داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 1 - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)

560 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رویا میانکاله گفته:
    مدت عضویت: 998 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام به روی ماه استاد جانم مریم بانو گرامی و همه خانواده عزیزم

    استاد استاد چی بگم فقط خداروشکر میکنم که خیلی باورتون دارم به حرفاتون ایمان دارم انقد که همین الان برای اولین بار با روزشمار فصل پنجم این فایل گوش دادم رو پله‌ی نازم که پر از گل های رنگارنگ با ویوی حیاط زیبام با جوجه های نازم در حال گوش دادن ابن فایل بودم یکی از جوجه های تو سایه به حالت مرگ افتاده بود در حدی که تکون نمی‌خورد انقد وضعش بد بود وقتی در مورد هدایت بود تو این فایل منم یک لحظه حسم گفت برو بردار بیار تو آفتاب گ م بشه حالش خوب میشه ذهن نجوا گرم گفت دیوونه ای اول که این دیگ مرده بهش توجه نکن بقیه جوجه ها رو نگاه کن (ببینید الان که قوی تر شدیم اون شیطان وجودمون هم بزرگتر شده با یک راهی که ما خوشمون میاد وسوسه میکنه اینکه به این جوجه توجه نکن باقی جوجه هات سالم هستن نگاه کن شکرگزاری کن)بعد میگفت داری فایل گوش میدی نباید تمرکزت بهم بزنی ولی حسم گفت مگه فایل هدایت گوش نمیدی مگه استاد نمیگه همه راه حل ها منطقی بود ولی هدایت یک راه بی منطق برای همه و خودم بود منم باید به هدایت خدا ایمان داشته باشم همون لحظه پاشم جوجه در حال مرگ آوردم تو آفتاب دو تا قطره آب دادم که زور قورت دادن نداشت ولی تا پایان فایل دیدم بلند شده راه میره .

    استادم چی بگم

    ازت بی نهایت سپاسگزارم

    خدایا چطور ازتو تشکر کنم

    نمیدونم واقعا چی بگم البته آنقدر این روزا ها از این جنس هدایت میشم و جوابش میگیرم که دیگه مثل قبل ذوق زده نمیشم تشکر میکنم ولی حس میکنم ایمانم قوی تر شده واز خدا هدایت های بزرگتر میخ ام همون حرف استاد که میگه وقتی ذوق زده ای یعنی هنوز باور شکل نگرفته ولی کمی خوشحال میشی یعنی این جنس باور برات عادی شده میری یه لول بالاتر .

    خدایا من هر لحظه ازت سپاسگزارم

    هر روز دارم این جنس هدایت میبینم درک میکنم لمس میکنم .

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    سعیده گفته:
    مدت عضویت: 524 روز

    سلام استادعزیز وبزرگوار ،دیشب بعدچهار ماه که تو سایتم وچند فایل دانلود کردم گوششون میکردم، اومدم واین فایل رو دانلود کردم که شما توش در مورد هدایت الهی صحبت کردین ، چقدر لذت بردم چقدر برام راهگشا بود

    همیشه فکر میکردم لایق همصحبتی با خدا نیستم من کیم که خدا منو هدایت کنه یا حرفام رو گوش کنه اما از وقتی شما گفتین خودتون رو لایق بدونین حس میکنم قلبم سبک‌تر شده حس میکنم یه پشتوانه بزرگ دارم ،اصلا حال دلم فرق کرده حس مهم بودن میکنم ،انگار آدما ونظراتشون برام کمرنگ شدن یه خدایی دارم که منو همینجوری دوس داره وهدایتم میکنه

    هرچندکه من نیاز دارم خیلی روخودم کارکنم اما همین تغییرات کوچیک برام باارزشن

    همیشه فکرمیکردم اگه قراره خدا باهام صحبت کنه باید خیلی شرایط خاص وویژه باشه یا من مثل توفیلما باید ریاضتهای خاصی بکشم خودم روزجر بدم تا یه رابطه ای برقرار بشه وکلااین مسیر رو سخت میدیدم اما از صحبتای شما درکم فرق کرد شما راحت اون شوینده رو برداشتین وندای خداروشنیدین،باخودتون نگفتین خدا به این کارا چیکار داره

    استاد من همیشه فکرمیکردم خدا فقط برا کارای سخت ومشکلات سنگینه اونم به زور، اما حالا یعنی حدودا یه ماهه خدا توی تمام قسمتای زندگیم هست وباهام صحبت میکنه من عاشقشم وبه عشق خدا بعضی اهنگها رو گوش میکنم

    استاد یه دنیا ازتون ممنونم وخدا رو بابت آشنایی باشما سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    ثوری خانوم گفته:
    مدت عضویت: 671 روز

    به نام خدا جون مهربون

    سلام استاد عزیزم و مریم بانو جان

    و

    سلام به همه دوستان گلم

    این فایل بینظیر منو برد تو یه دنیای دیگه

    انگار دیگه هیچ چیز سخت نیست

    قلبم میگه بابا چقدر همه چیز رو سخت گرفتی

    چرا یادت رفته خدا مواظبته

    استاد جانم حرفات یه جور خاصی به دل میشینه

    انگار صد ساله میشناسمت

    وقتی به حرفای نابت گوش میکنم غیراز لذت و شادی هیچ چیزی حس نمیکنم

    چقدر هدایت الهی به من نزدیکه

    بعداز این فایل دارم تمرکزم رو به دور و برم بیشتر میکنم تا نشونه هارو بهتر درک کنم

    خدایا هدایتم کن به زیبایی های جهان

    خدایا هدایتم کن به درک بهتر نشانه ها

    خدایا هدایتم کن به کنترل ورودیهام

    داستان هدایت واقعا یه معجزه س وقتی بهش فکر میکنم از درون پر میشم از احساس قدرت و ارزشمندی

    و

    حس میکنم خدا همه حواسش به منه تا راهم رو بدون اشتباه برم…

    وقتی به این فکر میکنم که زمانهایی بوده که هدایت خدارو درک نکردم دلم از خودم میگیره …

    حس میکنم ناسپاسی به لطف خدا س اگر از کنار هر موضوعی به سادگی بگذریم و به ذهن سرکش اجازه قدرت نمایی بدیم

    بزارید یه اعترافی کنم… موج حرکت من به سمت خواسته هام یه موج سینوسی بوده… بالا و پایین داشته… الان که دقت میکنم …. میبینم عقب موندن ها و درجا زدن هام کمتر شده

    قطعا با درک بهتر هدایت الهی تکاملم رو زودتر طی میکنم و به رشد صعودی نزدیکتر میشم.. ان شاءلله

    این خواست خدا بوده که به این سایت هدایت شدم … به آگاهی های ناب استاد جانم هدایت شدم …. به کامنت های بی نظیر دوستانم هدایت شدم ….و دارم رشد میکنم.

    خدا رو هزاران بار شاکرم که این هدایت رو شناختم و بهش عمل کردم

    که حالا در جمع انسانهایی باشم که همه در مسیر رشد شخصی شون قدم بر میدارن.

    عزیزان من با خوندن دیدگاه هاتون الهام میگیرم و تلاش و تغییر شما رو تحسین میکنم

    استاد جانم دستی از دستان خدا هستی در زندگی من.. خدا حفظتون کنه و مچکرم

    ممنونم از همه دوستان

    403/2/26

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1252 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    خداوند تمام کارها را به راحتی انجام می دهد و ما را به سمت خواسته هایمان هدایت می کند

    هدایت هر لحظه انجام می شود اما: ما آن را هر لحظه فراموش می کنیم

    اگر بخواهیم مورد لطف و رحمت پروردگار قرار بگیریم: باید باورهای مناسبی از خداوند در ذهن خود بسازیم

    رحمت خداوند شامل همه ی افراد هست اما برخی از ما در مدار دریافت آن نیستیم

    اگر به تک تک لحظات زندگی خود توجه کنیم: ردپایی از هدایت های الله را در آن می بینیم

    خداوند: افراد شرایط ایده ها و موقعیت ها را به سمت ما هدایت خواهد کرد دریافت هدایت ها مستلزم فرد خاصی نیست به اندازه ای که : قلب خود را به روی خداوند باز و به خداوند اعتماد می کنیم:

    می توانیم هدایت های او را دریافت کنیم

    باید به نشانه های خداوند و هدایت های او:

    ایمان و باور قلبی داشته باشیم

    هر چقدر در این زمینه رشد و پیشرفت داشته باشیم باز هم جا برای رشد و پیشرفت بیشتر وجود دارد

    به جای تکیه کردن بر منطق و ذهن خود:

    بر هدایت الهی و قلب خود که هر لحظه با ما صحبت می کند توجه کنیم

    ما نمی توانیم هدایت های الهی را دریافت کنیم چون:

    تجربیات نامناسبی داریم و بر روی عقل و منطق خود تمرکز می کنیم

    ما باید به خداوند اجازه دهیم: او همه ی کارها را به نحو احسنت برای ما انجام خواهد داد.

    اجازه ی ما به خداوند: داشتن ایمان توکل باور به اینکه ما همواره در حال هدایت از سوی او هستیم است

    ما هیچ علمی به اتفاقات رخ داده شده نداریم تنها در آینده می توانیم از نتایج آن متوجه شویم که:

    چقدر این اتفاق عالی و به نفع ما بوده است

    خداوند با همه ی ما صحبت می کند اما هر کسی متناسب با : شرایط خود و مداری که در آن قرار دارد می شنود

    آگاهی کاملا بی عیب و نقص است اما چیزی که ما آن را دریافت می کنیم:

    به اندازه ی مداری است که در آن قرار داریم: نه بیشتر

    از خداوند درخواست های زیادی داشته باشیم: همه چیز را در تمام ابعاد از خداوند بخواهیم ظرف وجودی خود را وسیع کنیم و تک بعدی نباشیم

    برای رسیدن به هر خواسته ای در ابتدا باید: موارد متضاد و ناخواسته ها را حذف کنیم .

    ما همواره به کانون توجه و تمرکز خود : هدایت می شویم باید توجه و تمرکز خود را بر روی : خواسته هایمان قرار دهیم.

    خداوند تمام خواسته های ما را اجابت می کند فقط:

    به او اعتماد کنیم و اجازه دهیم ما را هدایت کند

    اگر برای شروع هر کاری هیچ ایده ای نداریم کافی است حرکت کنیم قدم اول را برداریم خداوند ما را هدایت خواهد کرد.

    تضادها و مسائل به ظاهر ناجالب : برای ما به عناوین مختلف رخ خواهد داد کافی است دیدگاه توحیدی داشته باشیم بر خداوند توکل کنیم که خداوند به تنهایی برای ما کافی است خیریت را در پلن خداوند ببینیم تا اتفاقات به ظاهر نامناسب در پایان به نفع ما صورت پذیرد.

    مهم ترین مهارتی که باید هنگام مواجهه با تضادها داشته باشیم:

    توانایی کنترل ذهن است

    توحید به معنای:

    شرک نورزیدن به خداوند باج ندادن به افراد و داشتن این باور که:

    هیچ فردی کوچکترین تاثیری در زندگی ما ندارد و هر کسی هر کاری انجام دهد در پایان به نفع ما خواهد شد

    زمانی که اتفاقات را کنار هم قرار می دهیم: متوجه هدایت های خداوند خواهیم شد

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1014 روز

    بنام خداوند هدایت گر

    سلام استاد عزیزم و دوستان گلم

    امروز هدایت شدم سمت این فایل که بی ربط نیست به امروزم که منتظر پیام هدایت بودم نیست

    این روزها نوسانات خلقی زیادی رو به خاطر ماهانه پشت سرمیزارم

    کنترل ذهن وتمرکز برام سخت شده واسه همین فقط بادیدن این فایلها میتونم ذهنمو آروم کنم یه روند تکاملی برای تغییر عادتهام

    یکی از رفتارهای تغییر یافته من توی تضاد این نیست برم راجبش باکسی حرف بزنم تااروم شم

    این هدایتی که استاد داره میگه برای منم اینجوریه که وقتی یه موضوع ذهنمو درگیر میکنه میام میبینم استاد داره راجب همین موضوع صحبت میکنه

    اینجا خدا بهم میگه براستی که ما تورا تنها رها نکردیم ومن دلم پرازایمان میشه ذوق میکنم

    داستان هدایت همیشه عجیبه وبامنطق جور درنمیاد استاد شما توی یه فایل گفتید باید برای ذهن منطق بیاری ولی وقتی ازذهن بیای بیرون رهابشی خدا راه هایی روبهت نشون میده که توعقل نمیگنجه

    وقتی شروع میکنم به نوشتن همه چی خودش میاد ومن فقط مینویسم هیچ چیزی توذهنم نبود

    من قدم نهم خیلی دوست دارم چون حس میکنم عبارات تاکیدی واقعاً روزمو میسازه

    صبح به خدا گفتم خدایا به من بگو چیکارکنم تومنو ببر من به تواجازه میدم که منو هدایت کنی حتی اگه من تضاد داشته باشم ولی ایمان دارم باز هر اتفاقی بیفته به نفع منه شاید اون لحظه نتونم درکش کنم

    هله نومید مباش که تورا یار براند

    که اگر امروز براند نه که فردا بخواند

    دراگر برتوببنددنرو وصبرکن انجا

    که زسرصبر تورا به سرصدر رساند

    این شعرو خیلی دوست دارم وحس میکنم الان بااین شعر بامن داره صحبت میکنه

    این تضاد که الان باهاش درگیر بودم بهم گفت صبرداشته باش ،قوی باش،نترس،بروجلو

    چون من بارها ازش خواستم کمک کنه این مساله حل بشه ولی شاید هنوز من درساشو نگرفتم

    این تضاد منو کشوند بیام بنویسم شاید کسی بتونه ازش استفاده کنه من به خدا ایمان دارم حتی اگر سکوت کرده باشه

    خدایا شکرت استاد عاشقتم وبرای همه دوستان بهترینها رو ارزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2052 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام به خانواده صمیمی عباسمنش

    همین الان ‌که اومدم کامنت بنویسم، آیه مبارک 186 بقره از گوشیم رسید، خدایا شکرت بخاطر این همزمانی‌هاااااا

    آیه‌ای که میگه بخونید من رو تا اجابت کنم شما رو….. و میگه باشه تا رشد کنید.

    ساعاتی پیش که از یه خواب رویایی بلند شدم، نشستم پای داستان هدایت الهی قسمت 1…

    خیلی جادویی و البته طبیعی خداوند کارها رو انجام میده که چطور با یه مایع ظرفشویی ما رو هدایت میکنه…

    امیدوارم از کافرین نباشیم که میگن منظور خدا از این‌ها چیه؟

    سپاسگذارم استاد که اون روز این فایل ارزشمند رو ضبط کردین تا یادآور و متذکر بشم که چطور خداوند کارها رو به سادگی انجام میده.

    بعد از نشستن پای صحبت‌ها و نکته برداری، گفتم برم یه سری پرینت داشتم بگیرم و بعد یه سری کارهای دیگه انجام بدم، پرینت رو گرفتم و بعدش گفتم بشینم کامنت بنویسم، چون خیلی اتفاقات جالبی تو همون مسیر افتاد که میگم.

    تو مسیر از خدا خواستم هدایتم کنه تا پرینت رو جای مناسبی بگیرم. تو راه که همینطور تو افکار خودم بودم، دیدم یکی از بچه‌های همسایه که خیلی باهاش رفیقم و اتفاقا چند ماه بود ندیده بودمش و خیلی دلم میخواست ببینمش، بدو بدو اومد سمتم، یعنی اون منو شناخت و اصلا شبم رو ساخت…

    چند روز پیش سوره بقره رو دانلود کردم تا بزارم گوش بدم، تو کافی‌نت یهو دلم خواست گوشش بدم ولی حوصله نداشتم پیداش کنم، یهو یه ندایی گفت تو پلیر گوشیت هست فقط play کن! بخدااا نمیدونم اصلا کی رفته بود رو این فایل، بین اینهمه فایل… من گوشیم پر فایل و موزیک و …. هم زبان، هم استاد، هم سفر نامه و فقط یدونه قرآن هست که چند روز پیش دانلودش کردم، ولی خدا اینطور قدرتش رو نشون میده! الانم داره پخش میشه و من با چشمانی خیس دارم کامنت مینویسم.

    خب امیدوارم همیشه بتونم و تلاش می‌کنم تا هدایت‌های خداوند رو ببینم، چون همین دیدن‌ها و اهمیت‌دادن هاست که ما رو رشد میده.

    من موضوعات هدایتی که استاد گفت رو مینویسم تا باورهام بیشتر رشد کنه.

    دوست دارم که بگم هدایت‌هایی که میشیم درجه داره، داستان مایع شستشو برای هر کس دیگه‌ای رخ بده، خیلی ساده از کنارش رد میشه، چی میشه که بگیم این هدایته؟

    بنظرم زمانی شما متوجهش میشی که به درجه بالاتری از هدایت رسیده باشی و رسیدن به این درجه، از همین هدایت‌هایی میاد که برای همه ماها بلا استثنا رخ میده، و ما متذکر می‌شویم.

    این خدای رحمن رحیم…. لطفش به همه میرسه ولی رحیم بودنش مختص افرادی هست که او را اجابت می‌کنند.

    * هدایت به جاده I 10

    زمانی که شما هدایت رو قبول داری، میدونی که بهت میگه، حتی اگر حواست نباشه! اون بهت میگه حواست باشه، چون وظیفش اینه که تو رو ساده کنه، مسیر رو راحت کنه، مسیر رو بهتر و زیباتر و قشنگ‌تر کنه.

    * معرفی سفارت فرانسه از طریق یه دوست

    هدایت زمانی که به ظاهر راهی نیست هم، میتونه دستت رو بگیره، چون کارش اینه، وظیفهش اینه که هدایت کنه.

    * فروش و تحویل ماشین تو فرودگاه ایران

    هدایت بهترین و راحت‌ترین راه رو میزاره جلو شما، چون این خصوصیت هدایته!

    * دیدن رویایی از مسافرتی طولانی

    هدایت از طریق هر کسی و به راحتی به شما گفته میشه، بشرطی که بپذیریش و اما و اگر نیاری! هدایت برای همه هست و ما تسلیم هستیم.

    * صحبت با ابراهیم و ضبط برنامه

    خداوند همواره در حال هدایت گیتی است، این کار رو برای همه انجام می‌دهد.

    * در دسترس نبودن وبسایت

    حتی اگر ظاهر اتفاقاتی هم جالب نیست، اگر شما ایمان و توکل‌ات رو حفظ کنی، درها باز می‌شود.

    بریم سراغ یه سری نکاتی که آموختیم:

    خداوند همواره در حال هدایت کل هستی هست.

    هدایت همیشه در حال رخ دادنه، فقط مسئله اینه که آدم‌ها بای دیفالت، خیلی زود فراموش میکنن و ازش می‌گذرند. میگم، این مایع شوینده برای هر کسی ممکنه رخ بده ولی اینکه ازش نگذری، اینه که باعث میشه بازم هدایت بشی.

    اگر کسی باشه که از کوچکترین‌ها هم نگذره و عنوانش کنه، بگه، در موردش بنویسه، صحبت کنه… اونوقت اون هم میشه کسی که همیشه در بهترین زمان و مکان حضور داره.

    اینکه اتفاقات برای استاد بشکل جادویی پیش میره، بخاطر اینه که به کوچکترین‌ها هم اهمیت میده و باور داره که هدایت هست.

    قلب ما همواره درمورد کارهایی که باید انجام بشن، با ما صحبت میکنه، ولی ممکنه ما با منطق و استدلال نزاریم هدایت کارش رو انجام بده.

    استاد میگه من کار خاصی نکردم و فقط اجازه دادم هدایت کارش رو انجام بده.

    هدایت همینجوری نمیاد، بلکه شما باید بهش اجازه بدی، یعنی تا به خدا اجازه ندی، خدا کاری برات نمیکنه.

    اجازه شما، ایمان شماست، توکل شماست، باورهای شماست.

    باور اینکه خداوند همه ماها رو در هر لحظه داره هدایت میکنه.

    ما هیچ علمی به آینده نداریم که، ذهن ما با چهارتا ورودی که بهش دادیم، میگه ممکنه فلان اتفاق بیافته، و با همون منطق خیلی از خواسته‌هامون رو هم غیرممکن میدونه.

    کاری که شما باید انجام بدی اینه که به خودت بگی خداوند عالم‌مطلقه. اون راه‌ها رو بهم میگه، پس من امیدم رو حفظ میکنم و به مسیرم ادامه میدم.

    البته ما همیشه بر طبق مداری که هستیم از هدایت برخوردار میشیم.

    مثلا راحتی درجه 1 داریم و راحتی درجه 5.

    کسی که اول کاره، هدایت میشه به درجه 1 و بعد هی میره بالاتر.

    یه نکته خیلی اساسی و مهم تو زندگی استاد هست که خیلی نگرشم رو تغییر میده و اونم بحث جمع کردن کار و زندگی قبل از مهاجرت هست. کاری که بقول خود استاد کمتر کسی جرأت پیدا میکنه که انجامش بده.

    منطق این حرکت هم اینه که شما وقتی میخوای طلوع خورشید رو ببینی، باید به سمت شرق حرکت کنی دیگه، نمیشه که بری به غرب و بگی من میخوام طلوع رو ببینم.

    اگر کارهایی که داری انجام میدی، همجهت با اولویت‌هات نیست، باید رهاشدن کنی…

    بشین اولویت‌هات رو مشخص کن و براشون حرکت کن‌.

    ولی خیلی از ماها گول میخوریم که بابا من کلی زحمت کشیدم و رسیدم به اینجا. الان واقعا همه رو جمع کنم؟

    جواب آره هست.

    مسیر جدید به مراتب پر برکت‌تر هست ولی ممکنه ما قبولش نکنیم. اونم بخاطر دودوتا چهار تای ذهن

    * خیلی مهمه شما باور کنی که خداوند هدایتت میکنه یا نه!

    چون هدایت سراغ همه ماها میاد، ولی ما خیلی سریع ردش میکنیم که نه…

    اونم بخاطر باور گناه و تردید و شکی هست که از بچگی بما داده شده.

    * وقتی یه اتفاق به ظاهر ناجالب براتون رخ داد، ذهن‌تون رو کنترل کنید و باز برگردین به مسیر درست، چون اگر موفق بشید ذهن‌تون رو کنترل کنید و ادامه بدین، همون اتفاق به ظاهر ناجالب، براتون میشه خیر! میشه برکت.

    الخیر فی ما وقع! نتیجه به نفع شما میشه!

    و در آخر بیاید برای کنترل ذهن یه باور قوی رو باهم مرور کنیم:

    همین خدایی که تا به اینجا من رو رسونده، همین خدایی که اینقدر زندگی من رو متحول کرده، همین خدا بازم می‌تواند هدایت‌کنه و من وظیفه‌ام اینه حواسم رو از ناخواسته پرت کنم و برسم به آرامش.

    در پناه الله ثروتمند، در تمام ابعاد زندگی‌تون ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1252 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    تمرین 1:

    به‌عنوان تمرین، برای غلبه بر ترس‌هایی که در زیر لیست شده است، برنامه‌ای عملی برای خود آماده کن و برای اجرای آن برنامه، قدم‌های عملی مشخص شده را بردار:

    1. غلبه آگاهانه بر «ترس از طردشدن» 2. غلبه آگاهانه بر ترس از بی‌آبرویی (حرف مردم)

    -از زمانی که با استاد آشنا شدیم تا کنون افراد بسیار زیادی حتی نزدیک ترین آنها از زندگی ما حذف شده اند حتی افرادی که زمانی به آنها بسیار وابسته بوده و آرزوی دیدارشان را داشتیم ما ترس از طرد شدن و بی آبرویی نه تنها نداشته بلکه بسیار خوشحال هستیم که برای همیشه از بند وابستگی به آنها و اجابت درخواست هایشان رها شده ایم مسلما آنها به خاطر کنار گذاشتنشان از زندگیمان پشت سر ما حرف های نامناسب و ناجالب زده اما برای ما مهم نیست و مسیری که در این سالها برای ما آرامش ایجاد می کند را ادامه می دهیم و اجازه می دهیم خداوند با درخواست عاجزانه از او و تسلیم شدن به درگاهش افراد منفی را از زندگی ما حذف کرده و قدم های ما را برای تحقق اهدافمان محکم تر و استوارتر سازد

    افراد منفی واقعا ورودی های نامناسبی هستند که با حذف آنها رشد و پیشرفت در تمام جنبه ها با شدت هر چه تمام تر ادامه میابد البته برخی اوقات از لحاظ ذهنی درگیر خاطرات منفی آنها شده اما بسیار بهتر از گذشته می توانیم ذهن خود را کنترل کنیم

    2. غلبه آگاهانه بر ترس از احمق جلوه‌کردن

    -ترس از احمق جلوه کردن در دانشگاه در زمان گذشته وجود داشت و حتی با وجود دانستن پاسخ آن را بیان نکرده از ترس اینکه مبادا احمق به نظر برسیم اما اکنون اگر پاسخ سوالی را ندانیم یا اطلاع خاصی در زمینه ی مورد نظر نداشته باشیم به راحتی از افراد درخواست می کنیم که برای ما توضیح دهند هر چند بسیاری از آنها ما را مسخره کرده و می گویند شما که سواد دارید چرا این سوال را می پرسید مثلا شما تحصیل کرده اید و… اما برایمان مهم نیست و سوالات خود را ادامه می دهیم

    3. غلبه آگاهانه بر ترس از انتقاد دیگران یا تأییدنشدن

    -ترس از انتقاد اکنون نیز تا حدودی در ما وجود دارد اما با گذراندن دوره ی احساس لیاقت انتقادات دیگران را شنیده و آنها را الهام الهی در نظر می گیریم هر سخن ناشایست یا انتقادی از دیگران می شنویم متوجه ترمزها و باورهای مخرب خود شده و سعی می کنیم با قدرت بیشتر بر روی آنها کار کرده و عیب خود را برطرف کنیم بنابراین از انتقادات دیگران ناراحت شده اما آنها را ضعف شخصیتی خود در نظر گرفته و سعی در بهبود و اصلاحشان داریم

    4. غلبه آگاهانه بر ترس از نه شنیدن

    -به وفور هنگام فروش محصولاتمان نه تنها نه شنیده ایم بلکه بسیاری از محصولات ما مورد انتقاد و توهین دیگران قرار گرفت و بنابراین از نه شنیدن دیگران ناراحت نمی شویم

    همان گونه که خودمان به تازگی به دیگران نه می گوییم و انتظار نداریم طرف مقابل ناراحت شود ما نیز از نه شنیدن افراد ناراحت نشده و آن را جزء نظر و سلیقه ی شخصی او در نظر می گیریم

    5. غلبه آگاهانه بر ترس از اینکه: اگر چیزی از فردی بخواهم، باید مرتباً به خواسته‌های آن فرد پاسخ دهم

    -این ترس را نیز داشته ایم و اکنون متوجه شده ایم که دلیل درخواست های نابجای دیگران و مزاحمت های آنها برایمان ترس بوده است اکنون از دیگران درخواست کرده و تنها در صورتی درخواست هایشان را اجابت می کنیم که توانایی انرژی زمان لازم و کافی داشته باشیم به هیچ وجه حاضر نیستیم زمان و انرژی خود را صرف اجابت درخواست های دیگران کنیم

    تمرین 2:

    این تمرین، کلید کنترل ذهن، در مواقع ترس از درخواست‌کردن است

    یکی از تقاضاهایی که به‌خاطر ترس تا الان انجام نداده‌ای را بنویس:

    -درخواست کردن از همسایه برای دادن کلید زیر زمین که کنتور مشترک در ملک خصوصی او قرار داده شده و هر بار با آمدن مامور آب ما را درگیر خود می کند

    -درخواست برای مجزا کردن کنتورهای مشترک گاز و آب

    با این جمله شروع کن:

    وقتی می‌خواهم در مورد: (این تقاضا با این افراد که تا کنون بارها برای ما مشکل و درگیریهای قضایی و دادگاهی ایجاد کرده اند) درخواست کنم، این تصور که اگر (دوباره از ما شکایت کرده ایجاد درگیری یا مزاحمت برایمان کنند بحث دعوا و درگیری به درازا و دادگاه منتهی شود هزینه های بسیاری برای ما در بر داشته باشد مانند زمانی که با درخواست ما حتی مامور آب هم از سمت خود برکنار شد و..)، مرا از تقاضاکردن پشیمان می‌کند و می‌ترساند!

    نکته:

    اگر به‌جای نگه‌داشتن این ترس در ذهن و پروبال دادن به آن به‌وسیله پیش قضاوتی، آن ترس را روی کاغذ بنویسی، قدرت این ترس در ذهنت کم می‌شود و جرئت می‌کنی درخواست کنی.

    -تا کنون دو مرتبه درخواست داده ایم و درخواست های ما پاسخ داده نشد و هر بار به تعویق افتاده است اینبار تصمیم داریم با وکیل و تشکیل پرونده جلو رویم چون هزینه های زیادی را بابت انجام آن تا کنون پرداخت کرده ایم

    تمرین 3: (تصور بهترین نتیجه ممکن

    به‌عنوان تمرینی برای ساختن تصورات ذهنی مثبت، لیستی از «اگر بشود چه می‌شود جای ممکن» را درباره نتیجهٔ درخواست‌کردن بنویس و این لیست را در بخش نظرات این جلسه ثبت کن و بارها مرور کن.

    -اگر درخواست ما اینبار توسط این شخص پذیرفته شود:

    به راحتی کنتورها مجزا شده

    بدون نگرانی قبض ها پرداخت می شوند

    هر کسی قبض خود را پرداخت کرده و ما مجبور به پرداخت قبض سایر واحدها نیستیم

    طبقه ما مجزا شده و شاید اقدام به اجاره یا فروش آن کنیم

    اکنون و در گذشته به دلیل داشتن این مشکل اجاره و فروش آن ممکن نبود و نیست

    روابط بهتری با آنها برقرار می کنیم

    تصورات ما در مورد آنها تغییر می کند

    آرامش بیشتری داشته و دائما نگران نیستیم که نکند قبض را پرداخت نکرده و آب مجموعه برای همیشه قطع شود

    می توانیم پولی را که بابت قبوض آب می پردازیم صرف هزینه ی زیبا سازی و بازسازی آن کنیم

    اعتماد به نفس ما برای درخواست کردن بیشتر می شود

    لازم نیست وکیل گرفته و هزینه های زیادی را متقبل شویم

    تمرکز ما بر هدف اصلیمان قرار می گیرد و پراکنده نیست

    نتایج بسیار بهتر و بزرگتری از کار کردن بر روی باورهایمان می گیریم

    تمرین 4:

    لیستی از تجربه هایی آماده کن که قبلا ترس از موضوعاتی داشتی و این ترس ها مدت‌های طولانی شما را آزار می‌داده است، اما پس از اینکه آگاهانه وارد آن ترس شدی یا مجبور به مواجه شدن با آن ترس شدی، فهمیدی که آن ترس چقدر پوچ و توهمی بوده‌ا

    -در گذشته ترس از فروش محصولات خود و معرفی آنها به دیگران داشتیم اما با اقدام به فروش ترس ما به کلی از بین رفت و بسیاری از محصولات ما به فروش رسید

    -در گذشته ترس از سخنرانی در جمع داشتیم اما با انجام آن در دانشگاه نمی توانیم بگوییم که این ترس از بین رفته اما بسیار کمرنگ تر شده است

    -در گذشته ترس از مهاجرت به مکان دیگر و زندگی مستقل داشتن را داشتیم اما با جدا شدن متوجه شدیم تا چه حد در تمام زمینه ها می توانستیم پیشرفت کنیم

    -در گذشته ترس از تعمیر وسایل برقی را داشتیم اما اکنون به راحتی آنها را تعمیر کرده و اگر نتوانیم آن را به تعمیرگاه می بریم

    -در گذشته ترس از مکان های خلوت و تاریک را داشتیم اما یکبار برای غلبه بر این ترس اقدام کردیم و اتفاق نامناسبی برای ما رخ نداد

    -در گذشته ترس از درخواست پول از فردی که با ما زندگی می کرد و تمام هزینه های او را متقبل می شدیم داشتیم اما اکنون به راحتی از او درخواست می کنیم

    تمرین 5: غلبه بر ترس‌های ذهنی که مانع درخواست‌کردن می‌شود

    هدف این تمرین، ساختن باورهای قدرتمند کننده درباره «توانایی درخواست‌کردن» است.

    جملات زیر را کامل کنید:

    • اگر من هرگز درخواست نکنم:…

    -هرگز موفق نمی شوم

    -هرگز نمی توانم پا در دل ترس هایم بگذارم

    -هرگز نمی توانم بر ترس هایم غلبه کنم

    -هرگز نمی توانم به توانایی خود پی ببرم

    -هرگز در پی بهبود شخصیت خود گام بر نمی دارم

    -هرگز شجاعت و جسارت پیدا نمی کنم

    -هرگز احساس ارزشمندی و لیاقت ندارم

    -هرگز عزت نفس من افزایش نمیابد

    -هرگز احساس خوبی نخواهم داشت

    -گفتگوهای ذهنی منفی داشته که مرتبا مرا درگیر سرزنش و تحقیر می کند

    -در سایر زمینه ها با شکست و عدم موفقیت مواجه می شوم

    • اگر من برای خودم بیشتر ارزش قائل باشم…

    -حتما درخواست می کنم

    -حتما توانمندی ها و استعدادهای خود را تشویق و تحسین می کنم

    -حتما تعاریفی که دیگران از من می کنند می پذیرم

    -حتما با کوچترین اشتباه خود را سرزنش و تحقیر نمی کنم

    -حتما احساس گناه ندارم

    -حتما احساس قربانی شدن نمی کنم

    -حتما می پذیرم که با باورها و افکار خود اتفاقات زندگیم را رقم می زنم

    -حتما هر روز زمانی برای کار کردن بر روی باورهایم اختصاص می دهم

    -حتما سپاسگزار نعمت های بیشماری هستم که خداوند در اختیارم قرار داده است

    -حتما از زمان و انرژی خود به نحو احسنت استفاده می کنم

    -حتما ورودی های ذهن خود را به شدت کنترل می کنم

    -حتما تمرکز خود را از روی دیگران بر می دارم

    -حتما پیاده روی کرده غذای مناسب مطابق با قانون سلامتی مصرف می کنم

    -حتما از تک تک لحظات زندگی خود لذت می برم

    -حتما در پی بهبود و پیشرفت دائمی و همیشگی هستم

    -حتما خود را بسیار دوست داشته و برای توانمندی های خود ارزش و احترام قائلم

    • اگر بر ترس‌هایم غلبه کنم:…..

    -حتما پیشرفت کرده و موفق می شوم

    -حتما شخصیت قوی تر و رشد یافته تری میابم

    -حتما ظرف وجودیم بزرگتر می شود

    -حتما مشمول لطف و رحمت الهی قرار می گیرم

    -حتما نعمت های زیادی از جانب خداوند دریافت می کنم

    -حتما برای آسانی ها آسان می شوم

    -حتما زندگی شادتر و آرامش بیشتری خواهم داشت

    -حتما احساس بسیار بهتر عزت نفس و احساس ارزشمندی بیشتری دارم

    -حتما به اهداف خود به ساده ترین شکل ممکن دست میابم

    -حتما ایده های بسیار بهتری از جانب پروردگار دریافت می کنم

    • اگر مهم‌ترین آرزوهایم را نادیده بگیرم…:

    -نتایج زندگی من مانند گذشته خواهد شد

    -انگیزه ای برای ادامه زندگی نخواهم داشت

    -احساس خوب ذوق و اشتیاق برای تحقق آن ندارم

    -رشد و پیشرفت نمی کنم

    -جهان با ایجاد تضادها و چالش های نامناسب مانند گذشته مرا درگیر خود کرده

    -زمان و انرژیم صرف حل کردن مسائل بیهوده خواهد شد

    -به توانایی ها و استعدادهای نهفته ی خود پی نمی برم

    -باورهای توحیدی را نادیده می گیرم

    -خود را رها شده در باد که قدرت خلق خواسته های خود را ندارد می بینم

    -امیدی به تحقق سایر اهداف نخواهم داشت

    -هنگام مرگ حسرت خواهم خورد که چگونه نتوانستم خواسته های خود را خلق کنم

    -علاوه بر دنیا در آخرت نیز زندگی بسیار نامناسبی دارم

    • اگر باور داشتم آنچه را درخواست می‌کنم، دریافت می‌کنم …:

    -مرتبا درخواست می کردم

    -هر بار درخواست های بیشتر و بزرگتری از خداوند داشتم

    -عزت نفس و احساس لیاقت بیشتری برای درخواست کردن داشتم

    -احساس بسیار خوبی داشته چون مطمئن بودم تمام درخواست هایم اجابت می شود

    -نگرانی بابت آینده و رخ دادن اتفاقات نامناسب نداشتم

    -به هدایت های خداوند اعتماد داشته و تسلیم او بودم

    -می دانستم که خداوند راه حل تمام مسائل را می داند و به راحتی ما را به تحقق اهدافمان هدایت می کند

    -نگرانی بابت اتفاقات گذشته نداشتم

    -توانمندی ها و استعدادهای خود را بیشتر باور می کردم

    -از تک تک لحظات زندگی خود لذت بیشتری می بردم

    -تمرکز خود را تنها بر خواسته ها نه ناخواسته ها قرار می دادم

    -عجله نداشته و باور داشتم اتفاقات مناسب در زمان مناسب برایم رخ خواهد داد

    • چیزی را که در این برهه زمانی می‌خواهم درخواست کنم …:

    -بهبود و رشد شخصیت

    -برطرف شدن پاشنه های اشیل و ضعف های شخصیتی

    -برطرف کردن عادات نامناسب

    -ایجاد عادات جدید

    -فهم بهتر قرآن

    -فهم بهتر قوانین جهان

    -درک بهتر قانون تکامل

    -عجله نداشتن و لذت بردن از تک تک لحظات

    -بازسازی خانه

    -حل مشکلات منزل

    -اجاره دادن منزل

    -فروش محصولات

    -افزایش مهارت در حوزه های مورد علاقه

    -یادگیری و مهارت بیشتر در انجام تمام کارها

    -استفاده ی بسیار بهتر و بیشتر از زمان

    -خاموش کردن گفتگوهای منفی ذهن و جهت دادن آنها به سمت مثبت

    -احساس شادی و آرامش بیشتر

    -خرید وسائل مورد نیاز منزل

    -فروش وسایل اضافه نظم و ترتیب دادن به فضا

    تمرین 6: غلبه بر ترس از تحقیرشدن

    در یک خیابان معروف مثل خیابان ولیعصر تهران از چند نفر بپرس: خیابان ولیعصر کجاست؟!!

    -این تمرین را دو سال پیش انجام دادیم و نتیجه ی آن هم مانند استاد برای ما رخ داد همه ی افراد با روی باز و گشاده برای ما توضیح دادند که از کدام مسیرها قصد دارید عبور کنید و هم مسیرهای پیاده و هم سواره را به صورت دقیق به ما توضیح دادند

    با تشکر فراوان از خانم شایسته ی عزیز برای تمرینات عالی و دقیق شان ما سعی کرده ایم تمرینات شما را هر بار بهتر انجام داده و کیفیت آنها را در حد مدار و میزان درک و فهممان ارتقا دهیم

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    لیلا طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 3193 روز

    استاد این داستان چقدر زیباست..چقدر مفهوم اینکه ما هدایت میشویم رو به زیبایی با این مثال نشون دادین..مفهوم اعتمادِ خیلی زیاد به این نیرویی که هر لحظه داره با ما صحبت میکنه..مفهوم اعتماد به نشانه های خداوند .. چه خدای خوبی داریم..چه خدای مهربانی داریم که حتی در ریزترین کارها داره هدایتمون میکنه..چه خدای دقیقی که حواسش به خواسته های جزیی و ریز ما هم هست.. آخه اینقدر به فکر ما؟ که بگه اینو بردار لازمت میشه..از یه مادری که همیشه حواسش به همه ی کارای بچش هست هم که مهربانتره..مثل یه مادر که هم بینهایت مهربون و با توجه و حمایتگره و هم بینهایت دانا به همه چیزه اینجوری خداوند کنار ماست.. و چه آرامشیه اینکه بدونی همچین نیرویی همراهته و در مسائل ریز و همینطور بزرگتر زندگیت داره بهت میگه که دقیقا چیکار کنی..

    استاد عزیزم من این این یقین داشتن شمارو به هدایتهای پرودگار خیییلی تحسین میکنم.

    استاد جان اینکه گفتین محمد شنید چقدر متحول کننده بود..ما باید در جایی قرار بگیریم که بشنویم..خداوند به همه داره میگه..لطفش رو از هیچ کسی دریغ نکرده ومثل اکسیژن در اطراف همه ی ما هست..

    استاد عزیزم بینهایت سپاسگزارم برای اینکه همه مارو همسفر خودتون کردین واقعا خوش گذشت کنارتون .

    ❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    علیرضا بالسینی گفته:
    مدت عضویت: 3553 روز

    سلام

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی و تمامی دوستان و هم فرکانسی های عزیز

    استاد نمیدونم چی بگم ، انقدر از دیدن این فایل به وجد اومدم و حس فوق العاده ای دارم که نوشتن و توضیح دادنش برام سخته . از خدا میخوام که کمکم کنه برای نوشتن و بیان کردنش

    الان که این متنو دارم مینویسم ، 2 تا فایل ” داستانی درباره هدایت الهی ” رو همین الان گوش دادم . عالی بود استاد. اونقدری خوب بود که اصن اشکم دراومد . من آدم خیلی احساسی نیستم اما واقعا تاثیری که روم گذاشت باعث شد سر ذوق بیام ، آخه میدونی چرا ؟!

    چون همین داستان گوش دادن به این فایل هم خودش یک نوع هدایتی با خودش داشت !

    بزار از ی کم قبل تر شروع کنم ، من دیروز به لطف خدا ماشین پیکان دنده آرژانتینی مدل 75 ام رو که ی مدتی بود گذاشته بودم برا فروش و تو دیوار آگهی کرده بودم رو به شکل فوق العاده راحت و آسونی فروختم ! یعنی اون کسی که زنگ زد گفت آقا من خریدارم اصن نیازی ام به دیدن ماشین نیست (با اینکه ماشین ایراد داشت و من او ایرادات رو تلفنی بهش گفته بودم) . شب اومد پول ماشین رو داد و ماشین رو برد .اتفاقا خیلی آدم خوب و فوق العاده ای بود . اصن دلالی نبود که بخواد تو سر مال بزنه و ارزش ماشین رو بیاره پایین . جالب تر اینکه حتی نیاز نشد که برای کارای نقل و انتقال من پاشم برم محضر ، پدرم گفت من میرم و همه کارها رو انجام میدم . واقعا خدایا صدهزاران بار شکرت .که همه کار ها رو برامون آسون میکنی

    امروز صبح که پاشدم وقتی داشتم میرفتم سرکار طبق عادت هر روز به خودم میگفتم که امروز قراره اتفاقای خیلی خوبی برا من بیفته و با ی حس خوب اون رو میگفتم صدای جیک جیک گنجشکا هم بود اصن ی وضعی . نگم برات عالی بود اون لحظه

    . فایل های “داستانی درباره هدایت الهی ” رو دیروز دانلود کرده بودم اما به خاطر حجم کار و شلوغی محیط کار نتونستم گوش کنم . گفتم که امروز اونارو در حین انجام دادن کار گوش میکنم . تو محیط کار من تو قسمت مهندسی ی شرکت هستم که با مدیرمون جمعا 5 نفر هستیم . 2 تا از همکارا که امروز نیومدن اصلا و یکی دیگه از همکارا هم معمولا جای دیگه شرکت هست و پیش ما نیست . من بودم و مدیرم . همین که هندزفری رو گذاشتم تو گوشم و شروع کردم به گوش دادن به فایل ها بعد 5 دقیقه مدیرمون گفت که ی سری کارا هست بهت میسپرم خیلی دقت و تمرکز بالایی ام نمیخواد در حد چند تا ورد و اکسله ، اونا رو برو سراغش ، منم کار دارم و باید برم بعد ناهار میام !!

    حالا من بودم و فایلای استاد و ی چندتا کار ساده کامپیوتری و هیچکسی ام نبود که بخواد کوچکترین مزاحمتی و حواس پرتی برام داشته باشه ، نشستم با دقت و تمرکز کامل و در عین سکوت فایلای استاد رو گوش دادم و همزمان کارام رو هم انجام میدادم .

    به نظرم اینکه من بخوام این فایل رو گوش بدم ، اونم این فایل تاثیر گذار جوری که اشکم دربیاد و هیچکسی هم اینجا نباشه و من با آرامش کامل به این فایلا گوش کنم ، هیچکدومش اتفاقی نبود و واقعا هدایت خدارو احساس کردم اونم موقع شنیدن فایلی که به همین موضوع مربوطه !!

    وسط شنیدن این فایل ها ی با ی جمله ای ازتون خیلی حال کردم . اونجا که میگید :”میتونید این جریان رو ببینید ؟!” واقعا میتونم بگم که حسش میکردم اون جریان هدایت رو . اینکه واقعا هدایت یک جریان هستش ، مثل کسی که سوار برموج دریاست و با این جریان داره حرکت میکنه و ایمان و توکل به این جریان خودش رو به این صورت نشون میده که از بودن رو این موج و جریان ترسی نداری و لذت میبره ، خیالت راحت که قرار نیست غرق بشی و آسیب ببینی . بلکه مطمنی که این جریان تو رو به ساحل های خیلی قشنگ میرسونه جاهایی پر از اتفاقات خوب و پر از کنجکاوی های نو ! این حس آرامش به نظرم بالاترین چیزه

    چون دقیقا احساس میکنی که روحت میخواد از بدنت دربیاد ، انگار که جایی تو وجود مادیت نداره و میخواد به سمت اون انرژی بی نهایت بره . این یعنی بالاترین فرکانس به نظرم .

    چون از همیشه خداگونه تری ، احساس خالص تر و ناب تری داری که حتی توصیف کردنش هم سخته !

    واااای خدای من همین الان که دارم این متنو مینویسم پول غذا رو که به خاطر کرونا نمیدن برامون واریز کردن !! اینم ی اتفاق خوب دیگه

    خدایا شکرت به خاطر آشنایی با قوانینت ، شکرت به خاطر اینکه اجابت میکنی هر آنچه که بنده ات میخواد و با یک جریان هدایتش میکنی به سمت خواسته . مثل داستان مهاجرت شما .

    استاد خیلی سپاسگزارم ازتون که این آگاهی های ناب رو در کمال فروتنی با ما درمیون میذارید و دستی از طرف خدا هستید که اون رو بهتر بشناسیم و درکش کنیم .

    امیدوارم همیشه حال دل هممون خوب باشه و روز به روز به مدارای بالاتر هدایت بشیم .

    خدایا شکرت

    مرسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    ناهید زرین گفته:
    مدت عضویت: 2017 روز

    سلام دوستان

    چقدر این فایل عالی چقدر آخه میتونه باورها سریع نتیجه بده و چطور میشه وقتی که باور کنیم که خداوند مارو هدایت میکنه سریع هدایت بشیم به سمت خواستمون منم امشب یه هدایت عجیبی دریافت کردم

    چند وقتی بود داشتم فایل های هدایت رو گوش میدادم و گاهی هم مینوشتم تازه با مبحث هدایت آشنا شدم اونم با صحبت های سپیده عزیز در کلاب هووس، قبلا هم میشنیدم هدایت اما واقعا توی مدارش نبودم و اصلا توجهی نمیکردم که اصلا هدایت یعنی چی و به راحتی از کنارش رد میشدم ک حالا فهمیدم که باید تکاملمو طی میکردم

    داستان از این قرار بود چند روزی بود که سند ازدواجمون رو برای یه کار اداری میخواستیم و من چند وقت قبل بخاطر قضیه ای اونو قایم کرده بودم که مثلا دم دست نباشه و حالا نیاز مبرم داشتیم و چندین روز بود دنبالش میگشتم و یادم نمیومد کجا گذاشتم همه جای خونه رو گشتیم اما نبود که نبود هی همسرم میگفت فک کن ببین شاید یادت اومد کجا گذاشتی اما من میگفتم منم انگار مثل تویی که کلا نمیدونی اصلا یادم نیس همش هم یاد حرف استاد میوفتادم که میگفت هدایت جوریه که یه وقتایی چیزایی رو فراموش کنی و چیزایی رو به یاد بیاری همش میگفتم حتما یه خیریتی توشه که یادم نیس یه جوری یادم‌نمیومد که انگار اصلا من نذاشتم یکی دیگه گذاشته تا اینکه امشب که توی سکوت بیدار بودم برای سحر فایل داستان هدایت الهی رو گوش دادم نوشتم و وسطش یهو یه حسی گفت بسه برو کامنتهای این فایلو بخون اومدم به خوندن که کامنت نوشته بود مثلا هدایت میگه کتاب چگونه فکر خدارو بخوانیم هم میخواستی بخونی نخوندی من یهو شوک شدم دقیقا منم صبح میخواستم بخونم که نخوندم اصلا یه حالی شدم گفتم اینم هدایته که چند بار گفته کتابو بخون نمیخونم یهو گفتم حالا که هدایت واقعا وجود داره خسته شدم انقدر گشتم بذار ازش بخوام سند ازدواج رو پیدا کنه بهم گفت پاشو همین الان بگرد اونم تاریکی نشسته بودم رفتم برقارو روشن کردم بهم گفت برو اتاق خواب کوچیکه رفتم نگاه کردم دیدم آخه همه جارو دیدم کجاست آخه رفتم اتاق دیگه کمد رو یه کوچولو گشتم هی با خودم میگفتم من دیگه مطمئن شدم هدایت وجود داره اینکه استاد میگه خدا همه آدمارو هدایت میکنه گفتم خدایا من تسلیمم در برابرت من عجله ای ندارم واسه پیدا شدنش به من باشه بازم صبر میکنم تا هر وقت وقتش شد برام پیداش کنی ناگفته نماند که این تسلیم بودن هم از فایل قربانی کردن حضرت ابراهیم یاد گرفته بودم هی گفتم خدایا من تسلیمم اما همسرم که اینجوری نیس تو مدار این حرفا نیس عجله داره هی میگه چی شد نگران زمینیه که خریدیم که خیلی بی ربط به این سند ازدواج گره خورده که داستانش طولانیه و البته که اونم خواست خداست هیتکرار کردم که خدایا تسلیمم هدایتم کن بهم گفت باز برو اتاق خواب کوچیکه همون که اول رفتی رفتم باز وایسادم نگاه کردم خدایا کجاست من که صد دفعه اینجارو نگاه کردم همونجوری که وایساده بودم یهو دیدم یه برآمدگی کوچولو زیر پامه سند ازدواج زیر فرشه و من متوجه نشده بودم یعنی قسمتای دیگه فرش رو دیده بودم جز این تیکه

    خدایا شکرت خدایا هزار مرتبه شکرت که امشب من به اینکه خداوند همه آدمارو هدایت میکنه ایمان آوردم با تمام وجودم ایمان آوردم همونطور که سپیده عزیز میگفت توی کوچکترین مسائل هم هدایت میکنه صداش با اون صدای دلنشینش توی گوشمه تکرار میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: