عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس منش - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2020-08-07 07:36:372020-12-01 07:48:19عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس منششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همه دوستان و عباس جون
داشتم به صحبتهای این فایل فکر می کردم، در مورد اینکه لازم نیست تو روابط، شما اون رابطه ای که دوست دارید را در طرف مقابل درست کنی ،بلکه شما با کار کردن روی خودتون و انجام اعمال ناشی از اون خواستتون ،میتونین اون ارتباط و اون شخص مقابل را در زندگیتون جذب کنید.
تجربه من در این مورد روی حیوانات است، شاید تعجب کنید که چطوری میشه آدم یک حیوانی رو بدون آموزش دادن دقیقا مثل همون ارتباطی که میخواهد داشته باشه.
داستان شاید از زمان بچه گی من شروع بشه که ما چند تا گربه تو حیاط مون داشتیم و من خیلی با هاشون بازی می کردم و عاشق اون صدایه قور قورشون بودم (گربه دوستان این صدا رو می شناسند) که وقتی تو بغل آدم آرامش داشتند،این صدا از درونشان بیرون میامد.دیگه بعد از دوران بچه گی و زندگی در آپارتمان و ازدواج هیچ وقت دیگر با حیوانات و گربه ها ارتباط نداشتم. مخصوصا چون همسرم مثل خیلی از خانمها از گربه ها میترسید و از تماس با آنها چندشش میشد هیچ وقت به فکر نوازش و نگه داشتن آنها در منزل و حیاط نبودم . چون همیشه فکر میکردم دوست داشتن آنها منجر به ایجاد نوازش و شاید نگه داشتن آنها در منزل میشود که اصلا با توجه به اخلاق همسرم غیرممکن بود.
الان من چند سالی هست که تو فرکانس سایت و صحبتهای عباس جون هستم و شروع کردم به توجه به خواسته هام که یکی از اینها عکس گرفتن از طبیعت و گلها بود کم کم این تبدیل شد به عکس گرفتن از پروانه هاو زنبورها و حشرات و سپس تبدیل شد به عکس گرفتن از گربه ها (بخصوص) وسگها در حالت فیگورهای مختلف،تا اینکه این توجه تبدیل شد به تهیه غذای آماده گربه و سگ و غذا دادن به گربه و سگهای خیابانی و جاده ای( در هنگام سفر).
کم کم این توجه و غذا دادن و عکس گرفتن تبدیل به نوازش کردن شد(علیرغم دوست نداشتن همسرم ) و کم کم حساسیت های همسرم هم کمتر شده بود . ولی میدونستم که هر وقت گربه ای رو نوازش می کردم نباید به جایی دست میزدم و حتما باید با آب و صابون دستام رو میشستم. در واقع فرکانسی که من داشتم به کائنات می فرستادم، دوست داشتن حیوانات بخصوص گربه ها بود علیرغم ترس همسرم ولی من کار خودم رو میکردم ، غذا دادن، عکس و فیلم گرفتن از آنها و گذاشتن در صفحه اینستاگرامم.
تا اینکه چند وقت قبل همسرم که از باغ پدر خانمم بر میگشت گفت یک گربه ای تو باغشون آومده که خیلی دوست داره نوازش بگیره، تا اینکه من خودم هفته های بعد اومدم و دیدمش، واقعا هم همینطور بود . البته چون ظاهرش یک گربه زرد معمولی بود من اول زیاد خوشم نیامد ولی به مرور به علت علاقش به نوازش و مشت و مال، منو به خودش علاقه مند کرد. بطوریکه وقتی میرم تو چمنها میشینم و صداش می کنم میاد و خودش را به من می ماله و دیگه امروز اومد روی نیمکت و نشست کنارم، همینطور که نوازشش میکردم چشماش رو بسته بود و من با سیبیلاش بازی می کردم و اصلا چیزی نمی گفت. دیروز که داشتم نوازشش میکردم عین بچه سرش رو گذاشته بود توی دستم و خوابیده بود. کلا در تعجب بودم، که چطور میشه یک گربه باغی(خیابانی) اینقدر فهمیدن و تعلیم دیده باشه بطوریکه حتی موقع بازی و نوازش به هیچ وجه پنجول و یا گاز نمی گیره، یعنی واقعا مثل گربه های خانگی می مونه که از بچه گی تو خونه ها بزرگ میشن.
بعد از گوش دادن کلیپ عباس جون در مورد عشق واقعی، یادم به این گربه افتاد . حالا که میشه یک گربه بدون آموزش و تربیت را اینطوری علاقه مند و با محبت طبق خواستت در کائنات پیدا کرد چطور نمیشه اون موقع یک نفر انسان با رابطه عاطفی مورد علاقت را در دنیا پیدا نکنی و یا بهتره بگیم در مسیر زندگیت قرار نگیرد.
واقعا همینه وقتی تو به خواستت توجه بکنی و کاری به اطرافت نداشته باشی و حتی اندازه آزادی و اختیاراتت کارت رو انجام بدی، دنیا خودش برات درست میکنه و در مسیرت قرار میده
سلام به استاد عزیزم و عشق زیبای استادم مریم شایسته نازنین ❤❤
استاد میدونین من به یه نکته جالبی پی بردم!
روح ما اگه پاک نگهش داشته باشیم درست و غلط رو تشخیص میده و از طریق احساسموت بهمون میگه که کدوم رفتارمون درسته کدوم غلط
همون آیه فالهمها فجورها و تقواها
امااا ما خیلی وقتا تحت تاثیر اکثریت افراد اطرافمون از جمله رسانه ها قرار میگیریم و به این نتیجه میرسیم که عه اگه همه دارن اینطوری رفتار میکنن لابد این رفتار درستیه!
یه مثال از خودم میزنم:
مثلا من کلا از بچگی آدمی بودم که خیلی دلتنگ نمیشدم و وابسته نبودم!
وقتی دانشگاه یه شهر دیگه قبول شدم و از خانواده ام دور شدم، دوستام تعجب میکردن که من چقدر ریلکسم که انقدر کم به خونواده ام زنگ میزنم یا دیر به دیر میرم دیدنشون! و حتی بهم میگفتن تو چقدر سنگدلی! 🙄
و من کم کم باور کردم که شاید رفتار من اشتباهه و سعی میکردم که طبق نظر دیگران رفتار کنم ولی بازم ته قلبم یه حسی میگفت اون کاری که خودت فکر میکنی درسته رو انجام بده!
یه مثال دیگه در مورد رابطه عاشقانه: من انقدر الگوهایی دیدم که دلتنگ شدن و نگران شدن رو به معنی دوست داشتن میدونستن، با اینکه روحم دوست نداشت دلتنگ و نگران کسی باشم، اما تحت تاثیر دیگران قرار گرفتم و این مفهوم اشتباه از عشق تو مخم رفت! وگرنه خودم ذاتا آدم وابسته و نگرانی نبودم!
مثلا هیچوقت عادت نداشتم که وقتی میرسم خبر بدم که رسیدم یا برعکس از طرف مقابلم بخوام که به محض اینکه رسیدی خبر بده نگران میشم!
و اما در مورد چک کردن گوشی موبایل بارهااا از دیگران شنیدم که گوشی موبایل مثل مسواکه و طرف مقابل شاید یه چیز شخصی تو گوشیش داشته باشه که تو حق نداری بدونی! یعنی پنهان کاری رو طبیعی جلوه میدادن!
و یه مورد عجیبتر اینکه همون دیگران داشتن رابطه دوم یا حتی چندم پنهانی رو هم یه موضوع عادی میدونستن!😱 روح من میدونست این اشتباهه بخاطر همین سریع خودشو در احساس بدم نشون میداد!
خب این دیگران خیلی باورهای مخربی رو وارد مخ ما کردن! علت اینکه دیگران روی ما تاثیر میذارن اینه که ما اعتماد به نفس و سبک شخصی نداریم و فکر میکنیم دیگران بیشتر از ما میفهمن!🙃
وقتی فهمیدم چقدر ممکنه دیگران ورودی های نامناسب وارد ذهنم کنن، ورودیهامو فیلتر و روی اعتماد به نفسم بیشتر کار کردم تا سبک شخصی خودمو داشته باشم و به آگاهی های روح خودم بیشتر اعتماد کنم تا هدایت بشم!
خدایا شکرت بخاطر این آگاهی های ناب دوره عشق و مودت!
این دوره از جلسه اول یه قانون بیییییییینهایت ساده رو بهمون یادآوری میکنه که: اگر میخوایم رابطه خوبی داشته باشیم فقط و فقط کافیه روی باورهای “خودمون” کار کنیم و به تمام مسائل به دید مثبت بنگریم تا به احساس آرامش برسیم. فقط وقتی آرامش داشته باشیم هدایت میشیم! چون هیچوقت توی احساس پریشونی به مسیر خواسته هامون هدایت نمیشیم!
پس تنهااااا وظیفه ما اینکه که احساس خودمونو خوب نگه داریم و به ثبات فرکانسی برسیم!
در یک کلام اگه میخوایم با یه آدم مناسب رابطه داشته باشیم باید خودمون آدم مناسبی باشیم!
همون خداوندی که کل جهان رو مدیریت میکنه میتونه رابطه ما رو هم مدیریت کنه! یعنی خداوند ویژگی های دلخواه طرف مقابل رو برای ما برانگیخته میکنه بدون اینکه ما بخوایم به زور و تقلا اون فرد رو مطابق میلمون تغییر بدیم!
این یعنی اعتماد به خدا، اعتماد به قدرت و هوش بینهایت خداوند!
خدایا میلیاردها بار شکرت که تونستم این دوره رو بخرم و ذهنمو با ورودی های ناب الهی تغذیه کنم!
هر بار که از مسیر درست منحرف میشم و تضادی تو روابطم پیش میاد سریع میرم آگاهی های این دوره رو مرور میکنم و قانون هر بار جواب می دهد!❤😃✌
سلام به همه ی دوستان.. و استاد و مریم عزیزم….
واقعا از گفته های استاد لذت بردم… و سعی میکنم نهایت استفاده رو از صحبتها ببرم و اونو توی زندگی شخصی پیاده کنم… مدتی بود که همش دوست داشتم یه تغییر خوب و عالی توی روابط زندگیم داشته باشم. نه اینکه تا حالا روابط بدی داشته باشم. من همسرم رو خیلی دوست دارم و اون هم متقابلا من رو…. ولی ضعفهایی توی زندگیمون بوده که دوست داشتیم تغییرش بدیم اما شاید نمیدونستیم از کجا و چطوری….. من خودم نبودم….. خود کاملم نبودم… و تا خودت رو نشناسی خدای خودت رو نمیتونی بشناسی…. پس باید اول خودمو بشناسم و خودم باشم….. نه اونی که بقیه میخوان….. وقتی با همسرم فایلتون رو گوش دادیم.. هر جا که نقطه ی مثبتمون بود با خوشحالی تایید میکردیم که ما هم همینطور یم و راه رو درست میریم و راضی هستیم. و از زندگی لذت میبریم و هر جا که نقطه ی ضعف ما بود فایل رو استوپ میکردیم و راجبهش صحبت میکردیم که ما باید روی این مورد جداگانه کار کنیم تا بیشتر از زندگی لذت ببریم…. و خودمونو اصلاح کنیم…. به تمام معنا تکامل رو تو زندگیم لمس میکنم که کجا بودم و چجوری دارم قدم به جلو بر میدارم… هر چند خیلی راه دارم هنوز… ولی همین فایل هم گوشه ای از تکامل من توی روابط بوده و هست که این تکه هم در کنار بقیه تکه ها کم کم کامل بشه…. استاد عزیز و مریم جان واقعا از شما که دستی از دست خداوندید و دارید رسالتتون رو انجام میدید سپاسگزارم.
من و همسرم و دو تا دخترام… فایلها رو با عشق و علاقه دنبال میکنیم. و مطمئنا همه ی ما در یک مدار به دور ستاره ی توحید… الله یکتا میچرخیم و هر کدوم به رسالت الهی خودمون می اندیشیم و روی خودمون کار میکنیم و تمام وجودمون پر از عشق و انرژی مثبت هست که اونو در تعامل با یکدیگر داریم… و روابط زیبایی میسازیم. ❤️
استاد عزیزم میدونم که نوشته من رو میخونید… درخواست میکنم باز هم در مورد روابط فایلهای ارزشمندی روی سایت قرار بدید.
استاد عزیزم سلام
بعد از ابتلای من به بیماری که شایع شده مجبور بودم به مطب نرم از خدا خواستم کمکم کنه تا این مدت فرصتی باشه برای پیشرفت بیشتر من و دقیقا همانطور بود
ارتباط نزدیکی که با همسرم پیش اومد و مراقبت های ایشون از من باعث شد من بیشتر قدر روابطم رو بدونم و سپاسگزار باشم
من این مدت خیلی بیشتر از هرزمان تمرکزم رو روی سلامتی گذاشتم و خدای زیبای من چقدر به من اگاهی داد و باورهای توحیدی درونم شکل گرفت
من متوجه شدم که افکار منفی که اواخر داشتم باعث ضعیف شدن روح و جسم من شد و این امر باعث شد تا با وسواس بیشتری روی کنترل ذهنم کار کنم
خانواده من از شهر دیگه ای که زندگی میکردن برای مراقبت بیشتر من اومدن خونه ما
بعد از گذشت بیست روز من کاملا حالم خوب شد و به کارم برگشتم و البته پرانرژی تر از قبل
دیروز زمانی بود که باید مامان بابام برمیگشتن به شهر خودشون و من احساس وابستگی نگرانی ترس دلتنگی داشتم
در حدی که بعد از ماه ها برای اولین بار بعد از شروع قدم ها گریه کردم یعنی از وقتیکه دارم روی قدم ها کار میکنم خیلی مستقل و ازاد شده بودم اما رفتن خانوادم خیلی من رو بهم ریخت
ذهنم رو کنترل کردم و گفتم فاطمه تو الان باید ایمانت رو نشون بدی تو الان باید صبر و تمرکز بر نکات مثبت و ازادی و اثبات کنی والا اینهمه کار کردن روی خودت هدر میره
ارام شدم و گفتم خدایا هدایتم کن
این هدایت رو دوشب قبل یعنی یک شب قبل از انتشار این فایل و قبل از رفتن خانوادم از خدا خواستم
دیروز صبح وقتی از خواب پاشدم طبق معمول وقتیکه هنوز توی تختم بودم سایت رو باز کردم و واااااای خدای من چی میدیدم
فایل استاد درمورد روابط و ازادی و شکستن وابستگی و نگران نبودن و اعتماد به خدا داشتن
خدای من انگاری فقط خدا از استاد خواسته بود این فایل ضبط شه تا من هدایت شم و ارام شم و ایمانم صدها برابر شه
قلبم ارام گرفت با خنده و شادی از خانوادم خداحافظی کردم
در حالیکه روز قبلش با گریه و زاری من مامان و بابا و خواهرم هم گریه میکردن
اما امروز با ارامش من انها هم انگاری ارام شدن
نه ترسی بود و نه غمی….
خدایا شکرت
استاد ممنونم
سلام خدمت استاد عزیز و هم خانواده ای های گلم
چقدر این فایل عالی بود
عشق واقعی یعنی عدم وابستگی یعنی نگرانی تعطیل یعنی خدا هست نگرانی برا چیته چیزی که سال ها برعکس شو شنیدم و فکر میکردم عشق یعنی یه احساس بد دائمی که همش باید نگران طرف مقابلت باشی الان چیکار میکنه با کی حرف میزنه به خاطر همین باورهای اشتباه هیچ وقت دوست نداشتم با کسی وارد رابطه ای بشم تا احساس راحتی و آزادیم گرفته نشه بدم میاد یکی دائم نگران من باشه یا من نگران اون ولی این فایل بهم تلنگر زد که اصلا اینطور نیست هیچ بایدی در کار نیست و میشه یه رابطه بدون وابستگی در نهایت آزادی داشت درست مثل استاد عزیز و خانم شایسته مهربون
نکته ای که خیلی خیلی مهمه آزادی هست انسان بدون آزادی طاقت نمیاره میمیره عین اکسیژن که هرلحظه بهش نیاز داریم آزادی هم همونطوره یادمه از همون بچگی تا الان هیچ وقت زیر بار حرف زور نمی رفتم و تا کسی بهم حرفی میزد به محض اینکه احساس میکردم حرفش بوی تحکم میده سریع گارد میگرفتم مثلا قبلا یه دفعه ام خالم بهم گفت تو دیگه بزرگ شدی و باید چادر بپوشی ( یک سری باورهای غلط تعصبی که توی شهرمون رایجه) سریع مقابلش گارد گرفتم و گفتم این قضیه به خودم مربوطه و بیشتر مواقع همینجوری رفتار میکردم و با یک به تو چه طرف رو ساکت میکردم (وی خیلی رک بود😅) قسمت جالبش اینه که انقدررر به خاطر این رفتارم تحقیر شدم که خیلی مواقع فکر میکردم که شاید من اشتباه فکر میکنم که البته رفتار دیگران هم بازتاب خودم به خودم بوده
الان متوجه میشم که همه اون رفتارهام مربوط به حس آزادی خواهیم بوده چون ذات من و هر ادم دیگه ای عاشق رهایی و آزادیه
یادمه یه فیلم کره ای نشون میداد پسره میخواست پادشاه بشه ولی براش خبر آوردن که نامزدش توی دریا غرق شده و واکنشش انقدر احساسی و چندش آور بود (البته الان اینو میگم اون موقع به غلط فکر میکردم قشنگش همینه😅) که فکر میکرد دنیا به آخر رسیده و حتی تصمیم گرفت پادشاهی رو واگزار کنه جالبش اینه قبل این خانم نامزد دیگری داشت (فراموش کردن فراوانی جهان)
واقعا که چقدر اشتباه ذهن رو برنامه ریزی میکنن که اولا یه همچین آدم ضعیف النفسی مثلا بیاد بشه پادشاه که اصلا حتی توانایی کنترل احساساتشم نداره و بر طبق اصل بقای اصلح چنین چیزی اصلا امکان پذیر نیست و این چیزا فقط تو فیلما اتفاق می افته والا من که حتی یه موردم ندیدم آدم ضعیف و بی اعتماد به نفس به جایی رسیده باشه جهان آدم های ضعیف رو له میکنه و بهشون اجازه نمیده پاشونو از گلیم شون دراز تر کنن
چقدر خوبه که در جمع این خانواده صمیمی هستم
خدایا شکرت
لحظه هاتون پر از درک و آگاهی🌷🌷
سلام وقتِ خانواده ی بزرگمون بخیر وشادکامی👌👌
چقققققدر لذت بردم از شنیدن این آگاهی ها
وای ماریا پس کی میخوای پاتواز روی این ترمزبرداری
وقتی تو روی خودت کار میکنی جهان هم ترو هدایت میکنه به مداری که باتو هم فرکانس هست
تجربیات الانتم بخاطر ورودی های قبلتِ
وقتی من درحال رشد باشم جهان خودبه خود منو هدایت میکنه به رابطه ای که ازقبل درست هست ازقبل چیزی هست که من میخوام وباهمه ی استاندارد هام مطابقت داره
با آزادی ،بااستقلالم،بااحترام به عقایدهم،رابطه ی درستی که آدم مقابل منم باخودش کارکرده واستاندارهای بالای خودشوداره که بامن مطابقت داره
وای که چقد لذت بخشه
چه جهان آگاهی داریم چقد هوشمنده
من میخوام که این فرصت کوتاه زندگی رو با عشق و آرامش ولذت زندگی کنم
پس باتعهدی غیر قابل مذاکره رو خودم کارمیکنم تا نتایج خود به خود خلق بشه💪💪💪💚💚💚
بسمالله نور ♥️
عشق و مودت در روابط
کیفیت و استانداردهای بالا در روابط و کار
واقعاً باید هر روز این آگاهی ها را تکرار کرد ،
رابطه سرشار از استقلال و آزادی
اول ببینیم آیا خودمون هم آدم مناسبی هستیم
پاشنه های آشیل من
آدم ها به طور خودبخودی نمیآیند و من باید حتما خیلی خاص باشم تا جذب کنم ،
آرایش خاص ،زیبایی خاصی داشته باشم چیزی که تو جامعه ایران مد شده همش دختر فشن میبینی و این فکر تحمیل میشه که حتماً باید خیلی ظاهر خاص و زیبایی داشته باشی اما میبینم خیلی ها با لوکس ترین ظاهر هم تنها هستند پس مشکل کجاست ،مشکل ذهن و باورهای ماست که میگه به اندازه کافی لایق نیستی خوشگل نیستی یا خوشتیپ نیستی ،برام جالبه مریم جان خیلی ظاهر ساده ای دارند و یک رابطه با کیفیت تجربه میکنند آزاد آزاد آزاد ✨💖 پر از راحتی پر از صلح
سپاس 🙏🏻✨♥️♥️♥️🌹🌹🌹
سلام بہ استاد عزیزم خانم شایستہ دوفرشتہ پاک و بی نظیرو دوست داشتنی ❤
و دوستان عزیز این سایت الھی
گوشیمو کہ برداشتم چند لحظہ نجواھای شیطانی اومد کہ برو شبکہ ھای اجتماعی خدارو شکر تونستم کنترلش کنم گفتم بیام تو سایت بھترین فضای مثبت دنیا
یہ مدتی ھم ھست واقعا حالم بہ ھم میخورہ از اینستاگرام اینقدر کہ مردم دنبال گرانی و موضوعات منفی ھستن
موضوعی کہ تو صفحہ اول سایت اومد عشق واقعی از دیدگاہ استاد قبلا ھم گوش دادہ بودم بہ این فایل اینبار درکم عمیقتر شد از حرفای بی نظیر استاد و تکرار قانون حالم امروز خوب بود با شنیدن این فایل حالم خیلی عالی شد و مخصوصا مخصوصا کامنت بسیار ارزشمند مرضیہ عزیز خدایا شکرت چقدر لذت بردم از جملاتی کہ با عشق نوشتن در مورد حرفای استاد زندگی استاد وخواستہ ھای خودش بہ نکات مھمی کہ اشارہ کردن وجودم دگرگون شد اشک از چشمانم جاری شد
استاد چقدر رابطہ شما با خانم شایستہ فوق الادس چقدر ارزشمند و دوست داشتنی
سریال سفر بہ دور آمریکا و زندگی در بھشت و زندگی شما چقدر عالیہ چقدر تاثیر فوق الادہ ای رو مخاطب میزارہ
این کلمہ چقدر فوق الادس
(آزادی)
این ھم یکی از مھمترین اولویت ھای زندگی منہ شاید مھم ترین باشہ یعنی آزادی
البتہ یک سری خواستہ ھای درونی تو وجود ما ھست کہ بہ خاطر زندگی کردن برای دیگران نبود عزت نفس کافی تقلید از دیگران مثل دیگران بودن واقعا دفن شدن زیر آوار سنگین و بزرگ دفن شدن
انقدر کہ با افکار و اقاید دیگران زندگی کردیم و باعث شدن خوشبختی ازمون دور بشہ
جوری شدہ کہ خیلی باید تو خودمون کنکاش کنیم تا بفھممیم وجودمون چہ چیزھایی میخواد طالب چہ چیزھایی بودہ روحمون با چہ چیزھایی آروم میشہ برای من ھم ھمین طور بودہ بعد از سالھا فھمیدم کہ وجودم ھمچین چیزی میخواستہ
وقتی فایل مصاحبہ با استاد قسمت ۵ بود اگر اشتباہ نکنم کہ مورد زندگی بہ سبک شخصی بود کہ خیلی ھا سوال کردہ بودن کہ رابطہ استاد چطوریہ با کی دارہ زندگی میکنہ
وقتی شنیدم بسیار لذت بردم
اون موقع ھا تازہ در وجودم جرقہ خوردہ بود کہ منم دوست دارم ھمچین سبک زندگی رو
و وقتی شنیدم خواستم قویتر شد و ھمینطور قسمت ھایی از سریال سفر بہ دور آمریکا کہ استاد تنھا جاھای مختلف میرفتن
و یادم افتاد یہ فیلمی قبلا دیدہ بودم بہ نام
(زندگی آدلاین ) خلاصہ داستان این فیلم این بود یہ خانم جوانی بود تو شب زیر بارون داشتہ رانندگی میکردہ تصادف میکنہ و میوفتہ تو رودخونہ اونجا یہ اتفاقی میوفتہ کہ بحث علمیہ کہ کاری ندارم میتونہ درست باشہ یا نہ
بعد اون اتفاق این خانم تو ھمون قیافہ و تو ھمون سن میمونہ نمیدونم چند سال ولی طوری شدہ بود کہ اون اواخر دختر خودش ھم سن مادر بزرگ آدلاین شدہ بود تو اون مدتی کہ آدلاین تو اون شرایط بود چند سال یا چند ماہ یک بار یک ھویت جدید یک اسم جدید و مدارک جدید برای خودش درست میکرد و بیشتر شھر ھا و کشور ھای دنیا رو گشتہ بود تا کسی اونو نشناسہ
خلاصہ من وقتی اون فیلمو دیدم خیلی خیلی لذت بردم حس پرواز بھم دست دادہ بود انقدر کہ خوشحال بودم انقدر کہ رو من تاثیر گزاشتہ بود تا فردای ھمون روز ھم خیلی حالم خوب بود و بہ ھمہ میگفتم بھترین فیلم دنیا رو دیدم اون موقع ھا کہ نمیدونستم دلیلش چی بود بعد از مدتھا فھمیدم کہ درون من طالب آزادیہ برای ھمین اینقدر لذت بردہ بودم چون خلاصہ اون فیلم موضوع اصلیش (آزادی) بود و یک فیلم دیگہ ای ھم بود بہ اسم بہ سوی طبیعت وحشی وقتی مدارکشو نابود کردہ بود یہ جایی کہ رفتہ بود ازش میپرسن اسمت چیہ میگہ من کریس خانہ بہ دوش ھستم و ھی فریاد میزد وسط دشت آلاسکا من یک ابر خانہ بہ دوشم
آواخر فروردین رفتہ بودم قلعہ رود خان تنھایی اول مسیر کہ داشتم میرفتم بالا
یک حسی از درونم اینو فریاد زد (آزادی)
ایستادم و با خودم گفتم خدایا شکرت کہ آزادم میتونم تنھا سفر کنم و لذت ببرم تا بہ اون روز زیباترین جایی بود کہ رفتہ بودم و لذتبخش ترین
وقتی میبینم مردم تو رابطہ باکسی اقدر کہ از اصل دور شدن بیشتر در حاشیہ ھستن شبکہ ھای اجتماعی وابستگی ھا شرک ھا انقد کہ دنبال مد ھستن آزادی رو از ھمدیگہ میگیرن ھمدیگرو محدود میکنن فکر میکنن دیگہ ھمینہ رابطہ باید اینطوری باشہ ھمہ کہ نہ ولی خیلی ھا اینطوری ھستن
وقتی اینا رو میبینم با خودم میگم من اینطور رابطہ ای رو ترجیح نمیدم
باید ایرادھارو تو خودم پیدا کنم و درست کنم و کسی کہ مثل اکثریت مردم نیست وارد زندگیم بشہ
الانم دارم تنھا زندگی میکنم باید روخودم کار کنم رو روابطم و احساس لیاقتم
و از خدا میخوام کسی رو وارد زندگی من بکنہ کہ باھم ھماھنگ باشیم در آزادی و احترام بہ عقاید ھمدیگہ
خوشبخت باشید و سعادتمند ❤
سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایستهی عزیز
استاد این فایلتون کاملا دیدگاه من رو نسبت ب عشق و روابط تغییر داد، خیلی متفاوت با باورهای من بودند،
بعضی وقتها که میدیدم تقریبا همه تو زندگیشون دنبال ی شریک عاطفی میگردن حتی تو سن کم متعجب میشدم، وقنی درکم بیشتر شد میدیدم که همهی اینها از وابستگی و عزت نفس شدیدا پایین آدما میاد.
برام سوال بود که چرا من هیچ علاقهای ندارم ک با کسی دوست بشم، گاهی وقتها با خودم فکر میکردم که تا اخر عمرم اصلا ازدواج نکنم، چون دوست نداشتم که کسی رو وارد زندگی خصوصیم بکنم، یکی که همش آویزونم باشه، مجبور بشم ب خاطرش از خودم خواستههام یا آزادیم (اونجوری که میخوام) بگذرم، ب حریم شخصیم تجاوز کنه، بعد میگفتم حتی اگه اون ادم حس خوب بهت بده تو رابطه عوضش مجبوری از کلی لذت دیگه و آپشنات بگذری ب خاطر اون و اصلا به صرفه نیست،
حس میکردم که رابطهی عاطفی دو طرف رو مثل زنجیر بهم میبنده، با اینکه همدیگر رو دارن و از بودن با هم لذت هم ببرن، نمیتونن آزادانه ب هر طرف که میخوان بدون.
الان فهمیدم که همه اینا و بی میلیم به دلیل کلیییی باورهای اشتباهیه که من در زمینهی روابط دارم، و فکرشم نمیکردم ک اینا باور محدودکنندهس.
تو کل زندگیم هر رابطهای رو که دیدم، تو فیلما، داستانا و… همهی اونا الگویی رو در ذهنم ساختند که من روابط رو فقط بع همون شکل میتونستم ببینم و حتی فکرش هم نمیکردم ک رابطهی درست اصدا کلا ی چیز دیگهس، فکرشم نمیکردم در عین داشتن در این حد ازادی بتونیم رابطهی عالی هم داشتهباشیم،
شنیدن این حرفا از شما برای اولین بار و فهمیدن الگوهای ذهنمو ب هم ریخت،
فهمیدم ک اشتباه نمیکردم ک فراریم از اون رابطع ی اشتباه ک برای همه عادی و بعضا رویاییه.
فهمیدم که رابطهی درست چ شکلیه،
فهمیدم چقدرررررر باور محدودکننده در ایم مورد دارم چون فکر میکردم چون اصن تو فاز اینا نیستم و برام مهم نیست اونقدرا کمتر باور اشتباه داشتهباشم🥲💔
و خب مهمتر از همه فهمیدم که داشتن همچین رابطهی زیبایی در عین ازادی و استقلال میشهه!!
استاد شما واقعا نمونهو الگوی کامل و همهچی تمام د هر موضوعی هستین.
ظاهرا لازمه باورهام رو کاملا در زمینهی روابط تغییر بدم، البته الان اولویتم نیس.
برای این فایل بیمظیر سپاسگزارم و براتون بهترینها رو ارزومندم💗
بنام الله یکتا
استاد عزیزم و مریم جانم سلام
کاش من این آگاهی ها رو از قبل ازدواج داشتم
من ازدواجم از روی نیاز بود؛پراز خلاء بودم
من همیشه فکر میکردم عاشق واقعی باید نگران باشه
زنگ بزنه بمن جواب پس بده
هرکدوم زندگی شخصی دیگه نداره و من و تویی نیست و جفتمون ما شدیم
واسه همین از عشق خوشم نمیومد
اما بعد از درک عشق واقعی حالا فهمیدم که باید چطوری رفتار کنم
ازوقتی که باقانون آشنا شدم
دیگه کنترل نمیکنم
احساس نیاز ندارم
عشق و گدایی نمیکنم
نگران فردا و دریافت عشق نیستم
چون میدونم خداوند تا وقتی بخواد از طریق شوهرم بمن عشق میده و اگرم خواست از مدارم خارج بشه از طریق فرد دیگری بمن عشق میده
عاشقتم خدای مهربونم
عاشقتم استاد عزیزم
درپناه الله یکتا شاد ثروتمند و سعادتمند باشید