https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/02/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-02-14 22:22:142024-09-24 19:35:13نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 16
792نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نام خدایی که مارا همچون خودش و همانند خودش خدا آفرید و هر آنچه داشت را از قدرت و جلال و عظمت عاشقانه در وجود ما جاری ساخت
سلام به استاد عباس منش عزیزم و آقا رضای مهربان که الگویی ببنظیر برای خییلی از افراد شد که در وادی ترس ها و دودلی ها و شک ها گیر کرده بودند .
مسیر رشد آقا رضا پر از درس بود برای من که همیشه به برادرم میگویم آقا رضا و فایلی که به واسطه ی ایشان توسط استاد ظبط شد یک نشانه ی بزرگبرای ما بود چون این فایل ها دقیقا تمرکز روی پاشنه های آشیل ما داشتند . در نهایت ایمانی که اقا رضا در خود ایجاد کرد . صبری که داشت . عمل به هدایت هایش . در وجود ما هم قدرت گرفت و این سلسله فایل های آقا رضا منجر به تصمیمات و تغییراتی اساسی در زندگی ما شد که خدا میداند نتایج دو مینو وار مثبت این تصمیمات در آینده چه برکتی را در زندگی ما جاری سازد . از او خدایش و استاد عباس منش عزیز سپاسگذارم که باعث این آگاهی ها شد.
استاد در انتهای این فایل گفتند از تصمیمات و الهامات متعهدانه ی خودتان بگویید من هم تصمیمی بزرگ گرفتم که شاید سه چهار سال بود اونو به تاخیر مینداختم بخاطر پول بخاطر باور های محدود کننده و ترس هایی که داشتم
و خوشحالم که در این مسیر قدم برداشتم و الان با این که هیچ چراغی به ظاهر روشن نیست من میخواهم با ایمان به این مسیر ادامه دهم و در آن ثابت قدم باشم .
قطعا نعمت و برکت و ارزشی که توسط من در زندگی انسان های دیگر جاری خواهد شد شما هم در آن نقش دارید .
هر چقدر شکر کنم کم است، بخاطر این حس وحالی که دارید، و تغییراتی که کردید. انرژی شما از پس حرف به حرف نوشته تان هویداست. این قدر خوشحال ام که انگار این تغییرات و ماجراها برایم است.
ممنون ام از شما که با حرکت کردن تان انرژی هستید که بقیه رو به حرکت وا میدارد.
انگار ما آدم ها ملکول هایی هستیم کنار هم که با جنبش یک ملکول این ارتعاش به ملکول بعدی و بعدی و.. می رسد.
خدایا شکررررررررت
قدم نی نی تو راهی تون مبارک و میمون باشه. و یک عباس منش سرسختی بشه ان شاءالله.
سلام خانم مقدس تون رو برسونید.
(زن باردار مقدس است)
برایتان از خدای متعال لحظاتی سرشار از عطر الهی و مملو از سپاس گذاری آرزومندم.
سلام استاد جان خوبو مهربونو جدی، یعنی عاشقتم وقتی جدی صحبت میکنی، چون خودمم خیلی جدی هستم تو کارهام، تو اموزشهام، منم سوسول بازیو بی ایمانیو نا امیدی ببینم تنبلی ببینم اون دندمو میزارم بالا حتی برای خودم ببینم دارم تنبل بازی در میارم با چکو لقط خودمو ادب میکنم،
،
واقعا از اقا رضای عزیز سپاسگذارم، من همیشه پیگیر ایشون هستم و تو خیلی از فایل های مهم استاد کامنت ایشون رو خوندم و ایمانم رو برای ادامه مسیر بیشتر کرده،
چقدر بیانشون زیبا و راحت و صمیمانه و صادقانه هست هم در کامنت ها هم در فایلهای تصویری،
واقعا چقدر درس توی صحبتهای اقا رضا بود چقدر قشنگ تکامل رو طی کردن و چقدر هم خداوند پاسخ داده به ایمان اقا رضا،
اصن لذت بردم و اشک تو چشمانم جمع شد وقتی اقا رضا عکسو فیلم دختر کوچولوشو گذاشت و خدارو شکر که این الله همه چه میده هر چی که ما بخوایم و باورش کنیم میده،
چقدر لذت بردم وقتی ویدم اقا رضا با عزت نفس تمام با سربلندی در کنار همسر عزیزش استاده در کنار ماشینی که دوست داشته و خلق کرده، خدارو شکر،
من باید از تجربه خودم بگم، من گفتم قبلن رزمی کار میکنم و در حال حاضر تمرکزم رو نقطه قوتم بوکس هست،
یادم میاد تقریبا سال 89 بود(من 18 سالم بود) که بعد از دو سال تابیدن تو باشگاه های مختلف، بدون هیچ استعدادی و هیچ دیدگاهی نسبت به اینده (فقط من قد بلندی داشتم که هر کس منو میدید انتظار داشت من بسکتبالی والیبالی چیزی کار کنم،) پیش یک استاد فوقالعاده هنر های رزمی رو شروع کردم، من هر یک شب در میان، با عشق میرفتم باشگاه، رشته ای که هدایت شدم به سمتش jeet kune do kali escrima بود و من عاشق این سیستم شده بودم، چون این سیستم ترکیب 25 روش رزمی دنیا بود و رشته ابداعی بروسلی هستش و ما هر شب یک سیستم رو کار میکردیم، مثلا یک شب وینگ چون (که واقعا یک هنر رزمی فوقالعاده هستش و به من خیلی کمک کرد) کار میکردیم، یک شب گراپلینگ (ترکیب کشتی، جودو، جوجیتسو برزیلی) کار میکردیم، یک شب تمرینات kali & escrima) چوب و چاقو فیلیپینی) کار میکردیم، یک شب بوکس، یک شب کیک بوکسینگ و موی تای، یک شب مبارزات ترکیبی و…، واقعا من از یادیگیری این روش ها و واقعا میتونم بگم هنر لذت میبردم، و فکر میکنم یکی از دلایلی که من سالها با عشق بدون حتی یک شب غیبت در هر شرایطی و در هر موقعتی مالی (من به هر شکلی که میشد پول باشگاه رو جور میکردم حتی پیک موتوری، حتی کارگری، کار تو کارگاه پدرم، در کنار مدرسه و دانشگاه) سر کلاسم حاضر بودم همین متنوع بودن و عشق به یادگیر یه شیوه جدید مبارزه و بهترو بهتر شدن بود، من بار ها شده بود که از اساتید دانشگاه اجازه میگرفتم که زودتر برم و به باشگاه برسم، و خدارو شکر استاد من که یک جوون 23 ساله بود یکی از معدود افرادی بود که جیت کان دو واقعی رو پیش یکی از بزرگترین اساتید این رشته در المان که اتفاقا ایرانی هم هستن، و رییس سازمان جهانی جیت کاندو در المان هستن، کار کرده بود،
حالا حرف تو حرف میاد اما میگم چون انگار به درد ههمون میخوره و انگار من هم فراموش کردم،
من یادم میاد وقتی وارد باشگاه شدم تقریبا 100 نفر تو باشگاه بودن و ما 15 نفر از سانس روز های زوج که مربیمون اصلن سر کلاسش حاضر نمیشد تصمیم گرفتیم بریم تو کلاس جیت کاندو ثبت نام کنیم،
فکر کنید اون زمان نه اینستاگرامی بود نه چیزی، فقط استاد من با این که جوون بود بسیاااار علاقه مند به این سیستم و به قول خودش هرچی پول داشته بود و گردنبند طلا و غیرشو میفروخته که بتونه بره دبی و آموزش ببینه، و واقعا تو کارش تو اون زمان عالی بود و هر سال هم میرفت و خودشو اپدیت میکرد و آموزش جدید میدید و سطح فنیشو بالا میبرد، و مدیریتش هم عالی بود چون واقعا افرادی که تو باشگاه بودن تقریبا نصفشون از ارازل بیرون شهر بودن و استاد من تو اون سن همه زندگیش همین باشگاهو تمرینو اموزش دادن بود،
خلاصه، من روز اولی که وارد باشگاه شدم یادمه اخر هفته مسابقه گراپلینگ یا همون کشتی تسلیمی بود، خب چیزی بلد نبودم و فقط در همون دو سه جلسه یه اشناییتی پیدا کرده بودم، تازه یادمه اون روزها یه ذره لا کتامم باز میکردم فکر میکردم من خیلی قوی هستم (البته دیدم نسبت به خودم واقعا همیشه خوب بوده)
خلاصه من هم برای مسابقه ثبت نام کردم، و جمعه چون من تازه کار بودم استادم منه 90 کیلو رو گذاشت با یک ادم 65 کیلو مبارزه کنم،
منم خوشحاااال گفتم بابا میزنم چپش میکنم، عاقا ما رفتیم وسط یه هو دیدم زارتی مارو زد زمین و اومد که منو تسلیم کنه فقط من مقاومت کردم و خدارو شکر تسلیم نشدم،
من همیشه طی این 13 سال رزمی که کار میکنم سعی کردم خودمو اگاهانه بندازم تو دل مبارزه، چون مبارزه کردن ترس داشت، و من هر بار با مبارزه کردن هام قوی تر میشدم، استاد من تقریبا هر شب مبارزه میگذاشت و بیشتر مبارزه گراپلینگ بود که اگر میرفتی وسط احتمال زمین خوردنت بود احتمال یه جات شکستن بود احتمال خفه شدنت بود، که باید دست میگرفتی و میرفتی وسط چون اینقدر تعداد زیاد بود که اگر دست نمیگرفتی نمیرسید بهت که مبارزه کنی، و خیلی ها اصن دست نمیگرفتن و زورکی بایدمیاوردیشون وسط، اما من سعی میکردم که شجاعت به خرج بدم برم وسط چون برام بردو باختش مهم نبود، من بارها و بارها تسلیمم شدم، کتک خوردم، اما نامید نشدم، تقریبا تموم بچه ها ی باشگاه افراد بزرگ و قوی بودن و واقعا وحشی، و من بار ها زیر دستو پاشون له شدم، اما نامید نمیشدم، و به خودم میگفتم من یه روزی میزنمتون، گذشتو گذشت، از تسلیم شدن و باختن رسیدم به مساوی شدن و نباختن و تسلیم نشدن، و فکر کنم تقریبا بعد از 3 سال بود که من تبدیل شده بودم به یکی از همون افراد جنگنده و وحشی که هرکسی میمود وسط با من مبارزه کنه احتمال تسلیم شدنش بود، و من ادامه دادم ادامه دادم تا فقط تو همین یک رشته مبارزه ای در سال 96 که اولین بار این رشته وارد ایران شده بود و مسابقات انتخابی تیم ملی برگذار میشد، به تیم ملی دعوت شدم البته نفر دوم شدم، و به همین دلیل حریفم به مسابقات جهانی رفت،
اما این فقط تمام ماجرا نبود،
من در طول این مدت کلی هنر دیگه یاد گرفته بودم،
یکیش وینگ چون بود که مبارزاتش واقعا خطرناک هست تو وینگچون هم خوب شده بودم، کتک خووووووردم تا رسیدم به زدن،
یکیش بوکس بود که از همون اول یک استعداد برتری نسبت به بقیه توش داشتم و عاشقش بودم و هروقت مبارزه بوکس میشد من وسط بودم، البته بگم نه از روز اول توش خوب باشم، خیلییییا بهتر از من بودن، من اصن چیزی ببلد نبودم، اما تو همه کلاس ها و دوره ها شرکت میکردم پولشو جور میکردم و سمینار ها و دوره هارو شرکت میکردم،
یه جا رسیدم دیدم من خیلی از بچه های باشگاه بهتر شدم تقریبا بعد از 3 سال بود، یه چیزی تو وجود من میگفت باید خودتو تجربه کنی باید این همه تمرین میکنی باید تو عمل خودتو ثابت کنی، و واقعا هروقت یک هدفی داشتم و یک مسابقه ای داشتم با انگیزه چندین برابر تمرین میکردم، و از استادم اجازه گرفتم که برم روزهایی که باشگاه خودمون نمیرم برم تو باشگاه های بوکس مبارزه کنم،
رفتم تو باشگاه بوکس اصلی شهرمون و در یکی از اون سانس ها ثبت نام کردم، و همون شب اول مربی منو فرستاد بالا رینگ که مبارزه کنم و دفعه اولی بود که من وارد رینگ میشدم، با یکی که قد و هیکلش یکمی از من بزرگتر بود مبارزه رو شروع کردم و همون شب ابروش پاره شد، و البته من بعد از بار مبارزه با فرد جدیدی باهاش رفیق میشدم، شب دوم با یکی دیگه دوباره گنده تر از خودم بازی کردم که دماغش شکست و یخمک کردن تو دماغش، و دوباره با اون هم رفیق شدم،
مربی اون باشگاه بهم گفت که دو هفته دیگه مسابقه داریم و بیا برای ما بازی کن،
من هم اوکی دادم و کلی از اون استتاد که داور رسمی بوکس هم بود بالای رینگ چیز یاد گرفتم و نکاتی که باید تو بازی رسمی رعایت کنی رو به من میگفت و من خوشحال بودم از رشد کردنم، چون یک هدف یک چالش جدید داشتم، و از اینکه من تنها کسی بودم که از بین 100 نفر شاگرد تو باشگاه خودمون داشتم این کارارو میککردم احساس رشد و پیشرفت داشتتم،
خلاصه گذشت تا رسید به اولین مسابقه من توی رینگ و کلن بوکس، فیلمش هست،من 3 راند مبارزه کردم خیلی استایل حرفه ای نداشتم امت مشتهای خوبی رو اموزش دیده بودم و مشتهای خوبی میزدم و جنگندگی خوبی هم داشتم به خاطر تکامل اون سه سال که مبارزات زیادی توی باشگاه کرده بودم، اون بازی رو باختم و بعد از اون بازی من به شدت پشت کتفهام میسوخت، پاهام به شدت لاکتیک شده بودن، ومن به نقاط ضعفم تازه داشتتم پی میبردم، و فهمیدم من مشت میزنم هم مشتهای بی جون فقط اذیت کن و اسیب بزن بود، ناک اوت کننده و مخرب نبود،
و از اونجا به بعد همش به دنبال بهبود خودم، جسمم، تکنیکم بودم،
من سه بار دیگه تو مسابقات استانی شرکت کردم و هر بار از استادم اجازه میگرفتم ومیرفتم تو همون باشگاه بوکس و براشون بازی میکردم، بار دوم بهتر عمل کردم، بازی اولو بردم و بازی دومو باختم به قهرمان کشور،
سری سوم بازی اولو بردم و بازی دومو باختم دوباره به قهرمان کشور، و اما سری اخر من وقتی از استادم اجازه گرفتم که برم بازی کنم گفت نه میری میبیازی یا اسیب میبینی، گفتم استاد قول میدم که قهرمان بشم، و جالبه هر چهارتا بازیمو که تو شب های پشت سر هم برگذار میشد ناک اوت کردم بازی اول دقیقه 40،بازی دوم دقیقه 1:50، بازی سوم که بازی سنگینی بود راند دوم و بازی چهارم راند سوم حریف هام ناک اوت شدن، و یادمه شب اخر برای اولین بار استادم اومد پای رینگه مسابقم، چون استادم تو کار خودش خیلی معروف بود و خیلی پا نمیشد بره اینورو اونور، اگر هم میرفت برای مبارزات ازاد(mma) بود، ولی وقتی فهمید به فینال رسیدم اومد برای اینکه منو کوچ کنه، وخدارو شکر من اونسال قهرمان شدم سال 93 بود تقریبا یا 94 یادم نیست، انتخاب شددم که برم برای مسابقات انتخابی تیم ملی،
که الان میفهمم که چقدر اون موقع من ایمان داشتم، به خدا توکل میکردم، قبل از بازی ها سعی میکردم ترسم رو کنترل کنم، و خدا هم پاداشم رو داد،
خلاصه براتون بگم، منی که تو شروع کار اصن دیدگاهی نسبت به ایندم نداشتم و اصن مشت زدن بلد نبودم(اهان راستی اینو نگفتم قبل از اینکه ورزشو شروع کنم یک سری کلیپ بوکس تو گوشیا بود که من اونارو تو گوشیم داشتم و هروقت میدیدم کلی هیجانی میشدم و تو ذهنم مثل اونا مشت میزدم)
الان در این لحظه که دارم براتون مینویسم، بعد از گذشت 12 سال که شیوه های مختلف مبارزه رو اموزش دیدم و تقریبا تو همشون هم خوب هستم، یک سالی هست که تصمیم گفتم فقط رو نقطه قوتم و علاقم تمرکز کنم، و منی که یک روزی ارزوی قهرمان شدن توی استانو داشتم، الان ارزوی قهرمان جهان تو بوکس حرفه ای رو تو سرم میپرورونم، و این تکاملش طی شده که رسیدم به اینجا،
من چند ماهی هست که مهاجرت کردم به تهران، و من توی این مدت تقریبا تموم فایتر ها تو وزن خودمو زدم، اما تو بازی اخرم دست حریفم رو بالا بردن، و خیلییییییی درس بزرگی برام داشت، یک قدمی تیم ملی این اتفاق رخ داد و من این مدت مهمترین هدفم این بود، ولی تموم تمرکزم نبود، چون من هنوز بخشی از تمرکز برای کسب درامد هست،
خیلی از این شکستم درس گرفتم، باز هم نقاط ضعفمو شناختم، باز هم قوی تر شدم، بزرگتر شدم، و اولش وقتی میبازی کلی نجوا میاد که تو نتونستی تو خوب نیستی و تو موفق نمیشی، اما به لطف الله یکتا که همیشه یک باور قلبی خوبی بهش داشتم و الان هم که تو مدرسه شناخت قوانینش هستم، خدارو شکر سعی کردم نجوا هرو کنترل کنم، و به خودم گفتم این قسمتی از مسیره، رمز کار تو ادامه دادنه، رمز کار تو بهتر شدنه، تو ناامید نشدنه،
و وقتی فیلم بازیمو دیدم دیدم بابا من تا لحظه اخر این بازیکن رو که خیلی هم بد بازی میکرد و خطا کار بود رو زدم فقط لحظه اخر اون مشت رو خوردم و افتادم، و به خودم گفتم بابااا دمت گرم، عالی بودی، اشکال نداره، یه استراحت میریم و دوباره پر قدرت شروع میکنیم، و حسم خوبه به این موضوع و خوشحالم که رشد کردم و قراره کلییییی دیگه رشد کنم، من هر بازی که میکنم بعدش میفهمم که من هیچیییی بلد نیستم و باید هروز بهتر از این بشم، البته شاید از نظر دیگران من که خیلی دارم عالی عمل میکنم من که فوق العادم، اما چون من دارم رویامو میبینم، من بوکس حرفه ای رو میخوام، من بازی های حرفه ای رو دارم میبینم، و من به اون دید تمرین میکنم و بازی میکنم،
من بعد از اینکه سالها بخشی از تمرکزم توی درس یا کار و بخشیش توی ورزشم بوده، تصمیم گرفتم سال گذشته که کارمم بشه همین بوکس، همین موضوعی که سالها توش هستم و هر روز براش تمرین کردم و براش هدف دارم،
اومدم همین بوکس رو شروع کردم اموزش دادن،
من خیلی توانایی دارم توی زمینه های هنری، کار پدرم، رهبری کردن، مدیریت کردن کارها، و عاشق این هستم که یک ارزشی ایجاد کنم، یک کاری کنم که مفید باشم و ثروت بسازم،
و شروع کردم، خداوند هدایتم کرد، خدای مهربان همیشه پشتیبانمه و حمایتم میکنه،
و الان دارم تو یک باشگاه بزرگ بدنسازی که هم رینگ بوکس و کیسه داره و هم تجهیزات حرفه ای بدنسازی فعالیت میکنم، اینم خودش هدایت الله بود، من رفتم اونجا خودم تمرین کنم، بعد که تمرینات بوکسمو دیدن خودشون بهم پیشنهاد دادن که عاقا ما مربی بوکسمون رفته و شما بیا اینجا بشو مربی بوکس باشگاه، این دقیقا چیزی بود که بهش فکر میکردم، من مربیگری بوکسو این داستانام ندارما، کلی حکمو مدرک تو کمدم دارم اما اصن نیازی بهشون ندارم، چون خداونده که داره کارهارو انجام میده، و اعتماد به نفسمو گره نزدم به مدرک مربیگری، مربیها خودشون باید بیان پیش من اموزش ببینن البته نه اینکه غرور داشته باشم یا بگم فقط من عالیما، من خودم عاشق یادگیریم و اگر ببینم مربی چیزی برای ارائه کردن داره سریع شاگردش میشم، اما به خدا میبینم یه شاگرد میاد پیش من، من تو یک ماه به صورت خصوصی کاری میکنم که باید 3 سال تو باشگاها بره بیاد تا به اون سطح برسه، و هرروز داره این باورم نسبت به خودم بیشتر میشه، خداوند هدایتم کردم که تو پیجم هم اموزش بگذارم و بیام دوره انلاین درست کنم، نمیدونید چقدر نجوا اومد چقدر نمیشه اومد چقدر نمیتونی اومد و من به لطف الله و این سایت الهی هر بار دارم کمرنگ تر و کمرنگترشون میکنم، الان چندینو چندتا اموزش گذاشتم و عالی هم عمل کردم با همون امکاناتی که داشتم، گوشیم خیلی مناسب نیست اما دارم ذهنمو کنترل میکنم و با همون کارهامو انجام میدم، یک دوربین خوب به لطف الله دارم که فعلا از اون استفاده میکنم، هر روز میرم باشگاه، اول یک فیلم اموزشی میگرم از خدا میخوام هدایتم کنه و اصلو بهم بگه تا منم اصلو انتقال بدم و سعی میکنم به یاد بیارم و اونچه که به من کمک کرده رو اموزش بدم، سعی میکنم بیشتر مطلاعه و تحقیق کنم، علممو افزایش بدم، تا بتونم اموزشهای بهتری رو ارائه کنم،
بعد از اینکه فیلممو گرفتم، میرم سراغ تمرین خودم، تمرین خودمو که انجام دادم بچه هام میان یعنی شاگردهام و اموزششون میدم و از پیشرفتشون لذت میبرم، بعد میرم خونه استراحت میکنم، فیلممو ادیت میکنم، بعد میرم باشگاه بوکس خودم یعنی جایی که تمریناتمو زیر نظر مربی انجام میدم، تمرین میکنم مبارزه میکنم،و میام خونه میخوابم و خودمو اماده میکنم برای یک فردای بهتر،
فایلهارو هم به محض اینکه از خواب پا میشمگوش میکنم، کانت میخونم، تو حین تمرین بدنسازیم ایرپادم تو گوشمه و دارم فایل گوش میکنم، و سعی میکنم حسو حالمو خوب نگه دارم امید وارتر باشم نسبت به اینده، به حرفهای استاد گوش بدم،
به لطف خدا درامدم خب از صفر رسیده به تقربا 7 الی 10 میلیون تومن، این تازه اولشه، هنوز دورمو اماده نکردم، وخداوند داره قدم به قدم هدایتم میکنه،
همیشه توکلم به خودش بوده و هست و خواهد بود، وظیفه من بندگی کردنش، ایمان اوردن بهش وانجام کار شایسه هستش، و کار شایسته رو جدیدن دارم تو ذهنم با خلق ارزش مترادفش میکنم، تا اینجاشو خودش اوردتم بقیشم باخودشه،
من علی میرفخررجایی متولد 73/3/8 در تاریخ 1401/11/26 متعهد میشم که هر روزم رو به دنبال بهتر کردن خودم پیشرفت خودم بالا بردن سطح علمو اگاهی خودم تو این مسیر کنم، من متعهد میشم که توی بوکس حرفه ای بازی کنم، من متعهد میشم که از همین توانمندی هام ارزش ایجاد کنم و به بنده های خداوند خدمت کنم، من متعهد میشوم که همیشه مولد باشم، و تولید کننده ثروت باشم، و من متعهد میشوم به ثروتمندانه زندگی کردن، عزتمندانه زندگی کردن،
الهی به امید تو،
پشت و پناهم باش که جز تو یاوری ندارم،
هدایتم کن به بهترین و اسان ترین و ثروت افرین ترین مسیر ها
دستمو بگیر و در مسیر الهی خودت حفظم کن
ایمانی بهم بده که کوه هارو به لرزه در بیاره،
متعهدم به این که در مسیر رشد شخصی در مسیر ثروتمند شدن صبور باشم و مثل این سالهایی که عاشقانه لذت بردم و تمرین کردم و پیشرفت کردم، عاشقانه لذت ببرم و از ذره ذره های که به اندازه ظرف وجودم اضافه میشه خوشحال بشم و لذت ببرم و سپاسگذارم خداوند و سیستمش و قدرتی که به ما داده،
خیلی خوشحالم که این کامنتو گذاشتم کلی ایمانم قوی شد کلی بیاد اوردم و کلی شجاعتم برای حرکت کردن بیشتر شد،
استاد از شما خیلی سپاسگذارم که راهنمای من استاد معنوی الهی من استاد موفقیت من شدید، دوستتون دارم براتون کلی ارزوی خوب و مسافرت های عالی دارم تا با ما هم به اشتراک بگذارید️️️
چقدر چقدر چقدر لذت بردم از داستان زیبایی که کامنت کردی ، چندین بار با دقت خوندم و در دلم تحسینت کردم که آنقدر ثابت قدم بودی ، رو به جلو حرکت کردی ، کم نیاوردی و ادامه دادی….
چقدر لذت بردم از شوق یادگیری و ادامه دادن های پی در پی از ته دلت
چقدر حسش خوب بود اونجایی که تصمیم گرفتی از همان کاری که دوسش داری و لذت میبری به درآمد برسی و از 0 شروع کردی و حالا رشد کردی
خدا رو هزاران مرتبه شکر شکر شکر
چقدر خوب متوجه قانون تکامل و قدرت تمرکز در رشد خودت شدی ، واقعا دمت گرم
چقدر در حین خواندن کامنت زیبایت متوجه نقاط ضعف و قوت خودم شدم ، اینکه بهترِ صبورتر باشم ، آگاه تر باشم و هر روز برای رشد خودم استمرار داشته باشم.
چقدر لذت بردم از اینکه نگاهت به خودت ، خوب و عالی بود در همه ی لحظات و ثابت قدم موندی و ادامه دادی…..
تلنگری بود برای یادآوری به صحرا که همیشه و همیشه عاشق رشد و یادگیریِ ، عاشق رشد و پیشرفتِ و روبه جلو کردنِ ….
منم ی دختر ارزشمند و توانمند و خلاقی هستم که خداوند خیلی آسون و راحت منو به کاری دوسش دارم هدایت کرد و از بودن کنار کودکان خیلی خیلی لذت میبرم و متوجه زمان نمیشم…
البته که ابتدای راه هستم ولی توقع خودم از نتیجه ی کار خیلی خیلی بیشترِ و این موضوع باعث میشه که اتفاقات یُ یُ بشه
البته که اتفاقات خوب الان زندگی من هیچ شباهتی سال های پیشم نداشته و نداره که نتیجه همان مقدار کار کردن روی خودمه و خداروهزاران مرتبه شکر میکنم.
برای همین خوندن کامنت شما خیلی خیلی بهم کمک کرد و یادآوری خوبی بود ، سپاسگذارم که وقت گذاشتی و نوشتی.
چقدر بودن مون در این دانشگاه توحیدی یا به قول شما مدرسه قوانین خوبه ، همش سود و سود و سود ، رشد و رشد و رشدِ
الهی که همیشه در مدار فراوانی نعمت و ثروت ، شادی و لذت و عشق و آرامش باشی.
سلام خدمت استاد عزیزم وهمه ی دوستان ، استاداشک ذوقم بادیدن این فایل گرانبها مثل بارون شروع به باریدن کرد استاد این فایل شمابه خداخییییییلی ارزش داره اصلانمیشه قیمت براش تعیین کرد من ی خانوم خانه دارم که 3سال پیش باشما آشنا شدم فکرمیکنم 2سالی شدکه فایلهای رایگان درتلگرام رو گوش میکردم ولی فقط اون حس آرامشی که میگرفتم قانع بودم البته الان میفهمم ظرف درونم هنوز بزرگ نشده بود ومن اون موقع نمیدونستم، حال دلم نوسان داشت وی وقتایی فکرهای منفی اذیتم میکردن مثل همیشه فایلها رو گوش میدادم وتصمیم گرفتم برم دانشگاه رشته ی روانشناسی رو بخونم آخه من عاشق کارشماهستم ولی فکرمیکردم باید مدرک داشته باشم رفتم دانشگاه ثبت نام کردم ویک ماه ونیم هم رفتم وحتی امتحانهای میان ترمم رو دادم تمام استادها تحسینم میکردن که با 3تابچه چقدر پشتکاروانگیزه دارم آخرامتحانهام بود که ی حس عجیبی پیداکردم نمیتونم الان بیارمش توی نوشته وبیانش کنم فهمیدم ندای خداست چون فقط گریه میکردم نمیتونستم رودرسهام تمرکز کنم حس خوبی نداشتم ، خیللللی مضطرب شده بودم ، اونجا بود که به خودم گفتم منیر سایت استادعباس منش دانشگاه توئه واستاد عباس منش تنها استادی که میتونه تو رو به اون راهی که میخوای بری هدایت کنه. باورتون میشه من شبها باخداصحبت کردم و با اشکها واون حس عاجزشدن ازش هدایت خواستم واومدم توی سایت وزدم روی من روبه نشانه ام هدایت کن . استاد برای من اون فایل جهان بینی توحیدی که کنار آرویتون ایستاده بودین اومد بالا ، من اشکها ریختم با اون فایل وشما به من گفتین که هیچ کتابی رومطالعه نکنید وهیچ راه استادی که راهش به جز راه شما باشه رو دنبال نکنید. استادمن ازروز بعد به دانشگاه نرفتم باورتون میشه دیگه برای تسویه هم نرفتم دوستام زنگ زدن منیر توکه انقدر باانگیزه بودی پس کجا رفت اون همه ذوق وشوق ، تمام امتحانهای میان ترمم رو دوستانم بهم اطلاع دادن که نمره ی بالا گرفتم واستادها همه میگفتن حیف ازاین شاگرد که دیگه نیومد. مشکل من این بود که من میخواستم هم تمرکز روی دانشگاه داشته باشم وهم روی سایت شما وفهمیدم نمیشه تمرکز روی دو تا چیز داشت وهمون دوتاکار روبه نحواحسنت انجام داد. اولین کاری که به من الهام شد رفتن به کلاس یوگا وبالا بردن تمرکز ذهنم بود ، رفتم یوگا وخییییییلی برام خوب بوده والان الله هدایتم کرده سمت 12قدم شما، استاد میفهمم تا الان ظرف درونم بزرگ نشده بود واین اتفاقها باید میفتاد تامن همت کنم وتعهد بدم دراین راه ،منتظرم پول دستم بیاد و دوره ها رو دنبال کنم ومیدونم دراین راه موفق میشم چون روزی 3ساعت رو باخودم خلوت میکنم وبا راهکارهای رایگانی که در فایلها هست افکارم رو مدیریت میکنم وخییییلی به این کار علاقه دارم استاد با فایل شما وآقارضای عزیز من به خودم وخدای خودم تعهد دادم که ی روزی من هم مثل آقارضا بیام جلوی دوربین وازنتایجم صحبت کنم ازهمین الان تصورش میکنم و باوردارم که ی روزی مثل آقارضا خودم هم در این راه میفتم ویکتاپرستی وقانون جهان هستی رو گسترش میدم این رو همیشه ازخداوند خواستم ومیدونم مثل خییییلی ازنعمتهای زندگیم که بهم داده این روهم میده فقط خودم باید به قول استاد حرکت کنم وباورهام روتغییر بدم. استاد آرزوی موفقیت روز افزون برای شما وآقا رضای عزی وبقیه ی دوستان عزیزم دارم شبتون خوش
با خواندن کامنت شما یاد خودم افتادم. من هم دانشجو ارشد بود و نمیتونستم رو پایان نامه تمرکز کنم یکسال طول کشید تا تصمیم گرفتم بنویسمش و این دندان لق رو بکشم اون موقع من بی انگیزه بودم شروع کردم به دیدن سریال زندگی در بهشت 30 قسمت رو که دیدیم تو یکی از فایل ها استاد گفتن تمرکز رو بزارید رو یک کار همه کارها رو رها کنید و اون یک کارو به سرانجام برسونید منم 4 ماه بی وقفه رو پروژم کار کردم و بالاخره دی ماه تمومش کردم الان یک ماهی میشه به سایت برگشتم و حس اینکه وای عقب موندم رو ندارم چون اگر فایلاروهم میدیدم چیزی نمی فهمیدم و پایان نامم تموم نمیشد .مثالی بود که گفتم بگم و اینکه اشتباهی نکردید مداومت داشته باشید و توکل کنید
سلام استاد عزیز و مریم خانم گل و تمام هم فرکانس های این سایت الهی و روحانی
استاد جانم!!امروز به لطف خدای مهربان و آموزه های آگاهی دهنده ی شماسرمست ترین بنده ی روی زمینم!امروز برای اولین بار بعده 14ماه کارکردن روی خود و راه اندازی کسب و کار خانگی،تونستم سه قلم طلا به قیمت 80میلیون تومان رو بخرم در حالی که بازار طلا و سکه در نوسان هست و بدون کمترین نگرانی از اینکه گرون هست یا نیست برای اولین بار هر آنچه رو که میخواستم عین لباس خریدن که آدم لباسی رو بیشتر دوست داره دوتا برمیداره منم امروز دوتا انگشتر زیبا با یه گردنی فوق العاده زیبا رو خریداری کنم و بهترین حس دنیا رو امروز تجربه کردم قبل از این ها هم قبلا طلا یا هر چیزی که دوست داشتم رو می خریدم دونه ای و قسطی ولی وقتی امروز با تلاش های خودم و استمرار در کارم تونستم خودم رو به این مرحله ی استقلال مالی برسونم که از طلا هم میشه دوتا دوتا برداشت به شرط کار کردن روی خودت،به شرط ایمان وباور،به شرط تسلیم بودن و به شرط دریافت الهامات و نشانه ها!!!!خدا جانم هزاران هزار بار شکرت که مرا با این سایت فوق العاده آشنا کردی که طعم خوش بهشت رو در این دنیا تجربه کنم و جهان را جایی زیبا برای زندگی کردن بکنم!
استاد جانم قبل از این هم به لطف الله و آگاهی های شما تونسته بودم یک کمک هزینه ی صد میلیونی برای همسرم به خاطر خرید یک ماشین شاسی بلند چری پرداخت کنم و خیلی خوشحالم که در این مدت کم با کمک و هدایت های خدا به هر آنچه که میخواستم رسیده ام و میدونم اول راه هستم و بیشتر ازاین ها در انتظارم هست و لایق دریافت شان!!!
چند روزی که آقا رضا از نتایج زیباشون گفتن اشکی هر لحظه گوشه ی چشمم از شکر گذاری در جریان بود چون آقا رضا در طول هفت سال به این همه نتایج زیبا رسیدن ولی وقتی گوش میدی و می شنوی انگار خودت هم یه آقا رضای عطار روشن دیگه ای هستی چون منم با آشنا شدن با شما به آرامشی وصف ناشدنی بعدچند سال (افسردگی شدید)رسیدم،منم آرام تر شدم،بخشیدم همه ی افراد رو،از کینه ها شستم خودمو،روح وروانم یه آرامش خاص خدایی گرفته،کسب وکار خونگی با ابتدایی ترین مواد رو راه انداختم و روز به روز در کارم پیشرفت کردم و در طول این 14ماهی که هم روی خودم کار کردم هم روی کاره مورد علاقه ام ،شکر خدای رحمان و رحیمم امروز جز بهترین های شهرم هستم و میدونم لایق بیشتر از این ها هم هستم و وقتی امروز تونستم با درآمد خودم برای خودم هر آنچه رو که می تونستم تهیه کنم شکر خدای مهربونم رو کردم و گفتم اینه که خدا میگه به هر کس که بخواهد میدهم یعنی خودش باید فعل خواستن رو صرف کنه،از روابط عالی با همسر وفرزندانم،از اینکه دیگه توی هر جمعی نمی شینم تا با حرف های بیهوده وقت بگذرونم،ازاینکه خودم خالق هر لحظهی خودم شدم،از اینکه شب ها با خیال آرام و آسوده سر بر بالش میزارم بدون کوچکترین نگرانی،از اینکه هر لحظه سپاسگذار خدا و قانون های زیبایش هستم ،از اینکه میدونم این راه دیگه همون راه مستقیم هست که خدا منو دوست داشت و دستم گذاشت تو دست شما استاد عزیز،از اینکه روز به روز با توجه به درکم از آگاهی ها
مسیرم باز وروشن میشه ،ازاینکه همیشه در حال و احساس خوب هستم و میدونم که منم یه روزی میتونم از نتایج بزرگ باشما حرف بزنم از درک عمیق قانون های تغییر ناپذیر خدا،از دست آوردهام،از هر آنچه که دوست دارم بهش برسم و…
و خدای مهربانم از زبان آقای عطارروشن عزیز میگن که لا خوف علیهم و لا هم یحزنون!و هر زمانی که بخوای روی خودت و باورهات کارکنی من کنارت هستم و یه قدم برداری صدتا قدم من بهش اضافه میکنم و آسان میکنم تو را برای آسانی ها!!!
خدایا شکرت ،شکرت به اندازهی نفس کشیدن در هرلحظه در هر دم که هدایت هایت در همه حال شامل ما هست…
من با این فایل واقعا اشک ریختم…اونجا که آقای عطار عزیز از آیدای نازنینمون گفتن که چطور خواستن قوانینی بچه دار بشن و بچه شون رو بزرگ کنن و خدا این لطف رو در حقشون کردن خیلی حسن ختام قشنگی بود توی داستان زندگی و رشدشون. بی نهایت تحسینتشون می کنم و ازشون سپاسگزارم که این فایل ویدیویی با کیفیت و عالی رو ضبط کردن و اینهمه آگاهی های ناب رو جاری کردن و الگو ساز و باورساز شدن. نشون دادن تعهد و استمرار و توکل یعنی چی؟ ایمانی که عمل می آرد یعنی چی؟
و صحبت های شما استاد اصلا یه فرکانس دیگه داشت تو این قسمت که تو سفر هستین. ندیدم کسی رو که اینجور با دل و جون بخواد شاگرداش تغییر کنن و موفق بشن. اصا جنس کلامتون متفاوته…این حرف ها رو شاید توی هم فایل هاتون قبلا گفته بودین و قطعا گفتین؛ اما امروز که اینها رو گوش دادم یه حالی شدم…صداقت و خلوص کلامتون؛ اون تاکیدهاتون که بچه ها بفهمین..تو رو خدا بفهمین. دیگه چطور باید متوجه بشین که همه چیز از خودتون شروع میشه؟ برین دنبال علاقه تون..از همون چیزی که دم دستتونه شروع کنین…روی خودتون سرمایه گذاری کنین..ارزش ایجاد کنین..باور کنین که می شود
دیوونه شدم استاد از این فایل و آگاهی هایی که توش موج می زد..از خدا که بر کلام شما جاری شد. بی نهایت ازتون سپاسگزارم و قدردان وجودتونم که اینقدر عاشقانه و خالصانه آموزش میدین و درکتون از قوانین رو به ما یاد می دین. کاش یاد بگیریم. کاش بفهمیم و عمل کنیم..نترسیم و قدم برداریم
عاشقتونم من..اینم از اون فایل هاییه که بارها باید ببینمش
این فایل چقددددر جذاب بود استاد. اطلاعات و آگاهی هایی دادین که فقط باید یک ماه کامل رو فکر کرد.
دمتون گرم.
بریم سر اصل مطلب:
به نام خدا
_ اولین قدم برای رضا جان این بود که اول شروع کرد به باور کردن و اعتماد به استاد و کنترل احساساتش. این اولین قدمه. اول باید باور کنی که این صحبت های استاد و عمل کردن بهشون واقعا نتیجه میده. که تمام راه همینه. تو باید با کنترل ورودی های ذهنت حالت رو خوب نگه داری و وقتی ورودی هات رو کنترل کنی کم کم اتفاقات تغییر میکنه و تو تو مدار بالاتری قرار میگیری.
_ آقا رضا دنبا وام گرفتنو هزینه کردن زیاد برای این نبود که مثلا بره یهو مغازش رو پر جنس کنه. نگاه کرد که ببینه همین الان با این وضعیت چه کاری میتونه بکنه، رفت همون کارو انجام داد. این حرکت یعنی تکامل. این یعنی باور کردم که صحبت های استاد جواب میده و شروع به عمل کرد. اگه از همون جایی که هستی شروع کنی به تغییر شخصیتت و باورهات، با توجه به مداری که هستی خداوند هدایت هایی رو برات میفرسته که جهانت رو تغییر میده.
_ خداوند بی نهایت عادله. مثل یه خورشید میمونه که به همه به صورت یکسان میتابه. اصلا این طور نیست که خدا بگه خوب فلانی آدم خوبیه بیشتر بهش بتابم یا اون یکی خیلی آدم بدیه اصلا بهش نتابم. خداوند میگه من به همه به صورت یکسان میتابم. حالا تو ظرفت هر چقدر باشه به همون اندازه میتونی از نور من بهره مند بشی. تو باید خودت رو بزرگ کنی و ظرف وجودی رو بزرگ کنی تا بتونی بهره مندی بیشتری داشته باشی. ظرف وجودت چطوری بزرگ تر میشه؟؟؟ با تغییر باورهات و تغییر دیدگاهت نسبت به باورهات و خودت.
_ رصا جان رفت دنبال کاری که دوست داشت انجام بده. چون علاقه شدیدی به این کار داشت انقدر توش تلاش کرد و تمرکز داشت روش که تونست توش بدون هیچ چشمداشتی به همه چیز برسه و قدم به قدم به سمت چیزی که الان داره رفت و بهش رسید و حالا داره یه زندگی بی نظیر رو تجربه میکنه.به اندازه ای که ما با شجاعت حرکت میکنیم خداوند به ما نعمت ها و ثروت هارو میده.
_ وقتی که شروع میکنی به تغییر باورهات و شخصیتت به شکل آرامش، جسم سالمتر و ووو شروع میکنی به خلق ارزش برای دیگران شروع میکنی به بزرگ تر شدن. مثل خاور خانم، مثل اون خانم ترشی فروش و خیلی از بزرگان حالا حاضر ایران نتایج عوض میشه. فقط باید به راهت ادامه بدی وجلو بری تا به نتایج جدید برسی. خداوند به شجاعان پاسخ میده. شجاع باش و به راهت ادامه بده. اینهمه استاد مسخره شد توسط نزدیک ترین افراد خانوادش. اما میدونست که این راه جواب میده. باور کرده بود که میتونه با تغییر باورهاش نتیجه هاش رو عوض کنه. هیچ چیز حالشو خراب نکرد و ادامه داد و حالا این نتایج خارق العاده رو داره. باور کن و ادامه بده. توام میتونی اگه بخوای.
_ عجله نکن. مهارت هات رو رشد بده. رو خودت کار کن. همه چیز همینه فقط. اونی که ارزش خلق میکنه همون کسیه که موفق میشه. باید باور کنی که ارزشی که خلق کردی باعت میشه تو پولدار بشی و ثروت رو تجربه کنی. وقتی بلد باشی که در مسیر درست حرکت کنی اون وقت همه تورو میخوان. همه حاضرن برای داشتنت هزینه کنن. همه برای بودن با تو مشتاقان. همه آرزوشون میشه کنارت باشن. وقتی برای جامعه ارزش خلق میکنی ثروت دنبال تو میاد
_ براداران محمد دیجی کالا از اتفاق بدی که براشون افتاد تونستن به این حجم از ثروت برسن. بورو دنبال علاقت و توش استمرار داشته باش اون وقت ثروته که میاد دنبالت. ارزش خلق کن. دنبال این نباش که یک شبه ثروتمند بشی.
_ اول کار هیچی در کار نیست. یه شوق، یه ادامه دادنه، یه بهبود مستمر شخصیته. اون وقت ثروت میاد دنبالت. همه چیز از حرکت کردنه شروع میشه.
_ همیشه اول راه پر از نجواست که. نمیشه، همه جلوت وامیستم و مخالفت میکنن که این چه کاریه، بیا بورو دنبال یه کاری که. توش پول باشه. اما اون زمان اگه تو ادامه بدی و با قدرت پیش بری موفقیت ها شروع میشه. پول میاد روابط خوب میاد همه چیز کم کم و قدم به قدم درست میشه.
_ اگه تو هر موقعیتی هستی و فکر میکنی نمیتونی ارزش خلق کنی یعنی باورهات ایراد داره. اگه یه خانوم خونه داری و نمیتونی به این حتی فکر کنی که میتونم با ایجاد یه ارزش ثروت خلق کنم یعنی باورات مشکل داره. باید شروع کنی به تغییر باورهات. باید شروع کنی روی خودت کار کردن. اون وقت جهان بهت ایده هایی رو الهام میکنه که با انجام دادنشون اتفاقات بزرگ رو برای خودت خلق میکنی. همه اینا فقط بایه چیزه باور کردن خودت و ادامه دادن. قتی یه خانوم خونه دار میگه که مثلا همسرم نمیزاره یا فلانی نمیزاره یا چون بدهکارم نمیتونم کاری کنم اینا همش نشونه باور شرکه. باید باور کنی هیچ برگی بدون اذن خدا زمین نمی افته. باید باور کنی که تو از همین جایی که هستی. میتونی تغییرات رو ایجاد کنی. و باید شروع کنی.
_ خدا به اندازه ای که تغییر میکنی درب هارو برات باز میکنه.
_ وقتی ارزش بیشتر خلق میکنی هیچ چیز بیرونی مثل دلار، دولت یا هر چیز دیگه ای تاثیری روی زندگی ما نمیزاره. ما خودمون خالق تک تک اتفاقات زندگیمون هستیم.
ازتون ممنونم استاد که انقدر با عشق و انرژی و عالی مسائل رو برای ما توضیح میدین. انشاالله روزی برسه بتونم دوباره از نزدیک ببینمتون و از وجودتون استفاده کنم.
سلام ب استاد عزیزم،خانوم شایسته ی نازنین و همه ی دوستای گلم،
داشتم این فایل تون و گوش میکردم امروز ظهر ک خوابم برد،خواب دیدم دارم با خدا حرف میزنم :)
قشنگ تو خواب داشتیم باهم صحبت میکردیم،یه راه حلی تو خواب بهم داشت میگف برا حل مسئله هام،من ازش تشکر میکردم میگفتم خب پس خیلی عالیه دیگ با این روش تمام مسائلی ک دارم حل میشه،کلی از خدا تو خواب تشکر کردم و گفتم زندگی م خیلی بهتر از قبل شده و ممنونم ازت،یه بچه ی کوچولو هم همراهم بود ک دست شو گرفته بودم،فک میکنم بچه م بود،وقتی ب خدا گفتم همه چی عالی تر شده تو زندگی م،اون گف دروغ میگه و ما همه خندیدیم :))) (البته ک من واقعا راست گفته بودم :)
حالا راه حل خدا برا حل مسائل م چی بود؟
میگف همه چی رو آروم آروم حل ش کن،هر روز از روز قبل ت بهتر شو حتی یه ذره،حتی یه درصد و اینطوری برو جلو و بعدش همه چیزای خووب میاد سمت ت،هم پول میاد،هم رابطه ی خوب،هم تشکیل خانواده،هم بچه،هم هرچی ک فکرشو بکنی و میخای ش،درواقع خدا داشت برام از قانون تکامل صحبت میکرد.
و واقعا هم این مسیریه ک من در طول زندگیم دارم در پیش میگیرم ش یه مدتیه و ب طرز عجیبی با اینکه آروم پیش میرم ولی برآیند کارام تو تمام ابعاد زندگی م بهتر شده،هم سلامتی م(چون از محصول قانون سلامتی استفاده میکنم)،هم روابط م تو محیط کار و با دوستام و خانواده م،هم نتایجی ک راجع ب وظایف شغلی م و حیطه ی تخصصی م دارم میگیرم،هم مسائل مالی،بعد مدتها من تونستم پول پس انداز کنم(قبل ش خیلییی ولخرج بودم و هرچی درآمد داشتم ازون طرف میرف،مثل یه سطل سوراخ)،
اگ بخام ب شکل کمی و قابل اندازه گیری یه مثال بیارم براتون اینطوری میشه ک،ما تو محیط کارمون(من پزشک خانواده م) هرسال و ب 4تا سه ماهه تقسیم میکنیم و پایش میشیم هر 3ماه،بهش میگن مثلا پایش سه ماهه ی اول،دوم و غیره،من با هر مرکزی ک کارم و شروع میکنم ب همکارام میگم نمودار میله ای برام دربیارن از روزی ک وارد اون مرکز شدم تا مثلا سه ماه بعدش و بعد این نمودارهای میله ای رو باهم دیگ مقایسه میکنم،الان تو محیط کار جدیدم 9ماه هست ک واردشدم و نمودار میله ای رو چندروز پیش داشتم نگاه میکردم میدیدم مدام پیشرفت داشتیم،سه ماهه ی سوم از دوم بهتر بودیم و دوم از اول،در حدی بهتر شدیم ک مرکز ما وقتی من وارد شدم رتبه ی 28 بوده و الان رتبه ی 6 هستیم،جاهایی هم ک هنوز ب حدانتظار نرسیدیم و میشینیم باگاشو درمیاریم و برنامه عملیاتی مینویسیم ک چطو خودمونو ب حدانتظار برسونیم و باگارو حل کنیم،مثلا تو بحث مراقبت بیمارای دیابتی،یه مسئله ای ک ما داشتیم این بود ک میدیدیم درصد کشف بیماری جدیدمون پایینه،پایین تر از حدانتظاره نسبت ب جمعیت مون،نشستیم علت هاشو بررسی کردیم و متوجه شدیم دلیل ش اینه ک یا مردم برا آزمایش های چکاپ شون مراجعه نمیکنن و مثلا میبینی چندین ساله گذشته و یه چکاپ نداده یه نفر،یا مراجعه میکنن و چکاپ براشون مینویسم ولی جواب آزمایش شونو پیش من نمیارن و اینطوری missed میشه تشخیص موارد جدید،برنامه مداخلاتی و عملیاتی ک ریختیم این بود ک تلفن میزنیم بعدازین ب جمعیت هدف مون ک فلانی شما وقت ازمایش ت هست و مراجعه کن حتما،یا پیگیری میکنیم ک فلانی شما دراین تاریخ برات ازمایش نوشته پزشک مون و هنوز جواب شو نیاوردی،بردار بیار و اینطوری من کلی تشخیص موارد جدید داشتم و خیلی نسبت ب چندین ماه پیش پیشرفت کردیم،این یه مثال بود ک تو کار خودم زدم تا بهتر درک کنیم ارزش قدم ب قدم پیش رفتن و بحث تکامل و،
همیشه ب خودم یاداوری میکنم ک پیشرفت های زندگی براساس نمودار خطی پیش نمیره بلکه تصاعده،
براساس حساب و کتاب ریاضی و علم،شما اگ روزی یک درصد بهتر بشی،در پایان سال 37 برابر بهتر شدی و این ارزش تکامله،این ارزش سود مرکبه،
و من این روزا دارم روزی یه درصد بهتر میشم،دارم برا زندگی م سیستم میچینم،برنامه مداخلاتی طراحی میکنم برا خودم و نتایج مو میبرم رو نمودار میله ای و خیلی وقتا ک بعضی نتایج ب لحاظ کمی قابل اندازه گیری نیستن ب نتایج م و حال خوبم نگاه میکنم و این شکلی اندازه میگیرم پیشرفت و بهبودمو،
امروزم یادگرفتم ک مسائل و حل کنم براخودم و دیگران و مسئولیت کارامو بپذیرم و باورامو درست کنم تو هر حوزه ای ک میخام توش عالی باشم و بعد نتایج از راه میرسن،راجع ب بحث مالی خیلی برام ارزشمند بود این صحبت تون ک اگ باورات درست باشن پول دنبال ت میاد،اینو قبلا شنیده بودم تو دوره های روان شناسی ثروت تون ولی گویا فراموش کرده بودم ش،
ب جرات میتونم بگم 1401 بهترین سال زندگی من بوده از لحاظ نتایج تا الان،درحدی همه چی بهتر بوده ک دیشب ک نشسته بودم دفتر خاطرات سال 96مو میخوندم تعجب میکردم خودم از حجم باگایی ک داشتم و نتایجی هم ک گرفته بودم ثابت میکرد ک چقد همه چی خراب بوده،البته ک هیچی ش یادم نبود،اصن یادم نبود چه مسائلی داشتم (منم مث شما شیفت دیلت میشه تو ذهنم استاد تمام خاطرات بد سابق و حتی خوب،از بچگی این طوری بودم و ب گذشته نمیچسبم هیچ وقت)،داشتم فک میکردم 5سال ازون روزا گذشته ولی چقد همه چیز بهتر شده،من این روزا خونه و ماشین و شغل موردعلاقه مو دارم،حال روحی م عالیه،ب راحتی دارم وزن کم میکنم و سلامت میشم،دارم آلمانی میخونم و پیشرفت های بی نظیر تو این حیطه داشتم و در شرف مهاجرت م برا تخصص م ب آلمان و اصن باورم نمیشه ک 5سال پیش کجا بودم(اون موقع اصن فک نمیکردم حتی بخام از شهرمون خارج بشم چه برسه برا تخصص برم آلمان)،بیشک تمام ش مربوط ب لطف و محبت الله یکتاس ک منو با سایت شما و آموزه هاتون آشنا کرد و هدایت شدم ب این محیط صمیمی و سالم و دوست داشتنی،
شما خانواده ی من هستید واقعا،خیلی نزدیک تر از خانواده ی واقعی م حتی و من افتخار میکنم ک اینجام و باهم در ارتباطیم،
ازتون هزاربار ممنونم استاد عزیزم،
از آقای عطارروشن عزیز هم تشکر میکنم ک انقد عالی و با مثال های عینی و ارزشمند توضیح دادن روال تکامل شونو،تمام قسمت هارو با عشق دیدم،تو پیاده رویام گوشش کردم و باهاش زندگی کردم،ممنونم ازتون واقعا و امیدوارم هرروز و هرسال تون بهتر از قبل بشه،
امیدوارم همیشه تندرست و شاد باشید و بیش از پیش بدرخشید،
سلام به استاد عزیزم خیلی خیلی دوستتون دارم همین الان که دارم این کامنتو مینوسیم احساسم عالی هست بخاطر داشتن شما واقعا ازصمیم قلبم میگم میدونم شما این حس من درک میکنی استادجان انچه از دل برایاد بردل نشیند
سلام خدمت دوست عزیزم رضا جان که با این گفته های ارزشمند باعث قدرتمند شدن باورهای من میشه و میدونم اگه مثل رضا عزیز وطبق قانون جهان و گفته های استاد از همونجای که هستیم شروع به بهترشدن کنیم و در خودمون تعقیر ایجاد کنیم مثل مثال های قشنگ آقا رضا که خیلی عالی این تعقیر درخودش شکل داده
با ایمان وتوکل و توحید راه را. ادامه داده وهمه گفته های استا را باور کرده و از همونجای که بوده باهمون امکانات که داشته با تکرار تکرار و تکرار به خیلی چیزهای که باور داشته و خواسته های که داشته رسیده
من خودم شخصا اقا رضا دوست عزیز و هم فرکانسیم را خیلی خیلی خیلی تحسین میکنم و صدها هزاربار تحسین میکنم که به خودش تعهد داد و در مسیر درست قرار گرفت و خودش را در این مسیر نگهداشت و در مقابل نجواها کنترل ذهن داشت و به زیبایهای جهان نگاه کرد تا به اینجا برسه
رضا عزیز خیلی عالی به تعهدی که به خودت دادی عمل کردی آفرین و برای من یک باور ی ایجاد کردی که به خودم متعهدتر بشم و باید به باورهام عمل کنم
از خداوند صدها هزار بار سپاسگزارم که آقا رضا به خواسته هاش رسید و به اندازه خودش جهان را جای بهتری کرد برای زندگی و جهان را گسترش داد
و سپاس از استادعباسمنش که هروز باعث گسترش جهان هستی میشه
و باعث میشه یکی مثل اقا رضا و من خودمون را پیدا کنیم وتعقیر کنیم و باعث گسترش جهان بشیم
همه دوستانه گروه تحقیقاتی استادعباسمنش درپناه الله یکتا همیشه شاد سلامت ثروتمندوسعادتمند در دنیا و اخرت
سلام استاد عزیزم من تا بحال به این صراحت تصمیم به کامنت گذاشتن نگرفته بودم اما انقدر حالم با آگاهی های این فایل عالی شد که تصمیم گرفتم در مورد خودم و آگاهی های ناب استاد در زندگیم یکم بگم
از ابتدا بگم که فایلهای اقا رضای عزیز که همشهری من هم هستن انقدر اتش شوق و اشتیاق من رو بالابرده که واقعا از روزی که اولین فایلشون رد دیدم تا به امروز اتفاقات زیادی در درون من افتاد و تاثیر بینظیرش روی من انقدر زیاد بود باعث حرکت و اقدام من شد طوری که فقط توی بخش مالی نتایجم دوبرابر شد و راه ها و درهای زیادی برای گسترش کسب کارم بهم الهام شد که هر روز خدارو بابتش شکر میکنم و برای استاد عزیز و رضای عزیز طلب بهترینها رو از خدا دارم و ازشون بینهایت تشکر میکنم
من چندی پیش برای اجاره دفتر جدید کارم نیاز به پول پیش داشتم و اون پول رو نداشتم و یکی از بستگان گفت بیا بهت قرض بدم و منم قرض گرفتم بعد از یکی دو ساعت فکر کردن و یاداوری قوانین وام و قرض که از استاد اموخته بودم بدون اینکه تعلل کنم همون لحظه پول رو به اون عزیز برگردوندم و اون هم کمی شاکی شد و حدود دوماه من دفتر کار نداشتم و بعد به شکل بینظیری پول بیشتری جور شد و یک جای بسیار عالی تر از جایی که بودم و جایی که قرار بود با پول قرضی بگیرم خداوند سر راهم گذاشت و الان حدود 2 ماهه که اوضاع مالیم هی داره بهتر و بهتر میشه به لطف خدای بزرگ
خواستم این تجربه ام رو با شما هم که دوستان بینظیر من هستید به اشتراک بزارم
راستی من با این باور که خداوند از مشکلات من بینهایت بزرگتره ایمانم رو حفظ میکنم و تمام تلاشمو میکنم که از مسیر منحرف نشم و درهای نعمت و ثروت داره به روم باز میشه و تازه فهمیدم دلیلش هم ایمان و تعهد به اجرای قوانینه و اقدام کردن و خلق ارزشه..
عاشقتونم و برای همتون ارامش ایمان ثروت نعمت و سلامتی و شادی ارزو میکنم.
همین الان قلبم بهم گفت بازهم از استاد بینظیرت تشکر کن
“استاد عزیزم ازت بینهایت به خاطر آگاهی که از طرف خداوند به من دادی سپاس گزارم و عاشقتم”
به نام خدایی که مارا همچون خودش و همانند خودش خدا آفرید و هر آنچه داشت را از قدرت و جلال و عظمت عاشقانه در وجود ما جاری ساخت
سلام به استاد عباس منش عزیزم و آقا رضای مهربان که الگویی ببنظیر برای خییلی از افراد شد که در وادی ترس ها و دودلی ها و شک ها گیر کرده بودند .
مسیر رشد آقا رضا پر از درس بود برای من که همیشه به برادرم میگویم آقا رضا و فایلی که به واسطه ی ایشان توسط استاد ظبط شد یک نشانه ی بزرگبرای ما بود چون این فایل ها دقیقا تمرکز روی پاشنه های آشیل ما داشتند . در نهایت ایمانی که اقا رضا در خود ایجاد کرد . صبری که داشت . عمل به هدایت هایش . در وجود ما هم قدرت گرفت و این سلسله فایل های آقا رضا منجر به تصمیمات و تغییراتی اساسی در زندگی ما شد که خدا میداند نتایج دو مینو وار مثبت این تصمیمات در آینده چه برکتی را در زندگی ما جاری سازد . از او خدایش و استاد عباس منش عزیز سپاسگذارم که باعث این آگاهی ها شد.
استاد در انتهای این فایل گفتند از تصمیمات و الهامات متعهدانه ی خودتان بگویید من هم تصمیمی بزرگ گرفتم که شاید سه چهار سال بود اونو به تاخیر مینداختم بخاطر پول بخاطر باور های محدود کننده و ترس هایی که داشتم
و خوشحالم که در این مسیر قدم برداشتم و الان با این که هیچ چراغی به ظاهر روشن نیست من میخواهم با ایمان به این مسیر ادامه دهم و در آن ثابت قدم باشم .
قطعا نعمت و برکت و ارزشی که توسط من در زندگی انسان های دیگر جاری خواهد شد شما هم در آن نقش دارید .
ممنونم رضای عزیزم ممنونم استاد عباس منش عزیزم عاشقتون هستم ️
،،،،هو،،،،
@فقط او@
الحمدالله رب العالمین
طهرون زیبا و بارانی
7:48 صبح
خدایا شکرت که یک روز زیبای دیگه، به من فرصت زندگی کردن رو، عطا کردی
الحمدالله رب العالمین
سلام بر برادر بزرگم ،استاد قلبها (s,h,a)
استاد جان
آخه این رسمشه؟
استاد جان داشتیم؟!
شما نمیگین عاشق بدون معشوق چیکار کنه؟
5روزه، روزی 200بار سایت رو رفرش میکنم به امید فایل جدید
میدونم خواسته ی زیادی دارم و میدونم تولید فایل چقدر سخته،
ولی استاد جان، ما با شما زندگی میکنیم
شاید باورتون نشه
خونه ی ما کوچیکه
ولی در روز بارها پیش میاد که من توی اطاق دارم فایل گوش میدم، بعد میشنوم که از توی آشپزخونه داره این صدا میاد:
بنام خدای مهربان
سلام خدمت شما دوست عزیز
من سید حسین عباس منش هستم و………
نگو خانومم هم داره خودش فایل گوش میده ،،
ما شعبه ی دوم خانواده ی عباس منش هستیم
بنابراین مارو دست خالی نزارید استاد جان
اگر بدونید که فایل های جدید چقدررررررررر برای ما شگفت انگیزه، دیگه نهایتاً همون یه روز در میون برامون فایل میزارید
ممنونیم و سپاسگزار
اما،،،،،
من دقیقا متوجه صحبت آقا رضا میشم چون خودمم توی این مرحله هستم
استاد جان
من از به دنیا اومدن 2تا بچه ی اول خودم، هیچی نفهمیدم
اما الان که بچه ی سومم، به لطف پروردگار تا اردیبهشت به دنیا میاد، تازه دارم با توجه با قوانینی که از شما یاد گرفتم ، لذت پدر شدن رو میبرم،
الحمدالله رب العالمین
راستی استاد،
توی کامنتهای قبلی گفته بودم که من و همسرم پارسال تعهد کردیم که وام نگیریم و 5تا وام و غرض
داریم که دلمون میخواد تموم بشه و 2تاشو هم پرداخت کردیم،
حالا میخوام توی این کامنت بگم که استاد دیروز معجزه شد
الله اکبر
استاد
من 2سال پیش دست و بالم بسته شد،
مریض شده بودم،
یه بنده خدایی اومد گفت من 2تا سکه دارم ببر بفروش و پولش رو استفاده کن، هر وقت داشتی پولشو بده،
استاد عزیزم من سکه هارو دونه ای 9تومن فروختم و بحساب خودم 18تومن بدهکار بودم،
اتفاقاً هر ماه 500هزار تا یک میلیون هم پرداخت میکردم، تا اینکه پارسال یه دفعه اون بنده خدا گفت من بهت سکه دادم ، الانم سکه میخوام،
یا الله
استاد خیلی ناراحت بودم
هرچی تلاش میکردم یه تومن جور میکردم که بزارم کنار که جمع بشه و سکه هارو پس میدم، در مقابل یه تومن میرفت روی سکه
یعنی شما نمیدونی که این یکساله چی به من گذشت و چقدر توی فکر بودم
تا اینکه سپردم بخدا
گفتم خدایا خودت بدهی این بنده تو بده
نمیدونم چه جوری،خودت ردیف کن،
گذشت و گذشت تا دیروز که قیمت هر سکه رسید به 25تومن
یعنی من 18تومن گرفتم که کارم راه بیفته، باید 50تومن پس میدادم
الله اکبر
معجزه شد
یه فروشِ خوبی کردم،10میلیون جور کردم، 15تومن هم کنار گذاشته بودم ، شد 25تومن ، گفتم خب برم فعلا یه سکه بدم که نصف بدهیم تموم بشه،
استاد جان ،معجزه شد
به طرف زنگ زدم که یه سکه جوره
آقا اون بنده خدا گفت ، میدونم که خیلی ضرر کردی،تو 18گرفتی حالا باید 50بدی
و گفت:
دیگه نمیخواد اون یکی رو بدی
حلالت باشه
همین یکی کافیه
الله اکبر
الحمدالله رب العالمین
استاد جان ، منو میگی،
سجده و اشک و شکرگذاری
استاد ، سومین بدهی من هم معجزه آسا پرداخت شد،
و روز ب روز داره دست و بالم باز تر میشه،
خدایا شکرت
شکرت که منو با استاد مشتی و عزیزم آشنا کردی
. الحمدالله رب العالمین
استاد جان ، دیشب توی تمرین ستاره ی قطبی م نوشتم:
خدایا،اولا شکرت که بدهی سوم رو پرداخت کردی،
حالا ازت میخوام تا عید، چهارمی رو هم خودت به لطف و کرمت پرداخت کنی،
الهی آمین
استاد جان،
من شخصیتم با 12قدم و فایلهای شما تغییر کرد
به گفته ی دوستان و آشنایان:
این علی با علی 2سال پیش، هیچ شباهتی نداره
استاد جان،
من از صبح که از خواب پا میشم، مواظب اعمال و رفتار و ورودی های ذهنم هستم
یعنی دارم تلاش میکنم که آگاهانه، مدیریت زندگی و افکارم توی دستم باشه
و انصافا هم خیلی موفق شدم
الحمدالله رب العالمین
استاد جان، درهای مادیات هم به لطف رب الارباب ، داره یکی یکی برام باز میشه
هرچند توی همه جوانب زندگیم نتیجه گرفته بودم، ولی مادیات و مسائل مالی ، دیرتر جواب داد، و اینو میدونم که باورهام ایراد داشت،
اما الان به لطف خدا، خیلی عجله نمیکنم
میدونید چرا؟
چون دارم از لحظه لحظه زندگیم لذت میبرم استاد جان،
یه چیزی بگم استاد؟
راستشو میگم.
من در ابتدا، فقط و فقط بخاطر مسائل مالی وارد برنامه های شما شدم
اما…………..
الان عاشق شدم، همه چیم درست شد،
من خدارو پیدا کردم ،
من توحیدی شدم،
من یک انسان جدید و شاد شدم،
افسردگی از بین رفت
پرخاشگری از بین رفت
بدو بدو از بین رفت
جر و بحث از بین رفت
اخبار و تی وی و اینستاگرام از بین رفت
در یک کلام حال بد از بین رفت
و بجاش حال و احساس خوب، انرژی عالی، رابطه ی عالی با خداوند و بنده هاش، و گشوده شدن درهای مادی و معنوی جایگزین شد،،
الحمدالله رب العالمین
استاد جان قبلا هم گفته بودم،
نمیخوام زیاده گویی کنم
ولی منتظر ویدیوی من تا 3ماه دیگه باشید
اردیبهشت ماه ، که آقا عرفان ما هم به دنیا بیاد،
شک نکنید انقلابی در ویدیوهای ارسالی به سایت ایجاد میشه به لطف پروردگار ،
شک نکنید که بهترین فایل میشه،
چونکه نتایجی که من گرفتم، قابل تصور نیست، من غول های بزرگی رو از توی زندگیم انداختم بیرون به لطف خدا،
من نتایجی گرفتم که مادیات در مقابلش هیچه،
منتظر باشید استاد جان
فداتون بشم
دوستتون دارم
و هر روز براتون خانوادگی دعا میکنیم
استاد جان
من دارم هر روز به لطف خدا بهتر از دیروزم میشم،
درسته دیر شروع کردم و 38سالم شد
ولی شروع کردم
و گذشته رو جبران میکنم به لطف حق
استاد جان ، تصاعد افتاده توی تکاملم
هم دارم تکاملم رو طی میکنم
هم تکامله سرعت گرفته
الحمدالله رب العالمین
خدایا شکرت
خدایا سپاسگزارم
یا ارحم الراحمین
یا مبدل السیعاتِ بالحسنات
یا قوی
یا خالق کل شی
هو خیرالرازقین
هو خیر الناصرین
یا الله
استاد جان،ممنونم بخاطر همه چی
شما قلب من هستید
در پناه تتها قدرت عالم باشید
شاد و سلامت
یاحق
به نام خدای مهربان
سلام به علی آقای عزیز
چقدرررررر خوشحال ام. خدایا شکررررررررت. خدایا شکررررررررت
هر چقدر شکر کنم کم است، بخاطر این حس وحالی که دارید، و تغییراتی که کردید. انرژی شما از پس حرف به حرف نوشته تان هویداست. این قدر خوشحال ام که انگار این تغییرات و ماجراها برایم است.
ممنون ام از شما که با حرکت کردن تان انرژی هستید که بقیه رو به حرکت وا میدارد.
انگار ما آدم ها ملکول هایی هستیم کنار هم که با جنبش یک ملکول این ارتعاش به ملکول بعدی و بعدی و.. می رسد.
خدایا شکررررررررت
قدم نی نی تو راهی تون مبارک و میمون باشه. و یک عباس منش سرسختی بشه ان شاءالله.
سلام خانم مقدس تون رو برسونید.
(زن باردار مقدس است)
برایتان از خدای متعال لحظاتی سرشار از عطر الهی و مملو از سپاس گذاری آرزومندم.
،،،،،هو،،،،
سلام خانم یوسفی گرامی
خیلی خیلی ممنونم و سپاسگزار
از این همه لطف و محبتتون،
خدا شمارو حفظ کنه انشاءالله
مثالِ مولکول ها عالی بود
واقعاً همینطوره
ممنونم بابت دعایی که برای آقا عرفان ما کردین
واقعاً امیدوارم مثل منو مادرش یکی از شاگردان استاد قلبها بشه،
هرچند که ما قدرت نداریم برای تایینِ مسیر دیگران
خداوند به شما برکت و سلامتی و عزت عنایت فرماید انشاءالله
در پناه حضرت حق باشید انشاءالله
سلام استاد جان خوبو مهربونو جدی، یعنی عاشقتم وقتی جدی صحبت میکنی، چون خودمم خیلی جدی هستم تو کارهام، تو اموزشهام، منم سوسول بازیو بی ایمانیو نا امیدی ببینم تنبلی ببینم اون دندمو میزارم بالا حتی برای خودم ببینم دارم تنبل بازی در میارم با چکو لقط خودمو ادب میکنم،
،
واقعا از اقا رضای عزیز سپاسگذارم، من همیشه پیگیر ایشون هستم و تو خیلی از فایل های مهم استاد کامنت ایشون رو خوندم و ایمانم رو برای ادامه مسیر بیشتر کرده،
چقدر بیانشون زیبا و راحت و صمیمانه و صادقانه هست هم در کامنت ها هم در فایلهای تصویری،
واقعا چقدر درس توی صحبتهای اقا رضا بود چقدر قشنگ تکامل رو طی کردن و چقدر هم خداوند پاسخ داده به ایمان اقا رضا،
اصن لذت بردم و اشک تو چشمانم جمع شد وقتی اقا رضا عکسو فیلم دختر کوچولوشو گذاشت و خدارو شکر که این الله همه چه میده هر چی که ما بخوایم و باورش کنیم میده،
چقدر لذت بردم وقتی ویدم اقا رضا با عزت نفس تمام با سربلندی در کنار همسر عزیزش استاده در کنار ماشینی که دوست داشته و خلق کرده، خدارو شکر،
من باید از تجربه خودم بگم، من گفتم قبلن رزمی کار میکنم و در حال حاضر تمرکزم رو نقطه قوتم بوکس هست،
یادم میاد تقریبا سال 89 بود(من 18 سالم بود) که بعد از دو سال تابیدن تو باشگاه های مختلف، بدون هیچ استعدادی و هیچ دیدگاهی نسبت به اینده (فقط من قد بلندی داشتم که هر کس منو میدید انتظار داشت من بسکتبالی والیبالی چیزی کار کنم،) پیش یک استاد فوقالعاده هنر های رزمی رو شروع کردم، من هر یک شب در میان، با عشق میرفتم باشگاه، رشته ای که هدایت شدم به سمتش jeet kune do kali escrima بود و من عاشق این سیستم شده بودم، چون این سیستم ترکیب 25 روش رزمی دنیا بود و رشته ابداعی بروسلی هستش و ما هر شب یک سیستم رو کار میکردیم، مثلا یک شب وینگ چون (که واقعا یک هنر رزمی فوقالعاده هستش و به من خیلی کمک کرد) کار میکردیم، یک شب گراپلینگ (ترکیب کشتی، جودو، جوجیتسو برزیلی) کار میکردیم، یک شب تمرینات kali & escrima) چوب و چاقو فیلیپینی) کار میکردیم، یک شب بوکس، یک شب کیک بوکسینگ و موی تای، یک شب مبارزات ترکیبی و…، واقعا من از یادیگیری این روش ها و واقعا میتونم بگم هنر لذت میبردم، و فکر میکنم یکی از دلایلی که من سالها با عشق بدون حتی یک شب غیبت در هر شرایطی و در هر موقعتی مالی (من به هر شکلی که میشد پول باشگاه رو جور میکردم حتی پیک موتوری، حتی کارگری، کار تو کارگاه پدرم، در کنار مدرسه و دانشگاه) سر کلاسم حاضر بودم همین متنوع بودن و عشق به یادگیر یه شیوه جدید مبارزه و بهترو بهتر شدن بود، من بار ها شده بود که از اساتید دانشگاه اجازه میگرفتم که زودتر برم و به باشگاه برسم، و خدارو شکر استاد من که یک جوون 23 ساله بود یکی از معدود افرادی بود که جیت کان دو واقعی رو پیش یکی از بزرگترین اساتید این رشته در المان که اتفاقا ایرانی هم هستن، و رییس سازمان جهانی جیت کاندو در المان هستن، کار کرده بود،
حالا حرف تو حرف میاد اما میگم چون انگار به درد ههمون میخوره و انگار من هم فراموش کردم،
من یادم میاد وقتی وارد باشگاه شدم تقریبا 100 نفر تو باشگاه بودن و ما 15 نفر از سانس روز های زوج که مربیمون اصلن سر کلاسش حاضر نمیشد تصمیم گرفتیم بریم تو کلاس جیت کاندو ثبت نام کنیم،
فکر کنید اون زمان نه اینستاگرامی بود نه چیزی، فقط استاد من با این که جوون بود بسیاااار علاقه مند به این سیستم و به قول خودش هرچی پول داشته بود و گردنبند طلا و غیرشو میفروخته که بتونه بره دبی و آموزش ببینه، و واقعا تو کارش تو اون زمان عالی بود و هر سال هم میرفت و خودشو اپدیت میکرد و آموزش جدید میدید و سطح فنیشو بالا میبرد، و مدیریتش هم عالی بود چون واقعا افرادی که تو باشگاه بودن تقریبا نصفشون از ارازل بیرون شهر بودن و استاد من تو اون سن همه زندگیش همین باشگاهو تمرینو اموزش دادن بود،
خلاصه، من روز اولی که وارد باشگاه شدم یادمه اخر هفته مسابقه گراپلینگ یا همون کشتی تسلیمی بود، خب چیزی بلد نبودم و فقط در همون دو سه جلسه یه اشناییتی پیدا کرده بودم، تازه یادمه اون روزها یه ذره لا کتامم باز میکردم فکر میکردم من خیلی قوی هستم (البته دیدم نسبت به خودم واقعا همیشه خوب بوده)
خلاصه من هم برای مسابقه ثبت نام کردم، و جمعه چون من تازه کار بودم استادم منه 90 کیلو رو گذاشت با یک ادم 65 کیلو مبارزه کنم،
منم خوشحاااال گفتم بابا میزنم چپش میکنم، عاقا ما رفتیم وسط یه هو دیدم زارتی مارو زد زمین و اومد که منو تسلیم کنه فقط من مقاومت کردم و خدارو شکر تسلیم نشدم،
من همیشه طی این 13 سال رزمی که کار میکنم سعی کردم خودمو اگاهانه بندازم تو دل مبارزه، چون مبارزه کردن ترس داشت، و من هر بار با مبارزه کردن هام قوی تر میشدم، استاد من تقریبا هر شب مبارزه میگذاشت و بیشتر مبارزه گراپلینگ بود که اگر میرفتی وسط احتمال زمین خوردنت بود احتمال یه جات شکستن بود احتمال خفه شدنت بود، که باید دست میگرفتی و میرفتی وسط چون اینقدر تعداد زیاد بود که اگر دست نمیگرفتی نمیرسید بهت که مبارزه کنی، و خیلی ها اصن دست نمیگرفتن و زورکی بایدمیاوردیشون وسط، اما من سعی میکردم که شجاعت به خرج بدم برم وسط چون برام بردو باختش مهم نبود، من بارها و بارها تسلیمم شدم، کتک خوردم، اما نامید نشدم، تقریبا تموم بچه ها ی باشگاه افراد بزرگ و قوی بودن و واقعا وحشی، و من بار ها زیر دستو پاشون له شدم، اما نامید نمیشدم، و به خودم میگفتم من یه روزی میزنمتون، گذشتو گذشت، از تسلیم شدن و باختن رسیدم به مساوی شدن و نباختن و تسلیم نشدن، و فکر کنم تقریبا بعد از 3 سال بود که من تبدیل شده بودم به یکی از همون افراد جنگنده و وحشی که هرکسی میمود وسط با من مبارزه کنه احتمال تسلیم شدنش بود، و من ادامه دادم ادامه دادم تا فقط تو همین یک رشته مبارزه ای در سال 96 که اولین بار این رشته وارد ایران شده بود و مسابقات انتخابی تیم ملی برگذار میشد، به تیم ملی دعوت شدم البته نفر دوم شدم، و به همین دلیل حریفم به مسابقات جهانی رفت،
اما این فقط تمام ماجرا نبود،
من در طول این مدت کلی هنر دیگه یاد گرفته بودم،
یکیش وینگ چون بود که مبارزاتش واقعا خطرناک هست تو وینگچون هم خوب شده بودم، کتک خووووووردم تا رسیدم به زدن،
یکیش بوکس بود که از همون اول یک استعداد برتری نسبت به بقیه توش داشتم و عاشقش بودم و هروقت مبارزه بوکس میشد من وسط بودم، البته بگم نه از روز اول توش خوب باشم، خیلییییا بهتر از من بودن، من اصن چیزی ببلد نبودم، اما تو همه کلاس ها و دوره ها شرکت میکردم پولشو جور میکردم و سمینار ها و دوره هارو شرکت میکردم،
یه جا رسیدم دیدم من خیلی از بچه های باشگاه بهتر شدم تقریبا بعد از 3 سال بود، یه چیزی تو وجود من میگفت باید خودتو تجربه کنی باید این همه تمرین میکنی باید تو عمل خودتو ثابت کنی، و واقعا هروقت یک هدفی داشتم و یک مسابقه ای داشتم با انگیزه چندین برابر تمرین میکردم، و از استادم اجازه گرفتم که برم روزهایی که باشگاه خودمون نمیرم برم تو باشگاه های بوکس مبارزه کنم،
رفتم تو باشگاه بوکس اصلی شهرمون و در یکی از اون سانس ها ثبت نام کردم، و همون شب اول مربی منو فرستاد بالا رینگ که مبارزه کنم و دفعه اولی بود که من وارد رینگ میشدم، با یکی که قد و هیکلش یکمی از من بزرگتر بود مبارزه رو شروع کردم و همون شب ابروش پاره شد، و البته من بعد از بار مبارزه با فرد جدیدی باهاش رفیق میشدم، شب دوم با یکی دیگه دوباره گنده تر از خودم بازی کردم که دماغش شکست و یخمک کردن تو دماغش، و دوباره با اون هم رفیق شدم،
مربی اون باشگاه بهم گفت که دو هفته دیگه مسابقه داریم و بیا برای ما بازی کن،
من هم اوکی دادم و کلی از اون استتاد که داور رسمی بوکس هم بود بالای رینگ چیز یاد گرفتم و نکاتی که باید تو بازی رسمی رعایت کنی رو به من میگفت و من خوشحال بودم از رشد کردنم، چون یک هدف یک چالش جدید داشتم، و از اینکه من تنها کسی بودم که از بین 100 نفر شاگرد تو باشگاه خودمون داشتم این کارارو میککردم احساس رشد و پیشرفت داشتتم،
خلاصه گذشت تا رسید به اولین مسابقه من توی رینگ و کلن بوکس، فیلمش هست،من 3 راند مبارزه کردم خیلی استایل حرفه ای نداشتم امت مشتهای خوبی رو اموزش دیده بودم و مشتهای خوبی میزدم و جنگندگی خوبی هم داشتم به خاطر تکامل اون سه سال که مبارزات زیادی توی باشگاه کرده بودم، اون بازی رو باختم و بعد از اون بازی من به شدت پشت کتفهام میسوخت، پاهام به شدت لاکتیک شده بودن، ومن به نقاط ضعفم تازه داشتتم پی میبردم، و فهمیدم من مشت میزنم هم مشتهای بی جون فقط اذیت کن و اسیب بزن بود، ناک اوت کننده و مخرب نبود،
و از اونجا به بعد همش به دنبال بهبود خودم، جسمم، تکنیکم بودم،
من سه بار دیگه تو مسابقات استانی شرکت کردم و هر بار از استادم اجازه میگرفتم ومیرفتم تو همون باشگاه بوکس و براشون بازی میکردم، بار دوم بهتر عمل کردم، بازی اولو بردم و بازی دومو باختم به قهرمان کشور،
سری سوم بازی اولو بردم و بازی دومو باختم دوباره به قهرمان کشور، و اما سری اخر من وقتی از استادم اجازه گرفتم که برم بازی کنم گفت نه میری میبیازی یا اسیب میبینی، گفتم استاد قول میدم که قهرمان بشم، و جالبه هر چهارتا بازیمو که تو شب های پشت سر هم برگذار میشد ناک اوت کردم بازی اول دقیقه 40،بازی دوم دقیقه 1:50، بازی سوم که بازی سنگینی بود راند دوم و بازی چهارم راند سوم حریف هام ناک اوت شدن، و یادمه شب اخر برای اولین بار استادم اومد پای رینگه مسابقم، چون استادم تو کار خودش خیلی معروف بود و خیلی پا نمیشد بره اینورو اونور، اگر هم میرفت برای مبارزات ازاد(mma) بود، ولی وقتی فهمید به فینال رسیدم اومد برای اینکه منو کوچ کنه، وخدارو شکر من اونسال قهرمان شدم سال 93 بود تقریبا یا 94 یادم نیست، انتخاب شددم که برم برای مسابقات انتخابی تیم ملی،
که الان میفهمم که چقدر اون موقع من ایمان داشتم، به خدا توکل میکردم، قبل از بازی ها سعی میکردم ترسم رو کنترل کنم، و خدا هم پاداشم رو داد،
خلاصه براتون بگم، منی که تو شروع کار اصن دیدگاهی نسبت به ایندم نداشتم و اصن مشت زدن بلد نبودم(اهان راستی اینو نگفتم قبل از اینکه ورزشو شروع کنم یک سری کلیپ بوکس تو گوشیا بود که من اونارو تو گوشیم داشتم و هروقت میدیدم کلی هیجانی میشدم و تو ذهنم مثل اونا مشت میزدم)
الان در این لحظه که دارم براتون مینویسم، بعد از گذشت 12 سال که شیوه های مختلف مبارزه رو اموزش دیدم و تقریبا تو همشون هم خوب هستم، یک سالی هست که تصمیم گفتم فقط رو نقطه قوتم و علاقم تمرکز کنم، و منی که یک روزی ارزوی قهرمان شدن توی استانو داشتم، الان ارزوی قهرمان جهان تو بوکس حرفه ای رو تو سرم میپرورونم، و این تکاملش طی شده که رسیدم به اینجا،
من چند ماهی هست که مهاجرت کردم به تهران، و من توی این مدت تقریبا تموم فایتر ها تو وزن خودمو زدم، اما تو بازی اخرم دست حریفم رو بالا بردن، و خیلییییییی درس بزرگی برام داشت، یک قدمی تیم ملی این اتفاق رخ داد و من این مدت مهمترین هدفم این بود، ولی تموم تمرکزم نبود، چون من هنوز بخشی از تمرکز برای کسب درامد هست،
خیلی از این شکستم درس گرفتم، باز هم نقاط ضعفمو شناختم، باز هم قوی تر شدم، بزرگتر شدم، و اولش وقتی میبازی کلی نجوا میاد که تو نتونستی تو خوب نیستی و تو موفق نمیشی، اما به لطف الله یکتا که همیشه یک باور قلبی خوبی بهش داشتم و الان هم که تو مدرسه شناخت قوانینش هستم، خدارو شکر سعی کردم نجوا هرو کنترل کنم، و به خودم گفتم این قسمتی از مسیره، رمز کار تو ادامه دادنه، رمز کار تو بهتر شدنه، تو ناامید نشدنه،
و وقتی فیلم بازیمو دیدم دیدم بابا من تا لحظه اخر این بازیکن رو که خیلی هم بد بازی میکرد و خطا کار بود رو زدم فقط لحظه اخر اون مشت رو خوردم و افتادم، و به خودم گفتم بابااا دمت گرم، عالی بودی، اشکال نداره، یه استراحت میریم و دوباره پر قدرت شروع میکنیم، و حسم خوبه به این موضوع و خوشحالم که رشد کردم و قراره کلییییی دیگه رشد کنم، من هر بازی که میکنم بعدش میفهمم که من هیچیییی بلد نیستم و باید هروز بهتر از این بشم، البته شاید از نظر دیگران من که خیلی دارم عالی عمل میکنم من که فوق العادم، اما چون من دارم رویامو میبینم، من بوکس حرفه ای رو میخوام، من بازی های حرفه ای رو دارم میبینم، و من به اون دید تمرین میکنم و بازی میکنم،
من بعد از اینکه سالها بخشی از تمرکزم توی درس یا کار و بخشیش توی ورزشم بوده، تصمیم گرفتم سال گذشته که کارمم بشه همین بوکس، همین موضوعی که سالها توش هستم و هر روز براش تمرین کردم و براش هدف دارم،
اومدم همین بوکس رو شروع کردم اموزش دادن،
من خیلی توانایی دارم توی زمینه های هنری، کار پدرم، رهبری کردن، مدیریت کردن کارها، و عاشق این هستم که یک ارزشی ایجاد کنم، یک کاری کنم که مفید باشم و ثروت بسازم،
و شروع کردم، خداوند هدایتم کرد، خدای مهربان همیشه پشتیبانمه و حمایتم میکنه،
و الان دارم تو یک باشگاه بزرگ بدنسازی که هم رینگ بوکس و کیسه داره و هم تجهیزات حرفه ای بدنسازی فعالیت میکنم، اینم خودش هدایت الله بود، من رفتم اونجا خودم تمرین کنم، بعد که تمرینات بوکسمو دیدن خودشون بهم پیشنهاد دادن که عاقا ما مربی بوکسمون رفته و شما بیا اینجا بشو مربی بوکس باشگاه، این دقیقا چیزی بود که بهش فکر میکردم، من مربیگری بوکسو این داستانام ندارما، کلی حکمو مدرک تو کمدم دارم اما اصن نیازی بهشون ندارم، چون خداونده که داره کارهارو انجام میده، و اعتماد به نفسمو گره نزدم به مدرک مربیگری، مربیها خودشون باید بیان پیش من اموزش ببینن البته نه اینکه غرور داشته باشم یا بگم فقط من عالیما، من خودم عاشق یادگیریم و اگر ببینم مربی چیزی برای ارائه کردن داره سریع شاگردش میشم، اما به خدا میبینم یه شاگرد میاد پیش من، من تو یک ماه به صورت خصوصی کاری میکنم که باید 3 سال تو باشگاها بره بیاد تا به اون سطح برسه، و هرروز داره این باورم نسبت به خودم بیشتر میشه، خداوند هدایتم کردم که تو پیجم هم اموزش بگذارم و بیام دوره انلاین درست کنم، نمیدونید چقدر نجوا اومد چقدر نمیشه اومد چقدر نمیتونی اومد و من به لطف الله و این سایت الهی هر بار دارم کمرنگ تر و کمرنگترشون میکنم، الان چندینو چندتا اموزش گذاشتم و عالی هم عمل کردم با همون امکاناتی که داشتم، گوشیم خیلی مناسب نیست اما دارم ذهنمو کنترل میکنم و با همون کارهامو انجام میدم، یک دوربین خوب به لطف الله دارم که فعلا از اون استفاده میکنم، هر روز میرم باشگاه، اول یک فیلم اموزشی میگرم از خدا میخوام هدایتم کنه و اصلو بهم بگه تا منم اصلو انتقال بدم و سعی میکنم به یاد بیارم و اونچه که به من کمک کرده رو اموزش بدم، سعی میکنم بیشتر مطلاعه و تحقیق کنم، علممو افزایش بدم، تا بتونم اموزشهای بهتری رو ارائه کنم،
بعد از اینکه فیلممو گرفتم، میرم سراغ تمرین خودم، تمرین خودمو که انجام دادم بچه هام میان یعنی شاگردهام و اموزششون میدم و از پیشرفتشون لذت میبرم، بعد میرم خونه استراحت میکنم، فیلممو ادیت میکنم، بعد میرم باشگاه بوکس خودم یعنی جایی که تمریناتمو زیر نظر مربی انجام میدم، تمرین میکنم مبارزه میکنم،و میام خونه میخوابم و خودمو اماده میکنم برای یک فردای بهتر،
فایلهارو هم به محض اینکه از خواب پا میشمگوش میکنم، کانت میخونم، تو حین تمرین بدنسازیم ایرپادم تو گوشمه و دارم فایل گوش میکنم، و سعی میکنم حسو حالمو خوب نگه دارم امید وارتر باشم نسبت به اینده، به حرفهای استاد گوش بدم،
به لطف خدا درامدم خب از صفر رسیده به تقربا 7 الی 10 میلیون تومن، این تازه اولشه، هنوز دورمو اماده نکردم، وخداوند داره قدم به قدم هدایتم میکنه،
همیشه توکلم به خودش بوده و هست و خواهد بود، وظیفه من بندگی کردنش، ایمان اوردن بهش وانجام کار شایسه هستش، و کار شایسته رو جدیدن دارم تو ذهنم با خلق ارزش مترادفش میکنم، تا اینجاشو خودش اوردتم بقیشم باخودشه،
من علی میرفخررجایی متولد 73/3/8 در تاریخ 1401/11/26 متعهد میشم که هر روزم رو به دنبال بهتر کردن خودم پیشرفت خودم بالا بردن سطح علمو اگاهی خودم تو این مسیر کنم، من متعهد میشم که توی بوکس حرفه ای بازی کنم، من متعهد میشم که از همین توانمندی هام ارزش ایجاد کنم و به بنده های خداوند خدمت کنم، من متعهد میشوم که همیشه مولد باشم، و تولید کننده ثروت باشم، و من متعهد میشوم به ثروتمندانه زندگی کردن، عزتمندانه زندگی کردن،
الهی به امید تو،
پشت و پناهم باش که جز تو یاوری ندارم،
هدایتم کن به بهترین و اسان ترین و ثروت افرین ترین مسیر ها
دستمو بگیر و در مسیر الهی خودت حفظم کن
ایمانی بهم بده که کوه هارو به لرزه در بیاره،
متعهدم به این که در مسیر رشد شخصی در مسیر ثروتمند شدن صبور باشم و مثل این سالهایی که عاشقانه لذت بردم و تمرین کردم و پیشرفت کردم، عاشقانه لذت ببرم و از ذره ذره های که به اندازه ظرف وجودم اضافه میشه خوشحال بشم و لذت ببرم و سپاسگذارم خداوند و سیستمش و قدرتی که به ما داده،
خیلی خوشحالم که این کامنتو گذاشتم کلی ایمانم قوی شد کلی بیاد اوردم و کلی شجاعتم برای حرکت کردن بیشتر شد،
استاد از شما خیلی سپاسگذارم که راهنمای من استاد معنوی الهی من استاد موفقیت من شدید، دوستتون دارم براتون کلی ارزوی خوب و مسافرت های عالی دارم تا با ما هم به اشتراک بگذارید️️️
سلام به دوست خوش فرکانسی خوبم ، علی آقای عزیز
امیدوارم حال دلت خوب خوب خوب خوب باشه
چقدر چقدر چقدر لذت بردم از داستان زیبایی که کامنت کردی ، چندین بار با دقت خوندم و در دلم تحسینت کردم که آنقدر ثابت قدم بودی ، رو به جلو حرکت کردی ، کم نیاوردی و ادامه دادی….
چقدر لذت بردم از شوق یادگیری و ادامه دادن های پی در پی از ته دلت
چقدر حسش خوب بود اونجایی که تصمیم گرفتی از همان کاری که دوسش داری و لذت میبری به درآمد برسی و از 0 شروع کردی و حالا رشد کردی
خدا رو هزاران مرتبه شکر شکر شکر
چقدر خوب متوجه قانون تکامل و قدرت تمرکز در رشد خودت شدی ، واقعا دمت گرم
چقدر در حین خواندن کامنت زیبایت متوجه نقاط ضعف و قوت خودم شدم ، اینکه بهترِ صبورتر باشم ، آگاه تر باشم و هر روز برای رشد خودم استمرار داشته باشم.
چقدر لذت بردم از اینکه نگاهت به خودت ، خوب و عالی بود در همه ی لحظات و ثابت قدم موندی و ادامه دادی…..
تلنگری بود برای یادآوری به صحرا که همیشه و همیشه عاشق رشد و یادگیریِ ، عاشق رشد و پیشرفتِ و روبه جلو کردنِ ….
منم ی دختر ارزشمند و توانمند و خلاقی هستم که خداوند خیلی آسون و راحت منو به کاری دوسش دارم هدایت کرد و از بودن کنار کودکان خیلی خیلی لذت میبرم و متوجه زمان نمیشم…
البته که ابتدای راه هستم ولی توقع خودم از نتیجه ی کار خیلی خیلی بیشترِ و این موضوع باعث میشه که اتفاقات یُ یُ بشه
البته که اتفاقات خوب الان زندگی من هیچ شباهتی سال های پیشم نداشته و نداره که نتیجه همان مقدار کار کردن روی خودمه و خداروهزاران مرتبه شکر میکنم.
برای همین خوندن کامنت شما خیلی خیلی بهم کمک کرد و یادآوری خوبی بود ، سپاسگذارم که وقت گذاشتی و نوشتی.
چقدر بودن مون در این دانشگاه توحیدی یا به قول شما مدرسه قوانین خوبه ، همش سود و سود و سود ، رشد و رشد و رشدِ
الهی که همیشه در مدار فراوانی نعمت و ثروت ، شادی و لذت و عشق و آرامش باشی.
سلام خدمت استاد عزیزم وهمه ی دوستان ، استاداشک ذوقم بادیدن این فایل گرانبها مثل بارون شروع به باریدن کرد استاد این فایل شمابه خداخییییییلی ارزش داره اصلانمیشه قیمت براش تعیین کرد من ی خانوم خانه دارم که 3سال پیش باشما آشنا شدم فکرمیکنم 2سالی شدکه فایلهای رایگان درتلگرام رو گوش میکردم ولی فقط اون حس آرامشی که میگرفتم قانع بودم البته الان میفهمم ظرف درونم هنوز بزرگ نشده بود ومن اون موقع نمیدونستم، حال دلم نوسان داشت وی وقتایی فکرهای منفی اذیتم میکردن مثل همیشه فایلها رو گوش میدادم وتصمیم گرفتم برم دانشگاه رشته ی روانشناسی رو بخونم آخه من عاشق کارشماهستم ولی فکرمیکردم باید مدرک داشته باشم رفتم دانشگاه ثبت نام کردم ویک ماه ونیم هم رفتم وحتی امتحانهای میان ترمم رو دادم تمام استادها تحسینم میکردن که با 3تابچه چقدر پشتکاروانگیزه دارم آخرامتحانهام بود که ی حس عجیبی پیداکردم نمیتونم الان بیارمش توی نوشته وبیانش کنم فهمیدم ندای خداست چون فقط گریه میکردم نمیتونستم رودرسهام تمرکز کنم حس خوبی نداشتم ، خیللللی مضطرب شده بودم ، اونجا بود که به خودم گفتم منیر سایت استادعباس منش دانشگاه توئه واستاد عباس منش تنها استادی که میتونه تو رو به اون راهی که میخوای بری هدایت کنه. باورتون میشه من شبها باخداصحبت کردم و با اشکها واون حس عاجزشدن ازش هدایت خواستم واومدم توی سایت وزدم روی من روبه نشانه ام هدایت کن . استاد برای من اون فایل جهان بینی توحیدی که کنار آرویتون ایستاده بودین اومد بالا ، من اشکها ریختم با اون فایل وشما به من گفتین که هیچ کتابی رومطالعه نکنید وهیچ راه استادی که راهش به جز راه شما باشه رو دنبال نکنید. استادمن ازروز بعد به دانشگاه نرفتم باورتون میشه دیگه برای تسویه هم نرفتم دوستام زنگ زدن منیر توکه انقدر باانگیزه بودی پس کجا رفت اون همه ذوق وشوق ، تمام امتحانهای میان ترمم رو دوستانم بهم اطلاع دادن که نمره ی بالا گرفتم واستادها همه میگفتن حیف ازاین شاگرد که دیگه نیومد. مشکل من این بود که من میخواستم هم تمرکز روی دانشگاه داشته باشم وهم روی سایت شما وفهمیدم نمیشه تمرکز روی دو تا چیز داشت وهمون دوتاکار روبه نحواحسنت انجام داد. اولین کاری که به من الهام شد رفتن به کلاس یوگا وبالا بردن تمرکز ذهنم بود ، رفتم یوگا وخییییییلی برام خوب بوده والان الله هدایتم کرده سمت 12قدم شما، استاد میفهمم تا الان ظرف درونم بزرگ نشده بود واین اتفاقها باید میفتاد تامن همت کنم وتعهد بدم دراین راه ،منتظرم پول دستم بیاد و دوره ها رو دنبال کنم ومیدونم دراین راه موفق میشم چون روزی 3ساعت رو باخودم خلوت میکنم وبا راهکارهای رایگانی که در فایلها هست افکارم رو مدیریت میکنم وخییییلی به این کار علاقه دارم استاد با فایل شما وآقارضای عزیز من به خودم وخدای خودم تعهد دادم که ی روزی من هم مثل آقارضا بیام جلوی دوربین وازنتایجم صحبت کنم ازهمین الان تصورش میکنم و باوردارم که ی روزی مثل آقارضا خودم هم در این راه میفتم ویکتاپرستی وقانون جهان هستی رو گسترش میدم این رو همیشه ازخداوند خواستم ومیدونم مثل خییییلی ازنعمتهای زندگیم که بهم داده این روهم میده فقط خودم باید به قول استاد حرکت کنم وباورهام روتغییر بدم. استاد آرزوی موفقیت روز افزون برای شما وآقا رضای عزی وبقیه ی دوستان عزیزم دارم شبتون خوش
سلام دوست خوبم
با خواندن کامنت شما یاد خودم افتادم. من هم دانشجو ارشد بود و نمیتونستم رو پایان نامه تمرکز کنم یکسال طول کشید تا تصمیم گرفتم بنویسمش و این دندان لق رو بکشم اون موقع من بی انگیزه بودم شروع کردم به دیدن سریال زندگی در بهشت 30 قسمت رو که دیدیم تو یکی از فایل ها استاد گفتن تمرکز رو بزارید رو یک کار همه کارها رو رها کنید و اون یک کارو به سرانجام برسونید منم 4 ماه بی وقفه رو پروژم کار کردم و بالاخره دی ماه تمومش کردم الان یک ماهی میشه به سایت برگشتم و حس اینکه وای عقب موندم رو ندارم چون اگر فایلاروهم میدیدم چیزی نمی فهمیدم و پایان نامم تموم نمیشد .مثالی بود که گفتم بگم و اینکه اشتباهی نکردید مداومت داشته باشید و توکل کنید
به نام مهربان ترین مهربانان
سلام استاد عزیز و مریم خانم گل و تمام هم فرکانس های این سایت الهی و روحانی
استاد جانم!!امروز به لطف خدای مهربان و آموزه های آگاهی دهنده ی شماسرمست ترین بنده ی روی زمینم!امروز برای اولین بار بعده 14ماه کارکردن روی خود و راه اندازی کسب و کار خانگی،تونستم سه قلم طلا به قیمت 80میلیون تومان رو بخرم در حالی که بازار طلا و سکه در نوسان هست و بدون کمترین نگرانی از اینکه گرون هست یا نیست برای اولین بار هر آنچه رو که میخواستم عین لباس خریدن که آدم لباسی رو بیشتر دوست داره دوتا برمیداره منم امروز دوتا انگشتر زیبا با یه گردنی فوق العاده زیبا رو خریداری کنم و بهترین حس دنیا رو امروز تجربه کردم قبل از این ها هم قبلا طلا یا هر چیزی که دوست داشتم رو می خریدم دونه ای و قسطی ولی وقتی امروز با تلاش های خودم و استمرار در کارم تونستم خودم رو به این مرحله ی استقلال مالی برسونم که از طلا هم میشه دوتا دوتا برداشت به شرط کار کردن روی خودت،به شرط ایمان وباور،به شرط تسلیم بودن و به شرط دریافت الهامات و نشانه ها!!!!خدا جانم هزاران هزار بار شکرت که مرا با این سایت فوق العاده آشنا کردی که طعم خوش بهشت رو در این دنیا تجربه کنم و جهان را جایی زیبا برای زندگی کردن بکنم!
استاد جانم قبل از این هم به لطف الله و آگاهی های شما تونسته بودم یک کمک هزینه ی صد میلیونی برای همسرم به خاطر خرید یک ماشین شاسی بلند چری پرداخت کنم و خیلی خوشحالم که در این مدت کم با کمک و هدایت های خدا به هر آنچه که میخواستم رسیده ام و میدونم اول راه هستم و بیشتر ازاین ها در انتظارم هست و لایق دریافت شان!!!
چند روزی که آقا رضا از نتایج زیباشون گفتن اشکی هر لحظه گوشه ی چشمم از شکر گذاری در جریان بود چون آقا رضا در طول هفت سال به این همه نتایج زیبا رسیدن ولی وقتی گوش میدی و می شنوی انگار خودت هم یه آقا رضای عطار روشن دیگه ای هستی چون منم با آشنا شدن با شما به آرامشی وصف ناشدنی بعدچند سال (افسردگی شدید)رسیدم،منم آرام تر شدم،بخشیدم همه ی افراد رو،از کینه ها شستم خودمو،روح وروانم یه آرامش خاص خدایی گرفته،کسب وکار خونگی با ابتدایی ترین مواد رو راه انداختم و روز به روز در کارم پیشرفت کردم و در طول این 14ماهی که هم روی خودم کار کردم هم روی کاره مورد علاقه ام ،شکر خدای رحمان و رحیمم امروز جز بهترین های شهرم هستم و میدونم لایق بیشتر از این ها هم هستم و وقتی امروز تونستم با درآمد خودم برای خودم هر آنچه رو که می تونستم تهیه کنم شکر خدای مهربونم رو کردم و گفتم اینه که خدا میگه به هر کس که بخواهد میدهم یعنی خودش باید فعل خواستن رو صرف کنه،از روابط عالی با همسر وفرزندانم،از اینکه دیگه توی هر جمعی نمی شینم تا با حرف های بیهوده وقت بگذرونم،ازاینکه خودم خالق هر لحظهی خودم شدم،از اینکه شب ها با خیال آرام و آسوده سر بر بالش میزارم بدون کوچکترین نگرانی،از اینکه هر لحظه سپاسگذار خدا و قانون های زیبایش هستم ،از اینکه میدونم این راه دیگه همون راه مستقیم هست که خدا منو دوست داشت و دستم گذاشت تو دست شما استاد عزیز،از اینکه روز به روز با توجه به درکم از آگاهی ها
مسیرم باز وروشن میشه ،ازاینکه همیشه در حال و احساس خوب هستم و میدونم که منم یه روزی میتونم از نتایج بزرگ باشما حرف بزنم از درک عمیق قانون های تغییر ناپذیر خدا،از دست آوردهام،از هر آنچه که دوست دارم بهش برسم و…
و خدای مهربانم از زبان آقای عطارروشن عزیز میگن که لا خوف علیهم و لا هم یحزنون!و هر زمانی که بخوای روی خودت و باورهات کارکنی من کنارت هستم و یه قدم برداری صدتا قدم من بهش اضافه میکنم و آسان میکنم تو را برای آسانی ها!!!
خدایا شکرت ،شکرت به اندازهی نفس کشیدن در هرلحظه در هر دم که هدایت هایت در همه حال شامل ما هست…
ممنون از استاد عزیز و مریم جان و آقا رضای گل
به نام خدایی که عاشقاه هدایت و حمایتم میکنه
سلام به استاد عزیز دلم؛ مریم جان و دوستان عزیز
من با این فایل واقعا اشک ریختم…اونجا که آقای عطار عزیز از آیدای نازنینمون گفتن که چطور خواستن قوانینی بچه دار بشن و بچه شون رو بزرگ کنن و خدا این لطف رو در حقشون کردن خیلی حسن ختام قشنگی بود توی داستان زندگی و رشدشون. بی نهایت تحسینتشون می کنم و ازشون سپاسگزارم که این فایل ویدیویی با کیفیت و عالی رو ضبط کردن و اینهمه آگاهی های ناب رو جاری کردن و الگو ساز و باورساز شدن. نشون دادن تعهد و استمرار و توکل یعنی چی؟ ایمانی که عمل می آرد یعنی چی؟
و صحبت های شما استاد اصلا یه فرکانس دیگه داشت تو این قسمت که تو سفر هستین. ندیدم کسی رو که اینجور با دل و جون بخواد شاگرداش تغییر کنن و موفق بشن. اصا جنس کلامتون متفاوته…این حرف ها رو شاید توی هم فایل هاتون قبلا گفته بودین و قطعا گفتین؛ اما امروز که اینها رو گوش دادم یه حالی شدم…صداقت و خلوص کلامتون؛ اون تاکیدهاتون که بچه ها بفهمین..تو رو خدا بفهمین. دیگه چطور باید متوجه بشین که همه چیز از خودتون شروع میشه؟ برین دنبال علاقه تون..از همون چیزی که دم دستتونه شروع کنین…روی خودتون سرمایه گذاری کنین..ارزش ایجاد کنین..باور کنین که می شود
دیوونه شدم استاد از این فایل و آگاهی هایی که توش موج می زد..از خدا که بر کلام شما جاری شد. بی نهایت ازتون سپاسگزارم و قدردان وجودتونم که اینقدر عاشقانه و خالصانه آموزش میدین و درکتون از قوانین رو به ما یاد می دین. کاش یاد بگیریم. کاش بفهمیم و عمل کنیم..نترسیم و قدم برداریم
عاشقتونم من..اینم از اون فایل هاییه که بارها باید ببینمش
به نام الله بی همتا
سلااااام به همه دوستان عزیزم و استاد و مریم جان
این فایل چقددددر جذاب بود استاد. اطلاعات و آگاهی هایی دادین که فقط باید یک ماه کامل رو فکر کرد.
دمتون گرم.
بریم سر اصل مطلب:
به نام خدا
_ اولین قدم برای رضا جان این بود که اول شروع کرد به باور کردن و اعتماد به استاد و کنترل احساساتش. این اولین قدمه. اول باید باور کنی که این صحبت های استاد و عمل کردن بهشون واقعا نتیجه میده. که تمام راه همینه. تو باید با کنترل ورودی های ذهنت حالت رو خوب نگه داری و وقتی ورودی هات رو کنترل کنی کم کم اتفاقات تغییر میکنه و تو تو مدار بالاتری قرار میگیری.
_ آقا رضا دنبا وام گرفتنو هزینه کردن زیاد برای این نبود که مثلا بره یهو مغازش رو پر جنس کنه. نگاه کرد که ببینه همین الان با این وضعیت چه کاری میتونه بکنه، رفت همون کارو انجام داد. این حرکت یعنی تکامل. این یعنی باور کردم که صحبت های استاد جواب میده و شروع به عمل کرد. اگه از همون جایی که هستی شروع کنی به تغییر شخصیتت و باورهات، با توجه به مداری که هستی خداوند هدایت هایی رو برات میفرسته که جهانت رو تغییر میده.
_ خداوند بی نهایت عادله. مثل یه خورشید میمونه که به همه به صورت یکسان میتابه. اصلا این طور نیست که خدا بگه خوب فلانی آدم خوبیه بیشتر بهش بتابم یا اون یکی خیلی آدم بدیه اصلا بهش نتابم. خداوند میگه من به همه به صورت یکسان میتابم. حالا تو ظرفت هر چقدر باشه به همون اندازه میتونی از نور من بهره مند بشی. تو باید خودت رو بزرگ کنی و ظرف وجودی رو بزرگ کنی تا بتونی بهره مندی بیشتری داشته باشی. ظرف وجودت چطوری بزرگ تر میشه؟؟؟ با تغییر باورهات و تغییر دیدگاهت نسبت به باورهات و خودت.
_ رصا جان رفت دنبال کاری که دوست داشت انجام بده. چون علاقه شدیدی به این کار داشت انقدر توش تلاش کرد و تمرکز داشت روش که تونست توش بدون هیچ چشمداشتی به همه چیز برسه و قدم به قدم به سمت چیزی که الان داره رفت و بهش رسید و حالا داره یه زندگی بی نظیر رو تجربه میکنه.به اندازه ای که ما با شجاعت حرکت میکنیم خداوند به ما نعمت ها و ثروت هارو میده.
_ وقتی که شروع میکنی به تغییر باورهات و شخصیتت به شکل آرامش، جسم سالمتر و ووو شروع میکنی به خلق ارزش برای دیگران شروع میکنی به بزرگ تر شدن. مثل خاور خانم، مثل اون خانم ترشی فروش و خیلی از بزرگان حالا حاضر ایران نتایج عوض میشه. فقط باید به راهت ادامه بدی وجلو بری تا به نتایج جدید برسی. خداوند به شجاعان پاسخ میده. شجاع باش و به راهت ادامه بده. اینهمه استاد مسخره شد توسط نزدیک ترین افراد خانوادش. اما میدونست که این راه جواب میده. باور کرده بود که میتونه با تغییر باورهاش نتیجه هاش رو عوض کنه. هیچ چیز حالشو خراب نکرد و ادامه داد و حالا این نتایج خارق العاده رو داره. باور کن و ادامه بده. توام میتونی اگه بخوای.
_ عجله نکن. مهارت هات رو رشد بده. رو خودت کار کن. همه چیز همینه فقط. اونی که ارزش خلق میکنه همون کسیه که موفق میشه. باید باور کنی که ارزشی که خلق کردی باعت میشه تو پولدار بشی و ثروت رو تجربه کنی. وقتی بلد باشی که در مسیر درست حرکت کنی اون وقت همه تورو میخوان. همه حاضرن برای داشتنت هزینه کنن. همه برای بودن با تو مشتاقان. همه آرزوشون میشه کنارت باشن. وقتی برای جامعه ارزش خلق میکنی ثروت دنبال تو میاد
_ براداران محمد دیجی کالا از اتفاق بدی که براشون افتاد تونستن به این حجم از ثروت برسن. بورو دنبال علاقت و توش استمرار داشته باش اون وقت ثروته که میاد دنبالت. ارزش خلق کن. دنبال این نباش که یک شبه ثروتمند بشی.
_ اول کار هیچی در کار نیست. یه شوق، یه ادامه دادنه، یه بهبود مستمر شخصیته. اون وقت ثروت میاد دنبالت. همه چیز از حرکت کردنه شروع میشه.
_ همیشه اول راه پر از نجواست که. نمیشه، همه جلوت وامیستم و مخالفت میکنن که این چه کاریه، بیا بورو دنبال یه کاری که. توش پول باشه. اما اون زمان اگه تو ادامه بدی و با قدرت پیش بری موفقیت ها شروع میشه. پول میاد روابط خوب میاد همه چیز کم کم و قدم به قدم درست میشه.
_ اگه تو هر موقعیتی هستی و فکر میکنی نمیتونی ارزش خلق کنی یعنی باورهات ایراد داره. اگه یه خانوم خونه داری و نمیتونی به این حتی فکر کنی که میتونم با ایجاد یه ارزش ثروت خلق کنم یعنی باورات مشکل داره. باید شروع کنی به تغییر باورهات. باید شروع کنی روی خودت کار کردن. اون وقت جهان بهت ایده هایی رو الهام میکنه که با انجام دادنشون اتفاقات بزرگ رو برای خودت خلق میکنی. همه اینا فقط بایه چیزه باور کردن خودت و ادامه دادن. قتی یه خانوم خونه دار میگه که مثلا همسرم نمیزاره یا فلانی نمیزاره یا چون بدهکارم نمیتونم کاری کنم اینا همش نشونه باور شرکه. باید باور کنی هیچ برگی بدون اذن خدا زمین نمی افته. باید باور کنی که تو از همین جایی که هستی. میتونی تغییرات رو ایجاد کنی. و باید شروع کنی.
_ خدا به اندازه ای که تغییر میکنی درب هارو برات باز میکنه.
_ وقتی ارزش بیشتر خلق میکنی هیچ چیز بیرونی مثل دلار، دولت یا هر چیز دیگه ای تاثیری روی زندگی ما نمیزاره. ما خودمون خالق تک تک اتفاقات زندگیمون هستیم.
ازتون ممنونم استاد که انقدر با عشق و انرژی و عالی مسائل رو برای ما توضیح میدین. انشاالله روزی برسه بتونم دوباره از نزدیک ببینمتون و از وجودتون استفاده کنم.
الهی شکرت.
ب نام الله یکتا،
سلام ب استاد عزیزم،خانوم شایسته ی نازنین و همه ی دوستای گلم،
داشتم این فایل تون و گوش میکردم امروز ظهر ک خوابم برد،خواب دیدم دارم با خدا حرف میزنم :)
قشنگ تو خواب داشتیم باهم صحبت میکردیم،یه راه حلی تو خواب بهم داشت میگف برا حل مسئله هام،من ازش تشکر میکردم میگفتم خب پس خیلی عالیه دیگ با این روش تمام مسائلی ک دارم حل میشه،کلی از خدا تو خواب تشکر کردم و گفتم زندگی م خیلی بهتر از قبل شده و ممنونم ازت،یه بچه ی کوچولو هم همراهم بود ک دست شو گرفته بودم،فک میکنم بچه م بود،وقتی ب خدا گفتم همه چی عالی تر شده تو زندگی م،اون گف دروغ میگه و ما همه خندیدیم :))) (البته ک من واقعا راست گفته بودم :)
حالا راه حل خدا برا حل مسائل م چی بود؟
میگف همه چی رو آروم آروم حل ش کن،هر روز از روز قبل ت بهتر شو حتی یه ذره،حتی یه درصد و اینطوری برو جلو و بعدش همه چیزای خووب میاد سمت ت،هم پول میاد،هم رابطه ی خوب،هم تشکیل خانواده،هم بچه،هم هرچی ک فکرشو بکنی و میخای ش،درواقع خدا داشت برام از قانون تکامل صحبت میکرد.
و واقعا هم این مسیریه ک من در طول زندگیم دارم در پیش میگیرم ش یه مدتیه و ب طرز عجیبی با اینکه آروم پیش میرم ولی برآیند کارام تو تمام ابعاد زندگی م بهتر شده،هم سلامتی م(چون از محصول قانون سلامتی استفاده میکنم)،هم روابط م تو محیط کار و با دوستام و خانواده م،هم نتایجی ک راجع ب وظایف شغلی م و حیطه ی تخصصی م دارم میگیرم،هم مسائل مالی،بعد مدتها من تونستم پول پس انداز کنم(قبل ش خیلییی ولخرج بودم و هرچی درآمد داشتم ازون طرف میرف،مثل یه سطل سوراخ)،
اگ بخام ب شکل کمی و قابل اندازه گیری یه مثال بیارم براتون اینطوری میشه ک،ما تو محیط کارمون(من پزشک خانواده م) هرسال و ب 4تا سه ماهه تقسیم میکنیم و پایش میشیم هر 3ماه،بهش میگن مثلا پایش سه ماهه ی اول،دوم و غیره،من با هر مرکزی ک کارم و شروع میکنم ب همکارام میگم نمودار میله ای برام دربیارن از روزی ک وارد اون مرکز شدم تا مثلا سه ماه بعدش و بعد این نمودارهای میله ای رو باهم دیگ مقایسه میکنم،الان تو محیط کار جدیدم 9ماه هست ک واردشدم و نمودار میله ای رو چندروز پیش داشتم نگاه میکردم میدیدم مدام پیشرفت داشتیم،سه ماهه ی سوم از دوم بهتر بودیم و دوم از اول،در حدی بهتر شدیم ک مرکز ما وقتی من وارد شدم رتبه ی 28 بوده و الان رتبه ی 6 هستیم،جاهایی هم ک هنوز ب حدانتظار نرسیدیم و میشینیم باگاشو درمیاریم و برنامه عملیاتی مینویسیم ک چطو خودمونو ب حدانتظار برسونیم و باگارو حل کنیم،مثلا تو بحث مراقبت بیمارای دیابتی،یه مسئله ای ک ما داشتیم این بود ک میدیدیم درصد کشف بیماری جدیدمون پایینه،پایین تر از حدانتظاره نسبت ب جمعیت مون،نشستیم علت هاشو بررسی کردیم و متوجه شدیم دلیل ش اینه ک یا مردم برا آزمایش های چکاپ شون مراجعه نمیکنن و مثلا میبینی چندین ساله گذشته و یه چکاپ نداده یه نفر،یا مراجعه میکنن و چکاپ براشون مینویسم ولی جواب آزمایش شونو پیش من نمیارن و اینطوری missed میشه تشخیص موارد جدید،برنامه مداخلاتی و عملیاتی ک ریختیم این بود ک تلفن میزنیم بعدازین ب جمعیت هدف مون ک فلانی شما وقت ازمایش ت هست و مراجعه کن حتما،یا پیگیری میکنیم ک فلانی شما دراین تاریخ برات ازمایش نوشته پزشک مون و هنوز جواب شو نیاوردی،بردار بیار و اینطوری من کلی تشخیص موارد جدید داشتم و خیلی نسبت ب چندین ماه پیش پیشرفت کردیم،این یه مثال بود ک تو کار خودم زدم تا بهتر درک کنیم ارزش قدم ب قدم پیش رفتن و بحث تکامل و،
همیشه ب خودم یاداوری میکنم ک پیشرفت های زندگی براساس نمودار خطی پیش نمیره بلکه تصاعده،
براساس حساب و کتاب ریاضی و علم،شما اگ روزی یک درصد بهتر بشی،در پایان سال 37 برابر بهتر شدی و این ارزش تکامله،این ارزش سود مرکبه،
و من این روزا دارم روزی یه درصد بهتر میشم،دارم برا زندگی م سیستم میچینم،برنامه مداخلاتی طراحی میکنم برا خودم و نتایج مو میبرم رو نمودار میله ای و خیلی وقتا ک بعضی نتایج ب لحاظ کمی قابل اندازه گیری نیستن ب نتایج م و حال خوبم نگاه میکنم و این شکلی اندازه میگیرم پیشرفت و بهبودمو،
امروزم یادگرفتم ک مسائل و حل کنم براخودم و دیگران و مسئولیت کارامو بپذیرم و باورامو درست کنم تو هر حوزه ای ک میخام توش عالی باشم و بعد نتایج از راه میرسن،راجع ب بحث مالی خیلی برام ارزشمند بود این صحبت تون ک اگ باورات درست باشن پول دنبال ت میاد،اینو قبلا شنیده بودم تو دوره های روان شناسی ثروت تون ولی گویا فراموش کرده بودم ش،
ب جرات میتونم بگم 1401 بهترین سال زندگی من بوده از لحاظ نتایج تا الان،درحدی همه چی بهتر بوده ک دیشب ک نشسته بودم دفتر خاطرات سال 96مو میخوندم تعجب میکردم خودم از حجم باگایی ک داشتم و نتایجی هم ک گرفته بودم ثابت میکرد ک چقد همه چی خراب بوده،البته ک هیچی ش یادم نبود،اصن یادم نبود چه مسائلی داشتم (منم مث شما شیفت دیلت میشه تو ذهنم استاد تمام خاطرات بد سابق و حتی خوب،از بچگی این طوری بودم و ب گذشته نمیچسبم هیچ وقت)،داشتم فک میکردم 5سال ازون روزا گذشته ولی چقد همه چیز بهتر شده،من این روزا خونه و ماشین و شغل موردعلاقه مو دارم،حال روحی م عالیه،ب راحتی دارم وزن کم میکنم و سلامت میشم،دارم آلمانی میخونم و پیشرفت های بی نظیر تو این حیطه داشتم و در شرف مهاجرت م برا تخصص م ب آلمان و اصن باورم نمیشه ک 5سال پیش کجا بودم(اون موقع اصن فک نمیکردم حتی بخام از شهرمون خارج بشم چه برسه برا تخصص برم آلمان)،بیشک تمام ش مربوط ب لطف و محبت الله یکتاس ک منو با سایت شما و آموزه هاتون آشنا کرد و هدایت شدم ب این محیط صمیمی و سالم و دوست داشتنی،
شما خانواده ی من هستید واقعا،خیلی نزدیک تر از خانواده ی واقعی م حتی و من افتخار میکنم ک اینجام و باهم در ارتباطیم،
ازتون هزاربار ممنونم استاد عزیزم،
از آقای عطارروشن عزیز هم تشکر میکنم ک انقد عالی و با مثال های عینی و ارزشمند توضیح دادن روال تکامل شونو،تمام قسمت هارو با عشق دیدم،تو پیاده رویام گوشش کردم و باهاش زندگی کردم،ممنونم ازتون واقعا و امیدوارم هرروز و هرسال تون بهتر از قبل بشه،
امیدوارم همیشه تندرست و شاد باشید و بیش از پیش بدرخشید،
با احترام
سلام به استاد عزیزم خیلی خیلی دوستتون دارم همین الان که دارم این کامنتو مینوسیم احساسم عالی هست بخاطر داشتن شما واقعا ازصمیم قلبم میگم میدونم شما این حس من درک میکنی استادجان انچه از دل برایاد بردل نشیند
سلام خدمت دوست عزیزم رضا جان که با این گفته های ارزشمند باعث قدرتمند شدن باورهای من میشه و میدونم اگه مثل رضا عزیز وطبق قانون جهان و گفته های استاد از همونجای که هستیم شروع به بهترشدن کنیم و در خودمون تعقیر ایجاد کنیم مثل مثال های قشنگ آقا رضا که خیلی عالی این تعقیر درخودش شکل داده
با ایمان وتوکل و توحید راه را. ادامه داده وهمه گفته های استا را باور کرده و از همونجای که بوده باهمون امکانات که داشته با تکرار تکرار و تکرار به خیلی چیزهای که باور داشته و خواسته های که داشته رسیده
من خودم شخصا اقا رضا دوست عزیز و هم فرکانسیم را خیلی خیلی خیلی تحسین میکنم و صدها هزاربار تحسین میکنم که به خودش تعهد داد و در مسیر درست قرار گرفت و خودش را در این مسیر نگهداشت و در مقابل نجواها کنترل ذهن داشت و به زیبایهای جهان نگاه کرد تا به اینجا برسه
رضا عزیز خیلی عالی به تعهدی که به خودت دادی عمل کردی آفرین و برای من یک باور ی ایجاد کردی که به خودم متعهدتر بشم و باید به باورهام عمل کنم
از خداوند صدها هزار بار سپاسگزارم که آقا رضا به خواسته هاش رسید و به اندازه خودش جهان را جای بهتری کرد برای زندگی و جهان را گسترش داد
و سپاس از استادعباسمنش که هروز باعث گسترش جهان هستی میشه
و باعث میشه یکی مثل اقا رضا و من خودمون را پیدا کنیم وتعقیر کنیم و باعث گسترش جهان بشیم
همه دوستانه گروه تحقیقاتی استادعباسمنش درپناه الله یکتا همیشه شاد سلامت ثروتمندوسعادتمند در دنیا و اخرت
سلام استاد عزیزم من تا بحال به این صراحت تصمیم به کامنت گذاشتن نگرفته بودم اما انقدر حالم با آگاهی های این فایل عالی شد که تصمیم گرفتم در مورد خودم و آگاهی های ناب استاد در زندگیم یکم بگم
از ابتدا بگم که فایلهای اقا رضای عزیز که همشهری من هم هستن انقدر اتش شوق و اشتیاق من رو بالابرده که واقعا از روزی که اولین فایلشون رد دیدم تا به امروز اتفاقات زیادی در درون من افتاد و تاثیر بینظیرش روی من انقدر زیاد بود باعث حرکت و اقدام من شد طوری که فقط توی بخش مالی نتایجم دوبرابر شد و راه ها و درهای زیادی برای گسترش کسب کارم بهم الهام شد که هر روز خدارو بابتش شکر میکنم و برای استاد عزیز و رضای عزیز طلب بهترینها رو از خدا دارم و ازشون بینهایت تشکر میکنم
من چندی پیش برای اجاره دفتر جدید کارم نیاز به پول پیش داشتم و اون پول رو نداشتم و یکی از بستگان گفت بیا بهت قرض بدم و منم قرض گرفتم بعد از یکی دو ساعت فکر کردن و یاداوری قوانین وام و قرض که از استاد اموخته بودم بدون اینکه تعلل کنم همون لحظه پول رو به اون عزیز برگردوندم و اون هم کمی شاکی شد و حدود دوماه من دفتر کار نداشتم و بعد به شکل بینظیری پول بیشتری جور شد و یک جای بسیار عالی تر از جایی که بودم و جایی که قرار بود با پول قرضی بگیرم خداوند سر راهم گذاشت و الان حدود 2 ماهه که اوضاع مالیم هی داره بهتر و بهتر میشه به لطف خدای بزرگ
خواستم این تجربه ام رو با شما هم که دوستان بینظیر من هستید به اشتراک بزارم
راستی من با این باور که خداوند از مشکلات من بینهایت بزرگتره ایمانم رو حفظ میکنم و تمام تلاشمو میکنم که از مسیر منحرف نشم و درهای نعمت و ثروت داره به روم باز میشه و تازه فهمیدم دلیلش هم ایمان و تعهد به اجرای قوانینه و اقدام کردن و خلق ارزشه..
عاشقتونم و برای همتون ارامش ایمان ثروت نعمت و سلامتی و شادی ارزو میکنم.
همین الان قلبم بهم گفت بازهم از استاد بینظیرت تشکر کن
“استاد عزیزم ازت بینهایت به خاطر آگاهی که از طرف خداوند به من دادی سپاس گزارم و عاشقتم”