درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 2 - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-24 06:18:122024-10-24 06:31:13درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیز و گرانقدر
چقدر من علاقمندم به مفاهیم قران واقعا همیشه خواستم یه مسیری باشه من این معجزه الهی رو بفهمم فقط یسری موارد رو طوطی وار نخونم و نفعمم که چی شد بفهمم قوانین رو و بتونم عمل کنمممم بدونم خدا و جهان چطور عمل میکنه پیامبران چه باوری داشتن و..
وقتی مطالبی با عنوان مفاهیم قران کریم میاد تک تک سلول هام فریاد میززن درسته همینه خوب گوش کن پ عمل کن دوستی ات با خدارو قوی تر میکنن ایمانت رو بیشتر زندگیتو رون تر میکنه…
خیلی ممنون و سپاسگزارم بابت این ویدئو زیبا و پر از نکته
به نام خداوند مهربان
سلام به استاد استادها، و مریم زیبایم
سلام به دوستانم
استاد انقدر آگاهی بهم تزیق شده که آروم و قرار ندارم من خداوند رو در کلامتون دیدم چقدر به جان و دلم روحی تازه بخشیدید، سپاسگزاری کردن از شما انتها نداره چه برسه سپاسگزار خداوندم باشم که هرچقدر بخوام از لطف بی کرانه پروردگارم بگم باز نمیتونم انچه را که از کلام شما جاری کرد رو سپاسگزار باشم یعنی این حجم از آگاهی رو چطوری سپاسگزاری کنم با کدامین قلم ها دفتر ها ورق ها.
استاد چقدر شیرین بیان میکنین خداوند بهترین بنده خودش رو برای هدایتم فرستاده چقدر به خودم می بالم که مورد لطف خداوندم هستم الهی صدهاهزار بار شکرت. آرامشی رو که دارم رو نمیدونم چطور بیان کنم چی بنویسم چی بگم، خدایا بامن چیکار کردی. استاد دارم به این فکر میکنم شما با این همه آگاهی پیش خداوند چه جایگاهی دارین، من الان با شنیدن این حرفها این هدایت خداوندم انقدر ذوق کردم آروم و قرار ندارم صدای تپش قلبم رو میشنوم خودم رو بنده خوب خدا میبینم، شما دیگه با این حجم از خوبی عشق بازی میکنین، چقدر لذت بخشه… استاد عزیزم در پناه خداوند با تمامه خوبی ها باشین.
فقط خواستم به عنوان شاگرد تون سپاسگزاری کنم
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
توضیحات استاد در این فایل برای من این درس و این حکم را داشت که باید و باید به خدای خودم اعتماد کنم
زمانی که از او کمک می گیرم تسلیم او باشم
همیشه دل به او بسپارم
از او کمک بگیرم
دنبال این باشم که خودم را به دست او بسپارم و از او مشاوره و راهنمایی بخواهم
هر زمان که از او کمک بگیرم خدای من بهترین راه را نشان من می دهد
او برای من بهترین یاور و پشتیبان برای من است
او برای من بزرگترین دست است
وقتی که من تسلیم او باشم
به او اعتماد کنم
او هم به گونه ای من را هدایت و راهنمایی می کند که واقعا بی شک به بهترین راه هدایت می شوم و به آسانی و سادگی می توانم به موفقیت برسم
همه اینها به این بر می گردد که من توانایی ها و استعدادهای خودم پی ببرم
خودم را قبول داشته باشم
به خودم ایمان داشته باشم که خودم برای خودم کافی هستم
وقتی که به این حد از خودشناسی برسم خدای مهربان هم دستهای خودش را در کار می گیرد و به من کمک می کند
کسانی را سر راه من قرار می دهد که برای من بهترین کمک دهنده خواهند بود و آنهم بی هیچ چشم داشتی و هیچ منتی
یک نکته
یک درس
یک واقعیت
خداوند چیزی را بر گردن من می گذارد که من می توانم آنرا انجام بدهم
خداوند فکر و ایده ای را بر من وارد می کند که من از پس انجام آن بر می آیم
این بزرگترین نکته و درس امروز برای من بود
تنها کافی است که من تنبلی را کنار بگذارم
ترس های خودم را رها کنم
قدم در راه بگذارم و حرکت کنم
در اینجا باید به خودم ایمان داشته باشم و بدانم و باور کنم که خدای مهربان با من است و به من کمک می کند
همان جور که خودم را باور کردم
به کمک خدای خودم اعتماد کردم
در نهایت از کار کارگری بیرون آمدم
در نهایت اکنون در حال راه اندازی یک مغازه برای خودم هستم
اکنون در حال کسب و کار شخصی خودم هستم
از آنچه که در استعداد و توانایی خودم است در حال بهره بردن هستم
چقدر این راه زیبا و عالی است
چقدر این مسیر لذت بخش است
دیروز در حال برق کشی مغازه جدید خودم بودم و خیلی عصبی و مستاصل شده بودم از خدای خودم کمک خواستم و به او گفتم خدای من به من کمک کنم و هدایت ام کن به سراغ مغازه الکترکی رفتم
چقدر صاحب مغازه خوش برخورد بود
چقدر حال او خوب بود
در همین راه یک ایده برای من به وجود آمد و با سه تا لامپ و سیم و هلدر کار من به آسانی رواج پیدا کرد
شب موقع خواب هم یک ایده برای نور پردازی دیگری به ذهنم رسید و واقعا حال من را خوب کرد
در نهایت کلی انرژی گرفتم
هر زمان که از او کمک خواستم بی هیچ منتی و به بهترین راه ممکن من را هدایت کرد
به من انگیزه داد
من را به جلو برد
او برای من بهترین و برترین یاری دهنده است
در نهایت یک درس عالی و زیبایی که از این فایل یاد گرفتم و همیشه باید آنرا در زندگی خودم بکار ببرم و از آن استفاده کنم این است که باید و باید همیشه تمرکز خودم را بر روی خواسته های خودم بگذارم
باید خواسته خودم را ببینم و در جهت آن باورهایی عالی و خوب بسازم و از آن بهره ببرم
باید و باید از خودم یک نسخه عالی و یک ورژن عالی را به نمایش بگذارم و آنوقت با باور اینکه می توانم و دستهای هدایتگر جهان هستی من به راحتی می توانم به جلو حرکت کنم
این جلسه را باید بارهای بار گوش بدهم
آنقدر این جلسه را باید گوش بدهم تا به خورد جسم و پوست و استخوان من برود و در نهایت من بتوانم قدمی در راه توحیدی بودن خودم بردارم و به آسانی با او رفیق و دوست بشوم
ممنونم استاد عزیز بخاطر این همه آگاهی ناب
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
من هر روز صبح در دفتر شکر گزاری ام، شکر گزاری رو انجام میدم این بار تصمیم گرفتم در ابتدای کامنتم این کار رو انجام بدم.
خدای بزرگ من با تمام وجودم از تو سپاسگزارم که یک روز دیگه بهم فرصت دادی تا در این جهان زیبا و پهناورت حضور داشته باشم. شکرت که بهم این فرصت رو دادی تا از بودن در این جهان لذت ببرم خوشحال و راضی باشم و در جهت رسیدن به تو باعشق گام بردارم و در این جهان تاثیر مثبتی بگذارم
خدای مهربان من با تمام وجودم از تو بخاطر سلامتی ام سپاسگزارم. شکرت که به من جسم و فکر و عقلی سالم عطا کردی تا من با هدایت های تو و تصمیم های درست که از قلبم نشات میگیرد و جسمی سالم در جهت خلق زندگی خودم و رسیدن به خواسته هایم گام بردارم
خدای عزیز من با تمام وجودم از تو سپاسگزارم برای سقفی که بالای سرمه، شکرت که در خانه ای زیبا و در محله ای امن و زیبا و پر از همسایه های عالی زندگی میکنم
خدایا با تمام وجودم سپاسگزارم که همسری عالی و فوق العاده در زندگی ام حضور دارد. شکرت که با فردی هم فرکانس و پر از عشق و محبت زندگی میکنم
خدایا با تمام وجودم سپاسگزارم که شغل و کار و هنر و درآمد دارم و بیکار نیستم. شکرت که هر روز صبح برای بدست آوردن روزی ام از خانه بیرون میزنم و شب با دست پر به خانه برمیگردم
خدایا شکرت بخاطر آدم های خوبی که همیشه و هر لحظه سر راهم قرار میدهیم
شکرت برای داشتن خانواده ای شگفت انگیز و عالی
شکرت برای خوردن غذاهای سالم و پاک و طیب
شکرت برای زندگی در شهری بزرگ و پر از امکانات
شکر شکر شکر
سلام استاد عزیزم و سلام مریم شایسته مهربان
سلام دوستان عباسمنشی
قسمت اول رو گوش کردم اونم چندبار استاد چه فایلی رو گذاشتید چقدر این فایل عالی و باصلابت بود. من قرآن رو مطالعه کردم اما جوری که شما این کتاب بزرگ رو مطالعه کردید و اینقدر مسلط و عالی نکته ها و قوانین رو ازش بیرون کشیدید فکر نمیکنم کسی در کیهان تونسته باشه این کار رو انجام داده باشه.
استاد عزیزم حالا با تمام وجودم درک میکنم که شما چطور زندگی خودتون رو خلق کردید، حالا با تمام وجودم درک میکنم که فقط دونستن کافی باید عمل کرد حالا با تمام وجودم معنی توحید و یکتاپرستی رو فهمیدم، حالا فهمیدم که خیلی راحت میتونم آدم مشرکی باشم اگر حتی گوشه چشمی به تاثیر دیگران در زندگیم داشته باشم.
فهمیدم که در این جهان پر از زرق و برق و پر از هیاهو اگه حواسم نباشه خیلی زود من هم قوم فرعون میشم! من هم ظالم میشم، من هم مشرک میشم! با تمام وجودم درک کردم که چرا انسان ها کل زندگیشون رو در حال دویدن هستند و فقط میتونن شکم خودشون رو سیر کنن چون عضوی از قوم فرعون شدند!
و شجاعت و عمل پایه و اساس یکتا پرستی و ایمان داشتن به خداوند بزرگه، وقتی شما از اهرام مصر و عظمت و بزرگی و قدرت اهرام مصر و قدرت فرعون در اون زمان گفتید لحظه ای به خود لرزیدم و خودم رو جای حضرت موسی گذاشتم که آیا من هم کاری رو که خداوند گفت انجام بده انجام میدادم؟ من هم شهامت این رو داشتم که بروم و فرعون رو موعظه کنم و بهش هشدار بدم؟!! اصلا و ابدا!
من حتی الهامات ساده و پیش پا افتاده ای هم که بهم میشه رو درست انجام نمیدم! من حتی جرأت این رو ندارم که قدم های بزرگ بردارم و خودم رو اسیر ترس و توهم کردم!
استاد این فایل منو عمیقا به فکر فرو برد به اینکه چرا انسان ها از اصل و اساس فاصله گرفتن و فقط در این دنیا زجر میکشند در صورتی که ما باید در این جهان لذت ببریم و سرشار از وفور و فراوانی باشیم.
استاد عزیز دو روزه من روزی ده بار میومدم سایت تا ببینم قسمت دوم آپلود شده یانه . بی صبرانه و مشتاقانه منتظر دیدن قسمت دوم بودم امروز که از خواب بیدار شدم با شوق و ذوق اومدم سراغ سایت و دیدم قسمت دوم آپلود شده اینقدر ذوق داشتم که این کامنت رو قبل از اینکه فایل قسمت دوم رو ببینم گذاشتم. مطمئنم این فایل ارزش هزاران بار دیدن رو داره و درس های بزرگی برای کسانی داره که به قول قرآن تعمل و تعقل میکنند.
استاد با تمام وجودم از خداوند سپاسگزارم که انسانی والا و شایسته چون شما در زندگی ام و مسیرم قرار داد.
پاینده باشید.
سلام استاد بسیار سپاسگزارم بابت آگاهی هایی که به ما میدهید
میخوام از شما تشکر کنم که با فایل هایی این جنینی قرآن وخداوند را برای ما واضح میکنید و ایمان من رو بیشتر میکنید همیشه میگردم فایل های توحیدی شما رو گوش میدهم خیلی آرامش بخش هست و بسیار ارزشمند هست که این قدر آیه ها رو واضح برای ما با درک قوانین شرح میدهید
واقعا نمیدونم چطور باید از شما تشکر کنم فقط میدونم راه درست همینه
واز شما تقاضا دارم دوره ای رو تهیه بفرمایید که تخصصی رو آیه های قرآن در تمام زمینه ها صحبت شده باشه چون شما با توجه به درک قوانین قرآن رو شرح میدهید واین ارزشمند هست
سلامتی روزافزون شما رو هرلحظه از خداوندم خواستارم باتشکر
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی،
بی نهایت سپاسگزارم بابت این دو قسمت فوق العاده که قشنگ مشخصه که خدا قلب شما رو هم باز کرده و کلامتون رو روان کرده که انقدر فوق العاده قوانین الهی رو برامون توضیح دادید و این آگاهی خدای گونه رو با ما به اشتراک گذاشتید ،
از راه دور با تمام وجودم ازتون سپاسگزارم و صمیمانه از خدا ممنونم که مارو هدایت کرد به مسیر شما که انقدر سعادتمند بشیم،.
استاد من بی نهایت لذت بردم از این حد از درک فکر خدا توسط شما و افتخار کردم به اینکه شاگردتون هستم.
استاد البته که از اون جلساتی هست که باید حداقل 5،6 بار گوش کنم اما تک تک جملاتتون رو با تمام وجود حس کردم چون تو این 6 ،7 ساله که شاگردتون بودیم با این ها زندگی کردیم و به لطف خدا و هدایت هایی که همیشه بر ما داشته زندگیمون پر بوده از معجزه تو تمام جنبه ها،از رابطه رویایی عاشقانه تا سلامتی با قانون سلامتی و فرزند الهی ، ثروت و عزت و جایگاه و و هدایت و… هرآنچه که به واسطه درک و عمل به آموزهاتون محقق شد. و به خاطر ایمان و تغییر باورهامون خدا همواره بر ما منت گذاشت و از فرش به عرش رسوندمون،
استاد عزیزم اگر از نتایج زندگیمون بخوام بگم باید تا شب بنویسم براتون چون با افتخار هرآنچه از درس هاتون درک کردم رو عمل کردم و به جرات میتونم به همون اندازه ی تغییرمون خواسته ها خلق شده و الان داریم باهاشون زندگی میکنیم که ان شاالله خدا کمکمون کنه براتون فایل نتایجمون رو ارسال کنیم ،
فقط خواستم صمیمانه ازتون تشکر کنم بابت این فایل الهی و تمام فایل ها و دوره هاتون و از راه دور روی ماهتون رو میبوسم و بگم که استاد خوبم ما با شما زندگی میکنیم و همیشه از خدا توفیق فراوان میخوایم براتون و امیدوارم به زودی زود افتخار شنیدن آگاهی دوره های جدیدتون نصیبمون بشه و خدا قلبتون رو باز کنه برای هدایت بنده هاش،
بازم سپاسگزارم بابت این فایل فوق العاده،
عاشقتونم ، از خدا برای شما و خانم شایسته و خانواده هاتون آرزوی سلامتی و توفیق فراوان دارم.
سلام استاد روزتون عالی
استاد خیلی وقت بود داشتم به این فکر میکردم که ای کاش استاد قوانین قرآن را تو فایل های رایگان آموزش بدن
وله لطف خدا الان این اتفاق رقم خورده
استاد بهتون خدا قوت میگم باور کنین خیلی برام جذابه وبا همه تمرکزم گوش میدم
من یه خانم 58ساله هستم بارها قرآن را خواندم اما مثل الان که شما بیان مبکنبن نبوده
خواهش میکنم ادامه بدین
قطعا با توانایی که خدا به شما داده ابن هم قسمتی از رسالت شمای
که امثال من را بهتر با قرآن اشنا کنین
تا زندگیمون بهتر بشه
انشاالله که خیر کثیر وارد زندگیتون شده وبشه وهم چنان ادامه داشته باشه
بی نهایت متشکرم
به نامِ الله که بخشاینده و با رحمت است…
سلام بر استاد عباس منش عزیز و بانو شایسته گرامی و همه دوستانِ نازنینم که همگی نور چشمی هایِ خدا و بندگانِ vip پادشاهِ عالم هستند…
(ٱنظُرۡ کَیۡفَ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضࣲۚ وَلَلۡـَٔاخِرَهُ أَکۡبَرُ دَرَجَـٰتࣲ وَأَکۡبَرُ تَفۡضِیلࣰا)
نگاه کن که چگونه عده ای را بر عده ای دیگر برتری دادیم و مسلما سرای آخرت داری درجات بزرگتر و برتری های بالاتری است
[سوره اﻹسراء 21]
حال سوال این است که کدام فضیلت و برتری؟؟!!
جواب مشخص است ، فضیلت و برتری ای از جنسِ علم و آگاهی…
عده ای بسیار ، هنوز که هنوز است اسیر جواب این سوالی هستند که موضوع انشای بچگی هایمان بود با عنوانِ “علم بهتر است یا ثروت؟؟!!” و انرژیِ بسیاری را تلف میکنند در جهت یافتنِ جوابِ آن و اکثریتِ افراد هم ثروت را بهتر از علم میدانند و از آنجاییکه ثروت چندانی هم ندارند ، خود را اسیرِ اندیشه و احساسی مخرب بنامِ احساسِ قربانی بودن میکنند که ما قشری هستیم که بدبخت زاییده شدیم و و بدبخت زندگی میکنیم و بدبخت میمیریم ولی مساله این است که علم بهتر از ثروت است…
مسلما بخاطر چیزهایی که درجامعه شنیده ایم و دیده ایم ، شاید نتوانیم باور کنیم که علم بهتر از ثروت است ولی کافیست که خود را مخاطب این سوال قرار دهیم و در آن تامل کنیم که…
آیا دوست داری 100 میلیون تومان پول داشته باشی یا یک علم و آگاهی تا با بواسطه به کارگیریِ آن بتوانی به هر تعداد که بخواهی از این مدل 100 میلیون ها در زندگی ات بسازی؟؟!!
خب چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است…
قارونی که قرآن کریم در وصف ثروتش میگوید که انسان هایی استخدام او بودند که فقط و فقط و فقط کلیدهایِ انبار هایِ ثروت او را حمل کنند ؛ میگوید که من این همه ثروت را بواسطه علم و آگاهی بدست آوردم…
قَالَ إِنَّمَاۤ أُوتِیتُهُۥ عَلَىٰ عِلۡمٍ عِندِیۤ…
قارون گفت که همانا آنچه را که به دستم رسیده است بواسطه علم و کاردانی خودم است…
[سوره القصص 78]
آری ، او هم بواسطه علم و آگاهی به چنین ثروتی رسید ولی به تعبیر نفیسه خانم حاجی محسنِ بزرگوار ، بواسطه خلا توحیدی که در زندگی اش داشت و خدا را به حاشیه رانده بود و خودش را همه کاره میدانست ، به وادی هلاکت قدم گذاشت و با تمام داشته هایش به دل زمینی فرو رفت که روزگاری با غرور و تکبر بروی آن راه رفت تا این زمین به حساب او رسیدگی کند و به او بیاموزد که…
وَلَا تَمۡشِ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًا…
و بروی زمین با حالت غرور و تکبر قدم مگذار…
[سوره اﻹسراء 37]
پس این علم و آگاهی است که قدرت است برای بشریت و هر کس که به آن دست یابد به موفقیت های بزرگ دست می یابد… ، به تعبیر حضرت علی علیه السلام…
العِلمُ سُلطانٌ مَن وَجدَهُ صالَ بِهِ وَ مَن لَم یَجِدهُ صیلَ عَلَیه
دانش، سلطنت و قدرت است، هر که آن را بیابد با آن یورش برد و پیروز شود، و هر که آن را نیابد بر او یورش برند و مغلوب گردد
مسلما ذکر این الگویِ قرآنی در برابر قارون ، خالی از لطف نیست و آن الگو سلیمان نبی است که او هم از جانب رب العالمین مجهز به علم شده بود و به برکت این علم از پیشرفته ترین تکنولوژی ها استفاده میکرد…
وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَـٰنَ عِلۡمࣰا…
و مسلما ما به داوود و سلیمان علم عطا کردیم…
[سوره النمل 15]
حال فرق سلیمان نبی با قارون در این است که او همه مُلک و سلطنتش را از خدا میدانست و ذکرِ “هَـٰذَا مِن فَضلِ رَبِّی” را بر زبانِ خود جاری میساخت بر خلاف قارونی که مَنم مَنم مَنم میکرد و…
و ذکر این نکته هم در اینجا جالب است که مولانای عزیز هم در یک بیت زیبا دلیل آن همه تکنولوژیِ موجود در قصر سلیمان نبی را علم میداند...
خاتمِ مُلکِ سلیمان است ، علم
جمله عالم صورت و جان است علم
حال انسانِ زرنگ کسی است که از داستانِ سلیمان نبی و قارون عبرت بگیرد و بداند که این علم و آگاهی ها همه از نیروی برتری است که مرا از هیچ بوجود آورد و رشد و نمو داد و این نکته را به خود گوشزد کند تا درگیرِ غرور و منیّت نشود… ، به تعبیر شاعر عزیز آقای احمد جم…
نزدِ خالق با منیّت من مَنم هرگز نکن
ما کجائیم؟ نقطهای در ناکجای کهکشان
حال به ابتدای نوشته برگردم که اشاره شد به نور چشمی بودن خداوند که دلیل آن این بود که ما در مدار کسانی قرار گرفتیم که آگاه شدیم به یک قانون بسیار بسیار بسیار مهم و ساده…
قانونی که وقتی میخواستیم به این دنیا بیاییم
به حکمِ “وَ عَلَّمَ ءَادَمَ ٱلۡأَسمَاۤءَ کُلَّهَا” ؛ از آن آگاه بودیم و صفر تا صدش را میدانستیم…
(وَلَقَدۡ عَلِمۡتُمُ ٱلنَّشۡأَهَ ٱلۡأُولَىٰ فَلَوۡلَا تَذَکَّرُونَ)
و شما که نسبت آفرینش نخستین علم پیدا کردید ، پس چرا متذکر نمیشوید؟!
[سوره الواقعه 62]
ولی چه شد فراموشش کردیم؟! بله ، در اثر پرداختن به حاشیه های الکی ، این اصلِ به این مهمی را فراموش کردیم و یا شاید گول ساده بودن آن را خوردیم که نمیشود به همین سادگی موفق شد و دنبال تکنیک های پیچیده تری برای موفقیت رفتیم و روز بروز غافل تر شدیم نسبت به این اصل ساده ی قرآنی…
آری ، ما غافل شدیم و فراموش کردیم و در وسط این بازی دنیا خودمان را حیران و سرگردان کردیم و بدنبال نخود سیاه رفتیم و … به تعبیر مولانا…
پس فراموش شّدَسْتَت آنها
لاجَرَم خِیره و سَرگردانی
ولی خدا رو شکر قبل از اینکه روزی بیاید که “لَا یَنفَعُ مَالࣱ وَلَا بَنُونَ” ؛ نسبت به آن آگاه شدیم و از خداوند این درخواست را داریم که بتوانیم ایمان بیاوریم به این اصل ساده و از همه مهمتر ، عمل کننده به همین اصل ساده باشیم که اگر همین را درک کنیم ، بهشت را در همین دنیا تجربه میکنیم و لحظه ای که میخواهیم تسلیم فرشته ای شویم که هدایتگر ما به دنیای بعدی است با قلبی آرام و دلی مطمئن بگوییم که بزن بریم ، به تعبیر مولانا…
خیزید عاشقان که سوی آسمان رویم
دیدیم این جهان را تا آن جهان رویم
و اما آن اصلِ ساده ی فراموش شده چیست؟
قانونی(علمی) است بنام قانونِ توجه و به تعبیری دیگر “قانونِ نَظَر”
بهتر است کمی بروی این آیه و گنج نهفته در آن که در بین دو عبارت “اتَّقُوا۟ ٱلله” آمده است تامل کنیم…
(یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ ٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ وَلۡتَنظُرۡ نَفۡسࣱ مَّا قَدَّمَتۡ لِغَدࣲ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ)
ای کسانی که ایمان آورده اید ، در حریم الله یکتا کنترل ذهن کنید و هر لحظه ناظر خود باشید که در حال ارسال چه اندوخته هایی برای آینده خود هستید و مجددا مراقبِ تقوای الهی که همان کنترل ذهنی الهی است باشید که همانا خداوند آگاه است به آنچه که انجام میدهید
[سوره الحشر 18]
آری ، آن گنج نهفته در عبارتِ “وَلۡتَنظُرۡ نَفۡسࣱ مَّا قَدَّمَتۡ لِغَدࣲ” است…
ریشه فعل “تَنظُر”ِ موجود در آیه عبارت است از سه حرفِ “نظر”…
حال برای اینکه مفاهیم موجود در آیه را زیباتر درک کنیم و بفهمیم ، بهتر است بروی واژه “نظارت” و “ناظر بودن” که در فارسی آنها را استعمال میکنیم توجه کنیم که ریشه این دو واژه هم از همان سه حرفِ “نظر” می باشد…
یک آشپز ، ناظِر غذایِ خود میشود و بر اجزای آن نظارت میکند تا برای نهاری که در پیش رو دارد ، غذایی با کیفیت تهیه کند
یک پروژه ساختمانی نیاز به یک مهندسِ ناظر دارد تا بروی تک تک اجزای ساختمان نظارت کند تا یک ساختمانِ با کیفیت و مقاوم ساخته شود…
یک کارخانه ، شخصی را استخدام میکند به عنوان ناظر یا همان کسی که ما در زبان فارسی به آن مسؤول کنترل کیفیت میگوییم تا نظارت کند بر موادِ خامی که وارد کارخانه میشود تا تولیدات کارخانه داری رتبه ممتاز باشند…
و…(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
حال سوال این است که طبق آن آیه قرآن…
من ناظرِ چه چیز باید باشم که آن چیز تبدیل به اندوخته ای برای فردا و فرداهایِ من میشود؟؟؟!!!
جواب این است که ناظرِ کانون توجهم باشم تا بروی زیبایی ها باشد تا در اثر این توجه ، افکاری زیبا در وجودِ من شگل بگیرد و در اثر تکرارِ این افکار ؛ احساساتی عالیِ عالیِ عالی در وجود من شکل بگیرد زیرا که احساساتِ انسان زبان مشترک بین او و کائنات هوشمند خداست و قدرت خلق کنندگی دارند و تابع این قانون هستند که…
احساس خوب برابر است با اتفاقات خوب و احساس بد برابر است با اتفاقات بد
آری ، نسبت به قدرتِ احساسات نباید غافل باشیم و از همه مهمتر…
احساسِ شادیِ بیشتر=پولِ بیشتر
===============================
دوست دارم وسط این نوشته یک چیزی را میان دو پرانتز ذکر کنم که یک گفتگوی نمادینی است بین شاگرد با نماد《□》 و بین استاد با نماد《◇》
□عهه ، یعنی با احساسِ شادیِ بیشتر پولدار میشوم؟
◇بله که میشی…
□پس اینا چه میگین که باید صبح تا شب باید دنبال پول بدوی؟؟!!
◇خب خودت داری میگی که میگن ، مساله این است که تو باور میکنی گفته های آنها را ، لطفا این افراد را آنفالو کن…
□این حرفِ عجیبی بود که تا به حال نشنیده بودم ولی احساسی از درونم میگوید که حقیقت همین است
◇درست احساس میکنی زیرا که این آگاهی در فطرت تو نهفته بود و فطرت به تو دروغ نمیگوید زیرا که “فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَیۡهَا”
□لطفا کمی بیشتر برایم بگو…
◇بروی چشم ، آیا این آیه قرآن را نخوانده ای که این حقیقت را به تو میگوید که شاد باش به وجود خدایی که انبارهای فراوان از ثروت دارد که هیچ گاه دغدغه ی از دست دادنش را نداری؟!
□کدام آیه؟!
◇این آیه…
قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَ ٰلِکَ فَلۡیَفۡرَحُوا۟ هُوَ خَیۡرࣱ مِّمَّا یَجۡمَعُونَ
بگو که مردم باید به فضل و رحمت خدا و به چنین موهبتی شاد باشند که این از هر آنچه که گرد آورند ، بهتر است
[سوره یونس 58]
و لطفا به آخر آیه توجه بسیار بسیار بسیار ویژه ای کن که هُوَ خَیۡرࣱ مِّمَّا یَجۡمَعُونَ…
□آها ، یعنی نگاهم به جیب خودم نباشد بلکه به جیب خدایی باشد که “وَهُوَ مَعَکُمۡ أَیۡنَ مَا کُنتُمۡ” است ، دقیقا مثل بچه ای که نگاهش به حساب بانکیِ پر از پول پدرش است؟؟؟!!!
◇آفرین ، داری درست میفهمی…
□لطفا کمی بیشتر برایم بگو زیرا که تشنه ام…
◇بروی چشم… ، آیا این شعر حافظ را نخوانده ای که میگوید تو فقط در همه حال شادی کن و شاد باش بخاطر وجود خدایی که همیشه و هر لحظه در دسترس توست و خزائن او هیچ وقت تمام نمیشود؟؟!!
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیایِ هستی قارون کند گدا را
□عه ، چه جالب ؛ یعنی شاد باشم دیگر تمام است…
◇بله تمام است ، به شرط اینکه واقعا از صمیم قلب این شادی را احساس کنی که خدا برای تو کافیست و هیچ گاه از او غافل نشوی و او را فراموش نکنی که فراموش کردن او بسیارخطرناک است زیرا که…
وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِی فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَهࣰ ضَنکࣰا وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَـٰمَهِ أَعۡمَىٰ
هر کس از یاد من روی گرداند ، زندگی سخت و نکبت باری برای او خواهد بود و روز قیامت او را کور برخواهیم انگیخت
[سوره طه ١٢4]
□خب پس بزن بریم… ، الهی به امید تو
◇به امید موفقیتت مخصوصا در لحظاتِ شروعِ مسیرِ جدیدت که باید کمی استقامت بیشتری بورزی تا بروی جاده بیفتی…
بگذریم
===============================
این یک مساله بسیار ساده ای است که خیلی از ما آن را فراموش کرده ایم و عده ای بسیار کم از آن باخبرند و عده ای بسیار بسیار بسیار کم به این قانون ایمان می آورند که کل داستان همین است و هر لحظه از زندگی ، ناظرِ سرمایهِ احساسی خود میشوند تا به عالی ترین وجهِ ممکن از آن استفاده میکنند…
آری ، کانونِ توجهِ انسان قدرت خلق کنندگی دارد ولی عده ی کمی از ما به این مساله ایمان و باور داریم و از آنجاییکه نسبت به این امر غافلیم ، این سرمایه الهی را در مسیرهایی خرج میکنیم که جز بدبختی و سختی چیزی به همراه ندارد …، کافیست کمی در این نشانه و داستانِ خیالی توجه کنم تا بهتر متوجه شوم که کانون توجه من قدرت خلق کنندگی دارد…
فرض میکنم که من کارگردان یک سریالی هستم بنام “خیارسبزها عاشق میشوند” و فصلِ اول این سریال را میسازم و در معرضِ دید عموم قرار میدهم…
حال من از بازخوردهای فراوانی که نسبت به بازدیدهای این سریال گرفته ام ، متوجه شده ام که مردمِ زیادی عاشق این فیلم شده اند و از من بابتِ چنین سریالی تشکر کرده اند…
خب در اینجا وجودِ من برانگیخته میشود تا دست به کار شوم و فصل دومِ این سریال را هم بسازم… ، پس نکته مهم داستان در اینجاست که…
توجه مردم باعث این امر شد که فصلِ دوم سریال “خیارسبزها عاشق میشوند” ، ساخته و خلق شود و این یعنی کانون توجه انسان ها باعث خلق میشود…
مولانا درموردِ قدرتِ کانونِ توجه انسان یک مصرعِ شاهکار دارد که میگوید گفت و گوها و افکارِ تو باعث بارداریِ اتفاقاتی در عالمِ غیب و ملکوت که همان عالمِ فرکانسی ای است که باید نسبت به آن “یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَیۡبِ” شویم ، میشود و طبیعتا بعد از یک مدت زمانی از بارداریِ ایجاد شده بواسطه کانون توجه ات ، اتفاقی هم جنس کانون توجه تو درمسیر زندگیِ تو متولد میشود که حکمِ همان فرزند تو را دارد ، پس لطفا مراقب کانون توجه خودت باش…
وز گُفت و فِکرت بَس صُوَر در غِیب آبِستَن شده
پس باید در هر لحظه مراقب کانون توجه خودم باشیم که چه اندیشه هایی در سرِ مامیگذرد که این اندیشه ها قدرت جذب و کشیدنِ ما را به سمت خود دارند ، به تعبیر مولانا…
اندیشهات جایی رَوَد، وآنگه تو را آن جا کِشَد
حال باید اندیشه هایِ زیبا را در سر بپرورانیم تا اتفاقاتِ زیبا را تجربه کنیم و به تعبیر مولانا از طریقِ اندیشه های زیبا که حکم همان تار و پود قالی زندگی ما هستند ، زیباترین تصویر ها و صورت ها را در در صفحه زندگی خود نقاشی کنیم…
اندیشه جز زیبا مکن کو تار و پودِ صورت است
ز اندیشهای أحسن تَنَد هر صورتی أحسن شده
حال باید مراقب کانون توجه یا همان “نَظَر”ِ خود باشیم ، زیرا که کانون توجهِ ما دعوت کننده اتفاقاتِ زندگیِ ما است و به تعبیر مولانا “نَظَر”ِ ما تبدیل به صورت ها و تصویر هایِ زندگی ما میشود
زان سُوی کاندازی نظر آن جِنس میآید صُوَر
بگذریم…
حال که کمی بیشتر متوجه اهمیت خلق کنندگی کانون توجه شدیم ذکر این نکته خالی از لطف نیست که با همین مثالِ سریالِ “خیارسبزها عاشق میشوند” که ذکر شد ، کمی بهتر معنایِ این آیه معروف شکر گزاری را بفهمیم که…
لَئن شَکَرتُم لَأَزِیدَنَّکُم وَلَئن کَفَرتُم إِنَّ عَذَابِی لَشَدِید [سوره إبراهیم 7]
شکرگزاری یعنی اینکه کانون توجه من بروی داشته هایم است و بابت داشتن آنان از کارگردانِ عالم سپاسگزارم و چنین امری منجر به خلقِ فصلِ دوم نعمت ها میشود و همینجور برو بالا ، فصلِ دوم و سوم و چهارم و…(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
جهت فهم بهترِ این نکته کافیست در یک مثالِ تخیلی دیگری فکر کنیم که چگونه کانون توجه ما تک تک ذرات عالم را برانگیخته میکند که آیا به ما نزدیک شوند یا دور شوند؟؟!!
فقط قبل از ورود به این مثال خیالی ذکر این نکته ضروری است که این اصل را قبول کنیم که بحکم “وَإِن مِّن شَیءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمدِهِۦ وَلَـٰکِن لَّا تَفقَهُونَ تَسبِیحَهُم” تمامی ذرات عالم هوشیار و هوشمند و دارای شعور هستند ولی ما از آنان بی خبریم ، به تعبیر مولانا…
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
فرض میکنم که من تبدیل به یک عدد خیارسبز شده ام و از زاویه دیدِ خیارسبز به عالم نگاه میکنم ، حال در آن لحظه بین یک دوراهی قرار دارم که…
آیا دوست دارم واردِ معده انسانی شوم که شادی سرلوحه کار اوست و به هوشمندی من که مخلوقی از خدا هستم توجه دارد و با عشق مرا میل میکند و لفظ خدایا شکرت را بر سر زبان دارد یا اینکه وارد معده کسی شوم که به وحشیانه ترین شکل ممکن مرا گاز میگیرد و مرا همچون بی جانی میداند که انگار بی خبر است از اینکه من هوشمند هستم و ماموریت دارم که وارد بدن او شوم تا انرژی بخش او شوم برای کارهای روزانه اش؟؟؟!!!
خب اگر ذهنِ من مریض نباشد و دنبال مسخره کردن و بهانه جویی نباشد ، مشخص است که گزینه اول را انتخاب میکند و نکته مهم این است که…
توجهِ زیبایِ آن انسان سپاسگزار به هوشمندیِ من که من بی جان نیستم بلکه ماموریتی دارم که انرژی بخش او شوم ، وجود منِ خیارسبز را که در این عالم دارای شعور هستم ، برانگیخته میکند تا به سمت او بروم و او را انتخاب کنم و این یعنی که توجهِ زیبای او باعث خلق این اتفاق شد تا منی که یک خیارسبز شده ام ، او را انتخاب کنم و در زندگی او ظاهر شوم…
این فقط یک مثال بود تا از زاویه دیدِ یک خیارسبز به این عالم نگاه کنیم تا کمی زیباتر معنای این آیه قرآن را درک کنیم که چگونه از این کائنات هوشمند خدا بهره مند شویم و به جایگاه اصلی خود که همان “سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَاوَ ٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرض” است ؛ برسیم…
تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَـٰوَ ٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَـٰکِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِیحَهُمۡ…
آسمان های هفتگانه و زمین و هر موجودی که در آنها است ، تسبیح کننده خدا هستند و اصلا چیزی وجود ندارد جز آنکه به ستایش او تسبیح کننده است ولی شما تسبیح آنها را متوجه نمیشوید
[سوره اﻹسراء 44]
چقدر در این آیه درس و نکته نهفته است…
دوست دارم در یک پرانتز یک گفتگوی نمادین بین شاگرد با نماد《□》 و استاد 《◇》 بنویسم تا کمی زیباتر معارف موجود در این آیه را بفهمیم…
===============================
□ببخشید استاد ، چرا نمیتوانیم تسبیح این موجودات را بفهمیم؟؟!!
◇به به شاگرد نازنینم ، کجا بودی تا حالا ؛ چرا اینهمه غیبت داشتی ، دلمون برات تنگ شده بود ، چه سوال خوبی پرسیدی ، جواب این است که نمیتوانی بشنوی زیرا که از عظمتِ خودت غافل شدی و اهل همه چیز شدی الا دل… ؛ آیا این بیت مولانا را نخوانده ای که…
نطق آب و نطق خاک و نطق گل
هست محسوس حواس اهل دل
□عه چه جالب ، یعنی اگر اهلِ دل شوم میتونم ببینم
◇بله که میتوانی…
□خب حالا از چه طریقی میتوانم ببینم؟!
◇از طریقِ چشم منتها چشم سر نه بلکه چشمی دیگر که در وجود توست ولی از آن بی خبری… ، ایا این بیت عطار را نخوانده ای که…
گر ترا آن چشم غیبی باز شد
با تو ذرات جهان هم راز شد
□عه چه جالب نمیدانستم این مطلب را…
◇نه نه نه ، تو میدانستی ولی فراموش کرده بودی…. ، آیا این آیه قرآنی را که یادآورِ درس هایِ فراموش شده ات است را نخوانده ای؟؟؟!!!
وَ لَهُمۡ أَعۡیُنࣱ لَّا یُبۡصِرُونَ بِهَا وَلَهُمۡ ءَاذَانࣱ لَّا یَسۡمَعُونَ بِهَاۤ
و برای آنان چشم هایی است که با آن نمیبینند و برای آنان گوش هایی است که با آن نمیشنوند
[سوره اﻷعراف 179]
□وای خدایا معذرت میخوام که فراموش کار شدم…
◇اشکال نداره ، از رحمت خدا نا امید مباش و دوباره همت کن که آن را احیا کنی…
□راستی ، ببخشید استاد ؛ من چجوری میتوانم آن را احیا کنم؟؟!!
◇به نکته خوبی اشاره کردی ، جوابش در این است که باور کن که لایق هم صحبتی با خدا هستی تا وارد کلاسِ درس خدا شوی و در محضر خدا متواضع و باادب باش و بَلَدم بَلَدم بَلَدم مکن تا…
بگذریم…
===============================
پس این چشمِ ظاهربینِ ما قادر نیست که هوشمندی و زنده بودن تک تک اجزای این عالم را ببیند ولی اگر یکی از اجزای این عالم را بروی دقیق ترین میکروسکوپ های عالم بگذاریم ، متوجه میشویم که درون آنها چه خبر است
(یک آزمایشِ علمیِ زیبا وجود دارد بنام آزمایشِ باکستر که بروی گل و گیاه انجام شده که بسیار زیباست و میتوانید جستجو کنید و ببینید تا هوشمندی موجودات را دریابید و هم چنین یک آزمایشِ علمیِ دیگر با نامِ شعورِ آب که توسط پروفسور ژاپنی بنام ماسارو هیموتو انجام شده که دیدنشان بسیار زیبا و الهام بخش است و خوش بحال آنهایی که در مدار دیدن این دو مستند قرار بگیرند….)
پس به قول سهراب سپهری باید چشم ها را بشوییم و جور دیگر ببینیم…
حال با توجه به مثال اخیر که از زاویه دیدِ خیارسبز به عالم نگاه کردیم متوجه میشویم که کل داستان این است که…
این توجه من به تک تک ذرات عالم ؛ باعثِ برانگیخته شدن آنها برای ورود به زندگی من شوند
اصلا بیخیال مثال خیارسبز…
فرض کنیم که قرار است کارمندی شویم که به ما قدرت اختیار داده اند که از بین این دو شرکت یکی را انتخاب کن و بعد از بررسی متوجه میشویم که شرکت اولی رئیسی دارد بسیار خوش اخلاق که لبخند همیشه مهمان لبش است برخلاف رئیس شرکت دومی که اصلا لبخند نمیزند و رفتارِ احترام آمیزی در قبال کارمندانش ندارد…
حال سوال این است که من به عنوان یک موجود با شعور در این عالم ، کدام شرکت را برای کار انتخاب میکنم؟؟؟
خب چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است و مسلما الان کمی زیباتر این سخن مرد الهی را درک میکنیم که میفرماید…
فی سَعَهِ الأخلاقِ کُنُوزُ الأرزاقِ
گنجهاى روزى ، در اخلاقِ خوش نهفته است(حضرت علی علیه السلام)
قانون بسیار واضح و ساده است…
آری ، توجه من به وسائلم و احترامِ من به آنها یک نوع قدردانی از آنها به حساب می آید و این توجهِ من در سیستمِ کائناتِ هوشمندِ خدا ثبت میشود و از من به عنوان یک انسان قدردان یاد میشود که همین امر تک تکِ وجود اجزای عالم را برانگیخته میکند تا در خدمتِ مَنی باشند که قدردان آنها هستم ، گویا که تک تکِ ذراتِ این عالم که همگی دارای شعور و هوشمندی هستند ، آرزوی این را دارند که در خدمتِ من باشند…
حال هر چه که در این امر بهتر شوم ، تمام اجزای عالم تحت سیطره من در می آیند و به تعبیرِ قرآن مسخر من میشوند…
(وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَـٰوَ ٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعࣰا مِّنۡهُۚ إِنَّ فِی ذَ ٰلِکَ لَـَٔایَـٰتࣲ لِّقَوۡمࣲ یَتَفَکَّرُونَ)
و هر آنچه که در آسمانها و زمین است را در تسخیر شما قرار داد که همه یِ آنها از اوست ، بی تردید در این امر نشانه هایی است برای گروهی که تفکر میکنند.
[سوره الجاثیه 13]
این دو مثالی که ذکر شد ، یک سفر تخیلی بود تا کمیزیباتر بفهمم که چگونه کانون توجه من باعث خلق میشود تا بیشتر باور کنم این نکته را و هر لحظه و هر ساعت خود را مخاطب این سوال قرار دهم که…
هم اکنون من در حالِ ارسالِ چه اندوخته هایی برای آینده یِ دور و نزدیک خودم هستم؟؟!!
این قانون حکمِ همان غولِ چراغِ جادویِ بچگی هایمان را دارد که حاصلِ توجهاتِ ما را در جلوی چشمانمان ظاهر میکند…
این قانون حکمِ همان فضل و بخششی را دارد که خداوند به ما انسان ها عطا کرده و میتوانیم از آن استفاده کنیم و به جایگاهِ “فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَهࣰ وَفِی ٱلۡـَٔاخِرَهِ حَسَنَه” برسیم ولی افسوس که از آن غافل میشویم و… ، به تعبیر قرآن…
(وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَلَـٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَشۡکُرُونَ)
و همانا که پروردگارت صاحب فضل و بخشش بر مردم است ولی بسیاری از آنها قدردان این موهبت نیستند
[سوره النمل 73]
حال انتخاب با ماست که چگونه استفاده کنیم… ، به تعبیر قرآن کریم
(إِنَّا هَدَیۡنَـٰهُ ٱلسَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرࣰا وَإِمَّا کَفُورًا)
همانا ما راه را به انسان نشان دادیم ، حال این انتخابِ اوست که سپاسگزارِ چنین هدایتی باشد یا اینکه نسبت به این امر غافل و ناسپاس باشد
[سوره اﻹنسان ٣]
دیگه انتخاب با ماست که کانون توجه ما بروی زیبایی ها و داشته های زندگی مان باشد تا زیبایی ها را تجربه کنم یا…
و اما سوال مهم…
نشانه اینکه کانون توجه من بروی زیبایی ها است یا نازیبایی ها ، چیست؟؟؟
جواب در یک کلمه است و آن احساس است…
احساس بد نشانه ای است تا بفهمم که کانون توجهم بروی نداشته های زندگی ام و نازیبایی ها است که باید این نشانه را که از سمت الله یکتا است جدی بگیرم و با کاکردن بروی خودم ، آن را به سمتِ احساس خوب تغییر دهم… ، به تعبیر مولانا…
چونکه غم بینی ، تو استغفار کن
غم به امرِ خالق آمد ، کار کن
و احساسِ خوب نشانه ای است تا بفهمم در مسیر درست گام برمیدارم ، همان مسیر مستقیمی که در آینده ای نزدیک ، قرار است ببینم آنچه را که از پیش فرستاده ام…
و در این لحظه باید قربون صدقه ی خدایی رفت که در سیستمِ کائناتِ منظم و ریاضی گونه او جریان خیر بر شر برتری دارد…
مَن جَاۤءَ بِٱلۡحَسَنَهِ فَلَهُۥ عَشۡرُ أَمۡثَالِهَا وَمَن جَاۤءَ بِٱلسَّیِّئَهِ فَلَا یُجۡزَىٰۤ إِلَّا مِثۡلَهَا وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ
و هر کس کار زیبایی آورد ، برای او ده برابر پاداش خواهد بود و هر کس کارِ نازیبایی آورد ، جز معادل همان را که آورده است نبیند و آن ها هرگز مورد ظلم واقع نمیشوند
[سوره اﻷنعام 160]
آری ، او خدایی ایست که حامی احساس خوب ماست و آن احساس خوب ما را دریافت میکند و آن را در عدد 10 ضرب میکند و در قالب یک هدیه به سمت ما روانه میکند ، آنهم چه هدیه ای…
فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسࣱ مَّاۤ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّهِ أَعۡیُنࣲ جَزَاۤءَۢ بِمَا کَانُوا۟ یَعۡمَلُونَ
پس هیچ کس نمیداند که به پاداش آنچه که انجام میدهند ، چه چشم روشنائی هایی برای آنان در نظر گرفته شده که اکنون از دید آنها پنهان است
[سوره السجده 17]
چقدر این آیه زیبا و دلگرم کننده است تا اندوخته ای باشد برای ما تا در لحظاتی که خواستیم تسلیمِ نجواهای شیطان شویم و حال بد را برای خود خریدار باشیم ، آن را زیر لب زمزمه کنیم و این وعده نسیه خدا را که عینِ نقد میماند باور کنیم ، وعده ای که “إِنَّهُۥ کَانَ وَعدُهُۥ مَأتِیࣰّا” می باشد و “قُرَّهِ أَعیُن”ِ موجود در آن حکایت از اشکِ چشمی میکند که از سر شوق سرازیر میشود ، اشکی که از شدتِ سوپرایز شدن جاری میشود و روشنی بخشِ وجود انسان میشود تا این حقیقت را به او متذکر شود که…
دیدی ارزشش را داشت ، یادت میاد که نزدیک بود جا بزنی و خدا را به حاشیه ببری ولی به احترامِ پادشاهِ عالم اینکار را نکردی و استقامت ورزیدی و رسمِ “ثُمَّ استَقاموا” را به جای آوردی ؟؟!! حالا بفرما ، این همان پاداشی است که “مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ” روزی ات شد ، دقیقا از همان جایی که فکرش را نمیکردی….
و در آن لحظه این حقیقت را به خودت یادآور میشوی که با چه خدای مهربان و جبران کننده ای طرف حساب هستی ، خدایی که “وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیࣰّا” است و تک تک لحظاتی را که حرمتِ دستوراتش را اجرا کردی ثبت و ضبط کرده است تا پاداشی ادریسگونه به تو عطا کند از جنسِ “وَرَفَعنَاهُ مَکَانًا عَلِیًّا”…
وَمَا تُقَدِّمُوا۟ لِأَنفُسِکُم مِّنۡ خَیۡرࣲ تَجِدُوهُ عِندَ ٱللَّهِ هُوَ خَیۡرࣰا وَأَعۡظَمَ أَجۡرࣰا…
…و هر کار خیری که برای خود پیشاپیش میفرستید را در نزد خدا خواهید یافت که چنین چیزی در بحث پاداش بهتر و بزرگتر است…
[سوره المزمل ٢٠]
پس از خدا میخواهم که توفیق به من عطا کند که مراقبِِ سرمایه احساسیِ خودم باشم زیرا که این احساساتِ من زبان مشترک من و خداست بدین صورت که با این احساساتم میگویم چه میخواهم و چه نمیخواهم…
با احساس خوب میگویم که خوبی بیشتری میخواهم و با احساس بد میگویم که بدی بیشتری میخواهم…. ، به تعبیر مولانا…
خوش باش که هر که راز داند
داند که خوشی خوشی کشاند
شیرین چو شِکر تو باش شاکر
شاکر هر دَم شِکَر سِتاند
حال که چنین است ، باید هر لحظه و هر ساعت خودم را مخاطب این سوال قرار دهم که…
اکنون من چه احساسی دارم؟؟!!
پس به همان منطقی که من کلاسِ زبان میروم به جهت اینکه بتوانم زبانِ جدید یاد بگیرم تا خواسته های خودم را در کشوری که مربوط به آن زبان است مطرح کنم برای اینکه بتوانم آنها را دریافت کنم ، باید به آموزشگاه زبانِ سپاسگزاری بروم تا زبانِ احساسِ خوب را بیاموزم تا از طریق آن بتوانم در مُلک و کشوری که پادشاه آن خداوند است ، خواسته هایم را مطرح کنم و دریافت کننده آنها باشم…
حال سوال این است که آیا چنین آموزشگاهی وجود دارد تا من در آنجا ثبت نام کنم و احساس خوب را بیاموزم؟؟!!
جواب ، بله است ، آموزشگاهی وجود دارد که انسان های صالحی همچون حضرت ابراهیم و سلیمان نبی و حضرت نوح و موسی و علی علیهم السلام در آنجا حضور داشتند…
آموزشگاهی که شهریه پرداختی آن یک درخواستِ عاجزانه است ، یک درخواستِ عاجزانه به پیشگاه خدایی که تمامِ وجود ما از اوست به گونه ای که اگر به اندازه یک پلک بر هم زدن ما را به حالِ خویش رها کند ، نابودِ نابودِ نابود میشویم…
پس ابتدا باید شهریه را بپردازیم تا اِذنِ ورود به آموزشگاه را پیدا کنیم… ، شهریه ای از جنسِ اظهارِ فقر و عجز به درگاه اویی که همه توفیقاتِ ما بدست اوست و تا اجازه او صادر نشود نخواهیم توانست که یک ذکرِ “خدایا شکرت”ِ ساده را بر سر زبان بیاوریم…
…وَمَا تَوۡفِیقِیۤ إِلَّا بِٱلله…
…و توفیقِ من به دستِ خداست…
[سوره هود ٨٨]
پس ما هم هچون سلیمان نبی درخواستِ چنین توفیقی را از خداوند طلب میکنیم به شوق و امیدِ اینکه نام ما را در کلاسِ شکرگزاریِ خودِ خودِ خودش و درجوارِ انسان هایِ صالحِ بارگاهش ثبت کند…
رَبِّ أَوۡزِعۡنِیۤ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیۤ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ…
پروردگارا مرا توفیقی ده تا شکر نعمتی را که بر من و… روا داشته ای را بجای آورم
[سوره النمل ١٩]
پس ما هم همچون حضرت علی علیه السلام ، درخواستِ چنین توفیقی را از خداوند میکنیم که از صمیمِ قلب شکرگزار نعمت هایش باشیم…
وَ أَسْأَلُکَ بِجُودِکَ أَنْ تُدْنِیَنِی مِنْ قُرْبِکَ وَ أَنْ تُوزِعَنِی شُکْرَکَ وَ أَنْ تُلْهِمَنِی ذِکْرَکَ
از تو می خواهم به بخشش و جُودت که مرا به مقامِ قُربت نزدیک کنی و توفیقِ سپاسگزاری و شکر نعمت هایت را نصیبم گردانی و یاد و ذکرت را به من الهام کنی
[ دعای کمیل]
به امید اینکه خدایی که بهترین اجابت کننده درخواست هاو شنواترین شنوایان است ، اجابت کند این درخواست ما را و اِذن ورود پیدا کنیم و بیاموزیم راه و رسمِ سپاسگزاری و “وَ کُن مِّنَ ٱلشَّاکِرِین” بودن را تا مثل حضرتِ نوحِ نبی شویم که خدا از او اینگونه یاد میکند…
…إِنَّهُۥ کَانَ عَبۡدࣰا شَکُورࣰا
…همانا که نوح بنده ای بود که بسیار بسیار بسیار سپاسگزارِ خداوند بود
[سوره اﻹسراء ٣]
و یا مثل حضرت ابراهیمی شویم که خداوند متعال از او برای امتِ حضرتِ محمّد اینگونه تعریف میکند که…
شَاکِرࣰا لِّأَنعُمِهِ…
و ابراهیم سپاسگزار نعمت های پروردگارش بود…
[سوره النحل ١٢١]
به امید اینکه سپاسگزار باشیم که نزدیکترین فرکانس به خداوند ، فرکانسِ سپاسگزاری است…
سپاسگزار بودن از خداوند همان گمشده یِ زندگی ما انسان هایِ ساکن این سیاره خاکی هست که ما را از عذاب و رنج و سختی بدور نگه میدارد…
مَّا یَفۡعَلُ ٱللَّهُ بِعَذَابِکُمۡ إِن شَکَرۡتُمۡ وَءَامَنتُم وَکَانَ ٱللَّهُ شَاکِرًا عَلِیمࣰا
خدا را به عذاب شما چه کار ؛ اگر شکر نعمت را بجای آورید و ایمان بیاورید؟ و خدا همواره قدرشناس و داناست
[سوره النساء 147]
سپاسگزار بودن و احساس خوب داشتنِ ما همان قدرت خلق کنندگی ماست که تمام برنامه شیطان بروی این است تا ما را از فرکانسِ سپاسگزاری دور نگهدارد و….
ثُمَّ لَـَٔاتِیَنَّهُم مِّنۢ بَیۡنِ أَیۡدِیهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ وَعَنۡ أَیۡمَـٰنِهِمۡ وَعَن شَمَاۤئلِهِمۡ وَلَا تَجِدُ أَکۡثَرَهُمۡ شَـٰکِرِینَ [سوره اﻷعراف 17]
سپاسگزار بودن همان شاه کلیدِ ورودِ ما به قلمروِ زندگی پادشاه گونه ای است که خدا برای ما در نظر گرفته ولی افسوس که در اغلب موارد نسبت بدان غافلیم و در روزمرگی های زندگی مان آن را به حیطه فراموشی میسپاریم…
وَلَقَدۡ مَکَّنَّـٰکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَجَعَلۡنَا لَکُمۡ فِیهَا مَعَـٰیِشَۗ قَلِیلࣰا مَّا تَشۡکُرُونَ [سوره اﻷعراف 10]
سپاسگزار بودن همان رازی است که بندگانِ خدایی که در کتابِ مقدس از آنان به عنوان “مُخۡلَصِین”ی یاد میشود که حتّی شیطان هم اجازهِ نفوذ به آنان را ندارد ، آن را به خوبی اجرا میکنند و خدا از آنان آنگونه تعریف میکند…
…وَقَلِیلࣱ مِّنۡ عِبَادِیَ ٱلشَّکُورُ
…و عده ی کمی از بندگانم سپاسگزار هستند
[سوره سبأ ١٣]
باشد که درخواستِ عضویتِ ما را خدا بپذیرد و وارد کلاسِ سپاسگزاریِ خدا شویم تا حقیقتِ سپاسگزاری را بیاموزیم که چیست؟؟!!
براستی که حقیقت سپاسگزاری چیست که عده ای بسیار کم از حقیقت آن بهره مندند و “قَلِیلࣰا مَّا تَشۡکُرُونَ” هستند و اکثریت نسبت بدان غافل هستند و در زمره “أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَشۡکُرُونَ”؟؟؟!!!
واقعا چیست؟؟؟!!!
شاید بهتر باشد که همانند ابراهیمی که با ندایِ “رَبِّ أَرِنِی کَیۡفَ تُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰ” ، کنجکاوی خودش را در پیداکردن جوابِ این سوال که چگونه مردگان را زنده میکنی؟؟!! بروز داد ، ما هم با کنجکاوی هر چه تمامتر این سوال را از خدا بپرسیم که…
ببخشید خدایا ، حقیقتِ سپاسگزاری چیست؟؟!! آیا حقیقتِ سپاسگزاری همین “خدایا شکرت”هایی هست که بر سر زبانم می آید؟؟!!
ببخشید خدایا ، من چجوری باید سپاسگزار تو باشم که وقتی که لفظِ “خدایا شکرت” را بر سر زبان می آورم وجودم غرق در احساسات عالیِ عالیِ عالی شود و اشک شوق بر چشمانم جاری شود؟؟!!
به نظر می آید که جوابِ خدا همان شاد بودن است…
آره خودشه ، حقیقت سپاسگزاری همان شاد بودن است ، به این معنا که اگر من شاد باشم یعنی در فرکانسِ سپاسگزاری هستم…
شاد باشم به داشته های زندگی ام و از همه مهمتر و از همه مهتر و از همه مهتر…
شاد باشم به تنها داشته و دارائی زندگی ام که هیییچ گاه دغدغه از دست دادنش را ندارم زیرا که او “فَإِنِّی قَرِیبٌ” است
شاد باشم به محتویاتِ جیبِ خدایی که شرطِ برداشت از آن را “یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَیۡبِ” و اعتماد به خودِ خودِخودش معرفی کرده است…
پس باید شادی و تمرین شادبودن را سرلوحه کار خویش قرار دهم با چاشنی تفکر در این سوال که…
چرا باید دلم را به محتویاتِ محدودِ حسابِ بانکیِ پدرم خوش کنم و شاد باشم که بابایِ من هوای مرا دارد ولی نسبت به نیرویی که آفریننده پدرِ من است و فرمانروایی کیهان را به عهده دارد ؛ غافل باشم و دلم را به وجودش شادِ شادِ شاد نکنم؟؟؟!!!
پس باید در معنای شکرگزاری تجدید نظر کنم و تعدادِ “خدایا شکرت” گفتن هایم را معیار شاکر بودن خودم قرار ندهم و همچون مغازه داری که در انتهای شب به حسابرسیِ دخلُ و درآمدِ مغازه اش میپردازد ؛ من هم در انتهای هر شب و قبل از خوابیدنم ، جلسهِ حسابرسی برای خودم برپا کنم و خود را مخاطب این سوال قرار میدهم که…
من امروز چقدر شاد بودم؟؟؟!!! من امروز چقدر فرستندهِ شادی در این کائناتِ هوشمندِ خدا بودم؟؟!!
شاید بخاطر شاد بودنم ، مسخره شوم و از جانبِ انسانهایی که درگیر روزمرگی ها شده اند و نسبت به این حقیقت غافلند ، دیوانه خطاب شوم ولی اشکالی ندارد و نسبت به این طعنه زدن ها و مسخره کردن ها ، راه و رسمِ صبر را سرلوحهِ کارم قرار میدهم…
(وَلِرَبِّکَ فَٱصۡبِرۡ)
و بخاطر پروردگارت صبر پیشه کن
[سوره المدثر 7]
مسلما وقتی من شادی را سرلوحه کارم قرار دهم عده با حالت تعجب بگویند که بابا این چی مصرف میکنه که بی خبر از قیمت خیار سبزی است که نسبت به دیروز 100 تومان افزایش داشته و از کیلویی 11.000 تومان به 11.100 تومان رسیده؟؟!!
مسلما لبخندزدن هایِ من تعجبِ عده ای را برمی انگیزد که بابا قراره اسرائیل حمله کنه و جنگ بشه و به خاک سیاه بنشینیم ، تو چرا آرومی و لبخند میزنی؟؟!! چه موادی مصرف میکنی؟؟!! بگو ما هم مصرف کنیم…
چی باید گفت؟؟؟!!
حقیقت این است که ما هم مواد میزنیم ، منتها جنسِ موادِ مصرفی ما فرق میکنه ، موادی از جنسِ…
…وَسَقَاهُمۡ رَبُّهُمۡ شَرَابࣰا طَهُورًا
… و پرودگارشان به آنان شرابی پاک کننده داد…
[سوره اﻹنسان ٢١]
خاصیتِ شراب و مشروب ، مست کنندگی و پوشانندگی است به گونه ای که انسان را غافل میکند نسبت به مشکلاتش…
مثلا یوسف نبی شرابی از جنس زیبایی به زنان مصر داد به گونه ای که آنها دستانشان را بریدند و اصلا متوجه این امر نشدند و یک آخ هم نگفتند و همگی با ندای “حَـٰشَ لِلَّهِ مَا هَـٰذَا بَشَرًا إِنۡ هَـٰذَاۤ إِلَّا مَلَکࣱ کَرِیم” غرقِ در وجودِ یوسف شدند و…
حال سوال این است که آیا شرابی هست که اثر آن نَپَرد و دائمی باشد؟؟!!
جواب ، بله است و چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است…
شرابی طاهر و پاک کننده از جنسِ خودِ خودِ خودِ خداوند به عنوانِ مهمترین داشته زندگیمان که هیچ گاه دغدغه از دست دادنش را نداریم تا بشوید ذهن و قلب ما را از هر ناپاکی و ما را به درجه اخلاصی برساند که رهایِ رهایِ رها باشیم نسبت به رنج ها و مشکلات….
شرابی طاهر و شفابخش از جنس خداوندی که همیشه و هر لحظه ، قابلِ دسترس است و هیچ گاه ترسِ نداشتنش را نداریم تا دردِ خُماری را بچشیم ، زیرا که او “أَقۡرَبُ إِلَیۡهِ مِنۡ حَبۡلِ ٱلۡوَرِید” است
شرابی پاک کننده از جنسِ “غَفُورࣱ رَّحِیم” بودنش تا هیچ گاه در مواجه با مساله افزایش قیمت خیارسبز از کیلویی 10 هزار تومان به 11 هزارتومان ، غم و ترس را به خود را ندهیم… ، به تعبیر مولانا…
ای زِ غم مُرده که دست از نان تهیست
چون غَفورست و رحیم ، این ترس چیست؟
شرابی طاهر از جنسِ خدایِ فراوانی تا در هنگامِ کشیدن کارت در هنگامِ خرید ، اندیشه کمبود به ذهن ما خطور نکند که بابا حالا کمتر خرج کن و ذخیره کن برای روز مبادا… ، به تعبیر مولانا…
بخور آن را که رسیدت ، مَهِل از بهر ذخیره
که تو بر جُویِ روانی ، چُو بِخُوردی دگر آید
شرابی ناب و شادی بخش از جنسِ خدایی که بادیگارد قدرتمند من است تا در برابر شنیدن اخبار جنگ و ویروس ، شادِ شادِ شاد باشم و بدانم که من در پناه او هستم و از جانب او امان نامه دارم… ، به تعبیر مولانا…
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
به فَلک رَسَد کُلاهت که سَرِ همه سَرانی
شرابی از جنسِ…(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
پس احساس شادی سر لوحه من باید شود تا طعم زیبای سپاسگزاری حقیقی را بچشم….
شاد بودن به خدایی که هیچ گاه دغدغه از دست دادنش را ندارم…
شاد بودن به جیبِ خدایی که نامحدود است…
پس احساس شاد بودن را تمرین میکنم و با احساس شادی خواسته خود را طلب میکنم…
عهه ، با احساس شادی خواسته خود را طلب میکنم؟؟؟!!! یعنی چی؟؟؟!!!
خب چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است…
کافیست پدری را تصور کنم که به پسرش میگوید که هر وقت پول نیاز داشتی عدد بگو و شماره کارت به من بده تا برایت واریز کنم…
خب در اینجا پسر چگونه از پدر طلب میکند؟؟!! آیا با گریه طلب میکند که بابایی میشه یه 22 هزارتومان به حسابم واریز کنی تا بروم دو کیلو خیار سبز به ارزش هر کیلو 11 هزارتومان بخرم؟؟؟!!!
نه نه نه ، آن پسر شماره کارتش را به همراه مبلغی که میخواهد ، برای بابایش میفرستد و خیالش جمعِ جمعِ جمع است که تا دقایقی دیگر مبلغِ مربوطه به حسابش مینشیند و طبیعتا خودش را آماده دریافت میکند و با آن پولی که قرار است به حسابش بیاید برنامه هم میریزد که فلان جا آن را خرج میکنم و…
این فقط یک مثال بود تا زیباتر قانون احساسِ شادی(شکرگزاری) پیش از رسیدن را خواسته را در برابر خدایی که فرمانراوای کیهان است رعایت کنیم…
این یک قانونِ بدونِ تغییرِ خداوند است که…
قانونِ احساسِ شادیِ(شکرگزاری) پیش از رسیدن به خواسته و به تعبیری دیگر همان قانون تجسّم خلّاق
این قانون ، قانونی است که حاکم بر این عالم است و همچون پرینتری چند بُعدی است که احساسات ما را دریافت میکند و در قالب اتفاق چاپ میکند و به ما تحویل میدهد ولی ما از آن غافلیم و در جهت مواردِ منفی از قبیلِ تحلیلِ افزایشِ قیمتِ خیارسبز از کیلویی 10 هزارتومان به 11 هزارتومان ، استفاده میکنیم…
ولی خب ان شاءالله در لحظه مرگی که از هیچ کس پوشیده نخواهد بود ، محدوده فرکانسی چشم و گوشمان فراتر میرود و میتوانیم این حقیقت و حقائقی دیگر را درک کنیم که چه عظمتی داشتیم و نسبت به آن غافل بودیم ولی دیگر در آن زمان ، پشیمانی سودی ندارد که ندارد…
(لَّقَدۡ کُنتَ فِی غَفۡلَهࣲ مِّنۡ هَـٰذَا فَکَشَفۡنَا عَنکَ غِطَاۤءَکَ فَبَصَرُکَ ٱلۡیَوۡمَ حَدِیدࣱ)
به او گفته میشود که تو در مدتِ عمرِ دنیایِ خویش ؛ غافل از این امر بودی ، حال اینک پرده از برابرِ دیدگانت برداشته ایم و امروز چشمانت تیزبین است.
[سوره ق 22]
پس باید توجه خود را بیشتر به این قانون معطوف کنم و هر لحظه خود را مخاطب این سوال قرار دهم که…
اکنون من در حال ارسال چه تصویری به پرینتر این عالم هستم؟؟؟!!!
آری ، اوست خدایی که دستور داده که از من بخواهید ، همانند همان مثال پدری که به پسرش میگوید هر موقع نیاز داشتی ، عدد بگو تا برایت واریز کنم…
…وَسۡـَٔلُوا۟ ٱللَّهَ مِن فَضۡلِه…
…و از فضل خداوند درخواست کنید…
[سوره النساء ٣٢]
حال در اینجا یکی از بندگانِ صالح خداوند با استناد به همین آیه ، چقدر زیبا در مناجاتش با خدا این مساله را مطرح میکند که…
وَ لَیْسَ مِنْ صِفَاتِکَ یَا سَیِّدِی أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِیَّهَ
ای آقای من، در شأن تو این نیست که دستور به درخواست دهی و از بخشش خودداری کنی
[حضرت سجاد علیه السلام ، دعای ابوحمزه ثمالی]
عهه ، خدایا گفتی که از من بخواهید و الان من خواستم پس چرا نمیدی؟! شاید در این لحظه ترمز زبان عمل نکند و چنین واژه ای در برابر پادشاه عالم استفاده شود که…
ببخشید خدایا ، ما رو مسخره کردیا ، گفتی بخواهید تا به شما عطا کنم ولی ما خواستیم و ندادیا… ، از ما گفتن بود…
گویا که خدا هم میگوید که…
من تو رو مسخره نکردما ، این خودت هستی که خودت را به مسخره گرفتی و در برابر دعوتِ من به مسیر قوانینم که عین خوشبختی است جدیِ جدیِ جدی نیستی و یک روز کار میکنی و ده روز میری توی حاشیه و دوباره…
وَإِذَا نَادَیۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰهِ ٱتَّخَذُوهَا هُزُوࣰا وَلَعِبࣰاۚ ذَ ٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمࣱ لَّا یَعۡقِلُونَ
و هنگامی که به مسیر توجه و رویکرد به الله فراخوانده میشوند ، آن را به شوخی و بازی میگیرند و این بخاطر آن است که آنها قومی هستند که اندیشه خود را بکار نمیگیرند
[سوره المائده 58]
گویا که خدا هم از زبان مولانا دلیل این مسدود شدن و فلج شدن زندگی مرا میگوید که عزیزم تو پیوسته کار نمیکنی و شوخی گرفتی این امر را…
زان مُزدِ کار مینَرَسد مَر تو را که هیچ
پیوسته نیستی تو در این کار ، گَه گَهی
گویا مشکل در همان عدم ایمان به عالم غیب است…
باید بروی ایمان خود کار کنم…
باید به درمانگاه الله یکتا بروم و فیزیوتراپی شوم تا این عضلات ایمانِ فراموش شدهِ من احیا شود…
گویا که خدا میگوید…
تو نسبت به سفارشِ غذایی که از طریق اینترنت ثبت میکنی و قرار است تا دقائقی دیگر بدست برسد ، احساسِ شادی و اطمینانِ پیش از رسیدنِ آن را داری و سفره ات را پهن میکنی و منتظر زنگ خانهات هستی تا پیک موتوریِ رستوران بیاید و… ؛ حال آیا نسبت به سیستمِ کائناتِ هوشمندی که من مدیر و مدبر آن هستم و “مِثۡقَالَ ذَرَّهࣲ” را به حساب می آورد ، چنین احساسی را داری؟؟!!
…وَمَا یَعۡزُبُ عَن رَّبِّکَ مِن مِّثۡقَالِ ذَرَّهࣲ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِی ٱلسَّمَاۤءِ وَلَاۤ أَصۡغَرَ مِن ذَ ٰلِکَ وَلَاۤ أَکۡبَرَ إِلَّا فِی کِتَـٰبࣲ مُّبِینٍ
…و نه چیزی به وزن ذره ای در آسمان ها و زمین از دید پروردگارت پنهان میماند و نه به حجم کوچکتر یا بزرگتر از آن مگر اینگه در کتاب مبین ثبت و ضبط است
[سوره یونس 61]
همین دیگه…
الهی شکر
یا حق…
به نام خداوندی که هر چه دارم ازاوست
به بهههه بببه ببههه
یادم نمیره اولین کامنتی که از شما خوندم اوایل عضویتم بود که با برادر خانم کوچکت درباره باور فراوانی حرف زدی چه مثالهای بی نظیزی و چه آگاهی نابی از شما گرفتم دمتگرررررم و الان امروز که اسمتو دیدم گفتمممم وای اینجا قراره به چه آگاهی نابی برسم که همین و از شما رضای عزیز انتظار داشتم بی نظیر مثل همیشه.
سلام و صد سلااااام بر شما آقا رضای گل گلاب دوست توحیدی من، درود برتو
درود خدا بر تو که چقد قلب آماده ای داری که همچین کلمات ناب داره بهت اعلام میشه تا مارو با حرفات ناک اوت کنی کم استاد ناک اوتمون کرد شما هم مضاعفش کردین دمتگرررررم
این آگاهی از کجا بهت میرسه چقدددد نابه چقد گواراست کلمه به کلمه کامنتتونو با عشق خوردم و نوش جان کردم چه مثال هایی و چه آیاتی رو برام شکافتی نگاهم امروز به کتاب مقدسم جور دیگه شد پیدا کردن قانون در لابلای این آیات شریفه چقددد لذت بخشه اون دوتا فیلم مستندی که گفته بودین شهادت آب و قبلا در مدارش قرار گرفته بودم ولی الان بیشتر باید بهش فکر کنم که 70درصد وجود ما از آبه و گل و گیاه رو تازه زدم دیدم واااااای که در چه دنیایی هستیم و قرآن 1400سال پیش در اونوقت چیجوری رمزگشایی کرده ازاین جهان و دمتگرم که هم مثال از آیات شریفه اوردی هم از شعرای عارف و دانشمند ما واقعاااا ازت ممنونم که چطوری مسله شکرگزاری رو برام شکافتی واقعا که مولانای بزرگ گفته بود؛
پنج حسی هست جز این پنج حس آن چو زر سرخ و این حسها چو مس
اندر آن
یعنی ما با اون پنج حسمون که شکل طلا رو داره باید دنیا رو ببینیم
که مثال خیارسبز و آوردین و چقد با این مثالهای زیبا مفهوم قدردانی و سپاسگزار بودن برام خوب جا افتاد جل الخالق ای خدای من تو کی هستی چی هستی و من کی هستم و چی هستم
چقد زیبا اشرف مخلوقات بودنمو به میان آوردی که جهان تحت تسخیر مته فقط باید مهندس ناظر خوبی باشم نباید با ناشی گری خود شبیه قارون بشم با اون همه قدرتش خوراک خاکها شد و به دل زمین فرو رفت ولی سلیمان مهندس ناظر عالی و زرنگی بود که تونست بر روی زمین پادشاهی کنه ودر ید قدرت او ..
من که مخم هنگ کرده از کامنتات رضا جان لینک اون کامنت باورهای فراواتی رو اگه داری برام بفرست من عاشق تو و خدای درونت هستم و هر وقت اسم شمارو اینجا میبینم میگم آخ جووون اصلااا دلم نمیخواد کامنتت تموم بشه سیر نمیشم وقتی شما از خدا و مهربانی هایش مینویسن دمتگررررم منم میخوام خدا کمکم کته تا سپاسگزار واقعی او باشم.
در ضمن کفتین شکرگزار نعمتهای باش که میخوای تو زندکیت داشته باشی این هم تجسم خلاقه هم راه نزدیک رسیدن به خواسته ها من این نوع شکرگزاری رو دوست دارم و هر ازگاهی تمرینشو انجام میدم واقعا اونجا که گفتین از مولانا مثال شعر زدین که کار ما تمرین نا دعای ما استمرار نداره برای همین نتیجه نمیده بعد اعتراض میکنیم چرا نمیشه امروزیاد گرفتم با توجه هر روزه به نعمتهایی که دارم و ندارم بابتش شکرگزاری کنم هم داشته هام بیشتر میشن بقول قران هم نداشته هام بزودی به داشته هایم اضافه میشن
ممنونم از درس هایی که امروز بهم دادین ممنونم رضا جان انشالله دوباره بتونم در مدار شما و آگاهی های ناب شما قرار بگیرم ازت خیلی خیلی ممنونم
و تحسینتون میکنم که چه قلم زیبایی داری احسن الله درود خدا بر تو باد دوست خوبم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و صد سلاااام بر آقا مجید پرانرژی و دوست داشتنی…
من خیلی خیلی خیلی ممنونم از شما بابتِ این همه پیام هایی که در پاسخ به من نوشتید…
و خیلی جالب است که همیشه از آن اولین کامنتی که از من خواندی یاد میکنی و الان هم لینک همان کامنت را از من درخواست کردی…
خدمت شما ، این همان لینک کامنتی است که درخواست کردی…
abasmanesh.com
و چنانچه دوست داشته باشی میتوانی این کامنت را هم که در مورد باور فراوانی است بخوانی و…
abasmanesh.com
این لینک اخیر در مورد باور فراوانی است با نشانه نهنگ..
حال از آنجایی که اسم نهنگ به میان آمد و از طرفی دیگر این روحیه زیبا در شما وجود دارد که اهل مستند دیدن هستید و این دو مستند ذکر شده در کامنتم را دیدید ، دوست دارم یک مستند زیبایِ دیگر را به شما معرفی کنم تا بیننده آن باشید
مستندی بنامِ “”تنهاترین نهنگ” که دیدنش خالی از لطف نیست…
دیدن این مستند میتواند درک قانونِ “ارتعاش و هم فرکانسی” و به تعببری دیگر همان قانونِ “کبوتر با کبوتر ، باز با باز” را برای ما بصورتِ زیباتر قابل درک کند ، همان قانون زیبای…
ٱلۡخَبِیثَـٰتُ لِلۡخَبِیثِینَ وَٱلۡخَبِیثُونَ لِلۡخَبِیثَـٰتِ وَٱلطَّیِّبَـٰتُ لِلطَّیِّبِینَ وَٱلطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَـٰتِ
[سوره النور 26]
و به تعبیر مولانای عزیز…
خوب خوبی را کند جذب این بدان
طیبات و طیبین بر وی بخوان
•
دیدن این مستند میتواند ما را متوجه این امر در عرصه خود شناسی کند که از طریق انسان های اطرافم سفری به درون خودم داشته باشم تا خودم را زیباتر بشناسم به این صورت که…
هم نشین شدن با انسان های فرکانس پایین مثل تحلیلگران افزایش قیمت خیارسبز از 10 هزارتومان به 11 هزارتومان ، نشان از فرکانس پایین من دارد که حکم یک هشدارِ کائناتی را به من دارد که باید خود را با محلول شوینده استغفار شست و شو دهم و..
فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُوا۟ رَبَّکُمۡ إِنَّهُۥ کَانَ غَفَّارࣰا
[سوره نوح ١٠]
و هم نشین شدن با انسان های فرکانس بالا مثل هم نشینی با انسان هایی که جز زیبایی نمیبینند و نمیگویند ، نشان از فرکانس بالای من دارد که حکمِ یک یادآوریِ کائناتی را برای من دارد که باید با ذکرِ الحمدلله چنین فرکانسی را تثبیت کنم و…
فَقُطِعَ دَابِرُ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوا۟ وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَـٰلَمِینَ
[سوره اﻷنعام 45]
امیدوارم که خداوند توفیق عمل به آموخته هایمان را به من و شما بدهد
مجددا سپاسگزارم از این حجمِ محبتی که در نوشته هایت به من داری…
سلام و درود بر رضای عزیز و دوست داشتنی
دوست خوبم نمیدونم با چه زبونی ازت بابت این لینک اولی که سیر نمیشم از خوندش ولی لینک دومی درباره باورفراواتی
مرا برد منو کشت منو زد منو خورد خخخ بقول اون کلیپ دختر کوچولو
رضای عزیزم من چی بگم از این دوتا لینک بی نظیرت و چی بگم درباره باور فراوانی نهنگ،
اگه بدونی چه خدایی در من ساختی چه خدای قدرتمندی و چه عشق و علاقه عجیبی بعد از خوندن این کامنتت به خدایم پیدا کردم قابل توصیف نیست فقط اینو بهت بگم ذکرم تکرار جملات تاکیدی هر روزه ام شده،
لاحول ولا قوه الابالله العلی والعظیم الحمدالله
ذکرم شده خدایا قدرت اول و آخرم تویی این باورهای محدود کننده ای که پولو خفه کرده تو زندگیمو ازم دور کن تا بی وقفه هرآنچه میخواهم دریافت کنم فهمیدم من مولد ثروت هستم فقط خودم جلوی راه ثروت با دستان خودم گرفتم
رضای عزیز دربرابر این کامنتای شما فکر کنم زیباترین کلام به احترام شما سکوووووت میکنم و چیزی نمیگم چون واقعا کلماتی ندارم بگم چه وصفی میشه کرد آنچه را که بی وصف هست نامبروانی فقط بدون تو بیشتر از قبل منو عاشق خودمو خدایم کردی یک حس عحیبی پیدا کردم بعد خوندن کامنت باورفراوانی خدا بهت خیر بده خیر ببینی دلم نمیخواد حرف زدن با شمارو تموم کنم خداروشکررررر میکنم که با شما هم مدارم با استاد باعشقم هم مدارم و ممنونم که منو بردی تو فایل کمبود ووباور نکن حتی اگه هاوکینگ گفته باشه از اونجا قبلا رد شدم ولی توجه زیاد نکردم ولی الان که باشما رفتم اونجا گشت زدم گفتم واااااای اینجا چه خبره این فایل و کامنتاش خودش تنها بزای ساختن باورهای فراوانی کافی هستن و قصد کردم فعلا اینجا چترمو بندازم بعد دوره گام به گام اینجا خیمه بزنم بازم ممنونمممممم رضای عزیز و دوست داشتنی
سپااااااااس گزارم حتمااااا از موفقیتهایم برات مینویسم
شادو خرم باشین
سلام به داداش گُلم اقا رضا جان احمدی
داداشم باهامون چه کارا که نمیکنی با این کامنتای خوشگلت
از بُعد زمانی و مکانی جدامون میکنی و میبری به یه عالم دیگه
عالمی که خیاری نیست….
ببخشید منظورم خیالی بود
یه عالمی که درک و توصیفش سخته
اعتراف میکنم خوندن کامنت هات، پتک محکمیه به باورای غلط ذهنمون
باورایی که ریشه اونا غروره، ریشه اونا کمبوده، باورایی که ریشه توی خود ناباوری و خداناباوری داره، ریشه توی درست نشناختن خدا
در هر صورت همیشه از خواندن کامنت هات لذت میبرم و با خوندنشون احساس شادی و آرامشو به خودم هدیه میدم
و به باورای زیبای توحیدی میرسم
به احساس زیبای سپاسگزاری
به احساس زیبای شادی
به باور قدرتمند فراوانی
و در کل به خدای بخشنده و وهاب میرسم، خدایی که دائم داره ما رو هدایت میکنه به سمت زیباییها و فراوانیها
فقط میگه بنده خوبم، منم منم نکن و روی خودت حساب نکن
مثل یه بچه حرف گوش کن باش، که موقع گرسنگی میاد کنار والدینش میشینه دهنش رو باز میکنه تا لقمه غذا دهنش بذارن، اون جوری تو هم بیا روی دوش من بشین تا خودم هدایتت کنم به سمت زیباییها، به سمت نعمت ها، به سمت رحمت های بی نهایت خودم
در هر صورت داداش گُلمی
از اینکه ما رو با خودت میبری به سرزمین خیال های سبز و کلی چیزای جدید کشف نشده بهمون نشون میدی سپاسگزارم
ایشالا که همیشه پر روزی و پر ثروت باشی
سلام و عرض ادب
برادرجان چی نوشته بودی؟کلمات از مغز قطعا بر صفحه کلید جاری نشده بودند و قلب بود که می نوشت. آقا مست اگاهی ها شدم
چطور می توانم از عهده شکر رب العالمین برای حضور در این سایت، اساتیدش و شاگردان مکتب این اساتید که خود استادی برجسته اند، برآیم…
برادر بزرگوار سربلند باشید در این دنیا و همه عوالم
سلام آقا رضا
مدتهاست کامنتهای شما رو پیگیری میکنم
بارها خواستم تشکر کنم ولی اجازه ای داده نمیشد بهم …
باری نشده که کامنت شما رو مطالعه کنم و تحسین نکنم درک زیبای شمارو
اینکه اینقدر زیبا آیات رو به هم وصل میکنید و توی این مسیر به من کمک میکنید
باری نشده که کامنت شما رو بخونم و قلبم باز نشه …
باری نشده که کامنت شما رو بخونم و اشکانم جاری نشه …
باری نشده که کامنت شما رو بخونم و تحسین نکنم خدایی که هدایتم کرد به کامنت های شما
جدیدا اسم شما رو که میبینم لبخندم باز میشه تا بناگوش
میدونم قراره دوباره درکی عظیم داشته باشم از آیات قرآن
از داستان رامسس دوم گرفته تا …
طرز نوشتنتون فوق العادست
طرز داستان سراییتون فوق العادست
خودتون فوق العاده اید
به قول استاد توی قدم 9 جلسه 4 حرف زیبایی زدند:
” این روزهایی که همه مردم معلولیت ذهنی دارند اگه این مسیر رو ادامه بدید خدا خیلی راحت شما رو جدا میکنه … ”
دیروز داشتم فکر میکردم عباسمنش هم سال 88 توی ایران بود!
رفتارش چطوری بود؟
میگفت حتی نگاه نمیکردم به مردم
به خدایی که میپرستمش قشم که حتی یک دونه فیلم نگاه نکردم این مدته ازین شرایط
حتی یک دونه کانال رو چک نکردم خبرهارو بدونم
حتی هفته پیش به هم دانشگاهیم گفتم ببین اگه جنگ بشه من خبر دار هم نمیشم!
خلاصه که این شادی شما رو منم درک میکنم
اصلا بنظرم اینجور موقع هاست که همه دارن جدا میشن از هم
همونطور که چند سال پیش بخاطر اون بیماری همه گیر من جدا شدم از یه عده کثیری
همونطور الان هم همین خواهد شد
شکی ندارم بهمین دلیل که خوشحالم
شکی ندارم به خدا واسه وعده هاش
تجربش کردم همین پیارسال بود که همه ریخته بودن تو خیابونا و من اعراض کردم!
واسه همینه الان سر کلاس استاد میگه نظرتون چیه آقای حیدری راجب وقایع منطقه؟
میگم من نظری ندارم
میگه علمت رو زیاد کن راجبش!
توی ذهنم این میگذره مگه وقت دارم من؟
منی که کتابی که خدا فرستاده رو حتی یک بار هم سرسری نخوندم بشینم کتاب راجب وقایع منطقه بخونم که علمم زیاد بشه؟ دقیقا که چی؟ برای چی؟ سودش کجاست؟
سعادت دنیا و آخرت تو کتاب تاریخچه فلسطینه؟
سعادت دنیا و آخرت توی ترسیدن ازینه که جنگ بشه بدبخت میشیم؟
بابا من اگه جنگ هم بشه منتظرم دریارو واسم باز کنه!
داستان قوم لوط جذابه
خودتون استادید ماشالله
حضرت ابراهیم میگه لوط اونجا زندگی میکنه میخاید عذاب بفرستید؟!؟!
میگن نه بابا تر و خشک با هم نمیسوزن!
توی قرآن هیچ وقت تر و خشک با هم نسوختن!
من هم منتظر وعده خدام
من وقتی دارم ایمانم رو نشون میدم حتی لحظه ای ناراحت نیستم پیگیر نیستم
سرمو کردم تو برف!
توقع دارم که خدا نتیجه بده بهم دیگه!
چطوره که وقتی یه سفارش اینترنتی میدم منتظرم برسه!
ولی ایمانی که دارم نشون میدم
حال خوبم
اینکه همه میریزن بیرون من میگیرم میخوابم میگم باباااا اگه قرار باشه بمیرم که ربطی به بقیه نداره
اگرم قرار نباشه که بازم ربطی به بقیه نداره
خدا خیر الحافظینه
راستش ذهنم مقاومت میکنه میگه چی میگی به کسی که خودش سر و ته قرآنو حفظه
ولی این دفعه وقتش بود که شمارو از ته قلبم تحسین کنم
استعاره و طنزهاتون واقعا یجاهایی منو به خودم میاره …
طنز تلخیه
که ما توی دنیا به آدما اینقدر وابسته ایم ولی به خدا نه
اگه بابامون پولدار باشه خوشحالیم ولی خدایی که صاحب همه چیز هست رو …
خلاصه که دمتون گرم
دوستون دارم
به دلم افتاد یه سوال ازتون بپرسم
اگه بخام قرآن مطالعه کردن رو شروع کنم
چه پیشنهادی برام دارید؟
چون یه کمالگرایی دارم که نه میدونم از کجا شروع کنم و خیلی هم اینگاری عجله دارم
خلاصه که دوستون دارم فروان :)
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود بر عباس آقای نازنین و دوست داشتنی
اول از همه سپاسگزارم بابت نگاه زیبایی که به نوشته های من دارید و دوم از همه تشکرِ فراوان میکنم از شما بابت متنِ زیبایی که در پاسخ به کامنت من نوشتید…
در جوابِ سوالی که در انتهای کامنت خود از من پرسیدید باید این نکته بسیار زیبا و ساده را بگویم…
یک نکته بسیار ساده و زیبا که برگرفته شده از کلام یک انسان الهی است که میتوان گفت که یک “قانون بسیار زیبا در کلاسِ درسِ الله یکتاست” و آن این است که…
مَن عَمِلَ بِما یَعلَمُ عَلَّمَهُ الله ما لا یَعلَم
هر که به آنچه که میداند عمل کند ، خداوند به او آنچه را که نمیداند ، می آموزد. 《امام باقر علیه السلام》
در واقع وقتی که ما عمل را چاشنیِ دانسته های خود میکنیم ؛ در زمرمه آن گروه اندکی از شاکرانی قرار میگیریم که…
…ٱعۡمَلُوۤا۟ ءَالَ دَاوُۥدَ شُکۡرࣰاۚ وَقَلِیلࣱ مِّنۡ عِبَادِیَ ٱلشَّکُورُ.
ای خاندان داوود ، عملِ شاکرانه کنید که بندگان سپاسگزار من بسیار کمند.
[سوره سبأ 13]
عمل و عمل و عمل و دیگر هیچ
وقتی که دانسته های من در عرصه عمل پیاده میشود ، در سیستمِ کائناتِ هوشمندِ خدا یک نوع سپاسگزاری محسوب میشود و طبق قانون “شکر نعمت ، نعمتت افزون کند” ؛ بر علمِ من افزوده میشود و…
آری ، عمل گرایی قدرتی دارد که زبان از داشتن چنین قدرتی عاجز است و به همین جهت است که آموزه های استاد عباس منش نافذ و گیراست ، زیرا که دانسته های خود را وارد عرصه عمل کرده اند و نتیجه گرفته اند و با زبان نتایج سخن میگویند و دعوت میکنند به وادی خوشبختی…
به همان منطقی که یک معلم از شاگردی که اهل عمل و بکارگیری آموزه های درسی او در زندگی اش است ، خوشش می آید و با نگاه ویژه ای به او نگاه میکند ؛ خدایی که معلم همه ماست هم…(واضحه دیگه)
آری ، باید عمل را چاشنی علم خود کرد که اگر چنین نکنیم ، به تعبیر قرآن همچون الاغی میشویم که حمل کننده یک سری علوم است که هیچ درک و فهمی نسبت به آنها ندارد…
مَثَلُ ٱلَّذِینَ حُمِّلُوا۟ ٱلتَّوۡرَاهَ ثُمَّ لَمۡ یَحۡمِلُوهَا کَمَثَلِ ٱلۡحِمَارِ یَحۡمِلُ أَسۡفَارَۢا
مثل کسانی که شناخت و عمل به تورات بر دوش آنان نهاده شد ولی از زیر بار آن شانه خالی کردند و به آن عمل نکردند ، همچون الاغی است که کتاب هایی روشنگر را حمل میکند
[سوره الجمعه 5]
همه این ها را ذکر کردم تا یک یادآوری برای خودم باشد و هم یک جوابی زیبا به سوال شما که…
عمل کنید به آنچه که از قرآن متوجه میشوید تا خودِ خودِ خودِ خدا بیاموزد به شما آن معارفی از قرآن را که هماکنون متوجه آن نمیشوید و وقتی که معارف جدیدی را به شما آموخت مجددا آنها را در عرصه عمل پیاده کنید تا….(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
مسلما وقتی که شروع به مطالعه قرآن میکنیم یکسری از آیات آن را متوجه میشویم و یک سری دیگر را متوجه نمیشویم
و اینکه برخی از آیات آن را متوجه نمیشویم ، به این معناست که باید عمل کننده به آموزه های قابل فهم آن باشیم تا وارد کلاس بالاتری شویم تا درس هایی جدیدتر را بیاموزیم…
مثلا من این آیه قرآن را متوجه نمیشوم که میگوید…
(وَٱلۡمَلَکُ عَلَىٰۤ أَرۡجَاۤئهَا وَیَحۡمِلُ عَرۡشَ رَبِّکَ فَوۡقَهُمۡ یَوۡمَئذࣲ ثَمَـٰنِیَهࣱ) [سوره الحاقه ١٧]
ولی این آیه قرآن را متوجه میشوم که میگوید…
یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ ٱجۡتَنِبُوا۟ کَثِیرࣰا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمࣱ وَلَا تَجَسَّسُوا۟ وَلَا یَغۡتَب بَّعۡضُکُم بَعۡضًا [سوره الحجرات 12]
پس وظیفه من این است که عمل کننده به این آیه قرآن باشم و وقتی که با زبانِ عمل ؛ مراتب قدردانی خودم را به پیشگاه خدا عرضه کردم ، به حکم وعده خدا مبنی بر “لَئن شَکَرۡتُمۡ لَأَزِیدَنَّکُمۡ” متوجه میشوم که درک من بالاتر رفته و خدا از طریق نشانه هایی با من سخن میگوید و آنچه را که در محدوده اگاهیِ من نبوده به من می آموزد…
عهه ، یعنی خدا با همه ما سخن میگوید؟؟؟!!! مگر خدا فقط با پیامبران سخن نمیگفت؟؟؟؟!!!!
جواب این است که خدا با همه ما سخن میگوید به شرط اینکه گیرنده های ما فعال باشد ، به تعبیر عطار نازنین…
دوست یکدم نیست خاموش از سخن
گوش کو تا بشنود آوازِ او؟
پسباید این اندیشه نازیبا را که نتیجه اش محرومیت از شنیدن سخن الله یکتا شده است را از کالبد ذهنی خود shift+delete کنیم و بجایش این اندیشه زیبا را install کنیم که…
آن انرژی منبع که ما فارسی زبانان نام آن را خدا نهاده ایم ، هر لحظه و هر ساعت در حال سخن گفتن با من است
برای اینکه کمی بهتر این امر را درک کنیم که خدا با همه ما سخن میگوید کافیست کمی بیاندیشیم…
کمی بیاندیشیم در داستان هابیل و قابیل که خدا از طریق یک کلاغ با قابیل سخن گفت که اینگونه برادرت را خاک کن.
فَبَعَثَ ٱللَّهُ غُرَابࣰا یَبۡحَثُ فِی ٱلۡأَرۡضِ لِیُرِیَهُۥ کَیۡفَ یُوَ ٰرِی سَوۡءَهَ أَخِیهِ… [سوره المائده ٣١]
کمی بیاندیشیم در داستان نیوتون که خدا از طریق یک سیب با او سخن گفت و او را به سمت و سوی کشف قانونِ جاذبه سوق داد.
کمی بیاندیشیم در داستان ارشمیدس و اصلی که کشف کرد که هم اکنون با نام اصل ارشمیدس در علم فیزیک ثبت شده است که خدا از طریق حالتِ آبی که در وان حمام ایجاد شد با او سخن گفت و اصلِ شناوری را به او الهام کرد تا زیر بنایی برای ساخت کشتی های غول پیکر باشد.
کمی بیاندیشیم در سیستمِ تعلیقِ خودروهایِ شرکت مرسدس بنز که خدا از طریق بیولوژی گردن یک مرغ با مهندسان آن شرکت صحبت کرد که اینگونه بسازید و…(مسلما اگر در این مورد کمی در اینترنت تحقیق کنید به جاهای زیبا کشیده خواهید شد)
شاید الان موقع این سوال زیبا باشد در برابر آن دسته ای که فکر میکنند که خدا با پیامبران سخن میگوید و…. ، حال آن سوال این است که…
مگر قابیلی که مرتکب عمل قتل شده بود پیامبر بود؟؟!!!
مگر ارشمیدس و نیوتون و مهندسان شرکت مرسدس بنز پیامبر بودند؟؟!!
خب مسلما باید در اندیشه های خود تجدید نظر کنیم که پیامبران هم در ابتدا بشری بودند مثل همه ی مردم ولی یکسری اصول را انجام دادند و به جایگاهی والا رسیدند
مگر خود حضرت محمد به میانِ مردم نمیرفت و فریاد “إِنَّمَاۤ أَنَا۠ بَشَرࣱ مِّثۡلُکُمۡ” سر نمیداد؟؟؟!!!
قُلۡ إِنَّمَاۤ أَنَا۠ بَشَرࣱ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰۤ إِلَیَّ…
ای محمد به آنها بگو که من بشری از جنس شما هستم و به من وحی میشود که…
[سوره فصلت 6] ؛ [سوره الکهف 110]
خب مساله خیلی خیلی خیلی واضح است و اگر به معنای واقعی کلمه درکش کنیم از شدت خوشحالی به رقص و سماع در خواهیم آمد…
کافیست کمی تفکر کنیم در این جمله که…
فرمانروای کیهان در هر لحظه درحالِ راهنمایی و مشاوره دادن به من است
خب اینها مثال هایی بود تا بفهمیم که چگونه خدا در هر لحظه در حال صحبت با ماست تا بهتر این مساله را درک کنیم و هر لحظه شاخک های خود را تیز کنیم و موجِ وجودی خود را بروی فرکانسِ الله تنظیم کنیم تا…. ، به قول شاعر…
منُ و همصحبتی گلچهره و گلرُخ ، مُدام
مسلما اگر شما با این سبک و روش به سمت و سوی قرآن بروید و آن را مطالعه کنید و در معنای آن دقیق شوید به کدها و راز و رمزهایی از قرآن میرسید که شما را بی خواب و بی قرار میکند و این سخن را بر سر زبان شما می آورد که…
واااای ، این چی بود که همیشه جلوی چشمم بود ولی نمیفهمیدم؟؟؟!!!
امیدوارم که این مطلبی که در جوابِ عباس آقای حیدری نازنین نگارش کردم ، برای ایشان و هر کس که در جستجوی فهم و درک قرآن است مفید باشد و رایگان بودن آن منجر به این نشود که مغزِ ما آن را به قسمت بایگانی منتقل کند و برای اینکه آن را وارد عرصه عمل کند انرژی لازم را آزاد نکند و آن را در چهارچوب عمل نیاورد…
و حُسنِ ختامی بر این نوشته ، این اندیشه زیبا که برخواسته از قرآن است ، تقدیم به عباس آقای حیدری نازنین و هر کس که دنبال کننده آموزه های قرآن است…
وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ ٱللَّهُ إِلَّا وَحۡیًا أَوۡ مِن وَرَاۤىِٕ حِجَابٍ أَوۡ یُرۡسِلَ رَسُولࣰا فَیُوحِیَ بِإِذۡنِهِۦ مَا یَشَاۤءُ إِنَّهُۥ عَلِیٌّ حَکِیمࣱ
برای هیچ بشری ممکن نیست که مخاطب خدا واقع شود مگر به گونه ی وحی یا از وراء حجابی یا فرستاده ای که خدا میفرستد که آنچه را که خدا میخواهد به اذن او برای او بگوید ، همانا او بسی بلند مرتبه و حکیم است
[سوره الشورى 51]
چقدر همین آیه قرآن معارفِ عمیق دارد به شرط تیز بودن شاخک های ما و فعال بودن گیرنده های ما…
آری ، خدا سخن میگوید و به سه طریق سخنش را به ما میرساند…
اولی همان “وحی” است که مستقیمِ مستقیمِ مستقیم به بالا وصل هست که خوشا به حال آنانکه در مدار آن هستند
دومی همان “مِن وَرَاۤىِٕ حِجَابٍ” است که شیوه آن اینگونه است که خدا از طریق حرکت یک پروانه و…با ما سخنمیگوید یا از راه های دیگر مثل همان چیزهایی که به نیوتون و ارشمیدس و… آموخت
و سومی هم از طریق یک “رسول” است به شرط اینکه ما حواسمان جمع باشد و در مدار دریافت باشیم و دعوت خدا را در حجاب و پوشش رسولش پس نزنیم ، مثلا از طریق استاد عباس منش به وادی توحید دعوت میکند و..
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…
باز هم سپاسگزارم عباس آقای نازنین بابت پیام سرشار از انرژی ای که برایم فرستادید…
امیدوارم که بهترین جواب را به سوال شما داده باشم…
یا حق
بنام خداونده بخشنده و مهربانم….
سلام اقا رضا احمدی قشنگ قلب و پر از نور خدا…
اقا رضااااااااااااااااااا
برای هیچ بشری ممکن نیست که مخاطب خدا واقع شود مگر به گونه ی وحی یا از وراء حجابی یا فرستاده ای که خدا میفرستد که آنچه را که خدا میخواهد به اذن او برای او بگوید ، همانا او بسی بلند مرتبه و حکیم است…(شوری 51)
چرا نمخوایم بپذیریم؟؟؟
اقا رضا الان که دارم فکر میکنم میبینم همه اینها وحی و صحبت کردن خدا با ما.به جرعت برای همه ماها اتفاق افتاد اما چون پر از شرک هستیم هیچ وقت متوجه نمیشیم که اره خدا با ما حرف میزنه خدا هم به ما وحی مینکه….
چون مشرک هستیم و همیشه قدرت رو دادیم به غیر از خداوند و بخاطر همینم هست هیچ وقت این موهبت الهی رو درک نکردیم…چون قدرت رو دادیم بغیر خدا و فکر میکنیم اونه که…..اون ادم میاد به ما یه ایه میگه میگم اون گفته نمیدونیم که اینو خدا فرستاد..
یک کاریرو انجام میدیم نمیدونیم خدا این راه رو پیش روم گذاشت و میگم نه خودممممممم مننن…
و خیلی چیزهای دیگه که خدا بهمون وحی میکنه و میگیم …
الله الله الله…
ممنونم ازت اقا رضا .
سپاس گزارم اقا رضا که این همه اگاهی ناب الهی رو در اختیار ما میزاری دمت گرممم رفیق خدا و رفیق من دوستت دارم همیشه در پناه رب باشی…
اقا رضا مرسی که این بهم یاد دادی….
اولی همان “وحی” است که مستقیمِ مستقیمِ مستقیم به بالا وصل هست که خوشا به حال آنانکه در مدار آن هستند
دومی همان “مِن وَرَاۤىِٕ حِجَابٍ” است که شیوه آن اینگونه است که خدا از طریق حرکت یک پروانه و…با ما سخنمیگوید یا از راه های دیگر مثل همان چیزهایی که به نیوتون و ارشمیدس و… آموخت
و سومی هم از طریق یک “رسول” است به شرط اینکه ما حواسمان جمع باشد و در مدار دریافت باشیم و دعوت خدا را در حجاب و پوشش رسولش پس نزنیم ، مثلا از طریق استاد عباس منش به وادی توحید دعوت میکند و..
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…
الهی شکرت رب من
الله الله الله…
خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت برای این روز قشنگ و عالی که بهم هدیه دادی و دارم کیف میکنم از خوندن کامنتهای زیبا اقا رضاااااااااااااا
رضااااااااااااااااااااااااا مرسی برای وجودت خداروشکر برای اینکه هستی و به دنیا اومدی…
در پناه جان جانان رب العاالمین شاد سلامت و ثروتمند باشی…
با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا
سلام اقا رضا عزیز ؛ امیدوارم که همیشه شادو سلامت باشی.
میخواستم از کامنت فوق العاده ارزشمندت تشکر و قدر دانی کنم ؛ چقدر لذت بردم از این کامنت ارزشمندی که گذاشتید و همین امروز دوبار کامل خوندمش و الانم میخوام کپی کنم توی نت خودم داشته باشمش و همیشه و همیشه بخونم و یاداوری بشه واسم.
بسیار تشکر و سپاسگزارم بابت وقت و انرژی که گذاشتید واسه این کامنت کاملا مفصل و عالی . وخصوصا اینکه همه رو با ذکر مثال و آیات و شعر ها بیان میکردید ؛ اینجوری انگاری همش مهر تایید میخورد به این جملات.
واقعا استفاده کردم و باز هم از شما سپاسگزارم
سلام به آقای رضا احمدی عزیز ،
امیدوارم هر جا هستی شاد شاد شاد باشی ، چقدر از دیدن اسم شما در ایمیل هام شاد میشم ، چقدر آگاهای های شما ناب و درجه یک است ، چقدر دید گاه شما تحسین برانگیز است.
وقتی از آیه های قران میگید قلبم رو باز می کنه وقتی از نگاه مولانا و حافظ و دیگران به قوانین نگاه میکنید و ابیات آنها در کامنت خود میارید شگفت زده میشم و درکم از قوانین بیشتر میشه سپاسگزاری از شما به زبان و کامنت امکان نداره .
با اجازتون کامنت شما رو با صدای خودم ضبط می کنم وبارها و بارها گوش میکنم .
از خداوند لایتناهی سپاسگزارم که هدایتم کرد به این سایت بی نظیر که از ظلمت گمراهی به نور و آرامش هدایت شدم و درکنار استادی عزیز و بزگوار و شما دوستان ناب قرار گرفتم .
همیشه در پناه خداوند تندرست ، شاد و ثروتمند باشید.
سلام و درود بی پایان به اهالی بهشت
استاد عباسمنش عزیزم اگه من بجای شما بودم تا صبح از شوق گریه میکردم که بابااا الله یکتا، چه بر زبان من آوردی که این چنین شاگردانم رو به رقص در میدان دراوردم
بابا ایول بابا دمت گرم
هرچی میخونم سیر نمیشم
نتونستم طاقت بیارم تا خوندن یا به قولی نوشیدن این شراب پاک و تموم کنم
ادب حکم میکنه که تشکر و قدردانی بی نهایت خودم رو اعلام کنم
استاد عباس منش عزیزم تحسینتون میکنم که با تقواتون به چنین جایگاهی رسیدین که همچین شاگردانی مثل استاد رضا احمدی عزیز و سایر دوستانی که تعداد زیادی هستن داشته باشید.
استاد احمدی عزیزم این کامنت رو ستاره دار کردم توی سیستمم که همیشه جلوی چشمم باشه .
چرا که کلللل درس های استاد رو توی این کامنت جمع کردید، با نثری شیرین چون عسل..
————————————————————-
معبود یکتای من، به اندازه عظمتت سپاسگزارم که به من حقیر اجازه دادی در این مدار قرار بگیرم.
خدایا قلبم رو پذیرای اگاهی هایی از جنس نور کن
⁑ گوشم شنید قصه ایمان و مست شد
کو قسم چشم؟ صورت ایمانم آرزوست
یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانهء میدانم آرزوست ⁑
سلام و درود خداوند بر آقا رضای گل
امیدوارم هر کجا که هستی حال دلتون مثل همین کامنتتون الهی و عالی باشه.
از کامنتت کلی استفاده کردم و لذت بردم از سبک نوشتنتون که مثل نویسندگان چیره دست رمان بود، از تلفیق آیات قرآن و اشعار ادبی و نثر شیوایی که معجون بی نظیری ساخته بود بنام «توحید». و مهمتر از همه اتصال به منبع اصلی هستی و فوران واژه ها در کلامتان که پررنگتر از هر چیز دیگری بود.
استاد میگفتند بعضی از کامنت ها رو که میخونم هی میگم احسن؛ آفرین؛ چقدر خوب موضوع رو درک کرده یا چه مثال های عالی ای زده و من همون احساس استاد رو به شما داشتم و به افتخارتون از جام بلند میشم و یه دست مرتب به افتخارتون میزنم که اینقدر بی نظیرید.
رضا جان من اگه روی ماهتون رو قبلا ندیده بودم نمیتونستم اینجور با کامنت هاتون ارتباط برقرار کنم. چون آدمها وقتی برای من واقعی میشن که بتونم ببینمشون .درسته پروفایلهای شما همشون زیبان و مثل سایر کمالاتتون؛ خط بسیار زیبائی هم دارید. اما امیدوارم بزودی بازهم چشمانم به صورت ماه وکامنت های زیبات نوررانی گردد. در پناه خداوند باشی رفیق و با آرزوی بهترینها و دیدارتان در زمان و مکان مناسب. یا حق
سلام برادر نورانی وارزشمندم
سپاسگزاروجودارزشمندتان هستم برای این همه درک زیباازقران چقدرخوب می نویسین چقدرخوب دریافت میکنین ،چقدرساده ورون کلمات روجاری میکنین
هربارکامنتی ازشمامیخونم مات و مبهوت آگاهی هاتون میشم که دریافت میکنین ومیگم بهترازاین دیگه نمیشه درک کردوفهمیدولی شماهربارشگفت زده میکنین ماروبانوشته هاتون که وصلین به اصلتون
خداوندیارونگهدارتون باشه که این همه آگاهی روبامابه اشتراک میزارین
کجا میشه این گنجینه هاروپیداکرد
توچه کتابی میشه خونداین همه آگاهی ناب رو
وسپاسگزاراستادعزیزمون هستم برای این محمل نورانی که درست کردن که این چنین کامنتی توسایتشون میزارین که ساعت هاغرق شوق و ذوق ولذت میشیم وسیرنمیشیم ازطولانی بودنش وحتی دلمون نمیخاد که تموم بشه اون قدر که شیرین ولذت بخشه
ازخدامیخام همیشه وهرلحظه دراحساس خوب باشین همراه شادی وصف ناپذیروبنویسین برای ما که قندوشکرازکلامتون میریزه
خداوندیارونگهداتون
سلام به آقای احمدی
باید ازتون سپاسگزاری میکردم . اینقدر که نوشته های شما عمیقه اینقدر در هر کامنت شما درس هست که همیشه آنها را مینویسم تا داشته باشم. الان که به لطف استاد و سایت ، امکان داشتن کامنت را در جایی دیگر دارم تا هر وقت خواستم برم و دوباره بخونم.
آقای احمدی ممنون از تک تک کامنت هاتون و شاید کلام برای تشکر از اونها کم باشه.
ولی بدونید با نوشتن هاتون خیلی خیلی به ما کمک میکنید . آیه های قرآن را با شعرهایی از مولانا تلفیق میکنید و مثال هایی میزنید طنزگونه و حتی رفرنس هایی که سفارش دیدن میکنید و سفارش خوندن میکنید هر کدوم دنیایی را به سوی ما باز میکنه.
من تمام دیروز را مشغول خوندن کامنت های شما بودم و جالبه امروز هم ادامه دادم . با اینکه در برنامه زندگی پس از زندگی رفتارهای گیاهان را دیده بودم دوباره رفتم به دستور شما سرچ کردم دیدم . و دوباره مستند شعور آب را دیدم.
انگار تکرار و یادآوری اونها امروز برایم لازم بوده که من بهش برخوردم.
خواستم فقط با این کامنت تشکر کوچکی از شما انجام بدم تا بدونید اگر حتی جوابی برای کامنت شما نمیاد بخاطر اینه که خیلی خیلی کامنتهای شما عمیقه و درس داره. و ساعت ها باید زمان گذاشته بشه تا بتونیم درک کنیم و خیلی اوقات سپاسگزاری از دستمون در میره.
ولی این را بدونید که کامنتهای شما بسیار با ارزش هستند و حتما به این روش نوشتاری ادامه بدهید.
حتی یک نفر مثل من دوباره بره شعور آب را ببینه و یه درک کوچولو ازش بکنه یا با تمام آیاتی که مثال آوردید در مورد کانون توجه من بتونم ایمان و تقوا را با شادی مخلوط کنم و حتی شده یک روز این را به مغزم دستور بدم ، شما رسالت نوشتنتون را انجام داده اید.
سپاسگزارم از استاد عزیز بخاطر این فایل های گران بها. و سپاسگزارم از استاد بخاطر این بستری که فراهم کردند تا همه آزادانه کامنت بزارن و اطلاعاتشون را رد و بدل کنند و تمام کسانی که برای این سایت زحمت میکشند خانم شایسته و تمام همکارانشون در سایت.
و دوباره از شما بخاطر تمام کامنت هاتون در سایت سپاسگزارم.
سلام و درود بی پایان بر تو و قلم ارزشمندت
خیلی خیلی خیلی خوشحالم از دلشتن دوستانی مثل شما در کنار خودم و خدارو سپاسگذاری میکنم بابت این همه مهربانی و فهم که در قلب تو قرار داده است
اونچه که تو نوشتی نه یک دیدگاه که یک کتاب پر از نور و راهگشاییست برای همه ما و همه کسانی که تشنه هدایتند
بنام خدای مهربان
سلام ب شما آقای احمدی عزیز بسیارر بسیارر سپاسگزارم بخاطر کامنت پراز آگاهی ک نوشتین برامون و باعشق کلی زمان گذاشتین و این بارش آگاهی و ب نگارش درآوردین
خیییلی تحسینتون کردم
خیییلی تحت تاثیر قرار گرفتم
خیییلی سوپراییزشدم
اصن انگار تازه متولد شدم
چقد مثال های بجایی زدین
چقد قشنگ بود هماهنگی شعرهای مولانای عزیزو آیات قرإن و مثال های زیباتون
این نشون میده ک ب خدای درون قشنگتون وصلین
میخواستم ازتون تشکر کنم از صمیم قلبم بخاطر حضور ارزشمندتون توی سایت
خدا بهتون خیر دنیا وآخرتو بده ان شاالله
ان شاالله ک بتونم این آگاهی ها رو درک کنم و در عمل ازش استفاده کنم
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخوام
من روب راه راست هدایت کن راه کسانی ک ب اونها نعمت دادی ن کسانی ک براونها غضب کردی و ن گمراهان
ب خدای بزرگ میسپارمتون
سلام و سلام و سلام به بنده نمونه و خاص خدای قشنگم
مرسی مرسی ازتون
چقدر لذت بردم همه چیز درست و حسابی شده با دلیل و منطق توضیح دادید
به قول استاد واقعا حق گفت
که کامنت های سایت از هزاران کتاب موفقیت با کیفیت تر و بسیار ماورایی
چقدر خوبه که هدایت شدم
و چقدر خوبه که خدای قشنگم باز بهم یادآوری کرد
مائده اول و آخر شکر گزاری و شادی
قشنگ ترین و آسون ترین راه حل
دوست خوبم
باز بنویس باز هدایت کن ما رو
البته منم جزو اون دستم که در حین خوندن کامنت میرم تحقیق هم آیاتی که گفتید هم نمونه کلیپ هایی که معرفی کردید
هزاران درود و احسنت و ثروت و عشق نثارتون
سلام و درود بر شما برادر باایمان
خدارو هزاران بار شاکرم که در مدار خواندن دستنوشته شما و این غار حرایی که استاد عباسمنش عزیز برپا کرد قرار گرفتم
اشک ریختم و خواندم ….رحمت خداوند بر دستان شما که اینقدر توحیدی مینویسین…خواندن این متن حدود دوساعت وقت میخواست ،آفرین برشما که این وقت گرانبها را صرف کردین و برای ما و خودتان نوشتین
گریه کردم بر بی ایمانی خودم و اینکه چرا به شیطان اجازه وسوسه میدهم و قدرت و بخشندگی ربم را فراموش میکنم.
برادر عزیز به شدت در این روزها به این حد از توحید نیاز داشتم.سپاس از شما و بهترینها را از خداوند برای شما آرزومندم.
سلام برادر بزرگوارم
همیشه کامنتاتون میخونم.
تحسینتون میکنم.
امروز که پروفایلتون دیدم خوشحال شدم.خیلی تو ذهنم میخواستم چهره توحیدی تون رو ببینم.
واقعا قلم توانایی دارین.
شما هم میتونید یه نویسنده معروف بشین.
یا استاد موفقیتی معروف بشین.
واقعا کارتون بینظیر و نوشته هاتون محشره.
ساعتها باید بشینم و بارها بخونم و حلاجی کنم تا مطالبتون رو درک کنم.
در پناه خدا باشین.
منتظر موفقیتهای روز افزون تون هستم.
سلام آقا رضای عزیز
من در مورد ریشه وهب و صفت وهابیت خداوند داشتم یه تحقیق مختصری انجام میدادم این نکات رو درک کردم و توی بخش نظرات جلسه 9 و 10 دوره بسیار عالی راهنمای عملی دستیابی به رویاها برای استاد نوشتم
که البته نمیدونم چقدر درست هستن
خوشحال میشم از دانش و تجربیات گرانبهای شما هم بهره ببرم تا با ایمان بیشتر متوسل به وهابیت خداوند متعال بشم .
&
استاد جان سلام
( وَهَبَ و وهّاب) در قرآن کریم:
کلمه ی وَهّاب در قرآن کریم 3 مرتبه به آن اشاره شده است:
1- رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً , إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ. (سوره آل عمران آیه 8)
2- قالَ رَبِّ اغْفِرْ لی وَ هَبْ لی مُلْکاً لا یَنْبَغی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدی. إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ. (سوره ص آیه 35)
3- أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَهِ رَبِّکَ الْعَزیزِ الْوَهَّابِ. (سوره ص آیه 9)
مورد شماره 1- ادامه ی همون آیه 7 آل عِمران هست در مورد راسخون فی العلم ( خردمندان و کسانی که تدبر میکنن در قرآن ) اونها میگن خدایا بعد از اینکه هدایتمون کردی قلبمون رو منحرف نکن و از رحمت خودت بر ما ببخش که تو وهّاب هستی
پس مراقب باشیم که ما هم بعد از هدایت، از سر غرور و… گمراه نشیم
یه جا هم میگه :
( وهبنا له إسحق و یعقوب )
به ابراهیم (ع) اسحق و یعقوب را بخشیدیم ،
کاربرد این واژه وهاب ، در مورد اعطاى یعقوب به ابراهیم(ع)، به خاطر این نکته است که ابراهیم(ع) از خداوند تنها درخواست فرزند کرده بود، نه نوه .
ولى خداوند از روى تفضل و موهبت ویژه خود، به او نوه هم عطا کرد آن هم در زمان حیات ابراهیم ، که ابراهیم در زمان پیری هم فرزندش را دید ، هم نوه اش
و این از وهابیت خداوند است
که بیش از آن چیزی که ابراهیم خواست داد
( پس به ما هم میده )
[[ البته تو پرانتز بگم من تفاوت فضل و وهابیت خداوند رو نفهمیدم،
چرا ؟
بخاطر مقایسه این داستان که به ابراهیم (ع) علاوه بر فرزند ، نوه هم داد و این کار رو به وهابیت خودش نسبت داد
ولی
در داستان ابلیس که رانده شد ، ابلیس به خدا گفت:
من 6000 سال عبادت تو رو کردم ، پس پاداش اینهمه سال عبادت چی میشه؟ خدا به او اجازه داد که تا وقت معلوم هر کار دلش میخواد انجام بده (انسان رو گمراه کنه و…) بعد
شیطان گفت :
خب اینا که پاداش زحمتهای خودم بود ، از فضلت یه چی بهم بده
و خدا هم از فضلش بهش این وعده رو داد که کاری میکنم وقتی تو ذهن بنده های من نجوا میکنی، نفهمن این نجوا از جانب تو بوده یا خودشون
البته این داستانی هست که من قبلا از برخی اساتید حوزه و.… شنیده بودم
ولی اگر صحت داشته باشه ، میگم فضل خدا هم یعنی یه چیزی بیشتر از اونی که ازش خواستیم ، وهابیت هم یعنی بیش از اونی که خواستیم میده، فرق این دوتا رو نمیفهمم !!!!!!! ]]
و نکته دوم اینکه:
اسماعیل هم فرزند ابراهیم بود
چرا از اسماعیل که جد پیامبر خاتم و مهم تر از اسحاق هست نام نبرده ؟؟؟؟!!!!!
خب.
اسماعیل قبل از اسحاق بدنیا اومده
میگن حدود 5 تا 13 سال قبل از اسحاق
اما مادرش هاجر بود ، هاجر کنیز زیبا و جوان ابراهیم بود که به درخواست ساره ، همسر اول ابراهیم که نازا و پیر بود ، به عقد ابراهیم در آمد و از هاجر اسماعیل متولد شد ، همان فرزندی که به فرمان خداوند ، ابراهیم او و هاجر را در بیابان های مکه رها کرد و چشمه زمزم و مابقی ماجرا رقم خورد و بعد دستور ذبح و قربانی و مابقی داستان در مورد این پسر بود که خب به خاطر همین معجزات ظاهرا مهم تر از اسحاق هست (( چشمه زمزم، شهر مکه ، ذبیح الله شدن ابراهیم بوسیله فرمانبرداری بی چون و چرای اسماعیل، کمک در ساخت خانه کعبه ، و در نهایت جد حضرت محمد خاتم الانبیا ))
ولی چرا خداوند در آیه 8 آل عمران بعد از کلمه وهبَ. فقط اسم اسحق رو آورده؟؟؟
خب از اول بگیم ماجرا رو :
ابراهیم بچه دار نمیشد تا حدود 100 سالگی که با ساره همسر اولش بود
از خدا فرزند خواست
خب
با هاجر ازدواج کرد و اسماعیل بدنیا اومد
بعد خدا وعده فرزند به ابراهیم داد ، ساره ی 90 ساله که زمان انتقال پیام خداوند پشت پرده بود ، بعد از شنیدن این وعده خدا خندید و گفت از من که عجوزه (پیر) شدم و نازا هستم؟؟؟
و…
خداوند میفرماید :
وهبنا له إسحق و یعقوب
حالا از یک زن پیر و نازا ، نه تنها فرزند (اسحق) به تو دادیم ، بلکه بیش از آنچه تو خواستی هبه کردیم ( بخشیدیم) یعنی حتی کاری کردیم نوه ات یعقوب رو هم ببینی
حالا تقدم و تاَخُّر ماجرا رو دقیقا نمیدونم
ولی
مقصود گفتن این دو تا نکته بود که:
اولا خدا از زن نازا و پیر و پیرمردی به سن ابراهیم به آنها فرزند داد
دوما بیشتر از اون چیزی که ابراهیم خواست ، عطا کرد ، یعنی هم پسر ، هم نوه ش رو ابراهیم دید.
بنابراین ، باید این باور رو در خودمون بسازیم که خدای وهاب ، چیزهای نشدنی و غیرممکن رو حتی بهتر و بیشتر از اونچه که ما ازش بخوایم بهمون میده ، واااای که اگه همین یک جمله رو باور کنم من چه تحولی در کل زندگی من ایجاد میشه .
و در آخر یک مطلب دیگه هم که فکر میکنم اگر با همین ایمان انجام بشه (نه شبیه ذکر گفتن های بی ایمان رایج ) کن فیکون میکنه میگم که جایی نوشته بود :
&& وَهّاب” به معنای شخص بخشنده ای است که بدون انتظار به شخص محتاج کمک می کند.
از معجزات این ذکر “شیخ برسی (ره)” فرمودند :
اگر کسی در حالت سجده 14 مرتبه این نام خداوند را تکرار کند، ( ذکر یا وَهّاب را 14 مرتبه بگوید )خداوند او را از خلق بی نیاز می کند
و اگر کسی در پایان شب دست های خود را به سمت آسمان بلند کند و 100 مرتبه این ذکر را تکرار کند ( یا وَهّاب)
خداوند فقر را از او دور می کند و حاجتش مستجاب می شود.
آمده است که هر که این ذکر را زیاد بگوید ، از احدی درخواست نمی کند مگر آنکه به او عطا شود
و از پروردگار حاجتی نمی خواهد مگر آنکه به او عطا میکند.&&
یه کامنت چند دقیقه قبل براتون گذاشتم گمش کردم که ویرایشش کنم
اینجا میگم
چقدر دلم میخواست رساله دکترای شما رو بخونم
و چقدر بیشتر دلم میخواست جای اون شاگرد 《□》 باشم که فرمودید :
این یک گفتگوی نمادینی است بین شاگرد با نماد《□》 و بین استاد با نماد《◇》
و ساعتها و ساعتها از آگاهی های گهربار شما بهره ببرم
ایکاش سایتی …کانالی… چیزی داشتید که میشد مثل سایت استاد عضوش بشیم .
هرچند خوندن همین کامنتهای شما خودش کلی زمان میبره
انشالله که همه مون هر روز و هر لحظه آگاهی های ناب تری کسب کنیم
سلاااااااام سلاااااااام
آقای احمدی من نمیدونم شما وقتی این کامنت رو نوشتین تو کدوم مدار توحیدی داشتین سیر میکردین
وااای چه آگاهی نابی،خیر کثیر دنیا و آخرت رو براتون آرزومندم
من مثل شما بلد نیستم بنویسم
اما از عمق وجود شاکر خداوند همون خدایی که صبح ازش خواستم امروز من رو در جهت هدفم که رسیدن به ثروت آسونه هدایت کنه ببین برام چیکار کرد خدا کار نمیکنه
خدا شاهکار میکنه
وااای اونقدر احساسم خوب شد دلم میخواد فریاد بکشم عینه دیونه ها تو کامنت شما بعضی جاها گریه کردم بعضی خندیدم و واااای که چقدر حالم خوب
چقدر منطق ذهنم پذیرفتش
اصلا محشر بود این کامنت ،این کامنت خود خدا بود
بی نهایت ازتون سپاسگزارم
خدایا من رو دوباره در مدار خوندن همین کامنت قرار بده مطمئنم استاد تو خوندن این کامنت هزاران آفرین گفته به شما
ماشاالله به شما ماشاالله
در حصار امن الهی باشید
به نام خدایی که مرا انسان آفرید سلام بر استاد عباسمنش عزیز،
اگر نفْسی نداشته باشی مهم نیست که کسی به تو بگوید احمق و یا بگوید نابغه. مطلقاً اهمیتی نخواهد داشت… زیرا این انتخاب دیگران است. اما تو میدانی که کیستی و متکی به نظرات دیگران نیستی.
نفس، وابسته به دیگران است.
نفس، تو را بردهی جامعهای میکند که در آن زندگی میکنی.
معمولاً مردم فکر میکنند که نفسشان چیزی بسیار با ارزش است. ولی نفس چیزی جز بردگی آنان نیست.
انسان فقط وقتی موجودی مستقل، آزاد و فردیتیافته میشود که نفس را رها کرده باشد، زمانی که فقط یک موجود ساکت باشد، بدون فکری از “من” ــ فقط یک سکوت خالص……
و اگر در این سکوت به درون نگاه کنی، هیچ “من” در آن نخواهی یافت، بدون منیت، بدون خود… فقط یک فضای خالص.
این فضای خالص، بُعد روحانی شماست.
این فضای خالص، اشراق شماست.
این فضای خالص، شعفِ غایی شماست.
و نفس از تمام این چیزها جلوگیری میکند.
نفس، شما را یک گدا میسازد، در حالی که شما امپراطورِ یک امپراطوری عظیم هستید. البته این امپراطوری به بیرون تعلق ندارد، در درون وجود شماست، ولی گسترهی آن همچون خود کائنات وسیع و پهناور است.
نفس، شما را محبوس و زندانی میکند. آن را تغذیه نکن… و این را بیان می کنم زیرا میدانم که این امکان برای همه هست که نفس را تغذیه نکنند و وارد آسمان باز شوند.
به ذهن انسان نگاه کن.
بدبختی ها را جمع می کند.
درد و رنج ها را جمع می کند.
هرگز لحظه های شادی را جمع نمی کند.
بدبختی روی بدبختی جمع می کند.
آنگاه زندگی جهنم میشود.
این اندوخته بشر است.
این شیوه نگرش انسان به چیزهاست.
به گفتن این جمله ادامه می دهد که شادی لحظه ای است. اما هیچکس نمی گوید که رنج لحظه ای است.
هیچکس نمی گوید که اضطراب لحظه ای است.
احساس می کنی که اضطراب دائمی است.
رنج دائمی است و خوشحالی لحظه ای است.
این اشتباه است. هر دو مثل هم هستند.
هر دو لحظه ای اند … و در واقع برعکسش درست است.
رنج لحظه ای است و سرور ابدی است.
اما هم اینک با این ذهن همه چیز لحظه ای است.
رنج می آید و می رود، سرور نیز می آید و می رود
اما این تویی که رنج را جمع می کنی.
بنابراین دائمی به نظر می رسد.
و هیچگاه شادی و خوشحالی را جمع نمی کنی!
گرامی و عزیز نمی داری.
به همین دلیل لحظه ای به نظر می رسند.
این انتخاب تو است.
این انتخاب را تغییر بده.
زیرا با اندوختن رنج بسیار، رنج بیشتری جمع خواهی کرد.
رنج زیاد می شود؛ تو به ازدیاد آن کمک می کنی.
آنگاه ممکن است لحظه ای بیاید که در چنان مه غلیظی باشی که نتوانی هیچ امکان سروری را ببینی.
آنگاه کاملاً منفی نگر می شوی.
کاملاً برعکس باش:
وقتی رنج می آید، جمعش نکن.
اجازه بده بیاید، اما تغذیه اش نکن.
چرا درباره اش حرف می زنی؟
همه درباره ی درد و رنجشان حرف می زنند.
چه اصراری است!؟ چرا این قدر نسبت به آن توجه وجود دارند!؟ به یاد بسپار: هر آن چه که به آن توجه زیادی نشان دهی رشد می کند.
توجه عنصر یاری دهنده ی رشد است.
اگر به چیزی توجه نشان دهی،
بیشتر رشد خواهد کرد.
سلام و درود بر شما دوست گرامی علی آقای احمدی عزیز
چقد از کامنت کوتاه و پر مفهومت لذت بردم و به چه چیز بسیاااااار مهم اشاره کردین که مشکل همه ماست خوراک دادن به نفس با توجه کردن به حرف و تایید مردم و از امروز یاد گرفتم که تا میتونم به رنجهام توجه نکنم از ناخواسته هام هرگزززززز حرف نزنم به لطف خدا خیلی سال از مشکلاتم هیچ جا حتی پیش خدا گله نمیکنم با هیچکسی درد ودل نمیکنم ولی از رفتارهای هرز اونایی که ازشون انتظار بهتر بودن دارم که اینم اشتباهه از هیچ کسی نبایدددد هیچ توقعی داشته باشم گهگاهیی حرف میزنم واین الان فهمیدم میدونستم ولی فراموش میکنم نبایدددد حرفی به زبان بیارم چون وقتی به زبان میارم یعنی توجه نشون دادم و توحه هم تولید جنس میکنه چه توجه ام به خوب باشه چه بد اون تولید محتوی داره توجه مساوی است با تولید محتوی.
و از کامتت قبلی شما که هم فامیلی شماست آقا رضای احمدی و هم از شما خوندم که باید حواسم به توجه ام ازاین به بعد بیشتر باشد و دمتگرررررم که یاداوری کردی سعی و تلاشم به این باشه مثل استادم مثل همه پیامیران و امامان پاکم در کشتن نفسم استاد شوم که ازبین بردن نفس یعنی خالص شدن برای خدا و این یعنی هم مدار شدن با شراب طهور با چشمه کوثر که زیباترین نعمتها بهترین نعمتها اونجاست یعنی هم مدار شدن با اجابت دعای قنوت،
ربنا آتنا فی الدنیا والحسنه و فی الاخرت والحسنه وقنا عذاب النار
دوست خوبم بسیاااااار لذت بردم از کامنت نورانی تون موفق و پیزوز و شادمان باشید.
سلام دوست عزیز من
کامنت بسیار پر باری بود ،نکاتی رو گفتی که بسیار بدیهی است و در هین حال بسیار زود فراموش میشود
وقتی کامنت شما میخوندم اونجا که گفتین همه ما نگاهمون به شادی بسیار زود گذر ولی به رنجها همیشگی ،خیلی بهش فکر کردم و دیدم که تمام طول عمرم به جز این سالها که با استاد آشنا شدم تفکر من همینطور بوده و فکر میکردم رنجها ابدی و انسان در رنج آفریده شده و اگر خوشی هم میاد لحظه ای ،ولی استاد اینقدر خوب این موضوع به ما آموزش داده که تمام بچهای این سایت بیشتر طول روز بفکر افکار مثبت بیشتر هستن و این اصل داستان ،آسان شدن برای آسانی ها
ممنون از شما دوست عزیز برای آگاهی های بینظیری که انتقال دادی
سلام استاد عزیز وگرانقدر
سلام بانوی زیبای این خانواده بزرگ سبز
سلام دوستان گرانمایه
وسلام بر خودم که هستم ودر این راه پابه پای خانواده ام هم قدمم
شاید کامنتی نمی نگارم شاید نوشته ای طولانی ندارم اما حضورم را تحسین میکنم وارام ارام از قعر با صبر با بردباری به حضور رهسپار هستم
این فایل مهر محکمی بر مسیر پیموده شده ام بود
وگویی فقط واسه من خلق شد…
روزها وهفته ها وماههاست که هر روز با نگاهی جدید به صبح زیبایم میاندیشم
می اندیشم ……
به معنی کامل ناظر میشوم به طلوع …به دمپای های سرد وبی روح که گوشه ای منتطر پاهای گرم من تا به مسیر کوتاه هم قدم شویم …به همه چیز ناظر میشوم …کارم جوشکاریست ولباسهایم هر روز شسته میشوند وگاهی صبح هنوز اثار خیسی در گوشه گوشه لباس هست چون هوا سرد شده ومن بابت تمام اتفاقات سپاسگذارم حتی ان نم کم گوشه زیب شلوار کارم ….درسته صبحونه رو با چای داغ ولیوانی تمیز وشسته شده دیشب شروع وتمام لقمه هایم که دورقمیست با حسی مملو از اشتیاقی که اصلا نمیدانم از کجا حضور پیدا کرد نوش جان میکنم وادامه امورات روزم رو با همان اشتیاق تازه متولد شده که استاد مثال نهالی انرا میزند که اگر هواسم نباشد با اولین باد کج وشکسته میشود پس چهار چشمی وبا ناز انرا مورد نوازش حضورم قرار میدهم …
به قول اقای شهبازی عزیز کهگنج حضور رو با عمر. زیبایش خلق وابیاری میکند شادی بی سبب
اهنگ بی سبب شادمهر رو یادش بخیر ..
نه شادی بی سبب …
این شادی بی سببب رو برای خانواده ام ارزو میکنم که شما دوستان وعزایزیانم هستین
به امید روزهای خوش اینده …
شپاسگذارم هستین
بایت بودنتان سپاس
تشکر