پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی - صفحه 49 (به ترتیب امتیاز)

853 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهناز کلاته گفته:
    مدت عضویت: 1442 روز

    سلام استاد عزیزمممممم

    استاد با این فایل من امشب دیوانه شدم

    چقدر زیبایی….

    چقدر حرفای عالی….

    چقدر آگاهی…..

    چقدر اهنگ با محیط سازگار ، هزار بار اهنگو گوش کردمو زیبایی ها رو دیدم

    انقدر حالم خوب شد پاشدم همون موقع دفترمو اوردم شکرگزاری هامو نوشتم

    عاشق خدام ، عاشق شمام ، عاشق مریم جانم. مرسی ازتون . چقدر قشنگ گفتید ک وقتی با جایی هم فرکانس نباشید جهان خودش اجازه نمیده ک شما در اون مکان قرار بگیری ، خیلی باورمو قوی تر کرد.

    چقدر قانون خوب عمل میکنه . استاد بعد از اینکه شما در یکی از فایل ها گفتید الان وقتشه خودتونو از جامعه جدا کنید من اصلا دیگه اینستا نرفتم ک‌ دیگه هیچ اطلاعی از وضعیت نداشته باشم ، دقیقا چند روز بعد وقتی پیروی کردم از هدایت الهی و صحبت شما همسرم در کارش ب ی جای خیلی بهتر هدایت شد ، ک هم درامدش خیلی بهتر شده و هم همکارای خیلی خوبی داره .درست در این شرایط ک خیلی ها دارن از نازیبایی ها میگن زندگی ما ب مرحله ی زیباتری هدایت شد واقعا از صمیم قلبم ازتون ممنونم ک این زیبایی ها و اگاهی ها رو ب اشتراک میذارید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    فاطمه جمالی گفته:
    مدت عضویت: 1031 روز

    به نام خدای مهربان خدایی که هرلحظه از زندگیم تویه تک تک نفسهام هرثانیه همه جا کنار من بوده ومنو به بهترین هاهدایت کرد خدایی ک الان ک دارم راجبش مینویسم میخام بشینم و از عشقی که ازش تویه قلبم حس میکنم ساعتها اشک بریزم

    بی نهایت از شما استاد بزرگ ممنونم ک بخش بزرگی از هدایت منو ب ربم خدای مهربونم رقم زدین شما واقعا بازندگی صدها نفر معجزه کردین و واقعا لایق این همه عشق و زیبایی هستین وقتی انقدر قشنگ خدارو باور کردید و ایمان دارید بهش وقتی ایمان شمارو میبینم ب خدای عزیزم عشقم

    واقعا باخودم میگم خدایا من تسلیمم منو هدایت کن چون میدونم زمانی ک بهش ایمان داشته باشم و درمسیر باشم خدام منو به خواسته هام میرسونه و بهترین هارو برام رقم میزنه و شما نمونه واضح این هدایتین به راستی دنیا تماما زیبایی وخداروشکر میکنم که کنار شما استاد عزیز وبااستفاده از اگاهی هایی ک میدین میتونم اگاه و سریعتر به خواسته هام برسم

    زمانی ک تسلیم این قدرت و این عشق بی انتهاشدم واقعا میتونم بگم ک توزندگیم معجزه رقم خورده هرروز زیباتر از دیروز برام

    ازخدامیخام که همه مارو هدایت کنه هرلحظه واگر ایمان داشته باشیم و باور کنیم یقینا به بهترین ها میرسیم امید ک دردنیاو اخرت سعادت مند باشیم

    بازهم تشکر میکنم از استاد عشق وهمچنین همسر زیباشون♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    هدیه گفته:
    مدت عضویت: 1080 روز

    بنام خداوند هدایتگرِ عزیزم

    سلااام وووو صد سلاام به استادِ عزیزم

    و مریم جانِ گلم

    هزاران بار سپاس از خدای رحمن و استادِعشق و مریم جانم بابت این فایلِ زیبا ، بسیار لذت بردم

    چقدددر شگفت و زیبا بود این منطقه!😍

    من هم بنابر خواسته شما استاد جانم میخام از هدایتهام بگم

    حدود یکسال و نیم پیش همسرم بیزینسی اینترنتی رو استارت زد که نیاز به کمک داشت و از من خواست باهاش همکاری کنم ، من راسش خیلی علاقه ای نداشتم اما چون دیدم نیاز به کمک داره با خودم گفتم غٰر نمیزنم ، توکل بخدا همکاری میکنم و در حین همکاری و گشت در اینترنت کاملا اتفاقی با پیج عالی یوگا آشنا شدم که اصلا ربطی به بیزینس همسرم نداشت و الان یکسال و نیمه با آموزش رایگان اون پیج هر روز صبح قبل صبحانه یوگا انجام میدم و بسیار لذت میبرم از انجام صحیح حرکات اونهم بتنهایی و با تمرکز بالاتر از کلاسهای حضوری و هرروز شاکر خداوند بخاطر این موهبت هستم و دلیل این هدایت رو توکل و سپردن به خودش میدونم.

    داستان دیگه اینکه؛

    ما 4 سال در محله ای با ویوی عالی رو به کوه و دلباز در کوچه ای بن بست و زیبا زندگی میکردیم و بسیار صحنه هایی جذاب از برف ، باران ، مه ، غروب و طلوع با ابرهای رنگارنگ می دیدیم و مرتب شاکر خدای مهربان بودم اما همسرم بدلایلی خونه رو برای فروش گذاشت . ذهن من در جنگ و جدال بود که تو که مرتب شکرگزار بودی! و بالاخره نیروی توکل پیروز شد و من همه چیز رو سپردم بخدای رحمن و… منزل جدید ویویِ بسیار زیباتر ، محلی با سکوت کامل با صدای پرندگان که از پنجره سالن و اتاقها کوه و درختان زیبای پاییزی رنگارنگ خودنمایی میکنه. و آبی که از کوه میاد و صدای شُرشُر گوش نوازش از داخل خونه ، لذت اون ویو رو دوچندان میکنه 🤩 ٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍو این محله در همین تهرانه نه در شهرستان👌

    و بسیار داستانهای دیگه که با سپردن به خدای رحمن هدایت شدم که همش رو سپاسگزار استاد عزیزم هستم از آموزه های ناب و خدایی شون🙏🏻🌹

    بچه‌ها ؛ من از اکهارت توله یادگرفتم هروقت ذهنم داره نجوای شیطانی میکنه با خودم بگم:

    من هیچ شکایتی ندارم و از هر بابت سپاسگزارم 🙏🏻 و همین جمله کاملا ورق ذهنمو برمیگردونه و آرام میشم.

    ممنونم استادجان و مریم جان از این فایل دلنشین و زیبا که کلی درس و حرف داشت.

    در پناه خدای رحمان شاد و سربلند و سلامت ، بیشتر و بیشتر بدرخشید.🌹❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سپهر برنا گفته:
    مدت عضویت: 2142 روز

    سلام به استادان عزیزتر از جانم و سلام به تک تک دوستان و هم مداری های عزیز

    واقن که لذت بردم از این فایل از این زیبایی از این فضا ملکوتی. استاد به نظر من اوج زیبایی سایت دو تا قسمت بودن که اولیش اون لحظه ای بود که داشتید با شن ها بازی میکردید و جوری که شن ها رو محکم فشار میدادید و میریختینشون زمین خیلی حس خوبی بم میداد و قسمت دومش هم آخر این فایل بود که با آهنگ زیبا محسن چاووشی عزیز حس فضا معنوی رو کاملن به آدم القا کردید. خدا دِرُن بچه رو (الان فک کنم دیگه بزرگ شده باشه اونقدر که با شما جهان رو گشته :-))) ) هم برا شما و هم برا ماها حفظش کنه ^—^

    استاد عزیز، این فایل شما به همراه فایلهای داستان هدایت الهی برا خودشون یه دوره کامل توحیدی هستن به نظرم و هرکس که میخواد خدا رو بشناسه باید این سه فایل رو با تمرکز بالا گوش کنه.

    من از حدود دو سه ماه پیش از خدا خواستم که برام معافیت جور کنه و حدود یه ماه میشه که برا سربازی اقدام کردم و هدفم اینه که به لطف خدا معافیت بگیرم. برخلاف سایر اهداف و خواسته هام برا جزئی ترین اتفاق در راستا این هدفم همیشه سعی کردم که ردپای خدا رو دنبالش بگردم و قدرت رو از آدما بگیرم و به خدا بدم و همه اون نشونه هارو تک تکشون رو تو نوت گوشیم مینوشتم و دقیقا عین فایل داستان هدایت الهی که تکاملتون رو طی کردید و اتفاق ها خود به خود افتادن، از این سری اتفاقات هم برای من افتاد اینکه به کجا ها هدایت بشم و چه اقداماتی انجام بدم و …

    امروز میخوام در این کامنت یه نشونه ای برای خودم قرار بدم، چون کمی ناامید شده بودم از اینکه شاید اون نتیجه دلخواهم رو نگیرم تا اینکه این فایل و چند روز بعدش فایل مصاحبتون با عرشیا اومد رو سایت که آتشی رو در وجود من روشن کرد (مخصوصا اون قسمتی از مصاحبتون با عرشیا که عرشیا گفت “این ما هستیم که نتیجه دلخواه رو خلق میکنیم، و اینکه من مسیر رو رفتم، تلاشمم کردم ولی اونیکه میخواستم نشد همش ناشی از باورهای محدود کنندس” یه چراغی رو دینگ! تو ذهن من روشن کرد که من یکی از باورهای محدود کنندم رو تونستم پیدا کنم و این منم که خالق نتیجه خودم هستم و نباید در برخورد با اولین ناامیدی زود تسلیم بشم و پا پس بکشم و اگه قرار با اولین مانع تسلیم بشم و زود از مسیر رسیدن به خواسته هام انصراف بدم پس همون بهتر که دیگه با آموزه های استاد هم کار نکنم و دوباره برگردم به مسیر پر از اعصاب خرد کنی و پر از شرک و دیدگاه ها و باورهای محدود کننده) که این آتش اونقدر دوباره بم انگیزه داد که شروع کردم طبق گفتتون تو قدم اول جلسه 6ام که انگیزه خالی با باورهای غلط منجر به نتایج ناگوار میشه، شروع کردم به باورسازی و اصلاح باور های خودم.

    واقعیت اینه که، ایده نوشتن این کامنت رو نتیجه باورسازی های جدیدم و تعهدی که به خودم دادم که تا آخرش برم میدونم چون امروز خدا بم الهام کرد که اگه به مسیرت متعهد هستی برو تو یکی از فایل های استاد برا خودت نشونه ای قرار بده و این کامنت هم اولین کامنت من هست که در سایت قرار میدم و نوشتن اولین کامنت خودشم تو سایت پرمحتوا و عالی شما یه ترس بزرگی رو داشت که از اون موقعی که این ایده بم الهام شده تا الان هی به تعویق می انداختم تا اینکه تسلیم تعهدم شدم و اومدم کامنت رو نوشتم. انشالا و حتما که لطف خدا شامل حال همگی بندگانش که در مسیرش هستن باشه و همه اسنان ها رو به راه راست هدایت کنه. منتظر من باشید تا روزی برسه که بیام خبر خوش معافیت سربازی رو اینجا بنویسم.

    عاشقتونم ممنون ازتون که نگاهم رو به زندگی کردن عوض کردید و همچنین از عزیزانی که این کامنت رو خوندن هم سپاسگزارم ^—^

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    شمیم کردستانی گفته:
    مدت عضویت: 1529 روز

    سلام به همگی

    الان که این کامنت رو دارم مینویسم ساعت2:52صبحه و حس بد و افکار منفی در من ایجاد شده بود و من سعی کردم استپش کنم.

    استاد عزیزم شما میگین ما تمام و کمال خودمونو بسپریم به خدا و دیگر هیچ نگوییم،حرفای شما درسته ولی انجامش خیلی سخته.

    من دلم میخواد امتحانش کنم.

    واسه یکبارم شده تو زندگیم ،کل زندگیم بسپارم به اون و بزارم اون برام بچینه.

    از همین الان میخوام استارت بزنم و بسپارم به اون و اعتماد کنم.

    و نتایجشم هینحا براتون مینویسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مینا گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    سلام خدمت استاد،خانم شایسته و دوستان عزیز

    ماه پیش برای من و نامزدم پدیده هم‌زمانی طی یه سفر به شمال کشور اتفاق افتاد؛گرچه قبل از گوش دادن به این فایل نمیدونستم که هدایت الهی بوده،اما از آبان‌ماه سعی میکردم مستمر روی افکارم و قانون‌ها کار کنم.

    ماجرا از اونجا شروع شد که دوستم ازم خواست همراه بیمارستانش برای یه عمل جراحی سخت باشم،راستش از ته دل راضی نبودم چون دوست نداشتم تو فاز و فرکانس بیمارستان باشم (یه مدت زیادی هرکس کار بیمارستانی داشت،از من میخواست کمکش کنم که با کار کردن رو افکارم، از فرکانسش خارج شده بودم)،اما تو رودربایستی قبول کردم. از طرفی همون شب نامزدم هم بهم گفت بیا بریم شمال،ولی من چون به دوستم قول داده بودم،نمیتونستم برم؛ اما خوشبختانه چندساعت بعد دوستم بهم پیام داد که لازم نیست باهاش برم بیمارستان و مامانش باهاش میره،این اولین هم‌زمانی بود. پس قرار شد بریم شمال،هم‌زمانی دوم اینجا اتفاق افتاد که به‌صورت نادری سه روز مرخصی از محل کارم طلب داشتم و روز سه‌شنبه هم شهادت حضرت فاطمه بود که جمعا میشد 4 روز و اینطور شد که فردای همون شب بی‌برنامه حرکت کردیم طرف شمال.یکی از اتفاقات خوب و جالبی که توی جاده رخ داد این بود که با اینکه برف سنگینی باریده بود و راننده‌ها میگفتن تو برف و مه گیر کردیم،وقتی ما تو جاده بودیم همه‌ مسیرها باز و هوا هم خوب بود!وقتی هم رسیدیم شمال هوا به‌جای زمستانی،بهاری بود.

    سومین هم‌زمانی اینجا بود که ابلاغیه پرونده قضائی مربوط به گرفتن دیه نامزدم که تو رامسر بود هم اومد و دنبال کار اون هم رفتیم (بعدها فهمیدیم اگه شمال نبودیم و حضوری دنبال کار نمیرفتیم، پرونده پیش نمیرفت)،چهارمین هم‌زمانی وقتی اتفاق افتاد که یکی از دوستامونم شمال تو ویلاش بود و ما هم تونستیم بریم پیشش و مسئله اقامتمون و البته قسمتی از خوردوخوراکمونم حل شد(پس‌انداز مناسبی برای هزینه‌های سفر نداشتیم)،هم‌زمانی بعدی وقتی بود که تو این سفر فرصتی شد تا با همین دوستمون که مرد موفقی تو زمینه مالی هست،یه مصاحبه دوستانه در مورد پیشرفتش داشته باشیم و رو باورهامون کار کنیم.همچنین ایشون غذاخوری خوب با قیمت مناسب و همچنین مرکز کلوچه‌پزی برای خریدن سوغات هم بهمون معرفی کردن.

    آخرین هم‌زمانی تو این سفر هم این بود که دوستمون روز شهادت که روز تعطیلی بود، کار نداشت و تونستیم سه تایی بریم یه منطقه زیبا تو سیاهکل به اسم سوخته کوه که طبیعت زیبایی از ترکیب دریاچه و جنگل داشت و خیلی خوش گذشت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    هلن گفته:
    مدت عضویت: 4013 روز

    سلام.

    من شاید بگم هیچ بحثی رو به اندازه هدایت دوست ندارم.واقعا عاشق هدایتهای خدای خوبم همیشه هستم.

    کی هدایتهارو دریافت میکنم؟

    وقتی که شلوغی ذهنم رو کنترل کنم و بهش نظم بدم.

    وقتی که سکوتم بیشتر بشه.

    وصقتی صبرم در برابر چاشها بیشتر بشه.

    وقتی رها باشم و خودم رو به خدا بسپارم.

    وقتی آرام باشم.

    وقتی آرام باشم.

    وقتی از زیراییها لدت ببرم و از منفیهادوری کنم.

    وقتی به نکات مثبت زندگی توجه کنم.

    وقتی شاد شاد باشم.

    وقتی که شکر گزار باشم.

    وقتی در همه چیز خدارو ببینم.

    صدای الهامات و هدایتهارو واضح و باصدای بلند میشنوم.

    اینارو که گفتم تک تک شون رو تجربه کردم.

    وقتی انجامشون میدم هدایتهارو میفهمم ودریافت میکنم.

    وگرنه در شلوغی ذهن وقتی صدای شیطان هس که واضحه.

    اهدنا الصراط المستقیم.

    مارا به راه راست هدایت کن.

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مصطفی شهنواز گفته:
    مدت عضویت: 905 روز

    به نام یگانه معبود من خدای قشنگم

    اول اینو بگم واقعاااا هیچ کسی نمیتونه بزرگی و عظمت خداای یگانه ی منو رو بنویسه یا بگه

    چون کلمات توانای نوشتن و گفتن عظمت و بزرگی و زیبای خدای قشنگه منو نداره ما هر چی یاد میگیریم میبینم عه واقعاااا من دیروز که انقدر احساس میکردم بلدم میفهم میگفتم خدا چقدر منو آگاه کرده با فهم این موضوع پس دیروز هیچی نمیدونستم پس هر چقدر بدونیم هنوز هیچی نمیدونیم خدااای یگانه ی من خیلی زیباست خیلی با عظمته خیلی بزرگه به خودم افتخار میکنم که در این راهم در راه یکتا پرستی در راه شناخت خداای قشنگ و زیبام

    از وقتی تو این راه اومدم یواش یواش خدای قشنگ من،منو هدایت کره واقعاااا پله پله بالا اوارده منو،من نیومدم معبود یگانه ی من دست منو گرفته و بالا اوارده دقیقا عین این که یه بچه رو دستشو میگیری تا از پله بالا بره خدای منم دست منو گرفته هر لحظه منو بالا و بالا تر میبره

    از خداای قشنگم هزار بار سپاسگذارم که منو به سایت استاد عزیزم استاد عباس منش هدایت کرده و منو به یکی از دستان پر قدرتش هدایت کرده

    اینم بگم استاد اول که اومدم تو سایتتون گفتم این چه سایتیه اصلا خوشم نیومد بعد دیدم بی نظیره سایتتون اون اول در فرکانس سایتتون نبودم ولی واقعا میگم سایتتون بی نظیره اینم از لطف لله قشنگه که منو به یکی از بهترین دستاشون هدایت کرد

    خدایااهزار بار سپاسگذارتم

    از وقتی داستان هدایتگری رو باور کردم و الهام از طرف خداای قشنگمو باور کردم لله بزرگ من،منو هدایت کرد و الهامات خدامو دریافت کردمددقیقا یه جنسیو الهام گرفتم بسازم و شروع به ساختش کردم ( تو پرانتز بگم کارم چوبه ام دی اف کلا چوب) اون کالا رو ساختم ایده اولیه که بهم الهام شدو بعد از ساختش اواردم بالا تو خونه شب موقع خواب یکی اومد تو گوشم گفت چراا با این جنس نمیسازیش خب(با پی وی سی زد آبه) بعد به خودم گفتم عه واقعاااا چراا بعد. دیدم خدام بهم الهام کرد خیلی حس قشنگو بی نظیری تجربه کردم واقعاااا ممنون خدای یگانه ی خودمم شاید اولین الهام آگاهانه ی من بود. بعد همون ایده رو با جنس پی وی سی ساختم اواردم بالا (همون که استاد عباسمنش میگه مرحله ی بعدو میگه چند تا مرحله رو نمیگه تو اون مرحله رو بری مرحله بعدی رو میگه) دقیقا همینطوره من ساختم مرحله سوم همون ایده رو برام تکمیل کرد بسیار زیبا شد بعد چند تا ایده ی دیگه بهم داد. لله قشنگم ساختم نزدیک چهار پنج مدل کار بعد رفتم مرحله بعدی که رنگ زدن کارا بود و دقیقا اینم هدایت شدم به یه شخصی که شاگرد رنگکار قبلیمون بود اومد زیر کار جنسارو دراوارد رنگ زیر کارشو دراوارد مرحله اخر چون کارم اردوب خوری جای ترشی بود گفتم سرکه کارو خراب نکنه همین دستمون قرار بود بیاد گفتم جمعه بیا گفت خسته ام منم گفتم کلا نیا اینم نشونه لله قشنگم بود. که اگه میومد رنگ میزد کار. به شکست میخورد چون با سرکه قاطی میشد من کارای دیگه مو انجام داد اون کارو بردم جای دیگه اون رنگ کار از یه مهندسی پرسید اون منهدس که یکی از دستان معبود من بود. گفت باید کوره ی رنگ بشه خلاصه بگم هدایت شدم به اون دست خدام که کوره ی رنگشون کرد بعد خدا گفت خودت کوره بساز منو برد به سمت سازنده ی کوره سازی من خواستم کوره رو برام بسازه زنگ زدم قیمت بگیرم دقیقا اون سازنده دو تا کوچه پایین تر. کارگاه ما بود من قیمت خواستم اما اون گفت بیا در کارگاه برات قیمتو بگم و اون ادم که یه مامور از طرف خدای من بود یکی از دستان معبود یگانه ی من بود همه ی طرز ساخت کوره رو بهم گفت بعد قیمتشم گفت ولی خدای قشنگ من بهم گفت اینطوری خودت با هزینه خیلی کم بساز لله هدایت میکنه خیلی زیبا و راحت بدون دردسر فقط بهش بسپارید و ازش درخواست کنید و فقط منتظر ماست

    کارو بردم خراطی که خراطی کنه ،واقعا این که کسی مشتریشو بگه برو جای دیگه یا خودت اینطوری انجام بده شاید عجیب باشه همه دنبال مشترین و پولشو بگیرن اما خود خراط کاره به من گفت برو حسن آباد یه دستگاه خراطی کوچک بخر با یه قیمت خیلی کمه و مناسبه برای کارات خودت انجام بده کاری نداره واقعا عجیبه این موضوع که کسی مشتریشو بگه برو جای دیگه یا خودت اینطوری انجام بده ولی وقتی هدایت معبود یگانه رو باور داشته باشی تعجب نمیکنی من دقیقا اون حرفارو از طرف خدام میدونم اینا نشونه های خدای منه و هدایت و الهامات که من دریافت میکنم

    واقعاااا از معبود یگانه ی خودم سپاسگذارم

    من اینا رو از طرف خداای قشنگم میدونم که در این راهم و خداای خوبم منو برگزیده در این راه اماا به خودم افتخار میکنم که برگزیده ام طبق یه حرف استاد که گفت من از خدا خواستم هر کسی نیاد تو دوره های من،من اون حرف استادم نشونه ی خدااای زیبام میدونم و تمااام حرفای استاد حرفای خدای منه یا یه موقع دقیقا نماز صبح پاشدم با خدای خودم رازو نیاز کردم دقیقا منم از خیلی لحاظ مخصوصا رابطه م با خدای قشنگم عاالی و بی نظیر بود جز مسائل مالی بعد نماز خواستم بخوابم گفتم بزار نشانه ی امروزمو ببینم یه فایل استاد اومد گفت اگه از نظر مالی هنوز به اون جایگاهی که میخوایدو نرسیدین نگران نباشید و دقیقا من الازم داشتم به این جمله برای اینکه ناامید نشم دوباره به حالت سجده از. خدای خودم تشکر کردم

    از خدام هر روز سپاسگذاری میکنم بابت دست پر قدرتی مثل استاد عباس منش استاد به قول خودتون بی نظیرین واقعاااا ممنونتونم من اینم فهمیدم که واقعاااا باید در فرکانس هر فایلی باشی تا ببینیش تا بشنویش شما هر متنی بنویس تا یه فایلیو ببنینی اما نمیبینی بعداا همون متنو بزنی میبینی چون در فرکانسش قرار میگیری تا در فرکانس اون فایل نباشی نمیبینی یا نمیشنوی

    من واقعاااا تشنه و اتش یه سری از دوره های استادو دارم اماا هی نشده که بخرم اینو فهمیدم باید در فرکانس اون دوره ها قرار بگیریم تا بشنویم در پرفایل شخصیمون قرار. بگیره من رو خودم کار میکنم و از خدام خواستم منو در فرکانس اون دروره ها قرار بده ولی مطمئنم به زودی که کل دور های استاد تو پرفایل شخصی من قرار میگیره

    از یگانه معبود قشنگم ممنونم و از استاد عزیزم و خانوم شایسته که لهجه شونو خیلی دوست دارم و دوستان هم فرکاسیم ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 2015 روز

    به نام پروردگاری که هدایت گر است

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گل

    واقعا عجـــــب فایل پر محتوایی، خودش میتونه یک دوره باشه. من بعضی فایل هارو به عنوان یک دوره کوتاه و جامع نامگذاری میکنم. این فایل هم یکی از اون هاست.

    نکته دیگه اینکه، واقعا جهان، جهان هم فرکانسیه، حتی در مورد دیدن یک فایل. من این فایل رو ماه هاست ک دارم، اما ندیدمش.

    یادمه یکی دوماه بعد اینکه فایل رو گرفتم، یه موضوعی برام پیش اومد که خیلی بهمم ریخت، آشفته بودم. به خودم جواب درست رو در مقابل نجواهای ذهنم میدادم ولی به خوردم نمیرفت، صدای نجواها بلند بود. یه مقدار خودم رو آروم کردم، گفتم من باید تلاش کنم تا بیام توی مسیر، من باید تلاش کنم. و یکم آروم تر شدم و بعد هدایت شدم به این فایل ک توی گوشیم بود. پلی کردم و مشغول تماشا شدم، یکهو، اونجا که خانم شایسته گفتن: وقتی که شما در مدار یک اتفاق یا جایی نباشی، مهم نیست چقدر تلاش کنی و دلت بخواد ک اونجا باشی، جهان نمیزاره!» و این حرف زنگ خورد تو همه وجودم و آروم شدم… این حرفی بود ک داشتم به خودم میزدم و ذهنم مقاومت میکرد. حالا خانم شایسته داشتن میگفتنش. میخواستم فایل رو برگردونم که دوباره گوشش کنم ک استاد همین صحبت رو بازتر گفتند! خدای من فوق العاده بود. من آروم شدم… خیلی آروم و بعد به خواسته ام هدایت شدم.

    دیشب من بی انرژی شدم، منتظر و بی تاب یک خواسته، یه جوری ک همش منتظر داشتن اون خواسته بودم، آرامش درونی نداشتم… گفتم خدایا چیکار کنم؟ هدایت شدم ب سایت، مرا به نشانه ام هدایت کن رو زدم و هدایت شدم به این فایل… میدونید، موضوعی ک درباره اش بیتاب شده بودم همون موضوع چندماه پیش بود… و دوباره همین فایل…. عظمت خدا…

    قسمت اول متن انتخابی انگار برای من بود… من نیاز به یک انقلاب درون خودم داشتم. یک انقلاب از جنس خودارزشی، توحید، تکیه به خدا و رها بودن. از جنس اینکه بهش بگی من اینو میخوام، نمیدونم چطور، تو خودت بدش و با اعتماد بری لذت ببری، از جنس اینکه من فلان تجربه رو میخوام ولی اونقدر از دستا و نعمت خدا مطمئن باشبک حتی نگی با کیو کجا، بگی خودت بچینش برام و سفارشت رو وااااقعا رها کنی تا برسه و خودت با عشق از فرصت زندگی تو جهانت لذت ببری.اونجا ک استاد گفتن باید وقتی میگی هدایتم کن دیگ واقعا رها کنی نه اینکه ته دلت خودت یه چی بخوای و هدایت هارو وصل کنی ب اون…. من داشتم این کارو میکردم. من داشتم اصرار میکردم و خواسته ام انگتر هر لحظه داشت از من دور تر میشد. میگفتم خدایا میسمرم به خودت، الخیر فی ما وقع، هرچی پیش بیاد همون خوبه اس ولی رفتارم این نبود… این فایل، وقتی داشتم میشنیدمش حالم خیلی خوب بود، آروم شدم، گفتم الان ک تموم بشه، بازم برمیگردم ب حالت قبل، و اونجا بود ک حرف استاد تو گوشم زنگ خورد، فایل ها رو بزارید تو گوشتون صبح تا شب گوش کنید. حرفای آقا رضا عطارروشن، ک میگفتن مدام در حال گوش کردن فایل ها بودن… منم باید این کارو میکردم.

    وقتی استاد داشتن درباره این صحبت میکردن ک خدایا من به تو تکیه میکنم و رو مغزم حساب نمیکنم و میخوام تو هدایتم کنی، اونجا ها ک درباره این میگفتن ک تو اصلا لازم نیست کاری کنی، تو توجه کن به زیبایی ها، بابا هدایت میشی ب اتفاقات خوب…. میخواستم دوباره برگردونم فایل رو و تا دوباره این حرف های استاد رو گوش کنم، همون موقع استاد گفتن فیلم قطع شده بوده و درباره اون موارد مریم بانو بهشون گفتن دوباره صحبت کنید. خب آخه همین یه همزمانی چقدر عالی بود…. من میخواستم دوباره این حرف ها رو گوش بدم، گوشی استاد اون موقع ضبط نکنه، بعد دوباره ادامه بدن و اتفاقا از اونجا ک من میخوام تکرار بشن حرف ها…. خدایا شکرت.

    نشانه مهم دیگه ام این بود ک، وقتی متن انتخابی رو خوندم، گفتم برم نماز بخونم و بیام، تو نماز، با همه جودم اون قسمت سوره حمد رو خوندم، اهدنا الی صراط المستقیم…. وتو قنوتم گفتم، خدایا خودت کمکم کن بتونم ذهنم رو کنترل کنم.و استاد تو فایل به زیبایی تمام با همین سوره دعا کردند برای همه. و من فهمیدم این فایل چقدر برای منه.

    من تو شرایطی دوباره به همین فایل هدایت شدم ک داشتم از همون موضوع رنج میبردم. به قول استاد، تو تاوقتی مسئلتو حل نکنی ک نمیتونی ازش رد شی! مسئله من خودم بودم، مسئله من این بود ک میدونستم کجاهامشکل دارم اما نمیرفتم حلش کنم…. و تکرار این اتفاق و اون احساسات و اون حالات بهم گفت ک باید تغییره رو تو خودت ایجاد کنی. نمیتونی انتظار نتیجه متفاوت داشته باشی وقتی اساسی رو خودت کار نکردی. البته دیدم بهبودم رو، بهتر شده بودم، خیلی بهتر، ولی هنوز کار داشتم و دیگ نباید از کار کردن رو اون جنبه خودم فرار کنم

    خدایا سپاسگزارم بابت هدایتت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    آزیتا رحمانیان گفته:
    مدت عضویت: 448 روز

    سلام و عرض ادب.

    این فایل جز دو سه تا فایلی بود که من فرصت کردم تصویری نگاه کنم و عین یک ساعت رو نشستم پاش و غرق شدم از این همه زیبایی و نعمتی که تو این فایل بود.

    یعنی زمانی که شما داشتید با دستتون یا با حرکت پاهاتون اون شن های سفید و آردی رو لمس میکردید قلبم تندتر میزد و من کامل داشتم نرمی و تمیزی و زیباییشون رو حس میکردم و خودمو متصور شدم که یک روزی میام و تجربه اش میکنم.

    خدایا شکرت که این همه نعمت و زیبایی بی دریغ برامون خلق کردی.

    من از این فایل یادداشت برداری زیاد کردم و هی برمیگردوندم عقب که عین جملاتتون رو بنویسم و تکرار کنم.

    خانم شایسته من از متانت و صحبت های شما خیلی یاد گرفتم. از شما هم سپاسگزارم.

    چه جملات زیبایی که تو این فایل شنیدم و با تمام وجود حسشون کردم. براتون چندتاشو مینویسم.

    تمام اتفاقات زندگی ما بدوووووون استثنا حاصل کانون توجه و باورهای خودمون هست.

    خدایا مرا هدایت کن، هرچیزی که پیش بیاد همون صلاح و مصلحت من هست.

    خدایا من روی دوش تو مینشینم تو منو هدایت کن.

    خدا میگه: تو درخواست کن و من درخواست تورا اجابت میکنم اگر ایمان بیاوری

    خدایا شکرت میکنم که به این راه هدایتم کردی و هرروز ایمانم به تو بیشتر میشه.

    من تسلیم تو هستم من روی دوش تو نشستم تو منو هدایت کن.

    سپاس از شما بابت فایل زیبایی که گذاشتید.

    شاد و سالم و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: