«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 27
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
روز سوم سفرنامه خوب مون
تسلیم بودن
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
بابا طاهر
این مصراع آخر به حدی منو احساستی میکنه که تو خیلی از لحظات مهم زندگیم با لبخند و اشک اینو زمزمه کردم و به قول استاد پشتم گرمه گرمه
پسندم آنچه را جانان پسندد
پسندم آنچه را جانان پسندد
پسندم آنچه را جانان پسندد
وقتی من تو این حالت قرار میگیرم اصلا انگار در اوج اوج قدرتم
به حدی احساس قدرت میکنم که واقعا فرقی نداره نتیجه چی بشه
به نظرم تسلیم بودن یا در حالت (پسندم آنچه را جانان پسندد)قرار گرفتن ؛نهایت قدرته ،نهایت آزادی و رهاییه
خیلی جاها خودم به شخصه تلاش میکنم که امور رو به دست بگیرم همه چیزو کنترل کنم ،نتیجه گرا باشم ولی همیشه یه جاهایی هست که از دستم در میره ممکنه نتیجه خوب بشه ولی من چیزی رو نسپردم (رها نکردم) با اعصاب خوردی خوب میشه ولی وقتی به خودم میام و یادم میاد یکی اون بالا هست که منو از خودم بیشتر دوست داره، خوبی منو بیشتر از خود من میخواد ،همه جوانبو در نظر گرفته (حتی چیزایی که من نمیدونم) با خرد افسانه ایش داره امور رو سامان میده دلم آروم میشه انگار یه بار ۳۰۰ کیلویی رو از روی سینم برمیدارن (نتیجه ایمان =احساس آرامش)
وقتی اعتماد میکنم سبک ترم ، رها ترم مثل یک برگ میمونم یا یک گل یا یک گربه یا تیکه سنگ
وقتی اعتماد میکنم سبک ترم انگار قبل از اون سنگین بودم انگار واقعا جسمانی بودم ولی به محض اینکه میگم پسندم آنچه را جانان پسندد شاید خنده دار باشه ولی احساس میکنم مثل این ماهی هایی که داخل بدنشون دیده میشه میشم سبک میشم
خدا جونم ایمانمو قوی کن کاری کن بیشتر به تو نزدیک بشم کاری کن تو هدف زندگیم باشی
خدایا کاری کن دنبال چون و چرا کردن حکمتت نباشم خدایا منو متواضع کن منو آرام کن منو به خودت نزدیک کن خدایا منو سرگرم خودت کن
پسندم آنچه را جانان پسندد?
امشب نتونستم ننویسم بعد از مدتها اومدم قسمت دیدگاهها
یه حال عجیبی داشتم امشب سردرگم و مضطرب که خدایا چخبره خدایا منو می بینی نشانه ها یعنی چی حسابی فکرم مشغول بود که به دلم افتاد بیام اینجا و چقدر سپاسگزارم که اومدم اینجا همون اول که اسم فایل رو میخوندم واسم باورکردنی نبود ولی همینه خدا همین قدر نزدیکه نشونه ها همینقدر پیش روی ما هستن.
اعتماد به رب و تسلیم بودن هر نجوایی رو خاموش میکنه و انگار حرف آخره حجت رو تموم میکنه تو تسلیم باش برنامه ها درست و هماهنگ پیش میره اگر چه که ظاهری ناخوشایند داره
اینو نوشتم که یادم بمونه خدا هست منم که میرم و میام …
سپاس بی کران تقدیم شما استاد گرامی و خانم شایسته مهربان ???
سلام به استاد عزیز هم سفرای گلم ?
خدایاشکرت خدایا هزاران بار سپاسگذارم …
به خودم گفتم حتما نمیخاد کامنت بذارم که، با اینکه تعهد داده بودم ولی خوب نمیدونستم چی بنویسم گفتم بیخیال اشکال نداره حالا یبار ? اومدم کامنتای بچه هارو خوندم همش دوسه تا بیشتر نخوندم انقد قشنگ بچه ها نظرشونو گفته بودن که من ناخوداگاه دلم خواست نظرمو بگم ،میدونین درواقع کامنت بچه ها باعث شد بهتر درک کنم که استاد چی گفته .. و اومدم براتون بنویسم ی برگه دیگه از این سفرناممو?
چقدر وقتی از خدا هدایت میخای عالی جواب میده انگاری خدا منتظره که فقط ما ازش چیزی بخواهیم فقط بگیم خدا اینکارو میخام برا انجام بدی! چقد قشنگ برات ردیفش مکینه
من این فایلو با فایل ۴قدم اول دارم گوش میدم وچقدر خوب باهم میخونن این دوتا ،ی فایل میگه از خدا بخواه و تسلیم شو توکل کن اونیکی میگه اروم اروم روباورهات کار کن نتایج قبلی رو تایید کن و فرکانسهای خوب بفرس تا تکاملتو طی کنی خدایا شکرت که اینقدر قشنگ داری بهم قانون رو توضیح میدی تا درکش کنم
امروز صبح گفتم بذار تمرین چکاب فرکانسی رو انجام بدم یکی از چیزایی که از خدا خواستم این بود که فایل ۴قدم اول و سفرنامه رو گوش بدم و کامنتها روهم بخونم و درکنار اینا بتونم عالی درکشون کنم ودرعمل نشون بدم والان خدارو هزاااار مرتبه شکر هردو گوش دادم و دارم بهشون عمل میکنم . میگین چطور ! من چند روزه که میخاستم دنبال کار باشم ولی هی امروز فردا میکردم اما امروز که فایلارو گوش دادم نشستم خواستمو نوشتم وبه خدا توکل کردم وگفتم خدایا خودت هدایتم کن بعد باورها درست رو نوشتم و باصدا ضبطش کردم (کاری که تا الان انجام ندادم )که هم شب و هم صبح گوش بدم ودر کنار اون سپاسگذاری کنم و احساسمو خوب نگه دارم . چون مطمیئنم خدا در زمان درست به کار عالی هدایتم میکنه .
خداروشکر که دارم دوباره قوانینو مرور میکنم و مهمتر از همه اینکه بهشون عمل میکنم
استاد عزیزم ازاینکه دستی از دستان خدا هستی که منو راهنمایی میکنه اول ازخدا بی نهایت سپاسگذارم وبعداز شما ،مچکرم
بنام پروردگارجهانیان
چقدرخوبه به خدا دل سپردن چقدرخوبه ازصبح تاشبت رو بایکی باشی که بهت احساس رهایی وارامش میده امروز روز سوم سفرنامه من هست چه همه چیزهای جدید یاد گرفتم چقدر خوبه که بایکی باشی باهاش حرف برنی دیگرنگران وناراحت نباشی وبدونی اون همه ی کارهارو برات انجام میده چقدر خوبه رهازندگی کردن خدای من خیلی دوست دارم عاشقتم چقدر خوبه باورهای قدیمی رو شکستن چقدرخوبه که هرلحظه از زندگیت هدایت میشی خدایا چرا تا بحال تورو درک نکردم خدایا ازت میخوام شب روزم تو باشی همه زندگیم تو باشی
استاد ممنونم بخاطر همه چیز
روز سوم قشنگ من، سلام
قبل از خواب خودم رو مجبور کردم که بنویسم که یه رد پای دیگه از خودم به جا بذارم و میخوام بگم که این برنامه با تشویق ما به نوشتن به من علاقه ای رو یادآور شد که مدت ها بود فراموش کرده بودم یا به دلیل اعتماد به نفس پایین نمیخواستم حتی بهش فکر کنم و اون نویسندگی بود نوشتن و نوشتن من علشق نوشتنم و خدا رو شاکرم که این علاقه رو به یاد آوردم.
هنوز سفر شروع نشده من احساس بهتری دارم انگار که توی آسمون هام از ته دل خوشحالم
توی کتابای دینی یا قرانمون همیشه این داستان بود اون موقع ها درکش نمیکردم چرا حضرت ابراهیم حاضر شد همچین کاری کنه یعنی چی که بچه اش رو وسط بیابون تنها گذاشت ولی الان یکم بیشتر متوجه میشم این داستان اعتماد به ربِ. اعتمادی که باعث این بشه ما لحظه ای با تردید رو به رو نشیم. اعتمادی که باعث میشه فرمون زندگیمون رو بدیم دست خدا ترس هامون رو نادیده بگیریم و روی صندلی همراه راحت و بدون هیچ نگرانی ای از اینکه تصادف میشه کسی بی دقتی میکنه یا ما کنترلمون رو از دست میدیم بشینیم و از مسیر لذت ببریم. این یعنی پاک کردن شرک از زندگیمون اینکه هیچ کس و هیچ شرایطی تاثیری توی زندگی ما نداره ما به خدای خودمون توکل می کنیم و از لحظه ای که آرامش رو احساس می کنیم اون شروع به حرکت میکنه به جایی که ما دوست داریم بریم از به مسیر خیلی قشنگ.
ایمان دارم خدای بزرگ و مهربونم بهم کمک میکنه
با دست های بی نهایتش کار ها رو به شیوه ی دیگه ای پیش میبره مورد حمایتم قرار میده منو دوست داره و عاشقه منه.
درست مثل موضوع فایل سفرنامه ی امروز برو توی دل ترسهات چون توی دل این ترس ها چیزی جز خدا نیست چون اون که همه چیزه هیچ قدرتی بزرگ تر از اون نیست. نمیدونم این حرفم چقدر درسته اما هر وقت میخوام وارد جایی بشم که میترسم با آدمی صحبت کنم که نمیشناسم میگم مگه این کیه غیر از اینکه تکه ای از وجود خداست غیر از اینکه اومده تا به من کمک کنه؟
به امید روزی که بتونم مثل ابراهیم در برابر خداوند تسلیم بشم تا اون روز از چیز های کوچیک شروع می کنم و میدونم نا امید نمیشم که هیچ هر روز خوشحال تر و سرزنده تر میشم بدون توجه به اینکه شرایط الان چطوری به نظر میرسه.
شب همگیتون بخیر. خدایا شمرت که روز به روز این مسیر رو با دادن آگاهی هات بهم روشن تر و واضح تر میکنی. خدایا شکرت که چشمم رو به این همه خوبی باز کردی. خدایا صد هزار مرتبه شکرت.
با سلام خدمت دوستان و استاد عزیز
داستان حضرت ابراهیم از نظر من بسیار بسیار دلگرم کننده است برای کسانی که به خداوند اعتماد و توکل میکنند.
خیلی دوست داشتم که اون توکل و اعتمادی که حضرت ابراهیم به خداوند داره حتی ۱ درصدش در من هم بود .
چقدر زیباست انقدر ایمان داشته باشی به خداوند لایتناهی که هر آنچه فرمان میدهد بدون چون و چرا انجامش دهی.
چقدر در اینصورت در زندگی آرامش داری.
تو اعتماد کن به خدا و حرکت کن.
نترس از عواقب کارت.
به الهاماتت گوش کن و به خدایت توکل کن و بدان که رسیده ای به خواسته ات هر چند اگر هم بظاهر نرسی حتما در نرسیدنت هم رسیده ای اگر نیک بیندیشی.
تو در هر صورت پیروزی.
تو حتما همیشه با چنین نگرشی شادی.
تو حتما در زندگیت با چنین ایمانی مسرور و آرامی.
پس دیگه من چه میخواهم از خداوند مهربانم
هنگامی که میدانم مثل یک پناهگاه و حامی همیشه در کنارم است.
از خداوند چنین ایمان و توکل و آرامشی را برای همه آرزومندم
به نام خداوند ربّ
سومین روز از سفرنامه
ابراهیم بهترین الگو برای بشریته در مورد توحید و یکتاپرستی
امروز وقتی استاد در مورد حضرت ابراهیم حنیف ابراهیم خلیل صحبت کردن
به درک عمیق تری از توحید رسیدم
معنای ایمان و توکل و تسلیم بودن در برابر خداوند رو بهتر درک کردم و فهمیدم که این مسیری که واردش شدم مسیر توحید و یکتاپرستی اصل و اساس همه چیزه
استاد خوب کسی رو الگوی خودشون قرار دادن و ما سعی میکنم بر پایه توحید زندگی کنیم
بنظر من بهترین آئین و دینی که میتونیم در زندگی داشته باشیم جدا از فرقه ها و مذهب های مختلف مثل مسلمان سنی و شیعه و……
یکتاپرستیه و دنبال روی توحیده
ما باید دنبال اصل بریم و همه حاشیه هارو کنار بزاریم و صد در صد هدایت میشیم به مسیر درست
خدارو شکر که در این جمع صمیمی همراه شما هستم دوستتان دارم آروزی سعادتمندی دارم برای همه بچه های سایت استاد عزیز و گروه خوبشون .
سلام به عزیزان دلم در سومین روز از فایل های سفرنامه
واقعا تابه حال این گونه به حضرت ابراهیم نگاه نکرده بودم وای که استاد چقدر خوب تسلیم بودن حضرت ابراهیم را برای ماروشن کردند چه طور می شود که چنین شخصیتی انقدر تسلیم خداوند است که حاضر است بچه اش را قربانی کند و این ایمان وتسلیم بودن او باعث می شود که خداوند به او لقب خلیل الله بدهد و این گونه با عشق در موارد گوناگون به یکتاپرستی و توحیدی عمل کردن این شخصیت اشاره کند که این همان گونه که استاد نیز گفتند از حس ایاتی که درمورد حضرت ابراهیم گفته شده است مشخص است.
مانیز امیدوارم بتوانیم به چنان ایمان و تسلیم بودنی در برابر خداوند برسیم و چون حضرت ابراهیم توانسته ما نیز می توانیم واقعا که او بهترین الگو واسوه ای است که به معنای واقعی کلمه تسلیم الله یکتا بود و خداوند نیز این گونه عاشقانه او را دوست خود می داند پس ما هم می توانیم بچنان مقامی برسیم که دوست خدا نام بگیریم و همواره تسلیم خدا باشیم ولی این تکامل می خواهد باور میخواهد همان گونه که حضرت ابراهیم تکاملش را طی کرد و باورهای توحید اش را ساخت و به چنان درجه ای رسید که حتی اتش برایش گلستان شد.
دوستان اگر بهتر می خواهید با چنین شخصیتی که این قدر درقران به او اشاره شده است اشنا شوید و چگونگی تکامل او برای یکتاپرست شدن و تسلیم بودن او را دریابید همه مان را به تحقیق و تفحص در قران تشویق می کنم. باشدکه من نیز در مسیر هدایت باشم و بتوانم این مسیر تکامل را به خوبی طی کنم و تسلیم تنها الله باشم.
با تشکر از این که چند لحظه ای را به صحبت های من نشستید.
با عشق رضا معینی فر
سلام خدمت بچه های عزیز سفرنامه
امروز روز سوم سفرنامه هست و باز هم خداوند هست که سخن میگه، اصلا یه چیزی گفت از این فایل که کف کردم.
چقدر قشنگ امروز همه چیز کنار هم دیگه چیده شد تا مفهوم این فایل رو خداوند به زیبایی برام باز کنه خدا رو شکر.
این فایل ادامه ی فایل دیروز است که مربوط به عزت نفس هست، چون ابراهیم اسطوره ی عزت نفس هست، اسطوره ی اعتماد به نفس هست. اسطوره ی احساس لیاقت و ارزشمندی هست، چون اعتماد به نفس=اعتماد به ربّ.
از کجا این حرف گفته میشه و چطور این حرف برداشت شده که ابراهیم اسطوره ی عزت نفس هست؟
از سیستمی بودن خداوند و این که خداوند فقط یک سیستم هست که به ارتعاش من و ابراهیم پاسخ میده…
اینطور نیست که خداوند بخواد عاشق ابراهیم باشه، اینطور نیست که خداوند بخواد به ابراهیم یک دستوری بده که برو ببینم چقدر من رو دوست داری؟ یا مثلاً من رو بیشتر دوست داری یا پسرت رو؟ و اگه تو امتحان الهی شکست بخوره خدا بگه که ببین دیدی اون رو بیشتر از من دوست داری؟ برو دیگه دوستت ندارم!! اینا همش از تورات میاد و چیزایی که تو ناخود آگاه ما رفته بابت اون فیلمهایی که دیدیم و داستان هایی که شنیدیم. تا قبل از االهام خداوند هم این تو ذهنم بود و ته ذهنم گارد داشتم نسبت به این دیدگاه ابراهیمی و اینکه خدا بخواد عاشق یکی بشه، این به هیچ عنوان درست نیست و با احساس و قلب من و قرآن نمیخونه.
اون دیدگاه های مذهبی رو باید بریزیم دور.
اینکه خدا در قرآن اینقدر عاشق ابراهیم هست، بیشتر از هر کس دیگری تو قرآن، این بخاطر اینه که خود ابراهیم اینقدر عاشق خودش بوده و اینقدر عزت نفس و احساس لیاقت بالایی داشته، چون اون خدا یک سیستم هست که به فرکانس ابراهیم پاسخ داده دقیقاً مثل یک آیینه.
اگه ابراهیم رفیق فابریک خداست تو قرآن، چون ابراهیم رفیق فابریک خودش بود.
اگه ابراهیم خلیل الله هست تو قرآن و خدا اون رو از همه بیشتر دوست داره، چون ابراهیم خلیل خودش بود و خودش رو از همه بیشتر دوست داشت.
وقتی خداوند هرکجا که میخواد از یک انسان کامل حرف بزنه ابراهیم رو مثال میاورده، چون خود ابراهیم چنین فرکانسی رو ارسال کرده بوده و این موضوع در کانون توجه غالبش ( باورهاش) بوده که چنین نتایجی رو بوجود آورده. این یعنی یک اعتماد به نفس فوق العاده که خودت رو همون طوری که هستی، کامل و درست بدونی وگرنه ابراهیم هم مثل ما انسان بوده و حتما یکسری خطاها کرده و نقطه ضعفهایی رو داشته ،اما خودش رو همینطوری که هست پذیرفته و کامل میدونه و با خودش در صلح بوده، چون قسمتی از خداست و قسمتی از انرژیه و اون انرژی نقصی درونش نیست و نقصی در اون انرژی راه نداره، مثلا شما میتونید بگید آیا تو برق(انرژی الکتریسیته) نقصی هست؟ این سوال از اساس اشتباه هست.
اصلاً وقتی که آیه های قرآن رو در مورد ابراهیم میخونید، مخصوصاً اونجاهایی که خود ابراهیم حرفی زده، یک حس خیلی خیلی عجیبی به آدم دست میده، اینقدر توی اون کلامی که تو قرآن از ابراهیم نقل شده، عظمت و راسخ بودن در کلام هست که حد نداره یعنی اینقدر کلامش محکم هست که مایی که بعد از این همه سال داریم تو قرآن اون حرفای ابراهیم رو میشنویم قانع میشیم و میگیم بابا داره راست میگه و ذهنمون قشنگ خاموش میشه و یه حس فلج بودن به ذهنمون دست میده. مخصوصاً اونجایی که بت ها رو میشکونه و اون حرفا رو به مردم میزنه، اینقدر اینقدر اینقدر ساده و محکم هست حرفاش که انگار داره با تمام و جودش داد میزنه اون توحید رو و اون حرفش رو، من خودم یه همچین حسی داشتم و دارم. بعد از این همه سال با خوندن حرفای ابراهیم، یه حس سوسک بودن به ذهنم دست میداد و گفتم ببین اونایی که اون موقع خود ابراهیم این حرفا رو بهشون زده دیگه چی شدند؟ آب شدند رفتند تو زمین و اصلا گاز شدند رفتند تو هوا و نامرئی شدند!! :) :)
یک همچین ارتعاش قدرتمندی باید هم چنین باشه که بعد از این همه سال هنوز جشن میگیرند و هنوز در یادها هست واز همه مهم تر اسطوره ی قرآن هست،
کسی که چنین ایمانی به ربوبیت خداوند داره که در منجنیق میخوابه و مطمئن هست که اون انرژِی هر وقت و هرطور که فرکانس های خود ابراهیم بخواد شکل میگیره، بچه ها اینا گفتنش راحته ها!!!!!!!
الان که درم مینویسم اصلا سینم احساس بزرگی میکنه که ایــــنقدر ایمان!!! ، خدائیش خیـــلی زیاده!!
چقدر اعتماد به نفس داشته که خودش تنهایی جلوی اون پادشاه حرف میزنه با صدای رسا یعنی قشنگ از حس آیه معلومه که چقدر کلامش رسوخ داشته و تو ذهنم یه همچین فضایی تصور میشه وقتی اون آیه ها رو میخونم که انگار وقتی ابراهیم حرف میزده صدای باد هم قطع میشده و فقط صدای رسای ابراهیم بوده که تمام فضا رو پر میکرده و تحت تاثیر خودش قرار میداده و واقعاً تمام مکان و فضا جلوی ایمانش به زانو در میومدند، یعنی دقیقاً یه همچین حسی دارم نسبت به اون آیه هایی که ابراهیم توش حرف زده و چنین ایمانی و چنین فرکانسی حتما حتما ثروت بی نهایت براش خلق کرده.
موضوع بعدی در مورد ابراهیم این هست که اینقدر عاشق خودش بوده و به طبع آن، اینقدر عاشق و مشتاق رسیدن به خواسته هاش بوده که به راحتی همه چیز رو رها کرده تا به خواسته هاش برسه، این یعنی اینکه حرف مردم و نظر مردم هیچ اهمیتی براش نداشته و فقط خودش و کانون توجه خودش ملاک بوده و مهم بوده، نه کانون توجه مردم که به چی توجه میکنند؟ فقط کانون خودش رو ملاک میدونسته و قبول داشته، این یعنی توحید محض.
فقط موقعی میشه به این حد از توکل و اعتماد به نفس رسید که هر بهایی رو پرداخت کنی برای رسیدن به اون هدف مشخص شده، که عاشق اون هدف و اون مسیر رسیدن به هدف باشی، ابراهیم عاشق هدفش بود و در مسیر عشقش حرکت کرد و باور داشت که میرسه و این عشق و این باور سبب شد که چنین بهاء های بزرگی رو بپردازه.
در مسیر ترس، خبری از شجاعت و پیروزی و موفقیت و رابطه ی عاشقانه و هر چیزی که میخواهیم نیست، حتی به اندازه ی یک ذره و یک لحظه ، همانطور که کسانی که ایمان دارند با کسانی که ایمان ندارند هرگز کنار همدیگر قرار نمیگیرند ،حتی به اندازه ی یک لحظه ، همانطور که آب اقیانوس شیرین با آب اقیانوس شور قاطی نمیشه، حتی به اندازه ی یک قطره و به اندازه ی یک لحظه.
شجاعت و پرداخت بها ،اعتماد به نفس و احساس لیاقت، خنکی و نور و ثروت، روابط عاشقانه ی توحیدی و آزادانه، آزادی و آرامش و هر چیزی که میخوای فقط تو مسیر عشقت هست، برو سراغ کاری که دوستش داری از ابراهیم یاد بگیر که رفت سراغ کاری که دوست داشت و رفت سراغ اهدافش و هیچی جلوش رو نگرفت. این قانونش هست، احساس خوب= اتفاقات خوب.
وقتی تو مسیر ترس هستی توکل و ایمان و اعتماد به نفس و ثروت اصلاً معنی نداره و تعریف نشده. اما من انتخاب می کنم که کدوم مسیر رو برم ، عشق یا ترس رو، توحید یا شرک رو. توی اون مسیر عشق هم یکسری ترس ها هم هست چون نمیدونیم که مسیر چطوری پیش میره و مسیر مشخص نیست، اما شجاعت و ایمان و توکل تو این مسیر تعریف شده هست و در واقع کدهاش اجرا میشه.
در قرآن، ابراهیم یک شخصیت ( مجموعه ای از کدها و باورها) هست نه یک شخص، تنها یک شخص وجود داره که خداونده و در قالب شخصیت های متفاوت( باورها و کدهای متفاوت) خودش را تجربه می کند. از شخصیت ابراهیم باید کدهایش رو دربیاریم که در قرآن آمده ، وگرنه که همان شخصی که در قالب ابراهیم خودش را تجربه می کرد ، همان شخص هم در قالب من و شما خودش رو تجربه می کنه، فقط کدها و باورها متفاوته.
همه ی سعی من اینه که اون نگاه مذهبی اشتباه رو کنار بذارم و خواسته ی من هم از خداوند این هست که به اون نگاه حقیقی برسم و به اون نگاه قرآن برسم ، نگاهی که از تعصبات دور هست و هر چیزی رو همون طور که هست نشون میده ، نگاهی که فراتر از نگاه انسان و نگاه های زمینی هست، نگاهی که نتیجش احساس خنکی و آرامش قلبی و اطمینانه ، احساس این هست که آرمه میشه من هم میتونم براحتی برسم و اون نگاه متعصبانه رو بریزم دور و نخوام که کسی یا چیزی رو بزرگ کنم که نتونم بهش برسم و در یک کلام همه چیز رو ساده و راحت و در دسترس خودم بدونم.
اینا رو به خودم میگم . خودم خیلی خیلی دوست دارم که تو این طرز نگاه کردن خبره و ماهر و استاد بشم و خدا هم بی نهایت کمکم کرده تو این طرز نگاه و الهاماتی که میکنه شاهد این هدایت و کمک هست که تمام این متن هم مثل متن روز اول و دوم سفر نامه، الهام خداوند بود.
بنام خالق زیبایی ها
عرض ادب و احترام به دوستان
امروز 6 مهر ماه 98 روز سوم سفرنامه
از توحید گفتید و تسلیم و توکل
و چه زیباست و آرامبخش این سرسپردگی.
از کجا معلوم که ابراهیم ته قلبش نمیدانست که آن خدایی که او شناخته هرگز به چنین امری رضا نمیدهد و خودش راهی برای قربانی نکردن اسماعیل نشانش میدهد. آخر او حتما میدانسته که یاد خدا آرامبخش دلهاست. شاید اوهم مثل من آن زمان که دلهره ای عجیب به دلش افتاده به خدا گفته این امانت خود توست و من اینک این امانت را به خود تو میسپارم تا دوباره به من بازش گردانی و اگر هم میخواهی امانتت را پس بگیری که من تسلیمم. راست میگویید استاد چاقو در دست گرفتن اما حکایت دیگریست.
سلام دوستان
روز سوم از سفرنامه رو دیدم
آگاهی های عالی به لطف خداوند بهم داده شد ، همچنین تشکر میکنم از استاد عباسمنش عزیز
چیزی که از فایل این قسمت از سفرنامه برداشت کردم این هست که آغا توحید اصل همه چی هست
ما ادمها اهداف زیادی داریم و برای رسیدن به اهدافمون دو فاکتور اصلی به نظرم باید در نظر گرفته بشه : اول عدم وابستگی به هدف منظورم این هست که همین الان که داریم برای هدفمون تلاش میکنیم خوشحال باشیم و همه چی رو به اون هدف نبندیم واضح تر بخوام بگم اینکه من همین الان حالم خوبه ، خوشحالم ، و اگر به فلان هدفم هم برسم خوشحال تر میشوم
دوم اینکه برای رسیدن به هدفم هم هرکاری لازم باشه انجام میدم و براش قربانی میکنم مثل ابراهیم بهای هدفم رو پرداخت میکنم و ایمان دارم همه چی به نفع من خواهد بود چون این قانون جهانه رد خور نداره اصن استثنایی نداره که من نگران باشم ممکنه یک درصد استثنائا بهش نرسم یک درصد هم استثنا نداره من کارم رو درست انجام بدم خدا و قانون کارشون درست درسته ، از سمت سرور خیالم راحته ، فقط باید حواسم به client که خودم هستم باشه ، گیرنده همیشه کارش درسته من فرستنده فقط باید فرکانس درست ارسال کنم …