عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس ‌منش - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

709 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهران دامور فریمانی گفته:
    مدت عضویت: 2721 روز

    سلام استاد عزیز‌ و خانوم شایسته

    اول اینو بگم ک وقتی توی تلگرام این فایل عشق واقعی رو دیدم هنگ کردم چون دقیقا ب این فایل نیاز داشتم اصلا چند روزه مخمو درگیر کرد و به نتیجه نمیرسیدم این فایل واقعاااا چقدر به موقع بود خدایا شکرت

    استاد من اصلا باورم نمیشه همچین رابطه ای بتونه وجود داشته باشه بدون هیچ محدودیتی اصلا زندگی شما ما فوق تصوراته منه واقعا خوشبحالت چه زندگیه رویایی ای داری بنظره من ادم صد سالم رو‌خودش شبانه روز کار کنه یه سال با این کیفیتی ک شما زندگی میکنی زندگی کنه بازم ارزش داره

    لذت بردم واقعا چ جالب دقیقا چیزی ک میخاستم خدا بهم داد واقعا چجوری ؟؟؟!!!چجوری شما اون‌موضوعی ک من چند وقته درگیرشم واسم جوابشو میزاری؟؟

    واقعا این تصادفیه یا نه؟

    دوستانی ک‌ این کامنتو میخونن لطفا صادقانه بگن

    ایا بیشتر شماهم منتظره شنیدنه چنین فایلی بودین؟؟

    یعنی واقعا اگ انقد هماهنگی باشه خدایی همین خودش معجزس

    بازم ممنونم ازت استاد 🧡💛

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      فرنوش بیگدلی گفته:
      مدت عضویت: 2588 روز

      سلام دوست عزیز منم خیلی منتظر همچین فایلی بودم واقعا درست گفتید صدسال کار کنیم ولی کیفیت زندگی مون بالا باشه می ارزه واقعا استاد لایقه ایول بهش که اینهمه در خودش احساس لیاقت و ارزشمندی برای تمام ابعاد زندگیش ایجاد کرده و حالا نتیجه ی احساس و افکارهای بیرونیش رو ما میتونیم ببینیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    جمال گفته:
    مدت عضویت: 1483 روز

    محتسب در نیم شب جایی رسید

    در بن دیوار مستی خفته دید

    گفت هی مستی چه خوردستی بگو

    گفت ازین خوردم که هست اندر سبو

    گفت آخر در سبو واگو که چیست

    گفت از آنک خورده‌ام گفت این خفیست

    گفت آنچ خورده‌ای آن چیست آن

    گفت آنک در سبو مخفیست آن

    دُور می‌شد این سؤال و این جواب

    ماند چون خر محتسب اندر خلاب

    گفت او را محتسب هین آه کن

    مست هوهو کرد هنگام سخن

    گفت گفتم آه کن هو می‌کنی

    گفت من شاد و تو از غم منحنی

    آه از درد و غم و بیدادیست

    هوی هوی می‌خوران از شادیست

    … ( و این شعر ادامه دارد…)

    وقتی محتسب به مست میگه که آه کن، و مست هنگام سخن گفتن، هو هو کرد، محتسب با عصبانیت بهش میگه من گفتم آه کن، تو هو میکنی، مست میگه آه از درد و غمه، آه ماله عالم کثرته، مال عالم وحدت که نیست، ولی من شادم، وقتی من به وحدت رسیده ام، وحدت مطلق، من به او رسیده ام به اویِ مطلق، به شادی، “أَجَلُّ مُبْتَهِجٍ بِشَیی ءٍ” ، هو گفتنم از شادیست، تو میگی آه بکشم؟

    و ابن سینا میگه: با عظمت ترین موجودی که ابتهاج به حقیقتی دارد، خداوند است که ذاتاً اول است، زیرا اوست که دارای عالی ترین ادراک به عالی ترین کمال است؛ کمالی که از طبیعتِ امکان و عدم که دو منبع شرّند، منزّه و مبرّاست و هیچ عاملی که آن ذات اقدس را از این درک بازدارد، وجود ندارد.

    ابن سینا به تعریف و توصیفِ عشقِ حقیقی پرداخته و می گوید:

    وَالْعِشْقُ الْحَقیقِی هُوَ الِابْتِهاجُ بِتَصَوُّرِ حَضْرَهِ ذاتٍ ما.

    و عشق حقیقی عبارت است از: ابتهاج به تصوّرِ دریافتِ یک ذات.

    وَالْأَوَّلُ عاشِقٌ لِذاتِهِ مِنْ ذاتِهِ عُشِقَ مِنْ غَیرِهِ أَوْ لَمْ یعْشَقْ.

    و خداوند متعال از ذات خود به ذات خود عاشق است، خواه از طرف دیگر موجودات معشوق بوده باشد، یا نه.

    این مطلب در بیت زیر منعکس است:

    چو کمال حُسن مطلق که ز عشق بی نیاز است

    دل بی قرار محمود به غمزه ایاز است

    عشق چیزیه که مارو به خداوند برسونه، خدایی که مایه آرامش و آسایش هست، مایه رفاه و امنیت، منبع آزادی، آزادی مطلق.

    ولی بعضی عشق و عاشقی ها، (حالا نخوردیم نون گندم، دیدیم که دست مردم 🫠) که این دوره زمونه بهش میگن عشق، ولی متن داستان همش درگیریه فکریه، تنش و دغدغه فکریه و هزار بست و زنجیر که هر دو طرف رو از زندگی ساقط کرده، میدونین چیه، یجورایی لذت داره، ولی اسمش عشق نیست، انگار داری فلفل تندِ تندِ تند میخوری، و از شدت تندی فلفل دهنت میسوزه، عرق میکنی، ضربان قلبت میره بالا، و مدتی طول میکشه تا بدن به حالت عادی برگرده، ولی با وجود این، اونایی که دوس دارن فلفل تند رو میخورن، ازیتی که در دلش یجورایی شادی هم به همراه داره، دوستی هایی که هیچ عشقی توش نیست ولی انگار یادگرفتیم بهش عاشقی بگیم، چون لغت خاصی نداره، مثل همین فلفل خوردن تنده، این عاشقیها مارو به خداوند نخواهد رسوند، دور دور کردن توش هست، عشقبازی کردن توش هست، وقت گذرونی هست، مهمونیا، شب نشینیا و خیلی لذتهای مادی و دنیوی داره، حتی اینکه طرف میخواد از وجود پارتنرش فخر بفروشه چه دختر و چه پسر، یعنی همش پر کردن جای خالی هایی هست که اون جا خالیها هم از عدم توجه به قانون ایجاد میشه، ولی توی این روابط خدایی نیست.

    موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    آناهید شفیعی گفته:
    مدت عضویت: 2985 روز

    سلام استاد عزیز و آگاه …یچیزی فهمیدم یعنی یه ترمز اساسی …اینکه وقتی از یه رابطه ی درب و داغون میایم بیرون و شروع میکنیم روی خودمون کار کردن نفر بعدی که بنظرمون رویاییه وارد رابطمون میشه و ما عرش رو سیر میکنیم یعنی خیال میکنیم دیگه اون همونیه که توی آسمونا دنبالش می گردیم و میچسبیم بهش و تمام ایده آل هامون رو توی اون جستجو میکنیم ولی امان از وقتیکه بدونه ایده آل ها نباشه توی طرف اون وقته که تمام باورهامون خراب میشه و ناامیدی پس از ناامیدی …الان فهمیدم هر کی هر چی هست توی رابطه م همونیه که من هستم ..چرا ناامیدی ؟؟ چرا جنگ؟؟ چرا جستجوی ایده آل هام توی اون ؟؟ اینکه خیلی سخته ،،،راحت تر نیستم اگه خودم اونی باشم که میخوام !! راحت تر نیست خودم صادق باشم عاشق باشم وفادار باشم مهربون باشم تا اینکه از دیگری بخوام اونی باشه که اصلا نمیدونه چیه ؟؟ یعنی توی مداری که من فکر میکنم نیست ؟؟ وای که چقدر طاقت فرساست دست کسیو گرفتن و بزور کشیدن توی مداری که اصلا نمیفهمتش..پس من امروز به خودم نگاه میکنم و روابطم رو میسنجم…اگه کسیکه پادشاه رویاهام بوده و داره از زندگیم میره بیرون حتما توی مدار من نبوده یا الان نیست پس قرار نیست ناامید شم ..به خودم به مدارم به رشدم به حال خوب خودم نگاه میکنم و با حفظ و بالا بردن ارزشهای خودم ایمان دارم که قراره خودی از جنس خودم رو ملاقات کنم …ولی قرار نیست دوباره بهش بچسبم و بگم این دیگه خودشه ..اگه میخوام طرفم خودش باشه باید یاد بگیرم خودم خودم باشم…من هرگز نمیتونم دیگری رو تبدیل به خودم کنم …

    استاد ممنون ازین فایل بسیار زیبا

    خیلی وقت بود کامنت نزاشته بودم..چون حسابی دارم روی روانشناسی ثروت یک کار میکنم ولی الان بخودم قول دادم که بعده روانشناسی ثروت حتما حتما محصول روابط رو هم تهیه کنم و بکوب روش کار کنم …خیال میکنم کلی ترمز دارم ..ترمزای اساسی که منو کلا از رابطه بیخیال کرده …یعنی اینقدر از خلاص شدن از یه رابطه ی درب و داغون توی آسمونا سیر میکنم که فعلا خیال میکنم حالا حالاها باید فقط رابطه م رو با خودم خوب کنم ..

    مرسی مرسی مرسی

    امیدوارم با عزیز دلتون لحظات ناب و ناب تری رو تجربه کنین ..

    ای استادی که خود بودن تنها روش زندگی شخصیتون هست …

    براتون همیشه خود بودن رو آرزومندم

    آناهید شفیعی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    سلام و‌ صد سلام❤️

    با آرزوی بهترینها برای شمایی که این متن و‌میخونی❤️

    خیلی عالی بود این فایل ،باوجود اینکه قبلاهم گوشش کرده بودم و یجاهایی رو ازش تو‌روابطم اجرا کرده بودم اما بازهم لازم بود که شنیده بشه

    به همین دلیل دیشب هدایت شدم و لذت بردم.

    فقط اینو‌بگم که این اگاهی ها خیلی فرارن و مرتب باید گوش بدیم و ذره ذره عمل کنیم.

    چیزی که مرتبط با این فایله خاستم اینجا بنویسمش:

    خب من

    چندوقتی بود که یک رابطه ی دوستانه ای رو داشتم که آدم مقابل هیچ تفاهمی بامن نداشت حس تنهاییمو بیشتر کرده بود ،ذهنمو مشغول کرده بود

    من قانون و‌فراموش کردم و باهاش جر وبحث میکردم

    مدام غر میزدم که درکم نمیکنی

    هیچوقت نیستی درکنارم و….تمام توجهم روی بدیاش بود

    اما این دعواها شاید رابطه رو یک دقیقه بهتر میکرد و مجدد شروع همون رفتارهایی که از نظر من بد بود…ادامه داشت.

    من دوس داشتم اون آدم مرتبا حرفای عاشقانه بزنه،زنگ بزنه،پیگیرم باشه و….و بقول همه نگرانم باشه تا بفهمم دوسم داره☹️

    چند مدتی ب همین منوال گذشت

    اما با ناراحتیا و‌ بحثای شدیدی که پیش اومد در حدی که اشک میریختم،فهمیدم این مساعل خلا عاطفیه منه و تا وقتی خودم با خودم در صلح و هماهنگی نباشم تا وقتی خودم خودمو دوس نداشته باشم و قربون صدقه خودم نرم تا وقتی خودم به یک درک درستی از عشق و رابطه الهی نرسم،هیچکسی برای من نه عشق میاره و نه هیچ چیز دیگه ای.

    میخاستم رابطمو قطع کنم ولی نمیشد انگار دست و پامو زنجیر کرده بودن خیلی حس بدی بود

    این همون وابستگیه

    هربار که بعد از بحث و جدل مجدد برمیگشتم سمت اون آدم بیشتر از خودم بدم میومد چون میدیدم هرروز اون آدم دورتر و‌دورتر میشه هربار جرات میکنه حرفای بدتری بهم بگه و…..

    خدایا چرا نمیشه

    چرا نمیتونم

    انقد این وابستگی شدید بود که نمیتونستم کنترلش کنم

    اما از خدا از ته دلم کمک خاستم

    خدایا فقط تویی پناهم تو کمکم کن بتونم دوباره همون دختر آزاد و شاد و رها باشم که شادیم هرروز بیشتر و بیشتر میشد

    روزهاگذشت و‌گذشت و من خودمو قانع کرده بودم که آقا جان خیلی به اون آدم گیر نده بذار بعنوان یک دوست ،یک رفیق برات بمونه هروقت سراغت اومد با روی خوش به پیاماش جواب بده و اگر نیومد مهم نیست …

    در واقع خودمو گول میزدم چون نمیخاستم بره

    چون این وابستگی شدید بود و به یک شکل دیگه خودشو نشون داد

    من ب شکل خنثی تو اون رابطه موندم و تظاهر میکردم که همچیز خوبه اما خب واضحه که از درون خودخوری میکردم فقط ب زبون نمیاوردمش و فکر میکردم چقد عالیه که قانون اعراض و دارم کار میکنم و توجهی ب رفتارای بدش ندارم.

    ا چون این اعراض واقعی نبود نتونستم تحمل کنم وبعد مدتی دوباره شروع کردم به بحثای الکی و غر زدن و ….

    بگذریم…

    .

    ی شب که مشغول دیدن کلیپ آموزشی تو تلگرام بودم اون آدم بمن پیام داد و دیر جواب دادم چون مشغول تماشای کلیپ بودم نمیخاستم تمرکزم بهم بخوره

    و بعدازاتمامش وقتی خاستم جوابش و بدم دیدم اون اقا خیلی توهین آمیز و با شک سوال پرسیده که چرا جواب نمیدی و با کی هستی و….

    وای خدای من این خیلی برام سخت بود

    ب خودم گفتم دختر تقصیر خودته که این ادم اینجوری باهات حرف میزنه این هم نتیجه وابستگی و نگه داشتن آدم اشتباهی تو زندگیت!

    انگاری گاهی ما باید ی حس آنی بدی رو تجربه کنیم تا بتونیم درست تصمیم بگیریم.

    اون حس به ظاهر بدم بعد از گذشت چند دقیقه به حس خوب تبدیل شد چون من با اون آدم برای همیشه رابطمو قطع کردم انگار منتظر همچین اتفاق بودم

    و اون حس به ظاهر بد تلنگری بود تا بفههمم نتیجه وابستگیه اینه

    هرروز حرفای زشت بشنوی ولی تحمل کنی چون فکر میکنی اگر اون آدم بره دیگه کسی نیست

    چون فکر میکنی آسمون دهن باز کرده و فقط اون ادم افتاده پایین!

    این آگاهی‌ها خیلی مهمن اما من فراموش میکنم در عمل اجرا کنم.

    با اتمام این رابطه ام و بدست اوردن تجربیات زیاد درمورد خودم.به خودم قول دادم که فقطو فقط روی خودم کار کنم و خودمو درس کنم

    چرا من دنبال کسی باشم ک مدام بهم عشق بورزه چرا خودم اینکارو نکنم

    چرا دنبال کسی باشم که حواسش بهم باشه چرا خودم هوای خودمو نداشته باشم

    چرا باخودم درصلح نباشم راحت نباشم

    اینها مواردیه که من بهش رسیدم و میخام رو خودم کار کنم.

    این رابطه برام خیلی درس داشت

    فکر میکردم من عالیم من پرفکتم من وابسته نیستم و فکر میکردم خلا عاطفی ندارم اما این رابطه ازسوی خدا بوده تا ضعفهامو بهم بگه تا کمکم کنه که بهتر بشم تا کمکم کنه ورژن بهتری از خودم بسازم من هیچ ناراحتی از اون آدم ندارم اون کسی بوده که خدابوسیله اون ضعفهامو‌نشونم داده مگرنه اینکه همه ما پاره ای از خداییم پس ازش قدردانی میکنم توی دلم و از اعماق وجودم،که وارد زندگیم شد و مساعل خیلی مهمی رو بهم فهموند

    خدایا نمیدونم چطور سپاسگزارت باشم

    خدایا شکرت بخاطر این حس و حال عالی

    جداشدن از وابستگیها چه حس منحصر بفردیه

    خدایاشکرت.

    مرسی استاد عزیزم که هروقت صداتو شنیدم آروم شدم.

    مرسی بابت این فایل گرانبها

    مرسی ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    Abolfazl davtalab گفته:
    مدت عضویت: 2848 روز

    سلام به تمامی دوستان و هم فرکانسیهای عزیز

    امروز 16 مهرماه 1403 و اومدم تا از نتایجی که از دوره های استاد گرفتم بنویسم علاوه برموفقیت شغلی و راه اندازی کسب و کاروکلی نتایج مثبت دیگه اینجا مخصوصا از نتایجی که از دوره عشق و مودت گرفتم بنویسم ؛

    دوره عشق و مودت رو چن سال قبل تهیه کردم ولی چون دوره های دیگ رو هم داشتم و تمرکزم رو اون دوره ها بود خیلی وقت درست و حسابی نذاشتم رو این دوره ؛؛تا اینکه چند ماه قبل به یه تضاد بزرگی تو روابط خوردم و تصمیمم شد ک فوکوس کنم رو دوره عشق و مودت و متعهدانه چسبیدم به دوره؛؛شدیدا ورودی هامو راجع به ارتباطات کنترل کردم درصورتی که قبل اون اگه کسی از طلاق و خیانت و ازدواج نامناسب صحبت میکرد منم مشارکت میکردم بعد اون تضاد و تعهد دیگ آگاهانه نشنیدم حرف های منفی رو اگ تو محیط کاری بحثش میشد آگاهانه خودم رو دور میکردم و نمیشنیدم و بعد از چن روز دیدم ک دیگ اصا یا اون افراد نیستن یام دیگ از روابط منفی حرفی نمیزنن ؛شروع کردم به نوشتن و تکیمل کردن ویژگی های ظاهری و خانوادگی و رفتاری همسرم بر حسب اون چیزی که میخواستم به والله قسم تو کمتر از یک ماه از یه طریق کاملا متفاوت یه خانواده ای معرفی شد؛خانواده ای که از هر جهت فراتر از نوشته هاو خواسته های من بود؛؛و تو چن مرحله ای هم که باهمدیگ صحبت کردیم و اشناییتمون بیشتر شدمیدیدم که بسیار بسیار شبیه به همون فردی ک من نوشتم وچون حس و حالم عالی بود وخداوند یه آرامش قلبی تو وجودم گذاشته بود و دقیقا همین حس و طرف مقابلمم داشت واز اولین دیدارمون تا زمان عقدوجشنمون کمتر از بیس روز زمان برد و مابدون هیچ زحمتی و درگیری و استرسی عقد کردیم و جشن مونم ب راحتی وبه بهترین حالت انجام شدد؛؛

    سه ماه و خورده ای از عقدمون میگذره و هر چه قدر زمان بیشتر میگذره میبینم که چه قدر قوانین درست و کامل و بدون نقصه ب والله قسم تا بحال نشده یا من یا طرف مقابل بخوایم فشاری بیاریم که یه رفتاری و طرف مقابل مون عوص کنه؛؛هیچ وقت نشده طرف مقابل مون و محدود کنیم؛هر وقت کنار همدیگه ایم خیلی بهمون خوش میگذره و هروقتم کنار هم نیستیم بازم حال مون خوب و عالیه؛ن وابسته ایم نه فشاری میاریم ک یع رفتاریو طرف مقابلمون انجام نده؛

    هیچ وقت نشده که من یه رفتاری و ببینم و اذیت بشوم و بعد بگم بیام صحبت کنم رفتادشو عوض کنه دقیقا همون جوری که هست خیلی فراتر از خواسته های منه؛؛بر خلاف باور عمومی گه میگن زن جماعت وابسته اس؛کمبود محبت داره؛آزادی تو میگیره ؛همه چیو تو پول میبینه ؛دهن بینه؛درگیر چشم و هم چشمیه به والله قسم هیچ کدوم ازین هارو نداره و دقیقا همون ویژگی های رو داره که من نوشته بودم

    یعنی مستقل؛مثبت نگر؛شاد؛شوخ طبع وحتی ویژگی های خانواده اش هم همون جوریه که نوشته بودم ((خلاصه کلام که طرف مقابل دقیقا همون جوری که من میخوام هست نه که زوری زده باشم تا تغییرش ردم وباب دل من باشه؛زمانی که من داشتم رو خودم وباورهام کار میکردم،ترمزهای ذهنی مو برمیداشتم؛احساس لیاقتمو بالامیبردم و رو توانایی هام کار میکردم

    خداوند داشت پشت پرده اونور و اوکی میکرد و زمانی که من آماده اش شدم اون فرد وخانواده اش وارد زندگیم شدن ))))

    خواهشا تورو خدا ادامه بدین مسیر درست و نگران اونور نباشین اونطرف داستان با من و شما نیست با خداس شما خودتون و اوکی کنین موقع اش که برسه فرد ایده آل تون میاد توزندگی تون نگران نباشین درگیر زود رسیدن نشید لطفااا ادامه بدین کوچیک ترین نتایح و پررنگ کنیدو بارها وبارها تکرار کنین باخودتون و ادامه بدین گشایش ها نزدیک است ناامید نشویددددددد…

    خدایارونگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      زهراجان گفته:
      مدت عضویت: 592 روز

      دوست عزیزم سلام

      بسیار لذت بردم از نتایج عالی که بدست آوردید به لطف خدا و همت خودتون

      چقدر زیبا و ساده نوشتین متن رو انگار این نظر شما پیامی برای من بود! بسیار دلنشین و عالی

      محصولاتی که خریداری کرده بودین رو دیدم من هم مثل شما دوره دوزاده قدم رو شروع کردم و قدم اول رو دیدم

      الان توی شرایطی هستم که خانواده ام یکم فشار اوردن به ازدواجم و خواستگار هایی که دارم رو میگن قبول کن ولی ایده ال من نیستن

      میخواستم ازتون بپرسم به نظر شما من دوره دوزاده قدم رو ادامه بدم و فوکوسم رو بذارم روی خودم یا اینکه دوره عشق و مودت رو بخرم و شخص ایده آلم رو دریافت کنم تا دیگه نخوام به خواستگار و فشار خانواده و اینکه وای ازدواجم دیر شد یا وای الان شاید اونی که میخوام طول بکشه تا بیاد و …و به این جور دغدغه های ذهنی دامن بزنم.!؟

      ممنون میشم راهنماییم کنید

      در پناه خداوند باشید🫶

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        Abolfazl davtalab گفته:
        مدت عضویت: 2848 روز

        سلام به شما دوست و هم فرکانسی عزیز؛؛خانواده و دیگران برحسب دید و ذهنیت و منطق های خودشون به ما نظرمیدن وفشار میارن؛ولی از ندای درون ماوگفت گوهای خداوند بامابی خبرن؛پس توجهی به صحبت های اونها نداشته باشین؛کلیت جامعه و خانوادهاباورشون کمبوده میگن فرصت کمه؛خواستگار کمه؛کلیت جامعه عجولن میگن زود باش دیرشدسن و سالت بالا رفته و هزار تا باور محدود کننده دیگه ؛ولی خداوندبه ما میگه توکاری به زمان و سن و سالت نداشته باش خواسته تو بگو ولی نشین بلکه حرکت کن خودت و در حد اون خواسته رشد بده؛خودتو توانمدتر کن؛احساس لیاقتتو بالاتر ببر؛ترمز های ذهنی تو بردار

        بقیه اش با خداونده وقتی خودتون و به اون حد برسونید و ترمزهای ذهنی تون و بردارید اون فرد از طریقی که فکرش رو هم نمیکنید خداوند میفرسته تو زندگیتون؛؛بعد میبینید چقد انسان و شرایط دس ب دست همدیگ دادن تا تو به اون فرد برسی..

        از متن تون مشخصه که خودتونم درگیر حرف های دیگران و خانواده شدین و میخواید زودتر ازدواج کنین یه چیزی هست و اونم اینه که تا موقعی که بچسبیدبه یه خواسته ای منظورم وابسته شدن به اون خواسته اون خواسته وهدف ازتون دور میشه

        شما رو خودتون کار کنیدو همین دوره 12 قدم و جدی پیش برید؛؛زیربنای فکری و باوری تون که درست شه به موقع اش خداوند میگه چکار کنین؛؛برا ازدواج تون زیادی رو عقل و منطق خودتون و اطرافیانتون حساب نکنین شما رو خودتون کار کنین و باحس وحال خوب پیش برین خداوند بهترین و براتون میاره

        وقتی مشخص نکنید واس خدا شما کار کنین اون میسازه نگران نباشیددد.

        آرام باش و بدان که خدا هست

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          زهراجان گفته:
          مدت عضویت: 592 روز

          ممنونم از شما ابوالفضل عزیز

          همینطور سایت رو چک میکردم و منتظر پاسخ شما بودم که الان خوندم و بسیار خوشحال شدم که پاسخ دادین و واقعا پاسختون برای من پیام داشت

          دقیقا همینطور که گفتین من هم تحت تاثیر حرف های خانواده ام قراره گرفته بودم و خداروشکر دانشجو هستم و برگشتم به شهری که دانشگاه میرم و این به لطف خدا خیلی برای من خوشحال کننده اس که پیوسته در معرض اون باور ها قرار نداشته باشم

          دقیقا من هم همین حس‌رو دارم که درون خودم نمیخواد حرف های اونا باعث شده تحت تاثیر قرار بگیرم

          ممنونم از راهنمایی شما دوست عزیز مواردی که گفتید بسیار کاربردی هست و سعی در انجامش دارم

          یک سوال دیگه ایی که دارم اینه که چطوری خودم رو لایق کنم؟چه اقدامی انجام بدم که لیاقتم بالاتر بره و در کل خودم رو در سطح فرد مورد نظرم قرار بدم؟ یا چطوری خودم رو لایق اون چیزایی تو زندگی که مد نظرم هست قرار بدم؟

          خوشحال میشم راهنمایی ام کنید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            Abolfazl davtalab گفته:
            مدت عضویت: 2848 روز

            سلام به شمادوست عزیز؛امیدوارم هرروز قوی تر از روز قبل باشید و هرروز بهتر از دیروز رو خودتون و باورهاتون کارکنید؛؛

            در مورد بحث لیاقت نمیشه یه کار ثابت و گفت تا احساس لیاقتتون بیشتر شه شما باید شروع کنید به توانمندتر شدن تو جنبه هایی که خداوند بهتون میگه؛مثلا من خودم باتمرکز بیشتری رو خودم کار کردم؛بااینکه بزرگترین ترسم رانندگی بود از دوستام درخواست کردم تا بهم آموزش بدن و کم کم توانایی ام که بیشتر شد اعتماد به نفسم هم بالا رفت و به مرور خودمو لایق تر دیدم برا داشتن ماشین بعد از چند ماه از راهی که فکرشم نمیکردم خداوند یه ماشین صفر واسم فرستاد که با شرایطی ک من داشتم یکی بود وتونستم ماشینو بخرم؛؛شما وقتی رو خودت کار می‌کنید و تو هر مسیری توانمندتر و توانمندتر میشوید اعتماد به نفس تون بالا میره و در نتیجه احساس لیاقت بیشتری بدست میارید؛من با کار کردن رو خودم دوره ثروت یک رو به راحتی خریدم و بعد از استفاده از دوره خداوند هدایتم کرد به راه اندازی کسب و کار خودم؛اونم با همون داشته هام نه وامی گرفتم ن پولی قرض گرفتم و درکنار کارم خیلی چیزا یاد گرفتم درآمدم بیشتر شد وخودمو بیشتر از قبل دوس داشتم ارزش بیشتری برا خودم و سلامتی ام قائل میشدم تغییر رفتار دنیارو هم میدیدم با تغیرات کوچکی که داشتم و در نهایت اون فرد وارد زندگیم شد؛؛؛و الان که به گذشته ام نگاه میکنم زمانی که من اون خواسته رو داشتم اختلاف فرکانسی داشتم با اون خواسته آم و اون فردی ک مد نظرم بود و برا پر کردن اون فاصله فرکانسی شما باید رو خودتون کارکنید؛توانمندترشیدچه تو جنبه روابط تون چه الباقی جنبه ها و خودتون بشین فردی که در حد اون خواسته هست چرا که هیچ وقت آدم قوی و ضعیف تو یه مدار نیستن که منجر به ازدواج بشه ؛؛پس اگه خواسته ای دارین بایدحرکت کنید و کاری به عوامل بیرونی نداشته باشین شما که برین تو اون مدار به قول استاد لاجرم اون فرد وارد زندگیتون میشه ‌.

            چن تا نکته هم بگم؛؛کوچک ترین نتیجه رو بزرگ کنین تو ذهنتون و به خودتون انگیزه بدین بارها و بارها تکرارش کنین و پیش برید؛؛همش نگید چی شد کجاست چرا نشد چرا زودتر نمیشه شما بچسبید به خودتون و کارکردن رو خودتون به موقع اش میاد اون فرد وابستگی و رها کنید؛؛

            به قولی هدف مقصد نیست هدف لذت بردن از مسیره

            درپناه الله یکتا شاد؛موفق و پیروز باشید

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
            • -
              زهراجان گفته:
              مدت عضویت: 592 روز

              دوست ارزشمندم حرف هاتون رو با چشم و گوش جان خوندم چقدر این پیام شما به من کمک کرد

              اول این نظر رو دوبار خوندم بعد از بار دوم به فکر فرو رفتم

              هی افکارم ادامه دار شدند تا جایی که رسیدم به نقد و بررسی خواستگارم

              دقیقا چیز هایی از ایشون که خوشم نمیومد رو توی وجود خودم پیدا کردم

              چقدر عجیب و جالب و در این حال عالی هست این قانون

              به خودم گفتم چیارو از این اقاپسندم نیس و دقیقا ریشه اونارو تو خودم پیدا کردم

              و بعد خیلی عمیق تر فهمیدم که چیکار باید بکنم و منظور حرفاتون رو خیلی واضح تر گرفتم

              فهمیدم چیکار کنم تا لیاقتم بالا بره فهمیدم اینکه میگین فرکانسم در همون حد باشه دقیقا چه تغییری باید ایجاد کنم

              شما سر نخ رو به من دادین و باعث شد تا من تا عمق مطلب برم

              خداروسپاسگزارم بابت وجود ارزشمند شما که وقت گذاشتین و پاسخ دادین و به لطف خدا آگاه تر شدم

              از خداوند براتون آرامش ثروت و نتیجه های بزرگ میخوام ابوالفضل جان

              امیدوارم نتایج حاصل ام رو بیام همینجا اعلام کنم بهتون

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1301 روز

    به نام خدای بخشاینده و مهربانم

    سلام ب همه عزیزان

    نشانه امروزم

    استادجان چه خوشبختم ک الگویی چون شما رو در روابط دیدم و دیدم و تحسین کردم و گفتم عهههه پس میشه؟ پس میشه جور دیگه ای هم بود جور دیگه ای هم زندگی کرد؟ میشه رابطه رو سپرد ب خدا و نخوای خودت مواظب چیزی باشی، میشه این مسئولیت مواظب بودن و نگران بودن رو بندازی گردن جهان فرکانسی، چه آرامشی نصیبم شد.

    قبلا بخاطر باور های اطرافیان میترسیدم و یه جورایی از این مسئولیت بزرگ چک کردن و نگران بودن بدم میومد و ب همین خاطر وارد رابطه عاطفی نمیشدم، فراری بودم و حتی اون موقع ها ک از قانون اطلاعی نداشتم میگفتم خدایا خودت ب وقتش اون فردی رو ک مناسب من هست سر راهم بزار. با اینکه دوست داشتم تجربه کنم ولی هیچ وقت خودم پیش قدم نشدم حتی با نگاهی.

    آزادی آزادی آزادی، اولویت اول و آخرم بوده و هست، نمیتونم اجازه بدم کسی جلوی آزادی فکری، عملی، رفتاری، تصمیماتم رو بگیره، حتی پدرم و یکی از ترمزهام این بود ک وارد رابطه ای نمیشدم. آزادی ای ک مرا فراری داد از کار اداری، آزادی اهرم لذت قوی بود ک برم ب دل ناشناخته هایم، همون آزادی را حالا بیشتر و بیشتر میخوام تجربه کنم و مرا فراری میدهد از مغازه ای ک ساختمش و حالا بعد از یکسال تجربه دارم خرابش میکنم. قشنگ متوجه میشم متعلق ب یک جا نشستن و بی حرکتی نیستم، در و دیوار و این اجناس ب من میگن تو متعلق ب اینجا نیستی، ارزش تو بالاترعه، تو باید بری. و من تا کمتر از 2 ماه دیگه مغازه رو میبندم انشالله و خودم رو میندازم تو بغل خدا. میخوام برام خدایی کنه، میخوام جایزه خوب بگیرم، دلم چالش جدید، مهارت های جدید، افراد جدید میخواد، قلبم آزادی رو فریاد میزنه، آزادتر از این هم میشه، لذت بخش تر از این هم میشه، قرار نبوده بیای این دنیا زجر بکشی ک. رو قدرت خدا حساب کن نه رو عقل محدود خودت، روزی 100 بار ب نجواهای شیطان میگم من نمیییدوووونم، ب بقیه ک نصیحتم میکنن و میگن اشتباه میکنی میگم نمیدونم ولی میدونم اینجارو نمیخوام.

    در روابط سطحی ای ک وارد شدم، ب محض دیدن علائم وابستگی با قرار دوم سوم کات کردم، چون داشتم خفه میشدم زیر بار احساس مسئولیت حال خوب کن بودن، من ابزاری برای حال خوب کسی نیستم، ارزش من بالاتر بود من وسیله ای نبودم، من خودِمن روحِ من ارزش داشت نه حضور جسم مادی ام در کنار اون افراد. ب من مربوط نیست ک ب من وابسته شدی اون مسئله عزت نفس خودت هست، من هیچ عذاب وجدانی نمی گیرم.

    همیشه میگفتم خدایا اول و آخر، ظاهر و باطن این رابطه تو هستی، تو برام هدیه میخری، تو منو میبری کافه، تو منو بردی مسافرت، این آدم دست تو بود، از اون فرد بسیار تشکر میکردم و قدردان بودم، اما اما در تک تک لحظاتم خدا رو می دیدم و همین توحید باعث میشد دلسوزی بیجا نکنم و سریع قطع کنم اون رابطه رو.

    شاید اون افراد تمام ویژگی های مورد نظر 80، 90 درصد دخترها رو داشتن و بسیار انسان های محترم و متشخصی بودن، ولی ولی اولویت های من خیلی فرق داشت، اون رابطه بوی خدا رو نمیداد، قلبم راضی نمیشد، مدام الگویی چون شمارو در ذهنم داشتم و میگفتم میشه میشه، من اون نوع تجربه رو میخوام، هیچ محدودیتی وجود نداره، ب خودم میگفتم باید بیشتر روی بهبود شخصیتت کار کنی، با هر تجربه من خواسته هام واضح تر میشد، از اون 3 فردی ک آشنا شدم، هر بار فرد بعدی بهتر و نزدیک تر ب اولویت هام بود، حتی آخرین فرد در مورد قوانین بسیار باهم صحبت میکردیم و سررشته ای هم داشت، ولی ولی عزت نفس و احساس لیاقت اون فرد برام مهم تر بود.

    من همه چیز را با هم میخواستم، من دنیای فراوانی رو باور دارم، اگر من دارم هر روز روی بهبود شخصیتم کار میکنم فرد مقابل هم باید روی بهبود شخصتیش هر روز کار کنه، من لایق چنین فردی هستم، من دارم خودم رو لایق تجربه چنین رابطه ای میکنم.

    همیشه از حفاظت خداوند حَظ کردم، ک چطور مرا مانند گل رز قرمز در شیشه محافظت کرده و جهان فرکانسی اش اجازه نداده افراد ناجور وارد حیطه من بشوند، حتی در حد درخواست، با اینکه حس میکردم چقدر خواهان هستن ولی اجازه نداشتن، چقدر این قوانین فرکانسی جهان و مدار خیال آدم رو جمع میکنه، شما تو قدم گفتین اصلا آدم های نامناسب دسترسی ندارن ب شما. این جمله تون رو بارها ب خودم گفتم و دیدم اون افراد از اطرافم غیب شدن.

    گرچه انسانم و اجتماعی و خواهان تجربه عشق و محبت دیدن و داشتن تجربه های زیبا و  رسیدن ب آرامش بیشتر، ولی ب خودم یادآوری میکنم چیدن خداوند و قوانین ثابت اش، و مدارها رو ک ابر و باد و مه و خورشید دست ب دست هم میدن تا اون لحظه اون ثانیه اون فرد رو ببینی، نیازی ب زور فیزیکی نیست. و خیالم راحت میشود و عجله ام تبدیل ب آرامش میشه.

    خداروشکر برای حضورتان در زندگی ام، میدانید از چه ضررهایی جلوگیری کردم با یادآوری الگویی چون شما، ب کم تر از بهترین راضی نبودم و استانداردهای بالایی رو خواستم. سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    طاهره جان گفته:
    مدت عضویت: 2782 روز

    سلام استادم

    داشتم گوش میدادم یهو خواب اومد تو چشمام یهو گفتین اصلا نگرانی چیه

    من نگران هیچ کسی نیستم

    اصلا نیومدم که نگران کسی باشم

    چشمام باز باز شد تا اخر فایل

    من عاشق این دیدگاهتون شدم

    من دوره عشق و مودت تهیه کردم

    ولی تموم نکردم جلسه ۶

    استاد من همه اون ویژگی هایی که گفتین داشتم

    نگران باشم

    یکی نگرانم باشه

    بدون من جایی نره

    با هیچ زنی نخنده

    گوشیش نباید رمز داشته باشه داشته باشه من بدونم

    البته گوشی خودمم رمز نداشته داشته هم همه میدونستن

    استاد نگران بودم نگران همه اصلا من اومده بودم مواظب همه باشم

    من وابسته

    و دوس داشتم بقیه برا کاراشون وابستم باشن یکی ازم کاری میخاست خوشحال

    شوهرم دلم میخاست کارایی نتونه انجام بده

    تا از من بخاد

    واااااای خدایا و فکر میکردم همین خود زندگیه

    تا اومدم در این مسیر بهشتی

    با دوره پر بار ۱۲ قدم

    کرک و پرام ریخت

    گفتم ای وای استاد چب میگه

    داخل سفر به دور امریکا چیزایی که دیدم گفتم استاد چکار میکنه

    و کم کم پوست انداختم

    سریال شروع شد

    گفتم

    راحت مریم خانم هر کاری بخاد و استاد هرجا خوش باشن هستن

    اصلا بهم نچسبیدن

    و اینم باز

    ی تلنگر

    واااااای واااای

    با دوره عشق مودت که همزمان شد با قدم ۱۱

    دیگه ذهنم ریخت گفتم طاهره

    استاد چی میگه یعنی چی عشق اینه که تو فقط عشق بدی بدون جبران و توقع جبران ی صدم درصد

    و…

    و الان این فایل

    ریختم بخدا استاد طاهره دیگه کم کم داره ادم قبلی خدا بخواد تموم میشه باید تموم بشه باید تراشیده بشه و بشه

    باید ته مونده های باورای قبلی هم برن

    من عاشق زندگی هستم که دقیقا همین ویژگی ها داشته باشه

    آزاد رها

    خدای من

    عاشقتونم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      Beh Afarin گفته:
      مدت عضویت: 1919 روز

      به نام رب تنها خالق و مالک و فرمانروای دنیا

      سلام عزیزم

      با خودن دیدگاهتون متوجه شدم که منم قبلا که ایده الامو در مورد ازدواج مینوشتم همش اینا رو میگفتمم

      حس میکردم عشق واقعی یعنی اینا

      واقعا بودنمون اینجا بهمون عشق واقعی رو نشون داد

      ممنونم عزیزم که این دیدگاه زیبا رو نوشتی تا با خوندنش تلگنری باشه برام

      در پناه خدا هر روزتون عالی تر و بهتر از دیروزتون باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        طاهره جان گفته:
        مدت عضویت: 2782 روز

        سلام عزیزدلم

        بنده محبوب خدا

        دوست ارزشمندم

        اره تا حالا هر چی دیدیم و شنیدیم و خواستیم و انجام دادیم

        همش اشتباه بوده

        آخه هر خواسته ای غیر از خدا باشه

        هر وابستگی

        شرک و اشتباهه

        به امید الله مهربان

        مجهز به الله اکبر

        پیش بسوی ساختن آدمایی متفاوت

        جهان در حال رشده و روز بروز همه چیز بهتر و عالیتر گلم

        در پناه الله یکتا

        آرزوی شادی و عشق و سلامتی براتون دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    الهام نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1387 روز

    سلام استاد عزیزم.

    نمیدونم چجوری حرف هام رو بزنم. اشک شوق میریزم. برای هدایت خدا….. کلمات نمیتونه حال من رو وصف کنه.

    استاد من دوره 12 قدم و دوره روانشناسی ثروت رو دارم میگذرونم. و خیلی نتایج خوبی دارم میگیرم.

    با همسرم خیلیییی هم فرکانس هستم. و ایشون هم دارن دوره ها رو میگذرونن.

    زندگیمون خیلی عالیه. و به قول شما چرخ زندگیمون روغن کاری شده.

    اما کاملا حس میکنم که باید بهتر و بهتر و بهتر هم بشه.

    استاد یک هفته ای هست که دارم سریال زندگی در بهشت رو میبینم. و واقعا لذت میبرم. و چقدر هدایت میشم با دیدن این سریال. و خدا رو واقعا شاکرم برای وجود شما و آشنایی با شما و قوانین.

    استاد امروز دقیقا صبح قسمت 62 سریال رو دیدم.

    همسرم از سرکار اومد. بعد از ناهار خسته بود و خوابید. وقتی بیدار شد. گفت که میخواد 2_3 روزه بره شمال. و یکم تنها باشه.

    متاسفانه من از اول زندگی مشترکمون رو ایم موضوع شدیدا ترمز داشتم. و دارم. ناراحت شدم و باهم بحث کردیم. مثل همیشه.

    رفتم بیرون قدم زدم و آروم شدم. بعد من اومدم خونه و ایشون رفتن بیرون. چون یکیمون باید پیش دخترم میموند. وقت تنفس رو نوبتی اجرا کرذیم😊

    اما. نکته اینجاست که وقتی بیرون قدم میزدم همش با خدا حرف میزدم. میگفتم خدایا من خسته شدم از این همههههه وابستگی به همسرم. خسته شدم از اینکه هر سال یکبار به خاطر این موضوع هم خودم و هم همسرم رو ناراحت میکنم.

    من به شدت به ایشون وابسته ام. هم جا. با خودش. میرم. و واقعا رابطه عالی ای داریم. از بودن باهم لذت می‌بریم. فقط ایشون سالی یه بار دوست داره چند روز تنها بره مسافرت. و من نمیتونم دوری ایشون رو تحمل کنم.

    امشب واقعا از ته دل از خدا کمک خواستم.

    همین که برگشتم بیرون. و همسرم از خونه رفت بیرون. البته با لبخند. اصلا بحثی رو کش ندادیم. و این هم که خیلی میتونیم خودمون رو کنترل کنیم به خاطر شاگردی شماست.

    ایشون که رفتن یه دفعه گفتم بذار ببینم توضیحی درباره دوره عشق. و مودت هست. من حس میکنم شدیدا به این دوره نیاز دارم. باید رابطه مون خیلییییی بهتر از اینی که هست بشه. هرچند الان هم رابطه ما آرزوی خیلیاست. اما دقیقا انگار عطش بهتر شدن تو همه موارد زندگی هر روز توی. من بیشتر میشه.

    این فایل رو دیدم. همین که گفتید این فایل رو دقیقا روزی میگیرید که قسمت 62 سریال زندگی در بهشت روی سایته. قلبم تند زد. اشک از. چشمام سرازیر شد. من صبح قسمت 62 رو دیدم. این یک نشونه س. من امروز باید قسمت 62 رو میدیم. من امروز باید با همسرم بحث میکردم. و امروز باید این فایل رومیدیدم. و امروز باید تصمیم میگرفتم که این دوره رو تهیه کنم. و رابطم رو از چیزی که هست خیلی بهتر کنم.

    من این یک هفته ای که سریال زندگی در بهشت رو میدیدم. این حس در من به وجود اومده بود که من هم میخوام در عین حال که زندگی پراز عشق و لذت رو با همسرم دارم. میخوام وابستگیم کم بشه. میخوام بتونم تنهایی مستقل هم لذت ببرم.

    خدارو شکر میکنم استاد برای وجود شما. برای هدایت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2789 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و دوستان همفرکانسیم.

    چقدر نکات زیبایی رو در این فایل اشاره کردین.

    وقتی دارم به رابطه اخیر خودم فکر میکنم خداروشکر میکنم که در خیلی از موارد ما واقعا تحت تاثیر آموزش های شما تونستیم روابطی شبیه روابط شما رو تجربه کنیم. رابطه سرشار از عشق و مودت و بدون وابستگی.

    ما در اوایل رابطه باهم دوره عشق و مودتو خریدیم و روش کار کردیم. هر چقدر پیش رفتیم بتدریج بهتر شدیم.

    اون وابستگی اولیه که زیاد بود کمتر شد. نگرانی کم شد. حتی شرایطی پیش میومد که من چند ماه از ایشون دور بودم و در یک شهر دیگه بودم. تو این مدت حتی با هم خیلی کم تماس میگرفتیم ولی کاملا به هم وفادار بودیم و عشقمون سر جاش بود. چقدر این رابطه مو تحسین میکنم. خدایا شکرت.

    ما هم چیزی برای پنهان کردن نداشتیم. ایشون کل خونه زندگیش رو در اختیار من قرار داده بود. صبح میرفت سراغ کارهاش و شب میومد و من تو این دو سه سال امانتی که به من سپرده بود رو با جون و دل نگه داشتم همیشه خونه رو تمیز و مرتب میکردم. باز هم تحت تاثیر خانم شایسته عزیزم که چقدر من از ایشون درس زندگی یاد گرفتم. چون من قبلا خیلی به کار خونه علاقه نداشتم ولی با دیدن خانم شایسته که با عشق خونه و زندگیش رو زیبا میکرد برق مینداخت، آشپزی میکرد و همه چیز رو مدیریت میکرد، واقعا در این مورد هم شبیه خانم شایسته شدم.

    البته شاید این باور غلط رو داشتم منم مثل این دوستمون که گفتین گوشی موبایل رو مثل مسواک یه وسیله شخصی میدونست و این باور تحت تاثیر روابط قبلیم شکل گرفته بود. بخاطر همین هرگز به گوشی ایشون دست نمیزدم. یا شاید این رو یه جور احترام میدونستم. گرچه شاید اگر گوشی ایشون رو برمیداشتم ایشون هیچ مخالفتی نمیکرد ولی من خودم این اجازه رو به خودم نمیدادم. درحالیکه من گوشیمو بهش میدادم و هیچ چیز پنهانی نداشتم. درسته اون احترام گذاشتنه خوب بود ولی یه جور حس غریبی به من میداد. به هر حال من خودم بودم که بخاطر باورهای قبلیم این مورد رو تجربه کردم.

    ولی الان متوجه شدم دو نفر که باهم زندگی میکنن و واقعا عاشق همدیگه هستن، نباید هیچ چیزی برای پنهان کردن از همدیگه داشته باشن. من میتونم به گوشی عشقم دست بزنم ازش استفاده کنم و این ربطی به چک کردن نداره. خدایا شکرت که همیشه باورها میتونن بهتر و همیشه خواسته ها میتونن بزرگتر بشن.

    استاد من هم همیشه یه سری خواسته ها رو میخواستم وقتی با ایشون آشنا شدم خیلی از ویژگی های مورد علاقه منو داشت چند مورد بود که نداشت ولی به طرز خداگونه ای این چند مورد هم برآورده شد بدون اینکه من به ایشون اصرار کنم. خودش پایه بود. مثل آشنایی با قوانین، تغییر خونه و گرفتن خونه ای که من عاشقش بودم ولقعا به طرز معجزه آسا، علاقه مند شدن به ورزش و بدنسازی و تناسب اندام و ….

    البته من هم متقابلا خیلی از ویژگی هایی که ایشون میخواست رو داشتم یا بتدریج خود بخود در من ایجاد شد بدون اینکه ایشون تقلا کنه و از من بخواد مثل مهارت در آشپزی و انجام کارهای خونه، خرید و…

    که واقعا باید این موارد رو همیشه با خودم یادآوری کنم و بگم ببین وقتی که واقعی داری روی خودت کار میکنی چقدر خواسته هات راحت برآورده میشه. خدایا شکرت. ولی همینکه یکم شل کنی و فکر کنی که خرت از پل گذشته و رابطه دلخواهت رو جذب کردی دیگه اوضاع بد میشه و به تضاد برمیخوری. بااینکه خیلی چیزها واقعا گل و بلبل بود ولی ما هم یه جاهایی تو مسیر دچار تضاد شدیم و ناخودآگاه خواسته هایی تو وجودمون شکل کرفت و فرکانسهایی به جهان ارسال شد و جهان مدار ما رو از هم جدا کرد. یعنی از لحاط فیزیکی از هم جدا شدیم. و بعد از دو سه سال من بنابه دلایلی برگشتم شهر خودم و از لحاظ فیزیکی از هم جدا شدیم و روابطمون کمتر و کمتر شد. اوایل خیلی مشغول کارها و اهدافم بودم و این کمرنگ شدن رابطه برام اصلا سخت نبود. دلتنگ بودم ولی احساسم رو تونسته بودم کنترل کنم و میدونستم این دوری بخاطر فرکانسهای خودمون بوجود اومده.

    در مورد وابستگی تا یک جایی خیلی خوب عمل کردم و واقعا به قول شما تو ذهنم این بود که خیلی راحت روابطم تموم میشه.

    ولی بعد از اینکه تمرکزم از روی کارها و اهدافم کم شد و به یه سری اهداف رسیدم و تایم بیکاریم زیاد شد، فکر و خیالات ذهنم شروع شد و هی میخواست منو نگران کنه و بدترین سناریوی ممکن رو تو مغزم مخوند. من خیلی تلاش ذهنی به خرج میدادم تا حالمو خوب نگه دارم ولی واقعا سخت بود.

    یه روز به خودم اومدم و گفتم باید از این برزخ بیام بیرون رابطه ای که نه هست و نه نیست و از ایشون پرسیدم که آیا میخواد رابطه رو علنی کنه یا نه و ایشون که تو این مدت خیلی خوب رو خودش کار کرده بود گفت که بهتره دیگه ادامه ندیم. کلی باهم صحبت کردیم. من تو این لحظه دوباره دچار استرس و غم و ناراحتی و دلخوری و گله مندی و قربانی شدن و افسردگی و سرخوردگی شدم. چون از طرفی ما هر دومون اذعان داشتیم که بهترین دوران زندگیمون همین دو سه سالی بود که باهم بودیم و از طرف دیگه رابطه مون به جایی رسیده بود که دیگه نمیخواستیم ادامه بدیم. در نهایت با ترکیبی از احساسات خوب و بد باهم خداحافظی کردیم.

    البته همینکه ما از برزخ دراومدیم خیلی خوب بود و به قول شما استاد عزیزم بدترین چیز شک و تردیده. حتی یک تصمیم اشتباه گرفتن بدتر از تصمیم نگرفتنه و واقعا حال آدمو بد میکنه. منم بااینکه بخاطر وابستگی تصمیم به جدایی برام سخت بود ولی فهمیدم جدایی بهتر از برزخه و شجاعت به خرج دادم و تصمیم گرفتم.

    من اعتراف میکنم که روزها و ماههای آخر رابطه ام اصلا روی خودم خوب کار نکردم وگرنه میتونستم یک جدایی خیلی شیرین و خوب و راحت در کمال آرامش و احترام رو تجربه کنم.

    اونشب و فردای اون روز خیلی حالم بد شد ولی بازم واقعا خدا کمکم کرد و تونستم خودمو جمع و جور کنم.

    استاد من متاسفانه در این مورد مثل شما خوب عمل نکردم. ولی خب همینکه اراده کردم حالمو خوب کنم خدا هدایتم کرد به عقل کل و این فایل زیبا و در حال بهبود هستم. انقدر حالم بهتر شده که دارم با این موضوع جدایی کنار میام و قانون مدارها رو دارم همش یادآوری میکنم که ما بخاطر این از هم جدا شدیم که مدارمون از هم جدا شد بخاطر خواسته های جدیدی در ما متولد شد. و این جدایی به نفع هر دومونه. یادم اومد که نباید روی هیچکس حساب کنم. نباید خوشبختی و خوشحالی خودم رو به یک فرد خاص گره بزنم بلکه باید به اهدافم گره بزنم. چون آدمها تغییر میکنن ممکنه ما تغییر کنیم و خواسته هامون تغییر کنه و جهان از ما رو جدا کنه. من باید این رو هزار بار با خودم تکرار کنم.

    من هدفم از رابطه تجربه عشق و آرامش و خوشبختیه. باید تمرکزم روی هدفم باشه نه یک فرد خاص. من خدارو صدهزاااار بار شکر میکنم که تو این رابطه به این هدفم رسیدم.

    همیشه این حرف شما به من دلگرمی میده که گفتین اگه رابطه هایی که تا الان داشتی خوب نبوده و روی خودت کار کنی بتدریج روابط بهتری رو تجربه میکنی.

    من رابطه اخیرم بخاطر کار کردن روی خودم اصلا قابل مقایسه با روابط قبلیم نیست خدارو صدهزاااار بار شکر ولی امیدوار هستم که اگه بازم رو خودم کار کنم رابطه بعدیم میتونه از این هم بهتر باشه. من نباید به کمتر از بهترین قانع باشم. باید برای خواسته های خودم که بخاطر برخورد با این تضاد ها بوجود اومده ارزش قائل باشم. قانع نشم و باور داشته باشم میتونه بهترین اتفاق بیفته.

    البته نباید وابسته باشم به رابطه. به اینکه حتما سریع برم یه رابطه جدید رو شروع کنم. من باید خیلی رو خودم کار کنم دوره عشق و مودت رو مرور کنم و با خودم به صلح برسم و حالمو عالی کنم. باید همون ویژگی هایی که میخوام طرف مقابلم داشته باشه رو در خودم ایجاد کنم.

    به اضافه اینکه تمرکزمو روی اهدافم و کارهام و مهارتهام بذارم و انقدر خودمو غرق لذت بردن از زندگیم کنم مخصوصا اهداف مالیم. خدارو صدهزاااار بار شکر که میتونم دوره روانشناسی ثروت رو بخرم و رو باورهای مالیم کار کنم.

    خداوندا خودت هدایتم کن یا بهتره بگم خداوند بدون شک منو هدایت می کند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      علی رضایی گفته:
      مدت عضویت: 1001 روز

      ممنون سلما خانوم کامنت زیبای شما هدایت امشب من بود و ممنونم از توضیح زیبای شما که رابطه توحیدی بدونه وابستگی به تصویر کشید و الگوی شدید برای ساخت باور من برای این که می شود دور باشید از هم ولی باز هم عاشق هم دیگر باشید بدونه هیچ نگرانی ممنون ممنون.

      خدا شکرت برای تمامی این کامنت های زیبا

      امید وارم همیشه لبتون خندون دلتون شاد و زندگی تون پر از شادی زیبای باشه و پر از عشق

      در پناه الله یک تا شاد باشید پر روزی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مریم شجاعی گفته:
    مدت عضویت: 1579 روز

    به نام خداوندی که هدایتگری او همیشگی و بی انتهاست

    سلام و درود فراوان بر بهترین استاد جان دنیاااا و خوش قلب ترین و شایسته ترین مریم بانوی زیبا

    سلام به دوستان عزیز و هم فرکانسیم

    الهی شکرت برای این سطح از آگاهی و این زندگی زیبا

    استاد جانم با اینکه این فایل و سبک زندگیتون به شدددددت با باورهای من و سبک زندگیم متفاوت هست ولی خوب خدارو شکر میکنم از اونجایی که من اگر تو سطح دریافت این آگاهی ها نبودم هرگز دریافتش نمیکردم و این رو به نشانه ی مثبت میگیرم

    چقدر این طرز تفکر به ما کمک میکنه برای راحت لذت بردن

    اینکه نگران نباشی

    اصلا هر موقع نگران چیزی یا کسی بودی به بدترین نحو ممکن جهان ازت اون خواسته رو دور کرده

    استاد شنیدن این حرف ها زیباست ولی چقدر بینِ ایمان داشتن و عمل کردن بهشون فرسنگ ها فاصله هست

    اینجاست که یاد فرمایش همیشگی تون میفتم که ایمانی که عمل نیاورد ایمان نیست حرف مفته

    حالا میفهمم چرا هر جا ایمان هست عمل هم هست

    اصلا چقدر اینطوری زندگی کردن زیباست

    اینکه رها باشی و نگران نباشی

    متاسفانه من چون بدترین طرز وابستگی رو تجربه کردم اینو خوب میفهمم

    میفهمم که وقتی وابسته شدی دیگه تو بندی و هرگز طعم خوش زندگی رو نخواهی چشید

    چقدر تفاوت رو یادمه زمانی که من وابسته نبودم و به طرز سبک شخصیم زندگی میکردم و نگران نبودم طرف مقابلم آیا میتونه با این طرز تفکر کنارم باشه یا نه

    و اون زمان بهترین دوران زندگیم بود

    اما وقتی وابسته شدم و شرک ورزیدم به خدایی که توسط اون فرد داشت بهم عشق می‌ورزید و حالا هم میتونه توسط دستان دیگه ش اینکارو بکنه، همه چیز برگشت

    شدم یه آدم بدبخت بی ارزش و وابسته که هیچ ارزشی تو رابطه نداشت و جهان توسط پارتنرم به بدترین نحو ممکن درس هاشو با چک و لگد بهم داد

    و چقدرم جهان با حوصله اینکارو میکنه چون اصلا براش مهم نیست که این تجربه ی چندمته تا زمانی که این درس رو پاس نکردی به راحتی میتونی تو کلاسِ درسِ جهان بشینی و این درس رو پاس کنی حتی اگه به قیمتِ تمامِ عمرت باشه

    و چه تجربه ی تلخ و شیرینی بود

    شیرین از این جهت که بهت یاد میده و بزرگت میکنه و به زبان بی زبانی بهت میگه این مسیر اشتباه هست و راهت رو عوض کن

    استاد در نهایت ناباوری برای خودم بیشتر، چون خودم بهتر از هرکسی خودم و وابستگی هام رو میشناسم،

    چقدر الان همه چیز تغییر کرده

    چقدر این مریم به لطف آموزش های شما عوض شده و دیگه اون آدم وابسته نیست

    نمیگم 100 درصد عوض شدم ولی انقدری بزرگ شدم که از روی عجز و ناتوانی اقدامی نکنم که خودم رو پست نشون ندم

    اولا هیچ چیز نمیتونست قانعم کنه که می‌شود در مورد روابط هم به فراوانی اعتقاد داشت

    اما الان خیلی خوب درکش میکنم

    چقدر مثال زیبایی زدید از اینکه توی کویر توقع برداشت برنج داشت

    البته فقط با ایمان به خدا و تکیه به او می‌شود توقع هر چیزی رو داشت

    و چقدر این جمله ی زیباتون نوید بخش و روحیه بخش بود برام

    که تو روی خودت کار کن جهان به بهترین نحو ممکن چینشش رو برات انجام میده

    استاد فکر اینکه نیازی نیست من انرژی و توانم رو بذارم که افراد رو تغییر بدم، افرادی که هیچ گونه توانی در تغییرشون ندارم بهم انگیزه و قوا میده

    اینکه من فقط بناست روی خودم و احساس لیاقتم و ارزشمندیم کار کنم

    بقیه ش خود به خود درست میشه

    به قول شما خود به خود کلمه ی کلیدی هستش

    اصلا الان که بیشتر فکر میکنم میبینم اگر قرار باشه دیگران آینه ی درونم باشن پس کاملا این جمله درسته که تو چیزی رو که میخواهی جذب نمیکنی بلکه چیزی که هستی رو جذب میکنی

    پس استاد درست میگه که بابا تو نگران هیچ چیزی نباش و تسلیم باش

    وای استاد چقدر این واژه ی تسلیم بهم قدرت میده

    چقدر فرکانسش بالاست

    چقدر هربار که دستم رو به نشانه ی تسلیم در برابر قدرت رب العالمین، فرمانروای جهانیان بردم بالا همه چیز رو عاشقانه برام درست کرد

    هر بار بهش گفتم خدایا نشد نتونستم من قدرتش رو نداشتم سپردم به تو و خودم رو تو آغوش خودت که امن ترین جای ممکنه رها کردم، چقدر با قدرت بی انتهاش زود پاسخم رو داد

    اینِ که همیشه به خودم میگم

    خداوند به زمان نیاز ندارد و هرگز دیر نمی کند.

    اصلا اگه من آدم بی ارزشی باشم و خودم قدر داشته هام رو ندونم چطور میتونم توقع داشته باشم دیگران این لطف رو در حقم بکنند و تا زمانی که کاسه به دست دنبال جمع کردن جرعه ای توجه از سوی دیگران باشم در حالیکه من خودم اقیانوس عشق هستم و به منبع بی انتهای عشق وصلم هیچ سودی برای من نخواهد.

    و اینکه جمله ی معروفی که اینجا صدق میکنه: به گدا چیز با ارزشی نمیدن

    واقعا نباید توقع داشت که دوستت داشته باشن و بهت عشق بورزن

    در حالیکه خودت نمیتونی اینکارو در حق خودت بکنی

    البته استاد اگر من اون تجربه ها تو زندگیم نبود که هرگز نمیتونستم انقدر قشنگ این آگاهی هارو تو این فایل ارزشمند درک کنم

    ولی خوب نکته اینجاست این آگاهی ها انگار کامل درک نشدند و بخشی از وجودت نیستند

    اتفاقا این هم زمانیِ دیدنِ این فایل مصادف شد با زمانیکه که دوباره میخواستم تصمیم اشتباهی در مورد روابطم بگیرم و این رو به فال نیک میگیرم

    که مریم خانم لازم نیست تو چیزی رو بیرون از خودت درست کنی، بیرونه تو همش همون درونته

    اگه ازش رضایتی نداری درونت رو اصلاح کن

    سخته ولی شدنیه

    ” بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست

    در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی”

    الهی شکرت برای حضور استاد نازنینم و مریم جانِ زیبا

    از خدا همچین رابطه ی عاشقانه و زیبایی رو میخوام

    استاد تصمیم گرفتم از امروز شروع کنم به بلعیدن و جویدن فایل های زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا تا بیشتر با سبک زندگیتون آشنا بشم و یاد بگیرم و نکات مهمش رو یادداشت کنم تا بیشتر ازش یاد بگیرم و سعی کنم قطره قطره اجراییشون کنم

    اجرای این نکات برای منی که در حال حاضر شاید چیزی برای از دست دادن ندارم خیلی بیشتر میتونه کمکم کنه و یادم بده چون میتونم تمرکز بیشتری روشون بذارم و انشالله نتایج بیشتری رو دریافت کنم .

    در نهایت سپاسگزار وجود شما نازنینانم هستم و از خدا برای شما عزیزانم عشق بیشتر و آرامش بیشتر میطلبم

    ️دوستتون دارم تا بی انتها ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: