روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 2 - صفحه 37 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-27 10:19:542025-02-25 20:09:04روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدای عظیم
روز ۵۰
سلام
سری روز شمار تحول زندگی ام را مدتی است که دنبال می کنم وهرروز بخشی از کار من شنیدن این آگاهی ها
هست . تاحالا فکر می کردم خیلی خوب قوانین رابلد هستم ودرک کردم ولی هرچه جلوتر می روم متوجه
می شوم که تازه در قدم های اول هستم ازنظر درک قوانین الهی . من تازه دارم درک می کنم وقتی استاد میگوید
تکرارو تمرین یعنی چه ؟ من باتکرار مستمر تازه دارم آروم آروم قانون رامی فهمم. این روزها خیلی خوب متوجه
اتفاقات زندگی ام میشم وهیچ اعتراضی هم نمی کنم هرجا خوب بود گفتم خوب اینجاها ذهنم راخوب کنترل کردم وهرکجا باب دلم نبود فهمیدم که به خوبی ذهنم راکنترل نکردم . البته که خیلی راضی وخوشحال هستم و
دارم متوجه ارسال فرکانس هایم می شوم که براساس افکارم داره ارسال میشه .خدایاشکرت که دراین مسیر
هستم وهر روز دارم بهترازدیروزم میشم . من کاملا متوجه بهترشدن شرایطم دارم میشم.
تنها کارمن این است که این مسیر راادامه دهم تانتایج بهتروبزرگتر بگیرم .
بنام آرامش بخش قلبها
روز۵۵
سلام
اولین باری که این فایل راشنیدم . حرفهای استاد برایم غیرباور بود وذهنم خیلی مقاومت می کرد درمورد نوع نگاه استاد به این موضوع . چون ذهنم از باورهای قدیمی وگذشتگان و باورهایی که به اسم دین و مذهب درجامعه مرسوم است احاطه شده .
ولی امروز که دوباره این فایل را گوش کردم به خودم گفتم چقدر خوب است که من هم چنین نگاهی رادرخودم
ایجادکنم چون این نگاه مرا توحیدی می کند . این نگاه مرا به خدانزدیک تر می کند و دیگر روی کسی به غیر خدا
حساب نمی کنم . اما هم تکامل می خواهد هم به حرف خیلی ساده است اما مهم عمل من است که آیا می توانم
درعمل هم این نگاه توحیدی راداشته باشم و برایم مهمترین رابطه -رابطه باخداوند باشد که این رابطه همیشگی
است وهیچ وابستگی به شخص خاصی نداشته باشم .
پاشنه ی آشیل من دراین نگاه توحیدی فرزندم است. به قول استاد ازهرچیزی دراین دنیا برایم عزیزتر ومهمتر است.
خداراشکر می کنم که به فرد خاصی وخانواده هیچگونه وابستگی ندارم . این روزها خیلی دارم روی خودم کارمی کنم که حتی روی اموال ومال
دنیا هم وابستگی نداشته باشم . چون به این احساس رسیدم که هرچه رهاتر و آزادتر وآرامتر باشم ونگران چیزی درآینده نباشم . احساس خیلی خوبی دارم و شادتر هستم و بیشتر بندگی خدارامی کنم .
هنوز خیلی خیلی باید روی خودم کارکنم وباورهای توحیدی را همیشه درخودم زنده نگه دارم .
خدایا هدایتگرم باش.
بنام خدایی که به شدت کافیست
روز ۵۶
سلام
تمام اتفاقات وشرایط زندگی ام بدون استثنا حاصل باورها وفرکانس هایم است . این من هستم که دارم زندگی
خودم راخلق می کنم .
من باید تمام وجودم رابرای درک وفهم وعمل به قوانین جهان هستی بزارم . وقتی بتوانم به قانون عمل کنم و
تمام کارم این باشد که آگاهانه روی باورهایم کارکنم نتیجه اش تجربه های زیبا ودلخواه است . چون سازوکار جهان این است . پاسخ به فرکانس های من .
وقتی من ازبدنه ی جامعه جداشوم و ذهنم راکنترل کنم هدایت می شوم به جای بهتر به مکان های زیبا .
تمام اتفاقات نادلخواه را خودم خلق می کنم وهیچ چیزی ازقبل مشخص نشده وهیچ تقدیرو سرنوشتی ازقبل نوشته نشده است .
استادازشما برای مثالهایی که دراین لایو بیان کردین سپاسگزارم .
بنام خدایی که به شدت کافی است
روز۵۹
سلام
روزهای پایانی فصل دوم روزشمار تحول زندگی است . خداراشکرمی کنم که توانستم روزهای زندگی ام را بادیدن وشنیدن این فایل ها زیباترسازم . چقدر خوب است که این کاررا همیشه انجام دهم مثل دوره ۱۲ قدم که یک پروسه ی مدت دار ی است برای گرفتن نتایج پایدار.
من دردوره ۱۲ قدم و وارد شدن به فایل های روزشمارتحول زندگی ۱و۲و۳ درک کردم که باید همیشه روی خودم
کارکنم . باید همیشه ذهنم راکنترل کنم . من قبلا پیوسته روی خودم کار نمی کردم ونتایجی هم نمی گرفتم ولی
الان نتایج عالی که از ۱۲ قدم واین فایل های دانلودی گرفتم درک کردم باید همیشه روی خودم کارکنم .
نتایج وقتی پایدار می شود که من همیشه باید ذهنم راکنترل کنم وبرای زندگی بهترهزینه وسرمایه گذاری کنم .
سلام به همه دوستان
روز سی و یکم از سفرم
امروز روز اول از فصل دوم سفرنامه ام هست. این فصل رو به خودم قول دادم که با همت و پشتکار و تعهد بیشتر جلو برم. اهدافی دارم که باید قبل لز سال نو بهشون برسم. البته این هدف ها روحی هستند چون باید از نظر روحی خودم رو قدی کنم که بتونن نتایج بهتر و شرایط بهتری رو که می خوام در سال حدید به دست بیارم عملی کنم. برای همین این فصل رو به تقویت روحیه ام می پردازم و تلاشم و همتم رو بیشتر می کنم البته به امید خدای عزیزم.
از دستاوردهای فصل قبل باید بگم که تونستم تمام نجواهای شیطانی ذهنم رو تشخیص بدم الان دیگه می دونم کی و چه موقع شروع به خرف زدن نی کنه. نقطه ضعف های شخصیتی ام رو شناختم و در این دوره یک ماهه پیش رو می خوام نجواهای ذهنم رو به کنترل خودم در بیارم و ساکتش کنم و روی نقاط ضعفم کار کنم.
حالا نقاط ضعفم چیا هستند. اول اینکه حسودم البته زیر پوستی از اینکه دیگران در شادی و آرامش هستند و من این آرامش رو ندارم خیلی ناراحتم و حسودی میکنم. دوم اینکه از اینکه خانواده من حمایتم نمی کنند و راز زندگیم رو نمی دونن و درواقع در یک دروغ دارم زندگی می کنم حالم داره به هم می خوره. پس تصمیم گرفتن که در سال جدید پرده از این راز بردارم و افشا گری کنم. برای همین دارم روی خودم کار می کنم که خیلی ضربه نخورم چون دیگه دوست ندارم تو استرس و ناراحتی و دلشوره زندگی کنم. واین شرط اساسی برای رسیدن به آرامشم هست . تا وقتی دارم با دروغ زندگی نی کنم رنگ آرامش رو نخواهم دید. فعلا این دوتا غول رو بشکونم خیلی خوشحال خواهم بود.
پس خدایا با قدرت دستم رو بگیر و من رو هدایت کن.
آمین
بنام تنها فرمانروای جهان که تمام قدرت از آن اوست.
سلام استاد ارزشمندم و بانو مریم جان عزیزم بینهایت ارتون بابت این سفرنامه تشکر میکنم .
وسپاسگزار خداوندم که مرا به این مسیر سعادت و خوشبختی هدایت کرد .
من از هدایت شدگانم واین بالاترین افتخار بندگیم است.
رفتن به یک مدار بالاتر را با تمام وجودم درک میکنم استاد جان برای همه این اگاهیی ها ممنونتم .
خداوند برایم معجزه کرده راهی برایم گشوده که پر از سعادت و خوشبختیه
وقتی در فصل اول سفرنامه بود به تضادهایی زیادی برخوردم هر تضاد یه باور شرک الودی که تو وجودم بود رو برام اشکار کرد خیلی سعی میکرد نجواهای ذهنمو کنترل کنم ولی اونقدر قدرتمند بودن که مرا به نقطه ی ناامیدی میکشوندن ولی خداوند وقتی با اعماق وجود خواستم که توی کنترل این نجواها کمکم کنه و اون خدایی که دیگر باور و اعتمادم بهش بیشتر شده و هر روز این باور و اعتماد رو باید تو وجودم قوی ترش کنم به کمکم اومد خیلی سعی میکنم که تمرکز کنم که چه نجواهایی توی ذهنم از کدوم جنس از باورهاست وقتی نجوایی میاد که نگرانم میکنه ناامیدم میکنه میترسوندم سریع میفهمم که شرکه که توی وجودم رشد میکنه ولی با این سفرنامه یاد گرفتم چطوری شاخ و برگ این شرکارو بچینم سریع با خودم میگم این همون جهاد اکبر درونیه که استاد میگه باید اینجا قدرت داشته باشم که اینارو کنترل کنم اینجاست که اعتماد به خداوند رو توی وجودم حس میکنم که تا چه حدیه وهی با خودم تکرار میکنم خداوند وعده فزونی میدهد خداوند راه میگشاید خداوند داره کمکم میکنه که منی بهتر از من بسازه تا بهم گوشزد کنه تا چه حد توانایی دارم تا از پس نجواهای شیطانی ذهنم بر بیام .
بانو جان وقتی که میگین روند رشد خودت را اول در احساس خوب و ارامشی که داری و سپس در افزایش کیفیتی که در هر جنبه ای از زندگی ات رخ داده به خوبی میبینی باید هم ببینی .این قانون خداوند است
واقعا این قانون امروز بهتر و بهتر درک میکنم
من در فصل اول سفرنامه شناختم نجواهای ذهنمو الهامات الهی رو و قوی تر شدم خیلی عزت نفسم بهتر شده خیلی فایلهای رایگان رو گوش میدادم و امیدم خیلی بیشتر میشد ولی بودن در این سفرنامه به صورت ریشه ای یه منه بهتر البته زره زره و اروم داره از من میسازه اینوکاملا خودم احساس میکنم تا قبل از این سفرنامه والبته با بودن در این سفرنامه هم همش با خودم میگفتم تا دوره هارو تهیه نکنم نمیتونم تغییراتی تو وجودم بدم وتصمیمم تهیه دوره عزت نفس بود ولی توان خرید نداشتم ولی از وقتی فهمیدم معنی تکامل رو و احساسش میکنم که بعد از تکاملم حتما این دوره روبراححتی و با کلی احساس خوب تهیه میکنم و وقتی درک کردم که این سفزنامه چقدر عزت نفسمو بهبود میده یقین پیدا کردم .که بعد از این سفرنامه چه کن فیکونی شود👍👍👍👍
خدای قدرتمندم یاریم کن در این مسیر پایدار بمانم
بینهایت سپاس گزارت هستم
از خانواده فوق العاده عالی عباسمنشیم ممنونم بابت کامنت های فوق العاده ای که میزارین و با مطالعه اونها بهتر و عالیتر قانون رو میفهمم بینهایت از تون سپاسگزارم و دوستتون دارم
در پناه الله یکتا شاد خوشبخت و ثروتمند و سعادتمند در این دنیا و اخرت باشید .♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
سلام
روز سی و چهارم از سفرم
خدا رو هزاران بار شاکرم که همیشه بنده اش بودم و همیشه توکلم به اون بوده. من هم مثل استاد از سالهای کم زندگیم متوجه شدم که روی هیچ کس نباید حساب کنم و همیشه باید توکلم به خدا باشه. هروقت که فراموش کردم و خواستم که به یک نفر به جز پروردگارم حساب کنم خیلی سریع ضربه خوردم و فهمیدم که راه رو کج رفتم. من وقتی شش سالم بود و پدرم رو از دست دادم و به دلیل مسایلی که برام پیش می اومد. برای خودم و مادرم متوجه شدم که تنها حامی ما فقط و فقط خدا هست. شاید روزها و سال های سختی رو سپری کردم اما تو این زمینه می تونم بگم خیلی توحیدی عمل کردم وبا این که اشتباهاتی داشتم اما به خودم افتخار می کنم و خودم رو ادم توحیدی می دونم. و از خدا می خوام ایمانم رو روز به روز به خودش بیشتر و بیشتر کنه. چون می دونه دستهایم فقط تو دستهای خودشه. از کوچیکی.
سلام به همگی
روز سی و پنجم از سفرم
چقدر خوب بود گوش دادن دوباره این فایل و چه زمان مناسبی بود. انگار وقتی در روند رشد هستی خانوم شایسته می دونه در هر مرحله و هر روز چه احساسی به ادم دست میده و الان چه فایلی مناسب و راه گشا هست. دمت گرم خانوم شایسته. امروز نمی دونم چی باید بگم دلم می خواد روزه سکوت بگیرم و فقط بشنوم. پس همگی تون رو به خدای بزرگ می سپارم.
خدایا دستم تو دستات هست محکم بگیر که جز تو پناهی ندارم.
سلام به همه ی عزیزانم
داشتم کامنت ایمان عزیز رو میخوندم که در صفحه ی اصلیه ۳۳اُمین روز درجواب کامنت مرضیه ی عزیز کامنت گذاشته بود نظرمو خیلی جلب کرد که نوشته بود به همین الهامات ساده مثل صبح زود پاشو برو نون بخر یا سفره ات رو زیبا بچین یا کارهای به ظاهر ساده که حتی فکرشو نمیکنیم چقدر توی رشد وتعالی ما تاثیر داره وبعد از۶ماه همه از تغییراتت متعجب وشگفت زده میشن.الان که داشتم کامنت ایمان عزیز میخوندم دیدم واسه ی من هم همچین اتفاقی افتاده اینکه میبینم همه مثل هم هستیم وسیستم عصبی همه ی ما مثل هم عمل میکنه باعث میشه خیلی زود نتیجه بگیریم کامنت عزیزان چقدر میتونه تو رشد وتعالی ما کمک کنه چقدر همین کامنت ها مثل چراغ راهنما هست واسم که میبینم ایمان عزیز یا هر دوستی که کامنتشو میخونم از این مرحله ای که من بهش رسیدم عبور کرده یه ردپایی از خودش به جا گذاشته که من هم مطمین بشم مسیرم درسته وباذوق وشوق بیشتری ادامه بدم
از شما استاد عزیزم از شما مریم عزیزم واز همه ی دوستان هم فرکانسی خودم کمال تشکر وسپاس گزاریو دارم
دوستون دارم ودر امان خداوند بی همتا باشید❤🧡💛💚💙💜
سفر دوم هم شروع شد و با سبک بالی باید برم سراغ سفرسوم
نتایجی که در دوره دوم سی روزه گرفتم ارامش و شناخت بیشتر به خودم. کنترل بهتر احساسات منظورم خشم. از اونجایی که نمیدونم در کجا و کدوم فایل استاد شنیدم فقط نظاره گر افکارتون باشید اهان فکر کنم از فایل های آرامش در پرتو آگاهی بود. و اینکه بز شیرده خودم را در چراگاه خودش رها کردم تا به گله ای که تعلق داره بپیونده و من هم تمام وقت به نقاشی می پردازم و به طور زبونی یکی از کارام نامزد کرده چون از موقع شراع طراحیش یکی از اقوام چندباری به خاستگاریش اومده و من گفتم باید صبر کنه تا بالغ و کامل شه و الان که نقاشی تکمیل شده عین خاستگار سیریش قدیمی ها که از نوزدای دنبال ناف بور خودشون بودن همه ش میگه برا من نگهش دار ام من سپردمش به خدا و باید روی باورهام کار کنم تا کارام به بهترین شکل ممکن و جایی که عشق و لیاقت هست بره درست مثل روابط واقعی که نباید به فرد خاص بچسبیم. بگذریم و خلاصه و گزیده گوی باشیم که من هم اکنون به لطف و هدایت پرودگارم تمام وقت دارم کار موردعلاقه م را انجام میدم و البته باید هرروز روی باورهای ثروت ساز و هم جهت با خواسته هام کار کنم. و کم کم به سمت موضوع هایی تخصصی هدایت بشم و رسالتم را از دل علایقم کشف کنم.