نقش عشق و اشتیاق در موفقیت - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

553 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سحر گفته:
    مدت عضویت: 1271 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و دوستان خوبم

    امیدوارم دیدگاه من برای بقیه دوستان مفید باشه

    در پاسخ به سوال اول اگه بخوام مثال بزنم در بعضی از کشورها گروه هایی هستند که در ازای گرم کردن و پرشور کردن مراسم ختم یا عروسی پول میگیرند یعنی در ازای گریه و عزاداری یا خنده و شادی پول میگیرند یا مورد دوم با پیشرفت شبکه های مجازی کلی موقعیت ها و شغل هایی که قبلا نبود ایجاد شد مثلا کی فکرشو میکرد بشه با آموزش دادن اصول اینستاگرام به درامد میلیاردی رسید یا گاهی یک ایده هایی که برای بقیه خنده دار به نظر میاد باعث ثروتمند شدن میشه مثل اقای بابک بختیاری که این ایده اومد بستنی رو بریزه داخل لیوان (آیس پک) و همین باعث کارآفرینی و ثروتمندشدنش شد

    واقعا مثال ها زیاده و میشه صدها مورد رو مثال زد

    در پاسخ به سوال دوم

    من نقاشی رو به عنوان شغلم انتخاب کردم و واقعا عاشق نقاشی هستم و خدارو بابت استعداد بالایی که در نقاشی بهم داده شکرمیکنم من وقتی نقاشی میکشم واقعا گذر زمان رو احساس نمیکنم از انجامش لذت میبرم و هیچوقت از نقاشی کشیدن خسته نمیشم ، واقعا احساس میکنم جزئی از زندگیمه که باید باشه یعنی فراتر از اینه که به چشم کار صرفا بهش نگاه کنم چون باعث میشه حالم خوب باشه نمیدونم تا حالا شده حس کنید انجام کاری به زندگیتون معنا میده و زندگیتون رو هدف دار و ارزشمند میکنه من دقیقا این احساس رو به نقاشی دارم بهم معنا و هدف میده ، حتی تو لحظه هایی که یک مشکل یا سختی دارم به نقاشی پناه میبرم واقعا احساس میکنم نقاشی کشیدن من رو قوی تر میکنه

    دوستدارم یکم از مسیری که رفتم تا به علاقم برسم بگم

    خب منم نسبت به هنر باورهای غلطی داشتم اینکه تو هنر درامد نیست، نقاشی اینده نداره و…. و بخاطر همین باورها زمان دبیرستان رفتم رشته انسانی و بعد کنکور دارم با یه رتبه سه رقمی رشته علوم تربیتی دانشگاه فردوسی مشهد رو قبول شدم و میخاستم معلم بشم و ارشد و دکترا هم روانشناسی بخونم و یه هدفایی داشتم ولی همیشه یه احساس کمبود داشتم شرایط برام رضایت بخش نبود و یه حس پوچی داشتم که همیشه پنهانش میکردم تا ترم ۵ یه بازدید از مرکز فنی و حرفه ای داشتیم و وقتی رفتم اونجا و وارد کلاس نقاشی شدم یه احساس شور و اشتیاق زیادی رو تجربه کردم مثل یه آهنربا من رو سمت خودش میکشید و اون روز فهمیدم که اون حس کمبود تو وجودم بخاطر چی بوده ولی بازم بخاطر باورهام هیچ اقدامی نکردم و چندماه با خودم کلنجار رفتم تا اینکه اواخر ترم ۶ یه تصمیم مهم گرفتم اونم این که انصراف از تحصیل بدم باوجود همه قضاوت ها و سرزنش هایی که میشدم و ترس تو وجود خودم انصراف از تحصیل دادم شاید خیلی منطقی تر بود که من معلم بشم و در کنارش نقاشی رو ادامه بدم ولی برای من که رویای کارافرینی و داشتن یه کسب و کار بزرگ رو دارم کارمندشدن مانع بود چون نمیخواستم به امنیت شغلی که برام داشت عادت کنم و روحیاتم از اول با رهبری کردن ،کارافرینی کردن و اینجور چیزا سازگارتر بود تا کارمندشدن من انصراف از تحصیل دادم و هنوزم احساس میکنم بهترین کارو کردم هرچند که از دیدگاه بقیه زندگیم رو خراب کردم. بعد از اون نقاشیو شروع کردم و اولش امکانات زیادی نداشتم ولی کم کم مسیرها باز شد یکم وسیله خریدم و یه کلاس طراحی شرکت کردم تو اینستاگرام با یکسری پیج های آموزش نقاشی اشنا شدم و بعد خودم یه پیچ زدم و نقاشیام روی سفال و چوب رو به اشتراک گذاشتم و بعد چند روز سفارش نقاشی گرفتم و از کارهام استقبال میشد ولی هنوز تو ذهنم نمیتونستم نقاشیو به عنوان یکاری ببینم که من رو به رویاهام میرسونه و به چالش هایی خوردم و باعث شد دوباره ول کنم باخودم گفتم خب میرم یه هنر دیگه که پتانسیل بیشتری برای موفقیت داره رو انجام میدم واسه علاقه خودمم نقاشی میکشم ، من رفتم تمام درامدی که اون مدت از نقاشی داشتم رو صرف چرم دوزی کردم چون فکر میکردم بازار کیف بهتره ولی بعد یه مدت کار متوجه حس بدم میشدم اون خستگی و کلافگی شدید موقع کار وقتی به فروشگاه های چرم میرفتم از بوی اونجا و نگاه کردن به چرم ها حسم بد میشد وواقعا نتونستم ادامه بدم جالب اینکه اون انرژی بدم موقع انجام سفارش به مشتریامم انتقال پیدا میکرد دقیقا برعکس نقاشی که اون انرژی خوبم به مشتریام انتقال پیدا میکرد این رو از مقایسه رفتار مشتری هام فهمیدم

    دوباره برگشتم سمت نقاشی و تصمیم گرفتم روی خوبیای کارم تمرکز کنم و باورهام رو عوض کنم درباره کسایی مطالعه کردم که از طریق رشته های هنری بخصوص نقاشی کارافرینی کردن پیج های نقاشی خیلی موفق رو تحسین کردم و درباره خوبی ها و ارزش های نقاشی مطالعه کردم و الان به جایی رسیدم که واقعا کارم رو ارزشمند میدونم ، کار من هم به اندازه تمام کارها و شغل های دیگه پتانسیل برای موفق شدن و ثروتمند شدن داره و همه ی کارها به یک اندازه پتانسیل ثروت ساختن و موفقیت رو دارن ( این موضوع رو استاد در فایل مهم ترین عامل موفقیت در کسب و کار میگن توصیه میکنم اگه ندیدید حتما نگاه کنید )

    الانم نقاشی میکشم و خوشحال که تو مسیر علاقم حرکت میکنم و میخوام به بگم اون حال خوبی که کار موردعلاقتون بهتون میده ارزشمندتر از هرچیزی هست و از هرجایی که میتونید شروع کنید هرچند کم و بسپارید به خدا تا مسیر رو بهتون نشون بده

    و اینکه من به کتاب خوندن همیشه علاقه زیادی داشتم و همین علاقه باعث شد من با قوانین جهان آشنا بشم و الان اینجا باشم و زندگیم تغییر کنه برای همین خیلی دوست دارم در آینده یک قدم مفید برای ترویج فرهنگ کتاب خوندن در جامعه بردارم و همچنین بتونم به افرادی که میخوان کسب و کار خودشون رو شروع کنند کمک کنم الان اصلا نمیدونم چجوری ولی مطمعنم در آینده حتما به مسیرش هدایت میشم و انجامشون میدم

    برای همتون آرزوی موفقیت و پیشرفت در کار موردعلاقتون رو دارم🙌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1196 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    چقدر عالی که امروز در شروع کار خودم در حال شنیدن این فایل ارزشمند هستم

    هر چه بیشتر روی خودم کار کنم و آن کاری که علاقه دارم بپردازم همان علاقه من را به جلو می برد و به من کمک می کند تا بیشتر و بهتر بتوانم به موفقیت های عالی دست پیدا کنم

    باور کردن به آن کاری که می توانم انجام بدهم مهمترین دلیل موفقیت است

    من هم به این باور رسیدم که می توانم موفق بشوم

    همین باور به من کمک کرد که اکنون در کار مورد علاقه خودم قدم بردارم و در آن رشد و پیشرفت کنم

    به آموزش در این راه بپردازم و چقدر هم حال من در آن خوب است

    کاری را انجام می دهم که هم به آن علاقه دارم و هم در آن استعداد دارم

    اکنون که در حال ادامه دادن این روند هستم رشد و پیشرفت خودم را در آن می بینم

    چقدر نکته های عالی به ذهن من رسد

    چقدر حس و حال من خوب است

    چقدر من اکنون آرام و خوشبخت هستم

    در همین شغل و حرفه خودم که صنعت غذا و نوشیدنی است چه شغل ها و چه افراد جدیدی آمده اند که اکنون من موفق و شاد هستند

    دقیقا جهان ما در حال رشد و پیشرفت است

    موفقیت از آن کسی است با عشق و علاقه در حال حرکت کردن است

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای مهربانی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 1367 روز

    سلام به همگی ❤️

    اکثر جامعه وقتی که میخوان زبان دوم یاد بگیرن بدون در نظر گرفتن علاقه به اون زبان انگلیسی رو انتخاب میکنن. چند وقت پیش کسی رو دیدم که با علاقه ی خودش در 5 سال زبان کره ای رو یاد گرفته و الان زبان کره ای رو تدریس میکنه توی این مدت زمان کمی که شروع به کار کرده کلی دانش آموز داره در صورتی که وقتی خودشون توی یکی از فایل ها درباره خودشون توضیح میدادن گفتند که چقدر اطرافیان و خانواده بهشون گفتن که داری وققتو میکنی و با زبان کره ای به جایی نمیرسی و ایشون با پشتکار و علاقه ای که به این زبان داشته این زبان رو ادامه داده و الان از این طریق کلی ثروت می‌سازه امیدوارم که هممون راهی که بهش علاقه داریم رو انتخاب کنیم و توی اون راه پیشرفت کنیم.

    ممنون از خداوند واستاد عباس منش برای این فایل آگاهی بخش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 1938 روز

    بسم الله النور

    سلام استاد جانم سلام مریم جانم

    سلام به همه دوستان

    استاد جان بازم یه موضوع ناب دیگه که ذهن منو به چالش میکشه و منو میبره به سمت اینکه تمرکز بیشتری بزارم روی نکات مثبت و پیدا کردن الگو ها

    موضوع این فایل شور و اشتیاق و عشق به کار مورد علاقه ام هست

    آره منم باورم این بود چون دیده بودم و شنیده بودم که برای پول در آوردن باید کار کرد و اونم سخت کار کرد وحالا حوزه علاقمندی رو وقتی بیکار بودی انجام بده به عنوان عشقت اما استاد وقتی شما گفتید از چیزی که عاشقشی میتونی ثروت بسازی و به عنوان تمرین گفتید دنبال الگو بگرد من مغزم سوت کشید از شغل‌هایی که طرف عاشق کارش هست و جوری از کارش حرف میزنه که انگار داره از معشوقش حرف میزنه و از طرفی هم آدم هایفوقالعاده با استعدادی رواطرافم دارم میبینم که شغلشون یه چیزیه علاقه اشون یه چیز دیگه مثلابرادر خودم با چوب یه جیز هایی درست میکنه که من واقعا تاخود اون چیز رو نبینم باورم نمیشه اما خوب خودش باور نداره یکی دوبار بهش گفتم دیدم خیلی ترمز داره

    استاد یه شغلی که من وقتی درآمد بعثی هاشون رو دیدم واقعا گفتم از هیچی داره مول می‌سازه آموزش و ادمین اینستاگرام بود و وقتی از یکی شنیدم که در ماه فقط برای یکی از پیج هاش داره انقدر پول میگره گفتم خدای من تو خونه فقط بل یه گوشی داره ثروت خلق میکنه یه پیج معروف دیگه ای هم که دارم طرف گوشی های پرچم دار برند های مختلف رو میگیره نقد و بررسی میکنه و باز بعد شش ماه یک سال دوباره همون رو بررسی میکنه میگهتو این مدت چقدر این کیفیت داشت و یه مولی از اون شرکت ها میگیره و تو یوتیوپ چه کانال پر طرفدار و هیولایی داره فقط و فقط با معرفی گوشی های مختلف

    این تستر های غذا که دیگه نگو البتهبعضیهاشون هم تک خونه فقط شرکت‌های مختلف مواد غذایی و رستوران ها براشون غدا میفرستن چند تایی هم دیدم که بچه های زیر۹سال چه پیج قوی دارن که هزینه تبلیغاتی که میگرن ملیونی هست

    و اما استاد تو شغل خودم یا بهتر بگم عشق خودم اول که شروع کردم راستش کلی باور غلط داشتم با خودم گفتم اولا بافتی کار مادر بزرگ هاست بعدشم کی میاد واسه چند تا نخ که تو به هم گره بزنی پول بده اما استاد واقعا این کار برای من عشق وقتی شروع میکنم انگار تو فضا انگار بال در آوردم عجیب کنترل ذهن داره برام و بعدش شروع کردم به پیدا کردن الگو ها که دیدم خدای من کار های منو دارن ملیون دلاری میفروشن و مهتر از همه چه آقایونی دارن این کارو انجام میدن و با چه عشق و چهخلاقیتی کاری که خودم فکر میکردم فقط زنونه است ک فقط یه خانوم میتونه علاقمند باشه اما آقایونی رو دیدم که چه کارهایی دارم با عشق خلق میکنن و چه ثروتی میسازن تز دیزاین هایی که با مکرومه انجام میدن و ملیون دلاری ثروت خلق میکنن و باعث شد انگیزه واشتیاق من بیشتر بشه

    استاد جان من خودم عاشق هنر های دستی هستم و استعداد بینظیری دارم تو این زمینه یعنی هرچی رو با چشم بینم میتونم اجرا کنم و دیشب که داشتم فکر میکردم اگر مکرومه نبود چی کار میکردم دیدم کهبلزم تو یه خوزه هنر دستی میرفتم چون واقعا عاشق خلق کردن هستم عاشق اینم که یه چیزی بدوزم یا ببافم یا درست کنم که از طبیعت الهام گرفته باشه و با طبیعت سر و کار داشته باشه

    استاد جان واقعا ازت ممنونم چون من بعد از دوازده قدم جرات تعییر شغل و اومدن تو حوزه علاقه ام رو پیدا کردم و خر بار میگم خدایا شکرت که استاد عباس منش رو سر راهم گذاشتی استاد جان این کار برای من فقط یه شغل نیست داره تو تمام ابعادزندگی منو رشد میده چقدر من اعتماد به نفسم افزایش پیدا کردند. احساس ارزشمندی سلامتی تو تمام ابعاد زندگیم این عشق به کارم داره تاثیر میزاره درسته هنوز خیلی کار داره تا برسم به اونجا که هدفم هست اما دارم از این مسیر لذت میبرم و خودم رورشد میدم دارم کارمو انجام میدم و پول هم نتیجه کوچیک این عشق و علاقه است که داره به اندازه ظرف منو باورهای من وارد زندگیم میشه

    استاد منم عاشق این کارم یعنی ولم کنن یا دارم طراحی میکنم یا دارم سرچ میکنم مدل ها و سبک های جدید رو میبینم یا دارم میبافم اصلا عاشق آیتم که مدام نخ و قیچی و متر دستم باشه ونخ هامآدیزون دار باشه

    خدایا شکرت

    استاد جان عاشقتم مریم جان عاشقتم و روی ماهتون رو میبوسم و انشااله به زودی میبینمتون 😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2517 روز

    نقش عشق و اشتیاق در موفقیت

    به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر افکار و باورهام

    با سلام خدمت استاد عزیزم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    نکات مطرح شده توی این فایل:

    اگر فردی به چیزی علاقه داشته باشه و شور و اشتیاق زیادی براش داشته باشه خیلی راحت اون کار رو انجام میده اگرچه در ظاهر ممکنه برای دیگران زجر آور و سخت به نظر برسه

    اگر میخوایم خوشبختی رو به تمام معنا درک کنیم باید بریم سراغ چیزی که بهش علاقه داریم و توی اون مهارت کسب کنیم و اون رو به عنوان شغلمون در نظر بگیریم

    عشق و علاقه بعلاوه باورهای درست میتونه ما رو به سمت خشبختی در تمام ابعاد ببره

    باور بنیادین اکثریت اینه که نمیشه از چیزی که بهش علاقه داریم ثروت بسازیم

    نشونه علاقه داشتن به ی چیز اینه که به صورت طبیعی اگر ولمون کنن اون کار رو انجام میدیم حتی اگر پولی به ما ندن

    جهان وقتی پیشرفت میکنه که هر کسی کار مورد علاقش رو انجام بده

    باید به دلیل رفتارها و کارهای خودمون و دیگران فکر کنیم تا به باورهامون پی ببریم

    اولین کاری که من بعد از دیدن این فایل کردم این بود که رفتم سرچ کردم راجع به این فرد که کیه .ی ویدیو یک ساعت و نمیه دیدم از این شخص که البته مربوط به بیست سال پیش بود ولی اونقدر جالب بود که نشستم نگاش کردم .با وجود اینکه اصلا از بدن های اینجوری خوشم نمیاد و حتی حالم هم بهم میخوره ولی چون بدنبال عوامل موفقیت این فرد بودم دیدنش برام خیلی جالب بود. این ویدیو ی مستند از زندگی کولمن از نوجوانی تا سال 2002 اون زمانی که میخواست عمل کنه و به خاطر آسیب هاش دست به عصا بود .

    من قبل از شنیدن صحبت های شما استاد دقیقا این باور رو داشتم که ی فردی که داره بدنسازی میکنه داره به خودش سختی و زجر میده چه کاریه این و اینا دیوانه ان و …… .اما بعد از شنیدن صحبت های شما و دیدن اون ویدیو متوجه شدم که این چیزی که شما دارین میگین درسته چون کلمن موقع تمریناتش اینقدر غرق اون کار بود و با علاقه اینکار رو انجام میداد که اصلا هیچ چیزی براش مهم نبود و حتی ی بار دیسک کمرش هم زده بود بیرون ولی اون اصلا متوجه نشده بود که چه اتفاقی براش افتاده

    توی صحبت هایی که داشت چند تا نکته مهم وجود داشت :

    یکی اینکه این آدم از همون بچگی دنبال ی راهی بوده برای پول درآوردن و وقتی نوجوان بوده میرفته درخونه مردم رو میزده و با ماشین چمن زنی چمن هاشون رو کوتاه میکرده

    دوم اینکه همیشه استاندارد های بالایی برای خودش داشته و سعی میکرده توی هر جایی که هست بهترین باشه و یا اگر بهترین نبوده با آدم هایی که توی اون حوزه بهترین بودن رفت و آمد داشته باشه و از اونا در مورد موفقیتشون سوال کنه

    بعدش هم اینکه هم عاشق کارش توی پلیس بوده و هم به بدنسازی علاقه داشته و توی هر دوتاش هم پیشرفت کرده بود و دقیقا توی ی قسمتی از ویدیو خودش گفت که خیلی ها ازم سوال میکنن چرا توی پلیس کار میکنم و جواب من اینه که چون عاشقش هستم

    ی نکته ی دیگه که خیلی من رو تحت تاثیر قرار داد صبر و آرامش این فرد بود که با وجود دردی که داشت ی رابطه ی خیلی خوبی با بچه های قد و نیم قدش داشت که نشون دهنده در صلح بودنش با خودش و دیگران بود

    اما در مورد شغل هایی که کسی فکر نمیکرد بشه بهشون شغل گفت ولی الان خیلی ها دارن ازش پول میسازن :

    توی حوزه ی آرایشگری :

    اپیلاسیون

    تاتو همون خالکوبی قدیمی که مامان بزرگ هامون با سوزن و دوده انجام میدادن برای زیبایی کی فکرش رو میکرد ی روز اینقدر ازش پول بسازن

    ژ لیش ناخن

    اکستنشن مژه

    کاشت ناخن

    کاشت ابرو و لب و گونه و ….

    توی حوزه دامداری :

    درست کردن لبتیات محلی توی خونه و فروختن اونا

    توی حوزه آشپزی:

    درست کردن غذاهای خانگی

    درست کردن ترشی و مربا و سبزی

    همین جا اضافه میکنم که برای اولین بار توی عمرم توی ی مراسم ختم شنیدم که بعضی ها پیاز سرخ میکنن توی خونه و میفروشن و از این طریق کسب درآمد میکنن !!!!!

    توی حوزه پزشکی :

    درآوردن خال ها

    اینا چیزایی که الان به ذهنم رسیدن

    در مورد سوال دوم :

    من به دو تا چیز ی جورایی علاقه دارم در حد کم :

    شاعری

    نویسندگی

    ولی هنوز به این باور نرسیدم که همونطور که از تدریس زبان دارم پول میسازم از اینا هم بتونم پول بسازم یعنی همون باور بنیادین که استاد شما میگین . البته اون شور و اشتیاق سوزان رو هم ندارم فقط میدونم که اینا رو به صورت طبیعی توشون خوبم بدون اینکه اموزشی دیده باشم .من دقیقا الان دارم زبان تدریس میکنم که درآمدی داشته باشم ولی خیلی ازش لذت نمیبرم البته بعضی وقتها از تدریس گرامر لذت میبرم مثل همین امروز که ی فایل کوتاهی رو برای ی مشتری آماده کردم که هم خودم لذت بردم هم مشتری شاید همین جز از تدریس زبان هم علاقه من باشه .یکی از خواسته های من همینه که به وضوح برسم در این مورد و این یکی از آرزوهای منه و وقتی میخونم توی کامنت ها که بچه ها از انجام دادن علاقشون دارن هم لذت میبرن و هم پول میسازن منم دوست دارم ی روزی بیام و بگم که علاقه ی اصلی خودم رو پیدا کردم و با شور و شوق دارم انجام میدم اون رو .

    به امید اونروز

    سپاسگزارم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      حسن نشاسته گر گفته:
      مدت عضویت: 2998 روز

      سلام و درود بر شما

      ممنون بابت کامنت کامل و خوبی که نوشتین

      خیلی استفاده کردم و لذت بردم

      در مورد درآمد از شاعری باید بگم که این موضوع همیشه تاریخ درآمد داشته و افراد زیادی برای پادشاهان شعر میگفتن و پاداش های خوبی دریافت میکردن

      ولی یکی از مواردی که امروزه در شاعری درآمد زا هست اینه که افرادی برای عروس داماد ها با اسم خودشان شعرهایی دوبیتی میسرایند و اون شعر روی کارت عروسی چاپ میشه و از این راه درآمد زیادی دارن

      مورد دیگه شعر هایی هست که برای تبلیغات بازرگانی گفته میشه

      خیلی از شاعر ها و ترانه سراها هم امروزه “برند” شدن و پول بسیار زیادی رو از خواننده میگیرن چون خواننده فکر میکنه چون اون شاعر اسم و رسمی داره کار منم معروف میشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2517 روز

        سلام به آقا حسن عزیز.سپاسگزارم از لطفتون .چقدر جالب موضوع شاعری و کسب درآمد در زمان های گذشته رو برام مرور کن .الان که خوندم گفتم آره راست میگن این روش بوده برای کسب درآمد. یا اون چیزی که در مورد دو بیتی های روی کارت عروسی نوشتین هم جالب بود .ممنون بخاطر به اشتراک گذاشتن این موارد

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    داود حبیبی گفته:
    مدت عضویت: 875 روز

    سلام و درود خدمت دوستان عزیز استاد گلم با پیراهن زیباشون

    کامنت های بچه هارو وقتی میخونم چقدر چیز یاد میگیرم چقدر اشتیاقم نسبت به کاری که دوسش دارم بیشتر میشه،

    من از بچگی عاشق رشته بدنسازی بودم و هستم و خواهم بود،

    دوره نوجوانی یادش بخیر کلی پوستر از عکس های بدنسازهای مطرح جهان رو تو اتاقم چسبونده بودم و وقتهای بیکاری ساعت ها بهشون نگاه میکردم و کیف میکردم

    البته چون عاشق بازیگری هم بودم عکس هنرمندها و ستاره های سینمای خودمون رو هم چسبونده بودم به دیوار اتاقم،

    کلا عاشق ورزش بودم و خیلی ورزش ها رو از بچگی امتحان کرده بودم مثل ژیمناستیک،فوتبال، تکواندو ولی عشق من بدنسازی و ساختن عضله بود چون استعداد و ژنتیک بدنی م هم خیلی به این رشته نزدیک هست،

    وقتی کامنت خانم شهریاری رو توی همین فایل خوندم فهمیدم که منم تقریبا به مشکل ایشون دچار هستم و به خاطر احساس عدم لیاقت و پایین بودن عزت نفس( که البته به لطف دوره دوازده قدم که خیلی بهتر شدم) هیچ وقت نتونستم توی این کار مورد علاقه ام عرض اندام کنم،

    وقتی صحبت های رونی کلمن رو توی این مصاحبه میشنیدم با تموم وجود درک میکردم که چی میگه چون منم تا وقتی توی باشگاه هستم فقط و فقط لذت میبرم و گرسنگی و خستگی حالیم نمیشه، باورتون نمیشه من حتی عاشق اون درد کشیدن عضله بعد از تمرینم، همه از تمرین پا فرارین ولی من عاشق تمرین پا هستم من عاشق درد بعد تمرین پا که حتی بزور میتونی تو توالات بشینی هستم، البته ترمز هایی مثل همسرم هم داشتم توی زندگی م که سر باشگاه رفتن من هرشب با من جنگ میکرد ولی من کارخودمو میکردم ساعت 9 شب از سرکار خسته میرسیدم و ده تو باشگاه بودم البته قبلش کلی بحث داشتم با هسمرم که واقعا هم بهش حق میدم چون خیلی کمتر میتونستم پیششون باشم ودرکنارشون لذت ببرم ولی اون پیروز شد و من کشیده شدم به کار کارمندی که مورد علاقه همسرم بیشتر بود تا من، البته به خاطر تضادهایی که توی زندگی م پیش اومد وقتی این کار برام جور شد اونو رو چشمم گذاشتم و کلی سپاسگزار خدا بودم البته اون دوران از قوانین چیزی نمیفهمیدم و فقط با خوندن کتاب معجزه شکرگزاری پیشرفت های خوبی داشتم توی این کار ولی کم کم وارد روزمرگی شدم و به خاطر کنترل نکردن ورودی ها و شرک و … دوباره برگشتم به روزهای اول ولی وقتی با استاد آشنا شدم دوباره استارت زدم و الان خوشحال هستم و رضایتمند ولی هنوز عشقم توی زندگی ام نیست ،البته که یکسالی هست دوباره شروع کردم ورزش رو و واقعا دارم لذت میبرم و کلی دوباره عضله ساختم، سال 98 توی کلاس های مربیگری شرکت کردم و وقتی دوره تئوری شو رد شدم دیگه پیگیری نکردم،

    استاد توی فایلی یه خاطره ای از یه دوستشون تعریف کردن که ایشون هم مثل من عاشق ورزش بدنسازی هست و خیلی زمان میزاره واسه این ورزش ولی چون مدرک خاصی توی این ورزش نداره جایی بهش کار نمیدن توی امریکا وایشون رفته بود کلی کتاب خونده بود با اینکه علاقه ای نداشته به خوندن ولی تمرکز گذاشته بود و قبول شده بود و مدرک گرفته بود وقتی این داستان رو از زبان استاد شنیدم اونروز هم خیلی احساس خوب و عالی داشتم فهمیدم که دارم هدایت میشم و همون موقع تماس گرفتم با هیات بدنسازی استان تهران وجالب اینجا بود که نشونه گزاشتم گفتم اگه زود جواب تلفن رو بدن یعنی درسته و با سومین بوق گوشی رو جواب دادن و من درباره گرفتن مدرک مربیگریم ازشون سوال کردم و افتادم دنبال گرفتن مدرک اونم با عشق، اونم چه عشقی، خدارو شکر دوره تئوری رو کاملا با هدایت خدا قبول شدم و منتظر هستم تا کلاس های دوره تخصصی اماده بشن و کلی دوق دارم بابت این موضوع و مطمئن هستم که خداوند قدم های بعدی رو بهم خواهد گفت،

    یه نکته ای رو دوستان میخواستم اینجا بگم شاید خیلی هامون فراموش میکنیم و خوبه که اینجا یه بار دیگه یادآوری بشه شاید به کارتون بیاد

    استاد توی قدم یازده راجب سوال های خوب از خودمون پرسیدن چهار جلسه فایل عالی گذاشتن یعنی اینقدر مهمه ها،

    من خیلی وقت ها از خدا میپرسم خدایا من چیکار کنم تو هدایتم کنی وهمیشه یه جواب ناب بهم میده و اونم اینه که از زیستن و زندگی الانت لذت ببر همین من تو رو هدایت میکنم خیلی وقتها خود من یادم میره این داستان رو ولی هر وقت سوال میکنم همینو بهم جواب میده، میگه تو حالشو ببر با همین چیزی که داری الان توی زندگی ت بقیه ش با من،

    وقتی کامنت های بچه هارو میخوندم خیلی ها ناراحت بودن انگار به خاطر پیدانکردن علاقه هاشون و انگار سردرگم بودن، دوستان فایل های آقای رضا عطار روشن عزیز رو که برای استاد فرستادن حتما گوش کنید، اصلا خودش هم نمیدونسته چی میخواد ولی اینقدر توی احساس خوب و رضایتمندی غرق بوده که خیلی راحت و آسان و سوت زنان به مسیری که حتی خودش هم نمیدونسته اینقدر دوسش داره هدایت شده، واقعا چقدر بی نظیره فایل های اقای رضا، من چقدر اشک ریختم با فایل های ایشون چقدر چیز یاد گرفتم ازشون همین الان بخدا اشکم دراومد وقتی دارم مینویسم، چقدر از عمل کردن هاش به حرف های استاد لذت میبرم وقتی تعریف میکرد و اخر این حرف ها فقط یه اصلی رو درک کردم که اونم لذت بردن الان تو هستش که باعث میشه هدایت بشی به مورد علاقه هات توی هرچیزی،

    استاد عزیزم خیلی دوستت دارم و عاشقانه از راه دور میبوسمت، دوستان عزیزم واسه همتون بهترین هارو آرزومندم، در پناه خدا شاد باشید و لذت ببرید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      سعيده رضايى گفته:
      مدت عضویت: 2030 روز

      به نام خدای بزرگ و مهربان

      سلام به شما آقا داود خوشتیپ

      من اولین باره از شما کامنتی می خونم. امشب خدا هدایتم کرد به سمت حس و حال شما.

      خیلی لذت بردم و نکات مهمی رو متذکر شدید که به دردم خورد.

      یکی اینکه یک حس قوی از نوجوانی در درون شما بوده که شما رو کشونده به سمت خودش. خداروشکر انقدر واضح بوده که در طول زمان گمراه نشدی و فراموشش نکردی. با علایق دیگه ات قاطی نشده و پشت روزمرگیهات قایم نشده.

      این خیلی نعمت بزرگیه که به وضوح ببینی که چی رو از همه بیشتر دوست داری. بهت تبریک میگم.

      دوم اینکه اشاره کردی به داستان اون دوست استاد که بر افکار منفی غلبه کرد و بالاخره تونست مدرک ورزشیش رو توی امریکا بگیره و این برای شما الگو شد و با اینکه تئوری رو رد شده بودی باز هم تلاش کردی و این بار جواب داد.

      خانمت هم که بنده خدا حق داره، بقول شادمهر «راضی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی»

      ولی وقتی تمرکزت رو بگذاری روی عشقت و همون عشقت بشه شغلت ناخودآگاه در زمانت هم صرفه جویی میشه و زمان بیشتری خواهی داشت که با خانمت بگذرونی و خیلی تنش ها خودبخود رفع میشه.

      یه نکته خیلی مهم دیگه ای که گفتی و باعث شد یک لحظه چشمامو ببندم و یه نفس رااااحت بکشم این بود که گفتی آقای عطارروشن فقط از مسیر خودشناسی و کنترل ذهنش لذت برده و به خودش سخت نگرفته، نیومده روزمره اش رو زهرمار خودش کنه به خاطر اینکه نمی دونسته چه کاری رو باید جایگزین شغل فعلیش کنه، بعدش سوت زنان جوری که اصلا متوجه تغییر نشده هدایت شده به کاری که اصلا نمی دونسته دوستش داره، اصلا نمی دونسته همچین کاری هم وجود داره و میشه ازش پول ساخت.

      این دقیقا چیزیه که من این روزها و هفته های اخیر روش تمرکز کردم و از خدا خواستم.

      درباره اش نوشتم و هی تکرارش می کنم. شما با این نوشته ها و با اون حس عالی و اشکهای نازنین پشتش یک نشونه واضح شدی برای من از طرف خدا که به داشتن حس خوبم ادامه بدم و نگران نباشم. همه چیز در بهترین زمان و بهترین موقعیتش رخ میده و من قرار نیست مغز خودمو بترکونم تا بالاخره بفهمم باید چیکار کنم. خدا خودش برام حلش میکنه و منو بغل میکنه عین یه مهره شطرنج و می گذاره جای درستم.

      دیدی پدر و مادرها متوجه رشد قد بچه شون نمیشن؟ و از روی کوچیک شدن سایز کفش و لباسشون می فهمن بچه رشد کرده؟ ما هم دقیقا همینیم. خودمون متوجه رشدمون نمیشیم و از روی تنگ شدن جای احساساتمون می فهمیم رشد شخصیتی کردیم و بعضی جاها تو بعضی موقعیتها و شغلها جامون تنگه، انگار نفسمون می گیره و باید جامونو عوض کنیم، بریم یه جای بزرگتر یا متفاوت.

      مثل اتفاقی که برای خود شما افتاد. هرچی گشتی و گشتی آخرش دیدی همون بدنسازیه حالتو خوب میکنه و باید بری سمتش. این درسته. این جای اصلی شماست.

      بازم بهت تبریک میگم و ممنونم که اینقدر قشنگ نوشتی و دست هدایتگر خدا برای من شدی.

      موفق باشی و بدرخشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1928 روز

        سلام عزیزم.

        منم هدایت شدم به کامنت تو، سعیده جانم.

        منم دوست دارم از علاقه ام کسب درامد کنم.

        اتفاقا دیروز از طریق مامانم یه نشونه اومد، منم اقدام کردم.

        دفعه قبل یه نشونه مشابه این اومد ولی از ذوق زیاد انگار اعتبارش رو به جای خدا مقداریشو دادم به اون فرد و کلا موقعیت خنثی شد.

        البته مشکل از باورهای معیوب خلقِ ثروت خودم هم هست.

        الان که اومدم کامنت پاسخت برای اقای حبیبی رو بخونم، کامنت ایشون رو هم خوندم و بعد چشمم خورد به کلید این فایل:

        خلق ثروت از راه علایقت

        انگار هدایت خیلی نرم و آهسته میاد سراغ ادم

        که آدم متوجهش هم نمیشه گاهی.

        دقیقا مثل چیزی که نوشتین تو کامنتتون…

        الهی شکر با این جریانِ بدونِ توقفِ جذابِ همیشگیِ هدایت.

        خوب و شاد و شاداب باشی سعیده جانم.

        و خیلی نرم و نازک هدایت شی به روشِ خلقِ ثروتی که علاقت باشه و گذر زمان رو متوجه نشی.

        برای خودم و بقیه هم اینو میخوام.

        ماچ بهت مامانی.

        ماچ به تو دلی جون.

        قدمت رو بذار سر چشممون نوا جون.

        فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

        الهی شکر

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        داود حبیبی گفته:
        مدت عضویت: 875 روز

        سلام و درود خدمت خانم رضایی گل

        ممنونم بابت دیدگاه زیباتون و چقدر مثال خوبی زدید و چقدر جای فکر داره، اینکه وقتی شخصیتمون رشد میکنه مثل قد کشیدن بچه و تنگ شدن لباسش ما هم جامون باید تغییر کنه، خیلی خیلی لذت بردم از این مثال،مرحبا واقعا

        چقدر لذت میبرم در کنار دوستان الهی مثل شما هستم و کامنتتاتون رو میخونمو خداروشکر میکنم که به دیدگاه من هدایت شدید و پاسخی با این زیبایی دادید،

        اینم بگم که بنده یکم تنبلی میکنم تو نوشتن کامنت و مثل خانم شهریاری و آقای زرگوش و دوستان دیگه خیلی فعال نیستم توی نوشتن و با گوش کردن به فایل ها و خوندن دیدگاه ها خیلی راحت ترهستم البته که باید روی این قضیه هم کار کنم چون خیلی نکات مهمی رو به خودم یادآور میشه که اصلا خودمم متوجه شون نیستم و وقتی کامنتی مینویسم تازه میفهمم که عه عجب چیزی گفتم این نکته کجا بود،

        خداروشکر در حال حاضر در موقعیتی هستم که هم میتونم کار کنم هم ورزش کنم هم به هدفم نزدیک تر بشم و نکته مهم تر اینه که در کنار خانواده بیشتر باشم و در کنارشون بیشتر لذت ببرم البته ناگفته نماند که اینم هدایت خداوند هست و من فراموش نمیکنم، الان که به زندگی ام نگاه عمیق تری دارم میبینم که هرطرفی رفتم توی زندگی بازم این ورزش و رشته بدنسازی یه جایی از زندگی منو در بر گرفته بود و همیشه منو سمت خودش میکشوند به نحوی، ولی خوب لطف خدا بود که از طریق های مختلف نشونه هارو به من میدادو من متوجه نبودم،از خدا میخوام که هم منو هم شما و همه بچه های سایت رو به جای اصلی خودشون هدایت کنه و سوت زنان و اواز کنان از زندگی مون فقط و فقط لذت ببریم و غرق در احساس خوب و آرامش باشیم،

        در پناه خدا باشید خانم رضایی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1169 روز

    سلام استادجااااان .

    دوسوال پرسیدیدونظرات ماراخاستید.

    اولی این بودکه تواین ده سال اخیرچ مشغالی به شغلهااضافه شده ؟

    به نظرمن شغلهای زیادی واینکه کلا،سبک شغلهاعوض شده.و فضای مجازی یکی از اتفاقاتی بوده که افرادبه هرطریقی سعی می کنن توش پول دربیارن .وخیلی داره جامیفته ‌.

    حالا به ،خیلی ازاتفاقاتی که توفضای مجازی افتاده وازش کسب درآمدمیشه ،نمیشه گفت شغل .

    ولی به هرصورت بعضیا بامسخره بازی ودلقک بازی و

    دابسمش شدنو،کلیپای کوتاه درست کردن،وخیلی چیزای سطحی دیگه ،یه ترفندی برای پول دراووردن پیداکردن .که صددرصدموردپسندخیلی هانیس وموردپسندخیلی ها هم هس .خیلی ها،هم ازاین طریق سرگرمم میشن وکلی می خندن .

    همونا هم میتونن باایده های بهتر،کارای بهتری انجام بدن.

    که البته خود،من زیاداهلش نیستم وپیگیرهیچکدوم هم نشدم تاحالا.ینی برای وقت وزمانم ارزش بیشتری قائل هستم .

    توهمین فضای مجازی کلاسهای زیادی که واقعن دیگه میشه بش گفت شغل ،دایرشده .وطرف توخونش یاهرجایی که خودش راحته می شینه وازمهارتی که داره ،کسب درامدمیکنه مثل کلاس زبان .خیاطی ،طراحی، نقاشی ،آشپزی ،حتی کلاسای انگیزشی ،فروش پوشاک وحتی سفارش غذا،سفارش میوه ،کلاسهای آموزشی درسی،آژانس،حتی تعمیرات وسیله نقیله ،به قول معروف ازشیرمرغ تاجون آدمیزادتوفضای مجازی میشه شغل پیداکردوکسب درآمدداشت..

    مردم اصولی تروبهینه ترازقبل ،کارمیکنن .

    درواقع کسانی که دنبال کسب درآمدهستن ازوقت وزمانشون خیلی خوب استفاده میکنن .که علاوه برهزینه های رفت وامد،واجاره مکان ،بازمان بیشتری ولی خستگی کمتری کارشون راانجام میدن .

    اکثرابرای شروع بامشکلاتی مواجه میشن ولی باسیرتکاملی هرروزبهترازقبل عمل میکنن وتوهرچیزی که بیزینس کردن مهارت وپیشرفتهای بیشتری بدست میارن .

    خیلی ازشغلها هم بایه زنگ زدن حل وفصل میشه ونیازی به انباروجنس تومکانی نداره.

    خلاصه علم و تکنولوژی پیشرفت کرده واین میتونه نشون دهنده ی ثروت اندوزی وفراوانی باشه .

    به قول استادالگوبرداری ازافرادموفق توهرزمینه ای میتونه بهت امیدوانگیزه بده تاقدم اول رابرداری وبعدباهدایت خداوتلاش مستمرخودت به جلوپیش بری تاموفقیتهاتوببینی .

    سوال دوم استاداین بودکه به چ چیزی علاقه داری که فکرکنی بااون موضوع بتونی شغلی ایجادکنی تابه ثروت وآرامش برسی؟

    خب استادجونم من یه خانم خانه دارهستم وهیچ وقت کسب درامدی نداشتم .ازاونجایی هم که همسرم راحت پول بهم میده ،هیچ وقت دنبال شغلی نرفتم .اتفاقاهم توباشگاه بهم پیشنهادمربی شدن بچه هاداده شده .هم تواستخربرای آموزش شنابه بچه ها.ولی ازاونجایی که وقت زیادندارم وازصبح تاشب مشغولم بابردن واووردن بچه هام به کلاسای مختلف وباشگاه واستخررفتن خودم ،مهمونیم زیادمیرم ،رسیدگی به همسرو،برای ناهار،وشامم همش توآشپزخونم ،دیگه هرچی وقت آزادداشته باشم فقط وفقط فایل گوش میدم ومینویسم .

    ولی خب بارهامهمونام وخانواده ی خودم وهمسرم بهم پیشنهاددادن که غذادرست کن بده بیرون .البته برای ایجادشغل .منظورشون سفارش گرفتن غذای خونگیه.

    چلوگوشت های من ومرغ درست کردنم عالیه وهردفه که می پزم ،این پیشنهادرابهم میکنن .

    یه بارمهمون زیادداشتم وتصمیم گرفتم خودم گردن بزارم ،همین کارم کردم.همه ی مهمونها،گفتن این غذاراازبیرون گرفتی .بعدکه متوجه شدن خودم پختم ،خیلی تشویقم کردن .اونشب بقدری خوشحال بودم که این فکربه ذهنم خطورکردکه برای شروع توخونه بپذم وبعدکم کم برم سمت رستوران یاآشپزخونه زدن .

    ولی چندروزبعددوباره فراموش کردم .

    الان دوست داشتم یه رستوران بزرگ وباهمه ی تجهیزات وامکانات وآشپزهای عالی بامدیریت خودم داشتم و،ادارش میکردم .

    ازوقتی که توخانواده ی عباس منش هستم گه گداری ایجادشغل توذهنم میادولی عجله ای ندارم براش .سپردم به خدادروقت وزمان معین خودش اگه مصلحت میدونه برم هرسمتی که خودش هدایتم میکنه .میدونم الان استادمیگه وقتی اوضاع خوب وآرومه بایدحرکت تازه وجدیدی زد،یابه نوعی تغییری ایجادکرد.ولی صادقانه بگم هنوزبه درک این موضوع نرسیدم .🙈

    ممنون وسپاسگزارم استادکه مثل همیشه ذهن مارابازمی کنیدوایده های جدیدمیدید.انشاله بتونیم عملکردخوبی داشته باشیم .

    استادجونم بی نهایت وباتمام وجودم دوستت دارم .

    قربون صدات بشم که همیشه انگیزه بخشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  8. -
    Ehsun گفته:
    مدت عضویت: 1781 روز

    سلام به استاد و همه ی عزیزان

    شغل هایی که جدید هستن :

    کار فریلنسری جزو شغل هایی هست که چند ساله اومده . فریلنسری یعنی از هرجایی و تو هر زمانی بتونی کارت و انجام بدی و بهت استقلال زمانی و مکانی و مالی میده

    کلی کار فریلنسری هست که اکثرا مربوطه به کامپیوتر و اینترنت مثلا برنامه نویسی و طراحی وبسایت و تایپ و گویندگی و ترجمه و …

    نمونه های جالبش و بخوام بگم من ی مدت دبی بودم و اونجا توی هاستل دختر جوانی بود نهایتا 30 سال از کشور روسیه

    میگفت من الان حدودا 3 ساله توی سفر هستم و میرم برای خودم میگردم و کلی کشورای مختلف رفته بود و عکس گرفته بود و لباس خریده بود و کلی دوستای جدید پیدا کرده بود

    کارش چی بود ؟ خیلی خیلی ساده

    ی سری از خانواده های روسی بودن که تو کشورای دیکه بودن مثلا آمریکا و …

    اینا بچه هاشون زبان اون کشور و یاد میگرفتن اما پدر و مادرشون دوست داشتن اینا زبان مادری یعنی روسی رو هم یاد بگیرند

    به این خانم میگفتن درس های ابتدایی و ساده مثله ریاضی و … رو بهشون یاد بده

    این خانم هم به زبان های انگلیسی و روسی لین درس ها رو آنلاین و خیلی ساده بهشون یاد میداد و کلی درآمد داشت به دلار و یورو

    پسرای جوانی هم دیدم اونجا که از برنامه نویسی و آنالیز فارکس و خرید سهام و … درآمد داشتن و ندت ها توی سفر بودن و میگفتن بعضی وقتا برای استراحت کوتاه میریم کشورمون و دوباره به سفر ادامه میدیم

    این سفرهاشون کاری نبود تفریحی بود ولی کارشون رو هم انجام میدادن و درآمد داشتن

    یا ی پسر ایرانی دیگه اومده بود مربی بدنسازی بود و میگفت به کار مدلینگ علاقه دارم

    بعد از یکماه اونجا کار مورد علاقه اش و پیدا کرد و اینستاگرامش و می دیدم که تو شوهای کت والک بود

    از علاقه ی خودم بگم فعلا الان تا سن 22 سالگی به کار فریلنسری علاقه دارم و کارهایی که مربوط به سفر باشه مثلا تور لیدری برای افراد انگلیسی زبان

    فعلا فریلنسری و دارم انجام میدم و روی عزت نفسم کار میکنم و انشالله بزودی علایقم برام واضحتر میشه و با عزت نفس قوی خیلی پرقدرت تر پیگیرشون میشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2251 روز

      به نام خداوند مهربانی ها

      سلام و درود خدمت شما دوست عزیزم آقا احسان

      دیدگاه شما رو کامل خواندم

      لذت بردم

      چقدر در عین سادگی زیبا نوشته بودین

      بهتون تبریک میگم که تو این سن جوانی مهاجرت کردید

      ماشاالله

      چقدر اون مثالی که در مورد اون دختر جوان روسی ذکر کرده بودین برای من شیرین و قابل تأمل بود

      و البته قابل استناد … استناد به این که ببین محمد چقدررر خلق ثروت آسون و لذت بخش هستش و وقتی در مسیر هدایت های الهی خودت رو قرار بدهی و آگاهانه گوش بدهی و عمل کنی بری سراغ چیزی که ازش لذت می بری

      ایده های خداوند بی نهایت ساده و لذت بخش و آسانه درست عین خودش

      و بعد تو به اون ایده ها عمل می کنی مسیر مورد علاقت رو پیش می بری و به قول استاد عباس منش زندگی میشه یه لذت بی نهایت

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1830 روز

    الزمر

    قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَٰذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهٌ إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ

    ﺑﮕﻮ : ﺍﻱ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﺆﻣﻨﻢ ! ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻨﻴﺪ . ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﺍﻋﻤﺎﻝ نیک ﺍﻧﺠﺎم ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻧﻴﻜﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺧﺪﺍ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻓﻘﻂ ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﺎﻥ ﭘﺎﺩﺍﺷﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﺎﻣﻞ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺣﺴﺎﺏ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻛﺮﺩ .(١٠)

    با نام و یاد خدا و سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستان توحیدی

    الله اکبر چقدر همزمانی ها داره در زندگیم اتفاق میفته و باز ارتباط این فایل با خوابی که دیشب دیدم و اتفاق قبل از خوابم…

    دیشب داشتم آیاتی از قرآن رو مرور میکردم که رسیدم به آیه فوق و خداوند الهام کرد به قلبم که ریشه حسن رو در قرآن و مفهوم اصلیش رو جستجو کنم…

    و برای اولین بار بود در زندگیم که روی این کلمه و مشتقاتش زوم کردم…

    و رسیدم به این که حسن یعنی چیزی که احساست باهاش خوبه و این خوب بودن احساس درونیه و شرطی شده نیست…یعنی برگرفته از نگاهی (مذهبی،علمی، فلسفی و …) نیست…

    یعنی چیزی که فطرتت ازش لذن میبره…مثلا در بعد اخلاقی مثال بزنم عدالت…انصاف…در بعد ظاهری مثال بزنم طبیعت و صورت زیبا..و هر چیزی که فطرت ما بدون دخالت نگاه هایی که تحمیل شده اونو میپسنده و لذت میبره..و مشترک بین تمام انسانهاست …مثلا تمایل به آسان بودن کارها (برخلاف نگاه شرطی شده که باید سختی کشید) یا حتی اعمال خیر اخلاقی (که نشات گرفته از هوای نفسه نه فطرت آگاه بشری) …حالا اگه ظاهر باشه میشه حسن به معنی جمال، اگه عمل با حس خوب باشه میشه احسان و اگه بشه ویژگی شخصیتی میشه محسن…مثلا آیه من یعمل صالحا و هو محسن میگه کسی که عمل صالح انجام میده در حالی که در وجودش ازش لذت میبره و حالش باهاش خوبه…خیلی دایره این لغت گستردس…الله اکبر از این آگاهی…حالا با این نگاه اگه به آیات نگاه کنیم دریچه جدیدی از آگاهی به روی ما باز میشه…

    و وقتی خوابیدم خواب دیدم در سرزمینی پر از عجایب به دنبال مردی میگشتم که کلاه های خاصی رو میدوخت و سفارشی کار میکرد و برای همه شناخته شده نبود…اون مرد همین کلمه حسن بود و کلاه جدیدی که برام میدوخت یعنی نگرش و شخصیت جدید و از طرفی کلاه رو ثروت و موفقیت تعبیر کردن…ارتباطش خیلی دقیقه الله اکبر…دوستانی که در مدار دریافت این کامنت قرار گرفتین خیلی روش تعمق کنید و در قرآن وقت بزارید…منم با این نگاه جدید ان شاالله از این به بعد در آیات تعمق خواهم کرد باشد که طبق آیات بیشمار خداوند رستگار شویم ان شاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      فاطمه رضایی گفته:
      مدت عضویت: 862 روز

      سلام

      کامنتتون هدایتی از سوی رب بود برام و خودش گفت که بنویسم

      اره خیلی تعبیر زیباییهه از حسن

      اون چیزی که فطرتت میگه خوبه

      و تحت تاثیر چیزای دیگه نیست

      خدا خودش هدایتمون میکنه که در هر لحظه چگونه باشیم و بفهمیم کدوم فطرته و کدوم تاثیر چیزای دیگه

      خدابا شکرت برای این هدایت زیبا که خیلی چیزا رو تو ذهنم روشن کردی عاشقتم

      ممنونم عزیزدل ک کامنت گذاشتید و انقد زیبا و واضح توضیح دادین

      مثلا بچه تر که بودم

      خیلی محجبه طور بودم و چند باری چون شال نپوشیده بودم مهمون اومد جلو در و نرفتم خیلی شرمنده شدم یا مثلا جلو عمو های خودم ک محرمن

      خودمو اذیت میکردم و یه شال بزرگ میپوشیدم

      برام آزار دهنده بود

      ولی اون باور های احمقانه نمیذاشت بفهمم این خودش ازاره

      و گناه نیست کسی موی سر منو ببینه

      بعد ها که به سایت استاد هدایت شدم

      و فابل های حجاب رو دیدم خیلی ذهنیتم تغیر کرد

      بپوشانید تا مورد آزار قرار نگیرید

      این آزار ر مدتی آزار خودم هم دیدم از پوشش های سر آزار دهنده خصوصا تو گرما یا مثلا عروسی

      دیگه کم کم رها کردم

      و آروم آروم ذهنم پذیرفت

      که من با این کار خودمو آزار میدم

      ولی تو حالت دیگه هم وقتی زیادی راحتم مثلا جلو فامیل غریبه ناراحت میشم و میگم نکنه اشتباهه

      مثلا حواسم نبوده با وقت نشده

      برم لباس پوشیده تر بپوشم

      همونجوری با تیشرت اومدم

      بعد فکر کردم بهتر نبود یه فرقی بین پوشش راحت خونه با جلو مهمون باشه؟ یه چیز ازاد تر یا بلند تر میپوشیدی؟ آزار کمتری نداشت نسبت ب نگاه ها و اینکه راحت نباشی جلو مهمون؟

      خدا هدایتم میکنه مطمئنم خدابا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        حسین و نرگس گفته:
        مدت عضویت: 1830 روز

        سلام خدمت خواهر گلم، ببینید تغییر نگاه من نسبت به خداوند از یه نگاه مذهبی به یه نگاه علمی عرفانی جهادی بود که هنوز هم درگیرشم…زمان دایناسورها توسل کجا بود…شفاعت چه مفهومی داشت؟ در مورد خود پیامبر بیشمار آیه هست که میگه تو نمیدانستی و ما هدایتت کردیم…یا میگه تو نمیتونی کسی رو که دوست داری هدایت کنی یا میگه حتی به کسانی که قابلیت دریافت هدایت رو دارن آگاه نیستی و هزاران موضوع دیگه..که خیلی باید رو این باورها کار کرد و خدا شاهده که هنوز ترس های نشات گرفته از نگاه مذهبی منو احاطه کرده و هنوزم ذهنم نجوا داره که نکنه داری گمراه میشی و از خدا کمک میخوام و دست تسلیمم بالاست…در مورد حجاب نکته خوبی بیان فرمودین…حجاب دو تا مولفه داره چه برای مرد و چه برای زن…اولا چیزی نیست که مستقلا محل سوال باشه..بلکه فقط ابزاریست در حفظ حریم انسان و از طرفی بخاطر شان و کرامت انسان ممیز اوست از حیوانات و مایه زینت اوست و پنهان کننده زشتیها… یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَرِیشًا ۖ وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِکَ خَیْرٌ ۚ ذَٰلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ…کلمه حجاب رو باید با کلمه پوشش و لباس جایگزین کرد تا درک بهتری پیدا کنیم ان شاالله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    رابعه گفته:
    مدت عضویت: 1241 روز

    سلام به بهترین استاد دنیا

    ممنونم از اینکه همیشه با صحبت های بینظیرتون به ما راهنمایی و کمک میکنید

    بله واقعا الان موقعیت شغلی خیلی خیلی زیاد شده چون جهان پر از فراوانی و برکته اما ما فقط اون چیزی رو دیدیم گه از اول بهمون گفتن

    مثلا گفتن کارمندی معلمی پزشکی

    و اینجور یذهن مارو قفل کردن

    برنامه دادن به ذهن ما

    اما این خودش گناهه

    واقعا پول درآوردن در لذت بردنه و باید بریم ذنبال علاقه و عشقمون

    منم خدارو شکر در مسیری که دوسش دارم قرار گرفتم .

    شغل های جدید که تا قبلا شناخته شده نبودن و امروزه پولساز شدن:

    آنلاین شاپ ها

    تولید محتوا در هر زمینه ای و فروش به شکل اینترنتی

    تبلیغات در پیج های فعال و پربازدید

    اپلیکیشن های موبایل

    تدریس آنلاین

    مشاوره تخصصی آنلاین

    ماساژ و پاکسازی

    صنایع دستی و هنری

    و من خودم اگر رها باشم و بخوام بدون حقوق کار کنم واقعا دوسدارم سخنران بشم .چون قدرت صحبت کردن خوبی دارم .

    ممنووووووووووووووووووووووونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: