داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 2 - صفحه 37
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-74.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2020-08-28 07:48:252023-12-22 12:40:42داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد گلم.چقدر زیبا و با بیان خوب گفتی داستان هدایت شدنتون .
در کل بحث هدایت این منظور رو میرسونه که
باید دل نبست وا داد. باید دل رو به دریا داد
خودش میبرتت هرجا دلش خواست به هر جا برد بدون ساحل همونجاست.
خیلی ایمان میخواد استاد که بتونی در مواجهه با شرایط مختلف حست رو خوب نگه داری و قبول کنی که هر اتفاقی برای من می افته به نفع منه و
باید بپذیریم و دست هدایت رو باز بزاری برای هدایت شدن چقدر ایمان میخواد بتونی از پس نجوا های ویران کننده ذهن بر بیای و قانعش کنی .
این ها در حرف خیلی آسونه ولی در عمل ایمان ابراهیمی میخواد و دقیقا اینجاست که به همون اندازه ای که ایمان داشته باشیم و عمل کنیم و از پس نجوا ها بر بیایم هدایت میشویم و پیشرفت میکنیم که خیلی ها نمیتوانند و تسلیم شیطان درون میشوند و میپذیرند منطق های ذهن رو برای عمل نکردن به جریان هدایت، که ایمان لازمه کارشه.
استاد این مبحثی که کوتاه میخوام عرض کنمو همین الان هدایتی اومد به ذهنم که دربارش بنویسم شاید با بحث هدایت کمی فاصله داشته باشه ولی واقعا مهمه دنیا و آخرت خوب، و بد رو،میشه باهاش انتخاب کرد.
اون مبحث «« شرک »» هستش.
من واقعا با توجه به آگاهی های دوره های مختلف حتی توی فایل های دانلودی رایگان به این درک رسیدم که چقدر شرک و توحید در زندگی ما انسان ها جایگاه بسیار بسیار بزرگی داره واقعا نمیشه با کلمات توضیح داد این اهمیت رو .
من در طول روز به هرکس به هر اتفاق یا هر موضوع دیگری که بر میخورم میبینم جایگاه انتخاب شرک هست یا توحید به هرجا که میرسم و یا در افکار یا صحبت ها یا مشاوره های دیگران که بر میخورم متاسفانه عین قبلا خودم فقط و فقط شرک داره توش موج میزنم اصلا خبری از ایمان نیست حتی در افرادی که دم از ایمان و روز آخرت میزنند.
یه روزایی هست که میرم توی خودم و با خودم صحبت میکنم که چقدر ما دقیقه به دقیقه عمرمون در عمل و چه در ذهن داریم شرک می ورزیم یعنی قدرت رو از خدا میگیریم میدیم به غیر خدا
و بعد، از خدا جایگاه خوب در دنیا و مخصوصا در آخرت میخوایم. با این همه شرک که در لایه های مختلف ذهنمون رسوخ کرده بدون اینکه بدونیم هست و بخوایم تغییر بدیم که متاسفانه در کل جامعه فراگیره .
انشالله اگر در مدار هدایت هستم منو هدایت کنه به سمت زیبایی های بیشتر به سمت ثروت بیشتر به سمت خیلی چیزهای بیشتر و بهتر که با تضاد هایی که در زندگیم بهشون بر خوردم و به خواسته ها تبدیل شدن واسم، هدایت کنه.
استاد خیلی سپاس گذارم از خدا. برای وجود شما در زندگیم با این سایت خوبتون با این همه علم و آگاهی که انشالله در مدار درک و عمل به این قوانین الهی باشم ممنون. از فایل خوب هدایتی که گذاشتین روی سایت، چقدر حال خوب بهم دادی . قلبمو بیشتر آماده دریافت هدایت کردی استاد عزیزم دوستت دارم.
به نام خدا سلام خدمت استاد گرانقدرم و مریم خانم شایسته و همه دوستانم در مسیر سعادتمندی
استاد جان من با افتخار 2 سال هست که سمت شاگردی شما رو به عهده گرفتم و از این مسیر هم خوشحالم
استاد جان من از زمان آشنایم با شما بسیار تغییرات داشتم پا روی ترس هام گذاشتم جسمی که از سن 15 سالگیم تغریبا به سمت مسیر های اشتباه برده بودم رو بدون هیچ مقاومتی در تمام ابعادش پاک کردم و بسیار خوشحالم از این مسیرم که با شما هستم
چند روزی بود که به خاطر مسائل مالیم ذهنم یه شدن درگیرش بود و خودم رو میزدم به بی خیالی تا اینکه از خداوند کمک خواستم که هدایتم کنه
از اونجای که من از بچگیم همیشه خودم ئپول می ساختم و هم از راه درست و گاهی نادرست و با ثروتمندان هم تا حدودی مراوده داشتم فکر تمی کردم من باورهام راجب پول و ثروتمندان خیلی هم دربوداغون باشه تا اینکه الان داخل سیستمم داشتم فایل های شما رو مرتب می کردم متوجه ی موضوعی شدم که برای خودم جالب بود و بدون مقاومت پذیرفتم
موضوع این بود که من هر وقت فایلی از شما میدیدم که خیلی خودموتی هستین یا لباس کار تن کردین ویا بدون صورت شیو شده جلو دوربیت صحبت می کنید و خلاصه در افکار من مثل آدم های ساده و فقیر ظاهر می شدین در ظاهر برای من لذت بخش تر بودین و حرف هاتون به دلم می شست
ولی هر کجا که عینک زدین ا لباس خوب تن کردین و یا با ناز حرف می زدین من به شدت مقاومت داشتم و خیلی حرف هاتون بر ای من ارزشی نداشت و ی حسی می گفت اون ته باورام که استاد هم رفت سمت شو بازی کردن
بعد امروز که فایل ها رو چک می کردم متوجه این موضوع شدم که نه بابا من با آدم های ثروتمند که ماشین خوب دارن لباس خوب می پوشن خوب حرف می زنند و خوش استایل و با اعتماد به نفس صحبت می کنند مقاومت دارم باورت می شه الان قلبم ی خورده فشورده شد استاد با بیان این حرف ها چوت دلیلش مقاومت من هست با افراد ثروتمند
خیلی خوشحالم که این موضوع رو خدا برام روشن کرد در واقع ی پرده از جلو چشمانم برداشت که من خیلی جدی روی این موضوع کار کنم و سپاسگزار خداوند هستم و شما که دستی توانمند شدین از سمت خدای قدرتمندم برای راهنمای من و شناختن خدای که اصلا نمی شناختمش
سپاسگذار تمام دوستانم هستم که هم کامنت من رو خواندن و هم من از خواندن کامنت دوستانم رشد می کنم الهی شکرش.
به نام خدا
سلام .استاد عزیزم ازت سپاسگزارم که با بیان زیبا هدایت هات رو برای ما میگی . باهاشون اشک ها ریختم این خدا رو مگه میشه دوست نداشت (من سخت گریه میکنم برای چه مثبت چه منفی ولی باید تمرین کنم دلم رو نرم کنم برای زیبایی ها تا اشک جاری بشه و چقدررر فرکانس مثبتش را حس کردم خداروشکررر) مدام خداروشکر میکنم شما دو عزیز فوق العاده عمل کردین صبور بودین ، 99.99999٪آدما تو این موقعیت در برابر سختی ها دست به ناشکری برمیدارن و منم صادقانه بگم تا این حد رو هنوز نمیتونم صبوری کنم . یه موضوع دیگه که به خودم میگفتم ببین استاد چه همسری داره که مثل خودش و حتی یه جاهایی بهتر از ایشون با تیزهوشی تمام هدایت الهی رو به زیبایی دریافت کرده و ورق رو برگردونه اتفاقات رو به دلخواه خودش تغییر داده مرحبا. من میدونم این مهارت میخواد باید قوی شد در دریافت .
بازم ممنونم از هر دوی شما بزرگوار . حال دلتون همیشه عالی باشه . عاشقتونم . خدانگهدار
سلام استاد جانم
سلام مریم جانم
سلام به شما دوست عزیزم که به اینجا هدایت شدی…
چقدر خوب هست در جایی نوشته ام منتشر میشود که خواننده اش مفهموم «هدایت» را میداند.
آخر «هدایت» فرمان داده تا بنویسم و خدا شاهد است نمیدانم چه میخواهم بنویسم….
زیر فایلی که برای من سمبل «هدایت» است، هدایتی خواهم نوشت…
سمعا و طاعتا
از کدام هدایت بنویسم ؟
از کجا شروع کنم؟
آخر احساسم میگوید هر ثانیه در حال هدایت هستم.
آخر طرف حسابم خدایی است «هادی»
خدایی همواره هدایت کننده…
از نحوه ی هدایتم به این سایت بنویسم ؟
از نحوه هدایت مشتریانمبه سمتم، بنویسم؟
از نحوه هدایت بیزنسم به سمتم بنویسم؟
از نحوه هدایت پول ها به سمتم؟
از نحوه هدایت عشق ها؟
از نحوه هدایت نعمت ها؟
از جواب هایی که به قلبم جاری میشود در پاسخ به دوستانم؟؟؟
مانده ام…
«هدایت» هر لحظه هست…
متن انتخابی این جلسه نوشته ی مرضیه پری پور عزیزم هست. از قسمت بیست و هشت سفرنامه صحبت کرده، رفتم و بعد از این فایل آن را نوش جان کردم…
آری مریم جان شایسته ام در آن فایل میگوید: «هدایت» به قلبم جاری شد و بهم گفت: هیچ مرزی وجود ندارد، فقط بحث انتخاب هست ، در ابتدا انتخاب کردی در ایران به دنیا بیایی و حال انتخاب کردی در آمریکا زندگی کنی… در گیر بازیچه ی آدمها و اسمی که برای کشورها انتخاب کردند نشو،در گیر قوانین آدمها نشو، انتخاب، انتخاب توست. من گوش به فرمان توام، تا همه چیز را به تسخیر تو در بیاورم. تو جاری باشد و لذت ببر. مثل نیاگارا، به وسعت نیاگارا( گفته های مریم عزیزم همراه با درک خودم را نوشتم)
آری هدایت در دبی به من نیز همین را گفت. گفت: تو در زمین من سفر میکنی،هیچ مرزی وجود ندارد و بزودی این مرزهای سمبلیک محو خواهند شد، جا و مکانت با من، هتلت با من، تخفیف هتلت با من. بخدا که عهد کردم درخواست تخفیف نکنم از سر بی پولی و باور کمبود، اما پذیرش هتل خودش به من گفت: میخواهی تخفیف بدهم؟
اصلا بگذارید قصه هدایت هتلم را در دبی بگویم. قصه اش هوش از سرم میبرد، مثل قصه ی مهاجرت استادم که هر بار میشنوم، مدهوش ، تسلیم، عاشق، مومن و جسور میشوم و اشک از چشمانم جاری میشود.
( الان «هدایت» گفت این قصه را بگو. الله اکبر)
وارد شارجه شدم، رفتم که یک صد دلاری را چنج کنم و ریال سعودی بگیرم. با صراف که یک پسر مودب هندی بود در مورد هتل صحبت کردیم، چون به امر خدا بدون رزرو پرواز گرفته بودم. پسر، اسم هتل «سیتی مکس» را روی کاغذ نوشت و به دستم داد. هتل در دبی بود و من قصد داشتم دو روز در شارجه بمانم. به همین دلیل با بی اعتنایی کاغذ را در جیبم گذاشتم.
دو روز در شارجه ماندم و عشق کردم، وای که چقدر شارجه خوب و صمیمی بود. ساحلش، مردمش، غذاهایش، مغازه هایش…
و حالا روز موعود، باید به سمت دبی حرکت کنم، با تاکسی حدود چهل دقیقه راه بود…
گوگل مپ را باز کردم، در دبی هتل ها را سرچ کردم، ترجیحم هتل های نزدیک برج خلیفه بود. دوست داشتم از اتاقم منظره ی برج خلیفه را داشته باشم و هتل اینقدر به برج نزدیک باشد که بتوانم پیاده هر زمان دوست داشتم به تماشای برج از نزدیک بروم.
آخر برج خلیفه در ذهنم، نماد قدرت خلق کنندگی انسان، فارغ از کشور و دین و مذهب و موقعیت جغرافیایی است. برایم نماد « کن، فیکون» است. باید ببینمش و هر بار دیدنش به خودم یادآوری کنم، من رویایم را خلق کردم، احسنت به من.
من قادرم تمام آرزوهایم را بسازم.
قدرت در دستان من هست.
خداوند قادر، قدرت را تمام و کمال به دست من داده…
باید این ها و هزار جمله ی دیگر را به خورد ذهنم بدهم تا در لحظات حساس، این جملات را به من تحویل دهد. آری، باید ذهنم را تربیت میکردم.
خدا را هزاران مرتبه شکر آزادی مالی ام بهم اجازه میداد هر هتلی را انتخاب کنم، خدا را شکر.
و من منتظر «هدایت»
چندین بار نقشه را باز کردم، چک کردم، نظرات روی هتل های مختلف را خواندم ولی دلم راضی نبود.
در آخرین بازدید نام یک هتل جلوی چشمم، درخشید, «سیتی مکس»
چقدر آشنا بود! کجا اسم هتل را شنیده بودم! باید فکر میکردم. آخر شب اول، در هیجان ورود به شارجه خیلی در بند اسم هتل در دبی نبودم و کاغذی که پسر مودب صراف بهم داده بود همان روز اول غیب شده بود.
اما، آری آن پسر هم برایم نوشته بود:«سیتی مکس»
اوه جریان «هدایت» را ببین…
رفتم و نظرات مردم روی هتل سیتی مکس را خواندم. همه ی نظرات خوب بود و یکی از نظرات علاوه بر تعریف از هتل نوشته بود: به دلیل موقعیت جغرافیایی هتل، پیاده و آسان به برج خلیفه دسترسی دارید.
تمام شد.
سمعا و طاعتا.
سوار تاکسی شدم به سمت هتل سیتی مکس.
بدون رزرو
بدون اطلاع دقیق از قیمت ها!
رسیدم هتل و به پذیرش گفتم اتاق میخواهم با منظره ی برج خلیفه.پسری که کار پذیرش را انجام میداد گفت: شبی حدود هشتصد ریال
(بگذارید عذرخواهی کنم، قیمت ها حدودی است و ممکن است واحد پول هم اشتباه باشد. این جور اطلاعات را در حافظه ام نگه نمیدارم، چون که هست، همیشه بوده و هست و خواهد بود، لذا از جریان ثروتم لذت میبرم، سعی ام بر این امر است.)
گفتم اتاق ارزان تر؟
گفت چهارصد و هفتاد ریال ولی منظره ی برج را ندارد.
اما اتاق رو به برج در طبقات بالا بوده و سوییت یک خوابه میباشد، اتاق دیگر اما، اتاق است و تخت همین.
کمی فکر کردم و گفتم: اتاق کوچک را میخواهم.
پذیرش شروع کرد به ثبت اطلاعاتم، گفتگوی درونی ام آغاز شد. جریان «هدایت» آغاز شد.
گفت: چرا اتاق کوچک و بدون منظره را انتخاب کردی؟
گفتم: به خاطر قیمتش.
گفت: باور کمبود؟
کمی فکر کردم و گفتم: آری
گفت: این پول از کجا آمده؟
گفتم: تو با مشتریانی که به سمتم هدایت کردی و پول هایی که به سمتم هدایت کردی، این پول را ساختم.
گفت: آیا دیگر نمیتوانی بسازی؟ «هدایت» تمام شده است؟
قاطعانه گفتم: معلوم است که میتوانم بسازم. هزاران برابرش را میسازم، هست و تو «هدایت» میکنی.
گفت: پس الان بگو سوییت یک خوابه با منظره ی برج را میخواهی.
گفتم: خجالت میکشم، پاشنه ی آشیلم هست عوض کردن حرفم.
اما اجازه ندادم چیزی بگوید.
خودم در جواب خودم گفتم: وارد ترسم میشوم. قربانی اش میکنم. حرف مردم را سر میبرم. هر چه میخواهد فکر کند، من و خواسته ام و رویایم از همه چیز مهم تر است. من لایق سوییت یک خوابه با منظره ی برج خلیفه هستم. من لایق زندگی ملکه وار هستم، من لایق زندگی در خور خلیفه الله هستم…
رو کردم به پذیرش، گفتم من الان میتوانم اتاقم را عوض کنم و سوییت یک خوابه را بگیرم؟
پسرک نگاهی بهم کرد و گفت: بله، میخواهید بهتون تخفیف بدم؟ ( خدای من!!! فروشنده خودش به من پیشنهاد تخفیف میدهد!!! من عهد کرده ام با باور کمبود درخواست تخفیف نکنم ولی خودش به من پیشنهاد تخفیف میدهد و این در حالی است که اگر حرفی از تخفیف نزند من حاضرم تمام پول را پرداخت کنم!!! الله اکبر ، خدایا تو با من چه میکنی، معجزه همین است دیگر!!!)
گفتم: بله
گفت: اگر تخفیف میخواهید از سایت بوکینگ دات کام سوییت یک خوابه را رزرو کنید، رزرواسیون به دست ما برسد میتوانیم به شما تخفیفی که در آن سایت هست را بدهیم.
گفتم: من قبلاً عضو بوکینگ دات کام شدم ولی الان پاکش کردم و ترجیحم اینه دوباره اپلیکیشن را دانلود نکنم.
پسرک پذیرش گفت: یک لحظه صبر کنید.
پاسپورتم را برداشت و وارد اتاق مدیریت شد ، نمیدانم دقیقا چقدر گذشت اما وقتی آمد با لبخندی گفت: مسیله را حل کردیم، نیازی به رزرو شما نیست، اتاق را با تخفیف بهتون میدهم.
گفتم: حالا باید چقدر پرداخت کنم؟
گفت: ششصد ریال.
دیگر دقیقا یادم نیست چه شد، زیرا وارد دنیای خودم شدم، گفتم: دست مرا گرفتی و آوردی این هتل، خودت بهم تخفیف دادی، خودت بهم سوییت یک خوابه دادی و خودت بهم منظره ی برج دادی.
سپاسگزارم ، سپاسگزارم ، سپاسگزارم.
گفتم: همیشه هادی من بودی و هستی و هر لحظه مرا «هدایت» میکنی. سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.
میگویم نمیدانم دقیقا چه شد، پول را چطور پرداخت کردم، چطور چمدانها به اتاق رسید، چطور وارد سوییت شدم، فقط میدانم من در حال تشکر از خالقِ هادیِ حامی خودم بودم و وقتی به خودم آمدم دیدم در یک سوییت شاهانه هستم که وقتی پنجره را کنار زدم، برج خلیفه برایم تعظیم کرد. نماد «بخواه تا بشود» برایم تمام قد ایستاد و تشویقم کرد.
من نیز خودم را.
رویای دیگری از رویاهایم را خلق کردم.
الحق که شایسته ام.
الحق که کارم درست است.
الحق که ارزشمندم.
من توانایی خلق تک تک خواسته هام را دارم.
من خدایی دارم بالاتر از تمام قدرت ها، و او به من قدرت خلق خواسته هام را داده است.
خدای یگانه ام،
سپاسگزارم
سپاسگزارم
سپاسگزارم.
و استاد جان از شما نیز ممنونم،
بعد از دوره ی احساس لیاقت، نوشته هایم ، عطر واضحی از احساس لیاقت را دارند.
وقتی به انتهای متن نزدیک شدم با تمام وجودم درک کردم که این دوره چه تغییرات اساسی ای در نحوه ی گفتگوهای ذهنی ام، نوشته ام و حسم نسبت به خودم دارد.
سپاسگزارم
سپاسگزارم
سپاسگزارم.
دوست عزیزم،
آری این یکی از میلیون ها بار«هدایت» های زندگی ام،
تقدیم با عشق
باشد که راهگشای من باشد برای تجربه خوشبختی بیشتر در تمام زمینه ها به بهترین شکل زیرا من لایق و پذیرای آن هستم.
سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم انشالله که همیشه حالتون خوب و عالی ترین باشه
فایل 124 از فصل 5
خدای من واقعا الله اکبر گفتن داره نه یکبار بلکه هزاران بار
باور کنید با با بغض و گاهی اشک هیجان و شادی فایل رو نگاه کردم چقدر که این این فایل رنگ و بوی خدایی داشت
چقدر که این فایل پر بود از ایمان زیاد استاد عباس منش و مریم خانم
چقدر زیاد من تحسین میکنم همراهی دو نفر اسطوره عشق که چقدر با هم هم فرکانس هستند که عالی به هم کمک میکنند که هدایت های خدا رو تو جا به جای زندگی ببنند .
چقدر عالی هست که بتونی آنقدر ظریف در حالی با قدرت ذهن رو کنترل کنی که همه بشن دستی از دستان الله یکتا و همه بخوان که تو به راحتی هر چه تمام تر به خواسته هات برسی
وای خدای من خدای خوب من تو چقدر قوانینت عالی و تو چقدر عادل هستی که هر کسی به توجه با شدت ایمانش همه چی براش مهیا میشه این چیزی نیست جز عدالت بدون قید و شرط خدا ….
اصلا خدا فقط باید خدایی کنه فرقی نمیکنه کجا و چگونه فرقش فقط توی ذهن و قلب ماست که ما چگونه بهش ایمان داریم و توکل میکنیم بدون قید و شرط
خدای من از لحظه شروع همه چی با تضاد شروع میشه همه چی میشه برعکس اون چیزی که منطقی هست تا ببینی تو چند مرده حلاج هستی و تا من باید روی کی حساب کنم استاد هم که ماشاالله مرد عمل تا ته ته ایمانش میره جلو همچین که فکر نکنم کمتر کسی البته نه منظور دانشجوی های استاد هستند بلکه دیگران بتونه توی اون شرایط سکته نکنه حالا دیگه توی یک کشور دیگه یه باره به خودت بیایی و ببینی هیچی نداری و هیچی به ظاهر نیست و یک جمله جون دوباره میده و اون اینه که همه چی داره دست به دست هم میده تا من بریم آمریکا
اخ که چقدر این اخلاق استاد رو من به شدت تحسین میکنم که هر چی فشار بیشتر جسارت و شجاعت بیشتر
هر چی نقشه های برای اینکه تو موفق نشی بیشتر ایمان به خدا بیشتر
خیلی دوست دارم این اخلاق استاد هم با همین کیفیت داشته باشم که چقدر راه گشا هست
همه داستان ها چنان پیش میره که حتی کارمند سفارت فرانسه فارسی زبان میشه
باور کنید از پشت قضیه اگر بیشتر میرفتیم جلو متوجه میشدیم که همین کارمند هم همه روز اومده از بس که همه چی تر و تمیز داره کارگردانی میکنه خدای خوبی ها الله اکبر ….
حساب کن این داستان چقدر عالی و هدایت کننده هست که حتی خود استاد هم که داشت تعریف میکرد انگار برای کسی دیگه اتفاق افتاده بود و با همین هیجانی که من داشتم گوش میکردم داشت ادامه میداد
خدایا هزاران مرتبه شکرت بابت این همه خوبی که داری
خدایا شکرت بابت اینکه خیلی خوب تو لحظه به لحظه زندگی من رو هدایت میکنی به سمت بهترین ها
خدایا هزاران مرتبه شکرت بابت اینکه آنقدر احساس من رو خوب کردی که با عشق میتونم زندگی دلخواه خودم رو خلق کنم
خدایا هزاران مرتبه شکرت بابت وجود استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم که اینجا هستیم تا هر کسی بتونه به اندازه باور و ایمانی که داره از زندگی لذت ببره
خدایا هزاران مرتبه شکرت تتتنتتتتتت
سلام به استاد عزیز و توحیدی خودم
این فایل حدود یکسال پیش توی شرایط بسیار سختی که داشتم بارها گوش دادم و اشک ریختم
اشکی نمیدوم از سر تسلیم بودن داشت یا از روی عجز و ناتوانی .اون روزها این سبک زندگی بیشتر برای من شبیه به چراغ راهی بود که منو از تاریکی به سمت نور هدایت میکرد
هر کلام استاد مهر تاییدی بود برای من که قدرت عظیم خداوند رو بیشتر باور کنم و در برخورد با چالشهام متوکلتر باشم
نمیدونم من وقتی که این کلمات استاد میشنوم هر کلامشون مستقیم و بدون ذره ای شک میرفت در تک تک سلولهای بدنم رسوخ میکرد و با تمام وجود و بدون مقاومت باورش میکردم یا تمام بچهای این سایت اینطورین
صدای استاد وقتی دارن از توحید صحبت میکنن یا از هدایت اینقدر دلنشین که عین یه کد مستقیم میشینه جای درستش در قلب هر کدوم از ماها
این روزا درکم از هدایت خیلی واضح تر شده و انگار با خدای خودم بیشتر رفیق شدم .البته بعضی وقتا میبینم که دارم رامسید میرم و آرارما به صدا در میاد و اونجاست که قلبم میگه کجا پسر جون بزن کنار که باید مسیر عوض کنی
شکر خدا الان بهتر جنس هدایت میفهمم و بقول استاد مثالها دارم براش که توی شرایطی قرار گرفتم که به وضوح جنس هدایت توش درک کردم و بهش عمل کردم
جالب اینجاست الان دیگه شیوع زندگی کردن ما بر این اساس شده و حتی خیلی از کلام ما به زون میاریم در فعالیتهای روزانمون شبیه به کلماتی شده که استاد عزیز میگن و این خودش نشون میده که داریم مسیر درست میریم و همینو ادامه بدیم
چند روز پیش یکی از دوستان در مورد هدایت و الهامات یه کامنت عالی نوشت که همه چیزی خیلی آسون تر کرد برام .این دوست عزیز من آقا حمید میگفت که الهامت در واقع همون احساس و فرکانس مثبتی هستش که ما به واسطه باورهای درستمون در خودمون ایجاد میکنیم و هر چقدر این باورها قوی تر باشن فرکانس ما به فرکانس خالق و روح ما نزدیک تره
و دسترسی ما به اطلاعات که هم جهت با خواستهامون هم آسان تر و سریعتره
بطور مثال اینکه استاد در شرایطی که سایتش رفته رو هوا و در کشور غریب همه چیز روی هواست اگر این باور که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد و الخیر فی ما وقع رو نداشت و حالشو خوب نمیکرد آیا الهامی وجود داشت
قطعا نه
من خودم بعضی وقتا خیلی همه چیز سخت میکنم برای خودم .مثلا همین افزایش درآمد من که یه مدت طولانی بخاطر شرایطی که داشتم خیلی اصرار داشتم زودتر به درآمد بیشتر برسم و خودمو درگیر ایدهای خاص میکردم و همش به خودم میگفتم پس چرا الهامات به من نمیشه .در صورتی که وقتی یکم آگاه تر شدم به این مسله و بیشتر تمرکز گذاشتم روی حال خوبم و رهاتر شدم ونتیجه رو سپردم به خدا بصورت کاملا طبیعی درآمد من توی دو ماه گذشته دو برابر شده و انگار روند ثروت به زندگی من بیشتر شده بصورت کاملا آسون
از وقتی که فهمیدم احتیاج به تقلای خاصی وجود نداره و باید چیزهای که میخوام جوری باشه که معقول باشه و بیشتر خودمو در جریان هدایت قرار بدم و حالمو خوب نگه دارم با باورهای درست بصورت طبیعی در مدار ثروت بیشتر قرار میگیرم
این فایل من باید بارها و هر وقت که احساسم بهم گفت نگاه کنم این آگاهی ها رو قورت بدم
سپاسگزارم ازت استاد بی نهایت دوسداشتنی من
سلامی پر از عطر و بوی خدا جان
خدای من اشک شوق شنیدن( این حد از ایمان) اجازه دیدن صفحه گوشی و نگارش کلمات رو به من نمیده ؛ ولی ی نیروی بزرگی به من میگه ملیحه بنویس ، استاد اونجایی ک گفتید مریم جان گفتند حالا که کارت فعال نیست ، ایشون در نقش ی فرشته زمینی از طرف خداوند مامور میشه تا قلب شما رو آروم کنه و بگن” این نشونه است که ما داریم میریم ” این جز محبت خداست ( اینجاست که مریم جان به قوانین عمل میکنه رو با سرعت رد میکنه و بهتر بگم در عمل به قوانین جادو می کنند و قوانین رو قورت دادند به به از این حد از عمل به قوانین)؛ خدای من تبریک میگم به خاطر حضور زنی قدرتمند و قابل تحسین که در انجام قوانین الهی در هنگام عمل در یکی از نفس گیرترین مراحل مهاجرت این قد متبحرانه و حرفه ای عمل میکنند؛ دلم قرص میشه وقتی این حد از ایمان رو در شما و مریم جان میبینم تحسین می کنم لذت میبرم یاد میگیرم و رشد میکنم در کنار شما ؛ واقعا چه قد خودتون ترتیب وقایع شیرین و با جزئیات مویرگی بیان میکنید انگار خدا رو کامل میشه در شنیدن و درک کلام شما در این فایل با تمام شفافیت دید ، احساس کردم خدا قبل شروع ضبط این فایل گفته تو فقط انگشت ببر روی دکمه ” شروع ” بعد من در تمام سلول های مغز تو ، حرف های که میخواهی بگی پردازش میکنم از عسل شیرین تر، تو فقط نماینده من شو برای بیان اش ؛و بگو از عظمت من به خاطر ایمانی که بنده هام تو لحظات استرس زا به من میارن و در کلام تو جاریش می کنم . آرزوی بهترین ها رو در تمام ابعاد زندگی برای شما مریم جان پسر برومند تون و تک تک اعضای خانواده عباس منش رو از خداوند منان آرزو مندم.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و همه هم فرکانسی های خودم
اول از همه تشکر میکنم از استاد عباسمنش عزیز که دستان خداوند متعال هستند در زندگی من
بریم سراغ آگاهی های تمام نشدنی این فایل
شاید بعضی وقتا اتفاقاتی بیفته که ظاهراً به خودت نباشه، اما اینو بدون اگه تمرکزت روی خواسته هات باشه و توکل کنی به خداوند ،خداوهد برات کافیه و کاری میکنه که تو به هر چیزی که میخوای میرسی. شاید حالت گرفته بشه، شاید اذیت بشی، شاید برات سخت باشه درک اینکه چه اتفاقی داره می افته، اما اینو بدون تو هستی که خالق تک تک اتفاقات زندگی خودت هستی. هر چقدر تمرکز بیشتری داشته باشی و در قدرت تر عمل کنی نتیجه ها بزرگ تر و سریعتر اتفاق می افتن. یا این آیه زیبا از قرآن افتادم که میگه:
إِنَّهُۥ لَیۡسَ لَهُۥ سُلۡطَٰنٌ عَلَى ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ
چرا که او، بر کسانى که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل مى کنند، تسلّطى ندارد_ نحل- 99
اگه به خداوند توکل کنی و تمرکزت رو حفظ کنی و نجواهای شیطان رو خاموش منی همه چیز برات عالی اتفاق می افته. فقط ایمان داشته باش و با توکل بر خدا باید قدم برداری. خیلی سخته میدونم و خیلیا مخصوصا خود من از پس کنترل تمرکز ذهنشون بر نمیان. اما اونایی که بتونن مثل استاد عزیزم نتیجه بی نظیری رو میگیرن. الهی شکرت. فکرش رو بکن تو یه کشور غریب با یه خانوم و یه بچه که تازه میخوای بری برای کاری که مدتها تمرکز داشتی روش و حالا که چند روز مونده بری و انجامش بدی یهو این اتفاقا بیفته. واقعا حفظ تمرکز سخته و شاید نشدنیه. استاد هم خودشون میگن که بهم ریختم اما باز هم تونستم خودم رو جمع کنم. اینه اون ایمانی که داریم دربارش حرف میزنیم. اینه همون توکلی که تفاوت ایجاد میکنه بین انسانهای عادی و متوکلین. استاد دمتون گرم خدایی. چقدر این داستان شما جذابه استاد .چقدر زیبا عمل کردین. دمتون گرم خدایی. وقتی داریم نگاه میکنیم از بیرون دقیقا داستان هدایت خداوند مشخصه. خدا میگه هر خیری که به شما می سه از منه و هر سری از خودتونه. دقیقا همینه. الهی شرکت. وقتی ایمانت رو به خداوند نشون بدی خداوند هدایتت میکنه به مسیرهایی که از ساده ترین راه ها به هر چیزی که بخوای برسی. آنقدر راحت استاد به خاطر کنترل تمرکز فکرشون با کمک مریم جان تونستن برن آمریکا. آنقدر راحت تونستن بدپن هیچ کدوم از اون داستان ها به جایی که همیشه ارزوشون بود برن. این همون نکاریه که هر کسی از پیش بر نمیاد. این همون راحبه که همه باید بریم تا به خواسته هامون برسیم . خدایا چقدر با تو بودن میتونه هم هچیز رو راحت کنه و ما اینهمه سال رفتیم سراغ غیر تو و از غیر تو خواستیم همه چیزو. اما خوب قانون اینه از هر لحظه که تصمیم بگیری میتونی زندگی خودت رو بسازی.
حالا استاد رفته یک جای دیگه. رفیقشون بهش میگه بیا فلوریدا. بیا اینجارو ببین بعد میری. آنقدر هدایت آخه؟؟؟ حتی خدا جاشم داره براش ردیف میکنه. بابا دیگه چی میخوای آخه از خدا. خدا داره حال میکنه که تو همه چیزو از خودش میخوای فقط. این همش نشون میده خدا عاشق رشد کردن توه . بابا بچسب به خودش. به قول استاد دنبال خورده نونای دست مردم میگردی؟؟؟ بابا بیگ پیکچر. بچسب به خودش. الباقی خودشون میان طرفت. بچسب به خود خدا فقط.
چقدر ایمان میتونه کارها و برات راحت کنه. حالا ما هی زور میزنیم. دمه اینو ببین،دمه اونو ببین، این کارو کن، اون کارو کن، بابا یه راه هست اونم توکل به خداست. وایستا بزار همه چیزو برات ردیف میکنه. فقط ایمان. همین. سخته اره اما بیشتر از همه عمرت بهت جواب میده.
سلامممم
امروز یه جورایی منم هدایت شدم به داستان هدایت شما و واقعا نمیدونم چی بگم
من خیلی وقته که فکر مهاجرت افتاده تو سرم و شدیدا دنبال ی راهی هستم ک برم فقط و از همون موقع ک این فکرافتاد تو سرم اولش گفتم خب بورسیه تحصیلی میگیرم و از این راه میرم و خیلی راحت تره اینکه ویزا تحصیلی بگیرم چون هم رشتمو خیلی دوست دارم و رشتم توی کشورهای دیگه حرف اولو میزنه خیلی نسبت به ایران پیشرفت بیشتری داشته هم اینکه خیلی دوست دارم دانشگاه های دیگر کشور هارو هم تجربه کنم و قدم اولم این بود ک دانشگاه استان دیگر رو تجربه کنم و امسال سال آخرم هس که دارم توی یه شهردیگه درس میخونم و کلی تجربه کسب کردم با فرهنگ های مختلفی اشنا شدم ک حتی قبولیم توی دانشگاه دولتی همون رشته ک دوست داشتم یه شهر دیگه همه اینا هم حتی اتفاقی و کار خدا بود و هیچ وقت یادم نمیره.
خلاصه از وقتی ک کارشناسیم رو شهر دیگه شروع کردم مسمم تر شدم ک نه دیگه بسه باید برم دیگه و تنها راه رو بورسیه میدیدم و اون موقع هرچقدر سرچ میکردم متوجه شدم مدرک زبان و داشتن مقاله شانسمو بالا تر میبره (همه اینا قبل آشناییم بااین سایته)و یادم دنبال اون بورسیه هایی بودم ک نیازه ب مقاله و زبان آیلتس نباشه وقتی با سایت آشنا شدم فهمیدم نه فقط تنها راه بورسیه نیس من کشور رو انتخاب کنم بقیش درست میشه و بعداز کلی تحقیق و حرفای استاد تصمیم گرفتم تمرکزمو بذار روی کشور هایی ک زبان اصلیشون انگلیسی باشه و راحت تر باشم و زبانم هم تقویت بشه از بین اونها کاندا آمریکا و انگلیس نظرمو جلب کرد انگلیس برام قشنگ اومد و باز رفتم سراغ انواع بورسیه هاشو دانشگاهاش و شرایط تحصیل و این چیزا
دیشب بعداز اینکه کارامو انجام دادم یهو اومد تو سرم که بازم برم در مورد مهاجرت انگلیس سرچ کنم یکم سرچ کردم طبق اون چیزی ک نوشته بود بورسیه بیشتر برای مقطع دکترا بود ن ارشد کلا سردرگم بودم گفتم حالا آمریکارو هم ببینم یکم شرایط آمریکارو هم مطالعه کردم و حس کردم آمریکا گزینه مناسبی میتونه باشه ولی بازهم نظرم روی ویزا تحصیلی بود.
تا امروز ک مامانم بهم گفت استادداستان هدایتشو توی روزشمار گذاشتن حتما ببین منم بااینکه امروز تازه فصل 5رو قرار بود شروع کنم اول اومدم این دوتای آخر رو دیدم و کلی لذت بردم کلی انرژی گرفتم و فهمیدم تنها راهش ویزا تحصیلی نیس خودمو محدود نکنم و تو فقط بخواه و اراده کن بقیش حله و این جملتون که تمرکزمو روی الان خودم نباید بذارم ک زبانم عالی نیس و باید تمرکزمو روی اونی که میخوام بشم و باشم بذارم و اینه که منو میرسونه به موفقیت و خلاصه خیلیی حالمو خوب کرد باعث شد از این سردرگمی بیام بیرون چون امسال سال آخرمه و تصمیم دارم دیگه اینجا تحصیل رو ادامه ندم و راهی پیدا کنم ک برم و این فایل کمک بزرگی بهم کرد ک خودمو محدود ب شرایط کنونی یا اون منطقی ک توی ذهنمه نکنم و واقعا ممنونم که از تجربه مهاجرتتون گفتین تا من باخیالی راحت تر مسیر رو ادامه بدم تا همه چیز به وقتش برام اتفاق بیفته.
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم
سلام خدا جونم
سپاسگزارم
سلام استاد عزیزم ومریم جونم
سلام تمام دوستان ارزشمندم
خدایا شکرت برای رسیدن به این حجم از آگاهی ناب الهی
خداوند هر لحظه داره مارو هدایت میکند اگر دقت کنیم زندگی مان سرتاسر هدایت الله است
استاد بینهایت سپاسگزارم
هر لحظه این فایل و هدایت خدا در مسیرتون برای من شوق و اشک بود
بخدا که قلبم شکافته شد
نمیدونین استاد داشتم با صداتون با هدایتهای خداوند در تمام لحظات زندگی تون دیوانه میشدم
یا الله
خدایا شکرت اینچنین زیبا واسان پاداش میدهی تقوا پیشگان را و متوکلین را
یا الله
استاد داستان اومدن منم به این سایت دقیقا هدایت قدم به قدم خداوند بود
بخدا که اگه ذهنم یاری کنه هروز از زندگی ام معجزه و هدایت الله بوده
اصلا همین که دارم براحتی نفس میکشم هدایت خداوند است
سلامتی ام هدایت خداست
زندگی ام هدایت خداست
روابطم هدایت خداست
روح لطیفی هدایت خداست
کنترل ذهنم هدایت خداست
افکار مثبتم هدایت خداست
آسان شدنم در آسانی ها هدایت خداست
توجه به داشته هام و شکر گذاری هام هدایت خداست
ایمان در عمل هدایت خداست
رفتار خوب و لبخند اطرافیان هدایت خدا ست
راحتر شدن در مسیر رشد و پیشرفت هدایت خداست
یا الله چی بگم
تو بگو
بخدا که دارم از بزرگی خداوند دیوانه میشوم قلبم ضربانش تند تر شده اما با آرامشی عمیق تر یا الله
هر اتفاقی برام بیوفته الخیر و فی ما وقع
به ا سراسر میشه خیر و برکت و نعمت و فراوانی در زندگی ام
روانتر شدن چرخ دنده زندگیم هدایت خداست
مرغ و جوجه های قشنگم هدایت خداست
فرزندانم هدایت خداست
زمانم مکانیک شرایطم همگی هدایت خداست الله و اکبرررر
استاد بینهایت ازت سپاسگزارم
خدایا ایمانم را چون استاد عباس منش و مریم جونم قوی و در عمل استقرار و ثابت قدم ومتعهد تر م کن
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان
خدایا من بنده موحد تو فقط روی تو حساب باز کرده ام
بخدا که خدا در هر لحظه چنان کارخارو برام ردیف میکنه که خودمم میمونم که چی شد اینقدر همه چی عالی پیش رفت
یا الله بابت همه چی ازت سپاسسسسسگزارم مرا نشاندیم روی دوشت و من آرامم
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم