معرفی «تمرین ستاره قطبی | دوره 12 قدم» - صفحه 12

296 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدامین روشی گفته:
    مدت عضویت: 2166 روز

    سلام بر استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

    سلام بر همه دوستانم در مسیر زیبا

    ستاره قطبی یا همون جهت دادن فرکانس ها و ناخودآگاه خودمون به سمت چیزی که میخاییم و چیزی که حالمون رو خوب میکنه و رفتن به مسیر زیبایی حال خوب و نهایتا لذت بردن از این دنیا

    یکی از چیزیایی که به نظر من خیلی مهمه نوع انجام دادن این تمرینه و اینکه زمانی که یک خواسته رو اول روزمون داریم باید اون رو دقیقا از صمیم قلب حسش کنیم خودمون قشنگ در اون شرایط قرار بدیم و میبینم که حتی زمان انجام دادن این تمرین چقدر حالمون عالی و فوق العاده میشه

    و یکی از چیزایی که قابل اهمیته آخر شب یا قبل خواب ماست که خیلی مهمه با چه حالی میخابیم چون دقیقا فردا صبح با همون حس و حال قبل خواب از خواب بیدار میشم

    پس هر چقدر حالمون موقع خواب بهتر باشه و عالی تر باشه فردا تمرینمون رو خیلی عالی تر انجام میدیم و این عالی بودن نتایج فوقالعاده ای رو برای ما رقم میزنه

    به عنوان کسی که چند ماه این تمرین رو انجام میدم میخام بگم که استمرار داشتن در این مسیر بسیار مهمه و در واقع خیلی کمک میکنه که ما

    یک سری مقاومت ها یک سری باورهای غلطی که داشتیم اون بتن محکمی که شکل گرفته کم کم خراب بشه و جای اون باورهای عالی بیاد تا ما رو دقیقا در شرایطی قرار بده که تنها ما خالق این زندگی هستیم و نه دولت نه کشور نه خانواده و هر کسه دیگه ای

    ستاره قطبی این حالیته که اولش ممکنه از اون چیزی که میخایی فقط پنج درصد هیچی یا خیلی کم باشه و این یک چیزه خیلی عادیه چون ذهن هنوز مقاومت های خودش رو داره هنوز اون علف های هرز هنوز زده نشدن و هنوز ناخودآگاه ما تنظیم با نکات مثبت و زیبایی ها نشده

    پس باید صبر کنیم از همون پنج درصد شکرگذاری کنیم و تو حال خوب بمونیم این حال خوب منظورم یک حال خوب فیک نیست بلکه واقعی و از صمیم قلبه به هر شکلی که شده چون تنها اینجوریه که شرایط بهتر حال خوب بیشتر سراغ ما میان و مارو به این مسیر عالیه میروسونه در واقع تکامل میخاد و باید تکاملش رو طی کنیم

    دوستان ستاره قطبی نیاز تکرار و تمرین داره و لازمه که اون رو خیلی بادقت و با جون دل انجام بدیم و هر چقدر این کار رو عالی تر انجام بدیم نتایج شرایط و موقعیت های عالی تری سراغ ما میان و زندگی رو به روز بهتر میشه و میبینیم که جهان خودش خیلی عالی و خیلی ساده تمام شرایط رو برای ما طوری میچینیه که این دنیا چیزی جز لذت سلامتی حال خوب ثروت و شرایط عالی برای نیست

    تشکر از خانوم شایسته عزیز بابت این فایل زیبا و استاد عزیزم بابت راهنمایی های فوق العاده در این مسیر لذت بخش

    و تشکر از تموم دوستان خودم بابت این دیدگاه های زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 3591 روز

    سلام استاد عزیز

    ممنون مریم بانو بایت توضیحات قشنگ تون درباره این تمرین

    امروز تصمیم داشتم برک‌یک دفتر قشنگ بگیرم و تمرین ستاره قطبی رو بنویسم ولی یه ندایی اومد که بهترین مکان برای نوشتن تمرین ستاره قطبی داخل سایت هست و باز دوباره به ندای درونم گوش دادم

    و از همین امروز می خوام بنویسم صبح و شب

    می‌خوام تعهد داشته باشم ، تصمیم گرفتم دوباره تمرکز بذارم روی خواسته هام ، تمرکز بذارم روی اهداف و در جهت آن اقدام مناسب کنم

    خدای قشنگ ازت ممنونم بابت اینکه در کنارم هستی و هر لحظه که از مسیر خارج میشم ،دوباره دستم میگیری و‌میاری تومسیر

    یک تمرین من در مورد ستاره قطبی این هست

    که خدایا ازت می‌خوام منو‌ببری تو اون مسیر راحت و زیبا با صدای آب و پرندگان و کمی هم شیب داره ، دستم بذارم تو جیبم و ازمسیر زیبا بگذرم و‌به تمام خواسته هایم برسم

    خدایا ازت می خوام درآمدم افزایش پیدا کنه

    خدایا ازت می‌خوام بهم جسارت بدی

    خدایا ازت می‌خوام بهم قدرت بدی

    خدایا ازت می‌خوام کلامم را تاثیر گذار کنی

    خدایا ازت می‌خوام ورودی مالی را به زندگی من افزایش دهی

    خدایا ازت می خوام حضورت را در زندگی ام حس کنم

    خدایا ازت می‌خوام قدرت تو در کارهایم بیشتر کنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      طیبه گفته:
      مدت عضویت: 3591 روز

      سلام

      اومدم تمرین ستاره قطبی در شب رو بنویسم

      یک خواسته من امروز اتفاق افتاد امروز مبلغ 95 میلیون تومان به کارتم واریز شد و چقدر خوشحال شدم و اشک شوق ریختم

      خدایا شکرت

      هر روز این تمرین رو انجام میدم و هر روز اتفاقات خوبی رخ میده و خیلی خوشحالم .و الان برای اسفند ماه چند تا خواسته دارم که از خدا می خوام برام رقم بخوره و می‌دونم که میشه .3 تا 1 هست که هر روز دارم بهش فکر میکنم و تصویر سازی میکنم که رخ داده

      دقیق الان نمی نویسم

      آخر اسفند میام و از نتیجه اش می نویسم

      خدایا شکرت

      خدایا شکرت

      خدایا شکرت

      ممنون از شما استاد عزیز و گرامی

      دوست تون دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 903 روز

    به نام خداوند مهربان و رزاق و سمیع و بصیر و بخشاینده و وهاب و روزی رسان و قدرتمند

    سلام و درود خداوند به استاد عزیزم و خانم شایسته زیبا که راهنمای ما در این سایته راهنمای ما در زندگیست راهنمای ما در مسائل ست الهی شکرت سپاسگزارتم ممنونم عزیزم

    این تمرین زیبا یه نوع ویه راهکار عالی برای بهتر کنترل کردن ذهن ست بهترین راه حل است برای جهت دهی آگاهانه به سمته خوبیها و فراوانیها و مثبتها و توجه کردن به خواسته هامون ست

    من از رمانی این تمرین رو شروع کردم دو سال میشه خیلی خیلی بهتر شدم در کنترل ذهن

    احساسم عالی شده آرامشم زباد شده‌ ایمانم به خداوند زیاد شده به اهدافم رسیدم کم و بیش

    ترمزهامو پیدا کردم کارهام راحت انجام میشه

    و خیالم راحت شده چون خودم دارم با باور و افکارم زندگیمو خلق میکنم

    شخصیتم تغییر کرده رفتارم عوض شده

    و دنیا دنیا زندگیم عوض شده چون باورهامو عوض کردم و این از این تمرین ستاره قطبیست

    ممنونتم استادم در پناه خداوند باشی عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 16 دی رو با عشق مینویسم

    امروز

    یک شنبه های خاص و دوست داشتنی که خدا بهم هدیه داده و من برای پیشرفتم در نقاشی با عشق این روز رو میرم تا تجریش که یاد بگیرم

    و مهارت کسب کنم

    وقتی صبح بیدار شدم و تمرین ستاره قطبیم رو نوشتم

    نوشته بودم که یه هدیه بزرگ میخوام

    یه بوم بزرگ هم میخوام

    میخوام به داداشم بوم رو بدم

    چون داداشم گفته بود اگر یه هفته بوم دادن ، بوم بزرگ بردار بیار من روش خطاطی کنم

    صبح وقتی رفتم کلاس وقتی خط عوض میکردم به سمت تجریش، قطار وایساده بود و هی آدما با پاشون نگه میداشتن که سوار بشن، در قطار باز بود خواستم سوار بشم

    هی گفتم تو هم بدو سوار شو

    اما یاد اون روزی افتادم که به یک باره راننده مترو به یکی از مسافرا گفت ،که خانم وقت بقیه رو نگیر با گرفتن پات جلوی در کارت درست نیست

    طبق درکی که اونروز داشتم و فهمیدم که وقتی در مدار سوار شدن به قطار باشم ، وقتی من میام ،همون لحظه قطار میاد و من در لحظه سوار میشم

    و یاد تک تک رورایی که اینجوری میشد میفتادم تا میرسیدم و وایمیستادم قطار یا بی آر تی و یت اتوبوس میومد

    حتی چند نفر مسافرم میگفتن تا تو اومدی ،اتوبوس اومد یا بی آر تی و …

    اینارو به یادم آوردم و گفتم

    نه اینکه بخوام عجله ای سوار بشم و یا بدوام که مثلا سریع تر برسم به تجریش

    مثل این میمونه که برای طی کردن مدار های بالاتر عجله کنم و به نتیجه نرسم

    درسته که این مثال شاید مثالی نباشه که با مدار بخوام مقایسه اش کنم

    اما من یاد گرفتم

    چند تا چیز رو

    1 اینکه عجله نکنم

    این موضوع صبر رو بهم یاد داد که نخوام با عجله به جایی که درمدارش نیستم برسم

    چون یاد گرفتم که همه چی آسون بدست میاد و همه چی خود به خود و راحت رخ میده

    نه اینکه بدویی و خودتو به قطاری برسونی که هی درش باز و بسته میشه و به خودت ارزش قائل نشی و این فرکانس رو ارسال کنی که بله طیبه

    به جهان هستی ارسال میکنی که من بی ارزشم

    وقتی ارزشی برای خودم و دیگران قائل نیستم نباید انتظار اینو داشته باشم که برای من ارزش بدن

    اینا همه برای من درس داشت

    من کل روز سعی میکنم حتی به ریز ترین چیزها هم توجه کنم

    از وقتی توجه کردم بیشتر خدا بهم درساشو یاد میده و سعی میکنم عمل کنم

    2 اینکه من وقتی در مدار دریافت باشم

    مثل همیشه بیشتر وقتا که میرم یهویی اتوبوس و بی آرتی و قطار مترو ،همین که من میرسم ایستگاه میرسن و من سوار میشم و میرم

    به همین راحتی .

    پس وقتی میبینم رسیدم و اتوبوس رفت

    تقلا نکنم

    چون درمدار اون لحظه نبودم و باید درمدارش باشم

    و باید آرامشمو حفظ کنم و از مسیرم لذت ببرم تا قطار یا اتوبوس بعدی برسه

    حتی شده یه بی آرتی اومده اما جمعیت زیاد داشته ،من سوار نشدم یه وقتایی کفتم بعدی حتما خالی میاد

    واییادم و یکی دو دقیقه دیگه یه اتوبوس اومده خالی بوده و من راحت سوار اتوبوس شدم

    خیلی حس خوبیه وقتی خدا اینجوری درسارو یادم میده

    بعد من سوار نشدم ، هم برای خودم ارزش قائل شدم

    هم برای تمام انسان هایی که به مقصدی قصد حرکت داشتن

    به جلسه دو عزت نفس گوش میدادم

    بعد که قطار اومد داشتم فکر میکردم و دستمم پر بود و میخواستم بشینم رو صندلی

    اما وقتی در باز شد مثل همیشه واینستادم که آدما پیاده بشن و بعد من سوار بشم

    چون چشمم افتاد به یه جای خالی صندلی سریع رفتم داخل

    نباید این کارو میکردم ،اما به اشتباهم پی بردم و گفتم اشکالی نداره این بار شد اما سعی کن سری بعد درست عمل کنی

    حتی اگر ایستادی ،اینجوری سوار نشو

    درست عمل کن

    و سعی کردم خودمو همونجور که هستم دوست داشته باشم و میدونستم با این کار به خودم ظلم کردم ،اما از خدا خواستم کمکم کنه که راه درست رو انتخاب کنم

    وقتی رسیدم تجریش و رفتم سر ورکشاپ

    دیدم چند تا سماور بزرگ گذاشتن و چشمم افتاد به میز

    وای من از ذوق داشتم فقط میگفتم خدایا شکرت

    من اینو تو تمرین ستاره قطبیم نوشتم

    من نوشتم که بوم بزرگ میخوام

    وقتی که رفتم سه پایه بردارم چون دیروز استادم گفته بود رنگ روغن کار کنم

    وسایلامو با خودم برده بودم

    درسته سنگین میشد اما لذت بخشه یادگیری و پیشرفت

    برای دوستم و خودم جا گرفتم و با هم شروع کردیم ، یهویی دیدم یکی از استادا اومد گفت سه پایه منو برداشتین ؟؟

    و من گفتم از استادم گرفتم که گفت اسم من روش هست و برای من هست و هنرجو دارم اگه میشه برگردونین

    منم بردم برگردونم دیدم کسی نداشت ،یه استاد بود کنارم کار میکرد بهم گفت یه سه پایه دارم

    باهم رفتیم و از گالریش برداریم دیدم سه پایه دکوریشو که یه تابلو بزرگ بود برداشت و گفت ببر

    خیلی حس خوبی داشتم خدا همه جوره هوامو داشت

    وقتی رفتم بوم بزرگمو خواستم بردارم تا به استادم بدم نگه داره وقتی برگشتم باخودم ببرم خونه

    اما نگهبان سالن نذاشت گفت نمیتونین با خودتون ببرین بیرون

    وقتی برگشتم سالن یه حس گناهی داشتم میگفتم این کارات یعنی چی طیبه و حس دزدی کردن اومد سراغم

    بارها گفتم نه من دزد نیستم

    بعدشم اینجا یه استاد هست که ،دو هفته پیش گفت میتونی ببری بومت رو

    و من بردم

    پس هیچ گناهی نداره

    بعد هی می گفتم من حس میکنم انگار دزدی کردم باید از صاحب اصلیش اجازه بگیرم

    به خدا گفتم خودت کمکم کن من برم مدیریت پاساژ و بگم که من دو بار بوم برداشتم و الانم میخواستم بردارم نگهبان گفت برندار

    تو دلم تا غروب این افکار رو داشتم

    و گفتم نه من بعد ورکشاپ میرم به مدیریت پاساژ میگم که من بوم برداشتم که کارم درست باشه

    وای یعنی انقدر خدا دقیق میچینه؟؟؟؟؟؟

    من که اینو گفتم یکم بعدش یه آقایی اومد و همه بهش سلام میدادن و بلند میشدن ،وقتی به کار من رسید و سلام دادم و رفتن

    از استادی پرسیدم که ایشون کی بودن

    که گفت صاحب پاساژ هستن

    اونموقع یه جرقه اومد به ذهنم

    سریع حرفم یادم اومد

    گفتم وای خدای من ،چند دقیقه پیش گفتم برم مدیریت پاساژ

    مدیریت که هیچی

    خدا صاحب پاساژ رو آورد اینجا تا من به خود صاحب اصلیش بگم که هزینه این بوما رو میده

    که در اصل خود خدا صاحب همه ایناست وگرنه همه اینا هیچ کاره ان

    خدا بخواد بچینه چقدر با شکوه میچینه

    از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم

    در عجب بودم

    چون هیچ وقت ندیده بودم صاحب پاساژ بیاد ورکشاپ

    انقدر خوشحال بودم

    یه حسی بهم میگفت که آره الان وقتشه

    الان برو بهش بگو

    دیدم تنها وایساده رفتم بهش گفتم میتونم چند دقیقه وقتتونو بگیرم

    اولش که گفتم من میتونم بوم بردارم ،من هنرجوام و دارم یاد میگیرم ،قلبم تند تند زد و باز حس دزدی کردنه اومد سراغم و ترسیدم وقتی داشتم صحبت میکردم

    بعد قشنگ گوش داد به حرفم و گفت بریم کارتو ببینیم ، من یه قوری و لیوان کشیده بودم

    گفت که کار هفته پیشت رو ببینم و کارمو که نشون دادم یه گلدون گل بود

    همین که دید گفت من میسپرم به بچه ها که شما بوم رو برداری و ببری

    وقتی رفت انقدر خوشحال بودم و میگفتم ببین خدا چیکار کرد

    به هموار ترین شکل حتی من نرفتم مدیریت

    صاحب اصلیشو آورد اینجا

    که در اصل صاحب اصلی خودشه که به شکل های مختلف به من عطا میکنه فراوانیش رو

    وقتی داشتم کار میکردم روی قوری یه عکس شاه بود شاه نمیدونم کدوم زمان بود

    من چون نمیدیدم از دور یه عکس کشیدم و چشم و ابرو شبیه بچه ها کشیدم انقدر خندیدم

    به دوستم نشون دادم اونم خندید و چند تا استاد هم خندیدن

    خیلی حس خوبی داشتم بایه طرح کوچیک همه مون داشتیم میخندیدیم و به قدری دلم شاد بود که حس خوبی داشتم

    وقتی ورکشاپ تموم شد و برگشتم کارمو به استادم نشون دادم استاد رنگ روغن و طراحی هم برای اون یه تیکه که کار کردم و برای خنده نگهش داشتم خندیدن

    اما در کل طراحی کارم رو درست انجام داده بودم

    خیلی حس خوبی داشتم بوم رو برداشتم و تو راه گفتم هدیه میدم به داداشم

    چون داداشم گفته بود یه بار بوم برای من بگیر

    وقتی رسیدم مترو

    18:7

    میرفتم پایین مترو گفتم خدایا نشونه بده که قلبمو آروم کنی و دلم آروم بشه

    درسته که حالم خوبه

    اما دلم میخواد حالمو بهتر تر کنی

    نمیدونم چی ؟

    خودت بگو

    یهویی دیدم پایین دیوارای کنار پله ها نوشته

    حس خوبی که میماند

    وقتی پایین اومدم نوشته بود گیفت ،هدیه

    گرفتم منظورش چیه از هدیه

    اما یه حسی بهم میگفت باید از چیزایی که هنوز نتونستی بگذری رها بشی طیبه

    اما خودمو به اون راه زدم ،میدونستم دارم مقاومت میکنم و ترس داشتم از برداشتن اون قدم

    و توجه نکردم و رد شدم

    انقدر حس خوبی داشتم تو مترو

    خدایا شکرت

    بعد توجه کردم وگفتم نشونه

    بعد که رسیدم سمت نماز خونه مترو تجریش رفتم نمازمو بخونم گفتم خدا من وضو ندارم به جاش تیمم میکنم اشکالی که نداره

    میخوام باهات صحبت کنم

    سعی کردم با توجه نمازمو بخونم و بعد که اومدم خیلی حالم عالی بود و به فایل جلسه 3 دوره عشق و مودت گوش میدادم

    از پله برقی سمت جلو قطار رفتم که سوار قطار به سمت کهریزک بشم

    پله برقی میومد پایین سرمو بالا بردم و عمیقا خندیدم

    و به خدا فکر میکردم که از بین شبکه هاش دیدم روی سقف دیوار داخل شبکه ها نوشته

    فقط خدا

    وای خیلی خوب بود

    این همه میومدم مترو تو این سال ها اصلا نگاه نکرده بودم به داخل اون شبکه ها نگاه کنم

    جاهای دیگه تو متروهای دیگه نگاه میکردما اما اینجا رو نگاه نکرده بودم

    چه نشونه قشنگی بود

    خیلی ذوق کردم مثل دیوونه ها داشتم میخندی

    فقط خدا

    این نشونه ای هم بود که مربوط میشد به همون تبلیغ مترو که گیفت نوشته بود

    که حس کردم خدا بهم گفت فقط خدا و بس

    باید بگذری از اون چیزی که بهت فهموندم

    19:23 بود رسیدم ایستگاه بی آر تی

    تو بی آر تی بودم انقدر خوشحال بودم به خاطر بوم بزرگی که خدا بهم هدیه داده

    هی میگفتم شکرت

    چشمامو بستم و گفتم تو هیچی نیستیا طیبه

    این یادت باشه که ضعیف و ناتوانی و خداست که همه هست

    و قدرت مند ترین ربّ

    یهویی این بیت به زبونم جاری شد

    همه هست آرزویم که تو باشی همه ام

    با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

    خیلی خوشحال بودم به خدا گفتم کمکم کن

    شب یه پیامی از دوستان برای من اومد که تاکید بود بر اینکه طیبه رو باورات کار کن

    دیگه کم کاری نکن

    به سرعت پیش برو

    همه چی باوره

    من وقتی پیام رو دریافت کردم رفتم سایت و گفتم خدا واقعا هیچی نمیدونم تو به من یاد بده

    که عمل کنم

    همین که نشونه ام اومد قانون آفرینش بخش 6 تقسیم کار با خداوند بود

    وقتی اینو دیدم به وضوح خدا داشت میگفت که طیبه مگه من بهت نگفتم روی باورات تمرکزی کار کن چرا به فکر خواسته هات هستی دوباره

    یا اینکه میخوای یه چیز جدید بدونی

    همه چی باوره

    همه چی باوره

    تا باوراتو قوی نکنی در همه جنبه ها

    من نمیتونم کار خاصی برات انجام بدم

    مگه بهت وعده ندادم و نگفتم باورات قوی بشه رخ میده

    پس سرعت بده به تمرکزت

    چرا بازم داری دور خودت میچرخی

    تو باید رها بشی و بشینی تمرکزی روی باورا و روی کارای خودت برای پیشرفت خودت توجه کنی

    این همه بهت گفتم چرا نمیگیری

    میدونم دارم میبینم تلاشت رو داری با حال خوب ادامه میدی اما این کافی نیست تو باید تمرکز 100 در 100 گذاشتن روی موضوعی که داری در لحظه انجامش میدی رو یاد بگیری

    تمرین کن

    امید داشته باش

    من کمکت میکنم مثل همیشه

    وقتی رسیدم خونه با خنده بوم رو به داداشم دادم

    گفتم این بوم رو برای تو گرفتم

    خیلی خوشحال بودم

    همیشه وقتی میخواستم یه چیزی رو ببخشم میگفتم خودم استفاده اش کنم

    که این بار حس فوق العاده ای داشتم و با عشق بوم رو به داداشم دادم

    امروز خیلی خیلی روز خاص و خوبی بود و من بی نهایت لذت بردم از مهربونیا و توجه های خدا

    خدای من سپاسگزارم

    و برای تک تکتون و استاد عباس منش عزیز و مریم جان و همکارانتون بی نهایت شادی و سلامتی و آرامش و عشق و ثروت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      حسین شجاعی گفته:
      مدت عضویت: 2494 روز

      درود بر شما طیبه خانم

      امیدوارم که همیشه شاد و تندرست باشید

      کامنت شما تو احوال امروز من یک درس بزرگ بهم داد

      یا بهتر بگم یک گوشزد جدی برای من بود که تو اینهمه فایل دنبال چی میگردی

      و خداوند یک لحظه به من گوشزد کرد که چند روز پیش تو قدم اول روانشناسی ثروت ما بهت گفتیم که فقط روی باورهات کار کن

      یعنی فقط متمرکز بر روی اصل باش و بدنبال موضوع جدیدی نباش

      ممنونم از خداوند بابت هدایت های هر لحظه اش

      ممنونم از شما بابت نوشتن این تجربه زیبا و جذاب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما‌

    رد پای روز 12 آذر رو با عشق مینویسم

    امروز از صبح که بیدار شدم فرصت نشد تمرین رنگ روغنم رو انجام بدم

    و تصمیم گرفتم برم بازار و وسایلی که نیاز داشتم رو بخرم و بیارم گردنبند انار درست کنم تا برای فردا ببرم تو جشنواره انار بفروشم

    حاضر شدم و حدود ساعت 2 رفتم

    مادرم هم رفت دوشنبه بازار محله مون تا خرید کنه

    وقتی رفتم تنهایی خیلی حس خوبی داشتم ، همین که رسیدم بازار ،انقدر جمعیت زیاد بود که فقط به زبونم جاری شد فراوانی ثروت و نعمت

    تو جیب تمام انسان ها پول فراوانه و وسیله های بازار در همه جا بی نهایته و چقدر فراوانی جنس های مختلف بود

    از لباس گرفته تا لوازم آرایشی و لوازم تحریر و خوراکی و ….

    همه چیز بی نهایت فراوان بود

    و به خودم گفتم ببین طیبه همه چی فراوانه و بازهم تولید میشه

    وقتی اول رفتم کوچه مروی که از پاساژای اونجا خرید کنم

    برای مادرم تق تقی میگرفتم برای خودمم زنجیر استیل و انار خریدم تا گردنبند درست کنم

    وقتی رفتم داخل مغازه ای که سری قبل با مادرم انار خریدیم بلند سلام کردم و خوایتم انار بردارم دیدم دونه های انارشو نوشته 4 هزار تمن

    تو دلم میگفتم چه خبره از 1800 شد 4 هزار تمن

    و به خیال خودم 20 تا برداشتم گفتم 80 هزار تمن میشه و یکی یکی هرچی برمیداشتم حساب میکردم تو ذهنم که چقدر میشه

    موقع برداشتن انارا ،مشتری تو مغازه بود و هی تخفیف میخواستن ،فروشنده هم گفت باشه

    بعد من بدون اینکه بگم تخفیف بدین ،دیدم یکی از فروشنده هاش گفت به آقایی که حساب میکرد ،کمتر بزن براش

    تعجب کردم

    تو دلم گفتم خدایا شکرت که بدون اینکه حرفی از تخفیف بگم خودش مبلغی رو کم کرد

    بعد که رفتم و بازم برگشتم از همون مغازه خرید کنم ، داشتم دوباره انار برمیداشتم یه مشتری اومد و سلام داد

    منم سلامشو جواب دادم

    دیدم فروشنده مغازه گفت که ببین جواب سلام رو داد

    و بعد که خواستم حساب کنم یهویی دوباره برگشت گفت به همکارش انارارو 1300 براش حساب کن

    یه سری آدما هستن که وقتی میان مغازه آدم دلش میخواد تخفیف بده بهشون

    به دل میشینن

    داشتم تعجب میکردم

    من هیچ کاری نکردم فقط بلند سلام دادم و همین

    همه اش کار خدا بود ،چی داشتم میدیدم

    این روزا همه به طرز شگفت انگیزی احترام میذارن بهم

    خداروبی نهایت سپاسگزاری میکنم

    وقتی دتشتم انار برمیداشتم چشمم افتاد به یه قلب مات نیمه شفاف ،که سارای عزیز که از سایت عباس منش اومده بود جمعه بازار و برای من هدیه آورده بود که جریانشو تو رد پای روزم نوشتم ، که نور زرد طلایی داشت

    وقتی دیدم نور آبی داره ، تودلم گفتم چقدر خدا خوب میچینه

    یادمه من گفتم چرا آبی هدیه ندادی که الان با دیدن رنگ آبی متوجه شدم‌چرا آبی نبود

    چون من دویت داشتم آبی کم رنگ باشه، ولی تمام نورای آبی درون قلبا تیره بود

    و خدا اونروز خودش برای من از نورش هدیه داد

    بعد من رفتم قسمت لوازم تحریریا و از همه میپرسیدم که پوشه برای کاغذ آ3 دارین و هیچ جا نبود و همه آ4 رو داشتن

    به یه مغازه که رسیدم حسم میگفت از اینجا بپرس ولی منطق و ذهنم میگفت اینجا که کاغذ فروشبه و تو مغازه اش همه اش کاغذه نپرس ، اینم میگه نداره

    و رد شدم و رفتم و وقتی دوباره برگشتم انگار یه اراده قوی تر منو متوقف کرد و گفتم بذار بپرسم ضرری که نداره

    وقتی پرسیدم گفت دارم و یدونه که آورد قیمتش مناسب بود و 5 تا پوشه دکمه دار شفاف سفید خریدم

    خیلی خوشحال بودم و بغلشون کردم و خدارو شکر کردم چون من هر هفته میرفتم ورکشاپ‌رایگان ورقای آ3 که به تخته شاسیم وصل میشد ،تو مترو خراب میشدن و این باعث شد که دنبال پوشه باشم

    خودش یه تضادی بود که سبب درخواست من شد

    وقتی خواستم به فروشنده کارتمو بدم دو دستی و با احترام بهش دادم وقتی کارتمو کشید و خواست تحویل بده دقیقا همون کاری رو کرد که من کردم

    دو دستی کارت رو با احترام داد و من گفتم پر برکت باشین

    و با احترام سپاسگزاری کرد

    وای خدای من ،این روزا چقدر احترام میبینم

    چقدر همه چیز آینه هست

    یادمه استاد میگفتن که برو روبه روی آینه وایسا ، بخندی ،میخنده ، اخم کنی اخم میکنه و هر کاری بکنی نه بیشتر و نه کمتر ،به همون اندازه که خندیدی بهت میخنده

    پس یان درس یادم میمونه و یادم بود

    وقتی تلاش میکنم تا رفتارم رو اصلاح کنم ، به همون اندازه صالاح میشه که خودم دارم قدم برمیدارم

    خیلی لذت بخش بود و کل راه رو داشتم‌ کیف میکردم

    وقتی دوباره برگشتم کوچه مروی و رفتم تا مغازه هارو ببینم و برای مادرم خرید کنم

    رفتم به یه مغازه قیمت بگیرم

    دیدم‌یه پسر ، یه گردنبند دستشه و پرسید این درخت چنده قیمتش

    و ادامه داد که درخت نماد چیه ؟؟

    فروشنده خندید گفت نماد سبزینگی و زندگی

    مشتری گفت ،نه این نماد شیطان پرستیه

    اینو که گفت خندیدم ،خندم برای این بود که چه روزایی داشتم که منم همچین فکرایی داشتم

    و میخواستم از مغازه بیام‌بیرون که فروشنده گفت خانم میشه شما ببینین گردنبندو

    نظر شما چیه درموردش

    آیا نماد شیطان پرستیه ؟؟؟؟

    خندیدم و گفتم نه

    و به پسر گفتم هرچی که شما فکر کنی همونی ، آدما روش اسم گذاشتن و شما شنیدی و قبولش کردی

    وگرنه درخت رو که خدا خلق کرده ،نماد زندگی و خداست که خلقش کرده

    و اینو گفتم و گفتم هرچی که شما بهش معنا بدی همون میشه برای شما و روی شما اثر میذاره و لبخند زدم و اومدم بیرون

    درخت روی گردنبند از درختایی بود که ریشه های زیادی داشت‌و شاخه های زیادی هم داشت و پر ریشه و شاخه بود

    خیلی زیبا بودن

    وقتی خریدامو انجام دادم برگشتم خونه ،نزدیک خونه مون یه لحظه از دلم تن ماهی گذشت

    گفتم کاش تن ماهی میگرفتیم‌میخوردیم

    و قتی رسیدم‌به خونه دیدم مادرم ماهی خریده

    چشمام پر اشک‌ شد

    گفتم مامان تو ماهی خریدی ؟؟؟

    گفت آره چطور مگه

    خندیدم و گفتم همین چند دقیقه پیش از دلم گذشت و گفتم‌کاش ماهی میخوردیم البته تن ماهی گفتم ولی ماهی واقعی خریدی

    همین‌که گفتم شد

    این یعنی چی

    یعنی تمرین ستاره قطبی که هر روز دارم مینویسم جواب میده

    یعنی منم که دارم خلق میکنم

    پس با عشق ادامه میدم این مسیر لذت بخش رو

    خدایا شکرت

    امروز از بازار ورق طلا و چسبشم خریدم

    از بازار قیمت قاب عکس رو گرفتم و به مغازه های طلا فروشی نگاه کردم تا ببینم روی دیوارای مغازه شون چه مدل قاب عکسایی زدن ،تا منم طبق سلیقه هاشون قابم رو انتخاب کنم و فهمیدم که قابای دور طلایی رو بیشتر استفاده کردن

    و ایده خدا که به من نشون داد که دور برگا رو با ورق طلا کار کنم ،تازه فهمیدم چرا گفت ورق طلا

    که برای مغازه های طلا فروشی هماهنگی داشته باشه

    هرچقدر بیشتر قدم برمیدارم خدا تصویر قدم بعدی رو برای نقاشی بهم میده و عین چراغی برام روشن میشه

    خدایا شکرت

    وقتی برگشتم خونه تا آخر شب کل گوشواره و گردنبندارو درست کردم تا برای فردا بریم جشنواره انار پارک آب و آتش ،پل طبیعت

    خدا دوباره امروز منو هدایت کرد به نشانه ها

    سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 134 – صفحه 18

    تو این قسمت استاد درختایی رو نشون داد که دقیقا عین اون گردنبند درختی بود که من امروز تو بازار دست یه مشتری دیدم

    جالبه

    من گردنبند اون درخت رو دیدم و بعد هدایت شدم به سفر به دور آمریکا تا خود درختا رو ببینم

    اینا همه نشونه هستن برای من که میتونم و لایق اینم که در واقعیت هم ببینم این درخت هارو و لذت ببرم از عظمت و بزرگی خدا

    خدایا شکرت

    بی نهایت ازت سپاسگزارم

    برای تک تک خانواده صمیمی عباس منش بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      Amin Iloon گفته:
      مدت عضویت: 892 روز

      سلام به طیبه جان

      چقدر عالیه که با جزئیات این همه موارد رو نوشتی اون هم فقط در یک روز

      و چقدر جالبه که ما به جای کمال گرایی بریم سراغ لذت بردن از چیز های کوچیک – و بدونیم که موارد کوچک ریز باعث نتایج بزرگ میشه…

      به جای اینکه خودمون رو درگیر موارد بزرگ نتایج خارق العاده کنیم – به اتفاقات کوچیک و لذت بخش توجه کنم و ازش لذت ببریم و در واقع در لحظه زندگی کنیم.

      هر چه بیشتر پیش میرم میبینم که چقدر ذهنیتم بد برنامه ریزی شده بود – اینکه همیشه دنبال معجزات عجیب و غریب بودم درحالی که جزئیات هستند که به کلیات معنا میدن – جزئیات هستن که به چشم میان و باعث میشه کارمون متفاوت دیده بشه…

      چقدر خوبه که قدردان موارد کوچیک زندگیمون باشیم و انها را بی ارزش نپنداریم…

      مرسی بابت کامنت زیبایت و واقعا لذت بردم

      هدایت شدم به دوره دوازده قدم و انشالله به. ودی میخرم و استارتش رو میزنم – به امید نتایج مداوم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 903 روز

    به نام خدای مهربان و بزرگ و روزی دهنده ام خدایا امروز میخواهم انسانهای خوب رو ببینم شکرت سپاسگزارتم

    سلام استاد عزیزم سلام مریم مهربونم

    ستاره قطبی یه تمرین بسیار عالیست یه کنترل ذهنه موفقیست

    ستاره قطبی هر روز کمک میکنه تا بوسیله نوشتن هواسمون به خودمون باشه و هدف های کوچیک برای خودمون بذاریم ودر خواستهامون رو از خداوند بخواهیم درخواست‌های هایی که برای ذهنمون امکان پذیرباشه

    نه خیلی بالا بالا بپریم و شب هم بیایم به نوشته هامون نگاه کنیم و ببینیم اون خواستمون اجابت نشده و ناامید بشیم و دلسرد این اشتباهه

    مثلا من امروز میخواهم کنترل ذهن داشته باشم در طی روز حالا می‌خواهد اگه هر اتفاقی بیفته باید سر تعهدت باشی و ذهنتو کنترل کنی

    یا خدایا من امروز میخواهم فقط زیبایی ببینم و شکر گزاری کنم و وقتی اینا رو سعی میکنیم انجام بدهیم باعث میشه از حواشی دور باشیم و تا شب احساسمون خوب و عالی میمونه و اگر این کار رو هر رو روز صبح و شب انجام دهیم هم ذهن رو کنترلشو دسته خودت میگیری هم زندگیتو و چرخه زندگیت کم کم روان میشود

    وقتی شب میای قبل از خواب به اون خواسته هایی که نوشتی درصد میدی ایمانت بالا میره آرامش درونت میاد و روز دیگه مشتاق تر درخواستهاتو از خدا میخوای

    من الان چهار تا دفتر پر کردم اوایل یاد نداشتم چطوری بنویسم و چه درخواست‌های هایی داشته باشم

    اما یه سال میشه خییلی نتیجه گرفتم از این ستاره قطبی عالیه عالی

    استاد ممنونتم

    آرامشم زیاد شده

    شکر گزارتر شدم

    احساسه خوبی دارم

    ایمان و توکلم به خداوند بی نهایت شده به راحتی همه چیز رو از خودش میخوام و راحت به من میده

    هدفمند تر زندگی میکنم

    با انگیزه و شور و شوق روزمو شروع میکنم

    و شب با احساسه خوب میخوابم

    در همه موارد از خداوند هدایت میخوام و دستاشو برام میفرسته

    و ستاره قطبی باعث شده بیشتر روی خودم کار کنم و به عوامل بیرونی کاری ندارم و از بدنه جامعه جدا شدم

    خدایا شکرت سپاسگزارتم برای موندن در این سایت خدایا شکرت سپاسگزارتم برای وجود این دو فرشته نازنین در زندگیم

    خدایا شکرت سپاسگزارتم برای تمام داشته هایم

    خدایا شکرت سپاسگزارتم برای دوستان مهربانم

    شاد و سلامت و سعادتمند و ثروتمند باشین یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    سارا شکری امیدوار گفته:
    مدت عضویت: 846 روز

    به نام خدای دانا و توانا ی هدایتگرم به سمت خواسته هام

    موضوع: معرفی تمرین ستاره قطبی

    همانطور که در گذشته مردم وقتی در بیابان یا دریا گم میشدن، از طریق ستاره قطبی راهشونو پیدا میکردن، ما هم با استفاده از تمرین ستاره قطبی میتونیم مسیر زندگی دلخواهمون رو با این تمرین مشخص کنیم و خلقش کنیم

    این تمرین دو بخش صبحگاهی و شبگاهی داره

    من هنوز دوره دوازده قدم رو تهیه نکردم ولی برداشت و شیوه ی اجرای خودمو اینجا مینویسم برای دوستان برای روشنتر شدن موضوع

    هر صبح، به محض اینکه چشماتون رو باز کردین، قبل از برخواستن از جای گرم و نرم، از خودم میپرسم دوست دارم امروز، چه اتفاقات خوبی رو تجربه کنم، توی ذهنم مرورشون میکنم

    مثلا میگم خدایا کمکم کن امروز نونوایی خلوت باشه تا راحت و اسون نون تازه بگیرم

    یا خدایا کمکم کن تا امروز غذای خوشمزه و عالی مثلا پیتزا درست کنم

    یا شب بریم یه جای سرسبز و به همممون خوش بگذره

    اینا رو همش در ذهنم مرور میکنم،

    یا حتی میتونم، اتفاقات خوب دیروز، که دیروز برام رخ داد، مجدد یاداوریشون کنم و توی ذهنم از خداوند تشکر کنم

    مثلا خدایا شکرت که دیروز خیلی راحت و اسون رانندگی کردم و رفتم جایی که میخواستم برم

    یا خدایا شکرت که دیروز سیبهای خوشمزه رو روزی مون دادی از طریق همسرم مثلا

    بعد پا میشم از جام و سر رومو میشورم و در اولین فرصت اینا رو مکتوب میکنم، کم و زیادش خیلی مهم نیست، مهم احساس خوبیه که از نوشتن بهتون دست میده و در طول روز هم میتونم به لیست به درخواستهام و سپاسگزاریهام اضافه کنم

    شب هم تیک باید بزنیم اونایی رو که خلق کردیم در طول روز (من بیشتر اوقات تیک زدن یادم میره، میمونه برای روز بعدش یا کلا این قسمت بیخیال میشم) و قبل خواب مرور اتفاقات خوبی و خواسته هایی که خلقشون کردیم و برامون رخ داده ( این قسمتشو انجام میدم خوب،)که بارها شده در حین انجام دادن و مرور کردن اتفاقات خوب اون روزم خوابم ببره و خوابهای خوبی هم دیدم

    پس کلا اینجوریه که صبح با تمرکز روی خواسته هامون شروع کنیم روزمون رو و شب با سپاسگزاری از خلق اگاهانه خواسته هامون، پایان میبریم روزمون رو

    خدایا شکرت که کمکم کردی بخونم و یاد بگیرم

    خدایا شکرت که کمکم کردی بنویسم آگاهی های دریافتی مو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    amene nasiri گفته:
    مدت عضویت: 3901 روز

    سلام به استاد نازنینم مریم جان مهربان و شیرین وخانواده عزیزم

    امروز هفتم مهر 1403

    یه قولی به خودم دادم که تمرین ستاره قطبی رو به مدت سی روز انجام بدم و هر روز از نتایج و آگاهیهام کامنت بذارم تا ردپایی برای خودم باشه و البته یه هدف خیلی خیلی مهم دارم که میخوام در نهایت تو این مدت سی روز به اون برسم به امید و یاری ربم️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1475 روز

    به نام الله هدایتگر

    سلام دوستان خوبم

    فایل نشانه من ازطرف الله مهربان

    من باوردارم که تمام اتفاقات زندگی من به خاطرافکاروباورهاوفرکانس هایی هست که به جهان هستی ارسال میکنم

    تمرین ستاره قطبی جهت دهی اگاهانه به کانون توجه هست وباعث میشه که بیشتربه خواسته هامون برسیم وتوجه کنیم واحساسمون روخوب نگه داریم

    همین صبح دیروزچندموردازمواردی که نوشتم تیک خوردوانجام شدومن خداروشکرکردم که خالق زندگی خودم هستم

    خیلی هابیماری های ناعلاج داشتندوباانجام این تمرین خوب شدند

    این تمرین معجزه میکنه چون خداونداسمان هاوزمین رومسخرماکرده وقدرت روبه دست ماداده که هرجوربخوایم بتونیم زندگی کنیم

    وَسَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَیْنِ ۖ وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ

    ـــــــــــــــ

    «مسخّر نمودن ماه و خورشید»

    و برای شما خورشید و ماه را که در حرکتند، مسخّر کرد و برای شما شب و روز را مسخّر فرمود.

    (سوره ابراهیم، آیه 33)

    شادوموفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    کیانا مغوئی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 389 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    این اولین باره که روی سایت کامنت میزارم

    واقعا بابت توضیحات این جلسه تون خانم شایسته سپاس گذارم و ممنونم

    من از دیروز که این فایل رو گوش دادم و امروز و دیشب عمل کردم واقعا تمرین ستاره قطبی یک تمرین فوق العاده است و معجزاتشو دارم تو زندگی ام میبینم یک قسمت که واقعا برای من الهام بخش بود: اون قسمت که نوشته شده بود که فقط منتظریم و شور و اشتیاق داریم که شب بشه و صبح بشه و اتفاقات روز بعدمون رو خلق کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: