قدم اصلی تحوّل زندگی - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)

648 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1430 روز

    درود بر شما استاد عزیز

    درود بر مریم شایسته مهربان

    درود بر همگی دوستان

    خدا را هزاران بار سپاسگزارم بابت این آگاهی های نابی که دریافت کردم. استاد شما بی نظیر هستید. شما دست خداوندی برای هدایت ما. تقریبا یک سال هست که با دوره کشف قوانین زندگی هر روز در سپاسگزاری هایم از خداوند تشکر می کنم که ما را همچون خودش خالق آفریده . و این جمله هر روز برای من تازگی دارد. من که تا سالیان پیش به عدالت خداوند شک داشتم، و با دیدن انسان های ثروتمند، موقعییت ها و دارایی هاشون با خودم می گفتم پس عدالت خدا کجاست؟؟

    با این جمله خیلی از اون علامت سوال ها حذف شد. و تازه فهمیدم ساز و کار جهان چیست.

    اوایل که وارد این سایت ناب شده بودم و با دوره دوازده قدم شروع کردیم ، تو خیلی از فایل ها و جلسات از استاد می شنیدم که اگر چند وقت بعد این فایل رو بشنوید چیزهایی رو درک می کنید که انگار بار اولی است که می شنوی. و استاد الان بعد از دو سال و بهتر بگم با طی مرحله تکاملم تازه می فهمم که چی می گفتید، تازه فهمیدم ظرفت بزرگ میشه یعنی چی؟ تازه فهمیدم که احساس خوب مساوی است با اتفاق خوب یعنی چه.

    توی این دو سال که به جرات میگم بهترین سال های عمرم بوده، و زندگی و خواسته های همین الان ما هیچ ربطی به دو سال پیش نداره، تازه دارم یاد می گیرم باور یعنی چی؟ هر روز جلسه 10 دوره راهنمای عملی رو گوش میدم، و به قول خودتون با قدرت می سازم باور هایی که به من قدرت و انگیزه میده. هر روز جلسه 9 دوره کشف قوانین رو گوش میدم و ایمانم را قوی تر میکنم که هر آنچه بخواهی به تو داده می شود و فقط کافی است که احساس خوبتو حفظ کنی.

    هر روز خدا را هزاران بار شکر می کنم که ما را به مکانی برای زندگی هدایت کرده که با آرامش و قدرت تمرکز به دور از هیاهو و حاشیه اطرافیان فقط به زیبایی ها و حال خوبمان توجه کنیم. و به قول خودتون هر لحظه به خودم می گم خدا رو شکر حالم خوبه و ایمان دارم که به خواسته هایم نزدیک تر می شوم و خواسته هایمان نیز کیلومتر ها به ما نزدیک تر می شوند.

    و چقدر لذت بخش وقتی این روند تکاملی ات رو می بینی و هر روز به بالا و بالاتر رفتن فکر می کنی. و ایمان داری که با حال خوبت و شکرگزاری از داشته هایت خداوند ظرفت رو بزرگ می کنه و تازه فهمیدم این ظرف چطور بزرگ شده که ما اصلا متوجه نشدیم. و حالا با دوره احساس لیاقت خودم را لایق خواسته هایم می دانم، و تمام آنها را بدیهی و دست یافتنی.

    این مشییت خداوند است و من ایمان دارم به خدایی که مرا ارزشمند و لایق بهترین ها آفریده.

    یکی دیگر از بزرگترین شکرگزاری هایم در این مسیر دو ساله همراه بودن همسرم با من است. و اینکه هر روز خدا رو شکر میکنم بابت هم فرکانسی و هم مدار بودن با همسفر زندگیم. اینکه با هم دوره ها رو دنبال می کنیم و هر روز به دنبال آگاهی جدید و پیدا کردن ترمز هامون هستیم. واقعا خدایا شکرت.

    استاد و مریم عزیز از شما هزاران بار سپاسگزارم که هر روز با این آگاهی های ناب و یادآوری قانون بدون تغییر جهان انگیزه های ما رو تقویت می کنید. شما دستان خداوند هستید تا ما را در رشد و گسترش زندگی مان کمک کنید.

    سلامتی ، ثروت و حال خوب نسیب دل مهربانتان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    زهرا رجبی گفته:
    مدت عضویت: 1244 روز

    سلام به استادم و و سلام به مریم جونننن

    سلام به دوستان عزیزم

    واوووووو استاد اصن دهنم باز مونده چه هیکل خفنی ساختید چه تیشرت خوشرنگی پوشیدید واقعا به به دمتون گرم برای این اندام خفن و چقدر زیبا مریم جون پا به پا ی شما همراه شما میومد و ازتون فیلم میگرفت ازتون سپاسگزارم مریم جون

    استاد اتفاقا دیشب داشتم سایتو چک میکردم برای فایل جدید و امشب فایل جدید گذاشتید اینم یه هماهنگی خدایاشکرت برای این فایل عالی چقدر به موقع

    استاد امشب منم یکم حالم خوب نبود و قشنگ حس میشد که عاقا این حال بد من از نجواهای شیطانی توی سرمه چیزای منفی ک هی میگفت و من ایمانمو ب خدای خودم از دست دادم ولی ب خودم اومدم گفتم بسته زهرا باید حالتو خوب کنی نشستم با خدا خودم صحبت کردم و ازش معذرت خاستم برای گوش دادن ب این نجواهای شیطانی و دیدم چقدر حالم خوب شد چقدرررر نزدیکی به خداوند ارامش داره واقعا بهترین حسه دنیاست و استاد هیچکسی جز خود ما نمیتونه حال ما رو خوب کنه هیچکسی و من اینو باور کردم ک تا خود من نخام و خود من تلاش نکنم حالم خوب نمیشه

    استاد چقدر لذت میبرم که همه ی مثال هاتون از زندگی خودتونه اینجوری ذهن ماهم خیلی راحت تر باور میکنه تا شما بیاین بگین ادیسون اینجور بود وقتی شما میگین من منی ک راننده تاکسی بودم شدم این با اینکار ها خیلی راحت تر ذهن من ک دارم شمارو نیگا میکنم قبول میکنه و ازتون سپاسگزارم برای این روشتون و عاشقتونم برای این فایل های رایگان که خودشون کمی از دوره هاتون ندارن

    عاشقتونم و ازتون سپاسگزارم برای راهنمایی و هدایت ما به مسیر درست و از خداوند سپاسگزارم مارو به این مسیر درست هدایت کرد:))))))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  3. -
    امین خسروی گفته:
    مدت عضویت: 2168 روز

    با سلام و درود فراوان

    بر تمامی بچهای سایت و اونهایی که مثل من روحشون داره لطیف میشه

    من خیلی وقت پیش که استاد عزیزم فایلهای قشنگ و تاثیر گذاشت رو به همراهی مریم خانم بانوی شایسته خانواده عباسمنش میذاشتند و پشت بکگراند استاد هنگام پیاده روی کنار دریاچه بود خیلی دلم میخواست که از نمای جنگل پارادایس هم ویدیو بگیره که استاد دراند صحبت میکنن. و امروز که دارم فایل رو میبینم در این ساعت که هشت ده دقیقه صبح زیبای

    هم هستش در لحضه 21 پنجاه ثانه که استاد داشتند صحبت میکردند که خداوند گفته من اون کسی هستم اجابت میکنم خواسته شما رو و بانوی شایسته عزیز یه دفعه با حرکت بسیار زیبایی جهت دوربین رو تغییر داد و اون خواسته من رو خدا توسط خانم شایسته همزمان با گفته های استاد عزیز در این همزمانی عالی برآورده شد. و از نمای درختان ادامه ویدیو رو گرفتند.

    خدایا تو چقدر هواست هست که به این خواسته کوچیک که چند ماه پیش من بوده تازه اونم بدونید بچه ها که همینجوری دوست داشتم میخوام اینو بگم من همین خواسته رو با یه حسی ارزو کردم که حتما اتفاق میوفته و من با این اتفاق باز در راه باور به این که باورهای ما فرکانس ما شرایط ما رو خلق میکنه و این باور و فرکانس فقط و فقط از ما ساطع میشه و برای ما شرایط رو فراهم میاره و خداوند عزیز هم داره لحظه به لحظه به ما میگه که من شما رو اینجوری خلق کردم .آ

    یا چیزی جز احساس قدرت و لیاقت برای ساخت شرایط دلخواه و لذت بردن در مسیر خواسته هایم میتوانم داشته باشم

    و همیشه و همیشه از خدا بخواهم که جز این نباشد.

    .

    و این نشانه های کوچک را برای خودم دارم بزرگ میکنم که بله درسته با همین نشانه ها دارم قانون رو برای خودم منطقی میکنم .

    با اینکه از مدار خارج میشم اما خدا شاهده امین پارسال با امین الان فرق داره زود برمیگرده به حالت خوبش و نمیزاره اتفاقات ناجالب یا شرایط نا دلخواه اونو از مسیر خلق خواسته ها دور کنه

    استاد عزیزم که راجبع عدد 19 در دوره دوازده قدم که یک ماه ازش گذشته تهیه کردم همون لحظه که از این واژه استفاده کردید ( عدد 19) من ماشین حساب رو برداشتم و یه عدد طولانی رندوم رو چند انگشتی و سریع تایپ زدم و بر 19 تقسیم کردم و در کمال ناباوری نتیجه صفر شد .

    در حالی که احتمال نتیجه صفر خیلی خیلی پایین هستش . و برای من همون بار اول اتفاق افتاد.

    و اونم رو من یه چراغ سبز از طرف خداوند دیدم که به من میگه من هستم و اجابت میکنم

    همیشه وقتی از خداوند توضیح میدید استاد من یه حالتی که اشک توی چشمام جمع میشه و میخوام گریه کنم بهم دست میده و برای همین همیشه فایلهاای شما رو تنهایی گوش میدم و اون فایلها و محصولاتی مثل جلسات قرآنی رو با ذوق و شوق و حواس جمع گوش میدم چون دوس دارم خدا رو بهتر بشناسم چون در دفترم نوشتم که خدایا همیشه و همیشه منو به سمت خودت نزدیک و نزدیکتر کن و هواست به من باشه .

    و من با دیدن این نشانه های کوچک هم این باور رو در خودم قدرتمند میکنم که خدا اجابت میکنه و هرزگاهی با همین نشانه ها که سفارشی شده ( برای من ) هستش چون خدای منه و من اونو دارم میسازم به من میگه که همیشه هواتو دارم و این منم که باید با کنترل فرکانسم و باور به این که خالق شرایط هستم چه در مسیر خواسته ها و چه در مسیر ناخواسته ها روی خودم کار کنم چون خداوند با سیستم و قانون عادلی که گذاشته تایید میکنه خروجی فرکانسهای من رو ( و من هم همونطور که استاد عزیزم گفته، خداوند بخشنده و مهربان که فرمانروای تمام اون چیزی هست که ما درک میکنم و نمیکنیم گفته فقط از من بخواه ولا غیر

    به نظر من خدا اینو گفته که نه بخاطر ایینکه ما اونو بپرستم ( همونطور که قبلا تو کتابهامون خوندیم برای این گفته که فقط و فقط رب هستش که این توانایی رو داره و واضح گفته فقط از من بخواه چون هیچ کسی دیگه نمیتونه همه از اوییم اوست که منبع هستش رب نور در آسمانها و زمین

    خدایا به این سادگی گفتی ولی بازم فراموش میکنیم .

    اما هر لحظه رو به سمت تو کنیم در آن واحد قبولمون میکنی و با نشانه ها ما رو هدایت میکنی (البته اگر ببینیم و عمل کنیم . باید اینو منتطقی کنم که خدا دستم رو نمیگیره ببره تو جاده آسفالت سرسبز مسیرو نشسونم میده

    خدایا از تو هدایت رو میخوام . اینو نوشتم که باز برگردم و ببینم و تایید کنم

    سپاسگذاری میکنم از مریم خانم عزیز بانوی شایسته و استاد جذاب و مهربون که همچین فایلهای رو که شامل قوانین و آگاهی های ناب هست رو با ما در میون میزارند.

    و تشکر از تو دوست عزیز که نوشته من رو خوندی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  4. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1817 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم، از صمیم قلبم از شما انسان نازنین که خالصانه مطالبتونو با ما به اشتراک میزارین تشکر میکنم، و

    مخصوصا از خانم شایسته نازنین، خواهر گرامیم که زحمت میکشن این گوشیو ساعتها دستشون میگیرن و این آگاهی ها رو

    به ما میرسونن تشکر میکنم. یادمه سالها قبل وقتی هنوز خیلی با این قوانین آشنا نبودم و در یک مدرسه غیر انتفاعی کار

    میکردم، خیلی اتفاقی متوجه ارتباط ذهنم با مسائل پیرامون شده بودم و من و همکارم یه بازی ساخته بودیم که هر که هرچی

    تو ذهنش بود و اتفاقات مشابه افتاد یا وقتی در مورد موضوعی صحبت میکردیم اتفاقی در اون راستا میفتاد به هم میگفتیم

    و این گفتن ها و توجه کردن ها باعث شده بود که یادمه یه روز توی یه بازه 10، 15 دقیقه ای شاید نزدیک 6، 7 مورد اتفاق

    افتاد، تو اون ایام با آقایی آشنا شدم و فایل هاشو خریدم ( استاد ا.ش) که بعدها متوجه شدم ایشون از شاگردان استاد بودن

    و وقتی فایلهای ایشونو گوش میکردم اون موقع تازه فهمیدم داستان چیه؟ این که تمام اتفاقات پیرامون ما با ذهن نیمه

    هوشیار ما ارتباط داره اما چون پنهانه این ارتباطو درک نمیکنیم مگه اینکه اینقدر سعی کنیم ذهنمونو و ورودیهاشو بررسی

    و کنترل کنیم تا بتونیم تصاویر ذهن نیمه هوشیار رو به بخش ذهن خودآگاه بکشونیم و ببینیمش و اینجوری ارتباطش با

    دنیای پیرامونو متوجه بشیم. از قدیم هم ناخودآگاه مردم اینو به شکل های مختلف درک کرده بودن اما بصورت قانون مدون

    کسی ازش چیزی نمیدونست، مثالش معروفه که وقتی ناخودآگاه به کسی فکر میکنی یهو پیداش میشه و میگن طرف حلال

    زادس!! خلاصه این باعث شد کمی روی خودم کار کنم اما نتایجم زمانی شروع شد به آشکار شدن که با شما استاد عزیزم

    آشنا شدم و صداقت در کلام شما موج میزنه و انسان با قلبش اینو حس میکنه. اما در همزمانی جالب این فایل بگم و سوالی

    که امروز در ذهنم شکل گرفت، واقعیتش اینه که منو همسرم داریم به طور جدی به بحث مهاجرت فکر میکنیم، البته فعلا در

    مقیاس کوچیکش، چندتا هدف داریم از این مهاجرت،یکیش استقلال از خانواده بنده و مواجهه با چالشهای زندگی برای رشد

    فردیه و یکیش بحث گشایش در روزی و هدف بزرگتر اینه که ظرفیت پیدا کنم برای اینکه یه کسب و کار راه بندازم و زمانی که

    شایستگیشو پیدا کردم به لحاظ ذهنی از شغل کارمندیم استعفا بدم… اما موضوع جالب که با این فایل همزمانی داشت و

    ذهنمو مشغول کرده بود این بود که من از مهاجرت فقط به یکسری اهداف محدود فکر میکردم ، مثلا یه خونه با این اندازه

    اجاره کنیم و این منطقه سکونت داشته باشیم و این که مثلا به فلان شعبه انتقالی بگیرم… اما توی تمام این موضوعات

    داشته هام رو در نظر میگرفتم و اصلا نگاهم به فضل پروردگار نبود… امروز با خودم گفتم چرا بیشتر نمیخوای؟ مگه خدایی

    که برای فلانی فلان امکاناتو خواسته برای تو نمیخواد یا نمیتونه برات مقدر کنه، چرا دستت تو جیب خدا نیست، چرا

    دستت تو جیب خودته که همش شپش تهش قاپ میندازه؟ تا رسید به این فایل که من خودم باعث تمام این مسائلم و

    به فضل خدا میتونم تمام این مسائل رو حل کنم، مدام فراموش میکنم که این منم که خالق زندگیم هستم و تعجب میکنم

    که فراموش میکنم این حقیقتو که هر لحظه خودمم که دارم زندگیمو میسازم و مدام حسابگری های حقیر مادی میاد تو ذهنم

    و با خودش ترس و غم میاره، استاد عزیزم مهمترین ویژگی که در شما دیدم و همیشه بهش قبطه میخورم اینه که اگه کاری

    رو شروع کنید به نفستون باج نمیدید و تا تهش میرید، و از بچگی این ویژگی رو در خودتون نهادینه کردید، اول تحسینتون

    میکنم و از خدا میخوام بهم توفیق بده متعهدانه و با پذیرش صد در صد مسئولیت زندگیم نسبت به تغییر وضع موجود و

    بهتر شدن هر لحظه زندگیم اقدام کنم و ذهنمو اصلاح کنم، با آرزوی خوش بختی برای همه عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      فهیمه فقیهی گفته:
      مدت عضویت: 2330 روز

      سلام بر حسین عزیزم

      عجب نکته ای تو کامنت ات گفتی

      دستت تو جیب خدا باشه

      همین یه جمله ات را اگه بتونم درکش کنم چه بیگ بنگی تو زندگیم اتفاق می افته!

      ازت سپاسگزارم دوست من

      و امیدوارم در زمان مقرر خبر مهاجرتت را همراه با خانواده محترم تو سایت بخونم

      موفق و خوشبخت باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    راضیه گفته:
    مدت عضویت: 670 روز

    سلاااااااام

    سلااااام

    سلاام

    خداروشکر بابت این فایل ارزشمند ک من در فرکانس گوش دادنش بودم و امروز 3 بار گوشش دادم…

    مریم جان عزیزم با تمااااام وجودم ازت سپاسگزارم بانو بابت فیلمبرداری ماهرانه ک هر بار لطف میکنی و انجام میدی…

    چقدر خش خش برگ ها زیر پاتون رو دوس داشتم…

    چقدر اسمون ابی با ابرهای کمرنگ توی صحنه رو دوس داشتم…

    خدارو شکر شکر شکر

    ممنون استاد و ممنون بانو بابت این حرف ها و این تلنگر ها و این یاداوری زیبا و به جا….

    واقعا من یادم میره ک خودم خالق شرایط خودمم…

    هربار یادم میره اگه آگاه نباشم…

    نیازه ک آگاهانه زندگی کنم…

    نیازه ک شکر گزار باشم…

    نیازه ک ببینم گذشته چطور رفتار کردم ک الان توی این شرایط هستم…

    بله…

    هر وقت آگاه و بیدار بودم نسبت ب این مسئله و قانون مهم زندگیم بر وفق مرادم بوده و حالم خوب بوده ولی ب محض اینکه ب صورت واکنشی زندگی کردم و توی جریان بادهای زندگی هر بار ب سمتی رفتم سکان زندگی از دستم خارج شده و افتضاح پشت افتضاح…

    استاد من اعتراف میکنم ک هربار هربار شکر گزار بودم زندگیم بهشت واقعی بوده برام ولی ب محض اینکه میرم توی نقش قربانی و متوقع بودن زندگی جهنم میشه…

    ممنونم ازتون بابت تهیه این کلیپ

    ممنونم بابت ایجاد این سایت

    ممنونم از دوستان ک کامنت های زیباشون خیلی وقت ها الهام بخش لحظاتمه…

    خداروشکر بابت وجود تک تک انسان های توحیدی و یکتاپرست و موحد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  6. -
    اصغر و پرسیلا گفته:
    مدت عضویت: 1503 روز

    بنام خدای مهربانیها

    سلام براساتید گرانقدر وشمادوستان نازنینم

    شب گذشته به یه تضادبرخوردم وبه شدت احساسم بدشدهرچه تلاش کردم  برای کنترل ذهنم کارسازنبود وچندساعتی حالم بد بود تااینکه موقع خواب چندین بارفایل جلسه5قدم 8 راکه باموضوع” کنترل ذهن دربرخوردرباتضاد “میباشدگوش کردم وکم کم تونستم ذهنم روازروی آن تضاد وناخواسته بردارم وسپاسگزارخداباشم بخاطر نعمتهایی بی شماری که به من داده

    همینجاازهمسرعزیزم که با هم دراین مسیرزیباهستیم معذرت میخواهم که چندساعتی باعث ناراحتی اش شدم

    وعرض میکنم همسرعزیزم یارهمراهم من خودم رامیبخشم چونکه خدامنو بخشید ازت میخوام که شماهم من ببخشد

    تااینکه امروزاول صبح تمرین ستاره قطبی ام راانجام دادم وازخدا خواستم تایه نشونه واضح ببینم برای رسیدن به احساس خوب وگذرازاین تضاد رفتم سایت ونشانه امروزم روسرچ کردم

    قسمت 148 سریال زندگی دربهشت برام آمد باعنوان” توانایی کنترل ذهن”

    بلافاصله فایلو رو تماشاکردم و شگفت زده شدم ازواکنش قانون نسبت به حس وحالم که انگاران این فایل وصحبتهای استادنازنین برای ابن لحظه من آماده شده بود

    شروع به خوندن کامنتهای دوستان کردم واولین کامنت براساس امتیاز کامنت دوست عزیزمون سر کارخانم حوری باختری بود که اشکم رو در اوردوهمینجا باکسب اجازه ازاین دوست عزیز متن این دلنوشته گرانبها رو برای دوستانم بازنشرمیکنم

    تا تعهدی باشد برای همه ما برای کنترل ذهنمون در مواقع برخوردباتضادها.

    به نام مالک و تنها قدرت جهانیان

    لِکیلا تاسوا علی ما فاتَکُم

    بر آنچه از دست شما رفت، تاسف نخورید

    《سوره حدید، آیه 23》

    سلام بر مومنان

    چند روزی هست که این آیه رو می بینم و عکسش رو توی گوشیم ذخیره کردم و هرازگاهی بهش نگاه میکنم و بهش فکر میکنم تا اینکه

    امروز استادعزیزم این پیام رو باخودشون آوردند

    و تمام صحبت هاشون برمیگرده به مفهوم همین آیه

    که نباید برای چیزی که ازدست رفته غصه بخوریم و اوقاتمون رو تلخ کنیم.

    چیزی که بارها در قرآن بهش تاکید شده

    و استاد، چقدر راحت از ازدست رفته هایش صحبت کرد و چقدر با احساس خوب و صدای رسا

    من نمیتونم به سادگی از این فایل رد بشم و باید بارها و بارها این حرف هارو بشنوم

    باید مو به مو

    و

    واو به واو

    تمام آن چیزی که اینجا گفتند و عکس العمل های استاد رو هر بار باچشمهای باز ببینم تا ملکه ی ذهنم بشه.

    اینطور مواقع که عملکرد استاد رو می بینم دائم به این فکر میکنم که اگر من تو این موقعیت بودم چیکار میکردم !

    و گاهی در اتفاق هایی که برای من میوفته، به این فکر میکنم که اگر استاد بود چیکار میکرد و چه رفتاری میکرد و این باعث میشه بتونم به موقع، ذهنم رو کنترل کنم.

    و چقدر این مقایسه برام خوبه

    چون باعث شده در موقعیت های مختلف، بیشتر یاد عملکرد استاد باشم و بیشتر حواسم به رفتارم باشه.

    همیشه باید یادمون باشه دانستن مهم نیست، عملکرد مهمّه

    خیلیا شبیه حرفاشون نیستند، خیلی می دونند و و خیلی حرف های قشنگ میزنند اما پای عمل که برسه گفته ها از یادشون میره!

    برای ما که داریم زندگی استاد رو می بینیم هیچ بهانه و توجیهی برای عمل نکردن ،پذیرفته نیست.

    الگوی ما، کسی هست که خودش اولین شخصیه که به حرف های خودش عمل میکنه، پس

    من دیگه نمی خوام یادم بره،

    من نمیخوام عالم بی عمل باشم،

    من نمیخوام فقط حرف بزنم،

    من میخوام تعهد بدم

    من همینجا تعهد میدمکه از همین لحظه با تمام وجودم، مثل یک نگهبان ، مراقب افکار و احساسم باشم و درمواقع حساس، یادم بمونه که به قانون عمل کنم.

    تعهد میدم که یادم بمونه و تعهد میدم که عمل کنم

    درپناه ربّ

    خداوند یاریاورمان باد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  7. -
    حمید معدندار گفته:
    مدت عضویت: 1004 روز

    بنام خدای زیبایی ها

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین

    برای بار دومه که تو این فایل دارم کامنت مینویسم

    من میخوام در این مورد صحبت کنم من خالق زندگیم هستم

    یه چند مدتیه که دارم بهتر قانون رو درک میکنم و بهش عمل میکنم ، در واقع با کار کردن رو خودم طبق قانون ، داره نتایج میاد هر چند کوچک ولی لذت بخش و عاااالی

    همین پنج شنبه که گذشت خونمون مهمون داشتیم و شب یک ساعت قبل از اینکه مهمونامون از خونه ما برن ، داشتم تودلم میگفتم چی میشد فردا صبحانه دور هم کله و پاچه میزدیم خیلی حال میداد

    شب که داشتن میرفتن خونشون تا فردا دوباره برگردن (دلیلشم اینه که جای دیگه خوابشون نمیبره و باید خونه خودشون بخوابن) موقع رفتن من گفتم پس صبح زود بیاید که صبحانه رو با هم بخوریم و اون مهمون عزیزمون گفت کله پاچه میخورید من صبح میخوام برم بخرم (و بیییییییینگ شاخک های من تیز شد که ببین قانون رو عجب سریع العجابه ) کلی اصرار از من که بابا شما مهمونید من خودم میخرم و از این حرفا … قبول نکرد و گفت من صبح میرم میخرم و ما ساعت 8:30 اینجاییم ، خلاصه جاتون خالی اومدن ، خوردیم وکلی خوش گذشت ، بعدش به خدای خودم گفتم خدایا شکرت چقدر این قانون بی نقصه و عااالی جواب میده و چقدرم سریع العجابه یعنی میخواهی و میشود ، کلی سپاسگزار خدای وهابم شدم

    هفته قبل داشتم فکر میکردم که واسه محل کارم یه لباس رسمی بخرم مثلا بافتی ، پیراهنی …. یا هر چیزی که بشه ست کرد این گذشت و روز شنبه یعنی دو روز پیش که فرداش تعطیل بود ما رفتیم ویلای اون انسانهای دوست داشتنی و نازنین و جاتون خالی کلی خوش گذشت و لذت بردیم و یکشنبه صبح بود که دیدم اون عزیز اومد و دستش یه کاپشن نو بود و بهم گفت بپوش ببین اندازته ( و یهو بییییییییینگ باز هم شاخک هام تیز شد که ببین قانون رو چقدر سریع العجابه)

    منم پوشیدم و قشنگ تن خورش عااالی بود ، ایشون گفت من هفته پیش خریدم و اندازم نشد و گفتم احتمالا اندازه تو بشه و گفت مبارکت باشه چقدم بهت میاد خلاصه کلی تشکر کردم و باز هم به خدای خودم گفتم خدایا شکرت واسه این همه نعمت که هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه و من دریافتش میکنم

    آره الان احساس میکنم که چرخ زندگیم داره روان تر میشه و گفته استاد که اصل قانونه داره به حقیقت میپیونده و من خالق زندگی خودم هستم و به میزانی که رسیدن به خواسته هام داره برام بدیهی میشه و باور میکنم شون به همون میزان نعمت رو دریافت میکنم یعنی میخواهی ومیشود

    منی که تا چند وقت پیش هیچ درآمد وهیچ ایده ای برای پول ساختن نداشتم هدایت شدم به شغلی که چند سال قبل انجامش میدادم وبد نبود درحالیکه اونموقع قانون رو خوب نمیشناختم ، اما الان با باورهای جدید دارم تو همون شغل پول خیلی بیشتری میسازم ، یعنی ورودی مالی دارم اونم بیشتر از مورد مشابه چند سال قبلم ، خدایا هزاران بار شکرت

    حالا دارم دنبال الگوهایی میگردم که تونستن ثروت بسیار زیادی بسازن اونم خیلی راحت و آسان تا برام بدیهی بشه و در مسیرش قرار بگیرم

    خدایا شکرت واسه اینکه قانون بدون تغیری وضع کردی که خودم خالق زندگیم هستم

    خدایا سپاسگزارتم که عاشقمی وهر لحظه هدایتم میکنی و قدم به قدم کمکم میکنی تا به هر چیزی که من میخوام برسم

    موفق ، سالم ، شاد و پُر سود باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2209 روز

      درود و سلام به شما آقای معدن‌دار عزیز

      امروزصبح به کامنت شما هدایت شدم و چقدر خوشحال شدم که به این خواسته تون رسیدید کله پاچه آخه منم خیلی کله پاچه دوست دارم یهویی دلم خواست .. چقدر خوبع به مراد دلتون رسیدید .. اینکه آدم توی دلش یک درخواستی رو بکنه بعدش ببیننه از زبان دیگری گفته میشه واقعا جای خوشحالی داره .. اصلا ربطی ندارد که این خواسته کوچیک باشه یا بزرگ باشه . مهم اینکه سریع اجابت میشه .. یعنی می خواهی و اجابت می شود .. یک نکته ی دیگری که برام جالب بود این است که کله پاچه رو باید با کسانی بخوری که آنها هم مثل خودت عاشق این کله پاچه باشند و با عشق در کنار کسانی نوش جان کنید که هم مدارت هستند و می تونی راجب آن غذا و یا هر چیزی با هم صحبت کنید و از آن کله پاچه بیشتر لذت ببرید نوش جان تون باشه انشالله همیشه به درخواست هاتون جواب خوب داده بشه و تمام خواسته هاتون به همین آسونی و راحتی اجابت بشه .. ممنونم که این موضوع رو نوشتید و سبب خوشحالی من شدید باور کنید هنوز دارم می خندم و خوشحال هستم . منم دلم می خواد یهویی از یک جایی برام کله پاچه ی خوشمزه برسه خخخخخ

      کاپشن جدید تون هم مبارک باشه .. چقدر اون دوست تون با سخاوتمند هستش که بفکر شما بود و دستی از طرف فرشتگان الهی بود تا به این درخواست تون جواب بده . خدا رو شکرت که چرخ زندگی تون داره روان تر و قشنگتر میشه و از اینکه در مدار دریافت و جذب خواسته هاتون قرار گرفتین تحسین تون می کنم خدا رو شکر که اینها همه شون نشانه های خداوند هست که مسیر رو براتون روشن و واضح کرده و این ها همش نشانه های هدایت های الهی است و همچنین نشانه های هم برای من بود .. مرسی مرسی آقای معدندار عزیز بنده ی شکر گذار خداوند بودید و آمدید این جذب هاتون رو با ما به اشتراک گذاشتید و الگویی شدید که به این باور بیشتر برسم ک می شود

      ممنون و سپاسگذارم

      آقای معدندار عزیز براتون بهترین ها رو آرزومندم

      روز و شب تون به خیریت و خوبی و خوشی و شادی

      و ایام بکام تون شیرین و گوارا همراه با عشق الهی

      ممنون و سپاس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        حمید معدندار گفته:
        مدت عضویت: 1004 روز

        بنام خدای مهربان

        سلام به خانم سلطانی عزیز

        اول بگم بابت کله پاچه که دلتون خواسته، امیدوارم یه عزیزی صبح زود در خونه تون رو بزنه و براتون بیاره و همه با خانواده دور هم لذت ببرید، رسیدن به این خواسته های کوچک یه چیزی رو در وجود من قوی میکنه اونم اینه، خدایی که میتونه این خواسته به ظاهر کوچک رو مستجاب میکنه، میتونه خواسته های خیلی بزرگتر من رو هم برآورده کنه و براش چیزی نیست، منظورم اینه که مثلا 500 هزار تومان با 500 میلیون تومان و 500 میلیارد تومان برای خدا فرقی نداره، مهم اون ذهن منه که بتونه عدد بزرگه رو قبول کنه

        ممنونم از شما که برام نوشتین

        مرسی از توجهتون ، از اینکه خیلی عااالی به زیبایی ها و نکات مثبت توجه میکنید و انرژی خوبی که به من دادین

        امیدوارم به هر چیزی که تو دلتون فکر می‌کنید برسید ، یا یک عزیزی که دستی از دستان خداونده براتون فراهم کنه و بهتون هدیه بده

        یادمه تو فایل شناسایی گاز و ترمز استاد عباس منش یک جمله ای رو چندین بار تکرار میکردن میخواهی و میشود و این جمله شده یکی از افکار و باورهای غالب ذهن من ، بهمین خاطر اون چیزهایی که باهاشون مقاومتی ندارم بمحض اینکه میخواهم میشود

        حالا خواسته های بزرگتر رو کمی مقاومت دارم ، به محض اینکه بتونم الگو خوب پیدا کنم و تو ذهنم منطقی‌ کنم 100% برام اتفاق میافته بهشون میرسم

        خانم سلطانی عزیز داشتم متن پروفایلتان که یجورایی داستان زندگی شما از سال 1397 تا 1402 هستش رو میخوندم خیلی عاااالی بود

        بهتون تبریک میگم که طی این 5 سال در مواجهه با تضادها خیلی خوب تونستید ذهنتون رو کنترل کنید واقعا جای تحسین داره

        خیلی لذت بردم از اینکه قانون رو خوب درک کردین و خوب عمل کردین و با باورهای عااالی که ساختین ، تونستین خالق زندگیتون باشین ، احسنت به شما

        مسیر بسیار زیباست ، بقول قرآن زندگی یک جریان خوشبختی و رحمت دائمیه و بقول استاد عباس منش زندگی فقط و فقط لذت بردنه، پر از ثروت ، نعوت و فراوانیه که همیشگی و دائمیه

        امیدوارم به هر چیزی که جزو خواسته هاتون هست و فکر می‌کنید، می‌نویسید، توجه میکنید، تجسم میکنید بزودی وارد زندگی تون بشه

        براتون آرزو شادی، سلامتی، ثروت، سعادت، خوشبختی و حال خوب رو دارم

        موفق و موید باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          رویا مهاجرسلطانی گفته:
          مدت عضویت: 2209 روز

          درود و سلام خدمت شما آقای معدندار عزیز.. روز و شبتون پر از اتفاقاتی قشنگ قشنگ باشه . مرسی مرسی برای دعاهای قشنگی که برام داشتید . ممنونم که صحبت های استاد عزیزمون غالب افکارتون شده می خواهی و می شود

          همانطوری که استاد در بندر عباس بعد از آن آتشوزی زندگی شون یک شبه تغییر کرد منم به این باور رسیدم که هر چیزی می تواند یکشبه تغییر کنه و اتفاق خوشکله رو دریافت کنم .. یعنی آنقدر به این حرف اعتقاد دارم که حد ندارها .. بارها و بارها از این معجزه ها رو از خیلی ها شنیدم و دیدم . هر شب وقتی می خوابم به امید اینکه صبح چشممو باز می کنم تا اون اصل کاری برام بیوفته از خواب بیدار میشم می‌دونم که خواسته ام همین پشت درب هستش . احساسش می کنم . انرژی شو دریافت کردم .. انگار خداوند می خواد سوپرایزم کنه آنقدر به معجزه های خداوند ایمان دارم که هر لحظه منتظرش هستم .. انگار مثل یک هاله دور و برم می چرخه ..

          دقیقا حرف شما رو کاملا قبول دارم اینکه گفتید 500 هزار تومان با 500 میلیون تومان و 500 میلیارد تومان برای خدا فرقی نداره، مهم اون ذهن منه که بتونه عدد بزرگه رو قبول کنه من باور دارم مرسی مرسی برای این پاسخگویی قشنگ تون که با اون دایره ی آبی رنگ قشنگ کنار پروفایلم دلمو شاد کردید امیدوارم دل شما هم آنقدر شاد بشه که از شوق و ذوق از خنده لب تون بچسبه به گوش تون.. الهی صدای قهه قهوه هاتون توی فضا بپیچه و شاد باشید ‌.

          ممنونم از اینکه پروفایل منو خواندید ممنون و سپاسگذارم

          الهی حمایت خداوند در همه ی کارهاتون پشتیبان و محافظ و حامی و هدایتگر تون باشه آمین

          ممنون و سپاس

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    امید گفته:
    مدت عضویت: 1959 روز

    سلام و درودی ناب و دلنشین بر استاد گرانقدر

    سلام بر عزیز دل این سایت توحیدی و همراهان باصفا

    و اما «قدم اصلی تحول زندگی» اینکه ما خالق شرایط خودمان هستیم آنهم بلااستثنا و در تمامی موارد

    بنظرم هر کس سری به خلوت خود و گذشته زندگی خود بزند براحتی به الگوههای این مفهوم غنی مبنی بر خلق شرایط زندگی خود بر خواهد خورد و مرور این پیشرفتها در قالب گفتگوههای ذهنی به شدت به تقویت این باور عظیم در وجود ما منتج خواهد گردید

    گذری بر تعدادی از الگوهای تا امروزم

    – شکل گیری مهاجرتم به شش استان مختلف کشور آنهم در سازمانی که بحث و بنای امکان مهاجرت در زمان استخدام خط قرمزش بود ولی خلق شد براحتی و به زیبایی خواسته ای که از دوران نوجوانی در وجودم مرور میشد

    – شکل گیری توفیقات متعدد کاری و کسب جایگاه برتر سازمانی در استانها با سایزهای مختلف آنهم به زیبایی و راحتی زائدالوصف صرفا بدلیل شکل گیری این باور در وجودم که هر جایگاه شغلیی که به من واگذار گردد، من برترین خواهم بود

    – پیشرفت امور به شکلی غیر قابل توصیف راحت و تحقق شعار زیبای « # حال کن ،کار کن » و افزایش درآمد سه برابری خودم و 1000 نفر کارمند طی یکسال با پرداختن مدام به این شعار و کسب جایگاه برتر بشکلی متعدد در کشور طی ماههای مختلف

    – تجربه رابطه ای فوق تصور زیبا صرفا با شکل گیری این باور در وجودم که خدا حمایت میکنه و هیچ کس توان اخلال در پیشرفت این رابطه زیبا رو نداره

    – اصلاح زیان بالغ بر 350 میلیاردی مجموعه به سودی بالغ بر 1000 میلیارد طی یکسال

    0

    0

    0

    نکته بسیار مهم و قابل توجه برای خودم همزمانی این فایل فوق العاده با مرور تمامی موارد بالا و موارد متعدد دیگر در پیاده روی دیشبم و اشکی شوقی که گونه هام رو خیس کرد که تماما خودم بودم و خدا و تمام ،آنهم بدون درک قانون فرکانس و لیاقت مثل امروز ، اثرات همراهی خدا و همزمانیهایی که به لطفش ایجاد شد و مهمتر از همه دوری از شرک و دوری از شرک و دوری از شرک

    خدایی که ابر دانای بی انتهاست

    خدایی که ابر برنامه ریزه

    خدایی که ابر پشتیبانه ، ابر قدرته ، وهابه

    پس لابی فقط با خودش اونم با این باور که من خالق تمام شرایط خودمم و تماممم

    سپاسگزارم به دلیل این فایل ذیقیمت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  9. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 1829 روز

    سلام استاد عزیزم و همه دوستان

    این چند وقت مشغول سروسامان دادم به کسب و کار شخصی خودم هستم

    کسب و کاری که هدایت شدنم بهش تنها بخاطر تلنگری بود که بعد از شنیدن صحبت بچه ها درباره هدایت خدا در من ایجاد شد، یک روز که مشغول شنیدن فایل مصاحبه دوستان بودم خیلی دلم لرزید چون دوستمون گفت تنها پولی که براش باقی مونده بوده در حد خرید یک اسنک بود و در اون اوضاع سخت مالی تنها و تنها با خدا خلوت کرده بود که هدایتش کنه، اون دوست عزیز جریان هدایت خدا رو با بغض و منقلب شدن احساس زیبایش تعریف میکرد که چطور ریسمان هدایت رو با ایمان دنبال کرد و نتیجه این شد که مشغول کار صادرات زعفران و …. شده

    من اون روز عجیب دلم خلوت با خدا رو خواست چون از شما یاد گرفته بودم که خواسته ها رو بنویسیم، با خودم یه خودکار و کاغذ برداشتم و رفتم بیرون از خانه، چون در سفر بودم تصمیم گرفتم جایی برم که کسی نباشه و راحت خلوت کنم و از خواسته هام بنویسم و دوست داشتم با نوشتن تمرکزم و به قول شما لیزری وقف خودم و خواسته هام و خدا کنم و بعد دو دستی تقدیم کنم به خدا برای اجابت و هدایت.

    اون روز زیباترین و خاص ترین روز زندگی من بود و مسیری که باید برم برام مشخص شد.

    من وقتی قبل خلوت کردن داشتم تو خونه فایل و گوش میدادم حسرت و غبطه عظیمی تو دلم حس میکردم و بمباران افکار منفی بودم و این جملات تو ذهنم به سرعت رد میشد که: خوش به حالش… حتما خدا خیلی دوسش داشته…. پس من تا الان هدایت نشدم بخاطر گناهانم هست …. و حسرت می‌خوردم به اون همه حس شادی که تو صداشون بود و اینکه چقدر مطمئن میتونند بگن که استاد یه روز میایم پیشتون … خوش به حالشون چقدر حالشون خوبه ….بین این هیاهوهای منفی یک چیز از ذهنم رد شد که مگه نه اینکه استاد لحظه آخری که خواست قرآن و توی دریا بندازه تصمیم گرفت بخونه و بعد بندازه!!! همین جا نقطه عطف تمام این جریانات الهی و شکوفایی بود، مگه کار جهان بیهوده است که تو یکی اضافه باشی تو دنیا … که تو هستی فقط برای تقاص پس دادن …. یعنی جهان تو رو خلق کرده که حالا که فهمیدی گذشته اشتباه داشتی و فرصت از دست دادی خووووب پس الان این «نگار» از دایره تکامل و مفید بودن خارج میشه و دستور داده میشه حمله…. نگار محکوم به رکود و عذاب هست؟!!! اگر این چنین باشه پس صفر تا صد حرف استاد غلطه؟!!! اگر هم غلط بود چرا تو به استاد هدایت شدی؟!!؛ هدایت شدی که افراد موفق ببینی و عذاب بکشی؟!!!

    بعد گفتم پاشو خودت و جمع و جور کن … حس کردم این افکار مثل کلاغ بالا سرمه ….گفتم برو خلوت کن …. مگه استاد نگفت بنویسید جوری که انگار با نوشتن داری درخواست میدی … تو بنویس فقط برای خودت و خدا

    و این شد که نوشتم و به سرعت نه تنها اجابت شد بلکه دری به رویم باز شد که هزاران بار خدا رو شکر میکنم من هم مورد لطفش قرار داد و هر روز که میگذره بیشتر و بیشتر میفهمم که با هر قدم برداشتنم چطور سمت من لطف و رحمت و سرازیر می‌کنه

    خوب حتما میگید نتیجه چی شد؟! اوایل مشغول کنترل افکارم بودم چون به شدت بمباران منطق، باید ها و نباید ها و بخصوص ترس از محدودیت ها و کنترل گری شدید همسرم داشتم… همین باعث میشد روز به روز پاشنه های آشیل بیشتری در خودم بشناسم و تلاش کنم بهتر بشم.

    خودم شده بودم مقیاس خودم تنها یک نسخه در دست داشتم اون هم این بود که (توجه کن هر جا احساست بد بود یعنی رفتی جاده خاکی)

    الان که اینجا هستم با لطف خدا صفر تا صد سرمایه کارم و بدون یک ریال گرفتن از کسی بدست آوردم با اینکه مادرم بارها گفته بود بهم سرمایه میده اما نخواستم چون دام گواه میداد با هدایت خدا و تلاشم این سرمایه را خودم جمع کنم.

    استاد هدایت شدن به این مسیر از بدو آشنایی با شما تا به الان برام به شدت مقدس هست چون باعث شد به مرور و در حد وسع درک و درایت ام بفهمم خداوند چقدر رحیم و قادر است.

    هدایت شدنم به کسب و کاری که نه تنها به خیر خودم و خیلی از افراد دیگه است هم مالی هم معنوی و خدا می‌دونه چه ها که در گوشه و کنار این کسب و کار هست که من حتی در رویا نمیتونم تصورش کنم.

    هدیه خدا به من است برای همین تصمیم گرفتم برای سرمایه کار تنها امیدم به صندوقچه رحمانیت خدا باشه و در مسیر حرکت کنم که شکر رب العالمین سرمایه کار فراهم شد.

    استاد فقط کافیه کسی چند دقیقه در سایت وقت بگذاره و به کرات این جمله را ببینه که هزاران نفر مثل من نوشتند که «وقتی قدم برداشتند دستان خداوند معجزه وار هدایتشان کرده و نتیجه گرفتند»

    من هم از همین غافله ام، من هم در آغوش خدام… من در این حرفه تجربه ای ندارم و همین باعث میشد گاه نجوای منطق را تکرار کنم که نگار بلد نیستی؟ نکنه نشه؟!!! و به سرعت میگفتم قدرت الله بالاترین هست اون داره از بالا میبینه من هدایت شدم به این مسیر پس مأموریت دارم به سرانجام برسونم. من حتی به صمیمی ترین و تنها دوست امین ام هم نگفتم چون انقدر این کار متفاوت از من و زندگی و تجربه هام هست که گفتم دونستن اش باعث میشه شاید بخاطر محبت حرفی بزنه که همسو با پاشنه های آشیل من باشه و به خودم گفتم نگار تو الان مثل یک نوزادی و در حال پرورش یافتن با فایل استاد و نشانه هایی پس تمرین خوبی هست که سنجیده سخن بگی و خویشتن دار باشی تا روزی که قویتر بشی و چیزی مایوس ات نکنه.

    خیلی زود به فردی هدایت شدم که فرسنگ ها با من فاصله داره و بدون دریافت یک ریال بهم مشاوره میده و با تمام وجود تجربه 17 ساله کاری رو بهم میگه.

    یه مثال بزنم شاید برای خیلی ها ساده باشه اما برای من هر کدوم این ها حکم این و داره که مثلا سخت مشغول کاری و دلت آب بخواد یهو ببینی عزیزترین دوستت سر زده میاد پیشت و نه تنها شربت گوارا داره بلکه برات هدیه هم آورده

    دیروز مشغول آماده سازی فضا بودم به ذهنم رسید خوب بود درز گیر پنجره داشتم تا این فضا گرمتر بشه، این تصویر از ذهنم رد شد برم تو کمد و ببینم، من یاد گرفتم از شما استادم از مریم جانم که تسلیم باشم و رفتم و ناخودآگاه نگاهم به طبقه بالا افتاد شاید اون طبقه رو یکسال هم ندیدم چون لوازم نقاشی هست که کاری بهش نداشتم. دیدم دو بسته درزگیر هست ناخودآگاه به خدا گفتم: آخه من دورت بگردم که هر زمان تو مسیری که هدایتم کردی قدم برداشتم، عین آب خوردن بهم هدیه دادی… قربونت برم پس همون روزی که این درزگیر زیادتر از نیاز خریداری شد،این تو بودی که می‌دونستی که اگر در مسیرت قدم بردارم و افسار افکار منفی را بگیرم، اون روز زمان استفاده از همین درز گیر اضافی در مسیر درست است.

    همینجور کل روز پر بود از ایده های مختلف و انجام شدن کارها

    گاهی ذهنم نجوا می‌کنه نکنه نکنه نکنه …. اما چیزی که حریف این نجوا هاست کمپلکسی هست که از آموزش های شما که با خودم بلند بلند تکرار میکنم که

    یادت باشه قدرت خدا بالاترین قدرت هاست

    لطف و عنایت خدا با من هست و من هدایت شدنم به این مسیر حکمتی داره که خدا بهش عالم هست و من هنوز از اون خبر ندارم

    جهان رو به تکامل بوده و هست پس چطور ممکنه به مسیری هدایت بشم، برای هر چیز به سرعت راه حل باشد و سراسر احساس خوب داشته باشم اما بی ثمر باشه

    استاد من با گوش دادن به صحبت های شما کم کم یاد گرفتم چطور شهامت انتخاب داشته باشم

    من چند روز پیش مجدد برای خودم تعهد نوشتم که به 3 برابر درآمد برسم و امضا کردم

    همین مدت که مشغول کسب و کار خودم هستم، بهم پیشنهاد طراحی فضایی شد که با نهایت 1 هفته وقت گذاشتن 6 برابر مبلغی که تعهد دادم را بدست می آوردم

    اما این کار باعث میشد کمی روند کسب و کارم عقب بیوفتم، احساس کردم هر زمان به این کار طراحی فکر میکنم حس خستگی و شلوغی ذهن دارم با اینکه سرمایه شروع کارم را از طریق طراحی کردن فضا بدست آوردم و تجربه کرده بودم که سود خوبی برام داره اما اینبار همین حس ناخوشایند باعث شد از پشت لپ تاب بند شم و با خودم و خدا خلوت کنم چون شما بهم یاد دادید به احساس مون توجه کنیم.

    کمی با خودم پرسش و پاسخ داشتم و درک کردم نباید این کار و انجام بدم اولش این فکر و داشتم که مبادا فرصت و از دست بدم من تعهد دادم به 3 برابر درآمد نکنه از دستم بره؟! که فقط تو ذهنم این 2 جمله شما رد شد «ضعف در باور فراوانی» و «باید به جهان نشون بدی که متعهد هستی و نمیترسی»

    رفتم فایل طراحی رو بستم و لپ تاب و خاموش کردم و گفتم نترس دستت و بده دست خدا اعتماد کن به احساست، تا دست کشیدم از طراحی حالم بهتر شد و تصادفی اومدم تو سایت و این فایل و دیدم و همین شد که اینهمه مطالب و نوشتم.

    استاد انشاالله در زمان و مکانی که مقدر هست نه تنها از نتایج ام براتون مینویسم بلکه فیلم این روزها رو هم میفرستم من هر لحظه دارم عکس میگیرم از روند کارم تا برای روزی که قراره براتون بفرستم محتواهای خوبی داشته باشم‌

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      رضا گفته:
      مدت عضویت: 1180 روز

      درود بر شما

      یادت باشد قدرت خدا بالاترین قدرت هاست.

      این جمله سراسر ارامش هستش و بهترین صلاح برای نجواها.

      خیلی این جمله رو نیاز داشتم و برای من یک نشانه عالیی بود البته نه خود جمله بلکه تلنگری که به من زد عالی بود. بنده هم کارم طراحی و اجرا فضای سبز هستش و امیدوارم در کار جدی خبرهای عالی از شما بشنوم و در کامنتهای بعدی فقط از موفقییت و رشد برای ما بنویسید.

      شاد و سلامت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        نگار گفته:
        مدت عضویت: 1829 روز

        سلام رضا جان دوست خوبم

        ممنون از دعای خوبی که برام داری.

        من هم برات بهترین ها رو آرزو میکنم

        امروز صبح وقتی بیدار شدم مدام در حال تکرار این جمله استاد بودم که « احساس خوب= اتفاقات خوب » و ناخودآگاه به این فکر کردم چقدر آرامش دارم که کار طراحی رو قبول نکردم و به جایش مشغول بستر سازی کسب و کارم هستم و خیلی جالب تر اینه که وقتی به حرف درونم گوش دادم میبینم تمام مدت مشغول لبخند زدم یه شیرینی تو تمام لحظات کار کردنم هست که تمومی نداره ده ها برابر حال الان و برای شما و دوستان دیگه آرزو میکنم

        یک حس رضایت و آرامشی که نه تنها خسته جسمی نمیشی بلکه باز تشنه ای برای پیش رفتن

        خودت چون تو کار طراحی هستی خوب می‌دونی که خلاقیت و جسور بودن چه غوغایی می‌کنه تو کارمون واقعا چقدر استاد زیبا بهمون گوشزد کردند که دنبال چرا و چطور بودن روند کار نباشیم و گفتند

        تو خود پای در راه بنه هیچ مگوی

        که خود راه بگویدت که چون باید کرد

        دقیقا همینه هر روز داره مراحل ساختن بستر کارم با ایده های خیلی خوبی پیش می‌ره و خیلی جالبه بدون اینکه بخوام به خودم تحمیل کنم حین کار انگار دوربین جلومه و دارم نتایج فوق العاده ام رو برای استاد میگم (انگار دارم چند وقت بعد و حس میکنم) و مدام دارم از لحظات فیلم میگیرم نه فقط برای ارسال به استاد چون مدام تو ذهنم میاد این فیلم یه روز برای عده زیادی فایده داره که ببینند واقعا میشه با ایده های ساده و کاربردی غوغا کرد

        رضا جان دوست خوبم بهترین ها رو برات آرزو میکنم بدرخشی مداوم و تصاعدی

        در پناه خدا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1157 روز

    سلام ودرودفراوان به استاد عزیزم ومریم عزیزم.

    قدم اصلی تحول زندگی من .

    برای اینکه بگم تحول زندگیه من از کجا وبه چ شکل شروع شد باید مروری به گذشته ی دور خودم بندازم.

    گذشته ای که ب نظرم 17سال ازش میگذره .

    سالهای اول ازدواجم ب نظر مثل یه عاشق زندگی میکردم به همسرم علاقه شدیدی داشتم منتهی علاقه ای که به صلاب کشیده بودمش.

    ینی کلن همسرم زیر سلطه ی من و زیر نظر من بود.

    فکر میکردم ازم حساب می‌بره وبدون اجازه ی من آب نمیخوره.

    تعصب خاصی به کنترل تمامی کارای همسرم داشتم .

    دقیقا مثل کسانی که برده گرفته باشن به همون شکل عمل میکردم .

    البته اشتباه نشه اونم شیطونی هاو اذیتهای خودشو داشت .چشم می‌گفت ولی انجامش با کرام الکاتبین بود.

    در یه جمله بهتون بگم که همدیگرو خیلی اذیت میکردیم در حین اینکه ادعا میکردیم همدیگرو خیلی دوست داریم.

    حالا من به یه نحوی و ایشون به یه شکل دیگه .

    همسرم اعتیاد به مواد داشت و وقتی فرزند اولم بدنیا اومد ایشون برای همیشه ترک کردن وخداروشکر دیگه سمت اعتیاد نرفتن.

    در مورد خودم اگه بخام بگم یه فرد کاملا پر از نقطه ضعف بودم.

    بی نهایت تو هرچیزی که فکرشو بکنی نقص داشتم .

    رفته به رفته دیونه تر وعصبی تر میشدم.

    بچم‌ دو سالش شد.

    عاشقش بودم وتمامه ‌وقتم را براش میزاشتم.

    اما کم کم حس کردم رفتارهای عصبی گونم داره روی فرزندم تاثیر منفی میزاره.زمانی که شخصیت خوبی نداشته باشی ومدام تو خشم وعصبانیت وکنترل کردن دیگران باشی ،نمیتونی با عزیزانت برخورد خوبی داشته باشی هرچند ادعا کنی که دوسشون داری!

    واین چیزی نبود که من از زندگی میخاستم‌.

    زندگیم پر از تنش شده بود.از زمین وزمان طلبکار بودم .

    هیچ لذتی از زندگی نمیبردم .

    از همه بیزار بودم .از همسرم ،از خانودم ،از خانوادش وحتی از خودم .

    تنها کسیو که دوست داشتم پسرم بود که متاسفانه نمیتونستم رفتار خوبی باهاش داشته باشم .

    منم اون زمان چیزی از قانون واین چیزا سر در نمیووردم.

    کار به جایی رسید که دلم به حال خودم سوخت .خودم از خودم خسته شده بودم .خوب می‌فهمیدم که ایراد کار ، تو وجود خودمه .

    این خودم بودم که خودمو بیشتر از هر کسی آزار میدادم و تنش درست میکردم.

    همسرم وقتی پاک شد،کلی تغییر کرد.تغییرات مثبت زیادی تو زندگیمون بوجود اوورد.ولی من نمیتونستم‌باهاش ارتباط خوبی بگیرم .

    همسرم پیشنهادبرنامه ی نارانان را بهم داد.

    برنامه ای بود برای خانواده های معتاد. برنامه جهانی بود و به مذهب کاری نداشت.

    مطالب خوب وپخته وجامعی توش بود که باعث خیلی ازتغییرات من شد ونگاه منو به زندگی خیلی تغییر داد.

    البته ضعفهای من ریشه از کودکی وزندگی پر از تنش خونه ی پدریم داشت که از اونجایی که همسرمم به یه شکل دیگه با این کمبودها با من ازدواج کرده بود.

    هردو در کنار دوست داشتن هم ،باعث آزار واذیت هم ، میشدیم .

    راهنما والگوی مناسبی نداشتیم که از اون راهنمایی وکمک بگیریم که تو این برنامه این اتفاق افتاد وما در صورت نیاز از فرد دیگه ای کمک می‌گرفتیم که به اصلاح رو کله ی خودمون راه نریم.

    بد نبود خوب بود دورانی بود که از خیلی از تنشهامون کم کرده بود.

    ولی من همچنان عطش داشتم ودلم تغییرات بیشتر میخاست.

    به همین جهت سمت کتابهای انگیزشی رفتم.

    خیلی سال خیلی کتاب خوندم.

    کتاب خوندن رو اووردم تو لیست برنامه های روزانم .

    هم میخوندم هم نکته برداری و چکیده برداری میکردم .

    از خوندن لذت زیادی می‌بردم .

    از اولم یه چیزی تو درونم بود که بهم می‌گفت تو نباید این که هستی باشی .تو میتونی بهتر باشی.

    خیلی تلاش کردم تغییرات زیادی افتاد .

    از قبل خیلی بهتر شدم.

    اما به دلیل حسهای منفی به مذهبمون که هر کاریو از سر ترس واجبار وبه خاطر نگاه مردم انجام‌میدادم.با خیلی از مشکلات روبرو میشدم .

    طوری شده بود که دوباره تمرکزم از خودم کم شده بود وتمام توجهم سمت چیزی رفته بود که هیچ علمی بهش نداشتم واینکه دیگه تمایلی به تقلید کورکورانه نداشتم .

    همش دنبال فردی می‌گشتم که بتونه حرفای منو بفهمه وبه سبکی که تو درونمه حرف بزنه .

    مثل همیشه تو ذهنم با خیلی چیزا میجنگیدم اما راهکار خاصی نداشتم .

    به هر کی نزدیک میشدم که چیزی ازش دستگیرم بشه بیشتر از دین و مذهب زده میشدم.

    تا اینکه عاجزانه از خداوند درخاست کردم که منو به سمت فردی هدایت کنه که از همه لحاظ وتو همه ی زمینه ها بتونه کمکم کنه .

    میدونید تو برنامه ی نارانان خیلی سال موندم وخیلی کار کردم .

    آخرش زده شدم چون دیدم اکثر بچه ها با همون افکار وباور های غلطشون موندن .یه جورایی با کلمات بازی میکنن و سر خودشون شیره میمالن.

    برنامه کامل بود منتهی اطرافیانم همه غرق بیماری بودن .به همین جهت یه کم از چشمم افتاد.ینی ادامه دادن این مسیر ،سیرابم نکرد.

    تا اینکه بعد از گذشت یکسال که التماس خدا کردم،سمت استاد هدایت شدم .

    با شنیدن اولین صدا و اولین فایل نه یک دل بلکه صد دل عاشق شدم .

    4سال بیشتره که ازاون جریان میگذره .

    البته نزدیک دو ساله که تو سایت هستم .

    هرچقدر بیشتر ادامه میدم وبیشتر تو این مسیرهستم ، بیشتر لذت میبرم .

    تغییرات بزرگه درونی من اینجا وبا کمک استاد ودوره های قشنگش افتاد.

    بعد از این همه تلاش برای رسیدن به شناخت درونی خودم ،تازه الان میفهمم اینجا کجاست ؟ برای چی اینجا هستیم ؟ و باید چکار کنیم تا اززندگی لذت ببریم؟!

    اینجا شد آغاز وحرکت مسیر جدیدبرای من .

    با دنیای نا شناخته ها اینجا آشنا شدم.

    اینجا فهمیدم جهان وقوانینش چطور کار میکنن.

    منی که یک عمر نگاهم به این بود که همسرم خوب باشه ووظیفه ی اونه که منو خوشبخت کنه واتفاق خاصی نمیفتاد. دیگه همچین نگاهی ندارم .

    این نگاهو ندارم که تغییرات بزرگ اونم از درونم داره شکل میگیره .

    تو کتابهایی که میخوندم از قوانین جهان یه چیزایی فهمیدم اما الگویی نداشتم که ازش تبعیت کنم وبا کمک و راهنمایی اون پیش برم.

    وقتی استاد را پیدا کردم وهرکدوم از آموزه هاشون را خودم تجربه کردم ونتایج خوب را دیدم بیشتر انگیزه گرفتم که همین مسیر مسیر درستی هستش .

    چون خدا را هم اینجا پیدا کردم .

    منی که فکر میکردم شناخت کافی از خدا دارم و هیچ ارتباط دلی نداشتم .

    بالاخره شناختمش البته که هنوز نیاز به شناخت بیشتری دارم اما مسیرمو پیدا کردم .

    حالا من یه خورده کند پیش میرم .

    شاید دیر یه چیزیو میگیرم اما با تعهدی که دارم ،ادامه میدم .

    خداروشکر خداوند اراده ی خوبی تو وجودم نهاده که چیزی خستم نمیکنه .

    که اگر خسته میشدم بعد از این همه سال بیخیال تغییراتم میشدم ومثل همه و شبیه همه زندگی میکردم .

    اینکه متفاوتم اینکه درک وفهمم با اکثر افراد نزدیکم فرق داره ،برای من قشنگه چون نشون میده نتایجی مثل اونا نمی‌گیرم.

    اینجا بود که روابطم با همسرم خوب شد.

    اینجا بود که دست از کنترل همسرم وهمه ی اطرافیانم برداشتم .

    اینجا بود که چسبیدم به خودمو ودرون خودم.

    اینجا بود که ارتباط درست و صحیح با بچه هامو یاد گرفتم .

    اینجا بود که روابطم با دیگران عالی شد.

    اینجا بود که ارتباطم حتی با پدر ومادرم خوب شد چیزی که هرچی تلاش میکردم اون چیزی که خودم میخاستم نمیشد.

    «جهان در هر لحظه پاسخ فرکانسهای ما را میده ».

    همین یه جمله نگاه منو به دنیا وجهان تغییر داد.

    توجه به همین جمله وباور همین یه جمله چنان تغییراتی در من بوجود اوورد که تمام ‌توقعاتم از همسرم و تمامی دیگران و حتی خدا از بین برد.

    بهم گفت باید خودت به تنهایی هرچیزیو بدست بیاری .خدا دست به سینه نشسته تا تو رو به خواسته هات برسونه و مشکلات تو رو حل کنه .

    باید خودت حرکت کنی وخودت بخای بعد تو مسیر هرجایی نیاز به کمک بیشتر داشتی که توانایی انجامش را نداشتی خدا سمتت میاد وهدایتت می‌کنه .

    ولی تا وقتی خودت نخای وباور نکنی که خالق اتفاقات زندگیت هستی ودنبال مقصر بگردی باید با همون روند پیش بری و هیچ نتیجه ی مثبتی عایدت نشه.

    اگه نتیجه ی متفاوت میخای باید نگاهت متفاوت بشه .عملکردت متفاوت بشه .

    افکار وباورهات متفاوت باشن.

    فکر کردن به آینده ناخود آگاه ترس به جون آدم میندازه .

    هر چی هم بگی نگران نیستم وترسی ندارم باز یه گوشه ی ذهنت یه چیز دیگه میگه .

    یاد گرفتم فقط برای امروزم زندگی کنم .

    فقط در لحظه زندگی کنم تا این نجواها کمتر سراغم بیاد.

    اینطور امیدوارتر ،آرومتر و با حال بهتری هستم .

    هرروز هرروزت که خوب بگذره وبا کنترل ذهنت باشه حتمن آینده ی بهتری برات رقم میخوره .

    استاد جونم حتی ایمان منو به دنیای پس از مرگ زیاد کرد البته اصلا باوری به این قضیه نداشتم .

    بله تغییر و تحول اساسی من اینجا در کنار استاد عزیز وبا این برنامه وبودن در سایت وخرید و کار کردن دوره ها شکل قشنگی به خودش گرفت.

    نمیگم همه چیز الان گل و بلبل شده اما خوب میفهمم که توانایی وقدرت جسمی وفکریم به نسبت قبل در برابر ناملایمات زندگیم خیلی بهتر شده.

    اصلا مثل گذشته بی گدار به آب نمی‌زنم.

    روابطم با همسرم به مراتب خیلی بهتر از قبل شده .ایشون هم در کنار من کلی تغییر کردن.

    روابطم با فرزندانم عالی .

    با دیگران هم عالیه .

    می‌دونم اینا نتیجه ی تغییرات فرکانسی خودمه .

    طبیعتا هرچقدر بیشتر کار کنم .با مرور زمان وگذشت تکامل بیشتر ،اتفاقات بهتری هم بوجود خواهد آمد.

    هرروزی که میگذره ذوق وشوق وتمایلم به ادامه دادن این مسیر بیشتر وبیشتر میشه و همین برام یکی از لذتهای بزرگه .

    چون می‌دونم با ادامه دادنش ،سعادت دو دنیا نصیبم میشه به یاری الله وکمک استاد عزیزم.

    وبه تمام خواسته هام خواهم رسید.

    چون لایقشم .چون برای همین وارد این دنیا شدم.

    اگه تا حالا اونی که میخاستم نشده چون خودم راشو بلد نبودم ومتکی به افراد غیر بودم .

    با تکیه بر قدرت خدا وبا ایمان و توکل به خدا حتمن همه چیز همونی میشه که خودم میخام شایدم بهتر از اون‌چیزی که خودم خواستم.

    استاد جونم مرسی مرسی ازت که هستی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      اعظم م گفته:
      مدت عضویت: 1353 روز

      سلام ناحید جان

      خواهر قشنگم

      چشمانت سرشار ازحس لیاقت هست و این حس زنده را میفهمم

      خوش حالم برای اتفاقاتی که برات افتاده

      خدارا شکر که این همه تغییر کردی آفرین

      امیدوارم همواره در مسیر خودسازی و شادی حقیقی که همان اعتماد به خداوند یکتاست موفق باشی

      خیلی خوش حالم برات که تونستی بهشتی زیبا برای خودت خلق کنی

      در پناه خداوند شاد و سلامت باشی

      دوستت دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        ناهید رحیمی تبار گفته:
        مدت عضویت: 1157 روز

        سلام اعظم جان .

        ممنون و سپاسگزار از لطف شما.

        منم برای شما آرزوی موفقیت روز افزون میکنم .

        همگی ما تلاش خودمونو برای تغییرات خوب ، تو زندگیمون میکنیم انشالله که بتونیم همین مسیر زیبا را ادامه بدیم تا به موفقیتهای بیشتری دست پیدا کنیم .

        واون آرامشی که دنبالش هستیم رابدست بیاریم وتو زندگیمون بتونیم مدیریتش کنیم .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مجید حرفت گفته:
      مدت عضویت: 1404 روز

      سلام به ناهید خانم رحیمی تبار وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه چقدر عالی نوشتید چقدر زیبا تغییر کردید احسنت بر شما دست مریزاد چقدر عالی که کنار مانید در این سایت بهشتی و برایمان می‌نویسید خدا را شکر دست شما درد نکنه ممنونم از شما در پایان آرزو می‌کنم که آرزوهایتان را زندگی کنید خدانگهدار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: