پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی - صفحه 44 (به ترتیب امتیاز)

853 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سارا باقري گفته:
    مدت عضویت: 2263 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان ، واقعا تماشای این فایل برای من تجربه ویژه ای بود، من سالها هست که عضو این سایت هستم، دوره های زیادی را خریداری کردم و نتایج بزرگی هم داشته ام اما معمولا کامنتی نمینویسم این بار به قلبم گفته شد که واقعا دیگه باید بنویسم، طی دو ماه گذشته یک معجزه بزرگ برای من رخ داد

    کار من یک بیزنس انلاین هست، سالها هست که برایش تلاش میکنم و درامد بسیار خوبی را خدا رو شکر در این سالها کسب کردم ، دو ماه پیش که اینترنت قطع شد معجزه من رخ داد، من در گذشته دچار نوعی شرک بودم که فکر میکردم درامد من و نتایج من وابسته به اینترنت است، اینترنتی که خودش ساخته دست ما انسانها هست، طی این ۲ ماه واقعا تلاش کردم تمرکزم رو بذارم روی زیبایی ها(گاهی سخت میشد اما تلاش کردم با تعهد ادامه بدم)، شروع کردم با اشتیاق دیدن قسمت های سریال سفر به دور امریکا ، گوش دادن دوباره روانشناسی ثروت و کم کم ایده های گسترش کسب و کارم به صورت افلاین برایم امد

    اول صحبتم گفتم این معجزه من هست چون این اتفاق باعث شد من با مخرب ترین باورم که وابستگی بیش از حد به اینترنت بود مواجه بشم، به شکلی نو خودم را و توانایی هایم را در کسب درامد باور کردم

    نکات بسیار جالبی از هم زمانی در این مدت برای من رخ داد که میخواهم برای شما بنویسم

    ۱. وقتی درامد قبلی من قطع شد در همان روزهای اول مبلغی از جایی به حساب من واریز شد، این مبلغ در حدی بود که تمام مخارج من را برای مدتی که درامد نداشتم کاور کرد ، یعنی من با وجود تضاد هایی که تجربه کردم بااااز هم به خاطر باور های قبلیم در فراوانی بودم….!

    ۲.من قبلا علاقه ای به گشتن در طبیعت نداشتم! با دیدن فایل های استاد احساس کردم چقدر دوست دارم به فضاهایی برم که از زیبایی های طبیعت بیشتر لذت ببرم، خیلی جالب طی این مدت من با دوستی اشنا شدم (بابت اشنایی رابطه عاطفی) که ایشون علاقه به گشتن در فضاهای قشنگ داره ، من با ایشون همراه شدم و خیلی جالب مثلا همین دیروز من را به جایی برد که شاید ۵ دقیقه از خانه ما فاصله داره اما اونقدر زیبا بود که من احساس کردم وارد بهشت شده ام … باورم نمیشد چنین فضایی اینقدر بزرگ اینقدر زیبا اینقدر رویایی در ۵-۱۰ دقیقه ای خانه ما هست و من هرگز داخلش نرفته بودم

    این روزها تمام تمرکزم برای لذت بردن از امکاناتی هست که در دسترسم هست و میتونه موجب لذت بیشتر من بشه

    حتی یک ایده جالب به ذهنم رسید که من بعد شروع کنم قسمت های قبلی سفر به دور امریکا رو همراه مادرم که او هم همیشه طرفدار فایل های استاد هست از طریق تلویزیون ببینیم

    با خودم فکر کردم چه جالب من چه امکاناتی دارم که چون در مدار نبودم استفاده نمیکردم ، این همه همیشه دوره های استاد را با پرداخت بها تهیه میکنم و گوش میدم اما هیچ وقت ننشسته بودم فایل های رایگان را ببینم؟ چطور خیلی وقتها ساعتها پای تلویزیون میخ کوب میشیم و سریالها و فیلمهایی که دیدنشان نتیجه ندارد را تماشا میکنیم، چرا من بعد در تمام اوقات فراغت قسمت های سفر به دور امریکا را تماشا نکنیم؟(البته میزان تلویزیون دیدن ما خیلی کم هست اما صفر نبوده..😅)

    و یک اتفاق جالب دیگه اینکه من همیشه مخالف ۱۰۰٪ مهاجرت بودم، باورهای اشتباهی داشتم ، تماما ریشه در وابستگی های من داشت طی این مدت این تضادها و دیدن این فایل ها و حتی دوستان نزدیکم همه و همه فکر من را به این طرف هدایت کرد که بخواهم این خواسته را شکل بدهم که مهاجرت کنم…. این برای خودم بسیار جالب هست ، یعنی همین که این خواسته را پیدا کردم بهم این حس را میدهد که ادم جدیدی شده ام …. و البته که میدانم در زمان مناسب به بهترین و مناسب ترین مکان هدایت میشوم ، ممنونم که صحبت های من را خواندید❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سمیه رستگاری فر گفته:
    مدت عضویت: 1452 روز

    سلام استادعزیزم و خانم شایسته ی عشق

    واقعا نمیدونم چطور سپاسگزاری کنم بابت این فایل بسیار معنوی،

    این فایل ارزش هزاربار شنیدن رو داره فوق العاده بود

    استاد میخام از همزمانی های این مدت بگم که اصلا بهش فکر نکرده بودم ولی با مرور لیست هدایت الله و همزمانی های شما یکی یکی یادم اومدن و واقعا از ته قلبم احساس خوبی پیدا کردم

    تقریبا یک ماه قبل از اتفاقات ایران اینستاگراممو بستم و گفتم فقط میخام تمرکز بزارم روی خودم چون خودم خیلی مهمترم،و ارتباطاتمو با دوستام خیلی کم کردم تا بخام لیزری روی خودم تمرکز کنم

    استاد من تا چندوقت پیش خبری ازین اتفاقات نداشتم یک سفر فوق العاده به شمال با فضای خوب و ساحلی که انقد سکوت داشت و خلوت بود فقط قدم میزدمو اشک میریختم و خداروسپاسگزاری میکردم انگار فقط من بودمو خدا

    استاد هرلحظه تو سفر به خواهرم میگفتم هدایتی میریم جلو و تجربه ی خیلی خوبی میشد اصلا قابل وصف نیست گفتنش

    وقتی برگشتم گفتن چطور تو این شرایط جرات کردی سفر بری گفتم چه شرایطی😄

    بعدش هدایت شدم به سمتی که بیماری که سالها داشتم با کمک الله و کاملا هدایتی توسط یک پزشک درمان شدم😭 اونم در مشهد که دوباره انقد حرم خلوت بود فقط میشد با خودت خلوت کنی و بارها ثروتی که اونجا بود رو تحسین میکردم

    و بعدش در شرایطی که همه ناله میکردن کسب و کار خودمو شروع کردم بااینکه ترسیدم میگفتم اگ نتونم از پسش بربیام چی ولی انجامش دادم و به لطف خدای بزرگ درآمد روزانه و روبه رشد دارم

    وقتی یک روز بخاطر کاری که داشتم وارد اینستاگرام شدم دیدم دوستای قانون جذبی من که سالها روی خودشون کار کرده بودن چطور درگیر شدن و چقد منفی شدن در لحظه دوباره بستم و گفتم استاد گفته با هیچکس بحث نکن ملاغلط گیر بقیه نباش تو خودتو درست کن و هرروز دارم شکرگزاری میکنم که چقد خدا قشنگ هدایتم کرد که ازین فضا دور باشم

    استاد بعضی حرفاتون قلاب شده به ذهنم،وقتی یک ایده اومد سراغم که خیلی بزرگ بود و من سرمایه کافی نداشتم و باید تقریبا ۲میلیارد وام برمیداشتم من با خودم گفتم استاد گفته با چیزی که داری شروع کن و همه ی کارها به یک اندازه قدرت ثروت آفرینی دارند فقط باید علاقه داشته باشی

    استاد انقد با این فایل خندیدم و ذوق کردمو اشک ریختم حد نداره،سرچ کردم و چندتا از شگفت انگیزترین جاهای دنیارو نوشتم تا حتما ببینمشون اگه شما تونستید چرا من نتونم؟!

    نکته ای که باید میفهمیدم و خیلی برام پیش پاافتاده بود اینک من همین چیزای ساده رو تحسین نمیکردم فقط رد میشدم تحسین کردنو ازتون یاد گرفتم

    استاد خیلی عاشقتونم خدا میدونه وقتی گفتین واسه سمینار میخاستین ایران بیاین چقد ذوق کردم

    من مشتاقانه منتظر دیدن شما و مریم عزیزم که الگوی منه هستم،دوستتون دارم ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    فهیمه مقاتلی گفته:
    مدت عضویت: 2534 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم و تمام دوستان عزیز الهی من در این سایت بهشتی

    خدایا شکرت چطور شکرت کنم که منو در مدار شنیدن این فایل قرار دادی

    استاد جون با این فایل چکار کردین با ما، گریه هامون بند نمیاد دوست داشتم هزاران بار این فایل رو نگاه کنم بعد کامنت بزارم ولی الان اینقدر احساسم عالیه احساس لطیف شدن قلبم میکنم که باید می‌نوشتم

    استاد جون با همون آیه سوره حمد ابتدای فایل فهمیدم این فایل از اون فایل های خدایی که خداوند از زبان شما با ما حرف میزند

    خداوندا بهم کمک کن همیشه در این حس خوب در این حس نزدیکی با تو بمونم خداوندا این حسی که از نزدیک بودن با تو دارم دلم نمی‌خواهد با هیچی تو دنیا عوض کنم خدایا دوست دارم

    خدایا ایمانم رو اینقدر قوی کن که همیشه از تو هدایت بخواهم خدایا میخواهم به جایی برسم که برای هر چی از تو هدایت بخواهم وقتی در مورد هدایت می‌نوشتم یاد سپیده جان میفتم که در گفتگو با استاد در کلاب هوس گفته بود به درکی از هدایت رسیده که برای آب خوردن هم از خدا هدایت می‌خواهد خدایا منم دوست دارم این تجربه رو داشته باشم خدایا میدونم تو سمت خودت رو درست انجام میدی به خواسته های من جواب میدی من باید ایمانم درست کنم من باید باورت کنم من باید ازت بخوام خدایا خودت کمکم کن روی ایمانم بهتر کار کنم

    خدایا میشه کمکم کنی حس خوبی که از این فایل گرفتم همیشه در این حس خوب بمونم همیشه قلبم لبریز از احساس خوب و نزدیکی به تو باشه

    خدایا این فایل کلمات توهه کمکم کن بتونم هزاران بار گوش کنم تا بتونم درکش کنم

    استاد این همزمانی های که برای شما اتفاق افتاده کمک خدا به شما و ما بوده که هم شما و هم ما بچه های سایت بتونیم بهتر تمرکزم بزاریم روی زیبایی ها و جهان هم لاجرم ما رو به زیبایی های بیشتر هدایت میکنه

    استاد جونم باور میکنید یک روز قبل از گزاشتن این فایل من و خواهرم و دوست عزیز و الهی من الهه جان که از بچه های فعال عباس منشی هست اومد شهرمون تا با هم در مورد فراوانی و زیبایی ها صحبت کنیم و حرف در مورد شما شد گفتیم یعنی ممکنه یه روز استاد بیاد ایران ولی یه حسی بهمون میگفت شما هرگز نمیاین چون مدار شما با جامعه ایران فرق داره

    استاد جون خوب شد الان نیومدیم ایران چون من الان نتایج بزرگ نگرفتم و نمیتونستم به دیدن شما بیام از الان دیگه یه تلنگری به من زده شد که با جدیدی بیشتر روی خودم کار کنم تا من هم در مدار شما بیام و بتونم بیام آمریکا به دیدن شما

    ممنونم بابت آهنگ زیبای انتها فایل از شوق و بزرگی خدا فقط اشک ریختم

    ممنونم استاد جون بخاطر دست خدا شدی برای ما تا بیشتر از خداوند هدایت بخواهیم، خدا منتظر ماست فقط من باید برم سمتش تا اون دستم رو بگیره و خدا رو سپاس گذارم که در مدار شنیدن این فایل بودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    مریم جوان گفته:
    مدت عضویت: 1362 روز

    بنام الله یکتا

    سلام به استاد عزیز و مریم مهربانم و تمام هم فرکانسی های گرامی

    سپاسگزار خدا هستم که با هدایت من به این مسیر و آشنایی با این خانواده صمیمی منو با قوانین خودش آشنا کرد .

    در طی این روزها که سراسر جو ایران متشنج هست ، من جمله قرار گرفتن در زمان مناسب ، مکان مناسب و موقعیت مناسب رو کاملا حس میکنم که الان چرا دراین خانواده هستم و اینکه سفر شما هدایت الله بود که در این روزها چشم ما زیبایی ها را ببیند و ذهن ما درگیر پدیده ها و آثار بینهایت فوق العاده خالق هستی گردد .

    سرزمین پاک و یکدست و مقدسی که در بخشی از این کره خاکی وجود داشت و درست در همین لحظه شما عزیزان باید به آنجا هدایت میشدید سرزمین سفیدی که نمایانگر ذهن پاک ماست ذهنی که در تلاطم افکارمان شکل میگیرد مکانی که مرکز دغدغه های ما و مرکز خلق زندگی ماست که با هر ورودی شکلی نو و جدید بخود میگیرد .

    نیایش شما در آن نقطه با خدای عظیم مو بر تن من راست کرد ایاک نعبد و ایاک نستعین جمله ای خارق العاده که در تفسیر شما در ۱۲ قدم غوغا به پا کرد در روح من .

    میخوام استاد عزیز هدایتی رو عنوان کنم که منو شخم زد منو از نو خلق کرد درک منو از خدایی که میشناختم عوض کرد هدایتی که مریم جدید ساخت .

    استاد گرانقدر بزرگترین هدایت من بودن در اینجا و همراه بودن با شما و تمام دوستان عزیز هست من در تاریخ ۲۲ شهریور ۹۸ فایلهای شما رو از طریق یکی از دوستان دریافت کردم ، گوش کردم به دلم نشست ولی هنوز آماده نبودم و پیگیر نشدم از سال ۹۹ شروع کردم رو خودم کار کردن و فایلهای عزیزان دیگر را گوش میکردم و از خدا همیشه هدایت میخواستم برای تغییر ، بعدها متوجه شدم که همه آنها پیش نیاز من برای ورود به این مرحله بود در سال ۱۴۰۰ توسط یکی از شاگردان شما در اینستا با سایت شما آشنا شدم و اولین چیزی هم که گوش کردم گفتگو با دوستان بود انگار آماده بودم انگار گرین کارت گرفته بودم برای ورود به سرزمین جدید دقیقا در حال رانندگی بودم که فایل ۱۲ قدم رو خریداری کردم و تغییرات من استارت خورد

    اگر بخوام اونها رو بگم طولانی خواهد شد .

    هدایت بعدی فایل قانون سلامتی بود استاد استاد استاد نمیدونید چه کرد من خیلی دنبال کاهش وزن و سلامتی جسمی بودم و راههای زیادی رو تجربه کرده بودم دقیقا در اواسط قدم ۱۲ بودم که شما این فایل رو معرفی کردید بقدری به شما اعتماد پیدا کرده بودم در حین صحبتهای شما فایل رو خریداری کردم شاهکاری از خالق هستی که توسط دستان مهربانش بر من جاری شده وزنم و سایزم به ایده آل ترین حالت ممکن رسید ، من دو تا کیست داشتم هر دو کاملا از بین رفت و لازم هست یادآوری کنم از روز اول قرصهایم را قطع کردم و مواردی همچون سردرد های طولانی که رفع شدن آن باعث تعجب تمام اطرافیانم شده ، خواب آرام ، سبکی بدن ، اصلاح دستگاه گوارش ، حذف خروپف های شبانه ، بهبودی کبد چرب ، تنظیم ضربان قلبم و …… از دستاوردهای این هدایت الهی بود

    استاد چقدر این ویدیوها بمن کمک میکنه قوانین رو درک کنم بیشتر و عمقی تر نگاه کنم سپاسگزار شما و مریم بانو هستم که بسیار زیبا فایلها رو آماده میکنند من هر روز صبح اول سایت شما رو چک میکنم و منتظر فایل جدید هستم

    خداوند عاشق منه خیلی از جاها هدایتم کرده حمایتم کرده به همین دو مورد اشاره کردم چون این دو مورد جز اساسی ترین ها بود.

    برای من دقیقا درک این جمله هست که : خدایا منو هدایت کن به راه مستقیم به راه کسانیکه به آنها نعمت دادی نه راه کسانیکه به آنها غضب کردی و منو هدایت کرد خدایا شکرت

    از زمان قرار گرفتن فایل تا به امروز ۱۴۰۱/۰۸/۲۹ ساعت ۱۰:۱۰ دقیقه حداقل ۱۵ بار دیدم چندین بار نوشتم و پاک کردم خود این فایل ارسال شده از طرف خدا برای من بود و هدایت الله برای من بود هر کلام و توضیح شما و مریم عزیز دقیقا جواب سوالات من بود واضح تر از این نمیشد حرف خدا و هدایت او را فهمید

    خدایا گوش مرا شنوا ، چشم مرا بینا و قلب مرا باز کن تا بتوانم هدایت تو را دریافت کنم و نشانه های ترا ببینم

    شما زوج دوشتنی عاشق و هم فرکانسی های عزیزم رو دوست دارم در پناه الله یکتا شاد سلامت خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید 🌺🌺🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 2016 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام استاد جان❤️، سلام به خانم شایسته مهربون و دوست‌داشتنی🌹 و سلام به همه دوستای گلم🌺، امیدوارم حال همگی عالی باشه.

    استاد خیلی دوستت دارم، استاد جان بیشتر از فایل‌های سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت عاشق فایل‌هایی هستم که شما در اون توضیحات و آموزش میدی، من یه مدتی فایل‌های سفر به دور آمریکا رو نمی‌دیدم و کامنت‌ها رو می‌خوندم و با خودم صحبت میکردم، اما وقتی می‌دیدم شما درباره کامنت‌های دوستان توی قسمت‌های قبلی صحبت میکنی، میومدم و فایل رو می‌دیدم.

    استاد جان❤️، چه جای فوق‌العاده‌ای هدایت شدید و چه فایل بی‌نظیری هست این فایل. چقدر تحسینتون میکنم که دست خدا رو باز گذاشتید و خدای خودتون رو باور کردید تا هدایتتون کنه.

    استاد جان✨، من تازه دارم شروع میکنم، بعد از دو سال و چند ماه که با شما هستم، دارم سعی میکنم بیشتر تسلیم باشم. امشب بابت کاری جایی رفته بودم که اونجا برام جدید بود، کارم انجام شد و میخواستم برگردم خونه، سر میدان از خدا هدایت خواستم و قلبم می‌گفت این ماشین‌ها رو میبینی سمت راست میرن، تو هم برو. راه افتادم و از شما یاد گرفتم که بگم: من نمی‌دونم، من این مسیر رو میرم و حتی اگر اتفاقی بیوفته که من نمیخوام، این حتما یه چیزی توش داره، من بعدا میفهمم. راه افتادم و خدا رو شکر مسیر خونه رو پیدا کردم.

    استاد جان😊، این فایل انگار برای من بود، چون دیشب داشتم به خودم میگفتم باید نشانه‌ها رو توی زندگیت ببینی و بگی چون من دارم روی خودم و باورهام کار میکنم این اتفاقات افتاده و حجم اتفاقات مثبت توی زندگیت از قبل بیشتر شده. این‌ها یعنی قانون داره کار میکنه، بعد گفتم این نوع نگاه نه‌تنها باعث میشه نعمت‌هایی که داری برات عادی نشه و سپاسگزار باشی، بلکه هر بار به نعمت‌های بیشتر هدایت میشی، زندگی استاد گواه این موضوعه که قانون خیلی خوب داره جواب میده. چون تازه شروع کردم که نشانه‌ها رو تایید کنم ذهنم مقاومت داره. میگم ببین چون سعی میکنی توانایی‌ها و قدرت‌هات رو به خاطر بیاری یا اینکه دو شب پیش بود که نشستم نکات مثبت پدرم رو نوشتم و براش از روش خوندم، نتیجه و اتفاق خوبی که بهش هدایت شدم اینکه دیشب بابام یه جوجه ناز صورتی رنگ آورد خونه، من هم کلا خیلی پرنده دوست دارم، جالبه، بابام میگه دیدم صاحب نداره و گم شده، گفتم ببین، این یه نشونه است، میتونست این اتفاق نیوفته. نکته دیگه که آهنگ ملکای محسن چاوشی از آهنگ‌های محبوب منه و چند تا آهنگ توی گوشیم دارم و بصورت رندم گوششون میدم، یکی از اون آهنگها همین آهنگ ملکا هست و چون من رو یاد خدا میندازه گوشش میدم و انگار این بار که شنیدم برام جدید بود که می‌گفت: نروم جز به همان ره که توام راهنمایی، باز هم هدایت. چی بشه که این فایل دو بار روی تصاویر درون قرار بگیره و من دقیقا هدایت بشم به این فایل بی‌نظیر.🌹

    استاد جان🌹، من این نکته رو یاد گرفتم و برام مرور شد که جهان کبوتر با کبوتر رو رعایت می‌کنه. کار جهان اینه که انرژی های مشابه رو به هم جذب میکنه، در جهان هر چیز چیزی جذب کرد، گرم گرمی را کشید و سرد سرد. اگر من حالم عالی باشه و یه جمعی وضعیتشون بد باشه و یا برعکسش، من حالم بد باشه و یه جمعی حالشون عالی باشه، (حالا من فرکانس رو با حال خوب و بد بیان کردم)، جهان اجازه نمیده که من وارد اون جمع بشم.

    به هر چیزی توجه کنم، من به شرایط، انسان‌ها و موقعیت‌هایی که معادل باشه با اساس اون چیزیکه بهش توجه کردم هدایت میشم.🥰

    استاد جان، توی اون لایوی که با استاد عرشیانفر داشتید گفتید کافیه حساس بشی به موی توی غذا، میبینی، همیشه مو توی غذا پیدا میکنی، من خودم یادم میاد بعضی مواقع اون هم به تعداد کم مو توی غذام پیدا کردم، واکنش من این بوده و هست که مو رو در میارم و اصلا توجه خاصی نمیکنم و درباره اش صحبت نمیکنم و به غذا خوردنم ادامه میدم.

    یادم میاد که یکی از همکارام می‌گفت: این صاحب مغازه بغلیمون همیشه ماشینش رو جلوی مغازه ما پارک میکنه، درحالیکه مغازه خودش دو دره و مغازه ما یک در، گفتم چرا بهش نمیگی پارک نکنه؟ گفت صد دفعه بهش گفتم، اما باز هم همون کار رو میکنه، این دوستم چون حساس شده به این موضوع، داره دوباره و چندباره به این اتفاق دامن می‌زنه.

    💥با هرچیزی بجنگی، هدایت میشی به جنگ و درگیری و ناخواسته بیشتر💥، تو مشخص کن چه چیزی دوست داری، چی میخوای و بهش توجه کن تا به اون موضوع هدایت بشی.

    مثال دیگه می‌تونه نگرانی از ریزش مو باشه، هرچقدر به این موضوع توجه کنی و نگران باشی، کچلی بیشتری رو تجربه می‌کنی😁، اما وقتی میای بیخیال میشی و تمرکز می‌کنی روی این همه اندام‌های سالمی که داری، روی این همه نعمتی که خدا بهت داده و احساست خوب میشه و آگاهانه ذهنت رو از روی اون ناخواسته برمیداری، مسئله‌ات حل میشه.

    استاد جان🥰، عاشقتم که این آگاهی‌ها رو به من دادی و خدا رو شکر که شاگرد استاد عباس‌منش هستم.

    استاد جان🌹، باورم نمیشه که میخواستید بیاید ایران، چه خبر خوبی. ان شاء الله جور بشه که یا شما بیاید ایران یا من بیام و شما و خانم شایسته رو از نزدیک ببینم. خدایا شکرت🌺.

    استاد جان، چه جای خفنی امدید، من هم خیلی ماسه بازی رو دوست دارم، چقدر لذت بردم از اینکه پای برهنه بودید، از در صلح بودنتون، چقدر تحسینتون میکنم که همیشه آخر صحبتتون از زحمات خانم شایسته تشکر میکنید، چقدر تحسین میکنم خانم شایسته عزیز رو که این همه همزمانی رو تشخیص داده و ثبتشون کرده. احسنت به شما🌷

    واقعا لذت بردم از اون همزمانی که برق نمایندگی فورد برای مدتی قطع شده بود و کار شما بدون گرفتن نوبت قبلی به بهترین شکل انجام شد.

    مثال دیگه ای از هدایت خدا توی زندگیم، اینکه من بعد از جلسه اول قدم اول تصمیم گرفتم آگهی تبلیغاتی رو انجام بدم. یادم نیست چند روز بعد که آگهی انجام دادم، یه روز یه حسی گفت با این مغازه آگهیت رو انجام بده، من هم رفتم و از قضا مادرم و مادر صاحب مغازه دوست بودن و این دوستمون مغازه لوازم خانگی داشت و اتفاقی که افتاد این بود که من هدایت شدم از طریق این آقا به یه آقای دیگه ای که توی شرکت تولید و خدمات پس از فروش لوازم خانگی بود، حالا من از این طریق شغلی پیدا نکردم ولی میگم این هدایت خدا بود که این اتفاقات و به قول شما همزمانی‌ها رو رقم زد.

    یا این مثال که من صفحه تاچ گوشیم مشکل پیدا کرد، طوریکه حتی همین الان هم وقتی باهاش کار کنم ممکنه بعد از پنج دقیقه صفحه لمسش بی اثر بشه، یعنی کار نمیکنه، باید صفحه رو روشن خاموش کنی تا بتونی باهاش کار کنی، بعضی مواقع هم واقعا تعداد خاموش و روشن کردن‌های صفحه زیاد میشه، آقا من میخواستم کامنت بنویسم توی سایت، این خواسته رو داشتم، یه دفعه این ایده بهم الهام شد که برم از این تبدیل‌های تایپ c بگیرم و موس بلوتوثیم رو با این تبدیل به گوشی وصل کنم. یادم افتاد که دیده بودم توی دوران ارشدم، یه بار دوستام سعی میکردن یه گوشی رو به موس یا یه فلش وصل کنن و این خاطره از دوران ارشد به دلم افتاد و من مسئله‌ام در خصوص کار با گوشی و کامنت نوشتن حل شد.💐، خدا رو صد هزار مرتبه شکرت🙏.

    استاد و خانم شایسته عزیز، دوستتون دارم و بابت عشقی که به ما میدید ازتون ممنون و سپاسگزارم.💝

    خدا رو شکر که دارم یاد میگیرم چطور زندگی کنم، استاد جان خیلی لذت بردم که گفتی انگار روی شانه‌های خدا نشستم و خدا میگه: بنده من، به من ایمان داشته باش، من رو اجابت کن، من همه کارها رو برات انجام میدم.🔶

    این فایل بی‌نظیر بود، خیلی تصاویر هوایی درُن رویایی بود، ببین چه طرحی خدا درست کرده با این ماسه‌ها، چقدر زیباست، چقدر فراوانی هست، تا چشم کار می‌کنه ماسه سفیده. خدایا شکرت. استاد جان، چقدر طرح لباستون زیباست، طرح یه الماسه. خدایا شکرت 🌷

    ممنون که برامون تصاویر هوایی از این منطقه رویایی گرفتید، چقدر قشنگه، چقدر تحسینتون میکنم که در زمان مناسب در مکان مناسب هستید.

    امیدوارم همه دوستان در پناه خدای بزرگ همیشه شاد🌹، سلامت🌼، ثروتمند❤️، هدایت شده✨ و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🌟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    Mah tab گفته:
    مدت عضویت: 1848 روز

    به نام خداوند هدایتگرم

    سلام

    استاد عباس منش عزیزم ،استاد شایسته ی عزیزم بی نهایت ازتون تشکر میکنم که این حجم از زیبایی خلقت رو بهمون نشون میدین و باعث احساساتی شدن و به وجد اومدن و سپاسگزاریمون از خداوند میشید.واقعا نمیشه با کلمات ازتون تشکر کرد بخاطر آگاهی هایی که با نشون دادن سبک زندگیتون به ما یاد میدین ، امیدوارم منم بتونم این اگاهی های ناب رو توی زندگیم در این حد اجرا کنم.در مورد صحبت هاتون باید بگم قشنگ فرکانس اون فضای روحانی رو که به شما منتقل شده بود از کلماتتون دریافت کردم بی نظیر بود.

    استاد من فکر کنم حدودا دو سه هفته ای میشه که شروع کردم سفرنامه رو از اول میبینم همچنین قسمت های جدید رو که روی سایت میان. همین موضوع خودش هدایت خداوند بود چون همونطور که قبلا گفتم من چندتا از قدم ها رو خریده بودم و داشتم کار میکردم که خدا بهم گفت نه این مسیر راهِ تو نیست ،مسیر تو فعلا دیدن و استفاده از زندگی دربهشت و سفربه دور آمریکا ست. استاد اون دو ماهی که قدم ها رو کار میکردم اول از همه به دنبال حال خوب میگشتم که حسم اصلا خوب نمیشد اگرم میشد مقطعی و خیلی کوتاه بود اما باور من این بود با فایل های رایگان نمیشه تغییرات اساسی توی زندگی ایجاد کرد و باید حتما روی دوره ها کار کنم بخاطر همین دنبال دوره ها بودم(با اینکه قبلا نتایج خیلی خوبی گرفته بودم از فایلهای رایگان)

    اما حال خوب الانم و احساس سبک بالی که دارم کاملا نشون میده که چرا خدا به این سمت هدایتم کرد و این احساس خوب با دیدن سفرنامه نصیبم شد،خدایا شکرت

    توی همین مدت کوتاه خیلی اتفاقات خوب برام افتاد که همش با هدایت خداوند بود و اینجا یکیشو مینویسم

    من چند وقت پیش حدودا یکماه ماشینمو برای فروش گذاشته بودم به دلیل اینکه استفاده ای ازش نمیکنم. با اینکه ماشین خوبیه اما فروش نرفت و من به این نتیجه رسیدم که بخاطر فرکانس خودمه چون خیلی چسبیده بودم به فروشش، گفتم خدایا اصلا من رهاش میکنم هرموقع زمان مناسب و فرد مناسبش رسید فروش بره.همون موقع یه مقدار پول توی حسابم داشتم اما نگهش داشته بودم واسه هزینه ی سنگین یه کلاسی که میخواستم برم و بابتش بیعانه داده بودم و پول دیگه ای نداشتم اما یه کم حسم بد شده بودم بخاطر بی پولی،همون موقع بهم الهام شد که اون پولو دربیار خرج کن، واسه کلاست یه فکری میکنی حالا. من اون پولو دراوردم و شروع به خرج کردم ، واقعا حالم خوب شد اما تو این فکر بودم که از پول فروش ماشین واسه کلاسم استفاده کنم. چند روزی گذشت اما بازم ماشینم فروش نرفت و نمیدونم چی شد یهو از شرکت تو اون کلاس منصرف شدم یه حسی بهم گفت بیخیالش شو با اینکه خیلی جدی تصمیم داشتم شرکت کنم اما به حرف قلبم گوش دادم و نرفتم.اینم بگم پولشو میتونستم جور کنم از جای دیگه.

    همین چند روز پیش حکمت فروش نرفتن ماشینم و نرفتن به اون کلاس رو متوجه شدم.خیلی اتفاقی یه نفر رو دیدم که از هنرجوهای اون کلاس بود و بدون این که من سوالی ازش بپرسم گفت اصلا آموزش خوبی نبوده و به هیچ وجه راضی نبود.خداروشکر میکنم بخاطر هدایتش.

    یه جریان دیگه هم این مابین اتفاق افتاد

    من تصمیم گرفتم با پول ماشینم یه زمین قیمت مناسب تو شهرکی که هنوز ساخت و سازش شروع نشده بخرم، البته یه آشنایی بهم پیشنهاد داد که احساس کردم فرصت خیلی خوبیه و تقریبا هم قیمت ماشینم بود اما وقتی از فروشنده فرصت خواستم واسه فروش ماشینم گفت نهایتا دو سه روز ولی الان باید یه مبلغیشو بهم بدی تا برات نگهش دارم ولی چون مطمئن نبودم که ماشینم توی اون تایم فروش بره نمیدونستم چکار کنم یه لحظه به ذهنم اومد که سرچ کنم توی دیوار، وقتی برنامه رو باز کردم اولین آگهی که بالا اومد از همون زمین ها بود اتفاقا با قیمت پایین تر ، باهاش تماس گرفتم و ۱۰ روز مهلت خواستم ، با یه بیعانه ی خیلی کم که موافقت کردن. روز بعد پدرم حضوری رفت و قولنامه کردن منتها چون طرف خودش نیومده بود کارشون نصف و نیمه مونده بود و بیعانه هم قرار بود شب واریز کنیم.که پدرم گفت حالا ولش کن بزا فردا.فردا صبح دوباره من یه سرچ کردم باز یکی دیگه پیدا کردم که قیمتش خیلیی پایین تر بود و اتفاقا متوجه شدم همون نفر قبلیه که میخواستیم ازش بخریم خودشو به عنوان فروشنده جا زده بود خداروشکر کردم که دیشب (هدایتی)بیعانه واریز نکردیم براش😂 خلاصه قرار گذاشتیم باهاش ،ایندفعه خودم با پسرخالم رفتم اما قبل از اون پسرخالم گفت بزار اول بریم پیش یه املاک دیگه (هدایت خداوند)رفتیم یه املاک دیگه و دیدیم باااازم اونجا ارزونتر داشتن.گفتیم پس بعد ازظهر میایم از همینجا میخریم.بعدازظهر نمیدونم چرا پسرخالم گفت بزار فردا بریم فردا هم اون اقای املاکی گفتن من تا ساعت ۶ بیشتر نیستم و پسرخاله جان هم ساعت ۶ قرار مهمی داشتن که اونروز هم کلا کنسل شد.شبش پدرم گفت بزار یه تماس با فلانی بگیرم اونم املاک داره ازش بپرسم جریان این زمینا رو چرا قیمتش بالا پایینه،که اون آقا هم به پدرم گفت فعلا صبر کنید قیمتشون داره پایین میاد .

    و من حدود دو هفته ست صبر کردم و هرروز شاهد پایین اومدن قیمتش هستم😂😂و حکمت فروش نرفتن ماشینم رو خیلی خوب درک کردم چون اگه پول نقد دستم بود شاید همون موقع خریده بودمش و تا الان کلی ضرر کرده بودم

    هرچند که از اولش سپردم به خدا گفتم خدایا هرچیزی خیره برام پیش بیار و هیچ اصرار و عجله ایه برای خرید و فروش زمین و ماشین ندارم

    امروز که سرجریان ایران اومدنتون گفتین اگه فرکانست درست باشه و بخوای جای نامناسبی بری جهان بهت اجازه نمیده،یاد این موضوع افتادم چون چندین بار رفتم واسه خرید اما جهان بهم اجازه نداد و مطمئنم خداوند تو این داستان یه برنامه ی عالی برام داره که هنوز نمیدونم چیه.

    دوستتون دارم

    خدانگهدارتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مجتبی گفته:
    مدت عضویت: 4050 روز

    بنام خدای نازنینم

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    استاد یه اتفاق هدایتی داغ داغ دارم که میخوام اینجا بنویسمش ؛ البته بگم من کم کامنت میزارم ولی این اتفاق خیلی عجیب و بزرگ بود برام ؛

    من و یکی از دوستام چند روز پیش بمدت یک هفته استانبول بودیم ؛ روز اول عصرش خواستیم بریم میدون تکسیم ، دوستم تو هتل اول گفت نمیخوابم ولی بعدش یه چرت حدود نیم ساعتی زد ، ما که اصلا نمیدونستیم همین چرت نیم ساعته هدایت خداست که قراره ما رو از مرگ حتمی نجات بده ؛ حالا میگم چرا ؛

    خلاصه ما رفتیم میدون تکسیم و تا وارد اونجا شدیم دیدیم خیلی ادم اونجاست و کلی ماشین پلیس با آژیر روشن و سرعت زیاد داره وارد میدون میشه و چنتا هلیکوپتر هم بالای سرمون داره میچرخه ؛ ما اولش نفهمیدیم چخبره و خیلی هم دنبالش نبودیم از موضوع سر در بیاریم ؛ یه خیابون دیگه رو دیدیم و رفتیم به سمتش و با دوستم که اتفاقا اونم همفرکانسی و از شاگردای شماست قدم میزدیم و چیزای قشنگ اون اطراف رو میگفتیم و میرفتیم و بعدش هم برگشتیم هتل ؛

    اخر شب از ایران به دوستم پیام دادن که انگار تکسیم بمب گذاری شده بوده امروز ؛ و ما تازه اونجا متوجه شدیم که عصر توی تکسیم چرا اینقدر پلیس و هلیکوپتر بوده ؛

    بعد از اون فهمیدیم که اون چرت نیم ساعته ی دوستم بی دلیل نبوده ؛ چون اگه ما فقط چند دقه زودتر میرسیدیم توی میدون و اون خیابون که بمب گذاشته شده بود ما هم صد در صد جزو کشته شده ها بودیم ؛

    چون تعداد زیادی متاسفانه فوت کردن اونجا ؛

    و چقدر خداروشکر کردیم که راحت مارو هدایت کرد که اون تایم اونجا نباشیم ؛خیلی هدایت های دیگه تو این سفر و جاهای دیگه بوده که واقعا ادم یادش میره ؛

    دوست داشتم این تجربه رو اینجا بنویسم تا ایشالا همیشه یادم بمونه که خدا چقدر راحت میتونه هدایت کنه ادما رو به شرط تسلیم و ایمان ؛

    واقعا ممنون از شما و خانم شایسته نازنین بابت سریال سفر به دور امریکا و این فایل توحیدی عالی ؛ عاشقتونم 💖😘😘💖💖💖😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    سحرکیاستی گفته:
    مدت عضویت: 2736 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم گلی…

    الله اکبر الله اکبر ….خدای من چقد این فایل زیبا بود چقد بی نهایت پر از احساس و پر از هدایت بود..

    استاد انقد این فایل بهم انگیزه و شور وشوق و حس خوب داد که با اینکه هرروز نگاش میکنم سیر میشم و اولین فایلی بود خدا شاهده باهاش گریه کردم و عشق کردم….

    استاد دقیقا همین فایل شما برای من هدایتی بود که دو هفته بود از خدا خواسته بودم..

    آخرای فایل وقتی در مورد جنگیدن در مورد خواسته ها صحبت می کنید انگار دقیقا جواب و هدایت خدا به من بود که دو هفته منتظرش بودم الان هم که دارم کامنت مینویسم دلم میخواد گریه کنم اما چون محل کارم هستم نمی تونم …هرچقدر از زیبایهای این فایل بگم کم گفتم اصلا استاد یه انقلابی در درونم ایجاد کرد که حتی با اینکه چند روز میگذره اما هنوز درونم دگرگون و شب که میخوام بخوابم به عشق دیدن این فایل از خواب بیدار میشم(دقیقا مورد دوم هدایتم خواسته ای بود که از خدا انگیزه ای میخواستم برای صبح بیدار شدن و کار کردن روی خودم)…اصلا هدایت از این بالاتر،خدای مگه داریم الله اکبر…نمیدونم واقعا چی بگم استاد ،فقط بی نهایت ازتون سپاسگزارم ،بی نهایت از مریم گلی سپاسگزارم که انقد ذهن زیبایی داره و از همیشه یکی از درخواستهام اینه مثل ایشون ذهنم زیبا کنم…

    استاد چقد اون قسمتی که گفتین روی شونه خدا میشینم و میگم شما منو ببرین خیلی تکونم داد و تصمیم گرفتم هرروز صبح قبل اینکه تمرین ستاره قطبی ام رو مینویسیم به خدا بگم خدایا من دستم میذارم تو دستای شما و شما هرجا خواستین منو ببرین چون شما همیشه به سمت بهترین ها میرین..وقتی امروز صبح اینو از خدا خواستم دقیقا صبح امروز یه اتفاق قشنگ و عالی رخ داد که کلی احساسم خوب کرد…استاد استاد استاد من عاشقتونم از دور با این بغض پر از عشق ازتون سپاسگزارم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    زهرا شهرکی گفته:
    مدت عضویت: 2080 روز

    سلام وعرض ادب خدمت شما بزرگواران

    من چندروز قبل ازاینکه این فایل روببینم شبش یه خوابی دیدم که برام جالب بود بنده اخبار واحادث رو دنبال نمیکنم وهمیشه سعی میکنم روی خودم کار کنم ولی بهرحال کمی از اوضاع باخبر میشم خواب دیدم که درمجلسی هستم که رهبر صحبت میکرد و انگار افراد خاصی اونجا بودن صحبتهای ایشون اصلا یادم نیست وحتی نمیدونم اون لحظه چه احساسی داشتم اما بعداز اون مجری اومد وگفت که حالا آقای عباسمنش تشریف میارن وسخنرانی میکنند البته سمیناری که برگزارشد هم درخاطرم نیست که در رابطه باچی بوده بعداز سمینار دیدم استاد با هلیکوپتر میخوان برگردن وشرایط بسیار امنیتی بود من با سختی زیاد خودم رو به ایشون رسوندم و با ناراحتی گفتم چرا میخواید برید الان ایران به شما نیاز داره باید اینجا باشید وصبح که بیدار شدم خیلی به خوابم فکر کردم وگفتم شاید شماایران بودید بهتربود

    تااینکه امروز داشتم فایلهارو میدیدم هیچکودوم از اونها باز نمیشد وفقط این فایل باز شد ووقتی دیدم شگفت زده شدم که گفتید قصد داشتید به ایران بیاید واین جمله طلایی که اگه مدارت متفاوت باشه حتی اگه بخوای هم نمیتونی جایی بری که هم مدارت نیست ومصمم تر شدم تا بیشتر روی خودم کار کنم فارق از هراتفاقی که بیرون میفته واین که چقدر تسلیم هستید وبه خدا اعتماد دارید ممنونم ازشما بخاطر این ایمان واین باور که روی شونه های خداوند میشینید و جالبتر که باوردارید خداوند شمارو به بهترین جاها هدایت میکنه این فایل برام نشونه هست تا به چیزهای خوب توجه کنم به زیباییها و نکات مثبت وایمان داشته باشم که باور من زندگی من رومیسازه ازشما بینهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    طلیعه گفته:
    مدت عضویت: 2110 روز

    با سلام وخداقوت به شمااستادعزیزوخانم شایسته ی خوش ذوق وباحال

    من چندین روز گذشته قصدتماشای این فایل داشتم ولی برام بازنشد،همونجاگفتم دربهترین زمان میبینمش ووقتی امروز اومدم توسایت وفایل دیگه ای وبازکردم ولی وسطش قطع شد یه حسی بهم گفت بیام این فایل وببینم،اومدم ودیدم بدون قطعی خیلی راحت برام پخش شد،ایمان آوردم زمانش الانه ووقتی محتوای فایل وشنیدم هرلحظه به ایمانم اضافه شدکه دقیقاالان زمان مناسب شنیدن این فایل بوده نه حتی یک روز زودتر

    واین همزمانی ها منو مجاب کردکه بیام وداستان هم زمانی معجزه آسایی که چندروزگذشته برام رخ دادواینجا تعریف کنم ویادآوری کنم وقتی میگن خدا کارسازه یعنی چی!!

    من یک ساله که یک هنردستی وبه صورت خودآموزیادگرفتم که یکی ازبهترین ودیعه های خداونددرزندگیمه وتصمیم داشتم آبان ماه دقیقادرزمان سالگردآغازاین هنر یک نمایشگاه ازکارهام توی کارگاه کوچیک خودم برگزارکنم ودوستان وآشنایان ودعوت کنم،ولی من بیشترکارهام ویافروخته بودم یاهدیه داده بودم ونمایشگاه نیازبه تنوع کاری داره،جالبه بگم ماهم مثل استاد قصدسفربه نقطه ای ازکشورداشتیم که دقیقا دو سه روز قبل ازسفرما این شلوغیاپیش آمدو ازسفرمنصرف شدیم این درحالی بودکه بعداز2سال اولین سفری بودکه ازته قلبم دوست داشتم برم ولی وقتی کنسل شد باخودم گفتم حتماحکمتی داره ومن ازاین فرصت بهترین استفاده رومیکنم،من بخاطر این سفربه صورت فشرده کارکرده بودم وتعدادی ازکارای هنری خودم ودرست کرده بودم تابه اقوامی که قراربودبریم پیششون هدیه بدم وقتی سفرکنسل شد من یک زمان خالیه مناسب برای تولیدکارای بیشترپیداکردم وهم اون هدیه هارو داشتم پس به راحتی میتونستم نمایشگاهم وراه بندازم اما هرجمعه یک کاری پیش می آمد ونمیشد،باخودم میگفتم منکه انقدرعاشق این کاروبرگزاری نمایشگاهم چراانقدرتاخیرتوکارم میافته ؟!وفقط میگشتم دنبال ترمزهای ذهنیم وباخودم میگفتم ان شاالله دربهترین زمان رخ میده،(راستی یکی ازاهداف من برای نمایشگاه تبلیغ ومعرفی کارم بود،اینوگوشه ذهنتون داشته باشید)

    تااینکه یه روز تومسیرم یک نمایشگاه کوچیک درسطح شهردیدم که هرکسی تولیدات وهنرش وبه نمایش گذاشته بود،تادیدم تو دلم گفتم کاش منم قبل ازبرگزاری این جور نمایشگاه هاخبردارمیشدم وشرکت میکردم،ازهمین خواسته قلبیم 2ساعت نگذشته بودکه یک دوست بسیاردور بهم پیغام دادوگفت قراره درروزهای آینده نمایشگاه سراسری صنایع دستی (یعنی یک نمایشگاه بسیاربزرگ که ازتمام کشورحضوردارن)تو شهرمابرگزاربشه واگردوست دارم شرکت کنم پیگیریاش وبکنم

    وقتی این اتفاق افتاد(بافاصله 2ساعت ازخواستم)مطمئن شدم خداست که داره بامن صحبت میکنه،برای گرفتن غرفه ازچندجا پرس وجوکردم ولی موفق نشدم،بیخیال شدم وگفتم توکل بخدا مهم نیست برای من بهترین اتفاق میافته،ولی دیگه برای افتتاح نمایشگاهِ خودم قاطع شدم وکارت دعوتش وهم آماده کردم.

    جالبه اجاره غرفه های نمایشگاه سراسری بالابود وتعدادروزهاش زیادبودوباشرایط من سازگارنبود ولی خب یک موقعیت عالی برای شناخته شدن وتبلیغ بود ،باوجوداینکه غرفه پیدانکرده بودم حالم خوب بود،تااینکه روز دوم نمایشگاه یکی از کارمندهای میراث که توی یک کلاس باهاشون آشناشده بودم خودش بهم زنگ زد وگفت آیا میخوام تونمایشگاه صنایع دستی شرکت کنم؟!گفت یه غرفه سهمیه داره ولی خودش به این نمایشگاه نمیرسه(من که دهنم ازتعجب بازمونده بود فقط میگفتم همه ایناکارخداست داره بهم میگه یالاحرکت کن من تمام کارا رو روبه راه میکنم)

    وخداکاری کرد من بمدت 3روز(تعدادروزهایی که مناسب شرایط من بود)تونمایشگاه سراسری بدون دادن هیچ هزینه ای شرکت کنم ونکته جالبش که منو یادصحبت شمااستادعزیزم وخانم شایسته اونجاکه گفتین اصلا مهم نیست قانون چیه انداخت اینه که وقتی میخواستم غرفه ام وراه بندازم مسولین نمایشگاه گفتن اصلا کارشماجزو صنایع دستی محسوب نمیشه وبراساس قانون نمایشگاه شمانمیتونیدغرفه داشته باشیدولی یک دست خداباهاشون صحبت کرد وراضیشون کرد

    واین طوری شد که من اولین غرفه ی مکرومه بافی بصورت تک رو توی نمایشگاه صنایع دستی داشتم وکارم توکل نمایشگاه تک بودچون به بقیه مجوز نداده بودن!!!وچقدرآدم های زیادی کارتم وگرفتن(کارت وبرای نمایشگاه خودم چاپ کرده بودم) وازم خواستن براشون آموزش بذارم ومن بدون یک ریال هزینه برای تبلیغات دربهترین بسترممکن کارم وارائه دادم

    نمایشگاه دیروز تمام شد ومن امروز بادیدن این فایل دوست داشتم این معجزه رو باشماهم به اشتراک بذارم😊چون قطعااین هم زمانی بی حکمت نبوده

    من چون درحال آماده شدن برای نمایشگاه تو کارگاه خودم بودم خیلی از مقدمات وفراهم کرده بودم مثلا ازقبل کارت ویزیتام وچاپ کرده بودم یعنی دربهترین زمان دربهترین مکان قرارگرفتم😉 وبااینکه ناگهانی بهم خبردادن که میتونم غرفه بزنم من به کوچک ترین مشکلی برنخوردم چون همه کارام وازپیش انجام داده بودم فقط مکان نمایشگاه ازکارگاهم باحدود20بازدیدکننده به نمایشگاه بین المللی باهزاران بازدیدکننده تغییرپیداکرد🤩

    ممنونم که انقدرآموزش هاتون خالصه

    زندگی من بعدازشنیدن وبه کاربردن آموزه های شماپرازمعجزه شده💫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: