اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدای بزرگم من هر چه دارم از تو و من از خودم هیچ ندارم .
سلام به یکی از بهترین نعمت های زندگیم استاد عباسمنش عزیزم
مثل یک تشنه از شنیدن این فایل جرعه جرعه آگاهی مینوشم
مثل یک تکه از پازل گم شده ی زندگیم فایل رو دریافت کردم که انگار کاملترم میکنه ….
توحید
توحید
توحید
واقعا توحید و باورهای توحیدی گمشده ی همه ی ماست ،چه به موقع این رو بهمون یاد آوری کردین استاد جان
منم از این موضوع ضربه خوردم و الان که فک میکنم میفهمم اونجاها که یهو نتیجه ها متوقف میشد جریان چی بوده …
استاد جان خدا حفظتون کنه شما دنیا رو برای ما زیباتر کردین یا بهتره بگم شما کاری کردین ما زیبایی های دنیا رو به جای زشتیهاش ببینیم
استاد جان من دوست دارم کامنت زیاد بنویسم ولی انگار با نوشتن خیلی نمیتونم حق مطلب رو بیان کنم ولی کمال گرایی رو کنار گذاشتم که حتما باید یه کامنت عالی بنویسم و فقط نوشتم هر چند کوتاه و….
خاستم با چند جمله ای تشکر و قدردانی خودم رو از شما ابراز کنم
سلام استاد جان، سلام به خانم شایسته مهربون و دوست داشتنی و سلام به همه بچههای توحیدی سایت، امیدوارم حالتون عالی باشه.
بعضی وقتها حسودیم میشه از رابطه قشنگ بچهها با خداوند، از اتفاقاتی که براشون رقم زده و یه حسی میگه منم این رابطه قشنگ و این اتفاقات رو دوست دارم، دوستای گلم تحسینتون میکنم و براتون بهترینها رو آرزو میکنم، بعد به خودم میگم من هم از این اتفاقات داشتم، خداوند نعمتهاش و رحمتش رو شامل حال من هم کرده، فقط فراموش کردم، خدایا شکرت. راهش اینه که من اعتبار همه چیزهایی که دارم رو به تو بدم، استاد جان، چقدر عاشق اینم که پای صحبتهات بشینم و بگی به اندازهای که اعتبار همه نعمتهات رو به خدا میدی، به اندازهای که در مقابل خداوند خاشع و فروتن هستی، خداوند کارها رو برات انجام میده و تو رو روی شونه خودش میبره.
یاد فایل درسهایی از گربه چکمهپوش افتادم، استاد جان، اون فایل هم مثل این فایل فوقالعاده بینظیر بود.
این شما نبودید که آنها را کشتید؛ بلکه خداوند آنها را کشت! و این تو نبودی انداختی؛ بلکه خدا انداخت! و خدا میخواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبی کند؛ خداوند شنوا و داناست.
سوره الانفال – آیه 17
این نکته که حتی برای جنگ که ذهن میاد میگه: خدایا، دیگه انصاف بده، این یه کار رو دیگه من انجام دادم، اعتبارش مال منه، منم که رفتم تمرین کردم، استراتژی ریختم، نوک تیرم رو تیز کردم، از فلان ابزار با بهمان جنس استفاده کردم، اما خدا میفرماید: تو نبودی که انداختی، خدا انداخت. اعتبارش به خداوند برمیگرده، به قول خداوند هر خیری به من میرسه از طرف خداونده و هر شری به من میرسه از طرف خودمه، چون خدا منبع خیره، منبع شر نیست.
خدایا به یادم بیار که کجاها هدایتم کردی و کارها رو برام انجام دادی:
من در یه نمایندگی ایران خودرو به عنوان مسئول تحویل هستم و ماشینهای صفر دستم میرسه و من باید چکش کنم که موردی، خط و خشی یا رنگ پریدگی نداشته باشه و اگر مسالهای باشه برطرف بشه، بارها پیش میومد که من بدنه ماشین رو نگاه میکردم، بعد که تحویل مشتری میدادم، بدنهاش مورد داشت و ایراد از من بود که این رو ندیده بودم، یه بار گفتم چطوره که بقیه میتونن بدنه ماشین رو خوب بررسی کنن، اگر فلانی و بهمانی میتونن، پس من هم میتونم، باید دقتم رو بیشتر کنم و همینطور که خداوند من رو به سمت این کارها هدایت کرده، همونطور هم من رو هدایت میکنه که ایراد بدنه ماشین رو پیدا کنم و از اون به بعد هر بار بدنه ماشین رو دارم چک میکنم، با خودم میگم من هدایت میشم به مشکل ماشین و انصافا خیلی موارد کمی بوده که بعد از اون هدایت خواستن نتونسته باشم ایراد رو پیدا کنم. خدایا شکرت اعتبارش به تو برمیگرده.
اینکه من با استاد و خانم شایسته آشنا شدم، من اصلا فردی نبودم که اعتقاد به قانون جذب داشته باشم، اصلا دنبال جستوجو برای جواب سوالم نبودم، چون خیلی افراد سوال براشون پیش میاد، میزنن توی اینترنت چطوری فلان کار رو انجام بدم، بعد مثلا با سایت آشنا میشن، من توی این فازها هم نبودم، به روز از خدا خواستم، خدایا من میخوام تغییر کنم، دیگه بسمه، اول با کتاب موفقیت نامحدود در بیست روز از آنتونی رابینز آشنا شدم، بعد یکی از روزها دختر خالهام یه تعداد فایل از استاد عباسمنش بهم داده بود، جالبه که فکر میکردم خواهرم بهم داده و از این طریق با این سایت و این مسیر آشنا شدم که اعتبارش به خداوند برمیگرده.
یادمه یه روز توی یه کانون تبلیغاتی کار میکردم، یه بار مثل همیشه داشتم پرینتر کارگاه رو تمیز میکردم، دربش رو باز کردم و مشغول تمیز کردنش شدم، همکارهام هم هر کدوم مشغول کار خودشون بودن، یه لحظه یه هدایتی رو دریافت کردم که درب دستگاه رو ببند، الان دستور میفرسته، چون اگر درب پرینتر باز باشه، دستور رو اجرا نمیکنه، ما هم گوش کردیم و درب دستگاه رو بستیم، پشت سرم رو نگاه کردم دیدم یکی از همکارهام منتظره من درب دستگاه رو ببندم که دستور بفرسته، خدایا از اینکه این همزمانی رو رقم زدی ازت سپاسگزارم.
یه بار توی یه چاپخونه مشغول بودم، یکی از همکارهام لپتاپش مشکلی داشت، بهم گفت فلان آقا توی کار تعمیرات کامپیوتر خیلی ماهره، کارت مغازه اون بنده خدا رو هم بهم داد و گفت فیلتر شکن هم میفروشه و توی کار تعمیرات کامپیوتره، آقا، من بعد از مدتی از اون کار اومدم بیرون، بعد دوست داشتم استارت یه کاری رو بزنم که دیدم نیازه فیلترشکن داشته باشم، از طرفی دنبال کار هم میگشتم، رفت به همون مغازه، با یه مرد فوقالعادهای آشنا شدم که آدرس یه نمایندگی رو بهم داد، رفتم اونجا و بعد از چند روز بصورت هدایتی توی نمایندگی ایران خودرو مشغول به کار شدم، خدایا شکرت بخاطر تمام کارهایی که برام انجام دادی.
بارها پیش اومده که میخواستم به یه پارکی برم برای پیاده روی، بعد از خدا پرسیدم که کجا برم که برام مناسب باشه، بعد یه اسمی، یه تصویری توی ذهنم اومده، رفتم اونجا و مثلا یه آگهی تبلیغاتی عالی انجام دادم، یا یه بار موقع برگشتن از پارک این الهام رو دریافت کردم که برو به این سوپرمارکت فراوانی رو ببینی، رفتم و بعد چشمم به سیر سیاه افتاد، برام جدید بود و حس کردم باید بخرمش، حالا برای اینکه تجربهاش کنم، بعد چند وقت از زبون مادرم شنیدم که گفت: فلانی گفت بنا به توصیه یه دکتری استفاده از سیر فرآوری شده خیلی خوبه و این کار خدا بود که برام انجام داده.
یه بار یادم میاد که مثل همیشه توی چاپخونه داشتم کار میکردم که یه لحظه یه الهامی، یه آگاهی رو درک کردم، انگار حس کردم وارد یه مدار جدیدی شدم، گفتم وقتی میگن روی هیچ چیزی حساب نکنی، حتی تواناییهای خودت و باید روی خدا حساب کنی، یعنی روی باورسازی باید حساب کنی، بعد همون روز که اومدم توی سایت دیدم تعداد ستارههای طلاییم بیشتر شده بود و این همزمانی و این آگاهی توی اون روز همه از طرف خدا بوده.
یه بار هم بنا داشتم برم توی یه مغازه لوازم خانگی با صاحب اونجا آگهی تبلیغاتی انجام بدم، بهم گفته بود که برم اونجا، رفتم و انجام دادم، بعد اون آقا سر صحبت رو باز کرد، بعد مشخص شد، مادرامون با هم دوست هستن، من اصلا ایشون رو نمیشناختم و ایشون هم یه شماره بهم داد که تماس بگیرم بابت استخدامی توی یه شرکتی، درسته که اون استخدامی انجام نشد، اما من طبق گفته استاد باید بگم این حتما بهترین حالتش بوده، گفتی برو جلو، میگم چشم، این ممکنه یه چیزی توش بوده که من بعدا میفهمم، خدایا شکرت که این هدایتها رو برام پیش اوردی. ازت ممنون و سپاسگزارم.
استاد و خانم شایسته عزیز، ازتون ممنون و سپاسگزارم، ان شاء الله این انرژی و آگاهی که به ما میدید، چند صد برابرش به زندگیتون برگرده، از آرامش، از ثروت و سلامتی، از اون عاشقتم گفتنهاتون، روز به روز بیشتر بشه، عاشقتونم.
سلام و درود بر استاد آگاهی بخش و همه دوستان تشنه آگاهی های ناب
من الان که دارم شروع می کنم به نوشتن واقعیتش نمی دونم چی بنویسم ولی درونا در خودم احساس شدید نیاز به نوشتن دارم چون این فایل منو خیلی به فکر فرو برد و تصویر زندگیم تو ذهنم مرور شد که من کجای کارم و چه عکس العملی در مقابل خداوند به هنگام موفقیتهایم داشته ام و چرا بعضی مواقع با توجه به کارای درستی که انجام دادم نتیجه خوبی نگرفتم .
الان که فکر می کنم من در مقابل مردم متواضع بوده و هستم و از نوجوانی غرور و تکبر نورزیده ام و به همه احترام میذارم ولی در مقابل خداوند چی ؟
من برا اینکه دیگران منو به عنوان آدم خوبه بشناسن متواضع بوده ام یا بخاطر خداوند واقعا نیاز به تفکر دارم و خیلی ریز هست این موضوع چون رسول الله می فرمایند ( من تواضع لله فهو یرفعه ) کسی که بخاطر خداوند متواضع باشد خدا اونرو ارتقاء میده .
الان جایگاه من تو جامعه خودم چیه ؟ خوب متوسط به بالا هست یعنی نه جزو بالادستیها هستم نه فرو دستیها پس جای امیدواری هست که همیشه تواضعم بخاطر دیگران نبوده ولی هنوز خیلی جای کار دارد
یا هر وقت کسی از من ایراد میگیرد چقدر بهم بر میخوره از کوره در میرم یا نه به خودم مجال میدم که بهش فکر کنم ؟ قبلا بهم بر میخورد و بهم میریختم ولی سالهاست آگاهانه دارم تو این قسمت کار می کنم و بهش فکر می کنم که خداوند داره از طریق این شخص منو متوجه عیبم میکنه
یا خیلی وقتا من اصول موفقیت رو انجام میدم به زعم خودم ولی نتیجه رضایت بخش نیست مثلا من بعضی وقتا صبح زود میام مغازه و از همون اول توجهم به زیباییها و خوبیهاست آخرشب می بینم فروشم خوب نبوده الان که ریز شدم متوجه شدم که بله من دارم اعتبار رو به زود باز کردن مغازه میدم نگام این است که چرا فلانی از بغل مغازه من رد شد و از من خرید نکرد و رفت از جای دیگه ای خرید کرد خوب کسی نیست بگه آدم خوب ، افراد اینجا چه نقشی دارن مگه دست خودشون هست نخیر این خداوند است که با توجه به باور و فرکانس و مدار فروشنده ها مشتری ها رو داره تقسیم می کنه
یا وقتی من میخام کسی رو نصیحت کنم و آگاهی بهش برسونم تو ذهنم چی میگذره راستی ؟
بخاطر خودم هست که طرف بگه وه چه نصیحتی چه آگاهی ای یا نه واقعا بخاطر رضای الله باشه که بعدش از جانب شخص هیچ چشم داشتی نداشته باشم .
یا همین مطالبی که می نویسم برا کمک به خودم هست که همیشه یادم بمونه و غره نشم یا میخام تایید دیگران رو بکیرم ؟
یا وقتی به کسی کمکی می کنم چی ؟
انتظار تشکر دارم ، انتظار دارم اون به من بیشتر احترام بذاره ، بیاد از من خرید کنه ، تو جمع از من تعریف و تمجید کنه ، یا نه اصلا این چیزا برام مهم نیست شاید خیلی زود فراموش کنم کمکم رو .
یا وقتی برا خانوادم چیزی می خرم و خونه می برم چه انتظاری دارم ؟
برا این است که منتم بر سر اونا باشه و پدر خوبه باشم یا نه من فقط یکی از دستان خداوند هستم و خداوند به من داده و منو مامور کرده که اگر هم نبودم خدا از بینهایت طریق روزی شو به اونا میداد .
یا تو مغازه چقدر سعی می کنم مشتری رو از خودم راضی نگه دارم ؟
نکنه این باشه که قدرت رو از الله بگیرم و به مشتری بدم که اگه این ناراضی از مغازم رفت شاید دفعه بعد نیاد و مشتریم بپره یا برا جلب رضایتش دروغ بگم و قسم بخورم و یا خودمو کوچک کنم یا از وضعیت بد اقتصادی و کلا از هر چی که مشتری خوشش بیاد بگم و انجام بدم .
یا برا فروش کالا فیک رو بعنوان اصل بفروشم و یا اگر بدونم ابراز ناآگاهی کنم و همچنین در مورد کیفیتش که واقعیت رو نگم تا مشتری بخره مخصوصا مشتری هایی که شاید رهگذر باشن و مطمئنم دفعه دیگه ای سمت من نمیان یا نه مراقب باشم و ایمان داشته باشم که روزی من دست مشتری نیست منبعش جای دیگه ای هست ، این مشتری رو اون آورده و اگر به هر دلیلی نخرید یکی بهترش رو میفرسته تازه فقط ورودی مالیم مغازه که نیست خداوند بینهایت راه داره برا رسوندن روزی به من .
اولا خداروشکر و سپس سپاسگذار از استاد که با ارائه این مطالب سبب شدن به چه ترمزهایی هدایت بشم و چه مطالبی نوشته بشه که تو مسیر زندگی حواسم باشه قدرت رو به کی میدم ، اعتبار موفقیت هایم برا کیست ، رضایت کی برام اهمیت داره ؟ الله یا غیر او
با سلام خدمت استاد عزیز مریم خانم گل و تمامی دوستان محترم در سایت
از یکماه قبل من وقت ایمپلنت دندون داشتم برای امروز، همیشه وقتی دکتر میرفتم خیلی استرس داشتم ولی با این دفعه دو بار میشه دکتر میرم استرس ندارم و آروم هستم و نگران نبودم ولی ازچمد روز پیش تا یادم می افتاد کمی نگران میشدم چون دکتر گفته بود استخوان فکت کوتاهه باید از سینوس جراحی را انجام بدم وچون من در چند سال گذشته سالی یکبار جراحی کردم بدنم ضعیف شده به همین خاطر کمی نگران میشدم ولی این دفعه هر بار یاد جراحی دندونم می افتادم بخودم میگفتم تو چرا نگرانی خدا است خدا کنارت خدا پیشت نگرانی خیلی کمتر میشد تا اینکه امروز نوبت ایمپلنت داشتم و در زمان جراحی همش خدا رو صدا میکردم می گفتم خدا پیشمه خدا کنارمه خدا از من مواظبت میکنه همانطور که در چند جراحی سالهای گذشته کنارت بود وهمش میگفتم In god we trust امروز خیلی آروم بدوم چون خودم و کارام رو به خدا سپرده بودم.
وقتی کارم تموم شد اومدم بپرسم دندون کناریش رو بعد عید انجام میدین یکدفعه گفت انجام دادم اینقدر خوشحال شدم نمیدونستم چیکار کنم از خوشحالی، فقط اولین جملهای که گفتم ، این بود خدایا شکرت خدایا شکرت . چون من بابت دندون دوم که ایمپلنت انجام داده بود من اصلا پولی نداده بودم تازه میخواستم ازش بپرسم چقدر میشه .
من کارهای خودم رو مدیون خداوند میدونم که بقول معروف روی شونه هاشو سوار شدم و خداوند داره منو راه می بره و بقول استاد در جهان آنقدر انسانهای نازنین و مهربان هستند که از هر جهت به ما کمک می کنند و من اول از خداوند سپاسگزارم برای موفقیت هام دوم از دستانی که برای کمک می فرستد سپاسگزارم
وتشکر میکنم از دوستانی که وقتشون رو برام گذاشتن بی نهایت ممنون
راستش ازفایل قدرت اراده درمقابل نحوه عملکرد ذهن به بعد رو ندیده بودم چون فایل قدرت اراده رو که دیدم مغزم شدیدا مقاومت کرد
واما این فایل دقیقاااااااااا انگاربرامن ساخته شده وخدااززبان استادحرف میزنه
ای وایِ برمن هرخیری ازجانب خداس وهرشری ازجانب خودم
چشام تارمیبینه چون صورتم خیسِ اشکهای بی ارادس بی اختیار سرم افتادبه سجده
الهی العفو
الهی العفو
الهی العفو…
چقددددد خودبزرگ بینی داشتموبدیش اینجاس نمیدونستم…
چقدهیچ بودم درمقابلت ونمیدونستم
فک میکردم مخلوقِ موحدی ام امانبودم ونمیدونستم
“مارمیت اذ رمیت ولکن الله رمی”
نمیدونم چی بگم زبانم قفل شده بدنم منقبض…
هیچی حس نمیکنم ،درک وهضم این جمله خیلی خیلی سنگینه برام انگار دنیا دورسرم چرخیدوخورد تومخم
هیچی جزگریه ندارم
امشب شبِ ولادتِ امام حسینه ودقیقا دم غروب اینو دیدم درحالیکه یه اتفاق به ظاهرآشفته ای افتادوبهم ریخته بودم
بنام خدایی که هرآنچه دارم ازآنِ اوست
چقدددداین جمله مث پتک خورد توسرم مگه اشک امون میده
شکرمیکردم بابت چیزایی که بهم داده ولی یجورایی عادت لفظی شده بود، این جمله منو به خودم برگردوند
“بنام خدایی که هرآنچه دارم ازآنِ اوست”
دارم به دستام نگامیکنم این انگشتایی که داره تایپ میکنه ازآنِ توست،گوشهایی که داره این آگاهی هارو میشنوه ،قلبی که بی منت وتوجه بافرمان تو میتپه،نبضی که منظم میزنه ،چشمایی که داره مببینه وحتی این اشکی که داره سرازیرمیشه هم مال من نیس وازآنِ توست
من چی دارم ازخودم؟جزخودت که تنها داراییم هسدی
خدایی من کدوموبشمرم کدوم بمونه؟
جزئی ترین چیزا مث تارِ مو،پلک،نفسی که میادومیره،
به چیه خودم اینهمه مغرورشدم؟
چی باعث شدفککنم همه کارارو خودم انجام دادم؟
چی باعث شدمن اینهمه به خودم تکیه کنم درحالیکه همیشه توبودی وهسدی وخواهی بود
ددحالیکه همش توکارهارو انجام میدادی ومن پزشو میدادم
درحالیکه من اولین بارِ بندگی میکنم ولی توسالهاس که خدایی میکنی
درحالیکه این چشمارو تودادی ولی تورونمیدیدم…
چقدشرک داشتم ونمیدونستم الله اکبر
الان میفهمم چرا گاها اینهمه تقلامیکردم ودست وپامیزدم واخرم کارا اونجوری که من میخواستم پیش نمیرفت چون تورو ندیدم یادم رفت توهسدی چون رو خودم تکیه کردم چون روخودم وبقیه حساب بازکردم نه تو،
بهتره بگم روهمه حساب بازکردم جزتو…
خدایاچقدجهالت داشتم ونمیدونستم
چه شرک مخفی عظیمی داشتم ونمیدونستم
1لان میفهمم چرانتایج اونی که میخام نیس
چرا رو دورِ باطل افتاده بودم
الان میفهمم چراخدا به موسی گف حتی نمک خمیرت را وعلف گوسفندانت را ازمن بخواه…
خدایا من به خودظلم کرده ام….
چقدزیانکاربودم وخبرنداشتم…
پناه برخدا ازشرِ غرورِ کاذبم
العفو العفو العفو…
این فایل رو زمانی دیدم که دقیقا بخاطرغرورم،ضربه خوردم کارها سخت وآشفته وپیچیده شده بود واوضاع جالب نبود
خدایا من به هرخیری که توبرام بفرستی سخت محتاجم
چطوری شرک به این گندگی رو نمیدیدم؟
چطوری تابحال متوجه ترمزکه چی بگم سدِبتنی به این بزرگی نشده بودم!
استاد عزیزم اومدم سایت رو چک کردم که جلسه ی بعدی باورهای قدرتمند کننده و محدود کننده رو ببینم که با این فایل بینظیر مواجه شدم و ازتون بسیار سپاسگزارم.
اولین الهامی که از گوش دادن به این فایل دریافت کردم بشارتی از جانب خداوند بود و احساس شادمانی که:
تحقق رویاهات و وعده هایی که بهت دادم بسیار نزدیکه،
یادت باشه هر نعمت و برکتی که وارد زندگیت میشه از جانب منه،
یادت باشه به خودت مغرور نشی و بیش از پیش در برابر من خاضع و خاشع باشی.
و ممنون که مفهوم روی دوش خداوند بودن رو واضح تر توضیح دادین که یعنی، تسلیم خداوند بودن.
و تسلیم خداوند بودن چه ارتباط جالبی با باور های قدرتمند کننده داره که:
هر چقدر ما روی باورهای خودمون کار میکنیم و باورهای محدود کنندمون رو تبدیل به باورهای قدرتمند کننده میکنیم اجازه میدیم وجود ما بیشتر و بیشتر تسلیم رب باشه،
اجازه میدیم وجود ما قلمرو رب بشه،
اجازه میدیم اراده ی خداوند در جسم و جان ما جاری بشه، و خیر و برکت و نعمت رو در زندگیمون جاری کنه.
و به اندازه ای که دست از پارو زدن(مقاومت در ذهن و عمل) بر میداریم، اجازه میدیم امواج دریا ما رو به ساحل برسونه.
اجازه میدیم دست ما دست خداوند باشه، مانند آیه ای که میفرماید این شما نبودید که تیر رو رها کردین، من بودم که تیر زدم.
این یعنی اراده ی خودمون رو که قطره ای بیش نیست در راستای اراده ی پروردگار که دریاست فنا کنیم و قدرت دریا رو داشته باشیم،
و البته یادمون باشه ما همون قطره هستیم.
و این زیباترین ارتباطیه که بنده میتونه با رب خودش داشته باشه.
استاد عزیزم خیییییییییلی زیبا بود وقتی میگفتین که هر چی دارم از خداوند دارم و تسلیم خداوند هستم.
باعث افتخارمه که چنین استاد یکتاپرستی دارم و یکی از مهمترین دلایلی که باعث شد با درس های شما ارتباط بگیرم همین روحیه یکتاپرستی شما و ارتباط درستتون با خداوند بود که این اطمینان رو بهم میداد که در مسیر درستی هستین.
یک جای دیگه هم به همین اندازه بهتون افتخار کردم، که گفتین:
تکیه من فقط به خداست نه به این ثروت و امکاناتی که دارم،
و اگر همه اونها رو از دست بدم با تکیه بر خداوند همه این نعمتها رو بدست می آورم، چه بسا با شکلی متفاوت…
امیدوارم که همیشه در مسیر شکوفایی موفق باشین و همیشه شاد و خوشبخت باشین…
و البته فتبارک الله احسن الخالقین.
اینکه روی دوش خداوند بنشینیم و او به بهترین و مناسبترین شکل ممکن کارها رو برای ما انجام میده، من رو یاد تمرینی در یکی از جلسات قانون آفرینش انداخت:
در این تمرین صفحه کاغذمون رو به دو قسمت تقسیم میکردیم و در یک قسمت مینوشتیم ” کارهایی که ما باید انجام بدهیم” و در قسمت بعدی مینوشتیم ” کارهایی که خداوند برای ما انجام میدهد”
یادمه برای هر خواسته ای که داشتم کارهای بزرگ و سخت رو برای قسمت خداوند مینوشتم و کارهای کوچک و مورد علاقم رو در قسمت خودم مینوشتم.
اون زمانی که در شرایط سرد و تاریکی قرار گرفته بودم خداوند این بشارت رو برام فرستاد:
“هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند، نه که فردات بخواند
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آنجا
زپس صبر تو را او به سر صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه ره ها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند”
و اون نقطه تاریک و سرد نقطه عطفی در زندگیه من بود که من رو در مسیر جاده ی زیبای خودشکوفایی در کنار شما قرار داد.
و این بارزترین جایی بود که به مو رسید اما پاره نشد و من شاهد دستان قدرتمند خداوند بودم و از اون به بعد قدرتش رو در زندگیم با وضوح بیشتری میبینم و تجربه میکنم.
تا پیش از اون به ظاهر فردی مذهبی و با ایمان بودم. ایمانی که در وهم من بود و هیچ عینیتی در زندگی من نداشت!
من در وهم خودم تسلیم بودم اما در عمل به سختی در یک دریای مواج پارو میزدم و با اینکه بسیار تلاش میکردم از خواسته هام دورتر میشدم…
اما از وقتی که در دل اون سرما و تاریکی تونستم گرمای دستان خداوند را که همیشه نگهدارم بوده است، حس کنم و در این مسیر زیبا قرار بگیرم،
در مسیر تسلیم خداوند بودن و در مسیر الهامات قدم برداشتن و روی دوش خداوند نشستن،
هر روز زندگیم لذتبخش تر شده
هر روز نعمتهای بیشتری را دریافت کرده ام
هر روز دری تازه به رویم گشوده شده
هر روز خودم را به رویاهایم نزدیکتر میبینم و جرئت بیشتری پیدا میکنم که خواسته های بزرگم را از خداوند بخواهم.
خدایا شکرت که دروازه های آگاهی را به رویمان گشودی.
ای خدایی که ماده را از عدم خلق کرده ای، شکرت که این جسم خارق العاده رو خانه ی جان ما در این سفر هیجان انگیز قرار دادی.
خدایا شکرت که خواسته ها را در وجودمان قرار دادی و هر آنچه را که در این سفر نیاز دادیم و خواسته ماست پیشاپیش برایمان خلق کرده ای.
شکرت که همواره هدایتمان میکنی تا هر چه آسوده تر و لذتبخش تر خودمان را در این سفر تجربه کنیم.
بینهایت سپاسگزار خداوند هستم که من رو در این مسیر زیبای الهی قرار داده
سپاسگزار شما استاد عزیزم هستم به خاطر رایگان در اختیار گذاشتن این فایل های ارزشمند
برای بار سوم دارم مینویسم هر بار دستم خورد پاک شد امیدوارم چیزی از قلم نندازم
من نزدیک به یک سال هستش که بیزنس خودم رو شروع کردم ، در ابتدا چون خیلی ترسیده بودم و از نظر مالی تقریبا که نه کاملا صفر شده بودم خیلی شرایط برام نگران کننده بود ، ترس از اجاره ی بالا ، هزینه های جاری و جانبی ، خرید متریال و …..
با این امید قدم برمیداشتم که من از خدا خواستم برام بچینه و خیلی قشنگ و راحت داره همه چی روبرامچیدمان میکنه
تمام درون من پر شده بود از این که ؛
خدایا من روتو حساب کردما
من جز تو کسی روندارم
سربلندم کن
من و غرق در نعمتت کن
دستم و ولی نکنیاااا
حواست به منه سمیه هست دیگه ؟
نگاهتو برنداری هااا
خودت همه چی و جور کن
و واقعا همه چی همینطوری پیش میرفت ، من نمیفهمیدم اجاره چجوری جور میشد ، چجوری تو مقادیر بالا متریال میخریدم ، مشتری های سطح بالا میومدن پیشم ، همه راضی و با کمال رضایت هزینه ی خدماتشون رو پرداخت میکردن و…
تو اون روزا کم کم حرفام با خدا کمرنگ شد با خودم پر رنگ
به خودم میگفتم سمیه ایول
همین ایول گفتن شد پاشنه ی آشیل من ( که امروز درکش کردم )
سمیه ببین تو چه قدر پیشرفت داری میکنی
همه ازت راضین همه دوستت دارن همه بهت احترام میذارن
هیچکس رونظر تو حرف نمیزنه ، مشتری میگه هر چی تو بگی
همه بهت اعتماد میکنن ، غرق در احترامی و …
همه ی کردیت رو دادم به خودم ، خدارو یهو ندیدم
همینجوری پیش رفت تا 3_4 ماه پیش که ورودیه من از روند صعودی داشت کم کم به سمت پایین و کم شدن پیش میرفت تا به امروز
(من تو اون دوره انقدر سرم شلوغ شده بودکه وقت نمیکردم کارهام رو به عنوان نمونه برای انتخاب راحت تر مشتری توی صفحه ی خودم بذارم ) الان 4 ماهه من دارم به این فکر میکنم که چرا ؟ من که همون خدمات رو میدم ، متریال همونه ، هزینه ها همونه ، پس چرا ورودی کم شده ( درامد یر به یر با هزینه ها ) طوری که هزینه های جاری رو پرداخت میکردم یه مبلغ ناچیز میموند ته حسابم باز نگرانی و ،،،، برای ماه آینده
تو این مدت من فکر میکردم باید فعالیتمو بیشتر کنم تو فضای مجازی ، پست بیشتر ، توضییح بیشتر ، بعضی وقت ها به تخفیف گذاشتن فکر کردم ، یه وقتایی یه کوچولو جواب داد بعد میگفتم اره سمیه همینه ادامه بده اما نتیجه باب میلم نبود و هنوز هم نیست ، هر کاری رو امتحان کردم نشد یه کم احساس درموندگی کردم ،دیروز تو سالن با احساس بد و خستگی ، هر کاری که به فکرم رسید انجام دادم تا رها شم ولی نشد ، فایل گوش کردم ذهنم میپرید ، نوشتم فقط یه مشت چرت و پرت اومد رو کاغذ ، موزیک بی کلام گوش کردم نشد که نشد ، یهو نشستم وسط سالن رو به اسمون نگاه کردم اشکم ریخت گفتم خدایا من نمیدونم چمه ، نمیدونم باید چیکار کنم ، برام نشونه بفرست ، هدایتم کن من حالم بده ، تو همون حال بد پیام اومد برام و مشتری که فکر میکردم با فعالیت مجازی راحت جذبش کرده بودم خواست وقتش و کنسل کنه ، با اینکه بیعانه داده بود و من قید کرده بود کنسلی از سمت مشتری باشه بیعانه برگردونده نمیشه ، با علم به این میخواست کنسل کنه تو همون حین من مرور شد برام احساس بد = اتفاقات بد
احساس خوب = اتفاقات خوب
فهمیدم این اتفاق بد و خودم جذب کردم بیعانش رو پس دادم ، بلند شدم اشکام و پاک کردم گفتم خدایا منو هدایت کن من فقط تو رو دارم ، نوشته ها مو پاره کرده ، رها تر از رها اومدم بیرون به سمته خونه ، دیگه بهش فکر نکردم ونگران هم نبودم انگار که خدا نوازشم کرده باشه
تا دیشب قبل خوابم ، ( با اینکه داشتم رو سه تا فایل قبلی کار میکردم تمارینش رو انجام بدم و کامنت کاملی از خودم به جا بذارم ) یه حسی بهم گفت برو ببین فایل جدید نیومده رو سایت ، اومدم دیدم اومده اونم چه فایلی توحید عملی ، با اینکه خوابم میومد همون حسه گفت گوش کن بهش ، تقریبا نصف شده بود که خوابم برده بود،نصفه موند صبح شد من رفتم باشگاه ( ندا طلایی ) یه کم حرف زدیم تو حرف ها یه گوشه ای زدیم به نشونه و عمل کردن ندا به نشونه ها و … بحث تموم شد
اماده ی تمرین بودیم ندا گوشیش و اورد چتش رو با ابجی لیلا خوند برام ( لیلا بشارتی ) در مورد همین فایل گفتم من نصفه گوش کردم ، وسطاش بود که داشت چراغ ها تو ذهنم روشن میشد ، انگارکه خدا حرف بزنه باهام انگار که نه واقعا خدا بود همه ی انچیزی که نیاز داشتم از زبون ندا داشت بهم میگفت من انقدر دگرگون شدم ، بغض تو گلوم ، فقط داشتم گوش میدادم نمیخواستم تموم شه ، تموم که شد گفتم واااای اینه باگ من ، من باگمو که چندماهه درگیرشم پیدا کردم ، انقدر حسم خوب شد که بی اختیار ندارو بوسیدم و ازش تشکر کردم ، ذهنم پر شد از صدا دلم پر شد از نور رفتم تو خودم ، ما تمرین و شروع کردیم یه کم گذشته بود ندا گفت برم ببینم کامنت ابجی لیلا تایید شده رفت سراغ گوشیش گفت عه اره تایید شده شروع کرد با صدای بلند خوندن من تمام بدنم شده بود گوش ، هرچی که میگفت من فقط درک میکردم که خداست و داره هدایتی که خواسته بودم رو بهم نشون میده واضح تر از واضح ، ندا و ابجی لیلا رو واسطه کرد برام ، من پیدا کردم باگی که باعث حال بد من بود ، من متوجه بودم یه ایرادی هست اما پیداکردنش مشکل شده بود ، آخ ای خدا تو چه قدر رحمانی چه قدر رحیم و بزرگی نگاه نکردی که من چه قدر شرک داشتم و دور شده بودم تا ازت کمک خواستم همه ی جهان رو چیدی تا به من نشون بدی نشونه ای که خواستم رو ، تو همه ی اون مدت من کردیت رو به خودم داده بودم ، مغرور شده بودم ، قدرت رو به همه چیز و همه کس داده بودم جز خدا ، الانم که دارم مینوسم بغض دارم ، خدای من شاهده من در لحظه که نشونه رو دیدم این ها درون من اتفاق افتاد اول که از خودم دلخور شدم اما شماتت نکردم و سریع خودم رو بخشیدم ، بعدش از خدا طلب مغفرت کردم ، و گفتم خدایا تو بودی همه ی اون ثروت و نعمت پیشرفت من
تو بودی همه ی اون اعتبار و احترام
تو بودی مسبب همه ی اون اتفاقات خوب
تویی خالق من ، تویی برنامه نویس زندگی من
تویی مراقب من ، تویی رفیق من ، تویی همراه من
من سپاسگزار تو خدای بزرگ خودم هستم ممنون برای امروز
در لحظه کمتر از 15 دقیقه نشونه های خوب سرازیر شدن به سمتم، 5 تا مشتری خواستن که وقتشون رو رزرو کنم ، گفتم خدایا ایول به خودت که انقدر خفنی منه سمیه کی باشم ، من فقیر ترینم در برابر لطف و نعمت تو ، تویی بزرگ تویی منبع عشق و ثروت من از این لحظه به بعد کردیت همه چی من تویی ، کمکم کن همیشه این رو به خاطرم داشته باشم
من امروز درک کردم وقتی گفتی از تو حرکت از من برکت
حرکت منه سمیه چیزی نمیتونه باشه جز باور به تو و رها بودن
تویی که همه چیز رو به نحو احسنت برای من میچینی ، تویی که رفاه و سعادت من رو میخوای ، تویی که برای من فراوانی گذاشتی ، تویی که من رو غرق در منابع پایان ناپذیر خوشبختی خودت میکنی من فقط باید باورموحفظ کنم که تویی همه چی
من عاشقتممممممم خدا
خدایا هزاران مرتبه شکرت برای آگاهی امروز من
خدایا سمیه میخواد هر لحظه درقلب و ذهنش داشته باشه تو رو
خدایا مثه همیشه که من رو تو بغل خودت نشوندی ، برای همیشه ی همیشه من و تو اغوش خودت نگهم دار
آن زمان شما خریدید ارزنده و مناسب است و برای کسایی از قبل دارند سهام داری توصیه میشه و سود آور است برای افراد جدید گران است
من به این موضوع خیلی فکر کردم که شما چطوری این انتخاب کردید شما باورهای قوی بنیادی دارید باورها مناسب
خدا یا مرا در زمان و مکان مناسب قرار بده
کسب و کار ارزش خلق کنه ،
طرح توسعه داشته باشه تکاملش طی کنه باشه و آن سرمایه گذاری در بازده زمانی رایگان بشود
شما هدایت شدید به چادرملو
خداوند هر لحظه ما را به سمت باورهایمان هدایت می کند
باور درست باشه شما هدایت میشوی به شرایط و اتفاقات درست
من یک مثال از خودم بزنم من تازه آمده بودم مشهد کار من این برجاهای شلوغ نگاه کنم و دنبال فروانی و مشتری باشم تایید و تحسین کنم من به بازار رضا مشهد می رفتم
و به خودم می گفتم فرهاد مشتری و ثروت است برام باور پذیر باشد تو طبقه دوم با
(ساچمه نقره ) آشنا شدم من دی ماه 1400گرمی حول و حوش هیجده هزار تومان خریدم سال اواخر سال 1401 گرمی حول و حوش شصت هزار تومان فروختم اواسط سال 1401 اساتید موفقیت و سرمایه گذاری روی قیمت چهل هزار تومان بعنوان کالا سرمایه گذاری تبلیغ می کردند آینده خوبی داره سرمایه گذاری مطمن است تمریناتی که شما در قدم هشتم جلسه سوم به ما داده بودید انجام
دادم خداوند هدایت کرد که در زمان مناسب خرید کنم و در زمان مناسب بفروشم و سود عالی نصیبم شد من فقط به جریان هدایت اعتماد کردم
اویل برای تمرین باور فراوانی به جاهای شلوغ و پر مشتری می رفتم از خودم سوال می کردم چطور راحت تر می توانم باور فراوانی با آسانترین شکل تقویت کنم و هدایت شدم به سایت کدال و یاد گرفتم گزارشات مالی شرکتها بنیادی ایران مطالعه می کنم و خداوند من هدایتم کرد به خرید و سرمایه گذاری سهام بنیادی در زمینه معدن و اکتشاف طلا ،نقره و جیوه و شرکت زیر مجوعه اش شمش طلا و نقره تولید می کند و سرمایه گذاری دیگر من در زمینه آهن اسفنجی و بریکت خام مورد نیاز صنعت فولاد است و بصورت تکاملی تعداد سهام خود را افزایش می دهم
جمله از البریت انیشتن تنها راه آموزش دادن مثال زدن است
مثال سفارت پاریس زدید من برای خودم در گوگل سرچ کردم و تمام عکسهای سفارت فرانسه و خیابانها جمع کردم داخل تابلو آرزوهام گذاشتم
یا مثال در مورد لری شخص آمریکای میاد پارادایس کمک به شما می کنه پشت این اتفاقات عالی که برای شما می افتد این باور است جهان سرشار از انسانها مهربان و نازنین هستند که از هر جهت به من کمک می کند
مثال در مورد پینگ پنگ می زنید خودم از نه سالگی بازی می کنم در بازی پینگ پنگ در کسری از ثانیه باید تصمیم بگیری یک جوری به شما می گوید به کجا میز توپ ارسال کن
این مثال شما را با تمام وجودم درک می کنم و آن جریان بارها و بارها در حین رالی بازی پینگ پنگ به من گفته شده است
استاد جان شما تنها استادی هستیدکه به ما جریان هدایت یاد می دهید و چطور الهامات خداوند را دریافت کنیم
و کلیدهای غیب فقط نزد اوست، و کسی آنها را جز او نمی داند. و به آنچه در خشکی و دریاست، آگاه است، و هیچ برگی نمی افتد مگر آنکه آن را می داند، و هیچ دانه ای در تاریکی های زمین، و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن است.
استاد عاشقتم و سپاسگزارم بخاطر دوره عالی احساس لیاقت و دوره دوازده قدم
از خدای یگانه سپاسگزارم که در هر لحظه از زندگی اگر ما باور داشته باشیم که ما لایق پول و ثروت و عشق و مودت و بهترین ها هستیم خداوند هستش که به ما هدایت میده شرایط و آدم ها رو سر راه ما میذاره که به من میگه علی حرکت کن چه در قلب من و چه در شرایطبا نشانه ها :
که شما دست خدا بودید عمو فرهاد عزیزم که نزدیک به دوسال پیش در اوج فشار مالی از خدا چه خود آگاه و ناخود آگاه خواستم کمکم کنه بهم بگه چی کار کنم منی که راهی نداشتم به ظاهر ذهن محدودم که خداوند یگانه از جانب شما به من گفت که علی عمل کن برو کاری رو شروع کن!!
من شما رو نه از نزذیک دیدم و نه نسبت فامیلی دارم بلکه مثل برادر بزرگتر بهم بگی؟!
چجوری؟؟
این یغنی همون خدا در قلب ها …. کبوتر با کبوتر باز با باز…. کند همجنس با همجنس پرواز…
خدا این کار رو برای من داره انجام میده و من تسلیم خدام در هر لحظه و من امروز از خدا خواستم منو در مسیر قرار بده باز بهش گفتم من تسلیمتم خدا
روزی که دست فروش، کتاب بودم و حالا وبسایت شخصی دارم و در حال رشدم و میخوام باز رشد کنم و تغییر کنم و تسلیم خدام و در مسیر الهی و هر روز از خودم میپرسم خدا چیکار کنم ؟ تو به من بگو
این هم بماند که دارم به لظف خداوند وارد مسیری میشم که اینجا محرمانه می ماند که باز چندین برابر برای من رشد مالی است من نمیدانم اما به خدا میسپارم که شما عمو فرهاد تشکر میکنم هم از خدای یگانه و از خدای قلب شما سپاسگزارم.
یک دنیا ممنونم و از خدا میخواهم در مسیر همه ی ما برکت ها را هزار برابر کنه میلیار ها برابر کنه هم به شما که صفت بخشش رو از خدا اجرا کردید و آموزش دادید و هم من از شما یادمیگیرم
خدا همینجاست بین من و شما
واقعا اوست که تیر را میزند و میلیارد ها هدف در پشت پرده و در واقعیت به عینیت میرسه
امروز داشتم به یکی از ویدیو های وجود خدا از زبان علم را در گوگل میدیدم که اشاره کرد به wmap که این ماهواره از انفجار بیگ بنگ تا به الان که نزدیک به 13 میلیارد و خوردی سال داره جهان میگه از فضای سیاه و هیچ (فضا ) زمانی چیزی به خلقت رسیده که از قانون طبیعت ( قانون جهان هستی) سیگنال ها و نوسانات کوانتوم پیروی کرده و از هیچ به خلقت رسیده قوانین طبیعت یعنی همون چیزی که ما اسمش رو. میذاریم خدا که ماده نیست اما روی ماده تاثیر میذاره در زمان است و نع مکان و نه مکان (قانون) همون خداست که وجود داره و اگر ما قوانین طبیعت رو انجام بدیم همین توصیه های استاد رو اجرا کنیم
با نوسانات کوانتومی در بعد زمان میشه و خودش به ما میگه
کنترل ذهن و احساس خوب= سیگنال های کوانتومی خلقت مفید و خوب (اتفاق های خوب)
و در آخر تسلیم خدا هستیم تا ابد عاشقتم عمو جان
سپاسگزارم از استاد عزیز
سپاس از خانم شایسته
در پناه حق باشید ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت
سلام به استاد عزیزم چقدر این فایل عالی و فوق العاده بود٫ و از همه مهم تر نمیدونید چقدر خوشحالم که به طرز فوق العاده ای هدایت شدم به گوش دادنش در کنار خانوادم !من همیشه عادت دارم موبایلمو به تی وی وصل میکنم و فایل های شمارو پخش میکنم تا به جای موزیک از گفته هاتون استفاده کنیم! امروز هم مثل همیشه هدایت شدم و وصل شدم به تی وی اونم با توحید عملی
پدر من نسبت به حرف های شما خیلی گارد داشت و یه جوری برخورد میکرد که من دیگه فایل هاتونو پخش نکنم اما دیروز نشستو کل فایل رو گوش داد
و جالبه واسم که حرف هاتون توی این فایل دقیقا در مورد مسائلی بود که پدرم خیلی بهش توجه داره
اون لحظه حرفی نزد و شب توی مهمونی شنیدم که داره حرفاتونو واسه پدربزرگم بازگو میکنه خیلی حالم خوب شد چون خیلی دلم میخواد ببینم اطرافیانم فرکانسشون تغییر میکنه خدای بزرگم رو از این بابت شکر میکنم که چقدر زیبا هدایت میکنه
.
این خودش یک مثال از توکل من و اعتماد به خداوند برای منی که قبلا همیشه با پدرم بحث میکردم که چرا اینطور فکر میکنی و باید تغییر بدی افکارت رو خوشحالم که پدرو مادرم هم دارن در این فرکانس بدون اینکه من بخوام بهشون چیزی ثابت کنم قرار میگیرن و زندگی را از وجه دیگری می بینند!
.
مثال های زیادی دارم در این مورد نزدیک ترین فرد بهم همیشه خداوند بوده همیشه ازش خواستم تا راه رو بهم نشون بده و اما در عمل به همون اندازه که خودم و باور هامو تغییر دادم واسم نشانه فرستاده و بهم جواب های قشنگی داده !
.
یه مثال بارز توی زندگیم زمان دانشجوییم شرایط خیلی نامساعد از همه لحاظ سلامتی روابط خانوادگی روابط دوستانه درسو دانشگاه قرار داشتم مخصوصا رابطه عاطفی که خیلی اذیت شده بودم بابتش !
اونقدر شرایط روحیم بد بود که هرکس منو میدید بهم میگفت چرا اینجوری شدی تو؟!…
اما یه شب حال خوبی نداشتم قرآن رو باز کردم و اون قسمتی که حضرت موسی در آیه 24سوره القصص به خداوند میگه پروردگارا من به آنچه از خیر به سوی من میفرستی نیازمندم روبه روم ظاهر شد و قلبم آروم شد و دیگه گریه نکردم و از اون روز رد شدن از احساسات و وابستگی هام واسم راحت شد و تونستم بگذرم و کاملا توکل کنم به خداوند و اون چیزی که از ته قلبم بهم میگفت تمومش کن من کنارتم!نترس!
بعد از این اتفاق من تبدیل به یه آدم دیگه ای شدم و با یک شرایط متفاوت و به طرز باور نکردنی وارد مسیری شدم که فکرشم نمیکردم به همین راحتی وارد این مسیر بشم !
الان اونقدر پیشرفت کردم که تمام آدم هایی که در اون زمان منو نقض میکردند و از نقطه ضعف هام و شرایطم سو استفاده میکردند دلشون میخواد در شرایط من باشن و تحسینم می کنند اینه نتیجه اعتماد و توکل و توحید اونقدر زیبا آبروی بندشو حفظ میکنه که …!
در مورد غرور باید بگم یک جا به خودم مغرور شدم اونم زمانی بود که کسبوکارم و به تازگی خلق کرده بودم خیلی سریع رشد کردم مهارت فروش رو یاد گرفته بودم جذب مشتری و همه چیز به سرعت و عالی پیش می رفت یه جایی گفتم حالا که همه چیز عالیه من که تونستم میرم پول قرض میگیرم و یه مرحله جلو تر میبرم که همون قرض گرفتن اشتباه ترین کارم بود یعنی توکل به غیر خدا !و به جای اینکه به فعالیت های قبلی ادامه بدم کم کم رها کردم و چون راه تکاملم رو طی نکرده بودم اتفاقات طبق میلم پیش نرفت و انگیزمو کم کم از دست دادم و فراموش کردم خداوند من رو به سمت این مسیر هدایت کرده و من با اون هدایت ها به اینجا رسیدم و کل کسبو کارم مرحله به مرحله به سمت عقب برگشت
جدیدا تصمیم گرفتم مثل بچه ها باشم دیدین هرچی بهشون گفته میشرو بی فکر و قیدو شرط قبول میکنند خیرو شر رو فقط خداوند میدونه و ازش آگاهه و هرچیز ندای قلبمون بهمون میگه رو اگر بی قیدو شرط قبول کنیم و انجامش بدیم اونوقته که میبینیم همه چیز فراتر از تصورمون زیبا اتفاق میفته و گاهی وقت ها هم معجزه میشه
برای همه ی دوستان عزیزم زندگی ای سرشار از توحید آرزو میکنم و توحیدی که اتفاقات باور نکردنی در زندگیتون به تصویر بکشه!
این سومین کامنت من روی این فایله، یعنی هرچی میگذره هی مطلب از درونم میاد و هدایت میشم به چیزایی که تا بحال نمیدونستم و درکی نداشتم ازشون و با نوشتن کامنت و هدایت خدا درک تازه ای بدست اوردم
تو کامنت قبلیم در مورد مقدار اکسیژن در کره ی زمین گفتم که 20.95 درصد از اتمسفر زمین رو شامل میشه و میلیون ها سال تغییر نکرده
بعضی از دوستان عزیز نظرشون رو زیر این کامنتم گذاشتن و خیلی جالب بود چون از زاویه ای نگاه کردن که من اصلا فکرشو نمیکردم و اتفاقا چقدر هم درست بود
یکی از دوستان گفته بود که خب چون میلیون ها سال اکسیژن در اتمسفر کره ی زمین ثابت بوده با اینکه یه عالمه متغیر وجود داشته و مستقیما روی کاهش و افزایشش تاثیر داشته، اما همواره ثابت بوده و یک صدم هم تغییر نکرده، پس این نشون میده که هرچقدر منابع مصرف بشه و هرچقدر تغییرات زیاد و گسترده باشه و هرجوری هم باشه، منابع تغییری نمیکنن
موضوع فراوانی رو مطرح کرده بودن؛ واقعا خیلی نکته ی جالبی بود، اینکه این باور رو منطقی کنیم اینجوری که همونطور که اکسیژن کره ی زمین میلیون ها سال 20.95% بوده، با اینکه به ظاهر خیلی عوامل باید سبب کاهشش میشده اما نشده! پس هرچقدر هم بگذره ثروت و فراوانی ثروت تغییری نمیکنه، هرچقدر مصرف بشه، هرچقدر ثروتمندای جهان بیشتر بشن، هر اتفاقی بیفته ثابته و هیچ کم و کسری توش رخ نمیده… واقعا باور خیلی خوبیه… استاد این جهان هستی واقعا چقدر درس داره و چقدر میشه باور ساخت باهاش…
همونطور که خود شما گفتید که این قوانین و مدار هارو با توجه به مدارهای منظورمه شمسی هدایت شدید و درکش کردید، یا این باور رو ساختید که همونطور که جهان هستی داره بدون هیچ انرژی ای کار میکنه و خدا مدیریتش میکنه، پس کسب و کار من رو هم میتونه بدون هیچی مدیریت کنه… یعنی توی زندگی شخصی با استفاده از اتفاقاتی که در کیهان میفته میشه باور های منطقی ساخت
در مورد فراوانی هم همینطوره واقعا، بنظر من منطقیه که بگیم: همونطور که اکسیژن طی میلیون ها سال هیچ تغییری نکرده و ثابت بوده با اینکه مصرف کننده ها و شرایط طوری پیش رفته که انگار باید کم میشده ولی کم نشده… چیزیه که منطقیه و واقعیه و اتفاق داره میفته، جمعیت در حال گسترش هست ولی اکسیژن هیچ تغییری نمیکنه! قطعا در مورد روابط هم همینطوره، در مورد ثروت هم همینطوره و در مورد هرچیزی همینطوره… هر اتفاقی بیفته فراوانی خداوند تغییری نمیکنه و همیشه سرجاشه…
و استاد یک نکته ی دیگه که داشتم با خودم صحبت میکردم حس کردم از درون بهم گفته شد این بود که خدا بهم گفت فراوانی خدا از روی علمه، از روی قانونه، حساب و کتاب داره…
یعنی چی؟ یعنی مثلا اینکه اکسیژن کره ی زمین 20.95% هست این نهایت فراوانیه، شاید مغز منطقی و انسانی بگه که اگه 80% بود بهتر بود و فراوانی معنی میداد! اما علم خداوند میگه که اگه از این مقدار بیشتر بود باعث نابودی حیات در زمین میشد!
یعنی شاید منم بودم میگفتم 20.95% کمه و باید 80-90 درصد باشه! اما من دارم با ذهن انسانی نگاه میکنم…
انسان ها اتفاقا این اشتباه رو کردن، تو برنامه هاتون یبار در مورد آپولو 11 یا یه ماموریت فضایی صحبت کرده بودید که میخواستن فضانورد هارو بفرستن کره ی ماه و توی کابینشون اکسیژن 100% تزریق کردن و در لحظه ی پرواز منفجر شد و همشون مردن…
یعنی ذهن انسانی میگه که اگه اکسیژن 100 باشه کمک کنندست و درسته! اما ما اشتباه میکنیم! ما انسان ها در مورد خیلی چیزا اشتباه میکنیم… ما فکر میکنیم میدونیم و فکر میکنیم بلدیم، برای خودمون یکسری فرضه میبافیم و میگیم اگه اینجوری باشه یعنی درسته!
همین 20.95% اکسیژن در کره ی زمین کفاف تمام موجودات رو میده و کافیه و عالیه و بهترین حالتشه، این فراوانی از روی علمه، این فراوانی همزمان هم بینهایت هست، هم باعث ادامه ی حیات میشه، هم قانونمنده، هم شادی آوره و در کل همه جوره درسته…
خدا بهم اینو گفت که فراوانی خدا از روی علمه…
این فراوانی بینهایته، شاید در مورد همین اکسیژن بگیم که 20.95 درصده، اما همین 20.95% برای کره ی زمین عین بینهایته… یعنی همه جوره کافی کافی کافیه…..
خدا تو قران گفت که اگه میخواستیم به تمام مردم زمین انقدر ثروت میدادیم که درها و پنجره های خونه هاشون رو از طلا و زیور الات بسازن، اما اینکارو نکردیم چون زمین تباه میشه، زمین دچار فساد میشه…
یعنی هرچیزی که الان وجود داره و این جهان هرجوری که هست دقیقا حالت درستشه، اگه اینجوری نبود باعث نابودی میشد… باز برمیگردیم به بحث خودبینی و غرور، انسان ها و خود من فکر میکنیم که نه اگه مثلا فلان موضوع فلان جور بود بهتر بود، یا اگه جهان یجور دیگه اداره میشد بهتر بود، و نسبت به این جهان اعتراض و شکایت داریم خیلی اوقات… اما دقیقا این حالتی که جهان داره بهترین حالتشه و البته دارای بینهایت فراوانی…
فراوانی خدا از روی علمه… یعنی هم زیاد و بینهایته برای تو و برای جهانیان، هم هزاران مورد دیگه رو برات به ارمغان میاره….
این از این؛
یک دوست دیگه هم از یک منظر دیگه نگاه کرده بود و گفته بود که خب طی میلیون ها سال اکسیژن کره ی زمین 20.95% باقی مونده با اینکه متغیرهایی به صورت مستقیم وجود داره، یعنی هزاران اتفاق افتاده که با ذهن منطقی و در ظاهر داستان، قطعا باید اکسیژن رو بالا پایین میکرد اما نکرده، این نشون میده ربوبیت در جهان حاکمه… یعنی حتی در مقیاس سیاره ای و کیهانی هر اتفاقی بیفته، زندگی من تغییری نمیکنه… حتی اگه ظاهر داستان این باشه دقیقا زندگی من در معرض اتفاقاته… اما زندگی من هیچ خللی درش وارد نمیشه اگه با خدا باشم و هدایت رو باور کنم…
اینهمه اتفاق افتاد ولی اکسیژن کره ی زمین تغییری نکرد،
پس کل مردم جهان هم بخوان زندگی منو تغییر بدن و بالا پایینش کنن نمیتونن؛ و این وقتی اتفاق میفته که با هدایت خدا جلو بریم و تسلیم باشیم… این یک چیز منطقیه الان!
کاملا منطقیه که هزاران اتفاق از حکومت و دلار و قیمت ها و شرایط جهانی و فلان و بهمان بیفته، اما زندگی ما هیچ تغییری نکنه و ثابت باشه… این اتفاق در کره ی زمین و در کیهان رخ داده به صورت واقعی پس در زندگی های ما هم میتونه رخ بده…
آیا افزایش جمعیت تونست کاری کنه اکسیژن کره ی زمین یک صدم کاهش پیدا کنه؟ نه!
آیا اینهمه صنعتی شدن جوامع و آلودگی و فلان و بهمان تونست خللی توی اکسیژن وارد کنه؟ نه!
پس هر اتفاق بیرونی بیفته و هرکسی هر کاری بکنه زندگی ما هیچ تغییری نمیکنه…
یاد صحبت امام علی افتادم همین الان، در بدرقه ی ابوذر وقتی که تبعید شد بهش گفت که اگر آسمان ها و زمین روی فرد مومن فرود بیاد، اگر تقوا پیشه کنه و ایمان داشته باشه، خدا براش راه نجات باز میکنه… اگر آسمان ها و زمین هم فرود بیان روی سرت، اگر ایمان داشته باشی هیچ خللی بهت وارد نمیشه!
واقعا خدایاشکرت که از یک تیکه مستند اینهمه منو هدایت کردی و بعد به صورت کامنت های بقیه زاویه های دیگه ی این اتفاق رو بهم یاداوری شدی که من اصلا فکرش رو نمیکردم، و اینکه بهم نشون دادی این اتفاقات میلیون ها ساله داره میفته و کاملا منطقی باید باشه برات…
و اینکه خدا خدای ثانیه ها و صدم ثانیه ها و هزارم ثانیه ها و میلیونم ثانیه ها و… هست
خدا خدای سانتی متر ها، خدای میلی متر ها، خدای میکرو متر ها و خدای نانومتر ها و … هست
اتفاقا تو اون مستند در مورد اون شهاب سنگی که زمان دایناسور ها اومد به زمین و باعث انقراضشون شد توضیح داد که این شهاب سنگ از یه جای بسیار بسیار دور به صورت عجیب و شگفت اوری مسیرش تغییر کرد و اومد به سمت زمین و میگفت که اگه چند ثانیه برخوردش با زمین اینور اونور میشد، به اقیانوس برخورد میکرد و اتفاقات کاملا جور دیگه رقم میخورد و دایناسور ها هم منقرض نمیشدن!
خدا خدای لحظه هاست…. خدا در تمام مقیاس ها وجود داره…. خدا بی نقصه…
من اون کامنت قبلی شما رو خوندم واقعا جای تامل وتفکر داشت اون نوشته ها
میخواستم فردای اونروز براتون کامنت بزارم ولی جون تولد دخترمه فردا خیلی کار داشتم این چندروز والانم دیگه گفتم باید حواب بدم
باور کنید از روزی که اون کامنت رو خوندم عظمت خداوند برام یه شکل دیگه شده
یعنی هربارکه فکر میکنم که میلیونها سال اکسیژن زمین ثابت مونده
ناخودآگاه در برابر این قدرت و عظمت بدنم میلرزه و به نوعی ابهت خداوند منو میترسونه
روزاول وقتی میومدم مثل همیشه یه چیزی ازخدابخوام یهو یاد این عظمت میفتادم
میگفتم سعیده اصلا روت مبشه اینو ازخدا بخوای
حس میکردم انگار رفتم لب اقیانوس میگم میشه لطفا به اندازه یه انگشتدانه بهم آب بدید؟!
یعنی خجالت داره از خدا با اون عظمت چیزای کم بخوایم
یادصحبت استاد میفتم تو نامه حصرت علی به امام حسن که میگفتن ازخدازیاد بخواین خدا دوست داره که ازش زیاد بخواین اینجوری ایمانتون رو نشون میدین وخدا لذت میبره از چنین بنده ای
همش میگم خدایا من قبلا هم میدونستم واعتقاد داشتم که تو بزرگی ولی حالا که اینو فهمیدم یه حس دیگه ای دارم حسی که اصلا نمیتونم توصیحش بدم
وجالبه که هربار میاد یه حس منفی سرموضوعی بیاد سراغم سریع میگم سعیده 20.95 یادت نره خدای به این بزرگی و قدرتمندی داره یادت نره
واقعا ازتون ممنونم که این مطلب رو باما به اشتراک گذاشتید .
و خیلی خوشحالم بخاطر احساس توحیدی ای که بهتون دست داده…
وقتی ادم همواره در این احساس باشه و با این احساس زندگی کنه و با این احساس از خدا درخواست کنه کلا فرق داره با وقتی که این حس توحیدی رو نداره
به منم اولش که این مطلب رو درک کردم همین حس بهم دست داد، ولی رفته رفته توی همین دو سه روز اون حس رفت، دلیلشم اینه که ما بشدت مورد تهاجم نجواهای شیطانی قرار داریم
شیطان هیچوقت بیکار نیست…
شیطان شک و تردید میندازه درون ادم
ماهایی که میخوایم خدارو باور کنیم، شیطان شک میندازه در دل ما و میگه نکنه اصلا خدایی نباشه؟ میخواد که احساس خوب مارو بد کنه…
حتی کسایی که به قول معروف آتئیست یا خداناباور هستن و اصول زندگیشون رو گذاشتن روی اینکه خدایی نیست، حتی شیطان سراغ اونا هم میره و این شک رو تو دلشون میندازه که نکنه خدایی باشه؟!
یعنی شیطان میخواد همیشه حس مارو بد کنه… به هر طریقی که شده…
بخاطر همین، این مطالب که به ما حس خوب میدن رو باید مرور کنیم، دنبال منطق های بیشتر در موردش بگردیم، بیشتر باور کنیم، و همیشه روی خودمون کار کنیم…
خلاصه ممنونم از شما بخاطر کامنتتون… خداروشکر میکنم که این حس زیبا بهتون دست داد
امیدوارم حالتون بی نهایت عالی باشه و در پناه خداوند یکتا باشید.
من قبلاً یه دیدگاه بسیار تأثیرگذار از شما خواندم همون دیدگاهی که تمام باورهای توحیدی استاد از فایل های مختلفش در زمینه اجرای توحید در عمل رو یکجا نوشته بودید
و من اون دیدگاه شما رو کپی کردم در نت های موبایلم و بارها و بارها در مواقع مختلف خواندمش
با صدای بلند تو خیابون یه جای خلوت راه می رفتم و می خواندمش زمان هایی که یه کمی می ترسیدم از عوامل بیرونی
واقعاً سپاسگزارم خیلی اون دیدگاه شما بهم کمک کرد
و اما برسیم به این صفحه
من دیدگاه دوم شما و در پیوست به اون، این دیدگاه سومی رو هم خواندم
هر دو دیدگاه شما رو چندبار خواندم
اصلا هنوز هم برایم گنگ و سنگین درک این نوشته ها
خیلی خیلی سپاسگزارم و کاملا بُهدزده شدم از عظمت خداوند و قوانینش که مو لای درزش نمیره
چقدر قلبا تحسینتون کردم که به این مستند زیبا هدایت شدید
خواهش می کنم یه بار دیگه اسمش رو بهم بگید و بگید کجا می توانم پیداش کنم ، یوتیوب هستش؟
چون خیلی مشتاقم برم با دقت ببینم و بیشتر باورهای قدرتمند کننده در مورد خداوند بسازم
و
در مورد این باور زیبایی هم که اینجا نوشتید و گفتید که این موضوع عدم تغییر میزان اکسیژن در کرهی زمین و عدم تاثیر عوامل بیرونی در میزان اکسیژن کرهی زمین …
این رو ما می توانیم به صورت منطقی ازش استفاده کنیم و بگیم خدایی که به این شکل داره این کیهان رو مدیریت می کنه
قطعا اگر من روش حساب کنم و قدرت بی نهایتش رو باور کنم، زندگی من هم عالی مدیریت می کنه و عوامل بیرونی ذره ای در زندگی من تاثیر گذار نخواهند بود
خیلی ممنونم و به خداوند مهربان و یکتا می سپارمتون
خدایا به خاطر این دوستان بی نظیر و آگاه بی نهایت قدر دان و سپاسگزارم
خیلی ممنون و سپاسگزارم بخاطر اینکه منو تحسین کردین و اینکه برام کامنت گذاشتید…
خیلی جالبه که من بعد درک این مطلب یه احساسی بهم دست داد که بقیه هم بعد درک این مطلب همون احساس بهشون دست داده؛ احساس تواضع و رهایی و اینکه میتونن تکیه کنن به خدا… خیلی جالبه همین نکته…
اسم این مستند هست one strange rock یا یک سنگ عجیب، واسه سال 2018 هست… تو گوگل سرچ کنید خیلی از سایتای ایرانی گذاشتنش…
توی این مستند که چند قسمتش رو تا الان دیدم خیل نکات توحیدی دیگه ای هم بوده…
در مورد اون اکسیژن و اینکه 20.95 درصد هست و میلیون ها سال ثابت مونده کلا شاید 10 دقیقه حرف نزدن راجبش، اما من بهش فکر کردم و فکر کردم و فکر کردم و همینطور که فکر میکردم یه عالمه مطالب دیگه برام باز شد و درک کردم…
شاید خیلی ها این مستند رو دیدن اما از این تیکه به راحتی گذشتن… این هم درس داره که از نشانه های خدا به راحتی نگذریم و فکر کنیم بهشون؛ “فکر کنیم” بهشون و برای خودمون تجزیه تحلیل کنیم که چه درسی میشه گرفت ازش و چه چیزی رو داره نشون میده این اتفاق
خب اینکه اکسیژن کره ی زمین میلیون ها ساله 20.95% باقی مونده و اگه ذره ای بالا پایین بشه همه چی نابود میشه و اینکه چرا با وجود اینهمه متغیر مثل افزایش جمعیت هیچ تغییری نمیکنه خب واقعا عجیبه، یچیز ساده و عادی نیست…
چون مثلا افزایش جمعیت واقعا سبب کاهش اکسیژن میشه، انسان اکسیژن دریافت میکنه و مصرف میکنه اونو و بدنش تبدیل میکنه به چیزای دیگه اون اکسیژن رو… یعنی یه چیز توهمی نیست، واقعا افزایش جمعیت سبب مصرف اکسیژن میشه، اما چرا این عامل و خیلی عوامل دیگه باعث نشده که اکسیژن کره ی زمین بالا پایین بشه بنظر من خیلی عجیبه… یچیز ساده نیست… نشون میده یه خبرایی هست که ما نمیدونیم، داره به ما میگه باید از این اتفاق درس بگیری و فراتر از ظاهر بری…
واقعا این یچیز ساده نیست، اصلا چیز عادی ای نیست، یک شگفتیه…
حالا این یک مورده، بینهایت مورد مثل این در جهان هست که دقیقا همین اندازه و بیشتر شگفت اوره
امیدوارم هموره در این احساس زیبا قرار داشته باشیم هممون و باز هم از شما ممنونم که انرژی دادید بهم و قطعا این زیبایی و تحسین در خود شما تاثیر داره…
خیلی مشتاق شدم که دیدگاه دوستمون که گفتین تمام باورهای توحیدی استاد را نوشته بودن را بخونم خیلی این مدت بدنبال ساخت باورهای توحیدی هستم.درواقع بینهایت نیاز دارم به ساخت باورهای توحیدی میشه لطفا راهنماییم کنید که در کدوم فایل میتونم پیداش کنم
نت برداری کردن از فایل خیلی کمک می کنه که درک عمیق تری از فایل ها داشته باشید
حتی می توانید در مورد موضوعات مطرح شده در هر فایل مثال هایی از زندگی خودتون به عنوان دیدگاه در اون قسمت بنویسید
یا نت برداری های خودتون رو به صورت درس های خلاصه شده به صورت دیدگاه بنویسید
این ها همه کارهایی هست که خودم شخصاً در مورد توحید عملی انجام دادم و نتیجه گرفتم
ولی دوتا موضوع یادتون باشه
موضوع اول اینکه پیشنهاد می دهم متعهدانه چند ماه یا حتی یک سال روی توحید عملی کار کنید
در مورد آگاهی هایی که کسب کردید با خودتون صحبت کنید مثال بیارید
چرا میگم حتی یک سال هم روی توحید تمرکزی کار کنید خوبه
شما از همون روز های اول نتایج رو یه شکل برخورد خیلی خوب اطرافیان با شما
محبت هاشون
به شکل هدایت ها همزمانی های خداوند مثل پول های غیر منتظره حتی کمی که وارد حسابتون میشه
به شکل احساس آرامش بیشتر و احساس گناه کمتر
به شکل احساس عزت نفس بیشتر در رفتارتون و … می بینید
اما برای رسیدن به ثبات در مدار های بالاتر باید ادامه بدهید و ادامه بدهید تا شدت فرکانس ها قوی تر بشه
یعنی خیلی زود نا امید نشین و منتظر نتایج لحظهای نباشین
دومین موضوع اینه که نگران این نباشید که خب حالا من بیام روی توحید کار کنم از باور های دیگه غافل میشم!!!
نه اینطوری نیست
اجرای توحید در عمل شالودهی تمام آموزه های استاد هستش
وقتی شما به درک خیلی بهتری از توحید میرسید ، در هر جنبه ای از زندگیتون می توانید رد پای جاهایی که موحد بودین و چه نتایج خوبی گرفتید رو ببینید
به همون شکل می توانید ببینید چه جاهایی مشرک شدید و چه ضربه های سهمگینی توی زندگیتون خوردید!! اون ها رو هم می توانید ببینید
بنابراین اجرای توحید در عمل بی نهایت مهمه و وقتی شما روی توحیدی سدن خودتون سرمایهگذاری می کنید اصلا زندگی شما در تمام ابعاد زیباتر از قبل میشه و بعد قدم های بعدی به شما گفته میشه
وقتی با خدا رفیق بشی و الهامات رو خیلی خوب درم کنی بهت میگه که الان بهتره روی چه بخشی از باورهایت کار کنی ، الان سلامتی مهمترین بخش زندگی شماست و باید اول روی اون کار کنی؟ یا احساس لیاقت یا عزت نفس و کسب توانمندی ها یا مقولهی ثروت یا عشق و مودت یا ….
می دانید چی میگم
من می توانستم بیام به شما بگم اوکی شما از فایل فلان و فلان استفاده کن خیلی خوبه من ازشون نتیجه گرفتم ولی در این شکل من به شما کمکی نکردم !! چون اولاً اون فایل های در اون شرایطی که من داشتم باورهای شرک آلودی که من داشتم و پاشنه های آشیل من به کارم اومده و ازشون استفاده کردم، قطعا ترس ها و باورهای شرک آلود شما با من فرق می کنه…
بنابراین من اومدم به جای ماهی گرفتن (چند تا فایل معرفی کردن یا ارسال یک متن توحیدی برای شما) و ماهی دادن به شما… شما رو بردم دم اقیانوس (دسته بندی اجرای توحید در عمل رو به شما معرفی کردم) و گفتم این خان نعمت الهی بی نهایته ، فقط دیگه باید خودت ماهی ها رو بگیری و نوش جان کنی، من نمی توانم این کار رو برای شما انجام بدهم (یعنی شما خودت باید بری از اون فایل ها به اون روش های پیشنهادی که عرض کردم استفاده کنی)
موضوع دوم این که باید یادمون باشه (اینارو به خودم هم میگم) ما تو دنیای مادی زندگی می کنیم نباید نگاهمون به زندگی صفر و یکی باشه
دنیای پس از مرگ هست که یا همه چیز پرفکت و بی نظیر هست (اونجا میشه بهشت)
یا همه چیز بی نهایت بد هست (اونجا میشه جهنم)
توی دنیای مادی
خوبی و بدی با هم هست
سرما و گرما هم به همین شکل
بیابان هست دریا هم هست
به همین شکل در مورد آدم ها هم همین صدق میکنه ما نمی توانیم در صدددد در صد مواقع توحیدی رفتار کنیم
نه… ممکنه یه جایی اژ دستمون در بره مشرکانه عمل کنیم
نمی توانیم در صدددد در صد مواقع آروم و نایس باشیم و حالمون رو خوب نگه داریم
ممکنه به هر علت اعصبانی یا ناراحت هم بشیم
این ها طبیعت یه انسانِ و خدا هم خودش این رو می دونه و کاملاً ، کاملا از دیدگاه خدا پذیرفتنی هست و کافی در هنگامی که خطا می کنیم، هر چییی که هست فقط پناه بریم به درگاه خداوند و ازش درخواست بخشش کنیم ، اول خودمون خودمون رو ببخشیم با همین نگاهی که عرض کردم… و بعد مطمئن باشیم که خدا ما رو بخشید :)) تموم شد و رفت … تموم شد و رفت
بارها و بارها خداوند تو قرآن میگه اگر توبه کنید خداوند رو مهربون و توبه پذیر می یابید
من از شما ممنونم بابت سوال خوبی که مطرح کردید
من خودم در مورد بخشش خودم و مهربون بودن با خودم از گذشتهی خودم خیلییی خیلی بهتر هستم و همیشه هم دارم روی این پاشنهی آشیلم کار می کنم
و هیچ ادعایی هم در این زمینه ندارم، میدونم که تا ابد باید روی این موضوعات کار کنم و تازگی ها دارم نشونه هایی می بینم که احتمالا با هدایت های الله دورهی احساس لیاقت رو می خرم
و این حرف ها هم حتی یه کلمه اش رو نمی خواهم اعتبارش رو بدهم به خودم
یه اللهی که می پرستمش فقط نویسنده بودم و بس… همش الهاماتم بود که می شنیدم و می نوشتم
واقعا ممنونم ازشما که کامنت منو خوندین بهش توجه کردین و با نهایت محبت جوابمو دادین
تمام گفته های شما را که طبق گفته خودتون تماما هدایت خداوند برام بود را باجانو دل میپذیرم. و تلاش میکنم که عملکرد بهتری داشته باشم.
میدونید چیه دوست عزیزم چندین سال پیش با یه ایمیل دیگه وارد سایت شدم چندتا محصول خریدم مثل راهنمای عملی دستیابی به رویاها، عزت نفس و قانون آفرینش که اون سالها روی سایت بود.
گوششون میدادم ولی درک الانم را نداشتم. تا اینکه کلا بیخیال سایت و فایلها شدم. چقدر اشتباه کردم.
و الان باز دقیقا یکساله تمرکزی شروع کردم به گوش دادن فایلها، خوندن کامنتها و چقدر باوجود شرایط سختی که توش هستم بهم آرامش داده و کمکم کرده که تمام این هدایت شدن دوباره به سمت سایت و فایلها همش لطف خود خدا در حقم بود با تمام شرکهایی که انجام دادم بدون اینکه متوجه باشم.
دقیقا تمام گفته های شما را قبول دارم و باز از اول شروع میکنم.
دوست عزیزم این یکسال که باز شروع کردم به فایلها گوش دادن فقط و فقط فایلهای دانلودی را گوش میدادم و کامنت میخوندم اینقدر برام پراز آگاهی بود که اصلا فرصت نمیکردم برم سراغ دوره هایی که خریدم. وتازه الان چندروزه که خود خدا هدایتم کرده که جلسات 7تا 10 دوره راهنمای عملی را گوش بدم
و الان تازه دارم این جلسات را درک میکنم. شاید دهها بار این چندین روزه فقط این 4جلسه را گوش دادم و چقدر کمکم کرده که یکسری باور عالی از گفته های استاد ازش دربیارم که با نجواهای الان من و باایده ای که خدا بهم داده بود و باکمک خودش اجرا کرده بودم ولی هنوز نجوا ول کنم نبود و نیست بتونم تا حد زیادی صدای اون نجوا را کم کنم.
بعد از یکسال مداوم گوش دادن به فایلها و کامنت خوندن و به خیال خودم که فکرمیکردم متوجه اشتباهم که همون شرک ورزیدنم بود شدم و فکرمیکردم دارم موحدانه عمل میکنم با این فایل توحید عملی 10 که اومد روی سایت تازه فهمیدم ای دل غافل من تلاش کرده بودم این یکسال قدرتو از دیگران بگیرم ولی خودمو جایگزین دیگران کرده بودم و چقدر غرور داشتم ولی نفهمیده بودم. همیشه خدا بهم لطف عمیقی داشته و بسیار زیبا همیشه منو هدایت میکرده ولی من حتی درین مورد هم غرور اومده بود تو وجودم.
واقعا باتمام وجودم به درگاهش توبه میکنم. و دلم میخواد ازین لحظه به بعد فقط تسلیم و سرسپردش باشم و زیر سایه خودش قدم بردارم
چون تاوان سنگینی بابت شرکهام پرداخت کردم و به معنای واقعی له شدم.
از شما دوست عزیزم بینهایت ممنونم و براتون بهترینهای خداوند را در تمام زمینه ها خواهانم
خداراشکر میکنم که از طریق کامنت شما چقدر منو هدایت کرد در مورد اینکه دیگران هیچ تاثیری نمیتونن بر من و کسبوکارم داشته باشن.
خداوند ایده ای بهم الهام کرد که با وجود ترسهایی که اومد سراغم با هدایت و کمک خودش انجامش دادم ولی باوجود اینکه انجامش دادم هربار نجوا به شکلهای مختلف وارد میشد و باز من درمانده پناه میبردم بخدا و ازش هدایت میخواستم.
و اینبار خداوند از طریق کامنت شما باز باور منو درمورد تاثیر نداشتن عوامل بیرونی قوی تر کرد
و باور بسیار دلنشین دیگه که چقدر حالمو خوب کرد این بود که خدایی که به تنهایی داره کل این خلقتو مدیریت میکنه اون خودش برای زندگی و کسبوکار من کافیه و خودش کسبوکار منو مدیریت میکنه فارغ از اینکه شرایط جامعه به چه شکلی باشه و کی چی میگه.
ممنونم ازشما دوست عزیز که درک زیبای خودتون را با ما به اشتراک گذاشتین.
جهان هستی بر پایه ی ربوبیت شکل گرفته، یعنی تا خداوند اجازه نده هیچ تاثیری در جهان ایجاد نمیشه
منشا اثر در این جهان فقط خداست… هر تاثیری رخ میده از خداست و با اذن خداست…
حتی اگه همه چیز در ظاهر و حتی منطقی روی چیزی تاثیر گذاشته باشن، اما تا وقتی خدا اجازه نده این اتفاق ره نمیده… جهان هستی پر پایه ی ربوبیت خلق شده…
زندگی انسان ها هم همینطور، اما اینکه شاید تو زندگی ماها خیلی چیزا تاثیر داره دلیلش شرک خودمونه، نه ایراد خداوند…
در این جهان، تاثیر در مقایس اتم و در مقیاس کیهانی با اذن خدا رخ میده، یعنی باید امضا و تایید خداوند باشه که چیزی رخ بده، این تایید همون مشیت خداست…و مشیت خدا اینه که اگر کل جهان بخوان چیزی تغییر کنه اما خدا نخواد و در مشیتش نباشه این اتفاق رخ نمیده
مثل همین اکسیژن که هزاران عامل داره تغییرش میده اما تغییری نمیکنه!
اگر ما اینو باور کنیم در زندگی ما هم همین رخ میده، به قول استاد عباسمنش هیچکس قدرتی در زندگی ما نداره…
در مورد فایل های توحیدی هم توی همین سایت مجموعه فایل های توحید عملی 1 تا 10 رو گوش بدید… تو لیست دانلود ها برید همشون اونجا هست
موفق باشید و متشکرم و خوشحالم که کامنت گذاشتید و خوشحالم که احساس خوبی بهتون دست داد…
امیرحسین جان نمیدونید بخدا نمیدونید فقط با خوندن اولین جمله کامنتتون که گفته بودین جهان هستی بر پایه ربوبیت شکل گرفته یعنی تا خداوند اجازه نده هیچ تاثیری در جهان ایجاد نمیشه چه نجوای بزرگی و مانع بزرگی که این چندین روزه چقدر اذیتم کرده بود شکسته شد. صدای شکسته شدنش را خدامیدونه شنیدم. چقدر راحتتر شدم.
کل کامنت شما باورهای قوی ای برای من بودو شرایط سخت الانم. بی نهایت ازشما سپاسگزارم. تمام کامنت شما را داخل دفترم مینویسم. حتی باصدای خودم ضبط میکنم گوش میدم و تکرار میکنم که اون مانع وجودیم پودر و متلاشی متلاشی بشه. کامنت شما صدای خدا بود برام. چقدر با تمام شرکهایی که ورزیدم خدا در حقم لطف داره چقدر عشق داره چقدر فضل داره.
نمیدونم چی بگم. انگار فقط باید در محضر خداوند سرمو پایین بندازم و سکوت کنم.
بینهایت ممنونم ازشما و کامنت خداگونه ای که نوشتین.
خیلی خوشحالم که احساس خوبی بهتون دست داد و بهتون کمک کرد کامنت من
همینکه کامنت شمارو خوندم خودم حس خوبی ایجاد شد درونم، خودمم تحت تاثیر قرار گرفتم از اینکه با کامنت من اینجوری هدایت شدید و اینجوری کمک شد به شما و بعد از یکی دو دقیقه یکسری اگاهی ها در درونم شروع کرد به بیدار شدن و مرور شدن که واقعا حس کردم باید بنویسم
اینکه شما با کامنت من هدایت شدید و کمک کرد به شما با اینکه من خودم فکرش رو نمیکردم از درون این ایه قران برام یاداوری شد:
آیا دینی غیر دین خدا را میطلبند؟ و حال آنکه هر که در آسمانها و زمین است خواه ناخواه مطیع و تسلیم امر خداست و همه به سوی او رجوع خواهند کرد.
این یعنی من و همه جز این سیستم هستیم و خیلی اوقات خبر نداریم که خودمون شدیم وسیله برای اینکه به بقیه کمک کنیم
خیلی اوقات ما توسط خدا هدایت میشیم که به بقیه رزق برسونیم
خیلی اوقات ما توسط خدا هدایت میشیم که یک اگاهی رو به بقیه بدیم
بدون اینکه خودمون بدونیم!
به قول این آیه طوعا و کرها؛ یعنی خواسته یا ناخواسته تحت امر خدا هستیم!
خیلی عجیبه واقعا…
حتی کسی که مخالفت با خدا رو در پیش گرفته، دقیقا داره تحت امر خدا کار انجام میده و در جهت قانونمندی این سیستم و در جهت پاسخ به فرکانس ها داره رفتار میکنه
اما خودش نمیدونه
اینکه من کامنت بزارم دست خودم نیست، یعنی هدایت میشم و یک چیزی منو به این کار وا میداره، و اصلا فکرش رو هم نمیکنم که ممکنه به درد کسی بخوره، اما یکی مثل شما این کامنت ها به دردش میخوره بدون اینکه من روحمم خبر داشته باشه!
این خیلی نکته ی عجیبیه و جای فکر داره
البته این به معنی این نیست که خدا کسی رو مجبور به چیزی کنه… هر کسی طبق فرکانسش و طبق فرکانس افراد و جهان هستی داره رفتار میکنه…
یعنی خدا جهان هستی رو خواسته یا ناخواسته، یعنی چه بدونه چه ندونه داره هدایت میکنه به سمت فرکانسش…
ما دستان خدا هستیم…
خودمون هم خبر نداریم خیلی اوقات…
به قول قران خدا از طریق شما کافران رو به قتل رسوند…
یا خدا مومنان رو بر کافران تسلط اشکار داد…
تمام این جهان هستی دستان خدا هستند و خواسته یا ناخواسته طبق مشیت و فرکانس جهان هستی دارن کار میکنن…
گفتم حتی اگه اگاهانه بخوایم مخالفت کنیم با مشیت خدا یا فکر کنیم میتونیم مانع این سیستم و مشیت خدا بشیم، دقیقا همین مخالفت و مانع شدن ما باعث میشه مشیت خدا اجرا بشه!
ما هرکاری کنیم مشیت و قانون خدا اجرا میشه…
در کل خداروشکر میکنم بخاطر اینکه این ایات و مطالب رو بهم یاداوری کرد و بهم گفت…
و از شما شهلا خانم عزیز هم متشکرم که این حس خوبتون رو با من هم به اشتراک گذاشتید…
همگی دستان خداییم و در جهت فرکانس جهان هستی داریم رفتار میکنیم..و البته در جهت فرکانس خودمون…
یادمه یبار چندسال پیش در مورد موضوعی از خدا یسوالی پرسیدم و خدا بهم گفت وقتی فقط منو تو زیباییها ببینی نصف مسیرو طی کردی. منو در زشتیها و ناپاکی ها هم ببین اونموقع کل مسیرو رفتی. و هرچی پیش رفت و بخصوص درین یکساله اخیر واقعا به این هدایت خدا رسیدم که خدا همه چیزه چه زشت چه زیبا چه اتفاقات خوب چه اتفاقات بظاهر بد.
مثل چالش هایی که برای من پیش اومد و هرچی جلوتر رفتم بااینکه درد کشیدم سلولی ولی درکنار اون درد مرهمو عشق و آرامشو رضایت هم بود. جوری عشق بود که نمیشد گله کرد از شرایط.
ممنونم که بازم آگاهی هایی که درک کردین را به اشتراک گذاشتین.
خدای بزرگم من هر چه دارم از تو و من از خودم هیچ ندارم .
سلام به یکی از بهترین نعمت های زندگیم استاد عباسمنش عزیزم
مثل یک تشنه از شنیدن این فایل جرعه جرعه آگاهی مینوشم
مثل یک تکه از پازل گم شده ی زندگیم فایل رو دریافت کردم که انگار کاملترم میکنه ….
توحید
توحید
توحید
واقعا توحید و باورهای توحیدی گمشده ی همه ی ماست ،چه به موقع این رو بهمون یاد آوری کردین استاد جان
منم از این موضوع ضربه خوردم و الان که فک میکنم میفهمم اونجاها که یهو نتیجه ها متوقف میشد جریان چی بوده …
استاد جان خدا حفظتون کنه شما دنیا رو برای ما زیباتر کردین یا بهتره بگم شما کاری کردین ما زیبایی های دنیا رو به جای زشتیهاش ببینیم
استاد جان من دوست دارم کامنت زیاد بنویسم ولی انگار با نوشتن خیلی نمیتونم حق مطلب رو بیان کنم ولی کمال گرایی رو کنار گذاشتم که حتما باید یه کامنت عالی بنویسم و فقط نوشتم هر چند کوتاه و….
خاستم با چند جمله ای تشکر و قدردانی خودم رو از شما ابراز کنم
در پناه الله باشید
به نام الله یکتا
سلام استاد جان، سلام به خانم شایسته مهربون و دوست داشتنی و سلام به همه بچههای توحیدی سایت، امیدوارم حالتون عالی باشه.
بعضی وقتها حسودیم میشه از رابطه قشنگ بچهها با خداوند، از اتفاقاتی که براشون رقم زده و یه حسی میگه منم این رابطه قشنگ و این اتفاقات رو دوست دارم، دوستای گلم تحسینتون میکنم و براتون بهترینها رو آرزو میکنم، بعد به خودم میگم من هم از این اتفاقات داشتم، خداوند نعمتهاش و رحمتش رو شامل حال من هم کرده، فقط فراموش کردم، خدایا شکرت. راهش اینه که من اعتبار همه چیزهایی که دارم رو به تو بدم، استاد جان، چقدر عاشق اینم که پای صحبتهات بشینم و بگی به اندازهای که اعتبار همه نعمتهات رو به خدا میدی، به اندازهای که در مقابل خداوند خاشع و فروتن هستی، خداوند کارها رو برات انجام میده و تو رو روی شونه خودش میبره.
یاد فایل درسهایی از گربه چکمهپوش افتادم، استاد جان، اون فایل هم مثل این فایل فوقالعاده بینظیر بود.
واقعا درس طلایی توی آیه 17 سوره انفال هست:
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ۚ وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
این شما نبودید که آنها را کشتید؛ بلکه خداوند آنها را کشت! و این تو نبودی انداختی؛ بلکه خدا انداخت! و خدا میخواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبی کند؛ خداوند شنوا و داناست.
سوره الانفال – آیه 17
این نکته که حتی برای جنگ که ذهن میاد میگه: خدایا، دیگه انصاف بده، این یه کار رو دیگه من انجام دادم، اعتبارش مال منه، منم که رفتم تمرین کردم، استراتژی ریختم، نوک تیرم رو تیز کردم، از فلان ابزار با بهمان جنس استفاده کردم، اما خدا میفرماید: تو نبودی که انداختی، خدا انداخت. اعتبارش به خداوند برمیگرده، به قول خداوند هر خیری به من میرسه از طرف خداونده و هر شری به من میرسه از طرف خودمه، چون خدا منبع خیره، منبع شر نیست.
خدایا به یادم بیار که کجاها هدایتم کردی و کارها رو برام انجام دادی:
من در یه نمایندگی ایران خودرو به عنوان مسئول تحویل هستم و ماشینهای صفر دستم میرسه و من باید چکش کنم که موردی، خط و خشی یا رنگ پریدگی نداشته باشه و اگر مسالهای باشه برطرف بشه، بارها پیش میومد که من بدنه ماشین رو نگاه میکردم، بعد که تحویل مشتری میدادم، بدنهاش مورد داشت و ایراد از من بود که این رو ندیده بودم، یه بار گفتم چطوره که بقیه میتونن بدنه ماشین رو خوب بررسی کنن، اگر فلانی و بهمانی میتونن، پس من هم میتونم، باید دقتم رو بیشتر کنم و همینطور که خداوند من رو به سمت این کارها هدایت کرده، همونطور هم من رو هدایت میکنه که ایراد بدنه ماشین رو پیدا کنم و از اون به بعد هر بار بدنه ماشین رو دارم چک میکنم، با خودم میگم من هدایت میشم به مشکل ماشین و انصافا خیلی موارد کمی بوده که بعد از اون هدایت خواستن نتونسته باشم ایراد رو پیدا کنم. خدایا شکرت اعتبارش به تو برمیگرده.
اینکه من با استاد و خانم شایسته آشنا شدم، من اصلا فردی نبودم که اعتقاد به قانون جذب داشته باشم، اصلا دنبال جستوجو برای جواب سوالم نبودم، چون خیلی افراد سوال براشون پیش میاد، میزنن توی اینترنت چطوری فلان کار رو انجام بدم، بعد مثلا با سایت آشنا میشن، من توی این فازها هم نبودم، به روز از خدا خواستم، خدایا من میخوام تغییر کنم، دیگه بسمه، اول با کتاب موفقیت نامحدود در بیست روز از آنتونی رابینز آشنا شدم، بعد یکی از روزها دختر خالهام یه تعداد فایل از استاد عباسمنش بهم داده بود، جالبه که فکر میکردم خواهرم بهم داده و از این طریق با این سایت و این مسیر آشنا شدم که اعتبارش به خداوند برمیگرده.
یادمه یه روز توی یه کانون تبلیغاتی کار میکردم، یه بار مثل همیشه داشتم پرینتر کارگاه رو تمیز میکردم، دربش رو باز کردم و مشغول تمیز کردنش شدم، همکارهام هم هر کدوم مشغول کار خودشون بودن، یه لحظه یه هدایتی رو دریافت کردم که درب دستگاه رو ببند، الان دستور میفرسته، چون اگر درب پرینتر باز باشه، دستور رو اجرا نمیکنه، ما هم گوش کردیم و درب دستگاه رو بستیم، پشت سرم رو نگاه کردم دیدم یکی از همکارهام منتظره من درب دستگاه رو ببندم که دستور بفرسته، خدایا از اینکه این همزمانی رو رقم زدی ازت سپاسگزارم.
یه بار توی یه چاپخونه مشغول بودم، یکی از همکارهام لپتاپش مشکلی داشت، بهم گفت فلان آقا توی کار تعمیرات کامپیوتر خیلی ماهره، کارت مغازه اون بنده خدا رو هم بهم داد و گفت فیلتر شکن هم میفروشه و توی کار تعمیرات کامپیوتره، آقا، من بعد از مدتی از اون کار اومدم بیرون، بعد دوست داشتم استارت یه کاری رو بزنم که دیدم نیازه فیلترشکن داشته باشم، از طرفی دنبال کار هم میگشتم، رفت به همون مغازه، با یه مرد فوقالعادهای آشنا شدم که آدرس یه نمایندگی رو بهم داد، رفتم اونجا و بعد از چند روز بصورت هدایتی توی نمایندگی ایران خودرو مشغول به کار شدم، خدایا شکرت بخاطر تمام کارهایی که برام انجام دادی.
بارها پیش اومده که میخواستم به یه پارکی برم برای پیاده روی، بعد از خدا پرسیدم که کجا برم که برام مناسب باشه، بعد یه اسمی، یه تصویری توی ذهنم اومده، رفتم اونجا و مثلا یه آگهی تبلیغاتی عالی انجام دادم، یا یه بار موقع برگشتن از پارک این الهام رو دریافت کردم که برو به این سوپرمارکت فراوانی رو ببینی، رفتم و بعد چشمم به سیر سیاه افتاد، برام جدید بود و حس کردم باید بخرمش، حالا برای اینکه تجربهاش کنم، بعد چند وقت از زبون مادرم شنیدم که گفت: فلانی گفت بنا به توصیه یه دکتری استفاده از سیر فرآوری شده خیلی خوبه و این کار خدا بود که برام انجام داده.
یه بار یادم میاد که مثل همیشه توی چاپخونه داشتم کار میکردم که یه لحظه یه الهامی، یه آگاهی رو درک کردم، انگار حس کردم وارد یه مدار جدیدی شدم، گفتم وقتی میگن روی هیچ چیزی حساب نکنی، حتی تواناییهای خودت و باید روی خدا حساب کنی، یعنی روی باورسازی باید حساب کنی، بعد همون روز که اومدم توی سایت دیدم تعداد ستارههای طلاییم بیشتر شده بود و این همزمانی و این آگاهی توی اون روز همه از طرف خدا بوده.
یه بار هم بنا داشتم برم توی یه مغازه لوازم خانگی با صاحب اونجا آگهی تبلیغاتی انجام بدم، بهم گفته بود که برم اونجا، رفتم و انجام دادم، بعد اون آقا سر صحبت رو باز کرد، بعد مشخص شد، مادرامون با هم دوست هستن، من اصلا ایشون رو نمیشناختم و ایشون هم یه شماره بهم داد که تماس بگیرم بابت استخدامی توی یه شرکتی، درسته که اون استخدامی انجام نشد، اما من طبق گفته استاد باید بگم این حتما بهترین حالتش بوده، گفتی برو جلو، میگم چشم، این ممکنه یه چیزی توش بوده که من بعدا میفهمم، خدایا شکرت که این هدایتها رو برام پیش اوردی. ازت ممنون و سپاسگزارم.
استاد و خانم شایسته عزیز، ازتون ممنون و سپاسگزارم، ان شاء الله این انرژی و آگاهی که به ما میدید، چند صد برابرش به زندگیتون برگرده، از آرامش، از ثروت و سلامتی، از اون عاشقتم گفتنهاتون، روز به روز بیشتر بشه، عاشقتونم.
خدایا شکرت، عاشقتم، منم.️️
شاد و سلامت باشید.
سلام و درود بر استاد آگاهی بخش و همه دوستان تشنه آگاهی های ناب
من الان که دارم شروع می کنم به نوشتن واقعیتش نمی دونم چی بنویسم ولی درونا در خودم احساس شدید نیاز به نوشتن دارم چون این فایل منو خیلی به فکر فرو برد و تصویر زندگیم تو ذهنم مرور شد که من کجای کارم و چه عکس العملی در مقابل خداوند به هنگام موفقیتهایم داشته ام و چرا بعضی مواقع با توجه به کارای درستی که انجام دادم نتیجه خوبی نگرفتم .
الان که فکر می کنم من در مقابل مردم متواضع بوده و هستم و از نوجوانی غرور و تکبر نورزیده ام و به همه احترام میذارم ولی در مقابل خداوند چی ؟
من برا اینکه دیگران منو به عنوان آدم خوبه بشناسن متواضع بوده ام یا بخاطر خداوند واقعا نیاز به تفکر دارم و خیلی ریز هست این موضوع چون رسول الله می فرمایند ( من تواضع لله فهو یرفعه ) کسی که بخاطر خداوند متواضع باشد خدا اونرو ارتقاء میده .
الان جایگاه من تو جامعه خودم چیه ؟ خوب متوسط به بالا هست یعنی نه جزو بالادستیها هستم نه فرو دستیها پس جای امیدواری هست که همیشه تواضعم بخاطر دیگران نبوده ولی هنوز خیلی جای کار دارد
یا هر وقت کسی از من ایراد میگیرد چقدر بهم بر میخوره از کوره در میرم یا نه به خودم مجال میدم که بهش فکر کنم ؟ قبلا بهم بر میخورد و بهم میریختم ولی سالهاست آگاهانه دارم تو این قسمت کار می کنم و بهش فکر می کنم که خداوند داره از طریق این شخص منو متوجه عیبم میکنه
یا خیلی وقتا من اصول موفقیت رو انجام میدم به زعم خودم ولی نتیجه رضایت بخش نیست مثلا من بعضی وقتا صبح زود میام مغازه و از همون اول توجهم به زیباییها و خوبیهاست آخرشب می بینم فروشم خوب نبوده الان که ریز شدم متوجه شدم که بله من دارم اعتبار رو به زود باز کردن مغازه میدم نگام این است که چرا فلانی از بغل مغازه من رد شد و از من خرید نکرد و رفت از جای دیگه ای خرید کرد خوب کسی نیست بگه آدم خوب ، افراد اینجا چه نقشی دارن مگه دست خودشون هست نخیر این خداوند است که با توجه به باور و فرکانس و مدار فروشنده ها مشتری ها رو داره تقسیم می کنه
یا وقتی من میخام کسی رو نصیحت کنم و آگاهی بهش برسونم تو ذهنم چی میگذره راستی ؟
بخاطر خودم هست که طرف بگه وه چه نصیحتی چه آگاهی ای یا نه واقعا بخاطر رضای الله باشه که بعدش از جانب شخص هیچ چشم داشتی نداشته باشم .
یا همین مطالبی که می نویسم برا کمک به خودم هست که همیشه یادم بمونه و غره نشم یا میخام تایید دیگران رو بکیرم ؟
یا وقتی به کسی کمکی می کنم چی ؟
انتظار تشکر دارم ، انتظار دارم اون به من بیشتر احترام بذاره ، بیاد از من خرید کنه ، تو جمع از من تعریف و تمجید کنه ، یا نه اصلا این چیزا برام مهم نیست شاید خیلی زود فراموش کنم کمکم رو .
یا وقتی برا خانوادم چیزی می خرم و خونه می برم چه انتظاری دارم ؟
برا این است که منتم بر سر اونا باشه و پدر خوبه باشم یا نه من فقط یکی از دستان خداوند هستم و خداوند به من داده و منو مامور کرده که اگر هم نبودم خدا از بینهایت طریق روزی شو به اونا میداد .
یا تو مغازه چقدر سعی می کنم مشتری رو از خودم راضی نگه دارم ؟
نکنه این باشه که قدرت رو از الله بگیرم و به مشتری بدم که اگه این ناراضی از مغازم رفت شاید دفعه بعد نیاد و مشتریم بپره یا برا جلب رضایتش دروغ بگم و قسم بخورم و یا خودمو کوچک کنم یا از وضعیت بد اقتصادی و کلا از هر چی که مشتری خوشش بیاد بگم و انجام بدم .
یا برا فروش کالا فیک رو بعنوان اصل بفروشم و یا اگر بدونم ابراز ناآگاهی کنم و همچنین در مورد کیفیتش که واقعیت رو نگم تا مشتری بخره مخصوصا مشتری هایی که شاید رهگذر باشن و مطمئنم دفعه دیگه ای سمت من نمیان یا نه مراقب باشم و ایمان داشته باشم که روزی من دست مشتری نیست منبعش جای دیگه ای هست ، این مشتری رو اون آورده و اگر به هر دلیلی نخرید یکی بهترش رو میفرسته تازه فقط ورودی مالیم مغازه که نیست خداوند بینهایت راه داره برا رسوندن روزی به من .
اولا خداروشکر و سپس سپاسگذار از استاد که با ارائه این مطالب سبب شدن به چه ترمزهایی هدایت بشم و چه مطالبی نوشته بشه که تو مسیر زندگی حواسم باشه قدرت رو به کی میدم ، اعتبار موفقیت هایم برا کیست ، رضایت کی برام اهمیت داره ؟ الله یا غیر او
بنام الله یکتا
با سلام خدمت استاد عزیز مریم خانم گل و تمامی دوستان محترم در سایت
از یکماه قبل من وقت ایمپلنت دندون داشتم برای امروز، همیشه وقتی دکتر میرفتم خیلی استرس داشتم ولی با این دفعه دو بار میشه دکتر میرم استرس ندارم و آروم هستم و نگران نبودم ولی ازچمد روز پیش تا یادم می افتاد کمی نگران میشدم چون دکتر گفته بود استخوان فکت کوتاهه باید از سینوس جراحی را انجام بدم وچون من در چند سال گذشته سالی یکبار جراحی کردم بدنم ضعیف شده به همین خاطر کمی نگران میشدم ولی این دفعه هر بار یاد جراحی دندونم می افتادم بخودم میگفتم تو چرا نگرانی خدا است خدا کنارت خدا پیشت نگرانی خیلی کمتر میشد تا اینکه امروز نوبت ایمپلنت داشتم و در زمان جراحی همش خدا رو صدا میکردم می گفتم خدا پیشمه خدا کنارمه خدا از من مواظبت میکنه همانطور که در چند جراحی سالهای گذشته کنارت بود وهمش میگفتم In god we trust امروز خیلی آروم بدوم چون خودم و کارام رو به خدا سپرده بودم.
وقتی کارم تموم شد اومدم بپرسم دندون کناریش رو بعد عید انجام میدین یکدفعه گفت انجام دادم اینقدر خوشحال شدم نمیدونستم چیکار کنم از خوشحالی، فقط اولین جملهای که گفتم ، این بود خدایا شکرت خدایا شکرت . چون من بابت دندون دوم که ایمپلنت انجام داده بود من اصلا پولی نداده بودم تازه میخواستم ازش بپرسم چقدر میشه .
من کارهای خودم رو مدیون خداوند میدونم که بقول معروف روی شونه هاشو سوار شدم و خداوند داره منو راه می بره و بقول استاد در جهان آنقدر انسانهای نازنین و مهربان هستند که از هر جهت به ما کمک می کنند و من اول از خداوند سپاسگزارم برای موفقیت هام دوم از دستانی که برای کمک می فرستد سپاسگزارم
وتشکر میکنم از دوستانی که وقتشون رو برام گذاشتن بی نهایت ممنون
ان شاالله همیشه شاد و خرم و سلامت باشید .
بنام خدایی که هرآنچه دارم ازآنِ اوست
خدای من، این فایل رو اتفاقی دیدم
راستش ازفایل قدرت اراده درمقابل نحوه عملکرد ذهن به بعد رو ندیده بودم چون فایل قدرت اراده رو که دیدم مغزم شدیدا مقاومت کرد
واما این فایل دقیقاااااااااا انگاربرامن ساخته شده وخدااززبان استادحرف میزنه
ای وایِ برمن هرخیری ازجانب خداس وهرشری ازجانب خودم
چشام تارمیبینه چون صورتم خیسِ اشکهای بی ارادس بی اختیار سرم افتادبه سجده
الهی العفو
الهی العفو
الهی العفو…
چقددددد خودبزرگ بینی داشتموبدیش اینجاس نمیدونستم…
چقدهیچ بودم درمقابلت ونمیدونستم
فک میکردم مخلوقِ موحدی ام امانبودم ونمیدونستم
“مارمیت اذ رمیت ولکن الله رمی”
نمیدونم چی بگم زبانم قفل شده بدنم منقبض…
هیچی حس نمیکنم ،درک وهضم این جمله خیلی خیلی سنگینه برام انگار دنیا دورسرم چرخیدوخورد تومخم
هیچی جزگریه ندارم
امشب شبِ ولادتِ امام حسینه ودقیقا دم غروب اینو دیدم درحالیکه یه اتفاق به ظاهرآشفته ای افتادوبهم ریخته بودم
بنام خدایی که هرآنچه دارم ازآنِ اوست
چقدددداین جمله مث پتک خورد توسرم مگه اشک امون میده
شکرمیکردم بابت چیزایی که بهم داده ولی یجورایی عادت لفظی شده بود، این جمله منو به خودم برگردوند
“بنام خدایی که هرآنچه دارم ازآنِ اوست”
دارم به دستام نگامیکنم این انگشتایی که داره تایپ میکنه ازآنِ توست،گوشهایی که داره این آگاهی هارو میشنوه ،قلبی که بی منت وتوجه بافرمان تو میتپه،نبضی که منظم میزنه ،چشمایی که داره مببینه وحتی این اشکی که داره سرازیرمیشه هم مال من نیس وازآنِ توست
من چی دارم ازخودم؟جزخودت که تنها داراییم هسدی
خدایی من کدوموبشمرم کدوم بمونه؟
جزئی ترین چیزا مث تارِ مو،پلک،نفسی که میادومیره،
به چیه خودم اینهمه مغرورشدم؟
چی باعث شدفککنم همه کارارو خودم انجام دادم؟
چی باعث شدمن اینهمه به خودم تکیه کنم درحالیکه همیشه توبودی وهسدی وخواهی بود
ددحالیکه همش توکارهارو انجام میدادی ومن پزشو میدادم
درحالیکه من اولین بارِ بندگی میکنم ولی توسالهاس که خدایی میکنی
درحالیکه این چشمارو تودادی ولی تورونمیدیدم…
چقدشرک داشتم ونمیدونستم الله اکبر
الان میفهمم چرا گاها اینهمه تقلامیکردم ودست وپامیزدم واخرم کارا اونجوری که من میخواستم پیش نمیرفت چون تورو ندیدم یادم رفت توهسدی چون رو خودم تکیه کردم چون روخودم وبقیه حساب بازکردم نه تو،
بهتره بگم روهمه حساب بازکردم جزتو…
خدایاچقدجهالت داشتم ونمیدونستم
چه شرک مخفی عظیمی داشتم ونمیدونستم
1لان میفهمم چرانتایج اونی که میخام نیس
چرا رو دورِ باطل افتاده بودم
الان میفهمم چراخدا به موسی گف حتی نمک خمیرت را وعلف گوسفندانت را ازمن بخواه…
خدایا من به خودظلم کرده ام….
چقدزیانکاربودم وخبرنداشتم…
پناه برخدا ازشرِ غرورِ کاذبم
العفو العفو العفو…
این فایل رو زمانی دیدم که دقیقا بخاطرغرورم،ضربه خوردم کارها سخت وآشفته وپیچیده شده بود واوضاع جالب نبود
خدایا من به هرخیری که توبرام بفرستی سخت محتاجم
چطوری شرک به این گندگی رو نمیدیدم؟
چطوری تابحال متوجه ترمزکه چی بگم سدِبتنی به این بزرگی نشده بودم!
خدایاهدایتم کن
ایاک نعبد وایاک نستعین
اهدناالصراط المستقیم…
به نام یکتا قادر متعال
سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همه دوستان گلم.
استاد عزیزم اومدم سایت رو چک کردم که جلسه ی بعدی باورهای قدرتمند کننده و محدود کننده رو ببینم که با این فایل بینظیر مواجه شدم و ازتون بسیار سپاسگزارم.
اولین الهامی که از گوش دادن به این فایل دریافت کردم بشارتی از جانب خداوند بود و احساس شادمانی که:
تحقق رویاهات و وعده هایی که بهت دادم بسیار نزدیکه،
یادت باشه هر نعمت و برکتی که وارد زندگیت میشه از جانب منه،
یادت باشه به خودت مغرور نشی و بیش از پیش در برابر من خاضع و خاشع باشی.
و ممنون که مفهوم روی دوش خداوند بودن رو واضح تر توضیح دادین که یعنی، تسلیم خداوند بودن.
و تسلیم خداوند بودن چه ارتباط جالبی با باور های قدرتمند کننده داره که:
هر چقدر ما روی باورهای خودمون کار میکنیم و باورهای محدود کنندمون رو تبدیل به باورهای قدرتمند کننده میکنیم اجازه میدیم وجود ما بیشتر و بیشتر تسلیم رب باشه،
اجازه میدیم وجود ما قلمرو رب بشه،
اجازه میدیم اراده ی خداوند در جسم و جان ما جاری بشه، و خیر و برکت و نعمت رو در زندگیمون جاری کنه.
و به اندازه ای که دست از پارو زدن(مقاومت در ذهن و عمل) بر میداریم، اجازه میدیم امواج دریا ما رو به ساحل برسونه.
اجازه میدیم دست ما دست خداوند باشه، مانند آیه ای که میفرماید این شما نبودید که تیر رو رها کردین، من بودم که تیر زدم.
این یعنی اراده ی خودمون رو که قطره ای بیش نیست در راستای اراده ی پروردگار که دریاست فنا کنیم و قدرت دریا رو داشته باشیم،
و البته یادمون باشه ما همون قطره هستیم.
و این زیباترین ارتباطیه که بنده میتونه با رب خودش داشته باشه.
استاد عزیزم خیییییییییلی زیبا بود وقتی میگفتین که هر چی دارم از خداوند دارم و تسلیم خداوند هستم.
باعث افتخارمه که چنین استاد یکتاپرستی دارم و یکی از مهمترین دلایلی که باعث شد با درس های شما ارتباط بگیرم همین روحیه یکتاپرستی شما و ارتباط درستتون با خداوند بود که این اطمینان رو بهم میداد که در مسیر درستی هستین.
یک جای دیگه هم به همین اندازه بهتون افتخار کردم، که گفتین:
تکیه من فقط به خداست نه به این ثروت و امکاناتی که دارم،
و اگر همه اونها رو از دست بدم با تکیه بر خداوند همه این نعمتها رو بدست می آورم، چه بسا با شکلی متفاوت…
امیدوارم که همیشه در مسیر شکوفایی موفق باشین و همیشه شاد و خوشبخت باشین…
و البته فتبارک الله احسن الخالقین.
اینکه روی دوش خداوند بنشینیم و او به بهترین و مناسبترین شکل ممکن کارها رو برای ما انجام میده، من رو یاد تمرینی در یکی از جلسات قانون آفرینش انداخت:
در این تمرین صفحه کاغذمون رو به دو قسمت تقسیم میکردیم و در یک قسمت مینوشتیم ” کارهایی که ما باید انجام بدهیم” و در قسمت بعدی مینوشتیم ” کارهایی که خداوند برای ما انجام میدهد”
یادمه برای هر خواسته ای که داشتم کارهای بزرگ و سخت رو برای قسمت خداوند مینوشتم و کارهای کوچک و مورد علاقم رو در قسمت خودم مینوشتم.
اون زمانی که در شرایط سرد و تاریکی قرار گرفته بودم خداوند این بشارت رو برام فرستاد:
“هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند، نه که فردات بخواند
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آنجا
زپس صبر تو را او به سر صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه ره ها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند”
و اون نقطه تاریک و سرد نقطه عطفی در زندگیه من بود که من رو در مسیر جاده ی زیبای خودشکوفایی در کنار شما قرار داد.
و این بارزترین جایی بود که به مو رسید اما پاره نشد و من شاهد دستان قدرتمند خداوند بودم و از اون به بعد قدرتش رو در زندگیم با وضوح بیشتری میبینم و تجربه میکنم.
تا پیش از اون به ظاهر فردی مذهبی و با ایمان بودم. ایمانی که در وهم من بود و هیچ عینیتی در زندگی من نداشت!
من در وهم خودم تسلیم بودم اما در عمل به سختی در یک دریای مواج پارو میزدم و با اینکه بسیار تلاش میکردم از خواسته هام دورتر میشدم…
اما از وقتی که در دل اون سرما و تاریکی تونستم گرمای دستان خداوند را که همیشه نگهدارم بوده است، حس کنم و در این مسیر زیبا قرار بگیرم،
در مسیر تسلیم خداوند بودن و در مسیر الهامات قدم برداشتن و روی دوش خداوند نشستن،
هر روز زندگیم لذتبخش تر شده
هر روز نعمتهای بیشتری را دریافت کرده ام
هر روز دری تازه به رویم گشوده شده
هر روز خودم را به رویاهایم نزدیکتر میبینم و جرئت بیشتری پیدا میکنم که خواسته های بزرگم را از خداوند بخواهم.
خدایا شکرت که دروازه های آگاهی را به رویمان گشودی.
ای خدایی که ماده را از عدم خلق کرده ای، شکرت که این جسم خارق العاده رو خانه ی جان ما در این سفر هیجان انگیز قرار دادی.
خدایا شکرت که خواسته ها را در وجودمان قرار دادی و هر آنچه را که در این سفر نیاز دادیم و خواسته ماست پیشاپیش برایمان خلق کرده ای.
شکرت که همواره هدایتمان میکنی تا هر چه آسوده تر و لذتبخش تر خودمان را در این سفر تجربه کنیم.
خدایا شکرت برای وجود گروه صمیمی عباسمنش
به نام خداوندی که هر چه دارم از آن اوست
سلام و درود فراوان خدمت شما استاد عزیز
بینهایت سپاسگزار خداوند هستم که من رو در این مسیر زیبای الهی قرار داده
سپاسگزار شما استاد عزیزم هستم به خاطر رایگان در اختیار گذاشتن این فایل های ارزشمند
برای بار سوم دارم مینویسم هر بار دستم خورد پاک شد امیدوارم چیزی از قلم نندازم
من نزدیک به یک سال هستش که بیزنس خودم رو شروع کردم ، در ابتدا چون خیلی ترسیده بودم و از نظر مالی تقریبا که نه کاملا صفر شده بودم خیلی شرایط برام نگران کننده بود ، ترس از اجاره ی بالا ، هزینه های جاری و جانبی ، خرید متریال و …..
با این امید قدم برمیداشتم که من از خدا خواستم برام بچینه و خیلی قشنگ و راحت داره همه چی روبرامچیدمان میکنه
تمام درون من پر شده بود از این که ؛
خدایا من روتو حساب کردما
من جز تو کسی روندارم
سربلندم کن
من و غرق در نعمتت کن
دستم و ولی نکنیاااا
حواست به منه سمیه هست دیگه ؟
نگاهتو برنداری هااا
خودت همه چی و جور کن
و واقعا همه چی همینطوری پیش میرفت ، من نمیفهمیدم اجاره چجوری جور میشد ، چجوری تو مقادیر بالا متریال میخریدم ، مشتری های سطح بالا میومدن پیشم ، همه راضی و با کمال رضایت هزینه ی خدماتشون رو پرداخت میکردن و…
تو اون روزا کم کم حرفام با خدا کمرنگ شد با خودم پر رنگ
به خودم میگفتم سمیه ایول
همین ایول گفتن شد پاشنه ی آشیل من ( که امروز درکش کردم )
سمیه ببین تو چه قدر پیشرفت داری میکنی
همه ازت راضین همه دوستت دارن همه بهت احترام میذارن
هیچکس رونظر تو حرف نمیزنه ، مشتری میگه هر چی تو بگی
همه بهت اعتماد میکنن ، غرق در احترامی و …
همه ی کردیت رو دادم به خودم ، خدارو یهو ندیدم
همینجوری پیش رفت تا 3_4 ماه پیش که ورودیه من از روند صعودی داشت کم کم به سمت پایین و کم شدن پیش میرفت تا به امروز
(من تو اون دوره انقدر سرم شلوغ شده بودکه وقت نمیکردم کارهام رو به عنوان نمونه برای انتخاب راحت تر مشتری توی صفحه ی خودم بذارم ) الان 4 ماهه من دارم به این فکر میکنم که چرا ؟ من که همون خدمات رو میدم ، متریال همونه ، هزینه ها همونه ، پس چرا ورودی کم شده ( درامد یر به یر با هزینه ها ) طوری که هزینه های جاری رو پرداخت میکردم یه مبلغ ناچیز میموند ته حسابم باز نگرانی و ،،،، برای ماه آینده
تو این مدت من فکر میکردم باید فعالیتمو بیشتر کنم تو فضای مجازی ، پست بیشتر ، توضییح بیشتر ، بعضی وقت ها به تخفیف گذاشتن فکر کردم ، یه وقتایی یه کوچولو جواب داد بعد میگفتم اره سمیه همینه ادامه بده اما نتیجه باب میلم نبود و هنوز هم نیست ، هر کاری رو امتحان کردم نشد یه کم احساس درموندگی کردم ،دیروز تو سالن با احساس بد و خستگی ، هر کاری که به فکرم رسید انجام دادم تا رها شم ولی نشد ، فایل گوش کردم ذهنم میپرید ، نوشتم فقط یه مشت چرت و پرت اومد رو کاغذ ، موزیک بی کلام گوش کردم نشد که نشد ، یهو نشستم وسط سالن رو به اسمون نگاه کردم اشکم ریخت گفتم خدایا من نمیدونم چمه ، نمیدونم باید چیکار کنم ، برام نشونه بفرست ، هدایتم کن من حالم بده ، تو همون حال بد پیام اومد برام و مشتری که فکر میکردم با فعالیت مجازی راحت جذبش کرده بودم خواست وقتش و کنسل کنه ، با اینکه بیعانه داده بود و من قید کرده بود کنسلی از سمت مشتری باشه بیعانه برگردونده نمیشه ، با علم به این میخواست کنسل کنه تو همون حین من مرور شد برام احساس بد = اتفاقات بد
احساس خوب = اتفاقات خوب
فهمیدم این اتفاق بد و خودم جذب کردم بیعانش رو پس دادم ، بلند شدم اشکام و پاک کردم گفتم خدایا منو هدایت کن من فقط تو رو دارم ، نوشته ها مو پاره کرده ، رها تر از رها اومدم بیرون به سمته خونه ، دیگه بهش فکر نکردم ونگران هم نبودم انگار که خدا نوازشم کرده باشه
تا دیشب قبل خوابم ، ( با اینکه داشتم رو سه تا فایل قبلی کار میکردم تمارینش رو انجام بدم و کامنت کاملی از خودم به جا بذارم ) یه حسی بهم گفت برو ببین فایل جدید نیومده رو سایت ، اومدم دیدم اومده اونم چه فایلی توحید عملی ، با اینکه خوابم میومد همون حسه گفت گوش کن بهش ، تقریبا نصف شده بود که خوابم برده بود،نصفه موند صبح شد من رفتم باشگاه ( ندا طلایی ) یه کم حرف زدیم تو حرف ها یه گوشه ای زدیم به نشونه و عمل کردن ندا به نشونه ها و … بحث تموم شد
اماده ی تمرین بودیم ندا گوشیش و اورد چتش رو با ابجی لیلا خوند برام ( لیلا بشارتی ) در مورد همین فایل گفتم من نصفه گوش کردم ، وسطاش بود که داشت چراغ ها تو ذهنم روشن میشد ، انگارکه خدا حرف بزنه باهام انگار که نه واقعا خدا بود همه ی انچیزی که نیاز داشتم از زبون ندا داشت بهم میگفت من انقدر دگرگون شدم ، بغض تو گلوم ، فقط داشتم گوش میدادم نمیخواستم تموم شه ، تموم که شد گفتم واااای اینه باگ من ، من باگمو که چندماهه درگیرشم پیدا کردم ، انقدر حسم خوب شد که بی اختیار ندارو بوسیدم و ازش تشکر کردم ، ذهنم پر شد از صدا دلم پر شد از نور رفتم تو خودم ، ما تمرین و شروع کردیم یه کم گذشته بود ندا گفت برم ببینم کامنت ابجی لیلا تایید شده رفت سراغ گوشیش گفت عه اره تایید شده شروع کرد با صدای بلند خوندن من تمام بدنم شده بود گوش ، هرچی که میگفت من فقط درک میکردم که خداست و داره هدایتی که خواسته بودم رو بهم نشون میده واضح تر از واضح ، ندا و ابجی لیلا رو واسطه کرد برام ، من پیدا کردم باگی که باعث حال بد من بود ، من متوجه بودم یه ایرادی هست اما پیداکردنش مشکل شده بود ، آخ ای خدا تو چه قدر رحمانی چه قدر رحیم و بزرگی نگاه نکردی که من چه قدر شرک داشتم و دور شده بودم تا ازت کمک خواستم همه ی جهان رو چیدی تا به من نشون بدی نشونه ای که خواستم رو ، تو همه ی اون مدت من کردیت رو به خودم داده بودم ، مغرور شده بودم ، قدرت رو به همه چیز و همه کس داده بودم جز خدا ، الانم که دارم مینوسم بغض دارم ، خدای من شاهده من در لحظه که نشونه رو دیدم این ها درون من اتفاق افتاد اول که از خودم دلخور شدم اما شماتت نکردم و سریع خودم رو بخشیدم ، بعدش از خدا طلب مغفرت کردم ، و گفتم خدایا تو بودی همه ی اون ثروت و نعمت پیشرفت من
تو بودی همه ی اون اعتبار و احترام
تو بودی مسبب همه ی اون اتفاقات خوب
تویی خالق من ، تویی برنامه نویس زندگی من
تویی مراقب من ، تویی رفیق من ، تویی همراه من
من سپاسگزار تو خدای بزرگ خودم هستم ممنون برای امروز
در لحظه کمتر از 15 دقیقه نشونه های خوب سرازیر شدن به سمتم، 5 تا مشتری خواستن که وقتشون رو رزرو کنم ، گفتم خدایا ایول به خودت که انقدر خفنی منه سمیه کی باشم ، من فقیر ترینم در برابر لطف و نعمت تو ، تویی بزرگ تویی منبع عشق و ثروت من از این لحظه به بعد کردیت همه چی من تویی ، کمکم کن همیشه این رو به خاطرم داشته باشم
من امروز درک کردم وقتی گفتی از تو حرکت از من برکت
حرکت منه سمیه چیزی نمیتونه باشه جز باور به تو و رها بودن
تویی که همه چیز رو به نحو احسنت برای من میچینی ، تویی که رفاه و سعادت من رو میخوای ، تویی که برای من فراوانی گذاشتی ، تویی که من رو غرق در منابع پایان ناپذیر خوشبختی خودت میکنی من فقط باید باورموحفظ کنم که تویی همه چی
من عاشقتممممممم خدا
خدایا هزاران مرتبه شکرت برای آگاهی امروز من
خدایا سمیه میخواد هر لحظه درقلب و ذهنش داشته باشه تو رو
خدایا مثه همیشه که من رو تو بغل خودت نشوندی ، برای همیشه ی همیشه من و تو اغوش خودت نگهم دار
در پناه الله یکتا باشید دوستان خوبم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ ﴿١٢﴾
بی تردید هدایت کردن بر عهده ماست
سلام خدمت استاد عزیزم
باید پارو نزد وا داد
دل را به دریا داد
هر جا برد
بدان ساحل همانجاست
استاد جان در این جلسه مثال چادرملو زدید
شرکت توسعه معدنی چادرملو با نماد
(کچاد )جز بیست شرکت بزرگ ایران است که
هم سود محور و هم افزایش سرمایه میده
آن زمان شما خریدید ارزنده و مناسب است و برای کسایی از قبل دارند سهام داری توصیه میشه و سود آور است برای افراد جدید گران است
من به این موضوع خیلی فکر کردم که شما چطوری این انتخاب کردید شما باورهای قوی بنیادی دارید باورها مناسب
خدا یا مرا در زمان و مکان مناسب قرار بده
کسب و کار ارزش خلق کنه ،
طرح توسعه داشته باشه تکاملش طی کنه باشه و آن سرمایه گذاری در بازده زمانی رایگان بشود
شما هدایت شدید به چادرملو
خداوند هر لحظه ما را به سمت باورهایمان هدایت می کند
باور درست باشه شما هدایت میشوی به شرایط و اتفاقات درست
من یک مثال از خودم بزنم من تازه آمده بودم مشهد کار من این برجاهای شلوغ نگاه کنم و دنبال فروانی و مشتری باشم تایید و تحسین کنم من به بازار رضا مشهد می رفتم
و به خودم می گفتم فرهاد مشتری و ثروت است برام باور پذیر باشد تو طبقه دوم با
(ساچمه نقره ) آشنا شدم من دی ماه 1400گرمی حول و حوش هیجده هزار تومان خریدم سال اواخر سال 1401 گرمی حول و حوش شصت هزار تومان فروختم اواسط سال 1401 اساتید موفقیت و سرمایه گذاری روی قیمت چهل هزار تومان بعنوان کالا سرمایه گذاری تبلیغ می کردند آینده خوبی داره سرمایه گذاری مطمن است تمریناتی که شما در قدم هشتم جلسه سوم به ما داده بودید انجام
دادم خداوند هدایت کرد که در زمان مناسب خرید کنم و در زمان مناسب بفروشم و سود عالی نصیبم شد من فقط به جریان هدایت اعتماد کردم
اویل برای تمرین باور فراوانی به جاهای شلوغ و پر مشتری می رفتم از خودم سوال می کردم چطور راحت تر می توانم باور فراوانی با آسانترین شکل تقویت کنم و هدایت شدم به سایت کدال و یاد گرفتم گزارشات مالی شرکتها بنیادی ایران مطالعه می کنم و خداوند من هدایتم کرد به خرید و سرمایه گذاری سهام بنیادی در زمینه معدن و اکتشاف طلا ،نقره و جیوه و شرکت زیر مجوعه اش شمش طلا و نقره تولید می کند و سرمایه گذاری دیگر من در زمینه آهن اسفنجی و بریکت خام مورد نیاز صنعت فولاد است و بصورت تکاملی تعداد سهام خود را افزایش می دهم
جمله از البریت انیشتن تنها راه آموزش دادن مثال زدن است
مثال سفارت پاریس زدید من برای خودم در گوگل سرچ کردم و تمام عکسهای سفارت فرانسه و خیابانها جمع کردم داخل تابلو آرزوهام گذاشتم
یا مثال در مورد لری شخص آمریکای میاد پارادایس کمک به شما می کنه پشت این اتفاقات عالی که برای شما می افتد این باور است جهان سرشار از انسانها مهربان و نازنین هستند که از هر جهت به من کمک می کند
مثال در مورد پینگ پنگ می زنید خودم از نه سالگی بازی می کنم در بازی پینگ پنگ در کسری از ثانیه باید تصمیم بگیری یک جوری به شما می گوید به کجا میز توپ ارسال کن
این مثال شما را با تمام وجودم درک می کنم و آن جریان بارها و بارها در حین رالی بازی پینگ پنگ به من گفته شده است
استاد جان شما تنها استادی هستیدکه به ما جریان هدایت یاد می دهید و چطور الهامات خداوند را دریافت کنیم
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّهٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ ﴿5٩﴾
و کلیدهای غیب فقط نزد اوست، و کسی آنها را جز او نمی داند. و به آنچه در خشکی و دریاست، آگاه است، و هیچ برگی نمی افتد مگر آنکه آن را می داند، و هیچ دانه ای در تاریکی های زمین، و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن است.
استاد عاشقتم و سپاسگزارم بخاطر دوره عالی احساس لیاقت و دوره دوازده قدم
به نام خالق هدایت گرم
سلام به عمو فرهاد عزیزم
از خدای یگانه سپاسگزارم که در هر لحظه از زندگی اگر ما باور داشته باشیم که ما لایق پول و ثروت و عشق و مودت و بهترین ها هستیم خداوند هستش که به ما هدایت میده شرایط و آدم ها رو سر راه ما میذاره که به من میگه علی حرکت کن چه در قلب من و چه در شرایطبا نشانه ها :
که شما دست خدا بودید عمو فرهاد عزیزم که نزدیک به دوسال پیش در اوج فشار مالی از خدا چه خود آگاه و ناخود آگاه خواستم کمکم کنه بهم بگه چی کار کنم منی که راهی نداشتم به ظاهر ذهن محدودم که خداوند یگانه از جانب شما به من گفت که علی عمل کن برو کاری رو شروع کن!!
من شما رو نه از نزذیک دیدم و نه نسبت فامیلی دارم بلکه مثل برادر بزرگتر بهم بگی؟!
چجوری؟؟
این یغنی همون خدا در قلب ها …. کبوتر با کبوتر باز با باز…. کند همجنس با همجنس پرواز…
خدا این کار رو برای من داره انجام میده و من تسلیم خدام در هر لحظه و من امروز از خدا خواستم منو در مسیر قرار بده باز بهش گفتم من تسلیمتم خدا
روزی که دست فروش، کتاب بودم و حالا وبسایت شخصی دارم و در حال رشدم و میخوام باز رشد کنم و تغییر کنم و تسلیم خدام و در مسیر الهی و هر روز از خودم میپرسم خدا چیکار کنم ؟ تو به من بگو
این هم بماند که دارم به لظف خداوند وارد مسیری میشم که اینجا محرمانه می ماند که باز چندین برابر برای من رشد مالی است من نمیدانم اما به خدا میسپارم که شما عمو فرهاد تشکر میکنم هم از خدای یگانه و از خدای قلب شما سپاسگزارم.
یک دنیا ممنونم و از خدا میخواهم در مسیر همه ی ما برکت ها را هزار برابر کنه میلیار ها برابر کنه هم به شما که صفت بخشش رو از خدا اجرا کردید و آموزش دادید و هم من از شما یادمیگیرم
خدا همینجاست بین من و شما
واقعا اوست که تیر را میزند و میلیارد ها هدف در پشت پرده و در واقعیت به عینیت میرسه
امروز داشتم به یکی از ویدیو های وجود خدا از زبان علم را در گوگل میدیدم که اشاره کرد به wmap که این ماهواره از انفجار بیگ بنگ تا به الان که نزدیک به 13 میلیارد و خوردی سال داره جهان میگه از فضای سیاه و هیچ (فضا ) زمانی چیزی به خلقت رسیده که از قانون طبیعت ( قانون جهان هستی) سیگنال ها و نوسانات کوانتوم پیروی کرده و از هیچ به خلقت رسیده قوانین طبیعت یعنی همون چیزی که ما اسمش رو. میذاریم خدا که ماده نیست اما روی ماده تاثیر میذاره در زمان است و نع مکان و نه مکان (قانون) همون خداست که وجود داره و اگر ما قوانین طبیعت رو انجام بدیم همین توصیه های استاد رو اجرا کنیم
با نوسانات کوانتومی در بعد زمان میشه و خودش به ما میگه
کنترل ذهن و احساس خوب= سیگنال های کوانتومی خلقت مفید و خوب (اتفاق های خوب)
و در آخر تسلیم خدا هستیم تا ابد عاشقتم عمو جان
سپاسگزارم از استاد عزیز
سپاس از خانم شایسته
در پناه حق باشید ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت
سلام به استاد عزیزم چقدر این فایل عالی و فوق العاده بود٫ و از همه مهم تر نمیدونید چقدر خوشحالم که به طرز فوق العاده ای هدایت شدم به گوش دادنش در کنار خانوادم !من همیشه عادت دارم موبایلمو به تی وی وصل میکنم و فایل های شمارو پخش میکنم تا به جای موزیک از گفته هاتون استفاده کنیم! امروز هم مثل همیشه هدایت شدم و وصل شدم به تی وی اونم با توحید عملی
پدر من نسبت به حرف های شما خیلی گارد داشت و یه جوری برخورد میکرد که من دیگه فایل هاتونو پخش نکنم اما دیروز نشستو کل فایل رو گوش داد
و جالبه واسم که حرف هاتون توی این فایل دقیقا در مورد مسائلی بود که پدرم خیلی بهش توجه داره
اون لحظه حرفی نزد و شب توی مهمونی شنیدم که داره حرفاتونو واسه پدربزرگم بازگو میکنه خیلی حالم خوب شد چون خیلی دلم میخواد ببینم اطرافیانم فرکانسشون تغییر میکنه خدای بزرگم رو از این بابت شکر میکنم که چقدر زیبا هدایت میکنه
.
این خودش یک مثال از توکل من و اعتماد به خداوند برای منی که قبلا همیشه با پدرم بحث میکردم که چرا اینطور فکر میکنی و باید تغییر بدی افکارت رو خوشحالم که پدرو مادرم هم دارن در این فرکانس بدون اینکه من بخوام بهشون چیزی ثابت کنم قرار میگیرن و زندگی را از وجه دیگری می بینند!
.
مثال های زیادی دارم در این مورد نزدیک ترین فرد بهم همیشه خداوند بوده همیشه ازش خواستم تا راه رو بهم نشون بده و اما در عمل به همون اندازه که خودم و باور هامو تغییر دادم واسم نشانه فرستاده و بهم جواب های قشنگی داده !
.
یه مثال بارز توی زندگیم زمان دانشجوییم شرایط خیلی نامساعد از همه لحاظ سلامتی روابط خانوادگی روابط دوستانه درسو دانشگاه قرار داشتم مخصوصا رابطه عاطفی که خیلی اذیت شده بودم بابتش !
اونقدر شرایط روحیم بد بود که هرکس منو میدید بهم میگفت چرا اینجوری شدی تو؟!…
اما یه شب حال خوبی نداشتم قرآن رو باز کردم و اون قسمتی که حضرت موسی در آیه 24سوره القصص به خداوند میگه پروردگارا من به آنچه از خیر به سوی من میفرستی نیازمندم روبه روم ظاهر شد و قلبم آروم شد و دیگه گریه نکردم و از اون روز رد شدن از احساسات و وابستگی هام واسم راحت شد و تونستم بگذرم و کاملا توکل کنم به خداوند و اون چیزی که از ته قلبم بهم میگفت تمومش کن من کنارتم!نترس!
بعد از این اتفاق من تبدیل به یه آدم دیگه ای شدم و با یک شرایط متفاوت و به طرز باور نکردنی وارد مسیری شدم که فکرشم نمیکردم به همین راحتی وارد این مسیر بشم !
الان اونقدر پیشرفت کردم که تمام آدم هایی که در اون زمان منو نقض میکردند و از نقطه ضعف هام و شرایطم سو استفاده میکردند دلشون میخواد در شرایط من باشن و تحسینم می کنند اینه نتیجه اعتماد و توکل و توحید اونقدر زیبا آبروی بندشو حفظ میکنه که …!
در مورد غرور باید بگم یک جا به خودم مغرور شدم اونم زمانی بود که کسبوکارم و به تازگی خلق کرده بودم خیلی سریع رشد کردم مهارت فروش رو یاد گرفته بودم جذب مشتری و همه چیز به سرعت و عالی پیش می رفت یه جایی گفتم حالا که همه چیز عالیه من که تونستم میرم پول قرض میگیرم و یه مرحله جلو تر میبرم که همون قرض گرفتن اشتباه ترین کارم بود یعنی توکل به غیر خدا !و به جای اینکه به فعالیت های قبلی ادامه بدم کم کم رها کردم و چون راه تکاملم رو طی نکرده بودم اتفاقات طبق میلم پیش نرفت و انگیزمو کم کم از دست دادم و فراموش کردم خداوند من رو به سمت این مسیر هدایت کرده و من با اون هدایت ها به اینجا رسیدم و کل کسبو کارم مرحله به مرحله به سمت عقب برگشت
جدیدا تصمیم گرفتم مثل بچه ها باشم دیدین هرچی بهشون گفته میشرو بی فکر و قیدو شرط قبول میکنند خیرو شر رو فقط خداوند میدونه و ازش آگاهه و هرچیز ندای قلبمون بهمون میگه رو اگر بی قیدو شرط قبول کنیم و انجامش بدیم اونوقته که میبینیم همه چیز فراتر از تصورمون زیبا اتفاق میفته و گاهی وقت ها هم معجزه میشه
برای همه ی دوستان عزیزم زندگی ای سرشار از توحید آرزو میکنم و توحیدی که اتفاقات باور نکردنی در زندگیتون به تصویر بکشه!
سلام به استاد عزیز، استاد عباسمنش
این سومین کامنت من روی این فایله، یعنی هرچی میگذره هی مطلب از درونم میاد و هدایت میشم به چیزایی که تا بحال نمیدونستم و درکی نداشتم ازشون و با نوشتن کامنت و هدایت خدا درک تازه ای بدست اوردم
تو کامنت قبلیم در مورد مقدار اکسیژن در کره ی زمین گفتم که 20.95 درصد از اتمسفر زمین رو شامل میشه و میلیون ها سال تغییر نکرده
بعضی از دوستان عزیز نظرشون رو زیر این کامنتم گذاشتن و خیلی جالب بود چون از زاویه ای نگاه کردن که من اصلا فکرشو نمیکردم و اتفاقا چقدر هم درست بود
یکی از دوستان گفته بود که خب چون میلیون ها سال اکسیژن در اتمسفر کره ی زمین ثابت بوده با اینکه یه عالمه متغیر وجود داشته و مستقیما روی کاهش و افزایشش تاثیر داشته، اما همواره ثابت بوده و یک صدم هم تغییر نکرده، پس این نشون میده که هرچقدر منابع مصرف بشه و هرچقدر تغییرات زیاد و گسترده باشه و هرجوری هم باشه، منابع تغییری نمیکنن
موضوع فراوانی رو مطرح کرده بودن؛ واقعا خیلی نکته ی جالبی بود، اینکه این باور رو منطقی کنیم اینجوری که همونطور که اکسیژن کره ی زمین میلیون ها سال 20.95% بوده، با اینکه به ظاهر خیلی عوامل باید سبب کاهشش میشده اما نشده! پس هرچقدر هم بگذره ثروت و فراوانی ثروت تغییری نمیکنه، هرچقدر مصرف بشه، هرچقدر ثروتمندای جهان بیشتر بشن، هر اتفاقی بیفته ثابته و هیچ کم و کسری توش رخ نمیده… واقعا باور خیلی خوبیه… استاد این جهان هستی واقعا چقدر درس داره و چقدر میشه باور ساخت باهاش…
همونطور که خود شما گفتید که این قوانین و مدار هارو با توجه به مدارهای منظورمه شمسی هدایت شدید و درکش کردید، یا این باور رو ساختید که همونطور که جهان هستی داره بدون هیچ انرژی ای کار میکنه و خدا مدیریتش میکنه، پس کسب و کار من رو هم میتونه بدون هیچی مدیریت کنه… یعنی توی زندگی شخصی با استفاده از اتفاقاتی که در کیهان میفته میشه باور های منطقی ساخت
در مورد فراوانی هم همینطوره واقعا، بنظر من منطقیه که بگیم: همونطور که اکسیژن طی میلیون ها سال هیچ تغییری نکرده و ثابت بوده با اینکه مصرف کننده ها و شرایط طوری پیش رفته که انگار باید کم میشده ولی کم نشده… چیزیه که منطقیه و واقعیه و اتفاق داره میفته، جمعیت در حال گسترش هست ولی اکسیژن هیچ تغییری نمیکنه! قطعا در مورد روابط هم همینطوره، در مورد ثروت هم همینطوره و در مورد هرچیزی همینطوره… هر اتفاقی بیفته فراوانی خداوند تغییری نمیکنه و همیشه سرجاشه…
و استاد یک نکته ی دیگه که داشتم با خودم صحبت میکردم حس کردم از درون بهم گفته شد این بود که خدا بهم گفت فراوانی خدا از روی علمه، از روی قانونه، حساب و کتاب داره…
یعنی چی؟ یعنی مثلا اینکه اکسیژن کره ی زمین 20.95% هست این نهایت فراوانیه، شاید مغز منطقی و انسانی بگه که اگه 80% بود بهتر بود و فراوانی معنی میداد! اما علم خداوند میگه که اگه از این مقدار بیشتر بود باعث نابودی حیات در زمین میشد!
یعنی شاید منم بودم میگفتم 20.95% کمه و باید 80-90 درصد باشه! اما من دارم با ذهن انسانی نگاه میکنم…
انسان ها اتفاقا این اشتباه رو کردن، تو برنامه هاتون یبار در مورد آپولو 11 یا یه ماموریت فضایی صحبت کرده بودید که میخواستن فضانورد هارو بفرستن کره ی ماه و توی کابینشون اکسیژن 100% تزریق کردن و در لحظه ی پرواز منفجر شد و همشون مردن…
یعنی ذهن انسانی میگه که اگه اکسیژن 100 باشه کمک کنندست و درسته! اما ما اشتباه میکنیم! ما انسان ها در مورد خیلی چیزا اشتباه میکنیم… ما فکر میکنیم میدونیم و فکر میکنیم بلدیم، برای خودمون یکسری فرضه میبافیم و میگیم اگه اینجوری باشه یعنی درسته!
همین 20.95% اکسیژن در کره ی زمین کفاف تمام موجودات رو میده و کافیه و عالیه و بهترین حالتشه، این فراوانی از روی علمه، این فراوانی همزمان هم بینهایت هست، هم باعث ادامه ی حیات میشه، هم قانونمنده، هم شادی آوره و در کل همه جوره درسته…
خدا بهم اینو گفت که فراوانی خدا از روی علمه…
این فراوانی بینهایته، شاید در مورد همین اکسیژن بگیم که 20.95 درصده، اما همین 20.95% برای کره ی زمین عین بینهایته… یعنی همه جوره کافی کافی کافیه…..
خدا تو قران گفت که اگه میخواستیم به تمام مردم زمین انقدر ثروت میدادیم که درها و پنجره های خونه هاشون رو از طلا و زیور الات بسازن، اما اینکارو نکردیم چون زمین تباه میشه، زمین دچار فساد میشه…
یعنی هرچیزی که الان وجود داره و این جهان هرجوری که هست دقیقا حالت درستشه، اگه اینجوری نبود باعث نابودی میشد… باز برمیگردیم به بحث خودبینی و غرور، انسان ها و خود من فکر میکنیم که نه اگه مثلا فلان موضوع فلان جور بود بهتر بود، یا اگه جهان یجور دیگه اداره میشد بهتر بود، و نسبت به این جهان اعتراض و شکایت داریم خیلی اوقات… اما دقیقا این حالتی که جهان داره بهترین حالتشه و البته دارای بینهایت فراوانی…
فراوانی خدا از روی علمه… یعنی هم زیاد و بینهایته برای تو و برای جهانیان، هم هزاران مورد دیگه رو برات به ارمغان میاره….
این از این؛
یک دوست دیگه هم از یک منظر دیگه نگاه کرده بود و گفته بود که خب طی میلیون ها سال اکسیژن کره ی زمین 20.95% باقی مونده با اینکه متغیرهایی به صورت مستقیم وجود داره، یعنی هزاران اتفاق افتاده که با ذهن منطقی و در ظاهر داستان، قطعا باید اکسیژن رو بالا پایین میکرد اما نکرده، این نشون میده ربوبیت در جهان حاکمه… یعنی حتی در مقیاس سیاره ای و کیهانی هر اتفاقی بیفته، زندگی من تغییری نمیکنه… حتی اگه ظاهر داستان این باشه دقیقا زندگی من در معرض اتفاقاته… اما زندگی من هیچ خللی درش وارد نمیشه اگه با خدا باشم و هدایت رو باور کنم…
اینهمه اتفاق افتاد ولی اکسیژن کره ی زمین تغییری نکرد،
پس کل مردم جهان هم بخوان زندگی منو تغییر بدن و بالا پایینش کنن نمیتونن؛ و این وقتی اتفاق میفته که با هدایت خدا جلو بریم و تسلیم باشیم… این یک چیز منطقیه الان!
کاملا منطقیه که هزاران اتفاق از حکومت و دلار و قیمت ها و شرایط جهانی و فلان و بهمان بیفته، اما زندگی ما هیچ تغییری نکنه و ثابت باشه… این اتفاق در کره ی زمین و در کیهان رخ داده به صورت واقعی پس در زندگی های ما هم میتونه رخ بده…
آیا افزایش جمعیت تونست کاری کنه اکسیژن کره ی زمین یک صدم کاهش پیدا کنه؟ نه!
آیا اینهمه صنعتی شدن جوامع و آلودگی و فلان و بهمان تونست خللی توی اکسیژن وارد کنه؟ نه!
پس هر اتفاق بیرونی بیفته و هرکسی هر کاری بکنه زندگی ما هیچ تغییری نمیکنه…
یاد صحبت امام علی افتادم همین الان، در بدرقه ی ابوذر وقتی که تبعید شد بهش گفت که اگر آسمان ها و زمین روی فرد مومن فرود بیاد، اگر تقوا پیشه کنه و ایمان داشته باشه، خدا براش راه نجات باز میکنه… اگر آسمان ها و زمین هم فرود بیان روی سرت، اگر ایمان داشته باشی هیچ خللی بهت وارد نمیشه!
واقعا خدایاشکرت که از یک تیکه مستند اینهمه منو هدایت کردی و بعد به صورت کامنت های بقیه زاویه های دیگه ی این اتفاق رو بهم یاداوری شدی که من اصلا فکرش رو نمیکردم، و اینکه بهم نشون دادی این اتفاقات میلیون ها ساله داره میفته و کاملا منطقی باید باشه برات…
و اینکه خدا خدای ثانیه ها و صدم ثانیه ها و هزارم ثانیه ها و میلیونم ثانیه ها و… هست
خدا خدای سانتی متر ها، خدای میلی متر ها، خدای میکرو متر ها و خدای نانومتر ها و … هست
اتفاقا تو اون مستند در مورد اون شهاب سنگی که زمان دایناسور ها اومد به زمین و باعث انقراضشون شد توضیح داد که این شهاب سنگ از یه جای بسیار بسیار دور به صورت عجیب و شگفت اوری مسیرش تغییر کرد و اومد به سمت زمین و میگفت که اگه چند ثانیه برخوردش با زمین اینور اونور میشد، به اقیانوس برخورد میکرد و اتفاقات کاملا جور دیگه رقم میخورد و دایناسور ها هم منقرض نمیشدن!
خدا خدای لحظه هاست…. خدا در تمام مقیاس ها وجود داره…. خدا بی نقصه…
خدایاشکرت
سلام برشما دوست عزیزم
من اون کامنت قبلی شما رو خوندم واقعا جای تامل وتفکر داشت اون نوشته ها
میخواستم فردای اونروز براتون کامنت بزارم ولی جون تولد دخترمه فردا خیلی کار داشتم این چندروز والانم دیگه گفتم باید حواب بدم
باور کنید از روزی که اون کامنت رو خوندم عظمت خداوند برام یه شکل دیگه شده
یعنی هربارکه فکر میکنم که میلیونها سال اکسیژن زمین ثابت مونده
ناخودآگاه در برابر این قدرت و عظمت بدنم میلرزه و به نوعی ابهت خداوند منو میترسونه
روزاول وقتی میومدم مثل همیشه یه چیزی ازخدابخوام یهو یاد این عظمت میفتادم
میگفتم سعیده اصلا روت مبشه اینو ازخدا بخوای
حس میکردم انگار رفتم لب اقیانوس میگم میشه لطفا به اندازه یه انگشتدانه بهم آب بدید؟!
یعنی خجالت داره از خدا با اون عظمت چیزای کم بخوایم
یادصحبت استاد میفتم تو نامه حصرت علی به امام حسن که میگفتن ازخدازیاد بخواین خدا دوست داره که ازش زیاد بخواین اینجوری ایمانتون رو نشون میدین وخدا لذت میبره از چنین بنده ای
همش میگم خدایا من قبلا هم میدونستم واعتقاد داشتم که تو بزرگی ولی حالا که اینو فهمیدم یه حس دیگه ای دارم حسی که اصلا نمیتونم توصیحش بدم
وجالبه که هربار میاد یه حس منفی سرموضوعی بیاد سراغم سریع میگم سعیده 20.95 یادت نره خدای به این بزرگی و قدرتمندی داره یادت نره
واقعا ازتون ممنونم که این مطلب رو باما به اشتراک گذاشتید .
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایا شکرت
سلام به سعیده خانم عزیز
مشتکرم بابت کامنتی که برام گذاشتید
و خیلی خوشحالم بخاطر احساس توحیدی ای که بهتون دست داده…
وقتی ادم همواره در این احساس باشه و با این احساس زندگی کنه و با این احساس از خدا درخواست کنه کلا فرق داره با وقتی که این حس توحیدی رو نداره
به منم اولش که این مطلب رو درک کردم همین حس بهم دست داد، ولی رفته رفته توی همین دو سه روز اون حس رفت، دلیلشم اینه که ما بشدت مورد تهاجم نجواهای شیطانی قرار داریم
شیطان هیچوقت بیکار نیست…
شیطان شک و تردید میندازه درون ادم
ماهایی که میخوایم خدارو باور کنیم، شیطان شک میندازه در دل ما و میگه نکنه اصلا خدایی نباشه؟ میخواد که احساس خوب مارو بد کنه…
حتی کسایی که به قول معروف آتئیست یا خداناباور هستن و اصول زندگیشون رو گذاشتن روی اینکه خدایی نیست، حتی شیطان سراغ اونا هم میره و این شک رو تو دلشون میندازه که نکنه خدایی باشه؟!
یعنی شیطان میخواد همیشه حس مارو بد کنه… به هر طریقی که شده…
بخاطر همین، این مطالب که به ما حس خوب میدن رو باید مرور کنیم، دنبال منطق های بیشتر در موردش بگردیم، بیشتر باور کنیم، و همیشه روی خودمون کار کنیم…
خلاصه ممنونم از شما بخاطر کامنتتون… خداروشکر میکنم که این حس زیبا بهتون دست داد
به نام یگانه خالق هستی
درود به شما آقای ادبی عزیز
وقت شما به خیر
امیدوارم حالتون بی نهایت عالی باشه و در پناه خداوند یکتا باشید.
من قبلاً یه دیدگاه بسیار تأثیرگذار از شما خواندم همون دیدگاهی که تمام باورهای توحیدی استاد از فایل های مختلفش در زمینه اجرای توحید در عمل رو یکجا نوشته بودید
و من اون دیدگاه شما رو کپی کردم در نت های موبایلم و بارها و بارها در مواقع مختلف خواندمش
با صدای بلند تو خیابون یه جای خلوت راه می رفتم و می خواندمش زمان هایی که یه کمی می ترسیدم از عوامل بیرونی
واقعاً سپاسگزارم خیلی اون دیدگاه شما بهم کمک کرد
و اما برسیم به این صفحه
من دیدگاه دوم شما و در پیوست به اون، این دیدگاه سومی رو هم خواندم
هر دو دیدگاه شما رو چندبار خواندم
اصلا هنوز هم برایم گنگ و سنگین درک این نوشته ها
خیلی خیلی سپاسگزارم و کاملا بُهدزده شدم از عظمت خداوند و قوانینش که مو لای درزش نمیره
چقدر قلبا تحسینتون کردم که به این مستند زیبا هدایت شدید
خواهش می کنم یه بار دیگه اسمش رو بهم بگید و بگید کجا می توانم پیداش کنم ، یوتیوب هستش؟
چون خیلی مشتاقم برم با دقت ببینم و بیشتر باورهای قدرتمند کننده در مورد خداوند بسازم
و
در مورد این باور زیبایی هم که اینجا نوشتید و گفتید که این موضوع عدم تغییر میزان اکسیژن در کرهی زمین و عدم تاثیر عوامل بیرونی در میزان اکسیژن کرهی زمین …
این رو ما می توانیم به صورت منطقی ازش استفاده کنیم و بگیم خدایی که به این شکل داره این کیهان رو مدیریت می کنه
قطعا اگر من روش حساب کنم و قدرت بی نهایتش رو باور کنم، زندگی من هم عالی مدیریت می کنه و عوامل بیرونی ذره ای در زندگی من تاثیر گذار نخواهند بود
خیلی ممنونم و به خداوند مهربان و یکتا می سپارمتون
خدایا به خاطر این دوستان بی نظیر و آگاه بی نهایت قدر دان و سپاسگزارم
سلام به دوست عزیز آقا محمدحسین
خیلی ممنون و سپاسگزارم بخاطر اینکه منو تحسین کردین و اینکه برام کامنت گذاشتید…
خیلی جالبه که من بعد درک این مطلب یه احساسی بهم دست داد که بقیه هم بعد درک این مطلب همون احساس بهشون دست داده؛ احساس تواضع و رهایی و اینکه میتونن تکیه کنن به خدا… خیلی جالبه همین نکته…
اسم این مستند هست one strange rock یا یک سنگ عجیب، واسه سال 2018 هست… تو گوگل سرچ کنید خیلی از سایتای ایرانی گذاشتنش…
توی این مستند که چند قسمتش رو تا الان دیدم خیل نکات توحیدی دیگه ای هم بوده…
در مورد اون اکسیژن و اینکه 20.95 درصد هست و میلیون ها سال ثابت مونده کلا شاید 10 دقیقه حرف نزدن راجبش، اما من بهش فکر کردم و فکر کردم و فکر کردم و همینطور که فکر میکردم یه عالمه مطالب دیگه برام باز شد و درک کردم…
شاید خیلی ها این مستند رو دیدن اما از این تیکه به راحتی گذشتن… این هم درس داره که از نشانه های خدا به راحتی نگذریم و فکر کنیم بهشون؛ “فکر کنیم” بهشون و برای خودمون تجزیه تحلیل کنیم که چه درسی میشه گرفت ازش و چه چیزی رو داره نشون میده این اتفاق
خب اینکه اکسیژن کره ی زمین میلیون ها ساله 20.95% باقی مونده و اگه ذره ای بالا پایین بشه همه چی نابود میشه و اینکه چرا با وجود اینهمه متغیر مثل افزایش جمعیت هیچ تغییری نمیکنه خب واقعا عجیبه، یچیز ساده و عادی نیست…
چون مثلا افزایش جمعیت واقعا سبب کاهش اکسیژن میشه، انسان اکسیژن دریافت میکنه و مصرف میکنه اونو و بدنش تبدیل میکنه به چیزای دیگه اون اکسیژن رو… یعنی یه چیز توهمی نیست، واقعا افزایش جمعیت سبب مصرف اکسیژن میشه، اما چرا این عامل و خیلی عوامل دیگه باعث نشده که اکسیژن کره ی زمین بالا پایین بشه بنظر من خیلی عجیبه… یچیز ساده نیست… نشون میده یه خبرایی هست که ما نمیدونیم، داره به ما میگه باید از این اتفاق درس بگیری و فراتر از ظاهر بری…
واقعا این یچیز ساده نیست، اصلا چیز عادی ای نیست، یک شگفتیه…
حالا این یک مورده، بینهایت مورد مثل این در جهان هست که دقیقا همین اندازه و بیشتر شگفت اوره
امیدوارم هموره در این احساس زیبا قرار داشته باشیم هممون و باز هم از شما ممنونم که انرژی دادید بهم و قطعا این زیبایی و تحسین در خود شما تاثیر داره…
سلام دوست عزیزم.
امیدوارم حالتون عالی باشه
خیلی مشتاق شدم که دیدگاه دوستمون که گفتین تمام باورهای توحیدی استاد را نوشته بودن را بخونم خیلی این مدت بدنبال ساخت باورهای توحیدی هستم.درواقع بینهایت نیاز دارم به ساخت باورهای توحیدی میشه لطفا راهنماییم کنید که در کدوم فایل میتونم پیداش کنم
ممنون میشم
موفق باشین همیشه
سلام به شما دوست عزیزم
شهلا خانم
بهتون پیشنهاد میدهم دسته بندی اجرای توحید در عمل
تک تک فایل ها رو ببینید و نت برداری کنید
نت برداری کردن از فایل خیلی کمک می کنه که درک عمیق تری از فایل ها داشته باشید
حتی می توانید در مورد موضوعات مطرح شده در هر فایل مثال هایی از زندگی خودتون به عنوان دیدگاه در اون قسمت بنویسید
یا نت برداری های خودتون رو به صورت درس های خلاصه شده به صورت دیدگاه بنویسید
این ها همه کارهایی هست که خودم شخصاً در مورد توحید عملی انجام دادم و نتیجه گرفتم
ولی دوتا موضوع یادتون باشه
موضوع اول اینکه پیشنهاد می دهم متعهدانه چند ماه یا حتی یک سال روی توحید عملی کار کنید
در مورد آگاهی هایی که کسب کردید با خودتون صحبت کنید مثال بیارید
چرا میگم حتی یک سال هم روی توحید تمرکزی کار کنید خوبه
شما از همون روز های اول نتایج رو یه شکل برخورد خیلی خوب اطرافیان با شما
محبت هاشون
به شکل هدایت ها همزمانی های خداوند مثل پول های غیر منتظره حتی کمی که وارد حسابتون میشه
به شکل احساس آرامش بیشتر و احساس گناه کمتر
به شکل احساس عزت نفس بیشتر در رفتارتون و … می بینید
اما برای رسیدن به ثبات در مدار های بالاتر باید ادامه بدهید و ادامه بدهید تا شدت فرکانس ها قوی تر بشه
یعنی خیلی زود نا امید نشین و منتظر نتایج لحظهای نباشین
دومین موضوع اینه که نگران این نباشید که خب حالا من بیام روی توحید کار کنم از باور های دیگه غافل میشم!!!
نه اینطوری نیست
اجرای توحید در عمل شالودهی تمام آموزه های استاد هستش
وقتی شما به درک خیلی بهتری از توحید میرسید ، در هر جنبه ای از زندگیتون می توانید رد پای جاهایی که موحد بودین و چه نتایج خوبی گرفتید رو ببینید
به همون شکل می توانید ببینید چه جاهایی مشرک شدید و چه ضربه های سهمگینی توی زندگیتون خوردید!! اون ها رو هم می توانید ببینید
بنابراین اجرای توحید در عمل بی نهایت مهمه و وقتی شما روی توحیدی سدن خودتون سرمایهگذاری می کنید اصلا زندگی شما در تمام ابعاد زیباتر از قبل میشه و بعد قدم های بعدی به شما گفته میشه
وقتی با خدا رفیق بشی و الهامات رو خیلی خوب درم کنی بهت میگه که الان بهتره روی چه بخشی از باورهایت کار کنی ، الان سلامتی مهمترین بخش زندگی شماست و باید اول روی اون کار کنی؟ یا احساس لیاقت یا عزت نفس و کسب توانمندی ها یا مقولهی ثروت یا عشق و مودت یا ….
می دانید چی میگم
من می توانستم بیام به شما بگم اوکی شما از فایل فلان و فلان استفاده کن خیلی خوبه من ازشون نتیجه گرفتم ولی در این شکل من به شما کمکی نکردم !! چون اولاً اون فایل های در اون شرایطی که من داشتم باورهای شرک آلودی که من داشتم و پاشنه های آشیل من به کارم اومده و ازشون استفاده کردم، قطعا ترس ها و باورهای شرک آلود شما با من فرق می کنه…
بنابراین من اومدم به جای ماهی گرفتن (چند تا فایل معرفی کردن یا ارسال یک متن توحیدی برای شما) و ماهی دادن به شما… شما رو بردم دم اقیانوس (دسته بندی اجرای توحید در عمل رو به شما معرفی کردم) و گفتم این خان نعمت الهی بی نهایته ، فقط دیگه باید خودت ماهی ها رو بگیری و نوش جان کنی، من نمی توانم این کار رو برای شما انجام بدهم (یعنی شما خودت باید بری از اون فایل ها به اون روش های پیشنهادی که عرض کردم استفاده کنی)
موضوع دوم این که باید یادمون باشه (اینارو به خودم هم میگم) ما تو دنیای مادی زندگی می کنیم نباید نگاهمون به زندگی صفر و یکی باشه
دنیای پس از مرگ هست که یا همه چیز پرفکت و بی نظیر هست (اونجا میشه بهشت)
یا همه چیز بی نهایت بد هست (اونجا میشه جهنم)
توی دنیای مادی
خوبی و بدی با هم هست
سرما و گرما هم به همین شکل
بیابان هست دریا هم هست
به همین شکل در مورد آدم ها هم همین صدق میکنه ما نمی توانیم در صدددد در صد مواقع توحیدی رفتار کنیم
نه… ممکنه یه جایی اژ دستمون در بره مشرکانه عمل کنیم
نمی توانیم در صدددد در صد مواقع آروم و نایس باشیم و حالمون رو خوب نگه داریم
ممکنه به هر علت اعصبانی یا ناراحت هم بشیم
این ها طبیعت یه انسانِ و خدا هم خودش این رو می دونه و کاملاً ، کاملا از دیدگاه خدا پذیرفتنی هست و کافی در هنگامی که خطا می کنیم، هر چییی که هست فقط پناه بریم به درگاه خداوند و ازش درخواست بخشش کنیم ، اول خودمون خودمون رو ببخشیم با همین نگاهی که عرض کردم… و بعد مطمئن باشیم که خدا ما رو بخشید :)) تموم شد و رفت … تموم شد و رفت
بارها و بارها خداوند تو قرآن میگه اگر توبه کنید خداوند رو مهربون و توبه پذیر می یابید
من از شما ممنونم بابت سوال خوبی که مطرح کردید
من خودم در مورد بخشش خودم و مهربون بودن با خودم از گذشتهی خودم خیلییی خیلی بهتر هستم و همیشه هم دارم روی این پاشنهی آشیلم کار می کنم
و هیچ ادعایی هم در این زمینه ندارم، میدونم که تا ابد باید روی این موضوعات کار کنم و تازگی ها دارم نشونه هایی می بینم که احتمالا با هدایت های الله دورهی احساس لیاقت رو می خرم
و این حرف ها هم حتی یه کلمه اش رو نمی خواهم اعتبارش رو بدهم به خودم
یه اللهی که می پرستمش فقط نویسنده بودم و بس… همش الهاماتم بود که می شنیدم و می نوشتم
به خداوند یگانه و بی نهایت مهربان می سپارمتون
سلام دوست بینظیرم.
واقعا ممنونم ازشما که کامنت منو خوندین بهش توجه کردین و با نهایت محبت جوابمو دادین
تمام گفته های شما را که طبق گفته خودتون تماما هدایت خداوند برام بود را باجانو دل میپذیرم. و تلاش میکنم که عملکرد بهتری داشته باشم.
میدونید چیه دوست عزیزم چندین سال پیش با یه ایمیل دیگه وارد سایت شدم چندتا محصول خریدم مثل راهنمای عملی دستیابی به رویاها، عزت نفس و قانون آفرینش که اون سالها روی سایت بود.
گوششون میدادم ولی درک الانم را نداشتم. تا اینکه کلا بیخیال سایت و فایلها شدم. چقدر اشتباه کردم.
و الان باز دقیقا یکساله تمرکزی شروع کردم به گوش دادن فایلها، خوندن کامنتها و چقدر باوجود شرایط سختی که توش هستم بهم آرامش داده و کمکم کرده که تمام این هدایت شدن دوباره به سمت سایت و فایلها همش لطف خود خدا در حقم بود با تمام شرکهایی که انجام دادم بدون اینکه متوجه باشم.
دقیقا تمام گفته های شما را قبول دارم و باز از اول شروع میکنم.
دوست عزیزم این یکسال که باز شروع کردم به فایلها گوش دادن فقط و فقط فایلهای دانلودی را گوش میدادم و کامنت میخوندم اینقدر برام پراز آگاهی بود که اصلا فرصت نمیکردم برم سراغ دوره هایی که خریدم. وتازه الان چندروزه که خود خدا هدایتم کرده که جلسات 7تا 10 دوره راهنمای عملی را گوش بدم
و الان تازه دارم این جلسات را درک میکنم. شاید دهها بار این چندین روزه فقط این 4جلسه را گوش دادم و چقدر کمکم کرده که یکسری باور عالی از گفته های استاد ازش دربیارم که با نجواهای الان من و باایده ای که خدا بهم داده بود و باکمک خودش اجرا کرده بودم ولی هنوز نجوا ول کنم نبود و نیست بتونم تا حد زیادی صدای اون نجوا را کم کنم.
بعد از یکسال مداوم گوش دادن به فایلها و کامنت خوندن و به خیال خودم که فکرمیکردم متوجه اشتباهم که همون شرک ورزیدنم بود شدم و فکرمیکردم دارم موحدانه عمل میکنم با این فایل توحید عملی 10 که اومد روی سایت تازه فهمیدم ای دل غافل من تلاش کرده بودم این یکسال قدرتو از دیگران بگیرم ولی خودمو جایگزین دیگران کرده بودم و چقدر غرور داشتم ولی نفهمیده بودم. همیشه خدا بهم لطف عمیقی داشته و بسیار زیبا همیشه منو هدایت میکرده ولی من حتی درین مورد هم غرور اومده بود تو وجودم.
واقعا باتمام وجودم به درگاهش توبه میکنم. و دلم میخواد ازین لحظه به بعد فقط تسلیم و سرسپردش باشم و زیر سایه خودش قدم بردارم
چون تاوان سنگینی بابت شرکهام پرداخت کردم و به معنای واقعی له شدم.
از شما دوست عزیزم بینهایت ممنونم و براتون بهترینهای خداوند را در تمام زمینه ها خواهانم
حتما به آگاهی هایی که بهم دادین عمل میکنم.
موفق باشین
سلام دوست عزیزم
امیدوارم حال دلتون همیشه عالی باشه
خداراشکر میکنم که از طریق کامنت شما چقدر منو هدایت کرد در مورد اینکه دیگران هیچ تاثیری نمیتونن بر من و کسبوکارم داشته باشن.
خداوند ایده ای بهم الهام کرد که با وجود ترسهایی که اومد سراغم با هدایت و کمک خودش انجامش دادم ولی باوجود اینکه انجامش دادم هربار نجوا به شکلهای مختلف وارد میشد و باز من درمانده پناه میبردم بخدا و ازش هدایت میخواستم.
و اینبار خداوند از طریق کامنت شما باز باور منو درمورد تاثیر نداشتن عوامل بیرونی قوی تر کرد
و باور بسیار دلنشین دیگه که چقدر حالمو خوب کرد این بود که خدایی که به تنهایی داره کل این خلقتو مدیریت میکنه اون خودش برای زندگی و کسبوکار من کافیه و خودش کسبوکار منو مدیریت میکنه فارغ از اینکه شرایط جامعه به چه شکلی باشه و کی چی میگه.
ممنونم ازشما دوست عزیز که درک زیبای خودتون را با ما به اشتراک گذاشتین.
بهترینهای خداوند نصیب شما
سلام به شما شهلا خانم گرامی
دقیقا خداوند به همین صورت انسان رو هدایت میکنه…
جهان هستی بر پایه ی ربوبیت شکل گرفته، یعنی تا خداوند اجازه نده هیچ تاثیری در جهان ایجاد نمیشه
منشا اثر در این جهان فقط خداست… هر تاثیری رخ میده از خداست و با اذن خداست…
حتی اگه همه چیز در ظاهر و حتی منطقی روی چیزی تاثیر گذاشته باشن، اما تا وقتی خدا اجازه نده این اتفاق ره نمیده… جهان هستی پر پایه ی ربوبیت خلق شده…
زندگی انسان ها هم همینطور، اما اینکه شاید تو زندگی ماها خیلی چیزا تاثیر داره دلیلش شرک خودمونه، نه ایراد خداوند…
در این جهان، تاثیر در مقایس اتم و در مقیاس کیهانی با اذن خدا رخ میده، یعنی باید امضا و تایید خداوند باشه که چیزی رخ بده، این تایید همون مشیت خداست…و مشیت خدا اینه که اگر کل جهان بخوان چیزی تغییر کنه اما خدا نخواد و در مشیتش نباشه این اتفاق رخ نمیده
مثل همین اکسیژن که هزاران عامل داره تغییرش میده اما تغییری نمیکنه!
اگر ما اینو باور کنیم در زندگی ما هم همین رخ میده، به قول استاد عباسمنش هیچکس قدرتی در زندگی ما نداره…
در مورد فایل های توحیدی هم توی همین سایت مجموعه فایل های توحید عملی 1 تا 10 رو گوش بدید… تو لیست دانلود ها برید همشون اونجا هست
موفق باشید و متشکرم و خوشحالم که کامنت گذاشتید و خوشحالم که احساس خوبی بهتون دست داد…
تنها با یاد خدا دل ها ارام میگیرد..
موفق باشید
سلام دوست عزیزم.
امیرحسین جان نمیدونید بخدا نمیدونید فقط با خوندن اولین جمله کامنتتون که گفته بودین جهان هستی بر پایه ربوبیت شکل گرفته یعنی تا خداوند اجازه نده هیچ تاثیری در جهان ایجاد نمیشه چه نجوای بزرگی و مانع بزرگی که این چندین روزه چقدر اذیتم کرده بود شکسته شد. صدای شکسته شدنش را خدامیدونه شنیدم. چقدر راحتتر شدم.
کل کامنت شما باورهای قوی ای برای من بودو شرایط سخت الانم. بی نهایت ازشما سپاسگزارم. تمام کامنت شما را داخل دفترم مینویسم. حتی باصدای خودم ضبط میکنم گوش میدم و تکرار میکنم که اون مانع وجودیم پودر و متلاشی متلاشی بشه. کامنت شما صدای خدا بود برام. چقدر با تمام شرکهایی که ورزیدم خدا در حقم لطف داره چقدر عشق داره چقدر فضل داره.
نمیدونم چی بگم. انگار فقط باید در محضر خداوند سرمو پایین بندازم و سکوت کنم.
بینهایت ممنونم ازشما و کامنت خداگونه ای که نوشتین.
بهترین های خدا نصیب شما باشه الهی.
همیشه شاد باشین و سربلند.
سلام به شما دوست عزیز شهلا خانم
خیلی خوشحالم که احساس خوبی بهتون دست داد و بهتون کمک کرد کامنت من
همینکه کامنت شمارو خوندم خودم حس خوبی ایجاد شد درونم، خودمم تحت تاثیر قرار گرفتم از اینکه با کامنت من اینجوری هدایت شدید و اینجوری کمک شد به شما و بعد از یکی دو دقیقه یکسری اگاهی ها در درونم شروع کرد به بیدار شدن و مرور شدن که واقعا حس کردم باید بنویسم
اینکه شما با کامنت من هدایت شدید و کمک کرد به شما با اینکه من خودم فکرش رو نمیکردم از درون این ایه قران برام یاداوری شد:
سوره ال عمران ایه 83
أَفَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا وَإِلَیْهِ یُرْجَعُونَ
آیا دینی غیر دین خدا را میطلبند؟ و حال آنکه هر که در آسمانها و زمین است خواه ناخواه مطیع و تسلیم امر خداست و همه به سوی او رجوع خواهند کرد.
این یعنی من و همه جز این سیستم هستیم و خیلی اوقات خبر نداریم که خودمون شدیم وسیله برای اینکه به بقیه کمک کنیم
خیلی اوقات ما توسط خدا هدایت میشیم که به بقیه رزق برسونیم
خیلی اوقات ما توسط خدا هدایت میشیم که یک اگاهی رو به بقیه بدیم
بدون اینکه خودمون بدونیم!
به قول این آیه طوعا و کرها؛ یعنی خواسته یا ناخواسته تحت امر خدا هستیم!
خیلی عجیبه واقعا…
حتی کسی که مخالفت با خدا رو در پیش گرفته، دقیقا داره تحت امر خدا کار انجام میده و در جهت قانونمندی این سیستم و در جهت پاسخ به فرکانس ها داره رفتار میکنه
اما خودش نمیدونه
اینکه من کامنت بزارم دست خودم نیست، یعنی هدایت میشم و یک چیزی منو به این کار وا میداره، و اصلا فکرش رو هم نمیکنم که ممکنه به درد کسی بخوره، اما یکی مثل شما این کامنت ها به دردش میخوره بدون اینکه من روحمم خبر داشته باشه!
این خیلی نکته ی عجیبیه و جای فکر داره
البته این به معنی این نیست که خدا کسی رو مجبور به چیزی کنه… هر کسی طبق فرکانسش و طبق فرکانس افراد و جهان هستی داره رفتار میکنه…
یعنی خدا جهان هستی رو خواسته یا ناخواسته، یعنی چه بدونه چه ندونه داره هدایت میکنه به سمت فرکانسش…
ما دستان خدا هستیم…
خودمون هم خبر نداریم خیلی اوقات…
به قول قران خدا از طریق شما کافران رو به قتل رسوند…
یا خدا مومنان رو بر کافران تسلط اشکار داد…
تمام این جهان هستی دستان خدا هستند و خواسته یا ناخواسته طبق مشیت و فرکانس جهان هستی دارن کار میکنن…
گفتم حتی اگه اگاهانه بخوایم مخالفت کنیم با مشیت خدا یا فکر کنیم میتونیم مانع این سیستم و مشیت خدا بشیم، دقیقا همین مخالفت و مانع شدن ما باعث میشه مشیت خدا اجرا بشه!
ما هرکاری کنیم مشیت و قانون خدا اجرا میشه…
در کل خداروشکر میکنم بخاطر اینکه این ایات و مطالب رو بهم یاداوری کرد و بهم گفت…
و از شما شهلا خانم عزیز هم متشکرم که این حس خوبتون رو با من هم به اشتراک گذاشتید…
همگی دستان خداییم و در جهت فرکانس جهان هستی داریم رفتار میکنیم..و البته در جهت فرکانس خودمون…
خدایاشکرت
سلام امیرحسین جان
ممنونم از شما.
دقیقا درسته همه چیز طبق مشیت خداونده.
یادمه یبار چندسال پیش در مورد موضوعی از خدا یسوالی پرسیدم و خدا بهم گفت وقتی فقط منو تو زیباییها ببینی نصف مسیرو طی کردی. منو در زشتیها و ناپاکی ها هم ببین اونموقع کل مسیرو رفتی. و هرچی پیش رفت و بخصوص درین یکساله اخیر واقعا به این هدایت خدا رسیدم که خدا همه چیزه چه زشت چه زیبا چه اتفاقات خوب چه اتفاقات بظاهر بد.
مثل چالش هایی که برای من پیش اومد و هرچی جلوتر رفتم بااینکه درد کشیدم سلولی ولی درکنار اون درد مرهمو عشق و آرامشو رضایت هم بود. جوری عشق بود که نمیشد گله کرد از شرایط.
ممنونم که بازم آگاهی هایی که درک کردین را به اشتراک گذاشتین.
درپناه حق باشین