قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 51
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-30 06:06:422022-12-12 06:56:25قانون تغییر ناخواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام سلام خدمت همه ی عزیزان به خصوص استاد و خانم شایسته. روز 121 روزشمار اولین قدم فصل پنجم و چه فایل بی نظیری. استاد من تحسین میکنم شمارو به این دلیل که من تقریبا 5 سالی میشود که با سایت شما آشنا شدم و دارم کار میکنم و این موضوع که شما فایل هایی که جدید تر میدهید(البته این فایل برای 2 سال پیش بود ولی باز نسبت به 5 سال پیش جدید تر هست) شما حرف هاتون در هر فایل جدید تر عمیق تر میشود. انگار عمق بیشتری از این اقیانوس کیهان را هر روز داریم غواصی میکنیم.
من نکته قابل تحسینش برای من این است که شما بعد از گذشت 15 سال همچنان هر روز روی خودتان کار میکنید و این قضیه برای من یکی به وضوح مشخص است و برای همین به این پشتکار و همت و این ذهنیت که من همیشه باید پیشرفت کنم شما را تحسین میکنم.
خب و اما تجربیات من از زمانی که با سایت اشنا شدم و قبل از اشنایی با اگاهی های خداگونه.
اتفاقا در همین سالی که خیلی شلوغ بود بنده سرباز بودم و سرباز سپاه هم بودم.
اتفاقی که افتاد این بود که با این ذهنیت که صبح میرم بعد از ظهر برمیگردم خانه صبح بیدار شدم و به سمت پادگان رفتم. جایی هم که من زندگی میکردم یک شهرک خانه سازمانی سپاه بود و همه ی اهالی ان منطقه هم میدانستند.
اتفاقی که افتاد بعد از ظهر به یک باره خیلی شلوغی زیاد شد و تمام سربازان اماده باش شدند و حفاظ زدند پنجره هارو (جوش دادند سریع) و قرار بود 2 روز اماده باش باشیم. ما همه 16 روز در اخر اماده باش بودیم و همینجوری خورد خورد 2 روز 2 روز اضافه میشد.
منطقه ای که خدمت میکردم منطقه ناجالبی بود از این لحاظ که اکثر مردم ان منطقه مهمات داشتند.
خیلی از بچه ها اعصابشون خورد بود خیلی از بچه ها از صدای تیر های بیرون شهرک که مردم میزدند میترسیدند ولی من به خودم گفتم این همه سال روی خودم کار کردم الان وقتش که تفاوت ایجاد کنم و اتفاقی که افتاد این بود که آنقدر این 16 روز به من و دو سه نفر دیگر خوش گذشت و انقدر خاطره خوب شد که هنوزم یادش میوفتم خندم میگیره.
شبا اتش روشن میکردیم و سیب زمینی و همه چی و کبابی میکردیم. میگفتیم میخندیدیم و این 16 روز مثل اب خوردن برامون رد شد. ولی اکثر بچه ها مریض شده بودند و من میفهمیدم این مریضی از کجا ها داره اب میخوره.
انقدر به مغز و روان خودشون فشار اوردن و منفی نگری کردن که …
نمونه دیگرش سال 98 که بیماری همه گیر کل جهان و در برگرفت. اکثر مردم ناراضی از اینکه دید و بازدید کم شد بیرون نمیشه دیگه رفت این عذاب الهی چی بود
جالبش این عذاب الهی گفتنش
در صورتی که همین بیماری به قدری به سیستم بدنی انسان، سیستم اموزشی جهان، سیستم بانکداری جهان، به تمام سیستم هایی که به حضور فیزیکی انسان نیاز داشت رو متحول کرد و خدا فقط میدونه چقدرررررررررر به پیشرفت و توسعه جهان کمک کرد.
و در همین بین من و خانوادم برعکس همه خوشحال از اینکه همه چی بسته شده و تازه شروع اشنایی با سایت بود و میتونیم کلی رو خودمون کار کنیم.
خیلی دیگه از این جنس موضوعات برای گفتن دارم بخوام بنویسم یک مقاله میشود.
وقتی یک موضوع رو مانند همین دیدن نکات مثبت ملکه ذهن میشود که با تمرین و تکرار این اتفاق میوفتد
که یکی از بهترین موارد برای تمرین برای من سفرنامه بود که لحظه به لحظش زیبایی بود و میشود دونه دونه ی انها را نوشت و تحسین کرد.
سلام ب شما دوست عزیز سپاس گذارم از این تجربه قشنگتون. منم یاد دوران آماده باش افتادم ک توی اعتراضات بود و دوران خدمت من. البته اون زمان با سایت آشنا نبودم و هیچی نمیدونستم اما خوب داستان من هم مثل سما بود ک آقا 2 روز 2 روز اضافه میشد و ادامه داشت این موضوع اما ب لطف خدا ی هم خدمتی داشتیم بش میگفتیم
بابا ممل. خدا فرستاده بود تا ما رو بخندونه و لذت ببریم
خلاصه 4 نفره تقریبا بود شیفت های آماده باش و لب خیابون باید پست میدادی آقا میومدم و با هم دیگه میرفتیم توی پارک و خنده مسخره بازی واسه خودمون و ب قولی گشت میزنیم و واقعا هم لذت بخش بود بعد آدم هایی ک اونجا صحبت میکردیم یا با دختر هایی ک بودن اذیتشون میکردیم و در کل حالمون خوب بود و توجهی نبود ک وای الان باید خونه باشم و این جور حرفها میرفتیم دور میزدیم بعد میرفتیم پیش ماشین میدیدیم عه مثلا غذا آوردن غذا خوردم یا مثلا یکی نوشابه خریده یا بیسیم میومد تمومه برید و در کل خوش گذروندیم و هیچ اتفاقی هم نیافتاد ک اصلا برایم با کسی جر و بحث کوتاهی هم بکنیم و خدا راشکر تجربه های خیلی لذت بخشی را داشتیم
ممنونم امیر جان ک باعث شدی این خاطرات لبخند بیاره رو لبم
در پناه الله یکتا
به نام خداوند بخشنده و مهربان
روز 121 سفرنامه: هر کسی عقیده و نظر خودش رو نداره ما هیچ وقت نباید به زور یه کاری کنیم که طرف مثه ما فک کنه تا خودش نخواد نمیشه همینطور که دیگران نمیتونن مارو تغیر بدن تا خودمون نخوایم ، خب ما با هرچی بجنگیم در زندگیمون بیشتر و بیشتر میشه ، مثن ما اگه ما بیایم درمورد بیماری و جنگ صحبت کنیم همون بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون میشه ، و برعکسش ما اگه درمورد چیزایی که دوست داریم صحبت کنیم از اون مورد بیشتر وارد زندگیمون میشه این قانونه .
سلام سلام سلام
مثل همیشه باید اینو بگم که
خدایا
چجوری هدایت میکنی ادمو
من یکی دو سال پیش چه عشقی کرده بودم با این فایل
و تمام تمرکزم روی زیبایی ها بود
و الان که جو ایران یکم رفته به یه سمتایی
یهو برگه ای رو میبینم که نوشته از امروز باید برم فصل پنجم روزشمار رو شروع کنم
و میان اولین روزش
این فایله
این فایل خارق العاده
دقیقا چیزی که باید میشنیدم دوباره
چقدر زیباست که اینو استاد بیان کردن
اگه مثل مردم باشه توجه ات
مثل همون مردم میشه زندگیت
و من واقعا دیشب تمرکزم رفت کامل روی جنگ و این داستانا
و نمیدونم چجوری ولی خدا سریع هدایتم کرد که کوروش داری اشتباه میکنی
جمع کن خودتو
چیه دنبال این چیزایی
منی که اصلا اخبار نگاه نمیکنم حتی ثانیه ای چندساله
دیشب تو 10 تا کانال داشتم میچرخیدم که ببینم جنگ میشه با نه
و چقدر زیباست که خدا هدایتم کرد امروز
قبل از اینکه تضاد خاصی بیاد تو زندگیم با همون پذیرفتن اولین هدایت
قانون رو بازم به یاد آوردم
و توجه ام رو گذاشتم رو زیبایی ها
واقعا اینکه شرایط بل میشه وقتی توجه آدم رو مشکلاته
و وقتی توجه روی زیبایی هاست اتفاقات زیبا می افته رو اگه آدم بتونه همیشه و همیشه مدنظر قرار بده واقع زندگیش بهشت میشه
امیدوارم خدا مثل امروز هدایتم کنه همیشه
تا وارد اون جو منفی نشم
اگه میخوام به زیبایی ها هدایت بشم باید بتونم به زیبایی ها توجه کنم
کوروش باید بتونی ذهنتون کنترل کنی
همانطور که یکی دوسال پیش این کارو عالی انجام دادی و واقعا 90 درصد زندگیت در آرامش و زیبایی و صلح پیش رفت
و الان هم باید دوباره این کارو بکنی
برای کسی که دنبال نازیبایی ها هست هیچ جا زیبا نیست حتی بهشت
چقدر ابن جمله الهیه
خدای من
خدایا
چقدر این جمله حسش خوبه
چقدر عمیقه
چقدر واقعیه
و من دیشب توجه که خوبه میومدم هرچی میخوندم رو تعریف میکردم تو خونه اونم با چه ذوق و آب و تابی
و اصلا حواسم نبود که وقتی دارم راجع بهش صحبت میکنم دارم بزرگ و بزرگ ترش میکنم نازیبایی هارو
صحبت کردن راجع به چیزای ناجالب اصلا تو ذات من نیست و واقعا هرکی این کارو بکنه من ازش فاصله میگیرم
ولی بازم میبینم که ذهنمو اگه کنترل نکنم
آروم آروم ذهن من میره یه سمت دیگه
سپاسگزارم استاد عزیز و خانم شایسته عزیز
که سایت رو هرروز بروز میکنین
بابت اینکه این فایل های فوق العاده و الهی رو ضبط و آپلود کردین برای ما اونم رایگان
واقعا این فایل های رایگان
میلیارد ها تومن ارزش دارن
انقدر که دقیق و کاملن
خدایا هزاران مرتبه شکرت بابت وجود این سایت بی نظیر
خدایا شکرت بابت آشنایی من با این سایت الهیی
به نام خدای بخشنده مهربون به نام خدایی که جهان را آفریده و تک تک موجودات رو داره هدایت میکنه و تمام قدرت دست خودشه و قدرت تمام آدمها و موجودات دیگه در برابر قدرت خداوند صفر مطلقه
سلام به استاد عباس منش عزیزم استاد شایسته بزرگوارم و دوستان بینظیرم در این سایت الهی و هر کسی که این کامنت رو میخونه
نکته مهمی که در اول فایل گفته شده و مهمه که یک بار دیگه توی این کامنت برای خودم تکرارش کنم تا یادم بمونه، اینه که ما گاها فکر میکنیم؛ وقتی یک جمعیت زیادی متفاوت از قانون حرکت کنند عمل کنند و صحبت کنند و اون مسیر رو برن حتماً اون مسیر درسته و حتماً ما هم باید اون مسیر رو بریم.
نباید به این توجه کنیم که مردم چه مسیری رو میرن بلکه باید به این توجه کنیم که قانون چه مسیری رو میگه و خودمون رو با قانون هماهنگ کنیم.
یادآوری: باید اینو بگم که استاد عباس منش برای این اینقدر موفق و متخصصن در حیطه کاری خودشون که تمام تمرکز حواسشون رو گذاشتن روی کاری که دارن انجام میدن در سایت عباس منش.
اگر هر کس دیگهای هم به این میزان تمرکز بذاره روی کاری که داره انجام میده قطعاً در مسیر آسانیها قرار میگیره و ایدههای بهتری به ذهنش میرسه میتونه پیش بره و کسب و کارشو گسترش بده.
مهم نیست تو جامعه داره چه اتفاقی میافته و مردم چه حرکتی میزنند یا چه رفتاری میکنند مهم اینه که قانون قانونِ و جهان هستی طبق قوانین بدون تغییر پیش میره و اگر ما طبق اون قوانین پیش بریم و متعهد باشیم قطعاً میتونیم زندگی خودمون رو اونطور که باید یا اونطور که خودمون دوست داریم شکل بدیم.
خیلی مهمه که ما ورودیهای ذهنمون رو کنترل بکنیم هر چیزی که به شوخی با مسخره بازی جدی یا هر شکل دیگهای از ورودیهای ما گذر کنه در نهایت وارد افکار ما میشه .
شاید ما فکر کنیم که یک فکر عادی و مسخره نمیتونه توی زندگی ما تاثیر بذاره اما به میزانی که به یک چیزی توجه میکنیم از شکل همون چیزها یعنی از پایه و اساس همون چیزها مجدداً وارد تجربه زندگیمون میکنیم .
وقتی که به یک عامل ناخوشایند توجه میکنیم عوامل ناخوشایند بیشتری وارد تجربه ما میشن و در نهایت افکارمون به سمت همون عوامل گسترش پیدا میکنه قویتر میشه و باور میسازه و در نهایت ما رو در مدار دریافت و تجربه همون عوامل ناخوشایند قرار میده.
باید ما بتونیم عوامل ناخوشایند رو از زندگی خودمون دور کنیم اما وقتی که ما در مدار اتفاقات ناخوشایند هستیم زمان بیشتری طول میکشه تا بخواهیم به مسیر اصلی برگردیم و توجهاتمون رو کنترل بکنیم و عادتهای جدیدی رو در خودمون به وجود بیاریم برای همینه که خیلی مهمه که ما از همون اول مراقب ورودیهای خودمون باشیم تا کار به جاهای باریک نرسه..
جهان هستی و خداوند هیچ اصراری به تغییر ما ندارند این ما هستیم که خودمون تصمیم میگیریم که چه اتفاقاتی رو وارد زندگی خودمون بکنیم خداوند که هدایت ما رو به عهده خودش گرفته از بدو خلقت فقط اتفاقهایی رو وارد زندگی ما میکنه یا ما رو به مسیرهایی هدایت میکنه که خودمون میخوایم و خودمون با توجه به درخواستهایی که از طریق ورودیهامون دادیم اونا رو انتخابشون کردیم. برای اون اصلاً فرقی نمیکنه که ما به مسیر بدیها بریم یا به مسیر زیباییها هر تصمیمی که بگیریم خداوند اطاعت میکنه و ما رو به همون مسیر سوق میده و ما رو آسان میکنه بر اون چیزی که بیشتر بهش توجه میکنیم.
چطوری میتونیم خواستههامونو وارد زندگیمون کنیم یا مدار خودمون رو ارتقا بدیم؟
از اونجایی که ما همواره در حال ارسال فرکانس هستیم به جهان هستی و جهان هستی مثل دستگاه ژنراتور فرکانسهای ارسالی ما رو دریافت میکنه و در قالب اتفاقات به ما برمیگردونه یعنی زمانی که اساس فرکانسهای ما یعنی فرکانسهای غالب ما یک شکل باشه یا یک سطح انرژی داشته باشه از جنس همون اتفاقها وارد زندگی ما میشه.
یعنی اگر میخوایم افراد وابسته از زندگی ما دور بشن یا افرادی وارد زندگی ما بشن که عزت نفس بالاتری دارند ما باید روی عزت نفس خودمون کار کنیم اگر در جایی زندگی میکنیم که حاکمان اون دارند به ما زور میگن و ما مجبور هستیم به گوش دادن و عمل کردن، باید بگردیم ببینیم که ما چطور داریم دیگرانو کنترل میکنیم یا چطور داریم به دیگران زور میگیم؟
وقتی که یک اتفاق به صورت پیوسته رخ میده ما باید دنبال باورهایی که در وجودمون به صورت ناخواسته ایجاد شده و موجب رخداد اون اتفاقهای تکرار شونده شده بگردیم.
مثلا اگر فردی رو میبینم که با خودشیفتگی خودش باعث میشه که ما احساس حقارت بهمون دست بده باید بگردیم دنبال باورهایی در وجود خودمون که همواره داره مارو تحقیر میکنه از اونجایی که جهان آیینه تمام نمای وجود ماست هر رفتار و هر عملکردی که از دیگران میبینیم و باعث آزار و اذیت ما میشه باید در وجود خودمون بررسی بشه.
اگر فردی رو در اطرافمون میبینیم که حرفهای ما رو نمیپذیره و مداوم میخواد که بهمون بگه تو اشتباه میکنی باید بگردیم در وجود خودمون تا ببینیم چقدر خودمون رو سرزنش میکنیم یا اینکه چقدر شبیه به اون فرد رفتار میکنیم؟
اگر فردی در زندگی ما هست که به ما زور میگه یا مداوم از ما ایراد میگیره باید بگردیم در وجود خودمون و ببینم که ما چقدر زورگو هستیم یا چقدر از خودمون یا دیگران ایراد میگیریم؟
اگر فردی در زندگی ما هست که مارو قبول نداره باید برگردیم به وجودمون و ببینیم که خودمون چقدر خودمون رو قبول داریم و چقدر درباره تواناییهای خودمون با لذت و اشتیاق صحبت میکنیم بدون اینکه بخوایم خودمون رو توجیه کنم؟
اگر افراد نامناسبی هستند که مارو به نادرستی قضاوت میکنند ما باید بگردیم در درون خودمون و ببینیم آیا ما هم دیگران رو قضاوت میکنیم؟
اگر میخوایم در مدار مناسب قرار بگیریم باید به قانون متعهد باشیم.
اگر فردی در زندگی ما هست که به ما ظلم میکنه ما باید بگردیم و در درون خودمون ببینیم کجا نقش یک مظلوم رو بازی میکنیم ، کجا داریم به خودمون ظلم میکنیم ؟
تمام تغییرها در جهت مثبت زمانی اتفاق میافته که ما از وجودمون تغییر کنیم. تغییر نه به معنای داشتن یک رفتار درست، تغییر به معنای ساختن شخصیت درست.
اگر توجه کرده باشید میبینید گاها در اطرافمون افرادی هستن که ما خیلی ازشون بدمون میاد ، اگر بریم در بطن رفتار اون آدما متوجه میشیم که ما هم دقیقا همون رفتارهارو داریم و اگر میخوایم افراد بهتری وارد زندگیمون بشن ، بااااید خودمونو تغییر بدیم . طوری که دیگه اون رفتارهای ناخوشایندو خودمون هم نداشته باشیم و در دیگران هم نبینیم .
مسیر اصلی چیه ؟ ما با هرانچه که بجنگیم و مبارزه کنیم ، از همون جنس بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون میشه .
بر علیه هرچیزکه بجنگیم و قیام کنیم ، بیشتر و بیشتر وارد زندگی ما میشه .
اینجاست که قانون وضوح از طریق تضاد کاربرد داره .
وقتی یه چیزیو میبینیم که ناخوشایند ماست ، باااید اون چیزو نادیده بگیریم و به جاش درخواستمون رو بگیم . باید خواسته هامونو به صورت مثبت بیان کنیم .
هرچیزی که باعث توجه ما میشه ، اساس همون چیز وارد زندگیمون میشه .
اگر یه شخصیو میبینیم که رفتار نادرستی داره ، نباید باهاش بحث کنیم. چون در این صورت باز هم ازون جنس آدما بیشتر بیشتر وارد زندگیمون میشه .
اگر اون آدم از زندگیمون بره ، یه آدم مشابه همون وارد زندگیمون میشه .
شما هیچ تغییری در سنت الهی نخواهید یافت
برای این که در مدار ناخواسته ها قرار نگیری ، لازمه که قوانینو مداوم برای خودت تکرار کنی .
از کجا بفهمیم که داریم به چی توجه میکنیم ؟
از طریق احساسمون .
اگر حالمون خوبه ! یعنی داریم به چیزی توجه میکنیم که اتفاقات خوبو در زندگیمون به وجود میاره .
اگر به چیزی که توجه میکنیم حالموونو بد میکنه، یعنی داریم اتفاقات بد رو وارد زندگیمون میکنیم .
چطور میتونیم وسط توجه به ناخواسته ها با احساس بد ، تغییر مسیر بدیم و وارد مسیر درست بشیم ؟ آگاهانه و با صدای بلند ، درباره چیزهایی صحبت کنیم که همین الان مناسبن و حال مارو خوب میکنن ؟
من اینطور موقع ها از خودم میپرسم غزل همین الان چه چیزهایی هست که تو به خاطرشون رضایت داری؟
همین الان چه چیزهایی باعث سپاسگزاری تو هستن ؟
همین حالا چه خواسته هایی داری ؟
هرچیزی که احساس بد رو تعریف میکنه ، به این معناست که ما در مسیر نادرست خواسته مون هستیم.
ما باغصه خوردن و اعتراض کردن نمیتونیم از کسی دفاع کنیم یا بهش کمک کنیم . چون ما ارواح مجزایی هستین که اومدیم به این دنیا تا خودمونو تجربه کنیم . هرکسی داره خودش زندگی خودشو خلق میکنه. با هرچی بجنگی و اعصابتو به خاطرش خورد کنی همون مدل اتفاقا وارد زندگیت میشن .
ما فقط و فقط برای شخص خودمون اتفاقات رو رقم میزنیم .
ما با فکر و کانون توجهمون که خودشو در احساس ما نشون میده ، اتفاقاتو خلق میکنیم .
ما مجبور نیستیم مثل دیگران زندگی کنیم یا مثل اونا نتیجه بگیریم . ما میتونیم به شیوه ی درست پیش بریم .
هرکسی با توجه و افکارش زندگیشو خلق میکنه .
اگر شکایت کنی شاید اون فرد یا اون شرایط درست بشه ولی دوباره و دوباره از همون مدل اتفاقا وارد زندگیت میشه و تو نمیتونی مداوم با همه چیز مبارزه کنی. تو نمیتونی جلو اومدن اون تجربه ی نامناسب رو در زندگیت بگیری .
هیچ وقت مشکلات حل نمیشن اگر مداوم روی اونا تمرکز بذاری.
توجهتو محدود کن . فققققط بذار رو اون چیزایی که میخوای تجربه شون کنی و تمرکزتو از روی بقیه چیزها بردار .
دیگران هم نمیتونن توی زندگی ما موثر باشن . اونا با افکارشون نمیتونن زندگی مارو خلق کنن .
اوناام دارن زندگی خودشونو خلق میکنن .
حتی هیچ پیامبری نتونسته توی زندگی بچه هاش موثر باشه . هرکسی خودش موثره . خودش داره خلق میکنه. برا همین تک تک فرکانسهای ما مهمن
برا همینه که توجهات ما مهمن . به میزانی که ورودیهارو کنترل کنیم و توجهمونو بذاریم روی نکات مثبتی که میخوایم وارد زندگیمون بشه ، به همون میزان میتونیم زندگی خودمونو تغییر بدیم به شکل دلخواه
وقتی توی مدار فرکانسی مناسبی باشیم ، شاید اتفاقهای بد رخ بدن اما هرگز دامنگیر ما نمیشن . مثل حضرت موسی که خداوند بهش الهام کرد که بره ، به سمت دریا رفت و دریا از هم شکافت تا موسی و قومش از اون مسیر رد شن و زمانی که فرعون و سپاهیانش اومدن ، در دریا غرق شدن .
در تجربه ی زندگی ما ، افکار و فرکانسهای ما هستن که اتفاقاتو خلق میکنن .
اگر نتونیم ذهنمونو کنترل کنیم ، نمیتونیم زندگیمونو کنترل کنیم .
نمیدونم شما این تجربه رو داشتین یا نه . اما من گاها که تخطی میکنم و از قانون پیروی نمیکنم و در مدار سختیها قرار میگیرم ، احساس قربانی بودن بهم دست میده که من که اینهمه قانونو میدونم چرا باید این اتفاق برام بیفته ؟
اما چیزی که مهمه اینه که دونستن قانون شرط نیست . عمل کردن به قانونه که جواب میده و مارو در مدار آسانیها قرارمون میده .
همین احساس قربانی بودن به خاطر رخدادن یه سری اتفاقا ، باعث میشه که هی توی مدار قربانی بودن دور خودمون بچرخیم و اتفاقای ازون دست رو زیاد تجربه کنیم .
در یک مکان مشخص آدمها بر اساس باورهاشون نتیجه میگیرن .
ممکنه به یک سری افراد ظلم شه و به یه سری دیگه از افراد خیر برسه در همون مکان .
آدما بر اساس نوع نگاه و مداری که در اون هستن نتیجه میگیرن..
چطور میتونیم در مدار آسانیها قرار بگیریم ؟
اگر بتونیم ذهنمون و ورودیارو کنترل کنیم و توجهمونو از روی چیزهایی که نمیخوایم برامون رخ بده برداریم و بذاریم روی مواردی که باب میل ما هستن ، و در باره اونا صحبت کنیم (زیباییها ، اتفاقای خوب ، خوشبختی که در زندگیمون هست ) خداوند و جهان شمارو به جایی هدایت میکنن که از اون جنس زیباییها و خوشبختی ها وارد زندگیمون بشه
اما اگر یه چیز نازیبارو در زندگیمون ببینیم و بهش توجه کنیم و درباره ش صحبت کنیم و بهش فکر کنیم و اعتراض کنیم فحش بدیم، بجنگیم…، از جنس همون اتفاقها وارد زندگیمون میشه .
استاد درتظاهرات سال هشتاد و هشت درحالی که از میان تظاهرات کننده ها میگذشتن و از خیابون رد میشدن و به سمت خونه شون میرفتن ، به آنچه که درحال وقوع بوده توجه نمیکردن، درباره ش صحبت نمیکردن، تلوزیون و اخبارو پیگیری نمیکردن و…
بحث اینکه چندنفر میتونن اینکارو بکنن نیست، بحث اینه که اگررر کسی بتونه تا این حد کنترل ذهن داشته باشه و از دل آشوب ، زیباییهار ببینه خداوند اونو از مدار قبلی برمیداره و وارد مدار زیباییهای بیشترش میکنه.
دقیقا اتفاقی که برای من هم افتاد. من انقدر کنترل وردودیها انجام دادم، انقدر پایبند قانون بودم و سعی کردم به درستی و متعهدانه طبق قانون عمل کنم که مدارم تغییر کرد و از میان یک عده افراد که واااقعا، وااااقعا واااقعا آدمهای سمی ای بودن کنده شدم و الان جایی زندگی میکنم که حتی خبری هم ازشون نمیشنوم .
اگر باز هم میخوام به زیباییها هدایت شم باید با همین حد از تعهد اینکارو انجام بدم و توجه کنم به انچه که میخوام وارد زندگیم بشه.
صحبت کردن درباره اون چیزی که میخوایم وارد زندگیمون بشه خییلی اهمیت داره و کار قوی ایه.
چون ذهنو خیلی درگیر خودش میکنه .
همیشه زیباییها و زشتیها باهمن .ما نمیتونیم توقع داشته باشیم که فقققط خوبیا باشن.
اما میتونیم کنترل کنیم خودمونو . حتی اگر حق داشته باشیم که درباره چیزهای ناجالب صحبت کنیم، اگر صحبت کنیم نازیباییها وارد زندگیمون میشه .
اگر توجهمون روی زیباییها باشه جهان لاجرم مارو وارد مدار زیباییها میکنه.
تعهد روز پنجمم:)
به نام خدای مهربان
قانون تغییر ناخواسته ها
—
قانون جهان چیست؟ اینکه به هرچیزی توجه کنی, از جنس همان وارد زندگی ات می شود.
پس اهمیتی ندارد به خواسته ات توجه می کنی یا ناخواسته ات, از جنس همان وارد زندگی ات می شود.(بدون دخل و هیچگونه رحم و دلسوزی ای)
پس بهتر نیست که به خواسته ها توجه کنیم؟
بهتر نیست تمرکز مان روی خواسته ها باشد؟
—
گاهی وقت ها ممکنه به یک تضاد و یا ناخواسته ای در زندگی بر بخوریم.
اغلب مردم با تضاد ها و ناخواسته ها می جنگند.
اما شیوه درست رفتار با تضاد ها و ناخواسته ها چیست؟ بی توجهی به آنها و کنترل ذهن.
زمانی که با آنها می جنگیم, درحال توجه به آنها هستیم و طبق قانون از جنس همان بیشتر و بیشتر وارد زندگی مان می شود.
اما زمانی که به آنها بی توجهی می کنیم و ذهن مان را کنترل می کنیم, آن تضاد ها و ناخواسته ها کمتر می شوند و یا حتی از بین می روند و شرایط و اتفاقات دلخواه می شوند.
—
قطعا توجه و تمرکز و جنگیدن با تضاد ها و ناخواسته ها آسان تر است.
هرکسی توانایی کنترل ذهن و احساسات را ندارد.
برای همین است که فقط تعداد کمی از افراد نتایج فوق العاده می گیرند و نتایج برایشان دلخواه است.
—
خدایا شکرت.
سلام خداوند شکرت بابت همین لحظه همین شکر گزاری،ها خدایا شکرت بابت همین که خودشناسی همین خداوند خودت کمک کن الگوهای تکرارشونده مثبت رو تو ذهنم تکرار کنم توجه به زیبای ها ،تمر کز بر روی زیباسازی الهی خودت کمک کن اون مهدی دربه داغون که کلی توانایی داره کلی نکات مثبت داره وهمیشه خداوندکمک،کرده ومطمعنم الان هم کمک میکنه وانرژی رو بهم میده،و مرا هدایت میکنه دستم رو رها نمیکنه تا آنچنان با ذهن خودم درصحل باشم ایفنقدراز،این ذهن فراری نباشم وبا احساحس،خوب وراهکاری،درست تغییر بدم نخواسته ها رو وتوجه کردن بخ خواسته ها به زیبایی ونعمت ها فراوانی ها وبرنامه ریری،کمبود عوض،بشه در،ذهنم وسر،شار،از،آگاهی های باشد که هر لحظه مرا به احساحس خوب می رسونه
به نام خدای مهربانم
روز 121شروع فصل پنجم سفرنامه
الهی صد ها هزار مرتبه شکر که باز هم توانایی خواندن دیدن نوشتن گوش کردن دارم و توانستم این فایل ببینم الهی شکر
الهی شکر که موبایل، اینترنت نامحدود و پر سرعت دارم و میتوانم خیلی راحت فایل ها را ببینم
الهی شکر که اینستا پاک کردم و وقتم را برای چیزهای بهتر میگذارم
الهی شکر برای استاد عزیزم و این سایت زیبا
الهی شکر که یکی از دستاورد های زیبای من در چهار فصل سفرنامه گرفتن گواهی نامه رانندگی ام بود
دورهمی دوستانه جمع شدن با همکلاسی هایم بعد ده سال الهی شکر چقدر اون روز خوش گذشت و انرژی همشون مثبت بود و الهی شکر که همه خوشبخت و شاد و موفق بودیم
یکی دیگه از دستاورد هام کنترل ذهن هست نمیگم همیشه انجامش میدهم ولی سعی خودم میکنم .
داداشم یک مریضی عجیب اول سال دچار شده بود به طرز معجزه آسایی یهو خوب شد و همه دکترا گفتن فقط معجزه شده و من چقدر اون تایم یک ماهه خودم کنترل میکنم چقدر رو ذهنم کار میکنم آهنگ می گذاشتم و میرقصیدم به قول رزا جان تو فایل مصاحبه که گفتم عیب ندارد که حس شما بد باشه ولی عیب داره تو اون حس بد بمونین من تمام تلاشم کردم که حسم کنترل کنم .
همون روزی که رفتیم دکتر آخرین بار که دکتر گفت برین به سلامت معجزه شده همه چیز پاک پاک هست از مطب که اومدیم بریم یه غرقه کتاب فروشی دیدم
من قبلاً نوشته بودم که دوست دارم کتاب جادوی شکرگذاری خانم راندابرن بخرم و خریدم اونم با آف پنجاه درصد خریدمش
چقدر این کتاب عالی بود چقدر عالی بود
چقدر حرفاشون با حرفهای استاد یکی بود
استاد یجا میگن ببیند چقدر نعمت چقدر برکت و چقدر خوشبخت هستید به همون میزان شما شکرگذار هستید به همون میزان شما کنترل ذهن انجام داده اید به همون میزان شما مدارتون بالاتر رفته
الهی شکر الهی شکر الهی صدها هزار مرتبه شکر .
در رابطه با این فایل بخوام یه مثال ساده از زندگی روزمره بگم اینه که
جایی که ما زندگی میکنیم یک شهرستان هست آب سهمیه بندی شده یعنی طبق یه تایمی ما آب داریم بعد همه منبع دارن و در صورت قطعی آب از منبع خیلی راحت استفاده میکنند .
مادر شوهر من از اولی که عید میشه همینطور حرص میزنه و تمرکزش رو آب قطع شدن و وای منبع آب ندارم وای بی آبی چیکار کنیم و وای درخت ها خشک شدن هست تا آخر تابستون که اول مهر آب برای همه دیگه کلا همه ساعت هست .
قسمتی که ما و مادر شوهرم زندگی میکنیم نزدیک به همه حالا منی که یکساله یاد گرفتم تمرکزم رو نکات مثبت باشه آب قطی نداریم باورتون میشه .
اگر باشه در حد چند ساعت که اصلا کمبود آب متوجه نمیشم یعنی اصلا برام فرقی نمیکنه آب هست یا نیست
یعنی میدونم که هست نقشه جهان که نگاه میکنم باور دارم که آب هست فراوانی هست برکت هست الهی شکر .
کلی درخت دارم آب پاشی میکنم برای قطره قطره آبی که به درخت ها میدم به گل ها آب میدهم شکر گذاری میکنم و لذت میبرم از اینکه فراوانی هست من این کار از شما یاد گرفتم استاد و جواب داده .
باور کنین توی خانواده خودم و همسرم فقط خونه ما همیشه آب هست و اگر آب قطع بشه چند ساعته مثل نصف شب که اصلا آب لازم نیست
گاهی اوقات خندم میگیره میگم بابا قانون حتی برای این چیزا هم جواب میده .
من هزار تا مثال اینچنینی دارم که بزنم براتون ولی ساده ترینش گفتم براتون
با همین فایل های سفرنامه درآمد ما به قدری افزایش یافت که قراره تو یه شهر بزرگ خونه بخریم چی از این خوشحال کننده تر من تا صبح میتونم براتون از دستاورد هام بگم
اگر همین الان خدا بگه وقتت تمومه میگم بزن بریم
چون تو این یکی دوساله که تو سایت هستم زندگیم شده بهشت
واقعا واقعا واقعا از عمق و صمیم قلبم میگم خیلی خیلی خیلی خوشبختم
گاهی اوقات فک میکنم میگم یعنی خوشبختی از این بالا تر هست خدا جون پسر درجه مو ببر بالاتر
اینقدر با همه چیز میجنگیدم که صد ها برابر بدترش سرم میومد بعد میگفتم من حس ششم قدی دارم میدونستم اینطور میشه ولی الان دیگه نه
الان لذت میبرم از ثانیه به ثانیه زندگیم از اینکه اینقدر تغییر کردم راضی ام خوشحالم و هنوزم دنبال پیشرفت بخاطر همین بازم سفرنامه شروع کردم
خدایا شکرت شکرت شکرت
دوست دارم
یا حق
121مین تحول زندگی من
موضوع فایل:قانون تغییر ناخواسته ها
عرض ادب و احترام به استاد عزیز و بانو شایسته و همراهان همیشگی سایت پرطرفدار وپرانرژی
هرچیزی که با آن بجنگیم بیشتر آنرا وارد زندگیمون میکنیم،از چیزی که بدت میاد سرت میاد وقتی نمیتونی کنترل ذهن مناسب داشته باشی و روی جنگ و مشکلات و کمبودها وتخریب کردن اینو اون تمرکز کنی نمیتونی زندگی روزمره تو کنترل کنی،همون اتفاق با همان ارتعاش وفرکانس وارد زندگیت میشه و درگیرت میکنه،وقتی تمرکزمون روی نازیبایی ها و ناخواسته ها و مخرب ها باشه،اتفاقات و تحولات را با همان جنس وارد زندگیمون میکنیم،اما اگر با تمرکز روی خواسته ها و زیبابین بودن و فراوانی ها مستدام و مستمر کنیم اتفاقات و تحولات و وقایعی مناسب و هم سنگ و همراستا با همان خواسته ها(خواسته هایی که خواستگاه احساس خوب و لذت میباشد ) برات ایجاد میشه،و خداوند درهای هدایت رو به روی ما باز میکنه و اطمینان دارم مورد هدایت خداوند واقع میشم،
شما حتی یک نفر در دنیا نمیتونی پیدا کنی که به زمین و زمان به حکومت به مردم به همه و همه حکومت های مختلف فحش وناسزا بگه و حالش خوب باشه،نه کسانیکه دچار فقر فرهنگی و شخصیتی هستن نمیتونن سالم باشند و سالم زندگی کنند و این ها در زندگیشون دچار کمبودها و تخریب و غر زدن و نق زدن هستن تا زمانیکه رویه خودشونو تغییر بدن و روی زیبایی ها و فراوانی و نعمتهای خدادادی و روی داشته هات تمرکز و سپاسگزار باشن تا به شرایط بهتر و زیباتر هدایت بشن زمانیکه کنترل ذهن داری پاداش عالی و جالب نصیبت میشه زیبایی در مسیرت پدیدار میشه نعمت وارد زندگیت میشه،
برای بهتر شدن زندگیمون تو این شرایط باید در مورد چیزای خوب و زیبایی ها آگاهانه صحبت کنیم و از نازیبایی ها اختلافات کمبودها و احساسات نامطلوب از انسانهای ناراضی و اخبار و جنگها و حکومتها صحبت نکنیم حتی در مورد اتفاقات و نازیبایی ها، ذهنمون رو وارد فاز جدیدی کنیم به زیباییها فراوانی و احساس خوب فکر و تمرکز کنیم تا هدایت بشیم بسمت همین خواسته ها و خواستگاه اهداف عالی زندگیمون.
داخل کشور عزیزمون ایران هم علاوه بر شرایط حاکم و موجود ما میتونیم متفاوت از افراد دیگر باشیم و زندگیمون رو خودمون با اتفاقات عالی رقم بزنیم باید کنترل ذهن عالی داشته باشیم و پلن زندگیمون و مدار مشخصی براساس لذت و احساسات زیبا و مسافرتها و تمرکز روی زیبایی ها و نعمتهای خداوند جاری باشه تا بتونیم زندگی بهتر و بهتر را تجربه کنیم بدور از هرگونه هیاهو و اختلافات قدم بقدم با تکامل پیشروی کنیم،حتی این موضوع در مورد روابط عاشقانه و برهمخوردن روابط صدق میکنه،سعی نکنیم بعد از بهم خوردن روابط دست و پا بزنیم تا دوباره مجدداً به رابطه قبلی برگردید شما طبق قانون عمل کن وارد مدار جدیدی از روابط میشی که دایره افراد و پیرامونت توسط جهان حذف میشه،به سمت تعالی روابط هدایت میشی.
سپاسگزار خداوند متعال بابت دریافت آگاهانه آموزه های فایل امروز سایت استاد عزیزم.
بنام الله یکتا هر آنچه دارم از اوست
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم
من از سال 93 با همسرم به مشکل خوردم چون قانون رو نمی دونستم 5سال درگیر آن قضیه بودم و دایم در مورد اون مشکل با دوست و آشنا و فامیل و همه و همه صحبت می کردم روز به روز مشکلاتم بیشتر میشد تا اینکه سال 98 همسرم اومد و معذرت خواهی کرد و گفت جبران می کنم .خدا رو شکر همسر من اون آدم سابق نبود 1000درجه عوض شده بود خیلی خیلی بهتر از قبل شده بود و من هم بخشیدمش تا اینکه اسفند سال 1402با یکی از همکاراش توی خیابون همدیگرو دیده بودن و ارتباط پیدا کردن و اون آقا وعده خیلی بزرگ مالی به همسرم داد و همسر من هم فکر کرد راست میگه ، من چون یکبار سال 93 با شخصی از همین ورژن و بقول استاد پترن برخورد کرده بودم فهمیدم که همکار همسرم داره دروغ میگه و هر بار به بهانه ای مبلغ از 500 هزار تومان شروع کرد از ما گرفتن و هر بار من به همسرم اعتراض می کردم که قراره اون به ما کمک کنه نه اینکه هر دفعه به ی بهانه بگه پول بده ، خلاصه هر چی میگفتم قبول نمی کرد و من شهریور 1402 دوره کشف قوانین رو خریدم و کامل کارهای گفته شده را انجام دادم و استاد عباسمنش درصحبتهاش می گفت وقتی به هر چیزی احتیاج پیدا کنی چه روابط عاطفی باشه چه مالی ازت دور میشه ،و فهمیدم این آقا به ما هیچ کمکی نمی کنه اومده ما رو تیغ بزنه و این ماجرا دقیقا یکسال طول کشید و ما مبلغی توی این یکسال به این آقا دادیم به امید اینکه قراره جبران کنه اونم چه جبرانی مبلغ خیلی بالایی به ما پول بده و به قول استاد چون من به شخصی مثل این آقا توجه کردم تمرکزم روی نکات منفی این شخص بود دقیقا مثل اون رو با توجه کردن به زندگی دعوت کردیم ،و من دوره کشف قوانین رو یکی از جلساتش رو خانم شایسته فرمودند هفته ای یکبار انجام بدین که انجام می دادم و نتیجه ای نمی دیدم و من مطمئن شدم به ما دروغ گفته و میخواد ما رو تیغ بزنه و خرداد امسال به قول معروف ما سر کسیه رو سفت کردیم بهش دیگه پولی ندادیم خودشو نشون داد و ما رو تهدیدم کرد من و همسرم رفتیم پیش پدرش و کل ماجرا را گفتیم ،خیلی پدرش ناراحت شد چون سر ی اتفاقی همسرم خیلی بهش کمک کرد و پیش ما بهش زنگ زد کلی دعواش کرد و قول داد 30الی40 روزه پول ما رو بده .دلیل تعریفم این بود که بگم قانون اینه به هر چیزی توجه کنی از جنس اون وارد زندگیت میشه چون به شخص اول تمرکز کرده بودم تمام نکات منفی بود عین همون وارد زندگی ما شد که فهمیدیم تمام حرفاش توی این یکسال که به ما گفته همش دروغ بوده و فکر نمی کرد که بفهمیم من دارم از فایلهای رایگان استاد استفاده می کنم و خیلی از خدا کمک خواستم و اینکه این آقا اومد توی زندگی ما و یک دلیل دیگه اش این بود که فایلهای استاد رو از راه غلط که بدست ما رسیده بود گوش می کردیم ،چون رضایت ندارن و ما بهایی نداده بودیم و از اون روز ما تصمیم گرفتیم هر موقع بهاشو دادیم از فایلها استفاده کنیم و الآنم فقط داریم رایگان ها رو استفاده می کنیم که خدارو شکر اون آقا ارتباطش دیگه با ما قطع شد و در عرض یکماه اون پولی رو که به اون آقا داده بودیم خدا کمک کرد تونستیم پس انداز کنیم و در چند روز آینده هم مبلغ پولمون هم بیشتر میشه .
ممنون از همه دوستان عزیزم که داریم به هم کمک می کنیم هدایت بشیم و راهنمایی بیشتر و ایده های بهتر نصیب هممون بشه و خداوند همه ما رو هدایت کنه به راه راست نه راه کسانی که غضب کردند و گناهکارند
همه عزیزان رو به خدای بزرگ می سپارم ان شااله همیشه شاد و سلامت و خرم باشید .خدانگهدار
سلام به استاد عزیز
واقعا زیبا بود و بجا بخصوص که الان در ایام انتخابات ایران هستیم
من به شخصه بسیار از این قانونی که فرمودید برام اتفاق افتاده تعدادش زیاده اینجا به چندتاش بسنده میکنم
1- من از سرما بدم میومد همیشه با همکارانی هم اتاق میشدم که گرمایی بودن
2- از سیگار بدم میومد خمیشه همکارام سیگاری بودن اونهم نه ببه شکل عادی روزی دو پاکت و من هی اعتراض میکردم و بدتر میشد
3- ولی یوقتایی همه میگفتن بازار خرابه من خیلی گوش نمیکردم و جالبه قراردادهای قشنگ تری می بستم
خیلی فایل زیبا و روشنگری بود من بسیاااراستفاده بردم و نگاهمو عوض کرد