دلیل نتایج پایدار - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سارا صمدی پور گفته:
    مدت عضویت: 1546 روز

    سلام عزیزان دلم ، دوستان گرانقدر من و استاد و پدر عزیزم ، همچنین مریم بانو که فرشته هستن

    سلام به روی ماه همه تون

    حقیقتش ، من نمیخواستم کامنت بنویسم

    میخواستم اصلا دیگه کامنت ننویسم هیچوقت!

    چون، واقعا خجالت کشیدم…

    وقتی استاد گفت من کامنت هارو میخونم که بعصی بچه ها چقدر نتایج خوب میگیرن و بعد چند وقت درب و داغون برمیگردن، واقعا خجالت کشیدم

    تو زندگیم همیشه ادم پررویی بودم حتی بعضی وقتا از نظر دیگران وقیح بودم، اینارو گفتم که بدونین اصلا واژه خجالت واسه من معنی نداشت!

    ولی دیروز که اول کامنت سید علی خوشدل رو خوندم که چقدر تاکید داشتن بچه های زیادی حتی هم دوره های خودشون در سایت لب و دهن بودن فقط ، و استاد هم همینو گفتن، واقعااااا آب شدم از خجالت

    حتی چند قطره اشک ریختم، خیلی ناراحت شدم

    یادمه از وقتی خودمو میشناختم ، این مشکل سینوسی بودن باهام بود

    من هنوز که هنوزه در زندگیم هیچ کاری رو به انتها نرسوندم که بهش افتخار کنم

    واسه همین فعلا یه هدف واسه خودم گذاشتم، اونم یه نمره خوب تو‌ امتحان ایلتس هست

    کار سختیه واقعا، اما نشدنی نیست و خیلی ها تونستن اما چندین برابرشون هستن افرادی که موفق نشدن

    به خودم قول دادم هرطور هست با نمره بالا قبول بشم که بتونم بالاخره ثابت کنم منم میتونم، منم میتونم حداقل یک کار رو به انتها برسونم…

    و فعلا دارم براش تلاش میکنم

    اما یادم میاد چقدر موفقیت هامو بارها تو سایت نوشتم اما الان کیلومتر ها ازشون فاصله دارم، چون واقعا و حقیقتا دوباره بلند شدن سخت تره

    دیروز بعد خوندن کامنت ها و بعد گوش دادن به فایل رفتم حموم، کلا وقتی آب به پوستم میخوره حس میکنم به خدا نزدیک ترم

    شاید چون همیشه شنیدم اب پاکی و روشنایی هست

    حس میکنم به منبع درونم نزدیک تر میشم، باهاش صحبت کردم گفتم چیکار کنم، خدای من خسته شدم

    خجالت میکشم، بازم تو سایت بنویسم که از اول شروع کردم؟ تا کی اخه…

    باورتون شاید نشه، شروع کردم به نماز خوندن! همونجا سرپا، یه حسی بهم گفت یه رکعت نماز بخون

    برای من خیلی عجیب بود چون من واقعا با نماز به شکل امروزی گارد دارم و دوسش ندارم، مخصوصا که خیلی ها حتی داخل همین سایت هم اصرار غیر منطقی دارن که نه، حتما نماز باید همینجوری که ما میگیم خونده بشه و‌سپاسگزاری نماز نیست!!!

    و چون من واقعا از تعصب متنفرم ، اصلا از این مدل نماز خوشم نمیومد

    اما یه صدایی بهم گفت مگه تو نمیگی من به خدایی اعتقاد دارم که مبگه تو با من صحبت کن، چه نشسته‌ چه خوابیده چه به چپ چه به راست چه واستاده چه…

    پس بخون!

    حتی یادمه تشهد یادم نمیومد، همون صدا بهم گفت بلند بخون یادت میاد

    بلند خوندم و از حفظ تونستم بخونمش با اینکه یک ربع بود تلاش میکردم یادم بیاد اما نمیومد

    بعد همون صدا گفت خب برو باز زیر آب، همه بدی هازو بشور و بذار برن، پاک پاک شدی

    از این لحظه به بعد تصمیم خودته

    وقتی خوندم سید علی خوشدل عزیز الان چند صد میلیون ماهانه درامد داره و دنبال میلیارد هست، گفتم چرا ؟ خدای اون خدای من نیست؟ پس چرا من از وقتی کارمو ازم گرفتن انگار زندگیمم گرفتن؟ چرا دیگه دنبال پیشرفت نیستم؟ چرا به جای نمره 20 به 10 هم راضیم و فقط واسه همون 10 بخور و نمیر التماس میکنم؟

    خیلی بده خیلی، نمیدونم چی بگم

    اما از دیشب خیلی خیلی پاکم

    واقعا قلبم مثل بچه هاست، هنوز هم تازه شروع کزدم ولی به سرعت نشانه ها اومد

    دو روز خونه ادمایی مهمون شدم که سال ها دورادور مشناختیم ولی تا الان به طرز عجیبی رفت و امد نداشتیم، و باورتون نمیشه تا 4 صبح راجب قانون حرف زدیم با هم!

    مگه اینا قبلا نبودن؟ به خدا بودن

    اما من تو مدارشون نبودم

    فقط از خدا میخوام هدایتم کنه، کمکم کنه متعهد باشم، عوض شم، دیگه نیاد کامنتی که بنویسم از اول شروع کردم

    همه شکست ها و دوباره بلند شدن هام داره از جلوی چشمم رد میشه، خیلی ناراحتم، اما ته دلم نور امیدی هست

    واقعا احساس پاکی میکنم، مثل بچه ها دو روزه دارم از لحظه لحظه لذت میبرم

    فقط واسه سارای الان امیدوارم ادامه بده وگرنه هیچ وقت دیگه اینجاها پیداش نشه

    چون کسی که به همچین طلای نابی دسترسی داره و استفاده نمیکنه هممن بهتر که تو جهنم خودساخته خودش بسوزه

    امیدوارم واقعا بتونم، امیدوارم دیگه کامنت هام فقط سیر صعودی باشه، امیدوارم بتونم به بزرگترین ضعف و پاشنه آشیلم غلبه کنم

    انشالله

    به امید روزای خوب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  2. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1322 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان خوبم

    اما دلیل نبودن در نتایج پایدار که نمی‌مانیم برای من این است که

    1 عمل نکردن به درک قانون چون به افکار خودمون مسلط نیستیم و قانون را نمی‌دانیم 2 نماندن در مسیر درست 3 ایمان و باور را زنده نکردن برای خود 4 الگوی خوب برای ذهن پیدا نکردن یعنی ورودی‌های نامناسب دادن به ذهن خودم 5 خود را لایق ندیدن برای زندگی 6 خوشی زیادی درباره نتایج داشتن یعنی خوشبختی را نمی‌توانم بیش از حد تحمل کنم و یادم می‌رفت 7 ندانستن قدر مسیر خوب بودن 8 متعهد نبودن به کاری که می‌کنم 9 تغییر نکردن مدام افکارمان 10 باز کردن راه شکست و مشکلات که دعوت می‌کنیم 11 کوچک بودن سقف آرزوهایمان 12 تشخیص ندادن اصل از فرع 13 دور نشدن از تمام لذت‌ها و نداشتن اعتماد به نفس 14 تغییر واقعی نکردن برای پرداخت بهای زندگی 15 ترک نکردن عادت‌های شخصیتی نامناسب مثل نداشتن کنترل ذهن 16 قدر ندانستن به ارزشی که می‌خواهی انجام بدهی

    و اما مثال خودم که در قانون سلامتی بودم و بعد از مدتی اندام خوب و تعهد خوب داشتم و چقدر انرژی خوب و سرحال و خواب راحت و پوست شفاف داشتم اما بعد از مدتی وقتی این ندانم کاری‌هایی که الان نوشتم را انجام دادم خیلی راحت فراموش کردم و دوباره به شرایط قبل برگردم ولی امروز با کار کردن روی خوب خودم و تجربه و درک قانون وقتی روی این اصل کار کنم حتماً دوباره بدون بازگشت به نتایج پایدار خود باقی می‌مانم و ادامه می‌دهم و دوست ندارم دوباره یک تجربه بد و ناخواسته را تجربه کنم و به امید الله مهربان به وقتش به مسیر درست زندگی قانون سلامتی با جدیت ادامه می‌دهم

    و این قاعده است که تا وقتی در مسیر درست هستی نتایج را متناسب با افکار ما رقم می‌خورد و باید تو همان مسیر بهتر باشیم

    استاد و خانم شایسته ممنونم از این فایل قدرتمند و عالی و همه دوستان خوبم رابه خدای بزرگ و مهربان می‌سپارم

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند باشید انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  3. -
    سمیه زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2232 روز

    لی وقتی با بچه ی یکساله موو کردیم به ایالت دیگه برای شروع کارم و دیدیم ظاهرا اولش بیگاریه عقل حکم می کرد که خب امیدی راه اشتباهه، راهتو بگیر و برگرد!! اگه ایمانت فقط به زبون نباشه، به معنی واقعی توکل داشته باشی اینکارو می کنی ولی من بعد فهمیدم که فکر می کردم آدم باخدایی هستم… گفتم یعنی چی؟ چیکار کنیم؟ از کالیفرنیا همه چیمونو جمع کردیم فروختیم با بچه ی کوچیک اومدیم ایالت نیویورک تو این غریبی، حالا دست از پا درازتر برگردیم؟؟شرک امونم نداد، اگه همون روز اول قانون رو می فهمیدم می گفتم نع من نمی تونم سه ماه صبر کنم تا تو بودجه بگیری! (بماند این سه ماه شد شش ماه بعد 9 ماه…) وضع بدتر نمی شد! شرک ورزیدم گفتم الان من پیش هر استاد دیگه ای برم چرا باید به من کار با حقوق بده؟ من یک سال و نیمه بخاطر بدنیا آوردن دخترم از ریسرچ دور بودم، مدرکم از ایرانه، دستم خالیه. شاید حداقل اینجا بمونم سه ماه دیگه پروپوزال جواب بده و بودجه بگیره و منم اوضاعم درست میشه… خلاصه که هیچ گناهی بالاتر از شرک نیست و چک و لگدهاش هم بعدش نوش جان کردیم تا دلتون بخواد. خیلی هم با خدا راز و نیاز می کردما ولی حرف زدن با خدا رو بلد نبودم! فکر می کردم دلم با گریه و زاری باید صاف شه و خدا دلش به رحم بیاد… حماقت محض! بعد از یکسال و نیم با یه حقوق کمتر از متعارف یه روز به خودم اومدم و گفتم تا کی می خوای به این وضع ادامه بدی. یکساله استاده قول داده کمک می کنه برای تبدیل ویزام به ویزای محقق (J1 که در اون صورت می تونستم برای گرین کارت اپلای کنم) همش بذار این ددلاین بگذره، بذار اون ریپورت رو بنویسی… دیگه بسه.یکم توکل واقعی کردم و گفتم من دیگه نیستم! بعد تو همون دانشگاه کرنل رفتم با کلی استاد صحبت کردم ولی ته دلم می گفتم آخه چرا باید به من کار بدن؟ رزومه ی من چی بود که حالا تو یکسال و نیم گذشته به سبزه نیز آراسته شد (چون تو زمینه ای متفاوت از رشته م بود). و خب طبیعتا 100 درصد تقصیر رو از اون استاد می دونستم!!! بلاخره برای یه دوره ی شش ماهه رفتم بصورت نیمه وقت تو آزمایشگاه یه استاد آمریکایی و بعد از اون دوباره شروع کردم اپلای برای اساتید دیگه تو همون دانشگاه. اما… و باز هم اما… شنیدین میگن «عدو شود سبب خیر» ؟ حکایت ما شد… تو اون چند ماه که من از آزمایشگاه اون استاد ایرانی اومده بودم بیرون سر یک کاری که مشتری همسرم شده بود ( همسرم کار املاک رو تازه شروع کرده بود همون موقعها) خیلی از طرز کار همسرم خوشش اومده بود و به خیال خودش برای تشکر یه سری فایل صوتی داده بود به همسرم به این عنوان که تو آدم موفقی می شی بیا این فایلا رو گوش بده کمکت می کنه!!! و خب حدس می زنین چی بود دیگه؟؟ بله، فایلهای استاد بود، قانون آفرینش ( که البته بعدها دوره رو از سایت خریداری کردیم خودمون).و من و خواهرام و مامانم شروع کردیم فایل گوش دادن. من تازه داشتم با قوانین آشنا می شدم و کار می کردم که یه استاد کُره ای خیلی راحت بهم گفت اتفاقا یکی با بکگراند تو می خوام و بیا. و من اون روی سکه رو از نظر ارتباط با استاد دیدم… انقدر انسان بزرگمنش و ساپورتیوی بود که حد نداشت. من تازه می تونستم به دور و برم نگاه کنم و متوجه زیبایی های اطرافم باشم. یادم نمی ره اون شهر، شهر فوق العاده زیبایی بود در بهار و تابستون و من خیلی وقتا از زیبایی اطرافم و حال خوشم بغضم می گرفت یه بغض دوست داشتنی… و خلاصه یه فصل جدید و رو به رشدی در زندگی ما شروع شد… خب حقوقم که بیش از دوبرابر شد، آرامش و آسایشم بی نهایت بیشتر شد، دیگه حالم همش خوب بود. زمینه ی ریسرچم رو با درخواست خودم تغییر دادم به باتری که خیلی برام جذاب بود بقول معروف hot topic بود و خلاصه نزدیک به سه سال اونجا یاد گرفتم و تجربه کسب کردم و شروع کردم به اپلای برای کار… می دونستم که اعتماد به نفسم هنوز اونی که باید باشه نشده و با کمک دوره ی عزت نفس خدارو شکر ازون نظر هم خیلی بهتر شدم و خودم رو لایق دونستم برای کار بهتر و شرایط مالی بهتر. بعد از اون خیلی راحت تونستم یه کار صنعتی تو R&D یه شرکت خودروسازی بگیرم و اصلا بطرز غیر قابل باوری (برای عامه) همه ی همکارام و مدیرام انسان‌های بی ریا نازنین شریف،… خلاصه همه چی عالی… حقوقم هم با دوبرابر دانشگاه شروع شد. روابطم با آدما خیلی بهتر شد بخصوص با همسرم، خیلی عاشقانه تر از قبل هستیم، دوستان منفی خیلی از دور و برمون حذف شدن. البته که هنوز هم گاهی مهمانی دوستی هست که فقط دوست دارن حرفای منفی و بیهوده بزنن، ولی بسیار کم. حالا تو این چندماه اخیر من یه جور دیگه ای دارم کار می کنم و اصلا تا قبل از این همچین تعهدی تو کار رو خودم نداشتم. دو سه روز پیش که دیدم دفترم تموم شده یاد اون تعجب خودم از دفتر پر کردن بچه خا افتادم و فقط با ذوق گفتم خدایا شکرت…

    خدا رو شکر می کنم که با اینکه سرعت پیشرفتم لاک پشتی بوده ولی رو به جلوه… خدا می دونه که چه اتفاقات عالی و بی نظیری رو دارم خلق می کنم و بزودی تجربه خواهم کرد…

    خدا جونم عاشقتم… استاد عزیزم و مریم بانوی دوست داشتنی عاشقتونم بخداا… دوستای گلم خدا می دونه که تک تکتون رو دوست دارم. به خودش می سپارمتون…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      سمیه زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2232 روز

      سلام مجدد، عذرخواهی می کنم که قسمت اول کامنتم حذف شده.جای دوستان خالی، دیروز دخترم رو برده بودم ساحل و خودم نشسته بودم کنار ساحل تو هوای عالی داشتم این کامنت رو می نوشتم و لذت می بردم. کامنتم خییییلی طولانی شده بودو باتری گوشیم کم. گفتم بذار تو saved message تلگرامم کپی پیست کنم که اینهمه نوشته از بین نره… و بعد که زدمش به شارژ، همونجا ادامه دادم و ادیت کردم و بعد کپی پیست کردم اینجا… نمی دونم کامل کپی نشده یا اینجا اتفاقی افتاد که حذف شده ولی بهر حال حتما خیریتی بوده :) شاید زیادی توضیح داده بودم… بهرحال اصل هدایتم از همینجا که نوشتم هست.

      در پناه حق شاد و سلامت و ثروتمند باشید :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    محمدرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1341 روز

    به نام خدایی که هر لحظه حواسش به ما هست

    سلام استاد عزیزم و سلام خانم شایسته و سلام دوست های عزیزم در این سایت

    …..

    دلیل نتایج پایدار…

    سوالی بود که چند وقته هی توی ذهنم میاد

    که چطوره نتایج استاد و زندگی استاد هر روز داره ی روند بهتره شدن رو طی میکنه

    چی میشه استاد روز به روز فقط و فقط بهتره میشه از همه لحاظ واقعا خیلی برام سوال میشد.

    بعد ذهن نا آگاه من همه جور جواب رو میداد بجز جواب درست رو.

    مثلا استاد دیگه افتاده رو غلطک کار کنه رو خودش نکنه نتایجش میاد.

    یا دیگه با قانون آشناست واسه این

    یا به خاطر کار های خوبش خدا هواشو داره

    خیلی خیلی جواب ولی قافل از جواب درست

    بعد بلافاصله خودم رو نگاه میکنم

    زندگی و عملکرد و نتایجم رو نگاه میکنم .همش بالا و پایین

    همش خوب وبعد

    الان حدود شاید 1ماهه استاد از صبح پر انرژی بلند میشم تاظهر توی آسمون هام و کلی حالم خوبه

    و از ظهر به بعد به حد افسردگی میرسم

    بعد میگم بابا من همون آدم صبح هستم چی میشه چرا من نمیتونم بهتر بمونم

    حالا هی عالی و عالی تر بشه .

    الان درک‌کردم ی ترمز خطرناک در من هست

    که “خطرناکه از ی حدی بیشتر خوب بودن.چون ازوی حدی بیشتر رو من فکر میکنم اشتباهه که خوب بود”

    استاد یعنی واقعا واقعا ذهن من تا ی حدی بیشتر رو اصلا قبول نداره

    انگار ذهنم تا ی حدی رو اوکیه بعدش رو میگه دیگه از حالت عادی و طبیعی در میای دیگه خطر داره

    دیگه گناهه

    دیگه تو آدم بدی میشه

    دیگه امکان نداره

    دیگه درست نیست

    دیگه غیرممکنه

    دیگه واسه تا خوب نیست

    دیگه تو لیاقت نداری

    دیگه ‌…

    دیگه….

    بی انتها دیگه ….

    استاد بحث مهمش برام احساس لیاقت هستش

    انگار ذهنم من برنامه ریزی شده تا ی حدی

    انگار فضای ذهنم جا برای خوشی بیشتر و بهتر شدن بیشتر جا نداره

    انگار سقف آرزو هام کمه

    انگار میگم بابا انصافت کجا رفته بقیه پس چی

    انگار گناه بزرگی مرتکب میشم اگه از ی حدی بیشتر بهتر بشه اوضاع

    استاد ذهنم خیلی کوچیک برنامه ریزی شده برای خوشی بیشتر

    ولی برای مشکلات و بدبختی با کوچکترین اتفاق من رو میره تا پای دار

    بعد به شدیدترین حالت ممکن اعدامم میکنه تازه این واسه این دنیاست اون دنیاهم میبره جهنم و باز بداز بدتر

    خدایا تو قدرت بیشتر از این نجوا هاست ما رو ی لحظه به حال خودمون وا نذار….

    حالا برگردیم به موضوع فایل

    از خدا سپاس گذارم که به لطف آموزش های شما

    در حال حاضر با قدرت میتونم بگم با هیچ دوست غیر فرکانسی گذشته ام هیچ ارتباطی ندارم

    و الان با دوستان توی سایت رابطه نزدیک دوستانه دارم

    .

    از زمان شروع دوره قانون سلامتی تا یکسال اول عالی نتیجه گرفتم

    و ول کردم ی مقدار و در حال حاضر میبینم چقدر داره بهم فشار وارد میکنه ذهنم

    ولی به خاطر کمبود اعتماد به نفس خیلی جاها نتونستم ن بگم و چیت کردم

    استاد واقعا خدا شما رو دوست نداشته بیشتر از ما

    بلکه خودتون برا خودتون ارزش قایل هستین هر لحظه

    و همیشه ناظر افکار خودتونین

    بازم ممنون استاد واقعا این فایل لازم بود خیلی هم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  5. -
    رویا طالبی گفته:
    مدت عضویت: 1702 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    از خدای مهربانم می‌خواهم هر آنچه که لازم هست در اینجا بنویسم یاریم کند تا چیزی از قلم نیفتد

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان امیدوارم سفر خوبی داشته باشید و مهمانی عالی را تجربه کنید

    من نزدیک دو سال هست با سایت الهی شما و شخص ارزشمندی مثل شما آشنا شدم

    یعنی اگر بخواهم از نتایجم صحبت کنم باید روزها بشینم صحبت کنم

    نتایجی که بعد از آشنایی با شما داشت اتفاق می افتاد

    حتی کوچک‌ترین اتفاق هارو ملاک قرار می دادم که استاد هر چی میگه درست میگه

    حرف های که می‌گفتید در مقابل بعضی هاشون واقعا مقاومت داشتم ولی برای خودم اون حرف هارو وحی منزل میدونستم و بعدا که حرف های شمارو تو قرآن کریم می‌دیدم دیگ وحی منزل بودن حرف های شما استوار تر از قبل برای من می‌شد

    من طی این دوسال خداروشکر انحرافی نداشتم که برگردم به صفر و دوباره از اول شروع کنم همینطوری دارم پیشرفت می‌کنم و در بعضی زمینه ها پیشرفتم لاک پشتی هست و لاک پشتی هم باشه خیلی بهتر از قبل هست

    من این نتایج رو که در ادامه بیان میکنم فقط از فایل های هدیه شما گرفتم که بعدا تونستم با عمل به فایل های هدیه دوره شیوه حل مسائل زندگی رو بخرم

    در زمینه روابط روابطم نسبت به دو سال قبل یعنی زمین تا آسمان فرق کرده یعنی میشه گفت که اصلااااا شبیه هم نیستن احترامی که خانوادم و دوراطرافینم به من می‌گذارند

    اندام دلخواهم…..سلامتی کاملم از هر لحاظ از لحاظ روحی و روانی و فیزیکی

    آرامشم وای از این آرامش یک آرامش وصف ناپذیر یک لذت ناب که همواره دارم از زندگیم لذت میبرم

    ارتباط با کسی که مرا به این زیبایی آفریده یعنی هرررررر چی که میخوام برام مهیا میکنه از یک لیوان چای گرفته تا خواسته های بزرگ که برای رسیدن به این مرحله یک ایمان راسخ باید داشت که باید ما بنده خدا باشیم خدا هم طرف خودشو انجام بده

    یعنی من همیشه اینطوری میگم.میگم خدا جونم مگه نگفتی من وَلّی و سرپرست کسانی هستم که به من ایمان دارند. من تورو وَلّی و سرپرست خودم انتخاب کردم من بچگیمو میکنم توام سرپرستی خودتو

    دیگ نگران نیستم وای نکنه خدا از عهده سرپرستی بر نیاد (اون قدرت مطلق ِ خیلی خوب بلده باید بهش اجازه بدیم)

    من این مباحث رو از استاد یاد گرفتم من این رابطه عاشقانه با خداوند رو از استادم یاد گرفتم

    دیروز هوا یکم گرم بود باور کنید تو دل خودم گفتم خدایا هوا خنک بشه باور کنید یعنی به سه ساعت نکشید هوا ابری شد بعد بارون بارید

    یا مثال بعدی حتی دیگ برای خانوادم هم ثابت شده من چه رابطه ای با خدای مهربونم دارم بهم میگن رویا تو که رابطتت با خدا خوبه تو خواسته مارو بهش بگو.میگم بابا خدا یکیه شما هم میتونید ولی غافل از اینکه اونها فرسنگ ها دور هستن از گفته های من

    من به واسطه استاد عباسمنش این خدارو پیدا کردم مگه دیوانم برگردم به قبل

    هر جنبه از زندگیم وقتی که برمیگردم به قبل نگاه میکنم و الانم رو نگاه میکنم خیییییلی بهتر شده یعنی میشه گفت اصلا ربطی به هم ندارن

    یعنی آنقدر به حرف های استادم یقین دارم که من تمام شبکه اجتماعی یعنی تمامشون رو دیلیت اکانت کردم هیچی هیچی ندارم فقط یک سایت عباسمنش و برنامه قرآن نور و تمام

    وقتی دارم میبینم با این روش حالم خوبه دارم لذت میبرم ادامه میدم چون قشنگ یادمه از چه گذشته تاریکی به سوی نور هدایت شدم چرا باید کاری کنم از نور به سمت تاریکی برم

    و این رفتن ها به واسطه افکار، اعمال و گفتار ما اتفاق می‌افته.

    از الله مهربانم میخوام همواره ما را به سمت بهترین ها، راحترین ها، زیباترین ها، بیشترین و بهترین نعمت های مادی و معنوی هدایت و حمایت و یاری فرمایید.

    سپاسگزارم استاد عزیزم

    سپاسگزارم مریم جانم

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  6. -
    سید محسن فاطمی گفته:
    مدت عضویت: 2250 روز

    سلام ب استاد عزیزم و خانم شایسته‌و‌دوستان‌گلم

    پارسال فکر کنم برج 2 بود ک استارت دوره‌سلامتی

    را زدم اوایل خیلی چهره تغییر کرد و وزنم کم شد

    ملت همیشه در صحنه شروع ب اظهار نظر کردند

    چی میکشی معتاد شدی چیز نمیخوری تا دلتون

    بخواه این حرفا بود مهمونی میرفتم اینقدر تعهد

    داشتم لب نمیزدم ب چیزی غیر از چیزای مجازی

    ک سر سفره بود میتونستم بخورم و هرکی تعارف

    میزد میگفتم ممنون نمی‌خورم خیلی راحت و‌حال

    میکردم با این کارم ک میتونم کنترل کنم خودما

    دمم گرم خلاصه یکسال گذشت بدن عضلانی

    و ورزشکاری چهره زیبا و انرژی عالی خواب معمولی

    احساس سبکی و….مهمونی میرم دیگه همه

    میدونم من چی میخورم و اصرار و تعارفی

    دیگه در کار نیست همون آدما ک چرت و پرت

    میگفتن الان میگن چقدر عالی شدی چه هیکلی

    چه فیسی ولی خوب نظرشون چه تحسین

    چه تخریب برام مهم نیست و همون موقع ک

    چرت و پرت میگفتن بایه لبخند رد میکردم و

    میگفتم تو درست میگی تو عقل کل خدافظ شما

    استادیاد فایل پرداخت بها وحاضری

    چقدر برای رسیدن به هدفت قربانی کنی

    و داستان حضرت ابراهیم افتادم

    یه چیزی بده تا یه چیز بهتر جایگزینش کنی

    و یادمه موقعی ک فایل های عضله سازی روی

    سایت گذاشتین من سریع دمبل خریدم و تو

    خونه شروع کردم و بعدش یه مسافرتی مجردی

    با دوستان رفتیم شمال و من دمبل هارا با خودم

    بردم و بچه ها تعجب کردن تو مسافرت و ورزش

    ول کن حوصله داری ولی من صبح زود بلند میشدم

    و تمرینما میکردم

    گاهی اوقات پیش اومده برای مدتی ذهنم را رها

    کردم و کنترل ذهنی ندارم و میفهمم جنس اتفاقات

    مثل همیشه نیست همزمانی رخ نمیده و اتفاقات

    غیرمترقبه رخ میده سریع میام خودما جمع و جور

    میکنم و شروع میکنم

    استاد عاشقتم و امیدوارم یه روزی ببینمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  7. -
    علی احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1611 روز

    به نام خدایی که مرا انسان آفرید سلام براستاد عباسمنش عزیز چه فایل زیبا وپرمفهوم وزیبا وجامع وکاملی بود دلیل نتایج پایدار فوق العاده بود من به دقت این فایل را دیدم ونکات آموزنده را یاد گرفتم حتما دوستان چندین وچندین بار ببینن تا ملکه ذهن بشه همه چی به افکار ما به فرکانس ما به توجه ما به تمرکز بر روی نکات مثبت بستگی داره ما خودمون داریم خلق می کنیم هر چیزی راکه می خواییم همه چی دست خودمونه ما خلق کننده هستیم ما فرکانس می دیم به جهان هستی که چی میخواییم پس چه بهتر که ذهنمان را از ناخودآگاه به آگاهی سوق بدیم وهدایت کنیم ذهنمان را به خواسته هامون وانچه که میخواییم افکار ما جهان مارا میسازه ما می تونیم به هرچی بخواییم برسیم دست خودمونه احساس خوب داشته باشیم درهر شرایطی وحسمون را خوب نگه داریم تمرکز بر روی خواسته ها بکنیم نه ناخواسته ها ما خودمون داریم جهانمون را میسازیم به خدا ایمان داشته باشیم باور داشته باشیم که ما را به خواسته هامون میرسونه بازم ممنون هر کجا هستین در پناه الله یکتا شاد وپیروز باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  8. -
    فاطیما گفته:
    مدت عضویت: 1343 روز

    سلاااااااااااااام به جان جانان

    خوب خوبان

    به عزیزای دلم

    به چراغ های راهم

    انقققققققققققققققدر دلم برای حرف زدن باهاتون تنگ شده بود که فقط خدا میدونه اندازشو

    هرچند که به خودم تعهد داده بودم توی این سایت که حتما روی هر فایلی که میزارین کامنت بزارم و الان دقیقا شما پاسخ دادین به تعهد عمل نکرده ی من

    که تا زمانی که که متعهد باشیم به اجرای چیزهایی که یاد میگیریم ،نتایج هم برامون میاد

    دوره ی حل مسائل رو گرفته بودم ،در واقع عیدی من بود به خودم

    و چقققققققققدر لذت بردم

    البته که اونجا هم تنبلی کردم و کامنت نزاشتم ولی واقعا فوق العاده بود

    الان به شدت دلم دوره‌ی عشق و مودت رو می‌خواد

    آخیییییییش

    چقدر حس خوبی داره اینجا کامنت گذاشتن

    دیگه اشکم از ذوق و دلتنگی داره در میاد

    چقدر دوستتون دارم

    خیلی

    خیلی زیاد استاد

    شما رو

    مریم عزیززززززم رو که با صدای زیباشون کلی عشق کردم توی دوره ی حل مسائل

    تنتون همیشه سالم

    انشالله که خدا سایه ی شما رو همیشه بالای سرما نگه داره

    بازم دوستتون دارم

    خیلی

    خیلی

    زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  9. -
    RahaRahimi گفته:
    مدت عضویت: 2915 روز

    سلام خدمت عشق های خودم

    عاشقتمون

    استاد جان اولین نکته شما بعد از دوره سلامتی

    به طرز قابل توجهیی فایل ها باکیفیت فوق العاده ای دنبال میشه

    یعنی قشنگ من این احساس لیاقت و ارزشمندی که شما درون خودتون درست کردن قشنگ احساس میکنم

    و همیشه به برادر عشقم میگفتم که استاد یه چیز دیگه شدههه

    عزیز دلم نهایت سپاس گزاری دارم که اینقدر عشقییی

    اینقدر کوکائین ما هستی

    امان از این باور من

    چه قد من آماده دریافت این اگاهی بودم

    چه قد من بالا و پایین میشدم

    سر همین باور که من روی خودم کار میکردم نتایج خوب می اومدن و به خودم میگفتم خوب الان وقت استراحته دیگه

    و چند روز استراحت میکردم و ای بابا همه چی عوض میشد و همه چی

    ورق بر میگشت

    چرا واقعا مسیر درست متوجه میشم اما ادامه نمیدم ؟!!!

    باور مخفی من

    شاید همین نکنته بود

    استاد شرایط به قدری برای من اسان میشد

    این اسانی به شکل بود که من راحت روزی 100دلار درامد کسب میکردم به راحتیییی

    که من به خودم میگفتم کجا رفتی ای زندگی پر چالش برگرد برگردد

    و برمیگشتم رفتار های اشتباه خودم انجام میدادم

    احساس لیاقت احساس لیاقت احساس لیاقت

    و دقیقا ورق زندگی من بر میگشت

    استاددد چه قد من اشتباه کردم

    چه از استاد های دیگه شنیدم کمال گرا نباشین انسان اشتباه میکنه و شما روز استراحت برای خودتون بزارین

    این حرفو کی میزنه کسی که نمیتونه تعهد حفظ کنه

    و من هم دقیقا به حرف این افراد گوش میدادم پس نتیجه این میشد که من هم بی تعهد میشدم خیلی راحت

    چه قد من ضربه خردم سر این باور

    قشنگ به خودم میگفتم الان وقت استراحته اشکال نداره الان میتونی هر جوری عشق میکنی زندگی کنی

    چه قد بالا پایین شدم هوففف

    چه قد

    چه قد سقف آرزو های من کوچیکه

    چه قد من روی این باور بد کار کنم خدای من

    چه قد بروی احساس لباقت خودم کار کنم

    که خوشی نزنه زیر دلم و این مسیر زیبا رها کنم

    این دیگر چه فایلی بود که اینقدر ارزشمندههه خدایمن

    استاد عزیزم به خاطر بودنت خدایاشکرت خداشکرت خدایاشکرت

    باور سمی من

    به راحتی اجازه میدم که یه سری عماول بیرونی هواس منو از مسیر درست پرت میکنند .

    و دقیقا این قضیه برای من به شکل جادویی رقم میخرد

    یه سری عوامل به وجود میامدن که ن تنها منو دور میکردن از مسیر درست

    بلکه توجهم میرفت روی گذشته خودم و همش به مسیر غلط فکر میکردم و

    راهکار فوق العاده توپ همبازی زمین بازی هواسم به این نکات باشه

    استاد این دیگه چه راهکار هستی مرسیییییی

    مرسیییییی

    جه قد من بد هواسمو به توپ جمع کنم

    این نکته در کتاب عادت ها هم گفته شده

    مغز انسان به محض دیدن نشانه ها سریع عادت که در گذشته انجام میداده اماده میشه که عادت های خودشو انجام بده

    و یه انرژی در بدن ترشح میکنه که حتما شما عادت انجام بدین تا خیالش راحت بشه

    چه قد من هواسم به این نشانه ها و توپ ها نبوده

    و سریع مسیر درست فراموش کردم و برگشتم به مسیر غلط

    خدایاشکرت که من در بهترین زمان ممکن

    در بهترین زمان تشنگی این آگاهیی بودم

    خدایاشکرت که ابزاری هست که بهم این آگهی هارو یاد بده

    خدایا شکرت

    سجاد عزیزم با تمام اشتباهاتی کردی

    بازم عاشقتم بازم دوست دارم بازم میمرم برات

    هیچ اشکالی نداره

    پر قدرت به این مسیر ادامه میدم و خودمو تغییر میدم

    عاشقتم عزیز دلم

    در پناه رب العالمین (آنکس که همیشه هواسش به ما هست حتی برای لحظه ای )

    یه عالمه لبخند و عشق و ثروت و سلامتی آرزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  10. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2501 روز

    دلیل نتایج پایدار

    به نام خدای غفور رحیم

    با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان الهی ام

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و با اونها باز هم ی کم بزرگتر

    خداوندا ازت درخواست میکنم کمکم کنی این جریان آگاهی که با دیدن این فایل توی ذهنم به جریان اومده رو با همون قدرتی که بهم دادی مدیریتش کنم تا بتونم اینجا مکتوبشون کنم تا بقول نفیسه جان کد کتب رو که اینقدر خودت توی کتابت بهش تاکید کردی رو اجرا کنم و چیزهایی رو مکتوب کنم که شاهدش فقط خودتی و خودمم تا سندی باشه برای قضاوتهای خودم تا زمانی که سررسیدشون به پایان میرسه و میخوام برم ی لول بالاتر ی نگاهی بهشون بندازم و از مکتوب کردنشون راضی و مسرور باشم و گرنه تو که دانای علیم و سمیع و بصیری

    گوش دادن به این فایل همزمان شده برای من با کار کردن روی باورهای توحیدیم با دسته بندی اجرای توحید در عمل و الان رسیدم به فایل توحید عملی 6 که استاد توی ی قسمتی ازش میگن :

    تمام نتایج من حاصل تلاش برای قدرت دادن به باورهای توحیدیم بوده است تا روی آدم ها حساب نکنم و روی قدرتی حساب کنم که قدرت خلق هر خواسته ای رو به من بخشیده و هدایتگر من در مسیر هر خواسته ای گشته

    یه اندازه ی یقین به این قانون که فرکانس های خودمان زندگیمان رو خلق میکند توحیدی میشویم و به همان اندازه نیز در آرامش می مانیم از خطرها مصون می مانیم و برکت ها راهشان را به سوی زندگیمان پیدا میکنند

    تو به عنوان بخشی از نیرویی که ذاتش فراوانی سلامتی ثروت و عشق است میتوانی با باور کردن رابطه ات با این نیرو و باور کردن فراوانی نعمت ها سلامتی و عشق راه ورود آنها را به زندگی ات باز بگذاری و تجربه شان کنی

    و اونچه که من الان توی این ماشین و از قاب این دور بین دارم میبینم ماشینی که اصلا انگار داره روی ی جریان سیال آرام حرکت میکنه انگار اصلا روی زمین نیست اونقدر که نرم و آرام داره پیش میره که من یک لحظه شک میکنم این واقعیه یا رویاست !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    و من رو یاد توصیف استاد توی دوره دوازده قدم قدم دوم میندازه از مسیر زیبای صاف و آسفالته وسط جنگل و تایید محکمیه بر هر آنچه که شنیدم در مورد وجود این مسیر زیبا عبارت خلق هر خواسته ای رو چنان توی ذهنم پر رنگ میکنه

    که باز من رو میبره به فایل های توحیدی و فایل توحید عملی 3 که استاد میگم :

    خداوند همه چیز می شود همه کس را

    اونموقع استاد این اندام رو نداره ولی همه ی چیز های دیگه رو داره و الان این هم به اونا اضافه شده

    داشتم فکر میکردم اگر ی زمانی استاد بخواد فایل های توحید عملی رو هم آپدیت کنه این رو هم میگه که :

    خداوند برای تو اندام زیبا هم می شود

    توی همین فایل توحید عملی 6 استاد میگن که :

    دلیل تفاپت نتایج من با دیگر استاتید موفقیت چیزی جر توحید نیست و گرنه من نه تحصیلات آنچنانی دارم نه قدرت سخنوری متفاوتی و نه اندام و هیکل قشنگی

    و من میگم باز هم اگر اون فایل آپدیت بشه استاد میتونه این ادعا رو هم اضافه کنه که من ندیدم که کسی از اساتید موفقیت اینقدر مثل من خوش هیکل و خوشتیپ باشه که باز هم دلیلش بر میگرده با باورهای توحیدیم چیزی که خود من تازه بعد از 4 سال بودن توی این مسیر دارم درکش میکنم که همه چیز توحیده و اگر این درست بشه بقیه موارد خودش درست میشه و واسه همین هم خودم رو متعهد کردم به کار کردن روی باورهای توحیدیم و خدا رو شکر حال خوبی رو دارم تجربه میکنم

    استاد عزیز نمیدونم خودتون توجه کردین یا نه که:

    از زمانی که دوره سلامتی رو دارین کار میکنین دیگه اون پوزیشن قبلی نشستن توی ماشین رو ندارین که لم بدین و پاتون بزارین روی کنار فرمون بقول خودتون حداقل من ندیدم

    اونموقع که ما اون پوزیشن رو از شما میدیدم خیلی هامون میگفتیم که استاد رو ببین چقدر ریلکسه و چجوری میشینه پشت فرمون و …

    اما من الان به این درک رسیدم که اون پوزیشنه طبیعی نبود بدن شما شما رو به سمت همچین پوزیشنی سوق میداد چون انرژی کافی برای راست نگه داشتن خودش رو نداشت چون راست بودن بدن ی چیز طبیعیه و الان من دارم این رو در مورد بدن شما میبینم .طبق همون چیزی که توی دوره سلامتی میگین الان بدن شما و کمر شما اونقدر راست و کشیده شده پاهای شما اونقدر صاف و راست و کشیده و دراز شدن که دیگه اصلا بدن شما تمایلی به اون پوزیشن قبلی نداره یعنی اگر بخواد هم نمیشه اصلا جا نمیشن اینقدر کشیده شدن هرکسی فایل های قبلی شما رو با این فایل ها و مخصوصا این فایل مقایسه کنه متوجه این تغییرات میشه

    من خودم از اون دسته افرادی بودم که قانون سلامتی رو خریدم با وجود اینکه چاق نبودم و به ظاهر هم بدنم سالم بود که البته این رو هم با اومدن توی این مسیر و بودن با شما بدست آوردم و تا چند ماه صددرصد بهش عمل میکردم و در عرض 2 ماه 10 کیلو کم کردم اونم منی که 58 کیلو بودم و رسیدم به 48 .خیلی لاغر شده بودم جوری که هرجا میرفتم همه تعجب میکردن و فکر میکردم من سرطانی چیزی گرفتم اما من سرشار از انرژی بودم و سبک و سرحال .

    اما امان از مهم بودن حرف مردم اونقدر اون حرفا تکرار شد که من کم آوردم و دیگه صد درصد عمل نکردم به دوره هرچند که باز هم خدا رو شکر میکنم که باز با این وضعیت هم نتایج اونقدر عالی هست و میل من به خوردن خیلی از غذاها از بین رفته و اصلا تعجب میکنم من چجوری ی زمانی اینها رو میخوردم و الان فقط 3 وعده اصلی رو میخورم و چقدر هزینه های من کم شدم و بیشتر میتونم پس انداز کنم و خواسته ام رو عملی کنم چقدر وق و انرژیم آزاد شده و چقدر دارم متفاوت از بقیه عمل میکنم و راضی هستم از این سبکی که کامل نیست اما همین هم خیلی برام سود و منفعت داشته

    اما در مورد بقیه دوره ها و افیل ها و کار کردن روی خودم خدا رو شکر توی این 4 سال هم تعهد داشتم و هم استمرار و هیچ وقت نشده که من بخوام به عقب برگردم واین آموزش ها رو رها کنم و سرم به سنگ بخوره و دوباره بیام و تعهد بدم و شروع کنم .نه هیچ وقت این برای من توی این 4 سال اتفاق نیفتاده .حالا بقول شما بعضی وقتها نتونستن ذهنم رو کنترل منم و در حد ی روز از مسیر خارج شدم اما باز با همین فایل ها و آگاهی ها خودم رو آروم کردم و ادامه دادم و ادامه میدم و بقول شما تایج داره نشون میده که باورها تغییر کرده و نمودش هم متفاوت شدن رفتارهای منه

    استاد جان دیروز واسه ی مصاحبه ای رفته بودم و الان وقتی دارم دیروزم رو بررسی میکنم متوجه تغییرات مثبت در رفتارها و عملکردم میشم :

    اولا که همونطوری که از خداوند خواسته بودم خیلی سریع ماشین گیرم اومد هم از این ور و هم از اون ور

    بعدش توی تمام مسیری که توی ماشین بودم فقط کوهها و درخت های اطراف جاده رو نگاه میکردم و مدام حرف های شما توی ذهنم مرور میشد در مورد فراوانی همه چیز از جمله کوهها و درخت های رشته کوه زاگرس و قسمتی که توی شهر و استان ماست چیزی که همیشه ما رو ازش میترسوندن که درخت های بلوط دارن از بین میرن و خشکسالیه و هیزم نیست و از این چرت و پرت ها .وقتی داشتم دقت میکردم به درخت ها ی سوال از خودم پرسیدم که تا حالا کی تونسته همین درخت های همین ی تیکه ی زاگرس رو که توی شهر و استان ماست بشماره ؟!!!!!! که بدونه اصلا کم شدن یا نه .پس این حرفه چرته .من حتی نتوستم بشمارم توی ی متر مربعش چند تا درخت هست

    کی تا حالا تونسته برگ های یکی از این درخت ها ی بلوط رو بشمره که چند تاست فقط یکی ی درخت ؟!!!!!!!

    خدای من اصلا وقتی به اینا فکر میکردم چقدر باور فراوانی توی ذهنم تقویت میشد

    تازه وقتی به مرکز استانمون رسیدم که چند سالی بود نرفته بودم دیدم چقدر تغییر کرده و چه ساختمونها و بناهایی ساخته شده که قبلا نبود چه مغازه های بزرگ و شیکی اگر ایناها نماد فراوانی نیست پس چیه

    توی مسیری که داشتیم میرفتیم نرسیده به یکی از شهرها چقدر خونه باغ و خونه های ویلایی دیدم که قبلا نبود

    چقدر از دیدن زردالوهایی که توی ی باغ کوچیک پرورش داده بودن به ذوق اومدم

    چقدر خدا رو شکر کردم که با وجود اینکه من و خواهرم با هم مصاحبه داشتیم اما مصاحبه گر من همونطوری که خواسته بودم خیلی آدم آسون گیر و شاد و خندانی بود و خیلی سریع کار رو انجام داد ولی مال خواهرم تقریبا ی ساعت طول کشید و چه سوال هایی که نپرسیده بود

    چقدر همونطوری که از خداوند خواسته بودم بموقع رسیدیم خونه و من تونستم خیلی راحت کلاس هام رو برگزار کنم

    چقدر از اینکه کارت پولم از رزق خداوند پول توشو بود جوری که من نگرانی بابت هزینه ها نداشتم و خیلی راحت هزینه ها رو پرداخت میکردم خوشحال بودم

    چقدر از اینکه توی ماشین هیچ کس صحبتی نکرد راجع به چیز منفی و تمام مسیر رفت و برگشت توی سکوت مطلق سپری شد جوری که من یا پی دی اف میخوندم یا فایل های شما رو گوش میکردم نشان از تغییر فرکانس های من داشت

    و همه ی اینها نشان از تغییرات بنیادین باورها داره که اینقدر کارها داره برای من راحت و متفاوت از دیگران پیش میره نشان از استمراری که توی این مسیر داشتم

    دیروز داشتم ی مطلبی رو میخوندم در مورد شاهدان روز قیامت که یکیش همون اعضا و جوارح بدن بودن که توی قرآن هم خیلی راجع به اعضای بدن و ارتباط اونها با دریافت یا عدم دریافت هدایت ها صحبت شده همون جایی که خداوند راجع به سمع و بصر و افوا ههم صحبت میکنه و به یاد آوردم که قبلا از اومدن توی این مسیر چقدر از این مساله وحشت داشتم که روز قیامت قراره این شاهدان چجوری برای من شهادت بدن و قطعا اگر اون موقع از دنیا میرفتم علیه من بودن

    اما الان خدا رو شکر با این آگاهی ها اون ترسه از بین رفته چون حواسم به جوارحم هست و دارم میبینم نشانه های این رو که :

    ساهاست من گوشم رو به روی اخبار و چیزهای بد مسدود کردم جوری که وقتی دیروز از من پرسیدن اخبار گوش میدی من با جرات گفتم نه سالهاست گوش نمیدم

    وقتی از من پرسیدن مساله روز دنیا چیه اظهار بی اطلاعی کردم چون واقعا نمیدوستم توی دنیا چه خبره چون سالهاست برام مهم نیست و فقط برام مهمه توی دنیای خودم چه خبره

    وقتی ازم پرسیدن نظرت راجع به حجاب چیه گفتم خداوند توی قران گفته برای اینکه اذیت نشم حجابم رو رعایت کنم و من بیرون همینی هستم که الان پیش شما هستم ی دختر مانتویی که قبلا چادری بوده اما الان با درک مانتویی شده نه با تقلید

    وقتی ازم پرسیدن توی فضای مجازی هستی گفتم دارم واتس آپ و تلگرام ولی اصلا بهشون سر هم نمیزنم که ببینم چه خبره مگر برای تدریسی چیزی

    وقتی ازم پرسیدن که چه کار میکنی که وقت نماز یادت نره من گفتم من دایم الصلاتم و بدون ساعت

    وقتی ازم خواستن قران بخونم من با عشق این کار رو انجام دادم چون مدتهاست دارم این کار رو انجام میدم و جنس آیه ها برام آشنا بود

    وقتی در مورد آرایش ازم پرسیدن و من گفتم فقط بعضی وقتها ضد آفتاب میزنم علیرغم اینکه میدونستم باورشون نمیشه یا فکر میکنن من دروغ میگم من خوشحال بودم که خودم بودم حقیقت رو گفتم

    و الان هم راضیم از عملکردم حتی اگر اون جواب هایی که دادم به مضاق اونها خوش نیومده باشه چون رزق و روزی من رو داره خدا میده نه اونا

    وقتی ی برسی میکنم از خودم میدونم هنوز خیلی ترمزها دارم که باید شناسایی و برطرف بشن تا باز هم درهای نعمت و رحمت بیشتری بروم باز بشه واین مسیر بهبود همیشگیه اما بخودم نمره قبولی میدم توی آزمون استمرار و تعهد

    سپاسگزارم استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای: