تسلیم بودن در برابر خداوند - صفحه 3

831 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «طیبه» در این صفحه: 27
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 696 روز

    به نام ربّ

    سلام مریم جان

    سپاسگزارم از اینکه وقت با ارزشت رو گذاشتی و رد پام رو خوندی

    و سپاسگزارم که برام نوشتی

    من کاری نکردم ، هرچی بود و هست و باید نوشته بشه ،وقتی میام و رد پامو مینویسم اصلا متوجه نمیشم چجوری تموم میشه

    انقدر سریع کلمات به زبونم جاری میشه و با انگشتام سریع تایپ میکنم که یه وقتایی میگم چرا انقدر انگشتام سرعت دارن تو تایپ کردن

    یه وقتایی که از خدا کمک نمیخوام واقعا نمیتونم بنویسم ولی بیشتر وقتا که به نام رب رو مینویسم و حواسم رو جمع میکنم و از خدا میپرسم واقعا خدا هر آنچه که باید از کل روزم نوشته بشه رو بهم میگه

    خیلی وقتا هم شده که نجوای ذهنم گفته که چرا انقدر با جزئیات مینویسی

    که خدا کمکم میکنه و نمیذاره نجوای ذهنم مانع از نوشتنم بشه

    و حس میکنم که باید ریز ترین رفتارامم که ازش درس گرفتم بنویسم

    خوشحالم از اینکه برای شما و سایر دوستایی که میخونن رد پامو ،مفید بوده

    براتون بی نهایت زیبایی و ثروت و عشق و شادی و سلامتی و آرامش از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 696 روز

    به نام ربّ

    سلام مرضیه جان

    سپاسگزارم از اینکه وقت با ارزشت رو گذاشتی و رد پای روزم رو خوندی و برای من نوشتی

    ازت سپاسگزارم

    خوشحالم از اینکه رد پایی که نوشته شده برات مفید بود

    اون یه موردو آخرین لحظه نوشتم وقتی داشتم تو سایت بارگزاری میکردم هنوز درکش نکرده بودم که یهویی خدا اون اتفاق رو جلو چشمم آورد و گفت رفتار استادت به درونت مربوطه بیشتر دقت کن و ناراحت نباش

    خودت رو اصلاح کن

    و خوشحالم که حتی وقتی من نمیتونم درک کنم رفتارایی که با من میشن رو ،خدا خیلی سریع بهم میفهمونه و متوجه میشم ایراد از کجا بود

    بازم از توجهت و نوشته هایی که برام نوشتی و از خودت سپاسگزارم

    بی نهایت شادی و سلامتی و آرامش و عشق و ثروت برات باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 696 روز

    به نام ربّ

    سلام زهره جان دختر زیبا

    فکر کنم تقریبا هم سن باشیم منم متولد هفتادم

    درمورد نوشته ات بخوام بگم نوشته ات برای من نشونه بود

    چند روزیه که من سرماخوردم و طبق چند تا باور محدود و توجهی که به سرماخوردگی داشتم و باعث شد با نزدیکانم خوب رفتار نکنم و دوباره مثل پارسال اسفند ماه که سرماخوردم و دلیل سرماخوردگیمو بودن اونا تو خونه مون میدیدم

    اینبارم شروع کرده بودم به تکرار همون که سبب سرماخوردگیم شد

    و خدا بهم گفت تا با خودت به صلح نرسی و باوراتو در این مورد اصلاح نکنی دوباره این سرماخوردگی برای تو تکرار میشه

    حتی من الان که نوشته تو خوندم

    تو همیشه به جای اینکه به خوبیه ادما ر=دقت کنی داری مدام ازشون بد میگی

    اولش که نوشتی زهره

    به جای اسمت قشنگ اسم خودمو حس کردم

    و عین یه فیلم رفتارم با خواهر زاده ام اومد جلو چشمم که میگفتم به مادرم وقتی مریض میشن بگو نیان خونه ما

    و نکات منفیشونو هی دوباره میخ واستم توجه کنم که این توجه من سبب تکرار الگوی تکرار شونده من شده و باید با این نوشته ات که بهم هشدار داده شد ،باورهای قوی و قدرتمند رو بنویسم و مدام تکرار کنم

    ازت بی نهایت سپاسگزارم زهره جان بابت تک تک زمانی که برای نوشتن گذاشتی و خوندی و برای من نوشتی

    بهترین ها باشه برای شما دوست خوبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 696 روز

    به نام ربّ

    سلام بر شما خانواده عزیز و گرامی در سایت زیبا و پر از آگاهی

    خیلی خیلی سپاسگزارم از شما که وقت گذاشتین و رد پاهامو میخونید سپاسگزارن

    بابت دعای بسیاز زیباتون تشکر و قدردانی میکنم و از خدا برای شما بی نهایت عشق و ثروت و زیبایی و آراش از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 696 روز

    به نام ربّ

    سلام به شما آقای رستمی سپاسگزارم از وقتی که گذاشتین و رد پام رو خوندین

    چند وقتی بود به خودم میگفتم آخه چرا با این همه جزئیات مینویسی و طولانیش میکنی و نجوای ذهنم هی میگفت هیچ کس نمیخونه و الکی داری مینویسی

    ولی بعد به خودم گفتم اول اینکه من باید اول برای خودم بنویسم که هرموقع دوباره برگشتم به این تاریخ و نوشته هام روخوندم ببینم که چقدر تغییر کردم

    چون استاد عباس منش میگفت که رد پا بذارید تا بدونید چقدر تغییر کردید

    و من به نجوای ذهن گوش ندادم و به حرف قلبم که میگفت بنویس ،هر آنچه که لازم باشه بهت میگم بنویسی

    و بارها شده بود که اتفاقاتی رو از یادم میبرد تا تو رد پام‌ننویسم و روزهای بعد و چکد روز بعدش به یادم میاورد که دقیقا زمانش اونروز بود که یادم بیاد و تو رد پام بنویسمش

    اینجا بود که فهمیدم من هیچ کاره ام و خداست که کمکم میکنه

    حتی خدا منو هدایت میکرد به نظر دوستان و با وجود طولانی نوشتنشون منم با عشق میخوندم

    خداروشکر میکنم که بهم کمک میکنه تا بتونم دستی باشم از دستاش و سپاسگزارم ازش

    و برای شما بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 696 روز

    به نام ربّ

    سلام سمانه جان

    سپاسگزارم بابت پاسخی که برای من نوشتین

    خدا به تک تک عزیزانتون بی نهایت حس خوب و سلامتی و شادی و عشق و ثروت عطا کنه

    عوض من پسر نازتونو ببوسید والهی که بهترین ها باشه براش و در مسیر آگاهی ،مثل مادرش باعشق قدم برداره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 696 روز

    به نام ربّ

    سلام پگاه جان

    ممنونم از توجه و زمانی که گذاشتی و رد پایی که نوشتم رو خوندی

    تو این سایت فکر کنم اگر درست یادم باشه استاد گفتن تبلیغی نذاریم یا شماره تماس یا آدرس

    حسم بهم اینو گفت که کار درستی نیست اگر بخوام پیجم رو به شما بگم

    اگر به شما آدرس پیجم رو بگم ،به اصل و درست بودن در عمل به اجرای قوانین ، کار درستی انجام ندادم

    ببخشید پگاه جان ،چون یادم اومد یه جا تو سایت دیده بودم که استاد نوشتن اجازه ندارید ،منم چشم میگم به حرفشون

    باز هم ممنونم که به رد پای من وقت گذاشتین و خوندید

    برای شما بی نهایت ثروت و نعمت و سلامتی و آرامش و عشق از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: