پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی - صفحه 50
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/11/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-11-18 06:32:302022-12-14 08:24:44پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام خدمت همه عزیزان دل
روزشمار 132 فصل پنجم
بله درسته همزمانی و هدایت خدا بی شک برای من یکی که خیلی خیلی جواب داده و کاملا صحبتهاتون بر قلبم میشینه
همین که تو ذهنم مثل سرگشته ها دور خودم میپیچم و نمیدونم که باید چیکار کنم یا کدوم کار و انجام بدم درسته بعد از خدا هدایت میخوام و منو درست در بهترین لحظه میاره همونجایی که جوابموو بگیرم در واقع روزشمار قبلی کامنتم خوراک همین قسمت بود
حالا نکاتی رو که خودم برداشتم و انگار گفتگو من با خدا بود
* خداوندا تنها از تو یاری میجویم وتنها تو را میپرستم …..
* شرایط بیرون هرجورباشه تو من و به سمت نعمت و برکت و هدایت میبری
* اهداف سال جدیید ، تمرکز روی خواسته (این خیلی مهمه مخصوصا الان که اسفندیم و سال جدید داره میاد با تمرکز لیزری بیشتر امسال پیش میرم بسوی اهدافم)
* واقعا خدا خیلی قشنگ هدایت میکنه و همزمانی ها رو بسیار دقیق انجام میده
* مهمترین نکته این فایل < وقتی حتی با مکان یا فضایی هم مدار نباشی مهم نیست چقدر دلت میخواد اونجا باشی این اتفاق نمیافته چون مدار تو فرق میکنه وقتی ام که روی خودمون کار میکنیم هدایت میشیم به ادمهایی که باعث شادی و خوشحالی ما میشن و بالعکسش
* احساسمو خوب نگه دارم، سپاسگزار باشم، تمرکزم روی زیبایی باشه کل کار همینه جهان خودش منو میبره به جای درست
* عوامل بیرونی تاثیرگزار نیستن بر شرایط تو و برای هرچیزی بجنگی طبق قانون جنگ بیشتری رو برای خودت پیش میاری
* تمااااام اتفاقققات زندگی ما بدون استثناء حاصل افکار خودمونه
* اجازه بدم خدا منو هدایت کنه من با عقل خودم چیزی رو نمیدونم اما خدا بهترین ها برای من رقم میزنه به شرطی که مانع نشم برای چیزی که میخوام و خودمو الکی گول نزنم که این برای من بهتره در صورتی که هدایت و کلام خدا رو میشناسم و نخوام که نادیدش بگیرم
*تمام امتیاز و پوینت موفقیت مو هدیه ای از طرف خداوند بدونم
* و قانون اعراض از ناخواسته : اگه چیزی هست نمیخوام فقط کافیه توجه و تمرکزمو از روش بردارم و بزارم رو چیزی که میخوام اون خودش میره نیازی نیست من کار خاصی دیگه ای انجام بدم
خدا رو هزاران مرتبه شکر ازین فایل مرورش برام و نکات ارزشمندش از استاد عزیزم سپاسگزارم و مریم عزیز دوستتون دارم
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم
روز 132
چقدر من لذت میبرم و تحسین میکنم این همه هم زمانی ها را حالا در دوازده قدم قدم اول جلسه 5 استاد عزیزم در باره هدایت صحبت کردن که بیشتر روی اصل تمرکز بکنید و آن موقع که در ایران همه رفتن کار ها ناجالب کردن و تمرکز خود را گذاشتن به نکات منفی استاد عزیزم تصمیم میگیره که تمرکز خود را بر زیبایی ها بماند حالا میبینیم همه چی آرام شد همه چی به حالت اولش برگشت اما حاصل این همه اعتراضات فقط حس بود و بود اتفاقات افرادی که دید شأن اینه که با تغییر دولت یا تغییر عوامل بیرونی می توانند شادی تجربه کند سخت در اشتباه هستند وختی ما از درون تغییر میکنیم شرایط مکان همه چیز برای ما تغییر میکنه
یک جمله را خوانده بودم خییلی به دلم نشست
هر جا آرامش داشتی همانجا وطن شماست
چرا اینقدر باید بچسپیم به کشور که بدنیا آمدیم میبینم اگر چیزی که ما می خواهم آن طور نیست مهاجرت کنیم و برویم به جایی که خداوند هدایت میکند
خییلی از افراد همیشه تمرکز روی فرعیات دارند اصل را رها کردند اصل چیزیه با آن می توانیم همه چیز را درست کنیم اما خییلی ها مریض اندد به قول قرآن نمی خواهند که به اصل تمرکز کند
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت منو میخونند
وای که چقدر قشنگ میشه دنیا از همه جهت وقتی که خداوند پاداش صبر رو میده
خدایی که وعده داده لا نضیع آجر المحسنین
ضایع نمی کنه آجر محسنین رو
کسانی که باورهای درست ایجاد کردند جتی در شرایطی که به آخر خط رسیدند
و ایمان داشتند که خداوند داره همه اتفاقات رو رقم میزنه و همه اتفاقات براساس اون خواسته لی هست که به خداوند گفته حتی بدترین اتفاقات
از دل اون بدترین ها خواسته مشخص میشه
و ایمان واقعی اینجا خودشو نشون میده که این قدر ایمان داری که حتی بابت اون اتفاقات هم به طور واقعی شکر میکنی و میدونی که پشتش خیرفراوانه اکر صبر کنی
چون ایمان دادی که اونه فقط اتفاقات رو رقم میزنه و همش براساس خواسته منه
بنام خداوندی ک هدایت کردن منو وظیفه ی خودش میدونه
إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ
به یقین هدایت کردن بر ماست
پس خدا گوش منو ب نشانه ها شنوا کن
خدایا منو ب راه راست هدایت کن، راه کسانی ک ب اونا نعمت دادی
خدا جونم من اول راهم ممکنه نشونه ای بهم نشون بدی ولی من توجه نشم پس ازت میخوام که راحت و ساده بهم بگی نشونه ها رو چون من نمیدونم
الهی ب امیدت
قانون مدار ها : وقتی شما با یه فضایی همفرکانس نباشی حتی اگه بخوای بری توی اون فضا جهان نمیزاره
یبار دیگه میگم: جهان نمیزاره
برعکسشم هست وقتی شما با یه فضایی همفرکانس باشی خیلی راحت و لاجرم توی اون فضا قرار میگیری
قصد داشتم کارهای فارغ التحصیل شدنم رو انجام بدم باید میرفتن دانشگاه
منتظر رفیقم بودم و باهاش هماهنگ کردم ک با اون بریم(ک نخوام کرایه بدم) موقع رفتن من آماده بودم بهش زنگ زدم گوشیش خاموش بود… این کنسل شد
یه نفر دیگه رو میشناختم ک اولا توی شهر ما بود و دوما همون دانشگاه ک من کار داشتم هم میرفت پس با ایشون هماهنگ کردم(ک نخوام کرایه بدم) و ایشونم موقع رفتن گوشیش رو جواب نمیداد و… کنسل شد
و من چقدر این رفتار عصبانیم کرد
احتمالا تا الان فهمیده باشید ک این رفتار ها از شرک نشات میگیره
من میخواستم با اینا برم تا کرایه ندم، روی اینا حساب میکردم و چقدر نرررم ضربش رو هم خوردم
و وقتیم ک روی اینا حساب میکردم از در خونمون ب قصد رفتن ب دانشگاه 5 دقیقه هم دور نشدم
چون پول کمی داشتم همش در تلاش بودم ک مجانی با یکی برم
چند روز بعدش گفتم خودم تک و تنها با پول خودم میرم
خداجونم چقدر لذت بخش بود اون روز
فقط شما ب همزمانی ها دقت کنید
سوار ماشین شدم، اقائه مسافر کش نبود ولی سوارم کرد ن اون منو میشناخت و ن من اون رو، تومسیر با هم حرف زدیم نمیدونم چطوری حرف ما ب جایی پیش رفت ک صحبت راجب صنفی شد ک پدرم توی اون صنف مغازه داشت و اللخصوص فامیل پدرمم گفت و خلاصه من اونجا خودم رو معرفی کردم و… منو ب شهر رسوند و چیزی ازم نگرفت
کارم دانشگاه میناب ک تموم شد رفیقم بدرقم میکرد ک برم ،
همون موقع ک من درب در دانشگاه میناب میخواستم برم دانشگاه هرمزگان یکی دیگه از رفیقام اون ور خیابون با ماشین بود ما رو دید و گفت من میرم بندر اگه عجله نداری میتونی با من بیای چون من یکم کار دارم، اینقدر هیجان زده بودن گفتم ن عجله ای نداره
گفت شنیدم رستوران ایرانیان خیلی خوبه بریم اونجا یه چیزی بخوریم و بعد بریم
رستوران منوش هم فست فود و هم غذاهای رستورانی داشت
من چون پول کمی داشتم اون دوره گفتم فست فود میخورم تو دلم گفت ارزون ترش همینه دیگه
رفیقم گفت این لحظه ظهر فست فوووود!!
گفتم خودت چی میخوری گفت نمیدونم قیمه… واسا ببینیم چی دارن الان
موقع سفارش گفت کاریت نباشه مهمون من
منم گفتم من کوبیده میخورم خودشم کوبیده سفارش داد، سر میز ناهار بودیم میگفت من روزی 500 هزار تومن کار میکنم من این دو دست غذا چقدر میشه دیگه
( من این شخص رو تو دانشگاه باهاش سلام و علیک میکردم در همین حد رفیق بودیم ک میدیدمش باهاش سلام میکردم و خیلی خیلی کم باهم حرف زده بودیم )
موقع حساب هم خودش حساب کرد
این شخص منو مهمون کرد خلاصه از اونجا هم مستقیم منو برد دانشگاه هرمزگان درب خوابگاه پسران
دانشگاه هرمزگان یک جای پرتیه، خیال کن ب ماشین های خط بگی میخوام برم اونجا امکان داره یه مسیری رو نبرنت و باید پیاده بیای تا ب دانشگاه برسی و فاصله ی گیت ورودی تا خوابگاه پسرا هم زیاده
وقتی ک فرکانس من از فرکانس شرک ب توحید تغییر کرد خدا جوری دستاش رو فرستاد ک اصلا فکرش رو هم نمیکردم یکی منو به رستوران دعوتم کنه و بعدشم ببره دانشگاه هرمزگان در خوابگاه پسران و چقدر هزینه رفتم کم شد الهی شکرت
وعده کسی ک عین خودمونه رو باور میکنیم ولی وعده ی خدا ک وعده فزونی و نعمت میده رو میزاریم توی چرتکه و راحت حساب و کتاب میکنیم و میگیم ن نمیشه، امکان نداره
واقعا معجزه بود … معجزه بود…
دوستای خوبن دوستون دارم – استاد و خانم شایسته عزیز دوستون دارم – خدا همیشه حامیتون باشه
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزو مریم جان
وسلام به همه ساکنین این سایت الهی و پر گهر
درس امروز
پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی
میخوام از هدایت الله مهربان وهمزمانی ها بنویسم
این فایل
خیلی رویایی و بی نظیر بود
مخصوصا این شن های روان که مثل برف سفیدهستن ومثل آرد نرم ،
و شما اشاره کردین که اینجا برف اومده
و ما هم باور کردیم
،خیلی انرژیش مثبت بود برام
و وقتی فهمیدم اونا شنهای سفید ونرم هستن چقدر دلم خواست که این فضاهای زیبا رو خودم از نزدیک ببینم و تجربه کنم مثل شما دو عزیز
و اما
الان دوروزه که هوای تهران برفی شده
7و 8 اسفند 1402
خیلی زیبا در منطقه ی محل زندگی ما
و زیباتر اینکه من هدایت شدم به سمت مناطقی از تهران که خیلی بیشتر برف اومده بود و مناظر بسیار زیبایی رو دیدم جاهایی رفتم که تا بحال این فصل سال اونجارو اونم به این زیبایی ندیده بودم سمت ولنجک وزعفرانیه واینقد مناظر زیبایی توسط خالق مهربانمون خلق شده بود که من بابت دیدن اونا فقط خدارو شکر می کردم . وچه خوب که یاد گرفتم اینجوری به جهان اطرافم نگاه کنم خدایا شکرت که چقد خوب زاویه نگاهم به زیبایی های زندگیم تغییر کرده
و به دخترم که همراهم بود میگفتم این برف ها رومیبینی اینا ثروت هستندکه خدای مهربان از آسمون برامون نازل کرده
و به همین راحتی هم پول وثروت و …در اختیارمون قرارمیده فقط ما باید ظرف دریافت نعمت ها و ثروت های الهی مون رو بزرگ کنیم و جالب که دخترم خیلی از این حرفم خوشش اومد و گفت مامان چه تعبیر جالب وقشنگی از ثروت کردی
و من هم بابتش خیلی خدارو شکر کردم
چون
بقول استاد اگر میخوای ثروت وارد زندگی ت بشه
روی احساس لیاقتت کار کن
روی اعتماد به نفست
و
روی داشتن احساس خوبت
در نتیجه
ثروت لاجرم وارد زندگی ت میشه
و تو این فایل شما به نکات خیلی ارزنده و بی نظیر دیگه ای اشاره کردین
مثلا اینکه یاد بگیریم با خدا ارتباطمون رو قوی کنیم حرف بزنیم مثل یه دوست صمیمی همیشه همراه و برای کوچکترین مسائل ازش هدایت بخوایم و بدونیم که اون جوابمونو میده و من این مورد رو چند وقتی هست که دارم انجام میدم میخوام بیشتر نشونه هاش رو ببینم وحس کنم به قول خانم شایسته چشم و گوشامو تیز کردم که دقیق تر متوجه نشونه هاش بشم.
و به قول دوست هم فرکانسی م آقا جواد عزیز
خدایا قلب من رو باز کن و گوش من رو شنوا کن برای شنیدن هدایت بیشتر و ذهن منطقی من رو کمنور تر کن تا هدایت های تورو ببینم و بشنوم
و مورد دیگه ای که خانم شایسته تو بحث مدارها اشاره کردن وخیلی جالب بود اونه که وقتی با یک فضایی هم فرکانس نباشی حتی اگر خودتم بخوای نمیتونی اونجا
باشی چون جهان این اجازه رو بهت نمیده چون تو مدارت متفاوته
و باز هم
خانم شایسته تو این فایل خیلی نکته جالبی گفتن در ارتباط با این جمله شما که
تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه ی ارسال فرکانس ها و باورهای خودمان است. و چقد خوب که تاکید کلمه بدون استثنای استاد تو این جمله براشون حجت رو تمام کرد که فقط همینه وبس
ومنم میخوام این جمله رو هرروز وهرروز برای خودم تکرار کنم و کلمه بدون استثناش رو برا خودم بلدتر کنم تا بیشتر این جمله تو وجودم جا بیفته و باقلبم اونو باورش کنم .
تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه ی ارسال فرکانس ها و باورهای خودمان است
خدایا شکررر خداااایاااااشکرررررر
خدایاااا تنها ترا می پرستم و تنها از تو یاری
می جویم
خدایاااا شکرت هدایت های الهی امروزم روبر من نازل کردی و من تونستم یه کامنت دیگه بنویسم .خدایا شکرت که ما همه از هدایت شدگان الهی هستیم و روی شانه های تو نشستیم و تو مارو از بهترین مسیر به بهترین زمان و مکان میرسونی .
خدایاا شکرت که حامی و هدایتگر مون هستی
خدایا شکرت بخاطر این سایت الهی و پراز آگاهی
سلام
چند ساعت بعد از نوشتن این کامنت و انتشارش ، دخترم تو پیجش فیلمی که دیروز از بارش برف تو ولنجک تهران گرفته بود رو منتشر کرد
و زیرش این جملات رو نوشت که مربوط میشه به حرفایی که من بهش در مورد برف و ثروت گفتم و توهمین کامنتم بهش اشاره کردم خیلی حس خوبی گرفتم و تصمیم گرفتم اینجا برای شما هم بنویسم
—————–
مامانم میگه
فکر کن این برفا پولن ببین خدا چقدر دوستمون داره که این همه ثروت رو یکجا برامون فرستاده برف و بارون نعمت و ثروتن هر وقت میاد شکر کن
و چقدر دید من به این برفا و این همه قشنگیشون عوض شدو ارزشمند شدن برام .
مامان مرسی که اینقدر قشنگ همه چیزو برامون میگی که قطعاً به خاطر حرفای توئه که من میتونم دنیا رو اونقدر زیبا و پر از حس خوب ببینم.
واقعا
من چی میتونم بگم از این همه لطف ومحبت خدای مهربان
فقط میگم خدایا شکرت که دارم بیشتر تو زندگیم حست میکنم
به نام لا اله الا هو
این نوشته صرفاً یه یادداشتِ برای یادآوری خودم.
پدیده همزمانی در خود این فایل برای من بود پارسال همین حول و حوش زمانی من این فایل رو شنیدم پارسال در شرایطی که از سایت دور شده بودم افت انرژی داشتم افکار مزاحم زیاد اومده بود سراغم و دوباره امسال به علت دل مشغولیهای دیگه باز هم از ارسال فرکانسهای خوب دور افتاده بودم و خودمو سرگرم روزمرگیهای مرسوم کردم با این توجیه که من دارم رو خودم کار میکنم سپاسگزاریهام و مینویسم تمریناتم رو انجام میدم هر روز یه فایل از سریال زندگی در بهشت میبینم غافل از اینکه هیچ کدوم از اینها رو عمیق انجام نمیدادم و فقط برای این بود که علاقه دارم برنامهای رو که برای هر روز م نوشتم را تمامش کنم و بگم من انجامش دادم . خود این فایل برای من همزمانی بود.
اما یه همزمانی خوشایند که دیروز برام اتفاق را افتاد یادداشت میکنم تا توجه به نکات مثبتم بالا برود . دیروز پسرمو بردم دندانپزشکی دندانهای خرابش رو پر کند. از دکتر خواستم وقت بعدی برای ویزیت به من بده چون بسیار مطب شلوغی داره اما خود دکتر گفتن بزار امروز یه نگاهی به دندونهای خودت بندازم تا دوباره مجبور نشوی یک روز دیگه وقت بگذاری و بیای برای ویزیت،بعد که نگاه به دندونهای من انداخت گفت که دندانهایت احتیاج به جرم گیری دارد و مطبی که بسیار شلوغ است و همزمان دو تا یونیت را باید دکتر با هم کار کند به طرز معجزه آسایی خلوت شد طوری که تنها مریض فقط من بودم و دکتر به راحتی همون موقع دندونهای من رو تمیز کردند و کارم کامل انجام شد و برای همسرم هم وقت ویزیت گرفتم.
امروز متوجه شدم چقدر نعمتهای خودم رو نادیده میگیرم چه نعمتهایی دارم که بابتشون سپاسگزار نیستم متوجه شدم که چقدر چسبیدم به مادیات و علت اینکه ورودی مالیم مورد رضایتم نیست همین چسبیدن بهش است و رها نکردنش.
امروز فهمیدم هنوز خیلی خیلی جا داره تا خوب روی خودم کار کنم امروز فهمیدم چقدر فکرم محدوده برای سپاسگزاری و چقدر خدا هر لحظه هدایتم میکنه به سپاسگزاری بیشتر حتی تو دل تضادها. امروز فهمیدم فقط باید از خودش توقع داشته باشم بهترین بندهها رو برای من چیده دور من چیده بهترین روابط بهترین آدمهای دنیا دورم هستند اگر تا آخر عمر بابت فقط همسرم خدا را شکر کنم هنوز حق مطلب به جا نیاوردم.
خدایا شکرت که به کوچکترین درخواستهای ما جواب مثبت میدی شکرت به خاطر تمام هدایتهات شکرت به خاطر تمام اون چیزهایی که دارم و نمیبینم شکرت به خاطر خودت به خاطر این مسیر که برام باز کردی شکرت به خاطر درک یه ذره یه ذره بیشترم نسبت به قبلم که اون هم خودت داری بهم لطف میکنی و می رسونی
شکرت که هستی و کنارمی رفیق
یا محول الحول والاحوال حول حالنا الی احسن الحال571
سلام به نازنین دوستم، نفیسه جانم.
میدونی چه شکلی شده؟
انگار اومدم دم در خونه تون، زنگ زدم، میگم چطوری؟ خوبی؟ چه میکنی با بهبودهات؟ کنترل ذهنت و …؟
وقتی میام کامنتهاتو میخونم یا مینویسم برات دقیقا انگار میام دمِ خونه تون.
خب بذار بهت بگم که واقعاً لذت میبرم ایمیلم میگه کامنت نوشتی، بدو بدو میام دم خونه تون زنگ میزنم :)
چقدر کامنتت شیرین بود.
مثالِ دندان پزشکی و چیدمانِ خدا برات برای آسان شدن بر آسانی ها…
اینکه وقتی من حتی نمیدونم برام چیدمان میکنه، یهو منو تو موقعیتی میذاره که کار من انجام بشه در حالیکه اون لحظه اصلا بهش فکر هم نمیکردم…
یه مثال از همزمانی دیروز از مامانم شنیدم:
رفته بود فروشگاه خرید، بعد از مسیری برگشته که یهو دیده جلوی بانک هست، و کار بانکی داشته از مدتها قبل، یهو گفته من که اینجام برم کار بانکی مو انجام بدم، رفته با مسیول باجه بسیار خوش اخلاقی مواجه شده، کارش به سادگی انجام شده…
مدتها بود میخواست بره بانک، و توی یه همزمانی و هدایت تونست به دوتا کارش برسه.
با ذوق برام تعریف میکرد، من همه شو از خدا میبینم.
اصولا من به وجد میام وقتی با چیدمان های خدا مواجه میشم.
نفیسه جانم این قسمت از کامنتت برام اگاهی بخش و یاداوری کننده بود:
امروز فهمیدم هنوز خیلی خیلی جا داره تا خوب روی خودم کار کنم امروز فهمیدم چقدر فکرم محدوده برای سپاسگزاری و چقدر خدا هر لحظه هدایتم میکنه به سپاسگزاری بیشتر حتی تو دل تضادها. امروز فهمیدم فقط باید از خودش توقع داشته باشم بهترین بندهها رو برای من چیده دور من چیده بهترین روابط بهترین آدمهای دنیا دورم هستند اگر تا آخر عمر بابت فقط همسرم خدا را شکر کنم هنوز حق مطلب به جا نیاوردم.
تجسم کن من وقتی زنگ در خونه تون رو زدم و در رو باز کردی، منو با یه دسته گل نرگس میبینی:))
گل نرگس ها تقدیمِ تو نفیسه ی بهبودگرا.
عشق من و نی نی روانه باد به سمتت.
خدایا شکرت برای محبتت که از طریقِ دوستانِ ناب بهم میدی.
بنام خداوند هدایتگرم
سلام به استاد و مریم عزیز
سلام به چشمان زیبایی که خداوند هدایتشون کرده تا این کامنت ها بخونن
خیلی کامنت های دوستان برام لذت بخش بود از تجربیات هدایتشون توسط خدا، و همزمانی ها و اینکه کارها به خدا سپردن
انقدر اتفاقات این چند روز برام نشانه داشت که ی حسی بهم گفت که منم باید بنویسم
تحول من میشه به قبل و بعد از توحید عملی 10 تقسیم کرد
چه ترمز سنگینی داشتم بنام منیت خودم و دیگران
اینکه منم که این کارها انجام داده، یا فلانی بوده، که تو حالت دوم احساس بی ارزشی هم میکردم، دیگران خیلی برام بلد میشدن، میدونستم اونم مثل من عاجزه، ناتوانه، اما ذهنم نمیخاست بپذیره که بابا یکی دیگس ک کارها داره انجام میده
من تو کارم تو این مدت روی هرکی حساب کردم یک قدم کارم جلو نرفت، اما جایی که به خدا توکل کردم، منتظر دیگران باقی نموندم تا کاری برام انجام بدن، از خودش هدایت خواستم و هرچی بنظرم میومد که هدایت خداونده انجام میدادم، نتیجش عالی میشد
فقط امروزم میخام بگم که این ذهن فراموش کننده خیلی سریع میخاد این هدایت ها از ذهن ما پاک کنه و من میخام برای خودم مکتوب کنم
امروز که آزمون زبان داشتم و دراصل برای فردا بود و ب هرعلتی به امروز موکول شد و من گفتم خیریتی داره، اول صبح بعد از اینکه کلی با خدا حرف زدم ازش خواستم همونطور که اگر انی و کمتر از آنی مرا هدایت نکنه، توان ب من نده من هیچم، من توان حرکت و نفس کشیدن هم ندارم، سپردم به خودش، گفتم میخام بهم جواب سوال ها بهم بگی
موقع نشستن بر حسب عادت قدیمی دنبال جاهای بکر برای تقلب بودم که به خودم نهیب زدم، جا برای چی میخای، روی کی میخای حساب کنی، کی قراره جواب بهت بگه، برو جلو بنشین مگه ن اینکه سپردی به خدا
نشستم، دوتا مدل سوال دادن، باز ذهنم نجوا کرد با کناری سوال ها عوض کن، ک اگر سخت بود از بقلی کمک بگیری، گفتم مگه از خدا نخواستی تسلیم باش،
گفتم چشم
مشخصاتم روی برگه پاسخنامه نوشتم، سوال اول خووندم، میدونستم جوابش اما اما اما
دیدم دفترچه سوالاتی که من دارم کنار تمام سوالاتش، کنار گزینه صحیح ی نشونه ریزی گذاشته،
هرچی میخوندم با علمی که اونم خودش به من داده بود میدم گزینه صحیح علامت زده دیدم تمام سوالات جواب درست مشخص شده من فقط باید تو پاسخنامه تیک بزنم،
بازم ذهنم نجوا کرد شاید شک کنند، چرا همش درست زدی، دو سه تاشو عمدی غلط زدم
اما هنوز باور نمیشه که انقدر کارها راحت و آسون میتونه برام انجام بده و من دارم بیراهه میرم، بقول کامنت عالی یکی از بچه ها که به ایه 4 لیل اشاره کرده بود
اگر هدایت خدا نباشه ما فقط داریم إِنَّ سَعۡیَکُمۡ لَشَتَّىٰ
چقدر زندگی راحت و روان میشه که در تموم کارها از خودش بخوایم، و به خودم یادآوری کنم هرچه در زندگی دارم خدا به من داده و خدایا آنی و کمتر از آنی منو به حال خودم وا مگذار که بدون تو هیچ قدرتی ندارم، هرجا روی خودم یا بدتر از اون دیگزان حساب کردم گند زدم،
هرجا خیری به من رسیده، چون فقط روی خودش حساب کردم
خدایا من در برابر تو هیچم، عقل من نمیرسه
تو که انقدر کارهامو راحت انجام میدی
خودت که هر اتفاقی میفته خیرتی برای من داره
تو که خودت ابزار حل مسائل بهم میده
تو که خودت هم خریداری، هم فروشنده و هم محصول
خدایا تو که همه چیز خودتی من درخواستم پیش کی ببرم،
تو که همین عزت و عابرو خودت بهم دادی، جز تو از کی بخام که برام حفظش کنه
خدایا واقعا عقل من نمیرسه، تو بهم باید بگی چیکار کنم
تو که از همه قلب ها اگاهی، توکه از حال من خبر داری، من تسلیمم، من به هر خیری از سمت تو فقیرم
خدایا تو مسائل دادی که من ظرفم بزرگتر بشه
ابزار حل مسائلم خودت بهم دادی
خریدار و مشتری هم خودتی
خودتم باید کمکم کنی تا بتونم سمت خودمم انجام بدم
خدایا خوب ربی هستی، همه چیز بهم میدی، نحوه انجامش باید بهم بگی، توان انجامش هم باید بهم بدی تا بتونم سهم خودم انجام بدم، بعد من شرک میورزم، باز تو نازم خریداری
خدایی خوب ربی هستی، من بنده توام و فراموش کار
اگر جایی فراموش کردم، شرک ورزیدم، مغرور شدم تو خودت ببخش، خودت که منو بهتر میشناسی
انسانم و فراموش کار، انسانم و کفور، انسانم و ناتوان تو ربی، تو عظیمی، تو دانایی، تو توانایی، تو رزاقی، تو جبران کننده ای، تو رحیمی، تو رحمانی، تو بهترین مولی و سرپرستی من جز تو از کی کمک بگیرم
خدایا آنی و کمتر از آنی منو به حال خودم وامگذار که من به هر خیری، هر خیری از سمت تو فقیرم
خدایا ازت ممنونم که هدایتم کردی تا لایق شنیدن این هدایت هات باشم، این کامنت های زیبا بخونم و ایمانم به تو قوی بشه
خدایا از تو آرامش ابدی در آغوشت میخام
همتون به آغوش خدا میسپارم، دوستتون دارم بنده های خوب خدا
سلام به همه
امروز وقتی که میخواستم برم سرکار، تقریبا یه ده دقیقه که حرکت کرده بودم، متوجه شدم که لاستیک ماشینم پنچره
درست قبل از اینکه وارد اتوبان بشم و توی اتوبان این موضوع برام دردسر بشه
اول زنگ زدم به برادرم که تقریبا از همون مسیر میره، ولی اون گفت که تقریبا رسیده به محل کارش
زنگ زدم به پدرم که بیاد کمکم، که همون موقع یه ماشین امداد خودرو برام بوق زد و اومد جلوی ماشینم پارک کرد و من به بابام گفتم که نمیخواد که بیای
واقعا اگه این همزمانی نیست، اگه این یاری و هدایت خداوند نیست اگه آسون شدن برای آسونی ها نیست، پس چیه؟
استاد بعد از آشنایی با شما، دیگه چیزی به اسم اتفاق بد توی زندگی من معنی نداره، مثلا وقتی امروز ماشینم پنچر شد من اصلا ناراحت نشدم، گفتم حتما که این موضوع به خیر منه، و من از این خیریت سر در نمیارم
خدایا هزاران هزار بار شکرت
سلام چقدر خوشحالم گه شما هستید استاد بزرگوار
چقدر بابت وجود شما دو عزیز باید سپاس گذارم باشم
چقدر شما حرفهاتون به دل میشینه
چقدر پدیده همزمانی رو قشنگ گفتن خانوم شایسته ..
این فهم و آگاهی نشانه سالیان کار کردن بوجود میاد ..
ولی اگر کسی هم صبح تا شب رو خودش کار کنه بالاخره توی مدت کمی میتونه این جایگاه رو درک کنه
ممنونم برای زحماتی که میکشید
امیدوارم همیشه پایدار باشین
ممنونم خدا جون بابت این مسیر زیبا که برای من قرار دادی
شکر
شکر
شکر
فتبارک الله احسن الخالقین
روز شمار 132
سلام به استاد عزیز و مریم همواره زیبا
خدای من چی بگم تزین همه زیبایی و عظمت زبان قاصر هست از بیان این حد از زیبایی. قدرت خلقتت
خدایا شکرت و سپاسگزارم خیلی ازت سپاسگزارم برای همچنین روز و همچین زمانی که منو به این بهشت سفید هدایت کردی مطمئنم این رو من تجربه خواهم کرد چون جهان چیزی جز درخواستهای من نیست خدایا خیلی سپاسگزاریم عشق من
با اینکه میدونستم اینا شن های. سفید و خاص مکزیک هست ولی بازم چشمم نمیخواست قبول کنه این زیبایی بینظیر رو که برف نیست ،خدایا الحق که تک و واحد و خاص هستی شکرت که خودتو میپرستم
استاد منم خیلی برام همزمانی پیش اومده ولی چیزی که الان بیشترمتوجهشدم این هست که من مقاومت دارم در پذیرفتن کلام خدا
مثلا شما میگید بعد چند شال میخواستید برید مسافرت اونم دیدن خونواده و ایران!ولی با اتفاقی خیلی راحت پذیرفتید و تسلیم شدید ولی من برام سخته پذیرفتن
البته قطعا وقتی از خداوند هدایت بخوام بخوبی بهم آرامش و راهکار خواهد داد
مثلا چند روز پیش قرار بود برم جایی ولی شب ک بیدار شدم بدون اینکه قبلش بدونم برف سنگینی بارید که نشونه این بود که من نباید برم هرچند آخرش بازم با هدایت گرفتن از خداوند نرفتم ولی دیر واکنش نشون میدم نسبت به این آگاهی ها
خداروشکر میکنم حداقل اینو متوجه شدم
خداروشکر میکنم دارم بهتر بهتر به هدایت و راهنمایی های خداوندم آگاه میشم من یه پیشرفت دیگه داشتم شکر خدا
اینکه وقتی فیلم هم میبینم با اینکه خیلی ساله نگاه نمیکنم ولی همین چند تا هم که میبینم بخدا گفتم میخوابم برای رضای خودت و دریافت آگاهی های بیشتر و نزدیک تر شدن به خودت ببینم و جالبه همینطور هم شده
یعنی در فیلمی که خیلی ها چیزی دیگه برداشت میکنن من آرامش داشتن صداقت توکل برخدا و شجاعت در انجام اهداف و خواسته هارو درک کردم و این برام خیلی مسرت بخش هست
یعنی با خدا میشه هرکاری کرد
خدایا شکرت برای این لحظه
خدایا شکرت وکیل من خودتی پس در هر اتفاقی خیر ونعمت به من میرسه
خدای من شکرت برای همسر و فرزند عزیزم
خدایا شکرت در بهترین زمان. در بهترین مکان و با بهترین افراد و ایده ها مواجه میشم
خدایا شکرت
در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم