توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)

2649 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد احمد گفته:
    مدت عضویت: 2799 روز

    1 میلیادم درصد اتفاقات خوب 96 برای من (اگر بخوام تمام اتفاقات را بنویسم یک رمان 1000 صفحه ای میشه)

    افزایش 30 برابری درامدم نسبت به سال قبل

    افزایش 2 نمره ای معدل درسی ام

    روابط بی نطیر و شاهکار در سال 96 داشتم ک قبل از آن تجربه نکرده بودم

    اعتماد به نفس بی نظیر و احساس ارزش باورنکردنی

    آشنا شدن با قانون جذب

    دوستان در سال 96 خدا به من چیزی داد که مطمینم در جهان تا الان به کسی نداده ولی نمیتونم بگم که من اون اول که این نعمت عظیم به من داده شد شب و روز عشک میریختم و به سجده بودم

    //////////////

    در سال 97 به این خواسته ها قطعا میرسم

    افزایش 100 برابری درامد سالانه

    سلطانه الکائنه شدن (یعنی به قدری کار کنم روی خودم و خدا را باور کنم که اراده کنم و به دست بیارم)

    مطالعه کامل قرآن کریم و تفکر در آن

    اعتماد به نفس بیشتر و عشق بیشتر

    خواندن بیش از 50 کتاب ارزشمند

    خودتون میدونید که نمیشه بعضی چیز هارو نوشت وگفت در این صفحه

    شاید این چیز ها که گفتم 1 میلیاردم درصد بود که گفتم

    آرزوی من برای تمامی شما اینه که به تمام خواسته هاتون برسید

    سعی کنید با رسیدن به خواسته هایی که برایتان قابل درک تر و کوچک تر هست هر چه بیشتر قانون را لمس کنید

    چون اگر قانون را لمس کنید برای رسیدن به خواسته های بزرگ تر ایمان بیشتری دارید

    ایمان قلبی خیلی مهمه

    سال پر از شادی و ثروت براتون از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    محمد اسفرجانی گفته:
    مدت عضویت: 4091 روز

    eسلام به دوستان هم فرکانسی و استاد عزیزم

    من محمد اسفرجانی 32 ساله عاشق ماشین و فروشنده لوازم یدکی خودرو در کرج هستم.من از عید 94 دقایقی قبل از تحویل سال اتفاقات خوب سال قبلم رو سپاسگزاری میکردم و هدف های سال جدیدم رو مینوشتم و با احساس شادی و اشک شوق بر سر سفره هفت سین مینشستم. بعد از دیدن این فایل برام انگیزه شد ک براتون اتفاقات عالی سال 96 ام رو بنویسم.در دفنر سال 96 از خدای وهاب یک خانه عالی با شرایط مورد نظرم، برگزاری جشن عروسی باشکوه (شهریور ماه) و یک سفر اروپایی رویایی برای ماه عسل خواسته بودم در حالیکه موجودی حسابم فقط 12 میلیون بود. طبق قانونی که از دوره های استاد آموختم با ایمان به خدا هم خدارو خواستم هم خرمارو و شروع کردم به توجه به خواسته هام و تحقییقات راجع به آنها و هرروز در دفتر سپاسگزاریم خدارو به خاطر داشتنشون شکرگزاری میکردم.

    خیلی اتفاقات عالی رخ داده ک در دفترم هست اما باتوجه به حجم زیادشون امکان نوشتنشون نیست.خدایا سپاسگزارم.

    ابتدای سال بسته روانشناسی 3 را خریداری کردم. اردیبهشت یکی از دوستانم (دستی از طرف خدا) بهم گیر داد که اول زندگی چرا میخواهی بری مستاجری و باید خونه بخری . من با اینکه پول کافی برای شروع نداشتم برنامه سفر به اروپا رو داشتم و داشتن سند ملکی یکی از شرایط مهم برای ویزای شنگن بود با ایمان و کمک خداوند شروع به گشتن خانه موردنظر کردم.در ابتدا تعدادی چک از مشتریانم به دستم رسید با تاریخ های دور که از طریق اطرافیان نقد شدند.خیلی گشتم و تنها خونه ای 8 سال ساخت رو پیدا کردم که صاحبش بعد از یک ماه امروز و فردا کردن گفت خونه رو به دلیل اینکه میخواهید وام مسکن بگیرید و دردسر داره نمیفروشم.اونروز خیلی ناراحت شدم و گفتم حتما قرار نیست خونه بخرم و میرم مستاجری(قانون رهاسازی).دو روز بعد همسایه ام به من مراجعه کرد و گفت که برای اولینو آخرین بار دوتا قرعه کشی انجام شده(منم بیخبر بودم) که هر دو قرعه به اسم تو درومده و همه در عجبند ک چطور دوتا قرعه کشی همزمان به نام من درومده(چهارماه قبل من دو سهم از یک قرعه کشی خانوادگی سیوچهار سهمی رو به عهده گرفته بودم)

    اشک ذوق در چشمانم جاری شد و فهمیدم ک باید به دنبال خانه ای مناسب تر بروم.خانه ای عالی با شرایط عالی و فروشنده ای عالی خریداری کردم.

    در این مدت شاگردی دست پاک و باهوش و متمرکز ب کار از خدا میخواسنم ک او هم بهم عطا کرد.

    ماشینم رو برای خرید اوراق وام مسکن فروختم واز خدا خواستم ک ماشینی به من بده در حالی ک هیچ پولی نداشتم.مشتریم با من تماس گرفت و گفت خودرویی برای تعمیر داره و هزینه تعمیرات اون رو نداره و قصد فروش داشت.چی بگم براتون من بدون پرداخت هیچ هزینه ای ماشین به قیمت دلخواهم و با رضایت ازش خریدم و بعد از دو ماه با پرداخت اندکی از مبلغ قرارداد شروع به پرداخت حسابش کردم که 6 ماه طول کشید.که داستان درازی داره.

    در این مدت طبق قانون به سفرم هم توجه میکردم و سفرنامه های اروپا رو مطالعه میکردم. وبرج 4 یک تور مناسب ایتالیا و فرانسه رو بدون اطلاع همسرم و بی کله با پیش پرداخت 3 میلیون خریداری کردم. درحالیکه مقدمات عروسی رو هم میچیدم. و هیچ نگرانی بابت پولش نداشتم.وقتی به همسرم گفتم شوکه شد و گفت ما الان کارهای مهم تری(برگزاری جشن عروسی) داریم. بهش گفتم بسپار دست خدا درست میشه.متاسفانه برای شنگن باید مبلغی حدود پنجاه میلیون رو به مدت یک ماه در حساب قفل میکردم ک باتوجه به هزینه های خرید خانه و مراسم عروسی من این مبلغ رو نداشتم و هرچی به این درو اون در زدیم کسی واسه یک ماه به ما قرض بده هیشکی نداشت و به ناچار تسلیم شدیم و قصد کنسلی سفر کردیم.پس از مراجعه به اژانس،اعلام کردند ک مبلغه پیش پرداخت به عنوان جریمه سوخت میشود.هرچی پیگیری کردیم نتونستیم پولمون رو پس بگیریم.من دوباره رها کردم و گفتم ک خیریتیه و دوباره سفرنامه خوانی رو ادامه دادم و دوباره به دوستانم رو زدم.تا یکی از دوستانم ک انتظارش را نداشتم اون مبلغ رو به مدت یک ماه به من قرض داد و دوباره پرونده سفر ما به جریان افتاد.ما به هیچ کس نگفته بودیم.ده روز قبل از عروسیمون وقت سفارت داشتیم ک پس از خروج از سفارت نماینده آژانس گفت با توجه به اینکه شما زن و شوهر جوان هسنین و ریسک مهاجرت دارین امکان نپذیرفتن شما خیلی زیاده.اونجا تو دلم گفتم خدایی ک تا اینجاش مارو هدایت کرده اونم حل میکنه.

    مراسم جشن عروسی ما 16 شهریور به عالی ترین شکل برگزار شد و کلی خداروشکر کردم.به خاطر اینکه من از سال 84 کل هزینه های زندگی ام را خودم به عهده داشتم ( چون پدرم بازنشسته بود و تنها هزینه های خودش را به عهده داشت).

    چهار روز بعد آژانس تماس گرفتند و با خوشحالی و تعجب اعلام کردند ک با ویزای شما موافقت شده و شما دوشنبه عازم ایتالیا و فرانسه هستین.همه دوستان و خانواده ام متعجب شدند.رویایی ک از نوجوانی در سر داشتم و همیشه میگفتم چطور میشود.تا اینکه با آموزش های استاد و قوانین بهش رسیدم.

    وقتی ک پا به اروپا گذاشتم خداروسپاس گفتم و فهمیدم ک چقدر رویای من کوچک بود و از خدا خواسته های بزرگتر خواستم.

    و اتفاقات عالی دیگه ای ک امکان تایپش نیست . . . .

    نتیجه میگیریم ک با توجه کردن به خواسته هامون و در فرکانسش موندن و امید داشتن و تجسم کردن و سپاسگذاری و ایمان به خدا و قوانین حاکمش میتونیم به هرچه ک بخوایم برسیم.

    دوستون دارم.در پناه و هدایت خداوند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    پردیس پردیس گفته:
    مدت عضویت: 3655 روز

    نکته های نظرات دوستای گل گلاب در این مسابقه از صفحات 5 و 6 و 7 و 8

    26- هر وقت که یک کاری رو میخوام انجام بدم که برام سخت هست میگم که خدایا خودت کمکم بکن و گفتن این عبارت باعث میشه که درهای زیادی بروم باز بشن !

    27- هر گز زمانی که موقعیتشو داشتی انتقام نگیر و بدی نکن و ادای خدا رو در نیار و توی کارش دخالت نکن – خداوند عزیز صاحب انتقامه و اون کارشو بهتر از همه بلده و نیاز نیست که تو دخالت بکنی !

    28- چطور میشه نتایجی بگیری توی زندگیت مثل استاد عباسمنش که از ته دلت راضی باشی و سپاسگزارش باشی ؟ اول انگیزه دوم تلاشی جانانه سوم مومن باشی که میشود و میتونی موفق بشی چهارم تمرکز روی نتیجه نه روی روند انجام کار !

    30- اعتماد به خودتون در واقع یعنی اعتماد به خداوند درونتون و نتیجه ی اعتماد به خدای درونتون چه اتفاق های فوق العاه ای رو که رقم نمیزنه !

    31- آدم با مغزش میتونه آیندشو شکل بده !!!!

    32- ایده هایمان محقق میشوند بشرط ایمان و توکل به خداییکه قادر مطلق است همیشه خوش باشید و احساس تان را تحت کنترل داشته باشید و شادی را و نعمت را برای همه بخواهید !

    33- برای شکل گرفتن روابط عاطفی عالی با اطرافیانتان کل دوره عشق و مودت را بنویسید و کتاب آیین دوستیابی را هم گوش بدهید !!

    34- باور زیبا : هر روز صبح به خداوند بگو : خدایا تو با ذهنت بجا یمن کار بکن و تو با ایده هایت بجای من ایده پردازی بکن و ببینید که چه میشود ؟!!!

    35- باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ

    گر کافر و گبر و بت پرستی باز آ

    این درگه ما درگه نومیدی نیست

    صدبار اگر توبه شکستی باز آ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  4. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 3907 روز

    با سلام و تبریک سال جدید خدمت استاد عزیزم جناب آقای عباس منش و دوستان گلم

    در سال 1396 اتفاقات بسیار خوبی برایم رخ داد از جمله :

    1_ رهایی از کار کارمندی و محدودیت های آن .

    2_ خرید زمین به قیمتی خیلی عالی و مناسب که درست 20 روز بعد از خرید آن قیمت زمین 2 برابر شد.

    3-افزایش درآمدم .

    4-انجام سفر خارجی که سالها انتظارش را میکشیدم.

    5_ارتباطم با همسرم و فرزندم بسیار ،بسیار عالی شد.

    7-آرامش همه جانبه در تمام لحظات زندگیم.

    8_ ارتباطم با خودم و با خدای خودم و با دیگران خیلی عالی شد.

    و یکی از بهترین اتفاقی که در سال 96 برام افتاد و دوست دارم در موردش توضیح دهم این است که من دوست داشتم بسته روانشناسی ثروت یک را ببینم و تمام تمرینات این بسته را مو به مو انجام دهم و برای این کار به گفته آقای عباس منش به سه ماه زمان نیاز داشتم و برای همین هم از خدا خواستم تا موقعیتی را برای من فراهم کند تا من بدون اینکه سر کار بروم بتوانم به راحتی درآمد سه ماه را داشته باشم و بتوانم در کمال آرامش تمرینات بسته روانشناسی ثروت یک را انجام دهم. جالب است که بدانید یه پروژه ایی به من پیشنهاد شد و من این پروژه را ظرف مدت 3 روز انجام دادم(بدون اینکه زجر بکشم.) و درآمدی بیشتر از سه ماه کاری به من داده شد. و بعد از آن وقتی باورم قوی تر از قبل شد در مدت سه ماهی که من بسته روانشناسی ثروت را کار میکردم از خدا خواستم تا در این مدت 3 ماه من 60000000 تومان درآمد داشته باشم(یعنی به ازای هر ماه 20000000 تومان ) من در حالی این مبلغ را از خدا درخواست کردم که تا قبل از آن بیشترین درآمدم 5000000 تومان بود بعد از گذشت تقریبا سه ماه من سود خالصم 56000000 تومان شد(یعنی به ازای هر ماه 18600000 تومان ) من با اعتقاد و باور به این آیه از قرآن کریم همه چیز را از خدا میخواستم و میخواهم افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد _ من کارهایم را به خدا واگذار میکنم زیرا او به احوال بندگانش بیناست.

    دوستان گلم من باور دارم که خداوند دنبال بهانه میگردد تا انسانها را پولدار و ثروتمند کند. پس با این باور برای سال 1397 این خواسته ها را از خدا دارم:

    1_راه اندازی شغل مورد علاقه ام.

    2_خرید مقدار مشخصی زمین کشاورزی.

    3_ یادگیری و تقویت زبان انگلیسی.

    4_خرید ماشین کیا اسپورتج به رنگ سفید.

    5_ درآمد 120000000تومان برای هر ماه.

    6_انجام تمریناتی که استاد عزیزمون جناب آقای عباس منش در محصولات خود گفته اند.

    7_سفر به چند کشور خارجی.

    8_ تقویت اعتماد به نفسم .

    برای همه شما سال خوبی آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 3986 روز

    به نام خدا و سلام به استاد عزیزم

    نمیدونم شاید این مطلب اصلا تایید نشه چون به موضوع فایل مربوط نمیشه ولی من مینویسم چون اینجا بهم آرامش میده

    الان ساعت 4:34 نیمه شب هست و من به خاطر داشتن افکار و دیدن خواب شرک آلود که باعث ترسم شد الان اینجا هستم و دارم مینویسم و وقتی اومدم همون لحظه کامنت یکی از دوستان رو درمورد توحید دیدم و میدونم حرف خدا بود با من و کلی آروم شدم.

    تو این چند روز اشتباهی کردم و اون هم دیدن3 قسمت از فیلم پایتخت بود با وجود اینکه دیگه تلویزیون نمیبینم ولی نمیدونم چرا اینو دیدم، ک در مورد جنگ و داعش و ترس و …. بود و رو من تاثیر گذاشت طوری ک حتی امشب خواب هم دیدم و میدونم این ترس بخاطر اینه ک باید خیلی رو توحیدی شدنم کار کنم

    من تا ب حال شاید بیش از 50 بار فایل فقط خدا رو گوش کردم اما میبینم ک هنوز اول راهم و هنوز به خیلیا تو ذهنم قدرت میدم و میترسم

    مدام تو ذهنم عبارتهای تاکیدی رو گفتم اما باز قلبم و ذهنم آروم نشد.

    استاد خواهشی دارم ازتون و اون هم اینکه فایل های توحیدی بیشتری بذارید و بهمون یاد بدید چطور ازین شرایط به توحید واقعی برسیم و قلبمون در هرررر شرایطی آرام باشه و از هیچ چیز و هیچ کسی حتی اونها ک خیلیها ازشون میترسن، نترسیم

    فکر میکنم این موضوع پاشنه آشیل خیلی از ماها باشه.

    به امید جهانی ک سراسر صلح، آرامش و آشتی برای تمام مردمان باشه.

    الان خیلی آروم شدم به لطف خدا

    سپاسگذارم از شما استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      عیسی گفته:
      مدت عضویت: 2973 روز

      سلام

      من شاید من هم قبلن همینطوری بودم

      در سریاله پایتخت یه جاشم ک زنه ب مرده میگه ک خواب دیدم ک تو پول دار شدی و آدم بدی شدی و از این حرف ها و اینکه میرن ترکه و پولشونو میدزدن ک نشون میده کشور های خارج همه بد هستم و کلی باور غلطه دیگه

      دلیل اینه شما با دیدنه چند قسمت اینطوری شدین فکر میکنم باید این باور هارو ایجاد کنید

      من ب خودم محبت میکنم

      من مستحققه پاداشم

      من با خودم مهربانم

      همیشه خودتون باید این باور رو شناسایی کنید

      شما یه باوری تو ناخودآگاهتون دارید ک باعث میشه شما خودتونو مجازات کنید

      همینطور ک ممکنه هشتاد میلیون نفر با دیدن همون صحنه احساسات متفاوتی رو تجربه کنن

      و من مطمئنم ک اگه باور های محبت آمیز رو در مورده خودتون درست کنید یا اصلا این صحنه ها رو نمیبینید یا اگرم ببینید هیچ حسسی بهشون ندارد و خیلی راحت فراموششون میکنید

      خودم تجربه کردم ک میگم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        سلما مصدق گفته:
        مدت عضویت: 2844 روز

        چقدر جملاتتون کلیدی بود.

        اینکه گفتین یا این جور سریالها و فیلم ها رو نبینیم یا اگر اتفاقی یا به هر دلیلی دیدیم نسبت بهش کاملا بیتفاوت و خنثی باشیم.

        و اینکه گفتین هر آدمی با دیدن این صحنه ها یک حس متفاوت رو تجربه میکنه برام این سوال پیش اومد که اصلا افرادی که توی این جور فیلم ها بازی میکنن چه باورها و چه نوع زندگی رو دارن تجربه میکنن؟ آیا این باورهای منفی که توی فیلمها هست روشون تاثیر نمیذاره؟؟؟؟؟

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        فاطمه گفته:
        مدت عضویت: 3986 روز

        سلام

        من خیلی کم تلویزیون میبینم، ولی دارم سعی میکنم باورهای درست رو از فیلم پیدا کنم.

        مثلا تو قسمت آخر پایتخت

        به باوری ک استاد تو یکی از فایلهاشون اشاره کردم رسیدم که اگر با خدا باشی در مقابل دشمن و یا جنگ نیروت 200 برابر افزایش پیدا میکنه حتی اگه سلاحی نداشته باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    امیرانی گفته:
    مدت عضویت: 3124 روز

    سللللللام گرمترین درود ها خدمت استاد عزیز و همکاران محترمشون

    سال قبل من یه غذای بههههههههههههششششششششششششتی ??خوردم

    باورتون میشه

    این طوری براتون بگم موقعی بود که دوران بی پولی شدیدی داشتیم واز نظراقتصادی واقعا به ماسخت میگذشت

    ازاونجایی که اماده کردن وپختن غذا رو طبق هرروز باید انجام میدادم یه روزرفتم سر هر موادی که بشه یه جوری سر هم کنم وغذابشه، رفتم از قبیل پیاز وسیب زمینی یا حبوبات یا نون تنها، وباتوجه به اینکه هیچی هیچی نداشتیم حتا باخودم گفتم اگه زنگ به شوهرم بزنم طبق معمول همیشه میگه پول ندارم پس تلفن کردن فایده نداره

    یه لحظه فکر کردم یادم اومد الانه که بچه هام ازمدرسه بیان وبگن دلمون ضعف داره برای امروز چی درست کردین چی جواب بدم واز خجالت چی کارکنم خدایا

    تازه یادم افتاد که نداشته هامو بندازم گردن خدا و شروع کردم با عصبانبت باخدا غرزدن

    که این مدت اگه میخواستی منو با نداشتن و کم بود امتحان کنی ،کردی

    میخواستی ببینی چطور با صبر کردن وکمترین امکانات و چاشنی سلیقه غذا درست میکنم دیدی! گفتم چند وقته غذای درست وحسابی نخوردیم خدا غذای امروزمونو توباید اماده کنی من کاری باآشپزی هم ندارم یه وقت این لحظه های اخرکه تاظهر راهی هم نمونده وسایل ومواد آشپزی فراهم نکنی که شرمنده درست نمیکنم

    ومثل کسیی هم قهر کرده ولی هنوز هم احتیاج به اون فردو داره شده بودم

    کارمو سپردم به خدا البته باعصبانیت

    مثل همیشه که برای هرمشکلی درکنار توکل کردنم دنبال راه حل وروشهای مختلف برای حل بودم این بار اصلا دنبال روش نبودم

    ظهر که شد شوهرم وبچه ها امدند نگاهی به دستای خالی شوهرم کردم ببینم خدا چیکار کرده ایا شوهرم دست پره یانه وقتی دستای خالیشو دیدم گفتم اینم از خدا این طوری جواب میده!

    شوهرم گفت امروز از صاحب یه رستوران سفارش کار گرفته وبهتره برم چند پرس غذا بگیرم

    که حسابش کمتربشه

    اون غذا واقعا از بهشت بود چون دستای خدارو به وضوح حس کردم که چطور همه چیزارو هماهنگ کرده بود تا من یه غذای اماده واز همه مهمتر غذای مورد علاقه بچه هام رو اون روز بخوریم خیلی بهمون چسبید وخیلی خوش مزه بود

    من حتی خنده خدارو که بهم میخندید رو دیدم وحس کردم

    او میگفت بنده من، تو توکل کردی صبرهم در کنارش بکن و تردید نکن

    واقعا غذامون بهههههههههشششششششتی نبود!

    جای همتون خالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      الهام گفته:
      مدت عضویت: 3410 روز

      سلام دویت عزیز

      بهتون تبریک میگم

      البته که از بهشت بود نوش جانتان

      طعم توکل واقعی خیلی شیرینه حستونو درک میکنم امیدوارم همیشه بتونیم بخداوند آنگونه که باید و شاید توکل کنیم و همه امورمون رو بخودش بسپاریم

      آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      حمید جاوید گفته:
      مدت عضویت: 3343 روز

      با سلام

      کی میگه خداوند با بنده هاش صحبت نمیکنه؟

      یا کی میگه قرآن کتابی پر از هدایت و راهنمایی نیست و قانونمندی جهان درش ذکر نشده و هیچ تغییری هم درش وجود نداشته و نخواهد داشت

      دوست من حرف شما رو بطور مستند خداوند در قران به ما گوشزد کرده و واقعا چقدر ادم با دیدن تجربیات شما دوستان و با هدایت خداوند ایمانش قوی تر میشه

      این جمله شماست

      “او میگفت بنده من، تو توکل کردی صبرهم در کنارش بکن و تردید نکن”

      قبلش هم به قول خودتون با عصبانیت درخواستتون رو دادین

      حالا این هم وعده خداوند

      فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ ﴿١۵٢ بقره﴾

      پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس گزارید و کفران نعمت نکنید. (۱۵۲)

      یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ ﴿١۵٣ بقره﴾

      ای اهل ایمان از صبر و نماز کمک بخواهید زیرا خدا با صابران است. (۱۵۳)

      ببینید خداوند چقدر زیبا گفته شما درخواستت رو بگو اما با سپاسگزاری

      سپاسگزاری که جنسش از امید و ایمان و توجه به خواستس

      البته ی فرق کوچیکی بین نوع درخواست اکثر ماها و در اینجا درخواست شما با راهی که خداوند بهمون گفته وجود داره و اونم اینه اکثر ما با غر زدن، عصبانی و نا امیدی در خواست میدیم

      و البته تو داستان شما این ویژگی رحیم بودن، رحمن بودن، رزاق بودن و وهاب بودن وفضل خداوند که تمام این نقص های مارو پوشش میده

      و البته این نشون میده کسی که تو زندگیش از همه لحظا ب دید ما بسیار پیشرفت کرده بطور 100 درصد و نه 99 درصد از راهنمایی و دستورالعمل خداوند استفاده کرده و خب طبیعیم هست که به موفقی فراتر از نوع درخواست اکثر افراد برسن

      و چقدر خوبه که دوست من با به اشتراک گذاشتن نظرات همه اعضا میتونیم به درک بهتری از قوانین خداوند در عمل برسیم

      واقعا از وقتی که بطور جدی شروع کردم و تعهد دادم نظرات این صفحه رو بخونم به خودم میگم حمید واقعا با وجود این همه الگو باور ساز اصلا احتیاجی به مصاحبه کردن با بقیه افراد خارج از این فضا هستی؟؟؟

      واقعا نمیدونم ولی تا اینجا جوابم به طور قطع خیر بوده

      بازم ممنونم از شما دوست من (:

      شاد باشید (:

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        امیرانی گفته:
        مدت عضویت: 3124 روز

        سلام دوست عزیز

        چقدرحرفاتون زیبا ودلنشین بود

        من چندبارمطالبتونو خوندم واز خوندن آیه هایی که گفتین دلم لرزید

        لرزید که چقدر راحت وبیخیال خودمونواز زیر

        نگاه خدادورمیبینیم

        البته باحرف شما خیلی موافقم که گفتین غروعصبانی درکنارصبر وتوکل نباید زد

        اون موقع که تازه با خانواده عباسمنش اشناشده بودم وخوب گه گاهی روی خودم کارمیکردم ولی اونقدر مشکلات مالی روی ذهنم درگیربود ک توجهم بیشتر به نداشته هابود

        ولیییییییی

        خداروشکر وهزاران مرتبه شکر کم کم بعداز تقریبا یک سال شوهرم وامهای سنگینی که برداشته بودو به لطف خداپرداخت کرد

        البته من یک مدتی از خانواده صمیمی عباسمنش فاصله گرفتم چون خیلی باورهای بدی داشتم که باعث شده بودحس آرامش نداشته باشم وذهنم نمی تونستم ازهرچیزی لذت ببرم حتی تصویرزی زیبایی میدیدم حس شکرگزاری و عشقی که ازدیدن زیبایی بگیرم نداشتم

        با دوری از خانواده والبته تعهدی که استاددرمورد دوبرابرکردن درامدگفته بودنو انجام دادم والان درامدی دارم که میتونم مایحتاج خونرو فراهم کنم که خیلی ازخداسپاسگزارم وشوهرم هم کارش خیلی عالی ترازگذشته شده خداروشکر

        والان تازه بعد دوسال باورهام بهتر شده ونتایج کوچیکو بزرگ زیادی گرفتم تواین مدت وبه این دلیل ک نتیجه گرفتم ایمانم وتعهدم بیشترشد ودوباره به جمع خانواده دوست داشتنی عباسمنش برگشتم و با تمرکز بیشتر اون حسی که منو دورکرده بود واقعا عالی شده وبا این حس عالی آرامش گرفتم

        حالا متوجه میشم که وقتی استادمیگه توجه کن به زیباییا وحستو خوب نیگه دار

        برای چیه، این ارامشی که از این حس وبعدش توکلی که ادم میگیره واقعا عالی دیگه از کم بود ونداشتن چیزی غر وشکایت نمیزنم ووقتی کسیو میبینم که یک نعمت خوبی خدابهش داده بدون اینکه خودم اگاهانه اراده کرده باشم( ناگهانی) خیلی خوشحال میشم وخدارو سپاسگزاری میکنم وفکرمیکنم برای خودم اتفاق افتاده

        بعضی اوقات شیطون نجوامیکنه میگه دختر چقدر خوشحال شدی وشکر گفتی خوبه که برای تو اتفاق نیفتاده توبرای یک نفر دیگه شکرگزاری میکنی؟!!!

        که همون موقع برای اینکه نتونه منو منصرف ازشکرگزاری کنه بیشتر حمدوسپاس خدارو میگم

        خیلی من از شماعذرمیخوام که پاسخ زیباو تامل انگیز شمارو الان جواب دادم

        من دراون زمان توی فرکانس ومدار فراوانی وحس ارامش نبودم باید کارمیکردم تابهش برسم

        امیدوارم که موفقیتهای شما هم ازهرلحاظ بیشتر ودر مدار عالی قراربگیره

        شادوپر انرژی باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          حمید جاوید گفته:
          مدت عضویت: 3343 روز

          سلام

          عزیزم شما اتفاقا به موقع جواب دادی خودت خبر نداری ولی اون خدا جوونی ک گفت بیای ایمیلت رو چک کنی احتمالا و یا هرجور دیگه ای و ب متن من که در جواب ب تجربه شما نوشته شده بود پاسخ بدی میدونست که الان وقتشه که من ب حمید صحبت کنم

          دوست من اصلا هیچ چیزی در این جهان اتفاقی نیست

          ما یادمون میره ولی خدا یادمون میندازه

          امروز ی ایه ای از سوره فصلت خوندم ایه 53

          ترجمش اینه

          زودا که ایات قدرت خود را در افاق و در وجود خودشان به انها نشان هواهیم داد تا برایشان اشکار شود که او حق است ایا اینکه پروردگار تو در همه جا حاضراست کافی نیست؟

          اون خدا خودش میدونه ک چی رو به کی و چجوری گوشزد کنه

          منم امروز درخواستی رو داشتم البته ناخواسته به خدا میرسید اما داشتم در مورد این تصمیم با خانوادم صحبت میکردم و بعد ب خدا همین 1 ساعت پیش گفتم خدایا خودت نشونه بده

          خب نشونه اولش شما بودی با این متن

          چون خیلی وقت بود ن من برای کسی کامنت نوشته بودم و ن کسی برای من

          شاد باشی(:

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    الا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 3097 روز

    سلام به مربی رشدم استاد عباسمنش و همه عباسمنشی های عزیز

    با وجودی که از موعد مسابقه گذشته است این نوشته را اول از همه برای خودم اینجا میزارم و بعد برای کسانی که ممکن است با خوندنش دلگرم شوند.

    زمانی که مسابقه را در تعطیلات عید دیدم به خواهرم گفتم من خیلی اتفاق خاصی برام نیافتاده و من میرم و درباره جذبهای تو می نویسم. (خواهرم بود که شما را به خانواده ما آورد) ولی بعد از مدتی متوجه شدم چقدر خود من جذبهای عالی داشتم.

    حدود تابستان 95 زمانی با مفاهیم اصلی موفقیت آشنا شدم که با وجود داشتن موقعیت و اعتبار عالی شغلی و یکی از درآمدهای بالا در رده شغلی خودم احساس رضایت نداشتم. کارم اغلب تمام وقت 24 ساعت شبانه روز مرا پر کرده بود و اکثر زمانها در حال سفر بودم و عملا داشتن هر روال منظم روزانه از من سلب شده بود.

    در همان زمانها ایده های خوب شروع کسب و کار خودم به من الهام میشد. من با صوت های رایگان شما شروع کردم و اسفند 95 دوره روانشناسی ثروت 1 را خریدم. و در روزهای پایانی سال 95 استعفا دادم اما چون موقعیتی حساس داشتم و شرکت تمایلی به جدا شدن من از مجموعه شان را نداشت، پیشنهادات مختلفی به من دادند که حتی کار کردن در شعبه اصلی شرکت در خارج از ایران ، که دلیل اصلی شروع همکاری من با شرکت در 5 سال قبلش بود. تا حد زیادی وسوسه شده بودم که این پیشنهاد را بپذیرم اما فایل رایگان شما در مورد کی تغییر می کنیم و دیدن نشانه ها و الهامات خاص مرا در تصمیمم جدی کرد. با وجود این تقریبا 6 ماه پروسه خروج کامل من از شرکت طول کشید.

    در فروردین 96 سفری عالی برای توسعه کسب و کارم مشترک با خواهرم در یک کشور دیگر داشتیم. و در تابستان به ایتالیا و اسپانیا سفر کردم که اکثر هزینه هایش توسط میزبانم پرداخت شد.

    اولین لپ تاپ اپلم را که سبک ترین لپ تاپ جهان است، خریدم که بسیار برای من که اغلب در سفر هستم مناسب است.

    سه سفر خارجی دیگر که یکی با کل خانواده ام بود، داشتم.

    خانه ای در شهر دیگری داشتم که مدت ها برای فروش گذاشته بودمش که به صورتی معجزه وار ولی با حس یقین و اطمینان، به آسانی تمام به فروش رفت و با درآمدش توانستم سهم خانه تهرانم را کامل بخرم و همزمان چندین مساله خانواده ام هم حل شد.

    پس از خروجم از شرکت سعی کردم تمام ایده هایی را که در مورد کسب و کارم داشتم عملی کنم ولی هر کدام به دلیلی عملی نشدند و کسانی که روی همکاریشان حساب کرده بودم عقب کشیدند. آن موقع بود من دست از تلاش کشیدم و سعی کردم که اجازه بدهم خدا و کائنات جوابم را بدهند. توی این مدت شروع کردم به گرفتن چله هایی خاص که در ابتدای هر کدام هدف و یا عادتی که دلم می خواست داشته باشم را مشخص می کردم و در طی این مدت انجامش می دادم. مثل انجام تمرینات یوگا یا سالم غذا خوردن که الان کار هر روزه من شده است.

    با وجود این همه شرایط خوب که از گوش دادن فایلهای شما به دست آوردم اما در کنترل بر احساساتم برای داشتن حس خوب همیشگی چندان موفق نبودم و زمانهایی میشد که دچار تردید در انتخابم می شدم مخصوصا زمانهایی که اطرافیانم می پرسیدند که با داشتن موقعیت عالی چرا از کارم استعفا دادم در فایل رایگان شما با عنوان کدام گروه فهمیدم که این کاملا درست است که در اوج و وقتی که همه چیز عالی است، تغییر کنی.

    دو موقعیت کاری جدید در زمستان 96 از جایی که فکرش را نمی کردم برای من ایجاد شد که باعث شد دقیقا من درآمدی مساوی با شرکت قبلیم به دست آورم یعنی که قانون مدارها درست عمل می کند با این تفاوت که زمانبندی کارم دست خودم است و از هر جایی که هستم می توانم آن را انجام دهم.

    اسفند 96 چله روانشناسی ثروت 1 را شروع کردم که قبلش نتوانسته بودم تمامش کنم و همیشه تا نصفه اش انجامش داده بودم. متعهد شدم که تمام تمرین هاشو انجام بدهم. پایان چله من 11 فرودین 97 بود و من فایل 27 ام را تمام کردم و چله ام را برای یک بار دیگر تمدید کردم که روز پایانی اش مصادف با روز تولدم میشود که این برای من یک نشانه است. الان که این را می نویسم من دوره روانشناسی ثروت 1 را تمام کردم و در مابقی چله ام برنامه دوباره انجام دادنش را دارم که الان به صورت عادت هر روزه من شده است.

    آنچه که بیش از همه دوست دارم شخصیت قدرتمند، آزاد و آرامی است که پیدا کرده ام. عاشق این هستم که این قدر آزاد و بدون محدودیت هستم.

    اهدافم برای سال 97

    درآمدم حداقل سه برابر شده است.

    چله دوره های روانشناسی ثروت 2 و 3 و هدفگذاری و گوش دادن به دوره عشق و مودت که از قبل خریده ام را انجام داده ام.

    دومین خانه ام را در تهران خریده ام.

    پدر و مادرم را با تور به ایتالیا فرستاده ام.

    اولین کتابم را ترجمه کرده ام.

    ماشینم را خریده ام و راحت در همه جا رانندگی می کنم.

    باورهای درست تر دارم و فکر و جسمی قدرتمند، رها و زیبا دارم.

    به انگلیس، قطر، لبنان و ترکیه سفرهایی عالی داشته ام.

    از اینکه به این راه هدایت شدم و با شما وقوانین کائنات آشنا شدم، بی نهایت سپاسگزارم و مطمئنم سال 97 و سالهای بعد پر از معجزات بیشتر و اتفاقات عالی برای همه مان است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  8. -
    امینه گفته:
    مدت عضویت: 2891 روز

    سلام خدمت استاد و همه‌ی دوستان

    من سال 91 دکتری قبول شدم بسیار خوشحال اومدم تهران ولی متاسفانه سال 92 برادر جوانم که بسیار بسیار دوسش داشتم در اثر سانحه از دست دادم دیگه روحی داغون بودم، انقد که روزها و ماهها گریه میکردم دیگه بعضی وقتها فکر میکردم خون از چشام میاد بیرون. این وسط ورشستگی میلیاردی شرکت برادرم را هم ما میبایست جوابگو مردم میبودیم . ما هم هیچی نداشتیم چون پدرم بازنشسته فرهنگی بود و فقط خانه داشتیم که آن راهم فرختیم ولی جوابگو بدهی نبود. سال 93 بابت غصه مداوم مبتلا به سزطان تیروئید شدم. سالم 94 پدرم را در حادثه منا از دست دادم. دیگه دوست ندارم بیشتر از این راجعشون صحبت کنم. من در زمان کم همه نوع دردی کشیدم و واقعا داغون بودم، با کوچکترین ناراحتی قرص خواب میخوردم که بخوابم چون نمیتونستم ناراحتی را تحمل کنم.

    یه استاد راهنمایی گیرم اومد که انگیزه میداد درس بخونم. سعی میکردم رو تزم خوب کار کنم ولی من روحم داغون بود و با کوچکترین ناراحتی میپاشیدم. همش دوست داشتم از نظر علمی رشد کنم و ته دلم بزرگ شدن از لحاظ علمی رو میخواست، از لحاظ علمی هم خوب بودم ولی چون اکسپت یک مقاله که تو ژورنال خارجی معتبر چاپ میشد نیاز داشتم نمیتونستم دفاع کنم و هرجا مقاله میفرستادم ریجکت میشد، از لحاظ علمی خوب بودن ولی من فکرم منفی و داغون بود و از سوی دیگه همه میگفتن چون ما ایرانی هستیم بدون توجه به متن علمی ما رو ریجکت میکنن. خلاصه اینکه من بودم و یه عالمه غم. ولی ته دلم به دنبال پیشرفت بود، تا اینکه شهریور 96 با یک فایل از استاد تو یوتیوب آشنا شدم(من کلا فایلهای موفقیت رو دنبال میکردم و چند سال پیش دوره تندخوانی استاد رو هم دیده بودم ولی جذبم نکرده بود). این فایل رو که دیدم و متوجه شدم استاد امریکا رفتن نگاه کردم و به حرفاش توجه کردم، خیلی تو دلم نشست. خیلی خیلی بهتر شدم ولی هنوز خیلی راه هست. من خیلی به فایلهای رایگان گوش میدم بارها و بارها روزها و شبها، و فرکانسم کمی عوض شد. من آبان 96 اکسپت مقاله‌ام تو ژورنال معتبر اومد من دیگه این ذهنیت رو هم ندارم چون ایرانی هستیم ما رو ریجکت میکنن چون فایلهای رایگان استاد مدارمو کمی تغییر داد. بهمن 96 از تزم دفاع کردم باورتون نمیشه یه استاد سختگیری داورم بود ولی این از اول تا آخر جلسه داشت از کار من تعریف میکرد و بهم نمره کامل دادند و همشون گفتند چند سال بود که همچین تزی نبود و همچین دانشجویی نبود و خلاصه کلی تعریف و تمجید از من. اصلا یه جلسه دفاع رویایی بود، من تاحالا همچین جلسه‌ایی تو دانشگاه هیچ ندیده بودم. همه‌ی اینها بابت این اتفاق افتاد که گوش دادن به فایلهای رایگان استاد مدارم رو کمی تغییر داده بود.

    برای من ثروت تو علم هست، چون من یک پژوهشگر هستم و هیچ چیز لذت بخش‌تر از اینکه فکرم درگیر کار علمی باشه نیست و زیاد درگیر مادیات نیستم. نمیدونم شاید برای بعضی‌ها قابل درک نباشه ،ولی سوالی از استاد دارم و اینکه منی که دکتری ریاضی دارم و تو فکرم مدام به مسائل علمی فکر میکنم و تو این راهی که شما آموزش میدهید از نظر علمی میخوام ثروتمند باشم هم میتونم بهش برسم؟ ولی برام یخورده جواب داد (جریان اکسپت مقاله و دفاعم).

    من میخوام در سال 97 بعنوان هیات علمی در تهران استخدام بشم. باید معجزه رخ بده تا این اتفاق بیفته. ولی رو باورم دارم کار میکنم برای خدا کاری نداره و روزی که تونستم باورش کنم حتما هیات علمی میشم.

    استاد واقعا ازتون بابت فایلهای رایگان تشکر میکنم(چون من توانایی خریدن محصولات رو ندارم و فقط کتابها رو خریدم).

    خیلی دوستون دارم ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  9. -
    افشین مهمدی گفته:
    مدت عضویت: 3456 روز

    فکر میکنم 20مرداد سال 95بود که اولین پیشنهاد کاری خوب بعد از3 سال کار کردن بهم پیشنهاد شد(دقیقا1ماه بعد از گوش دادن فایلها).

    نتایجم تو اون پروژه عالی بود.اینقدر برای اون شرکت مشتری آوردم که جمعه هام باید دفتر باز می‌بود.

    بعد از6 ماه به من پروژه دوم پیشنهاد شد ولی مبلغی که من پیشنهاد دادم رو قبول نکردن و رئیس اون شرکت به من گفت تو آخرین مدرک تحصیلیت دیپلمه(چون دانشگاه رو ترم6 رها کردم)

    و کارت پایان خدمت هم نداری.هیچ کجا چنین پولی بهت نمیدن.(من درآمدم از همه پرسنل اونجا بدون هیچ تجربه ای تو اون کار بیشتر شد).

    ولی من بهش گفتم که میرم و‌جای بهتری کار میکنم.(خدایی تو اون لحظه منطقم می‌گفت تو یک احمق دیوانه ای?البته این حرف همکاران و دوستانمم بود.اما احساسم می‌گفت همین درسته برو جلو.راستش اولین باری بود که خیلی به حسم اعتماد کردم)

    و من هر دفعه شغلم بهتر میشد و نزدیک به همون چیزی که همیشه تو ذهنم بود و هست.

    این باور رو ساخته که هرجا میرم خیلی بهتر از جای قبلی هست.اینو از استاد یاد گرفتم.

    الان جایی مشغول به کار هستم که نیروها همه بالای فوق لیسانس هستن.و وقتی من بهشون میگم دیپلم دارم همه میگن پس چه جوری استخدام شدی؟؟؟

    و جالبه که بین تمام نیروها همیشه من با ایده هام مشتری ها ،همکارانم و مدیر شرکت رو سورپرایز میکنم.

    من تونستم از ثروتمند ترین فرد شهر اصفهان برای مصاحبه تایم ملاقات بگیرم.که قبلش همه میگفتن اووووووه اصن این ادمو نمیتونی پیدا کنی چه برسه به اینکه باهاش حرف بزنی.اما من اینکارو کردم.

    اومدم تهران تو یه سمینار به صاحب برند آیس پک پیشنهاد همکاری دادم و وقتی که فهمید تخصص من چیه گفت اوکیه من به تخصصت نیاز دارم.در حالی که همه اونجا به دنبال گرفتن عکس سلفی با ایشون بودن.

    و اینها در حالی اتفاق افتاد که من از سال93تا95 کار میکردم ولی درآمد نداشتم و مجبور میشدم غرض کنم.مجبور شدم از خونه بزنم بیرون.

    این سختی ها دلیل موفقیت نبود.من چون قوانین رو بلد نبودم سختی می‌کشیدم.همین

    و اما سال 97 خیلی فوق العاده میشه.

    من اولین مهاجرتم رو انجام میدم.البته فعلا داخلی?و میخوام ایده‌های خودم برای خودم اجرا کنم.

    و یه چیز عجیبی که تو سال97 بهش رسیدم اینه که هر چند وقت یک‌بار من چند ثانیه میرم تو آینده و کاملا میبینم که تو‌چه وضعیتی هستم.

    واقعا غیر ارادیه?

    نمیدونم چی بگم فقط میتونم بگم صحبتای استاد رو هر روز و هرشب گوش‌بدید.

    شاد و ثروتمند باشید?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      ابوالفضل اشرفی گفته:
      مدت عضویت: 2843 روز

      سلام دوست عزیزم امیدوارم که حالت عاالی باشه ?

      من از اول سال به خودم قول دادم که کامنتای این فایل رو تا آخر سال بخونم چراکه بهترین باورها رو به من میده که الان رسیدم به کامنت شما و برام خیییلی جالبه که منم همچین باوری دارم که من هرجایی که کار میکنم از جای قبلی بهتره ولی نمیدونستم استاد هم همچین باوری رو اشاعه دادن و جالب‌تر اینکه بعضی چیزارو که استاد میگن میبینم من اینو از قبل میدونستم یا از قبل همچین باوری دارم و خدارو بی نهایت سپاسگزارم که منو در هر لحظه هدایت میکنه تا زندگی بهتری نسبت به دیروزم داشته باشم و براتون آرزوی موفقیت ها و جذب خواسته هاتون رو دارم ?

      شاد و ثروتمند باشید و از زندگی لذت ببرید?????????️??️?????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    ناصر سروش گفته:
    مدت عضویت: 2909 روز

    عرض سلام خدمت استاد عزیز و خانواده بزرگ عباس منش

    درمورد مسابقه و نوشتن نتایج سال 96 و اهداف سال 97 نکته ای به ذهنم رسید این بود که همه ما قبلا که سال جدید شروع میشد واقعا برنامه عالی واسه سال جدید داشتیم اما فقط تو ذهنمون و هیچ وقت شاید ننوشتیم و اگر هم نوشته باشیم بصیرت و آگاهی که به لطف خدای مهربان و زحمات استاد عزیزداریم نداشتیم تا متعهد بشیم به این نوشته اما امروز شکر خدا مینویسیم تا متعهد باشیم و 29 اسفند 97با افتخار کامل برای هزارمین بار میخونیم با این تفاوت که همه دوستان به لطف خداوند تونستند به اهداف خودشون برسند،دوستان من پیشنهاد میکنم اهداف جدید رو که نوشتیم در یه حالت فوق العاده روحی اونها رو با صدای خودمون ضبط کنیم تا هر روز بتونیم اونها رو گوش کنیم.

    دوستان من معاون مدرسه و متاهل سطح زندگیم در حد خیلی پایین بود چ از لحاظ امکانات و چ لحاظ حقوق بعد از آشنایی با استاد و گروه شکر خدا تونستم واقعا سطح زندگیمو بهتر کنم و یکی از موارد خیلی مهم من قبلا هدفم این بود واسه بعداظهر یه کار پاره وقت بتونم ردیف کنم ماهی 300 الی 400 به حقوقم اضافه بشه اما من به لطف خدا و استفاده از محصولات استاد از مهر 96شکر خدا تونستم نوبت دوم مدرسه دیگه رو بگیرم و حقوقم خیلی بیشتر از هدف خودم بود و جالب اینکه از 3 مدرسه غیرانتفاعی دیگه هم تماس میگرفتن که روزی 2 ساعت برم و کارهاشون رو انجام بدم اما امروز که میخواهم از اهداف سال 97 بنویسیم به این نتیجه رسیدم که من پتانسیل و لیاقت خیلی بیشتر از این حقوق ها رو دارم.

    اهداف سال 97:

    1-با توکل بر خدا بهتر وبهتر کردن شرایط معنوی و ارتباط فوق العاده با خداوند

    2-سلامتی و کاهش وزن ?‍?‍?‍

    3-قدم گذاشتن و یادگیری مهارت کسب و کار اینترنتی و توکل بر خدا پیش به سوی 3 برابر کردن درآمدم

    4-خرید پژو پارس عالی

    به امید رسیدن به اهداف و زندگی فوق العاده عالی همه عزیزان قدرتمند????

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: