پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی - صفحه 42 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/11/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-11-18 06:32:302022-12-14 08:24:44پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام استاد
سپاسگزار خداوندم که در مسیر این آگاهی قرار گرفتم
صدای سپیده جان خیلی دلنشین هست من که لذت بردم چند بار شنیدم دوست دارم همیشه گوش بدم
خیلی سپیده جان تحسینت میکنم که چقدر خوب هدایت درک کردی
من از وقتی فایل توحیدی قسمت یازده گوش دادم مثل سپیده هر کاری میکنم
میگم خدایا هدایتم کن بگو چکار کنم
دیروز رفتم بیرون خرید داشتم خیلی راه رو رفته بودم کارت پول یادم رفته بود برگشتم دوباره بردمش
گفتم بخدا گفتم کی برم حتما خیریتی داره
وقتی از اون طرف که برگشتم سر راهم بچه ای زیبا دیدم همش نگاه میکرد می خندید شکرگزاری کردم گفتم خدا جان ممنونم خواستی این به من نشون بدی چون دنبال زیبایی هستم
این هدایت خیلی کار داره قبلا توی مثالهای فامیل یکی بچه ای خوبی داشت می گفتن خدا هدایتش کرده ولی این درک که نداشتن هدایت چیه یا خود من الان یک کوچلو فهمیدم
هدایت زبانی که نیست باید قلبی باشه حسش کنی الهام بفهمی
خودم برای چند کار به خداوند گفتم این کار و هدایتم کن چکار کنم انگار اون حس ناب اون الهام بهت میگه برو انجامش بده
دادم برام لذت داشت
امیدوارم بهتر درک کنم بفهمم الان استاد حرف تلفن زد خودم بارها تلفن زنگ خورده ندیدم یا جواب ندادم بعدش فهمیدم نباید جواب میدادم
مثال خواهرم زنگ میزنه تا بهم زنگ می زنه چون مغازه داره میگه مشتری دارم از اون خواهر دیگه می شنوم که مشکل داشته می خواسته درد دل کنه میگم خدایا شکرت میگه مشتری بره زنگ میزنم بخدا یادش میره تا مدتی من چون توی مسیرم میگم بببن مریم خدا دوستت داره که نشنیدی آخ جون
یا همسرم وقتی خونه هست همش اخبار میگیره میگم خدا جون می دونی من دوست ندارم بشنوم همون موقع یکی زنگ میزنه یا کاری بیرون داره من خوش حال میشم دارم نشونه هدایت می فهمم هزاران مثال هست فقط باید بفهمی جریان این هدایت رو
چقدر من این داستان حضرت ابراهیم دوست دارم که استاد میگن ابراهیم از خداوند هدایت خواست خانواده اش برد توی دل بیابان اعتماد داشت ایمان داشت که خداوند همه رو دور اسماعیل و حاجر جمع کرد
مثال زندگی پیامبران همون هدایت هست
می دونم با قوانین خداوند پیش بریم بهتر هدایت می فهمیم بزرگتر می شیم قشنگ الهامات می فهمی
الهی همگی با این جریان هدایت پیش بریم
در پناه الله باشید
132مین تحول روز من
موضوع فایل:پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی
عرض سلام و ادب و احترام به استاد عزیز و بانو مریم شایسته
خداروشکر بابت این همه زیبایی که اگه پای استاد رو برهنه نمی دیدم فرق شن سفید وبرف رو تشخیص نمی دادم،سرزمین شن های سفید تا چشم کار میکنه پاکی و سفیدی و محیط روحانی و عرفانی ست،اینجاست که خدارو بیشتر از هرجای دیگه درک میکنی چه قدرتی و چه اراده ای میتونه همچنین فضای روح بخش و آرامش بخش رو بوجود بیاره چه نقاشی زیبایی رو صفحه سفید روزگار،
وقتی سپاسگزار باشیم و آرامش بیشتری داشته باشیم،و فرکانس خیلی عالی داشته باشیم جهان مارو به سمت جایگاه واقعی و درخور شرایط حال وکنونی سوق میده،وقتی روی خودمون کار میکنیم به مکانهای بهتر و افراد و شرایط با احساس عالی کشش داریم،با تمرکز روی خواسته ها و دلخواه ها و اجازه دادن به جهان که میخواد براساس نشانه ها و جایگاه مون مارو هدایت کنه، طبق قانون وقتی شخصیت و احساس والایی داریم به سمت موقعیت های عالی و بهتر کشانده میشیم، و جهانی که در آن سپاسگزار باشیم و حال دلمون خوش باشه اجازه ورود استرس افسردگی وبیماری و وارد شدن به مدار پایین تر رو نمیده،و بنوعی از طریق هدایت شدن جایگاه واقعی مون رو پیدا میکنیم و مسیر ادامه داره باید لذت ببریم و احساسات عالی و مناسبی برای گذران ادامه مسیر داشته باشیم،
عوامل بیرونی در زندگی هیچکدام از ما تاثیری نداره،که رییس جمهور و رهبر و فلان شخص تا زمانیکه باشه وضع کشور همینه این دیدگاه بشدت اشتباه و نگاه شرک ورزی هست که تمام اتفاقات را به عوامل بیرونی پیوند میزنیم در صورتیکه خودمون داریم زندگیمون رو رقم میزنیم و به این باور برسیم که تمام اتفاقات و تحولات رو براساس عمل کردن به قوانین حاکم بر جهان با ایده ها و الهامات و هدایت خداوند تجربه میکنیم.
حتما نباید با پلن های جدید و ویژه ای برنامه سفر رو بچینید زمانیکه به نشانه ها و الهامات گوش میکنی و نشانه هارو درک میکنید به سفرهای متنوع و هدایتی که رغبت داریم کشش داریم که همزمانی هایی رو تجربه میکنیم و تمام اتفاقات فقط با هدایت الله رقم میخوره.
در مورد تمام خواستگاه ها و اتفاقات روزمره تا جایی که اطمینان کافی به عقلمون بسنده نمی کنه و باید با قلبمون تصمیم بگیریم و بازهم دودل هستیم باید چشم به هدایت خداوند باز کنیم و با هدایت خداوند مسیر رو پیمایش کنیم و وقتی میخواهیم در زمان مناسب و مکان مناسب باشیم و رها میکنیم خودمون رو به هدایت الله گره میزنیم به جاهایی که لذت تازه و نو داره کشیده میشیم و همواره اتفاقات عالی و تحولات از راه میرسه و ما و زندگیمون دگرگون میشه،
برای هر چیزی از خدا هدایت بخواهیم و خودمون رو به خدا بسپاریم و اجازه بدیم خدا مارو هدایت کنه که هر چه پیش بیاد همون اتفاق خوبه هستش که دوستش داریم و استقبال میکنیم از این اتفاقات و شرایط پیش آمده.
استاد تحسین تون میکنم از وجود بسیار زیاد پدیده همزمانی در زندگی تون بخاطر تمرکز روی هدایت شدن از الله و اشاعه به قانون حاکم بر جهان هستی که اجازه میدید خداوند شمارو به سمت زیبایی ها و فراوانی ها و اتفاقات عالی سوق بده،و در مورد هدایت خداوند و تحولات عالی پیش آمده روی مغزمون و زبروزرنگی مون و ذهن منطقی مون حساب نکنیم،فقط به آیه اذا سالک عبادی انی….و ندای درونت گوش بده که متصل به الله و رب پروردگار هستی با زیبابینی و فراوانی و نعمت به سمت زیبایی بیشتر و موقعیت بهتر هدایت میشیم،انسانهای پرانرژی و فرکانسی همدیگر را جذب میکنن فارق از اینکه چه اتفاقی در حال پدید آمدن هست دل بسپار به خدا که فقط قدرت و عزت و جلال و فضل و برکت دست خداست،
سپاسگزار و شکرگزار خالق بی منت که هر روز بهتر از روز قبل با دریافت نعمت ها و آگاهی و دانش سایت استاد عباس منش مارو از فراوانی ها گسترده میکنه.
به نام خدا
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته
روزشمار تحول زندگی من روز 177
دراین فایل در صحبتهای استاد میشه پیروی کردن از هدایت خداوند رو درک کرد و با مثالهایی که دراین فایل گفته شده میشه پی برد و هدایت خدا رو در زندگی درک کرد البته به شرط پیروی از هدایت خدا که منظور اینکه من در اون حال و هوا و فرکانس قرار بگیرم و به نشانه ها توجه کنم و تسلیم باشم و به عقل خودم متکی نباشم و چقدر مثالهای خوبی استاد زدن از جاهایی و موقعیتهایی که هدایت شدن که به صورت همزمانی و درست به وقتش بوده و کارها بسیار راحت براشون پیش رفته و چقدر خوبه که من هم با خدا تقسیم کار کنم و اون بهتر از هر کسی دیگه میتونه از بهترین راه و با توجه به شرایط من هدایت مناسب من رو ایجاد کنه چرا که اون دانای مطلقه و عالم به همه چیزه پس خودمو به دست اون میسپارم و اجازه میدم که هدایتم کنه و من هم از سمت خودم فرکانسمو با خدا تنظیم کنم.
خدارو شکر میکنم که در این مسیر زیبا و حقیقت واقعی هستم .
در پناه حق باشید.
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
این نوشته رو که اول مینویسم ،بعد نوشتن رد پام ، رخ داد تا من بیام اولش اضافه کنم وبعد ادامه رد پام باشه
وای خدای من چقدر من ذوق میکنم
حالا چرا؟
چون که این چند روزو که شروع کردم بیشتر سعی کنم آگاهانه کنترل کنم ورودی های ذهنم رو و هی تکرار کنم باورهایی که نوشتم و ضبط کردم ، هر موقع درمورد یکی از حرفای استاد فکر میکنم یا یادم میاد و بعدش به خدا میگم که خدا یه فایلی که به الان من مربوط باشه بهم بگو تا گوش بدم
و وقتی گوش میدم میبینم دقیقا همون حرفی که از استاد یادم اومده تو اون فایل گفته شد توسط استاد
دقیقا مثل الان ،من دیشب حدود نزدیکای صبح رد پامو تو گوگل درایو نوشتم تا بعد تو سایت بذارمش وای نمیدونستم کدوم فایل باید بذارم
حتی درمورد کشتی نجات هم حرفای استاد یادم اومد و نوشتم ، که در ادامه میخونید ، بعد هدایت شدم به روز شمار تحول زندگیم که از شماره 177 مونده بود ،دیدم نوشته پیروی ار هدایت الهی و پدیده هم زمانی
رفتم فایل رو گوش بدم بعد خوابیدم گفتم صبح گوش میدم ، وقتی ظهر گوش دادم به دقیقه 21 که رسیدم دوباره تعجب کردم دوباره حیرت زده شدم برای این همزمانی و اینکه خانم شایسته گفتن
وقتی با یک جایی هم مدار نباشی ،اصلا مهم نیست چقدر میخوای بری اونجا ،اصلا جهان اجازه نمیده، یعنی دنیا دنیای هم مداریه ، شما جایی هستی که با اتفاقای اونجا هم مدار هستی
و این برای من خیلی درس داشت
و بعد استاد تایید کردن و گفتن که
این جمله خیلی ارزشمندیه که وقتی که شما با یک فضایی هم فرکانس نباشی ،حتی اگر خودت هم بخوای بری تو اون فضا جهان نمیذاره ،وقتی تفاوت فرکانسی شما با یک جمعی با یک فضایی ،با یک منطقه ای خیلی زیاد باشه
یعنی شما خیلی فرکانست خوب باشه خیلی عالی باشی و اونجا خیلی خوب نباشه و یا برعکس
شما خیلی فرکانست بد باشه و ناخوش باشی و اونجا خیلی فرکانسش خوبی داشته باشه ،حتی اگر بخوای هم ،جهان نمیذاره که همون مصداق الطیبات لطیبین ،جهان نمیذاره که شما به اون سمت بری
حتی اگر خودت بخوای
من دقیقا این صحبتارو یادم اومد و خدا فایلشو بهم نشون داد
این یعنی چی؟؟؟؟ یعنی هدایت دقیق و حساب شده داره کار خودشو میکنه
خیلی جذابه برام بارها رخ داده ولی الان انگار بار اول بود کلی ذوقشو کردم
خب حالا رد پای روز 23 مردادم رو با عشق نوشتم در ادامه
سفینه النجاه
فقط و فقط این گفته استاد عباس منش ،امروز بهم یادآوری شد و همه اش گفتم وای خدای من
استاد میگفت که حتی اگر جایی باید حضور داشته باشی خدا جوری هدایتت میکنه که در اون مکان قرار بگیری
و یا اگر نباید جایی باشی هرکاری بکنی و تلاش و تقلا کنی نمیتونی تو اون مکان حاضر باشی
من امروز قشنگ این رو درک کردم البته با توجه به مداری که الان درش هستم
از 9 مرداد تا 23 مرداد که امروز هست ، و دهه عزاداری در میدان آزادی تهران برگزار شده بود
من از روزی که فهمیدم مراسم هست ،هی گفتم فردا برم هی گفتم و نشد
انگار خدا نگه داشته بود که امروز برم
و البته به خواسته خدا بود نه خواسته من
چون من نمیخواستم برم و مادرم گفت بیا بریم ،با اینکه دلم اونجا بود و خیلی دوست داشتم در اون مکان باشم ولی گفتم نه نیام بشینم نقاشی مسابقه رو تموم کنم
که باز تاکید میکنم اصلا اراده ای نداشتم با اینکه به زبونم میگفتم نمیام ولی یه نیرویی منو حرکت داد تا حاضر بشم و با مادرم بریم
امروز صبح که بیدار شدم دوباره نشستم پای نقاشیای مسابقه زیبا سازی شهری
تا بعد از ظهر کار کردم و وقتی حاضر شدیم تا بریم ، اصلا نمیدونستم قراره به چه مکانی برم
فقط میگفتم برم کشتی سفینه نجات رو ببینم و فیلماشو که از تلویزیون دیده بودم عین کربلا درستش کرده بودن
من از وقتی پا در مسیر آگاهی گذاشتم ، برای امام حسین گریه نکردم و از خدا خواستم معرفت زیارتش رو و اگر قرار بر اینه گریه از چشمام سرازیر بشه رو خودش به وقتش بهم عطا کنه اون درک و فهم و شعور رو
که روز عاشورای امسال من با درک گریه کردم بعد از 1 سال
با درکی که اینبار برای خدا گریه میکردم و اینکه نظاره گر عظمت خدا بودم
وقتی رسیدیم ….
الان که داشتم مینوشتم که وقتی رسیدیم ….تو دلم گفتم وقتی رسیدیم کربلا … متوجه شدم ، گفتم چرا من کربلا گفتم ؟؟؟
ما که داشتیم میرفتیم میدان آزادی تهران !!!!
طیبه چرا گفتی کربلا
خیلی دلم میخواد کربلا برم ، با اینکه دوبار رفتم ،یه بار سال 91 و یه بارم سال 98 برای پیاده روی اربعین ولی اینبار درکم یه جور دیگه شده و دلم میخواد یه جور دیگه پا تو مسیر کربلا بذارم ، اینبار یه جور دیگه دارم درک میکنم هر روز هم رفته رفته بیشتر دارم درک میکنم که عظمت خداست خود واقعه عاشورا و کربلا
اینکه من هر روزم رو از امام حسین یاد بگیرم تا تصمیم گیری کنم
تا منافع خودم رو زیر پا بذارم و خودم رو شهید کنم
یاد حرفای استاد الهی قمشه ای افتادم
یادمه من اصلا حرفاشو متوجه نمیشدم ،از وقتی تو سایت صمیمی عباس منش آگاهی هارو دریافت کردم و رفته رفته تمرین کردم و پیش رفتم ،تازه دارم حرفای استاد الهی قمشه ای رو میفهمم و دریافت میکنم
تو یه فایلی میگفت که
هر روز صبح عاشوراست
هرجا که آدم ،همونجا داره قدم میزنه
همونجا کربلاست
لحظه به لحظه تصمیم گیری باید کرد
که آیا من باشم یا او (ربّ)باشه
ابن زیاد تصمیم گیری کرد ،گفت من باشم
خودشو شهید نکرد ، حق رو شهید کرد
گفت یه شب مهلت بده
تو این شب مهلت برای چیه؟!
که من میخوام خودمو شهید کنم یا حق رو شهید کنم
حق رو شهید کرد !
گفت من باشم تو نباشی
دید نمیتونه از چشم و ابروی خوبان ری و مقام سلطنت و عیش و عشرت دو روزه باطل نمیتونه بگذره حق رو شهید کرد
ماهم هر لحظه در تمام شئون زندگی مون هر روز این واقعه رخ میده
حق رو زیر پا نذار خودتو زیر پا بذار
اگر دیدی منافع تو در اینست که حق رو زیر پا بذاری
منافع خودت رو زیر پا بذار
من جواب سوالامو دارم یکی یکی میگیرم
یادمه بارها سوالم این بود که پیام عاشورا چیه و چی باید بدونم
تا اینکه تو فایل الهی قمشه ای تازه درک کردم و تو کتاب عشق خدا که آستان مقدس رضوی ،امام رضا چاپش کرده بود و هدیه گرفتمش و اونجا خوندم که دوست داشتن اهل بیت به خاطر خدا باید باشه
وگرنه اگر دوست داشتنی باشه که خدا درش نباشه شرک هست
من یاد گرفتم که جور دیگه ای امام حسین و اماما رو دوست داشته باشم
یاد گرفتم که وقتی به اماما عرض ادب میکنم و یا گریه میکنم ،خدارو اول ببینم و عظمت خدارو در اماما ببینم و اول ادای احترامم برای ربّ باشه که در اونها تجلی پیدا کرده
اینکه اماما انقدر تلاش کردن تا کنترل ذهن داشته باشن که بشن دوست خدا ،که خداگونه باشه رفتاراشون و ازشون سعی کنم که یاد بگیرم و مهم تر از همه عمل کنم
اینکه من هم سعی کنم اماما رو الگوی خودم قرار بدم تا یاد بگیرم ازشون
من از عاشورا درسی که گرفتم اینه که هر روز عاشوراست و هر روز باید من تصمیم بگیرم که خدارو یاد کنم و هرچی خدا گفت تسلیمش باشم
همونجور که امام حسین تسلیم خدا بود
همونجور که حضرت ابراهیم تسلیم خدا بود
من هم سعی کنم عمل کنم
وقتی رسیدم میدان آزادی از دور کشتی نجات رو دیدم دلم لرزید نمیدونم چرا یه انرژی تو سرم حس میکردم و عین یه برق بود
وقتی نزدیک تر شدیم با مادرم و دیدم عین بین الحرمین چراغ گذاشتن و نگاه کردم ،دوباره اون حس رو داشتم و چشمام پر اشک شد
هم دلم میخواست کربلا بودم و هم از اینکه رفتم میدان آزادی از خدا سپاسگزاری کردم که من رو به این مکان که حضور خدا رو بیشتر و بیشتر حس میکنم و عظمتش رو حس میکنم دعوتم کرد
من و مامانم رفتیم و از بین چراغایی که مثل بین الحرمین بود رد شدیم تا بریم سمت کشتی
من از پشت کشتی رفتم و داشتم نگاهش میکردم و رفتم از نزدیک دستمو به چوب کشتی زدم کنجکاو بودم که چجوری ساختنش این کشتی بزرگ رو و همه این ها عظمت خداست
وقتی اومدم سمتی که روی بادبان ها نوشته بود سفینه النجات و اسمای امام ها ، به یکباره گریه کردم ،یاد خوابم افتادم که تو روز شمار تحول زندگیم نوشتم که
خواب دیده بودم که یه جایی شبیه دریا بودم مادرمم بود و چند تا از فامیلامون ،انگار ما روی آب دریا بودیم و اصلا نمیفتادیم توی آب ، انگار یه لایه فرش بین ما و آب بود ولی قشنگ میدیدم که روی آبیم و یه جور شیشه ای بود انگار
که حتی تو خوابم هم میگفتم مگه میشه من الان دراز میشکم ببینم میفتم تو آب یا نه و میدیدم نه اصلا نمیرم زیر آب
و یادمه تو خواب رفتم گوشه اون فرش یا پارچه یا شیشه نمیدونم اسمشو چی بذارم ،گرفتم و زیر آب رو نگاه کردم
اول یه قسمت تاریکی دیدم و یه آبی تیره و بعد دیدم
یه شهر زیبا که حتی اتوبوس هم میدیدم همه چی پر بود از نور شهر نورانی با چراغای زیاد
وقتی سرمو سمت راست برگردوندم دیدم یه کشتی خیلی خیلی بزرگ و نورانی و طلایی که بدنه اش از طلا بود و بادباناش و نوشته هاش میدرخشید
وقتی نگاه کردم داشتم مادرمو صدا میکردم تو خواب که بیا ببین یه کشتی زیبا میبینم زیر آب که یهویی دیدم یه گنبد طلایی و مکان خیلی خیلی بزرگی که شبیه مسجده ولی مسجد نبود ،تو خواب حس میکردم که مسجد نیست و انقدر نورانی بود و زیبا و طلایی که محو نگاه کردنش شده بودم و میگفتم مادر ببین چقدر زیباست
و وقتی از خواب بیدار شدم اولین کلمه ای که به زبانم جاری شد سفینه نجات بود و فهمیدم که اون گنبد هم گنبد حرم امام حسین و دقیقا حیاط حرم امام حسین بود به اون بزرگی و عظمت و نورانی
اون روز من حس کردم تابلو نقاشی جدید سفینه نجات و هرچی که دیدم روقراره بکشم این طرحش هست و حتی طراحیشم کردم ولی چون طراحیم خیلی قوی نیست نتونستم هرآنچه که دیدم رو درست به تصویر بکشم و خدا بهم گفت تا هرچی تو خواب دیدم به تصویر بکشم ،بعد اون روز من هنوز اون نقاشی رو نکشیدم
ولی امروز من اون کشتی نجات رو در واقعیت دیدم
درسته عین اون کشتی که تو خواب دیدم از طلا نبود و نورانی تر نبود ولی نورانی بود
وقتی با مادرم وایسادیم و من اشک ریختم گفتم مامان من این کشتی رو تو خواب دیده بودم یادته بهت گفتم؟؟؟
گفت آره یادمه
یکم گریه کردم و با مادرم عکس گرفتیم و رفتیم تا از پله های کشتی بریم بالا
من تو اون لحظات همه اش داشتم این انرژی رو از قلبم و سرم حس میکردم ، سرم یه جور نمیدونم برق داشت انگار ،یه جورایی بخوام تشبیهش کنم شبیه سوزن سوزن شدن دست بود ولی نه خیلی فراتر از اینا بود ، نمیدونم چجوری توصیفش کنم این انرژی رو
هی چشمام پر اشک میشد و میگفتم خدا ممنونم که منو آوردی به این مکان و ازش خواستم کربلا باشم و گفتم من لایقشم که برم کربلا ،من ارزشمندم که منو کربلا ببری خدای من میدونم ارزشمندم و میشه
وقتی رفتیم بالای کشتی خیلی حس خوبی داشت ،هم شربت و هم چای میدادن و از بالا چراغای بین الحرمین رو که شبیه سازی کرده بودن میدیدم و خیلی حس خوبی داشتم
خیلی فضای معنوی بود خیلی زیبا بود
عظمت خدا که بعد از هزاران سال باز هم با عشق پا برجا بود تا بگه عظمت خداست ،هر کس از خودش بگذره و رها بشه و تسلیم بشه و هرآنچه درجهان هستی هست بگذره خدا عزیزش میکنه
اونجا وقتی وایساده بودم و به کشتی نگاه میکردم درمورد همون خواسته ام دوباره به خدا گفتم که من نمیخوامش درسته ته دلم خواستش رو طلب دارم ولی کمکم کن تا رها بشم و بگذرم
و همینجور داشتم نگاهش میکردم و حرف میزدم
وقتی مراسم تموم شد چراغارو خاموش کردن و کشتی هم تو تاریکی خیلی زیبا دیده میشد
داداشم که اومد دنبالمون ،من و مامانم رفتیم از کنار کشتی رد بشیم خیلی زیبا دیده میشد وایسادم و عکس گرفتم ،فوق العاده زیبا بود
امروز فوق العاده عالی ترین بود و زیبا و بی نهایت از خدا سپاسگزارم
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
همواره از خداوند درخواست کنیم:
ما را به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده هدایت کند
تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم:
هیچ عامل بیرونی تاثیری در زندگی ما ندارد نگاه ما به دست دیگران نباشد
تنها توکل و ایمان مان به خداوند باشد اگر او ما را هدایت کند در هر موقعیتی:
به سمت مسیر زیباتر هدایت خواهیم شد
خداوند همواره: با زبان نشانه ها با ما صحبت کرده و ما را هدایت می کند
زمانی که با اتفاقات نامناسب مواجه می شویم:
باید بتوانیم توجه خود را بر زیبایی ها و نکات مثبت قرار دهیم
زمانی که با مکانی هم مدار نباشیم:
جهان اجازه ورود ما به آن مکان را نخواهد داد
در هر مکانی ساکن هستیم:
با آن هم مداریم
زمانی که تفاوت فرکانسی ما با فرد مکان و منطقه ای زیاد باشد:
حتی در صورت درخواست ما جهان اجازه ی ورود به آن مکان را به ما نمی دهد:
در جهان هر چیز چیزی جذب کرد
گرم گرمی را کشید و سرد و سرد
الطیبات للطیبین
زمانی که بر روی باورهای خود کار می کنیم:
به افراد شرایط و موقعیت هایی هدایت می شویم که باعث شادی و لذت بیشتر خواهد شد
اگر بر روی باورهای خود کار نمی کنیم:
از جایگاه کنونی خود فاصله گرفته به افراد شرایط موقعیت و ایده های نامناسب هدایت می شویم
مهم است :
هر روز بر روی باورهای خود کار کنیم و تمرکز خود را بر نکات مثبت قرار دهیم:
اجازه دهیم خداوند و جهان ما را هدایت کند
خداوند:
از طریق نشانه ها ما را هدایت می کند سمت خود را به خوبی و درستی انجام دهیم
طبق قانون خداوند:
به مکان بهتر به افراد شادتر و موقعیت جالب تر هدایت خواهیم شد
زندگی ما:
به واسطه ی باورها و فرکانس های ما رقم می خورد نه عوامل بیرونی
نیاز نیست برای تحقق خواسته هایمان بجنگیم:
اینگونه به سمت جنگ مشکلات و درگیری بیشتر هدایت می شویم
قانون:
تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء حاصل باورها و کانون توجه خودمان است
سفرهای: بدون برنامه و هدایتی سفرهای بسیار لذت بخش تری است تا سفری که با برنامه ریزی از پیش تعیین شده باشد
همواره: گوش به زنگ نشانه ها باشیم تا روند و جریان زندگی برای ما لذت بخش شود
زمانی که از خداوند درخواست می کنیم:
ما را به مکان و زمان مناسب هدایت کند اتفاقات مناسب برای مان رخ خواهد داد
از خداوند برای هر خواسته ای در هر حوزه ای درخواست هدایت کنیم:
ذهن خود را که تنها حاصل ورودی هاست را کنار گذاشته و اجازه دهیم خداوند ما را هدایت کند
هر اتفاقی برای ما رخ دهد:
خیر است دست خداوند را برای هدایتمان نبندیم و تسلیم خداوند باشیم
صدای قلب خود را بشنویم و از خداوند درخواست کنیم:
ذهن ما را خاموش کرده و قلب ما را برای دریافت هدایت ها و الهامات باز کند
هیچ اعتباری به ذهن خود ندهیم:
هر آن چیزی که داریم از آن خداوند است
اذا سالک عبادی انی فانی قریب اجیب الدعوت الداع اذا دعان
خداوند فرموده:
بر ماست که شما را هدایت کنیم
من درخواست شما را اجابت می کنم به شرطی که به من ایمان بیاورید
زمانی که توجه ما بر زیبایی هاست با خود در صلحیم از نعمت های خداوند سپاسگزاریم و باورهای مناسب داریم:
خداوند ما را به مکان بهتر هدایت می کند لازم نیست بجنگیم یا شرایط را به نفع خود تغییر دهیم شرایط لاجرم به نفع ما تغییر خواهد کرد
اگر با جنگیدن بخواهیم چیزی یا کسی را نابود کنیم:
زندگی خود را نابود می کنیم و به جنگ و درگیری بیشتر هدایت می شویم
زمانی که تمرکز ما بر زیبایی ها و نکات مثبت است:
خداوند ما را به زیبایی های بیشتر هدایت خواهد کرد
به ذهن خود ورودی های ذهنی مناسب داده:
تا خروجی های مناسب دریافت کنیم
خداوند در خواست های ما را که با افکارمان به جهان ارسال می کنیم:
اجابت می کند نه با کلام
زمانی که با دیگران درگیر هستیم:
به سمت افراد درگیر و نامناسب هدایت می شویم
در جهان هر چیز چیزی جذب کرد
گرم گرمی را کشید و سرد سرد
قانون:
زمانی که توجه خود را بر زیبایی ها و نکات مثبت قرار دهیم فارغ از عوامل بیرونی:
به مکان و شرایط بهتر توسط خداوند هدایت می شویم
تنها خداوند رب و صاحت اختیار است:
او می تواند ما را به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده هدایت کند
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام به استاد و خانم شایسته عزیز. و همینطور دوستان خوبم در این وبسایت.
استاد داستانی که میخوام براتون تعریف کنم به طرز عجیب و غریبی برام غیر قابل باور بود و هنوزم هست. اصلا انگار یه ابر قهرمان بودم که داشتم تو دنیای مارول زندگی میکردم و با ذهنم در لحظه شرایط رو به نفع خودم خلق کردم.
استاد قضیه از این قرار هست که بنده از اتباع افغانستان هستم که در ایران زندگی میکنیم. در واقع بیشتر از 50 سال پیش پدربزرگم به این کشور مهاجرت کرد و الان 3 نسل هست که توی این کشور هستیم اما با این حال بخاطر قوانین ایران بهمون شناسنامه ندادن و ما همون پاسپورت افغانستان رو داریم. برای همین سر یه سری موارد تو کشور برای ما محدودیتی هایی گزاشتن که حل کردنشون واقعا یه اراده قوی و ذهن پولادین برای سر و کله زدن برای اداره های ایران میخواد. ولی خب به هر حال حل شدنی هستن و این مهمه. ولی اینکه راحت حل بشن یا نه، به نظرم به قول شما به باور هامون بستگی داره. چون اتفاق جادویی که برای من افتاد این بود که تقریبا یک ماه پیش سیم کارت من رو قطع کردن که شما تا کد فلان رو نگیری خدماتی توی ایران دریافت نمیکنی. این مسئله اگر حل نشه به مرور کارت بانکی و… رو هم قطع میکنن. یعنی رسما از زندگی ساقط میشی. ولی مهم نبود برای من چون به نظرم برای هر مسئله ای راه حلی هست. بخاطر همین من مراحل ثبت نام برای این کد رو طی کردم تا اینکه باید میرفتم دفتر خدماتی همراه اول تا سیم کارتمو وصل کنم. بار اول که رفتم پیش شون گفتن که باید الان فعلا اس ام اس هاتو وصل میکنیم و 3 روز دیگه بیا که ادامه شو بتونیم انجام بدیم. و تازه گفتن که حتما یه همراه ایرانی باید داشته باشی تا کارتو انجام بدیم. ولی من چون پاسپورتم رو برای تمدید داده بودم پلیس مهاجرت 3 روز بعد هم برام کارمو انجام ندادن و گفتن که بدون پاسپورت نمیشه. همش مسئله روی مسئله میومد و از اونورم داشتیم به سال نو و تعطیلات نزدیک میشدیم ولی همش این تو ذهنم میومد که نگران نباش درست میشه. نگران نباش برای هر مسئله ای یک راه حلی هست. پاسپورتمو من یک هفته مونده بود به عید تحویل گرفتم و بلافاصله رفتم دفتر خدماتی که سیم کارتو وصل کنن و همه مدارکمم کامل بود. خانوم مسئول وقتی نگاه کرد گفت مدارکت کامله ولی ما باید ایمیل بزنیم که اول اس ام اس هاتو باز کنن و ما هم امروز و فقط دوشنبه ها ایمیل نمیزنیم، به علاوه اینکه کلا 3 الی 4 روز طول میکشه که میخوره به عید پس برو بعد عید بیا الان انجام نمیدیم. استاد من اون لحظه کلا ریختم بهم چون اگر این حل نمیشد بقیه چیزارم قطع میکردن. بهش گفتم خواهش میکنم یه راه حلی چیزی اینو انجام بدید که من کارم میمونه. ولی گفت اصلا نمیشه برو بعد عید بیا. استاد من اصلا تو کتم نمیرفت چون یه حسی بهم میگفت میتونه الانم ایمیل بزنه ولی نمیدونم چرا این کارو نمیکنه. بیرون که اومدم انقدر عصبانی بودم که هرچی بد و بیرا بود تو ذهنم بهشون گفتم ولی… ولی در لحظه یهو یه حسی بهم گفت که امیرحسین چرا بیخودی ناراحتی؟ خب برو یه دفتر خدماتی دیگه. شاید الان اصلا این اینطوری شده که بری یه دفتر خدماتی دیگه که هم سریع در لحظه اس ام اس هاتو وصل کنه هم دیگه نیازی نباشه معرف ایرانی با خودت بیاری. چون دوستمم سر کار بود شب عیدی و بهم گفته بود نمیتونه بیاد.
و خدااااای من، استاد اصلا یه لحظه آروم شدم گفتم آره پسرررر همینه. حتما خدا اینجارو اینطوری کرده چون میخواد تو بری یه جا دیگه سریع کارتو انجام بده. و منم سریع ایمان عملیم رو نشون دادم و سرچ کردم دیدم یه دفتر دیگه تقریبا نزدیک ام هست، سریع راه افتادم و با مترو رفتم اونجا و تو راه هم مدام با خودم تکرار میکردم آره پسر همینه، قرار کل کارت همین امروز جمع بشه، داریم میریم یه جای بهتر. استاد وقتی رسیدم به اون دفتر جدید مسئول اونجا بهم گفت که ما انجام نمیدیم و باید بری فلان جا. لوکیشن این دفتر قیطریه بود و دفتر جدیدی که حالا باید میرفتم جماران بود استاد. و این مسیر همش سر بالایی هست. وحشتناک هم اون تایم ترافیک بود و اصلا نمیشد با ماشین رفت و باید پیاده میرفتم که قبل از اینکه بسته بشه برسم. و استاد اینجا بود که دوباره با خودم گفتم اشکال نداره حداقل خداروشکر جایی که باید برم بالا شهره و تو این مسیر ساختمون های خفن ثروتمندای نیاوران و فرمانیه رو میتونم ببینم و کیف کنم. خلاصه با زبون روزه مپ رو زدم و گازشو گرفتم راه افتادم. تو راه هم مدام هر ساختمان شیک یا ماشین باحالی میدیدم خداروشکر میکردم بخاطر این همه زیبایی و ثروت به علاوه اینکه پس ذهنم این بود که کارم قراره همین امروز انجام شه. کلا داشتم تمام سعیم رو میکردم تا ذهنم رو به سمت هدفم کنترل کنم. استاد باورتون نمیشه وقتی رسیدم دفتر خدماتی جدید اول که گفت نوبت بگیر و من سر 5 دقیقه سریع نوبتم شد( و این عالی بود چون جاهای دیگه حداقل 20 دقیقه معطلی داشت). این از معجزه اول. معجزه دوم این بود که وقتی خانوم مسئول صدام کرد بسیار بسیار خوش رفتار بود. و کلا بقیه کارمندا هم بسیار با احترام با اتباعی که بهشون مراجعه کرده بودن رفتار میکردن و من خدارو واقعا با تمام وجود بابت این شکر کردم. بعد از این ایشون همون لحظه اس ام اس هامو وصل کرد و گفت کدی که برات میاد رو برام بخون تا ادامه کارتو انجام بدم و من باورم نمیشد که یعنی همینقدر سریع؟ یعنی نمیخوای ایمیل بزنی؟ یعنی لازم نیست برم 3 روز دیگه بیام؟ استاد هیچی هیچی. درجا وصل کرد. بعدش تماس هام رو هم وصل کرد. بعد اومد گفت که فقط به یه معرف ایرانی لازم داری. گفتم باید حتما بیان اینجا؟ گفت نه نیازی نیست فقط کد ملیشو بده و کدی که براش اس ام اس میادو بهم بگو. استاد منی که با خودم گفتم ایول و اومدم که زنگ بزنم به دوستم یهو همکار بقلی این خانوم گفت خب کد ملی منو بزن که سریع کار انجام بشه. استاد من دیگه اصلا باورم نمیشد. همون لحظه که فکر نمیکردم از این بهتر نمیشه، بهتر شد! دیگه اصلا به دوستمم زنگ نزدم. استاد من یه سیم کارت دوم هم داشتم که قطع بود. این خانوم مسئول گفت که بگو اونم برات وصل کنم، گفتم خب همراهم نیست و منتظر بودم که بگه خب پس نمیشه ولی گفت خب اشکالی نداره اگه خونه کسی هست زنگ بزن بگو سیم کارت رو وصل کنن و فقط به من کد بدن. و من گفتم آره آره حتما الان زنگ میزنم داداشم انجامش بده. اصلا شوکه بودم چون تجربه من این بود که وقتی تو داره به مسئله بر میخوری طرف میگه خب نمیشه دیگه و تو باید بهش بگی که آقا جان از این راه هم میتونین انجام بدید کار بنده رو ولی این خانوم اصلا خودش مثلا به هر مسئله ای که برمیخورد اصلا صبر نمیکرد من چیزی بگم خودش سریع یه راه حل ارائه میداد و کارو پیش میبرد و من فقط شوکه بودم میگفتم خدایا شکرت مگه میشه؟ مگه داریم آنقدر آسون؟ استاد بعدش به جز این یه سری کار دیگه هم بود برام انجام دادن و تازه یه جا 1000 تومن بدهی داشت سیم کارتم و بنده خدا با گوشی خودش از کارتش پرداخت کرد که کار سریع راه بیفته و بعدشم اصلا اونو پولو ازم نگرفت. درسته مبلغ کمی بود ولی بازم هیچکی رو من ندیدم بودم که آنقدر به آدم همه جوره کمک کنه تو مسائل اداری، در حدی که از جیب خودش خرج کنه برات. و منی که همش میگفتم خدایا شکرت چقدر راحتتتت چقدر راحت داره همه چی انجام میشه! تازه آنقدر خوش برخورد بودن که وسط کار به من گفتن صندلی گزاشتیم برات، کارت خیلی طول میکشه راحت باش بشین. منم که شوکه یعنی میشه واقعا آنقدر خوش برخورد؟! استاد حقیقتا 1000 تا نکته مثبت دیگه هم این وسط اتفاق افتاد که دیگه پیامم زیادی طولانی میشه وگرنه دوست داشتم بگم. وسط کار وقتی ازشون پرسیدم مگه نباید ایمیل بزنید که کار ادامه پیدا کنه بهم گفت آره درسته، منم همینکارو کردم و شانست گرفت سریع خط وصل شد منم گفتم پس بریم ادامهشم انجام بدیم. فکرشو بکنید گفتشانست گرفت. ولی من اون لحظه فهمیدم که با یک کنترل ذهن ساده و تمرکز رو نکات مثبت چقدر معجزه میتونه اتفاق بیفته! در نهایت کل کار من که قرار بود مثلا بیفته برای بعد عید در حد 40 دقیقه انجام شد. وقتی از دفتر خدماتی اومدم بیرون آنقدر شوکه و ذوق زده بودم که نزدیک بود یجا تو خیابون ماشین بزنه بهم. شاید بگم 1000 بار تا رسیدم خونه از خدا شکرگزاری کردم و تا رسیدم خونه کل ماجرا رو برای مامانم تعریف کردم که اونم اصلا باورش نمیشد. واقعا خدارو شاکرم بخاطر این معجزه باور نکردنی که باعث شد من چقدرررر ایمانم به نتیجه گرفتن از طریق کنترل ذهن، توجه به نکات مثبت و شکرگزاری قوی تر بشه.
سلام به دوست عزیز امیرحسین نازنین خدارو هزاران بار شکر میکنم بخاطر این دیدگاه نابتون که این ایمان زیادی که به قوانین خداوند داشتید از خوندن این فایل خیلی لذت بردم و تماما اشک ریختم که خداوند کار نمیکنه فقط شاهکار میکنه فقط کافیه ما قلبمون رو باز بزاریم و بزاریم خداوند کارشو انجام بده و ما به الهاماتی که بهمون میکنه توجه داشته باشیم
امیدوارم هر روز شما بهتر از دیروزتون بشه و هر روز اتفاقات زیبا براتون رقم بخوره در پناه الله شاد و ثروتمند باشید
باسلام خدمت شما استاد عزیز و خانوم شایسته عزیز که انقد با عشق این فایل هارو برای ما آماده میکنن و تدوین میکنند و استاد گرامی
اول ازهمه وقتی این عکس رودیدم گفتم چقد جالب همه جاسفیده حدس میزنم شن باشه وقتی شما گفتید برف ؛گفتم وای خدای من چقد باحال برف اومده و همه جا سفیدع ولی بعد گفتید کویر شن سفید هست چقد لذت بردم ازاین که ی جایی هست که همه جاش سفید مثل برف ولی از سرما هم اذیت نمیشی ولذت میبری و چقد حال میده بشینی روی این شن ها و باهاشون بازی کنی وقتی که شما بازی میکردید حین صحبت هاتون گفتم چقد عالی وکلی لذت میبردم
و چقد این صحبت ها لذت بخش بود
چقد خوبه که ما توی این فضا هستیم که میتونیم فارغ از هر اتفاقی که توی ایران می افته و این اخبار بد که ما داریم واقعا اعراض میکنیم ازشون ینی واقعا سعی ام بر این هست که اخبار را دنبال نکنم واینم بگم که مااصلا تلویزیون نداریم نه به معنای نداشتن تلویزیون ینی آنتن نداریم و فقط از تلویزیون برای دیدن فایل های شما و سریال های سفر به دور آمریکا استفاده میکنیم
و توی اینستاگرام هم واقعا پیگیر اخبار نیستم
و خداروشکر میکنم من و همسرم هدایت شدیم به جایی که کاملا ایزوله هست از اخبار بد دورو برمون هیچ تلویزیونی نیست که بخوایم بش توجه کنیم کسی اخبار رو برامون نمیگه که خب این هدایت هم بخاطر کارکردن رو خودمون بوده خداروشکر که انقد خوب کار کردیم ما از خانواده تقریبا حدود یکساعت فاصله داریم و در هفته یبار بیشتر نمیبینیمشون و توی اون تایم هم سعی میکنیم اعراض کنیم و توی خونه فقط این آگاهی ها ناب و صحنه های زیبارو به خورد ذهنمون میدیم
و خدارو شکر میکنم که توی این مسیر هستم و این جمله استاد توی همین فسمت های قبلی سریال سفر به دور امریکا که اگر توی این قسمت از برهه زمانی ما سعی کنیم توجهمون رو برداریم و بذاریم روی زیبایی ها از بدنه جامعه جدامیشیم خیلی واسم الهام بخش بود
و البته برسیم بع تمرینی که استاد گفتن توی این قسمت من چند سالی هست که فقط دارم هدایت میشم ینی هرجا میبینم ی اتفاقی افتاده واسم میبینم خداوند هدایتم کرده و خیلی شیرین هست این پدیده همزمانی اتفاقا وقتی داشتم قسمت های قبل را میدیدم گفتم چقد استاد و خانوم شایسته در مدار مناسبی هستند هرجا میرن توی سفرشون توی زمان مناسب در مکان مناسب قرار میگیرن وواقعا لذت بخشه خیلی حالم خوبه خداروشکر بخاطر این حس ناب واین اگاهی ها و این مسیر
به نام خالق زیبایی ها
روز 132 ام
پدیده همزمانی واقعا بینظره وقتی با روحت هماهنگ باشی توی فرکانس خوبی باشی خداوند یه کارایی رو برات انجام میده که شگفت زده ت میکنه این همزمانی ها و اتفاقات جالبی که برای شما میوفته دلیل بر فرکانس خالص و عالی که ارسال میکنین من لذت میبرم از این فایلا بیشتر بزارین و همزمانی هایی که اتفاق میوفته رو تعریف کنین برای خودم منم بارها پیش اومده وقتی فرکانسم خوب بوده همزمانی های جالبی اتفاق افتاده و خداوند کاری میکنه که همه جهان انگار منتظرن کار تو رو انجام بدن به همه فرمان میده سریع کارت رو راه بندازن بدون کوچکترین تلاشی کسی روی حرف فرمانروا که نمیتونه حرف بزنه
یادمه یه سال نوبت دکتر چشم پزشک داشتم توی بیمارستان تهران به من گفت دوشنبه بیا وقتی صبح زود رفتم بیمارستان گفت امروز فقط مریضای عمل شدن رو دکتر ویزیت میکنه شما فردا برین مطبش همون موقعا بود که تازه با شما آشنا شده بودم و داشتم فایلاتون رو گوش میدادم با خودم گفتم من چند روز دیگه بلیط دارم باید برگردم عمه م و پسر عمه م هم نوبت داشتن منتظر بودم اونا کارشون تموم شه باهم برگردیم خونه بعد یه روز من الکی توی بیمارستان میگذره بعد فردام دوباره
برم مطب من نمیدونم خدایا خودت امروز درستش کن همین امروز دکتر منو ببینه بعد حسم خوب بود نشستم روی صندلی عمه م رفتن که با منشی یه دکتر دیگه صحبت کنن شاید راضی بشن که منم دکتر ببینه همینطور داشتم به فایل شما گوش میدادم یه آقایی با لباس بلند سفید اومد کنار من نشست داشت با تلفن حرف میزد راجع به همون دکتری که من نوبت داشتم بعد گفتم شما کی نوبت گرفتین به من گفتن امروز دکتر نمیتونه شما رو ویزیت کنه گفت دکتر دوست منه صبر کن بیاد بهش میگم همراه من بیا بعد دکتر از اتاق عمل اومد بیرون با این آقا سلام و احوال پرسی کردن و گفت یه همراهم دارم گفت مشکلی نیست بعد گفتم برم ویزیت رو پرداخت کنم صندوق گفتن نمیخواد بعد من نفر اول رایگان دکتر منو ویزیت کرد کار خوبه خدا درست کنه خدایا شکرت اون روز ایقدر از این کارش ذوق کردم و خداروشکر کردم
ما نیازی به پارتی نداریم پارتی اصلی خودشه
فقط کافیه حالتو خوب کنی سپاسگزار باشی ببین جان جانان چه کارها که نمیکنه
الهی شکر بابت وجودت که هستی هرلحظه هدایتمون میکنی
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربون
چقدر از این فایل مسافرت به دور امریکا لذت بردم و به مطالب عالی و نقطه های عمیق اشاره کردین. خدارو سپاسگزارم که منو هم در این مسیر هدایت کرد تا شمارو بشناسم. به چیزی که همیشه ته ذهنم می اندیشدم ولی واقعا نمیدونستم چیه چجوری بخوام چی بخوام تا به اون هدفم برسم.
پروردگارم هزاران بار شکر میکنم که به اون آرامش خوب رسیدم و هر بار که این فایلهارو می بینم ایمانم بیشتر و بیشتر می شود.
از خدا میخوام منو هم به بهترین مسیر هدایت کنه.
باز هم از خدایی که به فکر ماست و مارو دوست داره سپاسگزارم.
به نام خداوند هدایتگر
سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوار و بی نظیرم
و خانم شایسته مهربان و فوق العاده
استاد اشک شوق از چشم هام جاری ه و فقط میتونم سپاسگزاری کنم اول از خداوندی که من رو لایق دونست و به این سایت بی نظیر هدایت کرد تا بتونم تجربه ای جدید از زندگی داشته باشم تا دنیای من زیر و رو بشه وتجربه ای کاملا جدید از زندگی در دنیا رو داشته باشم
و هزاران هزار بار از شما سپاسگزارم استاد عزیزم به خاطر دیدن این زیبایی هایی که زحمت میکشید و با عشق به ما نشون میدید واقعا سپاسگزارم استاد، چقدر شما انسان فوق العاده ای هستید، توی این روز هایی که توی ایران همه تمرکز شون روی مشکلات به وجود آمده هست خدا میدونه همراه شدن با دوره 12 قدم و فایل های سفر به دور آمریکا و دیدن و تمرکز بر زیبایی ها چقدر زندگی من رو از جامعه و آدم هاش جدا کرده و خدا میدونه که فقط دارم زیبایی ها و اتفاقات خوب رو تجربه میکنم، و هر بار که فایل سفر به دور آمریکا روی سایت میاد فقط اشک. میریزم و از خداوند به خاطر دیدن این همه زیبایی سپاسگزاری میکنم و از اول تا آخر فایل هزار بار میگم استاد عاشقتم استاد ممنون و سپاسگزارم،
استاد دقیقا این که میگید به زیبایی ها توجه کنید و هیچ عامل بیرونی نمیتونه توی زندگی شما تاثیر بزاره دقیقا من دارم. توی این روزها تجربه میکنم، با دوره 12 قدم و تعهدی که دادم دارم آگاهانه فقط به زیبایی ها به نکات مثبت زندگی م و داشته هام تمرکز میکنم، و با تمرین ستاره قطبی و تجسم خلاق توی همین شرایط دارم هر روز اتفاقات بهتر و زیباتری توی زندگی م رقم میزنم
و هر بار که تمرین ستاره قطبی رو چک میکنم و تیک میخوره اشک. میریزم و میگم میبینی خدا چطور داره هدایتت میکنه و چقدر قانون دقیق ه و هر بار ایمانم به خداوند و قانون ش و صحبت های شما بیشتر میشه
چقدر این مکان زیبا بود اینقدر زیبا که قلب م باز شد، و یک لحظه خودم رو انجام تجسم کردم، استاد چقدر دیدن این زیبایی ها باورهای منو قوی میکنه و هر بار میگم ایمان دارم که آگه هدایت شدم به دیدن این زیبایی ها صد در صد هدایت میشم به تجربه زیبایی ها
استاد عزیزم باز هم از شما و مریم جان سپاسگزاری میکنم به خاطر به اشتراک گذاشتن این زیبایی ها
دوست تون دارم و عاشقتونم
به امید دیدار شما به زودی
درپناه خداوند شاد و سر بلند باشید