دلیل نتایج پایدار - صفحه 31

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیر حسین گفته:
    مدت عضویت: 1936 روز

    تجربه شخصی من به این صورت است که من زمانی که بر روی قوانین تمرکز کردم نتایج خوبی از لحاظ مالی و از لحاظ ارتقای شغلی کسب کردم.

    و بعد از دیدن نتایج محسوس در جهت پیشرفت بیشتر من ساعت ها وقت صرف مطالع میکردم که تو کارم پیشرفت کنم.

    اما من فراموش می کردم که باید مداوم روی خودمان کار کنیم و این که روی خودم کار نکردم باعث شد که دوباره افکار منفی به سمت من برگردد و باعث شکست من شود.

    الان سه سالی هست که با مجموعه شما اشنا شدم و شاید بگم که بیش از ده بار من مسیر رو دوباره شروع کردم اما موفق به ادامه نشدم.

    گاهی اوقات از ترس بود که مدام از خود سوال می پرسیدم که ایاتو این چیز های جواب میده ولی جالب بود که من نتایج خودم رو مرور نمی کردم که من یکبار تونستم اینبه مسیر رو تا جایی ادامه بدم و به میزان همون هم نتیجه گرفتم.

    یکی دیگر از دلایل هم این بود که در هنگام کار روی خودم یک مشکل برای من پیش میامد.

    و من اینقدر روی این مشکل خیلی کوچک تمرکز میکردم که دوباره از مسیر خارج میشدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    Pouria Qaderi گفته:
    مدت عضویت: 733 روز

    به نام خداوند هدایتگرم

    سلام خدمت استاد استقامت و پایداری ، استاد عباس منش عزیزم و بانوی زیبایی ها خانوم شایسته که واقعا مثل خود استاد لایق و شایسته این همه زیبایی و برکت هستند .

    و همچنین دوستان همفرکانسی ام که نپذیرفتند شرایطشون مثل اکثریت جامعه باشه و از خداوند کمک خواستند و در مدار تغییر قرار گرفتند و به این اگاهی های ناب هدایت شدند .

    حقیقت استاد من باره اولمه که دارم کامنت میذارم ، اما بیشتر از یک سال بود که باشما اشنا بودم و تو این مدت هیچ کامنتی نذاشته بودم

    ،یعنی خیلی مقاومت داشتم و اصلا به طور کامل عضو نبودم و نمیدونستم چرا نمیتونم کامنت بذارم که حالا رفتم دنبالش و فهمیدم اکانتم مشکل داره و خلاصه حل کردم مشکلو

    و این که فقط هرچند وقت یکبار یک فایل دانلودی رایگان نگاه میکردم که فقط حالم خوب بشه .

    اما از اون جایی که موضوع این فایل دقیقا همون جواب سواله خودم بود که منو گاهی بی ایمان میکرد و ازاونجایی که دقیقا مصادف شده بود با تولده 23 سالگیم در 20 تیرماه دیگه بهانه هارو گذاشتم کنار و گفتم از همین جا شروع میکنم .

    گرچه که هرروز میتونه روز تولد ادم باشه و هر روز ی که ما تغییری در طرز فکرمون ایجاد بشه همون روز یک تولد دوباره است و از حسی که بعد از کار کردن روی باور ها در ادم ایجاد میشه ،میتونیم اینو متوجه بشیم .

    و چه هدیه ای بهتر از اگاهی و تغییر .

    ج . سوال اول : هروقت که من فایل های دانلودی رو دنبال کردم خیلی احساساته خوبی در من شکل میگرفت یه جور احساسات لطیف

    ،انگیزه ام برای تغییر بیشتر میشد (چون همون لحظه میفهمیدم که تغییر کردن و موفق شدن ، قانون و مسیره ثابتی داره و هیچ عاملی در بیرون تاثیر گذار نیست اما خیلی زود از یادم میرفت چون به جوری دیگری فکر کردن عادت کرده بودم و حواسمم به عوامل مختلف پرت می‌شد مثلاً من تو پیج‌های مختلف یا کانال‌های مختلف برای پیدا کردن اطلاعات جدید می‌گشتم و در آخر فهمیدم که مهم نیست اطلاعات زیادی رو حفظ و ذهن تو تبدیل کنی به انبار اطلاعات بلکه ، مهمترین نکته برای موفقیت ،تغییر و تجربه ی خواسته و در یک کلام خوشبخت شدن استفاده کردن از اون اطلاعاته

    و در واقع معنی عالم ربانی هم یعنی همین یعنی کسی که به همان چیزهایی که می‌فهمد عمل می‌کند هرچند که کم باشد

    خب من فکر می‌کردم که این اطلاعات حفظیه مثل درس‌های مدرسه و دانشگاه در صورتی که کاملاً برعکس و عمل کردنیه و توسط ما باید تکرار بشه بارها و بارها و بارها تا به مرحله اجرا برسه به صورت ناخودآگاه )

    زندگیم هدفمند تر میشد

    نشانه های خوب کم کم خودشو نشون میداد

    احساس ارامشم خیلی بیشتر میشد و کلا هر چقد که احساسم بهتر مشد نتایجمم بهتر میشد

    وخب هر وقتم که روی خودم کار نمیکردم شرایط کم کم بر میگشت دیگه ، ینی ادم های ناجالب میدیدم ،بی حال و بی هدف و سرد میشدم ، از شرایط ناجالبی که داشت رخ میداد

    همرنگ جماعت میشدم و کلا نشانه های ناخواسته ها تو زندگیم بیشتر میشد

    حالا درباره ی این موضوع که چرا افراد بعد از این که میفهمند یک موضوعی درسته و دارن ارزش نتیجه میگیرن ، تایه حدی جلو میرن و از اون به بعد دیگه ول میکنند و ادامه نمیدن .

    همون طور که گفتین شما تا قبل از دوره ی سلامتی که اصلا نمیدونستید که چرا اکثریت بچه های سایت تا یه حدی نتیجه میگیرند و فقط برخی از افراد اون نتیجه ای که مد نظره شماست رو میگیرن

    ودلیلشم اینه که فکر میکنن اگه دو روز نتایج و شرایط خوب شد ینی دیگه کار انجام شده ،ینی دیگه من رها کنم ، بی خیال بشم و دیگه ادامه ندم …

    و اوضاع هم همین جوری میمونه !!!

    نه اوضاع اینجوری نمیمونه !

    چون تا وقتی که شما داری تو مسیره درست حرکت میکنین اوضاع هی بهتر و بهتر میشه

    وهر وقت که از مسیره درست خارج شدین نتایج برمیگرده چون شما در مسیره نادرست هستین و این ویژگیه مسیره نادرسته که از روی احساسمون خیلی راحت میشه تشخیصش داد.

    قانون چی میگه ؟

    میگه تا وقتی ورودی درست بهش بدی ، اونم بهت خروجیه درستی میده و هر وقت که ورودی نادرست بهش بدی اونم همونا رو بهت میده که کاملا منطقیه

    چون جهان مثل یک ماشینه و سیستم عمل میکنه ، و تمام بد فهمی و کج فهمی های ما در درک کردن این سیستم به این خاطره که نمیتونیم ببینیمش و فقط میتونیم حسش کنیم و از نتایجی که برامون رقم میخوره اینو بفهمیم.

    به همین خاطر شما تا قبل از دوره ی سلامتی دقیقا نمیتونستین بفهمین مشکل از کجاست ،که خیلی ها اون نتایجی که مدنظرتونه رو نمیگیرن .

    چون از روی عملکرد طرف که نمیشه فهمید حتی از روی ظاهرشم نمیشه فهمید که چه باور هایی داره و چجوری فکر میکنه ،به عبارتی بهتر نمیشه فهمیدفرکانس هایی که به جهان ارسال میکنن چیه و ما تو فکرشون نیستیم .

    ولی تو قانون سلامتی ما دیدم الگوها رو .

    و اگر داری نتایج اشتباه می‌گیری دیگه چرایی نداره!!!دیگه جای تعجبی نداره !!!

    قطعاً یک کار اشتباهی رو کردی و یک مسیر اشتباهی رو طی کردی و و یک فرکانس اشتباهی را فرستادی که این نتایج بعد به وجود آمده .

    اصلا نتایجت اگه ایراد داره بحث نکن دیگه پوریا جان برو ببین چی تو درونت مشکل داره و ایرادو برطرفش کن .

    اصلاً نه نیاز به اینه که تو با خدا بجنگی و بهش ناسزا بگی نه نیازی به اینه که یک نفر بیرون و مقصر بدونی نه نیاز به اینه که به خانوادت بپری و هیچ عامل بیرونی مقصر نیست مخصوصاً خدا .چون که خدا برای ما چیزی نمی‌خواهد بلکه او فقط آن چیزی را برای ما می‌خواهد که ما خودمان برای خود میخواهیم.

    وهر وقت که نتیجه ی ناخواسته ای گرفتیم باید به خودمون بگیم تو حقته که این نتایج رو گرفتی .

    و اصلاً چیزی به جز این دیگه نمی‌تونسته اتفاق بیفته در بهترین حالتش با شرایط عالی که خداوند عادل برای ما قرار داده ، بهترین اتفاقی که می‌تونسته بیفته همین بوده با اون باورهایی که تو داشتی.

    تو داری دستور میدی خوشگلم، تو داری می‌فرستی فرکانس‌ها رو قشنگم ، کس دیگه‌ای که دستور نمیده !!!کسه دیگه ای که اینا رو ارسال نمیکنه !!!

    هیچ عامل بیرونی ای مقصر نیست. واین عوامل بیرونی فقط یک اینه ای هستند از باورهای درونی ما.

    و خب انسان متاسفانه فراموشکاره و یادش میره اینارو ،حالا یا به خاطره پروگرامی که شده از دورانه کودکی ،یا به خاطره تعهده ضعیفی که داره و…

    به هر حال ، این موضوع که خودش خالق زندگیشه ، یادش میره

    اگر ما اعمال مسیره رسیدن به هدف رو به دودسته ی باید ها و نباید تقسیم کنیم .

    آنگاه می‌توانیم کارهایی را که برای رسیدن به هدف لازم است تا انجام دهیم را در بخش بایدها و کارهای را که نباید انجام دهیم جزو نبایدها جای گذاری کنیم (میتونیم یه فهرست ازشون درست کنیم )

    و با خودمون بگیم استاد به ما چی گفتن برای که این مسیر را زودتر به نتیجه برسه یا همون مربی یا همون کسی که قبولش داریم چی گفت و چه کارهایی باید انجام بشه تا ما با رعایت اونا زودتر به نتیجه برسیم؟؟؟اونا رو بنویسیم تو بخش خواسته ها

    و حالا اون کسی که ما قبولش داریم برای زودتر رسیدن من به خواسته‌هامون مارو از چه چیزی منع کرد ،همون هارو هم بنویسیم تو بخش نبایدها و هرروز یاداوریشون کنیم

    مثلا توجه به خواسته ها ،اعراض از ناخواسته ها ،تمرکز روی پاشنه های اشیل و کنترل ذهن و… میشن جزو باید ها و عصبانیت ،احساسی شدن ،کار نکردن روی الگو های ذهنی و توجه به ناخواسته ها و…میشن

    جزو ناخواسته ها

    چون کسی که این همه نتیجه گرفته قطعاً می‌دونه باید چیکار کرد دیگه و خوب می‌دونه چی تو این مسیر خوبه و چی بده

    اقا جان ، ما باید اینو درک کنیم که برای رسیدن به یک نتیجه پایدار باید یک مسیری طی بشه ، یک پروسه‌ای طی بشه یک تمرکزی رو به مدت طولانی‌تر با یک موضوعی همراه کنیم تا اون چیزی که اسمش رو واقعا بشه گفت تغییر و بشه گفت نتیجه ی واقعی به وجود بیاد .

    حالا فرق استاد با اکثریت دوستان تو مسیره سلامتی و ذهنی که منم جزوشون بودم در اینجا مشخص میشه که ؛

    استاد وقتی که دیدن این راه داره نتیجه میده ،خودشون رو متعهدتر کردن توی این مسیر با وجود اینکه هیچ کدوم از مشکلاتی که خیلی از بچه‌ها داشتند رو نداشتن و فقط اضافه وزن چاقی مشکلشون بود .

    و حتی با وجود اینکه بینهایت ساده تر هم بود از همه لحاظ باز هم ایشون متعهد موندن توی این مسیر و ادامه دادنش چون ادامه دادن اصلاً جزوی از شخصیتشون

    ​شده و همین اتفاق باید برای ما هم بیفته.

    نکته مهم ینه که حتی اگر این مسیر سخت‌تر هم بود و نیاز به تعهد بیشتری هم داشت باز هم استاد این مسیرو می‌رفتند

    من خودمم فکر می‌کردم که هر کس که دورهای استاد بگیره دیگه تا ابد نتیجه می‌گیره وهمه چی به خوبی وخوشی تموم میشه اًما اشتباه فکر می‌کردم من اصلاً باورم نمی‌شد که ادم دوره رو بگیری

    این همه تغییر کنی و این همه نتیجه بگیری ولی بازم

    برگردی به همون مسیره قبلیت ،هرکسی هر نتیجه ای که گرفته قطعالایق اون نتیجه بوده

    زمانی که شما گفتین من حتی

    یک روز روهم چیت دی نداشتم واستراحت نکردم یاده مایکل فیلیپ افتادم که تو زندگی نامش نوشته بود این ادم حتی یک روز هم استراحت نکرده به مدت دوازده سال وخب تعجبی هم نداره که در تمام مسابقاتش طلا برنده بشه وفقط به حرف مربیش گوش میکرده به جز یک روز که اونم برای مهمونی رفته بوده ،حالا ما اینجا نیازی به تمر ینات سخت جسمانی نداریم وفقط کافیه که روی ذهنمون کار کنیم گرچه که کار کردن روی ذهن به مراتب سخت تر از کار های دیگه است .

    و حالا من اگر بخوام یک راه حل برای این مشکل ارائه بدم که دیگه به مسیر قبلی برنگردیم اینه که یادآوری کنیم اون الگوهای قبلی رو که چه بلایی به سرمون آوردن و چه زجری ازشون کشیدیم به عبارتی بهتر باید از اهرم رنج و لذت استفاده کنیم به نفع خودمون یعنی مثل استاد انقدررنج شدیدی رو به الگوهای قبلی نسبت بدیم و با اونا همراه کنیم که هرگز به فکر تکرار اون‌ها هم نباشیم چه برسه به اینکه بخوایم اونارو انجامم بدیم

    و از اون طرف یک لذت خیلی زیادی رو با تغییر کردن نتیجه گرفتن و موفقیت همراه کنیم یعنی بیایم روی کاغذ بنویسیم تمام اون عوامل رو . چون تمام رفتارهایی که از ما سر می‌زنه فقط به خاطر انظام پاداش و جزاییه که توی مغزمون شکل گرفته و مغزمونو برنامه‌ریزی کرده نکته مهم ،من اگر حتی یک روز هم برگردم به عقب و یکم نتایجم خراب بشه سریع به خودم گوشزد می‌کنم که کجا داری میری گوش خودمو می‌تابونم و میارم تو مسیر.

    چون غول را تا زمانی که کودک است باید کشت حالا می‌فهمم که چرا تا یک حدی نتیجه می‌گرفتم ودیگه ادامه نمی‌دادم 1. سقف آرزوهام کوچک بوده 2. احساس ارزشمندی و لیاقت خیلی کمی داشتم از خودم حالا نکته اینجاست که ما تا قبل از کار کردن روی باورامون و نتیجه گرفتن نمی‌تونیم بفهمیم که سقف آرزوهامون تا چه حد بزرگ بوده و اینو فقط زمانی می‌تونی متوجه بشیم که دست از حرکت کردن می‌کشیم و به قول استادخوشی می‌زنه زیر دلمون اینجاست که معلوم میشه واقعاً چقدر از درون برای خودمون ارزش قائل بودیم

    اصلا چه دلیلی داره که آدم همش زندگی سینوسی رو تجربه کنه و و زندگیش بالا و پایین بشه یه روز تو عرش باشه و یه روز تو فرش ، دو قدم بره جلو و 4 قدم بیاد عقب دو روز حالش خوب باشه و سه روز حالش بده دو روز وضعیت مالیش خوب باشه و 4 روز بدهکار باشه خوب این وضعیت به غیر از اینه که اون شخص داره فرکانس‌های مختلفی رو به جهان ساطع می‌کنه و باورهای منفیش رو ناخودآگاه داره تقویت می‌کنه و ذهنش رو به حال خودش رها کرده و با خودش گفته من و این همه خوشبختی محاله چه دلیلی داری که آدم یه چیزی رو بسازه و بعد خودش بزنه با دستای خودش خرابش کنه اصلا نباید برامون مهم باشه که اون بیرون چه اتفاقاتی داره میفته و چه ناملایمت‌هایی وجود داره اصلاً مهم نیست که دیگران خوششون میاد از کار ما یا نه آیا هدف ما برای اونا درسته یا غلط و حتی به نظر من اون کساییم که درمقابل ما قرار می‌گیرند به شکل مقاومت ،در واقع به خاطر باورهای محدود کننده خودمونه و به خاطر همون ترمزهایی که خودمون داریم و اگر یکم دیگه ادامه بدیم اون آدما دیگه مقاومت نمی‌کنند و یا اینکه از توی زندگیمون حذف میشن و این مقاومت نتیجه همون آشغالایی که ما از گذشته باخودمون حمل می‌کردیم یعنی همون مقاومت‌ها هم یک دلیلی داره یک قانونی پشت سرش هست چون جهان که هیچ وقت اشتباه نمی‌کنه و خدا هم هیچ وقت کاری برعلیه ما کاری انجام نمیده این وسط فقط می‌مونیم خودمون که دلیل اصلی خلق اتفاقات زندگیمون هستیم و در واقع استاد نتایج شما از قانون سلامتی به من یاد داد که توی هر شرایطی که باشم و هر چقدرم که وضعیت مالی جسمانی یا عاطفیم خراب باشه اگر در مسیر درست حرکت کنم خیلی زود به اون چیزی که می‌خوام می‌رسم و اگر بیشتر ادامه بدم نتایج بعد از مدتی تصاعدی میشه طبق قانون اثر مرکب زندگی رو می‌تونم بسازم که از حد تصورات من وخیلی‌ها فراتره

    بازم تاکید می‌کنم اگر بتونم در مسیر درست بمونم

    راز نتایج پایدار در استمرار وپایداری است وراز اصلی موفقیت در تکرار است

    این حرفا روبا خودم زدم که هم یک رد پایی را به جا گذاشته باشم و همین که اگر یه وقتی تو مسیر خیلی داشتم خوب نتیجه می‌گرفتم به خودم بگم پوریا جان تو هنوز اول راه ها !!!هنوز به اون هدف اصلیت نرسیدی ها !!!داری خوشحالی می‌کنی خیلی خوبه ولی یادت باشه که هنوز اول راهی ها !!!هنوز خیلی فرکانست به اون هدف اصلیت و زندگی رویایی که تو ذهنته فاصله داره‌ها !!!

    هرگز نگذارید موفقیت زیادی جلویتان را بگیرد و همواره روبرو شده باشید ارلینگ هالند قهرمان کسیست که فقط یک دقیقه بیشتر دوام بیاورد

    من همیشه برام سوال بود که کسانی که به عنوان کارمند زیردست یا شاگرد برای یک مربی یا استاد یا رئیس کار می‌کنند چرا با وجود اینکه این همه باهاش ارتباط دارند و دارن می‌بینن چیکار می‌کنه نمی‌تونن تغییراتی رو که اون آدم برای خودش به وجود آورده برای خودشون به وجود بیارن یعنی به ظاهر دارن کار می‌کنن ها ولی اون نتیجه‌ای رو که باید بگیرن نمی‌گیرند و جوابشم همونطور که خودتون گفتین معلوم بود چون اونا به ظاهر تغییر کردن . خیلی سپاس گذارخداوندم که منو به این مسیره هموار و فوق العاده هدایت کرد

    وراه رسیدن به هر چیزی رو بهم یاد داد خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2335 روز

    به نام مهربان پروردگار هستی

    سلام استادان جانم و سلام دوستان هم مسیرم

    خداوند رو شاکرم که امروز با حال عالی و در سلامتی کامل و با عشق اومدم اینجا، در جمع خانواده عزیزم، و مینویسم در مورد سوالات و مبحث اصلی این فایل

    چرا یه عده ای بعد از گرفتن نتیجه، از مسیر دور میشن؟؟

    استاد عزیزم، شما بارها و بارها اشاره کردید و در قرآن هم خداوند تاکید کرده که انسان فراموشکاره

    حالا به نظر من، این فراموشیه یه جاهایی خوبه و اصلا نعمت بزرگیه

    مثلا فردی که یه عزیزیش رو از دست میده اگه این فراموشی نباشه که تا الان خیلی از افراد از غم عزیزانشون دیوانه شده بودن یا کلا زندگیشون تباه شده بود

    پس این فراموشی میتونه نعمت باشه اگر درست درکش کنیم و دوباره از یه جنبه دیگه، میتونه باعث این بشه که من انسان، فراموش کنم کجا بودم، چه نتایجی داشتم و با خودم چند چند بودم و بعد از آشنایی با این قوانین، چه مسیری طی کردم و به کجا رسیدم

    ذهن خیلی وقتا کلا دلش میخواد بگه ما هیچ کاری نکردیم و همه اینا شانسی بوده که هر موفقیتی داشتیم، هر دیتاوردی که داشتیم و کلا کاری کنه نادیده بگیریم اون تلاش ها و اون کنترل های ذهنی رو

    آره، پس یه دلیل و فاکتور مهم که باعث میشه ما ادامه ندیم و به همین دلیل، وارد همون سیکل معیوب قبلی بشیم، همین فراموشی و نادیده گرفتن مسیر متفاوتمون هست

    گاهی تصورمون بر این هست که اگه یه مدت یه مسیر رو، یه روند درست رو پیش بگیریم و نتایج مثبت بگیریم، دیگه از اون به بعد هر طور دیگه ای که رفتار کنیم، باید همون نتایج خوب ادامه پیدا کنند که اصلا این طور نیست

    برای خودم این موارد چندین بار تکرار شده هم در مورد روابط و هم در مورد سلامتی

    مثلا در مورد روابط، وقتی باورسازی های مثبت انجام میدم دقیقا نتایجش رو میبینم اما دقیقا هم میبینم اگه از مسیرم دور بشم، گوش بدم به آه و ناله و گلایه بقیه از زندگی و روابطشون، ناخودآگاه خودمم از مسیر خوب و دلخواهم دور میشم و حتی بدتر هم میشم اما خداوند رو شاکرم که مدتیه خیلی خوب و اصولی روی روابطم تمرکز دارم، قضاوت نمیکنم، به جنبه های موبت افراد توجه میکنم و میبینم چقدر روابط بهتری رو تجربه میکنم و میبینم این روند بعد از سلسله فایلهای الگوهای تکراری خیلی هم داره بهتر جواب میده

    کلا سوالهای خوب باعث میشن من بهتر و عمیق تر به الگوهای زندگیم توجه کنم و بتونم تحلیلشون کنم

    یا مثلا در مورد سلامتی و دوره قانون سلامتی، من الان تقریبا 16 ماه هست که در این دوره هستم

    خدا میدونه چقدر نتایج عالی گرفتم و چقدر هم راضیم

    چندین بار خلاف قوانین دوره عمل کردم و دقیقا دیدم که چطور حساسیت های پوستیم که با عمل به دوره کاملا از بین رفته بود، دوباره داره برمیگرده و چقدر قشنگ داره خلاف قانون عمل کردن رو بهم نشون میده و بدنم آلارم میده

    کلا وقتی خودت و درونت رو پاک میکنی، اگه مجدد روند قبلی رو تکرار کنی، بدن با علایم واضح بهت ثابت میکنه که داری بد عمل میکنی و خدا رو شکر من تا حد بسیار خوبی به قوانین دوره سلامتی عمل میکنم و تعهد دادم به خودم که این روند برام همیشگی باشه

    پس نتایج و تغییرات مثبت در هر زمینه ای باید من رو پوش کنه به سمت ادامه دادن و ابنکه درکش کنم که این مسیر درسته چون نتایج درست و دلخواه بدست اومدن

    به نظرم همه ما در این مسیر چندین و چند بار منحرف شدیم و به نظرم گاهی این انجراف، این دور شدن بد نیست ، چرا؟؟؟؟ چون بعد از اون انجراف، اگه عاقل باشیم و درست فکر کنیم میبینیم چطور در این دو دوره، قبل از عمل به قانون و بعد از عمل به قانون، چطور نتایج ما تغییر کردن و همبن بیشتر ما رو مصمم میکنه که مسیر درست رو انتخاب کنیم و آگاهانه تصمیم بگیریم

    اصلا یه تفاوت ما بچه های سایت با بقیه افراد باید این باشه که بتونیم خودمون رو مقایسه کنیم با قبلمون

    یعنی درک کنیم، آگاه تر باشیم نسبت به نتایج و اتفاقات زندگیمون وگر نه فقط مدت عضویت در سایت یا به به و چه چه کردن نیبت به فایلهای استاد و نتایج ایشون، برای ماها نون و آب نمیشه، برامون نتایج مثبت نمیشه

    چون اولین اصلی که استاد همواره تاکید کردن که ماها خودمون خالق زندگیمون هستیم و اگر به همین جمله ایمان داریم باید بدونیم این قدرت خلق کنندگی، زمانی درست و در راستای خواسته های ما عمل میکنه که من بدونم و درک کنم که این قدرت یسری قوانین داره که بابد مطابقش عمل کنیم و اونوقت من دقیقا میشم خدای زندگیم، خدایی که همش داره خواسته ها رو جذب میکنه و خلق میکنه

    داره آرامش خلق میکنه

    داره سادی واقعی و عمیق درونی رو خلق میکنه

    داره سلامتی درونی و بیرونی رو خلق میکنه

    داره روابط عالی و صلح درونی رو خلق میکنه

    کلا داره خوشبختی ناب رو خلق میکنه و هیچ مویی لای درزش نمیره حال اگر حتی بعضی ها، انکارش کنن اما برای ما، این تنکار کردن ها و نادیده گرفتن ها بی معنی هست چون دقیقا نتیجه گرفتیم، هم زمانیکه درست عمل کردیم و خواسته خلق کردیم هم زمانیکه گمراه شدیم، فراموش کردیم و نادیده گرفتیم و سیل ناخواسته ها جاری شدن به زندگیمون

    انیدوارم همواره آگاهانه عمل کنیم

    امیدوارم همواره مسیر درستی که میریم رو درک کنیم و بدونیم که نتایج پایدار مثبت، با تکرار یسری باورها و اعمال درست اتفاق میفته و تا وقتی درست عمل کنیم و باور کنیم، درست هم نتیجه میگیریم

    خدایا تنها از تو یاری میخوایم

    خدایا تنها تو رو میپرستیم و تنها دست نیازمون به سمت تو هست

    من رو خالق زندگیم به نحو دلخواهم قرار بده

    خدایا به ما بفهمون که ما نمیتونیم بقیه رو تغییر بدیم

    خدایا این درک رو بهمون بده که زور نزنین برای خوشبختی بقیه، برای راضی کردن بقیه و فقط با عشق، برای زندگی خودمون تلاش کنیم

    دوستتون دارم هم خانواده های عزیزم و کامنتها و نتایجتون رو با عشق مینونم و یه دنیا لذت میبرم ، درس میگیریم و تحسینتون میکنم

    سپاس استاد آگاهی بخشم و خدا قوت مریم عزیزم الگوی تمام عیار من

    هممون رو بدستان قدرتمند یکتا خالق هستی میسپارم

    تا بعد …

    ‍️‍️‍️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      زینب مرادی گفته:
      مدت عضویت: 997 روز

      سلام زهرا جان دوست عزیزم چقدکامنت خوب وپر محتوا وزیبایی نوشتی عزیزم،تحسینت میکنم.واقعا حرفات درسته زهراجان خودمن بعضی وقتا فک میکنم همه ی این تعقیرات شانسی بوده یااصلا تعقیری رخ نداده که بخوام بزرگش کنم یا سپاسگذاری عمیقی داشته باشم درحالی که وقتی میشینم درس فک میکنم ودقیق میشم روگذاشته م مبینم هیچ ربطی بع قبل ندارم با اینکه هنوز نتونستم از دوره ها استفاده کنم .واقعا خوشحالم که دوستانه خوبی مثه تودارم زهرای عزیزم که ازشون کلی چیز یاد میگیرم.عاشقتم.درپناه الله مهربان..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        زهرا حسینی گفته:
        مدت عضویت: 2335 روز

        به نام خدای مهربانم و سلام به دوست عزیزم

        سپاسگذارم بابت حس و حال خوبی که بهم دادی و برام نوشتی

        برای اینکه یادمون نره کجا بودیم و به کجا رسیدیم و این مسیر و تلاش ها و کنترل ذهن و کلا مسیر متفاوت باورها و عمل کردن رو فراموش نکنیم، بهترین راه اینکه که حتما نت برداری کنیم و بنویسیم و در برابر هر نوشته و هر تغییر، سپاسگذاری کنیم و مدام مرورش کنیم و به خودمون یادآوری کنیم که چکار کردیم و چه تفاوت هایی رو ایجاد کردیم و چه اتفاقات مثبت و متفاوتی برامون رخ داده

        قطعا همین بودن در این سایت یعنی متفاوت بودن اما باید به مرور هم نتایجم تغییر کنه که اولین نشانش، حس آرامش و شادی درون هست که خیلی نعمت بزرگیه

        برای شما و هممون این آرزو رو دارم که اول از همه در این مسیر سراسر نعمت و آگاهی باقی بمونیم چون این یه اصله که بتونیم پایدار بمونیم و ثانیا این آموزش ها رو فقط حال خوب کن و مسکن مقطعی ندونیم و به عنوان اصول اساسی تغییر دهنده زندگی بپذیریم و عمل کنیم و ثالثا اینکه کاری به بقیه و مسیرشون و مخصوصا قضاوتها نداشته باشیم که خیلی مهمه بدون توجه به حرف بقیه، فقط ادامه بدیم

        تجربیاتی عالی رو برای هممون آرزومندم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          زینب مرادی گفته:
          مدت عضویت: 997 روز

          درسته زهراجان من نکته برداری میکنم از صحبتای استاد،اما نمیدونم چرانمیتونم هرروز مرورشون کنم،یاحتی وقتی میخوام برم بخونمشون یه حسی بهم میگه توکه اینارومیدونی براچی میخوای بخونی!برسراغ فایلای جدید وخیلی زود یادم میره .بااینکه دوسدارم ادامه بدم وبتونم همون یه فایلودرک کنم وبفهمم .اماهمش دنبال فایلای جدیدم ویه حرف جدید خیلی دوسدارم بهتربشم وبتونم متهد باشم به این مسیر وتمریناتی که استادمیگن روموبه موانجام بدم توکل به الله .عاشقتم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سعیده و مهدی گفته:
    مدت عضویت: 2399 روز

    به نام خدا

    سلام

    خدایا ممنونم که داری جواب سوالهای این روزامو با این فایل ها میدی

    استاد ازتون خجالت میکشم برای این که نمیتونم شاگرد خوبی باشم و به اموزه هاتون عمل کنم

    میگن بهترین راه شکرگزاری استفاده درست از نعمته

    داشتن استاد بی نظیری مثل شما ارزوی من بوده و الان که دارمتون باید قدرتون و بدونم

    از دست خودم و ذهنم درمانده شدم

    از عملکردم که یویویی هست و خیلی داره بهم آسیب میزنه، اعتماد به نفسم رو ازم گرفته و تواناییم رو برای تغییر روز به روز کم تر میکنه

    سوال این روزهای من

    خدایا چرا نمیتونم پیوسته به اموزه ها عمل کنم و همش چیت دارم چرا؟ چه باورهایی نمیذاره تو مسیر درست بمونم؟

    چی میشه که مسیر درست و میدونم ولی ادامه نمیدم؟

    استاد همیشه بخاطر تعهدتون تحسینتون کردم و قشنگ احساس میکنم خدا بهتون افتخار میکنه بخاطر تاثیر گذاری فوق العادتون توی زندگی مردم

    منم اینو میخوام، منم میخوام که انسان منشا اثری باشم

    همیشه به خودم میگم منی که برای کنکور روزی 18 ساعت هم شده بود که درس بخونم اونم به مدت 9 ماه، منی که همیشه به پشتکار عالیم معروف بودم، چی شده که الان نمیتونم بیشتر از یک ماه به آموزه ها عمل کنم من که میدونم این آگاهی ها هم این دنیام و میسازه و هم جهان آخرتمو

    شاید سقف آرزوهام کوتاهه

    شاید خوشی میزنه زیر دلم

    شاید از خودم توقع بی جا دارم و با کوچکترین اشتباه خودمو خیلی سرزنش میکنم و باعث میشم همش از مسیر دورتر بشم.

    شاید به نجواهام قدرت میدم که میگن آب که از سر گذشت چه یک وجب چه چند وجب.

    شایدهمش به سبک قبلیم فکر میکنم و ته دلم دوست دارم برگردم به روش قبلی.

    شاید به خودم اجازه چیت کردن میدم

    استاد من اینو تجربه کردم که اگه ی کوچولو چیت کنم دیگه نمیتونم جلوی خودمو بگیرم و دیگه به کلی از مسیر دور میشم.

    و هر بار نا امیدتر و کم انرژی تر شروع میکنم و باز هم بازی رو میبازم و روز از نو

    من از این رفتارم خسته شدم

    شاید قدر خوشی،سلامتی، حال خوب، و… رو نمیدونم.

    شاید هنوز استاد و حرفهاش رو باور نکردم.

    شاید هنوز انقدری واسم سلامتی و موفقیت و… مهم نیست

    شاید هنوز اهرم رنج و لذت و خوب کار نکردم.

    شاید یادم میره که چقدر نتایج قبلیم بد بوده و اگه برگردم به مسیر قبلی باز هم اون نتابج و حتی بدتر از اون هم واسم رخ میده

    شاید به خودم میگم هنوز که مسئله ی خاصی در مورد بیماری ندارم پس برگردم به روش قبلی اگه مسئله پیش اومد این سبک رو ادامه میدم.

    شاید انقدری برای خودم ارزش قائل نیستم.

    تو بدست اوردن حال خوب. سلامتی. ثروت و روابط خوب باید این سه کار رو انجام بدم 1.ترک توپ بازی 2.زمین بازی 3. ترک همبازی

    استاد چطوری میتونم خانواده ام رو ترک کنم؟

    بودن با خانواده بعنی ترک نکردن توپ بازی ترک نکردن زمین بازی و ترک نکردن همبازی

    تو کنترل ذهن نیاز به کار کردن زیاد دارم و به این رسیدم که تو کنترل ذهن ضعیفم

    به اصول درست که رسیدم و بهش ایمان پیدا کردم و درستیش برام روشن شد بایدبهش پایبند باشم و بهاش و بپردازم.

    استمرار استمرار استمرار

    باید متعهد بود و همش حرکت کرد و فکر کرد و عمل کرد و با این کارها میشه روز به روز پیشرفت کرد

    خدایا خودت کمکم کن

    ادامه دارد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    مسعود محمدی گفته:
    مدت عضویت: 3775 روز

    و خدایی که در این نزدیکی است…

    سلام به استاد جانم. بانو شایسته و همه عزیزانی که این کامنت رو می خونن.

    الان چند روزی هست که این فایل روی سایت منتشر شده و من شاید بالای سی بار این فایل رو شنیدم. هربار که می شنوم بیشتر میفهمم که چیزی ازش درک نکردم و باید خیلی بیشتر بهش گوش بدم. اومدم در مورد تجربیات خودم از صحبتهای استاد توی این فایل کامنت بذارم، چشمم افتاد به کامنت های منتخب و کامنت سیدعلی خوشدل عزیز رو دیدم. گفتم بذار بخونم کامنتشو ببینم چی می نویسه که هر بار کامنتش جزو منتخب هاست. خوندن کامنتش همان و متحول شدن همان! کتمان نمی کنم که حسودی هم کردم ولی خدایی این قدر کامنت سید علی عزیز درس برای من داشت که اصلا اجازه نداد اون حسودی بمونه. وقتی نظرات دوستان رو در مورد کامنتش می خوندم، بیشتر مطمئن میشدم که چقدر وقتی یه آدم تصمیم به تغییر میگیره، نتایج خیلی طبیعی و بدون اینکه بخواد اتفاق خاص غیرمنتظره ای بیفته، وارد زندگیش میشن. دقیقا همون طوری که همیشه 2+2 در نظام جهان هستی 4 میشه، محال ممکنه کسی روی خودش کار کنه و نتایج رو دریافت نکنه.

    و بعد به خودم نگاه کردم، منی که انگار در 9 سال گذشته هیچی نمی شنیدم. فقط یه سری جملات قشنگ و انگیزشی بود که از زبون استاد میشنیدم و بس. عمل؟ هیچی!

    شده بودم یه طوطی که فقط تکرار می کنه. انگار یه نوار براش گذاشتن و اون هم محتویات اون نوار رو حفظ کرده و تکرار می کنه. صحبتهای استاد و آموزه‌هاشون برای من همینطوری بود. شنیده بودم راه درست رو، ولی در عمل، هیچی!

    میشنیدم که استاد میگفتن حتی یه لحظه نباید از کار روی خودتون دست بکشین، ولی وقتی یه عادت مخرب رو میخواستم بذارمش کنار، هزار بار چیت می کردم.

    وقتی تو بدترین شرایط مالی، از خدا کمک خواستم و کمی روی خودم کار کردم، نتایج خودشونو نشون دادن و تا حدودی از اون شرایط دراومدم اما باز همه چی فراموش شد. الله اکبر! چقدر من فراموش کارم. چقدر!

    وقتی میبینم دوستانی مثل استاد عطار روشن، هادی ترابی و سیدعلی خوشدل بعد از من با استاد آشنا شدن و این همه در زندگیشون تغییرات ایجاد کردن، چیزی جز خجالت برای من نمیمونه! امشب دیگه یه جورایی دلم می خواست کلمو بکوبم به دیوار! می دونین؟ وقتی آدم راه درست رو می دونه ولی بنابه هر توجیحی اون رو اجرا نمی کنه، وقتی که نتایج رو از دست میده حسرت شدیدی روی دلش میشینه. که چرا از فرصتم خوب استفاده نکردم!

    هر چند، همه این فایل های استاد و صحبتهای عزیزانم در کامنت ها ناظر به این موضوعه که گذشته مهم نیست! اگه از الان تصمیم به تغییر گرفتی، جوری عمل کن که انگار گذشته‌ای وجود نداشته. میخوام اینطوری که استاد به قوانین متعهدن متعهد باشم. همونطور که علی عزیز به مغزش میگه غلط کردی که خسته ای! باید بشورمت!!! دلم میخواد منم اینطور عمل کنم. البته به دل خواستن نیست! باید عمل کرد.

    منم میخوام همینطور باشم. هرچند بارها تعهد دادم به تغییر و هربار به دلیلی نتونستم اجراش کنم، و از تعهد دادن خسته شدم، اما خب خدا از من ناامید نیست. چرا من ناامید بشم؟ توکل به خودش، یه بار دیگه با همه وجود تصمیم میگیرم به حرکت. همونطور که استاد حرکت می‌کنن! بدون چیت دی، بدون ذره ای نگرانی از حرف بقیه و بدون کم کاری در هیچ زمینه ای.

    این هم باشه به عنوان ردپایی از من! بعنوان شروع حرکت با تمرکز لیزری برای کار روی باورها و افکار.

    ممنونم از شما که وقتتون رو در اختیار من قرار دادین.

    در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و ثروتمند باشید.

    خدانگهدار

    1402/04/22

    02:31

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    سارا صمدی پور گفته:
    مدت عضویت: 1540 روز

    سلام دوستان عزیزم و استاد عزیزتر از جانم

    به محض دیدن این فایل ، یه حسی تو وجودم گفت این فایل قراره زندگی من رو عوض کنه

    و هدایت شدم به کامنت هایی که واقعا مغز منو منفجر کردن و باعث شدن من نزدیک 4 روز مداوم روی خودم کار کنم

    یه روزهایی کم و یه روزایی زیاد

    حتی هدایت شدم به مهمانی یکی از آشناهای خانوادگی که من تا حالا باهاشون رفت و امد نداشتم ولی فرررشته بودن! و من دو روز تمام فقط راجب قانون باهاشون صحبت کردم و خیلی زیبا کلی مثال بهم دادن، یعنی هم قانون رو مرور کردم بارها و هم از الگوها و مثال های دوستان برای محکم تر شدن ریشه های قانون در ذهنم استفاده کردم

    امروز هم من طبق معمول درس های زبانم رو خوندم چون قصد مهاجرت دارم

    من روزانه 6 ساعت مطالعه در نظر گرفتم که چند روزه تق و لق انجامش میدم، الگوی تکراریم هم توی این دو ماه مطالعه این بود که مثلا چند روز کامل درس میخوندم حتی 8 ساعت ، یهو دو سه روز همش تو فضای مجازی میچرخیدم و حالم بد میشد ، باز دویاره شروع میکردم به خوندن و باز همون اتفاق!!!!

    واقعا سیکل اعصاب خوردکنی بود به شکلی که من تمام شبکه های مجازی یعنی تلگرام و اینستا و تیک و تاک و… رو حذف کردم که دیگه تکرار نشه

    چند روزی خوب بود، باز امروز دنبال یکی از ویدئو های استاد تو یوتیوب میگشتم به خودم اومدم دیدم 6 ساعت تو یوتیوب چرخیدم

    خیلی عصابی شدم

    چون من واقعا خسته شده بودم و بعد از این فایل میخواستم تعهد داشته باشم اما بازم نتونستم!

    کلا 4 روز دوام اوردم

    دیگه ناامید شده بودم و گفتم ولش کن، شاید بهتره من بیخیال استاد بشم چون واقعا استاد داره راه موفقیت و خوشبختی رو میگه اما من حتی یک هفته نمیتونم ادامه بدم چطور میخوام تمام عمر این اموزش هارو رعایت کنم؟؟

    ولی باز نتونستم قیدشو بزنم، دوباره اومدم تو این فایل، کامنت هارو خوندم حرفای استاد رو گوش دادم و یهو با یه صدای خیلی قوی به خودم گفتم انقدرررررر روی خودم کار میکنم تا این مشکل برطرف بشه

    قول دادم این ضعف یویو بودن و سینوسی بودن که صدای خودم و تمااااام افرادی که من رو میشناسن رو دراورده رو برطرف کنم! چون یادمه 5 سال پیش یه جایی کار میکردم که مدیرم بهم گفت تو‌ اگه این سینوسی یودن رو نداشتی الان میتونستی یه دفتر واسه خودت بزنی تو سن 19 سالگی!

    به محض اینکه این تعهد ذهنی رو دادم که هرچقدر طول بکشه رو این ترمز که بزرگ ترین پاشنه اشیل من هست کار میکنم حتی اگه صدبار از مسیر خارج بشم تا این برطرف نشه بیخیال نمیشم ، یه صدایی گفت :

    « حالا فهمیدی چرا وقتی از ته ته دل منو صدا زدی و گفتی بزرگترین مانع مهاجرت من چیه، هدایتت کردم به قانون سلامتی؟ »

    راست میگفت، الان 20 روز تمام هست که دارم فکر میکنم بین این همه دوره ، مهاجرت چه ربطی به قانون سلامتی داره؟

    همون صدا گفت : دیدی استاد تو این فایل اول اسم قانون سلامتی رو اورد؟ به نظرت چرا ؟ چون دوره ای هست که بیشتر از همه دوره های استاد نیاز به تعهد داره ، وسلام!

    واااااای اقا مغزم منفجر شد! اره این جواب سوالم بود ، فرق نداره مهاجرت یا هر هدف دیگه

    من تا علف های هرز رو حداقل کنترلشون نکنم ( ریشه کن کردنشون پیشکش) ، چطور میخوام چیزی تو زمین بکارم که بعدا بهم ثمر و میوه بده؟؟؟

    یعنی عملا همه تلاش های من بی فایده ست وقتی دو روز خودم کار میکنم ده روز کار نمیکنم!

    بعدش قران رو باز کردم و گفتم خدا تو هدایتم کن، بگو چکار کنم من چطور این مشکل رو رفع کنم

    ایه اومد : خداوند به هرکس که از بندگانش که بخواهد روی میاورد ، خدا بخشنده و مهربان است ( توبه 27)

    یعنی عملا بهم گفت سارا خانم صمدی پور ، من با این عظمت تورو میبخشم، تو نمیبخشی؟

    تو کامنت سید علی خوشدل که 6 ساله شبانه روز رو خودش کار کرده رو میخونی و خودت رو با اون مقایسه میکنی و از خودت ناامید میشی ، وقتی من هنوز ازت ناامید نشدم؟

    بهم گفت تو وقتی انقدر اوضاعت خرابه، چرا تعهد یه هفته ای میذاری؟ تو عمرت یه هفته پشت سر هم کاری رو انجام ندادی! بیا دختر من، بیا تعهد یه روزه بذار!

    اول انجامش بده، خودت رو تحسین کن

    بعد تهعد بده واسه روز بعد

    و همه توانت و جونت رو بذار که به این تعهد های یک روزه عمل کنی ، بعدش بکن یک هفته ای ، بعد ماهانه ، بعد چهار ماهه و بعد یک ساله ( شاید باورتون نشه همه اینایی که نوشتم تو آیه های بعدی بود ، یعنی خدا عملا یه برنامه یک ساله داد دستم!)

    من تو دلم برای مهاجرت خیلی ناامید شده بودم و گفتم ولش کن، من عرضه ندارم 4 روز پشت سر هم زبان بخونم، چطور هم ایلتس بدم هم امتحان تئوری مامایی هم برم اونجا پروانه مطب بگیرم هم تنها زندگی کنم … ولش کن، کار من نیست

    من بی عرضه تر از این حرفام ( ترمز عدم لیاقت)

    همین حرفای زشت و تحقیر امیز رو که به خودم میزدم ، آیه هارو میخوندم و میرفتم جلو

    یهو یه آیه اومد که زدم زیر گریه! واقعا وجود خدا به من ثابت شد امشب ، و قلب من پر شد از نور…

    فکر کنم این دومین بار بود تو کل زندگیم که از شادی گریه کردم نه غم ! این دو آیه برام اومد :

    ای کسانی که به خدا ایمان اورده اید، شمارا چه میشود که وقتی فرمان داده میشوید در راه خدا رهسپار شوید ، به زمین میچسبید؟ (38 توبه) اگر رهسپار نشوید ، شمارا عذابی دردناک میکند و قوم دیگری را جایگزین شما میسازد و شما هیچ زیانی به او نمیرسانید (39 توبه)

    دوستای عزیزم باورتون نمیشه ، مهاجرت من واقعا به من دستور داده شده بود! من سال ها از مهاجزت متنفر بودم ( به خاطر وابستگی به خواهرم و پارتنرم و ترس از تنهایی) و با وجود اینکه یه مدت عالی رو فایل ها و قوانین و شکرگزاری کار میکردم اتفاقاتی افتاد که من ممنوع الکار شدم بی دلیل! رابطه عاطفیم که وابستگی زیادی بهش داشتم تموم شد و از در و دیوار و آسمون به من نشونه اومد که باید زبان بخونی!

    حتی یادمه هی تو ذهنم با خدا کلنجار میرفتم که بابا من الان بیکار شدم ، ضربه عشقی خوردم زبان به چه دردم میخوره؟

    هی میگفت بخون میفهمی ، بخون میفهمی، بخون میفهمی

    و من که شروع کردم با جدیت زبان خوندن، 10 روز بعدش وسط یه بحث بی ربط که دو نفر دیگه اصلا داشتن با هم حرف میزدن و من مخاطبشون نبودم، متوجه جاب افر عالی واسه رشته خودم شدم که نمیتونم تو ایران روش کار کنم ولی عاشقشم واقعا! و میتونم خیلی راحت تو بهترین کشور اروپا با درامد عالی روش کار بکنم با کلی مزایا و یادمه روزهای اول قشنگ میدونستم این یه مسیر الهیه و خدا به من دستور داده که برم، اما داشت رفته رفته یادم میرفت…

    با این دو آیه که دقیقا بعد این فایل بهشون هدایت شدم انگار یکی محکم زد تو گوشم، انگار یه سطل ایب یخ ریختن روم!

    گفت وقتی بهت دستور دادم، چطور جرئت میکنی که گوش ندی؟ و بعدش هم گفت اگه گوش ندی ( یعنی هنوز دیر نشده و امیدی به من هست ) ، نتیجه اش رو هم خواهی دید ( عذاب)

    و به راحتی افراد دیگری جایگزین تو میشن ، و تو با گوش نکردن به دستورات خدا ( الهام و هدایت) به اون که ضرر نمیرسونی بنده خدا! دودش تو چشم خودت میره…

    خلاصه که ، انقدر تپش قلب دارم که خدا بدونه

    مطمئنم متوجه میشین چون شماها تنها کسایی هستین که معنی هدایت و حرف زدن با خداوند رو کامل درک میکنین

    من حس میکنم خدا با همه اون عظمتش با من امشب حرف زد ، انگار تو چشمام زل زد و این دوتا ایه رو واسم خوند

    واسه همین هست که خیلی حس عجیبی دارم، مثل زمانی که موسی به خدا اصرار کرد خودت رو به من نشون بده و کوه متلاشی شد از عظمت خدا

    واقعا در مقابل حضورش نمیدونم چی بگم، و چقدر ارومم

    چقدر خوشحالم

    خداروشکرت

    بعد سال ها دوری از خدای خودم، الان حس میکنم یه پشتیبان قدرتمند کنار خودم دارم

    که دلم بهش گرمه

    مهم نیست چقدر ضعیفم

    اون هنوز به من ایمان داره

    اما دیگه اولتیماتیوم بهم داد که اگه عمل نکنی منتظر عواقبش هم باش

    من از کم شروع میکنم، تعهد میدم فردا به برنامه ریزیم عمل کنم حتی اگه سنگ از آسمون بباره

    و سعی میکنم یک روز یک روز پیش برم تا کم کم پیشرفت کنم و بتونم با اگاهی های الهی که استاد میدن و عقل کل و… این ترمز رو برطرف کنم

    مطمئنم روزای خوب تو راهه

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    سحر دیزجانی گفته:
    مدت عضویت: 1296 روز

    سلام و درود بر استاد گرانقدر و خانم شایسته عزیز

    و همه ی دوستان سایت الهی عباسمنش

    استاد جان بی نهایت سپاسگزار خدایی هستم که منو هدایت کرد به این محفل زیبا و همچنین سپاسگزار شمام که هرروز با سخاوت تمام دارین به بهتر شدن زندگی ما کمک می کنین

    در مورد سوال هایی که فرمودین ، شکر خدا از وقتی که وارد سایت شدم مرتب دارم روی خودم کار می کنم که خیلی بندرت کم شده ولی اصلا قطع نشده و داره روز به روز بهتر هم میشه که به لطف خدا و آموزه های شما نتایج کوچکی هم گرفتم

    سوال دوم ،قبل از آشنایی با شما با یک استاد موفقیت دیگه کار می کردم که نتیجه هم گرفته بودم ولی دقیقا یادمه که گفتم: من دیگه فهمیدم چی به چیه ، دیگه خودم می دونم چکار کنم که فایل گوش کردن و کار کردن روی خودم رو گذاشتم کنار که دوباره برگشتم به شرایط قبلی و بعد از مدت کوتاهی وارد سایت شما شدم و همچنان دارم ادامه میدم که جدیدا هم دارم بیشتر روی خودم کار میکنم

    و آخرین سوال که چرا بر میگردیم به مسیر قبلی در مورد خود من این بود که من متوجه همه چیز شدم و دیگه می دونم چکار کنم ، ولی فکر کنم عجله در مورد گرفتن نتایج هم بی تاثیر نباشه و یا اینکه بخاطر درست انجام ندادن تمارین باعث طولانی شدن مسیر بشه که گاهی آدم دلش میخواد مسیر رو دور بزنه و کوتاهی کنه و یا اینکه ما هنوز اونقدر این قوانین رو جدی نگرفتیم

    یه چیز دیگه اینکه من خودم این تمرینها و کار کردن‌ها رو مثل پاس کردن یک واحد درسی میدیدم که باید پاس بشه بعد هم کنار گذاشته شه

    اما تازگی‌ها فهمیدم که باید تا آخر عمر با من باشه ، یعتی تا وقتی که من فرکانس صحیح میفرستم نتیجه میگیرم هروقت قطع بشه نتیجه ایی هم در کار نیست

    خدایا هزاران بار سپاسگزارم که کمک ام کردی که کامنت بزارم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1537 روز

    به نام خدای توانمند و راه‌گشا

    سلام به استاد عباس منش عزیز و مریم جان شایسته. امیدوارم حالتون عالی باشه. خیلی متشکر و سپاسگزارم بابت اینکه این فایل فوق العاده رو اماده سازی کردید. بارها گوش دادم و لازم هست بارها گوش بدم. از خداوند بی نهایت سپاسگزارم بابت الهام این فایل به شما، باز هم مثل گذشته این فایل در مورد مسائل ذهنی من صحبت کرد که کار خداست این الهامات چون شما که در ذهن من نیستی که این مسائل رو بدونی اما خداوند میدونه و الهام میکنه بهتون. خیلی تحسینتون می‌کنم که انقدر باورهای خوبی دارید و همواره خودتون رو در مسیر الهامات خداوند نگه می‌دارید.

    ابتدا به سوالات جواب میدم:

    سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

    حدود سال 96-97 اگر اشتباه نکنم که با شما آشنا شدم در کسب و کار قبلیم بودم که به دلیل افکار بسیار محدودکننده ام به مسائلی برخورده بودم که عاجزانه و با تواضع از خداوند درخواست میکردم که کمکم کن من دیگه باید چی کار کنم که وضعیت درست بشه چون کسب و کار داشت نابود میشد و خواهرم اومد به شدت اصرار میکرد که فایلهای استاد عباس منش رو گوش بده و عجیب اصرار داشت اون موقع تعجب میکردم که چرا انقدر اصرار میکنه ولی الان که به قوانین آشنا هستم متوجه شدم که به دلیل درخواست هر لحظه من از خدا برای درست شدن شرایط بود که خداوند هم دستانش رو فرستاده بود تا من با این مسیر و قوانین آشنا بشم چیزی که کاملا برخلاف خط فکری من بود.

    من در اون شرایط شروع به گوش دادن فایلها کردم و بسیار روش تمرکز کردم و موقعی که داشتم کار میکردم همیشه فایلها در حال پخش بود و من درک خاصی هم نداشتم اون موقع ولی خواهرم تاکید داشت که باید بارها و بارها و بارها و بارها گوش بدی. و منم نیرویی بهم کمک میکرد که این کار رو انجام بدم چون تعهد زیادی میخواست و من هم به شدت این کار رو انجام دادم و حسابی گوش دادم و اون موقع این تفکر در من ایجاد شده بود به دلیل باورهای محدود کننده ای که از جامعه و آدم‌ها دریافت کرده بودم که که بشین فکر کن اوضاع درست میشه و لازم نیست کار کنی و مهارتی کسب کنی و اینم طول کشید تا آرام آرام با برخورد به تضادهای مختلف از وجود من شروع به بیرون شدن کرد، نکته اینجا بود من هرچقدر فایلهای شما رو گوش میدادم احساس میکردم نتیجه برعکس میگیرم چون درخواست من این بود که کسب و کارم درست بشه ولی هر روز بدتر میشد و من یک مدت به این نتیجه رسیده بودم که فایلهای شما باعث شده که کسب و کار من بدتر بشه و مدتی شما رو مقصر اوضاع میدونستم ولی اینها به دلیل عدم درک قوانین بود. الان که قوانین رو فهمیدم این بود که درخواست من پول و ثروت بیشتر بود و حل مسائل شخصیتی و ترس‌ها و .. و مسیری که من داشتم توش حرکت میکردم نتیجه‌اش این خواسته من نبود و باید از بین میرفت تا من وارد مسیر جدیدی بشم ولی از اونجایی که واقعا کار قبلی عشق من بود نمیتونستم دل بکنم ازش و فکر میکنم یکی از سخت ترین اتفاقی که تو این مسیر برای من افتاد این بود که کار به جایی رسید که من عشقم رو متوقف کنم و مسیرم رو از اون کار جدا کنم. البته این باور هم داشتم که من تخصص دیگه‌ای جز این کاری که توش عمیق شدم ندارم – چون من بهترین ایران بودم و حتی گیم‌سرورهای من جز 5 تا جهانی بود – و بی نهایت مهارت و تخصص کسب کرده بودم و چقدر تجربه داشتم و خیلی زیاد هم دوستش داشتم و واقعا سخت بود برام کندن ازش. مثل اینکه به شما بگن دیگه نباید تو حوزه آموزش موفقیت کار کنی. فکر کنم فکر کردن بهش هم ممکنه سخت باشه که کاری که عاشقش هستی رو انجام ندی ولی من هر چی بیشتر در مسیر شما به فایلها گوش دادم این اتفاق برای من افتاد که فهمیدم مسیر خوشبختی و ثروت از اون حوزه نمی‌گذشت که حالا خیلی بازش نمیکنم. افرادی همین الان هستند که از اون مسیر ثروت تولید میکنند اما یکجورایی اون کار فعالیت کردن داخلش مسیر مخالف قانون هست چون در حوزه بازی‌های کرک شده هست و دزدی محسوب میشه که من نمیدونستم و وقتی برام محرز شد دیگه منطقی شد برام که دیگه فکر وارد کردن بهش رو نداشته باشم و تو ایران تقریبا اغلب مردم دارن از همین مسیر بازی‌های کرک شده استفاده میکنن (کشورهایی مثل روسیه و … هم هست که اونها هم فعالیت چشمگیر دارن) و کمتر کسی هست که بازی ارجینال بخره. نه اینکه نباشن هستن ولی درصدشون تفاوت فاحشی داره یا شاید به دلیل باورهای من هست چون من مدتی در حوزه ارجینال فعالیت کردم چون عشقم هست و واقعا وسوسه شدم که انجامش بدم مدتی و نهایت 500 کاربر طی یکسال جذب کردم در صورتی که در حوزه کرکی در ایران 30000 کاربر فعال در بازه یک ماهه طی 4 سال فعالیت داشتم و هر روز هم داشت به شکل تصاعدی بزرگ‌تر میشد. اما من وقتی فایلهای رو گوش دادم اون مسیر (بازی کرکی) نابود شد و فهمیدم خیریت درش هست چون اونچه که من میخواهم در اون مسیر نیست اما اگر به سوال برگردم من هرچقدر بیشتر فایلها رو گوش کردم ایده‌های بهتر تو حوزه‌های‌ مختلف به ذهنم میرسید که به اندازه بسیار کوچکیشون که ظرفم و باورم به خودم به اون اندازه بود عمل میکردم و اوایل ایده‌هایی که بهم داده میشد رو میگفتم به بقیه که دیگران انجام بدن چون خودم رو باور نداشتم ولی هرچقدر بیشتر فایلها رو گوش کردم باورم نسبت به توانمندی‌هام بیشتر و بیشتر شد، بیشتر به ایده‌هایی که بهم گفته میشد عمل کردم و نتایج بهتر میگرفتم – هنوزم اعتقاد دارم توش ضعف دارم و ایده‌هایی که دارم که واقعا عالی هست به درصد کمیشون عمل میشه و خیلی‌هاشون miss میشه و باید بهتر و بهتر شوم و یک مسیر تکاملی هست، دیگه براتون بگم برکت های عجیب و غریب تو زندگیم ایجاد میشد پول‌های مختلف دریافت میکردم، دوره‌های مختلف برام خریداری شد، آرامشم خیلی زیاد بهتر شد، احساسم خیلی بهتر شد، سفرهایی که آرزشون رو داشتم و تو عمرم نرفته بودیم و فقط عکس‌هاش رو دیده بودم رو رفتیم، عیدی‌هایی که قبلا دریافت نمیکردم دریافت میکردم، از نظر سلامتی به شکل عجیبی من به درجه‌ای رسیدم که حتی یک سردرد هم برام اتفاق نمی‌افتاد یعنی سیستم بدنم سیستم ایمنی بدنم بسیار قوی و قوی تر شد و سرماخوردگی اینجور موارد تبدیل شد به یک اتفاق دور، البته تو حوزه‌های دیگه سلامتی به مشکل خوردم که نشون میده کامل فرکانسم از بیماری جدا نشد ولی بیماری‌هایی قبلی از وجودم رفت و الان خیلی سلامت تر هستم نسبت به گذشته و چیزهایی هم که هست میدونم اینم کار کنم خداوند الهام میکنه که حل بشه، و اتفاقات بسیاری دیگه افتاد مثل راهکارهای پولسازی که بهم داده شد یادمه یکبار پول میخواستم و یک دفعه یک چیزی به ذهنم الهام شد به دلیل همون باورهای قوی که ایجاد شده بود که برو فلان مقدار ارز دیجیتال ممکنه داشته باشی تو حسابت رو بفروش – ماله زمانی هست که اغلب مردم ارز دیجیتال رو نمیشناختن – و من میرفتم میدیم عه من اینو دارم در صورتی که اصلا من هیچ ایده‌ای نداشتم هیچ اگاهی ای نداشتم ولی خداوند الهام میکرد و من میرفتم و از اون الهامات نتیجه میگرفتم، وقتی فایلها رو استفاده کردم رفتارهای مناسب باهام میشد بابت کوچک‌ترین کارهایی که انجام میدادم عزت و احترام و توجه دریافت میکردم در صورتی که قبلا هیچ کس تحویلمم نمیگرفت، عزت نفسم و اینکه خودم رو اصلا آدم حساب نمیکردم بهتر و بهتر میشد، قدرت بیش از اندازه ای که به دیگران میدادم و باعث میشد همیشه خودم رو ضعیف بدونم و سرم پایین باشه و تو چشمای دیگران نگاه نکنم هم کمتر و کمتر شد، توحیدی تر شدم و خدا رو بیشتر باور کردم و تقریبا به درجه ای میرسیدم که لحظه ای رو کسی حساب نمیکردم و به محض اینکه یک کسی دست رد به سینم میزد چون باورم به خداوند بود ایده‌ها و آدم‌ها و راهکارهایی تو زندگیم ایجاد میشد که اون مسئله به راحتی حل میشد در حدی که همون افرادی که کمک نمیکردن بهم دهنشون باز میموند که چطور کارهای من داره انجام میشه و چرا انقدر افراد میخوان به من کمک کنن و من میدونستم که خداوند داره کارها رو برای من انجام میده، اتفاق دیگه ای که برام افتاد این بود که بسیار برای من لذت بخش بود – به دلیل زیاد گوش دادن به فایلهای دانلودی ای که در تا اون موقع روی سایت بود – این بود که من به شدت مقاومت های ذهنیم کم شده بود و هر چیزی که در ذهنم اراده میکردم بهش فکر کنم که بهش برسم چه تو زمینه مالی چه زمینه کاری و .. سریع ذهنم پذیرا بود و ایده‌های عالی میداد ولی ترمز داشتم که به عمل نمینشست مثل عدم باور به توانایی‌های خود که میتونی اینو هم انجام بدی. ترمزی مثل ترس در اجرا کردن در عمل. مثل ترس از نگاه دیگران و قضاوت دیگران و .. اتفاق دیگه ای برام افتاد این بود که من در کارهای مختلف موفقیت کسب میکردم در صورتی که در اغلب کارهایی که قبلا انجام میدادم شکست میخوردم یا خیلی سخت موفق میشدم، اتفاق دیگه ای که برام افتاد این بود که من از نظر جسمانی بسیار ضعیف بودم و بعد از گوش دادن به فایلهای شما این انگیزه در من ایجاد شد که من به فعالیت جسمانی بپردازم و باور داشته باشم توش موفق میشم و تونستم خودم رو از نظر جسمی خیلی تقویت کنم – با اینکه اصلا تغذیه مناسبی نداشتم – ولی خیلی تمرینات فیزیکی رو خوب انجام دادم و موفقیت‌های زیادی در عضله سازی بازو، سیکس پک، پاها، سینه و .. کسب کنم و هزاران اتفاق ریز و درشت دیگه

    سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

    من هم مثل استاد بالا پایین زیاد داشتم ولی خودم رو در مسیر نگه میداشتم و نتایج ادامه دار بود اما به مرور زمان هرچقدر بیشتر از زمان آشنایی من با استاد گذشت اون تعهد و اون توانایی کنترل ذهن که بتونه من رو مثل روز اول در مسیر نگه‌داره در من کمرنگ و کمرنگ تر شد این در صورتی هست که استاد میگه من تعهدم نسبت به قبلم بیشتر هم شده و این به نظرم به دلیل مهارتی هست که استاد در کنترل ذهنش داره و میتونه خیلی خوب خودش رو توی مسیر نگه داره و از پس افکارش بر بیاد

    دلیلی که من این درجه رسیدم ضمن مطالبی که استاد در این فایل بهش اشاره میکنه (عدم رنج و لذت صحیح، چیت‌کردن، عدم تعهد و..) این هست که من قانون رو در عمل به خوبی پیاده سازی نکردم یعنی مهارت کافی در اینکه جوری به قانون مسلط باشم که افکار درست رو بپرورانم و درست فکر کنم رو نداشتم و احتمالا ندارم و زیاد از حد گاز دادم و چون به قانون مسلط نبودم که ترمزهام رو شناسایی کنم و بردارم از مسیر سرد شدم که چرا اوضاع درست نمیشه.

    یک سری دلایل دیگه هم هست که من یک جاهایی از مسیر رو کج رفتم. انسان موجودی اجتماعی هست ولی من اینو نادیده گرفتم و تنهایی کشیدن‌های زیاد داشتم به بهانه کنترل ورودی‌های ذهن و بودن با آدم‌های مناسب خودم رو مدت‌ها تنها کردم. تا یکجاییش درسته و خوبه که آدم تنها باشه و حالش خوب باشه ولی این مقدار بیشتر از حدی بشه کج فهمی هست من باید به حدی عزت نفس در خودم پرورش میدادم، نگاه مثبت به دیگران در خودم پرورش میدادم و باورهای مناسب در مورد روابط در خودم پرورش میدادم و ترمزهای ذهنی روابطم رو برمیداشتم که با انسان‌های درست به صورت پایدار دوستی داشته باشم و خودم رو چندین سال تنها نمیکردم چون انسان موجودی اجتماعی هست.

    سوال 3: به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟

    عدم توانایی در کنترل ذهن. در طول مسیر یکجاهایی میشه که ما داریم از مسیر دور میشیم به دلیل اینکه افکار مختلفی در ذهنمون ایجاد شده که داره ما رو از مسیر دور میکنه ولی ما در مقابلش ناتوان هستیم و افکار داره کار خودش رو میکنه و ما چون به قانون جهان مسلط نیستیم که چه عملکردی چه نتیجه ای ایجاد میکنه و از طرف دیگه ناتوان هستیم که افکارمون رو مدیریت کنیم از مسیر خارج میشیم. یعنی فقط فایل گوش دادیم اما مهارتی در کنترل ذهن نداریم. مهارتی نداریم که یک فایلی صوتی ایجاد کنیم که افکار مناسبی رو وارد ذهنمون میکنه در مقابل اون افکار محدودکننده که ما رو در مسیر قانون و نتایج مناسب نگه داره. مثل استاد عباس منش که به راحتی به هر موضوعی برخورد میکنه به راحتی میتونه براش یک فایل حاوی افکار مناسب ایجاد کنه که در جهت قانون باشه و ذهن کنترل بشه مثل همین اتفاقی که بعد از گوش دادن به فایل «دلیل نتایج پایدار» برای من ایجاد شده و احساس میکنم خیلی بهتر میتونم افکارم رو کنترل کنم نسبت به قبل از این فایل و به همین دلیل بارها دارم تکرارش میکنم چون جواب به افکار محدودکننده ذهنم هست.

    دلایل دیگه:

    عدم تعهد.

    عدم قدردانی بابت مسیر و میگیم چه فایده! این همه سختی بکشم بابت اینکه این موضوع درست بشه!

    عدم اهرم رنج و لذت درست. (من تو این مورد واقعا تلاش نکردم)

    وجود افکار غلط و باورهای غلط پنهانی که از قبل به ما رسیده یا ما به تجربه به خاطر تفسیرهای غلط و تجربه‌های نامناسب به اونها رسیدیم.

    دوستتون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      سارا صمدی پور گفته:
      مدت عضویت: 1540 روز

      سلام برادر عزیزم

      اون تیکه که راجب قدرت دادن به دیگزان نوشته بودین و بعد گفتین وقتی قدرت رو به خدا دادین، طوری کارها انجام میشده که همون افرادی که حاضر نشدن کمکتون کنن دهنشون باز میمونده… واقعاااا من رو از یکی از ترس های عجیبم نجات دادین

      من چند ماهه متوجه این ترس شدم و واقعا برای حل کزدنش درمانده شده بودم، اما همین چند جمله انقدر من رو تکون داد که ازش اسکرین گرفتم و گذاشتم رو بک گراندم که هی بخونم و تجسم کنم که اگر از فردی میترسم، خداوند من که این همه کهکشان و … افریده طوری کار من رو ردیف میکنه که اون افراد دهنشون باز میمونه

      اصلا همین الان که دارم بهش فکر میکنم یه لبخند قشنگی میاد رو لبم و وقتی قیافه ادم هایی که منو تهدید کردن میاد تو ذهنم کمتر برام ترسناکه

      واقعا ممنونم از شما برادر عزیز

      و ممنون از استاد که این سایت الهی رو ساختن که افرادی مثل شما با سخاوت تجربیاتشون رو در اختیار دیگران بذارن

      در پناه الله هر روز شادتر و ثروتمند تر و سلامت تر باشید دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        محمدصادق امام بخش زاده گفته:
        مدت عضویت: 1537 روز

        سلام دوست عزیزم امیدوارم حالت عالی باشه. خوشحالم که بهت کمک کرده.

        استاد عزیز 2 تا فایل درست و حسابی در مورد عدم تاثیر عوامل بیرونی در زندگی ما دارن که من تاثیر زیادی ازش گرفتم و ترس‌های خراب کردن زندگی توسط دیگران رو خیلی کم کرده به نام «توحید عملی قسمت 6» و همچنین «چه کسی مالک توست؟» پیشنهاد می‌کنم اینها رو هم زیاد کار کنید.

        سلامت، شجاع و خوشبخت باشی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    به نام خدا

    سلام و درود بر استاد و خانم شایسته

    سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

    من از وقتی که با استاد آشنا شدم و ادامه دادم دیگه سردردهای طولانی مدتم قطع شد،افسردگی مقطعی ایم قطع شد،وضعیت مالی همیشه بدم بهتر شد،انرژی و حال خوبم بهتر و بهتر شد،امید به زندگی و ساختن آینده رویایی در درونم شکل گرفت،رفتار با بقیه بهتر شد،حرف زدن و لحن صحبتم بهتر شد،با خودم به صلح رسیدن و با هیچ شخصی دیگه بحث نکردم

    سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

    اوایل مسیر که متعهد نبود و هرازگاهی جاده خاکی میرفتم خودم درک میکردم که دارم اشتباه میرم و حالم گرفته اس و اتفاقات بد داره برام اتفاق میفته پشت سر هم،قشنگ خودم میدیدم و درک میکردم و دوباره سعی می‌کردم به مسیر درست برگردم و هر چقدر زمان میگزره و آدم متعهدانه کار میکنه نتایج هم بهتر میشه

    سوال 3: به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟

    شاید دلیل اصلی اینکه ما مسیر درست را مثل سابق با انگیزه و پر شور ادامه نمیدیم اینه که انتظار نتایج فوق العاده را تو مدت زمان کم داریم انتظار داریم که درختی را که 1 ماه پیش کاشتیم همین امسال بار بده و ما ثمراتش را ببینیم میخوایم یکساله از شرایط بدهی به شرایط مولتی میلیاردی برسیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  10. -
    فاطمه تقی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2313 روز

    به نام خداوندم

    سلام استادم چقدرتوحیدی هستین وحرفاتون به دل میشینه.

    سلام مریم جانم،چقدر شما دوبزرگوار برام عزیزین انشاالله خدا حفظتون کنه.

    سلام به همه دوستان هم مسیرم درسایت

    استادعزیزم زمانیکه عضو سایت شدم برای اولین باردرزندگیم داشتم با این مباحث آشنا میشدم.

    بنابر باورهای غلطی که داشتم وباورهای بشدت مذهبی،درشروع کارخیلی لاک پشتی وار جلو میرفتم یعنی اینقدر تو درو دیوار بودم که شرایط دیدن وگوش دادن به این فایلهای الهی هم برام به سختی فراهم میشد.

    اینقدر اعتماد بنفسم پایین بود وقدرت تصمیم گیری توزندگیم کم بود که باترس ودوراز چشم همسرم(ترس از اینکه بخاد بهم گیر بده که چیه کارو زندگیت ول کردی نشستی پای اینجور چیزا یا حرفی زده بشه که جلو بچهام شخصیتم خوردبشه در کل حوصله بحث وحرف نداشتم)درخلوت خودم فایلها رو دنبال میکردم.

    اوایل حتی گوشی مناسبی که بتونم وارد سایت بشم وفایلهارو دانلود کنم رو نداشتم،باگوشی دخترم(اون هم درحد متوسط بود که بعضی از فایلها رو برام باز نمیکرد)شروع کردم.مشکل اینترنت هم که بحثش جداست.

    ازهمان لحظه شروع،شاهدنشانه ها وتغییرات درخودم وزندگیم بودم که باعث اشتیاق بیشتر وبیشترم درادامه دادن بود.هرچه بیشتر جلو میرفتم شرایطم راحت تر وبهتر میشد تا جایی که همسرم خودش گوشی با یه ایرپاد واسم خرید تا به راحتی فایلهارو دانلود کنم وهرلحظه وهرزمان خواستم فایلهاروببینم وگوش بدم.

    استاد از لحاظ روحی خیلی خیلی آرامش دارم حسم وحالم خوبه خیلی راحت تر ذهنمو کنترل میکنم.رفتار دیگران اصلا برام اهمیتی نداره،برام مهم نیست کی کجا میره کی چیکار میکنه تمام تمرکزم ذهنم رو خودمه رفتارم با خانواده ام واطرافیانم خیلی عالی شده.به حدی با خودم به صلح رسیدم که به راحتی با فوت مامان کنار اومدم. خیلی معجزه آسا رفت واومدم با اقوام فایل کاملا قطع شده،شرایط جوری پیش رفته که با عوض شدن شغل همسرم خیلی وقت آزادی برای کار کردن روخودم دارم.

    استاد عزیزم درطی این مسیر سعی کردم به گفته هاتون عمل کنم(تلویزیون اززندگی حذف کنم،غیبت نکنم،قضاوت نکنم،سپاسگزار باشم،تمرکزم روی زیبایی ها وداشته هام باشه،دیدم نسبت به اتفاقات ومسئله ی زندگیم مثبت باشه دید خوبی داشته باشم)

    ازلحاظ مالی هم که صفر صفر،یه جورایی زیر صفر بودم.اینقدر باورنادرست داشتم ودارم که به هر دری زدم تا واسه خودم کسب وکاری داشته باشم نشد که نشد.دوسال هست که هدفی که واسه خودم مشخص کردم اینه که واسه خودم کسب وکاری داشته باشم،خیلی کارها هم انجام دادم نتیجه نداد.تا جایی که بلطف خدا وسخاوتمندی شما استاد عزیزم از روزی که این چند فایلهای اخیری که گذاشتین روی سایت،خداروشکر کار آموزش خیاطی البته با یک کار آموز شروع کردم انشاالله به امید خدا روز به روز پیشرفت کنم وبه موفقیت مالی برسم.استادم درسته از اول تاحالا لاک‌پشتی وار پیش اومدم ولی خداروشکر خداروشکر خداروشکر هیچ توقفی نداشتم واز مسیر خارج نشدم وروز به روز اشتیاقم به ادامه دادن بیشتر وبیشتر شده.

    خیلی خیلی سپاسگزار ازشمااستاد عزیزم ومریم جانم انشاالله به سعادت دنیا وآخرت برسین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: