دلیل نتایج پایدار - صفحه 25

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شهیده گفته:
    مدت عضویت: 936 روز

    به نام خدای هدایتگر

    سلام به همه مخصوصاً اساتید عزیزم

    یک سال پیش من در یک دوره اقدام گرایی شرکت کردم ،

    باجود تلاش‌هایی که می‌کردم و تمرینات و انجام می‌دادم ولی تقریباً هر چند روز یک اتفاق ناخواسته باعث می‌شد که کارها آنطور که باید انجام نشه اونجا بود که استادم به من گفت باید روی شخصیتم کار کنم و من رو با دوره آفرینش استاد عباس منش آشنا کرد

    چون آگاهی کاملی از دوره های استاد و سایتشون نداشتم از طریق سرچ در تلگرام در کانالی به نام قانون آفرینش استاد عباس منش عضو شدم واین دوره رو اونجا گوش کردم

    واز همونجا تغییرات در زندگی من به طور محسوسی شروع شد و و کارها روی روال افتاد و من شاهد پیشرفت بودم اما چون باورها در من محکم نشده بود همزمان با اعتراضات در ایران من هم همراه با موج جامعه شدم و نتیجه آن کاملاً مشخص بود.

    به نظر من به عنوان شاگرد کوچک این خانواده وقتی که آموزش‌ها تاثیر اولیه خودشون رو می‌گذارند ما یادمون میره که باید اون باورها رو در خودمون محکم کنیم و برای همین خیلی زود فراموش می‌کنیم و دوباره برمی‌گردیم به مسیر قبلی

    به قول استاد هر روز باید روی خودمون کار کنیم

    ما نیاز داریم به استمرار باورهامون محکم بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    علی فلاح گفته:
    مدت عضویت: 746 روز

    بنام خدای هدایتگر

    سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم

    من چند وقتیه عضو سایت شدم ولی خب هیچ نظری ننوشتم و این اولین دیدگاه منه

    من چندساله که سفت و سخت دارم کار میکنم از همه نظر چه جسمی چه ذهنی ولی نتیجه های خیلی کمی گرفتم ، من 25 سالمه و از تمام هم دوره ایی هام بیشتر کار کردم.. ولی نتایجم خیلی کمتر از اوناس..

    این تو ناخودآگاه من برام سوال شده بود که چرا؟؟؟ چرا واقعا؟؟ چرا منی ک دارم رو خودم کار میکنم؟ چرا منی که دارم روزی 10 12 ساعت کار فیزیکی میکنم. چرا؟ نتیجه ام خیلی کمتر از بقیس؟

    جوابشو پیدا نکردم.. تا اینکه دیروز این فایل رو گوش کردم و گفتم وای خدای من.. جواب کل سوال های من تو زمینه ی درجا زدنم تو این چندساله همین بود…اینکه من متعهد نبودم.. من هرکاری رو چند ماه انجام می‌دادم و دقیقا وقتی ب موقعی می‌رسید که میخاست نتیجه بده دوباره رها میکردم.. و ب همین منوال…

    نتایج پایدار محصول رفتارهاییکه، تبدیل بشه به شخصیتمون

    خداروشکر میکنم که یکی‌از اون ترمز هایی که نمیزاشت من تو این چندساله پیشرفت کنمُ پیدا کردم.

    و

    در مورد اینکه چرا افراد با وجودی که راهو پیدا میکنن، مسیر درست رو پیدا میکنن و ادامه نمیدن

    ب نظر من برمیگرده ب ذهن و باور ها… ب نظر من راه درست و سالم تو ذهن افرادگره خورده با سختی و مشقت و اون مسیری ک خودشون میرفتن تو باورشون اینه که آسون ترین و راحت ترین راهه که برمیگردیم ب اهرم رنج و لذت

    تا زمانی که عادات مخرب مثل غیبت کردن دروغ گفتن یا تو زمینه ی سلامتی پرخوری و درهم خوردی و…

    تا وقتی که تو ذهن و باورهای ما عادات مخرب با لذت گره خورده باشه ما نمیتونیم مسیر سلامتی و راستی و درستی رو ادامه بدیم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    سمیه زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2223 روز

    لی وقتی با بچه ی یکساله موو کردیم به ایالت دیگه برای شروع کارم و دیدیم ظاهرا اولش بیگاریه عقل حکم می کرد که خب امیدی راه اشتباهه، راهتو بگیر و برگرد!! اگه ایمانت فقط به زبون نباشه، به معنی واقعی توکل داشته باشی اینکارو می کنی ولی من بعد فهمیدم که فکر می کردم آدم باخدایی هستم… گفتم یعنی چی؟ چیکار کنیم؟ از کالیفرنیا همه چیمونو جمع کردیم فروختیم با بچه ی کوچیک اومدیم ایالت نیویورک تو این غریبی، حالا دست از پا درازتر برگردیم؟؟شرک امونم نداد، اگه همون روز اول قانون رو می فهمیدم می گفتم نع من نمی تونم سه ماه صبر کنم تا تو بودجه بگیری! (بماند این سه ماه شد شش ماه بعد 9 ماه…) وضع بدتر نمی شد! شرک ورزیدم گفتم الان من پیش هر استاد دیگه ای برم چرا باید به من کار با حقوق بده؟ من یک سال و نیمه بخاطر بدنیا آوردن دخترم از ریسرچ دور بودم، مدرکم از ایرانه، دستم خالیه. شاید حداقل اینجا بمونم سه ماه دیگه پروپوزال جواب بده و بودجه بگیره و منم اوضاعم درست میشه… خلاصه که هیچ گناهی بالاتر از شرک نیست و چک و لگدهاش هم بعدش نوش جان کردیم تا دلتون بخواد. خیلی هم با خدا راز و نیاز می کردما ولی حرف زدن با خدا رو بلد نبودم! فکر می کردم دلم با گریه و زاری باید صاف شه و خدا دلش به رحم بیاد… حماقت محض! بعد از یکسال و نیم با یه حقوق کمتر از متعارف یه روز به خودم اومدم و گفتم تا کی می خوای به این وضع ادامه بدی. یکساله استاده قول داده کمک می کنه برای تبدیل ویزام به ویزای محقق (J1 که در اون صورت می تونستم برای گرین کارت اپلای کنم) همش بذار این ددلاین بگذره، بذار اون ریپورت رو بنویسی… دیگه بسه.یکم توکل واقعی کردم و گفتم من دیگه نیستم! بعد تو همون دانشگاه کرنل رفتم با کلی استاد صحبت کردم ولی ته دلم می گفتم آخه چرا باید به من کار بدن؟ رزومه ی من چی بود که حالا تو یکسال و نیم گذشته به سبزه نیز آراسته شد (چون تو زمینه ای متفاوت از رشته م بود). و خب طبیعتا 100 درصد تقصیر رو از اون استاد می دونستم!!! بلاخره برای یه دوره ی شش ماهه رفتم بصورت نیمه وقت تو آزمایشگاه یه استاد آمریکایی و بعد از اون دوباره شروع کردم اپلای برای اساتید دیگه تو همون دانشگاه. اما… و باز هم اما… شنیدین میگن «عدو شود سبب خیر» ؟ حکایت ما شد… تو اون چند ماه که من از آزمایشگاه اون استاد ایرانی اومده بودم بیرون سر یک کاری که مشتری همسرم شده بود ( همسرم کار املاک رو تازه شروع کرده بود همون موقعها) خیلی از طرز کار همسرم خوشش اومده بود و به خیال خودش برای تشکر یه سری فایل صوتی داده بود به همسرم به این عنوان که تو آدم موفقی می شی بیا این فایلا رو گوش بده کمکت می کنه!!! و خب حدس می زنین چی بود دیگه؟؟ بله، فایلهای استاد بود، قانون آفرینش ( که البته بعدها دوره رو از سایت خریداری کردیم خودمون).و من و خواهرام و مامانم شروع کردیم فایل گوش دادن. من تازه داشتم با قوانین آشنا می شدم و کار می کردم که یه استاد کُره ای خیلی راحت بهم گفت اتفاقا یکی با بکگراند تو می خوام و بیا. و من اون روی سکه رو از نظر ارتباط با استاد دیدم… انقدر انسان بزرگمنش و ساپورتیوی بود که حد نداشت. من تازه می تونستم به دور و برم نگاه کنم و متوجه زیبایی های اطرافم باشم. یادم نمی ره اون شهر، شهر فوق العاده زیبایی بود در بهار و تابستون و من خیلی وقتا از زیبایی اطرافم و حال خوشم بغضم می گرفت یه بغض دوست داشتنی… و خلاصه یه فصل جدید و رو به رشدی در زندگی ما شروع شد… خب حقوقم که بیش از دوبرابر شد، آرامش و آسایشم بی نهایت بیشتر شد، دیگه حالم همش خوب بود. زمینه ی ریسرچم رو با درخواست خودم تغییر دادم به باتری که خیلی برام جذاب بود بقول معروف hot topic بود و خلاصه نزدیک به سه سال اونجا یاد گرفتم و تجربه کسب کردم و شروع کردم به اپلای برای کار… می دونستم که اعتماد به نفسم هنوز اونی که باید باشه نشده و با کمک دوره ی عزت نفس خدارو شکر ازون نظر هم خیلی بهتر شدم و خودم رو لایق دونستم برای کار بهتر و شرایط مالی بهتر. بعد از اون خیلی راحت تونستم یه کار صنعتی تو R&D یه شرکت خودروسازی بگیرم و اصلا بطرز غیر قابل باوری (برای عامه) همه ی همکارام و مدیرام انسان‌های بی ریا نازنین شریف،… خلاصه همه چی عالی… حقوقم هم با دوبرابر دانشگاه شروع شد. روابطم با آدما خیلی بهتر شد بخصوص با همسرم، خیلی عاشقانه تر از قبل هستیم، دوستان منفی خیلی از دور و برمون حذف شدن. البته که هنوز هم گاهی مهمانی دوستی هست که فقط دوست دارن حرفای منفی و بیهوده بزنن، ولی بسیار کم. حالا تو این چندماه اخیر من یه جور دیگه ای دارم کار می کنم و اصلا تا قبل از این همچین تعهدی تو کار رو خودم نداشتم. دو سه روز پیش که دیدم دفترم تموم شده یاد اون تعجب خودم از دفتر پر کردن بچه خا افتادم و فقط با ذوق گفتم خدایا شکرت…

    خدا رو شکر می کنم که با اینکه سرعت پیشرفتم لاک پشتی بوده ولی رو به جلوه… خدا می دونه که چه اتفاقات عالی و بی نظیری رو دارم خلق می کنم و بزودی تجربه خواهم کرد…

    خدا جونم عاشقتم… استاد عزیزم و مریم بانوی دوست داشتنی عاشقتونم بخداا… دوستای گلم خدا می دونه که تک تکتون رو دوست دارم. به خودش می سپارمتون…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      سمیه زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2223 روز

      سلام مجدد، عذرخواهی می کنم که قسمت اول کامنتم حذف شده.جای دوستان خالی، دیروز دخترم رو برده بودم ساحل و خودم نشسته بودم کنار ساحل تو هوای عالی داشتم این کامنت رو می نوشتم و لذت می بردم. کامنتم خییییلی طولانی شده بودو باتری گوشیم کم. گفتم بذار تو saved message تلگرامم کپی پیست کنم که اینهمه نوشته از بین نره… و بعد که زدمش به شارژ، همونجا ادامه دادم و ادیت کردم و بعد کپی پیست کردم اینجا… نمی دونم کامل کپی نشده یا اینجا اتفاقی افتاد که حذف شده ولی بهر حال حتما خیریتی بوده :) شاید زیادی توضیح داده بودم… بهرحال اصل هدایتم از همینجا که نوشتم هست.

      در پناه حق شاد و سلامت و ثروتمند باشید :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 1243 روز

    سلام

    وقتی ایمانمون هنوز ضعیفه یعنی هنوز داریم حرفای قشنگی میزنیم که اگه خودمون تک تک اون حرفها رو باور داشتیم کن فیکون میکردیم

    ولی به‌خودم سخت نمیگیرم و میگم خدا به نیت ها پاسخ میده

    تو همین لق لقه زبان رو که تا چند وقت پیش نداشتی ادامه بده ناامید نشو ، کم کم به یقین هم میرسی

    این روزا مینویسم باورهایی رو که دوست دارم به یقین برسم و مثل سیمان بچسبن به مغزم جای اون باورهای غلط گذشته

    و تو دل این نوشته ها خود بخود به نکات جالبی میرسم که میخوام از شما دریغ نکنم و به‌اشتراک‌ بزارم باشد که خدا بر قلم و زبان من جاری شود:

    اگه حرفای استاد بهت برخورد ، همین یعنی اینا پاشنه ی آشیل توئه ، مقاومت داری تو باورشون ، که مدتهاست سد شده برای رسیدن به خواسته هات

    ولی از حقیقت فرار نکن

    نزار به غرور سازنده ت بر بخوره بگه من چه قدرت‌هایی تو وجودش گذاشتم ازش استفاده نکرد

    وقتی دستت به نعمتی نمیرسه و رَوش بدست آوردنش و خواستنش از خدا رو نمیدونی،

    ننداز گردن خواست خدا و تقدیر و امتحان الهی و …

    اون دنیا همین خدا بهت میگه :

    ” تو از من خواستی بهت ندادم ؟؟؟؟؟

    اینهمه آدم این همه چیز خواستن بهشون دادم ، حتی مواد مخدر از من خواستن، من دادم.

    تو هم از صراط مستقیم رسیدن به نعمتهامو میخواستی میدادم ”

    و اون وقته که میفهمی روز حسرت یعنی چی

    یه نوزاد تنها کاری که بلده و ازش برمیاد تا گرسنگی شو برطرف کنه گریه کردنه

    هیچ مادری اون شیری که تو سینه شه و خودشم بهش نیاز نداره، و اصلا اون شیر رو برای همون بچه میخواد، ازش دریغ نمیکنه ، مگر اینکه طفل به دو سالگی رسیده و خوراک های بهتری از اون شیر برای بچه ش در نظر گرفته

    من و تو کافیه همون کاری که از دستمون برمیاد یعنی خواستن نیازهامون از خدا رو انجام بدیم ، راه رسیدنش رو خودش بهمون میگه

    خواستن ما دقیقا مثل گریه کردن اون نوزاده،

    تنها کاری که میتونیم، همین.

    اون نوزاد ایمان داره که اگر گریه کنه ، مادر با مهربانی تمام اون شیر رو که

    خودش هم نیاز نداره ( الله الصمد ) و حتی بیشتر از طفلش دلش میخواد سیرش کنه (الرحمن الرحیم) ، در اختیارش میزاره

    اگه ایمانهای من و تو رو دست کاری نمیکردن با خزعبلاتی که بنام دین به خوردمون دادن، الان ماهم مثل همون نوزاد ایمان داشتیم که

    کافیه بخوایم تا بشود ( کُن فَیکون )

    ایمان داشتیم که

    خدا از ما مشتاق تره تا ما به خواسته هامون برسیم

    این موهبت و از خودت دریغ نکن

    خدا به ما دست داده ، پا داده ، چشم داده ، گوش داده ، درسته یا نه؟؟؟

    آیا هیچوقت از ما خواسته که با اون پاهایی که بهتون دادم راه نرید ؟؟؟

    گفته که پاهاتون و ببندید و ازش استفاده نکنید و اگه دارید می بینید که بقیه دارن چقدر راحت و قشنگ از همون پاها استفاده میکنن، شما از من نخواید که اجازه بدم ازش (در راه درست) استفاده کنید و با اون پاها در راه های لذت بخش قدم بردارید ؟؟؟

    آیا هیچوقت به ما گفته که اون دستان زیبا و سالم و توانمندی که بهتون دادم رو با طناب ببندید ،

    چون هرکس که از نعمت های من استفاده نکنه و چشم پوشی کنه ، نزد من عزیزتره و من برای کسی که استفاده نکنه از نعمتهام و لذت نبره از اونها پاداش درنظر گرفتم؟؟؟

    نه

    خدا به داوود نبی گفت تو قدرت رو از من بخواه من آهن رو در دستان تو نرم میکنم تا با اون دستها زره پولادین بسازی

    اندام جنسی انسان هم دقیقا مثل همون دست و پا و گوش و چشم، برای استفاده و لذت بردن داده، نه برای حسرت بردن که بگه نگاه کن، اینهمه انسان تو کوچه و خیابون دارن ازش استفاده میکنن مورد غضب من هستن، تویی که چشم پوشی کردی و نخواستی از من ، مستحق پاداشی اونم معلوم نیست، اگر انسان خیلی خوبی باشی

    پای سالم داده اما جلوی راه آدم یک سنگ ، یک گودال ، یک مانع هست ، نمیگه پس متوقف شو ، قدم از قدم برندار تا من بفهمم بخاطر من از خواسته ت چشم پوشی کردی تا بهت پاداش بدم

    نه

    میگه عزیزم از روی مانع بپر

    از کنار گودال عبور کن

    ولی حرکت کن

    از اون پاهای سالم که بهت دادم استفاده کن و جهان من رو طی کن و لذت ببر

    من اینها رو برای تو خلق کردم

    و تو رو برای خودم

    تو رو وقتی که شادی برای خودم میخوام نه بنده ی حسرت کشیده ی افسرده

    و کی تو شادابی ؟

    وقتی که حسرت داشتن یک خواسته تو دلت نمونده باشه

    چرا خدا ستارالعیوبه؟

    چون رحمان ه و به ما فرصت جبران میده،

    چون میدونه ما انسانیم و خطا میکنیم

    آیت الله بهجت میگفت:

    چرا قیامت یوم الحسرته؟؟

    چون آدمها اونجا تازه میفهمن که چه چیزهایی میتونستن از خدا بخوان و بهشون بده و نخواستن

    و چون نخواستن بدست نیاوردن

    امشب از خدا خواستم همونطور که به ابراهیم قدرتش رو نشون داد به من و تو هم رحمتش و نشون بده

    ابراهیم پیامبر اولوالعزم بود

    خلیل الله بود

    ولی در مورد زنده شدن مردگان شک داشت

    از خدا خواست بهش نشون بده

    و

    خدا نگفت برو خجالت بکش ، تو پیامبر منی ، تو دیگه چرا؟؟ این خواسته رو تو دلت خفه کن تا بجاش اون دنیا بهت پاداش بدم

    نه

    ابراهیم صادقانه به خدا گفت من چنین خواسته ای دارم

    میخوام ایمانم قوی تر شه

    میخوام قدرتت رو بهم نشون بدی

    میخوام یقینم محکم تر شه

    و خدا با مهربانی تمام بهش نشون داد

    من امشب با تمام وجود از خدا خواستم رحمت و مهربانیش رو به من و تو نشون بده

    و باور کن

    خدا بهمون غضب نمیکنه که ازش رحمانیتش و خواستیم

    کدوم مادری مهربونیش و از نوزاد ناتوانش دریغ میکنه؟

    کدوم پدری که یه بستنی فروشی بزرگ داره و خودش ثروتمنده و نیازی به اون بستنی ها نداره و بچه ش یه بستنی کوچیک هوس کرده ازش دریغ میکنه میگه نه نخواه ، من بجاش بزرگ شدی برات شاید ماشین خریدم اگه پسر خوبی بودی؟

    اون الله ی که صمده و بی نیاز

    رحمان ه و مهربون

    از اون پدر و مادر سنگدل تر و بی‌رحم تره

    که خودش یه نیازی رو تو وجود بنده ش بزاره ، بعد بگه ساکت باشنخواه

    اگه نخوای و بنده ی خوبی باشی شاااید اون دنیا یه چیزای خوبی بهت دادم

    یَابنَ آدم خَلَقتَ الأشیاءَ لِأَجلِکَ وَ خَلَقتُکَ لِأَجلی؛

    ای فرزند آدم، همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خودم ».

    همه چیز را ….

    دقت کن:

    همه چیز را.

    نگفته بعضی چیزا رو دست نزن

    همه ی چیزهای خوب رو برای تو آفریدم

    اصلا اگه غریزه جنسی بد بود و نباید میخواستیم چرا به این راحتی تو بدن تک تک ما قرار داد؟

    فقط برای زجر کشبدن؟

    درسته باید از راه درستش ازش بهره ببریم

    ولی وقتی شرایط اینطوریه که راه درستش رو ما نمیدونیم ، دلیل نمیشه اونم ندونه

    دلیل نمیشه ازش بخوایم و اون بدونه بهمون نگه

    پس راهها بسته نیست

    چرا فکر می‌کنیم خدا اینهمه زیبایی ها.و نعمتها و لذت‌های دنیا رو آفریده فقط برای اینکه به ما نشون بده و ما زجر بکشیم تا اون دنیا شاید بهمون بهشت بده؟؟؟

    مگه نه اینه که میگه من تمام نعمتهای دنیا رو برای شما آفریدم حتی همه آنچه در آسمانها و زمین ه اگه از من بخواید در تسخیر شما قرار میدم

    ( وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا)

    و شما رو برای خودم آفریدم؟؟

    ما اگه تو غم و رنج نرسیدن به خواسته هامون باشیم به چه درد خدا میخوریم؟.

    اون بنده ای میخواد که شاد باشه و راضی

    شادی و رضایت کی بدست میاد؟

    وقتی که تو ایمان داشته باشی خدایی داری که خالقه

    و تو رو هم مثل خودش خالق زندگیت آفریده

    ایمان داری هرچی بخوای بهت میده، هرررچی

    نه اینکه بد و خوب میکنه و اونایی که خیلی دوست داری رو بهت نشون میده تا زجر بکشی ولی بهت نمیده

    و این هم اصلا ممکنه تنها راه نباشه

    .این یه راه از صدها راهی ه که برای حل یه مساله وجود داره

    و برای خدا کاری نداره بهتر از این راه هم به بنده هاش الهام کنه

    وحی و الهام خداوند فقط مخصوص پیامبران نیست

    خدا خودش تو قرآن میگه ما به زنبور عسل وحی کردیم ، به عنکبوت وحی کردیم ، به مادر موسی وحی کردیم

    اِنا اوحَینا اِلی اُمِّ موسی

    مگه مادر موسی پیامبر بود؟؟

    تو سوال ت رو بپرس خدا هزاران جواب برای اون سوال داره

    در قلبت رو بروش باز کن

    خدا خودش گفته از من هدایت بخواین برای راه راست

    10 بار در روز تو نمازش میگیم :

    .خدایا من فقط تو رو میپرستم و فقط از تو کمک میخوام ، تو هم به راه راست هدایتم کن

    پس اگه الان که من و تو فقط به حرف خودش گوش دادیم نه شیطان و از خودش کمک خواستیم اون وظیفه شو که هدایت‌ه انجام نده چرا گفته از خودم هدایت بخواین راه درست و من بهتون میگم؟؟؟

    ایمان کجا معنا پیدا میکنه ؟؟؟

    همینجا..

    اینجاها که برای یه مساله عقل ناقص خودت به هیچ کجا نمیرسه و درمونده میشی

    اگه اینجا خدا نباشه

    اگه اینجا خدا هم راه حل اون مساله رو ندونه که خدا نیست ، قادر مطلق نیست

    اگه بهت جواب اون مساله رو که میدونه نگه که ارحم الراحمین نیست

    که محب توابین نیست

    خدای من این شکلیه

    جواب همه چیز رو میدونه

    به همه چیز احاطه داره

    راه راست رو خودش میدونه

    و بخیل نیست که به من نگه

    ظالم نیست که بگه تو توی این دنیا زجر بکش و تحمل کن اون دنیا من جبران میکنم

    خودش گفته ازم بخواید :

    ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الآخره حسنه

    خودش گفته هم در دنیا حسنه و بهترینها رو بخواید هم در آخرت

    اشتباه به ما گفتن که این دنیا خدا گفته زجر بخواید تا اون دنیا حسنه بهتون بدم

    خدایا همونطور که هدایتم کردی به گفتن و شنیدن این حرفها ، هدایتم کن به باور کردن

    و عمل کردن بهش

    آمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      صالح گفته:
      مدت عضویت: 1240 روز

      سلام به دوست همفرکانسی

      کامنتت رو دوبار خوندم

      و هر بار به تک تک جمله هایی که نوشتی فکر کردم

      همون طور که اول کامنت هدایت خاستی که خدا در قلم ت جاری شد

      خیلی دقیق نوشتی

      مخصوصا وقتی برای تایید حرفات از آیه ها استفاده میکردی بی نظیر بود

      و اون مثالی که از کودک شیرخوار و مادرش زدی هم خیلی باحال بود

      درسته

      جهان مثل مادر ماست و ما اون طفل

      خیلی طبیعی باید نعمت ها وارد زندگی مون بشه

      به قول تو باید همیشه شاداب باشیم

      شاداب ازین که هیچ حسرتی تو دلمون نمونده

      و اون که گفتی خدا نعمت هارو از قبل افریده تا ما استفاده کنیم مثل دست و پا مون

      و به دروغ به ما گفتن هرکی بهره مند نشه اون دنیا اجر زیادی دریافت میکنه

      خیلی درست و منطقی بود

      تو سوالت رو بپرس اون هزار راه برای جواب داره

      در قلبت رو باز بزار

      ممنون از کامنت زیبات خیلی از شما یاد گرفتم

      در پناه خدا ..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        نگین گفته:
        مدت عضویت: 1243 روز

        سلام دوست گرامی

        خدا رو شکر که جملاتی که خدا بر زبان من جاری کرد به دل شما نشست

        داستان هدایتتون رو خوندم خیلی جالب بود مخصوصا اون‌گلدسته ها که خوب شد نیفتادن(خخخ)

        و

        مخصوصا آخرین خط های داستان هدایتتون که فرمودید بعد بیست سال کارمندی رو رها کردید، اولش با دیدن عکستون گمان کردم یک جوان 20 ساله اید ،من هم از کارمندی 21 ساله با شرایط عالی بیرون اومدم که کارمند خدا بشم و روی خودم‌ و باورهام کار کنم. اوایل کمی به در و دیوار خوردم تا کم کم خودم و پیدا کردم

        موفق و پایدار باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    جانِ دِگر گفته:
    مدت عضویت: 3383 روز

    آقای عباسمنش، درود.

    ببینید، اگه شما دوره آماده می کنید، مسایلی رو مطرح میکنی که سوال خودت بوده، و پاسخش رو شما به یک شکلی درک کردی.

    الزامی نداره که همان درک رو افراد دیگه داشته باشند.

    چون هر فردی، مثل اثر انگشت، منحصر بفرد هستش.

    فلذا حرف های شمارا می شنوند، اما اون طوری که شما درک کردی، درک نمی کنند. چون آدم متفاوتی هستند.

    به همین سادگی…

    پس : ممکنه اون نتیجه شما رو نگیرند.

    مثال ملموسش برای خودم هست، در زمینه مالی. با اینکه بسته روانشناسی ثروت 1 را دارم، و بقول شما، بارها و بارها گوشش می کردم، و تمریناتش رو انجام می دادم، و فکر می کردم مثلا با تا نکردن پول در کیف پول، پول سراغم میاد ! اما به هیچ وجه پیشرفت مالی نداشتم.

    تا اینکه : با دوره شما قهر کردم، و اومدم از خودم سوال پرسیدم : سوالاتی واضح، مثلا : چرا من این عدد مشخص پول ندارم؟

    حالا جواب ها که می یومد، کاملا شخصی بود، کاملا منحصر بفرد بود، و کاملا مملموس برای شخص من. و درک می کردم که اونها، سدهای ذهنی من هستند در مقابل ورود نعمت به زندگی ام.

    اما آنچه که شما آموزش داده بودی، برای شخص شما ملموس بود. دلیلی نداره که من هم همونقدر اون رو لمس کنم که شما لمس کردی.

    به این نکته اشاره نفرمودی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    آرزو زینلی گفته:
    مدت عضویت: 1479 روز

    سلام به استاد عزیز و خانواده بزرگ عباس منش

    واقعا کلمه نسیان که از فراموشی میاد بزرگترین دلیل بر ثابت نبودن نتایج پایدار هست وراهکاری که با مدار فعلیم به ذهنم میرسه فقط و فقط ماندن در سایت خواندن نظرات بچه ها استفاده از دوره ها و متعهد ماندن به اجرای آنهاست تا جزئی از شخصیتمون شه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    فرنگیس محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2648 روز

    سلام به استاد عزیزم

    وقتی آگاهانه از آموزشها و قوانین استفاده کرده ام چه نتایجی گرفتم

    من چند ساله که دوره عزت‌نفس رو مرور میکنم و هر بار بهتر میفهمم و تمریناتش رو بهتر عمل میکنم امثالش در زمینه غلبه بر ترس هام ،اوایل از ترس‌های کوچیک شروع کردم مثل اینکه هنگام صحبت با افراد به چشماشون نگاه کنم ،سرم رو پایین نندازم از وسط مردها رد شم ،

    العان بااقایونی که تاجر هستن و عمر پدر من و بالاتر رو دارند در زمینه کاری خودم مراوده دارم و اصلا از صحبت باهاشون استرسی نمی‌گیرم ،اصلا اینا ترس حساب نمیشه واسه من

    یا در زمینه روابط به شدت آدم وابسته و دلسوزی بودم

    دوسالی هست که بالا پایین داشتم ولی طی چند ماه اخیر بخصوص با فایلهای اخیر به شناخت بیشتری از خودم رسیدم ،متوجه شدم که خیلی تغییر کردم ،قبلا مثلاً یه مهمونی میرفتم و بعدش کلی از حال خوب خودم خارج میشدم و چند روز طول می‌کشید و تو در و دیوار بودم و خودم رو سرزنش میکردم که چرا رفتی که اینطوری ذهنت پر شه از حرف های مفت ،کی چکار کرده ،کی طلاق گرفته ،وو

    العان اصلا نمی‌خواد جلو خودم رو بگیرم که نرم واقعا هیچ گونه تمایلی به جمع های منفی و فامیلی ندارم ،وزمانم بسیار برام ترزشمنده

    در زمینه باور لیاقت و ارزشمندی با کار روی قوانین و خوندن مقالات عقل کل و سوال جواب های دوستان و نوشتن تمریناتش و عمل به اونها واقعا تغییر محسوسی میبینم ،خیلی برا خودم ارزش قائل هستم ،اصلا دیگه اون احساس گناه های بیخود که داشتم رو ندارم ،یه کارهایی خدا برام کرده که میبینم عه اینقدر ارزشمند و محبوبم نزد پروردگارم ،چقدر قبلاً خودم رو کم می‌دیدم ،باید خیلی خودم رو ارزشمند تر بدونم ،

    راه اندازی کسب و کارم و ورود به بازار کار و درآمد شخصی با کار سه ماهه مداوم روی دوره دستیابی به رویاها شروع شدو از اونجا هدایت شدم به پله های بالاتر

    در خیلی از موارد که پاشنه آشیل م بوده ،و جزو نقاط ضعف شخصیتی م بوده،و باعث عقب گر م ،تکرار کارهای تکراری شده، از صحبت های استاد دور شدم و اصلا یه موقع های تحمل شنیدن صدای استاد رو هم نداشتم ،ده بار طی روز به سایت سرزدم و چرخیدم و هر کاری کردم نتونستم حالم رو خوب کنم و با حسرت شاهد از دست رفتن زمانم به بطالت ،از بین رفتم عزت نفس و اعتماد به نفس آم بودم ،چون فک کردم حالا تا حدودی فلان مشکلم حل شد اوکی هست ،دیگه مشکلم رفع شد ،ایرادی نداره حالا یکم هم از این صحبت ها دور بشم،حالا برم فلانی رو ببینم یکم صحبت کنیم ،متاسفانه خیلی قشنگ خودم رو دور میزدم و تا دوهفته تو در و دیوار و خیال پردازی های بیخود و مقایسه و… یادآوری ش حالم رو بد می‌کنه ، ،،

    همش هم از کنار گذاشتن اهرم رنج و لذت و اهمال کاری در تمرین‌ها و جدی نگرفتن اونها شروع میشد

    چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند؟ بنظرم تا حدود زیادی برمیگرده به برنامه ریزی مغزی تا به العان ما ،و بهم ریختن و از نو برنامه ریختن برا ذهنمون ،خیلی زمان می‌بره و باید استمرار داشته باشیم

    یه دلیل دیگه اش فراموشی نتایج و اینکه واقعا این نتایج از کجا شروع شد هست ،فک میکنیم از اول همینطوری بوده ،فک میکنیم این قضیه مثل حقوق ماهیانه است صرفاً با داشتن این فایلها و خرید محصولات نتایج مثل حقوقت میاد دیگه ،در حالی که فرکانس از لحظه ای به لحظه دیگه ممکنه متفاوت باشه ،عدم ایمان واقعی به خداوند و عدم قبول 100 در صد این صحبت‌ها و قوانین،عدم کنترل ورودی ها که مساوی با عدم کنترل ذهن،مغروررشدن و خودمون رو علامه دانستن و اعتماد بیش از حد به خودمون که من چند ماه کار کردم و دیگه اون نقاط ضعف شخصیتی رو ندارم و دوباره از همون سوارخ ها گزیده شدنو سیکل تکراری که برا من دو سال هر چند ماه تکرار میشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 811 روز

    به نام خدا

    ردپای 72

    سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم

    بعضی وقتا آنقدر حرف داری که نمیدونی چی بگی !مثل امشب من

    چندین بار نوشتم و پاک کردم

    در نهایت ردپای امشب اختصاص میدم به چکیده این روزها

    این روزا خیلی برنامم فشرده شده اما خیلی حالم خوبه

    از وقتی معجزه خدارو دیدم ،انگیزم بیشتر شده یه طورایی انگار واقعا پذیرفتم خب خب خب خدا که صدامو داره پس بریم تو کارش

    انگار شرایط سخت هفته پیش یه مدار دیگه منو جابه جا کرد و به من اجازه داد احساس لیاقت بیشتری حس کنم

    تو مدار جدید ،منم و من !تنها و مستقل، برخلاف بیست و اندی سال گذشته

    انگار یه بسم الله گفتی و دست گذاشتی رو زانوهات

    که هر چی قبلا شده بیخیال بیا از نو بسازیم

    بیخیال مردم و هیاهو بیخیال حرف خاله و عمه و شمسی کوره

    بیخیال مقایسه با بقیه

    مدت هاس منتظر این مدارم

    آخیش بالاخره منم و مداری که دیر مجوز ورودش گرفتم اما به فال نیک میگیرم که زمانبندی خدا درسته

    تو این مدار استارت خیلی کارها خورده میشه پس باید آماده بشم ،تدارک دیدم و کوله بار سفر بستم

    یه یا علی مونده و سایه خدا که بالا سرم باشه

    :)خیلی خود جدید دوست دارم

    سخت بود اما ارزشش داشت

    مرسی استاد که حرفا و اعمالتون باعث شد مداری که سال ها با ترس و درماندگی ازش فرار میکردم ،بالاخره اندازم بشه

    شایدم من اندازش شدم

    اجرتون با خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 70 رای:
  9. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 1320 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گل

    استاد چه تیپ عالییییی دارید و چه ماشین فوق العاده ایی خداروشکر ک من این همه زیبایی هارو امروز توی این فایل فوق العاده دیدم

    و سلام ب همه دوستای عزیزم

    کامنت ها عالی بود خیلی خیلی لذت بردم

    درحین گوش دادن فایل از خودم پرسیدم کجا بود ک من از مسیر فاصله گرفتم و گرفتار مشت و لگد های جهان شدم یاد سال 97 افتادم

    اون سال ی درس خیلی بزرگ از زندگی گرفتم ولی ادامه ندادم، من دوسال خیلی خیلی سخت رو پشت کنکور کارشناسی موندم (اون زمان هنوز با این مباحث آشنا نشده بودم) سخت گذشت تااینکه یک ماه به کنکور مونده بود هیچ راهی نداشتم هیچ کسی نبود کمکم کنه و کنکور برام یه غول بزرگ بود در واقع همون شرک :(

    یه شب خیلی گریه کردم و سر سجاده از خدا کمک خواستم گفتم نتیجه هرچی میشه بشه فقط کمکم کن حالم خوب بشه من نیاز ب آرامش داشتم و از همون شب ب بعد قشنگ یادمه در اتاقم رو بستم و صبح تا شب درس میخوندم و اجازه نمیدادم کسی بیاد توی اتاقم و حرفی بزنه ک حالم بد بشه (بلد نبودم اون موقع ولی ورودی هامو کنترل کردم) یک ماه تمام همین کارو کردم و نتیجه ک اومد شکه شدم دقیقا همونی ک میخواستم بهترین دانشگا بهترین رشته و من پاداشمو از خدا گرفتم بعد از کنکور من دیگ فقط ب خودم میگفتم الهام یادت باشه کی کمکت کرد ب همون خدایی ک این غول رو شکست داد تکیه کن به اون توکل کن و فقط یادت نره ک اگه یادت بره دوباره دچار سیکل معیوب گذشته میشی سعی کردم یادم نره ولی یادم رفت و رفته رفته جهان دوباره منو وادار کرد یاد بگیرم وادار کرد به سمت جلو حرکت کنم

    از وقتی با مباحث آشنا شدم نتایج فوق العاده ایی گرفتم، من همین هفته پیش دقیقا همین امشب بود که یه تعهد ب خودم دادم

    من دوسال بود که یه خواسته رو داشتم و دنبال راهی بودم بهش برسم تااینکه هفته پیش گفتم خدایا تو بهم راهشو نشون بده؟ این خواسته چرا نمیشه براش چیکار کنم؟ و یه هدایت از خدا گرفتم

    از اون هفته تا دیروزی ک من رفتم و اون چیزی ک میخواستم رو خریداری کردم کمتر از یک هفته گذشت و من به اون خواسته ام ک توی لیست خواسته هام اول مینوشتم رسیدم

    خیلی معجزه وار پولش جور شد و خیلی سریع من ب اون خواسته ایی ک دوسال سعی کردم بدستش بیارم و نمیشد رسیدم

    و البته اینم بگم من از اون هفته تا امروز مو به مو به تعهدی که دادم و هدایتی ک خداوند بهم کرد عمل کردم و خداروشکر بدستش آوردم

    میخوام بگم تعهد یه آدم واقعا کن فیکون میکنه، قدرتی خداوند به آدم میده ک غیرقابل توصیفه

    امیدوارم توی مسیر همینطوری با این تعهد بمونم و نتایج عالی رو پشت سر هم رقم بزنم

    برای شما دوستای گلم هم بهترینا رو میخوام

    استاد ممنونم ک کمکم کردید راهم رو پیدا کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
    • -
      اصغر کاظمی گفته:
      مدت عضویت: 2365 روز

      سلام به الهام خانم متعهد

      از داستان زندگی درسی ودرخواست خدایت برای کمک به رسیدن به آرزویت لذت بردم وبه من آموختی که یک تعهد یک توکل فقط به رب وگوش کردن وپذیرفتن بدون چون و چرا وعمل کردن وقدم برداشتن حتی ناآگاهانه از مباحث قانون که استاد میفرماین به هر آنچه که می‌خواهم میرسم همانطور که الهام عزیز رسیدن

      از موفقیت هایت بیشتر بنویس با نکات ریزتر از چگونگی عمل کردن و رسیدن به خواسته هایت با مثال واضحتر تا من هم راحت‌تر درک کنم وعمل کنم وبه نتیجه دلخواه برسم

      شاد وسالم وموفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        الهام گفته:
        مدت عضویت: 1320 روز

        سلام دوست عزیزم

        کامنت شما خیلی خیلی بهم انرژی داد و خیلی خوشحالم ک براتون مفید بود

        راستش من قربانی کردم، فکر میکنم وقتی تعهد میدی باید ی سری چیزا رو باهاش قربانی کنی

        من یه وسیله خیلی ضروری رو احتیاج داشتم و در طی این دوسال ذهنم فریبم میداد ک باید یه پول زیاد بدستت برسه تا بتونی اون وسیله رو بخری با این پولی ک تو داری نمیشه باید سرکار بری باید یه شرایط جدید بوجود بیاد تا بتونی بخری همین باور اشتباه ادامه داشت تا اینکه وقتی فایل آقای عطاروشن رو برای چندمین بار نگاه کردم

        صحبت ایشون توی یکی از قسمت ها مثل کلیدی برای رسیدن به خواسته ام بود

        در واقع هدایت خدا بود ک گوش من رو باز کرد و خوب شنیدم

        ایشون گفتن من با همون شرایطی ک داشتم تغییر ایجاد کردم و کم کم به خواسته هام رسیدم با همون گوشی قدیمی ک داشتم ویس میگرفتم و توی کانال تلگرام میذاشتم

        منم به خودم گفتم برای خرید این وسیله هیچ چیزی از بیرون نباید تغییر کنه فقط تو باید تغییر کنی و متعهد بشی تحت هر شرایطی اونو با همین مقدار پولی ک داری باید بخری بدون قسط و بصورت نقدی :)

        یک هفته تعهد بستم یه سری کارا ک باعث میشد بیخودی پول از دستم خارج بشه رو انجام ندادم درواقع قربانی کردم یه سری خواسته های بیخودی رو ک فقط پولمو ازم میگرفت

        هرچند ذهنم فکر میکرد ک باید خیلی سختی بکشم و طول میشه ولی رفتم و اقدام کردم برای خرید و دیدم چیزی ک میخوام دقیقا به اندازه پولیه ک دارم و اتفاقا خیلی خیلی راحت هم خریداری کردم و خداروشکر میکنم

        خدا خیلی عالی و واضح هدایت میکنه فقط من قبلش نمیشنیدم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    جواد طریقت گفته:
    مدت عضویت: 2131 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستانی که کامنتم رو میخونن

    امیدوارم که هرجا هستین حالتون عالی باشه

    استاد جان تجربه ی من از متعهد بودن به مسیر و همواره احساس خوب داشتن در هرشرایطی و توکل کردن و ایمان داشتن به خداوند به این صورته که من واقعا خداوند را با چشمم دیدم و با قلبم حسش کردم این داستان مال تقریبا چهار سال پیش هست که داستان خیلی مفصلی داره و خلاصه اش میکنم که اون روزا تازه با قوانین اشنا شده بودم و واقعا متعهدانه عمل میکردم به قوانین یه روز یه دونه از مدارک مهمم رو گم کردم توی جاده ای که تقریبا بیست کیلومتر از خونه مون فاصله داشت و با موتور داشتم این مسیر رو میومدم وقتی متوجه شدم که گم شده اول ترسیدم و نگران شدم ولی بعدش با توکل کردن به خداوند تونستم حالم را خوب کنم تقریبا ده روز طول کشید تا این مدرکم رو پیدا کنم اما همواره اگاهانه با توکل کردن و اطمینان داشتن به خداوند حال و احساسم را خوب نگه میداشتم و خدای من شاهده که این مدرک که میگم رو من با معجزه ی کامل خداوند پیدا کردم به صورتی که الان یادم میاد میبینم که خداوند چقدر شاهکار میکنه اگه بهش ایمان داشته باشی چقدر هنرمند بزرگیه خداوند که وقتی بهش باور داشته باشی و همه چیز رو بهش بسپاری بزرگترین بهترین و زیباترین صحنه زندگیت را برایت رقم میزند

    جوری که هیچ کس درک نکنه و فقط خودت انگشت به دهن بمانی امیدوارم که بتوانم دوباره ایمان و توکلی به خداوند داشته باشم که بتونم صحنه های زیبای بیشتر و بهتری را تجربه کنم

    استاد جان من من تا زمانی که متعهدانه کار کردم نتایجی که گرفته بودم فوق العاده بود مهمترینش احساس داشتن ارامش و خود دوستی بود تو ارتباطاتم خیلی خوب شده بودم معنویت هم عالی بود نتایج اما از لحاظ مالی نتونسته بودم نتیجه ای بگیرم این نتایج تا زمانی بود که تقریبا ده ماه روی خودم کارمیکردم

    اما بعدش یادمه که تو این تله افتادم که من خیلی خودم رو دوست دارم و به بقیه اهمیت نمیدم و این خودخواهی منه ومن ادم مغروری هستم که توجهی به اطرافیانم ندارم و همین باور من رو از مسیر خارج کرد تله های دیگری هم بودن یکیش این بود که مثلا من با خودم عهد بسته بودم که تحت هیچ شرایطی دروغ نگم یعنی حرفی که خلاف صداقت باشد از زبانم خارج نشود ولی بعضی از دوستان فامیل بهم میگفتن بابا حالا یه بار اشکال نداره و اتفاقی نمیوفته یا این دروغ مصلحتیه این الگو تو چند مورد دیگه هم بود مثلا اینکه من یادمه یه مدت گوشت نمیخوردم

    و کل خونواده و اطرافیان حساس شده بودن که چرا یه بار با داییم که دکتر بود داشتیم شام میخوردیم و بهم گفت که چرا گوشت نمیخوری بعضی وقتا اشکال نداره اتفاقی نمیوفته این الگو به شکل های متفاوتی تو چند مورد تکرارشد

    و باعث شد من تو این تله بیفتم که حالا اره یه بار اشکال نداره استفاده کن دروغ بگو یا غیبت کن و در نتیجه باعث شرک بشه تو وجودم

    درپناه خداوند بزرگ و دانا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای: