تسلیم بودن در برابر خداوند - صفحه 24

831 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 3106 روز

    به نام خدای زیبایی ها

    سلام و درود به همه‌ی اهالی بهشت

    تسلیم بودن در برابر رب در برابر الله در برابر پوشاننده گناهان

    زمانی من بچه دار شدم و ادم قابل اعتمادی که بهش اعتماد کامل داشتم که بچمو بهش بسپارم و برم کارهامو انجام بدم فقط مادرم بود چون مثل خودم شاید بیشتر از من بچم رو دوست داره و مواظبت می‌کنه ازش حالا در اینجا میاییم مثال مادرم رو به خدا میزنم که خالق مادرمه بهتر از مادرم مواظب عرفانه اما چون نمیدیمش چون بهش اعتماد نداشتم چون خدارو اینجوری که الان می‌دونم کیه رو اون موقع شناختی ازش نداشتم …..موقع بیماری هامون امام ها میشدن واسطه تسلیم بودن نمی‌دونستم چیه

    اما شد ابان ماه 1402با یک تضاد از همه دل کندم تو خونم موندم هدایت شدم به سایت کم کم با دیدن دوره عملی سریال زندگی در بهشت با خود استاد و زندگیش آشنا شدم دیدم چقدر من این مرد رو دوست دارم چقدر برخلاف گذشته که صداشون رو از طریق همسرم که دوره هارو گوش میداد و حالم رو بد میکرد الان دوست دارم بیشتر ازش بدونم متوجه شدم منم که خالق زندگیمم خدای واقعی من خیلی هم مهربونه وهابه ثروت رو دوست داره به خاطر یک شاخ مو منو نمی بره جهنم به خاطر نماز های نخونده مجازاتم نمیکنه شادی رو دوست داره نکات مثبت رو دوست داره اینکه بدی های دیگران و نباید به خودش بگم اگه حالم خوب باشه اتفاق های خوب میوفته هدایت شدم به دوره احساس لیاقت با احساس گناه آشنا شدم پاشنه ی اشیل هامو پیدا کردم متاسفانه در عید 1403با یک تضاد برای پسرم از مسیر خارج شدم اما خداوند رهام نکرد خیلی حال بدی بود روی حرف دکتر ها بدجوری حساب کردم ترسیدم تا اینکه خدا بازهم هدایتم کرد از طریق همسرم به دوره جلسه دوم اشک میربختم و با خدا دردودل میکردم و دیگه بعدش تسلیمش شدم گفتم بسه به هرچی بی خدا اعتماد کردم این بچه مال توئه خودتم حفظش کن و واقعا مالک هرچی که توی زندگی من هست همه از خدامه من هیچی ندارم هر چی دارم رو اون بهم هدیه داده و بعد این تسلیم شدنه هرچی دکتری گفتن برعکسش اتفاق افتاد و به اسان ترین شکل ممکن همه چی حل شد

    اما ما درسش رو نگرفتیم هدایت ها میومد که مشکل هنوز حل نشده ولی ما مغرور شدیم دوماه بعدش مشکل دیگه ای به شکل دیگه در صورت عرفان به وجود اومد و متوجه شدیم همه چی به دندون بچم وصل بود دوباره حرف یک دکتر مارو ترسوند و بی ایمانی بی داد کرد در وجودمون رفتیم که بریم بیمارستانه که دکتر معرفی کرده بود هدایت اول رسید اینجا بخش کودکان نداره برید جایی دیگه رفتیم اینجا هم تسلیم خداوند شدیم و بهترین دکتر ها بهترین پرستارها مثل فرشته ها دورمون بودن و در خدمت ما قرار بود یه دکتر اطفال دندان بیاد که کاری براش پیش اومده بود یکی دیگه اومد استاد چون ما تسلیم شدیم حالمون رو اگاهانه خوب کردیم و هی سپاسگذاری اعضای دیگه عرفان که سالم بودن میکردیم دکتر ی با حال خوب به سمت ما اومد چون زمانی که عرفان داشت پذیرش میشد و میخواست به دکتر قبلی زنگ بزنه گفت اوه اوه کدوم دکترم هست اما بعدش که دکتر عوض شد متوجه شدم کار کار خدامه خلاصه دکتر رو دستی از دستان خداوند دیدم که انگار خدا داشت برام حرف میزد که نگرانی نداره سیستم ایمنی بچه ها قویه اصلا در این مواقع ترس به خودتون ندید و یک شربت داد که همه جا گیر میاد و درصورتی که دکتری که شبش بردیم و مارو ترسوند یک شربت براش نوشت که کمیاب بود و حال بد ما و تسلیم نبودن و روی عقل خودمون حساب کردن باعث شد ما به اون دکتر هدایت بشم …..خلاصه قراربود یک هفته بهش شربت بدم تا باد لپ عرفان از بین بره و بعد بریم دندان بچه رو بکشیم

    استاد من در این هفته فقط باهربار بهبود عرفان فقط خدارو شکر میکردم و حالمون خوب بود و گفتم خداوند مارو به یک دندان پزشک خوب که بچه بتونه بدون بیهوشی دندانش رو بکشه هدایت می‌کنه و واقعا تسلیمش بودم تا اینکه خداوند یک پلن جدا برای ما داشت که همه چی از اینم ساده تر پیش بره یک هفته گذشت و جمعه شد بعد از ظهر بود مادرم زنگ زد که الهه خاله بتول الان اینجا بودو این خالم قرار بود شنبه بیاد خونه مادربزرگم اما جمعه اومد ماجرای عرفان رو متوجه میشه و یه دختر 16ساله داره که وقتی همسن عرفان بوده همین اتفاق براش میوفته و تا اون موقع اصلا همچین چیزی رو تعریف نکرده بود و دکتر میگه بچه شما اجازه نمیده که بکشمش و الان هم اصلا براش خوب نیست که دندانشو بکشیم و فلان و یک دهان شویه بهش میده و میگه اینو بزن تو دهنش خوب میشه بعد این همه سال حتی اسم اون دهان شویه رو هم یادش اومد خلاصه مادرم اینو گفت و گفت صبر کن بزار بچه بزرگ بشه دندونش خودش میوفته خب من اگه الهه قبلی بودم که اولا به خدا اعتماد نداشتم و هرکی هرچی می‌گفت من فقط میگفتم تو بهتر میدونی یا دکتر و من داشتم با کشیدن اشغال هارو میکردم زیر مبل و استاد برای اینکه من ایمانم قوی بشه خدا کسایی رو می‌فرستاد پیش من که به خدا توی این همه سال اصلا در مورد این موضوع که برای بچشون پیش اومده بوده اصلا یک کلام صحبت نمی‌کردند و خب من این حرف هارو از طرف خداوند دیدم و قطره رو خریدم و بازهم تسلیم شدم اما با نگرانی ولی خداوند تنهام نزاشت و هدایت هاش میومد که برو جلسه هفت لیاقت رو گوش بده بعد توضیحات اولیه هی بهم چشمک میزد که باید این دوتا ماده غذایی از زندگیت حذف بشه حداقل تو خونه خودت خوب من از بچگی به عرفان شیرینی جاتمخصوصا بستنی اونم کاکائویی اونم روزی سه تا بعد بیماری اولی روزی یکی بهش میدادم کیک کاکائویی انواع اقسام کیک و شیرینی و انواع اقسام فست فود ما خودمون بودیم و فست فود ها خلاصه با این هدایته حجت بر من تمام شد که همه چی مال این دوتاست و استاد من با این تفکر که بچه که غذا نمیخوره حداقل چیزایی که دوست داره رو بخرم ولی نمی‌دونستم که لب نزدن عرفان به غذا از خوردن همین اشغال ها میومد درسته استاد الان جایی میریم شیرینی باشه میخوره اما دیگه خیالم راحته تو خونه نمیخوره و شاید مراسم تا مراسم های بزرگ خلاصه از حذف این ها در زندگیمون مخصوصا فست فود ها بچه من که علاقه به گوشت نداشت الان کباب میخوره همه ی غذاها و میخوره به دوغ علاقه نداشت همش نوشابه الان فقط دوغ بعد بازهم من نگران بودم تا اینکه هدایت شدم به کامنت یکی از بچه ها که داشت از استاد تشکر میکرد که داره به قانون سلامتی عمل می‌کنه و علت دندان درد هم از تغذیه غلط میاد و الان بیشتر از قبل می‌خوام که به دوره‌ی قانون سلامتی هدایت بشم تا اصولی پیش برم تا دیگه سلامتی پسرم رو به خاطر این اشغال ها به خطر نندازم …و امیدوارم استاد اونجا در مورد تغذیه بچه هاهم صحبت کرده باشن

    و بازهم متوجه شدم چرا قانون سلامتی هی ازمن دورتر میشه چون دارم برای اینکه بخرمش روی عقل خودم حساب میکنم و رهاش نمیکنم و چسبیدم بهش درصورتی که خدارو هزاران بار سپاس با حذف همین ماده های غذایی چقدر هممون سالم تریم چقدر وزن خودم اومده پایین و استاد زمانی که فرزندم در جاهای دیگه هرچیز شیرین یا میوه شیرین میخوره من می‌خوام سکته کنم که نکنه دوباره یه جوریش بشه و اینقدر چسبیدم به اینکه پس کی من دوره رو میخرم که از اون طرف دوره سلامتی از من هی دور و دور تر میشه

    از خداوند برای شما سلامتی روز افزون ثروت روز افزون عمر طولانی می‌خوام خداوند شمارو برای ما حفظ کنه

    خداوندا سپاسگذارتم که هر لحظه در حال هدایت می تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    محمد جواد اسدی گفته:
    مدت عضویت: 886 روز

    به نام الله یکتا

    به نظرم اینکه من تسلیم نیستم فقط از بی ایمانی میاد،این تکبر و غرور خنده داری که فقط ضربه میزنه و من من کردن‌های پوچی که مثل طبل تو خالیه همیشه ما رو به ته بدبختی میبره…

    در مقابلش تسلیم بودن به کسی که اربابه و سازنده ی من و جهان است،کن فیکون میکنه…

    قشنگ پله به پله میگه چکار کنیم وقتی ازش خواسته مون رو میخوایم

    یک عالمه کار رو برای من انجام دادی ای خدای بزرگ و فقط چند تاش رو الان که در همین هفته انجام شده رو مینویسم

    مالیات 18 میلیونی رو برام با هدایت و تسلیم بودن کردی یک میلون و سیصد،به آسانی و با عزت در روز آخر با نشونه هایی واضح

    صبح بلند شدم میگه برو برای تمدید گواهینامه ات ،میرم میبینم هیچ ارباب رجوعی در پلیس+10 نیست و کارم در چند دقیقه آنجا انجام میشه و بعد میگه برو پیش دکتر و معاینه و بعد اونام سریع انجام میشه و به همین آسونی….در صورتی که من فقط میخواستم برم سوال کنم ببینم پروسه اش چطوریه

    بیمه ماشین رو میرم بدم و میگن برو استعلام بگیر از پلاک ماشینت که تخفیف روش هست و میرم میگیرم و بالاترین تخفیف رو داره 70 درصد و منی که اصلا اطلاعی نداشتم از این موضوع و بیمه 7 میلیونی با 2500 انجام میشه

    میگه از اینجا فلان چیز رو بخر نمیخرم میرم خونه میگن فلان چیز رو نداریم و من میگم ببین اون به من گفتا من گوش نکردم

    یه تضادی چند سال پیش برای پدرم که الان ساکن بهشت هست پیش اومد که همون تضاد باعث شد که من معافیت کفالت بگیرم

    بیماری پدرم و فوتش و تسلیم بودن در برابر امر و اراده الله یکتا منو بسیار قوی‌تر کرد

    شبهایی که آگاهانه میرم به سمت کوهای خارج از شهر تا بر ترس تاریکی ام غلبه کنم خیلی ایمانم رو بیشتر کرده چرا که اونجا پر از حیوانات از روباه و سگ و گرگ گرفته تا حشرات و عقرب و…

    اما اون ایمان به الله هست که منو وادار میکنه به حرکت و چقدر غلبه بر ترسها شیرین و لذت بخشه،لذتی بالاتر از هر لذتی

    هر اتفاقی بیافته فقط اومده به نفع من باشه و من از خداوند درخواست میکنم که من رو تسلیم خودش کنه و یک لحظه هم منو به حال خودم وانگذارد

    یک عالمه اتفاق کوچک و بزرگ دیگه هم افتاده که همگی خیر و خوبی بوده فقط بخاطر سپردن کارها به الله که دیگه بماند در جایی دیگه

    ممنونم از استاد عزیزم و سجده میکنم به درگاه تنها فرمانروای کیهان

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    زهرا راد گفته:
    مدت عضویت: 1852 روز

    به نام خداوندی که هرچه دارم از اوست

    سلام استاد عزیزم چند وقته که کامنت نذاشتم اون هم دلیل داره به خاطر اینکه خیلی کمال گرا بودم و همیشه برای فایل‌ها تا کامنت نمی‌ذاشتم به فایل بعدی نمی‌رفتم بعد وقتی که نمی‌تونستم کامنت بزارم باعث توقفم می‌شد الان فایل‌ها رو گوش میدم تفکر می‌کنم و زمانی که احساس کردم آماده‌ام برای کامنت گذاشتن، کامنت میزارم الان احساس کردم زمانشه استاد دوره 12 قدمو دارم میرم و الان قدم هفتم چقدر زیبا برای هر قدمم پولش می‌رسه چقدر زیبا هدایت میشم به آسونی‌ها چقدر زیبا همه چیز کنار هم قرار می‌گیره تا من خواسته خودمو تجربه کنم این روزا این روزا با هدایت رابطه نزدیکی پیدا کردم خیلی اتفاقی همکارم بابت فیلم ملت عشق که تو سینما اکران می‌شد چند بار بهم گفته بود مربوط به داستان شمس و مولاناست حقیقت نمی‌دونم تنبلی یا هرچی یا بهانه نمی‌دونم باعث می‌شد که اوکی نشه و این دفعه گفتم بلیط بگیر میریم خودش نتونست بیاد ولی با یکی دیگه از همکاران رفتیم و حسابی کیف کردیم وقتی که مولانا با شمس ملاقات می‌کنه وقتی که اون حرف‌های قشنگ اون معنویت‌ها تو وجودم سرازیر می‌شد اشک می‌ریختم و ذوق می‌کردم اون شب تمام ذهنمو درگیر کرده بود روز بعد تو استوری یک فایل خیلی قشنگ یه شعر خیلی قشنگ که مرتبط با این فایله رو دریافت کردم یه شعر از مولانا

    هر لحظه که تسلیمم،در کارگه تقدیر

    آرام‌تر از آهو، بی‌باکترم از شیر

    هر لحظه که می‌کوشم در کار کنم تدبیر

    رنج از پی رنج آید،زنجیر پی زنجیر

    واقعا همینطوره استاد هر وقت هدایت رو می‌گین وقتی تسلیم می‌شین وقتی هدایت رو می‌پذیریم و می‌گیم فرمانبردارم سرورم و اون موقع انجام میدیم چقدر شجاعتر میشیم ،چقدر آرومتر میشیم،اما زمانی که خودمون دنبال ایده ها و راه حل ها میریم گره ها و مشکلات هستن که پیش میان، آخه دید ما وسع نیست ،همه شرایط رو نمی دونیم خ است که از بالا تمام مسیرها رو میدونه و به زیبایی هدایت میکنه .همون شعری که شما زیاد تکرار میکنید

    که تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس

    که راه خود بگویدت که چون باید کرد

    وقتی خدا بخواد آدم رو آماده کنه برای کاری وقتی بخواد مثل شما که می‌خوای یه فایلو ضبط کنی منتظر هدایتش می‌شینی و اون زمانی که بهترین زمانه اون وقت ماحصل این فایل میشه یه فایلی که با روان آدم بازی می‌کنه باور کن استاد این روزا وقتی فایلاتونو گوش می‌کنم وقتی می‌بینم چقدر حرفا اینقدر زیبا از پی هم میان چقدر به هم مرتبطن و چقدر قفل و زنجیر شدن این کلمات به هم که انگار نقصی درش وجود نداره شکی نمی‌کنم که وصل الهامه . شکر خداوندی رو به جا میارم که اینقدر زیبا این الهامات رو به وسیله شما به من می‌رسونه خدا را شکر می‌کنم به خاطر داشتن حضور شما به قول شما شاید شما هم نه یک نفر دیگه برای هر تقاضایی در این دنیا راه های زیادی وجود داره

    استاد عزیزم چقدر دوره 12 قدم فوق العاده است همه جوانب وجود من رو در بر می‌گیره از عزت نفس گرفته تا توجه و ظلم و ترس و … انگار به تمام جوانب یک شخصیت برای رشد توجه شده و من فوق العاده با عشق این دوره رو گوش میدم همیشه دنبال این بودم و الان دارم تجربه‌اش می‌کنم همه چیز دست به دست هم داده که این آگاهی‌ها رو من دریافت کنم پس جایی برای تحمل نیست جایی برای توجیه و نشدن وجود نداره این منم که باید قدم بردارم این منم که باید حرکت کنم جایی برای توقف وجود نداره بهانه‌ای برای توقف وجود نداره

    وقتی که آرومم وقتی که آرامم اونجاست که صدای خداوند رو می‌شنوم اونجاست که هدایتشو دریافت می‌کنم فقط باید آروم باشم .

    بین دانلودی و محصولات تفاوتی نمی‌بینم همشون ارزشمندن و مملو از آگاهی

    استاد عزیزم من زهرایی هستم که با دیروزم خیلی فرق کرده قوی‌تر شدم عزت نفسم بالاتر رفته تجربیات خوبی پیدا کردم و ایمانم قوی‌تر و کامل‌تر شده من می‌خوام با اون زهرایی که از دیروز مثل یویو مسیر موفقیت رو طی می‌کرد به یک مسیر رو به صعود و پیشرفت برای همیشه داشته باشم

    به معنای واقعی زندگی کنم یعنی زندگی با همون تجربه‌ای که شما داشتین و تعریف کردید، حس خوب در لحظه بودن نه در گذشته و حسرت‌ها و از دست دادن‌ها و نه نگران آینده بودن.

    استاد عزیزم برای تمام آگاهی‌ها که چقدر زیبا از روی یک تفکر درست بدون تعصب و با منطق قوی بیان میشه سپاسگزارم خوشحالم که دریافت کننده این آگاهی‌ها هستم و شما را تحسین می‌کنم برای تفکر عمیقتون برای تعهد و پایبند بودنتون به قوانین به قول خودتون اون خط قرمز هایی که تعریف کردید.

    اتفاقات قشنگی برام افتاده

    ماشین دنده اتوماتیمونو تحویل دادن با توجه به خانواده خودم و همسرم این یک شرایط برای موفقیته که کسی نداشته

    سرویس طلا گرفتم که خیلی وقته می‌خواستم داشته باشمش

    تو کارم که ارائه نرم‌افزارهای مالی و اداری تحت وب پرزنت اتوماسیون خودم دارم انجام میدم و هر چند چهار باری که تا الان انجام دادم تحسین رو دریافت کرده .

    هدایت خدا رو خیلی واضح‌تر و شفاف‌تر دریافت می‌کنم و هر بار خودم مستقیم باهاش حرف می‌زنم و دریافت می‌کنم و جواب میدم چشم انجامش میدم هر هدایتی که باشه.

    کلی اتفاقای قشنگ دیگه هم افتاده که حتماً به لطف خدا فایل‌های 12 قدمو که از اول دوباره می‌خوام مرور بکنم برای همه به لطف خدا کامنت می‌ذارم البته برای زمانم باید بتونم باورهای درستو بسازم تا بتونم اون زمان عالی رو و آزادی زمانی عالی رو داشته باشم حتماً هیچ توجیهی برای نداشتن زمان و وقت وجود نداره

    ممنونتونم استاد دوستتون دارم مریم عزیزم دوست دارم و همیشه در پناه خداوند سالم شاد سرزنده و درجه باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    سید مهدی جزایری گفته:
    مدت عضویت: 2109 روز

    سلام خدای مهربان

    سلام نور آسمان ها و زمین

    سلام مالک همه چیز و همه کس

    سلام بر تو ای خدا که چه زیبا نظامی تو را توصیف کرده است:

    خدایا جهان‌پادشایی تو راست

    ز ما خدمت آید خدایی تو راست

    پناه بلندی و پستی تویی

    همه نیستند آنچه هستی تویی

    همه آفریده‌ست بالا و پست

    تویی آفرینندهٔ هر چه هست

    …..

    تویی کاسمان را برافراختی

    زمین را گذرگاه او ساختی

    تویی کافریدی ز یک قطره آب

    گهرهای روشن‌تر از آفتاب

    تو آوردی از لطف جوهر پدید

    به جوهر‌فروشان تو دادی کلید

    جواهر تو بخشی دل سنگ را

    تو در روی جوهر کشی رنگ را

    نبارد هوا تا نگویی ببار

    زمین ناورد تا نگویی بیار

    جهانی بدین خوبی آراستی

    برون زان که یاریگری خواستی

    ز گرمی و سردی و از خشک و تر

    سرشتی به اندازهٔ یک‌دگر

    چنان برکشیدی و بستی نگار

    که به زان نیارد خرد در شمار

    خدایا شکرگزار توام که استاد عباس منش را خلق کردی

    خدایا شکرگزار توام که این جمع بهشتی و این دوستان توحیدی را گرد هم جمع کرده ای

    خدایا شکرت بابت دوستان عزیزم در این سایت که با این که ندیدمشان ولی به اندازه هزار رفیق و آشنا، دوست شان دارم و به آنها احساس نزدیکی می‌کنم

    خدایا مرا تسلیم خودت قرار بده

    خدایا بر من ببار و ظرف مرا بزرگتر کن تا توحید و توکل را دریابد

    خدایا مرا موفق بدار که الهاماتی که به من می‌کنی را بفهمم

    و عمل کنم

    و نتیجه بگیرم

    و شور و شعف برپا کنم

    و نتیجه را شکرگزاری کنم

    خدایا من هیچم و تو همه چیز هستی

    از رحمت خودت بر من بیکران ببار و مرا موفق بدار که از این بارش دائمی رحمتت استفاده ها کنم

    إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِین

    تنها تو را می پرستیم وتنها از تو کمک می خواهیم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  5. -
    عاطفه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 841 روز

    به نام خدا که رحمتش بی اندازه و مهربانیش همیشگیست و درود خدمت شما استاد گرامی و مریم خانم گل و دوستان همفرکانسیم

    من تجارب زیادی از تسلیم دارم ولی علاوه بر این تجاربم یکی از کارهای مهم من اینکه وقتی مستأصل می شم ناخودآگاه شروع به فرستادن صلوات یا صلوات کثیره می کنم و اکثرا وقتهایی هست که وسایلم رو پیدا نمی کنم و یا راهی برای کاری پیدا نمی کنم. هزاران بار تجربه اش کردم اون وسیله جلوم ظاهر می شه و یا اون کار حل می شه.

    موضوع دیگه ای که اخیرا پیش اومد از خدا کمک خواستم و خدای مهربونم دوره قانون سلامتی رو جلو راهم قرار داد نه تنها برای خودم باور پذیر نیست بلکه اگر این موضوع رو برای هر کسی تعریف کنم باور نخواهد کرد من در درونم بیماریهای سخت زیادی داشتم و خودم نمی دونستم ولی با اجرای متعهدانه دوره برطرف شد من این دوره رو برای سلامتی یکی از اعضا خانواده ام گرفتم ولی خدا جسم خودم رو پاکسازی کرد و بهم گفت تو بنده ی لایق منی و من از تو محافظت می کنم. نمی‌دونید خدا چقدر مهربونه بدون اینکه خودمون بدونیم مراقب ما هست.

    مورد بعدی در مورد سئوال چرایی کارهام بود، من با اجرای این تکنیک ساعتها هنگ بودم خدا با این سئوال جوری با من حرف زد که هیچ قدرتی نمی تونست من رو اینجوری آگاه کنه.خدا بهم گفت بنده عزیزم عالم بدون عمل نباش. هر چیزی رو که می خوای آموزش بدی اول خودت راه و تکنیکهای رو انجام بده، نتیجه خودش حرف می زنم.

    استاد جانم با تمام وجودم دوستت دارم بهت افتخار می کنم و برات دعای خیر می کنم که هر روز و هر روز پیشرفت بیشتری داشته باشی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    نوشین نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 2070 روز

    به نام خداوند هدایتگرم

    خوشحالم که من یکی از اونجایی بودم که این فایل را شنید چون خود هدایت هست

    خدای شجاعتی ده تا تغییر دهم هر آنچه را که می توانم و آرامشی ده تا بپذیرم هر آنچه که نمیتوانم تغییر دهم و بینشی ده تا تفاوت آن دو را درک کنم

    سپاسگزارم از استاد عزیز برای این فایل سرشار از هدایت ،خدایا کمکم کن فقط به خودت وابسته باشم نه دیگران ،خدای کمکم کن که به آرامش برسم به پذیرش ،خدایا خودت این سفر را برای من فراهم کن راهش و زمانش ،خودت در زمان مناسب منو به این سفر هدایت کن و به انسانها و شرایط مناسب،خدایا راهو گم کردم راهو نشانم بده ،راضی ام به رضای تو

    سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1740 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام و احترام به استاد خوبم که چراغ راه من شده است و قدم به قدم مرا راهنمایی می‌کند تا بهبود پیدا کنم و خودم را بشناسم وخدایم را بشناسم.

    استاااااااد ممنونم سپاسگزارم بخاطر وجودتون بخاطر آموزش های عالی اصل قانونی که هربار با درک بالاتر و فرکانس خالص تر وایمان قوی تر با ما به اشتراک میگذاری ،که هر بار درباره توحید و یکتا پرستی حرف می‌زنید به قلب من نفوذ میکنه و من سرشار از عشق و راحتی و آرامش میشوم پر از شورو شوق و انگیزه میشوم که دریچه های قلبم را بهتر به روی آگاهی ها باز کنم و آگاهانه پذیرفته ام که من هیچی حالیم نیست و سپردم به خدا که هدایتم کنه راهنمایی کنه منو برداره بزاره روی دوشش و ببره به زیبایی ها به راحتی به آرامش و سلامتی منو ببره به مسیر آسانی ها و تمام نعمت های خوبش را نصیبم کند و هر روز صبح با اجازه دادان به خدا و توکل بخودش روزم رو شروع میکنم و با عشق وقلبی باز روی افکارم و باور هایم کار میکنم و سعی میکنم ورودی هایم را کنترل کنم افکارم را کنترل کنم و درباره چیزهای حرف بزنم که میخواهم در زندگی ام تجربه کنم و بصورت شگفت انگیز هر روز اتفاقات و شرایطی برام پیش میاد و دستان خدا میاد که من راحت به خواسته هایم میرسم و خوشحالترم و ایمانم به قوانین در وجودم قوی تر شده که من هستم که دارم با کانون توجه ام صددرصد اتفاقاتم را رقم میزنم و خداوند خیلی راحت و آسان تمام خواسته های مرا اجابت کرده و آرامش قلبی من نشانه تسلیم بودن من در برابر رب العالمین است که مدیر و مدبر و نگهدارنده جهان هستی کسی که آگاهی کل و بینا و دانا و توانا به تمام امورات من است و اوست که مرا در بهترین زمان در بهترین مکان قراره داده و هر وقت آگاهی و درسی را که باید بدانم و نیاز دارم را به من می‌رساند و اوست هدایتگر من و مرا قدم به قدم هدایت می‌کند و من قدم ها را برمیدارم به شرط ایمان و نتایج رخ می‌دهد

    و خداوندی که خالق من است هر لحظه داره هدایت ها را برای من می‌فرسته من باید اجازه بدهم و تسلیم باشم خودش همه ی کارها را برایم انجام می‌دهد به بهترین شکل ممکن و بهتر از آنچه که من تصورش را دارم به من داده و می‌دهد و من باید حواسم باشه که به هر موفقیتی که میرسم و هر خیر و برکت و فرصتی و علم و درک و آگاهی و عمل درستی که دارم از طرف خداست و من از خودم هیچی ندارم و به عقل خودم و توانایی خودم تکیه نکنم به خدای تکیه کنم که خالق من و تمام این هستی است و هدایت کردن من را به عهده گرفته است و اوست روزی دهنده و رزاق من که هر دم بیشتر و بهتر از نیازم به من روزی می‌دهد

    خدایاشکرت که فرصتی دادی تا زنده باشم و بشنوم و درک کنم و توانایی دادی تا بنویسم و سپاسگزار باشم

    استاد خوبم

    خانم شایسته عزیزم

    دوستتون دارم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    هاجر صالحی گفته:
    مدت عضویت: 1658 روز

    سلام به توحیدی ترین استاد جهان و خانم شایسته ی بینظیر و دوستان عزیزم

    استاد فایل توحید عملی ده و یازده عالی بود، ولی حس میکنم تو این فایل مفهوم تسلیم بودن رو بیشتر شکافتین، و براش اندیکتور تعیین کردین ک بسنجم خودمو و مثال آوردین که بسنجم خودمو که آیا من واقعا تسلیمم؟

    تسلیم یعنی آرامش، تسلیم یعنی من هیچ آگاهی ندارم، راهی بلد نیستم، هیچی نمیدونم، یعنی هیچی، ن راهی میدونم ک چطور برسم، نه مانعی رو میشناسم ک فکر کنم نمیرسم، یعنی هیچ دیده و شنیده ای ندارم دیگه، من از سر راهم کنار رفتم

    اصلا همینکه من نمیتونم حسمو خوب کنم وقتی در یک چالشی هستم یا به یک خواسته ای نرسیدم یعنی تسلیم نیستم، یعنی اینکه من میدونم من آگاهم از پلن خداوند از چیزی ک قراره فردا رقم بخوره، از تعداد دستان خداوند، من میدونم که قرار نیست اتفاق خوبی بیفته،دری باز بشه، من به همه چی آگاهم،به اتفاقاتی که خداوند قراره رقم بزنه و چون میدونم نیست،ناامیدم

    مثال استاد که تسلیم بودن و به فاصله ی یک شب زندگیشون از این رو به اون رو شد، استاد ادعا نداشت علمشون زیاده که بدونه فردا هم هفته ی بعد هم چیزی رقم نمیخوره و به اندازه ی خداوند آگاهه.

    اصن ناامید شدن یعنی من میدونم

    تسلیم یعنی من فقط دوتا چیز میدونم ،یکی اینکه خواسته م چیه

    دوم اینکه فرمانروای قدرتمندی هست که هر کاری براش آسونه، به هر چیزی آگاهه، برای هر چیزی راه حل داره، جواب هر چیزی رو میدونه، هیچ قدرتی جز اون نیست،بر زمین و زمان تسلط داره، در یک کلام هر کاری هرکاری رو میتونه ب آسونی انجام بده و این فرمانروا هر لحظه داره اجابت و هدایت میکنه

    من وقتی تسلیم میشم دیگه کار رو ب اون سپردم

    وقتی تسلیم شدم، یعنی کارم ب چنین نیرویی سپرده شده ک مو لا درزش نمیره،، خب پس اگر چنینه ،نگرانی من برای چیه؟؟

    تسلیم شدن هم تکاملیه، نیاز ب تجربه داره، ایمان و عمل داره ک نتیجه بیاد و هی منطق ساخته بشه برام ک آرامتر بشم

    دلیل اینکه نمیتونم تسلیم بشم چیه؟

    یکیش ترمزامه در مورد اون خواسته،، من وقتی ترمزامو رفع نکردم نمیتونم ب راحتی تسلیم بشم، هی ذهنم میاد میگه پس اون چی، اون چجور؟

    یکیش اینه ک جهان رو فرکانس نبینم، باید بدونم ک فرکانس ها کار انجام میدن،نتیجه رو رقم میزنن، اعمال فزیکی اصل نیستن، اعمال در اصل اون تبلور باورهامه، اعمالی ک انجام میدم بخاطر فرکانس و افکاری هست ک دارم،، در اصل اون افکار منو هدایت کردن به اینکه این اعمال برام منطقی بشه و انجامش بدم.

    در حقیقت اعمال من یک مرحله ی بعد افکار من هستن، مدار فرکانسی و باورهایی ک دارم موجب عملکرد من میشه، هدایت میشم ب انجام یکسری کارها

    حالا اگر باور و فرکانسای من تنظیم باشن،هذایت میشم ب عملی ک منو ب نتیجه برسونه،اگر نباشه هم که به اعمالی ک فقط تقلا و تلاش فزیکی باشه بدون نتیجه.

    پس من بیام روی ریشه کار کنم، هول نشم ک حتما یک کار فزیکی انجام بدم، بله در جهان مادی زندگی میکنیم،کار فزیکی لازمه ولی کار نتیجه بخش، که اونم بعد از افکار درست میان.

    یعنی مشکل من از اونجا شروع میشه که جهان رو فرکانس نمیبینم، گول میخورم ، هی میخام برم کار فزیکی انجام بدم، تا زمانیکه کار فزیکی انجام ندادم حس میکنم کاری انجام نشده.

    ولی من باید اینو بیاد خودم بیارم ک در جهانی ک همه چیز بر مبنای فرکانس هست،وقتی من دارم روی فرکانس هام با کنترل کانون توجه، با دادن ورودی مناسب کار میکنم،ک نتیجه ش همونجا میشه احساس خوب، بیام اینو به خودم یادآوری کنم که همین الان کار انجام شده،نتیجه رقم خورده، باید ادامه بدم فقط تا فرکانس قدرتمند بشه و جهان مادی بهش واکنش نشون بده و خلق بشه، از قالب حس خوب،نشانه ، تبدیل بشه به ماده در زندگی من.

    ولی تا قبل از دیدن اون نتیجه من باید بر اون حس خوب اتکا کنم و اون رو سند و مدرکی از رسیدن به خواسته م بدونم و بابتش سپاسگزار و آرام باشم که دیگه تمامه خواسته ی من به من داده میشه، این همون ایمان به غیب هست، از یکطرف سختترین کار دنیاست ولی از یکطرف وقتی جهان و هر مفهومی رو فرکانس بدونم کاملا منطقی و آسون هست.

    تسلیم شدن یعنی احساس آرامش، ولی این یک دکمه نیست بزنم ، یا یک جمله ک بگم وتمام بشه بره، تسلیم یعنی من دیگه کاری ب راه و چگونگی ندارم، ولی وظیفه ی من اینه ک هر لحطه افکارم رو ب سمت درست جهت بدم و در مدار درست بمونم.

    من قبل از این فایل تسلیم و مستاصل بودن رو یکی میدونستم، فرقشون از زمین تا آسمون هست، گرچه شاید گاهی هم همون استیصال ما رو برسونه ب نقطه ی تسلیم

    ولی استیصال یعنی من هیچ راهی ندارم و تمام و خروجی احساسیش میشه حس بد، مظلومیت،بیچارگی،ناتوانی در مقابل همه.

    ولی تسلیم یعنی مغز من، عقل من راهی نداره، ولی خداوند یک راه آسان برای من داره، ک نتیجه ی احساسی ش میشه آرامش.

    استاد گفتن که جایگاه خودمون و خدا رو درک کنیم،، فکر کردم به این جمله یاد محل کارم افتادم که هر کسی یک پوزشین و وظیفه ای داشت، از کسی بیشتر از اون توانایی و علمی که داشتن کسی توقع بیشتری نداشت،، من اینو ببینم با خداوند.

    من چرا نمیتونم احساسمو خوب کنم وقت یک چالش یا در مسیر رسیدن ب یک خواسته؟ چون من جایگاه خودمو درک نکردم، کار من مدیریت کردن و تعیین کردن راه و چگونگی نیست، کار من حل کردن اون یا پیدا کردن راه حل نیست،

    در حقیقت کار من کنترل افکارم به سمتی هست که به من احساس بهتری بده و من فقط در این توانا هستم و این توانایی به من توسط خداوند بزرگ داده شده، من ناظر بر افکارم ،یعنی این کار کاملا در حوزه ی توانایی و قدرت من هست که افکارم رو به سمت بهتر کنترل کنم ،، و اگر اینکار رو کنم قانون جهان هست ک اتفاقات خوب رو رقم بزنه،قانون هست مثل قانون جاذبه،،، قانون یعنی چیزی ک صد درصد همیشه اتفاق میفته

    مشکل من از جایی شروع میشه ک جایگاهمو درک نمیکنم، مثال میزنم برای خودم که کسی رو که هیچ علمی و توانایی در طبابت نداره بندازن وسط یک عمل قلب باز و بگن کار خودته ،طرف پس میفته ،چون ناتوانه،علمی نداره. منم همینم در مقابل زندگی ،چگونگی خواسته هام، حل کردن مشکلاتم.

    من گاهی فکر میکنم تسلیمم اما با شنیدن این فایل فهمیدم نیستم، من یک خواسته ای دارم و به خدا سپردم، اما هنوز هم نگران میشم، فکز کردم چرا؟ فهمیدم چون هنوز ذهنم داره اونو با امکاناتی که برای رسیدن به این خواسته شنیدم و دیدم و من ندارم میسنجه،، و نگرانه، خب این تسلیم نشد، تسلیم یعنی تمام پیش فرضها رو پاک کنم.

    و البته برای رسیدن ب همون احساس خوب و تسلیم بودن باید ویژگی های انسانی مو بیاد بیارم و دو قطبی بودن جهان رو ک همیشه نجوا هست، قطب مخالف هست، فقط باید ذر هر لحظه سعی کنم به افکار کمی بهتر برسم در هر مداری که هستم و بیام اون افکار بهتر و احساس بهتر رو هی به خودم یاودآوری کنم که ببین الان کار داره انجام میشه ها، داره پشت صحنه رقم میخوره تبریک میگم بهت واقعا و این باز منو میبره در مدار بالاتر و احساس بهتر.

    و چیز مهمتری ک میتونه به من کمک کنه که تسلیم باشم و از خداوند توقع داشته باشم اینه که من سهم خودم رو انجام داده باشم. من تلاش ذهنی م برای رسیدن ب افکار مناسب و احساس خوب رو انجام داده باشم، چون این بازی دونفره بین منو خداست، اما اولش از من شروع میشه از افکار من.

    یکی دیگه از چیزایی که کمک میکنه اینه که درک کنم هدایت خداوند قدم به قدم هست، نه طبق تصویر من ک جواب نهایی رو همون لحظه به من بگه، خیلی وقتا ما هدایت میشیم پیشرفت میکنیم ،اما چون هدایت خدا رو،کمک خدا رو فقط با نتیجه ی نهایی میسنجیم، باعث میشه حس کنیم هدایت نشدیم،پیشرفتی نداشتیم.

    من یک خواسته ای دارم و مدتی بود هر چی تلاش میکردم بهش نمیرسیدم، تا اینکه فهیدم خیلی مقاومتام درباره ی این خواسته زیاده که حتی نمیتونستم نتیجه ی نهایی رو تجسم کنم، تسلیم شدم و رها کردم و شروع کزدم ب سپاسگزار از داشته ها و تمرکز بر نکات مثبت زندگیم و به احساس خوب میرسیدم ،مدتی در احساس خوب موندم و ذهنم رو کنترل کردم، تا هدایت ها رسید ولی بازم جالبه نه اونطور ک من فکر میکردم، در قالب یک تضادی که منو واقعا به فکر واداشت و هدایت شدم به ترمزام.

    قبلش مثل این بازی آی جی آی بودم که گاهی یه سرباز ی جا مخفی میشد و هی تیر میزد، هر چی نگاه میکردی نمیفهمیدی از کجا میخوری.

    منم قبل از فهمیدن ترمزا نمیفهمیدم اصن چرا نیمتونم ب خواسته برسم از کجا دارم میخورم.

    و جالبه که ترمزا هم مرحله به مرحله بهم گفته میشد، یک ترمزی رو هدایت میکرذ،یک مدت ک کار میکردم ،نشانه ها ی ترمز جدید رو میگفت، در همین جریان هم میدیدم که به احساس بهتری دربازه ی اون خواسته میرسم، مقاومتام کمتر شده و میتونم تجسم کنم لحظه نهایی رو، ولی هر مرحله هر ترمز زمانی بهم گفته میشد که رو ترمز قبلی کار کرده بودم.

    اگر من این سیستم هدایت قدم ب قدم خداوند رو درک نکنم ،حس یک انسان بدبختی رو دارم ک مدتهاست روی خواسته ش تلاش کرده و هیچ پیشرفتی نکرده،چون هنوز نتیجه ی نهایی نیومده و خدایی هم وجود نداره و هدایتی نکرده

    ولی اگر سیستم هدایت خداوند رو درک کنم خودم رو یک آدمی میبینم که پنج مرحله پیشرفت کرده به سمت خواسته ش، پنج تا ترمز قوی رو رفع کرده در حالی که شخصیتش هم داره رشد میکنه و درکش از جهان و قوانینش بیشتر میشه.

    استاد سپاسگزارم برای این فایل بینهایت ارزشمند

    بهترین ها رو براتون میخام با عشق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    محمد سلمانی گفته:
    مدت عضویت: 518 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام و عرض ادب

    بنده از زمانی که با آموزه های استاد آشنا شدم خصوصا مباحث توحیدی ایشان واقعا زندگیم متفاوت شده است

    شکر خدا توانستم از حاشیه ی امن خودم خارج شوم و به خدا توکل کنم

    آن زمانی که من کاری که حس خوبی در آن نداشتم را رها کردم و از حاشیه ی امن خودم خارج شدم شرائط ابتدا کمی از لحاظ مالی سخت شد ولی توانستم به لطف خدا و آموزه های استاد آرامش و توکل و حس خوب خودم را حفظ کنم و بعد از مدتی یک کار به من پیشنهاد شد با اینکه حس می کردم در این کار استعداد خوبی دارم ولی مدام به خودم می گفتم این لطف خداست که می توانی این کار را به نحو احسن انجام دهی و در طول کار هم هدایت و لطف خدا را حس می کردم و می دیدم که واقعا مرا یاری می کند. دراین مدت هر چند از لحاظ مالی هنوز پیشرفت چندانی نداشته ام اما باز شدن درب های نعمت و ثروت وفراوانی را به روی زندگیم حس می کنم و نشانه ها را می بینم که به من می گویند حرکت کن و نگران نباش که ما در کنار تو هستیم و تو را یاری می کنیم. احساس می کنم همه چیز آرام آرام به صورت خودکار در حال فراهم شدن است. با اتفاقاتی که این ایام افتاده باورهایم قوی تر شده است و روحیه ی خیلی بهتری دارم.هر روز صبح از نفس کشیدن خودم لذت می برم و واقعا شاکر خداوند هستم و مطمئن هستم پیشرفت های عالی و بینظیر در مسیر من هست که به لطف خدا قدم به قدم به آن ها خواهم رسید. الحمدلله کما هو اهله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 1936 روز

    بسم الله النور

    سلام استادجانم سلام مریم جانم🫂عاشقتونم من🫀

    سلام به همه دوستای عزیزم

    چقدر دلم تنگ شده بود واسه کامنت گذاشتن و از وقتی این لایو رو تو ایستا دیدم که اونم هدایتی یه حسی بم گفت بیام ایستا و انقدر ذوق کردم که هم چهره ماه شما رو دیدم و هم موضوع منو شگفت زده کرد گفتم خدایا شکرت جطور دونه دونه فایل هایی که نیاز دارم رو پشت هم برام میفرستی چون قبلش فایل سفرنامه درمورد هدایت و پیروی از الهامات بود که تو اون صحرا زیبا پر از شن گرفته بودیدو من واقعا تمام قلبم پر شد از ذوق و یاد روز هایی افتادم که اون فایل ها رو در چه شرایطی گوش میدادم اما بازم به لطف خدا همیشه خدا کنارم بود و به قول شما هر وقت که گوش دادم هدایت رو شنیدم و عمل کردم و نتیجه گرفتم

    استاد جان من هرروز خدا رو به خاطر برکت وجود شما و مریم جان و این سایت وآگاهی هاش شکر میکنم که به من چگونه زیستن و شناخت خود و خدا رو یاد دادید یاد دادید که آقا لازم نیست رجر بکشی لازم نیست حسرت چیزی رو بخوری میتونی به آسونی آب خوردن هر جور که دوست داری زندگی کنی و لذت ببری به سرط اینکه آماده دریافت باشی و عمل کنی

    استاد جان هر بار که میام و تارگت میزارم و هدفگذاری میکنم خدا چنان قشنگ پاسخ میده و فایل ها و آگاهی هایی که لازم هست رو برام میچینه که خودم انگشت به دهان میمونم

    امسال بعد از دیدن فایلی که واسه سال نو آماده کرده بودیم و هدف متفاوت منم هدف متفاوت تعیین کردم و تصمیم گرفتم واقعا روی بهبود شخصیت و احساس لیاقت و ارزشمندی خودم بیشتر کار کنم

    و اومدم یه عبارت تاکیدی که اونم از درون بم گفته شد به عنوان شعار امسالم انتخاب کردم

    “”خدای من خدای آسانی هاست””

    و اومدم اینو به عنوان نشونه گذاشتم گفتم خدایا هرجا قراره کاری انجام بشه و به نفع منه تو آسونش کن

    و این شعار رو به من ثابت کن که ایمانم بیشتر بشه و مثال های حصرت ابراهیم که شما تو فایل ها رو گفتید رو مرور کردم گفتم چه اشکالی داره منم از خدا بخوام خودشو به من نشون بده

    و استاد واقعا هر جا که گوش کردم و تسلیم بودم به لطف الله معجزه وار تمام کارها انجام شد

    اتفاقا امروز ظهر دوباره این فایل رو گذاشتم و داستم گوش میکردم رسیدم به اونجا که گفتی خدا هی به من میگه رو این تسلیم بودن کار کن فایل رو استپ کردم گفتم بزار اون جاهایی که تسلیم بودم و خدا کار هارو به آسونی پیش برد تو این چند ماه گذشته مرور کنم

    و داشت اشکم در مبومد

    به لطف خدا تو این 5 ماهی که گذشته از سال جدید و هدف گذاری من واقعا اهداف مادی تعیین نکرده بودم فقط یه سری چیز ها بود که دوست داشتم اما هدف اصلی رو همون رشد شخصیت گذاشته بودم و استاد وقتی داشتم میگفتم که خرید مبل ها رو یادته چه جوری هدایت شدی دقیق به همون که میخواستی اما با قیمت خیلی خیلی پایینتر بعدش جنس هایی که آوردی و هدایتی که چقدر مشتری جدب کرد هدایت مشتری هایی به کسب و کارم که خودشون برام تبلیغ میکنن درست شدن کارهای اداری که یک سال بود بعد همسرم درگیر بودیم ردیف شدن به آسونی کار های دخترم که به لطف خدا برای خودش یه باشگاه زده و کار پسرم که دوست داشت تابستون کار کنه آدم های فوقالعاده ای که اطرافم هستن رزق و روزی که خدا رو شکر از در و دیوار میباره ووووو کلی اتفاق هایی که من هر جا تسلیم بودم به آسونی انجام شد بدون ذره ای زحمت من و این برای من تلنگری بود که زهرا هر جا داره سخت پیش میره یعنی تسلیم نیستی ها یعنی داری زور الکی میزنی و به خدا اعتماد نکردی

    و چند روز پیش که دوباره اومدم برای خودم تارگت گذاشتم برای فروش و کسب و کارم دیدم که بله خدا داره میگه تو لازم نیست کاری کنی فقط تسلیم باش و عمل کن

    استاد چه مسیر قشنگی رو رفتی و داری به ما هم نشون میدی چقدر لدت بخشه وقتی روی شونه های خدا نشستی و همین چند روز پیش داشتم یه فایل گوش میدادم که این جمله رو گفتید من روی شونه های خدا نشستم و من همون لحطه گفتم واقعا لدت داره منم میخوام خدایا

    استاد روزی نمیشه که من فایل ها گوش ندم یا تصویری فایل های زندگی دربهشت و سفر به دور آمریکا رو نگاه نکنم و تصویر سازی نکنم

    خدا رو شکر زهرایی که امروز هستم دارم کیفیت بالاتری از زندگی رو تجربه میکنم و واقعا هیچ ربطی به پارسال این موقع ندارم

    اتفاقا حدود یک یا دوهفته پیش داشتیم با یکی از دوستان جرف میزدیم گلتم به قول استاد ما فقط باید روی بهبود شخصیت خودمون کار کنیم پول که طبیعی میاد وواقعا همین داره به من ثابت میشه پول و سلامتی و آدم های درست خودسون دارن میام وقتی من تسلیم هستم وقتی من عمل میکنم وقتی من شکر گزار هستم

    میخوام از الگو بینظیرم مریم عزیز هم تشکر کنم به خاطر اون قسمت هایی که تنهایی تو پارادایس بود و برای ما فیلم گرفت از توانایی هاش و حل مسله هاش که باعث شد منم برم تو دل ترس هام و آماده بشم برای روز هایی که باید میگذروندم یه روزی اگر به من میگفتن شب تنها برو قبرستون محال بود حتی فکرشو کنم اما الان تنها هر جا که برم خدا رو شکر خدا کنارمه و ترسی ندارم منم تمرین کردم شب ها رو تنها تو خونه موندن و کار ها و خودم انجام دادن و خدا هم جایزه سو بم داد خدا رو شکر

    گاهی برام خنده دار میشه وقتی میخوام مثلا تخم مرغ آبپز بخورم میگم خدایا چطوری خوشمزه ترش کنم که هم تو قانون سلامتی باشه و هم برام لدت بخش باشه و ایده ها میادبه قول شما حتی برای رانندگی و پیاده روی هم هر وقت هدایت خواستم همه چیز به بهترین شکل پیش رفت

    کلی داستان مفصل دارم از همین چند ماه گذشته در مورد هدایت و تسلیم بودن در برابر خدا که به طور شگفت انگیزی همه جی خود به خو درست شده

    استادجان بازم ممنونم به خاطر انتشار این آگاهی ها و با تمام وجودم براتون آروزی سلامتی و برکت و ثروت و عشق بینهایت دارم عاشقتونم🫂

    و به زودی آمریکای زیبا میبینمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای: