https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-06 08:42:112024-11-08 04:53:08مفهوم عملی ایمان به غیب
424نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
از وسطای این فایل تا انتهاش فقط یک صدایی در وجودم میگف برو بنویس برو بنویس چون اگر ننویسم یادم میره که چه قدر قشنگ تااینجا هدایت شدم و چه اتفاقات خوبی رو تجربه کردم و نشانه های تایید قانون رو به ذهن فراموشکار و لجوجم یاداوری کنم تا درمواقع نیاز که زیاد خیلیییی زیاد پیش میاد محکم بکوبم تو دهنش
و اصلا نمیتونستم ننویسم و این حجم از احساسات خوب رو تخلیه نکنم با نوشتن و انتشارش ندم و این حال خوب الانمو قاب نگیرم و باخودم حرف میزدم و میگفتم این لحظات چه قدر زیباست احساس امیدواری احساس زنده بودن احساس شادی بی انتها به ادم دست میده و دوست داری خدارو فقط دراغوش بگیری و نمیدونی چیکارکنی
واقعن برام سوال بود چرا خواسته های من تو خیلی از جنبه ها به حقیقت نمیپیونده و از طریق این فایل ارزشمند متوجه شدم و چه منطق هایی برام ساخت خداوند و باتموم وجودم دلم خواست دوره قانون افرینش و تهیه کنم و مطمعنم در زمان درست در مدار دریافتش قرار میگیرم و بهترین استفاده رو ازش میبرم
من زیاد شنیده بودم این جملرو که خواسته هاتو بنویس ولی هیچوقت عملی اجراش نکردم واقعن این ضرورت منطقی کردن برای ذهن رو درک کردم مخصوصا با مثال ملموسی که زدین استاد قانون درخواست کردن!!!من تو این موضوع حتی در زندگی روزانم نسبت ب ادمایم مشکل داشتم و دارم یاد زمانی ک تو رابطه بودم افتادم ک درخواست نمیکردم و توقع داشتم طرف بدونه چی میخام حالا درسته ب خاطر باورای اشتباهم پاسخی که میگرفتم پایدار نبود ولی متوجه شدم وقتی درخاست میکنی چه قدر زودتر خواسته هات محقق میشن مثال دیگش همین دیروز رفتم میوه فروشی و میوه گرفتم و دستم پر بود و سختم بود تا خودم میوه رو بزارم داخل پلاستیک و همونجا ی حسی گف درخاست کن طرف بزاره برات ولی نکردم درحالی ک اگر درخواست میکردم با پاسخ همراه بود و اتفاقا بعدش از رفتاری که داشتم حس بدی بهم دست داد که نتونستم درخواست کنم
در رابطم باخداهم دقیقا همینه طرز فکرم با جمله حال صحبت میکنم چون هنوز دست به عمل نشدم و تغییره تو رفتارم اتفاق نیفتاده ولی حالا من این درکو دارم با دلیل منطقی پس بهش عمل میکنم !
و میگفتم خب خود خدا ک میدونه چی میخام دگ مثلا بااینک ی شغل بهتر میخام با حقوق بیشتر هیچوقت دقیق ننشتم بنویسم یا حتی فکر کنم دقیقا چی میخام؟فقط گفتم خب من شغل بهتر میخام حقوق بیشتر خود خدا میدونه دگ ی چیزی میده بهم ولی خدا از کجا میخاد بدونه ؟نکنه فکر کردم خدا قراره برام تصمیم بگیره ؟نهههه خدا چیزیو برای من میخاد و و تصمیمو برای من میگیره و چیزیو وارد زندگیم میکنه ک اول من تصمیم گرفتم میخامش!و وقتی نمیدونه دقیقا من چی میخام چیو میخاد بهم بده ؟ و این چه قدر زیباست ک خدا برای تو تصمیمی نمیگیره تا وقتی ک تو درمورد خودت تصمیمی نگیری برخلاف چیزی ک اکثریت میگن ک سرنوشتت دستت خداست تو هیچ کاره ای کاملا دروغه یک دروغه بزرگ و از استاد عزیزم و زندگیش میبینم که حقیقت نداره
من این قانون درخاست و به تازگی ازش استفاده کردم و یادمه پارسال خیلی بارندگی بود تو شهرمون و من چتر نداشتم و این خواسته قلبا برام ایجاد شد همون لحظه بارش شدید بارون و وقتی داشتم به شدت خیس میشدم من چتر میخام و بعد چیشد تاامسال ک نداشتم بعد چن وقت پیش تو مغازه داشتم به یک مدل چتر نگاه میکردم و گفتم عه این چ خوبه همون مدلیه ک میخام جمع و جور و مشکی و …
و اتفاقی ک افتاد وقتی ک خواستم واضح شد مامانم حدودن چند هفته بعد سفر رفت و بدون اینک حتی من بخام عییییییین همون چترو ب خدا مو نمیزد حتی ازاون بهتر برام خرید و اورد گفت برات چتر خریدم و اونجا گفتم چ جالب من دقیقا همین مدلی میخاستم
این برای یک خواسته کوچیک بود ولی قشنگ ب عینه تجربش کردم ک وقتی خواستت واضح میشه چه قدر ورودش ب زندگیت سرعت میگیره
اینقدر این فایل تاثیر گذار بود برای من از تهه قلبم باتموم وجودم از خداوند سپاسگزارم که من رو در مدار شنیدن این فایل قرار داد و هدایتم کرد اونم چه قدر سریع من امروز داشتم سوره بقره ایات 2 تا 5 رو میخوندم
ازاونجایی ک باخودم قرار گزاشتم با درک بالا و مفهومی این کتاب رو مطالعه کنم و عجله نکنم روی ایاتش دقیق شدم و این قسمت ایمان به غیب و برپا داشتن صلات توجهمو جلب کرد و یکسری سرچایی در بخش عقل کل انجام دادم در ارتباط با صلات و ازاونجایی ک این مدت هدایتی بازم بهم گفته شد تمرکز بزارم روی درک قانون و تموم فایلای مربوط به بخش قوانین بدون تغییر خداوند رو ببینم این فایل توجهمو جلب کرد و دیدم موضوعش (ایمان به غیب) دقیقا همین ایه ایه ک امروز خوندم و معنیش و مفهومش منو به فکر فرو برد به خاطر همین حسم گفت برو ببینش و راستش تا وسطای فایل فکر کردم این فایل فقط برای معرفی یا بدترش بگم تبلیغ دوره قانون افرینش هست و مقاومت داشتم و ذهنم میگف دیدی حست غلط گف دیدی این فایل ب درد نمیخوره برو بیرون باز ی صدایی گف نه واستا و تازگی ازاونجایی ک استمرارم تو انجام کارا بیشتر شده و بیشتر و بهتر پای تصمیماتم میتونم واستم تاانتها فایل رو دیدم و هرچه قدر ب پایانش نزدیک شدم قلب من تند و تندتر زد اون لحظه ای ک پارادایس و دیدم و قبلش خواسته ی استاد رو شنیدم باورم نمیشد و نمیشه و تنها جمله ای ک تو ذهنم تکرار میشد ک استادم بهش اشاره کردن اخر فایل اینک چه قدرر سادهههه چه قدر راااااحتهههه رسیدن به خواسته ها خدا باورم نمیشه اینقدر راحت مثل اب خوردن بشه به خواسته ها رسید و پیچیدگی زندگی از کجا اب میخوره تو ذهنمون و متوجه شدم اگر اینا هدایت خداوند نیست پس چیه ؟
در مورد موضوع مقاومت ذهن چه قدر خوبه میشنوم و میفهمم ک طبیعیه این موضوع و قلب حتی گاهی وقتا یا همون خداوند چیزهایی رو به ما الهام میکنه ک با چیزی ک ذهنمون میگ صدهابار اختلاف داره کلا اون یک وره شرقه اون غربه ولی باید بهش اعتماد کنی این ینی ایمان به غیب کی فکرشو میکرد اینقدر قشنگ خداوند من رو هدایت کنه به فهمیدن این موضوع ؟
اونم به این سرعت خدایا شکرت واقعا
راستی من قرار گزاشتم نشونه های تایید قانون رو یادداشت کنم و هروقت ب قانون عمل میکنم قشنگ این روون شدن چرخ زندگیو تجربه میکنم تو ابعاد کوچیک مثلا اتوبوس خیلییییی زود میاد من هروقت میرم ایستگا اتوبوس داره میاد یا 5 دقه بعدش اومده خلوت ب شدت همین امروز صبح اولین باری بود ک من زمانی از خونه رفتم بیرون ک برخلاف همیشه تو یک منطقه مشخص ترافیک نبود و به شدت خلوت و خیلی سریع 10 دقه ای رسیدم و مامانمم تعجب کرده بود و میگف چیشده امروز خلوته ولی من میدونستم اتفاقی نیست نتیجه فرکانسامه و خوشحال بودم ازاینک قانون داره جواب میده
باادمای ب شدت مهربان و خوش برخوردی رو ب رو میشم مثلا امروز ی نفر اول ب من تعادف کرد اول از در وارد بشم یا مسئول کتابخونه با روی خوش خودش اومد ب سمتم و پرسید چ کتابی لازم دارم ادمها بهم احترام میزارن برخلاف زمانایی ک حسم بده و روی بد ادما و ادمای بد رو به سمت خودم میکشونم به عینه تجربش کردم ساعتها منتظر اتوبوس واستادم و رفت و امدم سخت شده کارام سخت پیش رفته و خیلی خیلی ملموسه این چیزا اگر مقایسه کنیم
و نکته دیگه مطابقت اموزشای شما با قرانه من تازه شروع کردم به خوندن قران و همین ایات اول دارم مطابقت حرفای شمارو با ایات قران میبینم و مطمعنم تاانتها ک مطالعه کنمش همینه چون پراکنده ام تاحالا زیاد مواجه شدم و یک نمونه عینیش همین ایات صوره ص که درمورد حضرت سلیمان هست من در قران سرچ کردم دقیقا همین قانون درخواست و جواب رو خدا به ما یاداوری کرده و بعد درمورد پیامبران دیگ گفته
یکی دیگه از درکایی ک طی این مدت پیدا کردم این بود که من اوایل ک بااین مسیر اشنا شدم فکر میکردم باور ساختن و تغییر زندگی ینی اینک بشینی تواتاقت یسری جملات مثبتیو به خودت القا کنی یا مثلا دوستان میگفتن تسبیح بردار تو روز هزار بار بگو مثلا من زیبایم ارزشمندم و …چیزی ک عموم مردم در مورد قانون جذب فکر میکنن اینه ک چندتا جمله مثبت بگی بعد ب خواسته هات برسی و احتمالنم امتحانش کردن و وقتی دیدن جواب نمیده میگن چرته ولی ناشی از درک نادرستشون نسبت به این موضوعه و البته خود منم قبلا تقریبا همین فکرو داشتم خداروشکر به اندازه ظرفم درکم اصلاح شد و احتمالن به خاطر این بوده ک به همون چیزای نادرستیم ک فکر میکردم درسته عمل کردم چیزی ک تو یکی از فایلا استاد میگفتن
من یک حسی بهم گفت این روش جواب نمیده و بعد هدایت شدم ک تغییر زندگی و تغییر باورها همون چیزی ک در این فایل بهش اشاره شد از تغییر رفتارها میگذره و این نیست که بشینی تو اتاقت چندتا جمله به خورد ذهنت بدی و هیچ کار نکنی فکر کنی زندگیت قراره ازاین رو ب این روشه
تا الله، گناهان گذشته و آینده ات را بیامرزد و نعمتش را بر تو کامل کند و تو را به راه راست هدایت نماید
الفتح(آیه: 2_1)
به نام رب
به نام خدای وهابم
به نام خدای روزی رسان بی حسابم
خدایا تو را سپاس ک یه روز دیگه به من فرصت زندگی دادی ، خدایا شکرت برای سلامتی ام ، سلامتی خودم و عزیزانم
خدایا شکرت به خاطر سقف امن بالای سرم
خدایا سپاسگزارم ازت به خاطر زمین سفت و محکم زیر پام .
خدایا شکرت بابت تک تک نعمتهایی ک به من دادی .
خدایا شکرت به خاطر آگاهی به خاطر نور به خاطر قدرت آموزش به خاطر یادگیری
امروز دوشنبه با نام الله چشمانم بازشد . وقتی برای انجام تمرین ستاره قطبی ندارم باید ذهنی فعلا تمرینم رو انجام بدم و برم ک لقمه و تغذیه بزارم برای بچه ها و چای بریزم تا خنک بشه برای خودم و باران
به امید خدا ما حرکت کردیم به سمت مدرسه . بچه ها رو رسوندم و برگشتم خونه . عشقم امروز مرخصی گرفته چون قراره من جلسه اول آموزش کارم رو برم . ایشون گفت مرخصی میگیرم ک ناهار درست کنم براتون .
چون من از ساعت ده تا دوازده تقریبا کلاسم تا برگردم و برم دنبال بچه ها ساعت دوازده و نیم شده و برمیگردیم خونه و توی این فرصت عشقم یه ناهار خوشمزه برامون درست میکنه .
وقتی برگشتم خونه تمرین ستاره قطبی رو توی دفترم انجام دادم و بعدش یه فایل از استاد گوش دادم و به یاری خدا ساعت 9 رفتم برای حضور در کلاسم .
از اونجایی ک جلسه اول هست و من تازه میخوام با استادم آشنا بشم ، سر راهم یه بسته نبات پذیرایی به رسم هدیه برای استادم گرفتم ک دست خالی نباشم چون منزل جدید رفتن.
بچه هایی ک اصفهان هستند میدونن از بهارستان تا خیابان همدانیان چقدر راهه ولی من با دل و جان پذیرفتم ک کلاس حضوری شرکت کنم.
خدایا شکرت به خاطر این همه فراوانی چقدر ماشین توی خیابون هست ولی ترافیک روان هست شکر خدا چون صبح من از خدا خواستم ک راهها رو برام باز کنه ک بدون ترافیک برم برسم .
خدایا شکرت به خاطر برنامه نشان . چقدر قشنگ ما رو میرسونه به لوکیشن مربوطه
چقدر زندگی با این اپلیکیشن ها راحته .لوکیشن رو از استادم گرفتم و با رمز الله و اکبر حرکت کردم ..چقدر خوشحالم ..چقدر ذوق دارم برای یادگیری
خدایا شکرت
دیشب هدایت شدم به دیدن خانمی ک میگفت تکاملی رسیدم به درآمد یک میلیاردی در ماه ، از این کار ..اینها همه برای من الگو هست . اگر برای تنها به نفر هم توی دنیا اتفاق افتاده ک با این کار به ثروت برسند ،برای من هم میشه
من فقط باید روی خودم روی باورهام کار کنم . چون ثروت همش ذهنیه
بلاخره به کلاسم رسیدم و چه استادی خداروشکر چ خانم چ مهربون چ با حوصله
نکاتی ک باید بلد باشم رو در شروع کار به من یاد داد ..یه مقدار وسیله لازم دارم ک گفتن تهیه کنم ..
مقداری از لوازم مورد نیاز رو ک میتونستم از خودش بخرم ، تهیه کردم و شماره حساب گرفتم و به همراه شهریه ام پرداختم و براش برکت طلبیدم .
مطمانم ک وقتی من با انگیزه ادامه میدم هزار برابر این مبالغ به حسابم بر میگرده .
ثروتمند شدن خیلی راحته استادم میگفت باورت میشه من از تیرماه این کار رو شروع کردم و توی این مدت کم اینقدر حرفه ای شدم و میتونم حتی آموزش بدم وکلی فروش و ارسال دارم به شهرستانها ؟
اگر فقط یه نفر تو کل دنیا تونسته توی این زمینه کار کنه ، پیشرفت کنه و به ثروت برسه منم میتونم چون من هیچ فرقی با اون ندارم فقط کافیه مثل اون فکر کنم و عمل کنم .
چون خدای همه انسانها یکیه
ایده این کار کاملا الهامی به من داده شده .قدرش رو میدونم و سپاسگزار خداوندی هستم ک منو به این مسیر هدایت کرد .
نجمه روزی هزار بار با خودت تکرار کن پول ساختن مثل آب خوردنه حتی از آب خوردن هم راحت تره چون توی خواب ک نمیشه آب خورد ولی میشه براحتی پول به حسابت بیاد .
افراد زیادی هستند ک عاشق محصولات من هستند و برای محصولات من پول زیادی پرداخت میکنن .
نجمه میشه با ایده های خیلی ساده ثروتمند شد و ایده های ثروت ساز مثل ایده شروع همین کار براحتی از طرف خداوند به من داده میشه به موقعش.
خدایا چقدر حسم عالیه شکرررت
بچه ها نمیدونید چ چیزهایی تجسم میکنم از آینده کسب و کارم .
من مثل سعیده جون افراد زیادی دور ورم نیستن ک اگر به شغل پرستاری ادامه ندم به حسابم پول واریز کنن ..من باید بچسبم به گردن خدا و بچسبم به یادگیری همین ایده ک بهم داده و بند کفش م رو محکمتر کنم .
اگر خانم اسماعیلیان استادم ،تونسته ظرف پنج ماه اینقدر پیشرفت کنه و به درآمد پنجاه میلیونی در ماه براحتی برسه من ک دیگه برام آب خوردن هست چون من مسلح به آگاهی های این سایتم .
توی مسیرم دارم روی خودم کار میکنم و در شروع فقط و فقط باید تمرکز بزارم روی آموزش و یادگیری .
الهی به امید تو
خیلی خوشحالم خیلی حسم عالیه
امروز یه حسی بهم گفت ببین نجمه این روان شدن زندگیت یه سرش هم برمیگرده به پیاده روی های بعدظهرت هااا ..یادت باشه درسته در ظاهر پیاده روی هست ولی در اصل تو یک ساعت مدام در حال تکرار جملات تاکیدی هستی ..در حال گفتگو با خدا …در حال گوش دادن به فایل استاد ..در حال توجه به زیبایی های این فصل زیبا ..توجه به فراوانی ..اینها یعنی من در مسیر درستم .
این راهی ک داریم میرم بچه ها همون صراط مستقیم هست ک هر روز صبح از خدا میخوایم ما رو بهش هدایت کنه همون جاده آسفالت بوودااا همون ..
یه چیزی یادم اومد قدم هشت بودم یه شب خواب دیدم استاد با یه هلیکوپتر از این آمریکایی هاا ..از اینا ک توی کبری 11 بود ..اومده بود وسط یه جنگل ..یه طناب انداخت پایین برای من ک برم بالا ..بعد ک بیدار شدم گفتم خدایااا استاد توی خواب هم بفکر ماست و اون خواب رو یه نشونه عالی گرفتم ..خیلی خوشحالم خیلی حسم عالیه
میخواستم این رد پام رو همون دیشب بزارم ولی خیلی ذوق داشتم ک کلیپهای آموزشی ک استادم گفته بودن رو ببینم وقت نشد دیگه بنویسم امشب هم تا الان تمرین هایی ک باید انجام دادم و کارهام رو آماده کردم برای ان شالله پنج شنبه ک جلسه دوم رو میرم.
خدایا با تو همه چی قشنگه .
بووس فراوان از کهکشان راه شیری به خدای ماچ ماچی من
استاد من چند بار این فایل گوش دادم و دوست دارم هزار بار دیگه هم گوش بدم.
من یک ماه پیش دوست داشتم دوره قانون افرینش
تهیه کنم ولی هر زمانی ک میخواستم تهیه کنم
یهو میگفتم دوره 12 قدم تهیه کردی حل مسائل و دورهای دیگه اول این دوره ها رو کار کن نتیجه بگیر
بد این دوره رو تهیه کن همش درگیر بود
و اینکه شما افزایش قیمت روی دوره ها گذاشتین
گفتم نه من نمیخرم تا دورهای دیگر را کار کنم
من دوره احساس لیاقت گرفتم فقط یه دور گوش دادم
ولی عمل نکردم و تمرین دوباره بخوام گوش بدم را انجام ندادم
ولی دوره کشف قوانین چندین بار گوش دادم نوشتم
بارها گوش دادم
و من یه خواسته ای داشتم ک اون دیگه ته ارزوهای من بود
میگفتم اگه من مهاجرت کنم ب امریکا و تمام خواسته های من بهشون برسم این یکی حل نمیشه ینی حتی 1 درصدم امید نداشتم ک درست شه مشکلی ک 17 سال
بود درست نمیشد ب طور معجزه وار وار نکردنی و خیلی طبیعی و ساده تو یک روز درست شد و تماااام
هر وقت یادش می افتم میگم چطور شد مگه میشه
تا چند روز پیش ک افزایش قیمت تمام شد بد چند روز من تصمیم گرفتم بد گوش دادن این فایل دوره رو تهیه کنم و بدون اینکه دوباره پشیمون شم بخدا گفتم اگه قرار بهم کمک کنه خودت یه کاری بکن من این دوره را تهیه کنم و گرنه از ذهنم بیارش بیرون
و همون لحظه انگار یه انرژی بهم گفت انجام بده
و من سریع خریدنش و الان چند روز ک من تهیش کردم واااای خدای من فایل جلسه دوم همونی بود ک من تو این چند سال نمی دونستم خودم دارم با باورهام چ کارها ک انجام نمیدم و اینکه من تو دوره 12 قدم چندین بار در مورد باورها فایل گوش داده بودم
ولی ب اندازه این فایل نمی تونست بهم کمک کن یهو انگار یه چیزی گفت تق همینه همینه واین فایل گوش دادم گفتم من باید اول این دوره رو تهیه میکردم یادم میخواستم 12 قدم شروع کنم خانم شایسته یه فایل گذاشتن گفتن این دوره برای کسانی ک میخوان شروع کنن و قانون بدونن ولی من گفتم نه باید 12 قدم تهیه کنم ولی واقعا من با این فایل کلی همین الان چیزهای متوجه شدم ک ضربه میخوردم و انگار یکم باورهام تکون خورد و میگفتم استاد راست میگه همین همین
و د ست دارم ذره ذره این فایل ها را نوش جان کنم
همین چند روزی ک این فایل گوش میدم اتفاقا ت خیلی قشنگی داره برام می افته
سپاس چه کامنت زیبایی نوشتی مسئله ای که می خواهم حل شود خیلی انرژی من را میگیرد آنقدر ذهنم مشغول بود و اینکه می خواستم کنترل ذهن هم داشته باشم گفتم در سایت باشم.
هدایتی آمدم این فایل را ببینم برای چندمین بار و هدایتی آمدم کامنت شما را خواندم.
انگار از زبان شما جواب سوالم را گرفتم.
خدایا شکرت که مسئله یکتای عزیز به طور معجزه وار و باور نکردنی و خیلی طبیعی وساده تو یه روز درست شدو تماااام
هر وقت یادش می افته می گه چه طور شد مگه میشه
وکلی ایمانش قوی تر شده برای ماندن در مسیر نور ورسیدن به اهداف والایش
خدایا برای من هم معجزه وار مسئله ام را خیلی طبیعی و ساده ودر یک روز درست کن .
فایل مفهوم عملی ایمان به غیب که جدید در سایت گذاشته شده و این روزها حس میکنم بیشتر باید گوش بدم به این فایل نشونه اومد
و انگار تایید میکرد که طیبه باید به این فایل بازهم گوش بدی
برای تو درس داره
و البته یه پیام مهم دیگه داشت
من امروز صبح اومدم سایت تازه بیدار شده بودم از خواب و میخواستم تمرین رنگ روغنم رو شروع کنم که خدا هدایتم کرد به سایت
و چند تا پاسخ از دوستان برای من اومده بود
با یک پیام که کمی محکم بود نجوای ذهنم منو ترسوند اولش گفت نه تو اینجوری که نوشته نیستی
و از ساعت 8 صبح تا 11 داشتم مینوشتم و میخوندم و از خدا کمک میخواستم تا درککنم این پیام دوستمونو
ولی وقتی سعی کردم کنترل کنم خودمو
چون میدونستم با هر پیام از دوستان صد در صد خدا یک یا چند پیام برای من داره که باید درک کنم و درسم رو یاد بگیرم
وقتی پاسخ دوست خوب و آگاه رو خوندم ،برام نوشته بودن تو خدای واقعی رو درک نکردی و مثل فرعون عمل میکنی و ….
وقتی خودمو آروم کردم پیامشونو دوباره خوندم
و پیام خدارو دریافت کردم
اما خودمو سرزنش نکردم
چون قسمتی از تکاملم هست و من از استاد عباس منش یاد گرفتم که در مسیر تکاملم خودم رو به خاطر کار و یا درک اشتباهی که داشتم سرزنش نکنم
چون طبق مداری که در اون لحظه درش هستم ممکنه یه پیام رو درک نکنم و یا اشتباه درک کنم و بعد که مدارم بالا بره درکم بیشتر بشه و تازه درکش کنم
و یا اگر به حرف خدا گوش ندادم و خدا بهم فهموند خودمو سرزنش نکنم و احساسم رو خوب نگه دارم تا درک کنم پیام خدا رو
خدا امروز یک درس خیلی بزرگ به من یاد داد
و خداروشکر میکنم که قلبم باز بود برای درک این پیام
وقتی پیام دوستمون رو در سایت پاسخ دادم ،نجوای ذهنم شروع کرد به گفتن اینکه تو تا الان داشتی طبق حرف های فردی که برات نوشته تو خدای واقعی رو درک نکردی و شیطان بوده که باهات حرف میزده حرف میزدی و فکر میکردی که همیشه خداست با تو صحبت میکنه
و میخواست نگرانم کنه
سریع از خدا کمک خواستم گفتم خدایا خودت تا الان من رو هدایت کردی و من طبق گفته های استاد عباس منش به احساسم نگاه میکنم که بفهمم تویی با من صحبت میکنی یا نجوای ذهنه
و اینم گفتم که خدای من کمکم کن قلبم رو باز کن که کنترل کنم ذهنم رو
و دوباره گفتم وقتی نتایج عالی گرفتم پس تویی با من صحبت میکنی
درسته دیروز من به حرفهات گوش ندادم و روز 18 آبان فکر کردم میتونم من به مادرم کمک کنم و تو رو نادیده گرفتم
قبول دارم و الان که پی بردم به اشتباهم ازت معذرت میخوام و میدونم منو بخشیدی
الان میخوام بهم بگی که راهم درسته ؟؟؟
همین که نشانه رو زدم
دقیقا همون فایلی اومد که یکی از دوستان به من پاسخ نوشته بود که من خدای واقعی رو درک نکردم و با اینکه خودمو سرزنش نکردم و میدونستم تک تک این حرف ها از طرق خداست که به من تاکید کنه که دقت بیشتری بکنم
اما نجوای ذهنم تا چند ساعت داشت اذیتم میکرد تا این که این نشانه رو در سایت برای من نشونه داد
مفهوم عملی ایمان به غیب
خندیدم
گفتم چرا از بین اون همه فایل همین فایل رو نشونه دادی
و بعد درک کردم که راهم درسته و خدا بهم گفت ایمانت به غیب باشه که من دارم هدایتت میکنم و این رو از آرامشت و احساس خوبت ببین
و من با این نشانه آرام تر شدم و نجوای ذهن خاموش شد
من از بعد از ظهر تا غروب اتاقمرو تمیز کردم و انقدر حس خوبی داشتم اتاقم خالی شد کاموا و قلاب بافی و جای بسیار زیادی باز شد برای ایده های نقاشی و روزهایی که قراره کلی سفارش نقاشی زو اجرا کنم و به بالاترین قیمت به فروش برسن
و مادرم تو پذیرایی نشسته بود و گل سر هارو درست میکرد و تا شب دیر وقت گل سر درست کرد تا جمعه ببره بفروشه
صبح که من از خدا پیام رو دریافت کردم که به مادرم کمک نکنم و توحیدی عمل کنم چشم گفتم و مادرم گفت طیبه یه امروزو کمکم کن
گفتم نه مادر من یه پیام محکمی از خدا دریافت کردم که نمیتونم دیگه کمکی بکنم
و چون مادرم دیگه آشنا شده با این دریافت های من هیچ حرفی نگفت
بهش گفتم خدا خودش کمکت میکنه
و اومدم و به تمیز کردن اتاقم ادامه دادم
و شب در یک اتاق تمیز سرم رو روی بالش گذاشتم
چقدر دلم برای نقاشی کشیدن و تمرکز روی نقاشی تنگ شده
سعیمو میکنم دوره 12 قدم رو که تا قدم 7 خریداری کردم سریع تر شروع کنم و قدم بردارم برای تک تک آگاهی هاش
و دلم میخواد اطلاعتم رو در مورد نقاشی بیشتر کنم و از خدا درخواست میکنم قلبم رو برای آگاه شدن در جنبه هایی از نقاشی که باید یاد بگیرم رو باز کنه
و خوابیدم و تصمیم گرفتم فردا جمعه بازار نرم چون تمرین کلاس رنگ روغنم مونده بود و عقب بودم از کلاسم و این هفته نمیرم جمعه بازار و ان شاء الله از هفته بعد پر قدرت به ادامه کارم برای فروش نقاشی میرم و باورهامو برای قوی کردن ساخت باور نقاشی شروع میکنم و قدم هامو برمیدارم
و یه سپاسگزاری بی نهایت بکنم از خدا بابت ایده گل سرها که دو ماه پیش به من گفت و در این دو ماه 40 میلیون درآمد داشتم که از 60 روز این دوماه فقط 8 روز جمعه رفتم و فروش داشتم
و با همه اون 40 میلیون رنگ روغن هامو گرفتم
قلمو و بوم و تخته شاسی و کتاب طراحی طبیعت و
رنگفوق آرتیست رنگ روغن مایکل هاردینگ
و مداد رنگی فابر کاستل 60 رنگ و رنگ 10 رنگ پوست
و هندزفری برای گوشیم
فلش 62 گیگ گرفتم که فایلای دوره 12 قدم رو دانلود کنم و منتقل کنم به فلش
پول دوره 12 قدم تا قدم 7 رو بهم داد خدای ماچ ماچی من
برای خودم جوراب گرفتم
روسری و شال گرفتم
شهریه کلاسام تا اسفند ماه امسال کامل شد و پس انداز کردم تا هر ماه به استادم تقدیم کنم
و از این به بعد برای فروش نقاشی هام اقدام میکنم و میدونم که خدا شگفتی هاش رو برای من عطا میکنه با قدمی که از این به بعد برمیدارم که حتی از فروش گل سر ها بی نهایت بیشترش رو هم له من عطا خواهد کرد
و ایده ای که یک ماه پیش بهم گفت برو به طلا سازی و پیشنهاد بده طرح هات رو بفروشی رو میرم و قدم برمیدارم
و به ایده های نقاشی که بهم داده بود هم قدم برمیدارم
خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم
وای من توی دوماه چقدر وسیله خریدم
خدایا میدونم که تو بودی این همه کمکم کردیا
بازم میخوام بیشتر کمکم کنی الان که یادآوری کردم برای خودم که چیا گرفتم
یهویی یادم اومد من کارتخوان هم گرفتم با پول فروش گل سر ها که این 40 میلیون رو با کارتخوان بود درآمدم
قبل کارتخوان هم فروش داشتم از گل سر
وای خدای من بی نهایت ازت سپاسگزارم
درسته چندین بار به حرفت گوش ندادم ولی تو برای من معجزه و شگفتی هات رو هر لحظه عطا کردی
سپاسمندم ربّ ماچ ماچی جان و عشق دلم
آرامش قلبم ماچ به کله ماهت
تو چقدر خوبی آخه
اگر چیزایی که خریدم و یادم رفت اینجا بنویسم بابت تک تکشون بی نهایت سپاسگزارم ازت
چندروزه که این فایل را میبینم و میشنوم و امروز آمدم که بنویسم
استاد چقدر عالی گفتید که (استندردهای من بالاست ).
وقتی ایمان به خداوند پیدامیکنید که منشأ آن باور به خداوند است خامخاه استندردهای مان بالا میرود.
استاد در مورد قانون در خواست باید بگویم که در خواست ها باید از تهی دل باشد
باید چنان از عمق وجودت باشد که عطش آتشین را در وجود ات بیدار کند .
و بعد جهان بقیه کار هارا میکند.
مثل من که چند وقت قبل از خداوند یک موبایل خواستم و در ظرف سه روز خداوند یک طریقی جواب گفت .
خداره صد هزار مرتبه شکر.
در خواست کردن یعنی اینکه خواستن چیزی بدون اینکه بفهمی از کدام مسیر یا از کدام طریق که لازمه آن داشتن احساس لیاقت است .
قدرتمند کننده ترین باور در مورد خداوند اینکه باور کنیم که خداوند به ما نزدیک است و همواره دسترسی بی واسطه به این نیرو دارم .
من همواره فکر میکردم که من اگر از دیگران کمک بگیرم ویا در خواست کنم یعنی شرک ورزیدم اما حالا خیلی خوب میتوانم از کسی در خواست کنم و هنوزم کار میکنم روی خودم تا بتوانم بهتر شوم .
استاد من Dream board خود را نوشتم چون ایمان دارم که اتفاق میفتد.
البته که در شروع سال هم اینکار را کرده بودم و از خداوند خواسته بودم که امسال بتوانم یک محصول بینظیر استادم را خریداری کنم که اتفاق افتاد و ایمان من قویتر شد .
و چقدر خوشحال و ذوق زده بودم که منم که زنده گیم را خلق میکنم و در مدار خواسته هایم قرار گرفتم .
پس چی خوب که خواسته های مانرا بگوییم بدون اینکه شرایط کنونی مارا در نظر بگیریم .
چون باعث رشد جهان میشود.
و باید فقط از خداوند توقع داشته باشیم .
و خدا راه هارا میگویید.
به هیچ عنوان نمیخایم بعد ازین احساسم را بد کنم مطمئن استم خداوند کمکم میکند.
باورتون میشه استاد چقدر دوست داشتم پاورپوینت آرزوهای شما رو ببینم که با لطف زحمتهای مریم جانم به این خواستم رسیدم چقدر لذت بردم چقدر تحسینتون کردم این حد از ایمان وپشتکاری که داشتین
سپاسگزارم استاد عزیزم بخاطر ایمان وتوکل وپشتکار وعمل به تعهدتون چقدر این حرکت شما به ما کمک میکنه برای ایمان داشتن وعمل کردن به قانون وحرکت کردن
درموردثبت 107 آرزو
دوره قانون آفرینش رو تهیه نکردم ولی نمیدونم از کجا کامنتها یا یکی از فایلها شنیدم ودر تاریخ1402/6/14
تو یاداشتهای گوشیم107 خواسته هامو ثبت کردم والان که مجددا نگاه کردم دیدم به یه تعدادی از خواسته هام رسیدم وچقدر از این مسیر لذت بخش انرژی میگیرم برای حرکت کردن تسلیم نجواهای ذهنیم نشم وخواسته ها وآرزوهامو زنده نگهدارم وفقط از خداوند درخواست کنم وکاری به چطور وچگونگیش نداشته باشم وبا ایمان کامل در زمان مناسب به تمام خواسته هام میرسم
وقتی بهترین وبی نظیر ترین استاد روی این کره خاکی داشته باشم وتمام صحبت ها وحرفهاشون بر پایه ی نتیجه ها ودستاوردهایی که از عمل به قانون بهش رسیدن هستش دیگه هیچ شک وتردیدی باقی نمیمونه تنها باید با ایمان وقدرت پا بزارم جای پای استادم واین مسیر بهشتی رو طی کنم واز مسیرم لذت ببرم.
سپاسگزارم استاد عزیزم مریم جانم بخاطر وجود پاکتون
برای تک تک دوستانم دراین سایت الهی آرزوی بهترینهارو دارم موفق باشین.
میدونی داری اشتباه عمل میکنی ولی چرا ادامه میدی؟؟؟
نمیتونی کنترل کنی خودت رو ؟
امروز این سوالو چند بار از خودم پرسیدم
صبح که بیدار شدم برای مادرم چند تا گل بافتم و مدام میخواستم که تعداد کارایی که جمعه میبره بیشتر باشه تا فروششم بیشتر بشه
و حس میکردم که کارم اشتباهه و کارای نقاشی خودم مونده بود و تمرین کلاسمو هنوز انجام ندادم ،اما به فکر بافتن گل بودن
و هی میگفتم چیکار داری میکنی طییه ؟ مگه قرار نبود از این هفته کاری انجام ندی چرا داری گل میبافی و کارای نقاشیتو عقب میندازی ؟!
و یه جورایی مقاومت داشتم و نمیخواستم دست بکشم از بافت گل سرا و با اینکه میدونستم اگر به مادرم گل ببافم هیچ پولی نمیگیرم ازش و طبق وعده ای که به خدا داده بودم که باید از نقاشی درآمد داشته باشم
و میخواستم به مادرم کمک کنم اما بازم داشتم مسیر رو اشتباه میرفتم
و یه جورایی میگفتم اگر من بهش کمک نکنم نمیتونه تا پنج شنبه گل سر درست کنه
از طرفی امروز قرار بود خاله ام و دختر خاله ام برای ناهار مهمون بیان خونه ما تا ظهر من یکم اتاقمو مرتب کردم و کار کردم و مادرم گفت برو برای خونه خرید کن
بارون که باریده بود بی نهایت درختا زیبا شده بودن و رو زمین کلی برگای رنگ سبز و زرد و نارنجی و قهوه ای از درختا افتاده بودن که عین بهشت بود برای من زیبا و دوست داشتنی که سبب میشد بگم خدایا شکرت چقدر زیبا هستن
وقتی من از خرید برگشتم ، جلو در خونه مون خاله و خواهرمم دیدم که باهم رسیدیم
خواهرم کیک گرفته بود و گفت از جلو در مدرسه پسرم آورده بودن بفروشن منم خریدم
وقتی باهم رفتیم خونه و خواهرم کیک رو آورد خیلی خوشمزه بود و خداروشکر میکنم که انقدر نعمت عطا میکنه که استفاده کنیم و لذت ببریم
منم برگایی که از دیروز که از زمین برداشته بودم و جمع کرده بودم و شستم و همه رو یکی یکی داشتم پیش مهمونامون خشک میکردم که دختر خاله ام گفت چقدر رنگای خوشگلی دارن منم شروع کردم از زیبایی های برگا گفتم که وقتی داشتم جمع میکردم رنگاشون گرم تر بود و قرمز و نارنجی بودن ولی الان رو به قهوه ای رفتن
یهویی این حرف به زبونم جاری شد که به دختر خاله ام گفتم ببین چقدر جالب عین این میمونه وقتی انسان میمیره و بدنش سرد میشه و خونی که در بدنش در جریان موقع زنده بودن ، پوستش رنگ گرمی داره و وقتی میمیره سفید میشه رنگش
و برگ درختا هم مثل این وقتی داشتم از زمین برمیداشتم رنگاشون قرمز بود ولی از دیروز تا الان به کل رنگاشون تغییر کرده و قهوه ای میشن و یه جورایی از درخت افتادن میمیرن و رنگشون سرد میشه
چقدر جالب بود من تا به حال با این نگاه به برگای درختا دقت نکرده بودم
و عظمت خدارو یاد کردم و شروع کردم به گذاشتن برگ ها داخل برگه های کتاب تا خشک بشن و روشون نقاشی بکشم
وقتی از خرید برمیگشتم و دختر خاله ام رو دیدم که اومد خیلی صورتش صاف و تپل شده بود و درخشان و خیلی خیلی کشیده و بدون چروک
با خودم گفتم یعنی چیکار کرده این همه صورتش زیبا شده
و چروکی که قبلا دور چشمش داشت همه صاف و زیبا شده
در درونم شروع به قضاوت کردم بدون اینکه ازش بپرسم ،گفتم حتما رفته ژل تزریق کرده ولی چیزی ازش نپرسیدم
وقتی داشتیم با هم حرف میزدیم یهویی گفت طیبه یادته گفتم تا 20 روز خیار رو رنده کن بذار رو صورتت؟
گفتم آره گفت دیگه اون کارو نکن یه چیز خیلی خیلی خوب پیدا کردم که خیلی راحته
گفتم چی ؟
گفت من از اون روز که حدود سه ماهی میشه که ندیدمتون ،رفتم و خیلی اتفاقی فهمیدم که هر دو ساعت یک بار راس ساعت دو ساعت به دوساعت در روز باید یک لیوان آب بخورم
و این کار رو کردم و چین و چروک های صورتم که رفت هیچ گودی چشمم هم که میبینی پر شده و بعد خوردن آب گرسنه میشدم که پرتئن میخوردم و چند کیلو اضافه شده بهم
و واقعا اندامش زیبا شده بود و من مدام داشتم به این فکر میکردم که نکنه داره دروغ میگه
مگه میشه کسی هر روز از ساعت 10 صبح از هر دو ساعت به دو ساعت تا ساعت 12 شب یک لیوان آب بخوره و انقدر صورتش شفاف و صاف و بدون چروک کنار و دور چشم بشه و تپل هم بشه؟!!؟؟؟؟
نمیخواستم قبول کنم حرفشو
دیدم قسم میخوره که راست میگم
تو هم انجام بده ببین چقدر اشتهات هم باز میشه
پروتئین بخور عضله سازی بشه برات
وقتی این حرفارو میگفت من یاد درخواستم از خدا میفتادم میگفتم کاش میشد دوره قانون سلامتی رو بخرم و به آگاهی هاش عمل کنم
وقتی بعد از ظهر شد دوباره بهش گفتم یه سوال بپرسم فکرمو مشغول کرده ، واقعا راست میگی ؟
راسته که استاد عباس منش میگه همه چی باوره
چون دختر خاله ام باور داشت که صورتش صاف و زیبا شده بود و باورش تاثیر زیادی داشت
ولی من کمی شک داشتم ولی گفتم بذار منم امتحان کنم چه اشکالی داره
یاد حرف استاد عباس منش میفتم میگفت هرکتابی که میخونده تمریناتش رو عمل میکرده ومیخواست ببینه نتایج چجوریه
منم گفتم امتحان کنم ببینم چی میشه
و از ساعت 2 شروع کردم
تا ساعت 6 و 8 که آب خوردم هر دو ساعت یک لیوان دیدم گرسنه ام شده
جالب بود راس ساعت که آب میخوردم حس میکردم که گرسنه ام شده
و فکر کردم گفتم مگه میشه در طول روز آب میخوریم ولی این نتیجه رو نمیده ولی الان نتیجه میده
که نتیجه اش رو در دختر خاله ام میدیدم
و خدا بهم یادآوری کرد که همه چیز به صورت مستمر و ادامه دار اگر باشه جواب میده
و البته با نظم باشه
اگر تمرکز رو بذاری روی یک زمان مشخص و کارهات رو هر روز انجام بدی صد در صد نتیجه میگیری .
چقدر جالب بود من از آب خوردن در ساعت مشخص داشتم درس یاد میگرفتم
که همون مثال استاد که میگفت مثل یه ذره بین باید عمل کنی
و سر وقتش انجام بدی
بعد دیدم خاله ام اومد اتاقم و گفت
خدا از زبان خاله ام که اومد اتاقم بهم گفت طیبه الان کار رو تحویل مادرت دادی؟؟؟؟
گفتم بله
یهویی بدون هیچ دلیلی گفت دیگه بهش کمک نکن
بذار خودش از پس کاراش بربیاد
حتی کنارش هم ، نشین توجمعه بازار ، اگر بری کنارش بشینی به تو متکی خواهد شد و وابسته تو میشه و گل سرارو نمیتونه بفروشه
ازم پرسید میتونه کارتخوان رو استفاده کنه؟ گفتم فعلا نه چشماش ضعیفه و یکم دیر گزینه هارو میزنه مهلت کارتخوان تموم میشه و باید دوباره کارت بکشه
که بازم بهم گفت اشکالی نداره بده به خودش یاد میگیره
حتی در درست کردن گل سر هم بهش کمکی نکن طیبه
تا اینجا کمک کردی بذار باقی کارارو هرچقدر که تونست انجام بده و ببره بفروشه
تو دیگه مسئولش نیستی
و من وقتی این حرفای خاله ام رو شنیدم به خودم اومدم گفتم طیبه تو چیکار داری میکنی
خدایی که به تو کمک کرده به مادرت هم کمک میکنه
فکر نکن که تو قدرتی داری
تو باید به پیشرفت خودت تمرکز کنی
دیگه نباید براش چیزی آماده کنی
ولی باز هم به حرف خاله ام گوش ندادم و بعد رفتنشون به مادرم گفتم ،مامان چی شد گل سراتو درست نمیکنی
مامانم گفت طیبه خسته شدم مهمون داشتیم ، واجب که نیست همینایی که دارم رو میبرم میفروشم سخت نگیر
که داداشم برگشت گفت طیبه دیگه بسته ، دیگه تموم شد کار تو ،بذار هرجور دلش خواست ببافه و هرچقدر دلش خواست ببره بفروشه نیازی به گوشزد کردن تو نیست
نمیدونم شاید چون دوست داشتم پول بیشتر دستش بیاد و خوشحال بشه از این جهت هم میگفتم سریع درست کنه
و داداشم گفت تو طبق نیازت تلاش میکردی و در هفته 200 تا گل سرمیبافتی ولی مادر طبق توان خودش و اشتیاق خودش درست میکنه و الان مادر طبق توانایی و نیازش اگر بخواد بیشتر کار میکنه و اگر نخواد اصلا 10 تا ببره اشکالی نداره
و من اونجا بود که برگشتم دیشب به اتاقم و گفتم نمیدونم کارم درسته یا نه
ولی ته ته دلم میدونستم کار درستی نمیکنم
که میخوام این هفته هم کمک کنم
و انگار نمیخواستم قبول کنم این همه نشونه های خدارو که بهم میگه فکر نکن که تو کاره ای هستی و قدرتی داری
تو هیچی نیستی و منم که به مادرت کمک میکنم
ولی باز مقاومت داشتم و آخر شب به مادرم گفتم فردا برات چند تا چشم قورباغه میبافم
و تو خیال خودم میخواستم هی کمکش کنم
ولی غافل از اینکه از کار تمرینای کلاسی خودم عقب افتادم
و نتونستم رنگ کنم
یه چیز خیلی عجیب اینکه من بارها خواستم براش گل سر ببافم دستم به سمت کاموا ها نمیرفت مدام یه نیرویی مانعم میشد که من به مادرم کمک نکنم
ففط چند تا گل بافتم اول هفته براش
میدونستم اراده ای بالاتر از اراده من بود که میخواست بفهمونه داری اشتباه میری مسیرتو
بعد از ظهر به فایل ایمان به غیب که گوش میدادم شروع کردم دوباره دفتری که برای خواسته هام گرفته بودم باز کردم و شروع به نوشتن کردم
به شماره 7 که رسیدم یه خواسته مو میخواستم بنویسم
ولی حس میکردم یه چیزی مانع از نوشتنم میشه و قشنگ حسش میکردم که باید ازش بگذری چون حرفای استاد عباس منش درمورد اون خواسته رو شنیده بودم و یادم بود که باید نه فقط اون بلکه همه خواسته ها ازش بگذرم و رها بشم و بگم اگر بشه خوشحال میشم و اگر نشه خیری هست و من به هر خیری که از خدا به من برسه محتاجم
از اون خواسته باید کامل بگذرم چون در وجودم هنوز بعد یکسال که خیلی نسبت بهش تسلیم تر شده بودن ،باز هم چسبیدن رو حس میکردم
و اینارو درک میکردم که حتی اگر هم بنویسی ولی نگذری بهت داده نمیشه
باید بگذری تا به تو داده بشه
نگران نباش که بگی اینجا نمینویسم یه وقت بهم داده نمیشه اینجوری نیست
تو درخواستتو گفتی و باید بگذری ازش ،اگر نگذری و بارها بنویسی هیچ اتفاقی رخ نمیده
به یادت بیار زمانی رو که برای به نام شدن اون سیم کارت که دوستت سال ها بهت داده بود و به یک باره مسدود شد و تو میخواستی برای تو بشه و باور ساختی
اما یه چیز رو فراموش کرده بودی و وقتی دیگه دیدی همه چیز درمورد داشتن اون سیم کارت برای تو تموم شد و به عاجز بودن خودت اعتراف کردی
و گفتی نمیخوامش میرم یه سیم کارت دیگه میخرم چجوری ورق برگشت و خدا اون سیم کارت رو که از نظر تو هیچ راهی برای به نام تو شدن نبود ،چقدر ساده و راحت به نامت زده شد
این رو به یادت بیار و از این خواسته ات هم باید بگذری
تا بهت داده بشه
و من چشم گفتم و قصد پشت خواسته ام رو برای خدا در دفترم نوشتم
که شادی و لذت بردن و خدا گونه و آگاه بودن و عشق داشتن نسبت بهش و همه چیز رو که قصد پشتش هست رو نوشتم
انقدر خواسته و آرزوهای زیادی دارم که بیشتر از 107 میشه
خدایا شکرت
میدونم که همه اش رخ میده
تا نصف شب بیدار بودم و داشتم پاسخ دوستان رو میخوندم و مینوشتم و بعد خوابیدم
خدارو بی نهایت سپاسگزارم که به من این همه کمک میکنه و با اینکه من یه وقتایی درست عمل نمیکنم وای باز هم هدایتم میکنه
برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام
دوره قانون آفرینش، بهترین و تاثیرگذارترین دوره ای بود که دیدم، حتی نسبت به دیگر دوره های خود استاد. به عقیده من سوگولیه دوره های استاد همین هستش، دوره ای که عجیب غریب قدرتمند، تاثیرگذار و کاربردی هستش.
در یک کلام؛ قانون آفرینش امضای آموزه های استاد هستش.
جذاب ترین نکته ای که میتونه کمک کنه در تصمیمگیری به دوستانی که هنوز این محصول رو خریداری نکردن اینکه؛ ریشه و پایه سیر تکامل استاد رو با این دوره میتونن به صورت کاملا واقعی ببینند. چون این پروسه ای بوده که در این سالها طی شده و همه ماها شاهد پیشرفت لگاریتمی استاد بودیم.
و در آخر اینکه مطمئن باشید، هرکی به هر اندازه به آموزه های این دوره عمل کنه، چندین برابر نسبت به اون میزان از وقت و انرژی که گذاشته و به آموزه ها عمل کرده نتیجه خواهد گرفت. بدون ذره ای تردید!
سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات یگانه خالق آفرین من ،،
یگانه قدرت مطلق کل گیتی پهناور ،،
سلام و درود خدمت خانواده بزرگ عباس منش ،،
بچه ها دلم میخواد از ی تجربه ی بی نظیرم براتون بنویسم ، وقتی خیلی راحت و با آرامش یک نفس عمیق میکشی و توی شرایطی که شاید قبلاً های دور خیلی مضطرب میشدی میگی خدای مهربانم ای انرژی عالم و توانا و همه کاره من تو خودت جای من جواب بده صحبت کن و خودت که از بالای جنگل داری منو و مسیر های پیش روم و میبینی خودت برو بریم ،،
الله اکبر ،،
نمیدونی چجوری 180 درجه همه چیز و به سمتت برمیگردونه باباااااا بزرگ فکر کن ،،
ینی ترکیب از این عشق تر داریم ،،
خداوند مهربان و گوگولی مگولی ات جان صحبت کنه همون لحظه استاد عزیزم صداش بیاد تو گوشت دیگه هیچی آخر صحبتم طرف روبروت آچ مز بگه بله شما درست میفرمایین ما دقیقاً همین گزینه رو میخواستیم ،،
یا حی یا قیوم
تویی ای خدای عشق من که هستی و برای من کفایت میکنی ،،
از وسطای این فایل تا انتهاش فقط یک صدایی در وجودم میگف برو بنویس برو بنویس چون اگر ننویسم یادم میره که چه قدر قشنگ تااینجا هدایت شدم و چه اتفاقات خوبی رو تجربه کردم و نشانه های تایید قانون رو به ذهن فراموشکار و لجوجم یاداوری کنم تا درمواقع نیاز که زیاد خیلیییی زیاد پیش میاد محکم بکوبم تو دهنش
و اصلا نمیتونستم ننویسم و این حجم از احساسات خوب رو تخلیه نکنم با نوشتن و انتشارش ندم و این حال خوب الانمو قاب نگیرم و باخودم حرف میزدم و میگفتم این لحظات چه قدر زیباست احساس امیدواری احساس زنده بودن احساس شادی بی انتها به ادم دست میده و دوست داری خدارو فقط دراغوش بگیری و نمیدونی چیکارکنی
واقعن برام سوال بود چرا خواسته های من تو خیلی از جنبه ها به حقیقت نمیپیونده و از طریق این فایل ارزشمند متوجه شدم و چه منطق هایی برام ساخت خداوند و باتموم وجودم دلم خواست دوره قانون افرینش و تهیه کنم و مطمعنم در زمان درست در مدار دریافتش قرار میگیرم و بهترین استفاده رو ازش میبرم
من زیاد شنیده بودم این جملرو که خواسته هاتو بنویس ولی هیچوقت عملی اجراش نکردم واقعن این ضرورت منطقی کردن برای ذهن رو درک کردم مخصوصا با مثال ملموسی که زدین استاد قانون درخواست کردن!!!من تو این موضوع حتی در زندگی روزانم نسبت ب ادمایم مشکل داشتم و دارم یاد زمانی ک تو رابطه بودم افتادم ک درخواست نمیکردم و توقع داشتم طرف بدونه چی میخام حالا درسته ب خاطر باورای اشتباهم پاسخی که میگرفتم پایدار نبود ولی متوجه شدم وقتی درخاست میکنی چه قدر زودتر خواسته هات محقق میشن مثال دیگش همین دیروز رفتم میوه فروشی و میوه گرفتم و دستم پر بود و سختم بود تا خودم میوه رو بزارم داخل پلاستیک و همونجا ی حسی گف درخاست کن طرف بزاره برات ولی نکردم درحالی ک اگر درخواست میکردم با پاسخ همراه بود و اتفاقا بعدش از رفتاری که داشتم حس بدی بهم دست داد که نتونستم درخواست کنم
در رابطم باخداهم دقیقا همینه طرز فکرم با جمله حال صحبت میکنم چون هنوز دست به عمل نشدم و تغییره تو رفتارم اتفاق نیفتاده ولی حالا من این درکو دارم با دلیل منطقی پس بهش عمل میکنم !
و میگفتم خب خود خدا ک میدونه چی میخام دگ مثلا بااینک ی شغل بهتر میخام با حقوق بیشتر هیچوقت دقیق ننشتم بنویسم یا حتی فکر کنم دقیقا چی میخام؟فقط گفتم خب من شغل بهتر میخام حقوق بیشتر خود خدا میدونه دگ ی چیزی میده بهم ولی خدا از کجا میخاد بدونه ؟نکنه فکر کردم خدا قراره برام تصمیم بگیره ؟نهههه خدا چیزیو برای من میخاد و و تصمیمو برای من میگیره و چیزیو وارد زندگیم میکنه ک اول من تصمیم گرفتم میخامش!و وقتی نمیدونه دقیقا من چی میخام چیو میخاد بهم بده ؟ و این چه قدر زیباست ک خدا برای تو تصمیمی نمیگیره تا وقتی ک تو درمورد خودت تصمیمی نگیری برخلاف چیزی ک اکثریت میگن ک سرنوشتت دستت خداست تو هیچ کاره ای کاملا دروغه یک دروغه بزرگ و از استاد عزیزم و زندگیش میبینم که حقیقت نداره
من این قانون درخاست و به تازگی ازش استفاده کردم و یادمه پارسال خیلی بارندگی بود تو شهرمون و من چتر نداشتم و این خواسته قلبا برام ایجاد شد همون لحظه بارش شدید بارون و وقتی داشتم به شدت خیس میشدم من چتر میخام و بعد چیشد تاامسال ک نداشتم بعد چن وقت پیش تو مغازه داشتم به یک مدل چتر نگاه میکردم و گفتم عه این چ خوبه همون مدلیه ک میخام جمع و جور و مشکی و …
و اتفاقی ک افتاد وقتی ک خواستم واضح شد مامانم حدودن چند هفته بعد سفر رفت و بدون اینک حتی من بخام عییییییین همون چترو ب خدا مو نمیزد حتی ازاون بهتر برام خرید و اورد گفت برات چتر خریدم و اونجا گفتم چ جالب من دقیقا همین مدلی میخاستم
این برای یک خواسته کوچیک بود ولی قشنگ ب عینه تجربش کردم ک وقتی خواستت واضح میشه چه قدر ورودش ب زندگیت سرعت میگیره
اینقدر این فایل تاثیر گذار بود برای من از تهه قلبم باتموم وجودم از خداوند سپاسگزارم که من رو در مدار شنیدن این فایل قرار داد و هدایتم کرد اونم چه قدر سریع من امروز داشتم سوره بقره ایات 2 تا 5 رو میخوندم
ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ ﴿2﴾
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ ﴿3﴾
وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿4﴾
أُولَٰئِکَ عَلَىٰ هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ ۖ وَ أُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (5)
ازاونجایی ک باخودم قرار گزاشتم با درک بالا و مفهومی این کتاب رو مطالعه کنم و عجله نکنم روی ایاتش دقیق شدم و این قسمت ایمان به غیب و برپا داشتن صلات توجهمو جلب کرد و یکسری سرچایی در بخش عقل کل انجام دادم در ارتباط با صلات و ازاونجایی ک این مدت هدایتی بازم بهم گفته شد تمرکز بزارم روی درک قانون و تموم فایلای مربوط به بخش قوانین بدون تغییر خداوند رو ببینم این فایل توجهمو جلب کرد و دیدم موضوعش (ایمان به غیب) دقیقا همین ایه ایه ک امروز خوندم و معنیش و مفهومش منو به فکر فرو برد به خاطر همین حسم گفت برو ببینش و راستش تا وسطای فایل فکر کردم این فایل فقط برای معرفی یا بدترش بگم تبلیغ دوره قانون افرینش هست و مقاومت داشتم و ذهنم میگف دیدی حست غلط گف دیدی این فایل ب درد نمیخوره برو بیرون باز ی صدایی گف نه واستا و تازگی ازاونجایی ک استمرارم تو انجام کارا بیشتر شده و بیشتر و بهتر پای تصمیماتم میتونم واستم تاانتها فایل رو دیدم و هرچه قدر ب پایانش نزدیک شدم قلب من تند و تندتر زد اون لحظه ای ک پارادایس و دیدم و قبلش خواسته ی استاد رو شنیدم باورم نمیشد و نمیشه و تنها جمله ای ک تو ذهنم تکرار میشد ک استادم بهش اشاره کردن اخر فایل اینک چه قدرر سادهههه چه قدر راااااحتهههه رسیدن به خواسته ها خدا باورم نمیشه اینقدر راحت مثل اب خوردن بشه به خواسته ها رسید و پیچیدگی زندگی از کجا اب میخوره تو ذهنمون و متوجه شدم اگر اینا هدایت خداوند نیست پس چیه ؟
در مورد موضوع مقاومت ذهن چه قدر خوبه میشنوم و میفهمم ک طبیعیه این موضوع و قلب حتی گاهی وقتا یا همون خداوند چیزهایی رو به ما الهام میکنه ک با چیزی ک ذهنمون میگ صدهابار اختلاف داره کلا اون یک وره شرقه اون غربه ولی باید بهش اعتماد کنی این ینی ایمان به غیب کی فکرشو میکرد اینقدر قشنگ خداوند من رو هدایت کنه به فهمیدن این موضوع ؟
اونم به این سرعت خدایا شکرت واقعا
راستی من قرار گزاشتم نشونه های تایید قانون رو یادداشت کنم و هروقت ب قانون عمل میکنم قشنگ این روون شدن چرخ زندگیو تجربه میکنم تو ابعاد کوچیک مثلا اتوبوس خیلییییی زود میاد من هروقت میرم ایستگا اتوبوس داره میاد یا 5 دقه بعدش اومده خلوت ب شدت همین امروز صبح اولین باری بود ک من زمانی از خونه رفتم بیرون ک برخلاف همیشه تو یک منطقه مشخص ترافیک نبود و به شدت خلوت و خیلی سریع 10 دقه ای رسیدم و مامانمم تعجب کرده بود و میگف چیشده امروز خلوته ولی من میدونستم اتفاقی نیست نتیجه فرکانسامه و خوشحال بودم ازاینک قانون داره جواب میده
باادمای ب شدت مهربان و خوش برخوردی رو ب رو میشم مثلا امروز ی نفر اول ب من تعادف کرد اول از در وارد بشم یا مسئول کتابخونه با روی خوش خودش اومد ب سمتم و پرسید چ کتابی لازم دارم ادمها بهم احترام میزارن برخلاف زمانایی ک حسم بده و روی بد ادما و ادمای بد رو به سمت خودم میکشونم به عینه تجربش کردم ساعتها منتظر اتوبوس واستادم و رفت و امدم سخت شده کارام سخت پیش رفته و خیلی خیلی ملموسه این چیزا اگر مقایسه کنیم
و نکته دیگه مطابقت اموزشای شما با قرانه من تازه شروع کردم به خوندن قران و همین ایات اول دارم مطابقت حرفای شمارو با ایات قران میبینم و مطمعنم تاانتها ک مطالعه کنمش همینه چون پراکنده ام تاحالا زیاد مواجه شدم و یک نمونه عینیش همین ایات صوره ص که درمورد حضرت سلیمان هست من در قران سرچ کردم دقیقا همین قانون درخواست و جواب رو خدا به ما یاداوری کرده و بعد درمورد پیامبران دیگ گفته
یکی دیگه از درکایی ک طی این مدت پیدا کردم این بود که من اوایل ک بااین مسیر اشنا شدم فکر میکردم باور ساختن و تغییر زندگی ینی اینک بشینی تواتاقت یسری جملات مثبتیو به خودت القا کنی یا مثلا دوستان میگفتن تسبیح بردار تو روز هزار بار بگو مثلا من زیبایم ارزشمندم و …چیزی ک عموم مردم در مورد قانون جذب فکر میکنن اینه ک چندتا جمله مثبت بگی بعد ب خواسته هات برسی و احتمالنم امتحانش کردن و وقتی دیدن جواب نمیده میگن چرته ولی ناشی از درک نادرستشون نسبت به این موضوعه و البته خود منم قبلا تقریبا همین فکرو داشتم خداروشکر به اندازه ظرفم درکم اصلاح شد و احتمالن به خاطر این بوده ک به همون چیزای نادرستیم ک فکر میکردم درسته عمل کردم چیزی ک تو یکی از فایلا استاد میگفتن
من یک حسی بهم گفت این روش جواب نمیده و بعد هدایت شدم ک تغییر زندگی و تغییر باورها همون چیزی ک در این فایل بهش اشاره شد از تغییر رفتارها میگذره و این نیست که بشینی تو اتاقت چندتا جمله به خورد ذهنت بدی و هیچ کار نکنی فکر کنی زندگیت قراره ازاین رو ب این روشه
بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
إِنّا فَتَحنا لَکَ فَتحًا مُبینًا
لِیَغفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَما تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَیکَ وَیَهدِیَکَ صِراطًا مُستَقیمًا
همانا ما پیروزی آشکاری برای تو رقم زدیم
تا الله، گناهان گذشته و آینده ات را بیامرزد و نعمتش را بر تو کامل کند و تو را به راه راست هدایت نماید
الفتح(آیه: 2_1)
به نام رب
به نام خدای وهابم
به نام خدای روزی رسان بی حسابم
خدایا تو را سپاس ک یه روز دیگه به من فرصت زندگی دادی ، خدایا شکرت برای سلامتی ام ، سلامتی خودم و عزیزانم
خدایا شکرت به خاطر سقف امن بالای سرم
خدایا سپاسگزارم ازت به خاطر زمین سفت و محکم زیر پام .
خدایا شکرت بابت تک تک نعمتهایی ک به من دادی .
خدایا شکرت به خاطر آگاهی به خاطر نور به خاطر قدرت آموزش به خاطر یادگیری
امروز دوشنبه با نام الله چشمانم بازشد . وقتی برای انجام تمرین ستاره قطبی ندارم باید ذهنی فعلا تمرینم رو انجام بدم و برم ک لقمه و تغذیه بزارم برای بچه ها و چای بریزم تا خنک بشه برای خودم و باران
به امید خدا ما حرکت کردیم به سمت مدرسه . بچه ها رو رسوندم و برگشتم خونه . عشقم امروز مرخصی گرفته چون قراره من جلسه اول آموزش کارم رو برم . ایشون گفت مرخصی میگیرم ک ناهار درست کنم براتون .
چون من از ساعت ده تا دوازده تقریبا کلاسم تا برگردم و برم دنبال بچه ها ساعت دوازده و نیم شده و برمیگردیم خونه و توی این فرصت عشقم یه ناهار خوشمزه برامون درست میکنه .
وقتی برگشتم خونه تمرین ستاره قطبی رو توی دفترم انجام دادم و بعدش یه فایل از استاد گوش دادم و به یاری خدا ساعت 9 رفتم برای حضور در کلاسم .
از اونجایی ک جلسه اول هست و من تازه میخوام با استادم آشنا بشم ، سر راهم یه بسته نبات پذیرایی به رسم هدیه برای استادم گرفتم ک دست خالی نباشم چون منزل جدید رفتن.
بچه هایی ک اصفهان هستند میدونن از بهارستان تا خیابان همدانیان چقدر راهه ولی من با دل و جان پذیرفتم ک کلاس حضوری شرکت کنم.
خدایا شکرت به خاطر این همه فراوانی چقدر ماشین توی خیابون هست ولی ترافیک روان هست شکر خدا چون صبح من از خدا خواستم ک راهها رو برام باز کنه ک بدون ترافیک برم برسم .
خدایا شکرت به خاطر برنامه نشان . چقدر قشنگ ما رو میرسونه به لوکیشن مربوطه
چقدر زندگی با این اپلیکیشن ها راحته .لوکیشن رو از استادم گرفتم و با رمز الله و اکبر حرکت کردم ..چقدر خوشحالم ..چقدر ذوق دارم برای یادگیری
خدایا شکرت
دیشب هدایت شدم به دیدن خانمی ک میگفت تکاملی رسیدم به درآمد یک میلیاردی در ماه ، از این کار ..اینها همه برای من الگو هست . اگر برای تنها به نفر هم توی دنیا اتفاق افتاده ک با این کار به ثروت برسند ،برای من هم میشه
من فقط باید روی خودم روی باورهام کار کنم . چون ثروت همش ذهنیه
بلاخره به کلاسم رسیدم و چه استادی خداروشکر چ خانم چ مهربون چ با حوصله
نکاتی ک باید بلد باشم رو در شروع کار به من یاد داد ..یه مقدار وسیله لازم دارم ک گفتن تهیه کنم ..
مقداری از لوازم مورد نیاز رو ک میتونستم از خودش بخرم ، تهیه کردم و شماره حساب گرفتم و به همراه شهریه ام پرداختم و براش برکت طلبیدم .
مطمانم ک وقتی من با انگیزه ادامه میدم هزار برابر این مبالغ به حسابم بر میگرده .
ثروتمند شدن خیلی راحته استادم میگفت باورت میشه من از تیرماه این کار رو شروع کردم و توی این مدت کم اینقدر حرفه ای شدم و میتونم حتی آموزش بدم وکلی فروش و ارسال دارم به شهرستانها ؟
اگر فقط یه نفر تو کل دنیا تونسته توی این زمینه کار کنه ، پیشرفت کنه و به ثروت برسه منم میتونم چون من هیچ فرقی با اون ندارم فقط کافیه مثل اون فکر کنم و عمل کنم .
چون خدای همه انسانها یکیه
ایده این کار کاملا الهامی به من داده شده .قدرش رو میدونم و سپاسگزار خداوندی هستم ک منو به این مسیر هدایت کرد .
نجمه روزی هزار بار با خودت تکرار کن پول ساختن مثل آب خوردنه حتی از آب خوردن هم راحت تره چون توی خواب ک نمیشه آب خورد ولی میشه براحتی پول به حسابت بیاد .
افراد زیادی هستند ک عاشق محصولات من هستند و برای محصولات من پول زیادی پرداخت میکنن .
نجمه میشه با ایده های خیلی ساده ثروتمند شد و ایده های ثروت ساز مثل ایده شروع همین کار براحتی از طرف خداوند به من داده میشه به موقعش.
خدایا چقدر حسم عالیه شکرررت
بچه ها نمیدونید چ چیزهایی تجسم میکنم از آینده کسب و کارم .
من مثل سعیده جون افراد زیادی دور ورم نیستن ک اگر به شغل پرستاری ادامه ندم به حسابم پول واریز کنن ..من باید بچسبم به گردن خدا و بچسبم به یادگیری همین ایده ک بهم داده و بند کفش م رو محکمتر کنم .
اگر خانم اسماعیلیان استادم ،تونسته ظرف پنج ماه اینقدر پیشرفت کنه و به درآمد پنجاه میلیونی در ماه براحتی برسه من ک دیگه برام آب خوردن هست چون من مسلح به آگاهی های این سایتم .
توی مسیرم دارم روی خودم کار میکنم و در شروع فقط و فقط باید تمرکز بزارم روی آموزش و یادگیری .
الهی به امید تو
خیلی خوشحالم خیلی حسم عالیه
امروز یه حسی بهم گفت ببین نجمه این روان شدن زندگیت یه سرش هم برمیگرده به پیاده روی های بعدظهرت هااا ..یادت باشه درسته در ظاهر پیاده روی هست ولی در اصل تو یک ساعت مدام در حال تکرار جملات تاکیدی هستی ..در حال گفتگو با خدا …در حال گوش دادن به فایل استاد ..در حال توجه به زیبایی های این فصل زیبا ..توجه به فراوانی ..اینها یعنی من در مسیر درستم .
این راهی ک داریم میرم بچه ها همون صراط مستقیم هست ک هر روز صبح از خدا میخوایم ما رو بهش هدایت کنه همون جاده آسفالت بوودااا همون ..
یه چیزی یادم اومد قدم هشت بودم یه شب خواب دیدم استاد با یه هلیکوپتر از این آمریکایی هاا ..از اینا ک توی کبری 11 بود ..اومده بود وسط یه جنگل ..یه طناب انداخت پایین برای من ک برم بالا ..بعد ک بیدار شدم گفتم خدایااا استاد توی خواب هم بفکر ماست و اون خواب رو یه نشونه عالی گرفتم ..خیلی خوشحالم خیلی حسم عالیه
میخواستم این رد پام رو همون دیشب بزارم ولی خیلی ذوق داشتم ک کلیپهای آموزشی ک استادم گفته بودن رو ببینم وقت نشد دیگه بنویسم امشب هم تا الان تمرین هایی ک باید انجام دادم و کارهام رو آماده کردم برای ان شالله پنج شنبه ک جلسه دوم رو میرم.
خدایا با تو همه چی قشنگه .
بووس فراوان از کهکشان راه شیری به خدای ماچ ماچی من
سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته
و دوستان جاااان
استاد من چند بار این فایل گوش دادم و دوست دارم هزار بار دیگه هم گوش بدم.
من یک ماه پیش دوست داشتم دوره قانون افرینش
تهیه کنم ولی هر زمانی ک میخواستم تهیه کنم
یهو میگفتم دوره 12 قدم تهیه کردی حل مسائل و دورهای دیگه اول این دوره ها رو کار کن نتیجه بگیر
بد این دوره رو تهیه کن همش درگیر بود
و اینکه شما افزایش قیمت روی دوره ها گذاشتین
گفتم نه من نمیخرم تا دورهای دیگر را کار کنم
من دوره احساس لیاقت گرفتم فقط یه دور گوش دادم
ولی عمل نکردم و تمرین دوباره بخوام گوش بدم را انجام ندادم
ولی دوره کشف قوانین چندین بار گوش دادم نوشتم
بارها گوش دادم
و من یه خواسته ای داشتم ک اون دیگه ته ارزوهای من بود
میگفتم اگه من مهاجرت کنم ب امریکا و تمام خواسته های من بهشون برسم این یکی حل نمیشه ینی حتی 1 درصدم امید نداشتم ک درست شه مشکلی ک 17 سال
بود درست نمیشد ب طور معجزه وار وار نکردنی و خیلی طبیعی و ساده تو یک روز درست شد و تماااام
هر وقت یادش می افتم میگم چطور شد مگه میشه
تا چند روز پیش ک افزایش قیمت تمام شد بد چند روز من تصمیم گرفتم بد گوش دادن این فایل دوره رو تهیه کنم و بدون اینکه دوباره پشیمون شم بخدا گفتم اگه قرار بهم کمک کنه خودت یه کاری بکن من این دوره را تهیه کنم و گرنه از ذهنم بیارش بیرون
و همون لحظه انگار یه انرژی بهم گفت انجام بده
و من سریع خریدنش و الان چند روز ک من تهیش کردم واااای خدای من فایل جلسه دوم همونی بود ک من تو این چند سال نمی دونستم خودم دارم با باورهام چ کارها ک انجام نمیدم و اینکه من تو دوره 12 قدم چندین بار در مورد باورها فایل گوش داده بودم
ولی ب اندازه این فایل نمی تونست بهم کمک کن یهو انگار یه چیزی گفت تق همینه همینه واین فایل گوش دادم گفتم من باید اول این دوره رو تهیه میکردم یادم میخواستم 12 قدم شروع کنم خانم شایسته یه فایل گذاشتن گفتن این دوره برای کسانی ک میخوان شروع کنن و قانون بدونن ولی من گفتم نه باید 12 قدم تهیه کنم ولی واقعا من با این فایل کلی همین الان چیزهای متوجه شدم ک ضربه میخوردم و انگار یکم باورهام تکون خورد و میگفتم استاد راست میگه همین همین
و د ست دارم ذره ذره این فایل ها را نوش جان کنم
همین چند روزی ک این فایل گوش میدم اتفاقا ت خیلی قشنگی داره برام می افته
استا جان ممنونم بابت این دوره ارزشمند
سلام دوست عزیز
سپاس چه کامنت زیبایی نوشتی مسئله ای که می خواهم حل شود خیلی انرژی من را میگیرد آنقدر ذهنم مشغول بود و اینکه می خواستم کنترل ذهن هم داشته باشم گفتم در سایت باشم.
هدایتی آمدم این فایل را ببینم برای چندمین بار و هدایتی آمدم کامنت شما را خواندم.
انگار از زبان شما جواب سوالم را گرفتم.
خدایا شکرت که مسئله یکتای عزیز به طور معجزه وار و باور نکردنی و خیلی طبیعی وساده تو یه روز درست شدو تماااام
هر وقت یادش می افته می گه چه طور شد مگه میشه
وکلی ایمانش قوی تر شده برای ماندن در مسیر نور ورسیدن به اهداف والایش
خدایا برای من هم معجزه وار مسئله ام را خیلی طبیعی و ساده ودر یک روز درست کن .
در پناه حق باشید.
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 24 آبان رو با عشق مینویسم
نظافت
آرامش
نفس عمیق
تمرکز
حال خوب
چشم بگو و دختر خوب
لذت بردن از مسیر تکامل
توجه به نشانه ها ….
خدایا شکرت
چقدر جالبه هدایت خدا
از خدا نشانه خواستم و گفتم بگو راهم درسته ؟؟
و همین که نشانه رو زدم
فایل مفهوم عملی ایمان به غیب که جدید در سایت گذاشته شده و این روزها حس میکنم بیشتر باید گوش بدم به این فایل نشونه اومد
و انگار تایید میکرد که طیبه باید به این فایل بازهم گوش بدی
برای تو درس داره
و البته یه پیام مهم دیگه داشت
من امروز صبح اومدم سایت تازه بیدار شده بودم از خواب و میخواستم تمرین رنگ روغنم رو شروع کنم که خدا هدایتم کرد به سایت
و چند تا پاسخ از دوستان برای من اومده بود
با یک پیام که کمی محکم بود نجوای ذهنم منو ترسوند اولش گفت نه تو اینجوری که نوشته نیستی
و از ساعت 8 صبح تا 11 داشتم مینوشتم و میخوندم و از خدا کمک میخواستم تا درککنم این پیام دوستمونو
ولی وقتی سعی کردم کنترل کنم خودمو
چون میدونستم با هر پیام از دوستان صد در صد خدا یک یا چند پیام برای من داره که باید درک کنم و درسم رو یاد بگیرم
وقتی پاسخ دوست خوب و آگاه رو خوندم ،برام نوشته بودن تو خدای واقعی رو درک نکردی و مثل فرعون عمل میکنی و ….
وقتی خودمو آروم کردم پیامشونو دوباره خوندم
و پیام خدارو دریافت کردم
اما خودمو سرزنش نکردم
چون قسمتی از تکاملم هست و من از استاد عباس منش یاد گرفتم که در مسیر تکاملم خودم رو به خاطر کار و یا درک اشتباهی که داشتم سرزنش نکنم
چون طبق مداری که در اون لحظه درش هستم ممکنه یه پیام رو درک نکنم و یا اشتباه درک کنم و بعد که مدارم بالا بره درکم بیشتر بشه و تازه درکش کنم
و یا اگر به حرف خدا گوش ندادم و خدا بهم فهموند خودمو سرزنش نکنم و احساسم رو خوب نگه دارم تا درک کنم پیام خدا رو
خدا امروز یک درس خیلی بزرگ به من یاد داد
و خداروشکر میکنم که قلبم باز بود برای درک این پیام
وقتی پیام دوستمون رو در سایت پاسخ دادم ،نجوای ذهنم شروع کرد به گفتن اینکه تو تا الان داشتی طبق حرف های فردی که برات نوشته تو خدای واقعی رو درک نکردی و شیطان بوده که باهات حرف میزده حرف میزدی و فکر میکردی که همیشه خداست با تو صحبت میکنه
و میخواست نگرانم کنه
سریع از خدا کمک خواستم گفتم خدایا خودت تا الان من رو هدایت کردی و من طبق گفته های استاد عباس منش به احساسم نگاه میکنم که بفهمم تویی با من صحبت میکنی یا نجوای ذهنه
و اینم گفتم که خدای من کمکم کن قلبم رو باز کن که کنترل کنم ذهنم رو
و دوباره گفتم وقتی نتایج عالی گرفتم پس تویی با من صحبت میکنی
درسته دیروز من به حرفهات گوش ندادم و روز 18 آبان فکر کردم میتونم من به مادرم کمک کنم و تو رو نادیده گرفتم
قبول دارم و الان که پی بردم به اشتباهم ازت معذرت میخوام و میدونم منو بخشیدی
الان میخوام بهم بگی که راهم درسته ؟؟؟
همین که نشانه رو زدم
دقیقا همون فایلی اومد که یکی از دوستان به من پاسخ نوشته بود که من خدای واقعی رو درک نکردم و با اینکه خودمو سرزنش نکردم و میدونستم تک تک این حرف ها از طرق خداست که به من تاکید کنه که دقت بیشتری بکنم
اما نجوای ذهنم تا چند ساعت داشت اذیتم میکرد تا این که این نشانه رو در سایت برای من نشونه داد
مفهوم عملی ایمان به غیب
خندیدم
گفتم چرا از بین اون همه فایل همین فایل رو نشونه دادی
و بعد درک کردم که راهم درسته و خدا بهم گفت ایمانت به غیب باشه که من دارم هدایتت میکنم و این رو از آرامشت و احساس خوبت ببین
و من با این نشانه آرام تر شدم و نجوای ذهن خاموش شد
من از بعد از ظهر تا غروب اتاقمرو تمیز کردم و انقدر حس خوبی داشتم اتاقم خالی شد کاموا و قلاب بافی و جای بسیار زیادی باز شد برای ایده های نقاشی و روزهایی که قراره کلی سفارش نقاشی زو اجرا کنم و به بالاترین قیمت به فروش برسن
و مادرم تو پذیرایی نشسته بود و گل سر هارو درست میکرد و تا شب دیر وقت گل سر درست کرد تا جمعه ببره بفروشه
صبح که من از خدا پیام رو دریافت کردم که به مادرم کمک نکنم و توحیدی عمل کنم چشم گفتم و مادرم گفت طیبه یه امروزو کمکم کن
گفتم نه مادر من یه پیام محکمی از خدا دریافت کردم که نمیتونم دیگه کمکی بکنم
و چون مادرم دیگه آشنا شده با این دریافت های من هیچ حرفی نگفت
بهش گفتم خدا خودش کمکت میکنه
و اومدم و به تمیز کردن اتاقم ادامه دادم
و شب در یک اتاق تمیز سرم رو روی بالش گذاشتم
چقدر دلم برای نقاشی کشیدن و تمرکز روی نقاشی تنگ شده
سعیمو میکنم دوره 12 قدم رو که تا قدم 7 خریداری کردم سریع تر شروع کنم و قدم بردارم برای تک تک آگاهی هاش
و دلم میخواد اطلاعتم رو در مورد نقاشی بیشتر کنم و از خدا درخواست میکنم قلبم رو برای آگاه شدن در جنبه هایی از نقاشی که باید یاد بگیرم رو باز کنه
و خوابیدم و تصمیم گرفتم فردا جمعه بازار نرم چون تمرین کلاس رنگ روغنم مونده بود و عقب بودم از کلاسم و این هفته نمیرم جمعه بازار و ان شاء الله از هفته بعد پر قدرت به ادامه کارم برای فروش نقاشی میرم و باورهامو برای قوی کردن ساخت باور نقاشی شروع میکنم و قدم هامو برمیدارم
و یه سپاسگزاری بی نهایت بکنم از خدا بابت ایده گل سرها که دو ماه پیش به من گفت و در این دو ماه 40 میلیون درآمد داشتم که از 60 روز این دوماه فقط 8 روز جمعه رفتم و فروش داشتم
و با همه اون 40 میلیون رنگ روغن هامو گرفتم
قلمو و بوم و تخته شاسی و کتاب طراحی طبیعت و
رنگفوق آرتیست رنگ روغن مایکل هاردینگ
و مداد رنگی فابر کاستل 60 رنگ و رنگ 10 رنگ پوست
و هندزفری برای گوشیم
فلش 62 گیگ گرفتم که فایلای دوره 12 قدم رو دانلود کنم و منتقل کنم به فلش
پول دوره 12 قدم تا قدم 7 رو بهم داد خدای ماچ ماچی من
برای خودم جوراب گرفتم
روسری و شال گرفتم
شهریه کلاسام تا اسفند ماه امسال کامل شد و پس انداز کردم تا هر ماه به استادم تقدیم کنم
و از این به بعد برای فروش نقاشی هام اقدام میکنم و میدونم که خدا شگفتی هاش رو برای من عطا میکنه با قدمی که از این به بعد برمیدارم که حتی از فروش گل سر ها بی نهایت بیشترش رو هم له من عطا خواهد کرد
و ایده ای که یک ماه پیش بهم گفت برو به طلا سازی و پیشنهاد بده طرح هات رو بفروشی رو میرم و قدم برمیدارم
و به ایده های نقاشی که بهم داده بود هم قدم برمیدارم
خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم
وای من توی دوماه چقدر وسیله خریدم
خدایا میدونم که تو بودی این همه کمکم کردیا
بازم میخوام بیشتر کمکم کنی الان که یادآوری کردم برای خودم که چیا گرفتم
یهویی یادم اومد من کارتخوان هم گرفتم با پول فروش گل سر ها که این 40 میلیون رو با کارتخوان بود درآمدم
قبل کارتخوان هم فروش داشتم از گل سر
وای خدای من بی نهایت ازت سپاسگزارم
درسته چندین بار به حرفت گوش ندادم ولی تو برای من معجزه و شگفتی هات رو هر لحظه عطا کردی
سپاسمندم ربّ ماچ ماچی جان و عشق دلم
آرامش قلبم ماچ به کله ماهت
تو چقدر خوبی آخه
اگر چیزایی که خریدم و یادم رفت اینجا بنویسم بابت تک تکشون بی نهایت سپاسگزارم ازت
خیلی ماچ بهت ربّ من
به نام خداوند جان آفرین
خدا جان و جهان آفرین
سلام استاد و مریم جان
خدا رو شکر بابت قانون بدون تغییر خداوند
چقدر زیبا عمل میکند
من عاشق سفر هستم و مدتها بود نمی رفتم
اول اینکه ترمز خود که هزینه سفر بالاست
همسرم مگه چقدر حقوق داره بتونه ما رو ببره
باعث شده بود که نرویم
اما بالاخره شد
خداوند راهی را باز کرد و سفر جنوب رقم خورد
خدایا شکرت بابت تک تک ساعتهای که در سفر بودیم
چه عالی شروع شد
صبح به خوبی وسایل را برداشتیم و رفتیم
به باور رسیدیم اولین لحظه ای که دریا را دیدم
چقدر ذوق زده شدم بندر سیراف لب دریا نشستیم
و چه عالی بود خدایا شکرت
حرکت کردیم همه می گفتند جا و مکان سخت گیر میاید
ولی دستی از خداوند هفته قبل یک شماره و خانه را فرستاد برایمان
زنگ زدیم و مسافر قبل از ما در حال رفتن بودند
چقدر خانواده خوب و چقدر عالی راهنمایی کردند ما را
و چه جا و مکان عالی بود یک کوچه کنار دریا
صبح لب دریا رفتم و سپاس گزاری هایم را نوشتم
و به خانه آمدم
اصلا عجله نداشتیم در آرامش کارها انجام میشد و رفتیم جاهای مختلف را ببینیم
در ساحل بودیم دریا طوفان داشت و ما روی صخره ها نشسته بودیم
خیلی هوا عالی بود و جز سپاسگزاری و یاد آوری قدرت خدا هیچ نمی توانستیم بگوئیم
اتفاقی افتاد وقتی از ساحل اومدیم خارج بشیم
ماشین در شن گیر کرد و هیچ کس نبود کمک کند
به لب جاده رفتم و یه ماشین ایستاد و به کمک آمد
وقتی ماشین را بیرون کشیدند
راننده ماشین دوتا ماهی تازه به ما داد و چقدر خوشمزه بود فقط سرخ کردیم و خوردیم
به همسرم گفتم مهمان خدا شدیم
خدا خواست به ما ماهی بدهد باید ماشین میماند تا او به ما برسد
خیلی خندیدیم
شب به فروشگاه عالی هدایت شدیم
که همه چیز عالی بود
حتی غذاها بینظیر بودند
شب دوم کنار ساحل غذا خوردیم
و فردا صبح آن سپاسگزاری لب ساحل زیر سایه قایق ها نشسته بودم و از اینکه به خواسته ام رسیدم فقط سپاسگزاری کردم
فایل نشانه روزم را دیدم
و بعد به خانه رفتم و آماده برگشت شدیم
صاحب خانه با احترام برخورد کرد
و در راه برگشت
به جاده کوهستانی رفتیم
یعنی طبق نقشه رفتیم ولی عجب جاده بود
پیچ و خم های کوه و دیدن منظره شهر از بالا
خیلی قشنگ بود
البته بگم کمی ترسیدم نه بخاطر جاده
بخاطر ماشین که کم نیاورد
ولی خداروشکر به زیبایی و سادگی رسیدیم
به شهر رفتیم نهار خوردیم
و برگشت هم عالی بود
شب به سلامت و شادی برگشتیم
چقدر خوشحال بودم
چقدر عالی با هر شادی و سپاسگزاری
شادی بیشتر نصیب من شد
اینجا نوشتم تا بماند به یادگار
خواسته ای که الان داشته ام شد
شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال
بنام خدایی هدایتگر
سلام به همه
چندروزه که این فایل را میبینم و میشنوم و امروز آمدم که بنویسم
استاد چقدر عالی گفتید که (استندردهای من بالاست ).
وقتی ایمان به خداوند پیدامیکنید که منشأ آن باور به خداوند است خامخاه استندردهای مان بالا میرود.
استاد در مورد قانون در خواست باید بگویم که در خواست ها باید از تهی دل باشد
باید چنان از عمق وجودت باشد که عطش آتشین را در وجود ات بیدار کند .
و بعد جهان بقیه کار هارا میکند.
مثل من که چند وقت قبل از خداوند یک موبایل خواستم و در ظرف سه روز خداوند یک طریقی جواب گفت .
خداره صد هزار مرتبه شکر.
در خواست کردن یعنی اینکه خواستن چیزی بدون اینکه بفهمی از کدام مسیر یا از کدام طریق که لازمه آن داشتن احساس لیاقت است .
قدرتمند کننده ترین باور در مورد خداوند اینکه باور کنیم که خداوند به ما نزدیک است و همواره دسترسی بی واسطه به این نیرو دارم .
من همواره فکر میکردم که من اگر از دیگران کمک بگیرم ویا در خواست کنم یعنی شرک ورزیدم اما حالا خیلی خوب میتوانم از کسی در خواست کنم و هنوزم کار میکنم روی خودم تا بتوانم بهتر شوم .
استاد من Dream board خود را نوشتم چون ایمان دارم که اتفاق میفتد.
البته که در شروع سال هم اینکار را کرده بودم و از خداوند خواسته بودم که امسال بتوانم یک محصول بینظیر استادم را خریداری کنم که اتفاق افتاد و ایمان من قویتر شد .
و چقدر خوشحال و ذوق زده بودم که منم که زنده گیم را خلق میکنم و در مدار خواسته هایم قرار گرفتم .
پس چی خوب که خواسته های مانرا بگوییم بدون اینکه شرایط کنونی مارا در نظر بگیریم .
چون باعث رشد جهان میشود.
و باید فقط از خداوند توقع داشته باشیم .
و خدا راه هارا میگویید.
به هیچ عنوان نمیخایم بعد ازین احساسم را بد کنم مطمئن استم خداوند کمکم میکند.
قانون ساده است ، هیچ رمز خاص وجود ندارد.
مثل درست مثل قانون خواست فقط باید تکرار شود .
سپاسگذار خدای بزرگم
سپاسگذار استاد عزیزم
سپاسگذار خانم شایسته دوستداشتنی
در پناه الله رحمان باشیم
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام به استاد عزیزم مریم جانم چقدر شما خوب ومهربانید خداحفظتون کنه
سلام به دوستان نازنینم.
خدا قوت مریم جان سپاسگزارم از تمام زحمتهاتون
باورتون میشه استاد چقدر دوست داشتم پاورپوینت آرزوهای شما رو ببینم که با لطف زحمتهای مریم جانم به این خواستم رسیدم چقدر لذت بردم چقدر تحسینتون کردم این حد از ایمان وپشتکاری که داشتین
سپاسگزارم استاد عزیزم بخاطر ایمان وتوکل وپشتکار وعمل به تعهدتون چقدر این حرکت شما به ما کمک میکنه برای ایمان داشتن وعمل کردن به قانون وحرکت کردن
درموردثبت 107 آرزو
دوره قانون آفرینش رو تهیه نکردم ولی نمیدونم از کجا کامنتها یا یکی از فایلها شنیدم ودر تاریخ1402/6/14
تو یاداشتهای گوشیم107 خواسته هامو ثبت کردم والان که مجددا نگاه کردم دیدم به یه تعدادی از خواسته هام رسیدم وچقدر از این مسیر لذت بخش انرژی میگیرم برای حرکت کردن تسلیم نجواهای ذهنیم نشم وخواسته ها وآرزوهامو زنده نگهدارم وفقط از خداوند درخواست کنم وکاری به چطور وچگونگیش نداشته باشم وبا ایمان کامل در زمان مناسب به تمام خواسته هام میرسم
وقتی بهترین وبی نظیر ترین استاد روی این کره خاکی داشته باشم وتمام صحبت ها وحرفهاشون بر پایه ی نتیجه ها ودستاوردهایی که از عمل به قانون بهش رسیدن هستش دیگه هیچ شک وتردیدی باقی نمیمونه تنها باید با ایمان وقدرت پا بزارم جای پای استادم واین مسیر بهشتی رو طی کنم واز مسیرم لذت ببرم.
سپاسگزارم استاد عزیزم مریم جانم بخاطر وجود پاکتون
برای تک تک دوستانم دراین سایت الهی آرزوی بهترینهارو دارم موفق باشین.
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز23 آبان رو با عشق مینویسم
میدونی داری اشتباه عمل میکنی ولی چرا ادامه میدی؟؟؟
نمیتونی کنترل کنی خودت رو ؟
امروز این سوالو چند بار از خودم پرسیدم
صبح که بیدار شدم برای مادرم چند تا گل بافتم و مدام میخواستم که تعداد کارایی که جمعه میبره بیشتر باشه تا فروششم بیشتر بشه
و حس میکردم که کارم اشتباهه و کارای نقاشی خودم مونده بود و تمرین کلاسمو هنوز انجام ندادم ،اما به فکر بافتن گل بودن
و هی میگفتم چیکار داری میکنی طییه ؟ مگه قرار نبود از این هفته کاری انجام ندی چرا داری گل میبافی و کارای نقاشیتو عقب میندازی ؟!
و یه جورایی مقاومت داشتم و نمیخواستم دست بکشم از بافت گل سرا و با اینکه میدونستم اگر به مادرم گل ببافم هیچ پولی نمیگیرم ازش و طبق وعده ای که به خدا داده بودم که باید از نقاشی درآمد داشته باشم
و میخواستم به مادرم کمک کنم اما بازم داشتم مسیر رو اشتباه میرفتم
و یه جورایی میگفتم اگر من بهش کمک نکنم نمیتونه تا پنج شنبه گل سر درست کنه
از طرفی امروز قرار بود خاله ام و دختر خاله ام برای ناهار مهمون بیان خونه ما تا ظهر من یکم اتاقمو مرتب کردم و کار کردم و مادرم گفت برو برای خونه خرید کن
بارون که باریده بود بی نهایت درختا زیبا شده بودن و رو زمین کلی برگای رنگ سبز و زرد و نارنجی و قهوه ای از درختا افتاده بودن که عین بهشت بود برای من زیبا و دوست داشتنی که سبب میشد بگم خدایا شکرت چقدر زیبا هستن
وقتی من از خرید برگشتم ، جلو در خونه مون خاله و خواهرمم دیدم که باهم رسیدیم
خواهرم کیک گرفته بود و گفت از جلو در مدرسه پسرم آورده بودن بفروشن منم خریدم
وقتی باهم رفتیم خونه و خواهرم کیک رو آورد خیلی خوشمزه بود و خداروشکر میکنم که انقدر نعمت عطا میکنه که استفاده کنیم و لذت ببریم
منم برگایی که از دیروز که از زمین برداشته بودم و جمع کرده بودم و شستم و همه رو یکی یکی داشتم پیش مهمونامون خشک میکردم که دختر خاله ام گفت چقدر رنگای خوشگلی دارن منم شروع کردم از زیبایی های برگا گفتم که وقتی داشتم جمع میکردم رنگاشون گرم تر بود و قرمز و نارنجی بودن ولی الان رو به قهوه ای رفتن
یهویی این حرف به زبونم جاری شد که به دختر خاله ام گفتم ببین چقدر جالب عین این میمونه وقتی انسان میمیره و بدنش سرد میشه و خونی که در بدنش در جریان موقع زنده بودن ، پوستش رنگ گرمی داره و وقتی میمیره سفید میشه رنگش
و برگ درختا هم مثل این وقتی داشتم از زمین برمیداشتم رنگاشون قرمز بود ولی از دیروز تا الان به کل رنگاشون تغییر کرده و قهوه ای میشن و یه جورایی از درخت افتادن میمیرن و رنگشون سرد میشه
چقدر جالب بود من تا به حال با این نگاه به برگای درختا دقت نکرده بودم
و عظمت خدارو یاد کردم و شروع کردم به گذاشتن برگ ها داخل برگه های کتاب تا خشک بشن و روشون نقاشی بکشم
وقتی از خرید برمیگشتم و دختر خاله ام رو دیدم که اومد خیلی صورتش صاف و تپل شده بود و درخشان و خیلی خیلی کشیده و بدون چروک
با خودم گفتم یعنی چیکار کرده این همه صورتش زیبا شده
و چروکی که قبلا دور چشمش داشت همه صاف و زیبا شده
در درونم شروع به قضاوت کردم بدون اینکه ازش بپرسم ،گفتم حتما رفته ژل تزریق کرده ولی چیزی ازش نپرسیدم
وقتی داشتیم با هم حرف میزدیم یهویی گفت طیبه یادته گفتم تا 20 روز خیار رو رنده کن بذار رو صورتت؟
گفتم آره گفت دیگه اون کارو نکن یه چیز خیلی خیلی خوب پیدا کردم که خیلی راحته
گفتم چی ؟
گفت من از اون روز که حدود سه ماهی میشه که ندیدمتون ،رفتم و خیلی اتفاقی فهمیدم که هر دو ساعت یک بار راس ساعت دو ساعت به دوساعت در روز باید یک لیوان آب بخورم
و این کار رو کردم و چین و چروک های صورتم که رفت هیچ گودی چشمم هم که میبینی پر شده و بعد خوردن آب گرسنه میشدم که پرتئن میخوردم و چند کیلو اضافه شده بهم
و واقعا اندامش زیبا شده بود و من مدام داشتم به این فکر میکردم که نکنه داره دروغ میگه
مگه میشه کسی هر روز از ساعت 10 صبح از هر دو ساعت به دو ساعت تا ساعت 12 شب یک لیوان آب بخوره و انقدر صورتش شفاف و صاف و بدون چروک کنار و دور چشم بشه و تپل هم بشه؟!!؟؟؟؟
نمیخواستم قبول کنم حرفشو
دیدم قسم میخوره که راست میگم
تو هم انجام بده ببین چقدر اشتهات هم باز میشه
پروتئین بخور عضله سازی بشه برات
وقتی این حرفارو میگفت من یاد درخواستم از خدا میفتادم میگفتم کاش میشد دوره قانون سلامتی رو بخرم و به آگاهی هاش عمل کنم
وقتی بعد از ظهر شد دوباره بهش گفتم یه سوال بپرسم فکرمو مشغول کرده ، واقعا راست میگی ؟
راسته که استاد عباس منش میگه همه چی باوره
چون دختر خاله ام باور داشت که صورتش صاف و زیبا شده بود و باورش تاثیر زیادی داشت
ولی من کمی شک داشتم ولی گفتم بذار منم امتحان کنم چه اشکالی داره
یاد حرف استاد عباس منش میفتم میگفت هرکتابی که میخونده تمریناتش رو عمل میکرده ومیخواست ببینه نتایج چجوریه
منم گفتم امتحان کنم ببینم چی میشه
و از ساعت 2 شروع کردم
تا ساعت 6 و 8 که آب خوردم هر دو ساعت یک لیوان دیدم گرسنه ام شده
جالب بود راس ساعت که آب میخوردم حس میکردم که گرسنه ام شده
و فکر کردم گفتم مگه میشه در طول روز آب میخوریم ولی این نتیجه رو نمیده ولی الان نتیجه میده
که نتیجه اش رو در دختر خاله ام میدیدم
و خدا بهم یادآوری کرد که همه چیز به صورت مستمر و ادامه دار اگر باشه جواب میده
و البته با نظم باشه
اگر تمرکز رو بذاری روی یک زمان مشخص و کارهات رو هر روز انجام بدی صد در صد نتیجه میگیری .
چقدر جالب بود من از آب خوردن در ساعت مشخص داشتم درس یاد میگرفتم
که همون مثال استاد که میگفت مثل یه ذره بین باید عمل کنی
و سر وقتش انجام بدی
بعد دیدم خاله ام اومد اتاقم و گفت
خدا از زبان خاله ام که اومد اتاقم بهم گفت طیبه الان کار رو تحویل مادرت دادی؟؟؟؟
گفتم بله
یهویی بدون هیچ دلیلی گفت دیگه بهش کمک نکن
بذار خودش از پس کاراش بربیاد
حتی کنارش هم ، نشین توجمعه بازار ، اگر بری کنارش بشینی به تو متکی خواهد شد و وابسته تو میشه و گل سرارو نمیتونه بفروشه
ازم پرسید میتونه کارتخوان رو استفاده کنه؟ گفتم فعلا نه چشماش ضعیفه و یکم دیر گزینه هارو میزنه مهلت کارتخوان تموم میشه و باید دوباره کارت بکشه
که بازم بهم گفت اشکالی نداره بده به خودش یاد میگیره
حتی در درست کردن گل سر هم بهش کمکی نکن طیبه
تا اینجا کمک کردی بذار باقی کارارو هرچقدر که تونست انجام بده و ببره بفروشه
تو دیگه مسئولش نیستی
و من وقتی این حرفای خاله ام رو شنیدم به خودم اومدم گفتم طیبه تو چیکار داری میکنی
خدایی که به تو کمک کرده به مادرت هم کمک میکنه
فکر نکن که تو قدرتی داری
تو باید به پیشرفت خودت تمرکز کنی
دیگه نباید براش چیزی آماده کنی
ولی باز هم به حرف خاله ام گوش ندادم و بعد رفتنشون به مادرم گفتم ،مامان چی شد گل سراتو درست نمیکنی
مامانم گفت طیبه خسته شدم مهمون داشتیم ، واجب که نیست همینایی که دارم رو میبرم میفروشم سخت نگیر
که داداشم برگشت گفت طیبه دیگه بسته ، دیگه تموم شد کار تو ،بذار هرجور دلش خواست ببافه و هرچقدر دلش خواست ببره بفروشه نیازی به گوشزد کردن تو نیست
نمیدونم شاید چون دوست داشتم پول بیشتر دستش بیاد و خوشحال بشه از این جهت هم میگفتم سریع درست کنه
و داداشم گفت تو طبق نیازت تلاش میکردی و در هفته 200 تا گل سرمیبافتی ولی مادر طبق توان خودش و اشتیاق خودش درست میکنه و الان مادر طبق توانایی و نیازش اگر بخواد بیشتر کار میکنه و اگر نخواد اصلا 10 تا ببره اشکالی نداره
و من اونجا بود که برگشتم دیشب به اتاقم و گفتم نمیدونم کارم درسته یا نه
ولی ته ته دلم میدونستم کار درستی نمیکنم
که میخوام این هفته هم کمک کنم
و انگار نمیخواستم قبول کنم این همه نشونه های خدارو که بهم میگه فکر نکن که تو کاره ای هستی و قدرتی داری
تو هیچی نیستی و منم که به مادرت کمک میکنم
ولی باز مقاومت داشتم و آخر شب به مادرم گفتم فردا برات چند تا چشم قورباغه میبافم
و تو خیال خودم میخواستم هی کمکش کنم
ولی غافل از اینکه از کار تمرینای کلاسی خودم عقب افتادم
و نتونستم رنگ کنم
یه چیز خیلی عجیب اینکه من بارها خواستم براش گل سر ببافم دستم به سمت کاموا ها نمیرفت مدام یه نیرویی مانعم میشد که من به مادرم کمک نکنم
ففط چند تا گل بافتم اول هفته براش
میدونستم اراده ای بالاتر از اراده من بود که میخواست بفهمونه داری اشتباه میری مسیرتو
بعد از ظهر به فایل ایمان به غیب که گوش میدادم شروع کردم دوباره دفتری که برای خواسته هام گرفته بودم باز کردم و شروع به نوشتن کردم
به شماره 7 که رسیدم یه خواسته مو میخواستم بنویسم
ولی حس میکردم یه چیزی مانع از نوشتنم میشه و قشنگ حسش میکردم که باید ازش بگذری چون حرفای استاد عباس منش درمورد اون خواسته رو شنیده بودم و یادم بود که باید نه فقط اون بلکه همه خواسته ها ازش بگذرم و رها بشم و بگم اگر بشه خوشحال میشم و اگر نشه خیری هست و من به هر خیری که از خدا به من برسه محتاجم
از اون خواسته باید کامل بگذرم چون در وجودم هنوز بعد یکسال که خیلی نسبت بهش تسلیم تر شده بودن ،باز هم چسبیدن رو حس میکردم
و اینارو درک میکردم که حتی اگر هم بنویسی ولی نگذری بهت داده نمیشه
باید بگذری تا به تو داده بشه
نگران نباش که بگی اینجا نمینویسم یه وقت بهم داده نمیشه اینجوری نیست
تو درخواستتو گفتی و باید بگذری ازش ،اگر نگذری و بارها بنویسی هیچ اتفاقی رخ نمیده
به یادت بیار زمانی رو که برای به نام شدن اون سیم کارت که دوستت سال ها بهت داده بود و به یک باره مسدود شد و تو میخواستی برای تو بشه و باور ساختی
اما یه چیز رو فراموش کرده بودی و وقتی دیگه دیدی همه چیز درمورد داشتن اون سیم کارت برای تو تموم شد و به عاجز بودن خودت اعتراف کردی
و گفتی نمیخوامش میرم یه سیم کارت دیگه میخرم چجوری ورق برگشت و خدا اون سیم کارت رو که از نظر تو هیچ راهی برای به نام تو شدن نبود ،چقدر ساده و راحت به نامت زده شد
این رو به یادت بیار و از این خواسته ات هم باید بگذری
تا بهت داده بشه
و من چشم گفتم و قصد پشت خواسته ام رو برای خدا در دفترم نوشتم
که شادی و لذت بردن و خدا گونه و آگاه بودن و عشق داشتن نسبت بهش و همه چیز رو که قصد پشتش هست رو نوشتم
انقدر خواسته و آرزوهای زیادی دارم که بیشتر از 107 میشه
خدایا شکرت
میدونم که همه اش رخ میده
تا نصف شب بیدار بودم و داشتم پاسخ دوستان رو میخوندم و مینوشتم و بعد خوابیدم
خدارو بی نهایت سپاسگزارم که به من این همه کمک میکنه و با اینکه من یه وقتایی درست عمل نمیکنم وای باز هم هدایتم میکنه
برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام
دوره قانون آفرینش، بهترین و تاثیرگذارترین دوره ای بود که دیدم، حتی نسبت به دیگر دوره های خود استاد. به عقیده من سوگولیه دوره های استاد همین هستش، دوره ای که عجیب غریب قدرتمند، تاثیرگذار و کاربردی هستش.
در یک کلام؛ قانون آفرینش امضای آموزه های استاد هستش.
جذاب ترین نکته ای که میتونه کمک کنه در تصمیمگیری به دوستانی که هنوز این محصول رو خریداری نکردن اینکه؛ ریشه و پایه سیر تکامل استاد رو با این دوره میتونن به صورت کاملا واقعی ببینند. چون این پروسه ای بوده که در این سالها طی شده و همه ماها شاهد پیشرفت لگاریتمی استاد بودیم.
و در آخر اینکه مطمئن باشید، هرکی به هر اندازه به آموزه های این دوره عمل کنه، چندین برابر نسبت به اون میزان از وقت و انرژی که گذاشته و به آموزه ها عمل کرده نتیجه خواهد گرفت. بدون ذره ای تردید!
ممنونم استاد.
ارادتمند و دوستدار همیشگی تو .
سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات یگانه خالق آفرین من ،،
یگانه قدرت مطلق کل گیتی پهناور ،،
سلام و درود خدمت خانواده بزرگ عباس منش ،،
بچه ها دلم میخواد از ی تجربه ی بی نظیرم براتون بنویسم ، وقتی خیلی راحت و با آرامش یک نفس عمیق میکشی و توی شرایطی که شاید قبلاً های دور خیلی مضطرب میشدی میگی خدای مهربانم ای انرژی عالم و توانا و همه کاره من تو خودت جای من جواب بده صحبت کن و خودت که از بالای جنگل داری منو و مسیر های پیش روم و میبینی خودت برو بریم ،،
الله اکبر ،،
نمیدونی چجوری 180 درجه همه چیز و به سمتت برمیگردونه باباااااا بزرگ فکر کن ،،
ینی ترکیب از این عشق تر داریم ،،
خداوند مهربان و گوگولی مگولی ات جان صحبت کنه همون لحظه استاد عزیزم صداش بیاد تو گوشت دیگه هیچی آخر صحبتم طرف روبروت آچ مز بگه بله شما درست میفرمایین ما دقیقاً همین گزینه رو میخواستیم ،،
یا حی یا قیوم
تویی ای خدای عشق من که هستی و برای من کفایت میکنی ،،
عشق ،،
نوره ،،
سعادت ،،
عنایت ،،
آقا همه چیه همه چی همه چی ،،
خدای مهربانم صد هزار مرتبه شکرت برای حضورت ،،
همینکه هستی همه چیز عالییییییی ،،
شکرت
شکرت
شکرت