دلیل نتایج پایدار - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 2111 روز

    به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی

    سلام به همه عزیزانم در این سایت الهی و سپاسگذارم از عزیزانی که با دستان پاک و الهی شان به من انگیزه ای برای نوشتن می‌دهند.

    چقدر نوشتن این اعترافات سخت است. ذهنم در حال گربه رقصانیست تا مرا از نوشتن باز دارد.

    خاطر نشان میکند قرارمان برای بازارگردی را ، اما میدانم که میخواهد مرا از رنج نوشتن چیت دی هایی که در مسیر قانون سلامتی داشته ام فراری دهد.

    تنها دوره ای که دلم میخواهد همچون شاگرد تنبل‌ها بروم آن گوشه قایم شوم،تا به خاطر عملکرد ضعیفم جلوی چشمان استاد قرار نگیرم.

    گرچه برای کم کردن رنج بی تعهدی ام با هزاران دلیل خود را توجیه میکنم ، اما در پس همه آن توجیه ها میدانم که من نتوانستم به قوانین سلامتی مطابق با بدن خودم عمل کنم.

    یک شروع عالی و‌ پر قدرت داشتم و نتایجی عالی اما شک و تردید ها و یکسری تضادهای سلامتی به خاطر درست عمل نکردن به قانون تکامل و سخت گرفتن به خودم مرا از ادامه مسیر بازداشت.

    چشم باز کردم و دیدم باز هم با افراد ناسالم احاطه شده ام.

    روزی نیست که از خدا نخواهم میل به هر چیزی که با من هماهنگ نیست را از دلم بردارد.

    با خود میپرسم من که خواسته مهمم سلامتی و بودن با افراد سالم بود ، چرا از مسیر عمل به قانون سلامتی خارج شدم و چشم باز کرده و باز خود را احاطه شده با افراد ناسالم دیدم؟

    از آنجا که هول گرفتن نتایج و خارج شدن از مدار افراد ناسالم و بیماری را داشتم ، بدون درک تکامل چنان به قانون سلامتی عمل کردم که از 52 کیلو به 40 کیلو رسیدم.

    به خاطر عدم رعایت تکامل با هجمه هایی از سرزنش و انتقاد مواجه شدم که هر لحظه شک ها و تردید ها را به قلبم رسوخ میداد.

    اینکه پشت سرم میگفتند همچون مصرف کننده های شیشه شده ای قلبم را محزون میکرد.

    دیدن چشمان نگران پدر مادرم و عزیزانم که آن لاغری بیش از حد باعث‌شده بود برایم دلسوزی کنند، حالم را به هم میزد.

    همه فکر می‌کردند غصه بودن در آن تضاد مرا اینگونه لاغر و بی اشتها به غذاهای لذیذ آنها کرده و این دیدن حس ترحمشان حالم را به هم میزد.

    یاد میل درونی ام به برانگیختن حس ترحم بقیه و‌ مظلوم نمایی افتاده بودم و همه اینها مرا مجاب میکرد هرطور شده وزن خود را افزایش دهم تا آن حس ترحم و دلسوزی ها را جلب نکنم.

    نگاه پر ترحم و دلسوزی هایشان برای کاهش وزن شدید و دوپاره استخوان شدنم حالم را به هم میزد.

    گویی کد معیوب میل به جلب ترحم بقیه و مظلوم نمایی خوب کار میکرد و مرا دقیقا در آن شرایط به این وزن رسانده بود و دلسوزی های بقیه امانم را بریده بود.

    بودن در آن تضادها و آن شرایط استرس زایی مرا از عمل به مهمترین بخش قانون سلامتی که بودن در آرامش بود بازداشته بود.

    همان هم مزید بر علتی شده بود که با وجود خوردن تقریبا نیم کیلو گوشت در روز نتوانم فرآیند عضله سازی را انجام دهم و موهایم چنان شروع به ریزش کرده بود که تقریبا نصف شده بود.

    پیشرفت خوبیست که حالم از جلب ترحم و مظلوم نمایی به هم میخورد.

    پیشرفت خوبیست، اما مرا بر آن وا میداشت بخواهم برای بقیه توضیح بدهم که برای سلامتی ام به این شیوه عمل میکنم و راهی باز شود تا بخواهند نادرستی این مسیر را به من اثبات کنند.

    ذهنم برای اینکه مرا از رنج انتقاد درونی ام برای عدم رعایت قانون سلامتی خارج کند هزاران توجیه را برایم زینت می‌دهد و به من حق می‌دهد.

    اما الان چه ؟

    الان دیگر چه دلیل و توجیهی دارم که باز هم نمیتوانم این تقوای الهی را رعایت کنم.

    مگر نمیدانم که همه نعمتها به متقین داده میشود؟

    به ظاهر مشکلی از نظر بیماری نداشتم با قد 161 و وزن 52 کیلو دوره را شروع کردم.

    در بخش سلامتی به ظاهر همه چیز خوب بود و سه سال بود حتی یک مسکن هم استفاده نکرده بودم .

    در دوران پندمیک با خیال راحت همه جا رفته بودم و هیچ ویروسی راه نفوذ به بدنم را پیدا نکرده بود.

    اما سر میچرخاندم بوی بیماری همه زندگی ام را احاطه کرده بود.

    آنچه در بیرون میبینیم آیینه ای از درون ماست. این را به وضوح درک کرده ام. پس چیزی درونم هست که در دنیای واقعیت سر میچرخانم خود را در محاصره اش میبینم.

    با لکتین و گلوتن آشنایم کردی و سیلیاک ، همه نشانه هایش در درونم بود.

    اما چرا نمیتوانم به خوبی شما عمل کنم و انتظار نتایجی چون شما را دارم؟

    چون هنوز به قانون زمین بازی ، توپ بازی و هم بازی به خوبی عمل نمیکنم.

    همچون عالم بی عمل شده ام. میدانم مهمترین تقوای من که در آن ضعف دارم همین است.

    بخشی از آن قدرتهایی که در مقابل مردانی در مجموع سیصد کیلو عضله بایستم و هیچ ترسی از آنها نداشته باشم با همان کتب علیکم صیام همان لعلکم تتقون به دست آورده بودم.

    آن احساس قدرت ها ، احساس لیاقت و ارزشمندی ها ، اما امان از عدم رعایت ترک توپ بازی و زمین بازی و هم بازی.

    چقدر اینکه میدانی از کجا میخوری و باز هم ذات نسیان گری ات تو را به عقب بر میگرداند تلخ است.

    همین دیروز بود که حائز اهمیت بودن عمل به قانون سلامتی برایم یادآوری شد و امروز این فایل تیر آخر بود.

    دیروز بود از خدا خواستم هرچیزی که با بدنم هماهنگ نیست را برایم کریح کند.

    هرکس که بخواهد مرا از این مسیر بازگرداند از من دور کند.

    چند روز بود که روزه هایم را شروع کرده بودم اما در عید غدیر با شیرینی دانمارکی و ته چین گوشت و ته دیگش همه را نقش بر آب کردم.

    دیروز از بی تعهدی های خود خسته شدم به خدا پناه بردم و جلوی خود را برای خوردن بقیه شیرینی دانمارکی ها گرفته و با خود تعهدی دیگر دادم که برای شروع دوباره برنج و خوردن شیرینی ها و آرد گندم را حذف کنم.

    آخ که چه زیبا خدا فرمود اگر آن دو تلاش کردند تو را از مسیر خدا باز دارند از آنها اطاعت نکنو من چه زیبا این را هر بار فراموش میکنم.

    با خود متعهد شدم دیگر سر سفره با افرادی که تلاش کردند مرا از مسیر قانون سلامتی بازدارند ننشینم.

    مدتی است به این مورد خوب عمل میکنم.

    متعهد شدم فعلا به مهمانی هایی که امکان دارد تعهدم را زیر پا بگذارم نروم و دیروز یکی از آنها را با تشکر رد کردم.

    به آنها نگاه میکنم کل وجودشان را انواع و اقسام بیماری ها فرا گرفته ، اگر نتوانم هماهنگ با بدنم طبق قانون سلامتی عمل کنم من هم آینده ای چون آنها را تجربه خواهم کرد.

    اهرم رنج جلوی چشمانم قرار دارد.

    دیروز قدرتها و توانایی هایم را در ترک عادت ها و افرادی را به خود یادآوری کردم که روزی خیالش خواب را از سرم میربود، اما به کمک خدا توانستم.

    چه زیبا گفتید که وقتی نتیجه میگیرم خیالمان راحت میشود و به مسیر قبل بر میگردیم.

    اما زهی خیال باطل کمی که میگذرد میبینیم سر از ناکجاآبادی در آورده ایم که زورمان را زده بودیم دیگر واردش نشویم.

    تعهد مرگ و زندگی لازم است، اهرم رنج و لذتش هست فقط عملکردی چون شما میخواهد.

    جای هیچ توجیه و بهانه ای نیست ،فقط لازم است بدنم را بهتر بشناسم زیرا به وضوح دریافته ام بدن من منحصر به فرد است و ممکن است آنچه که به بدن شما بسازد با من هماهنگ نباشد.

    از آنجا که ژنتیک من لاغری است و این را می‌توان از دور مچ 14 سانتی ام متوجه شد و به فرمایش خودتان دوره مخصوص افراد با اضافه وزن بود، شک ها اجازه ورود پیدا کرده و مرا از مرتدین میکند.

    همان با تاکید گفتن لاغرها در این دوره نیان مرا از مرتدین میکند و گاهی پر قدرت و عالی عملکرده گاه به خود اجازه چیت کردن میدهم.

    رقص و کار خانه را جایگزین پیاده روی کرده ام زیرا برای الان من هماهنگتر است.

    برای بودن در فضای ایزوله انتخاب کردم در خانه ورزش کنم زیرا رفتن به باشگاه برایم نشتی انرژی ایجاد میکند.

    هرچند که کانون توجه برایم چه زیبا و دقیق کار کرد و به باشگاهی هدایت شدم که حتی دستگاههایش هم رنگ باشگاهی بود که شما میرفتید و فیلمهایش را برایمان میگذاشتید و من چقدر از این دقت عملکرد قانون لذت میبرم.

    مدتی است دوباره هر هفته تقریبا تمرینات عضله سازی را انجام میدهم.

    57 کیلو شدنم نشانی از چیتهای این چند ماهه ام هست ، اما اشکالی ندارد درستش میکنم.

    من که تقوا را در مورد دخانیات و مشروبات به وفور دم دست به خوبی رعایت کردم این را هم می‌توانم.

    من که توانستم برای خود ارزش قائل شوم و سمت آنها نروم، پس این را هم می‌توانم.

    فقط کافیست هرچیزی که ضرر خوردنش بیشتر از نفعش باشد همچون مسکرات دیده و بر خود حرام بدانم.

    با این دلیل منطقی می‌توانم بر وسوسه ها فائق آمده و به بدنم احترام بگذارم.

    همچون یک معادله میماند ،با خود یادآوری کنم چرا خدا مشروب را حرام کرد؟

    به وضوح میفرماید ضرر خوردنش بیشتر از نفعش هست؟

    این معادله را هم در افراد ، هم در غذا رعایت کنم ، هرکس و هرچیزی که ضررش بیشتر از نفعش باشد همچون مشروب حرام است * و لا تقربوا

    من همین یک مورد را خوب درک و عمل کنم ، زندگی ام بهشت میشود.

    امدادی الهی لازم است و تزریق این فایل به بند بند وجودم. اهرم رنجش جلوی دیدگانم به وفور یافت میشود.

    یک امداد الهی لازم است که هم حلال خدا را بر خود حرام نکنم و گامهای شیطان را پیروی نکنم هم کلوا مما رزقکم الله حلالا طیبا را رعایت کنم.

    و چقدر لازم است من به درک بهتری از این آیه برسم ، زیرا شک ها و تردید ها از این راه نیز نفوذ کرده و مرا به در و دیوار میبرد.

    چقدر دوست داشتم در عمل به این قانون هم حرفی برای گفتن داشتم.

    تنها قانونی است که آموزش دادید و من نمیتوانم در موردش هیچ ادعایی داشته باشم.

    و نتایج چیت ها را هم به وضوح میبینم ، همان سینوسی شدن شرایط ، همان بودن در مدار افراد بیمار آیا همین ها کافی نیست تا حال مرا از بی تعهدی ام در عمل به این قانون به هم بزند؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 87 رای:
    • -
      مسعود مقصودی گفته:
      مدت عضویت: 1466 روز

      سلام و دروود

      تا همین یه جمله رو دیدم،گفتم استپ کنم و کامنت بزارم براتون.

      جملتون این بود

      یک شروع عالی و‌ پر قدرت داشتم و نتایجی عالی اما شک و تردید ها و یکسری تضادهای سلامتی به خاطر درست عمل نکردن به قانون تکامل و سخت گرفتن به خودم مرا از ادامه مسیر بازداشت.

      من هم تجربه ی شما را در عزت نفس دارم،بارها و بارها،آخرین تجبره مربوط به همین چند روز پیش هستش

      تا اینکه فهمیدم،سخت گرفتن به خودمون،شاید از باور کمالگرایی میاد،که ما میخوایم فراموش کنیم که انسان هستیم نع یک ربات،استاد توی دوره ی ارزشمند عزت نفس،یک جا میگه کع شما یادتون میره که انسان هستین و بی نقص،همین باور کمالگرایی که باید بی نقص عمل کنم و سرزنش کنم خودم رو،باعث شد از مسیر دور بشم و الان به لطف الله مهربان دوباره اومدم توی مسیر،فقط اینبار میخوام اجازه بدم تکاملم طی بشه و بخودم سخت نگیرم.

      توی دوره اصول کسب و کار شخصی،استاد یه جایی میگن

      “نخواید که تقلب کنید در قانون تکامل”

      و الان درک کردم که یعنی چی!

      الان فهمیدم که تقلب در قوانین چی هست،درکش کردم الان

      یه جا دیگه استاد میگه

      ما قانون دفع نداریم،فقط قانون جذب داریم،اینم الان درکش کردم

      الان فهمیدم حضرت موسایی که چهل شب با خداوند صحبت کرد و وعده داشت،ولی به محض اینکه از کوه به پایین اومد و از اینکه قومش ایمانشون رو از دست داده بودند،خشمگین و غضبناک شد!!حتی نتونست خودش رو کنترل کنه و با برادرش دعوا کرد.

      ولی

      موسی به خودش سخت نگرفت،چون موسی درک کرده بود که یک انسان هست و ربات نیست…

      امیدوارم کمکی هم به خودم،هم به شما کرده باشم.

      موفق باشین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
      • -
        ماری گفته:
        مدت عضویت: 1770 روز

        سلام به دوست عزیزم

        یه چیزی در مورد کامنت شما به ذهنم رسید که بگم

        به نظرم یه مرز باریکی اینجا وجود داره

        درسته که ما انسانیم و ربات نیستیم و اشتباه داریم گاهی

        ولی من به این نتیجه رسیدم که سخت نگرفتن به خودم واسه موقعی هست که من ناخودآگاه دچار یه خطایی میشم

        مثلا من دارم روی خودم کار میکنم و آدمی بودم که زود عصبانی میشدم ولی الآن مثلا نود درصد مواقع خوب خودمو کنترل میکنم و ده درصد به طور ناخودآگاه واکنش غلط نشون میدم

        میدونید به نظرم ناخودآگاه بودن اینجا مهمه

        یعنی هنوز انقدر آگاهی ها در من نفوذ نکرده که وارد ناخودآگاهم بشه ولی بصورت خودآگاه میتونم خودمو کنترل کنم و تصمیم بگیرم که میخوام واکنش درست و مناسب داشته باشم

        این فرق میکنه با جایی که بطور مثال وارد محیطی میشیم که افراد غیبت میکنن و ما هم اینو به خودمون یادآوری میکنیم که نباید منم همراهشون بشم ولی یه نجوای ریزی اون زیر میرا میگه حالا این یه بار و اشکالی نداره…خوش میگذره…یا هر بهانه ی دیگه ای

        اینجا دیگه بحث کمالگرایی نیست.جایی هست که اتفاقا باید به خودمون سخت بگیرم

        چون به صورت خودآگاه تصمیم میگیریم که با جمع هماهنگ بشیم

        این چیزی بود که من در مورد خودم بهش رسیدم که کجاها باید سخت بگیرم و کجاها نه

        امیدوارم همه تکامل مون رو با سرعت نور طی کنیم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      رضا احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1748 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      سلام مجدد بر نفیسه خانم

      حقیقتا اعتراف میکنم که شما یک رسول خدا برای من هستین و این کلمات شما که جلوی چشمانم هست از ملکوت خداوند آمده است و بر دستان شما نشسته و…

      دقیقا مصداق این آیه هستید

      (لَقَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ إِذۡ بَعَثَ فِیهِمۡ رَسُولࣰا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ یَتۡلُوا۟ عَلَیۡهِمۡ ءَایَـٰتِهِۦ وَیُزَکِّیهِمۡ وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَـٰبَ وَٱلۡحِکۡمَهَ وَإِن کَانُوا۟ مِن قَبۡلُ لَفِی ضَلَـٰلࣲ مُّبِینٍ)

      [سوره آل عمران 164]

      و من هم مصداق کَانُوا۟ مِن قَبۡلُ لَفِی ضَلَـٰلࣲ مُّبِینٍ

      واقعا خدا را شکر میکنم بخاطر این نعمت

      و اما گمراهی من در گذشته چه بود؟

      اینکه فکر میکردم برای یادگیری قرآن باید نزد کسانی رفت که عمامه ای بر بالای سر دارند و لباسی را بر تن دارند که به گفته خودشان این لباس پیغمبر بوده

      اما جز اندک از آنها یاد نگرفتم و و بیشتر چیزهایی که از آنها یاد گرفتم کَظُلُمَـٰتࣲ فِی بَحۡرࣲ لُّجِّیࣲّ یَغۡشَاهُ مَوۡجࣱ مِّن فَوۡقِهِۦ مَوۡجࣱ مِّن فَوۡقِهِۦ سَحَابࣱ بود و بس.

      اما خدا رو شاکرم که رسولی به اسم نفیسه را برایم فرستادم

      رسولی که اکنون در عکس پروفایلش روسری بر سر ندارد و موهایش را خیلی خوشکل شانه زده و با دستی که بر چاته دارد در حال تفکر به چیزی است که خودش میداند و خدای خودش

      نفیسه ای که اگر آن خشکه مقدسانی که تحت پوشش دین در حال یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَیَبۡغُونَهَا عِوَجࣰا هستند ؛ او را ببیند حکم جهنمی سوزان برای او صادر میکنند که در آنجا به تعداد موهایش حلقه اعدام برای او آماده کرده اند

      ولی نمیدانند که راه راستین و شاهراه اصلی خدا چیز دیگری است و این چیزی که آنها روی آن تمرکز کرده اند متشابهاتی بیش نیست…

      اما همین خدا از طریق نفیسه می آید و چقدر قشنگ از آیات قرآنش را برایم پرده برداری میکند

      نمیدانم چجوری از شما تشکر کنم…

      بی نهایت ممنونم

      خط به خط کامنت شما برام ارزشمند است و گل سر سبد این خط های کامنت شما این چند جمله بود برای من که

      یک امداد الهی لازم است که هم حلال خدا را بر خود حرام نکنم و گامهای شیطان را پیروی نکنم هم کلوا مما رزقکم الله حلالا طیبا را رعایت کنم.

      در پناه پادشاه جهانیان باشید همان پادشاهی که به شما و همه ما میگه

      ای نفیسه ، هر موقع شیطان خواست بیاد مزاحمت بشه ، بیا به من بگو تا ببینم کی جرات کرده که سوگلی مرا اذیت کنه ؛ بیا به من بگو تا گوشش را بپیچونم

      (وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنۡ هَمَزَ ٰ⁠تِ ٱلشَّیَـٰطِینِ)

      (وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحۡضُرُونِ)

      [سوره المؤمنون 98_97]

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      مبینا حیدری گفته:
      مدت عضویت: 2186 روز

      سلام نفیسه عزیزم

      دوست توحیدی ام،سپاسگزارم که مینویسی،از خوندن کامنت هات،از آیاتی که به جا به کار میبرید غرق در حال خوب میشوم و درک قانونی که توضیح میدید واسم آسون تر و منطقش قوی تر میشه.

      نفیسه عزیزم همیشه به خیاطی ،که یکی از دوست داشتنی کارها واسم هست،فکر میکنم یاد شما هم از خاطرم میگذره

      نمی‌دونم نوشتن کتابت رو چاپ اون رو ادامه میدید یانه،اما همیشه دلم به این فکر می‌کنه که یه نسخه از اون کتاب رو می خواد.

      شاد باشی،سالم باشی و در ادامه راهت متعهد

      عاشقتونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1270 روز

    اِنَّ اَبدانَکُم لَیسَ لَها ثَمَنٌ اِلَّا الجَنَّهٌ

    همانا بدنهای شما را بهایی جز بهشت نیست(امام موسی کاظم)

    با نامش و به یادش

    دلیلِ نتایج پایدار و ادامه دار

    با سلام و درود خدمت همه عزیزانم به خصوص استاد عباسمنش گرانقدر

    امروز ولادت امام موسی کاظم است. این روز فرخنده را خدمت همه عزیزان تبریک و تهنیت عرض میکنم . به همین مناسبت سخنم رو با جمله زیبا از این بزرگوار مزین و آغاز نمودم.

    استاد همزمانی هایی که این روزها دارد رخ می دهد، برایم نشانه ها و کدهایی اند که تائید کننده مسیر درستی است که دارم طی میکنم.

    دیروز عصر این جمله زیبا از امام موسی کاظم ، در استادیوم زیبای امام رضای مشهد توجه منو به خودش جلب کرد و برای اینکه خاطرم بماند با گوشیم از آن عکس گرفتم و مدتی به عمق و ژرفای این سخن اندیشیدم. انگار این جمله را خطاب به من گفته باشد.

    اینروزها به بهانه برگزاری مسابقات ورزشی دو سه روزی رو مهمان مشهد مقدس بودیم. و دیشب در جوار بارگاه ثامن الحجج یاد شما و عزیزان سایت را زنده نگه داشتم و لحظاتی را مشغول راز و نیاز با خداوند بخشنده و مهربان و دعای خیر برای عزیزانم شدم.

    یکی از چالش های من در این چند روز داشتن سبک عذایی به شیوه قانون سلامتی بود. و از این بابت دائمآ تحت فشار و توصیه دیگران بودم که این دو سه روز رو بی خیال این قضیه بشم ولی هر بار قاطع تر و خشنودتر میگفتم ترجیح میدهم چیزی نخورم تا اینکه بخواهم مثل بقیه غذا بخورم. و در برابر اصرارشان گفتم من حتی اگه خودمم بخواهم به شیوه شما غذا بخورم، بدنم آنرا پس خواهد زد و با این شیوه غذایی واکنش شدید منفی نشان خواهد داد. و اینگونه قانع شدند که دست از تلاش بیهوده برای تغییر نظر من بردارند.

    وقتی دیروز عصر این جمله زیبا از امام موسی کاظم رو خوندم با خودم گفتم این نشانه ای از خداست که با من سخن می گوید و بلافاصله با موبایلم از آن عکس گرفتم تا یادم بماند.

    صبج زود وقتی متوجه شدم فایل جدید اومده؛ دانلودش کردم و در مسیر رفتن به فرودگاه پلی کرده بودم و داشتم گوش می دادم. و متوجه شدم موضوع این فایل با صحبت هایی که کردم چقدر همزمانی داره!

    وقتی خلبان به مسافرین خوش آمد میگفت اشاره کرد که امروز تولد امام موسی کاظم است و من بلافاصله یاد جمله ایشان افتادم و یکبار دیگر آنرا در گوشیم نگاه کردم و از این اتفاقات و همزمانی ها شوکه شدم. به همین دلیل تصمیم گرفتم در مقدمه صحبتم به این همزمانی ها اشاره کنم تا بیشتر باورهایم به پیمودن مسیر درستی که در آن قرار دارم تقویت شود و ردپایی باشد در این روز میمون و مبارک.

    ==============================================

    زندگی آگاهانه به جای زندگی غافلانه!

    می خواهم با یک کلمه کلیدی به جواب سوالات این فایل برسم. و آن کلمه کلیدی، کلمه «آگاهانه» است.

    برای ما که داریم روی خودمان کار میکنیم تا کیفیت خودمان و زندگیمان را ارتقا دهیم. اجرا و عمل آگاهانه به آگاهی ها کلید رسیدن به نتایج و دستاوردهاست.

    وقتی که ما بدانیم هر آنچه را که ما با فرکانس هایمان داریم به جهان میفرستیم در زندگیمان بازتاب خواهد یافت؛ آنوقت برای دریافت نعمت ها؛ ثروت ها؛ سلامتی و خلق اتفاقات خوب؛ سعی خواهیم کرد آگاهانه فرکانس خواسته هایمان را به جهان بفرستیم و مانع ارسال ناآگاهانه فرکانس های ناخواسته شویم.

    اگر بخواهم سیستم جهان را با مثالی از زندگی خودمان شرح بدم کار این سیستم بگونه ایست که اگر من مثلا نهار قورمه سبزی میخواهم باید به همسرم بگویم می خواهم نهار قورمه سبزی درست کنی (درخواست کردن) و برای انجامش برنج و گوشت و سبزی و روغن و … رو تهیه و در اختیار همسرم قرار دهم (اقدام کردن) و دسترسی لازم را برایش مهیا نمودم باشم (در مدارش قرار بگیرم با ارسال فرکانس مناسبش) . آنوقت است که قورمه سبزی خوشمزه من برای نهار مهیا خواهد شد.(دریافتش می کنم)

    حال اگر من از همسرم برای نهار ، قورمه سبزی درخواست نکرده باشم، آیا میتوانم انتظار خوردن قورمه سبزی داشته باشم؟

    آیا اگر از همسرم بخواهم قورمه سبزی درست کند ولی مواد اولیه را فراهم نکنم ، میتوانم انتظار خوردن قورمه سبزی داشته باشم؟

    آیا اگر همسرم قورمه سبزی درست کند ولی من برای نهار تشریف نیاورم، آیا میتوانم شاکی باشم چرا نهار قورمه سبزی نخورده ام؟

    آیا اگر این فرایند را دائمآ تکرار نکنم، میتوانم انتظار تجربه خواسته هایم را داشته باشم؟

    کار جهان اینگونه است که دائما سفارشات ما را گرفته و با مواد اولیه ای که برایش فراهم میکنیم؛ سفارشمان را تحویل می گیریم.برای همین این چرخه بی وقفه تا آخر عمر باید ادامه داشته باشد (روی خودمان کار کنیم) و اگر به هر دلیلی این چرخه را متوقف کنیم؛ نباید انتظار دریافت غذا را داشته باشیم.پس نتیجه میگیریم که در این جهان هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست!

    ============================================

    دلیل عدم پایداری نتایج؟

    دلیل عدم پایداری نتایج اینست که خیلی ها وقتی نتایجی کسب می کنند. فکر می کنند به مهارت لازم در این زمینه دست پیدا کردند و نیازی نیست دیگه روی خودشون کار کنند و از آموزشها و تقویت فرکانس هایشان دور می شوند و نتایجی که بدست می آورند مشخص و قابل پیش بینی خواهد بود. زیرا اگر یکروز نهار قورمه سبزی ما فراهم شد این به این معنا نیست که هر وقت نهار قورمه سبزی بخواهیم فراهم است! یابا یک وعده قورمه سبزی خوردن برای همیشه سیر خواهیم ماند!

    باز هم ریشه این مساله بر می گردد به غفلت و ناآگاهی از ساز و کار جهان. و در یک جمله زندگی غافلانه به جای زندگی آگاهانه.

    ============================================

    کلام پایانی

    کلیدی که میخوام بهش اشاره کنم اینست که وقتی داریم روی خودمان کار می کنیم اگر:

    افکارمان با عامه مردم متفاوت نیست

    از تنهایی با خودمان بیشتر از بودن با دیگران لذت نمی بریم

    با خودمان و جهان در صلح نیستیم

    تنهاتر نشده ایم(رفت آمد هایم محدود نشده است)

    و نظر دیگران بیشتر از نظر خودمان برایمان اهمیت دارد

    نشانه اینست که هنوز تغییر نکرده ای دوست عزیز.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 96 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2973 روز

      سلام به دوست ارزشمندم

      مثل همیشه عالی کامنتی پرمحتوی وقابل تامل در عین سادگی پیچیده ودر عین پیچیدگی ساده

      سپاسگزار خداوندی هستم که امروز مرا هدایت که به کامنت دوستان ارزشمندم

      سپاسگزار حضورتم که با عشق نوشتی و من نوعی با عشق آگاهیهایش را دریافت کردم

      حق نگهدارت

      درپناه رب العالمین شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1270 روز

        سلام و درود فهیمه عزیز

        ممنونم از نگاه زیبا بینتون که برخواسته از زیبایی وجودتان است.سپاسگزار حضور دائمی و لطف و محبتتان هستم. دریافت کامنت و بازخورد عزیزانی مثل شما ، لذت این مسیر را برایم بیشتر نموده و انرژی و انگیزه مرا دو چندان می کند.

        خوشحالم از اینکه مورد استفاده تان قرار گرفته است. سپاس از اینکه وقت گذاشتید و کامنتمو مطالعه گردید و نگاه زیبا و انرژی مثبتتان را بمن بخشیدی. درپناه خداوند محفوظ و سلامت و سعادتمند و ثروتمند باشی دوست عزیز.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1827 روز

      درود بر شما جناب زرگوشی بزرگوار

      کامنت تون چه شروع زیبایی داشت

      و چه پبام ارزشمندی….

      گاهی از یک‌جمله میشه به اندازه کتابی تفسیر نوشت…

      و اما چقدر قابل تحسین است

      اراده ای که بر سر پیمان میماند..

      بهتون احسنت میگم که در اون شرایط سخت تونستین سر تعهدتون بمونید.

      و سپاس بابت توضیحات کاملتون..

      سراسر غرق نور و عشق الهی باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1270 روز

        سلام و درود بانوی عزیز

        ممنونم بابت نثر زیبا و قلم شیوایتان.

        دیروز کامنت زیبایتان را برای آقا سید حبیب خواندم و کلی تحسینتون کردم و این رابطه قشنگ، این جنس از حمایت، این جنس از دلگرمی و این جنس از محبت و عشق به همسرتان را ستودم و میخواستم برایتان کامنت بنویسم که وقت تنگ شد و باید میرفتم دخترمو از کلاس زبان میاوردم.

        وقتی که جلسه کاریم یکساعت قبل تموم شد و به سایت سر زدم دیم چشم خدا برایم روشن شده است و وقتی باز کردم و دیدم از طرف شماست، دقیقا همون لحظه قبل از اینکه کامنتتو بخونم با خودم گفتم خدایا چقدر فرکانس دقیق عمل میکنه، و خداوند مهربان این فرصت رو دوباره بمن داد تا احساسم رو منتقل کنم و تحسینتون کنم و بگم شما و آقا سید زوج عباسمنشی بی نظیری هستید.

        امیدوارم خوشبحتی و حال خوب سهم هر لحظه زندگیتان باشد و خداوند دائما رزق و نعمت و ثروت بی شمارش را بر سفره زندگیتان جاری کند.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          وجیهه بانو گفته:
          مدت عضویت: 1827 روز

          هزاران سلام تقدیم شما برادر ارجمندم

          ممنونم به لطف خداوند از اینکه منت بر سرم گذاشتید و کامنت منو خوندین و در لحظه اکنونِ مقدس ، احساس نابتون رو به اشتراک گذاشتن..

          ممنونم از دعاهای بسیار ارزشمند و زیباتون

          و امیدوارم همه این دعاهای نابی که فرمودین نمودش رو هزاران برابر در زندگی پر از سعادت و و پر از خوشبختی تون ببینید…

          و چقدرررر زیاد باهاتون موافقم در این که:«خدایا چقدر فرکانس دقیق عمل میکنه»..

          چرا که من مدتی پیش ایمیلمو فعال کردم برای اطلاع رسانی کامنتهای چند نفر از بزرگواران این سایت الهی

          که آقای سیدعلی خوشدل ، اقای حمید امیری، خانم ها سمانه صوفی، فاطمه سلیمی، زهرا نظام الدینی ، سعیده شهریاری و شما بزرگوار جزو این دسته بودین..

          و چقدر خوشحالم و باعث افتخارمه که در این راه، زانوی ادب بزنم و از شما شاگران خوبِ الهی این مسیر سبز بیاموزم…

          و خداوند رو بینهایت سپاسگزارم که برای ما بندگانش مأمنی قرار داده به نام سایت عباسمنش دات کام…

          که بتونیم در هر لحظه این بیت زیبای سعدی رو یادآوری کنیم به ذهن مون:

          روی از خدا به هر چه کنی شرک خالص است

          توحید محض کز همه رو در خدا کنیم..

          خدایا غرق نعمتیم الحمدالله..

          براتون سراسر نور و عشق الهی رو میطلبم*

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            اسداله زرگوشی گفته:
            مدت عضویت: 1270 روز

            سلام و عرض ادب مجدد خدمت شما بانوی فرهیخته

            ممنونم از لطف و محبتتون بانو. هر وقت شما رو میبینم یاد یکی از خواهرهام میفتم. یه حسی یه مهربانی ای در چهرتونه که منو یاد اون خواهرم میندازه و به همین دلیل همواره احساس خوبی دارم ازین بابت.

            چقدر لذت بردم از شعر زیبایی که از سعدی شیرین سخن گفتید. چقدر این غزل زیبا توحید رو قشنگ ترسیم نموده! همین دیدگاه توحیدی سبب بزرگی و ماندگاری این بزرگان در تاریخ شده است. یکبار دیگه مینویسمش تا بیشتر درکش کنم:

            روی از خدا به هر چه کنی شرک خالص است

            توحید محض کز همه رو در خدا کنیم…

            این شعر صحبت های استاد در توحید عملی 8 رو در یک بیت بیان کرده است. و چقدر نیازداریم ظرف وجودمان رو از شرک بزدائیم و از توحید پر نمائیم. امیدوارم خداوند هدایتگرم باشد و یاریم نماید تا بتوانم در مسیرش حرکت کنم و شاگرد خوبی برای استاد گرانقدرمان باشم. ممنونم از شما خواهر عزیز که چه زیبا برایم نوشتید.برایتان همنشینی و دوستی دائمی با خداوند بزرگ آرزو میکنم.یا حق

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      تینا خوشبخت گفته:
      مدت عضویت: 1237 روز

      سلام جناب زرگوشی گرامی

      روز خوش و ایام به کام

      به جرات می توانم بگم که کامنت شما

      کامل ترین ، مرتبط ترین ، نوشته ها مرتب ترین ، قابل درک ترین از لحاظ نوشتاری با بهترین و قابل درک ترین کامنت در این فایل و فایل های پیشین برای من است .

      سپاسگزارم که آنقدر شیوا و روان درس های استاد رو برای ما بازگو می کنید.

      ممنون که جمله بندی هاتون قابل درک و کمترین غلط تایپی در کامنت شما دیده میشه.

      احساس می کنم ریشه های باورتون به درستی و عمیق در خاک ذهن تون دویده شده و رشد کرده .

      و اطمینان قلبی دارم که به زودی زود تصاعد عظیمی رو در زندگی تون خواهید دید.

      بهترین ها رو برای شما و خانواده محترمتان از الله یکتا خواستارم.

      لطفاً همین طور پر قدرت ادامه بدین.

      یا حق ; )

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1270 روز

        سلام و درود خانم/آقای خوشبخت عزیز

        چقدر این روزها از دیدن و شنیدن هر کلمه ای که با «خوش» شروع میشه لذت میبرم و احساسم منقلب میشه! خوش بخت؛ خوش دل… چه قدر این «خوش ها»، حال خوش کن اند! چه قدر این «خوش ها»، به دل می شینند! چه قدر این «خوش ها»، دوست داشتنی اند! چه قدر این «خوش ها»، مهربانند! چه قدر این «خوش ها»،…

        گاهی وقتا نجواهای ذهن سراغم میاد و هزاران دلیل میاره برام تا منو از نوشتن منصرف کنه ولی کامنت عزیزانی مثل شما منو به اینکار بیشتر ترغیب میکنه و به من قدرت و توان صد چندان میده تا این نجواها را ساکت کنم.

        ممنونم خوشبخت عزیز که برایم نوشتی و اینقدر به جزئیات توجه کردید. خوشحالم از اینکه کامنتم براتون مفید بوده است.

        آرزو میکنم لحظه لحظه های زندگیت «خوشبختی» را احساس کنی و غرق نعمت و سعادت و ثروت باشی دوست عزیز.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          تینا خوشبخت گفته:
          مدت عضویت: 1237 روز

          درود و سپاس

          همفرکانسی عزیز

          بدون اغراق می گم هر روز داخل ایمیل هام جستجو می کنم که ببینم شما دیدگاه جدیدی ارسال کردین ؟

          و هر بار با توجه کامل به مطالعه اش می پردازم.

          مثلاً وقتی قبل از خواب دارم کامنت می خونم

          ( وقتی ایمیل ارسال دیدگاه شما هنوز برام نیومده، به دلیل سرعت نت)

          و چشمم به کامنت شما می خوره ، دست نگه می دارم

          می گم این کامنت بمونه رو صفحم صبح گوشی رو که دستم گرفتم اول کامنت این دوست گرامی رو بخونم تا روزمو بسازه ، حیفه خواب آلود بخونم و درست درک نکنم.

          واقعاً تحسین تون می کنم از ته دلم ، کامنت هاتون فوق‌العاده است ، مشخصه که براش وقت گذاشتین.

          لطفاً بیشتر کامنت بزارین.

          امیدوارم در کنار عزیزان تون و زیر سایه رب العالمین ، هر چه زودتر به خواسته ها و اهداف تون برسیم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    شیدا جمشیدی گفته:
    مدت عضویت: 3290 روز

    سلام به استاد عزیزم، مریم جان و دوستان هم فرکانسی

    استاد دیشب خواب دیدم که مثل مهمونیایی که دارید، مهمونی گرفته بودید و من هم بودم، کلی باهم صحبت کردیم در مورد قوانین، در مورد عملکرد و … ولی جزییات صحبت هامون یادم نمیاد، فقط یک مورد یادم موند، استاد من فعلا سعادت داشتن دوره سلامتی رو ندارم همیشه هم کنجکاو هستم که چه آگاهی هایی تو دوره گفته شده که اینقدر متعهد وار دارید پیش میروید و لب به غیر اون مواردی که توی دوره ی قانون سلامتی گفته شده نمیزنید، ان‌شاءالله وقتی در مدارش قرار گرفتم حتما خریداری میکنم، استاد این کنجکاوی توی خواب هم باهام بود، یادمه داشتم یه چیزی می‌خوردم که برخلاف دوره ی قانون سلامتی هست و همین طور داشتیم صحبت میکردیم، ازتون پرسیدم استاد شما چطوری وسوسه نمیشید که این غذاهای خوشمزه رو امتحانش کنید، شما یک کلام گفتید: تعهد!

    استاد همون موقع از خواب بیدار شدم از همه این صحبت ها فقط اون یه تیکه آخرش یادم مونده بود، همین که طبق معمول بعد از بیداری میام سایت که ببینم فایل جدیدی هست یا نه، دیدم یه فایلی با نام نتایج پایدار گذاشتید، بازش که کردم گوش بدم، دقیقا انگار همون خوابم بود، استاد دقیقا اون قسمت فایل که صبحت های شما در خصوص دوره سلامتی بود، توی خواب بهم گفتید تعهد، توی فایل کامل تر توضیح دادید انگار توضیحات تکمیلی و ادامه خوابم بود! آنقدر از صبح ذوق داشتم که هنوز نتوانسته بودم بیام کامنت بزارم و این هم‌زمانی رو توضیح بدم، اصلا اشک شوق داشتم میریختم.

    استاد توی کامنت ها خونده بودم که بچه ها می گفتند یه سوالی داشتم و جوابش رو شما توی همون فایل که تازه توی سایت گذاشتید جواب دادید ولی خودم به عینه تجربش نکرده بودم آنقدر از صبح سرحالم و سرمستم که خدا میدونه. اون حس شیرینی خواب و هم صحبت شدن با شما در طول روز با من بوده هست درسته به جز تیکه ی آخرش یادم نمیاد چی صحبت کردیم اما قطعا ناخودآگاهم مطالب رو دریافت کرده وگرنه در واقعیت ادامه توضیحاتتون در فایل گفته نمیشد!

    استاد من از سال 95، 96 عضو سایت هستم، به خیلی از اهدافی که نوشته بودم رسیدم و همیشه از یادآوری شون ذوق میکنم، ولی به حالت یویو، اما پارسال وقتی که این جریانات در ایران اتفاق افتاد از همون روز اول اعتراضات، من متعهد به بودن در این مسیر شدم هر چقدر افراد دیگه اعتراضات رو دنبال میکردن، من و خواهرم خودمون رو غرق در سریال سفر به دور آمریکا و فایل های رایگان کرده بودیم و از اون زمان تا به حال متعهد وار دارم روی خودم کار میکنم، یادمه اون موقع ها همه به من و خواهرم میگفتن که ناسلامتی شما توی دانشگاه فعالیت دارین، تدریس میکنین، شما باید بیشتر توی صحنه باشین، باید بیشتر مشخص کنین که کدوم طرف هستید، با دانشجویان باشید و ازشون توی این مسیر حمایت کنید و …

    ما اصلا توجهی بهشون نمی‌کردیم سعی در توضیح هم نداشتیم چون هر کسی آزاده راه خودش رو انتخاب کنه، فقط لبخند میزدم و سعی میکردم توی این جور جاها نباشم که حالا بخوان ازم نظرمو بپرسن، توی دانشگاه هم فقط وظیفه ام رو انجام میدادم و تمام. خودمو کامل از این قضایا دور نگهداشته بودم، خدا رو شکر که خدا هدایت کرد توی اون جریانات، مسیرم منحرف نشد هیچ، بیشتر به این مسیر متعهدتر شدم، همون موقع بود که دیگه اینستاگرام، تلگرام و کلا شبکه های اجتماعی رو گذاشتم کنار، خدارو شکر تکاملی هم داره وضعیت و شرایطم بهبود پیدا میکنه، استاد جان خدا شما و مریم جان رو حفظ کنه بهتون سلامتی و طول عمر با عزت بده که این مسیر زیبا رو بهمون نشون دادید.

    فقط از خدا می‌خوام ظرف وجودم رو گسترده تر کنه بتونم قوانین رو بهتر درک کنم و همیشه ازش خواستم که هدایتم کنه توحیدی عمل کنم، توکل به خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 94 رای:
  4. -
    ریحانه گفته:
    مدت عضویت: 1751 روز

    سلام استاد عزیزم

    دقیقا مثل همیشه این فایل به موقع اومد روی سایت

    مدتهاست که من هم داشتم به این قضیه فکر میکردم و همه اش این سوال رو داشتم چراااا اکثریت نتیجه سینوسی دارن و یک عده ی بسیار بسیار کم دقیقا دارن مثل استاد عالی و صعودی نتیجه میگیرن

    حتی وقتی فردی رو در سایت پیدا میکردم که داره نتیجه میگیره بعد از مدتی میدیدم که میاد و از بد شدن اوضاع میگه یا دیگه تغییرات صعودی نیست

    و من هرچی فکر کردم به خودم نتایجم دوستان و نتایجشون و این موضوع کلا

    فقط به یک نتیجه و جواب رسیدم

    و اونم این بود که

    دلیل اینه:

    هنوز خیلی از ماهاااا قانون رو نه تنها به طور صد در صد باور نکردیم بلکه! شک هم داریم

    فهمیدم خیلی وقتا منشا ناامیدی هامون به این دلیله که قانون رو باور نکردیم

    دلیل ول کردن یهویی غیر ازاینه که قانون رو باور نکرردددیم؟؟

    استاد همیشه مثال آتش رو میزنن

    منم با این مثال بخوام بگم

    اقا ما میدونیم و باور داریم کاملا ( قشنگ تو ذهن جا افتاده حتی اگه هیچوقت بهش دست نزده باشیم)

    که دست به آتیش بزنی سوختی و تمام!!!

    انصافا میریم خودمونو بندازیم تو آتیش؟ اینکارو میکنیم؟ دستمونو میبریم سمتش؟؟؟ نزدیکیشم نمیشیم کاملا حواسمون هست.

    فقط وقتی کانون توجهت رو کنترل نمیکنی که به طور صد در صد باور نکرده باشی قانون چیه!

    فقط وقتی از احساس بد لذت میبری که قانون رو نفهمیده باشی!

    فقط وقتی با اکثریت جامعه یکی میشی که قانون رو درست درک‌نکرده باشی!

    چون هنوز باور نکردی همه چیز همینه اصل همینه و قرار هم نیست تغییر کنه.

    اقا غیر از اینه؟؟

    دلیل ناامیدی ها! احساسات بدی که تجربه میکنیم همینه!

    حسادت میکنیم چون باور نکردیم با حسادت خودمون از‌نعمت ها دور میشیم.

    میریم تو جمع غیبت میکنیم چون باور نکردیم این که با این کار ما داریم به خودمون آسیب میزنیم

    نگران میشیم چون باور نکردیم ما خالق زندگی خودمون هستیم

    میترسیم چون نمیدونیم قانون چیه!

    وقتی استاد گفتن که اگه به خودت اجازه بده یکی دو روز دور بشی از فضا یعنی خودت داری شکست رو برای خودت به وجود میاری

    قشنگ جمله ای بود که باید میفهمیدمش

    چون من همه اش میگفتم خب! استاد میگن عیبی نداره حتی اگه یه روز کامل تو احساس بد باشی چیزی نمیشه

    اما من به این فکر نکردم که تو اگه کلا تعهدت در این حده که حالا شد شد نشد نشد چیزی نمیشه که

    یعنی اصلا نمیدونی تعهد یعنی چی!!

    استاد اینو میگن تا فکر نکنیم آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب !

    اشکالی نداره میتونی برگردی دوباره

    ولی نه اینکه کلا با این قصد بخوای روی خودت کار کنی و اینجوری تعهد بدی!

    همه ی ما همه ی ما بدون استثنا با استفاده آگاهانه از قانون نتیجه گرفتیم

    حتما و قطعا،

    اما! ادامه ندادیم

    چون باورش نکرده بودیم!

    ادامه نمیدیم‌چون درک نکردیم تا مادامی که روی خودت کار میکنی نتیجه میاد

    حداقل برای من که این بود!

    استاد من هم بی نهایت شمارو تحسین میکنم که سالها در این مسیر پایدار موندید واقعا باید تحسین کرد

    و من همیشه تو خلوت خودم بارها به این موضوع فکر کردم و تحسینتون کردم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 118 رای:
    • -
      صالح گفته:
      مدت عضویت: 1242 روز

      سلام

      واقعا دقیق نوشتی دوست خوبم.

      همه ما با استفاده از قانون نتیجه گرفتیم

      همه ما به درستی قانون گواه میدیم

      ولی هنوز باورش نکردیم

      هنوز گاهی استفاده میکنیم گاهی نه

      چون در یک ذهن جای دو باور نیست

      یا باید قبلی ها باشن یا جدید ها

      جدید ها در خود اگاه ما هستن

      قدیمی ها در ناخوداگاه

      جدید هارو اگاهانه به کار میگیریم

      قدیمی ها خودشون اجرا میشن

      جدید ها رو قبول داریم تحسین میکنیم تایید میکنیم گاهی استفاده میکنیم و نتیجه میگیریم

      اما قبلی ها انقدر ریشه دارن که اصلا نیاز به تایید ما ندارن

      خود به خودی دارن ران میشن و نتایج رو رقم میزنن.

      چون ذهن ناخداگاه قوی تر از ذهن خدا گاهه و در واقع سیستم اتوماتیک تولید فکر هست

      اما ذهن خود اگاه با اگاهی کامل و اشراف ما به لحظه حال داره کار و تولید فکر میکنه و برای همین ما به تعهد نیاز داریم برای همیشه درست فکر کردن و در لحظه بودن و مانیتور کردن افکارمون

      تا بتونیم کم کم باور های قبلی رو حذف کنیم

      در واقع این ذهن خوداگاه هست که میتونه روی ذهن ناخداگاه برنامه نصب کنه

      پس کار ما اینه که باور های جدید رو انقدر اگاهانه تکرار کنیم و ازشون استفاده کنیم که ذهن ناخوداگاه یادش بره قبلی هارو

      و خود به خود باور های جدید رو اجرا کنه

      بدون دستور ما ، مثل الان که بدون دستور ما داره باور های غلط قبلی رو ران میکنه..

      و ما فکر میکنیم تغصیر از ماست که قانون رو همیشه اجرا نمیکنیم

      به نظرم ما مقصر نیستیم توی استفاده نکردن همیشگی از قانون چون ما پر شدیم از باور های ضعیف و افکاری رو تولید میکنیم که توی ناخداگاه نصب شده و اصلا دست ما نیست

      مثلا یه کسی که از بچگی توی محیطی رشد کرده که بیشتر باور هاش درست شکل گرفتن در مورد پول در مورد روابط در مورد سلامتی در مورد عزت نفس چیزای خوبی شنیده و باور کرده

      به اون شخص نمیشه هیچ اعتباری داد برای درست فکر کردن هاش، برای باور های درستش ،

      چون ذهنش اونجوری خوب برنامه ریزی شده..

      و همون طور نمیشه ماهارو سرزنش کرد چون این باور های ضعیف به مرور زمان و نا آگاهانه در ما نصب شده حالا یا خودمون نا اگاهانه نصب کردیم یا از محیط اطرافمون دانلود کردیم یا کسایی که قبولشون داشتیم رو ما نصب کردن

      پس ما مقصر نیستیم اگه امروز در استفاده از قانون ضعیف عمل میکنیم

      ولی اگه متعهدانه باور های جدید رو نسازیم مقصریم

      حالا که فهمیدیم داستان چیه

      اگه اگاهانه باور های جدید نسازیم مقصریم

      ممنونم از کامنت دقیق و زیبا تون که باعث شد بهش فکر کنم

      و بحث باور ها برام بیشتر جا بی افته

      در پناه الله یکتا شاد و سالم و ثروتمند باشید همیشه..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1368 روز

    سلام خدمت استاد عزیز، مریم خانم شایسته و همه ی دوستان.

    من در چند مورد از موارد زندگیم تجربه ی موفقیت های بسیار بزرگی رو دارم که با استفاده از آموزه های استاد عباس‌منش بدست آوردم و متأسفانه بعد از مدتی نادیده گرفتن تعهدم دوباره مشکلات و تضاد های گذشته برام اتفاق افتاد.

    با اینکه در چندین مورد من تجربه این مسئله را دارم اما دوست دارم در مورد موضوع روابطم صحبت کنم.

    من یک رابطه ی بسیار خوب داشتم با همسرم که متأسفانه بخاطر وابسته شدن و عدم اعتماد به نفس روابطم بسیار بد شد.

    تا جایی که من به اسرار ایشون حق طلاق رو دادم به همسرم، به مدت 2 سال در اکثر مواقع ما جدا از هم تو خونه زندگی میکردیم، جدا از هم غذا میخوردیم، هییییچ محبت و عشق و علاقه ای بین ما نبود، حتی یک عکس 2 نفری هم ما تو این مدت با هم نگرفتیم، بحث های بسیار شدید، بی احترامی های ناجور،و همسرم تمااامه زندگیش شده بود ارتباط با دوستاش، جوری که از 7 روز هفته 5 روزش خونه ی دوستاش بود و یا باهاشون تلفنی صحبت میکرد و مسائل زیاد دیگه ای که دوست ندارم در موردشان صحبت کنم.

    من به تمااامه روشهایی که به ذهنم میرسید و از جامعه(از جامعه) الگو گرفته بودم پیش رفتم تا روابطم رو بهبود ببخشم.

    باهاش منطقی صحبت میکردم، بحث میکردم، ابراز عشق و علاقه میکردم، کادوهای عالی میخریدم، التماس میکردم،پیش مشاور رفتم، این اختلافاتمون رو به خانواده هامون اطلاع دادم تا با ایشون صحبت کنن تا روند زندگیمون عوض بشه و در نهایت رابطه ی ما روز به روز تغییرات بیشتری میکرد اما نه به سمت بهبود!

    بلکه به سمت نابودی بیشتر این زندگی مشترک!!!

    من داشتم از الگویی استفاده میکردم که دیگران یعنی 99% جامعه انجام میدادن اما نتیجه نداد!

    در نهایت یک شب در نهایت خستگی و بیچارگی از خداوند کمک خواستم و بهم الهام شد که :

    تو توسط این مسیر موفقیت های زیادی بدست آوردی!

    شغل دلخواه، خانه ی دلخواه وحتی همین همسرت که الان باهاش مشکل داری!

    پس الان هم دوباره با همین مسیر روابطت رو تغییر بده وبه شکل دلخواهت در بیار.

    تو فقط چون در این زمینه مشکل جدی تری داری باید با جدیت و تعهد و زمان بیشتری کار کنی.

    نا گفته نماند نجواها هم آزارم میدادن و میگفتن که نه این بار توسط این قانون و این مسیر نمیشه این مشکلت رو حل کنی

    دوباره خدا کمکم میکرد و بهم میگفت پسر خوب!

    مگه میشه سیب زمینی رو بزاری رو آتیش بپزه اما گوجه رو بزاری نپزه!

    آتیش هرررر ماده ی غذایی رو که بزاری روش میپزه

    قانون هم همینه!

    مگه میشه تو چند موضوع استفاده از این مسیر بهت کمک کنه اما تو مسئله ی روابطت تغییری ایجاد نکنه!؟

    و من شروع کردم به ادامه دادن.

    من به خودم تعهد 6 ماهه دادم که این آخرین راهیه که برام مونده و من تا پای جونم این مسیر رو ادامه میدم.

    من شروع کردم 3 ماه شبانه روزی روی خودم کار کردن.

    مدام فایلهای کلاپ هاوس رو گوش میدادم، مدام فایل خانم روزا رو گوش میدادم

    همش آیه های قرآن رو تو ذهنم مرور میکردم

    *خداوند رو وکیل خودتون قرار بدید

    *الطیبات الطیبین

    *خداوند از آنچه که درون سینه دارید آگاه است

    *آیا خداوند برای بنده ی خویش کاقی نیست؟

    و…

    تا اینکه کم کم رفتار همسرم عوض شد تا جایی که کسی که هفته ای 5 روز خونه دوستاش بود 4 ماه تمام حتی 1 دقیقه نرفت پیشه دوستاش(البته اینم بگم من مخالف ارتباط نبودم اما اون افرادی که همسرم باهاشون در ارتباط بود افراد مناسبی نبودن)

    جوری روابطمون عالی وعاشقانه شد که حتی برای دیگران خارج از درک بود،تو این مدت 4 ماه حتی 1 شب واااقعا 1 شب هم ما با همدیگه دلخوری، بحث یا ناراحتی نداشتیم که هیچ بلکه هرر روز رو عاشقانه و پر از شادی و خنده میگذروندیم.

    *من با تمامه وجودم تو اون مدت از هر آنچه که احساسم رو بد میکرد اعراض میکردم

    *هررر روز صبح و هررر شب در مورد هرآنچه که دوست داشتم تو روابطم تجربه کنم و اتفاق بیوفته مینوشتم

    *تحت هر شرایطی با هر ابزاری سعی میکردم احساسم رو خوب نگه دارم و به نا خواسته ها توجه نکنم، چون شما گفته بودین تو احساس بد نمونین

    *مدام فایلهای زندگی در بهشت رو میدیدم و به خودم میگفتم ببین!

    *اون همون کسیه که تو هیچ زمینه از زندگیش شرایط خوبی نداشت اما حالا لعلکم ترضی شده حالا تو هم تمامه کارایی رو که میگه متعهدانه 6 ماه کار کن

    *بهم الهام شد که تو این 2 سال که زنذگی جهنم واری داشتی هررررررکاری که کردی رو انجام نده و هررررررکاری که رو که انجام ندادی رو انجام بده(فهمیدم منظورش رها کردن بود، پیگیر نبودن بود، اعتماد کردن به خداوند بود.

    من با تماااامه وجودم از خدا میخواستم و واااقعا رها کردم و از خداوند میخواستم کمکم کنه.

    و واااقعا سخت بود اما من ادامه دادم.

    من راهی نداشتم جز همین راه.

    و خداروشکر

    خداروشکر همسری که حتی دوست نداشت همزمان ما توی خونه باشیم (نه کنار هم فققققط تو یه فضایی باشیم، جوووری تغییر کرد که بهم میگفت خداروشکر میکنم بابت بودنت

    همسری که میگفت عکس های ازدواجمون رو نمیخوام از آتلیه بیاری، بعد از 2،3 ماه میگفت باید بریم عکس جدید بگیریم از آتلیه و یک زندگی بییینهایت عاشقانه.

    اما بعد از 3، 4 ماه که یکی زندگی رویایی رو داشتیم کم کم دوباره من از ادامه ی تعهد 6 ماهه ام عقب نشینی کردم و سپاسگزاری رو رها کردم، کنترل ذهن رو رها کردم کار کردن روی اعتماد به نفس رو رها کردم، توجه به نکات مثبت زندگیم رو رها کردم وقتی رو به بالا سعود نکنی یقیناً این یعنی داری سقوط میکنی.

    والان 2 هفته است دوباره همسرم با دوستاش داره وقتی میگذرونه، همون تضاد ها دوباره سر و کله اشون پیدا شده، همون احساسات بد، همون اختلاف‌نظر ها و….

    اما در مورد اینکه چرا ما مسیر رو رها میکنم چند دلیل داره

    1/ما زمانی که بشدت تحت فشار و درگیر تضاد ها باشیم با تماااامه وجودمون متعهد میشیم که اون تضاد رو از بین ببریم و در واقع اون فشارها هستن کد که نیروی محرکه ی ما میشن برای حرکت کردن

    و بعد از مدتی که ما به واسطه‌ی تغییر عملکردمون(تغییر عملکردمون) از اون تضادها فاصله میگیریم فراموش میکنیم که حسرت یه غذای دونفری رو با هم داشتیم اما الان زمین تا آسمون شرایط تغییر کرده!

    2/ما فراموش میکنیم دلیل اینهمه تغییر چی بوده!

    فراموش میکنیم چه عملکردهایی داشتیم که باعث شد شرایط تغییر کنه، چه تعهد پولادینی در اوایل کار بخرج دادیم تا شرایط تغییر کنه

    3/انتظار ما از اون خودمون و از زندگی پایینه.

    مثلا من یادمه قبل از اینکه روابطم دوباره (تو همین چند روز اخیر یه مقدار بد بشه، چند بار بهم الهام میشد که بیشتر بخواه از روابطت، بیشتر رشد بده سطح روابطت رو با همسرت اما من میگفتم نه نمیخواد در همین حد کافیه.

    مثله دانش آموزی که به نمره‌ی 13 و یا نمره ی قبولی راضی باشه!

    و چون من برای بالا بردن سطح روابطم از اون چیزی که بود، بیشتر نبود همون جایگاهی رو هم که داشتم از دست دادم و کم کم نزول پیدا کردم.

    4/یکی از مهمترین دلایل از افت و برگشتن به تضادهای گذشته نا سپاس بودنه!

    اگر ما هررر روز بابت کوچکترین تغییرات زندگیمون که قبلا آرزوشون رو داشتیم سپاس گزار خداوند باشیم هم خودمون رو به صورت دائم تو مدار حال خوبی و رشد و نعمت و روابط بهتر قرار میدهیم، و هم اینکه مدام به خودمون یادآوری میکنیم تو مسیر رشد هستیم

    خداروشکر میکنم که این فایل بینظیر شما و این سوالتون باعث شد که خیلی مصمم تر دوباره شروع کنم به ادامه ی همون مسیری رو که قبلا زندگی جهنم گونه ی خودم رو به بهشت تبدیل کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 159 رای:
    • -
      لیلا گفته:
      مدت عضویت: 1245 روز

      سلام آقا ابراهیم عزیز

      اول اینکه تحسینتون میکنم چقدر عالی روی خودتون کار کردید که تونستید یه رابطه جهنمی رو به یه رابطه بهشتی تبدیل کنید این یه نتیجه بزرگه و نیازمند تعهد زیاد و اگه یبار تونستید این نتیجه رو رقم بزنید باز هم میتونید .

      در جواب به این سوال که چرا اوایل کار خوب رو خودمون کار میکنیم و بعد رها میکنیم بنظرم بهترین پاسخ ممکن رو دادید . وقتی تضادها خیلی زیاده افراد انگیزه بیشتری واسه تغییر شرایط دارن و با تمام قدرت شروع میکنن به بهبود .

      برای اینکه رها نکنیم به قول استاد نباید بگیم منو این همه خوشبختی محاله خب دیگه بسه بیش ازاون چیزیه که میخواستم ، باید دائما بیشتر و بیشتر بخواهیم و به همون اندازه که شخصیتمون رشد میکنه خواسته هامونم بزرگتر و سطح بالاتر باشه .

      ممنون از کامنت قشنگ و آگاهی دهندتون امیدوارم بهترینها رو تجربه کنید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      Nafis گفته:
      مدت عضویت: 1065 روز

      سلام آقا ابراهیم عزیز

      اول تبریک میگم بهتون از نتایج عالی که گرفتید بابت شغل دلخواه و خانه و اینکه توانستید با کار کردن روی خودتون روابطتان را به سطح مطلوب برسانید .

      بعد هم تشکر میکنم ازتون که مرتب و با دسته بندی درست دلایل رها کردن مسیر را واضح بیان کردید.اون مثالی که از دانش آموزی که به نمره 13 راضی شده خیلی عینی و شفاف به من باگ عدم رشدم را نشان داد

      ممنون بابت وقتی که گذاشتید و نوشتید و تلاشی که کردید و تجربیاتتون را با ما هم به اشتراک گذاشتید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      ساحل گفته:
      مدت عضویت: 3238 روز

      سلام ابراهیم عزیز

      چه قدر نیاز داشتم‌به خوندن همچین کامنتی

      من دقیقا الان چند روزه که فهمیدم اقا من احساس لیاقت داشتن یه رابطه‌ی عالی و فوق العاده رو ندارم

      فهمیدم که فکر میکنم باید بسوزم و بسازم و فکر میکنم اگه ویژگی خوبی همسرم داره که خوب خداروشکر اگر نه دیگه کاری نمیشه کرد این باور مخرب این که میگی به نمره 13 رضایت میده ادم

      دقیقا مثال منه

      وجودم پر از ترس شده بود

      مشرک شده بودم

      فکر میکردم این نعمت های الان رو همسرم بهم داده و اگه اون نباشه نعمت هایی که الان دارم هم دیگه ندارم

      وای که چه قدر خجالت میکشم از این افکار و احساسات

      ابراهیم از تو ممنونم که اینقدر خوب نوشتی این کامنت رو ،بی نظیر بود

      بهش نیاز داشتم

      احساس لیاقت

      احساس لیاقت

      احساس لیاقت تجربه‌ی رابطه خوووب

      من تو رابطه نیاز دارم که طرف مقابلم حرف من رو بفهمه ولی وقتی متوجه دیدگاه های من نمیشد میگفتم دیگه کاریه که شده تو نا سپاسی باید تحمل کنی

      با وجود اینکه چند روزیه فهمیدم اقا نه این مهمه این خواسته تو هست پس مهمه و لیاقتش رو باید در خودت ایجاد کنی

      با خوندن کامنتت تلنگر دوباره ای به خودم زدم و میرم که بشینیم رو خودم کار کنم

      برات بهترین ها رو آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        ابراهیم خسروی گفته:
        مدت عضویت: 1368 روز

        سلام دوست خوبم.

        من هرچی تو زندگیم دارم مدیون و ممنون 2 تا چیز هستم

        1/همسرم و تمامی افرادی که با رفتارشون بهم نشون دادن که خییییلی باید روی اعتماد به نفسم کار کنم

        2/دوره ی بییینظیر عزت نفس

        من همین 1 ساعت پیش اومدم سرکار، مسئولم یه تیکه جلو همه بهم پروند و حالت مسخره کردن داشت، من جلو جمع هیچچچی بهش نگفتم اما بعد از 1 ساعت به خودم گفتم ببین!!!

        باااااید بهش بگی که دفه دیگه رفتارشو تمرار نکنه!

        بعد ذهنم گفت نه بهش نگو بزار اگه دفه دیگه رفتارشو تکرار کرد تو هم جوابشو جلو همه بده تا ضایع بشه و دیگه دهنشو ببنده اما من میدونستم این توطئه ذهنمه و کمبود اعتماد به نفسمه که پا روی ترسش نزاره(خدایی برای شما نمیدونم اما برا من خیلی خیییییلی سخت بود که بهش زنگ بزنم و بهش بگم چوو هم اینکه مسئولم بود و هم ترس بزرگی داشتم از این کار)

        اما اون اگاهی هایی که تو دوره بدست آوردم این قدرت رو بهم داد که پا روی ترسم بزارم و از همه مهمتر، اهرم رنج و لذت و با خودم گفتم اگه بهش بگی ممکنه چی بشه!؟

        ناراحت میشه!؟

        به جههههنم که ناراحت بشه من شخصیتم، غرورم، عزتم بخاطر بیشعور بودنه یه شخص دیگه تخریب بشه که اون ناراحت نشه و بهش زنگ زدم.

        با نهایت ادب واحترام بهش گفتم

        سلام آقا مهدی

        حقیقتش بابت حرفت ناراحت شدم، چون من خودم آدمه شوخی هستم و دوست ندارم مثله مجسمه بیایم سرکار و بریم، منم دوست دارم با هم بگیم، بخندیم، ارتباط داشته باشیم اما اینکه احترام ها حفظ نشه ناجوره،

        میدونی چی بهم گفت!؟

        گغت من بابت رفتارم معذرت میخوام و اینو بهت بگم که دیگه هیچوقت این رفتار رو ازم نمیبینی،

        و من بهش گفتم من زنگ نزدم که ازم عذر خواهی کنی شما احترامت خیلی برا من بالاست اما دوست دارم ارتباطمون خوب باشه، و در حین حرف زدنم هی عذر خواهی میکرد!

        دوست خوبم من چرا میدیون همسرمم!؟

        چون بخاطر وابستگی به ایشون و تضادهایی که برام ایجاد شد فهمیدم خودم از همه جهان مهمترم..

        مثلا همسرم برج 5 سالگرد ازدواجمونه!

        و از 2 هفته پیش گفت که کادو باید برم طلا بخری.

        حالا من 5 میلیون قراره از جایی که فکرشو میکردم دستم برسه به امید خدا فردا.

        درجا ذهنم گفت برو براش یه تیکه طلا بخر!!!

        اما بعد از نیم ساعت گفتم نه!!!

        چرا باید این کارو کنم؟؟

        من مونیکس زانوم آسیب دیده اما بخاطر کرایه اسنپ و هزینه ی دارو ها و زانو بند نمیرم دکتر و زانوم داره بیشخر آسیب میبینه بعد من برم طلا بخرم!؟

        در ضمن اون پول هم واقعا ماله منه نه از حقوق.

        بعد تصمیم گرفتم با اون گول فققققط نیاز های خودمو اولویت قرار بدم اگه چیزی اضاف موند واسه همسر عزیزم در حد توانم کادو میخرم!

        همین من 1 سال پیش این موقع بخاطر نداشتن عزت نفس، دندون درد داشتم! لباس برای پوشیدن واااقعا نداشتم اما برای اینکه همسرم رو از خودم مهم تر میدونستم و احساس لیاقت و ارزش مندی نداشتم بجای اینکه برم دندونم رو درست کنم واسخ منسب های مختلف یادمه 1میلیون، 2 میلیون یا بهش پول میدادم یا کادو میخریدم آخرشم رابطه خراب میشد.

        دوست خوبم من با نهایت بی رحمی و نهایت جدیت تمرکزم روی بالا بردنه ارزش و اعتماد به نفسه خودمه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
        • -
          نگین گفته:
          مدت عضویت: 1244 روز

          سلام آقا ابراهیم

          کامنتهای شما همیشه یه نکته ریز و کاربردی رو به آدم یادآوری میکنه

          مثل همین کامنت شما که اول خودمون رو در نظر بگیریم ،بعد از خودمون که رد شدیم و رضایتمندی بدست آوردیم اگه در توانمون بود باعشق به دیگران برسیم

          و از همه مهمتر عزت نفسمون رو حفظ کنیم

          کاری که من دیشب کردم

          من این مدت با کار کردن روی باورهام نزدیک به 95 درصد اطرافیانم که همه منفی بودن یا آدم های خنثی باری به هر جهت که بودن باهاشون جز وقت تلف کردن فایده ای به حال من نداشت، خودبخود حذف شدن از اطرافم

          فقط یکی دو نفر تو دایره ارتباطات م موندن

          که خب یک زن و شوهر هستن و یه جورایی نمیشه تو یه سری ارتباطات خانوم رو از همسرش جدا کنیم، خب اخلاقای خوبی هم دارن این خانم فقط یه حس خودخواهی فوق العاده دارن که همیشه دوست دارن بقیه طبق برنامه ای که ایشون می چینن رفتار کنن

          مثلا میگن امروز فلان ساعت بیا بریم باشگاه باید بگی چشم

          فردا فلان ساعت با فلان وسیله بیا بریم استخر باید بگی چشم

          بعد یهو نیم ساعت قبل رفتن برنامه رو عوض میکنن باز تو باید خودت و با برنامه ایشون وفق بدی

          تا یه جایی من بخاطر یه سری خوبی هایی که در حق من کردن و احترام به اخلاق واقعا خوب و متین همسرشون تحمل کردم

          ولی پریشب که باز یه برنامه ی رفتن به مسجد و که خودشون گفته بودن بریم رو لحظه آخر کنسل کردن و گفتن من جای دیگه دعوتم و…

          منم تصمیم گرفتم بالاخره برای خودم و وقتم ارزش قائل بشم و بهشون بفهمونم منم بیکار نیستم هروقت هرجا شما بگی ، حالا چون پات مشکل داره و نیاز به کمک من داری ، بیام هروقت بگی نیام و…

          منم لحظه آخر برنامه رفتن به استخر و مسجد رو کنسل کردم و گفتم شرمنده کار دارم نمیتونم بیام

          برامم کمتر از قبل مهم بود که حالا چه فکری میکنه ، چی با خودش میگه، رابطه مون بهم میخوره و…

          نه

          گفتم خدا بهتر از این رو سرراهم میزاره وقتی ببینه من برا خودم ارزش قائلم

          و این خانم هم می فهمه که همه آدمها غلام حلقه به گوش نیستن که هرچی ایشون بگه درجا اطاعت کنن

          خیلی از خودم راضی بودم تو این یکی دو روز که بر ترسهام.غلبه کردم و حرف مردم رو باارزش تر از احساس خودم ندونستم

          اتفاقی که افتاد چی بود؟

          من اون وقتی که قرار بود با ایشون به استخر و مسجد برم نشستم و رو آگاهی‌های جلسات کار کردم و چه دریافتهای عالی داشتم

          و

          از طرف دیگه

          خدا بهم یک رابطه مخرب دیگه رو که میخواستم بخاطر ترس از بی پولی. و باور کمبود تا دو ماه دیگه ادامه بدم با یه تلفن بهم نشون داد که عزیزم اینم با ایمان به من بنداز از دایره روابطت بیرون

          خودم بهترش رو برات میفرستم

          و

          اون یه مستاجر بدحساب اذیت کن بود که چون من پول پیشش رو نداشتم برگردونم مجبور کرده بودم خودم رو که دو ماه دیگه تحملش کنم

          خدایا نمیدونی چقدر خوشحالم که دیشب همسر معتاد این خانم مستاجر رو هدایت کردی که به من زنگ بزنه و با حرفهای صدمن یه غازش بهم بفهمونی این دندون لق رو بکش بنداز بیرون . من هستم نترس

          و الان اصلا نگران 25 میلیون پولی که باید تا ده روز دیگه جور کنم ، و هیچ ایده خاصی الان براش ندارم که از کجا و چطوری و… ندارم

          الان تنها چیزی که برام مونده خداست و خدا

          چون همه پشتم رو خالی کردن

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فرشته کوهستانی گفته:
      مدت عضویت: 1310 روز

      سلام به ابراهیم عزیز

      من در جریان اکثر کامنت های شما هستم و درواقع پیگیرم

      یک الگوی عالی برای من هستید

      اما چیزی که با آموزه های جدید استاد من متوجه شدم این بود که بعضی از رفتار های بد در افراد پترن و الگوی بد هستش که حتی ممکنه طرف ناخواسته به سمتش بره،و شما هم نمیتونی نه با زور و ناراحت با التماس و نه باج دادن اون رفتار رو در وجود فرد حذف کنید،تو کامنتی فرمودید که پنج میلیون میاد دستم و من با کار کردن روی اعتماد بنفسم تونستم اون پول رو برای درمان خودم نگه دارم

      ابراهیم عزیز من بسیار خوشحال میشم که افرادی رو میبینم که در کمال عشق به خودشون به همسرشون هم عشق میورزن،و عشق به همسر رو مقدم نمیدونن

      نترس ابراهیم خانمهای درجه ی یک و زیبا و دوست داشتنی زیادی وجود دارند که میتونن تو دنیا باشند که اولویت های شما رو داشته باشند،پس روی رفتار همسرتون فوکوس نکنید و رها کنید و اصلا براتون مهم نباشه که اگه روند رشد و خوشبختیتون ممکنه در کنار خانم دیگه ای رقم بخوره

      وابسته نشید

      وابستگی خیلی خیلی پنهانی میاد تو قلب ادم….مثل گرم کردن آهسته ی آبیه که قورباغه رو انداختی توش

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        ابراهیم خسروی گفته:
        مدت عضویت: 1368 روز

        سلام به دوست و خوبم.

        ببینید!

        من بیش از 2 سال از بهترین روزهای زندگیم بخاطر تضادی که تو روابطم با همسرم بهش برخوردم نابود شد و به بدترین شکل ممکن گذشت.

        فقط خودم میدونم چقدر سخت و بد گذشت اما

        !!!

        اما اون شرایط بسیار بد باعث شد من خیلی خیییییلی تغییر کنم!

        بعد از اون تضاد باعث شد که

        1/بسیار متعهد بشم که روی اعتماد به نفس و احساس لیاقت و ارزش مندی ام کار کنم و خودم رو لایقه بهترین همسر، بهترین سطح احترام و دوست داشتن، بهترین زندگی بدونم

        2/باعث شد به این باور برسم که من بقققدری پسر خوش قلب، متعهد رو روابط، متعهد برای رشد کردن در تمامه جنبه های زندگی و عاشق زندگی پاک و سالم هستم که دیییگران آرزوی همسری مثله من رو داشته باشن و من بخاطر اینهمه خوبی که دارم نیاز نیست عشق و محبت رو گدایی کنم!!!

        من واقعاً به این باور رسیدم نه در حد جمله های تأکیدی و یا…

        3/باعث شد وابستگیم خیییییلی کم بشه برای خشگذرونی

        مثلا من امروز همسرم خونه نبود برای خودم مرغ درآوردم با گوجه کباب کردم و با ترشی و پیاز و نوشابه، نوشه جانم کردم!

        یا اینکه چندین بار بعد از فیزیوتراپی میرفتم فست فود بالا شهر غذا میل میکردم

        4/باعث شد بیشتر یاد بگیرم خودم مسئول زندگیمم، خودم باید حاله خودمو خوب کنم نه با کنار یکی دیگه قرار گرفتن

        خودم باید برای دله خودم زندگی کنم نه برای آنچه که همسرم دوست داره

        5/باعث شد جسور تر بشم، محکم تر بشم، با جربزه تر بشم، قدرتمند تر بشم، اولویت زندگیم رو اول خودم بدونم

        6/باعث شد یلد بگیرم تحت هیییچ شرایطی برای تغییر دیگران تلاش نکنم!!!

        حتی اگه طرف بخواد خونشو آتیش بزنه و ازم کمک بخواد علاوه بر اینکه جلوشو نگیرم، بگم چشششششم میرم برات بنزین سوپر میارم که زودتر خونت آتیش بگیره عزیزه دلم

        7/باعث شد به این باور برسم که فققققط و فققققط عاشق و وابسته ی 2 نفر باشم

        یکی خدا

        یکی خودم.

        دوست خوبم من خیییییلی درس ها از این 2 سال زندگی سختم گرفتم و اون چک هایی که خوردم باعث شد تا عمر دارم بهذکسی نچسبم

        و عشق رو از هیشکی گدایی نکنم و التماس نکنم که عاشقم باشین و دوستم داشته باشید. وخیلی ممنونم از راهنمایی سما دوست بزرگوارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
        • -
          فرشته کوهستانی گفته:
          مدت عضویت: 1310 روز

          سلام بر ابراهیم عزیزم

          درود برشما

          خوش بحالتون که سرپا شدید و عاشق خودتون و خدای خودتون هستید

          به جایی آقا جمال عزیز فرمودند که عمل نکردن به اگاهی ها مثل اینه که طرف دستش و میکنه تو آتیش بعد از دیگران کمک بخواد که …من چجوری دست تو آتیش کنم که نسوزه

          با چجوری چاقو بکنم تو دستم که خون نیاد….

          ما که میدونیم قانون چیه

          اینقدر برگزیده بودیم که انتخاب شدیم تو این دنیای شلوغ برای دونستن قانون و دویدن به سمت خوشبختی

          من بیشتر، اینها رو برای یادآوری به خودم میگم

          چونمن خودم مدتهاست دارم کار میکنم که لگام بزنم به ذهن سرکشم و مهارش کنم

          از خداوند میخوام که مثل شما و بقیه ی دوستان بتونم مدارم رو بالا ببرم و از خوشبختی لذت ببرم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      عرفان نوری گفته:
      مدت عضویت: 1642 روز

      سلام بر دوست عزیزم

      امیدوارم این لحظه که دارم به دیدگاهت پاسخ میدم به پیوستگی رسیده باشی و روابطت عالی تر شده باشه و بهترین ها برات اتفاق بیفته

      دیدگاهت خیلی خیلی برای من مفید و تاثیرگذار بود خواستم ازت تشکر کنم و بگم که من هم شرایط سینوسی رو داشتم گاهی خیلی تمرکزی روی خودن کار میکردم و به قول خودم انرژی میگرفتم و بعد خرجش میکردم و سرعت و تمرکزم کم میشد و دوباره یادم میومد و به قول شما محرک میشد برام و دوباره بلند میشدم و با تمرکز ادامه میدم و این روند ادامه داشت

      اما با خوندن دیدگاه های مفید شما و سایر دوستان تصمیم گرفتم که هر اتفاقی بیفته باید به مسیرم ادامه بدم

      من در مدت کوتاهی دو تا از عزیزانم رو از دست دادم اما میدونم که الان در شرایط خوبی هستن و روحشون در آرامشه و به واسطه ی اون اتفاقات دیگه مثل قبل رو خودم کار نمیکردم ولی الان دیگه تصمیم گرفتم که متعهد تر باشه و هر اتفاقی که بیفته ادامه بدم و برم جلو و باز هم برم جلو و تصمیم گرفتم تا زمانی که زنده ام به این مسیر زیبا ادامه بدم

      باز هم بابت دیدگاه تاثیرگذارت ازت ممنونم و برات آرزوی آرامش پایدار و نشاط و ثروت میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    عادله کیانی فر گفته:
    مدت عضویت: 2433 روز

    سلام و درود زیبا به استاد گرانقدرم و استاد ایجاد تمرین ها، سوالات اساسی، نویسنده مقالات، فیلم بردار و تدوینگر عزیزمون بانو شایسته مهربان

    من عادله کیانی فر عزیز هستم و بعد از مدت ها می خوام در بخش رایگان کامنت بزارم

    انقدر نتایج و اتفاقات زندگیم زیاد و زیبا هستند که همیشه دوست دارم در بخش محصولات از همون فایل یا محصول خاص منتشر کنم چون واقعا ارزشمند هست و دوست دارم نتایجم رو کسانی بخونند که متعهد تر هستند و بها پرداخت می کنند

    اما بعد از شنیدن این فایل انرژِی قوی منو کشید برای نوشتن در این بخش

    بله!

    من هم از کسانی بودم که بارها نتایج زیادی گرفتم طی سالهایی که با استاد نازنینم کار می کنم از جاده منحرف شدم و رفتم تو در و دیوار ولی تو یه بخش های خاص مخصوصا مالی ولی بقیه بخش ها همیشه تلاش می کردم به بهترین شکل در مسیر رشد باشم اما باز هم روز هایی بود که از جاده خارج شدم ولی باز به این رودخانه جاری و ساری خودم رو رسوندم

    زمانی که تعهد یو یو واری داشتم نتیجه نمی دیدم و فقط گریه می کردم و می گفتم خدایا مشکل کجاست من که فایل گوش میدم من که ….

    خلاصه گاز می دم چرا اینجوری میشه

    دلیلش یک چیز بود

    تو هر حوزه ای قوی و مصمم متعهد نبودن

    باعث می شد رشدی در کار نباشه

    می خوام از همون دورانی که اعتراضات شکل گرفت در ایران صحبت کنم که من و همسر عزیزم چطور عمل کردیم و نتیجه گرفتیم

    اون زمان من هنوز به کار مورد علاقم هدایت نشده بودم هرچند هر روز جزیی از زندگی من بود یعنی ورزش، از نه سالگی در زندگی من به شدت بود اما به عنوان شغل هرگز بهش نگاه نکرده بودم تا اینکه دوره حل مسئله رو شرکت کردم و سوالات خانوم شایسته بینظیر باعث شد ورق برگرده

    و از همون شروع دوره تا الان اتفاقات خیلیییییییی زیادی رخ داده که تو خود دوره کامنت خواهم کرد.

    برگردیم به اون دوران

    من اون زمان هر دری می زدم که پول در بیارم، از اونجایی که همه ی اطرافیان و حتی همین دوستان مثلا عباسمنشی وقتی زندگی منو می دیدن شرایط مالی همسرم رو میدیدن می گفتن وای خوش به حالش و فلان

    بله من خوشبخت هستم با همسر به شدت موفق و با ایمان و پولساز اما این دلیلی نبود که من خودم رو از موفقیت محروم کنم و مولد ثروت نباشم چون همسرم خوب پول در میاره

    خلاصه از طریق های مختلف تیکه و طعنه می شنیدم مخصوصا عباسمنشی ها

    از این واژه استفاده می کنم برای دوستان چون خیلی ها گول این کلمه رو می خورن و کسی رو که عضو سایت هست و چهارتا فایل گوش داده رو عباس منشی می دونن!

    عباسمنشی ها متعهد هستند، تغییر پذیر هستند، خوش فرکانس و خوش اخلاق هستند، چرخ زندگیشون راحت می چرخه، همیشه در حال رشد شخصیت و باور هاشون هستند و …

    اگر این مشخصات رو ندارند لطفا اسم عباسمنشی روشون نزارید و گول این کلمه رو نخورید مخصوصا برای دوستی و رابطه

    بگذریم

    من تمام تلاشم رو این سالها کردم از اونجایی که بعد از اشنایی با استاد من سلامتی کامل، اعتماد به نفس، روابط رویایی رو ساختم و به جاهای مختلف سفر کردم تا جایی که یادم میاد ارزویی از دوران کودکی و نوجوانی نبود که بهش نرسیدم

    اینم بگم که شاید از نزدیکانتون کسی رو ندیده باشید که این ادعا رو بکنه “من یک سال هر روز هدیه دریافت کردم ”

    ببخشید که از این جمله می پرم به جمله بعدی چون یادم میاد و دوست دارم بنویسم

    من تو دوره دوازده قدم با تمرین ستاره قطبی یکسال هر روز از جای جای ایران از افراد مختلف و زیاد هدیه دریافت کردم

    به اندازه ای که هرکسی میومد خونمون میگفت اینو از کجا خریدی می گفتم هدیه اس! این چه قشنگه می گفتم هدیه اس! اینو کی خریدی ؟می گفتم هدیه اس :)

    هر بنده خدایی دست به هرچی میزد می گفتم هدیه اس

    دوستان و اطرافیانم می تونن اینو بگن که عادله غرق هدیه بود

    هم هدایای گرانقیمت مثل طلا، لپ تاپ، آیفون، زمین لوازم اشپزخونه هم غذاهای مختلف ، جوراب های رنگی،

    لباس لوازم تحریر و …

    هرچی تو ستاره قطبی می نوشتم میشد به جز پول

    خوب الان میدونم که گیرم کجا بودم و تو تمرین کشف قوانین و حل مسئله دارم هر روز یک قدم برای رشد دادنش بر می دارم

    اون دوران من به هر دری می زدم که پول در بیارم

    مهارت های مختلف یاد گرفتم و از هر چیزی که فکرش رو بکنید تست کردم و به کار و کار کردن ختم میشد اما پولی در کار نبود

    بعضی روز ها بود که کلی پول به حسابم میومد ولی اصلا نمی فهمیدم چطور همش رفت

    خلاصه من بعد از کار کردن های مختلف با اشخاص مختلف

    با پسر عمه همسرم شریک شدم تو حوزه گرافیک

    اینکه ایشون لوگو و …دیزاین کنه من هم کار رشد پیج اینستاگرام و فروش رو انجام بدم پنجاه پنجاه

    من از 7 صبح تا 12 ظهر نان استاپ کار میکردم برای رشد پیج دیگه کار به جایی رسید که برای تولید محتوا هم خودم لوگوموشن می ساختم

    دیگه پیج رشد کرد و مشتری ها زنگ میزدن که بووووووووم

    ایران منفجر شد و من استوری اجازه نداشتم بزارم

    پیج های مثلا همکار تو کامنت یا دایرکت فحش میدادن که چرا داری به فعالیتت ادامه میدی یا فعالیت نکن یا فقط در مورد این روز های جامعه استوری و پست بزار

    من چند روزی به این حرف ها اهمیتی ندادم و همچنان ادامه می دادم دیگه کار به جایی کشید که دوستانی که سالها با استاد کار می کردن و من به شخصه خیلی قبولشون داشتم شروع کردن بد و بیراه گفتن اونجا بود که فهمیدم سیاه لشکر زیاده

    من کلا اینستارو پاک کردم و از اون جایی که به اون کار هیچ علاقه ای نداشتم با اون بنده خدا هم صحبت کردم که خودشون شخصا ادامه بدن من نیستم دیگه

    همون تایم بود که استاد سفر رو شروع کرد و چه تایمی شروع کرد دقیقا زمانی که ما خیلی احتیاج داشتیم به تمرکز کردن روی خواسته ها و زیبایی ها چیزی که استاد تو تک تک فایل ها دارن فریادش میزنن و اموزشش میدن

    دیگه منو همسر جان زیبام شروع کردیم هر روز و هر ساعتمون شد تماشا سفر به دور آمریکا

    بخاطر اینترنت و شرایط ایجاد شده من و همسرم تصمیم گرفتیم مهاجرت کنیم و از همون روز شروع کردیم به تحقیق و دیدن زیبایی های کشور های مختلف

    اینم بگم که من از 16 سالگی می خواستم مهاجرت کنم اما اتفاق نمیوفتاد که باید در مورد افکارم بیام و بنویسم

    ما تصمیم گرفتیم به فنلاند مهاجرت کنیم بعد از تحقیق پشیمون شدیم خلاصه دست رو هر کشوری می زاشتیم پشیمون می شدیم

    بعد گفتیم اصلا اینارو بیخیال بریم با یک وکیل مهاجرتی صحبت کنیم که البته کار رو خراب تر کردن و عجیب مارو دل چرکی کردن

    من هر روز کنار پنجره اتاق رویاییم از خدا درخواست می کردم مثل همیشه خدایا می خوام به راحترین شکل و به بهترین جا مهاجرت کنم اون چه که تو میدونی برای من بهتره همونطور که هر سال به خدا می گفتم خدایا من یک خونه عالی در منطقه عالی با قیمت عالی می خوام و از همون اول مهاجرتم به مشهد در بهترین منطقه های مشهد زندگی کردم تو اون 3 سال از همون فرمول برای مهاجرت استفاده کردم

    خلاصه همسرم گفت بیا اول آیلتس بگیریم بعد یه فکری می کنیم برای ادامه اش

    قدم

    قدم برداشتن

    مهم نیست چه قدمیه وقتی با شرایط حال حاضرت همخونی داره قدم رو بردار و هعی من من نکن

    یک استاد زبان میومدن خونمون و به ما تدریس می کردن

    از اونجایی که سالها زبان خونده بودم و با اساتید مختلف اشناییت داشتم از لحاظ منطقی و احساسی با استاد زبانمون ارتباط برقرار نکردم و به همسرم می گفتم من علاقه ندارم با ایشون ادامه بدم خودم می خونم

    ایشون ولی ادامه دادن با وجود خنده ها و مسخره های بی خودی که تو کلاس می کرد اون استاد

    من همون روز رفتم تو اتاق رویاییم و نوشتم

    خدایا من می خوام بدون ازمون آیلتس به راحترین شکل ممکن مهاجرت کنم مسیری رو پیش روی من و همسرم بزار که ازمون ندیم

    چند روزی گذشت و اتفاقی نیوفتاد و همسرم کلاس هارو ادامه میداد

    با قلبی تسلیم

    با قلبی پر از الله و عشق

    رفتم کنار پنجره واستادم و به اسمون نگاه کردن

    گفتم ارباب من از 16 سالگی چسبیدم به این خواسته و تا دو قدمیش می رفتم و تموم

    اینبار دیگه رهاش می کنم

    و تسلیمم

    اگر بهم مهاجرت رو بدی خوشحال میشم اگر ندی هم ناراحت نمیشم و به بهترین شکل ایران ادامه میدم

    اینو با تمام وجودم گفتم که اگر مهاجرت نکنم شاد و خرم ادامه میدم خووووشحاااالم ادا در نیاوردم الکی رو زبونم نچرخوندم با تمام قلبم

    به دو روز نکشید که ورق برگشت

    با یک تماس تلفنی و چنتا اطلاعات جالب ما راهی سفر به امارات شدیم

    و با سفر و خوش گذرونی و گردش مهاجرت بدون ازمون صورت گرفت و الان هم به آرزوی بعدیم که رفتن به شهر قونیه بود رسیدم

    و الان دارم از تو اتاق یک هتل مجلل در شهر قونیه شهر مولانای نازنینم برای استاد استاد ها کامنت می زارم. ازتون بی اندازه سپاسگزارم و قدردان هستم

    می خوام بگم اون زمان که همه می نالیدن ما تمرکز گذاشتیم روی زیبایی های سفر به دور امریکا و قدم های هدفمون

    و تادااااااااا

    اتفاق افتاد

    اینکه چطور به شغل مورد علاقم هدایت شدم و بقیه داستان …

    منتظرش باشید

    دوستای قدیمی دوستای جدید خانواده صمیمی استاد عباسمنش

    دوستتون دارم

    استاد سنی چوک سویوروم، تو هر جاده یاد شما و حرفاتون میوفتیم که چطور ماشین رنت می کردید چقدر تو ترکیه و بقیه کشور ها سفر رفتید اروم اورم روی جای پای بزرگ و قوی شما داریم پا می زاریم

    دوستتون دارم زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 187 رای:
    • -
      زهرا صادقی گفته:
      مدت عضویت: 1899 روز

      عادله ی عزیز سلام

      اول از همه باید بگم خیلی خوشحالم ک کامنت گذاشتین

      بیصبرانه منتظرش بودم اتفاقا غروب داشتم تو هوای ازاد به اسمون و درخت ها نگاه میکردم و در سکوت مطلق غرق در افکارم بودم

      من برای باور سازی در روابط دوستانی مثل شما وهمسرتون و چندتا دیگ از بچه های سایت رو انتخاب کردم و داشتم تو تنهایی خودم شمارو تحسین میکردم تو سکوت و ارامشی ک تمام وجودمو غرق شادی و ازادی و رهایی کرده بود داشتم شمارو تحسین میکردم چون یاد گرفتم از استاد هرانچه را میخوام در زندگیم داشته باشم رو باید بگردم نمونه هاشو پیداکنم و بارها و بارها تحسین کنم و تایید کنم

      درسته از نزدیک ندیدمت ولی خیلی احساس نزدیکی دارم بهت و خیلی بابت نتایجی ک گرفتی خوشحالم تو الگویی شدی برای من تا باور کنم ک میشود

      عادله ی عزیز همه ی ما داریم نتایج باورهامونو میگیریم و نوش جان شما این حد از زیبایی هایی ک دارین بهش هدایت میشین

      امروز از خداوند هدایت خواستم مثل همیشه به بهترین شکل پاسخ گرفتم

      عادله جان اون قسمت از کامنت شما دررابطه با ازدواج بامردی موفق مردی ک درتمام جنبه های زندگیش رشد خوبی داشته یکی از پاشنه های اشیل من در روابطه زمانی فکر میکردم اگر میخوام با افراد ثروتمند و موفق معاشرت کنم ویا بافردی موفق ازدواج کنم باید خودم به ثروت زیاد برسم تا لایق رابطه با افراد ثروتمند باشم و رفتم دنبال پولسازی اما میدونستم ی جای کار اشتباهه خلاصه کم کم یخ ذهن باز شد و فهمیدم ک مشکل در احساس لیاقته من هیچ موقع از هیچ مردی کادویی قبول نمیکردم چرا؟ چون میگفتم خودم میخرم نیازی ندارم کسی برام کاری کنه هدیه ای بگیره فکر میکردم این غرور خوبه اینک من به هیچ کسی مخصوصا هیچ مردی نیاز ندارم ک همراه من باشه افتخارمیکردم اما ب مرور زمان فهمیدم یعنی از اول هم میدونستم این راه غلطه این غرور ابشخورش کجاست اما اجازه نمیدادم این باور اشتباه شکسته بشه من بشدت مخالف کمک دیگران بودم و دست خدارو پس میزدم و از اونور بوم افتاده بودم

      ازدواج با فرد ثروتمند زمانی اتفاق میفته ک اون رو منبع رزق و روزی خودمون ندونیم و مشرک نشیم و همچنین احساس لیاقت رو درخودمون ایجاد کنیم

      قطعا شما باورهای درستی داشتین ک فردی اومد توی زندگیتون ک مثل شما روی اصل کار کرده و خداوند همیشه عدالت رو رعایت میکنه و به قول استاد کبوتر با کبوتر و باز با باز همیشه رعایت میشه

      لذت رابطه اینه ک به قول استاد به شما اضافه میشه و از هم یادمیگیرین و الگو هم میشین برای رشد و پیشرفت چقدر من لذت میبرم و تحسین میکنم خانم شایسته عزیز رو که تو رابطه با کسی هستند ک ازش یاد میگیرن و رشد میکنن درکنار استاد این بالاترین و ارزشمند ترین وجهه یک رابطه اس

      درنهایت باید بگم خیلی روی باورهام کار کردم هنوز اون غرورو احساس لیاقت خیلی جای کار داره اما باید به شما بگم شما لایق بهترینا هستی و این زندگی پاداش عملکرد شماو کارکردن روی باورهاتون بوده افرادی ک مثل من دنبال رشد و تغییر زندگی شون هستند با خوندن کامنت های شما عادله جان کلی انرژی میگیرن

      برای من الگو شدی و هرروز یادت میکنم و میگم افرین دختر چقدر عالی روی باورهات کار کردی افت و خیز هست برای همه بوده و هست هرچند تو مسائلی ک تو ایران همیشه بوده و هست من جزء اون دسته افرادی بودم حتی ذره ای برام نتیجه کارهاشون اهمیت نداشت و حتی یه دونه کلیپ هم از اون روزاها ندیدم چون بودن تو این مسیر برام اصل هست من مفت بدست نیاوردم این مسیر رو تا بخوام مفت از دست بدم پس هرروز با تعهد بیشتر ادامه میدم و از شما و تمام افرادی ک با سخاوت وصداقت از نتایج شون مینویسن سپاسگزارم

      عادله جان برات بهترینارو ارزو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      سلیمان رفیعی گفته:
      مدت عضویت: 1388 روز

      سلام بر خانوم عادله کیانی فر عزیز

      یکی از شاگردان ممتاز این مکتب

      باورتون میشه من دیشب به فکر شما و خواهراتون بودم چون من با شروع خودم در 12قدم شما رو شناختم کامنت های عالیتون که از دلتون بر اومد بود و در دلم من می‌نشست ، من چقدر با گفتگو با دوستان قسمت 15گریه کردم ، شما خواهرا فوق العاده هستین ، خیلی تحسینتون میکنم بابت کارهای که کردین به من و امسال من درس بود ، خیلی سپاسگزارم و درخواست من رو قبول کنید تو فایل های دانلودی ام باشید لطفا ،

      در پناه تنها فرمانروای کیهان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      لطیفه بهمنی گفته:
      مدت عضویت: 1537 روز

      سلام سلامی از اعماق وجودم برسد ب قلب پاک عادله عزیزم

      عادله‌ جان فقط خدامیدونه ک چقدردوست دارم،هروقت میخواستم کامنت های یه فایلی روبخونم اول نگاه میکنم ببینم چه کسایی کامنت گذاشتن وبین افرادبهترین کامنت ها رو شروع ب خوندن میکردم وتوی این لیست همیشه اقای خوشدل هم بودامااین باراسم اقای خوشدل رو دیدم ومتوجه شدم ک شما هم کامنت گذاشتی بلافاصله اومدم سراغ کامنتت چون خیلی قشنگ بانوشته هات ارتباط برقرارمیکنم واز ته قلبم دوست دارم عزیزم کامنتت روباعشق خوندم ولذت بردم یه نکته جالب تو حرفات بودک خواستم بهش اشاره کنم قبل از اون میخوام داستان خودم روبرات بگم الان ک دارم این کامنت روبرات مینویسم من قدم هفتم از دوازده قدم هستم وتا چند روزدیگه قدم هشتم روخریداری میکنم عادله جانم یه زمانی بود من له له میزدم برای داشتن این دوره چه ذوقی داشتم اما هیچ گونه درامدی هم نداشتم تو کامنت های قبلی مفصل توضیح دادم اینکه من به هیچ عنوان هیچ گونه پولی توحسابم نبودوهمسرم هم با شاغل شدن من مخالفت شدیدی داشت وخودش هم اصلا چیزی ب اسم پول بهم نمیداد،الان پیش خودت میگی چه فرکانس داغونی داری تو خخخخ ولی خبرهای خوش در راه هست عزیزم ،خلاصه با خدامعامله ای کردم بهش گفتم خدایا اون زمان ک من داشتم غرق میشدم تومنجلابی ک خودم ساخته بودم برای خودم وهمش دست وپا میزدم یک عان فریاد زدم خدایا خودت کمکم کن تواین چهار چوب خونه خودت بزرگم کن خودت شرایط رشدم رو فراهم کن خدایا کمکم کن اونجا خدا ب زیبایی تمام دستم روگرفت ومنو با استاد اشنا کرد وزندگی ک فقط سقوط رو میدیم هر روز بهتر میشد همسری ک هفت سال توگوشه خونه بود واز کار افتاده بود با دوتا بچه کارت ب استخون رسیده بود وتا خرخره زیر بدهکاری غرق شده بودیم بعد شنیدن حرفهای استاد ب یکباره همه چیز انگار داشت تغییر میکردهمسرم شغلی ک نداشت شروع ب یک کار عالی وجدید کردوکم کم زندگی رنگ عوض میکردمن درابتدای کارحتی گوشی موبایل هم نداشتم ک بخوام فایلها رو گوش بدم قایمکی از همسرم با گوشی ایشون ادامه دادم اونجا بودب خدا گفتم خدایا توب من میگی این مسیر رشدت هست راه رو نشونم دادی اما امکان استفاده از این مسیر روهم بهم بده دیگه من پا می خوام برای حرکت پس پای حرکتم شو من صاحب گوشی شدم اونم ب صورت عجیبی،داستانش طولانیه،حالا بیشتراز قبل فایل گوش میدادم وایمانم بیشتر میشد ب وهابیت خداوند نتیجه های ریزودرشتی میدیدم بعد دوسال همسرم کل بدهی هاش رو دادوهر روز درامدش بیشتر ازقبل میشدخوب اینجا اومدم ب خدا گفتم خدایا تواب زمزم رونشونم دادی حالا اجازه نوشیدن از اون اب روهم بهم بده ومن 12قدم رومیخواستم این درشرایطی بود ک قبلا گفتم هیچ پولی در کار نبود اما من از جایی ک اصلا نمیدونم کجاست نمیدونم واقعا نمیدونم من هزینه هر قدم همیشه تو حسابم میاد ومن تهیش میکنم الان بهم بگن خوب توتا قدم هفتم اومدی وهزینه بقیه قدم ها رو هم داری این پولها رو از کجا اوردی میگم نمیدونم فقط میدونم میرسه ببین این موضوع برام خیلی شیرینع چون خودم ذهن استدلالی دارم وهمش میگم دودوتا حتما میشه چهار تا اما اینجا خدابهم میگه لطیفه جانم بعضی وقتا دودوتا هزارتا یاشاید بی نهایت تا میشه ب شرط اطمینان ب شرط تسلیم بودن ب شرط دل سپردن ب قدرتش ،حالا چرا داستان خودم رو میگم برای اینکه من با مقوله ی پول بیگانه بودم اصلا فکر نمیکردم یه زمانی بدون هیچ کار فیزیکی ویا هیچ جون کندنی پول ب دست بیارم اما از وقتی رزاق بودن خداوند روقبول کردم وهمش میگم خداروزی رسان ب غیر حساب منه ومیدونم ک دراسانترین مسیر من روب ثروت ونعمت میرسونه ،دراین معاملات باخدا من ب این باور رسیدم ک ب راحتی میتونم صاحب پول وثروت بینهایت بشم دیگه این باوری ک ثروت ونعمت با من بیگانه هستند رو ندارم وواقعا ایمان دارم اگه یکم بیشتر از این روی باورهای ثروتم کار کنم حتما نتیجه هم چیز دیگه ای خواهد شد، ،حالا درسته ک ثروت توزندگیم موضوع مهمی هست اما تواولویت دومم قرارگرفته اولویت اول من روابطم هست ک خیلی خیلی برام مهم هست و ضربه های زیادی هم ازش خوردم من قدم ها رو تهیه میکردم اما یه تضادبزرگی باهمسرم تو روابط داشتم ک باعث شده بودکاملا احساس بدی داشته باشم جوری ک محتوای قدم ها رودرک نمیکردم اینقدر ک ذهنم درگیر روابطم بود پس تصمیم گرفتم 12قدم رواستپ کنم وبیام رو روابطم کار کنم ببینم مشکل چیه باعث شده این همه اشتیاق من از داشتن این دوره ب احساس بد تبدیل شده واین تضادهای سنگین رودرروابط ببینم واینجاست ک خداهیچ سوالی زوبدون پاسخ نمیگذاره وب احساس ارزشمندی واحساس لیاقت خودم رسیدم این موضوع پاشنه اشیل من هستش در تمام جهات در زندگیم یعنی روی این موضوع تا اخر عمرم هر چقدر هم کارکنم باز کمه بعد فهمیدن ترمز هام اومدم اونا رو رفع کردم یه خورده ک روی خودم کار میکنم میبینم چقدر سریع نتیجه میگیرم وزندگیم تغییر میکنه درسته ک اوضاع از قبل خیلی بهتر شده اما من انتظارم خیلی بیشتر از این حرفهاست وباید استمرار بورزم تا ب نتیجه دلخواهم برسم سوالی ک ازت داشتم من درمورد ازادی ترمزهایی رودارم واین مدت همش در حال کامنت خوندن بچه هاوتوی عقل کل سرچ میکنم تا دونه دونه ترمزهام رو پیدا کنم شما ک الگوی یک زوج موفق هستین شاید بتونید کمکم کنید ممنون میشم باورهای قشنگت روباهام ب اشتراک بزاری عاشقتم فرشته ی مهربون خداعاشق اون صورت پاک ومهربون وزیبات هستم عزیزم درپناه خدا شادسالم وثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
      مدت عضویت: 1719 روز

      سلام عادله خانم عزیز، سلام میکنم خدمت همسر عزیزتون علی آقای گل و خواهرتون شکیبای عزیز.

      من پارسال وقتی تازه شروع کرده بودم دوباره در این مسیر زیبا قدم بردارم، مدتی بود میدیدم که تغییری نمیکنم و حالم خوب نمیشد، احساس نا امیدی میکردم و میگفتم آخه مگه جواب میده این مسیر؟!

      خلاصه اون موقع بنده خدا استاد عزیزم با اینکه داد میزد ولی من فرکانسم پایین بود. اعتماد کردم به خداوند و از خدا هدایت خواستم و یهو یکی از فایلهایی که قبلا دانلود کرده بودم از گفتگو دوستان با استاد توی فضای کلاب هوس، چقدر عالی بود، چقدر کمک کزد به تقویت ایمان من، چقدر کمک کرد به تقویت موحد بودنم و فقط از خدا خواستن.

      و یکی از دوستانی که خیلی نتایجش به من برای اینکه ذهنم را منطقی کنم شما، همسرتون علی آقا و خواهرتون شکیبا خانم بود.

      این خیلی واسم عالی بود و باعث شد من ایمانم تقویت بشه، بگم ببین علیرضا طاهرزاده اگه این دوستانت و هم خانواده ای هات، هم مدار هات اینجور نتیحه گرفتند توام‌میگیری. خیلی هم خوب نتیجه میگیری.

      خیلی خوشحال شدم الان خداوند مرا هدایت کرد به کامنت شما، چون چند وقتی بود یه سری کار میخواستم بکنم و تنها چیزی که میومد توی ذهنم مسائل پوچی بود که کمالگرایی من جلوی پایم می انداخت تا مرا از حرکت کردن باز داره، و وقتی این کامنت را خوندم، گفتم ببین این خانم هر روز هدیه گرفته، زمین هدیه گرفته، آخه دیگه چقدر این خدا زیبا و بزرگ، چقدر زندگی راحت و زیباست، چقدر میتونه آسون و موثر باشه.

      واس همین خیلی خیالم راحت شد، حیلی حالم بهتر شد، خیلی ایمانم تقویت شد، خیلی شکر کردم خدارو. بخاطر اینکه الان حال خوب و عالی دارین، بخاطر اینکه الان شغل خودتو داری، بخاطر اینکه الان توی این کشور زیبا هستی، ترکیه، خیلی زیباست.

      خداروشکر.

      باور کنید حالم خوب شد و قلبم باز شد از خوندن کامنتتون و خوب بودن حالتون.

      خدارا میلیارد ها بار شکر.

      امیدوارم هر کجا هستید شاد و خرم و سر زنده و سلامت باشید.

      خیلی حرفای دیگه میاد تو ذهنم ولی کلیت اصلش همینه.

      عاشق خودتون، همسرتون، خواهرتون و استاد عزیزم و مریم خانم عزیزم هستم.

      ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      ژینا صالحی گفته:
      مدت عضویت: 729 روز

      (به نام خدواند یکتای هدایتگر)

      سلام عادله عزیز ، دوست داشتم حتما براتون کامنت بذارم

      اینکه شما و همسرتون انقدر تاثیر گذار از زیبایی های ترکیه برامون میگید ،

      به عنوان کسی که یه رگش مال اونجاس خیلی باعث افتخاره

      امیدوارم خیلی خیلی بهتون خوش بگذره و لحظات فوق العاده ای رو تجربه کنین

      حالا که ترکیه هستی دوست دارم چند تا جای خیلی قشنگ بهت بگم که حتما ازش دیدن کنی

      کاپادوکیا رو حتما برو و سوار بالنای رویاییش شو

      آبشار کورشونلو توی آنتالیا رو از دست نده میتونی اونجا شنا کنی و یه تجربه ی بینظیر داشته باشی

      اگر دوست داری حوضچه های نمکی که زیباییش خیره کنندس رو‌ ببینی ، حتما به شهر پاموکاله یه سر بزن

      و در نهایت اگه جاهای تاریخی دوست داری به چوکوروا برو و کباب هاش رو امتحان کن

      Sana iyi bi tatile dilerim Adele ciğim️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      پری سیفی گفته:
      مدت عضویت: 2531 روز

      سلام عادله عزیزم درود بر شما فرشته الهی

      کجایی شما؟ دلم برات تنگ شده بود دلم واسه این کامنت‌های پر از عشق و انرژی و پر از آگاهی‌ت تنگ شده بود

      یه چند روزی بود داشتم فکر می‌کردم پس چرا خبری از عادله جان نیست. فکر می‌کردم من کامنت‌هات رو نمی‌بینم. اما ایمیل کامنتت که اومد و شروع کردم به خوندن متوجه شدم که بععععله شما این مدت کامنت نمیذاشتی.

      اول اینکه تلاشت رو در جهت استقلال مالی تحسین می‌کنم. وابسته نبودن به عشقت که بسیار موفق و بینظیر و ثروتمند هست. ازت ممنونم بخاطر کامنت بسیار بسیار انرژی بخشت و یادآوری دوباره قوانین هم با بیان هم با عمل. کنترل ذهن و اعتماد به خداوند و تسلیم شدن در برابر پروردگار که ربّ جهانیان هست.

      اصلا همین مورد خاص «سپردن کارها به دست خدا» رو جالبه که من امروز از کامنت چند تا از دوستان و از جمله شما دیدم و یه قانونی که خیلی ساده است رو من با اینکه میدونم و عقلا میپذیرم اما گاهی رعایت نمیکنم تاکید میکنم گاهی. چرا؟ چون من الان خیلی با گذشته م فرق کردم همینکه هر کاری میخوام انجام بدم مدت تردید و شک داشتنم و اینکه چطور انجامش بدم و چطور پیش میره کم شده و بجاش میگم خدایا سپردمش به تو دیگه نگران نیستم فقط من رو در بهترین مکان و بهترین زمان قرار بده خودش خیلی بهم آرامش میده و برام ارزشمنده

      البته اعتراف میکنم به همون نسبت که شما و همسر بزرگوارتون روی خودتون خیلی خوب و با تعهد زیاد کار کردین به همون نسبت هم خود وجودیتون بزرگ شده و به اهداف بزرگتری فکر میکنید تسلیم می‌شید و به خدای بزرگ می‌سپرید اما من هنوز قدمهای اول رو برمیدارم

      راستش همین الان با تمام وجودم درک کردم که انسان با حل کردن مسائل و عبور از اونها بزرگتر میشه یعنی چی…

      حالا خواسته‌ای که شما به خدا سپردینش یه مسئله کوچیک نبوده بلکه مهاجرت به کشوری دیگه اونم بدون مدرک زبان بوده.

      عادله عزیزم عاشقانه دوستت دارم و آرزوی خوشبختی و سعادت برات دارم. به امید روزی که بتونم در کنار شما و دوستان عزیزم در کنار استاد بزرگوار و مریم جان شایسته عزیزم در پرادایس از موفقیت‌هامون بگیم و مرور کنیم قوانین بدون تغییر خداوند رو و از سر شوق و سپاسگزاری دسته بگیریم و یه رقص لُری دسته جمعی بریم.

      از راه دور می‌بوسمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فاطمه مختاری گفته:
      مدت عضویت: 517 روز

      سلام عادله ی عزیزم چند روز پیش پیام شما و فرنوش رو خوندم توی گفتگو با دوستان، خییییلی انرژی گرفتم ازتون و از عملکرد خوبتون، دلم میخا بیشتر باهم در ارتباط باشیم ولی چطوریشو نمیدونم ادرس ایمیلم ک نمیشه گذاشت اینجا. دلم میخا تو دوست عباس منشیم بشی و ازت راهنمایی بگیرم،بهم بگی چطور ب ارامش درونی برسم،چطور اروم بگیرم و تقلا نکنم. دلم میخا نان استاپ بشینمو فایلای استادو گوش کنم نمیدونم چند تا فایل داره شاید تا الان 200تا فایل از استاد دیده باشم، ولی پراکنده،البته الان 7روزه ک سفرنامه رو شروع کردم، سفر ب دور امریکا، زندگی در بهشت ومصاحبه با استاد ……. ینی اروم ندارم همش میخا فایل گوش کنم فقط گوش. باز میگم بابااااااا صبر کن یکی یکی،ببین عمل کن و بعد بعدی رو اضافه کن، باز میگم اینجوری ک سالها طول میکشه تا تموم بشه. میخام تو راهنماییم کنی،حالا اصل حوزه ای ک میخام توش پیشرفت کنم مالی هست، اینکه ب درامد برسم، اینکه سد بزرگ سیمانی باورهای محدود کنندمو درباره ورود ثروت ب زندگیمو بشکنم بریزم، لااقل اندازه خرید محصول ثروت ک یاد بگیرم چطور باورامو عوض کنم، میخام تو ی تمرینی بدی.

      بگم ک خوندم تمرینتو ک گفتی نوشتم خدایا شکرت شاغل شدم میخوام درامدم 450هزارتومن باشه و شد.

      یا اونجا ک نوشتی با دوستاتون جمع میشیدی 5تا هدف قابل دسترس و5تا هدف دورت رو مینویسید و میشه.

      ولی بازم میخام بهم بگی،

      شوهرم تا کارتش صفر میشه، میگم چرا پول نداره، چرا ب فکر شغل دوم نیس.چرا دنبال مهارت جدید نیس. چرا از مهارتاش برا شغل دوم استفاده نمیکنه و…..

      دوباره میگم اصلا این شرکه ،مگه اون باید بهم پول بده،خداجونم من از تو میخام، خودت بهم بده، اباورهای من زندگیمو درست کرده اینقدر باورهام خرابه ک شوهرم پول نداره،اگر باورام درست بود شوهر پولدار دوستای پول ار اصلا پول همینطوری میومد و…. .من باید روی خودم کار کنم و…. همش نیاز دارم ب ی تمرینی ک روش متعهدانه کار کنم. فکر میکنم کار دارم میکنم.ولی ب قول استاد کار کنم جواب میگیرم سریع، جهان مثل اینس. وکلی حرف ک باید تلفنی باهم صحبت کنیم ک بهت بگم،

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1285 روز

    بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

    ای اهل ایمان! [در برابر حوادث] شکیبایی کنید، و دیگران را هم به شکیبایی وادارید، و با یکدیگر [چه در حال آسایش چه در بلا و گرفتاری] پیوند و ارتباط برقرار کنید و از خدا پروا نمایید تا رستگار شوید

    سلاااام به استاد هااای نازنینم …دلتنگ روی ماهتون بودددیم حسابی …

    خداروصدهزار مرتبه شکر برای سلامتیتون

    سلااام به رفقای غار حرای من …به تکه های آینه که هرکدوم نور خداوند رو بازتاب میکنند …

    درود خداااوند به این جهان مجااازی توحیدی …به غارحرای من ….

    خدا این سایت و این جمع و جو رو برام حفظ کنه که احساس میکنم من یک کعبه دارم که میتونم هررووز راحت برم اونجا و طوافش کنم و یاد خدا توی قلبم روووشن بشه …

    استاد قشنگم دور سرت بگردم که حتی پشت فرمون هم به فکر بچه هاتی…سرررت سلااامت…نفسست حق…هیکل بینظیرتون روی فرررم و برقرار…خداوند همیشه سایه ی شمارو روی سرما حفظ کنه …

    نازنین استادم … سعیده قبل ازآشنایی با شماهیچ وقت آدم بااراده ای نبود،هیچ وقت کار هارو عالی ادامه نمیداد،همیشه ی جایی بیخیال میشد ..میگفت ولللش کن بابا!

    من خودم الان این سعیده رو میبینم اصلا خوودمووو نمیشناسم خداشاهده :)))

    من کجا و این همه اراده کجااا …؟ این لطف خدا و آموزش های شما و کاریزما و استادی به حق شماست که این اراده رو توی وجود من شکل داد ….

    سعیده ای که قبلا تو اینستا بلاگری میکرد…الان صداشو اگر از گوشی کسی بشنوه ی جوری ازون منطقه فرار میکنه که انگار ضامن نارنجک کشیدن!

    سعیده ای که همشش میخواست از همه حمایت کنه،الان روزی هزار بار به خودش میگه به من چه؟همه ی ما به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم

    سعیده ای که همش حواسش بود اطرافش چه خبره!چه اتفاقی افتاده،بیشتر از یک هفته ست همسرش درگیر ارث و میراثه با خانواده ش،یک بار!محض رضای خدا یکبار نپررسید چی شده؟

    به من چهههه؟؟؟؟ارث و میراثی که میخواد به همسرم برسه اونم با این درگیری!دقیقابه من چهههه؟

    سعیده ای که نوشابه شیشه ای رو با باکس میخرید میزاشت توی یخچال خنک باشه،سعیده ای که تفریحش خووردن بود،سعیییده ای که به شکمووو بووودن معرروف بود!چه جوری امروز توی جشن لب به شیرینی و کیک و شربت یخ وساندویچ الویه نزد…؟درحاالیکه از 5 صبح بیدار بود،درحالیکه کلل مراسم سرپا وایساده بود به فیلم و عکس و پذیرایی…؟

    سعیده ای که عین خررس گریزلی،همه جا دنبال یک بالشت بود بتونه بخوابه …صبح …عصر…شب…

    حالا این همه انرژی،سرحالی …نشاط ..تمرکزی که توی رویاهاش نمیدید از کدوم تعهد اومد ….؟

    سعییده ای که همش میگفت من مردم روی قبرم بنویسید،سعیده ای که هیچ وقت خوشبخت نبود!سعیده ای که نایلون قرص نگه داشته بود برای خودکشی …

    حالا وایمیسته جلوی پنجره و عین دیوووونه داد میزززنه،خدااایاااا عاااااششقتم؛رااااضی باش ازمممم،راااضیم ازت …

    سعیده ای که روووزی که کتاب معجزه ی شکرگزاری رو خوند،چهارتا جمله ی کلیشه ای یاد گرفت که بنویسه توی دفترش ..بدون هیچ احساس خاااصی

    حالا وقتی دفترشو باز میکنه میگه خداجونم سلام …من اومدم باهات حرف بزنم …

    به خودش میاد میبینه کلی زمان گذشته و صورت و دفتر و میز از اشک هاش خییسسسه….

    سعیده ای که یکروز رفت سوپرمارکت،چون پول توی هییچ کدوم از کارتهاش نبود،مجبور شد با بغض نصف خریدش رو پس بده …

    مدت هاست به مشکل مالی برنخورده و راحت داره برای خودددش هزیینه میکنه …

    سعیده ای که توکاررش همشش توسری خوور بود،همش شیفت های دااغون ..همش اعزام …همش حقشوو میخوردن!

    چی شده که مدت هاست داره سرکارش عششق میکنه …؟انگار اومده مهمونی انقدر بهش خوش میگذره!

    بزارید تعریف کنم :)

    20 روز سرپرستارمون عوض شده!همه نگران بودن،همه شرک داشتن که الان بعدی میاد چی میشه …کلی حرف و حدیث …من فقط یک جمله گفتم رئیس همه ی ما خداست …چه اهمیتی داره کی سرپرستاره …؟بعد دیدم دارند ی جوری نگام میکنند انگار فحش دادم …

    حاالااا چی شددد؟

    همون آدمی که نگران بود!اولین دعوا با سرپرستار جدید رو داشت!اولین تنش ناجور …انقدر که به گریه و …ختم شد …

    هنووز هم توی تنش و درگیریه …هربار به یک دلیل !

    ولی من اون آدمی بودم که با سابقه ی کمتر …بهترین برنامه رو داشتم …تازه چی؟

    شخص سرپرستار صدام کرد خانم شهریاری عذر میخوام اگر برنامه ی این ماهت یکم سنگینه …ماه بعد جبران میکنم …

    ازشون تشکر کردم و توی دلم خدااار وووبغل کردم و کله ی خدای درونمو مااچ کردم گفتم فرمانروا تووییی …

    اینایی که بقیه بهشون قدرت میدن ،قادر به خلق یک بااال پشه هم نیسستن بااابااا …خودم دور سرت بگررردم

    یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوب

    ای مردم مثلی زده شده است گوش به آن فرا دهید: کسانی را که غیر از خدا می‏خوانید هرگز نمی‏توانند مگسی بیافرینند، هر چند برای این کار دست به دست هم دهند و هر گاه مگس چیزی از آنها برباید نمی‏توانند آن را باز پس ‍ گیرند، هم این طلب کنندگان ناتوانند و هم آن مطلوبان

    (درپرانتز دلم خوااااست دووور سر این انرژی و این فرمانروا و این آیات شییرین و حضرت محمدی که چهل سال فوق العاده روی خودش کار کرد و تونست الهامات رو دریافت کنه بگررردم :))))

    تموم این نتایج پاایدار فقط و فقط بخاطر تعهد …

    تعهدی که همسایه مون رو وادار کرد از سرکنجکاوی از همسرم بپرسه خانومت داره برای کنکور دکترا میخونه که همش داره به صدای یک استادی گوش میده …؟

    تعهدی که وقتی میخوام برم دوش بگیرم میگم نه وقتم تلف میشه،اسپیکر میزارم پشت در حموم صدای استاد رو بشنوم

    تعهدی که نمیزاره رودبایسی کسی رو کنم توی جمع و اگر دیدم داره غیبت میشه یا اعلام میکنم تمومش کنن یا پا میشم میرم!

    تعهدی که براااش مهم نیست روزی صدنفر بهش میگن دختر داری میمیری ی چیزی بخور،من فقطط میخندددم بهشون …فقققط

    خداااروصدهزاااار مرتبه شکر که اگر هدایتم نمیکرد من هم از گمراهان بودم …

    استاد جان دلم …امروز جشن بازنشستگی هدنرس سابقمون بود …با اینکه کلی زمان هدر دادم…با اینکه تعهدم رو،روی آموزش دیدن نرم افزار پریمیر خوب انجام ندادم …اما توی 24 ساعت …ویدئوهایی که گرفتم،ادیتی که با ی گوشی ساده کردم…

    چیزی رو ساختم که کل این بیمارستان توی عمرش همچین کلیپ نساخته بود از کسی…

    من که انقدر استانداردهام بالاست نمیتونم به این کلیپی که ساختم نمره پرفکت بدم امااا ….

    اشک های جمع و احساساتشون و تحسین هاشون بهم میگفت کارت درسته سعیده …

    کاش اینجا هم تعهد بزاری زودتر مسیر بیزنس خودت رو شرووع کنی …

    استاد شیطان دم گوووشم میگه حاالا ی جشن ساااده بود!حااالا کلا صدنفر بودن …حالا یک کلیپ ده دقیقه ای درست کردی …حالااا …حالا …

    ولی من آگاهانه به خودم میگم این استااادی که وقتی دهان مبارکش رو باااز میکنه در و گوهر ونور خداااوند ازش تراوش میکنه …انقدر مسلطه که پشت فرمون و حین راانندگی فایلی رو آماده میکنه که صدتا استاد توی استدیو نمیتونند انقدر تاثیرگزار باشند…

    از کلاس سی نفره ی دانشگاه شرووع کرد! با یک برگه ای که توش از قانون نوشته بود …درحالیکه دست و پاااش میلرزید …ولی ادامه داد …تسلیم نشد …نگفت حالا این که چیزی نیست …

    و حالا تو داری میوه های درختی رو میبینی که ریشه هاش تو دانشگاه بندرعباس تازه توی خاک تشکیل شدددد..

    و امیید و انگیزه میگیرم برای ادامه دادن …

    ایمان دارم خداوند هرلحظه با منه …خودش همیشه اینو بهم میگه …از طریق بینهایت دستانش …

    سخن کوتاه کنم و برررم شیفت شب

    خداایااا عاااشقتم که اجازه دادی بنویسم …ممنونم ازت ..دوور سرتم میگردم …ماچ به کله ت …

    استاد عباسمنش …استاد شایسته …رفیق های توحیدی من

    عاشقتونم …بی نهایت …بی نهایت ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 258 رای:
    • -
      سیدعلی خوشدل گفته:
      مدت عضویت: 2628 روز

      سلام به سعیده عزیزم امیدوارم حال دلت خوب باشه خواهر زیبای من

      این دیدگاه رو میزارم چون حسم 3 مرتبه به من گفت بنویس

      وقتی که دوره تعهد 40 روزم رو شروع می کردم هیچ وقت حس نمی کردم که میتونم انقدر سریع به اوج قله احساس برسم و چالش بهترین بودن رو برای خودم حل کنم اما وقتی دیدم که راه حل در عمل کرده خیلی خدا بهم برکت های فوق العاده ای داد

      امروز آنچنان همه چیز برام عالی پیش رفت و شرایط باوریم بهبود پیدا کرد که تعهد 4 روز پیشم که می خوام درآمدم رو دوباره سه برابر کنم راهش جلومه!

      میدونی یعنی چی؟ یعنی اینکه یکی بهم گفته می خوای ضربدر 3 کنی اینم ماشین حساب! و خدا برام حلش کرد…

      من در سومین باری که خدا به من گفت- گفتم اگر دیدم تو این فایل سعیده عزیز دیدگاه گذاشت براش می نویسم!

      میدونم کاری که دوست داری رو عاشقش نیستی ولی اگر می خوای به بهتر هدایت بشی دنبال قشنگی هاش باش!

      اگر می خوای عینکت رو بزاری کنار عاشقش باش و اون عینک وقتی ببینی راهی برای آزار تو نداره خودش میره کنار که مثل من در کوتاه ترین زمان ممکنه شرایطی پیش اومد که بتونم عینکم رو حذف کنم که خودش دنیایی معجزه و کتابه…

      میدونم شغلی که داری شاید شرایط خاص دلخواهت نداشته باشه ولی وقتی میتونی ازش گذر کنی که بهترینش بشی!

      من تا 40 روز پیش فکر می کردم باید از کارم خوشم نیاد تا رها بشه و بره ولی وقتی فهمیدم باید عاشق سایت ایرانم باشم و همینی که الان دارن انجام میدم رو خیلی دوست داشته باشم تا راه جدید باز بشه و به جان مادرم قسم در کمتر از 3 روز وقتی این هدایت خدارو دریافت کردم امروز راه بهبود زندگیم بهم گفته شد و وقتی 2 ساعت تلفنی حرف زدم گفتم خدایااااااا من فقط 3 روز تجسم کردم که بهترینم و لایقشم تو بهم دادی!

      انقدر صدای ضربان قلبم امشب بلنده که نمی تونم بخوابم چون بسیار شدید انرژیم بالاست و تا صبح عشق و شور دارم!

      خواهر عزیزم عاشق پرستاری شو تا بهت گنج های پنهانش نشون داده بشه و با اون گنج ها نقشه های راه پیدا کنی…

      نمی دونم تو فیلم ها دیدی یا نه که طرف دو سال میره دنبال یک گنجی و وقتی در صندوق رو باز می کنه توش یه گنج دیگست!

      روزی که بنویسی من عاشق این کارم و واقعا عاشقش بشی راه دوم رو خدا بهت میگه چون در این شغل چیزی هست که باید ازش نکته ای برداشت کنی برای آیندت خوبه…

      من که عاشق شعر و ادبیات بودم و تمام آرایه های ادبی رو جولیدم الان میفهمم چه قدر به درد می خوره

      من که یه زمانی عاشق مشاعره و فی البداهه بودم سلطان در لحظه ساختن شدم الان میفهمم چرا می تونم بلبلی کامنت بنویسم و اون مغز ریاضی اومده پشت این احساسات و داره غوغا می کنه…

      چه قدر قشنگه خود افشایی کردی تو دیدگاه های قبلیت و همین خود افشایی باعث هدایتت شد

      شک نکن برای شروع پرفکت بودن مهم نیست و فقط این رو بدون که از خیلی ها بهتری!

      در این عالم پهناور هر نفسی بویی داره و هر کسی عاشق یک بویی هست

      یکی لالیک یکی بلک افغان و اگر حتی کسی کپی حرف های استاد عباس منش رو بزنه شاگردهای خودش رو خواهد داشت و این یعنی بی نهایت بودن فرصت خدا….

      دنیای یک پرستار هم میتونه خیلی قشنگ باشه و خیلی ها چیزهایی نمیدونن که شما نمیدونی…

      به اشتراک بزارش چون الان یاد گرفتی که به عنوان یک بنده خالق و خلاق می تونی بابت ارتباط خوبت با خدا مزد بگیری!

      تو لایق این هستی که از همه پرستارا بیشتر دربیاری نه از طریق حقوق سازمان از طریق من لایحتسب!

      تو شکوفا کن این ایده رو اجازه بده رو دوش خدا سوار شی…

      من پیج یوتیوبی رو دیدم پسره تو ساب وی کرد می کرد و ساندویچ درست می کرد و 2 میلیون سابسکرایبر داشت!

      یعنی 2 میلیون نفر هر روز دلشون می خواست ساندویچ درست کردن ببینن…

      سخت نگیر که جهان سخت میگیرد بر انسان های سخت گیر….

      یه جایی میرسه این حقوق پرستاری فقط میش پول چیپس و پفکت و فقط میری پرستاری کنی که محتوا بسازی برای جهان قشنگ!

      چه قدر می تونی با اطلاعاتت به سلامتی مردم کمک کنی…

      بهت یه ایده ریز میدم :

      “سلام من سعیده هستم یک پرستار عاشق …

      هر موقع دیدی یک نفر اینطوری شد بدون که میتونی اینطوری کمکش کنی…”

      برات بهترین هارو می خوام و امیدوارم هر قدمی که بر میداری در مسیر عشقت باشه

      از طرف بردارت علی و حسی که بهش گفت بنویس برای خواهرت….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 108 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1285 روز

        سید علی عزیزم…سلام بروی ماهت …

        از قلبم برات مینویسم …خداوند به قلبت نور بباره …

        کامنتت رو وقتی دریافت کردم که توی اتاق استراحت بیمارستان بودم و تایم استراحت شیفت شبم

        اعتراف میکنم تا اسمت رو دیدم برام کامنت گذاشتی،در اوج خواب و خستگی مثل فشنگ پریدم و نشستم تا با تمرکز بخونمش …

        اعتراف میکنم بار اولی که کامنتت رو خوندم انقدر گیج شدم که نفهمیدمش …

        اعتراف میکنم بار دومی که خوندم حس کردم انقدر فرکانس این کامنت بالاست سرم داره گیج میره و چند ثانیه چشامو بستم

        اعتراف میکنم خواب از سرم پرید و چند بار خط به خط کامنتت رو خوندم ….

        قسم به پروردگار عالم …به تنها هدایتگر جهان …به نور جاری …که دست بینظیرش رو برای سعیده فرستاد …

        خدایا من تو شکرگزاری همین نعمت هایی که بهم داده بودی مونده بودم …هرروز برات با اشک مینویسم من از عهده ی شکرگزاریت برنمیام …به بزرگی خودت منو ببخش …

        چرا انقدر دلبری میکنی خدا …؟

        سید علی …سیدعلی خوشدل …

        the best of the best

        نور خداوند از قلب شما دریافت و به قلبم نشست.

        صدبرابر آگاهی که شما بهم سخاوتمندانه رسوندی از جمله به جمله ی کامنتت دریافت کردم …در تموم زمینه ها نه فقط شغلم…

        برادر عزیز راه دور من …

        بزودی زود میام و معجزات خداوند برات مینویسم …

        ازت معذرت میخوام پاسخ دادن به کامنتت زمان برد ..احتیاج داشتم به هضم کلمه به کلمه ی پیغام خداوند در کامنتت …

        برای شما …برای قشنگترین عادله ی دنیا …از خداوند بهترین رو میخوام …دعا میکنم زودتر عکس پروفایلتون رو درکنار استاد ببینم …

        فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ

        نور و عشق و رحمت و مودت رو از ته قلبم براتون میفرستم …و از خداوند دیدارتون رو طلب میکنم …در بهترین زمان و مکان…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
        • -
          محمد حسین تجلی گفته:
          مدت عضویت: 2227 روز

          به نام الله مهربانی ها

          سلام به تمامی دوستای عزیزم که این دیدگاه من رو می خوانند

          سلام به سما سعیده خانم عزیزم

          به خدا حرفای علی آقا حقه … حق

          من خودم در کاری که الان دارم مشاور املاک همیشه میگم دوستش دارم ولی عکاسی رو عاشقشم!!

          و این روزها از این پیغامی که علی آقا برای هممون گذاشته و بعدش هم اون دیدگاه آقا حمید که یه جمع بندی بی نظیر از دیدگاه خانم کیانی فر و علی آقا داشت من رو به فکر فرو برده

          و از خداوند با تمام وجودم می خواهم که من رو عاشق این کارم بکنه

          از خدا می خواهم که کمکم کنه و بهم بگه که چطور در این مسیر با عشق و لذت خیلی بیشتری کارشناسی و مشاوره در امور املاک و مستغلات انجام بدهم

          تا در زمان مناسب هدایت بشم به انجام کاری که عاشقشم و رسالتمه و هر بار بهس فکر می کنم اشک ذوق در چشم هایم جمع میشه (عکاسی از طبعیت و ایران گردی با یه کوله پشتی)

          میدونی چیه؟؟

          همین دیشب هدایت شدم یه ویدیو‌ی مصاحبه از استاد علی آذر نیا مدرس عکاسی دیدم

          ایشون به شدت به شدتتت تأکید داشت که در زمینه عکاسی، عکاس باید روابط عمومی عالی، فن بیان خوب و قدرت ارتباط گیری با افراد رو‌ داشته باشه و خیلی فکت ها برای من آورد که چقدر این‌ ویژگی ها مهمه و کاملاً هم حرفاش منطقی و ملموس بود برای من

          البته ایشون در مورد عکاسان خبری صحبت می کرد

          و من هیچ وقت نمی خواهم عکاس خبری باشم

          ولی…

          این صحبت هایش خیلییییی برای من آرامش بخش بود

          چون ایشون می گفت من در آموزشگاه ها و دانشگاه ها تدریس می کنم و به دانشجویان میگم برید خودتون رو در قدرت ارتباط گیری و ارائه کردن خودتون و هنرتون قوی کنید

          در یک کلام می خواست بگه تنها هنرمند بودن کافی نیست، باید بیزنس من بودن (حالا اگر دانشجو ها خانم هستند، بیزنس وومن بودن) هم یاد بگیرید

          و من به شدت به خودم تبریک گفتم چون من در این چند سالی که در زمینه املاک مشغول هستم خیلی کنجکاو بودم و همین باعث شد با افراد بسیار زیادی ارتباط بگیرم و روابط عمومی و فن بیان و عزت نفس و خیلی از توانایی ها در من ایجاد بشه و از خداوند مهربان بی نهایت سپاسگزارم

          و خدا میدونه همین مهارت ها و قدرت بیزنس کردن من چقدر چقدرررر می توانه در مهارت عکاسی و در کل در هنر به من کمک کنه… :)

          سعیده جان هدفم از گفتن این حرف ها این بود که بگم خداوند همیشه به فکر بنده هایش هستش ولی…

          چی میشه اگه منِ بنده بتوانم همیشه بندگی بکنم و خدایی کردن رو بسپارم به خودش…

          چی میشه اگه بتوانم همیشه به خدا و پلن هایش اعتماد کنم….

          پیرمردی، مفلس و برگشته بخت

          روزگاری داشت ناهموار و سخت

          هم پسر، هم دخترش بیمار بود

          هم بلای فقر و هم تیمار بود

          این، دوا میخواستی، آن یک پزشک

          این، غذایش آه بودی، آن سرشک

          این، عسل میخواست، آن یک شوربا

          این، لحافش پاره بود، آن یک قبا

          روزها میرفت بر بازار و کوی

          نان طلب میکرد و میبرد آبروی

          دست بر هر خودپرستی میگشود

          تا پشیزی بر پشیزی میفزود

          هر امیری را، روان میشد ز پی

          تا مگر پیراهنی، بخشد به وی

          شب، بسوی خانه میمد زبون

          قالب از نیرو تهی، دل پر ز خون

          روز، سائل بود و شب بیمار دار

          روز از مردم، شب از خود شرمسار

          صبحگاهی رفت و از اهل کرم

          کس ندادش نه پشیز و نه درم

          از دری میرفت حیران بر دری

          رهنورد، اما نه پائی، نه سری

          ناشمرده، برزن و کوئی نماند

          دیگرش پای تکاپوئی نماند

          درهمی در دست و در دامن نداشت

          ساز و برگ خانه برگشتن نداشت

          رفت سوی آسیا هنگام شام

          گندمش بخشید دهقان یک دو جام

          زد گره در دامن آن گندم، فقیر

          شد روان و گفت کای حی قدیر

          گر تو پیش آری بفضل خویش دست

          برگشائی هر گره کایام بست

          چون کنم، یارب، در این فصل شتا

          من علیل و کودکانم ناشتا

          میخرید این گندم ار یک جای کس

          هم عسل زان میخریدم، هم عدس

          آن عدس، در شوربا میریختم

          وان عسل، با آب می‌آمیختم

          درد اگر باشد یکی، دارو یکی است

          جان فدای آنکه درد او یکی است

          بس گره بگشوده‌ای، از هر قبیل

          این گره را نیز بگشا، ای جلیل

          این دعا میکرد و می‌پیمود راه

          ناگه افتادش به پیش پا، نگاه

          دید گفتارش فساد انگیخته

          وان گره بگشوده، گندم ریخته

          بانگ بر زد، کای خدای دادگر

          چون تو دانائی، نمیداند مگر

          سالها نرد خدائی باختی

          این گره را زان گره نشناختی

          این چه کار است، ای خدای شهر و ده

          فرقها بود این گره را زان گره

          چون نمی‌بیند، چو تو بیننده‌ای

          کاین گره را برگشاید، بنده‌ای

          تا که بر دست تو دادم کار را

          ناشتا بگذاشتی بیمار را

          هر چه در غربال دیدی، بیختی

          هم عسل، هم شوربا را ریختی

          من ترا کی گفتم، ای یار عزیز

          کاین گره بگشای و گندم را بریز

          ابلهی کردم که گفتم، ای خدای

          گر توانی این گره را برگشای

          آن گره را چون نیارستی گشود

          این گره بگشودنت، دیگر چه بود

          من خداوندی ندیدم زین نمط

          یک گره بگشودی و آنهم غلط

          الغرض، برگشت مسکین دردناک

          تا مگر برچیند آن گندم ز خاک

          چون برای جستجو خم کرد سر

          دید افتاده یکی همیان زر

          سجده کرد و گفت کای رب ودود

          من چه دانستم ترا حکمت چه بود

          هر بلائی کز تو آید، رحمتی است

          هر که را فقری دهی، آن دولتی است

          تو بسی زاندیشه برتر بوده‌ای

          هر چه فرمان است، خود فرموده‌ای

          زان بتاریکی گذاری بنده را

          تا ببیند آن رخ تابنده را

          تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند

          تا که با لطف تو، پیوندم زنند

          گر کسی را از تو دردی شد نصیب

          هم، سرانجامش تو گردیدی طبیب

          هر که مسکین و پریشان تو بود

          خود نمیدانست و مهمان تو بود

          رزق زان معنی ندادندم خسان

          تا ترا دانم پناه بیکسان

          ناتوانی زان دهی بر تندرست

          تا بداند کآنچه دارد زان تست

          زان به درها بردی این درویش را

          تا که بشناسد خدای خویش را

          اندرین پستی، قضایم زان فکند

          تا تو را جویم، تو را خوانم بلند

          من به مردم داشتم روی نیاز

          گرچه روز و شب در حق بود باز

          من بسی دیدم خداوندان مال

          تو کریمی، ای خدای ذوالجلال

          بر در دونان، چو افتادم ز پای

          هم تو دستم را گرفتی، ای خدای

          گندمم را ریختی، تا زر دهی

          رشته‌ام بردی، تا که گوهر دهی

          در تو، پروین، نیست فکر و عقل و هوش

          ورنه دیگ حق نمی‌افتد ز جوش

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        رضوان یوسفی گفته:
        مدت عضویت: 2225 روز

        به نام خدای مهربان

        سلام به سیدعلی عزیزم که با دیدن اسمش میگم آخ جون سید علی عزیز

        سید جان، خدا را شکر می کنم که موقعه ای این نوشته را خواندم که تنها بودم و راحت و آسوده اشکم هایم آتش افروخته قلبم را خنک کرد.

        چند روزی بود میخواستم برایتان بنویسم واز شما تشکر کنم که اینجا کنار ما حضور دارید و یه تصویر ذهنی که دوست نداشتم رو برایم پاک کردید، و اون این بود که بچه‌هایی که توی سایت به جایی می رسند حسابی سرشون شلوغ میشه و وقت این رو ندارند بیان و نگاهی به گذشته بیاندازند و این برایم خوشایند نبود، ولی شروع طوفانی شما در این سایت این برگه نقاشی رو با خودش به ناکجاآباد برد.

        سپاس گذارم که این قدر زیبا از روند کار کردن خودتون و تعهدتون می‌نویسد. خدا خیرتان دهد و لحظه به لحظه هدایت هاش را بیشتر و واضح تر کنه. و رسیدن به خواسته هاتون به دقیقه برسه.

        مررررسی بخاطر وجود نازنین شما.

        ان شاءالله کامنت بعدی رو در حالی می نویسی که کنار استاد در حال نوشیدن قهوه فرانسوی با کره حیوانی باشی.(این مدل قهوه رو از کامنت های بچه‌ها کِش رفتم)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
      • -
        نسیم زمانی گفته:
        مدت عضویت: 1614 روز

        دوباره سلام سید علی عزیز:) بعد از کامنت اصلی شما که خوندم و بسی لذت بردم و حظ کردم و پاسخ دادم چون نمیشد اصلا پاسخ نداد به اون کامنت، اومدم سرچ کردم کامنت سعیده جان رو بخونم که همیشه از کامنتاش لذت میبرم، و این کامنت شما رو هم به لطف خدا خوندم

        بازم و مثل همیشه چقدر عالی نوشتی، خواستم ازت تشکر کنم برای مطالبی که گفتی، خیلی به درد منم خورد، من اصل کارم رو خداروشکر خیلی دوست دارم فقط محل کار فعلیم رو اونجور دوست ندارم و حالا یه سری جزییات… به لطف خدا هدایت شدم این کامنت شما رو خوندم که منم یادم باشه، همینجایی که هستم فقط زیباییهاش رو و مثبت هاش رو ببینم که کم هم نیستن، تا هدایت بشم به اونی که میخوام

        خدایا شکرت من چقدر خوشبختم با این هدایت ها و یادآوریها و این کامنتها و آگاهیها و این دوستان خوبتر از خوبتر از خوبتر

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        لی لی گفته:
        مدت عضویت: 2234 روز

        سلام به سید علی بزرگوار

        این کامنتت رو انگار نه برای سعیده، که برای من نوشتی

        همانطور که این فایل رو انگار استاد خیلی دقیق و به جا ، برای حال این روزهای من ضبط کرده

        تقریبا دو هفته ای میشه که بد از مدار خارج شدم، منی که از دید ناظر بیرونی یه دختر موفق و خوشبختم، این روزها به شرایطی رسیدم که هر کاری میکردم نمی تونستم حال خودم رو خوب کنم

        بیشترین دلیلش هم برای شغلم بود، من مدیر نرم افزار یه شرکت بزرگ و مشهورم و الان دوازده تا نیرو زیر دستم دارم

        ولی این چند وقته به شدت از کارم بیزار شدم که این کار دیگه چیز جدیدی نداره که به من عرضه کنه،

        مدیر هستم که هستم ولی ته تهش هنوز کارمند محسوب میشم،

        هنوز باید من هم به مدیران ارشد جواب پس بدم

        شرکتمون معتبر هست که هست، نوش جون صاحبش

        چون هنوز کارمندم بالطبع نباید انتظار افزایش حقوق مجدد داشته باشم

        و ….. خیلی نجواهای دیگه

        همه این اتفاقها تو شرایطی پیش اومد که امسال کلی اتفاقهای خوب و سفرهای خوب برام پیش اومده و دو روز دیگه هم سفر به استانبول رو در پیش دارم، ولی متاسفانه وقتی ذهن نجواگرت شروع میکنه به وز وز کردن، میتونه کاری کنه هیچکدوم از نعمتهات به چشمت نیاد و من حسابی با این فایل استاد احساس شرمندگی کردم چون من برخلاف شما جز اون شاگرد تنبل هایی هستم که نشستن ته کلاس و فقط غرغر میکنن

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        مرضیه گفته:
        مدت عضویت: 1851 روز

        سلام سید عزیز

        کامنتت خیلی قشنگ بود البته همه ی کامنتهات

        اما این بصورت ویژه جالب بود میدونی چرا

        چون منم عینک میزنم ولی دوست ندارم عینکی باشم اونجایی ک گفتی عاشق عینک ت باش وقتی عینک بدونه راهی واسه آزارت نداره خودش میره کنار خیلی خیلی خیلی برام جالب بود

        واقعا همینه

        اتفاقا چند روزی میشه ک با عشق عینکمو پاک میکنم و شکرگزارم ک این وسیله اختراع شده تا من را راحت تر بخونم و بنویسم

        ازتون ممنونم بابت کامنت پر از آگاهی تون

        در عشق و نور الهی باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        سمانه سادات گفته:
        مدت عضویت: 996 روز

        سلام بر سید علی دوست عزیزم

        سلام بر سعیده عزیزم پرستار عاشق

        سید علی میخواستم تو کامنت خودتون از نتایجم بگم ولی هدایت شدم اینجا

        چون شما گفتین ایمان که عمل نیاورد حرف مفته در جواب به من

        اون جواب قبلتون به من میدونی چه هم زمانی شد با فایل پنج دوره و باعث رهایی من از خانواده شد و دقیقا یه مدت زمان بعدش خدا مسیر کار را جلو راهم گذاشت کاری که من نه خبر داشتم و نه اطلاع

        سید علی خیلی دوست داشتم که دوستان عالی و همفرکانس داشته باشم بعد از 16 سال زندگی مشترک

        خیلی دوست داشتم یه شغل و درآمد داشته باشم در صورتی که چون علایقم ورزش و آرایشگری بود و حتی برای ورزش قدم برداشتم و حتی تجسم هم میکردم ولی نشد

        تو این مدت خیلی پیشنهاد کار شد بهم کار بیمه ، ادویه فروشی ، درست کردن زیورالات

        ولی ولی به مکانی هدایت شدم که اولا مربوط به روابط هست که چگونه میتونی کارت را معرفی کنی آنقدر باید قدرت کلامت عالی باشه که بتونی تو قلب و ذهن آدمها رسوخ کنی

        بیزینسی که تو داری مهارت هدف گزاری ، روابط ( چیزی که تضاد من بود ) ارتباط با آدمهای مختلف ، کار کردن روی شخصیت ، احساس ارزشمندی به خودت …..

        واقعا مکه میشه مکه داریم

        سمانه ای که کار میخواست داشتن دوست هم فرکانس میخواست به جایی هدایت بشه که بهش بگن با خوب شدن یک رفتار شما به درآمد می‌رسی هم درآمد هم تغییر شخصیت هم تحسین بقیه هم کمک کردن به بقیه …..

        وای خدای من

        من هر روز دارم زمان میزارم که تو این بیزینس آموزش ببینم وحتی فایلها این بیزنس اینقدر شبیه صحبتهای استاد هست که شاید بگم جلسه شش را من درک کامل کردم اینقدر باهم هم خوانی عالی داره

        سید علی میتونم اعتراف کنم که من یک ماهی بی حرکت بودم همان مثال را استاد توضیح دادن والان دارم با هدف زندگی میکنم و چقدر برام لذت بخشه حتی حتی با تمام رفتارهای دختر و همسرم

        سعیده جان خواهر و دوست عزیزم

        بهترین پاسخ را از سید علی عزیز دریافت کردی و این پاسخ را بارها و بارها مرور کن به نظر من سرنخ و یاحتی کلید با ارزشی را بهت داد

        خیلی دوستون دارم

        سپاس از شما که زمان ارزشمندتون را می زارین و دیدگاه مینویسین

        و راهنما ما هستین

        از خدا براتون بهترین ها می‌خوام چون لایق بهترین ها هستین

        در پناه الله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        عمران نوری گفته:
        مدت عضویت: 1983 روز

        سلام سید عزیز

        پسر عجب چیزی گفتی

        آگاهی‌های تو کامنتت بود که دقیقا ربط داشت به شرایط بیزنسی الان من

        با اینکه به کارم علاقه دارم ولی درامد خوبی نداشتم

        وقتی وارد دوره کشف قوانین شدم و یک به یک دارم ترمزهام رو پیدا میکنم

        فهمیدم من ترمز طمع و حرص زدن به درامد بیشتر دارم

        و بخاطر این افکارم تو کسب و کارم رشد نداشتم

        ولی خداشکر وقتی که فهمیدم ترمزم کجاست و اومدم برطرفش کردم و باورهام تغییر دادم و که با پایین‌تر سود ممکن دارم معامله انجام میدم

        و هدفم رو بجای حرص زدن و طمع داشتن گذاشتم روی گسترش و کمک به دیگران از کار مورد علاقه خودم

        به طرز جادویی رشد خیلی عجیبی تو کسب و کارم رخ داد و وقتی نگاه کردم به این نوع عملکردم دیدم

        چون من به کارم علاقه دارم و دوست دارم تو این کار رشد کنم بخاطر همین حتی بدون اینکه بمن پولی داده بشه باز هم حاضرم اینکار رو عاشقانه انجام بدم

        برای همین الان دقیقا احساس میکنم با این باورهایی که الان ساختم و طبق این باور دارم عمل میکنم سرعت پیشرفت من خیلی داره بیشتر بیشتر میشه

        علی جان کامنت زیبای شما رو خوندم که درمورد علاقه به کار صحبت کردی باز نشونه‌ای بوده برای من که این مسیر رو با قدرت ادامه بدم

        درسته شاید تو معاملاتم سود انچنانی نگیرم ولی مطمئنا مسیری هست که باید طی کنم و درسهای لازم رو تو این مرحله باید یاد بگیرم تا بتونم برم تو مرحله بعد

        عاشقتم سید علی عزیز

        بینهایت سپاسگزارم تو سایت نظر زیبات رو با ما به اشتراک میذارید و کمک میکنید تا دیگران هم از شما الگو بگیرند برای بهتر زندگی کردن

        انشالله هر کجا از این کره خاکی هستی در پناه رب شاد ، سالم ، خوشبخت و ثروتمند و سعادتمند باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1271 روز

      سلام و درود فراوان به سعیده نورانی انسان توحیدی و موحد.

      آخه چی بنویسم در پاسخ به این کامنت بینظیرت. از اونجایی که گفته بودی پشت پنجره صدا میزنی خدایا عاشقتم… دیگه اشکم سرازیر بود تا آخر کامنت …

      «خبرت هست که از خوبی خود بی‌خبری ؟ بخدا خوبتر از خوبتر از خوبتری »

      بسیار بسیار تحسینت میکنم و مشتاقم در بهترین زمان و مکان و شرایط کلیپها و فیلمهایی که ادیت می‌کنی رو ببینم.

      ببخش کوتاه نوشتم.

      ان شاالله یه زمان بهتر.

      در پناه جان جانان رب العالمین همواره منور به نور هدایت قرآن باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1285 روز

        حمید امیری عزیزم …حمیدِحنیف …برندِ سایت عباسمنش دات کام

        سلام بروی ماهت …

        از قلبم برات عشق و مودت و رحمت خداوند رو با نسیم خنک ساحل و موج های آروم دریای امروز رو برات میفرستم…الهی که به قلبت بشینه …

        الان که دارم برات مینویسم ..در یک گیجی بسر میبرم …گیجی از قدرت پروردگار…از فرمانروای کل…

        صبح امروز من رو با معجزه بیدار کرد …معجزه ای که فقط و فقط از خودش برمیومد …

        اجازه میدم قدم های بعدی برداشته بشه …و برات بنویسمش …برای همه بنویسم …

        تا باهم ایمان بیاریم به قدرت پروردگار …

        به قول استاد در جلسه3 قدم 9

        آدم ها همه به یک اندازه قدرت دارند،قدرتش رو دقیقا صفره!قدرت فقط دست فرمانرواست

        حمید …حمید عزیزم …دوست دارم یک اسپری رنگ بردارم …برم رو تموم در و دیوار های این شهر بنویسم …

        خداهست و خدا هست و خدا هست

        خدا سرم منت بزاره …تاج بندگیشو روی سرم بزاره …و بهم اجازه بده دست کوچیکی باشم براش که توحید رو گسترش بدم …

        حمید ….همه چیز توحیده همه چیز…

        ببخش اگر جملاتم پراکنده و شاید بیربطه …

        گیجِ گیجم …

        گیجِ قدرت پروردگار و معجزاتش ….

        قَالَ هَلْ آمَنُکُمْ عَلَیْهِ إِلَّا کَمَا أَمِنْتُکُمْ عَلَىٰ أَخِیهِ مِنْ قَبْلُ ۖ فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا ۖ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
        • -
          حمید امیری Maverick گفته:
          مدت عضویت: 1271 روز

          «أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ» «تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ»

          ﺁﻳﺎ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻲ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﺜﻠﻲ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟ ﻛﻠﻤﻪ ﭘﺎک [ﻛﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﺑﻪ ﺗﻮﺣﻴﺪ ﺍﺳﺖ] ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺩﺭﺧﺖ ﭘﺎک ﺍﺳﺖ، ﺭﻳﺸﻪ ﺍﺵ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﻭ ﭘﺎﺑﺮﺟﺎ ﻭ ﺷﺎﺧﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﻣﻴﻮﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻣﻰﺩﻫﺪ. ﻭ ﺧﺪﺍ ﻣَﺜَﻞ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩم ﻣﻰﺯﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺘﺬﻛّﺮ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﺷﻮﻧﺪ (سوره ابراهیم آیات 24و25)

          سلام و درود فراوان به انسان نورانی و موحد ، سعیده پروردگارم. الهی که در پناه نورٌ علیٰ نور، حال دلت عالی عالی عالی باشه. و این نقطه آبی رو در بهترین زمان و مکان و شرایط دریافت کنی و از خداوند درخواست میکنم این کامنت رو باعث احساس خوب و مثبت تو قرار بده.

          کلی حرف دارم برات از جاهای مختلف ولی نمیدونم کدومشو برات بگم. خودت قانون رو بهتر از من میدونی. از هر زاویه ای به هر موضوعی نگاه کنیم متوجه این موضوع میشیم که اصل و اساس همه چیز در این عالم توحیده. خودت بهتر از من میدونی ، ولی من دوست دارم چیزایی رو برات بازگو کنم تا باورهای خودم قوی تر بشه، از طرفی این کامنت نوشتن ها دفتر مشق منه.

          پس خودتو آماده کن برای یه کامنت طولانی و پر حرفی دیگه از طرف حمید ، شاید اون کامنت کوتاه قبلی رو جبران کنه.

          اول از همه از درک خودم از این آیات شریفه سورهٔ ابراهیم بگم. (ابراهیم جان پروردگار)

          مفسرین قرآن میگن این آیه در شأن حضرت فاطمه زهرا (س) نازل شده ، من دانش تفسیر ندارم و به نظر مفسرین و شخصیت حضرت صدیقه طاهره (س) احترام میذارم. ولی برداشت شخصی من از زاویه ای دیگه است، از زاویه درسها و قوانین توحیدی. خداوند مثالی رو میزنه از کلمه ای طیبه، از کلمه ای پاک، از یک اصل پاک و مقدس. که همه جوانب اون پاکه. یه فکر، یک باور، یک انرژی یک کلام ، یک ایده … از همه جهت پاک. وقتی اجرا میشه یه تنه و اصل محکم و استوار رو پایه گذاری میکنه، و شاخ و برگ و جزئیات اون در جوانب مختلف خیر و برکت و فراوانی و ثروت و معنویت رو گسترش میده. و در آیات بعدی خداوند فکر و باور و کلام و عقاید غلط و منفی رو تشبیه می‌کنه به علف هرز که هر چقدر هم رشد کنه بازم محکوم به فناست، کیو دیدی از علف هرز محصول برداشت کنه؟ ولی یه درخت ارزشمند ثمری میده که همه ازش بهرمند میشن.

          یه مثال مشهودش همین سایت استاد عباس منش. اولین بار ایده و فکر اولیه اش گسترش توحید و یکتاپرستی در جهان بوده. وقتی استاد از ابتدا این نهال رو کاشت ذره ذره تنومند شد و افراد اومدن و بیشتر و بیشتر شدن. فرض کن ما بتونیم یه آمار بگیریم از تک تک اعضای سایت و از هر نفر یه عدد بگیریم که فلانی از آموزشهای استاد چقدر موفقیت مالی کسب کردی؟ (ببین فقط موفقیت های مالی رو دارم مثال میزنم چون به عدد میشه بیان کرد، روابط ، احساس خوب و خوشبختی و سعادت و شکرگزاری قابل بیان با اعداد نیست) مجموع تمام تراکنش‌های مالی ناشی از آموزشهای استاد عباس منش چقدر خواهد بود؟ چند میلیارد؟ درحالیکه استاد روز اول نگفت من یه سایت بزنم فلان عدد تراکنش مالی ایجاد کنه، ولی الان چند هزار نفر عضو داره، موفقیت‌های مالی استاد و همه دانشجویان شون رو اگه جمع بزنیم واقعاً خدا می‌دونه چقدر میشه. همه اش از یک باور مقدس و پاک شروع شد.

          برای علف هرز و باورهای شرک آلود دیگه مثال نمی‌زنم چون هنوز کلی حرف دارم.

          خدایا کمکم کن فراموش نکنم چیا رو میخوام بگم.

          طی یکی دو روز گذشته من کامنتهای مختلفی رو خوندم ولی دوتا کامنت عجیب سکشن زد توی مغزم. از دوتا انسان نورانی و ارزشمند. از یه زوج توحیدی. یکیش کامنت ارزشمند سیدعلی عزیزم، یکیش هم کامنت ارزشمند همسر گرانقدر شون خانم کیانی فر. کامنت سیدعلی در پاسخ به شما بود. دو انسان گرانقدر یک باور توحیدی رو‌ به دو شکل بیان کردن و من از تعجب بقول شاعر «دهقان به تعجب سر انگشت گزان است…» و میگم این دو انسان ارزشمند لایق داشتن این چنین زیبایی‌های در زندگیشون هستن. لایق هستن بهترین و زیباترین نقاط جهان رو بگردن.

          کامنت سیدعلی نکات فراوانی داشت ولی یه باور طلایی توش بود که ذهن من مقاومت داشت در پذیرشش ولی چون به باورهای سید علی بیشتر از باورهای داغون خودم اعتماد دارم گفتم حق با سیدعلی ه حتی اگه من الان نتونم درک کنم. سیدعلی نتایج طلایی دستشه. و اون باور این بود «در ابتدا از شغلی که داری به نهایت احساس خوب و خوشبختی و عاشق بودن برسی تا جهان تو رو به یه شغل بهتر هدایت کنه» یاد اون باور توحیدی استاد عباس منش افتادم «تنها راه گذار از ثروت رسیدن به آن است» ببین من باید یاد بگیرم از کار توی صنعت لذت ببرم. از آتش‌نشان بودنم لذت ببرم احساس خوبی داشته باشم ازش، احساس ارزشمندی کنم تا بتونم برم بالاتر.

          (من بدون مثال هوافضایی نمیتونم حرف بزنم خخخخ)

          مثل اینه که خلبان بخواد اوج بگیره ولی استیک رو بده پایین، یا اگه هلیکوپتر باشه اهرم کالکتیو رو بده پایین ، چطوری میخوای با کالکتیو منفی ، ارتفاع مثبت بگیری؟ بقول خلبانها پازیتیو کلایمب کنی.

          همین باور طلایی و ارزشمند و توحیدی توی کامنت خانم کیانی فر به شکلی دیگه گفته شده بود. اونجایی که خانم کیانی فر در مورد مهاجرت و موانع اون صحبت میکنن، و اینکه تلاشهای مکرر شون نتیجه نمی‌ده ،و نهایتاً از خداوند درخواست هدایت میکنن، و میگن اکی اگه قراره همینجا ایران بمونم، میمونم و نهایت لذت رو از این سرزمین میبرم. اون وقت ترمز ها آزاد میشه، و اولین هدایتها و نشانه ها میاد و مهاجرت شون شروع میشه. وقتی به باور «ارزشمند بودن و لذت بردن از همین سرزمین ایران می‌رسند خداوند درهای مهاجرت به سرزمین های دیگه رو براشون باز میکنه» میگه بفرمائید بندگان موحد و یکتاپرست من،بفرمایید در زمین خداوند سیر کنید. «قل سیروا فی الارض» «ارض الله الواسعه»

          گفتم «خدایااااااا این دوتا بنده ات لایق داشتن بهترین نتایج هستن» (جمله رو با تاکید بخون، کلمه بهترین هم تشدید داره)

          این دوتا انسان بینظیر دارن باورهاشون رو زندگی میکنن، من تازه دارم سعی میکنم بیسیک ها رو تغییر بدم. خب معلومه «میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است»

          این دوتا کامنت واقعاً یه تغییر اساسی در ذهنم ایجاد کرد.

          قصه بعدی که میخوام برات تعریف کنم اینه که دو روز پیش همسر زنگ زد که توی گرمای بالای 40 درجه بوشهر که ادارات رو تعطیل کردن، ناگهان کولر ما خراب شده. چند روز پیش یکی از همکاران کولرش خراب شده بود و سی و چند میلیون تو خرج افتاد. خب منم ماه گذشته با موضوع خرابی کولر ماشینم درگیر بودم. اینبار من عسلویه بودم،و اتفاقاً حالم هم خیلی عالی بود که ناگهان این تماس برقرار شد. «فلانی کولر خراب شده، خونه بشدت گرمه». بلافاصله صدها نجوای بزرگ و کوچیک از زوایای مختلف شروع شد. (یاد سکانس حمله یه ساحل نورماندی افتادم توی فیلم نجات سرباز رایان)

          تنها چیزی که تونستم بگم این بود: آروم باش ، یه کم بهم زمان بده فکر کنم ببینم چیکار میتونم بکنم. گفت ببین هر کاری میخوای بکنی زود باش اینجا شده خود جهنم. گفتم آرامشتو حفظ کن، من درستش میکنم. خیالت راحت (یاد کامنت جواد عزیز افتادم، خدایا من ادعای حل مسئله کردم، تو هوامو داشته باش، خودت هدایتم کن) تلفن رو قطع کردم شروع کردم با خودم مرور کردن، اکی ،من حالم خوبه، این موضوع قراره به من درسی رو بده، بذار ببینم خدا برام چه پلن آموزشی داره. پاشدم رفتم وضو گرفتم و دو رکعت نماز خوندم و بعدش رفتم سراغ قرآن. کمی حالم بهتر شد ولی پینگ پونگ ذهنی شروع شد، تعق و توق صدای ضربه های توپ و راکت میومد. یکی من بگم یکی ذهن نجوا بزنه،فورهند ، بک‌هند .

          و اعتراف میکنم حالم داشت منفی میشد ولی گفتم اکی من مطمئنم خدا منو تنها نمیذاره. این یه درسی برام داره. ساکت باش ذهن عزیزم اجازه بده خدا کارشو انجام بده. «ذهن عزیزم ،درسته شما بندگی کردن بلد نیستی، ولی خداوند خدایی کردن رو خوب بلده»

          هیچکسی رو سراغ نداشتم بره سراغ این موضوع ، همسر هم خودش تنها بود و بنا به دلایلی نمی‌خواستم از برادرم درخواست کنم این کار رو برام انجام بده چون اون تعمیرات کولر رو‌ در حد عالی مسلطه. (ببین عالی در حد عیب یابی از پشت تلفن، بهش میگی کولر اینجوری شده کار نمیکنه، میگه فلان صدا رو میده، فلان لرزش رو داره ، این فلان قطعه است، هر کی جای داداشم حامد بود ثروت خوبی بهم میزد ولی خدا خیرش بده باورهاش بشدت داغونه). رفتم به مسئول شیفت گفتم مرخصی میخوام یه روز برم خونه، هر کاری کردن دیدن نفرات تعدادشون به حد نصاب نمی‌رسه گفتن حمید بخدا شرمنده فردا نمی‌تونیم ، ولی پس فردا یه نفر بهمون اضافه میشه برو و بیا (پس فردا امروزه، چهارشنبه، مرخصی بهم دادن، ولی من الان سر کارم)

          گفتم اکی من به نشانه ها باور دارم. حتماً دلیلی داره، یه روز صبر میکنیم. به خانمم زنگ زدم گفتم یه روز میتونی صبر کنی. شرایط من اینه، برو خونه خواهرت یا مامانت ، من خودم میام درستش میکنم.( با اعتماد به نفس میگم خودم حلش میکنم ولی ته دلم میگم خدایااااااا من بشدت به راهنمایی و کمکت نیاز دارم.)

          روز بعدش مسئول شیفت اومد گفت خودم رفتم به رئیس گفتم برات مرخصی رد کنه برای چهارشنبه، امروز عصر من میرم بوشهر بیا با هم بریم. گفتم باشه دیدم خداوند وسیله ایاب و ذهاب رو فراهم کرده، گفتم OK برو که رفتیم که رب العالمین داره یکی یکی پلن رو چیدمان می‌کنه. سلطااااااااااان فرمون دست شماست قربان، امر بفرمائید من چیکار کنم. بهم گفت یه زنگ به حامد بزن ازش یه راهنمایی بگیر ، گفتم چشم. زنگ زدم گفتم حامد کولر دچار مسئله شده. گفت اگه رد روغن اطراف لوله ها می‌بینید نشتی گاز داره (حداقل 4 تومن هزینه رو دستم میذاشت) اگه روشن می‌کنید فن کار می‌کنه ولی موتور لرزش داره، زور میزنه ولی روشن نمیشه خازن کولر سوخته(کمتر از 200 هزار تومن) شواهدی که رو میدونستم بهش گفتم گفت یا خازنه، یا اتصالاتش. سر راه میری بوشهر یه توقف بزن وسایل رو میذارم خونه مامان اینا برو بردا‌ر. گفتم زحمتت میشه و قیمتش چنده و … گفت حمید خجالت بکش … بیا بردار ببر ،زشته حرف پول میزنی ،تو ببر اصلا ببین خازن خراب شده یا نشده.

          دیدم خداوند برام مرخصی گرفته، ماشین گرفته، خازن رو تهیه کرده، منو رسوند تا خونه ، خدا رو شاهد میگیرم تعویض خازن کمتر از ده دقیقه زمان برد. روشن کردم، کولر عین ماست روشن شد. گفتم خدایا ، من این همه مدت یادم نبود بابت این نعمتت شکرگزاری کنم. منو ببخش، خدایا ازت ممنونم. خدایا همه رو تو چیدمان کردی. من تا لحظه ای که کولر رو تعمیر کردم(خداوند برام تعمیرش کرد) یه هزار تومنی خرج نکردم. بعدش گفتم خب این که درست شد پس من مرخصی لازم ندارم فردا. میرم سرکار ، یه روز کسر کار هم بخورم حدوداً یه تومن به ضررم میشه. بذار برم سر کار. پاشدم با ماشین خودم اومدم عسلویه، سر راه یه بنزین زدم. داشتم میرفتم یه سانتافه توی مسیرم بود، یه صدایی توی قلبم گفت حمید چرا برای برگشتن ازم درخواست نکردی؟ من همین سانتافه رو مأمور میکردم تو رو برسونه سر کار. گفتم آره بخدا، راست میگه ، همون‌جوری که من برای رفتن و تعمیر یه هزار تومنی پول از جیبم ندادم و خداوند بینهایت دستش رو مامور کرد، خب برگشتن هم با یه دست دیگه اش کمک میکرد. چرا من حواسم نبود.

          میگن یه آقایی چراغ جادو پیدا کرد غول چراغ اومد بیرون گفت سه تا آرزو کن، گفت یه دونه سمند میخوام، گفت بفرمائید اینم سمند ، آرزوی دوم، گفت اینم یه دونه سمند، گفت خب بیا اینم دومین سمند، آرزوی سومت چیه گفت میشه اینم یه دونه سمند،گفت عجب ؟ بیا اینم سمند سومی، چرا سه تاشو گفتی سمند ؟ گفت میخوام سه تاشو بفروشم یه دونه مزدا تری بخرم… حکایت درخواست های ماست از خدا. خب پسر همون اول درست درخواست کن از خدا. چرا دست خدا رو می‌بندی؟

          این موضوع واقعاً برام درست داشت. بقول استاد توی شیوه حل مسائل رفتم و مسئله رو حل کردم و برگشتم و یاد گرفتم از خداوند کامل درخواست کنم و تسلیم و صبور و خاضع باشم و احساس خوبم رو حفظ کنم تا یادم بمونه که خداست که دستانش رو به یاری ما می‌فرسته.

          وقتی رسیدم عسلویه رفتم سراغ قرآن، گفتم خدایا تعهد قرآنی امروزم رو بنویسم. بگو چی اومد؟ همون آیه ای که چند روز پیش توی کامنتت برام نوشته بودی.

          آیه 29 سوره رعد. «الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ» منو کجا میبینی ، روی ابرها بودم و کلی ذوق و اشک شوق و کلی حال خوب و دفتر و باز کردم و شروع کردم به نوشتن. در پایان صفحه نوشتم «خدایا من (سر این موضوع به این سادگی اینقدر نجوا اومد سراغم و) فقط به اندازه یه دونه ارزن بهت اعتماد کردم و امید و ایمان به خرج دادم تو همه کارها رو برام انجام دادی، ( من از خودم چی داشتم مگه ؟!) خدایا دونه ارزن منو به اقیانوس بدل کن.»

          اینم حکایت دیروز و امروز من بود و این همه درسی که برام داشت.

          بعد از اون یه حسی بهم گفت حمید بیا یه یادآوری برای خودت بذار که همیشه یادت بمونه. توی شرایط سخت به یاد خودت بیار که چطوری خداوند بهت کمک می‌کنه. رفتم توی نوت گوشی یه صفحه جدید باز کردم و موضوعش رو نوشتم«فکت هایی در خصوص جریان هدایت و حمایت الهی در زمان حل مسائل» و چند تا موضوعی رو که یادم بود من با مسائل مواجه شدم و خداوند برام برنامه رو چیدمان کرده و مسئله حل شده رو نوشتم. که یادم بمونه ، وقتی ذهن شروع می‌کنه به نجوا ، بذارم جلوش بگم ذهن نجواگر کفور عزیزم، نظرت در مورد یه کمی سکوت چیه؟ شما ابزارت منطقه! اکی ! اینها هم فکت هایی هستن که در گذشته خداوند من رو مورد حمایت قرار داده و منو تونستم مسائل رو حل کنم. Be quiet please.

          و در پایان کامنتم یه بیت شعر بنویسم از حافظ شیرازی در وصف حال خودم.

          «طوطیان در شِکَّرِستان کامرانی می‌کنند ؛ و از تَحَسُّر دست بر سر می‌زند مسکین مگس»

          تفسیرش به زمان ساده میشه «دانشجویان توحیدی استاد عباس منش دارن در زمین خداوند سیر میکنن و از زیبایی ها بهرمند میشن، حمید امیری ذوق زده است که تونسته یه کولر تعمیر کنه»

          در پناه نور هدایت نور علی نور رب العالمین ، همواره نورانی باشی‌.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 51 رای:
          • -
            سعیده شهریاری گفته:
            مدت عضویت: 1285 روز

            بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

            ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهَالَهٍ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ وَأَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿119﴾

            [با این همه] پروردگار تو نسبت به کسانى که به نادانى مرتکب گناه شده سپس توبه کرده و به صلاح آمده‏ اند البته پروردگارت پس از آن آمرزنده مهربان است (119)

            إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّهً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِیفًا وَلَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿120﴾

            به راستى ابراهیم پیشوایى مطیع خدا [و] حق‏گراى بود و از مشرکان نبود (120)

            شَاکِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿121﴾

            [و] نعمتهاى او را شکرگزار بود [خدا] او را برگزید و به راهى راست هدایتش کرد (121)

            وَآتَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ ﴿122﴾

            و در دنیا به او نیکویى و [نعمت] دادیم و در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود (121)

            حمید حنیف عزیزم سلام بروی ماهت

            سلام از تلاش آگاهانه یک‌عدد سعیده برای باز شدن بند های دستش برای فعالیت در غار حرا

            ازت معذرت میخوام اگر پاسخ دادن بهت انقدر طول کشید…

            میدونی که ؟عادت ندارم با دستام بنویسم ،خط به خط نوشته هام از قلبم نوشته میشه برای بچه ها …

            پس صبر میکنم تا قلبم برای نوشتن باز بشه …

            وضو گرفتم …هدایت خواستم از الله …

            و شگفت زده شدم از آیات بینظیرش …

            امیدوارم شماهم غرق لذت شده باشی …

            حمیدجان از خط به خط کامنتت لذت بردم ،میدونی که چقدر عاشق کامنت هائیم که هرچی اسکرول کنم تموم نشه دیگه…؟

            علاقه به خوندن از بچگی توی وجود من ریشه داشت،انقدر که تموم داستان های کتاب فارسی رو قبل از شروع سال تحصیلی من خونده بودم …

            اما داستان ها و رمان ها و کتاب ها کجا …؟

            کامنت دوستان توحیدی غار حرای من کجا …؟

            لذت میبرم از خط به خط کامنت خوندن چون نور خداوند رو به قلبم باز می‌کنه و هرچقدر بیشتر میخونم این نور قلبم رو روشن و روشنتر می‌کنه …

            حالا اگر حمیدِ حنیف اون ور خط این تلگراف باشه که فبها المراد :)

            از تموم تجربیاتت لذت بردم …از مدار آسونی هات …از روی دوش خدا نشستنت…

            دمتم گرم…

            جات رو سفت بچسب روی دوشش …

            ی جایی استاد تو قدم نه میگه …

            به خدااا بگووو آقاااا من بلددد نیستم راااه برم :) منو بزار اون بالاااا:)))

            و اون تمرینت برای نوشتنِ فکت های زندگیت

            دقیقا صحبت استاد تو قدم ١٢..که تنها ابزار ذهن منطقه …نتایج رو ی جا ثبت کنید و منطقی به ذهنتون بگید این مسیر این نتایج رو داده …پس همین مسیر رو ادامه میدم تا نتایج بزرگتر و بزرگتر بشه …این ذهن خیلی چموشه …ولی اگر رامش کنی خوووب سواری میده :)

            حمید جان …این چند روز انقدر محو قدرت پرورگارم که حتی وقتی می‌خوابم یهو یادم میاد چه اتفاقاتی افتاده …خواب از سرم میپره…حتی اگر کل شب قبل نخوابیده بوده باشم …

            به خودم قول دادم بیام و ازش بنویسم …ولی هروقت پروردگارم اجازه داد …

            در همین راستا …داشتم با یکی از اعضای خانواده صحبت میکردم بهم گفت چطور این اتفاق فوق العاده برات افتاده …؟نکنه فلانی سفارشت رو کرده ؟

            حمید احساس کردم یکی پاش رو گذاشته روی گلوم…احساس عصبانیت و انزجااار وحشتناک …ازین شرک واضح …

            احساس موسی داشتم که میخواد خرخره ی هارون رو بجوعه:) که چرا بقیه گوساله پرررست شدند …

            خیلی طول کشید تا تونستم عصبانیتم رو کنترل کنم …

            چند ساعت بعد …باز از اعضای همین خانواده ی عزیز داشتم صحبت میکردم …ی درخواست معقول ازش کردم گفتم بخدا وقت ندارم ،با اولین بخدا من گفتم اووووکی،اصلا مهم نیست ،بیخیال

            بعد اون شروع کرد

            به خدا ، به الله.. والله …

            ببین نفهمیدم چطور این فریاد از من درومد که سرش داد زدم به چه حقی داره برای ی مسئله ی به این کوچکی اسم الله رو میاری وسط …؟

            ببین ادا و اطوار نبود ،نفهمیدم اصلا این انرژی از کجا اومد

            حس این رو داشتم یکی داره مقدساتم رو زیر سوال می‌بره …

            مقدساتی که این چند روز من رو به سجده ی سکوت انداخته …

            بعد ازین اتفاقات درخواست هدایت کردم …گفتم خدایا من چم شده؟ چرا دارم پاچه ی بقیه رو میگیرم …؟

            قرآن رو باز کردم وفکر می‌کنی چه آیاتی اومد ؟ صفحه ی اول و دوم سوره توبه !

            حتما خودت خوندیش …آیات بسیار سنگینیه… حتی سوره بسم الله هم نداره…

            اما احساسم خوب بود ،احساس بدی نداشتم … همه ی آیات رو خوندم …

            و سعی کردم بهش فکر کنم و هدایتش رو دربیارم …

            باورت میشه …شاید قضاوت بشم اما واقعا احساسم این بود خدا هم همراه من عصبانیه:)از آدم های مشرک:)

            گفت عصبانیتت طبیعیه :) منم عصبانی میشم عزیزم :)

            منم برائت اعلام میکنم از مشرکین :) اینکه عصبانی شدی نشونه بدی نیست ،یعنی روحت دیگه ظرفیت پذیرش شرک رو به هیچ عنوان نداره…

            حمید عزیزم فکر کنم قبلا هم بهت گفتم که این کتاب انقدر فرکانسیه که اگر با حالت منفی یا فرکانس بد(نه نگرانی و اضطراب) بری بازش کنی آیاتی میاد که انگار بدترم میشی :)

            ولی وقتی سعی میکنی حداقل از حالت منفی یکم به خنثی برسی و طلب هدایت کنی قششنگ میارتت بالا ….

            می‌خوام بگم وقتی حااالت خوبه !وقتی روی فرکانس توحیدی …حتی سوره توبه هم پر از آرامش برات …پر از فرکانس خوب …

            به قول استاد، البته این نظر منه نه قانون …ممکنه دقیقا درست نباشه …

            ی سعیده و ی عقل ناقص و پونصد شصت روز تلاش برای فهمیدن قرآن …

            امیدوارم خداوند لیاقت بده بیشتر و بیشتر ازین اقیانوس آگاهی و نور و عشق و عسل برداشت کنم …

            خداروصدهزاااار مرتبه شکر …فکرش رو نمی‌کردم همینقدر هم بتونم برات بنویسم …

            نگاه کردم نفیسه جان نوشته که حتما سعیده پاسخ همتراز میده …

            نفیسه جانم …ممنونم از لطف و محبتت ،من هم خیلی وقت ها به فرکانس کامنت ها دسترسی ندارم …

            ببین چقدر طول کشید تا بتونم جواب بدم…؟

            هیچکس پرفکت نیست …

            مهم اینکه همه ی ما تلاش می‌کنیم در مسیر درست بمونیم …این مهم ترین تلاش زندگیمونه …

            حمید حنیف عزیزم ،به دستان قدرتمند الله بینظیر میسپارمت …

            الهی که در بهترین زمان و مکان این تلگراف رو دریافت کنی

            بهترین ها نصیب قلب موحدت …

            عشق توحیدی …ثروت توحیدی …مهاجرت توحیدی …

            غرق نور الله باشی همیشه

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
            • -
              حمید امیری Maverick گفته:
              مدت عضویت: 1271 روز

              سلام و درود فراوان به سعیده نورانی پروردگارم. الهی که در بهترین زمان و مکان و شرایط باشی و نور هدایت رب العالمین همواره روشنی بخش و امید دهنده قلب نازنینت باشه، همون‌جوری که موسی پیامبر گفت «انی انستُ ناراً» .

              کامنتت بی نظیر بود. و خیلی برام لذت‌بخش و آموزنده و آرامش دهنده. بارها و بارها ازت نکات طلایی یادگرفتم و بسیار تحسینت میکنم. صبح داشتم میومدم سر کار همزمان داشتم آیت الکرسی گوش میدادم که ذهنم آروم بشه و با نور قرآن منور بشه. همزمان سایت رو چک کردم و نقطه آبی رو دیدم و دیدم از شما و محمدحسین تجلی عزیزم و خانم زمانی بزرگوار کامنت دارم. بی اختیار یه لبخند رضایت روی صورتم و یه حس الهی شکر توی قلبم اومد.

              خداوکیلی آدم یاد اون «رحما بینهم» می‌افته در توصیف اهل ایمان در قرآن. که اهل ایمان بین خودشون خیلی با هم در صلح هستن، خیلی حالشون با هم خوبه. مایه اشتیاق و انرژی مثبت همدیگه هستن.

              چند وقت پیش توی خونه مادرم بودم برادر بزرگترم اومد، 14 سال از من بزرگتره ولی شما بگو 14 سال نوری مدارش از من دوره. یه حرفی زدم اون یه جواب بی سر و ته بهم داد. یه نفس عمیق کشیدم و سکوت کردم. و این سکوت چندین دقیقه ادامه داشت ولی یهو منفجر شدم و شروع کردم به خودم فحش دادن. که چرا با یه کسی همکلام شدم که اینجوری بهم توهین کنه. گفتم این شخص غریبه ترین شخص زندگیم محسوب میشه ، درحالیکه بچه های سایت خانواده حقیقی من هستن. اینها محرم اسرار من هستن، اینجاست که میتونم فارغ از قضاوت هر حرفی توی دلم هست رو بزنم و نه تنها قضاوت نشم بلکه از خانواده ام بیشتر یاد بگیرم و فیدبک مثبت دریافت کنم.

              آره بهت حق میدم وقتی آدمهای مشرک ذهنی (ضمن احترام به روابط فامیلی شون) حرفی میزنن که با روح توحیدی شما سازگار نباشه حق دارید برافروخته بشید.

              من وقتی اون صحنه برام اتفاق افتاد داشتم به خودم بد و بیراه میگفتم که من فلان چرا اصلا میام اینجا، چرا در حضور فلان آدم فلان حرف میزنم … مادرم و خواهرم میگفتن حمید تو کوتاه بیا. مشکل از تو نیست فلانی خودش همینجوریه. بعد که یه کمی آرومتر شدم دیدم آره حق با خواهرمه، نتایج زندگی اون گویای باورهای هست. چطوری تمام داشته هاش رو یکی یکی با باورهای غلط و شرک آلود از بین برد. و به خودش ظلم کرد. ولی باز هم من به خودم هینت میدادم که وای به حالت حمید اگه در حضور آدم های مشرک بخوای حرف بزنی.

              میدونی مثل چیه ، فکر کنم توی دوره دوازده قدم بود که استاد عباس منش مثال سطل رنگ سفید رو میزنه که اگه یه قطره رنگ سیاه توش ریخته بشه مشخص نیست. برخورد و گفتگو با این آدمهای سمی مثل اینه که سفید ترین رنگ دنیا رو توی سطل داشته باشی یهو یه حجم سنگینی رنگ سیاه بریزی توش. حق داری عصبی بشی. حق داری برافروخته بشی. خودت مثال قشنگی زدی ،مثال موسی. موسی پیامبری که 40 شبانه روز رفته با خداوند خلوت کرده «فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً» وقتی شرک‌ و بت پرستی رو میبینه خونش به جوش میاد. ما که هنوز 4 شبانه روز هم با خداوند خلوت نکردیم. والله حق داریم عصبانی بشیم.

              چقدر عالی عمل میکنی به قوانین که هر وقت احساس قلبی بهت اجازه نوشتن میده می‌نویسی.

              هدایت قرآنیت بسیار عالی بود. مثال از ابراهیم جان علیه السلام. پیامبر مورد علاقه ام بسیار لذت‌بخش بود.

              ازت ممنونم سعیده عزیزم، بخاطر دعای خیرت، بخاطر حال خوبت و بخاطر قلب نورانیت.

              شما داری روی خودت کار می‌کنی ولی ما اعضای خانواده ات توی این خانواده توحیدی داریم از برکاتش بهره می‌بریم. واقعاً ازت ممنونم ،ازت ممنونم که اجازه دادی خداوند هدایتت کنه ،بخاطر دستان تسلیمی که به درگاهش بالا بردی و گفتی «رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر»

              الهی که همواره در پناه جریان سراسر نو رب العالمین نور علی نور باشی ،در بهترین زمان ، در توحیدی ترین سرزمین، در کنار موحد ترین انسانها.

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
            • -
              یاسمن زمانی گفته:
              مدت عضویت: 2396 روز

              سلام به سعیده ی عزیزم!

              دیگه داشتم نگرانت میشدم دختر! دیدم چند روزی چیزی ننوشتی…البته دیدم به چند تا کامنت ها امتیاز دادی و خیالم راحت شد که به هر حال تو سایت هستی و خیلی تحسینت میکنم که منتظر میمونی تا با قلبت بنویسی نه با دستت…حتی اگر روزها طول بکشه!

              خیلی مشتاقم تا از اتفاقات فوق العاده ای که برات افتاده به وقتش بیای بگی و من هم ایمانم قوی تر بشه با دیدن این الگوها!

              احساست رو درک میکنم در مقابل صحبت های شرک آلود اطرافیان! میدونی، من حالا در مورد خودم میگم، با اینکه هنوز خیلی کار دارم تا به توحید عملی برسم، ولی بعضی وقت ها میبینم اصلاً با 90% آدم های جامعه غریبه م و نمیتونم دو تا جمله باهاشون حرف بزنم چون کلاً تو در و دیواره حرفاشون. البته که هر چی ما روی خودمون کار کنیم طبق قانون باید آدم های اطرافمون هم کیفیتشون بره بالا! مثلاً چیزی که برای خود من پیش اومد چند روز پیش یه manager جدید اومد سر کار (ما چند تا manager داریم که با هم co-manager هستن) که انقدر حرفای خوب و مطابق با همین قوانینی که ما داریم درک میکنیم، زد که من حَظ کردم و کلی تحسینش کردم تو دلم و خدا رو شکر کردم!

              در پناه خدای یکتا برات آرامش و نعمت های غیر قابل شمارش آرزو میکنم که شایسته ش هستی عزیزم!

              به امید دیدار (قلب قلب قلب)

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            یاسمن زمانی گفته:
            مدت عضویت: 2396 روز

            سلام به حمیدِ حنیفِ سایت عباس منش دات کام!

            وقتی برای سعیده نوشتین خودتو آماده کن برای یک کامنت طولانی گفتم آخ جون! حمیدِ عزیز دوباره نوشتنش گرفته و من قراره کلی حس و حال خوب بگیرم از طریق این دست محبوب خدا!

            کامنت سید علی در جواب سعیده و کامنت عادله ی عزیز واقعاً هر دو محشر بودن و برای خودِ من خیلی لامپ ها رو تو ذهنم روشن کرد .. لامپ هایی که قبلاً هم روشن شده بودن اما باز توی روزمرگی ها کم نور شدن!

            که باید عاشق اون کاری که الان دارم میکنم باشم، عاشق اون جایی که الان دارم زندگی میکنم باشم تا به شغل بهتر و جای بهتر هدایت بشم. این جمله رو شاید هزاران بار شنیدم از استاد ولی امان از انسان با ریشه ی نسیان…امان از ذهن فراموشکار!

            چقدرررر حس خوبیه که خودتو رها کنی و بسپری دست خدا…مثل وقتی که توی آب به صورت طاق باز بخوابی (نمیدونم اسمشو درست گفتم یا نه!) منظورم اینه که صورتت رو به آسمون باشه و دست و پاها رو ول کنی، و اون وقت به راحتی و نرمی میای روی سطح آب! حالا برعکس اگه هی دست و پا بزنی و خودتو سفت بگیری فرو میری اون تَه مَه ها!

            دوش با من گفت پنهان کاردانی تیز هوش

            وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش

            گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع

            سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش

            داستان کولر خیلی جالب بود و حقیقتاً چیزی شیرین تر از این نیست که حل مشکلت رو بسپری دست خدا و خدا هم که نعم الوکیل اگر اونو کافی بدونیم!

            حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ

            آخ امان از این ذهن در برخورد با تضادها…بعضی وقت ها خنده م میگیره دیگه! مثل یه پیرزن غُر غُرو هی شروع میکنه به غُر زدن…دیدی اینجوری شد؟ دیدی با اینکه داشتی رو خودت کار میکردی باز فلان طور شد…دیدی فایده نداره!

            بهترین راهش همینه که شما گفتی و اتفاقاً من هم چند روز پیش به این فکر کردم که باید توی گوشیم یه نوت باز کنم برای نوشتن مواردی که خدا معجزه وار مسئله مو حل کرد، از ریز و درشت…تا اینجور مواقع خدمت ذهنم عرضه کنم تا بلکه خجالت بکشه و ساکت بشه!

            وای مُردم از خنده از اون داستان چراغ جادو!!! خیلی بامزه بود و در عین حال یه کم تکان دهنده بود از این جهت که ما هم خیلی اوقات همین رفتار رو داریم! انشالله خدا دونه ی ارزن هممونو به اقیانوس بدل کنه!

            باز هم ممنون به خاطر کامنت های زیبات و در پناه خدا بهترین ها رو برات آرزو می کنم!

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
          • -
            محمد حسین تجلی گفته:
            مدت عضویت: 2227 روز

            به نام خداوند توانا و مهربان

            درود به شما دوست های عزیز و هم فرکانسی من حمید عزیز و سعیده خانم

            حمید جان چقدر درس های ارزشمندی رو برای ما بازگو کردی

            واقعاً سپاسگزارم

            موضوع هدایت به تعمیر کولر واقعاً شکفت انگیز بود و ایمانم رو قوی کرد

            ولی چیزی که خیلی خیلی بیشتر برای من جذاب بود برداشت عالی ای بود که شما از دیدگاه علی آقا و خانم کیانی فر داشتی

            چقدر زیبا نوشته بودی که باید تسلیم خدا باشیم و بگیم خدایا من اینو می خواهم و تسلیمم اگه این… (توی این مثال ایران موندن) برای من خوبه راضیم به رضای تو…

            اون دیدگاه علی آقا در پاسخ به سعیده خانم رو من هم خواندم ولی ذهنم یه کمی در موردش مقاوت داشت!!

            الان که شما هم دوباره بازگو کردی

            به شدت ذهنم درگیر شد که آخه من چطور عاشق این کارم باشم؟! منظورم مشاور املاکه!!

            ولی سعی می کنم آروم باشم و از زندگیم لذت ببرم و از خداوند می خواهم ، از فردا می خواهم در تمرین ستاره قطبی هم درخواست کنم که… خدایا بهم نشونه هایی بده و هدایت هایی به قلبم بفرست تا عاشق کارم بشم و با اشتیاق خیلی بیشتری در این زمینه فعالیت کنم

            الهی به امید تو

            راستی مثال غول چراغ جادو هم به شدت کاربردی بود و البته خنده دار

            من خودم بیشتر وقتا فکر می کنم فلان کا

            کالا رو باید بهم هدیه بدهند!!

            چرا ؟! چون در پس ذهنم اینه که خودم که نمی توانم خلقش کنم!!

            و در توحید عملی قسمت 3 استاد تاکیید می کنه که این شرکه!!

            حمید جان این روزها یه کمی برای کار کردن روی خودم گوش دادن به فایل ها ، خواندن کامنت ها در جاهای مختلف سر در گمم

            و

            نمیدونم دقیقاً باید کجا باشم و به شناخت دقیق از خودم نرسیدم

            نمیدونم دقیقاً کجاها خیلی باورهای محدود کننده دارم…

            ولی خوشحالم میدونی چرا؟

            چون با تعهد خیلی بیشتری توی سایت هستم ، دیدگاه های خوب رو می خوانم

            بعضی از دیدگاه ها رو چندین و چند بار می خوانم

            خیلی بیشتر فایل های استاد عباس منش رو گوش می دهم

            و انصافاً خیلی کمتر یوتیوب و سایت های دیگه میرم و نتایج هم داره میاد و احساس می کنم لاک پشتی دارم رشد می کنم :)

            خداوند کمکم کنه با تعهد و استمرار بیشتری این مسیر رو پیش برم

            همین که خیلی بیشتر از قبل فایل گوش میدهم و در این سایت فعال هستم

            (منظورم از بیشتر از قبل از عید نوروز تا امروزه

            چون 6 ماه قبل از عید رو من خیلی رفته بودم تو در و دیوار و از این فضا دور شده بودم)

            خودش یک رشد بزرگه و البته که یک سری نتایج مالی خوب هم در این چند ماه گرفتم

            ممنونم که همیشه با دیدگاه های فوق العادت درس های ارزشمندی رو با ما به اشتراک می گذاری

            به دستان قدرتمند فرمانروای یکتای جهان خداوند مهربان می سپارمت

            خدایا تنها تو رو می پرستم و تنها از تو یاری می جویم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
            • -
              حمید امیری Maverick گفته:
              مدت عضویت: 1271 روز

              سلام و درود مجدد محمد حسین عزیزم. ممنونم از پاسخ ارزشمندت به کامنتم.

              اون مثال لذت بردن از زندگی در ایران صحبت من نبود. صحبت سرکار خانم عادله کیانی فر بود ، همسر آقا سیدعلی خوشدل. خیلی شبیه نظر سید علی جان بود، بخاطر همین تشابه طرز فکرشون گفتم این دو نفر لایق داشتن بهترین نتایج هست،لایق حضور شون در کنار همدیگه هستن.

              اون کامنت بینظیر سیدعلی عزیز به خانم شهریاری منم بشدت مقاومت داشتم ولی میدونی چی ذهن منطقی منو تسلیم کرد …

              اون مشت محکمی که زدم به ذهن نجواگرم و بهش گفتم آرواره ات رو ببند و حرف نزن، یه نگاهی به نتایج سیدعلی بنداز بعداً مقاومت کن.

              بقول استاد عباس منش توی قدم اول میگه ذهن مثل اسب چموشه، اگه رامش کنی خوب سواری میده، اگه رامش نکنی حتماً بهت آسیب می‌زنه.

              پیشنهاد میکنم چند بار دیگه اون کامنت سیدعلی رو مرور کن و هر جا ذهنت مقاومت داشت با صدای بلند بهش بگو حق با سیدعلی ه چون نتایج دستشه.

              همین که من توی گرمای 42 عسلویه دارم کار میکنم سیدعلی توی هوای خنک داره تفریح و سفر می‌کنه و همزمان درآمدش برقراره این یعنی 100-0 از من جلوتره.

              برات از درگاه خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم محمدحسین عزیز.

              الهی که حال دلت همیشه همیشه عالی باشه.

              در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
          • -
            Nafis گفته:
            مدت عضویت: 1065 روز

            سلام جناب امیری

            میدونم این دیدگاه را برای سعیده جان گذاشتید و ایشون قطعا پاسخی هم تراز دیدگاه ارزشمند شما براتون می گذارند اما من هم به عنوان کسی که این متن الهی را خواند خواستم اندازه خودم ازتون تشکر کنم و بگم این نوشته نه فقط ردپایی برای شما بلکه برهان روشنی برای قلب همه ما هم شده است

            ممنون از سخاوتی که به خرج می دهید در مورد مثالها و طولانی بودن متن

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سمیه زحمتکش گفته:
      مدت عضویت: 1623 روز

      سلام به سعیده گل

      امشب با این کامنت شما وسید علیخوشدل دیوانه شدم

      انگار رفتم به دیدار خدا

      انگار فهمیدم تعهد یعنی چی

      با تمرکز گوش کن وعمل کن یعنی چی

      امشب خیلی اشک ریختم با کامنت شما

      حرف های این سایت به خدا فرق داره توحیدی خالصه

      انگار خدا برای من نوشته که ببین نتیجه میخوای پس عمل کن

      آخ چه حرف های توحیدی زدی که حال دلم خوب خوب شد

      مثل شب های قدر ماه رمضان

      نمی‌دونم این فایل استاد وکامنت شما فرق داشت با همیشه

      سپاسگزار خدایی هستم که مرا با این استاد وشما دوستان که دست خدا شدید آشنا کرد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1285 روز

        سمیه عزیزم…سلام بروی ماهت …

        ازت سپاسگزارم وقت ارزشمندت رو برام گذاشتی و نوشتی …

        عاشقتم دوست توحیدی من

        خداروصدهزار مرتبه شکر…

        بارها و بارها …من از کامنت بچه ها هدایت شدم و جواب مسئله م رو گرفتم …حالا منت سرم گذاشت که دست کوچیکی بشم برای بنده ی توحیدی قشنگش…سمیه ی عزیزم …

        به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت نازنین …

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      شیما محسنی گفته:
      مدت عضویت: 3563 روز

      سعیده عزیز دل، بانوی زیبا سلااااام.

      نمیدونی چطوری وقتی ایمیل از کامنت هات میاد، با چه ذوقی شروع میکنم به خواندن ….

      با صدای بلند و شمرده شمرده میخونم.

      در کل که تو کامنت نویسی تا حدودی مقاومت دارم و کمی … این بار دوباره دلم نیومد که براتون پاسخ ندهم. در پیش شما و یکسری از دوستان که قلمی بسیار زیبا در نوشتن دارین، من فقط فقط بلد هستم حرفم رو ساده ساده بنویسم. خدا قوت به این همه نتایج عاااالی ات، تحسین برانگیز است حسابی …

      بانو شما نابغه هستی، خدا حافظت باشه حسابی ..

      خیلی خیلی دوستت دارم.

      در پناه خدا جووووون

      شیما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1285 روز

        شیمای عزیزم …سلام بروی ماهت …

        جملات ساده ت پر از نور و عشق خداونده رفیق ارزشمندم

        خدا سرم منت گذاشته که بنده های خوبش رو برام فرستاده …

        نگاهت برام بسیار بسیار ارزشمنده …ممنونم که نوشته هام رو میخونی …ممنونم که وقت گذاشتی و برام نوشتی …

        خیلی خیلی دوستت دارم …

        نور خداوند همیشه بر قلبت جاری باشه نازنینم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 815 روز

      بنام خداوند بخشنده ی مهربان

      سلام بر فرشته ی عاشق سعیده مهربان و متعهد

      امیدوارم حال دلتون عالی و متعالی باشه …

      واقعا دمتون گرم از این قلم توانا و این حس قشنگ

      باور کن خانم شهریاری کامنت شما رو میخونم اصلا چنان محو کامنتت میشم زلزله بیاد ازجام تکون نمیخورم و هیچ صدایی نمی شنوم… باورت میشه از کامنتت شات میگیرم بعد از مدتی میگم بابا توی سایت که هست .از بس لذت میبرم و هول میشم .خدایا شکرت برای وجود ارزشمند شما ، و تک به تک دوستان که خدا رو شاهد میدونم دعای گو ی همه هستم .و مشتاق دیدار .

      واقعا نکته ی خوبی اشاره کردید ماشاءالله به استاد با این همه تمرکز و این فایل بی نظیر شون…

      طرف میخاد یه ده دقیقه سخنرانی کنه… باید یک هفته قبل آماده شه،

      کامنتت پر از تحسین بود ،و از همه مهمتر اون فیلم برداری زیبا و پر از عشق شما ، که انشاءالله حرکت کنید برای هدف های بعدی…

      خواستم تو کامنت قبلی براتون بنویسم و حسی اومد گفت بذار برای فایل و کامنت بعدی …

      مرسی که هستید و با اون حس قشنگت ما رو غافل گیر میکنی…

      با پوزش فراوان آگه از اسم کوچیکتون استفاده میکنم.

      طوری که توی کامنتات نوشتی من چند سالی از شما بزرگتر هستم .و قصد بی ادبی ندارم…

      بازم کمال تشکر رو دارم ازتون. مرسی که برامون نوشتی. مرسی که هستی.

      برای دیدار تون لحظه شماری میکنم .انشالله در مکان و زمان مناسب شما رو زیارت کنم.

      بهترین ها رو براتون از خداوند منان خواهانم.

      انشاءالله سلامتی و موفقیت و ثروت رفیق همیشگیت باشه…

      منتظر کامنت های حال خوب کن و پر انرژیت هستیم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1285 روز

        سلام آقا سید عزیزم …سلام بروی ماهتون

        سپاسگزار خدایی هستم که من رو غرق نعمت دوستان ارزشمند توحیدی کرده …

        منت سرم میزارید که نوشته های منو میخونید …که وقت ارزشمندتون رو میزارید و برام مینویسید …

        این روشنی قلب شماست که میتونید انقدر زیبا بقیه رو تحسین کنید …

        براتون از هرچییز بهترین رو میخوام …

        دعا میکنم بزودی خداوند شمارو با معجزاتش به سجده بندازه …

        همین یکی دوساعت پیش …همین کار رو برای من انجام داد ….

        ومن هنوز گیج قدرت این فرمانروام …

        دوستون دارم آقای بساطیان …

        به دستان قدرتمند الله میسپارمتون …

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2973 روز

      سلام سعیده جان

      تو بی نظیری دختر فقط ایستاد وبرا این حجم از تعهد وعملگرایی ات دست زد احسنت به تو آفرین

      ممنون از بودنت ممنون که هستی ومینویسی تا منم یاد بگیرم چگونه میتونم از این بهتر باشم چطور فهیمه ای بسازم متفاوت از فهیمه ای که هشت سال قبل بود یاد بگیرم چطور میتونم این مسیر را که مسیر راستی ،راحتی،درستی،صداقت،است بمانم ولغزش نداشته باشم آگاهانه کانون توجه ام را بزارم روی زیباییها ،روی نعمتها وداشته هام

      از صمیم قلبم بهترین بهترینها را در زمان ومکان مناسب برات آرزو دارم

      صورت چون ماهت رو میبوسم

      در پناه حق شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1285 روز

        فهیمه ی عزیزم سلام بروی ماهت

        ازت سپاسگزارم وقت ارزشمندت رو برام گذاشتی و نوشتی

        دریافت هر نقطه ی آبی برای من یک لبخند از خداونده …

        برای تموم تحسینت که تجلی عشق درونته ازت سپاسگزارم

        برات بهترینِ بهترین هارو میخوام از الله …

        دعا میکنم خداوند بزودی …با معجزاتش …اشک ها رو،روی صورتت جاری کنه …

        دوستت دارم بی نهایت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      نسیم زمانی گفته:
      مدت عضویت: 1614 روز

      ای جانم چه کامنت عشقی!!!

      سلام به سعیده ی عزیز و خوش ذوق و خوش قلم، شهریار سایت (شهریار از نوع خانومش:)

      سعیده جان یک دنیا ممنون از کامنتهای زیبا و توحیدی و آموزنده ت

      سعیده ای که انقدر جرات و جسارت و شهامت داشته انقدر خوشو تغییر داده و انقدر بی باک و شجاعانه خودافشایی میکنه

      سعیده ای که حرفاش از دل برمیاد و لاجرم بر دل میشینه، بدجوری هم میشینه:) که میبینی ساعت از 12 شب رد شده فردا هم باید بری سرکار اما اصلا نمیتونی به این کامنت زیبا جواب ندی و احساست رو بیان نکنی

      سعیده ای که رو دوش خدا سواره و داره میره به سوی بینهایت و فراتر از آن

      خدایا چقدر قشنگ نوشتی… چه آیه هایی چه یادآوری هایی، لن یخلقو ذباباً… بعد ما بعضی وقتا چقدر راحت قدرت رو میدیم دست افراد، حالا به فراخور موقعیت، افراد مختلف، از رییس جمهور و رییس بانک گرفته تا مدیر و همکار و همسر و پدر و مادر و غیره

      فقط اونجا که نوشتی: دلم خواست دور سر این انرژی و این فرمانروا بگردم :)))) عاشقتم من و بینهایت تحسینت میکنم و امیدوارم به زودی و به بهترین شکل هدایت بشی به کاری که لذت میبری ازش

      شب و روزت به خیر دوست مجازی خیلی عزیزم

      خدایا بازم یه ساعت قشنگ دیگه: 12:12 یکشنبه شب از تورنتوی کانادا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1285 روز

        نسسسیم عزیییزم سلااام بروی ماااهت

        من چقدر خوشبختم که هربار یک نقطه ی آبی پر از نوراز شما خانواده ی نورانی زمانی ها دارم …(به مقدار لازم شکلک چشم قلبی)

        عزیزمن …بی نهایت سپاسگزارم ازت برای تموم تحسینت که تجلی قشنگی های درون خودته ….

        چقدر من تک تک شمارو از ته قلبم دوووست دارم

        چقدر دلم میخواد همتون رو ببینم و در آغوووش بککشششم

        الهی که همیشه غررق نووور و عششق پروردگار باشید

        بووس به کله ی همتون

        قلبِ فراااوانِ فراااوانِ فرااااواااان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
        • -
          نسیم زمانی گفته:
          مدت عضویت: 1614 روز

          به به چه روزی شد امروز!! وسط کار یه لحظه گفتم بیام سایت رفرش بشم… خدا بالاتر از رفرش برام در نظر گرفته بود:)

          روزمو ساختی سعیده جان با این جواب زیبایی که بهم دادی:)

          عزیزم باور کن ما هم خییییلی دلمون میخواد اینجا ببینیمت دوست قشنگ و خوش قلبم

          برنامه ش هم چیدیم:) خیلی وقتا با خواهرم همینجوری گپی صحبتشو میکنیم میگیم اگر بشه چی میشه… انشالا یه سری دوستان میان کانادا پیش ما، یه سری هم آمریکا پیش اون خواهرم، بعد ما هم میریم آمریکا و از اونجا با خواهرم و اون دوستان همه با هم میریم پیش استاد:)))

          آقا اتوبوس داره راه میفته ها جا نمونین:)))

          دوسِت دارم یه عالمه

          همه دوستای عزیزمو اینجا خییییلی دوست دارم

          به خدا میسپارمتون

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            حمید امیری Maverick گفته:
            مدت عضویت: 1271 روز

            سلام و درود به شما خانم زمانی عزیز.

            الهی که حال دلتون عالی عالی باشه. برنامه سفر چیدین به پارادایس و ملاقات روی ماه استاد عباس منش و استاد شایسته، خواستم بگم منم میام. با اینکه میونه خوبی با اتوبوس ندارم ولی بقول شعر معروف «در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم ؛ سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور» وقتی شوق دیدار استادان عزیزم باشه و همسفرانم اعضای خانواده ام باشن قطعاً سفر لذت‌بخشی خواهد بود. (خدا می‌دونه من چقدر حرف بزنم براتون خخخخ)

            خیلی این کامنت حس خوبی برام داشت. ازتون سپاسگزارم.

            در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
            • -
              نسیم زمانی گفته:
              مدت عضویت: 1614 روز

              به به حمید خان عزیز

              چه سفری بشه اون سفر:))) فقط از فکرش و تصورش کلی کیف میکنم. شما تا خود مقصد حرف بزن و تعریف کن ما از خدامونه و استفاده میکنیم:)

              حالا من که منظورم از اتوبوس یه چیزی تو مایه های آر وی استاد بود ;) ولی همچین سفری با اتوبوس قدیمی ها هم حال میده به خدا:)

              مرسی از کامنت قشنگ و حال خوب کنی که نوشتی آقا حمید. خسته از سرکار اومدم و دیدم نقطه آبی دارم و خلاصه خستگیم در رفت:)

              خدا رو هزار مرتبه شکر برای این دوستان ناب:)

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مهدی قطب الدینی بهرمان گفته:
      مدت عضویت: 1394 روز

      سلام سعیده عزیز و دوست داشتنی

      خدارا شاکرم که در این سایت افتخار آشنایی با شما را دارم و از مطالتون فوق العاده استفاده میکنم و لذت میبرم واقعا دمت گرم با این کامنت های قشنگی که آمیخته با آیات الهی است همه را به فیض میرسانی و من خودم را مقید کردم که حتما و حتما متون قشنگت را هر هفته بخوانم و لذت ببرم از خدای مهربانم همواره خواستارم تا بهترین ها را با عشق فراوان تقدیمت کنه و شاد باشی و شکرگزار خدا بهت عمر با برکت عنایت کنه تا مابیشتر از کامتهای قشنگت استفاده بکنیم و لذت ببریم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1285 روز

        آقا مهدی عزیز

        سلام بروی ماهتون

        سپاسگزارم برای اینکه وقت ارزشمندتون رو گذاشتید و برام نوشتید

        خدا سرم منت گذاشته اگر جمله ای در نوشته های من به قلب شما نشسته …

        الهی که همیشه غرق نور و آرامش فرمانروا باشید …

        خیلی خیلی از لطفتون ممنونم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          مهدی قطب الدینی بهرمان گفته:
          مدت عضویت: 1394 روز

          سلام سعیده عزیزودوست داشتنی

          انشالله خداوند امثال شما را در این خانواده دوست داشتنی بیشتر و بیشتر کنه و از تجارب ارزشمندتون بیشتر استفاده کنیم در پناه حضرت حق شاد باشید و شکرگزار

          بنده اکثر نظرات شما را مطالعه میکنم و از این طریق آگاهی هام را بالا تر میبرم و همواره دعا گوی شما و خانواده محترمتان هستم خدا رو شکر که در گروه هستین و راهنمایی میکنید شما هم دستانی از دستان پروردگارید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2197 روز

      درود و سلام خدمت سعیده ی نازنینم… دختر تو از کجا اومدی؟؟؟ انگار یک فرشته ی آسمانی با کوله باری از عشق و آگاهی اومده توی این سایت گوهر نشانمون..

      سعیده ی عزیزم واقعا تحسین برانگیزی عزیز دلم..چقدر پند و اندرز این آیه ی بینظیر برای شکیبایی در هر لحظه از زندگی مون عبرت آموز است خدا قوت عزیزم ممنونم برای این آگاهی های زیبایت و تحسینت می کنم..

      چقدر تغییرات ذهنی ات رو قشنگ توصیف کردی و از اینکه چکاپ فرکانسی ات رو با این همه تغییرات در وجودت کشف کردی جای تحسین و تمجید داره عزیزم

      به من چهههه؟؟؟؟ارث و میراثی که میخواد به همسرم برسه اونم با این درگیری!دقیقابه من چهههه؟ این اعراض کردنت رو تحسین می کنم

      و از اینکه روی تعهد قانون سلامتی پا بر جا هستی واقعا بهت تبریک می گم سعیده جان..

      دختر تو بینظیری واقعا

      اون کلمه ای که برای تغییر سرپرستار جدیدتون گفتید چقدر تاثیرگذار بود برام اینکه گفتیرئیس همه ی ما خداست …چه اهمیتی داره کی سرپرستاره …؟

      چقدر قشنگ قوانین رو درک کردی و چقدر قشنگ جزو ویژگی های شخصیتتی ات شده واقعا تحسین برانگیزه که اینقدر در مدار آمادگی ذهنی حضور ذهن خوبی داری که در زمان درست و مناسب و در مکان درست و مناسب بهترین ارتعاش رو می فرستی.. واقعا بهت تبریک می گم و باید اعتراف کنم تیتر به تیتر جمله بندی هایت جای تعمق و تفکر داره

      سعیده ای که همشش میخواست از همه حمایت کنه،الان روزی هزار بار به خودش میگه به من چه؟همه ی ما به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم

      سعیده جان من که همیشه کامنت هاتو دنبال می کنم و از این که با خواندن کامنت ها و آگاهی هایت به درک و آگاهی بیشتری هدایت میشم واقعا ممنون و سپاسگذارم و در آخر از اون آیه هایی که نوشتی چقدر بفکر فرو رفتم و تحسینت کردم خدا رو شکرت که اینجا ستارگان الماس نشان در این سایت گوهر نشان حال درخشش و درخشندگی هستند بهترینع بهترین درخششش رو در همه ی جوانب زندگی برای تو دوست نازنیم و برای همه ی ستارگان این غار حرا آرزومندم

      کسانی را که غیر از خدا می‏خوانید هرگز نمی‏توانند مگسی بیافرینند، هر چند برای این کار دست به دست هم دهند و هر گاه مگس چیزی از آنها برباید نمی‏توانند آن را باز پس ‍ گیرند، هم این طلب کنندگان ناتوانند و هم آن مطلوبان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1285 روز

        سلام به شیرین ترین رویا

        سلام به قلب مهربونت که تجلی نور و عشق خداونده …

        رویای عزیزم …نقطه ی آبی شما رو‌در بهترین زمان و‌مکان دریافت شد …

        وقتی کامنتت رو‌خوندم رسیدم به آخرش …

        کسانی را که غیر از خدا می‏خوانید هرگز نمی‏توانند مگسی بیافرینند، هر چند برای این کار دست به دست هم دهند و هر گاه مگس چیزی از آنها برباید نمی‏توانند آن را باز پس ‍ گیرند، هم این طلب کنندگان ناتوانند و هم آن مطلوبان

        زدم زیر گریه …نه از سر غصه …از عشق مطلق…

        این ایه چه نوری توش داره…چه فرکانسی داره…چه عشقی داره …

        هربار میخونمش قلبم به لرزه درمیاد از قدرت پروردگار …

        ممنونم ازت که برام نوشتی رویا جان …

        برای تموم عشقی که ازت دریافت کردم ازت سپاسگزارم

        امیدوارم همیشه غرق احساس عمیق خوشبختی باشی،غرق نور…غرق لبخند پر ازآرامش …

        دوستت دارم بی نهایتِ بی نهایت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1316 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام استاد قشنگم و سلام مریم مهربونم

    استاد عزیزم خواهش میکنم در صورت صلاحدید

    این کامنت منو تو کانال تلگرام بزارین تا همه بچه ها بخونن

    چون قول دادم به خدای هدایتگرم بیام نتیجه رو بنویسم تا حداقل امیدی دردل ی نفر زنده کنم

    استاد مهربانم نمیدانم این کامنت من ربط به این فایل داره یا نه ولی خیلی هم بی ربط نیست

    اول از هر چیز

    من قطعا به اندازه درکی که از قانون گرفتم و اندازه ظرفم که نتیجه گرفتم مینویسم ولی خواهش میکنم شما کامنت منو تو کانال بزارین که دوستان ببینن

    بی نهایت از خداوند سپاس گذارم که امروز هم این فرصت بهم داد نعمتی از مکتب شما به گوش من برسه و قطعا من دردانه خدا هستم که چنین نعمتی رو درحق من تموم میکنه

    استاد عزیزم خداوند به عمر و جوانی شما برکت بده

    و خدارا هزاران بار شکر که چنین ماشین فوق العاده ای بع شما هدیه داده

    نمیدانم مدلش و برندش چیه ولی همون لحظه اول که چشمم بهش افتاد از صمیم قلبم از خداوند سپاس گذاری کردم که به چشمان من چه هدیه قشنگی داده

    وای خدای من

    از این اندام فوق العاده شما …خدایا هزاران بار شکرت

    چه ترکیب سمی زده کلاه قرمز با تی شرت سفید

    و خدارو هزاران بار شکر چه نعمت فوق العاده ای اونجا صندلی کنار شما نشسته و دوربین گرفته رو استادی که انصافا در این مکتب هیچی کم نزاشته

    و امااااا…..

    استاد خوبم

    از هرچی مثال بزنین

    من

    بدون اغراق من

    اصلا شما دست منو بگیر به همه دانشجوها نشون بده

    بگین این نمونه الگویی که دارم در موردش حرف میزنم

    اصلا شما از روزی که من عضو این سایت شدم کامنت های منو که خوندین دقیقا نمونه بارز آدم هایی هستم که عضو سایت شدم و همش سینوسی جلو رفتم

    اونی که عضو شد و نتیجه گرفت

    من

    اونی که بین راه ول کرد رفت دنبال شیوه خودش

    من

    اونی که بعد از همه بد بیاری ها فهمید باید برگرده سایت و ثبات داشته باشه

    من

    اونی که دوباره نتیجه طلایی گرفت

    من

    اونی که دوباره لغزش کرد

    من

    اونی که تعهد سلامتی داد ولی تو جمع شکمشو نتونست نگه بداره

    من

    اونی که عضو سایت بود و کلی رو خودش کار کرده بود ولی به خاطر جو محیطی رفت تو دل جامعه قاطی معترضا شد تا کشورشو آزاد کنه خودش آزاد بشه

    من

    اونی که فقط سینوسی عمل گرا بود

    من

    اصلا استاد خوبم شما از هر چی مثال بزنین جز شاگرد نمونه بودن

    همش من

    من اصلا اون دانش آموزی ام که معلم هر سری گوشش میگرفت می آورد سر صف میگفت اگه درس نخونین میشین مث اینکه چند ساله داره ی کلاس میخونه

    من اون شاگردی ام که شماا رو بازیگوشی من مثال بزنین

    رو شرک و خود پرستی من مثال بزنین

    رو عمل گرا نبودن من مثال بزنین

    من دقیقا همون شخصیتی بودم که شما الان 46 دقیقه در موردش حرف زدین

    و اما……

    ی جا دیگه تن من نکشید این همه صبحا امیر بودن و شب ها فقیر بودن رو

    ی جایی توان من برید

    دیگه قدرتی نموند که سینوسی برم جلووو

    استاد چیکار کنم که هزاران موضوع دارم برای حرف زدن

    ولی اینجا چیزی مینویسم که دوستان الگو بگیرن

    نیمه دوم فروردین ماه 1402

    اومدم با خدا تعهد نوشتم

    گفتم اینجوری نمیشه

    اصلا دوتا کفگیر تو ی دیگ آش به هم نمیخونن

    نشستم پای فایل ها و دوره هایی که داشتم

    اوایل همه چیز قرو قاطی بود نمیدونستم چیا گوش کنم چیا تمرین کنم ولی ادامه دادم

    فایلی که از دوره 12 قدم داشتم اومدم هدف گذاری کردم

    بعضی هاش هدف های ماهانه بود

    بعضی هاش سالانه

    ولی من نوشتم

    من بیش از 30 میلیون تومان بدهی داشتم

    و شاید نزدیک به 5 الی 7 میلیون تومان کالای ضروری نیاز داشتم

    نا گفته نماند که تقریبا از زمستان سال قبل شغل من کاملا راکد شده بود و ورودی مالی خیلی خیلی ناچیزی داشتم که حتی جوابگوی هزینه خوردو خوراکم نمیشد

    ولی هدف هام نوشتم

    هدف هامو خیلی کوچک کردم در حدی که بدهی هام پرداخت کنم و نهایتا اون کالای ضروری رو تهیه کنم

    نمیدونم چرا یهو دلم خواست تو لیست هدف هام خرید ی گوشی مدل بالا بنویسم

    این گوشی رو دوست داشتم ولی خیلی تمرکزی پیگیری نمیکردم

    یهو گفتم ساناز تو حتی هزینه ماهانه نداری اومدی هدفت نوشتی خرید گوشی فلان که حداقل 100 میلیون پولشه

    خودم خیلی خندم گرفت اولش

    ولی خدایی یکی گفت بنویس

    مگه تو میخوای پولش بدی

    خدا میخواد بده تو هم بی زحمت دلت برای جیب خدا نسوزه

    یادمه زمانی که مینوشتم ی شوق خرید گوشی تو دلم بود

    ی بی میلی خاصی که ننویس

    ی چیزی ی جای ذهنم میگفت بنویس با خدا معامله کن

    ببین جواب میده یا نه

    ی چیزی میگفت حالا شد شد نشد هم تو گوشی داری مهم نیس

    یکی میگفت بنویس مگه تو چته که گوشی این قیمتی نداشته باشی

    خلاصه حداقل بعد از چنگ 5 دقیقه تو کله من

    خیلی عادی و شاید بدون هیچ امیدی نوشتم جز اهدافم و شاید تو لیست های اخر جا گرفت

    ولی نوشتم ….

    اولین هدفم نوشتم تا سر این ماه بدهی فلانی رو پرداخت کنم…

    من روزانه همش فایل گوش میدادم ولی انصافا درکی پیدا نمیکردم

    بیشتر این فایل ها حال منو خوب میکرد و ذهنم آرومتر میشد

    تقریبا ی مقدار خیلی کم فروشم راه افتاد تا حدی که هزینه خوردو خوراکم اوکی شه

    ولی مبلغ در حد حتی پرداخت کمترین بدهی من هم نبود

    سر ماه شد

    ی وام صندوق خونگی خودم راه انداخته بودم از چند سال پیش .مبلغ خیلی بالایی هم نیست

    قرعه به نام شوهر خواهرم در اومد

    با اینکه خیلی اصرار داشت که حتما اسم خودش باشه میگفت بدهکارم به پدرم

    بعد که اون برنده شد و شماره حساب گرفتم براش واریز کنم

    چند روز بعد خواهرم زنگ زد که شوهرش گفته ی کار خفنی گرفته پولش که پول خوبی بوده بدهی پدرشو داده

    و گفته به ساناز بگو اگه اشکال نداره این سری خودش این پول برداره بعدا که اسم ساناز دراومد بده ما

    اگه الان این پول بیاد من خرج میکنم چند ماه بعد که لازم دارم دستم خالی میشه

    استاد

    شما بهتر از هرکسی میدانی این چی میتونه باشه جز معجزه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    و اما

    معجزه دوم ….

    یکی دو هفته کار کردم خدارو شکرفروشم بهتر شد

    و اون کالای ضروری هم تهیه شد

    من مدام فایل گوش میدادم

    شاید روزانه حداقل 10 ساعت فایل گوش میدادم

    ولی خدایی شاید 2 ساعتش مفید بود

    مابقیش هم درکی نداشتم

    هم ذهنم هزار جا بود

    خیلی کامنت میخوندم که بچه ها میگفتن به خودمون قول دادیم تا نتیجه نگرفتیم کامنت نزاریم

    ی وقتایی وسوسه میشدم ننویسم

    ولی میگفتم نه

    هر فایلی که میدیم تا اونجایی که کلمات می اومد مینوشتم

    میگفتم مینویسم تا هم استاد بدونه هم خودم

    که من چقدردانش آموز و الگوی سینوسی این راهم

    همه کامنت هام هست

    ی روزایی حالم خوب بود کامنت با انرژی مینوشتم

    ی روزایی حالم خوب نبود هی می اومدم مینوشتم من قول میدم من تعهد میدم دیگه فلان کنم بسان کنم ولی بعدش دوباره لغزش

    ولی ادامه میدادم

    مینوشتم

    کامنت میخوندم

    فایل گوش میدادم

    دوره هایی که داشتم گوش میدادم

    من هدف مالی بزرگ نوشته بودم

    هدف رابطه عالی نوشته بودم

    ولی هر فایل رایگان که میدیدم گوش میدادم و مینوشتم

    تا اینکه اغلب هدف های ریز من تیک خورد

    کرم گوشی افتاد به جونم

    و چون هدف هام تیک خورده بودن دیگه انگیزه هزار برابر

    شور و شوق هزار برابر

    و اما امید

    امید من شده بود به وسعت بزرگی خدا

    و ایمان قلبی داشتم که حتما میخرم

    ی روزی با توجه به مقدار موجودی که تو کیف پولم تو سایت داشتم

    اومدم کتاب رویاهایی که رویا نیستن خریدم

    نشستم پای خوندن

    تو فصل اول استاد ی تمرین فوق العاده داده

    اومدم خریدن این گوشی رو جز اون ده تا آرزوم نوشتم

    و اخرش گفتم وقتی خریدم میام سایت کامنت میزارم که فقط به خدا توکل کنید

    فقط در خونه خدارو بزنین

    فقط از اون هدایت بخواین

    که فقط خودش به تنهایی کافیه

    گفتم کامنت میزارم

    تا حداقل امیدی در دل ی نفر هم زنده کنم رسالتمو انجام دادم

    و اما شاخ و برگ های معجزه ….

    از داداشم ی پولی طلب داشتم

    مبلغ تقریبا بالایی

    و برنامه پرداختش برای پاییز بود

    ی روز اومده بود خونمون و داشت تی وی میدید

    میخواستم بخوابم

    یکی بهم گفت دفتر حساب کتاب رو ببر نشونش بده تا ببینه

    اول گفتم شاید بگه دارع دنبالش پولش میگرده

    یکی گفت اینجوری خیالش راحت میشه که عددی که بدهکاره درسته تو از خودت ننوشتی

    چون داداشم از مبلغ کل خبر داشت و نمیدونست من همشو تیکه تیکه نوشتم

    وقتی براش بردم کلی خوشحال شد

    همشو خوند

    هر کدومش تو ذهنش نبود من بهش توضیح دادم

    ی رونوشت برای خودش نوشت و گفت الان این مبلغ میتونم پرداخت کنم اشکال نداره خورد خورد پرداخت کنم؟

    گفتم فدای سرت هر جور راحتی پرداخت کن

    مبلغ خوبی پرداخت کرد

    از فرداش افتادم دنبال گوشی و قیمت گرفتن

    ولی هنوز پول کم داشتم

    با دختر داییم داشتم صحبت میکردم درباره گوشی

    گفتم هنوز اینقدر کم دارم

    گفت این عدد پول من دارم استفاده ندارم

    چون منم میخوام گوشی بگیرم تو بزار رو پولت گوشی بخر

    هر وقت پول من اوکی شد اونوقت بده

    از اون اصرار و از من انکار

    و همش تو دلم میگفتم باید نقد بخرم

    اما یکی گفت اینو خدا فرستاده

    این دست خداست

    نعمت خدارو نادیده نگیر

    اون روز تا شب ی کله سپاس گذاری کردم

    ولی هنوز پولم کامل نبود

    ی مشتری زنگ زد گفت فلان جنس برام اوکی کن

    گفتم موجود ندارم

    گفت اشکال نداره

    من این عدد به حساب شما واریز میکنم

    و مابقیش اخر هفته واریز میکنم

    شما هر وقت اوکی کردی خبر بده

    گفتم شاید تا اون موقع جنس گرون شه نتونم این قیمت بدم

    گفت اشکال نداره منم به قیمت روز میخرم

    دقیقا حاشیه سود این فروش ی چیزی هم بالاتر از کسری پول من بود

    خدای من

    خدایا هزاران بار شکرت

    به دوستم گفتم برام فلان گوشی رو اوکی کن

    و امروز قبل از اینکه بزنم بیرون برای خرید

    گفتم خدایا ی گوشی قیمت مناسب برام اوکی کن

    دوستم با ی عمده فروش کار میکرد

    دقیقا 2 میلیون زیر قیمت بازار اوکی کرده بود

    خدای خوبم

    همون مدل

    همون رنگ

    همونی که شبا با تجسمش میخوابیدم

    خدایا هزاران بار شکرت

    و خیلی خیلی جالب

    مقداری که تخفیف گرفته بودم رو هزینه جانبی براش کردم

    خدای مهربانم

    من چی بگم

    من عاجز و ناتوانم

    من زبانم لال

    من چجوری تشکر کنم

    چجوری حرف بزنم که اول از همه این سپاس گذاری به جون خودم بشینه

    چجوری تشکر کنم که واقعا ادا کرده باشم؟؟؟؟

    قبل از خرید همه گفتن این گوشی این قیمته پولتو سوخت نده

    گفتم این هدیه هست

    هدیه ساناز به سانازی که مکتب رفته و آموزش دیده

    یکی گفت کتاب زیاد میخونی

    یکی گفت فیلم هندی میبینی

    گفتن این مدل فعال نمیشه

    گفتم اشکال نداره

    تو دلم گفتم استاد گفته تنها راه گذر از ثروت فقط به ثروت رسیدنه

    من میخرم چندماهی استفاده میکنم اون موقع تصمیم میگیرم چیکار کنم

    تو دلم گرفتم من دارم با این کار هدفو تیک میزنم یعنی چی این حرفاااا

    تو دلم گفتم محدویت چیه فعال نمیشه یعنی چی

    قدرت خداست

    خدایی که از این همه راه معجزه هاشو رسونده من این گوشی بخرم

    معجزه بعدیش هم تو راهه

    من نمیترسم

    من نگران نیستم

    اوه خدای من

    خدای همیشه سخاوتمندم

    خدای همیشه هدایتگرم بی نهایت سپاس گذارم

    استاد این همه معجزه نتیجه 3 ماه تعهدی کار کردن رو سایته

    اونم با این وجود که روزانه خیلی هرز انرژی داشتم و انصافا اگه ده ساعت مفید روزانه فایل گوش میدادم مطمئنم این معجزه ها خیلی خیلی زودترمی اومدن ..

    خدای مهربانم با تک تک سلول های بدنم عاشقتم و سپاس گذارم

    و اما حرف من به دوستان

    فقط به خدا توکل کنین

    در خونه خدارو بزنین

    فقط از اون بخواین

    از اون بخواین بدون هیچ محدودیتی

    اونوقت میبینین چه معجزه هایی لیست کرده که براتون بفرسته …

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا شکرت که به من استادی عالی همراه مشاوری عالی در مکتبی عالی

    هدیه دادی

    که چراغ راه من شدن که من اینقدر راحت و لذت بخش هدف هامو تیک میزنم

    خدایا شکرت تا بی نهایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 408 رای:
    • -
      سیدحبیب حافظان گفته:
      مدت عضویت: 2065 روز

      سلام دوست پر انرژی من

      میخوام بدونی تقریباً کل زندگی همه آدم ها سینوسی بوده و هست

      و حتی زمانی که با همه وجودت خدارو پیدا کردی و دیگه فکر میکنی به تنها راز هستی یعنی

      اعتماد و توکل

      رسیدی

      این تمام رازه و تنها راز موفقیت اما

      فراموش نباید کرد هرگز ذهن نمیتونه ساکت بمونه و باور کنه که تمام تحلیل ها و تفسیرهاش به دو پول نمی ارزه

      نفس نمیتونه باهات کنار بیاد و میخواد انتقام بگیره

      به سمت خدا رفتن همیشه با دو تا فشار درونی و بیرونی توامه

      و تنها راز موفقیت برای موندن در مسیر اینه که دوام بیاری تا فشار ها به حداقل برسه و البته که هرگز به صفر نخواهد رسید

      نجواهای شیطان همیشه هستند اما این ماییم که نوع برخوردمون رو با اون تغییر دادیم یا اعراض کردیم

      در این مسیر مدارها رو نمیشه ندیده گرفت

      بقول استاد هرگرز گرما از صفر ناگهان به صد نمیرسه و مدار بین صفر تا صد رو طی میکنه

      مهم همون دوام آوردن و پایداریه

      با آرزوی موفقیت

      پایدار باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 68 رای:
      • -
        ساناز گفته:
        مدت عضویت: 1316 روز

        سلام دوست هم فرکانسی ام

        خیلی خیلی از شما تشکر میکنم که نکات کلیدی فوق العاده ای متذکر شدین

        واقعا موندن تو مسیر اراده پولادی میخواد و امیدوارم خدای هادی کمکم کنه لغزش هام کم و کوچک باشه

        و از خداوند آرزو دارم به هدف های همه دوستان تیک پر رنگ بزنه.

        در پناه تنها قدرت جهان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      سارا صمدی پور گفته:
      مدت عضویت: 1538 روز

      سلام ساناز عزیزم

      خواهر عزیزم، واقعا حق داشتی

      فکر کنم همون یه نفری که منتظرش بودی من بودم

      امروز من نشانه روزم رو زده بودم، و بعدش تو صفحه اصلی این فایل رو دیدم

      چون امروز خیلی سرم شلوغه گفتم این فایل رو فردا میبینم ولی یک ساعت تمام مثل خوره یه چی افتاده بود به جونم که بیام این فایل رو ببینم

      دیدم تایمش طولانیه و نمیرسم با تمرکز گوش بدم یهو یه صدایی عین همون صداهایی که با خودت حرف زد و خودم و خودت میدونیم چه جوریه جنس صداش گفت برو کامنتارو بخون

      من گفتم بابا فایل تازه اومده ، کامتت نداره که

      دیدم وااااه صد تا کامنت

      گفتم خب باشه یکیشو مبخونم میرم سراغ کارام

      واااای من

      نتونستم! نتونستم برم

      اره عزیزم حق داری، منم مثل خودت شاگرد نمونه تو سینوسی عمل کردن هستم

      چقدر کامنتت بهم کمک کرد

      هرچقدر ازت تشکر کنم کمه عزیزم

      دست خدا شدی امروز برای من

      جالبه 100 میلیونی که واسه گوشی لازم داشتی دقیقا پولی هست که من لازم دارم، ولی من برعکس شما از هیچکس طلب ندارم و مطمئنم خدا حتی معجزه وارانه تر برام میفرسته

      باید بشینم باز یه ارزیابی بکنم و شروع کنم روی خودم کار کردن، باز نتایجم داره کمرنگ میشه

      منم مثل خودت الان یه هدف گذاشتم تو‌ ذهنم که بی نهایت عاشقشم و مشتاقشم، اگه تونستم خودم رو انقدر بالا بکشم و لایق بشم که دریافتش کنم حتما تو داستان هدایتم مینویسم و از شما یاد میکنم که امروز واقعا این کامنت رو از زبان الله برای من نوشتین تا دوباره به خودم بیام

      ممنونم از استاد عزیزم که این سایت الهی رو این فضای معنوی و عرفانی رو برای ما فراهم کردن

      سپاسگزارم ساناز عزیزم

      امیدوارم منم به زودی مثل خودت یه کامنت پر انرژی بذارم و از رسیدن به هدفی که از شوقش شبا نمیتونم بخوابم بنویسم

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 50 رای:
      • -
        ساناز گفته:
        مدت عضویت: 1316 روز

        سلام دوست عزیزم

        گل دختر مهربون

        این دومین باره وقت گذاشتی برام نوشتی

        ممنونم عزیزم که همیشه پای حرفای من بودی

        وقتی تو مسیر باشی و از خدا هدایت بخوای خیلی راحت و واضح هدایت میکنه

        اینقدر شفافه که خیلی راحت میفهمی کی داره باهات حرف میزنه

        مگه واسه خدا کاری داره ماژیکشو برداره و بخواد هدف های مارو تیک بزنه؟

        مث اون زمان مدرسه

        وقتی چندین امتحان نمره خوب میگرفتیم

        سر امتحان بعدی ناخودآگاه چشاشو زوم میکرد رو ما که زودی برگه ما بهش برسه تند تند تیک صحیح بزنه جلو هر سوالی و نمره بالا رو اون بالای صفحه با ی امضای قشنگی بنویسه

        یادته چقدر خود معلمه بیشتر از ما ذوق میکرد؟

        اینقدری که معلمه ذوق میکرد به همه دانش آموزا یا مابقی کلاسا تعریفمون میداد خود خانوادمون این کارو نمیکرد

        الانم فرقی نداره

        کافیه تو مسیر ثبات داشته باشیم

        کافیه بخونیم

        خود خدا بیشتر از ما مشتاقه فرکانس هامون به دستش برسه تنن تند تیک تایید بزنع و اون بالا بنویسه 20 تمام.

        فقط اراده مارو میخواد

        فقط ثابت قدمی مارو میخواد

        فقط ایمان و توکل مارو میخواد

        وگرنه خدا همیشه خدای معجزه گره

        همیشه خدای سریع الاجابه هست

        همیشه خدای مهربونیه که این مهربونی انصافا مستحق خودشه

        به امید روزی که خیلی زود بیای از تیک خوردن ارزوهای قشنگت بنویسی گل دختر.

        درپناه تنها قدرت محض جهان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      امیر تهرانی گفته:
      مدت عضویت: 870 روز

      سلام به ساناز خواهر با ایمان و توحیدی عزیز من

      کامنت امیدوار کننده ت خیلی بهم انرژی داد ایولا…

      واقعا شجاعت میخواد که با این شرح حالی که دادین 100 تومن دراوردی و رفتی گوشی که میخواستی رو خریدی و با نجوای های شیطانی مقابله کردی و با اقدام اونو خفه کردی …

      خودم چند تا درس ازت گرفتم

      یکی توحیدی بودنت بود و ایمانت اونجا که گفتی مگه من میخوام پولش رو بدم خدا میخواد بده دلم برای جیب خدا نسوزه… واقعا رسیدن به این مطلب و درک حقیقت این جمله رو از خدا برای همه میخوام

      خودم دارم طبق دوره اصول کسب کار که استاد گفتن هدف درامدتون رو هر 1 یا 2 ماه 30تا 40 درصد بیشتر از ماه قبل قرار بدین تا تکاملتون طی بشه پیش میرم

      و از درامد ماهی 3 تومن چهارماه پیش شروع کردم و چند روز پیش به 10 میلیون در ماه رسیدم با اینکه 3 روز فقط مونده بود که زمان رسیدن به هدفم که 10 میلیون بود به پایان برسه؛ من 4و نیم کمتر دراورده بود یه لحظه به خدا گفتم خداجون من 4 و نیم کم دارم برای رسیدن به هدفم و تو فقط 3 روز وقت داری تا این پول رو به من بدی و چند ساعت مونده به این که این 3 روز تموم بشه بابت کاری که هنوز به پایان نرسونده بودم تسویه کامل شد باهام و دقیقا 4 و نیم واریز شد برام!!!

      وااای خدااا جونم اصن گیج و منگ شدم و الان یاد ایه لا تخلف المیعاد افتادم که در وعده اش خلاف نمیکند ….

      ولی مشکل اینجاست که هر تارگتی میزنم برای بعدی میگم میشه یعنی؟ چطوری اخه؟، نکنه نشه و اینا …. این نجوا های شیطانی رو فقط به کمک خدا باید خفه کنم

      به خودم میگم اونی که درامدم رو 3 برابر کرده میتونه این ماهم 30 درصد بزاره روش

      یا راجع به چگونگیش خیلی فکر میکنم و دستان خدا رو میبندم که واقعا کلافه میشم و ذهنم هی دنبال اینه که از چه راهی ممکنه بدست بیاد؛ بعد به خودم میگم این مسئله خداست که چطور به این درامد برسم تو فقط به داشتنش فکر کن تو که خدا نیستی و قدرتی نداری و بار رو بنداز رو شونه اون ، مثل دفعه های قبل تا بدست اوردی خودش برای ذهنت منطقی میکنه و اون بینهایت راه داره و….

      امان از این نجوا های شیطانی واقعا به خدا پناه میبرم که خودم از دور کردنش عاجز و ناتوانم

      نکته بعدی عزت نفس و احساس لیاقت شما بود و اینکه خودت رو تحسین کردی با هدیه خریدن برای خودت و لایق داشتن میدونستی این خیلیییییی مهمه

      به نظر من اینکه استاد میگن‌ چرا برای موفقیت سقف میزارید و ول میکنید اموزش ها رو مال عدم احساس لیاقته … چون تا میرسیم به هدف میگیم بسه دیگه همینو میخواستم بهش رسیدم برم به روش قبل زندگی کنم و دنبال رشد روزانه نیستم

      دنبال بهتر کردن اون نعمت نیستم یعنی خودمد لایق نمیدونم

      خود استاد میگه من هرچی فکر میکنم چیزی که بخوام و نداشته باشم رو پیدا نمیکنم یعنی به تهش رسیده ولی هر روز دنبال بهتر کردن زندگیش در همه ابعاده و دنبال اینه که شور زندگی رو در خودش زیاد کنه ما ها تا به داراریی مد نظرمون میرسیم میگیم بسه دیگه برای کی میخوام تا هفت نسلم دارن بخورن و از این حرفا ولی یکی مثل ایلان ماسک و جف بزوس اینو نمیگه اونا هر روز برای خودشون چالش ایجاد میکنن و دنبال لذت بردن از حل مسائل هستن من باید از اینا الگو بگیرم و گرنه شور زندگی از من گرفته میشه و خیلی زود باید با مرگ رو به رو بشم

      نکته بعدی که شما داری اینه که توحید در وجودت عمیق شده و اینکه میگی 10 ساعت فایل گوش میدم و مفیدش دو ساعته نه اینطور نیست ؛ همین 10 ساعت باعث شده شما میگی: محدودیت چیه و این گوشی فعال نمیشه چیه و قدرت دست خداست ….

      این به زبون ساده س اگر از ته دل گفتی واقعا تحسین برانگیزه

      این اعتقادت

      اینکه میگی از چیزی نمیترسم و نگران نیستم برای من خیلی درسه

      و در اخر گفتی معجزه های بعدی ام تو راهه

      و فقط به اون توکل کنید عالی بووووووود

      توجه به نتایج ریز و درشت و مرور اونه که سختی اول مسیر رو قابل تحمل میکنه وگرنه نا امید میشیم

      خدارا شکر بابت نتایجی که گرفتی و مطمئنم زندگی رویایی تر در انتظارته که نوووش جونت

      مرسی بابت کامنت عالی و پر از توحیدت خواهر گلم

      خدایا شکرت بابت این هدایت و این دوستان بی نظیر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
      • -
        ساناز گفته:
        مدت عضویت: 1316 روز

        سلام دوست هم فرکانسی

        بسیار سپاس گذارم از شما که وقت گذاشتین کامنت منو خوندین

        و چقدر خوش حال شدم با تعدادروز کمی که عضو سایت شدین اینقدر پیشرفت عالی دارین.

        و چقدر افسوس خوردم من اوایل اصلا علم کامنت خوندن یا نوشتن رو نداشتم یعنی ی جورایی تو مدارش نبودم

        فقط تند تند فایل گوش میدادم و اصلا عملگرا نبودم

        و فکرمیکردم هرچه زودتر برم جلو گم شدمو پیدا میکنم

        بهتون تبریک میگم

        رشد فوق العاده ای داشتین .

        و قطعا وقتی اینقدر عملگرانه جلو میرین خیلی زود نتایج پایدار میشه

        تبریک میگم به استاد بابت داشتن چنین شاگردی

        در پناه تنها قدرت محض جهانیان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      آزاده کاکاوندی گفته:
      مدت عضویت: 1448 روز

      سلام ساناز عزیزم

      لذت بردم از کامنتت عزیزم اشکمو دراوردی اونجا که گفتی پول قرعه ماهانه دامادمون لازم نداشت وبرای من واریز کرد به قول رزا اگ ما وا بدیم اگ اجازه بدیم خدا ببرتمون نباید پارو زد باید دل ب دریا زد خدا برامون کنفیکون میکنه

      و مصداق أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ میشیم

      گوشیتم مبارک عزیزم امیدوارم شامل تمام نعمتهای الهی و ثروت بینهایت بشی

      سپاسگزارم که برامون نوشتی

      نوش جونت نتایجی ک داری میگیری و اگ جهاداکبر راه بندازیم نتایج روز به روز بزرگتر و بزرگتر میشن

      درپناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشی ساناز عزیزم و همه دوستان گل این سایت ابراهیمی و استاد وبانو مریم حنیفم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
      • -
        ساناز گفته:
        مدت عضویت: 1316 روز

        سلام گل قشنگم

        فداتم که اینقدر قشنگ برام نوشتی

        اون فایل مصاحبه با دوستان قسمت 37 که رزا در و گوهر تحویل میده

        فایلی هست که من هر وقت ی ذره راهم کج میشه چندین بار گوش میدم و لذت میبرم

        دوست عزیزم ی دنیا تشکر که واسم آیه قرآنی نوشتی

        خیلی خیلی دلم میخواد کامنت که مینویسم ی آیه بنویسم

        ولی من مذهبی نبودم و هیچی نمیدانم از قرآن

        و هرچی هم یاد گرفتم از مکتب استاد بوده

        و دارم تلاش میکنم قرآن بخونم تا درک کنم آیه هارو

        بععععععله

        هزاران بار منم میگم کافیه وا بدیم

        کافیه به جززانوهای خودمون هم رو ی زانوی دیگه حساب کنیم

        کافیه همون جمله دست بالای دست زیاده رو با گوشت و پوست و استخوان درک کنیم

        که وقتی دست خدا همیشه هست دیگه والا غیر معنایی ندارن .

        امروز کلی گریه کردم البته همش شوق

        دختر خواهرم هی دو دقیقه ی بار میگه چه حسی داری آخرین مدل گوشی داری

        گفتم فقط اون شوق و انگیزه ای که بوجود اومده که من میتونم خلق کنم و میتونم مابقی هدف هامو تیک بزنم درتک تک سلول های بدن من ریشه زده مهمه

        و خدایی امروز می فهمم وقتی استاد میگفت من وقتی اولین بار سمینار برگزار کردم بعد از تموم شدنش هیچ حسی نداشتم چون تو تصوراتم هزاران بار اون لحظه رو چشیده بودم

        دقیقا امروز همون لحظه هارو من حس کردم‌

        با آرزوی تیک خوردن همه هدف های همه دوستان این مکتب

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      Masihan گفته:
      مدت عضویت: 2136 روز

      سلام ساناز عزیز

      کامنتت فوق العاده عالی بود پر از عشق بود ب خدا ی صمیمیتی داشتی با خدا ک واقعا حالمو دگرگون کرد و اشک تو چشمام جاری شد از این ارتباط ازین همه صداقت و همچنین عشق متقابل خداوند ب تو بنده عزیزش من ک خیلی کیف کردم دلم خیلی قرص تر شد ب مسیرم ب خدا ب دوستانی مث شما و استادی مث عباسمنش.واقعا شکرت بابت شماها و خوش ب حال من ک خدا منو تو این مسیر قرارداده.واقعا شکرت خدا بابت همه نعمتهایی ک بهم عطا کردی چ اونایی ک حواسم هست و میبینمشون چ اونایی ک نمیبینمشون

      موفق باشی و هروز و هرلحظه بیشتر و بیشتر ازین اتفاقات تجربه کنی عزیزم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        ساناز گفته:
        مدت عضویت: 1316 روز

        سلام دوست هم فرکانسی ام

        بسیار سپاس گذارم که وقت گذاشتین کامنت منو خوندین

        و چقدر خوشحالم که بهم گفتین صمیمیتی با خدا دارم

        چون من تو زمینه ایمان و توکل واقعا ضعیف عمل میکردم

        و مدتی ست دارم تمرکزی رو باورهای توحیدی کار میکنم

        و چقدر لذت بردم گفتین از حرفام مشخص بوده

        خدایا هزاران بار سپاس گذارم

        و برای شما دوست عزیزم تیک خوردن هدف هاتونو از خدا خواستارم .

        در پناه تنها قدرت محض جهانیان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      تاجر سعادتمند گفته:
      مدت عضویت: 2074 روز

      سلام ساناز عزیز

      راستش من هم ی تضاد پیش اومده

      برام و تعهدی دارم روی خودم کار میکنم

      یعنی ذره بینی

      که با خودم گفتم فعلا به سایت سر نمی‌زنم

      و تا نتایج عالی بگیرم

      و دارم آرام آرام می‌بینم نتایج ها رو و نشانه ها رو

      اما الان ی حسی گفت که به سایت سر بزن

      راستش مقاومت میکردم

      با خودم گفتم نمیخام کامنت بخونم

      چون تمرکزی رو دوره دستیابی عملی دارم کار میکنم

      دقیقاً مثل خودت ی شاگرد بودم ولی ی کوچولو زرنگتر

      تا اینکه الان مقاومت شکسته شد

      و فقط هم رفتم روی کامنت شما

      حتی کامنت سید علی رو هم باز نکردم

      فقط هدایت شدم به کامنت شما

      و چقدر لذت بردم از کامنتت

      و اشکام سرازیر شد

      جاهای که گفته بودی فقط در خدا رو بزن

      ساناز عزیز

      هر چی آرزوی خوبه مال تو

      از خدا طول عمر با عزت برای تو آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        ساناز گفته:
        مدت عضویت: 1316 روز

        سلام دوست عزیزم

        بسیار سپاس گذارم از شما که کامنت منو خوندین و وقت گذاشتین

        دوست عزیزم منم گاها میگفتم تا نتیجه نگیرم کامنت نمیزارم

        اما ی جایی گفتم این دیگه چه شرطیه

        از هر حالی که هستم هر تمرینی که هست مینویسم تا بعدا حداقل برای خودم اثبات شه کی بودم کجا بودم

        و گاها هر اتفاقی که روزانه برام می افته

        نشانه

        یا هر معجزه ای

        توی دفتر مینویسم و هر از گاهی ازمسیر خارج میشم سریع میرم میخونم تا یادآوری شه که خدا چه نعمت هایی بهم داده تا ذهن چموش قلدری نکنه واسه خودش

        و امیدوارم شما هم هرچه زودتر بیاین از نتایج عالی برامون کامنت بزارین.

        خدایا شکرت بابت دوستانی مث شما .

        در پناه تنها قدرت محض جهانیان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      الهام رمضانی گفته:
      مدت عضویت: 1461 روز

      ساناز عزیزم ماموریت تو انجام شد دل می لرزید

      و اشک ریختم

      همیشه وقتی بچه ها میگفتن من با این کامنت اشک ریختم یعنی چی ولی الان

      برای من اتفاق افتاد

      ساناز عزیزم بهت تبریک میگم افرین دختر دمت گرم

      این سایت و کامنت هاش همه سوده و سوده وسود

      دمت گرم

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        ساناز گفته:
        مدت عضویت: 1316 روز

        سلام دوست هم فرکانسی ام

        بسیار سپاس گذارم از شما که وقت گذاشتین و کامنت منو خوندین

        قطعا هدایتی در کار بوده

        به قول استاد هیچ کاری اتفاقی رخ نمیده

        و جایی که دل آدم میلرزه هزاراندرس وجود داره

        امیدوارم روز به روز در رشد و پیشرفت بالایی قرار بگیرین .

        در پناه تنها قدرت محض جهانیان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سمیرا سعیدی گفته:
      مدت عضویت: 1685 روز

      سلام ساناز جان چقدددر لذت بردم از کامنتت چقدر نیاز داشتم بهش، ممنونم که خودافشایی کردی و آنقدر صادقانه نوشتی .

      منم مثل شمام منم خودم رو بارها لایق پیشرفت و موفقیت ندونستم و همه چیز و با توقف کردن خراب کردم.

      از خداوند سپاسگزارم که این حال معنوی خوب رو امروز با خوندن کامنت های شما بهم داد.

      این روزی هم امروز مال من بود، منم وقتی کامنت شما رو خوندم از ته دلم معجزه خواستم فقط از خدا که مسیر رو برام سهل تر کنه

      بازم سپاسگزارم برات نتایج هر روزه رو آرزو دارم و کلی حال خوب.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مریم دستجردی گفته:
      مدت عضویت: 1832 روز

      به نام رفیق رزاقم سلام

      متشکرم ساناز جان به خاطر این که به عهدت با خودت با خدای خودت وفا کردی و این تجربه دوست داشتنی رو با خانوادت سهیم شدی .

      شاید برات جالب باشه این گوشی که الان دست من هست هم تا دوسال پیش جزو آرزو هام بود و به طور معجزه آور برام رسید.

      حتی یک مدل بالاتر از چیزی که من میخواستم داستانش به طور خلاصه میگم من هم مثل شما جزو خواسته هام خرید گوشی نوشتم هر شب می‌نوشتم که اگه این گوشی رو بخرم چی کار هایی باهاش میکنم حس و حالم چه شکلی و به دنبال تحقیق و بررسی گوشی های مختلف بودم حتی با این که پول نداشتم به موبایل فروشی ها میرفتم و میخواستم برام ان باکسینگ کنند . چون این از استاد شنیده بودم که برید دنبال خواسته هاتون لمس کنید تا باور پذیربشه داشتنش .

      با تمام وجودم ایمان داشتم که میگیرم اون گوشی که میخواهم جوری که باعث شد گوشیم با برادرم عوض کنم با این که گوشی من از برادرم بهتر بود چون نوشته بودم گوشی بخرم این گوشی دستم میدم به برادرم همه از این کارم تعجب کرده بودند .

      تا کار خدا بعد از چند وقت همون گوشی که از برادرم گرفته بودم هنگ کرد و روشن نشد از اون جا که برای پدرم کارمیکردم قرار بر این شد که به جای حقوقم پدرم برام یک گوشی بگیره حتی از حقوقی که ازش میخواستم پول گوشی بیشتر شد اما قرار بر این شد که کارکنم تا تصفیه بشه حسابم با پدرم و شکر خدا خود ربم حساب بندش تصفیه کرد .

      هیچ وقت لحظه ای که به پهنای صورت اشکم جاری شده بود و سجده شکر به جا می‌آوردم برای همین گوشی که الان دارم یادم نمیره خیلی خیلی عالی بود درسته تنها راه گذر از ثروت رسیدن بهش هست .

      خدایا عاشقانه میپرستمت الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله

      با گفتن این نشانه من یاد خودم انداختی یاد هدایت گر بودن ربم این که باید خیلی بیشتر از این ها روش حساب کنم و توکل کنم بهش .

      ساناز عزیز هرجا هستی در پناه رب العالمین ثروتمند و سعادتمند در مسیر خواسته هات که همان توحید هست باشی . دست حق نگهدارت

      تا این که شروع کردم به کارکردن برای پدرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        ساناز گفته:
        مدت عضویت: 1316 روز

        سلام دوست هم فرکانسی ام

        ممنون که وقت گذاشتین و کامنت منو خوندین

        دوست مهربونم برای من تعهد با خدا سخت بوده

        افتان و خیزان زیاد داشتم ولی به هر سختی میشد ادامه میدادم

        گاها زیاد ناامید میشدم ولی ادامه میدادم

        حتی خواهرم ی وقتایی میگفت این همه وقتی که روی سایت گذاشتی رو فلان شغل بزار زودتر نتیجه میگیری و من میگفتم عهد کردم 6 ماه روی سایت کار کنم

        عمل کنم

        مث وحی منزل

        اگه 6 ماه جواب نداد چیزی هم ضرر نکردم میرم ی کاری دیگه

        من متعهدانه موندم

        لغزش داشتم

        نا امید میشدم

        شاید ی روز کامل حالم بد بود سر به سایت نمیزدم

        ولی باز فرداش ادامه میدادم

        خدا هدایت میکنه

        چه مومنان رو

        و چه کافران رو

        و خدا هدایت کرد

        تا من در مسیر بمونم

        خدایا هزاران بار شکرت

        برای شما دوست عزیز تیک خوردن هدف هاتونو آرزومندم

        در پناه تنها قدرت محض جهانیان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        ساناز گفته:
        مدت عضویت: 1316 روز

        دوست هم فرکانسی ام سلام

        عصرت بخیر

        ممنونم که وقت گذاشتی کامنت من خوندی

        از خداوند میخوام هر کی در خونش میره و بهش توکل میکنه دست پر برگرده

        و قطعا چنین هم هست

        چونکه خودش در قران گفته من جهان رو مسخر تو کردم

        شاید اوایل این گوشی فقط برام ی آرزو بود یا زمانی که خریدم

        فکر میکردم هدفمو تیک زدم و میرم سراغ هدف بعدی

        اما دیدم چقدر این خواسته من معنوی بوده و نمیدانستم

        دقیقا همین خواسته من باعث شد کامنت من منتخب شه

        چیزی که همیشه آرزو داشتم و هر کامنت منتخب تو هر فایلی میدیدم همش میگفتم خوش به حالشون

        رشد کردن

        مدار بالایی هستن که کامنتشون منتخب شده

        زمانی که دیدم برای اولین بار کامنت من منتخب شده تمام وجودم اشک شوق بود

        اصلا گوشی یادم رفت

        همش میگفتم خدای خوبم مگه من در چه مداری ام که اینقدر فرکانس بالایی دارم که کامنت من منتخب شده

        یااصلا

        دقیقا از طریق همین کامنت چقدر افراد بهم پیام دادن و چقدر لذت بردم که حرفام مفید بوده

        دقیقا همین خواسته همین گوشی

        همین کامنت منتخب من

        همین پیام دوستان

        قدرتی در دل من ریشه دوانده که خدا داند.

        و چقدر برام این لحظه ها با ارزش و معنوی هستن که دارم جواب دوستان مینویسم

        خدایا شکرت

        خدایا هزاران بار شکرت

        برای شما دوست عزیز تیک خوردن همه هدف هاتونو آرزومندم.

        در پناه تنها قدرت محض جهانیان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Mahdi گفته:
      مدت عضویت: 1839 روز

      سلام به دوست گرامی ساناز عزیز امیدوارم حال دلت عااالی باشه !!!

      طی این یکماه اخیر ضربات روحی و جسمی و مالی و روابط بدی خوردم اونم بخاطر سهل انگاری و اشتباهات تکراری و اینکه درست نتونستم ذهنم رو کنترل کنم و هی اومدم پایین و پایین و پایین تر و در حال حاضر خیلی فرکانسم پایینه و ناامیدم و ذهنم پر از نجواست !!!

      حتی صدای هدایتای خدای عزیزم رو درست نمیفهمم و احساس گناهم به خاطر شرک های این یکماه که هرچی توی این یکسال بدست اوردم از دست رفت هی داره بیشتر اذیتم میکنه و واقعا دست از سرم برنمیداره !!!

      واقعا با اینکه قلبم میگه بابا خدا مهربونه ، توبه پذیره ، هرگز رهات نمیکنه ولی احساس گناه شدیدی دارم و واقعا نمیدونم چرا توی این تقریبا 4 سالی که عضو سایتم هی سینوسی هستم و یکی از بزرگترین دلیل هاشم نرفتن توی دل بزرگترین ترس زندگیم اونم اشتباه 4 سال پیشم که هرچقدرم روی خودم کار میکنم و نتایج خوبی میگیرم ولی در ادامه مسیر این ترس از اشتباه 4 سال پیشم میاد جلوی چشمام و مانع حرکتم میشه و نجواها میبلعن ذهنم رو و دوباره سقوط میکنم !!!

      الان توی حالتی هستم که بخدا خیلی نا امیدم و هم میخوام دوباره بلند شم و هم روحیم رو باختم !!!

      ولی خدای عزیزم چند شب پیش هدایتم کرد به این فایل و کامنتای بچه ها و به خصوص کامنت شما که یه ذره امید توی دلم جوونه زد !!!

      ازتون ممنونم که این کامنت رو از خودتون به جا گذاشتین و با شجاعت از خودتون نوشتین و واقعا خیلی روی من تاثیر گداشت که حتی شده چار دست و پا دوباره شروع کنم و حرکت کنم با اینکه اصلا نمیدونم چکار باید بکنم و دوباره چه هدفی بذارم !!! آخه وقتی مدارت میافته پایین میفهمی که حتی هدف هات رو هم خدا به دلت مینداره و هدایتت میکنه که براش قدم برداری !!!

      واقعا ممنونم از کامنت ارزشمندت دوست عزیز :)

      فقط میخواستم اگر کامنت من رو خوندی با هدایت خداوند بهم پاسخ بدی که چجوری دوباره شروع کردی و تعهد دادی و بلند شدی ؟؟ آخه من الان حتی از فایل گوش دادن هم میترسم و ناخوداگاه طبق اگاهی ها فکر میکنم که این افکار منفی الانم قراره بلا به سرم بیارن !!!

      واقعا روحیمو باختم و تمام جنبه هام ریخته به هم و اصلا گیجم !!! نمیخوام انرژی منفی بدم ولی هدایت شدنم به کامنت شما لطف و هدایت خدا بود ولی هم احساس گناه شدیدی دارم که چرا نتونستم اونطور که باید به الهامات خداوند عمل کنم و نتیجم از بین رفت با اینکه به خدا من خیلیییییی پر تلاشم و تمام سعیم رو کردم که به الهامات خداوند عمل کنم ولی خب نتونستم ذهنم رو کنترل کنم و این از بین رفتن نتایج هم هی من رو اورد پایین و پایین تر !!!

      نمیدونم ایا فایل گوش دادن تاثیری میذاره یا بهتره گوش ندم یا …

      بازم ممنونم ازتون :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    سیدحبیب حافظان گفته:
    مدت عضویت: 2065 روز

    سلام به استاد عزیزم و بانوی شایسته

    و همراهان و دوستان گلم

    حسابی سرم شلوغه و دارم روی پروژه ای کار میکنم که رویای سال قبلم بود اماااا

    یه کتاب خوندم که معتقد بود

    «تنها راز موفقیت دوام آوردن است »

    و من اعتقاد داشتم و دارم

    تنها راز موفقیت اعتماد و توکل به خدا است .

    و نتیجه هم گرفتم

    ظرف فقط یک ماه از یک کارگر به یک کارفرما تبدیل شدم و درآمدم 5 برابر شد و کلی نتایج دیگه که همشو مدیون این اعتماد و اعتقادم که «فقط خدا»

    یه روز که مثل تمام آدما از فشار استخوان شکن زندگی به تنگ اومدم و از خوندن بیش از سیصد کتاب و صدها مقاله نتیجه نگرفتم

    از خدا راه نجات و هدایت خواستم

    و استاد رو یافتم و درد سالها زندگی شرک آلودم

    با اعتماد به خدا کوچکترین کارهامو به اون سپردم و بدون هیچ استثنایی تمام اونا بطور معجزه آسایی به بهترین شکل انجام شد.

    وقتی به دنبال خرید بودم از اون هدایت میخواستم

    وقتی دنبال راه حلی برای چالش هام بودم و…

    برای حتی کوچک ترین کارهام از خداوند کمک میخوام و خدا به حق کم نمیزاره

    وای که چه خدایی داریم سراسر عشق و معرفت و محبت و اماااااااا

    کافی بود دلم بلرزه و اعتماد نکنم

    کافی بود بترسم و شک کنم

    کافی بود احساس لیاقت نکنم

    کافی بود مشرک بشم و به غیر خدا حتی فکر کنم

    دیگه خودم می دونستم از کمک خدا خبری نخواهد بود

    قانون هاش ردخور ندارند

    استثنا هم نمیشناسه

    احساسی هم برخورد نمیکنه

    کاملا سیستماتیک و دقیق

    ( فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ

    وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرّاً یَرَهُ‏)

    و اینکه فهمیده بودم که ساختار خداوند عشق و آگاهیه

    و

    وقتی از قوانینش آگاه بشم و عاشقانه انجامش بدم این ترکیب عشق و آگاهی در بهترین حالت خودش خواهد بود

    اما حقیقت اینه که رسیدن به نتایج دلخواه به سبک اعتماد به خدا یک شرط همیشگی داره

    و

    «ِ وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا ِ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْرا»

    بله» تقواااااا

    و خب تقوا هم که همون کنترل ذهن و نفسه

    برای خروج از این شرایط افتضاحم باید تقوی داشته باشم و این شرط هم که شوخی سرش نمیشه

    و کافیه لحظه ای این ذهن منو به چالش بکشه

    تمام رشته‌هام پنبه میشن وقتی ذهن موفق میشه منو عصبی کنه

    ناامید کنه یا بترسونه

    استادجان گیر من حتی بعد از اون نتایج شگفت هم همینه که در عین حالی که می دونم نباید لحظه ای ذهنمو به حال خودش رها کنم

    گاهی کنترل از دستم در میره و فرمون از دست خدا میاد به دست من ضعیف و نادون

    و منی که میدونم نه رانندگی بلدم و نه ماشین دارم و هر وقت پشت فرمون ماشین زندگی نشستم زدم به کوه و کمر یا افتادم تو دره

    خب غلط میکنم فرمونو از دست خدایی بگیرم که بهترین راننده این عالمه و « هم راه از اوست و هم مرکب »

    و من نادان که نتیجه این غفلتمو میدونم خب حقمه که دوباره بیفتم تو هچل

    این طبیعیه که اگه پیاده بشم از مرکب خدا، در جاده بی انتهای هستی از غافله زندگی جا میمونم

    و اما نفس

    وقتی رهاش میکنی چه بلایی که سر صاحبش نمیاره

    مثل یک اسب چموش تا زمینت نزنه سواری نمیده

    اگه نتونی اون جست و خیزاشو تحمل کنی و افسارشو رها کنی خب جز سقوط چه انتظاری داری

    خلاصه استاد جان

    بازم میرسم به مرحله چهارم و سخت مسیر موفقیت

    که من شخصاً تو همون چهارم گیرم

    1_ کسب آگاهی(آشنایی با قوانین)

    2_ درک آگاهی (دلایل وجود قوانین)

    3_ عمل به آگاهی (ایمان عملی)

    4_ پایداری و استمرار(ثبات در عمل)

    خب من فهمیدم که

    چاشنی عشق هم باید بهش اضافه بشه

    «عشق»

    همچون روغن برای چرخها

    سوخت برای موشک

    نور برای مسیر

    و غذای روح

    سرعت رشد رو مضاعف می کنه

    اینم رد پای من

    و سپاس و قدردانی من از استادم که اینارو یادم داد

    و سپاس از دوستانی که همراهی کردند و خوندن و پاسخ دادن

    باشد تا رستگار شویم (ان شاءالله)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 460 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1827 روز

      سلام به شما حبیب خدا

      هزاران بار آفرین بهتون به خاطر این کامنت فوق العاده که به نوعی چکیده بسیاااری از مطالب استاد گرانقدرمون هست…

      بارها خوندمش و هر دفعه تحسین کردم شما رو بابت این یادآوریهای ناب…

      و جالبه بعد از خوندن این کامنت پر محتوا هدایت شدم به این آیه:

      وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى‏ ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَتٍ مِّنَ السَّمَآءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذْنَهُم بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ‏

      و اگر مردم شهرها و آبادیها ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند، قطعاً (درهاى) برکات آسمان وزمین را برآنان مى ‏گشودیم، ولى آنان (آیات ما را) تکذیب کردند، پس ما هم به خاطر عملکردشان آنان را (با قهر خود) گرفتیم.

      (سوره اعراف آیه 96)

      سبحان الله از لطف این خدایی مه سراسر عشقه…سراسر آگاهیه..

      اخه چه جوری دیگه باید بهمون بگه که :عاقااااااا شماها ذهنتونو کنترل کنید(تقوا پیشه کنید) بقیه ش با منِ خدا … من دارم میگم دیگه که درهای آسمان و زمین رو براتون باز میکنم(و‌گشایش در زندگیتون ایجاد میکنم) ……..الله اکبر از مهرش از محبتش نسبت ما پاره های وجودش…

      و ما مصداق شعر مولانای جان:

      در طلبم خیال تو دوش میان انجمن

      می‌نشناخت بنده را می‌نگریست رو به رو

      چون بشناخت بنده را بنده کژرونده را

      گفت بیا به خانه هی چند روی تو سو به سو

      عمر تو رفت در سفر با بد و نیک و خیر و شر

      همچو زنان خیره سر حجره به حجره شو به شو

      خداوندا خیره سری های ما رو ببخش و ما رو به راه راست هدایت کن، راه کسانی که به آنها نعمت داده ایی و نه راه کسانی که به اونها غضب کردی و نه راه گمراهان…

      سراسر غرق نور و عشق الهی باشی حبیب جانم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 50 رای:
      • -
        سیدحبیب حافظان گفته:
        مدت عضویت: 2065 روز

        سپاسگزارم بانوی بزرگوار و مهربان من

        پشت هر مرد موفق ، شیرزنی ایستاده که چون کوه استوار و محکم و صبور و با وفا و سراسر عشق و مهربانیه

        بدون شک که اگر نبود همراهی عزیزی چون تو ، الان اینجا و در این لحظه زیبای اکنون نبودم.

        وجودت از الطاف خداوند مهربان برای منه

        آرزوی من برای دوستان و همراهان این سایت (که هنوز مجردند)

        داشتن همسر و همراهی چونان شماست که حسنه دنیا و آخرتید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
    • -
      سیدعلی خوشدل گفته:
      مدت عضویت: 2628 روز

      سلام بر سید رستگار

      خیلی دیدگاهت قشنگ بود مرد بزرگ

      با عشق خوندمش و در یکی از ناب ترین لحظات زندگیم

      آیه ای از کتاب جان قرآن مدد و راهنما بیان کردی که نشان میده چه قدر متعهدی

      وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا ِ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْرا

      این آیه بی نظیره بی نظیره بی نظیره

      خوشحالم برات که انقدر ارتباطت با خدا برات قویه…

      منتظر خبر و عدد 100 برابر شدنت هستم مرد بزرگ

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
      • -
        سیدحبیب حافظان گفته:
        مدت عضویت: 2065 روز

        خوشدل عزیزم

        دلت اینقدر بزرگه که خدارو با تمام عظمتش جا دادی

        افتخاریه که کامنت منو خوندی و پاسخ دادی

        علی حان برای حضورت در این مکان مقدس (سایت) خداوند رو بسیار شاکرم.

        تو هم از الطاف حق برای من و تمام عزیزان همراهی

        سپاسگزارم از دعای قشنگت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      هرندی گفته:
      مدت عضویت: 1521 روز

      سلام بر سید عزیز

      اول عید غدیر را به شما تبریک وشاد باش عرض میکنم.

      لذت بردم از بیان شیوا و پر از آگاهی تون،من الان نیاز به این آگاهی ها داشتم.

      چند روزی بود که ذهنم درگیر افکار نفسانی شده بود وبا خواندن این متن پر از آگاهی قرار گرفتم.سپاس از شما وقلم شیوای شما دوست عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      مهدیه وهبی گفته:
      مدت عضویت: 1803 روز

      سلام بر شما بنده خوب و آگاه خدا

      سید حبیب عزیز

      واای چه طوفانی بپا کردی در دل من، با این کامنت بینظیر و آیات فوق العاده!

      که کلمه به کلمه اش درس زندگی در سایه قوانین الهی بود!

      و واقعا نتونستم که نیام و بابت این همه درک و فهم و عمل به قوانین الهی تحسینت نکنم مرد خدا

      واقعا تحسین برانگیری! با این همه درک و فهمت از قوانین بینظیر ِ خدای مهربانم

      فوق العاده بود آنجا که گفتی:

      “و منی که میدونم نه رانندگی بلدم و نه ماشین دارم و هر وقت پشت فرمون ماشین زندگی نشستم زدم به کوه و کمر یا افتادم تو دره

      خب غلط میکنم فرمونو از دست خدایی بگیرم که بهترین راننده این عالمه و « هم راه از اوست و هم مرکب » …”

      لزره بر وجودم انداختی با این کلام الهی ات!!

      واقعا ازت ممنونم که اینچنین درک و آگاهی های بینظیرت رو باهامون به اشتراک گذاشتی

      از خدای منان و روزی دهنده ی بینهایت، برات میخوام که شاد و سلامت و ثروتمند و خوشبخت و سعادتمند در دنیا و اخرت باشی مرد ِ خوب خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        سیدحبیب حافظان گفته:
        مدت عضویت: 2065 روز

        سلام و سپاس از شما بانوی فهیم و الهی

        قدردان تحسین و تکریم شما هستم

        امیدوارم تابلوی راهنمای کوچکی در مسیر بی انتهای تعالی و تکامل باشم

        خداوند هرکسی رو که ازش مدد بخواد بی پاسخ نمیزاره

        اما شرط همونه که در آیات قرآن بهش اشاره شد

        همون تقوی

        امیدوارم از متقین باشیم

        براتون آرزوی رشدی مضاعف در تمام عرصه ها رو دارم

        دلتون پر از عشق و روح تون سرشار از آگاهی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      فرشاد نصیری گفته:
      مدت عضویت: 1072 روز

      سلام

      حبیب عزیزم،چه قدر خوب نوشتی

      چقد محکم تکون دادی من رو

      پسر، بی نظیر و شفاف توضیح دادید

      خیلی حال کردم وقتی گفتی توی فقط یک ماه از یک کارگر ساده شدی کارفرما،

      چقدر تکامل روحت عالی بود و چه جهشی داد به زندگیت،

      داش حبیب

      چهار تا آیتم نوشتی،

      یک رو که آشنا شدیم

      دو و سه،دلیل وجود قوانین و ایمان عملی،

      این رو برام توضیح بده و کمکم کن،

      میدونی توی اوج ذهنم میاد میگه این قوانین کجاست،چجور کار میکنه،چی میخواد برات بکنه،و منجر میشه به همون ضعف در آیتم چهارم،ایمان عملی.

      راستش هر چند روز یک بار این سوال میاد و حمله میکنه بهم

      چکار کنم،راهکار بده داداش برای درک و دلیل وجود قوانین،که باعث بشه ایمانم تقویت و تبدیل به عمل بشه

      باز هم میگم،واقعا دیدگاهت بی‌نظیر بود

      شاد و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        سیدحبیب حافظان گفته:
        مدت عضویت: 2065 روز

        سلام فرشاد عزیز

        راستش من 20 ساله که فقط تو همون آیتم اول گیر بودم

        چند صد کتاب و مقاله و هزاران صوت و فایل و … خوندم و شنیدم

        در آیتم دوم در تضادها و چالش ها به درک قوانین رسیدم

        مثالی بزنم که بهتر بفهمی

        همه ما میدونیم ورزش چقدر مفیده اما چندنفر رو میشناسی که مدام ورزش میکنند ؟

        جواب سادست: کسانی که نتایج ورزش رو درک و کسب کردند و انجامش دادند و نخواستند که با چک و لگد چاقی و امراض اضافه وزن و دیابت و غیره مجبور به ورزش کردن بشن

        ایمان عملی در آیتم سوم اینه که وقتی درک کردی ورزش خوبه خوب انجامش بده ، چرا وقتی میدونی تنبلی میکنی؟

        آیتم چهارم که خود من سالها درگیرش بودم ثبات و پایداری در عمله

        وقتی نتیجه گرفتی چرا باید دوباره رهاش کنی؟

        چرا فکر می کنی یه بار عمل جواب میده؟

        مگر با یه بار خوردن برای همیشه سیر میشی؟

        به همین سادگیه

        پیچیدش نکن

        حالا اگه میخوای میونبر بزنی از خدا کمک بخواه و بهش اعتماد کن که حتما برات ردیف میکنه.

        عاشقش باش خدا کم نمیزاره

        موفق باشی رفیق خوبم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
        • -
          فرشاد نصیری گفته:
          مدت عضویت: 1072 روز

          سلام حبیب جان

          پسر دمت گرم

          عالی کمک کردی

          شرطی سازی کمک بزرگیه

          به خودم بگم که اگه این رو میخوای باید این تمرینات ساده،این مناجات با خدا،این حال و احساس خوب رو داشته باشی

          شرطش همینه،وگرنه برو به نابودی،

          میدونی من توی شرایط به ظاهر بد ذهنم حمله میکنه بهم،لعنتی ترس ها و دلهره ها رو جاری میکنه،

          فقط اون لحظه میگم خدایا به تو پناه میبرم و من رو در آغوشت بگیر و تنهام نزار با این شیطان و خودم رو میبندم به فایل ها

          من کمترین حالت ممکن اینه که روزی 2 ساعت توی سایتم و فایل گوش میدم،

          ولی در مواقع خطری میرم توی حداقل 13 ساعت فعالیت،خودمو میبندم به فایل ها،به نتایج استاد و دوستان

          لعنتی خیلی ترسناکه

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            سیدحبیب حافظان گفته:
            مدت عضویت: 2065 روز

            همه چالش های ما حاصل گوش کردن به نجواهای شیطانه یا همون بقول شما حمله ذهنت

            اینجور مواقع باید بهش بگی :

            میشه لطفاً ساکت باشی (فقط فحش نده)، تو همونی که تمام دردسر های من حاصل اجرای فرامین توست

            پس لطفاً خاموش.

            بعد به یاد بیار هر زمان که با تحلیل های ذهنت همراه شدی و عمل کردی

            نتیجه این شد که هستی

            پس این ذهن هیچ وقت نمیتونه دردسر هایی که خودش برات درست کرده رو، حل و فصل کنه و راه حل بده

            یقین بدون راه حل هاش دردسرهای جدیدند.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
            • -
              فرشاد نصیری گفته:
              مدت عضویت: 1072 روز

              عاشقتم داداش

              دمت گرم

              اره عزیز من وقتی ترس ها میاد سراغم خود به خود فحش میدم به ذهن

              و بدتر اذیت میشدم

              حتی خانومم میگه به کی فحش میدی،دیوونه نشی

              اما از این به بعد فقط دستور خاموش بهش میدم

              خدا هر لحظه داره بهم میده،پس چرا آروم نباشم،

              عاشقتم حبیب عزیز

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فاطمه سليمى گفته:
      مدت عضویت: 1762 روز

      سلام بر شما سید بزرگوار

      مرد توحیدی و متوکل

      آفرین و احسنت به شما برای این کامنت بسیار زیبا و پر محتوا

      واقعاً لذت بردم از خوندنش

      شما رو تحسین می کنم برای این باور توحیدی

      تنها راز موفقیت اعتماد و توکل به خداست

      خیلی تحسین برانگیزه که به اعتقاد و باوری که دارین عمل میکنین و حواستون جمعه که حتی برای کوچکترین کارها از خدا کمک میخواین و طلب هدایت می کنین

      و بنازم خدای کریم و بخشنده رو که بحق کم نمیزاره و از فضل خودش اضافه می کنه

      وَ یَستَجیبُ الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ وَ یَزیدُهُم مِن فَضلِه

      و درخواست کسانی را که ایمان آورده و کارهای نیک انجام دهند اجابت می کند و از فضل خود بر آنها می افزاید

      چه نتایج خوبی هم تا حالا گرفتین و این مسیر ادامه داره و قطعاً در آینده نتایج عالیتر و بزرگتری میگیرین

      نکات مهمی رو یادآوری کردین که برای همه قابل استفاده است خیلی از شما سپاسگزارم

      در پناه رب العالمین شاد و موفق و سعادتمند در دو جهان باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        سیدحبیب حافظان گفته:
        مدت عضویت: 2065 روز

        سلام بانوی سلیم و بزرگوار

        پاسخ شما و ابراز قدردانی تون هم برای من از الطاف خداست که وقت گرانبهاتونو میزارید و من هم متقابلاً بابت پاسخ زیباتون سپاسگزار و مستفیضم

        با این آیه از قرآن که گذاشتید ، جانی دوباره گرفتم.

        وجودتون در پرتو قرآن همواره غرق در نور باد

        براتون آرزوی سلامتی و شادکامی و عمر پر برکت خواهانم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1219 روز

      سلام سید جان

      دوست عزیز و توحیدی من خیلی خوشحالم از نتایجی که بدست آوردی و در این مسیر ثابت قدم موندی و انگیزه ای شدی برای همه ما که مثل شما تقوا پیشه کنیم و از بندگان پرهیزکار خداوند باشیم

      بودن شما دوستان الهی در این سایت باعث قوت قلب ما شاگردانی میشه که با دیدن شما انگیزون هزار برابر میشه برای بودن در مسیر و کنترل هر چه بیشتر ذهنمون

      سپاسگزارم از شما و از سید علی خوشدل که با گفتن نتایجتون خوشی به دلهای ما مهمون میکنید

      خدا رو هزاربار شاکرم برای بودن استاد عباس منش و این سایت الهی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      هادی قره قانی گفته:
      مدت عضویت: 1904 روز

      سلام و درود خدمت سید حبیب عزیز

      واقعا خوشحالم که به این دستاورد توی کارتون رسیدین و تحسینتون می کنم و انگیزه میگیرم چون برای خودمم اتفاقات عالی توی چند ماهه اخیر رخ داده و پیشرفت مالی خیلی خوبی داشتم که جز تعهد و عمل به اون چیزی نبوده.

      همچنین بخاطر اعتماد به ربی که دارید و همه کارهایی که بهش میسپارید، تحسینتون میکنم.

      انشالله با ثبات قدم و تعهد نتایج بیشتر و بزرگتر برای همون رقم خواهد خورد.

      از کامنتتون لذت بردم.

      در پناه رب العالمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
      مدت عضویت: 1316 روز

      سلام به شما دوست هم فرکانسی الهی من..

      پیامتون بسیار زیبا بود..

      از ساختار عشق و آگاهی..گرفته

      تا تقوا..و کنترل ذهن..

      از غلط کردنهامون و فرمونمون از دست خدایی بگیرم که بهترین فرمون راننده این عالمه..

      از راز موفقعیت.دوام آوردنه

      و خط قرمزی که منو از مسیر راه درستم به بیراهه میکشونه..

      از قانونی که استثنا نمیشناسه.احساسی برخورد نمیکنه..کلا سیستماتیکه..

      آب هویج بدی آب هویج به تو برمیگردونه.آب سیب بدی سیب میده…..وای خدای من..

      چقدر درک کردن تا شنیدن متفاوته…

      دوست عزیزم.خیلی خیلی متشکرم.سپاسگزارم از اینکه این اگاهیهای زیباییت را با نور الهی درونیت به ما هدیه دادی..بسیار تشکرت میکنم…ممنونم سپاسگزارتم..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      حسین و عباس گفته:
      مدت عضویت: 1378 روز

      سلام خدمت دوست عزیز

      من خودم به شخصه مدتی نتیجه گرفتم از قانون ولی یکم سست شدم توی راه

      چقدر آیه ای که نوشتید هم زمان بود

      دقیقا همین امروز معلم مدرسمون همین آیه را روی تابلو نوشت و اون از از لفظ نماز برای اینکه تقوا بیشتر بشه استفاده میکرد و همون موقع من واژه هایی که از نماز به یادم میومد مثل کنترل ذهن و تمرکز بر روی نکات مثبت و شکرگزاری و…

      بعد الان هم که همین آیه را توی کامنت شما دیدم با خودم گفتم تو که اینقدر نتیجه گرفتی غیر از تقوا و اینکه به خدا سپردی بوده پس چرا یه مدته اون تقوا توی تو کمرنگ شده این را از اینکه احساس عالی ندارم و احساسم مثل قبل نیست فهمیدم و چقدر عالی هست این آیه که تقوا داشته باشی چیزهایی به تو میرسه که اصلا فکرش راهم نمیکنی چقدر آرامش بخشه خدایا شکرت

      خواستم این هم زمانی و نشونه ای که برام بود را باهاتون به اشتراک بگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سیدمحسن قاضی گفته:
      مدت عضویت: 1087 روز

      سلام ودرود به سید حبیب بزرگوار

      ایمانت را تحسین می کنم

      واقعا از درآمد 5 برابری تو یک ماه شگفت انگیز شدم حبیب جان ازت می خواهم اون چله که از سید علی خوشدل عزیز را انجام دادی به من هم بگی منم انجام بدهم من متوجه نشدم از کجا باید پیدا کنم لطفا راهنمایی کنید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سیدحبیب حافظان گفته:
        مدت عضویت: 2065 روز

        سلام سید گل

        محسن جان درگیر اعداد نشو

        اعداد ماتریکسن، یعنی باز هم ذهن داره بازیت میده

        فقط به یک چیز دائم تمرکز و تعهد داشته باش

        اعتماد به خدا در تمام امور و لحظات زندگی

        چله توحیدی یعنی برای تمرکز بر روی خودت یک مدت مشخص ( مثلا 40 روز ) رو در برنامه و هدفت بگنجونی و این به این معنی نیست که بقیه زندگیت همه چیزو رها کنی

        صحبت از چهارچوب درست کردن برای افکار و اعماله

        صحبت از تعهد به خودته حالا هر مدتی که تو پای تعهدت به خدا و خودت وایستی و نذاری ذهنت فرماندهی زندگی رو در دست بگیره و در این مدت کاری نکنی که احساس گناه و ناامیدی بهت دست بده

        و یقین داشته باشی که خدا همه کارها رو خودش به راحتی و زیبایی و عزتمندانه و بهترین شکل ممکن انجام میده

        قبل از چهل روز هم نتیجه میگیری

        چون خدا هرگز خلف وعده نمیکنه

        بیشتر قرآن بخونی و خداتو بشناسی بیشتر هم بهش اعتماد میکنی

        در واقع ما در این عالم هیچ کاره ایم و اومدیم تا هرچی خدا گفتو انجام بدیم و فرامین خدارو تجربه کنیم اما چون اینو درک نکردیم دائم فقط سر راه خدا و مانع انجام اموری میشیم که خودش داره طبق قوانین کائنات به زیبایی هرچه تمام تر انجام میشه و ما چوب لای چرخ کائنات میکنیم با اعمالی که از ذهن داره فرمان میگیره.

        حالا نگران نباش

        از خدا هدایت بخواه خودش همه چیو بهت میگه

        فقط اعتماد کن و انجامش بده

        ان شاءالله با خبرهای خوش ببینمت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 991 روز

      به نام خداوند بخشنده مهربان

      سلام آقا سید ممنونم بابت کامنت عالیتون

      خیلی من به این آگاهی ها نیاز داشتم هدایتی اول صبح این پیام عالیتون رو خوندم گفتم این برای منه

      فهمیدم من هم نباید ذهن چموشم رو رها کنم

      قانون با کسی شوخی نداره

      خدارو شکر برای هر کاری به خدا توکل می کنی از خدا هدایت می خوای

      انشاالله همگی با هدایت خدا کارهامون رو پیش ببریم

      تو مگو ما را بدان شه بار نیست

      با کریمان کارها دشوار نیست

      ما باید هر روز خودمون آپدیت کنیم

      بزرگترین بلایی که به سر آدم میاد عادی شدگیه

      نگاهمون آپدیت کنیم

      خدامون آپدیت کنیم

      رفتارمون و کلاممون رو آپدیت کنیم

      اگر قیمت الماس درونمون رو بدونیم هر روز بیشتر رشد می کنیم

      فرکانس عالم هستی عشقه محبته دوست داشتن خودمونه …

      باید خودت رو آنالیز کنی

      مواظب افکارت باشی

      خداروشکر درآمدت پنج برابر شده تحسین میکنم انشاالله هرروز بیشتر پیشرفت کنی

      در پناه الله یکتا شاد سالم تندرست باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهام حامد گفته:
      مدت عضویت: 2860 روز

      سلام به شما آقای حافظان عزیز،

      چقدر اسم و فامیلتون زیباست و برازنده شما،

      از عشق گفتین و اسمتون حبیب هست و از تقوی و کنترل نفس گفتین و فامیلیتون حافظان،

      با اینکه شما دوره کشف قوانین زندگی رو ندارین چقدر خوب و عالی مسیر موفقیت رو متوجه شدین، استاد تو دوره کشف قوانین زندگی دقیقا همین 4 مرحله رو برای موفقیت میگن و مرحله دوم که درک کردن هستن رو من با توضیحی که شما توی توی پرانتز نوشتین (دلایل وجود قوانین) بهتر متوجه شدم و اینجا دوزاریم افتاد،

      بهتون تبریک میگم که انقدرررر قانون رو خوب متوجه شدین،

      مطمئنا نتایج بزرگی در انتظار شماست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سیدحبیب حافظان گفته:
        مدت عضویت: 2065 روز

        سلام دوست و همراه گرامی

        سپاسگزارم از توجه و تحسین تون

        و سپاس از تفسیر اسم و فامیلم

        قطعا اسم ها به دلیل تکرار روی نتایج و رفتار انسان تاثیر داره

        به همین خاطر پدر و مادر در انتخاب اسم باید خیلی مباحث رو بدونند

        و اما حقیقت اینه که من 20 ساله که قوانین رو میدونیم

        در همون آیتم اول گیر کرده بودم و درک هر قانون برای من زمانبر بود

        و ایمان عملی هم که …

        امیدوارم این زمان برای شما کوتاه تر بشه

        با آرزوی موفقیت و اتفاقات عالی برای شما

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      وحید جعفری گفته:
      مدت عضویت: 737 روز

      من تازه اومدم سایت شما میگین کمتر از یک ماه 5برابر شده چطور امکان پذیره اونم از کارگری برام عجیبه چون تو یک فایلی از استاد دیدم که گفتن تو یکسال درآمدتونو 3برابر کنید ولی شما رو میبینم تو یک ماه 5برابر و بعد یکی از دوستان گفته بودن تو 5ماه 30برابر شده درآمدم

      چطور ممکنه من الان کارم آموزش ببینم بعد انجام بدم استمرار به قول تکاملم کامل بشه به درآمد برسم بعد درآمدم زیاد بشه شاید شما همه اینارو کردین و الان تو اون ریل افتادین تو تصاعد برای همین انقدر سریع بوده آخه نوشتین هم کارگر بودیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سیدحبیب حافظان گفته:
        مدت عضویت: 2065 روز

        سلام دوست عزیز

        هنوز باید خیلی چیزها رو از این مکان مقدس و سایت الهی یاد بگیرید و بعد متوجه خواهید شد که از یه جایی به بعد باید ذهن تحلیلی و استدلال گرتونو کنار بزارید و به خدا توکل و اعتماد کنید

        من 20 ساله این قوانین رو میدونم اما فقط یک ماه تمام منیت و ذهن تحلیل گرمو کنترل کردم و البته نفس عصیانگر هم نیز

        لطفاً دوباره کامنتو بخونید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          وحید جعفری گفته:
          مدت عضویت: 737 روز

          بسیار عالی واقعا همین چون خیلیارو شنیدم و دیدم مثل شما .

          تکامل زمانی نیست پس میشه با انرژی بیشتر گذاشتن سریع طی کرد

          واسه همین پر قدرت انجام دادین تو یک ماه مثل من که تو این 11روز اندازه یکساله افرادی که تو این سایتن یادگرفتم دیروز برام اتفاقات عالی افتاد اما این تکامله انقدر طی نشده که نتیجه اصلیه بیاد

          گر روزی رسان روزی رساند صد عاقل در آن حیرت بماند

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سیدعلی خوشدل گفته:
    مدت عضویت: 2628 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی و همه رفقای عزیزم…

    ای امان امان از حماقت انسان که ته نداره!

    یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ

    ای انسان! ( ای موجود فراموش کار! )

    چه چیزی تو را نسبت به پروردگارت و مسیر اون مغرور کرد که از او روی گردانی کردی؟!

    همه ما همینیم ها! همه ما وقتی به یه حدی از خوشی میرسیم فکر می کنم سریع تو اولین ایستگاه پله دیگه می شینن!

    من خیلی برام جالبه وقتی درآمدم سال پیش بعد از 4 سال به شکل بی نهایت فوق العاده ای به رشد رسیدم به یه حدی رسیدم که شاید باورش سخته باشه ولی انقدر تلاش میکردم که بتونم ادامه بدم ولی نمی شد! ولی می فهمیدم یک جای کار می لنگه!

    دلم می خواست الان که به اینجا رسیدم اجاره خونم کمتر از درآمد یک روزمه حالا می خوام برسونمش به یک ساعت ولی نشد! انرژیم افت کرده بود و کلا شب تا صبحم رو به هم وصل می کردم!

    بعد از 3 ماه درآمدم دیدم داره کم میشه و گفتم خب ببین پس باید مهاجرت کنی! حالا مهم نیست چه جوری باید انجامش بدی و مهاجرت کردم و نمی دونستم باید چه کار کرد!

    گفتم من حداقل سفر میرم و بقیه عمرم رو تو سفر میرم!

    و خدا هفته اول شرایط مهاجرتم رو جور کرد…

    مگه من همزمان با خیلی از رفقام دوره 12 قدم رو شروع نکردم؟!

    مگه خیلی ها قبل از من شروع نکردن؟!

    چرا پس همه نتونستن درآمدش رو 1000 برابر کنه؟

    چرا همه نتونستن آزادی زمانی و مکانی داشته باشن و بتونن رها و رها باشن؟!

    واقعا فهمیدم نه آقا کمتر کسی مثل من چسبید به مسیر چون همه دلشون فقط این رو می خواستن که بگن آره آقا ما خوش بختیم!

    و الان می بینی تقریبا 70 درصد بچه ها دیگه تو سایت نیستنا!

    یکی از رفقام که 5 سال پیش باهم سایت استاد رو شروع کرده بودیم یه اسکرین شات فرستاده بود که من 95 درصد کامنتام تو کامنت های برتر بود…

    بعد گفت چه کاااار می کنی؟!

    چه قدر کامنت میزاری؟!

    گفتم دارم عشق می کنم و هیچ توضیح بیشتری ندادم ولی تو دلم گفتم مشتی دارم زندگی می کنمم!

    دارم دنیام رو می سازم چون راه رو پیدا کردم!

    حالا من به خودم بگم که چون نتیجه گرفتم چرا بقیه دوره هارو بگیرم ؟

    تو که رشد کردی دیگه پولت رو هزینه نکن…

    من بعد از خرید دوره کشف قوانین همونجا زدم تو سر خودم! گفتم دیوانه اگر الان توی خونه خودت تو قلب بهترین شهری که دلت می خواد نیستی بعد از 5 سال اینه که 2 سالش رو سوسه اومده!

    تو مگه دوره ها برات پولی بود؟! چرا فکر کردی می دونی؟!

    چرا فکر کردی حالیته؟!

    بعد از 3 4 روزی که همه دوره هارو خریدم باز دوباره شروع کردم تقریبا بیش از 10 ساعت در روز رو مشغولش کردم…

    آقا شوخیه؟! من دیروز 3 مرتبه فایل 2 ثروت 3 – 2 مرتبه فایل 1 ثروت 3 – 1 مرتبه فایل 5 کشف رو گوش دادم…

    دقیقا ذهنم داشت سر گیجه میگرفت بهش گفتم غلط کردی میشینی می شورمت!

    من باید امسال استاد رو ببینم برام مهم نیست چه جوری

    من باید امسال درآمدم رو 3 برابر کنم! مگه از مهر 97 تا مهر 1400 درآمدم 60 برابر نشد؟!

    چته؟! چیز بهتری داری گوش بدی؟! من هر موقع از فایل استاد خسته میشم قرآن گوش میدم اونم نه ترتیل! تلاوت که قاری 6 آیه رو توی 35 دقیقه می خونه و من می تونم تکرارش کنم!

    ولی این دفعه خیلی فرق داره و من تصمیم گرفتم واقعا تغییرات بزرگ ایجاد کنم چون درد این رو یه بار کشیدم شل کردم چه اتفاقی افتاد!

    وقتی اومدم امارات و دیدم یه بنده خدایی روزی 1000 درهم پول پارکینگ داره میده! بعد گفتم طرف 1000 درهم داره پول پارکینگ میده یک شبش 39000 درهم شام تک نفره خورده بدون مشروب ها! بعد تو چرا نگران اینی که یک شبت خونه ای که میگیری 200 درهم باشه یا 300 درهم؟!

    خیلی بهم برخورد! به قول خانوم شایسته به غرور سازندم توهین کردم گفتم تو چیت کمه؟!

    باید بیشتر داشته باشه و لیاقت تو بهترینه!

    من دیروز شروع کردم به سرچ کردن کلمه میلیارد تو کامنت تمام دوره ها ببینم کی میلیاردی ساخته برم هرجور شده تو فیس بوک و … پیداش کنم

    میدونم خدا برام میاره سر راهم ولی منم می خوام پیدا کنم آدم هارو و حلقه عرفانم رو با این ها ببندم!

    تا کی باید بشینم و هعی وقتم رو سر این بزارم که به بقیه توضیح بدم…

    به قول استاد تو ثروت 3 هر موقع شما خودت درخت تنومندی شدی اون موقع بزار بقیه ازت استفاده کنم هنوز من نهالم یه چارتا میوه دادم فک می کنم باغ میوه دارم!

    دیشب با اینکه 4 ساعت رانندگی کردم بازم اومدم تعهدی که به استاد دادم توی دوره ثروت 3 در اوج خستگی هم روی سایتم کار کردم و هم اینکه شروع کردم به نوشتن و آنالیز روزم!

    گفتم خدایا ببین من رو کجا آوردی ؟!

    من الان دارم دقیقا تو دشت هایی که دادماس تو بچگیم نقاشی می کرد با همون درخت های سوزنی برگ! من الان تو همون نقاشیم و کنار همون دریاچه!

    دیروز گرمم بود گفتم خدایا خنک شه گفتی برو سمت قونیه و اومدم یه شهری این وسط دیدم اصلا خونه هاشون کولر نداره چون خنکه و واقعا هم خنکه!

    وقتی دیروز داشتم تو مسیر میومدم خدا بهم گفت از مسیر راست برو و من دیدم مسیر چپی کوتاه تره و همه شهر های بزرگ سر راهش بودن ولی من گفتم هر چی خدا بگه همونه و بحث ندارم و گفتم خانوم میریم راست!

    گفت بابا نقشه اینوره ها گفتم من نمیدونم گفته برو راست منم میگم چشم!

    خلاصه رفتیم و بعد از 15 دقیقه گفتم خدایا سبحان الله من رو آوردی بهم نشون بدی که آرزوی کودکیم رو هم برآورده کردی؟!

    اون سایه درخت های کاجی که دادماست می کشید با کوه ها تو آب میفتاد؟!

    اصلا بغضم گرفته بود ولی دیگه گریم نگرفت این دفعه و گفتم حقته پسر تو خدارو دوست داری خدا هم دوستت داره پس حقته!

    و به خدا قسم یه جایی حسم گفت نگه دار برای غذا …

    خلاصه نشستیم یک کوفته خوشمزه خوردیم ادامه دادیم یهو حس کردم لاستیک پنجره! و می خوام بگم معجزه ای رخ داد که قشنگ مات و مبهوت بودم!

    اول اینکه ما قشنگ بی استرس و ناراحتی غذامون رو خوردیم و بعدش متوجه این قضیه شدیم!

    بعد دقیقا جایی پنچر شد که با فاصله 2 دقیقه یکی از بزرگترین پنچرگیری های استان بود که کارش پنچرگیری کمبیان و ماشین های معدن بود!

    و وقتی رفتم بنده خدا گفت ببین خدا خیلی دوست داشته بهتره این لاستیکا عوض شه و من ترکی بلد نبودم گفتم در جریان نیستم که مجموعه رنت دهنده ماشین بخواد یا نه ولی همونجا من تو ذهنم بود من قرار از این مسیر لذت ببرم مهم نیست اون میده یا نه من می خوام کیف کنم پس لازم شد خودم میدم…

    خلاصه گفت اصلا شمارش رو بده خودم صحبت می کنم …

    و طرف صحبت کرد با مجموعه رنتی و اون بنده خدا هم گفت آقا دوتا لاستیک جلو رو عوض کن!

    و به من گفت حالا با خیال راحت سفر کن؟!

    می خوام بگم وقتی رو خودم کار کردم ساعت ها و با این که بهترین امکانات شنیدن موسیقی و … دارم جز فایل استاد و قرآن چیزی گوش نمیدم چون می خوام آگاه بمیرم! با تجربه های بی نهایت بمیرم

    همه جای دنیا رو دیده باشم…

    دیشب می گفتم خدایا خب اینجارو دیدیم حالا بریم بعدی!

    خانومم بنده خدا یه جمله گفت از سر ذوق : خدایا سهمم رو از زندگی گرفتم دمت گرم …

    گفتم چیییی میگی بابا! هنوز 1 درصد سهمم نشده من شفق قطبی می خوام!

    من هیمالیا می خوام

    دو سه ماه باید برم آمریکا بچرخم با همین پاسپورت

    لوکیشن به لوکیشنی که استاد عباسمنش رفته رو من میرم!

    هنوز شکوفه های ژاپن رو ندیدم و …

    وقتی همه رو داد حالا می شینیم با خدا صحبت می کنیم…. :))

    من تازه 25 سالمه و باید سالی دو تا پاسپور پر کنم!

    تو این سفر یه عالم درس گرفتم و باز هم باید درس بگیرم!

    خیلی خنده داره ها ولی خیلی ها به هر قیمتی مهاجرت می کنن من دارم کشور رو انتخاب می کنم که آزادی سفر داشته باشم!

    یعنی میگم خب اقامت که میشه گرفت حالا بعدش چند وقت می تونم سفر کنم؟!

    دوست دارم یک مبحث قرآنی رو بهتون بگم که بفهمین چه قدر حرف استاد درسته!

    توی سوره معارج یک سری ویژگی یاد می کنه که لایق دریافت اشد مجازات هستن تا اینکه میرسه به آیه إِلَّا الْمُصَلِّینَ …

    آیه 22…

    مگر به جز آنان که نماز گزارن و توجه ویژه به خدا دارن و اینجا مبحث نماز همون مبحثی هست که استاد گفتن و من کار کردن روی قانون و تمرکز روی خواسته ها و ایمان راستین به خدا رو نماز می دونم حالا به هر طریقی که به شما احساس نزدیکی به خدا میده! و اون بر میگرده به شما….

    5 تا آیه در ادامه هست که ویژگی های جالبی داره من می خوام در مورد اونا صحبت کنم که مربوط به این فایله…

    الَّذِینَ هُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ (23)

    وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ (32)

    وَالَّذِینَ هُمْ بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ ( 33 )

    وَ الَّذینَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ ( 34 )

    أُولَٰئِکَ فِی جَنَّاتٍ مُکْرَمُونَ (35)

    (23) :

    اول از اینکه همیشه در حال تمرکز کردن به نکات مثبت و عمل به قانون هستن و به هیچ وجه من الوجوه بهانه نمیارن! چون چیت دی مال کسایی که از اول میدونن شکست رو می پذیرن!

    به قول آرنولد There is no Plan B!

    اصلا تو کشو من پلن B یا راه دومی وجود نداشت ….

    من نتونستم دوره سلامتی رو شروع کنم چون فهمیدم تو خوردن پروتئین عادت بدی دارم ولی با اینکه من لاغرم و اصلا شاید این دوره برای من نباشه ولی صد در صد به جایی میرسم که این دوره رو من بتونم استفاده کنم پس هر روز دارم راهی رو پیدا می کنم که با لذت پروتئین بخورم برای همین دوره رو فریز کردم تا عاشق پروتئین و گوشت بشم و بتونم بخورم بعد دیگه ببینم کی می خواد جلوم رو بگیره و واقعا هر روز دارم براش کار می کنم و مدل های مختلف پروتئینی رو تست می کنم چون منم می خوام حداقل بالای 100 سال عمر کنم …

    (32) : آقا به امانت و عهدشون عمل می کنن! این بدن و این روح امانت خداست و باید با قدرت رشدش بدیم!

    در شان یک روح کامل نیست که درگیر چیز هایی باشه که می دونه بهش ضرر میزنه!

    آقا تو که میدونی مشروب ضرر داره و هزار بار دیدی هیچ دلیلی برای خوردنش نیست خوب نخور! چون حال میده فقط ؟

    آقا تو که میدونی تفکر منفی بده خب نکن ولی چرا نمی کنی چون حال میده!

    و من ایمان دارم که امانتم و باید از این امانت محافظت کنم تا پاداش بگیرم…

    (33) :

    آی شمایی که ادعا می کنی استاد باید حرفات رو با طلا نوشت!

    آی شمایی که می گی استاد شما زندگی من رو به خدا تغییر دادی

    دیروز وقتی کلمه میلیارد رو سرچ کردم تو سایت استاد دیدم ماشالله چه قدر همه از کلمه استاد میلیارد ها بار باید این فایل رو گوش داد و وقتی رفتم دیدگاه های بعدیش رو دیدم فهمیدم نه بابا 3 ساله همینه بنده خدا فقط این کلمه رو نوشته!

    شما وقتی میگی استاد به خدا قسم شما زندگی من رو بهبود دادی یعنی داری شهادت میدی! و طبق این آیه اگر داری شهادت میدی نظرت عوض نمیشه!

    مثل اینکه میری دادگاه میدونی یه نفری بی گناهه می گی آقا به خدااااااا قسم بی گناهه و هیچ وقتم نظرت عوض نمیشه! ولی نمیدونم چرا انقدر راحت قسم خورده میشه چون قشنگه؟!

    چون استاد خوشش میاد حتما دیگه!

    من واقعا اگر فایلی منو دیوانه کنه دیوانه می کنه! مثل فایل توحید عملی 6 …

    من این فایل رو بالای 100 بار پلی کردم و فکر کردم بعدش …

    این فایل شاهکاره….

    ولی چرا درآمدم 5000 برابر نشد؟!

    چون تا دو هفته پیش شهادت ندادم که استاد درسته صد درصد مسیرش …

    وقتی که به این آیه رسیدم رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا

    شنیدم صداش رو ولی ایمان نیاوردم خدایا ولی چون تو بعدش میگی عمل هیچ عمل کننده ای رو ضایع نمی کنی تا یک سال بحث نمی کنم با استاد!

    تا یک سال شک نمی کنم حتی اگر فکر می کنم بدبخت میشم چون همش ذهنه و تعهد و شهاد میدم تا سال آینده تکون نخورم و بعدش میبینم چی میشه….

    و مگر نشد؟!

    مگه دیروز خدا هدایتم نکرد برای سایت یه باگی رو پیدا کردم که جلوی 40 درصد درآمدم رو گرفته بود و خدا قشنگ نشونم داد حالا که بچه خوبی شدی برو این چند خط رو درست کن نوش جانت! کلا کار 6 دقیقه بود!!!!!

    پس من دیگه حرف مفت نمیزنم و انقدر جریمه سنگین میزارم برای خودم از این مسیر خارج بشم مثل قرآن …

    خدا میگی ببین خطا کنی می سوزونمت ها! نمی گی حالا کوتاه میام می گه نه شرک بورزی جهنمی درست می کنم که هیزماش تو باشی!

    وقتی خدا اینطوری از مسیر غلط یاد میکنه منم غلط می کنم اشتباه کنم …

    میدونم کامل نیستم و هیچ وقت 100 درصد نمیشه ولی همینکه این سر لوحه کارم باش از 10 تا 1یش در میره بقیش محکم سر جاشه!

    (34) :

    آقا حفظ حفظ حفظ حفظ!

    شما باید یک وزارت خونه بزنی تو مغزت برای حفاظت از اراضی باوری!

    شما باید محافظت کنی از این مسیر قشنگت و هر باوری یا هر شخصی اومد کرم بریزه با مشت بزنی تو دهنش!

    این مسیر مسیر رسیدن به خوشبختی و خداست عمرا بزارم کسی دستش بزنه!

    تو قرآن میگه حتی پدر مادرت گفتن ایمان نیار تو بگو نههه! من این راه رو دوست دارم … همون قرآنی که چه قدر از مقام پدر مادر میگه…

    پس این آیه نشون میده که هیمطنوری مفتی نیست!

    به دست آوردی باید حفظش کنی و اجازه ندی گزندی بهش نرسه و این باور محکم تو قلبت حفظش کنی!

    دلت خواست اینستا ببینی بزن رو دست خودت!

    دلت خواست چرت و پرت بشنوی برای خودت محدودیت بزار!

    ذهن من الان جوری شده که وقتی هرز گویی شروع میشه مثل آژیر خطر داد می کشه و میگه بلند شو برو بیرون!

    خجالت نکشین از اینکه می خواین خوشبخت باشین به نظر بقیه احترام بزارین برای خودشون و اگر کسی خواست شمارو دعوت به ناراستی کنه با کمال ادب بگین ممنونم و به راهتون ادامه بدین!

    مثل همون قضیه چشم گفتناست که میگی چشم ولی در اصل زیر زبون گفتی چسب :)))))

    (35)

    حالا جایزت اینه که همیشه در بهشت هایی خواهی بود که تکریمت می کنن!

    بهت میگن به به ! ماشالله چه می کنی این پهلووون…

    شیر پدر و نان مادر حلالت ( منظورم شیر خشک بود …. :))))) )

    خلاصه خیلی هوای قلب پاکتون رو داشته باشین این مسیر رو مفت به دست نیاوردین که مفت از دستش بدین

    بزرگ ترین سرمایه گزاری زندگیتون رو نبازین!

    موفق و پاینده باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 760 رای:
    • -
      علی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1027 روز

      سلام به استاد خوش تیپ وجذابمون و همچنین خانم شایسته

      خوش صحبت و با عشق

      سلام به همه دوستان بهشتی سایت استاد و همچنین سید علی خوشدل

      سید جان چی بگم آخه از کامنت زیباتون کجاش و بگم کجاش بمونه

      چقد لذت بردم چقد آگاهی بهمون داد آخر حرفتون گفتید مواظب قلب پاکتون باشید مواظب این مسیر زیبا باشید مفت ب دست نیومده

      این و من شنیدم ب خودم افتخار کردم

      یک افتخار کردم به بزرگی خدا و این مسیر فوق العاده سبزش که از قبل بوده و خواهد بود

      دو افتخار کردم به داشتن استادی مثل استاد عباسمنش با ایمان و توحیدی که مسیر و بهمون نشون داد

      سوم افتخار کردم به خودم که تو وجودم یه چیزی بود که به این سایت هدایت شدم

      و بتونم بعد از 13 سال سیگارو ترک کنم الان 6 ماهه سالم زندگی میکنم

      و بتونم بعد از 18 سال پدر بزرگم و ببخشم اونم چه بخششی الله اکبر

      و بتونم دیگه چکی خرید نکنم

      و بتونم بدهی چند ساله رو امسال صفر صفرش کنم

      اینا اگه پیشرفت نیس پس چیه

      ب قول سید علی قدر این مسیر و بدونید الکی خرایش نکنید

      استاد من ماه پیش یه جا دعوت شدم

      بعد از شام بهم گفتن قلیون بکشیم

      من خجالت کشیدم نه بگم متأسفانه من چند کام کشیدم بخدا خجالت میکشم الان دارم میگم بهتون

      بعد 6 ماه قلیون کشیدم

      که متأسفانه فرداش نجوای شیطان سراغم اومد گفت سیگار و بکش بابا

      تو 6 ماهه ترک کردی چیزی نمیشه بابا

      استاد خییییلی کنترل کردم خییییلی

      بهش فکر کردم

      اما تونستم کنترل کنم گفتم مگه قول نداده بودی آدم سالمی باشی چی شد پسر ؟؟؟؟

      استاد بالاخره تونستم یه جورایی کنترل کنم

      این اتفاق گذشت همین 3 شب پیش تو مراسمی دعوت بودیم

      که صاحب مجلس رفیقاش همه قلیون بودن

      گفتم خدا جون من قول دادم کنترل کنم من تعهد دادم الگو دیگران باشم نه درس عبرت

      که فردا همه بگن حاج علی یادتونه میگفت ترک کردم اما الان دوباره افتاده تو دام سیگار و قلیون ، استاد من نمیخوام درست عبرت باشم

      برگردیم به اون شب

      استاد باور نمیکنید نزدیک 4یا 5 تا قلیون گنده آورده بودن

      منم با استرس نشستم گفتم خدا من نمیدونم من بلد نیستم نه بگم تو منو هدایت کن به نه گفتن استاد چی بگم چطور باور کنید ببخشید شما باور میکنید

      نشستم یک ساعت گذشت کسی بهم قلیون تعارف نکرد همین که خوشحال بودم یهو یکی گفت حاجی بیا دو کام بگیر خخخخخ منو میگی

      یه لحظه یاد شما افتادم بلند گفتم ممنون من نمیکشم بله گفتم نه اینم هدایت خدا بود استاد چون میدونستم اگه تکرار میکردم از مسیر جدا میشدم این فایل شما عجب زمانی اومد تو سایت دمت گرم استاد سید علی از شماهم تشکر میکنم بابت کامنت های فوق العاده زیبا تون تا بادم نرفته بگم

      استاد چند روز پیش دعای عرفه میخوندم رسیدم به فرازی از دعا که امام حسین داره تشکر میکنه از خدا

      که میگه خدایا ازت سپاس گذارم بابت اینکه نذاشتی حضرت ابراهیم

      سر بریده اسماعیل و ببینه بعدش میگه خدایا شکرت یوسف و از چاه نجات دادی استاد این فراز دعا بدجور به دلم نشست

      ببین امام حسین ب کجا رسیده تو عرفان و ایمان

      برای نعمت هایی که خدا برای دیگران عطا کرده تشکر میکنه این یعنی چی الله اکبر الله اکبر

      یعنی من از خدا تشکر کنم بابت خونه ای که استاد عباسمنش روی دریاچه داره یعنی من از خدا تشکر بابت ماشین های قشنگ استاد

      الله اکبر استاد دیگه نمیتونم کامنت و ادامه بدم کامنت و با یه آیه زیبا تموم میکنم

      این آیه خدا مخصوص همین فایل استاده سبحان الله

      آیا کسانی که ایمان آورده‌اند، چیزی می‌گویند که انجام نمی‌دهند؟

      نزد خدا سخت ناپسند است که چیزی رو بگویید که انجام نمیدید سوره صف آیه 2 و3

      ممنونم که کامنت منو خوندید

      امیدوارم هرجا هستید شاد و سبز و ثروتمند باشید

      علی برزگر تابستان 1402/4/18

      اینم رد پای ما واسه آینده که بدونیم کجا بودیم و الان کجاییم

      (به شرط اینکه هیچ وقت به گذشته خود برنگردیم)

      دم همتون گرم دوستون دارم

      در آغوش گرم خدا باشید یا حق ..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 79 رای:
      • -
        آقای نیکو گفته:
        مدت عضویت: 3074 روز

        درود و عرض ادب

        به دوست عزیز و همراه آقای علی برزگر

        آقا خواستم بهتون تبریک بگم بخاطر اراده ای که دارین و سیگار رو ترک کردین، به خودتون افتخار کنید که همچین اراده ای دارین که بعد 13 سال سیگار رو ترک کردین

        خیلی لذت بردم از اینکه اشاره کردین به اینکه پدر بزرگتون رو بخشیدین اونم بعد 18 سال

        و همچنین بدهی چندین ساله رو صفر کردین

        واقعا باید بخودمون افتخار کنیم که به این سایت و این کامنتها هدایت شدیم و ایمان بیاوریم و عمل کنیم و توکل کنیم به پرودگار جهانیان

        آقا دمتون گرم

        بهترین ها رو براتون آرزومندم

        نیکو

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
        • -
          وجیهه بانو گفته:
          مدت عضویت: 1827 روز

          سلام جناب برزگر

          اول که آفرین بابت کامنت خوب و عالی که نوشتین

          چقدر خوبه که دوستان از خودشون رد پا میزارن..

          دوم هزاران آفرین به اراده تون بسیار تحسینتون کردم بابت ترک سیگار قلیون ، واقعا موفقیت بزرگیه از چندین بعد ، یکیش سلامتی جسمی هست و دیگه قدرت پرورش اراده و اعتماد به نفس و بالارفتن عزت نفس ، پس باید هم به خودتون افتخار کنید..

          و سوم هزاران بار احسنت میگم به خاطر یادآوری فرازی از دعای عرفه و برداشت زیبا و عرفانی تون از این کلام آقا امام حسین…

          بسیار لذت بردم .

          امیدوارم همیشه در پناه مهر و لطف الهی به زیبایی و اسونی و عزتمندانه به همه خواسته هاتون برسید..

          در پناه رب العالمین شاد و پیروز باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        هادی قره قانی گفته:
        مدت عضویت: 1904 روز

        سلام علی عزیز

        تحسینت می کنم که آنقدر نتایج خوبی گرفتی، همیشه نتایجت رو رو جوری به خودت یاد آوری کن که نزاری برات خیلی عادی بشه.

        حالا که ترک از سیگار زدی گفتم یه انگیزه و نشانه ای برات بشه برای تعهد بیشتر. برای ادامه دادن مسیر. من امروز دقیقا 4مین سالی هست که سیگار رو. ترک کردم و واقعا راضی هستم. در حالی که ده. سال مصرف میکردم.

        و فقط با تعهدی که داشتم. و مسیر عشق رو ادامه دادم، توی دو ماه اخیر نتایج مالی بسیاری رقم زدم و کلی اتفاقات خوب برام افتاد.

        انشالله همچون در مسیر درست ثابت قدم باشیم.

        در پناه حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1904 روز

        سلام علی آقا.

        بسیار اراده و پشتکارتون رو تحسین میکنم.

        مرسی که این کامنت رو نوشتین.

        از کامنتی که وجیهه بانوی براتون نوشتن، هدایت شدم به خوندن کامنتتون.

        خیلی چیزها هست که هر کسی تو زندگیش باهاش سر و کله میزنه.

        خیلی چیزها هست که آسیب زننده است برای آدم و به شکل هوس میاد:

        با ظاهری فریبنده و جذاب و اغواگر…

        به شکلِ لذت بردن از زندگی میاد، اینطوری خودشو نشون میده که بابا لذت ببر از زندگیت انقدر سخت نگیر به خودت، دنیا دو روزه، لذت ببر…

        به قولِ سید علی خوشدل: دوپامینِ لحظه ای داره…

        که اون لحظه به آسیب هاش فکر نمی‌کنیم.

        همه چیز آف میشه تو اون لحظه و تموم وجود آدمو میکشه به سمت خودش، به انجام اونکار، به تکرارش …

        دیشب متوجه شدم وقتی اینطوری میشم دقیقا دارم پیام بی توجهی به خودم رو میدم، پیام دوست داشتنی نبودنم رو، نالایق بودن برای بهترین بودن و داشتن بهترینها …

        ظاهرم دارم به خواسته اون لحظه ام پاسخ مثبت میدم، اما چه پاسخی، پاسخی که از فرار از خودم میاد نه توجه به خودم…

        مثال های این هوس ها متعدد و متنوعه، هر کی دست میذاره روی یه کدومش:

        مثل اعتیاد، مثل غذا خوردن نامناسب، مثل مصرف الکل، مثل روابط ناسالم، مثل بداخلاقی کردن و بروز خشم و خیلی مثال های ریز و درشت دیگه…

        اون لحظه اولش دیگران یا خودِ آدم میگه یه بار، اشکال نداره تجربه کن…

        تو حق داری…

        تو نیاز داری…

        اما یه بار نیست، هر بار همین سناریو تکرار میشه…

        هر بار آدم به خودش حق میده، نجوا میگه دو روز داری زندگی میکنی حق داری لذت ببری ازش…

        چون جای اهرم رنج و لذت عوض شده تو ذهن…

        چیزهایی که آسیب زننده است به روح، جسم، جان و روان آدم ثابتن…

        تغییر نمیکنن، دل بخواهی هم نیستن که بگیم سلیقه ای هست.

        درست رفتار نکردن با بدن و سلامتی و روح، با عدم کنترل ورودی هایی که به روح و جسممون وارد میکنیم دیگه سلیقه ای نیست…

        اصل ثابته، تغییر نمیکنه.

        چیزی که بَده، بَده…

        آسیب میزنه.

        چه برای من، چه هر کس دیگه ای.

        ربطی هم نداره به تایید یا عدم تایید دیگران…

        اینکه توجه میکنم به حرف دیگری، شل میشم در باورهای سالمم، و کار نادرست رو انجام میدم، مسئولیتش به عهده ی منه.

        من باید ظرف وجودم رو بزرگ کنم هر لحظه.

        گیریم کسی بیاد بگه اینکار رو بکن یا نکن…

        تصمیمِ من چیه؟

        کار باید بکنم روی این حرف ها.

        اینا رو من مینویسم فقط به عنوان یه دست…

        اولش این حرفها برای خودمه…

        خدا میگه که با دستهام بنویسم برای خودم …

        و هر کسی که مثل من نیاز داره بدونه، بشنوه و درک کنه …

        وسوسه همیشه میاد و میره…

        واکنش من چیه اون لحظه؟

        چطور فکر میکنم؟

        چه باورهایی از ذهنم رد میشه وقتی مواجه میشم با حمله ی وسوسه…

        چه عملی بروز میدم از خودم؟

        خیلی جا داره برای کار کردن، اما میشه، گفته میشه، خدا کمک میکنه خودش…

        خداوند حامی و هدایتگرتون باشه علی آقا در ثانیه به ثانیه ی زندگی تون.

        براتون رشد و بهبود میخوام از خدا برای تک تک ثانیه هاتون.

        ممنونم که باعث شدین بنویسم و تحلیل کنم…

        با خوندن اراده تون برای ترک سیگار و قلیون، بخشش و تلاش برای بهبودِ خودتون، بی نهایت تحسینتون کردم.

        الهی شکرت که کامنت آقای علی برزگر رو خوندم امروز، عالی بود.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
        • -
          فاران گفته:
          مدت عضویت: 2512 روز

          سلام سمانه جون

          کامنتت عالی بود

          دوراهیهای تصمیم گیری لحظه به لحظه است

          تو هر نفس

          از ورودیهای ذهن گرفته تا عملکردهای ما تو زندگی چی بخورم و چی بگم و کجا برم و ….

          و مهم تصمیمیه ک هر لحظه ما میگیریم

          ک به طرف تعالی پیش میریم یا سقوط

          همه چیز آروم آروم و طبیعی پیش میره

          نکته جالبی ک گفتی منم جدیدا بهش رسیدم

          اینکه وقتی به بهانه راحت گرفتن ب خودم کاری انجام میدم درحقیقت دارم نالایق بودن و احترام نذاشتن ب خودم رو تایید میکنم

          دارم کار بدم رو توجیه میکنم

          بد همیشه بده

          چقدر این کامنت سیدعلی به موقع بود

          چون جمله استاد ک میگه به خودتون راحت بگیرین

          راه درست راهیه ک راحت کار پیش میره

          و خوداستاد هر وقت دلش میخواست از خواب بیدار میشد گاهی میگفت تا لنگ ظهر میخوابم

          منو به اشتباه انداخته بود

          درحقیقت ذهنم اونو برام اونجوری جلوه داده بود

          از اونهمه تلاشهای استاد و تعهداتش فقط این تیکه برا من بلود شد

          تا تنبلی های خودمو توجیه کنم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            سمانه جان صوفی گفته:
            مدت عضویت: 1904 روز

            سلام فاران جان

            نقطه ی آبی دریافت شد و من ذوق کردم مثل هر بار…

            مرسی عزیزم برای نوشتنِ پاسخ برام.

            چقدر اسمت خاص و جذاب هست…

            فاران جان، یه چیزی رو که استاد قبلا گفته بودم ولی باور نداشتم خودم اونطوری هستم گاهی رو تازه درک کردم…

            استاد تو فایلها میگفتن، آدما از حرف ها و آگاهی ها اون چیزی رو برداشت میکنن که خودشون میخوان یا دوست دارن گاهاً، نه فحوایِ اصلیِ فایل رو.

            من رد میشدم هر بار از این جمله، میگفتم من که اینطوری نیستم…

            تا اینکه با واژه ی کج فهمی یا میس آندرستندینگ باز از زبونِ

            خودِ استاد آشنا شدم، در رابطه با بعضی کامنتهای بچه ها و درکِ اشتباهشون از اصلِ ماجرا …

            اینکه تازه کم کم درک کردم خودمم بعضی آگاهی ها رو اونطور که دوست دارم برداشت و تفسیر میکنم و بعد عمل میکنم متناسب با سلیقه ی شخصیم …

            اونطور که به باورهای پیشینِ من نزدیکتر هستن بدونِ هیچ چالشی.

            این شد که برخی درک های درستم و عمل بهشون، منجر به نتایج خوب شدن.

            و درک های ناقص یا کج فهمی هام از آگاهی ها منجر به عمل ناکامل، یا اشتباه شدن.

            کامنت شما، الان باعث شد اینو اینجا بنویسم، از خودم رد پا بذارم، تا برای خودم هم آگاه سازیِ مجدد بشه.

            مرسی که باعث شدی بنویسم فاران جان.

            امروز کامنت ننوشته بودم، سپردم به جریانِ هدایت، تا بهم بگه کجا و چی بنویسم که از درونم باشه، نه به قول بچه ها از ذهنم یا دست هام فقط.

            من به یه درک تازه هم رسیدم در رابطه با خودم و استاد…

            اینکه من گاهی که روند تکاملی یادم میره

            میخوام بشنوم، عملم بشه عینِ استاد، نتایج استاد رو میبینم پر از انگیزه میشم، اما نتایج من متفاوت میشه با استاد، انگیزه ام افت میکنه، به مسیر شک می کنم!!!

            خب بهت میگم سمانه قضیه از چه قراره:

            تو میوه های سال های سال کار کردن استاد روی خودش رو داری میبینی.

            حاصلِ تمرین های متوالی و متمادی طی سالها کنترلِ ذهنِ استاد در شرایط متفاوتشون رو: بدهی 75 میلیونی، از دست دادنِ فرزندشون رو، فوتِ همکارشون بندرعباس، مهاجرت ها، تمسخرهای اطرافیانشون نسبت به باورهاشون حتی نزدیکترین آدمها بهشون مثل خانواده و …

            و استاد ادامه داده، قطع نکرده، افت و نزول نداشته، رفته بالا فقط…

            استاد یه شبه نشده چیزی که ما می‌بینیم.

            مریم جون یک شبه نشده چیزی که من در سریال زندگی در بهشت میبینم…

            هر چی بهتر کار کنی روی خودت، روند تکاملی تو طی کنی، خوشحال باشی در مسیر و لذت ببری، هر چی بهای بیشتر و بزرگتری پرداخت کنی برای رسیدن به اهدافت، نتایج بزرگتری دریافت میکنی.

            این جایزه جهان به آدم هاییه که بهای بیشتری پرداخت میکنن.

            استاد تو فایل دلیل نتایج پایدار گفتن حالا بهتر درک میکنن چقدر لایقِ این زندگی هستن…

            الحق والانصاف که استاد، مریم جون و دوستانی که بهای بزرگ پرداخت میکنن نوشِ جونشون باشه نتایجِ بزرگشون.

            من هم اندازه ی بهایی که پرداخت میکنم تو هر زمینه ای که تلاش میکنم دارم نتیجه میگیرم.

            نزدیک 5 ماه از دوره قانون سلامتی شگفت انگیز نتیجه گرفتم، چون خودم میدونم تعهدم و بهایی که پرداخت کردم برای اون نتیجه خیلی بالا بود.

            نتیجه نوش جونم باشه.

            خدا رو شکر که هر لحظه میتونیم برگردیم تو مسیر…

            الان که متوجه شدم کجا به خودم باج دادم به اسمِ لذت از زندگی و دور شدم از مدار سلامتی، حالا میتونم به یاری خدا متمرکزتر وارد دوره سلامتی بشم مجدد.

            اما یه نکته خیلی مهم درک کردم این بار:

            اینکه باید، باید، باید حس خودمو هر طور شده خوب کنم، تا آروم شم، بعد اونوقت بهم آگاهی داده میشه که برگردم تو مسیر. این خیلی مهمه، تا وقتی رو موجِ سرزنش خود، بی توجهی و بی لیاقتی و حس بد بودم نسبت به خودم اوضاع بد و بدتر میشد‌.

            یه نکته مهم دیگه هم درک کردم: ناسپاسی به سرعت آدمو از مدارهای خوبی که داخلشه، خارج میکنه.

            شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند.

            فاران عزیزم، مرسی برام نوشتی.

            بهترین ها برای تو، هدایت شی به بهترین ها هر لحظه.

            خدایا مرسی واسه امروز، امروز افتاده بودم تو مسیرِ خلق و انصافاً عجب خلق هایی کردم، خدایا شکرت شکرت شکرت.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        اسما گفته:
        مدت عضویت: 1990 روز

        سلام آقاعلی برزگر

        اقااا دم شما گرمممم بخدا کیف کردم کامنتتون رو خوندم بغض کردم ی جاهایش

        شما باعث افتخاری حاج علی

        از خدا تشکر میکنم بابت وجود شما بابت نتایج و اراده خوبتون از خدا تشکر میکنم بابت دل بزرگتون ک بخشیدین از خدا تشکر میکنم بابت وجود شما وهدایت من برای خوندن کامنت زیباتون

        بازم میگم دمتون گرم باعث افتخاراین سایتی آقاعلی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        الهه سادات گفته:
        مدت عضویت: 2392 روز

        سلام دوست عزیز

        بی نهایت بهتون تبریک میگم

        عزت نفستون رو تحسین میکنم

        چقدر قدرتمندانه نه گفتید عالی بود

        جقدر عالی از خداوند کمک گرفتید

        من هم نه گفتن برام سخته

        تمرینی که انجام می دهم برای قدرت گرفتن برای نه گفتن حتی اگه بتونم کاری رو انجام بدم سعی میکنم نه بگم یا به تاخیر بندازم تا قدرتمندتر بشم

        کامنتتون عالی بود ، حس خوبی به من انتقال داد معلومه حس و حال خوبی حین نوشتن داشتین

        بی نهایت تحسینتون میکنم

        درپناه الله یکتا شاد ثروتمند و با حال خوب باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 815 روز

      بنام الله مهربان

      سلام و عرض ادب

      خدمت سید علی خوشدل که واقعا خوش دلی…

      به به عجب کامنتی. چقدر حال خوب کن بود …

      هر چه می خوندم هی با خودم پیمان دوباره و دوباره

      می بستم. از راهی که اومدم هرگز دست نمیکشم. چی از این واضح تر … چی از این مشخص تر …

      از این می ترسم این حرفها رو بشنوم و حرکت نکنم. این راه کاملا مشخصه…

      سید علی میگه

      حمید میگه

      سعیده میگه ، عارفه میگه، …. همه ی بچه های سایت میگن…

      چه باوری پشت حضرت ابراهیم بود چه باوری …

      چه باوری پشت سید علی هست…

      ما رو آگه یه چوب بزنن همه رو لوح میدیم…

      مردمیدانی بسم الله

      نیستی برو … با اون نتایج نگرفتت… یه اشتباه کردی آره من یه اشتباه کردم.

      چرا دروغ میگی، با یه اشتباه آدم زمین نمیخوره…

      به استاد می تونی دروغ بگی…

      به بچه ها می تونی؟

      ولی به خودت هرگز …

      پس حرکت کن، پس روی خودت کار کن…

      یه قدم به جلو دو قدم به عقب فایده نداره…

      اینجا سایت نیست ، مسیر خوشبختیه، سفره است. منم دعوت شدم . هر کسی دعوت نمیشه. پس قدر بدون. خدا داره داد میزنه میخامتون… منتظر تون هستم .

      بازم تعهدی دوباره بستم سید علی از خوندن کامنتت ایول … پسر

      چقدر واضح و مشخصی برام… نمیخاد قسم حضرت عباس رو بخوری !!!

      شما یک الگوی درستی

      با کامنتت

      با درونت

      لذت سفر گوارای وجودت

      لحظه دیدار استاد داره فریاد میزنه…

      لحظه دیدار استاد و خانم شایسته نزدیکه…

      برو و ادامه بده…

      پایان کامنتت سید علی کاملا مشخص بود .داشتی فریاد میزدی از ته دل بچه ها .جون مادرتون حرکت کنید …

      این مسیر درسته .

      این مسیر رو برو .خدا بهت همه چیز میده.

      تو باید بخوای.

      تو باید حرکت کنی .

      من برای همتون جا دارم .

      کسی جای کسی رو نمیگیره ، تشکر دارم ازتون سید علی عزیز ، چقدر انرژی دادی و باعث شد تجدید پیمان ببندیم با خودمون…

      هر کجا دنیا هستی .سفرت سلامت ، از روی شما باید بارها و بارها نوشت. و خوند

      ای مرد توحیدی

      اندازه حس قشنگت دوست دارم …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 73 رای:
    • -
      سیدحبیب حافظان گفته:
      مدت عضویت: 2065 روز

      سلام پسر خوب خدا

      خیلی لجم میگیره وقتی میبینم از پسر منم کوچکتری اما این همه بزرگ شدی که برای من بعد استاد شدی یک الگوی بینظیر و مصمم و محکم

      از چله توحیدیت کپی برداری کردم و امروز ، روز 28ام بود خیلی نتیجه گرفتم

      در کمتر از یک ماه درآمدم پنج برابر شد.

      پسر اینقدر تحسین برانگیزی که جایی برای حسادت نمیزاری(خخخخخ)

      با عشق میشنم کامنتاتو میخونم و بعد میبینم تو چقدر سریع داری مداراتو طی میکنی

      انگیزه میگیرم وقتی می بینم چقدر ایمان و اعتمادت به خدا خالصانست.

      آخه تو نتیجه نگیری کی بگیره؟!!!

      نوش جانت این بهشتی که داخلشی

      سفرنامه یادت نره

      عاشقتم پسر

      منتظر تحقق رویاهاتم تا بخونمشون

      خدا یار و نگهدارت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
      • -
        آقای نیکو گفته:
        مدت عضویت: 3074 روز

        سلام و عرض ادب به آقا سید حبیب حافظان

        آقا فقط خواستم بهتون تبریک بگم که در عرض کمتر از یکماه در آمدتون پنج برابر شده

        خوش به حالتون

        البته میدونم هر کی با قدرت و ایمان این مسیر رو بره حتما نتایج میاد،

        خود من هم یه چند وقت که درست کار میکنم نتایج عالی میگیرم،

        اما بعد یه مدت شل میکنم و تو در و دیوار میرم

        با خوندن کامنت سید انگیزه زیادی در من ایجاد شد و بعد ازون کامنت شما هم شد برام یه نشونه

        گفتم بزار اول ازتون تشکر کنم که این کامنت رو خطاب به سید علی خوشدل گذاشتین و بهتون تبریک بگم بخاطر این رشدی که داشتین

        بهترین ها رو براتون آرزومندم

        خدا نگهدار

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        سیدمحسن قاضی گفته:
        مدت عضویت: 1087 روز

        سلام سید حبیب عزیز خیلی خوشحالم که درامدت بیش از 5 برابر شده اونم تو یک ماه واقعا تحسینت می کنم منتظر نتایج بهتر ازت هستم وچله 40 روز که گفتی اون من چگونه باید بدست بیاورم تا منم انجام بدهم الهی شکرت بابت حال خوبی دارم از استاد عزیز بابت سایت مثبت وعالی اش تشکر می کنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        سیما کشاورز گفته:
        مدت عضویت: 1359 روز

        سلام به سید حبیب برادر بزرگوارم

        تبریک میگم بابت نتیجه ایی که در عرض چند ماه گرفتید، این نشان از تعهد شما هست

        خواسته ایی داشتم،

        میخواستم در مورد چله ی توحیدی من رو راهنمایی کنید.

        انشاالله که خداوند به شما رزق به غیرالحساب عنایت فرماید که قطع به یقین لایق هستید

        ممنونم از شما برادر بزرگوار.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        علیرضا داودی گفته:
        مدت عضویت: 1975 روز

        سلام جناب حافظان عزیز. تو ملطبتون دیدم فرمودید (از چله توحیدیت کپی برداری کردم )…

        امکان داره بفرمایید این چله چه برنامه ای هست و چطور باید انجامش داد؟

        خوشحال میشدم منم در جمع این چله نشیان قرار بگیرم البته در مسند یک شاگرد

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          سیدحبیب حافظان گفته:
          مدت عضویت: 2065 روز

          سلام دوست عزیز

          چله و نذر و هرچیزی که شمارو متعهد میکنه به انجام تعهدات به قوانینی که خودتون برای خودتون وضع میکنید.

          که مهم ترین تعهدات من به خودم کنترل ذهن و نفسمه که اجازه ندم ذهنم منو به هرکجا خواست ببره و نفسم هرچه خواست بکنه و بطور خلاصه ، یک انسان کاملا توحیدی باشم و اگر به خودم و خدای خودم قولی دادم اونو نشکنم.

          در مقابل خداوند هم قول داده که هرکس تقوی(کنترل ذهن و نفس)پیشه کند , او را از شرایط نابهنجارش خارج میکنم و روزی بی‌حساب بهش میدم

          ان شاءالله که در انجامش موفق باشید و اگر به خدا اعتماد داشته باشید حتماً نتیجه میگیرید.

          موفق باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      زهرا کاسه ساز گفته:
      مدت عضویت: 1487 روز

      سلام اقای خوشدل عزیز

      ممنونم ازکامنتهای پرمحتواتون

      الگوی عملی خوبی شدید برای همه بچه های سایت

      بااین ردپایی که توسایت ازخودتون داریدبه جامیذارید وبه قول استادشهامت وشجاعت گفتن ارزوهاتون رودربرابراین همه هم فرکانسی دارید نشون میده که به لطف خدا میرسیدبه همه ارزوهاتون

      والگوی خوبی میشید برای همه مابچه های سایت که ببین میشود علی عزیز هم رسید به ارزوش پس ببین توهم میتونی

      همین الان هم که ازمسیر واتفاقای روزانه برامون میگید کلی الهام بخشه برامن که باید ادامه بدم بایدرابطموباخدای مهربونم بهترکنم اگه شماتونستیدمنم میتونم

      سالم وشاددرپناه قدرت بی انتها ی این عالم باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1271 روز

      الهی من دورت بگردم ستاره قطبی امروزم.

      سلام و درود به سید علی عزیزم.

      ساعت حوالی 4 صبح بود توی تمرین ستاره قطبیم درخواست آگاهی های توحیدی و بالاتر رفتن در مدار توحید رو از خداوند کردم. خداوند منو هدایت کرد به کامنت شما.

      خدایی که میگه «و یرزقه من حیث لا یحتسب» … و من حمید امیری فکر میکنم یرزقه یعنی غذا بهت میدم از گشنگی نمیری …

      خدا همه جوره رزق میده

      رزق صلاه

      رزق قلب آرام و شاکر

      رزق چند خط کد ظرف چند دقیقه و طی کردن راه چند ساله در چند دقیقه

      رزق نعمت عشق و رابطه عاطفی

      رزق سفر کردن و دیدن همه زیبایی های جهان

      رزق پاسپورتهایی که تند و تند صفحاتش تموم میشه

      و …

      مثال قرآنیت منو دیوونه کرد. الله اکبر. من بارها قرآن رو خوندم چرا این آیه ها رو برای اولین بار دارم میبینم؟

      سیدعلی جانم من الان با کامنتت کلا هنگ کردم. حتی نمیدونم چی بنویسم برات، چطوری توضیح بدم. خدایی که توحید رو رزق من میکنه، خدایی که در صفحات دفترم دستم رو حرکت میده. خدایی که توی صفحات سایت انگشتانم رو حرکت میده.

      این کامنتت و پاسخی که برای خانم شهریاری نوشته بودی منو میخکوب کرده.

      سیدعلی عزیزم، از صمیم قلبم دوستت دارم و از خداوند بهترین نعمتها و بهترین رزق ها رو برات درخواست میکنم. بینظیری پسر. بینظیری.

      ازت ممنونم و خدا رو شکر میکنم بخاطر نعمت وجود ارزشمندت.

      الهی صد هزار مرتبه شکر.

      در پناه جان جانان رب العالمین باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
    • -
      لیلا گفته:
      مدت عضویت: 1245 روز

      چه میکنه این قهرمان :) عجب کامنتی بود

      روزی ده ساعت رو خودت کار کردن الکی نیست واقعا نوش جونت نتایج فوق العادت .

      خط به خطش عالی بود اولین باری بود که کامنتیو دوبار خوندم و مطمئنم بازم میخونمش اصلا این فایلو کامنتاش اومدن بگن اگه نتایج اونی نیست که میخواهیم دلیلش چیه . حالا دلیلشو فهمیدیم مهم اینه بکار ببریم .

      ایده جریمه کردن عالی بود باید استفاده کنم ‌‌ . باید مثل یه ناظم سخت گیر وایسیم بالا سر خودمون که خطا نریم .

      و چقدر قشنگ گفتید خجالت نکش ازاینکه میخوای خوشبخت باشی و باقی ماجرا .

      عالی بود کلی درس و نکته داشت امیدوارم بتونم استفاده کننده باشم نه فقط خواننده . موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      ریحانه رحمتی گفته:
      مدت عضویت: 1416 روز

      سلام آقای خوشدل

      هر فایلی از استاد میاد اول از همه کامنت شما را میخونم، و باعث میشه مطالب استاد رو بهتر درک کنم . من واقعا شما رو تحسین میکنم . چیزی که خیلی برام جالب بود در مورد خواسته هاتون بود که دقیقا عین خواسته ی من هست :

      دیدن شکوفه های گیلاس ژاپن

      دیدن شفق قطبی

      سفر به آمریکا

      خوندن کامنت شما برام نشانه بود . سفر به آمریکا به خاطر دیدن سریال های سایت برام قابل درک بود که خواسته ی بچه های سایت باشه اما خواسته ی دیدن شفق قطبی و دیدن شکوفه گیلاس ژاپن، نه ، برام خیلی عجیب بود . و کامنت شما پیامی از طرف خدا برای من بود .

      سپاسگزارم به خاطر کامنت پرمحتواتون

      موفق و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      اسداله زرگوشی گفته:
      مدت عضویت: 1270 روز

      سلامو درود بر آقا علی عزیز

      میخواستم از صمیم قلب تشکر کنم از شما بابت کامنت هایی که میگذارید و حضور پر رنگی که ازتون در یکی دو ماه اخیر در سایت می بینم.

      نوشتن این حجم از آگاهی و تجربه و دستاورد؛ وقت و زمان زیادی می طلبد ولی این تعهد شما واقعآ ستودنی است.

      جمله به جمله؛ خط به خط و پاراگراف به پاراگراف حرفهات برایم درسها داشت که باید بخوانم و بخوانم و بخوانم تا به درک درستی از صحبت هات برسم.

      آقا علی عزیز شما ثابت کردید:

      کامنت نوشتن در سایت، وقت تلف کردن نیست!

      میتوان هر دقیقه و هر ثانیه زندگی ات طلا باشد ولی بودن در این سایت برایتارزشمند

      میتوان موفق بود و هر روز موفقتر و باثبات تر

      آقا علی خوشدل کلمات یاری بیان و ابراز واقعی احساسم را نمی کنند. وجودت ارزشمند و پر خیر برکتتون رو قدردانم؛ قطعآ دعای خیر و احساسات ناب و خدایی اعضای این سایت الهی بدرقه و یاریگر راهتان خواهد شد برای کسب دستاوردهای بیشتر و فتح قله های بالاتر.یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      رضا احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1748 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      سلام سید جان

      این مسیر ایمانی میخواهد مثل ایمان ساحران فرعون به رب موسی و هارون

      (قَالُوۤا۟ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَـٰلَمِینَ)

      (رَبِّ مُوسَىٰ وَهَـٰرُونَ)

      [سوره الشعراء 47_48]

      ایمانی که با تهدید فرعون هم متزلزل نشد

      فرعون گفت به وحشیانه ترین شکل ممکن میکشم شما را

      ساحران فرعون گفتند

      باکی نیست ، بکش ما را

      (قَالُوا۟ لَا ضَیۡرَۖ إِنَّاۤ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ)

      [سوره الشعراء 50]

      و اینجاست که می فهمیم شاگرد زرنگای خدا چه گونه به خدا نگاه میکردند

      شاگرد زرنگی مثل امام حسین علیه السلام که در دعای عرفه میگه

      یا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَهَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ…

      داره به خدا میگه

      ای کسی که ساحران فرعونی را که عمری نعمت تو را میخوردند و تبلیغ ضد خدایی میکردند نجات دادی

      حالا با من حسینی که حداقل در طول عمرم تبلیغ ضد خدایی نکردم چه میکنی؟

      وای این فراز دعای عرفه دیوانه کننده است

      و نتیجه چه میشود

      چنان ایمانی خدا به او میدهد که جلوی وعدهای یزید و شمشیر و نیزه و…هیچ وقت دچار تزلزل نمیشه

      آقا سید علی عزیز از نظراتت لذت میبرم

      واقعا اون تفاسیری که از سوره معارج داشتی فوق العاده بود و منو برانگیخته کرد تا بنویسم

      در پناه پادشاه جهانیان باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      نسیم زمانی گفته:
      مدت عضویت: 1614 روز

      سلام به سید خوشدل عزیز که چیکار میکنه با ما کامنتاش

      این کامنت به خدا دیگه محشر بود، ینی کامنتای شما هم مثل فایلای استاد، هر دفه میگی وای از این بهتر نمیشه ولی بعدی باز از اونم بهتره و عالیتر و دگرگون کننده تره

      چقدر زیباس که نه از تعریف کردن از خودت، جایی که درست عمل کردی و تعریفی هستی اِبایی داری نه از ایراد گرفتن از خودت جایی که کم کاری کردی. هم به ذهنت یادآوری کنی که تو همونی که اون کارا رو کرده و اون نتایج رو گرفته، که بهانه نیاره و بدونه بقیه ش و ادامه ش هم میشه، هم به خودت نهیب بزنی که آی ی ی ی حواست باشه، داری میری جاده خاکی… تا برگردی تو مسیر

      منکه از میزان کار کردنت روی خودت و نتایجت واقعا مخم سوت میکشه، هزار ماشالا و خدا قوت

      من خیییییلی خییییییلی کمتر روی خودم و فایل ها کار کردم ولی هروقت کار کردم نتیجه گرفتم، ولی اون استمرار و جدیت رو نداشتم همیشگی. ولی منم بعد از خوندن اون کامنت تعهد 40 روزه ی شما کم کم به خودم اومدم، بعدم این دوره کشف قوانین رو دارم با جون و دل گوش میدم و میبلعم آموزه هاش رو و تعهد 30 روزه دادم هرشب تو سایت کامنت بذارم برای کدنویسی 30 روزه و امشب شب هجدهم هست:)

      الانم این کامنت شما اصلا خط به خطش با آدم حرف میزنه میره تو وجود آدم میشینه…

      چقد اونجا که گفتی حالا حالاها خیلی کارداری و خیلی سهم از زندگی داری که باید بگیری دوست داشتم، چقد ازش ایده و انگیزه گرفتم… منم عاشق و آرزومند دیدن شفق قطبی ام، و دو سال هم هست که کانادام، اما فعلا میسر نشده برام، شاید بگم اوائل مهاجرت بوده و سخت بوده و بودجه نداشتم و خییییییییییلی دلایل دیگه اما خودم میدونم که اون جرات و جسارت لازم رو هم ندارم، تو همون ایران هم خیلی جاها دوست داشتم برم، حالا بازم خداروشکر اواخر یه کم پیشرفت کرده بودم چندجایی رفتم، اما کلا تو زمینه جرات و جسارت برای عمل و اقدام خیلی باید کار کنم

      وای اون تصویر و آرزوی کودکیت که براورده شد و مناظری رو دیدی عین نقاشی های دادماس… اشکم درومد و چقدر لذت بردم و چقدر تحسینت کردم، و الحق که حقته

      پسر من فکر میکردم چند سالی بزرگتری… 25 سال!! خدای من هزار ماشالا، شاید باورت نشه ولی فقط دوسال از پسر من بزرگتری و 19 سال از خود من کوچیکتر :))) و چقدر ازت یاد گرفتم و انگیزه گرفتم. خدا حفظت کنه

      الذین هم علی صلاتهم دائمون

      .

      الذین هم علی صلاتهم یحافظون

      چقدر قشنگه، چقدر به مداومت داشتن و حفظ کردن تاکید کرده

      منم اینجا تعهد میدم که خیلی بیشتر مواظب ورودیهام باشم، و به این مواظبت مداومت کنم

      تصمیم گرفتم و خواستم که این دوره کشف قوانین برای من نقطه عطف باشه و نتایج شگفت انگیز بگیرم ازش، در حین دوره و بعد از پایان دوره، خدایا کمکم کن به عهدم وفادار باشم و باورهای هم مدار و هم فرکانس رو تقویت کنم

      علی جان عاشقتم با این آگاهی ها و درکی که داری و با این کامنتای با ارزشی که مینویسی

      واقعا خدا رو شکر که ما تو این عصر زندگی میکنیم که با این استاد پیامبرگونه و این سایت بهشتی و این دوستان گرانبها آشنا شدیم

      عاشق همه تونم دوستان فرکانس بالا

      شب و روزتون به خیر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      فاطمه سليمى گفته:
      مدت عضویت: 1762 روز

      سلام سید جان

      این دیدگاهت شاهکار بود شاهکار

      چقدر حرفات و لحن کلامت شبیه استاد بود

      هزاران بار احسنت و آفرین به شما

      آقا منم دارم سرگیجه می گیرم و مغزم داره هنگ می کنه

      25 ساله؟؟؟!!!

      این همه عمل!!!

      این همه تجربه!!!

      این همه نتیجه!!!

      این همه بزرگی و کلام حکیمانه!!!

      به تمام معنا و همه جانبه الگو هستی

      با این فرمون که داری میری بنظرم از استاد هم جلو میزنی

      بحالت غبطه میخورم که از سن پایین قدم در این مسیر گذاشتی، هرچند که هیچوقت دیر نیست و همیشه امکانش هست که رو خودم کار کنم و پیشرفت کنم

      خدا رو شکر که من هم 4 ساله با این مسیر آشنا شدم و از همون اول متعهد شدم که ورودی های ذهنمو کنترل کنم خیلی جاها بلند شدم رفتم بیرون بقول شما خجالت نکشیدم از اینکه میخوام خوشبخت باشم سعی می کنم از دست آوردهام محافظت کنم خیلی وقتها هم از تحسین دیگران برخوردار شدم

      کمتر از یک ساله که بطور جدی هر روز چند ساعت رو توی سایت می گذرونم و هر فایلی که میاد گوش می کنم و سعی می کنم حتماً براش کامنت بزارم و بخصوص کامنت دوستان رو تا اونجایی که بتونم بخونم و یکی دوتا شو جواب بدم

      یعنی در زمان بیداری غیر از کارهای شخصی و روزانه و معمولاً روزی یک ساعت تماس اسکایپ و صحبت با بچه هام که نصف صحبتهامون هم درباره همین مسیره، تقریباً تمام بقیه وقتم توی سایت میگذره خیلی هم ذوق و شوق دارم و لذت میبرم و نتیجه می گیرم

      ولی خب بازدهی ام کمه، دوست دارم خیلی بیشتر توی سایت فعال باشم البته خیلی خوشبینم که با ادامه دادن و طی تکاملم هر روز بهتر و بهتر بشم فایلهای بیشتر گوش کنم و استفاده بهینه تری از وقتم بکنم

      بینهایت از شما ممنونم برای نکات ارزشمندی که به ما یادآوری کردی و از خدا میخوام که همگی در این مسیر پایدار و موفق باشیم

      شاد و سلامت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      عاطفه خواجه گفته:
      مدت عضویت: 1776 روز

      داداش این کامنتت دیگه آخرش بود، وسطاش گریه م گرفته بود، راست میگی راست میگی من لایق خیلی بیشتر از این حرفام، به قول تو من هنوز شفق قطبی رو ندیدم، من هنوز مصر رو ندیدم، من هنوز امریکا رو ندیدم من هنوز حتی ایران خودمونو درست ندیدم، من باید قدر بدونم اینا رو خدا برای من افریده، برای من انسان، برای من عاطفه، من باید خیلی ناشکر باشم که از نعمات خدا استفاده نکنم، وقتی درجا بزنم وقتی از مسیر خارج شم وقتی تعهد نداشته باشم یعنی ناشکرم یعنی ناسپاسم، این دنیا برای منه، این دنیا رو خدا برای من مسخر کرده من باید ازش استفاده کنم من باید ازش لذت ببرم، من اگه برم مهمونی خونه کسی و از خوراکیایی که اماده کرده نخورم زشت نیست؟به خودم ظلم نکردم که از اونهمه چیزای خوب نخوردم، به صاحبخونه بی احترامی نکردم که از چیزایی که برای من تهیه کرده استفاده نکردم؟دنیا هم همینه…خدا برای من افریده، حالا که راهو فهمیدم حالا که دیدم حالا که میدونم راه درست چیه خب باید ثابت قدم باشم و فقط خودش باید هدایت کنه…علی جان واقعا ممنونم کامنتات بی نظیره و این یکی دیگه عالی تر از عالی بود…خوشحالم برای پیشرفتات و لذت میبرم که متعهدی و نتیجه تعهدتو میبینی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 2479 روز

      سلام سیدعلی

      کامنت خیلی زیبایی بود کلی نکته یاد گرفتم ولی میخوام بگم یکم کم لطفی ماهاییست که نتیجه میگیریم ولی نمیایم کامنت بذاریم

      من میلیاردی دارم درمیارم

      من قبلا پزشک اورژانس بودم با سختی مسیر شیفت شب میدادم با 200 هزار تومن

      من تحقیر شده بودم توی این مسیر

      من حرف شنیدم

      ولی از این مسیر من اعتماد بنفسم رو بدست اوردم من ثروت رو بدست اوردم من مسیرم رو پیدا کردم

      هنوز اول مسیرم درواقع پیدا کردم راهم رو ولی میدونم اولشه

      من از 200 تومن به میلیارد رسیدم

      من شیر و فیل و زرافه افریقا رو دیدم

      شکوفه های گیلاس ژاپن رو هم دیدم

      اقامت امارات رو به راحتی گرفتم

      و هزاران اتفاق و پس انداز و روابط و بقول مریم عزیزم سود و سود و سود…

      و در مسیر زیبایی که علاقه دارم و به تازگی پیداش کردم دارم قدم برمیدارم

      ولی لطف من کمه که نمیام کامنت بذارم

      حرفت رو تصدیق میکنم

      باید توی مسیر موند باید وقتی به استاد تعهد میدی دیگه از مسیر خارج نشی

      هرجا خارج شدم گوشمالی داذم به خودم

      و برگشتم.

      استاد عزیزم که داری کامنتم رو میخونی، بدون که شاگرد بدی نبودم،بدونید که من تو مسیر موندم نمیتونم جلوی اشک هام رو بگیرم

      استاد من روزی که شروع کردم همه مسخرم میکردن میگفتن خل و دیوونه اس میگفتن ادم به دوره میگفتن اجتماعی نیست تو تخیل زندگی میکنه میگفتن عقده ایه که میره خونه ها و ماشینای مردم رو میبینه میگفتن حسوده میگفتن بی عرضه اس…

      اما

      الان من اگه همینجایی که هستم فقط بشینم و بقیه با تمام توان بدون باز هم نمیتونن به این ارامش من برسن

      شاید ثروت موفقیت روابط یا …. رو بدست بیارن ولی معنویت و ارامش چیزیه از همه اینا بالاتر

      نمیخوام مثل ادمای مغرور بگم‌من خوبم بقیه بدن، میخوام بگم استاد من شاگردی بودم که الان تو ثلث اول مدرسه این نتایج تو دستمه مردود نیستم استاد

      میخوام تشکر کنم استاد

      میخوام بگم من نتیجه گرفتم، من تو مسیر موندم من تو مسیر خواهم ماند و باز هم رشد میکنم و عاشقانه صحبت هاتون رو گوش میدم

      و تلاش میکنم بیشتر عمل کنم

      ایمانم هنوز ضعیفه والا قطعا نتایجم بیشتر میشد

      ولی دارم روش کار میکنم

      استاد من که یه زمانی تحقیر میشدم برای این مسیر بخاطر باورهای محدود خودم، امروزه خودم الگو هستم برای بچه های همون ادم ها

      الگو هستم برای فامیل برای مربض هام برای دوستام و…

      ممنونم

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
      مدت عضویت: 1316 روز

      سلام و درود به سید علی خوش قلب.

      با چهره شاداب و خندان زیباتون!

      بهتون تبریک میگم که ایمانتونو اینقدر قوی کردین..

      و دقیقا پاتونو گذاشتین رد پای استاد عزیز…

      منم به شخصه خیلی دارم روی شخصیتم کار میکنم تا این راه سعادت و خوشبختی را ادامه و تاهد بدم برای همیشه!تا لحظه ایی که بمیرم..

      مخصوصا شما دوست عزیز..کامنتتونو میخونم.و پیگیرایی که میکنید و کامنتایی که مینویسید..همه برمیگرده به ایمان راستین شما و توکل به الله..با کوله باری از عشق الهی رو داریید ادامه میدین..

      تحسین.مرحبا.به شما دو عزیز!

      انشالله منم در این مسیر الهی ثابت قدم باشم.

      و بزارم نور الهیم در قلبم و تمام وجودم قوی بشه!

      الهی آمین.یا رب العالمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      آمنه رضائیان گفته:
      مدت عضویت: 1798 روز

      سلام دوست خوش انرژی

      بزرگترین سرمایه گزاری زندگیتون رو نبازین

      مثل تمام کامنتهاتون عالی بود کلمه به کلمه جمله به جمله بی نظیر بود

      خیلی لذت میبرم از نگاهتون و عملکردتون به قوانین

      آرزوی بهترینها هم رو برای شما و همسرتون

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      زهرا مختاری گفته:
      مدت عضویت: 2363 روز

      سلام سید علی خوشدل؛

      با اشک حسرت کامنتت رو خوندم و بارها در جا زدنم جلوی چشمم اومد.

      خوب پرده از بی ایمانی من یکی برداشتی،

      انسان سازشگر با شیطان،

      اون کار خودشو میکنه،

      منم ادای آدم خوبا رو در میارم،

      ولی زیرپوستی شرک هم می ورزم،

      حرفهای قشنگ هم می‌زنم،

      همه راضی،..

      خیلی ازت ممنونم که در این مسیر هستی و گواه خوبی از درستی مسیر‌و خلوص آگاهی های استاد ما هستید.

      عاشق این جمله ت شدم..

      «دقیقا ذهنم داشت سر گیجه میگرفت بهش گفتم غلط کردی میشینی می شورمت!»

      منم نیاز دارم خودمو پاک کنم،

      از قید و پندهای ذهنم.

      یا جهاد اکبر راه می ندازم، یا فرصت طلایی مو می سوزونم‌ و…اسفل السافلین.

      زیاده گویی نمیکنم،

      فقط تشکر، تشکر از صداقتت، از در مسیر بودنت ، بخاطر‌کامتت های آگاهی بخشت.

      روزی ات از برکت و نعمت بیشتر و بیشتر باشه. نوش جونت ، حقته،

      تو از شاگرد اول های کلاسی!!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      مهدی کاتبی گفته:
      مدت عضویت: 1246 روز

      سلام سید علی خوشدل عزیز

      هر چی اومدم بگم بابا من میخوام بیشتر کامنت بخونم امتیاز 5 ستاره کافیه برای قدردانی، قلبم گفت نه کلامی از سید علی تشکر کن، دمتگرررررررررم پسر هر داری و هر چی قراره داشته باشی بابت این درک و عملگراییت نووووووش جونت

      راست میگی واقعا، من چقدر در شروع مسیر هر چیزی، روابط، سلامتی، ثروت پلن B توی کشومه، چقدر راه فرار میذارم من، انگار هنوز باور ندارم خدا همون قدرتیه که میتونه با پلن A خواسته هامو بهم بده فقط من باید باور کنم اون قدرته

      من چیکار میکنم؟ من میگم نه بابا حالا بقیه هم ببینن، یه خورده برم تو جمع ها نتایجمو داااد بزنم به رخ بکشم حالا نتیجه چیه؟؟؟ 5 میلیونو کردیم 7 میلیون

      بار ها و بار ها بغضمو قورت دادم، خدایا من ظرفم کوچیکه خیلی کوچیک، همینه که هنوز استاد میگه به روزی میرسید که از شرایط بهتر میرید به شرایط خیلی بهتر من باور نمیکنم، چون هی میرم نزدیک قله هی کله ملق میزنم ته دره، سید علی واقعا ازت ممنونم که خوندن کامنتات باعث میشه راجع به خودم خیلی فکر کنم و این یعنی بالاخره میفهمم لمش چیه که من متعهد بمونم، بالاخره این آجره روی ترمزو پیدا میکنم، همونجوری که سیگارو ترک کردم من خیلی کارای دیگه میتونم بکنم

      آرزوی بهترینا️️️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      آقای نیکو گفته:
      مدت عضویت: 3074 روز

      درود بر سید خوشدل

      کامنتات عالیه پسر

      آدم دوست داره تموم نشه

      هرچی بیشتر میخونی بیشتر سر ذوق میای

      خیلی دوست دارم مثل تو بتونم تو مسیر باشم و لذت ببرم

      واقعا که جا پای استاد گذاشتی و اگه با همین فرمون بری جلو، یکی از اون شاگردهایی میشی که از استاد خودش هم استاد تر میشه

      یه چیزی بگم

      وقتی استاد فایلی میزاره من قبل از اینکه فایل رو ببینم اول نگاه میکنم ببینم سید علی خوشدل کامنت گذاشته، اگه گذاشته باشه با ذوق اول کامنت رو میخونم بعد میرم فایل استاد رو میبینم

      وقتی آیات قرآن رو با معنی میزاری آدم کیف میکنه

      خدا هم به داشتن بنده هایی مثل تو به خودش افتخار میکنه

      قدر خودت رو بدون، البته میدونم که میدونی، که به اینجا رسیدی

      مسیری پر از وجود خدا

      خیلی بهت غبطه خوردم، ایکاش من هم بتونم در جائیکه برام تضاد پیش میاد ایمانم رو حفظ کنم و از مسیر خارج نشم،

      من همه کامنتهایی رو که میزاری میخونم و لذت میبرم

      فقط خواستم ازت تشکر کنم

      میدونی با این کامنتهات چقدر کمک بقیه دوستان میکنی که با ایمان ادامه بدن و عمل کنن و ایمان بیاورند به رب و توکل کنن

      در پایان باز هم تشکر تشکر تشکرررررر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      محمد مومنی زاده گفته:
      مدت عضویت: 1334 روز

      سلامممممم مرد خداقوت

      این کلمه ات بدجوری به دلم نشست

      هوای قلب پاک تون رو داشته باشید

      مسبر رو مفت بدست نیاوردین که مفت از دست بدین.

      یه زمانی مدیر مدرسه مون یه داستان خوبی تعریف کرد مال دوران راهنمایی ام بود

      گفت به پسرم گفتم یه زمانی تو از اعتبار من استفاده میکنی و میگی من پسر فلانیم

      و یه زمانی اگه تلاش کنی استمرار و ایمان داشته باشی من رو به خاطر تو میشناسن میگن پدر فلانی ه

      دنیا جای جالبیه همچی تو این دنیا بهت برمیگرده هر کاری که بکنی تکثیر میشه

      تکثیرر از کارهای خوب و بد که همه تلاش رو باید بکنی که کارهای خوبت تکثیر بشه.

      باورتون نمیشه فایل رو نگاه میکنم که بیام فقط کامنتت رو به عنوان اولین کامنت بخونم

      آنقدر زیبا و فوق العاده نوشتی نه فقط نوشتن به قول استاد نتایجتی که گرفتی

      ایمانی که داشتی

      استمرارت و..

      برات آرزوی موفقیت میکنم

      ممنونم ازت️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      سمیرا سعیدی گفته:
      مدت عضویت: 1685 روز

      سلام آقای خوشدل عزیز واقعا ای ولا داری شما ماشالا بهت مثل همیشه اشکم در اومد از خوندن کامنت تاثیرگذارت، منم شدم معتاد کامنت های شما در جواب هر فایلی که استاد میزارن تا نمونه عملی رشد و ایمان رو بیشتر و بهتر درک کنم واقعاً آفرین میگم بهتون

      میدونم که چون از تمام وجود حرف میزنی با جان ما میشینه و انگار مثل یک فانوس مسیر رو روشنتر می‌کنه برامون.

      چه آیه هایی رو گفتین محکم صریح واضح و نمیشه هیچ توجیهی آورد براشون آفرین، اون قسمتی که گفتی به خودت سخت گرفتی گفتی باید انجامش بدی من اون قسمت رو برای خودم میخواستم نباید به خودم اجازه بدم شل کنم مسیر و اونوقت بشینم غصه بخورم که چرا نشد؟

      واقعاً بعضی وقتا نمیفهمم چرا ما آدما خودمون و میزنیم به نفهمی که چرا اینجوری شد چرا نتیجه نداد؟ خب همه چیز منم و جز این نیست .

      مرسی برادر نوش جونت حال خوبت و این آزادی زمانی و مکانی و مطمئن هستم به زودی از فلوریدا کامنت میزارین.

      سلامت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سهیلا مقدمی گفته:
      مدت عضویت: 1012 روز

      به به آقا سید خوشدل چه میکنی با این کامنتها با ما تفکر ،تعمق از جنس خودمونی تبریک میگم به شما و همسر جانتان که شاگرد اول کلاس عباسمنشی هستید از اونایی که همه دوست دارن باهاشون دوست و همکلاسی باشن .

      عالی بود نظرات قرآنی و جملات و حتی چاشنی فان که در جملاتتون به زیبایی حس می‌شد موفق باشین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      نسرین جان گفته:
      مدت عضویت: 1188 روز

      سلام ب دوست عزیز علی آقای خوشدل چه فامیل قشنگی وفقط ی فامیل نیست بلکه نشون دهنده خوش دل بودنتون هم هست

      دیشب کامنت شما را شروع کردم ب خوندن وچون تمرکزم ضعیفه هر سطری را بر می گشتم ب عقب ودوباره میخوندم چون ب دلم نشست

      اصلا خواب از سرم پرید چون موقع خواب داشتم می خوندم وچندین بار این کامنت پراز درس وانگیزه پیدا کردن را خوندم

      گفتم نمیشه ب سادگی ازش گذشت باید نت برداری کنم (چون بیشتر کامنت ها آنهایی را ب دردم میخوره وخوشم میاد تو دفترم با اسم خود شخص

      می نویسم ونوشتم تمام را نوشتم وبیشتر از جاهاش خودم را گداشتم جای شما اصلا انگار خود شما بودم مثلا

      نوشتم خدایا هدایتم کن که اگر خواستم چرت وپرت بشنوم برای خودم محدودیت بذارم

      خدایا هدایتم کن این راه ومسیر را بدست آوردم حفظش کنم واجازه ندم گزندی بهش برسه واین باور محکم را در قلبم حفظ کنم

      باید ایمان بیارم ب استاد وبگم صد درصد مسیر استاد درسته خدایا هدایتم کن

      هوای قلب پاکم را داشته باشم این مسیر مفت بدست نیاوردم که مفت از دست بدم خدایا هدایتم کن

      ووووو

      علی آقا ممنونم از کامنت قشنگ وپراز درس اگر خوابم را گرفت ولی در حقیقت بیدارم کرد که ازتون یاد بگیرم چطور ب آرزوهام برسم

      دیشب جواب ندادم چون یکمی ذهنم خسته شد گفتم صبح سرحال باشم وبنویسم

      آرزوی سلامتی وخوشبختی بیشتر از این را براتون دارم وب خدای بزرگ خودتون می سپارمتون چون خدایی که شما برای خودتون دارید با خدای من فرق داره من هنوز نتونستم فقط وفقط ب خدا تکه کنم هنوز اطرافیان هنوز خانوادم هنوز حرف مردم هر چند نسبت ب گدشته خیلی تعییر کردم چون استاد گفتند خودتونا با گذشته خودتون یعنی قبل از اینکه بیایند تو سایت مقایسه کنید نه با بچه های سایت و من نسبت ب قبل خیلی تغییر کردم خدارا شکر

      واینا را مدیون خدا واستاد عزیز وکامنت های شما وامسال شما هستم ودرضمن تلاش خودم هر چند حالا حالا باید تلاش کنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      عمران نوری گفته:
      مدت عضویت: 1983 روز

      سلام

      مثل همیشه سیدجان کامنتت برای من کلی درس و تلنگر داشت که صحبت استاد و کامنت زیبای شما داره بمن می‌فهمونه که درسته الان یه خورده نتیجه خوبی گرفتی ولی یادت نره از کدام مسیر به این خواسته رسیدی که باعث شده کیفیت زندگیت بهتر و عالیتر از قبل بشه

      پس توبه کن و از خدا طلب آمرزش کن و بذار خدا تو را هدایت کند به سمت بی‌نهایت و قانع نباش و خودت رو لایق دریافت نعمتهای بیشتر بدون و ادامه بده

      عاشقتم سید علی عزیز خیلی کامنتهات رو دوست دارم

      مرسی که نظر و افکار و ذهنیت زیبای خودت رو با ما به اشتراک میذاری

      انشالله هر کجا از این کره خاکی هستی در پناه رب شاد ، ثروتمند و سعادتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      زینب مرادی گفته:
      مدت عضویت: 995 روز

      سلام به علی اقای عزیز ودوسداشتنی.تحسیننت میکنم که چقد کامنتای زیبا وتاثیر گذاری مینویسی راستش من زیاد توکامنت نوشتن مهارت ندارم.واقعا لذت میبرم از کامنت های قشنگت وهمیشه میخونمشون بعضی وقتا دوبار سه بار انشالله هروز موفقیتهات بیشتر بشه وبه هر انچه میخوای برسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      جلیل رحیمی گفته:
      مدت عضویت: 1114 روز

      به نام خداوند مهربان

      سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی و سلام به مریم خانم عزیز

      و سلام به سید علی اقای خوشدل این دوست عزیز و خوش غلم علی اقا چقدر کامنتای زیبا و پر نکته ای میزاری و همینطور با مثالهای شیوا ساده و ارزشمند و اگر به این نکات توجه و دقت شود و همونطور که خودت گفتی در عمل نشان دهیم و در مسیر ثابت قدم باشیم و سعی کنیم که عملگرا عملگرا باشیم و تنها بسنده نکنیم به حرف زدن طوری که استاد عزیز هم گفتند ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست چقدر میتونه این نکات در زندگی و شخصیت انسانها تاثیر بزرگ و مثبتی بزاره و از پیشرفت و میوه های زندگیشان لذت ببرند

      علی اقا پرچمت بالاست انشاالله هر جا هستی لبت خندون و تنت سالم باشه بازم ممنون از این کامنتای قشنگت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سمیه زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2224 روز

      به به به

      سلام به سید علی خوش و قلم خوشدل و بی نظیر.

      وااای خدای من از این کامنتت سیدعلی عزیز. چقدددر عالی نوشتی مثل همیشه… چقدر خوب ثابت می کنی به هممون که اینجوری درسته کار کردن رو خودمون باشه… اینه معنی تعهد، اینه معنی ثابت قدم بودن، باید بلعید این آگاهی ها رو، باید افسار این ذهن رو انقدر خوب در دست داشت… واقعا 1000 برابر؟ واقعا 25 سالگی؟ وای خدای من شکرت که یه همچین الگویی تو سایت داریم… پسر چقدر عالی و توحیدی هستی شما… دمت گرم، نوش جونت هرآنچه زیبایی و نعمت و ثروت روز افزون داره برات میاد… چه خواسته های عالیی داری… نگاهت به قران و طرز خوندن و بیان کردن آیاتت منو دیوانه می کنه سید دوست داشتنی… بسسسیار تحسینت می کنم، و لذت بردم از این آیه های بی نظیر…چقدر قشنگ ««الذین هم علی صلاتهم دائمون»» رو توضیح دادی…««تمرکز مداوم بر نکات مثبت و عمل مداوم به قوانین»» …««وفای به عهد در مورد بدن و روحمون»» … به به لذت بردم. ««حفاظت از ذهن زیبا، از باورهای درست»» ، و نتیجه ی قطعی ««اولئک فی جنات مکرمون»» …

      خدای هادی و وهابم رو شکر می گم برای وجودت سیدجان و از خدا می خوام کمکم کنه تعهدی چون تعهد تو داشته باشم. برات از خدای مهربونم سلامتی و شادی و نعمت و ثروت بی حساب می خوام. امیدوارم این سر دنیای زیبا تو و همسرت رو از نزدیک ببینم :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      Sos گفته:
      مدت عضویت: 2326 روز

      به نام پروردگار عالم

      سلام

      قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَهَ الْآخِرَهَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ؛

      گو: در زمین بگردید، پس بنگرید که چگونه آفرینش را آغاز کرده است؟ سپس خدا نشأه‏ى آخرت را ایجاد میکند، همانا خداوند بر هر کارى بسیار توانا است.

      عنکبوت 20

      سفر در طبیعت به ما فرصت تا از روزمره فاصله بگیرید و با آرامش و صلح درونی خود به تماشای زیبایی‌های طبیعت بپردازید. هوای تازه و صاف، صداهای طبیعت مانند صدای باد، رودخانه و پرندگان و مناظر زیبا از جمله امکاناتی هستند که در سفر در طبیعت می‌توانید بهره‌برداری کنید.

      سفر در طبیعت همچنین به ما فرصت می‌دهد تا با جانوران و گیاهان وحشی بیشتر آشنا شویم. این تجربه می‌تواند بسیار جذاب و آموزنده باشد …

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      sana گفته:
      مدت عضویت: 1457 روز

      به نام خداوند همیشه مهربان و بی انتها بخشنده

      سلام و درود خداوند آقا سید،

      این اولین کامنت منه شما اونقدر مدارت بالاست، همونی هستی که مینویسی که نوشته هات به دل میشینه و دوست دارم که همشون رو تجربه کنم

      پایدار و سرزنده و شاد باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مصطفی پوری گفته:
      مدت عضویت: 1935 روز

      علی جان سلام

      ممنون بابت این کامنتت که واقعا برگرفته از تعهد و ایمانِ

      خدارا شاهد میگیرم ایمان آوردم و شروع کردم به دوره ای که تهیه کردم.. منم باید به ساخته های ذهنم پاسخ بدم و بگم بیشتراز این حقمه چون خدابینهایت عطا میکنه…

      دیروز یه نفربهم گفت چند سال از دوره ها استفاده میکنی و از سایت بهره میبری گفتم 6ساله گفت نتیجه گرفتی ،، جوابم 4ماهی بود که واقعا تمرکز کردم و چقدر نتیجه گرفتم،، اما فراموشی مثل همه کسایی که تجربه کردن سراغم اومد و نتایج کمترشدن ،، اما الان در حضور خداوند به خودم تعهد میدم ایمانم را بیشتر و توکلم را ابراهیمی تر و محکمتر وباعشق روی باورهام وسایت کارکنم،، و دوره را جدی جدی بگیریم…دیروز بهم برخورد گفتن عباسمنش دوره هاش نتیجه ندادن اونم بخاطر عملکرد ضعیف من،، استاد منو ببخش شاگرد خوبی نبودم

      خدایا کمکم کن وهدایتم کن در مسیر مستقیم باشم مسیر آنهایی که نعمت دادی،،

      سپاسگزارم استادعزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      الماس گفته:
      مدت عضویت: 1676 روز

      به نام خدا

      سلام دوست عزیز سید علی خوشدل

      چند وقتیه کامنتای قشنگ شما رو میخونم

      میام میبینم استاد فایل جدید گذاشته اول فایل رو گوش میدم بعد میام پایین تا ببینم سید علی خوشدل چی نوشتن وکلی از خواندن کامنتای قشنگتون لذت میبرم

      امروز کامنت بعضی از بچه های دیگه رو هم خواندم همه از دوره دوازده قدم گفتن که خریدن وچه نتایجی گرفتن این یه نشونه برای منه از طرف خدا چون دیروز تعهد دادم بعد از پنج سال دوره دوازده قدم رو میخرم وبا تعهد به تمریناتش عمل میکنم خدا داره میگه حالا که میخوای بیای بالا دستم رو بگیر دستش رو مثل این نشونه ها به سمت من دراز کرده خدایا شکرت

      من هم مثل شما تقریبا پنج سالی میشه عضو سایتم ولی نتایج شما کجا نتایج من کجا!

      می‌دونم خدا کمکم می‌کنه دوباره بلند شم بهم تعهد داده واین تعهد رو داره محکمتر وقویتر می‌کنه نجواهای ذهن رو بهم نشون میده وبهم میگه باهاشون مقابله کن اگه این کارو با جدیت انجام بدی نعمت‌هایی که به سید علی خوشدل دادم به تو هم میدم الاهی شکرت

      باز هم منتظر کامنتای قشنگتون هستم

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      علی محققی گفته:
      مدت عضویت: 1154 روز

      سلام

      ماشاالله به این نتایج ماشاالله به عزت نفس. ماشاالله به این استاد و همچین شاگردی

      خدایا شکرت بابت همچین شاهد و نتایج پایدار که گواه و مدرک محکمی هست برای کسانی که در مسیرشون پایدار و صبور و متداوم هستند و ایمانشون به قدری محکم هست که اینقدر روشن و واضح میان از نتایج و دستاوردهای خودشون حرف میزنند و ثابت میکنم. که میشود به آنچه استاد رسیده بهش برسم

      دمتگرم سید علی آقا

      واقعا حلالیت باشه نتایجت

      یه جورایی اینه یه شاگرد زرنگ ذهن خواب منو تلنگر زدی بهش

      ممنونم ازت دوست خوب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      ایسن خرمالی گفته:
      مدت عضویت: 880 روز

      سلام آقای خوشدل

      خوشحالم که در این سایت توحیدی چنین انسانهای شایسته و نیکوکار مثل شما بزرگوار هستند.

      از کامنت های بسیار بسیار مفیدتان همیشه درس یاد میگیرم.

      چقدر ایمانتان قوی هست ! چقدر زیبا می‌نویسید! چه جمله های ناب و طلایی!

      چه باور قوی دارید! خوشا بحالت

      آفرین آفرین آفرین

      من هم به لطف خداوند متعال خیلی خوب دارم پیش میرم ، از دانشجوهای جدید استاد هستم ولی با وجود اینکه عضو جدید سایت هستم ولی مطمعنم به نتایج عالی میرسم و میام اینجا مثل آقای خوشدل از موفقیت‌هام صحبت میکنم.

      صبح تا شب فقط ویسهای استاد و و ویسهایی که خودم در مورد باورهای تهیه کردم را گوش میکنم . فقط ویدیوهای استاد را میبینم.

      با ایمان کامل ،ایمان به غیب ،با قلبی مطمعن و انگیزه ای فراوان زندگی جدیدی برای خودم شروع کردم .

      منم قصد مهاجرت دارم و ایمان دارم که بسیار ساده و راحت مهاجرت میکنم. خدا همیشه درحال هدایتم هست ، من تک تک جمله های استاد را با جان دل گوش میکنم و انجام میدم.

      با هدایت خداوند مقصد مهاجرت را انتخاب کردم. حتی خداوند بهم گفت از چه طریقی مهاجرت کنم. من بزودی مهاجرتی رویایی را تجربه خواهم کرد و از ابتدا برای دوستان عزیزم تعریف خواهم کرد.

      متشکرم از شما جناب آقای خوشدل عزیز ،سلام به خانوم زیبایتان برسانید.

      در پناه حق تعالی شاد ،سلامت، سعادتمند و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سمانه سادات گفته:
      مدت عضویت: 996 روز

      درود بر شما دوست عزیزم سید علی

      که این دیدگاه من را میخونید

      امروز دوست دارم یک دیدگاه یک حرف عالی یک کامنت خوب بخونم با کمک الله

      این همان بود که من خواندم و کد امروزم تیک خورد

      سید علی نمی‌دونم با چه زبانی با چه حرفی و کلامی از شما تشکر کنم

      فقط میتونم بگم خدا رو شکر که هستی و برای ما می‌نویسید

      حرف از قونیه شد و دوست داشتم از صحبتی که در روز جمعه شد برایتان بنویسم

      جمعه که مصادف بود با عید غدیر و گفتگو من با کسی که پیشنهاد ترکیه را داد و من هم خیلی راحت قبول کردم که فقط با دختربزرگم باتور بریم جدایی از اینکه تا ذهنم می‌گفت پس همسرت چی میگفتم میام و یکی از فامیل گفت بریم قونیه و اونجا مراسم رقص سما انجام میدن و خیلی عالیه

      اون روز فقط حرف ترکیه بود تا جایی که ما خانه یکی از عموهایم شخصی را دیدیم که به ترکیه رفته بود و فیلم از ترکیه دیدیم همان روز

      و من چقدر به خودم یادآوری کردم ببین سمانه تو فقط گفتی باشه از ته دل بدون هیچ نگرانی و استرس حتی با وجود اینکه می‌دونم پاسپورت نیاز به تمدید داره و همش میگفتم خدا یا شکرت میشه ذهن تغییر کنه فرکانس خوب بدی حالت خوب باشه میشه

      سید علی نوش جانت هر جایی که هستی و میبینی و لذت میبری

      چون لایقش بودی

      در پناه الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      فاطمه بغدادی گفته:
      مدت عضویت: 1624 روز

      سلام به علی آقای خوشدل

      چقدر لذت بردم از کامنتون

      و چقدر یاد گرفتم

      عالی هستید

      من همیشه کامنت نوشتن برام سخته و هی به تعویق میندازم ، ولی این بار به خودم گفتم فاطمه همین الان ،همین الان بیا بنویس ، حتی کوتاه شده بنویس .

      ممنونم ازت که آگاهی هایی که درک کردی رو با ما به اشتراک میزاری

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سمانه برزگری گفته:
      مدت عضویت: 1607 روز

      دوست عزیز سلام

      چقدر از دیدن کامنتتون خوشحال شدم

      بادیدن کامنت شما چقدرتوانستم مقاوتهام رو کمتر کنم

      چقدراین مسیری که داریم میریم درست والهی هستش خدارو هزاران بار شکر میکنم برای دستان بینهایتش که وارد زندگی من کرده

      سیدعلی جان انشاالله همیشه همین جور موفق باشی وسربلند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      امیر ملک گفته:
      مدت عضویت: 1455 روز

      خدایا شکرت بابت دست خوبی مثل سیدعلی عزیز که واقعا مفهوم امید و معنی دقیق امید و البته تعهد به خوشبخت شدن و ساختن خوشبختی در کامنت هاش با گوشت پوست و استخوان حس میشه

      واقعا مو به تن آدم سیخ میشه با اینکه من هنوز به اون درجه از تکامل نرسیدم تا تمام توضیحات دوست عزیزم و البته استاد عزیزم رو به طور کامل درک کنم ولی باز هم به طور واضح نشانه ها و هدایت های ویژه خدارا که برای من فرستاده شده را به وضوح میبینم و بابت اینکه مرا لایق دریافت این هدایت ها کرده است صد ها هزار بار شکر گزار پرودگار یکتا هستم

      سید جان ممنونم که دستی از میلیارد دست های خدا برای هدایت من شدی

      و چه قشنگ منوازه قرآن که اون کسانی که از نمازشان محافظت میکنند در بهشت هار برین تکریم میشوند و مورد عزت و احترام قرار میگیرند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      علیرضا فدائی گفته:
      مدت عضویت: 916 روز

      سلام آقا علی خوشدل عزیز

      واقعا مثل فامیل تون خوشدل هستین

      چقدر لذت بردم از کامنت تون از اول تا تهش رو با دقت خوندم

      واقعا شما یک الگو هستید الگویی که ثابت میکنه آقا جان هر کسی توی این مسیر قدم بر میداره و تعهد داره می تونه موفق بشه

      میتونه به هر چی می خواد برسه

      من با دیدن نتایج استاد عباسمنش این باور رو در ذهن خودم قوی و قوی تر می کردم که می شود به همه چیز های زیبا رسید ولی وقتی می بینم که دانشجو های استاد عباسمنش هم دارن به موفقیت های بزرگ می رسن و زندگیشون سراسر زیبایی و قشنگی هست ، این باور خیلی در ذهن من قوی می شه که می توان هر آنچه که می خواهم ،خلق کنم

      خیلی ممنونم از کامنت واقعا زیباتون واقعا انگیزه گرفتم و باور هام قوی تر شد

      هر کجا که هستید به همراه عزیزان تون در پناه خالق یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      Amirreza گفته:
      مدت عضویت: 900 روز

      سلام دوست عزیز

      ممنون و سپاس ازینکه اینهمه آگاهیرو باماهم درارتباط میزاری واقعا اشک ریختم ازخوندن کامنتت چون انگارهنوززیاداونزورکه بایدآگاهیم کامل نبوددرکنترل ورودیهای ذهنم یااینکه باید قرآنو گوش بدم وتامل کنم. یااینکه درچه حدبایدبه نکات مثبت توجه کرد.واقعاخیلی قشنگ طبیعت و توصیف کردیددقیقا انگار خودم بودم که دیدم اون مناظرو.وچه جالب بودبرام خوندن این مطلب چون من هم واقعا واقعا واقعا عاشق سفرهستم ودیدن جهان شفق قطبی تبت شکوفه های ژاپن که ازنوجوونی آرزوی دیدنشوداشتم و خیلی جاهای دیگه.دلم میخواد در اوج آسمون پرواز کنم روی کوه ها وقله ها و جنگل ها راه برم قعردریاها شناکنم.ازهمون خدای مهربانی که استادهمیشه بانامش همه فایلاروشروع میکنه میخوام که همه دوستان سایت ومن رو دراین آغاز و شروع رسیدن به خواسته هام هدایت کنه

      الهی شکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      گلاله خسروی گفته:
      مدت عضویت: 877 روز

      سلام بر ثابت قدمان

      خیلی ممنون از کامنت زیباتون برای من تازه کار این کامنت ها حکم کیمیا رو دارن خدا ازتون راضی باشه

      خیلی به جایگاه تون غبطه میخورم و عمل به افکارتون رو تحسین میکنم خیلی قشنگ توضیح دادین که مواظب باورها واین ثمرات عالی که از این مسیر بدست آوردیم باشیم

      آرزوی نتایج بیشتر و عالی تر رو براتون دارم و درنتیجه کامنت ها و نظرات عالی که برای ما میزارین………

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حسام گفته:
      مدت عضویت: 1965 روز

      سلام علی جان

      خیلی لذت برذم از کامنتت

      هر وقت سایت رو باز میکنم و گاهی که به کاممنت شما هداین میشم واقعا امید توی دلم زیاد میشه

      علی جان اونجا کخ گفتین

      ” واقعا فهمیدم نه آقا کمتر کسی مثل من چسبید به مسیر چون همه دلشون فقط این رو می خواستن که بگن آره آقا ما خوش بختیم! ” دقیقا مثال منه منم توی سایت بودم که به خونوادم و دوستام بگم شما چیزی بلد نیستین و من از شما سرترم و بیشتر حالیمه برای همین رشدی نکردم

      بعد اومدم توبه کردم و الان واقعا توی دوره عزت دارم روی باورام کار میکنم و تقریبا نسبت به راهنمایی دیگران زیپ دهنم رو در 99 درصد موارد بستم .

      شما و رضاعطار و هادی ترابی و ….. الگو و امید من هستید

      علی جان چند بار قبلا سوالات منو جواب دادین و چقدر سپاسگزار محبت شمام

      اما اونجا که گفتین

      آقا شوخیه؟! من دیروز 3 مرتبه فایل 2 ثروت 3 – 2 مرتبه فایل 1 ثروت 3 – 1 مرتبه فایل 5 کشف رو گوش دادم…

      دقیقا ذهنم داشت سر گیجه میگرفت بهش گفتم غلط کردی میشینی می شورمت!

      چطور علی اینقدر تعهد داری ؟من هر کاری میکنم بیش از 3 ساعت نمیتونم وقت بزارم

      صبح تا ظهر کارمند شخرداری هستم و فقط 2 ساعت اگه بشه روی خودم مبتونم کار کنم

      عصر بعد از نهار و استراحت میرم پیک موتوری و 5 ساعت هم اونجام که اگه بشه لابلا سرویسا 1 ساعت تفریبا باور گوش میدم

      علی جان خیلی دوس دارم یه باوری درس کنم که جهان بزاره من وقت بیشنر داشته باشم تا کار کنم

      راهنماییم کن چه باوری بسازم که جهان اجازه وقت بیشتر بده

      من 46 سالمه و بعضی وقتها توجیه میکنم که دیگه خسته سدم و امروز دیگه باورا بسه دیگه

      علی جانم گفتی که

      ولی این دفعه خیلی فرق داره و من تصمیم گرفتم واقعا تغییرات بزرگ ایجاد کنم چون درد این رو یه بار کشیدم شل کردم چه اتفاقی افتاد

      منم دارم درد میکشم و بعد از هدایت خدا به کامنتهای منتخب شماها و بچه ها امیذ دارم که خدا اهرم رنج و لذت رو تو ذهنم درست کنه

      راستی علی جان من تونستم

      رفقامو خط بزنم

      تونستم دور مشروب رو خط بکشم

      تونستم دور قرص رو با شجاعت خط بکشم و ……….

      اما انگار هنوز اونجور سرعت رشدم زیاذ نیس شاید باید تکاملم طی بشه ولی فک کنم ربط نداره چون وقت کم میزارم

      علی جان خسته میشم در طول روز

      علی جان من صحبتهای تو رو هدایت خدا دونستم و اونجا که گفتی

      آقا تو که میدونی مشروب ضرر داره و هزار بار دیدی هیچ دلیلی برای خوردنش نیست خوب نخور! چون حال میده فقط ؟

      تعهد دادم و رفتم تمامشو توی باغچه خالی کردم و قول دادم چیت دی نکنم چون میخوام مثل تو بشم و دیگه گفتم اینهمه خوردم زندگیم اینه باید مسیرم عوض بشه

      صدای شیطون بلند شد و نمیدونی توی ذهنم چه دلایل غیر منطقی ولی دروغی آوورد اما بهش گفتم میدونم این به جونم بسته و عاشقش بودم اما من دیگه مسیرم مسیر استاذ و شاگرداشه و بهاشو میدم و دردش رو هم تحمل میکنم

      فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ ﴿195﴾

      خداوند درخواست آنها (صاحبان خرد که درخواستهای آنها در آیات سابق گذشت) را پذیرفت (و فرمود) من عمل هیچ عمل کننده‏ ای از شما را، خواه زن باشد یا مرد ضایع نخواهم کرد، شما همگی همنوعید و از جنس یکدیگر، آنها که در راه خدا هجرت کردند، و از خانه‏ های خود بیرون رانده شدند، و در راه من آزار دیدند، و جنگ کردند و کشته شدند سوگند یاد می‏کنم، که گناهان آنها را می‏بخشم، و آنها را در بهشتهائی که از زیر درختان آن نهرها جاری است، وارد می‏کنم، این پاداشی است از طرف خداوند، و بهترین پاداشها نزد پروردگار است. (195)

      علی جان تو

      خداوند عمل تو رو ضایع نکرد این عمل منم ضایع نمیکنه

      علی جان تو در راه خدا مهاجرت کردی تا الگووی ما بشی خدا قول داده بهترین نعمتهاشو بهت بده اگه منم بیام توی این مسیر به منم میده

      دم شجاعتت گرم

      علی جان قربونت برم منو با دوستان تلگرام استاد کانکت کن تا با بچه های سایت اونجا بتونم بهتر کانکت بشم

      توی سایت خیلی سخت میشه با بچه ها صحبت کرد و حرف زد

      منم تنهای تنهام

      و میخوام هر وقت تونستم با بچه ها بیشتر و راحت تر کانکت بشم و صحبت کنم

      تلگرام سایت فقط کامنت های منتخب رو میزاره و ما دسترسی به بچه ها نداریم برای صحبت

      اگه ممکنه جمع خودمونی تلگرام که توی کامنت قبلی گفتی رو برام بنویس تا منم کانکت بشم .

      ممنونم

      قربونت برم دمت گرم بابت آگاهی های نابی که خالصانه برای ما میزاری

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        لیلا سنگونی گفته:
        مدت عضویت: 1830 روز

        سلام آقای محمدی .آفرین تحسینتون میکنم برای شجاعت و جسارتی که به خرج دادین .شما کار بزرگی کردین هرکسی از عهده ی این کار بر نمیاد .وقتی گفتین شیشه های مشروب رو تو باغچه خالی کردین از ته دل تحسینتون کردم .خوشحالم که تصمیم جدی برای تغییر گرفتین .قطعا جهان این عمل شما رو بی پاداش نخواهد گذاشت فقط باید ثبات خودتون رو توی این تصمیم نشون بدین .

        انشالله خداوند فرصت ها و مسیر هایی رو براتون باز کنه که با کار کم پول زیاد بسازین وزمان بیشتری برای کارکردن روی ‌‌‌‌خودتون داشته باشین .آرزوی موفقیت براتون دارم .در ضمن بسیار الگوهای مناسب و فوق العاده ای رو برای خودتون انتخاب کردین .قطعا شماهم یه روزی مثل این عزیزان موفق خواهید بود .همواره مورد لطف و حمایت خداوند باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      علی اسدی گفته:
      مدت عضویت: 1346 روز

      سلام برسییدعلی عزیز دمت گرم پسر چقدتومتعهدهستی وچ الگوی مناسبی برای امسال من.

      اقامن بادیدن این فایل وخوندن کامنت قشنگ شما تازه فهمیدم بعد سه سال که بااین مباحث اشناشدم وتقریبا دوساله عضو سایت عباس منش هستم ودوتادوره هم خریدم وخداییش اول دوره هاقشنگ نتیجه گرفتم ولی بعدیه مدت ول شدم. من تعهدندارم من یه درصدهم حرف عملم یکی نیست.

      من وقتی به دوره سلامتی عمل کردم درطول 40روز16کیلو وزن کم کردم بدون هیچ دردسری. من وقتی به اموزه های دوره شیوه حل مسئله عمل کردم درکمتراز10روزدرامدم دوبرابر شد ولی ول شدم چون تعهدندارم خدایا بتوپناه میارم کمکم کن درمسیررسیدن به خاسته هام متعهدباشم.

      درپناه الله یکتا شادوپیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      طناز حسینی گفته:
      مدت عضویت: 729 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام خدمت شما جناب خوشدل

      من میخواستم فایل استاد رو ببینم اما متاسفانه سرعت نتم پایین بود و نتونستم فایل رو ببینم با خودم گفتم خب بهتره به جاش برم کامنت بخونم که الان که کامنت شما رو خوندم حس کردم واقعا خدا منو هدایت کرده به سمت کامنت شما،من دانشجوی جدید استاد هستم و خیلی این کامنت شما منو سر ذوق آورد و اولا خیلی خوشحالم که به همچین موفقیت هایی توو زندگیتون رسیدید و از خدا میخوام هزار برابرش کنه چون لایقشید،ثانیا این کامنت الگوی خوبی برام شد که منم توو هر زمینه ای میتونم مثل شما و بقیه دوستان به اون موفقیت دلخواهم برسم و البته فراموش نکنم که باید تداوم و پشتکار داشته باشم

      موفق و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سارا وفادارنژاد گفته:
      مدت عضویت: 1700 روز

      سلام به استاد بابت این تلنگری که امشب بهم زد و به آقای خوشدل که با وجود نتایجی که گرفته باز هم از خودش انتظار بهتر عمل کردن داره. این چن روز همش با خودم کلنجار میرفتم که درست و حسابی و جدیتر تمرین کنم که این تلنگری بود واسم که اول راهی فک نکن تموم شده نه اگه نتایج بزرگتر از این میخوای باید پاشی جدیتر روی خودت فقط خودت کار کنی و قانون مند تر زندگی رو ادامه بدی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فرحناز بهرامی گفته:
      مدت عضویت: 1827 روز

      سلام و خداقوت آقای خوشدل

      من ب تازگی ی اتفاق ناخوشایندی برام پیش اومد و هدایت شدم ب کامنت پرمحتوای شما واقعا لذت بردم از صحبتهای قرآنی شما وبابت قوت قلبی ک دادین مچکرم

      از خدا میخوام ک من هم این خودنگهداری رو در خودم ایجاد و حفظ کنم

      بازم تشکر میکنم ازتون

      در پناه حق ب همه ی اهدافتون خیلی راحت و سریع برسین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      شادمهر محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1494 روز

      سلام به همه

      درود بر آقا علی گل

      عالی عالی

      خدا رو شکر بهم خیلی انگیزه دادی

      تحسین میکنم چنین حدی از موفقیت و تعهد شما در این مسیر الهی ، این همه نتیجه عالی نوش جونت

      شادی و زیبایی و سلامتی و ثروت رو برای همتون آرزو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 991 روز

      به نام خداوند بخشنده مهربان

      سلام آقا سید

      خدارو شکر برای کامنت زیباتون باز هم مثل همیشه عالی پر از نکات مهم

      خدارو شکر برای شجاعتی که داری مهاجرت کردی تحسین میکنم که درآمدتو به صد برابر رسوندی

      نوش جونت گوارای وجودتت

      انشالله هر روز بیشتر پیشرفت کنی

      خدارو شکر لایقی با اون قلب پاکت

      از هدایت گفتی خیلی لذت بردم

      مسیرت عالیه تحسین میکنم این قدر قانون خداوند دقیق اجرا میکنی

      ایمان دارم با این سن کم این همه نتیجه گرفتی روز به روز بیشتر ترقی میکنی

      ممنونم بابت این همه آگاهی ناب

      خدا حفظت کنه

      شما برای ما بچه های سایت الگو هستید

      سپاسگزارم از موفقیت هات میگی

      مارو هم در این سفر همراهی کردی

      انشاالله به موفقیت های بیشتر برسی به تمام خواسته هات برادر

      امیدوارم توی این مسیر الهی همه خانواده عباسمنش ثابت قدم بمونیم

      برای تمام بچه های سایت آرزوی موفقیت دارم

      در پناه الله یکتا شاد سالم تندرست ثروتمند باشیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مهدی نامجوفر گفته:
      مدت عضویت: 1371 روز

      امروز تصمیم گرفته بودم که حسابی روی خودم کار کنم و فایل های استادم رو نکته برداری کنم و یا کلا بنویسم از قدم اول جلسه اول شروع کرددم به نوشتن تحساسم خوب بود داشتم فکر می کردم به صحبت های استاد راجی نجوای شیطان و اینکه باید مثل ی مدیر منیتور کنیم ذهن رو

      همه چی خوب بود کمی خوابم گرفت مثل ی جنین تو خودم جمع شدم حوصله نداشتم بلندد بشم و با ریموت جهت کولر رو تغیر بدم اما کنی که سردم شد بلند شدم فهمیدم الان که من آدمی هستم که تا نمیرم نمی فهمم اشتباهم کجاست

      خوابم نبرد چرت زدم لپ تاپ رو باز کرددم نمی دونستم می خوام چه کار کنم فقط گفتم بریم تو سایت یا سفر امریکا ببینم یا کامنت بخونم

      واقعیت از چند وقت پیش وقتی کامنت شنا رو می خوندم احساسم بد می شد اما توی ذهنم تحسین می کردم که آفرین علی آقا دمتگرم اما انگار داشتم از ی چیزی فرار می کرددم

      امروز کامنت شما رو خوندم نجوا شروع شد به خودم گفتم اگر این آدم کنار خیابان از من درخواست بکنه آب برام میگیری من براش شیشسه خالی آب هم دستش نمیدم اما چی میشه که هر بار که کامنتش رو می خونم میبینم هی می نویسه من امروز 4 برابر کردم درآمدم رو دوباره 3 روز دیگه میاد می گه من 3 برابر شد با فلان رفع باگ سایتم و بعد خودم رو می بینم که درآمد 12 برابریم داره هر روز اوفت می کنه

      نمی دنم چم شده بود خیلی با خودم کلنجار رفتم سگم رو برددم بیرون چون آموزشش داددم بیرون خانه کارش رو انجام بده هوا داغ بود کلافه بودم ایرپاددم رو زدم تو گوشم که فکر نکنم

      ی موزیک خیلی لایت گذاشتم

      دیروز بود که متوجه شده بودم من ایمان به خدا ندارم

      روی فایل های ایمان به خدا و توحید کار کرددم خیلی گوش دادم چون فهمیدم توکلم کمه پاشنه آشیلم هست

      تو حیاط ایستادم خیلی هوا گرم بود باد کولر گازی میخورد به من بدتر شده بود هوا

      انقدر ذهنم درگیر شده بودد که شزوع شدد به قضاوت کردن خودم تمام موفقیت هام برام بی اهمیت شده بودد

      تمام شجاعتم رو برده بودم زیر سوال

      خدای وجود نداره

      به شدت ذهنم در حال تخریبم بود

      شروع شد ای وای این بچه داره دروغ میگه

      تو کجای داستان زندگیت هستی مهدی

      فکرم به شدت به من فشار آورده بود

      انقدری که به زبان افتادم شروع کردم به حرف زدن با خودم با صدا

      این چه دنیای مسخره ای هست که باید دهنت سرویس بشه بد خدا بگه آفرین این تضاد بود و بعد تو خودت رو خز فرض کنی بگی آخ جون تضاد بعد خدا بگه نه حال کردم بیا این موفقیت مال تو

      خیلی اوضاع داشت خراب می شد

      ی لحظه سکوت کردم

      گفتم اقا استاپ من این دنیات رو نمی خوام

      من این زیبایی این زشتی این ثروت این فقر این سلامتی این نریضی رو نمی خوام

      میشه من رو برگردونی به همان جای که بودم

      اوضاع خیلی خراب بود تو ذهنم و در کلامم

      خدا چیه این دنیا رو کرده بازی اون هم بازی به این سختی

      خدای بیمار من حال می کنه از آزار من اگر خدا مهربان بود که 4 ساله نتونستم ی دوچرخه بخرم برم کمی حال کنم

      خدا خخخ کدوم خدا هر چی دویدم الکی بود

      تکامل کدوم تکامل چقدر تکامل

      انقدر دارم فایل گوش میدم از صدای استاد خسته شدم انقدر حرف زدم راه رفتم خسته شدم پس کی

      این آدم علی خوشدل داره ددروغ میگه که هی بچه ها بیان بگن ووووو اووووو چه کردی بابا دمتگرم

      مگی سگی که دارم آمد کنار پام شروع کرد بازی کردن آمده بودم خونه کلافه خسته انگار کل شهر رو راه رفته بودم

      ولی من 5 دقیقه هم بیرون نبودم چخبره اینجا

      سرش داد زدن اما نه فرباد جدی و محکم بسته مگی برو کنار انقدر به من نچسب

      اه اه

      برو نمیخوام بازی کنم برو انقدر وابسته من نباش

      شروع نجوا نکنه من عاشق کارم نیسنم

      نکنه من الاف کردم خودم رو چه را ذوقی نیست چرا انگیزه نیست

      مهدی ذهنت رو بگیرش تو فرمانده ای

      تو تاطر بر افکارتی

      مهدی تو خیلی خوبی

      مهدی خودت رو با دیروز مقایسه کن

      مهدی نگو 100 درصد این بابا دروغگو هست

      بگو 99 درصد شاید یک درصد داره راست می گه

      اگر راست بگه چی

      اگر تو هم ادامه بدی این قضاوت لعنتی رو بیرون کنی یا کمرنگش کنی شاید برای تو هم بشه

      مهدی اگر فقط 1 درصد بسشه پس میشه حتی اگر هزار بار نشده فقط 1 بار شه تو به اون 1 بار توجه کن ادامه بده

      لپ تاپ م رو باز کردم مگی آمد سمتم

      ددستم رو بو کرد لبسم زد هنوز ذهنم نا آرامه عروسکش رو آورد کوبید به دستم با پوزه اش کیبرد لپ تاپ رو بو کرد ذهنم خسته است شیطان خیلی خوب حمله کرده بود

      دوباره ااااا نگی برو دیگه نمی خوام باهات بازی کنم ولم کن مگی نشست چشمانش گرد شد کمی دم تکون داد

      مگی بقض کرد ابروهاش داد پایین من مربی حیوانات خستم رفتار شناسی تو سگ ها توی خونم هست مگی یواش یواش از پشت سیستم رفت سمت آشپزخانه روی سنگ دراز کشید

      نجوا می گفت مرگم رو بده خسته ام من طاقت ندارم خدا تو مگه شنوا نیستی مگه نگفتی من فقط می گم چشم پس فقط مرگ می خوام فقط درخواستی دارم از ت خدا به عنوان آخرین درخواست نجوا ولم نمی کرد

      خب بگو در کنال آرامش ببر من رو

      بغض آمد

      مهدی آرام باش

      آمدم توی سایت

      صدای آمد در ذهنم مهدی پیداش کردی مرد زیبا

      چی رو پیدا کرددم ولم کن

      مهدی تورو خدا گوش کن میشنوی چی رو واضح بگو

      مهدی پاشنه آشیات هست موفقیت آدمها

      ماشنه آشیلت هست از بس دروغ گفتن دورغگو بودی تا یکی موفق می شد همه می گفتین آره بابا این زر می زنه معلوم نیست از کجا آورده

      دروغ میگه برای ظاهر سازیه

      مهدی داره آروم میشه

      آره داداش شاید 1 درصد واقعیت بگه همون یک درصد موقعیت عالیه برای تو تو بهترین هستی برای استفاده از موقعیت ها و گل زدن

      یادت هست وقتی رفتی باشگاه تنیس که آرزوت بود و اعتماد به نفس نداشتی

      آرزوت بود ی بازی تنیس از نزدیک ببینی نزدیک چی از پشت در باشگاه اجازه بدن وایسی ببینی

      یادت هست رفتی با کمک خدا فقط توی 5ئ جلسه توپ برگشی مربیت رو می انداختی توی سبد کتار دستش

      یادت هست آمد با چشمان درشت شده اش گفت تو به اندازه شاگرئانم که 6 ترم هست کار می کنن بهتر عمل می کتی

      مگی بیدار شد آمد سمت من نه با چشمانش که مثل تیله سیاه بزرگ و قشمگ شده نگاهم کرد

      لبخند آمد روی لب هام مگی دلش آرام شد مهدی آرام تر شد

      این کامنت تمام شد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      جمال خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1272 روز

      سلام دوست خوبم

      سپاسگذارم

      سپاسگذارم که هستی وبا مکتوبات زیبایت زندگی واوقات مارو با بهشت آجین میکنی سپاسگذارم دوست قشنگم

      سپاسگذارم

      سپاسگذارم

      الَّذِینَ هُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ (23)

      وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ (32)

      وَالَّذِینَ هُمْ بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ ( 33 )

      وَ الَّذینَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ ( 34 )

      أُولَٰئِکَ فِی جَنَّاتٍ مُکْرَمُونَ (35)

      (23) :

      اول از اینکه همیشه در حال تمرکز کردن به نکات مثبت و عمل به قانون هستن و به هیچ وجه من الوجوه بهانه نمیارن! چون چیت دی مال کسایی که از اول میدونن شکست رو می پذیرن!

      به قول آرنولد There is no Plan B!

      اصلا تو کشو من پلن B یا راه دومی وجود نداشت ….

      من نتونستم دوره سلامتی رو شروع کنم چون فهمیدم تو خوردن پروتئین عادت بدی دارم ولی با اینکه من لاغرم و اصلا شاید این دوره برای من نباشه ولی صد در صد به جایی میرسم که این دوره رو من بتونم استفاده کنم پس هر روز دارم راهی رو پیدا می کنم که با لذت پروتئین بخورم برای همین دوره رو فریز کردم تا عاشق پروتئین و گوشت بشم و بتونم بخورم بعد دیگه ببینم کی می خواد جلوم رو بگیره و واقعا هر روز دارم براش کار می کنم و مدل های مختلف پروتئینی رو تست می کنم چون منم می خوام حداقل بالای 100 سال عمر کنم …

      (32) : آقا به امانت و عهدشون عمل می کنن! این بدن و این روح امانت خداست و باید با قدرت رشدش بدیم!

      در شان یک روح کامل نیست که درگیر چیز هایی باشه که می دونه بهش ضرر میزنه!

      آقا تو که میدونی مشروب ضرر داره و هزار بار دیدی هیچ دلیلی برای خوردنش نیست خوب نخور! چون حال میده فقط ؟

      آقا تو که میدونی تفکر منفی بده خب نکن ولی چرا نمی کنی چون حال میده!

      و من ایمان دارم که امانتم و باید از این امانت محافظت کنم تا پاداش بگیرم…

      (33) :

      آی شمایی که ادعا می کنی استاد باید حرفات رو با طلا نوشت!

      آی شمایی که می گی استاد شما زندگی من رو به خدا تغییر دادی

      دیروز وقتی کلمه میلیارد رو سرچ کردم تو سایت استاد دیدم ماشالله چه قدر همه از کلمه استاد میلیارد ها بار باید این فایل رو گوش داد و وقتی رفتم دیدگاه های بعدیش رو دیدم فهمیدم نه بابا 3 ساله همینه بنده خدا فقط این کلمه رو نوشته!

      شما وقتی میگی استاد به خدا قسم شما زندگی من رو بهبود دادی یعنی داری شهادت میدی! و طبق این آیه اگر داری شهادت میدی نظرت عوض نمیشه!

      مثل اینکه میری دادگاه میدونی یه نفری بی گناهه می گی آقا به خدااااااا قسم بی گناهه و هیچ وقتم نظرت عوض نمیشه! ولی نمیدونم چرا انقدر راحت قسم خورده میشه چون قشنگه؟!

      چون استاد خوشش میاد حتما دیگه!

      من واقعا اگر فایلی منو دیوانه کنه دیوانه می کنه! مثل فایل توحید عملی 6 …

      من این فایل رو بالای 100 بار پلی کردم و فکر کردم بعدش …

      این فایل شاهکاره….

      ولی چرا درآمدم 5000 برابر نشد؟!

      چون تا دو هفته پیش شهادت ندادم که استاد درسته صد درصد مسیرش …

      وقتی که به این آیه رسیدم رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا

      شنیدم صداش رو ولی ایمان نیاوردم خدایا ولی چون تو بعدش میگی عمل هیچ عمل کننده ای رو ضایع نمی کنی تا یک سال بحث نمی کنم با استاد!

      تا یک سال شک نمی کنم حتی اگر فکر می کنم بدبخت میشم چون همش ذهنه و تعهد و شهاد میدم تا سال آینده تکون نخورم و بعدش میبینم چی میشه….

      و مگر نشد؟!

      مگه دیروز خدا هدایتم نکرد برای سایت یه باگی رو پیدا کردم که جلوی 40 درصد درآمدم رو گرفته بود و خدا قشنگ نشونم داد حالا که بچه خوبی شدی برو این چند خط رو درست کن نوش جانت! کلا کار 6 دقیقه بود!!!!!

      پس من دیگه حرف مفت نمیزنم و انقدر جریمه سنگین میزارم برای خودم از این مسیر خارج بشم مثل قرآن …

      خدا میگی ببین خطا کنی می سوزونمت ها! نمی گی حالا کوتاه میام می گه نه شرک بورزی جهنمی درست می کنم که هیزماش تو باشی!

      وقتی خدا اینطوری از مسیر غلط یاد میکنه منم غلط می کنم اشتباه کنم …

      میدونم کامل نیستم و هیچ وقت 100 درصد نمیشه ولی همینکه این سر لوحه کارم باش از 10 تا 1یش در میره بقیش محکم سر جاشه!

      (34) :

      آقا حفظ حفظ حفظ حفظ!

      شما باید یک وزارت خونه بزنی تو مغزت برای حفاظت از اراضی باوری!

      شما باید محافظت کنی

      سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زهراابراهیمی گفته:
      مدت عضویت: 2305 روز

      سلام به روی ماه سید علی خوش قلب که قلبم را با نوشتن کامنت زیبات و اون فرکانس قوی و لذت بخشت اشکهای ذوقم رو در سایت استاد و این مسیر لذت بخش و خدای واقعا مشتی و خدای عشق …جاری کردی عاشقتم عاشق این پاکی کلامت

      و حرفهای شیرینت همچون عسل.

      من چه در پای تو ریزم که پَسند تو بوَد،زَ رو زیور نَبوَد لایق همچون صَنمی زنده و پاینده باشی

      به امید موفقیتهای عالی به همین نزدیکی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      سعیده سلطانی گفته:
      مدت عضویت: 1944 روز

      سلام آقای خوشدل

      نمی دونم چی بگم از کامنت هایی که فکر می کنم خدا میگه و شما می نویسید از خدای خودم سپاسگزارم که امروز با کامنت شما و یکی دیگه از دوستان با من حرف زد حرف هایی که باید می شنیدم اشون جناب آقای خوشدل من دوتا خواهش ازتون داشتم اولی اش اگر امکان اش هست سیر تکاملی درامداتون را از اولین درامداتون در سال 97 تا درآمد حال حاضراتون اگر امکان اش هست واسم بنویسید من حقیقت اش بعد از استاد که تو یکی از فایل هاشون میگن در عرض دوسال درآمدشون 150 برابر شد من کس دیگه‌ای که توانسته باشه در عرض 3 سال مثل شما درآمدش را 60 برابر کنه ندیدم البته حتما تو مدارش نبودم که ندیدم اگر لطف کنید واسم رقم اش را بنویسید ممنون میشم فقط واسه اینکه باورهایم قوی تر بشه میگم و خواهش دوم ام ازتون معرفی نرم افزار قرآنی که ازش استفاده می کنید که نوشتید ترتیل نیست اگر معرفی کنید ممنون میشم باز هم ازتون سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: