پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 35

3059 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رسول طالع ماسوله گفته:
    مدت عضویت: 3896 روز

    با سلام و احترام خدمت همراهان عزیز و استاد گرامی

    روزگارتون بخیر و شادی و ثروت و سلامتی

    من راضیه عبرتی هستم که تا به امروز با آیدی همکارم از سایت خرید کردم.

    من برای کنترل ورودی ذهنم راهکارهایی دارم که برای من عالی جواب داده است:

    1٫ ترک محلی که ناخواسته در آن رخ میدهد .

    2٫ گوش دادن به فایلهای استاد یا عبارات تاکیدی ثروت در زمانی که صحبت از ناخواسته میشود .

    3٫ دوری از افرادی که چیزی برای یاد دادن به من ندارند و حذف آنها در بعضی از مواقع از زندگیم حتی اگر بدون آنها تنهای تنها بمانم. در این مواقع شاکر خدا هستم بابت مثلث قدرتمند خودم ، خدای مهربانم و استاد گرامیم (البته این موارد از جمله سپاسگزاری فانوس دریایی منم هست )

    4٫ من وقتی با مشکلی روبرو میشوم که به نظرم بزرگ می باشد با الهام از عبارت تاکیدی ” اکنون همه این مشکلات را به دست خدا می سپارم خودم قادر به حل آنها نیستم ” اون مشکل را درون ذهنم در صندوقچه ای میگذارم و درب صندقچه را محکم می بندم و سعی میکنم با توجه به ابعاد زیبای زندگیم و پیشرفت در سایر زمینه ها در فرکانس عالی باقی بمانم و بعد از مدتی متوجه میشم مشکل خود بخود حل شده است و کلی قربون صدقه خدای توانای خودم میرم .

    5٫ من با الهام از سوالات قدرتمند کننده ” آیا این موضوع یک سال دیگر اهمیت دارد ؟” و یا ” به این موضوع از چه زاویه ای نگاه کنم که حالم یک درجه بهتر شود ” سعی میکنم در فرکانس عالی باقی بمانم .

    6٫ من با الهام از جمله استاد ” هر اتفاقی بیافتد به نفع من است ” در موقع بروز اتفاقات به ظاهر بد اینقدر این جمله را تکرار میکنم که نفع خودمو پیدا کنم از اتفاق به ظاهر بد .

    7٫ من با الهام از جمله استاد ” با توجه به پرواز و آواز پرندگان حستونو خوب نگه دارد ” سعی میکنم در مواجهه با ناخواسته با بازی کردن با خواهرزاده ها و برادر زاده هام هم حس عالی پیدا کنم و هم به نوعی اعراض کنم.

    و من سعی میکنم هر روز با انجام موارد زیر خودمو در فرکانس عالی نگه دارم :

    1٫ فانوس دریایی : به محض بیداری و شب قبل از خواب

    2٫ دفتر سپاسگزاری: که باعث میشود تمرین فانوس دریایی من یک ساعت زمان ببرد هر روز صبح من حداقل روزی دو صفحه سپاسگزاری مینویسم( ” کتب علی الصیام ” می نویسم تا اتفاق بیافتد) و البته خدارو در رودر بایستی قرار میدهم و بابت چیزهایی که ندارم هم سپاسگزاری میکنم با حس خوب (یکی از مراحل دریافت )

    و البته استاد گفتند یک ساعت کار برای روی ذهن معادل 8 ساعت کار فیزیکی

    3٫ تمرین دسته چک جادویی : تا به الان خیلی از موارد 107 آرزوی برآورده شده خودمو که قابل خریداری بود ، ذهنی خریداری کرده ام .

    4٫ دوش صبحگاهی و تصور اینکه ناخواسته ها و افکار منفی روازی قبل همراه آب شسته میشود و میرود.

    5٫ مرور نکات و عبارات تاکیدی که از پیاده سازی بسته های ثروت 1و 2 و هدف و آفرینش در دفترهایم بدست آورده ام که اینقدر زیاد شده اند که مرور آنها تقریبا یک ساعت طول میکشد ( تا اینجا 16 ساعت کار فیزیکی)

    6٫ دیدن حداقل 3 کلیپ انگیزشی که حس فتح جهان بهم دست میده با دیدن آنها

    7٫ صحبت کردن در مورد خواسته ها با خودم و افراد هم فرکانس که اخیرا باعث جذب تخفیف 40% سایت شد که تونستم بسته عشق و مودت بخرم( آخه خیلی دلم میخواست که زودتر ازش استفاده کنم و تا تولد استاد که تخفیف میخوره صبر نکنم اینقدر گفتم جذبش کردم جالب اینکه کد تخفیف به آیدی شخصی خودم اومد .)

    8٫ ورزش و رقص و در حین آن تجسم خودم در مکانهای اهداف و بالیدن به وجود افتخار آفرین خودم.

    9٫ و البته پیاده سازی بسته ثروت 3 و عشق و مودت تا آخر بهمن 96 (بعدش باید برگردم به بازار کار )

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      سعید گفته:
      مدت عضویت: 3850 روز

      دوست عزیزم سلام

      گوش دادن به فایل های صوتی عبارت های تاکیدی بسیار به تغییر حساس و تغییر باورها کمک میکند

      به شما تبریک میگم که ثروت 3 را تهیه کردید . منم به امید خدا میخوام ثروت 3 و2 و عزت نفس و عشق و مودت را تهیه کنم

      من از ثروت 1 خیلی زیاد نتیجه گرفتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نرگس نجاری گفته:
      مدت عضویت: 2837 روز

      با سلام خدمت شما جناب طالع

      برای من تجارب شما عالی بود.

      و خوشحال شدم که با توجه به سابقه آشنایی شما با سایت استاد، محصولات رو تهیه کرده‌اید و استفاده میکنید.

      شما میزان امید مرا افزایش دادید،

      سپاسگزارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فرشته گفته:
      مدت عضویت: 2947 روز

      سلام راضیه عزیز

      ایده هاتون خیلی خوب بود و من استفاده کردم .منم همین روشها رو برای خوب نگه داشتن حسم استفاده میکنم و از ایده ی گذاشتن مشکل در صندوقچه ی ذهن خیلی خوشم اومد و به کار میگیرم.

      ممنون که تجربتونو در اختیار همه گذاشتین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    مائده ارامش گفته:
    مدت عضویت: 2770 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و تمام دوستان عزیزی که عضوی از این خانواده ی بزرگ و آگاه هستند.

    من بتازگی عضو سایت شدم،اما چند ماهی هست که همراه سایت هستم و همراه همسرم که عضو سایت هستن بیشتر فایلهای رایگان استاد را استفاده کردیم.کلی تغییرات ریز و درشت در زندگیمان رخ داده که اگه بخواهم بنویسم چندین صفحه میشن.از تغییر شغل همسرم و هدایتمان به شغلی راحتتر پر درآمد گرفته تا بهبود کامل بیماری همسرم.بهتر شدن روابط عاطفی زندگیمان و روابطمان با دوستان و اطرفیانمان وحتی تأثیر مثبت بر زندگی دیگران،برنده شدن همسرم در یک قرعه کشی چند میلیونی،تغییر مسیر درآمد خودم و کسب درآمد بیشتر از هنرها و قابلیت‌هایم و….اکنون زندگی ما با چند ماه پیش قابل مقایسه نیست.

    من به جرٱت میتوانم بگویم تنها راه تقویت باورهای من و همسرم ایمان بود.ما خدا را باور کردیم و او را یافتیم…

    وجودش را در تمام زندگیمان حس میکنیم.خداوندی که سراسر عشق هست.عشقی که در تمام کائنات وجود دارد. عشقی پر از آرامش…آرامشی که انتها ندارد… خداوندی که بی حساب روزی میدهد.از نعمت ثروت گرفته تا شادی و سلامتی… ما او را داریم پس نگران چه باشیم؟!ما با شکر گذاری و تقویت ایمانمان باورهای قوی برای خودمان به وجود آوردیم که دست شیطان و تأثیرش را از زندگیمان کوتاه کنیم.با ورود استاد و کلیدهایی طلایی اش تلویزیون و اخبار و افکار منفی از زندگیمان رخت بربست و زندگیمان سراسر امید و ایمان و شادی شد.هر دوی ما برای خود دفترهایی تهیه کردیم و نعماتی که داریم مینویسم و شکر گذاری میکنیم. هدفهای آینده ما مشخص و واضح اند،آنها را نوشته ایم و هر روز با تجسم و صحبت راجع اتفاقات زیبای آینده،زندگیمان را پر از انرژی های مثبت میکنیم.ما معتقدیم به اندازه ی باورمان به قدرت بی انتهای خداوند از دریای رحمتش بهره مند خواهیم شد و در لحظه شاد زندگی میکنیم. نه ناراحت از اشتباهات دیروز و نگران اتفاقات فردایمان.حسمان رو خوب نگه میداریم و حتما برای ما خداوند بهترینها را رقم خواهد زد.

    برای شما دوستان همراه و خاصم و استاد عزیزم از درگاه ربوبیت بهترینها را آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    شادی آرامش گفته:
    مدت عضویت: 3192 روز

    سلام به شما که به لذت بخش ترین و راحت ترین راه رسیدن به سعادت دنیا و آخرت هدایت شده اید.

    من قبلا نظرم را درباره راههای کنترل ورودی های ذهن در اینجا بیان کرده ام. اما در این یک سال و اندی که عضو این خانواده شده ام، به تجربیاتی دست یافتم که فکر کردم شاید به شما نیز کمک کند. چون خودم وقتی در ابتدای راه بودم، از دنیایی که واردش شده بودم، هیجان زده، و در عین حال بهت زده و حیران بودم. خیلی چیزها را نمی فهمیدم. استاد در خیلی از فایل ها می گفتند روی باورهایتان کار کنید، نمی فهمیدم منظورشان چیست. یا وقتی در قسمت نظرات می دیدم دوستان می گفتند من هر روز می نویسم و روی باورهایم کار می کنم، از خودم می پرسیدم: “خدایا اینا چی میگن؟ چی می نویسن؟ یعنی باید چیکار کنم؟” آرزو می کردم یکی از دوستان بگوید از صبح که بیدار می شود تا شب که می خوابد دقیقا در رابطه با آموزه های استاد چه می کند. به لطف خدای مهربانم، آرام آرام در مسیر (بهتر است بگویم مدار) درست قرار گرفتم.

    پس دوستانی که شاید مانند آن روزهای من سرگردان باشید، تردید نکنید که این نظرات با ارزشتر از هر گنجینه ای است و شما را به سرمنزل سعادت می رساند. ببینید چقدر استاد کار ما را راحت کرده اند. از خداوند مهربانم و استاد بی نظیرم به خاطر چنین ایده فوق العاده ای برای طرح این سوال درباره کنترل ورودی های ذهن و ایجاد آرامش پایدار سپاسگزارم.

    —دوستان خوبم، چیزی که در نظر قبلی ام فراموش کردم بنویسم، این بود که بزرگترین باوری که در من آرامش عمیق و پایدار ایجاد می کند، این است که خدای مهربانم همیشه با من است و مرا به درست ترین مسیر هدایت می کند. من در تمام طول شبانه روز (منظورم زمان هایی است که کار فکری انجام نمی دهم، مثلا در طول راه، یا زمانی که کارهای فیزیکی انجام می دهم، و کوتاهترین زمان های فراغت) مدام این جمله را با خودم تکرار می کنم. فکر می کنم این باور، “خدای باورهاست” و همه باورهای قدرتمندکننده را در بر می گیرد. چون وقتی چنین باوری داری، همه نگرانی ها از بین می رود. نگرانی از آینده، بی پولی، بیماری، اتفاقات بد. چون می دانی بزرگترین حامی (یا به قول رایج اسپانسر) را داری که هر لحظه تو را ساپورت می کند. دیگر نگران هیچ چیز نیستی. نگران این نیستی که چند ماه دیگر موعد پایان اجاره است و ممکن است صاحبخانه بیرونت کند. نگران این نیستی که فرزندت به زودی فارغ التحصیل می شود و کار ندارد. نگران هییییییچ چیز. چون می دانی به منبع اصلی ثروت و قدرت متصلی؛ منبعی که دور از تو نیست؛ در درون توست. لحظه به لحظه با توست و عاشقانه می خواهد که تو را غرق در خوشبختی کند. او تنها کسی است که پیش از گام نهادن در این دنیا با تو بوده و پس از وداع با این جهان نیز همواره با تو خواهد بود.

    همین را باور کن تا زمین و زمان به خدمت تو درآیند.

    — یکی از کارهایی که من برای کنترل ورودی های ذهنم انجام می دهم این است که به ذهنم اجازه نمی دهم هیچ فرصتی برای منفی بافی پیدا کند. می پرسید چطور؟ با همان تکرار آگاهانه باورهای مثبت، تجسم نقطه رسیدن به اهدافم، و تکرار جمله خدایا شکرت (منظورم این است که مثلا در ماشین نشسته ای و فکرت به هزار جا می رود. وقتی می شود به جای فکرهای بیهوده، جمله ای معجزه آسا را تکرار کرد که زندگیت را زیر و رو می کند، چرا این کار را نکنی؟ البته من با هر بار که خدا را شکر می کنم، همه داشته هایم از کوچکترین چیز تا بزرگترین چیزها، از ذهنم می گذرد. به خدا قسم بعد از مدتی این سپاسگزاری برایتان لذت بخش ترین کار دنیا می شود).

    اگر دوباره چیزی به ذهنم رسید که ممکن است به شما هم کمک کند، حتما دوباره می آیم و می نویسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 3164 روز

    ?بسم الله الرحمن الرحیم?

    .

    هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ ﴿9_الحدید﴾

    .

    او همان کسى است که بر بنده خود ” آیات ” روشنى فرو مى‏ فرستد تا شما را از “تاریکی ها” به سوى ” نور ” بیرون کشاند

    و در حقیقت ‏خدا [نسبت] به شما سخت “رئوف و مهربان” است

    .

    ? خروج از تاریکی ها و حرکت به سوی نور ?

    .

    ? آیات : تمام نعمت ها و نشانه هایی که بوی ناب خدا را میدهند و در خود حس آرامش دارند

    ? تاریکی : افکار بد ، خاطرات عذاب آور و زمزمه های درونی ، عذاب وجدان ، احساس گناه

    ? نور : عشق در لحظه (خود واقعی_ روح خدایی)

    .

    بارها و بارها این آیه رو خواندم تا به نکته ی ظریفش پی بردم : اینکه ما اگر در مسیر درست باشیم باید دایما رشد کنیم (سکون مرگ است ) و هر لحظه ظرفیتی نامحدود برای نورانی تر شدن و خدایی تر شدن وجود دارد (حس خوب پایانی ندارد ) .

    .

    ? همین الان از خودمان بپرسیم : چقدر حالم خوب است جواب این سوال هر چه باشد ریشه در ” عشق ” دارد

    ریشه در رودی دارد که در آرامش خود به دریا وصل است و انتهایی ندارد…

    _

    ??? ای انسان …

    من در عمق چشمانت ، کودکی چند ساله را دیدم که عاشق توجه است…

    امیدش به لبخندی است که ابدی میماند …

    بچه ها عاشق کسانی اند که بی مهابا ، بهشان محبت کرده اند..

    نه رنگ نه پوست نه نژاد نه جنسیت و نه سن و… هیچ کدام ملاک دوستیشان نیست

    بچه باشیم ، بچه ها خدا گونه به دنیا میآیند ،

    ?نامحدود و رام نشدنی و بی قانون?

    اما به مرور اهلی و آرام میشوند

    انسان اهلی یک جسد است که نبض میزند ….

    مرده ی متحرک خود تاریکیست ، خود سکون ، خود مرگ تدریجی.

    .

    ??? خلاصه میگویم …

    همه ی دنیا فدای یک لحظه حال خوب و خندیدن از ته دل ما …

    حال خوب نخواهد آمد چون عشق فقط در زمان حال ممکن است ،

    ” این لحظه ” اهرم تو برای تغییر همه چیز است ،

    عذاب گذشته و ترس آینده حاصل افکار پریشان تو در لحظه ی اکنون است ،

    گذشته ، درگذشت…

    فردا هم خواهد آمد و آنرا میبینی …

    ، الان ، همین لحظه ، دقیقا این لحظه به حرف دلت گوش کن …. دلش خانه تکانی میخواهد ، با من فریاد بزن

    یوهوووووو _ خدایا عاشقتم

    .

    دیوانه وار برقص ، بخند و زندگی کن

    خدا هم که هست ما که کاری نکردیم

    _

    .

    ??? تجربه من درباره ی کنترل ورودی های ذهن :

    .

    باز هم او حس غریب تو خواب بیدارم کرد ، باید میرفتم ،

    کمتر از ده ساعت دیگر سرپل ذهاب بودم زلزله همه رو غافل گیر کرده بود …

    تا شب شوکه بودم و از اضطراب فضا ذهنم درگیر بود … انتهای شب از ماشین امداد جا ماندم …

    تا چشم کار میکرد تاریکی مطلق بود ، این سکوت و تاریکی رو هیچ وقت تجربه نکرده بودم …

    نه روشنایی نه چراغ و نه هیچی همراهم نبود … یک لحظه احساس کردم تنها ترین انسان روی زمینم …

    زانوهایم سست شد و زمین نشستم سرم را روی زانوی خودم گذاشتم ، حسی من رو منقلب کرد :

    .

    خدا همینجاست ، در همین تاریکی ، در همین سکوت

    .

    کور سوی امیدی درونم جوانه زد ، گرم گرمم کرد ، چشم هایم را بست

    مانند یک تصویر هزار تو ، در اون لحظات چیز هایی رو دیدم که هیچ وقت فراموش نمیکنم :

    .

    من در وسط ویرانی و آوار و پریشانی و مرگ حقایق نور را دیدم

    فهمیدم که برای شکست تاریکی حتی یک پرتو نور هم کافیست

    .

    ??? تصاویری که دیدم آبشار بزرگ و خیلی زیبای در دل کوه ها ، نفس کشیدن زمین ،

    تناسب جمعیت و تولد نوزاد ،باز شدن دهانه ی کوها و پیدا شدن معادن خیلی بزرگ ،

    حرکت صفحه ی زمین و تلاطم آب اقیانوس و رویش سر سبزی از دل خاک بود …

    چشم های خودم رو باز کردم ، میدخشیدند ، آنقدر که جایی را نمیدیدم ، بدنم قالب تهی کرده بود و از شدت این

    انرژی میلرزیدم

    ماموریت من این بود که بفههمم که این حوادث چقدر به هم مرتب اند ؟

    یادم آمد اینجا زلزله آمده و من چندین ساعت هراسان و بی تمرکز فقط میخواستم کمک کنم

    اما چطور این همه زیبایی را ندیدم؟

    مرور کردم ، صفحه های زمین تکان خوردند زمین خندید و ابراز وجود کرد

    بناها ریختند و جمعیتی وسیع تسلیم شدند و نسلی جدید نوزاد گونه نفس کشیدند ،

    فشار صفحات آب را جای کرد و آبشار بزرگ به راه افتاد و کوه ها تکان خوردند و غارها و معادن پیدا شدند و

    از آتش فشان کوه ها زمین حاصل خیز شد و درختان رویش گرفتند …

    به خودم نهیب زدم…

    .

    ??? کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ

    وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿ البقره_ 216﴾

    .

    بر شما کارزار واجب شده است در حالى که براى شما ناگوار است و بسا چیزى را خوش نمى دارید

    و آن براى شما خوب است و بسا چیزى را دوست مى دارید و آن براى شما بد است و خدا مى‏ داند و شما نمیدانید .

    .

    خدایا سپاس گزارم به خاطر آنچه که فرو فرستادی من حکمت آن را ندانستم وبا ذهن کوچکم قضاوتش کردم.

    .

    ??? از اون روز تحول عجیبی در زندگیم رخ داد ، بزرگ ترین درس زندگیم را در قالب یک تجربه واقعی دیدم

    یاد گرفتم :

    ? یاد گرفتم به هر موضوع از زاویه ای نگاه کنم که به من احساس خوشحالی بدهد حتی در دل ویرانی.

    به ندای درونم گوش کردم و آنچه میگفت انجام دادم : صدایی درونم نبض میزند “تا خدا یک رگ گردن باقیست ،

    تا خدا مانده به غم وعده ی این خانه مده ”

    .

    ? یاد گرفتم خدا خیر مطلق است و کاستی در ذهن قضاوت گر من است

    .

    ? یاد گرفتم که به هر موضوعی طوری نگاه کنم که انگار شگفت انگیز ترین لحظه ی عمرم است

    .

    ? یاد گرفتم مهم این نیست که چه تجربه ای را دوست دارم و از چه تجربه ای متنفرم ،مهم این است که من

    از قبل خود آگاه یا نا خداگاه این شرایط را جذب کردم ولی میدانم من هنرمند لحظه ها هستم ، باید طوری آن را

    کارگردانی کنم که صحنه ی تاریخی عمرم باشد

    .

    ? یاد گرفتم تا وقتی ذهنم راهور ندارد به هر سمتی کشیده میشود و تجارب نا مناسب را جذب میکند

    .

    ? یاد گرفتم درون چه سیلابی از حس های بد قرار دارم و مانند کشتی بی بادبان مسیرم را گم کردم و با موج جمعی

    برانگیخته میشم و با همین موج به زمین کوفته میشوم

    .

    ? یاد گرفتم دانایی مهم نیست، چون بی نهایت بار روی حس خوب تمرکز کرده بودم اما عمل مشخص کننده تغییر است

    نه کلام ، این باور درونی است که مرا در تجربیات نامناسب قرار میدهد .

    .

    ? یاد گرفتم اگر در عمل ورودی ها ی ذهنم را کنترل کنم چقدر تجربیات جالبی خواهم داشت فقط طوری قضاوتش کنم

    که به حس خوب بدهد

    .

    ? یاد گرفتم بزرگ ترین هدف زندگیم لذت است پس در هر لحظه هنر این را داشته باشم که به خودم نهیب بزنم

    که “الان چه حسی دارم ؟ آیا دوستش دارم یا نه ؟ _ اگر نداشتم طوری به آن نگاه کنم که حس تغییر درونی داشته باشم

    _ مثل : زلزله ”

    .

    ? یاد گرفتم کنترل ورودی ذهن من مهم ترین کاریست که باید بکنم ، پس تصمیم قطعی گرفتم دائم از خودم بپرسم

    “برای حال دلم چه کار کنم که حس کند خوشحال ترین تجربه را در این لحظه دارد؟”

    خواه تاکید ویژگی های خوبم باشد خواه موزیک مورد علاقه خواه خندیدن با صدای بلند _ خواه خوندن کتابها و

    فیلم های زندگی نامه ای موفق خواه دوش گرفتن خواه تنهایی قدم زدن _ خواه درست کردن غذای دلخواهم و خواه

    هزار بهونه دیگه برای حال خوبم…

    ? یاد گرفتم ما که میدونیم چی حالمون رو خوب میکنه پس برای رضای خدای درونم انجامش میدم و به اون حس قدرت

    میدم تا شگفتی ها رو بیشتر نشونم بده.

    _

    .

    ??? راه کار های تمرکزی من برای تمرکز بهتر وبیشتر :

    .

    سه راه کار جامع دارم که هر بار به کار ببرم محال است کمتر از چند دقیقه به حال توپ برنگردم.

    .

    ? 1 قانون 5*5 : اگر این موضوع در پنج سال آینده برایم اهمیتی ندارد ، بیشتر از 5 ثانیه هم به آن اختصاص ندهم (واقعا معجزه

    میکنه این روش ) _ خیلی قدرت مند از کنار مسایل بی ارزش میگذرم

    ? 2 قانون رشد : در هر تجربه به خودم میگم که قطعا این اتفاق یک درس زیبا برایم دارد ، این درس کدام است ؟ چطور قدرتمند

    ترش کنم؟

    ? 3 قانون پله : در هر موقعیت ، حتی شاد ترین حالت (روزایی که یهو میگم دیگه بهتر از این نمیشه ) به خودم میگم که چطور

    این شادی رو خلق کردم ؟ قطعا بهتر از حالت هم وجود داره ، چطور به اون حالت برسم؟

    _

    .

    ??? راه کار ماندن در حس خوب بدون حس ترس و نگرانی :

    .

    من استاد این روش شدم ، خدا رو شکر که با تمرکز به این روش ها هدایت شدم

    ? 1 هم نشینی با مرگ : هر روز این جمله استیو جابز رو از خودم میپرسم :::

    اگر دایم و هر روز از خودت بپرسی اگر امروز آخرین روز زندگیم باشد چکار میکنم ، بالا خره یک روز این جمله درست است .

    اما من توصیه میکنم اگر زیباترین تجربیات را میخواهی این پرسش را ملکه ذهنت کن و آن را دایما تکرار کن :::

    امروز آخرین روز زندگی من است ، چطور آن را زندگی کنم ؟ (حتی اگز در مسیر هدف بزرگم بمیرم ، زیبا مرده ام )

    وقتی این سوال را میپرسم دنیا را به رنگ دلخواهم رنگ آمیزی میکنم ، بی تفاوتی و خمودگی را رد میکنم و اینقدر حوادث قشنگ

    را تجربه میکنم که چندین دفتر از این حس ها پر شده است

    چرا ؟ چون امروز باید آن طوری که دلم میخواهد زندگی کنم و قرار است تجربه ی قشنگی باشد.

    پس به خودم میگم ?” فقط امروز حالمو خوب نگه دارم ، و فردا باز هم همین قول و ….. ” ?

    .

    ? 2 قانون تناسب : من در درست ترین زمان در درست ترین مکان قرار دارم _ با این کارم انتظار دارم بهترین ها رخ دهد و تا

    پایان آن روز در آن مکان و درآن زمان اون حس توپ رو حفظ کنم

    یادمه که قانون همیشه عمل میکنه و خدا هیچوقت دیر نمیکنه پس بی شک این لحظات نا خداگاه عجیب و غریب اتفاق می افتند

    .

    ? 3 قانون عادت + قانون لیاقت + تیغ ارتگام : طبیعی است که خوشحال و سالم و ثروت مند و پر انرژی همه چیز را با هم

    دارم (طبیعی

    است که همیشه تاپ باشیم ( ?ساده بگیریم ، ساده میشود _ قانون رهایی ? ) ، من قوانین ثابت الهی را میدانم پس لایقم که

    به بهترین حس ها هدایت شوم )

    خدا میداند چندین صد خواسته را در دفتر هایم به همین روش ها بدست آوردم

    شغل مورد علاقه ، افزایش درآمد چشمگیر چند برابری ، خلاقیت در ایده ربات اختراعی ، راه اندازی کسب و کار استارتاپی (ایده عالی ،

    همکاران عالی) ، روابط طلایی در میان خانواده دوستان و ، بدن سالم (یک ساله نه مریض شدم نه دکتر رفتم نه قرص نه آمپول _

    تونستم با روش خاص عبارت تاکیدی هم چند تا از اعضای خانواده رو درمانشون کنم ) همچنین روحیه ورزشکاری و بدنسازی (راه اندازی

    کسب و کار مرتبط با همین علاقه و درآمد عالی اینقدر نامه و ایمیل و صحبت که باعث شده کلی محبوب بشم شاید هزاران بار این

    جمله رو شنیدم که خطاب به میگن : تو زندگی رو برام قشنگ کردی _ در جوابشون میگم این لطف بی پایان خداست )

    .

    ??? چطور نکات مثبت را شناسایی کنم و روی آنها تمرکز کنم ؟

    یه جمله ی الهام بخش که در تمام جاهایی که مقابل دید من هستن نوشته شده ، سعی میکنم همیشه به اون عمل کنم

    .

    یاد بگیر که چطور بدون الکل شاد باشی ،

    یادبگیر که چطور بدون تلفنت بتوانی صحبت کنی ،

    یاد بگیر که چطور بدون مواد مخدر رویا پردازی کنی ،

    یاد بگیر که چگونه بدون شرط دوست داشته باشی ،

    یاد بگیر چطور خودت و دیگران را بلند بلند قضاوت نکنی ،

    یاد بگیر لایق بوسیدنی ، لایق دوست داشته شدن ،

    یاد بگیر بی اندازه ، ارزشمندی..

    _

    از لطف و همراهی شما

    از لطف استاد عباس منش و همکاران

    بسیار سپاس گزارم _ کامیاب و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
  5. -
    محمد صفا گفته:
    مدت عضویت: 2772 روز

    به نام روزی دهنده ی مطلق

    ١-شکرگذاری دائمی

    ٢-یاری خواستن دائمی از خداوند برای همه کارها(بنظرم همون ذکر خدا همینه)

    ٣-توکلمون تنها وتنها بخدا باشه وغیر از خدا از کسی توقعی نداشته باشیم (البته خودمون باید تمام تلاشمون رو بکنیم وباورهامون رو درست کنیم)

    4-تلاوت کردن قران

    5-عمل کردن به قانون قانونها:آنچه برای خود می پسندید برای دیگران بپسندید وآنچه را برای خود نمی پسندید برای دیگران هم نپسندید

    6-به همه و همه با عشق نگاه کردن

    ٧-با تقوا پیشه کردن روحمون رو پاک کنیم تا خدا از جایی که گمان نداریم به ما روزی بده

    به امید خوشبختی و سعادت و ثروت وسلامتی برای همه شما عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    حمیدرضا یوسفی گل افشانی گفته:
    مدت عضویت: 3859 روز

    با سلام و درود فراوان خدمت همه ی دوستان و همچنین استاد عزیزم اقای عباسمنش?

    در رابطه با کنترل ورودی ذهنمان ، می توان افعال زیر را انجام داد:

    1) جسارت در حذف کردن (حذف کردن انسان هایی با باور های مخربشون ، حذف کردن حتی یک موسیقی غمگین و منفی، حذف کردن تلویزیون و اغلب فضاهای مجازی و…)

    2)پرسیدن از خود در بیشتر مواقع ، که ایا این ورودی(رفتار ، کردار ،گفتار و ..) میتونه باوری مخرب داشته باشه یا نه؟ در صورت نداستن اینکه ایا باوری مخرب را القا میکند یا نه!؟ میتوان به ویدئو های استاد

    عباسمنش رجوع کرد

    3) بیان نکات مثبت (به عنوان مثال اتفاقاتی که برای شما رخ می دهد جز اینکه به شما نفعی برساند چیزی دیگری نیست و …)

    4)باور داشتن به صحبت های آقای عباسمنش (به نظرم خیلی مهم)یقین بدانیم که حرفهای اقای عباسمنش وحی منزل است و لاغیر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    محمد عباس زاده گفته:
    مدت عضویت: 3046 روز

    روش کنترل من

    1٫ هجرت کردن ( جدا شدن از غیر هم فرکانسی ها)

    2٫ دوست و همکار هم فرکانسی

    3٫ قرآن برای همه چیز

    4٫ شناخت ام المصائب ( شرک) و حرکت به سمت توحید

    5٫ پذیرفتن سیستمی بودن خداوند

    6٫ وعده غذایی ذهن و شکم با هم !

    7٫ ذره بین ذهن

    8٫ استفاده از زمان های اذان

    9٫ تکنیک شنیدن فایل های استاد به سبک خودم

    10٫ زنگ بیدار شدن صبحگاهی و بعد آن

    11٫ مسئولیت پذیری به شیوه خودم

    12٫ ظرف شستن

    13٫ کار کردن

    14٫ مشخص کردن تمام سال های عمرم و برنامه هایم

    15٫ فیلم گرفتن از خودم و دوستم

    16٫ سعی در کنترل دقیقه ای ( اصل 35 فکر )

    توضیحات لازمه :

    هجرت کردم :

    وقتی دیدم والدین و افراد خانواده ام مخالف من هستند از خانواده جدا شدم و شهر دیگه رفتم ( مخالفت در سربازی رفتن ، انتخاب رشته دانشگاهی ، شغل ، خرید لوازم کار ، گروه کاری ام ، انتخاب همسر ، عقاید دینی و…)

    خانواده ام مرا مسخره می کردند و …

    همه ما حق داریم خودمان باشیم پس برای اینکه خودم باشم و خودم و زندگی دلخواهم را خلق کنم از خانواده جدا شدم و رفتم دنبال آرزوهام البته مسئولانه . و بارها گفتم خدا کافیست ، تکرار می کردم آیا خدا برای بنده اش کافی نیست ؟ می گفتم چرا خوبشم کافیه. هزار تومانم نداشتم که از خانواده جدا شدم.

    توی هفته اول رفتم سرکار توی هفته دوم پیشنهاد شغل دوممو به دیگران دادم و پذیرفته شد و پشت سرهم اتفاقات خوب افتاد و می افتد و همش لطف خداست و ممنونم از استاد عباس منش

    دوست و همکار هم فرکانسی

    اول سال 96 جز اهدافم نوشته بودم که تیم کاری خودم را تشکیل دهم و اکنون تیم کاری خودم را دارم .

    با همکارم و خانواده اش قانون جذب و فایلای استاد رو گوش میدیم و میریم جلو و پشتیبان همیم و همو کمک می کنیم

    این واقعا لطف خداست.

    قرآن برای همه چیز

    چند تا قرآن دارم ، یکی از قرآن هام توی حاشیه اش و متن هاش مطالب مختلف نوشتم و اونو روی سرم نمی گیرم بغلش می کنم و می بوسمش چون همش هدایته.

    قوانین رو در میارم. کلمات یشا و اراده خداوند و مشیت خداوند . می نویسم قانون . نکات رو در میارم با ماژیک می کشم. دور بعضی کلمات خط میکشم. خلاصه با قرآنم عشق می کنم. و زندگیمو می خوام به یاری خدا قرآنی کنم و باورهای قدرتمند الهی رو جایگزین می کنم

    ممنونم استاد عباس منش

    شناخت ام المصائب ( شرک) و حرکت به سمت توحید

    بعد آشنایی با استاد و پیش زمینه ای که داشتم. فهمیدم من شرک می ورزم . و همه بدبختی هام از همین شرکه.

    شرک در قدرت ( هم خدا قدرتمنده هم والدین و هم دیگران و …)

    شرک در محبت ( فلانی را از خدا هم بیشتر دوست دارم و …)

    شرک در باورها ! ( باورهای خودمو که غلط بودند و حاصل غیر خودم بودند را واقعیت می دانستم و باورهای الهی قرآن را واقعیتی که اصله قبول نداشتم )

    دوستان به هر چیزی به غیر خدا تکیه کردم ، همون چیز چنان حالمو جا آورد که نگو ، بعدا فهمیدم قرآن گفته که به خدا شرک بورزیم خدا مارو به همون وا میزاره ، اون شخص و مورد هم چنان آدمو ازار میده تا ادم صدای یا الله یا الله اش بلند میشه و شرک خواه ناخواه باطل میشه و ادم میره به سمت توحید.

    خلاصه ابراهیمی وار بودن رو دوست دارم و می خوام مسلمان باشم و مسلمان بمیرم و مسلمان هم زندگی کنم.

    حرکتمو از شرک به سمت توحید شروع کردم و خدا یاریم میده

    ممنونم استاد عباس منش

    پذیرفتن سیستمی بودن خداوند

    وقتی پذیرفتم خدا رو به عنوان سیستم ببینم دیدم فایده نداره اشک و گریه زاری ! تازه بدبختی بیشترم میاره.

    تازه فهمیدم چرا خدا جواب نمیداده بهم!

    وقتی سیستمی بودن خداوند را پذیرفتم. عدالت خدا را باور کردم. رحمت خدا را دیدم، دیدم می شود خودم را از نو خلق کنم این بار به دست خودم نه شرایط و والدین و …. خودباوری آدم بیشتر میشه.

    تازه فهمیدم خدا واقعا به هیچکس ظلم نمیکنه و هرکس فقط به خودش ظلم میکنه و بس . خلاصه وقتی آدم خودش شرایط خودشو خلق کرده نمی تونه از کسی شکایت کنه و همش انگشت اشارش سمت خودشه. و به خودم می گم گذشته گذشت بیا بریم اینده رو بسازیم که من اومدم توو دنیا تا خوشبخت بشم و به ارزوهام برسم

    خلاصه فدات بشم استاد عباس منش

    وعده غذایی ذهن و شکم با هم !

    یه هنذفری خریدم. چون می خواستم یه سمتش فقط توو گوشم باشه خواه ناخواه اون یکی دیگه خراب شد!

    الان سر سفره به جای اینکه بزارم ذهنم مدام گفتگوی منفی کنه بهش باور های خوب رو با فایلای استاد میدم.

    در اصل هم غذا میخورم هم به ذهنم غذا میدم!

    به قول قرآن آدم باید ببینه چه چیزی رو میخوره و به طعامش نگاه کنه و یکی از امام ها گفتند تفسیرش اینه انسان چه چیزی رو می خواند .

    ذره بین ذهن

    انتخاب سه – پنج هدف اصلی برای سال و مرور روزانه یعنی ذره بین ذهن.

    دیدم تعداد اهداف بالا آدم رو از تمرکز دور میکنه. سه هدف اصلی و نهایت پنج تا انتخاب کردم و هر روز اول صبح به یادم میارم و وقتی میخوام از رختخواب بلند شم به خودم میگم میخوای بخوابی و خواب خواسته هاتو ببینی یا بری دنبال خواسته هات؟ منم میگم معلوم میرم دنبال خواسته هام ! و رختخواب رو پرت میکنم و بلند میشم با انرژی

    با یاد اهدافم می خوابم و تجسمشونم می کنم. آخه اینقدر لذت داره که نگو، حین تجسم به شکرگزاری می افتم و از شوق گریم می گیره.

    استفاده از زمان های اذان

    دیدم شکرگزاری یادم میره ، اهدافم یادم میره اما صدای اذان رو میشنوم .پس شکرگزاری حین زمانی که اذان می گویند را انتخاب کردم. اینجوری در طول روز دچار فراموشی نمیشم و حالمم خوب میشه

    تکنیک شنیدن فایل های استاد به سبک خودم

    بهترین باور ها باورهای تجربه شده استاد هست. از اونجایی که باید بارها بشنویم و ذهن ادم خسته میشه.

    من بار اول به دقت گوش میدم

    بار دوم یا سوم شروع میکنم فایل استاد را وارد نرم افزارهای جدا سازی می کنم.

    خلاصه مهم ترین نکات رو بار سوم می بینم و گوش میدم که بهش می گم عصاره و بعد ازوون عصاره ها رو بار ها گوش میدم.

    تکنیک های بیشتر شنیدن یک فایل بدون احساس خستگی

    گاهی وقت ها فایل های استاد رو با موسیقی بی کلام گوش میدم.

    گاهی با نرم افزارهای تولید امواج مغزی گوش میدم.

    یک فایل رو به چند تکه 5 و ده تا 15 دقیقه تقسیم می کنم و بارها گوش میدم و لذتم میبرم

    در هر ساعت 5 تا دقیقه سرکار یا محیط های دیگه همین فایلای چند دقیقه ای رو گوش میدم و انرژیم بر میگرده و شروع می کنم.

    زنگ بیدار شدن صبحگاهی و بعد آن

    سه هدف اصلی سالم را با موسیقی یکی کرده ام و صبح ها زنگ بیدار شدنم در موبایلم همین فایل است و بعد از آن سه کلیپ انگیزشی استاد عباس منش را گوش می دهم که خیلی به من اول صبح انرژی میده

    ظرف شستن

    من وقتی ظرف می شورم از زمانم برای شنیدن فایل های استاد هم استفاده می کنم. اینجوری هم شستن ظرف ها لذت داره و هم از زمانم بیشتر استفاده می کنم.

    کار کردن

    مسیر رفت و برگشتم به کار با فایل های استاد آمیخته شده. من کارم ازاد هست هر یکساعت یا زمان های استراحتی که به خودم دادم ( هر ساعت 5 تا 10 دقیقه) به فایل های منتخب شده استاد گوش میدم.

    و گاهی وقت ها کلا از اول کارم تا اخر کارم به فایل های استاد گوش میدم و واقعا خیلی برام تاثیر داشته.

    مشخص کردن تمام سال های عمرم و برنامه هایم

    من 120 سال می خواهم زندگی کنم و تمام سال های زندگی ام را در ورق های آچار پرینت کردم و همه برنامه ها و اهداف کل عمرم را نوشتم و هر زمان که میام نگاه می کنم کلی انرژی می گیرم و هدفمند می شم.

    حسابشو بکنید کاملا میدونی توی هر سال باید به چه چیزی برسی و کاملا چشم انداز داشته باشی.

    فیلم گرفتن از خودم و دوستم که در مورد رسیدن به خواسته هامون صحبت می کنیم

    وقتی در مورد خواسته هامون صحبت می کنیم خیلی انرژی می گیریم و حسابشو بکنید جلوی دوست و هم فرکانسیت حرف بزنی و از همه بهتر فیلم بگیری و بعد نگاش کنی . کلا انرژیمو بالا میبره. احساس رسیدن به خواسته هامو بهم میده.

    سعی در کنترل دقیقه ای ( اصل 35 فکر )

    طبق تحقیقاتی که کردند هر انسان هر روز 50 هزار رشته فکری تولید میکنه. که یکسری افکارش جز باورهاشه و ریشه ای هست و مابقی افکارش ازوون زاییده میشه.

    با خودم گفتم یعنی هر دقیقه تقریبا 35 فکر.

    دیدم لازم نیست برای کل روزم مراقبه داشته باشم . فقط کافیه هر دقیقه رو به خودم بگم هی پسر محمد توی دقیقه ای که هستی فقط 35 فکر رو کنترل کن . و من فقط هر دقیقه مدام باید به خودم بگم فقط کنترل دقیقه ای لازم نیست همه افکارمو کنترل کنم فقط باید یادم باشه این دقیقه داره میگذره 35 فکر میاد فقط باید سعی کنم کم کم افکار غالبمو به سمت عالی تر شدن ببرم

    با تشکر از استاد و همه عزیزانی که نظر گذاشتن واقعا به من کمک کرده بقیه نظرات.

    از همتون ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    حامد رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 2770 روز

    بنام خدای ثروت

    با عرض سلام و خسته نباشید خدمت همه اعضای خانواده گرم عباس منش. من عضو جدید هستم و امیدوارم منم تو جمع خودتون قبول کنین. من تبعه ی افغانستان هستم، و با استاد عباس منش در حدود سه ماه پیش زمانیکه در مورد تند خوانی و تقویت حافظه در یوتیوب سرچ میکردم، آشنا شدم. در قسمت اول استاد از سرگذشت تلخشون تعریف کردن و از حالت فعلی خودش تعریف کرد، خیلی کنجکاو شدم که با استاد بیشتر آشنا بشم، و دنبال فایل های بیشتر استاد افتادم. همین شد که با عبارت معروف استاد معرفت حاصل کردم، یعنی '' تغییر باور'' .

    همین دو کلمه برام خیلی حس خوبی میداد، یه سری کتاب های که استاد معرفی کردن رو تهیه کردم و شروع کردم به مطالعه. در همین جریان فایل های استاد را دنبال میکردم.

    بعد از چند مدتی خواستم بروی ثروت و درآمدم کار کنم. همین شد که انگیزه برام بوجود آمد، و بقول استاد که این جملات انگیزشی را بار ها گوش کردم و هر دفه انگیزه ی خوبتر میگرفتم. از آنجاکه دولت افغانستان فصل زمستان را تعطیل میکنن، و منم سال دوم دانشگاه را سپری کردم، خواستم برا خودم کاری رو اختیار‌کنم. رفتم و به یک مرکز آموزشی نزدیک خونمون پیشنهاد استادی دادم، و خیلی آسان قبول شدم. نا گفته نماند که رشتم مهندسی عمران هست و اونجا هم شروع کردم به تدریس مضامین ریاضیات. چون ورودی های ذهنم خیلی تغییر خورده بود،  خروجی های ذهنم خیلی اتفاقات جالبی‌رو برام پیش آورد.

    با ورودم به اون مرکز، یکی از اساتید مشهور اونجا شغل خوب تر‌گیرش اومدو مرکزو ول کرد. شاگردای استاد اومدن‌سراغ من و خیلی ازم استقبال شد. همه استادا تعجب کردن ازینکه من تو این مدت کم این همه شاگرد داشته باشم. با خودم گفتم '' من باور هامو تغییر دادم، پس اتفاقات جالب تر ازینم تو راهه''

    یه حرف استاد عباس منش رو هیچ وقت یادم نمیره، اینکه اگ باور هارو تغییر بدیم، کائنات دست به دست هم داده و اتفاقات را طبق باور هایتان شکل میدهند. من باور دارم و خواهم داشت که شاگردای من روزی خیلی زیاد میشن و اینجوری به ثروت خوبی دست میابم.

    اگر بخوام در مورد سوال استاد جوابی بدم، اینکه من خیلی زود با تغییر ورودی های ذهنم، تونستم اتفاقات جالب رو مشاهده کنم، و ایمان آوردم‌که این تغییر ها جواب میده. همین که اون استاد کار گیرش اومد، همین که با استاد عباس منش آشنا شدم، همینکه درآمدم‌ازین ماه تا ماه بعدی دو برابر شده، این خیلی ایمانمو نسبت به این قانون بیشترو بیشتر کرده. چون خیلی نوشتم نمیخام بیشتر توضیح بدم، وگرنه خیلی اتفاقات جالب در ظرف این سه ماه برام رخ داده، که دلیل همشونو تغییر ورودی های ذهنم میدونم. میتونیم این حس خوبو و این حالت خوبو هر صبح که از خواب پا میشیم با شکر کردن از خداوند بخاطر همه چیزی که به ما داده کنترول‌کنیم. و اینجوری این حس خوب پایدار میمونه. من کارم قبل از نماز صبح شکر کردم همه چیزی که بمن داده شده هست.

    امیدوارم هر جای دنیا که هستید شادو سرحال باشید. خیلی از آشنایی با شما خوشحالم.

    حرفام خیلی زیاده، ولی انشاالله تو بحث های بعدی با شما عزیزانم به اشتراک میذارم. فعلا خدانگهدار. ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  9. -
    رها آزادی گفته:
    مدت عضویت: 3874 روز

    با سلام خدمت دوستان و استاد عزیزم. مثل همیشه فایل استاد به موقع بود و سوال مسابقه دقیقا به حال من ربط داشت. یه دو روزی بود که کسل بودم و با اینکه شبانه روز فایلهای استاد و فایل باورها تو گوشم بود ولی دیگه روم تاثیر نداشت و ناامید بودم که چرا به اون خواسته نرسیدم و پس کی ؟ چرا تمرینات من بی حاصل بود !

    سوال استاد باعث شد یاد تجربه هام از تغییر احساسم بیفتم که یادم بیاد چطور موفق شدم حس بدم رو تغییر بدم ، که حالا میخوام براتون بگم راه هارو و ممنونم از استاد که باز هم باعث شدن بعد از دو روز دوباره به حس خوب برسم.

    به نظر من وقتی آدم حالش بده جملات تاکیدی و حرفهای خوب و اینا فایده ای نداره و یه وقتایی حتی آدم رو از راه دور میکنه چون میگه پس کو ؟این همه گوش دادم نشد پس حتما دروغه و بدتر ناامید میشه . بنابراین به نظر من بهتره با کار دیگه ای اول به حالت حداقل خنثی رسید (البته رتبه بندی احساس هم در کتاب بخواهید تا به شما داده شود هست)

    * همه مون میدونیم که tv ممنوع ، ولی با توجه به نکات مثبت ? یه انیمیشن های خوب هم داریم که یا فیلم کامل هستن یا فیلم کوتاه که اکثرا در مورد غلبه به ترسها و رسیدن به خواسته ها هستن . چون تصویر و صدا هست بنابراین تمام فضای ذهن رو پر میکنه و فرصت فکر به چیزای منفی نداریم که هیچ ، حتی انگیزه هم میده. البته اگه به زبان اصلی باشه خوب مجبوری بیشتر دقت کنی در ضمن زبانت هم خوب میشه.

    * من عادت دارم وقتی با خدا حرف میزنم بنویسم البته

    این رو از استاد عزیزم دارم که باهاش تونستم خواسته هام رو واضح تر کنم و احساساتم رو بهتر درک کنم. این نوشته ها گاهی گلایه س گاهی خواسته های اضطراری یا هر چیز دیگه ای … وقتی حس بدی دارم برمیگردم نوشته های قبلیم رو میخونم به دو دلیل حسم رو خوب میکنه (البته از یه الهام شروع شد). 1٫ میبینم که یه چیزی میخواستم و بهش رسیدم و این انگیزه میشه و حتی اگر ببینم چیزی میخواستم و نرسیدم بهش (به خاطر باورهای خودم البته )میبینم که در بدترین حالت حداقل اتفاق بدی نیفتاده و اون مسئله به صورت خنثی حل شده ، اینطوری حس اینکه خداوند پشتیبانم هست بیشتر درک میشه . 2٫ وقتی افکار قبلم رو میخونم میبینم که چقدر از لحاظ عقلی رشد کردم . دوستان شاید الان متوجه نباشین که چقدر ذهنتون تغییر کرده ولی اگر ببینید قبلا چطور فکر میکردین متوجه میشین که چقدر بزرگتر شدین

    * گوش دادن آهنگ شاد . قبول دارم تو حس بد آدم مقاومت داره ولی بلاخره باید یه حرکتی انجام بدیم دیگه ? این حرکت میتونه باز کردن گوشی و پلی کردن یه آهنگ شاد باشه. خودم پیش اومده چند دفعه دیگه کم مونده بود گریه کنم یهو یه محسن چاووشی گذاشتم جاتون خالی اصلا رقصم گرفت ? در حالت نشسته هم میتونید برقصین و بخونید لازم به بلند شدن نیست ?

    * خوندن کتابهای خوب . من از وقتی با استاد آشنا شدم اکثرا کتابهایی رو میخونم که بهم الهام میشه . کتابهای خوب مخصوصا اگر داستانی باشن اینقدر میتونه جذبتون کنه که افکار بد از ذهنتون بره . مثل پیشگویی آسمانی ، پندار ، در آغوش نور، ارتباط با خدا و ….

    * یه وقتهایی هم پیش میاد آدم عصبی هست یا ناراحته و خودش هم نمیدونه چشه ، از کتاب بنویس تا اتفاق بیفته یاد گرفتم شروع کنم نوشتم و اینقدر بنویسم تا دلیل اصلی مشخص بشه .

    تو روانشناسی میگه دلیل حس بد همیشه افکارت هستن نه اتفاقات ، پس سعی کن ببینی اون فکر چی بوده ، با نوشتن برات واضح میشه و میتونه حلش کنی

    دیگه بستگی به خودتون داره که چه کاری براتون لذت بخشه . پیاده روی هم حال خیلی ها رو خوب میکنه حتی اگه اولش سخت باشه .

    یه تجربه جالب دیگه اینکه من برا تمرین نقشه ی ذهنی در دوره ی تند خوانی اهدافم رو کشیدم و یه دفعه که حالم خیلی بد بود و از درد زیاد کاری نمیتونستم انجام بدم یهو رفتم سر گوشیم و نقشه ی ذهنیم رو دیدم کلی دقت کردم ببینم چی کشیدم به عنوان نماد از خواسته هام اینقدر خنده م گرفت از نقاشی هام که اصلا همه چی یادم رفت و خوب شدم . خیلی تجربه خوبی بود برام

    دفعه ی سوم هست متن رو مینویسم ? دو بار دستم خورد رفت نمیدونم چی شد امیدوارم ارسال نشده باشن . من که کوتاه بیا نیستم دوباره نوشتم . گروه عزیز اگر قبلیا که نصفه بود اومده نمایش ندین پلیییز ?

    با آرزوی سلامتی و شادی و ثروت برای همه دوستان و استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: