«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 140 (به ترتیب امتیاز)

2070 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اقای خونسرد و ارام گفته:
    مدت عضویت: 1360 روز

    بسم الله الرحمان الرحیم

    استاد عزیز سلام دوستان عزیزم سلام

    همه ما امتحان میشویم.در اون امتحان مشخص میشود که چقدر تسلیم هستیم چقدر میتوانیم روی خدا حساب باز کنیم.

    خودم که فکر میکنم من اصلا در برابر خداوند تسلیم نیستم و با قدرت ناچیز ذهنی و جسمی خودم میخواستم که یک زندگی اسوده و بی دغدغه بسازم اما قدرت تام دسته خداست بدون اذن او حتی یک برگ از درخت نمیافتد این یک کار نیک و مثبت است خیلی از ادما ظلم (دزدی. قتل. و …)میکنند و شاید در دلشان خدا را مسخره کنند اما باور کنید انها به خودشان ظلم کرده اند.

    تفوت انسان های موفق و انسان های معمولی در ترس هاست کسانی که مهاجرت نمیکنند و با وضع بخور و نمیر تا اخر میسوزند و میسازند اما خیلی از ادم ها که زمانی که علاقه اصلی خودشون رو پیدا کردن از سرکارشان استعفا دادن مثل استیو هاروی.

    اگر حال خوبی داری نشانه ایمان به خداست که کار های من رو به نحوه احسن خودش رو به راه میکند و ما این راه را طی میکنیم.

    ((((((((( 1-من حرکت میکنم 2-خداوند برکت میدهد ))))))))))))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    زهراابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 2365 روز

    سلام استادعزیزم امروز به لطف خدای مهربان روز سوم را هم آغاز کردم و از اینجا بگم که من خیلی فایلای رایگانتون رو مرور میکنم هر روز وامروز که روز سوم سفرنامه هستم وقتی اومدم متن فایل رو خوندم گفتم خداروشکر چقدر از قبل تو این یکسالی که جدی دارم روی خودم هر چند دست پا شکسته ولی خداروشکر هر روز دارم بهتر بهتر میشم در این مسیر زیبا و سعی میکنم توحیدی تر عمل کنم واین ماجرا رو براتون بگم تو کامنت قبلی بهتون گفتم من هنرها و خلاقیتهای زیادی دارم و دارم به لطف خدا ازشون پول میسازم یه هفته ای میشه که ایده آش فروشی رو به همسرم که هم به لطف خدا توی این مسیر هست گفتم اون با ایمان گفت باشه و پیگیرش شد ولی ادم تو مسیر یه وقتایی فراموش میکنه هی اینور و اونور میزد که مواد اولیشو زود جور کنه و پول رهن معازه رو جور کنه من هی بهش یاداوری میکردم میگفتم تو ایده قبلی که ترشی فروشی بود ما از زیر صفر شروع کردیم دیدی چقدر خداوند ما رو هدایت کرد همه چیز رو خودش برامون جور کرد و از اونم داریم پول میسازیم بیا اینم بسپار به خودش و میگفتم یادت رفته استاد میگه ایده ای که بخوای براش پول قرض کنی و با شرایطتت جور نباشه نباید انجام بدی اینقدر ذهنش درگیر شد من فقط میگفتم بسپارش بخدا ما طرف خودمون رو انجام میدیم و بقیشو خداوند انجام میده و اون مغازه رو لغو کرد و ما سپردیمش به خدا و خودمون رو کنار کشیدیم و استاد بخداوندی خدا من میدونستم خدا خودش جورش میکنه و اون کسی که بهش چندین بار همسرم بهش میگفت تا یه دوسه هفته ای موقتی آش رو بزارم مغازت بفروشم(من میگفتم نگو به کسی روتو نزن به خدا بگو) و اون طرف میگفت نه امروز خودش دراورد به همسرم گفت بیا کارتو از معازه من شروع کن ومن به همسرم گفتم ببین خداوند دلها رو نرم میکنه برات این مسئله ها استاد حرفای شما تو ذهنم مرور میشه و خداروشکر دارم عمل میکنم بهشون قبل اینجور نبودم مث رادیو بودم و خلاصه جای دیگه که ما میخواستیم بریم مواد اولیشو بخریم با قیمت مناسب باز هم یه طرفی زنگ زد گفت خودم میبرمتون تا بخرید من باور داشتم به خدا که اون کارها رو انجام میده نیاز به تقلا کردن نیست به زور زدن کاری انجام بشه نیست فقط باید بسپاری به خودش خدایا شکرت برای امروزام و خواستم که بارون شدیدی بگیره والان هم داره با شدت بارون میباره و رفتم تو بارون با پسرم این درختای پاییزی اینقدر قشنگ بودن که نگو خدایا شکرت ویه سپاسگزاری ویژه به مریم جان عزیزم برای تمام زحماتی که تو این سایت دارن انجام میدن با عشق و همچنین بقیه همکارای عزیز آقا ابراهیم و خانم فرهادی عزیز خدا قوت به همتون عزیزانم 😙 راستی استاد میدونید من هیچ وقت نمیدونستم فامیلیم یعنی چی😃 تا اینکه شما گفتید بیایم ابراهیمی باشیم و من بعد متوجه شدم گفتم خدایا شکرت برا فامیلیم و خدایا من دوست دارم ابراهیمی زندگی کنم 😁

    استاد عزیز تو این سه روزی که سفرنامه رو شروع کردم خیلی خیلی آرامش بی نظیری وجودم رو گرفته نسبت به روزای قبل خدایا شکر

    واستاد عزیزم من خیلی مثال دارم از ایمانم به خدا که سربلند بیرون اومدم من ایمانمو اونجایی نشون دادم که ناگهانی مادرمم در سن ۴۰ سالگی از دست دادم من اون لحظه تو بیمارستان جلوی اون اون همه ادم یهویی سجده شکر بجا اوردم و گفتم خدایا انا لله و انا الیه راجعون و اون لحظه فقط حرفای شما که پسرتون به رحمت خدا رفت و اونجوری تونستید من هم گفتم میتونم و استاد من حتی خودم مادرمو غسل دادم بدون اینکه بخوام گریه کنم اصن اینقدر اروم بودم و اینقدر پذیرفتم اینو بگم هنوز بعد از دوسال دل تنگ میشم ولی زود خودمو جمع میکنم و هنوز که هنوز هست همه بهم میگن شما دوتا بچه یعنی منو داداشم چقدر خدا بهتون صبر داده و خداروشکر میکنم برای وجودتون در مسیر زندگیم که هدایت شدم به سمت بهترین استاد دنیا و خیلی داستانهایی که ایمانمو با احساس عالی تونستم نشون بدم به خودم و حتی من داستان شما که گفتید ما توی بندرعباس یه مدتی حتی روغن نداشتیم که غذا سرخ کنیم استاد همش توی ذهنم میومد و من و همسرم این شرایط شما رو تجربه کردیم ومن دقیقا به همسرم میگفتم عزیز فلان روز آزمایش ما تموم میشه و ما سربلند بیرون میایم و دقیقا همون روز هم تموم شد و اینقدر اون روزا برام شیرین رفت که نگو و گفتم این یعنی ایمان به خدای خودم و من باز هم از این ازمایش سربلند اومدم به لطف خدای مهربان واقعا لذت بخشه وقتی توکل و ایمانت به رب جهانیان هست و خیلی داستانهای دیگه که کامنت طولانی میشه خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    زهراهنرمند گفته:
    مدت عضویت: 1752 روز

    بنام الله آیینه ای!!

    روز۳ روزشمار دور دوم

    تسلیم بودن در برابر خداوند موضوعیه که خیلی باید بهش توجه کنم..استاد گفتن این مسئله از بقیه مسائل یک مرحله بالاتره.نشون دهنده اینه که در هر برهه از زندگی درموقعیتهای مختلف ،باید تسلیم امر خداوند باشیم و صبر کنیم البته بااحساس خوب چراکه صبر و توکل بدون احساس خوب هیچ فایده ای نداره چون فرکانسه که کارشو انجام میده نه حرف…..!!

    این حرفاروبه خودم میزنم ؛وقتی یه اتفاق به ظاهر بدی میفته باید صبر کنم و احساسمو خوب نگه دارم و باخودم تکرار بکنم که الخیر فی ما وقع. به قول پروین گندمم را ریختی تا زر دهی.

    وقتی به خدای خودم وصل باشم و اعتبار همممه چیو به خودش به خودم به درونم به افکارو باورهام بدم به نوع نگاه و تمرکزم بدم اونوقت ابراهیمی میشم.

    اعتماد به الله به تنهانیروی جهان که من هم پاره ای از اون هستم ؛ این نوع اعتماد باعث میشه افسار صددرصد زندگیمو به دستش بسپارم و به فرکانس خالق و صراط مستقیم نزدیک بشم……..

    وقتی ابراهیم تونست این حد از توکل رو داشته باشه پس من هم میتوانم …چطور؟! با فرکانس.! فرکانس چیه؟؟!!افکاری که خیلی زیاد تکرار شدن و درکانون توجه و تمرکز قرارگرفتند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    ناهید گفته:
    مدت عضویت: 1553 روز

    سلام استاد گرامی و مریم نازنینم ❤

    چه قدر زیبا استاد جان فرمودین بحث ابراهیم و ایمانش را ،خداوند در قرآن کریم می‌فرماید سلام بر ابراهیم……

    چه قدر یک انسان می‌تواند بزرگ باشد و چه قدر رها ……

    کاش من هم اینقدر تسلیم باشم و آرام …..

    کاش هدایت الهی و حمایتش را باور کنم که همواره جاریست و ادامه دارد

    مریم عزیز از کامنت و توضیحات عالی شما که الحق و الانصاف به نکات اصلی و کلیدی هر فایل اشاره دارد صمیمانه سپاسگزارم، چه هماهنگی عالی بین شما واستاد هست ❤❤❤

    براتون سلامتی و عشق و ثروت از خداوند مهربان خواستارم ❣❣❣

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    ابراهیم آقا Brj_auto_glass گفته:
    مدت عضویت: 2265 روز

    سلام دوستان عزیزم و استاد شیرین سخن و همکاران گرامی ایشان

    در ۱۴۰۰/۹/۸ ساعت ۲۱:۰۵ شب یکشنبه دارم این کامنت را می‌نویسم

    استاد از خداوند برای خودتو و همکارای عزیزت عاقبت به خیری طلب میکنم

    استاد گفتند رها باشیم مثل ابراهیم (ع)

    رها بودن یعنی سپردن خودم و تمام انرژی های اطرافم به رب العالمبن

    رها بودن یعنی پاره کردن زنجیرهایی به نام خانواده و دوستان و اموال و اقوام و ….

    رها بودن یعنی وکیلم خداست و خدایی که نعم الوکیله

    وکیلی شجاع نترس صاحب اراده وکیلی که خواب او را فرا نمیگیره وکیلی که نمی میرد وکیلی که دستش پره. اونوقت ما این وکیل رو رها کردیم میریم در به در دنبال پارتی و …

    وقتی که به این باور برسم که انا لله و انا علیه راجعون همه چیز در دست من امانت است دیگه هول نمی‌زنم به دست بیارم دیگه نمیچسبم که از دستش ندم البته این که دارم میگم حالا مونده که در ناخودآگاه من عملیاتی بشه چون ساله دیدم و شنیدم از اطراف و خانواده که حواست باشه کلاه سرت نزارن حواست باشه زیاد خرج نکنی زیاد تفریح نری چون پول خرج می‌کنی و اینها الان شده محدودیتهای ذهنیم که آرام آرام باید بردارمشون باید آرام آرام برم تو دل ترس‌هایی مثل خرج کردن و تفریح کردن از خدا می‌خوام کمکم کنه که ادامه بدم

    می‌خوام بت شکن باشم و بت ترس رو بشکنم تو وجودم

    ترس از مسخره شدن توسط ذهن منطقی که پس چی شد ؟ کو خدا جونت ؟ بهش بگم خدام برام از جایی که فکرشو نمیکنم جور می‌کنه اون رابطه را (الان که دارم مینویسم سینگلم اینو گفتم که وقتی برگشتم بعد مدتی کامنتن رو خوندم بدونم کجای کار بودم ) اون نعمتها رو ، اون رونق در کسب و کار رو ، اون آرامشی که ناشی از اینه که خدا کارشو بلده

    الان که دارم فکر میکنم من خیلی چسبیدم و وابسته ام و هر روز این زنجیر را دارم مثل تار عنکبوت به دور خودم می تنم

    از خدا می‌خوام که کمکم کنه به صورت تکاملی خودم را بسپارم

    اکنون که این کامنت رو میزارم در دوره بسیار عالی و الهی ۱۲ قدم ، قدم هفت جلسه سوم استاد در مورد رهایی صحبت میکنند بسیار برام کارگشا است البته میدونم که آرام آرام باید خودم را بسپارم به این جریان زلال هدایت که من در این چند سال اون رو به برکه ای پر از کثیفی و کدری تبدیل کرده بودم و همش با ذهن منطقی دو دو تا چهار تایی خودم نمیزاشتم خدا وارد عرصه زندگیم بشه در واقع خدا رو در کد های ذهنی خودم بلاک کرده بودم

    الان صبح ها برای خودم به خدا درخواست میدم و در روز لذت میبرم

    وقتی هم ذهنم میگه چیشد؟ چرا سفارشات نیومد میگم تو راهه چون به خدا ایمان دارم که بد قولی نمیکنه اگر اون روز هم نیاد روزهای بعد

    سعی میکنم نگرانی راه ندم تو وجودم

    وقتی سفارشی میدیم که پست بیاره (ما که شهرستانیم)چند روز طول می‌کشه که دستمون برسه ولی استرس نداریم چرا؟چون میدونیم پستچی خیانت در امانت نمیکنه و آخر میاره

    به اندازه اداره پست به خدا ایمان نداریم

    البته من خودمو میگم

    خدایا ایمانم رو به خودت و قوانینت پایدار گردان

    خدایا مرا آن ده که آن به…..

    ممنونم از نگاه‌های زیباتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    حمید یزدانی گفته:
    مدت عضویت: 1917 روز

    سلام پروردگارم سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز سلام به همه

    این احساس رو دارم که اعتماد کردن به خداوند بهم نیرو قوت قلب انگیزه فراوان میده

    به خاطر سعی میکنم به نعمت های خداوند توجه کنم مثال الان که صبحه با قطار دارم میرم سرکارم خورشید هنوز طلوع نکرده ولی چه رنگی به آسمون زده چه زیبایی داره پروردگار

    دوست دارم خطا های خودمو هر روز کمتر کنم دنیا رو بزرگ تر ببینم پروردگار رو پشت همین این داستان های ببینم تا هرروز به اعتماد بیشتری دست پیدا کنم می‌خوام این مسیر روز آغاز کنم تا در پناه لطف پروردگار به سوی زیباها رفاه و آرامش هدایت شم

    از خانم شایسته مهربان و استاد عزیز بابت چنین برنامه زیبایی کمال تشکر رو دارم

    در پناه خداوند متعال شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سیده زهرا حسینی ۶۲ گفته:
    مدت عضویت: 1876 روز

    به نام رب العالمین

    عید قربان بزرگترین عید تسلیم شدگان در برابر رب العالمین هست چون نمونه ای دلخواه برای خداوند به این مرحله از تسلیمی رسیده تا نمونه بارز و الگوی مشخص باشد که خداوند او را حتی برای حضرت محمد مثال بزند . چه عیدی بزرگتر از این…

    در مسیر هدایتم به فایلهای روزشمار تحول در این چند فایل چیزهای خیلی زیادی یاد گرفتم .هم مینویسم هم خلاصه برداری میکنم هم متعهد شده ام که تا رد پا نگذارم به فایل بعدی نروم .

    تسلیم بودن یعنی خداوند رو قدرت مطلق کائنات بدونم همین درک ( خداوند توفیق یقین رو روز به روز در دل ما بیشتر کنه) ترسهاو نگرانی های منو از من خواهد گرفت

    زمانی که ترسی نداشته باشم از فردی از اتفاقی وقتی نگران نباشم به هر میزان که با علم به اینکه قدرت مطلق فقط دست خداست ذهنم رو کنترل کنم تسلیم هر اتفاقی باشم و در هر اتفاق جنبه ی خیرش را پیدا کنم دیگه خلق و رفتار من انسانی خواهد شد حسد و طمع و دروغ و … نخواهد بود

    کلید خوشبختی در دنیا و آخرت دست همین اداک هست که بدونم قدرت مطلق خداست تسلیم این قدرت باشم و چه قدر عاجزیم در برابر این قدرت و باز غره هستیم به خودمون.

    مثالی که میشه برای این درک گفت اینه که مثل کودکی در ازدحام و شلوغی شهر و بازار هستیم که جایی جز پاها و زمین رو نمیبینیم اما دستمون به دست مادر هست و تا زمانی که دست در دست مادر داریم نگرانی و ترسی نیست و مطمئن هستیم مادر ما رو از این شلوغی بیرون میبره

    تو دنیا هم ما جز پیش پامون رو نمیبینیم و احاطه ای به اتفاقات پیرامونمون نداریم ولی خدا هادی ما تو وقایع و اتفاقات هست تسلیم که باشم آرام بی نگرانی و ترس که باشم مسیر رو راحت طی میکنم .

    ولی برعکس مثل بچه ای ناآرام هستیم که ترسها و دلهره هامون مسیر رو جهنمی میکنه زندگیهامون به سختی میگذره پر از تنش و ناامیدی هست چرا ؟ چون فکر میکنیم در این ازدحام و شلوغی ما باید راه رو پیدا کنیم . در حالی که اونی که دستمون به دستش هست راه رو میشناسه فقط باید تسلیم باشیم

    خدایا در همه ی اتفاقات زندگیم فراموش نکنم دستم به دست تو هست و تو احاطه داری به همه چیز . تا اینجا هدایتم کردی ما بقی راه رو هم هدایت کن تسلیم تو باشم در هر اتفاقی در هر شر و خیری که گمان میکنم . و بدانم هر اتفاقی خیر هست

    حضرت ابراهیم تسلیم بود و بس تسلیم رب العالمین قدرت مطلق .

    بی نهایت سپاسگذار خداوندم که در مدار شنیدن چنین آموزه هایی بودم سپاسگذارم که توفیق شناخت استادی چون عباسمنش را به من داد

    آرزومند عمری پر برکت تر و سعادتمند تر در دنیا و آخرت برای استاد عزیز و مریم جان و همه ی دوستان هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    سمیه حجتی گفته:
    مدت عضویت: 3263 روز

    به نام خدای مهربان

    درک و فهم من از این فایل بی نظیر♥️

    ما باید به خداوند اعتماد کنیم، ایمان داشته باشیم که در همه اتفاقات زندگیمون خیر عظیمی نهفته است ( الخیر فی ما وقع)، با توکل به خدا وارد ترسهامون بشیم، وارد ناشناخته ها بشیم، به سمت خواسته هامون حرکت کنیم، بدونیم که خداوند با ماست، خداوند پشت و پناه ماست، خداوند حامی و ناجی ماست، خداوند هوامونو داره، خداوند تنهامون نمیزاره، خداوند دستانش رو برای کمک بما میفرسته، تنها قدرت و فرمانروای جهان خداست، جهان تحت سلطه خداوند است، برگی بدون اذن خداوند از درخت نمی افته پایین، خداوند دل‌ها را برامون نرم میکنه.

    ما باید رها باشیم ، به چیزی نچسبیم، وابسته هیچ چیز نباشیم، وابسته عزیزانمون نباشیم، وابسته پدر، مادر ، خواهر، برادر ، همسر، فرزند نباشیم، به زیبایی ها نچسبیم و رهاشون کنیم، بخاطر از دس دادن عزیزانمون ناراحت نشیم و تسلیم خداوند باشیم،

    اگه بهمون الهام شد که باید مهاجرت کنیم، باید مهاجرت کنیم، باید پدر و مادر و عزیزانمون را رها کنیم و بریم یه جای دیگه، باید از عزیزانمون دل بکنیم و نگران اونها نباشیم، توکلمون به خدا باشه، ایمان داشته باشیم که اونا هم خدا دارن و ما نمیتونیم با مهاجرتمون سرنوشت اونا را تغییر بدیم، ما نمیتونیم با مهاجرتمون اونا را بدبخت و یا خوشبخت کنیم، ما نمیتونیم تاثیری تو زندگیه اونا بزاریم، اونا خودشون سرنوشتشون را میسازن، زندگی اونا بما ربطی نداره

    من خودم خیلی دوس دارم مهاجرت کنم و برم یه شهر دیگه زندگی کنم، ولی در این شرایط نه، چون من شرایط سختی دارم ، نه درآمد، نه کار، نه روابط، نه سلامتی و من نمیتونم از این وضعیت فرار کنم چون هر جا برم شرایط همینه و حتی بدتر از این هم میشه، من فقط و فقط باید رو باورهام کارکنم، بعد که به یک شرایط ایده ال و مناسب رسیدم مهاجرت میکنم. بنابراین من باید تکاملم را طی کنم، باید اعتمادبنفس بسیار بالایی داشته باشم تا مهاجرت کنم و دوره عزت نفس خیلی میتونه کمک کنه برای بالا بردن اعتمادبنفس و عزت نفس. جسارت و شجاعت بسیار بالایی میخواد مهاجرت، بدونی که هرجا که بری خداوند با توهست و از بی نهایت طریق دستاش را میفرسته برای کمک به تو و کسانی که مهاجرت میکنن، پاداش های بسیار بسیار بزرگی از جهان میگیرن، چون خداوند به شجاعان پاداش های بزرگی میده و حامی اونهاست.

    خداوند عاشق آدم‌های شجاع هست، به همین دلیل هست که حضرت ابراهیم اینقدر اسطوره هست و خداوند در قران از ابراهیم بعنوان خلیل الله ( دوست خداوند) یاد میکند. ابراهیم تسلیم خداوند بود، بی نهایت انسان شجاع و نترسی بود، اون از رها کردن همسر و فرزندش در بیابان و اون از قربانی کردن فرزندش در راه خدا، اون از بت شکنی اش و ……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1745 روز

    سلام بر خانواده ی بزرگ عباس منش و استاد عزیز

    دوست دارم من هم به گونه ای توحید عملی را یاد بگیرم که ان را نه برای فرار از جهنم یا منتظر ماندن برای پاداش در جهانی دیگر بکار گیرم ،بلکه از آن برای ساختن بهشت دلخواهم در همین جهان بهره ببرم

    چقدر زیبا وقتی که دقیقا همین آرزویی که این روزها مدام در سر می پرورانم دقیقا در روز سوم روز شمار تحول زندگی من در جلوی چشمانم می خوانم که به من نوید میدهد که اگر این راه را ادامه دهی و هر روز با جان و دل به دنبال اولین فرصت برای گوش دادن به درسهای استادباشی و قوانین کاینات رو یقین داشته باشی و در زندگی پیاده کنی تو هم یاد می گیری که بتوانی در شرایط نا دلخواه بی آنکه ایده یا راه حلی داشته باشی یا روی قول و کمک فردی بخواهی حساب کنی به خودت می گویی فارغ از اینکه شرایط بیرونی چیست من از درون خود را به آرامش می رسانم و مطمینم که محال است من به آرامش برسم و آن شرایط هرچقدر هم نادلخواه به نفع من تغییر نکند

    خدایا امیدوارم هر روز این قانون را بهتر و بیشتر از روز قبل در زندگی ام پیاده کنم و بتوانم به حدی از یقین درباره ی قوانین ات برسم که بتوانم بهشت دلخواهم را در همین جهان بسازم آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    فاطمه باصبر گفته:
    مدت عضویت: 1500 روز

    روز سوم

    برگی از سفرنامه روز سوم

    خدارو شوکر میکنم که امروز هم تونستم به تعهدم عمل کنم‌این روزا حال دلم عالیه خدارو در لحظه لحظه وجودم حس میکنم انگار سبک زندگیم تغییر کرده چون من میخوام تغییر کنم حس میکنم دارم بزرگ میشم

    خدای مهربون

    این فایل اوایل آشنایی با سایت این فایل رویه بارگوش کرده بودم‌

    امروز دوباره گوش کردم چقدر ازش توحید میباره استاد شما فوق العاده اید ابرااهیم زمامه ما

    من خودم‌هنوز میدونم‌که در رفتارهام‌شرک دارم دارم تمرین میکنم بتونم فقط خدارو در وجودم در نظر بگیرم باید بتونم‌چون این فقط خداست که قدرت جهانیانه فقط خداست که گرداننده هستی است اگر نتونم‌فقط به خودم ضرر رسوندم و لا غیر

    خدایا شکرت که تو این سایتم

    شاد و ثروتمند و سلامت باشید 😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: