الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/10/abasmanesh-11.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-10-22 05:15:292023-03-26 07:57:47الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و خداقوت به استاد عزیزممم
و همه دوستان هم فرکانسی خودم
استااااد من عاااااشقتونم
عااااشقتونمممممم
عااااششششقتونمممممم
و خداروشکر که من و هدایت کرد به این مسیر و اشنا کرد با شما
من چندسالی هست که با استاد اشنا شدم و چندتا از دوره هارو هم خریداری کردم و نتایج خیلی خوبی هم گرفتم
که بزرگترینشون ارامش و توحیذی شدن و احساس خوبی ک هر روز دارم تو زندگیم اما این اولین کامنتی که دارم میزارم تو سایت
البته یک بار دیگه هم شاید یکسال پیش کامنت کذاشتم اما نمیدونم چجوری شد که کامنتم رو سایت قرار نگرف ی جوراایی دیگ مقاومت کردم و…
الان اومدم که بابت این فایلی که همین امروز بصورت هدایتی بدستم رسید از تجربه شخصی خوذم بگم و درسی بشه واسه خودم و دوستانم که بتونن استفاده کنند
راستش من دو روز پیش تو محل کارم یک مشکلی برخوردم که مربوط میشد به رفتاری که همکارام با من انجام دادند و من و خیلیییی شدید ناراحت کرد از این برخورد چون توقع نداشتم بطوری که از محل کار زدم ببرون و ماشین کیلومترهاا از شهر دور شدم و ناراحتی و غم و گریه و بغض سنگینی که تمام وجودم و گرفته بود
و چون من میدونستم که بااااااید حالمو خوب کنم و یکسره تو همون حالت هی بخودم میگفتم ملیحه تو بااااید بتونی باید حالتو خوب کنی وگرنه از این پرتگاه سقوط میکنی
اتفاقات بدتری میافته
باید درساشو بگیری
باید ببینی کجای افکارت رفتارت و .. ایراد داشته
کجای کارت اشتباه بوده که این نتیجه رو کرفتی
و
و
و
یکسره بخودم میگفتم و هی فایلای استاد و گوش میدادم تو مسیر
و هی ملتمسانه از خدا میخاستم هدایتم کنه حالمو خوب کنه یه چیزی به قلبم الهام کنه که ارااااام بشم و سبک بشم و هی فایل گوش دادم حتی بصورت هدایتی میزدم رو فایلای «ارامش در پرتو اگاهی»
و با شنیدن اینها بعد 4-5 ساعت حالم خیلییییی بهتر شد و اروم شدم
اما تو اون حالت نتونستم درسشو بگیرم
حالا امروز با شنیدن این فایل اشک شوق میریختمم چون امروز فهمیدمم که تا به ارامش نرسم نمیتونم صدای خدارو بشنوم
تا به ارامش نرسم الهامات واقعی به گوشم نمیرسه و درسارو نمیگیرم
امروز فهمیدم که من بااید اون اتفاق و تجربه میکردم تا بزرگتر بشم تا از این بگذرم و رشد کنم تا بتونم با توجه به نکات مثبت همکارام حالمو بهتر و روابطم و شیرین تر کنم
من نمیدونم که پشت اون رفتار اونهااا چه داستان هایی وجود داشته اما من یک مدار بزرگ بالاتر رفتم
و شاید رفتن به همین مدارهای بالاتر باعث شده که دیگه با اونها ت یک فرکانس فکری نباشم
فهمیدم که چقدررر بهترم از قبلم شدم که تونستم تو این تایم حالمو خوب کنم درحالیکه شاید قبلا یک هفته یا یکماه طول میکشید و رفتارای بدتری از من سر میزد
مهم ترین این درسا اینها بود و اینکه من اون لحظه حال بدی مشرک نشدم که بخام با دوستم یا عوامل بیرونی حالمو خوب کنم و خودم حال خودم و خوب کردم و….. خیلی درسای بزرگ دیگه ای گرفتم خداروشکر
که الان با اینکه دردم گرفت اما به شیرینی این درس هاش میارزید
و الان با شنیدن این فایل با قدرت خیلییی بیشتری روی خودم کار میکنم تا قوی تر و محکم تر و اگاه تر باشم مخصوصا تولحظه های بظاهر ناجالب
مراقب نشتی های انرژیم باشم و نزارم رفتار اونها مانع از پیشرفتم بشه و مانع از دیدن نکات مثبت محل کارم و خود کارم و نکات مثبت خود همکارانم
خداروشکرت هزاران هزار بار
و سپاسگذار خداوندم
و سپاسگذار استادم
و اینکه یاد گرفتم حتی اگر اتفاقات سنگین تر و سختتری هم بیافته
مطمینم بعدش دیگه آسمون قشنگ و صاف و با رنگین کمون زیبا رو تجربه میکنم
عاااااشق همتونم
و بهترینهاااا سهم تک تک تون ️
بنام خدا
سلام
تمرین تحسین کردن انسانهای موفق و توجه به نکات مثبت
تمرین روزهفتم :
طبق عادت خوبی که در خودم ایجاد کردم / سعی می کنم آگاهانه تو هرکاریی از خداوند هدایت بخوام .
امروز هم از خدا خواستم که در نوشتن کامنت منو کمک کنه .
امروز میخوام برم سراغ خودم و حسابی خودم تحسین کنم . این کار حسن خوبی داره / اول اینکه متوجه پیشرفت و بهبود خودم میشم و به من انگیزه میده که متعهدانه تر ادامه بدم / دوم اینکه حس خوبی میگیرم از نتایج خودم / از همه مهمتر سپاسگزارتر میشم برای اینکه کجا بودم و الان چه موفقیتهایی به دست آوردم طبق روند تکاملی ام .
اولین موضوعی که می خوام بابتش خودموتحسین کنم تناسب اندام و سلامتی جسمانی که دارم / من باشروع دوره قانون سلامتی شروع کردم به انجام دستورات این دوره ودر طی چهار ماه من نتایج عالی گرفتم و اصلا خودم باورم نمیشد که چنین نتایج عالی گرفتم . من خودموتحسین می کنم برای این بهبود خودم در جنبه ی سلامتی و تناسب اندام و اینکه من همیشه خودم به خودم انگیزه دادم در این مسیر و آدمی نیستم که منتظر باشم یه نفر دیگه بیاد به من انگیزه بده / در این مورد من همیشه عالی عمل میکنم و همیشه به خودم آفرین میگم / احسنت میگم / چون من در هرچیزی هیچ وقت دنبال پایه نبودم. میخوام پیاده روی کنم / میخوام مهارتی یاد بگیرم / میخوام سفر برم … هیچ وقت دنبال پایه نبودم . و خیلی از تنهایی با خودم حالم خوبه و در این مورد همیشه خودم تحسین میکنم. الهام توبی نظیریه / الهام تو فوق العادهای .
مورد بعدی که همیشه قربون صدقه ی خودم میرم رسیدن به استقلال مالیه البته این روند همیشه ادامه داره ومن سعی میکنم در این زمینه خودمو رشد بدم و هربار درآمدم راافزایش بدم ولی میخوام بگم من از صفر به استقال مالی رسیدم و خودم به تنهایی و با کار کردن روی خودم تونستم به جایی برسم که دستم تو جیبب خودم باشه .
من تحسین میکنم خودمو چون یک زن متکی به ذات هستم / چون یک زن قوی هستم با اراده بالا .
خدایا سپاس تو را برای بهبود و پیشرفت همیشگی ام .
خدایا سپاس تورا بابت هدایت امروزات.
خدایا سپاس تورا بابت پولهایی که همیشه برایم واریز میکنی .
خدایاسپاس تو را بابت هدایت من به دوره قانون سلامتی .
خدایاسپاس تو را بابت سلامتی جسم و جانم.
توجه به نکات مثبت :
داشتم فکر میکردم از چه نکته ی مثبت بنویسم نگاهم افتاد به پنجره بزرگ خوونه که چنان درخشش آفتاب از ش تابیده و یک نور بسیار زیبایی در فضایی خوونه ایجاد کرده که دلم نیومد از ش ننویسم. اینقدر این تابش نور خورشید زیباست که حد نداره و همیشه عاشق این نور وروشنایی هستم به حدی که تمام چراغهای خوونه راخاموش میکنم تا حسابی ازش لذت ببرم .
خدایاشکرت برای این نعمت / خدایاشکرت برای بینایی که دارم و الان دارم این زیبایی را تجربه میکنم .
خدایاشکرت بابت این خنکی کولر که من دارم در گرمترین ماه سال لذت میبرم از این وسیله عالی . خدایا شکرت برای تک تک نعمتهایی که در زندگی به من دادی و تاابد هم میدهی بی نهایت .
در پناه الله یکتا
الهام عزیز کامنت را خوندم خیلی لذت بردم به خصوص انجایی که نوشته بودی خودت را با عشق تحسین میکنی دمت گرم وانجایی که خودت از هیچ درامدی به درامد خوبی رسیدی خیلی خوشحال شدم وبابت این موفقیت زیبا برایت آرزوی بهترین ها از خداوند میکنم
سلام آقای حسینی عزیز
نطقه ی آبی رنگ کامنت شما در بهترین زمان و بهترین مکان به دستم رسید .
کامنت شما دلیلی شد تا من یک بار دیگه کامنت خودم را بخونم ، چون نیاز داشتم دوباره به یاد بیارم که از کجا به کجا رسیدم و ایمانم قویتر بشه برای ادامهی مسیر .
براستی که خداوند هدایتگر تک تک ماست و دقیقا من باید زمانی پیام شما را دریافت میکردم که برگردم ودوباره خودم را تحسین کنم و نجواهای ذهنم را خاموش کنم برای استمرار در ادامه دادن این مسیر توحیدی.
از لطف و دقت نظر شما سپاسگزارم .
برایتان آرزوی بهترینها را دارم.
درپناه الله یکتا
بنام الله رحمان
چقدر ذهن فراره
اینا چیزاییه که قبلا گوش کردم، ولی بعدش شرایطی پیش اومده که نتونستم طبق این الگو عمل کنم
یادم میاد سال 83 با مدرک فنی حرفهای که داشتم 3 تومن وام بدون بهره گرفتم، که از سال بعدش پرداخت قسطهاش شروع میشد
اقدام اول…
رفتم با اون پول ی پیکان خریدم که کار کنم
بعد از دو ماه ی تصادف خیلی بد کردم که باعث شد اون موقع 800 تومن خرج ماشین کنم و بعدش هم ماشین و با ضرر فروختم
تهش پولم شد 1،500 یعنی نصف وام رفت
اقدام دوم…
رفتم ی مغازه اجاره کردم که وارد بیزینس پوشاک بشم
اجاره مغازه ماهی 200 تومن بود
هفته اول ی بارون بارید و مغازهمو آب گرفت
جنسام خیس شد
به صاب مغازه گفتم پا میشم
اونم خیلی سعی کرد که نذاره برم ولی من گفتم اجاره یک ماه و از پولم کم کن و بقیه پولم و بده من میرم،
اقدام سوم
پولم و گرفتم و اومدم بیرو از پاساژ که متوجه شدم پاساژ بغلی که داشت پاساژ رو تازه میساخت، ساخت پاساژ و تموم کرده و میخواد که مغازه ها رو اجاره بده
همونجا مغازه نبش شو به شرایط خیلی خوب اجاره کردم و از فردا شروع کردم به کار و اون مغازه ی سکوی پرتاب شد برام
کمتر از سه ماه هر آنچه از دست داده بودم و به دست آوردم و کلی هم بیشتر از اون رو ساختم
ی تجربه از ناتوانی در کنترل ذهن هم بگم
چند سال پیش اقدام کردم که برم ترکیه برای زندگی
چند ماهی اونجا موندم و بعد دیگه برگشتم ایران
نگاه اطرافیان انقدر روی من تاثیر گذاشت که نتونستم ذهنم رو کنترل کنم و همش توجهام رفت سمت اینکه شکست خوردم و ضرر کردم و اقدامم اشتباه بود و دیگه نمیتونم جبران کنم و این حرفا
این دیدگاه باعث شد افتادم تو سیکل معیوب و در زمان خیلی کمی به صفر رسیدم
هر اقدامی میکردم اشتباه میشد و هر اشتباه احساسم رو بدتر میکرد و این سیکل تا صفر شدن من ادامه داشت
الان که این فایل و دیدم یادم اومد که من قبلا هم این اتفاقات رو تجربه کرده بودم، ولی اون موقع به خاطر دیدگاهم و توانایی در کنترل ذهنم تونستم نتیجه متفاوتی بگیرم (البته که اون موقع قانون و نمیدونستم ولی در عمل استفاده میکردم)
خدا رو شکر که این فایل در زمان مناسب به دستم رسید
ممنونم از استاد برای اشتراک این آگاهیها
در پناه الله آرامش و آسایش و رفاه آرزو میکنم برای همهتون
به نام الله که بخشاینده و با رحمت است
سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوار
سلام خدمت خانم شایسته ویکی یه دونه
وسلام خدمت شما دوست عزیز و گرامی خودم
استاد عزیز یاد گرفتم که همه مردم دنیا را تحسین کنم من باید بتوانم حتی از آدمهای خیلی کوچک تر از خودم رو تحسین کنم تا ذهن خودمو تربیت کنم تا فقط زیبایی ببینه ممنونم از شما استاد عزیز و همکاران شما
باید تحسین کنم تا یاد بگیرم تا ذهن من بتواند ببیند نکانت مثبت دیگران را یاد گرفتم اگر شخصی که پیشرفت کرده برم نکات مثبت زندگی اونو ببینم توجه کنم کاری که از چند ماه پیش که با شما آشنا شدم خیلی خوب دارم انجام بدم و استاد خیلی از لحاظ زندگی و آرامش وثروت موفقیت پیشرفت کردم خداوند متعال سپاسگزارم بابت این مسیر زیبا خدایا سپاسگزارم
یادم استاد روزی که وارد کارم که نصب درب و ریل ونصب آسانسور بود خیلی از لحاظ مالی عقب بودم جوری که با خجالت از پدرم که 65سال داشت پول کرایه اتوبوس میگرفتم که برم سر کار خیلی استاد روزهای سختی بود حرف اطرافیان که این کار خطر دارد و مزد کم خیلی تحت فشار بودم ولی همیشه تو این فشار ها از خدای قدرتمند خودم کمک میخواستم میدونستم که بالاخره منم میشم یکی از بهترین استاد کارهای ایران و اصفهان وحتی به خودم میگفتم باید توی جهان اول بشوم با اینکه از قانون چیزی نمیدونستم خدارو شکر استاد روز به روز پیشرفت من بیشتر شد با اینکه کار سنگینی بود ولی با عشق و علاقه انجام میدادم به جایی رسید که شاگردهای استاد من حسودی میکردن از پیشرفتهای خوبی که در این کار داشتم وفقط بامن کار میکرد و به جایی رسید که اصفهان صف میکشن برای اینکه کار آسانسور آنها رو نصب کنم و به درآمد عالی و خوب که توی اقوام فکر نمیکنم کسی درآمد منو داشته باشه خدارو بی نهایت سپاسگزارم بابت این حرفه عالی که به من آموزش داد وبا دیدن این فایل یاد گرفتم که بیشتر روی ذهنم کار کنم یاد گرفتم اون آدمهایی که از نظر مدار از من بالاتر هست تحسین کنم با تمام وجودم یاد گرفتم افسار ذهنمو بگیرم دستم تا بشوم یکی مثل عباسمنش عزیز دوست داشتنی کار کنم روی خودم حالا که قوانین رو فهمیدم آگاهانه روی ورودی های ذهنم کار میکنم تا به آرامش کامل تا به آزادی زمانی و مکانی ومالی برسم خدایا شکرت خدایا مرسی خدایا ممنونم
بابت این مسیر زیبا که منو لایق دونستی تا به بالاترین و بهترینها برسم پرسیدم همین الانشم خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
.
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته مهربان و همه خانواده گروه تحقیقاتی عباسمنش😍
.
یعنی چی بگم ازین فایل ۲ ساعته الگو موفق۲ که
زندگی و موفقیت و طرز فکر آنتونی جاشوآ رو میشه درک کرد و مهم تر از اون دقیقا تموم قوانین جهان هستی رو
✓از فرکانس گرفته تا توجه به نکات مثبت
✓از احساس خوب گرفته تا اعتماد به نفس بالا
✓از تحسین موفقیت افراد گرفته تا تکامل
✓از نیروی الهامات گرفته تا تسلیم شدن به جریان زندگی
✓از کنترل ذهن گرفته تا احساس خوب داشتن
یعنی میشه یه الگوی کامل از ایشون ساخت، آفرین بهش 👌👌👌
.
ما باید از دیدن تک تک فایل های استاد به زندگی خودمون نگاه کنیم ببینیم چقد عمل کردیم و در زمان روبه رو شدن با تضاد ها چگونه عمل کردیم،
میخوام از یه تضادی که قبل از اومدن فایل قسمت اول مصاحبه آنتونی جاشوآ اتفاق افتاد بگم
هفته پیش ، صبح داشتم پدرم و خواهرم رو میبردم کارهای اداری داشتند انجام بدم بعد یهو وسط راه دیدم ماشینم آمپر آبش بالا اومد
بعد خلاصه زدیم کنار اتوبان و ماشین خراب شد و راه نمیرفت هر کاری کردیم و از خرابی ماشین رد میشیم تا توجه نره روش،چون میخوام چیز مهم تری رو بگم،
من در همون حین شاید فقط ۱٠ ثانیه به جرأت میتونم بگم ۱٠ ثانیه داشت حالم بدمیشد و نجواهای ذهن میومد چرت و پرت بگه که من فورا همون جا گفتم
خدایا شکرت 🙏
الخیر فی ما وقع 👌😍
مطمئنم که چیز بهتری برام در انتظاره و میخوام رشد کنم
و با این نگاه گفتم خدا دستانش رو میفرسته به کمک من
که یهو همونجا
(دیدم از بغل ماشینم یه BMW سری 7 سفید رنگ رد شد و با این رد شدن ماشین انگار یه لحظه زمان متوقف شد و من خودمو توی ماشین تجسم کردم و دیدم و گفتم مال منی و و لبخند رو لبام اومد 😍 و فرکانس داشتنش رو فرستادم به جهان)
و این اولین پاداش من بود👌
جا داره همینجا بگم که ولی پدرم شروع کرد که بدبخت شدیم وای خدای شانس نداریم و ازین حرفا گفتم پدرم آرام باش یه خیری در کاره ، نگاه کسی که از قانون و کنترل ذهن رو نمیدونه با کسی که میدونه و داره عمل میکنه👌
خلاصه،
من اومدم توی ماشینم زنگ زدم که جرثقیل بیاد ولی نیومد
بعد ، گفتم خدایاااا دستانتو برام بفرست،بعد این حرفم
۱ دقیقه نگذشته بود که دیدم یه ماشین بغلم ایستاد و اومد کمکم و من گفتم بابا دمت گرم خداااای مننن شکرتتتتتت چقد سریع😍🙏 و خلاصه با طناب ماشین رو بکسل کردیم،حالا جای خنده دارش این بود بود که طناب اونقدر پوسیده بود چند بار توی حرکت پاره میشد و ما میخندیدیم 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣یعنی تا جلوی تعمیرگار ۵ بار طناب پاره شد و کلا فان و خنده بود و این دومین پاداش بود👌
و
ماشین رو بریدم تعمیرگاه و اومدیم خونه خلاصههه
ازون بر مادرم شروع کرد که اخی الهی،تو چرا شانس نداری پسرم و داشت دلسوزی میکرد که همونجا گفتم مادرم نیازی به دلسوزی نیس من خیلی هم خوش شانس هستم که این اتفاق افتاد همه چی درست میشه و خودمو کنترل کردم و نذاشتم ادامه بده که برم توی فرکانس قربانی شدن👌
و بعدش چند ساعت دامادمون اومد
با تیکه گفت چطوری آقای خوش شانس، و من هیچی نگفتم و فقط من توی ذهنم گفتم اره من خوش شانسم چون بعد این تضاد کلی درب های نعمت و ثروت برام باز میشه
بعدش
شبش رفتم توی سایت استاد دیدم که فایل الگوی موفق ۲ گذاشته و وقتی play کردم و رفت جلو اصلااا مننن همینطوری موندم که این اصلا برا منه و قشنگ خدا داره از زبان استاد عباس منش و آنتونی جاشوآ بامن حرف میزنه و این
سومین پاداش من بود👌😍
و
بعدش من همونجا گفتم باید اون تصمیمی که خیلی وقت به تعویق میندازمش رو بگیرم و اونم چیزی نیس جز فروش ماشین، حالا چرا فروش؟
به این دلیل که
من این ماشینمو دوست دارم ولی دلم ماشین مدل بالا تر و شاسی بلند و به روز میخواست
و
هی هزینه میذاشت رو دستم این ماشینم و هر بار یه جاش میلنگید و هی اذیت میکرد منو
و
قانون میگه وقتی داری روی ثروت و باور های عالی کار میکنی و میخوای وارد مدار ثروتمندی بشی و دربها برات باز بشه خودت ناآگاهانه کویر رو نگه میداری و میخوای توش برنج بکاری و هی خداوند و جهان میخوان تو رو ببره بالا ولی تو سفت چسبیدی به اون شرایط و رهاش نمیکنی و جهان هم مجبوره که با تضاد بهت بفهمونه که بابا بیخیالش بیا بالاتر چیزای بهتر برات داریم بیا بالاتر
و من به این اصلا دقت نمیکردم و هی میگفتم حالا بذار بعدا
ولی ناخودآگاه ذهنم فرکانس کمبود و عدم لیاقت و قربانی شدن میفرستاد و خودم نمیفهمیدم چجوری
این جوری که
تو لایق داشتن ماشین مدل جدید نیستی و نگا کن
تو خودت از پس هزینه های ماشین بر نمیای بعد میخوای ماشین بهتر داشته باشی، در صورتی که خواسته ماشین مدل جدید بود ولی باورها و فرکانسم یه چیز دیگه
و
بعد هر خراب شدنش با حرفای اطرافیان احساس قربانی شدن در من ایجاد میشد و ازون بر هم باور کمبود که چرا اینجوری میشه و من دارم کار میکنم ولی چرا برعکس نتیجه داد،
حالا میخوام توی پرانتز یه نکته بسیار مهم رو بگم که همه ما در دامش میفتیم اونم اینه که
( خیلی وقتا ما دوره های استاد رو داریم ولی فقط داریم❌
خیلی وقتا ما در سایت هستیم فقط هستیم❌
خیلی وقتا یه فایل رو میشنویم ولی فقط میشنویم❌
خیلی وقتا ما ها فقط هستیم و هستیم و هستیم😐😐
خیلی وقتا ما توی این مسیر هستیم که ادای آدم های عقل کل رو در بیاریم که بگیم آره بابا ماهم بلدیممم
قانون جذب؟؟
بیا برات بگم تو نمیدونی بیا من برات توضیح بدم من توی سایت عباس منشم و جالب هم هست خیلی هم عباس منش عباس منش میکنیم ولی اندازه سر سوزنی حرفای استاد عباس منش رو باور نداریم و قبول نمیکنیم و فقط میخواییم بگیم که ما میدونیمم همین
و حالا جالب تر از اون اینه که ما ها وقتی وارد سایت استاد عباس منش میشیم خیلی دوست داریم محصولات رو داشته باشیم و همه ما بعد چند مدتی به لطف خداوند و کمی کار کردن در مدار خرید محصولات قرار میگیریم و خداوند که بخیل نیس میده به ما ، ولی ولی ولی انتظار داره از ما که چگونه با اون محصول برخورد میکنیم و عمل میکنیم و خیلی وقتا ما ها همه محصولات استاد عباس منش رو داریم ولی کووو نتیجه؟؟؟
میدونی چرا داریم؟؟
فقط برای اینکه به بقیه نشون بدیم و فخر بفروشیم، به بقیه بگیم دیدی منم محصولات استاد رو داریم،
حالا بیا بقیه رو بذار کنار ، تو با یه نفر در جنگی و همش میخوای خودتو بهش ثابت کنی، میدونی کیه؟؟؟
منه قبلیت، ذهنیت فقیر قبلیت،
تو با اون در جنگی ✌
و همیشه هم بارها شده گفتیم دیدی دیدی دیدی بالاخره من خریدم و همش توی سرش زدیم و با خودمون در جنگ قرارر میگیریم و خیلی وقتا به ظاهر داریم کار میکنیم ولی کو نتیجه؟؟هوم؟؟🤔🤨😐😐
اینجا یه چیزی میلنگه، چی؟
ذهن قبلیت،من قبلیت،
چرا؟
چون باید ازش متشکر باشی که تا اینجای زندگی اون همیشه همراهت بوده نه کسی دیگه ای و تو بهش خط مشی میدادی نه کسی دیگه ای.
و اونجا حرف آنتونی جاشوآ خیلی خوب بود که گفت،
من نباختم من پیروزم من موفقم و از نظر مردم نفر اول بودن مهمه ولی از نظر من خودم و مسابقه و لذت از اون لحظه مهمه
حالا اون من کی بوده؟
همون منی که در وجودشه و اون ذهنش که باعث شکست شده ازش تشکر میکنه و میگه پیروزیمممم میگه موفقیممم و میگه من خودم دست خودم رو میگیرم بلند میشم و توی آینه به خودم میگم پر قدرت تر از قبل برمیگردم،
آیا دست خودشو میگیره نه بلکه دست ذهنش و منه درونش رو👌
ما ها خیلی ساده در دام می افتیم و با اینکه محصولات رو داریم نتیجه نداریممم!😐
✓ تا وقتی با خودت در جنگی، تو یه شکست خورده ای👌
✓تا وقتی داری ادای آدمای عقل کل رو در میاری، تو یه شکست خورده ای👌
✓تا وقتی عامل خوشی هاتو خودت میدونی و عامل بدبختی هاتو ذهن قبلیت، تو یه شکست خورده ای👌
✓تا وقتی برای پز دادن محصولات رو میخری که بگی من بلدم و من قانون جذب و فلان و بسار، تو یه شکست خورده ای👌
✓تا وقتی در درونت سفر نکنی و غرق خودت نشی و وقتی برای بیرون از خودت نداشته باشی، تو یه شکست خورده ای👌
.
.
.
اره شکست خورده ایم
تموم این حرفا مخاطبش منم منم من،
ولی همش از درون اومد بگم
ما واقعا کجا قرار داریم توی این مسیر، بابا یه خورده نگاه کنیم به خودمون و عادت هامون،
مگه فقط خرید و داشتن محصولات هستش
بخداوندی خدا، منی که الان نزدیک دو سال و نیم اینجا هستم و بیش از نیمی از محصولات استاد رو دارم میتونم بگم از قانون هیچی نمیدونم و در این دام افتادم و چقد خودمو کنکاش کردم تا این پاسخی رو دارم میدم رو پیدا کردم که اصلااا قصدت از داشتن و استفاده کردن از محصولات استاد چیه؟؟
و من کی اینو فهمیدم توی ثروت یک توی جلسه ۳۴ که در مورد دوستشون گفتن که فقط داشت و دوبار استفاده کرده و میگفت نمیدونم چرا نتیجه نمیاد و استاد میگفت فقط روی روانشناسی ثروت یک کار کن فقط……
،اونم بعد از چندین بار گوش دادم و دیدن که یهو توی ذهنم صدا داد،
بچه ها مهم داشتن تموم محصولات نیس،مهم دیدن تموم فایل ها نیس ، مهم فهمیدن یه فایل و عمل کردن به همون به فایله دقیقا مثل همین فایل، ما باید اول به صلح برسیم با خودمون و اون منه قبلی رو دوست داشته باشیم و بی نهایت از ذهن قبلیمون از منه قبلیمون از خدای غلط قبلیمون سپاسگزاری کنیمممم ❤
بیاییم جا پای استاد بذاریم
مثل استاد متعهد باشیم👌
مثل استاد عمل کنیم 👌
مثل استاد بشنویم👌
مثل استاد درک کنیم👌
مثل استاد همه کار کنیم👌
میدونی چرا اینارو گفتم، به این دلیل که من کلی از محصولات استاد رو پارسال خریدم ولی فقط خریدم همین فقط چند بار دیدم همین، با خرید کشف قوانین زندگی استاد گفت ترمز ها و کویر رو نگه ندارید ولی من نگه داشتم چی رو؟
ماشینمو
چی رو؟؟
ومهم تر از همه
ذهن قبلی و من قبلی رو،
چجوری با همین در صلح نبودن و جنگیدن باهاش ولی اگه یبار ازشون سپاسگزار میشدم و عاشقانه توی بغل میگرفتمشون و بلند میشدیم و میگفتم سپاسگزارتونم تا الان با من بودید و ادامه مسیر رو باید همه ما عوض بشیم و بیایید دست در دست هم تغییر بدیم همه چی رو،
تا االان به استقلال مالی رسیده بودم ولی نه اینکه فقط بگم نه من خودم میدونم شما ها نمیدونید، خب این بی احترامی هستش به من قبلیم
دقیقا مصداق این آیه خداوند که در قرآن میفرماید:
((وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ
و هر آسیبی به شما رسد به سبب اعمالی است که مرتکب شده اید، و از بسیاری [از همان اعمال هم] درمی گذرد.))
ما خودمونیم که داریم این همه موارد رو با خودمون حمل میکنیم ولی نمیفهمیم که از کجا داریم میخوریمممم،
میدونید
یعنی الان میفهمم استاد چی میگفت که آقا وقتی بدهی دارید اول بدهی هاتون رو بدید و صفر بشید و بعدش ادامه مسیر رو برید و بذارید ذهنتون ازون رها بشه ولی من اگه پارسال پول هایی رو که در آوردم بدهی ها رو میدادم الان با ذهن باز و آرام و مهم تر از همه از ازون ذهن قبلیم رها شده بودم و نتایج عالی در زندگی رقم میخورد و قدرت فرکانس بالاتر بود و این همه تضاد ایجاد نمیشد،
ولی الان قشنگ درک میکنم که باید تموم اون اشتباهات گذشته رو جبران کنی و برسی به صفر و بعد از تکامل تصاعد میگیری و رشد میکنی و میری بااالاااااااا
ولی
ولی
ولی
در دام میفتیم خیلی وقتاااا،
این حرفا رو میگم برا خودم و اگه کسی در مدار شنیدن و درک کردنش باشه میفهمه،
و از زمانی که به خودم قول دادم که با خودم صادق باشم و متعهد شدم اول و قشنگ زمان بذارم روی خودم کار کنم،جهان میاد امتحانت میکنه ببینه واقعاا مرد عمل شدی یا
نه،
و الان خوشحالم که در این تضاد واقعاا خود واقعیم بودم و کلی رشد کردم و ذهنمو کنترل کردم
راستی پول هزینه های ماشین رو هم خدا دستش رو فرستاد و خواهرم داد و اینم پاداش چهارم👌😍
بچه ها ما باید واقعا کار کنیمم به معنای واقعی روی همه چیمون،
من واقعااا دوست دارم اونقدر خلوت خلوت بشم به دور از همه چیز و رها از هر چیزی و در اعماق درونم غرق بشم و بسازم خودمو،
دیگه این ماشینی که دارم مهم نیس و ازش گذشتم و پر شدم و میخوام بدم بره که ذهنم آزاد و رها بشه و به قول خداوند در قرآن در سوره لیل میگه:
الَّذِی یُؤْتِی مَالَهُ یَتَزَکَّى ﴿۱۸﴾
همان که مال خود را مى دهد [براى آنکه] پاک شود (۱۸)
وَمَا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَهٍ تُجْزَى ﴿۱۹﴾
و هیچ کس را به قصد پاداشیافتن نعمت نمى بخشد (۱۹)
إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى ﴿۲۰﴾
جز خواستن رضاى پروردگارش که بسى برتر است [منظورى ندارد] (۲۰)
وَلَسَوْفَ یَرْضَى ﴿۲۱﴾
و قطعا بزودى خشنود خواهد شد (۲۱)
باید ذهن رو از تموم قید و بند ها رها کنی و خدا رو ببینی و اون وقت میتونی بیشتر بدست بیاری واقعا بین همه اینا مثل شرک و توحید یک مرز باریکی هستش
که
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
تا خودتو خالص نکنی و نخوای خود خود خودت بشی بهت اینا گفته نمیشه،
با ادا در آوردن نمیشه به جایی رسید و ثروت مند شد،
گفتم توی پرانتز توضیخ بدم خودش کلی شد😊
ولی همش اومد که بگممم
آره دوستان من الاان بهتر از میلاد پارسال دارم میفهمم تازه کمی بیشتر
اصل خودتی و خودتی وخودت
باید اینو باور کنیم که منو خدا یکی هستیم و من میتونم مثل خدا خالق باشم 👌
متاسفانه،
ما اینو باور نمیتونیم بکنیم،
دوست دارم ساعت ها بنویسم
ولی ادامه توضیحات برای فایل های دیگه گفته میشه از خودم و تجربیات زندگیم میگم.
خلاصه من تصمیم قطعیم بر این شد که آشغال ها رو در بیارم از زیر مبل و این ذهن رو خلوت کنم و بذارم رها باشه از هرچیزی،
واقعااا وقتی داری به فراوانی فکر میکنی و میخوای باورش کنی و منطق براش بیاری از فراوانی نمیپذیره،چرا؟
چون تا زمانی که ذهنت درگیر بدهی باشه براش سخته،باید پرونده خیلی چیزا رو درذهنت ببندی تا ذهن بگه آخیشششش ،کدوم ذهن؟ همون ذهن قبلیت
یه چیزی بگم این فقط در مورد پول نیستا بلکه در مورد همه چی هست
وقتی کینه، حسادت، انتقام، نفرت و… داری ذهن درگیر همه اینا میشه و با اینکه داری کار میکنی ولی نتیجه نمیاددددد، چرا نمیاد؟
فقط برای اینکه ذهن درگیر مسئله قبلیه و هنوز در ذهنش تموم نشده
و فرکانس هامون معجونههههههههههه از همه چی و این جواب نمیدههههههههههههه
بیاییم اول توی ذهنمون تموم پرونده های بازی که خیلی وقته میخواییم تموم کنیم و ببندیم رو با پایان برسونیم تا ذهن رها بشه از اون مسائل تا با
ذهن باز بریم سراغ چیزی که میخواییم،
در مورد ظرف ذهن یاد یه داستان افتادم بذار بگم با اینکه کامنت طولانی شد ولی بذار بگم چون خیلی کمک میکنه
((داستان خالی کردن فنجان
داستان خالی کردن فنجان این است که سالها پیش در ژاپن استاد سوزوکی استاد زِن از هر گوشه جهان شاگردانی در مدرسه خودش داشت. جوانانی که فقیر و بی سواد بودند در نزد ایشان تعلیم روش نوین زندگی کردن میدیدند . در یکی از سالها 23 نفر را برای تعلیم پذیرفته بود و معمولا 4 سال طول میکشید تا یک شاگرد استاد شود. تعداد 22 نفر از شاگردان از روستاهای دورافتاده ژاپن آمده بودند و 1 نفر نیز به اصرار پدرش وارد این مدرسه شده بود .
این شاگرد اهل توکیو بود و فقیر نیز نبود و صاحب مدارج بود . در این مدرسه اولین سال آموزش چیزی تعلیم داده نمیشد و شاگردان فقط در سال اول زمین را تمیز میکردند و توالت ها را می شستند و برای شاگردان ارشدتر غذا درست میکردند. ظرف ها را تمیز می کردند و …
در پایان سال اول استاد سوزوکی 23 شاگرد را در محوطه مدرسه دور هم جمع کرد و از بین آنها کسانی را که شایسته ارتقاء به سال دوم بودند را انتخاب کرد و تمامی 22 نفری که از روستاها آمده بودند ارتقاء یافتند . استاد به شاگردی که از توکیو آمده بود و در آمریکا تحصیل کرده بود گفت : تو هنوز آماده نیستی! باید یک سال دیگرنیز در این پایه بمانی !
آن شاگرد جا خورد و استدلالی که آن شاگرد از این حرکت استاد داشت این بود که حتما استاد خواسته تا او در همین پایه بماند و به شاگردان جدیدالورود کمک نماید ، آنها را راهنمایی کند و دو سال دیگر نیز در همان پایه ماند… در آخر سال دوباره استاد سوزوکی او را تجدید کرد!! به او گفت که هنوز آماده نیستی و یک سال دیگر نیز باید در پایه اول بمانی !
این بار شاگرد عصبانی شد . فریاد زد و سر استاد داد کشید .. . استاد در حال نوشیدن یک فنجان چایی بود. استاد گفت : آرام باش و بنشین . استاد از او خواست تا برایش یک فنجان چایی بریزد . شاگرد چایی را در فنجان ریخت و فنجان پر شد و استاد گفت چرا بیشتر نمیریزی؟ ادامه بده
شاگرد باز هم ریخت و چایی از فنجان سر رفت وروی میز ریخته شد . استاد گفت : دلیل اینکه هیچوقت ترفیع نگرفتی این بود که تو مثل این فنجان تو پُر هستی . هر مطلب و دانشی که میخواستم به تو یاد بدهم نمی توانست وارد ذهنت شود و سر می رفت .))
.
.
.
میدونید ما باید با فنجان خالی که همان نماد ذهن باز و رها هستش 👌سراغ حرفای استاد بخصوص محصولات برویم،
و تا زمانی که ذهنتو خالی نکنی از تموم گذشته هیچی نمیفهمی و رشدی نداری و جهان آنقدر تضاد به وجود میاره تا تو خالی بشی و دوباره برای وارد شدن به مداار جدید با ذهنی باز وارد بشی ولی ما خیلی وقتا همه چی رو با خودمون میبریم و فنجان ذهنمون پره پر 👌
الان میفهمم چرا استاد میگی تا زمانی پر نشی نیمتونی خالی بشی و میفهمم استادد زودتر از همیشه میخواد فنجانش رو خالی کنه و بهتر درک کنه و وارد مدار بالاتر برههه و این ته نداره
پس بیاییم فنجان های ذهنمون رو از خیلی چیزا خالی کنیم و رها بشیم ومن مطمئنم همه کسایی که نتیجه گرفتن با فنجان خالی و ذهن خالی آماده پذیرای حرفای استاد بودن و درک کردن و عمل کردن و نتیجه لاجرم وارد زندگیشون شد، ✌
بارالها، پروردگار ما رو کمک کن که فنجان های ذهنمان را خالی کنیم از هرچیزی و خالص به سوی بالا برویم بر ایمان و عمل ما بیافزا 🙏
.
💚إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ
[پروردگارا!] تنها تو را می پرستیم وتنها از تو یاری میجوییم💚
سلام احترام به آقای آمای
درود برشما که اینقدر زیبا نوشتید.
همیشه پیش خودم می گم کامنتی که اینقدر زیبا نوشته میشه اینقدر زیباهم قانون درک کرده که باعث شده کامنت به این زیبایی نوشته بشه.
چقدر تحسین تون کردم دیدگاهتون رو کنترل ذهن تون
چه نکات خوبی رو از فایل برامون بلد کردید
باآرزوی موفقیت های روز افزون
به نام خدا
سلام خدمت همه عزیزان
احساس شکست!!
چقدر همه ما زندگی هامون گره خورده به بازخورد این احساس…
اگه قالب مذهبی بهش بدیم میشه احساس گناه..
اگه قالب مالی بهش بدیم میشه ورشکست شدن…
اگه قالب ورزشی بهش بدیم میشه باخت…
اما این فقط یه احساسه که منطقی پشتش نیست… و اون اتفاق هیچ چیز بدی نیست و در خودش موهبت بزرگی داره اگه بپذیریمش!
که به ما بگه باید روشمونو تغییر بدیم
که به ما بگه باید نگرشمونو تغییر بدیم
که به ما بگه باید بیشتر صبر کنیم
که به ما بگه باید بیشتر خودمونو دوست داشته باشیم
که به ما بگه باید بیشتر موحد باشیم…
هر شکستی…هر خطایی..هر زمین خوردنی یه موهبته..که ما رو به خودشناسی بیشتر میرسونه…اما چه زمانی؟
زمانی که ما احساس لیاقت و ارزشمندیمونو به نتایج گره نزنیم حتی اگه اون نتیجه ترک گناه باشه!!
دوستی که هزار بار گناه کردی و هر بار احساس لیاقتت له شده و به خودت گفتی من دیگه بی ارزشم..من دیگه لیاقت ندارم
دوستی که به خودت گفتی من دیگه برای خدا تموم شده هستم…
دوستی که بخاطر گره زدن احساس ارزشمندیت به یه نگاه مذهبی صرف و اشتباه سالهاست باعث تکرار دوباره و دوباره خطا میشی مثل من و همه ما… فقط کافیه یه جور دیگه به موضوع نگاه کنی..
اول بدون تو خود وجودی..تو خود آگاهی هستی..تو نور خدایی
و خطاها مربوط به ذهن توست… ذهنتو خودت تفسیر نکن..تو بی خطا و بی آلایشی..پاک و معصوم…
اما ذهن ما همه پر از باورهاییه که درست و غلطه… اما این باورهاست که درست و غلطه نه وجود الهی ما.. ما همیشه درستیم..همیشه ارزشمندیم … به قول استاد مثل اون کودک شیرخوار که بدون هیچ دستاوردی ارزشمنده و همه دوسش دارن
فقط کافیه با گره نزدن ارزشمندیمون که باهاش به این دنیا اومدیم به نتایجمون خیلی طبیعی با بازخورد گرفتن آرام و آرام و بدون عذاب وجدان نتایجمون رو بهبود بدیم و خودمونو توسعه بدیم…
مثل همون کسی که ماشینش خراب شده و دنبال رفع ایراده…اون ماشینشو خودش نمیبینه…بنابر این اول میپذیره ایراد ماشین رو و بعد خیلی طبیعی میفته دنبال اصلاحش و ممکنه چند وقت درگیرش بشه اما نهایتا به راحتی حلش میکنه…
از نگاه مذهبی شاید کمی مقاومت به پذیرش این موضوع سخت باشه…اما بهش فکر کنیم… خدا ما رو نفرستاده به این دنیا که بگه آفرین شما و شما گناهانتونو ترک کردید جایزه دارین و شما و شما برید جهنم..نه..
موضوع اینه که خداوند ما رو با تمام نقص هایی که داریم در این جهان آفریده تا با بازخورد گرفتن آرام و آرام خودمونو اصلاح کنیم و با توسعه خودمون خدایی تر بشیم و بهشت جایی نیست جز در وجود خودمون… اونجایی که خودمونو عاشقانه دوست داشته باشیم و بخاطر حتی خطاهایی که تکرار میشه به خودمون برچسب نزنیم و بدونیم که ویژگی های ریشه دار اخلاقی یه شبه به وجود نیامده تا یه شبه حل بشه… و خداوند غفور و رحیمه… و این نگاه رو بسط بدیم به تمام شرایط زندگیمون…نترسیم از خدا و فردامون..فقط خودمون رو دوست داشته باشیم و همیشه بهترین کاری رو که میتونیم انجام بدیم و اگه نتیجه چیزی نبود که میخواستیم باز بلند شیم و بدونیم..
برای خدا این مهم نیست که گناه نکنیم
برای خدا این مهم نیست که خطا نکنیم
برای خدا این مهم نیست که چقدر موفق میشیم
برای خدا فقط این مهمه … که همیشه تلاش کنیم و ادامه بدیم… چون شروع ما از این جهان نبوده که با رسیدن به نتیجه خاص رسالتمونو به انجام برسونیم و این مسیر تا همیشه در عوالم پی در پی ادامه داشته و ادامه خواهد داشت…
فقط مدام باید ادامه بدیم و کنترل ذهن کنیم
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ
کسانی که بیشتر کنترل ذهن میکنن بیشتر مقربن در درگاه خدا..فارغ از تمام نتایج و دستاوردهاشون
فقط باید خودمون عاشقانه با یک نگاه توحیدی عمیق دوست داشته باشیم و بدونیم که اگه خودمونو همینطوری بپذیریم و ارزشمند بدونیم دیگه سیکل معیوب تکرار رو قطع میکنیم و رها میشیم…
ان شاالله
بنام خدا
سلام
تمرین تحسین کردن و توجه به نکات مثبت
روزهشتم :
امروز خیلی سختم بود که کامنت بنویسم و شیطان ذهن مدام میگفت نمیخواد بسته دیگه ادامه نده . رفتم سراغ دفتر تمرین ام و همینطور که داشتم نوشته های خودم مرور میکردم چشمم خورد به تعهدی که داده بودم بابت کامنت نوشتن .
لب تاپ روشن کردم و شروع کردم به نوشتن و از خدا خواستم بگو تا من بنویسم چون دستم به نوشتن نمیاد.
درحالیکه داشتم فکر میکردم که امروز برای تحسین کردن سراغ چه موضوعی برم حواسم به ظرف روی گاز هم بود .
داشتم کمی کره محلی را آب میکردم تا روغن بشه برای پخت و پز عذا . وقتی رفتم یه سر بزنم تا کره نسوزه یکدفه خدا گفت ظرف چدنی / من گفتم این ظرف روی گاز میگی نه بابا / آخه من بیام توی کامنت از این ظرف تحسین کنم؟
کمی مکث کردم بعد به خودم گفتم الهام بگو چشم و ادامه نده . مگه قرار نشد تسلیم باشی . تو از خدا خواستی ایده بده .
خدا هم بهت ایده داد دیگه چی میخوای .
خدایا شکرت / خداجونم ببخش که بعضی وقتها نافرمانی میاد سراغم .
وقتی نگاهی به ظرف بزرگ و چدنی کردم که داخلش کره آب شده بود و زلال و براق کیف کردم و گفتم چقدر تو زیبا شدی
بااین روغن طبیعی و خوشمزه . انصافا هم تصویر قشنگی ایجاد شده بود داخل ظرف .این قابلمه بزرگ و جادار هست و هم کیفییتش عالیه . هر وقت ازش استفاده میکنم لذت میبرم از جنس خوبی که داره / از کیفیتش / از رنگ و ظاهر خوبی که داره و هم بزرگ وجادار هست . خدایاشکرت برای این وسیله ی زیبا وعالی و با کیفیت .
خداشکرت که بر نجوای ذهنم پیروز شدم و همه را از تو دارم و توهستی که همواره هدایتم میکنی و مراقب من هستی .
خدایاشکرت که تونستم ذهن را کنترل کنم و بیام تمرین امروز را بنویسم .
میتونم بگم نکته ی مثبت امروز من هم کنترل ذهن ام در برابر نجوای شیطانه که تونستم سر بلند بیرون بیام .
این خودش یه پیغامی برای من داره که داری بهتر میشی پس همین مسیر را ادامه بده تا بهتر بتونی نتیجه بگیری .
من هدایتی کامنت مینویسم و هر چی گفته بشه مینویسم . البته من اول راه هستم در این مسیر چون مدتها بود که کامنتی نمی نوشتم در سایت و اولش کمی سخته تا ذهن رام بشه ولی اگه ادامه دار باشه یوایواش ذهن تربییت میشه وبعد دیگه کار راحتتر مییشه .
در پناه الله یکتا
ب نام خداوند بخشنده مهربان که با نشانه هاش مارو هدایت میکند…
استاد عباسمنش سلام و خداخوت ب شما و خانم شایسته…
استاد کولاک کردید با این فایل سراسر اگاهی ناب و بسیار بسیار ارزشمند….🙏🙏خداروشکر میکنم که تونستم قسمتی و ذره ای از این اگاهی های ناب رو درک کنم…🙏🙏
استاد عباسمنش بسیار سپاسگزارم از شما با این فایل عالیه عالی….. هر روز بهتر از دیروز…🙏🙏🙏 اساستاد این فایل مثل یرشلاق تلنگر بر … باگها و حفره های کئچک بزرگ بود بر پیگره نا اگاهی و شرک های مخفی و اشکار من….. فایل سراسر از گفتمان توحید … جایی که همش از نگات مثبت … نه مثبتی که سطحی باشه… مثبتی که کاکل ورود میکنه به ریشه نا اگاهی … نا اگاهی که … توسط شیطان نجوا میکنه ….. قدرتی دست من نیست دست عوامل بیرونیه… عواملی همچون حریف قوی… حریف بزرگ … . نداشتن شرایط…. تو خانواده فقیر بودن… تو محله سطح پایین بودن… نداشتن پول کافی برای شروع بیزینس.. برای کسب و کار جدید………. چایی که تو صحبتهای ارزشکن سراسر اگاهی شما … میگید که همش نشات میگیره اژ شرک……و قدرت ب عوامل بیرون دادن…..استاد که قانون میگه ما جزیی از خداییم و همچی … همانطور که در قران اومده… خداوند میفرماید ما کوها و و زمین و مسخر تو بشر کردیم…… جاو و همچون ای مصاحبه جاشوا… که سراسر توحید بود… کامل رو خودش حساب کرده نه ب حریف کار داره….بلکه فقط رو نکات مثبت این مسابفه تمرکز داشت…. و بژرگترین درسش ای بود که یک پروسه و روند هست…. قانون تکامل….
استاد بسیار سپاسگزارم از شما🙏🙏 این فایل یک پک بغ ارزش و فشرده از تمام فایلهای دانلودی و تخصصی بود… که رگبار و تلنگر اگاهی و میده و خداروشحذر که تونستم ببینم و بشنوم … و انشالا که تونستم بخش کوچکی از مطالب و درک کنم….. استاد این فایل بسیار بسیار برای من اموزنده بود…. هر قسمتش پر از اگاهی ناب بود… ح.و بژگترین درسش برای من…. اول توجید … که ب غیر خدا چه انسانی چه شرایط توچه نکنم و شرک نورزم و فقط قدرت و ثروت و راحتی از خداوند مهربان و رب بخوام که منم جزیی غز اون هستم…. دومین درس بزرگش که تو کشف قوانین فرمودید و در این فایل نمود کامل داشت…. تو راه ورون هدف و خواستمون ترمز نداشته باشیم… ترمز از قبیل …هرچی غیر خواستمون … و فقط تمرکز به خواسته باشه با غلم ب این که من هستم که شرایط و رقم میزنم با توکل ب خدا…….
سومین درسش که تو تمام جنبه ها زندگی و جایی که با تضاد برخورد کردیم فقط بتونیم رو نکات مثبتش تمرکزدکنیم… تا اون شرایط پلی بشه برای رشد و رسیدن ما به راه سعادت………عین این فرمایش و قانونمند شما که فرمودید افکار هستن که شرعیط رقم میزنن نه شزغیط بیرونی ….
استاد درس بزرگ دیگری که فقط رو زیبایی ها و نکات مثبت تخرکز کنیم…هرچند ب راحتی نیست ولی بل تمرین و کنذل وذودی … در این هم ب مهارت و پیشرفت کیرسیم…..ودرس بسیغر بسیغر ارزشمند دیچر… قانون تتکامل است…. و زور نزدن تو هر شرایط زندگی … چه تو بیژینس چه تو کسب ثروت … و چه در تمام بخشهای زندگی … و این چهان پیرامون صدق میکنه…ٔ. جایی که ب شحر خدا و سپاس عز شما .. من تونستم شرایط کسب و درامدم .. طی یک پروسه حدود سه سال… ب لطف خدا و شحر خدا … از وقتی که از طریق خواهرم با … اگاهی های شما اشنا بشم .. یک پروسه و روند روبه رشدی و طی کردم…. جایی که ابتدا هی زور میزدم کلنجار میرفتم .. که چرا زود در امدم زیاد نمیشه…….. و الان ب شحر خدا کامل شدم و ب عینیت دیدم و لمس کردم و تجربه مردم… که قانون داره جواب میده… جایی که در امدم در ابتدا ماهانه حدود 3 میلون بود… بعد با تمرکز رو خودم و لطف خدا پ ماصل شدن به اگاهی های شما… رسید به ماهی 15 میلیون ….و مدتها تابت بود یکم بالا یکم پایین…و استاد جان ب لطف خدا و سپاس از شما با وصل شدن و استفاده از اگاهی های شما… جایی که ب نکات مثبت بیشتر تمر کز کردم و تلاش حردم و قبول کردم ب اندغزه. فهمم درک کردم .. و وصل شدم ب اگاهی های شما… در امدم الان روزانه ب لطف خدا و لستفاده از اموزه های شما رسید. به روژانه روزی 15 میلیون تومان🙏🙏🙏 استاد جان سپاس از شما🙏🙏
استاد سپاس از شما با این فایل بسیار بسیا پر از اگاهی ناب… جایی که جاشوا.. با مصاحبه و جواب های توحیدیش..و صحبتهای تکمیل کننده و سراسر اگاهی… تلنگی از توجه ب بهترین بهترینها بود…🙏🙏🙏
استاد عباسمنش دوست دارم بسیار و انشالا در پناه حق باشید…🙏🙏🙏🌻🌼🌸
به نام خدای یکتا
سلام خدمت استاد عزیز و تشکر فراوان بابت این دو تا فایل فوق العاده اگاه کننده و سلام به تمامی دوستانم.
وقتی بعد از سالها زندگی مثلا مستقل برگشتم به ظاهر به نقطه شروع و سر خونه اول ظاهرش برای همه بدبختی و ته خط بود به دلیل مسائلی که تو خانواده… همه فکر میکردن اینجا ته خط زندگی من هست و البته خودم هم ترس هایی رو داشتم ترس از اینکه من قرار نیست به هدفم برسم و قراره برم سر زمینها و به اجبار کار کنم .ترس از اینکه قراره قربانی باشم .اما این ترس ها از اونجایی که قبلا هم حریف روحیه تلاشگر من نشده بودن و هر چند اشتباه رفته بودم اما انصافا تلاش میکردم پس باز هم تسلیم نشدم و اون زمان درست زمانی بود که عضو سایت شدم و به شکل جدی و درست و حلال فایلها رو دنبال کردم و هر بار در حد فهمم عمل کردم و عمل کردم و اگاه تر شدم و الان میخوام از امروز بگم.الان که دارم مینویسم از مزرعه اومدم و قسمت ۳ این فایل رو در حال کار کردن تو زمین کشاورزی و برداشت لوبیا گوش دادم. اشک میریختم و با داس بوته های لوبیا رو میچیدم چیزی که دو سال پیش وحشتناک ترین صحنه زندگیم و تصورم از آینده بود.تمام عمرم یک بار خانوادم ازم نخواستن برم سر زمینها کمکشون اما این ترس بود تو وجودم و الان که میرم به هیچ وجه هیچ اسراری و اجباری رو من نیست و اگاهانه و داوطلبانه و با عشق میرم .ظاهر زندگی من الان ممکنه همون بدبختی باشه که ته خط زندگیمه انقدر که یکی از اقوام که روحیه تلاشگر من رو تو این سالها خیلی از نزدیکتر دیده بود دیشب زنگ زده بود خونمون و تا تلفن رو جواب دادم و سلام علیک کردم گفت آخی تو دیگه رفتی موندگار شدی آخی….😂😂😂تو دلم گفتم اره من موندگار شدم موندگار شدم تو عشق تو مسیر موفقیت و تو چند دقیقه خیلی خوب ذهنم رو کنترل کردم که این ظاهر قضیس.شما چه میدونی من چه خوشبختی رو دارم تو همین وضعیتی که برای شما تاسف آوره تجربه میکنم .اینها رو بر اساس ارزشمندی هایی میگم که تو این مدت یک سال هی اروم اروم کسب کردم و ثبت کردم و هر روز میخونمشون و انرژی بیشتری برای ادامه مسیرم میگیرم.من الان هم برای هدفم تلاش میکنم و هم رو قوانین کار میکنم و هم اگاهانه بدون هیچ اسرار و اجباری همراه خانوادم میرم سر مزارع و با عشق کار میکنم چون میدونم من اگه واقعا میخوام مستقل بشم و ورودی مالی از پدرم رو قطع کنم بابت همون لقمه نونی که فعلا سر سفره پدرم میخورم هم مسئولم.عاشق راه رفت و برگشت مسیر زمینهای کشاورزیمون هستم که پرنده ها رو میبینم .کوه ها رو که تو هر زمان از روز یه تنالیته از رنگای بنفش و ابی و گلبه ای میشن.دیدن ابرا.فراوانی برکت خدا تو زمینهای کشاورزی.دیدن فراوانی آب.دیدن کشاورزا که با خوشحالی به همدیگه خدا قوت میگن.دیدن دسته های در حال کوچ کلاغا و پرستو ها و عقاب فوق العاده زیییبایییی که امروز بر فراز روستا دلبری میکرد.دیدن چهره مهربون و شاد پدرم و دیدن شادی پدرم وقتی بهش میگم خدا قوت از اینکه دخترش دوسش داره.خیلیییی عالییییم همین الان که دارم تایپ میکنم انگشتم تاول زده از جای داس اما هیچ سوزشی نداره که هیچ وقتی نگاش میکنم میگم آفرین زهرا این نشون میده داری ساخته میشی چون این تاول رو دست زهرایی هست که یک عمر نه از وضعیت مالی بالای پدرم که از تاول و پینه دست پدر و مادرم برای خودم پر قو ها ساخته بودم و قشنگیش و درستیش اینه که اینها رو از احساس گناه نمیگم و از شادی و شعف وجودم میگم چون ایمام دارم که این روزهای زیبا و واقعااااااا زیبا برای زیبا شدن من لازمه و همین روزها و عملکردم هست که داره من رو میسازه و عملکرد من تو همین روزاست که در اینده قراره باعث کنترل ذهن تو قدم های بزرگتر و حل چالش های بزرگتر بشه وگرنه چرا بین تمام اعضای خانوادم یه روزایی خدا من رو هدایت کنه به جاهایی که ببینم زحمات پدرم که تو کل ۳۴ سال زندگیم ندیم.پدری که حتی پول خرید ماشین و وسایل کشاورزیش رو خرج من کرد.پدر بی نظیری که نمیدیدمش .صحنه ها یی که اینجا یکیش رو میگم .روزی که پدرم قرار بود ناهار بیاد خونه و برعکس همیشه که ناهار میاد زنگ زد ویهو گفت که نمیتونه کارش رو رها کنه و غذاش رو ببریم سر زمین و همه چی یه جوری رقم خورد که من اون شخص باشم.تو ذهنم یه مسیر نزدیک بود و سر یه زمین سر سبز از یه محصول وقتی رسیدم پدرم رو دیدم که وسط یه زمین خیلی بزرگ که هیچ محصولی توش نبود زیر آفتاب داغ تابستون که هیچ سایبونی نبود داشت سر زمین دیگران کار میکرد. یه زمین خشک رو با یه اصول و ریزه کاریهایی ابیاری میکرد اما نه به شکل معمول چون باید انقدر آب خوب تو زمین نفوذ کنه که کاملا خیس بشه و به راحتی شخم زده بشه و برای کاشت محصول سال بعد اماده بشه وقتی ناهارش رو بردم ساعتها منتظر موندم تا پدرم بیاد چون حساسیت کارشون به قول خودش زیاد بود نمیشد جاری شدن آب تو زمین رو رها کنه و بایددرست هدایتش میکرد.تمام مدت یه حال عجیبی داشتم از اینکه داشتم اگاه میشدم که چجوری پدرم این همه سال و الان که هیچ وظیفه ای در قبال من نداشته و نداره پول دراورد و من فقط خرج کردم .خییییییلی حال خوبی دارم و خیییییلی خوشحالم از این جنس اگاهی .تو روستا خیلی زود دختر ها ازدواج میکنن و من تنها کسی هستم که بین هم سن و سالهام فعلا ازدواج نکردم و اینجا ازدواج و بچه داری رو یه جور افتخار و هدف زندگی هر دختر و پسری میدونن برعکس چیزی که همیشه تو ذهن من از خوشبختی بوده حتی وقتی اگاه نبودم.دوستای خیلی قدیمم تو روستا وقتی بهم میرسن میگن آخیییی برگشتی زهرا؟کار گیرت نمیاد؟ برو ازمون استخدامی شرکت کن .آخی ما واست خیلی ناراحتیم .خدا رو شکر ما که اوضامون خوبه ایشالله خدا برات کار جور کنه و بختت باز بشه و از این چرندیات .و من فقط میخندم و میگم باااااشه ممممممنون.و ته دلم فقط میگم شما نمیدونید من چه خوشبختی و ارامش عمیقی رو دارم تو همین نقطه از زندگیم با تمام وجود تجربه میکنم.استاد تو صحبتهاشون گفتن چنین شرایطیه که انسانها غربال میشن .این جمله تو وجود من غوقا به پا کردو وقتی شنیدم همون سر زمین کلیییی گریه کردم و اشک شادی. چون این همون جمله ای بود که باید به ذهنم گفته میشد که مطمئن تر و با قدرت تر یه اقدامات لازمی رو شروع کنه .اگاهی های این ۲ تا فایل خیلی نزدیک هست به اگاهی های جلسه ۱ قدم ۱. اگاهی هایی که چند ماه پیش که یکی از اساتید کار هام رو با تندی نقد کرد بهم قدرت داد به جای دپرس شدن و جازدن اصولی تر و با قدرت تر عمل کنم و دیشب همون استاد یک صفحه از تمرینات طراحیم رو فرستادم و دید و کلی تحسین کرد و حتی گام بعدی رو هم بدون اینکه آموزش بخوام قدمی رو که ازش اگاهی نداشتم
و وقتش بود رو دست خدا شد و بهم گفت .خیییلی خوشحالم که قانون اینجوری داره زهرا رو رشد میده و کیف میکنم وقتی هر روز یه موفقیت و یه ارزش هر چند کوچیک دیگه رو به لیستم اضافه میکنم و از همین قدم های کوچیک اما متوالی دارم انرژی میگیرم که هی بهتر و بهتر بشم. این فایلها انقدر مهم هستن و لازم و واجب و وحی منزل که برنامه ریزیم اینه که هر روز همراه با گوش دادن فایلاهای قدم یک و مخصوصا جلسه یک این دو تا فایل رو هم گوش کنم چون برام مثل روز روشنه که اتفاقات خیلی خیلی خوبی پیش رو دارم که این فایلها مهر تایید بر اون اتفاقات هستند و امضای خدا پای خواسته هام.برای همگی مون از خدا تو این مسیر زیبا زیبایی های رو میخوام و زیبا شدن ها رو.
سلام و احترام خدمت استادان عزیز من و عشق های من
استاد سحرم،قسمت 9 گفتگو با استاد تو کلاب هاووس
استاد جدا شدم استاد اگه بدونی چه درایی برام باز شد چه معجزاتی رخ داد فقط خودمو خدا میدونیم
اگه بدونی خدا چه کارهایی برام کرد،نگم براتون
استاد همه چیو ول کردم،من برای یک رابطه عاشقانه و زندگی هدفمند مونده بودم نه پول،پولو که خودمم به دست میارم،این باور من بود که وقتی بهم سختی میداد و گفتم جدا شیم باورش نشد فکر کرد شوخی میکنم
حالا کنترل ذهن،
خانواده رو در جریان نزاشتم و با سیاست هایی که به خرج دادم،اجازه ندادم کسی به جز مادرم تا 3 ماه اول بفهمه،دلیلراحت بدون حرف و اشفتگی ذهنی و حاشیه به هدفم یعنی جدایی برسم و دیگرانو وارد این فرکانس نکنم
2)به راحتی از خیلی از پول ها گذشتم که رفت و امدم تو دادگاه به حداقل برسه،باورخودم دوباره میسازم،روانم مهمتره،کانون توجهمو کنترل کنم
3)خدا وکیلم شد و پروندم به سرعت برق و باد جلو افتاد،قاضی راییشو زودتر داد
4)بهانه اوورد که شناسنامه ندارم،قاضی گفت شناسنامه موقت بهتون میدم
5)تمام دنیا به لطف خدا یارم شد
6)مدرک مهندسی بهداشت داشتم(به سرعت باد خدا منو وارد مرکز بهداشت و درمان کرد)
و روزی رسانم شد
7)معامله ملک ماشین رهن خونه نکرده بودم،خدا هدایتم میکرد و همش انجام شد
8)تو عمرم به جز دوران مدرسه نظم اداری نداشتم
و برام سخت بود با اون همه دبدبه کبکبه دستور بگیرم،به خودم گفتم سحر سرپرستات که نمیدونن تو تو پر قو بودی اینجا یه کندوئه و قوانین خودشو داره به قوانین احترام بزار و سر ساعت اونجا باش
همه بهم میگفتن مگه رئیسی که نیم ساعت یه ساعت همش تاخیر داریبهمم تازه بر میخورد
9)استاد شدم بازرس بهداشت،منه سوسول بودمو یه عالمه صنف که 90 درصدشون آقایونن و باید مجاب بشن که کاری رو که میگم انجام بدن،استاد یاد آیه سوره ضحی افتادم.خدا نام منو بلند آوازه کرد،منی که 17 سال یک زن خانه دار بودم در عرض 3 ماه حتی شاید بهتر از پیشکسوتا بازرسی دقیقی انجام میدم و کلی از ستاد مورد تشویق قرار میگیرم
باوردر راه رضای خدا برای سلامتی بیشتر مردمم تلاش میکنم
دستاوردام
ارتباط اجتماعی بهتر و جامعه شناسی
استاد اینقدر من ادم دلسوزی بودم که نگم براتون الان ولی نه
خودکنترلی موقع خشم
خود کنترلی در مقام قدرت
استاد اصن یه چیزی تو بهداشته به نام خودکنتلی و خوداظهاری بهداشتی که اصناف باید تو کلاساش شرکت کنن
من اینو ربط دادم به شخصیتم و در حال خود کنترلی (کنترل خشم،کینه،غرور،رفتار صحیح با حسود یا رقیب،چشم گفتن به سیستم بهداشت و در نتیجه آرامش بیشتر)
استاد تازه از مریم جان یه جمله شنیدم که خیلی کمکم کرد،آدمای با کلاس بهداشت رو رعایت میکنن،این شده یکی از اهرمای رنج و لذت که متصدی رو مجاب کنم کاری رو که میخوام انجام بده،اصن همین اهرم رنج و لذت که یاد گرفتم ازتون
جوری شده که همه در تعجبن که تو این 3 ماه چطور اصناف حرفمو در جا گوش میدن
خود اظهاری استاد در کمال وقار و پوشش بسیار مناسب و زیبای اداری ظاهر میشم بنا به حرفای شما راجع به مسئله حجاب در قران که فرمودین
یاد گرفتم که باید از خودم حفاظت کنم
استاد من هدایت شدم به لطف خدا به سمت شما و گنجها پیدا کردم برای این روزهام
چند وقت پیش کمی اوضاع مالی اوکی نبود،استاد میگفتم خدا همه کس را همه چیز میشود پس باید روزی رسان منم باشه مثل قبل،به قول شما من اصن بدم میاد یه قطره اشک بریزم جلو کسی،اصن برام افت داره،فحش میدونم که دستمو جلو کسی دراز کنم،استاد باورات میشه که میدونم میشه امروز اعلام کردند حقوقا افزایش پیدا کرده
استاد به فکر کارای دیگه و ارزوهای دیگمم هستم ولی فعلا علی الحساب که به اینجا هدایت شدم خدا برام سنگ تموم گذاشته،تا قدم های بعدی
میخوام تو این فرکانس کمی استیبل شم تا قدم های بعدی
خدا بارهامو از رو دوشم برداشته و حس سبکی بیشتری میکنم و به این روند اعتماد میکنم
اولش میخواستم یه شبه ره صد ساله برم،حسم بد میشد و ….
الان میگم سحر جونم تو تازه داری تاتی تاتی میکنی و خوب بلند شدی دختر
به خودت زمان بده)روند تکامل(
استاد تصوراتم به لطف خدا خوب از آب در میاد
من خودمو میدیدم که سوار ماشینم کارمندم و دارم میرم اداره(دوره دوازده قدم)
استاد همکارام همه وام میگیرن،شما بهم یاد دادی نگیر،تو شرایط سخت هم حاضر نشدم وام بگیرم
گفتم سحر یه راه دیگه ام پیدا کن پول بسازی
و دارم با شناخت بهتر خودم فکر میکنم که به جز بهدلشت به چی علاقه دارم بین 10 تا به اون گرایش بیشتری داشته باشم که برم
استاد اینقدر اعصابم راحته که نگم براتون
استاد قبلا اصن حرفاتونو متوجه نمیشدم
باورتون شاید نشه
همین فایلو 2 سال پیش 1 سال پیش دیده بودمو هیچی متوجه نمیشدم
امروز خیلی بهتر متوجه شدم
فهمیدم مدارم رفته بالا خوشحال شدم
گفتم قطعا بعدها هم بهتر تر متوجه خواهم شد
استاد همه فکر کردن زمین خوردمو حالا حالا نمیتونم بلند شم،کیست که خدا داره میبرتش بالا و در صراط مستقیمه و سعی میکنه از محرمات دور باشه تا راحتتر خودکنترلی داشته باشه و مردم بتونن بیارنش پایین،هیچکس
هیچکس جلو اراده الله رو نمیتونه بگیره
خدا ولی و سرپرست مومنینه
اینارو دائما به خودم یادآور میشم
قطعلا تو دل سختی اسونی
قطعا تو دل طوفان آرامشه
تشنگان گر آب جویند از جهان
آب جوید هم به عالم تشنگان
استاد خدا بهتون خیر بده بینهایتم خیر بده
دوستتون دارم،خدا شمارو برای ما دانشجوهاتون حفظ کنه
تو تمام این 1 و نیم سال پس از اون جریان تو شرایط به ظاهر سخت فقط میگفتم دختر تو باید حست رو خوب کنی اونم نه به وسیله کسی و چیزی،وظیفته خودت خودتو خوب کنی
جاهایی که میترسیدم فقط ایات قران و توکل و بعد سایت شما ارامم میکرد
ایا خدا برای بندش کافی نیست
خدا بر انجام هر کاری قادر است
کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب میکنید
تو تحت حفاظت و حمایت مایی
این شرایط به نفع توست
سخنان انها تو را غمگین نکند
تو در صراط مستقیمی و استواری کن
استاددارم با قرآن بیشتر دوست میشم و اینا گریه شوقه
استاد خدا به یقین عادل است ان شاء الله یاری ام کند که توجهمو بتونم راحتتر کنترل کنم
استادخدا یه عالمه از خواسته هامو برآورده کرده که اگه بخوام بگم طومارها مینویسم و شاید برای خیلی ها غیر قابل باوره و فکر کنن الکی میگم
استاد کوچکترینش لوستر خونمه
لوسترای خونه من فلزی بود و تجملاتی من عاشق لوستر تماما شیشه ای بودم،وقتی میخواستم خونه رهن کنم چندتا خونه دیدم،یکیشون لوستر داشت،دقیقه همونی که من میخواستم و این نشانه ای بود که همونو رهن کنم،من این لوسترو میبینم و میگم الله اکبر
میدونم که براتون خیلی راحت قابل باوره
دوستتون دارم عشقهای من️️️️️️
بنام خدای مهربان
سلام ب شما دوست عزیزم سحر جان
خداروشکر میکنم بابت ایمانی ک نشون دادی و جدا شدی
و ب ندای درونت گوش دادی
ک تو لایق بهتربنها هستی
و خداوند چقد زیبا داره بهت پاداش میده
من این فایلو5:5دقیقه صبح ک بیدار شدم هدایت شدم بهش و بعد کامنت زیبای شما نشانه ای برای من بود
ک زکیه ببین توهم لایق بهترین ها هستی این نشونه برای توعه ک تصمیمت درست بود
من چن روز پیش درخواستی دادم ب خدا ک میخوام ی رابطه توحیدی و تجربه کنم
بعد چن روز شخصی بهم پیام داد ک یک ساله ازش خبر نداشتم کسی ک منو با این مسیر آشنا کرد وحدود دوسال از طریق فضای مجازی در ارتباط بودیم
ک باتغییر مدارم از هم جدا شدیم و الان باز برگشته بود
اول خوشحال شدم ک اومده
ولی دیدم اون شخص هنوز
همون آدم سابق هست و تغییر نکرده و دیدم تو صحبتهاش دوبار اشتباهی ابتدای اسم ی خانوم دیگه رو میاورد و بعد حرفشو میخورد و اسم منو میگفت
و متوجه باورهای محدود کننده ش درمورد بی وفایی آدم ها شدم
و اینکه ی سگ خریده بود میگفت این عشق منه این موجودیه ک وفاداره خیلی فهمیده تر از آدم هاست
ازخودم پرسیدم زکیه آیا میخوایی باهمچبن شخصی تو رابطه باشی؟
هدف تو از داشتن رابطه چیه؟
هدف من دریافت آگاهی و رشد خودم بود
چون قبل از آشنایی با استاد این شخص خیلی بهم کمک کرد وباورهای خوبی بهم داد
دست خدا شد برای من
ک با ورود ب سایت واستفاده از آموزشها و کامنت های دوستان مداوم خیلی بالاتر رفت
ولی الان حسم تایید نمیکنه ادامه ب این ارتباط رو
واینکه من دوسدارم ی رابطه ای و تجربه کنم ک با شناخت کامل ختم ب ازدواج بشه و ی رابطه توحیدی و تجربه کنم
ولی ایشون قصد ازدواج ندارن و اینکه باورهای خوبی هم ندارن وحتی اگه پیشنهادم بدن بهم
چون شرایطی ک دارن چیزی نیست ک من بخوام
و خداروشکر حس ارزشمندی و احساس لیاقتم بیشترشده
چون خودم و لایق بهتر ازاین ها میدونم
و برای همین دیشب حسم گفت تمومش کن ی کم تردید داشتم ولی الان ب محض اینکه بیدارشدم پی ویشو پاک کردم
و انگار ی باری از رو دوشم برداشته شد
خدایا شکرت ک هستی وهدایتم میکنی
تنها تو برام کافی هستی
به نام خداوند بخشندخ مهربان
سلام زکیه عزیز
چه جالب منم همچین تجربه ای داشتم
که بعد جدایی باز هم برگشت
در واقع ما 17 سال زندگی مشترک داشتیم و جدا شدیم و وقتی برگشت از ندامت و اهداف ایندخ حرف زد،خدا بهم لطف داشتو انداخت تو سرم که این اقا دیگه به تو نامحرمه و همونجا سرمو انداخته بودم پایین و میگفتم الان دیگه ما با هم نسبتی نداریم برو ایشالا خوشبخت شی،با اینکه دل پری ازش داشتم سعی کردم ببخشمش زیرا منم مبرا از بدی نیستم و دوستدارم خدا هم منو ببخشه.در کل که شکر خدا که وقتی اهداف و افکار و دیدگاهها تغییر میکنه کم کم ناخدا گاه خدا خیلی آدمها و مسایل رو از ادم دور میکنه،حتی اگه اون ادمها نسبت خیلی نزدیک بهت داشته باشن