«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 82 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
خدایا هرآنچه که دارم ازآن توست ومن بدون تو هیچم.
خداروصدهزارمرتبه شکر که خداوند امشب هم یه فرصت دوباره ای داد تا ردپایی از خودم بجا بزارم.
باسلام خدمت استاد عزیزم ومریم بانوی نازنین ودوستان همفرکانسیم.
روزشمارتحول زندگی من روز سوم
خداروصدهزار مرتبه شکر بابت این فایل زیبا از اعتماد به رب وپیام ابراهیم
اول ازهمه چیز باید بگم که من امروز این فایل 18دقیقه ای رو چهار پنج بار گوش کردم بادقت کامل.. باراول خوب گوش کردم رفتم برای باردوم دیدم تو همون دقایق اول استاد یه جمله ی جدید گفتن که من تو دفعه ی قبلی نشنیدم. گفتم اینو کی گفت که من نشنیدم تاآخر فایل ورفتم. رفتم یه سرتو اشپزخونه وبرگشتم برای بارسوم فایل وگوش دادم ودیدم باز یه جمله جدید دیگه.. خداشاهده این چهارپنج بارکه گوش کردم هربار یه چیزی میشنیدم که دفعه ی قبل نشنیده بودم باوجود اینکه میگم بادقت تمام هم گوش میدادم وجالبه هربار این اتفاق میفتاد من برای دفعه بعد حواسمو بیشتر جمع میکردم.. باخودم گفتم ای بابا مگه میشه که تو یه فایل 18دقیقه ای که بافاصله ده دقیقه به یه رب گوش میکنی اینهمه جمله جدید به گوشت بخوره.. باوجود اینکه من این چندباروباتمرکز کامل ودرتنهایی وسکوت گوش دادم یعنی خودم تنهای تنهاخونه بودم.. خیلی باخودم فکر کردم که چرا اینجوریه باورکنید اگه بازم گوش میکردم هربار به یه چیز جدید برمیخوردم.. این نکته امروز خیلی برای من جالب بودخیلی زیاد..
نکته ی دوم اینکه منی که اصلا هیچ وقت هبچ کامنتی توی سایت نمیخوندم الان چقدرررررر عاشق خوندن کامنتهای بچه هاشدم وازهرکامنتی چه چیزهایی یادمیگیرم خداروصدهزارمرتبه شکر بابت روزشمارتحول زندگی من. که واقعا داره منو وزندگیمو متحول میکنه به نظر خودم توهمین سه روز سفرنامه خیلی تغییر کردم خیلی بیشتر فکر میکنم به چیزهایی که بدردزندگیم میخوره خیلی آسون گیرترشدم خیلی تعمق میکنم خیلی احساسم خوبه.
فایل امشب روز سوم سفرنامه خیلی فایل ناب وارزشمندی هست. فایلی که درمورد ابراهیم حنیف شخصیت برجسته قرآن درموردش صحبت میشه.. واقعا کی میتونه مثل ابراهیم باشه کی میتونه تااون حدرفیق فابریک خدا باشه که مورد تایید خداوند باشه مورد تایید رب. خداوند ازش تعریف کنه وبگه پیرو دین ابراهیم باشید که اوموحد بود ومشرک نبود..
کی میتونه تااین حد باخدا رفیق باشه که بتونه بخاطر امر خدااز زن وبچه ی چندروزه ش بگذره.وتوبیابون رهاشون کنه وفقط بگه خدایا تو خودت مردم رو دورشون جمع کن وبره.. کی میتونه تااین حد باخدا رفیق باشه که بخاطر امر خدابه خاطر حرف رفیقش بخادبچشو قربانی کنه.. واقعا این ابراهیم کی بوده؟؟؟ ماهاباید تاکی تکاملمون روطی کنیم تابرسیم به گَردِپای ابراهیم،، مثل ابراهیم شدنمون پیشکش.. واقعاچطوری باچه ایمانی خداشو باورکرده بوده.. من میخام یکساعت برم خرید وبرگردم بچه ی 9سالمو میزارم تو خونه هنوز 100متر نرفتم اینقدر نجواها میاد توکله م میچرخه که حالا بلایی سر بچت نیاد بچه تنها توخونس دورگاز نره. در وبرای غریبه باز نکنه. دور برق نره. کارخطرناک نکنه.. بچه هس نادونه اینقدر این نجواها میاد که پشیمون میشم از رفتن… مادیگه کی میخایم توحیدی بشیم کی میخایم خدامونو باورکنیم چطورمیتونیم حتی تصورش روبکنیم که یه لحظه مث ابراهیم باشیم..
چطور میتونیم مثل مادر موسی دل از بچه مون بکنیم وبندازیم تو جریان آب..
باچه باوری میخایم ازش درخواست کنیم که خداوندا به من ملکی عطاکن که نه به قبل من داده باشی ونه به بعد من بدی..
من تو این چندروزه که دارم کامتارو میخوندم توبعضی از کامنتها یه باورهای خالصی میخونم که بهشون حسودیم میشه میگم خدایا واقعااینا تونستن به این باورها برسن واقعا این چیزایی که نوشتن خودشون هم باورش کردن یا فقط حرفای قشنگه.. اگه باورش کردن که ایولله بهشون دمشون گرم پس اگه اینا تونستن توهم میتونی کبری راهتو ادامه بده توی خوب مسیری افتادی..
ازوقتی این فایل وگوش دادم یه چیزی چسبیده به کله م که مدام بهم میگه بشین فکر کن.. فکر کن. فکر کن. تعمق. تفکر. تعقل.. فکر کن به خدابه فرمانروای جهانیان.. الکی تودفترت فقط ننویس ایاک نعبد وایاک نستعین.. فکرکن به ایاک نعبد وایاک نستعین فکر کن هروقت به درک صحیحی ازش رسیدی اونوقت بایه قلب باز بایک روح خالص بنویس ایاک نعبد وایاک نستعین.. مثل یه مرد.. محکم.. توحیدی.. مث ابراهیم. مث موسی. مث مریم. مث سلیمان.
واقعااااا این فایل حالمو منقلب کرد حالم خیلی خوبه نسبت به قبلم حس میکنم یه لول بالاتر رفتم اما من برای اینکه فراموش نکنم باید این فایل 18دقیقه ای رو هروز گوش کنم وبهش فکر کنم.. خداروصد هزار مرتبه شکر بابت اینکه تو این مسبر الهی هستم هدایت شدم به این مسیر که نقشه گنج وبهم میده اگرعمل کنم به دانسته هام. اگر توحیدی ترباشم. اگرخداروقلباوعمیقا باورکنم..
استاد جان ومریم بانوی شایسته ازتون بینهایت سپاسگزارم وازخداوندهم شاکرم که منم یک عضو از خانواده ی عباسمنشی شدم.. درپناه الله یکتا شادوپیروز و ثروتمند وسعادتمنددردنیا وآخرت باشید
سلام بر استاد و همه
رد پای من در روزشمار تحول زندگی من، روز 3
“من متعهدم به این مسیر و خوندن توضیحات و چندتا از کامنتهای همان فایل و نوشتن کامنت”
در این فایل از یکتاپرستی، ایمان و اعتماد و تسلیم بودن ابراهیم در برابر خداوند صحبت شد.
پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش:
«آموختنِ این جنس از اعتماد به خداوند و توانایی اجرای آن در عمل»
این تسلیم بودن و ایمان ابراهیم به این معناست که:
من ایمان دارم که خداوند به من کمک میکنه.
من ایمان دارم شرایط، اتفاقات و دستهای خداوند جوری پیش میره که من در شهر غریبی که هیچ کس رو ندارم تنها نمیمونم
بارم روی زمین نمیمونه، کارام حل میشه به بهترین شکل ممکن
هیچ ایده ای ندارما ولی میرم تو دلش
من توکل میکنم به خدای قشنگم. ایمان دارم که کارام انجام میشه به بهترین نحو
ایمان داشتن به اینکه هدایت میشم
مورد هدایت و حمایت قرار میگیرم
خداوند بینهایت دست داره که به من کمک کنه
من تسیلم خداوندم
همیشه احساسم خوبه. چون همیشه ایمان دارم که خداوند هست و داره از من حمایت میکنه و هدایتم میکنه
نشانه تسلیم بودن و ایمان داشتن، احساس خوبه
خداوند خیر من رو میخواد
خداوند به مسیر درست هدایتم میکنه
خداوند من رو تنها نمیزاره
من حالم خوبه. احساس خوبی دارم
من پشتم گرمه. پیش میرم. ناامید نمیشم.
ترس ها من رو در بر نمیگیره
حرکت میکنم
من حرکت میکنم، خداوند به من برکت میده
من ایمان دارم که کمکم میکنه
من تسلیم امر پروردگارم
– در پناه خدا باشیم.
به نام خالق یکتا
سلام بر همه ی دوستان عزیزم و استاد ارجمند جناب آقای عباس منش
چقدر زیبا به مفهوم عمیق توحید در داستان حضرت ابراهیم (ع) توجه کردید.
با اینکه سالیان سال داستان فرمان خداوند برای ذبح حضرت اسماعیل(ع) را شنیدم اما هرگز به عشق حضرت ابراهیم (ع) و خداوند توجه نکردم.
همیشه زاویه دید من نسبت به این داستان، صرفا بر مبنای مطیع بودن مخلوق در برابر خالق بود. گاهی اوقات برخی افراد با نگاه به این داستان و فرمان خداوند بر ذبح حضرت اسماعیل (ع) -علارغم میل به ذبح فرزند در انسانها- میکوشند تا بگویند مشکلاتی که در زندگی ما پیش می آید خواسته ی خداوند است و سختی های زندگی برای این است که خداوند بداند ما تا چه اندازه او را دوست داریم و مطیع خالق یکتا هستیم.
چقدر زشت است زدن این همه تهمت به خداوند . فراموش کردیم که خداوند است که به مخلوقش عشق می ورزد و به فرشتگان امر کرد تا انسان را سجده کنند. همان خداوندی که افسار تمام و کمال زندگیمان را در دست خودمان داد. اگر وی از ما خواسته است تا در همه حال شکر گذار او باشیم دلیلش این است که اگر ناشکری کنیم و احساس خوبی نداشته باشیم ، به خاطر داشتن انرژی منفی( فرکانس نا مناسب ) هرگز اتفاقی به نفع ما رخ نخواهد داد. اتفاقات زیبا تنها در زمانی رخ خواهند داد که عمیقا” احساس خوشبختی و شادی کنیم. امیدوارم همه ی ما از قانون جذب و قانون آفرینش درک درستی پیدا کنیم.
امیدوارم ثروتمند ، سلامت ، سعادتمند و عاقبت به خیر در دنیا و آخرت باشید.
یلدای همه مبارک
?????????
به نام خدای یگانه
نکته ی جدیدی که این فایل اینبار برای من داشت این بود که یک خواسته برام ایجاد شد که تازه فهمیدم هیچوقت حد خودم نمیدونستم این خواسته رو
” دوست خدا ” بودن
رفیق خدا بودن , دوست جون جونی خدا بودن . چه حد عالی از انسان بودن . خیلی خوشحالم که این خواسته در وجودم شکل گرفت . از احساس گناه تا محبوب و رفیق خدا بودن?
داستان قربانی کردن اسماعیل از اون داستان های بنیان کن تاریخ بشره . سالها پیش کتابی خوندم بنام (ترس و لرز) از (سورن کی یر کگارد) روایت عشق و ایمان و ساحت ایمان . و انگار نتیجه این داستان در زندگی عباس منش خیلی بهتر از زندگی کی یرکگارد بوده
روزسوم اززیباترین سفرزندگیم
خدایاشکرت که امروزم روبااین فایل فوق العاده شروع کردم وازهمین اول صبح اتفاقات فوق العاده شروع شد
حالاکه فکرمیکنم میبینم هرجاموفق بودم ازتوکل به خدابوده وهرناخواسته ای درزندگیم زمانی بوده که ترس وجودم راگرفته وازخداوندفاصله گرفتم وایمانم کم رنگ شده
این جنس ازایمان به انسان توان هرکاری رومیده وقتی باهمه ی وجودپشتت به تنهاقدرت بینهایت جهان گرمه چنان اعتمادبه نفسی بدست میاری که توانایی انجام هرکاری رادرخودت میبینی
این قدرت احساس لیاقت روکه یکی ازضعف های منه درمن زیادمیکنه
ازاین فایل یادگرفتم تسلیم خداوندباشم وبدون ترس حرکت کنم
حرکت کنم ودائم به خودم یاداوری کنم خداکنارمنه خدامراقب منه خدامنوحمایت وهدایت میکنه
وهرروزروی ایمانم کارکنم وهمیشه حواسم به احساس خوبم باشه
الان که این فایل روگوش دادم سرشار ازعشق وایمان به خداهستم
من عاشق این حسم
عاشق این ایمانم
این راه روادامه میدم ومهربان خدایم هدایتم میکند
سلام به همگی.
سومین روز سفر
خدایا ما رو به راه راست، راه کسانی که به اونها نعمت داده ای هدایت کن.
چقدر خوبه که بتونیم تسلیم باشیم و بدونیم که الخیر و فی ما وقع.
هین توکل کن، ملرزان پا و دست، رزق تو، بر تو، ز تو، عاشق تر است.
سلام دوست خوبم
????????
«هین توکل کن، ملرزان پا و دست، رزق تو، بر تو، ز تو، عاشق تر است.»
????????
اینو باید هزار بار با خودم تکرار کنم، چقدر به دلم نشست.
مرسییییییی دوست عزیز
برایت بهترینها را آرزومندم.
به نام الله یکتا
سلام به استادعزیزم وخانم شایسته عزیزوهمه دوستانم درخانواده صمیمی عباسمنش
امروزوقتی داشتم به فایل سوم سفرنامه که درباره حضرت ابراهیم وایمان واقعی اش نسبت به خداونده گوش میدادم، متوجه شدم که گوش دادن وتوجه کردن به همین فایلهای رایگان چقدرکمک میکنه بهمون توی شناسایی باورهای غلط ومحدودکننده مون،ومیتونه به ماالگوبده که بدونیم انسانهای موفق وانسانهایی که درمسیردرست ودرمسیرهدایت الهی هستندچطوری فکرمیکردندوچطوری عمل میکردند،فهمیدم که اعتمادکردن به خدا چقدرمهمه،تاحالاتوی زندگیم پیش اومده که توی موضوعی به خدااعتمادکردم ویه آرامش ویه راحتی خیالی وجودم رودربرگرفته و واقعاهم به قول استادنتیجه اش اتفاق خوب واتفاقاتی بوده که به نفع من بوده و واقعاخیلی دوست دارم که درتمام لحظات زندگیم این اعتمادوحس خوب وبه دنبالش اتفاقات خوب روتجربه کنم،
فهمیدم که یک انسان باایمان واقعی چه نشانه هاوچه خصوصیاتی داره اینکه حرکت میکنه،دست به عمل میزنه،به خداوکمکهاش اعتمادمیکنه ایمان داره که وقتی ازخدامیخوادبهش کمک کنه خدادست به کارمیشه وکارهاشوبه بهترین شکل براش انجام میده،مطمئنه که اگرمسئله ای یاچیزی که ظاهرا براش خوشایندنیست پیش میاددردلش ودربطنش براش خیرومنفعت داره ودرآخرهم همینطورمیشه چون به خداونداعتمادداره،
به خوبی باگوش دادن به این فایل استادفهمیدم که خیلی بایدروی ایمانم واعتمادم به خداوندکارکنم وایمانم روقوی کنم چون ویژگی هایی که برای یک انسان باایمان توی این فایل برشمرده شداون طورکه بایددرخودم نمیبینم،
توهمین لحظه باتمام وجودم باتمام قلبم فقط ازخداوندمیخام که خدایاکمکم کن کمکم کن که ایمان واعتمادم به توزیادبشه کمکم کن گامهامومحکم واستواربردارم،خدای عزیزم من اومدم توی این راه توی این مسیرباچنین استادی آشناشدم حتمالیاقتش روداشتم پس دستاموباقدرت بگیر ودرادامه این راه منوحمایت وهدایت کن،خدای عزیزم وجودم رولبریزازعشق زیبای خودت کن.
سلام به تو که یکی از بت شکنان عالم شدی
سلام به تو استاد عزیزم که شبیه ابراهیم به عقاید و بتهای گذشتگانت پشت کردی و تبر به ریشه انها زدی و نشان دادی که هیچ قدرتی ندارند .
درود خدا برتو که مارو از شر بتپرستی های هزاره سوم نجات دادی بتهایی که کمک که نمیکردن هیچ روز به روز جهنم رو برامون به ارمغان میاوردن.
تو با شکستنشون و فیلم گرفتن و نشون دادن به ما مارو هم که گم شده بودیم به راهی هدایت کردی که خدا تو بندرعباس بهت گفته بود.
ممنونم ازت سید
ممنونم از خدای زیبا و بینظیرم که تورو آفرید
ممنونم ازش که مارو به حال خودمون نزاشت و در هر زمان ابراهیم ها و محمدها و موسی هایی برامون فرستاد تا ما رو هدایت کنه به راه راست.
امیدوارم هممون بتونیم زره ای بیشتر هر روز به ابراهیم بودن نزدیکتر بشیم.
سفر بهت خوش بگذره نوشه جونت
نوش جونه هممون زندگی آزادی که خدا بهمون هدیه داده
سید آزاد شدم از خیلی زنجیرها با آموزشهات اگر بخوام برات بگم تا ۱۰ روز باید برات بنویسم از قید و بندهایی که بهمون با باورهای اشتباهمون وصل بود و تو با هر فایلت و هر دوره ای که گذاشتی یکی یا چندتا از اونهارو باز کردی
خداوند بی نهایت در دنیا و بینهایت در آخرت بهت نعمت بده
آزادی بهترین نعمته
براهمتون آزادی رو آرزو مندم
درپناه رب شاد باشید و آزاد
?روزسوم سفرنامه(خداشناسی)?
سلام مهربونای من
چند قدم ب عقب تر برمیگردم ،یادم می آید روزی قبل از آشنایی باسایت شما تصمیم گرفتم دیکرنگران نباشم دیگر بس کنم گریه و زاری ب درگاه خداوند را
روزی تصمیم گرفتم بیخیالترین آدم دنیا شوم فارغ ازینک رندگیم چقد آشوب است ،بخندم و دل ب خدا بسپارم
دورکعت نماز خواندم و از خدای مهربان خواستم صبرم دهد ، وقتی سرسجاده نشستم تمام وجودم را باخودم به پیشگاه خداوند بردم
دیکر خسته بودم ازهمه چیز
دیگر توان جنگیدن رادرخودم نمیدیدم
شاید بازبانم حرفی نزدم ،اما باقلبم برایش گفتم خدای من من کاری از دستم بر نمی آید ،راه گم کرده ام ، و امید ب هیچ انسانی ندارم حتی نزدیکترین عزیزانم
آمده ام آمده ام ب پیشگاهت ک خودم را دراغوشت رها کنم
من نمیدانم چه میکنی ،این من و این زندگیم و این قلبم ! هرچی میخواهی کن
من تسلیمم .دراین مسیر صبر بمن ده .من دختری عجول ام ،صبری ده ک بتوانم از پس سختی ها برآیم
آن شب شبی عجیب بود
الان ک فکرش رامیکنم قلبم ب لرزه می افتد ،من تسلیم ش شدم آن شب
چ کاربزرگی کردم
به خدایم قول دادم فارغ از وضع بد زندگیم .بخندم ،برقصم و ذره ای غصه نخورم ،بیخیال باشم همین
صبح ک ازخواب برخواستم دیگر آن زهرای سابق نبودم چنان صبری در من سر ریز میکرد ک با تمام حسم صبر را حس میکردم
روزها میگذشت و من شاداب تر ارقبل بودم ،دیگران میگفتند زهرا داری ازخوشی پرواز میکنی ،بدون اینکه برایم مهم باشد من میخندیدم
نمیدانسم چشده فقط میخندیدم
روزها گذشت ماه ها کذشت ، روزی رسید دیدم درسایت عباسمنش دات کام عضو هسم و دارم از خوشی های زندگیم برای دیگران تایپ میکنم
من تسلیمش بودم برای من فرق نداشت مرا کجامیبرد ،با خدایم ب سایت های مختلفی کانال های مختلفی پا میکذاشتیم و من آنقدر تسلیم بودم ک قلبم مرا باخود از آن سایت ازآن کانال بیرون میکشید و قشنگ حس میکردم خدا میگفت اینجا فقط برای گذشتن است نع ماندن
من بی اختیار بودم و او همه کارها را میکرد
وقتی وارد سایت شما شدم آنقدر آماده بودم ک حتی نپرسیدم اینجا کجاست
بی اختیار قلبم گره خورده بود ب اینجا و الان یک سال است من جز سایت شما جزاستاد عباسمنش شحص دیگری ورد زبانم نیست
من نمیتوانم جز شما حر ف ازشخص دیکری بزنم ،بند بند وجودم گره خورده ب اینجا آدرس است
tasvirkhani.com ،
خواستم بگویم همه ی این مدت من تسلیمش بودم و او مرا ب آرام بخش ترین مکان دنیا (سایت شما)هدایت کرد
آرامش بیشتر آنجا بود ک زندگیم متحول شد
میدیدم اطرافیانم نگران اند غصه میخورند و من آن لحظات تافته جدا بافته ای بودم ک رب دستانش رابرسرم میکشید بحاطر ایمانی ک ب او داشتم
اطرافیانم دوستانم پیش من ازخواسته هایشان حرف میزدند و نا امید بودند
اما میدیدم من میخواهم وو خداوند اجابت میکند و همه متحیر می ماندند
استاد عزیزم من خوب میفهمم تسلیم بودن یعنی چه.!
من خوب میفهمم حال خوب دائمی (ایمان)یعنی چه!
من خوب میفهمم هدایت رب یعنی چه!
من میفهمم دلی ک بی دلیل شاد است با خداست
این فایل پر از درس است پراز آگاهی است، ابراهیم ، اکر ابراهیم شد ،بخاطر نگاه ویژه رب نبود
بلکه بخاطر ایمان ویژه ای بود ک ب الله ش داشت
هرجا بردتت سوال نکن ،اگر اینجا هستی سوال نکن ،بدان اینجا همان جایست ک رب بهترین جا برای تو میداند
خیلی قبل تر نمیدانسم علت اینکه اینجا هستم چیست
و چطور شد ب اینجا آمدم ،میدانستم کارخداست اما نمیدانستم چرامن؟
فهمیدم تسلیمش بودم
تسلیم بودن=خوشبخت شدن ب معنای کامل
فارغ ازاینکه زندگی ات چقد آشوب است
خداروشکر .
امروز هم سبک بالتر
روز سوم سفرنامه خوب مون
تسلیم بودن
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
بابا طاهر
این مصراع آخر به حدی منو احساستی میکنه که تو خیلی از لحظات مهم زندگیم با لبخند و اشک اینو زمزمه کردم و به قول استاد پشتم گرمه گرمه
پسندم آنچه را جانان پسندد
پسندم آنچه را جانان پسندد
پسندم آنچه را جانان پسندد
وقتی من تو این حالت قرار میگیرم اصلا انگار در اوج اوج قدرتم
به حدی احساس قدرت میکنم که واقعا فرقی نداره نتیجه چی بشه
به نظرم تسلیم بودن یا در حالت (پسندم آنچه را جانان پسندد)قرار گرفتن ؛نهایت قدرته ،نهایت آزادی و رهاییه
خیلی جاها خودم به شخصه تلاش میکنم که امور رو به دست بگیرم همه چیزو کنترل کنم ،نتیجه گرا باشم ولی همیشه یه جاهایی هست که از دستم در میره ممکنه نتیجه خوب بشه ولی من چیزی رو نسپردم (رها نکردم) با اعصاب خوردی خوب میشه ولی وقتی به خودم میام و یادم میاد یکی اون بالا هست که منو از خودم بیشتر دوست داره، خوبی منو بیشتر از خود من میخواد ،همه جوانبو در نظر گرفته (حتی چیزایی که من نمیدونم) با خرد افسانه ایش داره امور رو سامان میده دلم آروم میشه انگار یه بار ۳۰۰ کیلویی رو از روی سینم برمیدارن (نتیجه ایمان =احساس آرامش)
وقتی اعتماد میکنم سبک ترم ، رها ترم مثل یک برگ میمونم یا یک گل یا یک گربه یا تیکه سنگ
وقتی اعتماد میکنم سبک ترم انگار قبل از اون سنگین بودم انگار واقعا جسمانی بودم ولی به محض اینکه میگم پسندم آنچه را جانان پسندد شاید خنده دار باشه ولی احساس میکنم مثل این ماهی هایی که داخل بدنشون دیده میشه میشم سبک میشم
خدا جونم ایمانمو قوی کن کاری کن بیشتر به تو نزدیک بشم کاری کن تو هدف زندگیم باشی
خدایا کاری کن دنبال چون و چرا کردن حکمتت نباشم خدایا منو متواضع کن منو آرام کن منو به خودت نزدیک کن خدایا منو سرگرم خودت کن
پسندم آنچه را جانان پسندد?