دلیل نتایج پایدار - صفحه 20
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-09 05:51:142023-07-09 06:20:30دلیل نتایج پایدارشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم الله الرحمن رحیم
سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز
درمورد سوالی که پرسیدین باید بگم من با توجه به آموزش های شما که به هرچیزی که فکر کنی و صحبت کنی برای اون موضوع کارت دعوت میفرستی عمل کردم و یکی از چیزهایی که تونستم برای مدتی از زندگیم حذف کنم مشکلات خانوادگی بود که وقتی آگاهانه کانون توجه م رو تغییر دادم مشکلات هم آروم،آروم از بین رفتن و به همون اندازه که به قانون عمل کردم نتیجه گرفتم بعداز مدتی دوباره در مورد مسائل مختلف صحبت کردم و نتونستم ذهنم رو کنترل کنم و طبق قانون سروکله مشکلات خیلی بدتر از قبل پیدا شد و من برای بار چندم شروع کردم به تمرکز بر روی نکات مثبت.
و دلیلی که میتونم برای این موضوع بگم اینه نجواهای ذهن رو جدی نگرفتم
ممنونم از شما برای آموزش های خیلی خوبتون
خداشمارو حفظ کنه
سپاسگزارم
سلام
استاد عزیزم از این گفتند که ما وقتی می بینیم یک مسیر درست است چرا ادامه نمی دهیم. چرا برگشت به عقب می کنیم تا یک راه آزموده را بارها بیازماییم.
راستش من از این مسیر دست نکشیدم و الان در طول این مدت مسیر را پیش آمدم. اما در زمینه ی مالی آن نتایج تصاعدی دوستان را نگرفتم. اما چون در بقیه زمینه ها نتایجم عالی بوده از مسیر دست نکشیدم و به دنبال این هستم که چه باوری است که اجازه نمی دهد آن نتایج شگفت آور که دوستان در کامنت ها و ویدیوها می گویند داشته باشم.
شاید همین من را به بودن در مسیر تشویق کرده است. در هر صورت چون من از نتایج تا به اکنونم ناراضی نیستم هرگز نخواستم از این مسیر برگردم. اما می دانم ترمز من هر چه هست باید که استقامت به خرج دهم.
خدا روشکر خیلی جاها خودم را توانستم کنترل کنم.
مثلا در درگیری ها و اعتراضات خدا رو شکر من توانستم به خوبی اعراض کنم و خودم را وارد این مسائل نکنم. درباره شنیدن اخبار بد تا آنجا که بتوانم کنترل می کنم و اجازه نمی دهم ورودی های بد داشته باشم مگر ناخوداگاه در جایی به گوشم خورده باشد که بیشتر اعراض کرده ام.
اما شده که در مهمانی ها جمع به سمت غیبت کردن و مسخره کردن کسی پیش رفته است من وارد صحبت آنها نشدم اما گوش سپردم و گاها به مسخره کردن ها خندیدم.
اما درست این است که محل را موقت ترک کنم تا گفتار دیگری شروع شود.
فکر می کنم به آن اندازه که باید فایل گوش کنم و عمل کنم آن اندازه انجام نمی دهم. شاید cheat day من این است حالا من یک روز یک فایل هم گوش کردم بس باشد. یعنی آن تمرکز و تعهد جانانه ای که باید و شاید ندارم.
من دوره قانون سلامتی را شرکت نکردم چون اندیشیدم که چون لاغر هستم برای من مناسب نباشد. اما به راستی صحبت استاد شرط است که وقتی می بینم فلان چیز برایم ضرر دارد مهم نیست که چی باشد به راستی دیگر سمتش نروم و نخورم هر چه قدر که وسوسه بشوم.
خود من معتقدم که فست فود خوب نیست و خیلی هم دوست ندارم اما بسیار شده است که وقتی همه فست فود خوردند نخواستم که جمع را به هم بزنم و من هم نشستم و خوردم. حالا شاید اینجور توجیه کنم که خیلی هم سختگیری نکن یا تمرکزت را روی آن نگذار و از این حرفها، اما به راستی اگر کاری نادرست است باید آگاهانه تلاش کنم که آن کار را انجام ندهم.
مثل دروغ گفتن یا غیبت کردن اگر برای خودم راه فرار بزارم که حالا دروغ مصلحت آمیز بود یا حالا یه حرفی زدم خب نتیجه همان می شود که بود.
باید به راستی متعهد بود. خداوند در قرآن می گوید یا بنی آدم آیا از شما عهد نگرفتم. به راستی متعهد بودن نیاز به اراده و تصمیم قوی دارد و استقامت برای در مسیر ماندن که انشالله خداوند کمکم کند.
سوال این بود که چرا افراد با اینکه یه زندگیه جدیدِ موفق رو میسازن زندگیشون از این رو به اون رو میشه چرا باز بر میگردن به شیوه زندگی قبلیشون
من خودم فک میکنم دلیلش اینکه تو مثل خودم که برای من به یک روزم نمیکشه که نخوام برگردم به اون شیوه قبلی اینکه یه چیزی هی بهم فشار میاره که برگرد به اون شیوه قبلیت انگار انجام اون کارای قبلی برام هنوز لذت بخشه هنوز اون کارای قبلی برام رنج آور نشده به همین دلیلم برمیگردم به اون شیوه قبلی
اما راه کارش چیه که دیگه اون شیوه قبلی برام رنج آور شه؟ (مثلا من هر روز هم آهنگ گوش میدم همراهش با موبایل بازیم میکنم ) که یه جورایی میتونم بگم خیلی برام لذت بخشه بار ها سعی کردم که ترک کنم اما نتونستم باز رفتم آهنگ گوش دادم بازی کردم اما واقعا راهکارش چیه من تونستم یکی از عادتامو که بازی با pc بود رو انجام ندم ولی بعضی وقتا وسوسه میشم که برمو بازیو نصبش کن و بازی کن اما میگم ن چون این همه انجام ندادنش هیچ میشه دیگه این همه مدت ( نزدیک یک سال) بازی نکردم اون وقت یه دفه برمو بازیو نصب کنمو بازی کنم هیچ میشه که ولی اون وقتم میگفتم موبایل هست با موبایل بازی میکنم و یه خورده اینجوریم تونستم به خودم کمک بیشتری کنم تا با pc بازی نکنم اما الان موضوع اینجاس که من حتی اگر بتونم با موبایل هم دیگه بازی نکنم باز یه چیزی هی بهم فشار میاره که برو بازی کن اونو چیکارش کنم اون ( فشاره ) .
اگر بگویید اهرم رنج و لذت رو استفاده کن اصلا من نمیدونم چی بنویسم که مثلاً اگر تا چند سال دیگه این کارا رو انجام بدم چی میشه اگر انجام ندم چی میشه کسی هست که ایده ای بده که آره مثلاً اگر تا چند سال دیگه این کارا رو انجام بدم این اتفاقات میوفته اگرم انجام ندم این اتفاقات میوفته
ممنونم میشم راهنمایی کنید
سلام و درود خدمت استاد عزیزم جناب عباسمنش و سلام و ادب محضر بانوی ارجمند خانم شایسته
تحصیلات و تحقیقات بنده در رشته عرفان و بحثهای متافزیک و نتایج زندگی به من نشان داد که فرمایشات جناب استاد کاملا درست،
چراکه وقتی از علامه طباطبایی می پرسندراز موفقیت و شهود چیست می فرماید تقوای آن به آن
و همانطور که خداوند در قرآن وقتی می فرماید و من یتق الله یجعل له مخرجا، از فعل مضارع استفاده می کند که نشان دهنده استمرار در تقوا و مراقبت و عمل به قوانین است.
و تحقیقت شناختی این مطلب رو تایید می کند که تقوای آن به آن باعث می شود که مغز انسان در امواج آلفا که پل شهود است، قرار بگیرد، و در این زمان است که خون به قشر و بالای مغز میاد و انسان قدرت تفکرش چندین برابر می شود و در نتیجه مسیرها رو پیدا می کند.
همانطورکه قرآن می فرماید راه خروج ایجاد میشه که شرطش تقوا دائم و مستمر است.
با اعماق وجودم از همه عزیزان و استاد بزرگوار قدردانی می کنم که در این مدت آشنایی و خرید دوره بی نظیر 12 قدم اتفاقات بزرگی برای من به وجود اومد که از جمله اون
ارتقا شغلی پیدا کردن و الان به عنوان استاد دانشگاه در رشته عرفان و علوم شناختی و مباحث متافزیک تدریس می کنم
بالا رفتن درآمدم که خدارو شاکرم و می دونم خیلی بیشتر از اینها میشه
و آشنایی با لبه تکنولوژی و در حوزه ارتباطات،
باهمسرم رابطه بسیار عالی و عاشقانه پیدا کردم
و همچنین با فرزندانم ارتباطم عالی شد
در حوزه سلامتی عالی شدم و سیگار رو کنار گذاشتم و اهل ورزش وکاهش وزن شدم
همه این موفقیتها که در ابتدای اون هستم رو مدیون آگاهی استاد و تمام عزیزان در این سایت هستم،
و می دونم باید برای موفقیت به ذهن حیوانی مسلط شد که این فایلهای بی نظیر شما استاد عزیز کار رو برای تسلط بر ذهن حیوانی راحت می کند.
در آخر از حضرت دوست طلب می کنم دیدار شما استاد بزرگوار رو، و همانطور که مولانا در وصف شمس فرمود:
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا
زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم
گفت که دیوانه نهای لایق این خانه نهای
رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم
گفت که سرمست نهای رو که از این دست نهای
رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم
در نور حق باشید.
ارادتمند همیشگی امیر
سلااام، عاشقتونم
زندگی، چیز عجیبیه.
این نکاتی که شما گفتید، همه ش رو میشه در طول زمانی که نفس میکشیم و چشمهامون داره اطلاعات میگیره از محیط اطراف، با توجه و دقت خاص، دریافت.
ولی نکته، نبودن این دقت و توجه خاص، در تمام طول زندگیه.
حالا بهتر فلسفه تمرین ستاره قطبی رو درک میکنم. به مسیر درست ، عادتمان میدهد و این عادت، از نان شب واجب تر است.
الان یکسال و سه ماهه که دارم تمرین تمرکز بر نکات مثبت ، فایل اول قدم سوم رو هر روز در تمرین ستاره قطبی مینویسم ...هر روز و هر روز و هر روز، چون مورد نیازم بود، و نتیجه ش خوب و خوبتر شده.
خوب، بهتر که همین یک نکته کوچک را توانستم درست کنم. یک ده آباد، به از صد شهر خراب. قویا به این نکته اعتقاد دارم.
البته، خفت پسندی و سقف آرزوهای کوچکم رو درک کرده م.
یه چیز جالب براتون بگم.
امروز رفته بودم تا چک سنوات شغلیم رو از محل کار قبلیم بگیرم.
یه باغی توی اون کارخونه بود که 5 هکتار بزرگیش بود…بسیار بسیار زیبا. زمستون و تابستون پر از سبزه و گل بود. اونجا میرفتم، چون هر روز در دوره پاندمیک، زندگی در بهشت میدیدم و با پارادایس همزاد پنداری میکردم…و توی کارخانه خودمان پیدایش کرده بودم. عکسهایش را که برای رفقایم میفرستادم، باورشان نمیشد که این توی کارخانه ماست! همیشه، ساعت نماز و ناهار، من آنجا بودم و با پارادایسم خوش بودم تا بازنشسته بشم!
امروز از بچه های حسابداری، سراغ آن باغ را گرفتم،
با تعجب به هم نگاه کردند و گفتند مدت زیادیست که آنجا را سیم خاردار و نگهبانی گذاشته اند و هیچکس دیگر حق ندارد آنجا برود.
دیگر حق ندارد….!
آن باغ را خودم درست کرده بودم….با ذهن خودم. کسانی بودند که 20 سال توی آن کارخانه بودند و هرگز به آنجا پا نگذاشته بودند، نمیدانستند چه جور جایی است.مال خودم بود ، همیشه از لفظ باغ خودم درباره اش استفاده میکردم و بعد از رفتن من هم پلمپ شد!!
اینم یک نشانه عجیب که همین امروز فهمیدم.
شاید بهتر باشه تهیه دوره عزت نفس رو پیش نیاز تمام دوره هاتون کنین.اینجور، منم با چک و لقد به سمتش هدایت میشم تا باقیمانده عمرم رو حداقل دریابم.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشین.
سلام خوشتیپترین و باحالترین استاد دنیااااااااا
سلام استاد شایسته جان زیبااااا
و سلام بچههای باحال بهترین سایت دنیا
همینجوری که استاد میگن خیلیامون هی برگشتیم به مسیر قبلی ؛ منم بارها و بارها این کارو کردم ولی میبینم که خیلی موقعهام در مسیر اصلی هستمو با بقیه که با این قوانین کار میکنن کنترل ورودیهام خیلی بهتره و مراقبتر و آگاهترم و خدا رو شکر میکنم که هدایتم کرده به این سایت آگاهیبخش که هر روز مراقب اعمالم باشم .
استاد شما چقد تحسینبرانگیزین بهبه آدم کیف میکنه میبیندتون ، حرفاتون به عمق جانم میشینه ؛ آخه آدم اینقد صادق و صالح ؛ اینقدر آگاه و سپاسگزار . چطور آدم شما رو ببینه و حرفاتونو بشنوه و معتاد شما و حرفاتون نشه مگه میشه ؟ مگه میشه اینهمه نتایج رو ببینه و نخواد باز یاد بگیره و آگاهتر بشه و بهتر زندگی کنه . خدای من تو چقدر هر روز داری ما رو هدایت میکنی با اینهمه فایل و کامنت ؛ با نشون دادن زیباییها از دورترین نقطهی کرهی زمین بمن و من باید خیلی ناسپاس باشم که این مسیرُ با قدرت طی نکنم …
هر وقت از مسیر خارج شدم چه تو کارم چه زندگیم ، نتایجم براحتی از بین رفت . دقیقا استاد همیشه اینجور موقعها چقدر زود منو اینهمه خوشبختی محاله رو گفتمو باور نکردم بیشتر از اینم میشه . بعد میشینم فک میکنم که چرا سقف آرزوهام اینقدر کوچیکه ، چرا نمیخوام بیشتر رشد کنم ؟ بعد به این نتیجه میرسم که هنوز به اندازهی کافی رو خودم کار نکردم و این رو هنوز کاملا باور نکردم که زندگیمو دارم با افکارم رقم میزنم وگرنه اینقد چیت نمیکردم ، بهتر فکر میکردم ، بهتر حرف میزدم ، بهتر گوش میدادم به استاد ، بهتر باورسازی میکردم و بهتر زندگی میکردم .
به این نتیجه میرسم که هنوز ترمزهای زیادی تو ذهنم دارم و تلاشی برای برداشتنشون نکردم ؛ مادامی هم که تلاش نکنم هی بر میگردم سر خونهی قبلی . بقول استاد نقطه سر خط .
مادامی که هدایت بخوام اما به هدایتهام عمل نکنم .
مادامی که سپاسگزار نباشم از نتایج بدست اومده .
مادامی که باز هم بخوام اطرافیانمو تغییر بدم .
مادامی که خدا رو تو ذهنم مثل گذشتگانم تصور کنم .
مادامی که باورهای تعصبی راجع به مذهب داشته باشم .
مادامی که باور به قدرت بیچون و چرای رَب نداشته باشم .
و مادامی که … .
وقتی تعهد میدم تا چند وقت زندگیم واقعا معجزهوار پیش میره ؛ وقتی تعهد میدم که کاری به بقیه نداشته باشم و باور میکنم که خدا نگاه میکنه ببینه فقط من چی میخوامو بهم بده ؛ وقتی فقط رو خودم تمرکز میکنم و حتا به بچههام کاری ندارم و هدایت رو فقط میسپارم به خداوند ، همهچی عالی پیش میره و نجواهای شیطان براحتی خاموش و خاموشتر میشه .
خدا راههای زیادی برام باز میکنه ؛ وقتی تلاش میکنم که فقط خودم باشم و هر روز قدمی برای بهتر شدنم بردارم . وقتی زور نمیزنم خودمو به دیگران ثابت کنم . وقتی خیالم راحته که خدایی هست مهربانتر از مادر و اونقدر وهّاب که هر وقت هر چی اراده کنم بهم میده و نیازی به زور زدن و مسابقه دادن با کسی ندارم .
وای از من انسان که اینقدر فراموشکارم و ناسپاس ؛ اگه هر روز با خودم مرور نکنم نه تنها یادم میره اینا رو بلکه نتایجمم کمکم نابود میشه .
… برای اینکه تو مسر ثابت بمونم و بهتر قانون رو درک کنم واقعا برا خودم ارزش قائل شدم و خیلی از رابطههامو براحتی کنار گذاشتم البته اولش این قربانی کردنه و نه گفتنه برام سخت بود اما الان هر کس با افکارم هماهنگ نباشه رو به هیچوجه باهاش وارد رابطه نمیشم حالا از هر نوعی ؛ چه کاری ، چه خانوادگی ، چه اجتماعی ، دوستی و … . قشنگ متوجه میشم که اینجوری براحتی در مسیر به حرکتم ادامه میدم و ورودیام سالمترن . این حق منه که با قدرت به مسیرم ادامه بدم چرا با یسری آدمهای ناسالم خودمو از نفس بندازمو دچار حسرت بشم . سالها پیش همش تو مدارهای باطل دور خودم میچرخیدم ( بخاطر اونچیزایی که از مذهب و خانواده یاد گرفته بودم ) فکر میکردم باید دلسوز همه باشم ، با هر کی از خودم پایینتره ارتباط بگیرمو بزور کمکش کنم و … و همیشه دستم نمک نداشت و آدمهای بهتر و شرایط بهتر وارد زندگیم نمیشد . بخدا شکایت میکردم که آخه چرا منکه آدم خیلی خوبیم و نمیدونستم که قانون خداوند ثابته و منم که دارم فرکانس بیارزشی و قربانی بودن رو به جهان ارسال میکنم و جهان دقیقا همون رو بشکل شرایط و آدمها بهم برمیگردونه .
تو اتفاقات چند ماه پیش و اوضاع نابسامان کشور ، با اینکه خانوادهی همسرم بشدت سیاسی هستن و دارای عقبهی خیلی طولانی و دارای اسم و رسم تو این بحثا و زندان رفتهی سیاسی و انفرادی کشیده و ید طولایی در مصاحبه با شبکههای خبر اونور آب که نمیخوام اسم ببرم بخصوص یکی از نزدیکترینشون که فامیل درجه یک هست و نامهها و گزارشات واقعی و دردناکی هم در ارتباط با این موضوعات به سازمان ملل مینویسه و هر بار در اخبارشون به اونا استناد میکنن و مورد بررسی قرار میدن ( این در حالیه که برادر خودمم در شورشای 88 کشتن ) ؛ من همچنان خیلی خونسرد هیچ کاری به بحثای سیاسی نداشتم و ندارم و بشدت اعراض میکردم حتا از استوریایی که بقیه تو اینستا میذاشتن و واقعا برام سخت بود درک آدمایی که میدونستم با قوانین جهان هستی آشنا هستن و اساتیدی رو دنبال میکنن ولی بخاطر ترس از حرف مردم یا اینکه مورد توهین قرار نگیرن داشتن با اکثریت همراهی میکردن یا حتا کاملا گمراهانه این کارو میکردن و میدیدیم که حدود 90 درصد اساتید هم دارن همینکارو میکنن . واقعا تأسفآمیزه که هر چند وقت یکبار جوّ جامعه بخواد ما رو به تباهی بکشه و در خودش غرق کنه . اگه بخوام از نتایج خودم تو اون دوره بگم واقعأ از نظر درآمدی رشد بیشتری در مقایسه با ماههای قبلمون رو تجربه کردیم ، با همسر و بچههام در آرامش بودیم و اوقات خوب و خوشی رو میگذروندیم و حتا نسبت به سالهای قبل بیشتر به مسافرت رفتیم و بیشترم خوش گذشت ؛ برای ما همهچی رو به بهتر شدن بود و اوضاع وخیم جامعه خدشهای به زندگی ما نزد و من و همسرم با تلاش آگاهانه هر روز سعی میکردیم خودمونو غرق در فضای سایت و فایلهای 12 قدم کنیم . افراد زیادی در اطرافیانمون غرق در فضایی کاملا متفاوت بودن و همیشه ترسان و مضطرب که چه اتفاقی قراره براشون بیفته ؛ خیلیاشون شرایط بدی رو تجربه کردن ، خیلیاشونم اگه شرایط بدی رو خودشون تجربه نکردن اما اون استرس همیشگی و نگرانیها سُربی بود به پاشون که باعث شد هم اون چند ماه فرصت زندگی کردن رو از دست بدن هم شرایطشون بدتر از قبل بشه .
مرسی استاد نااااازنین و متعهد و پرتلاشم که باعث میشید هر روز آگاهانه دست به تغییر افکار و زندگیمون بزنیم ؛ فکر میکنم اگه تا آخر عمرم بخاطر شما سپاسگزاری کنم کافی نباشه ( یه عااااالمه استیکر قلب طلایی و قرمز تقدیم شما و استاد شایستهی جااااان دل )
در پناه ربّ جهانیان ، هر روز سلامت و سربلندتر باشید و همین دعای خیرُ برای تمام بچههای فوقالعادهی سایت دارم که با کامنتاشون و گفتن از نتایجشون ، روح آدمو سیقل میدن . سپااااااس عشقاااای خداااا ( بوس به همهتون )
این کامنتم بی نظیره به خدا قسم عمیق اگر فکر کنی
سوالاتم بسیار سطح بالاس
من 10 روز هستش عضو سایت شدم
خیلی چیزها یاد گرفتم ولی کلی سردرگم شوم
به قول قرآن ولضالین شدم گمراه
من سردرگمی هامو میگم شماها جواب بدین اگه خواستین قطعا این کامنت بسیار مفید هستش
1_یک جایی استاد میگن که اگر فکر کنید ثروتمند شدن کار سختیه پس کار سختی میشه پس باید این باور رو عوض کنید ولی من در جاهایی دیگ دیدم که استاد میگن باید بها بدین باید قربانی کنید باید بعضی ناملایمات رو تحمل کنید این ها باهم چه فرقی دارن ؟
2_تو این 10روز فهمیدم حس خوب مساوی اتفاقات خوب که باعث بشه دقیقا همون حسو داشته باشی
این درست ولی یک چیز میگن باید با حس خوب کار کرد من وقتی کار میکنم تو سختی هستم چطور حسم خوب باشه؟
3_استاد یک جایی میگن همه چیز باور هستش حتی تو بعضی کامنت دوستان دیدم اینو ولی وقتی بیزینسو میبینم من باید تو یک کاری حرفه ای بشم مثلا شرکت اپل بخاطر باور اپل نشده بخاطر اینکه بهترین جنس رو ارائه میده اپل شده استاد عباسمنش بخاطر اینکه بهترین قوانین رو درک کرده بهتر از کسای دیگ برای همین بهترین هستش تو این کار پس نقش باور چیه؟
باور هدایت میکنه آیا اوکی باشه ولی همه چیز نیست تو یک کاری حرفه ای بشی مهم تر از باوره
اصلا مشکل همینکه تو کاری بهترین بشی
نظر شما چیه آره شما شمایی که کامنتو میخونی
4_این یکی تو این 10روز بشدت برام سواله
احساس و باور جدان یا یکی منظورم اینه:
من باید توجه کنم به چیزهایی که دوست دارم و احساسم خوب شه و نتیجه اتفاقات خوب هستش
و رو باورام کار کنم که نتایج عوض بشه اونم جدا با ورودی مناسب و منطقی
یا اینجوری که
من با ورودی مناسب احساس خوب پیدا میکنم و وقتی همین ورودی هارو تکرار میکنم خب شکر گزاری هم یک ورودی هستش دیگ وقتی این ورودی هارو تکرار میکنم باورم عوض میشه
من اینو درک نمیکنم
5_باور همون رسیدن به مرحله ناخودآگاه که آدم دیگ اتوماتیک همه چیزو انجام میده هستش یا نه باور یک سری ورودی های منطقی هستش که وقتی تو ورودی های منطقی خلاف اون میاری و هی تکرار میکنی تا ذهن بگه این منطقی تره یا اینم درسته و اونم اما این برام بهتره پس اینو قبول کنمه؟
6_بحث تمرکز
من وقتی رو یک چیز تمرکز میکنم مثلا پول که از روز دوم تصمیم گرفتم روش تمرکز کنم تصمیم گرفتم رو کار و برداشتن ترمزهای مالی و تجسم عمیق و باورهای مناسب مالی تمرکز کنم بعد چند روز آدم به چیزایی جدید میرسه که من به عزت نفس رسیدم این باعث میشه مباحث زیاد بشن و خب اینجوری نمیتونم همشو باهم جلو ببرم ولی از این ور هم عزت نفس خیلی مهم اومد به نظرم بعد من از این میسوزم که هر کی تو یک چیز پاشنه آشیل داره من تو همشون پاشنه آشیل دارم من چجوری تمرکز کنم ؟
آیا بهتره کارمو بکنم و بعد که عادت کردم بهش برم سراغ ذهنیت ؟
من کارم عکاسی پرتره بود قبلش کلی کار انجام داده بودم کاری نبودن که بتونم انجام بدم در واقع علاقه نداشتم بعد فهمیدم تو پرتره نمیتونم یه سری خواسته ها اومد من فهمیدم که باید یک کار دیگ بکنم رسیدم به یوتیوب و یک ایده ای بود خواستم انجام بوم و همه چیزو اوکی کردم خدا میدونه چقدر زمان گذاشتم نشد بعد یک ایده دیگ که دارم انجام میدم و شورت ویدیو هستش ولی تو این 10روز یک ایده رسیدم که میخوام اینو زود تموم کنم اونو اجرا کنم از کجا اومد من به اون زیاد علاقه نداشتم زیاد هم تاثیر خاصی نمیزاره تو جهان ولی ایده جدیده نیازه مهارت و تجهیزاته که تا حدی دارم بقیشم آموزش مبیبنم و اینکه علاقه دارم از همه مهتر ولی انجام دادنش به این راحتیا نیست مثل تمام کارهای دیگ ولی این یکم بیشتر با شرایط من خیلی سخته ولی باید انجام بدم شوق دارم چون هر کاری کردم جواب نداد اینو از درس هایی که از قبل گرفتم اومد و تصمیم گرفتم انجام بدم من خیلی کارا کردم به پول نرسیدم یا هم رسیدم ادامه نداشته
من که انجام میدم این ایده رو ولی شما اگه نظری دارین بگین چون شما با تجربه هستش و این برام باارزشه
خیلی چیزا دلم میخواد بنویسم پرم پر از حرف ولی بمونه برای بعد
راجب لیاقت و بلایی که سرم اورده و چقدر مهمه و عزت نفس و روابط که تو روابط من له شده ای تمام هستم اصلا همین باعث شد من بفهمم و آشنا بشم با این سایت چون اتفاقاتی برام میافته که شاخ در میارین و این ها ثابت کرد ذهنیتو
سلام وحید عزیزم
به سایت خوش آمدی، دمت گرم.
همه ی سئوالات رو نمیتونم تک تک بهت جواب بدم. یه چند تاییش رو شاید…
کار بهتر اینه که بری به بخش عقل کل و محتوای سئوالاتت رو دونه دونه سرچ کنی…اگه سئوالت رو کسی تا حالا نپرسیده باشه، بچه ها میان جواب میدن و اگه نمونه سئوالت باشه، که جوابش رو میخونی.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی.
به نام پروردگار مهربان
سلام به استادعزیزمممم و خانم شایسته زیبا
این فایل هم از اون دسته فایل هایی بود که به شدت روم تاثیر عمیقی گذاشت طوری که انگار تمام وجودم رو درگیر خودش کرد
و اما حسی که به من داد دو حس متفاوت بود
ترس و رضایت
رضایت از اینکه من یک سال و خورده ایه که هر روز فایل گوش میکنم و تو سایتم واقعا به نسب خیلی کم بودن روزایی که پرت بشم بودن ولی کم
اما خیلی تکامل داشت
یعنی تعهدم به سایت سرجاش بود اما عمل گراییم واقعا تکامل طولانی رو طی کرد
مخصوصا در مورد غیبت کردن و ورودی ها
یعنی هنوز واسم سخته
و به قول خانم شایسته انگار ادم تو معذوریته که نکنه ناراحت بشه فلانی که باهاش هم صحبت نمیشم
و واقعا ایمان دارم که من تو بحث خود ارزشی مشکل دارم
یعنی مثلا من اگاهم که یکسری از فامیل هامون حرفی جز غیبت ندارن
ولی باز به خاطر اینکه ناراحت نشن جای اینکه تو اتاقم بمونم و کارامو بکنم میام میشینم کنارشون
ولی اخرین بار دیدم که چقدر این کار نشتی انرژیه و به لطف دوره عزت نفس گفتم تحت هیچ شرایطی پای این چرت و پرتا نمیشینم و خودمم حرفی از کسی نمیزنم
خیلی بهتر شده
اما در مورد تظاهرات
من تو اینستاگرام واسه رقصم فعالیت میکنم
ولی اون موقع بود که پیجم رو کلا بستم که حتی یک پست نبینم و یه حرف نشنوم از کسی
هرجا حرفش میشد میرفتم تو فاز خودم
خیلیا جوگیر شده بودن تظاهرات میکردن
بعد جالبه یسریاشون حرفای استادم قبول داشتن
بعد من نمیدونم چطوری اینکارو میکردن
امامن از خودم راضیم که حتی یذره برنامه هام رو عوض نکردم
نمیگم اصلا تحت تاثیر قرار نگرفتم بلاخره یسری اتفاقات ناراحت کننده افتاد اما باز به روز نکشیده اعراض میکردم و میرفتم سراغ کارهام
تو اون جو مسموم خوشحال بودم واسه خودم
هیچوقت یادم نمیره
دنبال کارای کلاسم بودم تو خیابون واسه خودم اهنگ میخوندم و راه میرفتم و پلیسای ضد شورش کنار ایستاده بودن
و اونجا بود که فهمیدم نه ترسی بر آن ها وارد است و نه غمی یعنی چی
و خب تعهدم به سایت خیلی وقت ها زیاد و کم شده اما قطع نشده
و حالا که دارم رو دوره عزت نفس کار میکنم با تمام وجودم تعهدم بیشترم رو میبینم
یوقتایی که مثلا تمبلی میکنم یا دارم ورودی منفی میدم سریع یاد آور میشم که پس فلان هدفت چی میشه اینطوری که نمیشه رسید
اما اون ترسه که میگم اینجا بود
که من با انگیزه رسیدن به هدفام تعهدم هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه اگر که رسیدم چی ؟؟؟
اون موقع چی هولم میده ؟؟؟
با اینکه با تمام عشق دارم رو خودم کار میکنم
که متوجه شدم منم مثل استاد باید سقف نزارم واسه آرزو هام
استاد که انقدر تعهد دارن و همیشه در حال حرکتن باز تواون قسمت از سفر به دورا آمریکا که داشتن سفر تنهاییشون رو شروع میکردن گفتن من رضایت ندارم از در حال حرکت بودنم و جالبه استاد که اینهمه فعاله
هر سری یه اپدیت هر سری یه دوره هر سری یه بهبود فوق العاده قانون سلامتی که در عرض 6 ماه شایدم کمتر از هیچی ندونستن تبدیل بشه به یک دوره ی انقلابی در بحث های سلامتی
و این دقیقا همون بحثیه که استاد تو عزت نفسن میگن میزان رضایت باید حد داشته باشه که حرکت کنید رو به جلو و نگید راضیم و بسه
واقعا همیشه من با خودم تکرار میکنم
اگه استاد بعد از دوره تند خوانی میگفت که به ثروت رسیدم بسته
اینهمه دوره بی نظیر اینهمه تغییرات فوق العاده ایجاد نمیشد
یا مثلا همیشه ایلان ماسک رو یادآور میشم که
هر سری یه پروژه خفن کار کرده طوری نتیجه طوفانی بوده که ادم میگه از این بهتر نمیشه
بعد دست میزاره رو یه پروژه دیگه ادم میبینه از این بهترم میشه !!!
یا مثلا فکرکن اپل رو مدلiphone 5 استاپ میکرد و میگفت بسته دیگه ما رسیدیم به اون فروش عالی !!!
اونوقت هیچوقت iphone 14 ایی وجود نداشت هرگز
حالا درسته ادم این فکت هارو برای خودش میاره ولی
شاید باز ته ذهنش بگه منکه ایلان ماسک نیستم !!!!
منکه استاد عباس منش نیستم
اصلا اگه قرار بود باشم ایشون نمیشد استاد من شاگرد من پایین ترم باشم عیبی نداره
ولی باز این از عدم احساس لیاقت میاد
ولی من میخوام با تمام وجودم حرکت کنم
حرکت کنم تا زمان مرگمممم
من خودم سر رقص
با یه تمرین 5 ماهه یه سبک رو از حالت اماتور اومدم رو سطح حرفه ای قشنگ
بعد حالا به خودم گفتم همیشه میشه بهتر بشه
الان اومدم همون تمرین های 6 ماه پیش رو از اول شروع کردم دارم بهبود میدم که تمام ایرداتش رو حل کنم و اون سبک رو تو بهترین حالت ممکنش برم
و نگم که ای بابا فایده اش چیه منکه نمیتونم بشم اون دنسر آمریکاییه که تو مسابقات جهانی اول شده
اما من ایمان دارم اگه حرکتمرو ادامه از اون دنسرهام میزنم بالا
همهبهممیگن پرتلاشی خیلی تلاش داری تور رقص
ولی فکر میکنم اونا فکر میکنن من چون میخوام مربی بشم این تلاش رو میکنم
اما حقیقت اینه که من اینرو به عنوان سبک زندگیم پذیرفتم
این زندگی منه
به قول استادمگه میشه گفت خب من 20 ساله غذا میخورم دیگه بسته نخورم !!!!
و اینفایل هام باید بره تو لیست اون فایل هایی که مرتب گوشش کنمچون قشنگ تاثیرش رو حس کردم تو تعهدم
استاد شما لایق ترینهستی و عاشق شمام که با این سبک زندگی بهترین الگو هستین برای من
خانم شایسته عزیزم با تماموجود عشق میکنم وقتی تعهدشمارو میبینم
و با تمام وجود تلاش میکنم که این کار کردن رو خودمرو به عنوان سبک زندگی بپذیرم نه واسه رسیدن به یک هدف خاص
اینطوری بیشتر و بیشتر میتونم در لحظه باشم
خداروشکر میکنم که در فرکانس این فایل ارزشمند بودم
دلیل نتایج پایدار.
سلام به استاد خوشتیپ وقشنگم ،استادخوش اندام وپرانرژی خودم و سلام به مریم عزیز ،خانم خوش قلب ومهربونو ودوست داشتنی.
همیشه این سوال توذهن منم بود که چرا خیلیا مسیر استادو میرن ولی نتیجه ای که استادگرفته رو هیچکی نمیگیره؟!
ودقیقن بعد ازفکرکردنوتمرکز کردن،به همین پاسخ استاد میرسیدم که هیچ کس مثل استادپایبندومتعهد به این قوانین واصولش نیس.
پس همون استاد سزاوار همین پاداشهاوجایگاست.
اتفاقا همیشه توصحبت کردنتون وتجربه دادنتون ،دقت کردم که چطور وقتی اصولی رومتوجه شدید،چطور پرقدرت ،خوب عملی کردید.
استادما حرفهای شما روخوب میفهمیم وکاملا قبول داریم ،اما تو عمل همیشه اجازه تکراررفتارهاوافکاراشتباه روبه خودمون میدیدیم.
چون فکر میکنیم هنوز فرصت داریم.
خود ،من هروقت میخام کسیوقضاوت کنم یاتمرکزم رومنفی های طرف مقابلم میره،دقیقن همون لحظه الهام بهم میشه سکوت کن واقعن این صدا رو همیشه میشنوم اماتوجهی بش نمیکنم ومیگم حالا اندفه چیزی نیس.
ازاین حالا اندفه ها ،هزاران هزار بار تکرار شده.وبعد ازاتمام اون رفتاربه خودم میگم نمیتونستی نگی؟!نمیتونستی جلو خودتو بگیری؟!تو که میدونستی کارت اشتباس چرا ادامه دادی؟!خیلی جالبه که آگاهانه ادامه میدم.
گاهی هم اولش متوجه نمیشم اما وسط صحبتم همون الهام توذهنم میادوبهم یاد آوری میکنه .بعد من میگم حالا دیگه گفتم دیگه نمیتونم حرفمو بخورم .
درسته به نسبت قبل خیلی خیلی بهترهستیم .اما واقعن میشه این اشتباهات هم نباشن.
درسته این داستانمون همیشگی نیست و یه جاهایی اتفاق میفته اما باتمرکز بیشترواقعن شدنیه که رفتارسالم روداشته باشیم .
همین اشتباهات کوچیککوچیک یه جاهایی مانع ایجاد اتفاقات خوب میشه.
شاید خودمونمتوجه نشیم اما میشه.چون قانون درلحظه کارمیکنه ونمیشه ازدسش قسر در رفت.
وقتی این فایل روگوش کردم خیلی خوشحال شدم وحس بسیار خوبی گرفتم .خیلی ازموضوعات برام روشن تر شد.ونقصهای کوچیکم بهم یاد آوری شد.
میدونید روزایی که عالی عمل میکنم بخصوص تو جمعهای خانوادگی ،بقدری اون احساس رضایت حالمو خوب میکنه که شبا ازهیجان وانرژی زیاد خابم نمیبره.
چقدر تواون لحظه ها حس خدایی بهم دست میده .قشنگ خدا روتو وجود خودم حس میکنم انقد اون حالم قشنگه که دلم نمیادونمیتونم ترجیح بدم که بخابم.
کاش همه ی شبام همون شکلی باشن.
ازاونجایی که شما الگوی ما هستید،همیشه بعد ازهرفایلی غبطه عملکردهای شما رومیخورم.
شما خیلی جدی وبدون ترس از کوچکترین قضاوتی وازدست دادن کسی بااراده ی قوی متعهدانه ومصرانه به مسیر خودتون ادامه دادیدوادامه میدید.
ما همیشه یه ترسی تووجودمونه که نکنه اینجور نشه ! نکنه فلانی ازدستمونناراحت بشه !
بالاخره یه توهماتی تو ذهن ماهست که باوجود یقین دونستن وصحت حرفهای شما ،بازنمیتونیم صد خودمونو بزاریم.
امان امان ازاین ریکشنهای مردم.
امان ازاین قضاوتهای مردم.
امان ازاین دخالت کردنهای مردم.
و امان از اهمیت دادن وبها دادن خودمون به بودن این مردم.
داری مسیر درستو میری ،امروز اینو میبینی یه چیز بهت میگه ،روز دیگه یه نفر دیگه رومیبینی یه چیز دیگه بهت میگه .بعد میبینی همش تحت تاثیر این واون قرارگرفتی.
وتوفکرمیکنی توجهی بهشون نداشتی ،اما غافل از اینکه اتفاقاتوجه هم داشتی.چون نتونستی رواصول رفتارکنی.
الان که دارم تواین کامنت رومیزارم ،واقعن مثل اینایی که شرمنده وتسلیم هستن منم همچین حالی دارم.
چون میدونم میتونم بهتر عمل کنم .
میدونم لیاقتم بیشتر ازاین چیزایی که دارم.
میدونم میتونم بنده ی شایسته تری برای خدای خودم باشم.
خیلیم سخت نیست فقط کافیه یه کم دقت وتمرکزمو بالاببرم.
یه کم خودمو بیشتر قبول داشته باشم واطمینان بیشتری به این مسیر! تا بااعتماد وایمان به الله وباهدایت خودش پله های ترقی رویکی پس از دیگری ،طی کنم.
به قول استاد سقف آرزوهای ما کوچیکه .
اگه بزرگ بود به همین مقدار بسنده نمیکردیم وتلاشمونو بیشتر میکردیم.
ارزشهای خودمونو زیاد بالانمیدونیم.
توقعمون هم ازاین جهان زیاد نیست که راکد همین جا موندیم دیگه !
فقط من خیلی خوشحالم که تو روابط با همسرم ،چیزهایی که سالهاهم خودم آرزشو داشتم هم خودش ،بدست اووردم.
ازنقاب زدن والکی احترام گذاشتن وفیلم بازی کردن خلاصی پیدا کردم.
حالا خود واقعیم هستم بااحساساتی خوب وعالی.
درحدی بودم که هیچ وقت به خودم نمیدیدم که تواین زمینه تغییر خاصی بکنم اما بالاخره اون اتفاقی که باید میفتاد، تو درون من افتادومن ازاستادعزیزبی نهایت سپاسگزارم .
درسته چند سال طول کشید .وسالهای زیاد وتمرینات زیادی تواین زمینه کردم .یه جاهایی خیلی زور زدم .اما بالاخره معجزه رخ داد.
امسالم روخوب شروع کردم .
حتمن به افکاروباورهای دیگم فکر میکنم .حتمن به برخوردها وروابطهای دیگم با اطرافیان تمرکز میکنم تا نقصهای ریز خودمو پیدا کنم.
اینجا فهمیدم که نقطه ضعف من اینه که ایمان صد درصد خودمو برای این مسیر نزاشتم.
ترس خیلی جاها دست منو بسته اما ازاین به بعد تا حس ترس به هر دلیلی برای هر موضوعی بیاد توذهنم ،حتمن مچشو میگیرم ومیگم برو بیرون ازوجودم .
بش میگم که خدایی بزرگ و قدرتمند دارم .
بش میگم من تنها نیستم .
وبعد به یاری خدا ،پسش میزنم .
من اگر بخام میشه راحت انجام داد.
ثبات شخصیتی اینجا خیلی مهمه .
حتمن جرعه تمرینات روزانم میکنم تا بهتر عمل کنم.
استاد پرسیدن که کجاها نتایج خوبی داشتیدوکجاها نتایج خوبی نداشتید؟
هرجا که قوانین رو رعایت کردم .
توجه وتمرکزم روی خودم بوده .
به زیبایی های جهان اطرافم توجه داشتم .
ازکاه کوه نساختم.
به قضایا اززوایه بهتری نگاه کردم.
زود بخشیدم .
ذهنمو درگیرموضوعی نکردم .
به نجواها پر وبال ندادم .
ورودیهای مناسب به ذهنم دادم.
به خودم عشق دادم،خودمو زود بخشیدم.
به خدا اعتماد کردم،رها کردم وباایمان سپردم به خدا.
سپاسگزاری کردم .
از منفی هاوخبرهای ناجالب اعراض کردم.
هرجا افکارمثبت داشتم .
هر جاباورفراوانی به نعمتها والطاف خداوند داشتم.
هرجا که تجسمات خوب باخودم داشتم.
هرجا که رابطم بامنبع الهی خوب بوده.
هرجا که ازخواسته هام حرف زدم .
در کل هرجا ،باهرشرایط وموقعیتی ،حال خودمو خوب نگه داشتم .
بله اینجا نتایج خوب دریافت کردم.
وهرکجا هم که این اصول روزی پا گذاشتم و توجهی بهش نکردم.قاعدتا نتایج خوبی هم دریافت نکردم.
جایی که برای خودم دلیل تراشی میکنم ومنطقم وارد عمل میشه که به این دلیل واون دلیل شما حق داری ،الان احساست بد بشه ،ینی باخت دادم.
باید یاد بگیرم که هیچ منطقی سوار بر احساس خوب من نباید بشه.
تحت هر شرایطی وباپیش اومدن هراتفاقی یا هر رخدادی وهررفتاری به خودم بگم عزیزم حالتو خوب نگه دار.
قشنگم نرو تو احساس بد.
تو که میدونید هیچ توجیه وبهانه ای قابل قبول نیست پس بیخود خودتو خسته نکن .برگردو حالتو عوض کن .تکرار وتکرار این اصول حتمن قدم به قدم ما روبه سمت رویدادهای عالی میبره.
استادجونم ومریم جونم عاشق هردوتونم.
خدا حفظتون کنه .
در پناه الله یکتا باشید همیشه عزیزای دوست داشتنی.
بنام الله یکتا
استاد عزیزم و دوستان گلم و مریم جانم سلام
احسنت به اراده ی آهنین شما
چقدر زیبا گفتید که سقف آرزوهامون کوچیکه….
بسیار درست گفتید ،منم سقف آرزوهام کوچیکه،اینکه تنش تو زندگیم نباشه ،همینکه آرامش داشته باشم،همینکه یه ثروتی دستم بیاد که قسط هام عقب نیافته خیلی شنگولم و باز شل میشم تو رفتن راه موفقیت و جهاد اکبری که بپا کردم
استاد عزیزم براستی شما و دوستانی که بسیار تو مسیر موفقیت پیش رفتید قابل تحسین هستید و حتی بالاتر از قابل تحسین
من زبونم قاصره از گفتنش
همش از خدا میخوام که کمکم کنه تو مسیر درست باقی بمونم ،میدونم که خدا هر که را بخواهد هدایت میکند
یا الله هدایتم کن
اهدنا الصراط المستقیم
صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لاالضالین
خدایا منو براه کسانی که به آنها نعمت دادی(مثل استاد عزیزم)_هدایت کن ،نه کسانی که به آنها غضب کردی و نه گمراهان
در این جهان همه چیز برای من مهیاست فقط کافیه آماده ی دریافتش باشم
یعنی بدبخت بودن آسون تر از دریافت خوشبختیه
یعنی شب و روز دویدن دنبال پول،آسون تر از دریافت ثروته
یعنی نهگفتن به آدمها سخت تر از رفتن تو دل نا خواسته ها و شکست هاست
مدتیه دارم به شدت کنترل ذهن میکنم تا با آدمهای نادرست رفت و آمد نکنم
همش سرزنش و گله ی دیگران رو تحمل میکنم که وای چه عجب از خونتون دراومدی و …. ولی من با خودم میگم اشکال نداره من باید بهای خوشبختی رو بدم،و میگم وای من چقدر دوست داشتنی و درجه ی یک شدم که همه عاشق با من بودن هستند و خودم رو تشویق میکنم که آره داری مسیر درست و میری
یک پاشنه ی آشیلی هم دارم که به موفقیت دوستانم حسادت میکنم اما بخاطر همین هم از خداوند استغفار میخوام و از خداوند میخوام کمکم کنه که کسانی که موفق شدند رو تحسین کنم و بدونم که این دوستان تلاش کردند و هرروز روی خودشون کار کردند که رسیدند به مقام بالا و عالی
من تو روابطم خیلی روی خودم کار کردم و به نتیجه ی عالی رسیدم اما یکم بخاطر حجم زیاد درسم کمتر روی کنترل ذهنمکار کردم و متاسفانه به بدتر از شرایط قبل برگشتم
من تمام تلاشم رو میکنم که باز هم بیشتر روی خودم کار کنم و تو مسیر موفقیت بصورت مداوم پیش برم