دلیل نتایج پایدار - صفحه 12

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا یزدی گفته:
    مدت عضویت: 1678 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته

    مشغول کار بودم ، همزمان داشتم این فایل رو هم گوش میکردم ، یعنی راستش حس و حال کار نداشتم گفتم یه فایل بزارم و کنارش کارمم انجام بدم ، اما چی بگم راجب این فایل فوق العاده ، این فایل مخصوص من بود ، چقدر به این یادآوری ها نیاز داشتم ، بخدا این فایل خودش یک دوره است … یک دوره کامل … خودش یک بروز رسانی برای تمام دوره هاست

    قصد نداشتم کامنت بزارم ولی این قدر متحیر هستم از اتفاقات که نتونستم … متحیر از اینکه چقدر از خود ارزشی کمی برخوردارم … متحیر از اینکه چقدر در حل مسائل و درک قانون جهان و نتایج عباسمنشی سینوسی هستم …. گاهی تجربه زندگی عالی با اتفاقات عالی و گاهی تجربه اتفاقات تلخ با روحیه ضعیف …. چقدر تعهد و پایبندیم به اصول و رعایت یکسری الگوریتم ها و قوانین ضعیف هستش … گفتم که این فایل مخصوص شخص من بود … در رابطه با سوال های پرسیده شده مثلا من یه زمانی از بابت درآمد مشکل داشتم و درآمد کمی داشتم و تونستم با استفاده از فایل چگونه درآمد خود را 3 برابر کنیم ، درآمدم رو چندین برابر افزایش بدم و خودم رو لایق درآمد بیشتر بدونم ولی از یه جایی به بعد از یه حدود مبلغی بالاتر نرفتم ، دلیلش کاملا مشخصه ، آموزش هارو ول کردم ، اونم چرا ؟ جوابش ساده است : چون ذهن میگه دیگه بسه ، تو خودت عالم شدی ، حالا دو روزم عباسمنش گوش نکردی ، دو روزم ورودی هات رو کنترل نکردی ، دو روزم فلان … دیگه ادم رو میبره قعر جهنم زندگیش !!!!! باز وقتی میرسی ته خط ناامیدی ، باز شروع میکنی رو خودت کار کردن باز بعد یه مدت ذهن میگه ولش کن و این روند سینوسی در زندگی من لااقل باعث شده که خیلی تغییر زیادی نکنم … نمونه نزدیکش برمیگرده به دیشب ، با وجود اینکه میدونم فست فود بده با وجود اینکه میدونم چقدر مضرر هستش ( البته من هنوز دوره قانون سلامتی رو تهیه نکردم اما خب این مسئله ای هستش که تقریبا هممون میدونیم دیگه ) با وجود اینکه همسرم گفت از پارک بعد از ورزش بدمینتون و پیاده روی بریم خونه برای شام خونگی ، اما من بخاطر همین تحریک های ذهنی ( حالا یه شبه دیگه و… ) رفتم و فست فود تهیه کردم …. این تنها نمونه ای از این مدل اتفاق هاست ، یعنی استاد الان دلم میخواست محل کارم نبودم و به پهنای صورت اشک میریختم از اینهمه عدم آگاهی و اینهمه سهل انگاری که هرروز در حق خودم انجام میدم … من با وجود اینکه دوره نفیس و ارزشمند عزت نفس رو تهیه کردم اما هنوز موفق نشدم تمومش کنم … چرا ؟ مشخصه !! چون وقتم رو به بطالت گذروندم ، با فیلم های مسخره و شبکه اجتماعی و… حق کاملا با شماست … من فقط گفتم این مسائل قشنگه و از کنارش رد شدم ولی هیچوقت نتونستم متعهد بشم به تغییر واقعی ، به اون اراده راسخی که شما داشتین !! با وجود اینکه چند وقتیه تصمیم گرفتم غیبت ، قضاوت و تمامی کارهایی که سعی میکنه لطمه بزنه به ورودی های ذهنیم رو کلا حذف کنم اما چند شب پیش توی یک دورهمی که همش غیبت ، تهمت و سیاست و این باید بره ، اون باید بیاد ، اینا همشون فلانن ( همه تجربه اش رو داریم دیگه ، همه چیو میخوام بندازیم گردن دولت و بگیم اشتباه از ما نیست از اوناست ) متاسفانه جمع رو ترک نکردم و به اون اراجیف گوش کردم ، دائما هم نجواهای ذهنی میگفتن حالا یه بار ، حالا یه شبه ، حالا یه دورهمیه ، حالا … ای استاد چی بگیم از همین حالا از فردا گفتن ها … از همین از شنبه گفتن ها … بنظرم مشکل اصلی خیلی فراتر از اینهاست … مشکل اون چیزیه که شما فرمودین … خود ارزشمندی ، اینکه بتونی اعتماد بنفس لازم رو برای نه گفتن داشته باشی ، اینکه ایمان بدون عمل و حرف مفت نزنیم ، اینکه رعایت کنیم اگر جایی ورودی اشتباه میده اونجا رو ترک کنیم ، اینکه اگه کسی درخواست اشتباه و یا کلام اشتباهی به ما میگه اون فرد رو ترک و یا حداقل با ورودی درست اصلاحش کنیم … من همیشه میگم استاد تغییر سخته … قبل از اینکه یکساعت پیش بزنم این فایل پخش بشه … خالی کرده بودم از همه چیز … به خودم گفتم اینهمه ادم تو سایت استاد تونستن ، تو نتونستی ، ولش کن … ولی به یکباره با خوندن اتفاقی چند تا داستان هدایت دوستانم و همچنین این فایل فهمیدم نههههه ! خدا دستمو گرفته مثل بچه اول ابتدایی که اوایلش میترسه و گریه میکنه که بره مدرسه ، دستمو گرفت اورد تو مدرسه عباسمنش و گفت بشین و گوش بده …. نگران نباش چیزی یادنمیگیری … تکاملت رو طی کن … چند وقت دیگه ( حالا بستگی داره چقدر پاشنه آشیل های ذهنم قوی باشه ) بزرگتر میشی ، سطحت میره بالاتر ، درکت میره بالاتر ، علمت میره بالاتر ، پس مجموعه موفقیت میشه : تداوم در عمل ، صبوری در نتایج ، لذت بردن از کوچکترین تغییرات ، شکرگزار بودن نسبت به هر تغییر ریز و درشت …

    استاد عزیزم ، خیلی از شما و خانم شایسته سپاسگزارم که با تولید این فایل کمک و تلنگر بسیار زیادی به من و امثال من زدید

    در پناه الله یکتا شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  2. -
    مژگان اکرامی گفته:
    مدت عضویت: 767 روز

    سلام به استاد عزیزم ‌و مریم جون عزیز که توانایی ارگانایی کردنشون اینا در سایت شده کلید توانایی تشخیص اصل از فرع

    استاد حان باید بگم به شدت در این زمینه من از خودم راضی نیستم و باید بگردم تو ذهن ببینم چرا ادامه نمیدن تا نتیجه میگیرم؟ چه مدی هست تو ذهن من چه باوری

    در مور سوال اول

    من از سال 99 -98 با دوره اول کشف قوانین البته باید بگم قبل ترش اصلا باور نداشتم به این مسائل و میگفتم نه بابا باید بجنگی زندگی یعنی جنگ ( خداشاهده که چقدر سختم بود با این طرز فکر چقدر خالم خراب بود) بعد کم کم رو خودم کار کردم رو اموزش ها کار کردم و اون موقع ورزش هم میرفتم و خیلی جالب بود من به شدت تنبل و خسته بودم همیشه خسته هیچ کاری هم نمیکردم اما ناگهان خودمو‌دیدم که ااااا ساعت هفت صبح زمستون میرم کنار خیابون منتظر وایمیستادم تا دختر داییم بیاد باهم بریم ورزش و چهارسال این کارا کردم و روی باورهام هم کار میکردم به شدت انرژی داشتم اکتیو بودم پول میساختم کارم بهتر شد بیشتر شد ووووو ورزش دیگه وقتش نبود( نتایج اومد و من درگیر نتایج شدم) و یه نکته دیگه این بود که ذهن من هی شروع کرد به اینکه بگه نه این ورزش به تو این اندامی که میخوای را نمیده اون ورزش میده نه اینم نمیده اون میده و چی شد این شد که کلا سه سال ورزش نکردم ، خب روحیه قبل کجا و این کجا

    در مورد مسائل مالی روی خودم کار کردم با میکسی از فایل های دانلودی و عزت نفس و نتایج بزرگتر شد و باز کن درگیر نتایج من مدام سر کارم وقت ندارم گوش بدم که به حالتی که مثلا با آسانسور رفته باشی طبقه ده بعد کار نکنی روی خودت و از پنجره پرت بشی پایین ( حتی پله هم اروم اروم نیای پایین) از پنجره پرت بشی با مغز پایین حالا چرا 1- فکر کردم این درامد همیشگی خواهد بود هست و عادی شد و چی ناسپاس( کلا این پاشنه اشیله واسم خیلی زود یه چیزی واسم عادی میشه حتی یه لباس زیر تا مثلا یه ماشین) 2- همون درکیر نتایج شدن

    3- اینکه اون رنج قبل از اون نتایج از یادمون میره

    4- نتایج را برای خودم مرور نکردم شما بارها و بارها و بارها استاد نتایج را برای خودتون مرور میکنید که اینا نبود با این مسیر شد من مرور نکردم و‌کاری که کردم تاره این بود خب این نتیجه کوچیکه من بزرگه را میخوام ‍️ و استاد من پارسال شرایطی از لحاظ روحی مالی فرکانسی گذروندم که من که دوره هارا گوش میدادم با لذت با کنجکاوی دلم نمیخواست اصلا صدای شمارا بشنوم و مشکلات زیاد و درگیری های زیادی واسم اتفاق افتاد اینا یه شبه نبودن اینا از فرکانس های ناسپاسی سال های قبلتر اومدند و تو اون سال به اوج خود رسیدند خداراشکر صد هزار هزار مرتبه شکر الان باز برگشتم به مسیر عشق من همون هستم با همون درامد حتی کمتر پارسال خونم مستاحر ماشینم همون اما الان حالم خوبه چقدر حالم خوبه جقدر با همسرم خوبم

    5- اینکه موقع ای که من در طی اون چهارسال ورزش و کار کردن روی خودم کار کرذن در حوضه خودم داشتم انحام میدادم و‌نتیجه میگرفتم به پایان وابسته نبودم که خب به فلان عدد وزن برسم فقط میرفتم ورزش برای همون روز فقط کار میکردم برای همون روز فقط و اصلا نفهمیدم کی شد چهارسال ( اما از وقتی به پایان وابسته شذم به نتایج وابسته شدم اینطور شد که خب کی میرسم کی میشه ایا امروز جواب میده و این باعث میشه هر یه روزی که من یه کاری را انحام میذم مثلا ورزش و شایذ فقط 200 کالری بسوزه بگم اااا اینکه کمه بعد فردا هم همین پس فردا هم همین و ذیگه ادامه ندم )

    و الان مدام به خودم میکم مژگان پارسال را یادت بیار یادت بیار که دوباره برنگردم اینبار باید تمام تلاشم را بکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    محسن قربانی وسطی گفته:
    مدت عضویت: 1438 روز

    سلام خدمت استاد عزیزودوستداشتنی وسرکارخانم شایسته زحمتکش وپرتلاش من محصولی نخریدم از استاد ولی باگوش کردن وعمل کردن به فایلهای هدیه استاد عزیز به خیلی از خواسته هام رسیدم و واقعا از خیلی از جنبه ها پیشرفت چشم گیری داشتم هم ازنظر سلامتی.احساس ارامشی که دارم.شرایط مالی که خدارو صدهزار مرتبه شکر واقعا با اون فایل سه برابر شدن که نگم بیشتر ازده برابر الحمدالله شده.ارتباط با خانواده ودوستانم اطرافیانم عالی.‌دوستی با خدایم و معجزات سپاسگزاری هرروزم.واقعا زندگی رو دارم تجربه میکنم که کمتر در اطرافم میبینم.اول ازخدای مهربانم وبعدازشما استاد عزیزم وسرکار خانم شایسته سپاسگزارم و براتون ارزوی بهترین هارو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2004 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا ﴿٧٠﴾

    یُصْلِـحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ ۗ وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا ﴿٧١﴾

    إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ ۖ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴿٧٢﴾

    لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ وَیَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ۗ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا ﴿٧٣﴾

    سلام.

    سلامی از یک دانشجوی نادم و پشیمان که مدتیه شروع کرده به اصلاح روش نادرست گذشته اش.

    ولی همچنان امیدوار و پابرجاست.

    بعد از گذروندن دقیقا 3 سال عضویت بی نتیجه و درست عمل نکردن به قوانینی که می دونست استادش داره حرف حق میزنه ولی باز هم به خودش ظلم کرد و جدی نگرفت. رفت دوراشو زد آزمون و خطاهاش رو کرد و ایندفعه با قدم ثابت و ایمان بسیار بیشتر به حرفهای توحیدی استادش برگشت.

    و استمرار و دقت و وسواس به خرج دادن روی تمرینهای استاد و در نهایت طعم شیرین نتایج…

    استاد جانم قبل از اینکه شروع کنم اول تحسینتون کنم بابت مرد عمل بودن.

    می دونم که یکی از عوامل درست رفتار کردن تحسین کردن افرادیه که درست رفتار می کنن. پس براتون تمام قد تعظیم می کنم و با تک تک سلولهام فریاد می زنم که: اعتراف می کنم هر کاری بر خلاف قوانین الهی که شما تشریحش کردید انجام دادم نتیجه ای جز پسرفت و ناآرومی بیشتر برام نداشته

    الهی با چه زبونی ازت تشکر کنم که انقدر به من منت گذاشتی که اینگونه داری هدایتم می کنی. با این استاد و از این طریق.

    می دونم که هزاران مسیر برای رسیدن به خدا هست ولی زیباتر از این من ندیدم و دیگه نمی خوام هم ببینم.

    استاد از صبح دارم فکر می کنم چی بنویسم که ارزش داشته باشه؟

    توسل کردم به قرآنِ فرقان. جدا کننده اصل از فرع. همونی که میگه خودم الهمها فجورها و تقواها.

    همیشه خودم می دونم درست و غلط چیه ولی ناتوانم در عمل کردن بهش. چرا؟ چون رنج جدایی از رحمت الهی دردناکتر نبوده از لذت باقی موندن در فقر، بیماری، ناآرومی، روابط مشکل دار….

    چون لذت رحمت الهی رو برای خودم تکرار نکردم به اندازه ای که وقتی به زبون میارمش مثل تصور کیوی خوردن بزاق دهنم ترشح بشه.

    اگه من هر روز لذت دیدن اشعه های خورشید، دیدن صورت ماه دخترم با اون خنده های شیرینش، لذت تنفس هوای پاک و خنکی که صورتمو نوازش می کنه، گرمی دست همسرم، احساس کردن تپش قلب منظمم، هر هزار تومنی که وارد حسابم میشه و میلیونها میلیون نعمت دیگه ای که هر روز دارم رو با خودم عاشقانه و با ذوق تکرار کنم نتیجه میشه همینی که نزدیک 4 ماهه دارم لمسش می کنم. بصورت:

    1-آرامش در همه جنبه های زندگیم.

    2-ورودی مالی که تا بحال بصورت منظم نداشتم یا خیلی کم بوده ولی الان یک روز کارم داره حداقل 20 برابر نتیجه مالی بیشتر بهم میده.

    3-اصلا کاری دارم انجام میدم که قبلا نمی دونستم وجود داره ولی هدایت شدم. چون از اول امسال آگاهانه دست خدا رو باز گذاشتم برای هدایت. گفتم من نمی دونم چطور فقط کمکم کن صداتو بشنوم.

    4-رفتار فرزندم که انعکاس رفتار خودمه بی نهایت درست تر شده.

    5-رفتار همسرم به مراتب زیباتر شده باهام. حتی با خودش بیشتر در صلحه. هم عادتهای مخربش رو کنار گذاشته و هم آگاهانه به سلامتیش اهمیت بیشتری میده. چون من با خودم تکرار کردم که من لیاقت اینو دارم با کسی زندگی کنم که مثل من به سلامتی جسم و ذهن و روحش اهمیت میده.

    اینه تفاوت من الان با من سال پیش. قبلا حرفهام رو مستقیم به شخص می زدم ولی الان مستقیم میرم رو تنظیم فرکانس خودم.

    قبلا به دردلها گوش می دادم ولی الان یا گوش نمیدم یا اگه ببینم شخص از من راهنمایی می خواد و در مدار دریافتشه درباره قوانین حرف می زنم. و نه هیچ چیز دیگه ای.

    در مورد این فایل بگم که منو یاد دبیر فیزیک سوم دبیرستانم انداخت. آقایی بی نهایت مودب و وجه با ادبیات فوق العاده محترمانه و سطح بالا (خوشبختانه بعد از 20 سال هنوز باهاشون در ارتباطم). یک روز خیلی از دست همه ما شاکی شده بود و بهمون تشر زد. حرفهاشون دقیق یادم نیست ولی یادمه جان کلامش در مورد جدا کردن اصل از فرع بود. می گفت اینهمه دارم تلاش می کنم به شما یاد بدم به موقع به درس گوش بدید و به موقع شوخی کنید. به موقع استراحت کنید و به جاش شیطنت کنید. اما شما همه چیز رو سرسری می گیرید و وارد حاشیه میشید. شیطنت شما به من آسیبی نمی رسونه بلکه خودتونید که ضرر می کنید.

    امروز این تشرهای مهربانانه استاد دقیقا همین حس رو به من داد. الهی شکر که قبل از این خودم به حساب خودم رسیدم. البته بعد از 3 سال که در جزیره سرگردانی واسه خودم غاز می چروندم تا زندگی به من انقدر تلنگر زد که نه غازی موند و نه چراگاهی. جای شکرش اینجاست که بالاخره یک دله شدم و چسبیدم به اصل. نمیگم عالی ام که اگر بودم نتایجم خیلی بزرگتر از این بود. ولی میتونم بگم 1% نتیجه خلق کردم. می تونم با چندتا نتیجه واضح بگم رشد کردم و همین دلم رو قرص میکنه که مسیرم درسته.

    خیلی راحته که بگیم امروز صبح می خواستم تمرین ستاره قطبی انجام بدم اما تلفنم زنگ خورد. شب می خواستم شکرگزاری کنم اما بچه ام دیر خوابید. ظهر می خواستم حالمو خوب نگه دارم اما همسایه نذاشت. عصر می خواستم باور ثروت ساز تکرار کنم اما مگه سرکار میشه تمرکز کرد.

    منم از این بهانه ها زیاد داشتم که اینهمه سالم به بطالت گذشت. اما زمانیکه روی حرفم ایستادم که من می خوام یه نتیجه فسقلی توی ورزش منظم روزانه توی خونه بگیرم جهان برام فرش قرمز پهن کرد و گفت بفرما دیگه چه خدمتی از من برمیاد؟گاهی این وسط پارازیت هم انداخته میشد ولی من راه میانبر پیدا می کردم و جهان داره منو تشویق و تحسین میکنه. داره بهم پاداش میده. در عرض 2 هفته بدون هیچ زحمت اضافه ای دو کیلو کم کردم. بدنم شارژ و قوی و پر انرژیه. تازه هنوز دوره قانون سلامتی رو نگرفتم. اگه به اون عمل کنم چی میشم؟

    با یک روز کار کردنم تونستم یه دوره دیگه از استاد رو بخرم که حتی تا یک دقیقه قبلش به ذهنم هم نرسیده بود اما به هدایت قلبم اطمینان کردم و دستم خودش رفت روی یک دوره که الان بیشتر از بقیه مورد نیازمه و خریده شد.

    من خیلی جاها در عمل به قوانین پام لغزیده. cheat day زیاد داشتم. همین دو هفته پیش بوده که یه اهرم رنج و لذت واسه خودم طراحی کردم که 21 روز متوالی بخونمش ولی به بهانه اینکه 3 روز رفتم سفر و دفترم رو با خودم نبرده بودم خراب شد. (در صورتیکه می تونستم ذهنی هم انجامش بدم)

    منی که اینهمه بهتر شدم هنوز پام داره می لنگه ولی نکته خوبش اینجاست که دیگه از این تنبلی ها لذت نمی برم. شده مایه خجالتم و تا درستش نکنم آروم نمی گگیرم. اینه نقطه قوتم. اینجاست تفاوتم با سال پیش. سریع سر مچ ذهن فراری از تعهدم رو می گیرم ولی قبلا اصلا متوجه نمی شدم که دارم فرار می کنم.الهی صدها هزار مرتبه شکر. استاد جان عاشقتونم.

    تا می خواستم بنویسم دلم گفت اول از قرآن اجازه بگیرم که بخاطر احترامش اول کامنتم قرارش دادم.

    سوره احزاب اینجوری واسم اتمام حجت کرد:

    (70) ای کسایی که حرف خدا و استادتون رو شنیدید و بهش ایمان آوردید (اونایی که هنوز به این حرفها ایمان نیاوردند که همچنان در جهل مرکب ابدالدهر بمانند) کنترل ذهن کنید و حرف محکم و استوار بزنید. خودتون به جهان فرکانس شل و ول بودن ندید. رو حرفتون بایستید.

    (71) حالا اگه برادریتون رو ثابت کردید و روی قولتون پابرجا موندید خدا هم اعمالتون رو اصلاح میکنه و گذشته شما رو پاک میکنه. و هرکسی خدا و رسولش رو انتخاب کنه جایزه بزرگه رو برده.

    (72) وای که انفجار عظمت این آیه هربار شیشه های دلمو میشکنه.

    آسمانها و زمین و کوه ها از این امانت جانشین خدا بودن و تکه ای از روح خالق بودن شونه خالی کردند. ولی این عزت و قدرت به انسان داده شده که قبول کنه خالق باشه. مختار باشه. خدای خودش باشه. فقط اگه به خودش ظلم نکنه و جاهل نباشه.

    الهی به من و همه دوستان کمک کن بیشتر و بیشتر در این دریای علم و بینش الهی که در این فضا جاریه سیراب بشیم. تا از جاهلان نباشیم. تا از ظالمان نباشیم. در امانتت خیانت نکنیم.

    این سرمایه عمری که به دست من دادی و گفتی این گوی و این میدان برو ببینم چند مرده حلاجی، باید مثل گنج هزار ساله باهاش رفتار کنم. چرا به یه شکلات می فروشمش؟

    الهی شکرت بابت تلنگر استادم. چقدر می تونم از وقتم از ذهنم بهتر استفاده کنم و خودم خبر نداشتم. چقدر میشه قویتر و متعهدتر بود و من تا بحال نبودم. الهی شکرت که چوب استاد به من خورد.

    الهی چقدر تو حکیمی که همیشه راه بازگشت رو باز گذاشتی برای کسی که متوجه میشه و قصد بازگشت به تو میکنه.

    (73) اگر هر مرد یا زنی دانسته و آگاهانه حرفها رو بشنوه ولی خلافش عمل بکنه حتی اگر فقط زندگی شخصی خودش باشه میشه منافق. وکسی که قدرت و اعتبار رو به کسی غیر از خدا بده میشه مشرک. ولی الله همه چی تموم من میگه عزیزم اگه وسط منجلاب هم بودی و فهمیدی که راهت غلطه بیا در آغوش من که در رحمتم همیشه به روت بازه. میتونی جبران کنی.

    آخه این خدا ستودن نداره؟ این نور گل آفتابگردون شدن نداره؟ من که می دونم ازش دور بشم خودمم که پژمرده میشم و بارها و بارها دیدم که خشک و چروکیده شدم چند بار دیگه بسمه تا یاد بگیرم؟ تازه ادعام هم میشه اشرف مخلوقاتم.

    می خوام با شکرگزاری و تحسین زیبایی ها و نعمت ها حرفمو تمومش کنم.

    چقدر برام جذاب بود فضای داخل کابین این اتومبیل زیبا و بی نهایت راحت و مجهز. لذت عمیقی بردم از اینکه استاد نه به فرمون کاری دارن و نه به گاز و کلاچ و ترمز. ماشین خودش میگه بفرما شما امر کن کجا ببرمت شما فقط راحت باش و از مناظر لذت ببر. شما فقط با عزیزدلت خوش باش و گفتگو کن. و این میشه نتیجه اش که ده ها هزار نفر از این گفتگوها منتفع شدن.

    چقدر این جاده زیباست. چه سرزمین پهناوری که فکر میکنی جاده اش تمومی نداره و میتونی با خیال راحت حرفای مورد علاقه ات رو بزنی و با جزئیات بسطش بدی. سوت بزنی و آواز بخونی. همون جاده ای که استاد به عنوان صراط المستقیم تو جلسه اول قدم اول تعریفشو دادن.

    ماشاالله به اینهمه عضله خالص که استاد با اون حد از تعهد به مسیر سلامتی ساختن و الان داخل اون صندلی گنده هیولا رو پر کرده. پاداشهای بزرگ مخصوص شجاعانه. کسانی که جسورانه اون عادتهای غذایی قبلی رو به رنج و این نتیجه های فوق العاده ساختن رو به لذت تبدیل می کنند.

    استاد شما یه دونه ای فقط هم واسه نمونه ای.

    خیلی از این فایلتون انرژی و انگیزه گرفتم. نمیتونم با کلام بیانش کنم ولی خودم می دونم و قشنگ حس می کنم چیزی در درونم تغییر کرده. باید فقط دفتر پر کنم.

    من برم سراغ مشقام.

    همه تون رو دوست دارم و از خوندن نتایج دوستانم لذت می برم و ازشون یاد می گیرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
    • -
      مهدی قطب الدینی بهرمان گفته:
      مدت عضویت: 1392 روز

      سلام بر شما خانم رضایی عزیز که همواره در کامنت هاتون از آیات شریف قران استفاده میکنید و دلنشینتر و جذابترش میکنید احسنت به شما انشالله در تمام مراحل زندگی تون از آموزه های ناب قران استفاده کنید و مطالب جالب تون را بتوانیم مطالعه کنیم تا در فرکانس شما باشیم و هم مدار پیش برویم بسیار سپاسگزارم در پناه الله یکتا شاد باشید و شکرگزار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1927 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    درود و خداقوت جانانه به استاد عزیز و نازنینم، خانم شایسته دوست‌داشتنی و بی‌نظیر و همه دوستان خوبم در این جمع فوق‌العاده

    استاد واقعاً به خودم و خدای خودم می‌بالم که دوست و استاد بی‌نظیری مثل شما دارم. حضور شما در زندگیم یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین سپاس‌گزاری‌های هر روزه منه.

    این فایل و سلسله‌ فایل‌های الگوهای تکرارشونده و مسیری که در دوره کشف قوانین دارم طی می‌کنم رشته‌ها و جریانات فکری تازه‌ای در مغزم ایجاد کرده که خیلی دارم ازش لذت می‌برم ونتایجی هم که این روزها دارم می‌گیرم بسیار گواهی‌دهنده این موضوعه.

    وقتی به صحبت‌های شما فکر کردم دیدم که دقیقاً تفاوت شما با دیگران در میزان عمل‌گرایی که شما نسبت‌به این قوانین دارید هستش. وقتی درباره موضوع احساس لیاقت صحبت می‌کنید میشه بازتابش رو در زندگیتون و این فایل‌های استثنائی که تولید می‌کنید به‌خوبی مشاهده کرد. استانداردهای شما تو زندگی انقدر بالا هست که ذهن شما نمیتونه به کمتر از بهترین راضی بشه و من سعی دارم این اصل رو از شما یاد بگیرم در کنار تمام اصول مهم دیگه.

    اینکه ما چرا برمی‌گردیم به‌شیوه قبل، دقیقاً بازتاب سطح توقع ما از زندگی و شناخت و باور ما نسبت‌به فراوانی و قدرت جهان و خداونده. ارزشمندی من داره خودش رو در رفتارهای من نشون میده، از انتظاراتی که از خودم و جهانم دارم، از عملکردی که در زندگی دارم پیاده می‌کنم، نه اینکه چقدر حرفای قشنگی میزنم، نتیجه خودش صحبت میکنه.

    یه جایی در اوایل جلسه دوم دوره کشف قوانین که درخصوص باورسازی صحبت می‌کنید که باور ساختن یعنی رسیدن به احساس خوب و کم شدن نگرانی. وقتی فکر کردم با خودم گفتم واقعاً چقدر فکر می‌کنی که چیزهایی که تا حالا شنیدی رو باور کردی؟ چقدر احساست نسبت‌به گذشته تغییر کرده؟ چقدر کمتر نگران هستی و بیشتر امیدوار و با ایمان شدی؟ چقدر جریان هدایت را باور کردی؟ چقدر نگاهت به خودت و جنس گفت‌وگوهای درونیت متفاوت شده؟ چقدر دیگه کمتر دست‌وپا میزنی و بیشتر به راحت اتفاق افتادن باور داری؟ چقدر باور کردی که میتونی همه چیز رو به‌شکل دلخواه خودت خلق کنی؟ چقدر کمتر نظر دیگران برات مهمه و بیشتر به خودت اهمیت میدی؟ چقدر برای خودت ارزش قائل هستی؟

    این پرسش‌ها این روزها مسیر زندگی من رو خیلی متفاوت کرده. من به شخصه خودم از زمانی که استاد دوره قانون سلامتی رو معرفی کردند، با اینکه هنوز در این دوره شرکت نکردم، اما خیلی ایمانم به صحت صحبت‌های استاد و حقانیت مسیرشون بیشتر شد. وقتی مقایسه می‌کنم نتایج استاد رو با دیگران اصلاً هیچ حرفی برای گفتن باقی نمیمونه. واقعاً سپاس‌گزار خداوند هستم که لیاقت شاگردی و استفاده از فایل‌های شما را دارم.

    وقتی داشتم به این فکر می‌کردم که چرا منی که علاقه به هزار مدل به‌زعم گذشته خودم و دوستان عشق‌وحال داشتم الان دیگه از اسم یه‌سری از کارها هم دیگه عقم میگیره، به این نتیجه رسیدم که من از انجام این کارها بدم اومده. من از نتایجی که این عشق‌وحال‌ها داشت بدم اومده. وقتی فکر می‌کردم میدیدم آیا من، کسی که خدایی که با عظمتش من رو خلیفه خودش در زمین قرار داده، چرا باید همچین کاری رو انجام بدم؟ لیاقت من اینکه این بدحالی‌ها رو تجربه کنم؟ لیاقت من اینکه وابسته بشم به چیزهایی که هیچ ارزشی ندارند و بیرون از خودم؟ اینه لیاقت یک پادشاه؟

    و همین افکار باعث شد که از انجام یه‌سری کارها به‌کلی بدم بیاد و حتی برای یک لحظه دیگه حتی هوس هم نکنم با اینکه تو جمعش حضور داشتم.

    اما در مورد موضوعات دیگه خیلی به این خوبی عمل نکردم و به این نتیجه رسیدم انگار من از نتایج قبلی خودم خیلی هم بدم نیمده انگار و دوست دارم هر از گاهی دوباره یه سرکی به زندگی گذشتم بزنم اما وقتی این فایل رو گوش دادم خیلی حالم دگرگون شد، یه سری چیزها بوم بوم تو مغزم صدا کرد انگار که: به خودت بیا، دیگه برهان و نشانه از این واضح‌تر؟ دیگه چجوری و با چه زبانی باید بهت بگم که به خودت بیا. دست از کارهای بیهوده گذشته خودت بردار. بزرگ باش و بزرگ فکر کن.

    یعنی وقتی بررسی می‌کنی ریشه این برگشتن به عادت‌های قبل رو باز میرسیم به توحید. گاهی ما فکر می‌کنیم عاجز هستیم از تغییر اتفاقات زندگیمون و یا انقدر قدرت دادیم به عوامل دیگه و قدرت‌های مختلف رو تأثیر گذار میدونیم که وقتی این آگاهی‌ها رو می‌شنویم آروم میشم و احساس خوبی نسبت‌بهش داریم اما در پذیرشش به‌عنوان اصل خیلی مقاومت نشون میدیم، یعنی به‌جای اینکه فکر کنیم که آقا این قانونه و خودمون رو منطبق کنیم باهاش، تصورمون اینه که این یه چیز فانتزیه که خوبه اگه رعایت بشه اما وقتی به زندگی شما نگاه می‌کنم می‌بینم که واقعاً شما استاد اجرای قوانین هستید.

    خود من این روند سینوسی همیشه یه موضوع اذیت‌کننده بوده با اینکه نسبت‌به گذشته خیلی خیلی بهتر شدم اما همچنان میتونم الگوهای تکرار شوندش رو تو برخی از عادت‌ها و نتایجم به‌خوبی پیدا کنم و انقدر خوب تو این فایل توضیح داد و با قانون سلامتی مثال زدید که انگار تازه شیرفهم شدم درباره جدیت درخصوص اجرای قانون.

    واقعاً همه چیز باوره. وقتی به زندگی خودم نگاه می‌کنم و از خودم می‌پرسم که خوب چی شد که این خواسته رو هنوز تو زندگیت نداری یا این عادت و رفتار همچنان در زندگیت هست، به این نتیجه رسیدم که یا من باور نکردم که میتونم به خواستم برسم یا اون رفتار و عادت برام هنوز اذیت‌کننده نیست، یعنی نتوستم به‌خوبی تشخیص بدم که این لذت مخربی که کد ذهنی من داره ازش تغذیه میکنه چیه و جای اهرم رنج و لذت رو تو ذهنم تغییر بدم. چرا من همچنان دارم به شیوه سابق عمل می‌کنم؟ چون من دارم از یه چیزی به اشتباه لذت می‌برم و ذهن من نتونسته تشخیص بده که این چیز برای من مناسب نیست و نقش عزت‌نفس رو درک کنه.

    یه نمونه بارز این تعهد رو در کنترل ورودی‌های ذهن میشه پیدا کرد. خود من هنوز در این مورد خیلی باید روی خودم کار کنم چون انگار حساسیت این موضوع رو به‌اندازه کافی درک نکردم چون به‌طورمثال هنوز هم ساعت‌هایی رو در شبکه‌های اجتماعی هستم با اینکه میگم خیلی بهتر از قبل شده اما همچنان هست.

    یا مثلاً درخصوص ورزش هنوز بعد از این همه مدت یه روال مشخص و برنامه‌ریزی شده نداره ورزش من و به‌همین‌خاطرم هست که پیشرفت دلخواهم در این عرصه اتفاق نیفتاده چون اون استمراره و تداومه و اون تمرکزه به‌حدی که باید باشه نیست. چرا؟ چون ذهن من این کارو همچنان یه تلاش فیزیکی سخت میدانه که باید خیلی براش انرژی بگذاره، به همین خاطر چند روزه خیلی خوب و طبق برنامه پیش میره و بعد دوباره این روند کند میشه.

    حتی در خصوص مسائل کاری و مالی یه مدتی خیلی عالی و فعال هستم و باز دوباره اون انرژی ادامه‌دار نمیشه.

    یاد این حرف بسیار فوق‌العاده از استاد میوفتم که درخصوص اهرم رنج و لذت میگن که موضوع اراده نیست. موضوع قرار نگرفتن اهرم رنج و لذت سرجای درست خودشه. موضوع اینکه ما از انجام کار اشتباه بدمون بیاد و عاشق کار درست بشیم یعنی نتونیم کار درست رو انجام ندیم، نه اینکه خودمون رو مجبور کنیم به‌صورت اتوماتیک ما درست عمل کنیم.

    مگه آدم میتونه که یه درخت میوه‌ای رو بکاره، اون اوایل یا یه مدت حسابی بهش برسه بعد ول کنه و انتظار داشته باشه که بعد از چندوقت میوه بده؟ کدوم باغبانی به این شیوه عمل میکنه؟

    مسلماً اگر 1 روز سر نزنه روز دوم به‌خوبی میبینه که آفات اومدن سراغ درخت و دارن نابودش میکنن. به‌همین دلیل که مومن در قرآن کسی تعریف شده که همیشه در مسیر درست هست نه برای یه روز دو روز، به‌شکل مستمر تا پایان عمر.

    اگر همه ما یک روز غذا نخوریم چه اتفاقی برامون میفته؟ احتمالاً از گشنگی به مرز جنون میرسیم چون میدونیم که حیاتمون به این موضوع وصله اما درخصوص کار کردن روی قوانین و خوراک ذهنی همچین حساسیتی رو نداریم، حالا اینو ببینم، حالا با این صحبت کنم، حالا اینجارو برم، حالا اینو بخورم. دقیقاً همین حالا حالاها داره مسیرو مارو ناهموار میکنه. داریم تو مسیر آسفالتی صاف حرکت می‌کنیم، جریان زندگیمون خیلی روان‌تر شده، اما هر از چندگاهی یه دست‌انداز یا چاله نافرم رو باهاش برخورد می‌کنیم. چرا؟ چون باور نکردیم که این مسیر میتونه بدون پستی و بلندی باشه چون به همینی که تو این جاده قرار گرفتیم قانع شدیم، درصورتی که این جاده تازه خودش آغاز مسیره تا ما رو به قله‌های سعادت و خوشبختی برسونه. یاد قبلاً میوفتم که خیلی میرفتیم جاده چالوس و تا کندوان مثلاً میرفتیم یه چیزی می‌خوردیم و برمی‌گشتیم، چرا؟ چون همون برامون کافی بود. درحالی که اگر 2 ساعت بیشتر میرفتیم می‌تونستیم از زیبایی‌های جنگل و دریا و جاده‌های بی‌نظیر دیگه هم لذت ببریم، چون خودمون رو لایق زیبایی‌های بیشتر نمی‌دونستیم.

    یکی از دلایلی که من میام و کامنت مینویسم همین موضوعه. از یه جایی به بعد دیگه بر خودم واجب کردم این‌کار رو، یعنی اوایل آزمایشی بود و حالا شده یه کار واجب که دیگه الکی نگاه نکنم اون فایل و تموم بشه بره، نه. فکر کنم راجع‌به آگاهی‌هاش و پیدا کنم تأثیرش رو تو زندگیم، از تجربه‌های مثبت و منفی که دارم دربارش و بیام الگوش رو تغییر بدم اگر نامناسب بوده. چون وقتی آدم میاد کامنت مینویسه ناخودآگاه مغز سعی میکنه با حواس و تمرکز بیشتری فکر کنه و ایده بده. واقعاً بی‌انصافیه استادی که این همه به فکر بهبود عملکرد خودش و دانشجویانشه ما بخوایم بی‌تفاوت باشیم نسبت‌بهش. از نظر من این یک ناسپاسی بزرگ حساب میشه، به‌همین دلیله که من همیشه افرادی که مشارکت فعال دارند تو سایت رو تحسین می‌کنم تو ذهنم چون میبینم که دارند به‌خوبی ذهنشون رو تربیت میکنند برای عمل به قانون، تحسین زیبایی‌ها و اعراض از ناخواسته‌ها، به‌شکل آگاهانه. واقعاً از همه دوستان عزیزم تشکر میکنم برای نوشته‌های عالیشون.

    یاد اون آیه قرآن درخصوص ایمان کافران که به رعدوبرق تشبیه شده میفتم، ایمان و عمل صالحی که یه لحظه و برای یه روز باشه هیچ تأثیری نداره مثل رعد و برق میمونه یه دفعه همه جارو روشن مینکه و بعد اثرش میره. اگر می‌خواهیم همیشه این روشنایی رو داشته باشیم باید همیشه ایمان بیاریم و همیشه عمل صالح رو انجام بدیم. یادمون باشه که جهان داره به فرکانس‌های غالب ما پاسخ میده نه فرکانسی که برای یه لحظه یا یه روز میفرستیم.

    باز هم از خدای خودم، استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و همه دوستان گلم سپاس‌گزار هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
  6. -
    احسان و حدیثه گفته:
    مدت عضویت: 3153 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستان

    حدیث هستم

    استاد جان من چندین روز بود به شدت ذهنم مشغول این سوال بود که واقعا چرا نتایج خیلی از کسانی که دارن دوره ها رو کار میکنند اینقدر لاکپشتیه و چه عاملی هست که تو زندگی شما این همه تغیر ایجاد میشه ولی ماها یا دوستان دیگه اینقدر دور خودمون میپیچیم درسته نتایجی هم تو دستمون داریم اما چرا اندازه ی شما موفق نشدیم

    دیشب موقع خواب عمیق به این موضوع فکر کردم و خوابم برد و سحر که بیدار شدم این جواب به ذهنم اومد که ببین استاد دارن نتیجه ی تعهد صد در صدیشون رو تو زندگیشون تجربه میکنند چون جنس تعهد استاد با جنس تعهدات شماها فرق داره .و مهمترین وجه قضیه عمل کردن به تعهداتیه که به خودشون میدن .

    با این جواب انگار یه اینه گذاشتم جلوی خودم و تعهداتی. که تا حالا به خودم دادم رو مرور کردم به خودم گفتم با خودت صادق باش انصافا چقدر به تعهداتت عمل کردی چقدر قوانینی که یاد گرفتی رو اجرا کردی چقدر محکم تو گوش نجواهاد زدی چقدر چقدر چقدر و نتیجه این شد که یاد حرف استاد افتادم که جهان هیچ اشتباهی نمیکنه هر جایی با هر شرایطی هستی همون جایی هستی که باید باشی پس استاد هم همون جاییه که باید باشه تو هم میتونی به اونجا برسی اگه اندازه ی استاد باور کنی و اندازه ی استاد عمل کنی این اگاهی مثل اب یخ بود که رو سرم ریخته شد .

    و با خودم یه عهد جانانه بستم که حدیث اخه چقدر میخای شل کار کنی هر روز فرصت عمرت داره میره تو که راه رو یاد گرفتی چرا یه روز تو مسیری دو روز تو جاده خاکی. و حسابی خودم رو چوب زدم ….

    ظهر امروز که باهمسرم سر میز نهار بودیم همسرم این فایل شما رو باز کرد و شروع به شنیدن کردیم و گفتم الله اکبر ببین خدا چطور نشونه بهم داره میده که اره بزرگترین نقطه ضعفم اینه که صد در صد به تعهداتم در مورد اموزه ها عمل کنم و با تغیر شرایط کوتاه نیام و شل نشم

    استاد صحبتادون به جانم نشست و یه انگیزه ی هزار ریشتری تو وجودم بر پا کرد

    الان فهمیدم چرا شما اسم تغیرات درونی رو جهاد اکبر یاد میبرید واقعا جهاد اکبره اگه ادم بتونه وقتی مطمعن شد مسیر خدا و نعمت و بهشت همینه با قاطعیت روش بمونه و ادامه بده

    هزاران بار تشکر میکنم از اگاهیهای نابی که به ما میدین امیدوارم بتونم یکی از شاگرد زرنگای شما بشم

    مریم جان بی نهایت دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  7. -
    منصور رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 1662 روز

    ب نام خدای مهربون عرض سلام و ارادت خدمت استاد و خانم شایسته عزیز و همه شما دوستان عباس منشی

    خیلی باید به خودمون افتخار کنیم که گلچین شدیم از بین تمام افرادی که در جامعه مون دارن زندگی میکنن و بادی به هر جهت هستند

    باید به خودمان افتخار کنیم که مسیری و پیدا کردیم ک اگ بهش تعهد داشته باشیم می‌توانیم زمین و آسمان و به هم گره بزنیم و تسخیر کنیم هر آنچه ک میخواهیم و تنها راهش اینه ک بیایم رو خودمان کار کنیم

    از خودم بگم من راستش خیلی رو خودم کار نکردم و تعهد آنچنانی هم نداشتم در بعضی موارد خوب کار کردم و همه چیز عالی پیش رفته مخصوصا در روابط خیلی خوب پیش رفتم جوری ک با هر کسی ک دوست داشتم می‌تونستم ارتباط برقرار کنم دختر و پسر هم نداره حتی با اساتید دانشگاه ‍️‍️

    خیلی در امر روابط عالی کار کردم یعنی فقط پیش میومد که با یکی از دوستام قهر میکردم خیلی زود میرفتم رو خودم کار میکردم آنچه که از آموزه های استاد یاد گرفتم و میرفتم عملی میکردم و ورق برمیگشت و طرف بدون اینکه مثلاً من چیزی بگم خودش میومد و روابطمان محکم تر از قبل هم میشد ولی به محض اینکه روابط خوب میشد من آموزه هارو میذاشتم کنار و باز میشدم همون آدم قبلی به این معنی که رابطه خوب شده ودیگ نیازی نیست که رو خودم کار کنم و همه چی برمیگشت به قبل و دوباره روابط برمیگشت و و همیشه یو یو بودم در روابط وقتی کار میکردم معجزه رخ میداد ولی انگار ی چیزی درونم می‌گفت ک دیگ این همه خوب بودن هم خوب نیست

    ی کم باید جنگ و دعوا بشع در روابط همون چیزی که در جامعه میبینم والگو های پر شماری ک هستن

    ولی وقتی میای پای سایت و نتایج دوستان و استاد میبنی ک ن همه چی میتونه خوب و عالی بشع و روز به روز میتونیم خودمان و بهتر کنیم و دنبال ی ورژن جدیدتر و بهتری از خودمان باشیم اینجا همه چی فرق میکنه

    ما باید همیشه رو خودمان کار کنیم هر روز دنبال ی تعقیر کوچک باشیم اینارو دارم به خودم میگم تا انسانی بهتر بشم هر روز بهتر بشم من ی سری ترمزها هم دارم ک باید بهبود ببخشمشان

    اینکه وقتی اوضاع خوبه میتونه بهتر بشه این ک الان درآمدم ان تومان هست میتونه دوبرابر بشه اگ این اتفاق نمیفته ایراد از خودم هستش

    این ک اگ آلان ازامش دارم میتونه این آرامشه بهتر بشه

    مثلاً خیلیا میگن که زندگی باید همش تو بدبختی باشه کثیف کاری باشه خیلی از نزدیکانم اینطور هستن که میگن همش باید پر مشغله باشی و همش از بدبختی دم میزنن ولی منی ک تو این مسیر قرار گرفتم ب محض شنیدن حرفاشون ذهنم آلارم میدن ک تو مسیرت فرق میکنه منو یاد تمرین ستاره قطبی میندازه و اون جاده زیباش ک زندگی قراره فقط فقط خوبی باشه یعنی واقعاً تمرین ستاره قطبی و پیدا کردن جاده طلاییش کمک زیادی میکنه به من برا کنترل ذهن و خلق زندگی بعضی وقتا ک خیلی خوب کار میکنم تو ستاره قطبی انگار ی چیزی میگه که ن دیگ اینقد خوب بودن هم طبیعی نیست و این از اون چیزایی هست ک قبلاً در جامعه بهم قبولاندن ک زندگی بالا و پایین داره همش ک نباید خوب باشه ولی زندگی میتونه خوب و خوب و خوبتر بشع هر چه قدر ک آلان وضعتون خوب میتونه خوبتر بشع

    خدارو سپاسگزارم که منو به این مسیر زیبا هدایت کرد خدایا شکرت ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    سیدرحیم میرموسوی گفته:
    مدت عضویت: 1273 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    اول از همه یه تبریک جانانه به خودم بگم که دستم به نوشتن باز شده و چقدر کمتر مقاومت دارم در مورد نوشتن و چقدر کنکاش توی ذهنم و رفتار هام برام راحت تر شده که همه اینها به واسطه آماده تر شدنم برای حرکت رو جلو که اون هم در نتیجه استفاده از آموزش های شما استاد عزیز علی خصوص دوره کشف قوانین زندگی و استفاده از اهرم رنج و لذت بوده که کنکاش در خودم و نوشتن رو برام چقدر راحت تر کردم، خوب بریم سراغ جواب ها

    در مورد تجربیاتم از عمل به آگاهی های فایل های سایت باید این رو بگم که از حدود یک سال و خورده ای پیش که شروع کردم تمام سعیم رو کردم که به آموزه ها بر اساس درک اون موقع ام عمل کنم و توی تمام این فراز و نشیب هایی که توی این مدت داشتم سعی کردم همیشه توی مسیر بمونم و اگر هم از مسیر خارج می شدم باز هم سعی می کردم که بر گردم به مسیر و نتایجی که از این تلاشها به دست آوردم اعتماد به نفس و عزت نفس بالاتر نسبت به قبل تسویه کلیه بدهی ها و وام ها در این مدت، تمام سعیم رو کردم که در سخت ترین شرایط مالی از کسی پول نگیرم و هر طور شده خودم اوضاع و شرایط رو مدیریت کنم ، ارتباطم با خدا خیلی خیلی بهتر شده، احساس لیاقتم خیلی خیلی بهتر شده، خیلی بهتر می تونم قانون رو درک کنم و بالطبع بهتر هم اجرا کنم، الهاماتی که دریافت می کنم رو خیلی بهتر متوجه می شوم و خیلی بیشتر اعتماد می کنم در عمل کردن به اون الهامات و اگر هم در خصوص اون موضوعی که دلم میخواد اتفاق بیوفته الهامی دریافت نمی کنم قشنگ متوجه می شم که من آمادگیش رو ندارم و اگر هم الهامی بیاد من بهش عمل نمی کنم چون هنوز تکاملم رو در دریافت الهامات طی نکردم . از کجا این رو میگم از اونجایی که قبلا می گفتم که اگر من یه روزی برسه که مطمئن باشم یه کاری رو خدا گفته انجام بده من دیگه با سر میرم که انجامش بدم ، هر چی که باشه فقط من مطمئن بشم خدا گفته ولی الان دقیقا توی همون شرایط هستم که یه کاری رو صد ها بار از خودم پرسیدم که آیا مطمئنی که خدا بهت گفته این کار رو انجام بده؟ و هر بار جوابم این بوده که “به اندازه ای که مطمئنم الان روزه ، مطمئنم که خدا گفته”، پس چرا هنوز شک و تردید دارم؟ درسته که رفتم و دارم انجامش میدم ولی کاملا میفهمم که هنوز اون ایمان و اعتمادی که باید باشه نیست، اون تسلیم بودنه، اون سرسپردگی نیست ، از کجا میدونم نیست؟ از اونجا که هی دنبال نتیجه می گردی، از اونجا که خیالت راحت نیست، از اونجا که هزاران بار در شرایط سخت اعتماد کردی و خیلی ساده و راحت به خواسته ات رسیدی ولی هنوز شک و تردید داری و خوبه که حداقل دارم انجامش میدم، خوبه که اینقدر واضح دیگه دارم میفهمم که خدا داره بهم چی میگه، خوبه که هر روز دارم بهتر میشم در فهمیدن زبان خدا، که همه این بهتر فهمیدن ها مال اون الهامات کوچک تری هست که بهشون عمل کردم و بازخورد ها رو دیدم و اعتمادم بیشتر شده و این مرحله هم جزئی از تکامل هست و به خودم زیاد خورده نمی گیرم چرا که میدونم درست میشه و وقتی خودم رو با قبل مقایسه می کنم می بینم که در تمام ابعاد چقدر عالی تر شدم ، چقدر حال خوب دائمی ام بیشتر و مداوم تر شده، چقدر راحت تر می تونم از پس نجواها بر میام، وقتی داستان خودم رو با الهام دریافتیم میبینم یاد داستان موسی و خضر می افتم که موسی هی سوال می کرد که چرا اینکار رو کردی و … یعنی اون اعتماد به خضر رو هنوز نداشت و همه چیز رو از زاویه منطق خودش بررسی می کرد در حالی که اون کار ها با منطقی داشت اتفاق می افتاد که موسی ازش بی خبر بود. در مورد من هم همینطوره هنوز اون اعتماده و تسلیم بودنه شکل نگرفته ، درسته که خیلی خیلی عالی تر از قبل هستم و اعتمادم صد ها هزار بار بیشتر و بیشتر شده ولی هنوز خیلی کار دارم و مرتب دنبال نتیجه می گردم ولی هیچ ایرادی نداره به مرور درست میشه و توکل و ایمان و تسلیم بودنم بیشتر و بیشتر میشه و اما در مورد نتایجی که کسب کرده بودم و دوباره به قبل برگشتم میتونم از دو تا از عادت های بدم اشاره کنم که خیلی راحت بهشون رسیده بودم و بعد از مدتی دوباره برگشتم به حالت قبل و هنوز هم درست نفهمیدم علت چیه ، چون به نظر خودم هنوز هم در مسیر درست دارم حرکت می کنم و تنها دلیلی که تونم براش پیدا کنم اینه که اهرم رنج و لذت دوباره جاشون عوض شد و اون هم به واسطه اینکه پیش خودم می گفتم که اگر توی این شرایط و یا با این افراد اون عادت ها رو تکرار کنم ایرادی نداره و حالا یکبار که هزار بار نمیشه و در واقع یه راهی برای برگشت گذاشته بودم که از همون روزنه نتایج رو از دست دادم و در مورد قانون سلامتی هم همینطور اول از همه شاید اون انگیزه کافی رو نداشتم و در واقع انگیزه من داشتن اندام مناسب بود با اینکه اصلا چاق نبودم و بیشتر برام یه حالت چالش داشت و میخواستم ببینم میتونم یا نه و دلیل دوم درست عمل نکردن به آموزش ها بود که در واقع منظورم از این مورد عدم درک صحیح کارکرد اهرم رنج و لذت هست (با اینکه فهمیدم که اهرم رنج و لذت چیه ولی نفهمیدم ، الان که دوباره توی دوره روانشناسی ثروت یک به این مبحث رسیدم تازه دارم میفهمم که این اهرم چی بوده و چیکار می کنه که نشون میده که من در اون زمان آماده دریافت این آگاهی نبودم) بنابراین توی ذهن من عمل کردن به قانون سلامتی مساوی بود با زجر و انجام کارهایی که دوست ندارم ( من مرغ و گوشت دوست ندارم و به جای اینکه بیام این مشکل رو اساسی حل کنم و جایگاه این دوست نداشتن رو با دوست داشتن عوض کنم اومدن از بقیه مواد غذایی که مجاز بود استفاده کردم) و همین موضوع باعث شد که هر روز عمل کردن به آموزه های این دوره توی ذهن من مساوی بشه با محدودیت بیشتر و زجر بیشتر و در واقع به حدی اهرم رنج در مورد این دوره توی ذهن من قوی شد که زور اون اشتیاق بهش نرسید و کم کم با ناخونک زدن شروع کردم به خارج شدن از مسیر تا جایی که الان کلا دارم تو خاکی میرم و از آسفالت کلی فاصله گرفتم و در مجموع تجربه های خیلی زیادی برام داشت علی الخصوص کارکرد اهرم رنج و لذت که الان خیلی عالی تر متوجه می شم که این تکنیک چه کاری انجام میده و چطور میتونه ذهن رو باهات همراه کنه برای حرکت در اون مسیری که تو میخوای و اگر درک الان رو داشتم احتمالا به جای اینکه هر جور شده بیام و با دوره حرکت کنم اول میومدم و تمام این ترمزهایی که در خصوص دوره قانون سلامتی داشتم رو پیدا می کردم و با همین اهرم رنج و لذت جای اون رنج ها و لذت ها رو با هم عوض می کردم و در مورد من که مرغ و گوشت رو دوست ندارم میومدم و همون عاملی که باعث میشه که من مرغ و گوشت رو دوست نداشته باشم رو ارتباط می دادم به موادی که برام مضر هست و اون عاملی که باعث میشه مواد مضر رو دوست داشته باشم ارتباط میدادم به موادی که برای سلامتیم مفید هست و به این صورت بدون اینکه تقلا کنم در مسیر درست حرکت می کردم به جای اینکه انرژی بزارم روی مبارزه با اهرم های رنج میومدم و اونها رو شناسایی می کردم و عوضشون می کردم که خیلی راحت تر نتیجه بگیرم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    زهرا کاسه ساز گفته:
    مدت عضویت: 1485 روز

    سلام به استادعزیزم ومریم بانوی نازنین

    چه یاداوری زیبایی برام داشت این فایل که اگه ادامه ندی ومتعهدنباشی تواین مسیرهمه چی دوباره برمیگرده مثل قبل میشه

    وقتی به این فکرکردم که همه چیز مثل قبل بشه یه روزی، خیلی ترسیدم اصلا دوست نداشتم ولی درناخواداگاهم یه ذوقی دیدم ازاینکه اگه من اینقدرمیترسم ازبرگشتن به قبل پس معلومه که خیلی نتیجه دیدم خدایاااااشکرت

    نتیجه ملموس همیشه به صورت نتیجه مالی خیلی پررنگ وپیداست که هیچ کس نمیتونه انکارش کنه

    ولی نتایج شخصیتی که درونت رخ داده روفقط خودته که خیلی بهترازبقیه میتونی بفهمیشون

    خودم خیلی خوب میدونم که ازنظرسلامتی چقدر عالی شدم هم خودم هم بچه هام به لطف خدا وبازی زیبای کنترل ذهن

    ازنظر روابط میفهمم که جقدر اروم هستم چقدر توچالشها عالی ودرست ترازقبل عمل میکم

    میبینم که چقدرارتباطم باهمسرم بهترشده اینقدر که خیلی عادی شده برامون انگارکه ازاول همینطوربودیم

    توتربیت بچه هامیبینم که خدای مهربون چه جوری هدایتم میکنه

    توارتباطم بادیگران میفهمم که اصلا دوست ندارم دیگه حرفهای بیهوده بزنم مثلا قبلا یه عالمه وقت میذاشتم برای حرف زدن باتلفن ولی الان خیلی وقته که اصلا حرفهای اضافه نمیزنم فقط حالواحوال و…والسلام

    خدایاااا چقدرمن ازقبلم بهترشدم

    خدایاااتوایناروبرامن خواستی توخواستی که به این مسیرهدایت بشم تابهتربشم

    خدایاخودت کمکمون کن تواین مسیرثابت قدم باشیم

    واقعا ممنونم ازتون استادهمه چی تموم ومتعهد….

    امروزکه این فایلوگوش کردم یه کم که به دوسال پیش فکرکردم چطوربودم به اینکه گفتیداگه متعهدنباشیدهمه چی مثل قبل میشه دیدم من اصلا اینونمیخوام

    من نمیخوام رابطم باخدا مثل دوسال قبل باشه

    من فقط بهتروبهترشدن فقط بیشترفهمیدن خدا

    فقط وصل شدن بیشتربهش رومیخوام میدونم که الان اول راهم وحالا حالاهابایدادامه بدم تا بیشتربفهممش

    من اصلا نمیخوام مثل قبل بشم پس بایدمتعهدترازقبل عمل کنم باید باایمان بیشترادامه بدم بایدتوکلم روبه خدای قادربیشترکنم

    من امیدوارم خییییلی

    خدایاااااشکرت

    دلتون به نگاه خداگرمه گرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    سمیه محبوبی گفته:
    مدت عضویت: 1063 روز

    سلام استاد عزیزم ومریم جون

    من از وقتی که وارد سایت شدم احساس خیلی خوبی وارامش خوبی دارم ومن کلا از صبح تا شب فقط دارم از فایل های رایگان ومحصولات استفاده می کنم وکلی نتیجه گرفتم و هنوزم دارم کار می‌کنم رو خودم من ازگوش کردن این فایل به خودم قول میدم و تعهد میدم که بیشتر تمرکز کنم رو فایل ها و تمرینات تا به امید خدا نتیجه بزرگتر بگیرم انشاالله شاد ثروتمند و سلامت باشید استاد عزیزم دوستتون دارم شما پیامبر زمان ما هستی روزی نیست که من بابت شما استاد عزیز از خداوند سپاسگزاری نکرده باشم خدایا صد هزار مرتبه شکرت بابت استاد عباس منش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: