توحید عملی | قسمت 11 - صفحه 56

1225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرنگیس محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2651 روز

    سلام

    یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّهَ فَکُلا مِنْ حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمینَ [19]

    و اى آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شوید؛ و از هرجا که خواستید، بخورید! امّا به این درخت نزدیک نشوید، که از ستمکاران خواهید بود.

    شجره :در قرآن به معنی درخت

    اما در آیات مختلف از شجره طیبه ،شجره خبیثه ،شجره ملعونه هم نام برده

    پس یکی از معانیش می‌تونه درخت باشه ،میتونه منظور شبکه در هم تنیده باشه

    شجره می‌تونه یک شبکه یا سیستم یا نظام باشه

    این همه تفاسیر مختلف هست که آدم سیب خورد از بهشت رونده شد ،یا گندم … که جز فرعیات هست

    که اگر لازم بود بدانیم وبرای هدایت ما لازم بود حتما «بقول آقای بازرگان» خدا می گفت پس فرع هست و میزاریمش کنار ..

    میگه با آدم و همسرش گفتیم به این شجره نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود (عدل : چیزی سر جای خوش باشه

    ظلم و ستم : چیزی رو از جای خودش برداشتن)

    میگه اگر به این شبکه(شجره) نزدیک بشید از مدار و شبکه خودتان(که در اون بودند)خارج خواهید شد ،

    خارج از مدار خوب تان قرار میگیرید

    نمی‌دونم که برداشتم درسته یا نه ولی فکر میکنم این داستان رانده شدن انسان از بهشت با این تفسیر خیلی پرمحتواتر و دلنشین تر هستش با توجه به این که همه چیز سیستم هست و با ترم هایی که مااز این مکتب با حضور استاد تا العان پاس کردیم ،خیلی درست تر میآید( همون قانون مهم مدارها رو داره عنوان می‌کنه )

    آیه بعدی در مورد هبوط میگه

    قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِینٍ..

    هبوط : پایان آمدن از بالا معنی ظاهری اما معنی دقیقش می‌تونه ،سقوط مقام و موقعیت

    داره در مورد پایان اومدن مدار شون صحبت می‌کنه،ادم و همسرش از مدار خوبی که در آن قرار داشتند به شرایط پست تر و مدار پایین تر ( نه الزاما زمین ) هبوط کردند .من این آیه ها رو تو سوره بقره هم خواندم ولی به این اندازه درک نکردم و خیلی خوشحال هستم که به درک کمی عمیق تری از آیات برسم ،کلی ذوق کردم و خواستم با دوستام هم به اشتراک بزارم

    چند شب پیش به طرز عجیبی بد خواب شده بودم ،یه طوری که انگار تو چشمام داشتن سوزن میزدن ولی دریغ از 5 دقیقه خواب عمیق ،هر کاری کردم با آهنگ ،با خوندن کامنت و..نتونستم بخوابم،اراده میکردم که باید بخوابم اما ذهنم بیدار بیدار بود و واقعا کلافه شده بودم

    متوجه شدم که حتی من برای خواب راحت هم باید از پروردگارم کمک بخوام و و امروز تا همین ساعت خواب بودم و کل انرژی م به لطف خدا برگشت

    متوجه نعمت خواب خوب شدم که برام عادی شده بود

    و متوجه ناتوانی خودم حتی در این مورد به ظاهر ساده و روان که باید خود به خود اتفاق بیفته ولی انجام نمیشد،شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      رهاخانم گفته:
      مدت عضویت: 2160 روز

      به نام خدا

      سلام دوست و خواهر هم مدارم فرنگیس نازنینم

      اتفاقا من هم چند شب بود خیلی بد خواب شده بودم و اصلا خوابم نمی برد

      بعد صبح یه حالتی داشتم که اصلا هیچی دیگه ….

      دیشب یه خواب خوب و عمیق کردم

      و صبح زود هم از خواب بیدار شدم

      و این خواب خوب و سحر خیزی را فقط از خداوند خواستار شدم و گفتم

      خدایا ازت می خواهم از خودت می خواهم من را به خواب عالی هدایت کنی و سحرخیزی را به من هدیه بدهی

      الهی که شکر که همین را به من هدیه داد و ادامه خواهد داشت

      یعنی همین هم شد

      الان که شما گفتید فهمیدم واقعا همه چی دست خودشه

      ما چی از خودمون داریم واقعا؟؟؟ هیچی

      همین که من به کامنت شما هدایت شده ام واقعا هدایت خودش بود

      دوست عزیزم فرنگیس نازنینم برات بهترینها را از همون خدایی که بهش تکیه کردیم هم من هم شما و هم همه ی این اعضای الهی خواستارم

      خدایا شکرت برای تمام هدایت هایتم

      خدایا شکرت

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1251 روز

    به نام خدای مهربان

    چقدر این فایل معجزه بود برای من و چقدر خداوند رو سپاسگزارم که در بهترین زمان این فایل برای من روی سایت قرار گرفت

    دقیقا چند ساعت بعد از اینکه من دوره احساس لیاقت رو خریداری کردم این فایل رو سایت قرار گرفت

    صدای خداوند واضح به گوشم رسوند که در این مسیر هدف بهبود احساس لیاقت و شخصیت این توحید و متواضع بودن رو نقشه راه خودت قرار بده

    از روزی که این فایل روی سایت قرار گرفت و من گوشش دادم انصافا سعی کردم که بارها این موضوع رو به خودم یاداوری کردم و تلاش کردم تا این رو مثل یک عضله در نظر بگیرم و هربار با یاداوری این عضله قوی تر شده توی ذهنم و چقدر هم این تلاش هام برام ارزشمنده ، چقدر ندای خداوند برام ارزشمنده

    یک ترکیب خیلی فوق العاده ایی شده اگاهی های این فایل و متواضع بودن با گوش دادن جلسات دوره احساس لیاقت

    اومدم دیدم که چی میشه که اوایل دوره ما ذوق و شوق داریم و تشنه آگاهی هستیم حرف ها و جملات رو با دقت گوش میدیم و وقتی یک جمله توی گوشمون زنگ میزنه خوشحال میشیم و این ذوق و شوق همون اوایل در جهان خودش رو نشون میده و اتفاقات عالی میفته اما هرچی میگذره و ما با استاد جملات رو تکرار میکنیم و میفهمیم که یادگرفتیم انگار که اون ذوق و شوق میره و این گفتگو توی ذهن میاد که من دیگه بلدم

    وقتی این فایل رو تصمیم گرفتم که عملی کنم و توی ذهنم بسازم این متواضع بودن رو خداوند جانانه کمکم کرد و بهم هدایت هاش رو فرستاد و چقدررر صداش بلند شده بود . خیلی واقعا جالبه قبل از اینکه این فایل قرار بگیره انگار من اماده شده بودم براش چون به طرز فوق العاده ای اون روز من بیشتر صدای خدا رو میشنیدم و باهاش کلی توی خونه صحبت کردم وقتی این فایل اومد دوباره بهش گفتم خدایا تو داری باهام صحبت میکنی ، اینا نشونه های واضح تو هستند و چقدر از اون روز تا الان حال و هوای عجیب و غریبی رو تجربه میکنم

    چقدر توی فایل دیدن تاثیر داره

    درواقع اومدم این کامنت رو برای یاداوری همین موضوع به خودم بنویسم و با تمرکز به خودم یاداوری کنم که سینا اگر میخوای که همین ذوق و شوق اولیه که دوره رو شرکت کردی و این فایل رو دیدی و نتایج معجزه وار برات رخ داد ادامه پیدا کنه این اصل رو به خودت یاداوری کن که بدونی هرچقدر هم یاد بگیری بازم در برابر علم و اگاهی های خداوند نیازمند هستی .

    یادآوری این موضوع خیلی برام حیاتی هست، چون من نتایج بینظیر جهان رو دیدم وقتی که تغییر و شروع کردم ،، من نتایج اون ذوق و شوق اولیه رو دیدم و الان جواب سوال رو خداوند بهم گفته که چطور این ذوق و شوق رو حفظ کنم و میگم برای من خیلی حیاتیه چون نتایج فوق العادست نتایج بینظیره واقعا واقعا چقدر خدا داره هرروز به من لطف بینهایتش رو میفرسته و چقدر دارم کیف میکنم و روی دوش اون دارم لذت میبرم ، لذتی از جنس توحید ، اطمینان و احساس لیاقت

    وقتی که همزمان با دیدن فایل های استاد این گفتگو رو توی ذهنم تکرار میکردم که :

    خدایا من هیچی بلد نیستم

    تویی که میدونی

    اگاهی های تو نامحدوده

    هنوزم اگاهی میخوام

    خدایا من به هر آگاهی و درکی که از سمت تو برسه فقیرم ( که البته این رو با الهام از داستان موسی پیامبر میگم )

    میبینم برای هر چند بار هم که دارم اون فایل رو میبینم همچنان تمرکز دارم ، همچنان ذوق میکنم از حرفای استاد ، همچنان ایده های عملی بهم داده میشه برای اجرای اون اگاهی ها در عمل و لذت میبرم و هرچقدر که دور میشم از این گفتگو ها و به خودم غره میشم و فکر میکنم بلدم میبینم تمرکز ندارم روی فایل ها ، ذوق و شوق ندارم ، تاثیری نمیزاره روم

    من خب اومدم دیدم اصلا دلیل اینکه ما اینقدر اول دوره ها متعهد و عالی پیش میریم به نظرم اینه که : میدونیم در مورد اون موضوع هنوز هیچی نمیدونیم اما هرچی میگذره احساس میکنیم تموم شد دیگه فهمیدیم و این باعث میشه که نزاریم خدا اگاهی بیشتری به ما بده نزاریم خدا بیشتر بهمون درک و فهم بده

    این کامنت رو خودخواهانه مینویسم تا به خودم بگم سینا راز حفظ ذوق و شوق داشتن در مسیر این هدفت و کار کردن روی خودت همینه ، یادت باشه که بدونی اگر صد بار هم یک فایل رو دیدی مغرور نشی چون خدا میتونه از همون فایل هزار نوع شیوه تفکر جدید بهت هدیه کنه “اگر اجازه بدی”

    جرقه نوشتن این کامنت و یادآوری این موضوع از اینجا شروع شد که : خب من امروز رسیدم به جلسه 2 تکمیلی احساس لیاقت و خب استاد یک جایی گفتن که اوایل همه این نشونه های واضح رو میبینن وقتی روی خودشون کار میکنن و جهان کاملا واضح پاسخ میده ،،

    این باید سبب این بشه که ما با ایمان بیشتری دوره رو ادامه بدیم ،، بیشتر خداوند و دقت خداوند رو تحسین کنیم

    حواسمون باشه تا یک ذره اوضاع بهتر شد فیل مون یاد هندوستان نکنه

    اینو که از استاد همین چند دقیقه پیش شنیدم فایل رو نگه داشتم و تنها چیزی که به ذهنم اومد برای اینکه من با همون ذوق و شوق و تعهد اولیه ادامه بدم همین متواضع بودن بود

    اخه من حرف استاد رو کامل تایید کردم که وقتی شما یک ذره با اون تعهد اولیه روی خودتون کار میکنید و با ذوق و شوق اولیه روی خودتون کار میکنید جهانتون عوض میشه، اتفاقات عالی میفته.

    خب چرا که نه ؟ چرا با همون تعهد اولیه و ذوق و شوق ادامه ندم با تمرکز اولیه ادامه ندم ؟

    راستش برای این چرایی هیچ جواب منطقی ذهنم نداشت و کاملا با تمام وجودم چون نتایج رو دیدم خواستم که همون ذوق و شوق و تعهد رو داشته باشم اما نکته مهمش اینجاست چطور؟

    غیر اینه که هممون میخوایم اون ذوق و شوق اولیه رو ؟ اما چطور ؟؟؟

    و خداوند بازم بهم یاداوری کرد که راهش اینه که متواضع باشی راهش اینه که وقتی داری دوره رو کار میکنی یادت بیاد از درک و دانشی که من دارم و بدونی که هرچقدر هم ظرفت رو بزرگ کنی من میتوانم به تو اگاهی و درک بیشتر بدم

    این دیدگاه به قول استاد : باعث شده گوشام تیز بشه (هرموقع که ایجادش کردم) و با همون کنجکاوی اولیه که استاد میخواد یعنی چه جمله ایی رو بعد از این جمله اش به کار ببره به فایل ها گوش میدم

    حتی حتی حتی اگر میبینم که دارم جمله بعدی که استاد توی اون فایل میگه رو حدس بزنم و یا تکرار کنم از بس گوش دادم بازم مفزم رو شرطی کردم که هر موقع این اتفاق افتاد سریع بگو : درسته که تکرارش کردم اما خدا میتونه بینهایت درک بیشتر بهم بده و من خدایا تشنه علم تو هستم من فقیرم به هر اگاهی و ذوق و شوقی که بهم بدی

    این کامنت رو فقط و تنها فقط برای خودم نوشتم :)

    تا بارها و بارها هرموقع دیدم یکم دارم شل میکنم بیام و این نوشته هارو بخونم و فعلا هدف کامنت همین بود هرچند کلی صحبت از معجزه های زندگیم و نتایج با این دیدگاه دارم

    اینم از معجزات احساس لیاقت هست که من سرم تو کار خودمه برای دل خودم کارارو میکنم و نمیخوام خودم رو ثابت کنم.

    خدایا سپاسگزارم که اگاهی هایی رو به من دادی تا من این کامنت زیبا و ارزشمند رو بنویسم و اینم از لطف توست

    عاشقانه تشنه اگاهی ها و درک های بیشتر هستم

    من برم ادامه فایل احساس لیاقت جلسه 2 تکمیلی رو با این دیدگاه نگاه کنم و عشق کنم :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      ریحانه گفته:
      مدت عضویت: 1752 روز

      سلام دوست عزیز

      راستش احساس کردم الان زمانیه که باید بنویسم دوباره!

      از موقعی که اون کامنت رو برام نوشتی بارها و بارها بهش فکر کردم که چقدر کمک کننده بود و دقیقا همه چیز به موقع بود

      تمام فایل هایی که هدایت شدم به سمتشون و نوشته هات!

      در بهترین زمان ممکن به دستم رسید و خوندمش!

      چقدر این فکر کردن و تعمق کردن ارزشمنده

      نکات بسیار بسیار ارزشمندی رو بهم گفتی ولی چون اونجا دیگه گزینه ی پاسخ رو نداشت نتونستم‌تو همون قسمت بنویسم!

      اون روز هدایتی به صفحه پروفایلت رفتم و متوجه شدم دوره احساس لیاقت رو خریدی و درواقع اصلا میخواستم فقط بهت تبریک بگم و بعدا متوجه شدم چیزی که نوشتم اصلا چیز دیگه ای بوده! اما آگاهانه توجه میکنم که ببین چقدر قانون دقیق کار میکنه که من دوباره مینویسم برات درست زمانی که تو کامنتای قبلی رو خونده بودی!

      یه جا گفته بودی قراره حالا حالاها عشق کنم با این موضوع و من با خودم گفتم چه دیدگاه قشنگی چقدر لذتبخش واقعا!

      بعضی جملات هستند که توی ذهن آدم میمونن و همینطور تکرار میشن توی ذهن در مواقع درست ،دقیقا مثل همون جمله ای که توگفتی!

      میدونی مثال ها برای خودم میزدم ‌‌یه سری چیزا متوجه شدم که خیلی خوبه اینجا بنویسم تا فراموشم نشن!

      توی همین یکی دوروز مدام داشتم به قوانین و ارتباط توحید و عزت نفس فکر میکردم

      و هربار بیشتر متوجه میشم که چــقدر احساس لیاقت مهمه!

      هزاران بار میشنیدم که به میزانی که عزت نفس بهتر شه توحیدی تر میشی

      و توحیدی تر شی عزت نفس بیشتر میشه!

      اما تا به حال اینطور درکش نکرده بودم!

      میدونی این فایل توحید عملی گنجـه! گنج!

      انصافا سعیم کردم که عمل کنم و البته که نتیجه اش رو دیدم

      اما متوجه شدم یک‌جا دچار کج فهمی شدم و دارم یجورایی بحث اعتماد به نفس رو کاملا حذف میکنم از زندگیم!

      میدونی منظورم اینه دیگه نمیتونستم به این فکر کنم که اره من فلان کار رو کردم من فلان شخصیت خوب رو دارم

      تاجایی که احساس میکردم اصلا اگه بخوام خودم رو تحسین کنم شاید اشتباه باشه!

      خداوند مثل همیشه هدایتم کرد و بهم رابطه ی خودم با خدا رو توضیح داد

      اول از کامنت یکی از دوستان در عقل کل که اینجا برات میذارمش:

      (سلام آقای موسوی

      در پاسخ ب سوال شما من نظر خودم میگم

      برای جواب این سوالتون عجله نکنید از خود خداوند هدایت بخواید ازش بپرسید و مطمئن باشید خودش جواب رو بهتون میگ جوابی ک برای شما منطقی و قابل پذیرش باشه

      دوستان زیادی بهتون پاسخ دادند و راهکار هم دادند اما مثل اینک راهکارها برای ذهن شما اون منطقی ک برای ذهن دوستان ایجاد کرده رو ایجاد نکرده

      ببینید هرکدوم از ما راهکار خودمون رو داریم

      برای من طول کشید اما ب تدریج تونستم نقش خودم رو و نقش خداوند رو در زندگیم درک کنم و تفکیک کنم درواقع

      در زندگی هرکدوم از ماها ی سری مسائل مربوط ب ما میشه و خداوند هیچ گونه نقشی در اون نداره طبق حق انتخابی ک ب ماداده ما انتخاب میکنیم چ فردی چ کاری چه میزان درآمدی داشته باشیم ک حد و حدود اون برمیگرده ب میزان احساس لیاقت و هزاران باور دیگ خب تا اینجا ما کارمون رو انجام دادیم درخواست داده شد حالا بعد از این خداوند وارد عمل میشه

      و خواسته هامون رو ب سمت ما هدایت میکنه و ب طرق مختلف و از بینهایت دستانش ما چیزی رو دریافت میکنیم ک باور کردیم میتونیم بدستش بیارم

      اینجا کاملا برای من ب وضوح رسیده ک من چه نقشی دارم کارم من چیه و خداوند کارش چیه این یک همکاری دوطرفه بین ما و خداونده هیچ فرقی هم نمیکنه در جهت مثبت باشه یا منفی

      ما درخواست میکنیم و خداوند پاسخ میده

      ما سمت خودمون رو درست میکنیم تعیین میکنیم یا بهتره بگم انتخاب میکنیم خداوند سمت خودش ک اجابت کردن درخواست های ماست انجام میده یک همکاری دوطرفه در عین عدالت و شفافیت

      احساس میکنم شما از خداوند میترسید ازاینک خودت رو تشویق کنی و ب خودت بگی دمت گرم پسر عجب کاری کردی

      ازاینک ب خودت بگی عادل من عاشقت هستم بعد سری حس بد میاد سراغت فکر میکنی مغرور شدی و خدابهش برخورده ک چرا انقدر داری خودتو تحویل میگیری

      اینک تا میای یکم خودتو تحسین کنی ی نجوایی میاد تو ذهنت بهت میگ ن ن خدا قهرش میگیره و الان از دستت ناراحت میشه از مسیر درست خارج میشی

      دوست داری خودت رو تحسین کنی از اینک انقدر ویژگی های مثبت داری اما بخاطر اینک خدا ازت دلخور نشه و شاکی نشه

      سری سرکوب میکنی احساست رو نسبت ب خودت

      درصورتی ک ما باید خودمون رو تحسین کنیم تشویق کنم همونطور ک از خداوند سپاسگزاری میکنیم از خودمون هم سپاسگزاری کنیم و دقیقا از کلمه ی سپاسگزارم استفاده کنیم

      چرا؟

      چون ما حق انتخاب داریم بین بد یا خوب بودن

      و ما خوب بودن رو انتخاب کردیم درستکار بودن صادق بودن و هزاران ویژگی مثبتی ک در خودمون رشد و پرورش دادیم

      بین بد و خوب انتخاب ما خوب بوده ببینید این همه ویژگی های عالی داریم شما ویژگی های مثبت خودت رو ببین بهش فکر کن

      خب خود خود شما انتخابش کردی شما بودی ک خواستی رشد کنی خواستی در این مسیر باشی شما خواستین اگر شما انتخاب دیگ ای داشتین آیا خداوند شمارو ب این مسیری ک الان هستین جایگاهی ک الان داری هدایت میکرد؟

      معلومه ک ن چون با عدل خداوند درسازگار نیست

      شما خواستی در مسیر درستی ها باشی و خداوند هم هدایتت کرده

      ایا این جای تشویق و تحسین نداره

      ایا نباید ی دمت گرم پسر ب خودت بگی

      ایا نباید ب خودت بگی عاشقتم ک با تمام وجودت میخوای در مسیر درستی ها رشد کنی انتخابت درستی بوده صراط مستقیم بوده نه گمراهی ن ظلمات

      تو خواستی ک اینجا باشی و خداوند طبق سیستم پاسخ داده

      ب خودت عشق بورز ب خودت جایزه بده همونطور ک استاد بعد از انجام هرکاری ب خودشون جایزه میدن استاد هزاران بار خودشون رو تحسین میکنن بعد از هرکاری هر باوری ک میسازن ب گفته ی خودشون صدبار میگن افرین پسر

      چرا ؟ چون خیلی مهمه ک برای خودت ارزش قائل بشی ب خودت عشق بدی تا پیشرفت کنی صرفا با سپاسگزاری از خداوند ب رشد نمیرسی تو باید ب خودت عشق بورزی تا بتونی ب مسیرت ادامه بدی ….

      جهان آینه ی ماست وقتی ب خودت سخت میگیری و نسبت ب خودت رئوف نیستی طبیعی ک کارا سخت پیش بره

      بله خداونده ک بر همه چیز اگاهه و عالمه اما این دانای حکیم زمانی بهت نعمت میده ک تو ازش نعمت بخوای پس اول دم خودت گرم ک خواستی و بعد بینهایت شکر ک خداوند ب درخواست درخواست کننده پاسخ میده

      کامنت طولانی شد درنهایت

      امیدوارم منطق مناسبی برای ترمزتون پیدا کنید.)

      و بعد تا همین دیروز که داشتم فایل مصاحبه با استاد قسمت 26 رو میدیدم انقدررر عالی اونجا توضیح میدن که پیشنهاد میکنم حتما ببینی (حتی ریحانه جان که بعدا این کامنت رو میخونی).

      یه سری آگاهی ها مدام بهم گفته میشد و همینطور بعدی قبلی رو کامل تر میکرد!

      یه جا استاد توی اون فایل میگن درخواست کلامی نیست که مثلا بگیم خدایا پول بده خداهم بگه باشه تو گفتی منم الان بهت پول میدم، نـه،

      درخواست فرکانسیه باورهامون باید درمورد پول و ثروت عوض شه جهان هم به عنوان سیستم با تغییر شما رفتارش تغییر میکنه!

      حالا سینا اینو درمورد هرچیز دیگه ای ببینش!

      بعد داشتم برای خودم مثال میزدم که چی میشه مثلا فلان جا نتایجم خوبه توحید قشنگ کار میکنه

      یه جای دیگه که بازهم اتفاقا مربوط به همون موضوعه انگار همه چیز عوض میشه!

      داشتم به درونم توجه میکردم

      میدیدم تو اولی من اعتماد به نفس دارم باور دارم که میتونم باور دارم که شاید دفعه اول نه ولی حـتما میتونم

      و من این نگاه رو از درون دارم توی ذهنم دارمش

      این میشه دقیقا همون درخواست( همون فرکانس)

      که وقتی توحیدی عمل میکنم و اجازه میدم خداوند انجام بده نتیجه میشه چیزی خیلی بهتر از ذهنم!

      یعنی اتفاقا اعتماد به نفس مکمل توحیده!

      باعث میشه من اجازه بدم خداوند هدایتم کنه

      باعث میشه همون درخواست رو بفرستم و خداوند اجابت کنه!

      نه چیزی که فقط کلامی بگم

      میدونی اینو موقعی متوجه شدم که دیدم خدا چطور اون کار رو برام انجام داد

      وقتی کد اعتماد به نفس بود

      اما از خدا میخواستم که به جای من انجامش بده و مدام یاداوری میکردم بدون تو راه هم نمیتونم برم خدا چه برسه به این کار..

      و بعد زمانی که فرکانسم،فرکانسِ نشدن و ترس بود و چطور میشه و اینا

      و درعین حال هم میگفتم که هدایتم کن اما درخواست من (فرکانس من) همون نشدن بود!

      خب معلومه نتیجه چی میشه!

      میدونی یعنی توحید اگه درست اجرا بشه باعث به وجود اومدن اعتماد به نفس میشه و اعتماد به نفس اگه باشه هم توحید رو تقویت میکنه!

      فهمیدم منم که این اجازه رو میدم منم که یکسری فرکانس میفرستم و خداوند پاسخ میده به فرکانس من به باورهای من!

      یعنی من درخواست میکنم (همون‌درخواست فرکانسی)و خداوند اجابت میکنه اینجاست که توحید کار میکنه و اجازه میدم که خداوند انجامش بده چون فکر نمیکنم که خودمم که میتونم و میدونم.

      همون کارارو هم خداوند انجام داده این هوش این توانایی یا هرچیزی اما من فرکانسش رو فرستادم و اجازه دادم که هدایت شم،

      و الان به ذهنم رسید وقتی ما غرور داریم عملا اجازه نمیدیم که سمت خدا انجام شه.

      امیدوارم هربار بهتر بتونم این موضوع رو درک کنم

      و اینکه سپاسگزارم خدا برای اینکه هدایتم کردی و هدایتم‌میکنی در هرلحظه

      سپاسگزارم برای این آگاهی ها.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        سینا سبزواری گفته:
        مدت عضویت: 1251 روز

        سلام ریحانه جان دوست خوبم

        امیدوارم حالت عالی باشه

        چقدر جمله بندی هات باحاله! قشنگ مینویسی…

        ریحانه جان من یادمه که توی کامنت اخری که برات نوشتم گفته بودم که احتمالا کامنت بیشتر بنویسم اما برعکس شد

        حتی من دو سه بار فکر کنم اومدم برات کامنت بنویسم اما وسطاش پاک کردم چون به دلم نمیشست دقیقا مثل همین چیزی که گفتی، که درخواست فرکانسی باید باشه. و باید اماده میشدم تا برات بنویسم و اگر قرار بوده بنویسم خدا یک جوری اماده ام میکرده که هم هماهنگ باشه با درخواست های من و هم درخواست ها تو و اتفاقات به شکلی پیش بره که این اتفاق بیفته وگرنه به زور زدن نیست من اون موقع که میخواستم برات بنویسم زور میزدم انگار

        البته کلا درمورد کامنت نوشتن من ثبات خاصی ندارم یک روزایی پشت سرهم خداوند لطف میکنه بنویسم یک روزایی هم (بازم لطف میکنه) که ننویسم جفتش خلاصه لطف و خیر و برکته

        مثلا دلیلی هم که من این کامنت رو نوشتم چون دوست دارم درمورد همین موضوع توحید و ارتباطش با عزت نفس و احساس لیاقت صحبت کنم کامنتت رو اومدم دوباره بخونم خیلی سریع سریع خوندم تا یادم بیاد درمورد چی گفتی البته اون بخشی ک کپی کردی از عقل کل رو الان دوباره نخوندم چون دوست داشتم توی حرفای من تاثیر گذار نباشه وگرنه یادمه اونم خیلی خوب و عالی بود و ممنونم ازت که برام نوشتی.

        در واقع فکر کنم میخواستم درمورد کج فهمی که هست بین توحید و اینکه نقش من پس کجاست صحبت کنم چون من خودم هم دچارش شدم

        و از اونجایی که امروز بهم خداوند الهام کرد و هدایتم کرد تا روی این موضوع کارکنم الان دارم این کامنت رو مینویسم چون همین چندساعت پیش برای دوستم مرجان توی سایت کامنت نوشتم که بخشی اش درمورد همین موضوع بود.

        و اینم بگم خیلی هدایتی دوباره دارم این کامنت رو مینویسم و اختیار میدم دست خدا تا برام بنویسه

        همین جمله بالام خودش به نظر من کلی نکته داره-برای خود من حداقل-

        نقش من دقیقا همون هست که اختیار میدم دست خدا تا منو هدایت کنه

        حالا کی میشه که اختیار بدم؟ وقتی که احساس لیاقت داشته باشم

        توی کامنتی که برای مرجان نوشتم (که نمیدونم اول اون منتشر میشه یا این) درمورد اختیار و رابطه اش با توحید صحبت کردم و برای خودم کلی مثال زدم خیلی کامنت خوبی شد به لطف خدا اگر دوست داشتی اگر اول بری اونو بخونی حس میکنم بهتره ریحانه جان، ولی الان دوست دارم نقش احساس لیاقت رو بیان کنم

        به نظر من و توی ذهن من این هست که هرچقدر که من احساس لیاقت داشته باشم بیشتر اختیار رو میدم به دست خدا و میگم خودت منو هدایت کن چون از طرفی دیگه توی ذهنم این هست که وقتی دستم تو دست خداست کارها راحت انجام میشه و خب منم لایق راحتی ام پس اختیار رو میدم دست خدا

        ولی به نظر من نکته اش اینجاست که این رو توی ذهنم داشته باشم که اقا من وقتی میگم نمیدونم وقتی تسلیم میشم وقتی که عاجز میشم میدونم جایگاه خودم رو در برابر خداوند و چون جایگاه خودم در برابر خداوند رو میدونم این اعلام عاجز بودن و تسلیم بودن سبب این نمیشه که من حالم بد بشه یا احساس ناتوانی بهم دست بده

        درواقع این کج فهمی رو استاد توی همین توحید عملی 11 اگر دقت کنیم بهش اشاره کردند و اینطوری گفتن که:همه چیز ذهنیه بحث بحث اینه که بفهمیم جایگاه خودمون رو در برابر جایگاه خداوند

        یک تصویری رو تصور کن که من با یک حالت غم و ناراحتی میگم خدایا نمیدونم من هیچی نیستم :(

        یا

        با خنده و لبخند که خدایا من هیچی نمیدونم تویی که میدونی :)

        دیدی استاد وقتی توی فایل میگه: خدایا من هیچی نمیدونم اگر رزقی توی زندگی من هست از توعه میمیک صورتشون رو ببین، ناخودآگاه لبخند میزنه.

        «خیلی بهم حال میده وقتی با کنجکاوی و دقت مندانه مثل یک شکارچی سعی میکنم فایل هارو ببینم.»

        دیشب داشتم رفتار های گذشته ام رو بررسی میکردم و میدیدم که چقدر رفتار هایی که من کردم از احساس عدم لیاقت نشات گرفته بوده ولی اون زمان اصلا آگاهی بهش نداشتم

        حتی ریحانه امکان داره توی کامنتی که دارم مینویسم یک سری جمله هام، لحن صحبتم رو بعدا بخونم بگم عهه نگاه کن اینجا احساس عدم لیاقت میکردم ولی خب اون موقع فقط بفهمم.

        امروز که رفتم پیاده روی بعد مدت ها و چه منظره های بینظیری و چه هوای فوق العاده بود وای ابر ها بودن از بینشون پرتو های خورشید و صدای پرنده ها به گوش میرسید و من آگاهانه سرعت راه رفتن خودم رو ارام میکردم تا بیشتر لذت ببرم، خلاصه همزمان که پیاده روی رو ادامه دادم داشتم به این فکر میکردم که احساس لیاقت اگر بشه چه چیزهایی باهاش درست میشه.

        و باز به خودم یاداوری کردم که چقدر این موضوع مهمه

        اخه یاداوری نکنی انگار به ذهن غذا ندادی و یا اون عضله رو ورزش ندادی و اون عضله ثابت نمیمونه و ضعیف تر میشه! این برای توحید هم صدف میکنه

        وقتی یاداوری میکردم باز یادم اومد چقدر این موضوع مهمه که اقا احساس لیاقت اگر رشد کنه

        تو بیشتر برای اهدافت ارزش قائل میشی و به سمتشون حرکت میکنی

        بیشتر نعمت هات رو میبینی و ازشون نهایت استفاده رو میبری و سپاسگزار هستی

        حتی از قانون هم استفاده بیشتر میکنی

        بارها من اینو به خودم گفتم که افراد به میزان احساس لیاقتشون از قانون استفاده میکنن

        غیر از اینه که من اگر برای خودم ارزش قائل باشم و خودم رو لایق بدونم میشینم زندگیم رو بهبود میدم؟؟ از قانون بهتر استفاده میکنم، متعهد تر هستم؟ کنجکاو تر هستم؟

        باید به ذهن همواره اینارو بدیم وگرنه علف های هرز رشد میکنند

        چقدر دوست دارم حالا که دارم کامنت مینویسم درمورد این رشد افکار منفی صحبت کنم که واقعا خیلی مهمه نزاریم رشد کنه و سریعا کنترل ذهن رو به دست بگیریم با ورودی ها و منطق های درست

        حتی خیلی وقت ها ما یک راه نفوذی هم نباید باز بزاریم

        مثلا یک کوچولو بزاریم ذهن احساس قربانی بودن رو بپذیره و بگه نه من نمیتونم خالق زندگیم باشم،،

        یا بگه که تو بدرد بخور نیستی

        یا عجله کن دیر شده!

        یا شرایط غیر قابل کنترله

        یا همه چی تموم شد

        خیلی به من کمک کرده وقتایی که حواسم بوده افکار منفی رشد نکنند

        حتی به نظر من اینکه تو فکر چیت کردن توی قانون یا زدن زیر تعهد رو بزاری رشد کنه هم افکار منفی حساب میشه چون اخر سر اینقدر رشد میکنند که زیر پا گذاشتن اصولت میشه راحتترین کار ممکن و برای منم پیش اومد-حتی همین دیروز پریروز-

        اونقدر خودم خوب نیستم توی این موضوع ولی واقعا سعی کردم بهتر باشم و خیلی بهتر شدم و دمم هم گرم و راضی ام و دنبال بهتر شدن!

        با سرزنش کردن خودم که این موضوع درست نمیشه بلکه بدتر هم میشه

        اصلا همین سرزنش هم افکار منفی هست که نباید بزارم رشد کنه

        حالا ریحانه جان من کامنتم بخش بخش شد و خیلی منسجم نبود ولی هرچی حسم گفت نوشتم تا یکسری چیزها رو برای خودم مرور کنم و حس قلبی خیلی قوی هم بهم گفت برات بنویسم

        از ته دلم میخوام که هرکجا هستی بترکونی، کلی موفقیت کسب کنی و اتفاقات عالی رو برای خودت-آگاهانه- رقم بزنی

        خداوند یار و نگهدارت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          ریحانه گفته:
          مدت عضویت: 1752 روز

          سلام سینا حالت چطوره؟

          سعی کن بیشتر بنویسی

          خود من خیلی جاها کامنتات رو دیدم خوندم و ازت یاد گرفتم

          که سپاسگزارشون هستم!

          و به قول تو هرروز باید به خودمون یاداوری کنیم ویکی از راه هاش همین نوشتن تو این سایته!

          میدونی،

          موضوع اینه که قانون رو همیشه باید کار کنی

          اما یکی دو روزه دارم به این فکر‌میکنم قضیه خیلی ساده تر از این حرفاست

          خیلی مهمه که درگیر اسم و تکنیک خاص نباشیم

          خیلی مهمه اصل رو درک کنیم

          و عمل کنیم

          چون وقتی اصل درک بشه میفهمیم همه اش عملگراییه ماست که باید اتفاق بیفته!

          میگم قضیه ساده است چون ممکنه خیلی وقتا درگیر حواشی شیم و این حواشی میتونه مارو از مسیر دور کنه و اگه به خودمون نیایم معلوم نیست چقدر طول بکشه تا دوباره به مسیر برگردیم!

          از خدا میخوام همواره من رو به مسیر درست هدایت کنه

          و بتونم هربار عملگرا تر از قبل باشم!

          دقیقا سینا احساس لیاقت خیلی مهمه!

          مثل جایی که هم میدونی مسئله حل میشه هم میدونی که چطور حل میشه اما اقدام نمیکنی چون خودت رو لایق نمیدونی.

          حتی خودت رو لایق نمیدونی از این آگاهی ها استفاده کنی

          حتی خودت رو لایق نمیدونی برای هدفت حرکت کنی

          چون تو خودت رو لایق یک زندگی خوب نمیدونی!

          و واقعا افراد به میزان احساس لیاقتشون از قانون استفاده میکنن!!

          خیلی خیلی سپاسگزارم که برام نوشتی

          و سپاسگزارم که از جمله بندی هام تعریف کردی

          به نظر من تو خیلی خوب میتونی ویژگی های مثبت دیگران رو ببینی

          همینطور خیلی تحسینت میکنم که به دنبال بهبود گرایی هستی

          من هم واااقعا میخوام که هرروز بهتر قانون رو درک کنی و بتونی بهتر عمل کنی و لذت ببری از این مسیر.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    حبیب الله ایزدی گفته:
    مدت عضویت: 1127 روز

    بنام الله یکتا

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته عزیز

    سلام خدمت دانشجویان مکتب توحید

    من اینجا میخوام موضوعی رو تعریف کنم در مورد قضاوت کردن و غیبت

    من دیشب خواب دیدم که یک نفر یک زن مرده رو دارا تکه تکه میکنه و من داشتم این را می دیدم و دو زن دیگه هم بودن که متوجه کار اون بنده خدا نبودن .اون بنده خدا میگفت میخوام براتون فسنجون درست کنم که یک دفعه یک نفر با گله ای از گوسفند وارد شد و اون مرد جسد زن رو برداشت جابجا کرد که اون دو تا زن هم متوجه جسد زن شدن که شروع کردن به جیق کشیدن که من از خواب پریدم ساعت رو نگاه کردم دیدم ساعت ده به چهار و نزدیک اذان صبحه و بلند شدم رفتم وضو گرفتم و نمازم رو خواندم و دوباره دراز کشیدم و از خدای درونم پرسیدم علت این خواب چی میتونه باشه و خداوند شروع کرد تمام اتفاقات روز رو برام مرور کردن که خانمت اول صبح در مورد یه خانم که کار صدور مدرک کارشناسی اش رو به تعویق انداخته داره با من صحبت میکنه که آره این خانم عمدا داره به تعویق می ندازه و کلی قضاوت های دیگه و من هم داشتم یه جورایی تایید میکردم و از خدا خواستم جزئیات رو برام روشن کنه و اینگونه گفت که گناه تو که از عواقب قضاوت کردن آگاهی حتما بیشتره نسبت به خانمت که در مدار خودسازی نیست آخه از لحظه ای که اون مرده داشت اون جسد رو تکه تکه میکرد من داشتم با جزئیات کامل می دیدم و رنج می کشیدم ولی اون دوتا خانم مشرف به دیدن نبودن و در یک لحظه جسد رو دیدن پس من که در مدار خود سازی هستم باید بیشتر مواظب باشم تا قضاوت نکنم ودر همون لحظه از خدا خواستم بابت این اشتباهم مرا ببخشد و خواستم هر وقت که در چنین شرایطی قرار گرفتم همون لحظه این خواب رو به یاد من بیاره .

    دوستان من اصلا خوابهایم یادم نمی مونه ولی این خواب بحدی واضح بود که همه چیزش رو با جزئیات یادم مونده

    از خداوند میخواهم حتی به اندازه چشم بر هم زدنی ما را به حال خودمان وا نگذارد

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    علیرضا فدائی گفته:
    مدت عضویت: 918 روز

    به نام هستی بخش وجودم

    الان که دارم این پیام می نویسم می تونم بگم در بالاترین سطح فرکانسی هستم که تاحالا تجربه کردم ، احساس سرشار از آرامش و خشوع

    مدتی میشه که شرایط طوری که می خواستم پیش نمی رفت همش تنش همش نجوا همش گفتگو های درونی آلوده

    واقعا خسته شده بودم ، خسته و دل زده از خودم

    در تمام این مدت هر چی سعی کردم اوضاع درست نشد

    امشب خسته تر و غمگین تر از همیشه نشستم پای کامپیوترم و فقط از خدا خواستم نشانه ای برام بفرسته دیگه به تهش رسیده بودم، هدایت شدم به یک فیلم کوتاه از زندگی نامه انیشتین چیز هایی رو که واقعا لازم داشتم بشنوم رو توی اون فایل شنیدم ولی انگار هنوز کامل جلوی خدا زانو نزده بودم ، یک موسیقی طبیعت گزاشتم و شروع کردم به دم و بازدم عمیق ومدیتیشن کردن

    ششمین دم عمیق رو تنفس نکرده بودم که بی اختیار زدم زیر گریه ، گریه می کردم به پهنای صورتم

    فقط یک صدا بهم می گفت گر صد بار توبه شکستی باز آ ، گر صد بار توبه شکستی باز آ و من فقط بی اختیار گریه کردم

    تا به حال توی عمرم این طور گریه نکرده بودم احساس عجیبی داشت می خندیم و گریه می کردم

    امشب تازه فهیدم استاد وقتی می گفت توی بندرعباس راه می رفتم و گریه می کردم یعنی چی ، امشب تازه فهمیدم عشق به خدا یعنی چی ، امشب تازه فهمیدم وقتی موسی میگفت من از هر خیری که از جانب تو به من رسد فقیرم یعنی چی

    امشب تازه فهمیدم عشق واقعی یعنی چی ، امشب تازه فهمیدم من بی خدا هیچم و با او همه چیز

    همین الان که دارم مینویسم اشک می ریزم و می فهمم معجزه عشق به خدا یعنی چی

    خدا امشب هدیه ای به من دادی که تا عمر دارم سپاسگزارت خواهم بود ، تو امشب عشق ازلی و ابدی رو به من آموختی

    عشقی از جنس معنویت ، عشق از سرچشمه حیات ، عشقی از اعماق وجودم ، عشقی پاک و بی هیچ منت

    تو امشب قلب من رو باز کردی

    فقط می تونم بگم عاشقتم ملکا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    طاهره گفته:
    مدت عضویت: 800 روز

    به نام خدای رحمان و عزیز

    ایاک نعبد و ایاک نستعین. اهدنا الصراط المستقیم

    صراط الذین انعمت علیهم. غیر المغضوب علیهم ولا الضالین.

    سلام استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته نازنینم

    استاد دستتون رو می بوسم. عاشقتون هستم که راه رو بهمون نشون می دید. ازتون سپاسگزارم.

    خدا رو شکر می کنم که بهم اجازه داد اینجا بنویسم.

    استاد عزیزم این نکته ایه که من گاهی فراموش می کنم. یه جاهایی حواسم هست و از خدا کمک می خوام. بهش می گم که هیچی نیستم و هیچی نمی دونم و به هر خیری که ازش برسه فقیرم. ولی یه جاهایی انگار فراموش می کنم کمک بخوام. باز مثل بز سرم رو می اندازم پایین و راه خودم رو می رم، و می رم توی در و دیوار.

    این هر لحظه آگاه بودن و هر لحظه واقف بودن به ناچیزی و نادانی و ناتوانی خودمون خیلی سخته. یعنی برای من سخته و دلم می خواد بتونم در زمینه این توحید عملی موفق باشم.

    منم در خیلی مواقع در همون لحظه اول به جواب اصلی هدایت نمی شم. همه راه ها رو می رم و آخر سر به جواب می رسم.

    از خدا می خوام هدایت و حمایتم کنه. اشتباهم رو بهم نشون بده. راه رو برام روشن کنه.

    خدایا تو می دونی. فقط تو می تونی. تو به همه علوم محیط هستی. دست من رو بگیر و راه ببر. جواب ها رو بهم بگو. بگو کجای کارم ایراد داره. من به تو محتاج و فقیرم. من هیچی نیستم خدا جون. هیچی نیستم. کمکم کن این گاری و این باری که روی دوشم هست برداشته بشه. افراد نامناسب و اتفاق های بد از زندگیم خارج بشن. کمک کن که فقط با کمک و هدایت و حمایت تو آسانی و سلامتی و ثروت و‌ نعمت و آرامش به زندگیم میاد.

    خدایا عاشقتم. کمک کن که فقط تو می تونی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    کامران گفته:
    مدت عضویت: 1112 روز

    به نام خدا

    واقعا لذت بردم

    برای گسترش کسب و کارم گیر کرده بودم از ” هوش مصنوعی جمنای “و همچنین یک مشاور خبره کمک گرفتم ولی راه مناسبی پیدا نشد و گیج بودم و تا صبح درست نخوابیدم و حتی تا امروز ظهر که این ویدیو را دیدم هنوزم خیلی متوقف و گیج و مبهوت و کلافه بودم تا با این ویدیو که بازبان خیلی خوب و ساده و روان جناب استاد عباس منش دوباره برگشتم ، که باید توکل کنم و سوره حمد را بخوانم و ایاک نعبدو و ایاک نستعین و اهدناصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم …. و ذهنم آزاد و راحت شد و حالا با خیال راحت به خدا میسپارم و واقعا به این رسیده بودم که خدایا من نمیدووووونم .

    ممنون از جناب استاد و همسر محترم و پر تلاش ایشان برای این ویدیو و تواشیح زیبای آخر ویدیو که درست در جای مناسب پخش شد و روح را جلا میده و نزدیکتر میکنه به ” توکل خالص” .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    ماریا گفته:
    مدت عضویت: 3115 روز

    در حال حرکت کردن هستم نمی‌دانم تا کجا پیش میرم مسیر برایم واضح نیست ،فقط به رفتنم حس خوبی دارم به لحظه‌ای تصمیم گرفتن هایم..

    ‏عطش دارم به شنیدن الهامات خدا فقط سعی می‌کنم تسلیمش باشم،قرارمونم همین بوداون رهرو راهم باشد و من راهی شوم توکل کنم

    ‏ توکلی از جنس امید به دست آوردن،

    گاهی وقت‌ها

    ‏ مود من خواه می‌شود و هر آن چیزی که در مسیر دیگران می‌بینم را می‌خواهم

    ‏گاهی وقت‌ها

    مود من بس می‌شود و هر آن چیزی که در مسیر خودم باشد به آن بسنده می‌کنم

    نمیدانم این همه بالا و پایین شدن‌های حالم تا کی ادامه دارد یا تاثیری در هموار شدن مسیرم دارد؟

    قانون را که می‌دانم به اینکه باید پایبند باشم به آن واقفم اما مدام باید به خودم نحیف بزنم تا مبادا فراموش کنم

    اگر تا به اینجا رسیده‌ای به خاطر درستی قانون و عمل کردن به آن بود

    ‏برای ادامه مسیرت لاجرم باید متعهد باشی

    ‏ ولی ایمان دارم که می‌شود می‌رسم و فعل‌های زیبای دیگر

    که حس و حال مثبتی در آنها گرفته شده …

    و مناسب با حالم یکی را استفاده می‌کنم تا توشه انرژی راه رفتنم باشد

    ‏…..پیچیدش نکنم براتون

    ‏در خودم قدرتی توقف ناپذیر احساس میکنم

    که مدام مرا به جلو سوق می‌دهد

    قدرتی از از جنس خدا ،مدام می‌گوید حرکت کن، شاد باش، رشد کن، قویتر شو، یاد بگیر…

    ما باقی ماجرایت با من

    دل نوشته ای در هوای بارونی واسمانی ابری

    21/april

    Maria..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  8. -
    نگین نگین گفته:
    مدت عضویت: 2126 روز

    سلام به همه دوستان بخصوص به استاد عزیزم و مریم خانم نازنین.

    استاد پارسال یه مدت در مورد توحید تو سایت شما تحقیق کردم و جملات نابی رو یادداشت کردم که هنوز هم وقتی میخونمش حالم خوب تر میشه، انصافا هم همون تحقیق (الان به نظرم ساده، چون اون موقع حس میکردم دارم روش وقت میذارم) من رو متحول کرد، یک قسمتش خوندن سوره حمد بود خب تو گوشیم عکس این سوره رو نگه داشتم و گاهی میخوندم اماا الان بعد از این فایل اصصلا نگم براتون این قسمت که گفتید «ایاک نعبد و ایاک نستعین»، واای اصلا یکاری میکنه درونم قلبم نمیدونم چجوری بگم از اصل حس متفاوتی داشته باشم استاد یه عکس خوشگل سبز رنگ (رنگ مورد علاقه ام) از این سوره با یه خط زیبا دانلود کردم و گذاشتم بک گراند هوم اسکرین گوشیم، هر موقع بازش میکنم میخونمش، یادمه ابتدایی بودم یه مدیر داشتیم گاهی بعد از نماز (مجبور بودیم بریم نماز) میومد برامون صحبت میکرد، گفت موقع نماز باید خییلی حواستون جمع باشه یه سکه از جیبش درآورد و گفت اینجا که دارید میگید «تنها تو را میپرستم» اگه مثلا به این سکه پنج تومنی فکر کنید یعنی دارید به سکه میگید که سکه تو را میپرستم و من تمااام سااالهایی که نماز میخوندم میترسیدم، خب همیشه که حواسم نبود بعدش ناراحت میشدم و از اونجایی که حال نداشتم دوبااره نماز رو بخونم کلی از خدا معذرت خواهی میکردم و میگفتم خدایا تو که میدونی من منظورم به تو بوده، من تو خانواده مذهبی ای نبودم، طوریکه فقط من نماز میخوندم، اما از مدرسه به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بودم، این حرف برای حدود 27 سال پیشه ولی تو ذهن من مونده، اما الان با عششق میگم خدایا ایاک نعبد و ایاک نستعین، الان میفهمم تو زندگی روزمره ام باید ازش کمک بخوام، اینکه چیزی که دور لبم زده ازش بپرسم خدایا تبخال یا جوش؟ اگه تبخال خودت بهم بگو روش پماد بذارم، اینکه وقتی فکر میکنم باید برم دکتر ولی دوست ندارم از خدا بپرسم خدایا اگه باید برم خودت بهم بگو و میبینم کلا این موضوع تو ذهنم کمرنگ شد، اینکه هر روز ازش میپرسم خدایا تو بهم بگو غذا چی بپزم؟ و اینطوری استرس رو از خودم دور میکنم، اون قسمت که میگه «اهدنا صراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم» همش میگم خدایا من ثروت میخوام درآمد میخوام خودت بهم بگو چکار کنم من رو به راهی هدایت کن که بتونم درآمد داشته باشم، استاد به وضوح مقاومتم به زبان عربی از بین رفته منی که سعی میکردم این سوره رو فارسی بخونم و چون طبق عادت عربی یادش گرفته بودم، سختم بود اما الان از ته دل عربی میخونمش فرقی نداره که! دانشجو که بودم هر روز صبح که میرفتم بیرون این سوره رو میخوندم اما فقط میخوندم، تند تند، گاهی هم نمیرسیدم و انگار میخواستم رفع تکلیف کنم از خودم، اصلا درک و عشق تو خوندنم نبود، اما الان بسیااار از شما متشکرم استاد عزیزم که دارید من رو آگاه میکنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  9. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 654 روز

    سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات ، انرژی جاری و ساری در تک تک مخلوقات خود ، و خالق آفرین من ،،

    سلام و درود خدمت آرمی قدرتمند عباس منش ،،

    چندتا نکته خیلی مهم نهفته توی دل این ویدیوی ارزشمند استاد عزیزم ،،

    اول اینکه سراسر تسلیم توعم خداجونم ،،

    ای انرژی مقدس که منرا از ناموجودی به وجود تبدیل کردی ،، وجود نداشتم و تو به من وجود بخشیدی ،، من در لحظه به لحظه حیاتم در این دنیای گذرا به انرژی تو به جریان انرژی مقدس تو در وجودم محتاجم و لحظه ای کسری از ثانیه از وجود من خارج نمیشوی مگر در زمانی معین که تنها خود میدانی ،،

    پس من را به وسیله وجود خودت ،، حیات و مماتم مقهور خودت ساخته ای ،، شکرت ،، چی از این قشنگ تر ،، خدایا مرگ بر کسی که بر ضد سرور و مولایش قد علم کند فرست ،،

    ای هدایتگر من ای رب من ای کوچ من ای مربی من چی میخوام دیگه من وقتی گنده تمام عالم ، سلطان تموم هستی ،، فرمانروای هر آنچه هست فرموده من اینجام ،، نزدیکت ،، بگو من نزدیکم ،، الله اکبر ،،

    تو نزدیک من هستیا من دیگه از چی نگران باشم هان ،، من دیگه چیو دست نیافتنی بدونم هان ،، اصلا چی از این قشنگ تر که هر روز صبح در گوشم بخونی جونم بگو امروز چی برات هدیه کنم امروز چه لذت هایی میخوای از زندگی بچشی عزیزم ،،

    خداجونم ،،

    تو چقدر کریمی ،،

    الله اکبر ،،

    کجا برم ؟!

    تو آغوش کی برم گرم تر از تو ؟!

    تو گهواره کی برم امن تر از تو ؟!

    خدایا دل منم قرص میکنی بابایی

    میشه منم مثل مادر موسی دلم قرص بشه و بپرم تو دریای کریم و احسانت ،،

    برای منم دریا و موج و آروم میکنی ،،

    برای منم با تموم ابر و باد و مه و خورشید و فلکت دستور میدی همه برای من به خدمت من در بیان موافق من بشن ،،

    بابایی اگر خدایی نکرده منم از خطا کننده هات بودم میتونم منم مقرب درگاهت بشم ،،

    ینی اینا هیچکدوم خواب نیست که دیگه هیچ نگرانی ندارم تو زندگیم ،،

    تمام دغدغه ام شده فقط انتخاب خواسته های جدید از تو مهربون ،،

    خوب امروز چیا بخوام از خداجونم ،،

    آخ جونمی جون واااای اینو نخواستم تاحالا وااای اینم میتونم بخوام ،،

    من چرا تا حالا خواسته هامو فریاد نمیزدم برات ،،

    چرا با عشقم عشق بازی نمیکردم ،،

    بابا تو کارت خیلییییی درسته ،،

    الله اکبر ،،

    خدایا ای مهربونترین مهربونا ،،

    دیگه این دنیای فانی تو بدون لحظه ای غفلت و حس نکردنت نمیخوام ،،

    دلم میخواد لحظه به لحظه ،،

    نفس به نفس ،،

    هر دم و بازدمم حست کنم ،،

    عطرتو ،،

    کرامتت تو ،،

    عشقتو ،،

    لمست کنم ،،

    به بزرگیت قسم هستم ،،

    به خودت قسم که میدونم چقدر بیشتر از من دوستم داری ،،

    بزرگ میخوام از حالا به بعد ازت ،،

    خیلی بزرگتر ،،

    ی عمری فکر میکردم زیاد بخوام تو ناراحت میشی ،،

    ای دل غافل که بابا تو هی داشتی فریاد میزدی با در هایی که نمیزاشتی باز بشن که این نه این چیه میخوای آخه محمد رضا بزرگ فکر کن بزرگ بخواه بزرگ بزرگ ،،

    چرا خودتو کوچیک میکنی ،،

    چرا نعوذ بالله از عجز و لابه تصمیم میگیری ،،

    حالا با صورت برو تو دیوار ،،

    خداجونم ،،

    تو که داری از بالای جنگل میبینی مسیرو ای مهربون ،، خوشگل ترین و امنترین و با لذت ترین و آسون ترین مسیر برام هدایت کن قربونت برم ،،

    ای قربون این جونم گفتنات ،،

    تا همینجای زندگیم فریاد میزنم خدای من عشق مطلق ،،

    خدای من تک تک خواسته هامو برآورده کرده ،،

    خداجونم ببخش اگر بعضی وقتا از روی جهل ناشکری کردم تو همیشه خدام بودی و همیشه خدام هستی و همیشه خدای مهربونم خواهی بود ،،

    پس برای چی حسرت و نگرانی به دلم راه بدم ،،

    اصلا این دل من فقط تو توشی درشم مهروموم شده تمام .

    خداجونم شکرت ،،

    همونجایی که سرم و میزارم توی سجده رو دامن فرشته هات ،، همونجاکه در گوشم میگیا آروم آروم باش عزیزم ،،

    میدونم آره ،، آره عزیزم ،، از تو دلت خبر دارم چه خبره ،،

    از تو ذهنتم خبر دارم ،،

    میدونم اذیتت کردن نگرانی ها و فکرای بد ولی دل به دلشون نده ،، هر وقت منو خواستی من پیشتم ،،

    نزدیکتم ،،

    خیلی نزدیک ،،

    الله اکبر ،،

    نام خداوند بخشنده مهربان ..

    ستایش خدای را که رب العالمین است ،،

    خدایی که بخشنده و مهربان است ،،

    مالک روز جزاست ، حساب و کتابی در کاره ،،

    خداجونم تنها تو را می‌پرستیم، و از تو یاری می‌جوییم و بس. فقط تو خدا ،،

    تو ما را به راه راست هدایت فرما ،،

    راه آنان که به آنها نعمت و برکت و ثروت و سلامتی و رحمت عطا فرمودی ،، نه راه گمراهان ،،

    خداجونم صد هزار مرتبه شکرت که منرا از بَدو تولد اشرف مخلوقاتت و لایق بهترینهایت آفریدی شکرت شکرت خدااااجونم ،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      مهدیه گازرانی گفته:
      مدت عضویت: 1299 روز

      به نام خداوند وهاب

      سلام خدمت شما دوست عزیزم محمدرضا دوست داشتنی

      خیلی ار خوندن کامنتت لذت بردم و امروز تو دفترم نوشتم این گفت و گوی زیبای تو رو با خداوند مهربان

      واقعا جس عالی ای ازش گرفتم

      خودش گفت برو اینو تو دفترت بنویس الانم برای محمدرضا کامنت بنویس و ازش تشکر کن

      خداجونم شکرت بابت این سایت بی‌نظیر و دوستای عالی و درجه یکی مثل محمدرضا

      خداجونم شکرت که هدایتم کرد به این استاد بی‌نظیر هرچی میرم جلوتر میفهمم که من هیچی نمیدونم هنوز از قوانین و من همیشه باید تمرکزم روی سایت و آموزه ها و توحییید باشه

      همه چیز توحیده و کامنت های با ارزش همین قسمت

      که من باهاش قند تو دلم آب میشه

      خدا کمکم کن که همیشه تو مسیر بمونم و دیگران رو قضاوت نکنم و فقط خودم رو تو یه حاله ای که دورش رو فرشتگان گرفته فرض کنم و از زندگی با خودم و تو لذت ببرم و خودم رو با هیچکسی مقایسه نکنم

      چون هرکس هرجایی هست سرجای خودشه

      خداجونم شکرت که هدایتم کردی به این کامنت زیبا

      بازم ازت ممنونم دوست خوبم

      در پناه الله یکتا همیشه شاد و سالم باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    رامش فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 686 روز

    خدایاااااااااااااااا شکرررررررر بخاطر همه نعمت های که برایم ارزانی نمودی و هر آنچه دارم فقط از توست!

    سلام خدمت شما جناب استاد عزیز و خانم شایسته مهربان!

    خدا را شکرررررررر دقیقا این فایل در همان موقع ای که لازم بودم برایم توسط یکی از عزیزان اطلاع رسانی شد و چقدر این فایل روی موضوعات اساسی بحث و کلی موضوعات را جرقه زد برایم

    باید در ابتدا بگویم خیلی جای ها خود را دانسته تر و آگاه تر نسبت به دیگران دانسته بودم خصوصا در موقعی که هیچ شناخت از قوانین الله نداشتم

    و همیشه به خودم میگفتم همه چیز را میدانم خودم و سر خود حساب میکردم و این روند هر روز ادامه داشت بلاخره روزی رسید که واقعا حنگ کرده بودم و نمی‌دانستم چه کاری کنم و هر روز اعتماد بنفس هم می‌آمد پایان

    و با تصمیم جدی و تعهد قوی گرفتم که دگر بالای هیچ کسی حساب نکنم حساب ای نی که بی احترامی کنم ولی واقعا فهمیدم که نیروی واقعی کیست

    خوب بلافاصله به مرور زمان بالای آن ها که حساب میکردم در یک قسمت جای حتما کار پیش نمی رفت و خود را ناراحت میکردم ” آگاهی کم بود ”

    و لطف الله امروزه همه امورات را میتوانم به خوبی پیش ببرم و در درون قلبم همه کارم را فقط به الله وا می‌گذارم و یک حس آرامش درونی دارم

    و بسیارررررررر زیاااااااااااااااااااد جای ها بخاطر همین که جز روی الله حساب کردم بهترین نتایج را گرفتم خدا را شکرررررررر هزاران بار شکرررررررر

    و بی نهایت سپاس گذارم از شما جناب استاد بخاطر این همه آگاهی های که نصیبم می‌شود هر روز هر روز متفاوت تر از روز دیگر بسیار زیاااااااااااااااااااد ممنون!

    در حفظ الله باشید همه عزیزان توحیدی من.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: