«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

3987 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ali shahmorad گفته:
    مدت عضویت: 3612 روز

    سلام به خانواده بزرگ عباسمنش

    من علی شاهمراد 29 سالم هست خدارو شکر

    من ازسال از15 سالگی دنبال این بودم چجوری پولدار بشم ولی باورهام نسبت به پول و ثروت خیلی مخرب بود

    خیلی گتاب های موفقیت ،برایان ترسی، تونی رابینز، و زندگی نامه خیلی از افراد موفق رو میخوندم یعنی عاشق اینجور مطالب بودم حتی تو آرایشگاه هم میرفتم میدیدم مجله هست میخوندم بعضی از جاهای مجله که مطالب موفقیت یا زندگی نامه افراد موفق بود رو یواشکی پاره میکردم میزاشتم توجیبم ????

    تودوران سربازی میومدم خونه ماهواره نگا میکردم یبار تبلیغات استاد معظمی رو دیدم خوشم اومد رفتم سمیناراشون و از اونجا تازه افتادم توخط علمی یادگرفتن موفقیت ،موقعی که سرکلاس اساتید موفقیت (استاد معظمی عزیز،استاد آزمندیان، استاد مظاهری و…)میرفتم خیلی انرژی میگرفتم میگفتم دیگه حله ولی بعد یه روز همه چیز برمیگشت به وضع اولش همون زمانها فیلم راز هم تازه دراومده بود خیلی فیلمشو نگا میکردم، چند بارهم بکارم اومده بود مثلا توپادگان تجسم میکردم مرخصی گرفتم و فرداش میرفتم و مرخصی به من میدادن توشرایطی که به هیچ وجه بکسی مرخصی نمیدادن، این شرایط دوبار برام درست دراومد و بعد میدیدم نمیشه ناراحت میشدم چرا اینجوریه خلاصه بعدخدمت تجسم کردم تو جزیره قشم مغازه دارم ووضعم خوبه بعد چندوقت یکی ازآشناهام گفت بیا باهم کارکنیم توکار پوشاک من بهش پیشنهاد دادم بریم قشم و اونم قبول کرد، اون موقع فقط توکلم بخدا بود بدون ترس و بدون هیچ تحقیقی رفتیم قشم؛ اونجا داشتیم دنبال مغازه میکشتیم هیچ کس هم مارو نمیشناخت خسته شدیم درمغازه یه بنده خدایی که بومی همونجا بودن نشستیم خیلی ناامید شده بودیم اون مغازه داره جویای حال ماشد جریان رو گفتیم، بنده خدا برامون مغازه پیداکرد خونه پیداکرد خیلی خیلی لطف درحق ماکرد خلاصه ما بخودمون اومدیم دیدیم یه کاسب درست و حسابی شدیم خدا انقد بهم لطف کرد ماعرض 9 ماه صد میلیونمون شد 500 میلیون، دیگه خدارو بنده نبودم، فکردم خودم درآوردم، بسمت کارهای حرام رفتم

    بعد فکردم خودم همه این پولارو درآوردم گفتم میرم تهران مغازه میگیرم؛ اومدم تهران ولی با اون تکبر و فخرفروشی یه مغازه گرفتم یه ماشین خریدم ولی هرروز مشروب خوردن وکارهای اشتباه رو دنبال کردم یهو بخودم اومدم دیدم همه پولارو خرج کردم و صدمیلیون هم بدهکارم؛ مغازروهم ازدست دادم، ماشینمم فروختم گفتم یه مغازه دیگه میزنم ؛بخاطر اینکه کسی نفهمه کم آوردم رفتم تو بازارتهران جای عمده فروشهای پوشاک مغازه گرفتم ولی چون نتونستم پول بیشتری جورکنم و برم ازچین باربزنم بازم ضرر کردم دیگه هم بدهی قبل روداشتم هم ماشینمم داده بودم رفته بود ،

    داشتم دیوونه میشدم ،همش حرص میخوردم، غرمیزدم، رفتم مشهد گفتم امام رضا کمک کن، و بقیه معصومین رو قسم میدادم همش ازاونا میخواستم و حتی یه شماره گویا از حرم امام رضا پیداکرده بودم و همش زنگ میزدم و التماس میکردم

    خلاصه دیدم هرروز وضعیت مالی و زندگیم داره بدترمیشه

    گفتم خدایا فقط خودت هدایتم کن فقط خدارو صدازدم

    بخدا قسم بعد چندوقت یه باردیگه نشستم فیلم راز رودیدم و گفتم آیا قرآن که کامله درمورد راز چیزی گفته، تو اینترنت سرچ کردم دیدم همش میزنه استادعباسمنش رفتم یکی ازاین فایلای انگیزشی شون رو دانلود کردم یخورده انرژی گرفتم و بعد مثل قبل یه روز دیگه حالم مثل اولش شد گفتم اینم مثل اونای دیگس فقط حرفاشون قشنگه هیچ فایده ای برای من نداره

    میگفتم وقتی نمیشه توزندگی استفاده کرد

    فایل انگیزشی استادعباسمنش رو به یکی ازدوستام دادم گفتم گوش کن بدرد من نمیخوره من گوشم ازاین حرفا پر هست

    دوروز بعد نشسته بودم سرکوچه داشتم توخودم به همه فوش میدادم و بعدکه آروم میشدم میگفتم خدا خودت راه رو نشونم بده دوستم اومد دیدم همه فایلای رایگان استادعباسمنش رو دانلود کرده دادگفت گوش کن منم بدون میل گوش دادم، اولین فایلی هم که گوش دادم اعتماد بنفس بود، وای وای خدا رومن انکار آب یخ ریختن فکردم کم شدم رو پیدا کردم نشستم مثل آدمای تشنه همه فایلا رو خودمم دانلودکردم رفتم یه هدفون خریدم ازصبح ساعت 6 تا شب ساعت 12 توگوشم بود و گوش میدادم بخدا فقط بیشتراز صدبارفایلای فقط خدا، حزن درقرآن، بخشش و….گوش دادم باورکنید صبحاکه ازخواب بیدار میشدم فکرمیکردم گوشم نمیشنوه دیگه این روال حدودا 3 ماه طول گشید، دیگه تلوزیون نگا نکردم، باورکنید من فقط اخبار نگا میکردم 24 ساعته همه هر خبری میخواستن بدونن ازمن میپرسید براشون تحلیل هم میکردم

    تلوزیون و مخصوصا اخبار تعطیل شد

    دیگه غرنمیزدم، دیگه حرص نمیخوردم، دیگه باهمه دعوا نمیکردم، دیگه دنبال کارهای خلاف نرفتم، بخدا فقط این راه رو دنبال کردم و گفتم اینهمه دنبال همه کاررفتم اینهمه ازهمه خواستم الان فقط میخوام به حرفای این فایلا گوش کنم، خلاصه اولین فکری که ب دلم افتاد رو با توکل بخدا رفتم انجام دادم هرموقع غم و اندوه ها وشگستهای گذش

    ته میومد سراغم که بازم ضرر میکنی ها هدفن رو میزاشتم توگوشم یا قرآن رو فارسیش رو میخوندم، رفتم دست فروشی حدودا یک سال دست فروشی کردم

    میدیدم همه چی میکن میگفتن اینهمه منم منم کرد الان شده دست فروش، اصلا به این حرفا توجه نکردم گفتم خدا بامنه

    هرچی استادعباسمنش فایل رایگان داشت چه الان چه از سالهای گذشتشون رو پیدا کردم و همشونو چندین بار گوش میدادم و فهمیدم چجوری باورهامو عوض کنم و همیشه احساسم رو خوب نگه داشتم و حدودا 20 میلیون تواین یک سال تهیه کردم و همیشه بخودم میگفتم من اتفاقات خوب برام پیش میاد، یه دوستی بهم پیش نهادداد بیابریم بازارتهران عمده فروشی چون میدونست من تجربه دارم و بهم اطمینان داشت خلاصه باز ترسها بهم حمله ورشدن فایلای فقط خدا فایلای ترس و ایمان رو گوش دادم بازم حرفای استاد حرفهای قرآن دوباره برام زنده شد و به امید خدارفتم کارو شروع کردم توکار هم خیلی اتفاقاتی که خیلیهارو نابود میکرد برام پیش اومد ولی چون همش احساسم رو خوب نگه داشتم برام معجزه میشد، تنها چیزی که توخودم دیدم این بودکه اصلا نکران نبودم و من باسرمایه 50 میلیون، بیست تومن داشتم 30 تومن هم وام که یخوردش وام ازدواج بود رفتم بازار رفیقم هم ازمن بیشتر پول آورده بود ولی چون من کارو بلد بودم باهم نصف نصف سود میبریم تو یک سال 400 میلیون ما سود کردیم به لطف خدا الانم داریم ادامه میدیم و خدارو سپاسگزارم که منو هدایت کرد و با آموزشهای استادعباسمنش آشنا کرد، وکرنه من نابود شده بودم

    ممنون ازشما که وقت گذاشتید و داستان زندگی من رو خوندید

    سپاسگزارم ????????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 123 رای:
    • -
      علی جوان گفته:
      مدت عضویت: 3911 روز

      دوست خوبم علی شاه مراد سلام و سپاس

      چه فرمول موفق خوبی دارید :

      خدا + قرآن + استاد عباس منش = موفقیت

      پس تا رسیدن به هدف دستت را از دست استاد عباس منش جدا نکن.

      هر چی آرزوی خوبه مال تو …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      امین آقا گفته:
      مدت عضویت: 2747 روز

      علی آقا با حرفات یه بغض عمیق و باحالی تو گلوم گیر کرد

      خیلی ازینکه تونستی خودتو پیدا کنی خوشحالم. امیدوارم الان بشدت پیشرفت کرده باشی.

      خیلی بهم قدرت و اعتماد بنفس و آرامش دادی

      واقعا دمت گرم

      تدایا شکرت به خاطر این همه انرژی

      خدایا میدونم که این همه تویی

      این علی آقا تویی

      من تویی

      سید تویی

      پول تویی

      آرامش تویی

      سلامت تویی

      همه چیز تویی

      خدایا از همه چیزای خوب به من بسیار ببخش

      خدایا شکرت

      برای همتون ثروت و آرامش و سعادت دو دنیا آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      جمال گفته:
      مدت عضویت: 2225 روز

      درود و عرض ادب.

      علی اقا ، من کلا برای هر کامنتی پیام نمیذارم چون حقیقتا تو این کار کمی تمبلم اما، با خوندن داستانت نمیتونستم چیزی ننویسم .

      به نظر من حاصل تمام موفقیت های تو گوهر گرانبهای صداقت ت از درونت هست که پاکی و زلالی یک رود زیباست و چقدر بی آلایش

      و چقدر خوب تو با خودت در صلحی ، من همیشه گفتم مسلما خداوند بخشاینده و پاک هر آنچه استاد عباس منش میخواهد به او خواهد داد

      چرا؟؟؟؟

      به بزرگترین دلیل دنیا یعنی هدیه کردن عشق به انسانهای خوب و هموطنانش.

      نمیدامنم تا کنون ایشان دست چند نفر در راه مانده فکری را گرفته اند فقط شما فکرش را بکنید بقول شمس تبریزی بزرگ بهشت چیست ؟ چه بهشتی بالاتر از اینکه دست انسان دل مرده ای را بگیری و زنده کنی به عشق خدا.

      انشااله همیشه سربلند باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مصطفی گفته:
    مدت عضویت: 2436 روز

    سلام به استاد عزیزم عباسمنش ( یه توضیح بدم راجع به این کامنت – این کامنت رو من قبلا منتشر کردم توی دوازده قدم الان هممیخوام کاملترش کنم و از نتایج جدیدم بگم هم این کامنت رو اینجا هم منتشر کرده باشم که کمکی باشه به دوستان )

    من دوره دوازده قدم رو شرکت کردم خیلی خیلی عالی بود و امروز اومدم نتایج خودم رو بگم که به قول بعضی دوستان هم ذکات دانشی که کسب کردم رو پرداخت کنم و هم استاد با خوندن این مطلب که شبیه معجزه تو زندگی منه جگرش حال بیاد

    اول این موضوع رو بگم که چطور با استاد آشنا شدم

    من بواسطه یکی از دوستان با استاد آشنا شدم و چون محصولات به نظرم خیلی گرون میومد از این طرف و اونطرف محصول روانشناسی ثروت عزت نفس قانون آفرینش و عشق و مودت رو گیر آوردم بدون پرداخت هزینه که امیدوارم استاد حلالم کنه

    این فایل ها رو یکسال داشتم و فقط تونستم عزت نفس رو گوش بدم و بقیه رو اصلا نتونستم و چون بهاش رو پرداخت نکرده بودم زندگی من کوچکترین تغییری نکرد

    کم کم بیخیال شدم وشروع کردم فایل های رایگان رو گوش دادن چون با گوش دادن به اونها دیگه عذاب وجدان نداشتم و تو این مدت خیلی خوش رفتار و مهربون شده بودم منی که زود عصبانی میشدم به مدت زیادی دیگه عصبانی نشده بودم دو سه ماهی گذشت و دیده من خیلی عوض شد

    تو همین ایام یه روز سر زمین فوتبال رباط پام پاره شد ( الخیر و فی ما وقع ) توی سی ثانیه اول که خیلی درد داشتم به زمین و زمون فحش میدادم بعد یهو آموزه های استاد یادم اومد و پیش خودم گفتم خدایا شکرت یه خیری تو این کار برا من هست و حالم رو کنترل کردم و آروم شدم هر کی ازم میپرسید میگفتم خدا رو شکر خوبم عالی

    دو هفته بعد من پام رو عمل کردم و به مدت ۲ ماه خونه نشین شدم و همین شد شروع پیشرفت من توی این دو ماه خیلی تمرکزم روی فایل ها بیشتر شد و وقتی که تنها ۸۰۰ هزار تومن تو کارتم داشتم دوره ۱۲ قدم رو که فکر کنم ۷۰۰ تومن بود خریدم و شروع کردم به گوش دادن اینقد معجزات زیاده نمیدونم از کدوم شروع کنم

    تمام فایل هایی رو که بدون پرداخت هزینه دستم رسیده بود رو پاک کردم و با جون و دل به قدم اول پرداختم

    کم کم از خونه اومده بودم بیرون دنبال خرید خونه بودم

    کلا ۱۴۰ تومن داشتم و یه ماشین ۲۰۶ مدل ۸۶

    اینقدر حالم خوب بود که نگو چون نشونه ها هی داشت میومد که اگه بخوام اونا رو بگم تا فردا باید تایپ کنم

    یه زمین پسند کردم قیمتش ۱۴۲ میلیون بود گفتم میخرمش اونجا باشه تا ۴-۵ سال آینده بتونم بسازمش و برا بعد از ظهر قرار گذاشتم که برم پای معامله ظهر یه بنگاه دیگه زنگ زد که یه زمین نیمه ساز دارم بیا ببین منم گفتم عصر دارم میرم یه زمین دیگه رو بخرم و با اصرار خیلی زیاد اون اومدم سر زمینی که میگفت باورم نمیشد کلا ۵۰ متر با زمینی که میخواستم بخرم فاصله داشت انگار خدا داره باهام حرف میزنه و میگه بیا این پاداشت

    قیمت زمین نیمه ساز ۱۸۵ میلیون بود و من دیدم به نفعمه که این زمین رو بخرم چون بیشتر از این حرفا میاست خرج زمین خالی بکنم تا به اینجا برسه بعلاوه ۲تا ۳ ماه زمان

    خلاصه گفتم فکرامو بکنم بهت خبر میدم با خانومم اومدم سر زمین که اونم زمین رو ببینه که یکدفعه همسایه بغلی اومد بیرون

    من خودمو معرفی کردم و گفتم میخوام زمین رو بخرم اونم بدون هیچ مقدمه ای گفت این زمین رو من ۱۳۰ میلیون برات میخرمش ( دست خدا ) منو نگو داشتم شاخ در میاوردم مگه میشه یعنی اینقد ارزون در ادامه همسایه کناری بهم گفت برو بنگاه و بگو من اینو ۱۳۰ بیشر نمیخرم

    من رفتم بنگاه و گفتم من این زمین رو ۱۳۰ تومن میخوام اگه فروشنده مایل بود به من اطلاع بدین

    نیم ساعت بعد بهم زنگ زد بیا فروشنده اوکی داده من داشتم بال در میاوردم یعنی ۵۵ میلیون تخفیف عصر رفتم بنگاه و با اصرار فروشنده که ۱۳۵ بدی من راضیم منم ۱۳۵ دادم و خریدمش اونم طی سه فقره چک که هیچ کس باورش نمیشد که همه میگفتن این زمین حتما مشکلی داره

    خلاصه تو شک افتادم که چرا اینقد ارزون چرا اینقد راحت چرا با سه تا چک و گیر دادم به صاحب زمین که بیا زمین رو به نام من بزن و جالب اینجا بدون اینکه یک ریال پول بدم سند تک برگ رو زد به نام من ( وقتی فرکانی عوض شه آدمای اطرافت عوض میشن ) خداااا چی بگم از قدرتت که کارایی میکنی ما این قد نفهمیم و ناشکر به هر کی میگفتم میگفت تو این شهر تا الان همچین معامله ای نبوده اگه هم بوده ما ندیدیم خلاصه خونه رو خریدم

    برادرم بهم زنگ زد من ۵۰ تومن پول بیکار دارم فعلا دست تو باشه و باهاش کار کن یه ماهیانه ای به من بده من دوباره گفتم خداااااا شکرت

    شروع به کامل کردن خونه کردم که به خدا قسم میخورم هر قسمتش معجزه ای رخ داده برام که واقعا طولانی میشه بگم از کابینت ها گرفته تا برق و لوله کشی همه برام کار میکردن بدون چک و من میگفتم الان پول ندارم و اونا میگفتن هر وقت داری بده

    درآمد من هم حدود ۲.۵ تا ۳ تومن بود و ماهی ۱ تومن اجاره میدادم و خونه ۱۰۰تا ۲۰۰ تومن هنوز خرج داشت اینو میگم که باور کنین از جایی میرسه که فکرشو نمیکنید

    درآمدم کم کم داشت زیاد میشد و رسید به ماهی ۶ت۷ تومن که من اصلا وقت نمیکردم جواب مشتری رو بدم اصلا باورم نمیشد و هی خدا رو شکر میکردم

    خلاصه بگم براتون با یه کسب و کار جدید بوسیله معجزه آشنا شدم که ایشالا وقتی استاد امکان گذاشتن فایل صوتی رو ایجاد کرد کامل براتون میگم چون قدرت کلام فوق العاده ای دارم ولی تایپ کردنم به اون خوبی نیست

    تو این کسب و کار درآمد من خیلی رشد کرد و تا ماهی ۶۰ میلیون هم رسید که خودم هم هنوز باورم نمیشه من کم کم دلایل این پیشرفت رو فراموش کردم و درآمدم کم شد و الان روی ماهی ۳۰ تومنه( ده برابر روزی که شروع کردم )

    خلاصه الان از توی همون خونه دارم براتون کامنت میزارم که حدود ۷۰۰-۸۰۰ میلیون قیمتشه کلی بدهی داشتم که همه رو پرداخت کردم و یکی دو تا مونده که تا آخر اردیبهشت تسویه میشه یه وام بانکی داشتم به مبلغ ۸۰ میلیون که فقط ۱۰ تومن پرداخت کنم تسویه میشه

    خدا رو شکر بدون هیچ مشکلی دوره های روانشناسی ثروت یک و عزت نفس رو هم خریدم علاوه بر تمام دوازده قدم رو که هر موقع میاد سریع میخرمش

    ماشینم عوض کردم و ماشین بهتر خریدم موبایل آیفون و …… که بخوام بگم دوباره خیلی میشه

    فقط به دوستان عزیز اینو بگم موقعی که شروع کردم به کار کردن رو خودم خوش بین ترین فرد هم هرگز فکرشو نمیکرد با اینهمه هزینه من بتونم وام بانکی ام را تسویه کنم چه برسه به خونه و ماشین و …..

    خدا رو شکر که تو این مسیرم و تشکر فراوان از استاد عزیزم که یکی یه دونه منه دوست دارم از راه دور

    توی دریم بوردم عکس شما رو گذاشتم چون یکی از آرزوهام بغل کردن شماست ایشالا در آینده ای خیلی نزدیک میام و محکم بغلتون میکنم و اشک شوق میریزم دمت گرم استاد نازنینم

    و اما ادامه داستان موفقیت های من

    بعد از خرید خونه و عوض کردن ماشینم که ۲۰۶ بود با یه پارس اتومات که اونم از یه آشنا خریدم و بدون چک با چند تا سفته که سر موعد پولش رو پرداخت کردم و الان ماشینم یه پله بهتر شده بود ( قانون تکامل رو دقت کنید )

    دوباره کارکردن رو خودم رو شروع کرده بودم و نتایج دوباره شروع شد و جوری شد درامد من به ماهی حدودا ۲۲۰ تا ۲۳۰ میلیون رسید

    یه روز در مغازه یکی از دوستام بودم یه ماشین ماکسیما تمیز اونجا بود گفت میخوای برات بخرمش گفتم چجوری من الان پولش رو ندارم ( چون تازه به درامد ۲۳۰ رسیده بودم )

    خلاصه دقیقا یادم نیست چجوری شد و دوباره بدون چک من ماشین رو خریدم مابقیش رو هم همونجوری که قرارداد کردیم پرداخت کردم و نیم ساعت بعد معامله داشتم تو خیابون باهاش لذت میبردم

    چون به ماشین خیلی علاقه دارم با خرید اون ماشین انگار خیالم راحت شده بود و دوباره از این آموزه ها دور شدم ( این یه روند تکاملیه و اکثرا گول این قضیه رو میخورن )

    و همونجوری که حدس میزنید یه سری اتفاقات افتاد و درآمد من کم شد ولی چون حذف ورودی های منفی توی من انجام شده بود مثل حذف تلویزیون و انواع کانالهای خبری دوباره درآمد روی ۱۰۰ تومن رسید و من چند ماهی تو همین وضعیت بودم

    واقعا انسان خیلی فراموشکاره و زود دلیل این موفقیتها رو فراموش میکنه و برای اینکه توی این دام نیوفتین فقط باید توی هر مرحله که به خواسته ای میرسید خواسته ای جدید که دور از دسترس شماست رو هدف قرار بدین و روند کار کردن رو خودتون رو ادامه بدین

    خلاصه پیشرفت من خیلی آهسته شد و کم کم به خواسته هام میرسیدم ولی من خیلی بیشتر میخواستم

    ماکسیما قیمتش به ۶۰۰ میلیون رسیده بود ولی بعد با یه افت مواجه شد ولی من چون درامدم بالا بود اصلا برام مهم نبود

    کم کم قصد تعویض اون رو با سوناتا yf گرفتم ( البته عاشق جنسیس هستم اونم مدل ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ که مشکل کمک ندارن ) آخرین مدل پلاک ملی که تو ایران موجوده مدل ۲۰۱۳ هستش

    بوسیله یکی از آشناهام با یه واسط آشنا شدم که توی کار ماشین بود بهش زنگ زدم و گفتم یه سوناتا ۲۰۱۱ یا ۲۰۱۲ میخوام و گفت یک مورد هست بیا با هم بریم ببینیمش

    با هم که داشتیم میرفتیم سمت ماشین طرف زنگ زد که نیستم و بازدید کنسل شد همینجور داشتیم صحبت میکردیم گفت یه جنسیس ۲۰۱۲ هم هست قیمتش بالاست اگه میخوای بریم ببینیمش الله اکبر

    من هم گفتم حتما دیدنش که ضرر نداره

    خلاصه هماهنگ کردیم و رفتیم ماشین رو دیدیم و من فردای اونروز سوار اون ماشین داشتم لذت میبردم

    این ماشین رو هم شرایطی خریدم و در این لحظه که دارم باهاتون صحبت میکنم پولش رو تسویه کردم ولی توصیه اکید دارم بهتون هیچ جیزی رو شرایطی نخرید ( توصیه من به دوستان همون حرف استاده که تا پول کامل چیزی رو ندارید نخرید با خرید اون وسیله بصورت شرایطی ترس پاس نکردن چکها و از دست دادن وسیلتون باعث میشه لذتی که باید ببرین رو نبرین )

    تک تک حرفهای استاد گنجینه ای هست که اگه رعایت کنیم زندگی به شکل باور نکردنی زیبا میشه

    شرایط کاریم جوری شد که توی هم صنف های خودم بیشترین پیشرفت رو داشتم و بودن افرادی توی شغل خودم که درآمد بالاتری نصبت به من داشتن ولی هنوز خونه از خودشون نداشتن ( این که استاد میگن باور درست بشه نشتی ها برطرف میشه همینه ) و همه تعجب از اینهمه پیشرفت من داشتن و کسی جز من دلیلش رو نمیدونست من داشتم روی خودم کار میکردم هر چند محدود ولی من داشتم کار میکردم

    شرایط جوری شد تمام اطرافیان من درآمدشون صفر شد

    صفر میگم صفر مطلق جوری بود به ۵۰۰ تومن حیرون شده بودن ولی من بصورت کاملا معجزه آسایی که بخوام توضیح بدم طولانی میشه درآمدم کمتر شد ولی تا ۴۰-۵۰ میلیون در ماه بود و این فوق العاده بود

    قبل از صفر شدن درآمد اطرافیانم من به سمتی هدایت شدم که کاری رو توی شغلم انجام دادم که باعث شد درامد من بمونه و همه صفر بشن ( معجزه پشت معجزه )

    خلاصه بگم براتون الان تو خونه خودم با ماشینی که عاشقشم با گوشی اپل روز دنیا برا خودم و خانومم و خیلی چیزهای دیگه که خریدم و مسافراتهای فوق العاده ای که رفتم نشستم و دارم به شدت روی خودم کار میکنم

    دوره روانشناسی ثروت ۳ با کشف قوانین زندگی رو تازه خریدم و دارم ازشون لذت میبرم

    دوستان تجربه خودم رو بگم انسان فراموشکاره و این روند تکاملیه ماست که باید طی بشه اصلا خودتون رو شماتت نکنید

    ولی هرچه بیشتر متعهد باشین و روی خودتون کار کنین سریعتر پیشرفت میکنید و به آرزوهایی میرسید که حتی فکرشم نمیتونید بکنید چجوری

    خواسته هام خیلی بزرگتر شدن و قصد خرید خونه تهران رو دارم و میخوام ماشن لکسوس ۵۷۰ داشته باشم و جدیدا یه الهام بهم شد و اونو انجام دادم و هدایت شدم به سمت یه کسب و کار اینترنتی

    بر اساس جلسه ۱۳ رویاهایی که رویا نیستند شروع به باور سازی راجع به اون کسب و کار کردم و مدام مطالعشون میکردم صبح و شب

    فردای اونروزی که الهام بهم شده بود در مغازه یکی از آشناهام که ربطی به محصولی که من میخواستم تولید کنم نداشت کلی از اون محصولی که قرار بود تولید کنم رو دیدم و این نشونه رو دریافت کردم و مطمِن شدم مسیرم درسته

    روی هدایت کار کردم و توی دفترم نوشتم که خدایا محتاجم به هر هدایتی که از سمت تو میاد برای پیشبرد کارم و اونو شاخ و برگ دادم

    یه مشکلی داشتم و اون بسته بندی بود که به شکل معجزه آسایی انجام شد و اینقدر بسته بندی هام قشنگ شدن که کسی که این کار رو برام انجام داده بود گفت وقتی محصولتون آماده شد حتما برای من عکس بفرستین برا تبلیغ کار خودشون

    مشکل بعدی من کارتن بود و نمیدونستم باید چکار کنم در حال پیگیری کارای پرداخت در منزل بودم که متوجه شدم نه تنها یه شرکتی پرداخت درب منزل رو انجام میده بلکه انواع سایز های کارتن رو هم داره وای خدای من

    کلی هزینه و کار از جلوم برداشته شد

    روز قبل از انتخاب عکسهای پیجم دقیقا عکس آرم برندم و نوشته زیر او IN GOD WE TRUST رو پشت تیشرت یک موتور سوار دیدم که چشمام داشت از حدقه میزد بیرون و اونو فایل صوتی کردم که هی به خودم یاداوری کنم و به خودم گفتم اگر تنها همون نوشته رو دیده بودم برای من اتمام حجت بود که توی مسیر درستم حالا که دیگه لوگو برند من هم بالای اون نوشته بود ( خدایا شکرت )

    منتظر هدایت خداوند بودم برای استارت کارم ولی هدایتی نمیومد و نمیدونستم باید چکار کنم و گفتم حتما خیریتی داره تا فردا مشخص میشه

    نمیخواستم روی ذهن خودم حساب باز کنم و بر اساس تجربیات خودم عمل کنم و دوست داشتم خدا بهم بگه و من انجام بدم

    من از خدا خواسته بودم من چجوری کار رو استارت بزنم برای معرفی پیج

    ذهنم میگفت تبلیغات ولی من گفتم اگه هم قرار باشه تبلیغ کنم خدا باید نشونه بده و من استارت میزنم

    یکی دو روز بسته های من آماده پیج هم آماده و.لی خبری از هدایت نبود یعنی بود من دریافت نمیکردم

    فردای اونروز متوجه شدم تا ده روز آینده من یه سفر کاری حتما باید برم تهران و کاملا اینو فراموش کرده بودم و اگه تبلیغ میکردم در شروع کار به مشکل بر میخوردم و نمیتونستم اجناس رو تحویل بدمو اصلا دوست نداشتم در شروع کار بدقول بشم و گفتم خدایا شکرت ندادن هدایتت هم از رو دلیل و منطقه و حسابه

    اینو بدونین یه وقتایی صبر کردن بهترین کاره (البته محدود )

    خلاصه دست نگه داشتم برم تهران و برگشتم ببینم خدا چی میگه و چکار باید بکنم

    دوستان من بعد از سه سال هدایت رو درک کردم و دارم ازش استفاده میکنم اگر فقط همین باور رو ایجاد کنید که لایق هدایتید و حتما خداوند شما رو هدایت میکنه به سمت چیزی که میخواین چیزی نیست تو این دنیا که نتونید بهش برسید

    اخرین قسمت هدایت رو بگم و رفع زحمت کنم

    یکی از دوستای سربازیم که به من گفته بود توی کار پخش همون محصول تولیدی شبیه منه و میخواستم بهش زنگ بزنم ولی فراموش کرده بودم

    به الله قسم بعد از سربازی چند بار اونم با فاصله یک ساله یا دوساله با هم تماس داشتیم و آخرین تماسم با اون یادم نیست ولی یقین دارم بالای دوساله

    دو سه روز دیگه باید برم تهران و برنامه هامو دارم اوکی میکنم که برم پریشب گوشیم زنگ خورد نگاه کردم به گوشیم یه لحظه سکته ناقص زدم همون دوستم بود یا خدا

    چه کارایی از دست خدا بر میاد که ما روی اون حساب نکردیم الله اکبر

    جواب دادم گفت گوشیم رو عوض کردم شمارت رو نداشتم و از یه دوست مشترک گرفته بود و گفت چند روزی هست به یادت بودم میخواستم زنگت بزنم

    الان بهش فکر میکنم مو به تنم سیخ میشه که ما چه قدرتهایی داریم و فراموشش کردیم ما چه حامی و هادی داریم و فراموشش کردیم و روی چه چیزهای پوچ و بی ارزشی حساب باز کردیم

    به خودم گفتم و خواهم گفت فقط روی خدا حساب باز کن ولا غیر

    ((((( فکر میکنم هدف ما از اومدن به این دنیای مادی چیزیه که ۹۹% فراموش کردن و اون اینه که ما اومدیم تو این دنیا که یاد بگیریم چطور به خداوند اعتماد کنیم فقط همین تاکید میکنم فقط همین )))))

    ما دست خودمون رو از دست کسی بیرون میکشیم و روی عقل خودمون و حرف مردم حساب باز میکنیم که میگه عشق مادر به فرزند در مقابل عشق من به شما هیچه

    خدایا مارو ببخش هزاران بار دست ما رو گرفتی ببری اونجایی که میخوایم و ما با حساب کردن روی عقل منطق و حرف مردم دست خودمون رو از تو دست تو بیرون کشیدیم و گفتیم لازم نکرده خودم میدونم چیکار باید بکنم

    و قانون دنیا اینه که خدا هرچقدر هم عاشق ما باشه به خواسته ما احترام میزاره چون میدونه ما به زور بزرگ نمیشیم ما باید خودمون بفهمیم و آگاهانه دستمون رو توی دست خدا بزاریم

    ممنون از استاد عزیز و دوست داشتنی – در آینده نزدیک میام اونجا و بغلت میکنم کلی حرف داریم با هم بزنیم

    خدا نگهدار IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 122 رای:
    • -
      علی محمد رستاد_من با رشد کردن نفس میکشم گفته:
      مدت عضویت: 2293 روز

      کامنتت، نتایجت، قلمت عالی بود ولذت بردم از همه اونها

      خدارو شکر میکنم این فایل امروز استاد نشونه امروز من بود که امروز من کامنتت رو بخونم که اگر دیروز این اتفاق می‌افتاد، کامنتی ازت وجود نداشت، باید به زمان بندی خدا اعتماد کرد و الهامات رو پذیرفت،

      عاشق این جملات شدم که (ما اومدیم به این دنیا که یاد بگیریم چطوری به خدا اعتماد کنیم)

      فوق العاده ای

      کسی که به خدا اعتماد داره

      کسی که میدونه 2+2 میشه 4

      دیگه دغدغه جواز رو نداره

      دوستان من، اونایی که این پیام رو میخونید، حواستون به دسته بازی خ دتون باشه و به خدا اعتماد کنید

      به هرجا برد بدون ساحل همونجاست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      ندا رنجبری گفته:
      مدت عضویت: 3379 روز

      فکر‌کنم‌من اولین نفری باشم که اینجا کامنت شما رو میخونم انگار خداوند شما رو فرستاد تا اینجا هم کامنت نتایجتون رو بنویسید، چون من از دوازده قدم فقط قدم اول رو دارم و خدا میخواست از طریق شما مسئله ی هدایت رو به من یادآوری کنه زمانی که ایمیل اومد که شما دیدگاه گذاشتید من توی یه مسیر بودم از جایی برمیگشتم که دو روز بود ورودی منفی دریافت میکردم، انرژیم اومده بود پایین اما با خودم حرف زدم و خودم رو آروم کردم و گفتم درسته که تو نمیدونی قراره چطور به خونه و ماشین دلخواهت برسی اما هدایت میشی هدایت میشی هدایت میشی اینو چند زار کفتم و همون موقع بهم الهام شد گوشیمو وردارم و اینترنتم رو روشن کنم و بلافاصلخ ایمیل اطلاع رسانی کامنت شما.

      تمام صحبت های شما صحبت هدی خدا با من بود و مت جثدر حس کردم حضور خداوند رو و بی نهایت از شما سپاسگزارم آقا مصطفی عزیز و از خدا براتون موفقیت بی نهایت میخوام. کامنت شما رو کپی میکنم و هر روز و هر لحظه مطالعه میکنم.

      خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        مصطفی گفته:
        مدت عضویت: 2436 روز

        سلام به شما دریا خانم عزیز

        ممنون از پاسخ قشنگتون به کامنت من

        اصلا نگران پایین بالا اومدن فرکانس و رفتن تو فرکانس منفی نباشید منم همیجورب بودم و هستم

        تو این شرایط به هیچ عنوان خودتون رو شماتت نکنید که به عزت نفستون ضربه میزنه

        وقتی روی خودتون کار میکنید گهگاهی ذهن چموشی میکنه و از این آگاهی ها فاصله میگیره و این روند تکاملی و طبیعیه همه است .

        انسانهایی موفق میشن که هر بار که بر میگردن به مسیر درست با قدرت بیشتری مسیر رو ادامه میدن و هر چند که دوباره هم این اتفاق میوفته و از مسیر دور میشین ولی دفعه بعدش دوباره قویتر ادامه میدین و بالاخره به اون چیزی که میخواین میرسین

        آرزوی موفقیت دارم برای شما

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          محمدرضا باتقوی_1381 گفته:
          مدت عضویت: 1980 روز

          سلام دوست عزیزم مصطفی جان

          یه سوالی ازت داشتم

          میخواستم بپرسم که:

          من دربارتون خوندم نوشته بودین 200 میل درآمد دارید در ماه سوالم اینه از چه در آمدی به این درآمد رسیدین و چقدر طول کشید و از کدوم دوره ها استفاده کردین و در هر زمانی در چه دوره ای و جلسه ای بودین و با کدوم ایده و الهام و هدایتی به فلان درآمد رسیدید؟

          لطفا کامل توضیح بدین ازتون ممنونم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            مصطفی گفته:
            مدت عضویت: 2436 روز

            سلام به شما دوست عزیز و گرامی

            دوست عزیز من اول از کتاب ها و فایل های رایگان شروع کردم

            بعد دوره ها رو شروع کردم

            اصلا نمیتونم دوره خاصی رو پیشنهاد بدم به این دلیل که تمام دوره ها در کل یه چیزی رو میگن قانون یکیه فقط جزئیات فرق میکنه

            معجزه دوره ها در اینه که دوره با اینکه خیلی به هم شبیهن ولی با اینحال با هم فرق میکنن

            من از درآمد ۳-۴ تومن در ماه به این درآمد رسیدم که در دفترم نوشته بودم رویام اینه به درآمد ۲۰ تومن در ماه برسم که به ده برابرش رسیدم ولی متاسفانه به دلیل گوش نکردن به حرفای استاد الان درآمدم بین ۷۰ تا ۱۰۰ هستش اینقد طبیعی به این اعداد میرسید که فراموش میکنید چی شد که به اینجا رسیدید و کارکردن روی خودتون رو رها میکنید و میشید مثل من و دوباره شروع میکنید

            یه موضوعی رو بگم باورتون قوی بشه موقعی که میخواستم اولین ماشین خارجی خودم رو بخرم یه پولی دستم رسید که خداشاهده هیچ ربطی به اون کاری که میکردم نداشت

            اونموقع درآمد من تقریبا ماهی ۲۰ تومن بود ماشین رو خریدم

            بعد یه معامله زمین جور شد که خریدار دو ماه بود دنبال زمین بود و کسی نتونسته بود براش زمین دلخواهش رو جور کنه

            اون منطقه ای هم که زمین میخواست تمام بنگاه ها رو گشته بود و از هر کی میشماخت پرسیده بود

            وقتی این موضوع رو به من گفت حدودا سه چهار روز فکر کنم دنبال این قضیه بودم و بطور معجزه آسایی معامله زمین جور شد و ۸۰ میلیون از اون معامله به من رسید این در صورتی بود که کار من یه چیز دیگه بود ولی این معامله جور شد

            کار خاص اصلا مطرح نیست

            ببینید با چی حال میکنید برید سراغ همون

            البته با درست کردن باورها و ایمان ایمان و ایمان

            ایمان قدرتیه که هر نقطه ضعفی هم داشته باشید میپوشونه

            چند تا از دوستان رو دیدم که از من نتیجه های بیشتری گرفتن وقتی صحبت کردم باهاشون متوجه شدم من از اونها قانون رو خیلی بهتر بلدم دانسته های اونها اگه کلاس پنجم بود دانسته های من دوران دکترای دانشگاه بود حرفهاشون حرفهای ابتدایی استاد بود ولی نتیجه های اونها بیشتر بود

            ریزتر که شدم متوجه شدم تفاوت اساسی در ایمان بیشتر اونها به خداست

            کارایی که اونا کردن من جرات انجامش رو نداشتم یا بهتر بگم ایمان انجامش رو نداشتم

            پس همه چی برمیگرده به میزان ایمان

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
            • -
              آرزو ملک فر گفته:
              مدت عضویت: 1435 روز

              سلام دوست عزیز

              چقد خوشحال شدم از خوندن کامنت شما و واقعا لذت بردم و خیلی خیلی خییییلی بهتون تبریک میگم و واقعا تحسینتون میکنم 😍🌹چقدددد حرفای شما بیشتر از قبل همه چی رو برام باورپذیرتر کرد😍🌹

              نتونستم کامنت ننویسم و تشکر نکنم🌺

              امیدوارم هرجا که هستید مثه همیشه بدرخشید و سلامت و ثروتمند باشید🌹🌺😍

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
            • -
              محمدرضا باتقوی_1381 گفته:
              مدت عضویت: 1980 روز

              سلام ممنون و سپاس از توضیحات قشنگتون

              اگه توضیحات بیشتر و کاملتری هم بدین از اینکه :

              1- چگونه استفاده از دوره هارو پیشنهاد میدین و همینطور فایل های رایگان

              2-به کدام یک از ایده هاتون عمل کردین که چنین نتایجی دادن و آیا ایده هایی بودن که نتیجه خاصی نداشته باشن براتون؟

              3-در مسیر چطور هدایت شدید و در زمان کار کردن رو چه موضوعاتی هدایت هایه مختلفی رو دریافت کردید؟

              4- نکته خاصی دوست دارید به من بگید به عنوان کسی که نتیجه مالی خوبی رو گرفته؟

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
            • -
              محمدرضا باتقوی_1381 گفته:
              مدت عضویت: 1980 روز

              سلامممم مصطفی جان خوبین؟

              من یه سوالی دارم از افرادی مثل شما که نتایج مالی خوبی گرفتن (200 میل یا 100 میل در ماه) از نظر من!

              چرا به افرادی در عقل کل که مثل خودم “فقط” و “فقط” به دنبال افرادین که “نتیجه” دستشونه و نه فقط حرف هایی که از استاد شنیدن و خوششون اومده و بهش باور دارن!

              کمک نمیکنید؟ و از تجربه هاتون نمیگین؟

              بیشتر کسایی که من دیدم از اصلا نتیجه خاصی ندارن و در عقل کل جواب میدن یا حداقل نمیگن از نتیجشون!

              در کل سوال من اینه همون حرفی که استاد زد و گفت یه سری افراد که نتیجه های بزرگ میگیرن دیگه به سایت سر نمیزنن حالا شاید همشون اینطور نباشن که یکیشونو میشناسم که با استاد لایو هم گذاشتن ! ولی غیر اون چرا افرادی مثل شما به کمک بقیه افراد نمیان؟ اونم شمایی که اصلا با نتیجتون حرف میزنید و باورتون نمیشه خودتونم که چه ایمانی در دل بقیه میتونید ایجاد کنید(خودم تجربه کردم وقتی نتیجه دارم چه ایمانی تو دل افراد ایجاد شده)

              آیا مشغله های کاری باعث میشه نتونید بیاید؟

              ممنونم ازتون

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مریم دستجردی گفته:
      مدت عضویت: 1858 روز

      سلام دوست گرامی

      این دومین باری که دیدگاه شمارا میخوانم . واقعا عالی بود عالی تمام نتایج فوق العاده ای که از تکیه به رب گرفتید فوق العاده بود

      خدا رو شکر میکنم که شمارا دستی از دستانش قرار داد به حقیقت انسان فراموشکار است شکرت خدا جونم شکر از خواندن نتایج شما و حرف هایی که در مورد رب توکل به رب زدید این چنین اشک شوق از چشمانم سرازیر شد که نتایج شما امروز حجتی بود برای من از سوی رب که میشود که باید صبور باشم و تکامل خود را طی کنم که او حی زنده پایدار و غنی است و تنها باید روی ربم رفیقم حساب باز کنم ولاغیر .

      یارب سپاس گزارم سپاس گزارم برای این حال خوب سپاس گزارم که میبینم این چنین نتایج عالی دوستان من با توکل بر تو با کار روی خود به آن رسیده و با ایمان قوی تر به سمت خواسته های بیشتر از تو در حرکت اند سپاس گزارم سپاس گزارم سپاس گزارم.

      در پناه او که تنها و بهترین پناهنده است غرق در ثروت بیشتر از اکنون در تمام زمینه های زندگی تان باشید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      میلاد فخری گفته:
      مدت عضویت: 1745 روز

      سلام خدمت بردار بزرگوار

      من از خواندن کامنت شما لذت بردم و روحیه ام عوض شد خیلی خوشحالم بابت این همه پیشرفت و همینطور درآمد بالا و رسیدن به خواسته هاتون خدا را شکر بابت اعتمادی که به خدا دارید، انشالا که من و بقیه دوشتان هم از این کامنت پر انرژی شما استفاده کنیم و نتایج موفقیت هایمان اینجا بنوسیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      میثم گفته:
      مدت عضویت: 1981 روز

      به به ، به به

      آقا مصطفی، دوست و هم خانواده عباس منشی ام، گوارای وجودت باشه

      هم نتایج مادی ای که گرفتی

      هم مهمتر از اون گوارای وجودت باشه اون احساس خوبی که از آموختن این قوانین ثابت و بدون تغییر خداوند نصیبت شده

      که باعث میشه روز به روز ظرفت بزرگ تر بشه و من و سایر دوستان هم بدونیم که این مسیر جذاب و پر نتیجه برای تمام کسانیه که طبق آموزشهای استاد عزیز باورهاشونو عوض کنن و با این فایلها عجین بشن اتفاق میفته…

      و چقدر زیبا روند تکاملی در کامنت پرمحتوای شما هویداس

      و اینم خودش درس بزرگیه که ما بدونیم که هر موقع شروع به کار کردن روی خودمون کنیم دقیقا رشد پلکانی نسبت به جایگاه قبلی خودمون اتفاق میفته و ما داریم دنیای خودمونو میسازیم و نباید دست به مقایسه با دیگرانی بزنیم که توی جایگاه های متفاوتی قرار دارن.

      روی خودمون کار کنیم و خودمون رو با خود قبلیمون مقایسه کنیم و از رشد و نتایج، پی به وجود قوانین ثابت خداوند ببریم و مسیرمونو با اشتیاق بیشتر تا بینهایت ادامه بدیم.

      الهی شکر بخاطر وجود استاد عزیز و آموزشهای بی همتاش، الهی شکر بخاطر وجود این سایت عزیز و بچه هاش، الهی شکر برای همه چیزای قشنگ و زیبا که مسخر ما شده در این دنیا.

      خدای من، رب من، ما رو در هرچه بیشتر یکی شدن با خودت توفیق بیشتر بده…

      آمین رب العالمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 1900 روز

      سلااااام دوست عزیزم

      من دیوونه شدم اصلااااا !!!!!

      بابا باریکلااااااا

      همین الان بلند شدم و برات دست زدممممم !!

      خیلیییی حال کردم وقتی کامنتتو خوندم

      مررررسی مرررررسی مرررررسی که وقت گذاشتی و نوشتی

      عالیییییه

      داشتم از رو کامنتا رد میشدم که برم بالای صفحه و پر امتیاز ترینهارو بخونم یهویی کلمه موبایل آیفون نگاهمو جلب کرد و گفتم خودشه باید همین کامنتو بخونم

      چون من عاشق آیفونم و انشالله به زودیه زود به دستش میارم

      خیلی خوب بود که روند افزایش حقوقتو گفتی واقعا مرسی از توضیحاتت

      کلی ایمان در من ایجاد شد

      کلی امید

      کلی اطمینان

      عاشقتمممم

      انشالله که بیشترررر و بیشترررررر تر بترکونی و همینجوری با روند تصاعدی بری بالاااااا

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1514 روز

      سلام به شما دوست عزیز

      کامنت شما بی نظیر بود آن شاالله که حال دل تون همیشه خوب باشه

      این جمله ی شما حک شد تو ذهن تا همیشه

      هدف ما از اومدن به این دنیای مادی اینه که ما اومدیم به این دنیا تا یاد بگیریم چطور به خداوند اعتماد کنیم ❤️

      بی نظیر بود درهایی از آگاهی رو برای من باز کرد

      سپاس گزار خداوندم و سپاس گزار نظر زیبای شما

      در پناه حق باشید 💐

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    Reyhane AR گفته:
    مدت عضویت: 3710 روز

    با عرض سلام مجدد

    زمانی من جذب استاد و این گروه شدم که نیاز شدید داشتم که استقلال مالی پیدا کنم تا اگر روزی از همسرم جدا شدم. تکیه به خودم داشته باشم. زمانی که شروع کردم به گوش دادن فایل های رایگان استاد با تعجب فراوون میدیدم که چه باورهای غلطی داشتم که باعث شده بود از زندیگم ناراضی باشم. احساس میکردم تازه متولد شدم. خدایی که تا به اون روز عبادت میکردم رو اصلا نشناخته بودم. استاد دری رو به روی من باز کرد پر اگاهیهای خوب و ناب. که نیاز شدید به دونستنشون داشتم شبانه روز گوش میدادم. مینوشتم. تجسم میکردم حال خوبی پیدا کرده بودم. دیگه زیاد حرف نمیزدم. بحث نمیکردم. غیبت نمیکردم. از محیط وافراد منفی دوری میکردم. دوستی داشتم در همسایگی دیوار به دیوارم. خداوند بزرگ کاری کرد که یکدفعه اون خونش رو فروخت و با شرایط سخت به جای دیگه ای رفت. قابل توجه که من ساعتهای زیادی رو با او بودم و ادم منفی بود و میگفت چند وقتی که با تو بودم حال و روز روحیم بهتر شده بود. آخه من همش دلداریش میدادم که همه چیز درست میشه. زور میزدم که از فاز منفی به مثبت بیارمش خخخخ

    تا اینکه تو اون روزا جهان اونو از من جدا کرد. رفتنش برام باور نکردنی بود. ادامه تغییراتم این بود که آروم شده بودم. به نکات مثبت هر کس بیشتر توجه میکردم. تمرکزم رو جمع کردن پول بود. و این باور رو ساخته بودم که استادی که با اون شرایط سخت به اونهمه ثروت و ارامش رسیده بود من هم میتونم و با تمرینات قسمت اول قانون آفرینش. این باور برام قوی و قویتر میشد. و فهمیده بودم که مدار من و همسرم یکی نیست ومن نباید دیگه اونو تغییر بدم. من باید خودم تلاش کنم تا به خواسته هام برسم. شروع کردم به خریدن فایل پیش به سوی ثروت،چرا پول زیاد وارد زندگی ام نمیشود،کتاب راز ثروت،کتاب قهرمان،کتاب رویاهایی که رویا نیستن، جلسه چهارم عزت نفس،کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم. و دوره عشق و مودت. که همه این محصولات کمک فراوونی به من کردن در راه رسیدن که خواسته هام. وقتی خیلی از بارهام رو تغییر دادم جهان خیلی افراد اطرافم رو از من دور کرد. یه روزی که تو یه استند اپ کارافرینی شرکت کردم بودم. ایده ای به ذهنم خطور کرد که باعث شد در فروشگاه برعدرم شروع به کار کنم و چون همسرم دیدمحل کارم پیش پدرم و برادرم هست و نیاز به پول هم داریم به سختی قبول کرد که سر کار برم خیلی خوشحال بودم چرا که کارم رو دوست دارم و چون گاهی روزها نیمه وقت و گاهی روزها تمام وقته حقوقم بیشتر شده و افکارم رو بیشتر روی کار و درامد وپس اندازم دارم تا به امید خدا یه زن پولداربشم.

    من با استفاده از فایلها فهمیدم که تضادها تو زندگیم باعث شد که بدونم دقیقاً چی از زندگیم میخوام. مهمترین انگیزاننده تو زندگیم زندگی استاد بود و میخواستم ببینم چطور میشه یه انسان از زیر صفر به اوج ثروت برسه. من ارزوهای بزرگی داشتم و دارم و فهمیدم که باید باورهام رو درست کنم تا به همه ی اونا برسم. یک سری باورهام رو من در محصول عشق و مودت درست کردم و این محصول خیلی به من کمک کرد که خودم رو پیدا کنم. خدارو پیدا کنم. برعی خودم ارزش قائل باشم. نیازی نداشته باشم که دیگران من رو شاد کنند،و خیلی مسایل دیگه.خدایا سپاسگزارم. استاد ازت متشکرم.

    من الان در حال حاضر کارم خوبه. پس انداز خوبی دارم که در جایی سرمایه گزاری کردم که به لطف الله سود خوبی داره. با همسرم کمتر بحث میکنم چرا که کمتر هم میبینم. خیلی رفتاراش تغییر کرده چرا که من هم تغییر کردم. قصد دارم امسال برای خودم ماشین بخرم. که روزی جزو ارزوهام بود. دخترم امسال رتبش خوب شد و امیدوارم در رشته فیزیو تراپی قبول بشه. خلاصه حال روحیم عالیه. و هر روز منتظر بهترین اتفاق ها تو زندگیم هستم. استاد به من فهموند که اگر من با فرکانسهام تونستم شخصی مثل دکتر رو به زندگیم وارد کنم. پس بهتر از اون رو هم میتونم دعوت کنم و جهان به فرکانس های ما جواب میدهد و من با امید فراوان دارم زندگی میکنم و میدونم روزی خواهد امد که به لطف الله من جزو زنان پولدار و خییر جهان هستم و به همه ارزوهام رسیدم.

    من درراه رسیدن به این موفقیت ها موانع زیادی داشتم. مثل راضی کردن همسرم. رسیدگی به کارهای منزل به تنهایی. تحمل اخم و غر زدن های همسرم. دختر کنکوری داشتم که باید همه شرایط خوب رو براش فراهم میکردم که در ارامش درس بخونه. نارضایتیهای مادرم از کار کردن من. و خیلی مسایل دیگه که اگه بگم یه کتاب میشه. ولی من عزمم رو جزم کرده بودم که راهی رو که استاد رفته رو برم. من رو ایمانم کار میکنم. دارم فقط معنی قران رو میخونم. اونقدر ادامه میدم تا درک کامای از قران پیدا کنم. ارزو دارم محصول روانشناسی ثروت 1 رو تهیه کنم. تا هر روز بیشتر بیشتر ترقی کنم وایمان دارم که الله یکتا برام مسیر رو هموار میکنه.

    من خیلیییییی تغییر کردم به طوری که خواهرام میگن برو ادامه تحصیل بده و روانشناسی بخون. تو فروشگاه اکثر مشتریا میگن شما چقدر انرژیتون مثبت. دوست داریم وقتی میایم شما باشید. همسرم هم فهمیده من تغییر کردم و دیگه مثل گذشته به من گیر نمیده. بچه هام میگن مامان ما به تو افتخار میکنیم. تو خیلی زن صبوری هستی و مادر نمونه.خخخخخخ ( کمی هم از خودم تعریف کنم) دیگه مادرم با من از دیگران حرف نمیزنه میدونه که گوش نمیدم. رفته به طرف خواهرام و فهمیده که من تغییر کردم. دلم میخواد برای مدتی از خانواده ام دور باشم. مثلا برم یه شهر دیگه. نیاز به یه تنهایی ناب دارم دوست دارم زمان های زیادی رو با خداوند خلوت کنم و ایمان دارم که این اتفاق رو هم تجربه میکنم. راستی اینو هم بگم. من هر روز تو فروشگاه از هر فرصتی استفاده میکنم ورق بر میدارم برای خدا نامه مینویسم. باهاش حال و احوال میکنم. شکرش میکنم و از اتفاقات و خواسته هام میگم. با هم دوست فوق الاده ای شدیم. اگه یه روز نامه ننویسم دلتنگش میشم. امتحان کنید. خیلی حس خوبی…… من دفتری برای خودم درست کردم و سناریو هایی زیادی از زندگیم مینویسم اون طور که دوست دارم زندگی کنم مینویسم. و باور کنید دارم به تجربشون نزدیک و نزدیک تر میشم.به احساسی در خودم رسیدم که با تمام قدرت ایمان دارم که میتونم اتفاقات زندگیم رو بفهمم به خاطر چه فرکانسی بوده. و باور قوی دارم که هر روز در حال ترقی در ابعاد مالی، معنوی واخلاقی در خودم هستم. از خداوند بزرگ میخوام همه ما رو به راه راست هدایت کنه. در اخر از همتون پوزش می طلبم اگر مطالبم طولانی شد. ولی باور کنید خیلی اشتیاق داشتم از تغییراتم بگم تا بتونم کمکی هم به شما عزیزان کرده باشم. هنوز خیلی از اتفاقات قشنگ دیگه ای هم داشتم که وقت ندارم بگم چون باید برم سر کار. از خدای بزرگ ممنون و سپاسگزارم برای همه نعمتهایی که به من ارزونی داشته. و از استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم که این شرعیط رو فراهم کرد که از پیشرفت و موفقیت های دوستانمون اطلاع پیدا کنیم و شاد باشیم. ارزوی خوشبختی و سعادت برای تک تک شما عزیزان از خداوند مهربونم دارم. خدایا دوستت دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 136 رای:
    • -
      علی جوان گفته:
      مدت عضویت: 3911 روز

      دوست خوبم Reyhane AR سلام و سپاس

      مگر خدا از انسان چه می خواهد و مگر انسان از زندگی چه می خواهد.

      راهی مشخص و مستقیم و پر از اتفاقات زیبا که شما با گام های زیبایتان آن را معنا می بخشید.

      هر چی آرزوی خوبه مال تو …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3019 روز

      به نام تنها خدا

      سلام ریحانه خانم دوست ارزشمندم

      ای خدای من چقدر شکرت بگم بابت این همه آدم فوق‌العاده و دوست داشتنی که تو این کره خاکی دارن نفس می‌کشند و دارند دنیا رو جای بهتری برای زندگی میکنند .

      آفرین ریحانه خانم آفرین خواهر زیبای من مطمئنم به همه اون خواسته هاتون می‌رسید و رسید ید اصلا از وقتی تو این مسیر قدم گذاشتید .

      خیلی هیجان دارم از این همه ایمان بچه ها خدایا صد هزار مرتبه شکر به هر کامنت میرسم میگم خدایا شکرت چقدر عالیه آفرین به این دوست مون .

      خیلی عالی مطمئنم بعد این همه مدت نتایج شما هزار برابر شده .

      الهی شکرررر ت تحسین تون میکنم بانو .???

      سپاسکزارم برامون نوشتید خدا خیرتون بده .

      کلی به تقویت ایمانم و باورهای من کمک کرد .عالی بود چی بگم جز شکر خدای رحمان .

      در پناه خدای عزیزم همواره شادتر و سالم تر و پر عشق. تر و پر ثروت تر باشید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      آزاده گفته:
      مدت عضویت: 2236 روز

      سلام ریحانه جان عزیزم خیلی خوشحالم با وجود مشکلاتت در راه رسیدن به اهدافت ثابت قدم موندی چقدر این قسمت کامنتتو دوست دارم “به من فهموند که اگر من با فرکانسهام تونستم شخصی مثل دکتر رو به زندگیم وارد کنم. پس بهتر از اون رو هم میتونم دعوت کنم و جهان به فرکانس های ما جواب میدهد” عزیزم امیدوارم هر روز بهتر از روز قبل پیشرفت کنی همسر نمونه و مادر نمونه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      RM jan گفته:
      مدت عضویت: 3761 روز

      ریحانه عزیز کاملا معلومه که زن با ارداه و با پشتکاری هستی و از اینکه راه موفقیت رو پیدا کردی و داری ادامه میدی بسیار خوشحالم و امیدوارم هر لحظه اتفاقات ناب تر و عالیتری رو به سوی خودت جذب کنی…………..موفق باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      پارسا فریور گفته:
      مدت عضویت: 2518 روز

      سلام ریحانه عزیز

      چقدر عالی تمرینهاتون رو و کارایی که پس از متعهد شدن برای ثروتمند شدن انجام میدادید رو نوشتید ازتون ممنونم که این حس قشنگ رو به ما منتقل کردین

      منم دقیقا این روزا که خیلی بیشتر از گذشته دارم روی خودم کار میکنم میفهمم مسیری که درش هستم قشنگ تر از شرایط کنونیمه

      تمرین سناریو نویسی انتخاب کردن راه برای خداوند نیست؟

      اگر ما همش ریز به ریز راهی که قراره بریم رو بنویسیم که توکل چی میشه؟؟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زینب بچای نصاری گفته:
      مدت عضویت: 1076 روز

      سلام ریحانه عزیزم

      با خواندن کامنتت خیلی انرژی گرفتم و تا حدودی به هم نزدیکیم

      الان از این فایل خیلی سال گذشته و امیدوارم به تموم آرزوهایت رسیده باشی

      منم یه مادرم با سه تا بچه ولی تشنه ی یادگیریم تشنه ی اینکه زن موفق باشم و هر روز دارم روی خودم کار میکنم و می‌دونم به همه چیز میرسم

      خدا می‌دونم همیشه دستم را گرفته و میگیرد

      منم هر روز به خدا نامه می‌نویسم و قشنگ جواب منو میده

      ولی متأسفانه بعضی اوقات فراموش میکنم و می‌دونم بازهم باید بیشتر و بیشتر روی خودم کار کنم

      خدایا عاشقتم من

      ریحانه عزیزم امیدوارم توی همه ی مراحل زندگیت موفق باشی

      ممنونم بابت کامنت در انرژیت

      خدایا شکرت شکرت شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    حمید ریگی گفته:
    مدت عضویت: 2298 روز

    خدایا شکرت

    من حمید ریگی هستم متولد ۱۳۷۰ از شهرستان زاهدان هستم از فامیل منم مشخصه که من چه نژادی هستم و کاملا بی آزارم و دوست داشتنی ام ، فقط فامیل ام بد در رفته

    و تحصیلات منم دیپلم هستش

    پدر من سالهاست که بیکار هستش و خرج ما یعنی فقط همان خوراک ما از خیاطی که مادرم انجام میداد تهیه می‌شد و هیچ پول اضافه ایی نبود که ما بتونیم کفشی یا لباسی برای خودمون تهیه کنیم تا اینکه من ۷ سالم بود و میرفتم مجتمع دایی ام که بزرگ‌ترین مجتمع تفریحی و گردشگری زاهدان بودبه نام( براسان)

    اونجا برای شاگردی یعنی جارو کردن مغازه شیشه پاک کردن یا اشغال های دوروبر رو جمع میکردم و اینها رو کاملا واضع میگم که بدونید که من کی بودم و سالها اونجا کار میکردم یعنی موقعی که مدرسه ها تعطیل می‌شد من میرفتم تا پولی جمع کنم و برای خودم لباس یا کفشی بخرم ،واقعا مادرم زحمت میکشید

    تا اینکه از اون پول چند تا شغل زدم و نتیجه نگرفتم و همه پولهام تموم شد یک مدتی بیکار‌ شدم و بیکاری آزارم میداد تا اینکه دادشم بهم گفت بیا مغازه من کار کن و من باهات کنار میام و اگر خوب کار کنی یه قسمت کوچیک از مغازه رو بهت میدم تا واسه خودت عینک بیاری و بفروشی و من کار کردم که دیدم خبری نشد از قول اش و مثل یک شاگردم و بعدش بیرون شدم از مغازه اش

    دوباره چند ماهی بیکار بودم که بهم گفت بیا مغازه من چرا بیکاری

    گفتم اگر بیام مغازه ات من یه قسمت از مغازه رو برای خودم لباس میارم و میفروشم و قبول کرد

    من رفتم قشم و خرید کردم و از مبلغ ۴۰۰یا۵۰۰ هزار تومن من شروع کردم و از قانون چیزی نمیفهمیدم و تا اینکه پولم به ۵۰ میلیون رسید تا اینجا زندگی من قبل قانون بود

    و آشنایی من با قانون زیبای خداوند از جایی شروع شد که من یک شکست عشقی بسیار محکمی خوردم که کمرم شکست توی زندگی و خدا از ته دل خواستم تا کمک ام کنه و خیلی طول نکشید که من خیلی جدی شدم و شکست عشقی من یکی از دلایل اش پول بود و تصمیم گرفتم که هر طور شده من باید پولدار بشم و فقط متن های کانال میلیاردر رو خیلی میخوندم که همش متن های خوبی بود و انگیزشی و منم خیلی مثبت شده بودم ولی از قانون چیزی نمیدونستم و یکی از دوستام که محتاد بود و ترک کرده بود و مغازه ایی باز کرده بود و از من لباس میخرید و میفروخت تا اینکه با هم خیلی نزدیک شدیم و یک روزی من متن های انگیزشی که تو تلگرام داشتم براش فرستادم و اونم کانال عباسمنش رو فرستاد حتی خودش هم خیلی تو این داستانات نبود یعنی حرفهای عباسمنش رو زیاد قبول نداشت فقط برام فرستاد و خودشم از گوشی اش پاک کرد کانال استاد رو

    و من چند تا فایل رو گوش کردم و دیدم و اولش فکر میکردم آدم مذهبی هستش و کم کم حرفاشو گوش کردم و به خودم گفتم امتحانش که ضرر نداره و وقتی نتیجه میگرفتم بیشتر باور میکردم و خدا هدایتم کرد و قانون رو درک کردم و جرقه زندگی من از سال ۱۳۹۶ شروع شد چون منم مثل استاد حتی کارگری هم کردم چون ننوشتم خیلی طولانی می‌شد و خیلی چیزهایی دیگه ایی که توی زندگی ام داشتم و نگفتم مثلا ۶ ماه من نزدیک بندر عباس توی روستای سرأس زندگی کردم کارگری کردم و خیلی اتفاقاتی که داشتم رو ننوشتم خلاصه شما بدونید که من از بچگی بدون هزینه خانواده ام بزرگ شدم با شاگردی و کارگری

    وقتی قانون رو فهمیدم از وسط های ۱۳۹۵ میشه و موفقیتهایی که توی این چندسال کسب کردم رو بهتون میگم تا مفید باشه براتون

    من وقتی قانون رو فهمیدم دل و جرات من چند برابر شد و ایمان من فوق العاده شد

    من با مبلغ ۴۰ میلیون که داشتم به ذهنم اومد برم چین و لباس بخرم مثل اونایی که تو قشم تونستن برن منم میتونم برم و الگو ام این بود و بهش فکر میکردم

    و من نمیدونستم این حرف رو توی یک جمع که بردارم و بچه ها که دور هم نشسته بودیم توی مجتمع دایی ام که قهوه خونه بود تقریبا ۷،۸ نفری بودن زدم و با خوشحالی گفتم من میرم چین برای مغازه خرید کنم که دیدم همه زدن زیر خنده و مسخره ام کردن و اون شب یک بمب بود توی ذهنم و خنده های اونها خیلی تاثیر گذاشت رو من و من قبلا فقط فکر شو میکردم و وقتی اونا مسخره ام کردن که گفتن کاسبهای چندین ساله توی بازار جرات نمیکنن برن و تو میخوایی بری با پولی که داری

    من تصمیم ام قطعی شد و به خودم گفتم حتی برم چین و کل پولم رو از دست بدم من باید برم و هیچ راهی نداره و خیلی جدی شدم و الان میدونم که پله پرتاب من بود بعد از شکست که تو روابط ام خوردم

    وقتی شروع کردم به حرکت ۴۰ میلیون بیشتر نداشتم و خرج چین هم می‌شد ۱۰ میلیون و همه میگفتن چین اگر بری باید کانتینر پر کنی با ۲۰۰/۳۰۰ میلیون باید بری حتی از یکی از فامیل های پولدارمون گفته بود این کوسخول می‌خواد بره و نمیفهمه که چین چه خبره و تو این مسیر با خیلی داستان ها روبرو شدم مثل قول پولی که بهم دادن و نشد و بعضی ها گفتن واسه ما خرید کن و حتی داداشم

    ترسیدن که پول بدن که من بلد نیستم نکنه من نتونم و اونا ضرر کنن همه کنار کشیدن

    هر چی اونا عقب میکشیدن من جدی تر میشدم چون دقیقا بهم بر میخورد که این کار رو میکردن با من

    و من وقتی بلیط گرفتم و اینها فک کنم قبل عید سال ۹۵ بود اومدم و خرید کردم و اون موقع یوان چین ۶۲۰ تومن بود و پول من تقریبا ۴۰ تا کیسه لباس زنونه شد و دقیقا بار من وسط های برج ۱۱ نزدیک به عید رسید و وقتی باز کردم و قیمت مناسب زدم مثل بنز میفروختم که سرمایه ام شد ۱۰۰ خورده ایی و بعد از این داستان اونایی که مسخره ام کرده بودن انگار لال شده بودن و منم خیلی فاصله گرفتم از همشون و سال ۹۶ هم ۲ بار رفتم و بعد هدفم رو تجارت در چین و پول در آوردن در چین برنامه ریزی کردم و تصمیم گرفتم تنها به چین مهاجرت کنم و ویزا بگیرم‌ که قدم بزرگ زندگی‌من بود و اینم از داستان‌هایی از نمیشه و سخته و کشور چین ویزا نمیده و خرج ها خیلی سنگینه و من توجه ام فقط رفتن بود انگار هیچی از این حرف‌ها ر‌و نمیشنیدم و اهمیت نمیدادم تا اینکه اقدام کردم به ویزا و کل مبلغ نقدی من ۱۳۰ میلیون بود که بازم به‌خودم‌گفتم که اگر تمام پولم رو‌خرج ویزا کنم من باید برم‌ و تجربه کنم و‌ مغازه منم همینطور کار می‌کرد ماه ۲۰ میلیونی وقتی که حرکت کردم یاد این کلمه استاد افتادم که ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است واقعا هم من تا قبل از مهاجران فک میکردم ایمان یعنی خدا رو قبول داشتن یا مسلمان بودن ولی این نبود وقتی قدم گذاشتم حمله ایی از /ترس ها / غربت / تنهایی/ بی پولی / خرج سنگین / یاد نداشتن زبان / سمت من مثل رگبار پشت سر هم این نجواهای شیطانی می اومدم به سمت ام که من توی چین بودم ‌و ۴ شب خوابم نبرد از بس که ترسیده بودم که این چه کاری بود کردم چه اشتباهی بود من که تو ایران همه چیز داشتم چرا اومدم تو غربت

    و من میدونستم اینها همان نجواهای شیطانی هستن و به خودم گفتم که تو اگر ایمان داری خودت رو اینجا بایدنشون بدی حتی چند بار دودل شدم که بیخیال بشم و باور می‌کنید من توی ۱۰ روز ۱۰ کیلو وزن کم کردم خیلی خودمو کنترل کردم نذاشتم افکارم شکستم بده و مقاومت میکردم و از خدا خواستم و او کمک ام کرد میدونید چطوری با منطقی کردن ذهن که اون با یک کلمه بهم الهام کرد و گفت تو دلیل مهاجرتت چی بوده منم جواب دادم که میخواستم میلیاردر شوم و بعد گفت چرا اومدی بازم من جواب دادم که به خاطر هدف هام و دلیل آمدن خودمو کامل گفتم یعنی بعد ذهن من منطقی شد و آرام

    الان چند ماهه که با عشق دارم زندگی میکنم

    و بهتون بگم نجواهای شیطانی همیشه‌ موقتی هستن

    و الان توی یکی از بهترین خیابون‌های چین شهر گوانجو شرکت بسیار زیبا و مجللی دارم که این کامنت رو دارم براتون مینویسم و خیلی از کسانی که منو مسخره میکردن الان آرزو دارن تا جایگاه منو داشته باشن و خیلی ایده ها و اومد همه رو عمل کردم و دوستان تا اینجا‌ی کار باورتون میشه من از فایل های رایگان استفاده کردم یعنی اینقدر قشنگ تونستم از حرفهای استاد قانون رو درک کنم که موفقیت به این بزرگی رو کسب کنم تازه الان دارم محصولات ۱۲ قدم رو میگیرم که میشه June/۲۰۱۹

    و از اول ۲۰۱۹ شروع کار من توی چین بوده و میخوام بگم که توی مسیر خیلی نجواها اومد تا ایمان منو امتحان کنه به لطف عشقم و با کمک او تونستم این قدم رو به خوبی حتی اگر سختی هم بود ولی الان برام خیلی لذت بخش بوده و فکر میکنم من خیلی آسون ساده اومدم سختی ها اومده بودن تا بهم کمک کنن و

    موفقیت دومم ٫ وقتی چین اومدم به خدا گفتم من حرکت کردم و ایمان مو نشون دادم الان دیگه کارها رو تو باید انجام بدی یعنی من هیچ مشتری یا شغلی تو چین ندارم و تو باید وظیفه خودت رو انجام بدی و الان ۲ ماه میشه تقریبا از اول June ۲۰۱۹ اومدم و قبل از این بهم‌ الهام کرد یک مغازه اجاره کنم توی قشم و برای اونجا هم خرید کنم و بفرستم و مغازه فوق العاده در بهترین جای قشم گرفتم و داستان مغازه ام همینطوری بود که نزدیک به ۱ ماه توی قشم دنبال مغازه بودم و از مغازه دارها و بنگاه ها میپرسیدم که من یک مغازه بزرگ میخوام و بهم میگفتن نگرد پیدا نمیشه چون مغازه بزرگ ها مال خود صاحب ملک ها هستن و همه پر هستن و الان این بازار مغازه گیرت نمیاد باید بری بازار بغلی که کمی خلوت تره و اونجا مغازه بگیری و دوستایی که با من بودن من بهشون گفته بودم من یک مغازه بزرگ با دکور مشکی و کف طوسی و لامپ های زرد میخوام بزنم توی مغازه ام که این دکور رو توی دبی فروشگاه های برند دیده بودم و همش توی ذهنم بود که همچین مغازه ایی داشته باشم و توی قشم رفتم خونه گرفتم و مطمئن بودم مغازه میگیرم و هر جایی میرفتم تا کمی منفی میگفت که مغازه ایی تو میخوایی نیست و چند تا مغازه خالی شده بود و من دلم قبول نکرد همونا رو هم چند روز بعد اجاره دادن و تو ذهن من این نبود که موقعیت نیست یا اگر شکاری بود سریع بگیرم و فقط بی توجهی و خیلی خونسرد به کارم ادامه میدادم حتی اینقد توی اون بازار رفتم که همه مغازه دارها منو میشناختن و فهمیده بودن که من مغازه بزرگی میخوام از همه پرسیدم و بعضی ها که جواب هاشون منفی بود اصلا توجه نمیکردم تا اینکه یک مغازه ایی قرار بود ۲،۳ ماه بعد خالی بشه یعنی برج ۸/۱۳۹۸ و منم رفتم مغازه رو تا دیدم فهمیدم این همون چیزی هستش که من میخوام یعنی دکور مشکی با کف طوسی و مغازه بزرگ دقیقا دوستم بهم گفت حمید این همون دکوری هستش که تو میخوایی و میخوام بگم خدا هست نگران نباشید و حرکت کنید بخدا از جایی برام مشتری میاد که اصلا فکرشو نمیکنم و میخوام بگم که من اول نمیخواستم بنویسم چون اول راه من بود و بعد گفتم که فکت باشه برام اینها رو نوشتم فقط به خاطر اسناد باشه توی سایت برای منطقی کردن ذهنم و تازه فهمیدم که چرا همش استاد میگه بنویسید و بنویسد واقعا اینها در آینده به دردم میخوره و تازه موفقیت های من شروع میشه و این نوشته هامقدمه ایی از موفقیت های من میشه

    خدایا سپاسگذارم ازت بابت خانواده مهربان و صمیمی عباسمنش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 138 رای:
    • -
      شهلا خراسانی نژاد گفته:
      مدت عضویت: 2345 روز

      سلام دوست عزیز اقا حمید

      من معمولا اخر شب موقع خواب کامنت میخونم کامنت شما برام ایمیل شد چقد ب موقع چقد زیبا واقعا خدایا شکرت وقتی میبینم دوستان ب چ چیایی رسیدن لذت میبرم خوبه همه بچه ها بیاین و از نتایجشون بگن خیلی انرژی مثبت میده مرسی از شما دوست خوبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فرهاد نجاتی گفته:
      مدت عضویت: 1075 روز

      سلام آقا حمید مطمعنم که تا ب الان کلی موفقیت کسب کردی و کلی رشد کردی.

      دمت گرم که به بهترین شکل توحید را در عمل اجرا کردین و به الهامات خداوند عمل کردین که طبق داستان شما و شرایطی که داشتین اراده آهنی میخاد

      و اونجا هم عالی که گفتی من میکردم ایمان به خدا یعنی فقط خدارو قبول داشته باشیم یا فقط کافیه مسلمان باشیم که در واقع موحد واقعی کسیه که در دل رنجها. ترسها .کمبودها .غربت. و نجواهای شیطان اینجا ایمان به خداوند معنی پیدا میکنه و ما باید اینجاها ایمانمون رو نشون بدیم .اما قبلش باید خدا رو بشناسیم و توحید رو درک کنیم

      و واقعا تحسین میکنم توحیدی بودن شما رو

      با آرزوی موفقیتهای بیشتر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      747474 گفته:
      مدت عضویت: 1771 روز

      سلام اقا حمید عزیز

      خدارو شکر میکنم یه بلوچ دیدم توی این سایت بنده هم بلوچم و بیشتر از این بابت خوشحالم که شما تونستی به موفقیت های زیادی دست پیدا کنی خدارو صدهزار مرتبه شکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محسن مهرابی گفته:
      مدت عضویت: 2820 روز

      سلام دوست خوبم آقا حمید نمیدونی چه تلنگری بهم زدی چه حسی ایجاد کردی روند الهام بخشی را برامون گفتی که واقعا تاثیر بی نظیر داشت

      خدا هموار حامیت باشه که وقت گذاشتی وبرامون نوشتی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زهراهنرمند گفته:
      مدت عضویت: 1719 روز

      خداروسپاسگذارم به خاطر همه نعماتی که از رده های مختلف به مامیده…ازدستان بیشماری که داره..

      منومدت کوتاهیه که بااستادعباسمنش وسایتشون اشناشدم قبل ازایشون هم قانون جذب خونده بودم ولی اینجااگاهی هایی گرفتم که مسیرزندگیم تغییرکرد ونگاهم به دین وخدا ومردم وهمه چیز عوض شده وبهترشده.

      ان شاالله بنده هم باایمانم بتونم نتایج مالی وسلامتی وروابط عالی رو به زودی زود جذب کنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Leili گفته:
      مدت عضویت: 599 روز

      به نام خدا

      سلام به شما واقعآ لذت بردم از جرآت و ایمان شما

      چقدر قشنگ ذهنتون منطقی کردین

      و از پس نجواهای شیطان براومدین

      من در روزهای اولی شما هستم نجواها میان منو بترسونن و کمبود و فقر به من یادآور میشن یا اینکه تمرکزمو تغییر بدم به کار دیگه ای

      کامنت شما به من استمرار و مداومت یاد داد

      منطقی کردن و ایمان و باور به خدا

      ممنون از شما

      امیدوارم هر روز موفقتر باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 1408 روز

      به نام رب هدایتگرم

      سلام اقای ریگی عزیز،تبریک میگم باتاخیر البته که موفقیتهای پی درپی شما هرروز تبریک داره وچقدر ازخوندن این کامنت والبته دیگر کامنتهاتون لذت بردم ،ازپیشرفت و موفقیتهاتون شاد شدم وخدا را شاکرم

      سربلندوسلامت باشید درپناه رب رزاق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      علی اصغر سیمابه گفته:
      مدت عضویت: 1381 روز

      سلام اقا حمید کلی لذت بردم واقعا ایمانی رو در وجود من بیدار کرد که لذت بردم واقعا تحسین میکنم شمارو به خاطر شجاعتتون به خاطر جسارت به خرج دادی و قدم برداشتی واقعا تحسین میکنم شمارو

      موفق باشید

      و همیشه بدرخشید در تمام مراحل زندگیتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    داود زارعی گفته:
    مدت عضویت: 4027 روز

    دوستان عزیز الان که دارم این جملات را می‌نویسم فقط خدا میدونه چه حالی دارم…

    فقط خدا میدونه آذر ماه کجا بودم و الان از لحاظ موقعیت کاری کجا هستم…

    نمی دونم چی بنویسم و از کجا براتون بنویسم؟ از چه اتفاقاتی براتون بنویسم؟

    فقط میتونم بگم خدا رو شکر خدا رو هزاران مرتبه شکر

    همه چیز در زندگی من بسیار طبیعی و آرام آرام رخ داد اما الان که به این 2 ماه نگاه می‌کنم مثال یک معجزه بود. دقیقاً انگار که در زندگی من معجزه رخ داد.

    دوستان این رو با قاطعیت و اطمینان کامل میگم که دلیل تمام اتفاقات ما در زندگی در هر زمینه ای فقط و فقط بواسطه فرکانس‌های ما در هر لحظه و فقط و فقط بواسطه باورهای ماست و اگر باورهای ما در زندگی تغییر کنه تمام نتایج زندگی ما تغییر میکنه و این رو با قاطعیت میگم که جهان هستی بر پایه قوانینی دقیق و منظم و ثابت خلق شده. الان که این جملات را می‌نویسم ایمان بالایی به این قانون دارم …

    تا دو ماه پیش در نداری بدی بودم و بسیار از لحاظ مالی پریشان و آشفته حال…

    به مدت دو سال هر روز بدهکارتر می‌شدم و برای اینکه هزینه زندگی‌ام تأمین بشه شغلم رو عوض کردم و حتی از اطرافیان پول قرض کردم ولی هر روز فشار زندگی بیشتر می‌شد. اما یک چیزی توی گوشم مدام نجوا می‌کرد که چرا تمرینات روانشناسی ثروت رو انجام نمیدی؟؟! (باید عرض کنم من روانشناسی ثروت رو شهریور 93 خریده بودم اما تمریناتش رو انجام نمی‌دادم و مقاومت‌های بسیار زیادی توی ذهنم بود و شرایط من هر روز بدتر و باز هم بدتر می‌شد یکی از دلایلش هم باور کمال گرایی بود که سد راهم می‌شد)

    تا اینکه فشار زندگی بر من بیشتر و بیشتر شد بذارید بگم مجبور شدم تردمیل 5 میلیون تومانی را یک میلیون و هشتصد هزار تومان بفروشم تا خرج یک ماه خودم را داشته باشم و این منوال ادامه داشت تا اینکه اوایل آذرماه تصمیم به انجام تمرینات و تغییر باورهایم گرفتم. از عوامل بیرونی آغاز کردم و پاشنه آشیل من باور سرمایه اولیه بود شروع کردم به انجام تمرینات این باور.

    مقاومت‌های بسیار زیادی داشتم انجام تمرینات را رها می‌کردم اما دوباره ادامه می‌دادم و هر روز با انرژی بیشتری این تمرینات را انجام دادم و به مدت دو ماه فقط روی باور سرمایه اولیه کار می‌کردم. جالبه بدونید من حتی یه دونه مصاحبه هم نکردم بلکه فقط از روی اینترنت این کار را انجام دادم (اگر مصاحبه حضوری که استاد بعنوان تمرین در این بسته لحاظ کرده، رو انجام می‌دادم، نتایجم به مراتب بزرگ‌تر می‌شد)

    اما هر روز به دفعات تمرینات رو تکرار می‌کردم تا اینکه آرام آرام نشانه‌ها شروع شد و باز هم امیدوارتر از قبل ادامه دادم ماه اول درآمد شد 2 میلیون تومان و در ماه دوم پروژه ای را گرفتم که شد 3 میلیون تومان و ماه بعد شد 6 میلیون تومان واین روند هر روز بیشتر و بیشتر میشه و الان من با دو نفر از بهترین مهندسین برق و مکانیک کشور شرکتی سهامی خاص ثبت کردیم و 20 درصد از سهام این شرکت به نام من شده دوستان این‌ها گوشه ای از اتفاقات خوب زندگی من بود هفته قبل در عرض 2 روز و فقط و فقط با یک تلفن دومیلیون و پانصد هزار تومان کسب درآمد کردم اما هدف من بسیار بالاتر و برتر از این حرف است. روی سخنم با شما دوستان عزیز و گرامی هست که دارید این متن را میخونید: همه چیز به ایمان شما برمیگرده اگر باور کنید قطعاً نتیجه می‌گیرید من فقط روی یک باور کار کردم این همه نتیجه گرفتم به خدای احد و واحد این صحبت‌ها حقیقته زندگی منه دوستان باور کنید که تنها راه ثروتمند شدن همینه …

    و در آخر استاد عزیز نمی دونم چی بگم و چطوری میتونم ازتون تشکر کنم واقعاً ازتون ممنونم و خدا را سپاسگزارم که من را با شما آشنا کرد امیدوارم همیشه شاد و سرافراز و پایدار باشید.

    داوود زارعی

    پیمانکار شرکت توزیع برق تهران

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 150 رای:
    • -
      امین آقا گفته:
      مدت عضویت: 2747 روز

      سلام داوود جان

      داداش نمیدونم چطوری بهت بگم آفرین و چطوری تحسینت کنم

      نمیدونم چی بگم در مورد ایمان به خدا و نتایج حاصل از این ایمان

      نمیدونم چی بگم در مورد این همه نتایج کوچک و بزرگ در این فایل

      فقط خدایا شکرت که این همه تویی و هیچکدام از این همه تو نیستی

      خدایا به من ثروت و خوشبختی و سلامت بینهایت بده

      خدایا به تمام کسانی که در راه و مدار خوشبختین، خوشبختی بینهایت بده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      نرگس پرورش گفته:
      مدت عضویت: 2226 روز

      سلام به برادر نازنین عباس منشی ام جناب داوود زارعی 🌼

      سپاسگزارم برای اشتراک نتایج تون و صداقت کلام تون 🌼

      سپاسگزارم که چند بار تکرار کردید که همه ی داستان باور است و ایمان 🌼

      سپاسگزارم که به انجام تمرینات و بودن در این مسیر متعهد ماندید 🌼

      امیدوارم در این مدت نتایج تان بسی بزرگ تر و ایمان تان بسی قوی تر شده باشه 🙏

      و از خداوند طلب می کنم تا من رو هم در این مسیر ثابت قدم نگه داره و ایمان م رو قوی تر کنه تا روزی من هم در این صفحه ردپایی از موفقیت ها و معجزات بزرگ را ثبت کنم و ایمان خودم و همه رو قوی تر 🙏

      خداوند عاشق شماست ❤️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      ندا ترکان گفته:
      مدت عضویت: 3627 روز

      خیلیییییییییییییییییییییی عالی بود دوست خوبم

      امشب نظرات دوستان رو دارم میخونم , همه خوب و عالی بودن اما نمیدونم چرا نظر شما بیشتر از همه به دلم نشست

      آفرررررررررررررررررررین به همت و ایمان شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        پیام ترابی نوید گفته:
        مدت عضویت: 4027 روز

        سلام عجیبه امشب در گوشه سایت دیدم ندا ترکان نظر گذاشته خیلییی عالی بود دوست خوبم و…

        گفتم برم بخونم ببینم چه نظری بوده

        خوندم نظر عالی بود و بسیار ایمان و باورم بخداوند و قوانینش بیشتر کرد ممنون از شما خانم ترکان

        عالی بود آقا داود زارعی ممنونم ازشما..منتظر خبرهای خوب بزرگترتون هستم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      علی جوان گفته:
      مدت عضویت: 3911 روز

      دوست خوبم داود زارعی سلام و سپاس

      از اینکه از بسته روانشناسی ثروت صحبت می کنید خیلی به من انگیزه می دهد.

      در انتظار پیروزی های روزافزون شما هستیم.

      هر چی آرزوی خوبه مال تو …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      آزاده گفته:
      مدت عضویت: 2236 روز

      سلام دوست عزیز من از دیشب به خودم قول دادم بصورت عملی به باور ساختن شروع کنم و امروز هم یکسری باور با صدای خودم دارم گوش میدم چه نکته ظریفی اشاره کردی تو فقط روی یک باور کار کردی و این همه نتیجه گرفتی موضوع بعدی این کمال گرایی هست که مانع بزرگی سر راه بیشتر افراد هست امیدوارم هر روز موفق تر از قبل باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نرگس نوشادي گفته:
      مدت عضویت: 2424 روز

      سلام اقای زارعی

      تبریک میگم برای موفقیت هاتون

      من اتفاقی امشب کامنت شما رو خوندم

      و باور دارم که جایگاه هر کدام از ما نتیجه افکار و فرکانس های ماست

      موفقیت هاتون روزافزون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آینا راداکبری گفته:
      مدت عضویت: 3374 روز

      سلام

      خیلی عالی بود کلی روی باورهایم مستحکم تر شدم و دقیقا همین چند لحظه پیش بود که به خودم می گفتم باید باورهای قویتری را بسازیاو

      تشکر امیدوارم درآمدتان همانی بشه که خودتان می خواهید

      شاد باشید

      اگر کاری که همیشه انجام می دادید را انجام دهید، همان چیزی را دریافت می کنید که همیشه می گرفتید. (تونی رابینز)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محسن امان الهی گفته:
      مدت عضویت: 1055 روز

      با سلام خدمت دوست خوبم

      داستان شمارو خوندم و کلمه به کلمه داستانت پر از احساس بود جوری که اون احساس ایمان باور و توکل و باورهای فعالیت رو با تمام وجودم حس کردم و بینهایت خدا رو سپاسگذارم که توی این چند روز مدام داره با این متن ها و نشانه های دیگش ایمانم رو قوی‌تر میکنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    یونا مهر آفرین گفته:
    مدت عضویت: 4026 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    سلام به همه دوستان موفق و ثروتمند سایت و سلام ویژه به جناب عباس منش

    وقتی نظرات دوستان رو می خوندم ادرنالین خونم به شدت بالا می رفت و از موفقیت دوستان طوری هیجان زده می شدم که انگار خودم موفق شدم. خدا رو هزاران مرتبه شکر می کنم برای موفقیت تک تک تون و آرزو می کنم روزی برسه که همه هم وطنان عزیزم و همه مردم جهان به این نگرش و حقیقت برسند و زندگی عالی و بی نظیری برای خودشون خلق کنند.

    کمی از شرایطم قبل از اشنایی با قوانین بگم . من در یک خانواده فقیر به دنیا امدم. پدرم کارگر بود و کل مدتی که کار می کرد در طول سال روی هم می ریختیم نصف سال هم نمی شد . به همین دلیل ما مشکلات مالی خیلی زیادی داشتیم .جو خونه بسیار متشنج بود و پدر و مادرم همیشه با هم دعوا داشتند. پدر همیشه همه چیز رو به گردن مادرم می انداخت و من یاد گرفته بودم هیچ چیز تقصیر من نیست بلکه بقیه دارن منو بدبخت می کنند

    قبل از اینکه با این مباحث اشنا شم خیلی سنم کم بود و تجربه زیادی در زندگی نداشتم تمام خواسته ام قبولی در دانشگاه و داشتن همسری خوب بود.

    اشنایی من با این قوانین بی نظیر به سال های دور برمی گرده به زمان نوجوانیم. اولین بار یک تبلیغ از تلویزیون دیدم که قراره شبکه چهار فیلم راز رو پخش کنه. چون از بچگی عاشق چیزهای مخفی و ناشناخته بودم اسمش توجهم رو جلب کرد و مستند رو دیدم. خیلی متعجب شده بودم چطور امکان پذیره فکر کنیم و به هر چیزی که می خواهیم برسیم. دوست داشتم بیشتر بدونم . رفتم کتابخونه محلمون اما کتاب راز رو نداشتن و کتاب های موفقیت انتونی رابینز رو گرفتم و می خوندم اما هیچ نتیجه ای نمی گرفتم فقط امیدوار می شدم ولی نتیجه خیر چون اصلا درست درک نمی کردم چی میگه . تا اینکه یکی دو سال بعدش برنامه های اقای ازمندیان رو دیدم. همیشه از چیزی به اسم باور حرف میزد اما من اصلا درک نمی کردم باور چیه و چطوری باید عوض بشه .

    بعد هم زمان کنکور رسید و من حسابی چسبیدم به درس خوندن . از بچگی بهم گفته بودن باهوشم و من با خیال راحت درس می خوندم چون مطمئن بودم قبول می شم اینو بارها شنیده بودم که باهوشم و (باورش کرده بودم). در دانشگاه یک روز یکی از هم کلاسی هام یک کتاب معرفی کرد که درباره قانون جذب بود. همون روز رفتم کتاب رو خریدم و شب تا صبح کتاب رو بلعیدم. به شدت هیجان زده شده بودم. فقط با یکی از بخش های کتاب خیلی خوب ارتباط برقرار کردم. تابلو تجسم. برای خودم یک تابلو درست کردم و. عکسی مربوط به ازدواج و چند وسیله کوچیک که دوست داشتم رو گذاشتم روی تابلو . ویزگی های همسر دلخواهم رو نوشتم و با جزئیات کامل زندگی عاشقانه ام در کنارش رو تصور کردم. هرچیزی که روی تابلو گذاشتم واقعیت پیدا کرد.

    من در تمام تصوراتم همسری عاشق پیشه و فوق العاده خوش اخلاق و خوش لباس و خوش صورت رو تصور کرده بودم و مو به مو اجرا شد. اما یک چیز منو ازار میداد. بی پولی همسرم. همیشه فکر می کردم پول اصلا چیز مهمی در زندگی نیست عشقه که اولویت داره. با اینکه قبل از ازدواجم هم زندگی سختی از نظر مالی داشتم اما دعواهای زیاد پدر و مادرم باعث شده بود من دچار کمبود محبت شم و فقط و فقط به دنبال عشق برای خوشبخت شدن باشم و همین باعث شد پول رو نادیده بگیرم.

    اما در واقعیت عشق کافی نبود. به خاطر باورهای غلط زندگی ما خیلی سخت می گذشت. عقد بودیم و تمام مخارجمون به عهده خودمون بود همسرم کار پیدا نمی کرد و مجبور شد دستفروشی کنه یک مدت هم ماشین یک نفر رو قرض گرفته بود و مسافر کشی می کرد . پول هایی که ذره ذره بدست اورده بودیم پدرهامون به اسم قرض گرفتند و دیگه پس ندادند. همسرم رفت سربازی و دیگه اوضاع بدتر هم شد . مجبور شدم کتاب هام رو بفروشم تا مدتی خرج کنم. چون پدرم می گفت دختری که عقد کرد خرجش با نامزدشه و دیگه بهم پول نمیداد. خیلی سخت می گذشت . اونقدر فشارهای مالی به ما زیاد شد که من دیگه توان تحمل نداشتم و این فشارهای عصبی باعث دردهای زیاد و در نهایت باعث شد چند ماه فلج و خونه نشین شم. در واقع کاری جز خوابیدن نمی تونستم انجام بدم. حتی کوچکترین کارهای شخصی. روزهای خیلی سختی بود کارم شده بود گریه کردن. من حتی پول درمان خودم رو هم نداشتم. به جلسات فیزیوتراپی زیادی نیاز داشتم و بیمه هم نبودم . هزینه اش واقعا برای ما زیاد بود. به همین دلیل نمی تونستم درمانم رو پیگیری کنم و ماه ها درد شبانه روزی امان منو بریده بود. همسرم هر چقدر که کار می کرد خرج درمان من می کرد ولی بهبودی در کار نبود. چون فشارهای مالی و استرس های من تمومی نداشت. بعد هم که مجبور شد بره سربازی دیگه نور علی نور بود. هیچ درامدی دیگه نداشت.

    مدتی گذشت و به هر سختی بود من ده جلسه فیزیوتراپی رفتم و از اون حالت فلج کامل دو ماه بعد از فیزیوتراپی درامدم می تونستم راه برم اما درد شبانه روزی داشتم. لحظه ای دردم قطع نمیشد. بیشتر از صد متر نمی تونستم راه برم. سوار ماشین نمی تونستم بشم. موقع خواب نمی تونستم تکون بخورم و فقط به یک سمت تا صبح باید می خوابیدم. نمی تونستم کمرم رو خم کنم. فقط از حالت فلج کامل و بی حرکتی محض خارج شده بودم. بعد از اینکه کمی بهبودی پیدا کردم بازم یاد خدا افتادم. یک شب که دیگه از همه ناامید شده بودم و هیچ دکتری نمی تونست منو درمان قطعی کنه . خدا رو صدا زدم. گفتم میدونم هستی اما نمی دونم چرا کمکم نمی کنی . خودت به من نشون بده. راه درست به من نشون بده. و یک ندایی درونم گفت برو اینترنت دنبال خدا بگرد.

    در جستجوهام با سایت اقای عباس منش اشنا شدم. از قبل با جذب اشنا بودم اما مدت ها بود فراموشش کرده بودم. فایل رایگان فقط روی خدا حساب باز کن دانلود کردم و بارها دیدم. تازه فهمیدم من تمام این مدت به تنها کسی که تکیه نکرده بودم خدا بود. همیشه منتظر کمک ادمها بودم . خوب خدا هم منو به همون ادما واگذار کرده بود. بقیه فایل ها رو هم دانلود کردم و دیدم. تازه فهمیدم باور یعنی چی . چطوری شکل می گیره و چطوری میشه تغییرش داد. کامنت های دوستان می خوندم تا انگیزه بگیرم.

    من کتاب های زیادی در مورد موفقیت خونده بودم که تاثیری تو زندگیم نداشتن . با عبارت های تاکیدی کتاب ها اصلا ارتباط نمی گرفتم واسه همین هیچ وقت تکرار نمی کردم. اما از فایل های استاد و خوندن کامنت ها فهمیدم باید یک جمله که خوشم میاد بگم و 21 روز. شروع کردم . اونقدر مسائل مالی برام مهم بود که اول به این جنبه زندگیم پرداختم. هر شب یک تسبیح بدست می گرفتم و یک دور تسبیح می گفتم خدایا شکرت شوهرم ماهی فلان تومن درامد داره. این درحالی بود که شوهرم سرباز بود و نمی تونست عملا کار کنه و درامد داشته باشه هیچ راهی به ذهنم نمی رسید اما با ایمان کامل تکرار می کردم . راهی جز اعتماد به خدا نداشتم.

    در یکی از همین شب ها یک فکر به ذهنم رسید به شوهرم گفتم بیا واسه فلان محصول شهر شما مشتری پیدا کنیم و اینجا بفروشیم(شوهرم همشهری من نبود ولی تو شهر من سرباز بود و اداری خدمت می کرد یعنی عصرها ازاد بود ) فرداش شوهرم زنگ زد به یکی از فامیل هاش که پخش اون محصول داشت و ازش یک مقدار محصول قرضی خرید. رفت کل مغازه های یک خیابون سرزد و نمونه بهشون داد. بیشتر از انتظارمون سفارش گرفتیم. و سود خوبی کردیم و اون مقدار درامدی که مد نظرم بود در یک هفته بدست اوردیم. همین طوری ادامه میدادم به گفتن عبارت ها تا اینکه باز به ذهنم رسید بریم یک جای خاص محصولمون رو بفروشیم. فرداش چند تا کاغذ برداشتم و با ماژیک اگهی نوشتم و شوهرم رفت اون محل پخش کرد. بازم کلی سفارش گرفتیم و دوباره یک سود عالی کردیم. همینطوری ادامه میدادم به تکرار جمله تا اینکه به ذهن همسرم رسید تو محل خدمتش به همکاراش بفروشه. اونام سفارش دادن و همینطوری ما در عرض یکی دو ماه ده میلیون سود کردیم.

    چیزی که باعث می شد من اینقدر خوب نتیجه بگیرم این بودکه تمام امیدم به خدا بود. وقتی دیدم در بدترین شرایط این پول بهمون رسوند ایمانم بهش بیشتر شد. فقط روی خودش حساب باز کرده بودم. همسرم اوایل می گفت کسی نمیخره مشتری نیست من اینجا غریبم کسی به من اعتماد نمی کنه و این حرفها اما من می گفتم خدا راه های زیادی بلده قرار نیست ما دنبال مشتری بگردیم خدا خودش واسمون می فرسته. و واقعا هم همینطور شد.

    مقدار مورد نظرم رو تغییر دادم. و بازم مومنانه تکرارش می کردم تا اینکه از محل خدمت همسرم یک سفارش خیلی بزرگ بهش دادند می خواستند به کل کارمندان نیروی انتظامی استان اون محصول رو بدن . خیلی هیجان زده شده بودیم. کارها رو با کمک پدر همسرم انجام دادیم بدون هیچ پیش پرداختی به صورت قرضی محصول خریدیم و دو کامیون از اون محصول رو اوردیم شهر ما . و سودمون شد 120 میلیون تومان . عالییییییییییی بود شگفت زده شده بودیم. فکرشم نمی کردم این جمله ها اینقد موثر باشن. البته این اتفاقات در عرض چند ماه افتاد.

    پول عروسی و جهیزیه جور شد حتی بیشتر از مبلغ مورد نیازمون بود. بعد از سربازی همسرم عروسی گرفتیم. تمام چیزهایی که برای مراسم عروسیم(مثل سالن مورد نظرم لباس عروسم ماشین مون تعداد مهمون ها و … ) و خونه دلخواهم تصور کرده بودم مو به مو انجام شد دیگه یاد گرفته بودم به مخالفت های خانواده ها و حرفهاشون توجه نکنم بلکه چیزهایی که میخوام رو از خدا بخوام و فقط روی خودش حساب باز کنم . برای زندگی قرار شد بریم شهر همسرم. اما اونجا کاری نداشت که انجام بده . بازم ترس امد سراغ همسرم میگفت من پارتی ندارم نمی تونم کار دولتی پیدا کنم یا سرمایه کافی ندارم کسب و کار خودم راه بندازم و تنش و اعصاب خوردی کاری کرد که من باز فراموش کنم چکار باید بکنم یادم رفت خدا هنوزم هست .

    شوهرم چند شرکت رفت سرکار اما به خاطر باورهای غلط خودش پولش رو نمیدادند و بعد از چند ماه کار بی مزد از اونجا می امد بیرون و باز یک شرکت دیگه و باز هم خبری از حقوق نبود . بازم زندگی تلخ شده بود. کرایه خونه چند ماه عقب افتاده بود. رومون نمی شد از خونه بریم بیرون تا مبادا صاحب خونه مارو ببینه و شرمنده بشیم. و من همچنان درد داشتم و اوضاع جسمم خوب نبود و هر از چند گاهی به مدت چند هفته دوباره فلج می شدم چون دوباره فشارهای مالی زیاد شده بود ….. با درمان دارویی کمی بهبود پیدا می کردم و باز …..

    یک روز دوباره یاد اون روزهای خوش سربازی شوهرم افتادم و بازم رفتم فایل های استاد نگاه کردم. شروع کردم به شکرگزاری بابت اون روزهای خوب. حسم خیلی خوب شده بودم . امید برگشته بود به دلم. بعد به شوهرم گفتم بیا استعداد هامون رو بنویسیم ببینیم چکار می تونیم بکنیم. اون تخصص طراحی سایت داشت و منم یک تخصص خاص دیگه. همین شد یک ایده و ما تصمیم گرفتیم یک سایت راه اندازی کنیم و محصولی رو بفروشیم. و شوهرم شروع کرد به کد نویسی. گاهی هم کارهای پاره وقت می کرد تا خرج زندگی رو بده. اما من همچنان بیکار بودم

    سال گذشته فایل چگونه درامد خود را سه برابر کنیم رو دیدم و تعهد دادم که درامدم رو سه برابر کنم. تمام پول هایی که از همسرم کم کم گرفته بودم رو حساب کردم دیدم ماهانه 100 هزار تومان هم نمیشه اما گفتم با همین شروع می کنم و همین مبلغ مبنا قرار دادم و تعهد دادم از صد هزار تومان درامدم به سیصد هزار تومان برسه. و تا شش ماه اینده کل بدهی هام تسویه شه.

    تا قبل این من همیشه می گفتم من تخصص زیادی ندارم نمی تونم کار پیدا کنم. اینجا کار برای رشته من نیست. باید مهاجرت کنیم به یک شهر دیگه اما پول اجاره خونه تو اون شهر نداشتیم و من مریضم نمی تونم کار کنم و همین باورها باعث می شد واقعا کار پیدا نکنم.

    پس شروع کردم به تغییر دادن این باورهام. اول از همه شروع کردم به کنکاش کردن ذهنم که چرا این بیماری برای من به وجود امده و کتاب شفای زندگی لوییز ال هی رو خوندم و علت بیماریم رو پیدا کردم و باور متناسب با اون رو مرتب می گفتم. و مدام استغفار می کردم و از خدا طلب بخشش که با ترس هام به جسمم اسیب زده بودم . بعد از یکی دو ماه دردم به طور کامل قطع شد و من کاملا درمان شدم. بدون هیچ دارویی بدون فیزیوتراپی . فقط و فقط از طریق ذهنم . خیلی امیدوار شدم . این سلامتی برای من بزرگترین نعمت بود. الان چندین ماه از اون موقع می گذره و من کاملا درمان شدم و بیماریم دیگه برنگشته. قبلا صد متر راه می رفتم درد تا عمق وجودم نفوذ می کرد اما الان ساعت ها پیاده روی می کنم و لذت می برم.

    بعد از مدتی که تهعد نوشتم و بهش فکر می کردم و این باور تغییر میدادم که من برای درامد داشتن نیاز به بودن در شهر خاصی ندارم و همین شهر هم کار برای من هست درخواستی که برای یک موسسه داده بودم پذیرفته شد و من یک کار نیمه وقت پیدا کردم. و درامدم شد ماهی سیصد هزار تومان.

    بعد از سه ماه که این اتفاق افتاد یک تعهد جدید نوشتم و گفتم باید بشه 900 هزار تومان. و یک کار بهتر پیدا کردم و بازم درامدم سه برابر شد. و بازم تعهد جدید نوشتم و این بار خواستم ماهی 2 میلیون بشه هر روز بهم زنگ میزدن و سفارش کار جدید میدادن دیگه کار بود که دنبال من می دوید دیگه این من بودم که انتخاب می کردم کدوم سفارش قبول کنم کدومو قبول نکنم. و بعد از سه ماه به درامد 2 میلیونی رسیدم. بخشی از بدهی ها مون رو دادم. و همسرم با خیال راحت تری به نوشتن سایت مون می پرداخت.

    اولین صفحه سایت مون رو که شوهرم طراحی کرد پایین صفحه به جای ادرس شرکتی که هنوز تاسیسش نکرده بودیم ولی رویای داشتنش رو داشتیم ، ادرس یکی از واحد های تجاری پدرش رو نوشت. این واحد بیست سال خالی مونده بود چون صاحب پاساژ با پدر همسرم سر مسائل مالی مشکل داشت و نمی ذاشت از واحد استفاده بشه.

    همین چند روز قبل کار سایت تموم شد و آپلودش کردیم. و دیروز پدرشوهرم گفت اون واحد مشکلش حل شده و تصمیم داره واحد بده به همسرم تا برای خودش کار کنه. خداااااااااااااای من فقط اشک شوق می ریختم. باور نکردنی بود . بیست سال بود مسئله این واحد حل نمی شد اما حالا که سایت ما اماده شده محل شرکت هم برامون اماده شده و ما تا یک ماه دیگه رسما میریم تو شرکت خودمون.

    تو لیست خواسته هام نوشته بودم میخوام تا اخر سال خونه بخرم . پدر همسرم علاوه بر اینکه اون واحد رو بهمون داده گفت که یک خونه برامون در نظر گرفته و 30 درصد مبلغش رو هم داده و چند قسط دیگه از خونه مونده و ان شاالله تا عید صاحب خونه هم میشیم.

    از بعد از دیدن فایل سه برابر کردن درامد ایمانم قوی تر شد .

    خیلی روی باورهام کار کردم. زندگیم دوباره روی روال افتاده. رابطه ام با خدا عالی شده . حتی بیشتر از چیزی که انتظارش داشتم. تا سال قبل من و شوهرم نماز نمی خوندیم به هیچ دینی هم اعتقاد نداشتم فقط وجود خدا رو قبول داشتم با دیدن جذب در قران با جدیت شروع کردم به مطالعه قران و کتب دینی و عرفانی و حقانیت دین اسلام بهم ثابت شد الان من نماز شب هم می خونم. هرچیزی که از خدای مهربانم درخواست می کنم بهم میده. به قول خانواده ام مستجاب الدعوه شدم. هرچیزی که بخوام بدستش میارم. از کوچکترین چیزها مثل جای پارک گرفته تا محل شرکت مون. کافیه چیزی از ذهنم بگذره و سریعا اجابت میشه. مراقبه می کنم و به سکوت ذهنی رسیدم و الهامات خدواند رو دریافت می کنم. بزرگترین و لذت بخش ترین دستاوردم همین رابطه ام با خداست. حس حضورش در لحظه لحظه زندگیم برام از هرچیزی با ارزش تره. اینکه بالاخره راز رو فهمیدم خیلی برام لذت بخشه. راز چیزی جز خدا نبود. فقط و فقط تکیه بر خودش . نه تکیه زدن بر خودم توان مندیهام تخصص و تحصیلاتم چشم داشتن به پدرم ، پدرهمسرم و نه حتی همسرم. راز این بود که هیچ چیز جز خدا نیست حتی من هم نباید باشم . من در حضور خدا محو شدم هیچ شدم .

    از خدای مهربانم بی نهایت سپاس گزارم که راه درست زندگی رو نشونم داد و ارزو می کنم اقای عباش منش در تمام زندگیش سعادت مند دنیا و اخرت باشه که کمک کرد من خدای خودم رو پیدا کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 152 رای:
    • -
      حس سپاس گزاری گفته:
      مدت عضویت: 3941 روز

      سلام

      خانم مهرافرین بسیار جالب بود.

      شما قدرت خوبی هم برای نوشتن دارید.

      در حین خواندن مطالب تون در مغازه بودم محل کارم بودموقتی به خودم امدم اشک از چشمانم سرازیر شده بود و انقدر شیوا و روان نوشته بودید احساس کردم دارم کتاب میخونم از یک نویسنده متبحر و مشهور.

      هرچی ارزوی خوبه مال تو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سپیده احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1706 روز

      یونا جان سلاااام

      چقدررررر سپاسگزار نظر ارزشمندت هستم .

      چقدر ممنونم از اینکه تجربیاتت رو بالاخص بخش هایی که گفتی چه اقداماتی کردی و درامدتون بالارفته و بالاخص اون بخش تکرار 21 روزه ی یه عبارت چقددددرررر اینا برای من الهام بخش بود.

      منم امروز یکی از مهم ترسن خواسته هامو تبدیل به عبارت کردم و از امروز که 21 تیر 1402 هست شروع کردم به تکرار 21 روزه ی این عبارت.

      خیلی خیلی از شما دوست عزیزم سپاسگزارم و از استاد عزیزم و همه ی بچه های گل سایت

      خداروشاکرم بخاطر نتایج همگی که این مهر تاییدیه بر درستی این مسیر …

      الهی شکر

      خدا رو شکر که ما رو از هدایت شدگان قرار داد …

      خدایا هر لحظه ما رو به راه مستقیم هدایت بفرما … راه کسانی ک بهشون نعمت دادی و نه کسانی که بهشون غضب کردی و نه گمراهان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      امیرحسین بابایی گفته:
      مدت عضویت: 1231 روز

      سلام یونا جان عزیزم

      امیدوارم هرجادهستی در پناه ای ن خدای بزرگ سلامت و ثروتمند تر از همیشه باشی

      خیلی ازت ممنونم که زندگیت رو برامون نوشتی و من گریه کردم و سبک شدم از این همه معجزه خداوند

      گاهی وقتا آدم به یه جمله ای نیاز داره تا سرجای خودش قرار بگیره و قانون رو به خودش یادآوری کنه

      وامروز کامت زیبای تو این کارو انجام داد

      که من فقط روی خدا حساب بازکنم و بهش اطمینان داشته باشم

      حرص نخورم طمع نکنم

      کار و بسپارم به خودش و من بندگی کنم

      خیلی خیلی ممنونتم یونا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
    • -
      منصوره حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2269 روز

      لذت بردم چندین بار خوندم این متنو . حتی به همسرم هم دادم بخونه تا قبل اون میگفت نه فعلا عباس منشی نمیشم فعلا تمرکز ندارم درگیر کارهای ارشدو پایان نامه و خرید خونه و…. هستم . من می دونستم که اگر بیاد تو مسیر تمام این کارها آسون تر واسش پیش میره ولی اصرارش نمیکردم طبق توصیه استاد. ولی دیشب که دادم این متن شما رو بخونه خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و متوجه شد لازم نیست شرایط اوکی و جو آروم باشه تا بتونه روی باورهاش کار بکنه بلکه باید روی باورهاش کار کنه تا شرایط آروم بشه !

      خدا رو شکر الان میگه با هم کار بکنیم و با هم تعهد بنویسیم .

      چیزی که من بهش رسیدم که دوستان هم اشارهکردن ایمان و خلوص هست اما چیز دیگری که نظرمو جلب کرد تمرکز لیزری شما بود . احتمالا از اول هم اعتماد به نفس بالایی داشتید . مثلا تمرکز گذاشتید رو کسب درامد بعد پدر همسرتون کمکتون کردن با هم کارهای خرید و فروش محصولو انجام بدین بعد سود۱۲۰ میلیونی و عروسی عالی که آرزوی هر دختریه و توجه نکردن به حرف دیگران حتی افراد نزدیک و خانواده . واقعا مرحبا توکل و تمرکزتون عالی بود. مثلا اول اشاره کردین پدراتون پول دست فروشی همسرتونو به اسم قرض گرفتنو پس ندادن. اما انگار اصلا ترس نداشتید که باز تکرار بشه انگار نسبتبه پول و درامدتون حس مالکیت و لیاقت داشتید . فکر میکنم شاید ازشون ناراحت بودید که وقتی مریض بودین کمک نکردن و…. ولی تقصیر رو به گردن اینو اون ننداختین و کاملا روی هدف تمرکز گذاشتید. انگار رابطه تون با دیگران حتی خانواده بی اهمیت شده بود و مهمترین چیز خدا بود . خدا و خدا و خدا . چهارسال ازین کامنت می گذره ‌. اما اگر هستین درباره این رابطه و چگونگی برقراری این ارتباط بیشتر حرف بزنید چون خیلی لذت میبرم .

      همیشه موفق و موید در پناه الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      رضا مهدی گفته:
      مدت عضویت: 2683 روز

      من خودم در افغانستان زندگی می کنم و از اول امسال با استاد کاملا بصورت اتفاقی اشنا شدم و تا هنوز روی خودم کار میکردم کاملا بی سر و صدا. می گفتم صبر می کنم خودم نتیجه بگیرم بعد صحبت کنم و باز هم میخواهم بیشتر صبر کنم. در قسمت داستان بانو یونا مهرآفرین خیلی برام آموزنده بود و امروز از اول صبح تا حال یک سره با خودم فکر میکنم که چقدر در همه کار هام شرک داشته ام. توکل و ایمان به خداوند واقعا حلال همه مشکلات ما هست. فقط خداوند برای ما کافی است. به قول اسناد این یه تکه رو بگیر و برو با هاش حال کن. الحق که چنین است.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علی جوان گفته:
      مدت عضویت: 3911 روز

      دوست خوبم یونا مهر آفرین سلام و سپاس

      شما کتاب «چگونه فکر خدا را بخوانیم» استاد عباس منش را خیلی خوب درک و تجربه کرده اید.

      سرگذشتتان خیلی آموزنده بود. لذت بردم.

      یاد این ضرب المثل افتادم : «خدا در همسایگی ماست قدمی همت می خواهد …»

      هر چی آرزوی خوبه مال تو …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      seyed Alii گفته:
      مدت عضویت: 2551 روز

      سلام بر خانم مهرآفرین عزیز و دوستان گلم

      من عاسق این جمله شدم :راز چیزی جز خدا نبود فقط و فقط تکیه برخودش ن تکیه کردن بر خودم توانمندیام تخصص وتحصیلات و حتی خانواده و دوستان و آشنایان وهر چی هرچی جز خودش

      خودش گفته از جایی روزی میرسونه ک ما بفکرمون نمیرسه ینی اگه فقط روی خدا حساب کنیم باید هر لحظه منتظر معجزه باشیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      احمد نیکو گفته:
      مدت عضویت: 2463 روز

      سلام دوستان عزیز

      سلام خانم مهرافرین عزیز

      واقعا از نوشته روان و ساده شما لذت بردم و کلی نیرو گرفتم شما با اینه همه مشکلات تونستید ایمان بیاورید و باورهای خوب بسازید این باعث شد که من برای ۲.۵ میلیون تومان بدهی نمیتونستم باوری بسازم که راحت بدهی مو پرداخت کنم الان انگیزه گرفتم که میشه خیلی راحت میشه اگه خدا رو درست باور کنیم ممنون ازتون موفق سربلند و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      شاکر گفته:
      مدت عضویت: 2776 روز

      خانم مهر افرین عزیز خیلی خوشحال شدم از موفقیتتون

      و بعضی جاها اشک از چشمام سرازیر شد

      نوشتت رو چند بار خوندم

      واقعا الهام بخش و کمک کننده بود امید وارم بازم نظراتتون رو بخونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مسعود گفته:
      مدت عضویت: 3820 روز

      ختنم مه افرین عزیز واقعا افرین بر شما افرین بر شما

      خدا موفقیت شما را بیشتر کند برای شما و همسر عزیزتان دعا می کنم به خدا لذت بردم متن شما را باید ده بار بخونم تا ایمانم به خدا زیاد شود و ما هر چه می کشیم از بی ایمانی مان است فقط خدا فقط خدا منبع خیر جهان فقط خدا فقط خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سجاد الماسی نژاد گفته:
      مدت عضویت: 2543 روز

      عالی بود

      یادم نمیاد آخرین بار کی اشک ریختم…

      ولی دمتگرم چقد با احساس قوی نوشتی که هرکه خونده فرکانست رو دریافت کرد مطمئنم از اول تا آخرش اشک شوق بود و لذت وصل….

      خدارو شکر که هرایت شدم به این صفحه و این داستان رو خوندم…

      لذت وصل نداند مگر آن سوخته‌ای

      که پس از دوری بسیار به یاری برسد

      قیمت گل نشناسد مگر آن مرغ اسیر

      که خزان دیده بود پس به بهاری برسد

      چه کند دل که جفای تو تحمل نکند

      که اگر جان طلبی بنده تأمل نکند

      وا جبست از دهن غنچه بدوزند بخار

      تا در ایام جمالت سخن گل نکند….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سجاد الماسی نژاد گفته:
        مدت عضویت: 2543 روز

        عالی بود

        یادم نمیاد آخرین بار کی اشک ریختم…

        ولی به لطف قلمت چشامون خیس شد….

        دمتگرم چقد با احساس قوی نوشتی که هرکه خونده فرکانست رو دریافت کرد مطمئنم از اول تا آخرش اشک شوق بود و لذت وصل….

        خدارو شکر که هدایت شدم به این صفحه و این داستان رو خوندم…

        لذت وصل نداند مگر آن سوخته‌ای / که پس از دوری بسیار به یاری برسد

        قیمت گل نشناسد مگر آن مرغ اسیر / که خزان دیده بود پس به بهاری برسد….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ندا ترکان گفته:
      مدت عضویت: 3627 روز

      آفررررررررررررررررررررررررررررررین دوست خوبم

      لذت بردم و اشک شوق توی چشمام اومد

      زندگی شما نور امید رو توی دلم شعله ور تر کرد

      بسیاررررررررررررررر سپاسگزارم که تجربه زندگیتون رو به اشتراک گذاشتین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      راضیه راضیه گفته:
      مدت عضویت: 3463 روز

      سلام ، دوست عزیز من واقعا شگفت زده شدم از خوندن متن شما فقط می تونم بگم بهتون تیریک میگمممممممممممممم و خیلی خوشحال باش ما دوستان عزیز در یک گروه هستم خدا رو هزاران بار شکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آینا راداکبری گفته:
      مدت عضویت: 3374 روز

      سلام عزیزم

      من متنون را خواندم یونا خانم، خیلی ها چیزها که نوشته بودیدچیزی بودکه من دنبالش می گشتم و شما جواب مرا دادی با اینکه فایل فقط روی خدا حساب باز کن چند بار دیدم الان می رم دوباره می بینم شاید جواب سوال دیگرم آنجا باشه . دوستم خیلی لذت برد از خدا بهترینها را برایت می خوام. خیلی با خلوص و با پشتکاری و با اراده و با امیدی. آفرین

      در پناه اله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      بهناز سرابی گفته:
      مدت عضویت: 3929 روز

      یونا جان بسیار تاثیرگزار بود در تمام مدت خوندن مطلبت دلم میلرزید و اشک تو چشام حلقه زده بود. به این ایمانت رشک میبرم و ازت التماس دعا دارم که منم بتونم ایمانمو قوی کنم. سعادتمند و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمدحسین حاتمیه گفته:
      مدت عضویت: 3926 روز

      خانم مهرآفرین کلام قاصر از این همه اراده از این همه توکل. دعا میکنم همسرتون وزیر اقتصاد بشن در آینده با وجود همسر مستجاب الدعوه ای عین شما و این همه اقتصاد دان مطمئناً آینده ای درخشانی پیش روی مملکتمون هست (:

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فرشته فرشته گفته:
      مدت عضویت: 3600 روز

      نازنین نظرتان بسیار الهام بخش بود امیدوارم بازهم بیاید و از موفقیتهاتون بنویسید

      و ای کاش گروهی بود تا میتونستیم مستقیم وبی واسطه با شما دوستان مثبت در ارتباط باشم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آیسان گفته:
      مدت عضویت: 942 روز

      عالییییی بود

      چقد انگیزه گرفتممم

      چقد توصیف راز بی نظیر بود … تو چقشنگ محرم اسرار شدی و تونستی رازو بفهمی یونای قشنگممم.ازت بی نهایت سپاسگزارم برای نوشتن این کامنت بی نظیر .

      قشنگترین درسی که باید ازت بگیرم ایمان بی نظیرت به خداونده.واقعا همه چیز توحیدع

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      نیلوفر مرادی گفته:
      مدت عضویت: 899 روز

      سلام بر یونای عزیز و بزرگوار

      ممنون و سپاسگزارم که راه درست درخواست کردن و فقط روی خدا حساب کردن و به ما آموختی

      خیلی خیلی زیبا داستان زندگیتون و نوشتید و با ما به اشتراک گذاشتید

      امیدوارم همیشه ایام به کامتون باشه و هر روز خوشبخت تر از دیروز باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      زیبا قاسمی گفته:
      مدت عضویت: 621 روز

      سلام به یونای عزیز

      چقدر عالی و رسا نوشتی یونا جان

      چقدر خدا رو بیشتر به ما شناسوندی

      واقعا سپاسگزارم

      چقدر ایمانم قوی تر شد

      خدا رو توی تک تک لحظه ها میشه حس کرد

      چقدر خوشحالم برای خوندن کامنت شما

      دقیقا الان و امروز احتیاج داشتم به این نوشته ها که از صمیم قلبت با ما حرف زدی

      واقعا سپاسگزارم که تاثیری فوق العاده داشت

      راز واقعی خداست

      راز واقعی شناخت خداست

      راز واقعی حس کردن خدا تو تمام لحظه هاست

      خدایا سپاسگزارم و شکرت میکنم و میدونم خوندن این کامنت کار تو بود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    محمد ایروانی گفته:
    مدت عضویت: 3929 روز

    سلام

    محمد ایروانی هستم 30 ساله از اصفهان ، معماری

    در مورد این سوال خیلی فکر کردم و گذشته ای رو برای خودم به یاد آوردم که خیلی برای من آموزش داشته.

    من در یک خانواده خوب و از لحاظ مالی در حد متوسط به دنیا آمدم و فرزند ششم خانواده هستم و از نظر سلامتی کاملا سالم و از نظر روحی فوق العاده عالی هستم .

    تو سن 18 سالگی پدرم فوت کرد و من به خاطر اینکه سربار کسی نباشم ترک تحصیل کردم و تو یک کارگاه تراشکاری مشغول به کار شدم و حقوق ماهی 127 هزار تومان دریافت میکردم که برایم بسیار عالی بود چون تمام مخارجم را پوشش که میداد کمی هم پس انداز میکردم و به همین کار راضی بودم و خانواده هم مخالف کار کردن من بودند اما من به خاطر در آمد خوبی که تو سن 18 سالگی داشتم کار خودم را آنجام میدادم . 1 سال بعد وقتی خوب تراشکاری رو یاد گرفتم از اون کارگاه رفتم و تو یک شرکت ساخت قطعات ماشین افزار البته با معرفی برادر بزرگترم مشغول کار شدم و در اوایل ورودم تو اون شرکت متوجه شدم که کار با ماشین های cnc واقعا آینده خوبی داره و به همین خاطر مشغول به آموزش دیدن برنامه نویسی و اپراتوری cnc شدم و در مدت 3 ماه دیگه برای خودم تو اون شرکت کسی شده بودم . 2 سال بعد رفتم خدمت سربازی و در خدمت هم تلاش کردم و در قسمت دفترخانه مشغول خدمت شدم .

    بعد از خدمت سربازی دوباره تو همان شرکت مشغول به کار شدم و حقوق نسبتا خوبی میگرفتم و برایم راضی کننده بود اما بعد از 3 سال کار یکی از دوستانم که تو یک شرکت ساخت قطعات ایران خودرو کار میکرد من رو دعوت به کار تو اون شرکت کرد که تو جاده کرج بود و من هم رفتم اونجا و شروع به کار کردم ، تو تهران که بودم چون در آمد نسبتا بهتری از اصفهان داشتم برام عالی بود ولی بعد از مدتی دیگه حواسم به خرج کردنم نبود و بعد از مدتی متوجه شدم که واقعا دارم کم میارم و نمیتونم با این خرج کردن اینجا بمونم و دوباره برگشتم اصفهان اما دیگه برام کار معنی نداشت و حوصله هیچ کاری رو نداشتم 6 ماه تو این شرکت 6 ماه تو یه شرکت دیگه بودم و برام سخت بود . همینطور هم به خاطر فشارهای روحی که داشتم از نظر اخلاقی خیلی بد شده بودم و به همین خاطر هم همه اطرافیانم رو از خودم رانده بودم و به نوعی تنها بودم و تنها کسی که داشتم مادرم بود که بازم با بد خلقی های من کنار می آمد و منو از خودش نمی راند.

    تو سال 1394 یکی از دوستانم که تازه یک شرکت برش لیزرغیر فلزات زده بود بهم پیشنهاد کاری داد و من هم قبول کردم و شروع به کار تو شرکتش کردم ، اوایل که اصلا از کار خبری نبود و بیشتر وقتها خودم را سرگرم تمرین و یادگیری میکردم و در اینده هم زیاد مشتری نداشت ، تا اینکه یکی از دوستانش یه نام یاسین اومد اونجا و وقتی با من هم صحبت شد بهم پیشنهاد داد که دوره آفرینش استاد عباس منش رو تهیه کنم و من هم اون رو تهیه کردم و با توجه به گوش کردن فایلها بخصوص قسمت مسئولیت پذیری و قانون درخواست و روابط و قانون آفرینش تحولی بزرگ درون خودم حس کردم و با انجام تمرینهایش به این این باور رسیدم که من به تنهایی میتونم دوباره از اول شروع کنم و من بهترین در هر زمینه کاری که شروع کنم هستم و با یکسری طرحها و ایده هایی که دادم طرف مدت 3 کاه دیگه تو اون شرکت وقت استراحت هم نداشتم و کنار کار هم شروع به ادامه تحصیل کردم و هم تو تحصیلاتم موفق بودم و هم تو کار به حدی که کارم زیاد شده بود که 7 نفر مونتاژ کار و یک کمکی برای من استخدام کردند و در آمد خوبی هم داشتم .

    بعد از 6 ماه یه حسی بهم میگفت محمد دیگه باید از این شرکت بری و برای خودت کار کنی ولی ترسم مانع میشد که شاید نتونی دوباره کار مناسب پیدا کنی به همین خاطر دوباره درگیری فکری پیدا کردم و نمیدونستم چیکار چیکار کنم و همین موضوع باعث شده بود که نتونم درست کار کنم و دوباره شروع به گوش کردن دوره آفرینش کردم و تو فایلها که میدیدم تمام حواسم میرفت به تبلیغ دوره ثروت و اونم تهیه کردم و شروع به گوش دادن ویش همینطور تمرین کردم و تو یه بخشش درباره شغلی که دوست داری را انتخاب کن و منم که عاشق cnc بودم و به یک باره از اون شرکت آمدم بیرون و دنبال کار cnc بودم و شروع به کار کردن پیش برادرم کردم و دوباره آموزشهای مربوطه دیدیم و کارم رو پیشش شروع کردم ولی باز هم از نظر مالی پول کم داشتم تا بتوانم برای خودم یک دستگاه بخرم و این موضوع من رو هر روز نگران میکرد که چرا نمیتونم به هدفی که انتخاب کردم برسم .

    تا اینکه ابدیت جدید ثروت 1 به دستم رسید و بعد از گوش دادن دوباره نشستم و از اول فایل ثروت رو شروع کردم و دیدم که درسته خیلی از باورهایم درست شده اما چند باور بسیار بزرگ داشتم که به آنها توجه نداشتم ، باورهای فراوانی ، سخت به دست آوردن پول و … که با تمرینهای زیاد و گذاشتن کنار تنبلی گوش دادن و تمرین کردن و کتاب خواندن تا الان و ادامه دادن به آن و تهیه ثروت 2 خیلی از مسائلم حا شده و تا حد بسیار عالی در کارم پیشرفت داشتم که حتی 2 ماه قبل توانستم اولین دستگاهم رو بخرم و اون هم بسیار راحت و با درخواست شراکت با برادرم و الان هم در حال خرید دومین دستگاهم هستم و از نظر کاری هم کارهای بسیار خوبی برام میاد که انجام بدهم . الان هم دارم با کار کردن چکهای دستگاه ها را به راحتی پرداخت میکنم و بسیار برایم عالیه .

    و تا الان از 107 هدفی که تو دوره آفرینش نوشتم به 23 هدف خودم دست پیدا کردم که برایم خیلی مهم بوده و من رو تشویق به ادامه راه کرده .

    من از خدا خیلی ممنونم که یاسین رو در سر راهم قرار داد تا من رو به استاد عباس منش که برام خیلی محترم و عزیزند معرفی کند و از استادهم خیلی سپاسگزارم که من با فایلهای خوبشون من رو راهنمایی کردند و من رو از چاه درونم نجات دادن.

    اگر طولانی بود ببخشید .

    موفق باشید دوستان گلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 160 رای:
  8. -
    سیدعلی علوی گفته:
    مدت عضویت: 3545 روز

    عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد عباس منش و کلیه پرسنل شرکت ایشون و همه ی دوستانه واقعا خوبم در خانواده صمیمی عباس منش

    من سیدعلی علوی هستم 37 سالمه سال 80 به علت یک تصادف در جاده تهران به مشهد ماشینم چپ کرد و قطع نخاع شدم و از اون سال به بعد با ویلچر زندگی میکنم.

    از همون روزهایی که تو بیمارستان بودم و همه ی دکترها به اتفاق میگفتند که زنده نمیمونم به حرف هیچکدومشون ایمان نداشتم و فقط یه حسی بهم میگفت که تو زنده میمونی

    سالها گذشت و من نمردم با همون امیدی که تو دلم بود زندگیمو ادامه دادم برای همه این روحیه بالای من جای تعجب داشت باور کنید اوضاع روحیم از تمام هم سن و سالهام که دورم بودند هم بهتر بود تا سال 86 بصورت اتفاقی فیلم راز رو دیدم و تا حدودی با قانون جذب آشنا شدم ولی بعداز مدتی رهاش کردم.

    کم کم داشتم به زندگی یکنواختم عادت میکردم ولی همیشه تو دلم از خدا میخواستم که یکی بیاد تو زندگیم که درکم کنه و بتونم باهاش ازدواج کنم و خوشبختش کنم تا اینکه سال 93 با دخترخانومی که به تازگی همسایمون شده بود آشنا شدم و در دی ماه سال 93 بود که بصورت اتفاقی با سایت عباس منش اشنا شدم.

    اوایل که با سایت اشنا شده بودم با قانون جذب بیگانه نبودم ولی بعداز اینکه فایلهای رایگان سایت رو صدهابار گوش دادم احساس کردم که تصورم تا اون زمان از قانون جذب اشتباه بوده اوایل اشناییم با سایت عباس منش تقریبا مصادف شد با اشناییم با دختر خانومی که زندگیمو متحول کرد

    از فایلهای استاد یاد گرفتم که خواسته ما ادمها اگر واقعی باشه مطمئنا بهش میرسیم من تو قلبم با همه ی وجودم دختر ارزوهامو میخواستم البته سلامتیمم میخواستم بدون توجه به مخالفتهای شدیده مادرم که میگفت مگه من مرده باشم تو با راهله ازدواج کنی ولی من اینقدر غرق در خواستم بودم که سختگیری های مادرم رو اصلا متوجه نمیشدم شروع کردم به خوندن نماز شب تا صبح با خدا راز و نیاز میکردم از فایلهای رایگان استاد فقط این موضوع که همه چیز به باور مربوط میشه تو ذهنم حک شده بود و اینکه وقتی چیزی رو از خدا بخوایم تو فرکانس اون خواسته قرار میگیریم و افرادی که با ما همفرکانس نیستند یا فرکانسشون عوض میشه یا خدا اونهارو از سر راهمون برمیداره کم کم داشتم به اردیبهشت نزدیک میشدم اردیبهشت ماهی بود که دختر همسایمون یا همون راهله قرارداد خونشون تموم میشد و بخاطر گیرهایی که مادرم بهش میداد میخواست از ساختمون ما بره ولی من اصلا نگران نبودم و تقریبا هرروز با وجود سختگیری های وحشتناک مادرم میرفتم و میدیدمش.

    تو یکی دیگه از فایلهای استاد به نکته ای اشاره کردند که از تجسم خلاق استفاده کنید و تنها لحظه ی رسیدن به ارزوتونو تجسم کنید نه راه رسیدن بهش رو این شد که کنار همه ی باورهام و خواستهام تجسم کردنم اضافه شد و من اردیبهشت رو تصور میکردم که کنار راهله دارم زندگی میکنم.

    ماهها و روزها سپری میشد تا رسیدم به اسفند ماه 94 که یکی از تلخترین اتفاقات زندگیم در 19 اسفند ماه اتفاق افتاد و اون این بود که مادرم در عین سلامتی کامل در 55 سالگی در حالی که خواب بود دچار ایست قلبی شد و منو تنها گذاشت.

    تو یکی از فایلها استاد فرمودند بعداز فوت پسرشون ایشون چون قانون رو میدونستند ظرف چند ساعت تونستند با شکرگذاری حالشون رو خوب کنند اینجا بود که باز هم با کمک گرفتن از فایلهای استاد ظرف دو روز بوسیله شکرگذاری تونستم حالم رو خوب کنم و من سال 95 رو بدون مادرم ولی در کنار عشق زندگیم اغاز کردم.

    نبودن مادرم برام یک تضاد بود ولی بازهم از قانون تضادها استفاده کردم و تونستم زندگی خودم رو با دختر رویاهام شروع کنم در اغاز راهله ازم خونه ای درخواست کرد که بتونیم باهم توش زندگی کنیم با اینکه اوضاع مالی خوبی نداشتم ولی بهش قول دادم تا تیرماه براش خونه میگیرم این شد که از صاحب خونه راهله دو ماه اجازه گرفتم و باز خواستم رو قوی و قوی تر کردم لازم به توضیحه که من با برادرم تو کار پوشاک مردونه ایم

    اینقدر مطمعن بودم به اینکه میتونم یه خونه خوب برای خودم و راهله بگیرم که هیچ شکی در وجودم نبود هر موقع شک میخواست بهم راه پیدا کنه اون موقعی یادم میومد که خیلی اوضاع سختتر بود و من با صبر و توکل تونسته بودم تا اینجای خواستمو از خدای کائنات بگیرم. تا تیرماه کلی اتفاقات عجیب و غریب افتاد تا من تونستم یه اپارتمان بهترین جای تهرانپارس برای خودم و عروس زندذگیم بگیرم البته ما باهم عقد کردیم ولی از خانواده راهله اجازه گرفتم که جشن نگیرم بخاطر اینکه مادرم رو تازه از دست دادم و اونها هم قبول کردند و من الان سر زندگیمم و در حال خریدن یه ماشین شاسی بیلند برای خانومم هستم و امید دارم که بزودی روی پاهام راه میرم و سلامتیمو از خدای بزرگ میگیرم.

    من تمام فایلهای رایگان به انضمام جلسه اول و سوم دوره قانون افرینش و دوره هدفگذاری رو صدها بار گوش دادم و تونستم از یک انسان راکد در ابتدای اشنایی با سایت استاد به جایی برسم که الان احساس میکنم به تمام اهداف زندگیم که مهمترینش کسب سلامتی کاملمه میرسم مواردی رو که از استاد عباس منش یاد گرفتم قدرت باور با سپاسگذاری و امید و تجسم اهدافه یکی از مهمترین صحبتهای ایشون که در قران هم بیان شده شاه کلید موفقیت منه و اون اینه که مومنان نه ترسی دارند و نه اندوهگین میشوند.

    دوستان خوبم ازتون خواهش میکنم معنی ایه 3 سوره طلاق رو روزی هزاران بار بخونید و اون اینه که خداوند راه خروج از مشکلات رو بکسی که بهش توکل کنه و تقوا پیشه کنه نشون میده و از جایی که انتظارش رو نداره بهش روزی میده و هرکس بخدا توکل کنه خدا اونو کفایت میکنه بدرستی که خدا به همه امور اگاهه و برای هرچیزی اندازه ای قرار داده

    من هروقت که احساس بد میخواد بیاد سراغم از فایل تفسیر شعر پروین اعتصامی استاد استفاده میکنم این فایل ارامش عجیبی بمن میده و توصیه میکنم نه یکبار که صدها بار این فایل رو گوش بدید اندازه ی خواستهای ما اصلا مهم نیست به نظر من هرچه خواستهامون بزرگتر باشن براورده کردنش برای خدا راحتتره

    استاد عباس منش به من یاد دادن که چگونه از تضادها موفقیت بسازم بهم یاد دادند که چگونه با سپاسگذاری و قدرت تجسم خلاق به خواستهامون برسیم و باعث شدن من خدای واقعی نازل کننده قران رو بهتر بشناسم نه خدایی که تو ذهن خیلی از ماست و تقدیرش زجرکشیدن بندهاست

    از خدای بزرگ برای تک تک دوستان خوبم در این خانواده بزرگ و برای استاد و خانواده محترمشون و برای دست اندرکاران این سایت مقدس سلامتی ارامش و ثروت ارزو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 168 رای:
    • -
      لیلا شب خیز گفته:
      مدت عضویت: 3469 روز

      آقای علوی گرامی سلام

      و خداوند در قرآن به ایوب می فرماید ما اهل و فرزندانی که از او مردند و به قدر آن ها هم علاوه به او عطا کردیم تا در حق او لطف و رحمتی کنیم و تا صاحبان عقل نتیجه ی صبر در بلا را متذکر شوند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        سیدعلی علوی گفته:
        مدت عضویت: 3545 روز

        سرکار خانم شبخیز عرض سلام و ادب و احترام

        ممنونم از اینکه وقت گذاشتید و برام نوشتید بسیار زیبا و آموزنده فرمودید به قول کتاب قدردانی شیوه ای برای زندگی که میگه انسان نمیتواند شاکر و در عین حال بدبخت باشد واقعا شکرگذاری بزرگترین معجزه ی زندگی من بوده و هست

        با آرزوی بهترین ها برای شما

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        آینا راداکبری گفته:
        مدت عضویت: 3374 روز

        سلام مرسی خانم شب خیز چه آیه قشنگی

        تسط شمابه قران عالیه و من مراحل خیلی پایین تر از این مرحله هستم انشاله با کمک فایل قرانی استاد و تلاش بیشتر خودم و دوستان رشد بیشتری داشته باشم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علی جوان گفته:
      مدت عضویت: 3911 روز

      دوست خوبم سیدعلی علوی سلام و سپاس

      شما از همه ما به خدا نزدیک تر هستید. به حالتان غبطه می خورم.

      مطمئن باش همینطور که به خودت افتخار می کنی خدا هم به شما افتخار می کند.

      هر چی آرزوی خوبه مال تو …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مهر م گفته:
      مدت عضویت: 3682 روز

      آقای علوی عزیز، به امید خدا در آینده ای نزدیک وقتی آمدین و پست گذاشتین و خبر سلامتی کاملتون رو هم به هممون دادین، خودتون با پاهای خودتون گل و شیرینی برای دفتر آقای عباس منش ببرید به لطف و مشیت الهی. خبر اونو هم بهمون بدین لطفا :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      حمید رجایی گفته:
      مدت عضویت: 2753 روز

      سلام سید علی جان واقعا دمت گرم بابا نمیدونی هر بار که به یکی از نتیجه هات در حین خوندن کامنتت می‌رسیدم لبخند روی لبهام نشست

      عاشقتم مرد خدا آفرین به این جسارت

      آفرین دوست دارم که اینقدر نتایجت قشنگ بود 5 سال از کامنتت گذشته ولی چقدر حس کردم انرژی مثبت بالایی داره.

      خدارو شکر میدونی چقدر کمکم کردی که مسیرم رو محکم تر ادامه بدم.

      در پناه رب العالمین موفق باشی و سلامت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      آزاده گفته:
      مدت عضویت: 2236 روز

      سلام آقای علوی نمی دونم چی بگم با خوندن کامنت شما منقلب شدم تمام اعضا و جوارح نسبت به نتایج شما داره واکنش نشون میده واقعا چقدر عالی این نتایج شما خیلی لذت بردم چقدر خدا مهربون و بخشنده هست خداروشکر به زندگی با عشقتون رسیدین و چه درک بالایی از آموزش های استاد دریافت کردین با خوندن کامنت شما ایمانم قوی تر شد و گفتم همون خدایی که به آقای علوی این همه نعمت داده به منم میده خدایا شکرت صد هزار مرتبه شکرت.

      موفق و موید باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علیرضا علیپور گفته:
      مدت عضویت: 3262 روز

      آقا سید سلام خدا قوت

      واقعا راست میگی که با باوره قوی میشه به همه جا رسید واقعا خوشبحالت که اینقدر به این موضوع باور و ایمان قوی داری مارو هم از دعای خیر فراموش نکن

      به امید سلامتی زودرس برای شما

      یا علی مدد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      راضیه راضیه گفته:
      مدت عضویت: 3463 روز

      سلام دوست عزیز ، شما خیلی فوق العاده اید بهتون تبریک میگم واقعا با خوندن داستان شما اشکم در اومد ، امیدوارم روز به روز سالم تر شادتر ثروتمند تر بشین چون لایقش هستین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      آینا راداکبری گفته:
      مدت عضویت: 3374 روز

      سلام آقای علوی

      متنون بسیار زیبا بود و با خواند ایه طلاق گریه ام امانم را برید

      شما انسان شجاع و جسوری هستید و موفقتر میشوید صبر کنید طبق آیه خانم شب خیر و تکرار موارد لازم را انجام دهید شما موفق میشید همیشه شاکر باشید از هر چیزی که هست حتی همین وضعیتی که دارید امیدوارم با نتایج بزرگی که می گیرم منم بیام در این قسمت سایت و زندگینامه ام را براتون بنویسم. دوست گرامی باور از همه چیز مهمتر است باور کنید که شما سالمید و خدا را به خاطر سلامتیتان شکر گزار باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      میترا اسکندری گفته:
      مدت عضویت: 1491 روز

      سلام آقای سید علی علوی

      خیلی از کامنت زیباتون لذت بردم وهزاران بار تحسینتون کردم بی‌نهایت از خدای خودم ممنونم که من رو با انسان‌هایی قوی چون شما در یک مدار قرارداده .

      امیدوارم که با عشق زندگیتون سالیان دراز با حال خوب زندگی کنید امیدوارم امروز که من کامنت برای شما می‌گذارم سلامتی کاملتون رو به دست آورده باشید و امیدوارم که خوشحال‌تر از همیشه به زندگی زیباتون ادامه بدید موفق باشید لذت بردم از کامنتتون.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    امیرحسین یزدآبادی گفته:
    مدت عضویت: 3942 روز

    سلام استاد

    ممنون که چنین فضایی رو فراهم کردید تا دوستان موفقیت هاشون رو باهم به اشتراک بزارن.

    من امیرحسین یزدآبادی نزدیک به دو ساله که با سایت استاد عباس منش آشنا شدم و قدم توی مسیر موفقیت گذاشتم.

    دوران قبل از آشنایی با سایت و قوانین جهان هستی.

    من از هفده سالگی شروع که کسب و کار کردم، درواقع زیاد از درس خوندن خوشم نمی اومد ، با اینکه پدرم استاد دانشگاه بود و رشته تحصیلی پدرم رو هم ادامه دادم اما تا دیپلم بیشتر درس نخوندم اونم به اجبار.

    توی همون دوران دبیرستان با یکی از دوستام بصورت شراکتی مغازه زدم.

    بعد بخاطر خدمت سربازی مغازه رو با اندک ضرری جمع کردم ، از اونجایی که همیشه دوست داشتم جزو بهترین ها باشم و دنبال یه زندگی ایده آل هستم ، توی زمان خدمت دوباره به راه اندازی یک مغازه فکر کردم. بعد از اتمام خدمتم پدرم توی یه شرکت خیلی معتبر دولتی برام کار دفتری درست کرد، اما چون دوست نداشتم زیر نظر کسی باشم و کسی بهم دستور بده و اصولا آدم آزادی هستم بعد از یه هفته از اونجا اومدم بیرون. باوجود مخالفت های خانوادم برای خودم یه دفتر کار طراحی و گرافیک زدم. کارم داشت خوب پیش میرفت اما از اونجایی که آدم ماجراجویی هستم با دعوت یکی از دوستانم وارد کار نتورک شدم ، بعد از مدتی نتورک توی ایران ممنوع شد و دست از پا درازتر برگشتم. بعد از کلی طعنه و متلک از خانواده باز یه دفتر طراحی زدم. اما کارم اون چیزی نبود که من میخاستم. یعنی درآمدم جوابگوی آیندم نبود برای همین با یکی از دوستای دیگه یه رستوران راه اندازی کردم.

    سرتون رو درد نیارم بعد از دو سال تلاش بی وقفه درفروردین ماه سال 1392 با هشتاد میلیون بدهی رستوران رو تعطیل کردیم.(40 میلیون بدهی سهم من شد) به ناچار و با اجبار خانواده پیش شوهر خواهرم که توی کار لوله و اتصالات گاز و آب بود شاگرد شدم. با حقوق ماهانه 300 هزار تومن.

    بدتر از این چیزی دیگه نمیتونست باشه.

    40 میلیون بدهی با ماهی 300 هزارتومن درآمد که حتی کفاف خرج خودم رو هم نمیداد. اما یه مسئله مهم وجود داشت و اون این بود که همیشه اوضاع اینجوری نمیمونه. میدونستم یه روزی داستان زندگی عوض میشه. اما کی نمیدونستم.

    یک سال با اکراه شاگردی کردم و در فرودین سال 1393 ازدواج کردم ، یادمه اون موقع بخاطر اینکه متاهل شدم حقوقم شده بود ماهی 500 هزار تومان. (ههه الان که یادش میوفتم نمیدونم باید گریه کنم یا بخندم).

    تیرماه سال 1393 با مشورت و راهنمایی شوهر خواهرم یه مغازه کوچیک کنارمغازش زدم به اندازه 2*4 متر ، یه سری اتصالات و شیرآلات با پول خودم آوردم و قرار شد برای خودم کار کنم و توی سال 1394 برای خودم یه نمایشگاه بزرگ راه اندازی کنم، حالا من بودم و یه مغازه کوچیک با دومیلیون سرمایه و منتظر مشتری ، یادمه ماه اول 70 هزارتومن فروش کردم، ماه دوم صد و بیست هزار تومن ، یه جورایی پشیمون شده بودم اما باز میدونستم اینجوری نمیمونه و اوضاع خوب میشه/

    بالای میز کارم این جمله رو نوشته بودم. (البته هنوز هم بالای میز کارم هست)

    یا رازِقَ کُلَ مَرزُوق(خداوند به هرکس که بخواهد بدون حساب روزی میدهد)

    یه روز یکی از دوستام اومد برای کاری اومد پیشم و این جمله رو دید.

    بهم گفت که برای چی این جمله رو نوشتی. بهش گفتم چون همیشه یادم باشه که روزی دست خداست و اگه اون بخاد بهم میده پس هرروزی که فروشم خیلی خوب بود اون خواسته و خدا رو شکر کنم و هرروزی هم که فروشم خوب نبود اون خواسته بازهم خدارو شکر کنم.

    بهم کلی خندید و گفت اشتباه فهمیدی. این جمله یعنی خدا به هرکسی که ازش خیلی چیزی بخاد روزی زیاد میده بعد شروع کرد به توضیح قانون جذب و کلاس ها و سمینارهای استاد عباس منش و گفت که میتونم از توی اینترنت سایتشو پیدا کنم.

    از اونجایی که من کلا علاقه به موفقیت و هیجان دارم بعد از رفتن دوستم توی اینترنت سرچ کردم و سایت عباسمنش دات کام اومد بالا.

    دوران بعد از آشنایی با سایت استاد و قانون جذب

    همه فایلهای رایگان سایت رو دانلود کردم و گوش دادم ، زیاد چیزی سر در نمی آوردم اما میدونستم که گوش دادن و استفاده از اونها برای موفقیتم خوبه. براهمین همشو گوش میدادم.

    تصمیم گرفتم یکی از محصولات سایت رو خریداری کنم . نمیدونم چی شد که دستم خورد روی خرید کتاب صوتی قانون جذب ثروت.

    دانلود کردم و شروع کردم به گوش دادنش. صادقانه اگه بخام بگم نصفی از کتاب رو متوجه نمیشدم ، اما دوست داشتم و با گوش دادن بهش یه حال خوب بهم دست میداد. پس میدونستم که باید گوش بدم.

    البته توی این مدت فروشم از صد و بیست تومن رسیده بود به ماهی هفتصد هزار تومن و کلی ذوق مرگ شده بودم و همه اینها رو بخاطر استفاده از این کتاب صوتی میدونستم.

    توی صحبت های استاد متوجه فیلم راز شدم. از اینترنت دانلود کردم و بارها و بارها و بارها دیدم ، اونموقع فهمیدم که قانون جذب اصلا یعنی چی و چه کاری میکنه و من باید از کجا شروع کنم.

    تقریبا دوماه از آشناییم با سایت گذشته بود یه روز با خانمم سوارموتور بودم ، به شوخی سرمو رو به آسمون کردم و گفتم خدایا این دیگه چه وضعشه؟؟؟ من این مغازه کوچیک و نمیخام یه مغازه بزرگ با فروش خوب بهم بده.

    خانمم گفت زشته این چه وضع حرف زدن باخداست؟؟ بهش گفتم من با خدا شوخی دارم اون به دل نمیگیره.

    جلوی مغازه من یع مغازه بزرگتر بود که مال خودمون بود اما اجاره داده بودیم و قرار بود سال بعد اونجارو خالی کنه و من اونجا مغازم رو بزنم.

    یه روز صاحبش اومد پیشم و گفت من میخام مغازه رو زودتر خالی کنم اگه میخای از الان بدم به تو. منم بهش گفتم من الان نه پول دارم و نه سرمایه که بخام مغازم رو بزرگتر کنم.

    گذشت و ده روز بعدش پدرم بهم گفت یه پولی از یه جا بدستم رسیده و مقداریشو میدم به تو برای کسب و کارت.

    دیگه باورم شده بود که یه اتفاقاتی داره میوفته چون هیچ چیزی عقلانی پیش نمیرفت و همه چی شبیه معجزه داشت میشد.

    در عرض یک ماه نمایشگاهم رو همونطور که میخاستم پنج ماه زودتر از مورد مقرر راه اندازی کردم.

    دیگه چسبیدم به فهمیدن و یادگرفتن اصول و قوانین توی سایت استاد عباس منش.

    فروشم از ماهی هفتصد هزار تومن رسید به ماهی 8 میلیون تومن.

    و هرروز باور و ایمانم نسبت به این موضوع بهتر و بیشتر میشد.

    کلا توی زندگیم آدم مذهبی بودم اما یه سری چیزها رو نسبت به خدا نمیدونستم.

    مثلا اینکه باید همیشه بابت داشته هام و نعمتهام ازش سپاسگذاری کنم و این شکرگزاری باعث افزایش اونها میشه. توی این مدت با قانون سپاسگزاری آشنا شدم و ازش به خوبی استفاده کردم.

    ماه دوم که مغازه رو زده بودم فروشم شد یازده میلیون و ماه بعد پانزده میلیون.

    کم کم کتابهای صوتی دیگه ای رو هم از سایت خریدم و شروع به استفاده ازش کردم.

    اسفند ماه سال 1393 فروشم رو رسوندم به 36 میلیون تومن.

    توی همین موقع بود که استاد برای سال جدید دوره آنلاین هدف گزاری رو ارائه کرد و من توش شرکت کردم.

    خیلی عالی بود. یه چیزایی رو یاد گرفتم که تاحالا نمیدونستم.

    مثلا اینکه نباید از این شاخه به اون شاخه بپرم.

    فقط روی یه موضوع زوم کنم و بعد از رسیدن به موفقیت برم سراغ هدف بعدیم.

    توی این دوره از نظرات بقیه شرکت کننده ها خیلی تونستم استفاده کنم.

    خیلی چیزا توی کسب و کارم ازشون یاد گرفتم.

    توی یکی از فایلهای عقل کل که استاد توی قسمت وی آی پی سایت میگذاشت ، استاد یکی از سوالهامو جواب دادند که متوجه شدم بجای تمرکز روی فروش بالا باید تمرکز کنم رو سود بالا.

    و این یه نشونه و راهنمای خیلی عالی بود برای کسب و کارم.

    اگه بخام چیزهایی رو که توی این دوساله بهش رسیدم رو اینجا بنویسم خیلی وقت گیر میشه. اما کوچیک ترینش اینه که از یه مغازه کوچیک یه نمایشگاه بزرگ زدم. یه خونه خوب طبق سلیقم دارم میسازم و مهم تر از همه اینکه طرز فکر و نگاهم به زندگی عوض شده.

    همیشه دوست داشتم پولدار باشم اما این فکر هم اذیتم میکرد که همه پولدارها یا کلاهبردارن یا مال مردم خور .

    و به قول استاد یه پام روی گاز بود و یه پام روی ترمز/

    اما الان میدونم که انسانهای ثروتمند پاکترین و بهترین انسانها هستند.

    یه موضوع خیلی مهم دیگه رو هم یاد گرفتم و اون اینه که پول و ثروت کسی رو کلاهبردار یا فاسد یا بی دین یا ظالم نمیکنه.

    به قول استاد پول فقط خصوصیات اخلاقی انسانها رو پررنگ تر میکنه.

    یعنی اگه کسی خسیس باشه ، پولدار هم که بشه خسیس تر میشه و کسی که بخشنده و دست و دلباز باشه پولدار هم بشه بخشنده تر میشه.

    یاد گرفتم که پول مثل آب میمونه ، پس نباید یه جا بمونه چون میگنده ، همیشه باید در جریان باشه. برای همینه که انسانهای موفق همیشه مقداری از پولشون رو میبخشند. و هیچوقت پولشون رو توی بانک سرمایه گذاری نمیکنند.

    یاد گرفتم که باید ذهن انسان ثروتمند باشه نه اینکه صرفا پول زیاد بدست بیاره.

    اینم فهمیدم که برای رسیدن به هرچیزی باید بهای اون چیز رو پرداخت کرد. بهای موفقیت تلاش و ایمان قوی به خداونده.

    این و باور دارم که خداوند همه ما انسانها رو آفریده تا جهان هستی رو گسترش بدیم و خود خداوند دوست داره تا ما ثروتمند بشیم و بتونیم به رسالت خودمون عمل کنیم. پس این باور اشتباه که خیلی از مردم میگن خدانخواسته تا ما پولدار بشیم کاملا غلطه.

    توی این دوسال خیلی خدا رو بیشتر دوست دارم و بهتر باهاش رابطه برقرار میکنم.

    تا الان 5 تا از جلسات قانون آفرینش رو تهیه کردم و دارم استفاده میکنم. هنوز موفق به تهیه بسته روانشناسی ثروت نشدم اما میدونم که با استفاده از این بسته حتما به نتایج بهتری میرسم. چون باورهای بهتری در من درست میشه.

    شاید به همه اهدافم نرسیده باشم اما باز هم میدونم و ایمان دارم که اوضاع همینطور نمیمونه و من در زندگی موفق میشم.

    ابتدا از خداوند و بعد از استاد عباس منش بابت تمام راهنمایی هاش سپاسگذارم و میدونم جایگاهی که من در آینده خواهم داشت باعث افتخار خودم و استاد خواهد بود.سعی کردم خلاصه نویسی کنم اما بخاطر زیاد شدن متن عذرخواهم

    با امید پیروزی و موفقیت همه دوستان در همه زمینه های زندگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 178 رای:
    • -
      علی جوان گفته:
      مدت عضویت: 3911 روز

      دوست خوبم امیرحسین یزدآبادی سلام و سپاس

      چقدر از بنده جلوتر هستید. چه افقی دارند بندگان خاص خدا.

      با خواندن نظرتان یاد این آیه افتادم :

      سوره مبارکه العنکبوت آیه 69

      وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنینَ﴿69﴾

      و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.

      هر چی آرزوی خوبه مال تو …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3019 روز

      به نام خدای قادر

      سلام آقای یزد آبادی عزیز

      دوست هم فرکانسی عالی

      خدارو شکر میکنم بخاطر نتایج عالی که گرفتید اصلا این توکل و رهایی شما برام خیلی جالبه .

      تو بحث ثروت عالی کار کردید آفرین خدا و صد هزار مرتبه شکر نوش جانتون باشه هر چه دارید مطمئنم الان هزاران برابرش شده از هر نظر .

      خدایا شکرت فقط هیجان زده شدم از خوندن این همه نتایج عالی برای این دوست توحیدی .

      واقعا تحسین کردن دارین آفرین .با این کامنت شما میدونید چه باورهای رو تغییر دادین و قوی کردین خدا خیرتون بده .

      امیدوارم هر کجا هستید شاد و سالم تر از همیشه و ثروتمندتر باشید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ویدا گوهری گفته:
      مدت عضویت: 2745 روز

      سپاس خدایی که عاشق منه و هدایتم کرد به بهترین بنده هاش

      خداروشکر برای این همه باور زیبا و هدایت فوق العاده رب عظیم که فقط به یک اشاره از طرف ما کن فیکون میکنه

      من یه مقاومتی داشتم برای پاسخ دادن به کامنت بقیه

      و این یه قدم بسیار عالیه برای من و افتخاری که برای کامت شما پاسخ نوشتم امید که بزودی در سایت نتایج فوق العاده ی جدیدتون رو ببینم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      نرگس نوشادي گفته:
      مدت عضویت: 2424 روز

      دوست خوبم سلام

      ۴ سال از نوشتن کامنت شما می گذره و نمیدونم الانم تو سایت فعالین یا نه

      و اگه با همون فرمون جلو رفته باشین الان باید یه میلیاردر باشین انشالله

      تبریک میگم برای اینهمه تغییر باورها و از ماهی ٣٠٠ تومن درامد به ماهی ٣۶ میلیون😳احسنت به شما برای اینهمه تغیبر باور

      انشالله خدا کمک کنه منم به این تفاوت عظیم برسم

      ممنونم که ۴ سال پیش نوشتید و من امشب هدایت شدم به دیدنش در پایانی ترین روزهای بهار ٩٩

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      یاشار غراوی گفته:
      مدت عضویت: 3876 روز

      اقای یزد ابادی واقعا عالی بود و من بسیار استفاده کردم ممنون از اینکه تجربیات و وضعیتی که داشتید و تغییراتتون رو به همراه باور هاتون به اشتراک گذاشتید من از شما سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سعیده و مهدی گفته:
      مدت عضویت: 2424 روز

      دوست عزیز سلام

      بهتون تبریک می گم

      عالی بود

      لذت بردم و

      کلی باورهای خوب از حرفهاتون برای خودم نوشتم

      آره راست می گی اوضاع اینطوری نمی مونه و من در زندگی موفق میشم و رویام رو زندگی می کنم.

      از صمیم قلب براتون آرزوی موفقیت می خوام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      نرگس پرورش گفته:
      مدت عضویت: 2226 روز

      سلام به برادر عباس منشی ام جناب امیرحسین یزدآبادی 🌼

      چقدر قشنگ می شد روند تکامل آگاهی ها و نتایج تون رو در نوشته تون احساس کرد و صادقانه نوشتن تون واقعا دلنشین بود.

      خیلی خوشحالم از نتایج عالی ای که کسب کردید و اینکه خیلی از باورهای درستی که ایجاد کردید رو به ما هم گفتید مثل باور نسبت به ثروت و باور نسبت به خدا.

      و خصوصا رابطه ی قشنگ تون با خداوند قابل تحسینه.

      خدا رو شکر می کنم برای موفقیت هاتون 🙏

      ایمان دارم تا الان نتایج تون بزرگ تر هم شده.

      برای خودم و همه مون ثبات قدم و درک روز افزون قانون و عمل و اجرای اونها در جز جز زندگی مون رو از خداوند رزاق طلب می کنم 🙏

      امید که بهترین ها رو روزی مون کنه 😊

      خداوند عاشق شماست ❤️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    امیر علوی گفته:
    مدت عضویت: 3605 روز

    به نام الله وهاب که بی نهایت بخشنده و مهربونه

    سلام، واقعا از این ایده جالب که امروز روی سایت قرار گرفت شگفت زده شدم. تشکر می کنم از استاد و تیم بسیار عالی شون و همچنین از همه ی دوستای خوبم که از ته دلشون می خوان به بقیه (هم فرکانسی هاشون) کمک کنن و اونها رو روی قله های موفقیت ببینن.

    :) :) :) :) :) :)

    من امیر علوی هستم، 25 سالمه و دانشجوی سال آخر ارشد مهندسی مکانیک یکی از دانشگاه های خوب تهران. تا 6 ماه قبل درآمد دانشجویی حدود 500 تومن داشتم. پدر و مادر عزیزم دبیر بازنشسته آموزش و پرورش هستند و تا دو-سه سال پیش تو یکی از محله های جنوب غرب تهران زندگی می کردیم.

    :) :) :) :) :) :)

    جریان آشنایی من با این سایت بر میگرده به حدود یک سال و نیم پیش. از اونجا که یه کم! آدم اهمالکاری بودم، دنبال یه راهی میگشتم که بتونم بر این خصلتم پیروز بشم که با گشتن در اینترنت، فایل “چگونه برای سال 94 هدف گذاری کنیم و به آن برسیم” و در ادامه “چگونه در عرض یک سال درآمد خود را سه برابر کنیم” نظر من رو به خودش جلب کرد. با دانلود و دیدن اون فایلها و انجام تمریناتشون شروع کردم به تغییر باورهام. تغییر در اینکه هیچ چیز رو بدون تعقل نپذیرم و این رو باور کنم که هرکسی مختاره هر طوری که خودش میخواد فکرکنه (متاسفانه قبلش فکر میکردم فقط اونجوری که من فکر می کنم درسته! البته الان از این طرز فکر خودم خندم میگیره!) و البته الان میدونم که این نکته، یکی از مهمترین دستاوردهایی بوده که آشنایی با این خونواده برام داشته.

    :) :) :) :) :) :)

    و اما داستان من در حوزه مالی

    :) :) :) :) :) :)

    یکی از تمرینهایی که در این زمینه خیلی خیلی به من کمک کرد تمرینی بود که استاد در ویدیوهای اپلیکیشن ثروت قرار داده بودند. بسیار بسیار عالی بود و دقیقا پاشنه آشیل من رو نشونه گرفته بود.

    سوال استاد از این قرار بود: میانگین درآمد ماهیانه خود را بنویسید. چرا درآمد شما 10 برابر این مقدار نیست؟ برای اینکه خودتون رو بهتر بشناسین حداقل 7 دلیل روی کاغذ بنویسین.

    اگه این تمرین رو انجام ندادین قبل از خوندن ادامه متن “حتما حتما” انجامش بدین و به این نکته توجه داشته باشین که به احتمال بسیار زیاد جوابهای شما برای خودتون منحصر به فرده.

    شاید باورتون نشه اما دوتا دلیل اول من که مهمترین باورهای محدود کننده من بودند اینها بودند:

    1- چون دانشجو ام! (و در قسمت نهان ذهنم باور داشتم که درآمد ماهیانه دانشجو همین مقداره. حتی بعضی ماه ها که درآمدم بیشتر می شد به طرز بسیار جالبی یه اتفاقی می افتاد و هزینه ماهیانه ام هم همون مقدار زیاد می شد. – البته الان میدونم که این قضیه اتفاقی نبوده و جهان باتوجه به باورهای من به من پاسخ میداده-)

    2- چون پدرم بیزینس من و بازاری نبوده. (و درنتیجه من هم به راحتی نمی تونم کاسبی رو یاد بگیرم و برای طی کردن این مسیر راه بسیار دشواری رو در پیش دارم)

    و تمرین جامع استاد در زمینه باورهای محدود کننده، گشتن و الگو گرفتن از افرادیه که با شرایط فعلی ما (دانشجو- پدرکارمند … ) به جایگاه مد نظرمون رسیدن و ایجاد این باور در ذهن که اگه اون تونسته پس من هم می تونم. البته با دیدن این افراد، این باور به راحتی در ذهنمون شکل میگیره. در ادامه در این زمینه بیشتر توضیح می دم.

    :) :) :) :) :) :)

    محصولاتی که خریدم و تاثیرشون بر من

    :) :) :) :) :) :)

    تقریبا یک سالی فقط فایلهای رایگان رو دانلود می کردم و گوش میدادم تا اینکه خبر تولد استاد و تخفیفهای بی نظیر محصولات روی سایت قرار گرفت.

    از این فرصت استفاده کردم و بسته ثروت و قانون آفرینش رو تهیه کردم (البته از اونجایی که من دانشجوام و یه درآمد 500 تومنی بیشتر نداشتم برای خرید این محصول کلی با خودم کلنجار رفتم!)

    با گوش کردن به جلسه اول آفرینش تصمیم گرفتم با “باورهای مثبت” ذهن خودمو بمباران کنم و با توجه به “آیات اعراض” که در قرآن اومده در زمینه تغییراتم با کسی (که هم فرکانسم نیست) صحبت و علی الخصوص بحث نکنم (من عاشق بحث کردن بودم اما واقعا دیگه الان لذتی از بحثهای بی فایده نمی برم)

    به نظر من این دوره (آفرینش) بسیار کامله و من هرکتابی در حوزه قانون جذب خوندم اینقدر بنیادی مسئله رو بررسی نکرده.

    :) :) :) :) :) :)

    حالا وقت اقدام بود و پذیرش صد درصدی مسئولیت زندگی خودم (موضوع یکی از جلسات قانون آفرینش)؛ و یکی از حرفهای گهربار استاد در مورد ایمان و عمل: “ایمانی که عمل نیاره ایمان نیست، حرف چرته”

    به این ترتیب و با استفاده از قانون درخواست (امید داشته باش و ببین حالتی رو که پاسخ مثبت میگیری) از یکی از همسایه هامون که به نظر من از نظر مالی وضعیت خوبی داره و رییس چندتا دفتر مشاور املاکه خواستم پیشش کار کنم (که هم با باورهاش آشنا بشم، هم قلق های کارو یاد بگیرم و با طی کردن روند اون کار به زودی خودم وارد کار تخصصی املاک بشم.)

    :) :) :) :) :) :)

    چند نکته برای کسایی که از فروش و کار آزاد میترسن و امنیت براشون اولویت داره

    :) :) :) :) :) :)

    با توجه به اینکه والدین من هردو کارمند بودند و من هم در حال تحصیل در دانشگاه هستم از فرآیند فروش و فروختن ترس داشتم و یه مقدار هم حس خوبی در مورد فروش نداشتم. اما سعی کردم با توجه به درسهای قانون آفرینش، در حوزه فروش جملات تاکیدی و مثبت برای خودم بسازم و خودمو بمباران ذهنی کنم.

    البته این کار برام خیلی کار راحتی نبود تا زمانی که اهرم رنج و لذت رو شناختم و سعی کردم ازش به بهترین نحو استفاده کنم.

    (برای شخص من، شناخت محرک هام یعنی دونستن هدف‌ها که تو جلسه سوم هدف گذاری نوشتم خیلی کمکم میکنه و بزرگترین انگیزاننده ام تجسم لحظه رسیدن به هریک از اون هدفهامه. فکر کنم دونستن محرک و انگیزاننده تون بتونه برای شماهم مفید باشه.)

    یکی دیگه از کارهایی که در این راستا انجام دادم الگو گرفتن (و مصاحبه با یکی از همسایه های تحصیل کرده مون که “دکترای روانشناسی” داره و عضو هییت مدیره یکی از این شهر فرش هاست و 5-6 تا مغازه و 40-50 تا کارگر و چندتا خونه تو محله های مختلف تهران داره) بود. اگه شما هم مثل من اولویت امنیت خیلی براتون اهمیت داره، مصاحبه با “الگوهایی که شرایط مشابه شما” رو دارن خیلی میتونه بهتون کمک کنه.

    :) :) :) :) :) :)

    (شاید خیلی خوب نباشه من درآمدم رو بگم، اما این قسمت رو آوردم که دوستانم انرژی بگیرن، یکی از نظراتی که باعث شد من بسته ثروت رو تهیه کنم نظر آقای حسام شکفتی بود که تو اون فایل مقدار درآمد خودشون قبل و بعد از اصلاح باورهاشون رو گفته بودن)

    من کارم رو با دستای خالی شروع کردم (خداروشکر مثل استاد با بدهی کارمو شروع نکردم) و به لطف خدای مهربان الآن درآمدم به حدود ماهی 3 میلیون تومن رسیده (قبل از پایان دوره دانشجویی) و پس از گذشت 4-5 ماه از شروع جدی تغییر باورهام درآمدم حدود 6 برابر شده و اطمینان دارم که به فضل الهی روز به روز بیشتر و بیشتر هم میشه؛ چون هرروز دارم روی باورهام کار می کنم. (البته هنوز حوزه های “فراوانی” و “احساس لیاقت” پاشنه های آشیل من هستند و درحال تمرین برای رفع این نقاط هستم. میخوام بگم نگران نباشید اگه توی بعضی حوزه ها ضعف دارین)

    :) :) :) :) :) :)

    و در حوزه ارتباطات

    :) :) :) :) :) :)

    بعد از گوش کردن جلسات مربوط به روابط (9و10 آفرینش) در حوزه روابطم واقعا پیشرفت کردم و به احساس خوب رسیدم و برای من کلید این پیشرفتها تو سه نکته زیر خلاصه شده:

    1-خودتون باشید؛ برای دلخواه کسی (و مخالف میل خودتون) کاری نکنید که بخواید تو دلتون به خودتون بد و بیراه بگید.

    2- برای تایید دیگران کار نکنید.

    3- پشت سر کسی به هیچ عنوان صحبت نکنید و اگر به هر دلیلی از کسی دلخور شدید، تمرکزتون رو بذارین روی خوبی هاش و اون ویژگی ها رو با خودتون تکرار کنید. که در این صورت یا روابط بینتون هر روز بهتر می شه و یا جهان شما رو بدون هیچ دردسری از هم جدا می کنه.

    بعد از اینکه این نکات رو در زندگیم به کار گرفتم به احساس خیلی خیلی بهتری در مورد خودم رسیدم وحس کردم حالاست که دارم طعم روابط عالی رو تجربه می کنم.(هر سه نکته ای که در بالا گفتم رو امتحان کردم؛ هم در روابط دوستانه و هم در مورد روابط کاری، صد درصد جواب میده. هرکسی باور نمیکنه امتحان کنه و اگه نتیجه گرفت به جون استاد دعا کنه!!!)

    با این روند اعتماد به نفس من خیلی با قبل تفاوت پیدا کرده. من که تونستم توی چند ماه درآمدم رو 6 برابر کنم و من که میتونم روابطم رو همونجوری که میخواستم بسازم به امید خدا میتونم کارهای بزرگتری هم انجام بدم.

    :) :) :) :) :) :)

    به دوستان توصیه می کنم اگه از محصولات یا دانلودهای رایگان استفاده می کنن، جوری به اونها گوش بدن و عمل کنن که انگار زندگی شون کاملا وابسته به انجام اون تمرینهاست. در غیر این صورت بعید میدونم که بتونن نتیجه خیلی خاصی بگیرن.

    :) :) :) :) :) :)

    در فایل رایگان “من می توانم آینده مالی شما را پیشگویی کنم” استاد یه نکته جالبی گفتن؛ اینکه در جهانی که قوانین ثابت و بدون تغییری داره پیش بینی کردن کار خیلی دشواری نیست! و خدارو شکر میکنند و خدا رو شکر می کنم که جهانی داریم با قوانین ثابت که اگه راه افراد موفق و کسانی که پروردگار به اونها نعمت داده رو بریم، بدون شک به همون نتایج خواهیم رسید…

    “تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس/ خود، راه بگویدت که چون باید کرد”

    برای همه ی دوستای عزیزم آرزوی سلامتی، ثروت و شادی در دنیا و آخرت دارم…

    امیر علوی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 192 رای:
    • -
      علی جوان گفته:
      مدت عضویت: 3911 روز

      دوست خوبم امیر علوی سلام و سپاس

      نظر شما را که خواندم مثل این بود که استاد داره صحبت می کنه بنده نظر شما را 2 بار خواندم شما خیلی خیلی خوب حرف استاد را درک کرده اید و این قابل تحسین است.

      لذت بردم و استفاده کردم.

      هر چی آرزوی خوبه مال تو …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      امیر علوی گفته:
      مدت عضویت: 3605 روز

      من برای نوشتن داستانم سعی کردم از خودم تجربه هایی رو بیارم که نتیجه دستم باشه و حتما بگم از کجای هر محصول استفاده کردم که بقیه دوستان هم بتونن بهتر از فایلهای رایگان و محصولات استفاده کنند.

      از اونجایی هم که روابط (مثل مسائل مالی) معیار کمی نداره، سعی کردم نتایج و عوامل ایجاد کننده اون نتایج رو بیارم.

      از طرفی هم خیلی دوس نداشتم که خودم رو ضعیف نشون بدم و به قول استاد دوس داشتم مثل سر ریچارد برانسن همیشه روی سود بوده باشم!

      همچنین سعی کردم تا حد امکان خودم رو با دقت بیشتری معرفی کنم که کسایی هم که شرایط مشابه من داشتن بدونن:

      “اگه من تونستم پس اونها هم حتما می تونن.”

      بازم از همه دوستان و همچنین از گروه تحقیقاتی عباس منش برای برگزاری این مسابقه بسیار جالب و مفید تشکر می کنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مهسا شکیبا گفته:
      مدت عضویت: 2287 روز

      سلام خدمت استاد عزیزم، مریم جان شایسته و دوستان هم فرکانسی ام در سایت فوق العاده ی عباسمنش

      امیر علوی عزیز، میخواستم تشکر کنم ازت، و قبل از شما از استاد عزیزم که بسیااااار سپاسگزارم ازشون

      چند روزی هست که تمرکزی روی باورهای غلطم و البته روانشناسی ثروت ۱ شروع به کار کردم و هدایت شدم به این فایل و بعد چند روز به کامنت شما، سوالی رو که مطرح کرده بودین رو حین خوندن کامنتتون تو دفترم نوشتم و جواب دادم، باورم نمیشه که چقدر راحت خدا تمام و یا بخش زیادی از باورهای محدود کننده ام درخصوص ثروت رو بهم الهام کرد

      اینکه چرا درآمد شما ۱۰ برابر نیست؟؟؟؟!!

      جالبه که بعضی باورها که از جواب این سوال بدست اوردم چیزهایی بود که احساس میکردم در من وجود نداره، مثل اینکه خب باید ۱۰ برابر بیشتر کار فیزیکی انجام بدم، و من نمیخوام، میخوام تایمم آزادتر باشه و انقدر درگیر کار نباشم، و بسیاری باورهای دیگه، تو همین ۵-۱۰ دقیقه ۸ باور و ترمز خوب رو شناسایی کردم که ایمان دارم با وجود قوانین ثابت خدا وجهان، با برطرف کردن این ترمزها بزودی نتایج رو دریافت خواهم کرد

      امروز ۱۴۰۰/۰۵/۲۶ هست و من این ردپا رو در سایت از خودم باقی گذاشتم که معیار و میزانی باشه برای رشد و پیشرفتم در آینده ی نزدیک

      ممنونم استاد عزیزم، ممنونم مریم جانم، و امیر علوی دوست هم فرکانسی من

      روی ماه همتون رو میبوسم❤

      به امید دیدار❤

      بزودی خواهم نوشت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        امیر علوی گفته:
        مدت عضویت: 3605 روز

        سلام به خانم شبخیز عزیز

        من از وقتی فعالیتم رو توی سایت بیشتر کردم همیشه نام شما رو به عنوان برنده مسابقات استاد می دیدم. و خیلی دوست داشتم بتونم دیدگاهم رو از جهان هستی مثل شما هر روز بهتر و بهتر کنم…

        خیلی ممنون ازتون، واقعا خوشحالم کردین؛

        ایشالا شما هم همیشه شاد و سلامت باشین…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: