غذای روح چگونه تأمین میشود؟ - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-29.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-01-23 15:45:142024-06-08 22:33:03غذای روح چگونه تأمین میشود؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بر جناب عباس منش عزیز وگرامی
همونطور که میدونید درکتاب های خانوم کاترین پاندر و اسکاول شین تاکید اکید وزیادی شده جهت پرداخت عشریه یاهمون صرف یک دهم از درامد به مکان هایی که این پول رو در راه خدا صرف میکنند
در مرحله اول میخواستم اگر ممکنه کلا درباره عشریه از دیدگاه خودتون توضیح بدین
واینکه ایا خودتون هم اون رو پرداخت میکنید؟اگر بله به کجا وچطور؟
خیلی خیلی ممنون میشم جواب بدین چون به شدت برام جای سواله ومنو مستاصل میکنه برای اینکه چه مکانی صلاحیت واقعی اینو داره که ما بهش عشریه پرداخت کنیم
و جواب شما برای من دیگه جای هیچ شکی رو باقی نمیذاره قطعا
بازهم تشکر میکنم از خداوند که من رو هدایت کرد که با نجات یافتگان درگاهش اشنا شدم
دوست خوبم حسین امیدی سلام
لطفا به آیه زیر و ترجمه آن توجه بفرمایید:
لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَـٰکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکَهِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاهَ وَآتَى الزَّکَاهَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا ۖ وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ ۗ أُولَـٰئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا ۖ وَأُولَـٰئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ﴿بقره/١٧٧﴾
ترجمه : نیکوکارى آن نیست که روى خود را به سوى مشرق و [یا] مغرب بگردانید، بلکه نیکى آن است که کسى به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب [آسمانى] و پیامبران ایمان آورد، و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش، به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راهماندگان و گدایان و در [راه آزاد کردن] بندگان بدهد، و نماز را برپاى دارد، و زکات را بدهد، و آنان که چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند؛ و در سختى و زیان، و به هنگام جنگ شکیبایانند؛ آنانند کسانى که راست گفتهاند، و آنان همان پرهیزگارانند.
در آیه فوق به وضوح اولویت های بخشش بیان می شود :
1 – خویشاوندان
2 – یتیمان
3 – بینوایان
4 – در راهماندگان
5 – گدایان
6 – در راه آزاد کردن بندگان
و در مورد احسان و نیکوکاری در آیه زیر همین اولویت ها را هم بیان می کند:
وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّـهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِّنکُمْ وَأَنتُم مُّعْرِضُونَ ﴿بقره/٨٣﴾
ترجمه : و چون از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که: «جز خدا را نپرستید، و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و مستمندان احسان کنید، و با مردم [به زبان] خوش سخن بگویید، و نماز را بر پا دارید، و زکات را بدهید»؛ آنگاه، جز اندکى از شما، [همگى] به حالت اعراض روى برتافتید.
—————————
لازم به ذکر است که در هیچ کجای این آیات ذکری از مکان یا مؤسسه و یا نهادی جهت کمک بیان نشده است و خود ائمه اطهار هم چنین مؤسساتی را تاسیس نکردند و خودشان شخصا اقدام به کمک و اطعام نیازمندان می کردند.
هر چند وظیفه، تحقیق و تفحص نیست و شهادت افراد عادل کفایت می کند ولی بهترین گزینه می تواند خویشاوندان باشند و به نظر بنده حتما نباید شخصی که به او کمک می شود نیازمند باشد چرا که مصادیق بخشش خیلی وسیع است.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
سلام
مرسی از پاسخ خوبتون
سلام دوست گرامی
در مورد “بخشش” که یکی از مهم ترین اصول ثروتمندی است و اینکه بخشش را چگونه و برای چه کسی انجام داد، استاد مفصلا در دوره روانشناسی ثروت، توضیح داده اند.
موفق وسلامت باشید
خب من که الان توان خرید بسته روندارم باید این سوال تا اون موقع تو ذهنم بمونه؟بعدشم تا اون موقع من میتونم کلی عشریه مرتب پرداخت کنم ولی الان که سوال دارم نمیتونم اینکارو بکنم
سلام آقای عباس منش عزیز.
ازتون ممنونم که وقت میگذارید در مورد گذشتتون و موفقیتهای بزرگی که بدست آوردید با ما صحبت میکنید.
فایلها و مطالب ارزشمند شما بهم انگیزه رسیدن به تمام آرزوهامو میده و اینکه همواره این باور را به خود یادآوری کنم که هیچ غیر ممکنی وجود ندارد. همیشه و تحت هر شرایطی جای رشد و ایجاد تغییرات بزرگ در زندگی وجود دارد.
همیشه شاد و موفق باشید
سلام شاد باشید خدایا شکرت
ننجّیکَ بِبَدَنِک»؛ «امروز تو را به همراه بدنت نجات مى دهیم
سلام وهزاران سلااام به استاد عزیزم وخانم شایسته عزیز ودوستایه هم فرکانسی در هفتمین روزسفر
چیزایی که من یاد گرفتم ازاین فایل:
ورودیایه ذهنمو به شدت کنترل کنم
همونطور که به سالمی جسمم اهمیت میدم به سالم بودن روحم ،ذهنم هم اهمیت بدم
یادم باشه چی به خورد ذهنم میدم وچه فرکانسی میشه نتیجه اون ورودی
خدایا کمکم کن لحظه به لحظه زندگیم مراقب ورودیام باشم و چیزی که نتیجه فرکانسیش ناخواسته های من هست رو وارد ذهنم نکنم
خدایا منو لحظه ای به حال خودم رها کنم
مرسی استاد ازاین فایلا واگاهیایه زیبا
مرسی خانم شایسته گلمم بخاطر این سفر زیبا
مرسی دوستان ازکامنتایه پر مهرتون
دوستون دارم
درپناه حق باشید??
سلام به دوستان عزیزم و استاد
روز هفتم اینجام که رد پایی از خودم بذارم
من این فایل رو دیروز باید گوش میدادم نکه دیروز رو خودم کار نکردم چرا صبح مثل همیشه بیدار شدم و فایل مورد علاقم که “فقط روی خدا حساب باز کن “رو دیدم و سپاسگزاری هامو انجام دادم و … ولی نمیدونم چرا دوباره از مسیر و مدار خارج شدم جدیدا مدام از زهرا دور میشم انگار که چیزی داخل خودم هست برای اینکه از اون دور بمونم مدام دارم از خودم فرار میکنم با اینکه الان دارم روی خودم کار میکنم و در لحظه میتونه حالم تغییر کنه حس میکنم همش خدارو یادم میره فک کنم چون هنوز رابطه خودمو با خدای خودم صمیمی نکردم و همچنان با زهرای درونم به صلح نرسیدم ولی نمیدونم چرا با اینکه رو خودم کار میکنم حالم خوبه ولی در لحظه همه چی میتونه عوض شه شاید اینا بخاطر فرکانس های قبلیمه که به جهان فرستادم
هنوووووز خیلی کار دارم هنوووز خیلی اول راهم که قوی بشم برای ثابت نگه داشتن مدارم
خدایا خداجونم ازت میخوام داخل این مسیر بمونم و پیشرفت کنم دیگه از این مسیر نذاری خارج شم تا به درجه ای از قوی بودن برسم
خدایا ازت میخوام همیشه و همه جا کنارم باشی و حواست بهم باشه
به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم رو بر خودش واجب کرده
به نام مهربان پروردگارِ بخشنده که منو در این مسیر توحیدی قرار داده تا تنها اورا بپرستم و تنها از او یاری بجویم
سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین
انگار تمام داستان اینه که من به هر طریقی مراقب ورودی های ذهنم باشم
چیا میبینم ، چیا میشنوم، راجب چه چیزهایی حرف میزنم، چه فیلمی ،یه ویدیویی چه کلیپی میبینم ، تو دنیای واقعی با چه افرادی در ارتباطم و عمدا راجب چه موضوعاتی باهاشون صحبت میکنم ، تو دنیای مجازی به چی توجه میکنم و چه چیزهایی به خورد ذهنم میدم ، چه مطالبی میخونم ، با خودم چه گفتگو هایی دارم ، پشت تلفن راجب چیا حرف میزنم ، تو مهمونی و دیدار با دوستان محتوای حرفامون راجب چیه ، کامنت های که مینویسم پیام های که ردوبدل میکنم و…. هزاران مثال دیگری که در طول روز داره کانون توجهمو به خودش به هزاران طریق جلب میکنه، محتویات این کانون توجه راجب چیه ؟؟
آیا هماهنگ و همسو با خواسته هامه؟؟
آیا مطابق قانون هست؟؟
آیا به ساختن باورهای قدرتمند کننده در من کمکم میکنه ؟
آیا به بهتر شدن احساسم کمک میکنه ؟
آیا من، تونستم رابطه ی بین تغذیه شدن با اون محتوا و اتفاقاتی که برام میوفته رو درک کنم ؟
آیا این درک کمکی بهم کرده تا با وسواس بیشتری مراقب کانون توجهم باشم؟
آیا درک کردم که مهمتر از غذای جسم ، غذای روحه؟
آیا رابطه ی بین فشار عصبی و بیماری رو درک کردم و به همین دلیل منطقی ، متوجه شدم که غذای روح مهمتره؟
خدایا کمکم کن ، هدایتم کن به مسیر درست راه راست ،راه کسانی که به آنها نعمت دادی نه کسانی که به آنها غضب ورزیدی و نه گمراهان ، مهربان پروردگارِ سخاوتمندم من به هر خیری از جانب تو فقیرم ،
کمکم کن که تنها ترا بپرستم و تنها از تو یاری بجویم.
خیلی دلم میخوادهدایت بشم به دوستان عباس منشی تابا گفتگو با هاشون و زندگی کردن باهاشون، مدت زمان بیشتر و بیشتر و بیشتری در فضای قوانین باشم ، راجب قوانین حرف بزنیم ، مدت زمان بیشتری با کسانی زندگی کنم که از قوانین باخبرندو به اصلاح زبون همو بهتر میفهمیم.
خداروشکر میکنم که دراین سایت ، دیدگاه های بچها هست ، گفتگو با استاد هست ، نتایجشون هست که بتونم ازشون بهرمند بشم تا ازاین طریق بیشتر و بیشتر خوراک مفید به ذهنم بدم ، خوراکی خالص وسالم و درست مطابق نیاز ذهنم .
دوستتون دارم وعششششششق برای همهی خانواده بزرگم در سرزمین توحیدی عباس منش.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همسفرای روز شمار زندگی
بازم خدا هدایتم کرد و اشتیاقی تو وجودم قرار داد که بیامو بنویسم از هفتمین روز تحول درونی زندگی ام
«غذای روح چگونه تامین میشود»
استاد خیلی واضح با مثال غذاخوردن غذای روح رو توضیح میدن
همونجور که ما حساسیم که غذای نامناسب نخوریم و خیلی وسواس داریم به سالم بودن خوردن غذامون
برای کانون توجهمون هم باید وسواس باشیم
اوایل که با این مباحث اشنا شده بودم خیلی این موضوع کانون توجه برام جالب و جذاب بود
و خیلی بیشتر تا الان مراقب بودم چی میشنوم و چی گوش میدم
وارد بحثای پوچ و الکی نمیشدم چون این قانون رو باور کرده بودم که باید مراقب ورودی های ذهنم باشم
کل این مباحث نیاز به تکرارو تمرین داره
فرق بین غذای روح و جسم همینه که به محض اینکه ما غذای نامناسب میخوریم جسممون ناخوش میشه و زود میفهمیم
اما فاصله فرکانسی و اتفاقات زمان بر هست
بخاطر همین ما دیر تر باور میکنیم که افکار ما کانون توجه ما داره زندگیمون رو رقم میزنه
همین امروز حین مسیر محل کارم به همین موضوع فکر میکردم که الان من دارم رو ذهنم و توجهم کار میکنم یه فاصله زمانی وجود داره
پس باید ادامه بدم و کانون توجهم رو رو زیبایی ها ببرم
و خداوند قانونش ثابته تو شک نکن یه روز دوروز ورودی مالیت کم میشه
تو ادامه بده خداوند پاسخ میده
و خدا به سر شاهده امروز خداوند پاسخ داد و رزقو روزی به دنبالم اومد الحمدالله رب العالمین
خدایا تنها تورا میپرستم
وتنها به ایمان دارم
شکرت برای این قوانینت
برای بودنم توی این دوره.
دوستون دارم.
26 اذر 1403
سلام دوست عزیز
منم دیشب همین افکارو داشتم قبلا اوایل آشنایی با قانون خیلی رعایت میکردم وبشدت مراقب بودم وتحول ایجاد شد و خیلی خاسته هام رقم خورد وزندگی روی خوش ب من نشان داد وعزت نفسم بالارفت
یکمدت مراقب نبودم والان دوباره شروع کردم ودرحال ادامه دادن هستم هرروز گوش میدم کامنت میخونم مینویسم سریال سفرنامه رو نگاه میکنم
از افراد نامناسب وتلویزیون وبحثها دوری کردم دوباره مراقب شدم جدیدا
اوایلش انرژی میخات تا بیفته روی دور واسون تر بشه چون اتفاقات خاسته بیشتر میشه واسه همین کنترل ورودی ذهن آسونتر میشه
واین فایل نشانه امروزم بود کامنت شمارو خوندم پاسخی ب سوال من بود
گفتم کی اتفاق میفته ؟
گف صبرکن یک فاصله زمانی هست تو ادامه بده وشک نکن
خداوند خلف وعده نمیکنه
وهمین نوشته ی شما ک بهش رسیدید
و دیروز دوستی هم همینو نوشته بود
باعث میشه باور کنم نزدیکه خیلی نزدیک شدم ب خاسته ام وحال خوب بیشتر
ادامه بده فاطمه فقط ادامه واستمرار داشته باش
امیدوارم موفق وثروتمند وسلامت باشید
خدایا هرچه دارم ازآن توست .
سلام به استاد عزیزم ومریم نازنین
سلام به دوستان هم مسیرم
خداروشکر از روزی که تصمیم گرفتم که وزنم رو پایین بیارم روز شمار تحول زندگی رو هم شروع کردم تا انگیزه ای بشه برای جلو رفتنم ….
غذای روح مهمه یا غذای جسم ؟
بنظر من به هردو باید اهمیت داد وقتی مراقب غذای جسممون باشیم بدنی سالم وپرانرژی وزیبا داریم ووقتی مراقب غذای روحمون باشیم روحی سالم وشاد وپرانرژی ومثبت خواهیم داشت …
غذای روح ….اعراض کردن از منفیها…اعراض کردن از غیبت دروغ تهمت وتوجه کردن به زیباییها ودیدن وشنیدن نکات مثبته
هرچقدر که ما بتوانیم تمرکزمان روی مثبت ها زیباییها وتحسین کردن بزاریم بیشتر میتوانیم وارد فرکانس های مثبت وعالی شویم …
من امروز سعی میکنم همین طور که تصمیم گرفتم برای خودم پرهیز داشته باشم و مصرف کربوهیدارتم رو پایین بیارم وشیرینی ها ی ناسالم نخورم امروز هم باید تصمیم بگیرم وقت وانرژیم را صرف دیدن وشنیدن مثبتها وکارکردن روی خودم بزارم چون همین طور که دوست دارم جسم زیبا وسالمی داشته باشم دوست دارم ذهنی مثبت وروحی آرام باآرامش فراوان هم داشته باشم ….باید مراقب هر دو تغذیه باشم …
خدایا شکرت بینهایت شکرت
استاد عزیزم ،،، من امروز این ایل رو گوش دادم ،،، واقعا خیلی مهمه ک غذای روحمون رو با وسواس انتخاب کنیم …. خیلی وقته دارم رو خودم کار میکنم و با این فایل حس و حالم بهتر شد ، پییششش به سوی ترکوندن باورهای قدیمی … وقته کنترل ورودی های ذهنههه … هوووورااااا?????????????????????? خداوندا سپاااسسسسسس
سلام دوستان عزیزم
روز هفتم سفر نامه
من از زمانی روی ورودی های ذهنم کنترل دقیق و زیادی رو آگاهانه انجام دادم که به این باور رسیدم که افکارم ( که تکرار اونها باورهای من رو می سازه ) از جنس انرژی هستند و انرژی، فرکانس و طول موج داره …
وقتی به این درک رسیدم که افکار من به جهان هستی فرکانس میفرسته و جهان پاسخی هم سنگ همون فرکانس رو به شکل اتفاقات و شرایط و آدم ها وارد زندگیم می کنه..
به نظرم کسی که به این درک برسه دیگه جرات نمی کنه به هر چیزی توجه کنه ( حداقل آگاهانه ) … و حتی اگه ناآگاهانه هم به ناخواسته ای توجه کنه چون این اصل رو درک کرده سریع پاسخ جهان به توجهش رو میفهمه و قاتون دوباره براش اثبات میشه …در واقع بعد از درک قانون تا فاصله زمانی که بتونیم عمل به قانون را در خودمون تثبیت کنیم …هر اشتباهی که می کنیم داره کمک میکنه به درک و اثبات بیشتر قانون برای ما.
در مورد خودم …من کلا از نوجوانی …تا الان هیچ تمایلی به اخبار ، تفسیرهای سیاسی و اجتماعی و …نداشتم و همیشه یکی از انتقادهایی که از طرف پدرم و دوستانم بهم وارد میشد این بود که تو از اوضاع کشور و جهان هیچ خبری نداری ..چی گرون شد ؟ اصن برای چی گرون شد ؟؟ از سیاست….از اینکه کی عزل شد ؟ کی محکوم شد ؟ ….و خب با این ویژگی میخوای یه فرد تاثیر گذار و فرهیخته بشی !!؟؟
حالا بعد از سالها متوجه شدم من به طور غریزی از این موارد دوری می کردم …چون احساس منفی و پوچ بودنش رو حس میکردم ..و ترجیح میدادم به جای این ها یه کتاب جدید بخونم ( اگر چه الان با درک قانون متوجه شدم خواندن کتابهای زیاد هم خوب نیست به علت تعدد زیاد دانسته ها که نتیجش گیج شدن و شک و تردید زیاد هست..که البته تجربش کردم )
در واقع بعد از درک قانون نیازی به تغییر عادت در مورد توجه به اخبار و سیاست و …نداشتم . اهل خاله زنک بازی و غیبت و اینا هم نبودم ..
چون من خیلی عالی این اعراض را ناآگاهانه انجام میدادم منتها ناخالص تر از حالا
اما حالا قرارگرفتن در جمع های خانوادگی و فامیلی و یا سر کار که شروع به بحثهای سیاسی و اجتماعی …میکردند برای من یه چالش بزرگ شده بود …دقیقا یادمه زمانی که تازه با قانون آشنا شده بودم ; تو مهمانی ها چقدر با خودم درگیر میشدم و چه سردردهای شدیدی میگرفتم که تا اون لحظه تجربه نکرده بودم …هر حرف ناخواسته ای که میشنیدم مدام توی ذهنم مقاومت میکردم ..مخالفت میکردم ..میگفتم اینا فرکانس منفیه …این یکی شرک …این غیبت …خدایا من دارم اینا را میشنوم ..حتما نتایج منفی اش رو جذب می کنم…
یعنی دچار ” ترس” از شنیدن ، دیدن، به یادآوردن و صحبت کردن در مورد هر چیز منفی شده بودم و این ترس به طور غیر ارادی حال من رو بد میکرد….حتی باعث شده بود با بقیه در مورد این که دارن اشتباه می کنن بحث کنم ( توجه منفی ) …بدون اینکه متوجه باشم داشتم مسئولیت حال خوبم رو به عهده دیگران میذاشتم …همه باید مثبت صحبت کنند تا من احساس خوبی داشته باشم…تا من بتونم فرکانس خوبی بفرستم
احساس میکردم دیگه نمی تونم توی این خانواده ، جامعه ، سر کارم ….به راحتی ظاهر بشم …چون تازه داشتم میدیدم که چقدر همه جا پر از ورودی های بدردنخور و منفیه…
کلی شاکی شده بودم که آخه من چطوری این همه ورودی نامناسب رو نشنوم؟ ..چون روی دیدن و به یادآوردن و خواندن تسلط و کنترل بیشتری داریم …
مخصوصا که من شنیداری هم بودم و واقعا از این طریق زود یاد میگرفتم ..
خود استاد میگفت شما روی خودتون کار کنید جهان شما را جدا میکنه …ولی من با خودم میگفتم با این همه ورودی داغون هر چقدر روی خودم کار کنم ..این مدار من چطوری تکان بخوره ؟؟
و شروع کردم به دنبال راهکار گشتن…
راهکار اول🤔😑
یه مدت تصمیم گرفته بودم تو هیچ جمع و مهمونی شرکت نکنم ..حتی از جمع چند نفره خانواده خودمون هم فراری بودم..ولی این راه حل ،مسئله رو حل نمی کنه فقط کمک کننده هست .تا آخر عمر نمی تونیم که از همه آدم ها فرار کنیم !!
راهکار دوم …هنزفری 😁
اینقدر توی گوشم هنزفری میذاشتم که مامانم تو خونه با اس مس باهام حرف میزد !!!😂😅
مثلا بیرون رفتی نونم بگیر… یا.. دارم شام میکشم ….
یا.. نیم ساعته مهمونا اومدن چرا نمیای ؟؟؟..
بنده خدا میگفت من هر وقت باهات حرف میزنم تو گوشت هنزفریه و نمیشنوی!
سرکارم هم بقیه قبل از صحبت کردن با ایما و اشاره میگفتن من باهات کار دارم …میشه هنزفری رو برداری !!!
سرپرستم ازم گله داشت که آخه آدم چقدر در روز آهنگ گوش میده !!!!
البته نمی دونست دارم عباس منش گوش میدم😁
مصرف هنزفری و گوش پاکن ام خیلی زیاد شده بود …
اصن یه بودجه هر ماه میذاشتم کنار… میگفتم خب اینم پول خرید هنفری های این ماهم…
کلا من داستانی داشتم با این کنترل ورودی ها :)
تا اینکه …کمی بعد تر با کتاب قدرت حال اکهارت تل آشنا شدم و شروع کردم به تمرین …
در واقع وقتی ، در لحظه ، توجه ام رو روی جریان انرژی هستی( یا جریان تنفس ) در جسمم میذارم و مقاومت و مخالفتی با هر آنچه در اطرافم در جریان هست نمی کنم ….فقط حضور دارم و از حضور خودم در کالبدم لذت میبرم …آرام ..بدون اینکه واکنشی نشان بدم و احساسی رو تجربه کنم هر آنچه بیرون اتفاق میافته تاثیری بر من نداره ..چون میذارم این شرایط ناخواسته بگذره …من دیگه با توجه کردنم، انتخابش نمی کنم ..دیگه احساس منفی و بدی را در آن لحظات تجربه نمی کنم …
و البته به مرور زمان این قانون کبوتر با کبوتر ..باز با باز… جهان را دیدم..حمایت جهان از خودم و تلاشم برای بهتر شدن رو دیدم..و اون ترس وسواس گونه ای که داشتم کمرنگ شد و الان با آرامش بیشتری دارم این مسیر رو ادامه میدم..الان هنزفری هم دارم …ولی هر جا که نتونم هنزفری بزارم یا حتی خودم نخوام ..دیگه نگران نیستم
در کل اگه شرایط جوری نباشه که محیط را ترک کنم، توجهم را به درون خودم میبرم یا طبق فرمایش استاد توجهم را روی چیز دیگه ای در بیرون میذارم این راهکارها مکمل هم هستند و ازش نتیجه گرفتم و دارم روش کار می کنم
براتون تغییر مدار صعودی آرزومندم
به امید الله مهربان❤
من عاشق این تکه کلام استاد شدم
۲۴ اسفند سال ۱۳۹۸
سلام به دوستان عزیزم …
هفت روزه که مسمتر دارم کامنت میزارم و فایل میبینم وکلی حال دلمو خوب میکنم …
آگاهانه …(.)…
استاد گفت که هرچیزی که وارد زندگی ما میشه ما روی اون موضوع توجه کردیم …
من اون زمان که تو نتورک بودم ی خانمی رایگان برای بچه های اونجا کلاس گذاشت درمورد قانون جذب و اینا …
من تو اون کلاس با این قانون آشنا شدم …
کتاب زیاد میخوندم درمورد موفقیت ..
مثلا : قانون جذب ، جادوی شکر گذاری ، اثر مرکب ، چه کسی پنیر مرا جابه جا کرد ؟ ، قورباغه ، 12 ستون موفقیت افراد سمی ، بیشعوری و و و و و و
کلاس رفتن و کتابهایی که خوندم خیلی برای برنامه ریزیم کمک کرد …
اهداف روزانه و ماهانه و سالانه …
نوشتن کارهایی که باید در طول روز انجام بدم …
مثلا به موقع حضر شدنم سر کلاس ها و برنامه ریزی برای 2 الی 3 روز آیندم …
برای منی که قانونی هستم و پایبند قانونم و دوست دارم که همه چی روی نظم باشه عالی بود …
حالا بگم از این قانون جذب …
خب از اونجایی که من سطل ذهنیم خای بود و همه چی رو زود باور میکردم قانون جذب رو هم بدون هیچ مقاومتی قبول کردم …
خب افرادی بودن تو اون کلاس که زیاد جدی نگرفتن ولی من خیلی جدی گرفتم و بخاطر این قانون مندیم خیلی مراعات میکردم که چی میگم …
فقط مراعات صحبت هام رو میکردم و نمیدونستم که ورودی ها شنیده ها و دیده ها هم جزوش میشه …
یه روز تو کلاس خیلی صحبت از این شد که چقدر دزد زیاد شده و و چقدر مردم بیچاره تر شدن و از این جور حرفا …خب از اونجایی که ازدواج کردم و بیشتر خونه خانواده همسرم میرفتم اونجا هم خیلی از این صحبت شد که آره چقدر فلانه و چقدر فیساره …
خب من صحبتی نمیکردم و همسرم مثل من زیاد پیگیر اینچیزا نبود و جدی نگرفته بود …
آقا و خانمی که شما باشین …
به قول معروف چشمتون روز بد نبینه ….
به 1 هفته هم کشیده نشد که همسرم که سالن آرایشگاهی داره دزد زد …
از اونجا من خیلی قانون جذب رو درک کردم و خیلی مراعات میکردم …
ولی باز هم نمیدونستم که شنیده ها و دیده ها جز ورودی های ذهنی هستن …
نمیدونستم که به هرچیزی که فکر کنی وارد زندگیت میشه …
من به بدی ها خیلی توجه کردم و وارد زندگیم شد طوری شحص محترم برای زندگیم تصمیم میگرفت …
امسال سال 1400 هست و من از استاد شنیدم که ورودی های ذهنی دیده ها ، شنیده ها ، گفتارهای ما هستن …
و من از وقتی که ادامه این موضوع رو فهمیدم بیشتر هواسمو جمع کردم ، آگاهانه ارتباطمو با کسایی که منفی بودن کم کردم ، آگاهانه از فضای مجازی که خیلی نشتی انرژی داشت برام اومدم بیرون
آگاهانه با ذهنم بحث میکنم و حسادت هامو کم میکنم و طوری با ذهنم بحث میکنم که انگار یه راضیه دگ روبه رومه و دارم باهاش بحث میکنم تا از اون من بودن خودش و حسادت هاش و کینه ای بودنش و کلی رفتار های بدی که از حسادت کردن برای خودش درست کرده بود رو بزار کنار و خودش باشه …
یوقتایی تو خواب دارم باهاش بحث میکنم و نمیزارم برام تصمیم بگیره …
کنترل ذهن مثل رانندگی کردن میمونه شما وقتی اجازه بدی به ماشین تا تورو کنترل کنه تورو به کشتن میده باید با ترمز و دنده و فرمون اونو کنترل کنی تو هوای بارونی یجوری رانندگی میکنی تو های برفی جور دگ و حتی موقعه ای که هوا صافه هم طور دگ ای رانندگی میکنی چون میدونی هوا برفی باشه و زمین یخبندون ماشین سر میخوره و یا تو برف گیر میکنی یا اگه هوا بارونی باشه بخاطر خشکی لاستیکت و خیس شدن زمینی که روغن داره ماشین دوباره لیز میخوره بخاطر همین کنترل میکنی و نمیزاری که خسارت به خودت و ماشینت بزنه …
برای ذهن هم همونه باید کنترلش کنی با قانع کردنش با کارهایی که حالتو خوب میکنه با توانایی هایی که داری و به رخش میکشی با کارهای خوبی که برای دیگران انجام دادی و خوبی دیدی و به رخش بکشی با سوالشو با سوال جواب دادن با یوقتایی تو ذهنت داد زدن سرش و بگی به تو مربوط نیست دگ حرف نزن و از این جور چیزا که خیلی هم سخته کنترلش کردن ….
درسته من وقتی آگاهانه ذهنمو کنترل کردم کلی آرامش پیدا کردم …
کلی اتفاقات خوب برام افتاد که توجه میکردم به اتفاقات خوب ….
کلی از رفتارهامو بخاطر ساختن اعتماد به نفسم و شخصیتم گذاشتم کنار …
کلی حاااااااااااااااااااااااال دللللللللللللللللللللللم خوبه …
کلی خوشحالم ………
یروز با خودم گفتم قرآن رو معنیش رو بخونم …
فک کنم تو سوره بقره بود که خدا گفت ما به نیت شما پاسخ میدیم …
همون فرکانسه و جهان مثل آیینه با ما رفتار میکنه …
همونیه که میگیم خوبی کنی خوبی میبینی و بدی کنی بدی میبینی ، همونیه که به هر دستی بدی از همون دست میگیری و چیزایی که از خانواده و جامعه به صورت مختلف ضرب المثل شنیدیم …
میخوام اینو بگم این جهان با ادا های شما کاری نداره با ظاهر شما کاری نداره
جهان قانون داره …
خودتون رو گول نزنید …
من یزمانی ادا درمیوردم که حالم خوبه …
یزمانی ادا درمیووردم که دارم روی خودم کار میکنم و من پول دار میشم و من بنز سوار میشم و میلیونر میشم ولی هیچ خبری نبود ..
چون توی دلم باور نداشتم ، چون از داخل حالم خوب نبود، چون حسادت داشتم ، چون حسرت میخوردم …
اگه همه چی به ظار بود الان دگ خیلی از دورو بریای من باید ماشین لوکس و خونه لوکس و اونور آبی میبودن به گفته های خودشون …
ولی هییییییییییییییییییییییچ …
ما باید درک کنیم که همه چی دلی باید باشه ، حال خوب داشتن ، احساس خوب داشتن ، لذت بردن ، شاد بودن و و و و و و
بیایید نیتمونو خوب کنیم …
یه کادویی میدیم به یکی با حال خوب بدیم نه اینکه انتظار داشته باشیم برگردونه ، یه لبخندی به یکی میزنیم بدون منت باشه ، یه تبریک خوشبختی به تازه عروس و داماد میگیم بدون حسادت و حسرت باشه …
خودمون باشیم …
دلی کار کنیم …
ذهنمون رو کنترل کنیم …
ارتباطمون رو با افراد حسود ، افراد بد دهن ، بد بین ، اخبار هایی که هیچ چیز نداره جر اینکه پوچ بودن خودشون رو بیشتر ثابت میکنن ، کم کنیم یا قطع کنیم …
آگاهانه دوستان …
آگاهانه قطع کنیم …
نگران نباشیم چون بهتریشون میاد …
فقط باید جا رو برای اونها خالی کنیم …
هیچ وقت نمیشه با دست دوتا هندونه برداشت …
دوستون دارم … موفق باشید …(–)…