داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 2 - صفحه 35

702 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 762 روز

    به نام خدایی که به تنهایی کافیست.

    سلام به استادان عزیزم وخانواده صمیمیم.

    کلید:اجرای توکل در عمل

    فایل:داستانی در مورد هدایت2

    و ادامه داستان وهزارتا معجزه واقعا اینجا باور کردم که معجزه برای زمان ما وبرای ما مردم عادی هم اتفاق می یفته اگه اینهایی که استاد می گه معجزه نیست پس چیه استاد باورش روساخته توکل کرده خودش رو داده دست خدا وقدم برادشته وخدا چقدر قشنگ داره می بردش .

    کارت بانکی استاد کار نمی کنه ماشین رو هم پس داده دیگه نمی تونه ماشین بگیره یه کوچولو حالش بد می شه وخداوند هدایتش می کنه به سمت فرشته ای که تو زندگیش اورده ومریم جان چه عالی نشونه ها رو می بینه اگه کارت نیست ماشین هم نیست پس نشونه رفتنه ما باید بریم.

    چقدر مریم جان رو تحسین کردم تو این فایل چه شاگرد خوبی برای استاد بودید شاگرد اول کلاس استاد چقدر خوب درسها رو یاد گرفتید وعمل کردید واستاد چقدر توحیدی بوده که خدا به سمت شما هدایتش کرده استاد که همیشه خودش رو می سپاره به خدا اما یه لحظاتی هم اگه حالش گرفته بشه مریم جان وارد می شه ودست خدا می شه برای استاد.

    وقتی ایمان باشه خدا لحظه به لحظه باهات حرف می زنه هدایتت می کنه دستاش رو برای کمک می فرسته این بار خانمی که تو سفارت فارسی بلده بعد بهترین پرواز یه دست دیگه از کاربران سایت که دعوتت کنه فلوریدا بهترین ایالت امریکا با اینکه تو جای دیگه می خوای بری اما خدا بهترین جا رو براتو کنار گذاشته.

    لباس قشنگه رو می پوشی دست خدا به شکل افسر چقدر راحت 6ماه اقامت بدون سوال وجواب خودش می ره دنبال برگه خودش هتل رو انتخاب می کنه خدا چقدر راحت داره کارها رو جور می کنه چقدر لذت بخشه به این سطح از ایمان برسی که خدا کارهات رو انجام بده وتو اب تو دلت تکون نخوره خدایا شکرت والله اکبر از این همه قدرت وعظمت الله .

    بازهم توکل وهدایت استاد خیلی اتفاقی می فهمه کشتی برگزار می شه تو لوس انجلس خدا دوباره داره برا استاد می چینه تا به ساده ترین روش کارهاش انجام بشه استاد برا کشتی می ره اما نمی دونه چه سورپرایزی خدا براش داره اینا نتیجه ایمانه توکله می ره وسر ساعت مسابقه می رسه تو ورزشگاهی که مریم جان سالها پیش دیدنش رو از خدا خواسته اگر ایمان باشه خدا تو رو به همه خواسته هات می رسونه الان موقش هست مریم جان به خواستش رسید.

    می یایم هتل استاد تو ایران هدایت شده از شماره یه وکیل در امریکا اسکرین بگیره وقتی که اصلا نمی دونسته می خواد به امریکا بره ولی خدا می دونه می گه بگیر اسکرین بگیره تا بهت بگم زمانش که بدردت می خوره استاد هدایت می شه به سمت وکیلی که دست خداست واینجوری راحت اقامت امریکارو می گیره .

    اگه ایمان وتوکل باشه باور خوب بسازی ذهنت رو کنترل کنی زمان تضاد ایمانت رونبازی دنبال نشونه ها بگردی همه کارها به اسونترین شکل ممکن انجام می شه.خدایا شکرت

    استاد چقدر داستانهای زندگیتون ایمانم رو قویتر می کنه خدارو حس می کنم سعی می کنم از امروز بیشتر بشنوم هدایتهاشو گوش بدم وعمل کنم می دونم این ابتدای راه خوشبختیه ارامشه عشق وحاله باخدا .

    خدایا شکرت برای این فایل اللهی که گوش دا دم.

    خدایاشکرت شکرت شکرت

    استاد ازتون سپاسگزارم.

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    فیروزه محسنی گفته:
    مدت عضویت: 1176 روز

    بنام خالق زیبایی ها وشادی بنام خدای هدایتگرم

    سلام ودرود براستاد عزیز سلام بر استاد توحیدی سلام بر استاد هدایت شده

    سلام برهمه شاگردان سایت الهی وتوحیدی عباسمنش

    خداراهزاران بار سپاسگزارم که به شنیدن این فایلهای توحیدی هدایت شدم امروز صبح دردفترم نوشتم دوست دارم درسایت به فایل‌های توحیدی هدایت شوم وباورهای توحیدی ام بیشتربشه واین دوفایل بی نظیر راهدیه گرفتم وداستان هدایت استاد ومهاجرت ایشان راشنیدم

    درابتدا بگم که استادخیلی جذاب وبااحساس وشوق خاصی صحبت کردند وبسیار کلمات ایشان دردل نفوذ می‌کنه دراین مسیر هدایت به مسیرهای منتهی به مهاجرت آمریکا اصلآ نمیشه باور کرد چطور اتفاقات جوری رقم خورد که استاد راحت مهاجرت کرد واین درجه ازتوکل وایمان بی نظیراست ونتایج استاد برای دریافت همزمان نعمتهای بی شمار سلامتی وثروت وروابط عاشقانه وآزادی مالی وزمانی ومکانی وسفرهای طولانی وزندگی دربهشت که خانه روی آب درچندین هکتار وآزادی ازهر لحاظ دراثر اعتماد وتوکل به خداست

    وقتی تصور می‌کنم همه کاروزندگی خودت را تعطیل کنی وبدون اینکه کشور هدف رامشخص کرده باشی وزبان هم بلد نباشی وبروی دردل جاده وسفرکنی ومهاجرت کنی دلم هوری می‌ریزد

    وقتی استاد گفت کارت بانکی اش کارنمی کرد ودریک کشور غریب درحالیکه تمام پلهای پشت سرت راهم خراب کرده ای چطور برخودش مسلط بوده خیلی تعجب کردم وازفکر به آن شرایط تنم لرزید چه برسه درآن شرایط قرارداشته باشم ودلیل تفاوت نتایج استاد بابقیه افراد ازهمینجا ناشی میشه

    آنجایی که باتمام مسائل پیش امده میره خوش گذرانی ولذت بردن وشهربازی اوج ایمان به خدا است

    وقتی مریم جان به استاد میگه ماشین لازم نداریم ماداریم می‌رویم نگاه متفاوت وزاویه دید مثبت به مسائل ظاهرآ منفی رانشان داد

    این درجه ازرهایی وتوکل ونگاه توحیدی خیلی بی نظیره وکارهرکسی نیست خیلی باید روی خودت کارکنی تا دلت غرق نور والهامات خداوندی شود

    رسیدن به آمریکا وبدون ورود نداشتن برگه لازم واینکه مامور مربوطه خودش همه کارها راانجام بدهد شگفت‌انگیز است

    استاد هرمرحله ازمسیر مهاجرت راشرح دادید مرا غرق حیرت کرد که چگونه اعتمادبه خدا راه راروشن کرد وشما روی شانه های خدا هدایت شدید به آمریکا ودران بهشت رویایی ساکن هستید وهرروز از نعمت‌ها وفراوانی های بیشتر بهره مند هستید

    استاد نگاه توحیدی وعمق ایمان وتوکل باورهای توحیدی شما عالیه ومن را به این باور می‌رساند که می‌شود هرانسانی می‌تواند خالق زندگی خودباشد اگر به الهامات وهدایتهای خداوند توجه کند

    خداراهزاران بار سپاسگزارم که لایق شنیدن این آگاهی ها شدم

    استاد عزیز رسالت اشاعه توحید راخوب انجام می‌دهید ودرهرفایل اززبان شما دروگوهر جاری می‌شود وبرجان دل ما می‌نشیند خداوند به شما سلامتی وثروت وبرکت وسرفرازی دهد

    خدایا شکرت برای دریافت این آگاهی های عالی وامیدوارم بتوانم عمل کنم وروز به روز توحیدی تر شوم وایمانم وتوکلم به خدا بیشتر وبیشتر شود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مهستی خیرابادی گفته:
    مدت عضویت: 1637 روز

    بنام خداوند هدایتگرم

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته دوستداشتنی وتمامی دوستان

    امروز صبح داشتم ستاره قطبی رو انجام میدادم واز خداوند خواستم که هدایتم کنه ایمانم بیشتر بشه واسه انجام هرکاری هدایت بشم وامروز زدم روی نشانه واین فایل عالی اومد وبه خداوند گفتم خدایا چیکار می‌کنی چه فایل عالی اومد استاد من این فایل رو اون موقع که گذاشته بودین توی سایت با الان که دوباره گوش دادم به جرات میتونم بگم که درک خیلی خیلی بیشتری ازش داشتم وتو مدتی که داشتین صحبت میکردین اشک میومد وبه خودم میگفتم ببین چقدر واضح خداوند داره باهات حرف میزنه خیلی لذت بردم استاد من مدتیه که دارم رو خودم کار میکنم ونشانه هایی دریافت میکنم وخدارو شکر درکم داره هرروز بهتر میشه خدارو شکر میکنم که منو هدایت کرد به این سایت وبابتش از خداوند سپاسگزاری میکنم از شما دواستاد عزیز هم سپاسگزاری میکنم

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    مانلیا گفته:
    مدت عضویت: 1601 روز

    خداااای من من قاصرم من زبونم بند اومده استاد با شنیدنه این فایل

    اخه چه قدر ایمان چه قدر توکل چه قدررررر توحید

    استاد نمیفهمم تو ذهنم نمیگنجه

    من هیچی نیستم هیچی

    من هیچی از توحید نمیدونم

    وقتی داشتم این فایلو گوش میکردم

    یه حسی بهم گفت نگار تو واقعا فکر میکنی توحیدی و میدونی توحید چیه ؟؟

    تو واقعا فکر کردی توحیدی عمل میکنی ؟؟

    در واقع تو اصلا معنای توحید و توکل رو نچشیدی

    تو هیچوقت متوکل و راسخ ایمان نبودی

    خدای من

    اینهمه سال از توحید خوندم و سعی و تلاش برای عمل بهش اخرش هنوز نقطه ی صفرم

    این همه سال از خدا خواسته ام کمکم کنه تا بنده ی ابراهیمی اش باشم تا موحد باشم و با خودم فکر کردم وای من توی فلان موقعیت شجاعت داشتم توحیدی عمل کردم

    الان فهمیدم من هیچم من صفرم من هیچوقت توحیدی عمل نکردم

    میگم هیچ چون با شنیدن این دو تا فایل فهمیدم اصلا اون مقدار توحیدی که من نیاز دارم داشته باشم برای رسیدن به رویاهام ، اون مقدار توحیدی که شما توی اون موقعیت داشتید ، اون مقدار توحیدی که ابراهیم نبی داشت … توحید من پس از این چند سال اندازه ی سر سوزن در مقابل اقیانوس هم نیست …

    چه قدر با خودم فکر میکردم اره فلان جا فلان جا من به قلبم گوش کردم و رفتم دنبال مسیری که قلبم بهم میگه

    من رفتما نمیگم نرفتم

    ولی استاد به خدا قابل مقایسه نیست اصلا با این داستانی که از شما شنیدم

    استاد جونم خیلی اینروزا دارم بهش فکر میکنم

    میدونید وقتی خودت نیستی تو اون شرایط و میشنوی این اگاهی هارو خیلی اسونه بگی اره ادم باید ناراحت نشه

    اره ادم باید توکلشو نشون بده

    ولی خدا میدونه همه اش لبو دهنه همه اش پوچه همه اش تو خالیه

    همین الان همین الان همین الان من هیچم من نمیدونم دارم چی میگم درباره چی حرف میزنم

    همین الان من نقطه ی صفر توحیدم هنوز

    سالهای پیش که هنوز دانش اموز مدرسه بودم لذت میبردم این اگاهی هارو میشنیدم و تحسین میکردم و میگفتم اره دیگه ادم باید متوکل باشه و همه چیز حل میشه تموم شد رفت … ولی من حتی ذره ای نچشیدم بودم ذره ای از توحیدی بودن رو چون هیچوقت در شرایطش نبودم … هیچوقت در شرایط سخت قرار نگرفتم هیچوقت از اون اگاهی ها در عمل استفاده نکردم

    الان میخوام بگم اره من توی این دو سه سال هزارتا مثال میتونم بزنم که بعد از کنکورم تا الان چه قدر فلان جا فلان جا مثلا توحیدی عمل کردم مثلا پا روی ترسام گذاشتم رفتم دنبال علایقم رفتم دنبال هدایت قلبم و خیلی رشد و پیشرفت کردم

    ولی به خدا میدونم الان که رو نشانه زدم و این دو تا

    فایل رو گوش کردم میدونم من سر سوزن کمتر توحیدی بودم .

    من هنوز کنترل ذهنم برام سخته

    هنوز گاهی شک میکنم میگم اخه چطور اخع چطور

    اونم منی که واقعا شرایطم خوبه الان ولی ترس نگرانی از اینده نگرانی چجور شدن میذارم بیاد بالا :((

    البته که احساس خوبم ، شکرگزاریم ، ایمانم توکلم خیلی نسبت به قبل بیشتر شده خیلی مقدار حال بدیم کمتر شده ، ولی بازم میگم من هیچم من هنوز نقطه ی صفرم من خیییییلی کار دارم خیییلی کار دارم تا به درجه استادم و ابراهیم نبی برسم

    دارم واقعا دیوونه میشم استاد این دو تا فایل چین اخه چی بگم ….

    بعد از اینهمه سال کار کردن و دفتر ها نوشتن از توحید و رفتن دنبال ندای قلبم و عمل کردن میتونم بگم من هیچم من نقطه ی صفرم هنوز …

    باور کردنی نیست

    میدونم همین الان درکم از این دو تا فایل اندازه ی سر سوزن کمتره

    و با همین سر سوزن دارم میگم دیوونه شدم و قاصر شده زبونم ، مغزم هنگ کرده :(((((((((

    از خدا میخوام من فقیرم به خدا

    میخوام کمکم کنه ظرفم بزرگتر بشه ایمانم و قلبم پر بشه از این درک از این اگاهی ها نمیدونم چیه این حس مثل همون احساس گشایش قلبه

    استاد جونم خیلی تحسینتون میکنم واقعا شما مرد توحید هستید

    اصلا هر لحظه که به اون اتفاقاتی که براتون افتاده بود و نگاهتون ، اون ایمانتون ، اون توکل اون کنترل ذهن اون داشتن احساس خوب اون دنبال قلب رفتنه و نه منطق نه راهی که همه ی مردم دنیا میرن و همه ی مردم دنیا باور دارن و ذهن ما هم باور داره … نه … شما رفتید دنبال ندای قلبتون

    و چه قدر این خالصه چه قدر نابه چه قدر چیزیه که من نیاز دارم داشته باشم … و تازه میگم نقطه اولشم نیستم بعد از این همه سال …

    یک چیزی که خیلی توجهمو جلب کرد توی این فایل … شایسته جان بود … و نقش و سهم بزرگی که شایسته جان داشتن … و نظرم راجب شون خیلی تغییر کرد و تحسین برانگیز تر شد …

    راستش من ته ته ته ذهنم اینجور فکر میکردم که شایسته جان یا باید بگم استاد شایسته ازین به بعد … فکر میکردم که چه قدر خوب که تونسته با استاد باشه و چون استاد مدارش بالا بوده و در مدار امریکا رفتن پس استاد شایسته هم چون پارتنرش بوده یه جورایی انگار استاد دستشو گرفته برده با خودش امریکا … ولی نه واقعا اینجور نیست

    واقعیت اینه که دقیقا استاد شایسته جان هم اینقدر مدارشون بالا بوده ، اینقدر در مدار امریکا به شخصه و جدا از استاد عباسمنش قرار گرفته بودن که بسیار این الهامات رو دریافت میکردن و اینقدر در صلح بودن با جهان و تجربه شرایط عالیتر … استاد شایسته دقیقا پازل اصلی کل این داستان بوده و نقش اصلی خودش و فرکانسش داشته نه اینکه خوش شانس بوده و چون استاد رفته اینم باش رفته میدونید منظورمو ؟؟

    چه قدر ایشون مدارشون بالا بود …

    ایشون خودشون به شخصه و جدا از استاد عباسمنش لایق تمومه لایق تمام نعمت ها بود چون ایشون هم ایمانشو نشون داد و نشانه ها رو میدید … یعنی حتی اگر استاد عباسمنش هم نبود این عزیز میتونست خودش به تنهایی بره مهاجرت کنه و اونجا زندگی کنه و خداوند هدایتش میکرد به تنهایی …

    استاد شایسته خودش جداگونه بدون یک درصد تاثیر استاد عباسمنش لایق امریکا بوده … و اینو من تازه توی این دو تا فایل فهمیدم بعد از نشانه هایی که خدا برای شایسته جان فرستاد و ایشون جهت دادن به این مسیر مهاجرت …

    این باز هم قانون رو بهم یاداوری میکنه :))))

    قانون بدون تغییر خداوند …

    اره ما عباسمنشی ها من خودم گاهی ته ذهنم اون شانسه رو دخیل میدونم قبلا میگفتم اره درسته شایسته جان مدارش بالا بود که تو این شرایطه ولی تهش خوش شانسه چون با استاده و استاد دستشو گرفت کشیدش بالا

    و ته این باور میدونی چیه ؟

    همون شرک همون شک به قانون همون بی ایمانیه

    چون ته ذهنمون ما میگیم اره یه شوهری گیرمون بیاد پولدار باشه مارو ببره خارج با خودش ، پولدار باشه فلان چیزو بخره درحالیکه خودم نمیتونم ، یا یکی پیدا شه پارتی بازی کنه یکی باشه یکی یکی یکی فلان کمکو بهم کنه یکی فلان کارو کنه و من در فلان شرایط خوب و خوش شانس قرار بگیرم …

    درحالیکه اگر اگر تو در مدار دریافت چیزی نباشی و لایقش نباشی و برای داشتنش رو خودت کار نکرده باشی بهت نمیرسه حتی از طریق شوهرت و زنت و پارتنرت …

    برسه هم دوامی نداره زود میره …

    میشد که شرایط جوری رقم بخوره که شایسته جان نتونه ادامه بده اگر هم مدار این شرایط فوق العاده نبود …

    اهان از مایکی بگم :)))))

    مایک هم یک مدرکه برای من که یک انسان خودش انتخاب میکنه چه شرایطی داشته باشه اینجوری هممون بهتر میفهمیم این دقته کارکرد جهان هستی رو این سیستم هوشمند رو که اندازه سر سوزن توش شانس دخیل نیست …

    مایکی توی اون سن بچگی انتخاب کرد که با پدرش باشه و با ندای قلبش همراه بود … و به خاطر این هماهنگی و نه به خاطر شانس و پدرش ، رسید امریکا و تا یه جاهایی برخوردار از همه ی نعمت ها شد …

    ولی از یک جایی به بعد … اون دیگه انتخابش عوض شد :)

    و این انتخاب مدارش رو عوض کرد و از وسط امریکا کشوندش ایران :))))

    پس ذهنه عزیزم الان چی میخای بگی الان اون شانس پدر عباسمنشی داشتن مایکی کجا رفت هاااان ؟؟؟؟

    میگفتی خوش شانسه که پدرش پولداره پدرش عباسمنشه رفته امریکا الان بهم بگو چرا ایرانه چرا ضد استاد عباسمنش و تمام این اموزش ها شده ؟؟؟؟

    یک فیلمی چند ماهه پیش از مایک دیدم که اصلا خییلی شوکه شدم که چه قدر این فرد خودش با انتخاب و اگاهی خودش مغضوب علیهم شده چه قدر این مایکی که ما میشناختیم نیست دیگه این فرد هیچ ربطی هیییچ ربطی به اون مایک کوچیک سایت نداشت تاکید میکنم هیییییچ ربطی

    هنوز توی سایت فیلمهاشو میبینم توی چهره اش اون بشاش بودن اون پاکی اون مثبت بودنه اون معنوی بودنه اون همراه جریان بودنه بهم انتقال میشه ،

    اما از فیلمهای اخیرش توی ایران دقیقا ضد تمام این احساسات رو از دیدنش دریافت میکنم …

    .

    بله ذهنم الان بهم بگو شانس کجاست ؟؟؟؟

    .

    مگه نمیگفتی مایک خوش شانسه بهم بگو شانسش کجا رفته ؟؟؟

    .

    .

    شانس یعنی باور داری بحث مدار ها و فرکانس ها پوچن و همه چیز هرتکی تو جهان رخ میده پس تو جهان هرتکی هم تو خالق زندگیت نمیتونی باشی

    صد در صد

    صد در صد

    صد در صد

    اگر خود استاد عباسمنش ، استاد شایسته جان هم در مدار امریکا نبودن تا حالا هزار بار برگشته بودن …

    میدونید به نظرم حتی اگه همین الان هم این دو فرد از این مسیر دور بشن و گمش کنن دوباره ازشون گرفته میشه

    میخوام این اصلو یاداوری کنم به خودم که مهم نیست تو چه قدر روی خودت کار کردی ، چه قدر پول ساختی ، چه قدر ثروتمندی ، و شهروند چه کشوری هستی … اگر اگر اگر اگر اگر اگر این مسیری که تورو به اینجا رسونده ادامه ندی همه اش ازت گرفته میشه …

    مثل خیلی ثروتمندایی که ورشکسته شدن و همه چیو از دست دادن …

    خیلی راحت این جهان و این فرکانس تورو میبردت هرجایی که لایقش باشی

    نه شانسی وجود داره … و نه اینکه چون الان داری تضمینی هست برای اینکه همیشه داری :)))

    مثل خیلی افرادی که مهاجرت کردن ولی بعد چند سال برگشتن :))))

    همه اش تداومه مسیره :))))

    همه اش توحیده همه اش مدار و فرکانس تک به تک افراده

    .

    وااای اونجا که گفتید هیچ کدوم از مدارک منو ندید :)

    اونجا که گفتید حتی مدارکی که ترجمه کرده بودم رو هم ندید :))) حتی مدرک خرید سربازی رو هم ندید :))) که مقدار املاک شما و پول توی حسابتون رو ندید :)))

    الهی قربونت برم من ، چی بگم من :))))

    حالا کافیه یکی باور داشته باشه باید پولدار باشی و سرمایه گذاری کلان بکنی خارج کشور تا بتونی ویزای اقامت بگیری چیزی که همه اش میشنویم …

    ببین یعنی الان دیگه مطمعنم یه کارمندی بهش میخوره که تا خرخره حساباشو و املاکش رو چک میکنه . خخخخخخ

    و مجبورش میکنه فلان ملک گرون قیمتو تو اون کشور بخره یا سرمایه گذاری کنه تا اجازه بدن بره …

    به باور ماست همه اش به باور ماست

    باور داری سخت میدن پس سخت میشه

    باور داری اسونه چون خدا مقدر کرده تو به خواسته هات برسی پس اسون میشه و میرسی :)))))

    اوکی پس من انتخاب میکنم که میخوام رسیدن به خواسته هام و امریکا رفتن من هم اسون باشه میخوام در بهترین شرایط باشه و این باور ها و الگوهاش رو برای خودم تکرار میکنم و بهش میرسم :))))

    .

    .

    .

    .

    .

    استاد اون همه اتفاقات عالی دقیقا دقیقا بعد از اون همه تضاد ها … باور نکردنیه باور نکردنی

    و ما به راحتی میگیم نگاه کن استاد عباسمنش چه زندگی راحتی داره به قولی چه پاداش هایی داره خدا بهش میده

    ولی ایا ما یه درصد اون بها اون توحید و توکلی که شما در سخت ترین شرایط داشتید رو ما هم میتونیم داشته باشیم که انتظار چنین پاداشایی داشته باشیم ؟؟

    یا که نه یکم این پول تو حسابمون کم بشه یکم کم بشه … اصلا کم هم نشه … من من من خودم به شخصه … پول تو حسابم میاد ولی کمه میشینم ناراحتی که چرا کم اومده این کمه من بیشتر میخوام …

    اونوقت این استاد موقعی که میلیاردی بدهکار بوده حالش خوب بوده … موقعی که در غربت با زن و بچه اش و هیچ پشتوانه ای نبوده حالش خوب بوده … موقعی که همه چیز ترکیده رفته تو هوا … واقعا این دیوانگی محض نیست ؟؟؟

    و چه کسی به جز دیوانگان و سرگشتگان خدا چنین پاداشایی میگیرن ؟؟

    _ هیچ کس

    استاد به همون اندازه که دیوانه و سرگشته خداوند و عشق و توکل به اون بودید

    به اندازه ای که ایمان داشتید به غیب

    ایمان به غیب به چیزی که هیچ اثری ازش نبود

    تاکید میکنم هیچ اثری ازش نبود ولی ایمان داشتید ، خداوند بهتون پاداش داده

    این پاداش ها این نعمت هایی که دارید همه اش به خاطره ایمان داشتن به غیب ، و احساس خوبتون بوده

    و غیب چیه ؟؟؟؟

    غیب اون تصویر اون رسالت اون هدف اون تجسم ات از اینده اته که خدا تو قلبت گذاشته :)))

    الله اکبر

    این همه حرف زدم میدونم هیچی نفهمیدم هنوز و هیچی نیستم

    اینکه میگم هیچی نیستم در برابر خدا و مقدار اگاهیمه

    خیلی کار دارم خیلی

    به قول خودتون استاد جونم چند سال دیگه هم باز بیشتر میفهمم هیچی نیستم

    ما هیچیم هیچ

    خدایا من عاجزم من فقیرم به تو

    کمکم کن بتونم همینقدر توحیدی باشم

    چون من هم همین پاداش هارو میخوام

    عاشقتونم استاد عباسمنش و استاد شایسته جانم

    راهی رو رفتید ، زندگی ای میکنید ، که خوپتون اولین رهروانش هستید …

    تمام زندگیتون سند و مدرکه قانونه

    و من اگر اگر اگر فردا باز رو خودم کار نکنم

    فردا و هر روز زندگیم یاداوری نکنم

    به یک چشم به هم زدن همه چیز یادم میره و پایین تره نقطه صفر قرار میگیرم …

    خداجونم عاشقتم شکرت شکرت که امروز این فایلهارو قسمت و نشانه ی من کردی

    خداجونم تو چه قدر هوشمندی

    چه قدر این سیستم هوشمنده چه قدر دقیقه …

    خداجونم فقط میتونم بگم هزاران مرتبه سپاسگزارم و من حتی عاجزم برای همین یک نعمت سپاسگزاری به جا بیارم …

    ما اینقدر ناتوانیم اینقدر فقیریم به تو … :)))

    الهی شکرت

    در پناه توحید و یکتاپرستی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      حسین دانش خواه گفته:
      مدت عضویت: 757 روز

      به نام خداوند بخشنده مهربان

      سلام به نگار عزیزممممممممممم

      نگارجان توی این فایل هدایت الهی قسمت یک و دو

      توی قسمت یک استاد میگن که عزیز دلشون یه تصویر رو میبینن بعد همه چیز رو جمع وجور میکنن تا برن به سفر به اروپا

      خب اینجارو داشته باش

      یادت میاد یه کامنت برات گذاشتم گفتم اهنگ لاتینو گذاشته بودم و داشتم میرقصیدم و خیلی فرکانسم بالا بود بعد یه تصویری رو دیدم انگار یه نفر از درون باهم صحبت کرد و مثال زدم برات در مورد قبلا که این جوری باز شده بودم و اتفاق افتاده بوده

      همین الان باز اون صحنه توی ذهنم بولد شد و خیلی خوشحالم خیلی خوشحالم خیلی خوشحالم خیلی خوشحالم خیلی خوشحالم خیلی راضیم

      عاشقتممممممممممم

      داشتم کامنتت رو میخوندم و لذت میبردم دقیقا خداوند در هر لحظه داره مارو هدایت میکنه چه زمانی من این هدایت هارو میشنوم زمانی که در احساس آرامش درونی هستم و این احساس آرامش چطوری به دست میاد با کنترل ذهن کردن با کنترل ورودی ها با ایجاد باورهای مناسب و هم جهت با خاسته

      دوستتدارم من برم ادامه فایل داستانی درباره هدایت الهی رو ببینم الان قسمت یک هستم و بعدش دو رو میبینم و از خدا هدایت میطلبم که یه کامنت عالی هم براش بنویسم مثل کامنت شما که چقدر زیبا بود درست مثل خودت

      میبوسمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        مانلیا گفته:
        مدت عضویت: 1601 روز

        سلام حسین جانم

        معلومه که یادمه

        من تک تک کامنتاتو یادمه :))))

        .

        امروز توی اینترنت بودم یه دفعه عکس karol g و feid رو دیدم که توی کنسرتشون همو بغل کرده بودن و ببین من همون ثانیه اول همون لحظه ی اول که عکسو دیدم گفتم این منو حسینیم که :)))))

        خیلی حس قشنگی بود برام :)))

        رفتم چند تا عکسای قشنگشونو برداشتم سیو کردم تو گوشیم و همه اش دارم میبینمشون

        احتمالا مثل سی تا عکس دیگه ای که از خواننده ها و رویاهام چسبوندم به دیوار اتاقم این هم برم عکسش کنم و بچسبونم به دیوار تا هر روز ببینمش :)))

        .

        از امروزم بگم برات عزیزم

        امروز هم رو باورام کار کردم هم ورزش کردم هم انعطاف کار کردم هم رقصیدم هم زبان کار کردم

        و الان اخر شبه دوباره نوبت کار روی باورا شده … من اول صبح حدودا سه ساعت و شب قبل خواب هم چند ساعت تو سایت و رو باورام کار میکنم در طول روز هم یکی دو تا حین ورزشام اینا …

        همه ی رویاها امکان پذیرن

        عا راسی امروز حمام که داشتم میکردم کلی رقصیدم چههه قدددددد رقص تو حماااام حال میدهههه همه اش یاد تو بودمممم خخخخخ . موبایلم هم برده بودم و اهنگ گذاشته بودم خلاصه که خیلی خوش گذشت :))))))) خخخخخخخخ

        حسین خیلی خوشحالم که این مسیرو انتخاب کردم

        خیلی

        واقعا به قول خودت اگه همین الان بمیرم راضی مردم

        حاضرم بمیرم ولی یه لحظه در مسیری به غیر از رویاهام و رسالتی که خداوند به من داده نباشم …

        وظیفه ی من فقط انجام همین کارهای روتین و کوچیکیه که انجام میدم هر روز

        فقط باید ادامه اش بدم تا چند سال دیگه

        بقیه چیزا با خداست

        یه چن تا باور دارم میسازم در خودم دوست دارم با تو به اشتراک بذارمش

        یکی از باورایی که تازه فهمیدم چه ترمز بدی شده برام کمبود بود و اینکه بقیه حق منو میخورن یا اگه من به خواسته هام برسم من حق بقیه رو میخورم

        اما الان فهمیدم که توی قران گفته ما همیشه در حال گسترش جهانیم

        این یعنی چی

        یعنی هر لحظه جهان داره بیشتر و فراوان تر و بی نهایت تر میشه

        فکر کن

        اصن مگه نهایت و پایانی داره کهکشان

        حالا همین بی نهایت داره بی نهایت تر هم میشه

        این به من میگه که نگار اگه تو به اهداف و رویاهات برسی جا و فضا رو بیشتر میکنی

        یعنی تنها راه تولید ثروت بیشتر در دنیا رسیدنمون به اهدافمونه

        تنها راه موفق شدن دیگران موفق شدنه منه

        همههههه ی ما انسانها برای اینکه جهان بیشتر بشه باید به خواسته هامون برسیم

        با ثروتمند شدن یه فرد دیگه از ثروت جهان کم نمیشه تازه برعکس مقدار ثروت بیشتر هم میشه پس پتانسیل تو برای ثروتمندتر شدن هم بیشتر میشه

        خدایا شکرت که به این واقعیت پی بردم

        یادمه توی یک فایلی استاد میگفت این جهان مثل یه کوه الماسیه که هر چه قدر از الماس هاش برداری ، الماس های این کوه کم که نمیشه هیچ تازه بیشتر و باکیفیت تر و مرغوب تر هم میشه

        استاد چنین واقعیت هایی رو باور کردن که نتیجه اش این شده

        که داره با تمام وجودش به رشد بقیه کمک میکنه و هزار برابر بیشتر خودش رشد میکنه

        منوتو هم باید برسیم به خواسته هامون حسین تا جهان بیشتر بشه تا بقیه موفق تر و ثروتمند تر بشن

        میبوسمت

        عاشقتم

        در پناهه الله یکتا میسپارمت حسینم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          حسین دانش خواه گفته:
          مدت عضویت: 757 روز

          به نام خداوند بخشنده مهربان

          سلام به نگار عزیزممممممممممم

          آفرین چقدر عالی هست که فعالی و داری روی خودت کار میکنی خیلی لذت می‌برم

          شاید باورت نشه من زیر آب گرم حمام فقط میرم واسه تجسم کردن اصلا چه حالی میده و بعد که تجسممممممم تموم شد مثلا ده دقیقه میشه بعد میگم چه اتفاقاتی رو رقم زدم و به خودم افتخار میکنم خیلی خوشحالم خیلی زیاد

          خیلی خوب فهمیدی که ما در هر صورت در حال گسترش جهان هستیم خداوند به هر طرف بخای بری هدایت میکنه اگه باور داشته باشی و در مسیر رویا حرکت کنی طبیعی رویاها وارد زندگیت میشن باید حرکت کرد عمل کرد اقدام کرد من که راضی راضیم به خدا

          دقیقا با ثروت مند شدن شما ثروت جهان کم نمیشه بلکه فرصت ها بیشتر و ثروت خلق میشه یعنی کلا ثروت خلقه و سپاس گذارم بابت توضیح زیبایی که دادی عاشقتم

          چرا استاد مثال کوه الماس رو زده چون بحث ثروت کلا خلقه

          عاشقتم میبوسمت دوستدارمممممم

          در پناه خدا شاد باشی دوست عزیزم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حسین دانش خواه گفته:
      مدت عضویت: 757 روز

      به نام خداوند بخشنده مهربان

      سلاممممممممممممممممممممممم زیبا

      خدای من

      قلبمممممم پر از عشقه پر از احساس سپاس گذاری هستم

      بعداز این که این دو فایل رو دیدم قسمت یک و دو

      انگار خداوند متعال داشت بامن صحبت میکرد اصلا حسش خیلی بی نظیر بود داشتم فایل رو با ایرپاد گوش میدادم و داشتم ماکارونی درست میکردم انقدر محو صحبت استاد شده بودم که نفهمیدم کی ماکارونی درست شد کی خوردم کی ظرفارو شستم و چقدر من خیلی با خودم حال میکنم لذت میبرم الان هم دارم اهنگ های عاشقانه لاتینو گوش میدم توی همون سایت پلیستفای و

      نگار باورت نمیشه قلبم از شدت سپاس گذاری اشک رو تو چشمامم جمع کرده انگار خداوند خیالم رو راحت راحت کرده میگه فقط بندگی کن بقیش با من فقط کنترل ذهن کن

      اصلا استاد توی این دو فایل چیزهایی رو گفت که من دوستداشتم بشنوم واقعا بعد از دیدن این فایل ایمانم خیلی قوی تر شد و کامنت شما

      دمت گرم دمت گرم دمت گرم مرسی عزیزم

      وقتی استاد میگع یکی از بزرگترین نعمت های من عزیز دلمه الان خیلی بهتر درک میکنم چه نعمت بزرگی هستی شما

      میدونی امشب از پروردگارم چی خاستم :خاستم که یه راه ارتباطی بتونم باهات برقرار کنم تا ساعت ها بشینم باهات و در مورد خاسته هام صحبت کنم در مورد کارهایی که میخام انجام بدم من نمیدونم چطوری سپردمش به اون

      راستی من دوستدارم سانفرانسیسکو که رفتیم برج کویت رو هم بریم و ببینیم اونجا بزار از همین الان شروع کنیم و درمورد خاسته هامون صحبت کنیم بزاریم تکامل طی بشه

      راستی با پرواز Turkish air بریم امریکا یا Qatar airways خخخخخخ

      پروازمون جوری باشه که مستقیم بریم میامی چقدر رویایی هست فکرشو کن انگار من و تو مال اینجا نیستیم مال فلوریدا هستیم چه ارتباط قوی با فلوریدا برقرار کردم

      با دیدن زندگی استاد با دیدن مریم خانم خیلی من امیدوار شدم به تحقق دادن خاسته هام و الان دیگه نگرانی ندارم فقط دارم عشق میکنم

      عشق هااااااا به معنای حقیقی و خدای من شکرت

      خیلی خوشحالم میدونی خیلی زیاد

      همین الان اگه بمیرم خوشحال خوشحال خوشحالمممم

      عاشقتممممممممممم

      دوستدارم

      در پناه خدا شاد باشی دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    زهرا بهنام گفته:
    مدت عضویت: 1258 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    نشانه امروز من…

    سلام به استاد عزیزم و تمامی دوستان

    کلیدهای این فایل برام خیلی مفهوم داشت..

    اجرای توکل در عمل،جسارت در پرداخت بهای هدف،شجاعت در اخذ تصمیمات اساسی…

    داستان از اینجا شروع میشه که به لطف خدای مهربان دوره بی نظیر دوازده قدم رو تموم کردم،و چکاپ فرکانسی رو وقتی دیدم متعجب شدم که چه آدم داغونی بودم…

    و به خودم تعهد دادم که جدی‌تر قدمها رو از اول کار کنم

    سر پیدا کردن علاقه،من هی از این شاخه به اون شاخه میپریدم،و چون که زورم میومد آموزش ببینم میگفتم نه این علاقه من نیس،در صورتی که وقتی نشستم با خودم فک کردم دیدم من دوست دارم این کار رو

    اما اهرم رنج و لذت تو ذهنم اینجوری داشت اجرا می‌شد که سختی‌ها و نشدن ها رو فقط بهم یادآور میشد

    تا اینکه به خودم نهیب زدم بابا تو اصلا شروع کردی که نشه؟

    تو اصلا قدمی برای این کار برداشتی که از سختی راه میترسی؟

    یه دوره یکساله خریده،اما یکبار دیدیش،خوب مگه این دوره میخاد برای تو درآمد بشه؟

    .

    .

    و خدا رو شاهد میگیرم از موقعی که مصمم شدم،پیگیر باشم،همینطوری نشونه میاد

    حتی تو برنامه کودکی که پسرم میبینه یهو گوش من تیز میشه که داره میگه:فقط به هدفت فک کن…

    و من امروز هدایت شدم به این فایل که قبلا شنیده بودم،اما ذره ای درکش نکرده بودم

    .

    .

    دیروز تولدم بود شدم 25 سال…

    با خودم گفتم زهرا اگر 5 سال دیگه تو همین کاسه چه کنم چه کنم دستت بگیری تو سی سالگی هیچ غلطی تو زندگیت نکردی…

    پس شروع کن،تو قدم بردار زهرا، خدا خودش مسیر رو بهت میگه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1323 روز

    به نام پروردگار نور و زیبایی

    سلام و درود خدمت استاد عزیز و ارزشمند و خانم شایسته و تمام دوستان هدایتگرم

    خدایا شکرت هدایت‌های ما در تمام مراحل زندگی واضح است اگر خوب ببینیم و قلبمان را باز کنیم تا بهتر صدای خداوند را بشنویم نشانه‌ها را عمل کنیم هدایت‌ها زمانی گفته می‌شود که اگر توجه و ذهنمان را روی زیبایی‌ها معطوف کنیم

    استاد چقدر داستان هدایت خوبی رو برای ما تعریف کردید در اصل این داستان معجزه و درس‌های زیادی برای من داشت می‌شود یاد گرفت و در زندگی خود آن را اجرا کرد چون خداوند می‌تواند برای هر چیزی هدایت کند ما را و در زندگی روزمرگی ما اتفاق بیفتد مثال‌های زیادی را از این هدایت‌ها در زندگی خود میشه در موردش حرف زد خداوند به همین سادگی می‌تواند همه کارها را درست کند اگر هدایت پروردگار را بپذیریم به همان اندازه نشانه‌ها را می‌فهمیم خداوند در هر لحظه ما را به خواسته‌هایمان هدایت نزدیک‌تر می‌کند

    جمله طلایی که می‌شود از این فایل ارزشمند دریافت کرد در زندگی خود پیاده کرد این است که به اندازه‌ای که باور داشته باشیم خداوند را به همان اندازه ما را هدایت می‌کند اون هم با قانون تکامل و باورهای قوی عمل کرد به تمام نشانه‌ها

    خداوندا بابت تمام چیزهایی که در زندگی من به عنوان هدایت نشانه و یا الهامات به زندگی من داده‌ای سپاسگزارم همه دوستان خوبم را به خدای بزرگ و مهربان می‌سپارم

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1181 روز

    سلام بر استاد مهربان

    صحبت های استاد در این فایل و فایل قبلی داستان هدایت واقعا برای من عالی بود و کلی نکته و درس از آن یاد گرفتم

    درس هایی عالی من از این دو تا فایل یاد گرفتم و برای من این حکم را داشت که باید در قدم اول روی خدای خودم حساب باز کنم و از او کمک بخواهم

    دوم اینکه باید توانایی کنترل ذهن خودم را همیشه و همیشه در دست داشته باشم

    به خدای خودم اعتماد داشته باشم

    به هدایت ها و الهامات او عمل کنم

    ترس نداشته باشم و دل به راه بزنم

    هر اتفاقی که برای من رخ بدهد خیر است و آنهم خیر مطلق است فقط به شرطی که به خدای خودم ایمان محض داشته باشم

    همه اینها درس هایی است که من از ان فایل عالی یاد گرفتم و می دانم که اگر به تک تک این ها عمل کنم بی شک من موفق خواهم بود و به بهترین های خودم دست پیدا خواهم کرد

    وای که چقدر صحب های استاد انگیزه بخش است

    هدایت های خدای مهربان

    عمل کردن به آنها

    و خدای مهربان آنقدر پازل وار جز به جز اتفاق زندگی من را کنار هم می چیند که وقتی به آنها در انتهای روز نگاه می کنی یک تابلوی نقاشی زیبا را به وجود می آورد

    این واقعا زیبا و شیرین است

    حتی نگاه کردن و تصور کردن آنهم زیبا و شیرین است

    چقدر این خدای من که صاحب این همه انرژی و قدرت مطلق است بزرگ و توانا است و او همیشه و همه جا برای من بهترین را می خواهد و او بهترین خواهد بود

    از همه زیباتر این است که به او دل ببندم و فقط و فقط از هدایت های او استفاده کنم

    این درس و این نکته را رعایت کنم و به او عمل کنم من دیگر در این جهان موفقترین خواهم بود

    تمام این صحبت ها فقط و فقط یک نکته را برای من در برداشت

    ایمان و توکل داشتن به خدای مهربان

    هدایت شدن توسط خدای مهربان

    و این نکته ای که هرکس در زندگی خودش به کار ببند خدای عزیز هم همیشه برای او بهترین ها را رقم می زند و به گونه ای که همه آدم های روی این کره خاکی دست به دست هم می دهند تا من به خواسته خودم برسم

    فوق العاده بود

    فوق العاده

    واقعا هر چه بیشتر گوش می دهم بیشتر و بیشتر انگیزه می گیرم

    ایمان قوی تر می شود

    وقتی که استاد توانسته است و خدای مهربان اینگونه به او کمک کرده است برای من هم می تواند اتفاق بیفتد

    برای من هم می شود رخ بدهد

    سپاس از خدای مهربان خودم

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  8. -
    زهرا نظام الدینی گفته:
    مدت عضویت: 2407 روز

    سلام استاد جان

    من نمی‌دونم شما هم‌مدار پیغمبرها و اولیا شدین که غیب می‌گین یا ما خیلی وصل مدار خدا شدیم که این‌قدر واضح باهامون صحبت می‌کنه. واضح‌ها، واضح واضح!!!

    اصلا این نشانه هر روز یه چیزی در حد یه پنجره مستقیم به در خونهٔ خداست. می‌ری، در می‌زنی، سؤال می‌پرسی، جواب می‌گیری، میای!!!

    امروز مدارم پایین بود، جناب ذهن وسوسه‌گر سخت مشغول فعالیت بود که ای بابا! خودت رو معطل این حرف‌ها کردی! کو؟ پس چرا اتفاقی نمیفته؟ چرا هر چی تجسم هم می‌کنی جواب نمی‌گیری؟ این حرفا مال تو نیست که، یه دوسه نفر نتیجه گرفتن، حالا تو هم باورت شده و خودت رو معطل کردی!!

    یعنی رگباری داشت افاضات می‌کرد.

    صبح نشانه‌م رو باز کرده بودم و این فایل اومده بود. منم که خیلی ارتعاشم امروز بالا نبود، یه نگاهی کردم بهش انداختم و گفتم ولش کن. حفظم دیگه. همون که استاد می‌گن اون تمییزکننده خودش غلتید اومد دم ماشین! همینطوری بهش فکر می‌کنم ببینم چی برام داره!

    خلاصه فایل رو گوش ندادم. بعدازظهری با همون ارتعاش و با همون رگبار افاضات ذهن وسوسه‌گر طبق عادت اومدم سایت، قشنگ و واضح صدای خدا رو شنیدم که گفت کامنتای این فایل رو بخون. این‌قدر واضح بود که نتونستم مقاومت کنم. چند خط از کامنت آیای عطار روشن رو خوندم، خواب رفتم، اصلا هم نفهمیدم چی دارن می‌گن. دوباره از خواب که پا شدم انگار حتما باید ادامهٔ کار رو می‌خوندم، برگشتم به سایت و این فایل و کامنت‌ها. همون دو تا کامنت اول پیغام خدا بود. من تکه‌هایی که می‌فهمیدم خدا من رو فرستاده اینجا تا بهم این حرف‌ها رو بزنه، اینجا می‌آرم تا برای خودم ثبت بشه و یادی باید برای زمان بی‌یادی‌ها:

    «مگر دوستان من نبودند که مرا مسخره می کردن بخاطر اینکه انقدر عباس منش گوش میدم

    چرا من رها نکردم

    من چه تفاوتی با گذشته خودم دارم

    من هدایت شدم

    من به آسانی در این سایت ماندم

    من به آسانی قلبم برای حرف های استاد نرم شد

    من هدایت شدم تا در مسیر توحید باشم

    سعی کنم

    خطا کنم

    درس بگیرم و بهتر ادامه بدم» این تکه حرف آیای عطار روشن دقیقا با من بود که دیروز یه نفر من رو مسخره کرد و گفت تنها کار مفیدی که می‌کنی، اینه کامنت بنویسی، … . من برای اینجا موندنم واقعا مسخره می‌شم و این جواب امر به استقامت بود.

    إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ

    ثم استقاموا

    ثم استقاموا

    ثم استقاموا

    من در این مرحله‌ام و باید نلغزم. چاره‌ای نیست جز اینکه نلغزم.

    «دوست دارم آنجا که در قرآن شیطان ادعا می کند بندگانت را از راه به در خواهم کرد و خداوند پاسخ می دهد بر بندگان من تسلطی نداری آیه ای در پرانتز قرار دهم.

    (ما عباس منشی داریم که به بندگان من می آموزد حربه های تو را خنثی کنند)

    6 ساله فقط با شنیدن صدای استاد عباس منش توانستم بر نجوای ذهنم غلبه کنم و شکست نخوردم.

    از شدت فشار گریه کردم اما رها نکردم

    از ناهمانگی نتایج با تلاشم کلافه شدم اما رها نکردم

    از پریشانی افکارم به عجز آمدم اما رها نکردم

    و هر بار در هر شرایط روحی که بودم فقط با گوش دادن بیشتر و مداوم به حرف های استاد خودمو نجات دادم و مسیرم رو ادامه دادم.»

    این هم یه تو دهنی به شیطان وسوسه‌گر که یه پیغام از جانب حضرت دوست که:

    رها نکردم

    رها نکردم

    ادامه دادم

    گریه کردم اما رها نکردم!!!

    (قربونت بشم که اینطوری پیغام می‌فرستی، حتی وقتی ما قانون رو رعایت نمی‌کنیم، حتی وقتی می‌خوایم از تکامل جلو بزنیم، حتی وقتی استقامت ورزیدن رو یادمون می‌ره، حتی وقتی بهت شک می‌کنیم، بازم پیغامت رو می‌فرستی)

    این قسمت از کامنت آقای حسینی که دیوونم کرد.

    استادجان، شما با این حرفا غریبه نیستید؛ اما وقتی این حرفا رو باصدای خدا می‌شنوی، مست می‌شی، از خود بیخود می‌شی:

    «واقعا خدا داره با من حرف میزنه، داره میگه تو روی این توحید بیشتر کار کن، من خودم هر چی بخوایی بهت میدم، تو بیشتر روی توحید کار کن، من یه جوری مثل استاد هدایتت میکنم که حیرت کنی، تو بیشتر روی توحید کار کن، ایمانتو ببر بالا، توکلتو ببر بالا، به من اجازه بده، بزار هدایتت کنم، بعد میبینی که همینطور که واسه عباسمنش شد، واسه تو هم میشه. تو به من اجازه بده، کاری که برای بقیه شاید 7 ماه طول بکشه، شایدم اصلا نشه رو برات میتونم توی 2 دقیقه حل کنم.»

    الان به جنون می‌رسم. به تک تک کلمات من خدا جواب فرستاده. یادمه امروز از پله‌های مترو که داشتم میومدم بالا، به خودم می‌گفتم: آخه هیچ نشونه‌ای هم نمی‌فرستی!!!

    حالا این جمله رو ببینید:

    «موقعی که هیچ نشانه ای از هیچی نیست، بگی چشم.»

    «اصلا اون تیکه که همه چیز بسته شده بود منو حیرت زده کرد، انگار خدا گفته ببین این امتحانته، ببینم حالا ایمانتو. نشونم بده. یاد اون داستان قبرستان و چادر افتادم. که اون موقعی که همه چیز به ظاهر رفته، اون موقع وقت امتحانه، اون موقعست که باید ایمانتو نشون بدی.

    مثل وقتی یوسف به رحمت خدا رفت

    مثل وقتی که کلاس استاد توی سالن به اون بزرگی فقط یه نفر شرکت کننده داشت.

    به خدا این داستان خودش تقویت کننده ایمانه، به خدا اگه با قلبمون گوش بدیم، منبع توکله، منبع ایمانه، منبع اعتماد به ربه…»

    و بعد از خواندن این کامنت‌ها…

    و من تسلیم

    و من تسلیم

    ومن تسلیم

    مثل اون لحظه که موسی رسید به دریا و پشت سرش فرعون بود و هیچ راهی نبود جز یقینٌ شق له البحر. یقینی که دریا رو براش گشود.

    مثل اون لحظه که موسی با یه تکه چوب رفت در جمع سحره فرعون و خودش هم نمی‌دونست چه اتفاقی قراره بیفته.

    مثل لحظه‌ای که توی چاه هیچی رو نمی‌دید؛ اما خدا داشت فرمانروایی می‌دید.

    مثل لحظه‌ای که بچهٔ نوزادی روی یه تکه چوب توی دریا رها شد.

    مثل زمانی که به پیغمبر امی سوادناخوانده معجزهٔ کتاب فرستاد.

    مثل زمانی که میوهٔ غیرفصل برای مریم فرستاد تا نشون بده یرزق من تشاء بغیر حساب

    ‌‌و من تسلیم، دقیقا مثل همین الان که هیچ راهی به ذهنم نمی‌رسه.

    (نوشتم و در حین نوشتن یک آن لحظه‌ای از آینده جلوی چشمم اومد که برگشتم، همین کامنت خودم رو می‌خونم، حال امروزم رو به یاد می‌آرم و خوشحال می‌شم که ادامه دادم)

    ممنونتم استاد. زندگی تو مدار توحید حلالت باشه!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  9. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1051 روز

    بنام هدایتگر مطلق .

    سلام به استاد عزیزم و سلام بع مریم جان ،قسمت اولو دیدم و نشانه روز بود اونقدر حسم عالی شد و اشک شوق ریختم از این هدایت الله ،تصمیم گرفتم قسمت دومم ببینم ،اسم داستان شمااا معجزات هدایته ،چه داستان زیبایی و چه چیزی میتونه زیباتر از این باشع که تسلیم باشی،توکل کنی و خدات پشت صحنه حضور داره و حواسش به همه چیزم هست ،میگه توو فقط بسپر به من میگه تو میخوایی به ارزوت برسی،تو میخوای مهاجرت کنی ،با چطور و چه شکلش کاریت نباشه ،من حواسم به همه چیز هست،بخدا قسم که من این روزه هدایت الله به زبونم میاد به جز اینکه به قلبم میاد…..

    خدای من شکرت که هستی و خدایی میکنی.

    استاد اونقدر داستان شماااا زیبااااا بود،و هر لحظه اش پر از نام و یاد خداوند بود،که من یه اطمینان قلبی پیدا کردم،که مهم نیست شرایط چیه،مهم اینکع من هدایت خدایی رو دارم که همیشه همراه منه،خدایی که از من برای رسیدن به خواسته هام مشتاق تره:)

    عاشقتم استاد که تو زندگیم حضور داری و خداوند شمارو برای هدایت من فرستاد.

    در پناه خدا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  10. -
    محمد مردان نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1163 روز

    به نام خداوند غفور رحیم

    سلام سلامی پر از انرژی به استاد عزیز خانم شایسته مهربان و دوستان عزیز

    خدای هدایت گر عزیزم که من رو به این اگاهیی ها هدایت کرد و کمکم کرد قدرتش و معرفتش رو دوباره یادم بیارم و حالم عمیقا خوب بشه

    دوروز پیش به تضادی برخورد کرده بودم سرم پر بود از نجوا

    اگاهانه اومدم تو سایت و سعی کردم توجه ام رو بزارم روی مواردی که میخوام وارد زندگیم بشه

    خب خدارو شکر خدای عزیزم گفت بزن رو نشانه من منم زدمو اومدم اینجا

    اولا که اروم اروم شدم ایمانم شعله ور شد و ترس ها ضعیف تر یادم اومد که اون خدایی که زندگی من رو انقدر بهبود داده از این به بعد هم همون خداست که همه چیز رو برام اسان قرار میده انقدر شیرین و راحت که فکرشم نکنم به شرط اینکه اجازه بدم بهش اجازه بدم که فرمون زندگیمو بگیره دستش مثل هر بار تسلیم بودنم که انقدر خوشگل انجام داده بود که فکرشم نمیکردم

    به قول استاد اگر بخوام از هدایت هام بگم نمیدونم کی تموم بشه انقدر زیاده که …..

    میدونی من هر چی بیشتر فایل میبینم بیشتر به حرف های استاد گوش میدم و فکر میکنم حس میکنم هرچی با خدا رفیق تر هر چیی عاشق تر هر چی متوکل تر هر چقدر توحیدی تر باشی و روی خدا بیشتر حساب کنی در مواردی که چیزی دیده نمیشه ایده ای نداری راه رو بلد نیستی نمیدونی باید چیکار کنی اونجا باید دستتو بزاری تو دست الله حرفشو گوش بدی نشانه هاشو ببینی شکر گذار و متوکل باشی از اون کمک بخوای نه غیر اون زیاده خواه باشی و روی قدرتش حساب کنی اره خدا بیشتر خوشش میاد اره باید بیشتر بهش اجازه بدم مثل یوسف بدوم به سمت در اون درارو باز میکنه اره به همین سادگی عاشقتم خدا مرسی

    بزار در رابطه با هدایت ثروت بگم که در رابطه با همین موضوع هم قبل این فایل یه مقدار نگران بودم موضوع ثروت موضوع مشتری

    یخورده سخته نوشتنش یعنی تو کامنت نمیشه کامل به جزئیات پرداخت ولی سعی میکنم هم یاد خودم بیارم هم خوب به اشتراک بزارمش

    چند سال پیش که من من دانشگاه قبول شدم

    رشته نرم افزار خب عملا هیچی پول نداشتم سال 95 یک ملیون تومن هم از خودم نداشتم

    دنبال کار بودم که مخارج دانشجوییمو در بیارم

    گشتم دنبال یه فروشگاه که فروشندگی کنم خب خیلی هدایتی یه مغازه پیدا شد که قبول کنه به صورت پاره وقت پیشش کار کنم میدونید هر چی بیشتر میگذشت من میفهمیدم که من به کسب کار شخصی و بیزینس بیشتر علاقه دارم صاحب کارم کلا مغازه رو داد دست من بچرخونم خب این باعث شد خیلی تجربه من بیشتر بشه در خرید پلرچه تولید و فروش یواش یواش با دیدن قیمت مناسب مغازه های اونجا و با دیدن الگو هایی که فروشنده بودن و مغازه اجاره کرده بودن و موفق شده بودند خواسته مغازه دار شدن در من شکل گرفت یلنی یجورایی این هارو خدا نشون من میداد چون من میل شدیدی به پیشرف داشتم و دائم با خدا حرف میزدم و ازش میخواستم که کمکم کنه تا کمک خرج خانواده بشم مادرم اون موقع سر کار میرفت و خرج خونه میداد این موضوع رو مخم بود بعد از دوسال کارگری به مادرم گفتم نمیخواد بری سر کار من مغازه میزنم یه مقدار پول جمع کرده بودم یه مقدارم مادرم داد گفت منم سهم میزارم تو میخوا به من کمک کنی خلاصه خدا مقداری پول برام جور کرد و یسری ادم دورم جمع کرد خود خدا مثلا یکی از همسایه ها که سن زیادی داشت گفت محمد بیا زنگ بزنم با صحب مغازه ها ببینم کدوم مستاجر میخواد خالی کنه تو بگیر مغازه رو بدون اینکه من درخواست انچنانی بکنم افتاده بود دنبال کارام صاحب مغازه اومد با مبلغ مناسبی برام مغازه رو قرار داد بست زفتم با مبلغ کمی جنس خریدم کلی هم اشتباه داشتم در خرید جنس ولی یه ذوق و یه اعتمادی به مسیرم و یه امید و حسابی روی خدا باز کرده بودم که الان نتیجشو براتون میگم یه سری ادم اومدن با پیشنهاد خودشون به صورت امانی و چکی بهم جنس دادن البته الن کامل دسته چک رو از کسب کارم حذف کردم با هدایت خدای مهربانم به اموزه های استاد عباسمنش

    خب اون موقع خیلی چون ریسک نمیکردم و حس خوبی داشتم همه چیز به نفعم پیش میرفت

    اقا یسری ادم اومدن بهم قفسه دا ن یسری مانکن و خدا همه چیز رو محیا کرد مدتی کاسبی کردم و سود روی سود میومد

    من طی اون دوسال کارگری توجه کرده بودم که یسری از همسایه ها مشتری هایی دارند که شرکت و ارگان ها هستند که میان و از اونها به صورت عمده به صورت نقدی خرید میکنند

    قبلا در ذهنم گفته بودم که چقدر خوب این خواسته در من شکل گرفته بود گفته بودم خدا چقدر خوب میشه ما هم از این مشتری ها داشته باشیم البته اون موقع برای صاحب کارم کار میکردم در کت شلوار فروشی خب یه روز که در مغازه خودم ایستاده بودم بعد از سه ما از افتتاح مغازه ام یه پیر مردی داشت رد میشد من با لبخند گفتم پدر جان خوش اومدی تشریف بیار مدل های من رو هم ببین با لبخند و روی خوش گفت بله حتما اومد تو مغازه دست گذاشت روی یه کاپشن و گفت چه دوخت تمیزی چه محصول با کیفیتی این رو میتونی پونصد تا دونه ازش به من بدی خب من تک فروش بودم با تعجب بهش نگاه کردم یه مکث کردم گفتم بله من تولید کننده ام فقط باید بهم زمان بدید تا بدوزم براتون اصلا اون حرف هارو خدا جاری میکرد بر زبانم گفت قیمت گفتم اجازه بدید تا صبح قیمتشو رو اون تعداد اعلام کنم خدمتت گفت پس من جایی نمیرم بر میگردم خونه گفتم چشم برید خیالتون راحت

    همون موقع رفتم پیش یکی از همکارام که سن بالایی داره و سی چهل سال تجربه کار هم سن پدرم هستش

    گفتم اقا سعید یه نفر اومد پیشم این کاپشنو عمده خواست گفت ولش کن در دسر داره و پولتو نمیدن کار تولید میکنی خراب از اب در میاد

    به قول استاد دیدم داره چرت و پرت میگه گفتم اقا یا علی اصلا تو خوبی خخخخخ

    فردا پا شدم رفتم پیش همون تولید کننده که کاپشنو خریده بودم ازش باهاش صحبت کردم گفتم این کار باید این قیمت برام بزنی این خ مات گلدوزی چاپ اینجور چیزارم انجام بدی گفت اوکی

    زنگ زدم به مشتری مشتری هم از ارگان بزرگی بود خیلی شناخته شده نجوا ها میومد که چرا باید از تو بخرن وقتی این همه ادم تولید کننده … هست چرا از تو یه الف بچه که نوزده سالته (موضوع برای چهار سال پیشه) سال 98 منم اون موقع با قوانین الهی اشنا نبودم ولی تو ذهنم جواب های خوبی میدادم به خودم میگفتم خدا خدا داره این کار هارو برام امجام میده روزی منه اره خلاصه زنگ زدم مشتری گفتم اوکیه قربان بیست روزه تحویل میدم گفت دوتا نمونه بفرستید رییسمون ببینه خلاصه از جاهای دیگه تولید کننده های قدیمی و شناخته شده هم نمونه اورده بودند ولی خدا کار هارو انجام داد و مشتری

    پیش پرداخت داد بدون هیچ ضمانتی چند ده ملیون که اون موقع مبلغ قابل توجهی بود داد به من و گفت برو کار رو انجام بده خلاصه انجام دادیم تحویل دادیم تصفیه کردیم اون موقع اون پول خیلی کمکم کرد دوباره با اون پول جنس ریختم تو مغازه چندی گذشت منتظر شب عید بودیم شب عید سال 98 اولین شب عید کاریم بود که برای خودم کار میکردم کلی چک کشیده بودم ( الان به لطف خدا چک حذف شده از کسب کارم )

    صد ملیون چک یهو پندمیک شد اول برج دوازده اون مسئله اومد و اعلام کردند مغازه ها طعطیل خب من موندمو صد ملیون چک ولی حالم خوب بود گاهی حالم بد میشد ولی امید داشتم به همون خدایی که اون مشتری هارو اورد ه بودو اون همه کمکم کرده بود اون موقع با استاد اشنا نبودم ولی یه کلیپ یک ساعته از قانون جذب داشتم هی اونو نگاه میکردم و کتاب چهار اثر هم گی گاهی میخوندم تو همون طعطیلات اقا بعد تعطیلات اومدیم و من تو مغازم خیلی جنس داشتم به اندازه ای که میشد یه مغازه دیگه بزنی باهاش اقا یهو همسایمون خالی کرد چند نفر هم میخواستن اون مغازه رو منم پول نداشتم دوستم گفت بیا من پول میدم این مغازه رو اجاره کن منم گفتم باشه ولی فعلا نمیتونم برگردونم بهت گفت اوکی مغازه رو گرفتم یه نفر فروشنده هم به صورت جادویی هدایتی اومد پیشم کارکنه یهو تلفنم زنگ خورد همون مشتری عمده بود گفت اقای مردان نژاد دو هزار تا پیراهن شلوار میخوام میتونی تولید کنی گفتم بله تمام وجودم داشت سپاسگذاری میکرد حالا هیچ ایده ای نداشتم که چجوری پارچه بخرم خیاط از کجا بیارم به همین فروشنده ای که تازه استخدام کرده بودم گفتم خیاط پیراهن میخوام گفت بیا این شماره خیاط پیراهن من موندم همینجوری اره الله اینجوری کا ر انجام میده

    و خیلی هدایتی خیاط شلوار دوز پیدا شد و هدایتی کلی مشتری دیگه بهم خورد و من شدم تولید کننده لباس های اداری و لباس کار و.. به لطف خدا اره گاهی وقتا یادم میره که خدا چقدر کار برام نباید بی معرفتی کنم باید یاد خودم بیارم و به خودم بگم چقدر کار برام انجام داده و به همین شکل میتونه هر چیز دیگه ای که بخوام رو بهم بده به شرط این که روند رو یادم نره در مسیر بمونم روی خودم روی ذهنم کار کنم و یکتا پرست و موحد باشم خدا جونم خیلی جاها دستمو گرفتی ممنونتم عاشقتم

    استاد عزیز مرسی که بعث شدی انقدر در خودم کنکاشت کنم و به یادم بیارم روند رو روند هدایتی و متوکل بودن الهی شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      محمد رضا اسدی گفته:
      مدت عضویت: 1304 روز

      سلام اقای مردان نژاد داداش گلم اینقدری ازخوندن داستانت مسرور شدم که حد نداره

      محمد جان چقدر ایمانم بیشتر شد تقویت شد چقدر داستانت قشنگ بود

      چون خودم هم فروشنده هستم دقیقا حس کردم چه اتفاقی افتاده برات و خیلی خوشحال شدم اونجایی که گفتی دنبال مغازه بودم کار خودمو شروع کنم و یکی از همسایه هامون همینجوری اومد افتاد وسط …خخ و افتاد دنبال کار های مغازه ی من بدون اینکه ازش بخوام زنو زد چند جا و پیگیری کرد و خلاصه دست خدا شد برات چقدر تحسین کردم حضور خدا رو توی مسیر خواسته هامون شما خواسته داشتی و صد در صد توی دلت سپرده بودی به خدا و خدا چقدر قشنگ اومد برات خدایی کرد به وسیله ی اون همسایه کار های مغازه ت رو درست کرد همون جریان هدایتی که استاد میگه همون سپردن بار همون توکل و امید به خدا

      چند بار رو برات تعریف کنم که این اتفاق برای خودم افتاده ؟

      همه این اتفاقای تو برای منم افتاده که حس کردم داری چی میگی

      چند نفر رو بگم که وقتی یه جایی گیر کردم یه مشکلی پیش اومده بدون اینکه کمک بخوام همینجوری خود خواسته پریدن وسط و مشکل منو حل کردن ؟؟

      چند نفر و بگم

      اخه مگه میشه دستای خدا رو شمرد؟!

      دیگه داره اشکم درمیاد

      من فقط توی اون لحظات گفتم خدایا خودت حلش کن کمکم کن و بعد مبهوت و حیرت زده موندم از اینکه چطور اون کار درست شده بود و اینقدر بدیهی و باور پذیر که من اصلا نفهمیدم یه معجزه اتفاق افتاده

      مطمئنم میدونی چی میگم

      و بعد اون خواسته ای که دیدی بقیه مشتری عمده دارن و از ارگان ها و ادارات بزرگ در تعداد بالا ازشون خرید میشه و دیدی که میشود

      و بعد گفتی عه …پس منم میخوام

      و با خودت گفتی جقدر خوب میشه منم مشتری عمده داشته باشم اینطوری تعداد بالا ببرن سود بیشتری در زمان کمتری داشته باشم

      چون باور کردی که میشه و خواستی و امید داشتی

      و بعد دیدی که دست خدا چطوری اومد

      چه لبخند عمیقی الان روی لبم هست……

      اون اقا اومد و گفت چه کیفیتی چه دوخت مناسب و تمیزی داره این لباس

      ( اینجاست که استاد میگه شما نیازی به تبلیغات نداری اصلا کیفیت کار رو ببر بالا …کار با کیفیت ارائه بده اگه همون کار رو هزار تا هزار تا روی.هوا نبردن؟

      اگه براش دعوا نکردن؟

      میبینی که چطور سر و دست میشکونن و از خداشونه که جنس باکیفیت از تو بخرن چون تو درستکاری و صداقت رو ارزش اصلی و سرمایه اصلی کارت قرار دادی

      تبلیغات ؟

      بیخیال اینقدر جنست رو میبرن که دیگه فرصت تبلیغات نداری از بس که مشتری زیاده و روز به روز بیشتر میشه

      به قول استاد خدا برای من تبلیغ میکنه مردم کی ان؟!!

      اونه که به دل اون مشتری میندازه بیاد از من یه جوون تازه کار تعداد بالا.بخره کی.به جز اون میتونه اینکارو بکنه؟

      و بعد باز هم خدا هدایتت میکنه به تولیدی و براحتی اونا.قبول میکنن ( از خدا خواسته )

      و بعد براحتی و با عزت و.به زیبایی جنس ها رو تحویل مشتری میدی

      مشتری که گفت من.جای دیگه نمیرم

      فردا میام همین جا

      این یعنی اونی که بخواد بخره میخره

      اونی که باید دست خدا بشه برای رسوندن سود و روزی به من اون میاد و میخره

      خدا میرسونه

      این دوتا جمله تمام نگرانی های منو تار و.مار میکنه قشنگ

      دارم تبدیل به باور میکنم اینها رو

      و وقتی شما حست رو.خوب نگه میداری بعد از اون تعطیلی و اون داستان ها خدا عنوان دوستت دوباره به کسب و کارت پول تزریق میکنه و میگه.محمد بیا طبق قانون احساس خوب مساوی اتفاق خوب

      تو مثل 90 درصد بهم نریختی و تقریبا حالت رو خوب نگه داشتی حالا اینم اتفاق خوب که دوستت بهت پول داد و اجاره کردی و بعد گفتی حالا قرض هام و چطوری بدم دوباره خواسته شکل گرفت امید پشتش اومد به همون خدایی که بار ها خواسته ت رو اجابت کرده به طور معجزه آسا خیلی ساده و.بدیهی و آسون

      و گفتی همونطور که قبلا رسوند الانم میرسونه و باز هم ایمان خودت رو نشون دادی و.بازم ادعونی استجب لکم!

      خدا دوباره زنگ زد بهت گفت ایندفعه هزار تایی بده بیاد مه میخوام پول بریزم به کارتت جون ایمانت رو نشون دادی باید طبق قانون نتیجه ت رو نشونت بدم

      و خدا و باز هم خدا و بازم هم.کارت راه افتاد بازم مشتری باز هم روزی سان روزی رساند از جایی که حتی فکرشم.نمیکنی

      و چنان روزی رسان روزی رساند

      که صد عاقل از آن حیران بماند

      عاشقتم محمد عزیز

      عاشقم استاد عزیز

      و ممنونم که گوشه ای از نشون دادن ایمانت و موندن توی احساس خوب و خواسته با باور شدن

      رو برامون تعریف کردی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
      • -
        محمد مردان نژاد گفته:
        مدت عضویت: 1163 روز

        به نام خدای مهربان و هدایتگرم

        سلام عرض ادب اقا اسدی گل خیلی ارادت دارم دوست عزیز

        سلام خدمت استاد عزیز خانم شایسته نازنین و دوستان گل که کامنت رو میخونن

        اقا اصلا یه طوری احاطه شدم با معجزه همزمانی و هدایت الله کهدنمیدونم چطور راجبس حرف بزنم تک تک سلولام سپاسگذار خدای مهربانم هستند خیلی احساس خوبی دارم پشتم گرمه گرم بخدا به وجود و حضور نیروی کمک کننده ی خدا

        چرا میگم همزمانی اقا اسدی من این کتمنتی که شما حوابش رو دادی یک ماه پیش نوشتم از لحاظ مالی به شدت نیاز پول داشتم چون دسته چک ندارم و دارم نقدی کار میکنم و کاملا توکلم به الله هستش که کار هارو جلو ببره خب اون مشتری که صحبت کردم در کامنت قبلی اون پیر مرد که مسئول خرید اون شرکت بود سه سال از من خرید کرد و باز نشست شد و کاملا با من رفیق شده من رو تحسین میکنه و حتی الان که حدود دوسال هست دیگ از من خرید نکرده برای شرکت گاهی به من زنگ میزنه و حالن رو میپرسه و از من به عنوان یک مشتری کاملا رضایت داره مسئول خرید جدید شرکت پارسال به من درخواست خرید داد و سر قیمت و یکسری توقعات بیجا معاملمون نشد

        تمسال تو این چند روز که تقریبا تایم خریدشون هست چند بار به ذهنم رسید که بهش زنگ بزنم و بگم از ما خرید نمیکنی ؟؟ نمیخوای قیمت هامو جنس هامو ببینی به سریع به خودم گفتم محمد اون مشری رو کی اورد تو زندگیت و مشتری های عمده دیگه رو خب جواب مشخصه خدا به صورت جادویی اورد تو زندگیم

        گفتم خب اوکی عزت نفست رو حفظ کن و زنگ نزن بهش اون شمارتو داره اگر بخواد خرید کنه زنگ میزنه و با شرایطی که تو تعین میکنی ازت خرید میکنه

        و نه تنها اون بلکه خدا بینهایت مشتری بهتر از اون داره البته که خرید این مشتری برای من مبلغ خوبیه (دو سه میلیارد )

        ولی روزی رسان خداست بزار اون کار هارو انجام بده برات

        اقا من معمولا ساعت یازده میام در مغازه یه روز دو سه هفته پیش ساعت ده اومدم و یک اقایی اومد تو مغازه گفت لباس میخوام برای شرکتمون

        من هم گفتم که در زمینه پوشاک از لباس کار تا کت و شلوار من همه چیز تولید میکنم در بالا ترین سطح کیفی نمونه کار هامو نشون دادم بهش

        و گفت خدارو شکر عجب کسی رو پیدا کردم

        گفتم در خدمتم

        اقا صورت خرید این بند خدا 9/000/000/000تومان هستش

        من فقط میتونم بگم خدایا شکرت

        ببینید کسایی که دارید کامنت منو میخونید من جایی دارم کاسبی میکنم فروشگاه من در جایی هستش که هیچ ربطی به عمده فروشی نداره و مراکز خرید لباس های ادای جای دیگه هستش و من فقط این رو یک هدایت الهی از طرف خدا میدونم که این ادم هارو برای اجابت دعای من به سمت من میفرسته

        و جالبه اینم بگم من طی این چند ماه خیلی با خدا حرف زدم خیلی گفتم خدایا فقط تویی که ادم هارو وارد زندگی من میکنی ادم ها میتونه یک دختر برای رابطه عاشقانه باشه میتونه دوستان خوب باشه میتونه مشتری های فوق العاده باشه ولی خدا جون تویی که این کار میکنی من ایمان دارم و من هیچ کاری به جز درخواست از از دستم بر نمیاد این فرمون تو بشین من خسته ام من خوابم میاد من راه رو بلد نیستم من اینجارو نمیشناسم تو خدایی تو روزی رسانی تو ربی تو پادشاهی من بندتم وظیفم بندگیه تو درست کن مان تا اخر عمرم به همه میگم میگم که من چیزی نمیدونستم تو کردی تو ساختی تو خدا جونم خداجونم عاشقتم

        این نکته رو بگم من چند روز پیش توی یسری پیج های املاک ملک هایی دیدم با قیمت های هزار میلیارد ششصد میلیارد و …

        به خودم گفتم میبینی دیگه میلیارد عادیه در صورتی که چند ملیون بیشتر تو حسابم نبود دیروز که رفتم هولدینگ پیش این حاجی که داره از من نه میلیارد خرید میکنه یه قرار داد نشونم داد که ششصد میلیارد خرید کرده بود و الانم که داره نه میلیارد از من خرید میکنه پرداختش براش کار اسونیه من هم با این که تو حسابم پول انچنانی نیست طوری برخورد کردم که برای من هم عادیه ولی به شدت در درون بابت این مبلغ از خدا تشکر کردم

        خلاصه که چنان روزی رسان روزی رساند که صد عاقل در ان حیران بماند شکر

        اقا اسدی خیلی مخلصم داداش ممنون بابت حس خوبی که بهم دادی اره من همچنان و تا اخر عمرم بجز اون نیروی الله ری هیچ چیز دیگه ای حساب نمیکنم چون همه چیز اونه اون خدا الله رب

        اونه که من رو هدایت کرده تا با ادم حسابی هایی مثل استاد عباس منش مثل خانم شایسته مثل شما دوست خوب همنشین باشم از شما ها ورودی بگیرم خواسته هام در بالا ترین استاندارد شکل بگیره با دیدن زندگی استاد شکر شکر خدا واقعا خدا برای من بالا ترین حد لذت از زندگی رو میخواد که من رو اورده اینجا تا ظرفم بزرگ بشه چون برای کار های بزرگ باید ادم بزرگی بشم شکر شکر

        مرسی اقا اسدی در پناه الله شاد سلامت ثروت مند باشی ارزوی موفقیت دارم برات رفیق

        من هم دوستت دارم

        استاد خوبم عاشقتم شکر گذار خدا ام برای وجودت

        مرسی خانم شایسته نازنین

        الهی شکر

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          محمد رضا اسدی گفته:
          مدت عضویت: 1304 روز

          باز هم سلام باز هم ثروت و بی نیازی از خلق و نیاز به خود خدا که تنها منبع ثروت و روزی و نعمت و.عزت و شادی و.ارامشه

          محمد عزیزم ممنونم از لطفی که نسبت به من داری

          عزیز دلی برادر

          من با خودم داشتم روی اون دو سه میلیارد حساب میکردم که شاید اون بنده ی خدا بده یا نده

          بعد خدا یکی دیگه رو فرستاد 9 میلیارد ازم خرید کرد!

          از جایی که حتی فکرشو نمیکنیم

          درک من از روزی رسان بودن خدا ناچیزه

          اون 9 میلیارد نتیجه باور و باز هم خواسته ی خودت بود

          فراوانی و یه کم بیشتر باور کردی و بعد یه کم بیشتر دریافت کردی

          نوش جونت باشه سودی که حاصل میشه برات

          سودی که نتیجه ی باورت بود

          ما نون.باورمون رو میخوریم

          نه نون بازومون

          این کامنتت هم خیلی فرکانس ثروت و فراوانی داشت و منکه خیلی حس خوبی گرفتم و کمکم کرد ایمانم قوی تر بشه

          خیلی عزیزی

          موفق باشی و ثروت روز افزون داشته باشی اقای مردان نژاد دوستداشتنی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          گزارش نقض قوانین سایت