توحید عملی | قسمت 9 - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)

1017 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ارمغان رضوی گفته:
    مدت عضویت: 1313 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت اساتید بزرگم

    واااای استاد بزرگم عجب فایل بینظیری بود ممنونم ازتون یه دنیا

    در رابطه با توحید عملی که که شعر پروین رو خوندین هم چقد زیبا خوندین هم چقد جاده ماشین چهره ی نورانی شما همه رویایی و زیبا بود خدایا شکرت

    من هم اومدم سفر شمالی این تعطیلات زیبا رو و از شمال ایران دارم براتون کامنت زیبا مینویسم و عاشقتونم

    استاد ممنونم که فایل توحیدی برامون میزارین و من میخواستم دوره ی جهان بینی توحیدی شما رو بگیرم و اومدم تو قسمت محصولات شما و دیدم نیست و فک کنم میخوایین بروزرسانی ش کنین و شاید دلیل های دیگه که به زودی متوجه خواهیم شد :)

    من همیشه تو بحث روابط عاطفی خیلی موضوع وابستگی م برام پیش میومد تا اینکه متوجه این ترمز مخرب خودم شدم و بی نهایت استاد بی نهایت حواسم به این موضوع هست و نمیدونین خودمو که بستم به دوره های بینظیرتون تموم دوره هاتون بخصوص جلسه هشتم عشق و مودت در روابط وااای بینظیره و فایلای جلسات دوازده قدم که خودمو شبانه روز بستم به این جلسات عاشقتونم و الان هم در عین رهایی کامل و آزادی کامل از رابطه ی سمی اومدم بیرون و با فایل جلسه سوم و چهارم قدم سوم دوازده قدم متوجه شدم که ترمزام چیه و به محض متوجه شدن اون رابطه رو تو ذهنم و در واقعیت برای همیشه تموم کردم و جا رو برای یه شخص بینظیر تو زندگیم باز گذاشتم و من قدرت رو فقط به خدا و خودم میدم و به آدم‌ها و جریانات و موضوعات قدرت رو نخواهم داد و تا ابد حواسم به این موضوع هست با وجود نعمتی مثل شما که ابراهیم زمانمون هستین قدرتون رو با تموم وجودم میدونم و استاد مریم جون چقد زیبا هستن و زیبایی شون رو با تموم وجودم تحسین میکنم و با تموم وجودم رابطه ای مثل شما و مریم جون رو میخوام عاشقتونم بهترین و بینظیرترین استاد دنیا

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    یوسف احمدی فرد گفته:
    مدت عضویت: 2512 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت استاد عزیزم، مریم خانم شایسته و سایر دوستان جان

    ممنوم استاد عزیزم بابت این فایل خیلی ارزشمند که به نظرم اگر فقط به آگاهیهای همین فایل عمل کنم کل زندگیم دگرگون میشه.

    واقعا جای جای شعر کلی جای تامل داره و نکات خیلی مهمی درش هست، مثلا بیت این چه فکر باطل است، رهرو ما اینک در منزل است، خداوند داره میگه من فکر همه جاشو کردم، تو اینطور ببین که الان رسیده به جای امن. این واسه منه که وقتی ایده ای اومد و تهش معلوم نبود تو اینطور فکر کن که همچی اوکی شده و عالی، واقعا همه چیز ایمان به غیبِ، دیشب داشتم چند آیه اول سوره بقره رو میخوندم ک متقین رو کسانی میدونه که ایمان دارن به غیب و به نظرم چقدر مهمه این و خداوند با کسی که بی چون و چرا بهش اعتماد میکنه خیلی حال میکنه. یا اون بیت که در تو تنها عشق و مهر مادریست، شیوه ی ما عدل و بنده پروریست که خداوند میگه تو فقط عاشق این بچه ای ولی من عدالتم همه جا هست و حواسم هست و منم که تو کل عمر این بنده رو پرورش میدم و حمایت میکنم و این خیلی از عشق مادر قویتره، همیشه اینطوره که وقتی چیزی رو خیلی دوست داریم فکر میکنیم ما میدونیم و میخایم با چنگ و دندون ازش حمایت کنیم ولی اگر بسپریم به خدای عادل و پرورش دهنده خیلی کارا خوب پیش میره. یا اون بیت که نرو تو فکر که سطح آب رو از گهوارش خوشتر میکنم واسش و سیلاب و موج رو که از نظر انسان قدرتمندن و خطرناک مثل دایه و مادر در اختیارش میزارم، پروین خوب توحید رو درک کرده و میخاد بمون بگه قدرت خدا بزرگتره از همه چی، یاد آیه ید الله فوق ایدیهم افتادم، دست خدا بالاتر از همه دست هاست، چقدر عالی میشه اگر بتونم باور کنم این بیت ها و آیه رو و تو زندگیم بهشون عمل کنم. ادامه شعر و اینکه بابا رود و دریا و… مگه به دست خودشون طغیان میکنن که بخای بترسی واسه بچت، منم که فرمان میدم بشون، همه چیز تحت کنترل منه و من هیچوقت فراموش نمیکنم و خیالت راحت، منم که بیشتر از همه دوسش دارم، چقدر این حرفا آرامش بخشن، کافیه فقط قبول کنم که همه چیز تحت کنترل خداست و خداوند لحظه ای فراموشم نمیکنه و از همه عاشق تر به من خداونده، چقدر باید تکرار کنم اینطور افکاری رو، اتفاقا دیشب داشتم فایل 6 قدم یک رو گوش میدادم و اونجا که خداوند میگه برگی از برگی نمیجنبه جز به فرمان من که باز ادامه ی همین بحثه و باز باید مرتب به یاد بیارم که همه چیز تحت کنترل خداونده و باز به قول یکی از آیات سوره بقره که در وصف خداوند میگه لا تاخذوه سنه و لا نوم، که چرتی هم نمگیره رو خدا رو چه برسه به خواب و این یعنی آقا نگران نباش که خداوند لحظه به لحظه حواسش هست.

    بعد ادامه شعر و که از زبان خداوند در مورد نمرود میگه که همه چیز رو کنترل کردم که این بچه سالم بمونه ولی بعد که همه چیز اوکی شد ناسپاس شد و واقعا همیشه همینه، یادم میاد تو سنین نوجوانی تنها داشتم با قطار خرم آباد می اومدم سمت شهرمون شوش، اولین بارم بود و من یه استگاه قبل از ایستگاه شوش از پنجره قطار پریدم پایین و فکر میکردم ایستگاه خودمونه و قطار توقف نکرده، ساعت شاید 2 شب بود یا کم و بیش، ینفر اونجا بود سوال پرسیدم و گفت نه این یه ایستگاه قبل تره منم ریل قطار رو گرفتم و تو اون بیابون بدون نور و.. رفتم و فکر میکردم نهایت نیم ساعته میرسم، هرچی میرفتم نمیرسیدم و هیچ چیزی پیدا نبود و معلوم نبود کجا میرم، حتی تو مسیر یه رودخونه بود و ریل از رو اون رد میشد و اگر همون لحظه قطار می اومد باید از رو ریل میپریدم تو آب رودخونه از اون فاصله و. تو اون تاریکی. خلاصه هیچ خبری نشد و چند ساعتی بود راه رفته بودم، خسته و مستاصل و ناامید گفتم خدایا کمکم کن، قدرتتو بم نشون بده و تا اخر عمرم بهت ایمان میارم، هنوز دو سه دقیقه رد نشده چندتا سگ پارس کنان اومدن طرفم، تو دلم گفتم خدایا این بود کمکت!!! خلاصه انگار بم گفته شد بشین و سنگ بردار تا نشستم سگا ایستادن و فقط پارس میکردن و بعدا فهمیدم اینو که سگ اگر ازش فرار نکنی میفهمه نترسیدی ازش و اونه که میترسه، همینطور چند دقیقه شدیدا پارس میکردن و اگر فرار کرده بودم تیکه پارم میکردن، تا بعد از یه ربع ساعتی یکی داد زد کی اونجاست منم گفتم آقا بیا سگاتو ببر، گفت تو کیی منم جریانو گفتم و تو نگو چند متر اونورتر تو یه حصاری گله داره و خودش نگهبانشونه و یه تختی داره اونجا و منم برد پیش خودش و رفت از یه جایی واسم پتو و بالشت و… اورد و بعد تو حرفا مشخص شد عموم و پدرم رو میشناسه و… خلاصه خداوند همه چیز رو اوکی کرد و کمک کرد و منی که قول داده بودم دیگه بنده ی خوبی میشم، فراموش کردم لطف خدا رو و راه مواد و خلاف و… رو پیش گرفتم و عمری افسردگی و بدبختی و انزوا و شرک، تا اینکه تو اوج بدبختیا باز خداوند رو صدا کردم و با قانون و استاد آشنا شدم و واقعا همیشه خداوند هدایت کرده، همیشه تو سخت ترین شرایط بودش ولی یادمون میره، این فایلا و آیه ها و این اگاهیا تلنگری ان که یادمون نره، که دل بسپریم به قدرت خداوند، که همه چیز تحت کنترل خداونده، که تنها یه قدرت هست و اون خداونده، که از مادر مهربون تره. سپاسگزارم استاد عزیزم و هممون رو ب خداوند بزرگ میسپارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  3. -
    اصغر و پرسیلا گفته:
    مدت عضویت: 1517 روز

    هر کجا نوری است، ز انوار خداست

    سلام وصدسلام برعزیزان دلم استادعشقم عباسمنش عزیزم خانم شایسته به حق شایسته وهمه دوستانم گلم دراین فضای ملکوتی که استادگرانقدرم بسترش رافراهم کرده تابندگان برگزیده خدارادورهم گرداورد ولحظات بی نظیری روباهم تجربه کنیم

    خدایا چطور وباچه ادبیات وزبانی باید سپاسگزارت باشم که دوستم داشتی ومنو به این مسیرزیبا وپرخیربرکت تغیر هدایت کردی و ازسال 98 اززبان استادعباسمنش خودواقعی توبه من شناساندی خدایا چی بگم از این مسیر سرتاسر بهشتی وروحانی فقط میتونم بگم خدایا بینهایت ازسپاسگزارم که منولایق دونستی تاعضوی ازاین خانواده الهی وتوحیدی باشم

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    دوستان عزیزم بارها درکامنتهایم  اشاره کردم که خداچقدردوستم داشت ودستمو گرفت وازسال 98 که واقعا ازشیوه زندگی ام به ستوه آمده بودم  ومثل اکثریت جامعه درجهل ونادانی زندگی میکردم مبتلا به انواع بیماری سردردهای مزمن میگرن، بی خوابی،زندگی توام بااضطراب ونگرانی ، زندگی کردن برای مردم تابرای خودم داشتن ذهنی وسواس گونه همراه بااحساسی مفرط که روزهای آغازین سال 98 تنها فکروذکرم  این بود که خدایا من باید چکارکنم دیگه توانی برام نمونده یه کاری برام بکن نجاتم بده دستمو بگیر و علیرغم اینکه ازقوانین هیچ اگاهی نداشتم وواقعا صفرکیلومتر بودم ودراون سالها فقط تکیه ام روی آدما بود وازطرفی خداروهم باویژیگیهای انسانی می‌شناختم که اونجا نشسته فقط مواظب منه که غفلتی کنم وگناهی مرتکب شوم تا به شدیدترین وجه ممکن منو مجازت کنه چونکه خدارواینجوری به من معرفی کرده بودند ومنم خدارو به همین شکل باورکرده بودم تااینکه اواسط سال 98 فرارسید وخدابه فریادم رسید ودستموگرفت گفت بیا پیش خودم من که توروخلق کردم وخلیفه خودم درزمین قراردادم  تنهات نمیزارم اگرتواراده کنی ویک قدم برداری وحسن نیت خودتو  نشون بدی من هزاران قدم برات برمیدارم و چنین شد که قدم دراین راه پرخیربرکت گذاشتم

    خدایاشکرت که خودواقعی تو اززبان استاد بی بدیل توحیدی عصرحاضراستادعباسمنش عزیز شناساندی وازسال 98 دارم طعم واقعی زندگی رو همراه باارامش ،سلامتی ،خوشبختی ،شادی ،سلامتی ازهمه مهمتر خدایی بودن رودارم میچشم وروز به روزدارم آگاه ترمیشم

    اونجایی که استاددربخشی ازفایل اشاره میکنن که انجاهایکه  که ماازمسیرخارج شدیم وقدرت روبه غیرخدادادیدم و هدایتها وپیامهای خدارادریافت نکردیم وبارها مرتکب این خطاشدیم و اگرخدا میخواست سخت بگیره  ومجازتمون کنه همه مون درهمان دوره نوجوانی بارها بایدمی مردیم ولی من به خودم اشاره می‌کنم که اگردراین مسیرقرارنداشتم واقعا تاحالا قطعا چندبارمرده بودم

    استادعباسمنش عزیزخانم شایسته نازنین دوستان گل گلابم درسایت بسیارازتون تشکرمیکنم وخداروبینهایت شکرمیکنم که باشما عزیزان توحیدی همراه هستم

    دوستان عزیزم من صبح پنچنشنبه که فایل امدروی سایت بلافاصله دوبارتصویری ویکبارصوتی گوش کردم وباتوجه به درکم کامنت گذاشتم وبعدازظهر همان روز باخانواده رفتیم دردل طبیعت ومنطقه کوهستانی شهرمون که خیلی  هم همه چی عالی بود وکلی هم خوش گذشت ازهوای خنک ونم نم بارون گرفته  تاپیاده  روی ودورهم بودن ولی دوستان عزیزم من دراین مدت تقریبا 24 ساعت که اونجابودم یه چیز کم داشتم وباور نمیکردم که اینقدرها به سایت وابسته باشم ودرهمین مدت یکروزه درفرصت مناسب  همین فایل جدیدو که غوغایی درمن بوجوداورده ازطریق گوشی تماشاکردم ولی به علت عدم دسترسی به اینترنت از نعمت سایت بی بهره بودم انگارگمشده ای داشتم تااینکه علیرغم اینکه همراهان من اصرارداشتن که شب دوم هم آنجا بخوابیم ولی ترجیح دادم که فوری برگردم خونه وقتی رسیدم خونه سریع اومدم سایت وشروع به خوندن کامنتهای دوستان کردم من عاشق کامنتهای فایلهای توحیدعملی هستم همینجور باحرص ولع میخوندم وحال میکردم وگاهی هم اشک درچشمانم حلقه میزدوبقض میکردم واحساس فوق العاده عجیبی داشتم وبارها همینطور که میخوندم خدارو شکرمیکردم که دراین مسیرالهی هستم وبه خودم افتخارمیکردم که خدادوستم داشت تادر این جمع صمیمی وتوحیدی باشم وچقدر لذت بردم ازنوشته های باارزش که دوستانم که سرشارازاگاهی وتجربه بودوبازم  ازصبح امروز تاکنون که هر فرصتی بدست آوردم  کامنت خوندم تااینکه خداوند هدایتم کردتا به رسم ادب مجددا تشکرویژه ای داشته باشم ازاساتید عزیزم وسایرعوامل ودوستان نازنینم درسایت توحیدی عباسمنش

    بهترینها روبرایتان آرزودارم

    فعلا خدانگهدار

    ،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  4. -
    یونس چاپاشی گفته:
    مدت عضویت: 1952 روز

    بنام اوکه تنها پناه حقیقی ست

    سلام استاد عزیزم،استاد متصلم،استاد هماهنگم…

    امروز درک میکنم وقتی بعضی بچه ها توکامنتا میگفتن استاد این فایل برامنه

    استاد واقعا این فایل برامنه،برای خود خود من

    خدا هدایتم کرد بعد چند روز دوری امشب سایتو باز کنم،اونم بعد کلی ناامیدی و ….

    امروز عصر یه دوستی رو دیدم و درمورد کار یکی دوسال پیشم پرسید،گفت چیکار کردی،گفتم نتونستم او تعهداتو رفع کنم،(رفع تعهد ارزی صادرات و مالیاتش)گفت مگه دیوونه ای مگه نمیدونی همه چیتو میبندن و غیره.گفتم چیکار کنم ،منتظرم بیان دستبند بزنن ببرنم.خلاصه بعد خدا حافظی رفتم دنبال خانومم،به خونه که رسیدیم پیاده شدیم،گفتم تو برو خونه من میرم یه قدمی میزنم،خانومم با تعجب وسکوت رفت تو خونه.پشت خونه ی ما دیگه خونه ای نیست و همش مزرعه ست،رفتم تارسیدن به خلوت و سکوت،یه نیم ساعتی نشستم،اینقد فکر کردم تا گریم گرفت،از زندان گرفته تا فروختن زمینو ماشینو خلاصه همه چی،حتی به بچه تو شکم خانومم رسیدم.از اینکه چرا باید دوماه گذشته من نتونستم کرایه مغازمم رو هم دربیارم.از فرکانس،از مدار،به جایی رسیده بودم که از حرفای استاد هم ناامید شده بودم.حتی نمیدونستم خدا چجوریه و به کفر رسیده بودم.

    پاشدم برگشتم خونه،خانومم میخواست بدونه چیشده میخواست دلداریم بده،میخواست حالموعوض کنه نتونست

    تااینکه یه چیزی به ذهنم رسید،یه ندایی گفت از کجامیدونی شرایط اینجوری میمونه و مثلا قانون یادولت عوض نمیشه،این فکر حالمو بهتر کرد

    تااینکه هدایت شدم به این فایل و خودتون بقیشو بگیرید دیگه،همه حرفاش بامن بود

    اولا اینکه نباید محزون و غمگین باشم و نترسم وباید به خدا امید داشته باشم

    ثانیا خداوند همیشه به ما وعده فزونی ونعمت میدهد و شیطان وعده فقروفحشا

    از اینکه خداوند اون چیزی میشه که مانیازداریم،بی پدران را پدر میشود

    از اینکه خداوند چقدر غفاروستاره،واگر قراربود به نسبت بدی هایمان باما رفتار کند ما از همون اوایل جوانی باید از دنیا میرفتیم ولی هربار خداوند مارو بخشیده و مسیرو دوباره به ما نشون داده

    از اینکه خداوند مارا از طفلی که نمیتوانست سرش را نگه دارد به جایی رسانده که مغز ،قلب و…به بهترین شیوه برای ایمنی بدن همانگ کار کرده اند ولی با این وجود ،بااینکه ایمنی دیدیم ما ناایمنی کردیم(ایمنی دیدند وناایمن شدن)

    ازاینکه وقتی به مشکلی برمیخوریم به خدا رومیکنیم و ازاون درخواست کمک میکنیم،ولی همینکه مسایلمون رو به بهترین شیوه حل میکنه،جوری برخورد میکنیم انگار هرگز ازش درخواست نکرده ایم

    از اینکه ما نعمات خدارو فراموش میکنیم،ونمرود گونه و فرعون گونه همه چیز رو ازخودمون میدونیم و من من میکنیم مثل قارون

    از اینکه در محضر و معبد خداوند همه روخدا کردیم همه رو بت کردیم همه رو صاحب قدرت کردیم غیر از خداوند

    ازاینکه خداوندنمرودی رو که به خودش کفر میورزیدو تااین حد سرکشی میکرد روبه اون جایگاه رسانده بود،حال با بنده ای که سر تعظیم برایش فرود اورد چه میکند

    از اینکه خدا نمرودی که بعداز نعماتی که خدا بهش داده بود،ادعای خدایی میکرد رو بایک پشه و با اینچین شیوه ای به مرگ میرساند تا ضعیفی انسان رو به همه یاد آور شود

    از اینکه به اندازه ای که در مقابل خدا فروتن هستیم به همون اندازه هم خدا بهمون برکت و جلال و جبروت میده

    به اندازه ای که در مقابل خداوند سرمون پایینه(سپازگزاریم بخاطر نعماتش و درکشون میکنیم) به همون اندازه سرمونو بالا نگه میداره در مقابل غیر خداوند

    خیلی ممنون استاد عزیزم که کاری کردید که خداوند از طریق شما الهاماتشو بگه و ما که درخواستشون رو داریم بشنویمشون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      مصطفی پوری گفته:
      مدت عضویت: 1961 روز

      سلام یونس چاپاشی عزیز

      فامیلت خیلی زیباست و جالب

      عزیزدل خدا توکامنتی نوشتی که تا مغز استخوانم رخنه کرد و با تمام وجود حست کردم و اینکه چه کامنتی و چه نکاتی نوشتی واقعا اگر خداوند را همه کاره جهان بدونیم ،چون این خدا که همه چیزه(انرژی) و داره هدایت میکنه کائنات و جهانیان را توانایی خلق زندگی ما را به دست خودمون داده فقط باید بیشتر دراحساس خوب بمونیم و احساس خوب را اصل بدونیم و ماندن در احساس خوب توسط باورهای قدرتمند بوجود میاد که سرآمد این باورها ،باورهای توحیدی است باید وقت بزاریم برای باخدا بودن و خصوصا شکرگزاری از خدایی که همه چیز برامون میشه و میکنه

      خدایا شکر بابت این دوستان عالی که یادت را در دلم زنده میکنند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      آرزو گفته:
      مدت عضویت: 2749 روز

      سلام دوست خوبم

      هرجا هستی سالم و شاد باشی و پسرت به سالمتی و شادی دنیا بیاد الهی

      کامنتت خوندم خواستم بگم این روزا فقط شاد باش بیشترر زندگی کن لحظه لحظه زندگیت رو خودت کار کن و به زیباییا توجه کن هرچقدر سخت هرچقدر ناراحت کننده آخرش این روزا میگذره چه بسا وقتی حست خوب باشه راحتتر و سریع تر هم مسائلت حل میشه خدا خیلی بزرگه دیدم که میگم مثل آب خوردم مال رفته برمیگرده بدهیات میده وقتی که خودتم باورت نمیشه بدهیا داده بشه

      مطمئن باش زودی همه چی اوکی میشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سمیه نوری گفته:
    مدت عضویت: 3834 روز

    درود بر استاد بزرگوار، خانم شایسته عزیز و تمامی اعضا خانواده عباس منش، امیدوارم همگی سلامت و شاد بوده و به کمک نیروی هدایتگر جهان هستی و عمل به آموزه های ارزشمند استاد بزرگوار، در حال خلق لحظات زندگیتون مطابق خواسته هاتون باشید.

    استاد عزیز، سپاسگزارم که این فایل ارزشمند را تهیه کردید. من هم به رسم قدردانی بخشی از این شعر را که پسرم به زبان انگلیسی به شما تقدیم می کنم

    ….

    پسر من ده ساله هست. من هیچ وقت تمایل نداشتم تحت آموزش مستقیم قرار بگیره، از ابتدا تولدش هم خیلی سعی می کردم ورودی های درست دریافت کنه و باورهای محدود کننده بهش تزریق نشه. سعی می کردم به اون انرژی خالقش متصل بمونه.

    برای همین همیشه در حال بازی و تفریح و ورزش بود. بصورت کاملا هدایتی، زبان انگلیسی را خودش فراگرفت، بطوریکه مثل یک نیتیو به زبان انگلیسی مسلط هست. اصلا اول انگلیسی یاد گرفت بعد فارسی.

    تا اینکه به سن مدرسه رسید و من مجبور بودم اون را در کلاس اول ثبت نام کنم. وقتی وارد مدرسه شد، دیدم در محتوی کتابها مطالب ارزشمندی هم هست که باورهای خوب به انسان می دهد. گرچه نویسندگان مطلب در نهایت مطلب را به حاشیه برده بودن و برای انتقال باورهای خودشون ازش استفاده کرده بودند. ولی من تصمیم گرفتم اون محتوای ارزشمندی که می بینم را برای پسرم پررنگ کنم بدون اینکه ذهنش را به سمت حاشیه ها ببرم.

    پسرم سال تحصیلی گذشته کلاس چهارم بود و این شعر پروین اعتصامی با عنوان “لطف حق” یکی از درسهای کتاب فارسی بود.

    از پسرم خواستم با تسلطی که به زبان انگلیسی داره این شعر را به زبان انگلیسی بخونه. و بعد هر شعر یا مطلب ارزشمندی که در کتابش بود را به زبان انگلیسی برام می خوند.

    به این ترتیب سعی کردم در وضعیت موجود نکات مثبت و هم جهت با خواسته هام را پیدا کنم و از رفتن به سمت حاشیه ها دوری کنیم.

    سپاسگزارم بابت آموزشهای ارزشمند شما و امیدوارم با عمل به این آموزشها و خلق نتایج پایدار آنها در زندگیم بتونم سپاسگزاریم را در عمل به شما نشون بدم.

    در پناه ایزد یکتا سلامت، شاد، ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  6. -
    مریم شمسا گفته:
    مدت عضویت: 2025 روز

    به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

    سلام به استاد بزرگوارم و استاد شایسته زیبایم

    سلام به همه دوستای توحیدی ام در این سایت بهشتی

    وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ ﴿22﴾

    و خدا آسمانها و زمین را به حق آفریده است و تا هر کسى به [موجب] آنچه به دست آورده پاداش یابد و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت (22)

    أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَهً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ ﴿23﴾

    پس آیا دیدى کسى را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر دیده‏ اش پرده نهاده است آیا پس از خدا چه کسى او را هدایت‏ خواهد کرد آیا پند نمى‏ گیرید (23)

    خدایا واقعا نمی دونم چی بگم چی بنویسم در مقابل عظمت و رفعت تو من ذوب میشم و من هیچم و هیچ

    خدایا تو بودی که منو اجازه دادی تا بیام به این دنیا

    تو بودی که منو از آب پستی به وجود آوردی

    تو بودی که در تاریکی رحم مادر غذایم دادی

    تو بودی که مهر منو به دل مادرم انداختی تا مشقت زمان بارداری را با عشق و محبت بگذراند

    تو بودی که من را با شوق و شعف پدر و مادرم به استقبالم آمدی

    تو بودی که من که ناتوان بودم حتی به خوردن شیر توانایی نمودی

    تو بودی که مهرمادری را آنقدر شدت دادی که از خواب و خوراک و آسایش خودش گذشت تا مرا پرورش دهد

    خدایا تو بودی که مهرم را به جانش افزوده تا از شیره وجودش بهم زندگی بدهد

    تو بودی که تپش قلب او را لالایی شبانه ام کردی

    تو بودی که با اولین سخنم در وجود پدر و مادرم ذوق کردی و بالا و پایین پریدی

    خدایا تو بودی که توان راه رفتن و تکلم و احساس و دیدت و شنیدن را بهم هدیه کردی

    تو بودی که به پدرم عشق و امید دادی تا از جان برایم مایه بگذارد و سختی زندگی را به جان بخرد که من رشد و پیشرفت کنم

    تو بودی که به ذهن و فکر آنها انداختی که مرا به آموختن علم و تحصیل بفرستند

    تو بودی که با هر اشتباهم آنها را گشاده رو کردی و بهم فرصت جبران دادی

    خدایا تو بودی که با هر پیشرفتم از طریق آنها انگیزه دادی

    خدایا در اولین روز مدرسه ام تو بودی که دستم گرفتی بردی سر کلاس نشاندی

    خدایا تو بودی که در سن تکلیفم چادر سفیدی را سرم کردی

    خدایا تو بودی که هر صبح بهم پول توجیبی میدادی و بدرقه ام میکردی

    خدایا تو بودی که در لحظات سخت زندگیم که فکر میکردم دیگر صبح نمی شود نور امید را می تاباندی

    خدایا تو بودی که از طریق عشقم بهم عشق ورزیدی

    تو بودی که از طریق کارم بهم ارزش و اعتماد بنفس دادی

    خدایا تو بودی که همیشه سفره مان را پر از روزی حلال نمودی

    خدایا تو بودی که زمین هایمان را پر از محصولات نمودی

    خدایا تو بودی که در ترسهایم بهم آرامش دادی

    خدایا همه تو بودی و هستی

    خدایا تو بودی وهستی

    خدایا تو بودی و هستی

    و من اقرار میکنم که هیچ هستم در شکوه و رأفت و مهربانیت هیچم …

    خدایا من هنوز تو را نشناختم خدایا با وجود اینکه اینهمه تو بهم نعمت دادی هنوز ذره ای تو را نشناختم

    خدایا هدایتم کن که تو را بشناسم و تا حد امکان سپاس و شکر تو را به جا بیاورم

    خدایا بهم قدرت ایمان بده با تمام الطافت هنوز من بهت ایمان واقعی ندارم خدایا هدایتم کن

    خدایا خودتو بهم هدیه کن تا سیراب از این دنیا بروم

    خدایا تویی که پوشاننده تمام عیبهایم خطا هایم هستی می دانم که بزرگی و عظمت و مهربانی تو بزرگتر از اشتباهاتم هست خدایا تو می توانی منو در آغوش گرمت پناه دهی و پاکم کنی خدایا به لطف و مرحمت تو چشم دوختم

    هدایتمان کن به خودت

    ای مهربانترین مهربانان

    =========

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  7. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1030 روز

    سلام استاد عشق ،شعری که ازبیت اول تا اخرین بیت داره از نگاه توحیدی حرف میزنه ،این فایل رو بارها وبارها گوش کردم وخدا بامن توی تمام ابیات حرف میزد،من سر یه مسأله ای مجبور بودم ازفرزندم دور باشم وباید اونو میسپردم به کسی جایی که تماما حس مادر موسی حال منو توصیف میکنه،خدایی که داره قدم به قدم همراهیش میکنه تاهیچ گزندی به موسی نرسه بدون اینکه مادر موسی اینها روازش بخاد وجالبه درنهایت دخترم برگشت اومد وبامن وکنارمه خداروبی نهایت شکر گذارم برای تمام وقتهایی که همه حواسش بهم بود به زندگیم به دخترم ومن نمیدیدم،حالا باخیال راحت اونو رها کردم درآغوش امن خودش،اونجا که باران رحمت الهی شروع به باریدن کرد،نشانه زیبای خداوند برای تایید این حرفهابود،خدا همواره توی تمام شرایط کنارمه،به قول استاد من روی شانه های خدا نشستم،وهمه زندگیمو به خودش سپردم،هروقت بخام نگران باشم به خودم یادآوری میکنم مگه خدا اونجا این کارو نکرد بعد نفس عمیق میکشم وباخیال راحت همه زندگیمو وخودمو به دستای امنش میسپارم،هرچی تجربه های سپردنم بیشتر میشه ایمانم قوی ترو ترسهام ازبین میره،استاد عزیزم ممنونم از اینکه دوباره بهم یادآوری کردی که خداوند کارشو بلده فقط تو باید بندگی شو تمرین کنی،خدایا باتمام وجود سپاس،برای همه چیز،یک باره دیگه باتمام وجودم خودمو وزندگیمو به دستات میسپارم،خداوندا خودرا تقدیم تومیدارم بامن کن وازمن ساز آنچه خود اراده کنی،ازاسارت نفس رهایم کن تاانجام اراده ات رابهتر توانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  8. -
    جمال خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1298 روز

    سلام استاد عزیزم استاد که پادشاه خوبان برازنده نام والایت است

    سلام بانوی شایسته عزیز که بودنت مایه تسلی وآرامش است وحس امنیت را گسترش می‌دهی فقط با بودنت .یعنی فقط با بودنت در جهان خیلی رودخانه ها جاریتر هستند.

    فقط با بودنت پروانه زیباتر هستند

    فقط با بودنت ابرها زیباتر وپر بازتر هستند

    با بودنت دل من هم بسیار آرام‌تر است

    این توحید عملی چیه ..

    سوالی که براستی خیلی خیلی مهم است واستاد زیبا در این فایلها توحید عملی ساده واسان توضیح دادن ورایگان در اختیار است .

    سپاسگذارم

    .. واینجا از دوست نازنین وپر توان آقای علی ابودر دایی یادی میکنم واز کامنت هایش سپاسگذاری میکنم که چه رسا مکتوب میکنن ویک کامنت کپی کردم تا اینحا باهم بخوانیم ولذت ببریم

    سپاسگذارم هستین …

    خُدایم ،

    بخشنده ای که دست از بخشیدنت بر نداشته ای و بر نمی داری ،

    ای آغوشی که همیشه باز هستی

    ای جریانی که هیچگاه نمی ایستی ،

    ای بارانی که همیشه در حالِ باریدنی ،

    ای گُلی که همیشه در حالِ عطر افشانی هستی ،

    ای وجودی که همیشه در حالِ تکثیر و نشر و پراکندنی ،

    ای وجودی که آهنگت در تمام دیده ها و شنیده ها نهفته است

    ای وجودی که وجودت در تمام هستی و عناصرش ، سُکنی شده است :

    قرار است با آن ورژنی از پروردگارم اتصال برقرار کنم که وجودش در تمام موجودات طنین افکنده است ، همان ورژنی که وجودش در وجودِ من ، در وجودِ تو ، در وجودِ تمامِ انسانها ، آرمیده است ، همان پروردگاری که ، من و تو و تمامِ انسانها ، نتایجش هستیم ، همان ورژنی که من و تو و تمامِ انسانها ، نعمت و جلوه و آگاهیِ او هستند ، همان فُرمتی از خُداوند که هر لحظه ، هر آن ، در هر جا و هر مکان و هر شرایطی میتوان مُلاقاتش کرد ، یک مُلاقاتِ احساسی ، یک مُلاقاتِ ساده ، یک مُلاقاتِ سرشار از نور و آگاهی و شُکوه ، مُلاقاتی که نیاز به هیچ کادو و پوشش خاص و ظاهری خاص ندارد ، مُلاقاتی رایگان ، مُلاقاتی سرشار از اینکه ما از هر نظر در آن لحظه تامین هستیم ، مُلاقاتی که در آن لحظه ما خودکفا هستیم ، مُلاقاتی که تَلاقیِ زیبایی هاست ، مُلاقاتی که تَلاقی ما و اصل است ، مُلاقاتی که یک پایِ آن خُداست و پایِ دیگری آن وجود عاری از نجوایِ ماست ، نوعی از مُلاقات و تلاقی ای که زمانش و ادامه اش و میزان و کیفیت اش به خودت مربوط است ، مُلاقاتی که نیاز به جا و مکان و زمان ندارد ، تنها نیاز به حضور است ، همان ورژن و همان اُلگویی از خُداوند که اکنون در تک تکِ دَم و بازدم هایم در حال حرکت و پویایی و شادی ورزیدن است ، همان اُلگو و فُرمتی از خداوند که در تارهای صوتی ام ، در وجودِ فرزندانِ معصوم ، در وجودِ پرندگانِ در حالِ پرواز ، در وجودِ درختانِ کناره هایِ کوچه تان ، در تک تک برگ ها ، در دستان و پاهایت ، در پِلک ها و ابروانت ، در پوست و چَشمانت ، در گوش و مغز و کُلیه هایت ، اکنون حیّ و حاضر است ، نه مکان! خاصی دارد ، نه جایگاهِ خاصی ، هر جا که تو اراده کنی ، هویداست ، تو مکانش را تعیین میکنی ، تومعیارش را تعیین می کنی ، تو عَیارش ، زیباییش ، جلوه و جمالش را تعیین می کنی ، تو مقدار و میزانش را تعیین می کنی ، هر لحظه بخواهی به شکلِ خواسته ات در می آید ، به شکلِ رویایت در می آید ، به شکلِ عشقت در می آید ، یک ارتباطی که تو را به سُکوتی شگرف ، به پیش می برد ، یک ارتباطی که فارق از تمامِ باورهایِ گذشته و آینده است ، یک ارتباطی که همه چیز ، او دیده می شود ، یک ارتباطی که همه چیز ، او لمس می شود ، یک ارتباطی که اشک هایِ شوق را جاری می کند ، یک ارتباطی که کینه ها را ذوب می کند ، نگرانی ها و نفرت ها را آتش می زند ، یک ارتباطی که بهشت و زیبایی و عشق ، احساس می شود ، تجربه نمی خواهد ، تنها حُضور می خواهد ، حضور به هر شکلی که راحت تر ، متصل می شوی ، من با نوشتن متصل می شوم ، با نوشتن غرق می شود ، واژه ها می بارند ، اشک ها می بارند ، و جلوه و جمالش ، در حال رقصیدن و طنین افکندن می شود ، با هر چیزی که ارتباطِ صمیمانه برقرار شود ، ارتباط و تلاقی با خداوند است ، شاید به شکل یک چاه برای علی (ع)دربیاید و با آن گفتگو را آغاز کرد ، شاید به شکل آتش برای ابراهیم دربیاید و با آن گفتگو آغاز شود ، شاید به شکلِ یک سَبَدِ خِفته در رود نیل در بیاید و با آن اتصال برقرار کرد ، شاید به شکلِ یک کشتی بزرگ در بیاید ، شاید به شکلِ یک زندان برای یوسف دربیاید و با آن گفتگو برقرار کرد ، شاید به شکلِ یک عصا برای موسی در بیاید ، شاید به شکلِ ذُلیخایی ، به شکلِ یعقوبی ، در آید ، شاید به شکل! گوسفندی در بیشه برای ابراهیم در آید ، شاید به شِکلِ ماهی ای برای یونس درآید ، اگر هوشیار باشیم ، همیشه هست ، همیشه جاریست ، همیشه در حال قدم زدن ، ایستادن ، بخشیدن و باریدن و وزیدن است ، اگر هوشیار باشیم ، در تلاقیِ با او هستیم ، یک تلاقی ای که سرشار از ثروت و سعادت و سلامتی و خوشبختی است ، یک تلاقی ای که سرشار از مکنت و سپاسگذاری و تحسین و تشویق و تمجید است ، وقتی این تلاقی شکل می گیرد ، تنها آثار و اثراتِ او دیده می شود ، تنها اثراتِ او شنیده می شود ، تنها اثراتِ او احساس می شود ، این تلاقی و این دیدار که در هرزمانی که تو بخواهی ، اگر صورت گیرد ، نور! چشمانت ، او می شود ، تمام اندام ها و دستگاههای جسمت ، تمامِ اعضایت ، را او می بینی ، او را پزشکِ خود احساس می کنی ، او را دارو و درمانِ خود می دانی ، او را معالجه گرِ زندگی ات می دانی ، او را همراهِ دائمی ات می دانی ، او را ثروتِ خودت می دانی ، جایِ تمامِ کینه های طولانی ات را آن تلاقی و آن دیدار ، قرار می دهی ، او را جایِ تمامِ آن خشم ها و خُصومت ها قرار می دهی ، وقتی ارتباط و اتصالِ بی قید و شرط آغاز می شود ، خود را نه نیازمندِ پدر می دانی و نه مادر ، خود را نیازمند هیچ تحسین و تشویق و دیده شدنی نمی دانی ، خود را نیازمندِ هیچ پول و مال و دارایی ای نمی دانی ، چون در قلبِ آن ارتباط ، زیباترین ثروت ها ، بهترین دارایی ها ، بهترین سلامتی ها ، بهترین عشق ها ، بهترین اُمید و انگیزه و سرزندگی ها ، دریافت می شود ، تنها کافیست روزی 10دقیقه این گُلبانگ را سر دهیم ، کافیست روزی ده دقیقه در این اتصال ، شرکت کنیم ، چرا باید این حضور را فراموش کنم و بر قُرص ها و شربت ها و دُکترها و مطب ها ، یورش ببرم ، وقتی که در این اتصال ، تمامِ ابزارها ، نهفته است ؟ چرا باید دست از این حضور چند دقیقه ای طول روز بکشم و بخواهم ، خود را با سیگار و تریاک و …… هماهنگ کنم ، وقتی که در این حضور ، تنها هماهنگی را تجربه خواهی کرد ؟ چرا باید دست از این حضورِ چند دقیقه ای از روز بکشم و بخواهم ، خود را به مسیر مُقایسه با دیگران و اقوام و…….ببرم ،وقتی که این حضور و این ارتباط برایم روشن می کند که همه چیز و همه کس ، چیزی جز او نیست و همه چیز و همه کس ، تنها هدفش ، ارتقا من و توست ؟ قیاس و مقایسه ای وجود ندارد ، ما ادامه یِ او هستیم ، ما وصلیم به سرچشمه ، ما نیرویی بر آمده از آن نیروگاه هستیم ، وجودِ ما ، تمرکُز و هدف و ایده یِ خداوند بوده و هست ، وجودِ ما ، آثار و تصاویرِ خداوند است ، ما بازتابِ اندیشه هایِ او هستیم ، بی نظیریم ، فوق العاده ایم ، بی انتهاییم ، نامحدودیم ، ما آگاهی و دانش و بینِشِ خداوند هستیم ، ما میوه و محصولِ باغ و خرمنِ او هستیم ، ما قطعه ای بر آمده از روحِ او هستیم که هدایت می شویم ، بیشتر اعراض کنیم ، ببشتر در مسیرِ نگرش مثبت باشیم ، بیشتر تحسین کنیم ، بیشتر بنویسیم و سپاسگذار باشیم ، تا بیشتر از مزایایِ این حُضور بهره مند شویم

    چه روزها گذشت که قُرص ها و شربت ها را جایگزینِ تو کردم

    چه روزها گذشت ، به جایِ اینکه شتابِ ویزیتِ مُلاقاتِ تو را بگیرم ، در به در دُنبالِ ویزیتِ پزشکان بودم ، و اثری از تو در وجودم ، را لَمس نکردم و رهایت کردم ، اکنون آگاهم که وجودت ، در تمامِ خون و رگ و عضلاتم ، غوغا به راه انداخته است

    چه روزها و شب ها گذشت که خود را درگیرِ نگرانی و غم کردم ، شاید این نگرانی و غم ، جوابِ مساله ام را نمایان کند ، اما از تو غافل بودم ، تویی که جوابِ تمامِ مسائلم بودی ، تویی که جایگزینی بی انتها برای تمامِ نگرانی و غم ها هستی ، اکنون آگاهم ، که با تو تنها شادی و عشق معنا و مفهوم دارد ، اکنون آگاهم که جوابِ اصلیِ هر مساله ام ، تویی

    چه روزها و ایام گذشت که خود را با دیگران مقایسه کردم ، نگران شدم ، چرا من ندارم و او دارد ؟، چرا من آنگونه هستم و او اینگونه ؟ ، چرا من در اینجایم و او آنجاست ؟ ، به جای اینکه تنها باید خود را با آن زمانی که بی تو هستم ، مُقایسه کنم ، و رنگ و بویِ تو را ببینم و استشمام کنم ، چشم بر دست و بالِ دیگران دوختم. اکنون آگاه شدم که تو هستی و نیاز به هیچ قیاس و مقایسه و عوارضِ آنها نیست ، تویی که به شکل هر خواسته و دارایی و نعمت و مکنتی در میایی

    خُدایِ من

    عزیزی که بیشتر از من ، در من وجود داری

    بیشتر از من ، مرا می خواهی

    بیشتر از من ، در من جاری هستی

    بیشتر از من ، به فکرِ منی

    بیشتر از خودم ، عاشق هستی

    هیچگاه نمی توانم از لطف و محبت و حضوری که در وجودم داری ، سبقت بگیرم

    وقتی می خوابم ،

    تو نمی خوابی و خستگی ناپذیر ،

    در تک تک تنفُس هایم ، زندگی می کنی

    در میلیاردها سلولم در حالِ رقص و رفت و آمد هستی

    همین الآن که در حالِ نوشتن هستم

    بیشتر از من ، بر من ، دقت و توجه می کنی

    🪻

    خُدایِ من

    چرا اجازه یِ حضورِ بیماری یا ناتعادُلی ای را بر اعضایم را بپذیرم؟

    مگر چیزی یا کَسی جُز وجودِ تو ، می تواند واردِ آن جا شود؟

    خُدایِ بزرگی که از ازل تا ابد ،

    یک بار ، یک بار ، یک آن ، پِلک هایت بر هم نمی خورد ، چرا تمامِ وجودم ، تمامِ باورهایم ، تمامِ اعتمادم را بر تو مُتمرکز نکنم ؟

    مهربانم

    ممنونم که در تک تکِ نفَس هایم ، حضور داری

    چه حضوری برتر از وجودت

    نه می ایستی

    نه دست از وجودم بر می داری

    نه رهایم می کنی

    🪻

    دراین جهان زیبایت

    جایز است که دائم به یاد بیاوری و خوشحال شوی

    در جهانت سزاوار است ، شادی و شور ، را واردِ خود کنی

    جهانت می پذیرد که بپذیریم

    هر جا که هستیم ،

    بپذیریم با هر که و هر چیزی که هستیم ،

    بپذیریم هر آن پدیده ای که با آن مواجه می شویم

    بپذیریم کوه ها را

    آسمانِ آبی اش را

    درختانش را

    خانه هایش را

    انسان هایش را

    کودکانش را

    گلها و شکوفه هایش را

    🪻

    در این جهانِ زیبایت

    که تنها ، مثبت نگر بودن ، غذایش است

    زیبا نگریستن ، در خورش است

    جهانم ، جهانِ عشق و روییدن است

    جهانم ، جهانِ صُلح و آشتی است

    جهانم ، دوست ندارم

    به هر چیز و هر کسی توجهم را بفروشم

    ای هستی ام :

    دوست دارم توجه و تمرکزم را صرفِ نعمت هایت کنم ،

    چون یکپارچه حضورِ خُدایم هستند

    دوست دارم توجهم را

    صرفِ آب و نان و سبزه هایت کنم

    دوست دارم ، تمرکزم را بر زیباییهایت ، آغشته کنم

    دوست دارم ،

    توجه و تمرکزم را صرفِ آفتاب و سایه و بارانت کنم

    حتما ، جهانم‌زیباست که روزگارانی ، قبل از تولدم ، آرزویش را کرده ام .

    حتما ، جهانم بی نهایت است ، که روز و روزگارانی ، جوازِ حضور به من داده شده است .

    حتما در شور و حال و اَمنیت است که تصمیم گرفتم که اینجا را انتخاب کنم

    ای هستی ام

    ای جهانم

    می پذیرمت

    باورت می کنم

    آغوشم را بر زیباییها و قشنگی هایت ، می گُشایم

    بر زمینت راه می روم

    همین زمینی که منبع است ،

    مادر است ،

    همین زمینی که تجمعی از بی نهایت ها را در خود جای داده است

    همین زمین و همین آسمان و آب و درختی که تجمعی از پروردگارم است.

    🪻

    نحوه یِ ارتباط با خُداوند ،

    ارتباط با خویشتن است

    مکتب است به رهبریِ خودمان

    ارتباط با خُدا ،

    ارتباط با انسانهاست

    ارتباط با خُدا ،

    ارتباط با عناصُرِ هستی است

    ارتباط با خُداوند ،

    ارتباط با افکار و فرکانس ها و باورهایت است

    ارتباط با خُدا ،

    ارتباط با شرایط است

    ارتباط با خُدا ،

    ارتباط با روزها و شب هاست

    ارتباط با خُدا ،

    ارتباط با اکنون است

    ارتباط با لحظه هاست

    ارتباط با احساسِ خوب است

    🪻

    خُدایِ مهربانم

    امروز بسیار خود را با دیگران و نزدیکان و …..مقایسه کردم

    نگرانی هایِ زیادی را ناخواسته گذراندم

    بسیار نااُمیدی ها را طی کردم

    گهگاهی ، آینده هایِ تاریکی را متصور شدم

    گهگاهی ، احساساتی منفی را تجربه کردم

    خیلی چیزها را می خواستم و از اینکه با آنها فاصله داشتم ، ناراحت شدم

    اما :

    اکنون که به خودم آمدم

    دیدم که تمامِ آن تصورات و تخیلات و احساساتِ منفی ، از من نبوده است

    اکنون که به خودم آمدم

    دیدم که جنس و ماهیت و وجود و خمیرِ ما خُداوند است

    اکنون با لُطفِ خودت ، بازی را از ذهن پس می گیرم و با خودت ترکیب می شوم ، این بَند را از خود رها می کنم ، خود را از ذهن رها می کنم ، تو را بر مسنَد می نشانم

    خُدایِ مهربانم :

    من بیدار می شوم

    حرکت می کنم

    دوست دارم از اکنونی که هستم ، بهتر شوم ، هم ثروتم ، هم روابطم ، هم سلامتی ام.

    من حرکت می کنم

    من ایده می خواهم

    اکنون ایده را به من دادی

    من راه حلِ اجرایِ آن را می خواهم

    وقتی که ذهنیتِ این ایده را به من دادی ، به آن دلیل است که پُشتِ سرِ آن ، راه حلِ اجرایِ آن را هم به من می دهی

    من شادی می خواهم

    خوشحالی می خواهم

    من سلامتی می خواهم

    نه به آن دلیل که شاد و خوشحال و سلامت نیستم ،

    بلکه به آن دلیل که به یادم بیاوری و در یادم حَک کنی که این خواسته ها ، همزمانی که از مسیر لذت می برم ، در ذهنم ماندگار باشند .

    من از امروزم ، صُلح و ثروت و اُمیدِ پایدار می خواهم ، باید و باید ، مرا در این جاده ، ثابت قدم نگه داری

    چرا که این به نفعِ جهانت است.

    خُدایِ مهربانم :

    من می خواهم و می خواهم که امروز و فردا و فرداها ، با انسانهایِ اُمیدوار و سلامت ، برخورد دهی ، من می خواهم که در آن لحظاتی که قرار است با آنها ارتباط برقرار کنم ، یادت در آن لحظه در تمامِ تاروپودهایِ ذهنم ، پدیدار کنی

    خُدایِ مهربانم :

    من می خواهم که باور کنم ، که درک کنم ، که احساس کنم ، که لَمس کنم ، تمامِ وجودم

    تک تکِ سلول هایم

    تک تکِ مولکولهایم

    تک تکِ اعضا و جوارح ام

    چیزی ، بی تو نیست.

    خُدایِ بُزرگم :

    تو ، هستی

    همیشه هستی

    دائم هستی

    آن جا که تو، نیستی

    تنها یک دلیل دارد :

    دلیلش این است که من نیستم ، تو همیشه هستی و بوده ای

    خُدایِ مهربانم از تو می خواهم که در یاد و ذهن و هوش و حواسم ، به یادم بیاوری که تلاش کنم ، باشم .

    تا وقتی که باشم

    اثری از نگرانی و نااُمیدی و درد و غم و بیماری نیست

    و تمامِ این ها ، اثراتِ نبودِ من است

    در صورتی که تو هستی و هستی .

    هر جا که تو در ذهن باشی

    نیاز به هیچکسِ دیگر نیست

    و اگر کسی هم باشد

    از تلالوِ وجودِ توست.

    خُدایا ممنونم از این حضور دائمی

    سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  9. -
    احسان و حدیثه گفته:
    مدت عضویت: 3180 روز

    سلااااام استاد جان توحیدی

    حدیث هستم

    قررررربون این خدای مهربونم برم که چققققدر دیشب تا حالا قشنگ منو هدایت میکنه به ایمان به توکل به صبر.

    داستان اینه که یه مسئله دو روزه برام پیش اومده که خیلی خوشایند من نیست و داشتم تقلا میکردم و دنبال راهی برای حل مسئله بودم طوری که کل تمرکز (سرمایه ی اصلی منو) منو گرفته بود.

    راستش حالمم تا حدودی گرفته بود ولی همش سعی میکردم ذهنم رو کنترل کنم .

    دیشب سحر خدا هدایتم کرد به سوره ی حمد و سرتا سر وجودم غرق در ارامش و اطمینان به بخشندگی و مهربونی خدا شد و چقدر حالم خوب شد

    صبح که بیدار شدم خدا هدایتم کرد به جلسه ی هفتم دوره ی شیوه ی حل مسائل و با همسرم نشستیم و با دقت گوش کردیم و چققققدر جواب سوالات ذهنیمون برامون باز شد و فهمیدم من با تمرکز روی موضوع نا دلخواهم دارم بهش شاخ و برگ میدم و ذهنم به بهانه ی پیدا کردن راه حل منو سر کار گذاشته و میخاد با تقلا و نگرانی مسئله را حل کنه.

    از صبح رهاش کردم و اومدم سر دوره ثروت یک و تمرکزم سر جاش قرار گرفت .

    بعد از ظهر اومدم سایت کامنت بنویسم دیدم نوشته فایل توحیدی سریع دانلود کردم و تمام جوابهام رو از زبان استاد گرفتم .

    چقدر این صحبتها ادم رو تکون میده

    صبح همسرم به من میگفت تنها چیزی که میتونه روی دی ان ای تاثیر منفی بزاره غم و اندوهه به خاطر همین غم و اندوهه که ما به فقر میرسیم و کلی بحث کردیم که پس بگو چرا استاد میگن اگه بتونی ذهنت رو کنترل کنی هرررر چه بخای میتونی بهش برسی چون وقتی غم وارد میشه الهامات رو متوجه نمیشیم و از مدار خارج میشیم .

    استاد موضوع نا دلخواه من در مورد بچه م بود که هنوز به دنیا نیومده و بحث شما هم در مورد مادر موسی و بچش بود که خدا بهش گفت بندازش تو اب .

    و غمگین و نگران نشو

    اونجا که گفتین

    رهرو ما اینک در منزل است یعنی از چشم خدا اون کار انجام شده ….واااای استاد این حرفتون منو دیوانه کرد چقدر ما خدا را باور نداریم اگه تو تمام زندگیمون یه اطمینان اینطور به خدا داشتیم که انچه من درخواست دادم شاید تو این مرحله هنوز اجابت نشده ولی از طرف خدا انجام شده و این که شما همیشه میگین نتیجه ی پایانی رو ببینید یعنی به ما میگید ما هم نگاه خدا را داشته باشیم و غم و ترس به خودمون راه ندیم از نگاه خدا خواستمون رو ببینیم وحتی تجسمش کنیم و از همین الان از اجابت شدنش لذت ببریم و احساسش کنیم این میشه ایمان به خدا اطمینان و یقین به خدا و مادر موسی هم حتتتما این ایمان رو داشت که خدا اونطور هدایتش کرد که به بچش برسه

    پرده ی شک ما هم همین ترس و غمهاییه که تو مسیر زندگی سر موضوعات مختلف برامون پیش میاد و اگه بتونیم کنترلشون کنیم وایمان فعالمون رو به خدا نشون بدیم حتما پاداشمون رو میگیریم و هدایت میشیم به بهترین نتایج.

    ما گرفتیم انچه را انداختی

    دست حق را دیدی و نشناختی؟

    استاد این بیت اشکم رو جاری کرد چقدر به ادم باور میده باور به اینکه هیچ لححححظه ای خدا از ما غافل نمیشه و ما کافیه بهش اطمینان کنیم و رها کنیم و بهش بسپاریم تا هدایتمون کنه و اگه قراره کاری از طرف ما انجام بشه با الهامات مسیر رو طی کنیم و ببینیم خدا چطور دوس داره سنگ تموم برامون بزاره

    به خودم گفتم حدیث ببین کافیه همیشه یادت باشه که انچه به خدا میسپاری همون لحظه خدا ازت تحویل میگیره و میگه خوب تو برو ازادو رها لذتت رو ببر

    اینجا که میگین قدم اول تو اب انداختن بچه بوده و چقدر این کار ایمان میخواست

    و اون موج اب که برای بچه گهواره میشه

    واینکه خدا حتی بیشتر از مادرش موسی را دوس داره

    و همه ی اجزای هستی داره تحت کنترل خداوند اداره میشه

    ووووو

    الان دیگه نمیتونم چیزی بنویسم فقط دوس دارم برم هزاران بار این فایل رو گوش بدم و تفکر کنم و لذت ببرم

    سپاسگذارم از این صحبتهای بی نظیرتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  10. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 678 روز

    سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات و خالق آفرین من ،،..

    سلام و درود خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز و تک تک دوستان گلم ،،

    بچه ها ،، اینو از صمیم قلبم میگم ،، توی زندگیم هر چقدر این شعر و گوش بدم باز کمه ،، ینی باورتون نمیشه عین هزار باری که خوندمش یا گوشش دادم بالاخص با صدای استاد عزیزم ،، چهار ستون بدنم به لرزه دراومده ،، انگار واقعاً خدا داره باهام حرف میزنه میگه سید رضا نترس ،، نگران نباش اگر فقط حتی یک کار خوب کرده باشی اگر فقط نیت کرده باشی حتی یک کار خوب انجام بدی من همونو دیدم ،، آره بابایی ،، آره عزیزدلم ،، آره عشقم به بزرگی خودم قسم که تنهات نمیذارم ،،

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    به نام خداوند رحمتگر مهربان

    وَالضُّحَى ﴿1﴾

    سوگند به روشنایى روز (1)

    وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى ﴿2﴾

    سوگند به شب چون آرام گیرد (2)

    مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ﴿3﴾

    [که] پروردگارت تو را وانگذاشته و دشمن نداشته است (3)

    وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى ﴿4﴾

    و قطعا آخرت براى تو از دنیا نیکوتر خواهد بود (4)

    وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ﴿5﴾

    و بزودى پروردگارت تو را عطا خواهد داد تا خرسند گردى (5)

    أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى ﴿6﴾

    مگر نه تو را یتیم یافت پس پناه داد (6)

    وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى ﴿7﴾

    و تو را سرگشته یافت پس هدایت کرد (7)

    وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى ﴿8﴾

    و تو را تنگدست‏ یافت و بى ‏نیاز گردانید (8)

    فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿9﴾

    و اما [تو نیز به پاس نعمت ما] یتیم را میازار (9)

    وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿10﴾

    و گدا را مران (10)

    وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿11﴾

    و از نعمت پروردگار خویش [با مردم] سخن گوى (11)

    سلام بر عشق ،، چقدر بچه ها این داستان که شنیدم دوستداشتم قبلنم نوشتم نمیدونم کجا شنیدم ولی بی نظیر که زمانی که خداوند متعال انسان را می آفرید فرشته ها از نگاه خداوند در گوش هم زمزمه میکردن که محبوب خودش رو می آفریند خداوند الله اکبر ،، به بزرگی خودش قسم که ذهن ما برای فهم این همه عشق و محبت و این همه مهربانی خداوند متعال ظرفیت و توان نداره که بتونیم درک کنیم ،، خدایا ای خالق من ای آفریننده من ای عشق مطلق ،، صد هزار بار شکرت که لیاقت سجده به درگاهت و لیاقت شکرگذاری تو بهم عطا کردی ،، خدای من منم عین حضرت موسی به هر خیری از تو برسه محتاجم منم موسی ت میشم ،، ای رب من ای رب العالمین ،، ای انرژی جاری و ساری توی تک تک مخلوقات خود به بزرگیت قسم نهایت سعی خودم رو میکنم که درکت کنم بفهممت ببینمت ، بهت ایمان داشته باشم همیشه ،، نترسم ،، تویی خدای من ،، تو همیشه خدام بودی ،، تو همیشه خدام هستی ،، تو همیشه خدام خواهی ماند ،، خدای مهربانم ای مهربانترین مهربانان ،، منم عین موسی ات از دریای پر تلاطم ات نجات بده ،، منم توی گهواره امن امان خودت بخوابون تا به برکت و ثروت و سلامتی ات بیدارم کن ،، خدای من همه امور این جهان هستی فقط در دستان مبارک توست ،،

    خدای من تمام امور زندگی من فقط به دستان مبارک توست ،،

    خدای مهربانم عاشقانه ، عاشقانه هایت را میپذیرم ،،

    ای روشنایی و ای نور و هدایت ازلی و ابدی من ،،

    میپذیرمت ،،

    تمام فرمان زندگی من ،،

    تمام سکان کشتی من ، تمام من ، همه و همه در دستان توست ،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت که همه امور زندگی من و صاحب و مالک من تو هستی ،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت که توانستم این شعر فوق العاده پروین اعتصامی را گوش کنم و بخوانم ،،

    خدایا ای مهربانترین مهربانان روح بزرگ این شاعر عزیز و دوست‌داشتنی رو قرین رحمت و مغفرت خودت قرار بده ،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای این سایت مقدس و آگاهی های الهی هر روزت توی زندگیم ،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت که ظرف دریافتم از باران رحمت و برکت و ثروت و فراوانی و سلامتی ات و آگاهی ات را ده برابر کردی ،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت که روند تکامل خودم را هر روز با پیشرفت بی نظیر طی کردم ،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای حضور فوق العاده ات در لحظه به لحظه زندگی ام ،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: