دلیل نتایج پایدار - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهستی خیرابادی گفته:
    مدت عضویت: 1636 روز

    بنام خداوند وهاب خدایی مرا به این مسیر زیبا و آرامش بخش هدایت کرد سلام به استاد عزیز و خانم شایسته دوستداشتنی استاد عزیز فایلهای اخیر چنان درسی گرفتم که فقط شادم میگم میخندم وشما رو دعا میکنم استاد من زمانی خیلی نیاز به آرامش داشتم و همیشه اینو از عوامل بیرونی مثل خرید کردن رفتن به جایی میدونستم همیشه یه جایی بیرون از خودم می‌گشتم دوست داشتم رابطه ام با همسر عالی بشه توی خونه همیشه آرامش باشه بگیم بخندیم خلاصه تسلیم شدن واز خداوند کمک خواستم وبا سایت شما آشنا شدم واز همون روز اول باجدیت شروع کردم وبه مرور زمان نشانها رودیدم وقتی نشانها اومدن تصمیم گرفتم بیشتر کار کنم وباز هم بهتر شدن والان استاد نتیجه خیلی خیلی خوب شده البته من دوره عشق ومودت روتهیه کردم وبازهم نیاز دارم اون دوره رو تکرار کنم تا این علفهای هرز که هرروز نیاز دارن از بین برن مورد دیگه اینکه در مورد عزت نفس که من همیشه آرایش میکردم که خوشبختانه خیلی خوب پیش رفتم وبا همون قیافه ای که دارم میرم بیرون البته خدارو شکر خدا صورت زیبایی بهم داده و اینجوری اعتماد به نفسم بهتر شده وپاشنه آشیلی که داشتم وهنوز دارم روش کار میکنم حرف مردم که واقعا بهتر شدم وغیبت کردن که دیگه خواهرای دیگم میدونن نباید پیشم حرف بزنن انصافا خیلی خوب شدم وباید هرروز روی خودمون کار کنیم وازدزندگی لذت ببریم در مورد اینکه از وقتی وارد این فضای فوق‌العاده شدم دارم لذت میبرم تجربه‌ای خوب دریافت میکنم آرامشم عالی شده به خداوند نزدیکتر شدم رابطه ام با همه بهتر شده خلاصه اینجا جایی هستش که باید باشم من کلا شبکهایی اجتماعی رو کنار گذاشتم وتماما وقتمو تو سایت میگذرونم با اینکه دوتا فرزند دارم ولی همیشه اینقدر وقت دارم که بیشتر روزم تو سایت میچرخم واز استاد ومریم جون سپاسگزارم عاشقتونم وتعهد دادم که تا زنده هستم همین مسیر فوق‌العاده زیبا رو ادامه بدم چون واقعا آرامش و اینجا پیدا کردم با آرزوی سلامتی و تندرستی برای شما دوستان عزیز که کامنتای عالی مینویسن ومن ازشون مطالب عالی یاد میگیرم مرسی که هستین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  2. -
    هرمز بالي پور گفته:
    مدت عضویت: 2932 روز

    به نام خداوندی که قوانین ثابتی دارد

    سلام استاد عزیزم و مریم بانو و دوستان گلم

    خدا رو شکر می کنم‌که منو در مدار شنیدن و دیدن این فایل قرار داد و هشدارهای خیلی خوبی را به من داد که حواسم به همه چی باشه به کنترل ذهن و سلامتی و اهدافم و برنامه ام و درآمدم و نجوای ذهن و تمام سیر تا پیاز قانونی که از طریق استاد یاد گرفتم

    من الان که این فایل را گوش دادم خودم را با قبل از آشنا شدن با استاد مقایسه کردم و چقدر از خدا تشکر کردم که استاد را بر سر راه زندگی من قرار داد تا من به این سطح از زندگی برسم و به استقلا مالی و زمانی و مکانی برسم و چه در زمینه روابط و چه در زمینه سلامت و چه در زمینه درآمد کلی پیشرفت کنم

    و همه افرادی که نتایج منو می بینن از تعجب شاخ درمیان و میگن آقا تو چیکار کردی که این همه نتیجه گرفتی و اینقدر پیشرفت کردی و ویلا و چند ماشین خریدی و من خیلی ساده به آنها میگم با عمل به قانون که از استاد گرفتم و باورشون نمیشه که به این راحتی باشه و میگن نه تو‌حتما گنجی پیدا کردی و به ما نمیگی

    حتی بعضی از افراد از من راهنمایی می خوان و من سایت استاد را معرفی می کنم یا میگم روی کتاب شکرگزاری کار کن میگه باشه باشه حتما انجام میدم چند روز که انجام داد یواش یواش کار کردن روی سایت را کنار میزاره و باز میگرده به همون سطح قبلی خودش و خیلی راحت همه چیز رو فراموش می کنه

    استاد عزیزم شاید باور نکنید من هر دوره ای را که از سایت شما می خرم تا 200 بار گوش ندم و تمام کامنت های آن جلسه از دوره را نخوندم و خودم هم کامنت ام را ننویسم سراغ جلسه بعدی نمیرم

    من تا الان دوره عزت نفس و دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها و دوره قانون آفرینش رو خریدم و اگه به کامنت های تمام جلسات این دوره ها مراجعه کنید امکان نداره کامنت منو مشاهده نکنین و تعجب من اینه که وقتی پیچ استاد رو می بینم بالای 300 هزار نفر فالور دارن یا بالای 40 هزار نفر در کانال تلگرام استاد عضو هستن ولی وقتی محصولات استاد رو بخری و کامنت های دوستان رو بخونی متوجه تعداد کم افراد می شوی و از اینجا بهتر متوجه می شوی که چه کسانی به حرفهای استاد متعهد هستن و به قانون عمل می کنن

    خدایا شکرت ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1835 روز

      درود بر شما جناب بالی پور

      از خوندن کامنت تون و تلاش و تعهدتون له قوانین ثابت الهی و در نهایت نتایج شگرف و عالی که به دست آوردین بسیار لذت بردم.

      و بهتون افرین میگم و تحسین میکنم این حد از تعهدتون رو…

      خیلی خوشآینده وقتی نتایج دوستان رو میخونم و پیشرفتشون رو میشنوم..

      شکر خدا برای من و همسرم این ماه ، ماه نتایج عالی بود و هر روز که در این مسیر پیش می ریم مار برامون ساده و ساده تر میشه…

      و کم‌کم دارم مفهوم این دعا رو همیشه برای همه آرزو میکردم ، خودمم میچشم که :

      خدابا ما رو آسون کن برای آسونی ها…

      الهی هزاران بار شکرت

      براتون سرلسر نور و عشق الهی رو میطلبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1757 روز

    به نام رب تنها خالق مالک و فرمانروای کل دنیا

    سلام و عرض احترام به استادان عزیز وهمیشه درحال پیشرفت،عاشقتونم بخاطراین دست از فایلهای گرانبهاتون

    استادجان من این مدت دوسالو نیمی که باصحبتهای شماوزندگی شما گذروندم خداروشکر همیشه به سمت بالا درحرکت بودم،ولی سرعتم مثه یک لاکپشت بسیار پایینه جوریکه اگه بخوام افسار ذهنمو رها کنم میخواد کلی سرصدا راه بندازه که تو چه تغییری کردی یا چه نتیجه ی مالیی گرفتی

    نکته ی مهمی که همه ی مابچه ها تواین مسیر یادمون میره اینه که میخواییم همه چیز باعجله و با حولوولا اتفاق بیوفته،و وقتی میبینیم یه اتفاق به ظاهر کوچیک ولی مثبت بعدازکارکردن روی خودمون برامون اتفاق میوفته خیلی زود ذهنمون اون رو طبیعی و بدیهی جلوه میده و بعدازیه مدتی به جایه اینکه اون اتفاق رو تحسین کنیم وبگیم که من اگاهانه خودم بعدازکارکردن روی خودم این اتفاق رو خلق کردم،میخوایم ک زود درجا بزنیم و کلا ازین مسیر دوری کنیم و دوباره به مسیر قبلی خودشون برگردیم

    من خودم بارها تواین تله ی بزرگ افتادم که واقعا نای منو برای رفتن به جلو رو میگیره،و ذهنم جوری اون اتفاقات کوچیک مثبت رو هیچی جلوه میده که گاهی وقتامیخوام واقعا ازین مسیر بزنم جاده خاکی

    اما وقتی که میبینم من که هنوز یک خانم خانه دارم و قبل از آشناییم بااین آگاهیها یه هزاری پس انداز نداشتم،الان سرمایه ی بانکیم بیست ملیون تومنه و همسرم هربار به من پولهای زیادی میده،تازه ازلحاظ رفاهی کاملا دررفاه تر هستم،خوب چطور ذهن نجواگر میخواد اینو طبیعی جلوه بده

    درصورتیکه خیلی از خانمهای فامیلم رو میبینم برای یک‌ملیون تومن کلی عجزوناله و دلیلو برهان میارن تا همسرهاشون به حساب اونها واریز کنه

    اما من بدون اینکه لب تر کنم همسرم باعشق پول بحسابم واریزمیکنه،یا هرکاری توی خونه براش انجام میدم میگه بفرما اینم پاداش امروزت که فلان کارو انجام دادی

    قبلا اگه تو منزل زمینوبه آسمون میبردم آسمونو به زمین توبگو دوقرون پاداش از همسرم دریافت میکردم؟تازه هم میگفت زن وظیفشه مثل کوزت توخونه فقط کارکنه

    الان خیلی راحت پاداش کارهایی که انجام میدم رو بهم میده،تازه درتلاشه که کاریو که من بهش علاقه مندم رو سرمایشو جورکنه و من رو آسان کنه برای آسانیها،خوب این اگه نتیجه نیست پس چیه

    قبلا اگه حرف از کاربیرون ازخونه میزدم با کمال تعصب میگفت مرد فقط باید کاربیرون ازخونه داشته باشه

    یکی دیگه از نتایجی که تواین مدت گرفتم آرام بودنمه،شده خیلی وقتاهم ازکوره دررفتم ولی وقتی دیدم یک روز تو اون عصبانیت موندم وبعدش افتادم تو یک موج منفیی که هیی اون زنگ بزنه از بدیه مادرشوهرش بگه،اون یکی سرزده بیاد خونمون از رابطه ی دربوداغون خودشوهمسرش تعریف کنه،میفهمم که باعثش همینه که من نتونستم تو فلان موقعیت خودمو کنترل کنم،و انصافا وقتی اینجور اتفاقات بعداز عصبانیتم پیش میاد،خیلی زود دفتر شکرگزاریمو برمیدارم و شروع به نوشتن میکنم،و بخداقسم که همون لحظه نتیجش میشه آرامش درون انگار که این نوشتن یه قدرتی داره که هم دست به قلم میشم تمام دردهای ذهن پا به فرارمیذارن

    من فکرمیکنم یکی از عواملی که باعث میشه آدم ازمسیرخارج بشه بیشتروبیشتر حرف دیگران تو تمام جنبه های زندگی مهم بودنه،که تامیخواییم یکاریو انجام بدیم که به زعم ما برخلاف میل مردمه دوباره ذهن میخواد مارو به مسیر قدیمیِ آسفالت داغونه بکشونه

    من خودم هنوز این قضاوت حرف مردم پاشنه ی آشیلمه،یعنی قششنگ میفهمم که بیشتر عصبانیتهام بخاطر اینه که مردم حالا چجور مارو قضاوت میکنن

    و این پاشنه ی آشیل بیشتر درمورد فرزندم صدق میکنه،که تربیتش واقعا یک معظل بزرگی درمن ایجادکرده،مثلا یه روزایی شده فرزندم توی خونه چیزی ازمن خواسته که به دلایلی اون روبهش ندادم،بعد شروع میکنه به جیغ زدن،،،،این جیغ زدنش چنان منوعصبانی میکنه که دست میذارم دم دهنش،،،به چه دلیل؟؟!

    که کسی صداشو نشنوه،همسایه ها نگن دختره فلانی چرااینهمه جیغوداد میکرد،مادرشوهرم بیاد بگه بچموچیکارکردی،چرا اذیت شده و و و

    یعنی میخوام بگم یه جیغ از فرزندم گاهی وقتا چنان برام بغرنج میشه،بخاطرچی بخاطراینکه همسایه ها چه فکری میکنن درموردمون،،،که بعضی وقتها میگم کاش بقول استاد من تو یه جزیره ای زندگی میکردم که هیچکسی غیرازمنوهمسروفرزندم تواون جزیره زندگی نمیکرد…

    میخوام بگم گاهی اوقات تااین حد مهم بودن فکروقضاوت مردم شیره ی مارو میمکه

    اگه بتونم قضاوت دیگران رو از ذهنم بیرون کنم مخصوصا توحوزه ی تربیت فرزندم،و اجازه بدم خودش هدایت بشه،مطمئنم به صورت تصاعدی مسیر رشدم پیش میره

    خیلی نتایج کوچک کوچک ازکارکردن روی خودم گرفتم و واقعا اونهاتحسین کردم،به امید روزی که تحسین و تصدیق نتایج کوچک حال حاضرم نتایج بزرگ هم از راه برسن

    نتایج کوچیک مثلا این بوده که رفتم توخیابون به محضیکه یه ماشین جلوم میاد زود وایمیسته تامن ردبشم،میرم لباس بخرم همون موقعی هدایت میشم به لباس فروشی که لباس دوملیون تومنش رو تخفیف زده پونصدتومن با جنس بسیار باکیفیت

    میرم مغازه چنان برخورد فروشنده بامن عالیه که انگار ازقبل منو میشناخته

    میرم خونه ی پدرم یه احترام ویژه ای پدرمادرم برای من قائلن،جوریکه انگار برای اولین باره منو میبینن

    همسرم چنان عشقش رو واضح به من بیان میکنه که انگار ساله اوله که باهم آشناشدیم

    خوب اینها نتیجه نیستن پس چیه

    استادجان گاهی کمالگرایی چنان میخواد بمن فشاربیاره که خسته میشم و میخوام بگم بابا منم آدمم بذار یکم بهم خوش بگذره،من باید تا کی بخودم سخت بگیرم و خودسرزنشی کنم وقتی یکاریو اشتباه انجام میدم

    مثلا میخوام ازخوبی یازیباییه چیزی تعریف کنم،بعد یهو ناخوداگاه لابلای حرفام یه بدی هم تعریف میکنم،اون موقست که خودسرزنشی هام شروع میشه و میگه دیدی نتونستی امروز کامل درمورد یک زیبایی حرف بزنی

    یامثلا کل روز تقریبا ده ساعت درآرامش کامل و درشکرگزاری به سرمیبرم،یهو همسرم از یه نفر یه صحبتی میکنه من ناخوداگاه اون نفر رو قضاوت میکنم و یهو بهم میریزم،وبازم خودسرزنشی هام شروع میشه که‌‌چرا دوباره قضاوت کردم و بخاطراون نفر بهم ریختم و‌نتونستم چیزی نگم و بهم نریزم

    و و و کلی ازین مثالها که خیلی ذهن میخواد منو ناامیدکنه،بخاطر کمالگرایی خیلی وقتا شده دوباره جا زدم و ازهمه چیز خسته و بریده میشم

    من مطمئنم مسیری که دارم میرم مسیره درستیه،فقط باید باصبروباایمان پیش بریم،و باعجله وباحرص نخوایم یک شبه صاحب بهترینها بشیم

    ماسالیان سال احاطه شده بودیم باحرفهاوعقاید چرندوپرند گذشتگانمون،و اگه این مسیررو با باورصد درصد هربار به یک‌مقدارش عمل کنیم مطمئنا نتایج خیلی زودتر از اون سالهای سال محدودیت برامون رخ خواهد داد

    اولش باید مثه یه بچه تاتی تاتی کردن رو یادبگیریم،اون وقت که به سن نونهالی رسیدیم میتونیم تومسابقه ی دو هم ثبت نام کنیم و باتلاشوتمرین بهترین مقام دومیدانی و تومثالِ این مسیر مقام تصاعدیه رشدوپیشرفت روخواهیم گرفت

    یه مثال دیگه هم آخر کامنتم بزنم من هرموقه میبینم رو خودم کارمیکنم وبعدازمدتها تجربه ی اتفاق خوب یبارم یه اتفاق ناخواسته ای برام رخ میده،بعد یه آدمایی که میبینن من تواین مسیرم،فوراً میخوان ربطش بدن به اینکه چرا تواین مسیری این اتفاق رو تجربه کردی

    وخوب من هیچ‌ جوابی به اونایی که زیاد اصل رو درک نکردن نمیدم،فقط باخودم میگم من نمیدونم چه فرکانسی فرستادم که نتیجش این اتفاق شد،من میدونم تو حاله بد موندن نتیجش اتفاقات بدتریو تجربه میکنم

    سعی میکنم خیلی زود خودمو جموجور کنم،امممماا آخخرش حرف اون طرف تو ذهنم میچرخه و برام مهم میشه که فلانی راست میگه تو که رو‌خودت کارکردی پس چرااین نتیجه رو گرفتی

    و هی میخوام ریشه یابیش کنم ببینم دلیلش چیه،درصورتیکه شماگفتید اگه یکبار یه اتفاق ناجالب رو تجربه کردید خیلی به جونه ریشه یابیش نیوفتید،چون این کار کاره آدمای مبتدیه

    واگه یه اتفاق چندین باربراتون رخ داد اون وقت ببینید چه باورهایی رو دارید تکرارمیکنید که نتیجش این اتفاقات شده

    امیدوارم که بتونم تواین مسیر فقط به مداربالاتر پیش برم و هربار باسرعت بالاتری مدارهای رشدوپیشرفت رو طی کنم

    امیدوارم که همیشه درمسیرانعمت علیهم نه مغضوب علیهم قدم برداریم و خداوند همیشه وهمه حال دستمونو بگیره و به سوی منبع نور هدایتمون کنه

    الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1835 روز

      سلام صفای عزیز

      آفرین دختر چقدرررر کامنتت رو عالی ، ساده، شیوا، و در عین حال دلنشین نوشتی:*

      موقع خوندن کامنتت مدام تحسینت کردم که همینه…افرین… مسیر پیشرفت آهسته و پیوسته باید باشه…

      اصلااااااااا وقتی به قول استاد عزیزمون دیگه اون جاده جنگلی سرسبز و امن رو پیدا کردیم ، عجله چرا؟؟؟؟؟؟؟ مگه زندگی به جز طی کردن همسن مسیر ، چیز دیگه ایی هم هست؟؟؟؟؟؟

      پس همه حواسمونو باید بدیم به همین لحظه….لحظه مقدس حال… لحظه مقدس اکنون….

      دستآوردهای شما خیلییییییییییییی عالی بوده و قابل تحسین هستین…

      مگه داشتن یک رابطه خوب و دریافت پاداش از همسر فهمیده و قدردان کم دستآوردی؟؟؟؟؟

      مگه رسیدن به آرامش کم دستآوردیه؟؟؟

      مگه رسیدن به آگاهی هر چند گاهی نتونی بهش عمل کنی، کم دستآوردیه؟؟؟

      همه این ها بسیاااااااااااااااااااار ارزشمندن و هزاران هزار بار جای شکر داره..

      بازم بهت تبریک میگم دوست خوبم

      در مسیر بمون و سوت زنان و لبخند زنان از طی کردن این جاده اسفالته وسط جنگل لذت ببر…

      سراسر نور و عشق الهی رو برات میطلبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    جواد طریقت گفته:
    مدت عضویت: 2140 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستانی که کامنتم رو میخونن

    امیدوارم که هرجا هستین حالتون عالی باشه

    استاد جان تجربه ی من از متعهد بودن به مسیر و همواره احساس خوب داشتن در هرشرایطی و توکل کردن و ایمان داشتن به خداوند به این صورته که من واقعا خداوند را با چشمم دیدم و با قلبم حسش کردم این داستان مال تقریبا چهار سال پیش هست که داستان خیلی مفصلی داره و خلاصه اش میکنم که اون روزا تازه با قوانین اشنا شده بودم و واقعا متعهدانه عمل میکردم به قوانین یه روز یه دونه از مدارک مهمم رو گم کردم توی جاده ای که تقریبا بیست کیلومتر از خونه مون فاصله داشت و با موتور داشتم این مسیر رو میومدم وقتی متوجه شدم که گم شده اول ترسیدم و نگران شدم ولی بعدش با توکل کردن به خداوند تونستم حالم را خوب کنم تقریبا ده روز طول کشید تا این مدرکم رو پیدا کنم اما همواره اگاهانه با توکل کردن و اطمینان داشتن به خداوند حال و احساسم را خوب نگه میداشتم و خدای من شاهده که این مدرک که میگم رو من با معجزه ی کامل خداوند پیدا کردم به صورتی که الان یادم میاد میبینم که خداوند چقدر شاهکار میکنه اگه بهش ایمان داشته باشی چقدر هنرمند بزرگیه خداوند که وقتی بهش باور داشته باشی و همه چیز رو بهش بسپاری بزرگترین بهترین و زیباترین صحنه زندگیت را برایت رقم میزند

    جوری که هیچ کس درک نکنه و فقط خودت انگشت به دهن بمانی امیدوارم که بتوانم دوباره ایمان و توکلی به خداوند داشته باشم که بتونم صحنه های زیبای بیشتر و بهتری را تجربه کنم

    استاد جان من من تا زمانی که متعهدانه کار کردم نتایجی که گرفته بودم فوق العاده بود مهمترینش احساس داشتن ارامش و خود دوستی بود تو ارتباطاتم خیلی خوب شده بودم معنویت هم عالی بود نتایج اما از لحاظ مالی نتونسته بودم نتیجه ای بگیرم این نتایج تا زمانی بود که تقریبا ده ماه روی خودم کارمیکردم

    اما بعدش یادمه که تو این تله افتادم که من خیلی خودم رو دوست دارم و به بقیه اهمیت نمیدم و این خودخواهی منه ومن ادم مغروری هستم که توجهی به اطرافیانم ندارم و همین باور من رو از مسیر خارج کرد تله های دیگری هم بودن یکیش این بود که مثلا من با خودم عهد بسته بودم که تحت هیچ شرایطی دروغ نگم یعنی حرفی که خلاف صداقت باشد از زبانم خارج نشود ولی بعضی از دوستان فامیل بهم میگفتن بابا حالا یه بار اشکال نداره و اتفاقی نمیوفته یا این دروغ مصلحتیه این الگو تو چند مورد دیگه هم بود مثلا اینکه من یادمه یه مدت گوشت نمیخوردم

    و کل خونواده و اطرافیان حساس شده بودن که چرا یه بار با داییم که دکتر بود داشتیم شام میخوردیم و بهم گفت که چرا گوشت نمیخوری بعضی وقتا اشکال نداره اتفاقی نمیوفته این الگو به شکل های متفاوتی تو چند مورد تکرارشد

    و باعث شد من تو این تله بیفتم که حالا اره یه بار اشکال نداره استفاده کن دروغ بگو یا غیبت کن و در نتیجه باعث شرک بشه تو وجودم

    درپناه خداوند بزرگ و دانا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  5. -
    امید خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1278 روز

    بنام خدای وهاب

    سلام خدمت استاد جان و عزیز دلشون

    و سلام خدمت دوستانم

    خیلی خیلی خوشحالم که در این مسیر هستم وخیلی خیلی بیشتر خوشحالم که زیر نظر بهترین استاد دنیا دارم آموزش میبینم و زندگیم از همه نظر داره بهتر و بهتر میشه

    خدایا شکرت

    سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

    در جواب این سوال دوست دارم برگردم به قبل اینکه اصلا با این مباحث و استاد آشنا شدم

    من سال 90 با عشق زندگیم ازدواج کردم و زندگیم واقعا از نظر مالی شرایط خوبی نداشت

    با اینکه دو جا هم کار میکردم و رابطه خوبی هم که با همسرم داشتم

    خودم احساس میکردم داره هر روز تحت تاثیر

    شرایط بد مالی بدتر و بدتر میشه..

    و بدتر از همه

    تو همون دو سال اول زندگیم که اصلا نمیدونم چجوری و چرا افتادم تو مصرف مواد

    ولی به حول و قوه الهی از اونجایی که روحم با این کارها اجین نبود

    خیلی زود فهمیدم و به قول استاد قبل اینکه بیوفتم گوشه جوی اب خیلی راحت با همسرم

    که واقعا فرشته ای هست در زندگیم مطرح کردم موضوع و خودم توی خونه به راحتی ترک کردم بدون مشاوره یا مراجعه به پزشک

    و واقعا همیشه راجع به این موضوع به خودم افتخار میکنم و همسرمم همیشه تحسینم میکنه.

    ولی خب این موضوع توی زندگیم حل شد ولی مسائل مالی هر روز بدتر میشد

    با اینکه من واقعا شبانه روز کار میکردم و دوتا شغل داشتم و اکثر شب ها آژانس شیفت شب کار میکردم بلکه بتونم مخارج زندگیمو در بیارم ولی نمیشد

    و همسرم هم واقعا داشت اذیت میشد و با اینکه دلش نمیومد چیزی یا اعتراضی بکنه(چون واقعا تلاش های شبانه روزی من و میدید) ولی گاهی گریه های یواشکی شو میدیدم و اعتراض های گاه گاهشو

    ولی واقعا هیچی عوض نمیشد با کار کردن زیادتر من و همیشه هم که خانمم نماز میخوند و گریه میکرد یا میومد به من میگفت چرا خدا جواب گریه های منو نمیده من یادمه همیشه بهش میگفتم خدا اینجوری نیست که تک تک بشینه و به بنده هاش جواب بده ولی واقعا تا همین حد و میدونستم و این آگاهی هم بهم همیشه الهام میشد (و این همان سیستمی عمل کردن خداونده که من از قبل درونم اونو میدونست و به اون اگاه بود ولی تا همین حد بیشتر نمیدونستم)

    ولی اینم بگم خدایی من و همسرمم هیچوقت انسان هایی نبودیم که بشینیم و برای بقیه در مورد مشکلاتمون صحبت کنیم و همیشه به قول معروف صورتمونو با سیلی سرخ نگه میداشتیم و هر کس هم از اقوام از زندگیمون میپرسید میگفتیم خداروشکر عالیه.

    و اصلا همیشه با همسرم درمورد اینکه همون افکار باعث شد خدا ما رو توی این مسیر قرار بده صحبت میکنیم چون واقعا ناخوداگاه بدلیل عشقی که بین من و همسرم بود در مورد مشکلاتمون با هیچ کسی صحبت نمیکردیم به خصوص همسرم که حتی پیش مادر و پدر منهم همیشه همه چیو خوب نشون میداد و من همیشه سپاسگزار ایشون هستم.

    خلاصه بعد از هفت سال زندگی در شهر و داشتن دو تا پسر خوشگل تصمیم گرفتیم به روستا بریم و در اونجا توی خونه پدر زنم زندگی کنیم با اینکه برای من خیلی سخت بود ولی راضی شدم و برای اینکه اوضاع بهتر بشه که اگه کرایه ندیم تو زندگی ترقی میکنیم و این فکرها…

    رفتیم ساکن روستا شدیم با امکانات خیلی کمتر و حرف بقیه و این داستان ها…

    و واقعا با تعجب میدیدیم به چشم که چیزی عوض نمیشه با اینکه کرایه هم نمیدادیم و خب مسلما زندگی روستایی هزینه های کمتری داشت ولی اوضاع واقعا بدتر میشد…

    حالا در مورد سختی ها و مشکلات نمیخوام زیاد بگم فقط بدونین اوضاع سخت تر میشد هر روز…

    تا اینکه توی اون دوران بیماری که همه دنیا تحت تاثیر قرار گرفت آژانس هم تعطیل شد و منهم بنا به درخواست همسرم دیگه نرفتم و توی همون روستا با سختی یه مغازه اجاره کردم و مشاوره املاک زدم چون کنار روستا یه شهرک ساخته بودن و اون منطقه در حال پیشرفت بود…

    منهم شروع بکار کردم و واقعا اونجا هم طی شش ماه شاید دوتا قرار داد با کمسیون ناچیز دریافت کردم

    تا اینکه به لطف الله مهربان از طریق دستان خدا با استاد آشنا شدیم.

    یعنی یه روز همسرم به من درباره شکر گزاری و قانون جذب صحبت کرد و چند تا کلیپ هم از اینستا برام فرستاد (البته از استاد چیزی نمیدونستیم و کلیپ ها از اشخاص دیگه ای بود)

    بعد کم کم من مشتاق شدم و از طریق یکی از دوستان همسرم با امیر شریفی (که حدس میزنم شاگرد استاد عباس منش باشه اشنا شدم)

    بعد همون دوست همسرم منو به یه کانال تلگرام معرفی کرد که اونجا دوره های اساتید موفقیت و به صورت ارزان میفروختن و من اونجا با فایل های استاد اشنا شدم و خداوکیلی

    اینکه استاد تو یه فایل میگه شما فقط به نحوه آشناییتون با من فکر کنید تا کل صحبت های من که خدا داره کارهارو برای من میکنه پی ببرین.

    و واقعا همون کانال که به صورت غیر قانونی داشت محصولات استاد و میفروخت دست خدا شد برای استاد تا من بیام و با ایشون اشنا بشم.

    حتی قشنگ یادمه توی اون کانال 12قدم رو 350هزار تومان میخواست به من بفروشه ولی یه حسی بهم میگفت نکن این کار رو و نخریدم و بعد کم کم هدایت شدم به سایت.

    یعنی میخوام بگم اول هدایت شدم به امیر شریفی بعد چند تا فایل ازش گوش دادم تا اینکه دیدم توی اون کانال تلگرام از استاد عباسمنش هم فایل میزارن و کم کم جذب ایشون شدم…

    بعد توی سایت با همسرم شروع کردیم به گوش دادن فایل های رایگان به مدت شش ماه

    و واقعا حالمون خوب شده بود و از اونطرف هم درامدم داشت بهتر میشد تا اینکه یه روز صبح

    همسرم گفت تا شب اگه معامله تو بنگاه نوشتی باید 12قدم و بخریم و من نشانه گذاشتم و منهم چون خیلی علاقمند بودم به خرید دوره با امید رفتم بنگاه و همون روز معامله نوشتم و دقیقا همون مقدار پول قدم اول و کمسیون گرفتم و تا خونه اشک شوق میریختم و از اونجا قدم اول و شروع کردیم و در امد من از اول دوره حدود 4میلیون بود و آخر دوره 12قدم که یکسال طول کشید به 40میلیون هم رسید در همان روستا و با همان شرایط فقط من باور هام و عوض کردم و کلی روی خودم کار کردم و حدود قدم 6یا 7بود که به شهر مهاجرت کردیم طبق آیه مهاجرت که استاد همیشه میگفتن منم تصمیم گرفتم و باورتون نمیشه طی بیست روز پول پیش خونه جور شد و یه خونه ای که واقعا نصف قیمت بود گیرم اومد و فقط من خواستم و شد(چون واقعا برای مهاجرت انگیزه زیادی داشتیم. خداروشکر)

    وتوی چهار ماه کلی وسیله جدید و نو برای خونه خریدیم که حدود ده سال نتونسته بودم

    ایکس باکس برای پسرم خریدم و کلی موارد دیگه..

    و به لطف خدا همیشه گوسفند میکشم (چیزی که قبلا گوشت و مرغ و نسیه میخریدم

    خدایا شکرت)

    روابط من با ادم ها و همکارانم خیلی بهتر شد

    پول پیدا میکردم و واقعا معجزه وار معاملاتی رو مینوشتم که هیچ کاری براشون نمیکردم

    حتی بعضی مواقع خود فروشنده و خریدار همدیگه رو توی دیوار پیدا میکردن و میومدن به من میگفتن ما دوست داریم شما معامله رو بنویسی و از این قبیل اتفاقات که زیاد افتاد.

    از نظر روابط با همسرم هر روز بهتر میشیم چون خداروشکر با هم دیگه شروع کردیم و این یه پوینت مثبت برای هردوتامون که هم فرکانسیم…

    یه خونه نیمه کاره کوچک که زمینش هم قناص بود و ده سال بود میخواستم بفروشمش و کسی سمتش نمیومد رو به راحتی با استفاده از قانون و تغییر باورهام به قیمت فروختم

    یه خونه توی همون شهرک کنار روستا خریدم

    یه زمین تجاری صد متری خریدم

    یه زمین تجاری 20متری به صورت معجزه وار به پیشنهاد دولت(بنیاد مسکن) بهم دادن

    یه زمین پانصد متری باغی که الان دارم باغش میکنم دارم

    و خیلی اتفاق های ریز و درشت دیگه

    که میخوام بگم اینها همه با گوش کردن به حرف های استاد و عمل به اونها در حد توانایی خودم بود و به امیدخدا هر روز بیشتر و بیشتر میشه…

    سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

    البته خداروشکر خیلی کم دور میشم از این فضا

    و به محض دور شدن آلارم ها به قول استاد بلند فریاد میزنه

    ولی تقریبا حدود یک ماه و نیم مسئله ای ذهنم و درگیر کرده که اونم واقعا مربوط به من نمیشه و برمیگرده به پاشنه اشیلم و مسئله مربوط به همسرم هست و اتفاقا همین دیروز اهرم رنج و لذتش و نوشتم و روش کار میکنم چون مطمئنم با درست کردن این موضوع درهایی از نعمت و ثروت و خوشبختی وارد زندیگیم میشه

    و واقعا این یک ماه گذشته ورودیم کمتر شده و خودم میدونم دلیلش تمرکزیه که روی اون مسئله میزارم(مسئول دانستن خودم در قبال بقیه)

    سوال 3: به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟

    به نظر من و به قول قرآن انسان فراموشکار است

    و به قول استاد

    ادم ها یادشون میره و به نظرم کنترل ذهن چیزیه که شیطان دوست نداره

    و به محض اینکه شرایط عوض میشه شیطان با فراموش کار کردن انسان میخواد شرایط و برگردونه

    و اگه ما زرنگ نباشیم گول این حربه شیطان را میخوریم

    و به قول قران کسانی که همواره فرکانس خوب میفرستند و تقوا (کنترل ذهن) دارند یعنی همواره دارن روی خودشون کار میکنن همیشه نتیجه خوب میگیرن

    خیلی خیلی از استاد عزیزم ممنونم به خاطر این صحبت های ارزشمند

    و دوستانی که وقت گذاشتن و کامنت منو خوندن

    امید وارم مثمر ثمر باشه

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      آمنه رضائیان گفته:
      مدت عضویت: 1805 روز

      سلام دوست عزیز

      بسیار لذت بردم از کامنت زیباتون

      چه نتایج عالی گرفتید احسنت به شما و همسرتون

      اولش فکر نمیکردم انقدر کامنتتون خوب باشه و داشتم توی ذهنم میگفتم ول کن نخون برو تو اینترنت دنبال الگو که یهو دیدم خدا سوپرایزم کرد

      مرسی دوست عزیز از کامنتتون

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        امید خسروی گفته:
        مدت عضویت: 1278 روز

        دوست عزیز

        خیلی خیلی خوشحالم که کامنت من تونست یه الگو باشه واسه شما

        چون واقعا الگوهایی که توی سایت هست و موفق شدن همیشه به خود منهم کمک کرده

        و واقعا الگوهایی که در سایت هست همه ی زندگیشون و از اول با جزییات مینویسن

        و باورهاشون که چطور نتیجه گرفتن و از کدوم دوره استفاده کردن و

        این موضوع به راحتی میتونه چراغ راهی باشه برای کسانی که دنبال الگوهایی که موفق شدن میگردن

        سپاس از شما

        موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سارا مرادی همت گفته:
    مدت عضویت: 1062 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به روی ماهت استاد جونم

    سلام مریم بانو

    به به دارین میرین مهمونی ،حتما هم که خیلی خوش گذشته ، خداروشکر

    صبح به خودم گفتم چه حالی میداد اگه فایل جدید میومد بعد ذهنم گفت نه بابا دیروز جلسه 7 کشف قوانین اومده ،پری روز هم فایل جدید

    پس طبق باور کمبود ،ذهن گفت نه بابا خبری نیست

    صبح تو فرکانس خنثی بودم نه خوب بودم نه بد

    گفتم اول ی کم میرقصم فرکانسم و بالا میبرم بعد ستاره قطبی و مینویسم

    موزیک و گذاشتم رفتم زیر آسمون و مثل بچه گی هام جلو پنجره رقصیدم تا خودم و تو شیشه ببینیم و کلی انرژی گرفتم بعد رفتم ستاره قطبی و آگاهی های از قوانین بعد دوش و قهوه

    اومدم که برم سراغ دوره راهنمای عملی گفتم بزار ی نگاهی بندازم ببینم سایت چه خبره ،که با صحنه فایل جدید مواجه شدم و چشمام از خوشحالی گِرد شد

    استاد من طی این یک سالی که با شما آشنا شدم خداروشکر هر روز در حالِ صعود بودم و هر روز با تمام توانم سعی کردم عمل کنم

    اما مثال قانون سلامتی بینظیر بود

    من هم سالهاست دارو مصرف نکردم اصلا کل زندگی ام از بچه گی تا الان همیشه سالم و پر انرژی بوده جسمم خداروشکر و برام سوال بود چرا من اولین دوره قانون سلامتی رو خریدم ؟؟؟؟؟؟؟

    من چون سلامت بودم و بدن قوی و اندام عالی دارم

    10 روز به قانون سلامتی عمل کردم بعد گفتم من که خوبم پس نمیخواد خیلی سفت و سخت بگیرم واسه همین شکلات و کیک تو همون یک وعده میخوردم

    چند ماه بعدش که درکم نسبت به قوانین بیشتر شد در این مورد فکر کردم و به این نتیجه رسیدم در مورد خودم و شخصیت خودم ،چون مدل آدم ها خیلی با هم متفاوته

    من به این نتیجه رسیدم شرایط وقتی برام خیلی سخت میشه خیلی زمستان برام زجر آور میشه دست به عمل میشم

    چون سالم بودم چون اضافه وزن نداشتم هر بار که شکلات میخوردم میگفتم اگه نیاز شد طبق قانون عمل میکنم

    تو رابطه های عاطفی هر بار کارد به استخونم میرسید به فکر راه حل بودم

    کلا متوجه شدم من هر بار تو هر مسئله یی وقتی متعهد میشم که خطر و احساس میکنم

    و وقتی این و متوجه شدم متعهد شدم و به خودم قول دادم باید شرایط و تغییر بدم و همیشه بهترش کنم ،باید قبل از تموم شدن پنیر به فکر پنیر تازه باشم

    باید قبل از اذیت شدن و سختی کشیدن تسلیم بشم

    جالبه که قبلا فکر میکردم که من خیلی سریع اقدام میکنم من خیلی درست عمل میکنم و کلا تو توهم بودم

    خداروشکر که این موضوع و فهمیدم

    هر روز هم سعی میکنم طبق زندگی خودم ،تمریناتی طراحی کنم برای بهبود شخصیتم برای دقیق‌تر عمل کردن به قانون

    مثلا متوجه شدم من خیلی از تایید و توجه دیگران انرژی میگیرم و باید احساس ارزشمندی مو گره بزنم به درون خودم

    احساس ارزشمندی باید در اتصال به خداوند و تایید خداوند باشه

    احساس ارزشمندی ام باید خود باوریم باشه

    بعد شروع کردم بستن تمام راههایی که از بیرون به من احساس ارزشمندی میداد

    یکیش پاسخ بچه های سایت به کامنت های من بود

    از چهارشنبه من قسمت پاسخ دوستان و باز نکردم با اینکه هر روز صبح برام‌ایمیل میاد

    امروز صبح ،ذهنم گفت برو کامنت هایی که برات نوشتن ‌وبخون تا شارژ بشی ، اما با اقتدار گفتم من با اتصال به خدا شارژ میشم نه تعریف بقیه نه تایید بقیه

    استاد من خیلی متعهدانه سعی میکنم به قوانین عمل کنم و اتفاقا سقف آرزوها و رویاهام خیلی بلندِ

    و میخوام به تک تکشون برسم

    و هر بار که با اقتدار عمل میکنم طبق تعهد و قولی که به خودم دادم کلی عزت نفسم بالا میره

    وقتی به روندِ رشدِ این یکساله نگاه میکنم خیلی سپاسگزارتر میشم خیلی احساس قدرت میکنم که اینقدر زیاد طی یک سال خودم و تغییر دادم و ایمان دارم این نتایج بزرگ و بزرگ‌تر میشه

    خدا همه کَس را همه چیز می‌شود به شرطِ ایمان

    برای ترک سیگار اوایل هر روز وسوسه میشدم و به خودم میگفتم فقط امروز نخر فردا برات میخرم

    همسایه ام سیگار میکشید و بوش می اومد وقتی تو حیاط بودم تمام وجودم پَر میزد برای یه پُک سیگار اما میگفتم اگه نَکشی خدا بهت پاداشِ بزرگ میده

    دعا میکردم اون دوستم که سیگاری بیاد خونه مون که بتونم یه نخ باهاش بِکشم ، وقتی میخواستم و اون پیام میداد سارا خونه یی بیام اونجا ؟

    من انگار دنیا رو بهم میدادن ،میگفتم بیا قربونت برم

    و باهاش به نخ میکشیدم و میگفتم من که نخریدم

    بعدش هم من خواستم و خدا هدایت کرد که بیاد

    بعد که بهتر قانون و درک کردم که تکامل میخواد و این پروسه تکامل تا لحظه مرگ و بینهایت ادامه داره فهمیدم بابا

    خدا هیچی برای ما نمیخواد

    خدا فقط به درخواستِ من پاسخ میده

    خدا من و به مسیری هدایت میکنه که خواسته ی منِ

    الان خیلی بهتر درک کردم که

    جهان بر پایه ی فرکانس عمل میکنه و هر فرکانسی که ارسال کنم همون و مثل آینه بهم برمیگردونه

    و این موضوع خیلی بهم آرامش ِ حقیقی داده که من به راحتی میتونم هرچیزیکه. میخوام و داشته باشم

    این زمانی هم که میبره بخاطر همفرکانس شدنِ من با خواستمه

    خب دیگه اینکه ناراحتی نداره وقتی هر روز دارم نشانه های قوی شدنِ فرکانسم و میبینم

    پس من باید تحسین کنم چون تحسین کردن کمک میکنه فرکانسم قوی تر بشه

    چقدر بینظیر تو دوره کشف قوانین میگید؛

    من قانون و میدونم و مثل بازی میمونه برام خلق اتفاقات

    چون هر چیزی و که میخوام باهاش همفرکانس میشم و خلقش میکنم

    خب این همفرکانس شدن اگه بهش ایمان داشته باشیم دست به عمل میشیم

    چطوری ؟

    1- به هر اتفاقی از زاویه یی نگاه میکنیم که بهمون احساس خوب بده

    چون احساسِ خوب یعنی قوی شدنِ فرکانس

    2- هر نشانه یی ،هر نشانه یی ،از کوچیک گرفته تا بزرگ و تحسین میکنم

    تحسین یعنی چی ؟

    یعنی با احساس خوب بهش توجه میکنم و با صدای بلند به خودم میگم این ی نشانه اس من دارم به خواسته ام میرسم خدایا شکرت

    چون تحسین کردن یعنی احساس خوب و احساسِ خوب یعنی فرکانسِ قوی

    3- هر روز آگاهانه آگاهانه دنبال الگو هایی هستم که به خواسته من رسیدن چون وقتی اونها رو میبینم احساس آرامش بهم میده که منم میتونم

    چون احساس آرامشِ توام با قدرت یعنی فرکانسِ قوی

    هزارتا چیز ِدیگه میشه مثال زد که باعث میشه به فرکانس بالاتر برسیم

    استاد من که خیالم راحته و ایمان دارم با همین شور و اشتیاق میتونم هر خواسته ایی هر خواسته یی هر خواسته یی و با عمل کردنِ به قوانینِ ثابتِ جهان و خداوند به راحتی خلق کنم

    و آسون بشم برای آسونی ها

    استاد جونم فقط میتونم با عشق بگم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  7. -
    مهناز اسکندری گفته:
    مدت عضویت: 2202 روز

    سلام استاد جان و خانم شایسته عزیزم

    من چند تا از دوره های شما رو دارم و همچنین دوره قانون سلامتی

    من دوره قانون سلامتی رو دو ماه بعد از زایمان سومم شروع کردم و نتایج عالی هم کسب کردم با اینکه به پسرم شیر میدم من بالای 18 کیلو وزن کم کردم و موهای زاید بدنم کمتر شدن و خوابم خیلی خوب شد و صبح ها سر ساعت بیدار میشدم و لکه های پوستیم کمرنگ شدن و حتی بعضی هاش هم از بین رفتن و ….

    خدا رو شکر منم مثل استاد بیماری خاصی نداشتم و همه بهم میگفتن و میگن که خیلی لاغر شدی و لاغری بهت نمیاد ولی من سعی میکنم که بهشون توجه نکنم یکمی ذهنم در ابتدا درگیر میشد ولی زود جلوی نجوای ذهنم رو با نتایجم می‌گرفتم

    از لحاظ مالی هم من چند وقت روی باورهای ثروت ساز کار کردم و میکنم البته هر روز نبوده ولی باز هم خدا رو شکر رشد داشتم حالا بعضی روزها بیشتر بوده و بعضی مواقع که عمل نکردم کمتر رشد کردم و الان دارم دوره دوازده قدم رو کار میکنم

    در مورد سوال دوم : بله من هم بعضی مواقع بوده که به قانون عمل نکردم و از مسیر منحرف شدم من از وقتی که لاغر شدم باز هم همون سبک غذایی رو دارم یعنی دو وعده غذا در روز میخورم ولی در این دو وعده غذاهایی که با قانون سلامتی تعارض داشتن رو هم می‌خوردم وزنم تغییر خاصی نکرد کلا بین ( 52 تا 54 کیلو ) بودم ولی بدنم و صورتم جوش زد و لکه های پوستیم پر رنگ شدن و صبح ها زود از خواب بیدار نمیشم.

    ولی از امروز به خودم تعهد میدم که در همون دو وعده که غذا میخورم به هیچ عنوان چیت دی نداشته باشم و بعد از اینکه پسرم رو از شیر بگیرم دیگه کلا یک وعده ای باشم.

    یکسری شرایط پیش اومد که من از مسیر منحرف شدم مثلاً ما رفتیم مهمونی برامون غذایی که پختن ماکارونی بوده که با قانون سلامتی در تضاده و من هم بخاطر اینکه رودربایستی که داشتم می‌خوردم و ….

    می‌دونم که مقصر خودم هستم اگر من به خوبی روی خودم کار میکردم مطمئنا روزی که ما مهمونشون بودیم میزبانی یه غذا متناسب با دوره قانون سلامتی برامون تهیه میکرد.

    سوال سوم: چون نتایج براشون عادی میشه یا به قول خود استاد فکر میکنند که دیگه راهشو یاد گرفتن هر وقت اوضاع خراب شد برمی‌گردن دوباره از قانون استفاده میکنند.

    خدا رو شکر بخاطر این فایل فوق‌العاده

    استاد ازتون بسیار سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  8. -
    سنا سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 1908 روز

    سلام به استاد ومریم بانوی عزیز

    وسلام به همراهان سایت بهشتی

    استاد تحسین میکنم شماومریم جان را که به این حد از لیاقت رسیدین وفوق العاده نتیجه می‌بینید

    ونمونه ای هویدا از سلامتی زیبائی وآزادی وثروت برای ماهستین

    وسپاسگذارم از اینکه ماحصل این راه زیباوتجربیات ناب رادرطبقی ازطلا دودستی تقدیم میکنید

    جواب سوال

    1_من تقریبا 10سال پیش وارد یک رابطه ازدواج شدم که نمیخوام وارد حاشیه ها بشم بعد 5سال زندگی باشوهرم وبچه هاش به ی جایی رسیدم که هرچه بیشتر خوبی کنم وازحقوقم بگذرم که من ادم خوبه هستم وهمه ازم تعریف میکنن تا بخودم اومدم دیدم نه آقا تازه میگن وظیفته هم شوهر هم بچه هاش

    من 3روزکامل نه جواب تلفنی دادم نه باکسی درخانه حرف زدم نه غذاخوردم همش هم ازخدا راه حل میخواستم دلیل میخواستم که چرا باید اینجوربشه من کجای راهو اشتباه رفتم 3روز فقط کارم شده بود توحیاط قدم زدن شب وروز فقط یادمه دوسه ساعت میخوابیدم حتی دیگه از اشک ریختن خسته شدم ازخودم خسته شدم یک روز یک آیه روبصورت رندوم زمزمه میکردم

    اللهم یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهو قولی واجعل لی وزیرا من اهلی

    تا اینکه خواهرزادم خ زینب سلمان زاده که عضوفعال سایت هستن فرداش زنگ زد احوالپرسی نخواستم بفهمه اماازلحن صدام فهمید گریه کردم

    خلاصه باش درمیون گذاشتم باهام حرف زد خیلی اروم شدم حرفاش لحن خدائی داشت بعد گفت خاله من ی فایل برات میفرستم از سایت استاد فرداهم عضوت میکنم

    فایلو گوش دادم فرداش دیگه خودم بابارانی از فایلای استاد مواجه شدم که باعث شد دنیار وازدید دیگه ای ببینم

    ی فایل دیدم که اگه لازم تغییر کنی بای پلهای پشت سرت روخراب کنی

    جرقه خورد ومن تصمیم گرفتم که قضیه جدائی روعملی کنم شوهرم 3روز کامل ازخونه نرفت بیرون والتماس میکرد که بمونم امامیدونستم مثل بارهای قبلی میشد همون آش وهمون کاسه

    دیگه خونوادم اومدن دنبالم ورفتم

    اونجا 3روزگذشت اماسعی کردم حالمو خوب کنم ونکات مثبت شوهرم رو توشکرگزاری مینوشتم

    بعد3روز شروع کرد به زنگ زدن جواب ندادم پیام داد جواب ندادم فرداش 2میلیون ت به حسابم واریز کرد مستقیم دوره عزت نفس روخریدم وفقط باانجام دوفایل اول شوهرم بابزرگان فامیلش اومد براآشتی وگفت هرچی بخوای حاضرم خونه به نامت میزنم زندگیمونو جدا میکنیم وجوری که خودت بخوای همون میشم

    خلاصه وقتی ازدرون عاشق خودم شدم براخودم ارزش قائل شدم وخودم رالایق بهترین دانستم

    اینجاست که جهان روی زیبایش رانشانم داد

    الان درخانه ای که بنام هست زندگی سرتاسر عشق باعزیزدلم رادارم تجربه میکنم

    اماتاالان نتونستم عزت نفس رو تاآخر انجام بدم

    درامدم ازدوخت شده از لباس وعبائی 300تومن الان هرعبائی 4یا5میلیون میدوزم هزاران بارخدایاشکرت

    اما یجا عزت نفسم همیارم نیست مشتری دارم موقع حساب میگه کم کن بعد میدم ومن روم نمیشه نه بگم

    میدونم اشکال از عزت نفس وباور کمبود وباید روخودم کارکنم

    وبعد دوره سلامتی راخربدم چون پریودیم نامنطم بود ومیخواستم بچه داربشم ونمیشد

    به همین نیت خریدم

    وخدائی تا3ماه خیلی عالی پیشرفتم

    10کیلوکم کردم وپوستم خیلی شفاف شد وهیکلم تراشیده شد هرکی میدید میگفت انگار10سال جوانتر شدی منی که 48سال سن داشتم همه میگن نه شوخی 35یا36سال سن داری

    اما یهوئی خواهرم فوت میکنه وبچه هاش میمونن به 3ماه نرسیده خواهر دومیم تو یچشم بهم زدن سکته میکنه واونم به رحمت خدا میره شوکه شده بودم باز بچه هاش بی مادر شدن دیگه نتونستم به دوره برگردم درگیر بچه های خواهرام شدم بایدجویای حالشون میشدم ازطرف دیگه مامانم هی حالش بدمیشد باید توبیمارستان همراهی میکردم

    والان به یک سال رسید نتونستم به دوره برگردم

    اماباخوندن کامنتای بچه ها وقبل از اینکه فایلو گوش بدم از امروز صبح دوباره باتوکل به خداشروع کردم وخودم را لایق سلامتی ومادرشدن دونستم

    الان هم بلافاصله بعد از شنیدن فایل وصحبتهای دلنشین شما ومریم جان دارم کامنت مینویسم بااینکه عبای مشتری روبایدفردا تحویل بدم اما گفتم کامنتم مهمتره

    تازه دوره شیوه حل مسائل روهمدارم باز فقط دوتا ازفایلاش روگوشیدم

    اما ازهمینجا به خودم واستاد قول میدم

    درست روخودم کارکنم چون خیلییییییی دوست دارم مزون عباداشته باشم وکارم درسطح خارج از کشور برسه چون واقعا کارام وسنگدوزیهائی که انجام میدم زیباسسسسست

    من به نظرم کمالگرائی خیلی باعث افت نتایج میشه

    ونیز بعضیا زود خسته میشن یا میگن حالا چندروزی بحال خودمون باشیم مگه چی میشه

    بعدش هیچ وقت نمیتونن برگردن چون ی پروسه میشه براشون هی تکرار میشه

    وهی شکست میخورن

    چون من بعد انهمه نتایج عالی توسلامتی

    الان همون 10کیلوبرگشت

    دوباره شکم زدم دوباره دردرانو شروع شد

    خوابم دوباره مختل شده وبزور صبح بیدار میشم

    اماشکرخدا تونستم دوروز قبل 48ساعت

    فستینگ برم خیلی سبکترم

    وقراره ازامروز باعزیزدلم حرکات ورزشی استاد روشروع کنیم

    صمیمانه ازاستاد وخانم شایسته وازهمه که کامنت گذاشتن ومن خوندم سپاسگزارم

    وبرای همه شادی سلامتی ثروت و فراوانی

    آزومندم درپناه حق

    خدانگهدار،️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  9. -
    الهام و نگین گفته:
    مدت عضویت: 1049 روز

    به نام خدای مهربان.

    به نام خدای هدایتگر

    من انسانی هدایت شده هستم و خدا هر لحظه و هر ثانیه داره من و هدایت می‌کنه و من شکر گزاری این هدایت‌های خدای مهربان هستم

    سلام به استاد عزیز تر از جانم

    سلام به مریم جان

    سلام به تک تک دوستان عزیزم

    استاد جان راستش من از موقعی که دوره قانون سلامت و گرفتم بهتر و بیشتر متعهد شدم البته و خودم بیشتر ناظر شدم به افکارم و ترسهام وحسادتهام وتردیدهام و کمبودهای

    اصلا دیدم عوض شده

    متوجه شدم همون قدر که متعهد باشم همون قدر هم نتیجه میگیرم

    من دوسه ماهی بود که تنها بودم و داشتم روی فایلها و آموزشهای شما کار میکردم و باگهای خودم و یکی یکی پیدا میکنم و به صورت تکاملی دارم هر روز بهتر از روز قبلم میشم

    حدود یک سال و سه ماه که دوره قانون سلامت و عمل کردم به خودم گفتم که همون طور که دوره ی قانون سلامت و تونستی عمل کنی (البته این و بگم که من چاق نبودم ،مریض هم نبودم)ولی گفتم دوست دارم انرژی بیشتری داشته باشم ،نمیدونم یه چیزی تو ذهنم می‌گفت اگه این دوره را بتونی انجام بدی وذهنتم بهتر میتونی کنترل کنی

    حالا اومدم و از شغلم که طراحی و دوخت بود بیرون

    و قبل از عید به رشت مهاجرت کردم

    خودم و از آدمهای قبل جدا کردم

    و قبل از سال تحویل نشستم و اهدافش و نوشتم

    یکی از اهدافم آموزش شنا بود

    آرزوم این بود که شنا را یاد بگیرم

    با اینکه تو هزینش تو ذهن با خودم جنجال داشتم ولی چون یه باگ خودم و متوجه شده بودم و اون باور کمبود بود گفتم باید برای خودت ارزش قاعل باشی و بری آموزش ببینی من رفتم و هر روزی که دارم میرم آموزش میبینم به خودم میگم تو لایق بهترین‌هایی تو با ارزشی ،تو دوست داری یه خونه ی چوبی روی دریاچه بزرگ داشته باشید تو بهترین کشور باید شنا کردن و یاد بگیری که هر موقع که دلت خواست بپری تو آب و شنا و کنی و حالش و ببری

    هر روز دارم خودم و تشویق میکنم و سپاس گزاری میکنم از خالق مهربونم که دارم نتایج خودم و میبینم و چون تو قانون سلامت هستم انرژی زیاد دارم و میتونم چند ساعت تو آب تمرین کنم و خودم تحسین کنم

    خیلی خوشحالم که دنبال هدفم رفتم و حس خوبی دارم و به خودم یاد آوری میکنم ببین حس خوبت داره جواب میدهد اتفاقات خوب برات داره رقم میخورم

    راستش دیروز از صبح رفتم استخر تا ساعت دو وسی دقیقه و بعد از یه مدت طولانی که با کسی نبودم با یه تور رفتم کشتی چند ساعت تو کشتی رقصیدن خدای من چقدر انرژی داشتم،تفاوت خودم و یا آدمها می‌دیدم ،اونا زود خسته میشدند و ولی من پر انرژی و شاد تر از همه بودم ،

    یه تفاوت دیگه که دیدم اونا مرتب کیک و شیرینی و آب میوه و نسکافه می‌خوردند ومیوه می‌خوردند و همش گرسنه بودند و ولی من نه

    بهم تعارف کردند من خیلی راحت بهشون گفتم من نمی‌خوام دوستم بهم گفت زشته نمی‌خوری ولی من بهش گفتم اصلا زشت نیست من نمی‌خوام و به راحتی میگم نمی‌خورم و این واز فایلهای عزت نفس دارم و بازم خودم و تحسین کردم که ببین یه پله جلوتر اومدی و شروع کردم تحسین کردن خودم

    فقط همین طور که میرقصیدم و یا دریا را می‌دیدم شکر گزاری میکردم

    خدایا هزاران هزار مرتبه که دارم کم کم نتیجه ها را میبینم

    خدایا شکرت که تغیراتم و میبینم و شکر گزاری میکنم

    خدایا تا وقتی که عمل کردم درسته نتیجه میگیرم دستم و بگیر اینها از هدایت‌های تو هست

    یک لحظه من و به حال خودم نزار

    من دوست ندارم به خاطر حرف مردم شیوه غذایی و عوض کنم تا حالا به حرفهایشون توجه نکردم و این و از هدایتها خدای مهربونم می‌دونم

    خدایا من متعهد میمونم که تو این مسیر بمونم تو هم هدایتم کن

    خدای من، من باید فقط بهتر بشم برسم به آرزوهای زیبام

    من دوست دارم یه ماشین زیبا و مثل استاد مهربونم داشته باشم یه عزیز دل مثل استاد داشته باشم و یه پرادایس زیبا داشته باشم،دور دنیا سفر کنم با عشق و حال خوب وحس خوب

    خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از توهدایت می‌خوام

    من راحت باید به آرزوهام برسم

    خدای من دوست دارم سفر کنم راحت و آسون

    من دوست دارم تو مسیر درستم بمونم ،من باید به خواسته هام برسم

    من لایق بهترینهام،من لایق بهترینهام ،من لایق بهترینهام

    خدایا هدایتم کن ،هدایتم کن

    خدا ی مهربونم دوست دارم عملگرا باشم هدایتم کن تو مسیر درست

    هدایتم کن تو مسیر پاکی

    خدایا دوست دارم اصل و فرع و تشخیص بدم و با ثبات و استوار به این راه ادامه بدهم

    خدایاهدایتم کن که روی تعهدم بایستم و روی آموزشهای استاد بمونم

    خدایاهدایتم کن که تمرکزم و بزارم روی زیباییها

    خدایا هدایتم کن

    خدایا من آزادی مالی ،زمانی و مکانی می‌خوام

    خدایا هدایتم کن نتایج پایدار بگیرم

    خدایا هدایتم کن که اگر هم از مسیر خودم خارج شدم خیلی زود گوش خودم بپیچونم و بر گردم

    خودت هدایتم کن روی خودم کار کنم که آدمهای که هم مدارم هستم کنارم قرار بگیرم چون من لایق بهترینها

    من برای خودم ارزش قاعل هستم با هدایت خدا مسیر درست ادامه میدم

    خدایا هدایتم کن که مثل استاد توانایی تشخیص اصل از فرع را داشته باشم

    خدا جونم هدایتم کن برم فایلهای تفاوت تشخیص اصل از فرع و ببینم و نکته برداری کنم و تو مدارش قرار بگیرم

    خدایا من سقف آرزوهام و دوست دارم بزرگ و بزرگتر کنم و برم دنیای زیبا تو ببینم و شگفتیهای جهان و ببینم که این بزرگترین آرزومه ،سفر به دور دنیا،سفر با کشتی،روی اقیانوسها,دیدن آبگرمهای زیبا،دیدن آبشار های زیبا،دیدن تک تک کشورها و….‌

    شاد ، سلامت ،خوشبخت،ثروتمند سعادتمند در این دنیا و اون دنیا باشیند

    دوستون دارم بینهایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      زینب مرادی گفته:
      مدت عضویت: 1003 روز

      سلام دوست عزیزم چقد ارزوهای قشنگی داری شک نکن به همشون میرسی اینو از فرکانس خوبی که از کامنتت دریافت کردم فهمیدم تحسینت میکنم که تونستی مهاجرت کنی وبرا خودت زندگی کنی خیلی مهاجرت کردنو دوسدارم ودلم میخواد همه ی اونایی که مهاجرت کردنو تحسین کنم عاشقتم عزیزم موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        الهام و نگین گفته:
        مدت عضویت: 1049 روز

        خدایا هزاران مرتبه شکر بخاطر اینکه یه روز دیگه بهم فرصت دادی یچکه تو این سایت زیبا بیام و حال خوب و فرکانس خوب دریافت کنم

        هزاران هزار مرتبه شکر بخاطر اینکه دوست عزیزم بهم انرژی و فرکانس مثبت داد

        زینب جان طبق گفته استاد عزیزم

        آرزوها به دست یافتنیه و همه ما به آرزوها و درخواست هام و میرسیم اگر که طبق قانون رفتار کنیم

        عشق الهی و آرامش الهی برات خواهانم از خالقی که بهم قدرت خلق کردن داده

        دوست دارم

        سلامت و شاد ،خوشبخت،سعادتمند و ثروتمند در این دنیا و اون دنیا باشیند

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    ابراهیم خانلرپور گفته:
    مدت عضویت: 2145 روز

    به نام خدا

    سلام به همگی

    بعضیا برای اهدافشون سقف معین میکنن برای همینه وقتی میرسن به اون اهداف همه چیزو ول میکنن و بر میگردن به همون حالت قبل

    تا وقتی تو مسیر درست هستیم ، نتایج می تونه بهتر و بهتر بشه و هیچ انتهایی براش نیست .

    تا وقتی عملکرد درسته نتایج درسته ، وقتی عملکردمون از مسیر قوانین خارج بشه نتایج هم تغییر میکنه و بد میشه پس باید در مسیر عمل به قوانین استمرار داشته باشیم .

    اگه زود به مسیر درست بر نگردیم کم کم عادت میکنم به مسیر نادرست ، استاد گفت آلوده میشیم به مسیر نادرست .

    سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

    در مورد استفاده از آگاهی های عزت نفس که خودم رو مقید به اجرای همه آنچه یاد گرفته بودم کردم ، حال و رفتارم کاملا مشهوده که با گذشته فرق کرده .

    همچنین توجه به زیبائی ها و نکات مثبت پدیده ها سبب شد آرامش بیشتر و حال بهتری از قبل داشته باشم که منجر به افزایش و بهبود تو سلامتیم شده .

    سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

    در رابطه با عمل نکردن به توصیه استاد که همیشه میگن دلسوزی نکنید و از ناخواسته ها اعراض کنید با اینکه تو این مدت سعی بر اجرای درست همه آموزشها داشتم ولی تو یه موضوعی برای یکی از دوستان دلسوزی کردم و سعی کردم به خاطر اشتباه در برداشت قوانین جهان بهش کمک کنم که هم عوض بشه و هم از اون پیله نامرئی بدبختی ای که دور خودش تنیده بود رها بشه بنابراین سعی کردم قوانین و ساز و کارو جهان را به شکل درست براش توضیح بدم و اون هم بعضی اوقات گوش میکرد بعضی وقتهام بهانه میاورد که بعد از حدود 1.5 ماه دیدم که خودم انقدر حسم از توجه به موضوعاتی که درگیرش بود بد شد که دیگه تسلیم شدم و اعراض کردم . و تصمیم گرفت به گفته استاد دیگه به کسی در این مورد چیزی نگم تا اگه خودش تو مداره خدا هدایتش کنه .

    سوال 3: به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟

    به نظرم بعضا افراد دنبال یه نسخه موقت میگردن و نمیخوان اون تعهد سفت و سخت را به آگاهی ها داشته باشن . در واقع نمیخوان مقید باشن و مسئولیت زندگیشونو کاملا نمی پذیرن . این تلاش همیشگی برای چنگ زدن به ریسمان الهی و ثابت قدم بودن در این مسیر تو مخیله اشون خسته کننده اس . در واقع نمی خوان همیشه به این قوانین مومن باشن .

    البته به قول استاد کوتاه بودن سقف آرزوها هم دلیل محمکمی می تونه باشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای: