توحید عملی | قسمت 10 - صفحه 4

1163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه باقری گفته:
    مدت عضویت: 1639 روز

    به نام الله یکتا

    سلام استاد عباس منش عزیز ، چراغ راهم

    سلام مریم جان زیبای بی همتا

    سلام دوستان هم فرکانسم

    این فایل در بهترین زمان ممکن آپلود شده و واقعا باعث شگفتی و حیرت من شد

    هر چند از زمانی که در سایت شما هستم این همزمانی در زندگی من بارها و بارها تکرار شده و باعث تقویت ایمان و توکلم شده که هر وقت شاگرد آماده باشه استاد از راه می رسه و به قول خداوند ادعونی استجب لکم

    مدتی هست که در رابطه عاطفی عاشقانه ام چالشی به وجود اومده و رابطه ای که داشت عالی پیش می رفت ناگهان قطع شد و من احساس کردم پشتم خالی شده و غیر از ناراحتی های عاطفی و احساسی ، من مطمئن بودم که امور زندگی ام به مشکل بر خواهد خورد

    این وضعیت باعث شد که من خودم رو چکاپ فرکانسی کنم و دقیق مورد ارز یابی قرار بدم و از اونجایی که دوره های فوق العاده کشف قوانین و عشق و مودت در روابط و احساس لیاقت رو داشتم واز تیر ماه دارم رو خودم کار می کنم ، از همون اول که این اتفاق افتاد ، به خودم گفتم که حتما خیری در این وضعیت هست و حکمتی وجود داره و خداوند ان مع العسر یسری رو در این اتفاق جاری کرده

    این نگاه باعث شد که نسبت به دفعات قبل که چالشی در رابطه ام به وجود میومد آرام تر باشم وبا ایمان بیشتر و مطمئن تر گام بردارم

    نمی‌گم صد در صد موفق بودم و در لحظاتی کاملا فرو ریختم و………. اما خودم رو جمع کردم و ادامه دادم

    وتمام سعیم رو کردم که با خودم مهربان باشم نه مثل یک والد بی رحم و مدام به خودم گفتم که اگر صلاح و قسمت ما باشه که با هم باشیم ، به هم بر می گردیم واگر نه خداوند حتما آدم بهتری رو برای من میاره

    در طول این مدت متوجه شدم که من در رابطه ام وابسته شده ام علیرغم اینکه دارم روی دوره عشق و مودت کار می کنم و همچنین دارم شرک می ورزم و شریک عاطفیم رو مسئول شادی و حال خوبم و همچنین پیش بردن بسیاری از امورم می دونم و این شرایط آزمون عملی شد برای من که بفهمم با خودم چند چندم و به قول استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است و من فقط فکر می کردم که من کارم درسته

    در روزهای سرد و برفی تهران از اونجایی که من ماشین ندارم ، چندین بار پیش اومد که باید جاهایی می رفتم و قبلاً همیشه شریک عاطفیم منو میبرد و می آورد و تو این شرایط با ایمان به خودم گفتم که خداوند خودش کمک می کنه و با دستان بی نهایتی که داره به من خیر می رسونه و همین طور شد و دوستانم خودشون داوطلبانه اومدن و من در آرامش و امنیت اون موقعیت ها رو سپری کردم

    و در تمام این روزها هر آنچه که لازم داشتم ، توسط افراد مختلف به طرز جادویی فراهم شد و هیچ مشکلی پیش نیومد و در هیچ تنگنایی گیر نکردم

    در این مدت ذهنم مدام سعی کرد تو دلم رو خالی کنه و مدام بهم فشار می‌آورد که با فلانی صحبت کن یا از فلان کس مشاوره بگیر اما شهودم وقلبم بهم می گفت که فقط صبر کن و درس ها تو بگیر و اگه قرار به مشاوره گرفتن هم باشه در زمان مناسبش به تو گفته میشه چون می‌دونم که به قول استاد آدم ها ، موقعیت ها و شرایط دستان خداوند هستند برای خیر رسوندن به ما

    و به من گفته شده که هر دوی ما باید درس هامون رو از این شرایط بگیریم وارزش و قدر هم رو در رابطه بیشتر بفهمیم

    ومن بخصوص باید توحید رو در عمل یاد می گرفتم و ایمانم به الله قوی تر میشد و بفهمم که باید کردیت همه موهبت هام رو در زندگیم به الله بدم نه به افراد و هر آنچه که می‌خوام فقط و فقط از خودش طلب کنم

    و امروز با دیدن این فایل متوجه شدم که در مسیر درست هستم ؛ خدایا شکرت

    سپاسگزارم استاد بزرگوارم

    امیدوارم همواره در مسیر نور و آگاهی های ناب الهی باشید

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  2. -
    مصطفی حسنی گفته:
    مدت عضویت: 724 روز

    بنام خدایی که هرچی دارم از اوست

    بنام رب العالمینی که حمدوستایش کل جهانیان فقط مخصوص اوست و خدایی که تنها و تنها به او ایمان دارم و او را میپرستم و دربست تسلیم او هستم و پروردگاری که به عظمتش قسم، باور دارم که تنها او برایم کافیست پس تنها از او کمک و یاری میجویم

    دودوتای خدای من میشه هزارتا…

    سلام بر همه دوستان و استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته مهربان

    اول از همه بگم این فایل نتیجه درخواست من از خداوند در تمرین ستاره قطبی 22/11/1402 هست که فقط خودم میدونم چی از خدا خاستم و چی بهم داد(این فایل)…

    خداوندا بی نهایت شکرت، من بمحض دیدن این فایل اومدم این کامنت رو گذاشتم که فقط بگم درخواست من هرچی باشه بشرط ایمانم خداوند بهم میده و چه شد که این فایل تو روزی که من درخواست کردم روی سایت قرار گرفت و بینهایت خوشحالم و از خداوند درخواست قدرت بیشتر برای سپاسگذاری را دارم

    خداوندا ما را به راه راست هدایت فرما، راه کسانی که به آنها نعمت ( پول و ثروت و سلامتی و روابط عالی و حال خوب و آرامش و عشق و رفاقت با خداوند و ….) داده ای

    در پناه خداوند یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    سلیمان رفیعی گفته:
    مدت عضویت: 1390 روز

    هذا من فضل ربی

    خدایا هر چه که هست از فضل و کرم خودت ،

    سلام و درود خدمت استاد عزیزم، استادی که ازش یاد گرفتم توحید چی و اینکه دارم کار میکنم در عمل نشونش بدم ، سلام به همه دوستای نازنینم در این جمع توحیدی که هر روز این توحید بیشتر و بیشتر پر رنگ تر میشه در این سایت

    من دیدیشب آنقدر حالم عالی بود که دیر وقت خوابم برد ، اینقدر خواب های عالی میدیم ، و با تماس دوست عزیزم عالی آقا که عضو سایت هستن تماس گرفته شد از خواب بیدار شدم گفت یه چی میگم شاید باورت نشه یه خبر خیلی خوب ، گفتم دوره احساس لیاقت رو خریدی گفت نه توحیدی عملی 10 اومده ، وااااای گفتم خدایا چه شود ، اتفاقا چند روز پیش با یادآوری دوست دیگه توحید عملی 9 رو‌گوش میدادم با دوستم شعر هاشو رو تحلیل می کردیم که اینقدر این فایل عالی که هر چقدر گوش میدی تکراری نمیشه ، و باز هم زمانی در زمان مناسب این فایل اومد ، واقعااا همه چی دست به دست داده تا استاد امروز بیاد این فایل رو قرار بده ،، هنوز ام باورم نمیشه ، توحید عملی روز عاشورا بود اومد ، امروز 22بهمن ، جفتشم روز تعطیل و تقریبا روز های مهم که مردم یه نگاه دیگه ای به امروز دارن ، آقا هم زمانی ها رو ببین فقط تو این فایل اومدن ، و اینکه اتفاقا این آیه ما رمیت رو تو فوتبال ایران و ژاپن یادآوری کردم و اشکم در اومد ، گزارش گر به دفاع تیم ملی گفت تو اینجا چیکار میکردی یاد این آیه افتادم که تو تیر ننداختی ما بودیم که تیر انداختیم ، و واقعا وقتی تو این موضوعات توجه میکنیم میبنی اینا همه از فضل خودش بوده، ما از خودم چی داریم ، وقتی بتونیم همیشه اعتبار و قدرت رو‌بدیم به خودش ، همه کارها ردیف میشه ، به قول معروف خیلی خوشگل همه چی چیده میشه ، اما این نجوا لعنتی که اینم باید می بوده تا جهان از یک نواختی در میومده ، میگه بابا خوب مشتری دیگه باید نیومده دیگه من میگم نه ، اون خواسته که مشتری اومده ، دلشو نرم کرده بیاد مغازه من ، هر وقت واقعا از ته دل قدرت رو‌دادم‌ به خودش دیدم چه اتفاقی برام افتاده، آقا من نمی‌دونم تو میدونی من تسلیممم

    به قول شعر مولانا که چسبوندم به اتاقم و‌الانم روبروم

    هر لحضه که تسلیم در کارگه تقدیر

    آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم

    هرلحضه که میکوشم در کار کنم تدبیر

    رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر

    وقتی که خودمون رو رها میکنیم در آغوش خداوند ، به قول استاد رو‌دوش خدا نشستیم ما رو می‌بره به جای خوب ، جاهایی که چیزهای خوب در انتظارم ،

    دیدین وقت های که زور زدیم ، تقلا کردیم چه اتفاقای به سرمون اومده خواستم تند تند اون کار رو انجام بدیم ، همه یه سری نمود ها رو داریم ،

    اما وقت های که آروم بودیم سپردیم به خودش دیدم چقدر کار ها رون و راحت انجام شده ، هممون براش مثال داریم ،

    از اونجایی که انسان فراموش کار باید هر روز این آگاهی ها ، فضل ها تکرار بشه ،

    الان اینقدر خوشحال و راضی هستم که چون خیلی وقت بود کامنت هم ننوشته بودم ، خدا گفت بنویسم ما هم گفتیم چشم ، از خدا می‌خوام جزو بندگان صالح و با ایمانی باشیم که همیشه تو قرآن اسم این گروه ها رو تکرار می‌کنه ،

    استاد عزیزم ، خانوم شایسته بزرگوار بینهایت از شما سپاسگزارم بابت اینکه این الهامات رو‌میاید جلوی دوربین به ما میگین،

    عاشقتونم ، دوستون دارم ،

    در پناه عشق و نور الهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  4. -
    مرضیه غلامی گفته:
    مدت عضویت: 779 روز

    درود بر شما استاد عباس منش فرستاده ی خدا تو زندگیم

    از وقتی که سعی کردم جایگاه توحید رو تو زندگیم درک کنم و فالو کنم خدا رو با آرامش و زیباتر زندگی میکنم

    مرداد همین امسال بود که آنقدر فشارها بهم اومد تو همه ی زمینه ها از که بس که تقلا کردم و به غیر خدا دل بستم

    خالصانه از خدا خواستم کمکم کنه و راه درست رو بهم نشون بده

    خیلی زود من رو با دیدن آموزشهای استاد عباس منش آشنا کرد از مدتها قبل عضو سایت بودم ولی آموزشها رو نگاه نمی‌کردم،شاید تا اون موقع نمی‌تونستم آموزشها رو با قلبم دریافت کنم

    من یه معلمم همیشه آموزش می‌دیدم تا قبل آشنایی با استاد تا بهتر آموزش بدم و رو خودم هم سعی میکردم کار کنم

    ولی انگار اون آموزش ها عمیق نبود و راضیم نمیکرد

    دستان خداوند استاد عباس منش رو به زندگیم آورد

    که حرفهایش درست نشست وسط قلبم و حسش کردم با تمام وجودم در زمان درستش

    فقط میتونم بگم خدایا تو چقدر خدایی بلدی

    و ما چقدر بندگی بلد نیستیم

    خدایا کمکم کن که فقط تو رو بپرستم و فقط از تو کمک بخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1915 روز

    به نام خدای زیبا ،مهربون ودوست داشتنی ام. سلام به نابترین استاد دنیا، مریم عزیزم ودوستان هم فرکانسی ام. عجب فایل نابیه. اصلا فایل های توحید عملی یه جنس ناب دیگه ای داره ،مخصوصا اگه خودت این آگاهی ها رو تو مسیر بهشتی زندگیت با تک تک سلول‌های بدنت حس کرده باشی.اومدم بنویسم که استاد از همون روز اولی که کلامت رو باور کردم ومثل وحی منزل دونستم آگاهانه رد پای باورهای توحیدی ورو دوش خدا نشستن رو تجربه ش کردم .4 ساله که این شیرینی زندگی که خدا برام همه ی کارها رو انجام میده رو تجربه ش می کنم .البته آگاهانه این رو متوجه میشم ووقتی فکر می کنم به دوران طفولیت تا به امروز خدا همین کارها رو می کرده ولی من آگاه نبودم ،خواب بودم ونمی دیدم.تو این 4 سال چه قلب هایی رو برام نرم کرده ،چه مسیرهایی رو برام هموار کرده ،چه نعمت هایی رو به راحتی وارد زندگیم کرده ،آره استاد عزیزم الان خیلی خوب دارم کلمه کلمه ی تفسیر زیبای سوره ی انشراح تو قدم 12 رو می فهمم .چون تو بهشتی که خودم با باورهای توحیدی ام وبا لطف خدای مهربون ساختم آسون شدنم برای آسونی ها رو عمیقا درک می کنم .تو این مسیر هر جا رد پایی از شرک رو دیدم ضربه هاشو زود متوجه شدم وچقدر شاخک هام نسبت به شرک حساس تر شده .قسمت آخر فایل گربه ی چکمه پوش اشاره ی زیبای شما ومریم جون به موضوع هدایت ودوری از غرور وامنیت به درگاه خدا خیلی نابه ،تقریبا هر روز روحم رو سیراب می کنم با آگاهی هاش . از وقتی توحید عملی رو تو زندگیم اجرایی کردم ،مسیر شغلی ام راحت تر شده چون خدا قلب مردم رو برام نرم کرده ،افراد نابی به سمتم هدایت شدند ،خونه زیبا ،ماشین خوب،فرزندان ناب ،مسیر های زیبا ، همه لطف خداست ،هر لحظه به خودم میگم ببین اینا همه لطف خداست یادت باشه کردیت اصلیش رو به خدا بده .استاد عزیزم گوارای وجودت این بهشت زیبا ،عاشقانه دستان پر مهرت رو می بوسم ،ایمان دارم روزی از نزدیک همدیگه رو ملاقات می کنیم وشما به داشتن شاگردان متعهد خودتون افتخار خواهید کرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    حسین ریسی گفته:
    مدت عضویت: 2115 روز

    بنام خداوند مجیب وهاب

    تانگردی اشنا زین پرده رمزی نشنوی

    گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

    اگرچرخ وجود من ازین گردش فروماند

    بگرداند مراانکس که گردون رابگرداند ️

    اگر این لشکرمارازچشم بدشکست افتد

    به امر شاه لشکرهاازان بالا فرواید

    اگر باد زمستانی کند باغ مراویران

    بهار شهریار من زدی انصاف بستاند

    شماربرگ اگر باشدیکی فرعون جباری

    کف موسی یکایک رابه جای خویش بنشاند

    مترسان دل مترسان دل زسختیهای این منزل

    که آب چشمه حیوان بتا هرگز نمیراند

    رایناکم رایناکم واخرجناخفایاکم

    فان لم تنتهوا عنها فایاناوایاکم

    وان طفتم حوالینا وانتم نور عینانا

    فلا تستسهومنا فان العیش احیاکم

    شکسته بسته تازیها برای عشقبازی ها

    بگویم هرچه من گویم شهید دارم که بستاند

    چو من خود را نمی یابم سخن را از کجا یابم

    همان شمعی که داداین راه هموشمعم بگیراند

    بنام خداوند مجیب وهاب

    سلام درود بی پایان به استاد الهی استاد عباسمنش

    خدایا شکرت بابت این روز الهی که مثل همیشه

    هدایتگر م هستی دره زمان مکان که هستم

    خدایا شکرت بابت این نشانه الهی گه از زبان استاد عزیزم بکن گفتی خدایا شکرت بابت هر فایلی که استاد بما الهام میده خدایا شکرت بابت هر سخن قرآنی که الهام میشه به استاد عزیزم خدایا شکرت بابت این سایت خدا برکت بده خدایا شکرت بابت همه انسان‌های که در سایت الهی معنوی که هستن انشاالله که همیشه پایدار باشیم استاد الهی عزیزم همیشه از سخنان خداوند مجیب وهاب برامون فایل ظبط کنه الهی آمین یا رب العالمین

    خدایا شکرت بابت تمام الهاماتی که دراین بهشتت

    بما الهام میدهی. خدایا شکرت بابت وقت لحظه الهی که من وتو باهم داریم کامنت می‌نویسیم خدایا شکرت بابت تمامی زحماتی که استاد عزیزم خواهر بهشتی مریم شایسته عزیز دراین بهشت الهی لاینتهای زحمت میکشن تااین باغ إلهی پربارتر وپیرترتنومندترشودبایاری خداوند مجیب وهاب انشاالله

    خدایا شکرت بابت تمامی نعمت‌ها والهامات ثروت‌های که همیشه همواره سرازیر میشن ازاسمانها به مایعنی همه خلق که آفریدی سپاسگزارم

    شکرگزارم

    سجده کننده ام تاابد بدرگاهت تاابد پروردگارهمه

    عالمیان هستی جزتومعبودی نیست

    خدایا تاابد بدرگاهت فقیرم

    هرخیری برما نازل کنی به آن محتاجیم

    انشاالله که همیشه دلتون شاد لبتون خندان سرتان بلند جسمتون رها

    خدایا شکرت بابت این روز الهی که من دارم کامنت می‌نویسیم خدایا ازت بی نیاز نیستیم

    خدایا تسلیم هستم هیچ نمی دانم خدایا شکرت که هستی

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    یارب هدایت م کن نمی دانم

    الخیر فی ماوقع

    انشاالله که همیشه شاد سلامت ثروتمند باشید همه ما

    امین رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    حیدر احمدی برزگر گفته:
    مدت عضویت: 1252 روز

    به نام خداوند مهربان

    حمد و سپاس مخصوص پروزدگاریست که صاحب اختیار عالم است

    درود و مهر بر استاد جان و مریم بانو و همه دوستان عزیز

    سپاسگزار خداوند مهربان هستم بابت همه نعمت‌ها و موهبتهای که به جمع ما عنایت کرده.

    به راستی که تنها راه سعادت و آرامش، درک توحید و یکتا پرستی است.

    هر چقدر این اصل رو بیشتر درک کنیم، به همان میزان از موهبتهای بیشتری بهرمند میشویم.

    هر چه خیر است در خانه خداست و هر چه نا خیر است از عدم توجه ما به خداوند است .

    اوست که زنده می‌کند و میمیراند ، او به ابرها فرمان بارش می‌دهد، او به باد فرمان حرکت می‌دهد، اوست که تمام اعضای بدن رو به صورت درست آفریده که حتا چروک های رو پیشانی دارای وظیفه هستن.

    (آلله و اکبر )

    معبودا به هر خیر که از تو به ما رسد نیازمندیم

    شکر خدا که همه ما در حال حرکت به سمت سعادت در دو دنیا هستیم. و هر کس به اندازه درکش از توحید و قرار گرفتن در مسیر الهامات اللهی ، بهره مند می‌شود از نعمتهای بیشتر.

    از خداوند مهربان، برای همه این جمع خیر کثیر را درخواست میکنم.

    استاد جان ، نوش جونتون باشه این همه آزادی و آرامش،

    درخواست کردید و هدایت شدید .الحمدالله

    رفقا : صحبت‌های استاد اتمام حجت است از طرف خداوند مهربان، که اگر خواهان سعادت در دو دنیا هستید ، سید حسین عباس منش نمونه زنده و مشخص این راه است .

    ممنون شما هستیم اسناد جان .

    در پناه الله یکتا شاد، سالم، تندرست، خوشبخت، ثروتمند وسعادتمند در دو دنیا باشیم، آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    حسین دانش خواه گفته:
    مدت عضویت: 750 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الحمدلله رب العالمین

    سلام به استاد عزیزم و تمامی اعضای این خانواده توحیدی

    جاهایی که خداوند بخاطر تواضع من به صورت آگاهانه منو از اون وضعیت نجات داده :

    توی کمپ بودم توی کشور بسیار زیبای ترکیه با آب هوای مدیترانه ایی و اون سواحل بسیار زیبا با خانه های رنگارنگ و زمانی که منو بردن توی کمپ خب من نه پاسپورت همرام بود نه کسی رو خداوند شاهده حتی یه شماره از استانبول نداشتم و دولت ترکیه به من میگفت که یعنی من میگفتم من ایرانی هستم دیپورت میخام و اونا میگفتن ما از کجا بدونیم تو ایرانی هستی افغانی هستی باید پاسپورتت باشه تا ما بدونیم و دیپورتت کنیم بعد خداوند دستانش رو فرستاد البته که من 20روزی که توی کمپ بودم متواضع و فروتن بودم و یه دوستی هم داشتم همش در مورد رویاهام و آرزوهام و در مورد خدا باهاش صحبت میکردم البته اتاق ما یعنی من با گروه افریقایی ها بودم و چه انسان های فرشته ایی بودن چقدر دل پاک بودن خلاصه خداوند دستانش رو فرستاد برای من یه فردی توی اون سازمان کار میکرد که افغانی بود و ایرانی بلد بود بعد من بهش گفتم 5ماه پیش از مرز زمینی وارد ترکیه شدم بعد ایشان خودش بازم درست در جریان نیستم ولی یه روز منو صدا کردن و من رفتم و همون پنج ماه پیش که من میخاستم مرز زمینی رو رد کنم عکسم توی سیستم اونجا بود و نشان داد که من ایرانی هستم و سریعاً من رو دیپورت کردن البته این پروسه 20روز طول کشید و واقعا من اگاهانه متواضع بودم اون زمان و همون موقع که منو مأمور ترکیه گرفت توی استانبول همون موقع من اینو خدا شاهده اینو گفتم که من میرم ایران و باز دوباره شروع میکنم و گفتم الحمدلله رب العالمین دقیق یادمه و توی کمپ توی اون فضا غریب من به طرز عجیبی حالم خوب بود و با آفریقایی ها میرقصیدیم و بازی میکردیم اسم اونا اویس ابراهیم ابوبکر عبدالله بود و همه میگفتن باید پاسپورتت باشه تا دیپورتت کنن وگرنه نگه میدارن ولی خداوند کارهارو برای من انجام داد چون من آگاهانه حالم رو خوب نگه داشتم و کار به جایی رسیده بود که روز اخر که گفتن بیا تا دیپورتت کنیم من اشک تو چشمام جمع شده بود بخاطر یه دوستی داشتم به نام ابراهیم مال کشور زیبای سنگال بود و یه ارتباط قلبی شدیدی باهم کلا با آفریقایی ها برقرار کرده بودم امیدوارم که یه روز ببینمش ایشان میگفت من میخام برم لوسانجلس و NBA بازی کنم منم میگفتم میخام برم میامی کنسرت بزارم خلاصه همه توی کمپ منو به اسم میامی میشناختن و توی کمپ از همه جا بودن منظورم آسیا و آفریقا هست خب من رو فرستادن به ایران کل وسایلم ماند استانبول هیچ کسی هم نداشتم حتی یه شماره که بگم وسایل من رو ptt کنید پتت همون پست هست توی استانبول میگن پتت و من با یک میلیون پانصد پول بدون مدارک و کلا هیچی سیم کارتم نداشتم فقط لباس تنم بود لب مرز تحویل پلیس ایران دادن اونا هم چندتا سوال پرسیدن و گفتن برو خلاصه ما رسیدم تهران و اون پول شد 700 کلا تا تهران تاکسی دربست کردم بعد خب من که باخانواده در ارتباط نبودم و مدرکی هم نداشتم که بتونم برم سرکار و سیم کارتم نداشتم و نمیتونستم بگیرم سیم کارت الان از اون زمان 6ماه میگذره من احساسم رو اگاهانه خوب نگه داشتم و مدارکم به طور معجزه آسایی خودش امد ایران یعنی من به طرز معجزه آسایی کار پیدا کردم اصلا خود طرف آمد منو برد سرکار بدونی که مدرک ازم بخاد و قبلش به طور معجزه آسایی من سیم کارت گرفتم بدون داشتن مدرک و یه روز یه نفر زنگ زد گفت مدارک استانبول گم کردین گفتم بله گفت مدارک تون آمده شیراز و بعد من اصلا شاخ در آوردم و بعد خود اون بنده خدا اون مدارک رو برای من پست کرد آمد رسید بهم اصلا فکرشو نمیکردم یعنی من واقعا آگاهانه احساسم رو عالی نگه داشتم در صورتی که واقعا شرایط به شدت زیاااااااااااااااد سخت بود ولی الان به لطف الله همه چیز درست شده

    توی همین 6ماه که من برگشتم ایران مدارکم آمد گوشی خریدم یه رابطه بی نظیر رو با یه دختر بینظیر رقم زدم الان درآمد دارم سقف بالای سر دارم و لباس دارم کلی و دارم توی مسیر حرکت میکنم فقط توی 6ماه حساب کنید 6ماه پیش من با یه دست لباس و 700تومان پول کف تهران بودم هیچی نبود نه خانواده نه عمو نه عمه اصلا با هیچکس در ارتباط نیستم اصلا شمارشونم ندارم حتی نمیدونن کجا هستم ولی فروتن بودم متواضع بودم قرآن و جناب عباس منش خیلی به من کمک کردن وگرنه …واقعا خداروصد هزار مرتبه شکر الان هم فضایی برام خداوند فراهم کرده که روزانه 4ساعت کار میکنم با درآمد خوب و بقیشو دارم تمرکزی روی خودم کار میکنم و خیلی خوشحالم بابت مسیری که داخلش هستم و خیلی درس گرفتم از مهاجرتم از مسائل که اونجا حل کردم خب من کسی رو اونجا نداشتم و تو یه روز تصمیم گرفتم برم استانبول و نشستم اتوبوس خدا شاهده نه زبان بلد بودم نه پول خاصی همراه داشتم کلی پولی که داشتم واسه 1ماه میشد که اونم چند روز اول تمام شد نه کسی رو اونجا میشناختم ولی تنها رفتم هتل گرفتم رفتم سیم کارت گرفتم رفتم کار پیدا کردم رفتم بعد از چندماه استانبول برام شده بود مثل تهران میرفتم این ور اون ور و لذت میبردم و خداوند بهم پاداش داد ولی چون هدف نداشتم هیچ وقت یادم نمیره یه روز میخاستم بخابم جایی هم که زندگی میکردم چندتا خانم و اغا بودن که گرجی و یکیشون روسی بود قبل از این که بخابم به خدا گفتم خدایا تکلیف من چیه من الان آمدم اینجا اگه قراره برگردم هدایت اگرم قراره برم جلو مثلا اروپا هدایت کنن من اینو گفتم خابیدم فرداش دم متروبوس شرین اولر منو گرفتن و همون لحظه گفتم من میرم ایران و با قدرت بیشتری شروع میکنم و گفتم الحمدلله رب العالمین دقیقا اینارو گفتم و واقعا خداوند همه چیز رو به نفع من تمام کرد و الان دیگه عجله ندارم دیگه گوش خودمو پیجوندم گفتم تا توی ایران موفق نشدی حق نداری پاتو از کشور بیرون بزاری جوری برو اروپا یا آمریکا که بگن طرف پادشاهه مثل پادشاه رفت همه چی داشت توی ایران توی بهشت بود و بعد رفت الان خیلی اصلا این مهاجرت به استانبول خب قبلش من مهاجرت توی ایران زیاد داشتم یعنی تکامل هم طی شده بود اما این مهاجرت به استانبول منو ساخت خیلیم ساخت

    و خداروشکر میکنم بابت همه چیز

    استاد بی نهایت بار سپاس گذارم

    با خدا باشو پادشاهی کن

    بی خدا باشو هرچه خواهی کن

    عاشقتونم

    در پناه خدا شاد باشید بخندید پیروز باشید موفق باشید دردنیا و در آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
    • -
      زهرا کریمی گفته:
      مدت عضویت: 1019 روز

      بازهم سلام به شما دوست همفرکانسی. انشالله که حالتان خوب است .

      من با خواندن داستان زندگی شما واقعا به وجد آمدم .

      نمیدونم چرا انقدر ادبی صحبت می کنم ! به هرحال میخواستم بدونید وقتی این چیزهای قشنگ رو میبینم انگار که درهای جدیدی بر من و ذهنم باز شده انگار که پیشرفت برام ذره ای بدیهی تر شده انگار واقعی و نزدیک تر شده .

      من با خوندن کامنت شما انقدر چهره ام تغیر کرد که یه لحظه رفتم خودم رو تو آینه دیدم ، ببینم چه شکلی شدم !

      دیدم لبخندی توعم با تعجب و نا باوری بر چهره ام نشسته و چشمام گرد شده .

      من چندین روز بود که از خداوند در ستاره قطبی پول میخواستم

      امروز صبح واریزی داشتم خیلی تعجب کردم و خوشحال شدم بعد دیگه تا همین چند دقیقه پیش همش یه علامت سوال گنده تو سرم بود که کی اینو ریخته از چند نفری هم پرسیدم ولی کار آنها نبود خواستم برنامه همراه بانک نصب کنم تا از گردش حسابم بفهمم اونم هرچی تلاش کردم موفق نشدم

      تا چند دقیقه پیش که داشتم کامنت دوستان رو درمورد این جلسه میخوندم و میدیدم هر کدوم از عزیزان در مورد روزهایی حرف زدن که به سعود خوبی در زندگی رسیده بودن ولی چونکه منشع این پیشرفت ها رو الله نمیدونستن و مغرور شده بودن به مرور سقوط کردن .

      ی جرقه تو ذهنم زده شد که بابا زهرا انقدر درگیر زیربغل مار نباش تو اینهمه از خدا واریزی خواستی اینهمه تجسم کردی خوب امروز خدا اجابت کرد از طرف خود الله بوده حالا دیگه چ اهمیتی داره به دست کی ریخته شده؟ واقعا چه اهمیتی داره؟ طرف هرکی بوده خودش که فعلا چیزی نگفته اگر هم بگه تو خودت باید بدونی که خدا خدا خدا برات ریخته باید یادت بمونه که اون خدایی که اینجوری قشنگ به دوستت کمک کرده هدایت شده بره ی کشور دیگه بعد باز بیاد اونم با اون وضعیت بامزه که کلی دوست پیدا کرده تو کمپ و دلخوش بوده بعد در عرض 4 ماه خونه و کار و رابطه مناسب کسب کنه اونم طرف خودش بیاد ببرتش سرکار دیگه همه چیز برمیاد . تازه بدون حمایت خانواده . واقعا دیگه میخوای خدا چقدر واضح با تو صحبت کنه !

      این رو بدونین که شنیدن داستان شما چقدر ایمان و باور منو قوی میکنه و منتظر نظرات باارزش تون هستم یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        حسین دانش خواه گفته:
        مدت عضویت: 750 روز

        به نام خداوند بخشنده مهربان

        سلام عرض ادب احترام خدمت زهرا خانم گرامی

        اگه من بیام ویژگی های رب العالمین رو بشناسم و خودم رو هماهنگ کنم با اون ویژگی ها از این اتفاقات خیلی زیاد میفته که سوپرایز میشیم امروز توی تمرین ستاره قطبیم نوشتم که دوست دارم کامنت دریافت کنم و خداوند هم اجابت کنندس و واقعا خوشحال شدم ازتون سپاسگزارم واقعا سپاسگذارمممم واقعا سپاس گذارم

        همین تمرین ستاره قطبی اگه درست استفادش کنیم فقط ایمان مارو هرروز بیستر و بیشتر میکنه و نتیجش ثروت سلامتی عشق و آرامش هست

        خب حالا من آمدم با در نظر گرفتن حرف های استاد عزیزم و خاندن قرآن و تفکر و تعقل به این موضوع رسیدم که من باید با خداوند هماهنگ بشم حالا خداوند طبق قرآن کتابی که معجزه ایی آشکار هست با نیکوکاران و کسانی هست که اعمال شایسته انجام میدن همواره کسانی که کنترل ذهن دارن و پرهیزکاری میکنند از هر معصیتی پس من اگر طبق قرآن و طبق آیین ابراهیم که اسلام بود به معنی تسلیم بودن حرکت کنم این رقم سوپرایز ها هی بزرگ و بزرگتر میشه الان مثلا فرصت ها به قول استاد 10میلیونی هست میرسه به 1میلیاردی میرسه به 1میلیون دلاری واسه کسانی که همواره با این انرژی خودشون رو هماهنگ میکنن

        نتیجه توی عمل هست

        امیدوارم که شاد و سلامت باشی

        امیدوارم تسلیم باشی و از لحظه به لحظه زندگیت لذت ببری

        سپاسگزارم

        در پناه خدا شاد باشی دوست عزیزم

        و

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    حسن گفته:
    مدت عضویت: 913 روز

    به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست

    سلام وخدا قوت به شما استاد عباس منش و خانوم شایسته

    سلام به دوستان سایت

    استاد امروز که اومدم فایل های سایت وگوش بدم این فایل جدید و دیدم واقعا چقدر نیاز داشتم به شنیدن این فایل من این چند ماه که فایل های رایگان وگوش میدم چند روز هست که فکر میکردم که من باید دوره های شما رو تهیه کنم تا نتایج بزرگ بگیرم وپیش خودم می‌گفتم که بهشت رابه بها دهند نه به بهانه ومن باید برای خوشبختی خودم بها بدم واز خدای مهربان خواستم که من ودر زمان مناسب قرار بده تا بتونم دوره ها رو تهیه کنم ، وبعدشنیدن این فایل فهمیدم که همه چیز در زمان و مکان مناسب برام اتفاق می‌افته ومن نباید این همه استرس و نگرانی داشته باشم وفکر کردم که همین الان هم که من تو سایت شما هستم و فایل ها روگوش میدم وکمی با قوانین آشنا شدم اینها همه هدایت خدا بوده وتا الان هم خدا من و هدایت کرده که اینجا باشم ، واز این به بعد هم خدا هست وهدایتم می‌کنه و نیازی نیست من استرس داشته باشم خدایا کمکم کن که همیشه یادم باشه هر چه دارم از آن توست ومن بدون توهیچم ،خدایا من هرجا که مغرور شدم زمین خوردم واز دوستان و آشنایان ضربه خوردم وهر جا که تسلیم بودم هدایت شدم خدایا یه لحظه من وبه حال خودم واگذار نکن وکمکم کن همیشه هرچه خیر به من میرسه رو اعتبار شو به توبدم وشرها رو از خودم و اعمال خودم بدونم خدایا توحید و یکتاپرستی را درقلبم جاری کن و شرک ها را از قلبم پاک کن ومارابه راه راست راه آن‌هایی که به آنها نعمت دادی هدایت کن نه راه گمراهان و آنهایی که به آنها غضب کردی الهی آمین خدایا شکرت

    ممنون و متشکرم و سپاسگزارم از شما استاد عزیزم و خانوم شایسته بخاطر این فایل توحیدی

    در پناه خدا خوشبخت و سعادتمند و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    فاطمه و رسول گفته:
    مدت عضویت: 1084 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم

    و همه ی دوستای بهشتیم

    کجاها تسلیم خدا شدم وچه درهایی برام بازشد ؟؟

    تقریبا یک ماه پیش بود که مامانم تماس گرفت و گفت بخاطر اینکه مادربزرگم اومده از شهرستان برای شام بیایی وهمه را دعوت کرده بود و قبول کردم .

    خب تو ذهنم گفت وای خوبه بعداز یکسال و خورده ای مادربزرگم می بینم که اومده

    یا خانواده مون که دورهم هستن و

    حتی من خونه مامانم با اینکه نزدیکیم دو هفته ای میشد نرفته بودم و احساس خوبی داشتم به این دورهمی .

    من اومدم کارهام تا شب انجام بدم که درحین تی کشیدن سرامیک ها ، یه لحظه گردنم دچار گرفتگی شد و همون جا موندم .

    خودمو کشوندم به اتاق خواب و دراز کشیدم و فقط گفتم خدا ده هیچ به نفع شما که هرحرکتی میزنی برام خیر مطلقه.

    حالا طبق دوره لیاقت اومدم نجواهامو ساکت کنم دیگه .

    گفتم خدایا من تسلیم این اتفاق هستم اما بالاغیرتن زودتر خوبم کن .

    زنگ زدم به مامانم بعدظهربود گفتم که

    مامان خیلی دلم میخواست بیام

    ولی گردنم گرفته من نمیام و ان شاالله فردا رسول از شیفت اومد با بچه ها میایم یه سرخونه تون.

    مامانم گفت عیب نداره

    هم خواهرم هم زندایی م اومدن ودارن کمک میکنن

    خلاصه من موندم و حرف زدنم با خدا

    گفتم خدایاشکرت که هدایتم کردی به نرفتن با اینکه من دوست داشتم برم

    اما صلاح دیدی نرم و خونه بمونم

    خدایا دمت گرم

    مهم تویی که دارمت

    خانواده ام هم تو فرصت بهتر می بینم

    بعد گفتم من برا چی میخواستم برم مهمونی بیام علتش پیدا کنم ؟؟

    اولیش برای کمک کردن به مامانم بود

    بعدی بخاطر دیدن مادربزرگم و دیدن اقوامم .

    حتی گفتم تو ذهنم که خوبه یه شومیزجدید با شالم دارم که خوب میتونم ست کنم و عالیه .

    بلههههههه

    قشنگ وا داده بودم تو ذهنم

    من فهمیدم برای دل خودم و برای حال خودم به این مهمونی نمیخواستم برم .

    استپ کردم تو ذهنم !!

    رگه هایی همچنان از تاییدشدن درونم پیدا کردم .

    گفتم خدایا من تسلیم شدم و حالا چرا ناحیه گردنم گرفت

    چون این نشونه بود که تمام کارهامو مسئولیتش رو بپذیرم و گردن بگیرم

    و عوامل بیرونی را مقصر ندونم و اتفاقات را گردن کسی دیگه نندازم .

    اره آره دقیقا این اومد تو ذهنم که خدایا من فهمیدم این اتفاق از کجا داره آب میخوره .

    بعد از پذیرش باورهای خودم و پیدا کردن علت رفتنم به مهمونی ،در حالت درازکشیده رو تخت به فکر رفتم که خدایا من تسلیم اراده و قدرتت هستم

    می فهمم نباید به مهمونی میرفتم

    بعد گفتم خدایا دمت گرم

    اصلا همین باعث شد بیشتر استراحت کنم و دراز بکشم و اجازه بدم بدنم استراحت کنه و حال کنه .

    چندساعت گذشت و شب شد اومدم همراه بچه ها بخوابم دیگه، در حین فایل گوش دادن بود که خوابم برد و تو خواب دیدم که دارم نزدیک دریای زیبایی میشم اما دونفر داد میزنن دریا نیس نرو گیر میکنی باتلاقه اونجا .

    همون جا از خواب پریدم و دیدم ساعت3

    شب شده و من کاملا بدون گردن درد هستم مگه میشه !!!!

    وای خدایا هزاران بارشکرت و شروع شکرگزاری من .

    صبح شد و با تماس خواهرم بیدارشدم

    گفت نبودی دیشب مادربزرگم حالش بد شده و بردن بیمارستان و …

    گفت خوبه که نبودی خونه مامانینا

    مهمونی بهم خورد وهمه رفتیم بیمارستان!

    من مونده بودم متعجب واقعا که

    خدایا تو چقدر خوبی

    میگم خدایا چقدر قشنگ هدایت میکنی

    خدایا خوب بلدی خدایی کنی

    خدایا پلن های خوشگلی که می چینی

    چقدر شیک ومجلسی هست

    میگم خدایا فقط من باید تسلیم خودت و هدایت هات بشم همین .

    درسته دلم مهمونی میخواست اما خوب نگه م داشتی تو‌خونه و محیط امن .

    خدایا تو نقطه امنیت منی .

    همه چیز دست خودته

    هزاران بارشکرت هزاران بار .

    سپاسگزارم از شما استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم .

    عاشقتونم

    خدا حفظ تون کنه ان شاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 198 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2229 روز

      به نام یگانه خالق هستی

      سلام فاطمه خانم

      وقت شما به خیر

      سپاسگزار خداوندی هستم که از طریق نشانه ها هدایتم کرد بیام اینجا و دیدگاه شما رو مطالعه کنم، درس یاد بگیرم و خداوند و هم زمانی هایش رو تحسین کنم

      جریان اینه که من … صبح که بیدار شدم اولین کاری که کردم اومدم به صورت هدایتی هفت هشتا از پروفایل دوستایی که کامنت هاشون بهم حس خوبی میده باز کردم و به خودم گفتم امروز گه گداری میان کارهام به عنوان تفریح و لذت بردن میرم کامنت یکی از این دوستانم رو در جلسه 10 توحید عملی می خوانم (میگم جلسه ، نمیگم قسمت، چون جدیدا دارم ذهنم رو تربیت می کنم به فایل های دانلودی هم به چشم دوره نگاه کنم و ارزشش رو درک کنم)

      خلاصه الان که هدایتی اومدم تو گوگل کروم موبایل اولین صفحه پروفایل آقا رسول بود

      دیدگاه زیبای ایشون رو خواندم

      حسم نگفت اینجا پاسخی بنویس

      گفتم چشم ، هرچی شما بگی ، من تسلیمم

      بعد اومدم همون اولین دیدگاه آقا اسدالله رو که در پاسخ به شما و رسول جان نوشته بود خواندم

      و وقتی دیدم ایشون چقدر زیبا از دیدگاه شما تعریف کرده بود

      این رو به نشونه دیدم قبل از مطالعه‌ی بقیه اون پاسخ ها و لذت بردن ازشون

      اول بیام صفحه‌ی پروفایل شما (که میگم از صبح اصلا صفحه‌ی پروفایل شما اینجا باز بود) دیدگاه شما رو بخوانم

      و انصافاً ، انصافاً هم خیلی دیدگاه شما تحسین برانگیز بود، دمتون گرم که هم اینقدر زیبا همزمانی ها و هدایت ها رو درک می کنید

      و هم اینقدر شیوا و به زبون خودمونی می نویسید

      برای من هم بارها و بارها این مدل هدایت پیش اومده که مثلاً یه روزی حسم یهویی بهم گفته امروز نرو دفتر (دفتر مشاور املاکی که من با سمت مشاور مشغول هستم رو عرض می کنم) و من نرفتم و به حسم گوش دادم که مثلاً گفته امروز برو فلان مجتمع تجاری تفریحی برای خوش گذرونی و دور دور و خرید و من هم گفتم چشم رفتم و کلی هم اون شب معجزه (منظورم هدایت ها و همزمانی های خداوند در زندگیم هستش) برایم رخ داده و لذت بردم

      فردا روزی که رفتم دفتر

      یا حتی چند وقت بعدش فهمیدم که اتفاقاً همون روز یه اتفاق ناگوار و بسیار ناجالبی تو دفتر یا مرتبط به دفتر رخ داده

      که البته خدا رو شکر به من هیچ مرتبط نبوده ولی اگر من بودم حتما ترکش هاش به من هم اصابت می کرد

      یعنی از نظر ذهنی به هم میریختم

      می خواهم بگم من دارم تلاش می کنم که تا این حد تسلیم خداوند و پلن هاش باشم

      حتی وقتی بهم گفت از پس از خواندن پاسخ آقا اسدالله بیام اینجا و این دیدگاه رو بخوانم گفتم چشم و این اتفاق قشنک رخ داد و هدایت شدم که این رد پای زیبا رو از خودم ثبت کنم

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: