دلیل نتایج پایدار - صفحه 32 (به ترتیب امتیاز)

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حمیدرضا صباغ گفته:
    مدت عضویت: 1568 روز

    سلام

    تبریک میگم و تحسین میکنم استاد خوش تیپ و خوش اندام ، ثروتمند ، دوست داشتنی

    موفقیت در تمام ابعاد زندگی به تمام معنا در زندگی شما نمایان هست ،لذت بردم از این همه هماهنگی در گفتار و رفتار و سبک زندگی خدارو شکر میکنم که هدایت شدم به اموزه های شما و با استفاده از مطالب پر محتوا و صادقانه شما و عمل به اونها در زندگیم تغییرات مثبت در تمام ابعاد زندگیم عملی میشه و نعمت و ثروت و ارامش روز به روز در زندگیم بیشتر میشه

    بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست

    از خود بطلب هر انچه خواهی ، که تویی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سحر دیزجانی گفته:
    مدت عضویت: 1317 روز

    سلام و درود بر استاد گرانقدر و خانم شایسته عزیز

    و همه ی دوستان سایت الهی عباسمنش

    استاد جان بی نهایت سپاسگزار خدایی هستم که منو هدایت کرد به این محفل زیبا و همچنین سپاسگزار شمام که هرروز با سخاوت تمام دارین به بهتر شدن زندگی ما کمک می کنین

    در مورد سوال هایی که فرمودین ، شکر خدا از وقتی که وارد سایت شدم مرتب دارم روی خودم کار می کنم که خیلی بندرت کم شده ولی اصلا قطع نشده و داره روز به روز بهتر هم میشه که به لطف خدا و آموزه های شما نتایج کوچکی هم گرفتم

    سوال دوم ،قبل از آشنایی با شما با یک استاد موفقیت دیگه کار می کردم که نتیجه هم گرفته بودم ولی دقیقا یادمه که گفتم: من دیگه فهمیدم چی به چیه ، دیگه خودم می دونم چکار کنم که فایل گوش کردن و کار کردن روی خودم رو گذاشتم کنار که دوباره برگشتم به شرایط قبلی و بعد از مدت کوتاهی وارد سایت شما شدم و همچنان دارم ادامه میدم که جدیدا هم دارم بیشتر روی خودم کار میکنم

    و آخرین سوال که چرا بر میگردیم به مسیر قبلی در مورد خود من این بود که من متوجه همه چیز شدم و دیگه می دونم چکار کنم ، ولی فکر کنم عجله در مورد گرفتن نتایج هم بی تاثیر نباشه و یا اینکه بخاطر درست انجام ندادن تمارین باعث طولانی شدن مسیر بشه که گاهی آدم دلش میخواد مسیر رو دور بزنه و کوتاهی کنه و یا اینکه ما هنوز اونقدر این قوانین رو جدی نگرفتیم

    یه چیز دیگه اینکه من خودم این تمرینها و کار کردن‌ها رو مثل پاس کردن یک واحد درسی میدیدم که باید پاس بشه بعد هم کنار گذاشته شه

    اما تازگی‌ها فهمیدم که باید تا آخر عمر با من باشه ، یعتی تا وقتی که من فرکانس صحیح میفرستم نتیجه میگیرم هروقت قطع بشه نتیجه ایی هم در کار نیست

    خدایا هزاران بار سپاسگزارم که کمک ام کردی که کامنت بزارم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    Pouria Qaderi گفته:
    مدت عضویت: 754 روز

    به نام خداوند هدایتگرم

    سلام خدمت استاد استقامت و پایداری ، استاد عباس منش عزیزم و بانوی زیبایی ها خانوم شایسته که واقعا مثل خود استاد لایق و شایسته این همه زیبایی و برکت هستند .

    و همچنین دوستان همفرکانسی ام که نپذیرفتند شرایطشون مثل اکثریت جامعه باشه و از خداوند کمک خواستند و در مدار تغییر قرار گرفتند و به این اگاهی های ناب هدایت شدند .

    حقیقت استاد من باره اولمه که دارم کامنت میذارم ، اما بیشتر از یک سال بود که باشما اشنا بودم و تو این مدت هیچ کامنتی نذاشته بودم

    ،یعنی خیلی مقاومت داشتم و اصلا به طور کامل عضو نبودم و نمیدونستم چرا نمیتونم کامنت بذارم که حالا رفتم دنبالش و فهمیدم اکانتم مشکل داره و خلاصه حل کردم مشکلو

    و این که فقط هرچند وقت یکبار یک فایل دانلودی رایگان نگاه میکردم که فقط حالم خوب بشه .

    اما از اون جایی که موضوع این فایل دقیقا همون جواب سواله خودم بود که منو گاهی بی ایمان میکرد و ازاونجایی که دقیقا مصادف شده بود با تولده 23 سالگیم در 20 تیرماه دیگه بهانه هارو گذاشتم کنار و گفتم از همین جا شروع میکنم .

    گرچه که هرروز میتونه روز تولد ادم باشه و هر روز ی که ما تغییری در طرز فکرمون ایجاد بشه همون روز یک تولد دوباره است و از حسی که بعد از کار کردن روی باور ها در ادم ایجاد میشه ،میتونیم اینو متوجه بشیم .

    و چه هدیه ای بهتر از اگاهی و تغییر .

    ج . سوال اول : هروقت که من فایل های دانلودی رو دنبال کردم خیلی احساساته خوبی در من شکل میگرفت یه جور احساسات لطیف

    ،انگیزه ام برای تغییر بیشتر میشد (چون همون لحظه میفهمیدم که تغییر کردن و موفق شدن ، قانون و مسیره ثابتی داره و هیچ عاملی در بیرون تاثیر گذار نیست اما خیلی زود از یادم میرفت چون به جوری دیگری فکر کردن عادت کرده بودم و حواسمم به عوامل مختلف پرت می‌شد مثلاً من تو پیج‌های مختلف یا کانال‌های مختلف برای پیدا کردن اطلاعات جدید می‌گشتم و در آخر فهمیدم که مهم نیست اطلاعات زیادی رو حفظ و ذهن تو تبدیل کنی به انبار اطلاعات بلکه ، مهمترین نکته برای موفقیت ،تغییر و تجربه ی خواسته و در یک کلام خوشبخت شدن استفاده کردن از اون اطلاعاته

    و در واقع معنی عالم ربانی هم یعنی همین یعنی کسی که به همان چیزهایی که می‌فهمد عمل می‌کند هرچند که کم باشد

    خب من فکر می‌کردم که این اطلاعات حفظیه مثل درس‌های مدرسه و دانشگاه در صورتی که کاملاً برعکس و عمل کردنیه و توسط ما باید تکرار بشه بارها و بارها و بارها تا به مرحله اجرا برسه به صورت ناخودآگاه )

    زندگیم هدفمند تر میشد

    نشانه های خوب کم کم خودشو نشون میداد

    احساس ارامشم خیلی بیشتر میشد و کلا هر چقد که احساسم بهتر مشد نتایجمم بهتر میشد

    وخب هر وقتم که روی خودم کار نمیکردم شرایط کم کم بر میگشت دیگه ، ینی ادم های ناجالب میدیدم ،بی حال و بی هدف و سرد میشدم ، از شرایط ناجالبی که داشت رخ میداد

    همرنگ جماعت میشدم و کلا نشانه های ناخواسته ها تو زندگیم بیشتر میشد

    حالا درباره ی این موضوع که چرا افراد بعد از این که میفهمند یک موضوعی درسته و دارن ارزش نتیجه میگیرن ، تایه حدی جلو میرن و از اون به بعد دیگه ول میکنند و ادامه نمیدن .

    همون طور که گفتین شما تا قبل از دوره ی سلامتی که اصلا نمیدونستید که چرا اکثریت بچه های سایت تا یه حدی نتیجه میگیرند و فقط برخی از افراد اون نتیجه ای که مد نظره شماست رو میگیرن

    ودلیلشم اینه که فکر میکنن اگه دو روز نتایج و شرایط خوب شد ینی دیگه کار انجام شده ،ینی دیگه من رها کنم ، بی خیال بشم و دیگه ادامه ندم …

    و اوضاع هم همین جوری میمونه !!!

    نه اوضاع اینجوری نمیمونه !

    چون تا وقتی که شما داری تو مسیره درست حرکت میکنین اوضاع هی بهتر و بهتر میشه

    وهر وقت که از مسیره درست خارج شدین نتایج برمیگرده چون شما در مسیره نادرست هستین و این ویژگیه مسیره نادرسته که از روی احساسمون خیلی راحت میشه تشخیصش داد.

    قانون چی میگه ؟

    میگه تا وقتی ورودی درست بهش بدی ، اونم بهت خروجیه درستی میده و هر وقت که ورودی نادرست بهش بدی اونم همونا رو بهت میده که کاملا منطقیه

    چون جهان مثل یک ماشینه و سیستم عمل میکنه ، و تمام بد فهمی و کج فهمی های ما در درک کردن این سیستم به این خاطره که نمیتونیم ببینیمش و فقط میتونیم حسش کنیم و از نتایجی که برامون رقم میخوره اینو بفهمیم.

    به همین خاطر شما تا قبل از دوره ی سلامتی دقیقا نمیتونستین بفهمین مشکل از کجاست ،که خیلی ها اون نتایجی که مدنظرتونه رو نمیگیرن .

    چون از روی عملکرد طرف که نمیشه فهمید حتی از روی ظاهرشم نمیشه فهمید که چه باور هایی داره و چجوری فکر میکنه ،به عبارتی بهتر نمیشه فهمیدفرکانس هایی که به جهان ارسال میکنن چیه و ما تو فکرشون نیستیم .

    ولی تو قانون سلامتی ما دیدم الگوها رو .

    و اگر داری نتایج اشتباه می‌گیری دیگه چرایی نداره!!!دیگه جای تعجبی نداره !!!

    قطعاً یک کار اشتباهی رو کردی و یک مسیر اشتباهی رو طی کردی و و یک فرکانس اشتباهی را فرستادی که این نتایج بعد به وجود آمده .

    اصلا نتایجت اگه ایراد داره بحث نکن دیگه پوریا جان برو ببین چی تو درونت مشکل داره و ایرادو برطرفش کن .

    اصلاً نه نیاز به اینه که تو با خدا بجنگی و بهش ناسزا بگی نه نیازی به اینه که یک نفر بیرون و مقصر بدونی نه نیاز به اینه که به خانوادت بپری و هیچ عامل بیرونی مقصر نیست مخصوصاً خدا .چون که خدا برای ما چیزی نمی‌خواهد بلکه او فقط آن چیزی را برای ما می‌خواهد که ما خودمان برای خود میخواهیم.

    وهر وقت که نتیجه ی ناخواسته ای گرفتیم باید به خودمون بگیم تو حقته که این نتایج رو گرفتی .

    و اصلاً چیزی به جز این دیگه نمی‌تونسته اتفاق بیفته در بهترین حالتش با شرایط عالی که خداوند عادل برای ما قرار داده ، بهترین اتفاقی که می‌تونسته بیفته همین بوده با اون باورهایی که تو داشتی.

    تو داری دستور میدی خوشگلم، تو داری می‌فرستی فرکانس‌ها رو قشنگم ، کس دیگه‌ای که دستور نمیده !!!کسه دیگه ای که اینا رو ارسال نمیکنه !!!

    هیچ عامل بیرونی ای مقصر نیست. واین عوامل بیرونی فقط یک اینه ای هستند از باورهای درونی ما.

    و خب انسان متاسفانه فراموشکاره و یادش میره اینارو ،حالا یا به خاطره پروگرامی که شده از دورانه کودکی ،یا به خاطره تعهده ضعیفی که داره و…

    به هر حال ، این موضوع که خودش خالق زندگیشه ، یادش میره

    اگر ما اعمال مسیره رسیدن به هدف رو به دودسته ی باید ها و نباید تقسیم کنیم .

    آنگاه می‌توانیم کارهایی را که برای رسیدن به هدف لازم است تا انجام دهیم را در بخش بایدها و کارهای را که نباید انجام دهیم جزو نبایدها جای گذاری کنیم (میتونیم یه فهرست ازشون درست کنیم )

    و با خودمون بگیم استاد به ما چی گفتن برای که این مسیر را زودتر به نتیجه برسه یا همون مربی یا همون کسی که قبولش داریم چی گفت و چه کارهایی باید انجام بشه تا ما با رعایت اونا زودتر به نتیجه برسیم؟؟؟اونا رو بنویسیم تو بخش خواسته ها

    و حالا اون کسی که ما قبولش داریم برای زودتر رسیدن من به خواسته‌هامون مارو از چه چیزی منع کرد ،همون هارو هم بنویسیم تو بخش نبایدها و هرروز یاداوریشون کنیم

    مثلا توجه به خواسته ها ،اعراض از ناخواسته ها ،تمرکز روی پاشنه های اشیل و کنترل ذهن و… میشن جزو باید ها و عصبانیت ،احساسی شدن ،کار نکردن روی الگو های ذهنی و توجه به ناخواسته ها و…میشن

    جزو ناخواسته ها

    چون کسی که این همه نتیجه گرفته قطعاً می‌دونه باید چیکار کرد دیگه و خوب می‌دونه چی تو این مسیر خوبه و چی بده

    اقا جان ، ما باید اینو درک کنیم که برای رسیدن به یک نتیجه پایدار باید یک مسیری طی بشه ، یک پروسه‌ای طی بشه یک تمرکزی رو به مدت طولانی‌تر با یک موضوعی همراه کنیم تا اون چیزی که اسمش رو واقعا بشه گفت تغییر و بشه گفت نتیجه ی واقعی به وجود بیاد .

    حالا فرق استاد با اکثریت دوستان تو مسیره سلامتی و ذهنی که منم جزوشون بودم در اینجا مشخص میشه که ؛

    استاد وقتی که دیدن این راه داره نتیجه میده ،خودشون رو متعهدتر کردن توی این مسیر با وجود اینکه هیچ کدوم از مشکلاتی که خیلی از بچه‌ها داشتند رو نداشتن و فقط اضافه وزن چاقی مشکلشون بود .

    و حتی با وجود اینکه بینهایت ساده تر هم بود از همه لحاظ باز هم ایشون متعهد موندن توی این مسیر و ادامه دادنش چون ادامه دادن اصلاً جزوی از شخصیتشون

    ​شده و همین اتفاق باید برای ما هم بیفته.

    نکته مهم ینه که حتی اگر این مسیر سخت‌تر هم بود و نیاز به تعهد بیشتری هم داشت باز هم استاد این مسیرو می‌رفتند

    من خودمم فکر می‌کردم که هر کس که دورهای استاد بگیره دیگه تا ابد نتیجه می‌گیره وهمه چی به خوبی وخوشی تموم میشه اًما اشتباه فکر می‌کردم من اصلاً باورم نمی‌شد که ادم دوره رو بگیری

    این همه تغییر کنی و این همه نتیجه بگیری ولی بازم

    برگردی به همون مسیره قبلیت ،هرکسی هر نتیجه ای که گرفته قطعالایق اون نتیجه بوده

    زمانی که شما گفتین من حتی

    یک روز روهم چیت دی نداشتم واستراحت نکردم یاده مایکل فیلیپ افتادم که تو زندگی نامش نوشته بود این ادم حتی یک روز هم استراحت نکرده به مدت دوازده سال وخب تعجبی هم نداره که در تمام مسابقاتش طلا برنده بشه وفقط به حرف مربیش گوش میکرده به جز یک روز که اونم برای مهمونی رفته بوده ،حالا ما اینجا نیازی به تمر ینات سخت جسمانی نداریم وفقط کافیه که روی ذهنمون کار کنیم گرچه که کار کردن روی ذهن به مراتب سخت تر از کار های دیگه است .

    و حالا من اگر بخوام یک راه حل برای این مشکل ارائه بدم که دیگه به مسیر قبلی برنگردیم اینه که یادآوری کنیم اون الگوهای قبلی رو که چه بلایی به سرمون آوردن و چه زجری ازشون کشیدیم به عبارتی بهتر باید از اهرم رنج و لذت استفاده کنیم به نفع خودمون یعنی مثل استاد انقدررنج شدیدی رو به الگوهای قبلی نسبت بدیم و با اونا همراه کنیم که هرگز به فکر تکرار اون‌ها هم نباشیم چه برسه به اینکه بخوایم اونارو انجامم بدیم

    و از اون طرف یک لذت خیلی زیادی رو با تغییر کردن نتیجه گرفتن و موفقیت همراه کنیم یعنی بیایم روی کاغذ بنویسیم تمام اون عوامل رو . چون تمام رفتارهایی که از ما سر می‌زنه فقط به خاطر انظام پاداش و جزاییه که توی مغزمون شکل گرفته و مغزمونو برنامه‌ریزی کرده نکته مهم ،من اگر حتی یک روز هم برگردم به عقب و یکم نتایجم خراب بشه سریع به خودم گوشزد می‌کنم که کجا داری میری گوش خودمو می‌تابونم و میارم تو مسیر.

    چون غول را تا زمانی که کودک است باید کشت حالا می‌فهمم که چرا تا یک حدی نتیجه می‌گرفتم ودیگه ادامه نمی‌دادم 1. سقف آرزوهام کوچک بوده 2. احساس ارزشمندی و لیاقت خیلی کمی داشتم از خودم حالا نکته اینجاست که ما تا قبل از کار کردن روی باورامون و نتیجه گرفتن نمی‌تونیم بفهمیم که سقف آرزوهامون تا چه حد بزرگ بوده و اینو فقط زمانی می‌تونی متوجه بشیم که دست از حرکت کردن می‌کشیم و به قول استادخوشی می‌زنه زیر دلمون اینجاست که معلوم میشه واقعاً چقدر از درون برای خودمون ارزش قائل بودیم

    اصلا چه دلیلی داره که آدم همش زندگی سینوسی رو تجربه کنه و و زندگیش بالا و پایین بشه یه روز تو عرش باشه و یه روز تو فرش ، دو قدم بره جلو و 4 قدم بیاد عقب دو روز حالش خوب باشه و سه روز حالش بده دو روز وضعیت مالیش خوب باشه و 4 روز بدهکار باشه خوب این وضعیت به غیر از اینه که اون شخص داره فرکانس‌های مختلفی رو به جهان ساطع می‌کنه و باورهای منفیش رو ناخودآگاه داره تقویت می‌کنه و ذهنش رو به حال خودش رها کرده و با خودش گفته من و این همه خوشبختی محاله چه دلیلی داری که آدم یه چیزی رو بسازه و بعد خودش بزنه با دستای خودش خرابش کنه اصلا نباید برامون مهم باشه که اون بیرون چه اتفاقاتی داره میفته و چه ناملایمت‌هایی وجود داره اصلاً مهم نیست که دیگران خوششون میاد از کار ما یا نه آیا هدف ما برای اونا درسته یا غلط و حتی به نظر من اون کساییم که درمقابل ما قرار می‌گیرند به شکل مقاومت ،در واقع به خاطر باورهای محدود کننده خودمونه و به خاطر همون ترمزهایی که خودمون داریم و اگر یکم دیگه ادامه بدیم اون آدما دیگه مقاومت نمی‌کنند و یا اینکه از توی زندگیمون حذف میشن و این مقاومت نتیجه همون آشغالایی که ما از گذشته باخودمون حمل می‌کردیم یعنی همون مقاومت‌ها هم یک دلیلی داره یک قانونی پشت سرش هست چون جهان که هیچ وقت اشتباه نمی‌کنه و خدا هم هیچ وقت کاری برعلیه ما کاری انجام نمیده این وسط فقط می‌مونیم خودمون که دلیل اصلی خلق اتفاقات زندگیمون هستیم و در واقع استاد نتایج شما از قانون سلامتی به من یاد داد که توی هر شرایطی که باشم و هر چقدرم که وضعیت مالی جسمانی یا عاطفیم خراب باشه اگر در مسیر درست حرکت کنم خیلی زود به اون چیزی که می‌خوام می‌رسم و اگر بیشتر ادامه بدم نتایج بعد از مدتی تصاعدی میشه طبق قانون اثر مرکب زندگی رو می‌تونم بسازم که از حد تصورات من وخیلی‌ها فراتره

    بازم تاکید می‌کنم اگر بتونم در مسیر درست بمونم

    راز نتایج پایدار در استمرار وپایداری است وراز اصلی موفقیت در تکرار است

    این حرفا روبا خودم زدم که هم یک رد پایی را به جا گذاشته باشم و همین که اگر یه وقتی تو مسیر خیلی داشتم خوب نتیجه می‌گرفتم به خودم بگم پوریا جان تو هنوز اول راه ها !!!هنوز به اون هدف اصلیت نرسیدی ها !!!داری خوشحالی می‌کنی خیلی خوبه ولی یادت باشه که هنوز اول راهی ها !!!هنوز خیلی فرکانست به اون هدف اصلیت و زندگی رویایی که تو ذهنته فاصله داره‌ها !!!

    هرگز نگذارید موفقیت زیادی جلویتان را بگیرد و همواره روبرو شده باشید ارلینگ هالند قهرمان کسیست که فقط یک دقیقه بیشتر دوام بیاورد

    من همیشه برام سوال بود که کسانی که به عنوان کارمند زیردست یا شاگرد برای یک مربی یا استاد یا رئیس کار می‌کنند چرا با وجود اینکه این همه باهاش ارتباط دارند و دارن می‌بینن چیکار می‌کنه نمی‌تونن تغییراتی رو که اون آدم برای خودش به وجود آورده برای خودشون به وجود بیارن یعنی به ظاهر دارن کار می‌کنن ها ولی اون نتیجه‌ای رو که باید بگیرن نمی‌گیرند و جوابشم همونطور که خودتون گفتین معلوم بود چون اونا به ظاهر تغییر کردن . خیلی سپاس گذارخداوندم که منو به این مسیره هموار و فوق العاده هدایت کرد

    وراه رسیدن به هر چیزی رو بهم یاد داد خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سارا صمدی پور گفته:
    مدت عضویت: 1561 روز

    سلام به دوستان عزیزم و خانواده عباس منشی

    شاید باورتون نشه ولی من الان انقدر خستم که دارم این کامنت رو به شکل صوتی می‌نویسم تا یه اپلیکیشن برام تایپش کنه چون واقعاً توان این رو ندارم که بخوام با دستای خودم بنویسمش اما یه حسی به من گفت که باید بیام اینجا و بنویسم که وقتی یه کامنتی گذاشتم ادامه داستانش به چه شکل پیش رفته, فقط برای اینکه وقتی سارای چند سال بعد به موفقیت‌هاش نگاه می‌کنه یادش بیاد که زندگیش از چه زمانی شروع به تغییر کرد

    خب داستان از اینجا شروع شدش که دیشب وقتی من اون دوتا آیه صریح قرآن رو خوندم و احساس کردم که خدا مستقیماً با من صحبت کرده، به خودم تعهد دادم که یه میزان ساعت مشخصی، امروز که دارم این کامنت رو می‌نویسم درس بخونم اما من دیشب به خودم گفتم که حتی اگه از آسمون سنگ بباره من این کارو انجام میدم ( و این تعهد رو توی کامنت قبلیم روی این فایل نوشتم)

    از اونجایی که خدای ما خدای عمله نه خدای حرفای الکی و ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است امروز هر اتفاقی که شما فکرشو بکنین برای من افتاد که من نتونم درس بخونم

    اما من همه توانمو جمع کردم و تونستم نزدیک اون ساعتی که مشخص کرده بودم درسامو بخونم ولی یک ساعت کمتر!

    و اتفاقی که افتاد یکی از دوستای عزیزم منو دعوت کرد بیرون و با اینکه خیلی مونده تا تولدم منو برات تولدم سورپرایز کرد و یه مهمونی سورپرایز… ( که بعدا تو یه کامنت دیگه توضیح میدم چطور جذبش کردم)

    خب من خیلی دیر رسیدم خونه و یه عادتی که دارم اینه که یه باور بسیار بد برای خودم ساختم و به خودم میگم من از ساعت 9 شب به بعد به هیچ وجه نمی‌تونم درس بخونم و حتی یک کلمه درس رو هم نمی‌فهمم…

    به خاطر این باور و پیشینه‌ای که تو ذهن خودم داشتم من تصمیم گرفتم که امروز بی‌خیال اون یک ساعت بشم و بگم همین کافیه و حالا فردا کامل میخونم

    ولی با خواهر خودم که عباس منشی هستن و ایشون منو با استاد آشنا کردن صحبت کردم، و حرفای خیلی خیلی قشنگی بهم زد ، بعدش که صحبت مون تموم شد انگار یکی تو مغز من این جمله هارو گفت که مطمئنم خدای مهربونم بوده:

    ‏ تعهد یعنی قولی که تو به خودت میدی و با هر بار شکوندن اون قول تو به نسبت خودت بیشتر و بیشتر بی‌اعتماد میشی تا همین الان هم تو بارها کاری کردی که اعتماد از خودت سلب شه و اگر این یک ساعت رو نخونی تو دیگه هرگز و هرگز نمی‌تونی به خودت اعتماد کنی و امشب همون اولتیماتومی که دیشب تو اون آیه‌ها ازش حرف زده شد

    همین باعث شدش که من به خودم بیام و به خودم قول بدم با اینکه خیلی خستم و تمام بدنم انقدر که راه رفته بودم درد می‌کرد، اما هر طور که هست یکی از درس‌های خیلی سبکم که نیاز به تمرکز بالا نداره رو انتخاب کنم و اون یک ساعت درسمو بخونم حتی اگر یک کلمه هم ازش متوجه نشم هرجور که هست اون یک ساعت رو به پایان برسونم و ببینم که من بالاخره تونستم به تعهدی که به خودم دادم عمل کنم

    خلاصه من همین کار را انجام دادم و اون یک ساعت درس رو خوندم درسته که بازده اش به اندازه تایم صبح بالا نبود اما به هر حال خیلی حس فوق العاده‌ای بهم داد و حسی داشتم که هیچ وقت حالا تجربه‌اش نکرده بودم با وجود اینکه الان خیلی خستم در حدی که حتی نمی‌تونم تایپ بکنم این کامنت رو ولی انقدر خوشحالم و انقدر حس فوق العاده‌ای دارم که واقعاً می‌تونم بگم انگار لبخند خدای خودم رو حس می‌کنم که داره نگاه می‌کنه و می‌بینه اون صحبت صریح و واضحی که با من داشت واقعاً نتیجه داده و بی‌فایده نبوده

    شاید خیلی خنده‌دار باشه دختری که چند روز دیگه 24 سالش میشه تنها خوشی زندگیش الان اینه که تونسته یک روز به یک تعهد کوچیک عمل کنه اما چیزی که من پشت این کامنت دارم می‌بینم این هست که برای اولین بار در زندگی من به خودم اعتماد کردم و اون اعتماد رو نشکوندم و به خودم ثابت کردم که اگر به خودم قول میدم واقعاً می‌تونم پای اون قول واستم به شرطی که سنگ بزرگ برای خودم نذارم و شرایط خودم رو در نظر بگیرم و یک برنامه‌ریزی منطقی داشته باشم تا بتونم از تکامل و در نتیجه ی اون از تصاعد استفاده کنم!

    و واقعا حس بسیار فوق العاده‌ای دارم تعهد فردام رو هم امروز نوشتم و امیدوارم که بتونم بهش عمل بکنم چون روز جمعه هست و خوب برای سارای قدیم خیلی روز جذابیه که بخواد بیخیال تعهداش بشه

    اما من واقعاً فرق کردم و این بار می‌بینم که فرق داره چون استاد میگن که شما زمانی می‌تونی بگی من قانونو باور دارم که تغییر کنی رفتارهای تو تغییر کنند و تو طوری رفتار بکنی که تا حالا انجام ندادی !

    نه اینکه فقط به زبون بگی که من قبول دارم من اینا رو اعتقاد بهش دارم…. که واقعاً من گذشته همینطوری بودم و طوطی وار فقط یه سری چیزا رو تکرار می‌کردم اما این فایل واقعا زندگی من و خیلی از آدم‌ها را عوض کرد چون کامنت‌ها رو خوندم و دیدم چقدر از کامنت‌ها مثل من بودن چقدر جنس کامنت‌ها مثل منه اگر که جای دیگه‌ای به جز این سایت بود

    من قطعاً فکر می‌کردم تمام این کامنت‌ها از رو کامنت من کپی شده اما الان متوجه می‌شم که چقدر این مسئله مشکل آدم‌های زیادی بوده و به خاطر درخواست‌هایی که ما به خداوند فرستادیم خدا استاد رو به ضبط این فایل هدایت کردن

    حتی دیدم یکی از دوستان گفته بودن تو همین چند روز این فایل رو بالای 30 بار دیدن!!!

    و متوجه شدم که من خودم به شخصه نیاز دارم تا 30 روز حداقل روزی یک بار این فایل یا فایل مشابهش که « چگونه مسیر اهداف را فراموش می‌کنیم »

    هست رو ببینم تا بتونم روی این پاشنه آشیل و ضعفی که دارم کار بکنم و حداقل کنترلش کنم

    خیلی خیلی خوشحالم چون هم برای اولین بار کامنت نوشتم به شکل صوتی رو تجربه کردم هم یک شب فوق العاده برای خودم ساختم و به خودم ثابت کردم که اگر که بخوام می‌تونم تو هر شرایطی به اهدافم پایبند باشم و کاری که تعهد دادم را انجام بدم

    امشب من یه روی دیگه از خودم رو دیدم بعد از 24 سال دیدن یک سارای ضعیف ترسو و غیرقابل اعتماد من امشب دختری رو دیدم که تونستم بهش اعتماد کنم و دیدم که همه تلاششو کرد و واقعاً از جون مایه گذاشت با اینکه سردرد گرفت با اینکه بدن درد داشت اما واقعاً این کار رو کرد تا تغییر بکنه و بتونه زندگیش رو تغییر بده….

    آرزوم اینه که بتونم این تعهدهای روزانه را تبدیل بکنم به تعهد هفتگی، ماهانه و سالانه و یه زندگی جدید برای خودم بسازم برسم به روزی که مثل سید علی خوشدل با دست پر بیام از نتایجم بگم و نتایجم در حد یک روز انجام به تعهد کوچیک نباشه ، هر چند بابت همین نتایج هم بسیار بسیار سپاسگزارم چون قبلاً توی زندگی من نبود و اصلاً من هیچ درکی از معنی کلمه خوشحالی و شادی یا تعهد نداشتم….

    مطمئنم روزهای خوبی در راه هستش برای من و همه شما عزیزانی که این کامنت رو می‌خونید و مثل من قول می‌دید که در عمل رفتارتون عوض شه نه اینکه فقط حرف بزنید

    خدایا شکرت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    سید عباس حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2066 روز

    سلام به استاد عزیزم که عاشقشم!

    این اولین کامنت من راجع به فایلی هست که بار ها و بار ها آن را گوش کردم! بهش فکر کردم که با کدام قسمت از آن ذهنم مقاومت داره و بعد از آن که مواردی را پیدا کردم که به صورت ناخداگاه ذهنم آن قسمت را قبول ندارد، آن قسمت را با باور مناسب جایگزین کردم. مثل یک روانشناس احساس میکنم خودم را روانکاوی کردم!

    یکی از مخاطبین این فایل صددرصد خودم را میدانم که تمام اشکالات وارد شده به من صدق میکرد!

    به خودم که فکر میکنم که چی شد که در مواردی این مسیر را ادامه ندادم این بود که به صورت ناخداگاه انگار با این قسمت از جمله استاد مقاومت داشتم و باور نداشتم نمیپذیرفتم که میگه: ” وقتی که از این مسیر خارج میشی نتایج قبلی را میگیری” جالبه که به صورت خداگاه نمیدونستم با این قسمت مقاومت دارم و بعد از فکر کردن زیاد این را کشف کردم!

    انگار ضمیر ناخداگاهم میگفته این عادلانه نیست که مسیری را که ساختی با منحرف شدن از آن نابود بشه! یا اینکه چطور وقتی که در مسیر قانون هستم و آن را ادامه میدهم، آثار و نتایج قبل از ورود به این مسیر از بین نمیره ولی آثار و نتایج زیبایی را که با عمل به قانون و کنترل ذهن گرفتم با کمی انحراف و غفلت از بین میره؟!

    با پاسخ دادن به این اشکالات سعی کردم به این باور های غلط گوشه ذهنم حمله کنم! با این دلایل که:

    ساختن مسیر درست و باور جدید مثل مسیر عصبی در مغز است. تا وقتی که رفتاری در ذهن ما نهادینه نشده و تبدیل به عادت نشه، مسیر عصبی قوی آن رفتار جدید در مغز ما شکل نمیگیره! یا وقتی که یک معتاد از مسیر ترک اعتیاد خارج میشه، نتایج قبل از اعتیاد را میگیره که همانا کشیدن مواد است، مهم نیست که چقدر تو ترک بوده! یا اینکه وقتی عادت غذایی قانون سلامتی را در خود ایجاد میکنیم به محض اینکه منحرف از این مسیر میشیم، بدن شوک میشه و واکنش بدی نشان میده و کنتراست شدیدی بین عادت جدید با عادت قبلی ایجاد میشده درست مثل ذهن که ما خیلی زود نتایج انحراف از مسیر کنترل ذهن و قانون را میبینیم!

    ولی باز هم ناخداگاهم با این جملات قانع نمیشد و باور نمیکرد که این جمله درست باشه، که میگه: اگر از مسیر قانون خارج شدی نتایج قبلی را میگیری!

    تا اینکه بهش گفتم آقا جان ما دو مسیر داریم یکی قدیمی و محکم با زیر بنای قوی و یکی تازه و باریک که هنوز زیر بنای خوب و قوی نداره! اگه از جاده تازه و باریک منحرف بشی میوفتی تو جاده قبلی و قدیمی! حالا میخواد اون جاده محکم و قدیمی، جاده باور های زیبا و مطابق قانون باشه که یک انسان اللهی آن را سال ها با کنترل ذهن و تمرکز بر زیبایی ها ساخته باشه یا اینکه شخصی با باور های محدود کننده جاده محکم و پهن ساخته که آن را به ناخواسته ها هدایت میکنه! بستگی به تو داره اگر تو بیست و چند سال از عمرت را فقط روی مسیر زیبایی ها بودی و ذهن تو فقط ورودی های زیبا دریافت کرده و باور های اللهی داری و محیط و جامعه تو همه باور های 99٪ درست داشتند، پس تو جاده محکم و پهن قدیمی خود را ساختی که خیلی سخته که از آن الان منحرف بشی! مثلا اگر تازه چند ماه یا حتی چند سال به صورت غیر تمرکزی مسیری نازیبا را میری به محض اینکه غافل میشی از این مسیر نازیبا خود به خود میوفتی در مسیر قبلی و جاده زیبایی ها!

    با این منطقی که گفتم آن جمله ای را که نسبت بهش مقاومت داشتم باور کردم و ذهن ناخداگاهم قانع شد! جالبه که ذهنم به درستی اینکه از وقتی در این مسیر زیبا آمدم نتایج زیبا میگیرم کاری نداشت و گیر داده بود به اون جمله!

    از اینکه با فکر کردن به فایل های استاد با گوشه های پنهان افکارم آشنا میشوم خدا را شکر میکنم و متعهد میشوم و از خدا میخواهم در این مسیر استوار بمانم!از استاد هم تشکر میکنم که انگار جنس و فرکانس صداش فرق میکنه با تمام اصواتی که به گوشم میخوره!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مهناز محقق گفته:
    مدت عضویت: 2646 روز

    سلام ب استاد عزیز و خانم شایسته گلم .اول بگم ک استادعزیز شما ک رژیم گرفتین ب نظرم بسیار زیباتر شدین و با جذبه تر . من مدت زیادی بود که چاقی بی حد شما فکرم رو مشغول کرده بود ک استاد هر کاری رو اراده کنه انجام میده چرا ب این موضوع اهمیت نمیده گاهی فکر میکردم شاید شما تو مسیر کمی تنبلی می‌کنید و نهایت مسیر رو همینجا قرار دادین چون تو بسیاری از فایلها بیان میکردین ک هر کسی ی سقفی رو برای آرزوهاش داره و اونجا استوپ میکنه کمتر کسی پیش میاد مراتب کمال رو ادامه بده و ب هر چیزی ک بدست میاره قانع نشه .مدتی بود فایلهای شما رو میدیدم و فکر میکردم شما دیگه تا اینجا قانع شدین و دیگه استوپ زدین .بعد ک دوره قانون سلامتی رو شروع کردین و ب صورت فوق العاده استارت ی کار و اراده درجه یک رو زدین . و من دیدم ک استاد ما قرار نیست هیچ وقت ب هیچ مرتبه ای راضی بشه مراتب کمال رو بالا و بالاتر میره بدون هیچ توقفی. همیشه پیش خودم میگم خوشبحال خانم شایسته ک در کنار شماست و لحظه ب لحظه با افکار مثبت و خلاق شما از زندگی لذت می‌برند. من فایلهایتان رو ک گوش میدادم برام سوال بود ک استاد چطور بهترین مسیر رو تشخیص میدن و اینقدر دقیق تو هر مسیری درست پیش میرن .ک تو این فایل هم ب این موضوع خانم شایسته عزیز اشاره کردن و امیدوارم من هم بتونم مثل شما تشخیص دقیق رو درخود پرورش بدم و نگاه درست در تمام ابعاد زندگی برای ی زندگی همیشه ایده آل بسازم.امیدوارم بتونم تمام افکارم رو کنترل و ذهنم رو ب بهترین نحو پرورش بدم. از تمام فایلهای بسیارزیبا استاد و خانم شایسته عزیزم تشکر فراوان دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مسعود محمدی گفته:
    مدت عضویت: 3796 روز

    و خدایی که در این نزدیکی است…

    سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش بزرگوار، بانو شایسته دوست داشتنی و همه عزیزان.

    واقعا وقتی که انسان تصمیم می گیره به صورت جدی در حوزه اجرای آگاهی ها در عمل کار کنه و ذهن خودشو تربیت کنه که زیبایی ها رو ببینه و به جای تمرکز بر نکات منفی، روی نکات مثبت متمرکز باشه، اون موقعس که تازه می فهمه چقدر این افکار و باورهای اشتباه در عمق وجودش ریشه دوونده و مثل همون پیچک های معروف پارادایس، وقتی که می خوایم درخت باورهای منفی رو از ریشه قطع کنیم، آن چنان اون پیچک ها مقاومت می کنن که آخرش مجبور میشیم قبل از درخت، یکی یکی اون ها رو قطع کنیم تا بعد بتونیم درخت رو از ریشه دربیاریم.

    اون موقعس که می فهمیم کار یه نفر مثل استاد عباس منش، کاری نیست که به سادگی قابل باور باشه حتی. این که ما خیلیامون لغلغه زبونمون شده که داریم روی ذهن و باورامون کار می کنیم، نشون میده که در عمل چیزی برای ارائه نداشتیم. وگرنه کار روی باورها به اون سادگی که فکر می کنیم و مثل طوطی تکرارش می کنیم نیست. خیلی باور می خواد. خیلی جدیت میخواد. به قول استاد در جلسه دوم دوره «به صلح رسیدن با خود» مثل جنگل انبوهی میمونه که بخوایم توش یه جاده احداث کنیم. باید خیلی حرکت کنیم. درخت های زیادی رو باید از ریشه دربیاریم، خیلی نیاز به تلاش و استمرار ما هست تا بشه یه جاده ساده رو در دل جنگل احداث کنیم.

    مغز من یکی پره از این پیچکا! پره از این درخت هایی که با افکار و باورای منفی رشد کردن و همین الانشم که تصمیم دارم آگاهانه روی خودم کار کنم، از تاثیر این باورهای منفی به دور نیستم. اون ها کار خودشونو می کنن. قبلا خیلی سعی می کردم باهاشون بجنگم. اما به قول استاد با جنگیدن بیشتر با باورهای منفی، به اون ها داریم توجه بیشتری می کنیم و بهشون خوراک میدیم که بزرگتر بشن. راهش برداشتن کانون توجه از روی اونا و گذاشتن روی باورهای مثبت و تقویت کننده است. مثل دیواری که روش رنگ سیاه پاشیده. لازم نیست که من بخوام اون رنگ رو اول از روی دیوار پاک کنم تا بتونم دوباره رنگ سفید بهش بزنم.

    همین که روی اون رنگ سیاه رنگ سفید بپاشم، کار تمومه. من باید جلوی ورودی های منفی رو بگیرم. باید سعی کنم به شکل متفاوتی به دنیا نگاه کنم. اون نگاهی که تا الان داشتم منو به جایی نرسونده. من باید یاد بگیرم نگاهمو به دنیا عوض کنم. به شکل زیباتری این دنیارو ببینم و بعد می تونم انتظار داشته باشم که نتایجم آروم آروم شروع به تغییر کنه.

    در راستای تعهد برای نوشتن کامنت روی سایت استاد، اومدم و این کامنت که برای خودم جنبه یاداوری داشت، نوشتم. امیدوارم به شما هم کمک کرده باشه.

    در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و موفق باشید.

    خدانگهدار

    1402/5/25

    00:02

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    رضا محسنی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1325 روز

    به نام خدا و سلام:

    روی همین فایل دوتا کامنت گذاشتم که من هم به همچین مسئله ایی برخوردم و دنبال این بودم که حلش کنم و الان که دارم این کامنت رو مینویسم خدا رو شکر تونستم بعد از 3 ماه دوباره خودم رو پیدا و دوباره همون رضای قبل باشم و دوباره به قرار داد و به درامد برسم..درسته از آخرین قرار داد فروشی که تو دفترم انجام شده 3 ماه هست که داره میگذره ولی این سه ماه هر روزش برام درس بزرگی داشت و هر چقدر که داره میگذره بیشتر درک میکنم که بیشتر باید هواسم به خودم و ورودی های خودم باشه…بیشتر باید هواسم باشه چی دارم میگم جلوی بقیه…هیچوقت اندازه این سه ماه درگیر فایلهای سایت نبودم….هر چقدر که از سایت دور میشدم یعنی هواسم از خودم پرت میشد حالم بدتر میشد و نتایج ضعیف و هر زمان که دوباره به خودم میومدم و هواسم به خودم جمع میشد حالم بهتر و نتایج بهتر میشد….خیلی خوشحالم که تو شروع کارم با این مسعله برخورد کردم و تونستم حلش کنم….و فرق من الان با ادم سه ماه پیش این هست که من دارم اگاهانه خودم رو کنترل میکنم و دیگه میدونم اگر اجازه بدم یه فکر منفی تو ذهنم ادامه پیدا کنه دوباره همون اتفاق ها برام رخ میده….خیلی خوبه که ادم بدونه دلیل نتایج از کجا داره آب میخوره اینطوری خیلی بهتر میتونه شرایط رو مدیریت کنه..

    من تو محیط کار قبلیم خیلی نتایج خوبی داشتم فقط چون اون محیط انرژی مثبتی داشت و جو خوبی داشت و ادمها ی دیگه من رو کنترل میکردن و منم با اون ها هم مسیر شده بودم ولی وقتی تصمیم گرفتم دیگه خودم مستقل کار کنم و از اون جمع جدا شدم دیگه ورودی های مناسبی نداشتم و دیگه کنترلی رو خودم نداشتم و نتایج من هم افت کرد تا جایی که داشتم به حالت قبل که هیچی نداشتم بر میگشتم…ولی سعی کردم مسئولیت اتفاقها رو به ععهده بگیرم و……خوووودم بیام اگاهانه ورودی های درستی به خودم بدم…خووودم بیام و خوودم رو مدیریت و کنترل کنم تا دوباره مثل قبل نتیجه بگیرم که خدا رو شکر تونستم انجامش بدم بعد از سه ماه…و مطمعن هستم که میتونم خیلی نتایج بهتری بگیرم حتی بهتر از قبل چون الان دیگه راه رو اگاهانه میرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    نازیلا مسلمی گفته:
    مدت عضویت: 1989 روز

    سلام به استاد و مریم جان عزیزم

    خیلی خوشحالم که مجدد به سایت برگشتم

    می‌خوام در مورد خودم بنویسم

    اصلا انگار من متوجه نشده بودم شما در مورد چی صحبت میکنید یعنی در تمام مدتی که من فایلها رو نگاه میکردم کلا کج فهمی داشتم

    در واقع تازه متوجه شدم که کلا اشتباه فهمیدم

    و اگر از مسیر خارج شدم در واقع اصلا وارد مسیری نشدم که حتی بخوام خارج بشم

    من نازیلا هستم با کلی باورهای غلط که تازگیا متوجه شدم عین افکار مادرمه

    فکر میکردم دارم رو خودم کار میکنم

    اما کلا رفتارهای اشتباه گذشته ی خودمو به شکل دیگه ای داشتم انجام میدادم

    راستشو بخوام بگم از وقتی فهمیدم من همون نازیلام و اصلا تغییر نکردم حالم بده شد خیلی احساس ناتوانی کردم دلم میخواست فقط گریه کنم

    اصلا باورم نمیشد که من تغییر نکرده باشم

    البته الان خوشحالم که فهمیدم که تغییر نکردم

    چرا چون اون تغییری که من فکر میکردم کلا اشتباه بود….

    چند روزی هست که فهمیدم غرغرو و.لجباز هستم

    و دارم رو خودم نظارت میکنم که بتونم تغییر کنم

    البته کار آسانی قطعا نیست اما تصمیم گرفتم که تغییر کنم

    ممنونم از فایل بسیار زیباتون استاد عزیزم

    من عاشقانه دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2522 روز

    به نام خالق هستی

    به نام خالق جهانی با این نظم بینظیر

    سلام

    روزتون بخیر

    تشکر استاد و مریم جان

    قسمت مرا به سمت نشانه ام هدایت کن چیزی که بهترین امروز بر فایلها است

    بابت این دسته بندی عالی ازتون سپاسگزارم

    دلایل نتایج پایدار چیزی جز تعهد نیست

    تعهد است که باعث میشود ما جهان را پیش ببریم

    وگرنه بدون تعهد جهان ما را پیش میبرد

    وقتی به نتایج نگاه میکنم هر گاه بر تعهد خود ماندم اعتبار کارم را به خداوند دادم اوکی شد

    و هر گاه سرمست نتیجه و بدون تعهد بودم باز هم خانه اول

    وقتی آرامش دارم جهان اطرافم آرام شد

    وقتی حرص نخوردم جهان هم مرا حرص نداد

    وقتی باور کردم فراوانی را جهان هم فراوان شد

    و این خودم هستم که باعث نتایج شدم و بس

    امروز اگاهانه تر قدم بر میدارم و ایمان دارم خداوند هدایتم میکند

    شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: