داستان هدیه تولدم - صفحه 29

1496 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهشید یوسفیان گفته:
    مدت عضویت: 2253 روز

    والحمد لله رب العالیمن

    نهمین روز سفرنامه

    سلام به همرهان عزیزم

    تفکر در‌مورد جلسه نهم و نوشتن در مورد آن چندین روز طول کشید چون فایل استاد را چندین بار گوش کردم و وقایع این چند روز که به آنها با دید جدید آگاه شدم شگفت انگیز بود، خدا را در تک تک آن لحظات ناب آگاهی در درونم و همراهم و حمایتگرم دیدم، خدایی که تمام لحظات زندگی مرا پیش بینی می کند و از قبل راه حل مسائلم را به من ارائه می دهد تا من با ایمان تر و راحت تر و شادتر باشم، درمورد شغلم با افرادی که می خواستم مرتبط شوم و تلاشهای خودم نتیجه ای نداده بود خودشان با اراده الله یکتا به سویم آمدند و ایمانم را قوی تر کردند که قدم های کوچک ولی مداوم من‌ نتیجه می دهد.

    تمام امورم را به تو سپردم ای محبوب من، تنها تو هستی که می توانی به بهترین شکل ممکن آنها را عملی کنی من باخیالی آسوده فقط نظاره گر محقق شدن آنها هستم?

    در پناه رب العالمین وهاب مهتدی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2217 روز

    به نام خدا

    امروز نهمین روز سفر رو پیش رو داشتیم و کلیپ فوق العاده دلنشین استاد در روز نهم که مربوط به «هدیه ی تولد»شان بود و واقعا چه هدیه ی بی نظیری بود به همه ی ما 

    خدایا شکرت!

    چقدر حس و کلام استاد را دوست داشتم. غرق در خدای گونگی !

    چقدر من عاااشق این عبارت « صلح با خود »هستم!

    چه عبارت آرام بخشی است و کاش خیلی خیلی زودتر از این ها با این عبارت که دنیای معنا را در خود نهفته دارد آشنا می شدم .

    اما خدا را شکر که بالاخره به گمگشته ی قرن های خود رسیدم و فهمیدم که هدف من از آفرینش رسیدن به «صلح با خود» است و تو زمانی با خود در صلح خواهی بود که غرق باشی در توحید ، غرق باشی در نور خداوند ، غرق باشی در عشق ، غرق باشی در سرور .

    چه زیباست در صلح بودن با خود !

    انگار تمام جهان فقط برای تو ، بزگترین ارکست سمفونی اش را به راه انداخته تا تو را سرمست موسیقی حضور خدا نماید و انگار تمام گلها آمده اند تا تو را از عطر دلنشین حضور خدا آگاه کنند و تو سرشار از نور و شادی و سرور سر از پا نشناخته ، از این همه لذت و عشق ، سبک تر از باد ، رها و آزاد ، در گوشه و کنارِ عرصه ی این اجرا ، غرق در رقص و پایکوبی هستی. (این عبارات آمدند تا من کمی از حال باحال این لحظه ی خود را به تصویر بکشم .)

    خداوند من ! تمام لحظه های م را غرق در موسیقی ِحضور خود بنما !

    باید بگویم این قشنگ ترین هدیه ی این لحظه و بهترین نشانه ی «در صلح بودن با خودم» بود گل ِ مریم .

    و آنقدر کلام استاد به وجدم آورد که مثل همان اجرای بی نظیر بارها گوشش سپردم. و غرق در آگاهی های ش شدم.

    و نشانه ی بعد که عجیب هم بود :

    امروز(البته دو روز است ) امکان دیدن و مطالعه ی سایت استاد و بررسی کامنت خود استاد نازنین ام و اعضای خانواده ام (و البته گذاشتن کامنت خودمان ) را نداشتم بخاطر قطع سراسری اینترنت ، و این فرصتی عالی بود تا هم این کلیپ را چندبار به صورت صوتی و تصویری با گوش جان بنوشم و هم فایل های روزهای قبل سفر را دوباره مرور کنم.

    و این هم ب نظرم نشانه ای پر برکت بود از برخورد جهان با من ، زمانی که با خود در صلح ام و در «هماهنگی با خدای درونم ».

    خدا را شکر.

    چند روزی است خانه مان ، پارادایس، زیباتر و منظم تر از قبل شده و بودن در آن برایم بیشتر حکم معبدی یافته برای مناجات با پروردگارم و غور در آموزه های استادم. این هم نشانه ای دیگر !

    و نشانه ی دلچسب بعدی این بود که هم من و هم همسر نازنینم هر دو در مدار بهره بردن از آگاهی های این فایل قرار گرفتیم.

    و

    خداوند من !

    یاری م کن تا ساعت های بیشتری از روز

    روزهای بیشتری از ماه

    ماه های بیشتری از سال

    و سال های بیشتری از عمرم ، این نشانه ها را تجربه کنم.

    خداوند من !

    رابطه م را با خود پیوسته تر و محکم تر و مهم تر از همیشه نما.

    خداوند من !

    نعمت ها و برکت ها را به سمت زندگی م هدایت نما.

    خدایا شکرت!

    دوستتان داریم

    27آبان 1398

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    محمد علي رجايي گفته:
    مدت عضویت: 2304 روز

    سلام به استاد عزیزم

    سلام و خسته نباشید به خانم شایسته خستگی ناپذیر

    استاد تو این فایلتون هم مثل تمام فایلاتون پر بود از اگاهیهای ناب که فقط کسایی که تو مدارش باشن اونارو درک میکنن

    استاد تو همین فایل من چن تا از ترمزهامو پیدا کردم که واسه ردپا و یاداوری بهشون اشاره میکنم

    من همیشه با خودم در جنگ بودم خودمو سرزنش میکردم مخصوصا وقتایی که تصمیمات اشتباه میگرفتم روزها و هفته ها تو اون احساس عدم لیاقت و شایستگی میموندم در کل اصلن در صلح با خودم نبودم

    یه کاری میخواستم انجام بدم انقدددد به اتفاق افتادنش گیر میدادم که ضررش بیشتر نفعش برام بود بد میگفتم من که اینهمه پشکار به خرج دادم چرا اینجوری شد پس ..الان به این اگاهی رسیدم که برای خواستم تلاش بکنم ولی انقدررر بهش نچسبم یه جورابی رو اتفاق نیوفتادنش تمرکز نکنم بزارم خودش خود به خود اتفاق بیوفته

    همیشه اطرافیون دوست رفیق و خانوادرو مقصر تمام مشکلات خودم میدونستم همیشه از اتفاقات و سختیهایی زندگیم به عنوان خشم خدا یا

    تلختترین روزهای زندگیم یاد میکردم ولی الان فهمیدم اونها موهبتهایی بودن که به صورت تضاد ایجاد شده بود تا من خواسته خودمو بشناسم چون من ادمی بودم که اصلن هیچ خواسته ای نداشتم مرده متحرک بدون هدفی بودم برگی در باد بدون هیچ اختیاری .الان من عاشق خودم هستم مسایلی برام پیش میادو دوس دارم پیش خودم میگم اخ جوون یه خواسته جدید داره شکل میگیره

    االان دارم یاد میگیرم که هر اتفاق یا موردی برام پیش اومد مثل ادمهای دیگه بهشون نگاه نکنم از زاویه دید خداوند بهشون نگاه کنم یه جورابی چشمامو باید بشورم جور دیگه ای باید ببینم تا کمی احساسم بهتر بشه و نوع نگاهم رو تغییر بدم تا حالم خوبتر بشه

    محمدی که همیشه خودشه با بقیه مقایسه میکرد خودشو عقب تر از بقیه

    میدید موفقیت دیگران رو نمیتونست ببینه و سراسر افسوس حسرت بود الان یاد گرفتم سبک زندگی خودم رو داشته باشم دنبال راضی نگه داشتن بقیه نباشم فقط و فقط با خودم در صلح و ارامش باشم

    من همیشه اعتقاد به سخت کار کردن و زحمت کشیدنو در کل زجر کشیدن واسه پول دراوردن داشتم یه جورایی میگفتم هزارتومنی زیرر پایه فیله ?..ولی الان دارم یاد میگیرم که رو باورهام کار کنم که پول دراوردن خیلی خیلی اسونه و راحت پول و ثروت به سمتم میاد یه حورایی دارم بهش میرسم و پول دراوردن داره برام مثه اب خوردن میشه

    من عاشق این قسمت رهایی و نچسبیدن به خواسته هام که یکی از ترمزهای اصلی من بود که تو این فایل پیداش کردم و متعهد میشم که روش کار کنم و دیگه به خواسته هام گیر ندمو بهشون نچسبم یه جورایی زندگیو راحت بگیرم تا اونم بهم راحت بگیره

    محمدی که همیشه دنبال مقصر بود تا تنبلیو کم کاردنو ضرر تو کاسبیشو گردن شرایط بیرونی بندازه تا خودشو توجیه کنه ..الان فقط و فقط دنبال دلایل درونی تو خودم میگردم تا پیداشون بکنم رو باورهای قدرتمند کنندم کار کنم تا شرایط رو اونجور که دلم میخواد رقم بزنم تعهد میدم که رو خودم کار کنم و تمرکز کنم بقیه اتفاقات خوشایند و خوب خودش خود به خود اتفاق میوفته

    نگاهمون رو به همه چیز انقد تغییر بدیم که احساس بهتری بهمون دست بده اگرم حرف یا کار کسی ناراحتم بکنه از زاویه ای بهش نگاه کنم که احساس بهتری بهم بده

    و در اخر عاااااشق این قسمتم که استاد میگه زندگیو راحت بگیر خیلی جدیش نگیر و یه جورایی به مسایل اتفاقات یه جوری نگاه نکن که نگرانش باشی چون من یه ادم حرص خور نگران استرسی بودم که به لطف خدا دارم تکاملم رو طی میکنم و هر روز دارم بهترو بهتر میشم

    استاد عزیزم و خانم شایسته بی نهاااااااایت ازتون سپاسگذارم ???????بابت تمام زحمتهایی که بی منت میکشید و در اختیار ما میذارید.دوستون دارم به امید روزی که بتونم از نزدیک شمارو ببینم

    یا علی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    حمید شهسواری پور گفته:
    مدت عضویت: 2527 روز

    سلام خدمت استادعزیز و دوستان گرامی

    خدای من چه فایلی بود

    چه انرژی داشت

    چه آرامشی بهم داد

    چه مسیر قشنگی را نشون داد

    استاد امروز واقعا بهم خوش گذشت

    توی یک عالمی دیگه بودم

    چقدر راحت چقدر آرام چقدر با عشق چقدر مهربان بودم

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم بابت این روز قشنگ بابت استاد عزیز و این سایت امکاناتش حالم عالی هستش

    چقدر وقتی ذهن و روح آدم دریک راستا قرار میگیرند اون لحظه قشنگه. آدم احساس میکنه توی هواست .و روی زمین نیست. و احساس میکنی که هرجا میخواهی میتونه بری .چقدر دنیا براش قشنگ میشه .چقدر آدمها دوست داشتنی میشن

    در و دیوار قشنگ میشه اصلا با آدم حرف میزنند خدایا کمکم کن اکثر اوقات این حس را داشته باشم .

    امروز نشانه من نیز قسمت ششم سفر به دوره

    آمریکا که تمرکز بر روی زیبایی ها و کنترل ذهن بود و الان که این مطلب رامینویسم فقط مقاله اول خانم شایسته برای قسمت ششم بود را خوندم .لذت بردم

    اصلا امروز همه چیز خوب وعالی بود

    خدایا سپاسگزارم .ساعت ۲ بامداد بیت سوم آبان نودوهشت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    ثریا محمدخانی گفته:
    مدت عضویت: 2116 روز

    سلام خدمت تمام دوستان عزیز و هم فرکانسی ام

    خداوندا سپاسگزارم که من رو در این مسیر قرار داد تا بتوانم از تمام لحظه های ناب زندگی که به من هدیه داده است بهترین استفاده را ببرم،خداوندا سپاسگزارم که چشمانم را به حقایق جهان زیبایت گشودی تا انچه که نمیدیدم را ببینم،خداوندا سپاسگزارم از تمام نشانه هایی که هر لحظه به من یادآور میشودفراوانی،ثروت،نعمت همیشه وجود دارد.

    خداوندا سپاسگزارم که استاد عباسمنش عزیز رو در مسیر زندگیم قرار دادی تابه دستان پرقدرت تو بیشتر ایمان بیاورم ومعجزه های زندگیم را به وضوح لمس کنم، خداوندا سپاسگزارم که اشتیاقم در یادگیری قوانین افرینش هر روز بیشتر بیشتر میشود،به جرأت میتونم قسم بخورم که هیچ زمانی از زندگیم اینقدر قدر دان داشته هایم نبودم و هیچ زمانی از زندگیم اینقدر

    غرق در آرامش نبودم و این چیزی نیست جز معجزه شکرگزاری.تمام تحولات اخیر خوب زندگیم را قدردان استاد عزیزم هستم که نگاه من را به زندگی متحول کرد، در تمامی ضمینه ها من تغییرات چشمگیری کردم.از نظر مالی،روابط،نگرش مثبت به مسایل وسلامتی.

    حدود هشت ماه از فایل های رایگان سایت استادا استفاده کردم و بصورت خیلی جدی اموزش دیدم و به مسیر تغییر زندگیم هدایت شدم و الان یک ماه هست که قدم اول و دوم را تهیه کردم وهمگام با جلسات استاد،تمرین های لازم رو انجام میدم و درهای بزرگی رو به زندگیم گشودم من در این مدت معجزه های بزرگی رو دیدم که دو سه تاش رو اینجا مینویسم من درخواست اتومبیل داشتم که بعد از دو ماه به صورت خیلی عادی و راحت بدست اوردم،درخواست رفع مشکل مسایل اداری یک سند بعد از دوسال، سود صد در صدی یک سرمایه گذاری در تایم سه ماهه و خیلی موارد مشابه دیگه.میخوام بگم من تازه یاد گرفتم که چقدر درخواست کردن لذت بخش هست و چقدر به راحتی میشه هرچی رو که بخواهیم بدست بیاوریم وقتی که باورهامون قوی باشه و بدانیم تنها منبع خیروبرکت از أن خداست و با داشتن این منبع جای هیچ نگرانی وپریشانی نیست،و این یعنی اتصال من به ذات مقدس تا در جاده هموار وصاف قدم بردارم واز تمام نعمتهای جهان هستی بهره کامل ببرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 236 رای:
    • -
      سیدمحمد لایق گفته:
      مدت عضویت: 2283 روز

      سلام و درود سریا عزیز ممنون بابت ب اشتراک گزاشتن احساس خوبت خیلی لذت بردم و باورهام خالص تر شدبا خوندن پیامت واقعا قانون درخواست فوق العادس خداوند کارهارو انجام میده واسمون ب اندازه ایمانمون کارهارو انجام میده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      Princess Ela گفته:
      مدت عضویت: 2426 روز

      سلام به روی ماهت ثریا عزیزم

      چقدر لذت بردم از اینکه همه عشق و این همه اگاهی هایی که به واسطه عمل کردنت به قانون جهان هستی به دست اوردی

      چقدررررر لذت بردم من دوست نازنینمممم

      نمیدونیییی چقدر کیف میکنم که اینقدر زیبا اگاهی ها و عشق و حس شادی و حس خوشحالی این ارامشو میبینم

      چقدرررر زیباست این حس

      چقدر لذت بخشه

      چقدرررررر محشره…واقعا عاشقتونم استادنازنینم عاشقتونم مریم جانم که هر روز سایتمون هر روز خانوادمون داره بزرگتر و پیشرفت میکنه و هر روز اگاهی هامون درکمون عشقمون باورمون ایمانمون بیشتر بیشتر بیشتر میشه و هنه همه چیز عالی تر میشه…

      واقعا خدایاشکرت

      واقعا خدایاشکرت…

      عشقتونم دوستان نازنینم و هم فرکانسم که چقدر ازتون درس های فوق العاده ای چقدر جواب سوالاتمون گرفتم

      و با جان و دلم این مسیرو این عشقو این مسیری که زندگیمه رو ادامه خواهم داد

      خداوند ره گشای مسیرت باشه به سمت زیبایی ها و فراوانی های بیشتر و بیشتر???

      از خداوند برایت بهترین ها و بی نهایت زیبا ترین هارا میخوام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      یوزارسیف گفته:
      مدت عضویت: 2979 روز

      سلام دوست عزیزم

      خداوند را سپاسگزارم که توانستید با ایمان و عمل به آموزه های استاد مسیر ناهمواری را هموار کنید و به سوی شاهراه خوشبختی و سعادت در حرکت باشید . موفقیت شما و امثال شما،مسیر را برای فرزندان خانواده عباسمنش هموارتر و باورپذیرتر می کند و الگوی مناسبی برا ماها خواهید بود .

      خوشحالم که خوشحالید

      الهی و عالی باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      پریسا کرد گفته:
      مدت عضویت: 3275 روز

      من هم چند ماهی بود که از فایل های رایگان استفاده میکردم و متعهد به عمل ان ها بودم و بعد هدایت شدم به خرید قدم اول این دوره. ثریا جان قانون زندگی همینست و خیلی سپاسگذار خدام که ما رو به سمت نور عشق ثروت زیبایی و هر انچه که خوبه داره میبره.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      امامی گفته:
      مدت عضویت: 2677 روز

      ثریا جان سلام. چقدر نتایج خوبی گرفتی و چقدرخ وبه که حالت با سپاسگزاری عاشقانه خوب شده. منم این تجربه رو دارم. خدارو واقعا شکر که هدایتمون می‌کنه. خیلی دوستتون دارم و بتهون تبیرک میگم بابت دستاوردهای زندگیتون و این دستاورد ها خودش سندی هست که هر چی بخوای میشه. عاشقتونم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سجاد محمدیان گفته:
      مدت عضویت: 897 روز

      سلام ثریا خانم عزیز..سپاسگزار خداوندم که نعمات پاکش رو به آسانی به بندگانش عطا میکنه تا لذت ببریم و شکرگزار باشیم..

      نوش جانت ماشینی که طی 2ماه به راحتی خدا بهت داد،نوش جانت سود 100 درصدی ،نوش جانت حل شدن مسائل اداری و همه موفقیت هایی که با تلاش روی باورهات به منصه ظهور میرسونی و خداوند طبق قانونش اوکی میده..نوش جانت که در مسیر خدا قدم گذاشتی و قدردان مسیر هستی..خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    گلابتون خوشبخت گفته:
    مدت عضویت: 3221 روز

    سلام به دوستان عزیز هم فرکانسی ام .امروز این یاد داشت را مینویسم فقط و فقط برا ی اینکه به خودم یادآوری کنم که در هر لحظه باخود در صلح بودن از صبح تا شام کار هر روز این جمع باید باشد . دیشب کتاب اسکاول شین را میخوندم یک جا نوشته بود (باید با کلامی که هر روز به زبان می آوریم خود را کوک کنیم .)

    توی یک تعاونی مسکن عضو هستم بعد 13 سال که میخوام سهممو بفروشم کلی افکار منفی ذهنمو احاطه کرده بود(نمیخوام راجع بهشون بنویسم) صبح قبل از خروج از خونه این فایل استاد رو گوش داده بودم ، بلافاصله یادم به حرفهای استاد افتاد به خدای خودم گفتم خدایا شکرت که همین سهم رو هم دارم که بفروشم و گره گشای کارهام بشود خیلی ها همین رو هم ندارند .چند روزی بود که چشم درد اذیتم میکرد بخاطر وجود چشمم دستم پام سلامتیم عزیزانم آرامشم کارم سپاسگزار خداوند هستم .میدونید خیلی وقت ها متوجه چیزهای گرانبهایی که داریم نیستیم و تا با ناخواسته (درد چشم) مواجه نشیم متوجه بزرگی اون نعمت و هدایای اون نعمتی که تو زندگیمون هست نمیشیم .باید بیشتر دقت کنیم بیشتر داشته هامونو ببینیم باید هر روز خودمونو کوک کنیم تا به احساس خوب برسیم با کلاممون با یادآوری نعمت هایی که داریم و شکرگذاری با زیباییهایی که میبینیم و تحسینشون میکنیم .با دیدن خوشبختی دیگران و آرزوی خوشبختی بیشتر برای اونها .دیدن خوشبختی آدم ها این باور رو تو ما تقویت میکنه که آره بابا آدم های خوشبخت هم وجود دارن پس تو هم میتونی خوشبخت بشی .راستی خیلی دلم میخواد با حیوونها به صلح برسم چون از حیوون ها میترسم یعنی دوستشون دارم ولی نمیتونم اصلا بهشون دست بزنم امروز وقتی استاد میگفت باید با همه چیز به صلح برسی سعی کردم به گربه تو خیابون با عشق نگاه کنم به اون کلاغ که خنده دار وسط کوچه راه میرفت.خلاصه امروز تمرین صلح بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  7. -
    رضا معینی فر گفته:
    مدت عضویت: 3423 روز

    سلام به همه ی عزیزان دلم در خانواده ی صمیمی عباسمنش و خداوند را شاکرم که من روبه مسیر کسانی که به ان ها نعمت بخشیده هدایت کرده.درنهمین روز از فایل های سفرنامه باشما عزیزان هستم.

    خدایا شکرت که چنین بنده ی خالص وبا ایمانی به نام استاد عباسمنش را افریدی و اورا دستی از دستان هدایتگرت برای هدایت بندگانت قرار دادی تا او مارا باتو بیشتر اشنا کند و ایمان و تسلیم بودن دربرابرت را نشانمان دهد.

    واقعا حال خوبی دارم وقتی می بینم وقتی فردی این قدر با خوش در صلح است و خداوند رادر زندگی اش اصل واساس می بیند وتسلیم خداوند است وفقط روی او حساب باز می کند و ارزشمندی اش را،زندگی اش را نه بر اساس حرف دیگران بلکه ارزشمندی اش را ازخداوند می گیرد و خودش را ارزشمند می داند چون میداند او تکه از خداوند است وروح خداوند در او دمیده شده است و خداوند اورا اشرف مخلوقات قرار داده و خداوند به او از قدرت خلقش داده است و اورا خالق شرایط زندگی اش قرار داده است و دیگران را نیزجدای از عقاید و باورهایشان ارزشمند می بیند چون ان ها نیز تکه ای از خداوند هستند و انها نیز مانند خویش اشرف مخلوقاتند لذت می برم.

    این ها یک جورایی همون مفهوم فردی است که با خودش در صلح است.

    حال من نیز از وقایعی می گویم که فکر می کنم تا حدودی در صلح بودن با خودم رو نشانم می دهدو

    من امروز بار ها خودم رو تو اینه دیدم وبه خودم عشق ورزیدم و یک بوس واسه خودم فرستادم و گفتم اشرف مخلوقات خدا تویی هیچ می دونی روح خدا در تو دمیده شده و خدا می خواد از طریق تو خودش رو تجربه کنه.

    من چندین بار ادم های را دیدم و ان هارا جدای از ظاهر ورفتارشان به درونشان نگاه کردم و گفتم ببین این ها هم از خداوند و روح خدا در انها دمیده شده ان ها هم مثل تو اشرف مخلوقاتند وارزشمندند فارق از عقایدشان.

    من از هر انچه که دارم لذت می برم و می دونم جهان بر اساس احساس خوب تشکیل شده و همواره سعی می کنم بر نکات مثبت توجه کنم و توجه ام رو بر نکات مثبت قرار دهم و می دونم خدا خودش به موقع منو به خواسته هام می رسونه واین طوری وایسته به هیچ هدف یا خواسته ای نمی شم.

    قصد دارم هرروز صبح به خودم صبح بخیر بگم وبگم عشقم اماده ای هدیه ای که خداوند امروز به تو داده استفاده کنی این خودش بزرگترین نعمته.

    خدایا شکرت که به من فرصت دادی تا عاشقانه بشینم واون چیز هایی که به من باور عالی وا حساس خوب می ده رو تایپ کنم و این طوری بیشتر به خودم کمک کنم.

    فعلا همگی شما عزیزان را به خداوند می سپارم.درپناه خداوند شاد،سلامت و ثروتمند باشید.

    دوستدار شما رضا معینی فر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      سجاد محمدیان گفته:
      مدت عضویت: 897 روز

      سلام رضای عزیزم ..خیلی خوشحالم که به تعداد شکرگزاران افزوده میشه و عاشق اینم که از شکرگزاران نعمات بی انتهای خدا باشم و تمام نعمتهایی که بهمون بخشیده رو بفهمم و به یاد داشته باشم و شکرگزار لحظه لحظه‌ی الطاف بیکران الله باشم..

      منم مثل خودت از زیبایی هایی که خدا برام نقش آفرینی کرده سپاسگزاری میکنم و از خودم عکس میگیرم و لذت میبرم که چچه بنده خوشگل و خوش بر و رویی هستم،ماشالله به قدم ،ماشالله به تیپ و هیکلم.‌.خداییش خوشگلم هااا..ای جونم خدایا شکرت.‌

      بیدار شدن صبح ،اونم به امید دریافت برکات الهی خیلی روز فوق العاده ای رو شروع میکنی و به امید الله پر از خیر و برکت و روزی هست ..منم باید واسه خودم این انگیزه رو ایجاد کنم واسع شروع روزهای عالی زندگیم..ممنونم ازت..خیلی ازت یاد گرفتم دست خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    وریا گنجی گفته:
    مدت عضویت: 2351 روز

    سلام خدمت دوستان عزیز

    سپاسگزار خداوند هستم به خاطر اینهمه نعمت آگاهی ناب که از طریق یکی از دستان قدرتمندش چون استاد عباسمنش به ما ارزانی میدارد.

    مثل همیشه عالی و جواب سوالات زمانه ی حال حاضر من

    چند روزی هست که قدم اول راه اندازی کسب و کارم بهم الهام شده و من قدم اول رو به لطف خدای مهربان با موفقیت انجام دادم

    قدم دوم هم بهم گفته شد و امروز انجامش دادم

    دیشب که در مورد راه اندازی کسب و کارم با پدرم صحبت میکردم بهم گفتش که برای اخذ مجوز توی فلان اداره برو پیش آقای فلانی بگو پسر فلانی ام ، دوستمه کارت رو راه میندازه ، یک لحظه بهم الهام شد و گفتم پدر جان من که اولا نمیخوام کاری غیر از چهارچوب قوانین اداره انجام بدم ، دوما اونیکه این ایده رو بهم داده ، همون نیرویی که بهم گفتش الان چه قدمی رو بردارم ، قدم های بعدی رو هم بهم میگه…

    امروز که دنبال کارهای اداری بودم نجواهای شیطانی اومدن سراغم و صداشون بلند شد

    هی میگفت اگه نشه چی میشه ، اگه قبول نکنن ، گیر توی کارت بیافته

    و من توجه نمیکردم به این نجواها ، تا دیگه خیلی گیر سه پیچ داده بود ، گفتم آغا اصن هراتفاقی بیافته قبول کنند ، نکنند ، مجوز بدن ، ندن ته تهش به نفع منه

    تمام اتفاقات به نفع منه و خودم رو رها کردم ، الان که شب هست ینی بعد از روز کاریم دارم به موضوع فکر میکنم میبینم که اگر رها کنم ، اگر نچسپم به اون هدفی که دارم اتفاقات عالی میافته و نتیجه هرچی باشه به نفع من هست ، و با جمله ی معروف قران “انا لله و انا الیه راجعون” خیلی عالی آروم میشم

    وظیفه ی من چسبیدن به هدف و حرص خوردن و به اصطلاح خیلی مهم شدن موضوع برام نیست ، وظیفه ی من عملی کردن قدم هایی هست که خداوندگار انرژی منبع بهم میگه… همین…

    یه خاطره ای رو هم میخوام در مورد داستان رهاییم سر یه موضوعی میخوام تعریف کنم : داستان بر میگرده به تقریبا 5 ماه پیش ، حدودا اردیبهشت ماه 98 بود که دنبال یه مربی خیلی خوب در زمینه ورزشم میگشتم و این موضوع برام خیلی مهم شده بود

    تا اینکه خداوند هدایتم کرد و با بهترین مربی در منطقه ای که زندگی میکنم آشنا شدم و باهاش تماس گرفتم و قرار شد وقت ملاقات بهم بده و من خیلی خوشحال بودم که با فلان ادم قوی و خوب در حوزه ی ورزش بدنسازی قراره کار کنم.

    و خیلی این موضوع برام اهمیت پیدا کرد و همش منتظر بودم که کی وقت میده بهم

    اما خبری ازش نشد

    و سراغش رو گرفتم گفتن رفتن سفر کاری خارج از کشور برای برگزاری سمینار و …

    سرش خیلی شلوغ هست

    و من بعد از چند بار پیگیری جدی دیگه ، تصمیم گرفتم که دنبال کس دیگه ای بگردم ، چون ایشون سرش شلوغ هست و اگر هم الان قرار ملاقاتمون اوکی بشه و بخوایم باهم کار کنیم ، با توجه به مشغله کاری زیاد ایشون وقت نمیکنن زیاد برای من وقت بزارن

    و دنبال یه فرد دیگه ای گشتم و تمرکزم رو از روی موضوع کار کردن با مربی اولم که سرشون شلوغ بود برداشتم و رها کردم ، کلا از فکرش اومدم بیرون

    و حتی اقدام به رفتن پیش فرد دوم هم کردم و طی یه اتفاقات جالبی نتونستم ببینمشون ینی پشیمون شدم و بعدا دلیلش رو فهمیدم که پاسخ فرکانسهام بودش که به مسیر درست هدایتم کنه تا با ایشون کار نکنم ، البته این رو هم بگم ایشون کارشون خیلی درست هست و یکی از قهرمانان به نام جهان هستن و براشون آرزوی موفقیت و سلامتی روز افزون دارم.

    پشیمون شدم و یکی دو هفته ای کلا بیخیال کار کردن تحت نظر مربی شدم و خودم با توجه به تجربیات چند ساله ام کار میکردم و خیلی هم عالی هستم توی این زمینه اینا همش لطف خداوندگارم هست

    اتفاق جالبی که افتاد یه روز سنندج بودم ، با یکی از دوستانم رفته بودیم برای یه کاری ، که نزدیک ظهر بود هیچوقت یادم نمیره ، اون الهامی که اون لحظه اومد بهم داده شد ، قشنگ یادمه توی یه مغازه لباس فروشی بودیم دوستم داشت لباس پروو میکرد

    و من اس ام اس رو باز کردم دیدم که پیام از طرف مربی اولم هست که میخواستم باهاشون کار کنم و قرار ملاقات ساعت 6:30 عصر همون روز رو بهم داده بودند و من تقریبا 5 ساعت وقت داشتم ینی وقتم کم بود چون استادم همدان هستن و من باید در عرض 5 ساعت خودم رو از سنندج به همدان میرسوندم و ادرس هم بلد نبودم و ناهار اینا هم میخوردم

    همون موقه بهم الهام شد که دیدی گفتم نچسب به هدفت ، خود به خود برات همه چی جور میشه اگر قانون رو رعایت کنی…

    خلاصه دوستم رو رسوندم خونشون و رفتم خونه ناهار خوردم با توکل بر خداوندگارم به سمت همدان حرکت کردم و آدرس هم بلد نبودم ، کلا همدان یکی دوبار بیشتر نرفته بودم و اصلا جایی رو بلد نبودم ، گفتم خدایا من کاری ندارم همونطور که همه چی رو تا الان اوکی کردی بقیه اش هم اوکی کن

    و همینطور هم شد

    همینجوری توی خیابونای همدان پرسه میزدم تقریبا 10 دقیقه ای هم وقت داشتم به سر یه میدان رسیدم از یه سرباز دوستداشتنی و خوشرو پرسیدم که برج فلان کجاست

    گفت صد متر جلو تره خخخخخخخخخخخخ

    رسیدم سر خیابونه و خیابون یه طرفه بود یه لحظه گفتم نکنه برم توی خیابون و جا پارک گیرم نیاد و گیر بیافتم 5 دقیقه هم بیشتر وقت ندارم

    بازم الهام اومد که برو توو خیابون نترس جاپارک برای تو هست همونطور تا اینجا اوردمت جا پارک هم بهت میدم عزیز من

    آغا منم با آرامش و اطمینان رفتم توی خیابون و یه شاسی بلند خوشگل از پارک داشت در میومد اولا کلی خدارو شکر کردم و از دیدن اون شاسی بلنده خوشحال شدم دوما جاپارک عالی گیرم اومد

    و دقیقا ساعت 6:29 عصر زنگ دفتر موسسه ورزشی رو زدم و به موقه رسیدم

    و وقتی رفتم پیش استاد خوب و نازنینم ، اصن عشق کردم از اخلاق و منش و رفتار بسیار بسیار خوبشون ، و کلی خداوند رو شکر کردم که خدایا شکرت این آدم فوق العاده از هر نظر رو در مسیر خواسته هام قرار دادی و الان دارم باهاشون کار میکنم و افتخار شاگردیشون رو دارم و بزودی خبرهای خوبی رو خواهید شنید از کارها و فعالیت های من و ایشون…

    دوستتون دارم مراقب خوبی هاتون باشید و هر روز بهشون توجه کنید تا بیشتر و بیشتر بشن…..

    به درود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای: