دلیل نتایج پایدار - صفحه 17
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-09 05:51:142023-07-09 06:20:30دلیل نتایج پایدارشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همه عزیزان
بنظر من جواب فقط و فقط در «عزت نفس» و «احساس لیاقت» هست. همونطور که استاد میگن «بعضیها از یه حدی بیشتر از خوشبختی براشون قابل تحمل نیست».
این یعنی چی؟ یعنی ظرف وجودی ما(تئوری سطل و بارش باران) حجمش همینقدره. موضوع کلا ریشهایی هست و همونطور که عرض کردم فقط یک چیزه و اونم احساس لیاقت.
حالا سوال اینه که از چه طریق میتونیم حجم ظرف وجودی خودمون رو بیشتر کنیم؟ ایجاد عزت نفس و احساس لیاقت.
امیدوارم این نظر من بتونه اول بخودم و بعد همه کسایی که فکر میکنن، کمک کنه چون منِ 26 ساله تا الان زندگیم هیچ چیزی بجز یک روند سینوسی نبوده و تونستم ریشهاش رو پیدا کنم و با خرید دوره عزت نفس دارم در مسیرش حرکت میکنم و «یقین» دارم که راه حل در عزت نفس هست.
دست خدا بهمراه هممون️
سلام و درود فراوان به خواهرم مریم جان شایسته و برادرم استاد عزیزم سید حسین عباس منش
سریع برم سر اصل مطلب که باید بخوابم برای فردا که برم سر کار
خب، سوال اول اینکه من روی فایل های رایگان استاد عباس منش کار کردم و مخصوصا روی فایل چگونه درآمد خود را در یک سال سه برابر کنید و من به علت شرایط مالی بدی که داشتم روی این فایل ها کار کردم خلاصه که همون زمان هم روی فایل ها به صورت یکی در میون کار میکردم ولی وقتی که شریط بغرنج میشد به صورت رگباری روی فایل ها و ورودی هام کار میکردم و خب طبیعتأ نتایج عالیی گرفتم و از یک میلیاردو خورده ای بدهی به هشتاده میلون تومان تویه شش ماه رسیدم و یک کار عالی و با پرستیژ بالا به نام مشاور املاک گیرم اومد خلاصه که به حاشیه امن رسیدم و دیگه کسی به من گیر نمیداد و من چون که دوست داشتم تویه کانون توجبه باشم دیگه تو ورودی هام فیلتر نذاشتم چرا که تویه خانواده ما همه دوست دارند که با بدبختیشون توجبه بهشون بشه حتی خدا شاهده شاهد بودم که طرف که ازش بدبخت تر بوده حسادتشو میکرده شاید بعضی خندشون بگیره ولی من اینطوری دیدم که بابا من باید بدبختی هام رو نشون بدم تا مردم به من نگاه کنند خلاصه من روی مدارم کار نکردم و شرایط دوباره برگشته چراکه تعهد من فقط برای عبوز از بدهی بوده نه رسیدن به استقلال مالی و خدا بیکار نمیشنه و من رو هل میده میده استادی که برای اینکه آینده تورو بهتر کنه بعضی مواقع به کتک تورو آموزش میده تا یاد بگیری و از ترس کتک نیز تو آموزش ببینی و استاد بشی خلاصه که من جز اون دسته هستم که باید زندگی تویه شرایط نامطلوب قرارش بده که حرکت کنه مثل الان و دارم سعی میکنم که روی مدارم کار کنم و این مدل فکر کردن رو به یک سبک زندگی تبدیل کنم و مثل استاد و خواهرم زندگی زیبایی برای خودم و همه اطرافیانم که دوست دارندو به خدا به صورتی که استاد باور دارند باور دارند بسازم که نشان بدهم که بشود و از استاد خواهش میکنم که این کامنت رو جز کامنت های برتر نگذارید و اون رو جز کامنت های برگزیده هم نگذارید چراکه ذهنم دست نگه نمیداره میگه ببین عباس منش هم تورو تایید کرد دیگه نیازی نیست روی ورودی هات کار کنی و به قول استاد زمانی که روی ورودی ها کار نکینم دو باره همون اتفاق میفته و به عبارتی از مکافات عمل غافل نشو گندم ز گندم روید و جو ز جو
خب بریم برای سوال آخر و من به دلایلی که خودم بهشون رسیدم و یک حسی به من میگه که خیلی ها مثل من هستند بپردازیم
به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟
اول اینکه اون میخواد از او رنج لحظه ای فرار کنه ولی نمیخواد به صورت بنیادین تغییر کنه مثل خودم که از لحاظ مالی فقط میخواستم مقروض نباشم دوم اینکه میخواهند که بقیه دلشون به حالشون بسوزه و از اونا به عنوان قهرمان یاد کنند مثل خودم که میدونستم آموزه شما جواب میده و خودم رو تویه یک موقعیت بدهکاری گذاشتم به طوری که پولم رو بخورند و من از الباقی مردم پول قرض که گرفتم در کمال مظلومی و شرافت شروع کنم برای پرداخت بدهی هایم و وقتی دیدم که دیگر کسی اون توجه رو به من نمیکنه با پرداخت نکردن بدهی هایم دوباره توجه اطرافیانم رو به خودم جلب کنم به صورتی که طلب کارها به در خانه مان بیایند و اینکه بعضی مثل فردی هستند که از رنج خوشحال میشم مانند زمانی که بخاری کنارته و وقتی پاتو میزاری تا نزدیکی سوختن میره ها ولی پاتو بر میداری و دوباره و دوباره مثل یویو یک کار رو انجام میدن و من دقیقا تویه همون مرحله هستم ولی دیگه به یاری الله دیگه گول این ذهن سرکش و این شیطان درون رو نمیخورم روی مدارم کار میکنم و مثل استاد عباس منشم میشم
با سپاس از استاد عباس منش عزیز و مریم جان شایسته عزیز خواهرم بابت این تعهد و عشقی که به قانون دارند و مارا در این راه زیبای زندگی همراهی میکنند و همیشه تجربیاتشون رو در اختیار ما میگذارند تجربیاتی که بزرگترین سرمایه زندگی یعنی عمر رو برده
به نام الله مهربان
من خودم یکی از پاشنه آشیل های اصلیم همین موضوع هست و تقریباً اکثر اوقات بهش فکر میکنم ، به نظرم من یکی از عواملی که باعث میشه مسیر حرکتی و نتایج زندگی افرادی مثل من سینوسی باشه بودن بعضی افکاری هست که از گذشته در مغز ما شکل گرفته ، مثلا بنده شروع میکنم به رژیم و تغذیه حرفه ای داشتن به خواب و استراحت مناسب داشتن به مرتب تمرین کردن به خاطر حرفه خودم که فوتبالیست هستم ، بعد گذشت دو هفته یک ماه از طی کردن مسیر درست و متعهد بودن به مسیر حرکتی درست برای پیشرفت در فوتبالم من در موقعیتی مثلا قرار میگیرم که باید تعهد داشته باشم به مسیرم و به قول استاد ادامه بدم مسیر درست رو تا نتایج از این چیزی هم که هست بزرگتر بشه اما افکاری قدیمی که از بچگی به گوشم خورده مثل ، یک شب به هزار شب نمیشه با یه گل بهار نمیشه و شنیدن ایم حرف از اطرافیانم که حالا یه بار چیزی نمیشه مسیرم رو زیر پا میزارم یا مثلا در بحث رژیم چیت میکنم اما در واقع به خاطر وجود کمال گرایی در وجود خودم قدرت قدم های کوچیک رو نادیده میگیرم و به مغزم اجازه چیت بدم اما در واقع نمیدونم که به قول استاد خودم با دستان خودم خودمو از مسیر درست خارج میکنم و در رو برای اشتباهات بیشتر باز میکنم ، تقریباً دو هفته ای میشه که دوره عزت نفس رو شروع کردم و الان که استاد گفت کسی که برای خودش ارزش قائل باشه نمیاد چیزی که ساخته رو خراب کنه و مسیری که درسته و نتیجه میده رو به خاطر دیگران یا موقعیت های مختلف کنار بزاره تلنگری بود برای من که باز هم آگاهی های دوره به یادم بیاد و باز هم تصمیم جدیدی بگیرم که آقا اگر میخوای عزت نفس و اعتماد به نفس واقعی داشته باشی برای خودت ارزش قائل باش و اینقدر برای مسیر درست رفتن کمالگرا نباش ! اگر مسیری رو میری که نتیجه میده ول نکن ! فکر نکن که همه چی تمومه ! به قول استاد تا وقتی یه مسیرو میری نتیجه میگیری !
موفقیت حاصل حضور پیوسته در مسیره
تا وقتی که یه مسیرو میری نتیجه میده ، فکر نکن اگر یک ماه یه مسیر درست رو رفتی بعدش همه چی تمومه ، نه اینطوری نیست !
نتایج پایدار رو ثابت قدم بودن در مسیر درست به وجود میاره
یک توالی در مسیر درست !
و در جواب سوال سوم از نظر من یکی از مهم ترین دلایلی که باعث میشه افرادی مثل خود من یه مسیر درست رو میرن و نتایج خوبی هم میگیرن ولی ول میکنن، اینه که تعهد کافی ندارن در زمان ها و شرایطی که باید به سبک شخصی خودشون زندگی کنن! باید برای خودشون و مسیرشون ارزش قائل باشند ! مثلا خود من یه مسیر درست رو میرم یهو توی یه موقعیت که میدونم باید مسیر درست رو برم میگم نه حالا با یه بار اتفاقی نمیفته! قدرت قدم های کوچیک قدرت همون یه بار رو دست کم میگیریم. چون به قول استاد خیلی زود تسلیم میشیم چون فکر میکنیم اگه شرایط خوب باشه خوب میمونه اما غافل از اینکه شرایط خوب رو قدم های درست میسازن ، اگه شرایطت خوب شده بعد از یه مدت یه مسیری رو رفتن اما ول میکنی قرار نیست همون طوری بمونه شرایط چون مسیری رو که این نتایج رو به وجود آوردن دیگه نمیری !
بنام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیز وهمراهون سایت عباسمنش
در این مدتی که در سایت فعال بوده ام به جرئت بگم تغییرات زیادی داشتم در موضاعات روابط با همسرم خدایا شکرت که فوق العاده روابط بهتری داریم وحتی ایشان هم به لطف خدا عباسمنشی شدن واقعا اگر لطف خدا نبود وصدای استاد وهدایت الله کی میتوانست قلب من وهمسرم را به هم نزدیک کند چه معلمی بهتر از سایت استاد عباسمنش برای تربیت یه خانواده وهدایت به مسیر خوشبختی که هرکدام شب وروز در حال گوش دادن به فایل هستیم حتی دختر کوچکم هم تو مسیر با ماست وشب ها با نوشتن شکرگزاری میخوابه
الهی شکرت
در موضوع سلامتی کلا سالیان سال یه ورزش مرتبی را دنبال میکنم وسالم هستم وخوش استایل بحمدالله و خدا لطف کنه یه دوره سلامتی میخوام داشته باشم
در کم رنگ کردن ضعف های شخصیتی خیلی بهتر شده ام
تلویزیون که چند ساله نگاه نمیکنم بندرت شاید اوازی وبرنامه خنده داری مثل جوکر
دوستان زیادی از مدارم خارج شدن وبیشتر اوقات در تنهایی یا فایل گوش میدم یامینویسم
ولی دوست دارم در روابط کاری هم جدی تر برخورد کنم واز بعضی ها فاصله بگیرم نگم به خاطر کارم مجبورم همراهی شون کنم
شبکه های اجتماعی بحمداله در حد صفر
در رابطه با خداوند الان دور چهارم قران که اونم از طریق استاد استارت خورد .
از لحاظ کاری بحمداله فروش شغل مورد علاقه م رو دارم وجز بهترین ها تو شرکت هستم ولی خیلی جای کار داره ودر شرکت مورد احترام هستم
در روابط با خانواده روابط قطع شده از نو وصل شد الهی شکرت
در موضوعات مالی خوب خیلی خیلی بهتر شده ام اما اول راهم دیگه وارد قسط و وام وچک نشده ام البته یه وام خانگی بدون بهره به اصرار همسرم شرکت کردم تمام بشه شاید دیگه شرکت نکنم ولی قرض دارم واین یکی یعنی موضوعات مالی م هنوز در گیرم واز خدا میخوام کمکم کنه بتوانم محصول ثروت رو بخرم
در موضوعات جامعه که کلا سعی در توجه به زیبایی ها و تحسین خدمت مسئولین وخوبی های جامعه دارم
دوستان به خدا دارم مینویسم میدانم خیلی تغییر کردم به خدا از دید خودم کوتاهی نکردم ولی در حال تکامل خودم هستم
بندرت از مسیر خارج شده ام وسریع برگشتم اما تعهدی جدی تر میخواهم مثل استاد
به خدا من هزار تا ضعف شخصیتی داشتم خودم میدانم چقدر رشد داشتم ومتاسفانه این پول هنوز رابطه درستی باهاش نگرفتم وبعضی وقتا منو به گریه میندازه اما خدا هست هدایت میشم
به نظر من علت خروج از مسیر وبر نگشتن شاید نداشتن اون تعهد باشه که شخص هنوز جا داره لگد روزگار بخوره وگرنه کسی که از سر دلشکستگی وتلاش های زیاد بیهوده بدون نتیجه این مسیر رو پیدا کرده دیگه ولش نمیکنه واحیانا از مسیر خارج بشه سریع الارم میگیره بر میگرده
خدایا ممنون از استاد ومیگم استاد شرمنده که میتونستم خیلی بهتر باشم
دوست دارم یک روز با نتایج با شما روبرو بشم وسرم بلند باشه پیشت
این مسیر خیلی متفاوته هر چه جلوتر میام میفهمم چقدر نیاز به شهامت .توکل .ایمان .جسارت وبی پروایی داره وگرنه با چهار تا حرف مثبت ودانش الکی جواب نمیده
من اگر میخواستم با همون دوز کلک خودم تا یه جایی کار رو پیش میبردم ولی نمیخوام اون جور رشد کنم من مسیر خداوند رو انتخاب کردم واستادی مثل عباسمنش
اقا این تعهد شما از کجا میاد استاد به خدا تو پیامبری وقتی فکر میکنم از کجا به کجا رسیدی فقط میگم دمت گرم کاش من هم به این درک وتعهد شما برسم
سوره نسا آیه 48
إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَاءُ ۚ وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَىٰ إِثْمًا عَظِیمًا ﴿۴٨﴾
مسلماً خدا، این را که به او شرک ورزیده شود نمیبخشاید و غیر از آن را برای هر که بخواهد میبخشاید، و هر کس به خدا شرک ورزد، به یقین گناهی بزرگ بربافته است. (48)
سلام به همگی
امیدوارم عالی باشید
قبل از هرچیزی اینو بگم که من یه مدت فعالیت نداشتم
چون به یه تضاد خوردم که اونم این بود که خیلی از کامنتهامو استاد لایک نمیکرد
منم گفتم هر تضادی یه خواسته ای رو واضح میکنه دیگه
برای همین تصمیم گرفتم سایت خودمو سر و سامان بدم و این مطالب رو اول روی سایت خودم منتشر کنم
بعد با یه تاخیر چن روزه جوری که روی سئو سایتم تاثیر بذاره بیام کپی کنم و اینجا هم قرار بدم
این اولین تصمیم بود
تصمیم دوم شروع کردم چون پرمیر بلد بودم شروع کردم به اینکه تمام کلیپهای موفقیتی از یه نفر رو از نت دانلود میکردم
بعد میومدم خلاصه شون میکردم فقط قسمت های مثبتشو نگه میداشتم و بعد اونا رو بخش بندی کردم چه جوری؟
مثلا تا حالا کلیپ بابک بختیاری و احد عظیم زاده کامل شده
مثلا گلیپ شروع میشه اولش یه کلیت به مخاطب میدم که این بابک بختیاری اصن کی هست مثلا مالک برند آیس پک
بعد میام شروع میکنم به درآوردن باورهای ثروتسازش
مثلا باور هروز فرصت ها داره بیشتر میشه
میام تمام قسمت هایی که توش بویی از هروز فرصتها برای ثروتمند شدن بیشتر میشه رو میبرم از تک به تک کلیپها
و میذارم توی این قسمت
باور بعد ایران بهشت پول درآوردن
مثلا بابک بختیاری توی یکی از گلیپها میگه چون ایران تحریم بود و مثلا مکدونالد نیومده بود توی ایران من تونستم اینجوری پیشرفت کنم باز دوباره از یه کلیپ دیگه یه تیکه دیگه اشو میبرم میذارم توی این قسمت
به زودی کلیپهای احد عظیم زاده و بابک بختیاری رو میذارم روی آپارات
احد عظیم زاده کل کلیپش نزدیک به دو ساعت و نیمه
و بابک بختیاری کل کلیپش نزدیک به چهار ساعته
ولی چهار ساعت خالص
خبری از باورهای منفی نیست
الان دارم روی عباس برزگر کار میکنم احتمالا تا یک ماه دیگه کلیپ اونم بیرون میاد
إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَاءُ ۚ وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَىٰ إِثْمًا عَظِیمًا ﴿۴٨﴾
مسلماً خدا، این را که به او شرک ورزیده شود نمیبخشاید و غیر از آن را برای هر که بخواهد میبخشاید، و هر کس به خدا شرک ورزد، به یقین گناهی بزرگ بربافته است. (48)
این آیه رو من خیلی دوسش داشتم چون واقعا هرکسی رو دیدم که نتیجه گرفته
همیشه توی حرفهاش گفته به لطف خدا
برعکسش هرکی توی زندگیش در به در کمتر از خدا حرف میزنه
انگار این خداا یه چیزی این وسط که به تو نشون میده که
به میزانی که تو بهش قدرت بدی میتونی از این باغ پر از نعمت استفاده کنی
انگار کلید همه ی اون خواسته های ما دست خداست
انگار رمزش اینکه قدرت بدیم به خدا
اگه خدا گفته راه راست راه اونایی که بهشون نعمت داده شده
و از اون طرف این شکلی میاد میگه خدا هرچیزی به غیر از شرک رو بر بندگانش نمیبخشه
نشون میده که انگار نعمت و خدا یه جورایی به هم گره خوردن
ته راه رااست میرسه ب خدا
میرسه به بهتشتش
میرسه به جزو مقربان شدن خدا
از اون طرف
شرک نداشتن هم خدا گفته هرچیزی جز اونا میبخش
انگار اعمال ما یه مشت شرک
از انواع مختلف
مثلا شرک مهم بودن نظر بقیه
شرک مالی و قدرت دادن به اون مشتری پولدار
شرک قدرتی و احترام از سر حس بد گذاشتن به بزرگ فامیل
شرک دوستی وقتی که دنبال یار جمع کردن هستی برای اینکه جلو دشمنت کم نیاری
شرک تبلیغاتی برای اینکه پوز فلان مشتری رو بزنی بیای کلی هزینه کنی و انگار منبع رزق تو یه سری آدمن که نشستن یه گوشه دارن تو رو با رقیبات قیاس میکنن
و انواغ مختلف شرک
انگار اون نامه ی عملی که در موردش صحبت شده یه سری انواع ایمان داشتن توی شرایط مختلف
و یه سری انواع شرک داشتن توی قسمت بدشه
حالا اصن تکلیف بهشتی بودنت و جهنمی بودنتم با کیفیت زندگیت مشخص میشه
اگه مدام بی پولی روابط عالی نداری سلامتی کامل نداری بدون که ریشه اش توی شرکه
و اگه خلاصه این طرف داری جهنمو یه جورایی میبینی
بدون اون طرفم همین شکلیه
کسی که خدا بهش یه لامبورگینی داده که ذهن باشه
و بهش گفته فقط صد متر باهاش برو میرسی به برنده شدن
ولی ما باهاش دنده عقب میریم و مسافر کشی میکنیم
طبیعتا ثمره اش میشه جهنم توی هر دو تا دنیا
اونی ام وضع مالیش خوب روابطش سالمه عالیه سلامتیش کامل
قطعا اون دنیا هم برنده اس
قطعا اون دنیا هم همین کیفیت بهشتی که توی این دنیا هست رو تجربه میکنه
و قطعا چون خدا گونه روی زمین رفتار کرده با کارآفرینی با حل مسائل مردم
طبیعتا خدا هم براش اون طرف سنگ تموم میذاره و از مقربان خودش میشه
إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَٰؤُلَاءِ دِینُهُمْ ۗ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿۴٩﴾
آنگاه که منافقان و کسانی که در دلهایشان بیماری بود میگفتند: «اینان [=مؤمنان] را دینشان فریفته است.» و هر کس بر خدا توکل کند [بداند که] در حقیقت خدا شکستناپذیر حکیم است. (49)
قشنگ خدا یه چیزو توی این آیه میگه
میگه که اونی که توی گروه خداست
قطعا پیروزه
چه بقیه بخان چه نخان
و قشنگ میکه
اونی که توکل کنه
توکل یعنی اونجایی که ترسیدی به خدا تکیه کنی
هرکی به خدا توکل کنه
قطعاااا پیروزه
و محال اتفاقی خلاف اون بیوفته
چون پشت بندش گفته خدا شکست ناپذیره
انگار اونی که بهش توکل میکنه با خدا یکی میشه
انگار توی یه تیم باهم قرار میگیرن
انگار چفت هم دیگه میشن
و خدا هم با تموم وجود از این محافظت میکنه
و چون رب این دنیاس
اصن اون طرف ضد ضربه میشه
خیلی لذت بردم از این آیه
همه ی ما بالاخره میترسیم
و توی جایی که میترسیم باید یاد بگیریم که توکل کنیم ب خدایی که بالای سرمونه
که بهمون اجازه داده هنوز روی این کره ی خاکی نقس بکشیم
وقتی توکل کنی
انگار ضد ضربه میشی
مهم نیس کجا میری
مهم نیس چی کار میکنی
مثل کسی که میدونه یه قدرت عجیب و غریب داره
هر جایی دلش بخاد میره
هرکاری دلش بخاد میکنه
و میدونه که هرجایی که ترسید خدا رو یادش میاد
قدرتشو یادش میاد
اینکه اون فرمانزوای این دنیاستا یادش میاد
و خدا هم درجا براش سنگ تموم میذاره
به نظرم زندگی کردن با یاد این خدا
اصن انگار آدمو دیوانه میکنه
که یه خدایی هست بالای سرت که از رگ گردن بهت نزدیک تره
هیچ کاری با رزق به غیر الحسابش ندارم
هیچ کاری با تواناییش برای اینکه منو جزو انعمت علیهم قرار بده ندارم
فقط همین یه مورد که خدا از رگ گردن بهم نزدیک تره
هرجا دلم لرزید ب خودش توکل کنم و قطعاااا بارمو نمیذاره رو زمین بمونه
و قطعا اگه واقعی توکل کنم
اگه با ایمان به قدرتش که رب این دنیاس توکل کنم
قطعا برام میترکونه و قطعا هر مشکلی یا هر ترسی باشه خودش حلش میکنه
من میشینیم روی دوش خدا
اون منو میبره میذاره اونجایی که من میخام
بدون اینکه آب توی دلم بجنبه
آیه 62 سوره عنکبوت
اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿۶٢﴾
خدا بر هر کس از بندگانش که بخواهد روزی را گشاده میگرداند و [یا] بر او تنگ میسازد، زیرا خدا به هر چیزی داناست. (62)
این آیه خیلی خوشگل بود چون آخرش گفته خدا داناست
وقتی گفته که داناس
خیلی چیزها رو میرسونه
مثلا خیلی وقتا شده که یه نفر میگه که خدایا ببین پولا به کیا دادی
طرف مثلا شاید مال روستا باشه
یا یه ویژکی داشته باشه که با اون ویژگی هایی که اون فرد توی ذهنش متفاوت باشه
سریع بهش انگ میچسبونن که این شانس آورده که الان اینجاس
ولی توی این آیه
قشنگ هم با یشا
هم با علیم
خدا قشنگ ثابت کرده که
به راحتی هرکسی که توی مشیتش باشه خدا ثروتمندش میکنه
و وقتی که علیمو آورده یعنی یه جورایی حواسش هست
شما نیازی نیس توی کار خدا دخالت کنی
اون خودش کارشو بلده
میدونه چی به چیه
و یادمون باشه که ثروت
فقط یه مداری که ما باید بریم توش
به شرطی که بتونیم ذهنمونو کنترل کنیم
به شرطی که قبول کنیم میشه ثروتمند شد
به شرطی که الگو بیاریم
به شرطی منطقهای قوی داشته باشیم از کسایی که تونستن به راحتی با شرایط سخت تر از ما به ثروتهای خیلی زیادی برسن
این همه آدم بودن توی همین کشور تونستن ثروتمند بشن
هرزوزم داره اسمهای جدید میاد از ثروتمند هایی که همین چن سال تونستن به بی نیازی مالی برسن
نمونه اش بابک بختیاری
مثل چی توی شش ماه تونسته رشد کنه با آیش پک و صد و بیستا شعبه اضافه کنه
این قدر این بشر باور داشته
اون آیس پک که چیز خاصی نبوده
بستنی رو ب جای قاشق با نی میخوردن
ولی بابک بختیاری از طلبکاراش مهلت میگیره برای اینکه بیاد بیرون و پولشونو بده
و دقیقا توی همین تایم به ثروت میرسه
چون پلهای پشت سرش خراب شده بوده
چون راهی جز بردن نداشته
یا باید توی زندان اوین میپوسید
یا باید ثروتمند میشد
و تونس یه بدهی عجیب و غریب رو توی مدت کوتاه شش ماه بده
تازه نزدیک بیست برابرشم نقد توی حسابش باشه
أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ ﴿٧٨﴾
آیا ندانستهاند که خدا راز آنان و نجوای ایشان را میداند و خدا دانای رازهای نهانی است؟ (78)
این آیه خیلی زیبا بود
چون خیلی ریز داره میگه که خدا اون چیزی که توی دل تو هست رو میدونه
حالا چرا جالب بود واسم
ب خاطر اینکه همین چن وقته وقتی که کلیپهای بابک بختیاری و احد عظیم زاده رو ادیت میکردم
دیدم که خیلی ساده همه ی اینا مثل بچگی خودم
که حواسم بود یه موقع حرفی نزنم که خدا ناراحت بشه
دقیقا اینا هم همین شکلی ان
مثلا بابک بختیاری وقتی میخاد بگه از نتایچ محشرش
قبلش میگه به لطف خدا
انگار کامل میدونه اگه اینو نگه
اگه مغرور بشه دوباره خدا برش میگردونه به همون زندان اوین که توش بوده
یا مثلا احد عظیم زاده که لحظه به لحظه سه برابر بابک بختیاری روی کلامش حساسه
انگار خدا یه جورایی وایساده داره مو به مو کلام اینو چک میکنه
مثلا احد عظیم زاده توی یکی از کلیپها میگه که
من جز یه زمین چنتا دیگه چیزی توی شمال ندارم
بعدش سریع حرف خودشو قطع میکنه میگه
خدا رو شکر برای همینایی که دارم
انگار خدا وایساده به محض اینکه این کج رفت بگه خب دیگه خفت شدی
باید هرچی داری بدی بره
تو مغروز شدی
اینجوری از خدا میترسه
اینجور جاهاس که میتونی بفهمی که ثروت چه قدر باعث میشه که ما به خدا نزدیک بشیم
اینا ثروتمندن دیگه
اونم نه ثروتمند معمولی
اینا خیلی ثروتمندن
شاید ده هزار میلیارد ثروت داشته باشن الان
و چه قدر قشنگ اینا قانونو رعایت میکنن
چه قدر قشنگ و خالص
انگار فاصله بین دلشون با خدا انگار صفره
انگار خدا چسبیده به دلشون و حتی اون حرفهای درونی شون رو میفهمه
واقعا ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاس
واقعا خدا پسندانه ترین کار دنیاس
اینجور جاهاس که نشون میده
مگه ما چیزی جز تقوا میخایم
مگه ما چیز جز موحد شدن میخایم
اونی از خدا میترسه که خدا چیزی بهش داده باشه که قبلا نداشتنش
و همون چیز باعث شده که به چشم همه بیاد
یه جورایی با اون چیز بهش عزت داده
و همونم باعث میشه اگه یه کوچولو اون عامل عزت مندیش به خطر بیوفته
حتی سر سوزن سرش ریسک نکنه
اینجاهاس که نشون میده ثروت زیاد فقط باعث میشه تو به خدا نزدیک تر بشی
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی
خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیس
دوستون دارم
درود و سلام خدمت آقا مجیدعزیز اول از اینکه خیلی غیبت داشتید که خودتون هم علت غیبت تون رو گفتید به امید خداوند همه ی تضادها تون برای رشد و پیشرفت هاتون در مسیر رسیدن به اهداف تون بسیج شدن ..و راه حل ها از راه رسیده و به بهترین و والاترین راه حل های الهی هدایت شده اید..
خواستم تشکر و قدردانی کنم بابت ادیت کردن داستان زندگی افراد سرشناس موفق و ثروتمند …ممنونم که چقدر هم الگوهای خوبی رو انتخاب و معرفی کردید حتما میرم در آپارات ویدیو های زیباتون رو میبینم
ممنونم برای آیه های قشنگی که به زیبایی و شیوا و روان توضیح دادید و من به درک و آگاهی بیشتری هدایت شدم ممنون و شکر گذارم
بهترینع بهترین ها رو در جهت رسیدن به همه ی اهداف و خواسته ها و اهداف تون رو برای شما دوست عزیز و برای همه ی ستارگان درخشان این سایت آرزومندم
روز و شبت تون بخیریت و سلامتی و خوبی و خوشی و ایام بکام تون شیرین و گوارا همراه با عشق
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به بزرگمرد روزگارم،استاد مهربانم و مریم عزیزم که عجیب برام دوست داشتنی هستش و دوستش دارم
سلام به دوستان عزیزم خصوصا دوستانی که هر فرصتی بدست میارم،حتما رفتم سراغ خوندن کامنتاشون،خداروشکر توی چند فایل قبل که استاد درمورد فضای مجازی گفتن،من همونموقع رفتم و به کل دلیت اکانت کردم اینستامو و تمام.این یعنی اینکه وقت گذروندن بیخود من به شدت کم شده.
نتایج کوچک و بزرگ زیادی گرفتم،یکی از این نتایج که مال همین اواخره،اینه که توی یه زمینه ای که من اصلا تمرکز نمیکردم و یک کار چند ساعته رو گاهی هفته ها لفت میدادم،خداروشکر قدرت تمرکزم خیلی بالا رفته،میشبنم کارو تموم میکنم و از ارزشی که خلق کردم لذت میبرم.
این روزها روی موضوع پذیرش ادمهای اطرافم و خانوادم دارم کار میکنم.و همین امروز یه دستاورد خیلی خوبی داشتم،کنترل ذهنم نگرش درسترم و از همه مهمتر رفتار خیلی درسترم توی اون موقعیت.
درمورد سوال دوم هم اینکه من مهمترین موضوعم روابط بالابردن عزت نفس و اعتماد به نفس و رشد شخصیتی و رسیدن به ایمان و توحیده،بله یک وقتهایی بود که من ظاهرا طبق معمول در سایتم و دارم فایل میبینم اما در عمل دارم به شیوه ای که اکثر جامعه عمل میکنن، پیش میرم،به شیوه ای که به اشکال مختلف توجیهش میکردم.و گاهی میدونستم که اشتباهه اما قدرتی نداشتم که به شیوه ای که میدونیتم درسته عمل کنم چون ایمان و تعهد رو در درون نساخته بودم.
برای سوال یک و دو مفصلا برای خودم تو دفترم باید بشینم بنویسم اما دوست داشتم که ببشتر درمورد سوال سه بنویسم:
بنظر من چیزی که بیشتر از همه باعث میشه که ما ادامه ندیم مسیر درست رو اینه که غالبیت ادما در دسته ای هستن که تا فشارها و تضادها در حال له کردنشون نباشه،تغییر نمیکنن(همون دسته بندی استاد) برای همینه که همین ادمها هستن که وقتی با عمل به قانون اوضاشون خوب میشه، چون دیگه اون تضادها نیس به راحتی دست از مسیر درست و عمل به قوانین برمیدارن.
یک موضوع دیگه اینکه خودم به وضوح دیدم چون بر اساس فرایند تکامل تغیبرات بدیهی و طبیعی و از راههایی ما به نتایج میرسیم که تا قبل این معجزه وار بودن اما وقتی ما کار کردیم و تکامل طی شد اون راهها بدیهی طبیعی و منطقی شدن،پس ما به اشتباه فکر میکنیم که خودش اتفاق افتاد و نه بر اساس عمل به قانون
در حالی که همیشه باید گوشی دستمون باشه
خیلی خیلی دوستتون دارم
خیلی خوشحالم و با افتخار به اینکه با شما هستم اینجا
همه در پناه حق باشیم
سلام استاد عزیزمممم وخانم شایسته ی گُل
وای استاد توو این فایل من یه چیزی اومد توو ذهنم که همون لحظه اصلا بولد شد و چقققد بابتش خدارو سپاسگذارم، اونم اینه که داشتم یه تیکه ازاین فایل رو که درمورد قانون سلامتی بود رو با مادرم نگاه میکردیم که یهو این جرقه تو دلم زد که بعد فایل رو استپ زدم وداشتم به مامانم میگفتم که من هروقت استاد رو توو فایلهای تصویری می بینم که داره درمورد یه مسئله ای صحبت میکنه حس نمیکنم یه غریبه ست، حس نمیکنم یه آدمیه که خیلی ازمن دوره و و و
من واااقعا ازته قلبم حس میکنم کنار استاد مثه یه دوست نشستم و این دوستِ ارزشمندم داره درسهای زندگیشو بهم میگه و گاهی وقتا هم بهم تَشر میزنه، گاهی وقتا جدی میشه و من لذت میبرم، لذت میبرم ازاینکه گاهی وقتا لازمه تو زندگی بهمون تلنگر زده بشه…گفتم مامان دیدی وقتی دلت میگیره ازچیزی، ناراحتی میری به نزدیکترین آدم زندگیت از مشکلاتت بهش میگی اما اخرش آروم نمیشی؟ چونکه نه اون میتونه بهت کمک کنه نه اینکه خودت تونستی مشکلتو حل کنی چه بسا که اون آدم نامناسب باشه و با کلی باورای غلط، بدتر و بیشتر باعث شه رو تو تاثیر بذاره و نتایج به همون نسبت خوب که نمیشه هیچ بهش اضافه هم میشه اما استاد برای من همون دوسته صمیمیه که دلسوزانه و عاشقانه و باصداقت نشسته کنارم داره باهام حرف میزنه، حس میکنم تنها بامن نشسته داره حرف میزنه.
خییییلی خیییلی خداروشکر میکنم که دوستی و استادی مثه شما دارم.
استاد حرفاتون مثه همیشه انگار درخواستی بوده که من از خدا داشتم و شما میای راجع بش صحبت میکنی، که البته این اتفاق فک کنم واسه همه ی بچه های سایت پیش اومده که اینم هدایت خداست هم برای شما هم برای ما، همش سوده و سوده و سوده(شکلک چشمک)
دقیقا درسته، به قول خودتون که توو دورهی 12قدم گفتید کلمه ی انسان از نسیان میاد یعنی فراموش کار، انسان فراموش کاره ویادش میره قبلا چی بوده و الان چی شده… وقتی فک میکنم می بینم دقیقا چقد تغییرات توو زندگی من به وجود اومده که یه روزی آرزوم بود، اتفاقا سرشبی داشتم میگفتم من به عنوان دختر یه خونواده چقد شرایط برام سخت گذشت و برای داداشم که ازمن کوچیکتر وفرزند دوم خونواده ست چقد همه چی راحتتر داره براش پیش میره بخاطر اینکه من تغییر کردم و یه سری مسائل توخونه ی ما حل شد و تاتیراتشو روی اطرافیانمم گذاشتم و باعث شده اوضاع الانه داداشم نسبت به زمان من براش راحتتر بگذره و راحتتر به خواسته هاش برسه، خدارو واقعا شکر میکنم بخاطر این تغییرات. وازاین بابت که، من فراموش کردم زندگیم چه شکلی بود و الان چقد یه سری از مسائل برام حل شده چون به یه سری از چیزایی که یه روز برام آرزو بود الان دیگه دغدغه ی اونارو ندارم و بخاطر همین به قول شما خوشی زد زیر دلم و باعث شد دیگه یه سری چیزارو رها کنم… اما مرسی که بااین فایل به من تلنگر زدید که آقا اگه رها کردی دوباره اون اتفاقا جوره دیگه ش برات پیش میادا ، به قول خانم شایسته هر فکری فکرِ شبیه شو جذب میکنه وچقد راحت با یه قدم کوچولو، که فک کردیم مهم نیس، از مسیر خارج شدیم و یادمون رفت چی باعث شد اون نتایج رقم بخوره!!!!
همون قدم کوچولو رو یهو می بینی کیلومتر ها از مسیر دورت کرده و شاید برات سخت باشه که دوباره ازاول شروع کنی… و من چقد این روزا بیشتر دارم به موضوع احساس خوب مساوی ست با اتفاقات خوب رو درک میکنم، همه چیز احساسه خوبه، همه چیز توو همین انگار خلاصه میشه… احساس خوب باخودش همه چی رو میاره و احساس خوب حاصل باورهای خوبه…
خیلی وقت بود واسه فایلِ به خصوصی کامنت نذاشته بودم اما امشب همش حسم میگفت برو بنویس انگار همه چی دست به دست هم داده بود تا قلمم روان پیش بره و من فقط بنویسم، خداروشکر واقعا.
استاد یه دنیا ازتون ممنونم، استاد چندوقت پیش یه دوست عزیزی برام یه کلیپی که عکس گل بود و نوشته بود بفرس واسه خوشگلترین دوستت اون دوستم واسه من فرستاده بود، کلی حس خوب بهم داد، درسته که گل واقعی نبود اما حسش کمتر از گل واقعی هم نبود، واسه همین منم میخوام بگم تموم گل های خوشگل دنیا، همه یکجا تقدیم شما… دوستتون دارم، امیدوارم یه روز واقعا کنارتون بشینم و همینقدر دوستانه و صمیمانه باهم راجع به قانون صحبت کنیم چیزی که یک لحظه تو دیدن فایلتون حسش بهم دست داد که بغل دستتون نشستم و دارید بامن صحبت میکنید…
سلام و درود زیبا به استاد گرانقدرم و استاد ایجاد تمرین ها، سوالات اساسی، نویسنده مقالات، فیلم بردار و تدوینگر عزیزمون بانو شایسته مهربان
من عادله کیانی فر عزیز هستم و بعد از مدت ها می خوام در بخش رایگان کامنت بزارم
انقدر نتایج و اتفاقات زندگیم زیاد و زیبا هستند که همیشه دوست دارم در بخش محصولات از همون فایل یا محصول خاص منتشر کنم چون واقعا ارزشمند هست و دوست دارم نتایجم رو کسانی بخونند که متعهد تر هستند و بها پرداخت می کنند
اما بعد از شنیدن این فایل انرژِی قوی منو کشید برای نوشتن در این بخش
بله!
من هم از کسانی بودم که بارها نتایج زیادی گرفتم طی سالهایی که با استاد نازنینم کار می کنم از جاده منحرف شدم و رفتم تو در و دیوار ولی تو یه بخش های خاص مخصوصا مالی ولی بقیه بخش ها همیشه تلاش می کردم به بهترین شکل در مسیر رشد باشم اما باز هم روز هایی بود که از جاده خارج شدم ولی باز به این رودخانه جاری و ساری خودم رو رسوندم
زمانی که تعهد یو یو واری داشتم نتیجه نمی دیدم و فقط گریه می کردم و می گفتم خدایا مشکل کجاست من که فایل گوش میدم من که ….
خلاصه گاز می دم چرا اینجوری میشه
دلیلش یک چیز بود
تو هر حوزه ای قوی و مصمم متعهد نبودن
باعث می شد رشدی در کار نباشه
می خوام از همون دورانی که اعتراضات شکل گرفت در ایران صحبت کنم که من و همسر عزیزم چطور عمل کردیم و نتیجه گرفتیم
اون زمان من هنوز به کار مورد علاقم هدایت نشده بودم هرچند هر روز جزیی از زندگی من بود یعنی ورزش، از نه سالگی در زندگی من به شدت بود اما به عنوان شغل هرگز بهش نگاه نکرده بودم تا اینکه دوره حل مسئله رو شرکت کردم و سوالات خانوم شایسته بینظیر باعث شد ورق برگرده
و از همون شروع دوره تا الان اتفاقات خیلیییییییی زیادی رخ داده که تو خود دوره کامنت خواهم کرد.
برگردیم به اون دوران
من اون زمان هر دری می زدم که پول در بیارم، از اونجایی که همه ی اطرافیان و حتی همین دوستان مثلا عباسمنشی وقتی زندگی منو می دیدن شرایط مالی همسرم رو میدیدن می گفتن وای خوش به حالش و فلان
بله من خوشبخت هستم با همسر به شدت موفق و با ایمان و پولساز اما این دلیلی نبود که من خودم رو از موفقیت محروم کنم و مولد ثروت نباشم چون همسرم خوب پول در میاره
خلاصه از طریق های مختلف تیکه و طعنه می شنیدم مخصوصا عباسمنشی ها
از این واژه استفاده می کنم برای دوستان چون خیلی ها گول این کلمه رو می خورن و کسی رو که عضو سایت هست و چهارتا فایل گوش داده رو عباس منشی می دونن!
عباسمنشی ها متعهد هستند، تغییر پذیر هستند، خوش فرکانس و خوش اخلاق هستند، چرخ زندگیشون راحت می چرخه، همیشه در حال رشد شخصیت و باور هاشون هستند و …
اگر این مشخصات رو ندارند لطفا اسم عباسمنشی روشون نزارید و گول این کلمه رو نخورید مخصوصا برای دوستی و رابطه
بگذریم
من تمام تلاشم رو این سالها کردم از اونجایی که بعد از اشنایی با استاد من سلامتی کامل، اعتماد به نفس، روابط رویایی رو ساختم و به جاهای مختلف سفر کردم تا جایی که یادم میاد ارزویی از دوران کودکی و نوجوانی نبود که بهش نرسیدم
اینم بگم که شاید از نزدیکانتون کسی رو ندیده باشید که این ادعا رو بکنه “من یک سال هر روز هدیه دریافت کردم ”
ببخشید که از این جمله می پرم به جمله بعدی چون یادم میاد و دوست دارم بنویسم
من تو دوره دوازده قدم با تمرین ستاره قطبی یکسال هر روز از جای جای ایران از افراد مختلف و زیاد هدیه دریافت کردم
به اندازه ای که هرکسی میومد خونمون میگفت اینو از کجا خریدی می گفتم هدیه اس! این چه قشنگه می گفتم هدیه اس! اینو کی خریدی ؟می گفتم هدیه اس :)
هر بنده خدایی دست به هرچی میزد می گفتم هدیه اس
دوستان و اطرافیانم می تونن اینو بگن که عادله غرق هدیه بود
هم هدایای گرانقیمت مثل طلا، لپ تاپ، آیفون، زمین لوازم اشپزخونه هم غذاهای مختلف ، جوراب های رنگی،
لباس لوازم تحریر و …
هرچی تو ستاره قطبی می نوشتم میشد به جز پول
خوب الان میدونم که گیرم کجا بودم و تو تمرین کشف قوانین و حل مسئله دارم هر روز یک قدم برای رشد دادنش بر می دارم
اون دوران من به هر دری می زدم که پول در بیارم
مهارت های مختلف یاد گرفتم و از هر چیزی که فکرش رو بکنید تست کردم و به کار و کار کردن ختم میشد اما پولی در کار نبود
بعضی روز ها بود که کلی پول به حسابم میومد ولی اصلا نمی فهمیدم چطور همش رفت
خلاصه من بعد از کار کردن های مختلف با اشخاص مختلف
با پسر عمه همسرم شریک شدم تو حوزه گرافیک
اینکه ایشون لوگو و …دیزاین کنه من هم کار رشد پیج اینستاگرام و فروش رو انجام بدم پنجاه پنجاه
من از 7 صبح تا 12 ظهر نان استاپ کار میکردم برای رشد پیج دیگه کار به جایی رسید که برای تولید محتوا هم خودم لوگوموشن می ساختم
دیگه پیج رشد کرد و مشتری ها زنگ میزدن که بووووووووم
ایران منفجر شد و من استوری اجازه نداشتم بزارم
پیج های مثلا همکار تو کامنت یا دایرکت فحش میدادن که چرا داری به فعالیتت ادامه میدی یا فعالیت نکن یا فقط در مورد این روز های جامعه استوری و پست بزار
من چند روزی به این حرف ها اهمیتی ندادم و همچنان ادامه می دادم دیگه کار به جایی کشید که دوستانی که سالها با استاد کار می کردن و من به شخصه خیلی قبولشون داشتم شروع کردن بد و بیراه گفتن اونجا بود که فهمیدم سیاه لشکر زیاده
من کلا اینستارو پاک کردم و از اون جایی که به اون کار هیچ علاقه ای نداشتم با اون بنده خدا هم صحبت کردم که خودشون شخصا ادامه بدن من نیستم دیگه
همون تایم بود که استاد سفر رو شروع کرد و چه تایمی شروع کرد دقیقا زمانی که ما خیلی احتیاج داشتیم به تمرکز کردن روی خواسته ها و زیبایی ها چیزی که استاد تو تک تک فایل ها دارن فریادش میزنن و اموزشش میدن
دیگه منو همسر جان زیبام شروع کردیم هر روز و هر ساعتمون شد تماشا سفر به دور آمریکا
بخاطر اینترنت و شرایط ایجاد شده من و همسرم تصمیم گرفتیم مهاجرت کنیم و از همون روز شروع کردیم به تحقیق و دیدن زیبایی های کشور های مختلف
اینم بگم که من از 16 سالگی می خواستم مهاجرت کنم اما اتفاق نمیوفتاد که باید در مورد افکارم بیام و بنویسم
ما تصمیم گرفتیم به فنلاند مهاجرت کنیم بعد از تحقیق پشیمون شدیم خلاصه دست رو هر کشوری می زاشتیم پشیمون می شدیم
بعد گفتیم اصلا اینارو بیخیال بریم با یک وکیل مهاجرتی صحبت کنیم که البته کار رو خراب تر کردن و عجیب مارو دل چرکی کردن
من هر روز کنار پنجره اتاق رویاییم از خدا درخواست می کردم مثل همیشه خدایا می خوام به راحترین شکل و به بهترین جا مهاجرت کنم اون چه که تو میدونی برای من بهتره همونطور که هر سال به خدا می گفتم خدایا من یک خونه عالی در منطقه عالی با قیمت عالی می خوام و از همون اول مهاجرتم به مشهد در بهترین منطقه های مشهد زندگی کردم تو اون 3 سال از همون فرمول برای مهاجرت استفاده کردم
خلاصه همسرم گفت بیا اول آیلتس بگیریم بعد یه فکری می کنیم برای ادامه اش
قدم
قدم برداشتن
مهم نیست چه قدمیه وقتی با شرایط حال حاضرت همخونی داره قدم رو بردار و هعی من من نکن
یک استاد زبان میومدن خونمون و به ما تدریس می کردن
از اونجایی که سالها زبان خونده بودم و با اساتید مختلف اشناییت داشتم از لحاظ منطقی و احساسی با استاد زبانمون ارتباط برقرار نکردم و به همسرم می گفتم من علاقه ندارم با ایشون ادامه بدم خودم می خونم
ایشون ولی ادامه دادن با وجود خنده ها و مسخره های بی خودی که تو کلاس می کرد اون استاد
من همون روز رفتم تو اتاق رویاییم و نوشتم
خدایا من می خوام بدون ازمون آیلتس به راحترین شکل ممکن مهاجرت کنم مسیری رو پیش روی من و همسرم بزار که ازمون ندیم
چند روزی گذشت و اتفاقی نیوفتاد و همسرم کلاس هارو ادامه میداد
با قلبی تسلیم
با قلبی پر از الله و عشق
رفتم کنار پنجره واستادم و به اسمون نگاه کردن
گفتم ارباب من از 16 سالگی چسبیدم به این خواسته و تا دو قدمیش می رفتم و تموم
اینبار دیگه رهاش می کنم
و تسلیمم
اگر بهم مهاجرت رو بدی خوشحال میشم اگر ندی هم ناراحت نمیشم و به بهترین شکل ایران ادامه میدم
اینو با تمام وجودم گفتم که اگر مهاجرت نکنم شاد و خرم ادامه میدم خووووشحاااالم ادا در نیاوردم الکی رو زبونم نچرخوندم با تمام قلبم
به دو روز نکشید که ورق برگشت
با یک تماس تلفنی و چنتا اطلاعات جالب ما راهی سفر به امارات شدیم
و با سفر و خوش گذرونی و گردش مهاجرت بدون ازمون صورت گرفت و الان هم به آرزوی بعدیم که رفتن به شهر قونیه بود رسیدم
و الان دارم از تو اتاق یک هتل مجلل در شهر قونیه شهر مولانای نازنینم برای استاد استاد ها کامنت می زارم. ازتون بی اندازه سپاسگزارم و قدردان هستم
می خوام بگم اون زمان که همه می نالیدن ما تمرکز گذاشتیم روی زیبایی های سفر به دور امریکا و قدم های هدفمون
و تادااااااااا
اتفاق افتاد
اینکه چطور به شغل مورد علاقم هدایت شدم و بقیه داستان …
منتظرش باشید
دوستای قدیمی دوستای جدید خانواده صمیمی استاد عباسمنش
دوستتون دارم
استاد سنی چوک سویوروم، تو هر جاده یاد شما و حرفاتون میوفتیم که چطور ماشین رنت می کردید چقدر تو ترکیه و بقیه کشور ها سفر رفتید اروم اورم روی جای پای بزرگ و قوی شما داریم پا می زاریم
دوستتون دارم زیاد
عادله ی عزیز سلام
اول از همه باید بگم خیلی خوشحالم ک کامنت گذاشتین
بیصبرانه منتظرش بودم اتفاقا غروب داشتم تو هوای ازاد به اسمون و درخت ها نگاه میکردم و در سکوت مطلق غرق در افکارم بودم
من برای باور سازی در روابط دوستانی مثل شما وهمسرتون و چندتا دیگ از بچه های سایت رو انتخاب کردم و داشتم تو تنهایی خودم شمارو تحسین میکردم تو سکوت و ارامشی ک تمام وجودمو غرق شادی و ازادی و رهایی کرده بود داشتم شمارو تحسین میکردم چون یاد گرفتم از استاد هرانچه را میخوام در زندگیم داشته باشم رو باید بگردم نمونه هاشو پیداکنم و بارها و بارها تحسین کنم و تایید کنم
درسته از نزدیک ندیدمت ولی خیلی احساس نزدیکی دارم بهت و خیلی بابت نتایجی ک گرفتی خوشحالم تو الگویی شدی برای من تا باور کنم ک میشود
عادله ی عزیز همه ی ما داریم نتایج باورهامونو میگیریم و نوش جان شما این حد از زیبایی هایی ک دارین بهش هدایت میشین
امروز از خداوند هدایت خواستم مثل همیشه به بهترین شکل پاسخ گرفتم
عادله جان اون قسمت از کامنت شما دررابطه با ازدواج بامردی موفق مردی ک درتمام جنبه های زندگیش رشد خوبی داشته یکی از پاشنه های اشیل من در روابطه زمانی فکر میکردم اگر میخوام با افراد ثروتمند و موفق معاشرت کنم ویا بافردی موفق ازدواج کنم باید خودم به ثروت زیاد برسم تا لایق رابطه با افراد ثروتمند باشم و رفتم دنبال پولسازی اما میدونستم ی جای کار اشتباهه خلاصه کم کم یخ ذهن باز شد و فهمیدم ک مشکل در احساس لیاقته من هیچ موقع از هیچ مردی کادویی قبول نمیکردم چرا؟ چون میگفتم خودم میخرم نیازی ندارم کسی برام کاری کنه هدیه ای بگیره فکر میکردم این غرور خوبه اینک من به هیچ کسی مخصوصا هیچ مردی نیاز ندارم ک همراه من باشه افتخارمیکردم اما ب مرور زمان فهمیدم یعنی از اول هم میدونستم این راه غلطه این غرور ابشخورش کجاست اما اجازه نمیدادم این باور اشتباه شکسته بشه من بشدت مخالف کمک دیگران بودم و دست خدارو پس میزدم و از اونور بوم افتاده بودم
ازدواج با فرد ثروتمند زمانی اتفاق میفته ک اون رو منبع رزق و روزی خودمون ندونیم و مشرک نشیم و همچنین احساس لیاقت رو درخودمون ایجاد کنیم
قطعا شما باورهای درستی داشتین ک فردی اومد توی زندگیتون ک مثل شما روی اصل کار کرده و خداوند همیشه عدالت رو رعایت میکنه و به قول استاد کبوتر با کبوتر و باز با باز همیشه رعایت میشه
لذت رابطه اینه ک به قول استاد به شما اضافه میشه و از هم یادمیگیرین و الگو هم میشین برای رشد و پیشرفت چقدر من لذت میبرم و تحسین میکنم خانم شایسته عزیز رو که تو رابطه با کسی هستند ک ازش یاد میگیرن و رشد میکنن درکنار استاد این بالاترین و ارزشمند ترین وجهه یک رابطه اس
درنهایت باید بگم خیلی روی باورهام کار کردم هنوز اون غرورو احساس لیاقت خیلی جای کار داره اما باید به شما بگم شما لایق بهترینا هستی و این زندگی پاداش عملکرد شماو کارکردن روی باورهاتون بوده افرادی ک مثل من دنبال رشد و تغییر زندگی شون هستند با خوندن کامنت های شما عادله جان کلی انرژی میگیرن
برای من الگو شدی و هرروز یادت میکنم و میگم افرین دختر چقدر عالی روی باورهات کار کردی افت و خیز هست برای همه بوده و هست هرچند تو مسائلی ک تو ایران همیشه بوده و هست من جزء اون دسته افرادی بودم حتی ذره ای برام نتیجه کارهاشون اهمیت نداشت و حتی یه دونه کلیپ هم از اون روزاها ندیدم چون بودن تو این مسیر برام اصل هست من مفت بدست نیاوردم این مسیر رو تا بخوام مفت از دست بدم پس هرروز با تعهد بیشتر ادامه میدم و از شما و تمام افرادی ک با سخاوت وصداقت از نتایج شون مینویسن سپاسگزارم
عادله جان برات بهترینارو ارزو دارم
سلام بر خانوم عادله کیانی فر عزیز
یکی از شاگردان ممتاز این مکتب
باورتون میشه من دیشب به فکر شما و خواهراتون بودم چون من با شروع خودم در 12قدم شما رو شناختم کامنت های عالیتون که از دلتون بر اومد بود و در دلم من مینشست ، من چقدر با گفتگو با دوستان قسمت 15گریه کردم ، شما خواهرا فوق العاده هستین ، خیلی تحسینتون میکنم بابت کارهای که کردین به من و امسال من درس بود ، خیلی سپاسگزارم و درخواست من رو قبول کنید تو فایل های دانلودی ام باشید لطفا ،
در پناه تنها فرمانروای کیهان
سلام عادله عزیزم درود بر شما فرشته الهی
کجایی شما؟ دلم برات تنگ شده بود دلم واسه این کامنتهای پر از عشق و انرژی و پر از آگاهیت تنگ شده بود
یه چند روزی بود داشتم فکر میکردم پس چرا خبری از عادله جان نیست. فکر میکردم من کامنتهات رو نمیبینم. اما ایمیل کامنتت که اومد و شروع کردم به خوندن متوجه شدم که بععععله شما این مدت کامنت نمیذاشتی.
اول اینکه تلاشت رو در جهت استقلال مالی تحسین میکنم. وابسته نبودن به عشقت که بسیار موفق و بینظیر و ثروتمند هست. ازت ممنونم بخاطر کامنت بسیار بسیار انرژی بخشت و یادآوری دوباره قوانین هم با بیان هم با عمل. کنترل ذهن و اعتماد به خداوند و تسلیم شدن در برابر پروردگار که ربّ جهانیان هست.
اصلا همین مورد خاص «سپردن کارها به دست خدا» رو جالبه که من امروز از کامنت چند تا از دوستان و از جمله شما دیدم و یه قانونی که خیلی ساده است رو من با اینکه میدونم و عقلا میپذیرم اما گاهی رعایت نمیکنم تاکید میکنم گاهی. چرا؟ چون من الان خیلی با گذشته م فرق کردم همینکه هر کاری میخوام انجام بدم مدت تردید و شک داشتنم و اینکه چطور انجامش بدم و چطور پیش میره کم شده و بجاش میگم خدایا سپردمش به تو دیگه نگران نیستم فقط من رو در بهترین مکان و بهترین زمان قرار بده خودش خیلی بهم آرامش میده و برام ارزشمنده
البته اعتراف میکنم به همون نسبت که شما و همسر بزرگوارتون روی خودتون خیلی خوب و با تعهد زیاد کار کردین به همون نسبت هم خود وجودیتون بزرگ شده و به اهداف بزرگتری فکر میکنید تسلیم میشید و به خدای بزرگ میسپرید اما من هنوز قدمهای اول رو برمیدارم
راستش همین الان با تمام وجودم درک کردم که انسان با حل کردن مسائل و عبور از اونها بزرگتر میشه یعنی چی…
حالا خواستهای که شما به خدا سپردینش یه مسئله کوچیک نبوده بلکه مهاجرت به کشوری دیگه اونم بدون مدرک زبان بوده.
عادله عزیزم عاشقانه دوستت دارم و آرزوی خوشبختی و سعادت برات دارم. به امید روزی که بتونم در کنار شما و دوستان عزیزم در کنار استاد بزرگوار و مریم جان شایسته عزیزم در پرادایس از موفقیتهامون بگیم و مرور کنیم قوانین بدون تغییر خداوند رو و از سر شوق و سپاسگزاری دسته بگیریم و یه رقص لُری دسته جمعی بریم.
از راه دور میبوسمت
(به نام خدواند یکتای هدایتگر)
سلام عادله عزیز ، دوست داشتم حتما براتون کامنت بذارم
اینکه شما و همسرتون انقدر تاثیر گذار از زیبایی های ترکیه برامون میگید ،
به عنوان کسی که یه رگش مال اونجاس خیلی باعث افتخاره
امیدوارم خیلی خیلی بهتون خوش بگذره و لحظات فوق العاده ای رو تجربه کنین
حالا که ترکیه هستی دوست دارم چند تا جای خیلی قشنگ بهت بگم که حتما ازش دیدن کنی
کاپادوکیا رو حتما برو و سوار بالنای رویاییش شو
آبشار کورشونلو توی آنتالیا رو از دست نده میتونی اونجا شنا کنی و یه تجربه ی بینظیر داشته باشی
اگر دوست داری حوضچه های نمکی که زیباییش خیره کنندس رو ببینی ، حتما به شهر پاموکاله یه سر بزن
و در نهایت اگه جاهای تاریخی دوست داری به چوکوروا برو و کباب هاش رو امتحان کن
Sana iyi bi tatile dilerim Adele ciğim️
سلام عادله خانم عزیز، سلام میکنم خدمت همسر عزیزتون علی آقای گل و خواهرتون شکیبای عزیز.
من پارسال وقتی تازه شروع کرده بودم دوباره در این مسیر زیبا قدم بردارم، مدتی بود میدیدم که تغییری نمیکنم و حالم خوب نمیشد، احساس نا امیدی میکردم و میگفتم آخه مگه جواب میده این مسیر؟!
خلاصه اون موقع بنده خدا استاد عزیزم با اینکه داد میزد ولی من فرکانسم پایین بود. اعتماد کردم به خداوند و از خدا هدایت خواستم و یهو یکی از فایلهایی که قبلا دانلود کرده بودم از گفتگو دوستان با استاد توی فضای کلاب هوس، چقدر عالی بود، چقدر کمک کزد به تقویت ایمان من، چقدر کمک کرد به تقویت موحد بودنم و فقط از خدا خواستن.
و یکی از دوستانی که خیلی نتایجش به من برای اینکه ذهنم را منطقی کنم شما، همسرتون علی آقا و خواهرتون شکیبا خانم بود.
این خیلی واسم عالی بود و باعث شد من ایمانم تقویت بشه، بگم ببین علیرضا طاهرزاده اگه این دوستانت و هم خانواده ای هات، هم مدار هات اینجور نتیحه گرفتند تواممیگیری. خیلی هم خوب نتیجه میگیری.
خیلی خوشحال شدم الان خداوند مرا هدایت کرد به کامنت شما، چون چند وقتی بود یه سری کار میخواستم بکنم و تنها چیزی که میومد توی ذهنم مسائل پوچی بود که کمالگرایی من جلوی پایم می انداخت تا مرا از حرکت کردن باز داره، و وقتی این کامنت را خوندم، گفتم ببین این خانم هر روز هدیه گرفته، زمین هدیه گرفته، آخه دیگه چقدر این خدا زیبا و بزرگ، چقدر زندگی راحت و زیباست، چقدر میتونه آسون و موثر باشه.
واس همین خیلی خیالم راحت شد، حیلی حالم بهتر شد، خیلی ایمانم تقویت شد، خیلی شکر کردم خدارو. بخاطر اینکه الان حال خوب و عالی دارین، بخاطر اینکه الان شغل خودتو داری، بخاطر اینکه الان توی این کشور زیبا هستی، ترکیه، خیلی زیباست.
خداروشکر.
باور کنید حالم خوب شد و قلبم باز شد از خوندن کامنتتون و خوب بودن حالتون.
خدارا میلیارد ها بار شکر.
امیدوارم هر کجا هستید شاد و خرم و سر زنده و سلامت باشید.
خیلی حرفای دیگه میاد تو ذهنم ولی کلیت اصلش همینه.
عاشق خودتون، همسرتون، خواهرتون و استاد عزیزم و مریم خانم عزیزم هستم.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام سلامی از اعماق وجودم برسد ب قلب پاک عادله عزیزم
عادله جان فقط خدامیدونه ک چقدردوست دارم،هروقت میخواستم کامنت های یه فایلی روبخونم اول نگاه میکنم ببینم چه کسایی کامنت گذاشتن وبین افرادبهترین کامنت ها رو شروع ب خوندن میکردم وتوی این لیست همیشه اقای خوشدل هم بودامااین باراسم اقای خوشدل رو دیدم ومتوجه شدم ک شما هم کامنت گذاشتی بلافاصله اومدم سراغ کامنتت چون خیلی قشنگ بانوشته هات ارتباط برقرارمیکنم واز ته قلبم دوست دارم عزیزم کامنتت روباعشق خوندم ولذت بردم یه نکته جالب تو حرفات بودک خواستم بهش اشاره کنم قبل از اون میخوام داستان خودم روبرات بگم الان ک دارم این کامنت روبرات مینویسم من قدم هفتم از دوازده قدم هستم وتا چند روزدیگه قدم هشتم روخریداری میکنم عادله جانم یه زمانی بود من له له میزدم برای داشتن این دوره چه ذوقی داشتم اما هیچ گونه درامدی هم نداشتم تو کامنت های قبلی مفصل توضیح دادم اینکه من به هیچ عنوان هیچ گونه پولی توحسابم نبودوهمسرم هم با شاغل شدن من مخالفت شدیدی داشت وخودش هم اصلا چیزی ب اسم پول بهم نمیداد،الان پیش خودت میگی چه فرکانس داغونی داری تو خخخخ ولی خبرهای خوش در راه هست عزیزم ،خلاصه با خدامعامله ای کردم بهش گفتم خدایا اون زمان ک من داشتم غرق میشدم تومنجلابی ک خودم ساخته بودم برای خودم وهمش دست وپا میزدم یک عان فریاد زدم خدایا خودت کمکم کن تواین چهار چوب خونه خودت بزرگم کن خودت شرایط رشدم رو فراهم کن خدایا کمکم کن اونجا خدا ب زیبایی تمام دستم روگرفت ومنو با استاد اشنا کرد وزندگی ک فقط سقوط رو میدیم هر روز بهتر میشد همسری ک هفت سال توگوشه خونه بود واز کار افتاده بود با دوتا بچه کارت ب استخون رسیده بود وتا خرخره زیر بدهکاری غرق شده بودیم بعد شنیدن حرفهای استاد ب یکباره همه چیز انگار داشت تغییر میکردهمسرم شغلی ک نداشت شروع ب یک کار عالی وجدید کردوکم کم زندگی رنگ عوض میکردمن درابتدای کارحتی گوشی موبایل هم نداشتم ک بخوام فایلها رو گوش بدم قایمکی از همسرم با گوشی ایشون ادامه دادم اونجا بودب خدا گفتم خدایا توب من میگی این مسیر رشدت هست راه رو نشونم دادی اما امکان استفاده از این مسیر روهم بهم بده دیگه من پا می خوام برای حرکت پس پای حرکتم شو من صاحب گوشی شدم اونم ب صورت عجیبی،داستانش طولانیه،حالا بیشتراز قبل فایل گوش میدادم وایمانم بیشتر میشد ب وهابیت خداوند نتیجه های ریزودرشتی میدیدم بعد دوسال همسرم کل بدهی هاش رو دادوهر روز درامدش بیشتر ازقبل میشدخوب اینجا اومدم ب خدا گفتم خدایا تواب زمزم رونشونم دادی حالا اجازه نوشیدن از اون اب روهم بهم بده ومن 12قدم رومیخواستم این درشرایطی بود ک قبلا گفتم هیچ پولی در کار نبود اما من از جایی ک اصلا نمیدونم کجاست نمیدونم واقعا نمیدونم من هزینه هر قدم همیشه تو حسابم میاد ومن تهیش میکنم الان بهم بگن خوب توتا قدم هفتم اومدی وهزینه بقیه قدم ها رو هم داری این پولها رو از کجا اوردی میگم نمیدونم فقط میدونم میرسه ببین این موضوع برام خیلی شیرینع چون خودم ذهن استدلالی دارم وهمش میگم دودوتا حتما میشه چهار تا اما اینجا خدابهم میگه لطیفه جانم بعضی وقتا دودوتا هزارتا یاشاید بی نهایت تا میشه ب شرط اطمینان ب شرط تسلیم بودن ب شرط دل سپردن ب قدرتش ،حالا چرا داستان خودم رو میگم برای اینکه من با مقوله ی پول بیگانه بودم اصلا فکر نمیکردم یه زمانی بدون هیچ کار فیزیکی ویا هیچ جون کندنی پول ب دست بیارم اما از وقتی رزاق بودن خداوند روقبول کردم وهمش میگم خداروزی رسان ب غیر حساب منه ومیدونم ک دراسانترین مسیر من روب ثروت ونعمت میرسونه ،دراین معاملات باخدا من ب این باور رسیدم ک ب راحتی میتونم صاحب پول وثروت بینهایت بشم دیگه این باوری ک ثروت ونعمت با من بیگانه هستند رو ندارم وواقعا ایمان دارم اگه یکم بیشتر از این روی باورهای ثروتم کار کنم حتما نتیجه هم چیز دیگه ای خواهد شد، ،حالا درسته ک ثروت توزندگیم موضوع مهمی هست اما تواولویت دومم قرارگرفته اولویت اول من روابطم هست ک خیلی خیلی برام مهم هست و ضربه های زیادی هم ازش خوردم من قدم ها رو تهیه میکردم اما یه تضادبزرگی باهمسرم تو روابط داشتم ک باعث شده بودکاملا احساس بدی داشته باشم جوری ک محتوای قدم ها رودرک نمیکردم اینقدر ک ذهنم درگیر روابطم بود پس تصمیم گرفتم 12قدم رواستپ کنم وبیام رو روابطم کار کنم ببینم مشکل چیه باعث شده این همه اشتیاق من از داشتن این دوره ب احساس بد تبدیل شده واین تضادهای سنگین رودرروابط ببینم واینجاست ک خداهیچ سوالی زوبدون پاسخ نمیگذاره وب احساس ارزشمندی واحساس لیاقت خودم رسیدم این موضوع پاشنه اشیل من هستش در تمام جهات در زندگیم یعنی روی این موضوع تا اخر عمرم هر چقدر هم کارکنم باز کمه بعد فهمیدن ترمز هام اومدم اونا رو رفع کردم یه خورده ک روی خودم کار میکنم میبینم چقدر سریع نتیجه میگیرم وزندگیم تغییر میکنه درسته ک اوضاع از قبل خیلی بهتر شده اما من انتظارم خیلی بیشتر از این حرفهاست وباید استمرار بورزم تا ب نتیجه دلخواهم برسم سوالی ک ازت داشتم من درمورد ازادی ترمزهایی رودارم واین مدت همش در حال کامنت خوندن بچه هاوتوی عقل کل سرچ میکنم تا دونه دونه ترمزهام رو پیدا کنم شما ک الگوی یک زوج موفق هستین شاید بتونید کمکم کنید ممنون میشم باورهای قشنگت روباهام ب اشتراک بزاری عاشقتم فرشته ی مهربون خداعاشق اون صورت پاک ومهربون وزیبات هستم عزیزم درپناه خدا شادسالم وثروتمند باشی
سلام عادله ی عزیزم چند روز پیش پیام شما و فرنوش رو خوندم توی گفتگو با دوستان، خییییلی انرژی گرفتم ازتون و از عملکرد خوبتون، دلم میخا بیشتر باهم در ارتباط باشیم ولی چطوریشو نمیدونم ادرس ایمیلم ک نمیشه گذاشت اینجا. دلم میخا تو دوست عباس منشیم بشی و ازت راهنمایی بگیرم،بهم بگی چطور ب ارامش درونی برسم،چطور اروم بگیرم و تقلا نکنم. دلم میخا نان استاپ بشینمو فایلای استادو گوش کنم نمیدونم چند تا فایل داره شاید تا الان 200تا فایل از استاد دیده باشم، ولی پراکنده،البته الان 7روزه ک سفرنامه رو شروع کردم، سفر ب دور امریکا، زندگی در بهشت ومصاحبه با استاد ……. ینی اروم ندارم همش میخا فایل گوش کنم فقط گوش. باز میگم بابااااااا صبر کن یکی یکی،ببین عمل کن و بعد بعدی رو اضافه کن، باز میگم اینجوری ک سالها طول میکشه تا تموم بشه. میخام تو راهنماییم کنی،حالا اصل حوزه ای ک میخام توش پیشرفت کنم مالی هست، اینکه ب درامد برسم، اینکه سد بزرگ سیمانی باورهای محدود کنندمو درباره ورود ثروت ب زندگیمو بشکنم بریزم، لااقل اندازه خرید محصول ثروت ک یاد بگیرم چطور باورامو عوض کنم، میخام تو ی تمرینی بدی.
بگم ک خوندم تمرینتو ک گفتی نوشتم خدایا شکرت شاغل شدم میخوام درامدم 450هزارتومن باشه و شد.
یا اونجا ک نوشتی با دوستاتون جمع میشیدی 5تا هدف قابل دسترس و5تا هدف دورت رو مینویسید و میشه.
ولی بازم میخام بهم بگی،
شوهرم تا کارتش صفر میشه، میگم چرا پول نداره، چرا ب فکر شغل دوم نیس.چرا دنبال مهارت جدید نیس. چرا از مهارتاش برا شغل دوم استفاده نمیکنه و…..
دوباره میگم اصلا این شرکه ،مگه اون باید بهم پول بده،خداجونم من از تو میخام، خودت بهم بده، اباورهای من زندگیمو درست کرده اینقدر باورهام خرابه ک شوهرم پول نداره،اگر باورام درست بود شوهر پولدار دوستای پول ار اصلا پول همینطوری میومد و…. .من باید روی خودم کار کنم و…. همش نیاز دارم ب ی تمرینی ک روش متعهدانه کار کنم. فکر میکنم کار دارم میکنم.ولی ب قول استاد کار کنم جواب میگیرم سریع، جهان مثل اینس. وکلی حرف ک باید تلفنی باهم صحبت کنیم ک بهت بگم،
سلام دوستان عزیز و زیبای من
بازهم یک فایل فوق العاده دقیقا من همیشه با یکی از دوستام ک درباره شما حرف میزنیم
میگیم قطعا ک شما ی جور دیگه ب این اگاهی ها و قوانین عمل کردین و انقد نتیجه های بزرگ در تمام ابعاد گرفتید قطعا با ایمان و استمرار زیادی بوده ک شده این
واقعا استاد نوش جونتون هرچی دارید به هرجا رسیدید خداروشکرت واقعا بابت وجود ادمی مثل شما ک غیر ازینکه الگو هستین در رسیدن ب تمام خواسته هاتون الگوی استمرار تعهد و ایمان و توحید هم هستید .
راستش درباره سوال اول ک واقعا خیلی اتفاقهای مثبتی برام افتاده از وقتی ک این مسیر و باشما شروع کردم
من قبل ازینکه با شما اشنا بشم همیشه دنبال یک ادم قوی میگشتم ک ب پشتوانش بتونم قوی باشم جسارت خرج کنم و اعتماد ب نفس داشته باشم و هر وقت من همچین ادمی توی زندگیم پیداش میشد من انقدر زیر ذره بین میزاشتمش و رفتاراشو زیر نظر میگرفتم ک ببینم این قدرت ازکجا میاد و بعد از مدتی میدیدم ک اون قدرتی ک من دنبالش بودم تو این ادم نیس من اشتباه میکردم این ادم ضعیفتر از چیزیه ک فک میکنم یعنی من انقدر میرفتم تو بحر اون ادم ک ی ضعفی از خودش نشون میداد اونم چ ضعف بزرگ و فاحشی .و بعد دوباره دنبال ی ادم قویتر میگشتم و همین منوال ادامه پیدا میکرد و دوباره نتیجه اونی ک میخاستم نبود
(بزارید اینو بگم) چندسال پیش ک من سمینارای رایگانتون رو میومدم و اون موقع هم ب نظرم مسیرتون با بقیه هم دوره ای هاتون ک موفقیت رو تدریس میکردند فرق داشت من اون موقع وقتی حرفاتون رو شنیده بودم اصن انگار توی دنیای دیگه بودم ی سری اتفاقها داشت توی زندگیم میفتاد ولی خیلی بزرگ نبود من بعد ازون افتادم ب کتاب خوندن و ک سر دربیارم جریان این قوانین چیه .اون موقع زیاد تو این وادیا نبودم ک سمینارای پولیتون رو شرکت کنم ولی همون قدرم ک تو سمینارای معارفتون شرکت کرده بودم کافی بود برای اینکه دیگه نتونم برگردم ب گذشته داغونم اصن تو کتم نمیرف هروقت نا امید میشدم داغون میشدم درگیر مساله ای میشدم با اینکه ک اذیت میشدم با اینکه ناله میکردم و غر میزدم ولی ته دلم ی نور امیدی روشن بود گرچه ذهنم سعی داشت خاموشش کنه ولی اون نور منبعش خورشید بود و خاموش نشدنی .هنوز چیز زیادی نمیدونستم ولی اینکع اون حرفا خیلی منطقی بود از ذهنم بیرون نمیرفت.
ازون ب بعد من با کتابای موفقیت خودم رو یکم روپا نگه داشتم و حسم رو کمی بهتر از قبل کردم ولی فقط در همین حد، همیشه دنبال این بودم ک بیشتر بفهمم همش ب این فک میکردم ک قطعا راه بهتری هست مگه میشه اخه مگه یه نفر دونفره مگه ی بار دوباره این همه ادم و این همه اتفاق قطعا ی منطقی پشتش هست ولی چون این فکرا تو ذهن شلوغ درگیر منفی من پرسه میزد باز هم زیاد زور نداشت.
تا اینکه من اتفاقی از طریق ی شغلی( نتورک)دوباره با شما اشتی کردم اومدم سمت برنامه هاتون از طریق ی کانال تلگرامی ک کانال اصلیتون هم نبود ولی اون موقع ک این چیزا رو نمیدونستم من فقط ی دستاویز میخاستم ،میخاستم وصل شم انقد ب درگاه خدا گریه زاری میکردم ک مسیر منو باز کنه انقد میرفتم تو مسجد گریه میکردم و میگفتم ی کاری برام بکن خدا .خدا هم انگار هر دفعه فقط نگام میکرد و سر تکون میداد میگف درست میشه ب همون خدا ک صداشو میشنیدم و اروم میشدم
اره تو هم کانال تلگرامتون ی فایلی پیدا کردم فایل فقط خدا و ی فایل دیگه ک فقط رو خدا حساب کن وای وای وای خدایا با گوش دادن این فایلا هر چرتو پرتی ک تو ذهنم بود انگار از ذهنم پرید گفتم اره این همون قدرتیه ک دنبالش میگردم اره این همون کسیه ک هیچ وقت ضعفشو نمیبینم این همونیه ک اگه بهش تکیه کنم تا ابد سرم بالاست قویم جسارت دارم اعتماد ب نفس دارم باور کنید من اون فایلا رو ی میلیون بار گوش دادم صب تا شب همش توگوشم بود حتی وقتی میخوابیدم .نگم براتون ک تو اون دوران من کارهایی تو همون شغلم کردم ک تو دوسالی اونجا بودم نکردم نت ورک ک حتما همتون باهاش اشنایید ی فضای تبلیغاتی محصولات و خدماته ک سیستم عضو گیری داره و ی سری جلسات داره ک هم درباره سیستم همون محصولات یا خدمات صحبت میکنن و هم درباره موفقیت و این حرفا .من بعد از ی روز از لیدر اونجا اجازه گرفتم و در یکی از جلساتشون 100 نفر بیشتر اومده بودند با جسارت تمام درباره همین موضوع ک فقط خدا قدرت مطلقه صحبت کردم .انقدر ارامش داشتم و انقدر تعجب همکارام رو بر انگیخته بودم انگار ی جور دیگه نگام میکردند ی جور دیگه باهام رفتار میکردند اصن تو همون روزا لیدر های بالاسر من اعتراف کردن ک ما چیزی برای یاد دادن ب تو نداریم من تو همون روزا چند نفرو معرفی کردم ک قبل ازون فایلا قفل شده بودم و بعدش هم ب خاطر اون سیستم بحث بالاسری داشتن و لیدر و حرف لیدرو گوش بده این حرفا دیگه با توجه ب فایلای استاد دیگه تو کتم نمیرفت و ازونجا اومدم بیرون ولی ازون ب بعد خیلی جسارتم نسبت ب قبل رفته بالا.خیلی از محدودیت هامو شکستم و حالا دیگه بقیشو انقد توصیح نمیدم فقط در همین حد ک من فهمیدم ک اگر خدا همه کارس پس من هرچه قدر هم تو خونواده بسته و متعصبی باشم نباید قبول کنم ک محدودم و بعد ازون ازادی هایی بدست اوردم ک من اجازه نداشتم خونه دوستم شب بمونم ولی موندم من اجازه نداشتم سفر کنم با دوستام ولی رفتم من جسارت نداشتم تنها برم مسافرت ولی رفتم تنهای تنها من از تاریکی از سگ از تنهایی میترسیدم ولی دیگه نمیترسم و همه رو هم ب خودم ثابت کردم من ی سری تجربه ها و تفریحات ک تا قبل ازون نداشتم رو تجربه کردم .از خیلی از ادمهای سمی فاصله گرفتم خیلی مهارتها یادگرفتم خیلی تاثیر گذارتر شدم مفیدترشدم البته خیلی خیلی خیلی مونده هنوز ب استاندار خودم برسما ولی نسبت ب قبل از اون موضوع خیلی تغییرات اتفاق افتاده.
بعدها هم شل کن سفت کن زیاد داشتم ولی ن اونجوری ک زنجیره رو قطع کنم و کلا از مسیر خارج بشم ولی همون دوروزی ک میرفتم تو باقالی ها باز یکی انگار یقه منو میگرفت می اورد تو مسیر الان هم بعضی وقتا ساعاتی لحظاتی گیم اور میشم ولی دوباره بلند میشم و شروع میکنم تو همون لحظات و ساعات و یا روزهایی ک یکم تمرکزم ازین موضوعات بیرون میره قطعا افسار زندگی به همون میزان از دستم در میره اینو ب عینه میبینم.
برای سوال سوم هم
من فک میکنم یکی از دلیلاش بحث عدم لیاقت باشه همونطور ک خودتون هم اشاره کردین .انقد همه چیز خوب پیش میره ک ناخودگاه میگی ن انگار ی جای کار میلنگه و بعد دوباره میری تو افساید
ی دلیلشم اینه ک ما فک میکنیم وقتی ی مدتی زندگی طبق روال و خواسته ما پیش رفته حتما توی ما نهادینه شده این چیزا و دیگه حالا نیازی نیس انقدرها هم سخت بگیریم .و فک میکنیم ک اینهمه مارو خودمون کار کردیم قطعا تثبیت کردیم باورهارو.حالا ی غذای چرب و چیل اتفاقی نمیفته ک .یا تو بحث همون اغتشاشات ادم با خودش فک میکنه ک این قضیش فرق میکنه من رو باورهام هستم ولی بالاخره ادم ی تعلقاتی ب کشورش داره دیگه بالاخره داریم تو این کشور زندگی میکنیم
یا صدتا مثال دیگه
استاد امیدوارم ک تونسته باشم جوابی ک باید رو داده باشم
من بازم ممنونم بابت فایلهای ارزشمندتون ک تو این چندوقت تقریبا هروز دارید ی فایل میزارید من واقعا خوشحال میشم هروقت میام تو سایت ی فایل جدید اومده.
ازشما ممنونم و خدارو شاکرم بابت شما و اگاهی های ک از طریق شما خدا ب ما عطا میکنه
دوستون دارم
یاحق
به نام خدا
سلام به استاد عباسمنش عزیزم
سلام به مریم جان شایسته
سلام به همه دوستان گرامی
استاد چقدر تماشای این فایل را دوست داشتم. مناظر زیبا و رویایی که در بک گراند شما رد می شد چقدر خاص بودند و حس و حال خوبی ایجاد می کردند. من با دقت ماشین هایی که رد می شدند را تماشا می کردم، خانه های زیبایی که از جلوی آنها رد می شدید و مناظر بی نظیر قلبم را پر می کرد از شعف و لذت.
با اینکه من خیلی در مورد ماشین ها اطلاعاتی ندارم اما خیلی حس خوب شما را وقتی پشت این ماشین لوکس و درجه یک و فوق العاده نشسته اید درک می کنم. واقعا که همونجوری که در فایل مطرح کردید لایق بهترین ها از هر چیزی هستید. ماشاءلله.
و وقتی که ماشین رفت روی اتو پایلوت و شما دستتون را از فرمون برداشتید دقیقا کاری انجام دادید هماهنگ با آنچه که می گفتید.
یه موقعی هست ما تازه با قوانین آشنا شدیم تازه با قدرت خدای درونمون آشنا شدیم. تازه داریم با ترس و لرز (از شرک خودمون ) کارامونو به خدا می سپاریم، تازه رانندگی یاد گرفتیم باید صد در صد حواسمون باشه که مبادا خطا کنیم اما اگه ادامه بدیم اگه ببینیم که خدا چطور هدایتمون می کنه، چطوربه بهترین شکل برامون برنامه ها را می چینه، چطور فقط کافیه که به خودش تکیه کنیم، دیگه کم کم فرمون زندگیمونو خیلی راحت می دیم دست خودش. همونجوری که یهو شما دستتونو از روی فرمون برداشتید و به اتوپایلوت ماشین اعتماد کردین. وقتی فرمون دست خداست فقط کافیه که من نظاره گر باشم و در موقع درست تصمیم درست را بگیرم.
اونوقت از قبل می دونم که هدایت گر من کارشو خوب بلده. هدایتگر من می دونه که منو به کجا هدایت کنه. هدایتگر من می دونه که من می خوام به کجا برسم. مسیر را بلده حتی در تاریکی شب. حتی اگر من مسیر را ندانم و فقط مقصد را بدانم.
و چقدر اون لحظه ای که شما دستتون را روی فرمون برداشتید من تحت تاثیر قرار گرفتم.
تا قبل از اون لحظه عمیقاغرق در حرف های شما و مرور داستان های زندگی خودم بودم اما در اون لحظه یهو همه چی ایستاد، یهو گفتم ببین اینکه امروز چنان ماشینی زیر پای استاده که قابلیت اینو داره که ایشون را بدون دخالت دست و پا بدون زحمت کلاج، ترمز و رانندگی به مقصد برسونه به این دلیله که ایشون یه روزی پشت ماشینی قراضه با دنده آرژانتینی به قدرت خدای درونش پی برده و با طی کردن مسیر تکاملی مسیر زندگیش را هم رسونده به همین جایی که الان روی اتوپایلوت هست.
امروز هم خیلی راحت دستش را از روی فرمون زندگیش بر می داره و مطمئن هست که خدا ایشونو دقیقا به مقصد می رسونه و اون خدای سیستمی و دقیق حرف نداره فقط باید بهش به قوانینش به تعهدی که بهش دادی پایبند باشی،پایبند بمونی، در هر شرایطی اگر مقصد را می خوای پایبند بمونی، ادامه بدی، ادامه بدی تا روزی که دیگه بری روی حالت اتوماتیک. تا بری روی حالتی که دیگه حالا اگر دستت را از روی فرمون برداری مطمئنی که داری به سمت مقصد می ری، مطمئنی که راهت کج نمی شه ، جهتت تغییر نمی کنه و همچنان رو به سمت مقصد داری.
همیشه از کامنتهای خیلی طولانی شاکی می شم چون نمی رسم کامل بخونم. اما دلم نیومد حرفامو خلاصه کنم.
دلم می خواست این حس شعف و لذت عمیقی که از تماشای این فایل ( جدای از مطالب مهمش ) بردم را با همه درمیون بذارم.
حالا به سوالات پاسخ بدم چون این ردپاها برام مهم هستند :
⭕سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟
من تقریبا 9ماه هست که به طور مدام و منظم دارم فایل های استاد را گوش می کنم و نشانه های فراوانی در زندگیم می بینم. و حس و حالی بی نظیر را در جنبه های مختلف زندگیم تجربه می کنم. شاید قبلا هم همه این اتفاقات عالی در زندگیم بوده باشه با این تفاوت که من توجه چندانی به آنها نمی کردم. و الان خیلی موهبت های زندگیم را می بینم. خیلی بهشون توجه می کنم. خیلی با تمام وجودم بابتشون شکرگزارم. و این چیزی بود که در زندگیم کم بود و حالا دارمش.
من همیشه سلامتی نسبی داشتم، همیشه روابط نسبتا خوبی داشتم البته چون گذشت زیاده از حدی در روابطم دارم با چالش خاصی برخورد نمی کنم که حالا دارم روی خودم بیشتر کار می کنم. زندگیم از لحاظ مالی نرمال هست.
خیلی زندگی روتین و دوست داشتنی دارم. و الان این زندگی زیبا و دوست داشتنی را با تمام وجودم حس می کنم، از عمق قلبم درکش می کنم و با تک تک سلولهای بدنم هر لحظه اش را زندگی می کنم و این است آنچه از استادم آموخته ام و همیشه در این مسیر خواهم ماند و تولی نخواهم کرد.
⭕سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟
خب من تازه اول راه استاد عباسمنش هستم و هنوز چنین تجربه ای نداشته ام. هرچند که هنوز در باشگاه با دوستان یا افرادی که حرف هاشون همراستا با روش من نیست نمی دونم چه رفتاری درسته که انجام بدم. خیلی وقتا وقتی دارن در مورد اوضاع مملکت گفتگو می کنند من جمع را ترک می کنم . گاهی سعی می کنم ساکت باشم و در ذهنم با خودم حرفهای خوب می زنم و اگر از من نظری بپرسند پاسخی نمی دهم و می گویم اطلاعات کاملی ندارم یا من پیگیر نیستم خبر ندارم و….. .
شایدهم به همین دلیل باشه که هنوز نتایج شگفت انگیزی نداشته ام. هنوز شاید حاضر به پرداخت بها نیستم. حاضر نیستم دیگران از واقعیت درونی جدیدم آگاه باشند. شاید!
⭕سوال 3: به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟
برا من اینجوری بوده که یه وقفه ای اجباری برام پیش میومده. مثلا من یکسال تموم در دوره پاندمی که کلاسها آنلاین بود روزهای زوج ساعت شش صبح برای ورزش به پارک می رفتم و بسیار بسیار بسیار برام لذت بخش و خوب بود. و مزایای زیادی برام داشت. اما از آنجا که بعد از پاندمی باید صبح برای کار بیرون می رفتم دیگه این کار لذت بخش را ادامه ندادم و حتی روزهای تعطیل و روزهایی که امکانش هست هم همت نمی کنم ساعت شش بزنم بیرون.
دومین دلیل اینه که نتیجه ای که گرفتی برات ارزشش را از دست داده و وقتی بهش می رسی می گی این همه زحمت و اذیت به این نتیجه نمی ارزید. در حالیکه حتما ارزشش را داشته و این فقط ذهن ماست که ارزش اون نتیجه را کوچیک می کنه.
برای خودت منطقی می کنی که این نتیجه داره منو اذیت می کنه . مثلا من برای اینکه ساعت شش صبح برم پارک برای ورزش باید زود بیدار بشم و نتیجه اش هم که سرحال بودن در تمام روز و خیلی چیزای دیگه هست که در کوتاه مدت یا بلند مدت بهشون خواهم رسید را برای خودم غیر مهم می کنم. تا اذیت زود بلند شدن را نداشته باشم.
سومین چیزی که به ذهنم می رسه اینه که:
ما بسیار تمایل داریم بر طبق عادتها و ذهنیتهای قبلیمون( که عمدتا منفی هستند ) زندگی کنیم.
و طبق بیان زیبای استادمون باید جهاد اکبری به راه بیندازیم تا به سمت تمایلات قبلیمون برنگردیم.
اگر ذهنیتهای جدید ما بذرهایی باشد در مکانی مناسب کشت مثل شمال ایران این بذرها به طور خودکار رشد می کند و محصول می دهد در حالیکه اکثر بذرهای ما در مناطقی با آب و هوای خشک هستند و نیاز دارند که بهشون رسیدگی بشه حواسمون به آب و خاک و نورشون باشه تا جون بگیرند، رشد کنند و محصول بدهند. و خوشبختانه وقتی این ذهنیتها نتیجه می دهند ما درخت نیستیم و به محیطی متناسب با آنچه ساخته ایم هدایت می شیم.
در حالیکه بعضی ها وقتی بذرشون تبدیل به نهال تازه ای شده یادشون می ره مکان این نهال خشک هست و باید هر روز آبیاری بشه. باید هر روز حواسش به آفت ها باشه. باید هر روز حواسش به نور و خاک باشه تا اینکه این نهال تبدیل به درختی تنومند بشه. و اگر یادشون بره که این فقط تازه نهالی در منطقه ای خشک و سرد است و رسیدگی را فراموش کنند قطعا نتیجه که میوه هایی دلچسب و عالیست نخواهند دید.
با تشکر فراوان از استاد عباسمنش عزیز که با مطرح کردن سوالهای عالی ما را به عمق وجودمون می برند تا با خودمون بیشتر و بیشتر آشنا بشیم.
در پناه حق باشید،
19 تیر 14٠2
روز 549 عضویت