درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 2 - صفحه 9

439 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی وزیری وصال گفته:
    مدت عضویت: 2728 روز

    به نام خالق بلند مرتبه ای که رب ماست

    استاد باورتون میشه این چهارمین یا پنجمین بار هستش که این فایل رو گوش میدم و الان که کامنت مینویسم هم سوره طاها و هم سوره شعرا رو کامل خوندم با معنی بدون هیچ پیشینه و تعصبی

    استاد دارم اشک از چشمام جاریه وچشمم خیسه

    استاد چقدر قشنگ خدا میتونه حتی چندین نکته جدا از نکته ی مهمی که شما هم گفتید به من بگه ؟!!! چقدر میتونه اینقدر واضع به من بگه که اصلا زبان و تایپ قاصره

    توی سوره شعرا چندین داستان پیامبر و عواقب قومش و بیان میکنه و فقط یک ماهیت و یک یا دو آیه تکرار میشه که اینه :

    شعراء:8

    إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَهً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ

    مسلماً در این [پدیده‌های گیاهی] نشانه‌ای است [از خلقت و تدبیر خدا] اما بیشتر آنها ایمان نمی‌آورند.

    شعراء:9

    وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ

    و مسلماً پروردگار تو [در برابر این تکذیب و انکارها] شکست‌ناپذیر [و به مؤمنین] بس مهربان است.

    مسلمان تو هر تضادی درسی برای بنده هستش که من اگر نبینم عذابی هست و اگر بببنم ایمان آوردم و ازش سرپوشی نکنم هدایت شده ام و این بخاطر اینه مه خدای من مهربان و منو دوست داره و منو عدایت میکنه همونطور که برای قوم و خود فرعون هظدار دهنده ای فرستاد

    پس منم لایق هدایت و مرحمتشم و خدای من یک قدرت شکست ناپذیره و از دید دیگه بخوایم بهش نگاه کنیم اصلا این قوانین خداست و دست از هدایت و رهبری دست برنمیداره این معبود خدایا من تسلیم تو ام و فقیر به هدایت و نشانه های تو

    چقدر جالبه که اول آیه شعرا به پیامبر میگه :

    شعراء:3

    لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ

    تو از اینکه ایمان نمی‌آورند، جان خود را به هلاکت انداخته‌ای. 2

    وای خدایا دارم دیوانه ی کلامت میشم آخه چرا اینقدر واضح له پیامبرت بگی بابا اینایی که تو داری براشون جان خودت رو به هلاکت میندازی ای بنده یمن و ای پیامبر اینارو مندمیشناسم و میاد داستان هارو میگه و میگه اینطوره من این الگوی تکرار شونده رو از پیشینان تو میشناسم نه این ها ایمان نمی آورند خودتو خسته نکن و به هلاکت ننداز

    و چقدر زیباست تفاوت داستان زیبای موسی هم در شعرا و هم در طاها

    اولین تفاوتی که حس کردم شما به شخصیت موسی اشاره کردید استاد که در شعرا چندین بار در ابتدا بیم و ترسش رو گفت اما در سوره طاها با ایمان درخواست داد و تفاوت پاسخ خدا نسبت به ایمانش رو حالا برخورد فرعون هم حتی در شعرا و طاها فرق داشت

    در سوره شعرا چون موسی با ترسش و ایمانی ضعیف شروع کرده بود فرعون خشمگین تر و لجبازانه تر برخورد میکنه

    اما در سوره طاها چقدر زیبا نمایان میشه که فرعون نسبت به ایمانی که موسی داشته با اینکه جواب رد داده بوده اما حیرت زده و نرم تر برخورده کرده بوده و حتی به موسی میگه موسی تو تعیین کن روزی رو !!

    این خیلی حرفه نمیشه با یکبار خوندن سیر شد استاد یعنی ایمان ماست باورهای ماست نسبت به انجام اون کار که هیو مانعی و مانع نمیکنه چقدر زیبا به موضوع رب ، فرمانروای خدای یگانه اشاره میشه و توحید و چقدر زیباست ارتباط موسی در سوره طاها با خدا و شعرا که در سوره طاها دلش نزدیکتر به خدا بوده چون ایمان و توحیدش قوی تر شده بوده

    و چقدر زیبا استاد در ابتدای سوره طاها به پیامبر میگه ما این قرآن رو نازل کردیم که خودت رو مشقت و هلاکت نندازی:

    طه:2

    مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى

    ما این قرآن را بر تو نازل نکرده‌ایم تا خود را به مشقّت اندازی. 2

    خدابا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    در این فایل برکت این فایل این شد که به قرآن برم دوباره و اینبار عمیق دو تا سوره رو بخونم ( شعرا و طاها )

    و چه درس هایی بده و منو کنجکاو کنه و منو تشنه ی خودش کنه خدایا من به تو و رحمتت تشنه ام واقعا خدایا شاکرم سپاسگزارم واقعا توحید خیلی مهمه

    100 هزار مرتبه شکر چیزی که از قوانین هستی درس گرفتم هم از قرآن هم از فایل شما استاد

    توحید واقعاً خداوند اول اینکه میگه عجله نکن من این قرآن رو به تو نازل کردم که تو خودرو به تقلا تلاش بی‌رویه و عجله کردن نندازی

    دوم که همیشه هدایت منو بپذیری و گوش بدی و عمل کنی همون اشاره‌ای که حضرت موسی به خداوند میگه سینه‌ام تنگ می‌شود ممکن است مرا تکذیب کنند که خداوند می‌گوید قال کلا ( بیشک این نیست) قطعاً این چنین نیست و اشتباه است

    واقعا این خدا دست از رهبری نخواد و هدایت ما دست بر نخواهد داشت و دقیقاً طبق شرایط و باورهای ما و ایمان ما به ما پیام میده و شرایط رو برای ما می‌چینه

    استاد ممنونم متشکرم این پارت اول از برداشت من از این فایل هستش و هدایتم به قرآن سپاسگزارم از شما و خدای یگانه

    خداوندا با تمام وجودم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    خداوند بزرگ می‌سپارمتون ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    علی وزیری وصال

    2 آبان 1403

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    پیغام سروش گفته:
    مدت عضویت: 1715 روز

    به نام رب جهان

    سلام استاد عزیز و درود بیکران بر شما

    استاد خیلی هیجان زده ام، آنقدر که مجاب شدم بالاخره اولین کامنت خودم رو بنویسم

    امروز همزمانی های خوبی برای من اتفاق افتاد، همون چیزی که شما همیشه ازش یاد میکنید، صبح بیدار شدم و یک فایل صوتی قشنگ بایک صوت زیبا از استاد مشاری العفاسی از سوره واقعه اومد برام و همینطور که گوش میکردم شروع کردم به نوشتن ستاره قطبی و ناخودآگاه یکی از مواردی که نوشتم این بود؛ خدایا شکرت که قرآن را آفریدی و من را با مفاهیم آن آشنا کردی و میکنی

    بعد ماشینم رو برداشتم و زدم به جاده که برم یکی از شهرستانهای اطراف کرج برای انجام کاری، توراه چون تنها بودم شروع کردم به گوش دادن فایلهای شما، دیروز گام 19 رو گوش کرده بودم و امروز نوبت گام بیستم بود که بازش کردم و عنوانش این بود که “قرآن آسان است و نیاز به تفسیر ندارد” که کلی کیف کردم و کلی چیز از شما آموختم که فقط خود قرآن مهمه نه تفاسیر دیگران از آن و خود خدا گفته ما قرآن رو آسان کردیم برای همه، بعدش گفتم فایل های قرآنی که روی صفحه اصلی سایت بود با عنوان “درک قوانین جهان در قرآن کریم” 1 و 2 رو گوش کنم که باز هم کلی چیز آموختم و خیلی به وجد اومدم، آموختم که اولا مثل حضرت موسی خودم رو بشناسم و با خودم صادق باشم و دوما تکاملم رو توی همه موارد حتی تو خودشناسی و ارتباطم با خدا طی کنم و از مسیر تکامل لذت کامل رو ببرم و سوما اینکه با کار کردن روی احساس لیاقتم، بدون واسطه و مستقیم درخواست هام رو به خدا بگم و از خودش کمک بگیرم و نشانه ها و الهاماتش رو ببینم و درک کنم و چهارم و مهمتر از همه اینکه شاید چیزایی که من میخوام فرق کنه با چیزی که برای من خوبه و باید تو مسیر خواسته هام هر اتفاقی که از نظر من خوب نیست رو هم بپذیرم و اعتماد واقعی خودم بخدا رو نشون بدم، این موضوع مهم و سختی که با تمرین و اعتماد، کم کم آسونتر میشه رو از اعتماد موسی بخدا و رفتن او به سمت قوم فرعون به همراه برادرش هارون، برای هدایتشون آموختم که با وجود ترسهایی که صادقانه با خدا درمیان گذاشت، جواب “کّلّا” شنید و حرکت کرد.

    چه زیباست استاد من، اعتماد به پروردگاری که آرامش و عزم و اراده قوی برای ما به همراه میاره.

    استاد جان من چون 12 قدم شما رو قبلا کار کرده بودم و فایلهای قرآنی اونجا رو گوش کرده بودم و کلی آگاهی و درک بهتر از قرآن برام هدیه آورده بود، میدونستم شما تا یه چیز مهم و کاربردی و اصل که برای همه مفیده و بهتون گفته یا همون الهام نشده باشه، فایل قرآنی روی سایت نمیزارید، به همین دلیل با اشتیاق و اعتماد کامل به شما این فایل ها رو دیدم و نتیجش آگاهی هایی بود که بدست آوردم و همزمانی این فایلها با ستاره قطبی و زمان خالی که تنها و بدون هیچ پرش افکاری گوش کنم و درک کنم، چیزی جز پاسخ خدا به درخواست صادقانه من نبود

    استاد عزیزم ممنونم که هستی و هر روز صبح با یک نشانه و یا فایل جدید سوپرایزم میکنی

    بارها و بارها تو ستاره قطبیم بابت وجود نازنین شما و این احساس نزدیکی قلب من به شما، با وجود کیلومترها فاصله، از خدا تشکر کردم و تشکر میکنم و تشکر خواهم کرد.

    آرزوی من برای شما و بانی ادیت و میکس و تهیه و تنظیم فایل های ارزشمند “گام ها” خانم شایسته عزیز که عاشقانه به همنوعانتون خدمت میکنید، سلامتی و سعادت و ثروت بیشر و بیشتر در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1402 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته عزیزم و دوستان عزیزم

    خدایا شکرت که تو این سایت هستم

    استاد شما نعمت بزرگی هستید که خداوند به ما داده و ما سپاسگزار شما هستیم .

    صحبت‌های زیادی فرمودید اما اونایی که برای من بلد بود رو من مینویسم.

    یک سری باورها که نمیدونم از کجا اومده داریم که خیلی ما رو ضعیف کرده.

    در مورد شریک من خیلی تجربه دارم و دقیقا حرف شما رو تایید میکنم که چون باور دارم من نمی‌توانم و مسئولیت همه جوانب رو نمی‌پذیرفتم ،شریک گرفتم.

    اینجا نقش عزت نفس و به طور زیربنایی تر نقش توحید تو زندگی ما مشخص میشه.کسی که توحیدی باشه به خدای خودش اعتماد داره و عقیده داره هر چی رو میتونه بسازه پس چه نیاز به شریک.

    باز در مورد خواسته ها صحبت کردن گفتید که من توش ضعیفم.البته ذهن من قبلا خیلی بدتر بوده و الان خیلی بهتر شده یعنی اون حالت منفی رو نداره ولی تمرکز روی خواسته ها ندارم .بیشتر ذهنم غیر متمرکز روی حاشیه هست .دوست دارم خیلی در مورد خواسته ها صحبت کنم و بنویسم اما ،اما نداره وقتی بدونی روی لبه پرتگاه داری راه میری چکار میکنی.حواست جمعِ درسته، پس حواست رو جمع کن !!!

    استاد عزیزم هر جا رشدی بوده از جانب الله مهربان بوده و هر جا منفی بوده از خودمه.

    یاد آوری ها همیشه ما رو به خدا نزدیک تر میکنه،دقت کنیم همه جا خدا کمک کرده

    از همون بچگی و جاهایی که ظاهرا میتونست آخر عمر ما باشه ولی عمر داد،از روزی هایی که بغیر الحساب داد،از سلامتی و نعمت جسم سالم،از نعمت همسر بسیار بسیار مهربان و همراه،از فرزندان صالح و سالم

    هر چه داریم از اوست.

    استاد عزیزم سپاسگزارم از اینکه هر لحظه دارم خدا رو یادآوری میکنم با کلام شما ،امشب به خودم فکر کردم و گفتم تو چی بودی؟یه قطره آب متعفن، تو شکم مادر 7 مرحله تو رو تبدیل کرد به انسان و از نعمت مادر و پدر و محبت و روزی داد.شیر رو از پستان مادر در بین خون و گوشت جاری کرد،گریه رو یادت داد و محبت رو به مادر داد تا تو رو آغوش بگیره ،پستان در دهانت بزاره ،شیر رو نوش جان کردی و بعد و بعدو بعد دندان و پا و راه رفتن……

    روزی داد،بزرگ کرد،معلم،استاد،راهنما،هدایت کرد.همسری زیبا و مهربان ،فرزندان صالح و سالم

    خدایا چه بگویم !!!من چه دارم؟؟؟؟

    همه چیز اوست و خدایا شکرت هدایتم کردی به این سایت و این استاد

    هر چه شکر کنم هیچ کاری نکردم و نهایتا همه چیز برای الله است.

    سپاسگزارم استاد قشنگتر از جانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    ناجی گفته:
    مدت عضویت: 1225 روز

    به نام خدای آسانیها و زیباییها

    سلام استاد عزیز سپاسگزارم بابت این فایلهای توحیدی

    و چه زیبا میگین در مورد آسونیها

    خدایا آسان کن کارها رو بر من

    خدایا آسان کن مسیر زیبای منو

    خدایا اجابت کن تمام خواسته های مارو به صلاح خودت

    خدایا ایمان و باور مارو تقویت کن که ما بی تو هیچم

    داستانهای شیرین که از قرآن میگین تا به حال من که نشنیدم از کسی اینطور تفسیر زیبارو

    با شما شناخت خدا مهربان و رئوفه

    با شما احساس نزدیکی به خدا کردم که هیچوقت قبل شما این شناخت و نزدیکی و نداشتم

    امیدوارم همیشه سلامت و سربلند باشین و ما با همراهی شما به بهترینها برسیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 643 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزمممم

    قربون اون شکل ماهتون

    چقدر خوبین شما

    خدایا شکرت به خاطر استاد عزیزمون

    خدایا شکرت که مارو به این مسیر هدایت کردی

    .سوره مبارکه شعری

    خداوند به حضرت موسی می فرماید :

    به سوی قوم فرعون برو که سخت در ظلم هستند و دارند شرک می ورزند

    حضرت موسی ناخوداگاه تمام موانعی که جلوی این خواسته در ذهن خودش می بیند را برای خداوند بیان می کند

    1.خدایا من میترسم اونا منو تکذیب کنند

    2.خدایا من زود عصبانی میشم

    3.خدایا من لکنت زبون دارم

    4.خدایا من یکی از ادم های اونارو کشتم و می ترسم منو بکشن

    و خداوند پاسخ می دهد: هیچ کدام اینها درست نیست

    برو که من به احوال شما اگاه هستم .

    یعنی تمام محدودیت هایی که در ذهن ماست از بیخ و بن اشتباهه و واهی است واقعیت ندارد و فقط ما به اونها اعتبار دادیم .

    و اینکه اکثر ما ادم ها در مسیر رسیدن به خواسته هایمان ابتدا به محدودیت هایمان توجه می کنیم و اونها رو می بینیم در بیشتر ما هست ولی باید تغییر کنیم .

    سوره طه :

    خداوند می فرماید : ای موسی به سوی فرعون برو که او طغیان کرده

    حضرت موسی درخواست هایی می کند در مسیر این هدف :

    1 .خدایا سینه ام را گشاده گردان

    2.خدایا کار را برایم اسان کن

    3.خدایا گره زبانم را بگشا تا حرفم را بفهمند

    4.کسی از اهل خانواده ام را همراهم کن تا پشتم گرم باشد به حضورش

    تا باهم تورا بسیار تسبیح کنیم و بسیار یاد کنیم

    و می دانیم که تو بر احوال ما اگاهی

    و خداوند پاسخ می دهد :ای موسی خواسته های تو اجابت شد (اجیب الدعوه الداع اذا دعان.)

    و دوباره بر تو منت گزاردیم

    1.همانطور که در کودکی تو را به مادرت باز گرداندیم

    2‌.همانطور که تو را از غم و ناراحتی قتلی که انجام دادی نجات دادیم .

    تجربه های شخصی ام از هدایت و حمایت های الهی:

    وام ازدواجمون جور نمیشد وقتی عمیقا خواستم ،خداوند قدم به قدم منو هدایت کرد و حمایت کرد و کاری که 8 ماه بود به تعویق افتاده بود در عرض 45 روز جور شد .

    خواسته عمیقم درس خوندن بود

    و خداوند با اوردن ما از روستا به شهر

    (با اینکه خواهر ها و برادر هایم علاقه شدیدی به ادامه تحصیل داشتن ولی این امکان برایشان فراهم نشد )

    و قدم به قدم هدایت و حمایت منو به دانشگاه رسوند و خواسته مرا اجابت کرد .

    خدایا ما را به راه راست هدایت فرما

    راه کسانی که به انها نعمت دادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1165 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام ودرود به استاد عزیز و بانو شایسته مهربان

    چقدر داستان حضرت موسی فوق‌العاده است

    چه اتفاقات و مسیرهای رو طی کرده

    و اون ایمان و باوری رو که داشته به اون مقام و منزلت رسیده و کلی موفقیت ثبت شد

    واستاد هم با دانش و آگاهی از این قانون

    چه حرکت های رو انجام داد و چه مراحلی رو پشت سر گذاشت که حالا در این برهه از زندگی زیبا و قشنگ

    قرار گرفته ،،چون ایمان و باوری که استاد داشت

    اونو به اینجا رسوند و موفق شد

    وکلی درس میشه آموخت از قرآن و پیامبران

    و حالا که توی سایت استاد هستیم

    مسیر خیلی‌ واضح و روشن تر از قبل هست و میشه خیلی‌ راحت به نتیجه رسید

    البته به هر اندازه که از قانون استفاده کنی نتیجه میگیری و موفق میشی

    استاد خیلی‌ زیبا و کامل و منطقی در مورد آیه های قرآن

    توضیح میدن که واقعا لذت بخش است

    و کاملا باور پذیر میشه واسمون

    خدایا سپاسگزارم ازت

    خدایا شکرت برای این همه آگاهی و شناخت

    موفق و پیروز و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1375 روز

    سلام به استاد عباسنمش عزیزم،خانم شایسته گل و چشمای نازنین تو

    آره

    چشمایی تویی که آفریده ی خداست!

    میدونستی چشمامونو خدا بهمون هدیه داده!

    میشه چشماتو یه لحظه ببیندی!

    آره چند لحظه چشماتو ببند در حد 10 ثانیه

    تو این 10 ثانیه من داشتم به این فکر میکردم که اگه چشمام واسه همیشه بسته بود و قدرت بینایی نداشتم چکار میتونستم کنم!؟

    الان اومدم شهرستان پیش پدر مادرم،اونا رفتن جایی واسه نامزدی، اگه من بینایی نداشتم و تو خونه تنها بودم چکار میتونستم کنم!؟

    فقط اینکه بشینم!

    خدایا اگه بهم چشمامو نمیدادی من چجور تو ر‌و میدیدم!

    چجور تو رو تو آسمونت میدیدم

    چجور زمین و درختارو میدیدم!

    میشه یه سوال ازت بپرسه خدا!؟

    من چه قدرت بیشتری نسبت به تو دارم که فکر میکنم من از تو قدرتمند ترم که کارامو به تو نمیسپارم!؟

    میدونی چیه!؟

    من برا اینکه بخوام یه چیزی رو بخرم باید چندین روز پول جمع کنم اما تو آسمون و زمین رو تو 6 روز آفریدی!

    خدایا خیلی دوست دارم

    خدایا هیچوقت با این حس دوست نداشتم

    این دوست داشتنم از روی عشقه

    نه از روی نیاز

    میدونی چی میگم!

    خدا!

    میدونی چقدر بهت وابسته ام!

    میدونی هیچکس رو باتو عوض نمی‌کنم!

    میدونی دارم از آدما فاصله میگیرم !

    چون دارم به تو نزدیک میشم!

    میدونی چرا از تنهای ام لذت میبرم!؟

    چون تو کاملی!

    تو منو میخندونی!

    تو از احساسه خوب اشکامو در میاری!

    تو کاری میکنی که برای بقیه عزیز بشم

    بدونه اینکه کاری کنم

    تو خیلی خوبی خدا!

    من حتی قدرت فکر کردن به تو رو هم ندارم اگه تو کمکم نکنی!

    بودن با تو ارزشمندترین چیزیه که تو دنیا دارم

    امروز بهم حقوق دادن

    فکر میردم طبق حساب کتاب خودم و روال شرکت 40 میلیون بهم حقوق میدن اما بخاطر یکسری مسائل 22 میلیون بهم دادن!

    اما بعد از نیم ساعت انگار همون 40 میلیون رو برام واریز کردن چون حاله دلم با پول زیاد خوب نمیشه

    من تو رو دارم

    خدایا تو خیلی گرونی!

    اما من و رو دارم

    تو خیلی پولداری!

    حتی از بابامم پولدار تری

    حتی از برادرمم پولدار تری

    تو حتی از استاد عباسمنش هم بیشتر پول داری

    پس من وقتی رو دارم دیگه نگران پول تو جیبم نباید باشم

    چون هر وقت بهت بگم بهم پول میدی

    مگه نه!؟

    میدی دیگه!؟

    من که مطمئنم بهم پول میدی

    چون تو خدایی!

    تو مثله آتیشی تحت هر شرایطی چوب رو میسوزونی

    تو مثله آبی

    تحت هر شرایطی تشنه رو سیراب میکنی!

    خدا!؟

    میشه یه سوال ازت بپرسم!؟

    تو چرا اینقدر منو روست داری!؟

    تو که محتاج من نیستی!

    منم که به تو محتاجم!

    به قول خودت تو قرآن!

    چجوریه که تو با این همه ثروتت پیای خودتو میچسبونی به من و هی بهم میگی منو به خودت یادآوری کن

    و هی میگی من با شمام هرجا که باشید!

    خدا اینحا رو زمین ماها وقتی پولدار میشیم رفتارمون عوض میشه و آدمایی که لباسشون یه‌کم کج و کوله است تحویلش نمیگیریم!

    اینجا ما آدما وقتی میریم عروسیا و لباس شیک میپوشیم با اونایی که لباس خیلی شیک ندارن زیاد گرم نمیگیریم!

    من خودم اگه یکی یه کم بی ادبی کنه یا مثلا یه کاری براش انجام بدم و تشکر نکنه دیگه سعی میکنم کمکش نکنم چون میگم این لیاقته کمک منو نداره!

    بعد چجوریه که تو با این همه ابهتت میگی

    کار خود را به خدا بسپارید

    بر خدا توکل کنید

    و ازمون میخوای ازت کمک بگیریم

    من که اصلا تو رو نمیبینم

    من که اصلا تو رو به حسایم نمیارم و همش میگم خودم بودم

    همش میگم من تونستم و فکر و توانایی خودم بود

    پس چطوره که یه جوری تو قرآن حرف میزنی که انگار تو محتاج منی نه من محتاج توام!

    تو قرآن همش تو از من انگار درخواست میکنی که ولت نکنم و انگار می‌ترسی که برم سمته کسه دیگه!

    آره تو می‌ترسی که من ولت کنم برم سمت کسه دیگه و از یکی دیگه درخواست کنم!

    چون میدونی بعدش چی میشه!

    بعد میشه مثله منی که پول نون نداشتم به مغازه دار گفتم میشه یه دونه نون قرضی بهم بدی گفت نه!

    بعد میشه یکی اط نزدیک ترین اعضای خانواده ام که وقتی بهش گفتم 200 هزار تمن بهم بده گفت مگه خودت پول نداری هر سری به من میگی!

    تو میخوای من کوچیک نشم!

    تک میخوای بقیه تحقیرم نکنن

    من میدونم تو چته

    تو همش میخوای شبا تو بغل خودت بخوابم

    روزا تو بغل خودت بیدار بشم

    تو میخوای هرچی رو که میبینم بهم ماله توئه!

    استاد عباسمنش میگه به خودتون یادآوری کنید که خدا چیا بهتون داد و کجاها به دردتون رسید

    یکی نیست بهش بگه باشه من میگم اما از کدومش شروع کنم!؟

    از روزایی که هیچکسه هیچکیه هیچکس برام نموند بود،

    یا از روزایی که همه ی آدما کنارم بودن و تنها ترین بودم!

    از روزایی بگم که هیچ همدمی نداشتم که مشکلاتم رو بهش بگم،

    یا از روزایی که ‌وقتی خدارو شناختم دیگه به هیچکس مشکلاتم رو نگفتم!

    از کدومش شبها بگم!

    از شبهایی بگم که به درختا و باد و ماه و زمین گفتم شما شاهد باشین!

    من له خدایی توکل میکنم که گفت من نزدیکم اجابت میکنم درخواست درخواست کننده‌ را و بهش گفتم مشکلم رو با همسرم به بهترین شکل ممکن حل کن و بعدش اون زندگی مشترکی که 3 سال هرررر راهی رو رفتم برا درست کردنش،هرچقدر از افراد و خانواده ها کنک خواستم و …هیچکس هیکاری نتونست انجام بده و به مدت 1 هفته کاری کردی که ایشون خودش به ساده ترین شکل ممکن رفتن واسه همیشه و چند روز بعدش سعیده ی شهریاری میاد این کامنت رو مینویسه برام

    -سعیده شهریاری گفته:

    19 شهریور 1403 در 16:22

    مدت عضویت: 1032 روز

    بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ إِنَّا مِنْکُمْ وَجِلُونَ ﴿5٢﴾

    هنگامی که بر او وارد شدند، پس سلام گفتند. [ابراهیم] گفت: ما از شما ترسانیم.

    قَالُوا لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ عَلِیمٍ ﴿5٣﴾

    گفتند: نترس که ما تو را به پسری دانا مژده می دهیم.

    قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِی عَلَىٰ أَنْ مَسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ ﴿54﴾

    گفت: آیا با آنکه پیری به من رسید، مژده ام می دهید؟ به چه مژده می دهید؟

    قَالُوا بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقِّ فَلَا تَکُنْ مِنَ الْقَانِطِینَ ﴿55﴾

    گفتند: تو را به بشارتی درست و به حق [که واقع شدنی است] مژده دادیم؛ بنابراین از ناامیدان مباش.

    قَالَ وَمَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَهِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ ﴿56﴾

    گفت: چه کسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش ناامید می شود؟!

    =======================================================================================

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم

    سلام به استاد شایسته جانم

    سلام به تموم رفیق های نازنین غار حرای من

    سلااااام و سلاااااامتی و نوووور و عششششق و رحممممت اللله مهربانم به جسم و جان و روح توحیدی و قلب سلیمتون!

    خداروصدهزارمرتبه شکر برای فرصت یک روز زندگی دیگه،خدایا شکرت برای نفس های راحتی که میادومیره،برای قلبی که بی وقفه و منظم میزنه،برای چشم هایی که زیبایی های دنیارو به نظاره نشسته،برای گوش هایی که صداهای قشنگ دنیا رو میشنوه،خدایا شکرت برای دستانی که مینویسه…خدایا ازت ممنونم که یکبار دیگه بهم اجازه ی صلات دادی…خدایا شکرت که نمازم قضا نشد!خدایا شکرت برای یک نماز جماعت پر نوووور….خدایا عاشقتم باشه؟خودم کله ت رو میبوسم!خودم جانت میشم!خودم دور سرت میگردم رووووزی هزاااار بار….

    استاد شایسته عزییزم،بینهایت ازت ممنونم برای این فایل بی نظیری که سخاوتمندانه بهمون هدیه دادی،تصویر کیفیت نداره؟!فدای یک تار موهاتون!هر کلمه ی هر جمله ی استاد انقدرررر کیفیت داره که میشه صدهزار بار بهش گوش کرد و ازش یاد گرفت،استاد شایسته شخصا ازتون بینهایت سپاسگزارم برای اینکه این آگاهی هارو در بهترین زمان بهمون رسوندید…از خداوند سپاسگزارم که از روز اولی که وارد سایت شدم منو بغل کرد و گذاشت وسط دوره ی مقدس دوازده قدم!دوره ای که نور قرآن از هرجلسه ش جاریه و انقدر فرکانسی که اگر یک جلسه رو صدبار گوش بدی،صدویکمین بار چیزهایی رو از استاد میشنوی که قسم میخوری صدبار قبلی اینا اصلا گفته نشده ….

    دوازده قدم بود که شخصیت توحیدی منو ساخت،دوازده قدم بود که من رو عاشق و شیدای قرآن کرد،دوازده قدم بود که به من مسیر ابراهیمی یاد داد….ازت ممنونم استاد ابراهیم نشانم!ازت ممنونم پرچم دار توحید…مرسی که منو با خدایی آشنا کردی که از رگ گردنم بهم نزدیکتره و من رو دیوونه و عاشق و سرگشته ی انرژی ای کردی که حاضرم برای رسیدن بهش،هر لحظه جونم رو دودستی تقدیمش کنم…

    خدا…؟خدا همه چییییه!خدا زمانه!خدا مکانه!خدا صداست!خدا تصویره!خدا حسه!

    خدا من…خدا تو…خدا همه….خدا یک حشره ست….خدا یک ستاره ست …

    خدا یک انرژیه …که همه چیرو در برگرفته،خدا یک قانونه،خدا یک نظمه،خدا یک تعادله…

    نمیشه گفتش….نمیشه گفتش….

    میبینی استاد؟اینا در و گوهر هایی بوده که خدا از زبان شما به قلب ما جاری کرده…همونجا که جای خودشه …همونجا که خونه ی خودشه…

    وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ

    و بدانید که خدا میان آدمى و قلبش حایل است و همه به پیشگاه او گرد آورده شوید.

    دوستون دارم استاد!ازت ممنونم استاد!

    برای اینکه مسیر ابراهیم رو بهم نشون دادی،برای اینکه طعم شیرین توحید رو بهم چشوندی،برای اینکه قدم به قدم بهم یاد دادی چطور ابراهیمی زندگی کنم،ایمان و توکل و صبری بهم یاد دادی که من توی خوابمم نمیدیدم ….تو رویاهامم نمیتونستم تصور کنم یک روزی انقدر بتونم شجاعت به خرج بدم،انقدر محکم باشم،انقدر ایمانم رو در عمل ثابت کنم.

    من راضیم استاد،از همینجای زندگیم،بی نهایت…هر روز این عشق داره توی قلبم بزرگ و بزرگ وبزرگتر میشه….هر روز دست نوازشش رو روی سرم حس میکنم،من لبخند رضایتش رو میبینم که داره بهم میخنده و میگه من راضی ام ازت سعیده…منم براش دست تکون میدم و میگم منم ازت راضیم خدا،من که کاری نکردم برات،جونمم برای شماست…اونم فدای خودت و توحیدت!

    لذت زندگی توحیدی رو با هیچ چیز عوض نمیکنم،من خدارو با هیچی عوض نمیکنم،وقتی خدارو دارم همه چیز رو دارم،تموم نتایج دنیا دستمه،از بیرون چیزی معلوم نیست؟چه اهمیتی داره؟نور قلب من بهم میگه من خوشبختم،متر و معیار خوشبختی نور قلبمه،شنیدن صدای خداست،دیدن رضایت خداست…بقیه پاداش ها اکستراست…میرسه…خیلی زود میرسه…از همه طرف …از همه طرف…

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    وَالضُّحَىٰ ﴿١﴾

    سوگند به ابتدای روز

    وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَىٰ ﴿٢﴾

    و سوگند به شب آن گاه که آرام گیرد،

    مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ ﴿٣﴾

    که پروردگارت تو را رها نکرده و مورد خشم و کینه قرار نداده است.

    وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَىٰ ﴿4﴾

    و بی تردید آخرت برای تو از دنیا بهتر است،

    وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ ﴿5﴾

    و بزودی پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی!

    به الله ای که میپرستم قسم میخورم اومدم درمورد مطالبی که استاد گفت بنویسم،درمورد تجسماتی که به واقعیت پیوست،در مورد حذف شدن آدم های سمی از زندگیم و ورود انسان های شایسته ی توحیدی …

    ولی فرمون دست کس دیگه ست،اون میگه و من مینویسم…

    وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا ۚ وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَىٰ مَا آذَیْتُمُونَا ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ

    و ما را چه عذر و بهانه ای است که بر خدا توکل نکنیم، در حالی که ما را به راه هایِ [خوشبختی و سعادت] مان هدایت کرد، و قطعاً بر آزاری که [در راه دعوت به توحید] از ناحیه شما به ما می رسد، شکیبایی می ورزیم، پس باید توکل کنندگان فقط بر خدا توکل کنند.

    اما نه …بزار بگم…بزار بنویسم…مهم نیست این کامنت چقدر طولانی میشه،اینا سپاسگزاری های منه،من باید از عشق خدا بنویسم…منم که به نوشتنش محتاجم!منم که بهش فقیرم!منم که بهش نیازمندم!

    استاد من هیچ وقت دنبال جمع عباسمنشی نبودم،هیچوقت بیرون از سایت دنبال کسی نرفتم،من از اول حرفاتون رو باور کردم،باور کردم من باید روی خودم کار کنم بعد آدم های شایسته خودشون وارد زندگی من میشند،منم که باید لایق بشم،من باید آدم خوبه بشم…بعد دوست خوب میاد…آدم خوب میاد …من از تنها شدن نترسیدم،من هیچ وقت تنها نبودم،چون همیشه دست خدا رو،روی دوشم احساس میکردم.

    بزارید بهتون بگم خدا برام چیکار کرد!

    اول فروردین ماه امسال بود،طبق دستور خدا از کارم انصراف داده بودم،فشار ذهنی زیادی داشتم،آدم های غیر هم مدار اطرافمم به این فشار اضافه میکردن…من اما توی مسیر درست استقامت ورزیدم،همون اول سال حتی واتس اپ و تلگرام رو پاک کردم برای اینکه همون وقت کم رو هم بزارم روی سایت…

    استاد نه یک روز بعد!همون روز!همون روز!همون روز!

    همون روز گوشیم زنگ خورد!

    _جانم؟

    _از نگهبانی بیمارستان زنگ میزنم…!

    بیمارستان؟نگهبان بیمارستان با من چیکار داره؟اونا که اصلا شماره ی منو ندارن!من که خیلی وقته انصراف دادم!

    _چند لحظه گوشی دستتون باشه،یکی باهاتون کار داره …

    _سلام سعیده جان…منم فاطمه …

    فاطمه زد زیر گریه…منم…

    خدا…خدا بود که این تماس رو برقرار کرد.

    خدا بود که فرشته هاش رو فرستاده بود…خدا بود که گفت توتنها نیستی سعیده،من حواسم بهت هست،من هواتو دارم،من برات بهترین هارو جدا کردم…

    استاد جان نزدیک 6 ماه ازون روزی که خدا به قلب فاطمه جان الهام کرد که برو دنبال سعیده میگذره،به الله ای که میپرستم قسم میخورم انقدر این رابطه پره،انقدر هم مداره،انقدر با کیفیته،که احساس میکنم من احتیاج به هیچ رفیق دیگه ای ندارم،هر روز به خدا میگم خدایا تو چه انسان های نازنینی رو وارد زندگی من کردی که من اگر تموم عمرم دنبال همچین رابطه ای میگشتم نمیتونستم پیداش کنم!

    اصلا همون روزی که ما بهم وصل شدیم،میدونید قرآن با چه آیه ای،نور رو به قلبمون وارد کرد؟

    وَإِنْ یُرِیدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللَّهُ ۚ هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ ﴿6٢﴾

    و اگر بخواهند تو را بفریبند، یقیناً خدا تو را بس است؛ اوست کسی که تو را با یاری خود و به وسیله مؤمنان نیرومند ساخت.

    وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ ۚ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ ۚ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿6٣﴾

    و میان دل هایشان الفت و پیوند برقرار کرد که اگر همه آنچه را در روی زمین است، هزینه می کردی نمی توانستی میان دل هایشان الفت اندازی، ولی خدا میان آنان ایجاد الفت کرد؛ زیرا خدا توانای شکست ناپذیر و حکیم است

    این آیه هایی بود که بعد از اولین تماس من و فاطمه جان،قرآن بهمون هدیه داد….

    استاد شما بهم یاد دادی اگر کسی توی زندگیت نیست،همین که خدا هست کافیه…آره استاد خدا بیش از کافیه…خدا برای من معجزه هایی رقم زد که به عقل جن هم نمیرسید،خدا همیشه برای من درهایی رو باز کرد که به چشم من دیوار هم نبود،خدا همیشه با منه،کنار منه،عاشق منه،خدا تموم جهان من رو داره طبق خواسته های من هماهنگ میکنه …

    و این مسیر ادامه داره ….و این عشق ادامه داره…

    تا لحظه ای که نفس میکشم دست از توحید برنمیدارم.تا روزی که زنده م دست از یکتا پرستی و زندگی هدایتی برنمیدارم.من شهدِ شیرین نور‌‌ِ الله رو با هیچی عوض نمیکنم.

    خط به خط این صلات رو با چشم های خیس نوشتم.

    اشک هایی که از عشق خدا جاری شد…و همین برام بسه،و همین برام کافیه،من به همین اشک ها و باز شدن قلب و آغوش پرمهر خدا راضیم.

    وَمَا یَسْتَوِی الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِیرُ ﴿١٩﴾

    نابینا و بینا یکسان نیستند،

    وَلَا الظُّلُمَاتُ وَلَا النُّورُ ﴿٢٠﴾

    و نه تاریکی ها و نه روشنایی،

    وَلَا الظِّلُّ وَلَا الْحَرُورُ ﴿٢١﴾

    و نه سایه و نه باد گرم سوزان،

    وَمَا یَسْتَوِی الْأَحْیَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشَاءُ ۖ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ ﴿٢٢﴾

    و زندگان و مردگان هم یکسان نیستند. بی تردید خدا [دعوت حق را] به هر کس بخواهد می شنواند؛ و تو نمی توانی [دعوت حق را] به کسانی که در قبرهایند بشنوانی.

    استاد عباسمنش عزیزم،ازت ممنونم که صدای خدارو بهم رسوندی،ازت ممنونم که من رو از قبر خود ساخته درآوردی،ازت ممنونم که تاریکی هارو ازم گرفتی و با نور خدا روشنم کردی،ازت ممنونم که منو شنوا و بینا کردی،ازت ممنونم که عشق حقیقی رو بهم شناسوندی…

    رحمت الله بر جسم و جان نازنین شما مستدام که حضورتون مایه برکت زندگی ماست.

    سپاسگزاری از شما به کلمات نمیاد،یک روزی نه چندان دور ..با نتایج توحیدی بیشتر و بیشتر …لبخند رضایت رو روی لباتون میارم،در پناه نور میسپارمتون،نور آسمون ها و زمین…خدایِ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ

    قَالَ اللَّهُ هَٰذَا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ ۚ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ۚ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿١١٩﴾

    خدا فرمود: این روزی است که راستان را راستی و صدقشان سود دهد. برای آنان بهشت هایی است که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، همیشه در آن جاودانه اند، خدا از آنان خشنود و آنان هم از خدا خشنودند؛ این است رستگاری بزرگ.

    امتیاز شما به این دیدگاه در میان 398 رای:

    پاسخ

    -سعیده شهریاری گفته:

    در پاسخ به ابراهیم

    23 شهریور 1403 در 10:37 – لینک دیدگاه

    مدت عضویت: 1032 روز

    بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ ۖ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا وَقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ ﴿١٠﴾

    خدا برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زده که تحت سرپرستی و زوجیت دو بنده شایسته از بندگان ما بودند، ولی به آن دو خیانت ورزیدند، و آن دو چیزی از عذاب خدا را از آن دو زن دفع نکردند و به آن دو گفته شد: با وارد شوندگان وارد آتش شوید.

    وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿١١﴾

    و خدا برای مؤمنان همسر فرعون را مثل زده است هنگامی که گفت: پروردگارا! برای من نزد خودت خانه ای در بهشت بنا کن ومرا از فرعون وکردارش رهایی بخش ومرا از مردم ستمکار نجات ده.

    وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ ﴿١٢﴾

    و [نیز] مریم دختر عمران [را مثل زده است] که دامان خود را پاک نگه داشت و در نتیجه از روح خود در او دمیدیم و کلمات پروردگارش و کتاب های او را تصدیق کرد و از اطاعت کنندگان [فرمان های خدا] بود.

    ========================================================================

    سلام به برادر عزیز و توحیدی من از شمال تا جنوب

    سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله مهربانم به قلب سلیمت.

    این جریان هدایت هم خیلی باحاله!خیلی دوسش دارم!خیلی خواستنی و شیرینه!نمیدونی از دیشب تا الان چه غوغایی به پا کرده،همه ش میگه برو و برای ابراهیم بنویس!بنویس!بنویس!

    دیشب نتونستم برات بنویسم،از صبح که بیدار شدم دوبار سرو کله ش پیدا شد!

    ابراهیم!ابراهیم!بنویس!بنویس!

    حتی نزاشت شکرگزاریم رو بنویسم،بهم گفت وظیفه ی امروز تو،شکرگزاری امروز تو،نوشتن برای بنده ی توحیدی منه!منم گفتم چشم و اطاعت!سمعا و طاعتا!

    بهش گفتم با کدوم آیه ها پیغامت رو برسونم؟!

    گفت آیه های سوره ی تحریم!

    این آیه هارو به دستش برسون تا بدونه مائیم که اهل ایمان رو نجات میدیم…زن و مردو متاهل و مجرد هم نداره…ما نجاتش میدیم!ما جدا کنیم!ما غربال میکنیم!

    وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ ۚ أُولَٰئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ ۖ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ

    داداش ابراهیم،یادته یکبار تو عقل کل نوشته بودی،داشتی با دوستت صحبت میکردی،بعد حواست رفت پیِ رگ های زیر زبونت و با خودت گفتی بابا خدایی که این رگ های کوچیک رو ساخته برای خونرسانی به این تیکه از بدنم،مگه میشه کاری از دستش برنیاد؟!مگه میشه فراموشم کنه؟!

    ببین همون خدا داره انگشت های منو روی لپ تاپ،میچرخونه و این کلمات رو کنار هم میاره،اینارو من نمیگم،اون انرژی میگه برای ابراهیم بنویس و این هینت هارو بهش بده و بهش بگو اینارو از من درخواست کنه:

    من لیاقت همسری رو دارم که عاشق منه،بینهایت به من احترام میزاره،متعهد به زندگیشه،چشم هاش فقط من رو میبینه،به غیر از من هیچ مردی به چشمش نمیاد!

    من لیاقت همسری رو دارم که با عشق برام آشپزی میکنه،با علاقه میز رو میچینه،با محبت با من غذا میخوره و قبل از من،از من تشکر میکنه و میگه خدا به مالت برکت بده!

    من لیاقت همسری رو دارم که عاشق قرآنه،از گوش دادن به صوت قرآن لذت میبره،میتونم ساعت ها باهاش درمورد خدا،قرآن و آیه ها و کلمات توی آیه ها باهاش حرف بزنم!

    من لیاقت همسری رو دارم که توحید،اصل و اساس زندگیشه،و تموم تلاشش رو میکنه که توحید رو درعمل اجرا کنه!

    من لیاقت همسری رو دارم که دوست داره تموم وقتش رو با من بگذرونه،دوست و رفیق و خانواده و فامیلش منم!

    من لیاقت همسری رو دارم که درعین یک رابطه ی عاشقانه،بهم وابسته نیست،و اگر نیاز به تنهایی با خدا داشته باشم نتنها بهم اجازه ش رو میده که مشتاقه این تنهایی و عشق بازی با خداست!

    من لیاقت همسری رو دارم که به ندای قلبم ایمان داره و اگر بهش بگم قلبم میگه بریم فلان جا،یا قلبم میگه الان ازین مسیر بریم،با اشتیاق استقبال میکنه!

    من لیاقت همسری رو دارم که تو پیشرفت های مادی با من همراهه و انسان مولد و پولسازیه،نتنها احتیاج به حمایت من نداره،بلکه خودش یک خانم موفق و ثروتمنده!

    من لیاقت همسری رو دارم که در عین زیبایی صورت،سیرت زیبا داره،با خودش و جهان اطرافش در صلحه و آرامشش حتی از من هم بیشتره!

    من لیاقت همسری رو دارم که با من و خواسته های من هماهنگه،بال پرواز منه و نیازی نیست من چیزی رو ازش بخوام که اونطور رفتار کنه،بلکه از قبل خودش این شخصیت و این ویژگی هارو داره!

    من لیاقت همسر توحیدی رو دارم که پا به پای من برای بندگی الله مشتاقه،برای رشد شخصیت،برای رشد و پیشرفت معنوی و بالا رفتن مدارهامون همیشه تلاش میکنه و عاشق زندگی هدایتیه!

    من لیاقت همسری رو دارم که انسان شکرگزاریه،از دیدن یک پرنده،از شنیدن صدای آبشار،از یک دوچرخه سواری ساده،از یک پیاده روی دونفره،از یک سفر کوتاه یک روزه،با تموم وجودش سپاسگزاری میکنه،طوری که انگار تموم دنیا رو بهش دادن!

    من لیاقت همسری رو دارم که تا لحظه ای که زنده م باهاش توی این دنیا خوشبختی رو تجربه کنم،انقدر لذت ببرم که زمانیکه وقت رفتنم به آغوش خدا رسید به خدا بگم بریم!من تموم خوشبختی های دنیا رو تجربه کردم و آماده ی برگشتن به آغوشت هستم!

    داداش ابراهیم!اینایی که نوشتم برات عین واقعیته!آدم هایی هستند که همین الان این ویژگی های مثبت رو دارند و میتونند کرور کرور خوشبختی وارد زندگیت کنند،طوری که انقدر زیاد احساس خوشبختی کنی که به خدا بگی خدایا برای تموم تلخی ها و تضاد هایی که این مدت دیدم ازت ممنونم،ممنونم که نشونم دادی چه چیزهایی نمیخوام و چه چیزهایی رو میخوام وهمه ی اون تجربیات باعث شد که الان این زندگی عاشقانه ی توحیدیِ هم مدار رو جذب کنم.

    قسم میخورم اصلا احتیاج نیست دنبال کسی بگردی!اون فرشته خودش وارد زندگیت میشه از بی نهایت طریق…طوری میاد توی زندگیت که به خدا میگی خدایا من اگر کل عمرم رو زمان میزاشتم و دنبال همچین آدمی میگشتم نمیتونستم پیداش کنم!

    وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ ۚ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ ۚ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ

    و میان دل هایشان الفت و پیوند برقرار کرد که اگر همه آنچه را در روی زمین است، هزینه می کردی نمی توانستی میان دل هایشان الفت اندازی، ولی خدا میان آنان ایجاد الفت کرد؛ زیرا خدا توانای شکست ناپذیر و حکیم است.

    برات بهترینِ بهترین هارو آرزو میکنم!

    منتظرم بزودی بیای و برامون از اتفاقات فوق العاده ی زندگیت بنویسی!

    انقدر شگفت انگیز و معجزه آسا که ما دست و پامون رو گم کنیم بگیم ای بابا!:) حالا برای جشن نامزدیشون لباس چی بپوشیم؟! :)))

    دعا میکنم همون انرژی که بهم دستور نوشتن داد،در بهترین زمان و مکان این پیغام رو ب دستت برسونه.

    درپناه نور میسپارمت.نورآسمون ها و زمین،خدای نُورٌ

    یا دوباره چند روز بعدش علی برزگر عزیزم میاد این کامنت رو برام مینویسه

    ( سَلامٌ عَلى‌ إِبْراهِیمَ «109» کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ «110» إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ «111»

    درود و سلام بر ابراهیم. ما این گونه نیکوکاران را پاداش مى‌دهیم همانا او از بندگان مؤمن ماست.

    سوره صافات

    اقا ابراهیم خیلی دوست داریم

    من یک سال و نیمه کامنت های توحیدی شما را مطالعه میکنم و ب دیگران بازگو میکنم که چطور استخدام شدی تو فولاد و کلی تحسینت کردم دمت گرم

    این کامنت شما رو دیشب ساعت 2 خوندم و میخکوب رو صندلی شدم

    نمیدونم چی شد قران و باز کردم این سوره اومد

    ==========================

    سوره فتح

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا﴿١﴾

    به نام خدا که رحمتش بی‌اندازه است و مهربانی‌اش همیشگی

    به راستی ما برای تو پیروزی آشکاری فراهم آوردیم؛ (1)

    2

    لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا ﴿٢﴾

    تا خدا [با این پیروزی آشکار] آنچه را [به وسیله دشمنان از توطئه ها و موانع و مشکلات در راه پیشرفت دعوتت به اسلام] در گذشته پیش آمده و آینده پیش خواهد آمد از میان بردارد، و نعمتش را بر تو کامل کند، و به راهی راست راهنمایی ات نماید؛ (2)

    3

    وَیَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِیزًا ﴿٣﴾

    و خدا تو را به نصرتی توانمندانه و شکست ناپذیر یاری دهد. (3)

    4

    هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ ۗ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا ﴿4﴾

    اوست که آرامش را در دل های مؤمنان نازل کرد، تا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید. و سپاهیان آسمان و زمین فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی خداست؛ و خدا همواره دانا و حکیم است. (4)

    الان دارم کامنت مینویسم طلوع خورشید و دارم میبینم

    ب خالق روز و شب ب خالق خورشید و ماه قسم میخورم

    یکی بهم گفت سوره فتح و بفرست ب ابراهیم زود باش زود باش

    من نمیدونم ابراهیم جان چه خبره

    اما یه امتیازی پیش اوس کریم داری آ خوش ب سعادتت برادر

    امیدوارم با اون دلفین قشنگت شریک زندگی تو سوار کنی و لذت ببرید از نعمت های خداوند)

    !کامنتی که حتی خودش میگه من اصلا نفهمیدم این سوره چی گفت و معنیش رو نفهمیدم!

    تو خیلی خوبی!

    تو خیلی سخت گیری!

    تو خیلی فهمیده و ریز بین هستی!

    تو هرچی که در قلبم دارم آگاهی!

    تو حسودی!میدونستی!

    به قوله ژاله صامتی تو حسود کهنه ای!

    زورت میاد اگه بخوام لذت و حاله خوب رو از کسی جز تو بخوام

    بدت میاد از کسی جز خودت کمک بخوام

    میگی همش خودم

    پول میخوای خودم

    کمک میخوای خودم

    زور میخوای خودم

    خنده میخوای خودم

    حاله خوب میخوای خودم

    من که میشناسمت!

    بچه ها بزار بگن این خدا چه اخلاقی داره، حقیقتش یه قضیه ای چند وقت پیش ،رخ داد تو سایت نخواستم بگم اما میگم که بدونین این خدا چقدر حسوده چقدر خودخواهه!

    به قوله یکی از بچه ها خدا روی ما غیرتیه!

    آقا ما کلی از بچه ها هی میگفتن عکست رو بزار پروفایلت،عکست رو بزار پروفایلت و…

    ما هم با یه حسه اینکه الان بچه ها کللللی کامنت واسم می‌نویسن و واکنش نشون میدن،عکسم رو برا اولین بار تو این 3 سال گذاشتم پروفایلم!

    فکنم فقط 3،2 نفر نسبت به این موضوع واکنش نشون دادن!

    گفتم چرا اینجوری شد!

    بچه ها که خیی منو دوست داشتن!

    دیدم خدا گفت تو !

    میخوای لذت و حاله خوب رو از بقیه بگیری و روی بقیه حسای میکنی!؟

    اگه من کمکت نمیکردم مگه حرفی داشتی که تو این سایت بگی!

    مگه میتونستی به موفقیتی برسی که اصلا بتونی اینجا بگی!

    گفتم نه!

    گفت پس چرا از بقیه گداییه حاله خوب رو میکنی!!!

    گفتم باشه بابا تو هم

    انگار حالا چی شد

    یعنی اینجوریه!

    اما از اونورم اگه باهاش باشی حاااال میده بهت!

    یعنی خدا عزیزه دله

    عزیزه دلی که جایگزین همه ی نداشته هاست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 62 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 842 روز

      به نام خدای مهربان و بزرگ

      به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را

      خدای که عشق و نور تمام عالم هست

      خدای که بهترین رفیق و حامی ماست

      خدای از رگ گردن نزدیکتر هست

      خدای که ارامش دهنده قلب های ماست

      خدای که نور چشم های ماست

      خدای که روشنایی زمین و آسمان هاست

      خدای که خالق زمین و آسمان ها هست

      خدای که به شدت کافی هست

      خدای که زور اش از همه بیشتر هست

      خدای که عشق هست فقط و فقط عشق هست

      سلامممممم به روی ماهت ابراهیم عزیز

      امید دارم که حالت عالی عالی عالی باشد

      که قطعا محال هست با خدا باشی و حالت عالی نباشد

      تمام کمنت زیبایت در این شعر مولانا زیبا خلاصه میشود

      و چقدرررررر زیبا نوشتی و از احساس قشنگت گفتی

      نان پاره ز من بستان جان پاره نخواهد شد

      آواره عشق ما آواره نخواهد شد

      آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز

      وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد

      مگر امکان دارد چاره ساز ات خدا باشه و بیچاره شوی

      مگر امکان دارد امید ات خدا باشه و نا امید شوی

      مگر امکان دارد پرچم دارت خدا باشه و پرچم ات بیفته پایین

      مگر امکان دارد با خدا باشی و تنها باشی ؟

      خداااااااااااااااااااااااااا

      یعنی خوددددددد آاااااه

      خدا در رگ رگ ما جاری هست

      خدا از ما به ما نزدیکتر هست

      خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر هست

      خدا خود ماست

      مگر امکان دارد قیط خودش را بزند

      ما خیلیییی عیار داریم خیلی برایش گران و عزیز هستیم ما فرزند خدا هستیم چقدرررر خوشبختیم

      اینا بماند چیزی که وادارم کرد به نوشتن این بود که چقدررررررر زیبا مینویسی حسودی من به این شد

      که تا چی حد با رفیقم اینگونه عشق بازی میکنی ؟

      میدانی این حس یک لحظه ناخودآگاه آمد که خودم را هم خنده گرفت مثلی بچه ها که میگن این از من هست و بعد چپ چپ نگاه میکنند

      یک لحظه منم در حین خواندن کمنتت هم خیلیی حال کردم هم میگفتم خدا از من هست خدا عشقققق من هست خدا فقط از من هست

      جالب بود برایم ( استیکر لبخند)

      و خواستم برایت بنویسم چون قلبم گفت برایت بنویسم

      خدا هم چقدرر عاشق دارد

      وقتی که خدا را بشناسی و همرایش حرف بزنی خیلییی نگاهت به خدا زیبا میشود مثلی رفیقت میشود که با عشق بدون رو در وایستی همرایش حرف میزنی و حس میکنی اونم قشنگ نگاهت میکند با عشق گوش میدهد

      من همیشه وقتی با خدا حرف میزنم حس میکنم خیلییی با عشق با محبت به حرف هایم گوش میدهد و آرامم میکند وقتایی که حالم بد می‌باشد و از خدا میخواهم کاری بکند چرا تغییری در زنده گیم ایجاد نمیکند حتی با قلبم حس میکنم میخنده و میگه نمیدانی اینجا فعلا برایت خوب هست

      من هوایت را دارم

      خداااااااااااااا خیلیییییی خداست

      خدا خیلیییییییییی مهربان هست

      میدانی عاشقتر از خدا وجود ندارد

      حتی مظلوم تر از خدا بازم وجود ندارد همیشه عاشق هست

      خدا خیلییییییییی بزرگ هست بزرگتر از ان که حتی بتوانی تصورش کنی

      حتی اگر همرایش رفیق هم نباشی بازم هوایت دارد هیچ وقت دستت را رها نمیکند

      مادر و پدر چقدرر مهربان هست ولی یک درصد هم به مهربانی خدا نمیرسد پس فقط یک لحظه تصور کنیم که خدا چقدررررررر مهربان هست چقدررررررر بزرگ هست

      وقتای که عشق خدا را یک ذره هم احساس بکنی چنان از همه چیز کنده میشوی که به جز او هیچی هیچییی نمیخواهی چقدررر اون حس عجیب هست

      چقدرررر این شعر زیباست

      آن کس که ترا شناخت جان را چه کند

      فرزند و عیال و خانمان را چه کند

      دیوانه کنی هر دو جهانش بدهی

      دیوانهٔ تو هر دو جهان را چه کند

      وقتی که دیوانه خدا شوی چشم ات فقط خدا را میخواهد

      از خدا میخواهم قلب هایمان را چشم های مان را عاشق بسازد چون عاشق هیچ وقت ناسپاس نمیشود هیچ وقت بی ادب نمیشود

      عشق خدا چیزی دیگریست

      تحسین میکنم هم سعیده عزیز را هم خودت را که این قدر زیبا از عشق تان مینویسد

      در پناه نور زمین و آسمان ها باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
      • -
        ابراهیم خسروی گفته:
        مدت عضویت: 1375 روز

        سلام پاکیزه ی عزیزم.

        منم از قلبم دوست دارم

        امروز صبح از خواب بیدار شدم که برم سرکار وقتی بیدار شدم و بلند شدم سرپا و صورتم رو شستم حسه اینکه به خدا نزدیکم رو نداشتم، حتی نگفتم خدا سلام صبحت بخیر لباس پوشیدم که برم سرکار ،با ماشین که از خونه زدم بیرون چشمم افتاد به آسمون اما حسه شکرگزاری و ابهت و عظمت خدا تو قلبم نبود و شوق دیدنه آسمون منو یاد خدا ننداخت،و رفتم صبحانه خریدم که برم سرکار.

        رفتم سرکار و رفتم تو اتاق استراحت که بخوابم پتو رو کشیدم رو سرم و خیلی گریه کردم

        مثله بچه ها که قهر میکنن ودلشون میشکنه خیلی گریه کردم و با پتو اشکامو پاک میکردم اشکایی که همین الان با نوشتنه این کلمات از چشام داره میگیره شاهده اون حس و حالمه.خیلی دلم گرفت که چرا من صبح با یاد خدا بیدار نشدم!؟

        مگه من چکار کردم که از تو فاصله گرفتم!؟

        چرا آسمونت رو دیدم اما قلبم باز نشد!؟

        مگه من کسی جز تو دارم که باهاش حرف بزنم

        مگه من کسی جز تو دارم که حالم باهاش خوب باشه همینجور اشک می‌ریختم و خوابم برد تا اینکه ساعت 1 ظهر بعد از نهار خوردنم رفتم تو محل کارم جرثقیل دیدم اذیتم اومدم شروع کردم به نوشتن شکرگزاری که دوباره دلم گرفت و خیلی گریه میکردم و می‌نوشتم

        می‌نوشتم میگفتم باهات قهرم

        خیلی لزت دلخورم

        خیلی ازت دلگیرم

        مگه من چکار کردم که صبح ازت دور بودم!؟

        مگه من چی گفتم!؟

        اصن بفرض مثال من بد

        من مشرک

        من ناسپاس

        تو مگه باید با رفتار من واکنش نشون بدی!؟

        اگه قراره اینجوری باشه که منو باید نابود کنی و با خاک یکسان کنی!

        من کجا اونجوریکه در شأن تو باشه از تو شکرگزاری میکنم!؟

        و اشک بود که از چشام می‌ریخت

        اشک بود که می‌ریخت

        دوباره آروم میشدم و آروم میشدم و دوباره یاد صبح می‌افتادم که وقتی که بیدار شدم یاد خدا نبودم و بهش نگفتم خدایا سلام صبح بخیر و بدتر از اون دلم اونجا میشکست که ایشون رو دیدم و قلبم شکرگزار نبود درگیر ابهت خدا نشدم!

        احساس ترد شدن داشتم

        احساس اینو داشتم که بابام بهم بگه دیگه باهام حرف نزن برو خودت میدونی و خودت

        خیلی دلم گرفت

        من هیچ میکه ای رو اندازه ی سیب دوست ندارم صبح سیب خریدم که بخورم اما اینقدر دلم گرفت که سیبم رو نخوردم از شروع کامنت اشکام داره میریزه

        بهش گفتم مگه نه من بهت گفتم حتی اگه من ازت دور شدم تو بیا سمتم!؟

        مگه نه بهت گفتم هرآنچه که منو از تو دور میکنه از من دور کن!؟

        چشام نو به حاله خودم میزاری!؟

        مگه کسی جز تو هم صحبته من هست!؟

        مگه کسی جز تو دلخوشی من هست!؟

        می‌نوشتم اشک می‌ریختم تا اینکه از طریق بیسیم پیچم کردن که بیا فلان کارو انجام بده.

        درگیر کار شدم یه کم از اون دلگیری از خدا یادم رفت در حین کار دوباره یادم اومد که من چرا باید از خدای خودم فاصله بگیرم

        حالا میفهمم یونس وقتی در شکم ماهی گرفتار شد چی کشید!

        حالا میفهمم حضرت علی وقتی در دعا میگه اگر اون دنیا با آتیش جهنم بسوزم میتونم آتیش جهنم رو تحمل کنم اما از درد فراق و دوری از تو چه کنم!؟

        در حین جابجایی یک قطعه به وزن 15 تن بودم که از حسه دلتنگی دوباره اومد سراغم اشک بود که از چشام می‌ریخت جوری که درست نمیدیدم که بتونم کار کنم و آخرین بار که این احساس رو داشتم تو سفرم به شمال بود.

        میدونی چیه پاکیزه!

        وقتی به لذته با خدا بودن عادت کنی نننننمیتونی دیگه لذته دیگه ای جایگزینش کنی!

        کی میتونه واسه من جای خدارو بگیره!؟

        کی میتونه گره از مشکلاتم باز کنه!

        اگه خدا منو به حاله خودم رها کنه چی!؟

        اگه ازش فاصله بگیرم چی!

        به عزت و جلال خدا قسم که اون نیم ساعتی که بی یاد خدا بودم بدترین حاله ممکنم تو 3,2ماه اخیر بود

        اون نیم ساعت احساس کردم بی پناهم

        بی محافظم

        احساس کردم بی کسم

        احساس کردم آشفته ام

        سردرگمم!

        آخه من 3،2 ثانیه بعد از اینکه پلکای چشام از روی چشمام باز میشن ناخواسته میگم خدایا سلام صبحت بخیر و میگم خدایا امروزم رو با نام و یاد تو شروع میکنم و از تو هدایت میطلبم اما امروز قلبم باز نبود که این حرفو بزنم و حتی با دیدنه آسمونش انگار هیچ حسی نداشتم در صورتی که همیشه نگاهه آسمون میکردم و یاد آیه ی های قرآن میوفتادم که می‌گفت خوبربه آسمان نگاه کنید آیا خلل یا نقصی در آن می‌بینید!

        یا اینکه میگه خداوند آسمان را بدونه هیچ ستونی آفرید و لذت می‌بردم و شکرگزاری میکردم اما امروز خبری از اون احساس ضعف در برابر خدا و احساس شکرگزاری نداشتم

        خدا برا هیچکس نخواد اون نیم ساعتی که من گذروندم

        خدا برا هیچکس نخواد!

        فایده نداره

        من خدارو نمیبخشم با یه هدیه ی خوب حالمو خوب کنه!

        من در خونه اش میشینم و جایی نمیرم اما خونه اش نمیرم تا خودش بیا دنبالم

        تا خودش نگه دیگه تکرار نمی‌کنم

        من به خودشم گفتم دیگه تکرار نشه این کارت!

        اصن من گناه کار تو چرا باید مثله من با من رفتار کنی!

        تو چرا باید وقتی یادتو نیستم خودتو در قلبم جاری نکنی!

        تو چرا منو با حاله خودم رها میکنی!

        دلت خنک شد سیبمو نخوردم!

        دلت خنک حق حقم رو دیدی!

        چی رو خواستی ثابت کنی!

        خواستی بگی تو هر لحظه محتاجم منی!

        مگه من خودم همیشه نمیگم من محتاجتم!

        الان راضی شدی!

        الان خوبه دیگه!

        تو منو اینجوری دوس داری!؟

        اما من تو رو اینجوری دوس ندارم

        من تو رو مثله همیشه که حتی وقتی بدم اما تو منو بغلم میکنی دوس دارم

        تو رو من اونجوری شناختم

        نه اینکه صبح بیدار شم و یادت نباشم

        مگه من قدرتی جز تو دارم

        من که تنها تو رو میپرستم و تنها از تو یاری میطلبم

        به عزت وجلالت قسم که خودت بابد قلبم رو باز کنی وگرنه من قدرتی جز تو ندارم…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای:
        • -
          فیروزه گفته:
          مدت عضویت: 1074 روز

          سلام بر یگانه معبود عالم

          بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

          أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿١﴾

          به نام خدا که رحمتش بی‌اندازه است و مهربانی‌اش همیشگی

          آیا سینه ات را [به نوری از سوی خود] گشاده نکردیم؟ (1)

          وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿٢﴾

          و بار گرانت را فرو ننهادیم؟ (2)

          الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿٣﴾

          همان بار گرانی که پشتت را شکست. (3)

          وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿4﴾

          و آوازه ات را برایت بلند نکردیم؟ (4)

          فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿5﴾

          پس بی تردید با دشواری آسانی است. (5)

          إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿6﴾

          [آری] بی تردید با دشواری آسانی است. (6)

          فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿٧﴾

          پس هنگامی که [از کار بسیار مهم تبلیغ] فراغت می یابی، به عبادت و دعا بکوش (7)

          وَإِلَىٰ رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿٨﴾

          و مشتاقانه به سوی پروردگارت رو آور. (8)

          ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~

          ساعت 5.5 دقیقه صبح یهواز خواب پریدم بعد مدتها این ساعت آمدم تو سایت، نمیدونم چی شد که رسیدم به پیام ‌شما نمیدونم چی شد تو ذهنم سوره شرح برام پر رنگ شد…

          انگار با خوندن پیامتون دل تنگ شدم ،دیدم آره چند مدته اون حس خوبم اون گریه ها بی امان سراغم نیمده و بلند شدم لب پنجره ستارها را دیدم سلام کردم یاد زمانی افتادم که چقدر سر مست به درخت ها و پرندها و خورشید و …از پنجره با چه شوقی سلام میدادم و اون حس کم رنگ شده چه دل تنگی عجیبی

          ‌یاد اولین روزی افتادم که قلبم و بند بند وجودم دوست داشت درون تو ذوب بشن و گریه های بی امان که بند نمیومد و دانشگاه بودم یادمه خودما با سرعت نور رسوندم به راه پله نمازخانه اولین بار بود میرفتم ی مداد دستم بود رو ی آجر نوشتم از خود شناسی به خدا شناسی میرسی و رفتم بالا به ارتفاع خیلی کم با گنبد مسجد دانشگاه حق حق میکردم و یادمه هیچ کس جز من نبود و روبرو پنجره نشستم و گریه ای که اشک ها تموم‌نمیشود حتی پلک نمیتونستم بزنم دلم رسیدن و رسیدن میخواست وقمری که ساعت ها مرا نگاه میکرد ی سر مستی خاص ی دلتنگی خاص که من را با تمام وجود بغل کرده بود،یهو صدای اذان بلند شد و صدا پیچید تو گنبد و گریه ها بلند تر میشود و میگفتم خدا ببین جز تو بقیه چیزها پوچه پوچ ،گریه ای که اصلا دوست نداشتم تموم بشه انگار تو را پاک می‌کرد برای حس عالی تر و با عشق بیشتری حرف زدن آخ آخ که چقدر دلم دوباره همون حس را میخواد خداااااااا باز بهم اجازه بده وصل بشم به نورت به حضورت همون حس را بارها تجربه کنم ،خدا جونم دنبال هر چی غیر تو. بگردم همچی را سخت باختم اگر به کمتر از خودت راضی بشم به خودم ظلم کردم بازی را باختم اگر سرگرم‌چیزی غیر تو بشم باختم خدا به عظمتت نزار ی لحظه ازت دور باشم.

          آقا ابراهیم نمیدونم چطوری از کامنت شما سر درآوردم نمیدونم فقط میدونم کار خودشه دستما گرفت گفت بیا اینجا مطلب و حس آشنا نیست؟؟این حسی هم که درون شما به وجود آورده کار خودشه که با من و هزاران نفر دیگه حرف بزنه از کلام شما از دل تنگی شما…جایی باشه که من باهاش حرف بزنم.

          انگار خدا بهم گفت دلت تنگ‌ نشده دلت برای حس خوب تنگ نشده ،همچی منم اون حال خوبی که میخوای منم دنبال چی کجا میگردی ،خودتا انداختی تو ی دریا و دست و پا بی خودی میزنی چرا؟؟؟میخوای به کجا برسی دقیقا، حال خوبت منم،سختش کردی یکم آروم باش کنارتم …تهش منم من ،منم که عاشقتم متوجه ای

          چقدر دلم تنگ شدددد خدا جونم ،خدا بارها گفتم اصلا نیاز نیست برای من اتیش درست کنی اصلا نیازی نیست نبودت بدترین حس دنیاست جهنمه، جهنمی که درونت داره شعله میکشه از فراق از دوری از نبودت خاموش نمیشه …خدایا فقط مرا با دوریت امتحان نکن این عذاب آور ترین حس دنیاست…..

          خدا جونم من ی جونی دارم دو دستی تقدیم خودت فقط حس بودنت را بهم بده بزار بارها بارها اون حضورت تکرار بشه اون گریه های بی امان را خریدارم تو که خوب بلدی چطوری تو همونی که این ساعت بیدارم کردی و هدایتم کردی به جایی که بگی درد من چیه….

          تو تو همونی که دیروز سر ظهر که من اصلا بیرون نمیرم چطوری من را بردی تو باغ روبرو خونه من را بردی بردی رسیدم به ی صندلی زیر سایه درخت چند متر جلوتر هزاران مورچه بزرگ که تلاش میکردن برای دونه بردن تو فکر رفتم که اون ملکه چه حسی داره که بقیه دارن غذا میبرن …‌همینجوری که داشتم نگاه میکردم ی مورچه ی دونه خیلی بزرگی داشت می‌برد و چند بار کلا برگشت و دوباره شروع کرد و دوباره وارونه شد و باز ادامه داد ،بلند شدم رو صندلی اون دونه را گرفتم دو متر اون طرف تر مورچه را گذاشتم دم لانه گفتم حتما همینه و مورچه اون دونه را بس بزرگ بود با تلاش برد داخل و مورچه های دیگم ی دونه های ریز میبردن که آسون بود بدون تلاش خاصی و پیش خودم گفتم الان چه خوشحاله چه افتخاری میکنه که ملکه بهش بگه اوه چه کردی ،چطوری آخه!!؟؟؟

          یهو خدا گفت ی چیزی بگم گفتم جان گفت اوردمت بیرون تو این هوا که این مورچه بتونه راحت دونشا برسونه تنهایی سختش بود بارش زیادی سنگین بود ،از رزق من زیاد خواسته بود باید بهش میرسوندم ،رو من حساب کرده بود،حالم دگرگون شد گفتم چی؟؟؟ گفت من صدای ی مورچه را میشنوم بعد تو فکر میکنی صدای تو را نمیشنوم فکر میکنی برات بارت را مثل همین مورچه آسون نمیکنم منم که میتونم راه طولانی را تو چشم هم زدنی کم کنم مثل کاری که برای مورچه کردی اون اصلا فکرشم می‌کرد همه زمینی دونه ببرن اون هوایی …گفتم آره درسته درسته

          چقدر شبیه کار ماست اون ملکه اگر تو باشی چه افتخاری میکنی همچین مورچه ای داری که از تمام قدرتش استفاده کرده برای خوشحالی تو و هر کسی اندازه توانش آورده ولی مطمنم این مورچه رو تو حساب کرده بوده که کارش را براش آسون کردی…..اندازه همین مورچه بهت ایمان بیارم کافیه خدااااا…..من خدای ستارها و آسمان و زمین هستم من از روزی ی مورچه آگاهم بعد تویی که برام اینقدر عزیزی را نمیبینم نمیشنوم ….چرا یهو من برات ضعیف میشم چرا بارت را میخوای خودت تنها ببری که له بشی مگه من نیستم مگه بارها کمکت نکردم….مثل همین مورچه خودتا بسپار دست من من خودم در آنی میرسونمت.رو من حساب کردن اینقدر سخته …

          من جز تسلیم چی بگم در برابر عظمتت

          به عشقت سخت محتاجم منا بردار هر جایی هستم بزار در خونه خودت بزار نزدیک ترین جایی ممکن به خودت اصلا نزار ازت دور بشم خدا ….تویی که قدرت جهانی تو اربابی همه هستی تو تو تو … موسی تو را اینجوری به فرعون معرفی کرد اگر باور کنی که خدا رب کل هستی هست ، خدای ستارها و کهکشان‌ها و رب آسمان هاو زمینی ….تو تو تو قدرت کل جهانی تو خدای ی مورچه ای در دل خاک، تویی که داری همچیز را مدیریت میکنی کل هستی ،من رو غیر تو حساب کنم بازی را باختم …

          قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا ۖ إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ ﴿٢4﴾شعرا

          گفت: اگر باور می کنید همان پروردگار آسمان ها و زمین و آنچه میان آنهاست. (24)

          جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه

          بی‌یادِ تو هر جا که نشستم توبه

          در حضرت تو، توبه شکستم صد بار

          زین توبه که صد بار شکستم توبه

          خداوندم مهربان معبودم ،زرنگترین ،باهوش ترین ،مدیر ترین و کاربلدترین رهام نکن دستام را محکم تر از همیشه‌ بگیر من را ببر جاهایی که با تو بهم خوش بگذره،نورت را بتابان بر بند. بند وجودم ،دوست دارم با تمام وجودم یگانه عشق جهان یگانه قدرت جهان.

          آقا ابراهیم از شما بسیار سپاسگزارم که دست خدا شدید و همیشه وصل باشید به یگانه عشق جهان.

          در پناه یگانه معبود شاد باشید‌.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
          • -
            پاکیزه بارکزی گفته:
            مدت عضویت: 842 روز

            به نام خدای مهربان و بزرگ

            به نام خدای که همه چی میشود همه کس را

            خدای که عشق و نور مطلق جهان هست

            خدای که در رگ رگ من جاری هست

            خدای که بی نهایت اعتماد دارم به قدرتش

            خدای که عشق مطلق قلب من هست

            خدای که نور زمین و آسمان هاست

            خدای که بهترین راه گشاه هست

            خدای که بهترین یاور هست

            خدای که بهترین روزی رسان هست

            خدای که جان دهنده هست

            خدای که خالق تمام کیهان هست

            خدای که بهترین رفیق هست

            خدای که به بنده نوازی مشهور هست

            خدای که صدای یوسف از داخل چاه شنید

            خدای که صدای یونس از شکم ماهی شنید

            خدای که بی نهایت قدرتمند هست

            خدای که عاشق هست

            خدای که خیلیییییییی خداست

            خدای که به بنده نوازی مشهور هست

            سلامممم فیروزه قشنگم چقدررر اسم قشنگ داری

            خدا من را آورد سر نوشته قشنگ شما

            میدانی در حال جرنال نویسی بودم که قلبم گفت برو برای ابراهیم عزیز یک پیامی هست تو هم بخوان

            خدا شاهد دقیقا همین چیز گفته شد

            میدانی من یک لحظه میخواستم بگم نی نمیرم

            ولی گفتم برو بیببیبن چی هست ؟

            آمدم دیدم خودت پیامی نوشتی

            و تجربه احساس من را نوشتی عزیزم

            امروز در حین جارو مورچه را دیدم

            یک لحظه گفتم سخت ترین کار به مورچه آسان‌ترین و ساده ترین کار برای من هست

            هر چیزی که به نظر مورچه سخت هست به نظر من آسان هست

            نزد من همین لحظه بی نهایت روزی هست که برای مورچه از سرش هم خیلیییی زیاد هست بی نهایت هست

            حالا من نزد عظمت خدا دقیقا مانند مورچه هستم

            خداوند چقدررر عظمت دارد

            چطور نگران میشویم ؟

            چگونه خودمان را رها شده میدانیم ؟

            میدانی ما در شکم مادر مان کاملا تسلیم بودیم خدا چی زیبا صورتگری کرد

            من یکی که با تمام وجودم تسلیم خدا هستم

            من تسلیم ترینم یا رب

            خدایاااااا بی نهایت دوستتتت دارم عاشقتم

            مرسی فیروزه قشنگم

            خیلییی زیبا نوشتی

            کمنتتت با تمام وجود به قلبم نشست

            حس اعتماد برایم داد

            حس اعتماد چقدرر حس قشنگ هست

            راستی چقدررر عکس پرروفایلت زیباست

            خیلیی جای قشنگی عکس گرفتی

            دوستتتت دارم

            در پناه نور آسمان ها و‌ زمین باشی

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
            • -
              فیروزه گفته:
              مدت عضویت: 1074 روز

              سلام بر یگانه معبود عالم هستی

              قَالَ کَذَٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا ﴿٩﴾مریم

              [فرشته وحی به او] گفت: چنین است [که گفتی، ولی] پروردگارت فرمود: این [کار] بر من آسان است، و همانا تو را پیش از این در حالی که چیزی نبودی آفریدم. (9)

              سلام بر پاکیزه زیبا رو سلام پیام رسان دلبر من سلام نور خدای من نورت رسید تا عمق وجودم.

              تویی آن گوهرِ پاکیزه که در عالمِ قدس

              ذکرِ خیرِ تو بُوَد حاصلِ تسبیحِ مَلَک

              پاکیزه جانم چه کردی چه کردی پیامتا خوندم و گریه  امان نداد ،خدای من خدای من  همونه که جواب سوال من را واضح جواب داد خدای من همونه که وسط کار کردنت گفت بنده من جواب میخواد و تو را راضی کرد بیای برام بنویسی و زبان خدا شدی پاکیزه جونم ازت سپاسگزارم قشنگم که به ندای درونت گوش دادی و نور شدی و تابیدی ،کاش میشود در آنی که کارها را انجام میده منم میتونستم در آنی جانم را فداش کنم.

              خوب بلده دلبری کنه بلده چطور تو را عاشق خودش کنه ی وقتایی قایم باشک میکنه یهو از طریق ی پرنده ی آدم ی نور ی اهنگ ی متن دالی میکنه و دست تکون میده میگه من اینجام و میخنده و تو را میبره تو اوج مستی و پرواز،و وجودت خالی میشه از هر خواسته زمینی و فقط میگی خدا جونم خودتا میخوام و تمام،  انگار اصلا این احساس تو را میکنه از زمین و پرواز میکنی ….‌

              تو دفترم خواستم را واضح نوشتم و نوشتم مدیر و رب جهان تویی تو بلدی تو گفتی در آنی بلدی، یهو گفت برو تو سایت تمام تمرکزم رفت رو نقطه آبی کنار اسمم تا خوندم شوکه شدم فقط گفت آماده شو بریم سر لوکیشن مورچه ها کارت دارم گفتم‌ چشم چشم و کل مسیر فقط این جملهات را تکرار میکردم و میگفت دونستی دونستی چی میخواستم بهمت بگم…

              یک لحظه گفتم سخت ترین کار به مورچه آسان‌ترین و ساده ترین کار برای من هست

              هر چیزی که به نظر مورچه سخت هست به نظر من آسان هست

              نزد من همین لحظه بی نهایت روزی هست که برای مورچه از سرش هم خیلیییی زیاد هست بی نهایت هست

              حالا من نزد عظمت خدا دقیقا مانند مورچه هستم

              رسیدم به لانه مورچه ها دیدم ی عالم مورچه جمع شده با دونه ها و خیلی یواش دارن از ی سوراخ میرن داخل و دیدم چندتا برگ افتاده رو لانشون گفت بردار برگ ها را بردار 5 تا سوراخ معلوم شد، سوراخ های بزرگ و زیاد و مورچه ها  تند تند رفتن داخل و راه باز شد.

              گفت دیدی چطوری در آنی موانع را سر راهشون برداشتی و راهشون مسدود بود دیدی چقدر نعمت پشت این برگها مونده بود دیدی و با سرعت کم میتونستن دونه ها را بیارن دیدی دیدی تو کاملا مشرف بودی از بالا که چیکار میکنن دونه ها کجاست و راه کجاست منم همینطوری بلدم میبینم تسلط کامل دارم بر همچیز، بر همه چیز آگاهم راها را بلدم در آنی میتونم …..

              تو هم راه نعمت ها را مسدود کردی و میخوای موانع را سر راهت برداری توانشا نداری خودت راهشا نمیدونی  نمیبینی ،تو عظمت خودت را در برابر مورچه ها دیدی تو اصلا سختت شد گفتم نه گفت زحمتی خاصی کشیدی  گفتم نه .

              گفت  ی دونه گندم  بدی بهشون برای اونا کلی نعمت هست از اینهمه نعمت که تو داری ی ذره هست  ولی برای اونا ی عالمه هست،  از تو چیزی کم میشه نه اصلا برات مهم‌ نیست کوچیکه، منم همینم در برابر تو نعمتهای من عظیمه بی پایانه،چیزهای بزرگ بخواه در حد عظمت من بخواه…

              من راه نعمتا را بستم میدونم با هزار تا چیز تو را محدود  کردم  تو را اندازه مورچه ها کوچیک کردم میدونم من اینقدر با افکارم راه نعمت ها را بستم که دیگه توان جا به جا کردن ندارم خودم زیر این همه محدودیت له شدم زیر کارهایی که مخوام خودم تنها انجام بدم له شدم بار من زیادی برام بزرگه تو موانع را بردار من بلد نیستم من نمیتونم من کوچیکم در برابر عظمت  تو من  توان ندارم من دستای تو را مخوام خدااااا  خودت بیااااا من نمیتونم

              یهو صدای اهنگ بلند شد  گفت گوش بده…..دنیا بزن

              اگه به من باشه ستاره های آسمونو براش میکنم فرش زیر پاهاش که عوض بشه حال و هواش با تو هستم میشنوی

              دستام را  گرفت بین درخت ها رد شدم تاریک بود ولی هی میگفت خودم هستم بیا بیا دیدی چطوری ی نفر دوست داره سوپرایزت کنه ذوق داره زودتر  هدیشا نشونت بده.

              صدا از دریاچه اردک ها بود  رفتم داخل صدها اردک سفید انگار میومدن طرف من و خفاش‌های زیاد که ضربدری پرواز میکردن و ابرهای قرمز و قایق ها و دریاچه ای که پر از پرهای سفید بود و دور دریاچه گل های زیاد و هوا عالی واهنگ، گفت وایسا وایسا  انگار همچیز در من حل می‌شود انگار همه چیز بهم آرامش میداد همچیز میرقصید و انگار بگه به افتخارت ..‌.

                گفت ببین من دوست دارم اینجوری از زندگی لذت ببری  ولی باید خودت بخوای ،باید اون برگ ها را برداری تا نعمت هام را بریزم به پات، ی بازیه ی قدم تو بقیش با من….

              خدا خدا من بدون تو تمام راهایی زندگیم مسدود میشه بدون تو خودم نمیتونم ی قدم بردارم  نمیتونم  خداااا

              صداما داری  کار بلد ترین و زرنگترین و تو تو  خوب بلدی سوپرایز کنی بلدی بلدی  بیا بیا  وجودم را پر کن از خودت و هیچ و هیچ ،سجده عشق  در برابر  عظمتت  میکنم.

              معبودم معبودم تو چطوری اینقدر همچیا بلدی مچ کنی چطوری ؟؟

              من همون مورچه هستم که دلم میخواد زل بزنی بهم بگی جانم خودم هستم الان برات درستش میکنم در انی…

              من همون مورچه هستم (ی مورچه  شیرازی )که دلم مخواد دونه ها زیادی را بریزی در خونم در نزدیک ترین و در کمترین زمان ممکن آخه تو خدایی تو بلدی ببین من جایی مثل تو  نه بلدم نه میرم  من عاشقت میمونم  پای عشقم وایسادم تمام قد…چندین اتفاق عالی دیگه افتاد که کامنت طولانی میشه فقط میتونم بگم عاشقتم همین…‌چیزهایی که من یادم میره تو دقیق یادته و برام انجامش میدی به آسانی، وهاب من،سمیع من و مدبر من …بهشت من تویی تو …

              منم پای عشقم وایسادم و کوتاه نمیام حتی اگر هزار کیلو متر دورتر خونه بری میام دنبالت.

              میام برگاتا برمیدارم، میام بارهات را از دوشت برمیدارم  خودم برات آسون میکنم  …خودم برات همچیز را آسون میکنم….تو انتخاب میکنی تو درخواست میکنی منم به همون شکل برات ظاهر میشم.

              خداوند مهربانم یگانه قدرت ،یگانه ارباب خودم قدم هات رو چشمام بیا بیا خودت آسون کن مسیرم را…

              رَواقِ منظرِ چشمِ من آشیانهٔ توست

              کَرَم نما و فرود آ که خانه، خانهٔ توست

              به لطفِ خال و خط از عارفان ربودی دل

              لطیفه‌های عَجَب زیرِ دام و دانهٔ توست

              دلت به وصلِ گل ای بلبلِ صبا خوش باد

              که در چمن همه گلبانگِ عاشقانهٔ توست

              عِلاجِ ضعفِ دلِ ما به لب حوالت کن

              که این مُفَرّح یاقوت در خزانهٔ توست

              به تن مُقصرم از دولتِ ملازمتت

              ولی خلاصهٔ جان، خاکِ آستانهٔ توست

              من آن نیَم که دَهَم نقدِ دل به هر شوخی

              دَرِ خزانه، به مُهر تو و نشانهٔ توست

              تو خود چه لعبتی ای شهسوارِ شیرین کار

              که توسَنی چو فلک، رامِ تازیانهٔ توست

              چه جای من، که بِلَغزَد سپهرِ شعبده‌باز

              از این حیَل که در انبانهٔ بهانهٔ توست

              سرودِ مجلست اکنون فلک به رقص آرَد

              که شعرِ حافظِ شیرین سخن ترانهٔ توست

              پاکیزه قشنگم بی نهایت ازت سپاسگزارم نور خدای من، نشانه معبودم،  تو خدای روی زمینی که میتونم ببینمت میتونم ببوسمت آره تو تو.  همون خدایی که عشق مطلق درون  قلبت  هست را میبوسم ،خدایی که در رگ رگ  تو جاری هست را میبوسم ،از محبتت از زیبا بینیت به اسمم به عکسم به متنم بی نهایت سپاسگزارم.‌..

              میبوسمت و دوستتتت دارم

              در پناه یگانه عشق جهان شاد باشی

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          نیوا خوشبخت گفته:
          مدت عضویت: 1365 روز

          سلام آقا ابراهیم

          ممنون که کامنتهای پر عشق و عالی میگذارید. به نظر من چون شما روی خودتون کار میکنید و با خدا رابطه ای عالی دارید در فرکانس بالایی هستید و همسر سابق شما دیگه در فرکانس شما نیستند , پس خداوند و دنیا شما را به راحتترین شکل از هم جدا میکند تا با آدمهای در فرکانس خودتون هم مسیر بشوید. شما پر از لطف و مهربانی هستید

          شاد باشید و خدا سایه ی بالای سرتان باشد.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      نگین گفته:
      مدت عضویت: 1251 روز

      سلام

      میدونم کامنت های شما پر از نکته های ناب ه

      و نمیشه درباره تک تک شون صحبت کرد ولی

      فقط

      یه نکته برام وسط آیات قرآنی مثل نور روشن شد

      نمیدونم چرا

      و چطور

      ولی

      این درک رو همین الان بهش رسیدم و گفتم با همه به اشتراک بزارم خصوصا شما و اساتید عزیزم استاد عباسمنش و استاد شایسته ی عزیز

      قَالَ وَمَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَهِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ ﴿56﴾

      گفت: چه کسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش ناامید می شود؟!

      این آیه رو که دیدم بلافاصله آخرین آیه معروف سوره حمد تو ذهنم اومد که ماها همه مون سال‌های سال فقط و فقط گرفتار نحوه تلفظ و اندازه ی کشیدن آخرین کلمه ش یعنی همون ولاالضّالین بودیم

      آخخخخخ که چقدر تلاش کردیم درست یاد بگیریم و چقدر بعضی هامون عذاب وجدان داشتیم از اینکه نکنه حالا که بلد نیستیم درست تلفظش کنیم یا به اندازه ی کافی بکشیم حرف آ در ولاالضالین رو ، همه ی نمازهامون باطل باشه و اون دنیا سیخ داغ بکشن بهمون و ….؟؟؟.

      و هیچوقت به این فکر نکردیم که بابا اصلا این ضالّین چه کسانی هستن که حالا ما بجای تمرین و ممارست برای تلفظش ، سعی کنیم جزو اونها نباشیم؟؟؟؟؟!!!

      و الان دیدم خدا جواب سوال نپرسیده ی ما رو اینجا داده

      دمش گرم

      گفته:

      قَالَ وَمَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَهِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ ﴿56﴾

      گفت: چه کسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش ناامید می شود؟!

      گفته اونایی گمراه هستن که :

      از

      رحمت

      پروردگارشان

      ناامید می‌شوند

      ولاغیر

      و تیر خلاص و زده

      بابا یعنی خدایا من رو به راه راست هدایت کن

      راه کسانیکه به اونها نعمت دادی

      (( پس : کسانی که نعمت دارن [یعنی سلامتی دارن ، روابط عاشقانه دارن ، ثروت زیاد دارن ، ارتباط عاشقانه با خدا دارن ، موفقیت در کسب و کار دارن ، عزت و آبرو دارن ، دل شاد و لب خندون دارن ، اولاد صالح و خانواده خوب و دوستان خوب دارن و…و…و…] راهی که دارن میرن صراط مستقیم ه

      و ما رو به راه کسانی‌که به اونا غضب کردی و راه گمراهان هدایت نکن

      یعنی ما رو به راه کسانیکه از رحمت تو ناامید شدن هدایت نکن

      یعنی ما باید به رحمت تو همیشه امیدوار باشیم

      حتی

      اگه مثل موسی مرتکب قتل یک انسان شده باشیم که خودت فرمودی معادل قتل کل بشریت ه

      و اونوقت تو اون بنده ی قاتل رو به پیامبری میرسونی

      (اونم چی؟

      مقام پیامبر اولوالعزم

      مقام کلیم الله شدن)

      حتی اگه مثل سلیمان زرق و برق دنیا و زیبایی یک اسب چنان شما رو مدهوش کرد که نمازتون قضا شد و خدا رو کلا فراموش کردید

      و

      بلافاصله اگه مثل سلیمان از من درخواست کنید که ببخشمتون و حتی آفتاب رو برگردونم تا شما نمازتون رو بجا بیارید و تازه بعدشم بلافاصله بگید به من ملکی عطا کن که نه به کسی قبل از من دادی ، نه بعد از من

      من میدم

      سلیمان مثلا بعد از کلی چله ی نماز شب ، یا حج رفتن ، یا انفاق کردن و … و… از خدا چنین حاجت بزرگی نخواسته

      درست بعد از قضا شدن نمازش، یعنی فراموش کردن خدا و مدهوش زیبایی های دنیا ، چنین درخواست هیولایی به خدا کرده.

      تدبر کنیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  8. -
    افلاطون نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1288 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام میکنم خدمت استاد عباسمنش، خانم شایسته و همه دوستان عزیزم

    با تموم وجودم سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده؛ واقعا خوشحالم که اینجا حضور دارم و میتونم این صحبت هارو بشنوم و درک کنم

    و استاد عزیزم؛ از صمیم قلبم از شما سپاسگذارم که این آگاهی هارو در اختیار ما قرار میدین و با بیان شیوا و رسا این آگاهی هایی که درک کردین رو با ما به اشتراک میذارین

    حقیقتا این فایل؛ کل دوره های شما توش خلاصه شده، یعنی اگر من بتونم تو این فایل به اندازه کافی تعقل کنم و درکش کنم و تو‌زندگیم اجراش کنم؛ زندگی بهشتی که باب میل منه رو تجربه خواهم کرد

    بعد اینکه این فایل هارو گوش دادم؛ تصمیم گرفتم ترجمه تصویری این 2 آیه رو تو گوگل سرچ کنم و نگاهشون کردم و چقدر قشنگ به جان و دلم نشست تک تک صحبت های شما و بار دوم و سوم که گوش دادم و نوشتم؛ تا حد زیادی تونستم این آگاهی های ناب رو درک کنم و همش میگفتم خدایا شکرت که من اینجام و دارم اینارو میشنوم و درکش میکنم.

    اولین نکته با ارزش این فایل اونجایی بود که موسی داشت با ترس با خدا حرف میزد؛ گفتم موسی پیامبر ترسیده تو مسیرش؛ پس به قول استاد طبیعی هست که منم انسانم؛ نباید صفر و یک نگاه کنم و چقدر درک این قضیه بار بزرگی رو از رو دوش من برداشت، چقدر من سبک شدم که منم میتونم گاهی اوقات بترسم

    و چقدر قشنگ استاد برام تشریح کردین این 2 تا سوره رو؛ داستان مشابه؛ تو یک داستان حضرت موسی میگه من این کمبود هارو دارم، و خدا بهش میگه تو اشتباه میکنی و تو سوره بعدی: حضرت موسی میاد با توجه به تضاد از خدا درخواست میکنه و خدا به درخواستش پاسخ میده

    راستش من تو دفترم راجب این فایل؛ صفحه ها و صفحه ها نوشتم؛ از زوایای مختلف میشه راجب این فایل و آگاهی هاش حرف زد

    اینکه من با توجه به نگاهی که به خدا دارم؛ خدا بهم پاسخ میده

    اینکه اگر کاری آسان پیش نمیره؛ یعنی یه جای کار اشتباهه

    اینکه نباید به تضاد ها توجه کنم؛ باید تمرکز کنم به خواسته هام

    اینکه باید معجزاتی که قبلا تو زندگی من رقم زده رو همیشه یادآور باشم؛ و برام باور پذیر تر بشه رسیدن به دیگر خواسته ها؛ مثل داستان خدمت سربازی که از آخرین معجزاتی هست که خدا برام رقم زده، مثل پروژه آقای ولیعهدی و آقای فلاح که هر روزش معجزه هست و معجزه( پروژه ایی مو به مو با ویژگی هایی که من درخواستشو به خدا دادم) تناسب اندامی که بهش رسیدم، ماشین زیر پام، خونه ایی که توش زندگی میکنم، رابطه عاطفیم؛ همه اینا روزی بزرگترین خواسته های زندگی من بوده و الان نعمت تو زندگی من

    اصلا چه نعمتی با ارزش تر از این که من اینجام و دارم به راحتی کلام خدا رو درک میکنم؛ توسط استاد و کامنت های دوستان

    راستش حرف زیاد داشتم که بزنم؛ ولی به همین جا بسنده میکنم

    خیلی خوشحالم که اینجا حضور دارم

    خیلی خوشحالم که خدای خودمو پیدا کردم و با خدای واقعی آشنا شدم

    خیلی خوشحالم که هر روز و هر روز دارم قوانین خدا رو به وضوح درک میکنم

    خدایا هزار بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 77 رای:
    • -
      آذر نادران گفته:
      مدت عضویت: 1385 روز

      سلام به استاد عباسمنش عزیزم و فرشته مهربونم خانم شایسته

      منم هروز تو این سایت درحال صعودم ومدارم داره بالامیره

      چی کمک میکنه بعداز شنیدن حرفهای استاد بیشتر درک کنم

      خوندن کامنت دوستان ونتایجشون که این کامنتا واقعا یک ثروت بزرگ خودش

      آقای نوروزی عزیز من همیشه از خوندن کامنتهای شما چیز یاد گرفتم

      خوشحالم برای وجود دوستان عزیزم دراین سایت

      اگه وقت کنم میام از نتایجم که چه اتفاقهای فوق العاده ای برلم افتاده .

      چرخ زندگیم به شدت نرم و رون پیش میره .

      درپناه خدای مهربان شاد،سلامت،ثروتمندوموفق باشین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    وحید گفته:
    مدت عضویت: 1939 روز

    سلام استاد عزیزم .امیدوارم همیشه سلامت و شادو پیروز باشید ؛ هم شما و هم خانم شایسته عزیز.

    واقعا نمیدونم چوری و با چه زبانی از شما تشکر کنم چجوری قدر دانی کنم ؛ به خودم گفتم اگه نری و کامنت نذاری و تشکرت رو مکتوب نکنی ( چرا که همیشه توی درونم از شما و خدای مهربانم تشکر میکنم ) ته بی معرفتی و سپاسگزار نبودن هستش.

    استاد عزیز نمیدونید چقدر این دست فایل ها ایمان ماها رو یا حداقل از طرف خودم صحبت کنم ایمان من یکی رو قوی تر میکنه ؛ خصوصا زمانی که از قران و کلام خداوند مهربان میگفتید.

    استاد عزیز فایل هرچقدر هم که طولانی تر بشه من یکی که از خدام هست ؛ با تمام وجود گوش میدادم و لذتش رو میبردم و سعی میکنم تا جایی که میتونم ازش استفاده کنم تو زندگیم.

    بازم مجددا تشکر و قدردانی میکنم بابت اینکه اینقدر سخاوتمندانه این فایل ها و آموزش های ناب رو در اختیار ما میزارید و با ما به اشتراک میزارید و خواهش میکنم باز هم از این دست فایل ها قرار بدید مفهوم و اصل آیه ها و سوره ها و درس هایی که میشه ازشون گرفت رو واسمون واضح تر کنید.

    سپاسگزار شما و خدای متعال هستم که من رو در این مسیر توحیدی قرار داده و ان شاالله که سعی کنم با ایمان بیشتر در زندگیم بصورت عملی ازشون استفاده کنم.

    شادو سلامت باشید همیشه و هر لحظه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 136 رای:
  10. -
    محمد شفیعی گفته:
    مدت عضویت: 431 روز

    با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیزم و همه بچه های سایت،،،تشکر ویژه از استاد عزیزم برای تهیه این فایل فوق العاده ،تجربه شخصی بنده در طول زندگی از این قرار بوده که هر کجا خداوند و توانایی های ذاتی و الهی خودم را واقعا باور کردم به بهترین شکل الطاف خداوند در زندگیم جاری شد به گونه ای که اصلا بهت زده میشدم ،و در مقابل هر کجا که قدرت را به غیر خداوند میدادم و دست و پای بی جا میزدم فقط و فقط شرایط بد و بد تر میشد ،،این قانون بر هیچ کسی در جهان پوشیده نیست،منتهی افراد به میزان باور و ایمان به خداوند و قدرت درونی خویش نتیجه میگیرند،و تا زمانی که ایمان قلبی در مرحله اول هر کاری نباشد سراسر آن کار و فعالیت عبس و زحمت بیهوده کشیدن است والسلام،،استاد عزیز و کلیه بچه های سایت عاشقتونم و زندگی سراسر ایمان و یقین را برای شما آرزومندم ،،،خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 77 رای: