اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
که جهانی سرشار از نعمت و ثروت و برکت و فرصت و آدم های خوب و هر چیز خوبی را به بی نهایت مقدار خلق کرده
و من را خالق زندگی خودم آفریده
تا بتوانم از راه های ساده و لذت بخش
به تمام خواسته ها، آرزوهای کوچک و بزرگ و زندگی دلخواه و رویاییام برسم
به نام خدایی که مرا بسیار دوست دارد
و من را موجودی بالیاقت، ارزشمند، عزتمند، شایسته و لایق نعمت هایش خلق کرده
و هر روز بر عزت نفس و میزان لیاقتم برای دریافت نعمت هایش میافزاید.
*
سلام به خوبیها و زیباییها
سلام به هر ذره و جریانی از خوبی که در جهان زیبا و غنی ما در جریان هست
سلام به تمام آدم های خوب و باوجدان در همه جای جهان، از گذشته های دور تا همین حال حاضر و آینده
سلام به تمام افراد و عوامل و راههای هموار و لذتبخشی که به فرمان خداوند برای رسیدن من به خواستهها و آرزوها و شرایط دلخواه و رویایی ام برایم مهیا میشوند
سلام به:
خوشبختی و آرامش
موفقیت و ثروتمندی
سلامتی و زیبایی
امنیت و ایمنی
عزتمندی و آبرومندی
لیاقت و شایستگی
آسایش و رفاه
مهربانی و محبت
عاشقی و وفاداری
فراوانی و ثروت
نعمت و فرصت
راهنمایی و هدایت خداوند
احساس ارزشمندی و اعتمادبهنفس
زندگی سرشار از عشق و محبت و وفاداری
زندگی مملو از تجربههای ناب و لذتهای وصفنشدنی
سعادتمندی و عاقبت به خیری
*
نکات و باورهای این جلسه:
1- من دنبال فکرها و باورهای قدرتمندکننده و کمککننده هستم. (یعنی دانشمندان هم هر چی گفتن قبول نکن.)
2- من مراقب چیزهایی که میپذیرم و به خورد مغزم میدهم هستم. (یعنی هر چیزی رو به راحتی نپذیر چون ممکنه شرک باشه.)
3- من مراقب ورودیهای ذهنم هستم.
4- نباید چیز نامناسبی به خورد مغز داد یا باوری را ساخت با اخبار و حرفی را گوش داد که قدرت را از وجود ما بگیرد. (بنابراین من مراقب ورودیهای ذهنم خواهم بود و باورهای قدرتمندکننده خواهم ساخت که قدرت تغییر شرایط زندگیام به گونهای که کیفیتش بیشتر شود را فقط به وجود خودم بدهد.)
5- عوامل بیرونی در تعیین چگونگی شرایط زندگی من دخالت ندارند و فقط افکار و باورهای صحیح و قدرتمندکننده و کمککننده در ذهن خودم، این توانایی را به شخص خودم میدهند.
6- همه چیز همانطور که میخواهم تغییر خواهد کرد اگر و تنها اگر به قدرت ذهن و کانون توجه، افکار و باورهای قدرتمندکننده و احساس خوب، باور داشته باشم.
7- من مراقب هستم چه چیزهایی را انتخاب میکنم که ببینم، بشنوم و یا بپذیرم.
8- جهان به فرکانسها و افکار ما پاسخ میدهد و آنها را به شکل آدمها، اتفاقات، ایدهها، موقعیتها و… وارد زندگیمان میکند.
9- آن چیزی که در زندگی داریم دریافت میکنیم آینه تمامنمای باورهای خودمان است. (پس من مراقب ورودیهای ذهنم، کانون توجه، افکار و باورهای خودم هستم.)
10- هر باوری که قدرت را از تو میگیرد و به عوامل بیرونی میدهد و اصلا قرار نیست به تو کمک کند را باور نکن، حتی اگر افراد زیادی آن را تکرار کرده و یا دانشمندان بر آن باور باشند.
11- من قدرت را تماما به خداوند سخاوتمندی نسبت میدهم که جهانی زیبا را برای خوشبختی و سعادتمندی من خلق کرده و نه هیچ چیز دیگری.
زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟
پاسخ 1:
وقتی تصور میکردم که چون دخترم، چون تو ایرانم، چون دلار بالا میره، چون فلان ژن رو دارم… پس مقابله و تغییر شرایط، خیلی سخت و با بعضا غیرممکنه،
رسما احساس فلجشدگی و پوچی داشتم. انگار تلاش کردن معنایی نداره و سرنوشتت از پیش مشخصه.
اینکه اون جبر رو قبول داشتم، رسما اجازه و فرصت تحرک و پویایی به من نمیداد. علاوهبر همه اینها، احسای یاس و ناامیدی و شاید حتی ترس و غم و اندوه هم همیشه وجود داشت که یا روند تلاش کردن رو کند میکرد و یا اصلا نمیزاشت نتیجهای مطلوب حاصل بشه.
سوال 2:
به این فکر کنید که به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟ و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟
پاسخ 2:
وقتی بعد از بارها تلاش برای کاهش وزن، دیگه خسته شدم، تقریبا قبول کرده بودم که من ژن چاقی رو دارم، که آدمی که از اول تپل بوده تا اخرش تپل میمونه، یا کسی که عاشق شیرینیجات هست نمیدونم هیچوقت دست ازشون برداره و خلاصه اینکه من از لحاظ مغزی نمیتونم لاغر بشم چون عاشق خوردن و فلان و بهمانم.
یا وقتی شرایط اقتصادی کشور رو میدیدم، اینکه فقط ی عده دارن توش میخورن و میبرن و قیمت دلار هم دستشونه و… باعث شد وقتی به میزان درآمدم نگاه میکردم اینو به خودم بقبولونم که شرایط همیشه همینطوره و یا دست کم باید معجزه رخ بده تا شرایط کمی به نفع من بشه. یعنی باور به کمبود پررنگتر از باور به فراوانی بود.
بله به همین راحتی اون زمان تسلیم ی جبر بودم که اره نمیشه، سخته، نداریم، تموم شده، محاله، تو خیالاته، در واقعیت نیست، نشدنیه و…
سوال 3:
وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟ به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟
پاسخ 3:
وقتی اون باورهای شرکآلود و مسمومکننده رو کنار گذاشتم و کمکم متوجه شدم که همه چیز توی ذهن و مغز منه، همه چیز بستگی به نوع تفکرات و باورهای من داره و نه عوامل بیرونی، انقلابی در وجود من شکل گرفت. اون باورهای شرکآلود و نامناسب رو تغییر دادم و به جاش باورهای قدرتمندکنندهای رو در ذهنم ساختم که موجب حرکت و پویایی من شدند.
ترس و غم و ناامیدی از بین رفتند و جاشونو به عزم و اراده و امید دادند. انگار که زندگی تازه برام معنا پیدا کرده باشه. تازه همه چیز داشت سر جای خودش قرار میگرفت که بله با تلاش کردن و امید داشتن، میشه موفق شد و به همه چیز رسید.
قبول کردم که هر چیزی رو بتونم به خودم بقبولونم و باورش کنم، دستیافتنی و شدنیه. دیگه جهان جای زیباتری بود و من از زندگی کردن در این جهان فراوانیها لذت میبردم.
دیگه اینکه کدوم دسته از زنها در بدن من بیان شدن یا کدوم دسته فعال نیستن مهم نیست، چون من دارم میبینم که افرادی با بیماریهای ارثی و حتی خیلی خطرناک، به سلامتی رسیدن، و کاهش وزن چیزی نیست که نشه تغییرش داد.
وقتی قبول کردم دنیای من دسته یک عده از آدمها که به ظاهر قدرت و ثروت رو در اختیار گرفتند نیست، وقتی باور کردم دنیای من، دنیای فراوانی نعمت و برکت و ثروت و فرصته، دیگه از آینده نترسیدم، به احساس آرامش رسیدم، خیالم راحت شد، شجاع شدم یکجورایی، و باور کردم و تا همین لحظه باور دارم که دنیا، فرصت و جا برای خوشبخت شدن و ثروتمندی و موفقیت و کامیابی همه آدمها دارد، البته به شرطی که خود آن مردم به این باور نسبت به خودشان برسند.
من تا همین چند ماه پیش، قیمت دلار و طلا و وسایل مهم و گرونی که باید میخریدم رو هر روز با استرس و تشویش زیاد چک میکردم، اما الان هر چند روز یکبار و البته بدون استرس و حتی گاهی با لبخند به اونها نگاه میکنم و باور دارم که دلار و طلا چه بالا برن و یا پایین، همه به نفع منه. اینکه الان کار کساده اشکالی نداره چون به زودی فرصتها و موقعیتهای خیلی خوبی نصیبم میشه و ثروت زیادی وارد زندگیم میشه.
استاد یاد ی چیزی افتادم که نمیدونم تو کدوم دوره بهش اشاره کرده بودین: فک کنم گفته بودین سال 88 بود که میخواستین همایش برگزار کنین ولی بخاطر شرایط نابسامان کشور به مردم اجازه تجمع حتی در حد کم را هم نمیدادن ولی شما چون واقعا میخواستین و باور داشتین به خودتون، همایشها رو به خوبی هر چه تمامتر برگزار میکردید. پس نتیجه میگیریم اگر بخوایم و شجاع باشیم و تلاش کنیم و باور داشته باشیم، شدنیه، میشه، هست، ممکنه، محال نیست، وجود داره، میتونه بشه و…
اصلا برای همینه که الان، فارغ از سن و سالم و اینکه الان کجای این دنیای بزرگ و زیبا قرار دارم و چه موقعیت و شرایطی دارم،
باز هم باور دارم که آدمهای خوب و باوجدان توی دنیا خیلی زیاد هستن، آدمهای عاشقی که وفاداری به عشقشون براشون کاری نداره و خیلی محترم و ارزشمند هستن زیاد هستن،
باور دارم آدمهایی که از من خوششون میاد هم خیلی زیاد هستن و
باور دارم فارغ از اشتباهاتی که کردم، باز هم من یک انسان خوب، خوشرفتار، دوستداشتنی، عزتمند و ارزشمند هستم
که از طرف خدا مورد لطف و مرحمت قرار گرفته
و لیاقت همون فرد ایدهآل و زندگی فوقالعاده عاشقانه و رویایی و
همچنین شرایط دلخواه و خوشبختی بیحدوحصر و سلامتی و آسایش بیانتها
و رفاه و موفقیت و ثروت و نعمت بیشمار
و لذتهای گوناگون و وصفنشدنی رو داره.
بله، دوری از باورهای مسمومکننده و شرکآلود و ساخت باورهای قدرتمندکننده، میتونه یه آدم جدید از من بسازه که هیچ ربطی با آدم قبلی نداشته باشم و به لطف خداوند، قدرت تغییر شرایط زندگیم در همه جنبهها را تنها در خودم جستوجو کنم و هر روز بهتر از دیروز و هر روز موفقتر از دیروز و هر روز خوشبختتر از دیروز باشم.
برای همین خداوند را هزاران بار شکر میکنم که بوسیله استاد عباسمنش، پیوسته داره من رو هدایت میکنه به سمت رسیدن به خواستهها و آرزوهام. چراکه این استاد بود که نقش و اهمیت کانون توجه، افکار، باورها و احساس خوب رو به من شناسوند و کمک کرد تا باورهای نامناسب
رو کنار بزارم و باورهای قدرتمندکننده رو جایگزینشون کنم. اونقدر استاد عباسمنش هنگام صحبت کردن صادق و قاطع هستن و اونقدر مباحث رو با شفافیت و مثالها و تمرینات زیبا آموزش میدن، که من کاملا پذیرای تمام حرفهاشون هستم و نشانههای بودن در مسیر تکاملی خودم و احسای بهتری که نسبت به خودم، خدای خودم و زندگی و جهان پیرامونم دارم را به وضوح میبینم.
در آخر باید بگم که این نگاه توحیدی، هر چیز خوبی رو برای من به همراه داشته. به عبارتی، آرامش داشتن و آرام بودن نسبت به دنیای پیرامون و اتفافات اطراف، اولین میوه این نگاه زیبا بوده
و در مراحل بعدی، شجاعت، جسارت، ثابت قدم بودن، روحیه تلاشگری و پویایی، احساس هویت و ارزشمندی، ایمان و اعتماد به خداوند و امید داشتن، از دیگر ثمرات این نگرش توحیدی است.
*
من باور دارم که در جهانی بسیار زیبا، غنی و سخاوتمند زندگی میکنم که
در آن بیشمار نعمت و فرصت و ثروت و آدمهای خوب وجود دارد و
من قرار است سفری بسیار لذتبخش و عاشقانه را در این جهان داشته باشم و
در کمال خوشبختی و سعادتمندی، پیوسته شکرگزار خالق بخشنده و مهربانش باشم.
خدایا، خداوندا
من فقط و فقط به تو ایمان دارم
و تنها به تو توکل میکنم
و فقط از تو یاری میجویم
خدای بزرگ و زیبای من، برای اینکه امروز هم مرا به سمت زندگی بهتر و شرایط ایدهآل و رویاییام هدایت کردی، ازت هزاران بار ممنونم.
خدای سخاوتمند من، من آمادگی دریافت برکات، نعمات، آگاهیها و هر خیر و برکتی رو از جانب تو دارم و پیشاپیش برای همشون ازت هزاران بار ممنونم.
ای خدای بخشنده، به خاطر همه شرایط و عوامل ریز و درشتی که در مسیر رسیدن من به خوشبختی و داشتن زندگی ایدهال و رویاییم ترتیب میدی، هزاران بار ممنونم.
خدای قدرتمند و عادل من، بخاطر تمام نعمتهای کوچیک و بزرگی که به من عطا کردی، از اولین روز زندگیم تا حال حاضر و همچنین اونهایی که در آینده دور و نزدیک به من خواهی داد، هزاران هزار بار متشکرم.
خدایا، به خاطر همه چیزهای ریز و درشت خوبی که من عطا کردی، ولی من هیچوقت متوجه اونها نشدم،
یا اون دسته از نعمتهایی که بهم بخشیدی ولی فراموش کرده و از یاد بردم،
حتی اون خوبیهایی که الان هم متوجه اونها نیستم
و اون نعمتهایی که در آینده به من خواهی داد و ممکنه متوجهشون نشم یا باز هم از یاد ببرم
هزاران هزار هزار بار شکرت.
خدایا
بخاطر سلامتی و امنیتی که برایم مهیا کردی و میکنی،
بخاطر آدمهای خوبی که وارد زندگیم کردی و همچنان میکنی،
بخاطر همسر فوق العادهای که نصیبم میکنی،
بخاطر موفقیتهای گذشته و آیندهام،
بخاطر فرصتهای خوبی که جلوی پاهام گذاشتی و میگذاری،
به خاطر وضع مالی خوبم و نیز ثروت عظیمی که نصیبم میکنی،
به خاطر عزت و احترام و ارزش و لیاقت و آبرویی که بهم بخشیدی و میبخشی،
بخاطر تمام تجربههای شیرین و ناب گذشته و
لذتهای وصفنشدنی و فوقالعادهای که به من عطا خواهی کرد،
به خاطر رفاه و آسایشی که به من بخشیدی و همچنان میبخشی،
بخاطر خیر و برکتی که به زندگیم دادی و همچنان ازم دریغ نمیکنی،
بخاطر احساس خوب و آرامش و خوشبختی که برایم فراهم کردی و میکنی،
بخاطر داشتن شرایط دلخواه و زندگی رویایی و ایدهآلم،
بخاطر رسیدن به خواستهها و رویاهای کوچک و بزرگم،
برای تکتک این خوبیها، زیباییها و نعمتها
پیوسته و پیشاپیش، میلیونها بار سپاسگزار و ممنون تو هستم.
از زن و بچه گرفته تا مردم و بقال سر کوچه و پلیس و دکتر و مهندس و کارگر و رانندگی تاکسی و قصاب و….
یه جورایی به همه باج میدیم یا میترسیم، میترسیم از هر تهدیدی، یعنی اگر مثلا یکی توی آمریکا(یک مقام سیاسی) بگه میخوایم با ایران فلان کار رو بکنیم ما میترسیم و باور میکنیم که آره میتونه، چه برسه به اینکه یک شخصی مستقیم ما رو تهدید کنه….
هر جور هم بگم توحیدیم در عمل میبینم واقعا نیستم، مردم و خانواده و هر کسی در ذهن ما قدرت داره،هر پولداری رو میبینیم،هر ژنتیکی،هر کارمند بانکی،هر صاحب خونه ای و…
واقعا من پذیرفتم عجزم رو در مقابل خداوند که هیچی نیستم و من پر از شرکم، استاد یه جاهایی میگه شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه ی سیاه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است،اما من وقتی خودم رو میبینم،میفهمم که شرک در دل من مثل درختان یک جنگل کاملا مشهود و واضحه….اگر کارگر یا کارمندیم به صاحبکار باج میدیم و میترسیم، اگر صاحب شغل و بیزینسیم به مشتری و کارمند خوبمون باج میدیم، این چه زندگیه شده،خدا به داد من برسه…
از اون ور 4 تا فایل از استاد میبینیم و فکر میکنیم توحیدی شدیم(با خودمم،خودم رو میگم)
خدا به دادم برسه و اون منو توحیدی کنه وگرنه من که هیچی نیستم و پر از شرکم و پر از ناسپاسی
سپاسگزارم از این فایل بسیار عالی که اگاهی های زیادی رو برای من به ارمغان داشت. من کم کم دارم متوجه میشم شرک یعنی چی. قبلا وقتی بهم میگفتن ادم باید به توحید ایمان داشته باشه و مشرک نباشه و چیزی رو شریک خداوند قرار نده متوجه نمیشدم یعنی چی. خیلی ها میگفتن مردم الان سگ و چوب نمیپرستن ولی پول پرست شدن ولی باز هم برای من مفهومی نداشت تا اینکه شما تعریفش مردین که شرک یعنی قدرت دادن به عوامل بیرونی. یعنی هر چیزی رو به جز خداوند نیرومند و عامل دونستن که واقعا به دلم نشست و پذیرفتمش.
چیزی که برای من وجود داره در مورد سوالی که پرسیدین که وقتی اوضاع سخت میشه چه باوری میاد سراغتون، حقیقتش اینه که من وقتی اوضاعم از نظر کاری سخت میشه مدام این باور میاد توی ذهنم که من جای درستم نیستم، به من اجازه ندادن توی رشته مورد علاقم تحصیل کنم و همش میخام دیگران رو سرزنش کنم که نزاشتن من سرجام باشم. اما وقتی که اوضاع روبه راهه خیلی هم از کاری که میکنم لذت میبرم.
اینجا به جای اینکه باورهای درونیم رو درست کنم که رشته تحصیلی من بسیار عالی هست و خیلی موقعیت شغلی براش وجود داره و خداوند من رو در مسیر درست قرار میده و این قبیل باورها که همش هم برمیگرده به احساس لیاقت … به دنبال این هستم که یک عامل بیرونی پیدا کنم و بگم این مشکلات به خاطر عوامل بیرونی هست.
خیلی از ما ها برای اینکه حرکت نکنیم یا وقتی کاری نتیجه نمیده بهونه بیاریم میگیم یه عامل بیرونیه
ولی همه چیز در درونه جهان آیینه درون ماست
ما باید قدرت رو به خدا بدیم اونه که رب آسمان ها و زمینه اونه یکتای مقتدره اونه که قدرت جهان در اختیارشه
میدونی چرا خداوند شرک رو نمیبخشه چون ما می استیم میگیم ببین ژنتیک نمیذاره دولت نمیذاره بابام نذاشت اون وقت رها میکنیم و چون خدا دنبال پیشرفت و گسترش جهان است این با قانون خداوند ناسازگار است
به خدا همه چیز باور همه چیز در دستان خداوند است چیزهایی که باور میکنی رو میبینی پس آنچه درسته رو باور کن و بپذیر کاری نداشته باش که فلان آدم دانشمند چی میگه
فقط خداست که تعیین کننده اتفاقات ماست و هر خیری که به ما میرسه از طرف اونه
این فایل بی نظیر رو دیدم. میخوام از تجربه ام در عمل به توحید عملی بگم زمانی که ازین مطالب چیزی نمیدونستم
من 3 سال پیش یجایی کار میکردم که اصلا از محیط کار خوشم نمیومد رفتار کارفرمام بد بود و دچار غذاب زیادی میشدم و در یک کلام لذت از زندگیم رفته بود. چرا ازون شغل نمیومدم بیرون؟ چون باور داشتم روزی من دست کارفرمام هست و من اگه ازینجا بیام بیرون گشنه و تشنه میمونم و نمیتونم زندگی کنم. همین باور شرک باعث شد به مدت یکسال عذاب و رنج کار تو اون محیط سمی رو تحمل کنم و هرروزم بدتر از دیروز بشه، لذت نمیبردم از زندگیم، شبها کابوس میدیدم، افسرده و کسل و ناامید شده بودم و حس میکردم دیگه نمیتونم زندگیم رو تغییر بدم. نمیدونستم دلیل اینهمه عذاب و سختی زندگیم بخاطر قدرت دادن به غیر خدا بود، نمیدونستم روزی دست خداست قدرت دست خداست و کل یکسال در رنج بودم…
بعد از گذشت یکسال دیگه طاقت من طاق شد و نتونستم اونهمه عذاب رو تحمل کنم، باخودم گفتم؛ زهرا تا کی؟ زندگی یعنی همین؟ پس لذت بردن چی میشه؟ اگه زندگی اینه من این زندگی رو نمیخوام اگه پول دراوردن یعنی این من این پول دراوردن رو نمیخوام و میخوام برگردم به قبل از این کار. تصمیم سختی بود ولی انگار ایمان اوردم که قدرت دست کارفرمام نیستتتت. قدرت دست پروردگارم هست. اوست قدرت مطلق…و من بعد خروج از اون کار روی آرامش رو دیدم تو زندگیم و زندگیم لذتبخش تر و زیباتر شد. احساس خوب پیدا کردم. چون قدرت رو از غیر خدا گرفتم و به خدواند دادم.
یه تجربه دیگه از قدرت دادن به اینستاگرام…
خیلی شنیدیم که میگن اگه کسب و کارت رو ببری اینستا میترکونی، فروشت بیشتر میشه و اگه نری اینستا دیگه رشد درامد رو تجربه نمیکنی!
من با این باور یه پیج برا کسب و کارم ساختم و هرروزم شده بود اینستا، همش خودم رو غرق در کلیپ های سرگرم کننده میکردم، استوری های سرگرم کننده میذاشتم که ویو بخوره و هزار جور ازین کارا…..یهو به خودم اومدم دیدم من غرق در حال بد شدم، باورهای محدودکنندم بیشتر شدن، امنیت و ارامش از زندگیم رفته و درامدم هم باز همونه و همینطور لذت و شادی و حال خوب از زندگیم رفته بود (قبلا ارامشم رو داشتم درامدمم خوب بود. ولی با اینستا ارامش از زندگیم رفت)…نمیتونستم از این شرایط بیام بیرون چون میترسیدم منبع درامدم قطع بشه و بدون روزی بمونم…قدرت رو داده بودم به اینستاگرام، فکر میکردم روزی من دست اینستاگرامه نه خداوند!!!!
….بالاخره مرور کردم تجربه های قبلم رو(تجربه کارفرما) و ایمان اوردم میتونم بدون اینستاگرام، بدون دیدن کلیپ های طنز و سرگرم کننده، بدون دیدن مطالب چرت و بدون گذاشتن مطالب سرگرم کننده چرت بی ارزش، هم پول دربیارم. قدرت دست خدا، روزی دست خداست نه اینستاگراممم!!!!!!!!!
من هر موقع دچار شرک شدم زندگیم پراز عذاب و سختی شده که نمیتونستم تغییرش بدم و ازش بیام بیرون و هر لحظه هم این شرایط بدو بدتر میشد حالم بدتر میشد و لذت و حال خوب از زندگیم میرفت بیرون…
هروقت شرک رو گذاشتم کنار و قدرت رو دست خدا دادم زندگیم راحتتر شده، لذت بردم از زندگیم، پول راحتتر وارد زندگیم شده و آرامش و حال خوبم هم هرروز بیشتر و بیشتر شده….
من به لطف الله هفته قبل اینستاگرامم رو کلا پاک کردم، با وجود اینکه پیج کاری چند ساله ای روش داشتم….
به این نتیجه رسیده بودم که اینستا احساس کمبود شدیدی به من میده و احساس بد مقایسه کردن رو ،اما نمیدونستم که این میتونه شرک باشه و چقدر ریزبینانه به این موضوع اشاره کردی، من میدونستم که میتونم بدون اینستا هم پول بسازم اما نمیدونستم که این من نیستم که پول میسازم، این شهرت و مدت کاری من نیست که پول میسازه و مشتری میاره ، اون رب العالمین است که تنها قدرت جهان است و من در برابرش هیچم
سلام استاد جانم و مریم جان زیبایم الهی قربونت برم که چقدر توی این فایل میخواین بهمون بگید که بابا نکنید اینکارو با خودتون من اکه بخوام از اتفاقات و معجزاتی که برام پیش میاد آنی که باور دارم هرچه هست در دستان اوست دفترها میشه اینقدر که هر اتفاقی میوفته قاه قاه میخندم و میگم دمت گرم اوسا میدونستم و اینم متوجه شدم که ما باید همیشه در معرض این یادآوریها باشیم چون انسان زود فراموش میکنه وقتی با یه چالشی روبرو میشه تمام باورها میریزه بهم هول میکنه یادش می ره من خودم رو میگم که گرچه همیشه سعی میکنم شرک نورزم اما گاهی چنان زیر پوستی یه جایی میاد بالا که فقط شوک میشم مثلاً فال آخر رو که کوش دادم چنان منقلب شدم که اومدم تمام فایلهای باورهای توحیدی رو از اول شروع کردم گوش دادن که یادم بمونه . تا یادم میاد همیشه چهارشنبه که میشد بهم میگفتن سید دورو ور تو نباید بچرخیم میگیرتت و من همیشه تعجب میکردم من که عصبی نیستم چرا اینقدر برای من تکرارش میکنند که به واقعیت زندگی من تبدیل بشه . شاید هم در اون زمان شد اینو که گفتید یه دفعه یادم اومد خنده ام گرفت عاشقتونم ، آرزوی دیدنتون رو دارم اما به خودم قول دادم به زودی ببینمتون پایدار باشید
به نام خداوند جانمم که منو هدایت کرد به سمت این فایل
سلام استاد عزیز تر از جان خداروشکر خداروشکر برای شنیدن این حرفا چقدر قشنگ من هدایت شدم چقدر تک تک این حرفا برای من بود چند روزی بود به این فکرمیکردم که چرا نتیجه ی تلاشام برای افزایش وزن در ظاهر دیده نمیشه چرا من وزنم بیشتر نمیشه به اندام دلخواهم نمی رسم و ذهنم پذیرفت که عاملش ژنتیک منه خیلی از چندسال قبل تو گوشم خونده بودن استعداد نداری تو ازاینایی هرچقدر بخوری چیزی بهت اضافه نمیشه و باور کرده بودم وقتی عاملش رو به کالری دریافتی و ورزش دادم با وجود خوردن وعده های سنگین من بازم نتیجه قابل مشاهده ای ندیدم خدای من چقدر من سپاسگذارتم چقدر زیبا منو هدایت کردی به این فایل من شرک ورزیدم قدرت ها رو به عامل ژنتیک و غذا و ورزش دادم چیزایی که چندین ساله علم به ما گفته ما اینارو باور کردیم و باورامونم همون چیزی رو بهمون نشون میدن که فکر میکنیم میخوام هر روز این فایل رو گوش بدم تا هر بار بهتر درک کنم که قدرت دادن به غیراز خدای یکتا یعنی چه کاش بیشتر بود و درمورد اینکه چه باورهایی بسازیم حرف میزدین انشالا در فایل دیگری درموردش صحبت کردین و منم هدایت میشم سپاسگذارم استاد از تک تک حرفاتون و خداوند عشقم و این منظره ی زیبا که خودم رو در اونجا تصور کردم دارم نفس عمیق میکشم و به زلالی رودخانه نگاه میکنم چقدر لذت بخشه چقدر آرامش بخشه انشالا خدا من رو هدایت میکنه به این مناظر زیبا اینو میدونم که هرروز باید رو خودم کار کنم و از گوش دادن به فایل غافل نشم در پناه خدا همه ی ما در اگاهی و آرامش باشیم
سلام به استاد عزیز خیلی جالبه واقعا هر بار که به هر فایلی تو سایت گوش میدم نسبت به چند ماه قبلم درک بهتری ازش دارم
زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟
به این فکر کنید که:
به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟
و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟
یکی از باورهای اشتباهی که من داشتم این بود که هنر تو این کشور پول ساز نیست
ایرانی ها تو خرج روزانشون هم موندن بعد بیان تابلو نقاشی بخرن
و تو ذهن من این بود که اگر یک کشور دیگه ای زندگی میکردم اوضاع بهتر بود برام و قطعا میتونستم از علاقم پول بسازم
این باورها تمامش باعث شده بود من اصلا رو عااقمم درست کار نکنم برم تو حوزه های دیگه مثل مهندسی و بتونم پول در بیارم
نتیجشم این بود نه تو هنر خیلی خوب میشدم نه مهندسی
و اینقدر این باورهام قوی بود حاضی نبودم یه پیج ساده بزنم کارمو معرفی کنم
وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟
به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟
من اومدم با کلی فایل که از شما میدیدم گفتم بزار حداقل یه پیج بزنم
اولین باوری که تغییرش دادم این بود که اتفاقا کاری که عاشقشی بیشتر برات پول میسازه و بیخیال مهندسی دست و پا شکستم شدم
بعد آروم اروم تکاملی با این باور آشنا شدم که بابا این کاری که انجام میدی طبق آیه های قرآن روزی بهت داده میشه این شغلی که داری انجام میدی یه بخشی از اون روزی رو قراره بده و هزاران راه هست
همش کارت نیست
و هزاران هنر مند مختلف چه تو ایران چه خارج از ایران رو رفتم دیدم
آمار فروش حراج تهران رو رفتم دیدم که تقریبا 90 درصد کارایی که دارن تو این حراج فروش میرن هنرمندهاشون زندن
چه قدر هر روز باورهای فراوانی مشتری کار کردم و دارم کار میکنم
نتیجش این شده که دقیقا برعکس باور قبلیم من از این کار مورد علاقم دارم پول میسازم
هر روز ایده های باحال تر و جالبتر به ذهنم میرسه که دوست دارم امتحانشون کنم
اینقدر ایده دارم که نمیدونم به کدوم برسم
اینقدر فرصت های مختلف جلوی پام هست که نمیدونم اول سراغ کدوم برم
خوشحالم که چند سال پیش باور کردم که کار مورد علاقمم پول ساز میتونه باشه
پس بازم خودم تاثیر اصلی رو داشتم نه عوامل بیرونی
یکی دیگه از مواردی که تا همین چند وقت پیش بهش باور داشتم دقیقا همون صحبت های دوستانتون بود که میگفتم من هم چون پدر مادر خیلی حمایت گری داشتم و پشتمو خالی نکردن بلد نشدم پول بسازم
بعد یکم اومد جلوتر رو باورام کار کردم رو دوره ها کار کردم و به وضوح دیدم وقتی دارم رو باورام کار میکنم و شخصیت خودمو بهتر میکنم راحتتر پول میسازم
در صورتی که پدر مادر من همون آدمای قبلی هستن!
پس این تقصیر خودمه که پول بیشتری بخوام بسازم باید رو خودم کار کنم اون بندگان خدا تاثیری ندارن
پس اینجا بازم عوامل بیرونی تاثیر نداشتن خودم بودم همش
یه باور اشتباه دیگه ای که داشتم میگفتم چون فرهنگ ایران اینطوریه این اقدامات رو از من نمیپزیره و من یه جا ها یی مجبورم دروغ بگم که تایید دیگران رو بگیرم و خانوادم ازم راضی باشن
این موضوع خانواده از من راضی باشه اینقدر تاثیر داشت که من حتی تو شغلم یه سری ایده های جدید رو امتحان نمیکردم چون میترسیدم اونها راضی نباشن و مسخرم کنن
بعد اومدم منطق هاش رو پیدا کردم
رفتم سراع کسایی که همین مشکل من رو داشتن تو عقل کل
و دیدم بابا خانواده و فرهنگ تاثیر ندارن باورهای اونها تاثیر نداره تو زندگی من
منی که میخوام اونچیزی که دلم میخواد رو بسازم باید یاد بگیرم اندازه ی خودمو ببرم بالاتر
اون افراد حق دارن هر واکنش و رفتاری نشون بدن ولی مهم منم که باید از لحاظ شخصیتی بزرگ بشم
نتیجش چی شد
خیلی جالبه قبل از اینکه این باورها رو درست کنم خانواده کلن مخالف من بود با رفتار نسبتا بد
بعد از این باورها خانواده مخالف منه ولی رفتار های نسبتا بد تقریبا داره به صفر میرسه
در صورتی که من همون کارای قبلی رو میکنم فقط با باورهای بهتر
سلام سارای عزیزم کامنت رو خوندم چقدر مثال هایی که زدی برای همه مون ملموس و واضح بود خود منم و تقریبا همه مون این باور برامون شکل گرفته که ایرانیا کجا به هنر پول میدن خیلی برات خوشحالم که تونستی باورت رو تغییر بدی و نتایج خیلی خوبی بگیری من هنوز اول راهم یکم عقب ترم تازه فهمیدم این باورام شرک الود بودن امیدوارم خدا بتونه هدایتم کنه که چطوری بتونم تغییرشون بدم کامنتت باعث شد بهتر درک کنم ممنونم عزیزم
به نام انرژی معجزهکننده و قدرتمند:
که از رگ گردن به من نزدیکتر است
و به خوشبختی، سعادتمندی، آرامش، سلامتی، ثروتمندی
و داشتن زندگی سرشار از عشق و وفاداری
و تجربه لذت های ناب و وصف نشدنی
و بودن در آسایش و رفاه برای من،
بیشتر از خودم مشتاق و مصر است
به نام سیستمی قانونمند:
که جهانی سرشار از نعمت و ثروت و برکت و فرصت و آدم های خوب و هر چیز خوبی را به بی نهایت مقدار خلق کرده
و من را خالق زندگی خودم آفریده
تا بتوانم از راه های ساده و لذت بخش
به تمام خواسته ها، آرزوهای کوچک و بزرگ و زندگی دلخواه و رویاییام برسم
به نام خدایی که مرا بسیار دوست دارد
و من را موجودی بالیاقت، ارزشمند، عزتمند، شایسته و لایق نعمت هایش خلق کرده
و هر روز بر عزت نفس و میزان لیاقتم برای دریافت نعمت هایش میافزاید.
*
سلام به خوبیها و زیباییها
سلام به هر ذره و جریانی از خوبی که در جهان زیبا و غنی ما در جریان هست
سلام به تمام آدم های خوب و باوجدان در همه جای جهان، از گذشته های دور تا همین حال حاضر و آینده
سلام به تمام افراد و عوامل و راههای هموار و لذتبخشی که به فرمان خداوند برای رسیدن من به خواستهها و آرزوها و شرایط دلخواه و رویایی ام برایم مهیا میشوند
سلام به:
خوشبختی و آرامش
موفقیت و ثروتمندی
سلامتی و زیبایی
امنیت و ایمنی
عزتمندی و آبرومندی
لیاقت و شایستگی
آسایش و رفاه
مهربانی و محبت
عاشقی و وفاداری
فراوانی و ثروت
نعمت و فرصت
راهنمایی و هدایت خداوند
احساس ارزشمندی و اعتمادبهنفس
زندگی سرشار از عشق و محبت و وفاداری
زندگی مملو از تجربههای ناب و لذتهای وصفنشدنی
سعادتمندی و عاقبت به خیری
*
نکات و باورهای این جلسه:
1- من دنبال فکرها و باورهای قدرتمندکننده و کمککننده هستم. (یعنی دانشمندان هم هر چی گفتن قبول نکن.)
2- من مراقب چیزهایی که میپذیرم و به خورد مغزم میدهم هستم. (یعنی هر چیزی رو به راحتی نپذیر چون ممکنه شرک باشه.)
3- من مراقب ورودیهای ذهنم هستم.
4- نباید چیز نامناسبی به خورد مغز داد یا باوری را ساخت با اخبار و حرفی را گوش داد که قدرت را از وجود ما بگیرد. (بنابراین من مراقب ورودیهای ذهنم خواهم بود و باورهای قدرتمندکننده خواهم ساخت که قدرت تغییر شرایط زندگیام به گونهای که کیفیتش بیشتر شود را فقط به وجود خودم بدهد.)
5- عوامل بیرونی در تعیین چگونگی شرایط زندگی من دخالت ندارند و فقط افکار و باورهای صحیح و قدرتمندکننده و کمککننده در ذهن خودم، این توانایی را به شخص خودم میدهند.
6- همه چیز همانطور که میخواهم تغییر خواهد کرد اگر و تنها اگر به قدرت ذهن و کانون توجه، افکار و باورهای قدرتمندکننده و احساس خوب، باور داشته باشم.
7- من مراقب هستم چه چیزهایی را انتخاب میکنم که ببینم، بشنوم و یا بپذیرم.
8- جهان به فرکانسها و افکار ما پاسخ میدهد و آنها را به شکل آدمها، اتفاقات، ایدهها، موقعیتها و… وارد زندگیمان میکند.
9- آن چیزی که در زندگی داریم دریافت میکنیم آینه تمامنمای باورهای خودمان است. (پس من مراقب ورودیهای ذهنم، کانون توجه، افکار و باورهای خودم هستم.)
10- هر باوری که قدرت را از تو میگیرد و به عوامل بیرونی میدهد و اصلا قرار نیست به تو کمک کند را باور نکن، حتی اگر افراد زیادی آن را تکرار کرده و یا دانشمندان بر آن باور باشند.
11- من قدرت را تماما به خداوند سخاوتمندی نسبت میدهم که جهانی زیبا را برای خوشبختی و سعادتمندی من خلق کرده و نه هیچ چیز دیگری.
12- قانون: «هر چیزی که من باور میکنم قطعا اتفاق میافتد.»
دوباره تکرارش میکنم:
هر چیزی که من باور میکنم قطعا اتفاق میافتد.
یکبار دیگه:
هر چیزی که من باور میکنم قطعا اتفاق میافتد.
چندبار دیگه:
هر چیزی که من باور میکنم قطعا اتفاق میافتد.
هر چیزی که من باور میکنم قطعا اتفاق میافتد.
هر چیزی که من باور میکنم قطعا اتفاق میافتد.
*
بخش تمرین
سوال اول:
زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟
پاسخ 1:
وقتی تصور میکردم که چون دخترم، چون تو ایرانم، چون دلار بالا میره، چون فلان ژن رو دارم… پس مقابله و تغییر شرایط، خیلی سخت و با بعضا غیرممکنه،
رسما احساس فلجشدگی و پوچی داشتم. انگار تلاش کردن معنایی نداره و سرنوشتت از پیش مشخصه.
اینکه اون جبر رو قبول داشتم، رسما اجازه و فرصت تحرک و پویایی به من نمیداد. علاوهبر همه اینها، احسای یاس و ناامیدی و شاید حتی ترس و غم و اندوه هم همیشه وجود داشت که یا روند تلاش کردن رو کند میکرد و یا اصلا نمیزاشت نتیجهای مطلوب حاصل بشه.
سوال 2:
به این فکر کنید که به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟ و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟
پاسخ 2:
وقتی بعد از بارها تلاش برای کاهش وزن، دیگه خسته شدم، تقریبا قبول کرده بودم که من ژن چاقی رو دارم، که آدمی که از اول تپل بوده تا اخرش تپل میمونه، یا کسی که عاشق شیرینیجات هست نمیدونم هیچوقت دست ازشون برداره و خلاصه اینکه من از لحاظ مغزی نمیتونم لاغر بشم چون عاشق خوردن و فلان و بهمانم.
یا وقتی شرایط اقتصادی کشور رو میدیدم، اینکه فقط ی عده دارن توش میخورن و میبرن و قیمت دلار هم دستشونه و… باعث شد وقتی به میزان درآمدم نگاه میکردم اینو به خودم بقبولونم که شرایط همیشه همینطوره و یا دست کم باید معجزه رخ بده تا شرایط کمی به نفع من بشه. یعنی باور به کمبود پررنگتر از باور به فراوانی بود.
بله به همین راحتی اون زمان تسلیم ی جبر بودم که اره نمیشه، سخته، نداریم، تموم شده، محاله، تو خیالاته، در واقعیت نیست، نشدنیه و…
سوال 3:
وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟ به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟
پاسخ 3:
وقتی اون باورهای شرکآلود و مسمومکننده رو کنار گذاشتم و کمکم متوجه شدم که همه چیز توی ذهن و مغز منه، همه چیز بستگی به نوع تفکرات و باورهای من داره و نه عوامل بیرونی، انقلابی در وجود من شکل گرفت. اون باورهای شرکآلود و نامناسب رو تغییر دادم و به جاش باورهای قدرتمندکنندهای رو در ذهنم ساختم که موجب حرکت و پویایی من شدند.
ترس و غم و ناامیدی از بین رفتند و جاشونو به عزم و اراده و امید دادند. انگار که زندگی تازه برام معنا پیدا کرده باشه. تازه همه چیز داشت سر جای خودش قرار میگرفت که بله با تلاش کردن و امید داشتن، میشه موفق شد و به همه چیز رسید.
قبول کردم که هر چیزی رو بتونم به خودم بقبولونم و باورش کنم، دستیافتنی و شدنیه. دیگه جهان جای زیباتری بود و من از زندگی کردن در این جهان فراوانیها لذت میبردم.
دیگه اینکه کدوم دسته از زنها در بدن من بیان شدن یا کدوم دسته فعال نیستن مهم نیست، چون من دارم میبینم که افرادی با بیماریهای ارثی و حتی خیلی خطرناک، به سلامتی رسیدن، و کاهش وزن چیزی نیست که نشه تغییرش داد.
وقتی قبول کردم دنیای من دسته یک عده از آدمها که به ظاهر قدرت و ثروت رو در اختیار گرفتند نیست، وقتی باور کردم دنیای من، دنیای فراوانی نعمت و برکت و ثروت و فرصته، دیگه از آینده نترسیدم، به احساس آرامش رسیدم، خیالم راحت شد، شجاع شدم یکجورایی، و باور کردم و تا همین لحظه باور دارم که دنیا، فرصت و جا برای خوشبخت شدن و ثروتمندی و موفقیت و کامیابی همه آدمها دارد، البته به شرطی که خود آن مردم به این باور نسبت به خودشان برسند.
من تا همین چند ماه پیش، قیمت دلار و طلا و وسایل مهم و گرونی که باید میخریدم رو هر روز با استرس و تشویش زیاد چک میکردم، اما الان هر چند روز یکبار و البته بدون استرس و حتی گاهی با لبخند به اونها نگاه میکنم و باور دارم که دلار و طلا چه بالا برن و یا پایین، همه به نفع منه. اینکه الان کار کساده اشکالی نداره چون به زودی فرصتها و موقعیتهای خیلی خوبی نصیبم میشه و ثروت زیادی وارد زندگیم میشه.
استاد یاد ی چیزی افتادم که نمیدونم تو کدوم دوره بهش اشاره کرده بودین: فک کنم گفته بودین سال 88 بود که میخواستین همایش برگزار کنین ولی بخاطر شرایط نابسامان کشور به مردم اجازه تجمع حتی در حد کم را هم نمیدادن ولی شما چون واقعا میخواستین و باور داشتین به خودتون، همایشها رو به خوبی هر چه تمامتر برگزار میکردید. پس نتیجه میگیریم اگر بخوایم و شجاع باشیم و تلاش کنیم و باور داشته باشیم، شدنیه، میشه، هست، ممکنه، محال نیست، وجود داره، میتونه بشه و…
اصلا برای همینه که الان، فارغ از سن و سالم و اینکه الان کجای این دنیای بزرگ و زیبا قرار دارم و چه موقعیت و شرایطی دارم،
باز هم باور دارم که آدمهای خوب و باوجدان توی دنیا خیلی زیاد هستن، آدمهای عاشقی که وفاداری به عشقشون براشون کاری نداره و خیلی محترم و ارزشمند هستن زیاد هستن،
باور دارم آدمهایی که از من خوششون میاد هم خیلی زیاد هستن و
باور دارم فارغ از اشتباهاتی که کردم، باز هم من یک انسان خوب، خوشرفتار، دوستداشتنی، عزتمند و ارزشمند هستم
که از طرف خدا مورد لطف و مرحمت قرار گرفته
و لیاقت همون فرد ایدهآل و زندگی فوقالعاده عاشقانه و رویایی و
همچنین شرایط دلخواه و خوشبختی بیحدوحصر و سلامتی و آسایش بیانتها
و رفاه و موفقیت و ثروت و نعمت بیشمار
و لذتهای گوناگون و وصفنشدنی رو داره.
بله، دوری از باورهای مسمومکننده و شرکآلود و ساخت باورهای قدرتمندکننده، میتونه یه آدم جدید از من بسازه که هیچ ربطی با آدم قبلی نداشته باشم و به لطف خداوند، قدرت تغییر شرایط زندگیم در همه جنبهها را تنها در خودم جستوجو کنم و هر روز بهتر از دیروز و هر روز موفقتر از دیروز و هر روز خوشبختتر از دیروز باشم.
برای همین خداوند را هزاران بار شکر میکنم که بوسیله استاد عباسمنش، پیوسته داره من رو هدایت میکنه به سمت رسیدن به خواستهها و آرزوهام. چراکه این استاد بود که نقش و اهمیت کانون توجه، افکار، باورها و احساس خوب رو به من شناسوند و کمک کرد تا باورهای نامناسب
رو کنار بزارم و باورهای قدرتمندکننده رو جایگزینشون کنم. اونقدر استاد عباسمنش هنگام صحبت کردن صادق و قاطع هستن و اونقدر مباحث رو با شفافیت و مثالها و تمرینات زیبا آموزش میدن، که من کاملا پذیرای تمام حرفهاشون هستم و نشانههای بودن در مسیر تکاملی خودم و احسای بهتری که نسبت به خودم، خدای خودم و زندگی و جهان پیرامونم دارم را به وضوح میبینم.
در آخر باید بگم که این نگاه توحیدی، هر چیز خوبی رو برای من به همراه داشته. به عبارتی، آرامش داشتن و آرام بودن نسبت به دنیای پیرامون و اتفافات اطراف، اولین میوه این نگاه زیبا بوده
و در مراحل بعدی، شجاعت، جسارت، ثابت قدم بودن، روحیه تلاشگری و پویایی، احساس هویت و ارزشمندی، ایمان و اعتماد به خداوند و امید داشتن، از دیگر ثمرات این نگرش توحیدی است.
*
من باور دارم که در جهانی بسیار زیبا، غنی و سخاوتمند زندگی میکنم که
در آن بیشمار نعمت و فرصت و ثروت و آدمهای خوب وجود دارد و
من قرار است سفری بسیار لذتبخش و عاشقانه را در این جهان داشته باشم و
در کمال خوشبختی و سعادتمندی، پیوسته شکرگزار خالق بخشنده و مهربانش باشم.
خدایا، خداوندا
من فقط و فقط به تو ایمان دارم
و تنها به تو توکل میکنم
و فقط از تو یاری میجویم
خدای بزرگ و زیبای من، برای اینکه امروز هم مرا به سمت زندگی بهتر و شرایط ایدهآل و رویاییام هدایت کردی، ازت هزاران بار ممنونم.
خدای سخاوتمند من، من آمادگی دریافت برکات، نعمات، آگاهیها و هر خیر و برکتی رو از جانب تو دارم و پیشاپیش برای همشون ازت هزاران بار ممنونم.
ای خدای بخشنده، به خاطر همه شرایط و عوامل ریز و درشتی که در مسیر رسیدن من به خوشبختی و داشتن زندگی ایدهال و رویاییم ترتیب میدی، هزاران بار ممنونم.
خدای قدرتمند و عادل من، بخاطر تمام نعمتهای کوچیک و بزرگی که به من عطا کردی، از اولین روز زندگیم تا حال حاضر و همچنین اونهایی که در آینده دور و نزدیک به من خواهی داد، هزاران هزار بار متشکرم.
خدایا، به خاطر همه چیزهای ریز و درشت خوبی که من عطا کردی، ولی من هیچوقت متوجه اونها نشدم،
یا اون دسته از نعمتهایی که بهم بخشیدی ولی فراموش کرده و از یاد بردم،
حتی اون خوبیهایی که الان هم متوجه اونها نیستم
و اون نعمتهایی که در آینده به من خواهی داد و ممکنه متوجهشون نشم یا باز هم از یاد ببرم
هزاران هزار هزار بار شکرت.
خدایا
بخاطر سلامتی و امنیتی که برایم مهیا کردی و میکنی،
بخاطر آدمهای خوبی که وارد زندگیم کردی و همچنان میکنی،
بخاطر همسر فوق العادهای که نصیبم میکنی،
بخاطر موفقیتهای گذشته و آیندهام،
بخاطر فرصتهای خوبی که جلوی پاهام گذاشتی و میگذاری،
به خاطر وضع مالی خوبم و نیز ثروت عظیمی که نصیبم میکنی،
به خاطر عزت و احترام و ارزش و لیاقت و آبرویی که بهم بخشیدی و میبخشی،
بخاطر تمام تجربههای شیرین و ناب گذشته و
لذتهای وصفنشدنی و فوقالعادهای که به من عطا خواهی کرد،
به خاطر رفاه و آسایشی که به من بخشیدی و همچنان میبخشی،
بخاطر خیر و برکتی که به زندگیم دادی و همچنان ازم دریغ نمیکنی،
بخاطر احساس خوب و آرامش و خوشبختی که برایم فراهم کردی و میکنی،
بخاطر داشتن شرایط دلخواه و زندگی رویایی و ایدهآلم،
بخاطر رسیدن به خواستهها و رویاهای کوچک و بزرگم،
برای تکتک این خوبیها، زیباییها و نعمتها
پیوسته و پیشاپیش، میلیونها بار سپاسگزار و ممنون تو هستم.
خدایا شکرت
یعنی من از هر زاویه نگاه میکنم میبینم که مشرکم
از زن و بچه گرفته تا مردم و بقال سر کوچه و پلیس و دکتر و مهندس و کارگر و رانندگی تاکسی و قصاب و….
یه جورایی به همه باج میدیم یا میترسیم، میترسیم از هر تهدیدی، یعنی اگر مثلا یکی توی آمریکا(یک مقام سیاسی) بگه میخوایم با ایران فلان کار رو بکنیم ما میترسیم و باور میکنیم که آره میتونه، چه برسه به اینکه یک شخصی مستقیم ما رو تهدید کنه….
هر جور هم بگم توحیدیم در عمل میبینم واقعا نیستم، مردم و خانواده و هر کسی در ذهن ما قدرت داره،هر پولداری رو میبینیم،هر ژنتیکی،هر کارمند بانکی،هر صاحب خونه ای و…
واقعا من پذیرفتم عجزم رو در مقابل خداوند که هیچی نیستم و من پر از شرکم، استاد یه جاهایی میگه شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه ی سیاه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است،اما من وقتی خودم رو میبینم،میفهمم که شرک در دل من مثل درختان یک جنگل کاملا مشهود و واضحه….اگر کارگر یا کارمندیم به صاحبکار باج میدیم و میترسیم، اگر صاحب شغل و بیزینسیم به مشتری و کارمند خوبمون باج میدیم، این چه زندگیه شده،خدا به داد من برسه…
از اون ور 4 تا فایل از استاد میبینیم و فکر میکنیم توحیدی شدیم(با خودمم،خودم رو میگم)
خدا به دادم برسه و اون منو توحیدی کنه وگرنه من که هیچی نیستم و پر از شرکم و پر از ناسپاسی
پناه میبرم به الله از تکبر و از شرک و از ناسپاسی
سلام به استادِ عشق
خدایا سپاسگزارم برای دیدن این فایل زیبا و پر از آگاهی
خدایا چقدر پرادایس فوق العاده ست …
چقدر با نور خورشید این برگا زیباتر میشن …
چقدر آسمون دلبره…
چقدر خورشید خانوم دلبری میکنه یکم میره لای ابرا و یکم میاد بیرون و نورش رو هدیه میکنه به زمین ..
چقدر این خونه ی زیبا روی آب ، رویایی و بینظیره …
چقدر استادم خوش تیپ و زیباست …
خدایا شکرت برای این همه زیبایی…
خدایا شکرت برای آشنا شدن با سایت استاد عباس منش اون هم ب صورت معجزه وار در زندگیم
خدایا شکرت که من رو هدایت کردی به سمت این سایت پر از نور و عشق
خدایا سپاسگزارم
اولین کامنتی که من توی سایت میزارم
حدودا یکسال پیش یکی از دوستانم که مدت کمی بود باهاش آشنا شده بودم سایت شمارو به من معرفی کرد
اون زمان قطعا من در مدار این آگاهی های ناب نبودم
و خیلی گذری به سایت نگاه کردم
و دیگه چک نکردم…
تا به الان حدود 1 ماهه که هر روز متعهدانه فایل های رایگان استاد رو میبینم
و نمیدونم چطوری بگم
خدایا چقدر تغییر …
چقدر آرامش …
و چقدر قدم به قدم همه چیز برام داره آشکار میشه
به اندازه ی ظرفم …
ذره ذره داره به وجودم اضافه میشه این آگاهی های ناب …
خدایا ظرفم رو بزرگتر کن برای آگاهی های بیشتر …
خدایا کاسه ی وجودم رو به حوض..
و حوض رو به برکه ..
و برکه رو به دریا ..
و بعد دریا رو به اقیانوس تبدیل کن ..
تا وجودم پر بشه از تو به لطف تو خدای قشنگم
خدایا سپاسگزارم
استاد عزیزم سپاسگزارم
من از روز اولی که قدم توی این مسیر گذاشتم تغییرات رو توی زندگیم میبینم
من اصلا آدم دست به قلم و اهل نوشتن نبودم هیچوقت
و همیشه استرس میگرفتم ازینکه مطلبی حتی کوتاه و کوچیک بنویسم و کسی بخواد اون رو بخونه …
اما از روزی که به لطف خدا با استادِ نور و عشق آشنا شدم
توی این 30 روز که فایلای رایگان استادم رو دیدم دوتا دفتر پر کردم و هر روز برای خدای خودم مینویسم
هم صبح مینویسم و سپاسگزاری میکنم هم شب
و الان هم دارم اینجا مینویسم و این برای من معجزه س …
من از روزی که فایل هارو شروع کردم هر روز از خدای خودم هدایت میخوام
امروز از خدا خواستم که ذره ایی توحیدی تر از دیروزم باشم
ذره ایی با ایمان تر
ذره ایی شادتر
ذره ایی تسلیم تر
و ذره ایی توکلم بیشتر شه ...
از خدا هر روز میخوام که ظرفم رو کمی بزرگتر کنه تا بتونم آگاهی های سایت رو دریافت کنم
از خدا میخوام هر لحظه عاشق ترم کنه به مسیر نور و عشق و خدا چقدر زیبا میچینه …چقدر زیبا ..
وقتی امروز از خدا توحید خواستم هدایت شدم به حرفای نابی که باید میشنیدم از استادِ عشق
و با شنیدن این فایل نورانی
چقدر من امروز آگاه تر شدم که چقدر تمام عمرم مشرک بودم به خدای خودم
من توی یه خانواده عصبی که پدر و مادرم همیشه با هم بحث میکردن بزرگ شدم و از بچگی شاهد خیلی مسائل بودم
همیشه به خودم میگفتم چون من توی خانواده ی عصبی بزرگ شدم انقدر عصبانی هستم و قدرت رو میدادم به دوران کودکیم و این قدرت رو از خدای خودم میگرفتم …
چقدر مشرک بودم
همین دیروز از خدای خودم خواستم که خشم و عصبانیت رو در من ریشه کَن کنه
(البته توی این یک ماه فقط دوبار برده ی خشمم شدم منی که هر لحظه عصبی بودم و خداروشکر میکنم که به لطف خدا کم شده و از بین خواهد رفت)
من برای همه چیز توی این یک ماه به لطف خدا و با فایلای استادِ عشق یاد گرفتم همه چیز رو از خدای خودم بخوام
وقتی ازدواج کردم و قیمت طلا و دلار رفت بالا همیشه میگفتم چون قیمتا رفته بالا ما نمیتونیم خونه بخریم و بخاطر شرایط جامعه نمیتونیم رشد کنیم …
چقدر مشرک بودم که قدرت رو از خالقم میگرفتم و به غیر خدا میدادم …
همیشه منتظر بودم کسی از خانواده همسر دستمون رو بگیره و کمکمون کنه که ما خونه بخریم …
چقدر خجالت میکشم الان از خودم …
وای خدای من
چقدر مشرک بودم که منتظر کمک از غیر تو بودم…و نگاهم به دست بنده ت بود .. کسی که تو خالقش هستی و من تورو ندیدم و چشم انتظار بنده ت بودم …
وقتی توی ورزش آسیب دیدم و یکسال نتونستم ورزش کنم
همیشه میگفتم این آسیب اجازه نمیده ورزش کنم
سیاتیک باعث میشه دیگه نتونی مثل قبل ورزش کنی و چقدددررر مشرک بودم که قدرت رو از خدای خودم میگرفتم و به آسیبم توی ذهنم بیشتر از خدای خودم قدرت میدادم …
این در حالیِ که توی این یک ماه براحتی ورزش کردم
درصورتی که قبل از قرار گرفتن توی مسیر بارها تلاش کرده بودم برم باشگاه اما دردم اجازه نمیداد چون من بهش قدرت داده بودم … به غیر از خدا قدرت داده بودم….
و من چقدر همیشه توی همه چیز مشرک بودم در هر لحظه از زندگیم …
و الان کم کم دیدم داره باز میشه و دلیل خیییلی از مسائل زندگیم رو توی این یک ماه فهمیدم …
استاد فایل های شما
صحبتای شما
خودِ مسیرِ زندگی شده برای من ..
و انگار من اون گمشده ایی که همیشه دنبالش بودم رو پیدا کردم…
و خدارو هر روز سپاسگزارم که الگویی مثل شما توی مسیر زندگیم قرار داد..
خدایا شکرت
خیلی حرفا دارم برای نوشتن
باورم نمیشه که دارم مینویسم به لطف خدا و اصلا من نمینویسم
خداست که میگه و من مینویسم …
و نمیتونم باور کنم که من هرچه در لحظه از خدا میخوام بهم میبخشه
شادی خواستم
و من امروز شادترم
توحید خواستم
و امروز درکم از توحید بیشتر شده حتی اگر قطره ایی باشه
ایمان خواستم
و من امروز ایمانم بیشتر شده حتی اگر اندک باشه…
من امروز ریشه ی خیلی از مسائل رو فهمیدم و فهمیدم که شرک من سد شده توی زندگیم که راه ورود نعمت هارو بسته بود ….
وگرنه که نعمت های خداوند همیشه جاریه …
همین ها برای من یعنی پیشرفت…
یعنی رشد ..
یعنی مثل قبل نبودن …
یعنی من دیگه اون دختر سابق نیستم و حتی خیلی کم به لطف خدای مهربونم رشد کردم
استاد شما نمیدونید من چقددررررر آدم منفی نگر و منفی بودم در کل زندگیم
و این یک ماه
من اصلا باورم نمیشه که دیگه اصلا اون دیدگاه های محدود کننده رو ندارم به زندگیم …
و من چقدر جای رشد و پیشرفت دارم
چقدر هر روز تشنه تر میشم
قشنگی این راه به اینه که انتها نداره و میتونم تا بینهایت رشد کنم و من اینو از خدای خودم میخوام …
چون جز خدا کسی نمیتونه من رو ثابت قدم در این مسیر نگه داره
میخوام سپاسگزاری کنم از خدای قشنگ و نازم چون در این لحظه سرشارم از حس سپاسگزاری
سپاسگزاری کنم از استاد بینظیرم
استاد شما بینظیرترین انسانی هستید که من توی زندگیم میتونستم بشناسم
چقدر دارم ازتون یاد میگیرم به لطف خدا
خدایا سپاسگزارم….
سپاسگزارم ازتون برای انتقال این آگاهی های ناب که نمیشه روش قیمت گذاشت اما شما رایگان در اختیارمون گذاشتین…
سپاسگزاری میکنم از همه ی دوستانی که توی مسیرن و به کمک هم به لطف خدا و با راهنمایی های استاد جهان رو جای قشنگتری برای زندگی میکنن
اولین کامنتم در سایت استادم
بالاخره تونستم
خدایا شکرت …
به لطف خدا میخوام بزودی با دوره ی 12 قدم توی این مسیر پر قدرت تر قدم بزارم
عاشقتم استاد
عاشقانه هر روز فایلاتون رو میبینم
و به لطف خدا توی این یک ماه کلا اینستاگرام و همه چیز رو گذاشتم کنار و تمام زندگیم شده سایت شما …
دیدن زیبایی ها ..
کار کردن روی خودم …
خدایا شکرت …
عاشقتونم
متین ️
با سلام و احترام خدمت استاد و دوستان عزیزم
سپاسگزارم از این فایل بسیار عالی که اگاهی های زیادی رو برای من به ارمغان داشت. من کم کم دارم متوجه میشم شرک یعنی چی. قبلا وقتی بهم میگفتن ادم باید به توحید ایمان داشته باشه و مشرک نباشه و چیزی رو شریک خداوند قرار نده متوجه نمیشدم یعنی چی. خیلی ها میگفتن مردم الان سگ و چوب نمیپرستن ولی پول پرست شدن ولی باز هم برای من مفهومی نداشت تا اینکه شما تعریفش مردین که شرک یعنی قدرت دادن به عوامل بیرونی. یعنی هر چیزی رو به جز خداوند نیرومند و عامل دونستن که واقعا به دلم نشست و پذیرفتمش.
چیزی که برای من وجود داره در مورد سوالی که پرسیدین که وقتی اوضاع سخت میشه چه باوری میاد سراغتون، حقیقتش اینه که من وقتی اوضاعم از نظر کاری سخت میشه مدام این باور میاد توی ذهنم که من جای درستم نیستم، به من اجازه ندادن توی رشته مورد علاقم تحصیل کنم و همش میخام دیگران رو سرزنش کنم که نزاشتن من سرجام باشم. اما وقتی که اوضاع روبه راهه خیلی هم از کاری که میکنم لذت میبرم.
اینجا به جای اینکه باورهای درونیم رو درست کنم که رشته تحصیلی من بسیار عالی هست و خیلی موقعیت شغلی براش وجود داره و خداوند من رو در مسیر درست قرار میده و این قبیل باورها که همش هم برمیگرده به احساس لیاقت … به دنبال این هستم که یک عامل بیرونی پیدا کنم و بگم این مشکلات به خاطر عوامل بیرونی هست.
خدایاشکرت بینهایت بابت بینهایت نعمت وفراوانی وبرکت
خدای من چقدرزیباس خدای من وای قلبممممم
واقعیه؟نقاشیه؟
خدایا چقدقدرتمند وچقدرزیبایی چقدرتوانایی
وای ازتصاویر پرادایس زیبا
خدایاشکرت بینهایت
دریاچه زیبا،فواره زیبا،مثل تابلونقاشیع
پرازنعمته،دریاچه پرازماهی
پرادایس زیبا پراززیبایی ونعمته
پرازدرختان وسرشارازغذای پرندگان،بع بعیا
خدایا چجوری بابت این زیبایی شاکر باشم
چجوری شکر گذاری کنم اخه چجوری
اسمان ابی وابرهای پنبه ای وانعکاسش روی دریاچه
فقط میگممممم بینهایت شکرتتتتتتتتت
به نام خدا
خدایا آنچه دارم از آن توست
شرک یعنی قدرت دادن به عوامل بیرونی
خیلی از ما ها برای اینکه حرکت نکنیم یا وقتی کاری نتیجه نمیده بهونه بیاریم میگیم یه عامل بیرونیه
ولی همه چیز در درونه جهان آیینه درون ماست
ما باید قدرت رو به خدا بدیم اونه که رب آسمان ها و زمینه اونه یکتای مقتدره اونه که قدرت جهان در اختیارشه
میدونی چرا خداوند شرک رو نمیبخشه چون ما می استیم میگیم ببین ژنتیک نمیذاره دولت نمیذاره بابام نذاشت اون وقت رها میکنیم و چون خدا دنبال پیشرفت و گسترش جهان است این با قانون خداوند ناسازگار است
به خدا همه چیز باور همه چیز در دستان خداوند است چیزهایی که باور میکنی رو میبینی پس آنچه درسته رو باور کن و بپذیر کاری نداشته باش که فلان آدم دانشمند چی میگه
فقط خداست که تعیین کننده اتفاقات ماست و هر خیری که به ما میرسه از طرف اونه
خدایا شکرت خدایا شکرت
سلام خدمت استاد عزیزممم، استاد عباسمنش خودم..نمیدونم چجوری ارادت خودمو بهتون نشون بدم. خیلی دوستتون دارم خیلی تحسینتون میکنم..خیلی عاشقانه وارد سایت معنوی شما میشم و خیلی عاشقانه مشتاق یادگیری ام
این فایل بی نظیر رو دیدم. میخوام از تجربه ام در عمل به توحید عملی بگم زمانی که ازین مطالب چیزی نمیدونستم
من 3 سال پیش یجایی کار میکردم که اصلا از محیط کار خوشم نمیومد رفتار کارفرمام بد بود و دچار غذاب زیادی میشدم و در یک کلام لذت از زندگیم رفته بود. چرا ازون شغل نمیومدم بیرون؟ چون باور داشتم روزی من دست کارفرمام هست و من اگه ازینجا بیام بیرون گشنه و تشنه میمونم و نمیتونم زندگی کنم. همین باور شرک باعث شد به مدت یکسال عذاب و رنج کار تو اون محیط سمی رو تحمل کنم و هرروزم بدتر از دیروز بشه، لذت نمیبردم از زندگیم، شبها کابوس میدیدم، افسرده و کسل و ناامید شده بودم و حس میکردم دیگه نمیتونم زندگیم رو تغییر بدم. نمیدونستم دلیل اینهمه عذاب و سختی زندگیم بخاطر قدرت دادن به غیر خدا بود، نمیدونستم روزی دست خداست قدرت دست خداست و کل یکسال در رنج بودم…
بعد از گذشت یکسال دیگه طاقت من طاق شد و نتونستم اونهمه عذاب رو تحمل کنم، باخودم گفتم؛ زهرا تا کی؟ زندگی یعنی همین؟ پس لذت بردن چی میشه؟ اگه زندگی اینه من این زندگی رو نمیخوام اگه پول دراوردن یعنی این من این پول دراوردن رو نمیخوام و میخوام برگردم به قبل از این کار. تصمیم سختی بود ولی انگار ایمان اوردم که قدرت دست کارفرمام نیستتتت. قدرت دست پروردگارم هست. اوست قدرت مطلق…و من بعد خروج از اون کار روی آرامش رو دیدم تو زندگیم و زندگیم لذتبخش تر و زیباتر شد. احساس خوب پیدا کردم. چون قدرت رو از غیر خدا گرفتم و به خدواند دادم.
یه تجربه دیگه از قدرت دادن به اینستاگرام…
خیلی شنیدیم که میگن اگه کسب و کارت رو ببری اینستا میترکونی، فروشت بیشتر میشه و اگه نری اینستا دیگه رشد درامد رو تجربه نمیکنی!
من با این باور یه پیج برا کسب و کارم ساختم و هرروزم شده بود اینستا، همش خودم رو غرق در کلیپ های سرگرم کننده میکردم، استوری های سرگرم کننده میذاشتم که ویو بخوره و هزار جور ازین کارا…..یهو به خودم اومدم دیدم من غرق در حال بد شدم، باورهای محدودکنندم بیشتر شدن، امنیت و ارامش از زندگیم رفته و درامدم هم باز همونه و همینطور لذت و شادی و حال خوب از زندگیم رفته بود (قبلا ارامشم رو داشتم درامدمم خوب بود. ولی با اینستا ارامش از زندگیم رفت)…نمیتونستم از این شرایط بیام بیرون چون میترسیدم منبع درامدم قطع بشه و بدون روزی بمونم…قدرت رو داده بودم به اینستاگرام، فکر میکردم روزی من دست اینستاگرامه نه خداوند!!!!
….بالاخره مرور کردم تجربه های قبلم رو(تجربه کارفرما) و ایمان اوردم میتونم بدون اینستاگرام، بدون دیدن کلیپ های طنز و سرگرم کننده، بدون دیدن مطالب چرت و بدون گذاشتن مطالب سرگرم کننده چرت بی ارزش، هم پول دربیارم. قدرت دست خدا، روزی دست خداست نه اینستاگراممم!!!!!!!!!
من هر موقع دچار شرک شدم زندگیم پراز عذاب و سختی شده که نمیتونستم تغییرش بدم و ازش بیام بیرون و هر لحظه هم این شرایط بدو بدتر میشد حالم بدتر میشد و لذت و حال خوب از زندگیم میرفت بیرون…
هروقت شرک رو گذاشتم کنار و قدرت رو دست خدا دادم زندگیم راحتتر شده، لذت بردم از زندگیم، پول راحتتر وارد زندگیم شده و آرامش و حال خوبم هم هرروز بیشتر و بیشتر شده….
خدایا شکرت بخاطر وجود استاد عباسمنش
خدایا شکرت بخاطر این آگاهی
خدایا شکرت بخاطر وجود توحید در زندگیم
سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
چه جالب بود مثال هایی که زدین
من به لطف الله هفته قبل اینستاگرامم رو کلا پاک کردم، با وجود اینکه پیج کاری چند ساله ای روش داشتم….
به این نتیجه رسیده بودم که اینستا احساس کمبود شدیدی به من میده و احساس بد مقایسه کردن رو ،اما نمیدونستم که این میتونه شرک باشه و چقدر ریزبینانه به این موضوع اشاره کردی، من میدونستم که میتونم بدون اینستا هم پول بسازم اما نمیدونستم که این من نیستم که پول میسازم، این شهرت و مدت کاری من نیست که پول میسازه و مشتری میاره ، اون رب العالمین است که تنها قدرت جهان است و من در برابرش هیچم
پناه میبرم به الله از شرک و از ناسپاسی
سپاسگزارم از نظر شما. چقدر خوشحالم نظر و کامنت الهامی من تونسته کمک کرده باشه به شما.
چند مورد اشاره کردین که من متوجه شرک در اونها نبودم. شهرت و مدت کاری
مثلا میتونم بگم مدت کاری من در اینستاگرام برام ثروت نمیسازه. اگه اینطوری فکر کنم مشرک شدم.
معروفیت من برام مشتری و پول نیاورده بلکه این خدواند است که بهم پول و ثروت میرسونه. برام مشتری میاره.
سلام استاد جانم و مریم جان زیبایم الهی قربونت برم که چقدر توی این فایل میخواین بهمون بگید که بابا نکنید اینکارو با خودتون من اکه بخوام از اتفاقات و معجزاتی که برام پیش میاد آنی که باور دارم هرچه هست در دستان اوست دفترها میشه اینقدر که هر اتفاقی میوفته قاه قاه میخندم و میگم دمت گرم اوسا میدونستم و اینم متوجه شدم که ما باید همیشه در معرض این یادآوریها باشیم چون انسان زود فراموش میکنه وقتی با یه چالشی روبرو میشه تمام باورها میریزه بهم هول میکنه یادش می ره من خودم رو میگم که گرچه همیشه سعی میکنم شرک نورزم اما گاهی چنان زیر پوستی یه جایی میاد بالا که فقط شوک میشم مثلاً فال آخر رو که کوش دادم چنان منقلب شدم که اومدم تمام فایلهای باورهای توحیدی رو از اول شروع کردم گوش دادن که یادم بمونه . تا یادم میاد همیشه چهارشنبه که میشد بهم میگفتن سید دورو ور تو نباید بچرخیم میگیرتت و من همیشه تعجب میکردم من که عصبی نیستم چرا اینقدر برای من تکرارش میکنند که به واقعیت زندگی من تبدیل بشه . شاید هم در اون زمان شد اینو که گفتید یه دفعه یادم اومد خنده ام گرفت عاشقتونم ، آرزوی دیدنتون رو دارم اما به خودم قول دادم به زودی ببینمتون پایدار باشید
به نام خداوند جانمم که منو هدایت کرد به سمت این فایل
سلام استاد عزیز تر از جان خداروشکر خداروشکر برای شنیدن این حرفا چقدر قشنگ من هدایت شدم چقدر تک تک این حرفا برای من بود چند روزی بود به این فکرمیکردم که چرا نتیجه ی تلاشام برای افزایش وزن در ظاهر دیده نمیشه چرا من وزنم بیشتر نمیشه به اندام دلخواهم نمی رسم و ذهنم پذیرفت که عاملش ژنتیک منه خیلی از چندسال قبل تو گوشم خونده بودن استعداد نداری تو ازاینایی هرچقدر بخوری چیزی بهت اضافه نمیشه و باور کرده بودم وقتی عاملش رو به کالری دریافتی و ورزش دادم با وجود خوردن وعده های سنگین من بازم نتیجه قابل مشاهده ای ندیدم خدای من چقدر من سپاسگذارتم چقدر زیبا منو هدایت کردی به این فایل من شرک ورزیدم قدرت ها رو به عامل ژنتیک و غذا و ورزش دادم چیزایی که چندین ساله علم به ما گفته ما اینارو باور کردیم و باورامونم همون چیزی رو بهمون نشون میدن که فکر میکنیم میخوام هر روز این فایل رو گوش بدم تا هر بار بهتر درک کنم که قدرت دادن به غیراز خدای یکتا یعنی چه کاش بیشتر بود و درمورد اینکه چه باورهایی بسازیم حرف میزدین انشالا در فایل دیگری درموردش صحبت کردین و منم هدایت میشم سپاسگذارم استاد از تک تک حرفاتون و خداوند عشقم و این منظره ی زیبا که خودم رو در اونجا تصور کردم دارم نفس عمیق میکشم و به زلالی رودخانه نگاه میکنم چقدر لذت بخشه چقدر آرامش بخشه انشالا خدا من رو هدایت میکنه به این مناظر زیبا اینو میدونم که هرروز باید رو خودم کار کنم و از گوش دادن به فایل غافل نشم در پناه خدا همه ی ما در اگاهی و آرامش باشیم
سلام به استاد عزیز خیلی جالبه واقعا هر بار که به هر فایلی تو سایت گوش میدم نسبت به چند ماه قبلم درک بهتری ازش دارم
زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟
به این فکر کنید که:
به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟
و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟
یکی از باورهای اشتباهی که من داشتم این بود که هنر تو این کشور پول ساز نیست
ایرانی ها تو خرج روزانشون هم موندن بعد بیان تابلو نقاشی بخرن
و تو ذهن من این بود که اگر یک کشور دیگه ای زندگی میکردم اوضاع بهتر بود برام و قطعا میتونستم از علاقم پول بسازم
این باورها تمامش باعث شده بود من اصلا رو عااقمم درست کار نکنم برم تو حوزه های دیگه مثل مهندسی و بتونم پول در بیارم
نتیجشم این بود نه تو هنر خیلی خوب میشدم نه مهندسی
و اینقدر این باورهام قوی بود حاضی نبودم یه پیج ساده بزنم کارمو معرفی کنم
وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟
به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟
من اومدم با کلی فایل که از شما میدیدم گفتم بزار حداقل یه پیج بزنم
اولین باوری که تغییرش دادم این بود که اتفاقا کاری که عاشقشی بیشتر برات پول میسازه و بیخیال مهندسی دست و پا شکستم شدم
بعد آروم اروم تکاملی با این باور آشنا شدم که بابا این کاری که انجام میدی طبق آیه های قرآن روزی بهت داده میشه این شغلی که داری انجام میدی یه بخشی از اون روزی رو قراره بده و هزاران راه هست
همش کارت نیست
و هزاران هنر مند مختلف چه تو ایران چه خارج از ایران رو رفتم دیدم
آمار فروش حراج تهران رو رفتم دیدم که تقریبا 90 درصد کارایی که دارن تو این حراج فروش میرن هنرمندهاشون زندن
چه قدر هر روز باورهای فراوانی مشتری کار کردم و دارم کار میکنم
نتیجش این شده که دقیقا برعکس باور قبلیم من از این کار مورد علاقم دارم پول میسازم
هر روز ایده های باحال تر و جالبتر به ذهنم میرسه که دوست دارم امتحانشون کنم
اینقدر ایده دارم که نمیدونم به کدوم برسم
اینقدر فرصت های مختلف جلوی پام هست که نمیدونم اول سراغ کدوم برم
خوشحالم که چند سال پیش باور کردم که کار مورد علاقمم پول ساز میتونه باشه
پس بازم خودم تاثیر اصلی رو داشتم نه عوامل بیرونی
یکی دیگه از مواردی که تا همین چند وقت پیش بهش باور داشتم دقیقا همون صحبت های دوستانتون بود که میگفتم من هم چون پدر مادر خیلی حمایت گری داشتم و پشتمو خالی نکردن بلد نشدم پول بسازم
بعد یکم اومد جلوتر رو باورام کار کردم رو دوره ها کار کردم و به وضوح دیدم وقتی دارم رو باورام کار میکنم و شخصیت خودمو بهتر میکنم راحتتر پول میسازم
در صورتی که پدر مادر من همون آدمای قبلی هستن!
پس این تقصیر خودمه که پول بیشتری بخوام بسازم باید رو خودم کار کنم اون بندگان خدا تاثیری ندارن
پس اینجا بازم عوامل بیرونی تاثیر نداشتن خودم بودم همش
یه باور اشتباه دیگه ای که داشتم میگفتم چون فرهنگ ایران اینطوریه این اقدامات رو از من نمیپزیره و من یه جا ها یی مجبورم دروغ بگم که تایید دیگران رو بگیرم و خانوادم ازم راضی باشن
این موضوع خانواده از من راضی باشه اینقدر تاثیر داشت که من حتی تو شغلم یه سری ایده های جدید رو امتحان نمیکردم چون میترسیدم اونها راضی نباشن و مسخرم کنن
بعد اومدم منطق هاش رو پیدا کردم
رفتم سراع کسایی که همین مشکل من رو داشتن تو عقل کل
و دیدم بابا خانواده و فرهنگ تاثیر ندارن باورهای اونها تاثیر نداره تو زندگی من
منی که میخوام اونچیزی که دلم میخواد رو بسازم باید یاد بگیرم اندازه ی خودمو ببرم بالاتر
اون افراد حق دارن هر واکنش و رفتاری نشون بدن ولی مهم منم که باید از لحاظ شخصیتی بزرگ بشم
نتیجش چی شد
خیلی جالبه قبل از اینکه این باورها رو درست کنم خانواده کلن مخالف من بود با رفتار نسبتا بد
بعد از این باورها خانواده مخالف منه ولی رفتار های نسبتا بد تقریبا داره به صفر میرسه
در صورتی که من همون کارای قبلی رو میکنم فقط با باورهای بهتر
پس اینجا بازم عوامل بیرونی تاثیر نداره
سلام سارای عزیزم کامنت رو خوندم چقدر مثال هایی که زدی برای همه مون ملموس و واضح بود خود منم و تقریبا همه مون این باور برامون شکل گرفته که ایرانیا کجا به هنر پول میدن خیلی برات خوشحالم که تونستی باورت رو تغییر بدی و نتایج خیلی خوبی بگیری من هنوز اول راهم یکم عقب ترم تازه فهمیدم این باورام شرک الود بودن امیدوارم خدا بتونه هدایتم کنه که چطوری بتونم تغییرشون بدم کامنتت باعث شد بهتر درک کنم ممنونم عزیزم