«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 81 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خالق زیبای من
سلام به استاد عزیز و مریم خانم شایسته
برگ سوم سفرنامه
امروز بعد از گوش کردن این فایل که در مورد حضرت ابراهیم بود رفتم داستان حضرت ابراهیم و خوندم کامل و بعد رفتم آیه های مربوط به حضرت ابراهیم و فقط سرچ کردم و دوباره خوندم و برام واضح تر شده بود و لذت بخش تر …
قبلا هم این آیه ها رو خونده بودم ولی این طوری که فقط آیه های مربوط به اون موضوع و میخونم خیلی بهتره…
واقعا حضرت ابراهیم خلیل الله هست و دوست داشتن خدا و عزیز بودن حضرت ابراهیم برای خدا واضحه…
این تسلیم بودن و اعتماد به خدا واقعا عالیه و از خدا میخوام کمکم کنه منم روز به روز ایمانم به خدا بیشتر بشه و تسلیم خدا باشم .
و این نکته که گفتید :
نشانه تسلیم بودن و ایمان داشتن احساس خوب داشتنه تو لحظات زندگی چون میدونی یه نیروی مافوق برتر که منبع قدرته هر لحظه و ثانیه با توئه ،هر لحظه هدایتت میکنه ،خوب و بد و بهت الهام میکنه ،پشتت گرمه به این خدا ، خدایی که از هر کسی بهت نزدیک تره ، خدایی که عاشقته،خدایی که ازت دلگیر نمیشه ، باهات قهر نمیکنه ،راه و بهت نشون میده ، اگه به این خدا ایمان داشته باشیم دیگه ناامید نمی شیم، حرکت میکنیم و میدونیم خدا هوامون داره ،هر لحظه حواسش به ما هست و بهترین محافظ عالمه
از خدای عزیزم میخوام که کمکم کنه هر روز ایمانم بهش بیشتر بشه و تو هر ثانیه زندگیم حسش کنم
سلام
من از این فایل یاد گرفتم که بهترین راه حمایت کردن از بچه ها حمایت نکردن از آنهاست.
چون ابراهیم باور داشت خداوند کارهای زندگی را برایش حل می کند فرزندش را به قربانگاه برد و تسلیم خدا بود.
رها شدن و تسلیم شدن در برابر خدا یک ایده ی ابراهیمی است و خودمان را به دست خدا بسپاریم و ایمان داشته باشیم که خداوند تمام کارهای زندگی ما را درست می کند. ایمان داشتن به خدا احساس خوبی به آدم دست می دهد اگر باور داشته باشیم به خداوند زندگی ما مثل زندگی ابراهیم می شود.
من چقدر به خدا اعتماد دارم؟ از ترس های زندگیم معلومه که خیلی کم اعتماد دارم. کسی که ترس هاش زیاده یعنی خدا رو باور نداره، باور نداره که رب العالمینه. ی چند وقته که دارم روی اعتمادم به خدا کار می کنم خیلی آروم تر شدم . احساس می کنم که داره همه چیز درست میشه و من باید لذت ببرم همین. هرچه اعتماد و توکلم بیشتر باشه آرامشم هم بیشتره و واقعا می ارزه روی اعتمادم کار کنم . روزها باهاش صحبت می کنم و اداره امور زندگیم رو بهش میسپارم بعضی وقت ها شیطان میاد و وسوسه ام میکنه که از نظر منطقی تو نمی تونی به خواسته است برسی و یکم بهم ترس میده ولی سعی می کنم خودم رو زود جمع کنم. این روزها بزرگترین سوالی که ذهنمو مشغول کرده اینه که چطوری می تونم ایمانم رو به خدا بیشتر کنم؟
سلام خدمت عزیزان .
اعتماد به رب: تسلیم بودن -رها کردن -شرک نداشتن نترسیدن باور داشتن و حرکت ….اینا بعد اعتماد میاد من خیلی دوست دارم مسیر تکاملی حضرت ابراهیمو بفهمم چه اتفاقایی براش افتاد چه نتایجی گرفته بود که تا این حد به باور قلبیش متعهد بود ؟اینجوری عمل میکرد.
من خودم ازاون دسته آدمایی هستم که حتما باید یه چیزی ،نتیجه ایی ببینم که بتونم بهش اعتماد و اطمینان کنم بارها قبل آشنایی با سایت حتی بعد آشنایی با سایت میشستم مراقبه میکردم که خدا اگه حضور داری تو فقط یه نوری به من نشون بده چمیدونم یه صدایی دربیار ??اونوقت ببین من چطور عمل میکنم (اصلا داستان آشنایی من با سایت بر میگرده به یه همچین درخواستایی که انشالله تو اولین فرصت که پروفایلمو تکمیل کنم مینویسمش . ) میترسیدم باورهای قبلیمو رها کنم ترس از لذت نبردن داشتم ترس از تغییر و ورود به ناشنخاته ها داشتم.
میدونی ذهن اکثرانسانا اینجوریه باید نشانه هارو ببینه تا باورکنه اما من دنبال یه نوری یه چیز ماورعطبیه بودم تا اینکه استاد گفت به محض اینکه تصمیم بگیری رو خودت کار کنی همون روزای اول نشونه های پیشرفتو میبینی بعد ۳ماه صبر کن تمریناتو انجام اونوقت نتایجو مقایسه کن بعد تصمیم بگیر که میخوای تو این مسیر بمونی یا مسیر دیگه ایی انتخاب کنی. منم به اندازه ایی که حرکت کردم نتیجه گرفتم
میدونی من یاد گرفتم نشانه های کوچیکو ببینم تحسینشون کنم الان دیگه بجای اینکه دنبال دیدن خدا باشم ورودی هامو کنترل میکنم اعراض میکنم از کمبودهاو بدی ها تحسین میکنم زیباهایهارو و تایید میکنم نکات مثبتو و مهم ترازهمه حضور خدارو هم بیشتر احساس میکنم . هرچی میگزره تسلیم بودن رها کردن صبر داشتن اعتماد برام راحتر شده چون میبینم ارزششو داره
به قول سقراط من قبلا تمام انرژیمو صرف جنگیدن باخود قبلیم میکردم درحالی که انرژیمو باید صرف ساختن خوده جدیدم بکنم . و این چیزیه که گروه تحقیقاتی عباس منش داره به من یاد میده. من از خانوم شایسته بابت متنای زیباو تاثیر گزاری که مینوسین تشکر میکنم و خسته نباشید میگم به کل گروه تحقیقاتی عباس منش و دوستانی که دارن رو خودشون کار میکنن استاد روی ماهتو میبوسم و برات آرزوی بهترینارو دارم
به نام فرمانفرمای بخشنده و مهربان
سلامی گرم به استاد عباس منش و خانم شایسته و دوستانم
در سومین روز از سفرنامه هستم و خدایم را شکر می میکنم که به این مسیر راست هدایت شدهام
خداوند به من فرصتی داده است که در زمانی که اکثریت جامعه ایران به فکر ویروس و راه های انتقال و دچار شدن به آن هستند من آگاهانه از این فرصت استفاده کنم و زمانم را در سایت و خواندن مطالبی که منجر به آرامش و بالا بردن کیفیت زندگی ام می شود بگذرانم و تصمیم گرفتم که سفر نامه را شروع کنم
ابراهیم خلیل الله انسان بود.
همان انسانی که دچار لغزش و خطا می شود و با طلب آمرزش پاک می گردد و به سوی خدا باز می گردد و خدا با بیان این مسئله می خواهد یک الگو به ما انسان ها بدهد تا هدف متعالی خود را بیابیم هر چقدر به این الگو بیشتر شباهت داشته باشیم زندگی ما با آرامش، لذت، عشق، ثروت، نعمت و زیبایی بیشتری در دنیا و آخرت همراه خواهد بود
ابراهیم از پدری که کافر بود دوری کرد
کسانی که فکر می کنند می توانند نظر یا عقیده کسی را تغییر دهند سخت در اشتباه اند مگر آنکس که خودش بخواهد تغییر کند پس باید ما از آنها که هم فرکانس ما نیستند آگاهانه فاصله بگیریم و کسانی را به سمت خود جذب خواهیم کرد که هم فرکانس با ما هستند
ابراهیم تسلیم خداوند بود و به چیزی وابسته نبود پس در زندگی رنج ای نداشت
ما میدونیم که وابستگی مساوی است با رنج
دلیل تمام رنج هایی که پشت سر گذاشتیم وابستگی بوده است
برای مثال کارگری که در بدترین شرایط و کمترین حقوق و بدون بیمه کار میکند و فکر می کند که اگر از این کار دست بکشد روزی اش را از دست می دهد ولی اگر وابسته نبود با رها شدن از آن شرایط و توکل و ایمان و اطمینان قلبی به فرمانروای بخشنده شرایط بهتری را نصیب خودش میکرد و هزاران مورد دیگر…
در پناه خداوند باشید دوستتان دارم.
سلام به همگی خوبید؟
من این فایل رو خیلی دوست دارم من از بچگی عاشق حضرت ابراهیم بودم شیفته شخصیتش
استاد همین مباحثی که فرمودید رو من از بچگی خیلی بهشون فکر میکردم و خیلی تو زندگیمم تاثیر داشت البته بچه تر بودم ایمانمم بیشتر بود
الان هم میدونم میتونم ایمانم رو بیشتر کنم به لطف الله
میخام در مورد تسلیم بودن بگم
اینکه خیلی جاها نمیتونیم درست تشخیص بدیم که کجا تسلیم باشیم چون تو خونواده مذهبی بودم از تسلیم امر خدا بودن زیاد شنیدم اما الان میفهمم که هر تسلیمی به معنی اطاعت از فرمان خدا نیست
گاهی دست رو دست گذاشتن گاهی تسلیم ظلم شدن حتی ظلم پدر یا همسر گاهی شرایط نادلخواه رو پذیرفتن و از ارزوها دست کشیدن و خیلی موارد دیگه که ادم رو از خدا دور میکنه بیشتر
بنظرم نشونه تسلیم بودن ما در برابر خداوند همون عزت نفسیه که همراهمونه
عزت نفس اجازه پذیرش ظلم رو هرگز نمیده حالا از هرکی میخاد باشه
عزت نفس اجازه سکون و منفعل بودن رو نمیده پس تحت هرشرایطی دنبال راه حل هستیم و بیخود و بیجهت قسمت و خدا و تقدیر و سرنوشت رو مقصر نمیکنیم
حالا با وجود عزت نفس کاملا میتونیم تسلیم امر خدا باشیم
چه حضرت ابراهیم در تنها گذاشتن همسر و فرزند یا قربانی کردن فرزند یا در دل اتش
چه حضرت مریم در روزه سکوت و تولد حضرت عیسی چه حضرت علی در شب لیل المبیت
چه حضرت زینب در کربلا وماجراهای بعدش که چقدر زیبا تسلیم خدا بودن وبا جمله جز زیبایی ندیدم چنان عزت نفسی نشان تاریخ دادن که همتایی ندارن
و همه پیامبران و امامان در همه شرایط نشاندهنده عزت نفس انسانی بودن تا ما هم بتونیم الگو بگیریم
الان داره یکی یکی داستان پیامبرا و اماما یادم میاد که چقدر این عزت نفس بارز و مشهود و محسوس هست و من بعد از این همه خوندن برای بار اوله که دارم به این موضوع توجه میکنم
خب الحمداله که متوجه این موضوع مهم شدم سعی میکنم تمرین و تمرین کنم برای رسیدن به چنین عزت نفسی که بتونم در هر شرایطی تسلیم خدا باشم تا بتونم به معنای واقعی مسلمان باشم
وای خدای من… ممنونم بابت همه این اگاهی ها خدایا شکرت
از استاد عزیزمم سپاسگزارم
امروز سومین روز از سفر به اگاهی ها
6فروردین 99
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گلم و دوستان هم فرکانسیم
دیدگاه من در مورد این فایل اینکه درسته وابستگی خیلی دست و پای ما ادمها رو میگره و اگر ما به چیزی وابسته باشیم باعث از دست دادن اوچیز یا کس میشیم
همین طوری که استاد عزیز گفتید واقعا لذت بخشه که ادم بزرگ شدن و شکوفا شدن بچه اش رو میبینه عشق میکنه
ولی بهترین کاری که میتونیم برای بچه هامون انجام بدیم اینکه الکو باشیم و حمایتشون نکنیم و اجازه بدیم که خودشون رو پیدا کنن و ازمون و خطا کنن تا یاد بگیریم و این کار ما نیست که بخواییم دیکته کنیم
بچه ها همیشه یه نیرویی هست که مارو در هر لحظه هدایت و حمایت کرده پس مطمئن باشیم که این نیرو بچه های مارو هم حمایت میکنه
و باید به این نیرو اعتماد کنیم و عزیزانمون رو به این نیرو که خداوند هست بسپاریم
و ترسهارو کنار بزاریم به قول استاد بارمون روی زمین نمیمونه و باید به اون توکل کنیم تگر میخواییم تو زندگیمون پیشرفت کنیم
اینکه حداوند بی مهایت دست داره که به ما کمک کمنه و همیشه احساسمون رو خوب نگه داریم وقتی که بدونم خداوند منو تنها نمیزاره مم ناامید نمیشم شجاع میشم و جلو میرم حرکت میکنم
و حضرت ابراهیم خیلی تسلیم بود که تونست این کارو انجام بده
یعنی اخر تسلیم بودن و قدرت رو از ان خداوند دامستن بدون هیچ ادعایی
ما هم خیلی وقتها شده که شرک کردیم و قدرت رو در دستان خودمون دیدیم یا دیگران که شرک کردیم
من در این لحظه عزیز از خدا میخوام کمک کنه که ابراهیمش باشم و ابراهیم گونه رفتار و عمل کنم از ایمانش و یکتاپرستیش و تسلیم بودنش در برابر پروردگار و سعی کنیم قلبم رو نزدیک کنم به ابراهیم
ایمان داشته باشیم که پاروی ترسهامون بزاریم و حرکت کنیم هر کجا که پا روی ترسهام گذاشتم و حرکت کردم به ازادی رسیدم یعنی قشنگ اون ازادی رو لمس کردم چون قبلش خودمو تو ترسهام زندانی کرده بودم حالا چقدر ابراهیم پا روی ترسهاش گذاشته مرد شماره یک خدا
چقدر قشنگ تونسته از وابستگی هاش رها بشه و عمل کنه چقدر پشتش گرم لوده و میرفته بتهارو میشکسته و اون اتش در نظر ابراهیم هیچ قدرتی نداشته از دید اون فقط خداوند که قدرت داره
خیلی این پیامها منو به خودم میاره که داری روی کی حساب باز میکنی ؟
از کی میترسی ؟
از خدا بترس و پروا کن و هیچ قدرت دیگه و نه هیچ کس دیگه توی ذهنت از دیگران بت نساز بهار
قدرت رو دست کسی نده قدرت از ان خداست
خدا هست که میتونه مارو هدایت کنه
تمام این ترسها و شرکها از بچگیمون نشات میگیره
و خیلی باید به خودمون بگیم که قدرت در دستان خداست و هیچ کس نمیتونه اسیبی بزنه به ما خیلی باید خودمون رو رها کنیم و در لحظه زندگی کنیم تا بتونیم با خداوند یکی بشیم و نزدیک
به نظر من کسی که وابستگی نداره خیلی به خدا نزدیکه و خدا بهش پاداش میده هم در دنیا هم در اخرت
ان شاالله که خداوند به همه این شهمت و امید عشق رو بده که بتونیم عمل کنیم و رها باشیم رهایی خیلی حال ادمو خوب میکنه یعنی هیچ باری نداره همش رو دادی به خدا
خیلی خیلی دستتون دارم ♥️♥️♥️
سلام به رهروان راه حقیقت
🌹🌹سفرنامه روز سوم🌹🌹🌹
تسلیم بودن … واژه ای که بسیار کم در زندگیم بوده است …
برای من تسلیم شدن نقطه متقابل عجله داشتنه…
و من تمام زندگیم عجله داشتم همیشه عجله داشتم که زودتر به فلان خواسته م برسم تا احساس خوشبختی کنم .
دوران مدرسه هر مقطعی بی صبرانه منتظر مقطع بعدی و در هر مقطعی بی صبرانه منتظر سال اخر اون مقطع!
منتظر بودم دانشگاه قبول بشم تا خوشبخت بشم و قبول شدم و رفتم و جز بدبختی خلق نکردم
منتظر بودم شاغل بشم خوشبخت بشم جز گلایه و اعصاب خردی و مریضی خلق نکردم
منتظر بودم ازدواج کنم تا خوشبخت بشم جز سیاه چال خلق نکردم
و این دو سه روزی که به این فایله گوش میدم میبینم همه ش بخاطر این بود هیچوقت تسلیم نبودم همیشه منتظر خوشبختی در اینده بودم و حالمو درک نکردم
این مدت منتظر بودم کمد جدیدی که چهارماهه سفارش دادم بیاد و اصلا اتاقمو اون جور که باید تمیز نمیکردم و خیلی شلخته منتظر بودم کمد جدید بیاد و اینا برن و یه دکور جدید به اتاقم بدم تا حالم خوب بشه!!!
و دوسه روز قبل فهمیدم طرف اماده نکرده و پول خیلی بیشتری میخواد میگه وسایل گرون شده خیلی حالم گرفته شد و اصلا دیگه حوصله نداشتم دست به هیچی بزنم
اما با شنیدن این فایل از خودم پرسیدم
چرا اینجوری چسپیدی!!!!
چرا رها نمیکنی!!!
چرا داری تمام زندگیتو تکرار میکنی و منتظری فردا خوشبخت بشی فردایی که نمیاد!!!
چرا همین الان با همین امکانات اون حس رو خلق نمیکنی!!!
مگر استاد تو یه اتاق سیمانی منتظر بود از اونجا نجات پیداکنه تا خوشبخت بشه و زندگی کنه!!!
.
.
من با تمام وجودم زندگی مستقل میخوام اما اینکه تا حالا جور نشده فقط بخاطر چسپندگیم بوده بخاطر تسلیم نبودن بخاطر اینکه منتظرم زندگیم مستقل بشه تا فلان جوری لباس بپوشم فلان جوری ورزش کنم یا کارهای مختلف رو انجام بدم!
.
.
تسلیم بودن برای من یعنی باید بگم خدایا من خونه ای با این مشخصات و در این منطقه میخوام و خلاص
باید اگر تجسمی هست با عشق باشه و خلاص….
.
.
.
یاد چندسال قبل افتادم ده سال بود دیپلم گرفته بودم و لیسانس داشتم اما دلم رشته های شاخه پزشکی میخواست دی ماه شب توی سکوت رفتم لب پنجره و گفتم خدایا بهم یه فرصت دیگه برای درس خوندن تو رشته ی پزشکی بده
و تمام حتی دیگه نه بهش فکر کردم نه برنامه ریختم نه هیچی اصلا اصلا
تاریخ ۲۶ اسفند یکی بهم گفت امروز اخرین روز مهلت ثبت نام دانشگاست برای خواهرم تحقیق کردم تو دانشگاه ازاد شهرمون چی بخونه خوبه گفتن مامایی و پرستاری
و بعد بهم گفت تو که خیلی استعداد داری چرا شرکت نمیکنی
و همین یک جمله باعث شد من ثبت نام کردم تا تاریخ ۱ فروردین از درو همسایه کتاب رشته تجربی جمع کردم یک کتاب ده سال کنکور خریدم و تا خرداد نشستم خوندم کنکور افتاد خرداد اون سال و من کنکور دادم و مامایی قبول شدم
.
.
بارها به خودم میگفتم اون شب من چه جوری دعا کردم که دوماه بعد مقدمه ش فراهم شد و شش ماه بعد رخ داد! و الان پنج ساله برای زندگی مستقل دعا میکنم جور نمیشه!
.
.
و حالا میفهمم من تسلیم شدم من رها کردم من نچسپیدم من از خدا خواستم و فراموش کردم و زندگی کردم ، من زندگیمو تعطیل نکردم که بگم حالا بذار قبول بشم بعد …
.
.
.
تسلیم شدن چقد سخت و چقد نتیجه بخشه…
از خدا میخوام کمکم کنه همچون ابراهیم تسلیم خواسته ش بشم
همچون ابراهیم رها کنم
همچون ابراهیم بها بدم
و بهم بگه بهای رسیدن به این خواسته چیه؟!
.
.
امیدوارم سری دوم سفرنامه بتونم از نتایج تسلیمم بگم…
.
.
.
استاد امروز که فایل شنا کردن تو دریاچه توی شب رو گذاشتید و اون حرفهای زیبا رو راجب به بارون باریدن و تمیزی فلوریدا زدید منو بیشتر از پیش عاشق فلوریدا کردید پس با عشق میگم
از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست…
به نام خداوند یکتا
من وقتی فایل سومین روز رو بار اول گوش دادم با خودم گفتم من هم حتماً اگر چنین مسئله ای باشد و خدا از من بخواهد که از فرزند بگذرد می گذرم این تفکر من غروری در بر داشت و من متوجه آن نبودم
تا اینکه اتفاقات ای پشت سر هم برای فرزندم افتاد و دیدم من طاقت دیدن قطره اشکی از چشم دخترم رو ندارم چطور من اونقدر مطمئن گفتم که از فرزندم میگذرم چطور خودم را با ابراهیم نبی مقایسه کردم« خدایا منو ببخش که تو بخشنده ترینی»
فهمیدم که در مسیری که هستم اگه حرفی بزنم باید پای حرفم وایستم فهمیدم که خدا امتحان میکنه ما را با خوبی ها با اتفاقاتی که ببینه که آیا ادعایی که کردیم بهش پایبند هستیم یا نه.
خدای من پروردگارم این قدرت رو بهم بده که وابستگی خودم به فرزندم باعث نشه که از تو دور بشم باعث نشه من فرزندم را بپرستم.
اصلا از وقتی که خدا من را آزمایش کرد و اتفاقات کوچکی برای دخترم افتاد فکر کردم آخه چه جوری شد که ابراهیم گذشت از فرزندش در برابر خداوند چگونه تسلیم خواست خداوند شد خدایا من نمیتونم لحظهای فکرش را هم بکنم.
اصلا وقتی به دخترم نگاه می کنم اتفاقات این دو روز و فایل استاد و داستان ابراهیم مدام میاد توی سرم جلوی چشمم حس و حال عجیبیه انگاری که پاره ای از وجودم میخواد کنده بشه انگار که من باید بگذرم و بسپارم به خدا فرزندم را از عزیزانم را خدای بزرگ تو با این امتحان به من آموختی و یادآوری کردی که همه ما فرزندان تو هستیم و «همه ما از خداییم و به سوی خدا باز میگردیم»
«خداوندا عزیزانم را فرزند کوچکم را به دستان قدرتمند تو میسپارم و میدانم که تو همواره مانند یک لایه محافظ از آنها در برابر بلاها،سختیها، بیماریها و……محافظت می کنی.»
(از طرف بنده تو که غرور سراسر وجودش را گرفته بود و فکر میکرد که میتونه ابراهیم وار از فرزندش بگذره)
خدای مهربونم تسلیمم ..تسلیم خواست تو….
سلام
سلام به نورای عزیز و رب مهربانم
سلام به استاد عزیز و مریم شایسته گل
سلام به دوستان هم فرکانسی ام و هم خانواده های عباس منشی ام
امروز یاد گرفتم
پیرو آیین ابراهیم باشم که او موحد بود و مشرک نبود و از تمام آزمایشات خداوند سربلند بیرون آمد…..
بله یکتاپرستی و توحیدی شدن من
چقدر تو دوران دبیرستان و دانشگاه این کلمه را شنیدم چقدر آشناست اما به جرآت میگم هیچوقت اون طور که باید درکش نکردم
وقتی استاد داشت از توحید میگفت…
باز گفتم ای بابا این که تکراریه بارها شنیدم
اما این بار فرق میکرد خیلی متفاوت بود با اون توحیدی که من فقط بصورت تئوری شنیده بودم و عملا توحیدی نبودم
…..
چقدر قشنگ است این مسیر هر روز درس جدید هر روز متفاوت تر از دیروز
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
استاد عزیزم تو به من یادآوری کردی که توحیدی بودن یعنی ایمان داشتن و تسلیم خدا بودن
یعنی خودتو رها کن نورا جان یعنی خودتو بسپار به خدا و حرکت کن
یعنی واقعا میشه یه روزی من به ایمان ابراهیمی برسم؟
آره عزیزم حتما میرسی وقتی ابراهیم نبی تونست به این حد از ایمان و اعتماد و یقین برسه و تسلیم خداوند باشه پس تو هم میتونی
نورای من ببین چقدر قشنگ جواب سوالاتت رو میگیری
ببین استاد چی میگه ….
و تو درست همین الان همین لحظه معنای واقعی توحید و یکتاپرستی رو درک میکنی
نورای عزیزم ایمان داشته باش تسلیم باش و. رها کن خودت را از بندهایی که به خودت بستی به خاطر باورهای محدودت
ببین عزیزم خداوند بی نهایت راهکار دارد ….خداوند بی نهایت شرایط و موقعیت عالی برایت فراهم میکند….خداوند هیچوقت تو رو تنها نمیذاره…..خداوند همیشه حامی توست ….خداوند همیشه با توئه…..
پس احساست رو خوب کن تا اتفاقات خوب برایت رقم بخورد
مگه نگفتی میخوای شادتر ..با ایمان تر …ثروتمند تر…سلامت تر…جوان تر….موفق تر باشی
پس ایمانت را قوی تر کن با باورهای عالی و خداوند رو بشناس و خودت رو
ببین ابراهیم نبی چگونه تسلیم خدا بود و خود را رها کرد و سپرد به خدا
…..
بله من باور میکنم که ایمان داشتن به خداوند و تسلیم بودن در برابر خداوند بایداینقدر کار کنی روی خودت و باورهات تا به این حد از ایمان برسی …..
و به قول استاد عزیزم ایمانی که حرکت نیاورد ایمان نیست
نورا جان قربانی کن شرک های وجودت را
قربانی کن این افکار بیهوده را
قربانی کن این ترس ها و نجواها را
و حرکت کن برو تو دل ترس هات ایمان داشته باش خداوند به بهترین شکل تو را به بهترین ها خواهد رساند
نورای عزیزم …یادت باشه اگه میخوای تو زندگیت موفق بشی حتما باید ایمان داشته باشی و با توکل به خدا حرکت کنی و تسلیم خدا باشی و خودت روبسپاری به خودش و رها کنی خودت رو از قل و زنجیرهایی که واسه خودت ساختی
ایمان داشته باش خداوند همیشه هست..💝 همیشه کمکت خواهد کرد…💕خداوند هیچوقت تنهات نمیذاره😘….ناامید نباش نورای من
خسته نشو عزیزمن….شجاع باش,،
آرام باش …احساست رو خوب کن
تسلیم خدا باش ….این اتفاقات جز طبیعت هستی
خدایا عاشقتم ….مرا حمایت کن مرا هدایت کن مرا ایمانی ابراهیمی عطا کن تا فقط و فقط تسلیم تو باشم
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
دوستت دارم نورا جان
دوستت دارم استاد عزیز و مریم شایسته عزیز
دوستتان دارم دوستان من
عاشقتم خدااااااااااااا😘😘😘😘😘💝
در حال تلاش شبانه روزی هستم تا بتوانم توحید عملی را در جنبه های زندگی ام
اجرا نمایم. زیرا دیگر تحت هیچ شرایطی حاضرنیستم غیر از او را ببینم.
باگ های زیادی دارم شرک های زیادی اما یک هدف دارم ادامه میدهم.
خداوندا بند های مقاومت و وابستگی جلوی حرکت مرا گرفته است.
در حال پیدا کردن و از بین انها هستم .
خداوندا به هر فقری که از سمت تو به من برسد فقیرم .
مرا به وسیله ی نور خویش هدایت فرما و مرا در رحمت خودت دراور.
کمکم کن که در ذهنم غیر از تو را نبینم.
میدانم و میخواهم که غیر از او را نبینم اما چکار کنم که این یک روند است
و 100 درصد نمیتوانم انهارا عملی سازم اما تلاشم این است.
خداوندا من خودم را تسلیم تو کردم تا مرا هدایت کنی.
احساس خوب مساویست با اتفاقات خوب این قانونی است که انرا با تجربه ها زیاد
اثبات و دیدم. با اینکه نگران هستم اما تماما بر اساس توحید عملی سعی میکنم
حرکت کنم خداوندا من بر اساس الهاماتم عمل میکنم تو نیز مرا خوشنود ساز
و یاد خود را در دلم افکن و نگرانی هایم را بخشکان .
اخیرا اتفاقاتی افتاده که باعث شد تصمیم بگیرم توجه ام تمرکزم و باورم را
خیلی بیش از پیش روی خداوند بگذارم
باعث شد تصمیم بگیرم که توکلم را بیش از پیش روی خداوند بگذارم.
الان هیچ نتیجه ای نیست و فقط به سمت احساس خوب با توکل و ایمان حرکت میکنم.
باشد نشانه ای تا ببینیم که این تلاشم برای اجرای توحید چه میشود.
توحید عملی به من زندگی در لحظه را می اموزد انطورکه اگر هر ان خداوند به
سراغم بیاید و بگوید برویم من با تمام وجود میگویم برویم .
اکنون که اوضاع به ظاهر هیچ نتیجه نیست و خوب نیست دارم این اصل را اجرا میکنم
و فقط روی کار کردن رو یخودم تمرکز کردم. شاید ایمان به غیب باشد نمیدانم
اما میدانم من تنها عاشق خداوند هستم و هر عاملی که باعث شود غیر از او را ببینم
از بین میبرم. کنترل کانون توجه و احساسم در هر لحظه مهمترین کار است.
شخصیت ابراهیم هر بار مرا به شوق می اورد که هیچ چیز باعث نمیشود تا غیر از
تنها فرمانروای جهان ببیند. و نتایجش هم مشخص است.
اعتماد به الله یکتا کار هرکسی نیست مخصوصا در شرایطی که اوضاع مطابق میل نیست.