قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 35 (به ترتیب امتیاز)

701 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    The Viper گفته:
    مدت عضویت: 2850 روز

    شما از موسی مثال میزنید که نجنگید، ولی از ابراهیم مثال نمیزنید که مقابل پدرش وایساد و حتی بت هاشون رو شکوند و کاملا در مقابل عقایدشون مبارزه کرد. از موسی مثال میزنید ولی از حسین و علی مثال نمیزنید. از قرآن یا احادیث صرفا تفکری که الان بدردتون بخوره رو مثال میزنید در حالی که مثال نقضش هم وجود داره. از موسی مثال میزنید ولی از انقلاب سیاه پوستان آمریکا که در مقابل برده داری ایستادن(و هزاران نفر هم کشته شد) و نتیجش هم شد ریاست جمهوری کسی مثل اوباما و آزادی الان سیاه پوستان مثال نمیزنید. احتمالا شما اگه تو زمان سیاه پوستان آمریکا بودید بهشون میگفتید از آمریکا برید یه کشور دیگه نمیخواد مبارزه کنید!! خداروشکر شما رهبر هیچ گروهی نیستید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سید محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1298 روز

      از نظرمه حالا من کاری ندار که دولت چی میگه مردم چی میگع یا استاد چی میگه اینو میدونم از وقتی که شما به داد زدن کردیم کشور بدتر شده خوب تر نشد همچی گرونی ترشده از موقع که همه ریختیم تو خیابان همش الکی ریختم تو خیابان ها از نظرمن این کار درستی نیست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1872 روز

    سلام بر همه عزیزان

    روزشمار 121 روز اول فصل 5

    خدایا شکر که فصل دیگری برای مرور بر این اگاهی های ناب و طلایی و فوق العاده شد

    تصمیم گرفتم از تمام مطالبش هر روز تو دفترم در ادامه روزشمارهای قبلی نت برداری کنم راجع بهشون فکر کنم برای خودم مثال بیارم و کامنت بزارم

    روی این فایل بینظیییییر قبلا هم کامنت گذاشتم و چقدر عاللی که اولین قدم این فصل برای سفرنامه شده

    برداشت های تازه خودم و جواب سوال رو میدم

    تو نت برداری هام نوشتم

    «با هرچیز بجنگی با هرچیز مبارزه کنی از همان جنس اتفاقات بیشتر وارد زندگیت میکنی بخاطر توجه بیشتر بهش »

    نشستم با خودم گفتم بشین فکر کن تو با چیا تو کل این چند سال جنگیدی و مقاومت کردی و بیشتر شد خب خیلی قبل ترها رو هرچی فکر کردم یادم نیومد قطعا کمبود توش بوده چون من همیشه با این موضوع در جنگ بودم منم دختر سیاسی بودم یعنی موارد سیاسی رو خیلی دنبال میکردم و هرجا بحث این موضوعات بود زود خودمو مینداختم وسط و از همون جنس هم وارد زندگیم میکردم یه مثال همین الان اومدم تو ذهنم حدود هشت نه سال پیش شایدم بیشتر یادم نیس زمانی که گشت ارشاد تازه اومده بود اینقدر دیس کردم و اینقدر مخالفش بودم و هرجا راجبش حرف میزدم و مخالفتم و اعلام میکردم که یکبار نزدیک بود ببرنم تازه من اصلااا بد نمیگشتم یعنی هیچ وقت پوششم طوری نبود که توجه کسی رو جلب کنم یا کسی بخواد بهم تذکر بده حالا یا بخاطر محل زندگی یا تاثیرات خانواده هرچی کلن اینجوری بود اما عجیب سر لج افتاده بودم خب چون دوستای خیلی بد پوششی داشتم و این موضوع هم برام خوشایند بود یعنی خودم از پوشش به اصطلاح جلف خوشم میومد اما جسارت انجامش و نداشتم حالا تعریفی که اون زمان میتونستم براش بکار ببرم در صورتی که با ذهن و منطق الانم برگردم ب اون زمان اولا که اصلا همچین جذبی ندارم اگه حتی یک درصدم ازاد باشه اون پوشش ها رو انتخاب نمیکردم بعد اون دیگه رفته رفته طرز فکرم فرکانسم تغییر کرد که کلن گاردم از موضوع گشت اومد پایین اونا کمتر شدن یا بودن وای من نمیدیدم و نمیدونم اما ازون زمان تا ب الان حتی جاهایی که ماشین گشت هم بوده یکبار بمن تذکر ندادن با اینکه یوقتا پیش اومده حتی شالم افتاده یا مانتوم کوتاه بوده یا حالا هرچی فقط یادمه یبار سر همین داستانای اخیر از بیرون مرکز خرید برمیگشتم شالم افتاده بود خانم گشت اومد با ادب و احترام گفت که عزیزم لطفا شالتو سرت کن ممنونم در همین حد و همین جمله با اینکه قبلا فکر میکردم اونا جلادن یا بی ادب و گستاخن یا خیلی وحشی ان ببخشین اما اینطور نبود و اونا هم دارن وظیفشون رو انجام میدن

    دومین مورد که باهاش در جنگ بودم خساست بود هرچی ادمای خسیس دورمو نقص کردم (و اگه تونستم عوضشون کردم یعنی اگه خانوادم نبودن مثلا دوست یا حالا کسایی که باهاشون وارد رابطه بودم ) بیشتر اونا رو وارد زندگیم کردم یعنی اون شخص رفته با اسم قیافه جایگاه جدید برگشته اینقدر رو مخم بود که دیگه حتی همکارام رییسم کم کم خانواده هم که اصلا این خصوصیات نداشتن من توشون میدیدم چون توجه م روش بود بمرور با کار کردن روی قسمتهای الگوهای تکراری حذف شد اما هنوز این مورد در افکار من هست و کم و بیش نمونه ش و میبینم ریشه کن نشده و خیلی خیلی احتیاج به کنترل ذهن زیادی داره

    «نتیجه افکار با احساس خودش و نشون میده که هرکدوم از ما ازین طریق اتفاقات و رقم میزنیم »

    این مورد و الان دیگه تقریبا تپش موفق شدم اصلا نمیگم دیگه عالی شدم اما خیلی خیلی بهتر از قبلم حداقل میتونم تشخیص بدم الان چه احساسی دارم و جهت بدم بهش که بمونه رو این احساس یا بره سمت زیبایی یا وقتی احساسم سر موضوعی خوب نیست میگردم دنبال ریشش یا اتفاقی که افتاده خوب باشه میگم ببین بخاطر این این این بود اگه احساسم بد باشه میگم خب بدترش نکن بیا درستش کنیم تو فایل های این مدلی که استاد خیلی از منطق حرف میزنه هم زیاد گوش دادم تا این موضوع که بنظرم اصل هست و بتونم تا حد زیادی پایدارش کنم چون خیلی جاها کنترل از دستم خارج میشه حتی با اینکه میدونم و میفهمم این موضوع رو

    «مسیر درست و خودت تشخیص بده از احساسات نه مسیری که اکثر جامعه میرن»

    احساس احساس مهمترین موضوع کل قوانین اللهی چقدر باید روش کار کنم و چقدر کارکردن رو این بخش لذت بخشه چون احساس خوب خیلی خیلی فراتر از بیانش با کلمه ست

    «ما تو جهان دو قطبی زندگی میکنیم و خودمون تعیین میکنیم که توجه مون کدوم سمت باشه »

    من این مبحث و وقتی بهش فکر میکنم خیلی ارامش بخشه برام اینکه من خالق زندگی خودمم قبلا فکر میکردم سرنوشت یسری ها اندوه و ناراحتی و.. هست و هرچقدر تلاش کنن اوضاعشون تغییر نمیکنه اما این که جهان ما دو قطبیه یعنی هم فقر هست هم ثروت هم زشت هم زیبا هم جنگل هم بیابون هم خوبی هم بدی تو با فکرت و کانون توجه ت مسیر این قطب و مشخص میکنی این خیلی خیلی موضوع منطقی و مهنی برای طرز فکرم بود که تو یکی از جلسات ثروت یک هم بخوبی راجع بهش صحبت کردین

    و اخرین نکته ای که برداشت کردم

    «اگه قرار بود با جنگ و قیام کردن اوضاع تغییر کنه و مشکلات حل بشه الان تو کل تاریخ و کیهان همه مشکلاتشون حل شده بود و کسی مشکلی نداشت »

    استاد عزیزم تک به تک واو به واو جملاتتون دنیایی درس توشه من شاگرد ترجیح میدم تا اخر عمرم همین جملات و بارها تکرار کنم تا اویزه گوشم بشه و بتونم تو زندگیم اجراشون کنم و از برکات و نعمتهایی که بعنوان پاداش و جایزه بهم میرسه لذت ببرم و سپاسگزار باشم

    ممنونم ازتون ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    مریم دیناشی گفته:
    مدت عضویت: 1108 روز

    به نام خدای مهربان خدایی که عاشق من است

    و مرا زیبا آفرید.

    روز شمار تحول زندگی من :فصل پنجم روز 121

    خدارو هزاران بار شکر میکنم که فصل جدیدی

    از دسته بندی فایل های روز شمار تحول زندگی من رو در این لحظه شروع کردم ، فصل 1 تا 4 برای من یکسال زمان برد که بشنوم دانلودشون کنم کامنت بنویسم و تمریناتش رو انجام بدهم اما دستاوردهایش

    بی نظیر بود :

    یکی از دستاوردهای بزرگ این چهار فصل برای من آرامش و سلامتی ام بود .

    یکی دیگر چند ماهی کار کردم و مدار درآمدم از یک میلیون به ماهی 7 میلیون رسید.

    تونستم از دوره 12 قدم ، قدم 1 تا 5 رو خریداری کنم.

    و کلی اتفاقات ریز و درشت دیگه …

    مثل سفر و دریافت هدیه

    راستش رو بخواهید من توی روابط پاشنه آشیل زیاد داشتم وقتی روی رفتارهای نامناسب پارتنرم مثل دروغ گفتن هاش ، بی توجهی هاش تمرکز میکردم از همین جنس رفتارها رو توی پارتنرهای بعدی هم می دیدم

    تا اینکه حدود یکم اردیبهشت 03 گفتم بسه و باید من منشا عشق و انرژی خودم باشم باید جلوی این نشتی ها رو بگیرم و تصمیم گرفتم

    تمام انرژی و تمرکز خودم رو بزارم روی خودم عشق به خودم روی تغییر باورهای کهنه ام و حسابی شخصیتم رو ارتقا بدم از کارم تو خط مونتاژ شرکت… استعفا دادم چون اون کار کلی زمانم رو گرفته بود خسته میشدم و در اون محیط احساسم خوب نبود!

    روابطی که نصف و نیمه بود رو حذف کردم ارتباط‌های چتی و لانگ دیستنس ها رو حذف کردم و با خودم عهد بستم که به خودم عشق بدم و جلوگیری کنم از نشتی های انرژی ام و امروز بصورت ناخودآگاه هدایت شدم به این فصل خیلی خوشحالم که اینجا هستم ( امروز دیدم فصل 6 شروع شده بود )

    و در کنار استاد عزیزم دوستان هم فرکانس ام در سایت عباسمنش دارم آگاهی های زیبا رو زندگی کنم و به تک تک این آگاهی ها عمل کنم؛( توحید در عمل)

    در اون زمانی که این اتفاقات در ایران افتاد من واقعا به این مسائل و پیگیری اخبار و فیلترینگ شبکه های اجتماعی توجه میکردم و نتیجه اش شده بود استرس ،بیماری ،بدهی و اتفاقاتی که منشاش از ترس و اضطراب بود برام رخ میداد تا اینکه عمیقا فهمیدم و درک کردم

    باید کانون توجهم ( چشمام گوشهام افکارم صحبت هاو در واقع ورودی های ذهنم) رو آگاهانه کنترل کنم تا حالم بهتر بشه و این اتفاقات تاثیری روی من و زندگی ام نداشته باشه.

    گفتم خدا رو شکر که میتونم بدون فیلترشکن وارد سایت عباسمنش بشم و شروع کردم به دیدن و گوش دادن فایلهای دانلودی و حالم بهتر و بهتر شد خوابم راحت‌تر شد و کم کم شرایطم برگشت به حالت نرمال و حتی بهتر از قبل.

    خدایا شکرت که الان میدونم تمرین ستاره قطبی اصل

    حال خوب = اتفاقات خوب اصل

    کنترل ذهن اصل و باید همیشه حواسمون باشه به ذهنمون

    خدایا شکرت که میدونم به چیزهایی که دوست دارم وارد تجربه زندگیم بشه باید توجه کنم و از چیزهایی که نمیخوام به جای مقاومت ، اعتراض و مبارزه ازشون اعراض کنم.

    اعراض !

    واو

    چه کلمه ی زیبا و جادویی؛

    خدایا این آرامش و آگاهی رو سپاسمندم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    زهرا رحمانی گفته:
    مدت عضویت: 498 روز

    به نام خدای رحمن ورحیم

    سلام ودرود خدمت استاد بزرگوار وخانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان

    میخوام در مورد تجربه ای بگم که هردو عکس العمل(1.جنگ با ناخواسته و2.کنترل آگاهانه ذهن)رو داشتم ونتیجه زمین تا آسمون فرق داشته؛اینو بگم که ارادت خیلی زیادی به پیامبر وائمه علیهم السلام دارم ولی هیچوقت نتونستم خودم رو قانع کنم تو مراسمات مذهبی وروضه خوانی چه ایام محرم وچه ایام شهادت بزرگواران شرکت داشته باشم،مخصوصاً از زمانیکه با قوانین آشنا شدم برای کنترل ذهنم و اینکه احساسم رو کنترل کرده باشم ازینگونه مراسم اعراض کردم(کاری به درست و غلط مراسم ندارم)چندسال اخیر برخی اقوام(خواهروبرادرهای شوهرم) روضه های خونگی برگزار میکردن و ما ناچار بودیم که شرکت کنیم و من هم علی رغم میلم وبا اصرار شدید همسرم مجبور بودم حداقل یک روزش رو قبول کنم،محرم سال پیش هم طبق روال گذشته روضه برگزار شد ومن تصمیم گرفتم(اونموقع با سایت آشنا نشده بودم و اصل قانون رو نمیدونستم)پافشاری کرده ومجلس رو شرکت نکنم چون به شدت ذهنم رومشغول میکرد که با مخالفت و ناراحتی شدید همسرم مواجه شده ونه تنها بااجبار در مجلس حضور داشتم بلکه چندین روز رابطه ام با همسرم شکرآب بود و به شدت ذهنم رو درگیر کرده بود؛تا اینکه به لطف خدای مهربان دوسه ماه قبل محرم امسال با سایت استاد عباسمنش آشناشدم وشروع کردم به مطالعه وگوش دادن فایلهای استاد؛باشروع محرم مطمئن بودم که امسال هم روضه خانگی خواهد بودومثل سالهای قبل از ماخواسته میشود که شرکت کنیم،تفاوتی که بود این بود که من به این آگاهی رسیده بودم که نباید با ناخواسته هام بجنگم و تنها کاری که باید انجام میدادم این بود که آگاهانه ذهنم رو متمرکز نکات مثبت کنم!(وای خدای من خداروهزاران بار شکر بخاطر این قوانین)

    چهار نفر جلسات3تا5روزه ی جلسه ی روضه درفواصل زمانی مختلف برگزار کردن و من تصمیم گرفتم بهیچ عنوان خودم رادرگیر مسئله نکنم وآگاهانه ذهنم رو متمرکز به نکات مثبت کرده وبه شدت احساسم رو خوب نگهداشتم،کارهایی که علاقه داشتم رو انجام میدادم،شکرگزاریام رو عمیقاً با تمرکز انجام میدادم،با بچه هام بازی میکردم ومیرفتم بیرون،کوچکترین توجهی به موضوع روضه نداشتم،تا نجوایی میومد (باورکنید)آگاهانه میگفتم قول داده درستش کنه وذهنم رو منحرف میکردم،شاید باورتون نشه از15جلسه رو حتی یک جلسش رو شرکت نکردم(یعنی اتفاقاتی میفتاد که نشد شرکت کنم)بدون هیچ زحمت وتقلایی!!!حتی یک روز برادر شوهرم با ایشون تماس گرفت وروضه رو یادآوری کردن ولی بازم نرفتیم و جالبتر اینکه همون ساعت هایی که روضه برگزار میشد شوهرم میگفتن که با بچه ها آماده بشین بریم دوربزنیم،واینه خدایی که خلف وعده نمیکنه و با اینکه اول راهم ولی با ایمان میگم:IN God We Trust “ما به خدا ایمان داریم”

    بارها و بارها این اتفاق رو برای خودم تکرار کردم و از شوق اشک توی چشمام جمع شده،بیشتر متعهد میشم که ادامه بدم چون مطمئنم مسیرم درسته

    رَبَّنا لاتُزِع قُلوبَنا بَعدَ اِذ هَدَیتَنا

    شاد،شادِشاد

    سالم،سالمِ سالم

    ثروتمند وسعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    زینب روحانی گفته:
    مدت عضویت: 1090 روز

    سلام اقای عباس منش

    خیلی حرفاتون به دلم میشینه

    و عمیقا احساس میکنم

    که درسته

    میشه

    توضیح بدین پس چطور امامان و ائمه ما جلوی ظلم می ایستادن

    و حتی در جنگها شرکت میکردن؟

    ایا روش انها هم اشتباه بود

    من هم خیلی از پیجهارو انفالو کردم

    از گروه های فامیلی بیرون اومدم

    از بس که پیامهای سیاسی ناراحت کننده میفرستادن

    وواقعا حسو حالم بد میشد

    وقتی در معرضش قرار میگرفتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1641 روز

    سلام وصد سلام به استاد عزیزم ومریم بانوی عزیز وهمه ی دوستانم در این سایت😍😍

    استاد جانم من همونطور که شهادت میدم خدایی جزء خدای یکتا که آفریینده جهان وهرچه در آن هست وجود نداره وتنها رب جهانیان تنها خداست ومحمد فرستاده خدا و قرآن کتاب آسمانی و حرف خداست🤩🤩🤩

    در اینجا واین لحظه ودراین کامنت شهادت میدم که هرآنچه که شما تا به امروز گفتید خصوصا خصوصا این فایل که در مورداتفاقات اخیر در ایرانه حرف حق ودرستی هست!!!

    اگه بخوام از سالهای قبل بگم از زمانهایی که مثل ۹۸ درصد ادمهای اطرافم دنبال تغییر دنیا و آدمهاش وشرایط اطراف وزندگیم بودم و با خدایی کردن برای خودم ودیگران وحتی کل قوانین وجوامع چه بلاهایی سر عواطف واحساسات وباورها و روح وروان وقلبم وحتی جسمم آوردم می تونم یه کتاب بنویسم…

    من در طی شبانه روز هر وقت بتونم وشیطان از یادم نبره انقدر شاکرانه وسپاسگزارانه به درگاه خداوند تشکر وقدر دانی میکنم که رحمتش رو شامل حال من کرد تا بفهمم قوانین جهان هستی چیه، وچطور می تونم خوشبختی رو حس کنم زندگی درآرامش رو حس کنم پول داشتن رو وخرج کردن درست پول رو حس کنم داشتن روابط خوب با خودم ودیگران رو حس کنم داشتن روابط معنوی خوب و روابط عالی با خداوند رو حس کنم وباهاشون زندگی کنم😍😍😍

    واینها همه از لطف آشنایی باشما برام اتفاق افتاد خدارو هزاران بارشکر، که شمارو مامور کرد برای اینکه هزاران هزار نفر با خداوند وقوانین جهان هستیش آشنا کنید و به مسیری هدایتشون کنید که توش فقط خیر هست وبرکت و شادی وآرامش وسلامتی وثروت وسعادت💜💚💛🧡💙❤💗

    الهی هزاران بارشکر که حداقل بعد نصف عمری که از خدا گرفتم این فرصت به من داده شد تا بادرک جهان هستی با درک اینکه من قدرتی برای تغییر دیگران یا شرایط ندارم مگر اینکه چنان خودم رو در مدار درست وپراز حس خوب وامید ورحمت وهدایت قرار بدم که جهان در برابر خواسته های من متواضع بشه وسر تسلیم فرود بیاره تا من در نهایت صلح وصفا وآرامش وشادی و احساسات خوب شاهد اتفاقات خوب و روابط عالی و موقعییت های مالی وپولی عالی وسلامتی و حس خوبه خوشبختی باشم‌….

    من همه ی اینهارو باشما یاد گرفتم، که جنگ از آن من نیست، من آفریده شدم تا درآرامش وصلح زندگی کنم حتی اگه به ظاهر همه چیز بدهست من با امید وتکیه به قدرتمندترین رب جهان بتونم همه چیز رو به نفع خودم کنم…

    خب منم ادمم احساس دارم قلب دارم دارم تواین کشور زندگی میکنم واز دیدن کسانیکه دست خالی و مثل گذشته های من بدون تفکر و به زور خواستند وهنوزم میخواند شرایط رو به نفع خودشون ویا بازور تغییربدن چطور جون خودشون رو از دست دادن وپرپر شدن غمگین وناراحت میشم 😔

    ایکاش وایکاش صدای شما به گوش همه میرسید وهمه خدایی که شما شناختید وبه ما شناسوندید وقوانین جهان رو میفهمیدند ودرک میکردند وسعی میکردن با همین قوانین زندگی کنن، قوانینی به این واضحی که خیلی راحت در دسترس همه هست، کنترل ذهن، باور اینکه من قدرت تغییر کسی رو ندارم ، من مسئول تمام اتفاقاتی هستم که توزندگیم هست ، من هستم که تعیین میکنم شرایطم چطوری باشه( فقط وفقط با درک وباور قوانین هستی که احساس خوب= اتفاقات خوب)

    وقتی من امیدم به الله مهربان هست وقتی من سهم ونقشم رو درست انجام میدم واز خداوند هدایت میخوام همیشه، وقتی من میدونم تمام افکار واحساساتم روی شرایطم تاثیر میذاره واقعا چرا باید برای خودم بد بخوام؟!!!

    من یه اصول شخصی دارم که باتجربه های دردناکی بدست آوردم،که بهم کمک میکنه تا حرفهاتون رو وحی منزل بدونم وتواین دوسال از تجربه ها وآموزه های شما استفاده کنم تا بتونم در آرامش باشم وبرای خودم شرایط واتفاقات خوب رو رقم بزنم به لطف الله مهربان😊😊

    قبلا تو کامتهام چندبار گفتم من پدرم هم اعتیاد داشت هم الکل مصرف میکرد وهم به شددت دیکتاتور بود ومادرم رو کتک میزد وبددهنی میکرد😔

    من انقدر برام پذیرش این موضوع سخت بود وانقدر میجنگیدم حتی روزها وشبها توی ذهن وقلبم با پدرم، چون جرات اینو نداشتم که بهش چیزی بگم چون خیلی سنم کم بود وازش میترسیدم…

    تو ازدواج اولم همسرم اعتیاد شدید داشت که بابتش به رحمت خدا رفت، وتو ازدواج دومم که فک میکردم دیگه پاکسازی شده روح وروان واحساساتم بعد ۷سال، کسی وارد زندگیم شد که شاید اعتیاد به مواد والکل نداشت اما فوق العاده بد دهنی میکرد وکتکم میزد..

    دیگه اونجا بود که دوسال پیش با اعلام عجز وناتوانیم به درگاه خداوند با شما استاد عزیزم آشناشدم وباقوانین جهان هستی…

    خب معلوم بود وقتی من شبانه روز توی ذهنم با پدرم وبعد همسر اولم میجنگیدم وازشون خشم وکینه داشتم ومیخواستم یا اونها طبق خواسته من تغییر کنند یا من از دستشون راحت بشم ، جای دیگه با ادمی که دست کمی از پدرم وهمسر اولم نداشت روبرو شدم، با اینکه همسر دومم از نظر مالی وظاهر وخانوادگی وتحصیلی واجتماعی از جایگاه خوبی برخوردار بود، ولی در پشت پرده وتو زندگی خصوصیمون بی نهایت آسیب دیده وآسیب زننده رفتار میکرد ، وبه قول شما من با باورهای مخربم وبا احساسات بدم همه ی این شرایط رو برای خودم به وجود آورده بودم…

    شکر خدا تا قانون رو درک کردم، شروع کردم روی خودم کار کردن وصلح رو به درونم آوردم وباورهامو تغییر دادم کم کم وتمرین کردم که تسلیم باشم در برابر خواست خداوند وتنها از خودش هدایت بخوام ونجنگم باشرایط نجنگم با افراد، بازهم به قول گفته شما که حقیقت محض بوده وهست جهان خیلی راحت مسیر من وهمسرم رو ازهم جدا کرد…

    طوریکه یه روز فهمیدم دارم خودم وپسرم رو نابود میکنم وذره ذره آب میشیم به خاطر ترس از قضاوت خانواده ودیگران ترس از بی پولی ترس از تنها شدن دوباره ترس اینکه اگه طلاقم نده اگه بلایی سرم بیاره چی!!!!

    اما وقتی تمرکزم رو گذاشتم روی خودم و اول احساساتم رو تونستم کنترل کنم وبه خدا پناه بردم وتمام وجودم وتارپودم رو با فایلهای شما پر کردم وبهشون تاجایی که تونستم عمل کردم وتوکل کردم وهدایت خواستم وکم کم ترسهام به امید تبدیل شد، شرط بخشیدن مهریه وحق وحقوقم رو بپذیرفتم واونهارو بخشیدم وخدا شاهده بدون حتی یکبار دادگاه رفتن ایشون منو یکطرفه طلاق داد، ومن فقط برای ثبت طلاق به دفترخونه رفتم….واینها همه از لطف خدا بود، چون ایشون منو تهدید میکرد که طلاقم نمیده،بعدها از اقوام ودوستان ایشون شنیدم که باهمسر اولش هم همین رفتار رو کرده و خیلی بد وبا دعوا وکتک کاری و دوسال دگیر دادگاه وکلانتری بودن و ……وآزار واذییت کردن همسرش طلاقش داده….

    خب همه ی این اتفاقات رو خودم جذب کرده بودم من چی کاشته بودم ۳۵ سال؟ ومیخواستم چی برداشت کنم؟!

    ترس از اعتیاد، ترس از الکل، ترس از فوش وکتک مرد، ترس از بی پولی، ترس از تنهایی، ترس از قضاوت مردم و….

    خب همونها سالها درشکلهای مختلف نصیبم شده بود..

    همون چندماهی که رو خودم کار کردم ومعجزه وار همسرم از زندگیم خارج شد وبرخلاف تهدیدهاش و… من وپسرم تحت مراقبت خداوند زندگی عادیمون رو داشتیم وداریم بهم ثابت شد، بله قوانین درست عمل میکنه استاد عزیزم هرچی میگن درسته وحقه…

    واین دستاوردی شد تا اعتمادبه نفسم بالاتر بره و امیدم وتوکلم بیشتر بشه ، ایمانم به خداوند بیشتر وبیشتر شد…

    اتفاقا بعد جدایی انقدر اتفاقات عالی برای من وپسرم افتاده که فقط خدای عالم میدونه که نتیجه صبر وایمان وخودمراقبتی، واحساس خوب داشتن، وعمل به قوانین ودر صلح بودن وانجام سهم ونقش درست در زمان ومکان درست چه نتیجه های نابی رو به ارمغان میاره🤩🤩

    خیلی حس خوبیه که آدم هروز به این امیدبیدار میشه که خداوند بهش روزی رو عطاء میکنه که میتونه زندگیشوفقط برای یک روز انطور که میخواد رقم بزنه ، این فقط برای یک روز زندگی کردنها وقتی کنار هم قرار میگیره ،بعد چندماه و حتی سال میشه دید که زندگی شاکرانه و سپاسگزارانه وخود مراقبتی وکنترل ذهن وداشتن احساسات خوب وعملکرد درست و هدایت خواستن از خدواند وتوجه به نشانه ها وپیامهای خداوند چطور تونسته حس خوب خوشبختی رو برای آدم رقم بزنه…💗💗

    منم آدمم منم گاهی میترسم گاهی حسم بد میشه گاهی حس میکنم سختمه….اما سریع میرم سراغ خوندن ایات وسخن خداوند، پناه میبرم بهش، سریع شروع میکنم سپاسگزاری کردن و دیدن داشته و میام سایت وساعتها کامنت دوستان رو میخونم هروقت بتونم کامنت میذارم، فایلهای شما استاد عزیزم رو ساعتها می بینم ومی شنوم، جوری شکرالله زندگیم رو استریل کردم با مثبت ها وچیزهایی که حس خوب بهم میده، تایم دقایقی که منفی بشم یا حالم بد بشه کمتر از ساعت شده، واینها رو فقط باتمرین کردن بدست آوردم…

    کنترل خودم برام خیلی سختر از کنترل دیگران وشرایط بود خیلی سخت ولی باتمرین یادگرفتم که کنترل خودم وذهنم و ورودیهام برام انقدر راحت ودلچسب بشه که بشه عادت، وشکر الله مهربان این عادت خوبو دوست دارم چون دستاوردهایی داشته برام، همچون داشتن سلامتی و روابط خوب، درآمد خوب وعالی، احساسات خوب وعالی ، رابطه عالی باخدواند ،داشتن آرامش وحس خوشبختی😍💜💚

    استاد جانم خیلی دوستتون دارم وامیدوارم همیشه سلامت وسربلند وشاد و ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید در کنار مریم عزیز😘😘😘😘

    در پناه امن خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    فاطمه خواجویی گفته:
    مدت عضویت: 1719 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    من اولین بار به دارم کامنت میزارم و طبق گفته استاد می‌خوام ردپای خودمو جای بزارم

    خدارو هزاران مرتبه سپاسگزارم که با شما آشنا شدم 🥰🥰🥰

    من فاطمه ۲۸سالمه در تمام طول زندگیم بشدت انسان منفی بودم و همیشه شرایطم بدتر میشد حدود دو سال پیش خسته شدم گفتم خدایا کمکم کن من به بن بست رسیدم حدود یکسال با کتاب های مختلف در زمینه قوانین هدایت شدم ولی نقطه شروع هدایت من سال ۱۴۰۰بودم که بطور خیلی ناگهانی اسم شمارو از زبان دوستانم شنیدم و خیلی عجیب هر کانالی یا گروهی باز میکردم فایلهای یک دقیقه ای از شما می‌دیدم و زمانی که برای اولین بار حرفاتون گوش دادم با خودم گفتم چقدر این حرفا قشنگن چقدر به دل من میشینه اگر استاد عزیز این حجم از تغییرات توی زندگیمون ایجاد کردن پس منم میتونم

    ولی یکسال تمام تو درو دیوار بودم تو مدار فایل های شما نبودم و حتی با اینکه میومدم داخل سایت نمی‌تونستم فایلهای رایگان پیدا کنم و فقط از اینستاگرام پیگیری میکردم تا زمانی که فیلم حامد عزیز در اینستا دیدم و بعد از اونم اتفاقات اخیر رخ داد و من به خودم تعهد دادم ورودی منفی ببندم و برای همین نرم افزار اینستاگرام پاک کردم از روی گوشیم و هدایت شدم به سمت سایت و بالاخره تونستم قسمت دانلود هارو پیدا کنم یعنی من در حدی در مدار نبودم که این قسمت و نمی‌دیدم ولی خدارو صد هزار مرتبه شکر هدایت شدم و الان با فایلهای رایگان دارم مسیر درست ادامه میدم و با خوندن کامنت ها بسیار لذت میبرم از روند پیشرفت دوستان عزیزم و این ایمان منو تقویت می‌کنه خداروشاکرم از دو سال پیش تا الان با اینکه از جاهای مختلف آگاهی های کم و بیش دریافت میکردم ولی تغییرات بسیار عالی در زندگیم داشتم و بقول دخترخالم راهی که توی ده سال شاید میرفتم توی یکسال رفتم ولی الان با خودم میگم حالا که فایلهای رایگان پیدا کردم به خودم تعهد میدم که با جون و دل گوششون بدم و زمانی که مدارم بالاتر رفت فایلهای استاد عزیزم را خریداری کنم و زندگی خودمو بهشت کنم

    استاد و خانم شایسته عزیزم خیلی دوستتون دارم ♥️♥️♥️♥️♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    زهـره گفته:
    مدت عضویت: 1139 روز

    سلام استاد عزیزم

    استاد من مهمان جدید فکر کنم دوماه شما هستم و قطعا عضو خانواده عباسمنش خواهم شد . استاد من قبل از شما حدودا یکسال با استاد عرشیانفر بودم و از روزی ک با ایشون آشنا شدم و لحظه ک آشنا شدم و تا به امروز که با شما هستم و فقط شما را دنبال میکنم و طرفدار سرسخت شما شدم و خواهم بود لحظه به لحظه زندگیم به اگاهیم دارا افزوده میشه دارم رشد خودم را میبینم و پیشرفت میکنم ،استاد من عاشق علم و دانش آگاهی هستم نمیشه گفت عاشق ،روحم تشنه ی آگاهی و علم بود و هست ک روز به روز لحظه به لحظه دارم تو این مسیر رشد میکنم ، استاد من لذت میبردم از کسانی ک پر از علم و آگاهی بودن و حسرت میخوردم ک من چطور عالم بشم و کسانی ک صحبت میکنن تو حرفاشون با مدرک ینی برای هر جمله شون حکایت میارن شعر میگن یا آیه از قرآن میگن اخ استاد من تشنه ام تشنه این اندازه علم ک منم با آیه قرآن حرف بزنم و حکایت بگم و استاد شدم رسیدم به این لحظه ای ک آیه قرآن حکایت میارم تو صحبتام و همه مات و مبهوت میشن و لذت میبرم هم خودم و هم بقیه ، استاد طوری شده ک من نباشم اسم منو میارن میگن بقول فلانی باید اینطور رفتار کنیم باید اینجور حرف بزنیم یا نباید انجام بدیم ،استاد میدونید وقتی میان میگن بمن ک همه جا حرف منه ینی حرفای منو بیان میکنن من چقدر ذوق میکنم ؟ ذوق من از این نیست ک اسممو میارن ولی افتخارم از اینه ک من ارزشمند و احساس فایده بودن میکنم ک ک از علم من حرف میزنن استاد ،استاد من دوماهه با شما هستم بگم ۶۰ درصد یا ۵۰ درصد فایلهای شما را دارم نگاه میکنم فقط تنها جایی ک هدفون ندارم تو حمومه ، ک دوبار شما گفتین ک تو حموم هدفون میذاشتین الان دارم فکر میکنم ک آیا با همین هدفون منم میشه رفت حموم؟ از صبح ک چشام باز میکنم تا شب ک میخابم هدفون ب گوش هستم و فایل های شما را گوش میدمد،استاد من به همه میگم استاد عرشیانفر معلم کلاس اولم بود چون یسال با ایشون بودم و تا زمانی ک با ایشون بودم فایلهای شما را تو سرچر اینستا میدیدم میگفتم بابا این چی میگه فقط عرشیانفر ، ولی استاد ب مرور ک نمیتونستم دست از فایلهای شما بردارم هرروز ب این پی میبردم نههههه فتیلهای استاد عباسمتش یه چیز دیگست ،میگفتم استاد عباسمنش خیلی خیلی واضح در مورد هر موضوعی حرف میزنن با مثال ، ادم متوجه میشه با یدونه فایلش نگاه کردن میفهمه ک منظور استاد چیه و این خیلی بمن چسبید ک اومدم عضو سایت شدم و منی ک استاد عرشیانفر فقط قبولش داشتم الان اینستاگرام حذف کردم و فقط از طریق سایت شما را دنبال میکنم ،استاد الهی خیر ببینید الهی تنتون سلامت باشه همییشه شما خیلی خوب هستید ،فایلهای رایگان شما خیلی پر اگاهی هست ،من از اون دسته آدمهایی بودم ک آگاهی نداشتم اصلا هیچ هیچ از قانون زندگی و هیچ دنیا و خدا اطلاعات نداشتم و اما از آن دسته ادمایی هستم ک یکنفر مورد اعتمادم باشه خیلی راحت با اراده همه ی حرفاش را میپذیرم و تمریناتش را عملی میکنم استاد من ۱۴ ماهه تلویزیون نمیبینم ۱۴ ماهه کلام منفی ندارم و اجازه نمیدم کسی هم پیش من کلام منفی داشته باشه و یا دردودل کنه ۱۴ ماهه گله نمیکنم ۱۴ ماهه ک ب معنای واقعی خدا را شناختم حضور خداوند را در قلبم در زندگیم حس میکنم استاد من شدیدا از مرگ میترسیدم بیمار میشدم اگر کسی میمرد اما الان میگم من همین الان بمیرم مشکلی ندارم میرم پیش خدا وهمونطور ک اینجا دارم از زندگیم لذت میبرم اونجا قطعا بیشتر لذت خواهم برد ما از یک مهمانی داریم میریم به مهمانی دیگر همین ،استاد من ۱۴ ماهه حالم خوبه ۱۴ ماهه اتفاقات اگر ب ظاهر بد هم اگر برام باشه لبخند میزنم و میگم یقینا خیری توش هست استاد من تغییر کردم استاد من رسالت خودم را پیدا کردم من ادم افسرده ای بودم ادمی ک شب و روز تو خونه فقط گریه میکرد عصبی بودم اما الان با شوق و علاقه دانشگاه ثبت نام کردم و با امید و با ایمان قدم برداشتم و ایمان دارم خداوند هدایتم میکنه برای قدم های بعدیم و اعتماد دارم خیر و خوشی غیرمنتظره ای در انتظارمه و یقین دارم موفق میشوم ،استاد من خیلی خوشحالم ک تغییر کردم استاد فایلهای شما بمن انرژی میده ،استاد من فقط و فقط با حضور خداوند ک خداوند حضور داره و هر لحظه از من حفاظت و حمایت و هدایت میکنه دارم زندگی میکنم و عاشق خدا شدم عاشق قوانین خداوند ، استاد خداوند من را از باتلاق بیرون کشید خداوند من را از ته چاه ب بالا کشید دست منو گرفت و نجاتم داد ،استاد خوشحالم ک احساس ارزشمندی و احساس مفید بودن میکنم ، استاد من اصلا حتی یدونه فیلم اعتراضات و مشکلات اینروزا را ندیدم حتی یدونه ،الان دو روزه اینستاگرامم را حذف کردم اما قبل دو روز هم هیچ فیلمی ندیدم و حتی بطور دقیق نمیدونم چ اتفاقی افتاده ،من مراقب گوشهام چشمهام و زبانم هستم که هر چیزی را نبینن و نشنون ، من یه زمانی سرویس مدرسه میبردم به بچه ها ک تو ماشینم بودن از راه دور میدیدم ک یجا شلوغه میدونستم تصادف شده میگفتم بچه ها سمت راست را نگاه کنین چقد قشنگه ببینید اینطرف چقد … ک مبادا بچه ها اون صحنه را ببینن خلاصه ک استاد من خداوند را سپاسگزارم خداوند را لحظه به لحظه شکرگزار هستم ک مسیرم را تغییر داد و به را درست و راه راست هدایتم کرد و حالمو خوب کرد و نجاتم داد و شما استاد عزیز را در مسیر من قرار داد استاد خدا شما را حفظ کنه 🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    سید محسن فاطمی گفته:
    مدت عضویت: 2302 روز

    سلام استاد جان

    تجربه خودم قبل از اشنایی با شما وبعدش در زمینه ناخواسته ها سال 98 این مباحث پیش اومد من اخبارش را پیگیری میکردم و با شما اشنا نبودم

    و یادم هست ک اونموقع کلن اینترنت هارا قطع کردن و بعدش یه فایلی از شما دیدم ک گفتین تغییر کنین چرا اعتراض میکنین

    والان دوسال جدی روی خودم و دوره ها کار میکنم و وقتی این اتفاقات اخیر افتاد یاد سال 98 افتادم و گفتم از یه سوراخ دوبار گزیده نمیشوم

    ونه اخبارش و نه هیچ چیز دیگر را پیگیری نکردم حتی پدرم اومد برام توضیح بده گفتم بابا من نوکرتم نمیخواهم در مورد این موضوع چیزی

    بشنوم گفت تو این جامعه زندگی میکنی باید بدونی گفتم در مورد چیزی ک دوست دارم صحبت میکنم و هیچی دیگر نگفت وبعضی افراد

    هستند میگویند فلان کارا انجام دادم (شعار نوشتن)منم میگویم خدا هدایتت کنه

    استاد کسی ک رو خودش کار میکنه اصلن احساسش و قلبش نمیزاره ب این مساعل توجه کنه ازمن ک اینطور بود

    استاد عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    فرشته عبدی گفته:
    مدت عضویت: 2786 روز

    سلام به استادعزیز ومریم جان

    خداراشاکرم که باشماآشناشدم ومسیردرست رایادگرفتم من هم اصلا بهاین مسائل پیش رو کاری ندارم ودنبالش نمی کنم قبل از ماجرا مارفته بودیم به سفر ترکیه دراونجابود که مسائل ایران شروع شده بود همسفرهایم خیلی این داستان رادنبال میکردن وهرلحظه می خاستن گزارش بدن وروبه من میگفتن دیدی چکارمیکنن منم خیلی راحت میگفتم که دنبال این چیزهانیستم میگفتن مگه میشه ماهم دختر داریم ماهم آرامش نداریم تودلم گفتم من که خودم خانم هستم ناآرامشی ندیم بهم میگفتن توکه دختر نداری بچه هات پسرن شاید اینجوری فکرمیکنی ببین طرزفکرها چقدر فرق میکنه خیلی راحت اومدیم ایران تواون ماجرا دوروز تهران بودیم هیچ چیز ندیدیم وهیچ ماجرای ناجالبی هم برام اتفاق نیفتاده چون به این مسائل اصلا فکرنمیکردم دوستان اخباررادنبال میکردن سایت هارابرسی میکردن برای هم تحلیل میکردن منم سعی میکردم افکارم رابه سمت دیگه ای هدایت کنم

    استاد جان من از شماخیلی چیزهایادگرفتم

    خدایا حافظ ونگهبان استاد باش

    الله یارت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: