اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استادجانم من از دانشجوهای دوره سلامتی ام و از سن 14سالگی که همیشه یادم میاد درحال رژیم گرفتن بودم تا لاغر بشم ورزشهای سنگین انجام میدادم فقط 7کیلو کم میکردم ولی دوبرابر برمیگشتم و همیشهههه یادمه مادرم میگفت شما ارث بردید از من چون مادرم چاق هست …
ولی وقتی دوره شما رو گرفتم تمام چلنج ذهنم شکست فقط فقط به شما گوش دادم و عمل کردم و من شکستم تمام اون باورهایی که میگفتن ارثی هستش و هزاران چیز دیگه ..
استاد من از وزن 78 کیلو الان درسلامت کامل و وزن 55 کیلو دارم می دوم .ورزش میکنم.یک وعده غذا میخورم و چقدررر انرژی دارم چقدر یعنی بعضی وقتا میگم تو کی خسته میشی بازم بخودم میگم هیچ وقت
ویک نمونه دیگه چند روز پیش احساس میکنم روغنی که گرفتم طبیعی قاطی داره باعث شد فقط یه دفعه حالت تهوع بگیرم و خوب شدم خدا شاهده داداشم باور کرد که من بیماری درحال حاضر رو گرفتم هرقدر گفتم بابا من خوبم میدونم چی شده ولی اون اصرار نه تو مریصی و جالب مریض شد و افتادددد
و رفت دکتر سرم و آمپول زد یعنی من فقط نگاهش میکردم و میگفتم خدایا جلل خالق این پذیرش چه زندگیهایی رو زیر رو کرده حالا یا به بالا یا به پایین ..
یعنی خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که قدرت خلق دست خودمونه..
وبازم شاکر خدام که شما رو سرراهم قرار داده تا بهترین خودم باشم
سلام به استاد گل و مریم جون که نمونه یک خانم تمام عیار هست استاد ممنون بابت این فایل بسیار عالی ممنون از مریم جون که همیشه همراه استاد هستن.
خدای من چقدر این فایل دقایق ابتداییش عالی بود چه تصاویر زیبایی انگار داشتم کارت پستال میدیدم خونه روی آب آسمون آبی با ابرهای بی نظیر دریاچه فوق العاده همه چیز رویایی و عالی خدایا شکرت بابت این فایل آگاهی دهنده.
برم سراغ اصل مطلب در مورد شرک این اصل اگر در وجودمون نهادینه کنیم همه چی تموم که قدرت اول و آخر خداست هیچ چیز و هیچ کس احاطه ای بر زندگیمون نداره باورام زندگیمو میسازه قانون و ژنتیک و این حرف ها دروغ محض هست.
من در کارم به مدیرم که سالیان سال هست و یک خانم باشخصیت و باوقار خیلی متکی بودم عادت کرده بودم همه حق و حقوقمو ایشون بگیره و به نوعی احساس میکردم ایشون وکیل مدافع من هست سالیان سال به همین منوال گذشت و کار به جایی رسید که موعد بازنشستگی ایشون فرا رسید نمیدونین ابتدا چه حس وحشتناکی داشتم که ای وای مدیرم عوض شد اضافه کارم چی میشه کی میخواد از من در جلسات در مقابل مدیران دیگه دفاع کنه حال روحی بدی داشتم اینم اضافه کنم که چون ایشون همیشه برای اضافه کار و پاداش از من دفاع میکردن من خودمو مدیونش میدونستم و مجبور بودم عید و تعطیلات هم در منزل کار کنم چیزی که نباید انجام میدادم حتی وقتی مرخصی بودم هم کارمو تو خونه انجام میدادم بالاخره ایشون عوض شدن و مدیر جدید اومدن من با حال بد و گارد کارمو باهاش شروع کردم ولی کم کم اومدم به خودم گفتم آزاده چرا اینجوری بهش وابسته شده بودی مگه استاد نگفته بودن در رابطه هاتون به هیچ کس وابسته نشین مدام فایل هاتونو در کل روز حتی در ساعاتی که سرکار بودم گوش میکردم اومدم برای خودم شکرگذاری روزانه مو روی برگه نوشتم و جلوی چشمم گذاشتم و از خدا خواستم همه چی خیلی عالی و البته راحت برام اتفاق بیفته همین مداوم فایل گوش کردن و این جمله طلایی بدون اذن خداوند حتی برگ از روی درخت به زمین نمیفته بهم کمک کرد که شرایط کاری منو هیچ مدیری رقم نمیزنه و فقط و فقط خودم میتونم.
الان آنقدر شرایط کاریم بعد 13 سال راحت شده که حتی هر هفته دوشنبه ها نمیرم چیزی که سالیان سال آرزشو داشتم که وسط هفته یه استراحت داشته باشم و مدتی هم هست به یه کار دیگه ای هدایت شدم و از خدا میخوام تا بهم کمک کنه که باورهام قوی بشه جسارت پیدا کنم که کار کارمندی رو بذارم کنار.
این تجربه من در مورد سوال شما بود استاد جان خیلی خیلی خدارو شاکرم که در مسیر این آگاهی ها و این دوستان عزیز هستم.
سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام
خدا رو شکر میکنم از بچگی به خاطر اینکه کسی پشتم نبود خودم همیشه بودم و خدا خیلی زود درک کردم که همه چیز دست منه و تنها قدرت مطلق خداست ، واسه همین شجاع بودم و اصلا تو کتم نمی رفت که چیزی من بخوام هر چقد بزرگ و خدا بگه نمی تونم بهت بدم !؟ چرا ؟ این چه خدای ناتوانی هست که من باید بپرستمش ، اگه نمی تونم رشد کنم و برم جلو ، من که همیشه با اراده و مصمم هستم پس باید بشه و بده
هر جا که این باورهای توحیدیم بیشتر شد من اصلا به چیزی که بود و هست فکر نکردم فقط به اون تصویر ذهنی اون خواسته هام فکر کردم بلند شدم و بدستش آوردم
اخریش همین امروز اتفاق افتاد
من خیلی وقت بود دنبال خونه گرفتن بودم ولی هرکار می کردم پولش آماده نمیشد که خونه رهن کنم
همه اطرافیان با هم میگفتن تو نمی تونی خونه بگیری بی خیال شو
من حتی 1٪ هم نمی تونستم بپذیرم این چه خدایی هست که نشه به خواسته قلبیم منو برسونه ، پول ندارم فعلا که ندارم من خونه می خوام ، خدایی که با پول خونه میده بدون پول هم خونه میده ، چه ربطی به پول داشتن ( عامل بیرونی ) یا کسی رو داشتن یا کمک داشتن یا هر چیز دیگه ای داره همه عوامل خارجی رو صفر کردم چون هیچ کدوم هم نداشتم حتی برم خونه ببینم و طبق دوره کشف قوانین زندگی از 25 خرداد چالش 30 روزه رو واسه خونه گرفتنم ساختم
گفتم این راهی که تازه یاد گرفتم و میکه جهان فقط بر اساس فرکانس منه -و فقط باید ترمز ها رو با منطق و الگو بردارم
و با این روش به خواسته هام می رسم پس باید این هم جواب بده
.گفتم خدایا خودت متناسب با شرایطم بهترین خونه از هر نظر برام رو انتخاب کن من نه شرایط گشتن دارم نه از گشتن خوشم میاد
دقیقا تا قبل 25 تیر که چالش 30 روزه ام تموم میشه من تونستم قدم به قدم به بهترین خونه ممکن هدایت شم که دقیقا شرایطش مثل پرادایسه باغ و مرغ و جوجه ، گل طبیعت مثل یک رویا میمونه
از هیچ خلق کردم نه با پول که عامل خارجیه با درونم که عامل درونیه با اجاره صفر تومن رهن هم خیلی ناچیز هنوزم باورم نمیشه …. ولی می دونم ایمان بود که جواب داد ایمان واقعی
هر موقع که احساس کنم تو یه زمینه ای به هر علتی نمی تونم به خواسته ام برسم حالم یه جوری میشه و عاشق اینم فایل هایی رو گوش بدم که میگه عامل خارجی 0٪
استاد من بهتون تبریک میگم شما استاد گرفتن مچ مغز و محکوم کردن و حمله کردن به نجواها همون شیطان هستین واقعا تحسینتون میکنم
چقد خوبه که گفتین مغز یه طوری هیت تا نگی 100٪ حتی بگی 99٪ بازم اون یک درصد رو سر بزنگاه بلد میکنه تا آدم رو ناامید کنه و بگه نمیشه
الان این شیوه مغز رو یاد کرفتم دیگه تو دام و تله اش نمی آفتم
اگر واسه هر کاری بگیم مثلا یک درصدی احتمال موفقیت هست
یا شک و تردید باشه که شک و تردید همون درصد کم هاست که نجوا از طزیقش وارد میشه ما به رسد و موفقیت نمیرسیم
خیلی خوشحالم که استادم انقدر قوی هست و تو راهش همیشه قدرتش رو با رشدش بیتشر و بیشتر می کنه
چون همیشه و حتی الان ناراحت بودم چرا همه اطرافیانم انقد ولع پیشرفت رو ندارن و من دارم ای کاش یکی باشه من ببینم اینطوری هست و الان همیشه همچین فردی رو کنار خودم دارم
کامنت شمارو خوندم و بهتون تبریک میگم برای رسیدن به خواستتون
و باعث شد شمارو الگویی قرار بدم برای ذهنم که میشه با هیچ هم به خواسته ها رسید با ایجاد باورهای هم جهت با خواسته و چقد عالی دست خدارو باز گذاشتید برای رسیدن خونه ی که میخوایید
هر که را باشد ز یزدان کار و بار …… یافت بار آنجا و بیرون شد ز کار
به نام تنها قدرت جهان هستی
سلام به روی ماه تک تکتون استاد عزیزم، مریم بانو و دوستای خوبم
امیدوارم حال دل همه تون بینظیر باشه
خدایاااااا من چی بگم آخه ؟! درست تو روزهایی که دارم فایل های توحید عملی رو گوش میدم یهو میبینم قسمت جدید توحید عملی رو سایت قرار میگیره
در حالیکه دو سال از فایل توحید عملی 7 زمان گذشته! این فایل مگه چیزی به جز گیفت من از طرف خدا جانم میتونه باشه ؟!
خدایا من عاشقتم خدایا چجوری بگم سپاسگزارم که درست بیانش کرده باشم؟
خدایا این درس توحید چه جور درسیه که حتی تنها شنیدنش آب رو آتیشه؟! و عجیب به جان و دل آدم میشینه… خدایا ازت کمک میخوام، میدونم خیلی وقتا حواسم نبوده خیلی وقتا دچار شرک شدم خیلی وقتا آگاهانه و ناآگاهانه زدم تو جاده خاکی ولی از خودت میخوام کمکم کنی تو این مسیر بمونم ازت میخوام کمکم کنی بندگیتو بکنم قربونت برم من باوانەکەم ( باوان واژه کوردی و به معنای رگ و ریشه و عزیزترین ) :)
اگه در مورد سوالات بخوام بگم قبلا تا دلتون بخواد تو در و دیوار بودم و کلی باورهای اشتباه در این مورد داشتم و قدرت رو به عوامل بیرونی میدادم و خب طبیعتا میشه پیش بینی کرد که چه اتفاقات و حال و احوالی رو هم با خودش میاورد :)
اگه پررنگ ترینشو بگم، تو یه مقطع زمانی دو سه سال از خدا دور شدم خیلی دور… حتی یه صحبت کوچیک هم باهاش برام سخت شده بود! و قاعدتاً حالِ خوبِ از ته دل هم به ندرت پیش میومد و اگر حس خوبی هم بوده باشه خود خدا بود و من چون حواسم بهش نبود سریع از دستش میدادم
اما حتی اون چند سال هم نتونستم وجودش رو انکار کنم و ته دلم همیشه یه تمایلی برای برگشتن به خودش احساس میکردم..
و اما از اون جایی که خدای بینظیرم بخشنده ترینه
به صورت کاملا معجزه آسایی خودش منو برگردوند پیش خودش..
صید منی شکار من گر چه ز دام جستهای …….. جانب دام باز رو، ور نروی برانمت
مولانای جان چقدر زیبا واژه ها رو کنار هم چیده و در قالب کلام با ظرافت این عاشقی رو تفسیر کرده. چقدر حس آرامش و امنیت از حضور خدا تو این بیت جاریه.
قطعا حتی کسایی هم که رو خودشون خیلی کار کردن هم دچار شرک میشن، همونطور که استاد عزیز حدیث پیامبر رو بیان میکنن که « شرک در دل مومن به مانند راه رفتن مورچه سیاه بر تخته سنگی سیاه در دل تاریکی شب پنهان است ».
در مورد خودم که اول راه هم نیستم اگه بگم، نکته مثبتی که بعد از گوش دادن به این آگاهی ها اتفاق افتاده اینه که جدیدا خیلی پیش اومده اگر در مواردی به صورت ناخودآگاه قدرت رو به عوامل بیرونی بدم، ذهنم آلارم میده که حواست باشه کد اشتباهه، از خدا و خودم معذرت خواهی میکنم و خودمو میبخشم.
استاد نازنیم دوستای توحیدی عزیزم قطعا شمایی که تو این مکتب خیلی روی خودتون کار کردید و من تازه اول راهشم نیستم بهتر از من میدونید که
اون زمانی که قدرت رو از عوامل بیرونی بگیری و تنها به تنها قدرت جهان بدی چه اتفاقی میفته …
این یه جمله کوتاه همه چیزو بیان میکنه : خداوند همه چیز می شود همه کس را …..
خدایا هزاران هزار مرتبه شکرت، شکر حضورت و جاری بودنت در هر لحظه…
استاد عزیزم بسیار سپاسگزارم بابت این فایل بینظیر، سپاسگزارم که دست خدا شدی که این هدیه ی خدا رو به من برسونی ..
راستی یادم رفت بگم الله اکبر از این منظره ی بهشتیییی چقدر رویایی و بینظیر
و اینم بگم که شما روز به روز خوشتیپ تر و خوش استایل تر میشید استاد، فوق العاده اید.
دوستای عزیزم امیدوارم در پناه خداوند یکتا در مسیر توحید همیشه پایدار بمونید و کیف کنید :)
سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان گلم
سپاسگذار الله بی همتا هستم که در روزی که انقدر نیاز داشتم به شنیدن حرفهای شما ، فایل جدید گذاشتین
اونم چه فایلی ( توحید عملی )
استاد عزیزم خداروشکر بابت حضورتون
شرایط این روزهای دنیا رو میشه توی فضای مجازی دید ، میتونیم راحت بفهمیم که اکثریت جامعه چرا همیشه سردرگم هستن ، چرا با تلاش های فراوان شاید به یک درصد از خواسته هاشونم نمیرسن !
الحمدلله ما که شاگرد مکتب شما هستیم و داریم یکتا پرستی رو از شما استاد عزیز یاد میگیریم حواسمون جمع جمع هست که توی این دریای خروشان جزو حزب باد نباشیم و هر طرف که دلش خواست مارو نبره ، ما کاملا آزاد هستیم و با ایمان به خدایی که همه باورهای قلبی مارو تایید میکنه هر روز به سمت بهتر شدن پیش میریم.
من خیل وقته کامنت نذاشتم ولی این به این معنا نیست که روی خودم کارنکنم ، فقط امروز چندین و چند نشونه دیدم و بهتر از روزای قبل فهمیدم که همه اتفاقات مارو باورهای ما میسازه.
من برای نمیدونم برای چند هزارمین بار دارم سریال گفتگو با دوستان رو گوش میکنم ، الله اکبر از این همه گنج و ثروت که توی این سایت ریخته و چقدر خوب فهمیدم که یکی از مهترین نشانه های ایمان عملی ( صبر داشتن و عجله نکردن و تسلیم بودنه)
تسلیم بودن به این معنا که یک مسیری بهت الهام شده اوکی قدم بردار ، قدم برداشتی؟ اوکی صبر کن ، با صبوری و آرامش داری پیش میری ؟ اوکی استمرار به خرج بده ، غر نزن ، حاشیه نرو ،دنبال مطلب جدید نباش و تمام تلاشتو بکن که انگیزه روز اولو داشته باشی و حتی بیشتر باورکن نتیجه میاد بخدا نتیجه میاد .
من برای اینکه استمرار داشته باشم و توی مسیر حاشیه نرم روز اولی که دارم برای هدفم برنامه ریزی میکنم از خودم فیلم میگیرم و میگم فلان کارو میخوام انجام بدم ، ی روزایی که انرژیم میاد پایین میگم ببین این یارو که تو فیلم داره از هدفش میگه واقعا به خدا اعتقاد داره ؟ یا فقط اون روز جو گیر شده بود و ی چیزی گفت و الان دیگه رسیدن به هدف براش مهم نیست ، باورکنید همون روز و در همون لحظه ی جوری که خودمم نمیفهم چطوری میشه حس و حالم عوض میشه و ی نشونه هایی میاد میگه نعمت های زندگیتو ببین ، این همه نتیجه گرفتی از این مسیر ، این همه نعمت ، به قول استاد چقدرررر سقف آرزوهات کوچیکه !!!!
با این روش خیلی زود بک میزنم به حس خوب چون طبق قانون حس خوب = اتفاق خوب
استاد عزیزم من بسیار نتایج فوق العاده ای از این مسیر توحیدی از آموزه های شما گرفتم و به خودم و شما قول میدم به زودی میبینمتون
با نشونه ای که از کامنت شما دریافت کردم،متوجه باگه خودم شدم
درسته من این موضوع رو بارها درک کرده بودم اما این روزها،به یک سو تفاهم و درک نابجا از دومفهوم بودم
((یکی از مهترین نشانه های ایمان عملی ( صبر داشتن و عجله نکردن و تسلیم بودنه)
تسلیم بودن به این معنا که یک مسیری بهت الهام شده اوکی قدم بردار ، قدم برداشتی؟ اوکی صبر کن ، با صبوری و آرامش داری پیش میری ؟ اوکی استمرار به خرج بده ، غر نزن ، حاشیه نرو ،دنبال مطلب جدید نباش و تمام تلاشتو بکن که انگیزه روز اولو داشته باشی و حتی بیشتر باورکن نتیجه میاد بخدا نتیجه میاد .))
و چون من برای رسیدن به خواستم ، همش ابراز وجوده باگی یا ترمزی میکردم که شاید اصلا وجود نداره
چون این روزها،شنیدنه این جمله که اگه خواستت اتفاق نمی افته حتما یه شرکی هست ک نمیرسی،در مدارش قرار نگرفتی!وگرنه به محض در خواست،اتفاق باید بیفته اگه در مسیرش باشی!
و این انتظارهای چند روزه،برای تحقق خواستمم ،که الهام شده بودو به تک تک الهامات عمل و قدم برداشتم با احساس عالی و نشانه های خیلی زیادی دیدم و دستان خداوند در این پروسه،منو دچار عجله یا گشتن ایرادم میکرد و گاها مایوس و ناراحت از خودم که چرا ترمزمو پیدا نمیکنم!جوری که حتی انتظار یکروزه ،برای من اندازه چندساله(عجله در این حد)
که خود همین،وسواسی بودن به نظرم نشان از شرکه،یعنی تو به کار خدا ایمان نداری و برای خدا داری محدودیت میذاری که من تا درخواست دادم باید سریع اجابت بشه اگه نمیشه یعنی من ایراد دارم و همین پروسه ،ارامشو از من سلب میکرد و در نتیجه اجابت خواسته دور میشه
امیدوارم حال دلت عالی باشه ، من این کامنت رو مینویسم که یادآوری باشه برای خودم
برای این که به قول استاد عزیزمون وقتی داریم روی خودمون کار میکنیم و نتیجه این کار کردن ، احساس خوبه و در کنار این احساس خوب داریم از کار و زندگی لذت میبریم طبق قانون بدون تغییر خداوند لاجرم هر اتفاقی بیفته خیره …. هر اتفاقی ( زشت و زیبا و خوب و بد نداریم )همش به نفع ماست و در راستای رسوندن ما به خواستمون هست .
و فقط ما کافیه ایمان داشته باشیم ، من ی روزایی فکر میکردم که حتما باید برای نتیجه مثبت گرفتن توی کارم تولید محتوام توی اینستاگرام زیاد باشه و کلی فعالیت کنم و همش توی دایرکت جواب مردم رو بدم تا مثلا طبق الگوریتم اینستاگرام من بیشتر دیده بشم… نمیگم فایده ای نداشت و دیده نمیشدم ولی خب مثلا با جذب 50 نفر هنرجو یا مشتری که توان مالی خوبی نداشتن و فقط وقتم گرفته میشد ، توی 12 قدم به این نتیجه رسیدم که حساب کردن من روی همین شبکه اجتماعی هم یک نوع شرک هست و من امید دارم که از این طریق دیده بشم و …
در عرض 5 دقیقه تصمیم گرفتم و ایسنتارو پاک کردم و اکانتم رو حذف کردم ، بعد از اون که واقعا این موضوع رو ریشه ای توی وجودم حلش کردم که فقط و فقط باید روی خدا حساب کنم نه روی هیچکس دیگه ای ، هنرجوهایی با توان مالی عالی و عاشق طراحی و دوخت ، مشتری هایی بسیار ثروتمند و … از یه جاهایی منو پیدا کردن که خودم دوس داشتم ساعت ها بشینم و گریه کنم بگم خدایا چقدر کارت درسته ، چقدر قانون مدار ها درسته و هرچی بگم از درستی این مسیر کم گفتم.
به این نتیجه رسیدم که اگه نه موبایلی وجود داشته باشه و نه هیچ وسیله ارتباطی دیگه ای ، اون کسی که در مدار ماست مارو پیدا خواهد کرد بدون هیچ تلاش و زحمتی …
خداروشکر برای قوانین بدون تغییر جهان و سپاس از استاد عزیزمون
با درود آفرین به استاد عزیزم و همه مخاطبین عزیز سایت استاد عباس منش �تاد من از بچههای دوره 12 قدم هستم و موفقیتهای ک و بزرگ خیلی خوبی داشتم در اندازهای که تمرین کردم متعهد بودم تمرین انجام بدم نتیجه هم گرفتم اما به قول اون فایلی که چند روز پیش گذاشتی رو سایت با موضوع نتایج پایدار به خدا من چقدر سقف آرزوهام کوچیک بود من زود یادم رفت زود فراموش کردم دوباره افتادم دنبال مسائل سیاسی و اقتصادی به خدا بحث در مورد اینا فقط شرکه شرک مطلقه
بخدا استاد اینقدر زندگی یشنگو جذاب اروم پیش میرفت تا اومدین تو این مسائل لعنتی وکذای دوباره قهری با دین با قران دوباره دنبال بحثهای سیاسی بحث اقتصادی فوش به این به اون اینا برن پسر شاه بیاد فقط اون به دادمون میرسه و چ چ چ میبینم دوستانی رو که هر روز در سفر هستن. شاد هستن. هر روز پول بیشتری دارن هر روز قاچتر سرخ سفیدتر میشن جای که مشغول به کار هستم ادمهای میان سه تفر شام میخورن پایه حقوق یک کارگر در طول ماه میشه پول شامشون شاد سرحال قهقه میزنن و من بجای لذت بردن بجای اینکه روی باور ثروت سازم کار کنم روی فراوانی کار کنم دنبال شرک افتادم دنبال بحث که یک عامل بیرونی قدرت داره اگر اینا برن اونا بیان من زندگیم لذت بخش میشه شاد میشم و…
استاد چندتا فیلم از سخنرانی های خمینی گوش دیدم چقدر متنفر شدم از ابن بشر چقدر این صحبتاش جنگ طلبانه و تشویش کننده بود که ملت عراق رو تحریک میکرد به اینکه بریزید تو خیابون مالیات ندین به صدام اگر میتونید اینارو بکشید حتی پول آب برق ندین میگفت همبن کاری که مردم تو ایران کردن بکنید اگرنتونستبن بیاد ایران ما درخدمت شما هستبم
این سخنرانیش هرچی من در مورد این شخص تو سرم ساخته بودم هرچی نکته مثبت بود نابود کرد بعد از ابن سخنرانی تقریبا شش ماه بعدش جنگ شد
چقدر حالم بد شد که میگفت حیوان هم همه فکرش اقتصادش است شکمش است
نمیدونم کامنتم منتشر میشه یا نه ولی واقعا اون دو سه فیلم از صحبتهای این انسان حال بهم زن بود
ی جای میگفت اگر کفار عده ای مسلمان رو سپر انسانی کردن بر ما واجبه کافر مسلمان رو بکشیم کافر به جهنم و مسلمانش به بهشت میرود
استاد خداشاهد ابنا مزگم کلم خالی بشه هیچ کس کامل نیست هیچ کس کامل نیست هیچ کس
اما همین اقای خمینی کلی هم نکات نثبت داره که الا از دستش عصبی هستم نمیتونم بگم باشه واسه بعد ولی خدا کمک کنه این بتپرسی دست بردارم همچیز از توحید استاد
همچیز من در دوران مصرفم هر جا که از مواد جان سالم بدر میبردم میگفتم زرنگی خودم بود تا قبلش کل قران رو از بر میخوندم که از این ایست بازرسی رد بشیم نگیرنمون
چقدر ناشکر ناسپاس بودم و حالا هم گاهی به گذشته برمیگردم
من همیشه دنبال یک کسب کار شخصی بودم که از شر کار کردن برای مردم راحت بشم.
حالا یک کسب کار بهم الهام شده دارم یادش میگیرم دارم تمرینش میکنم
من تمروز به این فایل نیاز مبرم داشتم خیلی عصری جالم گرفته بود چرا که برای چندمین بار جاکارت عابربانکم رو گم کرده بودم و کلید جاگذاشته بودم این موضوع دیگ داشت زجرم میدادم
نشستم با خودم صحبت کردم که جواد بابا ول کن این بحثها رو نگا کن فلانی فلانی رو الا کجان چکار میکنن چطوری زندگی میکنن الا توهم جا موندی از زندگی 32 سالته ول کن همش دنبال ین بحثا بودی همش دنبال راهی برای فرار از واقعیت این استاده (عباسمنش) اومده نجاتت بده ول کن این بحثا رو تا کی دنبال قضاوت خودت با دیگران و دنبال این هستی که یکی بیاد نجاتت بده
استاد شرک شرک بیچاره میکنه ادم من بیچاره کرده دست به طلا بزنم پهن میشه باور کن تا زمانی که با شرک زندگی مبکنم همینه
خدایا مردنگی کن جان مادرت مارو از شر این حرفا و این بحثای نجات بده این قدرت بده من برم دنبال زندگیم
بخدا اینقدر تو محیط کارم عذت احترامم میزارن
اینقدر اختیارات بهم دادن
حقوقم از بقیه بالاتر نقدتر وسیله زیر پام
غذای خوب مرتب خوابگاه تنیز رو به روی دریا ویو دریا غروب بینظیر و یک میدان زیبا باد گرم باد خنک همچیزی کشتی به گل نشسته همچیز عالی همچیز قشنگ
ولی مغز بیصاحب دنبال کمبودها و نداری ها ای خدا دمت گرم
تو کمک کردی من الآ 11 سال پاکم از این بع بعدش هم میدونم کمک میکنی خدایا صفای وجودت که هر وقت اومدی تو زندگیم شادی سلامتی نوووور زیبای تمیزی اوردی
خدایا دوست دارم مردونه کارت درسته
چند شب پیش رفتم جلسه چ حالی داد چه حالی داد مردونه رفیق قدیمی داشتم از دوران مص ف و اوایل پاکی صحبت کرد و تعییراتی که اهسته اهسته تو زندگی رخ داد البته که با لحجه جنوبی و ماهم دنبال خنده و مسخره بازی بالخره جلسه رو هوا بود کلی خندیدم
واقعآ این خدای مهربون و کار درست هر وقت بری سمتش بغلت میکنه هواتو داره دوستت داره عاشقت میشه
خسته و دست پا درازتر برگشتم بخدا ول کنید بچها این 5 فایل رایگان اخیر رو مرتب گوش بدین و تنرین کنید کم کم از ماتریکس وحشتناک میایم بیرون و زندگی زیبا نور خورشید ارامش بوی خوب دوباره میاد تو زندگی رقص شادی پول سفر دوباره میاد عاشقتم خدای خوبم دوستت دارم نازنینم
استاد گل همه مردا چه استایلی ساختی زندگیم دوستت دارم اندامی من
سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم و دوستان عزیزم
استاد جان من قبلا پیش یه روانشناس کار میکردم که ایشون یه بیمار داشتن که افسردگی شدید داشت یه روز درمورد اون بیمار با من صحبت میکردن و میگفتن که این افسردگی توو خانواده شون موروثیه پدر و پدربزرگش هم افسردگی داشتن و تنها راهش اینه که یه عمل خاصی باید روی مغزش انجام شده تا درست شه چون همه راهارو امتحان کرده بود و نتیجه نگرفته بود
یه خانواده ای رو میشناسم که 4تا فرزند دارن و 2تای اولی بعد از دوره نوجوانی نابینا شدن با اینکه پدرو مادرشون کاملا سالم بودن و دکترا تشخیصشون این بود که به علت ازدواج فامیلیه هرچند که پدرو مادرشون نسبت فامیلی دوری داشتن اما خب دوتا از فرزندانشون هیچ مشکلی در بیناییشون ندارن
استاد جان شما درمورد ماتریکس صحبت کردین چیزی که خواهر خودم درگیرش شده و خیلی هم سعی داره منو به اون راه ببره و کلا این توهمو داره که یه سری موجودات هستن که هرکسی اونارو نمیبینه اما من میبینمشون چون چشم سوم من بازه میگه من صداشونو میشنوم میگه وسایل خونومو تکون میدن حالا این خواهرم ویژگی اصلی شخیصتش اینه که به شدت زود عصبانی میشه و کلی دادو بیداد میکنه خیلی از کلمات رکیک توو صحبتاش استفاده میکنه و خیلی هم ادعا داره که توو دستاش پر از انرژی مثبته و با اینکه همسر داره اما به دنبال جفت روحیشه ، استادجان من مطمئنم که این راه اشتباهه چون اخلاق خواهرم هرروز داره بدتر و بدتر میشه واقعا اصلا قبلانا اینطوری نبود استاد جان منو خواهرم دنبال زندگی بهتر هستیم اما اون رفته در مسیرایی که هرروز مد میشه و من همچنان در مسیر شما هستم و شاهد نتیجه خودم و اون هستم که من چقدر به آرامش رسیدم و اون چقدر به ناآرامی
درمورد مثال شرک اگر از خودم بخوام بگم اینکه من وقتی دانشگاهو تموم کردم به عالم و آدم میسپردم که به من کار پیدا کنن اما چندسال گذشت و من همچنان بیکار بودم اصلا انگار اون آدما خواسته منو فراموش میکردن چون میگفتن بهت خبر میدیم ولی هیچ خبری ازشون نمیشد تا اینکه من درست وقتی که اصلا پیگیر کار نبودم وارد یه شغل نسبتا خوب شدم
استاد جان همین چند روز پیش سرگیجه عجیبی گرفته بودم انقدر شدید بود که چند بار خواستم برم درمانگاه فشارمو بگیرم اما من به خودم قول دادم که حتی هزارتومنم خرج دواو دکتر نکنم .همش میرفتم ترشی جات میخوردم چون احساس میکردم فشارم بالاست ولی هیچ تغییری نمیکردم تا اینکه گفتم خدایا خودت درمانم کن و اومدم فایل آرامش در پرتو آگاهی 5 رو گوش دادم ،دوبار گوش دادم ، توو دور دوم یه لحظه به اون قسمتی که میگید :(بدن تو همه داروها را در خود دارد، داروخانه بزرگی که همیشه همراه توست) توجه کردم و انگار یه لحظه تسلیم شدم و ناخودآگاه اشک ریختم و وقتی از جام بلند شدم دیگه هیچ اثری از سرگیجه نبود هیچ اثری هیچ اثری شاید باورش برای یه سریا سخت باشه اما خداخودش شاهده که من فقط با دوبار گوش دادن فایل شما سرگیجه غیر طبیعییی که دو روز درگیرش بودمو درمان کردم
استاد جان دقیقا خانواده خوده من هم معتقد هستن که ما خانوادگی افسرده هستیم ما اجتماعی نیستیم ما غم و غصه توو وجودمونه و دیگه نمیشه کاریش کرد اما من از وقتی فهمیدم که میشه زندگیمو تغییر بدم اینو نمیپذیرم و به جرات میتونم بگم که در حال حاضر روحیه من خیلی خیلی بهتر از خواهرامه در صورتی که قبلا من بدتر از همه شون بودم
استاد عزیزم بی نهایت از شما و خانم شایسته عزیز سپاسگذارم برای این فایل فوق العاده عاشقتونم
واقعا متاسفم واسه یه سری افراد که میان برا فروش یه سری دوره هاشون یه اسم های خاصی می زارن، مثلا همین ماتریکس رو هم برای فروش گذاشتن اتفاقا یه فردی هست که نمی خوام اسمش رو بیارم و خیلی بلد شده من یه سری یکم از فایلاش اومد دستم دیدم این موضوع رو مطرح کرد و بعد برای راه حل دقیقا می اومد حرف های شما رو می زد، وقتی گوش می دادم می گفتم لامصب حدقل یکمیش رو عوض می کردی ، انقده نچسب بود که فایلهاش رو حذف کردم رفت
یکی این موضوع بود، یکی دییگه هم اومده همین چرت و پرتا رو می گه و میگه تو درگیر تراور شدی ، همون ماتریکسه هستا فقط اسمش رو عوض کرده
نمی خواستم این پیام رو اینجا بنویسم ولی برای عباسمنشی ها می نویسم
اینا روشهای تبلیغاتی برای فروش دوره هست با این افکار که القا می کنند میان حس ترس و کنجکاوی رو در وجود مخاطب فعال می کنند و برای پاسخ نهایت هدایت میشی به چند تا فایل رایگان و نهایتا خرید دوره
بگذریم از این پس از این اسمها زیاد در میاد ولی یه عباسمنشی آگاه باشد حس ترس و حس عجولی خلاف بر قوانین نظام هستی هست، پس با توکل بر خدا در مسیر الهی طبق قوانین نظام هستی با ایمان به سمت خواسته هاتون قدم بردارید
چند باری این فایل رو گوش کردم و هر بار یه دریچه ای تو ذهنم باز شد هر بار دقیقا همون گفته های شما رو که از بچگی شنیده بودم یادم اومد که آره همش همینو میگفتند و من میشنیدم و این افکار اینقدر به شکلهای مختلف توسط آدمهای مختلف به مغز من وارد شده که به قول شما سیم پیچی مغز من بر اساس همین برنامه ریزی شده و شکل گرفته و داشتم با خودم فکر میکردم وقتی همیشه تاکید میکنید و فریاد میزنید ای ملت تغییر باورها کار یه روز دو روز نیست دکمه نیست فشارش بدی تغییر کنه علی الخصوص اونجاهایی که پاشنه اشیلته باید خیلی انرژی ذهنی بگذاری براش بمباران کنی این ذهن رو با ورودی های مثبت و خلاف شنیده های قبلیت تا آروم آروم این سیم پیچی و برنامه عوض بشه هی برام بیشتر واضح تر میشد و به عمق فاجعه پی میبردم.
با خودم فکر میکردم چقدر این شنیده ها و افکاری که شما دارید میگید برای هممون یکسانه آخه شما از یه قبیله فرهنگ شهر و نسل دیگه ای هستی من از یه قبیله یه شهر هزار فرسخ دورتر از شما و نسل دیگه ای هستم ولی همونا رو شنیدم بعد فهمیدم خوب فرهنگ یکی بوده رسانه ها کتابها سیستم آموزش یکی بوده و این افکار سینه به سینه چرخیده نسل به نسل منتقل شده و اینقدر تکرار شده اینقدر شواهدش مشاهده شده که دیگه پذیرفتیم بعنوان واقعیت جهان و واقعیت زندگیمون ونتایجی هم که گرفتیم مدام یه مهر تایید پشتش زده و بیشتر ریشه دوونده تو وجودمون و حسابی قدرت گرفته.
داشتم فکر میکردم چقدر خوبه که مهاجرت کردم و چقدر سفر خوبه دیدن جهان و زوایای دیگش چقدر خوبه چقدر این رسانههای اجتماعی و اینترنت خوب هستند و حداقل به منی که تو روستا با یه سیستم کاملا بسته و محدود زندگی میکردم کمک کرد و میکنه جنبه های دیگه دنیا رو هم ببینم ببینم آقا نه انگار جهان شکل دیگه ای هم داره انگار آدمها وسبکهای زندگی دیگه ای هم هست انگار شرایطی کاملا متفاوت از شرایط زندگی منم هست و حداقل یکم هوشیارتر بشم یکم بخودم بیام و فکر کنم که آخه دلیل این تفاوتها چیه چرا من نه بعضیا آره بگردم اشکال کار رو پیدا کنم.
داشتم در مورد صحبتهاتون فکر میکردم و دیدم من حداقل اونجاهایی که خط قرمزم بوده برام مهم بوده نمیپذیرفتم اون باورها رو مثل موضوع تفاوت جنسیتی که دخترا باید فلان جور باشند فلان جور رفتار کنند فلان جور بپوشند نه نپذیرفتم هیچوقت نپذیرفتم چون دخترم شلوار قرمز تو خیابون نپوشم چون دخترم کاری که میگند پسرونه هست رو نکنم چون تو روستا هستیم و همه ما رو میشناسند چادر سرم کنم آرایش نکنم تیپ نزنم عینک دودی نزنم و…هر چی میگفتند باکیم نبود کار خودم رو میکردم.اما یک سری چیزها رو خیلی راحت پذیرفتم مثل مسائل مالی که پولی نیست باشه هم بسختی به دست میاد و هنوزم چنان این باورها داره به من ضربه میزنه و منو از نعمتها محروم میکنه که حد نداره چون پدرم آدم متمولی بود وضعش خوب بود اما بسختی کار میکرد و همش میگفت پول راحت به دست نمیاد فکر کردید به همین راحتیه.من از تو فلان گاوا در میارم میکنم تو فلان مرغها(گاوداری داشت و مرغداری)و برعکس.زن به کار و مرد به کار تا بگردد چرخ روزگار و من میدیدم درست میگه کل زندگی ما همینه دیگه عموهامم همینند هر کی دور و اطراف ما بود همین بود و این رو راحت پذیرفتم و الان زندگی من کاملا بر همین اساسه و همش این فکر میاد که من باید چندتا کار انجام بدم همزمان تا اینا کمک کنند به هم پول تزریق کنند به هم و یه حرکتی بشه نمیشه با یکی دیگه یا منم باید دوش به دوش طرفم کار کنم تا یه پولی جمع بشه و هزار تا باور که هر کدوم مثل سد عظیمی هستند برای پیشرفت مالی من بدبختی اینقدرم آدمهایی مثل خودمون رو دیدم که دیگه ریشه اش تا صد تا نسل بعد منم تغذیه میکنه این باورها.
به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟
و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟
وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟
من یادمه سالهای سال همه بمن میگفتند آخه تو چرا مهاجرت نمیکنی بیای شهر آخه اینجا با این شرایط سخت زندگی میکنی.اما تو ذهن من این بود آخه من مسئول مادرم هستم من برم تنها میشه چیکار کنه بنده خدا کی بخره کی بیاره نه نمیشه حالا اگه رفتم و نتونستم از پس هزینه هام بربیام چی وای مگه میشه و اینقدر ترس تو وجودم بود که جرات فکر کردن به مهاجرت رو هم نداشتم و وقتی نیومد تو سرم سریع پاکش میکردم و کلی زجر میکشیدم بخاطر دیدن اون آدمها و زندگی کردن بینشون که دوست نداشتم آزادی هامو سلب میکردند مجبور بودم خودم نباشم و هر روز کلی مسیر رو باید صبح میرفتم و شب خسته و کوفته برمیگشتم چون میترسیدم چون همه چیز و همه کس قدرت داشت تو ذهنم الا خودم.
به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟
اما وقتی با استاد آشنا شدم و شروع کردم روی خودم کار کردن یادمه یه فایل تصمیم گیری بود که خیلی درونم نیاز داشت که بشنوه و من اونو بارها و بارها گوش دادم خودم رو بسته بودم به فایلهای استاد صبح تا شب هندزفری تو گوشم بود و گوش میدادم گوش میدادم مینوشتم و آروم آروم شروع کرد یه چیزایی درون من تغییر کردن شروع کردم خودم و افکارم رو مسبب همه چیز دونستن شروع کردم به شناخت خدا قوانین جهان و اینکه من مسئول کسی نیستم من تنها مسئولیت و توانایی خوشبختی خودم رو دارم و هیچ کس قدرتی تو زندگی من نداره و اگر من بخوام مهاجرت کنم کل خانواده ام موافقت میکنند خوشحال میشند تشویق میکنن اتفاقا و میساختم و میساختم اینارو تو ذهنم و تصمیم گرفتم و عملی کردم و مهاجرت کردم والان که نگاه میکنم به خودم میگم خدایا شکرت چقدر زندگی من در تمام جهات بهتر شد چقدر مستقل تر شدم الان امپراتوری خودم رو دارم هر جور برم هر جور بیام با هر کی بخوام برم یا نرم و الان سالهاست از اون زمان میگذره و هر بار من زندگیم در تمام جهات متفاوت شده با قبل چقدر درکم از جهان بیشتر شده چقدر جهان بینیم بهتر شده چقدر پخته تر شدم با چه آدمهایی آشنا شدم چه تجربیات خوبی به دست آوردم و دارم به همون شکلی که دوست دارم زندگی میکنم فقط بخاطر اینکه قدرت رو از خانواده ام گرفتم و به خودم و خدای خودم دادم روی خدا و کمکهاش و هدایتش حساب کردم و هیچ اتفاق ناگواریم برای مادرم نیوفتاد اونم الان خوشحاله که من مهاجرت کردم و کنده شدم از اون محیط و اتفاقا روابطمون هم خیلی بهتر شده.
سلام استادعزیزم و مریم جان توانمندم
استادجانم من از دانشجوهای دوره سلامتی ام و از سن 14سالگی که همیشه یادم میاد درحال رژیم گرفتن بودم تا لاغر بشم ورزشهای سنگین انجام میدادم فقط 7کیلو کم میکردم ولی دوبرابر برمیگشتم و همیشهههه یادمه مادرم میگفت شما ارث بردید از من چون مادرم چاق هست …
ولی وقتی دوره شما رو گرفتم تمام چلنج ذهنم شکست فقط فقط به شما گوش دادم و عمل کردم و من شکستم تمام اون باورهایی که میگفتن ارثی هستش و هزاران چیز دیگه ..
استاد من از وزن 78 کیلو الان درسلامت کامل و وزن 55 کیلو دارم می دوم .ورزش میکنم.یک وعده غذا میخورم و چقدررر انرژی دارم چقدر یعنی بعضی وقتا میگم تو کی خسته میشی بازم بخودم میگم هیچ وقت
ویک نمونه دیگه چند روز پیش احساس میکنم روغنی که گرفتم طبیعی قاطی داره باعث شد فقط یه دفعه حالت تهوع بگیرم و خوب شدم خدا شاهده داداشم باور کرد که من بیماری درحال حاضر رو گرفتم هرقدر گفتم بابا من خوبم میدونم چی شده ولی اون اصرار نه تو مریصی و جالب مریض شد و افتادددد
و رفت دکتر سرم و آمپول زد یعنی من فقط نگاهش میکردم و میگفتم خدایا جلل خالق این پذیرش چه زندگیهایی رو زیر رو کرده حالا یا به بالا یا به پایین ..
یعنی خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که قدرت خلق دست خودمونه..
وبازم شاکر خدام که شما رو سرراهم قرار داده تا بهترین خودم باشم
بنام خدای هدایتگر
سلام به استاد گل و مریم جون که نمونه یک خانم تمام عیار هست استاد ممنون بابت این فایل بسیار عالی ممنون از مریم جون که همیشه همراه استاد هستن.
خدای من چقدر این فایل دقایق ابتداییش عالی بود چه تصاویر زیبایی انگار داشتم کارت پستال میدیدم خونه روی آب آسمون آبی با ابرهای بی نظیر دریاچه فوق العاده همه چیز رویایی و عالی خدایا شکرت بابت این فایل آگاهی دهنده.
برم سراغ اصل مطلب در مورد شرک این اصل اگر در وجودمون نهادینه کنیم همه چی تموم که قدرت اول و آخر خداست هیچ چیز و هیچ کس احاطه ای بر زندگیمون نداره باورام زندگیمو میسازه قانون و ژنتیک و این حرف ها دروغ محض هست.
من در کارم به مدیرم که سالیان سال هست و یک خانم باشخصیت و باوقار خیلی متکی بودم عادت کرده بودم همه حق و حقوقمو ایشون بگیره و به نوعی احساس میکردم ایشون وکیل مدافع من هست سالیان سال به همین منوال گذشت و کار به جایی رسید که موعد بازنشستگی ایشون فرا رسید نمیدونین ابتدا چه حس وحشتناکی داشتم که ای وای مدیرم عوض شد اضافه کارم چی میشه کی میخواد از من در جلسات در مقابل مدیران دیگه دفاع کنه حال روحی بدی داشتم اینم اضافه کنم که چون ایشون همیشه برای اضافه کار و پاداش از من دفاع میکردن من خودمو مدیونش میدونستم و مجبور بودم عید و تعطیلات هم در منزل کار کنم چیزی که نباید انجام میدادم حتی وقتی مرخصی بودم هم کارمو تو خونه انجام میدادم بالاخره ایشون عوض شدن و مدیر جدید اومدن من با حال بد و گارد کارمو باهاش شروع کردم ولی کم کم اومدم به خودم گفتم آزاده چرا اینجوری بهش وابسته شده بودی مگه استاد نگفته بودن در رابطه هاتون به هیچ کس وابسته نشین مدام فایل هاتونو در کل روز حتی در ساعاتی که سرکار بودم گوش میکردم اومدم برای خودم شکرگذاری روزانه مو روی برگه نوشتم و جلوی چشمم گذاشتم و از خدا خواستم همه چی خیلی عالی و البته راحت برام اتفاق بیفته همین مداوم فایل گوش کردن و این جمله طلایی بدون اذن خداوند حتی برگ از روی درخت به زمین نمیفته بهم کمک کرد که شرایط کاری منو هیچ مدیری رقم نمیزنه و فقط و فقط خودم میتونم.
الان آنقدر شرایط کاریم بعد 13 سال راحت شده که حتی هر هفته دوشنبه ها نمیرم چیزی که سالیان سال آرزشو داشتم که وسط هفته یه استراحت داشته باشم و مدتی هم هست به یه کار دیگه ای هدایت شدم و از خدا میخوام تا بهم کمک کنه که باورهام قوی بشه جسارت پیدا کنم که کار کارمندی رو بذارم کنار.
این تجربه من در مورد سوال شما بود استاد جان خیلی خیلی خدارو شاکرم که در مسیر این آگاهی ها و این دوستان عزیز هستم.
بنام خدای یکتا
سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام
خدا رو شکر میکنم از بچگی به خاطر اینکه کسی پشتم نبود خودم همیشه بودم و خدا خیلی زود درک کردم که همه چیز دست منه و تنها قدرت مطلق خداست ، واسه همین شجاع بودم و اصلا تو کتم نمی رفت که چیزی من بخوام هر چقد بزرگ و خدا بگه نمی تونم بهت بدم !؟ چرا ؟ این چه خدای ناتوانی هست که من باید بپرستمش ، اگه نمی تونم رشد کنم و برم جلو ، من که همیشه با اراده و مصمم هستم پس باید بشه و بده
هر جا که این باورهای توحیدیم بیشتر شد من اصلا به چیزی که بود و هست فکر نکردم فقط به اون تصویر ذهنی اون خواسته هام فکر کردم بلند شدم و بدستش آوردم
اخریش همین امروز اتفاق افتاد
من خیلی وقت بود دنبال خونه گرفتن بودم ولی هرکار می کردم پولش آماده نمیشد که خونه رهن کنم
همه اطرافیان با هم میگفتن تو نمی تونی خونه بگیری بی خیال شو
من حتی 1٪ هم نمی تونستم بپذیرم این چه خدایی هست که نشه به خواسته قلبیم منو برسونه ، پول ندارم فعلا که ندارم من خونه می خوام ، خدایی که با پول خونه میده بدون پول هم خونه میده ، چه ربطی به پول داشتن ( عامل بیرونی ) یا کسی رو داشتن یا کمک داشتن یا هر چیز دیگه ای داره همه عوامل خارجی رو صفر کردم چون هیچ کدوم هم نداشتم حتی برم خونه ببینم و طبق دوره کشف قوانین زندگی از 25 خرداد چالش 30 روزه رو واسه خونه گرفتنم ساختم
گفتم این راهی که تازه یاد گرفتم و میکه جهان فقط بر اساس فرکانس منه -و فقط باید ترمز ها رو با منطق و الگو بردارم
و با این روش به خواسته هام می رسم پس باید این هم جواب بده
.گفتم خدایا خودت متناسب با شرایطم بهترین خونه از هر نظر برام رو انتخاب کن من نه شرایط گشتن دارم نه از گشتن خوشم میاد
دقیقا تا قبل 25 تیر که چالش 30 روزه ام تموم میشه من تونستم قدم به قدم به بهترین خونه ممکن هدایت شم که دقیقا شرایطش مثل پرادایسه باغ و مرغ و جوجه ، گل طبیعت مثل یک رویا میمونه
از هیچ خلق کردم نه با پول که عامل خارجیه با درونم که عامل درونیه با اجاره صفر تومن رهن هم خیلی ناچیز هنوزم باورم نمیشه …. ولی می دونم ایمان بود که جواب داد ایمان واقعی
هر موقع که احساس کنم تو یه زمینه ای به هر علتی نمی تونم به خواسته ام برسم حالم یه جوری میشه و عاشق اینم فایل هایی رو گوش بدم که میگه عامل خارجی 0٪
استاد من بهتون تبریک میگم شما استاد گرفتن مچ مغز و محکوم کردن و حمله کردن به نجواها همون شیطان هستین واقعا تحسینتون میکنم
چقد خوبه که گفتین مغز یه طوری هیت تا نگی 100٪ حتی بگی 99٪ بازم اون یک درصد رو سر بزنگاه بلد میکنه تا آدم رو ناامید کنه و بگه نمیشه
الان این شیوه مغز رو یاد کرفتم دیگه تو دام و تله اش نمی آفتم
اگر واسه هر کاری بگیم مثلا یک درصدی احتمال موفقیت هست
یا شک و تردید باشه که شک و تردید همون درصد کم هاست که نجوا از طزیقش وارد میشه ما به رسد و موفقیت نمیرسیم
خیلی خوشحالم که استادم انقدر قوی هست و تو راهش همیشه قدرتش رو با رشدش بیتشر و بیشتر می کنه
چون همیشه و حتی الان ناراحت بودم چرا همه اطرافیانم انقد ولع پیشرفت رو ندارن و من دارم ای کاش یکی باشه من ببینم اینطوری هست و الان همیشه همچین فردی رو کنار خودم دارم
سلام معصومه عزیز
کامنت شمارو خوندم و بهتون تبریک میگم برای رسیدن به خواستتون
و باعث شد شمارو الگویی قرار بدم برای ذهنم که میشه با هیچ هم به خواسته ها رسید با ایجاد باورهای هم جهت با خواسته و چقد عالی دست خدارو باز گذاشتید برای رسیدن خونه ی که میخوایید
بهتون تبریک میگم
براتون بهترینارو ارزو میکنم
هر که را باشد ز یزدان کار و بار …… یافت بار آنجا و بیرون شد ز کار
به نام تنها قدرت جهان هستی
سلام به روی ماه تک تکتون استاد عزیزم، مریم بانو و دوستای خوبم
امیدوارم حال دل همه تون بینظیر باشه
خدایاااااا من چی بگم آخه ؟! درست تو روزهایی که دارم فایل های توحید عملی رو گوش میدم یهو میبینم قسمت جدید توحید عملی رو سایت قرار میگیره
در حالیکه دو سال از فایل توحید عملی 7 زمان گذشته! این فایل مگه چیزی به جز گیفت من از طرف خدا جانم میتونه باشه ؟!
خدایا من عاشقتم خدایا چجوری بگم سپاسگزارم که درست بیانش کرده باشم؟
خدایا این درس توحید چه جور درسیه که حتی تنها شنیدنش آب رو آتیشه؟! و عجیب به جان و دل آدم میشینه… خدایا ازت کمک میخوام، میدونم خیلی وقتا حواسم نبوده خیلی وقتا دچار شرک شدم خیلی وقتا آگاهانه و ناآگاهانه زدم تو جاده خاکی ولی از خودت میخوام کمکم کنی تو این مسیر بمونم ازت میخوام کمکم کنی بندگیتو بکنم قربونت برم من باوانەکەم ( باوان واژه کوردی و به معنای رگ و ریشه و عزیزترین ) :)
اگه در مورد سوالات بخوام بگم قبلا تا دلتون بخواد تو در و دیوار بودم و کلی باورهای اشتباه در این مورد داشتم و قدرت رو به عوامل بیرونی میدادم و خب طبیعتا میشه پیش بینی کرد که چه اتفاقات و حال و احوالی رو هم با خودش میاورد :)
اگه پررنگ ترینشو بگم، تو یه مقطع زمانی دو سه سال از خدا دور شدم خیلی دور… حتی یه صحبت کوچیک هم باهاش برام سخت شده بود! و قاعدتاً حالِ خوبِ از ته دل هم به ندرت پیش میومد و اگر حس خوبی هم بوده باشه خود خدا بود و من چون حواسم بهش نبود سریع از دستش میدادم
اما حتی اون چند سال هم نتونستم وجودش رو انکار کنم و ته دلم همیشه یه تمایلی برای برگشتن به خودش احساس میکردم..
و اما از اون جایی که خدای بینظیرم بخشنده ترینه
به صورت کاملا معجزه آسایی خودش منو برگردوند پیش خودش..
صید منی شکار من گر چه ز دام جستهای …….. جانب دام باز رو، ور نروی برانمت
مولانای جان چقدر زیبا واژه ها رو کنار هم چیده و در قالب کلام با ظرافت این عاشقی رو تفسیر کرده. چقدر حس آرامش و امنیت از حضور خدا تو این بیت جاریه.
قطعا حتی کسایی هم که رو خودشون خیلی کار کردن هم دچار شرک میشن، همونطور که استاد عزیز حدیث پیامبر رو بیان میکنن که « شرک در دل مومن به مانند راه رفتن مورچه سیاه بر تخته سنگی سیاه در دل تاریکی شب پنهان است ».
در مورد خودم که اول راه هم نیستم اگه بگم، نکته مثبتی که بعد از گوش دادن به این آگاهی ها اتفاق افتاده اینه که جدیدا خیلی پیش اومده اگر در مواردی به صورت ناخودآگاه قدرت رو به عوامل بیرونی بدم، ذهنم آلارم میده که حواست باشه کد اشتباهه، از خدا و خودم معذرت خواهی میکنم و خودمو میبخشم.
استاد نازنیم دوستای توحیدی عزیزم قطعا شمایی که تو این مکتب خیلی روی خودتون کار کردید و من تازه اول راهشم نیستم بهتر از من میدونید که
اون زمانی که قدرت رو از عوامل بیرونی بگیری و تنها به تنها قدرت جهان بدی چه اتفاقی میفته …
این یه جمله کوتاه همه چیزو بیان میکنه : خداوند همه چیز می شود همه کس را …..
خدایا هزاران هزار مرتبه شکرت، شکر حضورت و جاری بودنت در هر لحظه…
استاد عزیزم بسیار سپاسگزارم بابت این فایل بینظیر، سپاسگزارم که دست خدا شدی که این هدیه ی خدا رو به من برسونی ..
راستی یادم رفت بگم الله اکبر از این منظره ی بهشتیییی چقدر رویایی و بینظیر
و اینم بگم که شما روز به روز خوشتیپ تر و خوش استایل تر میشید استاد، فوق العاده اید.
دوستای عزیزم امیدوارم در پناه خداوند یکتا در مسیر توحید همیشه پایدار بمونید و کیف کنید :)
خدایا شکرت
بنام خدای مینو سرشت.
بنام خدا، راهی که راستی در اوست.
سلام بر آرینا توحیدی
حالتون عالی و متعالی
کامنتت رو مطالعه کردم. و لذت بردم. چون هر موقع می نویسی با احساس و حال خوب می نویسی. و انرژی مثبت انتقال میدی .
من یادم نمیآد نمازم قضا رفته و همیشه اهل روزه بودم .
ولی توحید رو درک نکردم و استاد چقدر خوب فهمیدن و تو فایل هاشون میگن.
توی کامنتم نوشتم اگر همین
توحید رو بفهمیم و درست بکار بگیریم. نتایج بزرگی میگیریم توی زندگی…
از اون.کلمه کردی هم تشکر میکنم که با معنی نوشتی که همه ی دوستان متوجه شن. ایول
انشاءالله همیشه توحیدی باشی (آرینا دختر آریایی و اصیل )
روز گارت شاد ، شاد
بزم عشقت پر سرور
عمر شیرینت بلند
بهترین ها رو برات آرزومندم
منتظر کامنت های پر انرژیت هستیم .
امضای الله مهربان
پای تک تک آرزوهات
به نام الله هدایتگر
سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان گلم
سپاسگذار الله بی همتا هستم که در روزی که انقدر نیاز داشتم به شنیدن حرفهای شما ، فایل جدید گذاشتین
اونم چه فایلی ( توحید عملی )
استاد عزیزم خداروشکر بابت حضورتون
شرایط این روزهای دنیا رو میشه توی فضای مجازی دید ، میتونیم راحت بفهمیم که اکثریت جامعه چرا همیشه سردرگم هستن ، چرا با تلاش های فراوان شاید به یک درصد از خواسته هاشونم نمیرسن !
الحمدلله ما که شاگرد مکتب شما هستیم و داریم یکتا پرستی رو از شما استاد عزیز یاد میگیریم حواسمون جمع جمع هست که توی این دریای خروشان جزو حزب باد نباشیم و هر طرف که دلش خواست مارو نبره ، ما کاملا آزاد هستیم و با ایمان به خدایی که همه باورهای قلبی مارو تایید میکنه هر روز به سمت بهتر شدن پیش میریم.
من خیل وقته کامنت نذاشتم ولی این به این معنا نیست که روی خودم کارنکنم ، فقط امروز چندین و چند نشونه دیدم و بهتر از روزای قبل فهمیدم که همه اتفاقات مارو باورهای ما میسازه.
من برای نمیدونم برای چند هزارمین بار دارم سریال گفتگو با دوستان رو گوش میکنم ، الله اکبر از این همه گنج و ثروت که توی این سایت ریخته و چقدر خوب فهمیدم که یکی از مهترین نشانه های ایمان عملی ( صبر داشتن و عجله نکردن و تسلیم بودنه)
تسلیم بودن به این معنا که یک مسیری بهت الهام شده اوکی قدم بردار ، قدم برداشتی؟ اوکی صبر کن ، با صبوری و آرامش داری پیش میری ؟ اوکی استمرار به خرج بده ، غر نزن ، حاشیه نرو ،دنبال مطلب جدید نباش و تمام تلاشتو بکن که انگیزه روز اولو داشته باشی و حتی بیشتر باورکن نتیجه میاد بخدا نتیجه میاد .
من برای اینکه استمرار داشته باشم و توی مسیر حاشیه نرم روز اولی که دارم برای هدفم برنامه ریزی میکنم از خودم فیلم میگیرم و میگم فلان کارو میخوام انجام بدم ، ی روزایی که انرژیم میاد پایین میگم ببین این یارو که تو فیلم داره از هدفش میگه واقعا به خدا اعتقاد داره ؟ یا فقط اون روز جو گیر شده بود و ی چیزی گفت و الان دیگه رسیدن به هدف براش مهم نیست ، باورکنید همون روز و در همون لحظه ی جوری که خودمم نمیفهم چطوری میشه حس و حالم عوض میشه و ی نشونه هایی میاد میگه نعمت های زندگیتو ببین ، این همه نتیجه گرفتی از این مسیر ، این همه نعمت ، به قول استاد چقدرررر سقف آرزوهات کوچیکه !!!!
با این روش خیلی زود بک میزنم به حس خوب چون طبق قانون حس خوب = اتفاق خوب
استاد عزیزم من بسیار نتایج فوق العاده ای از این مسیر توحیدی از آموزه های شما گرفتم و به خودم و شما قول میدم به زودی میبینمتون
درپناه خدای بی نهایت بخشنده باشید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
با نشونه ای که از کامنت شما دریافت کردم،متوجه باگه خودم شدم
درسته من این موضوع رو بارها درک کرده بودم اما این روزها،به یک سو تفاهم و درک نابجا از دومفهوم بودم
((یکی از مهترین نشانه های ایمان عملی ( صبر داشتن و عجله نکردن و تسلیم بودنه)
تسلیم بودن به این معنا که یک مسیری بهت الهام شده اوکی قدم بردار ، قدم برداشتی؟ اوکی صبر کن ، با صبوری و آرامش داری پیش میری ؟ اوکی استمرار به خرج بده ، غر نزن ، حاشیه نرو ،دنبال مطلب جدید نباش و تمام تلاشتو بکن که انگیزه روز اولو داشته باشی و حتی بیشتر باورکن نتیجه میاد بخدا نتیجه میاد .))
و چون من برای رسیدن به خواستم ، همش ابراز وجوده باگی یا ترمزی میکردم که شاید اصلا وجود نداره
چون این روزها،شنیدنه این جمله که اگه خواستت اتفاق نمی افته حتما یه شرکی هست ک نمیرسی،در مدارش قرار نگرفتی!وگرنه به محض در خواست،اتفاق باید بیفته اگه در مسیرش باشی!
و این انتظارهای چند روزه،برای تحقق خواستمم ،که الهام شده بودو به تک تک الهامات عمل و قدم برداشتم با احساس عالی و نشانه های خیلی زیادی دیدم و دستان خداوند در این پروسه،منو دچار عجله یا گشتن ایرادم میکرد و گاها مایوس و ناراحت از خودم که چرا ترمزمو پیدا نمیکنم!جوری که حتی انتظار یکروزه ،برای من اندازه چندساله(عجله در این حد)
که خود همین،وسواسی بودن به نظرم نشان از شرکه،یعنی تو به کار خدا ایمان نداری و برای خدا داری محدودیت میذاری که من تا درخواست دادم باید سریع اجابت بشه اگه نمیشه یعنی من ایراد دارم و همین پروسه ،ارامشو از من سلب میکرد و در نتیجه اجابت خواسته دور میشه
طبق قانون ،احساس بد =اتفاقات بد
ممنون که با این تیکه از کامنتتون موجب ارامشم شدین
ندای عزیز سلام
امیدوارم حال دلت عالی باشه ، من این کامنت رو مینویسم که یادآوری باشه برای خودم
برای این که به قول استاد عزیزمون وقتی داریم روی خودمون کار میکنیم و نتیجه این کار کردن ، احساس خوبه و در کنار این احساس خوب داریم از کار و زندگی لذت میبریم طبق قانون بدون تغییر خداوند لاجرم هر اتفاقی بیفته خیره …. هر اتفاقی ( زشت و زیبا و خوب و بد نداریم )همش به نفع ماست و در راستای رسوندن ما به خواستمون هست .
و فقط ما کافیه ایمان داشته باشیم ، من ی روزایی فکر میکردم که حتما باید برای نتیجه مثبت گرفتن توی کارم تولید محتوام توی اینستاگرام زیاد باشه و کلی فعالیت کنم و همش توی دایرکت جواب مردم رو بدم تا مثلا طبق الگوریتم اینستاگرام من بیشتر دیده بشم… نمیگم فایده ای نداشت و دیده نمیشدم ولی خب مثلا با جذب 50 نفر هنرجو یا مشتری که توان مالی خوبی نداشتن و فقط وقتم گرفته میشد ، توی 12 قدم به این نتیجه رسیدم که حساب کردن من روی همین شبکه اجتماعی هم یک نوع شرک هست و من امید دارم که از این طریق دیده بشم و …
در عرض 5 دقیقه تصمیم گرفتم و ایسنتارو پاک کردم و اکانتم رو حذف کردم ، بعد از اون که واقعا این موضوع رو ریشه ای توی وجودم حلش کردم که فقط و فقط باید روی خدا حساب کنم نه روی هیچکس دیگه ای ، هنرجوهایی با توان مالی عالی و عاشق طراحی و دوخت ، مشتری هایی بسیار ثروتمند و … از یه جاهایی منو پیدا کردن که خودم دوس داشتم ساعت ها بشینم و گریه کنم بگم خدایا چقدر کارت درسته ، چقدر قانون مدار ها درسته و هرچی بگم از درستی این مسیر کم گفتم.
به این نتیجه رسیدم که اگه نه موبایلی وجود داشته باشه و نه هیچ وسیله ارتباطی دیگه ای ، اون کسی که در مدار ماست مارو پیدا خواهد کرد بدون هیچ تلاش و زحمتی …
خداروشکر برای قوانین بدون تغییر جهان و سپاس از استاد عزیزمون
در پناه الله رزاق و وهاب و جبار باشید
با درود آفرین به استاد عزیزم و همه مخاطبین عزیز سایت استاد عباس منش �تاد من از بچههای دوره 12 قدم هستم و موفقیتهای ک و بزرگ خیلی خوبی داشتم در اندازهای که تمرین کردم متعهد بودم تمرین انجام بدم نتیجه هم گرفتم اما به قول اون فایلی که چند روز پیش گذاشتی رو سایت با موضوع نتایج پایدار به خدا من چقدر سقف آرزوهام کوچیک بود من زود یادم رفت زود فراموش کردم دوباره افتادم دنبال مسائل سیاسی و اقتصادی به خدا بحث در مورد اینا فقط شرکه شرک مطلقه
بخدا استاد اینقدر زندگی یشنگو جذاب اروم پیش میرفت تا اومدین تو این مسائل لعنتی وکذای دوباره قهری با دین با قران دوباره دنبال بحثهای سیاسی بحث اقتصادی فوش به این به اون اینا برن پسر شاه بیاد فقط اون به دادمون میرسه و چ چ چ میبینم دوستانی رو که هر روز در سفر هستن. شاد هستن. هر روز پول بیشتری دارن هر روز قاچتر سرخ سفیدتر میشن جای که مشغول به کار هستم ادمهای میان سه تفر شام میخورن پایه حقوق یک کارگر در طول ماه میشه پول شامشون شاد سرحال قهقه میزنن و من بجای لذت بردن بجای اینکه روی باور ثروت سازم کار کنم روی فراوانی کار کنم دنبال شرک افتادم دنبال بحث که یک عامل بیرونی قدرت داره اگر اینا برن اونا بیان من زندگیم لذت بخش میشه شاد میشم و…
استاد چندتا فیلم از سخنرانی های خمینی گوش دیدم چقدر متنفر شدم از ابن بشر چقدر این صحبتاش جنگ طلبانه و تشویش کننده بود که ملت عراق رو تحریک میکرد به اینکه بریزید تو خیابون مالیات ندین به صدام اگر میتونید اینارو بکشید حتی پول آب برق ندین میگفت همبن کاری که مردم تو ایران کردن بکنید اگرنتونستبن بیاد ایران ما درخدمت شما هستبم
این سخنرانیش هرچی من در مورد این شخص تو سرم ساخته بودم هرچی نکته مثبت بود نابود کرد بعد از ابن سخنرانی تقریبا شش ماه بعدش جنگ شد
چقدر حالم بد شد که میگفت حیوان هم همه فکرش اقتصادش است شکمش است
نمیدونم کامنتم منتشر میشه یا نه ولی واقعا اون دو سه فیلم از صحبتهای این انسان حال بهم زن بود
ی جای میگفت اگر کفار عده ای مسلمان رو سپر انسانی کردن بر ما واجبه کافر مسلمان رو بکشیم کافر به جهنم و مسلمانش به بهشت میرود
استاد خداشاهد ابنا مزگم کلم خالی بشه هیچ کس کامل نیست هیچ کس کامل نیست هیچ کس
اما همین اقای خمینی کلی هم نکات نثبت داره که الا از دستش عصبی هستم نمیتونم بگم باشه واسه بعد ولی خدا کمک کنه این بتپرسی دست بردارم همچیز از توحید استاد
همچیز من در دوران مصرفم هر جا که از مواد جان سالم بدر میبردم میگفتم زرنگی خودم بود تا قبلش کل قران رو از بر میخوندم که از این ایست بازرسی رد بشیم نگیرنمون
چقدر ناشکر ناسپاس بودم و حالا هم گاهی به گذشته برمیگردم
من همیشه دنبال یک کسب کار شخصی بودم که از شر کار کردن برای مردم راحت بشم.
حالا یک کسب کار بهم الهام شده دارم یادش میگیرم دارم تمرینش میکنم
من تمروز به این فایل نیاز مبرم داشتم خیلی عصری جالم گرفته بود چرا که برای چندمین بار جاکارت عابربانکم رو گم کرده بودم و کلید جاگذاشته بودم این موضوع دیگ داشت زجرم میدادم
نشستم با خودم صحبت کردم که جواد بابا ول کن این بحثها رو نگا کن فلانی فلانی رو الا کجان چکار میکنن چطوری زندگی میکنن الا توهم جا موندی از زندگی 32 سالته ول کن همش دنبال ین بحثا بودی همش دنبال راهی برای فرار از واقعیت این استاده (عباسمنش) اومده نجاتت بده ول کن این بحثا رو تا کی دنبال قضاوت خودت با دیگران و دنبال این هستی که یکی بیاد نجاتت بده
استاد شرک شرک بیچاره میکنه ادم من بیچاره کرده دست به طلا بزنم پهن میشه باور کن تا زمانی که با شرک زندگی مبکنم همینه
خدایا مردنگی کن جان مادرت مارو از شر این حرفا و این بحثای نجات بده این قدرت بده من برم دنبال زندگیم
بخدا اینقدر تو محیط کارم عذت احترامم میزارن
اینقدر اختیارات بهم دادن
حقوقم از بقیه بالاتر نقدتر وسیله زیر پام
غذای خوب مرتب خوابگاه تنیز رو به روی دریا ویو دریا غروب بینظیر و یک میدان زیبا باد گرم باد خنک همچیزی کشتی به گل نشسته همچیز عالی همچیز قشنگ
ولی مغز بیصاحب دنبال کمبودها و نداری ها ای خدا دمت گرم
تو کمک کردی من الآ 11 سال پاکم از این بع بعدش هم میدونم کمک میکنی خدایا صفای وجودت که هر وقت اومدی تو زندگیم شادی سلامتی نوووور زیبای تمیزی اوردی
خدایا دوست دارم مردونه کارت درسته
چند شب پیش رفتم جلسه چ حالی داد چه حالی داد مردونه رفیق قدیمی داشتم از دوران مص ف و اوایل پاکی صحبت کرد و تعییراتی که اهسته اهسته تو زندگی رخ داد البته که با لحجه جنوبی و ماهم دنبال خنده و مسخره بازی بالخره جلسه رو هوا بود کلی خندیدم
واقعآ این خدای مهربون و کار درست هر وقت بری سمتش بغلت میکنه هواتو داره دوستت داره عاشقت میشه
خدایا ژنتیک پنتیک بیخیال قربونت برم میخوام بیام تو سایت دوباره برم سراغ تمریناتم
از دورها از فایلهای رایگان
خسته و دست پا درازتر برگشتم بخدا ول کنید بچها این 5 فایل رایگان اخیر رو مرتب گوش بدین و تنرین کنید کم کم از ماتریکس وحشتناک میایم بیرون و زندگی زیبا نور خورشید ارامش بوی خوب دوباره میاد تو زندگی رقص شادی پول سفر دوباره میاد عاشقتم خدای خوبم دوستت دارم نازنینم
استاد گل همه مردا چه استایلی ساختی زندگیم دوستت دارم اندامی من
خدا بخیر کنه عاقبت هممونو
در پناه ایزد منان شاد سالم و تن درست باشید
سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم و دوستان عزیزم
استاد جان من قبلا پیش یه روانشناس کار میکردم که ایشون یه بیمار داشتن که افسردگی شدید داشت یه روز درمورد اون بیمار با من صحبت میکردن و میگفتن که این افسردگی توو خانواده شون موروثیه پدر و پدربزرگش هم افسردگی داشتن و تنها راهش اینه که یه عمل خاصی باید روی مغزش انجام شده تا درست شه چون همه راهارو امتحان کرده بود و نتیجه نگرفته بود
یه خانواده ای رو میشناسم که 4تا فرزند دارن و 2تای اولی بعد از دوره نوجوانی نابینا شدن با اینکه پدرو مادرشون کاملا سالم بودن و دکترا تشخیصشون این بود که به علت ازدواج فامیلیه هرچند که پدرو مادرشون نسبت فامیلی دوری داشتن اما خب دوتا از فرزندانشون هیچ مشکلی در بیناییشون ندارن
استاد جان شما درمورد ماتریکس صحبت کردین چیزی که خواهر خودم درگیرش شده و خیلی هم سعی داره منو به اون راه ببره و کلا این توهمو داره که یه سری موجودات هستن که هرکسی اونارو نمیبینه اما من میبینمشون چون چشم سوم من بازه میگه من صداشونو میشنوم میگه وسایل خونومو تکون میدن حالا این خواهرم ویژگی اصلی شخیصتش اینه که به شدت زود عصبانی میشه و کلی دادو بیداد میکنه خیلی از کلمات رکیک توو صحبتاش استفاده میکنه و خیلی هم ادعا داره که توو دستاش پر از انرژی مثبته و با اینکه همسر داره اما به دنبال جفت روحیشه ، استادجان من مطمئنم که این راه اشتباهه چون اخلاق خواهرم هرروز داره بدتر و بدتر میشه واقعا اصلا قبلانا اینطوری نبود استاد جان منو خواهرم دنبال زندگی بهتر هستیم اما اون رفته در مسیرایی که هرروز مد میشه و من همچنان در مسیر شما هستم و شاهد نتیجه خودم و اون هستم که من چقدر به آرامش رسیدم و اون چقدر به ناآرامی
درمورد مثال شرک اگر از خودم بخوام بگم اینکه من وقتی دانشگاهو تموم کردم به عالم و آدم میسپردم که به من کار پیدا کنن اما چندسال گذشت و من همچنان بیکار بودم اصلا انگار اون آدما خواسته منو فراموش میکردن چون میگفتن بهت خبر میدیم ولی هیچ خبری ازشون نمیشد تا اینکه من درست وقتی که اصلا پیگیر کار نبودم وارد یه شغل نسبتا خوب شدم
استاد جان همین چند روز پیش سرگیجه عجیبی گرفته بودم انقدر شدید بود که چند بار خواستم برم درمانگاه فشارمو بگیرم اما من به خودم قول دادم که حتی هزارتومنم خرج دواو دکتر نکنم .همش میرفتم ترشی جات میخوردم چون احساس میکردم فشارم بالاست ولی هیچ تغییری نمیکردم تا اینکه گفتم خدایا خودت درمانم کن و اومدم فایل آرامش در پرتو آگاهی 5 رو گوش دادم ،دوبار گوش دادم ، توو دور دوم یه لحظه به اون قسمتی که میگید :(بدن تو همه داروها را در خود دارد، داروخانه بزرگی که همیشه همراه توست) توجه کردم و انگار یه لحظه تسلیم شدم و ناخودآگاه اشک ریختم و وقتی از جام بلند شدم دیگه هیچ اثری از سرگیجه نبود هیچ اثری هیچ اثری شاید باورش برای یه سریا سخت باشه اما خداخودش شاهده که من فقط با دوبار گوش دادن فایل شما سرگیجه غیر طبیعییی که دو روز درگیرش بودمو درمان کردم
استاد جان دقیقا خانواده خوده من هم معتقد هستن که ما خانوادگی افسرده هستیم ما اجتماعی نیستیم ما غم و غصه توو وجودمونه و دیگه نمیشه کاریش کرد اما من از وقتی فهمیدم که میشه زندگیمو تغییر بدم اینو نمیپذیرم و به جرات میتونم بگم که در حال حاضر روحیه من خیلی خیلی بهتر از خواهرامه در صورتی که قبلا من بدتر از همه شون بودم
استاد عزیزم بی نهایت از شما و خانم شایسته عزیز سپاسگذارم برای این فایل فوق العاده عاشقتونم
سلام استاد عزیز وقتتون بخیر
واقعا متاسفم واسه یه سری افراد که میان برا فروش یه سری دوره هاشون یه اسم های خاصی می زارن، مثلا همین ماتریکس رو هم برای فروش گذاشتن اتفاقا یه فردی هست که نمی خوام اسمش رو بیارم و خیلی بلد شده من یه سری یکم از فایلاش اومد دستم دیدم این موضوع رو مطرح کرد و بعد برای راه حل دقیقا می اومد حرف های شما رو می زد، وقتی گوش می دادم می گفتم لامصب حدقل یکمیش رو عوض می کردی ، انقده نچسب بود که فایلهاش رو حذف کردم رفت
یکی این موضوع بود، یکی دییگه هم اومده همین چرت و پرتا رو می گه و میگه تو درگیر تراور شدی ، همون ماتریکسه هستا فقط اسمش رو عوض کرده
نمی خواستم این پیام رو اینجا بنویسم ولی برای عباسمنشی ها می نویسم
اینا روشهای تبلیغاتی برای فروش دوره هست با این افکار که القا می کنند میان حس ترس و کنجکاوی رو در وجود مخاطب فعال می کنند و برای پاسخ نهایت هدایت میشی به چند تا فایل رایگان و نهایتا خرید دوره
بگذریم از این پس از این اسمها زیاد در میاد ولی یه عباسمنشی آگاه باشد حس ترس و حس عجولی خلاف بر قوانین نظام هستی هست، پس با توکل بر خدا در مسیر الهی طبق قوانین نظام هستی با ایمان به سمت خواسته هاتون قدم بردارید
در پناه خدا شاد و پیروز و پر روزی باشید
سلام به استاد عزیزم
چند باری این فایل رو گوش کردم و هر بار یه دریچه ای تو ذهنم باز شد هر بار دقیقا همون گفته های شما رو که از بچگی شنیده بودم یادم اومد که آره همش همینو میگفتند و من میشنیدم و این افکار اینقدر به شکلهای مختلف توسط آدمهای مختلف به مغز من وارد شده که به قول شما سیم پیچی مغز من بر اساس همین برنامه ریزی شده و شکل گرفته و داشتم با خودم فکر میکردم وقتی همیشه تاکید میکنید و فریاد میزنید ای ملت تغییر باورها کار یه روز دو روز نیست دکمه نیست فشارش بدی تغییر کنه علی الخصوص اونجاهایی که پاشنه اشیلته باید خیلی انرژی ذهنی بگذاری براش بمباران کنی این ذهن رو با ورودی های مثبت و خلاف شنیده های قبلیت تا آروم آروم این سیم پیچی و برنامه عوض بشه هی برام بیشتر واضح تر میشد و به عمق فاجعه پی میبردم.
با خودم فکر میکردم چقدر این شنیده ها و افکاری که شما دارید میگید برای هممون یکسانه آخه شما از یه قبیله فرهنگ شهر و نسل دیگه ای هستی من از یه قبیله یه شهر هزار فرسخ دورتر از شما و نسل دیگه ای هستم ولی همونا رو شنیدم بعد فهمیدم خوب فرهنگ یکی بوده رسانه ها کتابها سیستم آموزش یکی بوده و این افکار سینه به سینه چرخیده نسل به نسل منتقل شده و اینقدر تکرار شده اینقدر شواهدش مشاهده شده که دیگه پذیرفتیم بعنوان واقعیت جهان و واقعیت زندگیمون ونتایجی هم که گرفتیم مدام یه مهر تایید پشتش زده و بیشتر ریشه دوونده تو وجودمون و حسابی قدرت گرفته.
داشتم فکر میکردم چقدر خوبه که مهاجرت کردم و چقدر سفر خوبه دیدن جهان و زوایای دیگش چقدر خوبه چقدر این رسانههای اجتماعی و اینترنت خوب هستند و حداقل به منی که تو روستا با یه سیستم کاملا بسته و محدود زندگی میکردم کمک کرد و میکنه جنبه های دیگه دنیا رو هم ببینم ببینم آقا نه انگار جهان شکل دیگه ای هم داره انگار آدمها وسبکهای زندگی دیگه ای هم هست انگار شرایطی کاملا متفاوت از شرایط زندگی منم هست و حداقل یکم هوشیارتر بشم یکم بخودم بیام و فکر کنم که آخه دلیل این تفاوتها چیه چرا من نه بعضیا آره بگردم اشکال کار رو پیدا کنم.
داشتم در مورد صحبتهاتون فکر میکردم و دیدم من حداقل اونجاهایی که خط قرمزم بوده برام مهم بوده نمیپذیرفتم اون باورها رو مثل موضوع تفاوت جنسیتی که دخترا باید فلان جور باشند فلان جور رفتار کنند فلان جور بپوشند نه نپذیرفتم هیچوقت نپذیرفتم چون دخترم شلوار قرمز تو خیابون نپوشم چون دخترم کاری که میگند پسرونه هست رو نکنم چون تو روستا هستیم و همه ما رو میشناسند چادر سرم کنم آرایش نکنم تیپ نزنم عینک دودی نزنم و…هر چی میگفتند باکیم نبود کار خودم رو میکردم.اما یک سری چیزها رو خیلی راحت پذیرفتم مثل مسائل مالی که پولی نیست باشه هم بسختی به دست میاد و هنوزم چنان این باورها داره به من ضربه میزنه و منو از نعمتها محروم میکنه که حد نداره چون پدرم آدم متمولی بود وضعش خوب بود اما بسختی کار میکرد و همش میگفت پول راحت به دست نمیاد فکر کردید به همین راحتیه.من از تو فلان گاوا در میارم میکنم تو فلان مرغها(گاوداری داشت و مرغداری)و برعکس.زن به کار و مرد به کار تا بگردد چرخ روزگار و من میدیدم درست میگه کل زندگی ما همینه دیگه عموهامم همینند هر کی دور و اطراف ما بود همین بود و این رو راحت پذیرفتم و الان زندگی من کاملا بر همین اساسه و همش این فکر میاد که من باید چندتا کار انجام بدم همزمان تا اینا کمک کنند به هم پول تزریق کنند به هم و یه حرکتی بشه نمیشه با یکی دیگه یا منم باید دوش به دوش طرفم کار کنم تا یه پولی جمع بشه و هزار تا باور که هر کدوم مثل سد عظیمی هستند برای پیشرفت مالی من بدبختی اینقدرم آدمهایی مثل خودمون رو دیدم که دیگه ریشه اش تا صد تا نسل بعد منم تغذیه میکنه این باورها.
به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟
و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟
وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟
من یادمه سالهای سال همه بمن میگفتند آخه تو چرا مهاجرت نمیکنی بیای شهر آخه اینجا با این شرایط سخت زندگی میکنی.اما تو ذهن من این بود آخه من مسئول مادرم هستم من برم تنها میشه چیکار کنه بنده خدا کی بخره کی بیاره نه نمیشه حالا اگه رفتم و نتونستم از پس هزینه هام بربیام چی وای مگه میشه و اینقدر ترس تو وجودم بود که جرات فکر کردن به مهاجرت رو هم نداشتم و وقتی نیومد تو سرم سریع پاکش میکردم و کلی زجر میکشیدم بخاطر دیدن اون آدمها و زندگی کردن بینشون که دوست نداشتم آزادی هامو سلب میکردند مجبور بودم خودم نباشم و هر روز کلی مسیر رو باید صبح میرفتم و شب خسته و کوفته برمیگشتم چون میترسیدم چون همه چیز و همه کس قدرت داشت تو ذهنم الا خودم.
به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟
اما وقتی با استاد آشنا شدم و شروع کردم روی خودم کار کردن یادمه یه فایل تصمیم گیری بود که خیلی درونم نیاز داشت که بشنوه و من اونو بارها و بارها گوش دادم خودم رو بسته بودم به فایلهای استاد صبح تا شب هندزفری تو گوشم بود و گوش میدادم گوش میدادم مینوشتم و آروم آروم شروع کرد یه چیزایی درون من تغییر کردن شروع کردم خودم و افکارم رو مسبب همه چیز دونستن شروع کردم به شناخت خدا قوانین جهان و اینکه من مسئول کسی نیستم من تنها مسئولیت و توانایی خوشبختی خودم رو دارم و هیچ کس قدرتی تو زندگی من نداره و اگر من بخوام مهاجرت کنم کل خانواده ام موافقت میکنند خوشحال میشند تشویق میکنن اتفاقا و میساختم و میساختم اینارو تو ذهنم و تصمیم گرفتم و عملی کردم و مهاجرت کردم والان که نگاه میکنم به خودم میگم خدایا شکرت چقدر زندگی من در تمام جهات بهتر شد چقدر مستقل تر شدم الان امپراتوری خودم رو دارم هر جور برم هر جور بیام با هر کی بخوام برم یا نرم و الان سالهاست از اون زمان میگذره و هر بار من زندگیم در تمام جهات متفاوت شده با قبل چقدر درکم از جهان بیشتر شده چقدر جهان بینیم بهتر شده چقدر پخته تر شدم با چه آدمهایی آشنا شدم چه تجربیات خوبی به دست آوردم و دارم به همون شکلی که دوست دارم زندگی میکنم فقط بخاطر اینکه قدرت رو از خانواده ام گرفتم و به خودم و خدای خودم دادم روی خدا و کمکهاش و هدایتش حساب کردم و هیچ اتفاق ناگواریم برای مادرم نیوفتاد اونم الان خوشحاله که من مهاجرت کردم و کنده شدم از اون محیط و اتفاقا روابطمون هم خیلی بهتر شده.
دوست دارم استاد
هرچی بیشتر گشتم ،بیشتر به این نکته پی بردم
که تو بهترین استادی ،بهترین الگویی
تو بهترینی بهترین ،وقتی میبینم برامون بااین
دقت وبااین همه اگاهی واین همه برات مهمه
واین حجم از اگاهی رایگان میزاری واقعا شگفت زده میشم ،هرروز به شوق اینکه فایل جدید گذاشتین واز خودتون خبری داشته باشم
وهم اگاهی های جدید ببینم ذوق زده میشم .
واقعا هرچی بیشتر سمینارهای بقیه دکترهارو رفتم
وقتی حرفای بقیه استاد هارو گوش دادم
هرچی بیشتر دیدم به راهت بیشتر ایمان اورودم
از ته قلبم برات خوشبختی های بیشتر وبیشتر
میخامو برای مریم جون
قبل از اینک فایل باز کنم انقدر شگفت زده شدم
واقعا سپاس سپاس
سپاس سپاس سپاس سپاس سپاس سپاس
سپاس سپاس سپاس سپاس سپاس سپاس
سپاس سپاس سپاس سپاس سپاس سپاس
نمیدونید چقدر خوشحال وسپاس گذار خدام
که در مدار اگاهای های ناب قرار گرفتم
چقدر خوشحالم که انقدر فعالیت دارید
چقدر خوشحال شدم وقتی دیدم فایل جدیدذاشتی
قبل استفاده واقعا باید بگم هیچ مبلغی جایگرین این فایل ها نمیشه کرد
هیچ هدیه نمیشه براش داد
هیچ زبونی نمیتونه تشکر کنه به اندازه ارزشش
هیچ جوره خلاصه نمیتونم تشکر کنم اونجور که شایسته شماست
اونجور که لایق شماست .
دوستتون دارم
دوستتون دارم