توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/03/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-03-29 03:48:162020-08-28 08:14:21توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام عرض میکنم خدمت دوستان عزیز،
من ملیکا سیّاح هستم، من یک هنرمند هستم و در زمینه ی هنری هم فعالیت میکنم، ابتدا در سال ٩4 یک فروشنده در یک برند بودم، و در سال ٩5 در همان فروشگاه با توجه به اینکه یک بعد هنری قوی در خودم پیدا کردم در زمینه ی چیدمان و دیزاین فروشگاه مشغول شدم، در این فروشگاه خیلی تجربه های خوبی کسب کردم و با تغییر افکارم و باور هام و توجه بیشتر به توانایی هام و با راهنمایی های ارزشمند یکی از دوستانم موفق شدم که در سال ٩6 سرپرست چیدمان همان برند بشوم،و هم زمان هم موفق شدم که دروس دانشگاهم را با نمره ی خوب پاس کنم و درس و مسولیتم را با یاری خداوند مدیریت کنم، اتفاق خوب و حس خوب برای من اول اینه که خداوند بسیار بسیار منو یاری میکندو ایمان و امید من نسبت به خداوند روز به روز بیشتر و بیشتر میشود و یک ایده ی بسیار خوب در ذهن من ایجاد شد در سال ٩6، و جالب اینجا بود که دقیقا بعد از ایجاد شدن آن ایده من توسط دوستم با محصولات دکتر عباسمنش آشنا شدم و دوره هارو دنبال میکنم و خیلی خیلی این آشنایی من باعث شد بیشتر علاقمند به رسیدن به هدفم بشوم و روز به روز خوشحال ترم و هر روز هیجان انگیز تر از روز های قبل سپری میشود، در سال ٩٧ خواسته ام این است که از شغل فعلی ام خارج شوم به دلیل اینکه از نظر زمانی و مکانی من را به شدت محدود میکند و از نظر کاربدنی هم بسیار سنگین است، هدفم در سال جدید این است که تمام تمرکزم را روی کار جدیدم گذاشته و ایده ام را به نحو احسن اجرا کنم،و مطمینم که موفق میشم و این ایده ها روز به روز کامل تر میشوند، چون عاشق هنر هستم، با آرزوی سلامتی و موفقیت روز افزون برای همه ی شما ??
به نام خداوند بخشنده مهربان
دوستان و استاد عزیزم سلام و سال نو همگی مبارک
1٫اتفاقات خوب سال 96:????????
خدایا شکرت به خاطر اماده شدن خانه برای شروع زندگی جدید
گرفتن مراسم عروسی به بهترین شکل
خرید وسایل برای خانه جدید از قبیل تلویزیون ،فرش ،یخچال و…
شروع زندگی دو نفره با یک خانوم خوب و خوشگل
دارا شدن بهترین وسایل خانه بدون هیچ کم و کاستی
رفتن به سرکار و پرداخت بدهی ها
توانایی فروش خوب در شرکت جدید
کسب تجربیات جدید در عرصه کارهای شبکه ای
کسب تجربه و شناخت و درک بیشتر در زندگی دو نفره
رفتن به یک سفر مختصر دونفره بسیار عالی
توانایی خرید یک کادوی خوب و گرفتن تولد برای همسرم
رفتن به یک سمینار خوب و مفید
گرفتن مهمانی های خوب فامیلی و تجربه کردن حس خوب و جدید مستقل بودن
توانایی خرید لباس های ست و بسیار زیبا برای شروع سال جدید
توانایی پس انداز مالی
یک دعوای بسیار هیجان انگیز درحد مسابقات بوکس با همسر که بعدا موجب خاطره ی شاد و خنده دار بسیار شد.???
تهیه ی بسته ی فوق العاده روانشناسی ثروت 3
مدتی بود از تمرینات استاد دور شده بودم ولی در اواخر سال خدارو شکر تمرینات رو دوباره شروع کردم.
افزایش ایمان نسبت به خداوند
خدایا هزار بار شکرت
2٫اهداف سال 97???:
خرید خودروی پژو پرشیا سفید رنگ با تودوزی قهوه ای کرم و رینگ اسپرت
خرید خانه 120 متری و دوخوابه در یک منطقه ی خوب وارام و دلنشین
سه برابر کردن درامدم
تهیه ی دوره ی عشق و مودت
فعالیت در شغل مورد علاقه ام با تایم و مکان اختیاری و اینکه صاحب کسب و کار خودم باشم .
افزایش ایمان من به خداوند و قوانین جهان هستی
امیدوارم همه در سال 97 باورهاشون عالی عالی بشه و به خواسته هاشون برسن .????
سلام دوست خوبم
کامنت جالبی بود
مخصوصا اونجایی که نوشته بودی یک دعوای هیجان انگیز
اولش گفتم این اتفاقات که باید مثبت باشه بعدش که ادامه رو خوندم خندم گرفت
بعدشم یاد جمله ای افتادم
?هیج اتفاقی به خودی خود معنا ندارد
این ما هستیم که به اتفاقات معنا می دهیم?
بله هر اتفاقی که رخ میده برای من خوبه
این باورو مدتیه دارم روش کار میکنم که جهان هستی نمونش رو بهم نشون داد
انیدوارم در آرامش الهی پایدار باشی
به نام خداوند مهربان
امروز تصمیم گرفته بودم دسته صلح با خودمان رو تا جایی که میتونم از اول گوش کنم نمیحواستم برای هیچ فایلی کامنت بزارم فقط فایل هارو گوش کردم تا رسیدمبه این فایل یه حسی درونم گفت کامنت های این فایل رو بخون
ش وع کردم به خوندننن آخه خدایاااا ت. چقدر مهربونی هر روز خدا داره بهم بلند تر میگه که منهمراهتممم
خیلی این نجواها تو ذهنم بود که تو تغییری نکردی،تو عملگرا نیستی …..توی جلسه 4 عزت نفس فهمیده بودم باید موفقیت هامو به یاد بیارم و رفتم نوشتم از بچگی چه موفقیت هایی داشتم ولی اینکه از پارسال تا امسال برام چه اتفاقی افتاده رو اینقدر دقیق بررسی نکرده بودم وقتی فقط تو ذهنم بررسی کردم قشنگ کمرنگ شدن صدای نجواها رو شنیدم گفتم باید این کامنت رو بنویسم
پارسال سال 1401
بهترین سال عمر من تا به اینجا بود
اولین اتفاق خوب زندگیم آشنا شدن با شما استاد عزیزم تو مهر ماه بود
و شناخت خدای مهربونی که سال ها درموردش اشتباه فکر میکردم
منی که خونه دار بودم و به شدت باور های محدود کننده داشتم و هیچ درآمدی نداشتم و اصلا به فکرشم نبودم همسرم هم مخالف کار کردن زن بود
به فکر کار کردن و یاد گرفتن یه مهارت افتادم
تو یه دوره ی ثروت شر کت کردم یه سری باورامو شناسایی کردم و الان خیلیی خوشحالم که تو اون دوره شرکت کردم چون از طریق اون استاد با شما آشنا شدم
تونستم وزنمو کم کنم
گوشیمو عوض کردم
برای همسرم قهوه ساز گرفتم
در و پنجره های خونمون رو عوص کردم
موهامو با هدایت خداوند کاملا رایگان پروتئین تراپی کردم
کلی مهارت یاد گرفتم
با پول که خدا برام جور کرد دوره عزت نفس رو خریدم
چقدر ورودی پول از جاهاییکه فکرشو نمیکردم برام اومد
تلفن های الکی و وقت گیر رو گداشتم کنار
شکر گزاری رو یاد گرفتم
ورزش کردن رو شروع کردم و با یه مربی پر انرژی آشنا شدم
چقدرر درکم از قوانین بهتر شد
رابطه ام با همسرم عالی شده
کلی وسایل خونه که چند سال بود میخاستم بخرم از ریز و درشت تونستم تهیه کنم
شاید به درآمدی نرسیدم یه جاهایی هم ناراحت شدم ولی یاد گرفتم که این مسیر یه روند تکاملش باید طی شه من باید صبر کنم بالاخره این تلاش ها نتیجه میده
بسیارررر امیدوار شدم به زندگی
زیبایی ها رو میبینم خیلی زیاد
تلویزیون رو به کل از زندگیم حذف کردم
آدم های سمی رو خیلی زیاد از زندگیم حذف کردم خیلی هاشونم جهان ازم خیلییی راحت دور کرد
خیلی دارم روی احساس گناه داشتن کار میکنم
سحر خیز شدم صبح ها اغلب زو. بیدار میشم
آروم و مثبت اندیش شدم
عاشق نوشتن شدمیعنی از صبح تا شب وقت داشته باشم مینویسم منی که چند سال بود اصلا چیزی نمینوشتم
برای خودم ارزش قائلم لباس و کفش خوب میخرم دیگه
ایمانم به خدا خیلیی بیشتر شده
به کلی جاهای زیبا هدایت شدم
هدف های امسالم 1402
اول از همه دوست دارم خودمو خدامو بیشتر بشناسم و این قوانین رو بهتر بتونم درک کنم و روی عزت نفس ام با تعهد بیشتر کار کنم
به درآمد برسم و مستقل باشم
پیجمو رشد بدم
بتونم دوره قانون سلامتی رو بگیرم با درآمد خودم
ماشینمون رو عوص کنیم
محل زندگیمون رو عوص کنیم و بریم یه خونه عالی
سلامتی خودم و خانواده ام
رسیدن به اندام ایده آل ام
هر آنچه که از خدا بخوای بهت داده میشه
بهترین برای همه ی دوستام
سلام دوست خوب وموفق من خانم زینب ندرلو
خیلی خوشحال شدم از موفقیت های بزرگی که بدست آوردین، میدونم تعریف کردن این اتفاق های قشنگ برای آدم هایی که هم مدار با شما نیستن چقد سخته من هم تو این شرایط بودم دوست داشتم این اتفاق ها رو برای دوستم تعریف کنم ولی براش غیر قابل باور هست،از خدای مهربان بابت حضور این استادعزیز در زندگی خودم سپاسگذارم بابت این فضای زیبا ،من خیلی هنوز جا داره که بخوام چیزی رو بهتون آموزش بدم ولی یه جمله از استاد عزیزم شنیدم که زندگی من از مهر پارسال (سال 1401) تا به الان 100درصد تغییر داد و این رو بهتون پیشنهاد میدم تا شما هم بتونید سریعتر به اون هدف های بزرگ و رویاهای قشنگتون برسین
ساخت ویژن برد
هر روز صفحه ویژن برد جلوت بذار و هر روز بهش نگاه کن و بابت تک تک اون چیزهای که عکسش جلوت هست شکر گذاری بنویس و احساسش کن و چقد مهم هست احساس اون چیز و بعد چند روز باز شدن درب های فراوانی از سمت خدای مهربان رو احساس میکنی.
چندتا نکته داره:
اول اینکه خواهش میکنم از چیزهای کم و قابل هزم برای مغزت شروع کن وبعد معجزات شروع میشه.
دوم یک بازه زمانی 30 تا 45 روز مشخص کن عکسها روکنار هم بذار و روش تاریخ انجام شدن بذار .
به عنوان مثال پول از 10 میلیون شروع کن و چند ماه بعد میبینی عددها بزرگتر و بزرگتر میشن.
برای شما بهترین ها رو آرزومیکنم، دوست دارم بیشتر ازاتفاق های خوب زندگیتون برای من و دوستان تعریف کنید.
سلام آقای فلاحی عزیزز
ممنونم بابت کامنت زیباتون
و بابت راهکاری که بهم دادین
نمیدونین چقدر به موقع کامنتتون به دستم رسید
هم باعث شد امروز یه بار دیگه هدف هامو مرور کنم
هم یه راه کار خوب یاد بگیرم
چند مدت بود همش میخواستم این تابلو رو درست کنم ولی تنبلی میکردم
همش کارو به فردا مینداختم
ولی پیام شما یه نشانه برام بود
براتون بهترین ها رو از خدا میخام
خدا رو هزار مرتبه شکر میکنم انسان های خوبی توی زندگیم هست که هر روز از هر کدومشون یه چیزی یاد میگیرم
سلاااااام استاد خوبم. امیدوارم همیشه سلامت و تندرست باشد و از خدا سپاسگزارم که شما رو سر راه من قرار داد. از خواسته هایی که سال 96 داشتم بعد از مدت ها مطالعه، جذب شغل موقتم بود، کمک کردن به دختری که یهو سر راهم سبز شد و اونو از ناامیدی کامل درآوردم به لطف الله یکتا (کسی که خودکشی کرده بود، مادر ناتنیش اونو خیلی اذیت می کرد و از خیلی چیزا محروم بود اما تونستم تو کمترین زمان ممکن قوقانین رو براش بگم، اونو به سمت خدا بکشونم، طوری که از نفرت از خانواده به عشق رسید، همون مادر ناتنی شد بهترین مادر، شد دوست، و بعد از اون ازدواج کرد و تازه خبر ازدواجش رو شنیدم و این خیلی خوشحال کننده بود برای من، خدا رو بیشتر از قبل باور کردم، تا اونجایی که تونستم دیگران رو بدون خستگی راهنمایی کردم و خوشحالیم از بابت پیامای خوب با دعای خیرشون بود، ماشینی رو جذب کردم به صورت خیلی طبیعی، آرامش، آرامش، آرامش رو به دست آوردم. مسئولیت کامل زندگیم به عهده ی خودمه، نشانه ها، اتفاقات مثبت و عالی ای که به جرأت می تونم بگم ردپای خدارو توش می دیدم و می بینم، جذب پول، دوست داشتن خودم، خدای خودم، اطرافیانم، همه چیییییییز عالی بود. خداروشکر. خداروشکر. خداروشکر. افزایش سه برابری درآمدم که عید 1397متوجه شدم از 3برابر به 20 برابر رسیده، خیلی خوشحال و سپاسگزارم. خدایاااااا شکرت….. یه جفت پرنده که به صورت عجیب و معجزه آسا جذب شد، فقط با یک بار ارتعاش ناخودآگاه فرستادن، و فرداش از جایی که فکر نمی کردم به یکی از افراد خانواده هدیه داده شد و اون فرد پرنده هارو بدون اینکه بگم به من داد….خرید کتابای شما اونم وقتی که واقعا تو مدارش قرار گرفته بودم. عاالی بود، کمک به یکی از دوستانم برای جذب همسر و الان می گه همسرم انگار تیکه از وجود خداست، با تمام وجودم خوشحالم که تونستم هم به خودم و هم به دوستانم کمک کنم. خیلی خوشحالم که تو این مسیر قرار گرفتم. از اهداف امسالمم در واقع ازدواج با جفت الهیم هست، هدیه گرفتن محصولات شما از خدا و من مطمعنم که می تونم، افزایش درآمردم به بیش از 30 برابر ، کمک کردن به دیگران برای داشتن زندگی بهتر، سلامتی بیشتر و و و و و . خدایا شکرت. از شما و دوستان عزیز سپاسگزارم برای اینکه وقت گذاشتین و تجربیات منو خوندین. سپااااااااس
قسمت دوم:
14-وقتی دوره ی ثروت 3 روشروع کردم،
اون روزها یکی از دوستان اینطور مینوشت که : آمده بودم ثروتمند شوم، اما خدا را یافتم به خدا رسیدم. اون موقع ها این جمله توی ذهنم تصویر قشنگی داشت اما درکش سخت بود اما الان خیلی خوب میفهممش چون اینقدر در جلسه ی 2 این دوره موندم که به خدا رسیدم و حالا میگم با ایمان میگم که دیوانه کردی آن را که دو جهانش دادی، دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند.
موندن و میخکوب شدن من در جلسه ی دوم دوره ی ثروت 3 تشنگی من برای رسیدن به خدا مصادف شد با مسابقه ی بهترین باور درباره ی خداوند، خدا شاهده من اوج احساس لذت و بهترین لحظات زندگیم رو با اون مسابقه تجربه کردم و خدا میدونه با چه عشقی کامنت نوشتم در اون مسابقه.
و قانون خلا کار خودشو کرد میلیاردها برابرش رو بهم برگردوند.
اون مسابقه و کامنت یکی از دوستان که بی شک دست خدا بود برای رسیدن من به آرزوی قرآن خوندن، من رو به آرزوم رسوند. کلمات نمیتونند احساس من رو از درک قرآن وقتی با نگاه خودم میخونم وقتی خود به خود تمام قوانین رو در آیه ها میبینم بیان کنند.
میزان ارامش و ایمان و احساس لذت رو نمیشه با کلمات بیان کرد، نمیشه اندازه گیری کرد و با عدد بیانش کرد فقط میتونم بگم بی نظیره من از زمان اون مسابقه تا الان رشد کردم ایمانم رشد کرده، ریشه های ایمان در وجودم بسیار محکم تر شده و نتیجه ی بیرونیش اینه که نهال باورهام در فصل بهار جوونه زده و خدا برای من همه چیز شده خدا برای من عشق شده خدا برای من حساب بانکی شده، حسابی که پول موجودیش رو خودم ساختم خدا برام ساخت، منی که تا به حال حتی یک هزار تومنی از خودم نداشتم حالا حساب بانکی میلیونی دارم، حالا همه چیز دارم چون خدا رو دارم. حالا رشد کردم چون تونستم مسالم رو حل کنم چون تونستم ایمان داشته باشم که در دل ه سختی آسانی است و این قانون جهانه کافیه باورش کنی و باهاش هماهنگ بشی.
به امید خدا و با ادامه دادن این همین مسیر اهدافم رو برای سال 97 مینویسم. سال97:
1-زبان انگلیسی رو تقویت کنم
2-علاقه مندی واقعیم رو در زمینه کسب و کار پیدا کنم و کسب و کار خودمو استارت بزنم.
که به لطف خدای مهربان این هدفم در همین چند روز ی که سال جدید شروع شده بهش رسیدم.
و خواهرم به طور اتفاقی دوره ی مجازی دکوراسیون داخلی رو در سایتی معتبر پیدا کردن و به چه قیمت عالی و چه کیفیت عالی و آموزش خوب خریداری کردیم و همه اش کار خدا بوده که هدایتم کرد به سمت تجربه ی چیزی که همیشه دوست داشتم تجربه کنم اما هیچ وقت واردش نشده بودم و حالا این دوره خودش اومد جلو چشمم که بخرمش به قیمت یک سوم دوره های حضوری و بدون این که من بخواهم واسه ی رفت و آمد و سرکلاس حضور پیدا کردن وقت بگذارم و حتی این دوره آپشن هایی داره که دوره های حضوری معمولا ندارند از جمله : آپدیت محصول به صورت مادام العمر
و این واقعا فوق العاده است!
و به لطف خدای مهربان این دوره به قیمت499 هزار تومان با تخفیف به دست من رسید درحالی که دوره های حضوری حداقل 2میلیون تومان هست.
دوستان این توضیحاتو دادم که بگم وقتی کار رو میسپاریم به خدا اینجوری انجامش میده وقتی توکل میکنیم وقتی ایمان داریم وقتی نگران نمیشیم وقتی همه چیز رو در دستان قدرتمند الله میبینیم و با ایمان و خلوص نیت از ربمون درخواست میکنیم چون او را صاحب قدرت مطلق میدونیم و از راهی که من هرگز فکرش رو نمیکردم خواسته ی من محقق شد، هذا من فضل ربی.
3-رسیدن به حد بدنی مورد نظرم در ورزش فیت نس
4-افزایش سه برابری مبلغ پس انداز حساب بانکیم
5-درآمد ماهانه و سپس روزانه از خودم داشته باشم.
6-تهیه دوره های سایت
7-گرفتن پاسپورت و گواهینامه
8-تجربه ی رابطهی عاطفی جدید هماهنگتر با قوانین الهی با فردی هم فرکانس تر با خودم. و تنها را تجربه ی این رابطه رو کار کردن روی باورهام میدونم. دوستان نه زیبایی و نه هیچ عامل دیگری ملاک تجربه ی یک رابطه عاشقانه و رویایی نیست جز باورهای ما و ارزش داره که روی خودمون کار کنیم.
9_سفر کردن
دوستان اهدافمون رو باید جوری انتخاب کنیم که اهداف فضایی و غیر قابل دسترس نباشه ما زمانی به هدفمون میرسیم که داشتن خواستمون برامون کاملا ملموس و عینی باشه، هدف انتخابی باید یک پله جلوتر از جایگاه فعلی ما باشه نه کیلومترها جلوتر. ما همیشه باید بک گراند بزرگ از رویاهامون رو در ذهمنون داشته باشیم اما تمام تمرکز روی هدف بعدی که در یک پله جلوتر از ما قرار داره باشه. مسیر رسیدن به خواسته هایی که الان رویای من و شماست یک شبه نیست بلکه یک مسیر تکاملی هست که باید پله پله طی بشه.
هدف اصلی و تنها هدف من رسیدن به توحید هست، چون همه چیز در سایه ی توحید فراهم میشود
هیچ لذت و رضایتی بالاتر از این برای من نیست هیچ مبلغ حساب بانکی این آرامش رو به من نمیده که توحید میده
به همین دلیل هدف اصلی امسالم استاد استفاده از قوانین شدن هست،
و کل قرآن رو ریز به ریز با نگاه خودم مطالعه کردن هست.
و ایمان دارم که همه چیز در سایه ی توحید به من داده شده به اندازه ای که ایمان داشتم و من لازم دارم که هر روز ایمانم رو بیشتر کنم هر روز بیشتر روی باورهام کار کنم و ایمان دارم با ادامه دادن همین مسیر سال 97 بهترین سال زندگی من خواهد بود تا الان.
دوستان هر چه قوانین رو بهتر اجرا کنیم بیشتر توحید عملی داشته باشیم، سریع تر جواب میدهد.ایمان دارم که من رشد کردم که هدف اولم در امسال فقط با شروع 8 روز از سال جدید محقق شد.
پس ایمان بیاوریم که خداوند سریع الجواب است اما به اندازه ی ایمان ما.
با عشق براتون نوشتم
دوستتون دارم همراهان سایت و استاد عزیزم
بخاطر حضور شما در زندگیم خدا رو بینهایت سپاسگزارم.
دورود بر استاد عزیز و خانواده ی صمیمی عباسمنش
فک می کنم این موضوع یکی از بهترین موضوعات سایت بوده تا حالا …چون برای هر کسی احساس خوب رو می آفرینه.با مرور خاطرات.
تا فایل رو دیدم با خودم گفتم باااید برم بنویسم و یاد بگیرم حتی برای مسایل کوچیک زندگیم هم به خودم افتخار کنم
و می دونم استاد عزیزم خودتون چقدر خوشحال تر از ما میشید.
امروز که داشتم فایل رو میدیدم داییم اومد بالا سر لپ تاپ و گفت باز از این مثبت اندیشیا گوش میدی؟ گفتم آره.گفت مثلا این آقا خودش الان چی داره
و اون لحظه خیلییییی خوشحال شدم که به خاطر باورهای ما به خواسته های مالیت هم رسیدی چون مردم خیلی پول رو میبینن.ممنونم ازت استاد.
خب…راستش من سال 95 پیشرفتای بیشتری داشتم و با قدرت اینو اعتراف می کنم که بسیااااار تنبلی کرردم
اما کارای باحالی هم امسال کردم.
سالها بود عاشق نقاشی بودم و به همه می گفتم من یه روز نمایشگاه خوبی می زنم و هیچ اقدامی نمی کردم.می ترسیدم.بهونه می آوردم که هزینه اش بالاست و فلان…اما پا روی ترسم گذاشتم و الان ترم 6 هستم اون کلاس برام بهترین ساعات زندگیم بود…هم یه استاد فوق العاده سر راهم قرار گرفت هم کلاسی هاییی عالی
دوم اینکه خونه ای رو در کمال ناباوری و معجزه توی یکی از بهترین کوچه های شهری که ساکن هستم به صورت مجانی جذب کردم و هنوزم اونجا میشنیم و پولی بابتش نمیدم.هدیه خدا هر لحظه شامل حال زندگیمه
سوم اینکه دوباره دفتر گرفتم …با هزینه ی کارخونه. و جالب اینکه امور مالی گفت پول زیاد نداریم باید با 5 میلیون دفتر پیدا کنی.اولش ناراحت شدم اما بعد گفتم با همییین مبلغم هست..دنیا پر از فراوانیه.و شد…اولین بنگاهی که رفتم پیدا شد با کرایه نصف تر از چیزی که انتظار داشتم و اولین نفری هستم که توی این ساختمون میرم و کاملا شیک و خوش جاست.
چهارم اینکه شنا رو یاد گرفتم و با این ترسمم روبه رو شدم.
تونستم خانواده ام رو دو تا سفر عالی ببرم …واقعا واقعا واقعا خدا پولش رو جور می کرد.دوستان من توی خرج کردن پول خیلی نترس هستم ..اصلا نگران تموم شدن حقوقم نیستم و همین باعث میشه جای خالی پولم سریعا پر میشه.
مثلا عید تور مشهد گرفته بودیم و همههه رو بردن یه هتل داغون و من با توجه به قانون درخواست که استاد توی فایل آفرینش میگه رفتم و خواستم هتل ما رو عوض کنن .خیلی با احترام قبول کردن و یه اتاق با پنجره کوچیک دادن.رفتم و با دودلی بازم درخواست کردم .گفتم من توی این اتاق دلم میگیره و اونا بهترین اتاق هتل رو به ما دادن….! واقعا قانون درخواست بی نظیره
یه سفرم می خواستیم شمال بریم و من برای ویلا دودل بودم و تا اینکه مامانم از پیش فامیل برگشت و گفت یکی از فامیل های دورمون رو دیده و ما رو دعوت کرده شمال…همه رو …و جالب اینه چون هیچ کس توی اون مدار نبود فقط خانواده ما رفت چون فقط اون سفر رو خدا برای ما طراحی کرده بود و فقط ما توی اون مدار بودیم و با بهترین پذیرایی و بهترین مکان خیلی خوش گدروندیم…..حتی همکارم ماشینش رو برام آورد و گفت بیا با ماشین من برو و ماشینت رو بذار برای من تا اذیت نشین.
ایده های خیلی خوبی برای کارم بهم گفته شد که امسال می خوام روشون کار کنم
با ایده ای که داشتم مادرم رو کمک کردم و توی مسیری قرار گرفته و کاری داره انجام میده که عاشقشه.
امسال با چالش های زیادی مواجه شدم که خیلی خیلی به من کمک کرده برای شناخت هر چه بیشتر خودم و از این بابت خیلی خوشحالم
اوایل سال به نمایشگاه کتاب رفتم و عالی ترین کتابها رو خریدم و برگشتم و دارم می خونمشون و خیلی از داشتنشون لذت می برم.
و مساله ی خیلی جالب تری که برام اتفاق افتاد این بود که من دوستی داشتم که چند سال ناگزیر باهاش بودم و تقریبا مثل خواهر میشناختمش ولی خیلی جاها اعتماد به نفس منو گرفته بود اما قدرت کنار گذاشتنش رو نداشتم.
دو سال پیش که به راحتی خدا کاری کرد دیگه ندیدمش و امسال خیلی یهویی با من قهر کرد…اولش عصبانی شدم یه کوچولو چون انتظار نداشتم یهویی محبت هام رو فراموش کنه اما بعد با خودم گفتم این خواست خدای من بود که اون از مدار من کلااااا خارج شه و حتی دیگه تماس احوال پرسی هم نداشته باشیم
و از این بابت خوشحالم که خدا فکر همه جارو می کنه….خدا هر لحظه داره به من درس میده
دوستان من هر اتفااااقی که میفته دنبال درسشم و اینکه خدا می خواد چی رو به من بگه و هضمش می کنم.قبل از عید هم یکی دیگه از دوستای صمیمیم خیلی مسخره رابطه مون بهم خورد .
(( اینه که خدا میگه شما تغیییر کنید …شما تصمیم بگیرییید خدا خودش آدمای منفی رو از دورتون پراکنده می کنه))
اتفاقای خوب زیاد میفته مثل تفریحاتی که کنار خانواده ام کردم. …اما من هر لحظه در کنارشون آرامش دارم.
سال 97 من می خوام بترکووووونم
هیچ سالی مثل امسال متعهد نشده بودم.
می خوام فققط به خدا اعتماد کنم .فقققط و برم جلو …برم جلو.مطمینم که خدا مثل یوسف که می دویید و درها براش باز میشد …به همون سرعت می خوام بدوم و مطینم درها باز میشه.
امسال از لحاظ کاری می خوام شغلم رو به مرحله صادرات برسونم و مطمینم پیشرفت می کنم.
تابلوهای نقاشیم با گروهمون با افتخار توی نمایشگاه قرار می گیره و مطمینم کلی مشتری و بازدید کنده خواهند داشت.
به خودم قول دادم یه ماشین عالی بخرم و همچنین یه خونه ی عالی که حتی زیر سر دارمش اما پولش رو نه …مطمینم خدا داره برنامه هاشو می چینه.
مسافرت خارج از کشور رو حتما خواهم رفت.
می خوام یه کمک بسیار خوب به مادربزرگم بکنم و بتونم یه جا رو براش بخرم…
من هر ماه یه مبلغی از درآمدم رو کمک می کنم اما امسال می خوام بیشتر توجه ام به خویشاوندانیم باشه که می تونم یه قدمی براش بردارم.چون خداوند فرمودن باید از خویشاوندانت شروع کنی برای کمک کردن.
امسال به خودم قول دادم سعی کنمممم ثانیه به ثانیه توجه ام به نکات مثبت باشه تا خدا ببینه که من لیاقت بهترین ها رو دارم.
یه فایل درست کردم از تصاویر جاهایی که دوست دارم …پول زیاد…روابط عالی و هر روز میبینمشون.مثل استاد.
دوستان براتون بهترین ها رو آرزو می کنم.هر چی شما به ارزوهای خوبتون برسید دنیا برای ما هم قشنگ تر میشه.
تمرکز بر داشته ها و موفقیت های شخصی در زندگی به نظرم ایده خوبی هست . در کل من با این نظریه موافق هستم که احساس شادی و موفق بودن در زندگی می تواند نیرو و انرژی زیادی برای ادامه مسیر و گذشتن از چالشهای جدید تولید کند.
من به خوبی ابتدای سال 2016 را به خاطر می آورم . من به عنوان یک شاگرد برقکار در یک شرکت بسیار کوچک مشغول بکار بودم .به علت یک جابجایی حساب نشده ما از یک آپارتمان مناسب و دلخواه به یک خانه نچندان خوشایند نقل مکان کرده بودیم و در کل روحیه من و خانمم و حتی بچه های سه و چهار ساله ام جالب نبود. اتومبیل ما یک هوندا سویک مدل 2000 بود که حال روز خوبی نداشت و هر لحظه ممکن بود از حال برود. در همین حین به علت سرما و برف بسیار زیاد جاب سایت ها به حالت نیمه تعطیل درآمده بود و درآمد چندانی نداشتم. روزهایی هم که به سر کار می رفتم به علت سرمای شدید کاملا اذیت کننده و عذاب آور می نمود. حقوق من ناچیز بود و کفاف خرج ها را نمیداد. در همین حین در روزهایی که به خاطر بیکاری در اینترنت سرگردان بودم با یک روانشناس به نام John Kehoe آشنا شدم و نظریات او در مورد قدرت ذهن و نظریه تغییر جریانهای کانالهای انرژی باعث کنجکاوی من شد . در هر حال در کلاس های آنلاین او ثبت نامکردم و در کارگاههای او فعالانه شرکت کردم. از همان زمان احساسات ناآشنا و مرموزی را در وجودم تجربه کردم و این احساس ها انرژی زیادی را به من منتقل می کردند. پیامی در ذهن من به مرور حک شد. “محیط بیرونی تو آینه تمام نمای باورهای توست. فقط در صورتی تغییر می کند که باورهای تو تغییر کند”.
با این پیام ، شروع به کار روی باورهای خودم کردم و از تمرینات John استفاده کردم. یک روز به خودم گفت هی مرد اگر کارت و درآمدت رضایت بخش نیست به علت باورهای ذهن توست. باورهایت را عوض کن تا محیط بیرونی تو هم عوض شود. بنابراین شروع به ارسال رزومه خودم به شرکتهای بزرگ کانادایی کردم چون باورم بر این بود که این شرکتها می توانند درآمد بیشتری برای من داشته باشند و نیازهای من را برآورده کنند. هر چه که به نظر این کار بی نتیجه می رسید تلاش من به همان اندازه بیشتر می شد. برای خودم تعجب آور بود که من اصلا و ابدا ناامید نمی شدم . نیرویی در درونم فریاد می زد که ادامه بده بلاخره یک روز یک نفر در یک جا یه شغل مناسب به تو می دهد و دقیقا بعد از دو ماه تلاش، من در بزرگتری شرکت شهر استخدام شدم و حقوق و مزایای خداقل دو برابر محل قبلی. خدارو سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من قرار داد تا من این تجربه را در زندگی داشته باشم. اما این پایان کار نبود من به کار روی باورهایم ادامه دادم و به زودی به این باور رسیدم که چرا خودم نباید برای خودم کار کنم چگونه می توانم این باور را ایجاد کنم که بی نهایت فرصت و بی نهایت ثروت وجود دارد و هیچ محدویتی برای ثروت وجود ندارد( من با این باور پس از دیدن وب سایت جناب عباسمنش آشنا شدم و یکی از باورهای بسیار مورد علاقه من هست). ذهن من با این باورهای جدید به راحتی کنار نمی آمد اما من به کار روی ذهنم ادامه دادم وحتی یکروز آن را به حال خود رها نکردم. در نهایت باور های محدود کنند تسلیم شدند و برای مدتی به عقب رانده شدند و من پس از هفت ماه از آن شرکت بیرون آمدم و شرکت خودم را ثبت کردم. در ابتدا هیچ ایده ای نداشتم که چگونه می توانم در بازار پر رقابت اینجا کار کنم اما بسیار بسیار آسانتر ازآن چیزی که فکر می کردم این کار را انجام دادم و توانستم مشتری های خودم را داشته باشم و به طور باور نکردنی درآمد ماههای ابتدایی از حقوق شرکت بزرگ کانادایی بیشتر بود. برای هیچ کس قابل قبول نبود چون تمام کسانی که تجریه ایجاد یک بیزنس جدید را دارند می دانند که این کار مخصوصا در ماههای ابتدای بسیار چالشی و هزینه برهست و احتمالا در آمد چندانی ندارد. فکر می کنم تنها به سبب باورهای مثبت و اعتقادی که در مورد بی نهایت بودن ثروت و فرصتها پیدا کرده بودم این موفقیت حاصل شد. من به کار روی ذهنم ادامه دادم خیلی زود با شخص دیگری آشنا شدم که در حوزه ای نزدیک به بیزنس من متخصص بود و در آرزوی ایجاد یک بیزنس برای خودش بود اما می ترسید. او توانایی بدنی محدودی داشت و هیچ سرمایه و تجربه ای برای ایجاد یک بیزنس جدید نداشت .او از اعتماد به نفس و انرژی مثبت من کاملا غافلگیر شده بود. در هر حال یک روز به من تماس گرفت و از من کمک خواست و من با کمال گشاده دستی به او پیشنهاد شراکت دادم. شخصی که هیچ پولی نداشت و تجربه بیزنس نداشت و در ظاهر هیچ مزیتی برای من نداشت. اما من با باور جدیدی آشنا شده بود ( من با عشق می بخشم و ایمان دارم که بخشش های من چند صد برابر به من باز می گردد.) من با عشق نیمی از بیزنس خودم را به او بخشیدم و درست در زمانی که همه اطرافیان من فکر می کردند که من بدترین اشتباه را انجام دادم، موفقیت های بزرگ از راه رسید. به علت تخصص دوستم در حوزه ای تی ما یک پروژه برای تجهیز یک کالج پیدا کردم و در زمان انجام آن پروژه من با مدیر کالج آشنا شدم او از اطلاعات من در حوزه بازارهای سهام و معاملات آپشن شوکه شد و از من خواست که در زمینه کریپتوکارنسی های یک سمینار رایگان داشته باشم. من در این زمینه هیچ تجربه ای نداشتم و تهیه متریال های مورد نیاز برای ارائه در یک سمینار وقت و انرژی زیادی می گرفت و در نهایت هیچ نتیجه مالی برای من نداشت. اما چیزهایی در ذهن من عوض شده بود و مدتی بود که من فقط به جنبه های مالی نگاه نمی کردم. من ایمان پیدا کرده بودم که بی نهایت فرصت برای ثروتمند شدن وجود دارد و شاید این یک فرصت بود . من قبول کردم و برای چند هفته به شدت روی این بازارها کار کردم و به نتایج شگرفی رسیدم. من به این نتیجه رسیدم که پتانسیل وحشتناکی برای کسب سود در این بازار وجود دارد. اولین سمینار رایگان با موفقیت شگفتی انجام شد و خیلی زود از من درخواست کلاس های آموزش در این زمینه شد. و هر بار من مجبور می شدم به طور عمیق تری این بازار را بررسی کنم و در نهایت این باور در وجود من شکل گرفت که من باید در این زمینه سرمایه گذاری کنم. دراواخر 2017 بازار کریپتو کارنسی با یک جهش بزرگ همراه شد و سرمایه کوچک من در بازار صد برابر رشد کرد . سودی که من در سه ماه در این بازار کردم دو برابر کل ثروتی بود که من در کل زندگی بدست اورده بودم. باور نکردنی هست. این که چگونه کار بر روی چند باور کوچک می تواند فقط در یکسال محیط پیرامون من را به نحوه حیرت انگیزی تغییر دهد. در حال حاضر من و دوستم صاحب یک کسب و کار بسیار موفق هستیم .من در کالج مورد بحث دورههای اموزشی برگزار می کنم در یک خانه بسیار عالی زندگی می کنیم و زندگی بسیار لذت بخش تر و شادتر به نظر می رسد نه به خاطر پول بیشتر بلکه به خاطر باورهای متفاوت و برتر.
سلام.واقعا کارتون عالی بود.تبریک میگم و براتون ارزوی موفقیتهای بیشتر دارم
بنام خداوند روزی دهنده و بخشنده من
با سلام به استاد و دوست داشتنی و یکی از بهترین
دستان خداوند ، خدا را شکر میکنم که با گروه تحقیقاتی عباسمنش آشنا شدم سال نو را به استاد عزیزم و تمام دوستان هم فرکانسی تبریک میگوییم
قبل از اینکه اتفاقات عالی در سال 96 را بنویسم من دقیقا روز 1 فروردین با خودم فکر کردم که باید تمام اتفاق های مهم زندگیمو که با تمرین دوره ها در سال 96 انجام داده ام را بنویسم و اینکه نشستم نوشتن بعد چون تو سال 96 چند دوره را کار کردم گیج بودم که باید هر کدام توی قسمت نظرات همون دوره بنویسم بعد گفتم نه این توی آخرین دوره ای که خوندم مینویسم بعد گفتم همه رو بنویسم بعد یه فکری میکنم و کم کم در حال تکمیل این اتفاقات خوب بودم تا اینکه استاد فایل شما را دیدم که خداوند همه چیزهارو فراهم میکند و کلی شکر گزار خداوند شدم که هم اتفاقات خوب و تجربه خودم و هم همه اتفاقات خوب و تجربه دوستانم در قسمت نظرات این فایل میبینم.
من از 16 فروردین 96 که به درد آمده بودم و دنبال را حلی برای پیشرفت میخواستم از خدایم درخواست کردم که کمکم کنه( یادمه سال 95 برادرم از استاد عباسمنش یه چیزایی گفته بود ) تا وارد سایت شدم و یک فایل رایگان را دیدم خیلی به دلم نشست چند روزی روی خودم کار کردم دیدم حالم خوبه خوشحالم بعد سریع از اون داداشم که در مورد سایت به من گفته بود پرسیدم و گفتم از دوره ها چیزی خریداری کردی گفت نه منم گفتم باید هر جور شده یک دوره را بخرم تا اینکه توضیحات دوره ها را خواندم دیدم برای شروع هم از لحاظ قیمت هم جامع ترین دوره ، دوره قانون آفرینش هست و خوبی که داشت جلسه به جلسه میشد خریداری کرد من پول یک جلسه هم نداشتم بخرم تا اینکه از خواهر و همون برادرم گفتم اگه بخوایم پیشرفت کنیم باید این دوره را بخریم و تونستیم جلسه 1 و2 را بخریم و تعهد دادم که باید تمرین و پیشرفت کنم واقعا از همون روز اول نشانهها را میدیدم خیلی شاد و خوشحال بودم تا اینکه منی که آرزوی خرید کامل این دوره را داشتم کل دوره را بصورت جلسه به جلسه خریدم . اولین چیزی که از قانون آفرینش آموختم و فهمیدم شناخت خداوندم بود اشک شوق کل وجودمو گرفته بود هر موقع تنها میشدم با احساس خیلی خوب شکرگزاری میکردم که چقدر خدایم بزرگی و از رگ گردن به ما نزدیکتری طبق گفته شما استاد عزیز تا 3 ماه به تمرین ادامه دادم و هی نتایج های بیشتری میگرفتم بهترین نتیجه ای که از این دورهگرفتم آرامش بود آرامشی که با هیچ چیز نمیشد عوض کرد و تو همین وضعیت زمانی یک ماه از تمرین جلسه فایل ها میگذشت تا اینکه به همسرم قول دادم که یک مسافرت ترکیه با هتل 5 ستاره لوکس میبرمت و جالبه فکر کنم جلسه 10 قانون آفرینش بودم اصلا چطور پول جور شد و کارهامنو کردیم بماند واقعا معجزه میشد و خدا را شکر 8 روز و 7 شب رفتیم جایی که فقط کوه و دریا و جنگل بود هتلی که در دره ای ساخته شده بود که یک طرفش ساحل و دریا بود و طرف دیگرش جنگل سرسبز زیبا خدایا شکرت تجربه قشنگی بود تا اینکه تو این 3 ماه خیلی نتیجه گرفتم خیلی زیاد از سلامتی از نعمت از ثروت از آرامش بینهایتهمه چی آرام آرام خوب پیش میرفت سریع این دوره را برای مادر و خواهر و برادرم ارسال کردم و همه چیزو براشون توضیح دادم که چه نتیجه ای تو این 3 ماه گرفتم بلکه زودتر . توی ذهنم همیشه این سوال بود منظورم قبل از تمرین این دوره که خانواده ما با همه مهربانن همه را دوست دارند و خیلی هم مهمان دوستیم چرا همیشه یه جای کار میلنگه همیشه برای ما بد اتفاق می افتد با اینکه با همه به خوبی رفتار میکنیم ولی کسایی چه دوست چه آشنا چه فامیل که رفتار خوبی هم نداشتند همیشه اتفاق های خوب براشون میافتد همه کارهاشون به راحتی انجام میشه . بعد از تمرین و گوش دادن فایل های دوره قانون افرینش فهمیدم همه خانواده از پدر و مادر و خواهر و برادر، همه دستمون به دست بنده بود نه خدا و باور غلطی که همیشه روز به روز بدتر و بدتر میشد تا اینکه من از دوره عالی قانون آفرینش نتیجه ای گرفتم که باید به خانواده ام انتقال میدادم و خدا را شکر خانواده شرایط من را میدیدند که چه خوب پیش میره و در حال پیشرفتم ، همه خانواده تعهد دادن و هر روز دوره قانون آفرینش را هر کسی به یک شیوه ای گوش میدادند ، تغییرات در خانواده ام را احساس میکردم و اولین چیزی که همه بهش رسیدن و خدا را هزار بار شکر ، دستشون دیگه به دست بنده نبود و خداوند را طوری شناختند که بدون استثنا همه اشک شوق میریختند و میدیدم زندگیمدون آرام آرام داره از همه جهت خوب پیش میرود خدایا شکرت و آرزوی بعدی من و خانواده ام آزادی یک از برادرانم بود که 2 سال در زندان بود و ناخواسته به زندان افتاده بود ، کارمند یک شرکت بوده سر کارفرما در این شرکتی که بود کلاه میزارند و این شرکت ورشکسته میشه تمام کارمند های این شرکت استعفا میدن و مالک این شرکت با وعده های دروغین برادر منو به هر نحوی شد راضی کرد که استعفا ندهد، تا اینکه دادگاه مالک شرکت را میخواهد مالک برادر منو با خودش با زور میبره و قاضی مالک شرکت و هر کارمندی که در شرکت مشغول به کار بود را به زندان انداخت هر کاری میکردیم که داداشمو بیارم بیرون قبول نمیکردند میگفتند باید ترو خشک با همبسوزند وکیل گرفتیم حتی وکیل که پرونده را خوند گفت این آقا بیگناه هست ، قاضی میدونست بیگناهه و میگفت کاری نمیشه کرد تروخشک با هم میسوزند یادمه به اون مالک اینقدر فشار آورده بودیم نزدیک 2/5 میلیارد تومان بلکه بیشتر هزینه وکیل کرد که داداشم آزاد بشه باز هم نشد تا اینکه اولین آرزوی کل خانواده آزادی داداشم بود و خیلی خوب خداوند و قانون کیهانی رو فهمیده بودند و زمانی که داداشم از زندان زنگ میزد من هم نکته های کلیدی که در قانون آفرینش یاد گرفته بودم به داداشم میگفتم و ازش میخواستم تمرین کنه تا اینکه فکر کنم کمتر از 5 ماه از روزی که دوره قانون افرینشو شروع کردم داداشم آزاد شد و از خدایم بارها بارها شکرگزاری کردیم با این اتفاق خوب جوری باور همه خانواده قوی شد که با تعهد بیشتری شروع به گوش دادن دوره دادند یادمه من که با وکیل صحبت میکردم میگفت تا 20 میلیارد تومان هم هزینه بکنید تا اون قاضی نخواهد نمیشه خیلی خیلی شکر خدایم کردم و همینطور استاد عزیز از شما سپاسگزاریم که اینقدر ریز و دقیق توضیح میدهید، بعد از این ماجرا پدرم 50 میلیونی از یکی طلب داشت به راحتی بهشون داده شد زمانی هم داده شد که نیاز شدیدی داشتیم خدا را شکر
ارزوی خوب دیگر من که انجام شد خرید دوره ها بود که به ترتیب دوره عزت نفس و دوره روانشناسی ثروت 3 و دوره عشق و مودت بود و با لطف خداوندم همه را خریدم منی که قبلش برای یک جلسه خرید دوره قانون آفرینش به درد آمده بودم .
بعد از دوره قانون آفرینش دوره عزت نفس را شروع کردم و البته خانواده هم همین طور که به شدت نیاز داشتم چون خانواده گی کم رو بودیم تا اینکه خوب کار میکردیم حالا هر کسی اندازه تعهد و تمرینش نتیجه میگرفت خیلی جالب بود همان هفته های اول تغییراتی من و خانواده ام به وجود آمد که کل فامیل (طایفه بزرگی هم داریم )تعجب کرده بودند من که یک بار دیگه متولد شدم خدا را شکر گزارم استاد عباسمنش که شما را داریم و از همین دوره یکی از افراد خانواده که افسردگی داشت درمان شد و به شادی رسید و خدا را هزاران بار شکرت، دوره عزت نفس دوره ای هست که بسیار عالی و ضروری هست برای تمام مردم به نظر من ، برای قرارداد بستن کاری نیاز داشتم برای رابطه ای که در میان دوستان بود نیاز داشتم برای خرید کردن نیاز داشتم برای درخواست دادن نیاز داشتم خیلی خیلی عالی هست اصلا نمی تونستم حرف بزنم یا بخندم برای همین کمتر کسی با من صحبت میکرد یا به طرف من می آمد و یا با من رفت و آمد داشت ولی با این دوره به همه چیز رسیدم . ممنونم استاد برای این دوره های جامع و عالیتون خیلی خیلی سپاسگزارم.
و اتفاقات خیلی خوب که با دوره روانشناسی ثروت3 که از تاریخ 96/08/20 شروع کردم به تعهد و تمرین بیشتر ، یک چیزی که خیلی خوب درک کردم و حالا حالا باید بیشتر روی خودم کار کنم شناخت خداوند هست واقعا یک جاهایی درهایی برایم باز میشه که هر لحظه شکر میکنم ، مثلا تو محل کارم یک طوفانی به پا شد که از مدیر تا ابدارچی همه آسیب دیدند چه از لحاظ مالی و چه افزایش کار بیشتر حتی 2 مدیری که با هم خوب بودند به مشکل بر خورده بودند چون تمام تمرکزشون روی این بود که کاری کنند یکی واخراج کنند یا یکیو تخریب کنند از این جور رفتارها، من در شرکت مدیر بازرگانی هستم اصلا کاری به کسی ندارم روی کارم خودم توجهدارم و هنذفری تو گوشمه و به خواستهها و تمرین ها توجه میکردم محل کار ما 10 نفر بیشتر نیستیم تو شرکت 9 نفر آنها حقوقشون پایین که اومد هیچ کارهاشون و ساعت کاریشان بیشتر شد تو این طوفان استاد عزیزم همه چیز به نفع من تموم شد افزایش حقوق و ساعت کاری کمتر خیلی خیلی خدا را شکر کردم و میکنم اصلا تمام مسئله هایی که پیش میاد میسپارم به دست خدایم و این باور را دارم هر مسئله ای پیش بیاید با ایمان و یقین به خداوندم حلش میکنم و به هر خواسته ای که می خواهم میرسم خیلی حس خوبی به من میدهد واقعا خدایا شکرت و این موضوعی که هر مسئله ای پیش میاد در هر موضوعی حتی موضوعاتی که اعصاب آدم به هم میریزه من چون باورم اینه تمام کارها خدایم برایم انجام میدهد بخدا انجام میشه اصلا نمیدونم و فقط توکل میکنم به خودش و همه چیز خیلی قشنگ و دقیق حل میکنه همون لحظه استاد عزیزم فقط سپاسگزاری میکنم از خداوندم و تا پایان اون روز میشینم به قدرت خداوند فکر میکنم طوری که انگار هیچ مسئلهای نبوده و بهقول استاد اگه توجه و تمرکزت برای خواسته هایت باشه اصلا مسئله ای پیش نمیاد که خیلی بزرگ باشه، مثلا در روز 5-6 مورد اتفاق خوب می افتد لا بلای این اتفاقات خوب این هم نه همیشه به یک تضاد هایی میخوریم که این هم یک پس گردنیی هست ?و میگه از مسیرمون خارج نشیم و اگاهانه ذهنمون را کنترل کنیم ، واقعا استاد دوره روانشناسی ثروت 3 یکی از بهترین دورها هست که من الان جلسه 10 این دوره هستم واقعا عالی هست عالی خدا به شما طول عمر و سلامتی بینهایت بده که از این دورها بیشتر بسازید و همیشه برای ما بهترین دستان خداوند باشید ، و مورد بعدی که خیلی سپاسگزارم یک بنده خدایی زنگ زد و درخواست قرارداد کاری داد امارشو که گرفتم دیدم تو صنف کاری خودش قویترین و بروز ترین هست کلی خوشحال شدم و گفتم خدا شکرت همه چیزو برام فراهم میکنی که به بینهایت نعمت و ثروت برسم، جالب اینجاست توی قرارداد هر بندی رو میزاشتم قبول میکرد و تخفیفی گرفتم که برای شرکت 200 تا 300 میلیون در سال اول تخفیف میخوره و در سال های بعد مبلغ تخفیف بیشتر میشود و یک نکته دیگه هم که قیمتی که با هم بستیم از تمام کسایی که با ما کار میکردند پایین تر و از لحاظ کیفیت هم بهتر از شرکت های دیگه هست خدایا شکرت بابات دستان بینهایتت ، واقعا دنبال هم چین شرکتی بودم و گفتم تو ایران دیگه همچین شرکتی با این کیفیت وجود نداره وجالب خودش تماس گرفت که ما همچین تولیدی داریم و دوست داریم با شما کار کنیم ، اولش فکر کردم از این شرکت معمولی هاست که همیشه میان ، حتی یه مدت بی اهمیت بودم تا اینکه خودش دوباره زنگ زد و تمام شرایط شرکتمان را بهش گفتم و حتی گفتم من 4 یا 5 ماهه با شما تسویه میکنم و همه چیز و قبول کرد واقعا خدا را سپاست که افراد ، شرایط و راه هایی برای ما باز میکنید که از طریق آنها به بینهایت نعمت و ثروت برسیم ،اتفاق خوب دیگرم درآمدم به سه برابر رسیده خدایا شکرت و در شرکت همه میخواهند به من کمک کنند و دستان خداوند هستند، روابطم با همسر و فرزندم و تمام دوستان و آشنایان بسیار عالی شده ، و هر لحظه از خداوند سپاسگزاری میکنم برای حال بهتر و آرامش بینهایت، یادمه یک آرزو داشتم که بروز ترین گوشی اپل را بخرم چون من آخرین گوشی موبایلی که خریدم ماله 7 سال پیش بود و الان به این آرزو هم رسیدم و به راحتی گوشی بروز اپل را خریدم ، منی که اصلا یک ریال هم تو حسابم نبود الان بهلطف خداوندم همیشه تو کارت بانکی ام پول هست و روز به روز در حال افزایش هست با اینکه بهترین رستورانها و هر چیزی میخواهم خرج میکنم ، باز هم درآمدم در حال افزایش هست و یک چیز جالب در مورد راه اندازی کسب و کار خودمان یک ایده به من الهام شد در مورد ساخت یک اپلیکیشن هست که خیلی جدیده و صددرصد در سال 97 راه اندازی میکنم مطالب زیاد هست که خیلی ها یادم رفته باز هم ممنون از خداوندم و استاد عزیز ، و یک مورد دیگه هر جا میرم چون توجه و تمرکزم به خواسته هایم هست مردم اون روی خوششون رو به من نشان میدند با همه با گرمی حرف میزنم خدا قوت میگم و اینها را میگم چون این تغییر در من بوجود اومد که استاد عزیز میگوید به هر چیزی نگاه میکنیم با لبخند باشه و احساس عالی و از خداوند شکر گزاری کنیم ، یک تغییر بسیار بزرگی که در من ایجاد شد از بد بین بودن به خوشبین بودن رسیدم، مثلا وقتی بد بین بودم اگر زنگ میزدم به دوستم جواب تلفنو نمیداد برای خودم خیال پردازی منفی میکردم شاید به ساعت ها این خیال پردازی منفی می انجامید اینقدر زیاد که این بد بینی سریع خلق میکردم که نمیدونم مثلا اومده رستوران خبر نداده از این افکار منفی به حر حال این بدبینی به خوشبینی تبدیل شده و چقدر آرامش دارم خدا را هزار با شکرت چه قانونی داریم که روی هر موضوعی هر طور توجه و فکر می کنیم همون فکر رو وارد زندگیمون میکنیم .
??????????
خواسته ها و اتفاقاتی که در سال 97 میخواهم تجربه کنم
—-شناخت بیشتر خداوندم می خواهم
—دروه ها را با تعهد و تمرین بیشتری انجام بدهم
—درآمدم به 6 برابر افزایش دهم
—اوایل سال 97 ماشین 100 میلیونی بخرم و اواخر سال 97 ماشین bmw 528 i مشکی بخرم
—یک ایده برای ساخت یک اپلیکیشن دارم که در سال 97 استارتش میزنم و گسترشش میدهم
—-با برادرهام شرکتی میزنیم که ثروت زیادی را تجربه کنیم
—-خرید یک واحد آپارتمان 250 متری لوکس
ممنونم از استاد عزیز و گروه تحقیقاتی عباسمنش و همه دوستان گلم سال جدید را سالی پر از سلامتی و نعمت و ثروت و بهترین هارو براتون آرزو میکنم ،سال 96 سال خیلی خیلی خوبی برای من بود و میدونم سال 97 هزار برابر بهتر از سال 96 خواهد بود.?????????
سلام دوست خوبم امیدوارم که حالت همیشه عااالی باشه
سپاسگزار خداوندم که باورهای قدرتمند کننده از طریق بی نهایت دستش در ذهن من ایجاد میکنه
از خودن کامنتت لذت بردم و باورم نسبت به توانمندی خداوند و روند صعودی پیشرفت در زندگیم بیشتر شد ?
خیلی دوست دارم که به آرزوهاتون برسید و برامون کامنت بزارید ??????????️??
المصور
میخوانمت با نام المصور ، تا از نو بسازی همه ی آنچه را که در دلم ویران شده بود …
هرجا سخنی ،آیه ای ، دعایی به دلت خورد ….بایست
مبادا یک وقت بگذری و بروی …صبر کن
رزق معنوی خیلی مخفی تر از رزق مادی ست ، یک نفر از دری و دیواری میگوید و در حقیقت خداست که با زبان دیگران با شما حرف می زند !
سلام و عرض ادب و تبریک سال 97 به خانواده ی دوست داشتنی و پدر معنوی من استاد سید حسین عباس منش عزیزم
از پروردگار مهربونم ممنونم که امروز به نمایندگی از خانواده ی 5 نفرمون اینجا قصه ی خودمونو براتون مینویسم و امیدوارم که حتی یک مثال اون هم توی دل اونی که نیاز داره این صحبت ها رو بشنوه نور ایمان و صبری رو روشن بکنه و ما هم به نوبه ی خودمون به زیباتر شدن جهان هستی کمک کرده باشیم ، این قصه رو در 4 فصل بنام های بهار ،تابستان ، پاییز و زمستان تقسیم بندی میکنم و خدمتتون مینویسم و قبلش هم یک مقدمه ای برای اینکه با روند آشنا بشین که چی شد و چه کردیم و چه می شود …البته ما این شمردن اتفاقات خوب زندگیمونو در سال 96 قبل از سال تحویل انجام داده بودیم و لفظا به خودمون یادآوری کرده بودیم ولی این پست مجالی رو به وجود آورد که دقیق تر از اعضای خانوادم بپرسم و بنویسم و اینجا کل قصه رو بگم براتون ))
مقدمه :
ما یه زندگی عادی داشتیم خونه ای ماشینی ای و یه تیکه زمین واسه بزرگ شدن ماها و آیندمون و یه محل کار ، تا اینکه این خواسته تومون به وجود اومد که خونمونو بزرگترش بکنیم و اون نقشه ای رو داشته باشه که همیشه توی فیلم ها میدیدم و آرزومون بود ! توی اون روزا بقیه فامیل هم دستی به سرو روی خونشون کشیده بودن و مامان میگفت منم دوست دارم که خونمون فلان باشه و بهمان باشه و دو روز دیگه واسه تو خواستگار میاد شیک باشه و … خلاصه منزل قبلی رو تخریب کردیم و شروع کردیم به ساخت و ساز ، وسطای کار به خاطر باورهای اشتباه و ضعیفی که همیشه داشتیم که هیچ وقت متوجه نشدیم که درآمدمونو چطور خرج کردیم و کجا رفت و با افزایش قیمت مواد و مصالح و تورم و فشارهای اقتصادی هم زمان شد و پول ما برای ادامه ساخت تمام شد ! هر کسی پیشنهادی میداد و بیشتریا میگفتن بفرروشین نیمه کاره و یه خونه نقلی بخرین و دوباره همون روند قبلی …. بابا تصمیم گرفت بزنه توی دل کار و ادامه بده و با وام گرفتن و فروختن اون یه تیکه زمین پس اندازمون کارو پیش ببره و خلاصه 2 سال طول کشید تا ساختمون ساخته شد چون زمان میبرد که مثلا منتظر درست شدن وام باشیم و کار تعطیل میشد تا پول بیاد دستمون –خلاصه زمینو زیر قیمت فروختیم و توی سال 94 و 95 اوضاع به حدی رسید که به خاطر قسط های معوق بانکی بابا هر چند ماهی از این بانک وام میگرفت و به اون بانک میداد و خلاصه ما به 9 تا بانک بدهکار شدیم !!! با بهره های 28 درصدی و 22 درصدی و ….یه اوضاع بی ریخت مالی – هر روز با ضامن هامون تماس میگرفتن گاهی جلوی حقوق بعضیاشونو میبستن و خلاصه ما ماشین زیر پامونم فروختیم و یه پراید خریدیم برای گذروندن زندگی !!! از اینکه بابا قرص فشار مصرف میکرد .وزنش به بالای 110 کیلو رسیده بود صورتش چروک افتاده بود ما نمیخندیدیم مامان بشدت لاغر شده بود قرص افسردگی دکتر براش تجویز کرده بود و بهرحال چون میخوام یخورده راحت تر بنویسم اینجا ما شبانه روز در معرض بددهنی ها و اعصاب خراب بابا بودیم و کلا روزی صدبار لعنت میفرستادیم که برای چیمون بود این خونه رو ساختیم که به این دردسر افتادیم و قسم میخورم توی اون دو سه سال حتی یک خواستگار هم برای من نمیومد ! و اما جلوی فامیل و مردم صورت خودمونو با سیلی سرخ نگه داشته بودیم هر چی طلا داشتیم و دارایی که میشد بفروشیم رو فروخته بودیم و….
و اما شرایط من چطور بود توی اون اوضاع ؟ اعتراف میکنم که من در رفاه کاملی زندگی میکردم و اصلا کاری نداشتم که شرایط چطوره که حالا یا بخاطر خودخواهی بود یا نپختگی و بی مسئولیتی بود یا حتی باورهای اشتباهی که از بچگی توی ذهنم کاشته بودن که تو دختری و اصلا وظیفه مالی بر گردنت نیست و بعدا هم وظیفه شوهرته که خرج زندگی رو بده و دختر بابا قربونش برم فقط باید به فکر درسش باشه و ادامه تحصیلش و …منم چند سال پیش که اولین بار در با استاد عباس منش آشنا شدم و توی کلاسای تندخوانیشون شرکت کرده بودم و بعدش بدنیال یک موفقیت و خوشحالی بزرگ واقعا برای کل خانواده که من توی یه دانشگاه تراز اول دولتی قبول شدم فوق لیسانس و من دیگه خیلی به خودم افتخار میکردم و خب مایه سربلندی خانواده هم بودم و همیشه هم از استاد عزیزم تشکر میکنم که چطور با آموزه هاشون منو توی مسیر درسی در یک مسیر درست قرار داده بودن از این رو خانواده من کم کم به استاد عباس منش توجه کردن و دیگه این پیگیری های منو از سایت و خرید محصولات و …یه چیز فانتزی نمیدیدن و خودم دایما میگفتم که آقا من از بس که با این سایت همراه بودم همیشه خوش شانسم توی درسام !! و نفر اول هرجایی هستم که توشم ! و قصه از اینجا شروع میشه :
« فصل 1 : بهار 96 »
این عید هم مثل عیدای سه چهار سال اخیر ما بخاطر پول کافی نداشتن نتونستیم که به مسافرت بریم و توی خونه موندیم و دایما مشغول دبد و بازدید و رسم و رسوم !!اما امسال یه فرقی داشت من از قبل عید 5تا کلیپ شاد که توش عکس از تمام آرزوهامون بود ساخته بودم و همه به اونا نگاه میکردیم یه فلش 16 گیگ هم خریده بودم پر از فایل های رایگان سایت و کتاب رویاهایی که رویا نیست رو پرینت گرقتم 4فصلشو و صحافیش کردم و مطالعه کردیم و همینا یه حال یکم بهتری بهمون میداد و ما با صبر و حوصله بیشتری از مهمونا پذیرایی میکردیم و امیدوار بودیم که اوضاع بهتر می شود و یخورده کوچولو آروم تر بودیم نسبت به اون فضای متشنج قبلی –با هندزفری به فایلای رایگان گوش میدادم و به خودم نوید روزهای بهترو میدادم مخصوصا با اون فایلی که استاد با اون تیشرت سفیده گذاشته بودن که گفتن که یه دخترجوانی تمام عید رو روی یه دوره ای کار کرده بعدش کلی اتفاقای خوب واسش افتاده بعد از عید ماهم اونو به خودمون نوید دادیم و گفتیم احتمالا ما هم شبیه اون دختره میشیم البته بیشتر خوده من اینطور فکر میکردم و بعدش شرح این داستان دختر خوش شانس رو با ماژیک وایت برد از بالا تا پایین آینه دراور اتاقم نوشتم و هر روز میخوندمش و همه ی اینا مستنداتش و عکساش هستن از اون روزا – خلاصه ما از12 شب مهمون و مهمونی بازی خلاص شدیم و انگار که بمن یه چیزی الهام شده بود یه انقلاب درونی بود انگار – خانوادمو جمع کردم و در کمال اقتدار و محکم بودن ازشون خواستم که سکان کشتی زندگی رو به اندازه یکسال ( 1396) به دستای من بسپارن و گفتم که هیچ فرقی بین من و یه پسر نیست که اگر پسر بودم بابا زودتر از اینا به من اجازه دخالت توی امور مالی رو میداد ولی من هیچی کمتر از عقل یه پسر ندارم به اندازه خودم عاقلم و تحصیلکرده و موفقم همونطور که توی درسم تونستم یه مسیری رو درست برم همونطورم میتونم پیش برم و قول دادم اگر وضعیت بدتر شد و ما مجبور بودیم که دیگه خونه رو بفروشیم یعنی تنها دارایی مون اینو بذارن به جای سهمی از جهیزیه ای که قراره بعدا بمن بدن ! یعنی اگر ضرر شد دیگه من ازشون جهیزیه نمیگیرم !انقدر با ایمان حرفمو زدم که بابا و مامان بجز سکوت چیزی نتونستن بگن و تایید کردن –و اتفاقات خوب شروع شدن ….یه دفتر آوردم و تمام 9تا دفترچه ی بانکی رو و با ی ماشین حساب ساعت ها حساب کردم بدهکاریو مانده حساب و سود و بهره و معوقی و قرض های دستی از افراد و ..حساب کتاب درآمد ماهیانه رو و اولویت های پرداخت های واجب رو لیست ضامن ها رو و …. خلاصه کردم دسته بندی کردم و نتیجشو توی یه نشریه دیواری بزرگ با جدول کشی و …نوشتم و براشون توضیح دادم که نقشه ی راهمون چیه ! باید چیکار بکنن و چطور عمل بکنن و تیکشو بزنن ! برای خودم ی خرجیه ماهیانه 500هزارتومنی تعیین کردم و قول شرافت مندانه دادم که با همون بگذرونم ولخرجی نکنم حساب جیبمو داشته باشم و اگر زنگ زدم بهشون و درخواست پول داشتم یعنی شبیه رفتارای گذشتم قول گرفتم که برام نفرستن !
و برگشتم تهران سر ادامه درس و دانشگاهم – بهار قشنگی داشتیم توی اردبهشت ماه من از طرف دانشگاه اسمم برای سفر شمال درومد و اولین بار تونستم دریای شمالو و اون آب و هوای قشنگ و لطیفشو بفهمم اونم با تمام امکانات لوکسی که دانشگاه برای بیست نفرمون فراهم کرده بود و اینا لطف خدا بود و از اون طرف مامان و بابا و خواهر و داداشمم به اطراف شهر تریپ داشتن و حالشون بهتر و بهتر داشت میشد و ما باهم در ارتباط بودیم و من ازشون گزارش مار اهیانه میگرفتم و بگم که در آمد ما حدادای 5 میلیون در ماه به طور میانگین بود اون موقع – خلاصه اینکه من بسیار منظم درسمو خوندم توی هزینه هام صرفه جویی کردم اگر تفریحی میخواستم برم با دانشگاه میرفتم و همون موقع به فکر بیشتر کردن درآمد محل کار بابا بودیم – توی یکی از اولویت هامون یکسری کارها که واجب بود برای افزایش فروشش و هزینه ای حدود 1میلیون داشت هم توی همون بهار انجام داد چون گفتم که این یه سرمایه گذاریه که الان انجامش میدی ولی بعد که درمدت بالا رفت نتیجشو میبینی و همین طورم شد . من از خرداد دوره ی عشق و مودت رو شروع کردم و قبلا خریده بودمش ولی انگیزه ی گوش دادنشو زیاد نداشتم اما توی سال 96 بشدت دوست داشتم که رابطه ی عاطفی و عاشقانه ای برای خودم داشته باشم خصوصا اینکه بهر حال سرمو که از روی کتابام برداشتم دیدم تمام دوستای دوران دبیرستانم ازدواج کردن و دوستای دانشگاهیم هر کدوم توی ی رابطه ای هستن و خلاصه چون کلا رابطه ای با پسرا نداشتم خب طبیعی بود که تنها بودم – کلا فقط با احترام رفتار میکردم باهاشون ولی توجهی نداشتم و ته دلم خودم میدونم که چه باورایی داشتم نسبت بهشون که اینا رو از گذروندن دوره عشق و مودت توی خودم بیرون کشیدم و از اون جبهه هم به مامان دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها رو دادم و چون بابا کلا توجهی نداشت به این برنامه ها فقط مامان همراهیم کرد ولی خب ما هم انتظار نداشتیم بابایی که سراسر وجودشو فشارهای مالی و فکرای مسموم گرفته الان بشینه پای دوره ها و …همین که به من همچین اجازه ای داده بود و سکوت کرده بود کافی بود و بهار به استقبال تابستان رفت ….
« فصل 2 : تابستان »
با تموم شدن امتحانات ترم دوم دانشگاهم تصمیم گرفتم که برگردم شهرستان و 3ماه تموم روی خودم کار بکنم واقعا نیاز به تنهایی داشتم نیاز به فکر کردن تازه فهمیده بودم که تمام زندگیمو فدای درس کرده بودم و برای ادامه به دوره ی عشق و مودت و کنار خانواده موندن و کمتر شدن هزینه هام برگشتم و فقط یه باشگاه توی کوچمون داشتیم اونجا ثبت نام کردم ایروبیک که ورزشی بکنم و بعدش خودمو توی اتاقم حبس کردم ولی یه حبس شیرین و لذت بخش – کل تابستون 96 رو من توی اتاقم بودم از صبح که بیدار میشدم کتاب صوتی معجزه سپاسگذاری رو روز به روز گوش میدادم و تمرینشو مو به مو توی دفترم مینوشتم برای خانواده صبحانه آماده میکردم بعد فایل عشق و مودت گوش میدادم و دوباره تمرینشو در زمینه باورها و حتی پیدا کردن الگوهای خوب میگذروندم و بعد شروع میکردم به غذا پختن و اینبار تصمیم گرفتم خودمو ارتقا بدم توی آشپزی و شروع کردم به سرچ صفحه های اینستاگرامی آشپزی و اپلیکیشن بی نظیر ساناز سانیا رو نصب کردم و یاد گرفتم که چطور غذاهایی با طعم بهتر بپزم و از این کار تا عمق وجودم لذت میبردم و احساس میکردم دارم پیشرفت میکنم بعدشم دیگه فایل های رایگان وگوش میدادم و یه برنامه روتین گذاشته بودم واسه خودم که از صفحه ی 1 دوره ی عشق و مودت میرفتم نظراتو میخوندم چون اوابل دوره برمیگشت به حدودای یک و نیم سال پیش و کلی کاربر از تجربیاتشون نظر گذاشته بودن و من میخوندم و توی بخش عقل کل هم میخوندم جواب سوالاتو و باید بگم که 4 تا خواستگار بسیار خوب برای من اومد بدون اینکه من اصلا کار خاصی انجام بدم !!!
سلام و عرض ادب و تبریک دارم خدمت استاد بزرگوار و همه همراهان راه توحید
من خارج از ایران کار و زندگی میکنم . در ابتدای سال 96 و بر سر سفره هفت سین که تنهای تنها بودم ، از خداوند یک خواسته داشتم و آن تحول مثبت بزرگ بود . بعد از چند روز من به سایت استاد عباس منش هدایت شدم و بعد چندین روز گوش دادن به فایلهای رایگان ، دوره روانشناسی ثروت یک را تهیه کردم . در وضعیت مالی مناسبی نبودم و بدلیل اینکه دوست ندارم وارد فرکانس منفی شوم از توضیح آنها می گذرم .
من شیفته این حرفها و باورها شدم و روزها و ساعتها ، حتی در خواب و مسافرت و هر لحظه به آنها گوش دادم و تمرین ها را انجام دادم . به تدریج اوضاع بهتر شد و من مطالباتم را وصول کردم و دهها هزار دلار بدهی را پرداخت نمودم .
من پنجاه سال سن دارم و شاید در بین دانش آموزان استاد عباس منش که بسیار جدی این دوره ها را پیگیری می کنند جزء مسن ترینها باشم . من در سال گذشته همه دوره ها را غیر از دوره روانشناسی ثروت دو و سه را تهیه کرده ام و شاید باورکردنی نباشد که روزانه بیشتر از ده ساعت به آنها گوش می دهم و روی باورهایم کار می کنم . روزانه بیشتر از پنج کیلومتر و بعضی روزها تا پانزده کیلومتر در پارک پیاده روی می کنم و فایلها را گوش می کنم تا حدی که هر وقت سوالی برایم پیش می آید همان شب استاد را در خواب می بینم و ایشان به من جواب می دهد .
چیزی که حساب می کردم اگر روزی میانگین 8 ساعت روی فایلها و باورهایم کار کرده باشم تا الان بیشتر از 3000 ساعت روی این موضوع وقت گذاشته ام .
من برای ثروت به این دوره ها آمدم و حالا که مفهوم شرک و توحید را تا حدود زیاد و نه کامل درک کرده ام ، شبها در میان درختان قدم می زنم و وقتی یاد خدا می افتم و با خدا حرف می زنم ناخودآگاه تمام صورتم را خیس اشکهای شوق و عشق به خدا می بینم .
ساعاتی قبل از تحویل سال تصمیم گرفتم با دفتر شکرگزاریم به طبیعت بروم و در آنجا بابت اتفاقات مثبت سال 96 شکر گزاری کنم . هرچه فکر کردم که بزرگترین شکر گزاری من از خداوند در سال 96 چه می تواند باشد چیزی بهتر و زیباتر از توحید و شناخت خدا نیافتم و به خدا گفتم خدایا تو همه ثروت هستی و ثروت تویی و ثروت من در یافتن تو و ایجاد عشق زیبا بین من و توست که تا حالا تجربه نکرده بودم .
در دفتر سپاسگزاریم نیز این موارد را قبل از تحویل سال نوشتم :
1- اجایت دعا و خواسته ام برای تحول مثبت عالی
2- هدایتم بسوی توحید و دوره های آقای عباس منش
3- نزدیکی بیشتر من به خدا
4- قبولی فرزندم از دانشگاهی در کانادا و تامین شدن کلیه هزینه ها و شهریه سالیانه و خوابگاه و بلیط , …
5- وصول همه مطالباتم
6- پرداخت همه تعهدات مالی من
7- افزایش فراوان سلامتیم و درمان بیماری 25 ساله من تا حدود 80 درصد
8- چکاپ قلبم و نتیجه سلامتی صد در صد آن
9- سپاسگزاری از خداوند بابت همه نعماتی که داده و من آنها را درک نکرده ام یا از یاد برده ام
10- آرامش فراوان روحی و ذهنی
11- تسویه وام بسیار بزرگ و آزاد کردن سند خانه مادرم
12- سپاسگزاری بابت همه فروشها و درآمدهای عالی بیزینسهایم
13- سپاسگزاری بابت همه زیباییهای دنیا
14- سپاسگزاری بابت تغییر و اصلاح باورهایم
15- سپاسگزاری بابت سلامتی خانواده ام
16- سپاسگزاری بابت همه کمکها و امدادهای غیبی خداوند
17- ….
قبل از تحویل سال هم ، من سال 97 را سال تحول مثبت مالی نامگذاری کردم و بابت اتفاقات مثبت سال 1397 از خداوند شکرگزاری کردم و تاریخ آن را 29 اسفند 97 نوشتم و امضا کردم که چند مورد آن عبارتند از :
1- افزایش بیشتر ایمانم به خدا و نزدیکی بیشترم به خدا
2- باز شدن راههای آسان برای درآمد بیشتر از … دلار در هر ماه
3- افزایش ده برابری سود من از بیزینسهایم
4- …
دوستان ، من یک روشی برای درخواست از خدا ابداع کرده ام که برایتان توضیح می دهم . من یک کارتابل تهیه کردم که آن را کارتابل خدا نام گذاشته ام . وقتی درخواستی دارم آن را بصورت کتبی و خیلی با عبارات رسمی در نامه ای به خدا می نویسم دقیقا مثل نامه ای که هر شخص به یک مدیر عالی مقام می نویسد . یک مُهر تهیه کرده ام که نوشته ” ثبت شد ” . نامه را در کارتابل خدا می گذارم و مُهر ثبت شد را به آن می زنم دقیقا مثل مُهر دبیرخانه اداره . فردا من به عنوان خلیفه الله ، کارتابل خدا را باز می کنم و نامه را می خوانم و زیر آن یک مُهر می زنم ” تائید شد ” و پاراف می کنم به همه ارکان و اجزاء جهان هستی که در جهت درخواست ایشان اقدام به عمل آید و بعد هم از طرف خدا امضا می کنم و تاریخ می زنم . خیلی زود درخواستم جواب داده می شود .
سال خوب و پر از سلامتی و نعمت و برکت داشته باشید .
سلام چه زیبا گفتین
خدایا تو همه. ثروت هستی. ثروت من در یافتن تو و. ایجادعشق. زیبا بین منو و توست .
با سلام
و سپاس از اظهار نظر شما
راستش این جمله را من در یک لحظه بسیار عرفانی و زمانی که در تاریکی شب و تنها و در طبیعت با خدا حرف می زدم و از یاد زیبایی بینهایت خداوند اشک می ریختم بر زبان آوردم و سه بار از من پرسیده شد که آیا به این حرفی که گفتی اطمینان داری ؟ و من با قاطعیت گفتم ” آری ”
زمانی که همسری که به جای خدا می پرستیدم و هر روز به عشق دیدن صورت زیبایش از خواب بیدار می شدم و روزم را با بوسیدن دستهایش آغاز می کردم ، پس از 22 سال زندگی و با داشتن بالاترین امکانات زندگی ، تنهایم گذاشت و من را ترک کرد ، تازه فهمیدم تا کجا در شرک بودم و چقدر اتکا به غیر خدا ، پوچ و توخالی است و بعد از یک سال گوش دادن به آموزه های استاد و ساعتها تفکر فهمیدم تنها ثروت ” خدا ” ست و تنها راه خوشبختی انسان ” توحید ” است .
پایدار باشید
ممنونم خدا رو شکر که دلتون آروم گرفته . قرار بوده شما یکتا پرستی رو یاد بگیرین . وتنها راهش انگاری از دست دادن همسرتون بوده .جالبه من فکر میکنم اکثریت. افرادی که اینجا هستند تو مرحله ای از زندگی دچار یک بحران ظاهری شدند ولی عمق قضیه چیه اونها به خدا شناسی و یکتا پرستی رسیدن .
این یکتا پرستی ارزشش رو. داره .به هر چیزی که به ظاهر از دست رفته .براتون خوشحالم .فرهاد جان ِ. و پیگیرتون هستم برای شنیدن خبر های خوش از شما.
سلام برادر گرامی
قبلا هم نظرات ارزشمند و داستان موفقیتهای شما را مطالعه کرده ام و بینهایت لذت بردم
خلاقیت شما برای درخواست از خدا بسیار ایده جالبی بود
شما بسته ثروت 1 را تهیه فرموده اید و آگاهید که سن و سال بی اهمیت ترین موضوع در بحث ثروتمند شدن میباشد و تجربیات خوب شما مهر تائیدی بر این موضوع است
همیشه پیروز و ثروتمند باشید
با سلام و سپاس فراوان از نظر شما و ایجاد دلگرمی برای من .
استاد در یکی از دوره ها کتاب ” بنویسید تا اتفاق بیافتد ” را توصیه کرده اند و من هم از خواندن آن بسیار بسیار استفاده کرده و نتیجه گرفتم و خیلی توصیه می کنم به خواندن آن با دقت بسیار زیاد . من بعد از خواندن این کتاب یک روش جدید هم ابداع کرده ام که مطمئن هستم تا الان هیچکس از آن استفاده نکرده . بعد از گرفتن نتایج عالی ، حتما این روش را هم در سایت اعلام خواهم کرد .
ضمنا کتاب ” کیمیاگر ” را هم که استاد توصیه کرده بخوانید .
من فقط کتابهایی که استاد در دوره ها اعلام کنند را مطالعه می کنم تا خللی در باورهایم ایجاد نشود و با آموزه های استاد هم تضادی نداشته باشد .
امروز 16 کیلومتر پیاده روی کردم و به فایل ها گوش دادم و تمرینات دوره قانون آفرینش را انجام دادم و چندین صفحه سناریو نوشتم .
یک فیلم 15 دقیقه ای با فرمت mp4 از متن نوشته باورها و آرزوهایم و عکس آرزوهایم با موزیک متن انگیزشی درست کرده ام که در موبایل و لب تابم است و هر روز چندین بار نگاه می کنم مخصوصا صبح زمان بیداری و شب قبل از خواب .
با نرم افزار corel video studio ساخته ام که یادگیری و استفاده از آن بسیار راحته و خیلی بهتر از dream board به من جواب داده .
باز هم از نظر شما سپاسگزارم
سلام دوست عزیز تبریک میگم که اینقدر خوب پیشرفت کردین من هم بسته ثروت یک رو تازه چند روزه تهیه کردم شما هر جلسه رو از جلسه اول تا اخر به چه صورتی گوش میدادین اگه امکانش هست بگین چون میخوام بهتر نتیجه بگیرم
با سلام
من هم به شما بابت شروع دوره تبریک میگم
من که خودم را در ابتدای راه می بینم ولی از پیشرفت باورها و اعتقاداتم و نزدیکیم به خدا و نیز آرامش درونی و احساس بهترم نسبت به یک سال گذشته که شروع دوره هایم بود خیلی خیلی راضی هستم . واقعا اگر در حال گذراندن این دوره ها نبودم ، نمی دانم با مسائل پیش آمده در زندگیم ، چگونه می توانستم به زندگی ادامه بدم .
دوست خوب ، همه مراحل آموزش را خود استاد با شرح کافی در فایلها توضیح داده اند و سعی نکنید از شخص دیگری ، نحوه کار و باورسازی را درخواست کنید یا یاد بگیرید .
استاد با توضیحاتی که داده ، هر شخصی نسبت به فرکانسی که در آن لحظه در آن است برداشت کرده و آموزش می بیند و هر بار با افزایش مدار و بهتر شدن فرکانس ، برداشتهای دیگری از همان جملات استاد خواهد داشت .
شما اگز فایلی را بیست بار گوش کنید ، در بار بیست و یکم مطلبی را خواهید شنید و برداشتی خواهید کرد که حاضرید قسم بخورید در بیست بار قبلی نشنیده اید و این به دلیل تغییر فرکانسهای شماست .
من یک سال است که همه برنامه های تلویزیون ، حتی برنامه های تفریحی و سرگرمی را بصورت داوطلبانه و نه به اجبار کنار گذاشته ام . منظورم این است که ناخودآگاه اصلا علاقه ای به دیدن آنها ندارم و نه اینکه علاقه داشته باشم و از آنها دوری کنم . حتی جایی که مهمان باشم و تلویزیون روشن باشد من هر چه نگاه می کنم توجهم به آن جلب نمی شود چون واقعا به چشم خودم دیدم که این سریالهای بی سر وته ( حتی برنامه های صدا و سیما ) چقدر می توانند از هر لحاظ ، آینده یک شخص را در تاریکی نگه دارند . اخبار را از اینترنت دنبال می کردم که چندین ماه است علاقه ام به آن را هم از دست داده ام و شاید باور نکنید که الان هیچگونه اطلاعی از آخرین اخبار کشور حتی اخبار اجتماعی ندارم .
بازی و سرگرمی و شبکه های اجتماعی و همه کانالهای تلگرام را حذف کرده ام .
هر روز صبح به عشق شنیدن فایلها بدون زنگ ساعت از خواب بیدار میشم و به نزدیکترین فضای سبز میرم و تا زمانی که وقت باشد به فایلهای استاد گوش می کنم .
در محل کار هم جایی که امکان باشد ، باورهایم را در یک فایل word می نویسم و هر روز جملات آنها را با بهتر شدن فرکانسم ، اصلاح می کنم و هر هفته یک بار از آخرین باورهای نوشته شده ام ، با صدای خودم یک فایل صوتی درست می کنم و در زمان مناسب چندین با در روز گوش می کنم .
یک فایل صوتی هم در بسته شما هست که باورهای بسیار عالی هستند و می تواند الگوی مناسبی برای باورسازی باشد . من این فایل را نیز روزی چند بار گوش می کنم .
برای تهیه دوره های دیگر عجله نکنید و بعد از رسیدن به مرحله ای که احساس کنید تا هفتاد درصد از مطالب دوره را هضم کرده اید ، سراغ دوره دیگر نروید .
من دوره قانون آفرینش را هم خیلی توصیه می کنم که به نظر من چکیده بسیار عالی از همه دوره هاست . اگر قانون آفرینش را تهیه کردید صد بار گوش کنید .
امروز صبح با خودم فکر می کردم که استاد راه و جاده را نشان می دهد وهمه ما از یک جاده حرکت می کنیم ولی الزاما لاستیک همه خودروهای ما از روی یکدیگر رد نمی شود و همه ما الزاما جهت دیدن مناظر جاده در یک محل توقف نمی کنیم و همه ما هم در یک رستوران بین راه غذا نمی خوریم و همه ما به یک درخت خاص در مسیر نگاه نمی کنیم ولی چیزی که مسلم و آشکار است همه ما اگر به مسیری که استاد نشان می دهد ادامه بدهیم ، قطعا به مقصد می رسیم و باز هم به مقاصد بالاتر و عالی تر ادامه راه می دهیم .
وقتی از ادامه راه ناامید می شوم ، با خودم می گویم اگر این راه را نروی ، چه راه بهتر و جایگزینی داری ؟
گوش دادن به این فایلها و صرف وقت برای آنها ، مانع کدام کار مهم تو شده و تو را از کدام کاری که میلیاردها درآمد داشته بازداشته ؟ اگر جلوی سود و درآمد و بیزینسهای میلیون دلاریت را گرفته ، همین الان کنار بزار و دنبالشون برو و دقیقه ای هم وقت تلف نکن . جز این است که وقتهایی که صرف تماشای سریالهای مزخرف و شنیدن اخبار جنگ و بیماری و ساعتها گشتن در کانالهای تلگرام و صفحات اینستاگرام را صرف شندین حرفهایی کرده ای که کمترین و کمترین اثر آن ، آرامش ذهنی و روحی و قلبی است ؟
پایدار باشید
سلام
دیدگاه شما پاسخ شما نظرات دوستان فوق العاده است حتما تا به الان کلی پیشرفت داشتید و مدار تون بالا رفته . دیدگاهها در مورد خدا عالیه .با ارزوی خوشبختی و ثروت فراوان …