دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟ - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)

436 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شهرام قرقانی گفته:
    مدت عضویت: 2333 روز

    بنام خداوندهدایتگر

    سلامی گرم به استاد عزیز و خانم شایسته و تمام دوستان گرانقدر.

    اول از همه سپاسگزار خداوندم که من روبه این مسیر الهی هدایت کرد تا بتونم هم خداوند رو بیشتر درک کنم و اینکه سپاسگزارم بابت وجود استاد و تک تک دوستانی که با گذاشتن کامنت باعث رشد خودشون وبقیه میشن.مدت ها بود که کامنت نزاشتم ولی درطول شبانه روز سعی میکنم با دیدن فایل ها و خواندن کامنت عزیزان بتونم هم مسیر خوشبختی رو بیشتر درک کنم وهم اینکه بتونم دریادگیری کنترل ذهن مهارتم رو افزایش بدم.

    ✔یکی از بهترین تمرین ها که خیلی بهم کمک میکنه انجام هر روزه تمرین ستاره قطبی هست که باعث میشه هر روز هم هدف داشته باشم و بتونم به این ” باور برسم که خدا آسانی ها روبرام آسان میکنه ”

    در مورد مباحث این فایل چند تا مثال از خودم میزنم تا یادآوری برام بشه که اگه کارها رو قدم به قدم و باتوکل کردن به خدا انجام دهم خودش درها رو باز میکنه فقط وظیفه من داشتن ایمان و مهمتر از همه حرکت کردنه.

    ✔1.رفتن به دنبال شغل آرایشگری چند سال پیش شیفت عصرا بعد از کار اداری که تقریبا پیش10 نفررفتم تا بلاخره بعد 8 ماه شاگردی کار رو یادگرفتم والانم دارم ادامه میدم.

    ✔2. سال 97 درکنار شغل آرایشگریم یه معازه لوازم ارایشی راه انداختم که برای گرفتن پروانه کسب اکثریت میگفتن نمیشه ولی خداشاهده تو دوهفته بامبلغ 200 هزار ت پروانه کسب رو گرفتم به ساده ترین روش که حتی برام قابل باور نبود.

    ✔3. گرفتن مدرک فوق دیپلم که واقعا کارسختی نبود.

    ✔4.فرودین 401 هم باتوکل برخدا از شهرستان کامفیروز اومدم شیراز برای پیشرفت بیشتر و دوست دارم به امیدخدا شرایط مالیم بهترشد باز مهاجرت کنم به تهران بارعایت قدم به قدم تکامل.

    ✔5. تقریبا چندماهی هست ماشین خریدم روزای اول واقعا استرس داشتم ولی با تمرین رانندگی وگذر زمان وسخت نگرفتن همه چی الان عالی شده.

    خدایا ازت بابت تمام نعمت هایی که بهم عطاکرده ای سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    زهرا فرخی گفته:
    مدت عضویت: 1478 روز

    من هنوز ۲۰ دقیقه از فایلو گوش دادم و تصمیم گرفتم که بنویسم

    من همیشه فایل های این مدلی رو گوش دادنی فقط از خودم ناراحت و خشمگین میشدم که چرا من عمل نمیکنم و فلان

    و الان چقدر خوووشحالم چون از اون عمل کننده ها شدم

    به خودم افتخار کردم از ته دلم

    من تمام مقاومتو گذاشتم کنار رفتم دنبال کار حتی گفتم کارگری هم باشه میرم

    و جهان جذابترین کارو برای قدم اولم فرستاد یجای دنج با یه کارفرمای فوق العاده عالی که کیف میکنم از حرف زدن باهاش یه محیط که با هنر خودم مرتبطه و جنسای خودمم میبرم و تبلیغ میکنم خودمو

    خلاصه شغل پرفکت برای شروعم

    و یه ایده اومد من فقط با داشته هام شروع کردم تست کردن و تو ۲ هفته من به کلی آدم وصل شدم

    بخدا فقط من هدایت شدم اصلا زور نزدم

    گفتم اقا این ایده اومده همش تو یوتیوب فیلماشو نگا کردم

    بعد گفتم از کجا وسایلشو بخرم خدا برد بهترین فروشگاه

    گفتم از کی یاد بگیرم خدا بهترین استادشو برام فرستاد که عباسمنشی هم هست درحال کار کلی هم از موفقیت هاش میگه و ایمانمم بیشتر میکنه

    من با بهترینا هر روز برخورد میکنم

    من هر روزمو دارم با تموم وجود زندگی میکنم الان

    و همع اینا از جایی شروع شد که مقاومتو گذاشتم کنار گفتم هرکاری باشه انجام میدم

    بخاطر پولش نه بخاطر حرررکت بخاطر زنده بودنم بخاطر هزااااران دلیل که یکییش پوله

    من اعتماد بنفسم همش داره بالا میره

    من هر روز دارم لذت میبرم

    من هر روز دارم کیف میکنم

    اصلا خبر ندارم این ایده که اجرا میکنم و تمام ته مانده پولمو خرجش کردم میفروشه یا نه

    موفق میشه یا نه

    ولی اون ایمااانم منو میبره

    اون ایمانم بهم میگه موفق میشی میفروشی برو جلو

    اصلا هر چییییی شد من پشیمون نمیشم از این کارا چون دارم کیییف میکنم

    بابا اون تایم هایی که توخونه میخوابیدم و رو قوانین کار میکردم کجا

    این روزا که دارم حرکت میکنم کجااا

    اصلا حالم الان به معنای واقعی خووبه

    خدایا شکرت فقط میتونم بگم شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت

    من تمام سعیمو میکنم قدرتو به خودش بدم

    من تمام تلاشمو میکنم کم کم به ترسام غلبه کنم

    تک تک باورامو عوض کنم وزور نمیزنم یه شبه تغییر کنم

    و الان به معنای واقعی دارم پیشرفتمو میبینم

    و مطمعنم میام و از موفقیت های شگفت انگیزم مینویسم یه روزی

    خدا میبره تورو وقتی که توووو پاشی و پیش بری

    ❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  3. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1493 روز

    باسلام خدمت دوستان عزبزم

    درمورددوسوال

    مواردی که باذهنم کارهارواسون گرفتم

    چندروزپیش میخواستم برم بایک انسان ثروتمندوکارافرین صحبت کنم درموردیک مسعله کاری توذهنم گفتم میرم وقشنگ باهاش صحبت میکنم اونم بسیاربامن خوش برخورده ونمیگه برای چی اومدی چه کارداری گفتم قشنگ بامن صحبت میکنه وباهاش قرارگداشتم دفترش ورفتم وخیلی بااحترام بامن برخوردکردومنودعوت کردتوی اتاق شخصیش وسررسیدشوبرداشت ونکات مهم حرف های من رویادداشت کردومن هیچ ااسترسی نداشتم برای صحبت باایشون وکاررواسون گرفتم

    ویک مورددیگه که من یک شبه تصمیم گرفتم رانندگی یادبگیرم وفرداش رفتم اموزشگاه رانندگی وثبت نام کردم وبعد۱ماه ماشین خریدم وهمه تعجب کرده بودندکه توکه تاحالارانندگی نکردی چطوراینقدرخوب الان رانندگی میکنی باابن که ۱ماه نیست راننده شدی وترس ازرانندگی من هرروزکمترشد(((واردترس هام شدم)))

    ومورددوم کارهایی که برای خودم سخت گرفتم

    یک مورداین که ازاول عیدامسال میخوام یک کاری روشروع کنم ولی ترسیدم تمرکزبزارم ولی الان دوست من که بهدمن پیشنهادداداین روالان پول های خوبی دراورده ومن به خودم گفتم توکه این کاارودوست داری چرانرفتی میتونستی خیلی بهترازدوستت درامدزایی کنی چون به قول استادهرکاری که علاقه داری میتونی باکسب مهارت بیشتروباورهای درست ثروت زیادی خلق کنی

    ویکی مثلاهمین ورزش کردن که یک بارتصمیم گرفتم صبح هاورزش کنم درخونه ونرم افزارورزش تصب کردم توگوشبم ولی بعدانجام ندادم توذهنم سختش کرده بودم میگفتم خوابم میادووودیدم دوستای دیگم ورزش کردن وچه قدرسرحالن

    یک مورددیگه که قصدادامه تحصیل دارم دررشته ای که عاشق اونم ولی ذهنم میگه خوب درس خوندی بعدچی به چه دردت میخوره عمرت تلف میشه درامدنداری وبهانه های دیگه وهنوزنتونستم برای ادامه تحصیلم تصمیم درست بگیرم به خاطراین ذهن چموش

    واقعااین فایل حجت روتموم کردبرمن تواین یک ماهی که استادچندتافایل جدیدتوسایت گداشتند

    که بوروقدم بردارخداباتویه نترس دیگه بسه دیگه دودل بودی برای تصمیم هایی که داری ونگرفتی

    نگران نباش من باتوام

    توخودپای درراه بنه وهیچ مپرس

    خودراه بگویددکه چون بایدکرد

    دیروزرفتم توپارک جای خلوت وخوش ابوهواکه درموردزندگیم وکارهام باخودم وخدای خودم صحبت کنم ورفتم روی نیمکت نشستم

    بعدکه سرموبالاکردم دیدم روی یک تابلویی روبروی من نوشته

    (((( خیلی د‌یراست که درقیامت بفهمیم

    که مابرای چه افریده شده ایم ))))

    این جمله خیلی منوبه فکرفروبردویک نشانه برای من بودوخداوندبانشانه هاش بابندگانش حرف میزنه

    درپناه الله یکتاشادوموفق باشید

    احمدفردوسی❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2239 روز

      سلام دوست عزیز

      این جمله که در پارک دیدید قابل تامل و تفکر است.

      ( *خیلی د‌یراست که درقیامت بفهمیم

      که مابرای چه افریده شده ایم* )

      من هم یک جمله تقریبا مشابه این رو یکروز دوستم به من گفت و آن این بود که

      جهنم چیزی نیست جز اینکه زمان مرگت به تو نشان دهند که تو می توانستی به کجا برسی و نرسیدی

      واین همان چیزی است که استاد به زبان های مختلف داره فریاد میزنه که بتوانیم خودمان و قدرت هایی که خدا در ما قرار داده را بشناسیم

      خدایا شکررررررررت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        احمد فردوسی گفته:
        مدت عضویت: 1493 روز

        به نام خداوندهدایت گر

        سلام بردوست هم فرکانسیم

        خانم محمدی عزبز

        ممنونم که دیدگاه منومطالعه کردی

        امروزصبح ازخداونددرتمرین ستاره قطبی خواستم که حداقل یک خبرخوشحال کننده به من داده بشه وبعداومدم توسایت واین نقطه ابی رنگ رودیدم وگفتم خداوندپاسخ میدهدواین کامنت شمابرای من نشونس که بیشترخودموبشناسم تادیرنشده

        بیشتردرموردتصمیم گیریهای زندگیم دقت کنم تصمیم بگیرم حتی اگراشتباه باشه چون تجربه کسب میکنم ومیرم تودل ناشناخته هاچون تانری خودتونمیتونی بشناسی بایدحرکت کنی وقدم به قدم بری جلو وتجربه های مختلف روکسب کنی تابیشتربه خودشناسی برسی

        ودوره عزت نفس چقدرکمک میکنه به این موضوع البته تمام فایل های استادچه رایگان وجه محصولات باعث خودشناسی میشن ودرتمام صحبت های استادنگاه توحیدی دیده میشه

        که ماپاره ای ازخداوندیم وهرچی که بخوایم میتونیم به دست بیاریم وهیچ محدودیتی درجهان وجودنداره

        ماتکه ای ازخداوندیم

        قبل ارتولدماباخدایکی بودیم وبعدارتولدبه دوقسمت تقسیم شدیم

        روح(خداوند)

        ذهن(شنیده هاوتجارب وخانواده واخبارورسانه هاوو)

        وهرجه فاصله فرکاتسی بین روح وذهن کم شودمابه خداوندنزدیک تریم واتفاقات عالی روتجربه میکنیم که درنتیجه احساس خوب=اتفاقات خوبه

        امیدوارم که هرروزت ازهرنطر ازسلامتی معنویت روابط وثروت بهترازدیرورت باشه

        شادوموفق باشی

        احمدفردوسی🌹🌹🌹

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ناهید داوری گفته:
    مدت عضویت: 1539 روز

    سلام به استادای عزیزدلم و سلام به همه دوستای خوبم

    سه سال پیش من همیشه دلم میخاست یه پیج بزنم و از هنری که داشتم محتوا بزارم و کارم رو شروع کنم همیشه میترسیدم شاید نتونم با اینستا کار کنم یا اینکه همگی بلاگیری میکنن من نمیتونم چون سختمه خودمو به بقیه نشون بدم

    یه دوستی داشتم حس میکردم اون از من بهتر میتونه کار کنه و مدیریت داشته باشه با اون مشورت کردم گفتم بیا یه پیج بزنیم باهم کار کنیم خودم نمیتونستم قدم بردارم اعتماد به نفس نداشتم فکر میکردم اگه این دوستم همکارم بشه بهتر میتونم تو کارم موفق بشم

    بالاخره این دوستم استارت کارو زد و ادمین پیج شد و کارو مدیریت میکرد منم با این باور که ما دوتا باهم میتونیم به یه جایی برسیم اینجا دیگه شرک داشتم فکر میکردم بوسیله کس دیگه ای میشه پیشرفت کرد

    درصورتی که بقیه کار یعنی تهیه محصول و تهیه امکانات دست من بود بیشتر کارو من میکردم با این اینکه هر دوتا میتونستم به یک اندازه کار کنیم وپیج رو راه اندازی کنیم ولی این دوستم همه چیزرو به عهده من گزاشته بود امکانات اولیه محصولو من تهیه میکردم به بازار من میرفتم در صورتی که اونم میتونست بره

    کار مشتری که آماده میشد بازم من دست مشتری به وسیله پست میرسوندم دوستم فقط ادمینی میکرد و هزینه و درآمدی که از محصول بدست میومد نصف میکردیم

    در صورتی که بیشتر مسئولیت کار دست من بود و این برای من منصفانه نبود

    روی اعتماد به نفسم کار کردم چند تا فایل از استاد داشتم روی خودم کار کردم اون موقع هنوز عضو سایت نشده بودم تا اینکه دوره همین ویروس رسید که همگی خونه نشین شدیم اینجا دیگه تصمیم گرفتم قدم رو بردارم کارمو جدا کنم استارت یه پیج جدید رو بزنم

    بازم اون پیجی که دست دوستم بود خوب پیشرفت کرده بود باید بیخیالش میشدم وخودم از صفر شروع میکردم

    دیگه استارتو زدم پیجی به اسم خودم زدم از صفر شروع کردم و محصولمو تغییر دادم بازم از همون هنر سرچشمه میگرفت

    اولش با اینکه هیچ محصولی نداشتم ولی از تو خونه خودم چیزی که برای خودم بود با دکور خونه خودم یه جایی رو درست کردم و محصول خودمو میزاشتم و کمکم تولید محتوا میکردم

    از همون ماه اولش سفارش گرفتم و کم کم مشتریام بیشتر میشدن و محصولمم بیشتر تولید میشد و خودم تو خونه آماده اش میکردم نیاز به بیرون رفتنم نبود این دوره ویروسی زمان خوبی تو خونه برای آنلاین کار کردن من بود

    پیجم پیشرفت کرد و دیدم اصلا نیاز به بلاگری ام نیست که من خودمو نشون بدم یا خودمو معرفی کنم اینجا فایلهای استاد رو گوش میکردم و اعتماد به نفسم بالا رفت تا این مدرک کارآفرینی هم گرفتم

    تازه برای برندمم ثبت نام کردم تاییدم شد که آماده بشه من بدون مغازه بدون فروشگاه تونستم محصول خودم رو برند دار بکنم

    اولش به امید دوستم که اون میتونه برام مدیریت کنه چون شاید نتونم یا از عهده من برنیاد

    پیش میرفتم و خودم فقط روی باورام کار میکردم دیدم اینجوری نمیشه نتیجه نمیدیدم باید قدم رو خودم برمیداشتم تا بهتر نتیجه ببینم

    زمانی که خودم قدم رو برداشتم دیدم اصلا کاری نداره محصول آماده میشد و هرروز تولید محتوا میکردم و هیچ مشکلی ام نداشتم راحتر و آزادتر بودم و هرآنچه رو که دوست داشتم تولید میکردم و ایده ها میومد و کارم زیباتر میشد ودیدم اصلا ب اون اندازه ای که من فکرشو میکردم سختی نداشت و کارم بهتر زیباتر انجام میشد

    تا الان پیجم رو دارم و پیشرفتم کرده ولی بازم هدف دارم تا برندم رو گسترش بدم و قدمارو بردارم و عمل کنم

    خداروشکر از اون حالتی که فقط فکر میکردم مثلا باورامو تغییر میدم که خودبه خود کار انجام میشه و قدم برنمیداشتم بیرون اومدم بعدش دیدم ایده ها و نتیجه ها میومدن

    تو پای در راه بنمو هیچ مپرس خود راه بگویدت که چون باید کرد

    واقعا همینجوری بود تا زمانی که ترس داشتم هیچ قدمی برنمی داشتم یا اینکه فکر میکردم میتونم با وسیله دوستم روی خودم کار کنم باورامو تغییر بدم میتونم به جایی برسم و پیشرفت کنم

    ولی بوسیله فایلهای استاد تونستم از صفر شروع بکنم و قدم رو بردارم پیشرفتمو ببینم

    پس میشه راحت ولی با قدم برداشتم و عمل کردن توی جاده راست و بدون دست انداز با احساس خوب و سپاسگزاری مسیرو طی کرد مسیری که پراز گل و بلبل باشه و رفیقی همچون الله رو داشته باشیم و با توکل بهش از این میسر زیبا لذت برد و به پیروزی بهشت رسید پس میشود وقتی استاد تونسته پس ماهم میتونیم

    با امید الله یکتا میشه توهر زمینه ای یا حرفه ای قدم برداشت و به پیروزی رسید و همچنین با استاد عزیزدلی که الگوی توحیدی ما باشه میشه زودترم به پیروزی رسید

    خیلی مبحث فایل عالی بود سپاس بینهایت فراوان ازشما مهربونهای دوستداشتنی

    در پناه الله شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  5. -
    آیسا رها گفته:
    مدت عضویت: 1238 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و بانو شایسته.

    من عقیده داشتم که وقتی قراره کاری بکنی باید تمام مسیر قدم به قدم نوشته بشه تا گیج نشم. مثلا اسباب کشی رو می‌نشینم لیست میکردم که اول کدوم وسایلا پک بشه و روی همه چی لیست نوشته بشه و هر جعبه مال کجاست خلاصه خیلی مغزمو‌ خسته میکردم و اغلب استرس شدید داشتم. آخرین اسباب کشی که داشتم فقط رو چیزایی تمرکز کردم که میخواستم اتفاق بیفته ، مثلا میگفتم راحت ترین اسباب کشی عمرم خواهد شد ، به راحت ترین شکل خونه پیدا میکنم ، به راحت ترین شکل پک میکنم و ویژگی هایی که میخواستم خونه جدیدم داشته باشه رو یادداشت کرده بودم. در عرض یه هفته من هم خونه پیدا کردم که خیلی قیمت مناسب تر از چیزی که برنامه ریزی کرده بودم ، یه واحد تو ساختمان خودمون ، تو طبقه خودمون 😁 و همون ویژگی‌هایی رو داره که من نوشته بودم. توی این ساختمون فقط این واحده که این آپشن هارو داره اونم به خاطر اینکه مالک قبلی به خاطر خودش یه سری تغییرات ایجاد کرد و زیاد نموند و رفت و حالا ما زندگی میکنیم اینجا. اسباب کشی مون طوری بود که انگار از یه اتاق به اون یکی اتاق وسایل میبردیم 😂

    یه تجربه دیگه ام مهاجرته. من پارسال تصمیم گرفتم به شهری برم که اصلا تا حالا اونجا نبودم حتی برا یه روز و اونجا هیچ‌کار یا شغل یا هیچ چی نداشتم ولی احساس کردم دیگه باید برم و تکونی به خودم بدم ، نذاشتم فکر اینکه من تنهایی اونجا میخوام چیکار کنم ، جلومو بگیره. اومدم تو بهترین جا با قیمت مناسب خودم خونه پیدا کردم، اون موقع تازه با فایلهای شما ارتباط برقرار کرده بودم ولی کامل پی نبرده بودم. تو این زندگی جدید شروع کردم به دیدن فایلهای شما، تو یوتوب و اینستا گرام و بعدها تو سایت عضو شدم. تو این مدت درهایی به روی من باز شده که خودم از میزان تغییرات تو زندگیم لذت میبرم و همینطور مدار من داره ارتقا پیدا میکنه. وارد مسیری شدم که سالها علاقه داشتم ولی جرات نداشتم براش قدم بردارم و الان دارم مهارتشو یاد میگیرم. به زودی موفقیتهامو با مدرک با شما به اشتراک میذارم. ممنون از تأثیری که تو زندگیم گذاشتید و میگذارید. شاد و پایدار و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  6. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 510 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم

    سلام عزیزان جان

    روز171

    دستیابی به اهداف سخت است یا اسان؟

    خدایا شکرت تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان

    خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم

    استاد دوماه پیش بلطف خداوند ایده ای بهم گفته شد و وقتی در ذهنم پذیرفتم که با توجه به شرایطی که الان هستم میتونم انجامش بدم

    یعنی فقط من در ذهنم پذیرفتم بخدا چنان خداوند پلنها را برام چید که من فقط تماس گرفتم و همه چی به نفع من پیش رفت و من تونستم از اون ایده دوتا قدم از دوره مقدس 12قدم را تهیه کنم که کریدیتشو فقط دادم بخدا

    چون خداوند همه کاره است و همه جوره هوامو داره

    و الان بازهم ازش با تمام وجودم درخواست کرده ام که برایم پلنهایی که خودش میداند مناسب شرایط الآنم هست را بفهمم و عمل کنم تا براحتی و عزتمندانه کارها برایم عالی پیش رود

    استاد هر وقت بخوام تمیزی کنم در خانه

    با اینکه ذهن همیشه در حال نجوا کردن است بازم بلطف خداوند وقتی تو ذهنم میپذیرم که من براحتی و آسانی میتوانم با تمرکز گذاشتن روی کارها همه را در مدت زمان کوتاهی به بهترین شکل ممکن انجام دهم و قشنگ خداوند دستانش را برای کمک بهم می‌فرسته

    پسرم کابینت تمیز می‌کنه منم جارو و ظرف و بقیه کارها را انجام میدهم و در کمترین زمان بالاترین کیفیت و پاکیزگی را انجام میدهیم

    خدایا شکرت

    استاد از وقتی که از شما شنیدم که تمرکزم را از روی شبکه های اجتماعی و تلویزیون و ماهواره بردارم الان اصلا یادم نیست که کی نگاه کرده ام

    و بیشتر تو سایت و کار کردن روی خودم هستم

    خدایا شکرت که ایمان قوی دارم تمرکزم بر بهبود شخصیتم هست

    توکلم بر خداست در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط درهای رحمت را برویم باز میکند و من الان نمیدانم کی و چطور خدا جونم کارش رو خوب بلده

    من سمت خودم را انجام بدم خدا سمت خودش را خوب انجام میدهد

    خدایا شکرت احساس خوب اتفاقات خوب

    خدایا شکرت که احساس خوب و آرامشم بیشتر شده و پایدار تر است در طول روزبه لطف خداوند

    مادر بزرگم همیشه می‌گفت اگه تو کار رو نخوری کار تو رو میخوره

    و من این حرف رفته بود تو ذهنم هر کاری بود اونموقع که تو روستا بودم فقط کافی بود برم تو دل کار و خداوند بقیه کارها را انجام میداد

    حتی یادم اومد وقتی نخود و عدس میکاشتیم موقع درو با خواهران تصمیم می‌گرفتیم که صبح زود قبل طلوع خورشید بیدار بشیم و بریم تا هوا خنک هست کارمون رو زودتر انجام بدیم که گرما اذیتمون نکنه و همیشه کارها خیلی سریع پیش می‌رفت

    همین روزها که چندتا از مرغ ها و بوقلمون مون باهم کرک شده بودند و باید روی تخم می‌خوابیدند و خودم واقعا لذت میبرم از این کار و همه میگن این چه کاریه خوب حوصله ای داری همین الان مادر شوهرم گفت بفروششون

    ولی من واقعا دارم ازشون لذت میبرم و از درون این کار رو دوست دارم

    هم ذهنم هم بقیه میگفتن دیگه جایی نمیتونی بری

    ولی غافل از اینکه من اومدم خودم را تجربه کنم ن اینکه به دل بقیه کار کنم

    من کاری که الان میفهمم درسته و خدا هدایتم می‌کنه همون رو انجام میدهم

    من نبودم بقیه رو راضی نگه دارم من دارم یاد میگیرم که بندگی کنم و خودمو تجربه کنم

    من قدم اول رو برداشتم و الان 27تا جوجه قشنگ و زیبا دارم

    خدایا شکرت

    هم از حیوانات خانگی ام لذت میبرم هم وقتم برای خودمه هم هر جایی نمی‌رم هم اینکه هر ورودی به ذهنم نمیدهم

    کنترل وردی ام بهتر شده کنترل ذهنم بهتر شده

    و بیشتر وقتم تو سایت هستم و دارم روی باورهای خودم کار میکنم تا خداوند در بهترین زمان مرا هدایت و حمایت کند.

    و این جوجه ها نتیجه کار و تمرکز و وقتم بود که روشون گذاشتم

    خدایا شکرت از دوسال پیش که تمرکز گذاشتم روی قانون سلامتی با اینکه همه مخالفت کردند ولی من با ایمان بخدا تا الان ادامه داده ام و توکل کرده ام که از این به بعد هم خداوند هدایتگر من است

    خدایا شکرت که میخواهم متفاوت از بقیه جامعه باشم و سرم در کار خودم است

    خدایا شکرت که مرا ارزشمند آفریدی اشرف مخلوقات جانشین خودت بر روی زمین کردی

    خدایا شکرت که من را لایق دریافت الهامات الهی کردی

    خدایا شکرت که مرا لایق بندگی کردن دانسته ای

    خدایا شکرت که خودم را با تمام اموراتم به دستان قدرتمند تو سپرده ام

    خدایا شکرت که همه کاره ام تویی و همه جوره هوامو داری

    خدایا شکرت که هر آنچه دارم از آن توست مالک اصلی تویی عاشقتم جان جانانم که عاشقانه مرا دوست داری و مرا در آغوش هدایت گر خودت جایگاه دادی

    خدایا شکرت

    استاد از وقتی شروع کردم به کار کردن و تعهد دادن بدهی های که داشتم نزدیک نه میلیون بود بلطف خداوند همه پرداخت شدند و تعهد دادم تحت هیچ شرایطی هیچی قرضی نگیرم مگر اینکه پولشو بسازم و نقد خرید کنم

    بخدا همین کار مثبت کلی اعتماد به نفس منو بالا برد پراکندگی انرژی هام کلی کم شد حالم بهتر شد

    حتی به بچه هام هم گفتم که هیچ وقت چیزی قرضی از مغازه نیارن و چندبار بچه ها تکرار کردند که با برخورد جدی من دیگه انجام ندادند.

    و شکر خدا که چقدر نفش کشیدن برام راحت شد انرژیم برگشت

    خدایا شکرت که فقط دارم عادات خوبم را تقویت میکنم و ترک عادات بد و تغییر باورهای خودم خدای مهربانم خدای وهابم شکرت

    خدایا شکرت که مرا به هنر هدایت کردی و هر بار یه مهارت جدید و بیشتر دارم ازش یاد میگیرم و ایمان دارم که درهای رحمت و نعمت و ثروت برویم باز میشود به موقع

    من سمت خودم را درست انجام بدهم و خداوند سمت خودش را بدرستی انجام میدهد

    خدایا شکرت

    پس با ایمان قوی تر و باورو اعتماد توکل وامید بیشتر به خداوند حرکت کنم تا خداوند برکتم دهد

    خدایا شکرت که این روزها دارم زمانم را مفید میگذرونم خیلی جای کار دارم

    توجه و تمرکزم را روی زیبای ها و نعمت ها و داشته ها و شکر گذاری بگذارم تا هر لحظه در معرض هدایت خدا باشم

    خدایا شکرت برای تمرکزم بر روی بهبود خودم

    خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن تکاملم را بدرستی طی کنم و از بندگان هدایت یافته تو باشم

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  7. -
    علي راد گفته:
    مدت عضویت: 2978 روز

    استاد عزیزم سلام و خداقوت

    اینکه رسیدن به اهداف رو ساده بگیریم واقعا نکته مهمی در رسید به اهداف هست‌.

    چندسال پیش که با سایت آشنا شده بودم هیچ کاری نداشتم و کلی هم خرج زندگی داشتم و خونه مادرم بودم با همسرم و پسرم.

    یه روز نشستم فکر کردم به چه کاری علاقه دارم و تصمیم گرفتم برم تهران برای رسیدن به هدفم.

    نه پولی داشتم، نه جایی، نه ایده ای واسه شروع

    فقط رفتم با خودم میگفتم خیلی راحت تو تهران کار و جای خواب پیدا میشه اصلا نگران نبودم.

    شب اول که رسیدم چون هیچی پول نداشتم مرقد امام با یه کارتون خوابیدم و صبح که بیدار شدم گفتم خیلی راحت امروز یه کار با جای خواب پیدا میکنم

    تا ظهر پیدا شد 2،3 ماه اونجا مشغول بودم و بعد یه مقدار که جا افتادم رفتم دنبال علاقه ام.

    من چون به شمال ایران علاقه دارم واسم سخته تهران زندگی کردن ولی حتما باید یه دفتر کار تهران داشته باشم واسه رسیدگی به مشتریانم

    اینم خیلی ساده گرفتم

    الان یه ویلای خوب دارم شمال زندگی میکنم

    هر هفته دوروز میرم تهران کارم رو انجام میدم و بر میگردم و یه همکار خوب دارم که مدیریت میکنه دفتر رو

    گرفتن دفتر، داشتن یه همکار عالی، شب موندن در تهران بدون پرداخت هزینه ، زندگی در شمال و مدیریت از راه دور کسب و کار ،..‌

    اینها خیلی بزرگه حتی واسه خیلی از دوستانی که ثروتمندتر و قوی تر از من هستن در بازار ، ولی واسه من خیلی ساده میومد و به راحتی تصور می‌کردم و الان دارم و زندگی‌ میکنم و چقدر شکرگزاری میکنم.

    واسه گسترش تجارتم و یه تاجر بین المللی شدن یکم مقاومت دارم و مثل یویو یکم میرم و یکم پسرفت دارم انشاالله امسال بتونم ساده کنم در ذهنم و بتونم به اهدافم برسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  8. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1743 روز

    درود بر استاد عباسمنش عزیز❤️‌

    عشق من هستی شما❤️

    استاد عزیز باید خدمتتون عرض کنم من تجربه ای که در این زمینه داشتم در کل زندگیم برای خودم کاملا مشهوده و ملموسه؛ اینو ابتدا باید بگم من خودمو در همه زمینه ها آدم متعهد و درستکاری و خوش قولی میدونم یعنی اگه کسی کاری بهم بسپره یا بخوام برای خودم کاری انجام بدم و قدمی بردارم حتما انجام میدم، یا دیگه حداقل تلاشمو واقعا میکنم، وقتی برای خودم هدفی میذارم (مخصوصا این اواخر) پیگیرش میشم و به نتیجه میرسونمش؛ باید خدمتتون عرض کنم وقتی که ازدواج کردم واقعا من و همسرم بدون کمک از کسی و با دست خالی مقدار پس اندازی که داشتیم گذاشتیم وسط و یه خونه نقلی تو شهرستان خریدیم و هدفمون این بود که اول زندگی برای خودمون خونه داشته باشیم که به لطف الله یکتا بهش رسیدیم، کاری که خیلی از دور و وری هامون بعد از چندین سال زندگی مشترک نتونسته بودن انجام بدن، اینم باید بگم که من اول ازدواج کاری هم نداشتم و فقط با ماشینی که اونم همسر مهربانم طلاهاشو فروخته بود باهاش خریدیم کار میکردم، بعد از گذشت یک سال چون تو شهرستان کار درست و حسابی پیدا نمیشد ما تصمیم گرفتیم بریم تهران و مهاجرت کردیم با توکل به خدا اونم با ۳ میلیون تومن ، خونه خودمون رو اجاره دادیم اومدیم تهران مستاجر شدیم بازم بدون کمک گرفتن از کسی؛ البته خونواده هامون در وضعیت خوبی نبودن که کمکی بکنن بخصوص خونواده من ، اومدن به تهران برای منی کی کار نداشتم و متاهل بودم و حتی سرمایه ای هم نداشتم واقعا ترسناک بود ولی با توکل به خدا اومدیم بازم میگم از اطرافیان ما هیچکس جرات این مثمارو نداشت و فقط به همون زندگی کوچیک و هدف های کوچیک بسنده میکردن، ولی من هدف های بزرگی داشتم، اودیم تو یه خونه تو تهران دقیقا مثل شما با دو تا خونواده دیگه همخونه شدیم که طبقاتش و سرویس ها جدا بود (یکم از وضعیت شما در بندرعباس بهتر بود‌خداروشکر ، واسه همین میدونم شما چی کشیدید) با یه صاحبخونه وحشتناک که خودشم اونجا ساکن بود خلاصه خدا کمک کرد و من آزمون ورودی استخدامی یکی از شرکت های هواپیمایی که همسرم تو اینترنت دیده بود و ثبت نامم کرده بود قبول شدم بصورت خیلی هدایتی، یعنی واقعا ازش خواسته بودیم خدایا بهمون کار خوب با درآمد خوب بده که خدا یه کار عالی بهم داد، بعد از یه مدت که گذشت و استخدام شدم تونستیم پول جمع کنیم و یکسال که تو اون خونه بودیم بریم و من یادمه روز اسباب کشی من کم مونده بود سجده شکر بجا بیارم از اینکه از اونجا از اون خونه از اون محله و از اون صاحبخونه داریم دور میشیم مخصوصا زن صاحبخونه، واقعا اذیتمون کردن مایی که اصلا آزارمون به هیچکس نمیرسید البته چند وقت بعد که از اونجا اومده بودیم بیرون شنیدبم زن همسایه طی حادثه ای دستاش آسیب دیده و وضعیت خوبی نداره بدون اینکه ما نفرینش کنیم یا هرچیز دیگه خدا خودش حواسش بود، خلاصه رفتیم یه محله بهتر و آپارتمان اجاره کردیم ؛ خدا قولی که بهمون داده بود رو هر دفعه عملی میکرد، حقوقم افزایش پیدا میکرد تونستیم تو خونه جدید چندسال بمونیم صاحبخونه عالی داشتیم که اصلا تو اون آپارتمان نبود و سالی به سال که میخواستیم قرار داد امضا کنیم میدیدیمش، بعد از سه سال به لطف الله تونستیم با پس انداز خونه بخریم و خونه دار شدیم اونم تو تهران که یک حرکت بسیار بزرگ و عالی بود بازم میگم کاری که هیچ یک از اطرافیانمون نتونسته بودن بکنن ما به کمک خدا تو پنج سال انجام دادیم

    اینو هم اضافه کنم دقیقا از موقعی که بیشتر با شما آشنا شدم این قضیه بیشتر هم شده و وقتی هدفگذاری میکنم بخودم قول میدم که بهشون میرسم ، اینو با هدف های کوچیک شروع کردم و بعد تو باور رفته که‌ میتونم به اهدافم برسم الان هدف های بزرگی دارم و قطعا ذهنم راحت تر قبول میکنه که میتونم بهشون برسم،

    رسیدن به هدف هم بها داره من بهش رسیدم که باید بهاشو پرداخت کنم ، مثلا کسی که مدرک دانشگاهی میخواد نمیتونه بشینه خونه مدرک بیاد بعد بره درس بخونه اول باید تلاش کنه بها بده قطعا به نتیجه میرسه

    خیلی دوستون دارم استاد عزیز❤️

    دوست دارم بیام آمریکا و از نزدیک ببینمتون

    بینهایت خداروشکر میکنم بابت همه نعماتیذکه بهم داده و شما رو تو مسیر زندگیم قرار داده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  9. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1929 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به استاد و تمام هم خانواده ای های عزیزم❤️

    خداروشکر میکنم که آمادگی شنیدن این فایل بینظیر را داشتم🥰

    پاسخ به سوال استاد:

    💠موقعی که برای کنکور میخوندم سال ۹۰ بود دلم میخاست در شهر دوری قبول بشم تا تجربه مستقل شدن و‌دوری از خانواده را داشته باشم چون حس میکردم وابسته به خانواده هستم و بدون اینکه به سختی ها و به قدم های بعدش فکر کنم تمام شهرهای دور و نزدیک را با اقتدار😋 زمان انتخاب رشته وارد فرمم کردم

    باتوجه به اینکه خیلی از اطرافیانم بودند که خانواده هایشون اجازه نمیدادند به شهر دور برن اما من اصلا به اونها توجه نکردم

    خوشبختانه خاسته من محقق شد و شهر دوری قبول شدم تمام چیزهایی که مدنظرم بود مثل تنهایی،مستقل شدن،توانایی مدیریت مالی و دوری از خانواده را تجربه کردم

    چون این هدف برای من راحت بود و بدون فکرکردن به قدم های دور،اولین قدمم را برداشتم و خداوند هم پاداشم را بخوبی پرداخت کرد و چهارسال تحصیلم به خوبی تموم شد.

    💠 دوسال بعد از تحصیلم دوست داشتم بازهم مستقل باشم و خیلی دلم میخاست در شهر بزرگی خونه مستقل داشته باشم هیچ ایده و فکری برای زندگی کردن در شهربزرگی مثل مشهد نداشتم با توجه به اینکه من زاده روستا هستم و خانواده ام روستا بودند

    ولی با خودم گفتم اولین قدمم جستجو برای پیداکردن شغله

    بعد از اینکه تصمیم جدی گرفتم که بدنبال کار برم یکی از همکاران قبلیم که میدونست دنبال کارهستم با من تماس گرفتن و شخصی را معرفی کردن که ایشون دنبال نیروی کار با تخصصی ک من داشتم ،میگشتن

    یعنی خیلی راحت بدون اینکه وقت و زمان صرف کنم کارم خودش پیدا شد.

    به اون شرکت زنگ زدم و برای مصاحبه روزی رو اعلام کردن وقتی اونجا رفتم گفتن که ما سه تا شرکت داریم سه تا کارخونه بزرگ و پررونق و ازتون میخوایم نیروی سه تا شرکت ما باشید🥰

    این برام خیلی عالی بود یعنی حقوق سه نیرو رو بهم میدادن ولی تایم کاری ام به اندازه یک نفر بود.و خداوند اینجوری پاداشهارو میده وقتی مصمم بودن مارو میبینه.

    ((برای کارمم چون تو شهرک صنعتی دورازشهر بود نگران رفت وآمد نبودم شرایطش جور شد اون شرکت قبول کردن من تایم مشخص کاری مثل بقیه کارمندان نداشته باشم😂😂 خیلی خوب بود واقعا پادشاهی میکردم روزهایی بود که ۹میرسیدم سرکار و ۲ برمیگشتم

    واقعا تمام همکارانم تعجب میکردند ازاین شرایط اکازیون و عالی ام🥰😋))

    بعد ازاینکه اولین قدم رو برداشتم وکار مناسب پیدا کرده بودم شروع کردم به پیدا کردن خونه،

    خیلی زود یک خونه تازه ساخت و نقلی ۵۵متری پیدا کردم که خیلیم راحت همه چیزش جور شد

    و اینجوری شد که این هدفم تیک خورد

    چون تو ذهن من این کار خیلی شدنی و سهل بود و اصلا فکر نمیکردم به اینکه وای حالا تنهایی تو این شهر بزرگ بدون دوست و آشنا چیکار کنم یا حالا چجوری رفت و آمد کنم.

    خداروشکر همه چیز به سادگی انجام شد و من چندین سال تنهایی زندگی کردم و خدامیدونه چقدر شرایط خوب بود و چقدر تغییر کردم یادگرفتم به سبک شخصی خودم زندگی کنم.

    اما

    💠مواردی هم بوده و هست که به قدمهای خیلی دور فکر کردم و ترس اومده سراغم

    ترسم مانع شده قدم بردارم

    مثلا من چندوقتی هست که از شغلم انصراف دادم چون فهمیدم به هیچ عنوان دوسش ندارم

    ولی برای اینکه وارد کار جدید بشم شک و تردید دارم و میترسم

    به چندموضوع علاقه دارم ولی شجاعتش رو ندارم که قدم اول رو بردارم

    میگم اگه واردش بشم و سرمایه م رو خرجش کنم بعدش بفهمم خوب نیس چی؟

    اگه بفهمم اینکار مورد علاقم نبوده چی

    اگه نتونم محصولم را ارائه کنم چی

    اصلا چطور آموزش ببینم

    چطور شروع به کار کنم

    چطور مربی مناسب پیدا کنم

    چطور رفت وآمد کنم

    تمام اینها باعث شده در ذهنم سختش کنم و قفل بشم

    واقعا این افکار انگار قفل محکمی به پاهای آدم میزنه و نمیذارع کاری انجام بدم

    پاشنه آشیل من همین فکر کردن به تمام جزئیات هدفم هست

    نمیدونم چطور از اون آدمی که کلی کار رو به تنهایی هندل میکردم وامیدم فقط به خدا بود تبدیل شدم به این آدم که میخام تمام جزئیات مسئله ای رو بدونم بعد قدم بردارم 😑

    ولی خداروشکر میکنم فهمیدم این همون پاشنه آشیلی هست که مانع قدم برداشتنم میشه

    حالا میتونم بصورت تکاملی از مسائل کوچیک شروع کنم و خودمو توی این مورد رشد بدم

    .

    خیلی متشکرم ازتون استاد عزیزم بخاطر فایلهای عالی که روی سایت قرار میدید

    در پناه الله یکتا باشید❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  10. -
    احمدرضا صفری گفته:
    مدت عضویت: 1371 روز

    سلام خدمت استاد عزیز امیدوارم حالتون عالی باشه

    وقتی این تمیرین رو گفتید من به یک‌ خودشناسی در این موضع نسبت به خودم رسیدم. میخوستم تو دفترم بنویسم ولی ترجیه دادم تو سایت بنویسم که ردپایی باشه برام.

    مسائلی که من خیلی تو ذهنم بزرگش کردم:

    1.چگونگی برگزاری جشن عروسی برای خودم دراینده.

    این مسعله انقدر تو ذهنم سخته که وقتی بهش فکر میکنم استرس میگیرم در صورتی که هنوز عقدم نکردم

    2.کار های اداری

    3.باشگاه رفتن

    4.کارهای بانکی

    5.خرید ملک

    6.مسافرت با هواپیما

    7. وارد شدن به اجتماع های بزرگتر و ارتباط گرفتن با دیگران

    دلیل این که انجام دادن خیلی از این مسائل برام دشواره اینه‌که میام و مشکلاتی که ممکنه برام بیوفته رو میشمارم و میخوام که براشون راه حل پیدا کنم ولی الان یاد گرفتم که باید هدایت خدارو یاد آوری کنم و این رو به خودم بگم که روند کار ها ممکنه تغییر کنه و جهان روی خوبش رو به من نشون بده. موضوعی دیگه ای که بهم کمک کرد اینه که در گذشته کلی کار بوده که تو ذهنم سخت بودن و ازشون میترسیدم ولی وقتی انجامش دادم، دیدم که به لطف هدایت خدا خیلی آسون شدن.

    استرس زمانی سراغ آدم میاد که میشینیم فکر میکنیم به مشکلات اون کار

    من انقدر تو این موضوع مشکل دارم که در مورد کار های کوچیک هم به نکات منفی توجه میکنم. مثلا اگر بخوام یه کار اداری انجام بدم میشنم فکر میکنم به این که نکنه کارمند اون اداره برخورد بدی باهام داشته باشه و…

    در نهایت این احساس بدی میده

    یا مثلا زمانی که میخوام کاری رو انجام بدم که تا حالا انجام ندادم و اطلاعاتی ازش ندارم به مسائل و چیز هایی چیز هایی که ازشون اطلاع ندارم فکر میکنم و استرس میگیرم ولی نکته اینجاس که خدا افرادی رو به سمتم هدایت میکنه که کار رو برام آسون کنن.همونطور که خداوند هارون رو برای موسی فرستاد.

    این فایل یه قدم مثبت در جهت تغییر شخصیت من بود که به نظرم میتونست یک دوره باشه.

    الان که تو دوره احساس لیاقت هستم حس میکنم این فایل یکی از جلسات دوره احساس لیاقته.

    از خدا و استاد عزیز سپاس گزارم بابت این فایل بینظیر

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      مینا منصوری گفته:
      مدت عضویت: 1090 روز

      سلام دوست عزیز

      آره وقتی بشینی از مشکلاتی که قراره توی مسیر برات بیوفته خوب یا ناامید میشی حرکت نمیکنی یا اینکه در همون ابتدای راه سنگی پیش پات می افته و میگی آره ولش کن همون اول نشونه اومده که این مسیر رسالت زندگی م نیست و بیخیال بشم

      مثل اینکه ما برای بچه دار شدن بشینیم فک کنیم حالا بچه بیاریم خرج پوشاکش چه طو بزرگ بشه نادون بشه چه طو پسر باشه موتور بخواد تصادف کنه فلج بشه چه طو یا دختر باشه شوهر کنه شوهر خوب یا بد باشه چه طو

      و بیخیال بچه دار شدن میشیم

      یا حتی برای غذای جدید که همسایه مون تعارفی آورده و عطر خوبی داره بشینیم فک کنیم وارد معده م بشه بهم بسازه؟نسازه؟اسید معده م می تونه کار کنه؟سنگین و ثقل نباشه؟طبعش. به من میخوره؟یا اصلا در حال پخت دستاش شسته؟مواد تهیه غذاش تاریخ مصرفش درست بوده؟بهداشت رعایت کرده؟

      ولی به اینا فک نمی کنی و میگی امید خدا و میخوری و خیلی هم پسندت میشه و دستور پختش میگیری

      یا نهایت بهت نمی سازه و دیگه نمیخوری ولی اگه همون اول بکشی کنار همیشه اون عطر بوش و خاطره چرا نخوردم بهت عذاب میده

      میبنی بخوای توی هرچیزی موشکافانه تصمیم بگیری اذیت میشی و همیشه در ترس و درجا زدن می مونی.

      من خودم میخواستم تغییر شغل بدم و در ابتدا یکی دوساعت فک کردم حالا ممکنه درامدم کم بشه ممکنه کمتر بیرون برم و ممکنه…..

      ولی گفتم نه تغییر و تحول لازمه و گفتم خدایا به امید تو و قدم های کوچیک برداشتم و الان راضی م و حال و احساسم خوبه

      حتی یادمه فک میکردم رفتار همسرم تغییر ناپذیره به گفته استاد شروع کردم به تغییر رفتار خودم و دیدم ایشون روز به روز تغییر میکنن و حال و رابطه مون خیلی خوب شد

      در پناه حق خوشحال و ثروتمند باشین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: