توحید عملی | قسمت 8 - صفحه 30 (به ترتیب امتیاز)

903 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    افروز گفته:
    مدت عضویت: 2124 روز

    سلام استاد عزیز

    بله همینطوره..این تفکر ژنتیک و قدرت های بیرونی ک زندگی ما را کنترل میکنن در لایه های پنهان ذهن اکثر ماها وجود داره

    من خودم یکی از اون آدما هستم ک اصلا اولین بار با برخوردن ب همچین مشکلی به سمت فایل های شما هدایت شدم..برای من همیشه وحشتناک ترین چیز وجود دنیای بی خدا بود..و یا اینکه قدرت غیر از خداوند در اختیار نیروهای دیگر هم باشد..شب ها لز ترس نمیتوانستم بخوابم..همیشه حس میکردم یک حضوری در اتاق وجود دارد..موجودات نامرئی مثل اجنه..ک ممکن است بلایی سرم بیاورند ..با خودم میگفتم فوقش میمیری دیگر..ولی من میگفتم بدترین چیز برای من این است ک از شدت ترس دیگر نتوانم با آرامش زندگی کنم..اگر یکبار من را لمس کنند یا ببینمشون حتی اگر بلایی هم سرم نیاورند از آنموقع تا آخر عمر با ترس زندگی خواهم کرد..این فشار در من انقدر زیاد بود و البته کمی هنوزم هست چون همانطور ک گفتین پاشنه های آشیل فقط کمی بهتر می شوند ..این فشار انقدر زیاد بود که همیشه بر ق ها را روشن میگذاشتم ..اصلا نمیتوانستم دست و پایم را از پتو بیرون بگذارم میترسیدم لمسش کنند هرچند خیلی خنده دار است..مثلا پتو چی هستش ک بتونه از آدم محافظت کنه..ولی متاسفانه مغز من نمیفهمید..یا زیر دوش وقتی چشمامو کفی میکردم سریع میشستم فکر میکردم الان یه چی ظاهر میشه..یا مثلا چراغ چی هستش ک بتونه اون موجودو محو کنه آخه که اگر خاموش کنی میاد و روشن کنی میره..چه شب هااا ک قرانو میذاشتم کنارم و باز هم نمیتونستم بخابم..انقدر می موندم و این نور چراغ میخاست مغزمو سوراخ کنه..و خیلی وقتا روز میشد و نور روز ب من آرامش میداد و میتونیتم بخوابم..یا تلوزیونو روشن میذاشتم و چ عذابی میکشیدم تا بتونم یه خواب هرچند ناراحت و با عذاب و پر از کابوس داشته باشم..حتی هرگز نمیتونستم در یک خانه ای ک هیچ کس درش نیست بخوابم یا با آرامش بمانم حتی در روز..حتی در خانه ی خودمان ک پدر و مادرم بودند..اگر در اتاقشون باز بود میتوانستم بخابم و آرامش داشتم ولی اگر بسته بود آن خانه مثل جایی برایم بود ک کسی توش نیست..خلاصه همیشه خیلی عذاب میکشیدم تا اینکه این رنج در زمان کنکور به اوج خودش رسید و من دیدم ک با این اوضاع من اگر شب درست نخوابم چطور فردا بتونم درس هایم رو بخونم..خلاصه یک شب با غصه و التماس فراوان با خداوند صحبت کردم و گفتم ک دنیای بی تو برای من ترسناک ترین چیزه و من نیاز دارم بدونم ک همه چیز دست توست و تا زمانی ک من در مسیر راستی و درستی قدم بر میدارم و تا وقتی ک ب تو فکر میکنم و تو رو پناه خودم میدونم هیچ عامل بیرونی دیگه ای هیچ قدرتی نداره..و در اوج ناراحتی گفتم بذار تا در یوتیوب راجع ب ایمان سرچ کنم..ابتدا یکسری کلیپ ها رو نگاه کردم..همینطور ک پیش میرفتم با یک کشیش آشنا شدم ک حرف هایش ب دلم نشست..چندتا کلیپ از او دیدم و به یک باره یک کلیپ از شما ب چشمم خورد و بازش کردم..به دلم نشست و باز هم چندتا کلیپ دیگر از شما دیدم و به جد ب شما میگم که اون صحبت هارو هیچ وقت نشنیده بودم و تا ب حال از اون نقطه نظر ب این قضایا نگاه نکرده بودم..کم کم قلبم آروم شد و حس کردم ک این هدایتی از طرف پروردگار بود..بعد از این قضیه کلیپ های شما رو حتی در طی مسیرم از این شهر ب اون شهر و در مسیر کلاس های کنکور گوش میکردم و ایمانم ب خدا بیشتر میشد و حال دلم هم همزمان بهتر میشد..و دیگر شما رو رها نکردم

    الان خیلی بهترم ولی خب چون این مشکل از سه چهار سالگی با من بوده هنوز کامل برطرف نشده و به صورت خفیف همچنان با من هست ولی من میدانم که تنها راه حلش همین قوت بخشیدن و تکرار توحید و شناسایی و دوری از شرک های پنهان است.

    و در آخر خب من مشاور تغذیه هستم..بله توجیه اکثر مراجعین چاق ک باهاشون برخورد داشتم این بوده ک ما ژنتیکمون اینجور هستش و این قضیه انگیزه ی حرکت ب سمت خواسته شون رو ازشون میگیره و اونهارو مایوس میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    محمد نظری گفته:
    مدت عضویت: 750 روز

    سلام و ارادت به استاد عزیزم

    لذت بردم ازاین فایل و جدیت بحث و موضوعاتش. من سالهای سال با باور اینکه من تو یه خانواده و طایفه و شهر فقیر به دنیا اومدم و از اونجایی که همه اقوال و همسایه های ما کارگرزاده هستن به قول خودشون این سرنوشتشونه و تغییر نمیکنه. بزرگ شدم 28سال توی باتلاق این باور فرورفتم که من کارگرزاده ام و به هیچ عنوان تغییر نمیکنه این شرایط سخت مالی. و اتفاقی که میفتاد این بود که هر تلاشی منو عین کش برمیگردوند به عقب و شرایط بهتر که نمیشد هیچ بدتر هم میشد. باوری که همیشه از بچگی بمن داده بودن این بود که باید نماز بخونی و روضه بگیری و ایام محرم و .. عزادار باشی و بری یه گوشه بشینی و ناله سرکنی و توبه کنی تا حداقل تو اون دنیا شرایطت بهتر بشه وگرنه این دنیا از این بدتر نشی بهتر نمیشی. باید مومن پاک و خوبی باشی تا بلکه خدا به واسطه فلان معصوم و امام نگاهی بهت بندازه و عین یه حیوون یه تیکه استخون بندازه جلوت و بگه بیا اینم سهم تو. سالها عذاب کشیدم که چرا هرچی زور میزنم و مهاجرت میکنم و ایده میدم و کار پشت کار تجربه میکنم و هر استراتژی به خرج میدم این شرایط تغییر نمیکنه. تا اینکه فهمیدم و هدایت شدم که دست از سر خودت بردار پسر خوب. تنها راهش اینه هررررررررررچی به خوردت دادن از مذهب و ما بدبختیم و درست نمیشیم و.. رو بنداز دور و اون چیزی که فکر میکنی درسته و می‌تونه کمکت کنه رو انجام بده. از اونجا بود که انتخاب کردم یکتا پرست بشم و جز الله هیچ کس رو به قلبم راه ندم و انتظار کمک نداشته باشم. اونجا بود که گفتم ربطی نداره کجا بزرگ شدم و اطرافم یه مشت بدبخت و بیچاره و به قول خودشون حمال هستن که تا قیر سفید بشه همینی که هستن باقی میمونن. من نمیخوام مث اینا باشم و تصمیم گرفتم خلق کنم و انتخاب کنم مسیرم رو و اتفاقی که افتاد این بود که هدف انتخاب کردم هدفی که تو کل طایفه پدر و مادرم هرجا میشینن و مراسمی که میشه حرف ازش میزنن که محمد تنها آدمیه تو این همه مرد طایفه ما رفته و مدل شده !!! من امروز به این باور دارم دست به هر کاری میزنم سود میکنم و هر اتفاقی میفته به نفع منه وخداروشاهد میگیرم نمیدونم ولی روز نیست که پیشنهاد مالی و کاری و بیزنس نشنوم. این اتفاقات چرا تا یه سال پیش اتفاق نیفتاد؟ چرا طایفه مادرم که بشدت بشدت و بشدت آدمای مذهبی هستن و به ظاهر خدا تو زندگیشون غوطه وره همیشه مریض هستن و افسرده و شاکی چرا من تابحال چند ساله دکتر نرفتم و مریض نشدم و اصلا شاکی نیستم و در کامل پذیرش دارم زندگی میکنم؟ 28 ساله با این باور زندگی کردم که تو مملکتی هستم که دزدی زیاده و آخوندا حق همه رو خوردن و بردن و تا اینا نرن چیزی درست نمیشه . با این باور اومدم تا اینجا که اگه اون لک لک جای ایران منو میبرد کانادا الان وضعم این نبود و هزار باور شبیه این .

    وقتی این باور رو تغییر دادم که تو همین مملکت و زیر آسمون همین کشور کسایی هستن که چراغ خاموش دارن بیزنس میکنن و به راحتی و مث آب خوردن دارن ثروت ها میسازن و اصلا براشون مهم نیست رهبر کیه و چی به چیه .

    وقتی این باور رو از ذهنم بیرون انداختم که البته هنوزم رگه هایی ازش هست خیلی نتایج بزرگ گرفتم خیلی راحت تر دارم پول می‌سازم و میرم جلو. ایمانم بیشتر شده که اگه تونستم از اون محمد درب و داغون این نتایج رو کسب کنم الان کمر ببندم برا نتایج بیشتر و خداشاهده چه اتفاقات خوب و پر خیر و برکتی داره میفته. خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که امروز هدایت شدم و این فایل فوق العاده رو دیدم فایلی که ایمانم رو کامل تر کرد که هر باوری که احساس خوبی بهش ندارم و قلبم بهم میگه نمیتونه بهت کمک کنه رو لگد بزنم و اون باوری که حال و احساسم رو خوب می‌کنه جایگزینش کنم . ممنونم از خدا که هدایت کرد این متن رو بنویسم حالم خوبه و سپاسگزارم ازت استاد عزیزم دوست دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    جواد طریقت گفته:
    مدت عضویت: 2149 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم و سلام به دوستان هم فرکانسی

    خداوند را سپاس گزارم برای این فایل فوق العاده زیبا و از شما استاد عزیز که اینقد زیبا مسائل رو اموزش میدین تشکر میکنم خیلی اموزنده بود اون قسمت که میگین نگاه نکنین که فلان دانشمندان چی گفتن ببینین چه چیزی به شما کمک میکنه چه چیزی حال شما را بهتر میکنه کل فایل ها توحیدی هستن من لذت میبرم از دیدن هرکدومشون

    که داره اموزش داده میشه و تلاش میشه برای اینکه قدرت رو از عوامل بیرونی بگیری و به خودت بدی

    استاد باور شرک الودی که من دارم این هست که وقتی با فردی که جایگاه بالاتری نسبت به من داره و در واقع قدرتمند تر از من هست برخورد میکنم اعتماد به نفسم از بین میره

    و در واقع قدرت رو از خودم میگیرم و میدم به اون شخص برای تاثیر گزاری توی زندگیم

    و خدا رو فراموش میکنم و میگم اگه فالانی کارم رو درست نکنه نابود میشم و به فراوانی باور ندارم که اگه این شخص نشد بله خداوند کس دیگه ای رو سر راهت قرار میده برای اینکه این خواسته ات رو بهش برسی خداوند بینهایت دست داره که میتونه به تو کمک کنه وتو حتی اینو نفهمی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1876 روز

    سلاااام، عاشقتونم

    خدا رو شکر که دوباره تونستم اینجا کامنت بذارم! سپاس از این زندگی معرکه!

    مدتهاست با این کلمه ژنتیک مشکل دارم! خدا را شکر که اینطور فکر میکنم. مابقی چیز هایی هم که فرمان را از دست آدم در می‌آورند و بدست عوامل بیرونی میسپرند، از همین جنس هستند.

    ولی، هر وقت بخواهم تنبلی پیشه کنم و بدرد نخور بشوم، به افکار شرک آلود پناه میبرم: آهان، این نذاشت، تقصیر اون بود!.

    توی این سایت که میایم ، دور و بری ها همه آدم حسابی هستند و با هم، با این مدل فکر جلو می‌رویم و امان از اینکه دور و بری ها زیادی تنبل باشند!

    خوب، تنبلی بزرگترین درد است از نظر من. همان چیزی که شرک را سر و شکل میدهد! دنبال عامل بیرونی میکردی تا خودت را تبرئه کنی….خودت بودی بابا! خودت بودی!!

    به همین خاطر است که وقتی کارهایم را با گوگل کیپ لیست میکنم و یکی یکی تیک میزنم، حالم بسیار بهتر از وقتی است که باری به هر جهت، وقت را هدر میدهم. توی تمرین قسمت دوم قدم سوم درست فکر کرده بودم، مشکل من، فس فس کردن و هدر دادن وقت بود! این چیزی بود که زیر فرش چپانده بودم!

    چه با حال! چه چیز خوبی به خودم ثابت کردم.

    عرض کنم، وقتی مدیریت درست زمان دارم، خود بخود توحیدی تر فکر میکنم و کارهای بیشتری از پیش میبرم. فکر کنید: مدیریت خراب زمانی و تنبلی، حتی انجام تمرین ستاره قطبی را هم به تعویق می‌اندازد!!

    اما هر کاری تا بحال از پیش برده ام، هر کار خوب و قابل افتخاری که فکرش را بکنید، با استمرار و استمرار و ایمان سازنده استمرار بدست آورده ام، مثل 25 سال ورزش روزانه که کلک چند بیماری عصبی مرا کند یا استمرار در تمرکز بر نکات مثبت که رابطه با خانواده ام را ظرف 2 سال،طلایی کرد!

    خدا به من کمک کند تا ریشه تنبلی را برای همیشه بکنم و مومن و توحیدی بشوم. تمام وقت حضور ذهن و تقوا داشته باشم. تقوا به معنایی که سید حسین عباسمنش گفت…یعنی بتوانم ذهنم را روی چیزهای مثبت بگذارم و از پرتگاه‌های ذهن مشرک ، حذر کنم.این چیزی هست که سایت عباسمنش دارد در انجام آن به من انگیزه می‌دهد… انگیزه و انگیزه!

    خیلی دوستت دارم استاد

    راستی، چیزی یادم آمد: بچه ها، من دوره قانون سلامتی را ندارم، ولی با چیزهایی که جسته و گریخته از استاد شنیده ام و تجربیات خودم، سه روز در هفته، صبحانه آبگوشت میخورم! نتیجه اش در تامین انرژی بدن و سرحال بودن که عالی بوده. امیدوارم هر چه زودتر بتوانم این دوره معرکه را تهیه کنم.

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    اشکان ناصری گفته:
    مدت عضویت: 935 روز

    (( به نام آنکه زمین و آسمان را با عظمت تمام آفرید))

    سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد عزیز و خانم شایسته . خدایا شکرت چه فایل بی نظیری و برای خودم در چه موقعیت مناسبی . استاد کاملا این تلنگری که زدید دقیقا مختص منه . چقدر راحت این مفهوم رو فراموش کرده بودم . اینکه برای خودم قدرت در دست اطرافیانمه همیشه . و من دقیقا مثل همون مثالی که در مورد پدر دوستتون زدید اعتقاد داشتم توجه بیش از حد و سختگیری نکردن خانواده عامل کمبودهایی که امروز دارم . و انواع و اقسام تئوری های توطئه که مدتها پیگیر بودم و به چشم خودم میدیدم که هر روز داره حقیر و حقیر ترم میکنه . حتی همین الانشم هنوزم ته ذهنم باهاش مشکل دارم .

    پر از ادعاهایی که عملی نمیشن . پر از ترس هایی که بیهوده پر و بال داده شدن

    واقعا فرقی نمیکنه یه دفترچه همیشه تو جیبت باشه و هر جا میرسی شکرگذاری بنویسی

    این حقیقت که در عمل داری شرک میورزی رو باید در عمل حل کنی .

    به همون سبک ابراهیمی

    یا اینکه نیایم بی عرضگی خودمونو و ترس از تغییر رو به این حساب بزاریم که خدا اینطور نخواسته . نه شرایطش ام فراهم باشه تو دقیقا خوده تو حرکت نمیکنی . چون باور کردی همه چیز ضد توعه و هر واکنشی بدی قطعا نابود میشی .این چیزیه که تو فرستادی

    همونطوری که بعضی وقتا خودم هزارتا سناریو ناخداگاه از ری اکشنای نامطلوب دیگران میسازم و در آخر که داستان تموم میشه باز همون عذاب وجدان همیشگی

    باز همون خودخوری و سرزنش

    باز همون درگیری های بی مورد و در آخر این سوال از خودم که اشکان چرا در حالی که به قوانین آگاهی بازم نتونستی ؟

    و جواب ساده است عزیز : تو مشرکی . تو مشرکی و باور نداری اون خدا هواتو داره که بقولی اونه که در بدترین حالت الخیر فی ما وقعه

    اگه من 18 سالمه الان و هیچکاری افتخار آمیزی به نظر خودم نکردم فقط بخاطر اینه که چشمامو وا نکردم ببینم چقدر فراوانیه .

    اینکه تا یکی میاد بهم میگه اشکان مسیرت اشتباه دوباره جا میزنم . دوباره میترسم و از سر ترس تایید میکنم . دوباره یادم میره برای چی زاده شدم که اصلا هدفم چیه .

    دوباره مثل یه برنامه ذهنی تکراری و ترس های همیشگی

    درست مثل داستانی که در مورد درس خوندن دارم . همیشه خدا اگه تلاشم کنم ته دلم بازم میگم فایده ای نداره بازم کم میارم و میخوام بگم واقعا مهم نیست هر روز چند صد هزار بار به این فکر کردی اوضاع خوب پیش میره . و سعی کردی پشت نقاب احساس خوب زورکیت قایم بشی

    نتیجه همونه چون تو پذیرا شدی که چمیدونم ریاضی من از ریشه ضعیفه و یا اینکه نمیتونم با یکی خفن تر و بهتر از خودم رابطه برقرار بکنم . یا وضع مالی من همینه که هست

    واقعا امیدوارم توی سوالای بی پایانم غرق نشم که آخر سر بازم به سوالای بیشتر و سردرگمی بیشتر ختم بشه .همون موقع که به چراییا فکر کردم به چطوری عملی کردنشم فکر کنم

    ارتباطمو با خدا تو یه صفحه کاغذ یا حتی یه مکان بهشتی یا یه اتفاق خوب و یا هر چیزی که تعریف قشنگی تو مغزمون داره خلاصه نکنم . که ببینمش زمانی که تو اوج سختی ام

    خیلی از استاد عزیزم سپاسگذارم برای این فایل زیبا و برای دیدن یه روز عاشقانه دیگه به لطف خدای یکتای خودم

    از صمیم قلب برای خودم و عزیزان آرزو میکنم که تو قید و بند کلمات و منطق ها نیفتیم .

    تا اینکه یروز چشممونو وا کردیم بپرسیم حالمون خوبه یا نه ؟

    انصافا زندگی کردم یا اهرم زندگیم دست بقیه است که بهم راه مطلوب خودشونو نشون بدن ؟

    امروز میتونم به باورهایی که ساختم عمل کنم یا در نهایت بازم به خودم دروغ بستم ؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    محسن مله گفته:
    مدت عضویت: 1135 روز

    سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی ممنون بابت این فایل واقعا آگاهی دهنده

    تجربه هایی که دارم از بچگی رسیده و حتی موقعیت شهر که عوامل بیرونی مخصوصا مذهبی که به من رسیده و باور کردم در مورد شرایط مالی مخصوصا تو رسانه ملی هم میگفتن این بود که زیر گنبد امام حسین علیه السلام هر دعایی بکنی رد خور نداره و مستجاب میشه و این برا من که اصلا انجام نشد با این که چندین بار هم رفتم ولی خب اون خواسته انجام نشد حتی باز گفتن دعاهای مالی باید از امام جواد داشته باشی ولی بازم خب نشد

    باور دیگه ای که در مورد سلامتی این بود که من خانوادگی سنگ کلیه داشتن تمام خانواده ام و حتی دایی هام و پدر بزرگم منم خب داشتم ولی از وقتی با استاد آشنا شدم و فایل باور ها رو گوش میدادم همه چی دست خودمه خیلی کار خاصی هم انجام ندادم با اینکه زمانی که سنگ داشتم انواع عرق ها جوشونده ها و اینا مصرف میکردم ولی اصلا درست نمی شد تا روزی که این باور رو تغییر دادم و از نزدیک به دوسال هست که با فایل های استاد آشنا شدم و تغییر دادم سنگی وجود نداره واقعا نیست بطور کامل نیست و خداروشکر راحت شدم

    و حتی در مورد کرونا م واقعا تنها ادمی بودم تو خانوادم و حتی شهرم فکر کنم من واقعا باور نداشتم گفتم بابا اصلا کرونا وجود نداره اینا همش میخوان مردم رو گول بزنن و هیچ جا ماسک نمیزدم مگه جاهایی که زور بودن بعد واقعا هم نشد که حتی یک روز هم بگیرم یا دچارش بشم با اینکه داداشم گرفته بود طبق بازم آزمایش های اونا و اومد مغازم و چای هم خوردیم و هیچ اتفاقی نیفتاد چون من باور نداشتم واین باور خیلی به من کمک کرد

    بعد مورد بعدی که خیلی تو شهر ما خیلی میگفتن واقعا چون من و خانوادم یکمی باور کرده بودم براهمون نتایج مالی خوبی نداشتم اون این بود که اگه مسلمان ها کافر نمیشدند من ثروت اونقدر به کافر ها میدادم که حتی ناودون خونه های کافر ها رو از طلا میکردم از بس ثروت بهشون میدادم بعد خب این باور واقعا نه تنها کمک نمیکرد بلکه حتی من رو از ثروت دور میکرد بعد که هم از استاد هم قران خوندم بعد صفات بهشتی ها اینجوری بود که میگفتن این ها رو ما در دنیا هم داشتیم خونه هایی که نهر ها از زیرش جاری است بعد گفتم واویلا چقدر واقعا ما رو محدود میکردن و تو فقر قرار میدادن که مثلا با این بار ما مسلمانیم و با تغییر این دیدگاه میبینم که وضع مالیم داره تغییر میکنه

    و کلا هم شهر هم خانوادم خب رفتن تو فرعیات واقعا درگیرمون کردن با فرعیات و خداروشکر میکنم من چون دنبال این آگاهی ها بودم خدا منو هدایت کرد به این سایت و این استاد آگاهی دهنده و واقعا زندگی من تبدیل شده به قبل و بعد از این آگاهی ها و چون واقعا من کامل باور کردم که این راهی هست که کمک میکنه و همیشه هر حرفی گفته میشه و میشنوم اول میسنجم اصلا به من کمک میکنه که باور کنم یا نه من رو از راه راست دور میکنه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    ایوب عبدی گفته:
    مدت عضویت: 1731 روز

    سلام به استاد و همه عزیران

    خیلی خوشحالم که یه فایل دیگه در مورد توحید درست کردین من خیلی این فایل هارو دوس دارم و اون اوایل خیلی باهاشون گریه کردم. با این فایل ها بود که من مفهوم اصلی توحید رو فهمیدم. قبل از اون برای من اگه خدارو یکی بدونی و به خداهای دیگه باور نداشته باشی همه چی حله. با شما که آشنا شدم و این فایل هارو دیدم فهمیدم که چقدر در اشتباهم.

    یه باورهایی در مورد ما(کردها) هست که:ما همیشه بهمون ظلم میشه، کسی هوامونو نداره، همه باهامون دشمنن، همه میخوان ما بدبخت و ضعیف باشیم و … باورهایی از این دست که فکر کنم هر کس که باما بوده باشه تقریبا بدونن و باهاش آشنا باشن. نیاز به توضیح خاصی نداره که از همون اول دسته بزرگی از ما همیشه آواره بودن.چه گروه ها و حذب هایی تشکیل شد که حق کردهارو بگیرن.چه درخواست ها و توافق ها و اعتماد ها و … که همه آخرش به بدبختی کردها موجب شد. چقدر بزرگان حق بگیر کرد که در دوره های مختلف کشته شدن. منم تا قبل از آشنایی با استاد همین فکرو میکردم. با آشنا شدن با قوانین به فکر افتادم و دنبال کسایی بودم که خارج از این چهارچوب فکرین. کلی آدم موفق و آزاد و خوشحال کرد پیدا کردم که همه چیز در زندگی به نفعشون بوده.خیلی ها از دل همون تضادها به جاهای بزرگی رسیدن. همون اتفاق و افراد که باعث بدبختی خیلیا شد باعث موفقیت دسته ای شد ولی چه دسته ای؟ کسانی که دنبال مقصر نبودن، باور های گذشته‌گان رو نپذیرفتن و باور های جدید و خوبی ساختن، شرایط بد رو نپذیرفتن و نادیده گرفتن و خدواند هم به جای درست خودشن هدایتشون کرد.

    باور دیگه من در مورد خانمها لود که همه یه مشکلی دارن و نمیتونن وفادار باشن و حتی وقتی که با کسی دوست میشدم و همه چی خوب بود این نگاه بود که(حتی فکرشم نکن که این با بقیه فرق داره) و همش منتظر دروغی چیزی بودم و همیشه هم این اتفاق میفتاد. در آخر میگفتم: خدایی خوب دخترا رو میشناسی، دقیقا همونطوری بود که فکرشو میکردی

    باور دیگه من این بود که جیب من سوراخه و پول توش نمیمونه و همیشه هرچقدر که کار میکردم حتی اگه چند برابر روز قبل جیبم سریع خالی میشد

    باور دیگه در مورد سلامتی بود که من بدن ضعیفی دارم و خوب همشه هم مریض بودم. باورتون نمیشه تو تابستون سرماخوردگی میگرفتم

    کسانی که از هر لحاظ بهتر از منن منو آدم حساب نمیکنن و همیشه هم نادیده گرفته میشدم. توسط کسانی که فکر میکردم از من بهترن

    باور های نادرست زیادی در من وجود داشت و هنوزم دارن ولی به لطف خدا با استاد آشنا شدم و هر روز دارم روی خودم کار میکنم. خیلی حالم بهتره نسبت به قبل خیلی راضی ترم چون دارم این باور رو که میتونم زندگی خودم رو خلق کنم رو هر روز قوی‌تر میکنم.

    خدایا ازت سپاسگزارم که منو با قوانینت آشنا کرد

    استاد عزیزم ازتون ممنونم که این فایل های فوق العاده رو برامون درست میکنین.در پناه الله یکتا️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 931 روز

    به نام الله مهربان

    سلام استاد عزیزم و مریم بانوی دوست داشتنی و مهربان

    سلام به دوستان همفرکانسی ام.

    چقدر مبحث توحید شیرینه

    خدایا شکرت سپاسگزارم ک من رو به سایت استاد هدایت کردید.

    وقتی شرک داریم مگ میشه کاری کرد مادرم ،عموم سنگ کلیه دارن و این شده توی خانواده من ،ک همه ما به صورت ژنتیک باید اب زیاد بنوشیم تا سنگ کلیه نگیریم همین چند هفته پیش ک مامان سنگ شکن انجام دادن بهشون گفتم بیا فقط یکبار به حرفم اعتماد کن و باور کن هیچ دلیلی نداره ک کلیه ات سنگ بسازه این ک دکتر گفت فقط ی باوره بیا تغییرش بده و باور کن ک هیچ برگی به اذن خداوند به زمین نمی افته اما اونقدر نیاز به دیده شدن توی ایشون وجود داره نیاز به اینک براشون دلسوزی کنن و به قول استاد احساس قربانی شدن رو دوست دارن ک حتی حاضر نیستن ی مدت اینو تکرار کنن .

    توحید یعنی اینک باور کنیم همه چیز در گرو قوانین خداوند است. یک انرژی قدرتمند ک ما رو خلق کرده و قدرت خلق زندگیمون رو به ما داده

    پارسال چنین زمانی رو توی خونه بودیم تابستان گرم چقدر دوست داشتیم بیرون بریم از خونه اما از نظرشرایط مالی نمیشد‌

    ارزو داشتیم ماشینمون بود ک میتونستیم شبها بریم بیرون و لذت ببریم

    اما امسال به لطف الله یه ماشین توی پارکینگ خونه است ی ماشینم توی پارکینگ ایران خودرو و به یاری خداوند تا اخر ماه بهمون تحویل میدن.

    حقوق همسرم بیشتر شده جوری ک دیگ نیازی نیست از کسی قرض بگیریم حتی اضافه هم میاد ک بتونیم بدهی هامون رو تسویه کنیم.

    خدایا شکرت سپاسگزارم.

    یادمه پارسال کلیپ فقط روی خدا حساب کن رو چند بار دیدم و به پهنای صورت اشک ریختم حتی الانم ک میبینم چنین احساسی دارم.

    خدایا نگرانی چیه از چی نگرانی از بیماری بچت از تموم شدن پولهات

    از تهدید بقیه نگرانی

    از نتونستن ها نرسیدن ها نگرانی

    خب عزیزم تو مشرکی

    میترسی از چی میترسی

    از اینک همسرت تنهات بذاره

    از اینک خانوادت دوست نداشته باشن

    از اینک بگن دیدی نتونست مهاجرت کنه

    از اینک بگن دیدی اشتباه کرد

    از چی میترسی از اینک بقیه برن برسن به رویاهاشون خانه دار بشن

    اگر میترسی تو مشرکی

    از همسرت میترسی

    از پدرت میترسی

    از رییست میترسی

    از تهدید ها میترسی

    ن من میخواهم توحیدی باشم من میخوام همیشه در پناه خدا باشم چه احساس فوق العاده ای هست ک خودت رو توی اغوش خدا احساس میکنی

    چه احساس خوبی هست ک با چشمان خدا نگاه میکنی

    با دستان خدا مینویسی

    با لبهای خدا لبخند میزنی

    با قلب خدا عشق میورزی

    با توکل ب خدا امید داری

    با حمایت خدا شجاعت داری

    چقدر زیباست ک وقتی بچهام رو نگاه میکنم خداوند رو توی صورتهاشون میبینم

    چقدر زیباست ک باور دارم خداوند حامی من هست و حتی توی ظهر گرما وسط بیابون ک ماشین خراب میشه دیگ نگران نیستم نگران گرمایی شدن بچها

    نگران دیر رسیدنم

    نگران سوختن پوستم توی افتاب

    وقتی خداوند رو توی وجودت حس میکنی باور داری خیری برای تو هست شکر گزار ماشین سالمی باش ک خداوندبهتون داده

    توحید یعنی قدرت مطلق خداست یعنی یدالله فوق ایدیهم

    خدایا عاشقتم سپاسگزارم ازت

    من چقدر مشرک بودم در گذشته

    چقدر از همه ترسیدم

    از پدر از همسر از حرف مردم از رییس از پلیس از بی پولی از تنهایی از شب میترسیدم

    از همه چیز

    الان دیگ میدونم همه چیز در گرو قدرت خداوندهست و هر اتفاقی ک برای من می افته فقط نتیجه کانون توجهم و باورهام هست

    خدایا یاری ام کن ک بیشتر توحیدی بشم

    خدایا چقدر لذت میبرم ک دوستان میان و با ایات قران کامنت میذارن چقدر دوست دارم انس با قران رو

    امروز نشستم باورهای ذهنیم رو در خصوص قران نوشتم تا ببینم چرا اینقدر سخته برام دست ب قران شدن

    دیدم وای من چقدر از قران میترسم از اینک بی وضو باشم

    از اینک بدون غسل باشم …

    چقدر میترسم نکنه قران رو کج بگیرم صاف نگیرم و عذاب بشم یعنی برای همه اینها باور بود توی ذهنم

    من بیشتر از اونکه قران رو بخوام بخونم فقط دوست داشتم داشته باشم روی بلندی بذارم و ببوسم ک مبادا خدا ناراحت نشه و عذابم نکنه

    استاد سپاسگزارم از شما ، شما به من ،خودم و خدای خودم رو شناساندید امیدوارم ک هر روز بیشتر توی این مسیر باشم .

    دوستدارم بنویسم هم ردپایی میشه واسه خودم هم هر زمان کامنت میذارم ب طرز معجزه اسایی اون مشکلات حل میشن

    در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    مهسا نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1906 روز

    سلام و عرض ادب خدمت دوست مهربانم استاد عزیزم پدر معنوی من، سلام به مریم شایسته عزیز،نتیجه‌ای که من از توحید گرفتم رفع کینه‌ها بوده، چرا؟ با خودم فکر کردم که اگر آدمی به من بدی کرده من قبلاً فرکانس بد فرستادم و این بنده خدا چاره‌ای نداشته و واسطه‌ای بوده که انعکاس ارتعاش من به جهان رو به من بفرسته پس برای همین نباید به او خرده گرفت و از کسی کینه به دل گرفت باید به درون مراجعه کرد باید صاف شد تصفیه شد پاک شد خالص شد و عوامل بیرونی رو بی تقصیر دونست من اگر فرکانس خوب بفرستم کائنات به اذن الله دستی میشه برای انعکاس فرکانس های خوب من،نتیجه بسیار درخشان دیگه خیال آسوده بوده نتایج عالی بوده چه در عرصه کار چه در عرصه روابط چه سلامتی و چه ارتباط با خداوند نتایج عالی و بی‌نظیر بوده برای من از صمیم قلبم و از ته دلم عمیقاً ازتون سپاسگزارم آگاهی ها برای من به منزله بارش باران در کویر وجودم بوده من تجربه بسیار بدی از شرک داشتم و الان آگاهی ها خیلی کمکم میکنه توحید یعنی هماهنگی با انرژی مبدا، همه امور را وابسته فقط به یک قدرت به یک نیرو به ذات الله می‌دونی و از هر آنچه که در بیرون هست رها و آسوده‌ای و با قدرت با جهاد اکبر ورژنی از خودت ارائه میدی که عالیه و تو رو ارتقا میده و کاری به عوامل بیرونی نداری با تمام وجودت متعهد هستی به اینکه یک انسان عالی باشی و روز به روز تکامل خودتو طی بکنی و وقتی که در واقع صدا و سیما رسانه های تصویری و صوتی از بد بودن اوضاع میگن تو فقط و فقط لبخند میزنی و با خودت میگی که خوشبختی من شادی من حال خوب من روحیه من هدیه‌ای از جانب خداوند هست و من به قدرت مطلق متصلم و این خبرهای بد ذره تاثیر روی من نداره هماهنگی با انرژی مبدا یعنی خیالی آسوده ذهنی راحت و رها هماهنگی با انرژی مبدا یعنی احساس ارزشمندی احساس توانمندی احساس لیاقت و شایستگی یعنی خیرخواهی خوش قلبی یعنی من کاری ندارم که همسایه من چه دینی داره چه افکاری داره من با تمام جهان در صلحم مثل خداوند هر چیزی به صلاح جهانه همه چیز به نفع منه مسیر جهان مسیر خیر و تکامل و خوبیه مسیر جهان مسیر پیشرفت هر روزه بلکه هر لحظه است از خدا سپاسگزارم وقتی خودم رو با مهسا 10 سال قبل مقایسه میکنم میفهمم که خداوند چه لطفی به من کرده چه مرحمتی به من روا داشته سپاسگزارم از معبودم و از دستان معبودم که شما و مریم جان عزیز هستید، از شماها هم به عنوان دستان خداوند سپاسگزارم و امیدوارم که جهان برای شما عرصه تجلی و تحققه درخواست ها و آرزوها و رویاهاتون باشه چرا که جهان با وجود شما زیباتره و جهان با وجود شما جای بهتری برای زندگی هست الهی بسیار شکر عمیقا شکر اینقدر حالم خوبه اینقدر ناخودآگاه لبخند میزنم چی بهتر از این واقعاً وقتی به خدا وصلی هیچ چیزی نمیتونه تو رو غمگین کنه تو مقتدری هویت داری تو به خودت عشق می‌ورزی به جهان عشق می‌ورزی

    به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

    بسیار سپاسگزارم از رب العالمین، هر اتفاقی که می‌افته با خودت میگی این با اجازه خدا تو زندگی من محقق شده پس بهترینه به صلاح منه

    عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد

    بوالعجب من عاشق این هر دو ضد

    رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست

    می‌کشد آنجا که خاطرخواه اوست

    رشته بر گردن نه از بی مهری است

    رشته عشق است بر گردن نکوست

    عاشقان از هرچه پیش آید خوشند

    هرچه از نزدیک یار آید نکوست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    اشرف سادات ساداتی گفته:
    مدت عضویت: 1717 روز

    سلام

    من کاملا با حرفهاتون موافق هستم ، دقیقا من هم به همسرم همیشه میگم که ما باید اونجوری فک کنین که بهمون کمک کنه نه اینکه جامعه چی میگه . اما خودمم که این حرف ها رو میزنم ، باور 100 درصدی ندارم ، چون وقتی اینو نیفهمم که نتیجه نگرفتم .مثلا ، من از نوحواتی روی پاهام واریس دارم و یادنه از همون زمان میگفتن واریس ارثی هست و منم پذیرفتم و الان که 38 ساله هستم بازم همون باور رو دارم و همیشه میگم اره دیگه مامان و خاله ام هم دارن پس ازث هست. اما خودم می دونم که می تونم درمانش کنم و این اتفاق زمانی می افته که کاملا باور کنم . اما نمی دونم چطوری باور رو تقویت کنم و بپذیرم که می تونم بدن سالمی داشته باشم ، می تونم پای بدون واریس داشته باشم. ای کاش من هم بتونم به تمام آگاهی هام باور کامل داشته باشم و نتیجه بگیرم .مرسی از شما که ما رو راهنمایی میکنید.متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: