توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)

2649 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدی امامی گفته:
    مدت عضویت: 3173 روز

    سلام خدمت استادعزیزودوست داشتنی

    وسلام خدمت گروه تحقیقاتی عباس منش وخانواده عباس منش عزیز

    خدا میداند که چند روز من به این فکر بودم که استاد این فایل را بزارد ومن بنویسم که باعث انگیزه برای دوستان عزیزم بشود خداراشاکرم

    بنده سال 93 بود که توسط برادر خانمم با استاد آشنا شدم با فایل چگونه در عرض یک سال درآمد خود را سه برابر کنید من درآن سال افسردگی شدید گرفته بودم که فقط به مرگ فکر می کردم داستانش طولانی است چه اتفاقی برایم افتاده بود امیدوارم برای هیچ کس این افسردگی اتفاق نیفتد که خیلی دوران بدی هست گذشت تا سال درآمد 94 که کم کم بهتر شدم ویک کمی شرایط تغییر کرد وحالم یک کمی بهتر شد وارد سال 95 که شدم خدارا شکر که کلا افسردگیم خوب شد من کل فایلهای رایگان استاد را داشتم و بعضی وقتها گوش میدادم ولی ذهنم قبول دار نبود آذر ماه 95 بود که یک از مشتریانم از مغازه ام دزدی کرد در صورتی که او برای خرید آمده بودبعد که از مغازه رفت متوجه شدم خیلی به هم ریختم که چکار کنم که بروم بهش بگم بابرادر خانمم مشورت کردم گفت بی خیال شو زندگیت را بکن ولی شیطان خوب کارش را انجام میداد ومیگفت برو حقت را بگیر چند روزی گذشت داخل مغازه نشسته بودم وفایلهای اعتماد به نفس را گوش میدادم دیدم چی میگه استادفهمیدم من اصلا اعتماد به نفس صفر چون زود از کوره در میرفتم با مشتری بحث میکردم نشسته ام فایل گوش دادن همه را گوش میدادم حالم بهتر میشد فهمیدم که باید تغییر کنم استاد در همه فایلهاش میگفت باورت عوض کن وخدا را باور کن من هم در این دو مورد مشکل داشتم

    خداشاهده از وقتی که تصمیم گرفتم تغییر کنم حدودأ شش شب پشت سر هم ساعتهای سه نصف شب از خواب بیدارمیشدم وروی مبل مینشستم فکرهای قشنگ میکردم فهمیدم که خدا با من حرف میزند وراه را نشانم میدهد چون این بیدار شدن بی دلیل نبود آرام شدم با خانواده اخلاقم بهتر شد وخدا را پیدا کرده بودم درسن38سالگی دی ماه شد استاد تخفیف داد برای محصولاتش روانشناسی ثروت یک را تهیه کردم خدا میداند کل پولی که تو حسابم بود همین بود نترسیدم اقدام کردم خدا را شاکرم وممنونم از استاد نازنینم

    من هنوز یک کامپیوتر درست حسابی نداشتم یک ماهی طول کشید تا کامپیوتر درست شد یادمه 15بهمن ماه بود که دوره را شروع کردم گوش دادن صبح شب مدام گوش میدادم ساعت 6 صبح میامدم مغازه فایل گوش میدادم به قول استاد عشق سوزان در من شکوفا شده بود وتمرینات را بعضیهاش را انجام میدادم اوضاع کم کم داشت فرق میکرد دیدم تو این روانشناسی ثروت چقدر مشکل باور داشتم یک یک را مشخص میکردم وباور بعدی را پیدا میکردم خیلی قشنگ استاد توضیخ داده بود گذشت تاتولد استاد شد استادبا معرفت دوباره تخقیف زد با پولی که تو کیف پولم بود بسته عزت نفس را خریدم این دفعه شده بودم مثل مثل لکو موتیوی که هیچ کس جلودارش نبود استاد میگفت فقط سه ماه به حرفای من گوش بعد نتیجه را ببین صبر کردم فایل گوش میدادم گفت خودت سازنده زندگی خودت هستی هیچ عوامل بیرونی تو کارنیست گفت تلویزیون تعطیل کن گفت با خودت دوست باش گفت خودت راببخش بخشیدم گفت ببخش گفتم چشم وخیلی کارهای دیگر که هرکدام باورهای من را تغییر میدادوفهمیدم اینجا یکی ازدستهای طلایی خداوندکه دست من را گرفت وزندگی من وخودم در حال تغییر کردن بود

    وقتی بسته عزت نفس را گوش کردم به من قدرت داد وترسهایم را زیر پا گذاشتم به قول استاد باهاشون مقابله کردم گفتم برای من ترس معنی ندارد روی خودم کار کردم منی که هرجامی رفتم در جمع شلوغ سرم پایین بود وخودم را دست کم میگرفتم آنچنان شدم که خودم را لایق بهترین زندگی بهترین امکانات میدانستم وخودم را خوشتیپ ترین انسان روی کره زمین میدانستم وبرای خودم ارزش قاعل شدم وهمچنان فایل گوش میدادم چقدر من در زندگیم معجزه دیدم از وقتی که بسته روانشناسی یک کار کردم از کوچک تا بزرگ شکرگذاری کردم وخدا میداند چقدر اشک در چشمهایم جمع میشد مدام نشانهایی در زندگیم میدیدم

    یکی از اتفاقهایی که افتاد یادمه صبح آمدم مغازه لامپ مغازه روشن نمشد نیاز به متخصص داشت لامپ بزرگ بود ودرجایی بالایی قرارداشت به خودم گفتم این امروز درست میشه وبهش فکر نکردم یک ساعت نشده بود یکی از دوستانم آمد پیشم که من چند سال از اوخبر نداشتم سلام واحوال پرسی کردیم من خیال کردم جنس میخاد گفت نه گفت اینجا میگذشتم گفتم بیا ببینمت دلم برات تنگ شده بود گفتم همین گفت آره آخه اون استاد برق کشی بود تا این را گفت که اومدم ببینمت حالم دگرگون شد به من گفت چیزی شده گفتم تو خودت اینجا نیامدی خدا تورا فرستاده بعد لامپ درست کرد بدونه هیچ مزدی هم ازمن نگرفت ومن شکرگذار خداوندکردم

    بگذریم سال 96شد اردیبهشت شد 20متر بالاتر مغازه ام یک مغازه بزرگ نبش خیابان اجاره میدادن اجاره اش 5 برابر مغازه قبلی بود تا فهمیدم که اجاره میدن اجاره کردم ونترسیدم همسرم میگفت تو دیوانه شدی چطور میخای ماهی چند م

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    هاجر حاجتمند گفته:
    مدت عضویت: 2733 روز

    سلام خدمت خانواده ی صمیمی استاد عباس منش خوشحالم که درجمع شما هستم .من چند سال است از ویس های صوتی استاد عباس منش استفاده می کردم .من تغییر زیادی کردم .چند روز است عضو سایت شدم ، این یکی از اتفاقات خوب در زندگی من در سال 1397 است و همیشه این روز را به خاطر خواهم سپرد زیرا تایک سال دیگر این نقطه شروع موفقیت ها و دستآورد هایم خواهد بود .بسیار از استاد عباس منش سپاسگزارم که این مسابقات را برگزار می کنندبه قول استاد شرکت در این مسابقه واقعا به معنی برنده شدن است از وقتی خواستم در مسابقه شرکت کنم بخاطر دستآورد هایی داشتم، خودم را تحسین کردم و اعتماد وباور و انگیزه من صد برابر شد .من به علت مشکلاتی که با آنها روبرو بودم فقط تا پنجم دبستان به مدرسه رفتم ولی عشق من به یادگیری و مطالعه باعث دوری من از مطالعه نشد .از آموخته هام برای انگیزه دادن به دخترم استفاده می کردم حالا او جزئی از رتبه برتر هاست .تصمیم گرفتم تجربیات عملی خودم و دخترم را دریک کتاب به نام (خودباوری و انگیزه ی پایدار) بنویسم .

    کتاب من به زودی وارد بازار خواهد شد . من یک کانال برای کمک به دانش آموزان جهت مشاوره و انگیزه دایر کردم .از رتبه بر تر ها دعوت کردم آنها هم دعوت من را قبول کردند وبه دانش آموزان کمک می کنند تعداد رتبه برترها به بالای 80نفر رسید یک گروه تشکیل دادیم من از اساتیدی، که در بهترین دانشگاهها ی جهان از جمله دانشگاه استنفورد دانشگاه توکیو ..آلمان … وچندی از متخصصان در رشته ی پزشکی که در کشور خودمان خدمت می کنند برای کمک و مشاوره دانشجویان دعوت کردم با کمال میل دعوت من را پذیرفتند. وقتی به آدمهای دور خودم نگاه می کنم عزت نفس و اعتماد من بیشتر و بیشتر می شود ،جان مکسول می گویید وقتی شما رشد کنید آدمهای دور وبر شما هم تغییر می کنند من به چند مدرسه لیستی از دانش آموزان نیازمند تهیه کردم در کانال خودم اطلاع رسانی کردم برای جمع آوری کتاب کمک درسی برای دانش آموزان نیازمند کمک زیادی جمع آوری شد .روز های جمعه که با دخترم به

    حوزه ی آزمون می روم جمعی از دانش آموزان که به آنها کمک کرده ام منتظر من هستند. احساس شادی و شعف وارزش زیادی می کنم .من توانستم 10 کیلو از وزن خودم را کم کنم باروش صحیح تغذیه و ورزش واین به من حس اعتماد به نفس می دهد .خداوند به طور معجزه آسایی انسانهای خوبی بر سر راه من قرار می دهد من با کمک آنها توانسته ام همه این اموراتم را انجام دهم.واین اهداف یکساله من که هر روز آنها را بازنویسی می کنم .ودر کنار هر کدام می نویسم خدایا شکرت .

    من یک موسسه کمک به دانش آموزان را ثبت کرده ام ، من یک شغل عالی دارم وبه مردم زیادی کمک می کنم .من در تهران زندگی می کنم .کتاب من پرفروش ترین کتاب سال است .دخترم در دانشگاه تهران تحصیل می کند………‌

    من هرروز با بازنویسی اهدافم انگیزه و شورو نشاط زیادی در طول روز دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    صنوبر یوسف زهی گفته:
    مدت عضویت: 3903 روز

    روزهای خوب وزیبا وروشن رو می بینم،ومطمئنم که روشنی بزرگی درراهه،همیشه نوروروشنایی جایی ازتاریکترین لحظات پایانی شب شروع میشه همه شما عزیزان اگه واقعا به آموزه های استاد وانجام عملی اونا متعهد بشیم وباورامون رو عوض کنیم شاهد بهترین ها خواهیم بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      حضور مثبت گفته:
      مدت عضویت: 3557 روز

      سلام به همه دوستان خوبم

      من فقط اومدم اینجا بگم، میلیاردها بار از خداوند سپاسگزارم که من رو به قانون احساس خوب =اتفاق خوب آگاه کرد

      زیرا سال 96 با این قانون من اصلا به هیچ عنوان هیچ تنشی نداشتم و زندگیم مالامال از معجزات الهی، و اتفاقات مثبت مالی، احساسی، شغلی و ….. شده

      سالهای پیش این احساس خوب= اتفاتق خوب رو یه کلیشه میپنداشتم، با اینکه هر روز با خودم مشارطه میکردم که امروز فقط و فقط مثبت می اندیشم و فقط منتظر اتفاقات مثبت هستم، ولی ته ته قلبم ایمان صد درصد نداشتم، ولی سال 96 ، با باور صد درصد و ایمان قلبی کامل هر روز در دفترم مینویسم:::::::::

      $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$خدایا شکرت که من خودم خالق زندگی خودم هستم، هیچ فردای از پیش تعیین شده ای وجود ندارد، من امروز فقط و فقط مثبت می اندیشم و به قطع و یقین فقط معجزات عالی برام اتفاق میافته

      و دقیقا همین شده

      $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ من باور دارم که روح خدائی در وجودم به نهادینه گذاشته شده و باور دارم هر چی و هر موقعیتی رو بخوام میتونم داشته باشم، چون قدرت روح خدائی رو دارم و به منبع عشق لایزال الهی وصل هستم و شهود الهی همواره برام بهترین تصمیمها رو میگیره

      شاد و پیروز باشید و به این قانون که قانون اصلی جهان آفرینشه باور و ایمان قلبی صد درصد داشته باشید و منتظر ورود معجزات الهی باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    فرامرز حسن پور گفته:
    مدت عضویت: 2868 روز

    ?بسم الله نور?سلام خدمت استاد عزیز ودوستان گرامی از بابت اینکه خداوند دوباره این توفیق رو داد که بتونم فایل استاد رو ببینم خداوند رو بینهایت سپاسگزارم بهترین اتفاق سال 96من آشنایی با سایت عباس منش.که همه اتفاقات خوب بعد اون شروع شد آرامش.ایمان بیشتر.شادی.موفقیت. بعد(قانون آفرینش)پیشنهادچندین کار متفاوت .وسال 97میخوام به یه سری چیزها برسم ماشین رؤیایی.شغل دلخواه و….?خدایا به خاطر نعمت مسیر و استاد درست افراد درست بینهایت شکرت?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    علی رضا بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 3803 روز

    سلام استادعزیزوسلام دوستان هم فرکانسی مهربانم

    سال جدیدروبه استادعزیزم وبه همه دوستان خوبم دراین سایت تبریک عرض میکنم

    ایمان دارم امسال بهترین سال زندگی کسانی خواهدبودکه باایمان برای تغییرباورهایشان قدم خواهند برداشت.

    من امسال رو سال تحول زندگی ام وسال تولدتوحیدی خودم نامگذاری کرده ام.

    روزاول فروردین باتوجه به گفته های استادصبح زودازخونه بیرون زدم ورفتم دردل کوه بلندی باخدای خودم خلوت کردم وبااوعهدبستم که امسال توحیدی ترین سال زندگی ام باشد.

    واقعاوقتی طراوت وسرزندگی ونسیم خوش بهارباایمان آدم به هم می آمیزدبهترین لحظات خوش رابرای آدم رقم میزند.

    این چندروزه برای هدفگذاری ونوشتن خواسته هام چندین بار به بلندترین نقطه شهررفتم وبا خدای خودم رازونیازکردم

    وقتی ازآن بالابه شهرنگاه میکردم مات ومبهوت درعظمت وفراوانی نعمت های خداوندمیشدم وباخودم فکرمیکردم که واقعاخواسته های مادرمقابل عظمت وبزرگی خداوندچقدرناچیز وبی مقداراست.

    ازاستادممنونم که این پیشنهاد شگفت انگیزرابرای تعطیلات عیدبه مادادندوبه همه دوستان توصیه میکنم ازاین فرصت استفاده کنیدواین روزهایک دفتروخودکاربرداریدوبرید دردل طبیعت وباخدای خودتون رازونیازکنیدودرباره خواسته هایتان فکرکنیدوبنویسید وسپاسگزاری کنیدچراکه واقعالذتی را تجربه میکنیدکه شایدتابه امروزتجربه نکرده باشید.

    وامااتفاقات وتجارب عالی که درسال گذشته تجربه کردم رابراتون بازگومیکنم.

    سال گذشته درروابط، کسب وکار،سلامتی،آرامش ودرسایرجنبه های زندگی من اتفاقات جالب وخوبی افتادکه تحکیم روابط من وهمسرم ازجمله آنهابود.

    سالهاباهمسرم سرموضوعات مختلف بحث وجنگ وجدل داشتیم هربارتلاش میکردم که باپادرمیانی اطرافیان وتوجیه عملکردهای خودم رابطه صلح آمیزی بین مان برقرارکنم موفق نمیشدم.

    امادرسال گذشته ازاستادآموختم که برای یک رابطه ایده آل بایدتنهابه نکات مثبت طرف مقابل توجه داشت.

    ازآن پس تصمیم گرفتم به جای تمرکزبرنکات منفی همسرم فقط به مواردمثبت اوتوجه کنم.

    وفکرکنم این بزرگترین رازدرتحکیم روابط طرفین باشدکه هردوطرف اگربه جنبه های مثبت همدیگرتوجه کنندمیتوانندسالهاباعشق ومحبت باهمدیگر زندگی کنند.

    ومن ازوقتی که پذیرفتم خداهمه چیزمیشودهمه کس را،خداونددرقالب عشق ومحبت بین من همسرم ظاهرشدوالان به لطف خداجروبحث بین وهمسرم به حداقل رسیده وبیشترروزهاباعشقی وصف نشدنی درکنارهم هستیم والبته ازباهم بودنمون هم لذت میبریم واگه سرموضوعی هم اختلاف نظرداشته باشیم به یک ساعت نکشیده کاملا بین خودمان حل وفصل می کنیم.

    همچنین من درگذشته رابطه خوبی باهمسایگان خونه ومغازه نداشتم واین هم بدلیل ضعف دراعتمادبه نفسم بودولی سال گذشته تصمیم گرفتم بااطرافیانم مراوده بیشتری داشته باشم وبااعتمادبه نفس تمام سعی کردم درتمام جمع ها حضورپیداکنم وباهمه اطرافیانم شروع به ساختن رابطه جدیدی کنم وبه لطف خدااینقدرروابطم باهمسایگان خوب شدکه اون هاتصمیم گرفتنددرمجتمع بیست واحدی که من کوچکترین عضو اون ساختمان ازنظرسنی بودم،من روبعنوان مدیرساختمان انتخاب کنندکه این موضوع هرچه بیشتر اعتمادبه نفس منوبالابردوتونستیم اکثرمشکلات ساختمان وکه مدت هابه سختی حل نمیشدخیلی راحت حل کنیم.

    وامادرکسب وکارم من سالهاباشخصی شریک بودم که خیلی انسان خوبی بوداماازنظر ذهنی به شدت مسموم وباورهای غلطی داشت.

    ازوقتی که بااستادآشناشدم تصمیم گرفتم راهم وازاین شخص جداکنم.

    اماترس هاوگفته های دیگران مانع ازاین میشدکه من شراکتم وبااین آقاپایان بدم چونکه مغازه برا پدر ایشون بودوایشون ازنظراجاره وخیلی چیزهاخیلی هوامون داشت.

    ولی من تقریباسه چهارماه پیش برخلاف مخالفت اطرافیانم تصمیم گرفتم پل های پشت سرم وخراب کنم وخودم مستقل مغازه دیگری دایرکنم.

    والان به لطف خداازنظرذهنی خیلی آزادشدم وچندماهه که مغازه خودم ودارم وآزادانه روی خودم وباورهام کارمیکنم.

    شریکم هرموقع میدیدمن به فایل های استادگوش میکنم یامنومسخره میکردویایه انگ بی موردی به من می چسبوندومن ازترس اون زیادنمی تونستم فایل های استادو تومغازه گوش کنم اماالان خیلی راحت درتمام روز صدای استاددرمغازه من پیچیده میشه ومنومملوازآرامش وایمان به خدامیکنه.

    البته دراین چندماه به لطف خدااز نظردرآمدهم رشدخوبی داشتم ومشتری های بیشتری به کسب وکارم جذب کردم.

    درموردسلامتی که بایدبگم من تاچند ماه پیش سلامتیم فاجعه بود.

    همیشه سرماخوردگی های شدیدمنو چندروزمیخوابوندوزمین گیرم میکرد

    دهانم چنان آفت های شدیدی میزدکه حتی نمی تونستم آب بخورم.

    اماازوقتی استادگفتندکه ذهن بیشترین تأثیروروی سلامتی میزاره تصمیم گرفتم باورهام ودرموردسلامتی اصلاح کنم وباور کردم که سیستم ایمنی بدنم آنچنان قدرتمنده که میتونه براحتی وبدون هیچ قرص ودارویی درمقابل بیماری هامنوحفظ کنه وشکرخدا الان چندماهه که ازسرماخوردگی هیچ خبری نیست وتواین چندماه حتی یه بارهم درگیرآفت وتب خال وغیره نشدم.

    موردی که همیشه برام مبهم بوداین بودکه من چندوقت یکباریک چشم درد شدیدی داشتم که منوازپادرمی آورد.

    یکی دوهفته پیش که این چشم درد دوباره شروع شده بودتوی ماشین به خداگفتم خدایااین چشم درد چیه که اینهمه منوداره اذیت میکنه وچندروزبعدیکی ازهمسایگان داستانی رودرباره چشم درد یکی از بزرگان تعریف کردکه خداونداززبان اون شخص بامن صحبت کردوبه من فهموندکه علت این چشم دردهابه خاطراینه که من زیاددستم ومیزنم به چشممام وازروزی که این عادت وترک کردم شکرخدادیگه ازچشم دردخبری نیست.

    تقریباچندماه پیش وقتی دخترم به یک سالگی اش رسیدهمه اطرافیان میگفتنداین بایدتاالان به راه افتاده باشه وهمسرم گاهی ازاین موضوع نگران میشدولی من اعتقادداشتم همون خدایی که این بچه روبه من داده خیلی راحت هم میتونه دخترم وبه راه رفتن تشویق کنه

    ومن فقط درعرض چندروزدیدم که خداوندچگونه درپاهای دخترم جریان پیداکردودخترم شروع به راه رفتن کرد.

    وقتی فکرمیکنم به نعمت هایی که درگذشته به من عطاشده باخودم میگم همین راه رفتن دخترم،صحبت کردناش،شیطنت هاش وتمام هوش وفراستی که خداوندبهش عطاکرده برای من میلیاردهامیلیاردمی ارزه.

    این هاروگفتم تابه همه دوستان بگم که اگه واقعادرمسیری قدم بزاریم که استادبرامون تدارک دیده میتونیم همه این هاروباهم تجربه کنیم.

    من تواین چندروزه آرامشی دارم که تاکنون تجربه نکرده بودم.

    ودارم دستان خداوندرودرلحظه لحظه های زندگیم ام لمس واحساس میکنم.

    اولین روزهایی که ازشریکم جداشدم اوازمن دل خوشی به خاطر جداشدنمون نداشت.

    وچون اکثروسایل های مغازه برا اون بودمدام منوزیرفشارمیزاشت که بایدپول وسایل هاروبدم ومن واقعانداشتم که پولش وپرداخت کنم.

    یه روزتوی مغازه نشستم وتوی یه برگه نوشتم که خدایا خودت میدونی که من درحال حاضرتوان پرداخت این مبلغ وندارم

    پس خودت یه جوری به قلب شریکم الهام کن که پول این وسایل هاروازمن نگیره.

    قبل ازنوشتن این نامه ازهمه همسایه هامیخواستم که پادرمیونی کنندوبه شریکم بگن که به من مهلت بده ولی هیچ یک ازاین کارهاتأثیری نداشت.

    تااینکه به جایی رسیدم که گفتم خدایامن فقط روی خودت حساب میکنم پس خودت این مشکل وحل کن.

    شکرخداآدمی که هروزمیرفت ومی اومدوپول وسایل هاش ومیخواست الان چندماهه که این موضوع رو اصلابه روی من نیاورده وخیلی هم بامن بااحترام رفتارمیکنه وفکرمیکنم دیگه اصلابی خیال وسایل هاش شده.

    واقعاازاین جوراتفاق هاتوسال پیش اینقدر توزندگیم دارم که اگه بخوام بنویسم اندازه یک کتاب میشه.

    وامادرمورداهدافی که درسال جدید میخوام بهشون برسم بایدبگم که من ازلحظه سال تحویل امسال تصمیم گرفتم که امسال توحیدی ترین سال زندگیم ورقم بزنم وباجان ودل به گفته های استادعمل کنم.

    ازخداخواسته ام که درسال جدید بتونم تمام بدهی هام وصفرکنم وهرروزشاهدرشدوگسترش کسب وکارم باشم.

    تصمیم گرفتم درسال جدیدتمام تمرکزم وبزارم روی داشته هاوخواسته هام ونسبت به هرچیزی که منوازخواسته هام غافل میکنه بی توجه باشم.

    تصمیم گرفتم درسال جدیدنشانه هاروی جدی بگیرم

    همین دیشب تومغازه نشسته بودم که ازخداخواستم یه گوشی موبایل جدیدبرام مهیاکنه وهمین امروزیکی ازمشتری هام یک ماکت موبایل نونوکه عین اصلشه بهم داد وگفت که اینوبده دخترت باهاش بازی کنه ومن خیلی خوشحال شدم که خداوندبااین نشانه بامن سخن گفت.

    آره ازامسال به بعدمیخوام فقط به خداتکیه کنم وفقط روی خودش حساب بازکنم.

    میخوام باخداباشم تاخونه دلخواهم وبخرم

    میخوام باخداباشم تاماشین موردعلاقه ام وسواربشم

    میخوام باخداباشم تاکسب وکار موردعلاقه ام روراه اندازی کنم

    میخوام دست دردست خدابزارم تابه درآمدهای میلیونی که نه بلکه به درآمدهای میلیاردی برسم اون هم باکمترین زمان وتلاش فیزیکی.

    ازخداخواستم سال جدیدرویایی ترین سال زندگیم باشه

    میخوام امسال کاری بکنم کارستون

    تاهمه بهم بگن آفرین گل کاشتی

    تازه ازخداآزادی زمانی ومکانی هم خواستم تامثل استادهرزمان که خواستم بتونم هرکجاکه دوست دارم حضورداشته باشم.

    تواین چندروزی که ازسال نومیگذره من خدارو تولحظه به لحظه زندگیم احساس کردم

    وقتی می بینم دخترم می افته زمین واگرلطف خدانبودمیتونست یه اتفاق بدی بهش بیفته اماسالم وسلامت ازجاش بلندمیشه بیشتربه قدرت خداایمان میارم.

    امیداورم درسال جدیدحس سپاسگزاری وشادی درتمام لحظات زندگیمون جاری باشه

    دیشب توماشین داشتم به گفته های استادگوش میکردم همسرم گفت تواگه واقعابه گفته های عباسمنش عمل میکردی به هرچیزی که میخواستی تابه الان رسیده بودی

    ومن تازه متوجه شدم که من تابه امروزفقط بادکنک توخالی بودم واسه همین هم همسرم میگفت که عباسمنش توروازدین وایمانت جداکرده وتصمیم گرفتم بعدازاین به گفته های استادباگوشت وپوست واستخوانم عمل کنم تادر عمل صحت سخنان استادروبه همه ثابت کنم

    دیشب خواب دیدم استاداومدن ایران ومردم فوج فوج میرن که ایشون وببینن

    وقتی من به استادرسیدم گفتم استاددلیل اینکه من سه چهارساله باشمام اماازنظرمالی نتیجه چندانی نگرفتم ولی افرادی توسایت شماباشش هفت ماه عضویت نتایج خوبی گرفتنداینه که اون هااقدام وعمل کردندولی من نکردم واستاددرجوابم گفت باورت ومحدودنکن حتی عمل کردن هم وسیله است کافیه قلبت واصلاح کنی که منظورشون همون باورهام بودوبه هرچیزی که بخوای برسی.

    درآخرهم گفتندفردامن ساعت چهاربعدظهرفلان جاسخنرانی دارم بیااون جااستفاده کن

    ومن خیلی خوشحالم که امروزاین فایل ازاستادروی سایت قرارگرفت ومن دوباره به این جمع باصفادعوت شدم.

    راستی امروز هرچقدرتلاش کردم نتونستم این کامنت وزودترازساعت چهارروی سایت قراربدم.

    شادوپیروزوثروتمندباشید.

    ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      سارا کریمی گفته:
      مدت عضویت: 2917 روز

      سلام آقای بهرامی

      بابت همه موفقیت هایی که داشتین بهتون تبریک میگم

      یه چیزی که باعث شد خ از کامنت شما متاثر بشم نقل قولی بود ک از همسرتون داشتید … جالبه همسر منم همین حرفو به من زدن … حتی گفتن عباس منش شده پیامبرت !… چون منم فقط در ظاهر تایید میکردم حرفای استاد رو و در عمل همون آدم سابق بودم منم چند ماهه همه جلسات قانون آفرینشو تهیه کردم ولی تمریناتشو انجام ندادم … چند روزه شروع کردم نظرات این بخش رومیخونم و تصمیم گرفتم امسال جدی به تمرینات عمل کنم چون به قول استاد ایمانی که عمل نیاره ایمان نیست…. تو همین دو سه روزه که عملا شروع به تغییر کردم همسرم ازم خواستن فایلهای قانون آفرینش رو رو گوشی شون بفرستم تا بهش گوش و عمل کنند!….

      از کامنت شما خ انگیزه گرفتم و چنتا از اهدافتون رو واسه خودم هم در اولویت اهداف 97 قرار میدم

      امیدوارم همگی در این مسیر موفق باشیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    The Viper گفته:
    مدت عضویت: 2865 روز

    سلام خدمات استاد عباس منش

    حدود 2 سالی میشد که من برای اهدافم تلاش می کردم. اما نمیدونستم چه اهدافی. من پول و ثروت رو هدف قرار داده بودم اما مقدارش رو نه. من خوشبختی رو هدف قرار دادم اما چجور خوشبختی رو نه. و متاسفانه طی 2 سال در یک مسیر کاملا تاریک حرکت میکردم. و به مرز افسردگی داشتم نزدیک میشدم چون هیچ کدوم از اهدافم به حقیقت نینجامید. تا اینکه به یک روش عجیب و غریب با شما آشنا شدم. و با فایل های رایگان و دوره های شما برخورد کردم. تقریبا از مهر 96 بود که با شما آشنا شدم و شروع به تغییر کردم. اشتیاق سوزان ، احساس خوشبختی و احساس انگیزه بسیار زیادی پیدا کردم. یادمه در 7 آبان 96 ، یه هدف تعیین کردم که باید تا آخر این ماه از این وضع بیکاری خلاص بشم و درامدم رو حداقل 1 میلیون تومن کنم. و در 20 آبان 96 من از طرف یه شرکت بهم یه شغل پیشنهاد شد و دقیقا باورتون نمیشه درامد ماهیانه اون شغل 1 میلیون تومن بود. وقتی این اتفاق تو زندگیم افتاد ایمان من بسیار بسیار بالا رفت و با قدرت بیشتری به حرف های شما گوش کردم. بیشتر حرف هاتون رو باور کردم و به زندگیم امیدوار شدم. توی این مسیر ، پدر و مادرم رو با شما آشنا کردم. یه کمی زوری این کارو کردم اما نتیجه داد. میدونم نباید به اجبار مدار کسی رو تغییر بدیم. اما به هر حال اونا سنشون بالاست و مقاومت می کنند. اما در هر حال با من همراه شدند. استاد عزیز بعد از این اتفاق پدرم که اعتیاد داشت ، اعتیادش رو کنار گذاشت و الان حدود 4 ماهه که پاکه. و مادرم که سالها میخواست خونه بخره ، یه وام گرفت و یه خونه خرید و ما بالاخره بعد از 10 سال خونه دار شدیم. روحیه پدر و مادرم به شدت تغییر کرده و اونا توی سن 50 سالگی مثل یک جوان 20 ساله رفتار و تفکر میکنند. خیلی لذت می برم از اینکه فایل های شما رو داخل تلویزیون میزارم و با خانوادم همگی گوش میدیم و لذت می بریم. این 3 عامل یعنی درامد من ، ترک اعتیاد پدرم و خانه خریدن مادرم بزرگترین اتفاقاتی بود که فقط بین مهر 96 تا اسفند 96 رخ داد و ما کاملا زیر و رو شدیم. دوستان خواهش میکنم باور کنید که همه چیز باوره. همه چیز به انگیزه ، احساس ، شادی و توجه ما بستگی داره. من باور و اعتماد به نفس رو 2 عامل بسیااار مهم برای موفقیت و رسیدن به خواسته ها میدونم.

    در سال 97 حدود 16 هدف تعیین کردم. قراره که درامدم امسال 3 برابر و بعدش 10 برابر بشه. قراره 4 دوره آموزشی تخصصی که بسیار برای کسب و کارم مهمه رو یاد بگیرم. قراره اعتماد به نفسم رو چند برابر کنم و به ترس هایی که توی سخنرانی و شوخی کردن داشتم غلبه کنم. و قراره که بین 5 تا 15 کتاب بخونم. هرکدوم رو 3٫4 بار. با خودم قرار گذاشتم که یک رابطه عاطفی خیلی خوب رو تجربه کنم. دوتا از کسب و کارهایی که توی ذهنم هست رو پیاده سازی کنم. و عادت های اشتباه زندگیم رو ترک و یا حداقل کم کنم. اینها + چند هدف دیگه مواردی هستن که برای 97 امسال برنامه ریزی کردم.

    و دوستان دوست دارم بعد از این تجربیاتی که توی این 5٫6 ماه بدست آوردم بهتون بگم که هیچ وقت از این باور که ” همه چیز باوره ” دست نکشید. من به وضوح توی زندگیم تجربه کردم که هرچیزی رو که باور کردم بهش میرسم بهش رسیدم. یه سری چیزا هست واقعا شما هرچقدر هم سعی کنید نمیتونید باور کنید که بهش میرسید. چون مدار شما فاصله داره. اگه شما الان درامدتون 1 میلیون تومن هست و نمیتونید به این باور برسید که ماه دیگه درامدتون بشه 3 میلیون. خب اشکال نداره. کافیه شما به این باور برسید که ماه دیگه درامد شما میشه 1 میلیون و 100٫ و این برای ذهن و مغز شما منطقی تره. پس اگه میدونید درامد 1 میلیون و 100 چیزی هست که شما میتونید بپذیرید باور کنید. این باور رو ایجاد کنید. و عجله نکنید. من دقیقا اهدافی که توی سال 96 روی کاغذ نوشتم اما خودم برام منطقی نبود و باورش نکردم. دقیقا به همون ها نرسیدم. و اهدافی که برام منطقی بود و میتونستم باور کنم بهش رسیدم. پس لطفا توی هدفگذاریتون چیزهایی که منطقی به نظر نمیاد رو ننویسید. مگر اینکه واقعا بتونید باورش کنید.

    کلمه باور خیلی مفهوم مهمی داره. باور یعنی حتی 1 درصد شک وجود نداشته باشه.

    با تشکر از استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      رضا عطارروشن گفته:
      مدت عضویت: 3870 روز

      سلام دوست توانمندم

      تبریک بی نهایت به شما که با ایمان به توانایی خودت و خدای مهربان شگفتی ساز سال 96 زندگی خودت شدی

      تبریک میگم به شما که با احساس عالی قدم در مسیری گذاشتی که سراسر شگفتی است

      به پدر محترم تبریک بنده رو برسونید و به مادر مهربانتون شادباش موفقیت برای خرید خونه رو منتقل کنید

      خوندن دیدگاه شما در 13 بدر حسو حالم رو عوض کرد

      شادی باشی و شادی رو منتشر کنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    محمد جواد میگلی گفته:
    مدت عضویت: 2971 روز

    به نام خداوند مهربان از استاد عباس منش بابت این فایل و طرح مسابقه که به اعضای سایت انگیزه بیشتری میدهد سپاسگذارم و از همه دوستانی که در این سایت از تجربیات خودشون می نویسند و به من کمک میکنند

    در سال 96 اتفاقی که برای من افتاد و شرایطی که من تجربه کردم از این قرار بود

    بعد از سالها در شغلی که آزادی خیلی کمی داشت استعفا داده بودم وپیجور شغل جدیدم شدم به علایق خودم توجه کردم و اینکه من به عکاسی خیلی علاقه دارم

    دوربین عکاسی برای خودم تهیه کردم و عکسهایی از شهرمون تهیه میکردم و در شبکه های اجتماعی با کاربران اینستاگرام به اشتراک میزاشتم

    بعد از مدتی که این کار رو انجام دادم این ایده به ذهنم خطور کرد که میتونم به صورت افتخاری برای سایت های خبری شهرمون عکس تهیه کنم و اینجا چون من به قانون خیلی اشراف نداشتم از موضوعات منفی و آسیب های اجتماعی تصویر میگرفتم اما حسی درونم میگفت مثبت ها رو بیشتر بولد کنم

    از اونجایی که شهردار شهرمون یکی از اقوام من بود از زیبایی ها و پیشرفت های شهر شروع کردم به تصویر برداری و کم کم با سایتهایی که کار انجام میدادم پیشنهاد کردند که براشون کار کم

    نکته ایی که باید بگم این بود که من به قوانین جهان هستی خیلی آگاهی نداشتم اینجا مشکل من بود

    به خاطر همین وقتی کسی برام کاری میکرد غلام حلقه به گوشش میشدم به قول معروف

    تا اینکه شروع به کار کردم بدون اینکه قراردادی داشته باشم

    و در مسیر با مشکل مواجه شدم حتی حقوقم هم پرداخت نکردن باز تصمیم خودم رو گرفتم و این بار در یکی از ادارات دولتی استخدام شدم اونم با یک شرایط بسیار بد

    چون با رابطه به کار مشغول شده بودم تا حدود دو سه ماه اول کسی فامیل من رو نمیدونست که الان وقتی فکرش میکنم میگم این چه ضرورتی داشته که من این کارها رو انجام میدادم و متوجه شدم امروز که من باور به فراوانی نعمت های الهی اصلا نداشتم و همیشه فکر میکردم که کمبوده و همین الان هم این باور هست منو خیلی اذیت میکنه و دارم روی اون کار میکنم

    بعد از پنج ماه و تجربه بسیار احساسات بد من و پرداخت نشدن حقوق من به این نتیجه رسیدم که دیگه نمیتونم ادامه بدم

    هر روز حتی روزهای تعطیل هم باید کار میکردم

    تا اینکه یک که شنبه هم بود به مدیر مراجعه کردم و گفتم که من حقوقم رو میخواهم و به پول احتیاج دارم

    مدیر هم با تندی و انتقاد از اینکه چرا دیروز که جمعه بوده سر کار نیامدی و امروز باید بروی این بارها رو ببری فلان جا

    من مسئول امور اداری بودم و وظیفه من کارگری نبود

    یاد یکی از فایل های استاد افتادم که از شخصی صحبت میکردند که مدیرش با او بدرفتاری انجام داده بود به خاطر اینکه مادرشون به دکتر برده بودند و نتونسته بود سرکار حاضر شود و از کارش استعفا داده بودند

    من سوار آسانسور شدم و به طبقه هم کف رسیدم همونجا اس ام اس به مدیر دادم که من دیگه به سرکار برنمیگردم و گوشیم هم خاموش کردم و به خانه رفتم

    لطف خدا شامل حالم شد و کمی احساس بهتری پیدا کردم و از این فرصت استفاده کردم برای استفاده از فایل های رایگان و کتاب معجزه شکرگذاری

    هیچی نداشتم یک ماشین قسطی هم خریده بودم که اجبارا اون رو به قیمت ارزونتر فروختم ماشین مدل پایین تری خریدم

    و در اوج و غرق در احساس خوب فردی که اصلا نه من با او حرف زده بودم ، پیشنهاد کرد که من مغازه ایی رو راه اندازی کنم و تحویل تو بدهم

    این اتفاق افتاد و این نتیجه اندک تمرینهای فایل رایگان و مخصوصا کتاب معجزه شکرگذاری بود

    امروز من بدون سرمایه اولیه کار خودم رو دارم تازه راه اندازی کردم و از خداوند شاکر و سپاسگذارم

    روی دوره ثروت 1 و قانون آفرینش دارم کار میکنم

    ماشینم رو قبل از عید فروختم و این دوره رو تهیه کردم چون تصمیمم این بود که بزرگترین سرمایه گذاری زندگیم رو انجام بدم و دوره رو تهیه کردم

    از استاد عباس منش و دوستان عزیز سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    سید جواد مجیدی گفته:
    مدت عضویت: 3621 روز

    به نام خدا

    با سلام خدمت شما دوستان عزیز مخصوصا استاد گرانقدر آقای عباس منش

    من سال 96 حقیقتا سال اوج و تثبیت مالی خوبی برام بود با توجه به اینکه در اسفند سال 95 از کارم انصراف دادم علنا هیچ درآمدی تحت هیچ شرایطی نداشتم

    البته من با استاد و فایلهاشون و گفته هاشون از سال 94 95 تقریبا آشنا هستم ولی همیشه مثل یک لالایی خوب بود! تا اینکه دنیا که واقعا مطمئن هستم که همین به اصطلاح لالایی ها باعث شد که از حالت خفت بار کار کردن برای کسی در بیام و مستقل کار کنم.

    من که در اسفند سال 95 استعفا دادم آدمی بودم متاهل با درآمدی ماهی 300 هزار تومان با وام ماهی 180 هزار تومان 

    خوب بریم سراغ سال 96:

    همین اول بگم من برنامه نویس هستم و در زمینه نرم افزار های وب و موبایل کار میکنم که کلا فعلا رو موبایلم و از طریق تبلیغات داخل برنامه و تبلیغات نوتیف درآمد دارم

    من در سال 96 تقریبا سه ماه اول همون درآمد ماهانه سال پیش رو داشتم ماه اول که هیچ ماه دوم سوم هم تقریبا شده بود همین 300 تومن که بنظرم یه روند روتین واری بود و خوب منطقا این درآمد ها و رشد این جور حالتی بسیار معمول بود و خوب باید بر اساس کارهایی که میکردم بهش میرسیدم که هرچند الان که دارم فکر میکنم همین هم به لطف قوانین خداوند هست

    همینطور که روزها و هفته ها و ماه ها گذشت و درآمدم بطور معمول افزایش پیدا میکرد و تقریبا در اول مهر ماهی یک تومن داشتم تا اینکه در نیمه پاییز بنظرم استاد فایلی رو منتشر کردن به نام چگونه درآمد خود را در یک سال سه برابر کنیم و خوب من این فایل رو دیدم و با توجه به فایل های زیادی که از ایشون دیدم یهو جوگیر شدم گفتم که عاقا اینهمه به روش خودت رفتی یک بارم مثل بچه خوب گوش کن تهش هیچی نشد چیزی رو که از دست نمیدم، خلاصه شروع کردم تلویزیون رسانه و هرچیزی ارتباط جمعی منها شبکه های مجازی که اونهم در حد ارتباطات کاری بود تعطیل ، شروع کردم و فایل هایی با صدای خودم ضبط کردم شکر گزاری صبح و شب رو انجام میدادم اهدافم رو مکتوب با کلمه کلیدی “سپاس گزارم” در اول هر صبح بعد شکرگزاری مینویشتم یه سخنرانی از این بنده خداهای توی فیلم راز دیدم که گفته بود بخشی از درآمدتون رو ببخشید بنده خدایی گفت استاد گفتن 10درصد منم خوب 10 درصد هرماه میبخشیدم و البته احساس خوب میکردم. خلاصه اینکه ماهی یک تومنم در اواخر پاییز شد دو تومان و کم کم یکم این کارهای مرتبط با شکرگزاری و هدف گزاری یا به عبارتی کار کردن روی خودم دیگه درست و درمون انجام میشد

    یادمه او بهمن تقریبا ما خونه هامون رو منتقل کردیم که پیش از این من و خانومم با پدر و مادرم زندگی میکردم که با خودم میگفتم دیگه حاشیه امنیت هم نداری دیگه از ترس حفظ غرور هم که نمیشه برگشت برای همین اهدافم رو درست و درمون تر مینوشتم یادمه از اول بهمن همه چیزی عجیب و غریب شروع شد از همون روزهایی که مستقل شدم

    سورپرایزهای جالب دوره همی های خاص و خیلی اتفاقات خوب اما منباب کاری با خودم همون اول بهمن عهد بستم که باید درآمد دومی از اول اسفند به هر زوری هست ایجاد بشه چون خونه جدا خرجهای عجیب قطعا با دو تومان یکم خیلی سخت میشه برای همین مصمم شدم و کارکردم برای همین روی نرم افزار های موبایلم کار میکردم و ارتقائشون میدادم و البته شکرگزاری و هدف گزاری و کار روی باورهام هم بشدت ادامه داشت با توجه به اینکه آنتن رو من وصل نکردم برای همون دوری از رسانه ها صبح و شب روی تلویزیون فایلهای انگیزیشی میزاشتم. ( شاید باورتون نشه روزی که تلگرام قطع شد من فهمیدم کشور دو سه هفتس درگیر اعتراضات هست  )

    ولی دیگه همه چیز واقعا عجیب شده بود! درآمد ماه اسفندم از تبلیغات نوتیف شد 3 میلیون و 400 اصلا باورم نمیشد، تازه اومدم این رو حل کنم با خودم یهو بطرز عجیب و خارق العاده ای یکی از نرم افزار هام اومد توی سرچ کافه بازار اول شد و نصبش از 100 الی 150 در روز رسید به 6 هزار تا 7 هزار در روز، من که برای یکی دو هزار نصب باید حداقل دو سه میلیون تومان خرج میکردم توی یک ماه 50 هزار نصب گرفتم ، اصلا خارق العاده بود باخودم اول بهمن گفته بودم باید از تبلیغات داخل برنامه ماهی حداقل یه تومن درآمد داشته باشم که من در مجموع هر سه چهار ماه 300 الی 500 هزار تومان از تبلیغات داخل برنامه درآمد داشتم ماه اسفند این درآمد شد 3 میلیون 500 هزار تومان یعنی جدا از درآمد ماهانه نوتیف خودم 3 الی 4 میلیون تومان فقط از تبلیغات داخل برنامه درآمد داشتم اصلا خارقالعادس اصلا بینظیره

    شما باید در کار من باشید باید بدونید ریز و کار ما رو بدونید تا بفهمید در این دو سه ماه این همه اتفاقات عجیب و خارق العاده واقعا برای من شگفت آور بود و بینهایت سپاس گزار خداوند هستم

    با خواست خداوند انشاالله در سال 97 میخواهم درآمدم رو 100 برابر افزایش بدم محصول روانشناسی ثروت رو تهیه کنم و البته پدر بشم انشالله خخخخخخ و به لطف خداوند و قوانین خارقالعاده ای که در سیستم خداوند هست به این مهم ها دست خواهم یافت

    همیشه انسان با رشد خودش خواسته هاش هم زیادتر میشود که البته این خاصیت جهان مادیست فعلا در همین ابتدای سال جمله بالا مد نظره

    با تشکر از شما دوستان و استاد عزیز که وقت گزاشتین و خواندید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      ابوالفضل اشرفی گفته:
      مدت عضویت: 2843 روز

      سلام دوست عزیز امیدوارم که حالت همیشه عااالی باشه

      چقدر انرژی بخش بود

      واااقعا لذت بردم

      خیلی خوشحالم که یک فردی تونسته خودش رو از مداری به مدارهای بالاتری برسونه

      واقعا انگیزه بخش بود

      امیدوارم در پناه خداوند پدر شاد و ثروتمندی باشی?????️???

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    Bita گفته:
    مدت عضویت: 2875 روز

    سلام خدمت بهترین استاد دنیا و دوستان عزیز.

    من تقریبا 6ماهه که با این سایت اشنا شدم و می خوام نتایجی که در این شش ماه گرفتم رو بنویسم.

    1اولین و مهم ترین اتفاق خوبی که در زندگی من افتاد احساس ارامشی بود که تا به حال تجربه اش نکرده بودم وحالم نسبت به گذشته خیلی بهتر شده.

    2داشتن ارتباط بهتری با خالق هستی. با خالقی که فکر می کردم وجود نداره و اگر هم باشد اون بالاها نشسته ما رو مجازات کنه والان میدونم خدا در وجود منه واین باعث احساس ارامش من میشه.

    3من هیچ وقت نمی تونستم اطرافیانم رو ببخشم و همیشه در ذهنم باهاشون مبارزه می کردم ولی الان فهمیدم اگر اون ها نبودن من هیچ وقت با این سایت اشنا نمیشدم و از وجود ان ها در زندگیم خداروشکر میکنم.

    4هدیه گرفتن از دوستان واطرافیانم که قبلا هیچ وقت اتفاق نمی افتاد.

    5اشنا شدن با دوستان بی نظیری که همیشه یکی از ارزوهای من بود و جالب اینجاست که اون ها هم بدون اینکه من بهشون گفته باشم با قانون جذب یا استاد اشنا بودن

    6من همیشه با پدرم دعوا داشتم و حتی یک روز هم نمیشد که باهم عادی حرف بزنیم ولی الان خدا رو شکر رابطه ی بسیار خوبی با پدرم دارم ویکی از بهترین پدرهای دنیا رو دارم.

    8من از وقتی بچه بودم یک بیماری مزمن همراهم بود و هیچ جوره نمی تونستم درمانش کنم و بار اخری که پیش پزشک رفتم گفت باید این بیماری رو تحمل کنی وباهاش کنار بیای ولی الان چند ماهه که اثری از بیماری نیست خدایا سپاسگزارم

    9همیشه فرد ضعیف خانواده بودم که حتی بچه ای کوچیک هم می تونستن هر چی دوست دارن بهم بگویند ولی الان اطرافیانم بهم می گویند که احساس می کنیم قوی شدی واین احساس لذت بخشه.

    10فراموش کردن انسان هایی که فکر می کردم زندگی بدون ان ها برایم سخت است ولی الان زندگیم بدون ان ها قشنگ تر هم شده.

    11من حتی نمی تونستم 5دقیقه هم عینک به چشم هام نزنم ولی الان یک ماهه که عینک نزدم.

    12غلبه بر ترسهایی که همیشه و همه جا دنبالم بود.

    13چند ماهه پیش یک مسئله ی مالی برایم پیش امد که همه می گفتند باید پول رو کامل پرداخت کنی اما من به خدا گفتم من میدونم خودت بدون هیچ هزینه ای این مسئله رو حل می کنی و به طرز معجزه اسایی حل شد.

    14من کسی بودم که نمی تونستم حتی تو این سایت نظر بزارم ولی الان دارم یک نظر خوب می نویسم.

    15و کلی اتفاقات قشنگ دیگه

    اهداف من در سال 97

    1به وزن دل خواهم برسم

    2بتونم محصولات استاد رو تهیه کنم

    3راه اندازی شغل مورد علاقه ام با درامد عالی

    4خرید پیانوی سفید قشنگ

    5خیلی خیلی بهتر شدن روابطم با خانواده و اطرافیانم

    6یادگیری حرفه ای شنا

    و…..

    خدایا سپاس گزارم که تونستم این نظر رو بنویسم.

    واستاد خوبم مرسی که این مسابقه عالی رو گذاشتین.

    (مرسی که خوندید)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    احسان قدمی گفته:
    مدت عضویت: 3809 روز

    راستی اینم بگم من فقط با فایل های رایگان این سایت درامدم 15 برابر افزایش داشته و خدارو سپاسگذارم و اگر خدا کمکم کنه در شرف خرید روانشناسی ثروتم و از اولش تصمیم داشتم ببینم فایل های رایگان منو به کجا میرسونه و بعد این بسترو بخرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: